راسخون

پیامک های احساسی

Mohebbane_zahra کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 1720
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 

 

آدم هــــــــــــــــــا... فـرامـوش نـــمی‌کــــنند ... !!

... فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقط ...

دیـــگر ســــــــــــــــــــاکت می‌شـوند ... هـمین !!

.

.

.

اشتباه من این بود ....

هر جا رنجیدم ، لبخند زدم ....

فکر کردند درد ندارد ، محکم تر زدند ...

.

.

.

دخترک رفت ولی زیر لب اینرا می گفت: او یقینا پی معشوق خودش میاید!

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد!

عشق قربانی مظلوم " غرور" است هنوز ....

 

.

.

.

یکرنگ که باشی ٬ زود چشمشان را میزنی ...

خسته میشوند از رنگ تکراریت ٬ این روزا دوره ی رنگین کمان

هاست....

.

.

.

دلت را به هر کسی نسپار ٬ این روزا بعضی ها از سپرده ات هم

بهره میخواهند ...

 

.

.

.

غم که نوشتن ندارد ....

نفوذ میکند در استخوان هایت ... جاسوس می شود در قلبت ....

آرام آرام از چشمهایت میریزد بیرون .......

.

.

.

در خاطری که “تویی” دیگران فراموشند

بگذار در گوشت بگویم

“میخواهمت”

این خلاصه ی ، تمام حرفای عاشقانه دنیاست

carcar کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 474
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی
باور کن تمام غذاها ته می گیرند
وقتی خودت نیستی،
باران هست

___________________

آرام تر سکوت کن!

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد…!!

___________________

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است!

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد…

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!

___________________

اشتباه

تداعی عبور لحظه هاست

وقتی که چشمانت

به آینه های خیس می نگرند!!

___________________

از سیاره ای دور
دور
دور
با تو حرف می زنم
کجا بردی دل بی صاحب مرا

___________________

چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم

تمبر و پاکت هم هست

و یک عالمه حرف

کاش کسی جایی منتظرم بود…

___________________

گلوی آدم را

باید گاهی بتراشند

تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.

دلتنگی هایی که جایشان نه در دل

که در گلوی آدم است

دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . .

___________________

در ظلمات مانده بودم
بوی تو پیچید در دلم
روشن شد همه جا
تو را دیدم
بوی تو رفت و رفت
محبوبه شب ام
کاش
در ظلمات مانده بودم

___________________

می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی
بعد از این ، مرگ ، نفسهای مرا می شمرد
فقط از این نگرانم ، که تو تنها بشوی

___________________

برگشتنت

همان قدر محال است

که خیال می کردم

رفتنت . . .

___________________

از سالها

تقویم می ماند

از من

استخوانهایی که تو را

دوست داشتند …

___________________

نرو نرو که جدا از تو ما نمی ماند
بمان بمان که سر از تن جدا نمی ماند

گلایه نیست اگر می زنی به نفرینم
که آه بر تن آیینه، جا نمی ماند

___________________

گور بابای عشق ، می خندم

به تو و اشک های غمگینم

به تو و التماس های دلم

به تو و خاطرات شیرینم

___________________

حرفت قبول، لایق خوبی نبوده ام
وقتی بدم، موافق خوبی نبوده ام
حرفت قبول، هرچه که گفتی قبول، آه
اما نگو که عاشق خوبی نبوده ام!

___________________

یه شب خون ریزی و خندونی ، ای عشق

یه شب آشفته و دل خونی ، ای عشق

گمونم ناخوش احوالی خودت هم

مثه ما عاشقی ، مجنونی ای عشق

___________________

سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟

افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟

«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »

ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی !

___________________

انسانم!

ساکت، چون درخت سیب!

گسترده، چون مزرعه یونجه!

و بارور، چون خوشه بلوط!

به جز خداوند،

چه کسی شایسته پرستش من خواهد بود؟!!

حسین پناهی

___________________

از چیزی امیدی میسازیم برای فردا

و کش می آید

همه وجودمان در جاذبه فوق العاده اش

سفری، دیداری، تغییری، چیزی از این دست…

چیزی که متعهدمان کند ادامه بدهیم!!

___________________

به صد مرگ سخت

به صد مرگ سخت تر

در زندگی لحظاتی هست

که به صد مرگ سخت تر می ارزد!

خاطره ایی شاید

رویایی

اتفاقی…!!

reza5687 کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 297
|
تاریخ عضویت : خرداد 1390 

درد عشقی کشیده ام که نپرس

سوز هجری چشیده ام که نپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری بگزیده ام که نپرس