عاشقان امام رضا
هر جا کریم هست،کرمخانه میشود
بالم فقط به گرد تو پروانه میشود
السلام علیک یا ایها الرئوف
تا ملائک همه پر را حرکت میدادند
دور تو قرص قمر را حرکت میدادند
به طواف تو زمین بار دگر میچرخید
چونکه خُدّامِ تو ، در را حرکت میدادند
پرچم و گنبد و گلدسته برای زوار
به خوشآمد همه سر را حرکت میدادند
صبح،خُدّامِ تو بودند که با جارویشان
از کف صحن سحر را حرکت میدادند
مقصد اصلیشان پنجره فولاد تو بود
کودکانی که پدر را حرکت میدادند
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
کِیاستساعتِباران؟درست ساعتهشت
زمانِ رشدِ گیاهان،درست ساعت هشت
به رسم ما،همه هر روز میدهیم سلام
بهسویِصاحبِایران،درست ساعت هشت
به فالِ نیک گرفتیم سال را چون بود
شروعِ فصلِ بهاران،درست ساعت هشت
میانِ صحنِ رضا،ناگهان به کربُبلا
رسید زائرِ حیران،درست ساعت هشت
قیامِ حضرتِ مهدی شروع خواهد شد
از آسمانِ خراسان،درست ساعت هشت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
مرغِ دلم دوباره باز،بهونه کرده حرمو
دوباره ذکر یا رضا،دیوونه کرده دلمو
دلممیخاد یبار دیگه،با بچههایِهیئتی
با رفیقا،سینهزنا،با بچههایِ مکتبی
گوهرشادُ سقاخونه،دوبارهمجلسبگیریم
با آقا درد دل کنیم،از غمِ مولا بمیریم
کنارِ ایوونِ طلا،دستِ دعا بالا کنیم
پنجره فولادُ دیدیم،مریضا رو دعا کنیم
کنارِ سقاخونه با سینهٔ پر اضطراب
بگیم برا امام رضا،از تشنگیُ قحطِآب
روبهرویِگنبدطلا،دستی به سینه بزنیم
اذنِ دخولی بخونیم،حرف مدینه بزنیم
هرکیمریضدارهبیاد،امامرضا شفا میده
پنجره فولادُ بگیر،براتِ کربلا میده
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
تب عشق است که درجان ودلم افتاده
توبگو من چه کنم باعطش دیدارت
مهربانا! ز کرم بازمراهم تو بخوان
باز من را بطلب از کرم سرشارت
❤️ السلام علیک یا ایها الرئوف ❤️
دلم کمی هوای لطیف میخواهد، فقط کمی عطر زعفران، کمی رزق حضرتی، دلم حــــرم میخواهد.
راستش، دلم عشــــــــق میخواهد. دلم تو را میخواهد
دلتنگ زیارتم، گفتم رضــــــــــــا و دلم تا حرم رسید.
قلبم را دوباره نجوایی شیرین در بر گرفته ومن در کنار جوی رویاهایم به افقهای دور مینگرم آنجا که در گوشه گوشه حرم سبز لایزال الطاف الهی را با چشم، به وضوح میتوان دید!
دلتنگ زیارت امام رئوف هستم، دلتنگ صحن گوهر شاد هستم. آتش سقاخانه را دارم. آقاجان یک کلمه، فقط بطلب.
السلام علیک یا امام رضا یا امام غریب .
صد بحر کرم از تو وُ یک چشم تر از من
لطفی کن و این خون جگر را بخر از من
خاموشی آتش بُوَد از مرحمت ابر
باران کرم از تو و کوه شرر از من
در کوی تو زوّار گنهکار زیادند
اما نبُوَد هیچ کس آلوده تر از من
من عبد گنهکار و تو مولای رئوفی
رأفت ز تو زیبنده بود چشم تر از من
من از نظر افتاده و تو چشم خدایی
ای چشم خداوند مپوشان نظر از من
تن خسته و کوه گنهم بر سر دوش است
این کوه گنه سخت شکسته کمر از من
آقایی و زوّار نوازی همه از تو
بار گنه و خجلت و اشکِ بصر از من
ای یوسف زهرا نظری کن که نمانده
جز نامه ی آلوده ز عصیان اثر از من
دریاب مرا ای پسر موسی جعفر
آن روز که در حشر گریزد پدر از من
من غیر عطا از تو دگر هیچ ندیدم
تو غیر خطا هیچ ندیدی دگر از من
من «میثم» دار توأم ای دوست دعا کن
جز میوه ی نخل تو نمانَد ثمر از من
غلامرضا سازگار «میثم»
یا شاه خراسان نطری به سوی ما کن
یا ضامن آهو.
السلام علیک یا سلطان یا ابا الحسن .