هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...
خودپسندی از خلقیات ناپسندی است که در قرآن و روایات مذمت و نکوهش شده است. منشأ این صفت ناپسندی حب نفس است. راه های برون رفت از این بیماری روحی خودشناسی، خداشناسی و معادباوری است. قرآن کریم با واژه های کبر، تکبر و استکبار از صفت زشت خود برترنمایی یاد کرده است. روایات ضمن تقبیح خصلت تکبر در انسان آن را بزرگ ترین گناه و خصلت شیطانی شمرده اند. ریشه تکبر در انسان احساس حقارت و خود کم بینی است. درمان این درد مزمن خداشناسی و بندگی پروردگار است.
1.امام صادق (ع):تکبر این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.
2.امام علی (ع):آدم خود پسند و خود بین عقل ندارد.
3.امام باقر (ع):هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد مگر این که به همان اندازه کم باشد یا زیاد از خردش کاسته شود.
4.امام صادق (ع):کسی تکبر نمی ورزد جز آنکه کمبود شخصیت و ذلتی در درون خود احساس کند.
5.امام علی (ع):خدا نماز را جهت منزه ساختن انسان ها از تکبر مقرر داشته است.
7.پیامبر اکرم(ص):کسی که در سلام کردن بر دیگران پیشی می جوید او از تکبر به دور می ماند.
8.امام صادق (ع):دو ملک در آسمان بندگان را زیر نظر دارند پس هر که تواضع کند او را بالا می برند و هر که تکبر می ورزد او را خوار می سازد.
9.امام علی (ع):خود پسندی و عجب ورزی دلیل بر ضعف عقل است.
11.امام علی (ع):نیکوترین صفات زن بد ترین صفات مرد است که آنها عبارتند از : تکبر,ترس,بخل.هر گاه زن متکبر باشد جز در برابر شوهرش تسلیم نخواهد شد و هر گاه زن بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می کند و اگر ترسو باشد در حفظ خود کوشاست.
12.امام باقر(ع):کسی که در پیشگاه خدا مبغوض تر از آن کسی نیست که بر اثر استکبار درونی خویش از خدا درخواست حاجت نکند و از آنچه پیش خداست طلب ننماید.
14.امام صادق(ع):ابلیس به کارگزارانش گفت:هنگامی که به ایجاد سه صفت در فرزند آدم توفیق یابم,مرا باکی نیست که او به کدام عمل دست زند,زیرا کار او مقبول درگاه حق قرار نمی گیرد,آنگاه که عمل خود را زیاد پندارد و گناه خود را فراموش کند و عجب در او پدیدار گردد.
راه های درمان عجب از نظر قرآن کریم
قرآن کریم در آیات مختلفی که سخن از این آفت به میان آورده، راه های درمان و پیشگیری از این صفت قبیح را اشاره نموده است که به نمونه هایی از آن اشاره می گردد:
۱٫ عبرت آموزی از سرنوشت گذشتگان
تفکر در سرنوشت مردمان دورانهای گذشته که دچار این بلای اخلاقی شده و آثار آن را لمس نموده و عواقب سوءآن، دامن گیر اجتماعشان شده است، عبرت گیری از سرنوشت آنان یکی از بهترین روش های پیشگیری و درمان غرور است که قرآن به آن سفارش نموده است . [۱]
«أَوَ لَمْیسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ»
«آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینها برتر بودند ولى خداوند ایشان را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند!»[غافر/۲۱٫]
قرآن کریم عاقبت کسانی را که راه غرور را طی نمودهاند و از نظر امکانات و قدرت در سطح بالاتری قرار داشتند، به انسانها یادآوری نموده تا با تفکر و عبرت آموزی از سرنوشت آنان درسی بگیرند. همچنین قرآن، انسانها را به این نکته رهنمون ساخته که آنچه موجب عجب و تکبر برخی افراد بود، نتوانست آنها را از عذاب خدا جلوگیری کند.[۲] چنانکه در احتجاج با قارون نیز که دچار غرور علمی و به دنبال آن عجب در ثروت و نفرات شده بود، اینگونه استدلال میکند:
«…أَوَ لَمْیعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً و لایسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُا الْمُجْرِمُون»
«…آیا او نمیدانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند.» [قصص/۷۸٫]
۲٫ آگاهی بر نقص ها و ضعف ها
بدون شک اگر انسان نیم نگاهی به خود بیاندازد و به چگونگی آفرینش و مراحل رشد خود توجه داشته باشد، هیچ گونه توجیهی برای تکبر ورزیدن به مال، اولاد، قدرت و علم ندارد؛ چراکه خود را موجودی حقیر و ضعیف خواهد یافت:
«قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یحُاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثمَُّ مِن نُّطْفَةٍ ثمَُّ سَوَّئکَ رَجُلاً
«دوست (با ایمان) وى- در حالى که با او گفتگو مىکرد- گفت: آیا به خدایى که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟!»[کهف/۳۷٫]
این آیه ادامه ی صحبت های آن فرد مؤمن با کافری است که گرفتار عُجب شده بود. در اینجا شخص مؤمن برای اصلاح عجب آن فرد کافر، به او یادآوری می کند که خداوند او را از خاکی بی ارزش و نطفه ای ناچیز خلق کرده است؛ لذا دلیلی برای غرور و خودخواهی و کفر وجود ندارد.[۳]
۳٫ توجه به عظمت آفریده های الهی
قرآن کریم به جهت پیشگیری و درمان بیماری غرور در وجود انسانها، آنها را به عظمت خلقت آفرینش توجه داده است، تا با تفکر در آن و مقایسه ی آن عظمت با خلقت خود، به
ضعف ها، نقص ها و ناچیز بودن خود در برابر این همه عظمت پی برده و دست از خودپسندی و عجب و امثال اینها بردارند:[۴]
«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا وَ أَغْطَشَ لَیلَهَا وَ أَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَالِکَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنهْا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا وَالجِبالَ أَرْسَاهَا»
«آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟! سقف آن را برافراشت و آن را منظّم ساخت و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود! و زمین را بعد از آن گسترش داد، و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد، و کوهها را ثابت و محکم نمود!»[ نازعات/۲۷٫]
۴٫ فراگیری جهان بینی صحیح
توجه به ماهیت و هدف آفرینش و تفکر در آن، به انسان کمک می کند تا نعمتهای الهی را در مسیر صحیح دنیوی و اخروی استفاده نماید و آنها را در جهت عجب ورزیدن و برتری جویی به کار نگیرد:[۵]
«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ الْبَاقِیاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرْ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرْ أَمَلاً»
«مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات [ارزشهاى پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است!» [ کهف/۴۶٫]
در مقابل به کفار هشدار میدهد که آنچه را بدان غرور دارند و مایهی افتخار و برتری خود میدانند، در برابر قدرت مطلق الهی هیچگونه کارایی برای آنها نخواهد داشت؛ بلکه موجب عذاب مضاعف در آخرت برای آنها خواهد بود:[۶]
«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»
«ثروتها و فرزندانِ کسانى که کافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذابِ) خداوند باز دارد (و از کیفر، رهایى بخشد.) و آنان خود، آتشگیره دوزخند.»
[آل عمران/۱۰٫]
[۱]طوسى، محمد بن حسن؛ التبیان فى تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بیتا، ج۹، ص۶۷ – ۶۸٫
[۲] تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۷۰ – ۷۱٫
[۳]مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج۸، ص۳۵٫
[۴] طالقانى، سید محمود؛ پرتوى از قرآن، تهران، شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۲ش، چاپ چهارم، ج۳، ص۹۷ -۱۰۸٫
[۵]طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج۶، ص۷۳۱٫
[۶] صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۵، ص۵۰ – ۵۱٫
منبع: رهبران شیعه
ممنونم مطالبت خوبی بود
امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند : سه چیز مایه هلاکت ونابودی است .
1- کبر و غرور- ابلیس به خار کبر وغرور بر آدم علیه السلام سجده نکرد واز درگاه الهی رانده شد
2- حسد- قابیل به خاطر صفت رذیله حسد برادر خود را کشت
3- حرص- ادم علیه السلام به خاطر حرص از میوه ممنوعه خورد واز درگاه الهی رانده شد
پیامک غرور
ســـلام مــــرا بــــــه غـــرورت برســــــان و بـــه او بگــــو بـهـــای قــــــامــت بــلنــــدش تــنــهــایـیـســـــت…!!
جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو
گر نخواهی کبر را رو بیتکبر خاک شو
خشم هرگز برنخیزد جز ز کبر و ما و من
هر دو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو
هر کجا تو خشم دیدی کبر را در خشم جو
گر خوشی با این دو مارت خود برو ضحاک شو
گر ز کبر و خشم بیزاری برو کنجی بخست
ور ز کبر و خشم دلشادی برو غمناک شو
خشم سگساران رها کن خشم از شیران ببین
خشم از شیران چو دیدی سر بنه شیشاک شو
لقمه شیرین که از وی خشم انگیزان مخور
لقمه از لولاک گیر و بنده لولاک شو
رو تو قصاب هوا شو کبر و کین را خون بریز
چند باشی خفته زیر این دو سگ چالاک شو
مولوی
﴿... فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴾
خودتان را پاك مشماريد او به [حال] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است
النجم آیه32
قال الصادق عليه السلام :
اِنَّ اللهَ عَلِمَ اَنَّ الذَّنبَ خَیرٌ لِلمُومنِ مِنَ العُجبِ وَ لَولا ذلک مَا ابتُلِیَ مُومِنٌ بِذَنبٍ اَبَداً؛
خداوند می دانست که برای شخص مومن گناه از عجب بهتر است و اگر این طور نبود، شخص مومن هیچ وقت آلوده به گناه نمی شد.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج 2 ، ص
خودپسندى و عجب آن است که انسان، نعمت الهى را بزرگ بدارد و بر آن تکیه نماید، ولى صاحب نعمت را به فراموشى بسپارد و همچنین عبارت است از این که بنده به دیده خودبینى به خود بنگرد و خود را برتر از دیگران بداند و مردمان را به دیده تحقیر بنگرد. عجب به خودى خود از گناهان کبیره است و ایمان و اعمال انسان را به باد داده و فاسد مى کند و ریشه بسیارى از گناهان است و در هر دلى ریشه کند آدمى را به کفر و شرک و حتى بالاتر از آن ها مى کشاند. عجب و خود پسندى از حب نفس پیدا مى شود چون آدمى به صورت ذاتى خودخواه است و ریشه تمام خطاهاى انسانى و رذایل اخلاقى حب نفس است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمایند: «َوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشَیْتُ عَلَیْکُمْ ما هُوَ أَکْبَرُ مِنْ ذلِکَ : الْعُجْبُ ، الْعُجْبُ؛ اگر مرتکب گناه نمى شدید بر شما از آنچه که بزرگ تر از آن است مى ترسیدم، و آن خود پسندى است، خود پسندى».
امام علی علیه السلام می فرماید: « لا وَحدَةَ أوحَشُ مِنَ العُجبِ؛ هیچ تنهایى وحشت انگیزتر از خودپسندى نیست» (نهج البلاغه/ حکمت 113). همچنین می فرماید: «العُجبُ یُظهِرُ النَّقیصَةَ؛ خودپسندى، کمبود را آشکار مىسازد» و نیز از او نقل شده که فرمود: «العُجبُ حُمقٌ؛ خودپسندى، حماقت است». همچنین فرموده: «سَیِّئَةٌ تَسوؤکَ خَیرٌ عِندَ اللَّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ؛ گناهى که بر اثر آن ناراحت شوى، نزد خدا بهتر از کار نیکى است که تو را دچار خودپسندى و غرور کند». «إیّاکَ أن تَرضى عَن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ عَلَیکَ؛ مبادا از خود راضى باشى، که در این صورت ناراضیانِ از تو زیاد مىشوند». « ثَمَرَةُ العُجبِ البَغضاءُ؛ میوه خودپسندى، دشمنى و کینهتوزى است». « الإعجابُ ضِدُّ الصَّوابِ ،وآفَةُ الألبابِ؛ خودپسندى، دشمنِ درست اندیشى و آفت خردهاست» (نامه 31). «العُجبُ یُفسِدُ العَقلَ؛ خودپسندى، خرد را تباه مىکند». «الإعجابُ یَمنَع ُالازدِیاد؛ خودپسندى، مانع پیشرفت و کمال است» (حکمت 167).
از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل شده که: «إنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وتَعالى یَقولُ : إنَّ مِن عِبادی مَن یَسأ لُنی الشَّیءَ مِن طاعَتی لِاُحِبَّهُ ، فأصرِفُ ذلکَ عَنهُ لِکَی لا یُعجِبَهُ عَمَلُه؛ خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: برخى از بندگان من از من توفیق طاعتى مىطلبند تا بدان وسیله دوستشان بدارم، امّا من آن را به آنان نمىدهم، مبادا از عمل خود دچار غرور و خودپسندى شوند». امام صادق علیه السلام مى فرمایند: «مَنْ دَخَلَهُ العُجْبُ هَلَکَ؛ آن کس که در کارهایش خودپسندى وارد شود، هلاک مى گردد».
در حدیث است که عجب درجاتی دارد: یکی این که کردار بد بنده در نظرش خوش جلوه کند و آن را خوب بداند و پندارد کار خوبی کرده. یکی این که بنده ای به خدا ایمان آورد و منت بر خدا نهد با این که خدا را به او منت است در این باره.
عجب باعث تباهی اعمال است. در حدیث آمده است گاهی شخصی عملی صالح و نورانی انجام میدهد و عملش در علیین قرار میگیرد، ولی بعدها در ملا عام عمل خود را بازگو میکند و به رخ مردم میکشد. این، سبب میشود که عملش تنزل کند. بار دیگر آن را بازگو میکند، تنزل و سقوط دیگری پیدا میکند. وقتی بار سوم آن را بازگو کند بکلی نابود میگردد و احیانا تبدیل به عمل شر میشود.
امام باقر علیهالسلام فرمود: « الابقاء علی العمل اشد من العمل . قال ( الراوی ) : و ما الابقاء علی العمل ؟ قال یصل الرجل بصلة ، و ینفق نفقة لله وحده لا شریک له ، فتکتب له سرا، ثم یذکرها فتمحی فتکتب له علانیه ، ثم یذکرها فتمحی و تکتب له ریاء؛ نگهداری عمل از خود عمل مشکلتر است. راوی گفت: نگهداری عمل یعنی چه ؟ امام فرمود: یعنی انسان عملی برای خدای یکتا دور از چشم مردم انجام میدهد و در نامه عمل او همین طور ثبت میشود، بعد آن عمل را بازگو میکند، آن عمل از صورت یک عمل سری محو میشود و به عنوان یک عمل علنی در نامه عمل او ثبت میگردد. بار دیگر آن عمل را بازگو میکند. در این وقت آن عمل از دیوان حسنات محو میشود و به عنوان یک عمل " ریائی " در دیوان سیئات او ثبت میگردد».
عجب و خودپسندی دشمن عقل
یکی از حالات و قوائی که در عقل انسان یعنی در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه میبایست بکنم و چه نمیبایست بکنم و اینگونه معانی و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوسها و مطامع و احساسات لجاجآمیز و تعصبآمیز و امثال اینها است، زیرا منطقه و حوزه عقلی عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان میدهند، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا میکنند، برای ندای عقل حکم پارازیت را پیدا میکنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمیشنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد میکنند، دیگر چراغ عقل نمیتواند پرتو افکنی کند. پس این گونه هواها و هوسها اگر در وجود انسان باشند، تأثیر عقل را ضعیف میکنند، اثر عقل را خنثی میکنند، و به تعبیر دیگر این هوا و هوسها با عقل آدمی دشمنی میورزند.
در حدیث است که امام صادق علیهالسلام فرمود: «الهوی عدو العقل؛ هوا و هوس دشمن عقل است» (مصباح الشریعة، باب 38، ص 223). علی علیهالسلام درباره عجب و خودپسندی فرمود: «عجب المرء بنفسه احد حساد عقله؛ خودپسندی انسان یکی از اموری است که با عقل وی حسادت و دشمنی میورزد» (نهجالبلاغه/ حکمت 212 ). درباره طمع فرمود: «أکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بیشتر زمین خوردنهای عقل آنجا است که برق طمع، جستن میکند» (نهجالبلاغه/ حکمت 219).
درمان عجب و خودپسندي
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق عليه السّلام روايت شده:عجب گياهى است كه دانهاش كفر و زمينش نفاق و آبش سركشى و شاخه هايش جهل و برگهايش گمراهى و ميوهاش لعنت و خلود در آتش است
پس كسى كه عجب را برگزيند بذر كفر در مزرعه نفاق پاشيده و چارهاى ندارد جز آنكه ميوه آن را بچيند.
عالمان اخلاقي يكي از بدترين بيماري هاي اخلاقي انسان را تحت عنوان "عجب و خود پسندي" معرفي نموده اند ، زيرا اين بيماري مطابق روايات معصومين (ع) يكي از سه صفت و سه بيماري خطرناكي است كه باعث هلاكت شخصيت انساني انسان مي شود و آدمي را از انسانيت ساقط مي كند.
اين سه صفت را پيامبر گرامى اسلام بدين گونه معرفى فرموده است : ثلاث مهلكات شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه . بخلى كه شخص مطيع منقاد آن باشد ،هواى نفسى كه آدمى از فرمانش پيروى نمايد، وآنكه شخص خود را و همچنين كارهاى خود را با چشم غرور و اعجاب بنگرد.
در برخي روايات آمده است كه خداي متعال مي دانست گناه بهتر از عجب است، از آن رو مومن را به گناه مبتلا نمود تا دچار عجب نشود و اگر اينطور نبود هرگز مومن را به گناه مبتلا نمي نمود انّ اللّه تعالى علم انّ الذّنب خير للمؤمن من العجب و لو لا ذلك ما ابتلى مؤمنا بذنب ابدا.
على عليه السلام در روايتي فرموده است : سيئه تسوك خير عندالله من حسنه تعجبك .گناهى كه ترا آزار دهد و مايه رنج و ناراحتى درونيت گردد در پيشگاه الهى بهتر از كار خوبى است كه باعث غرورت شود و ترا به عجب وا دارد.
و در روايت ديگري فرمود: العجب راءس الحماقه ، خود پسندي اساس همه حماقت ها است .
و نيز فرمود: اعجاب المرء بنفسه يدل على ضعف عقل خود پسندي ، خودستايي و اعمال ناچيز خود را بزرگ تصور كردن دليل بر ناتوانى عقلى و ضعف و سستى درايت و درك او مى باشد.
در كلام ديگري فرمود: لا حسب اعظم من التواضع ، ولا وحده اوحش من العجب يعنى : هيچ اصل و تبارى بزرگتر از تواضع نيست و هيچ تنهايى ، وحشتناكتر از عجب نمى باشد.
امام صادق (عليه السلام)از پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل نموده است كه فرمود: خداوند متعال بر حضرت داود وحى فرستاد كه : اى داود! به گنهكاران بشارت بده و صديقين را انذار نما. گفت : چگونه گنهكاران را بشارت و صديقين را بيم دهم ؟ فرمود: به گنهكاران بشارت بده كه من توبه را مى پذيرم و از گناه در مى گذرم . و صديقين را بيم بده كه مبادا به خاطر اعمالشان مغرور شوند كه هرگز بنده اى به حسابش مغرور نشد مگر آنكه هلاك و نابود گرديد.
قرآن كريم در مورد كساني كه به بيماري خود پسندي دچارند فرموده است : زيانكارترين مردم كسانى هستند كه كوشش آنها در راه زندگى دنيا تباه شده ولى گمان مىكنند كه نيكوكارى مىكنند. الّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَياةِ الدّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ انَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا (سوره كهف، آيه 104
عجب و خود پسندي از طرفي ريشه در خود دوستي و حب نفس مذموم دارد، واز طرف ديگر خود ريشه بسياري از آفات و صفات مهلك نفس؛ همچون كبر و خود بزرگ بيني ، خود پرستي ، نخوت ، تفاخر و مانند آن است ، اموري كه در مجموع، منشا آثار و مضرات بيشماري براي نفس آدمي مي باشند