زن در جامعة عرب ـ زن از ديدگاه اسلام
هدف اين مقاله ارائة راهي است كه زنان به وسيلة آن بتوانند به بهترين نحو و بدون اينكه حقوق سايرين ناديده انگاشته شود،به حق طبيعي خود برسند
چكيده:
ابعاد گوناگوني مورد توجه قرار ميگيرد؛ چرا كه از طرفي افكار و انديشههاي سنتي ما، از سويي فرهنگ غربي فمينيسم و از طرفي انديشهها و دستورات اسلامي و سيرة ائمه(ع) قرار دارد كه بعضاً هيچ كدام نه براي زن امروز و نه براي سايرين روشن نيست و افراد را با اين سؤال مواجه ميسازد كه حقوق از دست رفتة زن از چه طريقي از او سلب شده و او از چه طريقي ميتواند حقوق تضييع شدهاش را بازستاند؟
هدف اين مقاله ارائة راهي است كه زنان به وسيلة آن بتوانند به بهترين نحو و بدون اينكه حقوق سايرين ناديده انگاشته شود،به حق طبيعي خود برسند.
بر اين اساس، اين مقاله ـ در مجالي كوتاه ـ با استفاده از منابع دسته اول، مكتب فمينيسم، علل پيدايش، تاريخچه، تيپولوژي انواع آن و سپس كنوانسيون رفع تبيعض عليه زنان (مصوبة سازمان ملل در 1979) و پيامدهاي اجتماعي آن در جامعة غربي را بررسي ميكند؛ در بخش دوم به مقايسة زن در عصر جاهليت و در سيرة نبوي ميپردازد و وضعيت او را در يك جامعه ـ قبل از ظهور اسلام و نيز از ديدگاه اسلام ـ كندوكاو مينمايد.
براساس پژوهش انجام شده، به قدري تغيير شرايط زنان به مدد دستورات اسلامي، در حمايت از آنان چشمگير بوده است كه اگر در كل به سيرة پيامبر اسلام دربارة خانواده و حقوق همة اعضاي آن ـ اعم از زن، مرد، و كودكان ـ توجه نشود؛ ميشود گمان برد كه اسلام يك جانبه نگري كرده ودرصدد تضييع حقوق مردان است؛ در حالي كه اسلام جامع و كاملترين دين الهي است وتأكيدش بر موضوعي، از پرداختن به مسايل ديگر باز نداشته و همواره ميانه روي و اعتدال را در دستوراتش رعايت نموده است؛ كه اثبات اين مدعا با مشاهدة سيرة معصومين(ع) ميسر ميشود.
اين مقاله در پايان اظهار ميدارد كه هم نظامهاي فمينيستي رايج و هم مكتب حقيقي اسلام، هر دو درصدد رفع نابرابريهاي غلط موجود ميان زن و مرد هستند؛ و در نهايت، به اين نتيجه ميرسد كه تاكنون، نظامهاي فمينيستي، با يكجانبه نگري نتوانستهاند وضع را به ايدهآل برسانند و به نحوي ديگر حقوق زنان ضايع شده است، و اگر اصول و قوانين بجاي اسلام به مرحلة اجرا در آيد مسلماً تنها نابرابري ميان زن ومرد در بين تمام ابناء بشر از بين خواهد رفت. ولي آنچه كه در جوامع اسلامي از جمله ايران مشاهده ميشود سنتهايي آميخته به آداب و رسوم بومي است. و انديشة اسلامي در بسياري موارد، سنت كهنة تايخي است كه در طول تاريخ با اسلام مخلوط شده و بعضاً به كام برخي افراد و به نام اسلام، عنوان ميشود و اگر اين اصول زنده و متعالي اسلامي صحيح ارائه شود و حقوق انساني و اسلامي و زن به وي اعطاء شود، مردان و زنان به حقوقي متناسب خواهند رسيد.
روش كار اين مقاله توصيفي، تطبيقي و تحليلي بوده و به صورت كتابخانهاي تهيه شده است.
واژگان كليدي: زنان، فمينيسم، سيرة نبوي
مقدمه
موضوعات مربوط به زنان همواره از موارد بحث برانگيز اجتماعي بوده است كه اين مسئله موجب شده تا در كشوري مثل ايران از ابعاد متفاوتي مورد توجه قرار گيرد. ورود انديشههاي غربي كه در صدد رفع نابرابريهاي موجود ميان زن و مرد است از يك سو، قوانين موجود ـ كه بر گرفته از سنّت ايراني و احكام اسلامي است ـ از سويي ديگر و انديشههاي ناب اسلامي و سيرة ائمة اطهار نيز از طرفي قرار دارند كه بعضاً اين موارد متناقض به نظر ميرسند. در جامعة امروز ايران با وجود افرادي كه درك و تفسير خودشان را از مطلبي حجّت ميدانند و در صدد تحميل ان به سايرين هستند، وضعيت از آنچه گفته شد پيچيدهتر ميشود، و مثلاً در مورد يكي از مسائل مربوط به زنان (مثل مهريه) برداشتها وتجويزهاي متفاوت و متعارضي مطرح ميشود كه موجب سردرگمي افراد خواهد شد و بعضاً زنان به هيچ يك از حقوقي كه برايشان وجود دارد نميرسند.
از اين رو ضرورت شرح اين انديشهها مطرح ميشود تا اگر ابهام موجود را از بين نميبرد، از آن بكاهد.
هدف اين پژوهش ارائة راهي است كه زنان به وسيلة آن ميتوانند به حقوق انساني و طبيعي تضييع شدة خود به بهترين نحو و به دور از تضييع حقوق ديگران برسند.
برخي روشنفكران عمل به عقايد فمينيستي را تنها راه موجود براي كاهش تبعيض جنسيتي ميدانند و دستورات اسلامي را براي زنان، دست و پا گير و متعلّق به قرون گذشته معرفي ميكنند و از آنجايي كه سنّتهاي كهنة تاريخي در طول دوران با مفاهيم اسلامي مخلوط شده و تمايز ميان اين دو از يكديگر مشكل است، اين افراد در مواجهه با جريانهاي سنتي، در اصل با مجموعة آميختهاي از سنّت قومي و مذهب مبارزه ميكنند تا خود را از هر دو نجات دهند.
در اين ميان بيش از همه، كساني مقصّرند كه از سنتهاي بومي خود با نام اسلام و مذهب دفاع ميكنند و با مقاومتهاي ناشيانه و مقابله گوييهاي غير علمي و غير منطقي با جريان اول به مبارزه ميپردازند كه متأسفانه نتيجة معكوس داشته و در نهايت زمينه را در داخل جامعه براي مبارزه با اسلام و تقويت تفكّر غير اسلامي مهيا ميكنند.
به نظر ميرسد تنها راه حل اين مشكل در ابتدا فهم كامل تاريخ اسلام، سيرة نبوي و فرهنگ شيعي و سپس نهادينه كردن آن در اذهان مردم يك جامعة اسلامي است تا جايي كه اين افراد،خود تبديل به يك عنصر مقاومت عليه هجوم غرب ميشوند.
آنچه مسلم است تا فهم كامل انديشههاي انواع فمينيسم و فهم حقيقت اسلام و سيرة اجتماعي، اخلاقي و تربيتي نبي اسلام، راه درازي مانده است.
در پايان از زحمات جناب آقاي دكتر ابراهيم موحدي و آقاي مصطفي علمافر قدراني به عمل ميآيد.
«زن در جامعة عرب ـ زن از ديدگاه اسلام»
به عقيدة برخي از محققين، مسئلة زن و حقوق انساني او از جهات گوناگون، تابع محيط و زمان است. چنانچه گاهي بسياري از انسانيترين اصول آن در محيط و زماني ديگر به صورت يك جنايت ضد انساني، تغيير شكل ميدهد. به همين منظور جوامع مختلف و دورانهاي مختلف قبل از اسلام و صدر اسلام را با يكديگر مقايسه كرده و ميبينيم كه چه طور برخي از مسائلي كه امروزه به عنوان نقطة ضعفي در حقوق زنان مطرح ميشود، در جامعهاي ديگر و زماني ديگر نقطة قوت محسوب ميشده است.
در پايان به تبيين نمونههايي از سخنان و سيرة پيامبر اسلام(ص) در خصوص زنان ميپردازيم:
الف) قبل از اسلام
حضرت محمد(ص) در جامعهاي بدوي ظهور كرد. در سرزميني كه كرامت انساني معناي زيادي نداشت و به خصوص زنان به عنوان بخشي از مالكيت مردان محسوب ميشدند و هيچ اختياري از خود نداشتند. به قدري وجهة زن در اين جامعه پست بود كه هيچ اراده و اختياري حتي در مورد خود نداشتند، چنانچه زني كه با مردي ازدواج مي كرد، همسرش نه فقط صاحب او بود و قدرت هر دخل وتصرفي را در زندگياش داشت بلكه تمام دارايي زن نيز در اختيار مرد قرار ميگرفت و زن حقي در تصاحب آن نداشت. مردان عرب مختار بودند هر چند همسر كه ميخواهند اختيار كنند، هر طور كه مايلند با زنان و دخترانشان رفتار كنند ـ حتي به راحتي دخترانشان را زنده به گور ميكردند و حق حيات را از آنها ميگرفتند و اين امري عادي بود ـ و زنان هم اين مسائل را امري طبيعي ميديدند و هيچ اعتراضي نميكردند.
عمر ميگويد: «به خدا سوگند كه ما در جاهليت، زنان را در هيچ امري به حساب نميآورديم تا خدا آياتي نازل ساخت و براي آنان نصيب قرار داد. »
در آن زمان نه تنها تعدد زوجات، بلكه ازدواج هم به مفهوم امروز تلقي نميشد و زن صرفاً ابزار توليد محسوب ميشده و براي مردان هيچ منعي براي داشتن چندين همسر و يا چندين معشوقه وجود نداشته است. بنابراين آنچه مسلّم است اسلام تعدد زوجات را مطرح يا وضع نكرده، بلكه براي پيش از اسلام كه هيچ حدي وجود نداشته حد آورده و در اصل «تحديد زوجات» را مطرح كرده است.
ب) صدر اسلام
در ميان مصلحان بشري و انديشمندان تاريخي كه غالباً يا زن را نديده و يا به خواري در زن نگريستهاند؛ پيامبر اسلام تنها كسي است كه جداً به سرنوشت زن پرداخته است. اعطاي حق مالكيت فردي، استقلال اقتصادي، تعهد ساختن مرد به تأمين زندگي وي (حتي زن براي شير دادن به كودكش هم ميتواند از همسرش پول دريافت كند) تعهد پرداخت مهريه (پشتوانة اقتصادي كه حتي بعد از جدايي يا مرگ شوهر از بين نميرود و احتمالات شوم آينده را كمتر ميكند) و تساوي حقوقي و مذهبي زن ومرد (چنانچه پيامبر(ص) از زنان نيز همچون مردان بيعت ميگرفت و شمار زيادي از زنان جزو اصحاب حضرت محسوب ميشدند) كه زن را در برابر تسلط مستبدانة مرد مستقل ميكرد. پيامبر همواره ميكوشد تا حقوق و شخصيت اسلامي زن را كه خدا برايش قرار داده و حق طبيعي اوست ـ كاملاً به وي اعطا كند، نقش اجتماعي و سياسي كه حضرت در آن دوره به زنان ميداد بسيار قابل توجه است (گرفتن بيعت در مسائل مهمي چون بيعت عقبه و بيعت جانشيني حضرت علي(ع) در حجة الوداع، جاي دادن زنان در صف اصحاب و ...)
رسول خدا با ابراز محبت به دخترش فاطمه در مقابل مردم و اصحاب به مردان تنگ نظر آن دوره ميفهماند كه دختر ننگ نيست و همچون پسر، فرزندي عزيز است.
اسلام همواره از تبعيض ميان زن ومرد جانبداري نكرده ولي معتقد به تساوي هم نيست، بلكه هر يك از زن و مرد را در جايگاه طبيعي خويش قرار ميدهد. تبعيض را جنايت و تساوي را نادرست ميداند و معتقد است طبيعت زن نه پستتر از مرد است و نه مثل مرد، بلكه زن و مرد طبيعتاً مكمل يكديگرند و اسلام برخلاف تمدن غرب (چنانچه گفته شد) طرفداري اعطاي حقوق طبيعي هر دو است، نه حقوق مساوي؛ (رفتاري كه پيامبر اسلام با زنان داشت به خوبي مؤيد اين اصل است؛) چنانچه گاهي رفتار زنان پيامبر حتي براي پدرانشان و ساير مسلمانان كه از آزار پيامبر رنج ميبرند قابل تحمل نبود، اما پيغمبر همه را تحمل ميكرد و به مردان خشن و وحشي جامعهاش درسي تازه ميداد و به زنان زبون و محروم، شخصيتي تازه ميبخشيد. مردي كه در بيرون از خانه مظهر قدرت و صلابت بود، در خانه نرم و ساده و مهربان رفتار ميكرد و اين امر را ترويج ميداد و در جايي فرمود: «من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم: عطر، زن و روشنايي چشمم در نماز.» همواره با زنانش با عدالت رفتار ميكرد و هر شب را نزد يكي از آنان بِسر ميبرد.
برخلاف تفكر بعضي از روشنفكران در حقيقت مسئلة زن در زندگي و احساس پيامبر نه تنها نقطه ضعفي براي او نيست بلكه يكي از وجوه درخشان زندگي اين روح بزرگ است. حضرت محمد(ص) جواني و كمال را با بيوهزني چهل و چند ساله ميگذراند كه قبلاً ازدواج كرده و فرزنداني چون او را دارد و در طول 28 سال زندگي با او هيچ زن ديگري در زندگياش جاي ندارد و پس از مرگ خديجه(س) نيز به جز عايشه همة همسراني كه اختيار كرد بيوگاني بودند كه به مصلحتي سياسي يا اخلاقي گرفته بود و عايشه تنها دوشيزهاي بود كه به خانة محمد(ص) وارد شد (چون عايشه اولين دختري بود كه بعد از اسلام به دنيا آمد پدرش ابوبكر او را به همسري رسول خدا در آورد) حال چگونه چنين فردي كه جواني و كمال را اينگونه گذرانده (جز عايشه كه آن را هم به مصلحت به عقد خود درآورد هيچ همسر زيبا، جوان و دوشيزهاي نداشته)؛ ميتواند هنگام پيري و بعد از رسيدن به نبوت و غرق شدن در كشمكشهاي سياست و جنگ هوسباز شود؟ پس نميتوان چند همسري وي را بعد از خديجه دليلي بر هوسبازي وي گذاشت. حضرت با آنكه خواهان فرزند ـ حداقل در نيمة دوم عمرش ـ بود ولي تنها از خديجه صاحب فرزند شد و به خاطر احترامي كه براي خديجه قايل بود حاضر نشد از هيچ يك از زنانش در مدينه صاحب فرزند شود.
همانطور كه گفته شد تعدد زوجات در گذشته و در آن جامعة ابتدايي با آنچه در جامعة امروز احساس ميشود بسيار متفاوت بوده و اسلام نه تنها واضع اين تعدد زوجات نيست بلكه آن را محدود كرده است. اسلام نگفته تا چهار زن بگيريد، بلكه براي مردان آن دوره،با آن آزادي بيحصر در زمينة ازدواج، حدي قرار داده و گفته بيش از 4 زن نگيريد. قرآن ابتدا مردان را ملزم به اجراي عدالت ميان زنان ميكند سپس بلافاصله اعتراف ميكند كه هرگز نميتوانيد عدالت ورزيد پس به يك تن اكتفا كنيد.
به همين خاطر اسلام بعد از گذشت چندين قرن هنوز زنده است؛ هم افكار و عقايدش؛ هم قوانين و اصولش و هم انسانهاي اسطوره و نمونهاي كه ساخته است. پيامبر(ص) يكي از آن الگوهاست و فاطمه(س) ايدهآلترين درجة يك زن است كه ميتوان بدان دست يافت؛ و تا به امروز كسي به آن نيل نيافته است. نقش حضرت زهرا(س) در تربيت حضرت زينب(س) مؤثرتر از امام حسن(ع) و امام حسين(ع) است، چرا كه زينب تنها در خانه و در دامان مادر بزرگ شده و نقشي كه در تكميل نهضت كربلا بازي ميكند نشانة دست تواناي مادرش در ساختن اين روح بزرگ است.
متفكري چون «شريعتي» مطرح ميكند كه اين مسئله در چه مواقعي قرار است صورت بگيرد و اگر در موارد فردي يا اجتماعي درست سر جاي خودش بيايد سوپاپ اطمينان بسياري از مشكلات و معضلات است. در موارد فردي زنان بيسرپرست و كودكان بيپدر را از سرنوشت شوم و رقتباري كه ـ در جوامعي كه تأسيسات اجتماعي پيشرفته ندارند ـ دچار آن ميشوند؛ مصون ميدارد. براي مثال، شريعتي، نقش ازدواج مجدد را در موارد اجتماعي بررسي كرده و جنگ جهاني را مطرح ميكند.
پس از جنگ جهاني دوم و نابودي ميليونها مرد در اروپا و بحران شديد، موج فساد، انحطاط، بيماري رواني، پريشاني زنان بيشوهر و اطفال بيپدر در روح جامعه آثار انحرافي شديدي گذاشت، موج تظاهرات و اعتراضات زنان به مذهب كاتوليك كه تعدد زوجات و ازدواج مجدد را ممنوع ميداند به مؤمنين كه اصل تعدد زوجات را راه بازي براي شهوتراني خود ميپندارند و به روشنفكران كه آنرا مطلقاً ضد انساني ميشمارند معناي اين حكم را ميفهماند و اينكه استفادة بجا از اين حكم تا چه اندازه به سلامت جامعه كمك ميكند. نمونة ديگر آن توصية جبهة آزادي بخش ملي الجزاير به همة اعضايش در سال 1958 است كه ميگويد: «مجاهدان به خانوادههاي برادران شهيدشان بينديشند و با زناني كه همسرانشان را در اين مبارزه از دست دادند ازدواج كنند تا شهادت ماية پريشاني اطفال و بدبختي زنان نگردد و خانوادة يك شهيد به دامن فقر و فساد نيفتد».
ارزش و بهايي كه اسلام براي زنان قايل است نه تنها نسبت به عرب جاهلي ممتاز است بلكه نسبت به تمدن غرب نيز درخشان است. در زمان پيغمبر و زمان جنگ حنين گروهي از دختران مدينه نزد پيامبر ميآيند و آمادگي خود را براي شركت در جنگ اعلام ميكنند. پيغمبر قبول ميكنند و اين دختران را به عنوان پرستار همراه خود ميبرند. (حنين منطقهاي است بين مكه و جده يعني حدود 600 الي 700 كيلومتر بايد راه را طي كنند تا به آن جا برسند و چندين ماه طول ميكشد.)
مسجدالنبي كه يك پايگاه اجتماعي نيز هست از زنان در كارهاي اجتماعي همراهي ميجويد. يك گوشة مسجد به دستور پيغمبر توسط رقيه خيمهاي زده شده و در آن به مداواي بيماران و مجرومين جنگ پرداخته ميشود. اين سنت تا قرنها در اسلام ادامه داشته است. «اِبنِ يمين» ، در ديوانش در مدحي كه از علاء الدين ـ حاكم سبزوار ـ ميكند از بيمارستاني نزديك دهي در سبزوار ياد ميكند و در تعريف از بيمارستان ميگويد: «دختران دوشيزه ـ آنها كه چون فرشتگانند ـ را در پرستاري بيماران گماشتهاي.»
بنا به گفتة محققين، مسلماً وقتي در دهي نزديك سبزوار در قرن 7 و 8 نرسينگ وجود دارد حتماً در بغداد و ري و بخارا بيمارستانهاي مجهزي بوده؛ آنوقت، غرب، پرستاري يك زن امريكايي را در جنگ جهاني اول در بوق و كرنا ميكنند و ميگويند او اولين بار پرستاري را در دنيا ايجاد كرده است؛ در حالي كه مسلمانان 14 قرن پيش به دستور پيغمبرشان و زير نظر وي در مسجدشان مؤسسهاي براي درمان بيماران دارند.
ج) نمونههايي از سخنان و سيرة پيامبر(ص) در خصوص زنان
1- أحبَّ إليَّ مِن دنياكم ثلاثّ: الطّيبُ و النّساءُ و قُرَّه عيني في الصّلوه. (محجه البيضاء/ ج 3/ ص 68) و (طبقات الكبري/ ج 1/ ص 398)
من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم عطر، زنان و نماز كه نور چشم من است.
بر خلاف عصر جاهليت كه زن در كنار شمشير، شتر و شراب قرار ميگرفت (شعر عصر جاهلي دربارة چهار موضوع زن، شمشير، شتر و شراب بوده و زن صرفاً نوعي كالا بوده كه مرد با پرداخت هزينهاي صاحب آن ميشده) ولي پيغمبر اسلام زن را همچون عطر و نماز ميداند (بر تمامي كساني كه ايشان را ميشناختند پوشيده نبود كه پيامبر تا چه اندازه به نماز عشق ميورزيد و آن را نور چشمش ميدانست و هميشه در حال عبادت بود و همين طور بيشترين پول را براي خريد عطر ميپرداخت) و هر سة اينها را چيزهايي دوست داشتني ميشمرد.
2- إتّقواالله في الضّعيفَيْن: اليتيمُ و المَرْأه. (بحارالانوار/ ج 10/ ص 224)
تقواي الهي را در مورد اين دو ضعيف (ناتوان) پيشه كنيد: يتيم و زن.
همانطور كه پيامبر با اشاره به آيات قرآن ، موكداً بر پرداخت حق يتيم دستور ميدادند، پرداخت حقوق زنان و همسران را نيز از لوازم رسيدن به تقواي الهي ميدانستند.
3- كان رسولُ اللهِ أرحمُ النّاسِ بالنّساءِ و الصِّبْيان. (محجه البيضاء/ ج 3/ ص 98)
رسول الله مهربانترين به بچهها و زنان بود.
براي اولين بار بعد از دورة جاهليت، اسلام، حقوق كودكان، دختران و زنان را مطرح كرد تا جايي كه پيامبر ـ رهبر جامعة اسلامي ـ در كوي و برزن كودكان را قلمدوش كرده و باعث شادي آنان ميشدند و در مقابل ديگران دست دخترش فاطمه را ميبوسيد.
4- بهترين شما نيكوكارترين بر خانوادهاش است و من نيكوكارترين بر خانوادة خويشم.
(رسول الله، الگوي زندگي/ حبيب الله احدي/ ص 218)
رسول خدا همواره امتش را بر مهرباني با زن وفرزند دعوت ميكرد و خود را مهربانتر از هر كس ديگر با خانوادهاش معرفي ميكرد، تا مرداني كه دختر را ننگ و زن را كالايي بيش نميدانستند، ايشان را اسوة خويش سازند.
5- أنا و الأتقياءُ مِن أمّتي أبرءُ مِن التّكلُّف. (همان/ ص 219)
من و پيروان فضيلت خواهِ امتم از تحميل كار بر ديگران بيزاريم.
پر واضح است كسي كه تحميل كار بر ديگري را موجب نرسيدن به فضيلت ميداند، هرگز بر همسر يا دخترش چيزي را تحميل نميكند.
6- من شما را به حقوق زنان وصيت ميكنم. (آخرين سخن در حجه الوداع و در وصيتنامة ايشان) (دفاع از حقوق زن/ محمدحكيمي/ ص 160)
رسول الله ، همواره حقوقي را براي زنان بر ميشمردند كه شامل حقوق مادي ـ مانند پرداخت نفقه، مهريه و ... و حقوق معنوي، مثل مهرباني با همسر و قايل شدن حقوق اجتماعي براي زنان و ... بود؛ كه حتي در وصيت نامة خويش، اين مهم را فرمودهاند.
7- جبرئيل، همواره و هرگاه كه با پيام فرود ميآمد مرا نسبت به زنان سفارش ميكرد بدانسان كه پنداشتم طلاق زن اصلاً جايز نيست مگر با جرم و گناهي آشكار و ثابت شده. (همان/ ص 164)
شايد هيچ كس جز افرادي كه در جامعه مردسالار آن دوران زيستهاند و نظارهگر بودهاند كه زنان به اختيار مردان حتي حق حيات هم نداشتهاند؛ نتوانند اين مفهوم را درك كنند كه سروش وحي، هميشه و با هر پيامي، سفارش نسبت به زنان همراه داشت تا جايي كه پيامبر گمان برد طلاق زن جايز نيست.
8- أقرّبكم مِنّي مَحلّاً يومَ القيامه، خيرُكم لأهلِه. (وسائل الشيعه/ ج 8/ ص 507)
نزديكترين شما به جايگاه من در روز رستاخيز كساني هستند كه با همسرانشان بهتر رفتار كنند.
جالب اينجاست كه پيامبر اكرم در اين حديث وسيلة نزديكي به سيرة خويش را رفتار نيكو با همسر ميدانند؛ نه رفتار عبادي يا اجتماعيِ خاصِ ديگري كه ممكن است ظاهراً برتر به نظر رسد.
9- المؤمنُ يَأكل بشَهْوهِ أهلِه و المنافقُ يأكلُ أهلُه بشَهْوتِه. (دفاع از حقوق زن/ ص 168)
مؤمن به ميل همسرش غذا ميخورد؛ در حالي كه منافق، همسرش به ميل او غذا ميخورد.
مشخص است فردي كه يكي از ملزومات رسيدنش به درجة ايمان، رفتار به ميل همسر است ـ حتي در مسايل ريز و جزيي ـ تا چه ميزان بايد به خواست خانوادهاش باشد و با آنها به نرمي برخورد كند.
10- هرگز خانوادة خود را در برابر اشتباه، بازخواست نميكرد. (نخستين معصوم؛ محمد بن عبدالله/ جواد فاضل/ ص 220 و 222)
همانطور كه گفته شد، به قدري ايشان در برابر زنانِ خود ـ هر چند خطاكار ـ صبوري و ملايمت مينمودند كه حتي گاهي پدران همسران پيامبر، لب به اعتراض ميگشودند. يكي از جهات اين رفتار حضرت قطعاً ارائة الگوي رفتاريِ نيك، در اين باب بوده است.
11- مردي كه براي رضاي خدا بر خوي بد همسرش صبر كند خداوند در برابر هر بار كه صبر كرده به اندازة صبر ايوب به وي پاداش دهد. (معارف و معاريف/ مصطفي دشتي/ ج 6/ ص 68)
پاداشي را كه ايشان براي خوي نرم و صبوري شوهر در مقابل همسرش بر ميشمرد، برابر پاداش شكيبايي نبي خدا در مواجهه با مصيبتي عظيم است.
12- به جهت دين، با زني ديندار ازدواج كنيد؛ كه زن ديندار سياهپوست بهتر است از زن سفيدپوست و زيبا، ولي بيدين. (سفارشات پيامبر اكرم به زنان و دختران/ سيد جميلي / ص 88)
رسول خدا هيچ گاه زيبايي و ثروت را ملاك قرار نميدادند وهميشه بر سيرت آراسته تأكيد مينمودند ـ نه به صورت زيباـ ؛ و با اين سخن، حداقل، راه را براي شهوت پرستان ميبستند.
13- كسي كه ظالمانه مهر زن را نپردازد نزد خداوند زناكار محسوب ميشود. روز قيامت، خداوند او را خطاب ميكند كه: «من كنيزم را براساس پيماني كه باتو بستم در عقد و ازدواج به تو تزويج نمودم، به پيمان من وفا نكردي و بر او ستم روا داشتي.» سپس به اندازه حق زن، از حسنات مرد برداشته و در پروندة همسرش ميگذارد و به گناه پيمان شكني به آتشش ميبرند. (بحار الانوار ، چاپ مؤسسه وفا، بيروت / ج 100/ ص 344)
طبق اين فرمايش فرستادة خدا، خداوند، خود ـ همچون مولايي كه به گرفتن حقوق تضييع شدة كنيزش دست ميزند ـ از مرد خطاكار، با قدرت الهي خويش، آن حقوق را مطالبه ميكند.
نتيجه گيري
اين پژوهش قصد داشت به طور خلاصه به تطبيق جريانهاي رايج در غرب و انديشة حقيقي اسلامي ـ به دور از سنتهاي رايج بومي ـ بپردازد كه در اين راه با مشكلاتي مانند كثرت منابع مواجه بود و آنچه مسلم است نتيجهاي كه از اين پژوهش حاصل شده، صد در صد نبوده و تا رسيدن به حقيقت هر يك از اين انديشهها راه زيادي مانده است.
چيزي كه پس از مطالعة اين مقاله حاصل ميشود اين است كه هم نظامهاي فمينيستي رايج و هم مكتب حقيقي شيعه، هر دو در صدد رفع نابرابريهاي غلط موجود ميان زن و مرد هستند. غرب با توسل به كنوانسيون ميخواهد برابري و تساوي را ايجاد كند و اسلام با آيات و روايات، حرمتي براي زن قايل ميشود. آنچه تأسف بر انگيز است اين است كه نه غرب توانسته به اين هدف برسد و نه اسلام. غرب، چند دهه پس از اجراي برنامههاي حمايت از حقوق زنان ـ اگر نگوييم وضع زنان را از آنچه كه بوده بدتر كرده ـ نتوانسته وضع را بهبود بخشد و در نهايت شرايطي را كه پديد آورده، به نفع سرمايه داري است. (فرصتهاي شغلي برابر با مردان ـ با مزد يكسان ـ يكي از اين مسايل است.)
البته اسلام مكتب نمونهاي است و اصول و قوانينش بسيار بجا مطرح شده و اگر حقيقت مكتب شيعه و حقيقت ناب اسلام اجرا شود، هم مردان به حقوق خود ميرسند و هم زنان؛ ولي مشكل اينجاست كه آميخته شدن سنتهاي بومي و موروثي غلط با حقيقت دين، افراد را به مبارزه با اين آميخته وا ميدارد وخواسته يا ناخواسته با اسلام هم مبارزه ميشود. اين درك غلط از مفاهيم اسلامي باعث ميشود كه هم مفاهيم، ناشناخته و مجهول باقي بمانند و هم الگوهاي نمونه براي زندگي افراد معرفي نشود و اين روند در كل باعث ميشود كه افراد، در اين بمباران اطلاعاتي سر در گم بمانند.
اين پژوهش، در پايان و بعد از مقايسة نظريات فمينيستي و سيرة نبوي در تعامل با زنان، و تبيين تعامل پيامبر اسلام با همسران و دخترش و نيز زنان جامعه و تأكيد ايشان بر امور مربوط به زنان ـ چنانچه ذكر شد ـ به اين نتيجه ميرسد كه ايشان، حقيقتاً اسوة حسنهاي براي تمام دوران هاي تاريخي (بنا بر فرمايش خداوند) هستند و اگر اعتدال ايشان در سطح خصوصي و عمومي در جامعه اجرا شود همة افراد به حقوق مقتضي خويش نايل گردند.
منابع و مأخذ
1- هاجري/ عبدالرسول/ فمينيسم جهاني و چالشهاي پيش رو/ بوستان قم/ 1382.
2- شريعتي / علي/ فاطمه، فاطمه است / بيتا.
3- شريعتي/ علي/ زن در چشم و دل محمد / بيتا.
4- شريعتي/ علي/ زن مسلمان/ بيتا.
5- عظيمي نژادان / شبنم / زن، معمار جامعة مردسالار/ تهران/ اختران/ سال 1383.
6- حكيمي/ محمد/ دفاع از حقوق زن / بيتا.
7- فاضل/ جواد/ نخستين معصوم، محد بن عبدالله / بيتا.
8- دشتي/ مصطفي/ معارف و معاريف / بيتا.
9- احدي/ حبيبالله/ رسول الله، الگوي زندگي/ بيتا.
10- سيد جميلي/ سفارشات پيامبر اكرم به زنان و دختران / بيتا.
11- محجه البيضاء/ ج 3.
12- ابن سعد/ طبقات الكبري.
13- علامه مجلسي/ بحار الانوار/ بيروت/ مؤسسه وفا/ ج 10 و 100.
14- وسائل الشيعه/ ج 8 .
شيما قاسميان
دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي
مقام زن از دیدگاه اسلام
مقدمه :
در جامعه بشری از دیر باز تا کنون ، نظرات و عقاید مختلفی در ارتباط با تفاوت های مرد و زن وجود داشته است . متاسفانه اغلب این تفکرات و تئوری ها بر مبنای برتری مرد بر زن استوار است و هرگز نگاهی واقع بینانه به زن به عنوان نوع بشر نشده است ، لذا همواره در طول تاریخ حقوق حقه جامعه زنان تضییع شده و این مسئله بدلایل مختلف من جمله عدم آگاهی زنان و روحیه گذشت و فداکاری که در آنان وجود داشته بسیار عادی تلقی شده و همه از کنار آن براحتی گذشته اند . اما با ظهور اسلام ، رسول اکرم ( صلی ا... علیه و آله ) با رفتار و گفتارش مقام زن را ارج نهاد و با معرفی برترین و والاترین الگوی زن مسلمان به جهانیان – فاطمه زهرا (سلام ا... علیها ) - ، دیدگاه اسلام را نسبت به (( زن )) تبیین نمود.
قرآن زن و مرد را یک سرشتی می داند .
قرآن تنها مجموعه قوانین نیست . محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست . در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر .
از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است . قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند . اسلام ، پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده است .
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و ازسرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن درباره آدم اول می گوید : (( همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم )) ( سوره نساء آیه 1) ودرباره همه آدمیان می گوید (( خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید )) ( سوره نساء و سوره نحل و سوره روم ) .
در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست از مایه مرد آفریده شده ویا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عنصری از اعضای طرف چپ او آفریده شده ، اثر و خبری نیست . علیهذا در اسلام نظریه تحقیرآمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.
بررسی نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه
یکی از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است ، از وجود زن شر و وسوسه بر می خیزد ، زن شیطان کوچک است . شیطان ، زن را وسوسه می کند و زن مرد را. می گویند آدم اول که فریب شیطان را خورد واز بهشت سعادت بیرون رانده شد ، از طریق زن بود شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را .
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان با مار حوا را فریفت و حوا آدم را . قرآن نه حوا را به عنوان مسوول اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج می کند . قرآن آنجاکه پای وسوسه شیطان را به میان می کشند ضمیرها را به شکل (( تثنیه )) می آورد ، می گوید فوسوس لهما الشیطان (1) شیطان آندو را وسوسه کرد فدلیهما بغرور (2) شیطان آندو را به فریب راهنمایی کرد و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین (3) یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمی خواهد . به این ترتیب قرآن بایک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد ، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرا کرد . یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهای روحانی و معنوی زن است : می گفتند زن به بهشت نمی رود ، زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند ، زن نمی تواند به مقام قرب الهی آنطور که مردان می رسند برسد.قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست ، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند .
گویی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید .
قرآن درباره مریم ، ما در عیسی ، می گوید : کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می کردند ، از غیب برای او روزی می رسید، کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده ، او را پشت سر گذاشته بود، زکریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود .
اسلام در(( سیر من الخلق الی الحق )) یعنی در حرکت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست . تفاوتی که اسلام قائل است در (( سیر من الحق الی الخلق )) است ، دربازگشت از حق به سوی مردم و تحمل مسوولیت پیغامبری است که مرد را برای این کار مناسبتر دانسته است .
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت. چنانکه می دانیم در برخی آیینها رابطه جنسی ذاتاً پلید است . به عقیده پیروان آن آیینها تنها کسانی به مقامات معنوی نایل می گردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند.
اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد : ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت : (( من اخلاق الانبیاء حب النساء )) . پیغمبر اکرم می فرمود : من به سه چیز علاقه دارم . بوی خوش ، زن ، نماز .
برتراند راسل می گوید :در همه آیینها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت می شود مگر در اسلام ، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع کرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است .
یکی دیگر از نظرات تحقیرآمیزی که درباره زن وجود داشته این است که می گفته اند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است . اسلام هرگز چنین سخنی ندارد. اسلام اصل علت غایی را در کمال صراحت بیان می کند. اسلام با صراحت کامل می گوید زمین و آسمان ، ابرو باد ، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده اند اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است . اسلام می گوید هریک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند : ((هن لباس لکم و انتم لباس لهن )) . (4 )
زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها . اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد می دانست قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر می گرفت ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظری ندارد و زن را طفیلی جود مرد نمی داند، در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است .
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته درباره زن وجود داشته این است که زن را از نظر مرد یک شر وبلای اجتناب ناپذیر می دانسته اند. بسیاری از مردان با همه بهره هایی که از وجود زن می برده اند او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود می دانسته اند . قرآن کریم مخصوصاً این مطلب را تذکر می دهد که وجود زن برای مرد خیر است ، مایه سکونت و آرامش دل اوست .
یکی دیگر از آن نظریات تحقیرآمیز این است که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز می دانسته اند . اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ظرفی می دانسته اند که نطفه مرد را – که بذر اصلی فرزند است- در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد . درقرآن ضمن آیاتی که می گوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر که در تفاسیر توضیح داده شده ، به این طرز تفکر خاتمه داده شده است .
از آنچه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت ، نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته است بلکه آن نظریات را مردود شناخته است . اکنون نوبت این است که بدانیم فلسفه عدم تشابه حقوقی زن و مرد چیست .
اسلام در حق زن نظریه ای ابداع کرده که از روزی که جنس بشر پا به عرصه دنیا گذاشت تا آن روز، چنین طرز تفکری در مورد زن نداشت ، اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسی که آفریده شده به جهان معرفی کرده اساسی که بدست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود . اسلام عقاید و آرائی که مردم درباره زن داشتند و رفتاری که عملاً با زن می کردند را بی اعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید .
مقام زن در اسلام و در آیین های دیگر
مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن دو فرد ، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهری که نامش انسان است ، چون تمامی آثاری که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده ، در صنف زن نیز مشاهده شده است ، ( اگر در مرد فضائلی از قبیل سخاوت ، شجاعت ، علم، خویشتن داری و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است ) آنهم بدون هیچ تفاوت ، بطور مسلم ظهور آثارنوع، دلیل بر تحقق خود نوع است ، پس صنف زن نیز انسان است ، بله این دو صنف در بعضی از آثار مشترکه ( نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن ) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولی صرف شدت و ضعف در بعضی از صفات انسانیت ، باعث آن نمی شود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست .
زن در سایر آیین ها
بیشتر امتهای قدیم نیز معتقد بودند که عبادت و عمل صالح زن در درگاه خدای تعالی پذیرفته نیست، در یونان قدیم زن را پلید و دست پرورده شیطان می دانستند ، و رومیان و بعضی از یونانیان معتقد بودند که زن دارای نفس مجرد انسانی نیست و مرد دارای آن هست و حتی در سال 586 میلادی در فرانسه کنگره ای تشکیل شد تا در مورد زن و اینکه آیا زن انسان است یا خیر بحث کنند ! بعد از بگومگوها و جرو بحثهای بسیار ، به این نتیجه رسیدند که بله زن نیز انسان است اما نه چون مرد انسانی مستقل ، بلکه انسانی است مخصوص خدمت کردن بر مردان .
در سفر جامعه تورات آمده : من و دلم بسیار گشتیم ( من با کمال توجه بسیار گشتم ) تا بدانم از نظر حکمت و عقل جرثومه شر یعنی جهالت و حماقت و جنون چیست ، و کجا است ؟
دیدم از مرگ بدتر و تلخ تر زن است که خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهایش قید و زنجیر است تا آنجا که می گوید من در میان هزار نفر مرد یک انسان پیدا می کنم ، اما میان هزار نفر زن یک انسان پیدا نمی کنم .
زن در نگاه عارفان
جناب محی الدین سر محبوب بودن زن را که در بیان پیامبر گرامی اسلام آمده است در این می داند که چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون مجلی و مظهر مشاهده شود ، پس هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد . و زن در مظهریت خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال الهی است ، مظهر فعل و تاثیر الهی نیز هست ،چون در مرد تصرف می کند و آن را مجذوب خویش قرار داده و محب خود می سازد ، و این تصرف و تاثیر نموداری از فاعلیت خداست ، از این جهت زن کامل تر از مرد است ، اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد ، شهود او به کمال و تمام می رسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت و در آن حدیث فرمود :
از دنیای شما زن و بوی خوش محبوب من قرار داده شده و نور چشم من نماز است .
منابع و ماخذ :
کتاب : ترجمه تفسیر المیزان – نویسنده : علامه طباطبایی- جلد 2 و 4 .
کتاب : زن در آیینه جلال و جمال نویسنده : آیت ا... جوادی آملی .
کتاب : مجموعه آثار – نویسنده استاد مرتضی مطهری – جلد 19.
سوره های : اعراف ، آیات 20 ، 21 و 22 – بقره آیه 187 .