عاشقان امام رضا
می دونی میخوام چیکار کنم؟
میدونی میخوام کجا برم؟
میخوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم.
اونجا که گمبدش طلاست با کفتراش پر بزنم.
دوسش دارم امامه در خونشون در بزنم.
بعضی شبا تو خونمون بابام به مادرم می گه میخوام برم امام رضا.
بخدا دلم تنگ دیگه.
بابام میگه امام رضا مریضا رو شفا میده.
دوای درد مردم و از طرف خدا میده.ذ
میخوام برم به مشهدو یه هفته اونجا بمونم.
تو حرم امام رضا نماز حاجت بخونم.
بهش بگم اما رضا جانم فدات.
بهش بگم اما رضا مریضا رو شفا بده.
دوای درد مردم و از طرف خدا بده.
آقا جون میخوام بیام به مشهدتت به طواف کفترای گمبدت.
براش یه کیسه گندم بیارم خبر از دردای مردم بیارم.
بهشون بگم برام دعا کنن اونقدر تا که تو رو رضا کنن.
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
***
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش
چون آینه خو کرده به ویرانی خویشم
***
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
***
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
***
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جانی خویشم
***
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
***
هر چند امین، بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
آرام مي شود دل بي تابم، وقتي سوي سراي تو مي آيد
با هر نفس كه مي كشم از هر سو عطر خوش هواي تو مي آيد
بي شك در اين ديار، شب از چشمت، رو به نماز نيمه شب آورده است
بي شك سپيده حمد و ثناگويان هر صبح پا به پاي تو مي آيد
جان مي دهد سكوت نگاهم را در من هواي شوق تو مي پيچد
اين است عطر ساده دلخواهي كز صحن آشناي تو مي آيد
پر مي شود دو چشم پر از شورم در من دويده رگ به رگ احساست
بي تاب مي شوم چه كنم وقتي از هر طرف صداي تو مي آيد
پنهان نكرد چادرم از چشمت، شوق دلم و دست نيازم را
پيك اجابت است كه مي بينم از سمت دلگشاي تو مي آيد
آقای من...غریب من...یه نگاهی هم به من بنداز...
یه نظر...فقط یه نظر کوتاه.
یا ضامن آهو!
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
یا ضامن آهو! به دادم برس
اسلام علیک یا قریب الغربا
یا معین الضعفی و الفقرا
السلطان یا ابا الحسن
یا علی ابن موسی الرضا
اقا من ضعیف من فقیر
ای سلطان ای رضایت دهنده دستم گوشه چشمی تفضل کن
دین را حرمیست در خراسان دشوار تورا به محشر آسان
از معجزه ها ی شرع احمد از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت پیوسته درش مشیر غفران
.....
بی نام رضا همیشه بی نام بی شأن رضا همیشه بی شأن
ودر پایان قصیده می گوید:
ای کین تو کفرومهرت ایمان پیدا به تو کافراز مسلمان
در دامن مهرتو زدم دست تاکفرنگیردم گریبان
اندر ملک امان علی راست دل در غم غربت تو بریان(سنایی
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل برهوا می افکند از خرّمی دستار گل
گر نمی آید زطوف روضه ی آل رسول چیست مهر آن که آورده است بر طومار گل
نخل باغ دین علی موسی جعفر که هست باغ قدر ورفعتش را ثابت وسیار گل
آنکه بر دیوار گلخن گردمد انفاس لطف عنکبوت وپرده را سازد برآن دیوار گل
نخل اگر با موم سازی در ریاض روضه اش گردداز نشو ونما سر سبزوآرد بار گل
ای که دادی دانه ی انگور زهر آلوده اش کشت کن اکنون به گلزاری که باشد بار گل
نوروز نوبهار افراشت چون علم ضحاک دی گریخت با انده والم
فریدون فروردین آمد به تخت جم منوچهر یاسمین با چهر چون ارم
چون تهمتن کشید رخشش به زیر زین ....
تامدح گویم از سلطان دین رضا آن آفتاب دین ارواحنا فدا
آن پادشاه جود آن معدن سخا منظور آیه ی والشمس والضحی
هم سرّ سرمدی است هم قول او متین
در بارگاه او پشت فلک خم است در نزد رفعتش خلدبرین کم است
خورشید نزد او تشبیه انجم است آن بارگه به عرش هم از ومحرم است
بر عرش حق کندفخرّیه این زمین
کاش يک شب باز مهمان دو چشمت مي شدم
ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت مي شدم
کاش يک شب مي گذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشت خراسان دو چشمت مي شدم
کاش يک شب مي سرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت مي شدم
کاش يک شب مي نشستم بر ضريح چشم تو
باز هم پابند پيمان دو چشمت مي شدم
صحن و ايوان تو را اي کاش جارو مي زدم
چون کبوترها نگهبان دو چشمت مي شدم
ضامن آهوست چشمان دو شهد روشنت
کاش آهوي بيابان دو چشمت مي شدم
کاش يک شب معرفت مي چيدم از چشمان تو
غرق در درياي عرفان دو چشمت مي شدم
کاش يک شب مي شدم خيس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت مي شدم
کاش يک شب نور مي نوشيدم از چشمان تو
مي درخشيدم، چراغان دو چشمت مي شدم
سخت شيرين است طعم روشن چشمان تو
کاش يک شب باز مهمان دو چشمت مي شدم
چون ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطهخواه»م یا رضا !
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانهات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
از آب سقا خانهات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا !
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است
گلدسته هايِ مرقدتان پايه هايِ عرش
فانوس هايِ ساحل بي انتهايِ عرش
بر ساحت ضريح تو انس وملك دخيل
آيينه كاري حرمت كار جبرئيل
زوار خاكي حرمت كبريايي اند
سرگرم كاروكسب شريف گدايي اند
هرلحظه فطرس آمده پابوسيِ شما
طفلي هميشه مانده پَرش زيردست وپا
لاهوتيان مقلد احكام عشق تان
مِي خوارگان دائميِ جام عشق تان
اي قبله ي نياز سماواتيان رضا
پير مغانِ دير خراباتيان رضا
صدها ستاره مست شراب نگاه تان
بال فرشته هايِ سما فرش راه تان
پيغمبران ز محضرتان فيض مي برند
بهر كبوتران حرم دانه مي خرند
روح الامين به لطف شما دل سپرده است
او با كبوتران حرم دانه خورده است
امشب دخيل پنجره فولاد مي شوم
در بيستون عشق تو فرهاد مي شوم
اي نورلايزال، بگو با دلم سخن
شد بقعه ي مطهرتان كوه طور من
شيرين دهن، حديث تو طعم عسل دهد
زيبا سخن،كلام تو عطر غزل دهد
آقا نگاهتان به گِلم روح داده است
تاثير چشم هايِ شما فوق العاده است
من كافر نگاه اهورايي توام
مجذوب طرز خنده ي زهرايي توام
دربين پيروان تو ملحدترين منم
زنديقيِ رسيده به مرز يقين منم
تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم
زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم
از زير قبه ي تو به معراج مي روم
ديوانه وار در پي حلاج مي روم
قرآن مقام شامخ تان را ستوده است
گنجينه ي حقايق خود را گشوده است
با گوشه چشمِ فاطميِ خود چها كني!
سنگ سياه قلبِ مرا ،كهربا كني
من از پل صراط جزا پرت مي شوم
دستم اگر كه روز قيامت رها كني
آقا چه مي شود كه مرا در صف حساب
از لابه لاي آن همه آدم سوا كني
آقا چه مي شود كه شوم مَحرم و شما
من را براي ديدن زهرا صدا كني
آقا سعادت دو جهان قسمتم شود
يكبار اگر براي غلامت دعا كني
دلم گرفته امام رضا دیگه نمیتونم صبر کنم خسته شدم چرا دعوت نمیکنی
میدونم گناهکارم ولی دوستت دارم مگه دل من چقدر تحمل فراق داره