بانک مقالات تفسیر قرآن
|
جريان شناسى تفاسير قرآن در دوره معاصر*
رتراود ويلانت ترجمه مهرداد عباسى**
اشاره
از سال 2001 ميلادى, انتشار مجموعه اى با نام Encyclopaedia of the Quran (دايرةالمعارف قرآن) به همت مؤسسه بريل در شهر ليدن هلند آغاز شد. اين دايرةالمعارف كه تاكنون سه جلد از آن به چاپ رسيده, زير نظر خانم جين دمن مك اوليف و با همكارى و مشاوره قرآن پژوهان مشهورى چون كلود ژيليو و اندرو ريپين و نصر حامد ابوزيد در حال تأليف است و نگارش و انتشار آن احتمالاً تا سال 2005 ميلادى به طول خواهد انجاميد.
ابعاد و حدود مدرنيته در تفسير قرآن
بررسى جداگانه اوايل دوره جديد و دوره معاصر تفسير قرآن متضمن اين فرض است كه در اين دوره, ويژگى هايى است كه آن را به طرز محسوسى از دوره هاى پيشين متفاوت مى سازد; اگرچه فرض اين ويژگى ها به طور يكسان در مورد تمامى تفاسير اين دوره صحيح نيست و حتى تفاسيرى كه چنين فرضى در مورد آنان صحيح به نظر مى آيد, در برخى مواضع از الگوها و رويكردهاى سنتى فاصله چندانى نگرفته اند. بسيارى از تفاسير اين دوره, در روش و محتوا به ندرت با تفاسير قديمى تفاوت دارند. نويسندگان بيشتر اين تفاسير از برخى منابع كلاسيك نظير كشاف زمخشرى (متوفى 538) و مفاتيح الغيب فخر رازى (متوفى606) و تفسير ابن كثير (متوفى774) فراوان استفاده كرده اند, بدون اينكه مطلب جديدى را به توضيحات آنها كه از قبل در دست بوده, بيفزايند. بنابراين همواره بايد به خاطر سپرد كه در تفسير قرآن يك سنت به شكل جريانى گسترده و بى وقفه تا به امروز ادامه داشته است. با اين همه در اين مقاله نگاه ما عمدتاً معطوف به گرايش هاى نوانديشانه خواهد بود. بيشتر رويكردهاى جديد به تفسير قرآن, تاكنون در كشورهاى عربى و به ويژه مصر شكل گرفته است. از اين رو, اين بخش از جهان اسلام مبسوط تر از ساير بخش ها بررسى خواهد شد.
آثارى كه شامل تفسير قرآن و بحث از روش هاى تفسيرى اند
جايگاه اصلى تفسير آيات قرآن, كتاب هاى تفسير (تفاسير) است. بيشتر آنها از رويكرد تفسير آيه به آيه (تفسير مسلسل يا متوالى) تبعيت مى كنند. يعنى تفسير را از ابتداى نخستين سوره قرآن آغاز نموده و تا پايان آخرين سوره آن ـ جز در تفاسير ناتمام ـ ادامه مى دهند. يك استثنا براى اين رويكرد, التفسير الحديث نوشته عالم فلسطينى محمّد عزّت دروزه است كه براساس ترتيب تاريخى سوره ها سامان يافته است.1 بعضى از تفاسير مسلسل به يك جزء2 و برخى نيز به يك سوره3 از قرآن اختصاص دارند. گاهى نيز اين تفاسير, تنها به تفسير سوره هايى منتخب مى پردازند كه مفسر آنها را يا به قصد نشان دادن كارايى روش تفسيرى جديد خود4 يا به منظور اهداف آموزشى و تربيتى5 ـ كه تفسير اصالتاً در پى تأمين آن است ـ انتخاب كرده است. همچنين گفتنى است گونه سنتى تفاسيرى كه به طور ويژه به آيات ظاهراً مشكل مى پردازند, هنوز ادامه دارد.6 اگرچه بيشتر تفاسير به منظور استفاده محققان علوم دينى نوشته شده, اما برخى از آنها به صراحت با عنايت به نيازهاى افراد عامى تر شكل گرفته اند, چنانكه تفهيم القران مودودى (متوفى 1979) براى مسلمانان هند كه تحصيلاتى اندك دارند و با زبان عربى و علوم قرآنى آشنايى ندارند, نوشته شده است.
گرايش هاى اصلى در روش هاى تفسيرى
1. تفسير قرآن از منظر عقل گرايى دوره روشنگرى
نخستين نوآورى مهم در روش هاى تفسيرى كه قرن ها متداول بود, از سوى دو حامى مشهور اصلاح طلبى اسلامى مطرح گرديد: سيد احمد خان هندى (1817ـ 1898م) و محمد عبده مصرى (1849ـ 1905م). هر دو تحت تأثير تفوق سياسى و رفاه اقتصادى تمدن جديد غرب در دوران استعمار بودند, ظهور اين تمدن را ناشى از دستاوردهاى علمى اروپاييان دانسته و برداشت عامه پسندى از فلسفه روشنگرى را پذيرفته بودند. بر اين اساس آنان رويكردى اساساً عقل گرايانه را به تفسير قرآن اتخاذ كردند. آنها مستقل از يكديگر و با نقاط عزيمت و تأكيد نسبتاً متفاوتى عمل مى كردند, با وجود اين به نتايج مشابهى رسيدند. الهام بخش هر دو اين بود كه مى خواستند برادران مسلمانشان نيز بتوانند در منافع تمدن قدرتمند جديد سهمى داشته باشند.
2. تفسير اصطلاحاً علمى قرآن
تفسير علمى را بايد در پرتو اين فرض فهميد كه قرآن در [بيان] يافته هاى علوم طبيعى گوى سبقت را ربوده است و در برخى آيات آن مى توان اشارات صريحى را به آنها يافت. يافته هاى علمى اى كه پيشاپيش مورد تصديق قرآن بوده است, محدوده اى [گسترده] از كيهان شناسى كُپرنيكى تا خواص الكتريسيته و از قوانين واكنش هاى شيميايى تا عوامل بيمارى هاى مُسرى را دربر مى گيرد. كليت اين روش عبارت است از استنباط آن چيزى از متن كه به طور عادى و معمول در آن يافت نمى شود. بيشتر كسانى كه به تفسير علمى قرآن مى پردازند, عالم دينى متخصص نيستند و اغلب در رشته هايى نظير پزشكى, داروسازى يا ديگر علوم طبيعى و حتى علوم كشاورزى تحصيل كرده اند. اگرچه اين نوع تفسير, به تفاسير قرآن علماى دين نيز راه يافته است.
3. تفسير قرآن از منظر مطالعات ادبى
به كارگيرى روش هاى مطالعات ادبى در تفسير قرآن اساساً از جانب امين خولى (متوفى 1967), استاد زبان و ادبيات عربى دانشگاه مصر (كه بعدها به دانشگاه ملك فؤاد موسوم شد و امروزه به دانشگاه قاهره معروف است) آغاز گرديد. او تفسير قرآنى ننوشت, اما بخش قابل توجهى از درس گفتارهاى خود را به مباحث قرآنى اختصاص داد و همچنين در گفته ها و نوشته هاى بعد از 1940 خود, به تاريخچه و وضعيت جارى لوازم روش شناختى تفسير پرداخت.
4. نظريه جديد تفسيرى و تاريخى بودن قرآن
مكتب خولى پيش تر اهميت بسيارى براى اين قائل شده بود كه معناى قرآن بايد همان گونه كه در عصر پيامبر فهميده مى شده, كشف گردد و قرآن بايد به مثابه متنى ادبى نگريسته شود كه بالطبع مانند هر اثر ادبى ديگر بايد در بافت تاريخى آن تفسير شود. از اواخر دهه پنجاه چندين دانشمند به اين باور رسيدند كه متن قرآن به شكلى بسيار گسترده تر با تاريخ در ارتباط است و لازمه اين واقعيت آن است كه تغييرى بنيادين در روش هاى تفسيرى ايجاد گردد.
5. تفسير در پى رابطه اى نو و مستقيم با قرآن
مشخصه همه گرايش هاى تفسيرى كه تا اينجا ذكر شد ـ از جمله تفسير علمى كه مدّعى است قرآن قرن ها جلوتر از علم جديد بوده است ـ به نوعى, توجه آشكار به فاصله فرهنگى بين دنياى مدرن و دنيايى است كه پيام قرآن براى نخستين بار به آن انتقال يافت. در مقابل اين رهيافت ها, تفسير اسلام گرايانه به اين تلقى متمايل است كه مسلمانان امروز از طريق بازگشت به عقايد مسلمانان نخستين و تلاش فعالانه در راه احياى دوباره دستورات بكر اجتماعى اسلام, خواهند توانست مجدداً به راهى مستقيم و بى واسطه در رسيدن به معانى قرآن دست پيدا كنند, اغلب در اين شكل از تفسير است كه تلقى و درك زيربنايى مفسر از متن وحيانى بروز و ظهور مى يابد. براى مثال, سيد قطب در تفسير فى ظلال القرآن (1952ـ 1965), سخت معتقد است كه قرآن به تمامى پيام خداست و دستورات آن در رابطه با (نظام اسلامى) يا (روش اسلامى) براى هميشه معتبر است و از اين رو قرآن همواره و در هر زمانى جديد است. اين كار, اساساً ترجمه معانى اصلى قرآن به زبان و جهان بينى انسان هاى مدرن نيست, بلكه وارد كردن قرآن به وادى عمل است, همچنان كه پيامبر و اصحاب او كه به خواست خداوند مبنى بر حاكميت مطلق38 سخت معتقد بودند, چنين كردند و (نظام اسلامى) كاملى را برقرار ساختند.
6. انديشه هاى مرتبط با تفسير موضوعى قرآن
چنانكه ذكر شد, تفسير موضوعى قرآن هميشه به معناى ترك كامل روش هاى مورد استفاده تفاسير مسلسل سنتى نيست; هرچند بيشتر نويسندگان در واكنش به تفسير موضوعى, بر امتيازات اين تفسير كه متمركز بر تعداد محدودى از موضوعات قرآنى است, تا حد زيادى اتفاق نظر دارند. دو استدلال اصلى در حمايت از تفسير موضوعى بدين قرار است: اين تفسير باعث مى شود كه مفسران تصورى جامع و متعادل را نسبت به بيان حقيقى قرآن درباره مسائل اساسى اعتقادى به دست آورند كه بدين ترتيب خطر قرائتى صرفاً گزينشى و جانبدارانه كاهش مى يابد. تفاسير موضوعى براى اهداف عملى از جمله آماده سازى خطبه هاى نمازجمعه يا خطابه هاى دينى در رسانه ها مناسب ترند. زيرا اين سخنرانى ها معمولاً تمركز موضوعى دارند.
مشكلات رويكردهاى جديد به تفسير قرآن
رويكردهاى روش شناختى جديد چون ديدگاه هاى خلف الله و فضل الرحمن و ابوزيد ناشى از نيازى بود كه وسيعاً احساس مى شد; نياز به اينكه اصول جاودانه پيام قرآن از قالب هايى تاريخى كه اين اصول را به معاصران پيامبر منتقل كرده بود, استخراج گردد و براساس معيارهاى ديدگاه عقلى جديد بازنگارى شود. اين رويكردها همچنين نشان داد كه مى توان اين نياز را بدون دست كشيدن از اعتقاد به منشأ الهى داشتن تك تك كلمات قرآن و عقيده به الزامى بودن دستورات اصلى آن, برآورده ساخت. با وجود اين, اين رويكردها تاكنون مقبوليت چندانى در ميان متكلمان و فقها نيافته و حتى برخى از آنها واكنش هاى شديد جمعى از مراجع دينى را برانگيخته است. پاره اى از دلايل اين پديده در اينجا قابل ذكر است.
كتابشناسى
الف. منابع عربى
1. منابع اصلى:
1. محمود بن عبدالله آلوسى, روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثانى, 30جلد در 15مجلد, قاهره 1345/1926, چاپ مجدد بيروت [بى تا];
2. منابع فرعى:
38. احمد عمر ابوحَجَر, التفسير العلمى فى الميزان, بيروت و دمشق 1411/1991;
ب. منابع لاتين
1. منابع اصلى:
51. Muhammad Akbar, The meaning of the Qurصan, Lahore 1967;
2. منابع فرعى:
61. C. J. Adams, "Abu l-Ala Mawdudis Tafhim al-Quran", in Andrew Rippin (ed.), Approaches to the history of the interpretation of the Quran, Oxford 1988, 307-323;
پی نوشت ها:
** در ترجمه اين مقاله, از راهنمايى و مساعدت هاى دو همكار فاضل و بزرگوار, خانم فاطمه مينايى و آقاى دكتر حسين هوشنگى بهره فراوان برده ام كه از ايشان سپاسگزارم. 1. ر.ك: ف.م. سليمان, محمد عزت دروزة و تفسير القرآن الكريم, رياض, 1993. 2. مانند: محمد عبده, تفسير جزء عم, 1322/ 1904ـ 1905 . 3. مانند: محمد عبده, تفسير الفاتحة, 1319/ 1901ـ1902. 4. عايشه عبدالرحمن بنت الشاطى در التفسير البيانى. 5. شوقى ضيف در سورة الرحمن و سور قصار. 6. تفسير مشكل القرآن از رشيد عبدالله فرحان. 7. ر.ك: جانسن, ص14 . 8. التفسير الموضوعى لايات التوحيد فى القرآن الكريم از عبدالعزيز بن الدردير. 9. God of Justice 10. ص5 ـ21; در واقع گزارش يكى از درس گفتارهاى عبده توسط رشيدرضاست. 11. اين كتاب در آگرا (Agra) به اردو منتشر شده است. 12. براى مطالعه اصول تفسيرى و نظريات مبنايى او بنگريد به: نزول, سيد احمد خان, ص144ـ170. 13. تفسير الفاتحه, ص6, 7, 11ـ12, 15, 17 . 14. ر.ك: ژوميه, تفسير. 15. جانسن, مصر, ص88 ـ89. 16. تفسير جزء عم, ص158. 17. اين كتاب دو بار در 1960 و 1968 با نام التفسير العلمى للايات الكونية تجديد چاپ شده است. 18. رديّه مفصل او بر تفسير علمى در: مناهج تجديد, ص287ـ296 اغلب مورد استناد نويسندگان بعدى قرار گرفته است. 19. الموافقات فى اصول الشريعة, ج2, ص69 ـ82. 20. ر.ك: هند شلبى, التفسير العلمى, ص63 ـ69 و 149ـ164; ابن عاشور, تفسير التحرير والتنوير, ج1, ص104 و128. 21. المجموعة الكاملة لمؤلفات الدكتور طه حسين, بيروت, 1974, ج14, ص215ـ219. 22. همان, ص216. 23. مناهج تجديد, ص303. 24. همان, ص304. 25. همان. 26. همان, ص304ـ306. 27. اين رساله تاكنون به چاپ نرسيده است, اگرچه خلاصه انتقادى آن در: شرقاوى, اتجاهات, ص213ـ 216 موجود است. 28. ويلانت, وحى و تاريخ در تفكر مسلمانان متجدد, ص139ـ152. 29. الفن القصصى, ص50. 30. براى تفصيل بيشتر درباره دهه شصت بنگريد به: بَيّومى, خطوات التفسير البيانى, ص336ـ339. 31. ر.ك: عبدالكريم خطيب, القصص القرانى فى منظوقه ومفهومه; التهامى نقرا, سيكولوجية القصة فى القرآن; القصبى محمود زلاط, قضايا التكرار فى القصص القرآنى; محمود خير محمود العَدَوى, معالم القصة فى القرآن الكريم. 32. ر.ك: مقاله وى كه در شماره 48 نشريه MW به چاپ رسيده است. اطلاعات كتابشناختى آن در بخش منابع آمده است. 33. Transformation of an Intellectual Tradition (1982). 34. همان, ص5. 35. همان, ص6 ـ7. 36. C.E. Shannon, The Mathematical Theory of Information, 1974. ( با همكارى W.Weaver) 37. fait Coranique. 38. مودودى نيز از آن به (حاكميت) تعبير مى كند. 39. صدر, مقدمات فى التفسسير الموضوعى, ص18ـ22. 40. مقاله (روش تفسير موضوعى), ص202, 210. 41. همان, ص203ـ204. 42. همان, ص203. 43. همان, ص210. 44. Th Nldeke, Geschichte des Qor*ns (GQ). |
|
تفسیر قرآن و تاریخچه آن (علومی که به دنبال قرآن پدید آمد)
سجادی
مدیر گروه عربی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
اشارت رفت که آنچه ثابت و غیر قابل خدشه است و اساس کار دین، و آئین است قرآن مجید میباشد و ناچار مسلمانان باید به آن اهمیت میدادند و آیات و کلمات آن را بدرستی درمییافتند و با دقت کامل احکام و فرمان- های آن را بررسی میکردند تا بتوانند نیازمندیهای اخلاقی و عبادی و اجتماعی خود را از آن بیرون آورده عمل کنند و این کار نیاز بغنوان ادب عربی داشت.
اصول فقه
اصول فقه یکی از علوم مستحدثه است و بطور قطع درصدر اسلام وجود نداشته است و بمجموعه قواعد مستخرجهء از آیات و اخبار گویند،که در هنگام استنباط احکام شرعی از مستندات و ادله مخصوص،مانند قرآن و اخبار و اجماع و عقل بکار آید. |
|
تطور تفسير در دوره صحابه و تابعين
فرج الله فرج اللهى
قرن چهارم تا ششم
قرنها چهارم تا ششم; دوره شكوفائى دانش مسلمانان است. در اين دوره دانش مسلمانان بيش از پيش شكوفا گشته و در رشته هاى گوناگون آثار زيادى را به رشته تحرير در آورده اند.
قرن پنجم و ششم
پس از استقلال تفسير از حديث در قرن سوم و چهارم, با پيشرفت چشمگيرى كه علماى اسلام بالخصوص شيعه داشتند, در اين دوره(قرن 5 و 6), مفسران شيعه; به تفسير اجتهادى روى آوردند, تفسيرى كه براساس تفسير قرآن به قرآن و با استفاده از لغت و قواعد ادبى و عربى را بنا نهادند. و اين راه را خود ائمه فراروى اصحاب و شيعيان قرار دادند. و به آنان آموختند كه چگونه در آيات قرآن تدبر و تفكر كنند. لذا در قرن پنجم و ششم تفسيرهائى مانند: ((مجمع البيان)), ((جوامع الجامع)) ((مرحوم طبرسى)) نوشته شد كه از مهم ترين تفاسير اسلامى و ثمره همين پيشيرفت علمى مسلمانان مى باشد.
قرن هفتم تا نهم
در اين سه قرن(7 و 8 و 9) قرنهاى عقب افادگى و افت مسلمانان در علم بشمار مى رود و در واقع در اين قرنها صدماتى كه به فرهنگ و تمدن اسلامى وارد شده است, هيچگاه فراموش نمى شود. در اين قرنها شيعيان هيچگونه ابتكارى در تفسير ندارند.
قرن دهم تا سيزدهم
تقريبا از اواخر قرن نهم كه حركت دوباره تفسير شروع و از قرن دهم پس از يك دوران سخت خفقان كه براى شيعيان خصوصا شيعيان ايران حاكم بود, حكومت صفويه روى كار مىآيد و در اثر مساعد بودن اوضاع سياسى, علماى شيعه نفسى تازه كرده و از اطراف و اكناف در كنار ديگر نوشته هاى خود, به نگارش تفسير روى مىآورند مخصوصا تفسيرهائى به زبان فارسى مانند: ((منهج الصادقين, تفسير شاهى و.....
قرن چهاردهم و پانزدهم
اما قرن چهاردهم, قرن بازگشت به قرآن است كه انديشمندانى مانند سيد جمال الدين و ديگران به فكر بازگشت به قرآن و كنار گذاشتن تعصبات كور و خرافات افتادند تا بدينوسيله از كجرويها جلوگيرى كنند. در اثر اين نهضت فكرى بود كه تقريب بين مذاهب و علماى الازهر و شيعه به وجود آمد.
پى نوشت:
1) آيت الله خوئى, سيد ابوالقاسم, معجم رجال الحديث, ج11, ص 194 به نقل از رجال شيخ. 2) الذريعه, ج4, ص 302. 3) مقدمه تفسير عياشى, از علامه طباطبائى. 4) ايازى, سيد محمد على, سير تطور تفاسير شيعه, ص 58. 5) تإسيس الشيعه, ص 336. 6) حقائق التإويل فى متشابه التنزيل (تإسيس الشيعه, ص 338). 7) لازم به يادآورى است كه مرحوم سيد مرتضى علم الهدى اثر مستقلى به نام تفسير ندارند, بلكه همان كتاب ((امالى)) يا موسوم به ((الغرر و الدرر)) معظم له است كه با روش اجتهادى در مورد تفسير و كلام نوشته شده (الذريعه, ج4, ص 262). 8) الذريعه, ج4, ص 252. 9) تإسيس الشيعه, ص 335 - الذريعه, ج4, ص 301. 10) التفسير والمفسرون, ج2, ص 99. 11) ايازى, سيد محمد على, سير تطور تفاسير شيعه, به نقل از فهدالرومى, عبدالرحمان, اتجاهات التفسر فى القرن الرابع عشر, ج1, ص 249. |
|
تفاسير روايى قرن يازدهم هجرى
(رويكردى دوباره به تفسير روايى)
محمّد فاكر ميبدى
مقدمه
دانش تفسير، در آغاز، بخشى از علم حديث به شمار مى رفت تا اين كه در نخستين گام تكامل خويش از اين علم جدا شد و به صورت علمى مستقل درآمد و بر پايه آن، در كنار ديگر مجموعه هاى روايى، تفسيرهاى روايى (چون تفسير على بن ابراهيم قمى و تفسير عياشى و تفسير فرات كوفى) ظهور نمود.چنانكه تفسيرهايى منسوب به ائمه(ع) و يارانشان، مانند تفسير صاحب عسكر ـ امام هادى(ع) ـ و تفسير منسوب به امام عسكرى(ع)، نيز وجود داشت.1
1 ـ نور الثّقلين
اين تفسير، نوشته محدّث مفسّر، عبد على فرزند جمعه حويزى، درگذشته 1112ق، است.
شيوه حويزى در نقل روايات
شيوه حويزى در نقل روايات اين است كه در نقل اوّلين روايت از هر مأخذ، نام كتاب را مى آورد و در بقيه، با حذف آن، مى گويد: "باسناده" يا "فيه" و كمترين توضيحى درباره آيه يا روايت ومطالب مربوط به آن، ارائه نمى دهد، هر چند كه روايتها با هم سازگارى نداشته باشند. خود مؤلف در مقدمه، به اين حقيقت اشارت دارد و مى گويد: نقل رواياتى كه مخالف اتّفاق علماى شيعه است، به معناى بيان عقيده و عمل بدان نيست؛ بلكه تنها به اين جهت آنها را جمع آورى كرده ام كه بر خواننده معلوم شود چگونه و از چه كسى نقل شده است و خود به توجيه آن بپردازد. 5
2 ـ الصّافى
نويسنده اين تفسير، محدّث متتبّع، مفسّر پرتلاش، فيلسوف صاحب نظر و فقيه توانا، محمد بن شاه مرتضى قمى، معروف به ملّا محسن و ملقّب به فيض كاشانى، درگذشته 1091 ق، مى باشد.
شيوه فيض در نقل روايات
فيض روايات تفسيرى صافى را با حذف همه اسناد، از كتابهايى نظير كافى، فقيه، استبصار، تهذيب، عيون الأخبار، معانى الأخبار، خصال، توحيد، امالى، مجالس، اكمال، احتجاج، تفسيرهاى عياشى، قمى و مجمع البيان، با تصريح به نام آنها نقل مى كند.
3 ـ الأصفى
تفسير اصفى، يكى ديگر از آثار تفسيرى فيض كاشانى و برگزيده اى از تفسير صافى است.
4 ـ المصفّى
اين كتاب نيز از آثار تفسيرى فيض كاشانى است و فشرده اى است از تفسير اصفى؛ به اين معنا كه مرحوم فيض، ابتدا تفسير صافى را نگاشت، آنگاه آن را تلخيص كرده "اصفى" ناميد و سپس اصفى را خلاصه نمود و نام "مصفّى" بر آن نهاد.
5 ـ الهادى و مصباح النادى
تفسيرى است نوشته محدّث بزرگ و تلاشگر، سيد هاشم بحرانى، درگذشته 1107 يا 1109 هجرى. خود مؤلف درباره تفسيرش مى نويسد: در اين كتاب، فقط به روايتهايى كه بزرگان و مشايخ مورد اعتماد نقل كرده اند، پرداخته ام و اگر در آيه اى به روايت دسترس پيدا نشد، به تفسير على بن ابراهيم قمى اكتفا كرده ام.
6 ـ البرهان فى تفسير القرآن
اين كتاب، تفسيرى است روايى محض، تأليف سيّدهاشم محدّث بحرانى.وى اين تفسير را بعد از تفسير "الهادى" نگاشته است. خودش درمقدمه تفسير برهان مى نويسد: پيش از اين، بسيارى از روايتهاى رسيده از اهل بيت(ع) را در تفسير "هادى" جمع آورى كردم؛ اما بعد از آنكه بر تفسير عياشى و تفسير ابن ماهيار آگاهى يافتم، دوباره اقدام به تدوين تفسير كرده، البرهان را نوشتم.11
شيوه بحرانى در تفسير
مفسّر ابتدا به اسم سوره و محل نزول، فضيلت سوره و تعداد آيات اشاره مى كند، بعد از آن، آياتى را كه داراى روايت تفسيرى هستند، ذكر مى كند و به دنبال آن، به نقل روايتها از شماره يك تا آخرين شماره مى پردازد.
شيوه بحرانى در نقل روايات
نقل روايات اين تفسير، يكسان نيست؛ زيرا در برخى موارد، علاوه بر سند روايت، به اسم كتاب و مؤلّف آن نيز اشاره مى كند، و در بعضى موارد به ذكر نام كتاب و مؤلّف آن بسنده كرده، و در مواردى فقط به نام مؤلّفى اكتفا نموده است. مثلا مى گويد: "طبرسى نقل مى كند" كه معلوم نيست كدام طبرسى و يا كدام كتاب طبرسى، مأخذ روايت مى باشد. درگوشه و كنار، از راويان اهل سنّت نيز نقل حديث كرده است.
7 ـ نورالأنوار فى تفسير القرآن
اين تفسير، تأليف سيّد هاشم بحرانى، صاحب تفسير برهان است. نويسنده الذّريعه از اين تفسير ياد كرده و درباره آن مى نويسد: مفسّر در اين اثر تفسيرى، به نقل روايات اهل بيت(ع) اكتفا كرده است. از سخن محقّق تهرانى، چنين بر مى آيد كه اين مفسّر، از غير ائمه(ع) نقل روايت نمى كند و از سوى ديگر، هيچ گونه شرح و توضيحى درباره آيه و روايت ارائه نكرده است.
8 ـ الهداية القرآنيّة
اين تفسير نيز از آثار تفسيرى محدّث بحرانى است كه بنا به گفته آقا بزرگ تهرانى، در كتابخانه آستان قدس رضوى، نسخه اى از آن موجود است. اين نويسنده، در ادامه معرّفى اين تفسير، اضافه مى كند كه مؤلّف در اين اثرتفسيرى، از ديگر تفسيرهاى خود (برهان، نورالأنوار، هادى، لباب و لوامع) نام مى برد.12
9 ـ المحجّة فيما نزل فى القائم الحجّة
تفسيرى است روايى به سبك موضوعى؛ چرا كه فقط به تفسير آياتى پرداخته كه درباره حضرت حجّت(عج) نازل شده است. اين اثر، دربرگيرنده 120 آيه مى باشد كه طبق روايات اهل بيت(ع) به وجود حضرت حجّت تفسير و يا تأويل شده اند و از سوره بقره آغاز شده، به سوره عصر انجام مى پذيرد.
10 و 11 ـ "اللّوامع النّورانيّة" و "اللّباب المستخرج من كتاب الشّهاب"
محّدث پرتلاش بحرانى، علاوه بر آنچه گذشت، دو اثر ديگر نيز در تفسير روايى دارد:
12 ـ مقدمه تفسير "مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار"
اين مقدّمه، نوشته ابوالحسن بن محمّد طاهر عاملى، در گذشته 1138 هجرى است و اگر چه در اوايل قرن دوازدهم نوشته شده، ولى چون به عنوان مقدمه تفسير برهان شناخته شده و به عنوان بخشى از آن چاپ و منتشر مى شود، به انگيزه تكميل بحث، به معرفى آن مى پردازيم.
منابع و مآخذ اين تأويلات
آنچه مهم است اين است كه نويسنده سعى دارد تمام تأويلات را به اخبار رسيده از پيامبر و اهل بيت(ع) مستند نمايد و روايات را از كتابهاى روايى معتبر (چون كتب اربعه و ديگر آثار روايى نويسندگان آنها و كتابهاى تفسيرى و نيز جوامع روايى اهل سنّت) نقل مى كند؛ امّا سند را حذف كرده، حتّى به نام كتاب نيز اشارتى نمى كند. خود وى در اين باره مى نويسد: … اقدام كردم به جمع آورى روايات به طريق ايجاز و اختصار و ذكر گزيده اى از مقصود آيات و اخبار؛ از اين رو، از ذكر تمام روايت و اسناد آن، بلكه كتابهايى كه از آن نقل روايت كرده ام، خوددارى نمودم.14
جواب بهانه جويان
از آنجا كه اكثر آنچه مؤلّف در اين كتاب آورده است، تأويل و با ظاهر آيات ناسازگار است، و ممكن است دستاويزى شود تا فتنه جويان در گام اوّل نويسنده و در گام بعدى، مذهب وى را به غلوّ و شرك و ديگر تهمتها متّهم نمايند، مؤلّف در فايده پنجم، چنين مى نويسد: آنچه از تأويلات آيات و كلمات قرآنى كه در اين كتاب آورده ايم، علاوه بر آن كه بدون دستيابى به مستند صريح يا مستفاد از مشابه آن و يا اطلاق و عموم نصّ ديگر صورت گرفته است، همگى بر مبناى تجوّز در معنا و يا مجاز در اسناد و جز آن مى باشد، بنابراين نبايد گمان برد كه ابراز چنين بينشى بر شيوه حقيقت است؛ بلكه به سبك ادّعايى و مجاز است.16
13 ـ المعين
اين تفسير، تأليف نورالدّين اخبارى، پسر برادر زاده فيض كاشانى است. وى كه از شاگردان فيض نيز مى باشد، نگاشتن اين تفسير را در سال 1090 به انجام رسانده است.
14 ـ مقتبس الأنوار من الأئمّة الأطهار
تفسيرى است نوشته امير محمّد مؤمن سبزوارى، از معاصران صاحب وسايل.20
15 ـ كنز الدّقائق و بحر الغرائب
تفسير ارزشمندى است كه شيخ محمّد بن محمّد رضا قمى مشهدى آن را نگاشته است.
شيوه مفسّر در نگارش
اين تفسير، تنها به ذكر روايات بسنده نكرده است؛ بلكه شرح و توضيح نيز در بردارد، چنانكه مؤلّف خود بدان اشاره دارد و مى نويسد: "مى خواهم تفسيرى بنويسم كه اسرار تنزيل و نكات ابتكارى تأويل و روايات ائمّه معصوم را در برداشته باشد". از اين رو، لازم آمده است كه مؤلف شيوه اى مناسب برگزيند تا تفسيرش را بر پايه آن تدوين نمايد.
منابع روايى تفسير كنزالدقائق
روايات اين مجموعه، چون ساير مجموعه هاى روايى تفسيرى، از كتابهاى معتبر روايى و تفسيرى كه مورد استفاده حويزى، فيض، بحرانى و ديگران قرار گرفته، نقل شده است. اين مفسّر، علاوه بر مآخذ ديگران، از تفسير فرات كوفى نيز روايات بسيارى نقل مى كند و اين بدان معناست كه اين تفسير نزد صاحب "كنز" از اعتبار قابل توجّهى برخوردار بوده است و از سوى ديگر از تفسير عسكرى به تفسير منسوب به امام عسكرى ياد مى كند كه گوياى ترديد وى مى باشد. به هر صورت، مفسّر در نقل روايتها، اسم كتاب را با سند كامل (در بيشتر جاها) ذكر مى كند؛اگر چه در پاره اى از موارد با تعبير "روى" (روايت شده) سند روايت را (بلكه مآخذ آن را نيز) حذف مى نمايد، و در غير روايات، از تفسيرهاى اهل سنّت، چون كشّاف زمخشرى، انوار التنزيل بيضاوى و البحر المحيط ابوحيّان غرناطى نقل مى كند.
16 ـ تبيان سليمانى
تفسيرى است روايى به زبان فارسى. آقاى حسين درگاهى در مقدمه اى كه بر تفسير كنز الدقائق دارد، از تفسيرى فارسى به نام "تبيان" نام برده و مى نويسد: "جزء اوّل اين تفسير كه از اوّل قرآن تا سوره مائده مى باشد، در سال 1085 به پايان رسيده است". وى اضافه مى كند كه اين تفسير را در كتابخانه آستان قدس يافته است.
17 ـ انوار القرآن فى مصباح الايمان
تأليف علىّ بن مراد كه از دانشمندان اواخر قرن يازدهم و اوايل قرن دوازدهم است. نويسنده رياض العلما، درباره وى و تفسيرش مى نويسد: مولى على بن مراد از افاضل عصر ماست و داراى تأليفاتى از جمله كتاب أنوار القرآن فى مصباح الايمان در تفسير قرآن كه تفسيرى است مختصر بر برخى از آيات مشكل قرآن و مشتمل بر روايات اهل بيت(ع) است.26
18 ـ تفسير شريف لاهيجى
تفسيرى است نوشته بهاء الدّين محمّد بن على شريف لاهيجى، معاصر با علّامه مجلسى و فيض كاشانى، از علماى قرن يازدهم. حرّ عاملى درباره وى مى نويسد: "مولانا قطب محمّد بن على شريف لاهيجى، فاضل، عالم، جليل القدر و از معاصران ماست".28 از نوشتار خود مفسّر روشن مى شود كه وى تا سال 1088 زنده بوده است. وى مى نويسد: "روز چهارشنبه، روز عيد قربان سال 1088، به هنگام نماز صبح، در سرزمين گيلان زلزله روى داد".29
شيوه شريف در تفسير
در اين تفسير، همانند تفسير صافى و كنزالدقائق، تنها به ذكر روايت بسنده نشده است؛ از اين رو در نقل روايات و ديگر مباحث، به برنامه منظّمى نياز داشته تا براساس آن، مطالب را ارائه نمايد.
منابع روايات اين تفسير
شريف لاهيجى روايات تفسيرى اين اثر گران بها را از همان كتابهاى معتبر روايى و تفسيرى كه ديگر محدّثان مفسّر از آنها استفاده كرده اند نقل مى كند، برخى از اين كتابها عبارتند از: كافى، تهذيب، من لايحضره الفقيه، معانى الأخبار، عيون الأخبار، اكمال الدين، احتجاج، تفسير عياشى، تفسير قمى و مجمع البيان.
19 ـ تفسير الأئمّة لهداية الأمّة
اين تفسير را محدّث مفسّر محمّد رضا بن عبدالحسين نصيرى طوسى نگاشته است و بنابر آنچه نويسنده الذريعه مى نويسد، وى تا سال 1073 زنده بوده است.
20 ـ مختصر تفسير الأئمّة
اين تفسير به زبان فارسى است كه از متن اصلى تفسير الأئمّة و توسّط خود مؤلّف تلخيص شده است. وى در راز اختصار اين تفسير مى نويسد: چون "تفسير الأئمّة" داراى مجلّدات زياد بود و بيشتر مردم قادر بر فراهم كردن آن نبودند، از اين رو با حذف تفسير عربى و برخى از مباحث ديگر و بسنده كردن به ترجمه آيات و روايتها به فارسى، آن را در شش جلد جاى دادم.32
21 ـ تفسير منشى الممالك
اين تفسير، نوشته سيّد محمّد رضا حسينى است. حرّ عاملى در كتاب أمل الآمل درباره اين تفسير و مؤلّفش مى نويسد: منشى الممالك عالم، فاضل و از معاصران است. از نگاشته هاى او مى توان به كشف الآيات كه بسى شگفت انگيز است و نيز تفسير بزرگى در قرآن كه بيش از سى جلد مى باشد، اشاره كرد؛ اين تفسير به عربى و فارسى است و در آن احاديث و ترجمه آنها آورده شده است.33
بررسى
دستاورد دقّت در اين زمينه، اين است كه يگانگى اين دو تفسير، قابل پذيرش است؛ چرا كه اين دو، با وجه مشتركى كه دارند، بعيد مى نمايد دو اثر مستقل و از دو نويسنده باشند. اين امور عبارتند از:
22 ـ خزائن جواهر القرآن
نوشته يكى از حكيمان عارف به نام على قلى خان بن قره چغاى، زاييده شده در سال 1020 هجرى است. نويسنده الذّريعه درباره اين تفسير و نگارنده اش مى نويسد: وى پس از ملاحظه آيات الاحكام اردبيلى و قصص الأنبياى راوندى، از خدا مى خواهد كه وى را توفيق دهد تا تفسيرى بنويسد كه جامع بحثهاى توحيد، ايمان، احكام، قصّه ها، پندها، آفرينش آسمان و زمين، رجعت، برزخ، حشر، نشر، بهشت و دوزخ باشد. تا اين كه در رمضان 1083، نگارش تفسير خود را آغاز مى كند و ابتدا از بحث توحيد شروع كرده، به بحث بهشت و دوزخ ختم مى كند.37
23 ـ بديع البيان لمعانى القرآن
نگارش محمّد بن على عاملى از معاصران شيخ بهايى است و بنا به گفته شيخ عباس قمى، تا سال 1068 هجرى زنده بوده است.38
24 ـ مختصر نهج البيان
در الذريعه، از اين تفسير ياد شده و درباره آن چنين آمده: "تفسيرى جليل القدر است كه با همه اختصارش در بردارنده مطالب همه تفاسير است". سپس مى نويسد: "كتابت اين تفسير در سال 1097هـ، به خط صالح بن ناصر بحرانى به انجام رسيده است".40
25 ـ نورالأنوار و مصباح الأسرار
نويسنده اين اثر تفسيرى، محمّد بن محمّد تقى مشهور به رضىّ الدين حسينى، زنده در سال 1107، و از شاگردان عبدعلى حويزى (صاحب نورالثّقلين) است.
26 و 27 ـ "رموز التّفاسير" و "رموز تفاسير الآيات"
اوّلى، تفسيرى است به گردآورى خليل بن احمد غازى قزوينى، در گذشته 1089هجرى، سيد محسن امين در "أعيان الشّيعة" از اين اثر با عنوان "رموز التفاسير الواردة عن الأئمة الصّادقين الواقعة فى الكافى والرّوضة و غيرها" نام برده است.45
پی نوشت ها
1 . الذريعة، ج4، ص282؛ گفتنى است همچنانكه ابن نديم در "الفهرست" و شيخ آقا بزرگ تهرانى در "الذريعة" (ج4، ص251) اشاره مى كنند، ابوالجارود زياد بن منذر، متوفّاى 150 هجرى و رئيس فرقه زيديّه جاروديّه و از اصحاب امامان سجّاد و باقر و صادق(ع) نيز تفسير خود را پيش از انحرافش و تنها از امام باقر(ع) روايت مى كند. امّا تفسير او، همان روايات تفسيرى است كه امام به صورت متفرّق بيان داشته اند و او آنها را يكجا گرد آورده است و به نام راوى نيز مشهور شده؛ به خلاف دو تفسير عسكرى و صاحب العسكر، كه اگر چه در برخى موارد، مشابه تفسير ياد شده اند، امّا از همان ابتدا به نام تفسير امام، شهرت داشته اند. بايد اضافه كرد كه در عصر ائمّه(ع)، تفاسير روايى ديگرى (همچون تفسير ابوالجارود) نيز وجود داشتند كه خود، بخشى از حديث به شمار مى رفتند؛ مانند تفسير عطيّه، تفسير كلبى، تفسير مقاتل، تفسير بطائنى و…. 2 . در اين سده، بيش از ده حاشيه بر تفسير بيضاوى (أنوار التنزيل و أسرار التأويل) نگاشته شده است. 3 . به الذريعه، زير عنوان هر كتاب، مراجعه شود. 4 . نوالثقلين، ج1، ص3 5 . نورالثقلين، ج1، ص2 6 . مرحوم فيض در مقدمه ششم از تفسير صافى، به طور گسترده درباره تحريف قرآن بحث كرده است. در اينجا به طور اختصار اضافه مى كنم كه نظريّه "عدم تحريف قرآن" مورد قبول همه مجتهدان و بسيارى از محدّثان است كه مى توان از آن ميان، به شيخ صدوق، شيخ طوسى، سيّد مرتضى، طبرسى (صاحب مجمع البيان)، بلاغى، معرفت و ديگر بزرگان فقه، حديث و تفسير از گذشته تا به امروز، اشاره كرد. به علاوه اين كه خود فيض مى گويد: "ممكن است بگوييم برخى از آنچه از قرآن حذف شده، تفسير و توضيح آن بوده، نه اين كه بخشى از قرآن كم شده باشد. بنابراين، تغيير و تبديل، از جهت معناست كه به تحريف معنوى تعبير مى شود". اين نكته را نيز مى توان افزود كه مرحوم فيض، با همه آنچه مى گويد و مى نويسد، تصريحى بر تحريف ندارد؛ بلكه سخنانى دارد كه مى توان آن را به تحريف معنا كرد؛ مانند اين كه مى گويد: "قرآن و امام، مساوى هستند و آنچه بر سر يكى آمده و بر ديگرى نيز وارد شده است". 7 . تفسير الصّافى، ج1، ص66 8 . الذّريعة، ج2، ص124 9 . تفسير الصّافى، ج1، ص15 10 . الذريعة، ج25، ص154 11 . البرهان، ج1، ص4 12 . الذريعة، ج25، ص188 13 . الذريعة، ج18، ص281 و ج25، ص188 14 . البرهان، مجلّد پيش از جلد اوّل، ص3 15 . پيشين، ص358 16 . پيشين. 17 . التفسير والمفسّرون. 18 . المعين، ج1، ص9 19 . معادن الحكمة فى مكاتيب الأئمّة، ج1، ص33 20 . أمل الآمل، ص256 21 . طبقات أعلام الشّيعه، ج5، ص594 22 . پيشين. 23 . كنزالدقائق، ج1، ص57 24 . الذريعة، ج18، ص152 25 . كنزالدقائق، ج1، ص27 26 . رياض العلماء، ج4، ص262 27 . الذريعة، ج2، ص438 28 . تفسير شريف لاهيجى، ج1، ص26 29 . پيشين، ص1 30 . الذريعة، ج4، ص238 31 . پيشين، ص237 32 . الذريعة، ج20، ص189 و ج18، ص4 33 . أمل الآمل، ص272 34 . رياض العلماء، ج5، ص104 35 . الذريعة، ج4، ص237 36 . پيشين، ص316 و 237 37 . الذريعة، ج17، ص154 38 . هدية الأحباب، ص56 39 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص150 40 . الذّريعة، ج4، ص238 41 و 42 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص297 43 . الذريعة، ج24، ص361 44 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص305 45 . اعيان الشّيعة، چاپ ارشاد، ج6، ص356 46 . الذّريعة، ج11، ص251 47 . معجم المفسّرين، ج1، ص355 |
|
سیر تکاملی تفسیر نگاری(1)
سیدمحمدتقی شوشتری
تفسیر به عنوان مهمترین رویکرد عالمانه به قرآن کریم از پیشینه دراز و کهن، در تاریخ اسلام برخوردار است.اگر بگوییم با نزول آیات قرآن همزاد بوده است، سخن به گزاف نگفتهایم.
تفسیر در عهد رسالت
پیامبر اسلام به عنوان مبلغ رسالات الهی، موظف به تبیین و پرده بر گرفتن از محتوای آن دسته از آیات قرآنی بود که غموض و پیچیدگی در معنا را در برداشت.الفاظ پوشیده بیانی که حتی«زبان شناسان کارآمد تازی»از درک دقایق و مفاهیم و مقاصد آن ناتوان بودند، تعابیری که نیروی دراکه کسی به آفاق گسترده معانیاش نمیتوانست اوج گیرد و پیامبر اسلام به عنوان مبلغ رسالات الهی، موظف به تبیین
تفسیر و طلایهداران آن، در عهد صحابه
پس از ارتحال رسول اکرم(ص)نیاز به شرح و بسط و باز فهمی برخی آیات برای مسلمانان محسوس بود و جمعی از فرهیختگان صحابه که در درک مفاهیم قرآن بیش از دیگران توانایی داشتند و از سرچشمه صافی و فیضان رسول خدا سیراب گشته بودند، بدین مهم پرداختند و به عنوان مراجعی صالح و شاخص در تفسیر و تبیین آیات الهی شناخته شدند که مشهورترین آنان عبارتند از:
1-علی بن ابیطالب(ع)
ابن مسعود میگوید:«قرآن بر هفت حرف نازل شد و هیچ حرف آن نیست مگر این که ظاهر و باطنی دارد و به درستی که علی[ع]علم ظاهر و باطن را دارد» 6 .
2-ابن عباس
علی(ع):«ابن عباس کانما ینظر الی الغیب من ستر رقیق»؛گویا ابن عباس به مسائل نادیده، از ورای پوشش نازکی مینگرد. 18
3-ابن مسعود
علی(ع)فرمود:«ابن مسعود قرآن و سنت را دانست.سپس دانش خود را به نهایت رساند و به همین جهت از نظر علمی به حد کفایت رسید» 27
4-ابی بن کعب
پیامبر(ص):ای ابو منذر:دانش بر تو گوارا باد. 30
مصادر تفسیری صاحبه
الف-قرآن کریم
از آن جا که قرآن«تبیان کل شئ»است، بیانگر خویش نیز هست.تبیین بسیاری از مجملها و تفسیر ابهامها و تشریح موضوعات مورد بحث را میتوان در خود قرآن یافت. بیان رسای رسول اسلام تکمله این مدعاست:«نزل یصدق بعضه بعضا».این روش(تفسیر قرآن به قرآن)مورد عنایت صحابه قرار گرفت و از این طریق آیاتی را که موضوع واحد داشت، در یک جا فراهم میساختد و میان آنها به دقت مقابله میکردند تا مجملات قرآنی تبیین گردد.حمل مطلق بر مقید و عام بر خاص نیز از این دست است. تفسیر آیه شریفه«احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلی علیکم»(مائده/1)به کریمه«حرمت علیکم المیته(مائده/2)و...»از این نمونه است.داستان آدم و هبوط او از بهشت و قصه موسی و مبارزه او با فرعون را که در بعضی از سور به صورت گسترده آمده است، آنها را جمع و با یکدیگر مقابله میکردند و در نتیجه مجملات تفسیر میشد.ذهبی انواعی را برای این روش ذکر میکند که آوردن آن در فسحت این مقال نمیگنجد. 34
ب:پیامبر(ص)
پیامبر مهبط وحی الهی و یگانه مرجع قویم و متین در فهم صحیح معانی و مقاصد آیات بنیات به شمار میرفت.لذا مسلمانان نخستین و اصحاب، در فهم معانی و نکات فراوان معارف قرآنی، بیواسطه از سرچشمه وحی سیراب میشدند و هر مشکلی در زمینه فهم و تفسیر قرآن را با مراجعه به حضرتش مرتفع میکردند و به حکم آیات:«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه...»(نحل/64)و«انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم...»و منطوق دیگر آیات، پیامبر اسلام بعنوان مبین و مفسر معرفی و موظف به تبیین و تفسیر صحیفه الهی گردید تا از رهگذر وحی مسلمانان را با فرامین خداوندی آشنا کند، افقی روشن از تعالیم مترقی قرآن را فراروی آنان بگستراند، از این طریق به شرح و توضیح شأن نزول آیات بپردازد و مقولاتی از قبیل، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و دیگر مسائل قرآنی را بیان فرماید.آلوسی میگوید:«صحابه با اینکه از نظر فصاحت و شیوایی بیان و درک مفاهیم قرآن به برکت مصاحبت با پیغمبر دارای موقعیتی شایان توجه بودند، درباره آیاتی که فهمشان از درک مقاصد آنها قاصر بود از بیان پیامبر گرامی استمداد میکردند 35 ».مفسران روایات تفسیری پیامبر را تحت عنوان تفسیر به نقل یا تفسیر مأثور در آثارشان بیان کردهاند.
ج:اجتهاد و استنباط شخصی
هنگامی که صحابه توضیحی از خود قرآن و یا بیانی از پیامبر نمییافتند؛با توجه به این که لغت عربی را به تمامت آن میدانستند به اعمال رأی و اجتهاد شخصی میپرداختند. ذهبی ابزار استنباط تفسیری صحابه را چنین برمیشمرد:1-شناخت لغت و رموز آن 2-شناخت رسوم و عادات عرب 3-آگاهی از احوال یهود و نصاری در جزیرة العرب به هنگام نزول قرآن 4-قوه درک وسعه فهم 37 روشن است که بنیه تفسیری صحابه با توجه به ادوات فوق در یک سطح نبوده است.
د:اخبار اهل کتاب
هماهنگی قرآن در تاریخ انبیاء و امم پیشین و بسیاری از حوادث تاریخی با تورات و انجیل مثل تاریخ ولادت حضرت عیسی(ع)و معجزات آن حضرت و نیز کلی گویی قرآن در بازگویی قصص و تاریخ سلف و بسنده کردن به مباحثی که فقط جنبه عبرت آموزی دارد، باعث گردید که صحابه به عالمان اهل کتاب برای تفسیر و تفصیل و بیان جزئیات برخی از آیات مراجعه کنند.با توجه به وقوع تحریف در تورات و انجیل و پدید آمدن مطالب جعلی در اخبار یهودیان و مسیحیان زمینه نفوذ اسرائیلیات در تفسیر فراهم آمد و در نتیجه، قصص انبیاء و وقایع تاریخی آکنده از جعل و تحریف گردید.البته، این امر تأثیر فاجعه باری در تفسیر و تفاسیر اسلامی داشت؛زیرا این کار تنها به زمان صحابه محدود نبود، بلکه بتدریج استمرار و فزونی یافت و بسیاری از داستانهای ساختگی و خیالی از این مجرا در تفسیر نفوذ کرد.شهرت استناد مفسران به اخبار اهل کتاب به حدی بود که احمد بن حنبل میگفت:«سه چیز است که ریشه و اساسی ندارد: تفسیر، ملاحم و مغازی 38 احمد امین تصریح میکند که بزرگان صحابه علی رغم تأکید پیامبر(ص)مبنی بر عدم تصدیق یا تکذیب اهل کتاب بر خلاف آن عمل کرده، آنان را تصدیق میکردند» 39 .
ه-اشعار جاهلیت عرب
باور برخی از صحابه بر این بود که چون قرآن عربی است، شناخت الفاظ آن در زبان عربی نیز الزامی است.لذا بر شناخت واژگان غریب قران از گذر تفحص در شعر عرب تأکید میورزیدند.خلیفه دوم هماره میگفت:«دیوان خود-شعر جاهلیت-را حفظ کنید تا گمراه نشوید 40 ».ابن عباس گفته است:«الشعر دیوان العرب فاذا خفی علینا الحرف من القرآن الذی انزله لله بلغة العرب رجعنا الی دیوانها فالتمسنا معرفة ذلک منه»؛ شعر دیوان عرب است هر گاه حرفی از قرآن برای ما مبهم میآمد قرآنی که خداوند آن را به زبان عربی نازل کرد برای شناخت آن به شعر استناد میکردیم 41 ».در روایتی، ابن عباس ضمن پاسخ دادن به سؤالات نافع بن ازرق پیرامون مشکل قرآن به شعر عرب استدلال کرده است.تعداد مسائل نافع دویست و اندی بوده که سیوطی صد و نود مورد از آنها را بیان داشته است.ابن عباس از پیشتازان استناد به شعر در فهم غرایب قرآنی به شمار میآید.نیشابوری در مقدمه تفسیر خود، این شیوه را مورد نقد قرار داده، میگوید:«با این اسلوب در حقیقت ما شعر را اصل قرار دادهایم و قرآن را بعنوان فرعی بر آن بررسی کردهایم 42 ».
و:مفردات لغت عرب
از دیگر مصادر تفسیری صحابه، استناد به استعمالات گفتاری و سخنان اعراب بدوی در بیان معانی واژههای غریب قرآنی است.عمر روزی بر فراز منبر آیه«او یاخذهم علی تخوف»را خواند و معنای«تخوف»را از مردم سؤال کرد و پاسخ شنید 43 .از ابن عباس نقل شده است که میگفت:معنای«فاطر السموات»را نمیدانستم تا اینکه با حضور در مخاصمه دو مرد بیاباننشین که در مورد چاهی گفتگو میکردند و یکی از آنها میگفت:«انا فطرتها»و مرادش این بود که من به حفر آن آغاز کردهام با معنای«فاطر» آشنا شدم 44 .
ارزش تفسیری صحابه
صحابه نزدیکترین افراد به مقام رسالت و منبع منیع وحی و هماره ملازم و مصاحب رسول خدا بودند و پیوسته از آبشخور زلال رسالت سیراب میگشتندآرای تفسیری صحابه مادام که رأی و اجتهاد در آنها راه نداشته باشد و مستند به قول پیامبر(ص)باشد از ارزش و قداست والایی برخوردار است و باید به سان روایت مرفوع 45 عمل کرد.اما در مواردی که نظریات تفسیری آنها اجتهادی باشد، بسیاری از بزرگان در آنها تأمل کردهاند و قائل میباشند که از موقوفات میباشد و الزامی در اخذ به آنها نیست.برخی دیگر بر این باورند که چون صحابه جملگی اهل زبان بودهاند آرایشان حجت میباشد.
ویژگیهای تفسیری صحابه
1-در این مرحله بخشی از قرآنکه فهم آن بر صحابه دشوار بود تفسیر گردید.
تفسیر صحابه در بوته نقد
با وجود اینکه صحابه شنیدهها و آموختههای خویش از پیامبر را که راجع به معانی آیات بود در قالب روایت مسند یا مرفوع بیان میکردند، اما نمیتوان تمامی روایاتی را که در تفسیر آوردهاند، به قطع و یقین جزو احادیث نبوی به حساب آورد و القای رأی و اعمال نظر آنان را نادیده انگاشت.بر این مدعا سه دلیل را میتوان اقامه کرد:
پاورقیها
(1)اعجاز القرآن، ص 118. (2)الاتقان ج 4، ص 298. (3)مستدرک حاکم ج 2، ص 538. (4)التفسیر و المفسرون. (5)الاتقان، ج 2، ص 595. (6)همان، ص 319. (7)همان، ج 1، ص 204. (8)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 89. (9)همان. (10)همان. (11)الاتقان ج 2، ص 319. (12)همان، ص 589. (13)حضال صدوق، ص 123. (14)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 89. (15)تأسیس الشیعه، ص 324. (16)الاتقان، ج 2، ص 589. (17)نهج البلاغه، خطبه شقشقیه. (18)الاتقان، ج 2، ص 319. (19)سفینة البحار، ج 2، ص 414. (20)البرهان، ج 2، ص 175. (21)سفینة البحار، ج 2، ص 414. (22)همان. (23)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 67. (24)اعلام الموقعین، ج 1، ص 20. (25)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 70. (26)کفایة الاثر، 291، و سه مقاله در تفسیر و نحو، ص 133. (27)مناهل العرفان، ج 1، ص 483. (28)اسد الغابة، ج 3، ص 260. (29)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 87، 88، و تفسیر طبری ج 1، ص 27 و 28. (30)مقدمتان فی علوم القرآن، ص 64. (31)تاریخ قرآن رامیار، ص 341. (32)دراسات فی التفسیر و رجاله، ص 68. (33)الدر المنثور، ج 2، ص 8. (34)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 38 و 39. (35)همان، ص 35. (36)همان، ص 55-57. (37)همان، ص 58. (38)معجم البلدان، ج 3، ص 22. (39)فجر الاسلام، ص 201. (40)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 74. (41)معجم غریب القرآن، ص 234. (42)تفسیر قرآن، ج 1، ص 6. (43)التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 34. (44)البرهان فی علوم القرآن ج 1، ص 293. (45)روایت مرفوع حدیثی است که از وسط سلسله یاآخر آن یک یا چند نفر از روات افتاده باشند، لکن راوی تصریح به رفع کند. (46)الاتقان، ج 2، ص 183. (47)ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، 3. (48)قانون تفسیر، ص 435. (49)المیزان، ج 15، ص 342. (50)همان. (51)مقدمه ابن خلدون، ص 439. (52)فصلنامه تحقیقات تاریخی، شماره 3. (53)حکیم، محمدباقر، علوم القرآن، ص 128. |
|
نگرشی بر فهم تاریخی قرآن
دکتر مجید معارف
مقدّمه
تفسير قرآن از ديرينه ترين علوم اسلامي است كه از آغاز نزول قرآن مورد توجه مسلمانان بوده است. دليل اين توجّه طبيعت اجمالي قرآن از يك طرف و نياز به تبيين و توضيح مجملات قرآني از سوي ديگر است.
آموزش قرآن در عصر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)
به طوري كه گفتيم قرآن كريم در بسياري از زمينه ها، از جمله سرگذشت هاي تاريخي، حوادث عصر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و مهمتر از اين دو آيات الاحكام به اجمال نازل شده است. در اين مورد از همان عصر نزول، سؤالاتي براي مسلمانان به وجود مي آمد كه با مراجعه به رسول خدا(صلي الله عليه وآله)پاسخ آنها روشن مي گشت. از طرف ديگر مهمترين وسيله رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اثبات حقانيت خود و نيز هدايت و راهنمايي مردم، همان قرآن بود كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) چه در مكه و چه در مدينه از آن بهره برداري كردند. از قرائن تاريخي بر مي آيد كه آن حضرت در استفاده از قرآن ـ با توجه به مخاطبان خود ـ از دو شيوه به شرح زير استفاده كرده اند:
1ـ إسماع قرآن كريم
يعني: «(بگو) اين قرآن به من وحي شده است تا با آن شما و هر كه را (كه پيام آن) به او برسد بيم دهم...» واضح است كه در اين موارد آيات قرآن بدون هيچ توضيحي به گوش مردم مي رسيد و اشكالي هم در انجام مأموريت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ـ كه همان ابلاغ كلام وحي بود ـ به وجود
2ـ إقراء قرآن
اقراء در اصطلاح علوم قرآني به معناي آموزش قرائت قرآن و نيز تحويل گرفتن قرائت شاگرد و كوشش در اصلاح قرائت اوست.(9) به اين جهت به استاد و معلّم قرآن مُقْري گفته مي شود و اين تعبير با اصطلاح قاري تفاوت دارد. شيوه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در مقابل مؤمنان اقراء قرآن بود كه طبعاً با اسماع قرآن تفاوت دارد. اما از آنجا كه مخاطبان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) عرب زبان بودند و در يادگيري عبارات قرآن مشكل چنداني نداشتند، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در مسير اقراء قرآن حقايقي از مفاهيم قرآن را نيز به آنان منتقل مي ساخت، ضرورت اين كار از آنجا بود كه مؤمنان پس از وارد شدن به دايره مسلماني، نيازمند آموزش احكام ديني بودند امّا آيات قرآني فاقد جزئيات احكام و مقرّرات ديني بود.
نظام امتيازي يا امتيازدهي با قرآن(13)نظام امتيازي يا امتيازدهي با قرآن
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) براي گسترش فرهنگ قرآني در جامعه، نظام ويژه اي ابداع فرمود كه به «نظام امتيازي با قرآن» معروف است. پيامبر گرامي با فرمودن: «اَفْضَلُ
1ـ بيان مصاديق آيات در عمل
در مواردي آن حضرت با عمل خود مصاديق آيات قرآن را نشان داده و اصحاب را با حقيقت آن آشنا مي ساخت. اين موضوع به خصوص در زمينه آيات احكام و آيات اجتماعي قرآن شواهد متعدّدي دارد كه از هر كدام به ذكر يك نمونه بسنده مي شود:
2ـ توضيحات شفاهي در تبيين آيات
در بسياري از موارد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) با توضيحات خود، حقايق قرآن را در اختيار اصحاب خود قرار مي داد. در اين مورد روايات معتبري در كتب شيعه و سني وجود دارد كه نمونه هايي از آن نقل مي شود:
3 . پاسخ به سؤالات قرآني صحابه
گرديد، برخي از صحابه به پيامبر(صلي الله عليه وآله) عرض كردند: كداميك از ماست كه به نفس خود ظلم و ستم نكرده است؟! امّا رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود: در اين آيه مراد از ظلم و ستم شرك است. آيا نشنيده ايد كه بنده صالح خدا (لقمان) گفت كه: ( إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)(30) يعني: همانا شرك ستم بزرگي است.
وارثان علوم نبويوارثان علوم نبوي
پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) داناترين مردم به حقايق قرآن اهل بيت(عليهم السلام) هستند. رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) در طول حيات خود نه تنها صلاحيت سياسي اهل بيت(عليهم السلام) بلكه مقامات علمي آنان را نيز براي مردم تشريح فرمود. به عنوان مثال
شؤون اهل بيت(عليهم السلام)شؤون اهل بيت(ع)
شيعه و سنّي از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وعِتْرَتي اَهْلِ بَيْتي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً. وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»; يعني: «من در ميان شما دو ميراث وزين به يادگار مي گذارم ـ كتاب خدا و عترت و اهل بيتم ـ كه تا وقتي به اين دو تمسّك جوييد گمراه نخواهيد شد و اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آنكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»
وصيّت نانوشته وصيّت نانوشته
در آستانه وفات رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اتفاق تلخي رخ داد كه به دليل حسّاسيت زمان وقوع، تاريخ، آن را با تمام جزئيات به ثبت رساند. جريان اين اتّفاق در بيشتر كتب حديثي و تاريخي وارد شده است. به عنوان مثال، در كتاب صحيح بخاري آمده است:
پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله)پس از رسول خدا(ص)
به دنبال رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و در پي انزواي اهل بيت(عليهم السلام)از خلافت و جانشيني آن حضرت، دو كار ديگر از ناحيه زمامداران به وقوع پيوست كه هر كدام در تضعيف فرهنگ اسلامي آثار نامطلوبي بر جاي گذاشت. اين اقدامات عبارت بودند از:
الف ـ ممنوعيت نقل و نگارش حديث پيامبر(صلي الله عليه وآله)
پس از وفات رسول خدا(صلي الله عليه وآله)، نقل و نگارش احاديث آن بزرگوار ابتدا دچار محدوديت و سپس مورد ممنوعيت قرار گرفت. قراين اين مطلب بيش از آن است كه بتوان در اين حقيقت تاريخي به ترديد پرداخت و دانشمندان اسلامي ـ از شيعه و سنّي ـ در كتاب هاي تاريخي و روايي خود نوعاً به درج شواهد اين مطلب اقدام كرده اند. به عنوان مثال شمس الدين ذهبي در كتاب تذكرة الحفّاظ
ب ـ رويگرداني و جلوگيري از تفسير قرآن
كار ديگري كه پس از وفات رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در جامعه اسلامي رخ نمود، بي توجهي عده اي از صحابه به امر تفسير قرآن و تشويق صرف به تلاوت و ختم آن بود. و عجيب آنكه اين كار توسط كساني پي ريزي گشت كه در وفات رسول خدا(صلي الله عليه وآله) شعار «حَسْبُنا كتاب الله» سر داده بودند و انتظار مي رفت كه بيش از ديگران به مفاهيم قرآن توجه كنند. بنا به روايات تاريخي، نخستين كسي كه از بحث پيرامون آيات قرآني خودداري كرد، خليفه نخست بود. و به طوري كه محدثان نوشته اند، زماني كه ابوبكر درباره معناي: ( وَكَانَ اللهُ عَلَي كُلِّ شَيْء مُقِيتاً)(54) پرسشي كردند، او در پاسخ گفت: «كدام آسمان بر من سايه افكند و كدام زمين مرا در برگيرد اگر درباره كتاب خدا چيزي را كه ندانم بر زبان آرم؟».
تفسيرگويي در عصر صحابهتفسيرگويي در عصر صحابه
از آنجا كه قرآن پايه اصلي حقايق ديني براي مسلمانان به شمار مي رفت، سياست جلوگيري ازتفسير قرآن نتوانست به عنوان سياستي دائمي برقرار بماند; به ويژه آنكه شعاري چون: «حَسْبُنَا كِتَاب اللَّه» طنين انداز شده و انتظار ويژه اي را از قرآن به وجود آورده بود. از اين رو ابتدا در دوره خلافت عمر دو تن از صحابه ـ يعني عبدالله بن عباس و عايشه (همسر پيامبر) ـ اجازه يافتند كه در خصوص تفسير قرآن و يا بيان مسائل شرعي، مطالبي را با مردم در ميان گذارند.(58) و سپس با انتقال پاره اي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) به
1 . نقد ملاك رأي و قياس
با توجه به رواياتي كه از صادقين(عليهما السلام) وارد شده است، آن دو بزرگوار در بيان مسائل اسلامي هر گونه استفاده از رأي و قياس را مردود دانسته و معتقدان به رأي و قياس را با شيطان برابر دانسته اند. مطابق اين روايات اگر دين الهي با مبناي قياس سنجيده شود به تدريج اصالت خود را از دست داده و نابود خواهد شد.
2 . انتقاد از فقهاء و مفسران اهل سنت
در پاره اي از روايات امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) به انتقاد از فقها و مفسران اهل سنّت پرداخته و آنان را فاقد هر گونه درك صحيح نسبت به قرآن اعلام نموده اند. به نظر مي رسد دليل اين موضع گيري امامان(عليهم السلام) به جهت استفاده اهل سنّت از رأي شخصي در حوزه تفسير و مسائل فقهي آن هم به گونه افراطي بوده است. اينك به موارد زير توجه كنيد:
3 . جهت گيري صحيح نسبت به قرآن
امامان شيعه(عليهم السلام) با جهت گيري صحيح نسبت به قرآن، كتاب الهي را به صحنه مباحث فكري باز گرداندند. آنان بدين منظور شاگردان خود را با مفاهيم قرآن آشنا كردند و
الف ـ نهي از تندخواني و ختم سريع قرآن
در معناي: (ورَتّل القُرآن تَرتيلا)(70) از قول علي(عليه السلام)
ب ـ دعوت به ريشه يابي مطالب در قرآن
امامان(عليهم السلام) معتقد بودند كه هر مطلبي بلاشك ريشه اي در قرآن دارد كه ميتوان با تأمل و تدبر به آن دست يافت. از اين رو شاگردان خود را به گونه اي تربيت كرده اند كه بتوانند به ريشه هاي مطالب در قرآن واقف گردند.
د ـ توضيح و تبيين مقاصد قرآني
روايات زيادي در دست است كه نشان مي دهد كه امامان شيعه(عليهم السلام) نيز همانند رسول خدا(صلي الله عليه وآله)به تبيين حقايق قرآن اشتغال داشته و خصوصاً به سؤالات اصحاب و مراجعان خود به روشني پاسخ داده اند. در اين روايات مشاهده مي گردد كه امامان(عليهم السلام) گاه به توضيح لغات و تعابير مهم آيات پرداخته اند. گاه در باب شأن نزول آيات و نيز مصاديق آنها را به زبان آورده اند، و گاه نيز در زمينه تفسير آيات قرآن مطالبي را با مخاطبان خود در ميان نهاده اند. ضمناً در اين پرسش و پاسخ ها تفاوتي بين دوستان و يا دشمنان امامان نبوده است. در اين قسمت از بين انبوه روايات قرآني به ذكر سه نمونه بسنده مي شود:
د ـ روشنگري در زمينه تأويل قرآن
مرتبه اي از حقايق قرآني كه فراتر از تفسير آن است تأويل قرآن است. تأويل در لغت به معناي برگرداندن و رجوع است(91) و تأويل قرآن بر طبق شواهد روايي و لغوي به معناي برگرداندن كلام از معناي ظاهري به معنايي است كه گاه قرينه و شاهد كافي بر آن در لفظ وجود ندارد. اگر چه بعد از بيان معناي تأويلي بهوسيله خاندان وحي معلوم مي شود كه نوعي تناسب بين معناي ظاهري و معناي تأويلي وجود دارد ولي اين تناسب قاعده و روشي ندارد كه همگان بتوانند با فراگرفتن آن به تأويل آيات قرآن كريم دست يابند.
منابع و ماخذ
1 . قرآن مجيد.
پى نوشتها:
1 . چنانكه قرآن كريم در سوره جمعه آيه دوم مي فرمايد: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي اْلأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ...» يعني: او خدايي است كه در بين مردمي درس ناخوانده پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها مي خواند و پاكشان مي ساخت و...»، لذا نخستين مرحله از كار رسول خدا(صلي الله عليه وآله)تلاوت آيات الهي بر مردم و رساندن قرآن به گوش آنها بود. 2 . سوره انعام، سوره آيه 19 3 . از جمله بنگريد به السيرة النبويه 1 / 289، الاتقان 4 / 5، تفسير مجمع البيان 10 / 584، تفسير الميزان 20/ 92. 4 . سوره مدّثر، آيات 11 الي 25 5 . تاريخ قرآن; دكتر محمود راميا 214-219 تحت عنوان: تأثير قرآن. 6 . در سوره فصلت آيه 26 آمده است: (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ) يعني: و كساني كه كافر شدند گفتند: به اين قرآن گوش فرا دهيد و (هنگام قرائت وي) سخن ياوه در آن افكنيد (هياهو و جنجال كنيد) تا شايد پيروز شويد. 7 . «سوره علق، آيات 9 ـ 10» بنگريد به تفسير مجمع البيان 10/ 782، تفسيرالميزان 20/ 327 و 329. 8 . در آنجا كه مي فرمايد: (كَلاّ لا تُطِعْهُ وَ...) يعني: چنين از او (ابوجهل) اطاعت مكن و... . 9 . تفسير مجمع البيان 10 / 719. 10 . القرآن الكريم و روايات المدرستين 1/ 133. 11 . مناهل العرفان 1/ 234. 12 . تفسير ابن كثير 1/ 4، اضافه مي شود كه در متن برخي از اين روايات آمده است كه: «اِنَّ رَسولَ اللهِ كانَ يُقرِئهم العشر...» لذا واژه «اقراء» به مفهوم تعليم همه جانبه قرآن است، بنگريد به القرآن الكريم و روايات المدرستين 1/ 157. 13 . تعبير از علامه سيد مرتضي عسكري است با عنوان: «نظام المفاضلة بالقرآن» بنگريد به القرآن الكريم و روايات المدرستين 1/ 165 14 . تفسير مجمع البيان 1/ 84. 15 . صحيح بخاري 6/ 594، سنن ترمذي 5/ 159، بحارالانوار 89/ 186. 16 . سنن ابوداود 1/ 159 و 160. 17 . تفسير ابن كثير 1 / 37. 18 . تفسير مجمع البيان 1/ 85، سنن ترمذي 5/ 163. 19 . صحيح بخاري 1/ 117. 20 . آل عمران / 62. 21 . تفسير ابن كثير 1/ 379. 22 . الاتقان 4/ 245. 23 . بقره : 143 24 . الاتقان 4/ 246. خداوند شما را امّتي معتدل و ميانه قرار داد. 25 . نساء : 59 26 . الكافي 1/ 287. 27 . بقره: 152 28 . الاتقان 1/ 247. 29 . انعام / 82. 30 . لقمان / 13 31 . تفسير مجمع البيان 3/ 506. 32 . آل عمران / 97 33 . الاتقان 4/ 250. 34 . التفسير والمفسرون 1/ 49. 35 . سنن ترمذي 5/ 596. 36 . به نقل از السيرة النبويه 1/ 262. 37 . سنن ترمذي 5/ 595. 38 . سوره الحاقه / 12. 39 . تفسير مجمع البيان: 10/ 519. 40 . نهج البلاغه: خطبه 128. 41 . الاتقان 4 / 233. 42 . همان. 43 . همان. 44 . معارف اسلامي ص 218. 45 . اصول كافي 1 / 287. 46 . همان. 47 . صحيح بخاري: 1 / 120. 48 . بحارالانوار 22 / 472. 49 . تذكرة الحفّاظ: 1 / 3. 50 . همان: 1 / 7. 51 . جهت اطلاع بيشتر از انگيزه هاي ممنوعيت نقل و نگارش حديث و نقد آنها بنگريد به كتاب تاريخ عمومي حديث ص 84 ـ 86. 52 . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 11 / 44 و 4 / 63 ـ 68. 53 . سنن دارمي 1 / 126. 54 . نسا / 88 55 . تفسير ابن كثير 1/ 6. 56 . تاريخ طبري: 4/ 204 و نيز بنگريد به شرح نهج البلاغه 12 / 93. 57 . جهت اطلاع از اين روايات بنگريد به سنن دارمي 1 / 54 و 55. 58 . القرآن الكريم و روايات المدرستين 2 / 419. 59 . تاريخ تفسير قرآن كريم 68 ـ 87. 60 . علت اين آلودگي آن بود كه منبع اصلي اين مطالب كتب اهل كتاب در آن دوره بود كه به علت وقوع تحريف در آنهاآكنده از مطالب خرافي و غير واقعي بود. جهت اطلاع بيشتر در اين باره بنگريد به كتاب تاريخ عمومي، ص 103 حديث تحت عنوان: پيدايش اسرائيليات و قصه پردازي. 61 . سنن دارمي 1 / 58 ـ 60. 62 . اصول كافي 1 / 60. 63 . اصول كافي 1 / 56. 64 . همان. 65 . اصول كافي 1 / 60. 66 . تفسير البرهان 1 / 18. 67 . علل الشرايع 1 / 112. 68 . تفسير صافي 1 / 35. 69 . الكافي 2 / 617. 70 . مزمل/4 71 . وسائل الشيعه 4 / 836. 72 . بقره/ 121 73 . وسائل الشيعه 4 / 863. 74 . از جمله بنگريد به القرآن الكريم و روايات المدرستين 1/171 و 181. 75 . اصول كافي: 1 ./ 61. 76 . همان 1 / 60. 77 . همان. 78 . از جمله بنگريد به اصول كافي 1/ 60. 79 . در اين خصوص بنگريد به پژوهشي در تاريخ حديث شيعه ص235. 80 ، 2 ، 3 ، 4 . الذاريات: 1 ـ 4 84 . تفسير القرآن العظيم 4 / 248. 85 . فرقان/67 86 . تفسير نورالثقلين 4 / 27. 87 . توبه/31 88 . اصول كافي 1 / 53. 89 . اسراء / 60 90 . تفسير نورالثقلين 3 / 179، تفسيرالبرهان 2 / 425. 91 . القاموس المحيط 3 / 341. 92 . سوره آل عمران / 7. 93 . واقعه: 79 94 . سوره آل عمران / 7: (اما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأويله). 95 . ملك/30 96 . تفسير نور الثقلين 5 / 387. 97 . بقره / 2 98 . الكافي 1 / 69. |
|
سرگذشت علم تفسیر(10)؛ تطور تفسیر طی قرون و اعصار
فرج الله فرج اللهی
در قرن چهارم و پنجم، علاوه بر تفسیر شیخ مفید، شریف رضی، سید مرتضی، تفسیر شیخ طوسی به نام «تبیان» نخستین تفسیر جامع شیعی است که به روش اجتهادی به رشته تحریر درآمد.
قرن چهارم تا ششم
قرن چهارم و پنجم؛ دوره شکوفائی دانش مسلمانان است. در این دوره دانش مسلمانان بیش از پیش شکوفا گشته و در رشتههای گوناگون آثار زیادی را به رشته تحریر در آوردند که یکی از آنها رشته تفسیر است.
نمونههایی از تفاسیر شیعه
تفسیر «علی بن ابراهیم قمی» (متوفی 307) که از مفسران شیعه میباشد وکتابهای متعددی دارد از جمله آنها میباشد(1).
قرن پنجم و ششم
پس از استقلال تفسیر از حدیث در قرن سوم و چهارم، با پیشرفت علمی چشمگیری که علمای اسلام بالخصوص شیعه داشتند، در این دوره(قرن 5 و 6)، مفسران شیعه؛ به تفسیر اجتهادی روی آوردند، تفسیری که براساس تفسیر قرآن به قرآن و با استفاده از لغت و قواعد ادبی و عربی بنا نهادند. و این راه را خود ائمه فراروی اصحاب و شیعیان قرار دادند و به آنان آموختند که چگونه در آیات قرآن تدبّر و تفکّر کنند. لذا در قرن پنجم و ششم تفسیرهائی مانند: «مجمعالبیان»، «جوامعالجامع» «مرحوم طبرسی» نوشته شد که از مهمترین تفاسیر اسلامی و ثمره همین پیشرفت علمی مسلمانان میباشد.
قرن هفتم تا نهم
این سه قرن(7 و 8 و 9) قرنهای عقبافتادگی و اُفت مسلمانان در علم بشمار میرود و در واقع در این قرنها صدماتی که به فرهنگ و تمدن اسلامی وارد شده است، هیچگاه فراموش نمیشود. در این قرنها شیعیان هیچگونه ابتکاری در تفسیر ندارند.
پی نوشت ها:
1) آیتالله خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج11، ص 194 به نقل از رجال شیخ. 2) تفسیر و مفسّران، معرفت، محمد هادی، ج2، ص 183 - 184. 3) کلّیات فی علمالرجال، آیتالله سبحانی، جعفر، ص 313 - 314. 4) الذریعة، ج4، ص 302. 5) مقدمه تفسیر عیّاشی، از علامه طباطبائی. 1) ایازی، سید محمد علی، سیر تطور تفاسیر شیعه، ص 58. 2) تأسیس الشیعه، ص 336. 3) حقائق التأویل فی متشابه التنزیل (تأسیس الشیعه، ص 338). 4) لازم به یادآوری است که مرحوم سید مرتضی علمالهدی اثر مستقلی به نام تفسیر ندارند، بلکه مقصود، همان کتاب «امالی» یا موسوم به «الغُرَرُ و الدُّرَر» معظمله است که با روش اجتهادی در مورد تفسیر و کلام نوشته شده (الذریعة، ج4، ص 262). 5) الذریعة، ج4، ص 252. 1) التفسیر والمفسّرون، ج2، ص 99. 2) تأسیس الشیعة، ص 335 - الذریعة، ج4، ص 301. |
|
آفاق تفسير از افق تحقيق
محمدعلى سلطانى
آفاق تفسير (مقالات و مقولاتى در تفسيرپژوهى), محمدعلى مهدوى راد, تهران, هستى نما, چاپ اول, 1382, 524ص, وزيرى.كتاب آفاق تفسير مجموعه مقالاتى در حوزه تفسير و تاريخ تفسير است كه استاد مهدوى راد از ديرباز در اين جا و آن جا به نشر آن پرداخته است. بسيارى از افراد كه با انديشه و تلاش هاى استاد در حوزه تفسير آشنا و مقاله هاى وى را در نشريّات معتبر خوانده بودند و يا درس هاى مشار اليه را در دانشگاه و حوزه ديده بودند, همواره در انتظار نشر آنها در يك مجموعه بودند و شايد صاحب اين قلم كه بيشترين آشنايى با وى و انديشه و افكار و پژوهش هاى ژرف و گسترده اش دارد, از همه فزون تر در انتظار چنين حادثه اى بود. وسواس علمى و دقت و احتياط هاى بسيار استاد همواره مانع بزرگى در برابر اصرار دوستان و آشنايان وى براى گردآورى مقالات و نشر آن در يك مجموعه بود. اشتغال نسبتاً طولانى مشار اليه به عنوان سردبير نشريه اى كه در صدد اصلاح و سامان دهى پژوهش و نشر در حوزه دين و انديشه هاى انسانى است و همواره دغدغه تحقيقات و پژوهش هاى درست را دارد و از پلشتى و بى سامان نگارى در حوزه دين در رنج است, بر احتياط و وسوسه علمى وى افزوده بود. همواره مهلتى را بايسته مى ديد تا خام ها پاخته شود و ناسفته ها سفته گردد. ولى اين مهلت كم كم به نهر حيات تبديل مى شد كه بر پاى نهال يأس جارى مى گشت. سپاس خداى را اصرار دوستان كار خود را كرد و نويسنده را به نشر مقالات پراكنده راضى ساخت و اولين دفتر از اين مجموعه راهى بازار كتاب شد. اين سرآغاز را به فال نيك مى گيريم تا فرجام آن نشر تحقيقات مستقل وى در تاريخ تفسير گردد كه ساليان سال است وى بدان اشتغال دارد كه اگر چنين شود اثرى به ياد ماندنى و پر بهره در قلمرو تاريخ تفسير در اختيار پژوهشگران قرار خواهد گرفت و اين خلأ پر خواهد شد. به يمن اين آغاز خوش, نگاهى به مجموعه مقالات آفاق تفسير مى افكنيم:
پيش گفتار
پيش گفتار سخنى است كه در آن چگونگى شكل گيرى مقالات به طور گذرا مطرح شده است. تاريخ رويكرد استاد به بحث هاى تفسيرى و به خصوص تاريخ تفسير داستانى خواندنى دارد. اين داستان به واقع گونه اى از روند انديشه و فرهنگ در حوزه علميه قم پس از انقلاب است. افسوس كه ملاحظات سياسى هيچ گاه فرصتى بايسته در اختيار كسى نگذاشت كه اين داستان بيان شود و هرجا هم سخنى گفته شده گذرا و سربسته بود. اى كاش روزى صاحب همتى اين موضوع را بشكافد و چيزهاى ناگفتنى را بازگو كند. در اين جا, صاحب اين قلم كه همواره در كنار مشار اليه بودم به بهانه تاريخ مقالات مجموعه (آفاق تفسير) اشاره اى البته گذرا به آن مسائل مى كنم باز هم به اميد آن كه روزى نويسنده اى همه داستان را بسرايد.
پيام جاودانه
مقاله پيام جاودانه به قرآن به عنوان پيامى جاودان مى پردازد كه در ظلمتكده جزيرةالعرب, نور حكمت و خرد را تابانيد. مقاله با بيان زيبا چگونگى و روند جايگزينى انديشه و فكر صلح و صفا در سرزمين خشونت و بى فرهنگى و قتل و تجاوز را توضيح مى دهد. چگونگى درهم شكستن زنجير جهل و نادانى, خرافه و كج انديشى, تبعيض و ستم از دست و پاى مردم جزيرةالعرب و گشوده شدن راه هايى در آن منطقه و در پى آن در گستره زمين, سخنى است كه مقاله در پى توضيح آن است.
تفسير در عصر پيامبر
نويسنده در اين مقاله نخست تلاش مى كند اين واقعيت را آشكار كند كه پيامبر(ص) همان گونه كه مسئوليت ابلاغ پيام الهى را بر دوش داشت مسئوليت تبيين, تفسير و توضيح كلام الهى را نيز عهده دار بود. و بر اين اساس به تبيين آيات الهى مى پرداخت كه گاه به طور مستقيم و گاه در پى پرسش صحابه به آن مبادرت مى ورزيد. اين كه پيامبر(ص) چه مقدار از قرآن را تفسير كرده است, بحث بعدى مقاله است و نويسنده اقوال گوناگون را در اين خصوص نقل مى كند و در نهايت ديدگاه مرحوم شهيد صدر را برمى گزيند كه پيامبر(ص) در دو عرصه به تفسير قرآن پرداخته است: در سطح عموم و بر پايه نيازهاى آن روز كه فراگير و ژرف نبود و در سطح كسانى كه بايد ميراث قرآن را به دوش مى كشيدند كه در اين سطح شامل و كامل و استوار و ژرف بود. نويسنده از گونه هاى تفسير پيامبر(ص) ياد مى كند و در اين راستا از تبيين مجمل, تخصيص عام, تقييد اطلاق, توضيح مفاهيم شرعى, تفصيل احكام, بيان ناسخ و منسوخ, تأكيد بر بيان قرآن سخن به ميان مى آورد. در ادامه نيز نمونه هايى از تفسير رسول اكرم(ص) را در پيش ديد خوانندگان قرار مى دهد.
درآمدى بر تفسير صحابه
در اين مقاله, نخست (صحابى) تعريف شده و بر تفاوت فهم صحابيان از قرآن انگشت گذاشته شده است و از مفسران مطرح در بين صحابه ياد مى كند و از قول جلال الدين سيوطى مى آورد كه از ميان صحابيان ده نفر مشهور به تفسير بودند. سپس به چگونگى تفسير برخى از مفسران مشهور از ميان صحابه مى پردازد و در آغاز از على(ع) به عنوان پيشواى مفسران ياد مى كند, و از آگاهى على(ع) به قرآن از قول وحى, پيامبر(ص), صحابيان سخن مى گويد و سپس قرآن را از ديد على(ع) مى نماياند و از تفسير على(ع) و مصحف وى بحث به ميان مى كشد. برخلاف تمام مفسّران و قرآن پژوهان بر اين باور رفته اند كه مصحف على(ع) براساس نزول نبوده است. آن گاه وعده داده كه در مقامى از اين موضوع به تفصيل سخن بگويند, كه شايسته نيز هست.
تفسير مأثور: كفايت ها و كمبودها
تفسير مأثو گونه اى از تفسير است كه در ميان پيشينيان تقريباً يكه تاز ميدان تفسير بود و بعدها گونه هاى ديگرى از تفسير پا به عرصه نهاد. از اين رو بحث تفسير مأثور تداوم طبيعى بحث تفسير در عصر صحابه است. نويسنده در اين مقاله نخست به تعريف اثر و تفسير مأثور پرداخته و جايگاه آن را بر پايه مصاديق سه گانه تفسير مأثور كه با توجه به نوع نگرش و تعريف تفسير مأثور به وجود آمده, نشان داده است.
نام ها و اوصاف قرآن
از آنجايى كه (نامگذارى پديده ها, براساس انديشه ها, آرمان ها و ارزش هاى گوناگون شكل مى گيرد, و در واقع, نام پديده ها به گونه اى نشانگر گرايش ها, بينش ها و منش هاى مردمان است) پرداختن به نام اوصاف قرآن در راستاى كشف انديشه ها و آرمان ها و ارزش هاى قرآنى گامى جدى و بايسته است. نويسنده مقاله از همين زاويه به نام هايى كه بر كتاب خدا نهاده شده, پرداخته و آن را به بحث كشيده است. در اين كه قرآن يك نام دارد و بقيه اوصاف هستند و يا نام هاى متعدد دارد, بين مفسران اختلاف است. نويسنده اين مقوله را در مقاله آورده و سپس درباره نخستين و مورد اتفاقى ترين نام اين كتاب يعنى (قرآن) بحث كرده است, و سه قول مشهور درباره تلفظ و اشتقاق واژه (قرآن) را نقل و مورد بررسى قرار مى دهد. همچنين درباره اينكه واژه قرآن ـ چنان كه پاره اى خاورشناسان مى گويند ـ از واژه هاى دخيل است و يا نه, سخن گفته است. واژه بعدى (فرقان) است. اين واژه هفت بار در قرآن آمده است و اطلاق واژه مزبور در اين هفت مورد بررسى شده و در ادامه چرايى توصيف قرآن به (فرقان) مطرح گشته است. مقوله دخيله بودن اين وصف در بين خاورشناسان مطرح است و نويسنده اين مسأله را بررسى كرده است.
جلوه هاى امامت در گفتار قرآنى امام موسى بن جعفر(ع)
نويسنده, اين مقاله را براى كنگره اى كه در مشهد براى بررسى زندگى و معارف امام موسى بن جعفر(ع) در سال 1411هـ.ق تشكيل يافته بود, نگاشته است. متن اصلاح شده آن مقاله چاپ نشده و مفقود گرديده است و همين امر موجب گشته نويسنده بار ديگر آن را بازبينى كند و از اين رهگذر اين مقاله با ديگر مقاله ها فرقى جدّى يافته است. افزودنى هايى كه به عنوان پاورقى و براى تكميل و توضيح آمده, مقاله را بسيار جاندار و پر محتوا ساخته است. اى كاش نويسنده فرصتى مى يافت و همه مقالات مجموعه را چنين بازنگرى مى كرد. نويسنده در آغاز مقاله گزارش كوتاهى از پى آمد دور ماندن معصومان(ع) از خلافت را بيان مى كند و پس از آن به اصل بحث وارد مى شود. از تفسير قرآن به عنوان سلاحى برنده در تبليغ امامت ياد مى كند. آن گاه به مجموعه رواياتى كه از امام(ع) درباره تفسير آيات قرآنى به جاى مانده نگاهى انداخته و جايگاه امامت در اين تفسيرها را مى نماياند. جايگاه امامت و زيرمجموعه اين بحث يعنى (امامت رحمت الهى بر مردم), (امامت امانت الهى), (امامت نعمت الهى) و نتايجى كه از اين بحث ها فراچنگ مى آيد, يعنى (لزوم پيوند ناگسستنى با امام) و (امام و اعمال انسان) از مجموعه مباحث اين مقاله است.
آوردگاه طف
مقاله آوردگاه طف, به چگونگى و چرايى صف بندى حق و باطل در آوردگاه طف از نگاه قرآنى مى پردازند. از خلقت انسان بر پايه (احسن التقويم) بحث شده و ديدگاه مطرح شده در اين خصوص را مى آورد و از نقطه مقابل آن انسان هايى كه به انحراف كشيده شده و در اسفل السافلين جاى مى گيرند, سخن مى گويد, و دو نوع انسان را در اردوگاه طف به تصوير مى كشد. عناصر تشكيل دهنده اردوى مقابل امام حسين(ع) را مجموعه اى از اين دست مى داند: فرصت طلبان, جيره خواران, مسخ شدگان, ترسويان ناخشنود, خوارج, ناآگاهان اسير تبليغات كه از ويژگى خاصى چون: بى ارادگى, اضطراب و سرگردانى, فسق برخوردار بودند. در مقابل در اردوى حسين(ع) دو گروه بودند: موالى و عرب كه شامل بنى هاشم, صحابيان پيامبر(ص), صحابيان على(ع) و مردم حجاز و كوفه مى شدند. اهداف پيروان حسين(ع) در اين قيام, دفاع از دين, حمايت از امام(ع) و آزادى ملت بود و ويژگى اين بزرگواران, عزت نفس, نستوهى, راهبان شب و رهايى بود و به تعبيرى دقيق تر مجمع فضايل بودند. نويسنده پس از شرح و توضيح هركدام از مقوله هاى ياد شده, از انجمن عشق ياد مى كند كه امام حسين(ع) و يارانش در شب تاسوعا گردهم آمدند و آن سخنان مشهور كه بيانگر اوج جوانمردى و وفادارى است مطرح گشت. پايان بخش مقاله با عنوان (رؤيايى وحى گون) نقل رؤياى امام حسين(ع) در حادثه كربلا است.
تحريف ناپذيرى قرآن
از ديرباز مبحثى با عنوان (تحريف و عدم تحريف) قرآن مطرح است. اين بحث نسبت به همه كتب دينى اديان وجود دارد. در بين همه كتب آسمانى تنها قرآن از جايگاهى برخوردار است كه مى توان با قدرت عدم تحريف آن را مطرح كرد و بلكه همان گونه كه نويسنده مطرح كرده است, تحريف ناپذيرى آن را مدعى شد. نويسنده نخست تاريخچه اين بحث را در بين شيعيان و سنيان مى نماياند. استدلال افرادى را كه چنين باورى دارند آورده و به نقد و رد آنها مى پردازد و عدم امكان تحريف را اثبات مى كند.
حمدنامه امام خمينى
امام خمينى مدت كوتاهى به تفسير سوره حمد پرداخت كه گويى پاره اى آن را با صبغه عرفانى كه داشت برنتافتند و به ناچار آن بحث كه از سيماى جمهورى اسلامى ايران هم پخش مى شد, متوقف گشت. با آن كه شمار اين جلسات اندك بود, اما گفته هاى بسيارى در آن گفته شد.
پژوهشى درباره الجامع لأحكام القرآن
تفسير قرطبى از تفاسير بسيار مطرح در بين مفسران است و شايد جامع ترين تفسيرى باشد كه به قرآن از زاويه منبع استخراج احكام نگريسته است و به تعبير نويسنده مقاله (الجامع, از جمله منابع مهم شناخت آيات قرآن و دست يافتن به موضوعات آن, به ويژه آيات الأحكام است تفسير قرطبى آكنده از تحقيقات فقهى و پژوهش هاى تاريخى و نقد و تحليل هاى ادبى و… است.) جناب مهدوى راد نخست انگيزه مؤلف تفسير را نشان مى دهد و آن گاه به ويژگى هاى اين تفسير مى پردازد و روش تفسيرى قرطبى را مى نماياند. شيوه نگارش و تنظيم الجامع را به بحث مى كشد. جايگاه آن را در نگاه مفسران نشان مى دهد و چون اين تفسير از جمله تفاسير مشهور به تفسير به رأى است, جايگاه (خرد) در الجامع از جمله مباحثى است كه نويسنده مقاله آن را بررسى مى كند. مسائل كلامى در اين تفسير بحث ديگرى است كه قرطبى در اين بخش تعصب اشعرى گرى خويش را مى نماياند. مباحث فقهى در (الجامع) جايگاه ويژه اى دارد و نويسنده مقاله آن را به خوبى نشان داده است. قرطبى در عين حال كه تفسيرى با عنايت ويژه به خرد و عقل است, اما از نقل غافل نيست و از همين رهگذر ـ على رغم تعهدى كه به نياوردن اسرائيليات داشته ـ اسرائيليات بسيارى هم در آن راه يافته كه نويسنده مقاله به هر دو اين بحث ها پرداخته است. نگاه قرطبى به موضوع اهل بيت(ع) از سر لجاج و عناد است و به تعبير نويسنده مقاله: (…در اين جهت تا جايگاه فردى متعصب و عنود كه از ديدن روشن ترين و پر فروغ ترين حقيقت ها نيز باز مى ماند, سقوط كرده است.) نويسنده مقاله اين مبحث را در تفسير پى گرفته و مواردى از اين عناد را نشان داده است. مباحث اخلاقى و معنوى بحث ديگرى در اين مقاله است كه نويسنده كوشيده است ردپاى چنين مباحثى را در تفسير الجامع نشان دهد. مباحث لغوى و ادبى از مباحث سودمند و كارآمد تفسير قرطبى است, و به باور نويسنده مقاله, قرطبى در اين راستا از شيوه ارجمند و يگانه اى برخوردار است. يكى از ويژگى هاى شايسته تفسير قرطبى ارائه مصادر و منابع تفسيرى خود است كه مهم ترين اين منابع جامع البيان طبرى, احكام القرآن هراسى, احكام القرآن ابن عربى, المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز ابن عطيه اندلسى, صحاح ستّه, الشفاء بتعريف حقوق المصطفى, معانى القرآن ابن نحاس, التفصيل الجامع لعلوم التنزيل ابوالعباس مهدوى است. |
|
تطوّر تفسير
فرجاللّه فرجاللهي
در دوره صحابه و تابعين
همه پديدههاي علمي هميشه در حال دگرگوني و حركت به سوي كمال بوده و خواهد بود، وعلم تفسير نيز از اين قانون مستثني نيست.
دوره تابعين دوره تدوين تفسير
پيش از اين دوره گرچه تأليفاتي انجام گرفته بود ولي بيشتر، حوادث تاريخي و شأن نزولها و همچنين عقائد كلامي را مدّ نظر قرار داده بودند(البته نه اين كه اصحاب غافل از مسائل ديگر بودند)، بلكه به علت نياز شديدي كه احساس ميكردند، به اين قسمت اهميت بيشتري مبذول ميداشتند.
قرن سوّم
در اين قرن ميتوان گفت: نتيجه تلاشهاي بيوقفه ائمه اطهار عليهمالسلام چه در زمينه تفسير قرآن و چه در زمينه تربيت شاگرد، اين ميشود كه تفسير استقلال خود را به دست بياورد.
پاورقيها:
1) دائرةالمعارف تشيّع، ج4، ص 369. 2) دائرةالمعارف تشيع، ج4، ص 319. 3) محدّث قمي، سفينةالبحار، ج2، ماده قدر. 4) ذهبي، محمد حسين، التفسير و المفسّرون، ج1، ص 140 و 141. 5) همان، ج1، ص 144. 6) مجمعالبيان، ج1، ص 7. 7) حجّتي، دكتر سيد محمد، تفسير تاريخ و نحو، ص 124. 8) الذريعة، ج3، ص 234. 9) الذريعة، ج4، ص 248. 10) الذريعة، ج4، ص 348. |
|
سير تدوين و تطور تفسير علمي قرآن كريم
دكتر ناصر رفيعي محمدي
ارتباط بين اكتشافات و قوانين علمي با آموزههاي وحياني، از مسايل مهم و مورد توجه دانمشندان علوم تجربي و دينپژوهان بوده است. تلاش دانشمندان مسلمان و مفسران قرآن كريم در جهت تطابق آيات قرآني با پديدههاي جديد علمي، شيوهاي نو در تفسير قرآن را بنياد نهاده است كه به تفسير علمي قرآن موسوم شده است. مقالة حاضر نگاهي گذرا به اين شيوة تفسيري دارد. نويسنده ضمن يادكرد سه رويكرد مختلف از مفسران در برابر تفسير علمي، ريشههاي تاريخي اين روش تفسيري را در آثار مفسران كهن بررسي نموده و سپس سير تطوّر آن را در سدههاي مختلف بيان كرده است. در پايان مقاله ضمن تأييد رويكرد اعتدالي در برخورد با تفسير علمي، شرايط لازم براي پيمودن راه صحيح در تطبيق آيات قرآن با مسايل علمي بيان شده است.
مفهوم تفسير علمي
در تعريف تفسير علمي، مطالب مختلفي گفتهاند كه منشأ اين اختلاف به مبناي موافقان و مخالفان اين شيوه بر ميگردد؛ به عنوان نمونه:
بررسي سير تدوين تفسير علمي در آثار مفسران كهن (شيعه و سنّي)
قرآن مجيد طي 23 سال به تدريج در مناسبتهاي خاص توسط امين وحي بر رسول خدا(ص) نازل شد. آن حضرت پس از دريافت وحي، نخست به قرائت و سپس تبيين آيات بر مردم ميپرداخت كه اين دو وظيفه به نص قرآن بر عهدة آن حضرت بود(8).
بررسي سير تدوين تفسير علمي در آثار متأخران (شيعه و سنّي)
هر چه زمان پيش ميرود ابعاد عميقتري از قرآن آشكار ميشود و چهرة نوراني آن براي عوام و خواص تجلي ميكند، با افزوده شدن هر تفسيري به جرگة تفسيرهاي قرآني، افقي تازه فرا روي محققان گشوده ميشود. قرن چهاردهم از نظر نگارش تفسير و تحول در سبك نگارش و گسترش و تنوع شيوههاي تفسيري سرآمد قرنهاي گذشته است. تفسير نگاري در اين دوره تفاوتي ژرف با دورههاي قبل دارد. گسترش علوم طبيعي و تجربي و پيشرفت روزافزون اكتشافات علمي انتظارهاي جديدي را از قرآن فراروي نسل حاضر قرار داده است، نسلي كه اسلام را با اميدي تازه مينگرد، نسلي كه شاهد سقوط اركان كمونيسم و بيديني و تزلزل پايههاي دروغ مكتبهاي بشري با ايسمهاي گوناگون بوده است. اين انتظار، رسالت مفسران را در دوران اخير مهم كرده و وظيفه حسّاس، مقدس و سنگيني را بر عهدة آنان گذارده است. مفسران آگاه و متعهد با درك اين وظيفة الهي، كمر همّت بسته و تحولي بنيادي و چشمگير در شيوههاي تفسيري خود ايجاد كردند. در اين ميان، گرايش علمي يعني پرداختن به آيات قرآن از نگاه علوم تجربي و طبيعي و تلاش براي فهم بهتر آنها در پرتو دستاوردهاي علمي جديد مورد توجه خاص قرار گرفت. تأليف دهها كتاب و تفسير، ثمرة چنين تلاش مقدسي است. البته دانشمندان و مفسران اهل سنت به ويژه دانشمندان مصري چون طنطاوي، محمد عبده و كواكبي به دليل برخورد مستقيم با مسأله و حضور در جوّ علمي اين دوران، عكسالعمل بيشتري از خود نشان دادند. طنطاوي با نگارش تفسير 25 جلدي خود كه دائرةالمعارفي از مطالب گوناگون است اين ندا را سر داد كه «اي مسلمانان دو چيز كم داريد، اتحاد و علوم، اگر به اين دو متصف شويد وعدة الهي به جانشيني در روي زمين براي شما محقق ميگردد».(28)
مخالفان تفسير علمي و دليلهاي آنان
برخي بر اين باورند كه تفسير علمي آيات قرآن به كلي غلط بوده و نوعي تكلّف بيهوده بيش نيست. آنان در مقام دفاع از رسالت هدايت قرآن بر آمده و فرجام چنين حركتي را تفسير به رأي و تابعيت قرآن از ساير علوم خواندهاند. ابو اسحاق شاطبي (م 790 ق)، محمد شلتوت (م 1964 م)، امين خولي (م 1956 م)، عباس عقّاد (م 1964 م)، محمد حسين ذهبي، سيد قطب، صبحي صالح، محمد عزهّ دَرْوَزَه، محمد عبدالعظيم زرقاني، عايشه بنتالشاطي از مشهورترين چهرههاي عرصه مخالفت با تفسير علمي هستند.
شرايط و اصول تفسير علمي صحيح و اعتدالي
تفسير علمي، روشي تفسيري است كه ميتواند مانند ساير شيوهها اگر به شكل صحيح و مطلوب مورد بهرهبرداري قرار گيرد، عامل هدايت و خدمت به مسلمانان باشد. اگر به شكل صحيح و مقبول از آن استفاده نشود موجب انحراف افكار و ناديده گرفتن اهداف هدايتي قرآن ميشود. براي پرهيز از چنين لغزشي، مفسر بايد اصول و مباني را رعايت كند كه در اين جا مهمترين آنها را يادآور ميشويم:
رعايت شرايط و قوانين عمومي تفسير
ترديدي نيست كه هر متن ديني و علمي، اصول و اصطلاحات و زبان خاص خود را دارد كه بايد با در نظر گرفتن آن اصول و شرايط به اظهار نظر در آن رشته علمي و ديني پرداخت. در مورد تعداد علوم مورد نياز در تفسير قرآن، مطالب مختلفي بيان شده است. سيوطي 15 علم را ذكر كرده است كه مفسر بايد از آنها آگاهي داشته باشد. اين علوم عبارتاند از:
توجه به شأن و جايگاه قرآن
قرآن مجيد، معجزه شگفت و جاودان الهي است كه هيچ كتاب و اثري به پاي آن نميرسد. هر چه در بحر عميق و ژرفاي بيپايانش غور كنيم بيشتر به ناتواني خود و عظمت آورندة آن پي ميبريم.
تكيه بر قوانين علمي قطعي، نه فرضيه ها و نظريه هاي حدسي ظني
در استناد به قوانين علمي و يافتههاي جديد بايد مواظب بود، فرضيههايي كه هنوز براي دانشمندان علوم طبيعي و تجربي ثابت نشده و آنان در مورد آن به يقين نرسيدهاند بر آيات قرآن تحميل نشود؛ زيرا در اين صورت راه تفسير رأي گشوده ميشود و به تأويلات ناروا ميانجامد. هيچ اشكالي ندارد كه قرآن با اهداف تربيتي و هدايتي، به برخي قوانين علمي به صورت كلي اشاراتي داشته باشد. اما اين بدان معنا نيست كه ريشة همة علوم و تمام ابعاد فرآوردههاي بشري را از قرآن جويا شويم و با اندك ارتباطي هر آيه را به يكي از علوم بشري نسبت دهيم. اساساً اين كار نه تنها شأني براي قرآن محسوب نميشود، بلكه كاستن از جايگاه آن است، انطباق بين آياتي كه متضمن برخي اشارات علمي است و قوانين علمي كه دانشمندان علوم تجربي در مورد آن به يقين رسيدهاند و با تجربه وآزمايش آن را اثبات كردهاند، مانعي ندارد و مبيّن عظمت كتاب الهي است.
رعايت هماهنگي و انسجام آيات
يكي از وجوه اعجاز قرآن هماهنگي و تلائم بين آيات آن است. هيچ اختلاف و تضاد و تناقضي بين آيات قرآن نيست با فرض اينكه در شرايط مختلف و طي بيش از دو دهه بر رسول خدا به تدريج نازل شده است.
عدم تعارض با حقايق و مضامين قطعي شرعي
علم و دين دو بال پيشرفت بشرند و هيچ تعارضي با هم ندارند، علم در بستر دين، تقدس و ارزش مييابد و دين در پرتو علوم شكوفا ميشود. اما بايد توجه داشت علم و عقل بشري به حريم همه معارف و حقايق ديني راه ندارد، شرع مقدس اسلام، يك سلسله حقايق، احكام و معارف قطعي و تغيير ناپذيري دارد كه با پيشرفت علم و گذشت زمان، تغيير نميكند. اعم از اينكه علم به فلسفه و راز آن پي ببرد يا نبرد. به عنوان نمونه: گوشت خوك در اسلام حرام است. حال اگر علم روز دهها فايده براي آن بشمرد و هيچ ضرر و فسادي را بر خوردن آن مترتب نبيند، باز هم حرام خواهد بود. يا حيواني كه بدون شرايط ذبح شده (مثلاً پشت به قبله يا بدون بسم اللّه) از نظر علمي با حيواني كه با شرايط شرعي ذبح شده، يكي است اما از نظر اسلام، اولي حرام و دومي حلال است.
ارتباط بين قانون علمي و آية مورد نظر
از شرايط مهم در تفسير علمي مقبول اين است كه آية مورد بحث، با قانون علمي عرضه شده مرتبط بوده و بر آن دلالت كند و اين مستلزم اطلاع كامل از تفسير قرآن و آگاهي وافي از آن قانون علمي است.
نتيجه
شيوه تفسير علمي به معناي، تطبيق بين آيات قرآن و يافتههاي علمي روز از قدمت تاريخي و سابقهاي كهن برخوردار است، و مورد توجه محققان و پژوهشگران اسلامي به ويژه دانشمندان علوم طبيعي واقع شده است.
پاورقيها:
1. عبدالسلام عبدالمجيد محتسب: اتجاهات التفسير فيالعصر الراهن، مكتبة النهضةالاسلامية، اردن 2، 14 ق، ص 247. 2. ر.ك: محمد حسين ذهبي: التفسير و المفسرون، دارالقلم، بيروت، ط. 1، بي تا، ج 2، ص 519. 3. بكري شيخ امين: التعبير الفني فيالقرآن، دارالشروق، بيروت، 1991 م، ط. 1، ص 125. 4. احمد عمر ابوحجر: التفسير العلمي للقرآن فيالميزان، دار قتبه، بيروت، 1991 م، ط 1، ص 66. 5. ر.ك: حافظ محمد ابراهيم: الاشارات العلمية فيالقرآن الكريم، مكتبة غريب، قاهره، ص 179. 6. ر.ك: محمد صباغ: لمعات في علوم القرآن، مكتب الاسلامي، بيروت، 1394، ص 203. 7. فهدبن عبدالرحمان رومي: اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر، ج 2، ص 549. 8. ر.ك: سورة اسراء، آية 106 و سورة نحل، آية 44. 9. ر.ك: محمد حسين ذهبي: پيشين، ج 1، ص 53. 10. ابن تيميه: مقدمة في اصول التفسير، دارالقرآن الكريم، بيروت، 1971 م، ط. 1، ص 62. 11. محمدبن جرير طبري، جامعالبيان عن تأويل آيالقرآن، دارالكتاب العلمية، بيروت، 1962 م، ط.1، ج 1، ص 62. 12. بدرالدين زركشي: البرهان في علومالقرآن، دارالمعرفة، بيروت، ط. 2.بيتا، ج 2، ص 154. 13. محمد بن يعقوب كليني: الاصول من الكافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ج 1، ص 101. 14. ر.ك: غزالي: احياء علومالدين، دارالفكر، بيروت، ج 1، ص 341 و نيز جواهرالقرآن، دمشق، المركز العربي للكتاب، بيتا، ص 8. 15. ر.ك: فخر رازي، التفسير الكبير، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، ج 1، ص 225. 16. ر.ك: همان، ج 4، ص 203، ج 20، ص 103،ج13، ص 105، ج 20، ص 8، ج 17، ص 333. 17. ر.ك: همان، ج 1، ص 231: ج 20، ص 74. 18. ر.ك: همان، ج20، ص 69 ـ 70. 19. ر.ك: همان، ج 13، ص 90 ـ92. 20. همان، ج 13، ص 95. 21. ر.ك: جلالالدين سيوطي: معترك الاقرآن في اعجاز القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت، 1988 م، ط.1، ص 13. 22. ر. ك: عبدالسلام عبدالمجيد محتسب: پيشين، ص 203. 23. ر.ك: بيضاوي: انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، دار صادر، بيروت، بي تا، ج 4، ص 83. 24. ر.ك: نظامالدين نيشابوري: غرائب القرآن و رغائب الفرقان، دارالكتب العلمية، بيروت، 1966 م، ج 1، ص 3. 25. شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، داراحياء التراث العربي، بيروت، بيتا، ج 1، ص 1. 26. همان، ص 102. 27. ملاصدار: تفسيرالقرآن العظيم، بيتا، ج 5، ص 12. 28. طنطاوي: الجواهر في تفسير القرآن، دارالفكر، بيروت، ج 1، ص 3. 29. همان، ج 17، ص 17. 30. بهاءالدين خرمشاهي: تفسير و تفاسير جديد، سازمان انتشارات كيهان، تهران، 1364 ش، ص 59. 31. ر.ك: عدنان شريف: من علم الطب القرآن، دارالعلم للملايين، بيروت، 1991 م، ط. 1، ص 236. 32. ر.ك: يوسف مروه: العلوم الطبيعية في القرآن، منشورات مروةالعلمية، 1378 ق، 1968 م، ط. 1، ص 168. 33. ر.ك: مصطفي زماني: پيشگوييهاي علمي قرآن، انتشارات پيام اسلامي، قم، بيتا، ص 24. 34. ر.ك: محمد عبده: تفسير جزء عمّ، دار مكتبةالهلال، بيروت، 1985 م، ص 161. 35. ر.ك: احمد عمر ابو حجر: پيشين، ص 446. 36. ر.ك: طنطاوي: پيشين، ج 10، ص 65 ـ 66. 37. ر.ك: سيّد جميلي: الاعجاز الطبي في القرآن، مكتبةالهلال، بيروت، 1987، ص 145. 38. ناصر مكارم شيرازي: قرآن و آخرين پيامبر، دارالكتب الاسلامية، تهران، بيتا، ص 147. 39. همو: پيام قرآن، انتشارات نسل جوان، قم، 1373 ش، ج 8، ص 143. 40. ابواسحاق شاطبي: الموافقات في اصول الاحكام، چاپ مصطفي محمد، بيتا، ج 1، ص 51. 41. محد شلتوت: تفسير القرآن الكريم، دارالشروق، بيرون، 1998 م، ط. 11، ص 12. 42. ر. ك: محمد حسين ذهبي: پيشين، ج 2، ص 573. 43. ر. ك: عبدالرزاق نوفل: الاسلام و الطب الحديث، دارالكتب العربي، بيروت، 1393 ق، ص 3. 44. جلال الدين سيوطي: الاتقان في علوم القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت، 1987 م، ط. 1، ج 2. ص 397. 45. ر. ك: محمد حسين علي الصغير: دراسات قرآنية (بخش المبادي العامة لتفسيرالقرآن)، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1413 ق، ص 33 ـ 52. 46. ر.ك: عبدالعظيم زرقاني: مناهل العرفان في علوم القرآن، دارالكتب العلمية، بيروت 1985 م، ج2، ص 184 ـ 185. 47. ر.ك: كارم سيد غنيم: الاشارات العلمية فيالقرآن الكريم بين الدراسة والتطبيق، دارالفكر العربي، قاهره، 1995 م، ص 97 ـ 98. 48. ر.ك: همان، ص 99. 49. يحيي نظري: قرآن و پديدههاي طبيعت از ديدگاه دانش امروز، سحاب كتاب، تهران، 1358 ش، ص 19. 50. حسين ابولعينين: منالاعجاز العلمي في القرآن الكريم، مكتبة العبيكان، رياض، 1996 م، ط. 1 ص 52 ـ 53. 51. ر.ك: عبدالكريم موسوي اردبيلي: مقالة تعارض علم و دين در خلقت انسان، نامة مفيد، شمارة 9، ص 2. 52. ر.ك: يدالله سحابي: خلقت انسان، شركت سهامي انتشار، تهران، 1351، ص 107. 53. ر. ك: محمد صادقي: زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، كتابفروشي مصطفوي، تهران، چاپ سوم، ص 342. 54. ر. ك: جلالالدين سيوطي: الاكليل في استنباط التنزيل، دارالكتب العلمية، بيروت، 1405 ق، ط.3، ص 15 ـ 16. |
|
سرگذشت علم تفسير
فرجاللّه فرجاللهي
روشهاي تفسيري
گفتنياست؛ قرآني كه بليغ و فصيح و معجزه است، و مشتمل بر دقائق و لطائف و اسرار است. ممكن نيست عامّه مردم در فهم و درك معاني آن يكسان باشند؛ بعضي از مردم بيسواد و بعضي ديگر با سواد و آگاه و گروهي ديگر با سواد، اما غير آگاه هستند. چرا كه قرآن مانند يك اقيانوس ناپيدا كرانهاي است كه عمق آن ناپيدا است. و بر هر كس كه قصد استفاده و درك آن را دارد، راه به روي او باز است و هركس به اين اقيانوس وارد شود، به اندازه استعداد و قدرت فهم خود از آن استفاده ميكند، مثلاً اصحاب بلاغت از فصاحت آن و فقيهان از احكام فقهي آن، و علماي كلام از براهين عقليه آن و اهل تاريخ از قصهها و حوادث آن و ... برداشت ميكنند. و هرقدر هم از اين اقيانوس برداشته شود، به هيچوجه از آن كاسته نميشود چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:
روشهاي تفسيري
مفسّران از نظر روش و سليقه بحث در آيات قرآن، هركدام از زاويه خاص آن را ديدهاند و با معلومات خاصي، برداشتهاي خاصي را ارائه دادهاند. كساني كه از نقطهنظر احاديث (رسيده از معصومان و صحابيان و تابعان3) به فهم قرآن روي آوردهاند و براي «اجتهاد» در تفسير بهائي ندادهاند.
روشي نو در تفسير
اما در عصر ما تحوّل جديد در تفسير قرآن به وجود آمد. اگر پيشنيان قرآن را از آئينه علوم: لفظي، عقلي، عرفاني، تاريخي و... ميديدند، آنچه را كه بسيار اهميت داشت، مورد توجه قرار نداده بودند و آن فهم و درك قرآن به واسطه خود قرآن است. اين راه و روشي بود كه در سير تفسير فراموش شده بود. دانشمندي كه به اين نكته توجه فرمود، علاّمه طباطبائي قدسسره بود. او در تفسير ارجمند خود به اين روش ابتكاري راه يافته است و در فهم قرآن، مسلمانان را به فهم آن از آئينه خود فرا ميخواند. او در مقدّمه تفسير «الميزان» به اين نكته اشاره كرده ميگويد:
پاورقيها:
1) كهف: 109. 2) ص : 29. 3)تابعان: شاگردان صحابه هستند مانند سعيد بن جبير و مجاهد و عكرمه و ديگران. 4) مجمع البيان: مقدمه. 5) تفسير «الميزان»: ج1، مقدمه. |
|
سیر تکاملی تفسیر نگاری(2) مدارس تفسیری صحابه
سیدمحمدتقی شوشتری
در نگاشته پیشین از پیشینیه تفسیر سخن به میان آمد و به پیدایش آن به عهد نبوّت اشارت گردید و گفته آمد که حامل وحی الهی همانگونه که مکلف به بلاغ بود، موظف به بیان نیز بود.(کان علیه البیان کماکان علیه البلاغ)و بدیهی است که بیان پیامبر همان تفسیر حضرتش بود از قرآن.چون تفسیر را از هر سوی که بنگریم غرض اصلی آن، بیان مراد و کشف غطاء از مقصد متکلم است.لذا تبیین رسول خدا تفسیر قرآن به حساب میآمد. یادآوری دوباره این نکته ضروری است که بساطت و سادگی تفسیر آن حضرت به سبب فهم مسلمانان اولیه از معانی الفاظ و واژگان آیات بنیّات بود.به عبارت دیگر، مبّین وحی الهی، نقاب از چهره آیاتی بر میافکند که غموض در معنا و محتوا را به دنبال داشت.
مدارس تفسیری صحابه
با گسترش رو به افزون اسلام به امصار و بلاد، این احساس در بزرگان صحابه به وجود آمد تا علوم و معارف اسلامی را که از سرچشمه وحی گرفتهاند، به پهنای گیتی بگسترانند و دیگران را از این آبشخور فیّاض سیراب کنند و اکناف و آفاق عالم اسلامی را از پرتو نور وحی متلألی سازند و آنچه از رسول خدا در سینه دارند، با هجرت به اقالیم، به دیگران بازگو کنند و مسلمانان را مربّی و معلّم، و تشنگان را ساقی باشند.مدارس علمی در این شهرها برپا شد که استادانش را صحابه و شاگردانش را تابعین تشکیل میدادند و تبیین آیات بیّنات از عمده مباحث مطروحه در این مدارس بود.مدارس تفسیری مکه، مدینه و کوفه از مشهورترین این مکاتب میباشند.
الف.مدرسه تفسیری مکّه
این مدرسه به دست توانمند عبد الله بن عباس پای گرفت و تابعین بر حلقه درسش زانو میزدند و معارف قرآنی را از آن«ترجمان قرآن»فرا میگرفتند.متخرّجین این مکتب، بنیان«اجتهاد در تفسیر»را پیریزی کردند.در عین حال، روح تعبّد و اعتماد به نقل در این حوزه بیش از سایر حوزهها مشهود بود.مدرسه تفسیری مکه از مهمترین و شاخصترین مدارس تفسیری به شمار می آید و همان طور که اشارت رفت، ابن تیمیه قائل استکه عالمترین مردم به تفسیر قرآن اهل مکه بودند، زیرا آنان شاگردان ابن عباس هستند).فصلنامه تحقیقات تاریخی، شماره 3، ص 371.)
1.سعید بن جبیر
وی از اصحاب امام زینالعابدین علیه السّلام و از برجستهترین و معروفترین چهرهها در تفسیر و قراءت به شمار میرود.او مصحف زید و ابن مسعود را با هم مقابله کرده بود و شبی به قراءت زید و شب دیگر به قراءت عبد الله نماز میخواند.سیاه رنگ و سپیدخوی بود.در بیان سفیان ثوری، وی در رأس سایر مفسّران قرار دارد آن جا که گوید:
2.مجاهد بن جبیر
از اعلام و معارف شیعه در قرن دوم به شمار میآید.روایات تفسیری وی از حضرت علی علیه السّلام و ابن عباس میباشد.او را«شیخ القراء و المفسّرین»لقب دادهاند.وی اهل تحقیق بود و هر چیز شگفتآوری را شخصا تحقیق میکرد.گویند به چاه برهوت در «حضرموت»رفت و برای جستجو از هاروت و ماروت به«بابل»سفر کرد.اثر تفسیری او «تفسیر القرآن»نام گرفته است که برخی قائلند صحیحترین تفسیر در تبیین آیات بیّنات میباشد.ثوری گوید:
3.عکرمة
وی غلام ابن عباس بود.گویند ابن عباس پاهای او را میبست تا تفسیر را بدو تعلیم دهد، همچنان که خود گوید:هر چه از قرآن برایتان حدیث میکنم از ابن عباس است.به نقل ابن حجر، وی در تفسیر و درباره نزول قرآن، کتابی به نقل از ابن عباس داشته است. کتاب«تنویر المقیاس»ابن عباس توسط او روایت شده و خود نیز دارای مصحفی بوده است.وی در تفسیر و مغازی، میان تابعیان مقام ارجمندی را داراست.شعبی گوید:
4.عطاء بن ابی رباح مکّی
از فقها و مفسّران و زاهدان نامآور مکه و از ممتازین مدرسه تفسیری آن جا میباشد.
5.طاووس بن کیسان یمانی
وی از اصحاب امام سجّاد علیه السّلام و از بزرگان شیعه به شمار میآید.ابن قتیبه به تشیّع وی تصریح نموده است.ابن تیمیه وی را اعلم مردم به تفسیر و ابنشهر آشوب او را فقیهی بلند مرتبه معرفی کردهاند.خود مدعی است که با پنجاه نفر از صحابه آمد و شد داشته است.وی در تفسیر از عبادله اربعه(عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عمرو عبد الله بن زبیر)روایت میکند.زرکلی مؤلف الاعلام میگوید:
ب.مدرسه تفسیری مدینه
پایهگذار این مدرسه ابیّ بن کعب بود که در مدینه اقامت داشت و اغلب مفسران دوره تابعین از روش تفسیری او متأثر بودند.تعبّد به نقل و احتراز از رأی در این حوزه مشهود بود و بیشتر مفسران این مدرسه از توانمندی بالایی در فقه نیز برخوردار بودند که به یادکرد مشهورترین آنها میپردازیم.
1.ابوالعالیه رفیع بن مهران ریاحی
وی جاهلیت را درک نموده است و دو سال پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم اسلام آورد و از حضرت علی علیه السّلام، ابن مسعود، ابن عباس، ابی بن کعب، حذیفه، ابوذر و... روایت میکند.ابن عباس او را بر سریر خود مینشاند و قریش را پایینتر قرار میداد و میگفت:
2.محمد بن کعب القرظی
از یهودیان مدینه به شمار میرفت و تفسیر ار از حضرت علی علیه السّلام، ابن عباس و ابن مسعود و با واسطه از ابیّ بن کعب روایت کرده است.وی به عدالت، وثاقت، کثرت حدیث و تأویل قرآن، شهره است.ابن عون گوید:
3.زید بن اسلم
در مدینه دارای مجلس فتوا بوده است و 40 فقیه بر حلقه درسش گرد میآمدند. شیخ طوسی قائل است که از اصحاب امام سجاد علیه السّلام میباشد و با آن حضرت آمد و شد زیادی داشته است.از این رو، روایات فراوانی در بعضی از کتب اربعه شیعه از وی نقل شده است.او در بین معاصرینش به«غزارة العلم»مشهور است. 4 وی قرآن را به رأی خویش تفسیر مینمود.حماد گوید:
ج.مدرسه تفسیری کوفه
بنیانگذار این مدرسه عبد الله بن مسعود میباشد و تفسیر کوفیان از وی متأثّر است. عمر او را به عنوان معلم و مفسّر قرآن به کوفه گسیل داشت.ویژگی این حوزه نسبت به حوزههای دیگر در این است که اعتماد به رأی بیش از نقل میباشد و این مطلب از کثرت مسائل خلاف در میان ایشان هویدا میشود.کوفه در آن عهد، بزرگترین مرکز علوم اسلامی و محل بروز و ظهور مکتب تشیّع به شمار میرفت.مکتب فقهی نیز در این شهر پای گرفت که ابو حنیفه آن را گسترش داد.شاگردان نامدار این مدرسه عبارتند از:
1.مره همدانی کوفی
وی در نظر عامه، مقامی بالا و ارجمند داشت.او در زهد و پارسایی، شاخص زمان خویش بود.گویند در هر روز 600 رکعت نماز میخواند و به قدری پیشانی بر خاک سایید که خاک رخسار او را تنیده بود، لیک چهارمین کسی بود که به امام علی علیه السّلام بغض و کینه میورزید. 1 از حضرت علی علیه السّلام، ابوبکر، ابوذر، حذیفه، عمر و ابن مسعود روایت نموده و به سال 76 ه ق درگذشت.
2.علقمة بن قیس
از نامآورترین و داناترین شاگردان ابن مسعود به شمار میرفت.شیخ طوسی در عدّه او را از اصحاب حضرت علی علیه السّلام میداند.وی در صفین همراه با امام علی علیه السّلام در یک صف بود و یکی از دو پایش را از دست داد.حافظهای بسیار قوی داشت.او را از راویان موثقی میدانند که به ورع و تقوا ستوده شده است و در میان رجال حدیث شیعی نیز به زهد و وثاقت، مشهور است.ابو المثنی درباره وی گفته است:
3.مسروق بن اجدع
بعضی وی را اعلم اصحاب ابن مسعود دانستهاند.علم را از حضرت علی علیه السّلام اخذ کرده است.نیز از خلفای اربعه و ابن مسعود و ابیّ بن کعب روایت کرده است.خود میگوید:
4.عامر شعبی
از حضرت علی علیه السّلام، عمر، ابن مسعود، ابن عباس و مسروق روایت میکرد، لکن از آنان سماع حدیث نکرده است.گویند:پانصد تن از صحابه را درک کرده و از نظر احاطه و اطلاع بر تفسیر چونان ابن عباس، بیهمتا بوده است.وی از حافظهای بسیار قوی برخوردار بود.در این باره خود میگفت:
5.جابر بن یزید جعفی
از یاران و صحابی امام سجاد و امام محمد باقر علیها السّلام میباشد.از نظر رجال حدیث شیعه و سنّی مورد وثوق و اطمینان است.سفیان در حق وی گفته است:
6.سدّی کبیر
وی از اصحاب امام سجاد و امام صادق علیها السّلام، قرشی و کوفی و منتسب به سدّه مسجد کوفه است.نیز روایتگر تفسیر ابن عباس از محمد بن سائب کلبی و انس میباشد و در تفسیر گاهی از ابن صالح و گاه از ابن مالک، نقل حدیث کرده است.روش تفسیری او، تفسیر به مأثور و منقول میباشد.شعبی وی را مورد طعن قرار داده و قائل است که وی در تأمل در حدیث، مسامحه میورزیده است.سیوطی در الاتقان گوید:
مدرسه تفسیری بصره
مؤسس این مدرسه، ابو موسی اشعری است.وی در خلافت عمر، والی بصره شد و تا چند سال از خلافت عثمان نیز به همین سمت باقی میماند تا اینکه حضرت علی علیه السّلام او را عزل نمود.وی اولین کسی بود که عمر را«امیرالمؤمنین»خواند.او در میان صحابه در تلاوت قرآن به خوشآوایی نامور بود.وی روزی قرآن میخواند و نزدیک بود که نماز اول وقت از دست برود، به عمر گفتند:«الصلاة، الصلاة»عمر پاسخ داد:آیا ما در نماز نیستیم؟ 2
1.ابو سعید حسن بصری
او را«شیخ اهل بصره»نامند.به مهارتش در تفسیر و دیگر علوم شهادت دادهاند و در بسیاری از دانشها مانند فقه، تفسیر، حدیث، سیره و کلام، از وی روایت شده است.ایّوب گوید:
قتادة بن دعامه
وی از حافظهای بس قوی برخوردار بود و در اشعار و ایام و انساب و لغت عرب تبحّر کامل داشت و در تفسیر و بسیاری از علوم، از معارف زمان خویش به شمار میآمد. سعید بن مسیّب حافظه او را آزمود و هر چه را که طی چند روز از وی شنیده بود، بدو پس داد تا اینکه سعید گفت:
ه.مدرسه تفسیری شام
استاد این مدرسه ابوالدرداء(عویمر بن عامر خزرجی انصاری)است.او در بدر اسلام آورد و همگام با مسلمانان در احد شرکت جست و پیامبر در آن روز فرمود:«نعم الفارس عویمر.»
پی نوشت ها:
1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 70. 2.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 323. 3.همان مأخذ، ص 235. 4.سید محمد امین، اعیان الشیعه، ج 7، ص 235. 1.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 596. 2.بقره/65. 3.قیامت/23-22. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 104. 2.همان مأخذ، ص 111. 3.همان مأخذ. 4.سید محمد باقر حجتی، تاریخ تفسیر و نحو، ص 49. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 113. 2.همان مأخذ، ص 114. 3.زرکلی، الاعلام، ج 3، ص 224. 1.همان مأخذ. 2.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 112. 1.همان مأخذ، ص 115. 2.همان مأخذ، ص 116. 3.همان مأخذ. 4.همان مأخذ. 1.کربلائی، منتهی المقال، ص 300. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 119. 2.همان مأخذ. 3.همان مأخذ، ص 120. 4.همان مأخذ، ص 122. 1.همان مأخذ. 2.کربلائی، منتهی المقال، ص 73. 3.کولدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص 303. 1.جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 336. 2.محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 381. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 124. 2.محدث قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 405. 1.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 125. 2.همان مأخذ. 3.ابن جزری، غایة النهایه، ج 1، ص 606. |
|
تحولات تفسیر نگاری در قرن چهاردهم
موسي صدر، امان الله فريد
قرن چهارده از نظر شمار تفسیرهای نگاشته شده سرآمد قرنهای گذشته است. آمار و ارقامی كه از تفسیر و تفسیرنویسان وجود دارد،[1] در هر قرنی بیش از 25 تا 35 تفسیر را نشان نمی دهد. درحالی كه در قرن چهارده، شمار تفاسیر مهم ومطرح قرآن به بیش از شصت تفسیر می رسد كه بیش از دوبرابر قرن پیشین است.از نظر كیفی نیز، گونه گونی و دگردیسیها و تغییراتی كه در گرایشها و روشهای تفسیر رخ نموده است، شاید درخور سنجش با هیچ قرنی نباشد. دیدگاههای گوناگون، شیوه های نوین، معیارهای جدید و درمجموع، جهت خاصی كه در كل حركت تفسیری دیده می شود، در دامان این قرن پدید آمده و بالیده است.گرچه بعضی از این دگردیسیها ریشه های تاریخی و پیشینه دورتری از قرن چهارده دارند، امّا آنچه كه این قرن را از گذشته جدا می سازد، گسترش و فراگیری و حضور همه سویه این دگردیسیها در صحنه تفسیر است. بررسی وتحقیق در نمونه های برجسته و مهم تفاسیر این قرن كه هریك منشأ پیدایش دگرگونیهای ژرف تفسیری شده است، چنین می نماید كه دگرگونیهای پدید آمده در گرایشها و سبكهای نو محدود نبوده است، بلكه تفاسیر قرن چهارده ازیك جهت شاهدحذف ویا كم رنگ شدن برخی ویژگیهایی است كه در تفاسیر گذشته بوده وهم اكنون جــایگاه چندانی ندارند. بی رنگ شدن برخی از ارزشها و ملاكهای تفسیری، كم اهمیت تر از دگرگونیهای اثباتی نیست؛ ازین روی، در بررسی ویژگیهای تفاسیر قرن چهارده ناگزیریم به هر دو گونه دگردیسی (نفی و اثبات) اشاره كنیم. ملاكها و منابع رنگ باخته
پاورقی ها
[1] . تهرانی، آغابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه (بیروت، دارالاضواء) 4 / 231 ـ 322؛ خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیرجدید (تهران، انتشارات كیهان) / 189 ـ 209؛ ایازی، محمدعلی، المفسرون حیاتهم و منهجهم (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) / 792 ـ 804. [2] . نیشابوری، حسین بن علی بن محمد، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی)2 / 2 ـ 9؛ خرمشاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی (مركز نشر فرهنگی مشرق) / 189. [3] . رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، (بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنّشر) 1/10؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیر والمفسرون (بیروت، دار إحیاء التراث العربی) 2/548. [4] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان (مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان) 11/ 133 [5] . رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، 1/ 175، 347، 2/483؛ صادقی، محمد، الفرقان (تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی) 1/ 84؛ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، 1/ 191 ـ 252؛ مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی (بیروت، دارالاحیاء التراث العربی) 1/ 11 ـ 19؛ مغنیه، محمد جواد، الكاشف، 1/ 14،161؛ الزحیلی، وهبه، المنیر (دارالفكر المعاصر) 1/ 5ـ 6؛ اشراقی، شیخ شهاب الدّین، سخن حق، 2/ 80. [6] . مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، 1/ 11 ـ 12. [7] . اوسی، علی، الطباطبائی و منهجه فی تفسیر المیزان، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی)/ 228؛ شرقاوی، عفت، قضایا انسانیه فی اعمال المفسرین/ 80. [8] . طباطبائی، سیدمحمد حسین، المیزان، 1/ 13. [9] . مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی 1 / 11 ـ 12. [10] . همان، 1/4. [11] . ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، 2/ 575 ـ 567. [1] . همان، 2/ 549. [2] . اوسي، علي، الطباطبائي و منهجه في تفسيرالميزان /152. [3] . صادقي، محمد، الفرقان، 1/ 25. [4] . ذهبي، محمد حسين، التفسير والمفسرون، 2/ 496. [5] . همان، 2/ 520. [6] . طباطبائي، محمدحسين، الميزان، 17/ 124؛ شريعتي، محمد تقي، تفسير نوين (دفتر نشر فرهنگ) /16 [7] . مراغي، احمدبن مصطفي، تفسير المراغي، 15 و 13/ 63 ـ 67. [8] . مكارم شيرازي، ناصر، وجمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، 18/ 382. [9] . طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن (بنياد فرهنگ اسلامي كوشان پور) 12/ 284. [10] . رشيد رضا، محمد، المنار، 12/ 17؛ قاسمي، محاسن التأويل، 13 و 14/258؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، 7/ 229 ـ 230. [11] . مكارم شيرازي، ناصر، وجمعي از نويسندگان، 14/ 504. [12] . طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن الكريم، 1/3. [13] . ذهبي، محمد حسين، التفسير والمفسرون، 2/ 548 [14] . مغنيه، محمد جواد، الكاشف، 1/ 12. [1] . سيد قطب، في ظلال القرآن، 2/ 73. [2] . هندي، سرسيد احمد خان،تفسير القرآن و هوالهدي والفرقان، ترجمه فخرداعي گيلاني، محمد تقي (تهران، چاپخانه آفتاب) 1/ 60 [3] . همان، 1/ 71 ـ 73. [4] . همان، 1/ 128 ـ 129. [5] . قاسمي، داود، اصول تفكر قرآني /91. [6] . همان / 85. [7] . همان / 50. [8] . همان / 35. [9] . همان / 26. [10] . همان / 4. [11] . هندي، سرسيد احمدخان، تفسير القرآن و هوالهدي والفرقان، 1/ 2 ـ 3. [12] . صابري،جواد، تفسير سوره بقره /10. [13] . سيد قطب، في ظلال القرآن، 1/ 23. [14] . صدر، سيد محمد باقر، المدرسة القرآنية/ 33 ـ 37؛ سبحاني، جعفر، منشور جاويد،1/ 11. [15] . صدر، سيد محمدباقر، المدرسة القرآنية/ 33. [16] . جليلي، هدايت، روش شناسي تفاسير موضوعي قرآن (انتشارات امير كبير) /62 ـ 63. [17] . صدر، سيد محمدباقر، المدرسة القرآنية /37 ـ 38. [1] . طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، 1/ 14. [2] . بنت الشاطي، عائشه عبدالرحمن، التفسير البياني للقرآن الكريم /39، 41، 104، 112، 130 و 182. [3] . طباطبائي، سيد محمدحسين، الميزان، 1/ 8. [4] . مراغي، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، (3ـ1) / 3 ـ 4. [5] . مغنية، محمد جواد، الكاشف، 1/ 13؛ مراغي، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، 3ـ1/ 3 ـ 4؛ شريعتي، محمدتقي، تفسير نوين /5؛ مجله صفا، پاييز 1374 /79. [6] . رشيد رضا، محمد، المنار، 1/10. [7] . حوي، سعيد، الاساس في التفسير، 1/10. [8] . مكارم شيرازي، ناصر، وجمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، 1/54. |
|
تفاسير معاصر شيعي
سيدمسعود رضوي
چكيده :
بررسی تفاسیر شیعی از دوران سید جمال الدین اسدآبادی تا کنون میباشد.
تفاسير شيعه: پايبندي به سنت
حقيقت آن است كه شرايط جديد به هيچ وجه موجب گسست و زير و رو شدن تفاسير شيعه نشد و محافل سنتي همچنان به كار خود ادامه ميدادند. اين نگاه سنتي در ايران كه فقه سنتي، نظرگاه عمده در دروس ديني محسوب ميشد بيش از پيش نمايان بود، اما هرچه به ديدگاههاي اجتماعي و دانشگاهي و ترجمهاي در تفسير قرآن نزديكتر ميشويم، فاصله از سنت نيز افزايش مييابد.
تفاسير عرفاني
تفاسير عرفاني سوابق طولاني در ايران و جهان شيعه دارند. قرابت اين دو در توجه به بطون نيز غيرقابل انكار است. عرفا و حكماي شيعه غالباً مفسران قرآن بودهاند. سه تفسير مهم در دوران ما از اهل عرفان ـ يا تصوف ـ كه نشانگر تداوم اين مسير تا اين دوران است را ذكر ميكنيم. اول: تفسير صفيعليشاه (1251 ـ 1316 ق) از اقطاب سلسله نعمتاللهي و سرسلسله صوفيان صفيعليشاهي به نظم. دوم: تفسير «بيان السعاده في مقامات العباده» به زبان عربي، از حاج ملاسلطان محمد گنابادي ملقب به سلطانعليشاه كه از اقطاب سلسله نعمتاللهيه است (1251ـ1327 ق) و سوم تفسير كيوان و جامعالتفاسير از كيوان قزويني (1277 ـ 1354 ق).
الميزان و الكاشف: پايبندي به سنت و طرح مسائل نو
اما بايد دانست آن مفسراني كه حقيقتاً رويكردهاي استوار مكاتب تفسيري شيعه را بازتاب دادند و در عين حال به درون قرآن براي تفسير آن نظر داشتند، يكي علامه محمدحسين طباطبايي صاحب تفسير شهير الميزان و ديگر محمد جواد مغنيه صاحب تفسير الكاشف بودند. البته در ذيل آنها به تفسير روان و ساده نمونه كه زيرنظر آيت الله مكارم شيرازي تدوين شده، تفسير موضوعي قرآن موسوم به تفسير راهنما از آيتالله هاشمي رفسنجاني و تفسير تسنيم اثر آيتالله جوادي آملي و نيز پژوهشها و يادداشتهاي شادروان علامه آسيد ابوالحسن شعراني و... نيز ميتوان اشارت داشت. ولي حقيقتاً الكاشف و الميزان بازتاب نوگرايي اصيلترين و قدرتمندترين متفكران شيعي در مواجهه با قرآن است.
نوگرايي و تفسير
از آنجا كه در سده حاضر، تحصيل كردگاني بيرون از جرگه روحانيون نيز در محافل علمي حضور داشتند، دور از انتظار نيست كه آنان نيز به تفسير علاقمند شده باشند. در واقع فارغ از محافل فكري علما ـ اعم از علماي سنتي و اصلاح طلب ـ بايد به گروهي از انديشمندان غيرروحاني اشاره كرد كه براي دفاع از آموزههاي خود علاقمند بودند تا به منابع ديني و به خصوص قرآن كريم استناد كنند. بيترديد نخستين نسلهاي محافل دانشگاهي جهان اسلام به خصوص در بخش علوم انساني ـ خود تحصيلات دانشگاهي نداشتند، اما كساني كه جذب اين محافل شدند، به هر حال داراي ويژگيهاي متفاوتي بودند. وجه تمايز مفسران دانشگاهي ايران از علما، بيشتر طيف مخاطبان آنان بود، در حالي كه ويژگيهاي دروني تفسير، ادامه سنت تفسيري بود. از آن جمله بايد به تفسير سورههاي فاتحه و اخلاص از محمد سنگلجي، تفسير جزء 30 از احمد ترجانيزاده با عنوان شگفتيهاي آفرينش و تفسير ناتمام قرآن از حسينعلي راشد اشاره كرد. اين در حالي است كه در فضاي اهل سنت، به خصوص در مصر و شام و شمال آفريقا، تفسير نزد غير روحانيون، بيشتر رويكرد تحولگرا داشته است».21
پي نوشتها:
1ـ تفسير و تفاسير جديد، بهاءالدين خرمشاهي، انتشارات كيهان، چ اول 1364، صص 15 و 16. 2ـ سيري در انديشة سياسي عرب، حميد عنايت، چ اول اميركبير 1355، ص 39. 3ـ آيينة صاحبدلان ـ مرآة العارفين في ملتمس زينالعابدين، سيدجمالالدين اسدآبادي، ترجمه عباس گودرزي، اطلاعات حكمت و معرفت، سال سوم، ش5، مرداد 1387، صص 49 و 50، با تلخيص. 4ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي 1387، احمد پاكتچي، جلد 15، ص 733. 5ـ همان، ص 734. 6 ـ بهترين منابع و فهارس عمومي و دانشنامهاي در اين زمينه اين سه اثراند: ـ دائرةالمعارف تشيع، نشر شهيد سعيد محبي 1386، جلد 4. ـ مفسران شيعه، دكتر محمد شفيعي، انتشارات دانشگاه پهلوي 1349، صفحات 182 تا آخر. ـ دانشنامة قرآني و قرآنپژوهي، به كوشش بهاءالدين خرمشاهي، نشر دوستان ـ ناهيد 1377، جلد دوم. 7ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، همان. 8 ـ مفسران شيعه، همان، ص 198. 9ـ دانشنامة قرآني و قرآنپژوهي، همان،جلد دوم، ص 679، مقالة جويا جهانبخش. 10ـ مكتب تفكيك، محمدرضا كليمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم 1377، ص 47. 11ـ تفسير صفيعليشاه در 2 جلد نخستين بار در سال 1308ق در تهران منتشر شد و بعداً مرتباً تجديد طبع گرديد. تفسير سورة يوسف نيز در سال 1320ق در تهران منتشر شد. رجوع كنيد به مفسران شيعه، همان، ص 186 و دائرةالمعارف تشيع، همان، ص 561. 12ـ دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي، مقالة شهرام پازوكي، همان ص 677. 13ـ مفسران شيعه، همان، ص 192. 14ـ دانشنامه قرآن، همان، مقالة عبدالحسين شهيديصالحي، ص 745. 15ـ مفسران شيعه، همان. 16ـ مروري بر زندگي عالم بزرگ شيعه و مفسر قرآن علامه مغيثه، محمد رجاءحسيني معارف اسلامي، تابستان 1361، صفحات 19 تا 31. 17ـ مقدمة الكاشف، بيروت، دارالعلم للمدين، 1968 ـ 1978، جلد 1. 18ـ البرهان، ج 2، ص 315، نقل از دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي، ج 1، ص 638. 19ـ نهجالبلاغه، فرازي از خطبة 133، امام در عبارتي از خطبه 18 هم فرمودهاند: «وان الكتاب يصدق بعضه بعضاً». 20 و 21ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، همان، صص 734 و 735. 22ـ براي بررسي زندگي مهدي بازرگان بنگريد به اين دو كتاب: ـ در تكاپوي آزادي، حسن يوسفي اشكوري، انتشارات قلم، چ اول 1379. ـ زندگينامه سياسي مهندس مهدي بازرگان، دكتر سعيد برزين، نشر مركز، چ اول 1374. 23ـ نهضت بيدارگري در جهان اسلام، محمدمهدي جعفري، شركت سهامي انتشار، بهار 1362، ص 160. 24ـ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، همان، ص 738. 25ـ تفسير و تفاسير جديد، خرمشاهي، همان، ص 43. سير تحول قرآن اول بار به اين مشخصات در دو جلد منتشر شده است. ـ سير تحول قرآن، جلد اول بهاهتمام سيدمحمدمهدي جعفري، تهران، بينا، 1355 / و جلد دوم به اهتمام عبدالعلي بازرگان، تهران، شركت سهامي انتشار، 1360. 26ـ سير تحول قرآن، دفتر پخش كتاب، آمريكا Houston، فروردين 1356، صص 6 و 7. 27ـ دانشنامه قرآن، همان، مقالة حسن يوسفي اشكوري، ج 1، ص 1002. 28ـ هدايت در قرآن، آيتالله محمود طالقاني، انتشارات فقيه، 1359، ص 45. 29ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 137. 30ـ پرتوي از قرآن، شركت سهامي انتشار، بيتا، ج 1، ص 11. 31ـ همان، ص 14. 32ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 139. 33ـ دانشنامه قرآن، همان، مقاله حسين فعال عراقي، ج 2، ص 1305. 34ـ تفسير و تفاسير جديد، همان، ص 152. 35ـ تفسير نوين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1353، ص هفتاد و يك از مقدمه 36ـ زندگينامه خود نوشت وفهرستآثار محمدحسين روحاني در جلد دوم دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي آمده است. 37ـ تفسير كلامي قرآن مجيد، محمدحسين روحاني، انتشارات توس، چاپ اول 1370، صص 22 و 25. 38ـ اين قرآن نخست بار در سال 1374، در قطع رحلي از سوي نشر جامي و نيلوفر منتشر گرديد. |