هفته بیست و یکم:...( "قناعت در زندگی")...
قناعت در زندگی: دکتر محسن بهشتی پور
سعدی جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ آغاز نمود و به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد(این جهانگردی به روایتی سی سال به طول انجامید)؛ حکایت هایی که سعدی در گلستان و بوستان آورده است، نگرش و بینش او را نمایان می سازد. در سفرها نیز سختی بسیار کشید، او خود گفته است که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود.حکایات سعدی عموماً پندآموز و مشحون از پند و و پارهای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایه تسلیت میدانست و راه التیام زخم های زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکرد.علت عمر دراز سعدی نیز ایمان قوی او بود. شیخ اجل سعدی می گوید که دنیا دیده است و یک باب از هشت باب گلستان و یک باب از ده باب بوستانش را به مبحث قناعت اختصاص داده است در این باب می فرماید.
قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان و درویش بینی یکی
بی نیازی عین ثروت است. اگر خروار خروار طلا و جواهر داشته باشید و باز محتاج باشید به پول بیشتر و حرص و جوشش را بزنید که همه اش به ارزنی هم نمی ارزد. آدم قانع به جویی هم سیر می شود ولی آدم حریص سیری ندارد. از آنجا که وجود روحیه قناعت پیشگی در بین مردم جامعه، موجب ایجاد آرامش درونی برای مردم و درنتیجه جامعه خواهد شد و جامعه را از شر برخی رذایل اخلاقی در امان خواهد داشت، اگر وجود روحیه قناعت در جامعه، همین یک هنر رسیدن آدمی به آرامش را داشته باشد، در ضرورت دستیابی به آن شکی باقی نمی ماند. جز از او نخواهید و جز به او محتاج نباشید. پس هر آنچه خدا داده است ما را راضی و خوشحال خواهد کرد. (ازگلستان و بوستان شیخ اجل سعدی)
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
قناعت سرافرازد ای مرد هوش
سر پر طمع بر نیاید ز دوش
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد
نپنداری این قول معقول نیست
چو قانع شدی سیم و سنگت یکیست
انسان پیوسته به دنبال آرامش است و چنانچه در زندگی خویش آرامش را کسب کند می تواند میان رابطه درون و بیرون خود تعادل لازم را برقرار کند. به جز در آرامش انسان نمی تواند با دیگران ارتباط موثری داشته باشد و با کمک دیگران برای حل مسایل و مشکلات خود تصمیم گیری کند. اگر نگاهی به اطراف خود بیاندازیم متوجه می شویم که گمشده انسان معاصر همانا آرامش است. حرص و طمع یکی از طبایع بشر و دشمن آرامش وی است، لیکن قناعت که نقطه مقابل حرص است می تواند آرامش را برای وی به ارمغان آورد. اگر دست تان توی جیب خودتان باشد، اگر به جای اینکه چشمتان دنبال دست مردم باشد، اگر کمتر خرج کنید، اگر نخواهید که به کسی رو بیاندازید، می توانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید که من محتاج هیچ کسی نیستم جز خدا. می توانید همیشه سربلند باشید.
چو سختی پیشش آید سهل گیرد چو قانع شدی سیم و سنگت یکیست
متاسفانه خیلی از افراد هستند که حتی معنی قناعت را نمیدانند. شخصی از عالمی سئوال کرد و پرسیدند که، من پیراهن های مختلفی دارم و به نحوه پوشش و لوازم خود بسیار اهمیت می دهم و در نگهداری آنها دقت زیاد دارم آیا این عمل و طرز فکر من اشتباه و اسراف محسوب میشود یا نه؟ ایشان فرمود خیر اسراف نیست. مهم این است که ما طرز استفاده صحیح از اینها و تمامی نعمتهای خداوند را بدانیم، یعنی با رعایت نظم قناعت کردن را در خود پرورش دهیم. در حقیقت قناعت رابطه زیادی با عدالت دارد، عدالت یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش، یعنی یاد بگیریم که از وسایل و نعمتهایی که در اختیار داریم کجا و چگونه و چه مقدار استفاده کنیم که هم منظم و هم با قناعت و عدالت باشیم. در حال حاضر با پیشرفت جوامع و افزایش تجملات قناعت کمتر دیده میشود و با تبعیض درآمدی که وجود دارد افراد دچار نارضایتیهایی شدهاند که این اختلاف طبقاتی عرصه امتحان زندگی ما است، ما باید یاد بگیریم که قناعت در تمامی مراحل زندگیمان جاری و ساری باشد.
واژه قناعت به معنای رضایت است : قناعت. [ ق ع ] (ع اِمص ) خرسندی، رضا به قسمت، بسنده کردن، بسنده کاری، راضی شدن به اندک چیز٫ (غیاث اللغات از بهار عجم و منتخب و شکرستان ). خرسند گردیدن به قسمت خود و به فارسی با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج ). آسان قرار گرفتن در مآکل و مشارب و ملابس و غیر آن و راضی شدن بدانچه سد خلل کند ازهر جنس که اتفاق افتد. (نفایس الفنون ):
ز عالم به دست آوری گوشه ای
به صبر و قناعت خوری توشه ای .
و در اصطلاح قناعت یک نوع عبادت است از اینکه انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متکی بوده و به هر چیز در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد و با عزت نفس و آبرومندی بسر برده و هیچ گاه چشم داشتی با دیگران نداشته و از نداشتنی امور مادی و کمبودها اندوهگین و حسرت زده نباشد و یا می شود به طور خلاصه گفت یعنی اکتفا کردن و راضی بودن به اندک از متاع دنیا.
بدون شک قناعت یکی از فضائل اخلاقی است که دارای آثار مادی و معنوی فراوانی بوده و ثمرات و میوه های شیرینی برای صاحب آن به بار می آورد همچون عزت و سربلندی. قناعت تحصیل شخصیت، عزت سربلندی است زیرا همانطوری که طمع و چشم داشت با دیگران انسان را ذلیل و اسیر کرده و باعث می گردد که مردم با چشم حقارت با طمع کار می نگرند فردی که دارای قناعت طبع و عزت نفس است درنظر همگان عزیز و سربلند و با همت جلوه می کند. فقر و احتیاج، چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنانکه غنی بودن و بی نیازی مورد علاقه همه است.
آسایش و راحتی روحی و جسمی از چیزهایی است که همه خواستار آن هستند و هر کس برای تحصیل آن به نحوی کوشش می کند و بیشتر افراد سعی می کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند آنها را بدست آورند نگران شده و خود را بدبخت می دانند درصورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد بلکه آنها بیشتر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد و آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است قناعت و بی توجهی به امور مادی دنیا است.
ز پیر جهان دیده کردم سئوالی
که بهر معیشت ز مال و بضاعت
چه سرمایه سازم که سودم دهد گفت
اگر میتوانی قناعت کن قناعت
ناگفته پیداست که هدف از آفرینش انسان و آمدن به این جهان کمال فکری، اخلاقی،عملی اوست. کسی که واقعا معتقد باشد که روزی دهنده نیرومند خداست و باور داشته باشد که هر کس تقوی پیدا کند خداوند برایش گشایش قرار می دهد و از جائی که گمان ندارد برایش روزی می رساند. شناخت صحیح و اعتقادات درست عامل مهمی برای قناعت است. وقتی انسان معتقد باشد که روزی رسان همه خلایق خداست، انسان فقط وظیفه دارد کارهایی را انجام دهد، امّا نتیجه در اختیار خداست، حریص نمیشود. قرآن کریم میفرماید: « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ؛ هیچ جنبندهاى در روى زمین نیست، جز آنکه روزى او بر عهده خداست، و موضع و مکانش را مىداند، زیرا همه در کتاب مبین آمده است».(سوره هود آیه ۶). پس چرا نگران باشیم و به بیش از وظیفه خود فکر کنیم. هر گاه انسان معتقد باشد که این جهان مقدمه ای برای جهان دیگر و محل تامین سعادت آخرت است، آنگاه متوجه می شود که نه تنها مال و ریاست و تجملات دنیا موجب کمال انسان و سعادت آخرت نمی گردد بلکه گاهی در اثر گرفتاری به آنها و مسئولیت های ناشی از ناحیه آنها انسان را از کمال و سعادت آخرت باز می دارد.
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همه گی دوست گرفت
نامیست زمن ، برمن و باقی همه اوست (نمونه از رباعیات شیخ ابوسعید ابوالخیر)
انسان به صورت فطری طالب راحتی و آسایش است. گاهی به اشتباه مصداق رفاه و آسایش را تشخیص میدهد. برای اینکه اشتباه نکند و حریص نباشد، باید بداند اولین ثمره شیرین قناعت، آسایش و راحتی است برای کسی که این ویژگی را دارا است. هنگامی که فرد به آنچه در اختیار دارد، اکتفا میکند و در زندگی، خود را با درنظر داشتن امکانات موجود،اداره میکند،سختی بسیاری از امور همچون فعالیتهای طاقت فرسا،نگرانی از کمبودها،اظهار نیاز به دیگران و… را از خود دور میسازد.
برخی افراد از خود تهی با دیدن وضع زندگی دیگران زود برانگیخته میشوند و به چشم و هم چشمی رو میآورند. در مقابل، افرادی هستند که برانگیختگی آنها پایین است وبه زودی از ناحیه دیگران تحریک نمیشوند.فردی که همواره چشم به زرق و برق زندگی دیگران میدوزد، از حالت استغنا و بینیازی دور میشود و همیشه حالت نیاز و کمبود، را در خود زنده نگه میدارد. روشن است که احساس کمبود، فرد را به زندگی موجود خویش بی علاقه میکند و بدون توجه به ویژگیهای مثبت زندگی خود، همواره حسرت زندگی دیگران را میخورد. این حسرت، هم خود فرد و هم زندگی مشترک را دچار تزلزل میسازد. رسول اکرم (ص) در باره این پیامد فرموده اند: «من اتبع بصره ما فی ایدی الناس کثر همّه و لمیشف غیظه»؛هر کس چشم به دنبال آنچه در دست مردم است بدوزد، اندوهش فراوان گردد و سوز دلش درمان نپذیرد.( محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج ۲، ص ۳۱۵).
انسان به دلیل اینکه فکر میکندهرچه بیشتر داشته باشد،رضایتمندی زیادتری خواهد داشت،حرص میزند.اگر شناخت خود را اصلاح کند و بداند احساس رضایت چیزی نیست که آن را از بیرون به دست آورد، بلکه باید نوع نگاه خود را اصلاح کند، کمتر حرص خواهد زد. ما ممکن است با مقداری ثروت رضایت مختصر و کوتاهی را پیدا کنیم، امّا بی شک پس از آن، عطش ثروت در ما زیادتر خواهد شد. هر چه زیادتر تلاش کنیم، قدرت طلبی و شهرتطلبی ما ارضا نخواهد شد. قدرت و شهرت ما را خشنود نخواهد ساخت. ابتدا انسان احساس رضایت خود را در چیزی میبیند که وقتی به آن رسید، به آن بسنده نمیکند و برتر از آن را مطالبه میکند. گاهی یک جوان فکر میکند اگر شغلی پیدا کند، خانهای تهیه کند و همسری گزیند، خیالش راحت میشود.با خود میگوید: همین که شغل پیدا کنم،پولدار شوم و ازدواج کنم، راحت میشوم، وقتی به اینها رسید، حس میکند دارایی های بزرگتر و خیره کنندهتری ندارد و خود را برای رسیدن به آن به زحمت فراوان میاندازد. در این عرصه آدمیان به چهار دسته اند:
۱- خود می خورند و به دیگران نیز می دهند، ایشان اهل انفاق اند.
۲- خود نمی خورند و به دیگران می دهند، ایشان ایثارگرانند.
۳- خود می خورند، ولی به دیگران نمی دهند. ایشان بخیل اند.
۴- خود نمی خورند و به دیگران نیز نمی دهند، ایشان پست و لئیم اند.
قطعه شعری از نظامی درباره قناعت
اگر باشى به تخت و تاج محتاج
زمین را تخت کن ! خورشید را تاج
به خرسندى بر آور سر! که رستى
بلایى محکم آمد خودپرستى
در این هستى که یابى نیستى زود
نباید شد به هست و نیست خشنود.
جهان ، چون مار افعى ، پیچ پیچست
مخواه از وى ! کزو در دست ، هیچست
حرمت نفس یکی از بهترین نشانههای سعادت و خوشبختی است. هر چه فرد از حرمت نفس خویش فاصله میگیرد و به گونهای خود پنداره منفی پیدا میکند از سعادت فاصله میگیرد. از مهمترین عواملی که بر رفتار اجتماعی ما تاثیر میگذارد، احساس کفایت و عزت نفس است. هر یک از ما تصوری از خود دارد که به آن خود پنداره میگویند. آن ترکیبی از شناختها و احساساتی است که فرد نسبت به خود دارد. البته «عزت نفس» با مفهوم «خود» مساوی نیست. مفهوم «خود» مجموعهای از عقاید فرد در باره خود است که بیشتر بر مبنای توصیف است تا اینکه بر مبنای قضاوت باشد؛ چرا که ممکن است بعضی از بخش های مقوم خود، خوب یا بد تلقی نشود. وقتی ویژگی هایی که فرد دارد با ارزش مثبت و منفی مورد قضاوت قرار نگیرد، این خود را از عزّت نفس جدا میسازد. پس نگاه به خود، در صورتی که با قضاوت همراه باشد،عزّت نفس مطرح میشود.اگراین قضاوت مثبت باشد، به عزّت نفس فرد میافزاید.
در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال میشود. صفت قناعت موجب میشود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند. بنابراین می توان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مى کند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى کند و به سهم خویش راضی است. قانع یعنى کسى که بسنده مىکند به آنچه که از دنیا به وى برسد اگر چه کم باشد و بر امکانات اندک سپاسگزار است.
خدا را ندانست و طاعت نکرد که بر بخت و روزی قناعت نکرد
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهان گرد را
سکونی به دست آور ای بی ثبات که بر سنگ گردان نروید نبات
خردمند مردم هنر پرورند که تن پروران از هنر لاغرند
کسی سیرت آدمی گوش کرد که اول سگ نفس خاموش کرد
خور و خواب تنها طریق ددست بر این بودن آیین نابخردست
خنک نیکبختی که در گوشه ای به دست آرد از معرفت توشه ای
بر آنان که شد سر حق آشکار نکردند باطل بر او اختیار
ولیکن چو ظلمت نداند زنور چه دیدار دیوش چه رخسار حور
تو خود را از آن در چه انداختی که چه را ز ره باز نشناختی
نخست آدمی سیرتی پیشه کن پس آن گه ملک خویی اندیشه کن
به اندازه خور زاد اگر مردمی چنین پر شکم آدمی یا خمی؟
درون جای قوتست و ذکر و نفس تو پنداری از بهر نانست و بس؟
کجا ذکر کنجد در انبان آز به سختی نفس می کند پا دراز
مگر می نبینی که دد را و دام نینداخت جز حرص خوردن به دام
شعر « سعدی »
گاهی ممکن است مقوله قناعت با خساست و بخل اشتباه شود. در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است که قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی واجتناب از زیاده روی درهزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که خساست و بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری برادران مومن خویش مصرف نماید، بخل بورزد و هزینه نکند.قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری وزهد وتحمل آدمی است، در حالی که بخل صفت رزیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.
عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «من عقل قنع: آنکه خردورزی کند، قناعت پیشه میکند.» (آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج ۵، ص ۱۵۰ .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، ازجمله: بینیازی انسان ازغیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها،بر میگزیند و آن را به سود شخص میداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری میکند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است. هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بیشتر میشود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه میکند،در پذیرش صفات پسندیده انسانی،ازجمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا میکند.
انسان می تواند با میانه روی در امور زندگی خود به نتایج بسیار خوبی برسد، اگر کسی همین الان تصمیم بگیرد که با میانه روی زندگی کند و بتواند به آن عمل کند؛ همین میانه روی او باعث می شود با قناعت زندگی کند. از مصادیق اسراف و زیاده روی و میانه رو نبودن، تجمل گرایی و مد گرایی است که در جامعه ی امروز بسیار شایع شده است. بنابراین شخص میانه رو در تمام آمور زندگی خود میانه رو است، در خوراکش، در لباسش، و در تمام کار هایش میانه رو می باشد.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند : «غایة الاقتصاد القناعة» نهایت و نتیجه ی میانه روی قناعت است. غررالحکم/ص۳۹۱
میانه روی با تنگ و سخت گرفتن تفاوت می کند چه بسا کسی که به این بهانه بر خانواده و فرزندانش تنگ می گیرد با اینکه می تواند به اندازه ی حد وسط زندگی کند. انسان نمی تواند قناعت را بر خانواده اش تحمیل نماید و اگر آنها بخواهند در حد وسط زندگی کنند باید نفقه ی آنها را پرداخت نماید و فقط اختیار خودش را دارد. مگر اینکه آنان را نیز راضی کند.
قناعت یعنی اکتفا کردن به نعمتهای موجود:
یعنی اینکه بهرهمند شوی از نعمتها و قدربدانی خالق آنها را؛ قناعت یعنی اینکه دوری گزینی از حرص و آز، که حرص، مقدمه سیر انسان در مسیری است که به بیراهه میرود و منجر به گمراهی میشود.
رنجوری را گفتند: دلت چه می خواهد؟ گفت آنکه دلم چیزی نخواهد.
سوره مراج آیات ۱۹ تا ۲۱
إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا
به راستى که انسان سخت آزمند [و بىتاب] خلق شده است
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا
چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه کند
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا
و چون خیرى به او رسد بخل ورزد
«ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا». به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است، هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند،وهنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران میشود (و بخل میورزد) ( سوره معارج آیات ۱۹تا ۲۱) این آیات در مقام مذمّت است و افراد حریص و بخیل را نکوهش میکند.
امام علی علیه السلام: آدم حریص فقیر است؛ هر چند تمام دنیا را مالک شود. حضرت موسی از پروردگار پرسید:
بینیازترین (داراترین) بندگان تو کیست؟ فرمود: قانعترین آنها به آن چه که او را عطا کردم.
آثار شوم حرص در زندگی فردی و اجتماعی بشر
۱- حرص انسان را به رنج و زحمت ابدی گرفتار میسازد.
۲- حریص هرگز سیر نمیشود و به همین دلیل اگر مالک تمام دنیا گردد باز هم فقیر است.
۳- حرص انسان را به هلاکت میافکند، زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگی به دنیا خطراتی را که در اطراف او وجود دارد، نمیبیند و با عجله و شتاب به پیش میتازد.
۴- حرص، آبروی انسان را میریزد و ارزش او را در نظرها پایین میآورد، چرا که شخص حریص برای رسیدن به مقصود خود حتی ملاحظات اجتماعی را کنار میگذارد و همچون اسیری که زنجیر به گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده میشود.
۵- حرص، انسان را از خدا دور میسازد، در نظر بندگان خدا کوچک میکند، آرامش را از او سلب مینماید و زندگی توام با ناراحتی و شکنجه را برای او به بار میآورد.
حال می خواهیم بدانید که چگونه می توانیم در زندگی خود قانع باشیم و چگونه قناعت پیشه کنیم؟
وقتی میگویند: «طرف آدم قانعی است.» ممکن است تصورات متفاوتی از آن شخص در ذهنها تداعی شود. مثلا:
«طرف آدم خسیسی است»
«طرف کنسه»
«از دستش آب زمین نمیچکه»
«دستش توی جیبش نمیره»
«جونش رو میده ولی پولش رو هرگز»
«طرف حساب کتاب سرش میشه»
«با کم هم راضی میشه»
خلاصه هزار و یکی تصور و جمله و برچسب هست که میتوان به افراد قانع چسباند. ولی واقعا مفهوم واقعی کلمه قناعت چیست؟ در حقیقت قناعت همان برنامه ریزی اقتصادی است.معنای بعضی از لغات هم در لغتنامهها خود گویای تمامی زوایای آن است. مثلاً قناعت در اقتصاد« میانهروی در هر کاری، رعایت اعتدال در دخل و خرج، میانهروی درهزینهها، صرفهجویی».
هرکسی دوست دارد بهترین نوع غذا را مصرف کند، زیباترین لباسها را برای خود تهیه کند، در بهترین نقطه شهر و در بهترین منزل زندگی کند، بهترین وسایل و امکانات را در اختیار داشته باشد، بهطور مکرر سفر برود، بهترین آموزشها را برای خانواده و فرزندان خود فراهم کند و…. واقعیت این است که اگرچه این درخواستها به وسیله همه خانوادهها مطرح میشود اما واضح است که فقط درصد کمی از خانوادهها قادر به تأمین همه این خواستهها هستند. درآمد یک خانواده متوسط فقط میتواند تعداد محدودی از این خواستهها را برآورده کند؛ از اینرو افراد باید از میان خواستههای خود انتخاب بهعمل آورد. نیاز به انتخاب در تمامی طول و سطوح مختلف زندگی وجود دارد.
حتما بارها پیش خود فکر کردهاید اگر این کالا را بخرم، نمیتوانم بچهها را آخر هفته به رستوران ببرم، اگر مسافرت نوروزی بروم، شهریه کلاس زبان بچهها را نمیتوانم بپردازم، اگر برای خود پالتویی را که دوست دارم بخرم، برای دخترم نمیتوانم پالتو بخرم و… در زندگی روزمره با صدها مورد از این نوع مواجه هستیم که باید تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم.
اینکه چه و چه قدر مصرف کنیم، چه کسی کار کند، چند ساعت کار کند، در کجای شهر زندگی کنیم، آپارتمان داشته باشیم با چند اتاق و… پرسشهایی است که هر روز در خانوادهها مطرح است. پاسخ به همه پرسشهای بالا مستلزم تصمیمگیری و انتخاب است و به همین دلیل انتخاب، قلب اقتصاد خانواده است. اقتصاد خانواده را میتوان چگونگی سازماندهی و مدیریت منابع خانه تعریف کرد. میتوان فهرست کاملی از زمان، پول، فضای زندگی و… تهیه کرد. شاید اقلام این فهرست متفاوت بهنظر برسد، ولی همه آنها دارای یک ویژگی مشترک هستند. ویژگی همه این اقلام در زندگی امروز این است که کمیاب هستند. حتما شنیدهاید که مردم میگویند ای کاش وقت بیشتری داشتم، ای کاش خانه بزرگتری داشتم، ای کاش پول بیشتری داشتم و… . هرچند که خانواده به غیراز منابع مادی، منابعی نظیر عشق، وحدت خانواده، خاطرات خوش، لحظههای شادمانه خانوادگی و… در اختیار دارد که قابل تبدیل به پول نیست اما نقش منابع مادی هم آن قدر اهمیت دارد.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد » و « میانهروی » است. یعنی انسان در مصرف کردن مال و خرج کردن آن برای خود و خانوادهاش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی که در حدّ ضرورت و نیاز او است، اکتفا نماید. قناعت دارای دو مرتبه عالی و اعلی است، مرتبه نخست، راضی بودن به حد ضرورت و کفاف و مرتبه دوّم، رضایت به کمتر از آن است. راغب اصفهانی میگوید: قناعت عبارتست از اکتفا نمودن به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی در حدّ ضرورت و نیاز
نکته ای که در رعایت قناعت بسیار مؤثر است برنامه ریزی است. بیشک برنامهریزی برای آینده زندگی در تمامی خانوادهها مطرح است. در بطن یک مدل سیستمی اقتصاد خانواده، خانواده و اقتصاد آن را نمیتوان از هم مجزا کرد، بنابراین زمانی که برای هر یک از آنها برنامهریزی میکنیم، ناگزیریم دیگری را نیز مدنظر قرار دهیم. توجه به نیازهای آتی خانواده و همچنین شناخت فرصتها و تهدیدهای اقتصاد خانواده در این راستا اهمیت دارد.
خانواده بدون برنامه مثل سازمانی است که به حال خود رها شده است. اهداف تشکیلدهندگان خانواده محقق نمیشود مگر آنکه رئیس و مدیر خانه برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان با شناخت کافی از امکانات و منابع در اختیار، برنامهریزی داشته باشند. نخست باید چارچوب اهداف کلی خانواده تعیین شود، آنگاه کل برنامه به برنامهها و هدفهای کوچکتر برای رسیدن به هدف اصلی تقسیم شود. از اینرو برنامهریزی در ۳ افق زمانی بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت ضرورت دارد. در برنامهریزی بلندمدت خانواده، با توجه به منابعی نظیر ثروت و درآمد و زمان که در اختیار دارد، اهداف بلندمدت خود را تعیین میکند.
قناعت به معنای تشویق به سستی، تنبلی و نداری نیست. بلکه قناعت به معنای روحیه ای است که در پرتو آن مسائل اساسی خود را فراموش نکنیم، عزت نفس خود را حفظ و با حداقل امکانات همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم. قناعت از ویژگیهای افراد با ایمان و از امتیازات انسانهای با فضیلت است؛ افراد خود ساخته و آراسته دارای روحیه قناعت و عزت اند و در پرتو این روحیه عالی هیچگاه چشم طمع به مال و منال دیگران ندوخته اند و برای کسب مال و مقام، شخصیت والای خویش را خرد نمی کنند.
همان گونه که انسان را از دلبستگی افراطی به مال دنیا باز داشته و روحیه ایثار و تعاون را در انسان زنده میکند، در مواردی نیز از نیازمندی و دست دراز کردن پیش دیگران باز میدارد. شما میدانید که انسان در زندگی اش حالات مختلف را تجربه میکند گاه در اثر کار و تلاش وضع اقتصادیاش بهبود مییابد و در زمان دیگر ممکن است تحولی رخ دهد که در بعُد اقتصادی دچار شکست شود، روحیة قناعت به انسان میگوید به همین مقدار مال و ثروت ووسایل زندگی، که خود در اثر تلاش و کوشش و با کار شبانهروزی است، بدست آوردهای، اکتفا کن. کسی که به آنچه در اثر کار و تلاش بدست آورده، راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت و در نتیجه دست نیاز به سوی آنان دراز خواهد کرد. و این خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد.
انسان قانع از آنچه به دست می آورد، به حد نیاز بهره مند می شود و از مازاد آن برای کمک به دیگران استفاده می کند. مصرف گرایی مفرط موجب می شود که انسان از میان درآمدهای خود محلی برای انفاق نداشته باشد، اما قناعت و بسنده کردن به اندک و ضروریات دنیا موجب می شود که دست انسان برای بخشش به دیگران باز شود. انسان قانع در انتخاب کسب و کار از مسیر درست دور نمی شود و کار او سبب نادیده گرفتن حقوق عمومی نمی گردد. چون به اندک از دنیا راضی است، کار خود را اگر در مسیر خدا باشد زیبا می داند، به آن علاقه دارد و از این رو با کسب حلال عزت خود را بدست آورده و از درخواست و سؤال از دیگران بیزار است. آدمی بر اثر طمع و حرص، زیر بار هر ذلتی می رود و خود را می فروشد و حق را زیر پا می گذارد و بردگی هر متکبری را می پذیرد، ولی قناعت اراده او را تقویت می کند و با آن عزت نفس خود را باز می یابد.
{ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ}
پروردگارا، دل ما را تسلیم فرمان خود گردان و فرزندان ما را نیز امتی تسلیم و رضای خود بدار، و راه پرستش و طاعت را به ما بنما و بر ما ( وظیفه بندگی را ) سهل و آسان گیر ، که تویی توبه پذیر و مهربان. ( سوره بقره:۱۲۸)
1.لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ. (حجر: 88)
و به آنچه ما دستههایی از آنان ] کافران[ را بدان برخوردار ساختهایم، چشممدوز و بر ایشان اندوه مخور و مال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.
2. وَ لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی . (طه: 131 )
و زنهار به سوی آنچه گروههایی از ایشان را برخوردار کنیم ]و فقط[ زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم. چشم مدوز و [بدان که] روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.
3. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ. (توبه: 55)
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد، خدا میخواهد درزندگی دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.
4. مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدّنْیا وَ زینَتَها نُوَفّ ِ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.(هود: 15 و 16 )
کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند، ]مزد[ کارهایشان را در دنیا به طور کامل به آنان میدهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در دنیا، کردهاند به هدر رفته و آنچه انجام میدادهاند، باطل شده است.
5. اِعلَمُوا انَّما الحَیوةُ الدُنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تفاخُرٌ بینَکم و تکاثُرٌ فی الاَموال و الاولادِ کَمَثَلِ غَیبٍ اَعجَبَ الکفار نَباتُهُ ثُمَّ یَهَیجُ فَتَریهُ مُصفَراً ثُمَّ یَکونُ حُطاماً و فِی الاخرةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِن اللهِ وَ رضوانٌ وَ مَالحیوةُ الدُنیا الّا مَتاعٌ الغُرور. (حدید: 20)
بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی به یکدیگر و فزونخواهی در اموال و فرزندان است. ]مَثَل آنها[ مثل بارانی است که رستنی آن ]باران[ کشاورزان را به شگفتی آورد. سپس ]آن کشت[ خشک شود و آن را زرد بینی. آنگاه خاشاک شود و در آخرت ]دنیاپرستان را[ عذابی سخت است و ]مؤمنان را[ از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا، جز کالای فریبنده نیست.
قناعت یعنی چی؟
قناعت یعنی با داشتن پول هر چند کم زندگی بهترین افراد دنیا را داشته باشی.
در سیره و کلمات مبارک مولی الموحدین به ساده زیستی و قناعت بسیار تاکید شده
* ـ قناعت مالی است که پایان نمییابد.[9]
* ـ خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دلبستهاند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار دادهاند... .[10]
* ـ خوشا به حال کسی که معاد را به یاد آورد و برای روز حساب کار کرد و به گذران روز [به قدر کفاف] قناعت کرد و از خدا راضی بود. [11]
* ـ اگر صلاح نفست را میخواهی، بر تو لازم است که با میانهروی و قناعت و سادگی رفتار کنی.[12]
* ـ به خدا سوگند! نفس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که به گرده نانی ـ اگر بتواند به دست آورد ـ شاد شود و نمک را خورش نانش سازد.[13]
* ـ شکرگزارترین مردم، قانعترین آنهاست و ناسپاسترین مردم در برابر نعمتها، آزمندترین آنها![14]
* ـ برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از [نعمت] دنیا قانع باشید که کفاف دنیا مؤمن را قانع میسازد.[15]
* ـ کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن را نیز هرچه گرد آورد، بینیاز نشود.[16]
* ـ ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند میخواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت میکند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.[17]
* ـ نیکو بهرهای است، قناعت.[18]
به نظر شما معنای کاربردی این حدیث در زندگی به چه شکل نمود پیدا میکنه؟
وَ قالَ علی عَلَيْهِ السَّلامُ:
و آن حضرت فرمود: قناعت گنجى است كه تمام نمى شود.
زمانیکه شما حس میکنید گنج بزرگی را در دست دارید آیا به خود اجازه میدهید کاسه ذلت، ظرف غذایتان باشد؟
و از طرفی بخشنده این گنج فرد والا مقامیست،در این صورت آیا به هر کسی ابراز نیاز میکنید و یا به سراغ همان کریم و بزرگ میروید؟
جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً قَالَ نُعْطِيهِ الْقَنَاعَة
وَ جَاءَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى حِكَايَةً عَنْ سُلَيْمَانَ ع وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي
لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي قَالَ الْقَنَاعَةُ فِي بَعْضِ الْوُجُوهِ لِأَنَّهُ كَانَ يَجْلِسُ مَعَ الْمَسَاكِينِ وَ
يَقُولُ مِسْكِينٌ مَعَ الْمَسَاكِين.
و در تفسير آمده است راجع بگفتهى خدا تعالى: فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً
زنده ميگردانيم او را بزندگى خوش و گوارا مراد ازين زندگى قناعت است كه باو
ميدهيم و نيز در تفسير گفته خداى تعالى كه نقل قول از سليمان ميكند
چنين آمده: رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي (ص 35)
پروردگارا سلطنتى بر من به بخشا كه پس از من سزاوار هيچ كس نباشد
گفته است مراد باين ملك قناعت است زيرا كه سليمان با فقيران مىنشست
و ميگفت فقيرى در جرگهى فقيران نشسته.
سوال: آيا قناعت موجب بی تحرّكی است؟
پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصری درباره مفهوم قناعت و اينكه مراد از قناعت چيست؟، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهیم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد » و « ميانهروی » است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانوادهاش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.
قناعت داراي دو مرتبه عالي و اعلي است، مرتبه نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبه دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني ميگويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1]
و در جايي ديگر آمده است : قناعت راضي بودن به كمتر از مقدار كفاف است.[2] پس از آنكه معنای قناعت روشن گرديد، پاسخ سؤال شما اين است كه : قناعت هيچ منافاتي با كار و كوشش انسان ندارد چون « قناعت »، معنايش اين نيست كه انسان وقتی مقداری از وسايل زندگی در حدّ نياز ابتدايیاش را بدست آورد، ديگر هيچ تلاش وكوششی برای بدست آوردن مال حلال نكند بلكه « قناعت » به معنای روحيه ايثار و فداكاری يعنی اگر در اثر تلاش و فعاليّت مال و مكنت بيش از حد ضرورت و نياز خود را بدست آورد، اين روحيه را داشته باشد كه مقداری از آن را به نيازمندان و برادران دينیاش و يا برای مصالح عمومی، مصرف نموده خود به مقدار ناچيزی از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اينگونه افراد را چنين شايسته ستايش نموده است: «يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ »[3] يعنی ديگران را بر خود ترجيح ميدهند هر چند خود نهايت احتياج را دارند.
همان گونه كه انسان را از دلبستگی افراطی به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده میكند، در مواردی نيز از دريوزگی و دست دراز كردن پيش ديگران باز ميدارد. شما میدانيد كه انسان در زندگیاش حالات مختلف را تجربه ميكند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادياش بهبود مييابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود، روحيه قناعت به انسان میگويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانهروزي است، بدست آوردهای، اكتفا كن. كسي كه به آنچه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوی آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است برای مؤمن كه ميل و رغبتی در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت ميگويد: « مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان ميگردد، آن است كه انسان هر آنچه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند » [4] در اشعار فارسی كه الهام گرفته از آيات و رواياتاند، نيز به اين نكته اشاره شده است.
تشنه جوی كريمان نشوی كه قناعت همه دريا باشد
مرد را پای قناعت به زمين سر همّت به ثريّا باشد[5]
بهترين دليل برای اينكه «قناعت» موجببی تحرّكي نيست اين است كه در اسلام به كار و كوشش نيز تأكيد فراوان شده و اساساً با بيكاري و تنبلي مخالف است. در قرآن آمده است: «وَ أنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِإِلاَّ ما سَعى»[6] براي انسان بهرهای جز سعي و كوشش او نيست. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «من دوست ندارمكسي را كه دنبال كسب و كار نميرود و بر پُشت ميخوابد (در خانه بيكار مينشيند) وميگويد خدايا روزي مرا برسان...»[7]
شاهد ديگر برای اينكه «قناعت» پيشه كردن به معناِِی بیتحرّكی و تنبلی نيست،سيره پيشوايان ديني ما است. حضرات ايشان برای تحصيل روزی و امرار معاش كار و فعاليت میكردند و در وصف اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ آمده است كه صبح تا شب درنخلستانها مشغول كار بودند.
معرفی كتاب:
1. محمدرضا مهدوي كني، نقطههايآغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
2. محمدحسن حايري يزدي، جلوههايتقوا، ج 2.
3. آيتالله مشكيني، درسهاي اخلاق، پارسايان.
[1] . مفردات راغب، واژة «قنع».
[2] . الذريعة الي احكام الشريعة، ص 170.
[3] . سورة حشر، آية 9.
[4] . مرأة العقول، ج 10، ص 258.
[5] . كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5، ص 331.
[6] . سورة نجم، آية 39.
یکی از فضایل اخلاقی قناعت می باشد قناعت یعنی راضی بودن به آنچه که است . یعنی پرهیز از زیاده خواهی .
قناعت موجب بی نیازی در زندگی است موجب آرامش در زندگی و پرهیز از اسراف کاری است .
امام صادق عليه السلام :
حُرِمَ الحَريصُ خَصلَتَينِ و َلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ و َحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ اليَقينَ؛
حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتيجه يقين را از دست داده است.
خصال ص 69 ، ح 104
قناعت
قناعت در اصطلاح به معنای بسنده کردن به قسمت خویش و خوشنود بودن آمده است.
( معارف و معاریف ج1 ص373)
قناعت در قرآن کریم
v الإمامُ علیٌّ علیه السلام - لمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالى : «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبةً» - : هِی القَناعَةُ .
امام علىعلیه السلام - در پاسخ بهپرسش از آیه «فلنحیینّه حیاة طیّبة»*** 1 نحل ، آیه 97 . *** - : مقصود ، قناعت است .
( نهج البلاغة / خطب الامام علی (ع) / ج 4 / ص 51 )
جایگاه قناعت در سیره معصومین (علیهما السلام)
گذشته از تاکیدات و آیات مربوط به قناعت در قرآن کریم نمود اصلی این آیات را در هیچ کجا بهتر، زیبا تر و عملی تر از سیرة معصومان ( علیهما السلام) نمی توان یافت.
جایگاه قناعت در سیره معصومین (علیهما السلام) را می توان در سیرة اقتصادی این گهر های پاک بررسی کرد.
بررسی قناعت به تنهایی در زندگی معصومین (علیهما السلام) شاید نتیجةمطلوب را حاصل نگرداند پس پیش از این اقدام به بررسی مقدمات این بحث می پردازیم.
در سیره اقتصادی معصومین (علیهما السلام) اصل قناعت از مکمل های اصلی بحث کار و تلاش برای روزی است. کار و تلاش در برابر واگذاری امور به خدا قرار می گیرد و بسیار مورد سفارش معصومین (علیهما السلام) بوده است. منتها اصولی برای شناخت بهتر جایگاه قناعت در زندگی معصومین ( علیهما السلام ) وجود دارند که عبارتند از:
1) اندازه نگهداشتن در تلاش برای کسب روزی.
2) حلال بودن در آمد.
3) اصل قناعت (رضایت).
با تامل در این عناوین در می یابیم که نه تنها معصومین (علیهما السلام) تلاش برای ارتقای سطح کیفی زندگی دنیایی را مذموم نمی شماردند بلکه برای آن اهمیتی خاص قائل بوده و کاملا برنامه ریزی شده در این راه قدم برداشته اند.
هم چنین در می یابیم که قناعت مربوط به حوزه مصرف می باشد و منافاتی برای تلاش و ممانعتی برای کسب روزی ندارد.
قناعت باعث سکون روحی و عدم ایجاد خصلت ها و حالات مخرب دنیوی و اخروی همچون حرص و ولع و دنیا طلبی و یا حتی به قولی استرس و فشار خون و سکته و هزاران بیماری امروزی که ناشی از فشارهای روحی و روانی اند می باشد.
سفارشات ائمه (ع) بر قناعت
ائمه اطهار (ع) بر قناعت تآکید می ورزیدند همان گونه که بر سایر فضائل تآکید داشتند و این مهم علاوه بر کلام در رفتار ایشان نیز نمود داشته است زیرا نقش اسوه گری ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست.
حتی طی جریانی که امام صادق (ع) به غلام آزاد کرده خویش مال التجاره ای دادند که به نیابت از ایشان تجارت کند، و او نیز طی جریاناتی بیش از حد معمول سود کسب کرد، امام (ع) فقط سود متعارف از این تجارت را از او پذیرفتند و مابقی را دستور نمودند تا به صاحبانش باز گردانده شود.
ویا طی قحطی ای که در دوره ای از زندگی پر برکتشان عارض شده بود با آنکه انبارها پر از آذوقه داشتند دستور توزیع آن بین مردم را دادند و به خدمتکار خویش فرمودند تا از این به بعد طبق نیاز روزانه خریدکند.
باید شرایط آن روزگار را مجسم کرد تا معنای کردار ایشان را فهمید.
حال باید دانست که قناعتی که به این حد مورد سفارش ائمه (ع) بوده است چرا چنین بوده است ؟
v الإمامُ علیٌّ علیه السلام: طَلَبتُ الغِنى فما وَجَدتُ إلّا بالقَناعَةِ ، علَیکُم بالقَناعَةِ تَستَغنُوا.
امام على علیه السلام : توانگرى را جوییدم و آن را جز در قناعت ، نیافتم . قانع باشید تا توانگر شوید .
( میزان الحکمة / ج 3 / ص 2637 )
پیامد ها
پیامدهای قناعت را می توان به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم بندی کرد، البته اینها سوای از هم و یا در موازات یکدیگر قرار ندارند بلکه هرکدام پیامدی هستند از قناعت در موضع خود.
در باب پیامد های اخروی قناعت رسول خدا (ص) می فرمایند:
v اِقنَعْ بما اُوتِیتَهُ یَخِفَّ علَیکَ الحِسابُ.
به آنچه به تو داده شده قانع باش ، تا حسابت بر تو سبک شود .
( میزان الحکمة / ج 3 / ص 2638 )
و یا امام صادق (ع) می فرمایند:
v مَن رَضِیَ مِن اللَّهِبِالیَسیرِ مِن المَعاشِ رَضِیَ اللَّهُ مِنهُ بِالیَسیرِ مِن العَمَلِ.
کسى که به معاش (و روزى) اندک خدا خرسند باشد ، خداوند به عمل اندک او خرسند شود .
( اصول کافی / ج 2 / ص 138 )
در دنیایی که انواع فشارها و مشکلات روحی و روانی به تهدیدی جدی برای بقای نسل بشر تبدیل شده است و انسانها به دنبال ذره ای آرامش امانت الهی در دستانشان را تبدیل به تلنباری از مواد شیمیایی و گیاهی و بعضا عرفانی و روحانی می گردانند، و خرسندند بی خبر از ریز نکات بنیادین .
که امام علی (ع) می فرمایند:
v مَن قَنِعَ لم یَغتَمَّ.
کسى که قانع باشد ، اندوهگین نشود .
( غرر الحکم / ج 2 / ص 616 / ح 129 )
حال ما چنان در این مرداب به دست و پا زدن گرفتاریم که حتی فرصت اندکی تفکر در باره این مسائل را نداریم، یا بهتر است بگوئیم که خود اینگونه فکر می کنیم.
امام العارفین امیر المؤمنین علی (ع) در حدیثی دیگر می فرمایند:
v مَن لم یُقنِعْهُ الیسیرُ لم یَنفَعْهُ الکَثیرُ.
کسى که مال اندک قانعش نکند ، مال بسیار سودش ندهد .
( بحار الانوار / ج 75 / ص 71 )
حال با همین حدیث وارد بحث عدم وجود قناعت در زندگی می شویم که واقعا اگر قناعت نباشد چه مسئله ای پیش خواهد آمد.
عواقب عدم قناعت
اگر کسی از عواقب نیک قناعت ( چه دنیوی و چه اخروی) آگاه باشد و در راه آن نکوشد و اهتمام نورزد جای بس سؤال دارد، حال چه از آن طرف قضیه (عواقب عدم قناعت) آگاه باشد یا خیر.
v الإمامُ علیٌّ علیه السلام: أشکَرُ الناسِ أقنَعُهُم ، وأکفَرُهُملِلنِّعَمِ أجشَعُهُم.
امام على علیه السلام : شاکرترین مردم ، قانعترین آنهاست و ناسپاسترین آنان از نعمتها ، حریصترین آنها . ( الارشاد / ج1 / ص 304 )
به تصریح امام (ع) نقطه مقابل قناعت حرص است، که خود بحثی جدا دارد؛ اما عامل حرص نیز در این روایت معرفی شده است که همانا ناسپاسی و کبر است.
حال که کمی با مباحث قناعت آشنا شدیم و اهمیت و سفارشات معصومین (ع) که علل شرعی را سوای از علل عقلی بر این مباحث می افزود مطالعه کردیم، وارد راهکارهای عملی ایجاد قناعت در زندگی می شویم اما از آنجا که متاسفانه کبر به عنوان رذیلتی اخلاقی ممکن است در قلبهای مان رخنه کرده باشد و اجتماع نقیضین نیز محال است ابتدا توصیه هایی برای از بین بردن کبر در زندگی را از دیده می گزرانیم.
راهکار های عملی ایجاد قناعت در زندگی
زبان قاصر است از تعریف هر گاه که معصومین (ع) معرف یک وادی باشند ما نیز در اینجا تنها به آوردن برخی از احادیث راهگشا در این مورد اکتفا می کنیم:
v الإمامُ الکاظمُ علیه السلام: إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فیالسَّهلِ ولا یَنبُتُ فی الصَّفا ، فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ ولا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛ لِأنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلةَ العَقلِ ، وجَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلةِ الجَهلِ ، ألَم تَعلَمْ أنّ مَن شَمَخَ إلَى السَّقفِ برأسِهِ شَجَّهُ ،ومَن خَفَضَ رأسَهُ استَظَلَّ تَحتَهُ وأکَنَّهُ ؟! وکذلکَ مَن لم یَتَواضَعْ للَّهِِ خَفَضَهُ اللَّهُ ، ومَن تَواضَعَ للَّهِِ رَفَعَهُ .
امام کاظم علیه السلام : همانا زراعت ، در زمین مىروید و روى تخت سنگ نمىروید. حکمت نیز چنین است : در دل شخص فروتن مىروید و در دل متکبّر گردنفراز نمىروید ؛ زیرا که خداوند فروتنى را ابزار خرد و دانایى قرار داده و تکبّر را از ابزار نادانى . مگر نمىدانى که هر کس سرش را به سقف ساید ، سرش مىشکافد و هر که سر پایینگیرد در زیرسقف سایه و پناه مىگیرد . بدین سان نیز هر که براى خدا فروتنى نکند ، خداوند او را پست گرداند و هر که براى خدا فروتنى کند ، خداوند او را بالا برد .
( تحف العقول / ص 296 )
v الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: إنّ فی جَهنَّمَ لَوادِیاً لِلمُتَکبِّرِینَ یقالُ لَهُ سَقَرُ ، شَکا إلَى اللَّهِعزّ و عجل شِدَّةَ حَرِّهِ وسَألَهُ أن یَأذَنَ لَهُ أن یَتَنَفَّسَ ، فَتَنَفَّسَ فَأحرَقَ جَهَنَّمَ.
امام صادق علیه السلام : در دوزخ درّهاى است براى متکبّران به نام «سَقَر» . این درّه از شدّت گرماى خود به خداوند عزّ و جل شکایت کرد و خواهش نمود که به وى اجازه دهد ، تا نفسى بکشد . پس نفس کشید و (از گرماى نفس خود) دوزخ را سوزاند .
( اصول کافی / ج 2 / ص 310 )
اما در این وادی خدا انسان را تنها نمی گزارد
v الإمامُ علیٌّ علیه السلام: لکنَّ اللَّهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ ، ویَتَعبَّدُهُم بأنواعِ الَمجاهِدِ ، ویَبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ ، إخراجاً للتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، وإسکاناً للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، ولِیَجعَلَ ذلکَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ.
امام على علیه السلام : امّا خداوند بندگان خود را به انواع سختیها مىآزماید و با سختکوشیهاى گوناگون آنان را به عبادت و بندگى مىگیرد و به انواع ناملایمات و ناخوشایندیها امتحانشان مىکند ، تا تکبّر را از دلهایشان بیرون بَرد و افتادگى و خاکسارى را در جانهایشان بنشاند و نیز تا این آزمایشها را درهاى گشودهاى به سوى فضل (و احسان) خویش قرار دهد .
( شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید / ج 13/ ص 157 )
v و عنه علیه السلام: على قَدرِ العِفَّةِ تکونُ القَناعَةُ.
قناعت ، به اندازه خویشتندارى و عزّت نفس بستگى دارد .
( عیون الحکم و المواعظ / علی بن محمد اللیثی الواسطی / ص 327 )
هر چند که در اینجا قناعت به اندازه عفت بستگی دارد ولی این به این معنی نیست که اندازه قناعت از اختیار انسان خارج است زیرا خود عفت در دست انسان است، اما راهکاری عملی تر از امام صادق (ع) به دست ما رسیده است که حسن ختام این اوراق خواهد بود ایشان می فرمایند:
v اُنظُرْ إلى مَن هُودُونَکَ فی المَقدُرَةِ ولا تَنظُرْ إلى مَن هو فَوقَکَ فی المَقدُرَةِ ، فإنّ ذلکَ أقنَعُ لکَ بما قُسِمَ لکَ.
به ناتوانتر از خودت ، بنگر و به توانگر از خویش ، منگر ؛ زیرا که این کار ، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر مىسازد .
( کافی / ج 8 / ص 244 )
من هم متعهد می شوم این هفته در همه چیز اعم از خرج کردن خوردن و پوشیدن قناعت کنم
قناعت شمشیر برّا
القناعة سیف لا ینبو (1)
قناعت شمشیری است که هرگز کتد نمیشود
(!)شرح غررالحکم ج1 ص234
همان گونه كه انسان را از دلبستگی افراطی به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده میكند، در مواردی نيز از دريوزگی و دست دراز كردن پيش ديگران باز ميدارد. شما میدانيد كه انسان در زندگیاش حالات مختلف را تجربه ميكند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادياش بهبود مييابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود، روحيه قناعت به انسان میگويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانهروزي است، بدست آوردهای، اكتفا كن. كسي كه به آنچه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضی نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوی آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواری او خواهد شد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است برای مؤمن كه ميل و رغبتی در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت ميگويد: « مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان ميگردد، آن است كه انسان هر آنچه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند » در اشعار فارسی كه الهام گرفته از آيات و رواياتاند، نيز به اين نكته اشاره شده است.
سلام...
منم قبول دارم كه آدم بايد در زندگي اش قناعت داشته باشد...
اين چيزي هست كه ازبچگي ازپدر ومادرم ياد گرفتم...
ومن اينو به بچه هاي خودم هم ياد خواهم داد....
ممنون از اين پست