هفته بیستم:...( " دوری ازتمسخر دیگران")...
خداوندا به من فضيلتي عطافرما كه تابا كفش هاي كسي راه نرفته ام در مورد راه رفتن او اظهار نظر نكنم.
دكتر علي شريعتي
مسخره گر سخت کیفر می شود
کسیکه دیگران رامسخره می کندضعیفی شخصیت خودرامی رساندبیائیم دراین هفته پیمان ببندیم که ازاین صفت ناشایست دوری جوییم.
خدا مسخره کنندگان را دوست ندارد
به جای آنکه بهم بخندیم با هم بخندیم
من کسی را مسخره نمی کنم
موضوع بحثمان: خطر مسخره، گناه مسخره، موارد مسخره، همین طور انگیزهی مسخره كردن و در آخر خاطرات.
- خطرات مسخره؛ مسخره یك گناه كلیدی است و مادر چندین گناه دیگر همچون اختلاف افكنی هم هست. چون دو رفیق وقتی همدیگر را مسخره كنند، رفاقتشان از بین خواهد رفت و وحدتشان تبدیل به كینه میشود. فرد با مسخره كردن عیب دیگری را به مردم نشان میدهد. مسخره كردن فرد پشت سر دیگری در حقیقت غیبت او هم هست. قرآن در مورد افراد مسخره کننده میفرماید: «لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»(آل عمران/178) چون چند رقم عذاب در قرآن است: «مهین، شدید، الیم». گاهی عذاب دردناك است، مثل این كه كسی سوزن به بدن دیگری فرو میكند. گاهی عذاب شدید است، مثل سیلی زدن محكم كه اگر چه درد كمی داشته باشد ولی صدای زیادی دارد و شدید است، ولی عذاب مهین مثل ریختن لجن و كثافت روی سر كسی كه موجب توهین و جسارت میشود. پس فرق است بین این سه عذاب و عذاب فردی كه دیگری را مسخره میكند مهین است و شاید دلیلش همین باشد كه او در دنیا به دیگران توهین میكرده است.
در میان زنها مسخره كردن گاهی بیشتر است. و لذا قرآن بعد از این كه به مردم میگوید كه همدیگر را مسخره نكنند، میگوید: خانمها شما هم همدیگر را مسخره نكنید. «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ»(حجرات/11) گفتن «نِساءٌ» لزومی نداشت، چون قوم شامل زنان هم میشود. اما چون نیش زدن و مسخره كردن در بین زنان بیشتر است، نساء را به صورت خصوصی هم آورده است. مثل این كه انسان همهی بدنش را یك بار صابون بزند و دوباره فقط سرش را صابون بزند به این معناست كه سر به صابون بیشتری احتیاج دارد.
- با كسی كه مسخره میكند چه كنیم؟
قرآن میفرماید: اگر كسی شما را مسخره میكند، رابطهتان را قطع كنید. ای كاش كشورهای اسلامی به دنبال فتوای امام در مورد سلمان رشدی، یك حركت اقتصادی انجام میدادند و تمام كشورهای اسلامی خرید و فروش اجناس انگلیسی را حرام میكردند و آن چنان كشور انگلیس سیلی میخورد كه سلمان رشدی را تقدیم میكرد. ولی غیرت در همه یكسان نیست و در برخی بیشتر و در برخی كمتر است. قرآن میفرماید: «لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً»(مائده/57) یعنی با كسی كه دین شما را به بازی و مسخره گرفته است باید برخورد انقلابی بكنید.
قرآن میفرماید: برای چه مسخره میكنید؟ «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ»(حجرات/11) «تَلْمِزُوا» از <لمز> است كه در آیهی «وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»(همزه/1) «لُمَزَةٍ» هم آمده است. یعنی قرآن وقتی میخواهد بگوید دیگری را مسخره نكنید میگوید: خودتان را مسخره نكنید.
چون آدم، خودش را مسخره نمیكند، میخواهد بگوید: شما در واقع یكی هستید و اگر دیگری رامسخره كنید، گویی خودتان را مسخره كردهاید. و دلیل آن این است كه اگر شما 16 درجه من را دوست داشته باشی و من شما را مسخره كنم، من را 10 درجه دوست خواهی داشت. من به خیال خودم شما را سبك كردهام ولی در واقع محبوبیت خودم را نزد شما كم كردهام. مثل این كه اگر پدر به پسرش بگوید: محمد جان! خودش را نزد فرزندش بالا برده است ولی اگر به او توهین كند، ارزش و احترام خودش را نزد فرزندش پایین آورده است و برای همین است که قرآن میفرماید: خودتان را مسخره نكنید. این در مورد خطرات مسخره!
- موارد مسخره؛ موارد مسخره متفاوت است. یكی از موارد مسخره، مسخرهی خدا، مسخرهی دین و مكتب رهبر و انبیا، مؤمنین رزمندگان معاد، نماز و. . . كه موارد مسخره بسیار است.
قرآن میفرماید: «یُخادِعُونَ اللَّهَ»(بقره/9) یعنی با خدا خدعه میكنند و به خدا كلك میزنند «قُلَْ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ»(توبه/65) آیا به خدا مسخره میكنید؟ حال مسخره كردن خدا چگونه است؟ داریم كسی كه به زبان میگوید: خدایا مرا بیامرز، ولی هنوز نگفته همان گناه را انجام میدهد، خدا را مسخره میكند. مثل كسی هم كه جارو میكند و هم آشغال میریزد و یا بنایی كه هم سفیدمی كند و هم زغال میكشد. یا موقع وضو گرفتن و عبادت اسراف هم میكند. ماشین خود را با آب تهران میشوید وگمان میكند «النَّظَافَةُ مِنَ الْإِیمَانِ»(طبالنبی، ص21) ولی نمیداند «لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ»(انعام/141) یعنی قرآن را كه میگوید: خدا اسراف كاران را دوست ندارد رها كرده است و حدیث نظافت از نشانههای ایمان است را گرفته است.
یا در حمام سدر میزند و گمان میكند كار مستحب انجام میدهد، ولی جای سدر را نمیشوید و كسی روی آن راه میرود و زمین میخورد و او میخندد. و ما مستحب هایمان گناه است. در مسجد نشسته است و سیگار میكشد و <العفو> میگوید.
خود بنده خیلی از این غلطها را انجام دادهام. برای رسیدن به سخنرانی چنان ماشین میرانیم كه 20 نفر از رانندگی ما میترسند در حالی كه سخنرانی مستحب است و ترساندن مسلمان حرام است و در آخر شب هم حساب میكنیم كه سخنرانی كردهایم، در حالی كه 20 نفر را ترساندهایم و 150 گناه انجام دادهایم. در حالی كه گمان میكنیم حزب اللهی هستیم. مثلاً برای نماز جماعت پتوی نو دولت را روی خاك میاندازد، روی خاك باید گونی پهن كرد و روی گونی پتو انداخت و یا مثلاً با كفش روی فرش یا موكت میرویم و گمان میكنیم شخصیت میآورد. من چندین جا كفش هایم را در آوردهام و به من خندیدهاند كه دهاتی هستم. البته دهاتی نیستم ولی افتخار میكنم دهاتی باشم. گویی با كفش آمدن تمدن و روشن فكری است.
آقا با دود آب گرم كن خود یك محله را خفه كرده كه میخواهد غسل جمعه بكند یا جارو میكند ولی گرد و خاك وآشغال آن را جای دیگر یا در جوی میریزد در حالی كه جارو كردن مغازه مستحب است و ریختن آشغال در جوی حرام است و خدا میداند كه شب كه میخوابیم، چقدر گناه كردهایم. امام رضا(ع) برای همین میفرماید: كسی كه بازبان میگوید: خدایا مرا بیامرز ولی حركتش فرقی نمیكند، خدا را مسخره كرده است.
البته مسخرهی خدا، مسخرهی آیات خدا و قوانین خدا است. مثل كسی كه نزد پزشك میرود و نسخه میگیرد ولی عمل نمیكند. پس باید دقت داشته باشیم و معنای تقوا همین است.
اما مسخرهی مكتب و دین: قرآن میفرماید: «اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً»(جاثیه/35) یعنی شما آیات خدا را به مسخره گرفتهاید. قرآن در بارهی مردانی كه طلاق میدهند و دوباره به زنان خود رجوع میكنند، از آن جایی كه زن از آیات خداوند است میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً»(روم/21) پس این كار مسخره كردن آیات خداوند است.
دانشمندی میگفت: گیریم كه انسان بر اثر تصادف به وجود آمده باشد و خدایی هم نباشد، ولی چگونه میشود كه تصادف و اتفاق برای انسان همسر هم بوجود بیاورد؟
زمان شاه چادر و حجاب را مسخره میكردند و میگفتند چادر باعث میشود كه از بچگی همچین سرش را پایین بگیرد و در نتیجه زنان از مردان همیشه مقداری كوتاهتر باشند، ولی پس چرا مرغ كه چادر سرش نمیكند از خروس كوتاهتر است؟
تحلیل مادی گذاشتن روی برخی آیات خداوند؛ مثلاً نماز ورزش صبحگاهی است. این مسخره كردن نماز است. البته ممكن است ركوع و سجود نوعی ورزش باشد ولی خدا كه نماز را برای ورزش قرار نداده است. كسی هم كه پیاده مكه میرود در راه غذایش هضم میشود، اما خدا برای هضم غذا نگفته است مكه بروید.
كسی به دیگری گفت: انگشترت را به من بده تا وقتی آن را دیدم به یادت بیفتم. او گفت: به تو نمیدهم تا وقتی نیست یاد من بیفتی. دستورات اسلامی را لازم نیست كه ما روی آن تحلیل مادی بگذاریم.
فلسفه بافی هم همین طور است! لازم نیست بگوییم خدا برای چه گفته است؟ بلكه همین كه دستوری داده است، باید گوش بدهیم. مثل این كه به ما گفتند بپر درون استخر، شیرجه میزنیم، هر چند پریدن در استخر هم لذت داشته باشد.
مثل این كه الآن اگر رهبر كبیر انقلاب این جا باشد همهی شما دوست دارید كنار ایشان بنشینید. اگر چه چای و شیرینی بدهند، یا اصلاً هم چیزی ندهند و هیچ خبری نباشد یا رفتن به حسینیهی ارشاد هم همین طور است، اگر چه تزئینات مادی و فرش نداشته باشد چون خود امام و حسینیه رفتن برای دیدن ایشان لذت دارد. حرف زدن با خدا هم همین طور است.
مسخرهی رهبر:
«أَهذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً»(فرقان/41) با تعجب و تمسخر میپرسیدند. یعنی آیا این همان پیامبر و رسول خدا است؟ ! در صدراسلام كسانی كه مسئول میشدند این قدر زندگی سادهای داشتند كه كسی باور نمیكرد. حتماً قصه سلمان را شنیدهاید كه وقتی استاندار شد با الاغ به منطقهای رفت كه استاندار شده بود. دید مردم مدائن راهپیمایی كردهاند و منتظر هستند برای استقبال از استاندارشان. سلمان هم با الاغ وقتی وارد شد از و پرسیدند از استاندار خبر نداری؟ او گفت: خودم هستم. آنها با تعجب گفتند: سوار خر شدی؟
بگذریم از این كه الآن در برخی نهادها و وزارت خانههای ما اگرسوار بنز قشنگ نباشی در را باز نمیكنند و مهم نیست چه كسی باشی، همین كه سوار بنز باشی اجازهی ورود میدهند و ما باید مواظب باشیم فرهنگ خوبی كه بر ما حاكم شده است، عوض نشود.
مسخرهی مؤمنین:
قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَكُونَ»(مطففین/29) یعنی كسانی كه مجرم هستند، برنامهشان این است كه به مؤمنین میخندند. <اجرموها به آمنواها> میخندند و مسخره میكنند و آیه در این خصوص بسیار است. كسی برای جبهه پول جمع میكرد و شخصی هم خرما برای كمك آورد و كسانی كه ثروتمند بودند و پول آورده بودند، خندیدند وفوری یك آیه نازل شد كه چرا خندیدید؟ خرمایی كه او داده، قبول است ولی پولهای شما قبول نیست.
مبلغ هنگفتی پول خدمت امام رضا آوردند. پیرزنی هم، 3 فلز پول داده بود. امام فرمود: آن مبلغ هنگفت را نمیخواهم و آن 3 فلز را بدهید. و ما نمیدانیم چه كاری مورد قبول است و خداوند هم گاهی عملی را كه به چشم نمیآید میپذیرد و عملی را كه به چشم میاید نمیپذیرد.
مثلاً میبینیم خدا بچهای را كه پدر یا مادر ندارد، خیلی دوست دارد و ما نمیدانیم چه كسی نزد خدا آبرو دارد؟ پس باید مراقب باشیم و مسخره نكنیم.
ابوذر به كسی گفت: مادر سیاه «یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ»(الزهد، ص60)ای كسی كه مادرت سیاه است. پیامبر فوری فرمود: چرا این حرف را زدی؟ و ابوذر گفت: اشتباه كردم و بعد ابوذر برای این كه خودش را بشكند و دیگر از این اشتباهات نكند صورتش را بر خاك گذاشت و گفت: بر نمیدارم تا خدا من را ببخشد. و پیامبر او را بخشید و گفت: مواظب زبانت باش.
ما اگر در جلسهای دعوت شویم و ما را كنار كوچكترها بنشانند ناراحت میشویم. گویی اگر 80 كیلو هستیم باید كنار 80 كیلوییها بنشینیم در صورتی كه نمیدانیم چه كسی بهتر و بزرگتر است. بارها گفتهام كه از سلمان پرسیدند ریش توبهتر است یا دم سگ؟ گفت: نمیدانم. هر كدام كه از پل صراط عبور كند. شاید دم سگ گذشت و من نه. مواظب باشید اگر در كنار ما افرادی نابینا یا ناشنوا یا معلول و خمیده یا بی حافظه هست، كسی را دست نیندازیم.
گاهی افرادی را در جلسه دعوت میكند و میگویند مثل فلانی حرف بزن. یا مثل فلانی و. . . تا بخندیم. گاهی رزمندگان را مسخره میكنند. به كسی میگویند حالا خوب شد بچه هایت رفتند جبهه، مادر شهید شدی! ما كه بچه هایم جبهه نرفتند و الآن هم خوش و چاق و چله هستند. قرآن در بارهی اینها میفرماید: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»(توبه/81) برخی لذت میبرند كه به جبهه نرفتهاند، سپس میفرماید: «فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً»(توبه/82) یعنی كم بخندید و زیاد گریه كنید كه دستتان از جبهه كوتاه ماند.
من چقدر از شوهر حضرت زینب لذت بردم. حضرت زینب شوهر خوبی داشت چون حضرت زینب به همراه خود، دو پسرش را هم به كربلا آورد و شهید شدند و پدرشان در مدینه برایشان جلسهی فاتحهای گرفت. درجلسهی فاتحه كسی در گوش این پدر گفت: نباید به كربلا میفرستادیشان و در مدینه آنها را زن میدادی و كار و كاسبی برایشان راه میانداختی. حالا خواهر امام حسین میخواست برود، میرفت. او هم گیوه را برداشت و دنبال او كرد واو را زد و فراری داد و گفت: من افتخار میكنم كه فرزندم به یاری امام حسین رفته است.
مثلاً بسیجیها را هم خیلی مسخره میكردند و میگفتند: «غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ»(انفال/49) من خودم در جایی نشستم گفتند: این بسیج كه گروهی عوام هستند، از سادگی آنها استفاده میكنید و آنها را به جبهه میفرستید و اینها افراد تحصیل كردهای بودند. من هم گفتم خیلی به تحصیلات خود میبالید؟ این حرفها را زمان پیامبر هم به كسانی كه به جبهه میرفتند میگفتند كه «غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ» یعنی با دین و اسم اسلام اینها را مغرور و شارژ میكنند و به جبهه میفرستند و این حرف ضد انقلابهای صدر اسلام بود و چیز تازهای نیست.
اه چقــدر لاغری !!! تو چرا انقــدر چاقی !!!
قدشو چه کوتولست !!! انقدر درازه یاد نردبون میوفــتم!!!
وااا هیکلش همش آمپوله…چه تن لشی داری پاشو یه باشگاه برو !!!
نیگا چجوری حجاب کرده دختره ی اُمل..
اینو…چه بی حجابه دختره ی خراب !…
خلاصــه
این جماعــت از هر چیزی برای مسخره کردن شما استفاده می کنن…!
اینا همونایی هستن که چیزی برای برتــری خودشون ندارن و میخوان با مسخره کردن و
گذاشتن عیــب روی دیگران خودشون رو مورد توجه قرار بدن !!!
در یک کلام عقده و کمبود دارن…!!!
پس…
برای خودت زندگی کن نه برای مردم..
از اون چیزی که هستــی نهایت لذت رو ببر…
مطمئن باش یکی الان آرزوشه که جای تو باشه…
هرگز به آدم ها نخند !!
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند
به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند
به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !
به دستان حجت نخند
خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند.
چرا كسی را مسخره میكنیم؟
قرآن در بارهی دلیل مسخره كردن چند آیه دارد؛
1 – اولین دلیل پول است، برخی چون پول دارند بی پولها را مسخره میكنند «وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ»(همزه/2-1)، چون مال جمع كرده است و پول دارد نیش میزند.
2 - گاهی علم، قرآن میفرماید: «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»(غافر/83) سواد دارد و بی سواد را مسخره میكند كه تو كه سواد نداری حرف نزن و فقط خودش دو كلمه درس خوانده است. پس آقازادهها و دخترخانمها، پیرزنهای بی سواد را مسخره نكنند، چون اگر چه بی سوادهستند ولی فرهنگ بالایی دارند و یا فكر بلندی دارند.
مثلاً كسی چندین سال پیش در كویر در حالی كه سواد نداشته است وقف كرده كه فلان قنات كه من كندهام آبش برود در فلان آب انبار و قرنها مردم از آبی نوشیدند و تغذیه كردند و گوشت و پوستشان ساخته شد كه صاحب آن سواد هم نداشته است. برای همین ممكن است یك بی سواد به خاطر فكر بلند در تمام خیرات و بركات نسلها و عصرهاشریك باشد و یك انسان با سواد جز باد دماغ چیزی نداشته باشد، پس مسخره نكنیم.
3 - گاهی به خاطر قدرت است.
4 - شكل یعنی خوشگل، زشت را مسخره میكند، چون خودش زیباست.
5 - گاهی كینه و بغض است؛ مثلاً كسی خطش خوب است واو میگوید: چرا كفش هایت پاره است، چون نمیتواند خط خوب او را تحمل كند.
6 - گاهی به خاطر تفریح و گاهی هم به خاطر حسادت است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُكَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ»(یوسف/58) به رسول الله میگفتند: پولها را ول خرجی میكنی ولی خدا در قرآن میفرماید: اگر پولی در دستان او بگذاری دیگر حرفی نمیزند. مثلاً میگوید: تبعیض است ولی اگر چیزی به او بدهی میگوید: خدا سایهی جمهوری اسلامی را از سر ما كم نكند. برای همین قرآن میفرماید: خیلی از اینهایی كه نیش میزنند كمبود دارند «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» یعنی اگر چیزی به آنها بدهی راضی میشوند.
بااهدا سلام اگر هرکس خدایی فکر کند هرگز دیگران رامسخره نخواهد کرد من که عمرا چینین کاری کرده باشم چون واقعا ازاین کار متنفرم . موید باشید.
مسخره کردن
وقتی انسان خود را نشناسد و کمبود داشته باشد عیب دیگران را می بیند در حالی ازعیوب خود غافل است. وشامل ویلٌ لکل همزه می شود. از خدا می خواهیم ما را از این شر به دور نگهدار.
خیلی گناه زشت و بدی هستش مسخره کردن
یه نفره رو له میکنیم که بخندیم
چرا واقعا؟
خنده به چه قیمت؟