بانک مقالات تفسیر قرآن
|
حوزة ارتباط اسباب نزول و تفسیر
بخش اول
محمد مهدی مسعودی
قرآن، معجزه جاوید الهی است که دست تحریفگران در گستره تاریخ، راهی بدان نجسته است.
علم تفسیر و اصول قواعد آن
واژه تفسیر در اصطلاح مفسّران، همان معنای لغوی را در بر دارد. «تفسیر» از ماده «فسر» است که «لسان العرب» دربارة آن گفته است: «فسره»؛ یعنی، روشن ساخت آن را. سپس مینویسد:
تأثیر اسباب نزول در تفسیر و فهم آیات قرآن
برخی بر این باورند که بحث از اسباب نزول، بحثی بی ثمر و فاقد هر گونه نتیجه و بازده علمی است. در نظر اینان، بررسی اسباب و علل نزول آیات، تنها کشف از مسائل تاریخی و بحث از رویدادهای گذشته است، بدون این که ثمره و فایدهای تفسیری در برداشته باشد.
1- فهم مقاصد و اسلوب تعابیر قرآن کریم
هر سخن در مواقع مختلف، معانی متفاوتی را افاده میکند، برای درک و فهم درست سخن، شناخت جهات خارجی و قراین، امری ضروری و لازم است. از همین روی، در کلام انسانی، علم معانی و بیان، بیشترین تکیه را بر معرفت مقتضای حال میکند، چه در وقت خطاب و چه از زاویه گوینده و مخاطب و نیز از ناحیه نفس خطاب. تشخیص این که مراد از بیان استفهام، معنای حقیقی آن یا مجازی چون توبیخ و سرزنش، تأکید و یا احیاناً استهزاء است، بستگی به چگونگی بیان آن و نیز قراین و امارات دیگر دارد. همچنین صیغه امر، گاهی طلب حقیقی و زمانی اباحه، هنگامی تهدید و دیگر زمان، ناتوانی و عجز مأمور را میفهماند.
2- بهره وری از اهداف تعلیمی قرآن کریم
امروزه در فرصتهای آموزشی و تربیتی از ابزارها و روشهای مختلف متنوّعی در راستای آموزش و نیز انگیزش فراگیران و در نتیجه تحکیم و تقویت مبانی معرفتی و شناختی ایشان، بهره برده میشود.
کارآیی اسباب نزول از نظر علامه طباطبایی
معروف و مشهور است که علامه طباطبایی(ره)، اسباب نزول را در زمینه تفسیر و فهم معانی آیات، فاقد تأثیر میداند. ایشان در کتاب «قرآن در اسلام» اظهار داشته است:
نقش اسباب نزول در نخستین تلاشهای تفسیری
بر اساس آنچه ذکر شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که میزان بهره وری مفسّر از اسباب نزول، در ارزیابی و برآورد ارزش و صحّت و سقم تفسیر وی، تأثیری بسزا دارد و در حقیقت یکی از عوامل عمده که به نوشته وی اعتبار و ارزش میبخشد، حوزه احاطه و گستره اطلاعات وی نسبت به اسباب نزول آیات است.
آیات متّکی به اسباب نزول، در فهم و ترجمه
دسته نخست، عموماً آیاتی است که دربارة اشخاص، حوادث و رخدادهایی معیّن، زمانی و مکانی خاصّ نازل شده است و دسترسی به معنای واقعی و چه بسا در مواردی ترجمه ظاهری آن آیات، نیازمند آشنایی با فضای نزول است.
پی نوشتها:
1 . نهج البلاغه، ترجمه شهیدی / 235. 2 . ابن منظور، لسان العرب، (نشر ادب حوزه)، 2 / 110. 3 . برای آشنایی بیشتر با موارد کاربرد واژه «تفسیر» به منابع زیر میتوان مراجعه کرد: ـ ابن فارس، قاموس المحیط، (دفتر تبلیغات اسلامی) / 587 ـ سیوطی، الاتقان، (دفتر تبلیغات اسلامی) 2 / 173 ـ طبرسی، مجمع البیان، (دارالمعرفة) 1 / 59 ـ احمد جمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآنی، (قاهره، مکتبة الخانجی) / 16 ـ محمّد طاهر ابن عاشور، تفسیر التّحریر و التنّویر، 1/15 ـ احمد عمر ابو حجر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، (بیروت-دمشق، دارقتیبه) /15 ـ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، (مرتضویه) 4 . مانند قراءت مرفوع یا مجرور کلمه «رسوله» در آیه شریفه: إن الله بریء من المشرکین و رسوله... ». 5 . برای آشنایی بیشتر با «علم تفسیر» میتوان به منابع زیر مراجعه کرد: ـ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 4 / 194 ـ زرقانی، مناهل العرفان، (دارالفکر)، 2/ 4 و 51، 3 / 2. ـ محمّد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، (دارالفکر)، 2 / 147. ـ سید ابوالقاسم موسوی خویی، البیان فی تفسیر القرآن،(چاپ دوم: نجف اشرف) / 397 ـ طبرسی، مجمع البیان، 1 / 59 81 1. ـ محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسّران، (داراحیاء التّراث العربی)، 1 / 22. ـ عبدالرحمن العکّ، اصول و قواعد تفسیر، (بیروت، دارالنفائس)، /40 -52-97. ـ حبیب الله جلالیان، تاریخ تفسیر قرآن کریم، (تهران، اسوه) / 20. ـ سید علی کمال دزفولی، شناخت قرآن، (فجر) / 43. ـ محمد سعید رمضان البوطی، من روائع القرآن، (دمشق، فارابی) / 70. ـ سید محمد باقر حکیم، فی علوم القرآن، (تهران، منشورات مجمع اسلامی) / 66 ـ احمد عمر ابو حجر، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان / 17. ـ احمد جمال العمری، دراسات فی التفسیر الموضوعی للقصص القرآنی / 17 ـ مناع القطان، مباحث فی علوم للقرآنی، (قاهره، انتشارات وهبة) / 323. ـ سید علی کمال دزفولی، قانون تفسیر، (تهران، کتابخانه صدر) / 27 -45. ـ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، (تهران، ارشاد اسلامی) 9 / 86. ـ عفّت شرقاوی، قضایا انسانّیة من اعمال المفسّرین، (بیروت، دارالنهضة العربیّة) /11. ـ عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، (تهران، ارشاد اسلامی) / 59. ـ عقیقی بخشایشی، طبقات مفسّران شیعه، ( قم، نوید اسلامی) / 192. ـ امام محمّد ابو زهرة، المعجزة الکبری القرآن، (دارالکفر العربی) / 668. ـ محمّد رضا صالحی کرمانی، درآمدی بر علوم قرآنی (تهران، جهاددانشگاهی دانشگاه تهران) / 158. ـ محمد حسین روحانی، تفسیر کلامی قرآن، (طوس) / 36. 6 . ابوالقاسم حسن بن محمّد نیشابوری، التنبیه علی فضل علوم القرآن؛ محمّد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 1/192. 7 . جلال الدیّن فارسی، پیامبری و انقلاب، (قم، امیّد) / 12. 8 . در این زمینه به منابع زیر میتوان مراجعه کرد: ـ داود العّطار، موجز علوم القرآن، (تهران بنیاد بعثت) / 127. ـ عبدالرحمن العکّ، اصول و قواعد تفسیر / 103. ـ سید محمد باقر حجتی، اسباب النزّول، (تهران، ارشاد اسلامی) / 82. ـ رجبعلی مظلومی، علوم، کتابت، قرائت و تفسیر قرآن، (تهران، آفاق) / 150. ـ محمود رامیار، تاریخ قرآن، (تهران، امیر کبیر) / 626. ـ سید علی کمال دزفولی، قانون تفسیر / 248. 9 . بکری شیخ امین، التّعبیر الفّنی فی القرآن، ( چاپ اول: بیروت-قاهره، درالشّروق) / 51. 10 . وهبة الزّحیلی، تفسیر المنیر، ( بیروت-دمشق، دارالفکر) / 1، مقدّمه. 11 . در این زمینه به منابع زیر میتوان مراجعه کرد: ـ عبدالرّحمان بن سلیمان رومی، دراسات فی علوم القرآن الکریم، (ریاض، التّوبة) / 164. ـ عبدالله محمود شحاته، تاریخ القرآن التفسیر، (مصر، الهئیة المصرّیة الهامة للکتاب) / 60. ـ منّاع القطّان، مباحث فی علوم القرآن / 90 – 130. ـ بکری شیخ امین، التّعبیر الفّنی فی القرآن / 51. 12 . واحدی نیشابوری، اسباب النزّول، ( بیروت دارالکتب العلمیة) / مقدّمه؛ محمّد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 1 / 22. 13 . سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 1 / 108. 14 . مرتضی مطهّری، شناخت قرآن، (چاپ ششم: تهران، صدرا) / 19. 15 . منابعی چون: ـ ابو عبد الرّحمان مقبل بن هادی الوادعی، الصّحیح المسند من اسباب النزّول / 7. ـ ابن خلیفه علیوی، جامع النّقول فی اسباب النزّول / 10. ـ محمّد ابو زهره، المعجزة الکبری القرآن / 674. ـ محسن عبد الحمید، الرّازی مفسّرا، (بغداد، دار الحرّیة للطبّاعة) ـ سید محمد باقر حجتی، اسباب النزّول / 7-95-168. ـ ابن تیمیّه، تفسیر کبیر، (بیروت، دارالکتب العلّمیة) 2 / 203. ـ عبد الفتّاح قاضی، اسباب نزول / 7. ـ داود العّطار، موجز علوم القرآن / 21. 16 . علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، (چاپ دوم: اسلامیّه) / 106. 17 . همان / 171. 18 . محمّد عبد الرّحیم محمّد، التفّسیر النّبوی، خصائصه و مصادره، (قاهره، الزّهراء) / 65. 19 . ایروانی قمّی، روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان، (سازمان تبلیغات اسلامی) 20 . طبقات مفسّران شیعه، عقیقی بخشایشی / 240. 21 . طبرسی، احتجاج، (بیروت، اعلمی) / 52 22 . حبیب الله جلالیان، تاریخ تفسیر قرآن کریم / 47 23 . نهج البلاغه، خطبه 192. 24 . سیوطی، الاتقان، 2/187. 25 . محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، 1/89. 26 . طبرسی، احتجاج /139. 27 . واحدی، اسباب نزول /20؛ طبرسی، مجمع البیان، 1/343؛ علامه طباطبایی، المیزان، 1/250؛ نمونه /384-1- قرطبی / المنار / کبیر / ابوالفتوح، ذیل آیه مربوط. 28 . واحدی، اسباب نزول /83 ؛ طبرسی، مجمع البیان، 2/848 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، 4/37 ؛ نمونه، 3/115. 29 . واحدی، اسباب نزول /103؛ طبرسی، مجمع البیان،3/92 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، 4/386 ؛ نمونه، 3/416. 30 . طبرسی، مجمع البیان، 4/802 – 839؛ علامه طباطبایی، المیزان، 9/92 ؛ نمونه، 7/93، 187. 31 . واحدی، اسباب نزول /175؛ آشنایی با علوم قرآن / 112؛ طبرسی، مجمع البیان، 5/109؛ علامه طباطبایی، المیزان، 9/412؛ نمونه، 8/135. 32 . طبرسی، مجمع البیان، 5/79؛ علامه طباطبایی، المیزان، 9/424؛ نمونه، 8/168. 33 . واحدی، اسباب نزول /214؛ طبرسی، مجمع البیان، 7/204؛ علامه طباطبایی، المیزان، 15/96؛ نمونه، 14/ 390. 34 . طبرسی، مجمع البیان، 8/551؛ نمونه، 17/270. 35 . قمّی 2/192 ؛ طبرسی، مجمع البیان، 8/554؛ علامه طباطبایی، المیزان، 16/342 ؛ نمونه، 17/278. 36 . طبرسی، مجمع البیان، 8/536؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان، 16/342؛ نمونه، 17/316 ؛ درّ المنثور، ذیل آیه مربوط. 37 . تفسیر عیّاشی، 1/56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، 1/262. 38 . طبرسی، مجمع البیان، 1/363؛ سید محمد باقر حجتی، اسباب نزول /90 ؛ نمونه، 1/413؛ واحدی، اسباب نزول /23؛ رامیار، تاریخ قرآن / 628. 39 . محمّد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 1/29؛ مسند احمد / 7414؛ صحیح مسلم 1/195؛ سنن بیهقی 2/4 ؛ تفسیر قاسمی 1/24. 40 . فروع کافی 4/245 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، 1/392 ؛ درالمنثور، ذیل آیه مربوط. 41 . زرقانی، مناهل العرفان، 1/103 ؛ ابن کثیر 1/199 ؛ صحیح بخاری جزء ششم /28 ؛ صحیح مسلم 1/362 ؛ طبرسی، مجمع البیان، 1/240 ؛ مسند احمد 6/144 / 227 ؛ سنن بیهقی 5/96 ؛ رامیار، تاریخ قرآن، / 630 ؛ سید محمد باقر حجتی، اسباب نزول /94 ؛ نمونه، 1/536 ؛ 42 . طبرسی، مجمع البیان، 2/508؛ علامه طباطبایی، المیزان، 2/56؛ درّالمنثور 1/103؛ رادمنش، علوم قرآن /298 ؛ نمونه، 2/127. 43 .کافی 3/271؛ فقیه 1/ح 60 ؛ عیّاشی 1/127. 44 . طبرسی، مجمع البیان، 2/599 علامه طباطبایی، المیزان، 2/271. 45 . درّالمنثور، 1/301. 46 . نمونه، 3/147. 47 . طبرسی، مجمع البیان، 2/600. 48 . تفسیر الفتوح رازی، 1/116؛ رامیار، تاریخ قرآن /627. 49 . سیره ابن هشام، 2/252؛ درّالمنثور، 1/250 ؛ طبرسی، مجمع البیان، 1/312؛ علامه طباطبایی، المیزان، 2/197؛ نمونه، 2/67؛ دزفولی، قانون تفسیر /250. 50 . تفسیر عیّاشی، 1/341؛ صحیح بخاری، کتاب تفسیر، سوره مائده، آیه مربوط؛ ابوالفتوح /60 4 ؛کشف الاسرار، 3/227؛ علامه طباطبایی، المیزان، 6/134؛ نمونه، 5/76؛ سید محمد باقر حجتی، اسباب نزول /86 ؛ رامیار، تاریخ قرآن /631. 51 . واحدی، اسباب نزول /220. 52 . طبرسی، مجمع البیان، 7/141؛ علامه طباطبایی، المیزان، 15/118؛ قمّی 2/105؛ نمونه، 14/461؛ محمد بکر اسماعیل، دراسات فی علوم القرآن /631. 53 . طبرسی، مجمع البیان، 9/62. 54 . رامیار، تاریخ قرآن، /628؛ نمونه، 21/162. 55 . طبرسی، مجمع البیان،10/461؛ تفسیر قاسمی 1/23؛ علامه طباطبایی، المیزان، 19/316. 56 . نمونه، 24/243. 57 . لباب النّقول /744 ؛ واحدی، اسباب نزول /290 ؛ کنزالعرفان، 2/260. 58 . سید محمد باقر حجتی، اسباب نزول /87 ؛ قاسمی، 1/23. 59 . طبرسی، مجمع البیان، 9/410 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، 19/240 ؛ نمونه، 24/38. |
|
آشنایی با دانش اسباب نزول
بخش اول
محمد بهرامی
نوشتاری که در پیش رو دارید، تحقیقی است دربارة اسباب نزول قرآن که خود موضوعی ازعلوم قرآنی است.
تعریف علوم قرآنی
چنانکه یادآورشدیم، بحث اسباب نزول، ازجمله مباحثی است که درقلمرو علوم قرآن مطرح بوده و هست، از این روی، جا دارد که ابتدا نگاهی به اصطلاج «علوم قرآن» داشته باشیم.
تاریخ پیدایش و تکامل علوم قرآن
درباره تاریخ پیدایش واژه « علوم قرآن» آرای مختلفی اظهار شده است که عبارتند از:
تاریخ نگارش علوم قرآن علمی
دربارة تدوین کتابهایی که امروز آنها را به عنوان « علوم قرآن» میشناسیم و در بردارنده مباحث معیّنی هستند که تحت عنوان علوم قرآن علمی، قابل شناساییاند نیز، چند نظریه وجود دارد:
سبب نزول عام و سبب نزول خاص
آیهها و سورههای قرآنی، از نظر سبب نزول به دو دسته تقسیم میشوند:
کارآیی و فواید اسباب نزول
برخی گمان کردهاند در این فن فایدهای نیست به دلیل این که اسباب نزول نوعی تاریخ است20. گویا معتقدان این نظریه پنداشتهاند که تاریخ، هیچ فایدهای ندارد و بر این اساس فواید اسباب نزول را که نوعی تاریخ است، انکار کردهاند. ولی این سخن پنداری بیش نیست و صاحب نظران21، فواید بسیاری را بر این علم مترتب دانستهاند و به تبع تاریخ، اسباب نزول نیز فوایدی دارد. که به طور فشرده به آنها اشاره خواهیم داشت:
1. شناخت فلسفه احکام
پر واضح است که نزول وحی و امر و نهی الهی، دارای فلسفه و عللی است که شناخت آنها تأثیر بایستهای در فهم و درس آموزی مخاطبان ندارد.
2. شناخت دایره شمول حکم
گاهی آیه عام است و شامل همه مخاطبان و همه موارد میشو، ولی آیه به وسیله دیگری (آیه یا روایتی) تخصیص میخورد و دایره شمول آن محدود میشود. در این گونه موارد، اگر سبب نزول آیه را بدانیم، مخصّص را به غیر مورد سبب نزول اختصاص میدهیم زیرا معنا ندارد که آیه، شامل سبب نزول خود نشود! و همگان معتقدند که حکم عام به طور مسلّم سبب نزول را شامل میگردد و به وسیله تخصیص، خارج نمیشود.
3. تخصیص حکم عام به وسیله سبب نزول
در موردی که آیه عام و سبب نزول خاص باشد، مشهور میگویند: ملاک عموم لفظ است و برخی خصوص سبب را ملاک میدانند و معتقدند از فواید شناخت سبب نزول، اختصاص دادن حکم عام به مورد سبب نزول است.
4. دفع توهّم حصر
ظاهر برخی از آیات قرآن، حصر را میرساند؛ مثلاً ظاهر آیه:
5. شناخت رجال و شخصیّتهای صدر اسلام
مراد شخصیتهاییاند که بعدها در جریانهای مثبت یا منفی جهان اسلام نقش داشتهاند و آگاهی از سوابق آنان میتواند در داوریها و تجزیه و تحلیل شخصیّت و اهداف آنان مؤثّر باشد. آیات متعددی وجود دارد که درباره ستایش و یا نکوهش فرد و یا افرادی نارل شده است و تنها از طریق شناخت سبب نزول قابل شناساییاند؛ از آن جمله:
6. سهولت حفظ الفاظ و فراگیری معارف قرآن
به دلیل پیوند اسباب با مسببات و احکام با حوادث و حوادث با اشخاص و زمان و مکان، شناخت سبب نزول باعث آسانی حفظ و سهولت فهم آیه و یا آیاتی است که در مورد آن نازل شده است و هر یک از امور یاد شده علت میشود برای نقش بستن و ترسیم هر چه بهتر آیات در ذهن و یاد آوری همان آیات به هنگام نیاز.
7. فهم معانی آیات
دربارة نقش سبب نزول در فهم معانی آیات، آرای متفاوتی اظهار شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
8. شناخت آیات مکی و مدنی
آیات قرآن به دو دسته تقسیم میشوند: آیات مکی و آیات مدنی.
9. شناخت اعجاز قرآن
اعجاز قرآن دارای ابعاد مختلفی است؛ مانند: اعجاز ابلاغی، اعجاز علمی، اعجاز از نظر غنای محتوا و... از جمله ابعاد اعجازی قرآن، خبرهای غیبی و پیشگوییهای آن است.
10. شناخت افکار، عقاید، آداب و ویژگیهای مردم عصر نزول
آشنایی با افکار و آرای پیشینیان از دیر باز، مورد عنایت پژوهشگران بوده و در عصر حاضر نیز گرایشی از رشتههای تاریخ است که به صورت تخصّصی دربارة آن تحقیق میشود و عمدهترین مرجع در این باره، کتابهای تاریخی است و اسباب نزول، در این زمینه، از منابع معتبر و متقنتر از تاریخ است. زیرا اسباب نزول در ارتباط با آیات قرآن است و هماهنگی سبب نزول با آیات مربوط به آن، مایه اطمینان و اعتبار نقلها (روایات اسباب نزول) میشود.
11. شناخت زمینهها و سابقه تاریخی مسأله امامت و ولایت
مسأله خلافت و رهبری دینی و سیاسی امّت اسلام پس از رحلت رسول خدا (ص) از عمدهترین مسائل اعتقادی و کلامی است که میان مسلمانان مطرح بوده و هست.
12. شناسایی ادلّه برخی حقایق مطرح در مباحث کلامی
عصمت اهل بیت که از مباحث کلامی بوده و شیعه به آن اعتقاد دارد، با دلایل متعدّدی قابل اثبات است و آیه تطهیر:
13. شناخت ناسخ و منسوخ
در آیات مربوط به احکام، آیاتی مشاهده میشود که پس از نزول، جای حکم آیاتی را که قبلاً نازل شده و مورد عمل بوده، پرکرده و به زمان اعتبار حکم قبلی خاتمه داده است.
پیدایش و نگارش علم اسباب نزول
روحیه تلاش برای فهم معارف و پیامهای قرآن، روحیهای بود که شخص پیامبر(ص) در مسلمانان صدر اسلام به وجود آورد، چه این که در منطق دین و پیامبر، قرآن برای فهمیدن و ادراک و عمل کردن بود و نه صرفاً حفظ الفاظ و تکرار واژه ها و کلمات.
پی نوشتها:
1.محمد سالم محیسن، فی رحاب القرآن. (مصر، مکتبة الکلیات)؛ زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، (بیروت، دارالفکر)، 1/23 . 2. سیوطی، الاتقان، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، (1367)، 1/24 ، مقدمه. 3.سیوطی، الاتقان، 2/33. 4. زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، 1/23 . 5. همان، 1/34. 6. همان، 1/35؛ محمد سالم محیسن، فی رحاب القرآن الکریم / 12 . 7. رشید رضا در مقدمه تفسیر مجمع البیان، (بیروت، احیاء التراث العربی) / 7. 8. زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، 1/33. 9. همان، 1/28؛ داود العطار، موجز علوم القرآن / 25؛ محمد ابو شبهه، المدخل لدراسة القرآن الکریم ، (بیروت، دارالجیل، 1992)؛ محمد سالم محیسن، فی رحاب القرآن الکریم / 9. 10.داود العطار، موجز علوم القرآن / 26؛ محمد ابو شبهه، المدخل لدراسة القرآن الکریم /9. 11.ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، (بیروت، دارالمعرفة)، 1/17 ؛ زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، 1/31. 12.زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، 1/34. 13.همان، 1/35. 14.ابن ندیم، الفهرست. 15.رشید رضا، مقدمه مجمع البیان، 1/7. 16.محمد سالم محیسن، فی رحاب القرآن الکریم، 1/12. 17.همان، 1/35. 18.سیوطی، الاتقان، 1/107. 19.مجلسی، البحار، 40/138، 139، 144، 157؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، 1/67؛ حسکانی، شواهد التنزیل، (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، 1/40، 44، 45 و... . 20.سیوطی، الاتقان، 1/107. 21.زرین کوب، تاریخ در ترازو. 22.بقره /219. 23.واحدی، اسباب النزل، (بیروت، المکتبة الثقافیة) /38. 24.نور /23 ـ 24. 25.نور /4 ـ 5. 26.طباطبایی، المیزان، 15/89. 27.صادقی، الفرقان، (اسماعیلیان)، 18و 19/85؛ غازی عنایه، اسباب النزول القرآنی /29، کامل موسی و علی دحرج، التبیان فی علوم القرآن / 85. 28.مجادله / 3/4. 29.واحدی، اسباب النزول /232. 30.النور /23. 31.انعام / 145. 32.سیوطی، الاتقان، 1/110. 33.مائده / 55. 34.واحدی، اسباب النزول /113. 35.امینی، الغدیر، 1/239 ـ 246. 36.توبه /40. 37.فخر رازی، تفسیر کبیر، 15 و 16 /63. 38.واحدی، اسباب النزول / 4. 39.ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر / 47. 40.شاطبی، الموافقات، 3/347. 41.طباطبایی، قرآن در اسلام، (دارالکتب الاسلامیة، 1350 ش ) /106. 42.صادقی، الفرقان، 1/50. 43.سیوطی، الاتقان، 1/37. 44.یونس/ 2. 45.واحدی، اسباب النزول / 152. 46.بقره / 80. 47.واحدی، اسباب النزول / 14. 48.سیوطی، الاتقان، 1/35. 49.همان، 1/55. 50.روم /1. 51.واحدی، اسباب النزول / 197. 52.همان، / 197. 53.تفتازانی، مختصر المعانی / 50. 54.مائده / 55. 55.واحدی، اسباب النزول /113. 56.طبرسی، مجمع البیان، (بیروت)، 3/246. 57.مائده / 67. 58.واحدی، اسباب النزول / 135. 59.احزاب / 32. 60.واحدی، اسباب النزول / 203. 61.طباطبایی، قرآن در اسلام / 40. 62.مجادله / 12. 63.مجادله / 13. 64.واحدی، اسباب النزول / 234. 65.محمد ابو شبهه، المدخل لدراسة القرآن /29. 66.نهج البلاغة، خطبه 192. 67.حسکانی، شواهد التنزیل، 1/44، البحار، 40/138، 139، 144 و 157. 68.طبرسی، احتجاج، (علمی و اهل بیت)، 1/261. 69.صبحی صالح در مباحث فی علوم القرآن / 132 پس از ذکر روایتی که دلالت دارد بر علم علی(ع) به تمامی اسباب نزول، میگوید: چگونه ممکن است صحابه فرصت داشته باشد که دنبال سبب نزول هر آیه بروند و یا شاهد نزول هر آیه باشد. البته سخن وی درباره کسانی چون ابن مسعود قابل تأمّل و چه بسا صائب باشد، زیرا فرق بسیاری میان شخصیت علمی علی(ع) با ابن مسعود و دیگران وجود دارد؛ چنانکه خود آن حضرت در روایات بیان داشته است. |
|
أسباب نزول القران: أهمیتها، طرقها، حجیتها، مصادرها
السیدمحمدرضا الحسینی
مقدمة
بسم الله الرحمن الرحیم
( 1 ) أهمیتها
اهتم المفسرون بذکر أسباب النزول ، فجعلوا معرفتها من الضروریات لمن یزید فهم القرآن والوقوف علی أسراره ، وأکد الائمة علی هذا الاهتمام ، فجعله الامام أبو عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام من الامور التی لو لم یعرفها المتصدی لمعرفة القرآن لم یکن عالما بالقرآن ، فقال علیه السلام :
الامر الاول : انه لا أثر لهذا العلم فی التفسیر :
قال السیوطی : زعم زاعم أنه لا طائل تحت هذا الفن [ أی فن أسباب النزول ] لجریانه مجری التاریخ (13).
الامر الثانی : ان المورد لا یخصص.
واعترض أیضا : بأن ما یستفاد من أسباب النزول هو تعیین موارد أحکام الایات وأسبابها الخاصة ، ومن المعلوم أن ذلک لا یمکن أن یحدد مدالیل الایات ولا یخصص عموم الاحکام ، وقد عنون علماء اصول الفقه لهذا البحث بعنوان : « ان المورد لا یخصص الحکم ».
2 ـ طرق اثباتها
لا ریب أن تعیین أسباب النزول وتمییز الصحیح منها عن ما لیس بسبب ، عند الاختلاف ، یحتاج الی طرق مشخصة ، سنستعرضها فیما یلی.
3 ـ حجیة روایاتها
ان الباحث عن أسباب النزول یلاحظ بوضوح اتسام روایاتها بالضعف أو عدم القوة ، عند العلماء حسب ما تقرره قواعد علم الرجال ، بل یجد صعوبة فی العثور علی ما یخلو سنده من مناقشة رجالیة فی روایات الباب ، وکذا تکون النتیجة الحاصلة من الجهد المبذول حول أسباب النزول معرضا للشک من قبل علماء مصطلح الحدیث باعتبار أن روایاتها غیر معتمدة حسب اصول هذا العلم أیضا.
الوجه الاول : الاعتراض بالارسال والوقف علی الصحابة :
ان الحدیث اذا اتصل سنده الی الصحابی ، ولم یرفعه الی النبی صلی الله علیه وآله وسلم سمی « موقوفا » ، وهو مرسل الصحابی ، وبما أن الحدیث انما یکون حجة باعتبار اتصاله بالنبی صلی الله علیه وآله وسلم ، وکونه کلامه وکاشفا عن مراده ، فلا یکون الموقوف کاشفا کذلک ، بل لا یعدو من أن یکون رأیا للصحابی ، ومن المعلوم أنه لا حجیة فیه لنفسه.
الوجه الثانی : الاعتراض بالارسال والوقف علی التابعین
لا شک أن ما یرویه التابعی من دون رفع الی من فوقه من الصحابة أو وصله ـ الی النبی صلی الله علیه وآله وسلم یکون « رأیا » خاصا له ، فلا یکون حجة من باب ـ کونه حدیثا نبویا ، لانه لا یدخل تحت عنوان « السنة » ویسمی ـ فی مصطلح درایة الحدیث ـ « بالموقوف » هذا ما لا بحث فیه.
الوجه الثالث : الاعتراض بضعف روایات الباب
ان الکثیر من رواة أخبار الباب ضعفاء من الناحیة الرجالیة ، وموهونون فی نقل الحدیث ، فکثیراً ما نری هذا السند فی روایات النزول «... الکلبی عن أبی صالح... » وقد نقل السیوطی عن الحاکم النیسابوری فی هذا السند أنه « أو هی أسانید ابن ـ عباس مطلقا » ویقول فیه ابن حجر « هذه سلسلة الکذب » (49).
4 ـ مصادرها
ویدل علی مدی اهتمامهم بموضوع « أسباب النزول » کثرة الجهود المبذولة فی سبیلها ، فالتفسیر بالمنهج التاریخی التمثل فی أحادیث أسباب النزول ، والعنایة بها منتشر فی بطون التفاسیرالموسعة الجامعة ، أما الصغیرة ـ وخاصة القدیمة تلک التی کانت طلائع فن التفسیر ـ فهی منحصرة بهذا المنهج ، کما أشرنا فی صدر البحث.
القسم الاول : المؤلفات الشاملة
قال السیوطی : أفرده بالتصنیف جماعة [ الاتقان ج1 ص107 ] ، ثم ذکر عدة منها.
القسم الثانی : المؤلفات المختصة
وبذل ثلة من الاعلام جهودا فی تألیف أسباب نزول آیات معینة ، نزلت فی شؤون خاصة ، أو بشأن أشخاص معینین ، وقد ألف علی هذه الطریقة جمع من القدماء والمتأخرین ، ولعل من ذلک ما عنونه السیوطی بـ « النوع الحادی والسبعین » فی أسماء من نزل فیهم القرآن ، قال : رأیت فیهم تألیفا مفردا لبعض القدماء ، لکنه غیر محرر.
خاتمة :
الملاحظ فی قائمة المؤلفات الخاصة أن کثیرا من الکتب معنونة بـ « ما نزل من القرآن فی أمیرالمؤمنین » وأمثاله ، وقد یخطر علی البال سؤال :
الهوامش
1 ـ جمع الجلال السیوطی ما نقل عن ابن عباس فی هذا المعنی فی کتابه : الاتقان فی علوم القرآن ( ج2 ص6 ـ 106 ). 2 ـ لاحظ الفقیه والمتفقه للخطیب ( ص ) ، تأسیس الشیعة للسید الصدر ( ص322 ). 3 ـ سعد السعود لابن طاووس ( ص287 و296 ) ، البرهان فی علوم القرآن للزرکشی ( ج1 ص8) 4 ـ تاریخ التراث العربی ( المجلد الاول ج1 ص177 ). 5 ـ الإتقان ، للسیوطی ( ج4 ص193 ) ، ولاحظ الذریعة ( ج3 ص34 ). 6 ـ بحارالانوار للمجلسی ( ج93 ص9 ) نقلا عن تفسیر النعمانی. 7 ـ تأسیس الشیعة ( ص 318 ) ، وسیأتی فی نهایة هذا البحث ذکر أحادیث اخری بهذا المضمون. 8 ـ تفسیر الحبری ، الحدیث ( 37 و74 ) ، شواهد التنزیل للحسکانی ( ج1 ص280 ) ، وسنتحدث فی خاتمة هذا البحث عن ارتباط الامام بالقرآن. 9 ـ المحررالوجیز ( ج1 ص8 ـ 9 ) من مخطوطة دار الکتب المصریة رقم ( 168 ) تفسیر ، بواسطة البرهان للزرکشی ( ج1 ص8 ) بتحقیق أبو الفضل ابراهیم. 10ـ أسباب النزول للواحدی ( ص4 ). 11ـ آراء سماحة السید العلامة الفانی ( حول القرآن ) ( ص29 ). 12 ـ معجم مصنفات القرآن الکریم ( ج1 ص6 ـ 127 ). 13 ـ الاتقان ( ج1 ص107 ). 14 ـ المصدر السابق ( ج1 ص7ـ 109 ). 15 ـ روضة الناظر وجنة المناظر لابن قدامة المقدسی ( ص5 ـ 206 ) ، وانظر الاتقان للسیوطی ( ج1 ـ ص110 ). 16 ـ روضة الناظر ( ص206 ). 17 ـ الاتقان ( ج1 ص107 ). 18 ـ المصدر السابق ( ج1 ص109 ). 19 ـ المصدر نفسه ( ج1 ص8 ـ 109 ). 20 ـ المصدر نفسه ( ج1 ص112 ). 21 ـ المصدر نفسه ( ج1 ص12 ـ 113 ). 22 ـ تفسیر الحبری ـ بتحقیقنا ـ الحدیث ( 66 ) ( ص47 ) من الطبعة الاولی. 23 ـ ذکر هذا الحدیث مرفوعا عن علی علیه السلام فی عدة من التفاسیر والمصادر الحدیثیة مثل : تفسیر ـ القرطبی (17| 302 ) ، وابن جریر ( 28|15 ) ، وابن کثیر ( 4|327 ) ، ومثل : کنز العمال ( 3|155 ) ، ومناقب ـ ابن المغازلی ( ص114 وص325 ) ، وکفایة الطالب للکنجی ( ص135 ) ، وأحکام القرآن للجصاص ( ج3 ـ ص526 ) ، والدر المنثور ( 6|185 ). ورواه فی الریاض النضرة للطبری ( 2|265 ) عن ابن الجوزی فی أسباب النزول ، وذکره الواحدی فی أسباب النزول ( ص276 ) ، وانظر : جامع الاصول للجزری ( 2|2 ـ 453 ) ، وفتح القدیر ( 5|186 ). نقلنا هذه التخریجات من تفسیر الحبری ، تخریج الحدیث ( 66 ). 24 ـ الاتقان ( ج1 ص116 ). 25 ـ أسباب النزول للواحدی ( ص4 ). 26 ـ الاتقان ( ج1 ص115 ). 27 ـ لا حظ : مغنی اللبیب لابن هشام ( ص224 ). 28 ـ الاتقان ( ج1 ص116 ). 29 ـ المصدر السابق ( ج1 ص5 ـ 116 ). 30 ـ التفسیر الکبیر 31 ـ محجةالعلماء ( ص 258 ). 32 ـ المصدر والموضع. 33 ـ أسباب النزول ( ص4 ). 34 ـ الاتقان ( ج1 ص114 ). 35 ـ تدریب الراوی ( ص115 ) عن المستدرک للحاکم ، ونقله فی ( ص116 ) عن معرفة علوم الحدیث للحاکم. 36 ـ تدریب الراوی ( ص115 ). 37 ـ تقریب النواوی متن تدریب الراوی ( ص107 ). 38 ـ تدریب الراوی ( 107 ). 39 ـ المصدر ( 108 ). 40 ـ المصدر والموضع. 41 ـ روضة الناظر ( ص112 ). 42 ـ تدریب الراوی شرح تقریب النواوی ( 126 ). 43 ـ تقریب النواوی المطبوع مع التدریب ( 118 ). 44 ـ الاتقان ( ج1 ص117 ). 45 ـ البرهان فی علوم القرآن للزرکشی ( ج2 ص158 ). 46 ـ تدریب الروای ( ص120 ). 47 ـ المصدر والموضع. 48 ـ المصدر والموضع. 49 ـ المصدر ( ص106 ). 50 ـ الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل ( ص136 ). 51 ـ المصدر السابق ( ص137 ). 52 ـ منهج النقد فی علوم الحدیث ( ص290 ). 53 ـ تدریب الراوی بشرح تقریب النواوی ( ص104 ). 54 ـ منهج النقد ( ص418 ). 55 ـ المصدر والموضع السابقان. 56 ـ الاتقان ( ج1 ص120 ). 57 ـ تهذیب التهذیب ( ج1 ص267 ). 58 ـ نقله فی هامش الرفع والتکمیل ( ص122 ). 59 ـ میزان الاعتدال ( ج2 ص231 ). 60 ـ الرفع والتکمیل (ص122 ـ 123 ). 61 ـ منهج النقد ( ص288 ) الهامش ( 1 ). 62 ـ تدریب الراوی ( ص106 ). 63 ـ البرهان للزرکشی( ج2 ص159 ). 64 ـ لسان المیزان ( ج7 ص359 ). 65 ـ المصدر السابق ، نفس الموضع. |
|
شأن نزولهای مجعول زمینه ساز تفسیرهای ناروا از قرآن
نعمت الله صالحی نجف آبادی
حدیثساز آفت دین
حدیثسازی در امت اسلامی تاریخ طولانی و غمانگیزی دارد که هر انسان دلسوزی را دچار تأسف شدید میکند و در غم عمیقی فرو میبرد.
چند نکته قابل توجه:
در اینجا توجه به چند نکته لازم و ضروری است:نکته اول:این سخن امام علی(ع)معلوم میشود:پس از رحلت رسول اکرم(ص)منافقان دنیادار در طول بیست و پنج سال انزوای امیر المؤمنین(ع)به طور پیگیر با دروغ بستن به پیغمبر خدا(ص)به مقامات حکومت تقرب جسته و به پستهای دولتی منصوب گشته و بر مقدرات مردم حاکم میشدهاند و طبیعی است که با داشتن پستهای دولتی، بهتر و بیشتر میتوانستهاند این حدیثهای جعلی را ترویج کنند و گسترش دهند.
شأن نزولسازی
بخشی از احادیث ساختگی، حدیثهایی است که به عنوان شأن نزول برای برخی از آیات قرآن نقل شده و تفسیر آیات را به این شأن نزولها مربوط ساخته است.البته بسیاری از شأن نزولهای آیات قرآن معتبر و قابل اعتماد بوده و در فهم معانی آیات مؤثر است.
نمونه اول
یک نمونه از این شأن نزولها، نقلی است که در رابطه با آیه 187 از سوره بقره آورده و گفتهاند: در آغاز که روزه ماه رمضان واجب شد حکم اسلام این بود که اگر شخص روزهدار افطار نکرده خوابش میبرد یا نماز عشاء را میخواند حق نداشت در آن شب با همسرش آمیزش کند و حق نداشت غذا بخورد و آب بنوشد و باید گرسنه و تشنه فردا روزه بگیرد.
آشفتگی نظرها و شأن نزولها
هر محققی که برای بحث در تفسیر آیه مزبور به انبوه کتابهیا تفسیر رجوع کند، اولین چیزی که نظرش را جلب میکند و تعجب او را برمیانگیزد، گوناگونی نظرهای مفسران است که منشأ آن، آشفتگی شأن نزولهای مربوط به این آیه میباشد.
بررسی شأن نزولهای آیه
ناقلان شأن نزولها برای صدر آیه یعنی«احل لیم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم»(بقره/187) شأن نزولهای جدا و مستقل و برای ذیل آیه یعنی «و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخطی الا بیض من الخطی الاسود...»نیز شأن نزولهای جدا و مستقل آوردهاند.
شأن نزولهای صدر آیه
برای صدر آیه چهار شأن نزول مختلف ذکر کردهاند بدین شرح: 1-در نقل منسوب به ابو هریره و ابن عباس آمده است:در شبهای ماه رمضان کسی که نماز عشاء را میخواند آمیزش با زنان بر وی حرام میشد و عمر و گروهی دیگر بعد از نماز عشاء با همسران خود آمیزش کردند و آیه«احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم»آمد و آمیزش بعد از نماز عشاء را حلال کرد. (7)
شأن نزولهای ذیل آیه
برای ذیل آیه یعنی«و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الا بیض...»سه شأن نزول مختلف نقل کردهاند، بدین شرح: 1-نقل ابو هریره میگوید:صرمة بن قیس انصاری در شب ماه رمضان بعد از نماز عشاء غذا خورد که گناه بود وذکلوا و اشربوا...»آن حلال کرد. (11)
نقطه اتفاق شأن نزولها
این شأن نزولها با وجود اختلاف زیاد، در یک نقطه اتفاق دارند و آن این است که از مجموع آنها فهمیده میشود در شبهای ماه رمضان اولّ به حکم خدا آمیزش با زنان و نیز خوردن و آشامیدن تحت شرایطی حرام بود، ولی در عمل و اجراء معلوم شد این حکم:فوق طاقت مردم است و نه در مورد آمیزش با همسر قابل اجراست و نه در مورد خوردن و آشامیدن، بلکه برخلاف مصلحت جامعه است و بدین علت منسوخ شده است.
نمونه دوم
برای آیه«لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل اللّه باموالهم و انفسهم»(نساء/95)شأن نزول بدین مضمون نقل کردهاند: وقتی آیه مزبور نازل شد کلمه«غیر اولی الضرر»در آن نبود و عبد اللّه بن ام مکتوم که نابینا بود نزد رسول خدا آمد و گفت:آیه یاد شده مجاهدان را بر قاعدان مطلقا فضلت داده و افراد عاجز را استثناء نکرده است، آیا من که نابینا هستم و از شرکت در جهاد عاجزم نزد خدا رخصت و عذری ندارم و باید محرومیت از فیض و ثواب جهاد و بیبهره ماندن از درجه مجاهدان را تحمل کنم؟
تالی فاسد این شأن نزول
لازمه این داستان این است که نغوذ باللّه خدا اول نمیدانست کسانی که عذری مثل نابینایی دارند باید از این حکم کلی که قاعدان با مجاهدان مساوی نیستند استثناء شوند، ولی وقتی ابن ام مکتوم نزد رسول خدا(ص)رفت و در مقابل سؤال خود جواب قانعکنندهای نشنید و به درگاه خدا استغائه کرد و نابینایی خود را مطرح نمود، آنگاه خدا دانست آیه نازل شده که کلمه«غیر اولی الضرر» ندارد ناقص است و بایدکلمه یاد شده اضافه شود، سپس کلمه«غیر اولی الضرر»را جداگانه نازل کرد تا در آی درج شود و کمبود آن برطرف گردد!!
هارون و کلمه«غیر اولی الضرر»
هارون الرشید در سفری که به مدینه کرد کسی را نزد مالک بن انس-رئیس فرقه مالکیه-فرستاد تا به حضور وی بیاید و کتابش موطأ را بیاورد که هارون آن را از وی بشنود و روایت کند.مالک به حضور خلیفه نیامد و پیغام داد که باید به دنبال علم رفت و نباید عالم را احضار کرد و بعدا که به دیدار هارون آمد، باز هم کتابش را همراه نیاورد.
نمونه سوم
در صحیح بخاری از عبد الله بن عمر، شأن نزولی برای آیه«لا تصل علی احد منهم مات ابدا و لا تقم علی قبره»بدین صورت نقل شده است:ذعن ابن عمرانه قال:لما توفی عبد الله بن ابی جاء ابنه عبد الله بن عبد الله الی رسول الله فاعطاء فمیصه و امره ان یکفنه فیه ثم قام یصلی علیه فاخذ عمر بن الخطاب بثوبه فقال:تصلی علیه و هو منافق و قد نهاک ان تستغفر لهم؟فقال انما خیرنی الله فقال: «استغفر لهم اولا تستغفر لهم، انتستغفر لهم (*)این سخن اشاره است به آیه«تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه»(معارج 4(
نقاط ضعف شأن نزول مذکور
این شأن نزول چند نقطه ضعف دارد بدین شرح: 1-شأن نزول مزبور عمر را عالمتر از رسول اکرم(ص)به احکام خدا معرفی کرده است، زیرا طبق این نقل، عمر میدانست نماز خواندن بر جنازه منافقان، مخالف رضای خداست، ولی رسول خدا نمیدانست!نعوذ بالله.
نمونه چهارم
در صحیح بخاری از پدر سعید بن مسیب شأن نزولی برای آیه«ما کان للنبی و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم(توبه/113) بدین گونه نقل کردهاند: «عن سعید بن المسیب عن ابیه قال:لما حضرت ابا طالب الوفاة دخل علیه النبی و عنده ابو جهل و عبد الله بن ابی امیه فقال النبی:ای عم قل:لا اله الا الله، احاج لک بها عند الله فقال ابو جهل و عبد الله بن ابی امیه یا ابا طالب اترغب من ملة عبد المطلب؟فقال النبی لاستغفرنّ لک ما لم انه عنک فنزلت:«ما کان للنبی و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشکرین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم» (19)
نمونه پنجم
در تفسیر طبری و نیز و نیز در الدر المنثور، شأن نزولی برای کلمه«من الفجر»(بقره/187(بدین صورت نقل شده است:«انزلت و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الا بیض من الخیط الاسود و لم ینزل«من الفجر»فکان رجال اذا ارادوا الصوم ربط احد هم فی رجلیه الخیط الا بیض و الخیط الاسود فلا یزال یأکل و یشرب حتی یتبین له رؤیتهما فانزل اللّه بعد«من الفجر»فعلموا انما یعنی اللیل و النهار». (23)
یادداشتها
(1)-اصول کافی، ج 1، ص 62، حدیث ا و نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 201 و خصال صدوق، ص 255، حدیث 131 و غیبت نعمانی، ص 75، حدیث 10 و تحف العقول، ص 131، چاپ نجف و تذکرة الخواص، سبط ابن الجوزی ص 142 و 143 چاپ نجف. (2)-تذکرة الخواص، ص 143. (3)-تفسیر امام فخر رازی، جزء 5، ص 112. (4)-تفسیر آلاء الرحمان، علامه محمد جواد بلاغی، ج 1، ص 162. (5)-تفسیر المیزان، استاد علامه طباطبائی، ج 2، ص 50. (6)-تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی، ج 1، ص 66، چاپ دار الکتاب قم. (7)-تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 220، چاپ دار المعرفه بیروت، و الدر المنثور، ج 1، ص 197. (8)-الدر المنثور، ج 1، ص 198، طبع 6 جلدی. (9)-تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 214. (10)الدر المنثور، ج 1، ص 197. (11)-همان مأخذ ج 1، ص 179، و تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 220. (12)-الدّر المنثور، ج 1، ص 198. (13)-سنن بیهقی، ج 4، ص 201. (14)-تفسیر طبری، جزء 5، ص 230. (15)-همان مأخذ، جزء ص، ص 228-229. (16)-تفسیر الدر المنثور، ج 2، ص 203 به نقل از ابن فهر و ابن عساکر. (17)تفسیر طبری، جزء 5، ص 228. (18)صحیح بخاری، جزء 6، ص 86 چاپ مصر. (19)-همان مأخذ، ص 87. (20)-سیره ابن هشام، ج 1، ص 416. (21)-همان مأخذ، ص 352. (22)-همان مأخذ، ص 247. (23)-تفسیر طبری، جزء 2، ص 172 و الدر المنثور، ج 1، ص 199. |
|
جایگاه اسباب نزول در مسالک الافهام
الهه شاه پسند *
چکیده: شهید ثانی در مسالک الافهام به طور مستقل به علم اسباب نزول نپرداخته اما در مواردی از سبب نزولهای ذکر شده درباره آیات بهره گرفته؛ گاهی در خلال برداشت های خود به آنها توجه کرده و گاه در نقل و نقد نظرات دیگران به این اسباب اشاره می کند. در مجموع می توان گفت که شهیدثانی اسباب نزول را به عنوان ابزاری در تفسیر و برداشت از آیات پذیرفته است. در سال 942 وارد مصر شد و نزد بسیاری از علمای اهل سنت علم آموخته، احاطه وسیعی به فقه، حديث و تفسير مذاهب مختلف اسلامی پیدا کرد. بعد از آن حج گزارد و در سال 944 به جبع بازگشت. سپس به روم سفر کرد و در سال 952 وارد استانبول شد. مدتی در مدرسه نوريه بعلبك مذاهب خمسه را تدریس کرده و برای هر گروه به مذهب خودش فتوا میداد. سرانجام به جبع بازگشت و به تدريس، تأليف و قضاوت پرداخت. (سبحانی، 10/106- 105) موقعیت و جایگاه شهید در بین مردم و شناخته شدن او به مذهب اهل بیت:، حسادتها و دشمنیهایی را علیه او بر انگیخت تا اینکه سرانجام در قسطنطنیه به سال 966، به جرم تشیّع، شربت شهادت نوشید. (حائری،3/297) او را به وثاقت، علم، فضل، زهد، عبادت و ورع ستودهاند و حُسن و کمال او را بیش از آن دانستهاند که به شماره درآید. (خویی، 8/ 385)
اساتید و شاگردان شهید ثانی
شهید ثانی از خرمن دانش کسانی چون پدرش علامه نور الدين علی بن احمد (م925)، علامه شيخ علي بن عبد العالی ميسی (م938)، سيد حسن بن سيد جعفر حسينی عاملی كركی (م933)، شمس الدين محمّد بن مكّی عاملی شامی (م938)، شيخ ابوالحسن بكری از علمای مصر (م953)، شيخ ناصر الدين لقانی مالكی، شيخ شمس الدين محمد ابی النحاس1 و شيخ عبدالحميد سمهودي (شهید ثانی، مسالك الأفهام،/ 31 -30) خوشه چید و شاگردانی پرورید همچون شيخ حسين بن عبد الصمد، پدر شيخ بهایي (م984)، شيخ علي بن زهرة جبعی، شيخ محمد بن حسين حرّ عاملي مشغری؛ جدّ صاحب وسائل و پدر زن شهید، سيد نور الدين بن سيد فخر الدين عبدالحميد كركي، سيد علي بن حسين بن ابي الحسن عاملي جبعي؛ پدر صاحب مدارك، سيد علی بن سيد حسين صائغ عاملی و محمد بن علي بن حسن عودی جزينی، که رسالهای در زندگینامه شهید ثانی نگاشته است. (همان، /34-33)
آثار شهید ثانی
از مهمترین تصنیفات شهید ثانی میتوان از این موارد نام برد:
درباره مسالک الافهام
«مسالك الأفهام إلی تنقيح شرائع الإسلام» شرحی است بر شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام اثر ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن، مشهور به محقق حلی(م676). شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه بیش از بیست شرح از آن را با عناوین خاص همچون مسالك، جواهر و مانند آن نام برده؛ حدود صد شرح از آن را با عنوان شرح الشرائع معرفی کرده و از دوازده حاشیه بر آن یاد میکند. اما مسالک الافهام، بزرگترین تصنیف شهید ثانی است. او در ابتدا تعلیقهای بر شرایع نگاشت و بعدها با تکمیل مطالب، آن را به صورت شرحی مفصل ارائه کرد. (همان،/ 45) این کتاب چندین بار در ایران با چاپ سنگی منتشر شده و دارای نسخ خطی متعددی است. (همان، /47) چاپ منقحی از آن در «مؤسسه معارف اسلامی» قم و در پانزده مجلد همراه با زندگی نامهای از شهید در مقدمه، به زیور طبع آراسته شده است.
اسباب نزول
حادثهای را سبب نزول مینامند که آیه یا آیاتی در اِِخبار از آن یا برای تبیین حکمش در همان ایام وقوعش نازل شود. لذا سبب نزول واقعهای است که در زمان رسول الله اتفاق افتاده، یا سؤالی است که از ایشان پرسیده شده و آیه یا آیاتی در بیان حکم آن نازل شده. اما مراد از اینکه گفتیم در ایام وقوع حادثه، زمانهایی است که آیاتی خبر دهنده از آن حادثه نازل میشوند؛ فرقی نمیکند که بلافاصله بعد از حادثه باشد یا به اقتضای حکمتی با تأخیر از آن حادثه. چه اینکه در ماجرای سؤال قریش از روح و اصحاب کهف چنین شد. (زرقانی، 1/82-81)
تأثیر اسباب نزول در فهم و تفسیر قرآن
در فهم مراد هر سخنی شناخت جهات خارجی و قرائن، امری ضروری است؛ در مورد آیات قرآن کریم، اسباب نزول کمک زیادی به شناخت این قرائن میکند. همچنین اسباب نزول مقدمات ذهنی لازم را برای محقق فراهم میآورد تا خود را در فضای نزول وحی حس کرده، به فهم عمیقتری از آیات نائل شود؛ (مسعودی،/41،39) چرا که ساختار و گونه تعبیر در آن دسته از نصوص قرآنی که با سبب نزول معینی در ارتباطند، متناسب با مقتضای آن سبب است. (حکیم،/ 39)
جایگاه اسباب نزول در مسالک الافهام
شهید ثانی در مسالک الافهام مستقلاً به علم اسباب نزول نپرداخته، اما در مواردی از سبب نزولهای مذکور درباره آیات بهره گرفته است؛ گاهی در خلال برداشتهای خود به آنها توجه کرده و گاهی در نقل و نقد نظرات دیگران به این اسباب اشاره میکند. او درباره آيات بقره/ 223 و 229، نساء/ 7، 11 و 128، احزاب/ 29-28 و 37، نور/6 و8، طلاق/ 4 و مجادله/ 4-1 و سورههاي معوذتين به ذكر مواردي از اسباب نزول پرداخته كه در جاي خود به هر كدام از آنها ميپردازيم. اما مطالب مذکور درباره اسباب نزول در این اثر، در چند محور قابل بررسی است:
الف) عموم لفظ یا خصوص سبب؟
از دیر باز بین علمای اصول در مورد آیهای که لفظی عام و سببی خاص دارد، اختلاف بوده که آیا عموم لفظ را در صدور حکم لحاظ کنند و یا خصوص سبب را. نظر مشهور آن است که عموم لفظ معتبر است. طرفداران این نظریه میگویند:
ب) کیفیت نقل روایات اسباب نزول
1. چگونگی نقل سند
فقه شهید ثانی، فقهی استدلالی است و نه روایی، از این رو مبنای کار او نقل روایات نیست، بلکه مطلب را بر محور شرح عبارت محقق حلی و بحث پیرامون نظریات او پیش میبرد و هنگام ارائه مستند حکم، به روایات استدلال میکند. او معمولاً به ذکر سند روایات نمیپردازد، بلکه به عباراتی چون «لصحيحة عبد اللّه بن سنان عن الصادق(ع)» (2/67)، «يعضدها الرواية الصحيحة عن الصادق(ع)» (2/69)، «استنادا إلی صحيحة أبي ولّاد عن أبي عبد اللّه(ع)» (4/99) و «المستند رواية أبي بصير عن أبي عبد اللّه(ع)» (10/32) و... در نقل سند اکتفا کرده و به نقل روایت میپردازد؛ یعنی در هر مورد به ذکر نوع و درجه صحت روایت، راوی طبقه اول و معصومی که گوینده حدیث است، اکتفا کرده است. روش او در نقل روایات اسباب نزولی که به طریق شیعه از معصوم رسیده ـو البته در این اثر اندکندـ نیز همین گونه است. مثلاً در بیان شأن نزول آیه 223 سوره بقره، سند چنین نقل شده:
2. نقد روایات
روایات اسباب نزول در مسالک الافهام بدون سند نقل شدهاند، در نتیجه نمیتوان شاهد نقد سندی این روایات بود. اما گاهی محتوای این روایات مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. در این حالت به جزئیات این روایات هم توجه شده و از آنها استفاده شده که در ادامه به این موارد اشاره میکنیم. اما نقدی که به رد روایت منجر شود را تنها در جایی میتوان دید که روایت مذکور با یک روایت سبب نزول دیگر معارض باشد و یا محصول فقهی آن با روایات فقهی رسیده از اهل بیت: تناقض داشته باشد. برای نمونه شهید تحت عنوان «لا يثبت الميراث عندنا بالتعصيب» که ردی است بر قاعده تعصیب؛2 به نقل دلایل هر دو گروه میپردازد؛ روایات اهل بیت:در نحوه تقسیم مازاد فروض و رد تعصیب را آورده و در بین دلایل روایی قائلان به تعصیب، به دو روایت از ابن عباس و یک روایت اسباب نزول که از جابر رسیده اشاره میکند. روایت اسباب نزول به این صورت است:
ج) کاربرد روایات اسباب نزول در مسالک الافهام
1. تأیید یک برداشت فقهی
در این جايگاه، شهید از جزئیات روایات بهره گرفته و از آنها در تأیید برداشتهای فقهی استفاده میكند. از این قبیل میتوان به این موارد اشاره کرد:
2. تبیین بیشتر فضای آیه
گاهی بیان سبب نزول آیه در کلام شهید به منظور تبیین بیشتر فضای آیه است. برای نمونه ذیل آیات(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً * وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيما)(احزاب/ 29 - 28) میفرماید:
3. بیان یک واقعه تاریخی
گاهی اسباب نزول در مسالک تنها در مقام بیان تاریخ بازگو میشود؛ به عنوان نمونه در ابتدای کتاب «الظهار» به اولین کسی که در اسلام ظهار کرد و بعد از آن آیات1-4 سوره مجادله نازل شد، اشاره شده؛
د) روایات جعلی اسباب نزول در مسالک الافهام
چنان که گفتیم، شهید در هنگامه تعارض روایات، تعارضی که به اختلاف در برداشتهای فقهی منجر میشود، به تقویت جانب یکی از روایات پرداخته و این طبعاً غیر صحیح بودن طرف دیگر را نشان میدهد. شاید این از آن روست که او در مقام صدور فتوا، تعارض را غیر قابل جمع دیده و در نتیجه جانب احتیاط را گرفته؛ گرچه باز هم صراحتاً به ساختگی بودن روایت مقابل اشارهای نمیکند. اما در چند مورد که شأن نزول به گونهای به حضرت رسول(ص) مربوط بوده و اثر عملی برای دیگران نداشته، روایات نادرستی را ذکر میکند. گرچه شروع نقل با عباراتی چون «قیل» (15/ 76) و «روی» (8/ 363) نشان دهنده اعراض او از این گونه روایات است، اما همین اندازه از نقل، بدون نقد صریح، از دانشمندی فرزانه چون شهید ثانی مورد انتظار نیست. از این موارد میتوان به این صورت نام برد:
1. ماجرای ازدواج پیامبر اکرم(ص)با زینب
شهید در کتاب «النکاح» بحثی دارد با عنوان «خصائص النبی» که در آن به برخی احکام مختص به پیامبر اکرم(ص)در باب ازدواج پرداخته و از آن جمله عبارتی را به نقل از علامه حلی4 آورده که مبنای آن یک روایت جعلی اسباب نزول است، اما اشاره صریحی به رد آن ندارد؛
2. سحر پیامبر(ص)
شهید در کتاب «القصاص» مسالک به مناسبت بحث درباره چگونگی قصاص کسی که با سحر موجب قتل دیگری شده، گفتار علامه حلی از قول شیخ طوسی به اینکه «سحر امری حقیقی نیست» را آورده و میگوید: فقها اختلاف دارند که آیا سحر امری حقیقی است، یعنی در مسحور تأثیرگذار است یا نه، مجرد تخیل است؟ و در ادامه میگوید:
3. طلاق سوده بنت زمعه
شهید در سبب نزول آیه(وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ ...)(نساء/ 128) میگوید:
هـ) منابع شهید ثانی در نقل اسباب نزول
شهید ثانی در نقل اسباب نزول به منبع آن اشارهای نمیکند. فقط گاهی طریق آن را که روایت خاصه (7/62) یا عامه (7/61) است ذکر کرده، اما با توجه به منبع یابی مصححان کتاب میتوان گفت که بخش عمده این روایات از منابع اهل سنت نقل شدهاند. بعضی از این منابع عبارتند از: مسند احمد، صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن ترمذی، تفسیر طبری، المعجم الکبیر طبرانی، جامع الاحکام قرطبی، الدر المنثور و المستدرک حاکم.
پینوشتها:
- نام او در کتاب دیگر شهید با نام «الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية» (1/171)، به این صورت بیان شده: الشيخ شمس الدين محمد بن أبي النحاس. 2- تعصیب از عصبه گرفته شده و آن از عصابه، به معنی عمامه که سر را احاطه میکند، اخذ شده. به پدر، پسر، برادر و عموی فرد عصبه گفتهاند؛ چون به مانند عمامه اطراف او را احاطه کردهاند. (محمود، 1/ 474) اصطلاح تعصیب در بحث ارث آنجا به کار میرود که فریضه از مجموع سهام افراد بیشتر باشد. (عاملی، /46) در این حالت اهل سنت معتقدند که زیاده را باید به عصبه میت داد، بی آنکه از مازاد به صاحبان فروض سهمی بدهند. اما شیعه بر اساس ادلهای که از اهل بیت:صادر شده، آن را نمیپذیرد؛ بنابراین چیزی از ترکه میت به عصبه داده نمیشود. مثلاً اگر ترکه میت دو دختر و یکی از والدین باشد، دو سوم، فریضه دو دختر است و یک ششم، سهم یکی از والدین، پس یک ششم زیاد میآید. از نظر ما این زاید به پنج سهم تقسیم میشود و به نسبت چهار سهم برای دو دختر و یک سهم باقی مانده برای یکی از والدین خواهد بود و چیزی به عصبه داده نمیشود. (فیض،/ 306) 3- همچنین ر.ک به کتاب «الخلع» که شهید در بیان اینکه در طلاق خُلع، که جواز آن از آیه (لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِه) (بقره/229) استفاده میشود، کراهت زن از ادامه زندگی با همسرش شرط است، این مطلب را با روایاتی از شیعه بیان داشته است. (مسالک الافهام، 9/409) و در مقام تأیید به سبب نزول آیه هم اشاره میکند. برای اصطلاح خُلع ر.ک به: مشكينی،/227 و سعدی،/120 4- عبارت علامه در التذکره به این صورت است: «كان اذا رغب(ص)فی نكاح امراة فان كانت خلية فعليها الاجابة و يحرم علی غيره خطبتها و للشافعية وجه انه لا يحرّم و ان كانت ذات زوج وجب علی الزّوج طلاقها لينكحها كقضية زيد و لعل السرّ فيه من جانب الزوج امتحان ايمانه و اعتقاده بتكليفه النزول عن اهله و من جانب النبی(ص)ابتلاؤه ببلية البشرية و منعه من خائنة الاعين و من الاضمار الذی يخالف الاظهار كما قال تعالي: (وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ) و لا شیء ادعی الی غض البصر حفظه من المحابة الاتفاقية من هذا التكليف و ليس هذا من باب التخفيفات كما قاله الفقهاء بل هو فی حقه غاية التشديد اذ لو كلف بذلك آحاد الناس لما فتحوا عينهم فی الشوارع خوفاً من ذلك و لهذا قالت عايشه لو كان(ص)يخفی آية لاخفی هذه.» (حلی،/ 567) 5- ر.ک به: مجمع البيان في تفسير القرآن، 8/563؛ تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، 9/3137؛ جامع البيان في تفسير القرآن، 22/10؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، 5/201-202؛ روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، 11/204؛ كنز الدقائق و بحر الغرائب، 10/392. 6- همچنین ر.ک به: صدر، موسی، و ربانی، حسن، «جعل و تحریف در روایات اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی، ش 1، صص 106-79. 7- تفسير فرات كوفي،/619؛ تفسير مقاتل بن سليمان، 4/933؛ بحرالعلوم، 3/637؛ البرهان في تفسير القرآن، 5/814؛ و برای بررسی سندی این روایات ر.ک به: صدر، موسی، و ربانی، حسن، «جعل و تحریف در روایات اسباب نزول»، پژوهشهای قرآنی، ش 1، صص 106-79. 8- ابن كثير، 2/377؛ التبيان في تفسير القرآن 3/346، همچنین رک به: مجمع البیان، 3/183؛ البحر المحيط، 4/86 و الاستيعاب، 4/1867. 9- همچنین ر.ک به: مجمع البیان، 3/183؛ التبيان في تفسير القرآن 3/346 و تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، 2/380.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم، با استفاده از ترجمههاي آيتی، عبد المحمد؛ پاينده، ابوالقاسم؛ صفارزاده، طاهره؛ فولادوند، محمد مهدی؛ مكارم شيرازی، ناصر. |
|
درباره الميزان، احكام قرآني محدود و منحصر به مناسبت نزول آنها نيست
علي اوسي - ترجمه: بهاء الدين خرمشاهي
مفسر بزرگ ما محمد حسين بن سيد محمد بن محمد حسين بن ميرزا علي اصغر طباطبائي تبريزي قاضي از علماي عاليمقدار شيعة امامية اثنيعشريه در عصر حاضر است كه در استنباط احكام شرعيه از مصادر اصلياش يد طولي' داشته و به مرتبة عالي اجتهاد نايل گرديده و از فلاسفه و مفسران بزرگ قرن است و آثار علمياش دلالت بر مقام او دارد، و در زمينههاي علمي ديگر نيز دست داشت كه همه و همه حاكي از علو روح انساني و ايمان و آگاهي ژرف اوست.
پاورقيها:
1. مقالة حاضر ترجمه و تلخيص آخرين مبحث كتاب عالمانهاي است دربارة علامه طباطبائي و روش او در تفسير الميزان با اين مشخصات: الطباطبائي و منهجه في تفسيره الميزان، المولف: علي الاوسي، طهران، منظمةالاعلام الاسلامي (= سازمان تبليغات اسلامي)، 1405 هـ. / 1985م، ص259-267. 2. اين عبارت در طبع اول عربي الميزان كه در دارالكتب اسلاميه در تهران، در زمان حيات علامه طباطبائي انجام گرفته، نيامده است. در ترجمههاي فارسي آن نيز چنين عبارت توضيحي ديده نميشود. پيشنهاد مترجم اين است كه در هيچ طبع و هيچ روايت، هيچ نوع عبارتي از اين قبيل، كه متانت علمي و آكادميك ندارد، نيايد. |
|
درآمدی بر اسباب نزول
حسن جوان آراسته
درسنامه علوم قرآنى
الف ) تعريف اسباب نزول
آيات قرآن , تدريجا و در مدتى نسبتاطولانى نازل گـشـته اند.
ب ) فوايد شناخت اسباب نزول
اول : شناخت علت و فلسفه اى كه باعث تشريع حكمى در قرآن گرديده است .
ج )عموميت لفظ يا خصوصيت سبب ؟
گـرچـه ايـن بحث , بحثى اصولى است و بايد در جاى خود مطرح گردد, اما مفسران به پيروى از عـلماى علم اصول , در زمينه رواياتى كه براى آيات , شاءن نزول خاصى رابيان مى كنند, گفته اند كـه آنـچه مهم است , نص قرآنى است كه معنايى عام و فراگير دارد.
د) ميزان اعتبار روايات اسباب نزول
واحدى گفته است : سخن در زمينه اسباب نزول , جز به روايت و شنيدن از آنان كه شاهد وواقف بر نزول آيات بوده اند مجاز نيست (161).
گزيده مطالب
1. بسيارى از آيات قرآن , بر اثر وجود زمينه ها و شرايط خاص , وقوع حوادث و يا به دنبال سؤال مردم نازل شده اند كه آنها سبب يا شاءن نزول آيه ناميده مى شوند. |
|
اهل بيت و اسباب نزول
سيد على موسوى
مقدمه
اهـل بـيت(ع) از جمله محورهاى عمده و نظرگاههاى بارزند در احاديت اسباب نزول و جـايـگـاه ايـشـان به عنوان مهمترين محورهاى مطرر در اسباب نزول, شايان نگاه و تامل و تعمقى ويژه است.
پيوند قرآن و اهل بيت(ع)
قـبـل از پرداختن به موضوع اسباب نزول وارده در باره اهل بيت(ع) شايسته است كه از ديـدگـاهى عام, نگاهى به رابطه قرآن و اهل بيت داشته باشيم, چه اين كه چنين نگاهى مى تواند در شناخت صحير و سقيم روايات اسباب نزول, ملاكى در اختيار گذارد.
جايگاه اهل بيت در قرآن
دومـين جهت و محور در تخصيص اهل بيت(ع) به عنوان مهمترين سر فصل اسباب نزول, جايگاه ايشان در قرآن است.
آيات نازل شده در باره اهل بيت
تـعـبير نزول آيه در باره اهل بيت و خصوصا على(ع) و آيات نازله در باره ايشان, تـعـبـيرى بسيار رايج و شايع است كه در روايات اهل بيت(ع) و سخنان اهل تفسير و حـديث در موارد فراوان و در ذيل دهها, بلكه صدها آيه قرآن به چشم مى خورد.بررسى دقيق اين مقوله نيازمند تحليل و تحقيق در چندين زمينه است, از جمله:
نزول آيه مباهله در شان اهل بيت (ع)
((فـمـن حـاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع بنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين)).
ارتباط آيه مباهله با منزلت اهل بيت(ع)
بـسـيـارى از دانـشمندان عامه و نيز تمامى علماى اماميه, ميان آيه مباهله, اهل بـيـت(ع) و مـنـزلت آنان, ارتباطى وثيق و آشكار قائل شده اند. چنانكه در روايات ائمه معصومين(ع) بر اين واقعيت تاكيد شده است.
نظر مفسران اهل سنت در باره آيه مباهله.
1- علامه سيد محمود آلوسى, در تفسير رور المعانى مى نويسد:
مفهوم مباهله
مـباهله مصدر باب مفاعله است كه نوعا براى انجام گرفتن كارى بين دو يا چند نفر به كار مى رود.
داستان مباهله
مـحـقـقـانـى كـه مـاجـراى مـبـاهله را بررسى كرده اند, به طور مبسوط از موقعيت جـغـرافـيـايى, نوع حكومت, مذهب مردم نجران, بناهاى تاريخى آن ديار, انگيزه هاى اعـزام گـروه, شـخصيت سياسى و اجتماعى و مذهبى سران گروه اعزامى, كيفيت ورود آنـان به مدينه, واكنش مردم مدينه, تاريخ مباهله و حتى در باره روزى كه مباهله در آن واقـع شـده, بحث كرده اند. ما نيز گر چه به نقل تمام آنها نمى پردازيم لكن اشاره به برخى نكات, راهگشاست.
اشكالهاى تفسير المنار به حديث مباهله.
المنار براى مخدوش ساختن حديث مباهله مى نويسد:
اشكال دوم المنار
الـمـنـار مى گويد: شيعه معتقد است كه از لفظ ((نسائنا)) فاطمه و از ((انفسنا))
روايت ساختگى, در مقابله با حديث مباهله
روايـتى كه المنار بدان اشاره دارد, روايتى است كه ابن عساكر در تاريخ دمشق از ابـو عـبـد الـلـه مـحمد بن ابراهيم, او از ابوالفضل بن كريدى, او از ابوالحسن عـتـيـقى, او از ابو الحسن دار قطنى,او از ابو الحسين احمد بن قاج, او از محمد بـن جـرير طبرى نقل كرده است كه او گفت: سعيد بن عنبسه رازى, بر ما املا كرد كه هيثم بن عدى براى ما گفت: شنيدم از جعفر بن محمد از پدرش در باره اين آيه (آيه مـبـاهـلـه) كه پيامبر ابوبكر و فرزندانش, عمر و فرزندانش, عثمان و فرزندانش و على و فرزندانش را براى مباهله آورد. |
|
اسباب نزول و شأن نزول
آيت الله محمد هادي معرفت
در اهميت شناخت اسباب نزول يا شان نزول بايد گفت: همان گونه كه ميدانيم قرآن، تدريجى و در مـنـاسـبتهاى مختلف نازل شده است بر حسب اقتضا اگرحادثه اى پيش ميآمد يا مسلمانان دچار مشكلى ميشدند، يك يا چند آيه و احيانا يك سوره براى رفع مشكل نازل ميگرديد پر واضح اسـت كـه آيـات نـازل شده در هرمناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد پس اگر ابهام يا اشـكـالـى در لـفـظ يـامعناى آيه پديد آيد، با شناخت آن حادثه يا پيش آمد، رفع اشكال ميكرد در نـتـيـجـه براى دانستن معنا و تفسير كامل هر آيه، بايد به شان نزول آن رجوع كرد تا كاملاموضوع روشن شود پس شان نزول ميتواند قرينه اى باشد تا دلالت آيه را تكميل كند و بدون آن، دلالت آيه نـاقص ميماند مثلا در مورد آيه «ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت اواعتمر فلا جناح عـليه ان يطوف بهما» «1» اشكال شده است كه سعى ميان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است، چرا به لفظ «لاجناح» «2» تعبير شده است؟معناى ظاهرى آيه چنين است: گناهى نيست كه ميان آن دو كوه سعى نماييد اين عبارت جواز را ميرساند نه وجوب را ولى با مراجعه به شان نزول آيه روشن ميشود كه اين عبارت براى رفع توهم گـنـاه آمـده است، زيرا پس از صلح حديبيه درسال ششم هجرى مقرر شد كه پيامبر اكرم(ص) و صحابه سال بعد براى انجام مراسم عمره به مكه مشرف شوند و در اين قرار داد چنين آمده بود كه به مدت سه روز مشركان بتهاى خود را از اطراف بيت و هم چنين از روى كوه صفا و مروه بردارند تـا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعى را انجام دهند پس از گذشت سه روز بتها برگردانده شـد بـرخـى از مـسـلمانان به عللى هنوز مراسم سعى را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بتها، چـنـيـن گمان بردند كه با وجود بتها، سعى ميان صفا و مروه گناه است آيه مذكور نازل شد تا مـسلمانان از سعى خوددارى نكنند، زيرا اساسا سعى از شعائر الهى است و وجود بتها امر عارضى اسـت و بـه آن زيـان نـميرساند «3» لذا مفهوم اين آيه با مراجعه به شان نزول كاملا واضح و روشن ميشود و مساله جواز يا وجوب سعى در كار نيست، بلكه صرفا «دفع توهم منع» است يعنى با وجود بتها منعى از انجام سعى نيست پس شناخت اسباب نزول نقش اساسى در فهم و پى بردن به معانى بسيارى از آيات ايفا ميكند «4».
سبب نزول يا شان نزول
چـه فـرقى ميان اين دو عبارت وجود دارد؟
پاورقي ها:
1- بقره 2: 158. 2- جناح معرب گناه است. 3- ر ك: تفسير عياشى، ج1، ص 70. 4- ر ك: التمهيد، ج1، ص 243 به بعد. 5- البرهان، ج2، ص 156. 6- ر ك: لباب النقول در حاشيه جلالين، ج1، ص 11. 7- نحل 16: 128 ـ 126. 8- ر ك: لباب النقول در حاشيه جلالين، ج1، ص 213. 9- ر ك: التمهيد، ج1، ص 253 ـ 247 |
|
نگاهي به الفاظ عام قرآن و اسباب نزول آنها با تكيه بر آيات سوره دهر
دكتر نادعلي عاشوري تلوكي )استاديار دانشگاه آزاد اسلامي نجفآباد(
چكيده
در اصول فقه قاعدهاي مطرح است، مبني بر اينكه خصوص سبب عموم لفظ را تخصيص نميزند و برخي از علماي عامه به استناد آن پارهاي آيات را كه در فضيلت عليعليه السلام نازل شده، انكار ميكنند. در اين مقاله سخن از اين است كه همواره چنين نيست كه خصوص سبب عموم لفظ را تخصيص نزند. آيه ولايت از آن جمله است; به علاوه عموميت لفظ، دليلي بر انكار خصوصيتسبب نيست.
كليد واژهها:
اسباب نزول، عموم لفظ، خصوص سبب، سوره دهر.
1. مقدمه
بسياري از علماي اهل سنت نزول آياتي از قرآن را در شان حضرت عليعليه السلام ميپذيرند; اما برخي از آنان نيز آن را انكار ميكنند. مهمترين دليلي كه اقامه كردهاند، اين است كه آيات مورد استشهاد عام است; لذا نميتواند در خصوص عليعليه السلام نزول يافته باشد.
2. سخن قائلان به عموم لفظ
هر چند بسياري از دانشمندان اهل سنت نظير حاكم حسكاني نزول قرآن از جمله سوره انسان را در شان اهل بيتبا صراحت ميپذيرند; اما فخر رازي و برخي ديگر از مفسران اهل سنتسعي دارند، به گونهاي آن را رد كنند. مثلا فخر رازي در آغاز اين بحث در تفسير خود مينويسد:
3 . نقد سخن قائلان به عموم لفظ
پاورقی ها
1. مفاتيحالغيب، 30/243. 2. همان، 30/244. 3. الجامع لاحكام القرآن، 19/130. 4. همان، 19/131-130. 5. همان، 19/134. 6. سوره رعد آيه 7. 7. البداية و النهاية، 7/395. 8. منهاج السنة، 2/117 به نقل از الغدير، 3/169. 9. الغدير، 3/171-169. 10. سوره مائده، آيه 5. 11. سوره مجادله، آيه11. 12. بنگريد به: الغدير، 3/162-155; اسباب النزول، ص 27 به بعد. 13. سوره نور آيه 6 14. مجمعالبيان، 7/201; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، 104. 15. سوره مجادله، آيه 2. 16. مجمعالبيان، 9/371; الاتقان، 1/29; اسباب النزول، ص76. 17. اسباب النزول، ص75. 18. البرهان في علوم القرآن، 1/304; پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، ص 66. 19. الغدير، 3/170. 20. سوره بقره آيه 207. 21. سوره احزاب آيه 33. 22. سوره آل عمران، آيه 61. 23. سوره مريم آيه 96. 24. كيهان انديشه، مثل 25، ص 88-87. 25. الميزان، 3/67 به نقل از روش علامه طباطبايي در تفسير الميزان، ص 309. 26. همان، ص 311- 310; قرآن در اسلام، ص62. |
|
اسباب النزول، اهمیت و فوائد
علی غضنفری
چکیده:
مؤلف در این مقاله ضمن ارائه تعریفی از اسباب و شأن نزول و فرق آندو و نیز تعریف شبه سبب و بیان دو مثال برای آن، به بیان اهمیت اسباب نزول و نقش مهم آن در تفسیر قرآن پرداخته است.
کلید واژهها:
قرآن، تفسیر، علوم قرآن، اسباب نزول.
مقدمه
آیات قرآن را میتوان به دو بخش کلّی تقسیم نمود:
اسباب در لغت و اصطلاح
«اسباب» جمع «سبب»، به وسیلهای اطلاق میشود که موجب اثر دیگری شود.
فرق اسباب نزول و شأن نزول
هر چند برخی ترادف را در لغت عربی نمیپذیرند، اما به هر حال استعمال واژههای مترادف قابل انکار نیست.
شبه سبب
آیهای که نازل میگشت، بهدستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله در موضعی خاص و متناسب با همان آیه از قرآن کریم قرار میگرفت. گاه آیه، سبب نزولی خاص داشت و در کنار آیهای که همان موضوع را مطرح کرده بود، واقع میشد.
اهمیّت اسباب نزول
اسباب نزول همانطور که گفته شد، زمینه نزول آیه محسوب میشود و بههمین جهت فهم آن در تفسیر صحیح آیات حیاتی میباشد.
آیاتی که تفسیر آنها بدون توجه به سبب، دشوار است
از جمله آیاتی که بدون سبب نزول، فهم معنای آنها دشوار است، عبارتند از:
آیاتی که تفسیر آنها بدون توجه به سبب، غیر ممکناست
نمونه آیاتی که بدون شأن نزول، معانی آنها ممکن نیست عبارتند از:
فوائد سبب نزول
زبان ابزار سخن گفتن و سخن وسیله تفهیم مراد متکلم به مخاطب است. متکلم با استفاده از این ابزار و قرائن حالیه آن، مقصود خود را به مخاطبش القاء مینماید.
نکته مهم: آیا مورد مخصص است؟
یکی از مباحث مطرح شده در اصول فقه این است که آیا مورد نص، مخصص آن نص میشود و یا اینکه از مصادیق نص شمرده شده و عمومیت نص بهجای خود باقی است؟ در اینجا نیز همین شبهه مطرح است که آیا حکم آیهای که بهخاطر سببی نازل شده، منحصر در همان سبب میشود و یا اینکه عمومیت دارد و در طول گیتی تمام مصادیقی که مانند سبب باشند را شامل میگردد.
پی نوشت
1 ـ مفردات راغب، لسان العرب و... 2 ـ کهف / 84. 3 ـ بقره/ 166. 4 ـ ص/ 10. 5 ـ غافر/ 36. 6 ـ نساء/ 51 تا 55. 7 ـ ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص416. 8 ـ بحارالانوار، ج23، ص370. 9 ـ فرقان/ 68. 10 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج7، ص312؛ تفسیر المیزان، ج15، ص247. 11 ـ ر. ک. تفسیر المیزان، ج15، ص247. 12 ـ ر. ک. نمونه بیّنات، ص587. 13 ـ همان. 14 ـ ر.ک: الاتقان، ج1، ص82 و برهان، ج1، ص22. 15 ـ برهان، ج1، ص22. 16 ـ بحارالانوار، ج.4، ص176. 17 ـ آل عمران/ 188. 18 ـ ر. ک: تفسیر مجمعالبیان، ج2، ص469. 19. بقره/ 223. 20 ـ ر. ک: تفسیر مجمعالبیان، ج2، ص88. 21 ـ تهذیب الاحکام، ج7، ص416. 22 ـ قصص/ 85. 23 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج7، ص463. 24 ـ صافات/62 و63. 25 ـ آل عمران/ 113 تا 115. 26 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج2، ص366. 27 ـ نساء/ 136. 28 ـ تفسیر کشف الاسرار، ج2، ص730. 29 ـ مائده/ 93. 30 ـ کافی، ج7، ص215. 31 ـ وسائل الشیعه، ج28، ص220. 32 ـ ر. ک: تفسیر مجمعالبیان، ج3، ص412؛ تفسیر الدرالمنثور، ج2، ص320. 33 ـ بقره/ 158. 34 ـ فقه القرآن، ص274. 35 ـ تفسیر طبری، ج2، ص29. 36 ـ انعام/ 145. 37 ـ ر.ک: الاتقان، ج1، ص29. 38 ـ بقره/ 189. 39 ـ ر.ک: تفسیر مجمعالبیان، ج2، ص27. 40 ـ ر.ک: مبحث چاره کار، قسمت «توجه به اصول». 41 ـ نساء/ 3 و 4. 42 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج3، ص14. 43 ـ نمونه بینات، ص179. 44 ـ مائده/ 38 و 39. 45 ـ تفسیر کشفالاسرار، ج3، ص112. 46 ـ احقاف/ 17. 47 ـ بحارالانوار، ج31، ص541. 48 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج9، ص146. 49 ـ تفسیر روحالمعانی، ج26، ص19. 50 ـ قصص/ 52 و 55. 51 ـ تفسیر مجمعالبیان، ج7، ص445. 52 ـ تفسیر جامعالبیان، ج2، ص182. 53 ـ هود/ 114. 54 ـ ر. ک: نمونه بینات، ص458؛ تفسیر روضالجنان، ج6، ص329. 55 ـ بحارالانوار، ج89، ص115. 56- بحارالانوار، ج35، ص392. 57 ـ بحارالانوار، ج17، ص71. 58 ـ بقره/ 6. 59 ـ تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه. |
|
تأثيرمؤلّف در فهم اثر با تأكيد بر فهم قرآن
محمد سلطاني*
چكيده
فهم اثر، دريافت پيام نهفته در آن است. درباره عناصر نقش آفرين در فهم اثر ديدگاه هاي مختلفي طرح شده كه مي توان آنها را براساس عنصري كه بر نقش آن تأكيد شده، مؤلف محور، متن محور، و مفسرمحور نام نهاد. با صرف نظر از آثار نامتعارف كه معنايشان كاملاً به مخاطب واگذار شده، در ساير آثار ـ از جمله قرآن ـ مؤلف نقشي اساسي در ساختار، محتوا و غايت اثر و در نتيجه در فهم آن دارد.
كليدواژه ها:
فهم اثر، مؤلف محوري، متن محوري، مفسرمحوري، سطوح فهم اثر.
مقدمه
در تاريخ انديشه آدمي پرسش هاي بسياري طرح شده است؛ از ماهيت اشيا و چيستي وجود گرفته تا معناي زندگي و رستگاري آدمي. يكي از مباحث مطرح در عرصه فلسفه معاصر بررسي و كاوش در فهم آدمي است. فهم چگونه روي مي دهد؟ نسبت بين فهم آدمي و واقعيت خارجي چيست؟ چه عواملي درفهم آدمي نقش دارند؟ پديدآورنده، اثر پديدار شده، فرهنگ زمانه پديدآورنده، ذهنيات مخاطب و... هريك چه جايگاهي در فهم مخاطب از اثر دارند؟
سطوح تأثير مؤلف در فهم متن
درباره تأثير مؤلف در فهم متن و سطوح اين تأثير ديدگاه هاي مختلفي طرح شده است كه آنها را براساس نقشي كه براي هريك از عناصر دخيل در فهم قائل اند مي توان مؤلف محور، متن محور و مفسرمحور ناميد. يكي از معروف ترين ديدگاه هاي دانشوران غربي در اين موضوع، ديدگاه گادامر است. هانس گئورگ گادامر، فيلسوف آلماني قرن بيستم، فهم را امتزاج افق ذهن خواننده با اثر مي داند. وي معتقد است فهم يك اثر، گفت وگو با آن است و هدف از اين گفت وگو بايد شنيدن پيام اثر و به سخن درآمدن آن باشد؛ گادامر به دخالت دوسويه ذهن مفسر و خود اثر در ساماندهي محصولي به نام فهم و تفسير معتقد است.1
نقش مؤلف در فهم از طريق آفرينش ساختار اثر
هر اثر، چه مكتوب و چه منقوش، ساختار و محتوايي دارد. فضا، بافت، شكل، گونه و قرائن محفوف به اثر، ساختار اثر را تشكيل مي دهند. ساختار همچون صورت فلسفي اثر است و محتوا در حكم ماده فلسفي آن. اين هر دو هرچند به هم وابسته اند، هريك راه مستقل خويش را در پي مي گيرد. ممكن است مطالب سنگين بار را در ساختاري سهل وآسان ارائه داد يا آنكه محتوايي بلند و عرفاني را در ساختاري داستاني-تمثيلي بيان كرد. ساختار اثر، گونه، شكل وفضاي اثر است.
نقش مؤلف در فهم از طريق آفرينش محتواي اثر
از طرف ديگر همان گونه كه گذشت، محتوا و مفاد اثر، همچون ماده فلسفي آن است. محتواي اثر به واسطه مفردات و عبارات انتقال داده مي شوند. به سخن ديگر، مفردات اثر، حامل معاني و مفاهيم مورد نظر پديدآورنده است. نقاش در اثر خويش از خطوط، قوس ها، اشكال، سايه روشن ها و رنگ هايي استفاده مي كند كه هريك با توجه به سبك، زمانه و انديشه نقاش، معناي خاصي را انتقال مي دهند. شعر و نثر نيز از مفرداتي تشكيل شده است؛ اسم ها، فعل ها، حروف و حتي حركات آوايي، اين همه حامل معاني اند.
تأثير جهان بيني مؤلف در فهم اثر
خواننده در روند فهم اثر، در واقع بايد فضاي فكري ـ فرهنگي حاكم بر اثر و پديدآورنده آن را بازسازي كند و اثر را در درون آن فضا بفهمد و تفسير كند. يكي از مهم ترين عوامل تشكيل دهنده فضاي حاكم بر اثر، جهان بيني پديدآورنده است. جهان بيني هر كسي رنگ و بوي خاصي تقريباّ به تمام سخنان و آثار او مي دهد.
شيوه تخاطب مؤلف و نقش آن در فهم اثر
گذشته از ساختار و محتواي متن و جهان بيني صاحب اثر، بدين نكته بايد توجه كرد كه پديدآورنده اثر آيا همگان را مخاطب خويش قرار داده يا آنكه مخاطب خاصي را براي خويش برگزيده است؟
هدف غايي مؤلف و نقش آن در فهم اثر
از ديگر مواردي كه از سوي پديدآورنده تعيين مي شود و در فهم اثر تعيين كننده است، هدف غايي مؤلف در ايجاد اثر است. گاه پديدآورنده براي آموزش مخاطبان اثري را پديد مي آورد. در اين فرض هدف، تنها انتقال آموزه هاست و مخاطب به انجام دادن يا ترك كاري ترغيب نمي شود. به بيان ديگر اثر صرفاً جنبه آموزشي و آگاهي بخشي دارد، نه انگيزشي. براي نمونه آنگاه كه فردي نامسلمان به بررسي و پژوهش در قرآن يا روايات نبوي و علوي مي پردازد و اثري در توضيح و تشريح آيات و روايات پديد مي آورد، بي ترديد هدف اين پديدآورنده ترغيب خوانندگان به اسلام و توحيد نيست، بلكه وي تنها در پي گزارش و انتقال آموزه ها و دانسته هايي درباره اسلام است. همچنين است آنگاه كه اديبي مسلمان و متعهد به شرح و توضيح اشعار عرب جاهلي مي پردازد كه چه بسا حاوي مطالبي غيراخلاقي باشد. بي ترديد وي نيز در پي تحريض و ترغيب مخاطبان به پيروي از عرب جاهلي نيست، بلكه تنها بر آن است كه لغت، بيان و فصاحت عرب را آموزش دهد.
نتيجه گيري
1. براي مؤلف در فهم اثر بر اساس نوع اثر (متن) مي توان نقش هاي مختلفي قائل شد.
منابع
ابن الجوزي، جمال الدين عبدالرحمن، زاد المسير في علم التفسير، بيروت، دارالفكر، 1407.
پی نوشت ها:
* دانش آموخته سطح چهار حوزه علميه قم، دانشجوى دكتراى علوم قرآن و حديث. دريافت: 30/9/88 ـ تأييد: 5/7/89 Msr600@gmail.com 1. ر.ك: احمد واعظي، درآمدي بر هرمنوتيك، ص265. 2. شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 185. 3. محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص177. 4. ر.ك. ابن جوزي، زاد المسير، ج3، ص51؛ التبيان، ج4، ص185. 5. ر.ك. شيخ مفيد، تصحيح الاعتقادت، ص108-111. 6. همان، ص114. 7. همان، ص113. 8. البته روشن است كه مجازي و تشبيهي دانستن تعابير يك سخن به معناي تكذيب و ابطال محتواي آن سخن نيست. فرق است بين كسى مى گويد برزخ و آخرت و بهشت و دوزخي وجود ندارد و آيات قرآنى در اين باب صرفاً براى دلخوشى و ايجاد انگيزه براى مؤمنان بيان شده است، و بين كسى كه اين آيات را سخن خدا و وحى ربّانى مى داند، ولى معنايى وراى حس و جسم براى آن در نظر دارد. اولى آيات قرآنى را تكذيب مي كند و حاصل آنها را فريب مردمان مى داند و دومى آن آيات را حق و صحيح ولى به زبان تمثيل و تشبيه مى شمرد. 9. ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج40، ص162. 10. برسي، مشارق انوار اليقين، ص101. 11. محمدتقي مجلسي، بحار الانوار، ج 95، ص 392 12. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 1، ص 46 13. متقي هندي، كنزالعمال، ج3، ص49. 14. شايد اين تفكيك بين ردّيه ها و اشكالات بنايى و مبنايى بتواند بسيارى از نزاع ها و تنش ها را در بين فرقه هاى اسلامى در مسير اصولي و منطقي خود قرار دهد. 15. براي اطلاع بيشتر از اين نظريه اخباريان و پاسخ هاي آن ر.ك: سيدابوالقاسم خويي، مصباح الاصول، ج2، ص122-5. 16. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج79، ص351. |