بانک مقالات تفسیر قرآن
انبياء/سوره: نام بيست و يكمين سوره قرآن كريمسوره انبياء مكّى و هفتاد و سومين سوره در ترتيب نزول است كه پس از سوره ابراهيم(عليه السلام) و پيش از سوره مؤمنون نازل شده است. در روايتى كه سيوطى آن را نقل كرده اين سوره هفتادمين سوره شمرده شده است؛ ولى ابن مسعود آن را از نخستين سورههاى نازل شده در مكه (العتاقالأول) دانسته است. اين سوره داراى 112 آيه و 1168 كلمه است. قاريان بصره و مدينه «ما لا يَنفَعُكُم و لا يَضُرُّكُم» (آيه 66) را آيهاى مستقل ندانسته و در نتيجه آيات اين سوره را 111 گفتهاند. در آيات 48 ـ 90 اين سوره نام 16 تن از پيامبران (موسى، هارون، ابراهيم، لوط، اسحاق، يعقوب، نوح، داود، سليمان، ايّوب، اسماعيل، ادريس، ذوالكفل، ذوالنون (يونس)، زكريا و يحيى) آمده است، افزون بر اين از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و عيسى(عليه السلام)بدون تصريح به نامشان سخن رفته است، از همينروى به «انبياء» موسوم شده است. در وجه ارتباط اين سوره با سوره پيشين گفتهاند كه سوره طه با وعيد پايان يافته و اين سوره با ياد قيامت (ظرف تحقق وعيد) آغاز شده است.فضاى نزول و هدف سوره:اين سوره اندكى پيش از هجرت (حدود سال دوازدهم بعثت) نازل گرديد و اين برهه تاريخى زمانى بود كه مكّيان در اوج تكبّر و بىاعتنايى به قرآن به سر مىبردند و سوره همين كافران را به نزديك شدن عذاب تهديد كرد و همانند ساير سورههاى مكى به تثبيت امور اعتقادى (توحيد، نبوت، معاد) پرداخته است. به گفته علامه طباطبايى غرض اين سوره تثبيت نبوت* است كه آن را بر پايه توحيد و معاد بنا نهاده است. اين سوره با بيان اوصاف پيامبران پيشين، اتهامات مشركان به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)را رد كرده و تأكيد مىكند كه آن حضرت نيز داراى همان ويژگيها و رسالت او نيز هماهنگ با رسالت آنان است. به نظر مىرسد بيان احوال پيامبران در اين سوره با اين هدف است كه پيامبر اسلام را براى بر دوش كشيدن بار سنگين رسالت آماده سازد.به گفته برخى مفسران آيات اين سوره با بيان مظاهر آفرينش همچون آسمان و زمين، شب و روز، خورشيد و ماه و ... نگاهها را به هماهنگى قوانين حاكم بر نظام آفرينش جلب مىكند و از اين طريق به وحدت خالق و مدبّر جهان توجه مىدهد: «لَو كانَ فيهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا» (انبياء/21،22)، چنانكه توجه آدميان را به وحدت منشأ زندگى:«وجَعَلنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَىء حَىّ» (انبياء/21،30) و به وحدت فرجام حيات دنيوى: «كُلُّ نَفس ذائِقَةُ المَوت» (آلعمران/3،35) و به وحدت مقصدى كه همه به سوى آن رهسپارند: «واِلَينا تُرجَعون» (انبياء/21،35) معطوف مىسازد. عقيده نيز ارتباط محكمى با اين قوانين دارد، از همينرو عقيده نيز «واحد» است، اگرچه پيامبران در طول تاريخ فراون بودهاند: «وما اَرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسول اِلاّ نوحى اِلَيهِ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاعبُدون» (انبياء/21،25) و لوازم اين عقيده در زمين نيز با قوانين هستى ارتباط وثيقى دارد، بنابراين، سنتى كه تغييرناپذير است غلبه حق بر باطل و نابودى باطل است، زيرا حقّ قانون آفرينش است و غلبه آن سنت خداست: «بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَى البـطِـلِ فَيَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِق» (انبياء/21،18)؛ همچنين هلاكت ظالمان و مكذّبان و نجات پيامبران و مؤمنان، سنّت الهى است: «ثُمَّ صَدَقنـهُمُ الوَعدَ فَاَنجَينـهُم و مَن نَشاءُ و اَهلَكنَا المُسرِفين» (انبياء/21،9) و وراثت بندگان صالح بر زمين نيز سنت الهى است: «ولَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّــلِحون» (انبياء/21،105) و از همينروست كه اين سوره امت واحد پيامبران را به نمايش مىگذارد. برخى با مقايسه اين سوره با دو سوره پيش از آن (مريم و طه) برآناند كه نظم و آهنگ سوره انبياء با محتوا و فضاى نزول آن كه تأكيد مىباشد هماهنگ است، از همينرو آيات اين سوره با ميم يا نون تمام مىشود، درحالىكه محتواى آن دو سوره نرم است و از همينرو نظم و آهنگ آن دو سوره روان و نرم است و آيات آن معمولا با الف ليّنه (نرم) ختم مىشود؛ مثلا در داستان ابراهيم(عليه السلام) آن بخشى كه مشتمل بر گفتوگوى آزاد و به دور از شدت عمل است در سوره مريم آمده و معمولا با الف ليّنه پايان يافته است؛ اما آن بخش از داستان كه مربوط به درهم شكستن بتها و افكندن ابراهيم در آتش است در سوره انبياء آمده است. محتواى سوره:آيات نخست اين سوره كافران غافل و بىتوجه به رسالت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)را تهديد مىكند و به سخنان واهى آنان در انكار وحى و ساحر و شاعر خواندن پيامبر اشاره دارد و تأكيد مىكند كه در گذشته نيز پيامبران را فرستاديم و وعدههاى خود را نسبت به آنان عملى كرديم و آنان و هر كه را خواستيم نجات داديم و كسانى را كه از دعوت آنان سر باز زدند نابود كرديم. سپس غافلگير شدن برخى از امم پيشين در برابر عذاب الهى و فرار و گريز بىنتيجه و سرگشتگى و در نهايت نابودى آنان را به تصوير مىكشد (آيات 1 ـ 15)، آنگاه به آفرينش آسمان و زمين و ساير مظاهر هستى در آن دو همچون كوههاى استوار، راههاى فراخ، شب و روز، خورشيد و ماه اشاره دارد و از وحدت قوانين حاكم بر اين پديدهها بر وحدت خالق و مدبّر آنها استدلال مىكند و مشركان را در اعتقاد به شرك و دوگانهپرستى بدون برهان و دليل مىداند. سپس اشاعه توحيد را رسالت همه پيامبران معرفى مىكند و در اين راستا به شبهات مشركان پاسخ مىگويد و در پايان اين بخش به وحدت فرجامى كه همه انسانها به سوى آن در حركتاند اشاره دارد. (آيات 16 ـ 35)در بخش بعدى به چگونگى برخورد مشركان با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مىپردازد و تمسخر و استهزاى آنان نسبت به رسول مكرم اسلام را گزارش مىكند. مشركان از سرِ استهزا در رسيدن عذابى كه به آن تهديد مىشدند شتاب مىورزيدند و خداوند به آنان هشدار مىدهد كه عذاب آنها نزديك است، آنگاه پس از اشاره به يكى از صحنههاى قيامت نظرها را به عذابى كه بر استهزاكنندگان انبياى پيشين فرود آمد جلب مىكند و آنان را به مطالعه در قدرت خداوند در نزول عذاب و دفع آن و تأمّل در ناتوانى خدايان دروغين فرا مىخواند و هشدار مىدهد كه فراوانى نعمت موجب غفلت آنان نشود و به پيامبر اعلام مىكند كه گروهى در هر حال دعوت و انذار تو را كه وحى الهى است نمىشنوند و از خواب غفلت بيدار نمىشوند. البته اينها اگر گوشهاى از عذاب را ببينند زيانكار بودن خويش را درمىيابند. در پايان اين بخش خداوند آنان را به نهادن ترازوى دادگرى در روز رستاخيز و محاسبه دقيق تهديد مىكند. (آيات 36 ـ 47) در بخش بعد به داستان پيامبران و كوشش آنان در انجام رسالت الهى خويش مىپردازد و مصائب و گرفتارى آنان در اين راه را يادآور مىشود. ابتدا به اختصار از حضرت موسى و هارون(عليهما السلام) و اعطاى تورات ياد مىكند و به همين مناسبت از فرو فرستادن قرآن سخن مىگويد و منكران آن را نكوهش مىكند. (آيات 48 ـ 50) سپس از ابراهيم(عليه السلام) ياد مىكند كه خداوند وى را از هدايت و رشد بهرهمند ساخت. او آزر و قوم خود را بر اثر بتپرستى و تقليد كوركورانه از نياكانشان نكوهش كرد و آنان را گمراه خواند و در فرصتى مناسب بتهاى آنان را درهم شكست. سپس به احتجاج ابراهيم با بتپرستان مىپردازد و از افكنده شدن ابراهيم در آتش و سرد و سلامت شدن آتش به فرمان خدا و نيز نجات ابراهيم و لوط از آن سرزمين و بخشيدن اسحاق و يعقوب به وى و اعطاى مقام امامت به آنها خبر مىدهد (آيات 51 ـ 73)، آنگاه دادن نبوّت و علم به لوط و نجات او از ديار قوم تجاوز پيشه و نجات نوح و پيروانش از طوفان و غرق شدن تكذيب كنندگان را حكايت مىكند. (آيات 74 ـ 77) سپس به داورى داود و سليمان و اعطاى حكمت و دانش به آنان و نيز مسخّر كردن كوهها و پرندگان براى داود بهگونهاى كه به همراهش تسبيح مىگفتند و آموختن فن زره سازى به آن حضرت و رام كردن تند باد و تسخير شياطين و جنّيان براى سليمان مىپردازد (آيات 78 ـ 82) و در ادامه به تضرع ايوب و اجابت دعاى او اشاره مىكند و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را بهسبب شكيبايى و شايستگى مىستايد. سپس دعاى ذوالنون (يونس) و رهانيدن او از اندوه و نيز دعاى زكريا و بخشيده شدن يحيى بدو را نقل مىكند و پاكدامنى مريم و آيت بودن او و فرزندش عيسى(عليه السلام)براى جهانيان را اعلام مىكند و در پايانِ داستان پيامبران نتيجه مىگيرد كه همه اين رسالتها در روش و هدف يكى هستند و خداوند همه را «امت واحده» قرار داده است؛ ولى گروهى اختلاف كردهاند. (آيات 75 ـ 93) در آيات پايانى بار ديگر كافران را تهديد مىكند و از برخى نشانههاى قيامت (اشراط الساعة) مانند از ميان رفتن سدّ يأجوج و مأجوج سخن مىگويد و فرجام بت پرستان و بتها را هيزم دوزخ و در مقابل، پايان كار مؤمنان را مصونيت از آتش و دلهره قيامت و استقبال فرشتگان، معرفى مىكند، آنگاه وعده فرح بخش حكومت صالحان بر زمين را مىدهد. در پايان، بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)را رحمتى براى جهانيان معرفى مىكند و پيامبر را مأمور ابلاغ و دعوت مردم به خداى يگانه مىداند و تأكيد مىكند كه اگر مشركان گوش فرا ندادند با حكم عادلانه خدا در روز قيامت روبهرو خواهند شد. (94ـ 112) آيه 105 اين سوره: «ولَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّــلِحون» در ميان مفسران از شهرت برخوردار است، زيرا براساس برخى روايات اين آيه بر حكومت امام مهدى(عج) تطبيق شده است. دعاى حضرت يونس(عليه السلام) در آيه 87 : «لا اِلـهَ اِلاّ اَنتَ سُبحـنَكَ اِنّى كُنتُ مِنَ الظّــلِمين» معروف به «ذكر يونسيه» است و هركه آنرا بگويد از هر غم و همّى كه دارد نجات مىيابد. براساس روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)هيچ اندوهگينى خدا را بدين دعا نمىخواند، مگر اينكه دعاى او مستجاب مىشود و نيز به نقلى امام صادق(عليه السلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه در او غمى باشد و به اين كلمات پناه نبرد و حال آنكه مىشنود كه خداوند پس از دعاى او مىفرمايد: «فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّينـهُ مِنَ الغَمِّ وكَذلِكَ نُنجِى المُؤمِنين» فضيلت سوره:برپايه روايتى از امام صادق(عليه السلام)هركس اين سوره را از روى علاقه بخواند در بهشت همنشين پيامبران و در دنيا در چشم مردم با هيبت است.منابعالاتقان فى علوم القرآن؛ اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن؛ البرهان فى علوم القرآن؛ بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ البيان فى عد آى القرآن؛ تفسير اطيب البيان؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ تفسير منهج الصادقين؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ صحيح البخارى؛ فى ظلال القرآن؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن.على خراسانى [66]. مجمعالبيان، ج 7، ص 61 ؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ الاتقان، ج 1، ص 19. [67]. الاتقان، ج 1، ص 18. [68]. صحيح البخارى، ج 5 ، ص 240؛ ج 6 ، ص 101؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 681 ؛ الدرالمنثور، ج 6 ، ص 615 . [69]. بصائر ذوىالتمييز، ج 1، ص 317؛ البيان فى عد آىالقرآن، ص 187. [70]. مجمع البيان، ج 7، ص 61؛ روضالجنان، ج 13، ص 201؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 187. [71]. بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 317. [72]. مجمعالبيان، ج 7، ص 61 . [73]. اهداف كل سوره، ج 1، ص 411. [74]. الميزان، ج 14، ص 245. [75]. فى ظلال القرآن، ج 4، ص 2365. [76]. همان، ج 4، ص 2366؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 416. [77]. مجمع البيان، ج 7، ص 92. [78]. تفسير قمى، ج2، ص77؛ مجمعالبيان، ج7، ص 107. [79]. اطيبالبيان، ج 9، ص 232 ـ 233. [80]. منهج الصادقين، ج 6 ، ص 111. [81]. منهج الصادقين، ج 6 ، ص 111. [82]. مجمع البيان، ج 7، ص 61 . |
|
فصل دوم آیتِ عشق از دفترِ عقل (تفسیر قرآن)
سید احمد علوی عاملی
لطیفهی لاهوتیّه
اسراری از سورهی حمد
چون سورهی فاتحه که سَبْعُ الْمَثانی است، در بیان ذات و صفات حضرت باری است و همچنین در آثار و افعال او، باید که افتتاح به آن، پیش از شروع در مقصود واقع شود...
لطیفهی دیگر
از این وجوه، ظاهر گردید که مفاد «رَبِّ العالَمین» چندین صفت باری تعالی است، مثل آن که حیّ، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است، چه معلوم است که خالق حیات، اراده، سمع، بَصَر و کلام که هر یک از اینها از جملهی عالِم است که باید متصِّف به جمیع این صفات بوده باشد.
و لطیفهی اُخْری
در این آیه، چنان چه اشارت است به و احدیّت حق تعالی که عبارت از نفی شریک و نفی مِثل است از او، همچنین اشارت است به احدیّت او که عبارت از عدم ترَکُّبِ از اجزا است، چرا که رَبِّ جمیع اشیاء مستلزم آن است که مرکب از اجزا به هیچ وجهی از وجوه نباشد و الا لازم آید که آن اجزاء داخل ما عدای (غیر) او از اشیاء باشند. پس باید که رب عالم، رب آن اجزا نیز باشد. چه، جزء غیر، کلّ است و این باطل است.
لطیفهی تبیانیه
در این آیه دلالت است بر این که حضرت باری، بخشایندهی جمیع خیرها و نعمتها و وهّاب آنهاست و بعضی از ارباب ذوق و شهود را اعتقاد آن است که رحمت بیغایت آن حضرت، تعلق به فنا نیز دارد. چنان که گفته است که اصل همهی کاینات فنا است، پس بر فنا هم رحمت کرد به [وسیلهی [ایجاد، چه فنا در اصل، موجود نبود، فلهذا، رحیم، بعد از رحمن، ذکر شده تا شامل جمیع انواع لطف باشد.
نکات تفسیری از سورهی مبارکهی حج
رشیدالدین فضلاللّه میبدی
«وَاِذابَوّانَا لاِبراهیمَ مَکانَ البیتِ أَن لاتُشرِک بیشیئا و طَهِّر بَیْتی لِطائفین و القائمین والرُّکَّع اَلسُّجُود»(حج / 26)
بنایِ خانهی کعبه
[خداوند] میگوید: ابراهیم را ساز و آلت و قوّت و مهارت و قدرت و مَعُونَت دادیم تا خانهی کعبه را بنا کرد، چنانکه خواستیم و فرمودیم: آنگه او را گفتیم: کرده و ساختهی خود منگر، توفیق و معونتِ ما نگر و جهدِ خود مبین، ارادت و عنایتِ ما بین.
طهارت خانه [و طَهِّر بَیْتی]
[خداوند] میگوید: دلِ خویش را یکبارگی باز ذکرِ من پرداز هیچ بیگانه و غیری را بدو راه مده که دل پیرایهی شراب مهر و محبتِ ماست... هر دلی که از مُکَوَّناتِ (به وجود آمدهها) صافیتر و بر مؤمنان رحیمتر، آن دل به حضرت عزّت، عزیزتر و محبوبتر. دل سلطانِ نهاد توست زینهار تا او را عزیز داری و رویِ وی از کدورتِ هوی و شهوت نگاه داری و به ظلمتِ و شهوت دنیا آلوده نگردانی. به داوود علیهالسلام وحی آمد که: ای داوود! خانه پاک گردان تا خداوندِ خانه به خانه فرود آید. گفت: بار خدایا! آن کدام خانه است که عظمت و جلالِ تو را شاید؟ گفت: آن دلِ بندهیِ مؤمن است.
حلمِ خداوند
حج دو حرف است: حاء و جیم. حاء اشارت است به حلمِ خداوند، جیم اشارت است به جرمِ بنده [مثل آن است که بگویی:] خداوندا! آمدم با جرمِ خویش، بیامرز مرا به فضلِ خویش.
پیادگانِ راهِ حج
پیادگان را در راه حج بر سواران رُتبتِ بیشی داد و به این کرامت ایشان را مخصوص کرد از آن که رنج ایشان بیش از رنجِ سواران است. پایهایشان آبله کرده، غبارِ راه بر روی و محاسن ایشان نشسته، بر امید مشاهدهی کعبهی مقدسه بار رنج بر خود نهاده و ترکِ راحتِ و آسایش بگفته و این عجبتر که چون ذکرِ سواران کرد، مرکوب به ذکرِ مخصوص کرد نه راکب. گفت: «وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ»از بهر آن که رنجِ رفتن و گرانیِ بار بر مرکوب است نه بر راکب. آری کسی که خواهد که تا آن حجرِ مبارک که بر وی رقمِ تخصیص کشیده و خلعتِ یَمینُ اللّهِ فِی الاَْرْضِ [دست خداوند در زمین] یافته، آن را مصافحت کند و به ناز، آن را در برگیرد، کم از آن نباشد که در راهِ طلب او باری بر خود نهد و رنجی بکشد.
تحملِ محنت
آن کعبهی مشرفهی مقدسه که تو میبینی، هزاران سال بتخانهی کافران کرده بودند تا از غیرتِ نظر اغیار، به خداوند خود بنالید که: پادشاها! مرا شریفترین بقاع گردانیدی و رفیعترین مواضع ساختی، آن گه به بلایِ وجودِ اصنام مرا مبتلا کردی. از بارگاهِ جبروت بدو خطاب رسید: آری، چون خواهی که معشوق صد و بیست واند هزار نقطهی طهارت باشی و خواهی که همهی اولیا و صدیقان و طالبان را در راهِ جُستِ خودبینی و ایشان را به ناز در کنارگیری و هزاران ولی و صفی را جان و دل در عشقِ خود بسوزی و بگذاری... کم از آن نباشد که روزی چند این بلا و محنت بکشی و صفاتِ صفا و مروهی خود در بَطْشِ (تندی) قهر غیرت فروگذاری.
منفع روندگان حج
[لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ] روندگان در راهِ حق مختلفاند و منافعِ هر یکی بر اندازهی رویش اوست و به قدرِ همت او. اربابِ اموال را منافع، مال و معاش است و ارباب اعمال را منافع، حلاوت طاعات است. اربابِ احوال را منافع، صفای انفاس است. بوُشُعَیْبِ سقّا به قصد حج از شهر نیشابور بیرون آمد احرام گرفته. چون قدم در بادیه نهاد به هر میل که رسید، دو رکعت نماز کرد تا به مقصد رسید. آنگه گفت: رب العزه میگوید: «لیشهدوا منافع لهم وَ هذا مَنافِعِی فی حَجّی». گفت: حاجیان و زائران که از اقطار عالم روی بدین کعبهی شریف نهادهاند، بدان میآیند تا به منافعِ خویش رسند، چنانکه اللّه تعالی میگوید و منافعِ من در این حج آن رکعتهای نماز است که مقام راز است.
تعظیم حُرُمات
[ذالک و من یعظم حرمات اللّه...] تعظیم حُرُمات کارِ جوانمردان است و سیرت صدیقان. اصحابِ خدمت، دیگرند و اربابِ حرمت، دیگر. ترکِ خدمت، عقوبت بار آورد، ترکِ حرمت، داغ فُرقت نهد. نتیجهی خدمت، ثواب است و درجهی ثمرهی حرمت، لذّتِ صحبت است و اُنسِ خلوت.
دفاع از دوستان
«اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الذینَ امنوا اِنّ اللّهَ لایُحِبُّ کُلَّ خَوّانِ کَفوُرٍ»؛ خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند، دفاع میکند. خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد. (حج / 38)
خیانت در اموال و اعمال و احوال
اللّه تعالی دوست ندارد هر خیانت کار ناسپاس، خیانت هم دراموال رَوَد، هم در اعمال، هم در احوال. در اموال به اختزال (خیانت) رود در اعمال به ریا و تَصَنُّع و در احوال به مُلاحَظَتِ اَغْیار (در نظر گرفتن دیگران). ربُّ الْعِزَّه درِ این خیانتها فرو بندد بر مؤمنِ عارف. رویِ دلِ وی با خود گرداند و او را به هیچ غیری ندهد و در فردوس برین باشد. |
|
تفسیر سورهء فرقان (4)*
سید ابوالفضل میرمحمدی
در سورهء شریفه فرقان بیست آیه در رابطه با توحید مشاهده میشود که میتوان گفت:
پی نوشت ها:
(*)-مقالههای قبلی در شمارههای اول و دوم و چهارم(دوره اول)چاپ شده است. (1)-تفسیر المنار ط بیروت ج 8 ص 468. (2)-تفسیر برهان طبع تهران ج 4 ص 166. (3)-اضواء علی متشابهات القرآن تألیف شیخ خلیل پس در تفسیر آیه. (4)-تفسیر المیزان،اضواء علی متشابهات القرآن و تفسیر طنطاوی در تفسیر آیه. (5)-قاموس اللّغة و مفردات راغب. (6)-و یکی از نشانههای قدرت الهی این است که شما را از خاک بیافرید،سپس بصورت بشر(روی زمین) منتشر شدید. (7)-آیا انسان ندید که ما او را از نطفهای آفریدیم؟ 101 (8)-تفسیر مجمع البیان و تفسیر المیزان. (9)-قاموس اللغة و مفردات راغب و قرطبی در تفسیر آیه. (10)-هر چه بخواهد میآفریند و به هر که خواهد فرزند اناث(دختر)و به هر که خواهد فرزند ذکور(پسر)عطا میکند. (11)-و او(خلق را برای انس با هم)جفت را،نر و ماده آفریده است. (12)-سپس شما را جفت(مرد و زن)قرار داد. |
|
تفسير قرآن كريم
امام خميني، سيد روح الله
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)
سوره سجده
تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفاًوطمعاً وممّا رزقناهم ينفقون . فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعلمون
فصل سوم در اسرار نيّت است
و آن پيش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاًيا خوفاً:«يدعون ربّهم خوفا وطمعا»
سوره احزاب
?يا ايّها النبي اتّّق اللّه ولاتطع الكافرين والمنافقين انّ اللّه كان عليما حكيما? (احزاب، 33/1)
سوره سبا
?يعلم ما يلج في الارض وما يخرج منها وما ينزل من السماء وما يعرج فيها وهو الرحيم الغفور?
پاورقيها:
1. مجلسي، بحار الانوار، 74/74، كتاب الروضه، مواعظ النبي، باب4، ح3؛ مكارم الاخلاق/459. 2. كليني، كافي، 3/131، كتاب الايمان و الكفر، باب العباده، ح3. 3. وسائل الشيعه، 1/45، ابواب العبادات، باب9، ح1؛ كافي، 3/131، كتاب الايمان والكفر، باب العباده، ح5. 4. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15، (با اين تفاوت كه در اين كتاب به جاي كلمه «حالة»، «وقت» آمده است) 5. فيض كاشاني، محجة البيضاء، 1/352. 6. همان. 7. صدوق، علل الشرايع/312، باب1، ح1. 8. امام خميني (ره)، سرّ الصلوة/74، 75. 9. وسائل الشيعه، 5/280، كتاب الصلاة، باب40، ح13. 10. امام خميني(ره)، شرح چهل حديث يا اربعين حديث/204 ، 205. 11. امام خميني(ره)، صحيفه نور، 17/220. 12. همان، 19/62 ، 63. 13. مصباح الشريعه، باب16؛ بحار الانوار، 82/136، كتاب الصلاة، باب49، ح16. 14. سرّ الصلاة/104ـ106. 15. مجمع البحرين، 1/457. 16. امام خميني(ره)، ولايت فقيه/89. 17. بحار الانوار،25/1 ـ103. 18. همان، 18/382، «باب اثبات المعراج ومعناه وكيفيته». 19. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15. 20.علل الشرايع، 1/123، باب143، ح1. 21. ولايت فقيه/42، 43. 22. صحيفه نور، 2/76. 23. همان، 17/56. 24.همان، 16/100. 25. سرّ الصلاة/35 ، 36. 26. صدر المتألهين، الاسفار الاربعه، 6/133، موقف 2، فصل4. 27. امام خميني(ره)، شرح حديث جنود عقل و جهل/382. 28. بحار الانوار، 15/24، تاريخ نبينا، الباب الاول، ح44؛ همان، 25/22. 29. همان، 16/402، تاريخ نبينا،الباب الثاني عشر، ح1. 30. همان، 27/280 ، 281، كتاب الامامة، الباب السابع عشر، ح3 و5؛ همان، 25/17، الباب الاول، ح31. 31. امام خميني(ره)، مصباح الهدايه/55. 32. از جمله? اين احاديث، كافي، 1/413، كتاب الحجة، باب فيه نكت ونتف من التنزيل في الولايه، ح2. 33. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/480. 34. صاحب مجمع البيان در تفسير آيه72 سوره? احزاب اين قول را از ابنعباس و مجاهد نقل ميكند. 35. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/475 ، 476. 36. صحيفه نور، 19/158. 37. كافي، 1/299، كتاب الحجة، باب ما فرض اللّه ورسوله من الكون مع الائمه، ح6؛ همان،4 / 141، ح1. 38. امام خميني(ره)، آداب الصلاة/321. 39. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح13. 40. همان، ح5 و14. 41. سيد بن طاووس(ره) در فلاح السائل به نقل از كتاب اللؤلؤيات در احوالات امام حسنبن علي(ع)، آورده است. 42. بحار الانوار، 77/346، كتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب34، ح34. 43. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح35. 44. آداب الصلاة/111 ، 112. 45. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/659. 46.همان/346. 47. شرح حديث جنود عقل و جهل/183 ، 184. 48. صحيفه نور، 1/3. 49. همان، 3/202 ، 203. 50. همان/243. 51. همان، 4/94. 52. همان/252 ، 253. 53. همان، 5/61. 54. همان/91. 55. همان، 6/141 ، 142. 56. همان/197. 57. همان، 7/36 ، 37. 58. امام خميني(ره)، تفسير سوره حمد/145 ، 146. 59. صحيفه? نور، 7/145. 60. همان، 9/279 ، 280. 61. همان، 10/221 ، 222. 62. همان، 13/32. 63. همان، 16/201. 64. همان، 18/109. 65. همان، 19/18 ، 19. 66. همان، 20/127. 67. همان، 22 / 35. |
|
تفسير ملاصدرا بر سورة مبارکة سجده
آنابل کيلر
می خواهم اين مقاله را به استاد راهنمای خود, مرحوم جان (يحيی) کوچر تقديم کنم که علاقة عميق به فلسفه ملاصدرا داشت و اگر مرگ غير مترقبه او را از ما نمی گرفت, يقيناً, با ارائة مقاله ای الهامبخش, در اين همايش شرکت می کرد. چند سال پيش, توفيق يافتم در کلاسهای او دربارة شرح اصول کافی ملاصدرا شرکت کنم. وی کمی پيش از فوت, علاوه بر مقالاتی که دربارة ديگر استادان بزرگ فلسفة اسلامی نوشته بود, مقالاتی نيز دربارة ملاصدرا, برای دائرة المعارف فلسفه راتلج نوشت.
ملاصدرا در مقدمة تفسير خود بر سوره سجدة, قرآن را نور هدايتگر در ظلمات بر و بحر و دارويی برای هر بيماری توصيف می کند. وی ادامه می دهد: هنگامي که حجاب از چهره بر می دارد و گنجها و انوار خود را هويدا می سازد, آنان را که به بيماری جهل و ذلت مبتلايند, شفا می بخشد و تشنگی سرگشتگان حقيقت و سعادت را فرو می نشاند.[6]
قرآن قلبی را که مبتلا به رذايل اخلاقی عميق است, شفا می بخشد؛ در حاليکه با آن, ديدگان صاحبان قلب بصير, بيناتر و مجهز به معرفت اسرار و حقايق غيبی, برای ديدار با خداوند می شود.[7]
مفسر ما توضيح می دهد که چگونه قرآن, برغم اهميت و توان و عظمت معنايش, به لباس حروف و اصوات درآمده و در حجاب کلمات و عبارات قرار گرفته و اين, خود, از لطف و کرم خداوند است که [وحی] را آشناتر و دسترس پذيرتر, و آن را [با آنچه می توان از طريق تجربة انسان درک کرد] سازگار کرده است.[8] بعداً, خواهيم ديد که ملاصدرا چگونه اين پوشش ظاهری را برای درک حقيقی معانی باطنی قرآن, ضروری می داند.
ممکن است شخصی هوشمند و فرهيخته, از علم زبان و بلاغت بهره ای کامل داشته باشد و بتواند در علم کلام با مخالفان به بحث و جدل بپردازد, اما با اين همه برتری در بلاغت, چنانکه بايد, کلامی از قرآن نشنيده باشد و کلامی نيز درک نکرده باشد. بدينگونه است که آنانکه فقط, به بحث می پردازند, فريفتة تلألؤ خرد موهوم می شوند و بدليل کری, لالی و کوری خود, از شراب معرفت خفی که در جام قرآن است, محروم مانند؛ زيرا دارای آن ادراک درونی که اين ادراک حسی دنيايی, فقط, پوستة آن است, نيستند و با پوسته به چيزی جز پوسته نمی توان رسيد.[13]
از طرف ديگر, از نظر ملاصدرا, هر گونه تفسير فکری (تأويل) که معنای ظاهری کلمات کتاب را نفی می کند, بهمان اندازه, اگر نه بيشتر, محدود کننده است. در واقع, وی آنانی را که با حفظ تصاوير قرآن در سطح درک مقدماتی, «راه ظاهری» درک قرآن را در پيش می گيرند, از آنانکه راه تأويل را در پيش می گيرند, به درک حقيقت (تحقيق) نزديکتر می داند.[14] ملاصدرا در تفسير خود بر آية چهارم از سورة سجده, توضيح می دهد:
دور کردن کلمات قرآن از معانی مشهور و آشنايشان (خروج) سبب گمراهی آنانی است که از ايشان پيروی می کنند. قرآن برای هدايت بندگان خدا نازل شده است, برای تعليم ايشان و سهل کردن امور آنان, بهر وسيله ای. مراد اين نبوده است که پنهان يا دشوار باشد و بنابرين, لازم است که کلمات [قرآنی] بمعنای متعارف خود که در ميان مردم مشهور است باز گردند, بگونه اي که نتوان ابهام (التباسی) را بر آنها تحميل کرد.[15]
ملاصدرا در تفسير خود بر کلمات «ثم استوی علی العرش» (سپس بر عرش نشست), در همين آيه, چهار رويکرد تفسيری را به متشابهات قرآن بيان می کند.[16]
هيچ بخشی از تفسير او از محور خود خارج نشود يا صورت ايمان مذکور در قرآن, مثلاً روضه, آتش, عرش و کرسی, خورشيد, ماه, روز و شب را نفی نکند. چنين مفسری اين اعيان را چنانکه هستند تصديق می کند, امّا در عين حال, از روی آنها, حقيقت و معنای [باطنی] شان را درک می کند.[18]
چنين تفسيری نشاندهندة درک لايه های مختلف حقيقت است. ملاصدرا ادامه می دهد:
هر آنچه خداوند در جهان صورت خلق کرده است, نظيری در جهان معنا دارد و هر آنچه در جهان معنا, يعنی جهان آخرت, خلق کرده, حقيقتی در جهان حقيقی که غيب الغيوب است, دارد. و در اين دو جهان, چيزی خلق نکرده که مشابه و مثالی در عالم صغير انسانی نداشته باشد.[19]
در اين اصل, بايد راه حلی برای درک متشابهات يافت؛ زيرا با وجود آنکه نمی توان مَثَلی يافت که در بر دارندة تشبيه باشد, ممکن است مثالی وجود داشته باشد. مثلاً عرش الهی نمی تواند در اين جهان مادی مثلی داشته باشد؛ اما می تواند بعنوان مثال, نشاندهندة قلب انسان باشد.[20]
پی نوشتها:
.[1] صدرالدين شيرازی , تفسير القرآن الکريم, تصحيح محمد خواجوی , 7 جلد, قم, 67-1366. .[2] همان, مقدمة بيدارفر, ج1, ص 110 و 111. .[3] براساس تعريفی که جين دی. مک آليف McAuliffe در مقالة خويش, «هرمنوتيک قرآنی: ديدگاههای طبری و ابن کثير» آورده است. مقاله ياد شده در اين منبع آمده است: -A.Rippin, ed., Approaches to the History of the Interpretation of the Qu’räh, Oxford, 1988, pp.43-62. .[4] قشيری, ابوالقاسم, لطايف التفسير, 3 جلد, بيروت 1967. .[5] کاشانی عبدالرزاق, تفسير القرآن الکريم, 2 جلد, بيروت 1968. .[6] تفسير القرآن الکريم, ج6, ص 8. .[7] همان. .[8] همان, ص 9. .[9] همان. .[10] صدرالدين شيرازی, مفاتيح الغيب, ص 304 . .[11]تفسير قرآن کريم, ج6, ص 10. .[12] همان, ج7, ص 185. .[13] همان, ج6, ص 20 و 21. .[14] همان, ج4, ص 161. .[15] همان, ج6, ص 1-30. .[16] آيات محکم و متشابه يکی از مسائل مهم مورد بحث مفسران بوده است. ر.ک: - L.Kinberg, Muhkamāt and Mutāshābihat (Q.3/7): Implication of a Qur’ānic Pair of Terms in Medieval Exegesis’ Arabica, xxxv, 1988, pp. 143-72; M.Lagarde, “De l’ambiguite dans le Coran’ Quaderni di Studi Arabi, 3,1985, pp,45-62, and S.Syamsuddin, Muhkam and Mutashābih, an Analytical Study of al-Tabarī’s and al-Zamakhsharī,s Interpretations of Q.3:7, Journal of Qur’ānic Studies, vol.1, Issue 1, 1999, pp.63-79.’ .[17] همان, ص 34 و 35. .[18] همان, ص 35. .[19] همان. .[20] همان, ج 6, ص 35 و 36. اصلی را که ملاصدرا در اينجا می آورد, می توان در تفسير عارف متقدم سدة ششم/ دوازدهم, رشيدالدين ميبدی, ديد که اصرار دارد بايد «عرش خداوند را در سماوات», در حقيقت, بلاتکليف دانست, اما سپس, نشان می دهد که عرش خداوند «بر زمين» قلوب محبان اوست. کشف الاسرار و عدة الابرار. تصحيح ا.ا حکمت, 10 جلد, تهران, 9-1331, ج1, ص 31. .[21] تفسير قرآن کريم, ج4, ص 16. .[22] همان, ج6, ص 6. .[23] همان, ج3, ص 297. .[24] همان, ج6, ص 12. .[25]همان, ص 20. .[26] در مورد مردود بودن تفسير استعاری جنبه های معاد جسمانی و پاداش و کيفر محسوس در زندگی پس از مرگ, مثلاً ر.ک: غزالی, فيصل التفرقة بين الاسلام و الزندقه (قاهره, 1961, ص191 و 192)؛ الاقتصاد فی الاعتقاد (آنکارا, ص 249 و 250)؛ المنقذ من الضلال, بيروت, 1969, ص 24-40؛ و در مورد لزوم پالايش معنوی قبل از درک حقايق باطنی, ر.ک: عبدالرحمن السلامی, حقايق التفسير, مجموعه آثار عبدالرحمن السلامی, تهران, 1369, ص 197؛ کشف الاسرار ميبدی, ج1, ص 229 و ج2, ص 612 و 613. در مورد نياز به مکاشفه ای که از جانب خداوند عطا شده باشد, ر.ک: غزالی, احياء علوم الدين؛ کتاب قواعد العقايد و کشف الاسرار ميبدی, ج2, ص 612 - 613. I. Goldziher , Streitschrift des Gazalī. gegen die Batinijja – Sekte (Leiden), 1916, pp 70-1. [27]. Fazlur Rahman, The Philosophy of Mullā Sadrā, SUNY, 1975, pp.4-5 [28]. J.Cooper,” Mullā Sadra” in Rautledge Encyclopedia of Philosophy, London/ New York, 1998, vol.VI, p.597. [29]. Ibid. .[30] تفسير قرآن کريم, ج6, ص 15 و 16. .[31] مثلاً ر.ک: همان, ج6, ص 18 و 19 و 24. .[32]نسخه چاپی تفسير ملاصدرا در مقايسه با يازده صفحه (قشيری) و هفت صفحه (کاشانی) به 120 صفحه می رسد. حتی تفسير ميبدی بر سورة سجده که مشتمل بر تفسير ظاهری و باطنی است, به بيش از 30 صفحه نمی رسد. .[33]ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشری. الکشاف عن حقايق التنزيل, 4 جلد, بيروت, 1967. .[34] تفسير قرآن کريم, ج6, ص 104 و 107. برای کشف معنای خاصی که بتوان به کاربرد اين عناوين نسبت داد, اگر چنين معنايی وجود داشته باشد, به مطالعه بسيار گسترده تر تفسير ملاصدرا نياز است. .[35] لطايف الاشارات, ج2, ص 139. .[36] کاشانی عبدالرزاق, تفسير القرآن الکريم, ج2, ص 139. .[37] تفسير قرآن کريم, ج6, ص 31. .[38] همان, ج6, ص 321. در اينجا, می توان اشاره ای به تلقی ملاصدرا از زمان را درخصوص حرکت جوهری ملاحظه کرد. چنانکه فضل الرحمن در فلسفة ملاصدرا توضيح داده است: تمام اجرام, اعم از فلکی يا مادي, در هستی خود, در معرض تغيير جوهری قرار دارند و اين ثابت می کند که کل جهان فضا _ زمانی, چون وجود آن در هر لحظه و هردم نوشونده است, وجودی سيال است (ص 96). ظاهراً, اين اصل مشابهتهايی با تجدد الخلق بالانفاس ابن عربی دارد, اما بررسی بيشتر اين موضوع مجال ديگری را می طلبد. .[39] تفسير قرآن کريم, ج6, ص 32. .[40] همان, ص 33. |
|
تفسير قرآن كريم
امام خميني، سيد روح الله
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)
سوره سجده
تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفاًوطمعاً وممّا رزقناهم ينفقون . فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعلمون
فصل سوم در اسرار نيّت است
و آن پيش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاًيا خوفاً:«يدعون ربّهم خوفا وطمعا»
سوره احزاب
?يا ايّها النبي اتّّق اللّه ولاتطع الكافرين والمنافقين انّ اللّه كان عليما حكيما? (احزاب، 33/1)
سوره سبا
?يعلم ما يلج في الارض وما يخرج منها وما ينزل من السماء وما يعرج فيها وهو الرحيم الغفور?
پاورقيها:
1. مجلسي، بحار الانوار، 74/74، كتاب الروضه، مواعظ النبي، باب4، ح3؛ مكارم الاخلاق/459. 2. كليني، كافي، 3/131، كتاب الايمان و الكفر، باب العباده، ح3. 3. وسائل الشيعه، 1/45، ابواب العبادات، باب9، ح1؛ كافي، 3/131، كتاب الايمان والكفر، باب العباده، ح5. 4. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15، (با اين تفاوت كه در اين كتاب به جاي كلمه «حالة»، «وقت» آمده است) 5. فيض كاشاني، محجة البيضاء، 1/352. 6. همان. 7. صدوق، علل الشرايع/312، باب1، ح1. 8. امام خميني (ره)، سرّ الصلوة/74، 75. 9. وسائل الشيعه، 5/280، كتاب الصلاة، باب40، ح13. 10. امام خميني(ره)، شرح چهل حديث يا اربعين حديث/204 ، 205. 11. امام خميني(ره)، صحيفه نور، 17/220. 12. همان، 19/62 ، 63. 13. مصباح الشريعه، باب16؛ بحار الانوار، 82/136، كتاب الصلاة، باب49، ح16. 14. سرّ الصلاة/104ـ106. 15. مجمع البحرين، 1/457. 16. امام خميني(ره)، ولايت فقيه/89. 17. بحار الانوار،25/1 ـ103. 18. همان، 18/382، «باب اثبات المعراج ومعناه وكيفيته». 19. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15. 20.علل الشرايع، 1/123، باب143، ح1. 21. ولايت فقيه/42، 43. 22. صحيفه نور، 2/76. 23. همان، 17/56. 24.همان، 16/100. 25. سرّ الصلاة/35 ، 36. 26. صدر المتألهين، الاسفار الاربعه، 6/133، موقف 2، فصل4. 27. امام خميني(ره)، شرح حديث جنود عقل و جهل/382. 28. بحار الانوار، 15/24، تاريخ نبينا، الباب الاول، ح44؛ همان، 25/22. 29. همان، 16/402، تاريخ نبينا،الباب الثاني عشر، ح1. 30. همان، 27/280 ، 281، كتاب الامامة، الباب السابع عشر، ح3 و5؛ همان، 25/17، الباب الاول، ح31. 31. امام خميني(ره)، مصباح الهدايه/55. 32. از جمله? اين احاديث، كافي، 1/413، كتاب الحجة، باب فيه نكت ونتف من التنزيل في الولايه، ح2. 33. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/480. 34. صاحب مجمع البيان در تفسير آيه72 سوره? احزاب اين قول را از ابنعباس و مجاهد نقل ميكند. 35. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/475 ، 476. 36. صحيفه نور، 19/158. 37. كافي، 1/299، كتاب الحجة، باب ما فرض اللّه ورسوله من الكون مع الائمه، ح6؛ همان،4 / 141، ح1. 38. امام خميني(ره)، آداب الصلاة/321. 39. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح13. 40. همان، ح5 و14. 41. سيد بن طاووس(ره) در فلاح السائل به نقل از كتاب اللؤلؤيات در احوالات امام حسنبن علي(ع)، آورده است. 42. بحار الانوار، 77/346، كتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب34، ح34. 43. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح35. 44. آداب الصلاة/111 ، 112. 45. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/659. 46.همان/346. 47. شرح حديث جنود عقل و جهل/183 ، 184. 48. صحيفه نور، 1/3. 49. همان، 3/202 ، 203. 50. همان/243. 51. همان، 4/94. 52. همان/252 ، 253. 53. همان، 5/61. 54. همان/91. 55. همان، 6/141 ، 142. 56. همان/197. 57. همان، 7/36 ، 37. 58. امام خميني(ره)، تفسير سوره حمد/145 ، 146. 59. صحيفه? نور، 7/145. 60. همان، 9/279 ، 280. 61. همان، 10/221 ، 222. 62. همان، 13/32. 63. همان، 16/201. 64. همان، 18/109. 65. همان، 19/18 ، 19. 66. همان، 20/127. 67. همان، 22 / 35. |
احزاب: نام سى و سومين سوره قرآن كريمسوره احزاب مدنى و نودمين سوره در ترتيب نزول و سىوسومين سوره در ترتيب مصحف است كه پس از سوره انفال و پيش از سوره مائده نازل شده و داراى 73 آيه و 1280 كلمهاست. نامگذارى اين سوره به احزاب ازاينرو است كه آيات 9ـ25 اين سوره، درباره جنگ احزاب است. و كلمه «احزاب» دو بار در آيه20 و يك بار در آيه22 آمده و مقصود از آن، گروههاى كافرى است كه از قبايل مهم براى يك سره از بين بردن اسلام و پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) متحد شده، جنگ احزاب را آغاز كردند: «يَحسَبونَ الاَحزابَ لَم يَذهَبوا و اِن يَأتِ الاَحزابُ يَوَدّوا لَو اَنَّهُم بادونَ فِى الاَعرابِ يَسـَلونَ عَن اَنبائِكُم ولَو كانوا فيكُم ماقـتَلوا اِلاّ قَليلا ... و لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هـذا ما وعَدَنَا اللّهُ و رَسولُهُ...». (احزاب/33، 20و22)برخى آغاز سوره احزاب را با پايان سوره پيشين (سجده) مرتبط دانستهاند; زيرا آن سوره با امر به پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) به اعراض از كافران و انتظار كيفر آنان به پايان رسيده و اين سوره با امر به تقوا و پيروى نكردن از كافران و منافقان آغاز شده است. فضاى نزول:حوادث مطرح شده در اين سوره بين سال دوم و پنجم هجرت روى داده است كه بهسبب نوپا بودن حكومت اسلامى در مدينه، مسلمانان، دوران سختى داشتند و مشركان، يهوديان و منافقان به آنان آسيب مىرساندند. طى اين مدت جنگ احزاب و بنىقريظه رخ داد و رفته رفته حكومت اسلامى در مدينه و نيز قوانين اجتماعى اسلامى بيشتر تثبيت شد. سوره احزاب همچنانكه ويژگىهاى ديگر سورههاى مدنى را دارد، محتوايش نيز با فضاى برهه نزول هماهنگ است.محتواى سوره:نقطه اتصال ميان آيات اين سوره را مىتوان از يك سو كوشش پيامبر اسلام براى تثبيت قوانين اجتماعى و مبارزه با رسوم جاهلى و از سوى ديگر تلاش مشترك مشركان، يهوديان و منافقان در دسيسه عليه حكومت اسلامى از طريق يورش نظامى، اخلال گرى در اوضاع اجتماعى مسلمانان و تضعيف جاى گاه رهبرى پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) دانست. آيات 1ـ8 اين سوره با سفارش به پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله)به تقوا و تبعيّت نكردن از كافران و منافقان و پيروى از وحى و توكل به خدا آغاز مىشود و برخى رسوم جاهلى مانند ظهار (نوعى طلاق در جاهليت) و پسرخواندگى (كه در جاهليت همه احكام فرزند را بر پسرخوانده مترتب مىكردند) را ردّ، و بر انحصار پيوندهاى خويشاوندى در پيوندهاى واقعى تأكيد مىكند. سپس ولايت عامه و سمتى بالاتر از پدر را براى رسولخدا(صلى الله عليه وآله) نسبت به مسلمانان جعل مىكند; چنانكه همسران آن حضرت را با عنوان «اُمّالمؤمنين» معرّفى مىكند و در پايان، از پيمان محكمى ياد مىكند كه از پيامبران اولوالعزم (در ايفاى مسؤوليت تبليغ و رسالت) گرفته است.آيات 9ـ27 اين سوره حادثه غزوه احزاب و بنىقريظه و امدادهاى غيبى و نصرت الهى را يادآور شده، سختىها و صحنههاى آن را اينگونه ترسيم مىكند: هنگامى كه گروههاى كفر از بالا و پايين مدينه حمله كردند و كار بر مسلمانان به شدت دشوار شد و جانها به لب رسيد، منافقان و بيماردلان در وعدههاى خدا و پيامبر (مبنى بر پيروزى و دست يافتن بر گنجهاى پادشاهان ايران و روم) ترديد كرده، آن را فريب خواندند. آنان آرزو مىكردند كه در كنار صحرانشينان بودند و به دور از جنگ گزارشهاى جنگ را پىگيرى مىكردند. برخى از انصار هم با قصد فرار و با اين بهانه كه خانهها و خانوادههايشان امنيت ندارند، از پيامبر اجازه بازگشت خواستند! اينان بايد مىدانستند كه گريز از صحنه نبرد به حال آنان سودى نداشته، مرگ آنان را به تأخير نمىاندازد. در اين جنگ، مؤمنان ثابتقدم و راستين هنگامى كه با گروههاى دشمن روبهرو شدند، نهتنها از ايمانشان كاسته نشد، بلكه بر ايمان و فرمانبردارى آنان افزوده گرديد و از عهده آزمون الهى به نيكويى برآمدند. (=>احزاب، غزوه) آياتِ پايانىِ اين بخش، از فرار كافران بدون هيچ خير و غنيمتى يادكرده و نيز حمايت خداوند قوىّ عزيز از مسلمانان و دست يافتن آنان بر اموال و قلعههاى مستحكم بنىقريظه را گزارش كرده است. بخش بعدى اين سوره كه از آيه28 تا پايان سوره را در برمىگيرد، مربوط به پيامبر و كيفيت تعامل با آن حضرت است. ابتدا جاىگاه همسران پيامبر را (بر اثر انتساب آنان به پيامبر و انتظاراتى كه از آنان مىرود) بيان مىدارد، مانند روىگردانى از دنيا و ترك دنياطلبى، پيشى گرفتن از ديگران در عمل به اوامر الهى و پرهيز از گناه و خارج نشدن از خانه; سپس از ازدواج پيغمبر با زينب، دختر جَحْش و همسر مطلّقه زيد (پسرخوانده پيغمبر)، براى مبارزه با رسم جاهلى (حرمت ازدواج با مطلّقه پسرخوانده) حمايت كرده است. آنگاه به برخى از شؤون پيامبر پرداخته و تأكيد كرده است كه او پدر هيچ يك از مردان شما نيست، تا ازدواج با همسر مطلّقه او بر پيامبر حرام باشد. در ادامه بيان مىكند كه ازدواج پيامبر با چه زنانى رواست و نيز حرمت ازدواج با همسران پيامبر را اعلام مىكند و مردم را از آزار پيامبر خدا (در مورد خانواده و همسرانش) برحذر مىدارد و آزاردهندگان را به لعنت دنيا و آخرت تهديد مىكند; همچنين منافقان و بيماردلان مدينه را كه به آزار پيامبر مىپرداختند به اخراج از مدينه تهديد مىكند. به دنبال آن، پرسش كسانى را نقل مىكند كه (از سرِ استهزا) مىپرسيدند: قيامت كى فرامىرسد؟ در ادامه، عذاب سخت كافران و گناهكاران در دوزخ و پشيمانى آنان از كردارشان را بازگو مىكند; سپس خداوند از مؤمنان مىخواهد كه پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله)را نيازارند و همچون مردمى نباشند كه موسى(عليه السلام)را آزردند. در پايانِ سوره از افكنده شدن بارِ سنگين امانت و تكليف الهى بر دوش انسان خبر داده و نتيجه نفاق و شرك را عذاب الهى و ثمره ايمان را غفران و رحمت الهى برشمرده است. علامهطباطبايى اين سوره را مشتمل بر معارف، احكام، داستانها، پندها و موعظههاى گوناگونى مىداند. آيات مشهور:برخى از آيات اين سوره از آيات نام دار و مشهور به حساب مىآيد. آيه6 اين سوره كه ارث را براساس خويشاوندى به رسميت مىشناسد: «واولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض» به «آيه اُولواالأَرحام» و آيه15: «وما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبعَثَ رَسولا» به «آيه نفىتعذيب» و آيه21: «لَقَد كانَ لَكُم فى رَسولِاللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» به «آيه تأسّى» مشهور شده است. آيه33 اين سوره را آيه تطهير نام نهادهاند: «اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرا».در ذيل اين آيه بحثهاى كلامى فراوانى طرح شده است و شيعه با استناد به اين آيه و روايات شأن نزول، بر امامت و عصمت اهلبيت(عليهم السلام) استدلال كرده است. آيات 28ـ29 اين سوره را كه زنان پيامبر را ميان انتخاب دنيا و برگزيدن خدا و پيامبرش مخيّر كرده است آيات تخيير گفتهاند: «يـاَيُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِكَ اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَيوةَ الدُّنيا ... * و اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ و رَسولَهُ...». آيه56 را «آيه صلوات» خواندهاند; «اِنَّ اللّهَ ومَلـئِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبىِّ يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا صَلّوا عَلَيهِ وسَلِّموا تَسليمـا» و سرانجام آيه72 كه از پذيرش امانتى بزرگ بهوسيله انسان خبر مىدهد به «آيه امانت» شهرت دارد: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَينَ اَن يَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها وحَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه كانَ ظَـلومـًا جَهولا». (=>آيات نامدار) براساس نقلى از امام صادق(عليه السلام) هر كس سوره احزاب را فراوان قرائت كند روز قيامت در همسايگى پيامبر و خاندان آن حضرت خواهدبود. منابعالاتقان فى علوم القرآن; اسرار ترتيب القرآن; اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن; البرهان فى تفسير القرآن; بصائر ذوىالتمييز فى لطائفالكتابالعزيز; ترتيب سور قرآن; تفسيرالبصائر; تفسيرالتحريروالتنوير; جواهرالكلام فى شرح شرايع الاسلام; سبيل النجاة فى تتمةالمراجعات; المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن; الميزان فى تفسيرالقرآن; نهايةالافكار فى مباحثالالفاظ; نهجالحق و كشفالصدق.على خراسانى [1]. بصائر ذوى التمييز، ج1، ص377; المعجم الاحصائى، ج1، ص298 و 306; التحرير و التنوير، ج21، ص245. [2]. بصائر ذوى التمييز، ج1، ص377; التحريروالتنوير، ج21، ص245. [3]. مجمعالبيان، ج8، ص524; اسرار ترتيب القرآن، ص124. [4]. اهداف كل سوره، ج1، ص525. [5]. الميزان، ج16، ص273. [6]. نهج الحق، ص203. [7]. نهاية الافكار، ج2، ص206. [8]. جواهرالكلام، ج14، ص156. [9]. مجمعالبيان، ج8، ص560; تتمة المراجعات، ص7. [10]. مجمعالبيان، ج8، ص559; الميزان، ج16، ص310. [11]. بحارالانوار، ج22، ص182. [12]. نهج الحق، ص187. [13]. الاتقان، ج1، ص66; تتمة المراجعات، ص53. [14]. مجمعالبيان، ج8، ص524; البرهان، ج4، ص407. |
|
دراسات فنیة فی عمارة السورة القرآنیة: سورة الأحزاب
محمود البستانی
تتضمن سورة الأحزاب جملة من(الافکار)و(الموضوعات): الاّ ان الترکیز(من حیث الموضوعات) یظل منصبّا علی ظاهرة(الأسرة)بصفتها أهم(الوحدات)التی تفرض فاعلیتها فی المرکب الاجتماعی العام.
یبدأ القسم الاول من السورة بهذا النحو:
(ما جعل اللّه لرجل من قلبین فی جوفه، و ما جعل أزواجکم الائی تظاهرون منهن امهاتکم، و ما جعل أدعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بأفواهکم، و اللّه یقول الحق و هو یهدی السبیل أدعوهم لآبائهم هو أقسط عند اللّه فان لم تعلموا آباءهم هو أقسط عند اللّه فان لم تعلموا آباءهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم و لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به و لکن ما تعمدت به قلوبکم و کان اللّه غفورا رحیما النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم.و أزواجه امهاتهم، و اولوا الارحام:بعضهم أولی ببعض فی کتاب اللّه من المؤمنین و المهاجرین الا أن تفعلوا الی أولیائکم معروفا، کان ذلک فی الکتاب مسطورا...). |
|
تفسير قرآن كريم
امام خميني، سيد روح الله
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)
سوره سجده
تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفاًوطمعاً وممّا رزقناهم ينفقون . فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعلمون
فصل سوم در اسرار نيّت است
و آن پيش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاًيا خوفاً:«يدعون ربّهم خوفا وطمعا»
سوره احزاب
?يا ايّها النبي اتّّق اللّه ولاتطع الكافرين والمنافقين انّ اللّه كان عليما حكيما? (احزاب، 33/1)
سوره سبا
?يعلم ما يلج في الارض وما يخرج منها وما ينزل من السماء وما يعرج فيها وهو الرحيم الغفور?
پاورقيها:
1. مجلسي، بحار الانوار، 74/74، كتاب الروضه، مواعظ النبي، باب4، ح3؛ مكارم الاخلاق/459. 2. كليني، كافي، 3/131، كتاب الايمان و الكفر، باب العباده، ح3. 3. وسائل الشيعه، 1/45، ابواب العبادات، باب9، ح1؛ كافي، 3/131، كتاب الايمان والكفر، باب العباده، ح5. 4. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15، (با اين تفاوت كه در اين كتاب به جاي كلمه «حالة»، «وقت» آمده است) 5. فيض كاشاني، محجة البيضاء، 1/352. 6. همان. 7. صدوق، علل الشرايع/312، باب1، ح1. 8. امام خميني (ره)، سرّ الصلوة/74، 75. 9. وسائل الشيعه، 5/280، كتاب الصلاة، باب40، ح13. 10. امام خميني(ره)، شرح چهل حديث يا اربعين حديث/204 ، 205. 11. امام خميني(ره)، صحيفه نور، 17/220. 12. همان، 19/62 ، 63. 13. مصباح الشريعه، باب16؛ بحار الانوار، 82/136، كتاب الصلاة، باب49، ح16. 14. سرّ الصلاة/104ـ106. 15. مجمع البحرين، 1/457. 16. امام خميني(ره)، ولايت فقيه/89. 17. بحار الانوار،25/1 ـ103. 18. همان، 18/382، «باب اثبات المعراج ومعناه وكيفيته». 19. مجلسي، الاربعين/177، شرح حديث15. 20.علل الشرايع، 1/123، باب143، ح1. 21. ولايت فقيه/42، 43. 22. صحيفه نور، 2/76. 23. همان، 17/56. 24.همان، 16/100. 25. سرّ الصلاة/35 ، 36. 26. صدر المتألهين، الاسفار الاربعه، 6/133، موقف 2، فصل4. 27. امام خميني(ره)، شرح حديث جنود عقل و جهل/382. 28. بحار الانوار، 15/24، تاريخ نبينا، الباب الاول، ح44؛ همان، 25/22. 29. همان، 16/402، تاريخ نبينا،الباب الثاني عشر، ح1. 30. همان، 27/280 ، 281، كتاب الامامة، الباب السابع عشر، ح3 و5؛ همان، 25/17، الباب الاول، ح31. 31. امام خميني(ره)، مصباح الهدايه/55. 32. از جمله? اين احاديث، كافي، 1/413، كتاب الحجة، باب فيه نكت ونتف من التنزيل في الولايه، ح2. 33. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/480. 34. صاحب مجمع البيان در تفسير آيه72 سوره? احزاب اين قول را از ابنعباس و مجاهد نقل ميكند. 35. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/475 ، 476. 36. صحيفه نور، 19/158. 37. كافي، 1/299، كتاب الحجة، باب ما فرض اللّه ورسوله من الكون مع الائمه، ح6؛ همان،4 / 141، ح1. 38. امام خميني(ره)، آداب الصلاة/321. 39. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح13. 40. همان، ح5 و14. 41. سيد بن طاووس(ره) در فلاح السائل به نقل از كتاب اللؤلؤيات در احوالات امام حسنبن علي(ع)، آورده است. 42. بحار الانوار، 77/346، كتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب34، ح34. 43. مستدرك الوسائل، كتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب2، ح35. 44. آداب الصلاة/111 ، 112. 45. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/659. 46.همان/346. 47. شرح حديث جنود عقل و جهل/183 ، 184. 48. صحيفه نور، 1/3. 49. همان، 3/202 ، 203. 50. همان/243. 51. همان، 4/94. 52. همان/252 ، 253. 53. همان، 5/61. 54. همان/91. 55. همان، 6/141 ، 142. 56. همان/197. 57. همان، 7/36 ، 37. 58. امام خميني(ره)، تفسير سوره حمد/145 ، 146. 59. صحيفه? نور، 7/145. 60. همان، 9/279 ، 280. 61. همان، 10/221 ، 222. 62. همان، 13/32. 63. همان، 16/201. 64. همان، 18/109. 65. همان، 19/18 ، 19. 66. همان، 20/127. 67. همان، 22 / 35. |
|
تفسير قرآن كريم
سيد روح الله خميني
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)
سوره فاطر
"الحمد لله فاطر السموات و الارض جاعل الملئكة رسلا اولي اجنحة مثني و ثلث و رباع يزيد في الخلق ما يشاء انّ اللّه علي كل شيء قدير" (فاطر، 35.1)
سوره يس
?قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شيء ان انتم الاتكذبون? (يس، 36.15)
سوره صافات
?انّا زيّنا السماء الدنيا بزينة الكواكب? (صافات، 37.6)
پاورقيها:
1. امام خميني(ره)، شرح چهل حديث يا اربعين حديث/ 414،415. 2. منظور حديث سوم كتاب چهل حديث يا اربعين حديث است. 3. شرح چهل حديث يا اربعين حديث /65،66. 4. امام خميني(ره)، آداب الصلوة /289،290.. 5. امام خميني(ره)، طلب و اراده/ 122ـ125. 6. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/ 444،445. 7. امام خميني(ره)، شرح دعاي سحر/ 9،10. 8. آدابالصلوة/ 95. 9. امام خميني(ره)، شرح حديث عقل و جهل/ 202. 10. شرح دعاي سحر/ 93،94. 11. آداب الصلوة/ 147. 12. همان/ 166،167. 13. شرح حديث جنود عقل و جهل/ 122. 14. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/ 380،381. 15. همان/ 392،393. 16. آداب الصلوة/ 14،15. 17. مجلسي، بحارالانوار، 70/240، كتاب ايمان و كفر، باب حسد؛ مرآة العقول، 10/159. 18. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/ 107. 19. شرح دعاي سحر/ 60،61. 20. اصول كافي، 1/8، كتاب العقل و الجهل، ح1. 21. شرح حديث جنود عقل و جهل 40. 22. امام خميني(ره)، آداب الصلوة 341. 23. اين كلام منسوب به حكماي الهي است، چنانكه ميرزا ابوالحسن شعراني در مقدمه? اسرارالحكم/ 32. آورده است. 24. آدابالصلوة/ 93،94. 25. همان/ 173. 26. امام خميني(ره)، صحيفه نور، 1/256. 27. همان، 18/31،32. 28. ر.ك: مجلسي، بحارالانوار، 36/76،77، ح1،2،3و4؛ 39/196، ح6و/201، ح22،23. 29. امام خميني(ره)، كشف الاسرار/ 139.. 30. ر.ك: پاورقي شماره? 28. 31. كشف الاسرار/ 178. 32. سيد هاشم بحراني(ره)، تفسير برهان، 4/20، ح2. 33. همان /25، ح2. 34. همان/ 22. 35. شرح حديث جنود عقل و جهل/ 291. 36. كليني، اصول كافي، 2/91، باب الحلم، ح4. 37. همان/ 92، ح8. 38. شرح حديث جنود عقل و جهل/ 383. 39. همان/ 105. 40. شرح چهل حديث يا اربعين حديث/ 294. |