:.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸
بیابان در بیابان طرح اقیانوس در دست است
و یک صحرا پر از گل های نامحسوس در دست است
صدای پای نسلی در طلوع صبح پیچیده است
و او را آخرین آیینه مانوس در دست است
چه نزدیک است جنگل های لاهوتی، نمی بینی
تجلی های دور از دست آن طاووس در دست است
من از این سمت می بینم سواری را و اسبی را
افق ها سبز در سبزند و او فانوس در دست است
دو دستت را برآور رو به باران ها که می دانم
تو را انگشتری از جنس اقیانوس در دست است
شبی در خواب دیدم می رسد مردی به بالینم
که می گویند او را دست جالینوس در دست است
سحر از گریه های روشن همسایه فهمیدم
که کاری تازه در مضمون «یا قدوس» در دست است
در این اسرار آن سویی خیال انگیز و کشف آمیز
نخستین شرح ما بر مشرب مانوس در دست است
زکریا اخلاقی
من کی ام تا تو بیایی به سر بالینم
چه کنم راه نجاتی نبود جز اینم
بر من آنقدر توانبخش که در بستر مرگ
خیزم از جا و به پیش قدرمت بنشینم
نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم
من که یک عمر تولّای تو باشد دینم
کاش صد بار به هر لحظه بمیرم هر روز
تا گل روی تو را در دم مردن بینم
هر چه تو جود کنی باز به تو محتاجم
عادتم گشته گدایی چه کنم من اینم
روی نادیدهات از بس که به چشمم زیباست
زشت آید به نظر جنّت و حورالعینم
زخم رن تا که کنم گرد رهت را مرهم
درد ده تا چو طبیب آیی بر بالینم
هرگز آن قدر ندارم که شوم مسکینت
این شرف بس که به مسکین درت مسکینم
نخل «میثم» ز ثنای تو بود بارآور
ورنه اینقدر نباشد سخن شیرینم
استاد غلامرضا سازگار
بازآ قرار دل که به دلها قرار نیست
داغی به سینه سختتر ازانتظارنیست
هر گلهای به صاحب خود دارد اعتبار
ما را بدون صاحب خود اعتبار نیست
در روزگارِ غیبت تو، صبح ما به چشم
غیر ازغروب غربت و جزشام تار نیست
هر چند در فراق تو یک چند زندهایم
دوران انتظار به جز احتضار نیست
گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند
ما را به جز ولای شما افتخار نیست
بیاقتدار دولت حقِّ تو شیعه را
با اقتدار ارض و سما اقتدار نیست
برعاشقی که میکشدش درد انتظار
خوشترزاشک وسوزدل وحال زارنیست
از بس که بیتو تیره شده روزگار ما
فرقی میان مغرب و لیل و نهار نیست
بر بوستان وحی حکومت کند خزان
زاغان شدند مرغ هزار و هزار نیست
گیرم که لحظههاهمه گردندصبح عید
دنیا برای منتظران جز مزار نیست
«میثم» برای عاشق مهدی در این زمان
بیلحظۀ ظهور، بهْ از اوج دار نیست
استاد غلامرضا سازگار
این جهان را بی بهاری تا به کی
شیعیان را بی قراری تا به کی
کی میایی با کدامین قافله
مهدیا چشم انتظاری تا به کی
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
🔹"سعید بن عبدالله حنفی"
از شهدای کربلاست که "۱۲۰۰ فرسخ" راه، برای امام حسین(ع) رفت و آمد.
🔻۳۰۰ فرسخ، برای رسیدن به امام حسین(ع) از کوفه به مکه آمد.
🔻۳۰۰ فرسخ، با مسلم بن عقیل بدستور امام از مکه به کوفه رفت.
🔻۳۰۰ فرسخ، نامه های کوفیان را برای امام از کوفه به مکه آورد.
🔻۳۰۰ فرسخ، بهمراه کاروان امام حسین (ع) از مکه تا کربلا رفت.
🔸در روز عاشورا، ۱۳ تیر را بجان خرید تا امام حسین(ع) نماز ظهر را تمام کند❗️
🔸در آخرین لحظات هم درحالیکه سرش بدامن امام (ع) بود میگفت:
"یابن رسول الله، آیا به تو وفا کردم⁉️"
ما چقدر حاضریم برای یاریِ امام زمانمان حرکت کنیم؟؟؟؟