راسخون

☻☻☻ هر روز 5 دقیقه خنده ☻☻☻

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

بعضیــآ دهنشون ADSL ، مغزشون Dial-Up
.
.
.
.
از اینجور آدما دورے کنیـن :|

********************************

+80
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واسه این سن فقط ایزی لایف داریم
میخوای ؟

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

به حدی ازکمال رسیدم..
که وقتی برام اس ام اس میاد،قبل ازاینکه بازش کنم اول حدس میزنم که تبلیغ چی بوده..بعضی وقتام غافلگیرمیشم و تبلیغ یه چیز چیز عجیبه!!

*********************

بالاخره ما نفهمیدیم به کسی که داره میاد باید بگیم خوش آمدید یا به کسی که داره میره..!!

 
nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

فردا میایی چیست؟
.
.
.
.
پرسش دانش اموزان از یک هفته قبل از یک تعطیلی دو سه روزه برا اینکه ببین فردا رو میتونن طعتیل کنن یا نه

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

زهر مار چیست؟
جواب دادن در روز های عید در مقابل سوال زیر
چی جلوی مهمونا بزارم؟

************************

دقت کردین یک پاک کن هیچوقت تموم نمیشه

بلکه نصف میشه یا گم میشه یا دزدیده میشه؟
نه جان من دقت کرده بودین 

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
چرا درِ یخچالو شیشه ای نمیسازن تا قبل از باز کردن بفهمیم چیز جدیدی
توش نیست؟؟
هااااااااااااااااان چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
**********************************************
دیشب به یکی از دوستام اس ام اس دادم:
سلام بیداری؟
جواب داده :آره بیدارم. تو چی؟
خدایا اگه خواستی دیوونه ها رو شفا بدی اینو بزار تو نوبت :|
nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

گوسفنده اِکس میخوره میره بیرون داد میزنه تاکسی دربست کشتارگاه !!!

********************

میمونه دوپینگ میکنه میشه تارزان :))))

 

 

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

روزی کلاه های مرد کلاه فروشی دست میمون ها افتاد ....
می دانست میمون ها تقلید کارند .پس کلاهش را روی زمین انداخت و میمون ها نیز کلاه ها را از روی درخت به سمت زمین پرداخت کردند ....
سالها بعد مرد تجربه اش را به نوه اش گفت نوه نیز در جنگل به این مشکل برخورد و مانند پدربزرگ کلاهش را به زمین انداخت ....
میمونی پایین آمد و به پسر گفت"""""""فکر کردی فقط خودت پدر بزرگ داری؟؟؟"""""""

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

به طرف گفتن: یه پرنده نام ببر
گفت: خر
گفتن: خر که پرنده نیست!
گفت: خره دیگه، یهو دیدی پرید!!!

************************

كبوترلب تنگ ماهي نشسته بود ، گفت:سقف قفست شكسته چرافرارنميكني؟

ماهي باچشمهای قشنگش نگاهی نافذ به كبوتركرد ومعصومانه گفت :واسه پدر مادرت متعسفم بااین بچه تربیت کردنشون

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی 
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات آش نذری آوردم !

*************************************

ميدونين مورچه هاي نر و ماده رو چجوري از هم تشخيص ميدن؟

از رو كليپس ديگه:))

nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺸﺮﻩ ﮐﺶ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺸﺮﺍﺗﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﻫﻤﻦ !
ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸﻦ !

************************************

یبار یه مورچه میفته تو گودال جای پای فیله داد میزنه میگه افتادم تو دام عاشقی نفهمیدم نفهمیدم :))))

 
nimanam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 90
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

بزرگي نقل ميكند كه سه تا لاكپشت يك هندوانه را مي دزدند. و براي اين كه كسي آن ها را نبيند از آن محل دور ميشوند كه اين امر 15 سال طول ميكشد. وقتي ميرسند ياد مي آورند كه چاقو نياوردند. يكي از آنها بر ميگردد ^_^ كه چاقو بياورد كه 15 سال طول ميكشد. دو لاكپشت ديگر ميگويند او الان باز نميگردد بيا هندوانه را بخوريم كه نا گاه لاكپشت از پشت يك سنگ بيرون مي آيد و ميگويد: بي معرفتها ميدونستم كه بدون من هندوونه رو ميخوريد. ^_^

siryahya کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 158652
|
تاریخ عضویت : اسفند 1389 

روزی تو را ز مستی تشبیه به ماه کردم!
لامپ ۶۰ هم نبودی من اشتباه کردم!

siryahya کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 158652
|
تاریخ عضویت : اسفند 1389 

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم! اگه دوست داری سر کوچه وایسا تا ببرمت.

siryahya کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 158652
|
تاریخ عضویت : اسفند 1389 

یادش بخیر. پوست پسته رو رو زمین سیمانی انقدر می کشیدیم تا داغ میشد بعد سریع می چسبوندیمش پشت گردن همکلاسیمون
یه همچین دانش آموزایی بویم ما دهه شصتادیا