هفته بیستم:...( " دوری ازتمسخر دیگران")...
تمسخر ؛ مهمترین سلاح دشمنان
یکی از خصوصیتهای بارز راه موفقیت این است که شما با اولین قدم که در این جاده میگذاری مورد تهمتها و اهانتها و تمسخرهای فراوانی قرار میگیری اصلاً قرار هم بر این است که جاده موفقیت مالامال از تمسخر و استهزاء باشد و با سختی و رنج همراه باشد و اگر این طور نباشد که نمیتوان نام آن را جاده موفقیت گذاشت.
بزرگترین انسانها و نامآوران عرصه موفقیت نیز از این قانون مستثنی نبودند و با اولین گامهای خود برای تبلیغ مسیر اصلی موفقیت و خوشبختی مورد تمسخر و استهزاء قرار میگرفتند:
یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِۆُنَ: دریغا بر این بندگان! هیچ فرستادهای بر آنان نیامد مگر آنکه او را ریشخند میکردند. (یس، 30)
و این حربه جدیدی نیست که دشمنان بی خرد و بی منطق اسلام امروزه بر علیه دهمین امام شیعیان بکار گرفتهاند و میخواهند حرمت این امام همام را بشکنند. این حربه سالیان سال و بلکه قرنهای متمادی بر علیه کسانی که جاده اصلی خوشبختی و موفقیت را برای بشریت معرفی میکردند ادامه داشته و ادامه خواهد داشت:
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ: و بیگمان، فرستادگان پیش از تو [نیز] مسخره شدند. پس به کسانی که کافر شده بودند مهلت دادم، آنگاه آنان را [به کیفر] گرفتم. پس چگونه بود کیفر من؟ (الرعد، 32)
و اصلاً امکان ندارد که در این عصر بی منطقی و بی خردی که مغزهای دشمنان دین را پر کرده است سخن حقی به زبان بیاورید و مورد استهزاء قرار نگیرید.
هر کسی که میخواهد در این جاده پر فراز و نشیب قدم بگذارد باید خود را آماده تمسخر و استهزاء کند و این سنت همیشگی دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن کریم است که تمسخر و استهزاء را سرلوحه فعالیتهای خود کرده و با این کار بی منطقی خود را به رخ جهانیان می کشانند.
البته تنها حربه دشمنان تمسخر نیست بلکه آنها از حربه های دیگری نیز استفاده میکنند حربههایی مثل تبعید و شما به محض اینکه بخواهید در مسیر اصلی سعادت قرار بگیرید بلافاصله در برابر شما موضع گیری کرده و شما را تهدید به تبعید میکنند مگر انبیای الهی و نامآوران عرصه موفقیت را تهدید به تبعید نکردند:
وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ: و کسانی که کافر شدند، به پیامبرانشان گفتند: «شما را از سرزمین خودمان بیرون خواهیم کرد مگر اینکه به کیش ما بازگردید.» پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمگران را هلاک خواهیم کرد.
(إبراهیم، 13)
حربههایی مانند شکنجه و اذیت و آزار و مگر نبود که بارها و بارها حضرت نوح و دیگر انبیای الهی را تهدید به شکنجه کردند:
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومینَ: گفتند: «ای نوح، اگر دست برنداری قطعاً از [جمله] سنگسار شدگان خواهی بود.»(الشعراء، 116)
اگر میخواهی قدم در جاده موفقیت بگذاری و اگر میخواهی همیشه طرفدار حق و حقیقت باشی اولین شرط آن است که نباید از تمسخر و استهزاء و تبعید و شکنجه هراسی در خود راه بدهی و این وضعیت میراث پیامبران الهی و امامان معصوم است. هر کس در این چارچوب مورد تمسخر قرار بگیرد باید افتخار کند به اینکه مظلومیتی شبیه دهمین امام شیعیان امام علی النقی پیدا کرده است .
تمسخر لهجه قومیت ها حرام است
حضرت آیتالله خامنهای در جلسه درس خارج فقه که در روز 31 فروردین ماه برگزار شد، در ذیل بحث «غیبت» با اشاره به رواج تقلید لهجهی اقوام ایرانی از سوی برخی، این کار را مصداق "غیبت" ندانستند لیکن تاکید کردند که چنانچه این کار از باب تمسخر باشد، «حرام» است.
ایشان همچنین یادآور شدند: «غالب شهرهایی که لهجههای آن ها تقلید میشود شهرهایی هستند که مردم غیرتمند آنها در حوادث مهم صد سال گذشته در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند و این عمل تصادفی نیست».
پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله خامنهای بخشی از متن و صوت بیانات رهبر انقلاب در این جلسه را به دلیل جنبهی عمومی و اجتماعی آن، منتشر میکند.
شایان ذکر است جلساتِ درس «خارج فقه» حضرت آیتالله خامنهای، به صورت منظم و سه روز در هفته، از ساعت 7.5 صبح تشکیل میشود و جزء برنامههای ثابت ایشان از سال 69 تا کنون بوده است. در این جلسات که با حضور تقریبا 500 نفر از طلاب برگزار میشود، تاکنون مباحث جهاد و قصاص به طور کامل تدریس شده و در حال حاضر، «مکاسب محرّمه» تدریس میشود.
غالب این شهرهایی که لهجههای آن ها تقلید میشود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم صد سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند. این تصادفی نیست
متن این سخنان به این شرح است:
«متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجههای بعضی از ولایات تقلید میکنند؛ این آیا غیبت محسوب می شود یا نه؟
حالا این را هم من به شما عرض بکنم؛ غالب این شهرهایی که لهجههای آن ها تقلید میشود، شهرهایی هستند که دارای مردم غیرتمندی هستند که در حوادث مهم صد سال پیش، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند. این تصادفی نیست. این تقلید هم سابقه ندارد؛ یعنی توی هیچ یک از این کتابهای ادبی و طنز و غیره، ما ندیدیم که یک حرفی باشد که نشان دهندهی تقلید لهجه باشد. این مالِ همین اواخر است؛ یعنی مثلاً از صد سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی که کشور ما در مواجههی با این دشمنیها قرار گرفته. یکی از مناطقی که ایستادگی سرسخت کرده، مناطق شمال است، منطقهی گیلان؛ یکی از مناطق، منطقهی خراسان است؛ یکی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آن جاهایی هستند که مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقاً سعی شده است که همینها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید میشود. پس ضمناً در پرانتز، به این نکته هم توجه داشته باشید.
این مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد -که مقوّم معنای غیبت محرم شرعی است- در این جا وجود ندارد. یکی از قیود، مستور بودن بود. خب، این مستور نیست. علاوه بر این که عیب نیست اصلاً. کسی این را به عنوان عیب ذکر میکند، ولی اصلاً عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلاً بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر این که امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمیکند. اما مسلماً حرام است.
این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست. اینجا دیگر فرقی نمیکند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجهی یک شخصی را –به عنوان اینکه لهجهی او، لهجهی عموم است- تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همهی اینها محرّم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجهی عموم باشد، این میشود اهانت به همهی آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک اینها استحلال بکند. آنجایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال میکند. این بحث عیبجوئی است.
اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می گیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گویندهای تقریبا تمام لهجه های ایران را در یک برنامهی رادیویی بیان میکرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟! چون هم ترکی را مثل خود ترکها حرف میزد که ما میفهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدیها حرف میزد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم.
پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما این که تقلید لهجهی یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی مینشیند و تماشا میکند که تقلیدش را دارند میکنند. خودش هم می خندد، خوشش می آید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آن جایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آن جا میشود محرّم.»
چگونه ریشه تمسخر را بخشکانیم؟
امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه دیدى مردى به بلایى دچار است و خداوند به تو نعمت ارزانى داشته، بگو: خدایا! مسخره نمى كنم و به خود نمى بالم امّا تو را به سبب نعمت هاى بزرگى كه به من داده اى سپاس مى گویم.(میزان الحكمه روایت شماره 2138)
امروز یك ماشین با كلاس را دیدم كه چند نفر سوار شده بودند و برای خودشان داخل خیابان ها چرخ می زدند از كنار مردی كه سوار موتور گازی بود رد شدند و شروع كردند به مسخره كردن، یكی می گفت این مرد دیوانه است الان دیگه كسی سوار موتور گازی نمی شود یكی می گفت فكر كنم هالو هست و ... در این جا بود كه من به این فكر می كردم كه واقعا برخی چقدر بی ظرفیت هستند!! همین كه خداوند به آن ها نعمتی می رسونه مغرور می شوند و دهان به مسخره كردن دیگران باز می كنند و به جای این كه شكر خدا را به جا بیاورند و به اون مردی كه سوار موتور گازی است هم احترام بگذارند او را مسخره می كنند. روایت بسیار زیبایی در این مورد به چشمم خورد حیف دونستم كه برای شما بیان نكنم ...
امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه دیدى مردى به بلایى دچار است و خداوند به تو نعمت ارزانى داشته، بگو: خدایا! مسخره نمى كنم و به خود نمى بالم امّا تو را به سبب نعمت هاى بزرگى كه به من داده اى سپاس مى گویم.(میزان الحكمه روایت شماره 2138)
مسخره کردن دیگران در قرآن بسیار مورد نکوهش و مذمت واقع شده تا آنجا که خداوند برای چنین شخصی کلمه (ویل) به کار می برد که در لغت عرب کنایه از عذابی سخت برای کسی است که چنین کاری را مرتکب شود و به هر حال کنایه از وعده عذاب است.
خوب حرف بزنید
بپذیرید که نتیجه مسخره کردن جز شکستن حرمت دیگران نیست در حالی که نزد خدا آبروی مومن از مالش محبوب تر و گرامی تر است .
استهزا در حقیقت چندین گناه از جمله اذیت کردن دیگران تحقیر و کوچک شمردن آنان عیب جویی و غیبت را درون خود جای داده و همه اینها گناه و حق الناس است.
بنابراین هرکس دیگران را مسخره کند همه این گناهان را انجام داده است .
اگر استهزا ناشی از عدوات و تکبر باشد باید آنها را از خود برطرف کند تا خصلت مسخره کردن او از بین برود یا اگر هدف از انجام استهزا ؛ به دست آوردن مال دنیاست بداند که روزی رسان خدای متعال است و اگر دست از این عمل بردارد و تقوای الهی پیشه کند رزق و روزی اش چند برابر می شود
خشك كردن ریشه مسخره
سرچشمه مسخره کردن همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است که عامل بسیارى از جنگ هاى خونین در طول تاریخ بوده است.
خود برتربینى بیشتر از ارزش هاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى گیرد،مثلا فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله اى سرشناس تر مى شُمرد، و احیانا این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به مسخره کردن دیگران مى کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.
هیچ کس نمىتواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم. به همین دلیل تحقیر دیگران و خود را برتر شمردن یکى از بدترین کارها، و زشت ترین عیوب اخلاقى است و خداوند دوست ندارد به وسیله مسخره کردن به بندگانش بی احترامی بشود و لذا مومنان را این گونه مورد خطاب قرار داده است:
اى کسانى که ایمان آورده اید!نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آن ها از این ها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را،شاید آنان بهتر از اینان باشند.
درمانی برای مسخره کردن
ملا مهدی نراقی در کتاب «جامع السعادت» برای دفع و معالجه مرض استهزا روش هایی بیان کرده است ؛ تمسخر کننده باید به این موضوع توجه داشته باشد که استهزا باعث ذلت و خواری او در پیشگاه خدای متعال، فرشتگان، پیامبران و همه مردم می شود. در روز قیامت نیز شرمسار و خجالت زده بار گناهان کسانی را که در دنیا استهزا کرده بر دوش کشیده وارد دوزخ می شود. بنابراین برای ریشه کن کردن این بیماری اخلاقی باید عوامل آن از بین ببرد. اگر استهزا ناشی از عدوات و تکبر باشد باید آنها را از خود برطرف کند تا خصلت مسخره کردن او از بین برود.
اگر استهزا ناشی از عدوات و تکبر باشد باید آنها را از خود برطرف کند تا خصلت مسخره کردن او از بین برود یا اگر هدف از انجام استهزا ؛ به دست آوردن مال دنیاست بداند که روزی رسان خدای متعال است و اگر دست از این عمل بردارد و تقوای الهی پیشه کند رزق و روزی اش چند برابر می شود.
علاوه بر معالجه علمی و شناختی؛ درمان عملی استهزا به این است که کلام و سخن نیکو به زبان بیاورد و خوش گفتاری را پیشه خود کند اگر این کار را تکرار کند تدریجا به گفتار خوش عادت می کند و آن حالت مسخره کردن دیگران به کلی از بین میرود علاوه بر این از شرکت در مجالس لهو و لعب که زمینه استهزا و تحقیر و تعرض به آبروی مردم را فراهم می کند خودداری کند تا عامل استهزا فراهم نباشد.
به عذاب آخرت فکر کنید
انجام کاری که باعث خنده دیگران شود به گفتار باشد یا به عمل؛ به ایما و اشاره باشد یا به کنایه شکی در گناه کبیره بودنش نیست و در قران و روایات نیز وعده عذاب آن داده شده است؛ چنانچه در سوره توبه آمده است: جزای سخره شان را به آنها می دهد و برایشان عذابی رنجاننده و دردناک هست.
استهزا و مسخره کردن یکی از محرمات الهی است که هم انسان را گرفتار گناه و معصیت کرده و هم از بیماری روحی انسان حکایت می کند. وخامت این بیماری به اندازه ای است اگر مداوا نشود همه چیز انسان به باد فنا خواهد داد.
مرحوم مرتضی فیض کاشانی در کتاب «المحجه البضاء فی ال تهذیب الاحیاء» می گوید مقصود تو از استهزا این است که دیگری را نظر مردم خوار کنی در حالی که با انجام این کار؛ خود را نزد خداوند و فرشتگان و پیامبران خوار و ذلیل کرده ای و اگر لحظه ای درباره حسرت روز قیامت و جنایت هایی که در دنیا انجام داده ای بیندیشی و سر افکندگی و شرمساری روز محشر را پیش چشم خود آوری رسوایی آن روز را در نظر بگیری که باید گناه کسانی را که مسخره کرده ای بر دوش گیری و عذاب آنان را تحمل کنی بی تردید این فکر تو را از مسخره کردن دیگران و خوار کردن آنان باز می دارد.»
علل و عوامل مسخره کردن دیگران
1- گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مى فرماید: (وَیلٌ لِكلّ هُمَزة لُمَزة ، الّذى جَمع مالا و عَدّده ) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است ، در برابر انسان و پشت سر او عیب جویى مى كند.
2- گاهى ریشه استهزا، علم و مدارك تحصیلى است كه قرآن درباره این گروه مى فرماید: (فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما كانوا به یَستهزۆ ن ) آنان به علمى كه دارند شادند و آنچه را مسخره مى كردند، آنها را فرا گرفت .
3- گاهى ریشه مسخره ، توانایى جسمى است . كفّار مى گفتند: (مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة ) كیست كه قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4- گاهى انگیزه مسخره كردن دیگران ، عناوین و القاب دهان پر كن اجتماعى است . كفّار فقرایى را كه همراه انبیا بودند تحقیر مى كردند و مى گفتند: (ما نَراك اتّبعك الاّ الّذین هم اءراذِلُنا) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى بینیم .
5 گاهى تفریح و سرگرمى منشاء مسخره است .
6- گاهى طمع به مال و مقام ، سبب انتقاد از انسان در قالب مسخره مى شود. مثلا گروهى از پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله درباره زكات عیب جویى مى كردند، قرآن مى فرماید: (و منهم مَن یَلمزُك فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون)
"ریشه این انتقاد طمع است كه اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مى شوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیب جویى مى نمایند.
استهزا و مسخره کردن یکی از محرمات اللهی است که هم انسان را گرفتار گناه و معصیت کرده و هم از بیماری روحی انسان حکایت می کند . وخامت این بیماری به اندازه ای است اگر مداوا نشود همه چیز انسان به باد فنا خواهد داد
7- گاهى ریشه مسخره جهل و نادانى است. همین كه حضرت موسى دستور ذبح گاوى را داد، بنى اسرائیل گفتند: آیا مسخره مى كنى؟ موسى علیه السلام گفت:(اعوذُ باللّه اَن اَكونَ من الجاهلین ) به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم. یعنى مسخره کردن برخاسته از جهل است و من جاهل نیستم .
هر چه مسخره شونده مقدّس تر باشد، استهزاى او خطرناك تر است . در قرآن مى خوانیم : (اَباللّه و آیاته و رَسولِه كُنتم تَستهزۆ ن ) (توبه ، 65. 203- وسائل الشیعه ، ج 12، ص 270 ) آیا خدا و آیات و رسول او را مسخره مى كنید.
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله روز فتح مكه همه مشركان را بخشید، جز كسانى كه كارشان هجو و تمسخر بود.
در حدیث مى خوانیم: ذلیل كردن بنده مۆمنِ خدا، به منزله اعلان جنگ با خداست.(وسائل الشیعه ، ج 12، ص 270)
عواقب مسخره كردن در آیات الهی
با توجّه به آیات و روایات ، عواقب بدى در كمین مسخره كنندگان است، از جمله :
الف: در سوره مطففین مى خوانیم: كسانى كه در دنیا مۆمنان را با لبخند و غمزه و فكاهى تحقیر كردند، در قیامت مورد تحقیر و خنده بهشتیان قرار خواهند گرفت .(فالیوم الّذین آمنوا من الكفّار یَضحَكون ) (مطففین ، 34 )
ب: گاهى كیفر مسخره كنندگان، مسخره شدن در همین دنیا است .(ان تَسخروا منّا فانّا نَسخرُ منكم كما تَسخرون ) ( هود، 38)
ج: روز قیامت براى مسخره كنندگان روز حسرت بزرگى است .(یا حَسرَةً على العِباد ما یاءتیهم من رسولٍ الاّ كانوا به یَستهزۆ ن ) (یس ، 30)
د: در حدیث مى خوانیم : مسخره كننده با بدترین وضع جان مى دهد. ((ماتَ بِشَرّ مَیتَة )) (بحار، ج 72، ص 145)
ه : امام صادق علیه السلام فرمود: كسى كه بر مۆمنان طعنه مى زند یا كلامشان را ردّ مى كند، خدا را رد كرده است. (وسائل الشیعه ، ج 12، ص 270 )
یكى از محرّمات (كه از عوامل غیبت هم به شمار مىرود) مسخره كردن و استهزاء است و شك نیست كه سخریّه و استهزاء یكى از عواملی است كه بسیارى از اوقات انسانهاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مىكند. آرى، هستند كسانى كه به منظور بى اعتبار كردن دیگران از عامل تمسخر بهره مىگیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مىگذارند و با كارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و كنایه و... دیگران را به مسخره مىگیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقامجویى خویش را اشباع مىكنند و حد اقلّ با خرج كردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مىسازند و بدین جهت است كه قرآن كریم از این عمل شدیدا نهى كرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مىكند
انشاالله که ما از این رذیله اخلاقی به دور باشیم
امروز يك ماشين با كلاس را ديدم كه چند نفر سوار شده بودند و براي خودشان داخل خيابان ها چرخ مي زدند از كنار مردي كه سوار موتور گازي بود رد شدند و شروع كردند به مسخره كردن، يكي مي گفت اين مرد ديوانه است الان ديگه كسي سوار موتور گازي نمي شود يكي مي گفت فكر كنم هالو هست و...در اين جا بود كه من به اين فكر مي كردم كه واقعا برخي چقدر بي ظرفيت هستند!! همين كه خداوند به آن ها نعمتي مي رسونه مغرور مي شوند و دهان به مسخره كردن ديگران باز مي كنند و به جاي اين كه شكر خدا را به جا بياورند و به اون مردي كه سوار موتور گازي است هم احترام بگذارند او را مسخره مي كنند.روايت بسيار زيبايي در اين مورد به چشمم خورد حيف دونستم كه براي شما بيان نكنم ...
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:هرگاه ديدى مردى به بلايى دچار است و خداوند به تو نعمت ارزانى داشته، بگو: خدايا! مسخره نمى كنم و به خود نمى بالم امّا تو را به سبب نعمتهاى بزرگى كه به من داده اى سپاس مى گويم.
آقاجان قرآن گفته،ائمه گفتند : علماء گفتن و میگن مسخره کردن دیگران حرامه حرامه جای هیچ شکی هم نداره بگی احتیاط واجب حرامه یا اختلاف فتوا وجود داره یا هر چیز دیگه به هر شکل و طریقی هم میخواد باشه خودت بهتر میفمی و میدونی که مسخرست یا نه این کار رو نکن میخوای مسخره کنی مختاری
التماس دعا
اصولا آبرو و حيثيت اشخاص از نظر اسلام بسيار محترم است ، و هر كارى كه موجب تحقير مردم گردد گناه بزرگى است ، در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : اذل الناس من اهان الناس : ذليل ترين مردم كسى است كه به مردم توهين كند!.
سرچشمه اين عمل زشت (عيب جوئى و استهزاء) كه غالبا از كبر و غرور ناشى از ثروت مايه مى گيرد :
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَيْلٌ لِّكلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (1) الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ(2) همزه
بنام خداوند بخشنده مهربان 1 - واى بر هر عيب جوى مسخره كننده اى ! 2 - همان كس كه مال را جمع آورى و شماره كرده (بى آنكه حساب مشروع و نامشروع كند).
در مجمع البيان گفته : كلمه ((همزه )) به معناى كسى است كه بدون جهت بسيار به ديگران طعنه مى زند و عيب جويى و خرده گيريهايى مى كند كه در واقع عيب نيست . و اصل ماده ((همز)) به معناى شكستن است ، و كلمه ((لمز)) نيز به معناى عيب است پس ((همزه )) و ((لمزه )) هر دو به يك معنا است .
ولى بعضى گفته اند: بين آن دو فرقى هست ، و آن اين است ((همزه )) به آن كسى گويند كه دنبال سر مردم عيب مى گويد و خرده مى گيرد، و اما ((لمزه )) كسى را گويند كه پيش روى طرف خرده مى گيرد - نقل از ليث .
و بعضى گفته اند: همزه كسى را گويند كه همنشين خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن كسى است كه با چشم و سر عليه همنشين خود اشاره كند، و به اصطلاح فارسى تقليد او را در آورد.
پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند : الا انبئكم بشراركم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قال : المشاؤ ون بالنميمة ، المفرقون بين الاحبة ، الباغون للبرآء المعايب : آيا شما را از شريرترين افراد خبر دهم ؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمود: آنها كه بسيار سخن چينى مى كنند، در ميان دوستان جدائى مى افكنند، و براى افراد پاك و بى گناه در جستجوى عيوبند.
من هم قول می دهم سعی خودم را بکنم
پيامبر صلى الله عليه و آله: اِنَّ المُسْتَهْزِئينَ يُفْتَحُ لاَِحَدِهِمْ بابُ الجَنَّةِ، فَيُقالُ: هَلُمَّ! فَيَجىءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ فَاِذا جاءَ اُغْلِقَ دونَهُ، ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بابٌ آخَرُ... فَما يَزالُ كذلِكَ حَتّى اِنَّ الرَّجُلَ لَيُفْتَحُ لَهُ البابُ فَيُقالُ لَهُ: هَلُمَّ هَلُمَّ فَما يَأْتيهِ؛ حديث
درِ بهشت، به روى يكى از مسخره كنندگان باز مىشود و به او گفته مى شود: «بيا!». او با وجود سختى و اندوهى كه دارد، جلو مى رود و چون آمد، در به رويش بسته مى شود. سپس در ديگرى به رويش باز مى شود... و اين كار، مرتّبا تكرار مى شود تا جايى كه در به رويش باز مى گردد و گفته مى شود: «بيا، بيا!»؛ امّا او ديگر جلو نمى رود.
مسخره كردن و عيبجويي و لقب زشت دادن از آفات زبان و جزو گناهان است
مسخره كردن و عيبجويي و لقب زشت دادن از آفات زبان و جزو گناهان است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / 11 : حجرات
اي كساني كه ايمان آوردهايد، نبايد گروهي از مردان شما گروه ديگر را مسخرهكند، شايد آنها از اينها بهتر باشند و نه زناني زنان ديگر را، شايد آنان از اينهابهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد و يكديگر را به القاب زشت نخوانيد. چهبد است نام زشت پس از ايمانآوردن. و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند.
«سُخريه عبارت است از به بازيگرفتن و ريشخندزدن به صفات خَلقي و خُلقي مردم، ازقبيل بلندي يا كوتاهي قد، زشتي يا كوچكي چشم، طرز سخنگفتن، نحوة خوردن وپوشيدن و...»
امام علي(ع) در پرهيزدادن از غيبت و بدگويي ميفرمايند: «به كساني كه گناه ندارند واز سلامت دين برخوردارند رواست كه به گناهكاران ترحم كنند و شكر اين نعمتگزارند كه شكرگزاري آنان را از عيبجويي ديگران بازميدارد. چرا و چگونه آنعيبجو عيبِ برادر خويش ميگويد و او را به بلايي كه گرفتار است سرزنش ميكند؟ آيابه خاطر ندارد كه خداوند چگونه او را بخشيد و گناهانش را پردهپوشي فرمود؟ چگونهديگري را بر گناهي سرزنش ميكند كه همانند آن را مرتكب شده! يا گناه ديگري انجامداده كه از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند اگرچه خداوند را در گناهان بزرگ عصياننكرده و تنها گناه كوچك مرتكب شده باشد، اما جرئت او بر عيبجويي از مردمْ خودگناه بزرگتري است. اي بندة خدا، در گفتن عيب كسي شتاب مكن، شايد خدايشبخشيده باشد؛ و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش، شايد براي آنها كيفر داده شوي. پسهر كدام از شما كه به عيب كسي آگاه است به خاطر آنچه از عيب خود ميداند بايد ازعيبجويي ديگران خودداري كند؛ و شكرگزاري از عيوبي كه پاك است او را مشغولدارد از اينكه ديگران را بيازارد.»
در حديثي از امام صادق(ع) است كه هر كس دربارة مؤمني آنچه دو چشمش ديده وگوشهايش شنيده بگويد، از جملة كساني است كه خداوند دربارة ايشان فرموده: آنان كهدوست دارند فحشا و بدي در ميان اهل ايمان شايع شود، براي آنان عذاب دردناكيخواهد بود: «مَن قالَ في مُؤمِنٍ مارَأَتهُ عَيناهُ وَ سَمِعَتهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذينَ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ:اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَن تَشيعَ الفاحِشَةُ فِي الَّذينَ 'امَنوا لَهُم عَذابٌ اَليمٌ.»
و ممنوعيت اين امور به سبب آن است كه مسلمانان و مؤمنان برادر يكديگرند.برادران به هم ظلم نميكنند و موجب خذلان و خواري يكديگر نميشوند: «اَلمُسلِمُ اَخُوالمُسلِمِ لايَظلِمُهُ وَ لا يُخذِلُهُ.»
در ملك خدا تصرف آغاز مكنچشم سر خود به عيب كس باز مكن
سرِّ دل هر بنده خدا ميدانددر خود نگر و فضولي راز مكن
* * *
آن را كه حلالزادگي عادت و خوستعيب همه مردمان به چشمش نيكوست
معيوب همه عيب كسان مينگرداز كوزه همان برون تراود كه دروست
* * *
ما را چه از آن كه هر كسي بد بيند؟يك عيب كه در ما بود او صد بيند
ما آينهايم هر كه در ما بيندهر نيك و بدي كه بيند از خود بيند
مسخره کردن یک نفر خیلی بده بخصوص مسخره کردن عقاید دینی مردم چه مسلمان ،مسیحی ،یهودی
اگر مسلمان بود در مورد دین چیز کمتری از شما می دونه شما نباید اونو به تمسخر بگیری بگی دین من از تو کامل تره و....
بجای مسخره کردن می تونی یک گوشی یا یک مکان بکیشش کنار بهش چیز های که بلد نیست بهش یاد بدی بهتره ثواب هم داره
نه این که بنده خدارو مسخره کنی اونو به خجالت بندازی بیش مردم هم دل یک مومن می شکنی
هر چی از نظر دینی بالا بودی یک ثانیه ای به زمین گرم می خوری
شاید اصلا گناه کبیره باشه چون دل یک مومن شکوندی
بر محمدوآل محمد صلوات
الهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
دوری و پرهیز از تمسخر...(پیامبر فرمود: كسى كه مؤمنى را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد كرد)
) امام هادی علیه السلام )فرموده اند:
أَلهَزلُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الجُهّالِ
مسخره کردن (و بذله گویی) دیگران، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.
بحارالانوار، ج75، ص 369
امام هادی (ع) می فرمایند : مسخره کردن تفریح آدم های بی خرد و کار جاهلان است.
امام صادق علیه السّلام می فرمایند: هیچ انسانی رو در رو به مؤمنی طعن نزند و
او را مسخره نکند، جز اینکه به بدترین مرگ ها هلاک شود و پس از مرگ درخواست
بازگشت به خیر کند (یعنی تمنّا کند او را به دنیا باز گردانند تا جبران مافات نماید.)
پیامبر اكرم -صلّى اللّه علیه و آله- فرمود:
إنّ المستهزئین بالنّاس یفتح لأحدهم باب من الجنّه فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بكربه و
غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ یفتح له باب اخر فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بكربه و غمّه فاذا أتاه اغلق
دونه فما یزال كذلك حتّى إنّ الرّجل لیفتح له الباب فیقال له هلمّ هلمّ فلا یأتیه.
در روز قیامت كسانى را كه در دنیا مردم را مسخره می كردند می آورند و درى از بهشت به روى آنان
می گشایند و به آنها می گویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختى و ناراحتى به پیش می آیند
و همین كه نزدیك در می رسند در به روى آنها بسته می شود.
سپس در دیگرى به روى آنها بازمی شود و گفته می شود شتاب كنید شتاب كنید.
این بار نیز آنها با ناراحتى حركت می كنند و همین كه نزدیك این در می روند آن نیز بسته می شود و
همین طور این كار تكرار می شود تا جایى كه نا امید می شوند و سر انجام دیگر به سوى هیچ درى
نمیروند. در اینجا مؤمنان كه ساكنان بهشتاند به آنها نظاره می كنند به آنان می خندند.
مسخره کردن و توهين به هيچ يک از بندگان خدا به هر طريقي جايز نيست و
از گناهان بزرگ و حرام است. قرآن کريم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخرو
غيبت و برخي صفات اخلاقي زشت ديگر مي فرمايد :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ
عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ
وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ
وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ
وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (12 )
ترجمه:
11- اى كسانى كه ايمان آوردهايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزا كنند،
شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان ديگر شايد آنان بهتر از اينان باشند،
و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد، و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد،
بسيار بد است كه بر كسى بعد از ايمان نام كفر بگذاريد، و آنها كه توبه نكنند ظالم و ستمگرند.
12- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است،
و هرگز (در كار ديگران) تجسس نكنيد، و هيچيك از شما ديگرى را غيبت نكند،
آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟
(به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد، تقواى الهى پيشه كنيد
كه خداوند توبه پذير و مهربان است
| مسخره كردن |
|
یكى از محرّمات (كه از عوامل غیبت هم به شمار مىرود) مسخره كردن و استهزاء است و شك نیست كه سخریّه و استهزاء یكى از عواملی است كه بسیارى از اوقات انسانهاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مىكند. آرى، هستند كسانى كه به منظور بى اعتبار كردن دیگران از عامل تمسخر بهره مىگیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مىگذارند و با كارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و كنایه و... دیگران را به مسخره مىگیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقامجویى خویش را اشباع مىكنند و حد اقلّ با خرج كردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مىسازند و بدین جهت است كه قرآن كریم از این عمل شدیدا نهى كرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مىكند و مىفرماید: یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یَكُونُوا خَیْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یَكُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ. [1] اى كسانى كه ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء كنند، شاید آنها كه مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنین زنان یكدیگر را مسخره نكنند، زیرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مىكنند بهتر باشند. و مبادا از یكدیگر عیب جویى كنید و زنهار از اینكه یكدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد كنید كه پس از ایمان آوردن، نامى كه نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر كس كه از این رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است. برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفتهاند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهایش سنگین بود و هنگامى كه وارد مسجد مىشد براى او راه باز مىكردند تا برود نزدیك پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز صبح فارغ شده و هر كدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مىكرد نزدیك پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلم بنشیند، به این جهت جمعیت را مىشكافت و مىگفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم. سر انجام یكى از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همانجا نشست ولى از اینكه راهش ندادند تا نزدیك پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از اینكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد كیست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت مىدانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افكند، سپس این آیه نازل شد. یادآورى ملاك و میزان و معیار ارزشها نزد خداى متعال تقوا و پاكدامنى است.[2] از این رو هیچ كس حق ندارد دیگرى را كوچك بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد. مقام مؤمن در پیشگاه خدا بنده مؤمن نزد خداوند متعال بسیار عزیز و محترم است. خداوند بندگان مؤمن را دوست مىدارد و عزت و سربلندى را از آن مؤمنان مىداند، چنانكه مىفرماید: ... وَ لِلّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ... [3] عزّت و سرفرازى تنها از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است... و به همین جهت در سوره حجرات آیه «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ...» [4] فرمود هر كس مؤمنان را مسخره كند یا با القاب زشت از آنها یاد كند در زمره ستمكاران محسوب مىشود. و در جاى دیگر مىفرماید: الَّذینَ یَلْمِزُونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤمِنینَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یَجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ. [5] آنان كه از مؤمنان متعبّد و متعهّد به خاطر صدقاتى كه در راه خدا مىدهند انتقاد و عیبجویى مىكنند و نیز افراد بى بضاعتى را كه حد اكثر توانشان را در طبق اخلاص نهادهاند به مسخره مىگیرند، خداوند نیز آنها را مسخره خواهد كرد و براى آنان عذابى دردناك در پیش است. همچنین در احادیث اسلامى آمده است كه احترام به مؤمن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مؤمن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در حدیث قدسى آمده است: خداوند به كسانى كه مؤمنان را بیازارند اعلان جنگ مىدهد: عن أبی عبد اللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ: لِیَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِیَأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ. از امام صادق -علیه السلام- آمده است كه خداوند عزّ و جلّ فرمود: كسى كه بنده مؤمن مرا خوار شمارد باید بداند كه خداوند با او در جنگ است و كسى كه بنده مؤمن مرا تعظیم و تكریم كند بى شك از غضب من در امان است. رسولخدا -صلّى اللّه علیه و آله- فرمود: و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه.... كسى كه مؤمنى را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد كرد. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم یزل عند اللّه محقورا حتّى یتوب ممّا صنع... . كسى كه به خاطر فقر و تهیدستى مؤمنى را كوچك شمرد خداوند او را كوچك مىشمارد و همیشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آنكه از كردارش توبه كند... حرمت مؤمن از حرمت كعبه بیشتر است ابن أبی الحدید در شرح این جمله از نهج البلاغه (اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله...) روایتى را از رسولخدا -صلّى اللّه علیه و آله - چنین نقل مىكند: و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم إلى الكعبه فقال: مرحبا بك من بیت ما اعظمك و أعظم حرمتك و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منك عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منك واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن یظنّ به ظنّ السّوء... . جابر روایت كرده است كه رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به كعبه نظر افكند و فرمود: آفرین بر تو، خانهاى كه چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یك جهت است (كه خونریزى در تو حرام است)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد: 1. خون وى محترم است. 2. مال او حرمت دارد. 3. بدگمانى نسبت به او حرام است. تذكّر لازم: آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خداى متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول و جاه و مقام و منصب و... دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست. از این رو نباید در هیچ مؤمنى به دیده حقارت و پستى نگریست، چرا كه ما نمىدانیم اولیاى خدا چه كسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ كس آگاه نیست، چنانكه حضرت رسول گرامى اسلام- صلّى اللّه علیه و آله- نیز در ضمن یكى از سخنان خود فرمود: إنّ اللّه عزّ و جلّ كتم ثلاثه فی ثلاثه:... و كتم ولیّه فی خلقه... و لا یزر أنّ احدكم بأحد من خلق اللّه فانّه لا یدرى أیّهم ولىّ اللّه. خداى عزّ و جلّ سه چیز را در سه چیز مخفى كرده است:... ولىّ خود را درمیان خلق خویش مخفى داشته است... بنابر این مبادا هیچ یك از شماها احدى از بندگان خدا را كوچك شمرد، زیرا نمىداند كدامیك از آنها ولىّ خدا است. همچنین حضرت على علیه السلام در ضمن حدیثى فرمود: إنّ اللّه تبارك و تعالى أخفى أربعه فی أربعه... و أخفى ولیّه فی عباده فلا تستصغرنّ عبدا من عبید اللّه فربّما یكون ولیّه و أنت لا تعلم. خداى تبارك و تعالى چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است:... ولىّ خود را در میان بندگان خویش پنهان داشته است. پس به هیچ بندهاى از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مكن كه شاید همان (كسى كه به او بىاعتنا هستى) ولىّ خدا باشد و تو ندانى. سرانجام بد سخریّه و استهزاء بىتردید، كسى كه به مردم اهانت كند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتكب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْرا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا یَرَهُ. [6] پس در آن روز هر كس به قدر ذرّهاى كار نیك كرده آن را خواهد دید و هر كس به قدر ذرهاى كار زشت مرتكب شده آن را خواهد دید. از آثار بد هرزه گویى و مسخره كردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى كه به این بیمارى دچار مىشوند قهرا از ذكر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمىبرند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اكراه و بى میلى با آن روبرو مىشوند. از قرآن كریم استفاده مىشود كه یكى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مؤمن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلیناند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریكى دل مىشود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مىسازد. [1] . سوره حجرات، آیه11. [2] . «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اتْقیكُمْ...» حجرات، آیه 13. [3] . سوره منافقون، آیه 8. [4] . سوره حجرات، آیه11. [5] . سوره توبه آیه79. [6] . سوره زلزله آیه7و8 . |
| آيت الله مهدوي كني - نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، ص282 |