***شما بيماري وسواس داريد اگر ......... ***
شما بيماري وسواس داريد اگر .........
شايد خيلي از ما اين توهم را داشته باشيم كه وسواس داريم واقعيت هم اين است كه وسواس حالت شايعي محسوب ميشود، آنچه در روانپزشكي بهعنوان OCD يا بيماري وسواس- جبري ناميده ميشود، يك بيماري است كه حتما بايد تحت درمان باشد.
آنچه در روانپزشكي بهعنوان OCD يا بيماري وسواس- جبري ناميده ميشود، يك بيماري است كه حتما بايد تحت درمان باشد اما از كجا بفهميم كه دچار اين حالت هستيم يا نه؟
در اينجا دكتر جرف ژيمانيسكي، مدير مركز جهاني OCD حالتهايي را كه احتمال ابتلاي شما به اين بيماري را افزايش ميدهد فهرست كرده است.
شستوشوي دستها
روزي چندبار دستهايتان را ميشوييد؟
يكي از مهمترين علامتهاي افراد مبتلا به OCD شستن مكرر دستها و استفاده بسيار زياد از شويندههاست اين حالت آنقدر شاخص است كه حالا وسواس شستوشو از زير گروههاي اصلي بيماري وسواس محسوب ميشود. ترس اصلي افراد مبتلا به اين حالت بيمار شدن به وسيله ميكروبهاي روي پوست است اما بعضي افراد هستند كه ميترسند ديگران را بيمار كنند. اقليتي هم وجود دارند كه سعي ميكنند با شستوشوي مكرر به آرامش روحي برسند.
چه زماني بايد تحتدرمان قرار بگيريد؟
اگر حتي پس از شستن كافي دستها نگران وجود ميكروبها و آلودگي روي دستتان بوديد يا اگر هميشه ترس از كثيف شدن دستها و ساير اعضاي بدنتان داريد يا اگر ميترسيد مثلا با دست زدن به قاشق و چنگالهاي ديگران دچار بيماريهايي مثل ايدز شويد، بهتر است به يك روانپزشك مراجعه كنيد.
درضمن اگر الگوي خاصي براي شستن دستها داريد (مثلا حتما پنجبار با صابون و بعد آبكشي و بعد تميزكردن تكتك زير ناخنها در هرباري كه دستها را ميشوييد) اين هم ميتواند يك علامت هشدار باشد.
نظافتخانه
دائما جاروبرقي و پارچه دستتان است؟
افرادي كه در گروه «تميزكاري وسواسي» جا ميگيرند هميشه مشغول تميز كردن خانه يا محل كار خود هستند. اين افراد هميشه از آلوده بودن محيط هراس دارند و براي همين هميشه مشغول تميز كردن هستند.
اين افراد با هربار تميز كردن احساس راحتي و خوشحالي ميكنند اما اين حس آنها دوام نميآورد و جالب اينكه دفعه بعد حس تميز كردن و شستوشو در آنها قويتر است و آنها را رها نميكند.
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
اگر هرروز چندساعت را مشغول تميزكردن يا نظافت هستيد احتمالا دچار OCD هستيد، اما اگر روزي يك ساعت مشغول تميز كردن و نظافت هستيد كار سخت ميشود.
دكتر مايكل جنيك، روانشناس در مركز درماني ماساچوست سنتر ميگويد: «راه تشخيص اين است كه اگر حس كرديد بايد خانهتان را تميز كنيد دست نگه داريد و اين كار را نكنيد، اگر دچار اضطراب و استرس شديد اين احتمالا به معناي درگيري شما با بيماري OCD است.»
رفتار چك كردن
چندبار خاموش بودن گاز را كنترل ميكنيد؟
چندبار چك ميكنيد ميبينيد اجاق گاز خانه را خاموش كردهايد يا تلفن همراهتان را برداشتهايد؟ درواقع رفتار چك كردن نام خود را هم به اين بيماري داده است و آن را به اسم بيماري وسواس- چك كردن هم ميشناسند. چك كردن هم مثل بسياري ديگر از علامتهاي اين بيماري ناشي از ترس و اضطراب است، مثلا ترس از مشتعل شدن گاز يا ورود دزد به خانه و...
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
طبيعي است كه مسائل مهم يك يا دوبار، چك شوند اما اگر اين چك كردن روال عادي زندگي شما را به هم بزند (مثلا باعث دير رسيدن شما به سركار شما شود) يا اگر در مورد تمام مسائل باشد و شما حتي در مورد يك مسئله ساده هم نتوانيد از چك كردن صرفنظر كنيد (مثلا اگر هركاغذي را به سمت سطل آشغال مياندازيد و بعد ميرويد چك ميكنيد ببينيد در سطل افتاده است يا نه)
حتما به روانپزشك مراجعه كنيد.
انضباط همهچيز را قرينه ميخواهيد؟
نظم و انضباط در افراد مبتلا به OCD معناي ديگري پيدا ميكند، درواقع آنها ميخواهند همهچيز زندگيشان منظم و اصلا ايدهآل باشد. براي مثال آنها هنگام ورود به يك اتاق، كه حتي ممكن است اتاق خود آنها هم نباشد، به تميز كردن و منظم كردن چيزها مشغول شوند. اين افراد هميشه دوست دارند كه چيزهاي روي ميزها، دكورها يا حتي داخل كيفها منظم و بهخصوص قرينه باشند.
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
دكتر لارا اگرمن، متخصص علوم رفتاري در دانشگاه ويسكانيس ميگويد: «من خودم آدم منضبطي هستم و هميشه دوست دارم روي ميزكارم يا ميزهاي خانهام تميز و منظم باشد اما اين يك عامل است در افراد با OCD اين يك نياز است، يعني اگر آنها را مقابل يك ميز شلوغ بگذاريد دچار اضطراب خواهند شد و تا آن ميز را منظم نكنند و چيدمان ندهند اضطراب آنها برطرف نخواهد شد.»
چهرهتان را دوست نداريد
از چهرهتان شاكي هستيد؟
مشكلي معروف به مشكل ناهنجار بودن، (BDD) مشكلي مرتبط با بيماري وسواس است. در اين حالت افراد مبتلا يك عضو يا كل بدن خود را غيرطبيعي ميدانند يا از شكل و حالت آن بدشان ميآيد و دركل حس خوبي نسبت به ظاهر خود ندارند. بهطور معمول اين حس نسبت به بيني، پوست، يا موهاي خود است. خيلي از افرادي كه دچار اين حالت هستند در مورد تميز بودن و پاك بودن بدن خود هم دچار مشكل هستند و افكاري كاملا نظير افراد وسواسي در اين مورد دارند.
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
طبيعي است كه برخي اندام و اعضاي بدن خود را دوست نداشته باشند يا فكر كنند شكل جذابي ندارند اما افرادي كه دچار BDD يا اختلال وسواسي شديد هستند ساعتها جلوي آينه ميايستند و دائما درحال فكر كردن به اين مسئله هستند. افراد دچار اين حالت حتي ممكن است خود را خانهنشين كنند و از حضور مقابل ديگران طفره ورزند.
شمردن
همه چيز را ميشماريد؟
آيا شما هم از آندسته افرادي هستيد كه همهچيز را ميشمارند؟ اتومبيلهايي كه از كنارشان ميگذرند، پلههايي كه از آنها بالا ميروند يا علائم راهنمايي و رانندگي را...؟ فرم شديد اين حالت اعتقاد به بعضي اعداد است.
مثلا افرادي هستند كه عدد هفت را عدد شانس ميدانند و براي همين هركاري انجام ميدهند بايد مضرب هفت باشد مثلا اگر سيپله تا اتاق كار خود دارند آنقدر از پلهها بالا و پايين ميروند تا درنهايت با مضربي از هفت پله وارد اتاق كار خود شوند (مثلا از روي بعضي از پلهها ميپرند و...).
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
دكتر جنيك ميگويد: «راه تشخيص اينكه رفتار شمارشي شما طبيعي است يا نه اين است كه ببينيد چنين رفتاري در زندگي شما معنا دارد يا نه، طبيعي است كه يك كارمند بانك يا حسابدار يا يك فروشنده بيشتر از افراد عادي همهچيز را بشمارند، اگر اين رفتار شما خودتان يا ديگران را اذيت نكند مشكلي نيست اما اگر حتي درخواب هم مشغول شمردن باشيد، يا زندگيتان مختل شود، آن وقت بايد به پزشك مراجعه كنيد.
ترس از خشونت
ميترسيد مورد حمله قرار بگيريد؟
همه ما از مورد حمله واقع شدن ميترسيم و ممكن است از راه رفتن در خيابانهاي تاريك و خلوت بترسيم اما اين درمورد بيماران OCD بسيار شديدتر است. دكتر جان اسپنسر درنين، متخصص روانشناسي در دانشگاه بورك ميگويد: «بهطور معمول افكار مرتبط با هراس مورد حمله واقع شدن و ترس از سرقت يا برخوردهاي فيزيكي در اين افراد بسيار بيشتر از افراد عادي است و آنها واكنشهاي شديدي به اين گونه افكار دارند.»
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
همه انسانها از خشونت و مورد حمله واقع شدن ميترسند اما اگر اين ترسها باعث ميشود از رفتن به پارك و سينما اجتناب كنيد يا خانه و محل كارتان را پر از دزدگير و دوربين امنيتي و ساير وسايل پيشرفته مراقبتي كنيد بد نيست كه با يك روانشناس در اين مورد مشورت كنيد.
افكار نامناسب
افكاري نامناسب در مورد ارتباط داريد؟
افراد مبتلا به OCD ممكن است افكاري نامناسب در مورد ارتباطات جنسي داشته باشند. افكاري كه به ذهن آنها ميآيد يا خوابهايي كه ميبينند ممكن است كاملا نابهنجار بوده و اضطراب آنها را بيشتر كند.
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
دكتر كامينسكي ميگويد: «فردي كه دچار OCD است وقتي اينگونه افكار به ذهنش هجوم ميآورد، ميگويد خداي من هيچكس ديگر اين افكار را ندارد و اين خوابها را نميبيند... اينها ترسناك است... حتي ممكن است به خودكشي هم فكر كند.» براي همين اگر نتوانستيد اين افكار را كنترل كنيد و به شدت هراسان و مضطرب شديد يا احيانا افكار ترسناكي مثل خودكشي سراغتان آمد حتما به متخصص مراجعه كنيد.
گرفتن نظر ديگران
چرا دائما تاييد ديگران را ميخواهيد؟
يك ويژگي جالب افراد مبتلا به وسواس اين است كه آنها براي كم كردن اضطراب خود سعي ميكنند دائما نظر ديگران را در مورد مسئله مرتبط با اضطراب خود بپرسند، براي مثال دائما از دوستان خود ميپرسند: «خانهام تميز است... به نظر تو اين ميوهها تميز هستند... يا شنيدي يك بيماري خطرناك از موادغذايي نشسته انتقال پيدا ميكند.»
چه زماني بايد تحت درمان قرار بگيريد؟
اگر يك سؤال را بارها و بارها از آنها ميپرسيد، اگر ناراحت شدن آنها از سؤالات خودتان را حس ميكنيد و اگر در اين مورد به شما تذكر ميدهند، اينها ميتواند نشانهاي از بيماري وسواسي- جبري باشد.
پس اگر اين نشانهها را ديديد به يك روانپزشك باتجربه و مطمئن مراجعه كنيد تا مشكلاتتان كاهش يابد
من دارای وسواس شست و شوی دستا هستم.مثلاً :
همیشه بعد کار با کامپیوتر دستامو می شویم!!!
من دارای وسواس چک کردن هستم :
همیشه باید همه چیزو چک کنم.
من دارای وسواس قرینگی هستم :
مثلاً دیروز سر سفره ی افطار همه چیزو قرینه گذاشتم.!!!
من دارای وسواس شمردن هستم :
همیشه همه چیزو می شمرم به یه ترتیب خاصّی!!!
من دارای وسواس ترس از خشونت هستم :
یعنی بهش حسّاسم.ولی هنوز زیاد نیست!!!
من کلّاً وسواسی ام.
کسی روان پزشکی می شناسه؟؟؟
من دارای وسواس شست و شوی دستا هستم.مثلاً :
همیشه بعد کار با کامپیوتر دستامو می شویم!!!
من دارای وسواس چک کردن هستم :
همیشه باید همه چیزو چک کنم.
من دارای وسواس قرینگی هستم :
مثلاً دیروز سر سفره ی افطار همه چیزو قرینه گذاشتم.!!!
من دارای وسواس شمردن هستم :
همیشه همه چیزو می شمرم به یه ترتیب خاصّی!!!
من دارای وسواس ترس از خشونت هستم :
یعنی بهش حسّاسم.ولی هنوز زیاد نیست!!!
من کلّاً وسواسی ام.
کسی روان پزشکی می شناسه؟؟؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام من بهتون یه پیشنهاد میدم یک بار کارهایی را که وسواس دارید انجام ندین مثلا قرینه نچید سعی کنید یک بار که موفق بشید براتون عادی میشه
میشه گفت یک نوع مبارزه
من در جایی خوندم که وسواس از القائات شیطان
سلام به همه
وسواسو فقط با وسواس میشه درمان کرد .
توی اشپپز خونه این اقای اشپزمون وسواس بهداشت داشت .منم شدم مثل خودش الان دیگه از اون وسواس خبری نیست
من دارای وسواس شست و شوی دستا هستم.مثلاً :
همیشه بعد کار با کامپیوتر دستامو می شویم!!!
من دارای وسواس چک کردن هستم :
همیشه باید همه چیزو چک کنم.
من دارای وسواس قرینگی هستم :
مثلاً دیروز سر سفره ی افطار همه چیزو قرینه گذاشتم.!!!
من دارای وسواس شمردن هستم :
همیشه همه چیزو می شمرم به یه ترتیب خاصّی!!!
من دارای وسواس ترس از خشونت هستم :
یعنی بهش حسّاسم.ولی هنوز زیاد نیست!!!
من کلّاً وسواسی ام.
کسی روان پزشکی می شناسه؟؟؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام من بهتون یه پیشنهاد میدم یک بار کارهایی را که وسواس دارید انجام ندین مثلا قرینه نچید سعی کنید یک بار که موفق بشید براتون عادی میشه
میشه گفت یک نوع مبارزه
من در جایی خوندم که وسواس از القائات شیطان
من هدفم از قرينه کار کردن اينه که مثلاً نظمي در سفره باشه. بله.خودمم قبول دارم بند آخرو.
البته بایدتوجه داشت که وسواس باتمیزی تفاوت دارد
وسواس یك ایده، فكر، تصور، احساس یا حركت مكرر یا مضر است كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده از غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است.
وسواس عبارت است از تکرار بدون اراده افکار ناخوشایند . اگر چه فرد می فهمد که این افکار نامناسب وغیر عادی است لیکن قادر به دور کردن آنهانیست . وسواس تا اندازه ای در همه افراد بشروجود دارد ومظاهر آن در شک و تردید،عدم قدرت در تمرکز فکری ، فراموشی و گاهی کم خوابی دیده می شود .
وسواس هنگامی غیر عادی محسوب می شود که شخص مبتلا به آن می فهمد که فکری که او را به خود مشغول کرده بسیار قوی است و سعی می کند که آنرا از خود دور سازد ولی چون قادر نیست احساس می نماید که فکر مذکور بر او مسلط شده است .
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مىسازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،... متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد که نکند دیوانه شده باشد.
اشخاصی که مبتلا به وسواس هستند اعتماد به نفس ندارند و خود را موجودی بی ارزش و ناچیز می شمارند. ولی چون نمی توانند افکار وسواس را دور اندازند. بیشتر احساس مقاومت می کنند.
اینگونه افراد معمولا بسیار تکامل جو می باشند. لیستی از علائم و مقیاس های درجه بندی در اینجا آورده شده است که برای تشخیص اختلالات روانی وسواس فکری عملی کمک خواهد کرد. ولی هیچ لیستی کلی نمی تواند چنین کاری انجام دهد، شما باید با پزشک خود یا یک روانشناس مشورت کنید تا اطمینان یابید.
اختلالات دیگر از جمله افسردگی و اضطراب می توانند تا حدودی مشکلات مشابهی را با عث شود.پس اگر شما بعضی ازاین علائم را دارا هستید،حتما بدان معنی نیست که بیماری شما اختلال روانی وسواس فکری -عملی است .
بنابراین مهمترین سوالی که شما باید بپرسید این است که آیا افکار، عادتها سد راه زندگی شغلی، زندگی اجتماعی یا زندگی خصوصی شما هستند؟
مقیاس وسواس فکری-عملی
مواردی که ذیلا می آیند مقیاس اندازه گیری شدت وسواس فکری عملی است که معمولا در کلینیک ها اندازه گیری میشود. بهبود آن معمولا با درمان انجام می شود گر چه علائم بیماری شخص به مرور زمان ممکن است تغییر یابد.
جزئی
شخص مدت کوتاهی را برای مقاومت در برابر علائم صرف می کند و تقریبا هیچ گونه تداخلی در فعالیت های روزمره وجود ندارد.
رفتار وسواس فکری -عملی غیر قابل تشخیص درمعاینات بالینی
علائم ملایم بوده و قابل توجه برای خود شخص و برای بیننده می باشد و باعث تداخل ملایمی در زندگی شخص می شود که شاید مدت زمان کوتاهی در مقابل آنان ایستادگی شود. علائم به آسانی برای دیگران قابل تحمل هستند.
رفتار وسواس فکری-عملی کلینیکی
علائم تداخل مشخصی با زندگی معمولی دارند، شخص انرژی زیادی را برای مقاومت و کمک گرفتن از دیگران صرف می کند تا امور زندگی روزمره ی خود را بگذراند
رفتار وسواس فکری- عملی شدید
علائم بیماری در این مرحله عاجز کننده و مداخله گرند. فعالیت روزمره یک کشمکش فعال است شخص شاید تمام وقت خود را برای ایستادگی در برابر علائم صرف کند وکمک زیادی را از اطرافیان برای ایفای وظیفه ی خود جلب نماید.
رفتار وسواسی فکری -عملی بسیار شدید
علائم کاملا فلج کننده هستند شخص نظارت مستقیمی را در اموری مانند خوردن، خوابیدن وغیره نیاز دارد. حتی جزئی ترین تصمیم گیری ها یا جزئی ترین فعالیت ها حمایت پرسنل را طلب می کند این شدید ترین حالت است .
اگر شما خود را در شماره ی ۷ یا بالاتر از آن قیاس کرده اید بهتر است مشورتی با یک روانپزشک یا روانشناس داشته باشید ولی اگر با موفقیت علائم خود را می توانید کنار بگذارید. یک مشاور شاید به شما کمک کند نحوه ی زندگی خود را بهتر نمایید.
انواع وسواس:
وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطهشان مىکند معمولا بصورتهاى زیر است:
وسواس فکرى:
این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد که برخى از نمونههاى آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مىکند و در صدد بهدست آوردن دارویى جدید براى سلامتبدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه مىاندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مىشود آیا درست مىاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد.
اندیشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مىسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مىکند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مىکند بگونهاى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهاى دست نیابد.
وسواس عملى:
وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد که ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىکنیم :
شستشوى مکرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مىدانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مىشود که هیچگونه نیاز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونهاش را در منظم کردن دگمه لباس و... مىبینیم و وضعیت فرد بگونهاى است که گویى از این امر احساس آرامش مىکند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
وسواس ترس:
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
-وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کمهوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مىکنند این بیمارى بیشتر دیده مىشود.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مىشود تا در دیگران، اگر چه ریشههاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنهاى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مىشود.
ریشههاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مىکنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
ب) تربیت :
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
۳- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمىخورى... و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنىها:پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریکبینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منعها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند:
- اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند.
- ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند.
- خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود.
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.