کلبـــه عاشقــان جمکـــــران
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
صاحب العصر کجایی به اَبی اَنتَ و اُمی
وای از این داغ جدایی َبی اَنتَ و اُمی
به هوای سر کویت نفسی دیدن رویت
دل شده باز هوایی به اَبی اَنتَ و اُمی
ای دوای دل مولا پسر آخر زهرا
نجفی کرب و بلایی به اَبی اَنتَ و اُمی
مادرت خسته خسته مادرت پهلو شکسته
وقت آن نیست بیایی به اَبی اَنتَ و اُمی
یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم ...
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه ...
السلام علیک یا صاحب الزمان
یاد گرفـتم هـر وقـت دلم واســــه کسی تنگ شد،
شب بـــرم کنار پنجـــره ی اتاقــــــم
و یه ســـــتاره تو آسمــــون به نامــش بزنم
الان مدتهــاست که
همـــــه ی ستاره هـــای آسمون به نامت شده!!
عیب از كجاست؟ غیبت او بیدلیل نیست
چون ذاتاً آفتاب، به مردم بخیل نیست
ما فرع خاك پای تو هستیم ـ ای حبیب! ـ
خاكی كه سر به سجده نیارد، اصیل نیست
باید میان كوره بسوزد كه گُل كند
دل تا میان شعله نیفتد، خلیل نیست
جایی كه جای پای عروج محمّد(ص) است
راهی برای پر زدن جبرئیل نیست
بعد از دو نیم كردن دل، پا بر آن گذار
این سینه كمتر از وسط رود نیل نیست
منتظرم!
منتظر دلى از جنس نور،
كسى از قوم خورشيد!
كسى از نژاد نفس هاى گرم!
مردم نيز منتظرند!
و غرق در لحظه هاى انتظار،
نيازشان را از لابه لاى نفس هاى حيران خود بازگو مى كنند..
شقايق ها منتظرند!
منتظر كسى كه به فرهنگ، شبنم ايمان بياورد..
كسى كه آيينه هاى مكدر زمانه را در هم بشكند و اشك هاى ارغوانى را از كوچه هاى پريشانى نجات دهد..
کوچه ها چشم به راهند!
چشم به راه قدم هايى كه زخم هاى بى رحم گمراهى را از چشمان مردم پاك كنند..
كوچه ها منتظر چشمان باران زايى هستند كه با قدم هايش جان مردم را به شبنم اشك ها بشويد..
جاده ها منتظر رهگذرى هستند كه براى هميشه خواهد ماند..
منتظر قدم هايى كه تن مرده كوچه ها را زنده مى كند..
لاله ها منتظرند!
منتظر كسى كه همزاد موج هاى خورشيدى است..
كسى از جنس ابر، پريزاد باران..
عاشقان منتظرند!
عاشقان بى تابند،
بى قرارند، تا هم آواز شيدايى صبح فردا باشند..
آقاجان! عاشقانت صبورند...
صدای آمدنت را به گوش ما برسان!
زمان غیبت خود را به انتها برسان
کنار تربت زهرا به وقت نا فله ات
دعای خویش را به یاری این گدا برسان!چ
((اللهم عجل اولیک الفرج))
تا کی به شکل خاطرهای گم ببینمت؟
در عطر سیب و مزه گندم ببینمت؟
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزاره چندم ببینمت؟
این جمعه هم گذشت و نیامدی ومن به این می اندیشم
که چند هزار ثانیه تلخ را باید که بی تو بگذرانیم
چند هزار عقربه گیج ومنگ باید دور سرم بچرخند
تا بار دیگر در دوازدهمین نگین تابناک تو متوقف شوند.
مولای من !
در گذر از قنوت نافله ات یادی از خستگی جان هایمان کن !
یادی کن از تاریکی ثانیه های بی تو !
از خلوت اسمان بی ستاره
از ناتوانی دستان منتظر
و از جمعه ها که می ایند ومی روند و باز نشانی از تو نیست
و کلام آخر اینکه من آنقدر خوب نیستم ولی شما آنقدر خوبی که دل ما را شاد کنید
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
با اینكه روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام كه هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما
می ترسم از رسیدن آن جمعه ای كه من
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است که به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
یا صاحب الزمان(عج)
بیا که با تو قامت عشق تا نمی شود
لب غنچه بی تو به خنده وا نمی شود
همه شب در هجر رخت مویه کنان
این بغض جز به دیدار تو وا نمی شود
تا کی به شکل خاطرهای گم ببینمت؟
در عطر سیب و مزه گندم ببینمت؟
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزاره چندم ببینمت؟