راسخون

قصه پیرزن خریدار یوسف پیامبر

hakan_01 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3112
|
تاریخ عضویت : اسفند 1390 

 

زیباترین داستانی که شنیده ام این بوده خیلی میگشتم برای دوستان بگزارم اما شعرش بود متنش نبود متنش را نوشتم

آنروز یوسف را برای فروش به بازار بردند همه امدند یکی طلا آورد یکی نقره یکی هم هرچه داشت آورد دیدند پیرزنی با ده کلاوه ریسمان  در صف خریداران بود گفتند ای پیرزن اینجا عده ای حاضرند طلاها به پای یوسف دهند آنوقت تو با ده کلاوه ریسمان میخواهی بخری او را ؟

جواب داد من میدانم یوسف را به من نمیدهند اما میخواهم بعدها بگویند من هم از خریداران یوسف بوده ام ...

 

hakan_01 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 3112
|
تاریخ عضویت : اسفند 1390 

من هم میدانم که وصال یوسف زهرا کجا و من کجا پس بگزار روزی بگویند من هم از خریدارانش بودم

mhn1592 کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 75
|
تاریخ عضویت : تیر 1392 

با عرض سلام وادب.برای قرار دادن این حکایت زیبا بسیار ممنونم اما بهتر بود از تصویر مناسبی که درخور چنین پیامبری(ع) است استفاده می کردید.

moharramali کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 196
|
تاریخ عضویت : آبان 1393 
داستان جالبی بود