بانک مقالات تفسیر قرآن
|
علوم و مقدمات لازمه برای تفسیر و طریقه آن
حسن بیگلری
تفسیر از مهمترین رشتههای علوم دینی است زیرا قرآن کریم کتابی است که از مقام شامخ ربوبیتبر قلب خاتم انبیا(ص) نازل گردیده و سرچشمه علوم و فنون اسلامی است و کسی که بخواهد به مقام الوهیت معرفتحاصل کند ناگزیر استبه اندازه توانایی و استعداد خویش به کتابش آشنایی پیدا نماید و برای تفسیر و آشنا شدن بکلام پروردگار و درک احکام و دستورهای قرآن مجید و استفاده از آیات الهی که جهت آدمی بالاترین مرتبه کمال و منتهای سعادت است تحصیل علوم و مقدمات زیر ضروری میباشد: |
|
مراحل تفسير
فرج الله فرج اللهى
انسان براى فهم هر سخن و مطلب حكيمانه اى نياز به تفسير و توضيح دارد. و سخن خداوند بزرگ مسلما از اين مقوله است; چرا كه قرآن سخنان خداوندى عالم است كه بشر براى فهم آن بايد رنج يادگيرى قرآن و مفاهيم آن را به خود هموار كند و پيش اساتيد فن زانو بزند و تحقيق و تفحص كند تا معانى كلمات الهى را درست درك نمايد. از اين گذشته, قرآن به زبان عربى فصيح نازل شده است, از اين نظر يكى از شرائط درك معانى آن, آشنايى عميق با اين زبان و ادبيات آن است, و اين شرط را همه كس دارا نبود. حتى زبان شناسان تازى هم مفاهيم و مقاصد الفاظ و تعابير پيچيده قرآن را درك نمى كردند. اگرچه ابن خلدون مى نويسد:
تفسير پيامبر(ص)
دومين منبعى كه مفسران, در تفسير قرآن كريم مورد استفاده قرار داده اند, سخنان رسول گرامى اسلام(ص) است چرا كه علم پيامبر از سرچشمه وحى است و وظيفه پيامبر تبيين سخنان خداوند است. چنانكه خداى بزرگ در قرآن مى فرمايد:
پی نوشت ها
1. دكتر سيد محمد باقر حجتى, تاريخ تفسير و نحو, ص 19 و 20 به نقل از ابن خلدون, مقدمه العبر, ص 438. 2. همان, ص20. 2. همان, ص20. 3. ((...كذلك يبين الله آياته للناس لعلهم يتقون)) (بقره: 187 و 219). 4. تفسير نمونه, ج1, ص 473. 5. ((يريد الله ليبين لكم و يهديكم سنن الذين من قبلكم...))(آيه 26 سوره نسإ). 6. ((...و ما يعلم تإويله الا الله ...)).(آل عمران, 7). 7. ((...و يبين الله آياته للناس لعلهم يتذكرون...)) (بقره, 221). 8. نحل, 44. 9. نحل, 64. 10. انعام, 82. 11. لقمان, 13. 12. نجم, 3. |
|
راهكارها و ابزارهاى فهم و تفسير قرآن
عزت الله مولايى
مقدمه
«قرآن مشعلى است كه نور آن هرگز خاموش نمىگردد، چشمه زايندهاى است كه واردان از آن نمىكاهند، نشانههايى است كه روندگان بىآنها راه نمىيابند، دليل كسى است كه به آن سخن گويد، فيروزى كسى است كه آن را حجت آورد، نگهدارنده كسى است كه به آن عمل كند، سپر كسى است كه آن را دربرگيرد، دانايى كسى است كه آن را در گوش دارد. همانا قرآن كان ايمان و كانون آن، سنگهاى بناى اسلام و پايه آن، ميدانهاى حق و راههاى آن است.» (1)
ضرورت شناخت قرآن و شناختپذيرى آن
نخست دلايل ضرورت شناخت قرآن و امكان بررسى، تدبر و تفكر درباره آن را با دقتبررسى مىكنيم، سپس به پژوهش و جست وجوى راه كارها و ابزارهاى فهم صحيح اين كتاب با عظمت مىپردازيم.
قرآن در آيينه قرآن
قرآن كريم در يك فراخوانى عمومى، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده و خود را شناختپذير و قابل فهم معرفى مىنمايد، چنان كه در آياتى خود را چنين معرفى مىكند:
راهكار تفسيرى از ديدگاه قرآن
قرآن كريم راهكار تفسيرى خود را طى آياتى، چنين بيان كرده است: «ان علينا جمعه وقرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علينا بيانه» (قيامت:17-19); به راستى، گردآورى و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامى كه آن را مىخوانيم تو قرائت ما را پيروى كن، آنگاه در بيان مقاصد و مفاهيم آن، از ما پيروى نما. (25)
راهكار تفسيرى خاندان رسالت:
همانگونه كه قرآن كريم بيان خويش را خود عهدهدار شده، به بيان رسول خدا(ص) نيز حجيتبخشيده و ايشان نيز به بيان ائمه اهلبيت: حجيت و اعتبار دادهاند. (29) بنابراين، چنين نتيجه مىگيريم كه:
راهحل تناقضهاى اسطورهاى
قرآن كتابى است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانهاى كه براى همه امراض دارويى ويژه دارد، اما بايد درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بيمارىهاى روحى و معنوى نيز چنين است. دواى هر دردى آيهاى خاص است; آيهاى متناسب با آن درد. و شايد يكى از دلايل نزول تدريجى قرآن كريم در طول23 سال همين باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعى و تدريجى و به دو صورت مجمل و مفصل، (33) روح و حقيقت تعين نايافته قوانين جهاد و دفاع و قوانين مالى يا جنايى در ارتباط با گروههاى گوناگون الحادى و مسلمان در طول23 سال نيز همين موضوع باشد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانى قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائتبدان نايل مىگردد. اگر هدف او بالاتر از اين و در حد فهم احكام و مفاهيم بلند قرآن باشد، در اين صورت، بايد با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را از قبيل عام و خاص، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد. (34) و اگر هدف او فقه اكبر و يك نطاق گستردهترى باشد، بايد فراتر از مراحل سهگانه اصول الفقه (بحث دليليت، دلالت، و تعارض ادله) حركت كند و در سطح گسترده و كلان، مساله را مطرح نمايد تا با مطالعه نظامهاى اسلام، به صورت يك مجموعه به همپيوسته و داراى روح واحد، روح واقعى اسلام را در پرتو مجموعه آيات و روايات كشف كرده، در حريم كبريايى قرآن و اسلام ماوا بگيرد و به درجه تفقه در دين نايل گردد. (35)
نقش عترت: در تعيين مقاصد قرآن
با بررسى سيره معصومان: و واقعيات عينى روشن مىشود كه روش «تفسير قرآن با قرآن» كارسازترين راه فهم قرآن و كشف مقاصد آن است. البته اين روش دشوارىهاى فراوانى دارد كه اگر بر اساس اصول صحيح و قانونمند عمل نشود، موفقيتى نخواهد داشت; زيرا:
ترجمه و تفسير
به منظور دستيابى به مفاهيم آيات، رعايت اصول ذيل لازم است:
روش دستيابى به مقاصد قرآن (مصاديق)
با به كارگيرى اصول چهارگانه مزبور، تنها دسترسى به مفاهيم آيات امكانپذير است، اما به دست آوردن مقاصد نهائى خداوند و تعيين مصاديق آنها تنها از طريق رجوع به سنت و عترت، (40) كه عدل قرآن و قرين و ترجمان آنند، ميسر است. آنان به دليل رسوخ در علم، با مقاصد آيهها آشنا بوده و اين پيوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و براى هر نسلى آيهاى است كه آن را تلاوت مىنمايد و با مرگ مصداقى، مصداق ديگر به وجود مىآيد.
تاويل و تنزيل
در انديشه بيشتر مفسران، به ويژه پيشينيان، «تنزيل» ظواهر و «تاويل» خلاف آن و يا محكمات و متشابهات تلقى شده است. برخى از بزرگان «تاويل» را به واقعيت عينى آيات تفسير كردهاند و ديديم بر پايه احاديث ائمه اهلبيت:، قرآن داراى تنزيل است; يعنى، در مورد گروهى نزول يافته و تاويل دارد; يعنى، عدهاى هستند كه اين آيه بدانان بازمىگردد. به عبارت ديگر، تعيين مصداق دانش ارجمند تاويل - همچون دانش ظهر و بطن (باز گردانيدن مفاهيم به مصاديق تازه) - تنها كار را سخان در علم است. بنابراين مىتوان گفت كه «تنزيل» يعنى، مصاديق گذشته و «تاويل» يعنى، مصاديق آينده. (42) و اين مطلب از قانون جرى و اطباق نيز استفاده مىگردد. (43)
ضرورت رجوع به عترت: در تفسير قرآن به قرآن
در راهكار تفسيرى قرآن به قرآن نيز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروريات است; زيرا:اولا، قرآن ظهر و بطن، تاويل و تنزيل و جرى و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پيامبر(ص) است كه روايات بر آن دلالت دارد. (44)
ظهر و بطن قرآن
برخى ظهر و بطن قرآن را به «معانى و مفاهيم» توجيه و تفسير كردهاند. اما اين مستلزم دور و يا تسلسل باطل است; زيرا هر مفهومى را در نظر بگيريم، خود آن نيز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر اين، شايد مراد از ظهر مصاديق بارز و منظور از بطن، مصاديق نهان باشد. اين مطلب از پرسش فضيل بن يسار و خثيمه از امام باقر(ع) به خوبى روشن است كه امام(ع) بطن را به مصاديق نهفته و ظهر را به مصاديق ظهور يافته تفسير نمودند. (48) دليل اين مطلب آن است كه «تاويل» همان مصداق است و حديث «انت تقاتل على تاويله كما قاتلت على تنزيله» (49) درباره اميرمؤمنان(ع) هم به همين مصداق تفسير شده است; چه آنكه مسلمانان بر سر مفاهيم قرآن نزاعى نداشتند، بلكه نزاع آنها بر سر مصاديق آنها بوده است. از اينرو، در حديث فضيل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاويل (مصاديق) است كه برخى سپرى شده و ظهور يافته و برخى ديگر هنوز در خفا بوده و سر نرسيده است.»
ابزارها و كليدهاى فهم قرآن و تفسير آن
بر حسب آنچه ذكر گرديد، تفسير صحيح و رسيدن به مقاصد الهى به مقدماتى نيازمند است; از جمله:
مقدمات علمى تفسير
1- ايمان و باور به حقانيت و وحيانى بودن قرآن: چرا كه ناپاكان و بيماردلان از درك آن محرومند. (55) اما همه آيات و حروف و زير و زبر آن با مؤمن سخن مىگويد و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفكر و احساس وامىدارد. خداوند، خود فرمود: «هدى للمتقين.» (بقره:2)
پىنوشتها
1- سيد رضى نهجالبلاغه، خ189 2- تحدى و هماورد طلبى قرآن كريم در آيههاى 88 اسراء، 82 نساء،13 هود، 34 طور، 38 يونس،23 بقره بيان گرديده است. در اين آيات، سخن خدا بودن قرآن و حقانيت رسالت رسول خاتم6 به اثبات رسيده و در آيههاى43 رعد و166 نساء، از رسول خدا(ص) درخواستشده كه براى اثبات حقانيت رسالتخود، به تصريح قرآن استناد جسته و گواهى خدا و ملائكه را نيز بر آن متذكر شود. ر.ك.به: سيد محمدحسين طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 18-21/ محمدتقى مصباح يزدى، قرآنشناسى، ص 120-124 3- چنان كه فرمود: «تلك من انباء الغيب توحيها اليك ماكنت تعلمها انت و لاقومك»; (هود:49) اين اخبار غيبى است كه به تو وحى كرديم. تو و قومت پيش از اين از آن آگاهى نداشتيد. 4- حديث «تكذيب» كه در ميان فريقين به تواتر شناخته شده است، گواه بر اين مطلب است. 5 - «يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم...» (انفال:24) 6- ر.ك: به: سيد قطب، التصوير الفنى فى القرآن على جهرمى، نمونههايى از تاثير قرآن. 7- «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه»; (انشقاق:6) اى انسان، تو پيوسته در حركتبه سوى پروردگار خود هستى تا او را ديدار كنى. [» 8- «يا كميل ما من حركة الا وانت محتاج فيها الى معرفة»; اى كميل، هيچ حركتى نيست، مگر آن كه تو در آن به شناخت نيازمندى. (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 165) 9- آيات مربوط به تدبر، تفكر و تعقل در قرآن بسيارند و نيازى به ذكر آنها نيست. 10- «...و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء و هدى...»; اين كتاب را به صورت تدريجى بر تو فرود آورديم كه بيان همه چيز در آن است. 11- امام(ع) فرمود: «اعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى» (نهجالبلاغه، خ 175 / محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج1، ص48) 12- امام(ع) فرمودند: «ما جاء عنا فاعرضوه على كتاب الله فما وافقه فخذوه به و ما خالفه فاضربوا به عرض الجدار.» (محمدبن يعقوب كلينى، همان، ج1،69) 13- بقره: 185 14- دخان: 1/زخرف: 1 15- نحل: 44 و 64 16- نور:1 / بقره:34 17- نحل: 64 18- بقره: 85 19- بقره:219 20- بقره: 221 21- بقره:187 22- نساء:187 23- ر.ك.به: آيات تحدى، پىنوشت 1. 24- ر.ك.به:عبدالحميدجعرابه،المدخلالىالتفسير، ص 144/ عميد زنجانى روشهاى تفسيرى، ص303 به بعد / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار 25- محمدبن جرير طبرى، دلائل الامامة، 104-108/ ج 72، ص189; البته در ذيل تفسير اين آيات - كه رسول خدا(ص) در آن، از شتاب در گفتن منع شده - از طريق امام باقر(ع) در مباحثه با هشام مروانى، چنين گزارش شده كه مراد آن است كه رسول خدا(ص) قرائت و احكام ظاهرى قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غيب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به ديگران. (ر.ك. به: محمد بن جرير طبرى، پيشين، ص 104 و 108/ محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 72، ص183-189) پس آنچه را كه ظاهربينان گفتهاند - كه رسول خدا(ص) در خواندن قرآن پيش از سپرى شدن وحى از سوى جبرئيل(ع) شتاب مىكرد كه مبادا كلمهاى از آن فراموش شود و خداوند ضمن دلدارى آن حضرت، وى را از آن نهى فرمود - نمىتواند صحيح باشد. 26- «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته...»; (مائده:67) اى رسول آنچه را كه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان] ابلاغ كن، وگرنه ابلاغ رسالت نكردهاى. 27- جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 2، ص196 28- همان، ج 4، ص 234; اميرالمؤمنين(ع) در يكى از خطبههاى خود، اين مطلب را به روشنى بيان كرده، مىفرمايد: «هيچ آيهاى بر رسول خدا(ص) فرود نيامد، مگر آنكه آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تاويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و دربارهام دعا كرد كه خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنايت فرمايد. از اينرو، هيچ آيهاى از قرآن و دانشى كه بر من املا كرده بود، تاكنون فراموش نكردهام.» (نهجالبلاغه، خ 210/ محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 92، ص99 به نقل از: محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى) روايت امام صادق(ع) درباره بحث امام باقر(ع) با هشام و عالم مسيحى كه به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حديثى از فريقين گواه صدقى بر اين مدعاست. 29- دهها آيه و صدها حديث متواتر و مشهور و مستفيض از فريقين در اين باره - كه اهل بيت: مرجع فهم قرآنند و بس - گزارش شده است; همچون آيه تطهير، راسخان در علم، اولىالامر، ذوى القربى و حديثشريف ثقلين، سفينه و... 30- سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، 61 31- در اين صورت، ديگر هيچ پژوهشگر انديشورزى در تفسير قرآن كريم دچار انحراف، تحير و گمراهى نمىگردد تا در نتيجه سرگردانى، به وجود تناقض لاينحل در قرآن و سنت و در ارتباط آن دو با هم و عينيتخارجى اعتقاد يابد و از حل آن عاجز گشته و عملا دچار نفاق و تكذيب آيات قرآن گردد. 32- «افلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا.» (نساء:82); آيا مگر قرآن را مورد تدبر قرار ندادند. و اگر از جانب غير خدا بود، در آن اختلاف زيادى مىيافتند. 33- دليل نزول قرآن به صورت دفعى غير زمانى بر دل رسول خدا(ص) پيش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدريجى آن از آغاز بعثت تا پايان عمر رسول گرامى اسلام(ص) نيز همين است كه زمينه و ظرفيت و شرايط واقعى خود را بيابد تا نزول يابد. جريان نزول دو گونه قرآن از ديرباز در نوشتار انديشورزان اسلامى مطرح بوده است، مرحوم فيض كاشانى در مقدمه نهم تفسير خود، مرحوم طالقانى در پرتوى از قرآن، ج 4، ص 195، مرحوم علامه طباطبائى در الميزان، ج 2، ص 230 و ج3، ص 62، ابوعبدالله زنجانى در تاريخ القرآن، ص9 و آيةالله مصباح يزدى در قرآنشناسى، قسمت اول اين مساله را مورد بحث قرار دادهاند. 34- با عنايتبه دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معيارها و موازين، به تعادل و تراجيح چنگ زده و از آن طريق، مشكل فهميدن را حل نموده، به هدف برسد. 35- «لولا نفر من كل فرقة طائفة ليتفقهوا فى الدين» (توبه: 122) تفقه هدف تمام نظام اسلام است. 36- بايد بر همين پايه و اساس، روايات مربوط به نحلهها و گروههاى زبانى و جغرافياى و حتى زمانى، تفسير گردد; همچون نكوهش برخى نژادها، نسلها، زبانها و مناطق گوناگون; مانند، تمجيد از اهالى قم در روايات و مذمتخوزىها و يا بربرها و امثال آن. 37- اشاره به ماجراى مردى كه به استناد آيههاى «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسيئة فلايجزى الا مثلها»، از طريق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق(ع) به او فرمودند: كليد فهم آن دو آيه «انما يتقبل الله من المتقين» است. 38- كازرونى، مرآة الانوار، ص: 5; و در برخى از روايات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آنگاه هر حرفى داراى ظهر و بطن مىباشد و تنها على(ع) است كه از همه آنها بهرهمند بود و در حيطه دانش اوست. ر.ك.به، سيد جعفر مرتضى، حقايقى پيرامون قرآن، ص176 -186 39- چرا كه محكمات مرجع متشابهات قرار داده - سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج3، ص 64 -67 40- آنان كه به جاى پيروى از ثقل كبير: به استحسان و قياس و راى روآوردند، ره به جايى نبرده و بالمآل، حيران و سرگردان و خايب بازگشته و در كنار چشمهسارهاى زلال قرآن با فرياد العطش، جان سپردند و خود و ديگران را به وادى هلاكت كشانيدند. 41- مرحوم علامه طباطبائى «و» در «والراسخون» را براى استيناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اكمل مىداند. (الميزان، ج3، ص 54 - 55 و69 - 71) 42- سيدعلى دزفولى، شناخت قرآن، ص 30 -43 43- علامه طباطبائى; تاويل قرآن را عبارت از حقايقى مىداند كه در ام الكتاب، نزد خداست و از مختصات غيب او مىباشد و بر پايه آيه 80 سوره واقعه (الا المطهرون...) علم به تاويل (غيب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهرون» به دلالت اين آيه، حقيقت قرآن را مس مىنمايند و با ضميمه آيه تطهير - كه به موجب روايات متواتر، در حق اهلبيت پيامبر(ص) فرود آمده - اهلبيت رسول خدا(ص) از پاك شدگان و عالم به تاويل (و غيب) مىباشند. (سيدمحمدحسين طباطبائى، قرآن در اسلام،46 -49). 44- روايات ظهر و بطن و كيفيت نزول قرآن را در تفسير برهان، ج 1، ص 15 - 25 مطالعه نماييد. 45- «فلا اقسم بمواقع النجوم... انه لقرآن عظيم لايمسه الا المطهرون» (واقعه:80) 46- روايت متواتر ثقلين اين مطلب را اثبات مىنمايد و بر اساس روايات فريقين، رسول گرامى اسلام(ص) قريب نود ماه تمام، هر صبح، پيش از اذان اين آيه را يك بار بر در خانه على(ع) و زهرا(س) براى آنان تلاوت كرده و عملا به امت فهمانده كه اين آيه در شان آنان نازل گشته است، نه ديگران. (سيد محمدحسين طباطبائى، ص48) 47- در اين باره به مباحث گذشته رجوع شود. 48- عن فضيل بن يسار: سالت اباجعفر(ع) عن هذه الرواية: «ما من آية الا و لها ظهر و بطن.» قال: «ظهر و بطن و هو تاويله، منه ما قد مضى و منه ما لم يجىء يجرى كما يجرى الشمس والقمر كلما جاء تاويل شىء يكون على الاموات كما يكون على الاحياء قال الله: «... و ما يعلم تاويله الا الله والراسخون...» (تفسير برهان، ج 1، ص19، حديث 1/ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 92، ص 78 به نقل از: محمد بن يعقوب كلينى، پيشين) در مرفوعه خثيمة به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است: «يا خثيمه،... لو ان الآية اذا نزلت فى قوم ثم مات هؤلاء القوم، ماتت الآيه، لما بقى من القرآن شىء ولكن القرآن يجري اوله على آخر مادامت السموات والارض ولكل قوم آية يتلونها، هم من خير او شر.» (تفسير برهان، ج 1، ص 21، حديث7 به نقل از: محمد بن يعقوب كلينى، پيشين) 49- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، كتاب الجهاد. 50- عمده انحرافهاى تفسيرى در همين راستا واقع شده است. 51- فخر رازى، تفسير كبير، ج 1، ص 178 / تناسب الآيات، ترجمه نگارنده، ص 38 - 40 52- در اين زمينه، كتاب تناسب الآيات، راهگشاست. 53- ر.ك.به: نگارنده، تناسب الآيات، به بحث «فصل و وصل». 54- محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 4، ص447 55- «لا يمسه الا المطهرون» (واقعه:80); «الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه...» (آلعمران:7) 56- عبدالجبار شراره بحوث فى القرآن الكريم، ص139 57- تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى، ص 85 -58 علىرضا صدرالدين، كليدهاى فهم قرآن، ج 1 59- ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پيشين، ص 138 - 151/ عليرضا صدرالدينى، پيشين، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، مقدمه تفسير البرهان، ص19 - 18 به نقل از: سليم بن قيس هلالى/ سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج3، ص 84/ عباسعلى عميد زنجانى، مبانى و روشهاى تفسيرى، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعيد، المدخل الى التفسير الموضوعى. 60- ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پيشين، ص 138 - 151/ عليرضا صدرالدينى، پيشين، ج 2، ص 1 - 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، پيشين، ص19 - 18 به نقل از: سليم بن قيس هلالى/ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج3، ص 84/ عباسعلى عميدزنجانى، پيشين، ص 328 - 338/ عبدالستار فتحالله سعيد، المدخل الى التفسير الموضوعى. 61-ر.ك.به: مقدمه وصيتنامه حضرت امام; / قوام الدين و شنوهاى، حديث ثقلين. |
|
آسيبشناسي تفسير و تفاسير تربيتي قرآن
احمد ذبيح افشاگر (دانشجوي دكتراي قرآن و علوم تربيتي)
چکیده
نويسنده ابتدا ديدگاهها دربارة جامعیت قرآن (رابطه قرآن با علم) را به اجمال بررسي ميكند و نظر «هدف هدایتگری قرآن» را ميپذيرد، سپس به پیشینه تفاسیر علمی و معرفی و نقد مختصر التفسیر التربوی «انوار الباز» و تفسیر تربیتی «حسن میرزاخانی» میپردازد و در بحث آسیبهاي تفسير تربيتي قرآن چهار مورد (1- آسیبهای مفسر تربیتی 2- آسیب شناسی مبانی تفسير تربیتی 3- آسیبهای روش شناختی تفسير تربيتي 4- آسیبهای منابع تفسير تربيتي) را بررسي ميكند.
واژههاي اصلي:
تفسير، قرآن، تربيت، آسيبشناسي
مقدمه
شناخت دقیق هر علمی نیازمند فهم مبانی، مبادی، اهداف، اصول و ديگر اموری است که ساختار آن علم را تشکیل میدهد؛ البته پیشرفت و پویایی آن علم تنها متوقف به امور یاد شده نیست، بلکه برای پیرایش آفات و چالشهای احتمالي بر سر راه، نیازمند آسیبشناسی و یافتن آفات و لغزشهای آن علم هستیم و در صورت نادیده گرفتن یا تسامح نسبت به آن، از هدف دور خواهيم شد و چه بسا آثار زیان باری را شاهد خواهيم بود.
مفهوم شناسی
آسیب: به معنای زخم، عیب، نقص (دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، 1 / 144) گزند، زیان و خسارت (عمید، حسن، فرهنگ عمید، 1 / 44) است.
پیشینه تفسیر تربیتی
قرآن کریم خود را کتاب هدایت، رحمت و شفاي بیماريهای روحی و جسمی معرفی میکند و اين همان تربيت انسان (اسراء/ 9)،،إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ است. .وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَو (اسراء/ 82) و... ، امّا مفسران و دانشمندان به گونه شايسته به این امر نپرداختهاند و تنها به کلیات مطالب هدایت و تربیت بسنده کردهاند یا به طور کلی از آن چشم پوشيدهاند. شاید آنان رسالت تربیتی قرآن را امري روشن و بينياز از توضیح و تبیین میدیدند. در هر صورت این عملکرد باعث شد با وجود عمق و پویایی قرآن در زمینه تربیت و هدایت، امروزه شاهد نبود نظام تربیتی قرآنی به صورت صحیح و سازمان یافته باشیم که نتیجه آن نبود بهرهوری لازم از هدف اصلی قرآن است.
الف: آسيبشناسي تفاسير تربيتي
مفسران امامیه و اهل سنت در تفاسیر خود به مطالب تربيتي توجه كردهاند، مانند تفسیر كبير فخر رازی، (م 546 ق) آلوسی، (م 1270 ق) فی ظلال القرآن، سيد قطب، (م 1387 ق) تبیان، شيخ طوسي، (م 460 ق) قرآن كريم ملاصدرا (م 1045 ق) و آثار غزالي (م 505 ق)؛ ولی اين تلاشها عمدتاً در حدّ اشارات کلی و پراکنده به مسئله تربیت باقي ماند و در عمل نتوانست یک نظام دقیق تربیتی ارائه كند.
1- نخستین تفسیر تربیتی
آقای حسین میرزاخانی این کتاب را در یک جلد تألیف و سوره حمد و بقره (تا آیه 39) را تفسیر كرده است. وي در آغاز سورة حمد، ذیل بسم الله الرحمن الرحیم، بعد از بیان نکات تفسیری به برکات تعلیم و تعلم و تفسیر تربیتی از امام خمینی(ره) اشاره و در سوره حمد 5 نکته تربیتی را توضيح داده است در سوره بقره نیز بعد از بیان نکات عمومی آیات، به یک برداشت تربیتی اشاره نموده است.
بررسی
اين تفسير مباحث تربیتی اندكي را بیان کرده و از روایات نیز كمتر بهره برده و بیشتر به جنبههای اخلاقی و اعتقادی پرداخته است، از اين رو بین محتوا و عنوان آن (تفسیر تربیتی) همخوانی چندانی وجود ندارد و اصولاً تفسير تربيتي مصطلح به شمار نميآيد.
اول) ذکر آیات قرآن.
دوم) توضیح مفردات و کلمات قرآنی پیچیده به صورت مختصر و مفید.
سوم) با توجه به مخاطبان قرآن (عقل و بیداری وجدان و رهروان تهذیب و کمال) اهداف اجرايی هر مقطع بیان میشود.
1. نخستين تفسير تربيتي
آقاي ميرزاخاني در تفسير خود بعد از اشاره به دو نكته به چند مطلب تربيتي زير ميپردازد::تربيتي از كلام امام خميني
1 ـ اثر تربيتي خوف و رجاء
نقش مالك يوم الدين در سياق حمد، آن است كه اعتقاد به قيامت جزو بهترين نعم الهي است، همانطوري كه رحمانيت خداي سبحان باعث محمود بودن اوست؛ مالك روز قيامت بودن هم باعث محمود بودن است. اگر خدايي كه رحمان و رحيم است، به عنوان مالك يوم الدين هم شناخته شود، انسان بين خوف و رجاء حركت ميكند. اگر هميشه سخن از رحمت حق باشد، انسان يك بعدي بار ميآيد و احياناً زمينه تجرّي و غرورش فراهم ميگردد (تفسير تربيتي، ميرزا خاني، 76).
2ـ ايجاد حالت مخصوص در بنده
توجه به آيات قبل (1 ـ 5 سوره حمد) حالت مخصوصي براي بندگان در حال عبادت به وجود ميآورد. بنده در ابتدا، عظمت اين جهان و موجودات آن را ميبيند و نعمتهايي كه آفريدگار جهان به او اعطاء كرده است، همه را از نظر ميگذارند. زبان به حمد و ثناي پروردگار مهربان مي گشايد و اعتراف مينمايد كه حكومت و مالكيت روز رستاخيز همه مربوط به آفريدگار بزرگ اين جهان است.
2. التفسير التربوي:
در ذيل نكات و پيامهاي تربيتي سورة حمد به 5 نكته اشاره ميكند.
سوم: آسیبهای روش شناختی
1- هدف قرآن تربیت انسان و تحقق خلیفه الهی در زمین میباشد تا نفوس بشریت را در همه جوانب تربیت کند، ولی این بدان معنا نیست که تمام همت ما در تفسیر به امور تعلیم و تربیتي معطوف شود و از مطالب ديگر غفلت کنیم، بلکه توجه به امور مهم سیاسی، اجتماعی و مطالب کلامی و ... نیز لازم مراجعه میکنیم،ماست؛ همان گونه كه وقتی به دوران 23 ساله بعثت رسول گرامی اسلام میبینیم حضرت در پرتو آیات قرآن به تربیت فردی و اجتماعی جامعه ميپرداخت و به همه ابعاد گوناگون تربیت عقیدتی، اخلاقی و ... توجه داشت. پس یا باید گستره و دامنه تربیت را وسیع بگیریم، یا مطالب مهم و مورد نیاز را در تفسیر بگنجانیم و از ابعاد گوناگون قرآن غافل نشويم.
چهارم: آسیب شناسی منابع
استفاده نکردن از منابع اصیل یا تمسک به منابع غیر معتبر میتواند موجب آسیب و لغزش مفسر تربیتی شود، لذا باید مفسر به منابع معتبر رجوع كند. اهم منابعی که در تفاسیر به آنها استناد میشود؛ عبارت است از:
جمع بندی و نتیجه
همه ميپذيرند که قرآن کتاب هدایت و تربیت است و افراد زیادی با عمل به معارف ناب و بیجايگزين آن به قلّههای سعادت و معنویت رسيدهاند. توجه به این ویژگی انگیزه هر مسلمانی، مخصوصاً اندیشمندان و علمای دین، را به بهرهبرداری بیشتر از نکتههای تربیتی آيات جلب ميكند و او را به سوی خود فرا میخواند، امّا بیتوجهی، غفلت و ناآگاهي نسبت به معیارها و شرایط مفسر و كاربست بعضی پیش فرضهای غیرمنطبق با قرآن، همواره سد راه شده و انسان را به بیراهه کشانده است. از این رو توجه به آسیب شناسی تفسير تربيتي لازم و ضروری است.
منابع
1. ابن منظور، لسان العرب دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1408 هـ .ق، اول. |
|
موانع و آسيبهاي معرفتي تفسير قرآن
مصطفي كريمي1
چكيده
شناخت موانع و آسيبهاي تفسير و پرهيز از آنها براي رسيدن به فهم صحيح قرآن ضروري است. از اينرو، پيشوايان معصوم درباره دامنگير شدن آسيبهاي تفسير هشدار دادهاند. انديشوران مسلمان نيز در اين امر تحقيقاتي كردهاند؛ اما بررسي همهجانبه و دقيق آن، پژوهش بيشتري ميطلبد. اين تحقيق در پي شناخت و تحليل همه اين آسيبها و موانع است. در اين مقاله آسيبهاي تفسيري مربوط به ضعف معرفتي جستوجو و تحليل شده است كه عبارتند از: 1. تحميل رأي خود به قرآن؛ 2. تفسير بر اساس قرائت غيرواقعي آيات؛ 3. ملاك قرار دادن معاني كنوني واژگان قرآن، استفاده از منابع لغوي ضعيف و بسنده كردن به لغتنامهها؛ 4. بهره نگرفتن از قواعد علم صرف و نحو و نكات بلاغي؛ 5. استفاده نكردن از همه دلالتها: مطابقي، تضمني، التزامي و...؛ 6. بيتوجهي به لايههاي معنايي قرآن، يا باطن قرآن را يگانه مراد الهي دانستن و بيان معاني باطني بيپايه براي قرآن؛ 7. تفسير قرآن بر اساس دليلهاي عقلي غيرقطعي، يافتههاي تجربي نامطمئن، يافتههاي شخصي و شواهد نقلي غيرمتقن.
كليدواژهها:
آسيبهاي تفسير، تفسير به رأي، فهم واژگان، قرائت، علوم ادبي، علوم بلاغي، ضعف استنطاق، باطن قرآن.
مقدّمه
قرآن كريم نخستين و استوارترين منبع اسلام است و آمده تا هماره راهنماي انسانها به سعادت و راستي باشد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهبه مدد اين كتاب الهي مردمان دوران جاهليت را از كمند جهل و تاريكي رهانيد و به نور توحيد رساند. پيشرفت علمي و معنوي در پرتو بهرهمندي مسلمانان از فهم صحيح قرآن كريم و عمل به آن رخ نمود. فهم صحيح مسلمانان صدر اسلام از قرآن و عمل به آن، حاصل آشنايي آنان با قرائن و اسباب نزول آيات و درك حضور پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و دريافت تفسير درست آن حضرت از قرآن بوده است.2 به همين جهت، هنگامي اين پيشرفت كند گرديد و سپس عقبماندگي مسلمانان شروع شد كه از يكسو، با گذر زمان و فاصله آنان از قرائن نزول آيات، بيشتر به تفسير قرآن احساس نياز كردند و از سوي ديگر، با رحلت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهو مرجع قرار ندادن امامان معصوم عليهمالسلام در فهم قرآن و اداره جامعه، و به كار نگرفتن قواعد صحيح در فهم قرآن، دستشان از تفسير معصوم و راهنمايي معصومان كوتاه شد. بر اين پايه، برگشت به آن عزت اسلامي جز با فهم صحيح قرآن كريم و عمل به آن ميسور نيست و براي رسيدن به فهم صحيح از اين كتاب الهي، علاوه بر قواعد و شرايط لازم، شناخت موانع و آسيبهاي تفسير و دوري از آنها نيز ضروري است.
پيشينه و ضرورت آسيبشناسي تفسير قرآن
مسئله آسيبهاي فهم قرآن كريم و راههاي پرهيز از آنها از كهنترين مسائل مربوط به قرآن و همزاد ابلاغ آن است. قرآن كريم در نكوهش كژفهمي آيات الهي ميفرمايد:8
آسيبهاي معرفتي تفسير قرآن
آسيبهاي فهم قرآن را بر اساس معيارهاي مختلف، مانند قابل مهار يا غيرقابل مهار بودن، آگاهانه يا ناآگاهانه بودن، پيشيني يا پسيني بودن، و عمومي يا ويژه قرآن بودن ميتوان بر چند گونه دستهبندي كرد. در اين نوشته ملاك تقسيم آسيبها منشأ آن است. عوامل مختلف سبب آسيب در فهم قرآن كريم ميشود؛ مانند حسگرايي، علمزدگي، و تعصب بيمورد. اين عوامل را ميتوان بر اساس يكي از ابعاد مختلف انسان به عوامل معرفتي، عوامل باوري، عوامل گرايشي و عوامل اخلاقي تقسيم كرد. بنابراين، آسيبهاي فهم قرآن كريم به آسيبهاي معرفتي، آسيبهاي باوري، آسيبهاي گرايشي و آسيبهاي اخلاقي دستهبندي ميشود. در اين مقاله تنها آسيبهاي معرفتي بررسي ميشود. مراد از آسيبهاي معرفتي آن دسته از آسيبهاست كه منشأ آن، نبود دانش كافي و لازم براي فهم آيات قرآن كريم است. اين دسته موانع و آسيبها عبارتاند از:
1. تفسير به رأي
تفسير به رأي مهمترين آسيب در تفسير قرآن كريم است. به همين جهت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و پيشوايان معصوم عليهمالسلامدر مورد قرآن كريم بيش از هر چيزي از تفسير به رأي نگران بوده و درباره آن هشدار دادهاند. براي نمونه به چند روايت اشاره ميكنيم. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهفرمودهاند:
2. تفسير قرآن بر اساس قرائت غيرواقعي
از جمله آسيبهاي تفسير قرآن كريم اين است كه مفسّر نتواند قرائت واقعي قرآن كريم را به دست آورد و طبق آن قرآن كريم را تفسير كند. منشأ اين آسيب آن است كه به رغم وجود حافظان فراوان و اهتمام و تلاوت فراوان مسلمانان، بر اثر عواملي مانند ابتدايي بودن خط، خالي بودن آن از نقطه و حركات، تأثير لهجه، تحكيم رأي و اجتهاد27 و عوامل ديگر قرائتهاي متعدد براي قرآن كريم به دست روايان درست شد.28 منابع تاريخي، روايي و علوم قرآني نيز قرائتهاي مختلف براي برخي كلمات قرآن كريم نقل ميكند29 كه پارهاي از اين اختلاف قرائت ـ گرچه اندك ـ در تفسير تأثير دارد. مانند قرائت «بضنين» به معناي «ببخيل» و «بظنين» به معناي «بمتّهم» در آيه شريفه «وَمَا هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»(تكوير: 24)30 اين در حالي است كه طبق روايات، قرآن كريم به يك قرائت نازل شده است. امام باقر عليهالسلامدر اينباره ميفرمايند:
3. خطا در فهم صحيح و دقيق واژگان
بيشك واژگان براي معنايي وضع شدهاند و هر كلمهاي از معناي خاصي حكايت ميكند كه بر اثر وضع52 و قرارداد به آن، وابستگي يافته است. وضع، عاملي غيرشخصي53 و مورد قبول همگان است. آيات قرآن تركيبي از واژگان و درك روشن از آنها بخشي از فرآيند فهم صحيح قرآن كريم است. با عنايت به اينكه مخاطبان نخستين قرآن كريم مردم صدر اسلاماند و عليالقاعده آنان ميبايست مراد الهي را از آيات درك كنند، لازم است معناي واژگان در زمان نزول به دست آيد. بنابراين اگر مفسّر به معناي دقيق واژگان در زمان نزول دست نيابد، فهم درستي از آيات قرآن كريم نخواهد داشت. اين ناكامي در فهم دقيق مراد الهي از آيات قرآن كريم از عواملي سرچشمه ميگيرد:
4. خطا در بهرهگيري از علوم ادبي و بلاغي
قرآن كريم به زبان عربي نازل شده است و در زبان عربي همانند هر زبان ديگري ساختها و قالبهاي تركيبي واژگان در ضمن جملهها و جملهها در داخل عبارات معاني خاص خود را دارند. ناآگاهي مفسّر از معاني ساختهاي گوناگون صرفي و ابواب مختلف افعال و ناتواني وي از تشخيص ساخت معنايي واژگان و باب فعلهاي به كار رفته در آيات، او را در فهم صحيح مراد الهي از آيات ناكام خواهد گذاشت. اگر مفسّر نداند كه اسم فاعل بر كننده كار، صفت مشبه بر ثبوت و صيغه مبالغه بر تكثر و بزرگنمايي و... دلالت دارد يا نتواند تشخيص دهد آنچه در آيه آمده اسم فاعل يا صفت مشبه يا... است به فهم صحيحي از آيه دست نمييابد. همچنين اگر مفسّر نتواند تشخيص دهد فعل به كار رفته در آيه، ثلاثي، رباعي يا خماسي و مجرد يا مزيد است، يا به معاني هر يك از بابها ناآگاه باشد، در آيات داراي فعل، مراد واقعي خداوند را كه هدف از تفسير است نميتواند كشف كند. اين قسم آسيب از چند امر سرچشمه ميگيرد:
5. ضعف استنطاق
با عنايت به اينكه قرآن كريم به زبان مردم و بيان آشكار نازل شده، معناي موردنظر خود را بر اساس اصول عقلايي محاوره بيان كرده است. بنابراين بايد از انواع دلالتهاي وضعي و عقلي سخن در استنطاق قرآن كريم بهره گرفت.66 اين دلالتها عبارتاند از:
6. بيتوجهي به لايههاي باطني قرآن كريم
بيشك يكي از ويژگيهاي قرآن كريم اين است كه افزون بر آنچه از ظاهر واژگان و معاني لغوي آن استفاده ميشود، معاني ژرف و پنهانتري نيز در نهان دارد كه باطن آن است.
7. استناد به قرائن نامعتبر
مفسّر بايد بكوشد در تفسير قرآن كريم از امور قطعي يا حداقل اطمينانآور و مورد اعتماد عقلا بهره بگيرد.79
نتيجهگيري
1. شناسايي آسيبهاي تفسير و دوري از آنها ضروري است.
پى نوشت ها
1 عضو هيئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى ره. دريافت: 21/879ـ پذيرش: 27/12/87. 2 چنانكه به اعتراف برخى از دانشمندان غيرمسلمان، جامعه اسلامى طى پنج قرن، از نظر علم و فرهنگ صدرنشين ملتها و از لحاظ نيرو، نظم، بسط قلمرو حكومت، اخلاق نيك، و سطح زندگانى، پيشتاز جهان بود. ر. ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاينده و ديگران، ج 4، ص 432. گوستاو لوبون گويد: «تقريبا حدود 5 الى 6 قرن، تنها كتابهاى علمى كه در دانشگاههاى اروپا تدريس مىشد، همان كتابهايى بود كه از زبانهاى عربى به لاتين ترجمه شده بود.» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيدهاشم حسينى، ص 77.) 3ـ «فسر» كلمة واحد تدل على بيان شىء و ايضاحه. احمدبن فارس، معجم مقاييساللغة، ماده «فسر». 4ـ الفسر كشف المغطى. ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر». 5ـ احمدبن محمّد مقرّى الفيّومى، المصباح المنير، ماده «فسر». 6ـ محمّد عبدالعظيم زرقانى، مناهل العرفان فى علومالقرآن، ج 2، ص 3. 7ـ اين تعريف جامع و مانع است. ر.ك: علىاكبر بابايى و همكاران، روششناسى تفسير، ص 23. از تفسير به اين معنا تعريفهاى ديگرى نيز ارائه شده است؛ از جمله: «كشف مراد از لفظ»، فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 26؛ «بيان معانى آيات قرآنى و مقاصد و مداليل آن»، سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 7 و «آشكار كردن مراد خداوند متعال از كتاب عزيز او»، سيدابوالقاسم خوئى، البيان فى تفسيرالقرآن، ص 39. 8ـ در اينباره ر.ك: فضلبن حسن طبرسى، جوامع الجامع، ج 4، ص 483 / سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 17، ص 422. 9ـ جلالالدين سيوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149. 10ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 110 / جلالالدين سيوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149. 11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 112. 12ـ نهجالبلاغه، خ 147. 13ـ براى نمونه ر.ك: سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 1، مقدّمه. 14ـ مقالاتى نيز در اين باب نگارش شده است مانند: غلامعلى عزيزىكيا، «نگاهى به آسيبهاى فهم قرآن»، معرفت 26، ص 27ـ36 / علىمحمّد قاسمى، «آسيبشناسى فهم قرآن از منظر اهلبيت عليهمالسلام»، معرفت 71، ص 57ـ69. 15ـ كژفهمى متون وحيانى منحصر به قرآن كريم نيست و سابقهاى ديرينه دارد. قرآن كريم در مورد كژفهمى اهل كتاب از تورات مىفرمايد: «يُحرّفونَ الكَلمَ عَن مواضعه» نساء: 46 و نيز مائده: 13ـ14. 16ـ ر.ك: بدرالدين زركشى، البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 14. 17ـ جابر از امام صادق عليهالسلام نقل مىكند: «ليس شىء أبعد من عقول الرجال منه. إن الاية لتنزل أولها فى شىء و أوسطها فى شىء و آخرها فى شىء.» سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3، ص 87. 18ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبيان، ج 1، ص 40 / علىبن عمر دارقطنى، سنن الدارقطنى، ج 4، ص 82 / محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 1، ص 36. 19ـ ر.ك: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1 انسان و سرنوشت، ص 375ـ443. 20ـ محمّدبن حسن طوسى، التبيان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 4 / احمدبن شعيب نسائى، السنن الكبرى، ج 5، ص 31، ح 8085 / حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 16، ح 2985؛ ج 10، ص 222. 21ـ جلالالدين سيوطى، جامع الصغير، ج 2، ص 62. 22ـ ابوطالب تحليل، معجم الثقات، ص 5، 45، 79، 118، 379، 526 و 793. 23ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 18، ص 137. 24ـ ابن منظور، لسانالعرب، ج 14، ص 300، ماده «رأى». 25ـ محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 1، ص 36 / مصطفى عبداللّه كاتب حلبى حاجى خليفه، كشف الظنون، ج 1، ص 434 / محمّدهادى معرفت، التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، ج 1، ص 60ـ96. 26ـ ر.ك: سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3، ص 76ـ80. 27ـ محمد بن مكّى، كتابى با نام الكشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها در توجيه قرائتها دارد كه نشان مىدهد اجتهاد در امر قرائتها مؤثر بوده است. 28ـ محمّدهادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، ج 2، ص 42ـ49. 29ـ ر. ك: احمد مختار عمر و عبدالعال سالم مكرم، معجم القراءات القرآنية، كه در هشت جلد تدوين شده است. 30ـ نيز مانند اختلاف قرائت در بقره: 37، 106، 125 و 222 / نساء: 42 / مائده: 6 و 95. 31ـ محمّدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 630، ح 12. 32ـ براى تفصيل بيشتر ر.ك: سيدابوالقاسم خوئى، البيان فى علومالقرآن، ص 149ـ151. 33ـ روايت شده است كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمودند: خداى متعال دوست مىدارد كه قرآن آنگونه كه فرود آمده خوانده شود. حسامالدين متقى هندى، كنزلالعمّال، ج 2، ص 49. 34ـ اين هفت قرائت عبارتاند از: قرائتهاى عبداللّه بن عامر دمشقى، ابن كثير مكّى، عاصم كوفى، ابوعمرو بصرى، حمزه كوفى، نافع مدنى و كسايى. 35ـ محمّدبن جرير طبرى، جامع البيان، ج 4، ص 467. 36ـ براى نمونه ابوعمرو عثمان بن سعيد دانى كتاب التيسر فى القرائات السبع را نوشت. 37ـ مانند ابن سبكى. در اينباره ر.ك: محمّد عبدالعظيم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 436ـ437. و نيز ابو شامه اين اعتقاد را به گروهى نسبت داده و آن را حاكى از جهل شمرده است. ر.ك: جلالالدين سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، نوع 22ـ27، التنبيه الثالث، ص 274. 38ـ محمّدهادى معرفت مضمون اين بيان را از دوازده بيان نقل كرده و آنها را اخبار واحد شمرده است. ر.ك: محمّدهادى معرفت، التمهيد فى علومالقرآن، ج 2، ص 86ـ92 / حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085. 39ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085 و 3086. 40ـ محمّد عبدالعظيم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 425، به نقل از: ابن الجزرى، منجد المقرئين و اتحاف فضلا البشر، ص 439. 41ـ تواتر قرائات سبع، اساسا قابل تصور و معقول نيست؛ زيرا در زمان هريك از قاريان هفتگانه تنها خود آنها تواتر را نقل كردهاند وگرنه آن قرائت به او نسبت داده نمىشد و جنبه اختصاصى پيدا نمىكرد. به فرض ثبوت اسناد بين قارى و يكى از صحابه اوليه، چنين اسنادى در زمره اسناد آحاد است و شرايط تواتر در آن وجود ندارد. در اينباره، ر.ك: محمّدهادى معرفت، التمهيد، ج 2، ص 97ـ98. 42ـ جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27، التنبيه الثالث، ص 274. 43ـ سيدجعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآن الكريم، ص 180. 44ـ سيوطى معتقد است چهل قول در «نزول القرآن على سبعة احرف» وجود دارد. ر.ك: جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 131ـ142. برخى حرف به معنى لهجه گرفتهاند. ر. ك: محمّدهادى معرفت، التمهيد، ج 2، ص97ـ98 و نيز آن را به معنى بطن قرآن گرفتهاند، همان، ج 2، ص 86ـ87. 45ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3087 و 3097. 46ـ اين سه نفر عبارتاند از: 1. خلف بن هشام، راوى حمزه م 229 قارى بغداد، دو راوى او ابويعقوب (م 286) و ابوالحسن (م 130)؛ 2. يعقوب حضرمى م 205 قارى بصره، دو راوى او رويس (م 238) و روح (م 235). 3. ابوجعفر مخزومى (م 130) قارى مدينه، دو راوى او ابن وردان (م 160) و ابن جماز (م 170). 47ـ ابن جزرى كتابى با نام النشر فى القراءات العشر نوشت و قرائت دهگانه را مطرح كرد. 48ـ اين افراد عبارتاند از: 1. حسن بن يسار م 110 قارى بصره، دو راوى او شجاع بلخى (120ـ190) و دورى (م 246) هستند؛ 2. محمّدبن عبدالرحمان بن محيصن (م 123) قارى مكه، دو راوى اوبزى (170ـ250) و ابن شنبوذ (م 328) مىباشند؛ 3. يحيى بن مبارك يزيدى (م 202) قارى بصره، دو راوى اوسليمانبن حكم (م 235) و احمدبن فرج ضرير (م 303) هستند و 4. سليمان بن مهران اسدى اعمش (م 148) قارى كوفه، دو راوى او شنبوذى (300ـ388) و مطوعى (م 371) هستند. 49ـ در اينباره ر.ك: سيدابوالقاسم خوئى، البيان فى علوم القرآن، ص 151ـ159 / محمّدهادى معرفت، التمهيد، ج 2، ص 42ـ86. 50ـ بدرالدين زركشى، البرهان، ج 2، نوع 39 / جلالالدين سيوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27. 51ـ براى تفصيل بيشتر ر.ك: سيدابوالقاسم خوئى، البيان فى علومالقرآن، ص 149ـ151. 52ـ بحث از رابطه لفظ و معنا سابقه طولانى در تاريخ علم دارد و اكنون نيز در محافل علمى كانون مطالعه و بررسى است و بخشى از مباحث كتابهاى فلسفه زبان و علم اصول فقه را نيز به خود اختصاص داده است. در اينباره ميان دانشمندان علاوه بر قراردادى دانستن اين علقه دو گرايش ديگر نيز وجود دارد: يكى طبيعتگرايى منصور اختيار، معنىشناسى، ص 117 و ديگرى قول به تفصيل (محمّدرضا باطنى، درباره زبان، مجموعه مقالات، ص 118ـ119.) 53ـ سيد محمّدباقر صدر، المجموعة الكاملة لمؤلفات السيد محمّدباقر الصدر، اصول الفقه، ج 3، ص 119. 54ـ احمد سيّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوين، ج 2، ص 1812. 55ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 7. 56ـ و نيز واژه «جائر» در آيه 9 سوره نحل. 57ـ محمودبن عمر زمخشرى، الكشاف عن حقائق التنزيل، ج 2، ص 637. 58ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبيان، ج 3ـ4، ص 177. 59ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 6، ص 88. 60ـ سيدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج 1، ص 6. 61ـ براى تفصيل بيشتر به تفاسير شيعه ذيل آيه رجوع شود مانند التبيان فى تفسيرالقرآن، مجمعالبيان و الميزان. 62ـ محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج 1، ص 38. 63ـ محمودبن عمر زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 655. 64ـ نيز مانند اعراف: 54 / يونس: 3 / رعد: 2 / فرقان: 59 / سجده: 4. 65ـ علىبن اسماعيل اشعرى، الابانة عن اصول الديانة، ص 38. براى نقد چنين تفسيرى از آيات ر.ك: محمّدبن جعفر طوسى، التبيان ذيل آيات مورد بحث / محمودبن عمر زمخشرى، الكشّاف، ج 14، ص 662 / سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 6، ص 34؛ ج 8، ص 154 / محمّدهادى معرفت، التمهيد، ج 3، ص 85ـ155. 66ـ عالمان علم منطق دلالت را سه قسم شمردهاند: 1. عقلى مانند دلالت معلول بر علت خود؛ 2. دلالت طبعى مانند دلالت اثر طبيعى يك پديده بر آن پديده؛ 3. دلالت وضعى مانند دلالت الفاظ بر معانى در اثر وضع. ر.ك: ملّاعبداللّه يزدى، حاشيه بر تهذيب المنطق تفتازانى، ص 29ـ38. 67ـ ر.ك: ملّاعبداللّه يزدى، حاشيه بر تهذيب المنطق تفتازانى، ص 39ـ42 / محمّدرضا مظفّر، المنطق، ج 1، ص 37ـ38. 68ـ در مقابل بين به معناى اخص كه لوازمى است كه با تصور مدلول به ذهن مىآيد؛ در اينجا دلالت لفظ بر آن معنا دلالت التزامى است. 69ـ محمّد غزالى، المستصفى من علم الاصول، ج 1، ص 30. 70ـ مانند «و ما يعلم تأويله الا اللّه والراسخون فى العلم»آلعمران: 7 با ضميمه روايتى از امام صادق عليهالسلام كه تأويل را به بطن تفسير فرمودهاند. در اينباره ر.ك: حسين صفار قمى، بصائرالدرجات، ص 196، ح 7. 71ـ در اينباره ر.ك: حسين صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 212ـ216 / محمّدبن يعقوب كلينى، الاصول من الكافى، ج 1، كتاب الحجة باب «انه لم يجمع القرآن كلّه الّا الائمة عليهمالسلام و انهم يعلمون علمه كلّه»، ح 1 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، كتاب القرآن، باب «انّ للقرآن ظهرا و بطنا و ان علم كل شىء فى القرآن و ان علم ذلك كلَّه عندالائمه عليهمالسلام و لا يعلمه غيرهم الّا بتعليهم. 72ـ براى اطلاع از بررسى روايات بطن، ر.ك: علىاكبر بابايى، «باطن قرآن»، معرفت 26، ص 7ـ16 / محمّدكاظم شاكر، روشهاى تأويل قرآن، ص 87ـ97 / سيدحيدر علوىنژاد، «ظاهر و باطن قرآن در گستره روايات»، پژوهشهاى قرآنى 5ـ6. 73ـ سيدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسيرالقرآن، ج 1، ص 270، ح 6. 74ـ همان، ج 89، ص 91 / محمّدبن مسعود عيّاشى، تفسير العياشى، ج 1، ص 12. 75ـ محمّدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، باب «ما يستطيع احدٌ اَن يَدّعى اَن عنده جميعَ القرآنِ كلَّه ظاهَره و باطنَه غيرَ الاوصياءِ». 76ـ براى نمونه برداشت علّامه طباطبائى از آيه «و لا تُشركوا به شيئا»نساء: 36، سيد محمّدحسين طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 27ـ28. 77ـ محمّدحسين ذهبى، التفسير و المفسرون، ج 2، قسمت نخست تحت عنوان تفسير شيعه. همينطور سيوطى نيز چنين اشكالى دارد. ر.ك: جلالالدين سيوطى، الاتقان، باب 78، فصل «فى امهات مآخذ التفسير»، ج 4، ص 185. 78ـ در اينباره ر.ك: عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بين الفرق و بيان الفرقه الناجيه منهم، ص 18ـ20. براى نقد اين ديدگاه ر.ك: ابوحامد غزالى، فضائح الباطنيه. 79ـ از اين امور در اصول فقه به علمى و غيرعلمى ياد مىشود ر.ك: محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 3ـ4، ص 17 و 28ـ29 / علىاكبر بابايى و ديگران، روششناسى تفسير، ص 215ـ243. 80ـ حسامالدين متقى هندى، كنزالعمّال، ج 2، ص 16، ش 2958 / احمدبن شعيب نسائى، السنن الكبرى، ج 5، ص 30، ح 8084، در روايت شماره 8085 به جاى «بغير» عبارت «بما لم يعلم علم» آمده است. 81ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ج 1، ص 4ـ6. 82ـ ابنسينا، رسائل، ص 124ـ125. 83ـ مانند تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان اثر سر احمدخان هندى و كار اسكندرانى در كشفالاسرار النورانيه و نيز القرآن و العلم الحديث اثر عبدالرزاق النوفلى. 84ـ در اينباره ر.ك: طنطاوى، الجواهر فى تفسيرالقرآن، ذيل تفسير ذيل سوره فيل: 3 و الرحمن: 15. نيز مانند تفسير آيه 15 سوره نوح و آيه 3 سوره ملك. 85ـ اعراف: 138. 86ـ سيداحمد خان هندى، تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمه سيد محمّدتقى فخر داعى گيلانى، بخش 1، ص 110ـ132. 87ـ «وَرَسُولاً إِلَى بَنِى إِسْرَائِيلَ أَنِّى... َأُبْرِىءُ الاكْمَهَ والاَبْرَصَ»آلعمران: 49 و [عيسى را به عنوان] پيامبرى به سوى بنىاسرائيل [فرستاد كه او به آنان گويد: ]در حقيقت من... به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم. 88ـ در اينباره ر.ك: محمّد رشيدرضا، تفسير القرآنالحكيم الشهير بتفسير المنار، ج 1، ص 350ـ351 / طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72. 89ـ طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72. 90ـ سيد احمدخان هندى، تفسيرالقرآن و هو الهدى و الفرقان، بخش 1، ص طا. 91ـ ابوالفضل رشيدين ميبدى، كشف الاسرار، ج 10، ص 530. 92ـ سهلبن عبداللّه تسترى، تفسير القرآنالعظيم، ص 7. 93ـ محىالدين ابن عربى، تفسير القرآن الكريم، تحقيق مصطفى غالب، ج 1، ص 188. 94ـ محىالدين ابن عربى، الفتوحات المكيه، ج 2، ص 206، رقم 296.
منابع
ـ نهجالبلاغه، تحقيق صبحى صالح، قم، دارالهجره، بىتا. |
|
تفسير به رأى از منظر روايات
حجةالاسلام دكتر محمد اسعدى(1)
چكيده
در اين نوشتار، ابتدا متون دينى مرتبط با مسئله تفسير به رأى و نكوهش آن از منابع شيعى و سنّى و آيات قرآنى جستوجو و سپس آراى علماى اسلامى در شرح اين مفهوم، بررسى شده است و درنهايت، شناخت تفسير به رأى با بهرهگيرى از مفاد روايات و قراين لغوى و تاريخى صورت گرفته و نتيجه آن شده است كه مراد از «تفسير به رأى» در فرهنگ روايى، شيوهاى نكوهيده در شرح و بيان آيات الهى است. درباره وجود تفسير به رأى در روايات، از چهار منظر: تفسير به رأى به لحاظ مصدر، غايت، موضوع و يا به لحاظ نحوه بيان، مورد ارزيابى قرار گرفت و دريافتيم كه تفسير به رأى را بايد مفهومى عام شمرد كه به روش نكوهيده فهم و تفسير قرآن مربوط است؛ اعم از آنكه به لحاظ مصدر و تكيهگاه غيرمعتبر باشد، يا به لحاظ غايت و غرضِ ناروايى صورت گيرد، كه اين معنا در همه انواع آيات جارى است و بيانات ظنى و احتمالى را نيز مىتواند شامل شود.
واژههاى كليدى:
تفسير، رأى، مصدر، غايت، موضوع، بيان.
1. مقدمه
«تفسير به رأى» مسئلهاى كلّى در كار فهم و تفسير تمام متون است و هر متن و نوشتهاى كه فهم و تفسير در آن راه مىيابد، در معرض تفسير به رأى نيز قرار مىگيرد. امروزه كه در ميان بسيارى از انديشمندان، جامعه، تاريخ، طبيعت، دين و غيره نيز به منزله متونى تفسيربردار تلقّى مىشوند، تفسير به رأى نيز در آنها متصوّر خواهد بود. گو اينكه مرزهاى دقيق و روشنى براى آن ارائه نشده و بسيارى از تحليلها درباره آنها گرفتار لجامگسيختگى است.
2. مسئله تفسير به رأى در متون دينى
مبدأ و خاستگاه بحث از تفسير به رأى به عنوان روش ناپسند در تفسير قرآن كريم، روايات چندى است كه اشاره به نمونههايى از آنها از منابع شيعه و سنّى ضرورى است. البته با وجود رواياتى كه از مصادر اصيل، يعنى كلام پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام نقل شده است، ذكر اخبار منقول از خودِ صحابه و تابعين و سيره ايشان در اين مقام، ضرورى به نظر نمىرسد.
1. 2. منابع شيعى
ـ شيخ صدوق به سند خود از امام رضا عليهالسلام به نقل از پدرانشان از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل مىكند كه ايشان از خداوند نقل نمودهاند كه:«آن كه به رأى خود كلام مرا تفسير كند به من ايمان نياورده است و آن كه مرا به خلقم تشبيه كند مرا نشناخته است و آن كس كه قياس را در دينم به كار گيرد، بر دين من نيست»(3) (صدوق، توحيد، باب 1، ص37). اين روايت به لحاظ سندى مشتمل بر رواتى است كه همگى توثيق شدهاند.
2. 2. منابع سنّى
ـ ابن جرير طبرى به سند خود از ابن عباس از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل مىكند: «كسى كه به رأى خود يا به آنچه علم و آگاهى ندارد در قرآن سخن گويد در آتش منزل گزيند»(13) (طبرى، ج1، ص27).
3. 2. برخى آيات قرآنى درباره مسئله تفسير به رأى
با صرف نظر از اين روايات كه خاستگاه اصلى بحث در مسئله تفسير به رأى بوده است، در پرتو آنها مىتوان برخى از آيات قرآنى را نيز در شمار متون مربوط به نكوهش تفسير به رأى شمرد؛ از جمله: «بگو كه پروردگارم زشتىها را تحريم كرد... و نيز سخن گفتن درباره خداوند را بدون آگاهى»(18) (اعراف / 33).
3. وجوه تفسير به رأى
پيش از ارزيابى نهايى اين مسئله، مناسب است آراى تعدادى از عالمان اسلامى را از گذشته تا حال در تعريف و شرح مسئله تفسير به رأى مرور و بررسى كنيم تا به ابعاد مورد توجه آنان از اين مسئله واقف شويم.
1. 3. بررسى آراى عالمان اسلامى در شرح مفهوم تفسير به رأى
سيوطى از ماوردى نقل مىكند كه برخى از متورّعه بر اساس ظاهر احاديث مربوط به تفسير به رأى، هر گونه اجتهاد در فهم معانى قرآن را، هر چند با شواهدى همراه باشد و نصّ صريحى معارض با آن نباشد، ممنوع شمردهاند (سيوطى، 1973، ج2، ص179ـ180).
4. ارزيابى نهايى در شناخت تفسير به رأى
در يك نگاه كلّى مىبينيم كه مفهوم تفسير به رأى در ميان عالمان اسلامى، گاه با تنگنظرى و سطحىنگرى همراه شده و از منع مطلق تفسير اجتهادى و تدبّرآميز و قول به ضرورت اعتماد بر نقل در تفسير سردرآورده و گاه با مبانى خاصى در روش تفسير قرآن آميخته شده و تفسير به رأى صرفاً جدال و محاجّه غرضآلود با آيات قرآن، با علم به خلاف مقصود بودن آن، شمرده شده و از روشها و مصادر نارواى تفسيرى غفلت شده است.
1. 4. تفسير به رأى به لحاظ مصدر تفسير
پيش از اين، نظريه اتكا به نقل به عنوان تنها مصدر تفسير صحيح، به طور اجمال با بيانات عالمان اسلامى مورد نقد قرار گرفت. به عبارتى، مىتوان گفت تفسير به رأى مفهومى عميقتر و فراتر از تفسير به غيرمأثور دارد. از يك سو ممكن است تفسير به غيرمأثور، با تكيه بر راههاى معتبر، از تحت عنوان تفسير به رأى خارج باشد و، از سوى ديگر، تفسير به مأثور و متكى بر نقل نيز مبتلا به روشهاى نكوهيده شود و به طور غيرمستقيم مشمول تفسير به رأى گردد؛ به عبارت ديگر، تفسير به رأى روشى در عرض تفسير به مأثور و در قبال آن نيست.
2. 4. تفسير به رأى به لحاظ غايت تفسير
تفسير به رأى را به لحاظ غايت و غرضى كه مفسّر دنبال مىكند نيز مىتوان تبيين كرد.
3. 4. تفسير به رأى به لحاظ موضوع تفسير
تبيين معناى تفسير به رأى از ديدگاه موضوع تفسير و نوع آياتى كه تفسير مىشود نيز صورت گرفته است. در بخش دوم به كلام برخى علما اشاره شد كه تفسير به رأى را در خصوص برخى آيات، همچون آيات متشابه يا آياتالاحكام در نظر گرفتهاند. برخى ديگر نيز بر اساس رواياتى كه آيات قرآن را به لحاظ امكان معرفت و فهم به انواعى تقسيم كرده، تفسير به رأى را در خصوص دو مورد شمردهاند: يك مورد تفسير لفظ، كه محتاج تبحّر در شناخت لغت عرب است و مورد دوم، حمل لفظ محتمل بر يكى از معانى آن، كه نيازمند تبحّر در عربيّت و لغت و اصول فقه و ... است (همان، ص182).
4. 4. تفسير به رأى به لحاظ نحوه بيان تفسير
برخى، از احاديث تفسير به رأى نتيجه گرفتهاند كه اظهار نظر درباره قرآن بدون آنكه آن نظر را قطعا مراد الهى بدانند جايز است و آنچه نهى شده اين است كه مفسّر بگويد: مراد الهى قطعاً اين است (سيوطى، همان، ص183).
منابع
قرآن كريم.
پی نوشت ها:
1. عضو هيئت علمى گروه علوم قرآنى مؤسسه پژوهشى حوزه و دانشگاه 2. «أيّها النّاس قد كثرت علىّ الكذابة، فمن كذب علىّ متعمّداً فليتبوّأ مقعده من النار». 3. ما آمن بى من فسّر برأيه كلامى، و ما عرفنى من شبّهنى بخلقى، و ما على دينى من استعمل القياس فى دينى. 4. لعن اللّه المجادلين فى دين اللّه على لسان سبعين نبيّاً، و من جادل فى آيات اللّه فقد كفر، و من فسّر القرآن برأيه فقد افترى على اللّه الكذب، و من أفتى الناس بغير علم فلعنته ملائكة السماوات و الأرض... . 5. إنّما أتخوّف على أمّتى من بعدى ثلاث خصال: أن يتأوّلوا القرآن على غير تأويله... . 6. أكثر ما أخاف على أمّتى من بعدى رجلٌ يناول القرآن يضعه على غير مواضعه. 7. إيّاك أن تفسّر القرآن برأيك حتى تفقهه عن العلماء فإنّه رُبّ تنزيل يشبه بكلام البشر و هو كلام اللّه و تأويله لا يشبه كلام البشر... فلا تشبّه كلام اللّه بكلام البشر فتهلك و تضلّ. 8. أما بعد، فلا تخوضوا فى القرآن و لا تجادلوا فيه و لا تتكلّموا فيه بغير علم، فإنّى سمعت جدّى رسول اللّه صلىاللهعليهوآله يقول: من قال فى القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النّار... . 9. ويحك يا قتادة، إن كنت إنّما فسّرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت و أهلكت، و إن كنت قد فسّرته من الرجال فقد هلكت و أهلكت، ويحك يا قتادة إنّما يعرف القرآن من خوطب به. 10. من فسّر القرآن برأيه فأصاب لم يؤجر و إن أخطأ كان إثمه عليه. 11. من فسّر برأيه آية من كتاب اللّه فقد كفر. 12. اتق اللّه و لا تؤوّل كتاب اللّه عزوجلّ برأيك فإن اللّه عزّوجلّ يقول: و ما يعلم تأويله إلاّ اللّه و الراسخون فى العلم. 13. من قال فى القرآن برأيه فليتبوّأ مقعده من النّار. 14. من قال فى القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار. 15. من كذب فى القرآن بغير علم فليتبوّأ مقعده من النار. 16. من فسّر القرآن برأيه و هو على وضوء فليُعِد وضوءه. 17. من قال فى كتاب اللّه عزّوجلّ برأيه فأصاب فقد أخطأ. 18. قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ... وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ. 19. وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْـءُولاً. 20. وَ مَنْ أَظْـلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ... . 21. وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِىآ ءَايَـتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِى حَدِيثٍ غَيْرِه... . 22. ...وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىآ أُوْلِى الاْءَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنـبِطُونَهُو مِنْهُمْ ... . 23. اللّهمّ فقّهه فى الدّين و علّمه التأويل. 24. فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ. 25. وَلاَ يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَـكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا. 26. إنّا لو كنّا نفتى النّاس برأينا و هوانا لكنّا من الهالكين و لكنّها آثار من رسول اللّه صلىاللهعليهوآله أصل علمٍ نتوارثها كابراً عن كابر، نكنزها كما يكنز الناس ذهبهم و فضّتهم. 27. و استدلّوه على ربّكم، و استنصحوه على أنفسكم، و اتّهموا عليه آرائكم، و استغشّوا فيه أهوائكم... . 28. و آخر قد تسمّى عالماً و ليس به، فاقتبس جهائل من جُهّال و أضاليل من ضُلاّل و نصب للناس أشراكاً من حبائل غرور و قول زور، قد حمل الكتاب على آرائه و عطف الحقّ على أهوائه. 29. يعطف الهَوى على الهُدى إذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن إذا عطفوا القرآن على الرأى. 30. من فسّر القرآن برأيه فقد افترى على اللّه الكذب. 31. فلا تستعملوا الرأى فيما لا يدرك قعره البصرُ و لا تتغلغل إليه الفكر. 32. ما علمتم فقولوا و ما لم تعلموا فقولوا اللّه أعلم ـ إن الرجل لينتزع الآية يخرّ فيها ـ أبعد ما بين السماء و الأرض . |
|
سنجش یک حدیث درباره مدلول حروف مقطه
سید کاظم طباطبایی*
چکیده :
در الکشف و البیان، مشهور به تفسیر ثعلبی، حدیثی درباره مدلول حروف مقطعه به امام صادق علیهالسلام منسوب است. این حدیث ـ که به برخی از متون تفسیری شیعه نیز راه یافته است ـ با تکیه بر صورت مکتوب یا نمود دیداری قرآن به ارائه تفسیری از برخی حروف مقطعه میپردازد. راقم این سطور با عنایت به ضرورت نقد روایات تفسیری ـ که مورد تأکید همه تفسیرپژوهان است ـ با تکیه بر رهیافت زبانشناسان و خطشناسان به نقد و سنجش متن آن حدیث پرداخته و نشان داده است با توجه به اینکه رسمالخط و الفبا محصول ابداع بشر و در نتیجه، یک امر وضعی و قراردادی است، نمیتواند مبنای تفسیر قرآن قرار گیرد. بنابراین، از آنجا که این حدیث از درونمایهای سست و نااستوار برخوردار است، با بهکاربستن معیارهای حدیثشناختی ـ که مورد اتفاق همه حدیثشناسان است ـ نمیتواند از معصوم صادر شده باشد. به باور نگارنده، این پژوهش میتواند الگوی نقد احادیث یا آرایی از این دست باشد.
کلمات کلیدی :
حدیثشناسی، روایات تفسیری، نقد متن، حروف مقطعه، خط و زبان.
. 1 طرح مسأله
یکی از روشهای نقد حدیث و بازشناسی حدیثهای سره از ناسره نقد متن یا نقد درونی و محتوایی است. با آنکه حدیثشناسان غالبا به نقد سند یا نقد بیرونی بیشتر اهتمام نشان دادهاند، اما به نظر میرسد نقد متن دستکم در پارهای از موارد کارآمدتر و به مقصود وافیتر باشد؛ چه، تنها متن حدیث دستخوش سهو و نسیان و جعل و تحریف نشده است، بلکه چهبسیار حدیثها که برای آنها اسناد صحیح ساخته و رواج دادهاند. بدیهی است در حالت اخیر، دیگر نقد سند نافذ و کارآمد نیست و تنها نقد متن است که میتواند مددرسان و یاریگر حدیثپژوه باشد.(1)
2. متن حدیث مورد نظر
ابواسحاق ثعلبی (م427ق) در تفسیر خود، به نام الکشف والبیان، روایتی را درباره معنا و مدلول «الم» به امام جعفربنمحمّد صادق علیهالسلام نسبت داده است که متن آن بدین شرح است:
3. وضعیت سند حدیث مورد نظر
چنانکه مشاهده میشود؛ ثعلبی در اینجا سلسله راویان این حدیث را تا امام صادق علیهالسلام یاد نمیکند. او در آغاز کتاب، منابع خود را برمی شمارد و طرق خود را به مفسران نخستین یاد میکند تا به تکرار اِسنادها نیازمند نباشد.(5) اما از مراجعه و مطالعه آن بخش از تفسیر او، طریق نقل وی از امام صادق علیهالسلام بر ما معلوم نمیگردد. بنابراین، چون روایت مورد بحث فارغ از اِسناد است، ما را راهی به بررسی سند و نقد بیرونی آن نیست، و ناگزیر باید به نقد متن بسنده کرد.
4. نقد حدیث مورد بحث
مدلول این حدیث و سخنانی از این دست ـ که گاه بر زبان و قلم برخی از مفسران جاری شده است(8) ـ زاییده سه خطای مرکب است: یکی اینکه خط و الفبا را یک حقیقت وحیانی، ثابت و لایتغیر پنداشتهاند. دوم اینکه میان خط و زبان تمایز قایل نشدهاند و آخر اینکه به صورت مکتوب قرآن نظر دوختهاند، نه به صورت ملفوظ آن. برای اینکه مطلب روشنتر گردد، ناگزیر باید در هر سه مورد توضیحاتی عرضه شود:
1 ـ 4 . خط و الفبا
آلبرت گاور میگوید:
2 ـ 4 . تمایز میان خط و زبان
هرچند وجود نوعی رابطه را میان خطوط و زبانها نمیتوان انکار کرد،(18) اما امروزه در میان زبانشناسان قبول عام یافته که «گفتار، صورت طبیعی ارتباط در انسان است؛ در حالی که نوشتار امری ثانوی و عرضی است».(19) بنابراین «زبان و خط دو چیز متفاوتاند. زبان اصل و خط فرع بر آن است. خط بر بنیاد زبان قرار گرفته است، نه بر عکس. در صورتی میتوان خط را یاد داد که آموزنده زبان را یاد گرفته و یا لااقل شالوده آن را آموخته باشد. زبان بدون خط ممکن است، ولی خط بدون زبان ممکن نیست».(20)
3 ـ 4. نسبت میان نمود نوشتاری قرآن با نمود گفتاری و شنیداری آن
با اندکی تأمل در متن حدیث مورد بحث، معلوم میشود که برای دستیابی به مدلول حروف مقطعه به صورت مکتوب آن نظر دوخته است، نه به صورت ملفوظ آن؛ در حالی که واقعیت قرآن آن چیزی است که خوانده میشود، نه آن چیزی که نوشته میشود.(42) به عبارت دیگر، نمود گفتاری و شنیداری قرآن اصل و نمود نوشتاری آن فرع است؛ چه مسلم است که قرآن نانوشته بر قلب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله (43) ـ که به تصریح قرآن امی(44) و ناخوانا و نانویسا بود(45) ـ نازل گردید.(46) به دیگر سخن، متن قرآنی در مرحله تلقی و ابلاغ به صورت شفاهی بود. پس از ابلاغ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله هر آیه تازه از متن قرآنی را بر «کاتبان وحی» املا میکرد و با اهتمام و نظارت آن حضرت قرآن به قید کتابت درمیآمد.(47)
5 . نتیجه
حاصل سخن آنکه:
کتابنامه
ـ «الفبا»، آذرنوش آذرتاش، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: محمّد کاظم موسوی بجنوردی، تهران: 1367ش... .
پی نوشت ها:
دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد _____________________________ 1 . قرآنپژوه معاصر امامی محمّد هادی معرفت بر این اعتقاد است که ارزش خبر واحد را در تفسیر و تاریخ باید تنها با درنظرگرفتن خود متن تعیین کرد، نه سند آن؛ یعنی محتوای حدیث را باید درنظر گرفت. اگر متنْ ابهام موجود در یک موضوع را برطرف کند، شاهد صدق آن خواهد بود و اگر ابهام را برطرف نکند، هرچند از نظر سند صحیح هم باشد، دلیلی بر پذیرش تعبدی آن نداریم (تفسیر و مفسران، ج2، ص25 ـ 26). 2 . مقباسالهدایة، ص73؛ منهجالنقد فی علومالحدیث، ص312. 3 . تفسیر و مفسران، ج2، ص140. 4 . الکشف والبیان، ج1، ص140. 5 . همان، ص75 ـ 85. 6 . مجمع البیان، ج1، ص65. 7 . دراسة حول فواتح السور، ص61 ؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص123. 8 . ر. ک: التفسیر الکبیر، ج2، ص7 ـ 8 : خلاصه سخن او چنین است: الف اشاره به استقامت در آغاز کار، لام اشاره به انحنای حاصل از مجاهدات و میم اشاره به آن است که بنده در مقام محبت چون دایرهای شود که نهایت آن عین بدایت آن و بدایت آن عین نهایت آن است. 9 . تاریخ خط، ص8: این سخن یادآور حدیث شریف نبوی صلیاللهعلیهوآله است که میفرماید: «قَیّدوا العلم بالکتاب». 10 . نشاة الخط العربی و تطورّه، ص7. 11 . تاریخ خط، ص164. 12 . تذکرة الائمة، ص57 : این اثر سست و سخیف را به غلط به عالم بزرگ امامی محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی منتسب کردهاند. نگارنده این سطور ـ انشاءاللّه ـ در آینده این خطا و خاستگاه آن را در مقالهای روشن خواهد ساخت. 13 . تاریخ خط، ص10. 14 . کتاب الحروف، ص144؛ مقدمه ابن خلدون، ص828 و 833 . 15 . تاریخ خط، ص35. 16 . مقدمات زبانشناسی، ص72 ـ 79. 17 . بررسی علمی شیوه خط فارسی، ص18 ـ 19. 18 . مثلاً خطوط سامی بر مشخصات زبانهای سامی بیشتر منطبق است. ر. ک: تاریخ خط، ص109. 19 . «ادراک گفتار»، ص120. 20 . «چند نکته درباره آموزش فارسی»، ص89 ، آشنایی با سورههای قرآن، ص58 . 21 . همگام با پایگیری جریانهای اصلاح اجتماعی در سرزمینهای اسلامی از حدود 150سال پیش، انتقاداتی گسترده از شکل سنتی الفبا صورت گرفت و پیشنهادهایی برای اصلاح آن مطرح گردید («الفبا / الفباهای اسلامی...»، ص59 به بعد). به دنبال این اقدامات در سال 1928م، مصطفی کمال آتاتورک رئیسجمهوری ترکیه، طبق فرمانی کاربرد خط عربی را ممنوع ساخت و به جای آن خط لاتین تعدیلشدهای را برای نگارش زبان ترکی اجباری کرد («الفبا / الفباهای غیر عربی...»، ص65). 22 . مقدمات زبانشناسی، ص71 ـ 72. 23 . تاریخ خط، ص33 به بعد. 24 . همان، همانجا. 25 . این خط از الفباهای آرامی، پارسی، پهلوی و یونانی ـ که در محیط رواج اوستا سوابقی داشت ـ ترتیب داده شده بود و از راست به چپ نوشته میشد (تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص67). 26 . تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص67، نیز: «زبانشناسی چیست؟»، ص253. 27 . «ادبیات فارسی ـ یهودی»، ص81 به بعد. 28 . تاریخ خط، ص33 ـ 34. 29 . «الفبا / الفباهای غیر عربی»، ص65 . 30 . «الفابا / الفباهای اسلامی بر پایه الفباهای عربی»، ص57 ـ 85 . 31 . تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص65 . 32 . «الفابا / الفباهای اسلامی بر پایه الفبای عربی»، ص56 . 33 . همان، 59 ـ 60 . 34 . همان، ص59 . 35 . الفبای سیریلی (Cyrilic) در قرن 3ق / 9م، به همت قدیس سیریل با استاده از حروف یونانی و لاتین ابداع شد و خط رسمی زبانهای اسلاوی و از جمله روسی گردید. 36 . «الفبا / الفباهای غیری عربی اقوام و ملل مسلمان»، ص65 ؛ تاریخ خط، ص33. 37 . تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص102. 38 . راهنمای گنجینه قرآن، ص178 ـ 184. 39 . تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص103. 40 . «الفبا»، ص53 ؛ «سابقه تاریخ خط عربی و فارسی، ص 233 به بعد. 41 . «تحول رسمالخط فارسی از قرن ششم تا قرن سیزدهم هجری»، ص156 ـ 158. 42 . التمهید، ج1، ص317. 43 . سوره شعرا، آیه 193 ـ 194. 44 . سوره اعراف، آیه 157. 45 . سوره عنکبوت، آیه 48. 46 . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص48. 47 . ر. ک: همان، ص201 به بعد. 48 . دراسات فی تاریخ الخط العربی، ص190؛ تاریخ خط، ص121 به بعد؛ تاریخ خط و نوشتههای کهن افغانستان...، ص68 ، 82 ـ 83؛ «الفبا»، ص52 . 49 . التمهید، ج1، ص315 به بعد. 50 . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص465 به بعد؛ «سابقه تاریخی...»، ص233 ـ 235. 51 . بدیهی است این سخن به معنای تجویز یا توصیه به آن کار نیست. 52 . مقباس الهدایة، ص73؛ منهج النقد فی علوم الحدیث، ص312؛ الدرایة، ص16. 53 . التفسیر و المفسرون، ج2، ص 236. 54 . معالم التنزیل، ج1، ص44. 55 . «ابوالفتوح رازی و...»، ص17. 56 . روض الجنان، ج1، ص95 ـ 97. 57 . بحار الأنوار، ج1، ص25. 58 . همان، ج89 ، ص 373 ـ 375. |
|
تفسیر به رای و مسائل پیرامون آن
فاطمه نقیبی
چکیده:
تفسیر به رای از موضوعاتی است که در منابع تفسیری بکرات به آن برمیخوریم و فرق مختلف اسلامی برداشتهای گوناگونی از آن کردهاند . قطعا دیدگاه نهجالبلاغه در این زمینه به عنوان منبعی ناب و ارزشمند برای روشن شدن موضوع از اهمیت والایی برخوردار است . بررسی حدود و ثغور تفسیر قرآن با توجه به دیدگاه خود قرآن و روایات روشنگر موضوع بحث مقاله حاضر است . کلید واژهها: قرآن، نهجالبلاغه، تفسیر به رای ، سنت، راسخان در علم
تفسیر به رای و مسائل پیرامون آن
موضوع تفسیر و اجتهاد به رای در قرآن کریم یکی از جنجالیترین موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ مورد اختلاف مذاهب گوناگون اسلامی بوده است . عدهای به استحسان و قیاس (1) روی آوردهاند و عدهای هم هر نوع تفسیر را از روی ظواهر قرآن مطرود دانستهاند .
حدود و ثغور تفسیر و تبیین آیات قرآن از دیدگاه روایات
پیشتر گذشت که هرگونه تفسیر به رایی از دیدگاه امام علی و اهل بیت علیهم السلام باطل و مردود است . عدهای با توجه به این روایات، باب هر نوع تفسیری را بر روی مسلمانان بستهاند و مدعی عدم فهم قرآن برای همگان شدهاند . (9) از این رو مشخص شدن حدود تفسیر آیات الهی و مقصود بیان اینگونه روایات، از اهمیتبالایی برخوردار است .
رابطه قرآن و سنت در نهج البلاغه
هدف از این بحث، روشن شدن جایگاه سنت در کنار قرآن است تا مشخص شود که در مسیر هدایت، تمسک به سنت تا چه اندازه اعتبار دارد .
نتیجهگیری
با توجه به دیدگاه نهج البلاغه و روایات معتبر وجود میتوان تفسیر به رای مذموم را از تفاسیر مورد تایید ایشان باز شناخت . اگر مفسری قرآن را صرفا بر طبق خواسته و نظر خویش و بدون مراجعه به قرآن، سنت و روایات معتبر و مستند تفسیر کند، قطعا نشان تفسیر به رای را میتوان در آن یافت; لذا از اینجا میتوان دلیل تاکید فراوان تمسک به سنت نبوی و نهی مکرر از تفسیر به رای در سخنان دلنشین حضرت در نهجالبلاغه روشن میشود و نقش مهم و اساسی اهلبیت علیهم السلام به عنوان مفسران و مبینان حقیقی معانی و مفاهیم قرآن مجید دقیقا مشهود میگردد .
منابع
- الاحتجاج: ابو منصور احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی ، تعلیقات محمدباقر خرسان، نجف اشرف، منشوران النعمان، 1368ه . ق
پینوشتها:
1) علمای اصول، قیاس را چنین تعریف میکنند: «الحاق حکم غیر منصوص استبر حکم منصوص دیگری، به جهت اشتراک مابین این دو در علتحکم .» بنا بر گفته شافعی اجتهاد همان قیاس است . استحسان هم در نظر حنفیه آن است که مجتهد از حکم دادن در مسالهای به مساله دیگری نظیر همان عدول کند، بجهت دلیل قویتری که عدول از اولی را اقتضا میکرد . فرقه شیعه امامیه مطلقا قیاس و استحسان را در فقه اسلامی نفی میکنند .(بنگرید به: اصول الفقه ، امام محمد ابوزهره، ص 204- 252) 2) مبانی و روشهای تفسیر قرآن ، عمید زنجانی، ص 134 3) نهج البلاغه ، ترجمه فیض الاسلام ، خطبه 87 4) همان منبع، خطبه 138 5) همان منبع، خطبه 175 6) همان منبع، خطبه 147 7) بنگرید به: روح المعانی فی تفسیر القرآن، آلوسی بغدادی ، ص706 8) وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 9، ص 136، ح25 9) عقیده اخباریهاست که به عدم حجیت ظواهر قرآن قائلند و هرگونه تفسیری را بدون نقل و تمسک به روایات وارده از معصوم (ع) ممنوع میشمرند . بنگرید به: الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، بحرانی، ج 1، ص26- 35 10) التبیان فی تفسیر القرآن، الطوسی، مقدمه مؤلف ، ص 4- 5 11) تفسیر المیزان، طباطبایی، ج 3، ص117- 118 12) همان منبع ، ص 121 13) همان منبع، ص 134 14) محاسن، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد البرقی ، ص 270 ، ح 360 15) الاحتجاج ، طبرسی، ج 2، ص 55 16) آل عمران، 3: «اوستخدایی که قرآن را به تو فرستاد; برخی از آیات آن محکم است که اصل و مرجع سایر است و برخی دیگر متشابهاند و آنان که در دلشان میل به باطل است، از پی تشابه رفتهاند تا با تاویل کردن آن در دین راه شبهه و فتنهگری پدید آرند، در صورتی که تاویل آن را، جز خدا کسی نداند و اهل دانش گویند ما به همه کتاب گرویدیم که از جانب پروردگار آمده و به این دانش تنها خردمندان آگاهند .» برخی مفسران «واو» قبل از کلمه راسخون را استیناف دانسته و چنانکه ذکر شده ترجمه کردهاند، اما بسیاری هم «واو» را عاطفه پنداشتهاند . در هر صورت روشن است که مصداق اکمل راسخان در علم جز پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نیستند . چنانکه کلام امام علی (ع) هم در نهج البلاغه مشعر بر این مطلب است . 17) نهج البلاغه، خطبه 144 18) وسائل الشیعه، ج 9 ، ص 149 19) اصول کافی، کلینی، ج 1، ص531، ش 41; درایة الحدیث، مدیر شانهچی، ص 11 20) معالم المدرستین (دو مکتب در اسلام)، عسگری، ج 2، ص17 ; به نقل از نهایة اللغة ابن اثیر و سنن ابو داود 21) نهج البلاغه، خطبه 168 22) خطبه 16 23) بقره، 144; برای اطلاع بیشتر بنگرید به: ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، جعفری، ج 4، ص150- 153 24) نهج البلاغه، خطبه 108 25) نساء، 59 26) نهج البلاغه، خطبه 125 27) همان منبع، خطبه 96 28) احزاب ، 21 29) نساء، 59 30) حشر، 7 31) اصول کافی ، ج 1، ص 201 ، ش 2 32) همان منبع، ص 177، ش 4 |
|
ريشهيابي اختلافات تفسيري
دكتر محمد كاظم شاكر
چكيده
عمده اختلافات تفسيري از سه ناحيه ناشي ميشود: متن قرآن، موقعيت نزول آيات و شخصيت مفسر. در متن قرآن اموري چون الفاظ چند معنا،تعارضات ظاهري و اختلاف قرائات و در خصوص موقعيت نزول قرآن اسباب نزول وشرايط اقتصادي و اجتماعي و در زمينه مفسر عواملي مثل منابع استنادي، باورهاي اعتقادي و جهتگيريهاي عصري و شيوههاي پردازشي اختلافات تفسيري را موجب شده است. شرح اين مطالب را در اين مقاله مطالعه كنيد.
كليد واژهها :تفسير ،اختلافات تفسيري، متن قرآن، موقعيت نزول قرآن، شخصيت مفسر.
1ـ مقدمه
به جرأت ميتوان گفت كه بر هيچ متني به اندازه قرآن كريم شرح و تفسير نگاشته نشده است. از قرآن اول تاكنون هزاران تفسير از اين معجزه جاويد در معرض افكار و انديشهها قرار گرفته است. اين كثرت شگرف در بيشتر موارد بر محور قواعد و اصول مشترك صورت گرفته، اما تنوع و اختلاف روشها، گرايشها و سبكهاي مفسران امري نيست كه بر كسي پنهان مانده باشد. اين اختلاف و تنوع باعث شده تا از تفاسير با نامها و اوصاف گوناگون ياد شود؛ مانند:تفسير نقلي، تفسير عقلي، تفسير عرفاني، تفسير اجتماعي و تفسير فقهي.
2ـ عوامل اختلاف در تفسير
عمده اختلافات در تفسير از سه ناحيه ناشي ميشود:
2 ـ 1ـمتن قرآن
ممكن است لفظ يا تركيب متن به گونهاي باشد كه تفسيرهاي متفاوتي از آن عرضه شود. موارد زير از جمله آنهاست.
2ـ1ـ 1ـاشتراك لفظي
لفظي كه داراي دو يا چند معناي وضعي است و در متن قرينهاي بر تعيين قطعي يكي از آنها نباشد، به طور طبيعي باعث تفسيرهاي مختلف ميشود.
2ـ1ـ2ـ حقيقت و مجاز
گاهي لفظ داراي يك معناي حقيقي و يك يا چند معناي مجازي است. گاهي مفسري آن را بر معناي حقيقي و مفسر ديگري با استناد به پارهاي قراين بر معناي مجازي حمل ميكند؛ مثل وثيابك فطهر[3].
2ـ1ـ3ـ معاني حروف
برخي از حروف داراي چند معناست كه اين امر نيز در مواردي باعث تفسيرهاي متفاوتي شده است؛ مانند : وامسحوا برؤوسكم[7].
2ـ1ـ5ـ مرجع ضمير
در برخي موارد دو يا چند موضوع صلاحيت دارد كه مرجع براي ضميري واقع شود كه اين امر خود سبب اختلاف در تفسير ميشود؛ مثل : يا ايهاالانسان انك كادح الي ربك كدحاً فملاقيه[15].
2ـ1ـ6ـ وجوه اعراب
يكي ديگر از عوامل اختلاف تفسير، احتمال تركيبهاي مختلف در يك عبارت است ؛ مثل :و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم يقولون آمنا به [17].
2ـ1ـ7ـ اختلاف در تقدير
در برخي موارد، لفظ به گونهاي است كه ناچار بايد واژه يا عبارتي را در تقدير گرفت. در اينگونه موارد ،نوع تقدير ممكن است مورد اختلاف نظر باشد.
2ـ1ـ8ـ اجمال لفظ
گاهي اجمال لفظ يا عبارت باعث اختلاف در تفسير ميشود.
2ـ1ـ9ـ اختلاف قرائات
بعضي از موارد اختلاف قرائات مستلزم اختلاف در معناست.
2ـ2ـ موقعيت نزول
بيترديد قرآن كريم در طول دوره رسالت پيامبر اسلام به تدريج نازل شده و پارهاي از آياتش در ارتباط تنگاتنگ با حوادث و رويدادهاي زمان خويش است.؛ از اين رو فهم اين گروه از آيات بدون اطلاع از قراين حالي و مقامي كه از آن به موقعيت نزول ياد ميكنيم ،ممكن نيست.
2ـ3ـ نظريات واعتقادات مفسر
پيدايش روشها و گرايشهاي تفسيري حاصل انديشهها،تئوريها و باورهاي مفسران است ،مفسر قرآن با توجه به اعتقادات ،نظريات، فرضيات و سلايق خود دست به گزينش عوامل شكلدهنده تفسير ميزند.
2ـ3ـ1ـ اختلاف منابع در نظر مفسران
منابع معتبر براي تفسير در نظر مفسران متفاوت است: يكي معتقد است كه تنها منبع معتبر در تفسير، روايات پيامبر و اهل بيت است ؛ ديگري بر اين باور است كه در تفسير بايد تنها بر قرآن و روايات تكيه كرد؛ سومي براي عقل در كنار قرآن و روايات نقشي بسزا قايل است و ديگري قرآن را سراسر رمز دانسته، كشف و شهود را تنها كليد گشايش اين رمز ميپندارد و ....
2ـ3ـ2ـ باورهاي اعتقادي مفسر
يكي ديگر از عوامل اصلي اختلاف در تفسير،گرايشهاي مذهبي مفسران است اختلافات مذهبي و كلامي مفسران سبب تمايز تفاسير در تبيين پارهاي از آيات قرآن كريم شده است.
3ـ خاتمه
در خاتمه ذكر چند نكته را لازم ميدانيم.
4ـ خلاصه و نتيجه
با بحثي كه گذشت اهم اسباب و عوامل اختلاف در تفسير روشن شد. به طور كلي، اختلاف يا از ناحيه متن است يا از ناحيه موقعيت نزول و قراين حالي و مقامي و يا از ناحيه گزينشهاي مفسر در اين روش، گرايش،جهتگيري عصري و سبك بيان است.
پينوشتها:
[1] تكوير /17. [2] بقره/228. [3] مدثر/4. [4] ر.ك: طبرسي، مجمعالبيان في تفسير القرآن، ج 9ـ10،ص 580،ذيل آيه. [5] حديد/25. [6] ر.ك: قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 17،ص 260،ذيل آيه. [7] مائده/6. [8] ر.ك:قرطبي، الجامعلاحكام القرآن، ج 6،ص 87 ـ 88،ذيل آيه. [9] زخرف/60. [10] ر.ك: قرطبي، النكت و العيون،ج 5،ص 234 ـ 235،ذيل آيه؛ طبرسي،مجمعالبيان في تفسير القرآن، ج 9ـ10،ص 81،ذيل آيه. [11] مجادله/3. [12] مائده/89. [13] نساء/92. [14] ر.ك: قرطبي،الجامع لاحكام القرآن، ج 6، ص 280 ـ 281. ذيل آيه 89 مائده و نيز ج 17. ص 282، ذيل آيه 3 مجادله. [15] انشقاق/6. [16] ر.ك: عبدالرحمن بن علي الجوزي ،زادالمسير في علم التفسير، ج 8، ص 227، ذيل آيه؛ طبرسي،مجمعالبيان في تفسير القرآن،ج 9ـ10، ص 699،ذيل آيه. [17] آل عمران/7. [18] نور /4 ـ 5. [19] ر.ك: قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 12،ص 180؛طبرسي ،مجمعالبيان في تفسير القرآن ،ج 7 ـ8،ص 199. [20] جاثيه /23. [21] ر.ك.ماوردي ،النكت و العيون،ج 5 ،ص 364، ذيل آيه. [22] انعام / 141 . [23] ر.ك:طبرسي، مجمعالبيان في تفسير القرآن، ج 3 ـ 4، ص 578،ذيل آيه؛قرطبي، الجامع لاحكام القرآن،ج 7،ص 99 ـ100، ذيل آيه. [24] تكوير/24. [25] ر.ك : ابن جرير طبري،جامعالبيان عن تأويل آي القرآن،ج 15،ص 102،ذيل آيه. [26] محمود راميار، تاريخ قرآن ، ص 627. |
|
نگاهى به آسيبهاى فهم قرآن
غلامعلى عزيزى
مقدمه
فهم متون دينى، (1) به ويژه قرآن، همانند فهم گفته و نوشتههاى ديگر قانونمند است. علاوه بر آن، قرآن به دليل ويژگىهاى منحصر به فردش، ملاكهاى افزونترى براى فهم دارد كه غفلت از آن انسان را از شناخت صحيح مراد خداوند از آيههاى نورانىاش باز مىدارد. بدين سبب، از ديرباز كژفهمىهاى بسيارى دامنگير مراجعان به قرآن بوده و هست. كژىهايى كه ممكن است در زمينه فهم قرآن پديد آيد به «آسيبهاى فهم» نامبردار است. توجهبهاينآسيبهاوراههاى رفع آن همزاد خود قرآن است.
1- ناآگاهى از ويژگىهاى قرآن
گام نخست در راه فهم و بهرهگيرى از قرآن شناخت ويژگىهاى اين كتاب ارجمند است; زيرا قرآن علاوه بر جنبههايى كه در هر نوشتهاى وجود دارد و نويسندگان و خوانندگان بدان آگاهند، داراى ويژگىهايى است كه بدون آگاهى نسبتبه آنها فهم صحيح و بايسته آن ممكن نيست.
الف - راهنمايى معلمان قرآن
گرچه مخاطبان قرآن در عصر نزول، ظاهر بخش مهمى از آن را مىفهميدند و از پيش خود به مرحلهاى از فهم قرآن مىرسيدند، ولى چنان نبود كه هيچ آيهاى بر آنان مبهم نماند و مراتب عالى فهم آيهها را همگى دريابند. پس معلم و مفسرى لازم بود تا آيههاى الهى را بر مردم بيان كند و مشكلات فهم مردم را برطرف نمايد. معلم قرآن كسى جز پيامبرصلى الله عليه وآله نبود كه وظيفه پيامرسانى الهى را به تعليم خداوند بر عهده داشت. او نخستين كسى بود كه قرآن را در همه ابعاد و مراتب درك كرده بود و به مقتضاى فرمان الهى، وظيفه داشتبراى مردم نيز شرح و توضيح دهد: «و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم.»(نحل: 44).
ب- محكمات و متشابهات
آيههاى قرآن از لحاظ بيان مطالب يكسان نيست و در دو طيف جداگانه تقسيمبندى مىشود: نخست آيههايى كه «محكم»اند; يعنى، در دلالتشان بر مراد و مقصود خداوند استوار و قطعىاند و احتمالاتگوناگون درباره مفاد آنها وجود ندارد و ديگر آيههايى كه معانىگوناگونى رابرمىتابد ودردلالتبر مقصودگويايى واستوارى دستهپيشين راندارد.اين آيههابه«متشابهات» نامبردارند.قرآنخودبه اين نكته اشاره فرموده است: «هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن امالكتاب واخر متشابهات»(آلعمران:7)
ج قيدها و مخصصها
نزول قرآن در زمان طولانى سبب شد تا عامها و مطلقها در كلام الهى در برخى موارد، جداى از قيدها و مخصصها باشد و از آنجاكهتمامىقرآنمجموعهواحدىاست و مطالب آن با يكديگر ارتباط دارد و آيهها شاهد و مصدق هم قرار مىگيرند، لازم استبه هنگام فهم، از وجود يا عدم قيد يا مخصصى در آيههاى ديگر كه مربوط به موضوع مورد بحث آيه استبا خبر شويم و آن را در فهم آيه دخالت دهيم. علاوه بر اين، گاهى قيدى در خارج از قرآندر بيان معلمان قرآنعليهمالسلام آمده كه بايد مورد توجه قرار گيرد و براساسآن،آيه شرح و معنا شود. بر اين مبنا يكى از آسيبهاى جدى فهم، ناديده انگاشتن قيدهاى قرآنى و غير قرآنى است كه درفهم آيه مؤثر است. در چند آيه قرآن، خون جزو خوردنىهاى حرام معرفى شده است; مانند: «انما حرم عليكم الميتة و الدم.» (بقره:173) در اين آيه و آيههاى3 مائده و 115 نحل، خون به طور مطلق و به هر شكلى كه باشد حرام اعلام شده، ولى در آيه 145 انعام قيد «ريخته شده» را نيز بر آن افزوده است «او دما مسفوحا.» بنابراين،، با توجه به اين قيد، خونهايى كه پس از سربريدن حيوان در رگها باقى مىماند حرام نيست و مراد از حرمتخوردن خون در آن چند آيه نيز صرفا حرام بودن خونى است كه پس از سر بريدن از بدن حيوان خارج مىشود.
د ظاهر و باطن قرآن
معارف قرآن همه آن نيست كه از دلالت ظاهر آيات به دست مىآيد، بلكه در وراى آنچه از ظاهر آيه فهميده مىشود مراحل بالاترى وجود دارد كه در زبان معلمان قرآن از آن به «باطن قرآن» ياد شده است. به عقيده برخى از عالمان قرآنپژوه، با تدبر در قرآن مىتوان از ظهور معناى ساده و ابتدايى گذشت و به معانى پيچيدهتر كه در پس اين معنا نهفته است دستيافت; مثلا، از آيه كريمه «و لا تشركوا به شيئا» (نساء:36) در ابتدا فهيمده مىشود كه نبايد بتها را پرستيد، ولى با نظرى وسيعتر، اين معنا را مىيابيم كه انسان نبايد به غير اذن خدا از ديگران اطاعت كند و با نظرى گستردهتر، از اينكه انسان حتى از دلخواه خود نبايد پيروى كند و با نظرى عميقتر، نبايد از خدا غفلت كرد و به غير خدا توجه داشت; زيرا پرستش بتها به اين دليل ممنوع است كه خضوع در برابر غير خداست و بتبودن معبود خصوصيتى ندارد، چنانكه قرآن اطاعتشيطان را عبادت او شمرده است: «ان لا تعبدوا الشيطان» (يس: 60) با تحليلى ديگر، معلوم مىشود كه فرقى در اطاعت از ديگران با پيروى از خواهشهاى نفسانى خود وجود ندارد، چنانكه قرآن مىفرمايد: «افرايت من اتخذ الهه هواه» (جاثيه:23) با تحليل دقيقتر، معلوم مىشود كه اصلا نبايد به غير خداى متعال توجه و التفات داشت و از او غفلت كرد; زيرا توجه به غير خدا همان استقلال براى غير او و تواضع نشان دادن در برابر عبادت و پرستش خداست و خداوند غفلت كنندگان را وعده عذاب داده است: «و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس ... اولئك هم الغافلون» (اعراف:179). (15)
2- ناآگاهى به ابزارهاى فهم
الف ناآگاهى نسبتبه اصول و معيارهاى فهم عدم دستيابى به قالب قرآن:
از نخستين گامهاى فهم قرآن، تلاش در جهت دستيابى به قالب قرآن است. قرآن در عصر نزول و ساليانى پس از آن، به خط كوفى و بدون نقطه و اعراب نوشته مىشد، گرچه وجود حافظان فراوان و تلاوت گسترده قرآن مانعى در راه پيدايش اشتباه بود، اما نتوانست هرگونه اختلافى را پيشگيرى كند و بدين ترتيب، قرائتهاى هفتگانه و بيشتر شكل گرفت. درست است كه اختلاف قرائت مغير معنا در سراسر قرآن اندك است، ولى دقت در فهم اقتضا مىكند كه جوياى فهم قرآن در صدد يافتن قرائت صحيح برآيد تا مطمئن شود آنچه مىفهمد و برداشت مىكند برگرفته از كلام الهى است. اما اگر بخواهد بدون ضابطه، قرائتهاى گوناگون را ملاك فهم خود قراراد دهد قطعا به مراد خداوند نخواهد رسيد و خشت اولى است كه چون كج نهاده شود تا ثريا كج فهمى و انحراف ادامه مىيابد.
قرينههاى درونى:
قرينههاى درونى پيوسته: اين قرينهها چنانكه از نامشان پيداست، همواره همراه سخناند; از آن جمله، آيههاى پيشين و پسين آيه مورد نظر و يا لحن و مقام آيههاى يك قسمت است كه به «قرينه سياق» نامبردار است; مثلا، آيه49 دخان كه مىفرمايد: «ذق انك انت العزيز الكريم.» اگر بدون توجه به آيههاى قبل و بعد، كه درباره عذاب قيامت است، اين آيه را معنا كنيم، عزيز و كريم به معناى واقعى خود است و جمله مدحآميز مىشود. اما اگر توجه كنيم كه قبل از آن آمده است «خذوه فاعتلوه الى سواء الجحيم ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحميم» (دخان:47 و 48) و در آيه 50 پس از اين آيه آمده «ان هذا ما كنتم به تمترون» كاملا درمىيابيم كه مراد از «عزيز كريم» يعنى: ذليل و حقير كه براى سرزنش و توبيخ بيشتر چنين آورده (18) و در اين صورت، جمله در مقام مذمت و توبيخ مخاطب است. بنابراين، كسى كه آيهها را بدون توجه به سياق ويژهاش مورد بررسى و فهم قرار مىدهد به مفاد واقعى آن دست نمىيابد. (19)
ب - ناآگاهى از دانشهاى مورد نياز
كسى كه در پى فهم قرآن استبه دانشهايى نياز دارد كه بدون آگاهى از آنها، راه به جايى نمىبرد و در نادانى خود سرگردان مىماند. دانشهاى مورد نياز از اين قرار است:
3- ناآگاهى و بىتوجهى به منابع فهم
از جمله مواردى كه در بحث آسيبشناسى فهم بايد مورد بررسى قرار گيرد «منابع فهم» است. شناخت منابع و ميزان اعتبار آن، كيفيتبهرهبردارى از آن و اولويت و اهميتبعضى نسبتبه بعضى ديگر از نكاتى است كه بايد بدان آگاهى داشت.
آسيبهاى فهم قرآن با قرآن
نخستين و مهمترين منبعى كه در فهم اين كتاب مقدس به كار مىآيد خود قرآن است; زيرا چنانكه پيشتر گفته شد، قرآن براساس اصول محاوره ميان مردم سخن گفته است. گويندگان و نويسندگان در سخن خود نكاتى مىآورند كه باتوجه به گفته يا نوشته خويش در جاى ديگر معنا مىيابد; يعنى، برخى گفتههاى خود را قرينه برخى ديگر قرار مىدهند. مخاطبان نيز بدون توجه به آن گفتهها، كه در فهم مراد گوينده مؤثر است، مطلبى را به صاحب سخن نسبت نمىدهند. قرآن نيز از اين اصل بركنار نيست و فهم هر بخشى از آن در فهم بخشهاى ديگر مؤثر است، به ويژه آنكه نزول قرآن به يكباره نبوده و همه مقصود خود را در جاى معينى بيان نكرده است.
الف - بسندهكردن به قرآن
برخى از مفسران كه به استفاده از قرآن براى فهم گرايش داشتهاند نسبتبه منابع ديگر كمتوجهى كرده و خواستهاند فقط با بهرهگيرى از آيههاى قرآن به فهم معارف آن نايل آيند، ولى پيداست كه فهم كامل قرآن با كاوش در همه منابع و استنباط از تمامى ادله و قراين شكل مىگيرد. استفاده از يك منبع و وانهادن ديگر منابع در واقع، از دست دادن زمينههاى لازمى است كه در فهم قرآن سرنوشتساز است و از آنجا كه برخى توضيحات و قرينهها تنها در روايات آمده و هيچ راهى براى فهم آن از قرآن نداريم، بسنده كردن به قرآن راه فهم درستبخشى از قرآن را بر ما مىبندد. مرحوم علامه طباطبايىرحمه الله، كه خود از استوانههاى فهم قرآن با قرآن است، در موارد متعددى از تفسير گرانسنگ الميزان، به نقش منحصر به فرد روايات در فهم قرآن تصريح فرمودهاند; از جمله: در بيان مراد از «صلاة وسطى» در آيه 238 بقره (الميزان، ج 2، ص246)، در بيان مقصود از «اشهر معلومات» در آيه197 بقره (همان، ص 78)، درباره آيه33 مائده (همان، ج 5، ص 291)، در تفسير آيه 38 اين سوره، مراد از دستى كه به جرم سرقت قطع مىشود (دست راست)، مقدارى كه قطع مىشود و ميزان مالى كه به سبب آن دست دزد را مىبرند (همان، ص329) و موارد متعدد ديگر - كه بدون مراجعه به روايات قابل فهم نخواهد بود.
ب - مهجور داشتن قرآن
گرچه مفسران قرآن در طول تاريخ، براى فهم قرآن كم و بيش از اين منبع بهره بردهاند، ولى اين بهرهگيرى چندان در خور اين منبع شريف و ارجمند نبوده است. از جمله كاستىهاى فهم آنان، بىتوجهى به اين گنجينه ارزشمند است، حتى آنان كه خود بهترين راه فهم قرآن را مراجعه به خود قرآن دانستهاند (29) آن را در توضيح ابهام يا تبيين اجمال آيهها و بيان تقييد و تخصيص منحصر كرده، در عمل از شمول آن نسبتبه همه معارف و قصص كاستهاند، در حالى كه دادههاى قرآنى براى فهم در بيان ابهام و اجمال و خاص و ناسخ و ... خلاصه نمىشود و حيطه بسيار گستردهترى دارد و كسى كه به اين راه وارد شود خواهد فهميد كه چه گوهرهاى بىنظيرى دست نخورده باقى مانده است.
ج - بر هم زدن آيهها
از آسيبهايى كه در زمينه بهرهگيرى از آيهها در فهم آيات ديگر ممكن است رخ دهد، بر هم زدن آيههاست; (31) يعنى معانى آيهها را به هم مخلوط كردن و ويژگى آيهها را واژگونه دانستن; مثل اينكه آيه محكم را متشابه بدانند و بالعكس. چنين خطايى در برداشت از آيهها نقص بزرگى بر جاى مىنهد. اين آسيب، چنان كه از روايت نبوىصلى الله عليه وآله پيداست، در امتهاى گذشته نيز بوده و موجب گمراهى آنان شده است. (32) نتيجه بر هم زدن آيهها پيدايش تناقض ميان آنها و تكذيب بعضى از آيهها نسبتبه بعضى ديگر است، در حالى كه بخشهاى گوناگون قرآن مصدق و مؤيد يكديگر است و عدم وجود اختلاف و ناهماهنگى يكى از ابعاد اعجاز اين كتاب ارجمند مىباشد. «افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» (نساء: 82).
د - آسيبهاى فهم قرآن با روايت
ضرورت بهرهگيرى از روايات معصومانعليهمالسلام به عنوان يكى از قراين ناپيوسته در بحثهاى گذشته بيان شد. اكنون به اختصار، آسيبهايى كه در استفاده و برداشت از منابع روايى براى فهم قرآن وجود دارد اشاره مىشود:
آسيبهاى فهم واژگان قرآن
الف - ملاك قرار دادن معناى كنونى واژهها
تلاش براى فهم و شناخت واژههاى غريب و نامانوس قرآن از نخستين گامهاى فهم كتاب است. آيههاى قرآن تركيبى از اين واژههاست كه روشن شدن آن بخش عمدهاى از فرايند فهم است. قرآن به زبان مردم صدر اسلام فرود آمده و عمده آن براى معاصران قابل فهم بوده، ولى با گسترش اسلام و گذشت زمان، معانى برخى از آن واژهها دگرگون شده و كاربرد كنونى با كاربرد روزگاران پيشين متفاوت است. بنابراين، كسى كه اكنون در پى فهم استبايد همان معانى پيشين را ملاك فهم خود قرار دهد. پس يكى از آسيبها در اين ناحيه، توجه به معناى كنونى واژههاست. اما علاوه بر آن، آسيبهاى ديگرى را نيز مىتوان ياد كرد.
ب - پىجويى معانى واژهها از منابع ضعيف
از رايجترين راههاى دستيابى به معانى واژهها، مراجعه به كتابهاى واژهشناسى است، اما نه كتابهايى كه در زمانهاى بسيار دور از روزگاران صدر اسلام تهيه شده است; زيرا كتابهاى متاخر، هم نقل كننده سخن پيشينيان است - كه در كتابهاى خود آنان در دسترس است - و هم بىتاثير از فرهنگ واژگان زمان خودشان نيستحتى در پىجويى معانى واژهها در كتابهاى قديمىتر هم اعتماد كامل بر گفتههاى آنان روا نيست; زيرا گاهى برخى از واژهشناسان دقت لازم در بيان برخى معانى نكرده يا آن را با معانى ديگر خلط كردهاند.
ج - عدم دقت در كاربرد قرآنى
بررسى كاربردهاى قرآنى واژهها اهميت فراوان دارد. گاهى واژهها در كاربرد قرآنى، داراى معناى ديگر يا معناى محدودتر و يا گستردهتر از معناى اصلى استيا واژهاى كه چندين معنا دارد تنها يك معناى آن در قرآن اراده شده و يا واژههايى چند معنا دارند، ولىدرهرجايىيكى از آن معانى مراد است. واژههاى«محصنات»، «امة»، «كتاب» و مانند اينها (از واژههاى مشترك) معانى ويژهاى دارند و نبايد آنها را در سراسر قرآن به يك معنا دانست، بلكه با توجه به سياق كلام، معانى مورد نظر روشن مىشود. (36)
ناآگاهى از زمينههاى تاريخى آيات
نزول تدريجى قرآن باعثشده تا آيههاى مربوط به حوادث گوناگون صدر اسلام در زمان مناسب خود، مسلمانان را به خوبى راهنمايى كند و آنان را در برخورد و مواجهه با شرايط گوناگون آماده سازد. اما اكنون كه قرنها از آن حوادث مىگذرد، فهم آيههاى مربوط به آنها بدون در نظر گرفتن شرايط تاريخى نزول ناممكن مىنمايد، گرچه بيشتر زمينههاى نزول تنها مصداقى از مفهوم كلى آيههاست و در طول تاريخ، هر زمان مصداقهاى تازهاى مىيابد، اما شناخت زمينههاى اوليه نيز همچنان در فهم آيه مؤثر است.
روىگردانى از فهم عقلگرايانه (39)
يكى از منابعى كه مىتواند در فهم آيههاى قرآن به كار آيد مسائل قطعى عقلى است; مواردى كه عقل بهطور قطعى حكمى دارد و كسى در بديهى بودن يا منتهى به بديهى بودن آن ترديدى ندارد ملاك فهم قرار مىگيرد و حتى گاهى با استناد به آن، مراد جدى خداوند از آيه را غير از مراد استعمالى آن مىدانيم; و از ظاهر آيه دستبر مىداريم;مانندآيههايىكه در ظاهر، ممكن استبرجسمانى بودن ذات خداى متعال دلالت كند; مثلا، «وجوه يومئذ ناضرة الى ربها ناظرة» (قيامة:23) يا «و جاء ربك و الملك صفا صفا» (فجر: 2)
آسيبهاى رفتارى
1. ناتوانى پژوهشى: پس از آگاهى بر دانشها و دسترسى به منابع مورد نياز، توانايى پژوهش و استنباط شرط ضرورى فهم قرآن است. ممكن است كسى همه پيش نيازها را تامين كند، ولى توان بهرهگيرى مناسب از سرمايههاى ياد شده را نداشته باشد; زيرا پژوهش و برداشت از متون نيز مانند ساير حرفههايى است كه نياز به ممارست و تجربه فراوان دارد و چنين نيست كه با دانستن اينكه فلان چيز منبع فهم است راه فهم گشوده شود و درك صحيحى از آيه فراهم گردد; درست مانند فردى كه بخواهد نجارى كند نام انواع چوبها را فرا گيرد، ابزارها را شناسايى كند و آنها را تهيه نمايد، محصولات متنوع چوبى را در نظر آورد و طرحها و نقشههاى آن را ببيند. اما او به واقع نجار نيست و نخواهد توانست از ابزارها و مواد اوليه به طور صحيح استفاده كند، مگر اينكه با به كارگيرى درست ابزارها و مواد فراهم آمده و با نظرات استادى كارآزموده، روزگارى را در اين حرفه سپرى كند و پس از تجربههاى مكرر، به كار آشنا شود. آنگاه از استادكار در اين رشته انتظار مىرود كه كار شايستهاى تحويل دهد.
پىنوشتها
1- كژ فهمى متون دينى منحصر به متون اسلامى نيست، بلكه سابقهاى ديرينه دارد كه هم در قرآن و هم در روايات به چشم مىخورد;مانند: «يحرفون الكلم عن مواضعه» (نساء:46) و نيز (مائده:13و14) 2- جلالالدين سيوطى، الدر المنثور، ج 2، ص149 3- محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 92، ص 110 4- نهج البلاغه، نامه 55 5-6- محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربى، ج 18، ص136; ص 135 7- نهج البلاغه، خطبه147 8- ر.ك. به: ابىحيان، البحر المحيط، ج 5، ص 494 9- ر.ك. به: فخر رازى، تفسير كبير، ج 20، ص 38، (چاپ ايران) 10- سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 12، ص 261 11- همان، ج 1، ص 11 و 12 «انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا: كتاب الله و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.» 12- بر معلم بودن و مرجع بودن پيامبر(ص) آيههاى ذيل نيز دلالت دارد: جمعه: 2/ احزاب: 21/ حشر:7. 13- ر.ك. به: محمدباقر مجلسى، پيشين، ج93، ص 98 (چاپ ايران) ، سؤالهاى مدعى وجود تناقض در قرآن از حضرت علىعليهالسلام 14- سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 15، ص79 15- همو، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامى، 1361، ص27 و 28، 16- محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 228، (چاپ بيروت) عن ابىجعفرعليهالسلام انه قال: «ما يستطيع احد ان يدعى ان عنده جميع القرآن كله ظاهره و باطنه غير الاوصياء»; جز اوصيا (جانشينان پيامبرعليهمالسلام) كسى نمىتواند مدعى دانش تمامى قرآن (ظاهر و باطن) باشد. 17- ر.ك. به: جعفر سبحانى، سخنرانىهاى اولين كنفرانس دارالقرآن قم، ص 91 و 92، به نقل از: الفرق بين الفرق، ص 18 18- ر.ك. به: عبدالرحمن بن ناصر السعدى، تيسير الكريم الرحمن، ج 1، ص 22، به نقل از: ابن قيم، بدائع الفوائد. 19- براى توضيح بيشتر ر.ك. به: محمدتقى مصباح، معارف قرآن، ج 1، ص9،1367، 20- «اليوم يئس الذين» تا «رضيت لكم الاسلام دينا» معترضه است. 21- ر.ك. به: سيد محمدحسين طباطبائى، ج6، ص6. فضل بن حسن طبرسى، مجمعالبيان، ج 4، ص 375 (چاپ تهران). مرحوم طبرسى، آيه تطهير را داراى سياقى غير از سياق آيههاى قبل و بعد (كه درباره زنان پيامبر (ص) است) مىداند. 22- براى توضيح بيشتر ر.ك. به: سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 1، ص386 و387 23- مانند شعرهايى كه از برخى از عالمان عارف نقل مىشود و ما براساس همين قرينه، مراد آنان را چيزى غير از ظاهر الفاظ و عبارات مىدانيم. 24- ر.ك. به: شريف رضى، حقائق التاويل فى متشابه التنزيل، ترجمه فاضل مطلق، ص197 و 198. 25- ر.ك. به: محمدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسير القرآن، ج 1، ص 38، (چاپ بيروت) 26- براى نمونه ر.ك.به: طنطاوى، جواهر القرآن، (چاپ مصر) 27- محمدتقى مصباح، پيشين، ج 1، ص229 به بعد / همو، راه و راهنماشناسى، ص627 28- به عنوان نمونه، براى فهم ارتباط روانشناسى با مطالب قرآنى، ر.ك. به: عثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنياد پژوهشهاى آستان قدس، 29- ابن تيميه، مقدمة فى اصول التفسير، ص39 30- نهج البلاغه، خطبه133 31- «ضرب القرآن بعضه ببعض»; برخى از قرآن را به برخى ديگر زدن. در چند روايت اين موضوع مطرح شده است; از جمله: از امام صادقعليهالسلام. ر.ك. به: صدوق، معانى الاخبار، ص 190، (چاپ ايران) / محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 2، ص633 (چاپ بيروت) محمدباقر مجلسى، پيشين، ج9، ص3، (چاپ بيروت) / و از منابع روايى اهل سنت، جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص149 / همچنين براى توضيح بيشتر ر.ك. به: سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج3، ص83 32- جلالالدين سيوطى، پيشين، ج 2، ص149 33- محمدبن الحسن الحر العاملى، پيشين، ج 1، ص327 34- ر.ك. به: محمد بن جرير طبرى، جامع البيان عن تاويل آى القرآن، ص23، ص89 به بعد. 35- براى توضيح بيشتر، ر.ك. به: محمدجواد بلاغى، پيشين، ج 1، ص36 36- ر.ك. به: ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 31، 34 و39 37- ر.ك. به: جعفر مرتضى، حديث الافك. 38- سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج6، ص 8،16 و17 به بعد 39- برخى از مفسران و دانشمندان علوم قرآنى «عقل» را از جمله منابع فهم قرآن دانستهاند، ولى توضيحى درباره آن نياوردهاند. لازم به ذكر است كه موارد كاربرد آن نيز مانند ديگر منابع فراوان نيست، ولى بىتوجهى به آن هم زيانبار است. ر.ك. به: خوئى، البيان، ج 1، ص13 / فاضل لنكرانى، مدخل التفسير، ص159 و160. برخى ديگر از قرآنپژوهان «عقل» را منبعى مستقل ندانسته، بلكه متمم منابع ديگر، به ويژه منبع لغوى، به شمار آوردهاند. ر.ك. به: محمدحسين على الصغير، المبادى العامه لتفسير القرآن الكريم، ص 65 و66 40- عبدالعلى بازرگان، متدلوژى تدبر در قرآن، تهران شركتسهامى انتشار، 1374، ص 184 41- سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 1، ص6 42- مانند كسانى كه تلاش دارند فرضيههاى علمى مورد پذيرش خود را بر آيههاى قرآنى منطبق كنند يا گرايشات عقيدتى خود را بر قرآن تحميل نمايند. 43- محمدحسينعلى الصغير، خاورشناسان و پژوهشهاى قرآنى، ترجمه شريف، تهران،مطلعالفجر، ص 114 و 115 |
|
مقدمهاى بر فهم استنباطهاى نظرى و تصديقى از متون دينى و آسيبهاى مضبوط
ابنالسادات
مقدمه
فهم متون دينى، به ويژه قرآن، در يك سطح نيست. پس ناگزير معيارها و آسيبهاى آن هم گوناگون خواهد بود، هر چند بخشى از اين معيارها و آسيبها مشترك است و در همه سطوح يكسان مىباشد.
فهم استنباطهاى نظرى و آسيبهاى مضبوط
در اين سطح (استنباطهاى نظرى از تعابير لفظى آيات وحى) آسيبهاى فهم به دو دسته تقسيم مىشوند: آسيبهاى قابل مهار و غير قابل مهار. خاستگاه آسيبهاى غير قابل مهار رسوبات ذهنى است كه گريزى هم از آن نمىباشد; مانند آنچه به عنوان آغشتگى انديشه آدمى به فرهنگ و عادات و عرف عصر نامبردار است; زيرا طبيعت انسانى زمينى است و آميختگى با فرهنگ و محيط جزء لاينفك اوست. از اينرو، نبايد انتظار داشت آدمى به طور كلى، از تاثير اين رسوبات در امان بماند، هرچند تا حدى كه در اختيار اوستبايد از اثر آنها بكاهد تا به پرتگاه «تفسير به راى» نزديك نشود. (5) قطعا قرآن كه «بلاغ للناس» (ابراهيم: 52) و پيامش جاودانه براى همه عصرها و نسلهاست، به اين موضوع توجه داشته كه انسان زمينى با اين مسائل درگير است و هنر جاودانگى قرآن هم آن است كه مىتواند از اين آغشتگىها، كه بيرون از حيطه مهار است، عبور كند و پيامش را به گوش جان برساند تا حجت را تمام كند; چرا كه قرآن «نور» است (النساء:174) و خود را پيامدار مىشناسد.
فهم تصديقى و آسيبهاى آن
در فهم استنباطهاى نظرى با مفاهيم تعبيرى سر و كار داشتيم، اما ويژگىهاى خاص قرآن به عنوان متن دينى، نوع ديگرى از فهم را پيش روى ما قرار خواهد داد. قرآن كتابى است «مبين»(حجر: 1) براى «تذكار»(قمر:17) آدمى و «سهل و يسير،»(قمر:17) لكن «ثقيل»(مزمل: 5) است و با محتواى خاص خود، در عين «شفابخشى»(يونس:57/اسراء:82/فصلت: 44) و «هدايتگرى»(فصلت: 44) و «نور» (نساء: 174) براى گروهى خاص «خسارتزا» (الاسراء: 82)، مايه افزايش «طغيان» و «كفر» (مائده:64و68) و «حسرتآور» (حاقه:52) است و با مجموعهاى از آيات متشابه، راه را براى فتنهگرىآنان كه در دلشان «زيغ»(آلعمران:7) و انحراف است، فراهم كرده تا انسان را بيازمايد.
پىنوشتها
1- محمدبن مسعود عياشى، تفسير العياشى، ج1 ص12، 8 و ص11 ح5، نهج البلاغه،خطبه 75 2- محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 20 3- محمدبن علىبن بابويه، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص87، ح32، همو، الامالى، ج 2، ص193، ح 4 و حسنبن محمد ديلمى، اعلامالدين فى صفات المؤمنين، ص 211 4- براى توضيح بيشتر، ر.ك به: محمدرضا حكيمى و ديگران، الحياة ج 2، الفصل الرابع و الثلاثون، ص 101 5- روايات نهى از تفسير به راى در كتب عامه و خاصه آمده و حتى ادعاى تواتر آنها شده است، ر.ك. به: شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج27، ص 45 و علىبن حسامالدين متقى، كنزالعمال، ج 2، ص16، ح2958 و ح2957 / تلخيص فرائد الاصول، ص 34 6- از ابى عبدالله(ع)، به نقل از، محمدبن مسعود عياشى، پيشين، ج 1، ص 10، ح 4 و 5 / محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 30، ح 14 7- ر.ك. به: قاضى عبدالجبار، تنزيه القرآن عن المطاعن، مقدمه راغب اصفهانى، ص 422 8- دائرةالمعارف الاسلاميه، ج7، امين الخولى، مقاله «التفسير» / امين اسلام طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 10 9- ر.ك. به: سيد محمدباقر حجتى، سه مقاله در تاريخ و تفسير و نحو، ص69 10- دائرةالمعارف تشيع، كتاب «التشيع»، 11- بهنقلاز: شيخ مرتضى انصارى، فرائد الاصول 12- الفوائد المدنية، ص 128 13- يوسف بن احمد بحرانى، الحدائق، ص 174 14- شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعة، 15- محمدحسين اصفهانى، مجدالبيان فى تفسيرالقرآن، مقدمه تفسير 16- محمد باقرصدر، دروس فى الاصول، ج 1، ص306 17- نهجالبلاغه، خطبه176 18- نهج البلاغه، خطبه147: «... فتجلى لهم سبحانه فى كتابه من غير ان يكونوا راوه ...»; خداوند سبحان براى بندگانش در كتابش تجلى نمود، بدون آنكه او را ببينند. 19- ملااحمد نراقى، معراج السعادة، ص 66 |
|
تكثرگرايى در قرائت متون دينى از منظر تئورى قبض و بسط
عباس نيكزاد
چكيده:
آنچه در اين مقال مىخوانيد نقد تكثرگرايى متون دينى از منظر تئورى قبض و بسط است. صاحب اين تئورى دو دليل براى به رسميتشناختن قرائتهاى مختلف از متون دينى آورده است. يكى - كه اصلىترين دليل است - صامتبودن متون دينى و دخالت انتظارات، پيش فرضها و پرسشهاى پيشين در تفسير آنهاست. ديگرى ذوبطون و چندلايهبودن اين متون است.سخن ما اين است كه متون دينى صامت نيستند. بنابراين دخالت انتظارات و پيش فرضها در تفسير، از نوع تفسير به راى مذموم است و نيز ذوبطونبودن متون دينى به معناى به رسميتشناختن قرائتهاى مختلف نيست، زيرا هر تفسيرى را نمىتوان باطن متون به حساب آورد.
نقد و بررسى اين نظريه
همانگونه كه گفتيم، نقد و بررسى اين نظريه، موقوف به طرح تفصيلى بحث هرمنوتيك و نقد و ارزيابى گرايشهاى مختلفى كه در آن وجود دارد مىباشد; و آنچه كه در اين مختصر به عنوان نقد نظريه فوق مطرح مىشود نكاتى استبدين شرح:
پىنوشتها:
1) دكتر عبدالكريم سروش، صراطهاى مستقيم، صص 2- 3. 2) دكتر عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، چاپ سوم، ص 332 و 375. 3) همان، ص 116، 372 و 374. 4) همان، ص 204 و 223. 5) آل عمران/7: «فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاويله» 6) عبدالكريم سروش، پيشين، ص 26. 7) همان، ص 249. 8) همان، ص 280. 9) همان، صص 352- 351. 10) محمد/24 11) نساء/82 12) ر. ك: علامه سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 5، دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1362، ص 17. 13) عبدالكريم سروش، پيشين، ص 280 و 264. 14) همان، ص 265. 15) همان، ص 352. |
|
نبايسته ها در تفاسير يكصد ساله اخير
محمد فرجاد
چنانكه در بخش نخست اين تحقيق يادآور شديم, دستاوردهاى دانش بشرى در زواياى گوناگون, براى رشد معارف انسانى ودرك ژرف تر مفاهيم دينى ومنابع معرفتى, مؤثر ومفيد بوده است, امّا دركنار اين نوش و در گذرگاه دستيابى به عطر معرفت, نيشها و آفتهايى نيز رخ نموده است.
ربا در قرض مصرفى و قرض توليدى
گروه ديگرى از محققان اهل سنت, حرام بودن ربا را منحصر در قرض مصرفى دانسته اند واظهار داشته اند كه هرگاه قرضى براى توليد باشد, ربا درآن حرام نيست وآيه بدان نظر ندارد.
لغزشها در تحليل حقوق زن (تعدد زوجات)
تعدد زوجات از جمله مسائل اجتماعى و حقوقى است كه هميشه از سوى مخالفان اسلام مغاير با حقوق زن معرفى شده است.
در فلسفه سياسى و تحليل دمكراسى
ييكى ديگر از ره آوردهاى تمدن غرب براى قرن چهارده, دمكراسى يا حكومت مردم برمردم بود.
در قوانين جزائى و كيفرى
مشكل انسان علم گرا وتجربه گرا اين است كه با ابزار ناپايدار وتجربيات لرزان خود در صدد ارائه بينش نهايى درباره هستى و روابط و بايسته هاى آن است, روزى دين را يكسره نفى مى كند و زمانى آن را در زندگى فردى انسانها مى پذيرد و گاه بى ايمانى را بزرگ ترين خلأ زندگى انسان در عصر تكنيك مى داند!
لغزشهاى تفسيرى در فلسفه تاريخ
در فلسفه علم تاريخ سخن از علم شناسى علم است و درآن ازمقولاتى چون روش شناسى پژوهش تاريخى, تفسير تاريخى, تجربه در تاريخ, تفاوت علم تاريخ با ديگر علوم و… بحث مى شود.
استفاده هاى نادرست از روشهاى علمى در كار تفسير
رشد روز افزون وسريع علم در قرن هفدهم و هيجدهم و پيدايش فاصله علمى ميان مسلمانان و دنياى غرب مصلحان و متفكران مسلمان رابه ريشه يابى وشناخت علّتها واداشت.
نمونه اى ديگر
برخى مفسران در تفسير آيه(كما يقوم الّذى يتخبطه الشيطان من المس) (بقره/275) به پيروى از بيضاوى نوشته اند:
سومين نمونه
احمد حنفى در تفسير سوره فيل مى نويسد:
توجيه مادى معجزات انبيا!
معجزه به عنوان امرى فراتر از توان وامكانات و دانش بشرى, يكى از دليلهاى نبوت خاصه به شمار مى آيد. امّا برخى تسليم شدگان در برابر منطق مادى تجربه گرايان به جاى درنگ و ترديد در فراگيرى منطق ايشان, به توجيه مادى معجزات ويا انكار آنها رو آورده اند.
نمونه اى از لغزشهاى تفسيرى پلوراليستها
پلوراليسم را به دو قسم مى توان تقسيم نمود:
تفسير پلوراليستى عروج عيسى(ع)
درباره فوت عيسى(ع) ويا عروج او سخن بسيار گفته اند. مسيحيان با استفاده از روش تحليل تاريخى مرگ عيسى(ع) را باور دارند و ديدگاه عروج عيسى(ع) را نمى پذيرند. و گروهى از مسلمانان نيز به پيروى از آنان آيات قرآن را به گونه اى تأويل و تفسير مى كنند كه همسو با نظر مسيحيان باشد.
لغزشهاى تفسيرى سكولاريستى
دنيويگرى و يا علمانيت مكتبى است كه به جدايى دين از شؤون دنيوى واجتماعى و سياسى معتقد است.
پی نوشتها:
1. ابوريه, محمود, سيد جمال الدين اسد آبادى/ 98. 2. رشيد رضا, محمد, المنار, (بيروت, دارالمعرفة) , 3/93. 3. همان, 3/ 94. 4. همان, 3/113 ـ 114. 5. احمد بن فارسى بن زكريا, معجم مقاييس اللغة (الاعلام الاسلامى) 3/ 362. 6. تهذيب اللغة, 1/ 480 وابن منظور, لسان العرب, 9/ 204. 7. شهيد ثانى, مسالك الافهام, (معارف اسلاميه) 6/290 ـ 291. 8. مظفر, محمد رضا, اصول الفقه, (نشر دانش) 1/ 113. 9. طباطبايى, محمد حسين, الميزان, (اسماعيليان) 4/ 27. 10. مظفر, محمد رضا, اصول الفقه, 1/ 175. 11. يونس المصرى, رفيق, الجامع فى الاصول الرّبا, (دارالقلم, دارالشاميه)/ 11. 12. مطهرى, مرتضى, ربا, بانك, بيمه (صدرا)/ 161. 13. همان/ 162. 14. شريف, محمود, القرآن ودنيا المراة (الهلال)/ 135 ـ 136. 15. بحرانى, سيدهاشم, البرهان, ( ) 1/ 420. 16. رشيد رضا, محمد, المنار, 4/ 349. 17. مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام/ 436 ـ 437. 18. قرضاوى, يوسف, المرجعية العليا فى الاسلام للقرآن والسّنة, (الرسالة)/ 286 ـ 287. 19. طبرسى, فضل, مجمع البيان, (ناصرخسرو) 1ـ 2/ 604. طباطبايى, محمد حسين, الميزان, 6/ 158. 20. هندى, سراحمد خانى, تفسيرالقرآن وهوالهدى والفرقان, 3/ 182. 21. همان, 3/185. 22. همان, 3/183. 23. باتومور, تى بى, جامعه شناسى, ترجمه: سيد حسن منصور و سيد حسن حسينى (كتابهاى جيبى)/ 4 ـ 5. 24. اچ والش, دبليو, مقدمه اى بر فلسفه تاريخ, ترجمه, ضياء الدين علايى (اميركبير)/ 11. 25. پايدار, حبيب اللّه, حيات ومرگ تمدّنها, از ديدگاه قرآن, (قلم)/ 67. 26. بازنگرى اساسى به اسلام دفتر دوم (هفت آسمان) / 15. 27. همان/ 16. 28. همان/ 145 ـ 146. 29. همان/ 10. 30. طباطبايى, محمد حسين, الميزان, 17/ 124 - 125. 32. رشيدرضا, محمد, المنار, 3/ 95 ـ 96. 33. طباطبايى, محمد حسين,الميزان, 2/ 413. 34. حنفى, احمد, التفسيرالعلمى للآيات الكونية/ 193. 35. عبده, محمد, تفسير جزء عم/ 161. 36. هندى, احمد خان, تفسير القرآن وهوالهدى والفرقان, 1/12. 37. همان, 1/ 110 ـ 111. 38. همان, 1/ 114 ـ 117. 39. همان, 3/ 20. 40. همان, 3/ 22. 41. همان, 3/ 25. 42. همان, 3/27. 43. همان, 3/35. 44. همان, 3/194. 45. همان, 3/42. 46. مونتمگرى, ويليام, برخورد آراء مسيحيان و مسلمانان, ترجمه محمد حسين آريا (فرهنگ اسلامى) /215. 47. هندى, سراحمد خان, تفسيرالقرآن وهوالهدى والفرقان, 3/ 53 ـ 54. 48. همان, 3/ 56. 49. همان, 3/ 62. 50. كيان, آخرت وخدا هدف بعثت انبياء, شماره 28/ 52. 51. همان. |
|
شبهات ظاهر گرایان در فهم قرآن
علی اسعدی
چکیده: فهم و برداشت از قرآن، در طول تاریخ تفسیر، گرفتار دو رویکرد نادرست بوده است تأویل گرایی بی ضابطه و برداشت های باطنی و دیگر جمود و سطحی نگری و ظاهرگرایی که به تعطیل شدن عقل در مقام فهم قرآن و کند شدن حرکت علمی انجامید. در این نوشتار نخست به تبیین این رویکرد و ارائه نمونه هایی از آن پرداخته و سپس شبهات کلی ظاهرگرایان در مقام اعتقاد و استدلال را که زمینه ساز انحراف و اشتباه آنان در تفسیر شده به تفصیل مورد بررسی و سپس پاسخ قرار داده است؛ شبهات یاد شده عبارتند از:
مقدمه
فهم و برداشت از قرآن در طول تاریخ تفسیر، گرفتار دو چالش عمده و دو آسیب جدی گشته است كه هر یك به نوبه خود آثار نامطلوب علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جوامع عصر خویش برجای گذاشته و در بسیاری از موارد آثار آن همچنان باقی مانده است.
اندیشه ظاهر گرایی
تفكر ظاهرگرایانه هر چند كل قرآن را در بر می گیرد، ولی آن گاه كه درباره آیات متشابه، نظیر صفات خبری خداوند (كه از ذات یا فعل خداوند سخن می گویند نظیر؛ «جاء ربّك»، «الرحمن علی العرش استوی»…)، مطرح می گردد، ناهنجارتر می نماید و تا حد قول به تشبیه، تجسیم الهی، جبر انسان دركارها و… پیش می رود، به گونه ای كه چنین نظرگاه هایی فرد را تا سر حد كفر نیز پیش می برد.
ظاهر گرایان و تفسیر قرآن
با اینكه قرن چهاردهم را قرن سیطره تفكر عقلگرایی بر تفاسیر قرآن می نامند باز هم شاهد ارائه تفاسیر ظاهرگرایانه در زمینه آیات صفات هستیم. در این تفاسیر، رأی «سلف» (پیشینیان اهل حدیث كه ذكر آن گذشت) مورد پذیرش قرار گرفته و با الفاظی چون «بلاتشبیه» و «بلاكیف» به خیال خویش، خود را از دام تشبیه و تجسیم رهانیده اند و با «واگذاشتن علم آن به خدا» به تعطیل عقل در معارف قرآنی گراییده اند.
شبهات ظاهرگرایان و نقد آنها
1. استناد به روایات نهی از تفسیر به رأی
یكی از مهم ترین شبهات ظاهرگرایان آن است كه با استناد به روایات نهی از تفسیر یا تفسیر به رأی و با تعریف رأی به عقل، تفسیر عقلی قرآنی را جایز ندانسته و تنها راه را تفسیر نقلی برشمرده اند.15 این احادیث به طور عمده به دو دسته تقسیم می شود:
2. لازمه تفسیر عقلی اعتماد به ظن است.
اساس این شبهه بر این سخن استوار است كه تفسیری كه تكیه بر رأی و نظر و عقل داشته باشد از آنجا كه به یقین نمی انجامد مصداق قول بر اساس ظن است كه آیات قرآن به شدت آن را نكوهش كرده است؛ چرا كه ظن، سخن بدون علم است. و سپس به آیات زیر از قرآن استناد می كنند:
3. وظیفه تبیین آیات بر عهده رسول خداست
عده ای می گویند: آیه «و أنزلنا إلیك الذكر لتبین للناس ما نزّل الیهم»(نحل/44) و آیه «و یعلّمهم الكتاب و الحكمة…»(جمعه/2) به صراحت بیان می دارد كه وظیفه تبیین و توضیح آیات خداوند بر عهده پیامبر است، و بر اساس روایات، پیامبر قرآن را به طور كامل تفسیر كرد و این تفاسیر توسط صحابه و تابعین نسل به نسل منتقل می گردد. و اگر گفته شود نیازمند تفسیر عقلانی هستیم به این معنی است كه پیامبر در انجام وظیفه خویش [تبیین آیات] كوتاهی كرده، یا خداوند كتاب ناقصی فرستاده كه اكنون باید توسط بشر كامل گردد.
4. جامعیت قرآن ما را از عقل بی نیاز می كند.
شبهه مهم دیگری كه بسیاری از گروه ای ظاهرگرا آن را مطرح می كنند استناد به آیات و روایات جامعیت قرآن است.
5. خطاپذیری و ناتوانی عقل در برابر یافته های دینی و تفسیر قرآن
تمام فرقه هایی كه حجیت و استقلالی برای عقل در فهم مفاهیم دینی قائل نیستند دلیل ادعاشان ناتوانی عقل و خطاپذیری آن در فهم فرایافته های دینی است، تا آنجا كه در زمینه حسن و قبح، عدل الهی و حتی مسائل اصول دین نیز خورشید عقل را بی فروغ و كم فروغ دیده اند. چنان كه ابن تیمیه معتقد است كه «در اصول دین هم باید به كتاب و سنت رجوع كرد و تنها قرآن است كه برای مطالب الهی دلائل عقلی بیان می كند…».53
6. استناد به آیه 7 سوره آل عمران
آیه 7 سوره آل عمران خاستگاه جدال فكری مهم است كه به پدید آمدن دو گروه «اهل ظاهر» و «اهل تأویل» انجامید. ظاهر گرایان با استناد به این آیه، بر ظواهر آیات متشابه جمود ورزیده و از بیم آن كه مبادا مشمول نكوهش این آیه شوند، از تأویل آیات خودداری كرده اند و تأویل گرایان نیز با قراءت عطف در «والراسخون فی العلم» علاوه بر خداوند، راسخان در علم را نیز متصف به وصف شایستگی تأویل قرآن دانسته اند.70 همان طور كه استاد جوادی آملی می نویسد:
7. عدم حجیت ظواهر قرآن
عده ای از ظاهرگرایان برای آن كه هرگونه تفسیر غیرمأثور را بی اعتبار معرفی كنند قائل شده اند كه ظواهر قرآن حجیتی ندارند. عبدالجبار معتزلی این شبهه را این گونه تقریر می كند:
پی نوشتها:
1. قبادیانی، ناصرخسرو، وجه دین، تهران، افست گلشن، صفحه 9به بعد. این كتاب پر از تأویلات باطنیه است. 2. احمد امین، فجر الاسلام، بیروت، دارالكتب العربی، 243. 3. همان. 4. همان، 244. 5. جامع بیان العلم، 2/243. 6. عون المعبود فی شرح سنن ابی داود، 4/429. 7. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، بیروت، دارالقلم، 1/256. 8. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، الدارالاسلامیة، 1411ق، 3/112، به نقل از: الصواعق المحرقة علی الجهمیة و المعطّلة، ابن قیم جوزیه. 9. بغدادی، ابومنصور، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ترجمه محمدجواد مشكور، تهران، انتشارات اشراقی، 153. 10. قاسمی، جمال الدین محمد، محاسن التأویل، بیروت، دارالفكر، 1398ق، 1/516. 11. حجازی، محمدمحمود، التفسیر الواضح، بیروت، دارالجیل، 1389ق، 8/63. 12. سعید حوّی، الأساس فی التفسیر، 7/3346. 13. سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، بیروت، عالم الكتب، 1408ق، 3/38. 14. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1403ق، 1/167. 15. استرآبادی، محمدامین، دارالنشر لأهل البیت، قم، 174ـ175؛ احمد بكیر محمود، المدرسة الظاهریة بالمشرق و المغرب، دار قتیبه، 1411ق، 42؛ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دارالكتب العلمیة، 1416ق، 2/62؛ ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، 1/258ـ259. 16. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تأویل آی القرآن، 1/58ـ59. 17. فیض كاشانی، محسن، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1/35. 18. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 89/68. 19. همان. 20. طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، 1/56. 21. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، 1/263. 22. همان، 1/257ـ258؛ زرقانی، مناهل العرفان، 2/62ـ64؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/40. 23. طبـاطبـایی، محمدحسـین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعـات، 3/88. 24. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، 195ـ197. 25. احمد بكیر محمود، المدرسة الظاهریة، 41. 26. زریاب خویی، عباس، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 3/179 به نقل از: العقیدة الحمویة الكبری، 1/425ـ427. 27. حلمی، مصطفی، قواعد المنهج السلفی فی الفكر الإسلامی، بیروت، دارالدعوة، 194. 28. استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة، 94؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 18. 29. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، 1/54. 30. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، 89/53. 31. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 3/97. 32. به شبهه سوم همین نوشتار مراجعه شود. 33. زریاب خویی، عباس، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 3/178، به نقل از مجموعه التفسیر، ابن تیمیه، ص360. 34. سبحـانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، 3/158، به نقل از: تـاریخ المذاهب الاسـلامیة، 2/338. 35. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه18. 36. استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة، 94. 37. ایازی، محمدعلی، مقاله جامعیت دین، مجموعه آثار كنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی(ره)، 10/106ـ115. 38. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1/59؛ عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، 1/6. 39. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه مهدی حائری قزوینی، تهران، انتشارات امیركبیر، 2/396. 40. همان، 2/403. 41. غزالی، محمد، احیاء العلوم، 1/298. 42. فیض كاشانی، تفسیر الصافی، 1/56ـ58. 43. نهاوندی، محمد، نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن، چاپ سنگی، 1357ق، 1/28ـ29. 44. طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الكریم، بیروت، دارالفكر، 2/29. 45. طباطبایی، محمدحسین، 12/325. 46. رازی، فخررازی، التفسیر الكبیر، دارالكتب العلمیة، 1411ق، 6/177ـ17. 47. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، 2/531ـ536؛ به نـقل از: الموافقـات شـاطبی، 2/71ـ82. 48. همان، 2/537. 49. همان، 2/535. 50. مكارم شیرازی، ناصر، پیام امام علی(ع) (شرح نهج البلاغه)، قم، مطبوعات هدف، 1/630. 51. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه الامام الصادق، 1418ق، المقدمه، القسم الثانی، 113 به بعد. 52. مكارم شیرازی، ناصر، پیام امام علی(ع)، 1/431ـ624. 53. مشابه شماره33. 54. ابراهیم خلیل بركه، ابن تیمیة و جهوده فی التفسیر، 121. 55. استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة، 173ـ174. 56. خوئی، ابوالقـاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه هـاشم هریسی و محمـد صـادق نجمـی، 1/421ـ429. 57. عیاشی، تفسیر عیاشی، 1/22؛ بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، 1/41. 58. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، 1/40ـ41. 59. همان، 1/20. 60. استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیة، 174. 61. خوئی، ابوالقاسم، البیان، 1/421ـ422. 62. عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، 203. 63. بقره/23ـ اسراء/88. 64. قال رسول الله(ص): ان علی كلّ حقّ حقیقة و علی كل صواب نوراً، فما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه. ر.ك: اصول كافی، جلد1، صفحه123ـ ر.ك: باب الردّ الی الكتاب و السنة ـ الأخذ بالسنة و شواهد الكتاب. 65. إذا التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن…» اصول كافی، جلد 2؛ كتاب فضل القرآن، حدیث2؛ و نیز ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 176. 66. امام صادق(ع) خطاب به فرزندش، اسماعیل فرمود: خداوند می فرماید: «یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین»(توبه/61) یعنی هنگامی كه مؤمنان پیش تو بر مطلبی شهادت می دهند آنان را بپذیر و گفتـارشـان را تصدیق كن (تفسیر برهـان، ج2، ص803، موارد دیگری را ر.ك: البرهـان، 1/419. 67. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، نشر اسراء، 75. 68. استقلال قرآن در حجیت و دلالت بر معارف دین و ادله آن مربوط به بحث تفسیر قرآن به قرآن است كه فعلاً به آن نمی پردازیم. 69. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، 205. 70. علامه طباطبایی استیناف بودن او را نپذیرفتند لیكن آن را منافی با علم ائمه(ع) به تأویل قرآن نمی دانند ر.ك: المیزان ذیل آیه، تفسیر موضوعی قرآن كریم، جوادی آملی، 1/427ـ428. 71. برای بررسی بعضی روایات ر.ك: بحار، ج89، صفحه52 به بعد. 72. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن كریم، نشر اسراء، 1/426. 73. ر.ك: بحار الانوار، ج26 ج 23 ص 730 به بعد؛ تفسیر صـافی، 1/19ـ23؛ تفسیر البرهان 1/33ـ37؛ تفسیر عیاشی، 1/25ـ29 و… 74. خوئی، ابوالقاسم، البیان، 1/428. 75. معتزلی، قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، بیروت، مكتبة وهبة، 1408ق، 602ـ604. 76. همان. 77. خوئی، ابوالقاسم، البیان، 1/426. |