راسخون

عید قربان، تجدید خاطره عشق و ایثار

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

 

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

 عید قربان

عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا سبکبال شود.
اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ … ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانیهایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در “رفتن”، به “ماندن” می خواند، آنچه تو را، در راه “مسئولیت” به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا ” پیام” را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به “فرار” می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و “ضعف اسماعیلی” ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک ” نقطه ضعف”!

اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!
سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.
و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه “مسئولیت روشنگری و آزادی”، در “عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم”، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک ” بشر” مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک ” بنده خدا” ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا.
و اکنون، در برابر چشمان پدر چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند.
در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت ” داشتن اسماعیل” می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!
اسماعیل اکنون نهالی برومند شده است، در این ایام ، ناگهان صدایی می شنود :
“ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکُش”!
مگر می توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟
ابراهیم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظیم تاریخ، درهم می شکند، از تصور پیام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.

دشواری “انتخاب”!
کدامین را انتخاب می کنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را ؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالاخره، “اسماعیلت” را یا ” خدایت” را؟
انتخاب کن! ابراهیم.
در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوتِ توحید و امامتِ مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید و شکستن بت و نابودی جهل و کوبیدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن …
ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشکوه ترین نبرد تاریخ! ای روئین تن، پولادین روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پایان یک قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده ای! میان انسان و خدا فاصله ای نیست، “خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیک تر است”، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است! چه پنداشته ای؟
اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک “دو راهی” رسیده است: سراپای وجودش فریاد می کشد: اسماعیل! و حق فرمان می دهد: ذبح! باید انتخاب کند!
اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است. اما در دل او، جای لذت” داشتن اسماعیل” را، درد “از دست دادنش” پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که “انتخابِ” ابراهیم، کدام است؟ “آزادی مطلقِ بندگی خداوند”!
ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود می خواند!

زنده ای که تنها به خدا نفس می کشد!
آنگاه، به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را – که آرام و خاموش، ایستاده بود، به قربانگاه برد… و پیامی که:
” ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی، تو فرمان را انجام دادی”!

منبع :
shiaha.com

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

عید سعید قربان


به سوی عاشقی عزیمت کردی؛ با بال‏هایی که هنوز جوانی می‏کرد، با چشم‏هایی که گسترده می‏شد به روی دشت‏ها و ابراهیم را به شوق می‏آورد.

از تبار قله‏های بلندِ فرزندان یعقوب، نازل شدی و دامان تشنه خاک‏ها تو را در کام گرفت و به شوق کشاند. تو اما بی‏قراری می‏کردی؛ مگر نه این که از جای دیگر بودی؟!

مهر بی‏کرانه پدر در پیشگاه خدایت، دست به کار آزمون تو شد و تو به میعادی بی‏وقفه با دلدار تن سپردی آن روز.

امامت، ردای فاخری بود که در انتهای سفر طولانی ابراهیم، انتظارش می‏کشید؛ اما تقدیر چنین بود که این ردای باشکوه، با دست‏های تو بر شانه‏های پدر بنشیند، در اوج یک گزینش دشوار، میان خواستن تو و اطاعت پروردگار تو.

ناله‏ها و دردها از تو می‏گریختند به وقت لغزش خنجرِ بُرّان در زیر گلویت، از آن رو که عزمِ عظیمِ تسلیم و رضای تو، می‏ترساندشان. پس این بار، تو پشتیبان ابراهیم شدی و دست‏های او را جان دادی برای بریدن.

فرشته‏های ناظر ماجرا، لب می‏گزیدند پنهان: «سرانجام چه خواهد شد؟» نفس در سینه‏های حبس شده بود، نه صدایی بود و نه سکوتی، سراسر، انتظار بود و هول.

جشن شیدایی

چه میعادگاه خلوت و زیبایی! اسماعیل، در دست‏های اراده ابراهیم. سر اسماعیل، در آغوش پدر و نگاه اسماعیل، نه به چشم‏های پدر، که به آن سوی ابرها و آسمان‏ها و خدایی که چند لحظه بعدتر را بهتر از همه می‏دانست.

آن روز، نه گلوی اسماعیل بریده شد و نه ابراهیم پدری را بر بندگی ترجیح داد. تنها رضایت و سرسپردگی به «او» بود که بیداد می‏کرد، پس به رسم نمایش سرفرازی و قبولی، گوسفندی ذبح شد.

از آن روز بزرگ و باشکوه تاکنون، جشن میعاد اسماعیل و ابراهیم با فرمان پروردگار، هر سال و هر قربان، تکرار می‏شود که جشن دلدادگی و شیدایی است و در دل ایمان مومنان دوست، آذین پرنشاط قرب و دیدار، بسته می‏شود. مبارک باد!

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

از عید خون تا عید خدا

عید خون همان «عید اضحى»، به معنى قربانى كردن است. در سرزمین مِنا با قربانى گوسفند، «مَنْ» به «ما» تبدیل مى‏شود؛ زیرا فلسفه عمل حج‏گزار و قربانى كننده این است كه او با تمسك به حقیقت «ورع» گلوى دیوِ طمع را مى‏برد و آنچه از قربانى به خداى سبحان مى‏رسد، گوشت و خون نیست، بلكه روح كردار و جان عمل (تقوا) است و حاجى وارث ابراهیم خلیل الرحمن علیه‏السلام است كه اسماعیل نفسش را به قربانگاه مى‏برد و آن را ذبح مى‏كند و به لقاء‎الله مى‏رسد. این سخن رهبر فقیدمان است كه فرموده است:
«عید سعید قربان، عیدى است كه انسان‎هاى آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمى مى‏اندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفیاء و اولیاء مى‏دهد.»(1)
قربانى در مِنا مقدمه رسیدن به غدیر است؛ چرا كه اگر هواى نفس در مِنا قربانى نشود، در غدیرخم تسلیم حق شدن مشكل است و حضرت ابراهیم علیه‏السلام با ذبح اسماعیل مسلمانان را بیمه كرد كه به جاى فرزندانشان، گوسفند قربانى كنند و حضرت محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله بشریت را بیمه كرد كه به جاى پیروى از ناحق، از حق كه همان على است،(2) تبعیت كنند. و این چنین از پیوند قربان با غدیر، دین كامل شد.
عید سعید قربان، عیدى است كه انسان‎هاى آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمى مى‏اندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفیاء و اولیاء مى‏دهد.
و در فضیلت این ایام همین بس كه امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا علیه‏السلام فرموده است:
«إِذَا كَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَیَّامٍ إِلَى اللهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا قیلَ ما هذِهِ الاْیّامُ قالَ: یَوْمُ الاَْضْحَى وَ یَوْمُ الْفِطْرِ وَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمُ الْغَدِیرِ وَ إِنَّ یَوْمَ الْغَدِیرِ بَیْنَ‏الاَْضْحى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَیْنَ الْكَوَاكِبِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِى نَجَافِیهِ اِبْرَاهِیمُ الْخَلِیلُ مِنَ النَّارِ فَصَامَهُ شُكْرا للهِ وَ هُوَ الْیَومُ الَّذِى اَكْمَلَ اللهُ بِهِ الدِّینَ فِى اِقَامَةِ النَّبِىِّ صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله عَلِیّا اَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلَما وَ اَبَانَ فَضِیلَتَهُ وَ وَصَاءَتَهُ فَصَامَ ذَلِكَ الْیَوْمَ وَ اِنَّهُ لَیَوْمُ الْكَمَالِ وَ یَوْمُ مَرغَمَةِ الشَّیْطَانِ وَ یَوْمُ تَقَبُّلِ اَعْمَالِ الشِّیعَةِ وَ مُحِبِّى آلِ مُحَمَّدٍ.(3)
در هنگام قیامت، چهار روز را آرایش كرده نزد خداى سبحان مى‏آورند؛ چنان كه عروس را به حجله مى‏برند. از حضرت پرسیده شد: این ایام كدام‏اند؟ فرمود: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدیر است. و روز «غدیر» بین روزِ فطر و روز جمعه مثل ماه است در میان ستارگان. آن روزى است كه حضرت ابراهیم خلیل علیه‏السلام از آتش نجات پیدا كرد و روزه گرفت و از خدا تشكر كرد. روز غدیر روزى است كه خداوند به وسیله آن دین را كامل كرد و پیامبر اكرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله على علیه‏السلام را به عنوان امیرالمؤمنین معرفى كرد و فضائل وى را برشمرد و جانشین بودن وى را [از طرف خداى سبحان به همگان] اعلام كرد و به میمنت این روز، روزه گرفت؛ چرا كه روز كمال است و روز ناامیدى شیطان و روز قبولى اعمال شیعیان و دوستداران آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله است.»

______________________________________________
1- صحیفه نور، ج 18، ص 87 .
2- رسول اكرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله: «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ؛ على با حق است و حق با على .»
3- مسند الامام الرضا علیه‏السلام، ج 2، صص 17 ـ 18.
منبع:مجله ‏مبلغان، ش 74 ، سیدعباس رفیعى‏پور .

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

آب زمزم

ابراهيم به فرمان خداوند هاجر و اسماعيل را از کنعان (فلسطين) به سرزمين سوزان فاران (مکه) که نه جانداري، نه آب و علفي و نه غذايي داشت در ميان دره هاي کوهستاني آن منتقل کرد. ابراهيم در آن دقيقه دست تضرع به درگاه خداي بي نياز برآورده، عرضه داشت: بار خدايا، فرزندم را در دشتي که قابل کشت و زرع نيست و کسي در آن رفت و آمد نميکند؛ نزديک خانه اي که حرم تواست گذاتشتم تا نماز را به پاي دارند.هاجر و اسماعيل تنها ماندند! چيزي نگذشت که هواي سوزان مادر و فرزند تبعيدي را تحت فشار قرار گذاشت.به زودي آبهاي ذخيره و غذاي آنان به اتمام رسيد! تشنگي اسماعيل را بيحال و هاجر را پريشان ساخت.
در جستجوي آب به هر سوي ميدويد، از صفا به مروه و از مروه به صفا تا آنجا که توانست سعي کرد اما تلاش او به شکست انجاميد چون دستش از عوامل ظاهري قطع گرديد، برفراز کوه با آفريننده خود مشغول راز و نياز شد. نگاهي حسرت آميز به نور ديده اش که در حال احتضار بود کرد ناگهان در کنار او چشمه آبي جاري شد، با ديدن آب اشک شوق در چشمانش حلقه زد، اين چشمه که به هاجر و اسماعيل حيات دوباره بخشيد، زمزم نام گرفت. زمزم در لغت آب گوارا و شيريني را که اندکي شور باشد گويند، از زمان حضرت اسماعيل تا کنون (قريب 3872 سال ) آب اين چاه جريان داشته و سالي صدها هزار نفر از آن بهره بر داري ميکنند.
اين آب معجزه الهي است که همِيشه موجب شگفتي دانشمندان و محققين بوده و خواهد بود.هر از چند گاهي برخي از متجددين سعي در مخدوش نمودن افکار در خصوص آين آيات الهي دارند. بعنوان مثال در سال 1971 در زمان حکومت شاه فيصل يک دکتر مصري طي نامه اي به مطبوعات اروپايي اظهار داشت که آب زمزم براي آشاميدن مناسب نيست. اظهارات ايشان مبني بر اين فرض بود که چون خانه کعبه در محل گودي (پايين تر از سطح دريا) و در مرکز شهر مکه واقع شده است در نتيجه نفوذ آبهاي زائد مختلف شهر به اين چاه آب آن آلوده شده است.
هنگامي که شاه فيصل از اين موضوع آگاه شد بسيار متأسف و عصباني گرديد و تصميمي اتخاذ نمود تا کذب اظهارات اين دکتر مصري اثبات شود. وي دستور داد تا وزارت کشاورزي و منابع آبي نمونه اي از آب زمزم را جهت آزمايش و صحت قابل شرب بودن اين آب به آزمايشگاههاي اروپا ارسال نمايند. اين وزارتخانه نيروگاهها و تصفيه خانه هاي موجود در جده را موظف نمود تا اين کار را به انجام برسانند و در اين زمان بود که اين جانب (طارق حسين ريا) به عنوان مهندس شيمي موظف شدم تا اين امر مهم را به انجام برسانم، بخاطر دارم آن زمان هيچ تصويري راجع به آب اين چاه نداشتم.
همينکه براي انجام مأموريتم به مکه مشرف شدم هدف از انجام ديدارم را براي مقامات مسئول خانه کعبه بازگو نمودم و آنها شخصي را تعيين نمودند تا هر کمکي که لازم است در اختيارم قرار دهد. هنگاميکه به چاه رسيديم برايم مشکل بود باور کنم اين چاه که بيشتر به اندازه يک حوض بود و ابعادي در حدود 18 در 14 فوت داشت همان چاهي است که قرن ها پيش در زمان حضرت ابراهيم (عليه السّلام) بوجود آمده و هر ساله حاجيان ميليونها گالن آب از آن برداشت ميکنند. تحقيقاتم را با اندازه گرفتن ابعاد چاه شروع نمودم و از دستيارم خواستم تا عمق چاه را به من نشان دهد. وي ابتدا خود را تطهير نمود و سپس به داخل چاه رفت و ايستاد. سطح آب چاه درست تا بالاي شانه هايش بود.
قد اين مرد در حدود 5 فوت و 8 اينچ بود. سپس براي يافتن هر گونه مجرا و لوله اي که آب را به داخل چاه بياورد از يک طرف به طرف ديگر چاه رفت. مع الوصف موفق به يافتن هيچ مجرايي نشديم. فکر ديگري به سرم افتاد. ما ميتوانستيم به وسيله پمپ بزرگي که در چاه نصب شده و براي ذخيره کردن آب زمزم در مخزن مي بود، آنجا را از آب تخليه كنيم تا بدين شکل عمق آب موجود در چاه کم شده و ميتوانستيم مجراي دخول آب را مشاهده نماييم. تعجب آور بود که در زمان پمپاژ کردن آب، هيچ چيز مشاهده نکرديم.
اما من به اين مسئله واقف بودم اين روش راه حل يافتن ورودي آب به چاه است. بنابراين تصميم گرفتيم تا دوباره اين مراحل را تکرار نماييم. اما اين بار به دستيارم گفتم که در يک جا بايستد و با دقت هر اتفاق غير معمول را در نظر بگيرد. پس از مدتي دستانش را بلند کرده و فرياد زد الحمد لله پيدايش کردم. وي گفت در بستر چاه حرکت شنها در زير پايم، مکاني را که آب از آن تراوش ميکند؛ احساس ميکنم. سپس در اطراف چاه قدم زد و همان پديده را در جاي جاي چاه احساس نمود. در واقع تراوش آب به چاه بطور يک نواخت در هر نقطه از بستر آن وجود داشت و باعث ميشد تا سطح آب ثابت بماند. پس از تکميل مشاهداتم نمونه هايي از آب چاه را جهت انجام آزمايشات در آزمايشگاههاي اروپايي برداشتم، قبل از ترک خانه خدا پرسشهايي را در مورد ديگر چاههاي موجود در اطراف مکه از مقامات مسئول نمودم و آنها اظهار داشتند که تمامي آن چاهها تقريباً خشک هستند.
پس از مراجعت به دفترم در جده يافته هاي خويش را براي مديرم بازگو نمودم و او نيز با علاقه زيادي به آنها گوش ميداد، اما وي تعبير نامعقولي از اين مسئله مهم به عمل آورد و اظهار داشت که حتماً اين چاه يک راه زير زميني به درياي سرخ دارد. چگونه اين امر ميتواند ممکن باشد در حالي که شهر مکه در فاصله 75 کيلومتري درياي سرخ قرار دارد و عمدتاً تمامي چاههايي که در نزديکي مکه قرار دارند خشک هستند. نتايج آزمايشات به عمل آمده بر روي نمونه هاي آب زمزم در اينجا و اروپا تقريباً يکسان بوده و تنها اختلاف مشاهده شده بين آب زمزم و ديگر آبها در مقدار کلسيم و منيزيم آن است.
که اين مقدار در آب زمزم کمي بيشتر بوده و شايد بدين علت باشد که اين آب باعث رفع خستگي حاجيان ميگردد. اما نکته اي که بيشتر حائز اهميت ميباشد اين است که اين آب محتوي فلورايد و داراي خاصيت ميکرب کشي قوي ميباشد. علاوه بر اين نتايج آزمايشات به عمل آمده در اروپا نشان ميدهد که اين آب براي آشاميدن بسيار مفيد است. از اين رو اظهارات اين دکتر مصري کاملاً رد شد. هنگاميکه نتايج آزمايشات به شاه فيصل گزارش شد وي بسيار خرسند گرديد و دستور داد اين مطلب در مطبوعات اروپا منعکس گردد. به هر حال اين مسئله موهبتي شد تا از طريق اين تحقيقات به ترکيبات شيميايي آب زمزم پي ببريم و در حقيقت هر چه بيشتر راجع به آب زمزم تحقيق نماييد شگفتيهاي بيشتري را در آن مشاهده خواهيد کرد؛ تا آنجا که خود به اعجاز آن پي خواهيد برد. آبي که خداوند به عنوان هديه به مومناني که از دور دست براي زيارت به اين بيابان مشرف ميشوند ارزاني شده است.
در اينجا برخي از ويژگيهاي آب زمزم را به اجمال بيان ميکنيم:
- عليرغم استفاده مداوم از آب زمزم تا به حال اين چاه خشک نشده است.
- آب اين چاه از زمان بوجود آمدن تا به حال داراي ترکيبات معدني يکسان بوده است.
- به گفته زائراني که براي مناسک حج و عمره به خانه خدا مشرف شده اند و از اين آب آشاميده اند اذعان داشته اند که آشاميدن اين آب باعث شادابي و رفع خستگي در آنان گرديده است.
- اين آب در نقاط مختلف دنيا آزمايش شده و داراي تقاضاي بالايي در سطح جهان ميباشد.
- هيچگونه ترکيبات شيميايي و يا کلر جهت ضدعفوني به اين آب اضافه نشده است.
- بر خلاف چاههاي ديگر هيچگونه رشد و زندگي گياهي و جانوري در اين چاه وجود ندارد و عليرغم آن که اين موضوع خود باعث طعم بد و بوي نا مطبوع آب ميگردد اما آب زمزم بدينگونه نميباشد.

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

قربانی از قدیمی ترین ایام تا اسلام

ذبیحه و قربانی آئینی است که در اغلب ادیان و مذاهب دنیا وجود دارد . قربانی شاید همانند دیگر بخشش ها و عطاها که ایمان آدمی را می آزماید برای سنجش میزان گذشت انسان از مالکیت ها و تملک هاست، و شاید برای آشکار شدن صدق نیت ها . عید قربان بر نماد قربانی بزرگ ابراهیم استوار است. ابراهیم درکشاکش اطاعت از جان هستی و مهر پدری گرفتار آمده است. رویاهای شبانه او را به قربانی کردن عزیزترین فرزند امر می کند و دل پدری کهنسال در عشق پسر نوجوان گرفتار است. ابراهیم تسلیم اوامر الهی می شود اسماعیل را به قربانگاه می برد و آنگاه... از جانب خداوند گوسفندی وارد می شود تا به جای اسماعیل ذبح شود. چرا که ابراهیم به وحی الهی عمل کرده است. او پیش از آنکه اسماعیل را به قربانگاه برد، مهر به اسماعیل، مهرپدری به یگانه پسرش را به مذبح برد و سر برید و نمادی شد برای گذشتن از همه چیز در راه رضای خداوند. ابراهیم بزرگمرد بت شکن تاریخ دریافت خداوند او را تنها و خالص و سره از آن خود می خواهد. خداوند غیور است در دل ابراهیم که جای مهر خداوندی است جایی برای اغیار نیست، حتی اگر این غیر، اسماعیل باشد. در تمام ادیان الهی اسلام، مسیحیت،   زرتشتی و یهود مراسم قربانی وجود دارد و همینطور در سایر آئین هایی که برخاسته از اسطوره ها، افسانه ها و چند خدایی انسان کهن است می توان ردپای پررنگی از این مراسم را مشاهده کرد. آنچه در زیر می آید بررسی اجمالی در این زمینه است.
قربانی ، امروزه به ویژه در میان مسلمین با هدف و انگیزه تقرب و یا عمل به نذر است و منحصراً با ذبح حیوانی که برای مراسم در نظر گرفته شده است به انجام می رسد ولی در گذشته های دور و در میان قبایل گوناگون با انگیزه ها و شیوه های متفاوتی (از قبیل قربانی کردن حیوان و انسان) انجام می یافته است. انگیزه ها واهداف قربانی در میان قبایل و طوایف دوره باستان که بیشتر آنان ارباب انواع ( خدای خورشید، آسمان، زمین، ماه، باران و...) را می پرستیدند شامل موارد زیر بوده است:
1- ایمنی از خشم خدا و طلب یاری از او: مومنان در جریان عبادت خود را به مذبح که در جلوی معبد قرار داشت می رساندند و به وسیله قربانی و نماز از خشم خدا ایمنی می یافتند و یاری او را جلب می کردند.
2- قربانی انسانبه خاطر دوستی: که گاه افراد انسانی قربانی می شدند.
3- جلب خشنودی خدایان: انسان دوره باستان به واسطه آنکه خود را در برابر طبیعت ناتوان و رویدادهای آن را خارج از اختیارات خود و در مقابل منافع خود می دید همواره برای برآوردن خواستهایی نظیر رویش محصول، یافتن شکار، بارش باران، فرونیامدن صاعقه و امثال اینها برای الهه های این پدیده های طبیعی قربانی می کرد.
4- هنگام شیوع بیماری: هنگام شیوع بیماری های خطرناک در "ماسالی" ، یکی از بینوایان شهر را جامه مقدس می پوشاندند و از بیت المال اطعام می کردند و سپس او را با شاخه های مقدس می آراستند و در میان مردمی که تصور می کردند با این عمل گناهانشان بخشوده می شود، او را از بالای صخره به زیر می انداختند.
5- هنگام قحط و غلا: مردم "آتن " هنگام قحط و غلا در شیوع طاعون و امراض دیگر یک یا چند نفر از افراد بشر را قربانی می نمودند تا شهر خود را پاک سازند.
6- برای پیروزی در جنگ: سپاهیان قبل از آغاز جنگ برای پیروزی خود قربانی تقدیم می کردند.
7- تطهیرمحل تشکیل مجالس عمومی:در آتن برای تطهیر محل تشکیل مجالس عمومی خوکی قربانی می کردند.
8- گریزاندن ارواح تبهکار و مصیبت: این آئین به ویژه در میان رومیان انجام می گرفت. دسته ایی برگرد چیزی که می بایست پیراسته شود می گشتند و نماز می گزاردند و قربانی می کردند و بدین گونه ارواح تبهکار را می پراکنده، مصیبت را می گریزاندند. این عمل به ویژه برای محصول، رمه، سیاه و شهر به کار می رفت.
9- دفع بحران بزرگ: بعضی از اقوام باستانی به هنگام بحران های بزرگ، کودکانی تا سیصد تن را در عرض یک روز قربانی می کردند.
10- کفاره گناهان: در حالات یهود می خوانیم که آنها برای کفاره گناهان خویش قربانی می کردند.
شیوه های قربانی به طرق گوناگونی نه شاید به گوناگونی انگیزه ها و اهداف آن انجام می گرفت که پرتاب کردن از صخره، استفاده از تبردو دم و سوزاندن قربانی از این روش هاست.
در بخش دوم این نوشتار به بررسی مراسم قربانی در میان اهل کتاب( یهود، نصارا و زرتشتیان) خواهیم پرداخت.
- دین یهود:از واقعیت ذبیحه و قربانی در بین یهود اولیه به دلیل تحریف هایی که بر تورات رفته است، اطلاعی در دست نیست و آنچه هم اکنون از این مراسم در اختیار داریم از منابع فعلی یهود است.
درباب32- سفر خروج می خوانیم که: جناب هارون گوساله ساخت و مذبحی برای او بنا کرد وفریاد زده گفت: فردا عید است . برای خداوند گوساله را عبادت کرد و بنی اسرائیل را هم امر به عبادت او نمود. پس ایشان به امر هارون ذبایح برای گوساله ذبح نمودند و قربانی ها برای تقرب کردند.(1)
در آیه 3 از باب 5 سفر خروج می خوانیم: به صحرا برویم و نزد یهوه خدای خود قربانی بگذاریم مبادا ما را به وبا یا شمشیر مبتلا سازد. از آنچه که در کتاب مقدس آمده می توان نتیجه گرفت که ذبح قربانی یکی از اجزاء دین یهود است.
در شریعت حضرت موسی برای ذبایح نظم و ترتیبی وضع شده بود در حالیکه قبل از شریعت وی با توجه به نوع و تعداد ذبایح و شرایط ذبح، ذبایح اختیاری بودند هر کاهن با دست خودش ذبح می کرد. کَهَنه (کاهنان) در بین یهود آنانی بودند که به درجه کهونت رسیده و اجازه داشتند خودشان قربانی و ذبایح را ذبح کنند. آنها تنها کسانی بودند که وظیفه انجام شعائر دینی را به عهده داشتند. قبل از آنکه حضرت موسی به کوه طور خوانده شود و الواح مقدس را دریافت کند، ذبایح در بین بنی اسرائیل اختیاری بود، وضعیت ثابت و مرتبی نداشت و با توجه به نوع حیوان مذبوح و ذبایح تعداد آنها و شرایط متفاوت بود. ولی پس از آن در ذبح و قربانی ها ترتیب و انسجامی پدید آمد و بعدها تقدیم ذبایح در خانواده هارون انحصاری گشت.
قربانی در یهود به دو دسته قربانی "خونین" و"غیرخونین" تقسیم می شدند که ذبایح خونین خود سه دسته بودند.
1- قربانی و ذبایح سوختنی:رسم چنین بود که آنها را به گونه ایی می سوزاندند که غیر از پوست حیوان چیزی باقی نمی ماند که البته آن پوست نیز سهم کاهن بود.
2- قربانی ها و ذبایح تکفیری و خطایی: چنانکه از اسم آن برمی آید به جهت تکفیرگناهان و یا تجاوز از شریعت دهگانه موسی انجام می یافته و پاکی فرد خاطی هدف آن بوده است. البته در این نوع ذبایح تمام ذبیحه سوزانده نمی شد بلکه تنها دنبه های آن سوزانده می شد و آنچه از ذبیحه باقی می ماند به کهنه می رسید. در این مراسم اگر دسترسی به قربانی بزرگ نداشتند یک جفت کبوتر قربانی می کردند.
3- قربانیها و ذبایح سلامت:این نوع قربانی جزو ذبایح واجب محسوب نمی شد.
علاوه بر اینها ذبح دو گنجشک برای تطهیر و شفا یافتن از برص انجام می گرفت. اوامر دهگانه خداوند امر می کرد ذبایح از عیوب مبرا و از سلامتی برخودار باشند ونیز امر می کرد که تعداد ذبایح تقدیمی بایستی متناسب با قدرت و توان تقدیم کننده باشد. کیفیت تقدیم ذبایح چنین بود که فقط شحم( پیه) و کلیه های آنها را می سوزاندند و باقی مانده به مصرف کاهن و تقدیم کننده می رسید. به اینصورت که گوشت سینه و کتف ها به کاهن و باقی را به صاحب ذبیحه می دادند.
بخش دیگری از ذبایح یهود ذبیحه طیور و پرندگان است که خود به سه دسته تقسیم می شد.
1- اگر فردی گناه می کرد و قدرت ذبح حیوان چهارپا را نداشت، بخاطر فقر و نداری پرنده ایی را ذبح می کرد که کفاره گناهانش باشد.
2- برای تطهیر زنان بعد از زایمان.
3- برای تطهیر شفا یافتگان از بیماری برص.
دیگر ذبایح معمول در بین یهود ذبایح یومیه بوده است که بره ها و قوچ های دو ساله ایی را یکی صبح و دیگری عصر بعد از غروب خورشید ذبح می کردند.
و اما ذبایح غیرخونین یهود به این صورت بود که کاهن دو دستش را بر سه بز نری به اسم" عزازیل" گذارده و به تمام گناهان بنی اسرائیل اعتراف می کرد، سپس حیوان را بدون سربریدن در بیابان رها می ساخت. که البته همه این مراسم قربانی اعم از خونین و غیر آن با دعایی همراه بود.
- دین مسیحیت:
ذبیحه و قربانی در نزد نصاری یک جزء جوهری و یک بخش انفکاک ناپذیر دینی محسوب می شد. نصاری ذبایح خود را فقط " لوجه الله" تقدیم می کردند به این صورت که ذبیحه تقدیمی را برای رضایت خداوند نابود می کردند و به این وسیله به سلطه خداوند برخویش اعتراف می کردند.
ذبیحه در نزد بعضی از مسیحیان یکی بیش نیست و آن جسد و خون مسیح است که برمذبح توسط کهنه پیشکش می شد ذبیحه در نزد ایشان دو صورت ظاهر و باطن داشت، صورت ظاهر نان و شراب و صورت باطن به جسد و خون مسیح استحاله می شد و به این صورت ذبیحه تمام بود. اما در نزد پروتستان ها مسیح فقط آن ذبیحه آخری است و این استحاله نان و شراب را به گوشت و خون مسیح منکرند. نصاری هنگام ذبح اسم حضرت مسیح را برده و سپس ذبیحه خود را ذبح می کردند.
- دین زرتشت:
برای بررسی آئین قربانی در دین زرتشت بهتر آن است آن را در سه دوره قبل، همزمان و بعد از زرتشت بررسی کنیم:
الف- قبل از زرتشت:
در این دوره ذبح قربانی وجود داشته است. آئین و دین رایج آن زمان "مهرپرستی" و "میترائیسم" بوده و به گواهی تاریخ در این کیش قربانی جایز بود. پیروان این کیش به هنگام بهار گاوی را در معبد قربانی می کردند. در این دوره علاوه بر اهورامزدا چهارعنصر آفتاب و ماه، آب و خاک نیز مقدس شمرده می شدند و برای آنها فدیه وقربانی می دادند.
ب- همزمان با زرتشت:
در زمان ظهور زرتشت اختلاف بسیار است و این اختلاف زمانی از 6500 تا 400 قبل از میلاد مسیح را دربرمی گیرد ولی زمان ظهور زرتشت هرزمان بوده باشد ، به گواهی مطالب گاتاها( گفته های زرتشت) هرگونه ذبح حیوانات، قربانی کردن آنها و ساختن معبد ممنوع بوده است. چرا که به اعتقاد ایشان چهارپایانی که بشر را غذا می دهند و برای او کار می کنند باید مورد احترام قرار گیرند. زرتشت در گاتاها صریحاً اعلام می کند: نفرین تو ای مزدا به کسانی باد که با تعلیمات خود مردم را از کردار نیک منحرف می سازند و به کسانی که حیوانات را با فریاد شادمانی قربانی می کنند.
در حقیقت چون آئین های چند خدایی پیش از زرتشت بر قربانی های متعدد و مکرر استوار بود زرتشت با ایجاد یک رفرم  مذهبی، برخی آداب ورسوم مرسوم رایج زمان خویش را حذف و آئین جدیدی بنیان نهاد.
ج- بعد از زرتشت:
بعد از مرگ زرتشت تعالیم وی تحت تأثیر سنن جاری و احتیاجات زندگی و تمایلات مومنین تغییر یافت و ذبح قربانی با مراسم شگفت آوری پای به عرصه نهاد  و تا آنجا پیش رفت که زرتشتیان در مراسم و اعیاد خویش از قربانی استفاده می کردند. یکی از این مراسم جشن مهرگان است ( به جا مانده از روزگاران مهرپرستی ) که زرتشت با تمام نیرو با آن مخالفت ورزیده بود ولی  معلوم نیست دوباره در چه عهدی و در اثر چه عواملی در بین زرتشتیان متداول شده است . در قرن های اخیر اغلب خانواده های زرتشتی ساکن ایران در جشن مهرگان گوسفندی را سر می بریدند.
زرتشتیان ظاهراً تنها در جشن بهمنگان است که از خوردن گوشت و قربانی خودداری می کنند. زرتشتیان بهمن( وهومن) را فرشته مقرب "اهورامزدا" می دانند و در عالم معنوی آن را مظهر اندیشه نیک و دانش خداداد می دانند. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این "امشاسپند" واگذار شده است و در این روز زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات و خوردن گوشت آنها خودداری می کنند. متعصبین آنها این عمل یعنی پرهیز از خوردن گوشت و کشتار گاو و گوسفند و مرغ و... را در همه روزهای ماه بهمن ادامه می دهند. در اینجا لازم به یادآوری است که روزهای وهمن(2) ماه(3) گوش(4) و رام(5) در نزد زرتشتیان بنام روزهای " نَبُر" معروفند و هرماه در چهار روز نامبرده زرتشتیان" نبرنگه" نگاه می دارند یعنی از ذبح حیوانات و مصرف گوشت آنها خودداری می نمایند.
با آنچه آمد به نظر می رسد که قربانی در دین اسلام خردمندانه ترین و مقتصدترین آئین در میان تمام ادیان است. در دین اسلام تنها قربانی های واجب ، قربانی  روز عید قربان برای حاجیان و قربانی در پی نذر و قسم است. بقیه قربانی ها اعم از عقیقه کردن گوسفند برای بیمه کردن سلامت کودک و امثال آن مستحب است و از سوی دیگر تاکیدات مکرر شده است که قربانی ها در میان افراد بی بضاعت و خویشان تقسیم شود. که این مسئله در مقایسه با سوزاندن حیوان و رها کردن آن در صحرا که آشکارا اسرافی در منابع غذایی است بسیار سودمندانه و خردمندانه است.

_____________________________________________
1- البته طبق آیات قرآن کریم این سامری بوده که گوساله را ساخته و قوم یهود را به عبادت آن فراخوانده و نه حضرت هارون.
2- وهمن، روز 2 هر ماه .
3- ماه، روز 12 هر ماه.
4- گئوش یا گوش، روز 14 هر ماه.
5- رام، روز 21 هر ماه.

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

 

عید قُربان (در عربی: عيد الأضحی) یکی از روزهای فرخنده در تقویم اسلامی است.
روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد ابراهیم و فرزندش اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته می‌شود.
عید قربان که از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است، از یک تا چهار روز جشن گرفته می‌شود و در طی آن مردم با پوشیدن بهترین پوشاک خود، پس از انجام عبادات، به دید و بازدید و جشن و سرور می‌پردازند.
البته برگزار کردن مراسم قربانی در این عید بر همه واجب نیست و تنها بر زائران کعبه در مراسم حج واجب است، اما بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی کرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم می‌کنند.
حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می‏کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده‏ بود - مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو -، حلال می‏گردد و با توجه به اینکه حج، یکی از عبادتهای بسیار مهم در اسلام است، توانایی به انجام رساندن آن نیز برای هر مسلمانی بسیار شادی آور است، در نتیجه، روزی که پس از انجام وظایف‏ سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش می‏آید را عید میدانند.
همچنین در روایت‏های مکرری نقل شده که در روز عید قربان، قربانی کنید تا گرسنگان و بیچارگان نیز به خوراک برسند.
ريشه عيد قربان
عيد قربان ريشه در دوران ماقبل تاريخ بشر دارد. انسان اوليه که از فهم طبيعت عاجز است، برای به دست اوردن ترحم خدايان دست به قربانی کردن حيوانات و انسان ها ميزند. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامی مختلف موجود بوده است. اين سنت طولانی بشری در اسلام نيز پذيرفته شده است.
در روایات مختلف دینی آمده است که ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.
او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر میروند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان می‌‌یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌‌فرستد.
این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضه‌ای برای حجاج می‌‌گردد تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند. دراین روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است.
کرپن‌ها، همان روحانیان دین "مهر" بوده‌اند و به دلیل قربانی کردن "گاو" از سوی ایشان، واژهٔ "قربانی" نیز از همینان برگرفته شده است.
قربانی چیست؟
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.
بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود.
از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منی انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.
اسرار و حکمت قربانی
فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.
در روایات می خوانیم اولین قطره خون قربانی که ریخت، خداوند گناهان صاحبش را می بخشد، اوقاتی که به خاطر تولد نوزاد یا ورود مسافر یا دفع بلا، گوسفند ذبح می شود، در روح و روان و حرکت اهل خانه شور و نشاطی پدید می آید.
به هرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، یک نوع جلوه و زیبایی بوده، مظهر روحیه ایثار دسته جمعی است که خود از شعائر الهی است.
سیر کردن گرسنه ها: یکی از اسرار قربانی سیر کردن گرسنه ها است قرآن در این باره می‌فرماید: «فکلوا منها واطعمواالقانع والمعتر» از گوشت‌هایی که قربانی می کنید هم خودتان میل نمائید، هم به قانع و معتر بدهید. قانع، فقیری است که به آنچه می گیرد، قانع است. معتر، فقیری است که علاوه بر تقاضای کمک اعتراض هم می کند.این نشان دهنده بینش وسیع اسلام است که سفارش به خود را فراموش کنید نه دیگران را و در تقسیم گوشت و اطعام، پای بند تملق یا دعا و تواضع فقیر نباشید؛ او را سیر کنید، گرچه با شنیدن زخم زبان باشد.
تقوا
هدف اصلی در مسأله قربانی، رسیدن به مقام عالی تقوا است. قرآن در این زمینه می فرماید: این قربانیان که زائران خانه خدا به هنگام توقف در منی ذبح می کنند، گوشت یا خون آنها به خدا نمی رسد، بلکه هدف از قربانی، شکوفا شدن روح ایثار و نشان دادن میزان عشق و قرب به خدا و تقوا است.

 

babak110 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 4259
|
تاریخ عضویت : مهر 1391 

در باب عید غدیرآمده است:

روز عید غدیر عید الله الاکبر و عید آل محمّد(ص) است و در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که از آنجناب پرسیده شد آیا مسلمانان را غیر از جمعه و فطر و قربان عیدی هست؟

فرمودند:آری. عیدی هست که حرمتش از همۀ اعیاد بیشتر است.

راوی گفت: کدام عید است؟

حضرت فرمودند: روزی است که پیامبر(ص) امیر المومنین علی(ع) را به جانشینی خود نصب فرمود و اعلام کرد: هر که من مولا و آقای اویم، پس علی مولا و آقا و پیشوای اوست و آن روز هیجدهم ذی الحجه است.

راوی گفت: در آن روز چه کار باید انجام داد:

فرمود: باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمد(ص) را یاد کنید و بر ایشان صلوات فرستید. رسول خدا(ص)، علی(ع) را وصیّت کرد که این روز را عید گرداند و هر پیامبری به جانشین خویش وصیّت می کرد این روز را عید گرداند.

و در حدیثی از امام رضا(ع) خطاب به ابن ابی نصر بزنطی آ مده است که فرمود: ای پسر ابی نصر! هر کجا که باشی بکوش روز عید غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیر المومنین حاضر شوی. به درستی که خداوند می آمرزد در این روز از هر مرد و زن مومن گناه شصت سال ایشان را؛ و از آتش دوزخ آزاد می کند دو برابر آنچه که در شبهای قدر و فطر و ماه رمضان آزاد کرده است و پرداخت یک درهم در این روز به برادران مومن برابر با هزار درهم در اوقات دیگر است؛ و در این روز به برادران مومن خود نیکی و احسان کن و هر مرد و زن مومن را شاد گردان. به خدا سوگند اگر مردم فضیلت این روز را چنان که باید بدانند، هر آینه فرشتگان با ایشان هر روز ده مرتبه مصافحه کنند.

 

برای این روز شریف اعمال زیادی وارد شده که ما به اختصار به بعضی از این اعمال اشاره می کنیم. (جهت تفصیل بیشتر به کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه شود.)

1- روزه.

2- غسل کردن.

3- زیارت حضرت علی(ع) که یکی از آنها زیارت "امین الله" است.

4- خواندن دعای "ندبه".

5- چون مؤمنی را ملاقات کند، این تهنیت را بگوید: «

 

و برای این امور فضیلت بسیاری ذکر شده است:

پوشیدن لباسهای نیکو - زینت کردن - استعمال بوی خوش - شادی کردن و شاد نمودن شیعیان امیر المومنین - گذشت از تقصیر شیعیان - برآوردن حاجت آنان - صله رحم - اطعام اهل ایمان - شکر و سپاس به خاطر نعمت بزرگ ولایت و...