پديده‌ي غير اختياري شك

شك يك پديده‌ي غير اختياري در آنجايي است كه كسي ادعايي مي‌كند و انسان دچار ترديد است در اينكه آيا اين ادعا درست است يا نه؟ البته بخاطر اين شك كسي نمي‌شود ملامت كرد، تا چه رسد به اينكه او را به اين خاطر بخواهند عقوبت و مجازات كنند، زيرا شك اختياري نيست.
وقتي شما ادعا مي‌كنيد: من‌ نمي‌توانم فلان دستگاه را بسازم و مخاطب‌تان را موظف مي‌كنيد كه چون اين مسوؤليت بر دوش همه هست و من پول ندارم، شما پول بدهيد تا من اين دستگاه را بسازم، مخاطب شما حق دارد شك داشته باشد از كجا يقين كند كه شما مي‌توانيد اين كا را بكنيد؟ ولذا شما كه مدعي هستيد بايد يك راهي براي رفع شك او پيشنهاد كنيد، مثلاً بگوئي اگر مي‌خواهي آزمايش كن، حالا آن كسي كه دچار شك است اگر آدمي صادق و حقيقتاً دنبال فهميدن باشد، وقتي اين راه پيش پايش گذاشته شد آن راه را خواهد رفت و شك او ترديد شود، شما مي‌گوئيد از نشانه‌هاي آن شهر بپرسيد تا من جواب بدهم، اگر او نشانه‌ها را پرسيد و شما تمام نشانه‌ها را درست جواب داديد، شك او بر طرف خواهد شد. گرچه در عين حال وسوسه‌هايي باقي مي‌ماند، همچنانكه همه‌ي ما تجربه كرده‌ايم، در واضح‌ترين حقايق هم گاهي انسان يك وسوسه‌هايي در اعماق ذهنش داردف اما اين وسوسه‌ها را مي‌تواند با تكيه بر يك ركن مورد اعتماد و بر يك استدلال قابل قبول و برهان روشني از خود دور كند. حتي در اصل وجود خدا هم گاهي مؤمنين شك مي‌كنند، البته به شكل وسوسه آميز و نه شك واقعي، يعني كساني بين افراد با ايمان ديده شده است كه در بسياري از حقايق كه براي‌شان مسلم است و به آن حقايق ايمان دارند، يك حالت وسوسه‌اي پيدا مي‌كنند و ناراحت مي‌شوند. وقتي براي ادم مؤمن يك چنين وسوسه‌اي پيدا شد به شدت ناراحت و اندوهگين مي‌شود كه چرا من شك پيدا كردم و خود اين اندوه دليل بر اين است كه نه تنها اين شك و ترديد واقعي نيست، بلكه يك وسوسه است، ولذا آن ايمان باقي است، چون اگر ايمان باقي نبود ناراحتي معني نداشت. در روايات هم داريم كه يك نفر آمد خدمت امام عرض كرد: من گاهي در خدا شك مي‌كنم و ناراحت شد گفت يابن رسول الله با اين كار به هلاكت رسيدم، حضرت فرمودند: اين وسوسه است و براي همه پيش مي‌آيد.