بانک مقالات معارف قرآن
|
درآمدی بر کیهانشناسی در قرآن
مصباح یزدی ، محمد تقی
درباره «جهانشناسی»و یا به تعبیر درستتر:کیهانشناسی (1) در قرآن، دو نکته را توضیح میدهیم:
پینوشتها:
1- Cosmology علم شناختن کیهان و روابط زمین با عالم وجود:جهان و گیتی و گیهان و کیهان،هر چهار فارسی است اما،در مفهومی که اینجا به کار رفته است، گیهان و کیهان،متناسبتر و عامتر است تا جهان و گیتی. 2- استطراد:از مطلب اصلی خارج شدن و به مطلب دیگر پرداختن و دوباره به مطلب اصلی بازگشتن. 3- طفیلی شدن،ناخوانده رفتن. 4- ادبیات ایران اسلامی خاصه شعر و بالاخص شعر عرفانی،تا آنجا و هر جا که تحت تاثیر فرهنگ قرآنی میبوده است،به تبعیت از این تاثر،در زبان و بیان خویش و در واقع در بینش و نگرش خود،به قرآن محبوب،تاسی کرده و حتی تعزل و تشبیب و توصیف و تصویرش مشحون از این«توجه»است: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم،که همه عالم از اوست یا: جز تویی، گر گره بر ابروی موج جز تویی گر به چهر گل، گلخند نمودن و گشودن و وارسی این تاثیر و تاثر،خود سزیدهی تالیف کتابهاست،چنانکه کوششهایی نیز در این حوزه،شده است. 5- طنطاوی 1287-1358 هجری قمری.استاد دارالعلم قاهره،شاعر و فیلسوف و نویسنده مصری.صاحب تالیفات بسیار،از جمله،الارواح،اصل العالم،این الانسان،التاج المرصع بجواهر القرآن و العلوم،جمال العالم،جواهر العلوم،سوانح الجوهری، الزهره،نهضة الامامة و حیاتها و... 6- Inductive 7- Empiric/Empirique 8&9- Positivism 10- Epistemology 11- ان اوهن البیوت،لبیت العنکبوت سوره عنکبوت آیه 40. 12- یاری خواستن،پشتوانه و پشتگرمی خواستن،پشت گرمی داشتن. 13- به کتاب «معارف قرآن (3-1)» بخش خداشناسی، مراجعه کنید. 14- بطلمیوس Ptolemaos منجم و جغرافیدان معروف یونانی[قرن دوم میلادی]صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد او معتقد بود که کره زمین در مرکز عالم ثابت است;و افلاک دور آن در گردشند. 15- عطارد یا تیر/ Mercury ،کوچکترین سیاره منظومه شمسی،5/1 برابر ماه و همان عملی را که ماه نسبتبه زمین انجام میدهد،عطارد با خورشید میکند.مدت حرکت انتقالی و وضعیاش 88 روز است[به علت کوچکی در طول مدت حرکت انتقالی;فقط یکبار بدور خود میچرخد]. همیشه«یکسوی»آن به طرف خورشید است و یکسال و یکروز آن با هم برابرند. یونانیان آنرا رب النوع سخنوری و بازرگانی میدانستند.قدما آنرا سیارهای در فلک دوم تصور میکردند و ادبا دبیر فلک مینامیدنش. 16- زهره یا ناهید Venus:سیاره دوم منظومه شمسی،تقریبا همچند زمین و نزدیکترین سیاره به آنستبخصوص وقتی که هر دو در یک سمتخورشید باشند که فاصله آندو سی میلیون میل است.اما قرص تمام آنرا هنگامی که در مقابل زمین،فراسوی خورشید قرار دارد و در فاصله 169 میلیون میل است میتوان دید.مدت حرکت انتقال آن 225 روز،حرکت وضعیاش هنوز معلوم نشده است 17- مریخ Mars (بهرام):از سیارات منظومه شمسی،کوچکتر از زمین.مدت حرکت انتقالیاش 687 روز و حرکت وضعیاش 24 ساعت و 37 دقیقه است.وجود آب در کره مریخ تشخیص داده شده است;با اینکه بعلت دوری بیشتر از خورشید(به نسبت زمین)هوای آن سردتر از زمین است(روز 15 درجه بالای صفر و شب 40 درجه زیر صفر)اما فصول سالیانه آن تقریبا مانند زمین است.شیارهای سطح آن باعث مباحثات زیادی بین علما در وجود و عدم زندگی در آن شده است.مقدار اکسیژن هوای مریخ کم و تقریبا به اندازه اکسیژنی است که در قله اورست موجود است.مریخ در فرهنگ یونان باستان رب النوع جنگ بوده است. 18- مشتری Jupiter (اورمزد و برجیس):از بزرگترین سیارات منظومه شمسی،هوای اطرافش رقیق است. 19- زحل یا کیوان Saturne از سیارات منظومه شمسی و تقریبا 700 برابر زمین است. 8 قمر دارد و حلقهای نورانی دور آنرا فرا گرفته.مدت حرکت انتقالیاش 5/29 سال است.قدما آنرا هفتمین سیاره و نحس اکبر میدانستند.سعدی میگوید:بلندی و نحسی مکن چون زحل(رجوع کنید بوستان سعدی،داستان سعدی و قاضی القضات). 20- فلک البروج:فلک هشتم است که صور فلکی بر آنست(حمل،ثور و جوزا...)و قسمتی از آن را که برجهای دوازدگانه بترتیب بر آن قرار میگیرند منطقة البروج مینامند;بعد از فلک زحل و پیش از فلک الافلاک است. 21- فلک اطلس:عبارت از فلک الافلاک است که آنرا در شرع عرش گویند.زیرا اطلس به معنای درم بی سکه است پس چنانکه درم بی سکه،از نقوش،ساده است،نیز فلک نهم که عرش باشد نیز از نقوش کواکب ساده میباشد(غیاث اللغات)/دهخدا. 22- عرش:جسم محیط به عالم را که فلک الافلاک باشد،عرش گویند و فلک ثوابت را کرسی نامند(فرهنگ علوم عقلی).در لغتبه مطلق تحت عرش گویند عرش بلقیس فلک الافلاک را در اصطلاح شرع،عرش گویند:(کشاف اصطلاحات الفنون). 23- کرسی:تخت-عرش،سریر،اورنگ/کنایه از علم و ملک و قدرت و تدبیر او سبحانه ج کراسی منتهی الارب/دهخدا/ناظم الاطباء |
|
شكل كيهان در قرآن؛ (شكل حلزوني كيهان)
The Spiral Shape of the Cosmos
احمد شماع زاده
در ردهبندي معماهايي كه فكر بشر را به خود مشغولداشته، بايد ابتدا اسرار مربوط به وجود روح و حيات پسازمرگ، و سپس رمز مربوط به شكل كيهان را نام برد، كه حل آن براي دانشمندان بسيار مشكل بودهاست.
سخن نخست
در سال 2000 بالوني تحقيقاتي بهنام « بومرنگ » به فضا پرتابشد و برخي كيهانشناسان به تحليل نتايج بهدستآمده از دستاوردهاي آن پرداختند كه نوع برداشت آنان از آن دستاوردها با هدفمندي آفرينش همخواني نداشت.
ديدگاه اينشتاين
وي در سال1915 پيشنهادي انقلابي عرضهكرد مشعربراينكه نيروي گرانش، پيامدي از اين واقعيت است كه فضا ـ زمان آن گونه كه قبلا فرض ميشدهاست، مسطح و تخت نيست، بلكه درنتيجه توزيع جرم و انرژي در آن، خميده و پيچوتابدار است. (تاريخچة زمان، هاوكينگ، ص46 نشر كيهان )
سخن هاوكينگ
اين اكتشاف كه مجموعهكيهاني درحال انبساط است، يكي از انقلابهاي عقلاني و معنوي بزرگ قرن بيستم بود. با يك پسنگري، ديگر چندان تعجبي نخواهد داشت كه چرا قبلا كسي دراين باره نينديشيدهبود… (قرآن كريم ياداوري كردهبود ولي ما به مانند بسياري موارد ديگر بدان توجه نكرده و پيرامون آن نينديشيدهبوديم ـ نگارنده.) آن ايام(دوران زندگي نيوتن) عقيده به جهاني ايستا آنچنان قوي بود كه انجام چنين پيشگويي را مصرانه به سدة بيستم احالهكرد. حتي هنگامي كه اينشتاين نظريه نسبيتعام را در سال 1915 فرمولبنديكرد، آنقدر به ايستابودن جهان بزرگ اطمينان داشت كه براي امكان آن، با واردكردن مقدار ثابتي در معادلات خود بهنام ثابت كيهاني، نظريه خود را اصلاحكرد… در حاليكه اينشتاين و ديگر فيزيكدانان بهدنبال يافتن راههايي براي رهايي از پيشگويي نظريه نسبيتعام دررابطه با بزرگجهاني ناايستا بود، تنها يك نفر به حفظ ارزش اعتباري آن نطريه تمايل و رضايت داشت و او «الكساندر فريدمان » فيزيكدان و رياضيدان روسي بود…
نظر يك گروهبينالملليفيزيككيهاني
پساز اندازهگيري « تابشزمينةريزموجي» توسط بالن تحقيقاتي « بومرنگ » كه در ماوراي جو و در بالاي قطب جنوب رهاشدهبود، اكنون تصور ما از شكل كيهان كاملا تغييريافتهاست. زيرا تابش اندازهگيريشده پيشاز آنكه به زمين برسد، از مناطق بسيارگستردهاي از كيهان عبوركردهست. اگر فضاي كيهاني خميدهبود، تصوير اين تابش واضح نبود.
ديدگاه قرآن كريم
انسان بايد افزاري از يقين در دست داشتهباشد تا او را به يافتن قوانيني كه باقيماندة مناسبات عيني جهان فيزيك را توضيحميدهند، در كمترين زمان ياريرساند. در اين عصر، آن افزار، قرآن كريم است؛ زيرا در مواردي كه نظريههاي كهنة فيزيك با قرآن مباينت داشت، پس از قرنها مشخصشد كه حق با قرآن كريم بودهاست. بنابراين، از اين پس ميتوانيم با تدبر در آيات قرآن كريم، آن را افزار و معيار سنجش و شناخت ديگر قوانين ناشناختة فيزيك قراردهيم.
شكل گستردگي كيهان از نظر قرآن
همة ما يك برگ كاغذ لولهشده را ديدهايم. اگر به داخل اين لولهكاغذي كه تاحدممكن پيچانده و سپس رهاشدهباشد بنگريم، چه شكلوحالتي را مشاهدهميكنيم؟
ويژگيهاي لايههاي حلزون كيهاني و شمار آنها
تعداد لايههاي اين حلزون نيز باتوجهبه آيههاي زير، هفت لايه است:
المنجد، كتاب:
1. ‹حبك› جمع ‹حباك› است.
المنجد، نرمافزار:
ـ حبكه: چيزي مانند لواشك لولهشده
ويژگيهاي جسم داراي شكل حلزوني
بنابرآنچه كه در بالا اشارهشد، براي تجسم شكل كيهان در ذهن خويش، لاك يك حلزون طبيعي كه داراي هفت لايه باشد را درنظرآوريد و ويژگيهاي«جسم داراي شكل حلزوني» را كه از اين پس به اختصار «حلزون» ناميدهميشود، بهشرحزير مورد مطالعه قراردهيد:
پاسخي قاطعانه
خداوند كريم براي پاسخگويي به دانشمنداني كه معتقد به نبود ماده كافي در عالم هستي و درنتيجه تختبودن كيهان هستند نيز، پيشبيني لازم را كرده و در پاسخي دندانشكن ميفرمايد خداوند را دستكمگرفتهاند و بهدنبال نيروي ديگري هستند. حال آنكه روزي كه قيامت فرارسد، تمام كهكشانها در مشت اوست و آسمانها با دستش درهمپيچيدهميشوند:
صور اسرافيل چيست؟
مثالي براي فهم مطلب: چندينسالپيش نوعي اسباببازي و سرگرمي براي بچهها وجودداشت كه اكنون كمتر يافت ميشود. اين وسيله، كاغذي دولايه بود با عرض تقريبي سه سانتيمتر و طول تقريبي بيست سانتيمتر كه بهصورت حلزوني تابخوردهبود. يك لوله كوچك هم براي دميدن در انتهاي حلزون كاغذي قرارداشت. هنگامي كه كودك توي لوله كوچك ميدميد، و نيروي حاصل از دميدن، حلزون را بازميكرد، كاغذ تقريباً تختميشد و هنگامي كه نيروي دميدن تمامميشد، نيروي گرانشي موجود كه حاصل تابداركردن اوليه كاغذ بود، كاغذ را دوباره به صورت حلزوني(تابدار) درميآورد.
چند دليل علمي بر حلزونيبودن شكل كيهان:
1. ديدگاه همانندي در كيهان:
الف ـ چند سال پيش از اينكه ‹ادوين هابل› گسترش جهان هستي را كشفكند، فيزيكدان و رياضيدان روسي ‹الكساندر فريدمن› در سال 1922 به دو نظرية خيلي سادة زير رسيدهبود:
2. ديدگاه گرانشي اينشتن:
الف ـ به موجب نظريه نسبيت عام (كه چندبار به اثبات رسيده و آخرين بار در ماه اوت 2005 بود) «مادّه، فضاي اطراف خود را تغييرشكلميدهد و ميپيچاند». بنابراين، هرچه چگالي مادّه در يك حوزة معين بيشتر باشد، خميدگي فضا در آن حوزه بيشتر خواهد بود.
دستاوردهاي شكل حلزوني كيهان:
1. قطعيت بخشيدن به وجود گرانش بسنده در مركز حلزون كيهاني براي پاياندادن به ساختار جهان پيدا و معنيبخشيدن به زندگي.(تابداربودن كيهان)
شكل حلزوني كيهان، شكلي مدرن!
اكنون شايسته است دربارة اين شكل انديشه و داوريكنيم و از خود بپرسيم: آيا شكل قرآني كيهان، بسيارمدرن نيست؟ و آنگاه پاسخمان مثبت است كه نگاهي بر شكلهايي كه نويسندگان علوم كيهاني براي منظورهاي مختلف در كتابهايشان از كيهان ميكشند؛ بيفكنيم. |
|
مهبانگ در قرآن
احمد شماع زاده
الحمدللهالذي لميشهد احداً حين فطرالسّمواتوالارض ولااتّخذمعيناً حين برءالنسمات لميشارك فيالالهيّه ولميظاهر فيالوحدانيّه كلّتالالسن عن غايه صفه ولعقول عن كنه معرفته
نظرية مهبانگ و اثبات آن
در يكي از روزهاي سال 1929 كه «ادوين هابل» در رصدخانه «مونت ويلسون» آسمان را نظارهميكرد، متوجه شد كه كهكشانها در حال دورشدن از يكديگرند و معتقدگرديد كه تمامي كيهان رو به انبساط است. بنابراين نتيجهگرفت كه آفرينش از يك ذره آغازشده و بر اثر انفجار اين ذره و با انبساط آن، حركت ايجاد شده و زمان و مكان به وجود آمده و اين جهان پديدارگشتهاست. بدين شكل نظرية بيگبانگ(Big Bang) يا انفجار بزرگ يا «مهبانگ» در كيهانشناسي پديدآمد.
مراحل ششگانة مهبانگ(3)
مرحلة اول: انفجار بسياربزرگ در يك آن، و آفرينش كيهان، يا لحظة مهبانگ
عمر كيهان
كيهانشناسان در آغاز، عمر كيهان را بين ده تا بيست ميليارد سال تخمين زدند كه ميانگين آن، يعني 15 ميليارد را گرفته و گفتند كيهان رو به گسترش، از لحظة مهبانگ تا كنون، صدوپنجاه برابر بزرگتر شده، يعني هر صد ميليون سال يك برابر بزرگتر شدهاست. ولي پس از چند سال تحقيق، عمر آن را بين 8 تا 12، و ميانگين آن را 10 ميليارد سال دانستند. «بهتازگي با قطعيت و تقريب فقط چندصد هزار سال، رقم 7/13 ميليارد سال را اعلامكردهاند».(6)
دستاوردهاي مهبانگ
تا اينجا دانستيم كه مهبانگ، اصلي علمي در كيهانشناسي است كه دربارة كيهان ميگويد:
ديدگاه قرآن
اكنون شايسته است سه نتيجة بهدستآمده از اصل مهبانگ را در منابع اسلامي بويژه قرآن كريم، جستوجو كنيم و دريابيم كه اين كتاب آسماني همواره حقايق علمي را پيش از كشف، به ما ياداور شده و ما با تدبرنكردن در آن، از حقايق آن بهرهمندنشدهايم.
انفجار نور
در مورد اولين دستاورد مهبانگ، كه كيهان از ذره و با انفجار ذره ايجاد شده، دلايل زير از قرآن مجيد و دعاي نور قابل توجه است:
دعاي نور
بسماللهالنور، بسمالله النورالنور، بسمالله نور علي نور، بسماللهالذي هو مدبرالامور بسماللهالذي خلقالنور منالنور، الحمدللهالذي خلقالنور منالنور و انزلالنور عليالطور في كتاب مسطور في رق منشور بقدر مقدور علي نبي محبور …
مراحل ششگانة مهبانگ در قرآن
در مورد دومين دستاورد مهبانگ، (مراحل ششگانة آفرينش كيهان) قرآن كريم نيز با تأكيد بر آفرينش كيهان در شش روز(دوره ـ مرحله) صراحتدارد و در هفت آيه اين موضوع را گوشزد ميكند. مثال:
روشنگري درمورد مراحل ششگانه:
1و2- خلق و تسويه: حضرت علي عليهالسلام دربارة اين دو مرحله ميفرمايد: طبق فرمانش تمام گشت خلقت او… (اشاره به كن وجودي دارد) پس كجيهاي اشياء را راست گردانيد و حدودشان را واضح و روشن قرارداد.(11)
مقايسه و روشنگري:
حال مراحل ششگانة اصل « مهبانگ » را با مراحل ششگانة خلقت كه قرآن بيان كردهاست، مقايسه ميكنيم:
دربارة «ثم استوي عليالعرش» بيشتر بدانيم:
«آيا جهان هستي روزي در جريان ‹فروپاشي بزرگ›(Big Crunch) ازهمفروخواهدپاشيد؟… يا در ‹سراشيبيبزرگ›(Big Tip) به ذرات ريز تبديل خواهد شد؟(در مقالة مهنورد در قرآن به اين دو پرسش از ديدگاه قرآن پاسخدادهشدهاست. ـ نگارنده) پاسخ به اين پرسشها به نظرميرسد كه در ويژگيهاي شكل تاريكي از انرژي نهفته باشد كه طي 6 تا 7 ميليارد سال گذشته درحال تحتتأثيرقراردادن جهان هستي بودهاست… محققان ميگويند كه اسرار نهفته پيرامون انرژي تاريك هنوز هم آنها را با شگفتي و نوعي سردرگمي مواجهميسازد. با اين حال مطالعات متعدد انجام شده طي يك سال گذشته سند گويايي بر ايفاي نقش ‹پدال گاز كيهاني› توسط انرژي تاريك است».
كيهانشناسان ميپرسند: آيا اندازة انرژي تاريك با گذر زمان تغييرميكند؟
پاسخ: چون كيهانشناسان نميدانند كه انرژي تاريك چيست، ميخواهند از راه تغيير اندازة آن به چيستي آن پيببرند؛ دچار دور و تسلسل ميگردند. زيرا اگر ميدانستند كه عرش(انرژي تاريك) خود كانون گرانش است و با مهارشدن آن (ثماستوي عليالعرش) سرعت گريز كهكشانها افزونشدهاست، نميگفتند: ‹اگر با گذشت زمان تغييركند، و از آن كاستهشود، بار ديگر اين فرصت در اختيار گرانش قرارميگيرد، تا بر جهان هستي مسلطشود›.
باتوجهبه خلاصة مقالة بالا، بويژه بخشهايي كه زير آنها خطكشي شد:
ثماستويعليالعرش مبين آن است كه انرژي تاريك كه از فرط سنگيني و گرانش موجب گسترش بيرويهاي شدهبود، هنگامي به زير سلطه درامد كه «اندازة مواد قابل گسترش» جهان پيدا به حد قابلقبولي رسيدهبود. از سوي ديگر اين محدودشدن انرژي تاريك موجب شد كه گرانش جذبي نسبت به گذشته كمتر شده و «شتاب گسترش» جهان پيدا افزايش يابد.
عظمت و شكوه كيهان
الف ـ كيهانشناسي قرآني:
فللهالحمد ربالسّموات و ربّالارض ربّالعالمين و لهالكبرياء في السّموات والارض و هوالعزيز الحكيم(احقاف: 37)
ب ـ دستاوردهاي كيهانشناسي:
1. ما در سيارهاي زندگيميكنيم كه دربرابر شگفتيوشكوه كيهان، بسياربسياركوچك مينمايد و زمين عضو منظومة شمسي است.
بازگشتها
1.cobe مخففcosmic background explorer به معني ‹كاوشگر پسزمينة كيهاني› است. 2. روزنامة ابرار شمارة 1499 ـ13/10/72 3. هفتهنامة ايتاليايي پانوراما 11/2/1990 ترجمه از مقالة «مينيبانگ» 4. الف: كهكشان به مجموعهاي از چندصد ميليارد ستاره همچون خورشيد اطلاق ميگردد كه در آسمان شب همچون ذرات كاه كه در جاده پاشيده باشند، از زمين به چشم ميآيند و از اينرو آن را كهكشان ناميدهاند. ب: كوازار مخفف دو واژة ‹كوازي› و ‹استلار› به معني اخترنما ميباشد. اخترنماها منابع عظيم نوراني با انرژي بسيار قوي و گستردگي بسيار زياد هستند كه نور آنها پس از عبور از طبقات تاريك كيهان، از زمين قابلمشاهدهاست. 5. اطلاعات علمي 1/9/1366 ص 10و 11 6. روزنامة شرق: 3/10/82 7. روزنامة شرق: 3/3/83 8. در دعاها ميخوانيم: « اللهم ربالنورالعظيم… و هو ربالعرشالعظيم » از برابرگذاري اين دو وصف خداوند در كلام معصومين، نتيجه ميگيريم كه عرش الهي، خود، نور است و به مصداق «…و عليالعرشاستوي» عرش، بدون هيچ واسطهاي به خدا پيوستهاست، پس نور وجود خداوند بر نور عرش بيواسطه چيره است. بنابراين، منظور از نورهاي دوم در عبارتهاي « نور نور» و «نور علي نور»، عرش الهي است. در مفاتيحالجنان نيز، پيش از دعاي نور و پس از دعاي توسل، دعايي است كه با اين جمله شروعميشود: اللهم بحقالعرش و من علاه 9. ابراهيم ويكتوري ـ شگفتيهاي جهان، صص 31، 47 و 69 10 تارخچة زمان ـ هاوكينگ، صص 145تا 147 11. نهجالبلاغه: خطبه 90 فرازهاي 20 و 21 12. تفسير الميزان ترجمه از متن عربي 13. همان 14. شرق: 29/2/83 15. شرق: 3/10/83 16. شرق: 19/3/83 مقالة ‹پيتر اسپاتس› 17. شرق: 29/2/83 18. ماهنامة دانشمند خرداد 1366 |
|
مهنورد در قرآن
احمد شماع زاده
يوم نطويالسماءكطيّالسّجلّللكتبكمابدأنا اولخلق نعيده وعداًعليناانا كنّافاعلين(انبياء:104)
مراحل پايان كار كيهان در قرآن
از آيات بالا نتيجهميگيريم كه پايان دنيا و آغاز جهاني ديگر سه مرحله دارد:
وضعيت عمومي كيهان:
هنگاميكه در صور كه همان حلزون كيهاني است، دميدهميشود و خروش كركنندة آن، اركان كيهان را بهلرزهدرميآورد؛ همة جانداران جز آنكه را كه خداوند بخواهد، ميميرند. اين خروش كركننده، همان امواج صدايي است كه همة كيهان را هماكنون نيز پركرده و باقيماندة بانگ انفجاري است كه در آغاز آفرينش ايجادشده، و در سخن فيريكدانان ‹تابش زمينة ريزموج كيهاني› ناميدهشدهاست.
وضعيت آسمان
چون اين روز، روز بسيار تنگي است، از شدت فشار، آسمان دنيا، ابتدا سست و بيبنيان و سپس شكافتهٍشده و بهگونة روغني كه گداختهشود، دود از آن بلندميشود. از شدت انفجار، گلگونشده، سپس جمع شده، در خود فرورفته و به درون چيزي ميخزد.
وضعيت كهكشانها
كهكشانها كه خورشيدها و ماهها و ستارگان نشانة آنهاست، درهمميريزند و درهم فرومينشينند. خورشيدها نور خود را ازدست ميدهند و ماهها كه نور خود را از خورشيدهايشان ميگيرند، همه تيرهوتار ميشوند. تنها نورهاي ناشي از انفجارهاست كه برخي بخشها را روشنميكند.
وضعيت مردمان
در اين روز مردمان نيز از سهمگيني عذاب، به وحشتوهراس افتاده، از شدت نور انفجارها، چشمانشان را برق ميگيرد. ابتدا تلوتلو ميخورند و سپس به هرسو پراكندهميشوند. مصيبتهاي اين روز تا آن اندازه زياد است كه كودكان پير ميشوند، تو گويي عمري از آنان گذشتهاست.
جايگاه و چگونگي بازگشت
گفتيم كه آسمان به درون چيزي ميخزد(تمورالسماء مورا). سؤال اين است: آسمان به كجا ميخزد؟
بازگشت چگونه ممكن ميگردد؟
به مثال ماشينهاي خردكن و نوردشدن بازميگرديم. هنگامي كه ميلة گردنده ميگردد، هرچه را كه به آن پيوسته، با خود به درون برده و خردميكند. خداوند قبضه مركز حلزون كيهان را كه گفتهبود در دست دارد، ميگرداند(مطويات بيمينه) تا حلزونكيهاني با جمعشدن، به درون خودش فرورفته، همچون فنرهاي جمعوبازشونده در دستگاههاي مختلف، همة هفت لاية آن(سبع سموات طباقا)، درهم فرونشينند.
نقش نيروي مادة سياه در تفسير هستي
دانشمندان ميگويند:
چگونگي جهانهاي سهگانه، پس از رستاخيز
وضعيت عمومي كيهان را همزمان با آغاز رستاخيز بيانكرديم، و تا اندازهاي مشخصشد كه طي يك دورة پنجاههزارساله، به حساب مردمان رسيدگي ميشود؛ ولي موضوعي كه به آن پرداختهنشد، جايگاه جهانهاي سهگانه پس از آغاز رستاخيز است. به بررسي اين موضوع از ميان آيات قرآن كريم ميپردازيم:
بازگشتها
1. پيام يونسكو، شمارة 173 سال 1363 2. مقدمة تاريخچه زمان، هاوكينگ ـ ص يازده 3. شگفتيهاي كيهان ابراهيم ويكتوري ص 73 4. رجوع شود به اطلاعات علمي ـ 1/9/1366 ص10و11 5. تاريخچة زمان ص 146 |
|
وبالنّجم هم يهتدون
احمد شماع زاده
در چند نوشته از جمله ‹افلايتدبرون القرآن› آوردهام كه يك عرب بيابانگرد از آية ‹وبالنّجم هم يهتدون› يك برداشت را دارد، و يك كيهانشناس، برداشت ديگري؛ و هردو درست است. مورد اول را همه ميدانند و لابد تفاسير نيز پر از اين گونه برداشتهاي ساده و سادهانگارانه است؛ ولي مورد دوم، نتيجة شناختي است كه از قرآن كريم در طول عمر خود يافتهام؛ اما دليلي عيني و علمي براي آن نداشتم، تا امروز كه از كانال پنج تلويزيون فيلمي مستند زير عنوان ‹مستند پنج› در مورد سياهچالگان پخش ميشد؛ و به ديدن آن نشستم. در بخشي از اين فيلم آمدهبود: ‹از آنجا كه سياهچالهها از مرگ ستارگان بهوجودميآيند، پس در طول عمر كيهان، بايستي ميليونها سياهچاله بهوجودآمده باشد؛ ولي ما جز تعداد انگشتشماري از آنها را نمييابيم. چرا؟ زيرا نوري از خود بروز نميدهند تا ديدهشوند… ›
نمونهاي ديگر:
امروز(جمعه: 23/11/83) مشغول وراندازي ماهنامههاي نجوم چندسال پيش بودم كه درشمارة 86 و 87 آن، با اين عنوان برخورد كردم: «شكار كوتولههاي قهوهاي» با اينكه علاقة زيادي به خواندن آن نداشتم ولي مرا به ياد ‹وبالنجم هم يهتدون› انداخت. پيش خود گفتم نكند كيهانشناسان اين كوتولهها را هم ميخواهند با ‹ستارگان› به تور بيندازند؟ و بدين گونه بود كه مقاله را خواندم و ديدم كه درست است؛ و اين آيه كارايي خود را هنوز حفظكرده و گويا اين كارايي تمامي ندارد. بسمالله: |
|
الخنّسالجوارالكنّس
احمد شماع زاده
فلا اقسم بالخنّسالجوارالكنّس اين دو آية بسياركوتاه هم، دستكمي از ‹والنجم اذا هوي›(كه شرح آن در گفتار ‹سياهچالگان› گذشت) ندارد:
گزينة اول: اشاره به تشكيل سياهچالگان.
فرورفتن و انقباض براي ‹خنّس›،
گزينة دوم: كوتولههاي قهوهاي
معناهايي كه از ترجمههاي قرآن آوردهشد و معمولاً از تفسيرها گرفتهشدهاند، بويژه ترجمهاي كه مرحوم راميار آورده،(ستارگان سرگردان، سيّارههاي بازگردنده) و برخي بهگونهاي ناقص از آن بهرهبرداريكردهاند، نزديكترين معنا و تقريباً همان معنايي را ميرسانند كه كيهانشناسان براي كوتولههاي قهوهاي آوردهاند. توجهكنيد: «كوتولههاي قهوهاي از اجرام عجيبوغريب آسمانياند. نه سيارهاند، و نه ستاره. با اين حال خواص مشتركي با هردوي آنها دارند».(1)
بازگشتها:
1ـ بخشهاي كيهانشناسي اين مقاله كه ميان «» قرارگرفتهاست، از ماهنامة نجوم شمارة 86 ـ 87 گرفتهشده است. 2ـ روزنامة ايران 25/1/75 و اطلاعات ضميمه، 28/1/75 ، به نقل از خبرگزاريها. |
|
قرآن و حرکت منظومه شمسی
منصوره فرقانی
والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیرالعزیز العلیم لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر ولا اللیل سابق النهار وکل فلک یسبحون
تفسیر مجمع البیان:
درقول خدا،لمستقرلها، چند قول است .
پی نوشت ها:
1- یس ، 38-40 2- تفسیر شریف لاهیجی ، ج 3،ص747 3- تفسیر مجمع البیان، ج 20،ص403و405 4- تفسیر نمونه ،جلد18،ص381. 5- تفسیر نمونه ، ج18،ص390 6- پیام قران،ج8،ص155. 7- المیزان ،ج17،ص139و142 |
|
گسترش كيهان
احمد شماع زاده
«از ميان تمام پيشرفتهاي علمي سدة اخير، هيچيك هيبتانگيزتر يا مبهوتكنندهتر از كشف اين مطلب نبود كه جهان ما با انفجار عظيمي آغازشد و از آن زمان تا كنون همواره درحال گسترش است. اين نتيجهگيري آنچنان ژرف و اساسي است كه حتي اينشتين، راديكالترين دانشمند دوران نوين، بهزور آن را پذيرفت؛ چگونه عالم ميتوانست از هيچكجا پديدآيد؟ چهكسي ماشة آن را كشيد؟ و مادّهاي كه هماكنون شاهدش هستيم، از كجا آمد؟»
ادامة مقاله:
«بهزودي آشكارشد كه عالم ميتواند با اخترشناسان و نيز نظريهپردازان بازيكند(كاملاً اينگونه است و هنوز نيز دارد با آنان بازي ميكند ـ نگارنده) نخستيناندازهگيريهاي سرعت انبساط عالم اين معنا را ميرساند كه جهان تنها چندميليارد سال پيش بهوجودآمده كه بدينترتيب حتي از كرة زمين هم جوانتر مينمود».
ادامة مقاله:
«… آنان(فيزيكدانان) نميدانند كه چرا نيروي جاذبه گرانشي بهشدت از سه نيروي بنيادين ديگر يعني الكترومغناطيس، نيروي قوي و نيروي ضعيف، ضعيفتر است».
بازگشتها:
1. بخشهايي از مقالهاي از رابرت ماتيو، مندرج در Focus Dec. 2004 با ترجمة ع. فخر ياسري مندرج در روزنامة شرق 31/1/84 2. شرق: 17/1/84 به نقل از پارساسكاي دات كام 3. شرق: 29/2/83 4. شرق: 25/2/84 |
|
سازمان كيهان در قرآن
احمد شماع زاده
عظمت خداوند در سازمان كيهان است.
اشاره:
پس از بررسي آغاز آفرينش كيهان در قرآن زير عنوان «مهبانگ در قرآن»، و مشخصشدن شكل كيهان، اكنون شايستهاست به بررسي ساختار و سازوكار كيهان زير عنوان «سازمان كيهان» در اين كتاب شريف كه تبيينكنندة همهچيز است، بپردازيم.
بخشهاي كيهان و پيوندهاي آنها
اخيراً اخترشناسان به شواهد جديدي دست يافتهاند. دقيقترين نقشههاي تهيهشده از خوشههاي كيهاني، بيانگر آن است كه قسمت عمدة كيهان از تاريكي تشكيل شده است. كيهان از 75 درصد انرژي تاريك، 21 درصد مادة تاريك، و 4 درصد مادة معمولي تشكيل شدهاست.(1)
ديدگاه قرآن كريم
ربالسمواتوالارض و مابينهما و ربالمشارق انا زيناالسماءالدنيا بزينه الكواكب و حفظاً من كل شيطان مارد لايسّمّعون الي الملأ الاعلي و يقذفون منكل جانب(صافات: آيات 5 تا 8)
سه نكته:
ـ در معناي ‹ملأ› گفتهاند:
استناد علمي اين پذيرش:
دو فيزيكدان به نامهاي ليزا راندال از موسسة فناوري ماساچوست در كمبريج و رامان ساندرام از دانشگاه جان هاپكينز در بالتيمور(مريلند) تفسيري ارائهكردهاند كه بر طبق آن، بعد ديگري به ابعاد كنوني اضافهميشود. در مدلي كه آن دو ارائهدادند، ما در دنياي چهاربعدي زندگيميكنيم و ذرات گراويتون كه حامل نيروي گرانشي هستند، در بعدي ديگر واقعاند… آنان پيشبينيميكنند كه شتابدهندة بزرگ ‹هادرون› واقع در ‹جنوا› كه قراراست در سال 2007 شروعبهكاركند، ميتواند انرژي كافي را براي نفوذ يك گراويتون به دنياي ما فراهمسازد.(2)
ادامة بحث:
تنزيلاً ممن خلقالارض والسمواتالعلي(4) الرحمن عليالعرشاستوي(5)له ما فيالسّموات و ما فيالارض و ما بينهما و ما تحتالثري(طه: 6)
مراتب پيدايش جهانهاي سهگانه
در اين مورد، آيات نهم تا دوازدهم سورة فصلت گوياي نكات كيهانشناسي بسياري است كه شايسته است به اين آيات نيز بپردازيم:
با توجه به مراحل آفرينش كه در بخش مهبانگ آمد:
مرحلة اول مهبانگ، «خلق» است؛ يعني آفرينشي كلي در لحظهاي بسيار جزئي.
در پيرامون جهان پنهان
حدود شصت سال است كه ستارهشناسان مشغول اندازهگيري وزن كيهان هستند، ولي هنوز چيز قابل توجهي عايد آنان نشدهاست. سرعت گردش كهكشانها و مسير انباشت ستارگان، هر دو به اين موضوع اشارهدارند كه وزن كيهان ممكن است بيش از صد بار بيشتر از وزن كلي تمام ستارهها و سحابيهاي موجود در آن باشد… اين موضوع را ماهواره رونتگن در سال 1992 از طريق اشعه ايكس به دانشمندان آموخت و چون دانشمندان نميتوانستند چيزي را ببينند ولي وزن آن را محاسبهكردهبودند، عنوان «ماده سياه» را برآن نهادند. با اين حال ماهواره رونتگن تنها توانست ماده سياه را وزنكند ولي ماهيت آن را تشخيصنداد. بداست كه 99% كيهان را نتوانيم مشاهدهكنيم ولي بدتر آن است كه 90 درصد از اين جهان ناپيداي 99 درصدي از پروتونها و نوترونهايي كه ما آنها را ميشناسيم تشكيلنشدهباشد.(3)
در پيرامون جهان نورونيرو(ملكوت ـ مشارق)
اين بخش از كيهان كه بين دو بخش پيدا و پنهان قرارگرفته، طبق آيات پيشين و آياتي كه از اين پس خواهدآمد، داراي ويژگيهايياست؛ بدين قرار:
شمار نيروها و تحول در آنها
گفتنياست از ديدگاه قرآن، نهتنها جهانهاي پيدا و پنهان در تغيير و تبادل هستند، بلكه جهان ميانه نيز از ثبات برخوردار نيست. در زمينة شمار نيروها و تحول در آنها، گفتار قرآن چنين است:
نقش نگهباني و نگهدارندگي فرشتگان
همانگونه كه از آية اول مربوط به تقسيمبندي كيهان استنباطشد، بخش ميانجي دو بخش جهان پيدا و پنهان، نگهبان و نگاهدارندة اين دو بخشاست؛ و نيز اين آيات:
نقش سازندگي و كارگزاري فرشتگان
سورهها: در قرآن كريم چهار سوره هست كه با برشمردن صفات فرشتگان و سوگنديادكردن به آن صفات، آغاز ميشود و نام آن سورهها نيز اولين و مهمترين صفت است: صافات، مرسلات، نازعات، و ذاريات.
استدلال موضوع با توجه به يافتههاي كيهانشناسي
ممكن است برخي ستارهشناسان جوان بر اين نظر خردهبگيرند و بگويند ما روند شكلگيري ستارگان را ميدانيم و به چنين موضوعي برخوردنكردهايم. به اين دسته از منتقدان بايد گفت هنوز نايافتههاي فراواني در مورد آفرينش بسياري چيزها از جمله ستارگان وجوددارد و ما نبايد دانستههاي علمي خود را تمامشده و كامل بدانيم؛ بلكه همواره بايد در جستوجوي دانش يعني دانشجو باشيم.
نقش فرشتگان در تنظيم كار كيهان
وظيفة كارگزاران كيهاني با آمادهسازي و توليد ستارگان و گسيل آنها به جهان پيدا به پايان نميرسد، بلكه حفظ و نگهداري اين ستارگان و آنچه كه به آنها مربوط است، نيز برعهدة اين كارگزاران است.
در پيرامون جهان پيدا
حدود دويست ميليارد كهكشان كه هر كدام داراي تقريبا دويست ميليارد ستاره(همچون خورشيد) است، به وسيلة تلسكوپها قابل تشخيص است. اما اين تعداد فقط چهار در صد از محل گيتي را تشكيل ميدهد.(7) گوشهاي از بزرگي و عظمت عالم پيدا در ‹مهبانگ در قرآن› آوردهشد. قرآن كريم آيات بسياري دارد كه ويژگيهاي جهان پيدا را به عنوان پنداموزي، بيان ميكنند.
سازوكار سه بخش كيهان با يكديگر
روز اول مرداد 1383، شبكه اول صدا و سيما از منابع خبري انگليس گزارشكرد كه پروفسور استفان هاوكينگ در يك كنفرانس كيهانشناسي كه در دوبلين برگزارشدهبود، طي مقالهاي اعلامكردهاست فرضية خود را مبني بر اينكه قدرت جاذبة سياهچالهها به آن اندازهاي است كه حتي نور نميتواند از آن فراركند، اصلاحكرده و به اين نتيجه رسيدهاست كه سياهچالهها بهگونهاي عمل ميكنند كه گاهي ممكن است برخي اطلاعات، قدرت گريز از آنها را داشتهباشند و برخي مواد ميتوانند از آن خارج شوند.
كوششي ديگر پيرامون انرژي تاريك
«چندين دهه است كه فيزيكدانان و ستارهشناسان ميدانند ذرات متعارف پيرامون ما تشكيل دهندة اتمها و ستارهها و بدن ما، و تنها كسر كوچكي از كل جرم كيهان هستند. بقية جرم كيهان متعلق به ماده تاريك است كه هويت آن تا به حال ناشناخته باقي مانده است. دانشمندان عقيده دارند كه ذرات سنگين گوناگوني به زمين ميرسند و از ميان آن ميگذرند، بدون آنكه با مواد سازندة كرة زمين برهمكنش داشتهباشند. اين ذرات بهندرت با مواد معمولي واكنش نشان ميدهند. بنابراين بدون آنكه مشاهدهشوند از ميان اجرام معمولي از جمله زمين ميگذرند… آزمايش سي. دي. ام. اس. آي. آي.(پروژة جستوجو براي مادة تاريك در دماي پايين) بهمنظور مشاهدة گونة خاصي از اين نوع ذرات طراحي شدهاست. اگر اين ذرات مشاهده شوند، در واقع اولين نوري خواهد بود كه به دنياي پررمز وراز ماده تاريك خواهدتابيد؛ و نيز مدرك خوبي براي اثبات صحت نظرية ابرتقارن بهدست خواهدآمد. نظرية ابرتقارن نظريهاي مافوق نظريههاي متداول فيزيك است.» (10)
ساختار كيهان
فلا اقسم بمواقع النّجوم و انّه لقسم لو تعلمون عظيم
جايگاه و منزلت ‹عرش›
تاكنون هرچه از عرش سخنرفت(بازگشت به بخش مهبانگ در قرآن) پيرامون صفتها و ويژگيهاي آن بود و دربارة چيستي آن كمتر گفتهاي آمد؛ البته چيستي آن تاكنون بر كسي آشكارنشده؛ ولي جايگاه آن دستكم براي نشاندادن ساختار كيهان ضروري بهنظرميرسد. براي شناخت آن نيز بايد به آيات قرآن و ريزهكاريهاي مربوط به آن متوسلشويم:
جايگاه و منزلت ‹كرسي›
با وجود آيات بسياري كه در مورد عرش در قرآن آمده، پيرامون كرسي تنها يك آيه وجوددارد كه در اين تفاوت شمار آيهها نيز نكتهاي نهفته است:
چگونگي عرش و كرسي
از روايتهاي معدود ولي بسيارمهمي كه در اين زمينه وجوددارد و در ‹قاموس قرآن› آمده، بهرهمندميشويم:
نتيجهگيري:
ـ سنگيني كيهان در عرش است و گستردگي كيهان در كرسي است.
بحر مسجور چيست؟
اين واژه كه مانند ‹كرسي› تنها يك بار در قرآن آمده و خداوند درقالب يك آية دو واژهاي به آن سوگنديادكرده، يك واژة مركب است كه مفسرين قرآن به دليل برداشتهاي مختلفي كه از معناي ‹مسجور› كردهاند،(برخي معناي ‹پر، مالامال، متلاطم› و برخي ديگر معناي ‹برافروخته، شعلهور، گداخته› آن را گرفتهاند.)، به نتيجهاي پسنديده و پذيرفتني دربارة مفهوم ‹بحر مسجور› نرسيدهاند.
تفسير آيات ‹طور›
والطّور و كتاب مسطور في رق منشور والبيتالمعمور والسقفالمرفوع والبحرالمسجور(طور: 1تا6)
جنبندگان در كيهان
تاكنون موضوعهاي بسياري پيرامون ساختار كيهان بيانشد، ولي ظاهراً نكتة مهمي باقيمانده كه بدون آن ساختار كيهان ناقص است. زيرا تاكنون به ماده و نيرو پرداختهشد، و اشارهاي به منظور آفرينش از اينهمه آفريدنها نشد. باز هم نگاهي بيفكنيم بر قرآن كريم كه همهچيز را پيش از ديگران به ما گفته تا به بيراهه نرويم:
بازگشتها
1. شرق: 19/3/83 و نوروز 83 2. شرق: 25/2/84 3. برگرفته از مقالة نيوزويك، ترجمه و توضيح نگارنده، مندرج در اطلاعات علمي، بهمنماه 1374 4. مقدمة تاريخچة زمان هاوكينگ صفحة سيزده ، و روزنامة ايران: 26/4/75 5. اطلاعات بينالمللي: 8/9/78 6. نجوم شمارة 70 مقالة پادماده 7. شرق: 3/10/82 8. شرق: 7/5/83 9. همشهري: 19/12/82 ص16علمي 10.شرق: 22/2/83 11. نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة دستاوردهاي شگرف هابل 12. پيام يونسكو: مهرماه 1365 13. نجوم ـ شمارة 72 ـ اخبار 14. نجوم ـ شمارة 76 و 77 مقالة پيشين 15. شرق: 16/10/83 صفحة علم |
|
موجودات زنده در آسمانها
دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
آسمان يكي از شورانگيزترين موضوعات فكري بشر بوده است و اين فكر كه آيا در آسمان موجودات زنده يا عاقل ديگري وجود دارد يا ندارد يكي از دغدغههاي بشر است . برخي آيات قرآن به وجود موجوداتي زنده در آسمان اشاره دارد. مفسران و صاحبنظران در اين مورد به اين آيات استدلال كردهاند:
تاريخچه:
انسانها بر اساس هيئت بطلميوسي قرنها فكر ميكردند كه ستارگان ميخهاي كوبيده بر سقف آسمان هستند[9] ولي پس از پيدايش هيئت جديد كپرنيكي و كشفيات تازه در پهنه آسمان به فكر وجود موجودات عاقل و متفكر در كرات ديگر افتادند و در اين مورد به تفكر و جستجو پرداختند و قسمتي از تلاش بشر براي صعود به آسمانها در پي همين جستجوگري بوده است.
اسرار علمي:
در اينجا آيات را به صورت جداگانه ميآوريم نظرات مفسران و صاحبنظران را در مورد آنها مرور ميكنيم:
بررسي :
در مورد انطباق ايه فوق ( شوري / 29) با وجود حيات و موجودات زنده در كرات ديگر تذكر چند نكته لازم است:
ب ـ آياتي كه تعبير « مشارق و مغارب » و « العالمين» دارد:
برخي از صاحبنظران از تعبير « مشارق ومغارب» (معارج / 40 - صافات /5) در قرآن و نيز از كلمه « العالمين» (جهانها) كه هفتاد و سه مرتبه در قرآن آمده است، خواستهاند استفاده كنند كه :
بررسي:
1ـ كلمه « العالمين » جمع عالم و از ريشه « العلم» به معني اثر و نشانه است و لذا به نشانههاي راهها و پرچمها سپاه نيز علم گويند. اما در مورد اينكه به جهان « عالم » گويند و در قرآن تعبير « عالمين» آمده چند احتمال وجود دارد.
ج ـ آياتي كه تعبير « من في السموات » و « ما في السموات » و امثال آنها دارد:
يكي از صاحبنظران مينويسد: با وجود اين ميتوانيم بگوييم عقل متفكر منحصر به اين عالم هستي نيست زيرا موجود شبيه انسان در بعضي از ستارگان (سيارات) ديگر نيز يافت ميشود در حالي كه تنها در كهكشان ما بر حسب محاسبات رياضي احتمالي، تعداد ستارگان از دو ميليون كمتر نيست و از نقطه نظر ديني، بدون شك شبيه انسان در غير زمين وجود دارد به اين سخن خداوند متعال توجه بفرماييد:
د: « لايسمعون الي الملا الاعلي » [41]
يكي از نويسندگان اين آيه را اينگونه ترجمه كرده است: « به طوري كه نميتوانند به سوي مردم بالاتر گوش فرا دارند»
هـ ـ « الله الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن»[44]
« خدا همان كسي است كه هفت آسمان و همانند آنها ( هفت ) زمين آفريد. »
بررسي :
در مورد كلمه « مثلهن » ( زمين مثل آسمانها ) مفسران بسيار سخن گفتهاند كه آيا مراد شباهت در تعداد يا شباهت در تركيب و ... است.[47]
جمعبندي و نتيجهگيري:
با توجه به آيات و تفاسير و نكات علمي و بررسي كه از هر آيه نموديم ميتوانيم بگوييم كه :
منابع و پينوشتها
[1]شورا / 29 . [2] رحمن /29. [3] نحل /49. [4] اسراء / 44. [5] طلاق /12. [6] انبياء/4. [7] صافات / 6ـ 8. [8] ترجمه اين آيه از : مهندس جعفر رضاييفر، قرآن و آخرين پديدههاي علمي، ص 133. [9] براي اطلاعات بيشتر از هيئت جديد و قديم ر.ك: مبحث حركت خورشيد در همين نوشتار. [10] ايزاك آسيموف، اكتشافات قرن بيستم (سيارات)، ص 67ـ68، ترجمه علي رضا توكلي صابري. [11] استاد حسين نوري، دانش عصر فضل، ص 168 به نقل از اطلاعات، 7/7/1343. [12] استاد حسين نوري، دانش عصر فضا، ص 168، از دانستنيهاي جهان علم، 227 نقل ميكند. [13] همان، ص 167. [14] القرآن و العلم الحديث ، ص 200 ـ 214. [15] همان، ص 209. [16] قرآن و علم امروز، ص 221 ـ 222 و دراصل عربي كتاب: اضواء من القرآن علي الانسان و نشأة الكون ، مكتبة دارالفتح، دمشق 1390 هـ ، ص 228. [17] همان، ص 222 و 223. [18] شوري /29. [19] برگرفته از الميزان، ج 18، ص 58. [20] برگرفته از تفسير نمونه، ج 20، ص 436ـ439. [21] سفينة البحار. ج 2، ص 574ماده « نجم» از تفسير علي بن ابراهيم نقل ميكند. [22] القرآن و العلم الحديث ، ص 214 ـ 216. [23] قرآن و علم روز، ص 229. [24] الكشاف ، ج 4، ص 225، المكتب الاعلام الاسلامي، قم ، 1416 ق. [25] فخر رازي، التفسير الكبير، ج 27، ص 171، طبع سوم ، بيتا، بينا، بيجا. [26] دانش عصر فضا، ص 168ـ169. [27] استاد علامه سيد محمد حسين طباطبائي، اعجاز قرآن، ص 15، ويراسته علي رضا ميرزا محمد. [28] عباسعلي محمودي، ساكنان آسمان از نظر قرآن ،ص 95ـ99. [29] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165ـ166. [30] ر.ك: مصطفي زماني،پيشگوييهاي علمي قرآن، ص 34ـ35، انتشارات پيام اسلام،1350 ش. [31] ر.ك: مصطفي زماني،پيشگوييهاي علمي قرآن، ص 34ـ35، انتشارات پيام اسلام،1350 ش. [32] ر.ك: مفردات راغب اصفهاني، ماده علم. [33] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 30. [34] تفسير المنار، ج 1، ص 51. [35] ر.ك: تفسير نمونه، ج 25، ص 45 و نيز اطيب البيان، ج 13، ص 198 وتفسير صافي، ج 5، ص 229 و نورالثقلين،ج 5، ص 420. [36] انبياء/4. [37] رحمن /29. [38] ر.ك: دكتر محمد جمال الدين الفندي، شگفتيهاي اعجاز در قرآن كريم، ترجمه سيد حسين ميردامادي، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي، آستان قدس رضوي، 1371 ش، ص 139ـ140. [39] القرآن و العلم و الحديث ، ص 215. [40] عبدالغني الخطيب ، قرآن و علم امروز، ص 228ـ238، ترجمه دكتر اسدالله مبشري. (عبارت فوق در ص 230 است.) [41] صافات /8. [42] مهندس جعفر رضايي فر، قرآن و آخرين پديدههاي علمي (اعجاز علمي قرآن)، ص 133ـ135. [43] تفسير نمونه، ج 19، ص 18. [44] طلاق /12. [45] مقايسه آي ميان تورات،انجيل، قرآن و علم ،ص 189ـ192. [46] همان، ص 198 و 199. [47] ر.ك: تفسير الميزان، ج 19، ص 326 و نيز تفسير اطيب البيان، ذيل آيه طلاق/12. و نيز بحث هفت آسمان در همين نوشتار. |
برج: بناى بلند و شاخصاين كلمه در زبان فارسى به هر بناى شاخص اعم از قلعه، كاخ، بارو، كوشك و هر ساختمان بلند يا وسيع ديگر گفته مىشود و بناهاى تاريخى زيادى در ايران به نام برج معروف هستند؛ در اصطلاح هيئت به منزلگاه ستارگان و نيز به هريك از ماههاى دوازدهگانه سال در روز شمار شمسى گفته مىشود. زبان دانان عرب به دليل وجود همخانوادههاى فراوان و در بسيارى موارد ناسازگار با هم، در شناسايى ريشه اين كلمه دچار سردرگمى شده و احياناً براى آن دو اصل مستقل ياد كردهاند: ظهور و پناهگاه. برخى نيز جهت برقرارى ارتباط بين اين واژه با ديگر همخانوادههاى آن مانند تبرّج به دو شاخصه بلندى و در معرض ديد بودن در تعريف برج اشاره كردهاند بعضى هم اصل آن را ظهور دانسته و براى تعميم اين مفهوم به منظور شمول بر همه مشتقات اين ريشه كوشيدهاند. اين در حالى است كه ريشه شناسان، برج به معناى مورد نظر را از واژگان معرّب شمرده، براى آن سابقهاى يونانى و به تبع آن سريانى قائلاند.واژه پِرگِس در يونانى به معناى كنگرههاى روى باروى شهر، در زبان سريانى با اندكى تغيير به معناى مناره، كنگره و ماندگاه مسافران و به همين مناسبت در خصوص توقفگاه اجرام آسمانى به كار رفته و به احتمال بسيار اصطلاحى نظامى در شام و عربستان شمالى از مناطق تحت نفوذ روميان بوده و از آن به گويشهاى آرامى و سپس عربى پا گذاشته وبا پذيرش قواعد جمع عربى به شكل بروج در قرآن به كار رفته است. واژه برج در عربى نيز مانند فارسى كاربردى وسيع داشته، بر هر بناى شاخص اطلاق مىشود. مطالعه سير تاريخى اين واژه در كتابهاى لغت نشان مىدهد كه برج در آغاز تنها بر باروهاى ساخه شده بر گوشههاى ديوارهاى شهر، قلعهها و كاخها اطلاق مىشده و سپس دچار توسعه معنايى شده، بر خود آن بناها نيز صرف نظر از وجود بارو گفته شده است. واژه برج به شكل جمع مكسّر (بروج) 4 بار در قرآن آمده كه تنها يك مورد آن به معناى مورد نظر است (نساء/ 4، 78) و بقيه موارد به برجهاى آسمان به معناى منزلگاه ستارگان ارتباط دارد. (=>بروج) افزون بر واژه بروج، كليدواژههاى «صرح: خانه و بناى مرتفع و قابل ديد» ، «قصر* و صحن و سرا» و نيز «برج و قلعه» ، «حصن: مكان و بناى بلند و غير قابل دسترس و محفوظ و مطمئن و نيز دژ دفاعى» ، «صياصى: دژهاى دفاعى و غير قابل نفوذ و نيز قصر» ، «مصانع: قلعه و حصن» و «قصر: كاخ بلند و محكم و استوار» نيز در مواردى به برج معنا شده يا در تعريف برج از آنها ياد شده است. در واقع تفكيك چندان مشخصى بين برج و ديگر بناهاى مشابه در قرآن برقرار نشده و مفسران نيز در بسيارى موارد هر واژه را به ديگرى معنا كرده و تفاوت چندانى بين آنها نديدهاند. اين نابسامانى در تعريف واژگان تا اندازه زيادى متأثر از وضعيت زندگى عرب شمال در دوره قبل از اسلام است كه عمدتاً در خيمهها يا خانههاى بسيار ابتدايى زندگى كرده و ساختمانهاى شاخص در زندگى آنها كاربرد چندانى نداشته، تنها در حين مسافرت به مناطق اطراف از جمله شام و يمن و ايران به چنين بناهايى برمىخورد يا در ارتباط با برخى اقوام مهاجر مانند يهوديان كه در چنين بناهايى زندگى مىكردند يا در موقعيتهاى جنگى از آنها استفاده مىكردند با چنين بناهايى آشنا مىشود؛ ازاينرو عمده واژگان مربوطه را نيز از زبانهاى پيرامونى به استعاره گرفته و به طور طبيعى تفاوتهاى كاركردى هر بنا را مورد توجه ويژه قرار نداده، همه را به نوعى يكسان مىشمرد. آيه 78 نساء/ 4 به ناگزيرى مرگ براى انسانها هر چند در برجهاى محكم و استوار پناه برند، اشاره دارد: «اَينَما تَكونوا يُدرِككُمُ المَوتُ ولَو كُنتُم فى بُروج مُشَيَّدَة» . روشن است كه منظور از برج در آيه الزاماً بنايى ويژه و متفاوت با قلعه، قصر و... نيست، بلكه هرگونه ساختمان محكم و به ظاهر نفوذناپذير مورد نظر است. برخى نيز احتمال دادهاند كه بروج* در اين آيه نيز به معناى برجهاى آسمان است و آيه گوياى آن است كه انسان حتى اگر به آسمان يا كرات آن پناه برد باز در نهايت مرگ او را خواهد ربود. مفسران معمولا ذيل اين آيه به داستان زنى اشاره مىكنند كه همسرش برجى بلند برايش ساخت تا او را از مرگ در امان نگه دارد؛ اما آن زن سرانجام با زهر عنكبوتى كه توانسته بود از برج بالا رود كشته شد. در نمونه ديگرى از آيات برخوردارى اقوام گذشته از كاخهايى در دشت وكوهستان (اعراف/ 7، 74) و نيز بناهاى مرتفع قوم عاد بر بالاى بلنديها (شعراء/ 26، 129) ياد شده و به آثار بر جاى مانده از گذشتگان و از جمله بناهاى بلند و محكم و استوار كه امروز تهى از ساكنان خويش، ويران گشته اشاره شده است: «فَكَاَيِّن مِن قَريَة اَهلَكنـها وهِىَ ظالِمَةٌ فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُروشِها وبِئر مُعَطَّـلَة و قَصر مَشيد» . (حجّ/ 22، 45) در مجموعه ديگرى از آيات از برخى كافران اهل كتاب ياد شده كه تنها از درون مناطق امن و از پشت ديوارهاى بلند به مقابله با پيامبر برخاسته، شهامت رويارويى با وى را ندارند. (حشر/ 59، 14) آنان گمان مىكنند كه بناهاى محكم و استوارشان مىتواند ايشان را در برابر خداوند محافظت كند: «ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ» . (حشر/59، 2) سرانجام خداوند مسلمانان را بر آنان چيره ساخته، آنان را از پناهگاههايشان بيرون آورد و برخى را كشتند و ديگران را اسير كردند: «واَنزَلَ الَّذينَ ظـهَروهُم مِن اَهلِ الكِتـبِ مِن صَياصيهِم وقَذَفَ فى قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَريقـًا تَقتُلونَ وتَأسِرونَ فَريقـا» . (احزاب/ 33، 26) مفسران آيات سوره حشر را در شأن بنى نضير و آيه احزاب را در شأن بنى قريظه شمردهاند. در آيه ديگرى از ماجراى ستيزهجويى فرعون با خداوند ياد شده است. وى از وزيرش مىخواهد كه برايش بنايى بزرگ و بلند بسازد تا بر فراز آن رود و از وجود معبودى غير از خود آگاه گردد، گرچه احتمال وجود چنين خدايى را دور از ذهن شمرده، موسى را دروغگو مىپندارد: «يـاَيُّهَا المَلاَُ ما عَلِمتُ لَكُم مِن اِلـه غَيرى فَاَوقِد لى يـهـمـنُ عَلَى الطّينِ فَاجعَل لى صَرحـًا لَعَلّى اَطَّـلِعُ اِلى اِلـهِ موسى واِنّى لاََظُنُّهُ مِنَ الكـذِبين» . (قصص/28، 38 و نيز نك: غافر/ 40، 36 ـ 37). مفسران در تكميل اين داستان چنين افزودهاند كه فرعون پس از اتمام بناى برج بر فراز آن رفته، تيرى به آسمان رها كرد و چون خونآلود بازگشت، ادعا كرد كه بر خداى موسى چيره گشته است. مفسران ذيل آيه 26 نحل/ 16 نيز داستان مشابهى از نمرود ذكر كردهاند. در اين آيه از ناكارآمدى مكر برخى گذشتگان و فروپاشى آنان از اساس و بنيان ياد شده است: «قَد مَكَرَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم فَاَتَى اللّهُ بُنيـنَهُم مِنَ القَواعِدِ» . گفته شده كه اين آيه درباره برج بابل است كه نمرود آن را براى رويارويى با خداوند ساخته بود؛ ولى سرانجام به فرمان خدا فرو ريخت. اين برج در منابع اسلامى داراى 5000 ذراع طول و 3000 ذراع عرض دانسته شده است. در ماجراى ملاقات سليمان و ملكه سبأ از محلى با تعبير «صَرْح» ياد شده كه سليمان از ملكه مىخواهد در آن پا گذارد: «قيلَ لَهَا ادخُلِى الصَّرحَ» . (نمل/ 27، 44) منظور از صرح را خانه بلند و برجسته و شاخص دانستهاند. قرآن كريم در ادامه آيه اين مكان را كاخى ساخته شده از بلور دانسته است: «صَرحٌ مُمَرَّدٌ مِن قَوارير» (نمل /27،44). منابعبصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ ترتيب كتاب العين؛ تفسير المنار؛ تهذيب اللغه؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ السيرة النبويه، ابنهشام؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ قاموس كتاب مقدس؛ كتاب مقدس؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مجمعالبحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ المصباح المنير؛ معجم الفاظ القرآن؛ معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع؛ معجم مقاييس اللغه؛ المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام؛ النكت والعيون، ماوردى؛ واژههاى دخيل در قرآن مجيد.محمد جواد معمورى [108]. لغت نامه، ج3، ص3919ـ3920، «برج». [109]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [110]. مقاييس اللغه، ج1، ص238، «برج»؛ بصائر ذوى التمييز، ج2، ص234. [111]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [112]. التحقيق، ج1، ص242 - 243، «برج». [113]. واژههاى دخيل، ص140ـ141. [114]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [115]. ترتيب العين، ص74، «برج». [116]. الصحاح، ج1، ص299، «برج». [117]. مقاييس اللغه، ج1، ص238؛ مجمع البحرين، ج1، ص176، «برج». [118]. مقاييس اللغه، ج1، ص238؛ المصباح، ص337، «برج». [119]. تهذيب اللغه، ج4، ص237، «صرح». [120]. التحقيق، ج6، ص221، «صرح». [121]. المصباح، ص139، «حصن». [122]. مقاييس اللغه، ج1، ص238، «برج». [123]. الصحاح، ج1، ص299، «برج». [124]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [125]. تهذيب اللغه، ج12، ص265،«صيص». [126]. لسان العرب، ج1، ص359؛ المفصل، ج5، ص454، 520. [127]. جامع البيان، مج10، ص17، ص238 - 239؛ معجم الفاظ القرآن، ج2، ص373. [128]. روضالجنان، ج6، ص25؛ مجمع البحرين، ج1، ص176، «برج». [129]. تفسير ماوردى، ج1، ص507؛ كشفالاسرار، ج2، ص591 - 592؛ مجمع البيان، ج7، ص398؛ ج8، ص815. [130]. المفصل، ج5، ص447ـ456؛ واژههاى دخيل، ص140 - 141، 179. [131]. مجمعالبيان، ج3، ص120؛ روض الجنان، ج6، ص25؛ تفسير المنار، ج5، ص266. [132]. بصائر ذوى التمييز، ج2، ص234؛ الدرالمنثور، ج2، ص595؛ روح المعانى، مج4، ج5، ص129. [133]. جامعالبيان، مج4، ج5، ص236ـ237؛ كشف الاسرار، ج2، ص600ـ601؛ الدرالمنثور، ج2، ص330. [134]. التبيان، ج8، ص44ـ45. [135]. جامع البيان، مج10، ج17، ص236؛ الدرالمنثور، ج6، ص61. [136]. جامع البيان، مج14، ج28، ص61؛ مجمع البيان، ج9، ص396. [137]. بصائر ذوى التمييز، ج2، ص472. [138]. جامعالبيان، مج14، ج28، ص36ـ39؛ مجمعالبيان، ج9، ص386ـ387. [139]. السيرة النبويه، ج3، ص249 ـ0 25؛ جامعالبيان، مج11، ج21، ص181 ـ 186. [140]. كشف الاسرار، ج7، ص305ـ306؛ مجمع البيان، ج7، ص398؛ ج8، ص815. [141]. جامع البيان، مج11، ج20، ص96؛ كشف الاسرار، 305. [142]. كتاب مقدس، تكوين 11 : 1ـ9؛ قاموس كتاب مقدس، ص155. [143]. جامعالبيان، مج8، ج24، ص130؛ تفسير قرطبى، ج10، ص65؛ روحالمعانى، مج8، ج14، ص185. [144]. معجم ما استعجم، ج1، ص219؛ تفسير قرطبى، ج10، ص69. [145]. بصائر ذوى المتييز، ج3، ص409. [146]. جامع البيان، مج11، ج19، ص209؛ مجمع البيان، ج7، ص351. |
بروج: برجهاى آسمانواژه برج در فارسى و عربى مشترك و در فارسى ميانه نيز وجود داشته است. بناى مرتفع، استوار و قلعه مانند را برج گويند؛ همچنين به هريك از12 خانه فرضى خورشيد (منطقةالبروج)، برج اطلاق مىشود. اين واژه در عربى، در معانى گوناگونى مانند دژ، كاخ، ستاره بزرگ و درخشان، گشادى چشم، فاصله ميان دو ابرو به كار رفته است. وجه اشتراك همه اين معانى را مىتوان ظهور و ارتفاع دانست.واژهشناسان معاصر آن را از اصلى يونانىـرومى دانستهاند كه از طريق سريانى ياآرامى به عربى راه يافته است؛ همچنين احتمال دادهاند كه واژهاى سريانى و اصطلاحى نظامى بوده كه روميان آن را در شام و عربستان رواج دادهاند و از آنجا وارد گويشهاى آرامى و سپس عربستان جنوبى شده است. اين لفظ در عبرى هم به معناى منزلگاه است و براى منازل آفتاب به كار مىرفته كه اشاره به 12برج منطقة البروج است و در يهودا، مظهر عبادت بتپرستانه بودهاست. تقسيم آسمان به برجها، نخستين بار در بينالنهرين و اواخر دوره بابلى انجام گرفته و از آنجا به يونان راه يافته است. در يونان باستان مسير ظاهرى حركت خورشيد بين ستارگان در يك سال به 12 قسمت مساوى (برج) تقسيم مىشده است. هر برج را نيز با صورت فلكى محاذى آن كه غالباً نشان حيوانى بوده، مىخواندند و ازاينرو، دايرةالبروج، در يونانى به دايره حيوانات تعبير شده است. مدارهاى ماه و ستارگان نيز تقريباً با دايرةالبروج هم صفحهاند و ماه و سيارات همواره در ميان برجها ديده مىشوند، بدين سبب برجها از عوامل اصلى احكام نجوم و طالع بينى هستند. نام صورتهاى فلكى منطقة البروج كه از نقطه اعتدال بهارى در مشرق آغاز مىشوند، بدين ترتيب است: حَمَل، ثَور، جَوزاء (بروج ربيعيّه)، سَرَطان، اَسَد، سُنبُله (بروج صَيفيّه)، ميزان، عقرب، قوس (بروج خَريفيّه)، جَدْى، دَلو، حُوت (بروج شَتَويّه). برخى معتقدند بروج دوازده گانه براى عرب جاهلى ناشناخته بود، زيرا آنها در علم هيئت پيشرفته نبودند تا نيازى به ثبت و شناسايى بروج و سير سيارات در آن داشته باشند؛ ولى به اعتقاد برخى ديگر نشانههايى بر آشنايى آنان با آسمان و برجهاى آن وجود دارد، به ويژه اينكه آنان با يهوديان شبه جزيره و مسيحيان در ارتباط بودند و از دانشهاى آنان استفاده مىكردند. واژه بروج (جمع برج) 4 بار در قرآن آمده است و جز يك بار كه به معناى دژ و قلعه است (نساء/4،78) معناى عام ستاره يا برجهاى آسمان* دارد. (حجر/15،16؛ فرقان/25،61؛ بروج/85،1) البته برخى، بروج در هر 4 آيه را به معناى دژ و قلعه براى دفاع از چيزى دانستهاند كه مورد اول مربوط به دژهاى زمينى براى دفاع در برابر دشمنان و سه مورد ديگر مربوط به جايگاه ستارگان است كه دژهايى آسمانى براى دفع شياطين هستند. آيات 16 ـ 17 حجر/15 قرينهاى بر تفسير بروج به دژهاى آسمانى شمرده شده است. نام هشتاد و پنجمين سوره قرآن هم بروج است كه در نخستين آيه آن خداوند به آسمان داراى برجها سوگند ياد كرده است: «والسَّماءِ ذاتِ البُروج» . برخى نيز در تفسير حركت خورشيد* به سوى قرارگاهش در آيه 38 يس/36 به گونهاى به برجهاى آسمان اشاره داشتهاند. دستهاى از مفسران، بروج را اشاره به برجهاى دوازدهگانه پنداشتهاند و برخى از ايشان بر اين عقيدهاند كه آشنايى عرب با نظام حركت خورشيد در ميان برجها و حساب سال از روى آن، سبب شده است كه خداوند بر اثبات وحدانيت خود از شكوه و زيبايى برجهاى آسمان سخن گويد: «ولَقَد جَعَلنا فِىالسَّماءِ بُروجـًا و زَيَّنّـها لِلنّـظِرين» (حجر/15،16)؛ اما ديگران بروج در قرآن را به معناى ستارگان درخشان آسمان دانستهاند و برخى بر اين سخن دليل آوردهاند كه اينگونه تصورات درباره هيئت آسمان و ستارهها، سالها پس از نزول آيات به فرهنگ مسلمانان راه يافت و افزون بر آن، بروج دوازدهگانه يونانى، بروجى اعتبارىاند كه يونانيان قديم، نام آنها را از نامهاى خدايان خود گرفتهاند، بنابراين، اصطلاح و نامگذارى خاص بروج بر اين مجموعه ستارگان خاص بايد از همان تعبير قرآنى گرفته شده باشد؛ نه آنكه اين آيه را بر آن نظرهاى هيئتى تطبيق كنيم. اقوال ديگرى هم در اين زمينه وجود دارد؛ برخى مراد از بروج را قصرهاى آسمان دانستهاند كه از طلاى سرخ و زبرجد سبز و نقره سفيد و گوهر و مرواريد ساخته شده و جايگاه عبادت فرشتگان در آسمانهاست، چنانكه مساجد، عبادتگاه انسانها در زمين است. جايگاه ستارگان، درهاى آسمان، 12 امام معصوم، آبو ريگ و همچنين درجات آسمانِ روح انسان از ديگر تفسيرها و تأويلها در اين زمينه است. تفسير ديگرى نيز با توجه به معناى لغوى برج ارائه شده، مبنى بر اينكه ساختمانهايى با برج و باروهايى عظيم و فروزان در ستارگان وجود دارد كه اشارهاى ضمنى به وجود نوعى ساكن و نگهبان در آنهاست. منابعالاختصاص؛ البرهان فى علوم القرآن؛ بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب؛ بيان السعادة فى مقامات العباده؛ پرتوى از قرآن؛ تاريخ نجوم اسلامى؛ التبيان فى تفسير القرآن؛ تفسير احسن الحديث؛ تفسير الالفاظ الدخيلة العربية مع ذكر اصلها بحروفه؛ تفسير البصائر؛ تفسير التحريروالتنوير؛ تفسير غريب القرآن الكريم؛ تفسير القمى؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ دائرة معارف القرن العشرين؛ رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء؛ زادالمسير فى علم التفسير؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى؛ فرهنگ كوچك زبان پهلوى؛ قاموس قرآن؛ قاموس كتاب مقدس؛ القاموس المحيط؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ معانى القرآن و اعرابه؛ معجم احاديث المهدى(عج)؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المفصل فى تاريخ العرب قبلالاسلام؛ موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ النكت والعيون، ماوردى؛ واژههاى دخيل در قرآن مجيد.
Britanica.
الهه هاديان رسنانى [1]. فرهنگ كوچك زبان پهلوى، ص196، «برج». [2]. لغت نامه، ج3، ص3919، «برج». [3]. همان، ج3، ص3920. [4]. مفردات، ص115، «برج»؛ كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص320. [5]. مفردات، ص115، «برج»؛ كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص320. [6]. الصحاح، ج1، ص299؛ القاموس المحيط، ج1، ص283؛ لسان العرب، ج3، ص359، برج. [7]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [8]. لسان العرب، ج1، ص359، «برج». [9]. فرهنگ تطبيقى عربى، ج1، ص58؛ تفسير الالفاظ الدخيله، ص8، «برج». [10]. واژههاى دخيل، ص140ـ141. [11]. قاموس كتاب مقدس، ص175. [12]. لغتنامه، ج3، ص4035، «بروج». [13]. Britanica: zodiac [14]. رسائل اخوان الصفا، ج4، ص336ـ337. [15]. كشاف اصطلاحات الفنون، ج1، ص320؛ رسائل اخوان الصفا، ج4، ص341؛ لغتنامه، ج3، ص3920. [16]. تاريخ نجوم اسلامى، ص140 . [17]. ر.ك: المفصل، ج8، ص423ـ435؛ بلوغ الارب، ج3، ص223ـ261. [18]. جامعالبيان، مج4، ج5، ص236؛ زادالمسير، ج2، ص156؛ تفسير قرطبى، ج5، ص282ـ283. [19]. الميزان، ج5، ص7؛ ج20، ص249. [20]. جامع البيان، مج4، ج5، ص236؛ تفسير قرطبى، ج5، ص182ـ183. [21]. التبيان، ج8، ص459؛ تفسير قرطبى، ج15، ص28؛ غريب القرآن، ص271. [22]. تفسير قمى، ج2، ص116؛ التبيان، ج6، ص324؛ مجمعالبيان، ج7، ص279؛ ج10، ص707. [23]. التحرير والتنوير، ج14، ص28ـ29. [24]. جامع البيان، مج8، ج14، ص19؛ مج11، ج19، ص39؛ معانىالقرآن، ج4، ص73. [25]. الميزان، ج20، ص249؛ پرتوى از قرآن، ج30، ص303. [26]. احسن الحديث، ج12، ص163؛ دائرة معارف القرن العشرين، ج2، ص98؛ قاموس قرآن، ج1، ص176 . [27]. پرتوى از قرآن، ج30، ص303. [28]. جامعالبيان، مج8، ج14، ص19؛ مج11، ج19، ص38، زادالمسير، ج4، ص387؛ البرهان فى علوم القرآن، ج1، ص105. [29]. تفسير ماوردى، ج4، ص153؛ مجمع البيان، ج10، ص707 . [30]. البصائر، ج54، ص13 . [31]. الاختـصاص، ص223ـ224؛ معجم احـاديث المهدى ، ج5، ص486 . [32]. جامع البيان، مج15، ص30، ص160 . [33]. بيان السعاده، ج4، ص243. [34]. پرتوى از قرآن، ج30، ص306. |
|
نجوم در قرآن
علی طوافی
تفسير چند آيه قرآن، تاريخ نجوم، لغت نامه قرآني و ...
1) تفسير آيات:
«انّا زَيَّنا السَّماء الدُّنياء بِزينه الكَواكِب[i]» ما آسمان پائين را با ستارگان تزئين كرديم. در اين آيه ميگويد «آسمان پائين را با كواكب تزئين كرديم» در حاليكه فرضيهاي كه در آن زمان بر افكار دانشمندان حاكم بود ميگفت فقط آسمان بالا آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضيه بطليموس)ولي چنانكه ميدانيم بطلان اين فرضيه اثبات شده و عدم پيروي قرآن از فرضيه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زندهاي از اين كتاب آسماني است. نكته جالب ديگر اينكه از نظر علم امروز مسلم است كه چشمك زدن زيباي ستارگان بخاطر قشر هوايي است كه اطراف زمين را فرا گرفته و آنها را به اين كار، وا ميدارد و اين، با تعبير «السماء الدنيا» (آسمان پائين) بسيار مناسب است اما در بيرون جو زمين، ستارگان خيره خيره نگاه ميكنند و فاقد تلألو هستند.... «والشمس و ضحها و القَمَر اذا تلها[ii]» به خورشيد و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام كه بعد از آن در آيد «خورشيد» مهمترين و سازندهترين نقش را در زندگي انسان و تمام موجودات زنده زميني دارد. علاوه بر اينكه منبع نور و حرارت است و اين دو از عوامل اصلي زندگي انسان به شمار ميروند، منابع ديگر حياتي نيز از آن مايه ميگيرند. وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گياهان، حركت رودخانهها و آبشارها و حتي پديد آمدن منابع انرژي را همچون نفت و زغال سنگ هركدام اگر درست دقت كنيم، بصورتي با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوريكه اگر روزي اين چراغ حياتبخش خاموش گردد، تاريكي و سكوت و مرگ همه جا را فرا ميگيرد. «ضحي» در اصل به معني گسترش نور آفتاب است و اين در هنگام است كه خورشيد از افق بالا بيايد و نور آن همه جا را فر گيرد. سپس به آن موقع از روز «ضحي» گفته ميشود...
2) تاريخ نجوم در اسلام:
يكي از مباحث مهم در دانشهاي اسلامي، دانش نجوم اسلامي است. اين موضوع بدليل مسايل عبادي مهمي است كه در اين دين وجود دارد. نخستين علومي كه ساكنان بلاد اسلامي به آن اهتمام ورزيدند علومي مانند طب، كيميا و نجوم بود، كه احكام اين علوم را بر ديگر علوم ترجيح مي دادند. در خلال سال 180ميلادي تا قرن شانزدهم، اعراب در زمينه ي ستاره شناسي برتري يافتند. مركز فرهنگي شان بغداد بود، جايي كه در قرن هشتم كتاب المجسطي بطلميوس به زبان عربي ترجمه شد. البتاني929-850ميلادي پرآوازه ترين منجم عرب، تا حدود زيادي بر محتوي اين كتاب افزود. آنها ابزارهايي نظير اسطرلاب، را كه اختراع يونانيان باستان بود را تكامل بخشيده و دقيقتر از يونانيان موقعيت ستارگان را رصد كردند. اسطرلاب الگويي دو بعدي از آسمان شب است كه در قرون وسطي براي تعيين موقعيت خورشيد و ستارگان بكار مي رفت.اولين محاسبات دقيق قطر زمين توسط برادران بنو شاكر انجام گرفت. يكي از دلايل توجه ويژه به نجوم در دوران اسلامي تعيين تقويم و اوقات شرعي است كه مستلزم مشاهدات و محاسبات دقيق نجومي است.هندسه كروي كه توسط ابوالوفاي بوزجاني معرفي شد اين محاسبات را بطور عمده تكميل كرد....
3) نظرات علمي قرآن در مورد بهداشت ودانش پزشكي و حشره شناسي:
توجه به خوردن ميوه و مواد غذايي پروتئين دار(واقعه/21-20)و(طور/22)، اعجاز اثر انگشت(قيامت/4)، شدت احساس درد توسط پوست(نساء/56)،درمان موضعي بسياري از بيماريهاي پوستي در سرما(ص/42)،اندوه ورابطه ي آن با كوري(يوسف/84)،اشاره به زخمهاي ناشي از عدم تحرك(كهف/18)، تأثير رواني رنگ سبز(رحمن/76) ، (انسان/21)و (كهف/31)،اشاره به بيماري پيري زودرس در كودكان(مزمل/17)، و.. .
4) نظرات علمي قرآن در مورد فضا ومسافرت به فضا:
تفاوت ستاره و سياره (يونس/5)و (فرقان/61)، گردش خورشيد،ماه،زمين وسيارگان در مدارهاي مشخص(يس/40-38)،(انبياء/33) و(تكوير/16-15)، پيش بيني مسافرت به فضا و عبور از جو(رحمن/33)و(انعام/125)،سقوط سنگهاي آسماني (رحمن/35)،شهابها(جن/8)،فقدان اكسيژن و هوا در ارتفاعات بالاي جو(انعام/125)تسخير كره ي ماه و احتمالاً خورشيد(ابراهيم/33)،مطالبي در مورد سياره ي زهره (طارق/3-1و.. .
5) رمزهاي اعجاز آميز قرآن :
1- اولين آيه قرآن « بسم الله الرحمن الرحيم » داراي 19 حرف عربي است.
پی نوشت ها:
1- سورهي مباركه صافات آيهي 6 2- سورهي مباركه شمس آيهي 1 و2 |
|
اعجاز نجومي قرآن
سيد عيسي مسترحمه*
چکيده
يکي از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمي است؛ برخي از مسائل علمي تا زمان نزول قرآن و حتي قرن ها بعد از آن، براي مردم ناشناخته بود و قرآن آن را با ظرافت خاصي بيان کرد. از جمله اين مسائل، گزاره هايي نجومي است؛ مانند: آغاز آفرينش، اجرام آسماني و پايان جهان كه در قرآن به آن ها اشاره شده است. مفسران و نويسندگان در بسياري از اين موارد، ادعاي اعجاز کرده اند؛ در حالي که شرايط و ضوابط معتبر در اعجاز در آن ها وجود ندارد. در اين مقاله پس از بيان معيارهاي اعجاز علمي، موارد ادعاي اعجاز نجومي مطرح و بررسي شده است.
واژه هاي اصلي:
قرآن، اعجاز علمي، اعجاز نجومي، تفسير، کيهان شناسي، آسمان، زمين.
مقدمه
قرآن کريم معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام است که براي تربيت و هدايت انسان ها از طرف خداوند متعال نازل شده است. اين کتاب عزيز از جهات متعددي اعجاز گونه است و فصاحت و بلاغت، قوانين متعالي، برهان هاي محکم، نبود اختلاف و برخورداري از نظم، موسيقي و آهنگ آن داراي اعجاز است.
پيشينه
اعجاز علمي در قرن اخير و در پي گسترش تفسير علمي مطرح شد و اعجاز نجومي از زير شاخه هاي آن است و برخي از دانشمندان و مفسران در کتاب هاي تفسيري يا تک نگاري ها به آن توجه و مواردي را به عنوان إعجاز نجومي قرآن مطرح كرده اند. در زير به مواردي از آن ها اشاره مي شود.
مفهوم شناسي اعجاز
اعجاز از ماده «عجز» است و چند معنا براي آن ذکر شده است:
موارد اعجاز از نگاه نويسندگان
در بسياري از تفاسير و تک نگاري هايي که در موضوع آيات نجومي قرآن به نگارش در آمده است، موارد فراواني از ادعاي اعجاز وجود دارد که آن ها را نقل و بررسي مي كنيم.
1) مراحل خلقت
قرآن کريم در آيات فراواني به مدت آفرينش جهان اشاره کرده است. برخي از نويسندگان بيان هاي قرآن را در اين زمينه اعجازي علمي دانسته اند.«إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ والْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍ» (اعراف/54؛ يونس/3؛ هود/ 7؛ حديد/ 4)، «در واقع پروردگار شما، خدايي است که آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد». تعبير ستة ايام در مورد آفرينش جهان در آيات ديگر (سجده/ 4؛ فرقان/ 59؛ ق/ 38) نيز آمده است.
ديدگاه مفسران
دکتر موريس بوکاي با ذکر اين نکته که در تورات سخن از شش روز متعارف است و خداوند در روز هفتم به استراحت مي پردازد و اين روز همان فاصله واقع بين دو طلوع يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساکن زميني است، به توضيح واژه يوم در آيات خلقت مي پردازد و آن را به معناي «دوره» مي داند. او به کار رفتن يوم در اين معنا و نيز به ميان نيامدن سخن از روز هفتم را از عجايب علمي قرآن مي داند (بوكاي، مقايسه اي بين عهدين، قرآن و علم، ص183).
بررسي
مراحل آفرينش جهان، به طور اجمال، قبل از نزول قرآن در کتاب هايي مانند تورات (کتاب مقدس/ سفر تکوين/ فصل اول و دوم) نيز مطرح بود و مردم جزيرة العرب که با يهوديان مراوده داشتند، به طور طبيعي، از آن مطلع بودند. اين نکته به معناي نبود معيار چهارم در اين مورد است. از طرفي همان گونه که برخي صاحب نظران بيان کرده اند تقسيم بندي مراحل آفرينش، امري نسبي و با توجه به اعتبارهاي گوناگون است (رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج1، ص 128)؛ بنابراين نمي توان «ستة ايام» را با تقسيم بندي علمي ويژه اي تطبيق داد؛ البته اين که در قرآن برخلاف تورات، روز هفتم و استراحت خدا مطرح نشده است، نشان از هماهنگي قرآن با علم دارد؛ گرچه در حدّ اعجاز نيست.
2) رتق و فتق
ديدگاه هاي فراواني درباره آغاز آفرينش و مراحلي که جهان تاکنون پشت سر گذاشته، وجود دارد كه يکي از آن ها فرضيه «انفجار بزرگ» (Big bang) است. برخي «رتق و فتق» را اشاره به اين مرحله دانسته و آن را معجزه علمي قرآن شمرده اند. «أَوَلَمْ يرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا» (انبياء/30)؛ «آيا کساني که کفر ورزيدند اطلاع نيافتند که آسمان ها و زمين پيوسته بودند، آن دو را گشوديم».
نکته علمي
نظريه «انفجار بزرگ » در اوايل قرن بيستم ارائه و با يافته هاي «ادوين هابل» (Edwin hubble) (1919م) تأييد شد (اريك، فيزيک نوين، ص51). «جرج لمايتر» (George lemaiter) بلژيکي و «ژرژ گاموف» (George gamow) روسي از اولين طرفداران اين نظريه بودند (نيكلسون، 186 پرسش و پاسخ نجومي، ص 135؛ عدالتي، اصول و مباني جغرافياي رياضي، ص 89).
ديدگاه مفسران
بسياري از مفسران، متصل بودن آسمان و زمين به هم و جدا شدن آن ها از يكديگر را که در اين آيه مطرح شده است، بر فرضيه انفجار بزرگ تطبيق کرده و آن را معجزه علمي قرآن معرفي کرده اند. از جمله اين افراد مي توان طنطاوي (طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن، ج10، ص199) و گودرز نجفي (نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص17)، جواد افتخاريان (افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص235) و محمد سامي (سامي، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص34) را نام برد. احمد محمد سليمان نيز اشاره قرآن به اين نکته علمي را نشانه علم غيب پيامبر و از اسرار علمي قرآن مي داند (سليمان، القرآن والعلم، ص53). سليم الجابي آيه را گوياي نظريه جديد اروپاييان (النظريه القرآنيه الکونيه حول خلق العالم، ص106) و عبدالرزاق نوفل اخبار علمي قرآن مي شمرد (نوفل، القرآن والعلم الحديث، ص162).
بررسي
برخلاف ادعاي برخي نويسندگان، (نجفي، همان، ص 17) فرضيه انفجار بزرگ به رغم شواهد بسيار، هنوز به اثبات قطعي نرسيده است و نمي توان آن را به عنوان فرضيه اي اثبات شده در نجوم دانست.
3) دخان
برخي از مفسران تعبير «دخان» در قرآن را اشاره به مرحله اي از آفرينش جهان مي دانند که در برخي از فرضيه هاي علمي به آن اشاره شده است. «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَهِي دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ» (فصلت/11)؛ «سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي كه آن دود بود؛ و به آن [آسمان] و به زمين گفت: «خواه يا نا خواه بياييد» گفتند: «اطاعت کنان آمديم».
نکته علمي
جهان، طبق نظريه انفجار بزرگ، در مرحله اي به صورت توده اي از گاز بود که جزء اصلي آن هيدروژن و بقيه هليوم بود. اين گاز از مواد اوليه تشکيل دهنده جهان به شمار مي رود.
ديدگاه مفسران
برخي از مفسران با تفسير «دخان» به گاز، آيه را بر مرحله اي از آفرينش جهان که تئوري انفجار بزرگ از آن به عنوان «گاز» ياد مي کند، تطبيق کرده و آن را معجزه علمي قرآن شمرده اند. از جمله اين افراد مي توان جواد افتخاريان (افتخاريان، قرآن و علوم روز، ص 235) و محمد کامل عبد الصمد (محمد كامل، الاعجاز العلمي في الاسلام، ص 47) اشاره کرد. عبد الرزاق نوفل نيز آن را خبر علمي قرآن مي داند (نوفل، همان، ص 162).
بررسي و نقد
از ظاهر آيه استفاده مي شود که آسمان ها و زمين مرحله دخان را پشت سرگذارده اند و اين با نظريه «انفجار بزرگ» تا حدود زيادي هماهنگي دارد؛ ولي چون نظريه ها دربار ه پيدايش جهان، متعدد است و هنوز هيچ کدام به طور قطعي به اثبات نرسيده است، نمي توان هيچ يک را به قرآن نسبت داد؛ البته اگر فرضيه انفجار بزرگ [مهبانگ] در آينده به صورت قطعي اثبات شود، مي توان از آن براي اعجاز علمي قرآن استفاده كرد، ولي آن چه اکنون مي توان گفت اين است که، فرضيه انفجار بزرگ هماهنگي شگفت انگيزي با ظاهر آيات دارد.
4) جاذبه عمومي
آسمان، كره ها و اجرام آسماني مانند سقفي، بالاي سر زمين قرار گرفته اند؛ اما چرا اين سقف باعظمت که ستوني براي آن ديده نمي شود، فرو نمي ريزد؟ آيا اين سقف ستوني ندارد يا ما نمي بينيم؟ مفسران و دانشمندان قرآني، پاسخ اين پرسش ها را در آيات سوره رعد و لقمان يافته اند.
نکات علمي
دانشمندان فراواني به دنبال کشف علت سقوط نكردن اجرام آسماني يا منحرف نشدن آن ها از مسيرشان بوده اند. نيوتن با ترکيب دو نيروي جاذبه عمومي (General gravitation) و گريز از مرکز، (براي آشنايي با اين دو اصطلاح ر.ک. به: برانلي زمين سياره شماره سه، ص128؛ انديشه پرواز، ص 162؛ جعفري، فرهنگ بزرگ گيتاشناسي جغرافي، ص267؛ ماير، ص190؛ دنياي ستارگان، ص150؛ و جهان هاي دور، ص 42) حرکت زمين، سيارات، قمرها و ديگر اجرام آسماني در مدارهاي خود (اِ. اِي. رُي، درس هايي از ستاره شناسي، اصول و عمل، ص261) و گرد يک ديگر را توجيه کرد و نيز به علت عدم تصادف و سقوط آن ها پي برد؛ البته برخي از محققان معتقدند قبل از نيوتن، اين ايده توسط دانشمندان مسلمان مطرح شده بود (فخررازي، شرح أسماء الله الحسني (لوامع البينات)، 53؛ نجفي، مطالب شگفت انگيز قرآن، ص 41).
ديدگاه مفسران
درباره ترکيب ادبي آيات اختلاف نظر هست. گروهي جمله «تَرَوْنَهَا» را صفت «عَمَد» مي دانند و آيه را اين گونه ترجمه مي کنند: «آسمان ها را بدون ستوني که ديدني باشد، برافراشتيم) و اين وجود ستون هاي نامريي را براي آسمان اثبات مي کند. گروهي نيز «بِغَيرِ عَمَدٍ» را متعلق به جمله ترون ها مي دانند که در اين صورت آيه مي گويد: (همان گونه که مي بينيد آسمان بدون ستون است».
بررسي
علاوه بر رواياتي که از معصومان (بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص 157؛ حويزي، نورالثقلين، ج5، ص121؛ مشهدي، تفسير کنزالدقائق، ج12، ص409) در تاييد ترکيب اوّل وجود دارد، دلايل و شواهدي ديگري (مسترحمي، همان، ص278) نيز بر ترجيح اين ترکيب هست و چون تفکر رايج در زمان نزول قرآن و حتي قرن ها بعد از آن، اين بود که ستارگان و سيارات بر روي افلاکي چسبيده اند و اين مسئله مانع سقوط آن ها مي شود، طرح نيرهاي نگاهدارنده توسط قرآن مي تواند اعجاز به شمار آيد. در عين حال، جمع بودن واژه عمد مي تواند اشاره به نيروهاي ديگري نيز باشد که تاکنون کشف نشده اند.
5) گسترش آسمان
گسترش آسمان ها از جمله مسايل علمي است که با پيشرفت هاي نجومي در زمينه نورشناسي، مطرح و مطالعه شده است. به نظر برخي دانشمندان و مفسران مسلمان و غير مسلمان، قرآن در سوره ذاريات که از گسترش آسمان ها سخن مي گويد، به اين نکته علمي اشاره مي كند. بسياري از اين بزرگان اين کلام قرآن را اعجازي علمي مي دانند.
نکات علمي
کيهان شناسان معتقدند كه پس از انفجار بزرگ، اجزاي تشکيل دهنده عالم از هر سو پراکنده شدند و اين حرکت در جهات مختلف ادامه دارد (رضوي، آغاز و انجام جهان، ص75؛ انفجار بزرگ، ص47). آنان با تجزيه نور ستارگان، اين نظريه علمي را تا حد زيادي تقويت کرده اند (جعفري، فرهنگ بزرگ گيتاشناسي (جغرافيا)، ص138؛ جهان سحرآساي نجوم، ص125) و با اندازه گيري ميزان قرمزگرايي (Red shift) نور ستارگان توانسته اند سرعت گسترش جهان را اندازه بگيرند (ايزاك، کوازارها، تپ اخترها و سياهچال ها، ص26؛ سبحاني، قريب، زمين در فضا، ص18؛ استفن، تاريخچه زمان، ص58؛ ساختارستارگان و کهکشان ها، ص 251).
ديدگاه مفسران
نويسندگان تفسير نمونه، پس از نقل برخي ديدگاه هاي گذشتگان در تفسير آيه، بعضي نظر هاي کيهان شناسان درباره گسترش جهان را بيان كرده و آيه را هماهنگ با جديدترين يافته علمي دانسته و نوشته اند:
بررسي
مطابقت ظاهر آيه با يافته هاي اخير کيهان شناسي مبني بر گسترش آسمان ها، برخي را بر آن داشته است که اين نظريه علمي را به قرآن استناد دهند و چون اين مطلب علمي، در زمان نزول و حتي تا قرون اخير بر همگان پوشيده بود، بيان آن توسط قرآن را اعجازي علمي بدانند؛ ولي به نظر مي رسد تا زماني که نظريه توسعه جهان و آسمان ها، به طور قطعي به اثبات نرسد، نسبت دادن آن به قرآن صحيح نيست؛ اگر چه مي تواند به عنوان احتمالي در تفسير آيه ارائه و در صورت اثبات قطعي، اعجازي علمي شمرده شود.
6) پيچيده شدن آسمان
قرآن کريم از درهم پيچيده شدن آسمان ها در آينده و بازگشت آن ها به حالت و صورت اوليه، سخن مي گويد و آن را يکي از ويژگي هاي آسمان در آستانه قيامت معرفي مي کند.
نکات علمي
بنابر برخي فرضيه ها، گسترش جهان در آينده متوقف و انقباض جهان (Big crunch) آغاز خواهد شد، تا اين که جهان به حالت اوليه پيش از گسترش برگردد. انيشتين در نظريه «نسبيّت» پيش گويي کرد که انحناي فضا، زمان با چگالي جرم ـ انرژي عالم متناسب است. به بيان ساده تر اگر جرم ـ انرژي کافي در عالم وجود داشته باشد. گراني مربوط به اين جرم ـ انرژي مي تواند انبساط عالم را متوقف کند و اگر جرم ـ انرژي کافي نباشد، عالم براي هميشه منبسط خواهد شد. چگالي لازم براي هر مدل با کمک فرمول هايي محاسبه پذير است.
ديدگاه مفسران
يکي از نويسندگان معاصر از يافته هاي جديد علمي براي تفسير آيه کمک مي گيرد و ره آوردهاي علم جديد در اين رابطه را گواه اعجاز علمي قرآن مي داند. وي پس از اشاره به اين نکته علمي که بين اجزاي تشکيل دهنده اجزاي هر اتم، فضاي خالي زيادي وجود دارد و اگر آن اجزا در هم فشرده شوند، حجم اجسام بسيار کوچک مي شود، مي نويسد:
بررسي
با توجه به اين که نظريه انقباض جهان هنوز به صورت قطعي اثبات نشده است، نمي توان آن را به آيه نسبت داد؛ ولي مي توان رازگويي هاي قرآن به حساب آورد و اگر روزي به اثبات رسيد؛ مي شود اعجازي علمي معرفي کرد.
7) آسمان داراي بازگشت
خداوند متعال به «آسمان داراي بازگشتن» قسم ياد کرده است و اکتشاف هاي علمي درباره جوّ باعث شده است که برخي مفسران با تطبيق، آيه، را معجزه علمي بدانند. «وَالسَّماءِ ذَاتِ الرَّجْعِ»؛ (طارق/ 11)؛ (سوگند به آسمان صاحب (باران) بازگشته).
نکته علمي
جوّ اطرف زمين همچون لايه اي محافظ، مانع از ورود و خروج بسياري از چيزها از زمين مي شود و آن ها را باز مي گرداند.
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان مراد از آسمان در آيه را جوّ اطراف زمين، و منظور از بازگشت (رجع) را آن چه گذشت، مي دانند. دکتر زکريا هميمي (الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص189) و يوسف الحاج احمد، (موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن، ص 353) با اشاره به همين تفسير آيه، را اعجازي علمي مي دانند.
بررسي
آسمان هم خودش مي تواند داراي بازگشت باشد و هم برخي چيزها را انعکاس دهد. بازگشت آسمان [کره هاي آسماني] به حالت دود اوليه يا بازگشت دوباره برخي گازها به طبيعت، طلوع و غروب سياره ها و ستارگان و بازگشت باران و برخي امواج و اشعه ها به زمين يا بازگرداندن آن ها به اعماق فضا، مي تواند از مصاديق «رجع» باشد؛ اگرچه با توجه به آيه بعد که از شکافته شدن زمين سخن مي گويد، تفسير رجع به باران، تناسب و ارتباط بين دو آيه را بيشتر برقرار مي کند. پس منحصر کردن سماء به جوّ و اختصاص دادن رجع به مصداق خاص، صحيح به نظر نمي رسد. از سويي ديگر چون بعضي از مصاديق رجع براي مردم عصر نزول آشکار بود، نمي توان آيه را اعجاز علمي شمرد؛ زيرا بنابر آن چه گفته شد، معيارهاي چهارم و پنجم در مورد آيه وجود ندارد.
8) آسمان مکاني محفوظ
قرآن در آيات متعددي آسمان را سقفي محفوظ معرفي مي کند؛ اما اين را كه آسمان از چه چيزهايي حفظ شده است، دانشمندان و مفسران بررسي كرده اند. «وَجَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً» (انبياء/32. موضوع حفظ آسمان در فصلت/12؛ صافات/ 7؛ بقره/ 255؛ حجر/ 17 نيز آمده است)؛ «و آسمان (= جوّ) را سقف محفوظى قرار داديم».
نکته علمي
جوّ زمين همچون سپري، از ورود بسياري از اجرام و پرتوهاي مضرّ به زمين جلوگيري مي کند. اجرامي همچون شهاب ها با برخورد و اصطکاک با جوّ، ذوب مي شوند و پرتوهايي همچون ماوراي بنفش بازتاب داده مي شوند (عدالتي، همان، ص 257؛ ماير، نجوم به زبان ساده، ص 226؛ جعفري، همان، ص124).
ديدگاه مفسران
نويسندگاني همچون گودرز نجفي (مطالب شگفت انگيز قرآن، ص73)، دکتر محمد راتب النابلسي (آيات الله في الآفاق، ص49) و محمود ابن عبدالرؤف القاسم (في مسير الاعجاز العلمي في القرآن، ص100) با بيان نقش جوّ در محافظت زمين از شهاب سنگ ها و پرتوهاي مضر آسماني، اشاره آيه شريفه به آن را اعجاز علمي دانسته اند.
بررسي
مراد از «سماء» در آيه مي تواند جوّ باشد؛ تعبير «سقف» نيز آن را تأييد مي کند، جوّ از ورود برخي از پرتوهاي مضر کيهاني حفظ شده و اين امر، زمين را از خطرهاي بسياري حفظ مي کند و نيز ممکن است مراد حفظ از فساد و پراکنده شدن از اطراف زمين باشد؛ اما چون در آيات متعدد ديگري از حفظ آسمان از ورود شيطان ها سخن به ميان آمده است (صافات/ 7؛ فصلت/ 12؛ بقره/ 255؛ حجر/ 17)، احتمال دارد مراد از آسمان در اين آيه هم آسمان معنوي و مراد از حفظ، پاسداري از ورود شيطان ها باشد و در اين صورت، آيه از موضوع بحث خارج است.
9) آسماني آراسته
آسمان شب يکي از جلوه هاي زيباي طبيعت است. خداوند در آيات قرآن به زيبايي هاي فضاي سياهي که در آن نقطه هايي نوراني مانند چراغ چشمک مي زنند، اشاره مي کند و آن را نشانه اي بر عظمت خويش مي داند.
ديدگاه مفسران
نويسندگان تفسير نمونه ستارگان ديده شدني را بخشي از آسمان اوّل مي دانند که از همه آسمان ها به ما نزديک تر است و با اشاره به فرضيه حاکم در زمان نزول قرآن که فلک هشتم [آسمان هشتم] را داراي ستارگان ثوابت مي دانست، پيروي نكردن قرآن از آن فرضيه نادرست را معجزه زنده قرآن مي دانند (مكارم، تفسير نمونه، ج19، ص17).
بررسي
با دقت در تعبير «السماء الدنيا» که آسمان به صورت مفرد آمده و به دنبال آن واژه دنيا ذکر شده است، مي توان دريافت که اين آسمان دنيا و نزديک، آسمان اوّل است که ستارگان و ديگر اجرام در آن شناورند و آن چه از فضا تاکنون کشف شده، همه بخشي از اين آسمان است و اگر زماني آسمان هاي بي ستاره کشف شود مي تواند شاهدي بر اين تفسير باشد؛ اما پيروي نكردن از آموزه هاي هيئت بطلميوسي نمي تواند به تنهايي اعجاز قرآن را اثبات کند.
10) آسمان؛ ساختمان واره اي منسجم
از نگاه قرآن، آسمان همچون ساختماني است که با قدرت و علم الهي بنا شده است و اجزاء و مصالحي دارد که هر کدام در جاي مناسب خود قرار گرفته اند و ارتباط محکم و استواري با يک ديگر دارند.
ديدگاه مفسران
برخي از مفسران مراد از «بناء» را متصل کردن اجزاي متفرق مي دانند که باعث جمع شدن آن ها و تشکيل يک شي واحد مي شود. خداوند نيز همين کار را با ستارگان و سياره ها انجام داده است، به گونه اي كه هر کدام را در ارتباط و فاصله خاصي با ديگري قرار داده و بين آن ها نوعي قدرت جذب ايجاد کرده است که مانع خروج آن ها از مدارشان مي شود و به اين صورت آسمان را همچون بنايي مستحکم آفريده است. عبدالرحيم مارديني با اشاره به اين نکته، آن را اعجازي علمي قرآن مي داند و مي نويسد:
بررسي
اگرچه لازمه تشبيه آسمان به ساختمان، وجود نيروهايي است که آسمان را همچون بنايي محکم، از فروپاشي حفظ کند، اما چون وجود اين نيروها، به روشني از آيات فهميده نمي شود، نمي توان آيه را در پي بيان آن دانست و به دليل نبود معيار اوّل، ادعاي اعجاز در اين باره اثبات پذير نيست.
11) حرکت در مسير خميده و تاريک
تاريکي مطلق فضاي بالاي جو، او ويژگي هاي آسمان است که يافته هاي علمي کيهان شناسان و فضانوردان به آن شهادت مي دهد. از ديگر ويژگي هاي آسمان اين است که مسير حرکت در آن هميشه به صورت خميده و منحني است و نمي توان در آسمان، در خط مستقيم حرکت کرد.
ديدگاه مفسران
دکتر راغب ذغلول محمد النجار، پس از نقل شأن نزول آيه، آن را گوياي عناد و لجاجت برخي از کفار مي داند که حتي اگر درهاي آسمان گشوده شود و به آسمان بروند و عظمت خلقت الهي را ببينند، باز انکار مي كنند و چشمان خويش را متهم مي سازد که نمي بينيد و مي گويند ما تحت تأثير سحر قرار گرفته ايم. ايشان آيه را شامل دقايق علمي مي داند که قرآن با اشاره به آن ها، اعجاز خويش را به اثبات رسانده است. اين نويسنده صاحب نظر نکات علمي آيه را اين گونه بيان مي کند:
بررسي
خداوند متعال از ابتداي سوره حجر تا آيه چهارده از لجاجت و عناد برخي کفّار خبر مي دهد و با دلداري به پيامبر، اعلام مي کند که حتّي اگر معجزه هايي که خواسته اند، ارائه شود، ايمان نخواهند آورند. خداوند در آيات پانزده و شانزده سوره حجر مي فرمايد: حتّي اگر دري از آسمان به روي آنان گشوده شود و خودشان به آسمان بالا روند، هنوز از روي لجاجت اين معجزه را نمي پذيرند و مي گويند ما به واقع به آسمان نرفتيم؛ بلکه چشم بندي بود و ما سحر شده ايم.
12) هفت آسمان
قرآن در پنج آيه با عبارت «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» (بقره/ 29؛ فصلت/12؛ ملک/ 3؛ نوح/15؛ طلاق/12) و در دو آيه به صورت «السَّماوَاتُ السَّبْعُ» (اسراء/44؛ مومنون/86) به صراحت از آسمان هاي هفتگانه سخن گفته است. بسياري از مفسران (طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص161؛ طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج15، ص22؛ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج5، ص409) دو عبارت «سَبْعَ طَرَائِقَ» (مومنون/ 17) و «وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً» (نبا/ 13) را نيز اشاره به آسمان هاي هفتگانه مي دانند. «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ» (طلاق/12)؛ «خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريد». يکي از محققان با اشاره به برخي اکتشاف هاي جديد درباره کهکشان ها، موضوع هفت آسمان را از معجزه هاي علمي قرآن شمرده است (پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج1، ص 111).
بررسي
به نظر مي رسد تطبيق هفت آسمان به کهکشان هاي کشف شده درست نباشد؛ زيرا آن چه از ستارگان كه در آسمان ديده مي شوند همگي متعلق به آسمان اول اند. شاهد اين ادعا، آياتي اند که ستارگان را تزييني براي آسمان دنيا (نزديک تر) مي دانند. ماهيت آسمان هاي ديگر براي ما معلوم نيست؛ علاوه بر اين که ممکن است عدد هفت در اين آيه ها، عددي کنايي و گوياي کثرت آسمان ها باشد. مسئله هفت آسمان در دوران هاي قبل از اسلام نيز مطرح بود و گواه آن، آيه 15 سوره نوح است که موضوع هفت آسمان را از زبان حضرت نوح7 نقل مي کند و احتجاج آن حضرت به وسيله هفت آسمان بر مشرکان، گوياي اين است که آنان اين موضوع را پذيرفته بودند. با توجه به آن چه گفته شد، اين ادعا معيارهاي اول و چهارم را ندارد و پذيرفتني نيست.
13) سختي تنفس در طبقات بالاي جو
خداوند متعال در سوره انعام، حالت کسي را که ايمان نمي آورد و سينه اش تنگ مي شود، به کسي تشبيه مي كند، که در آسمان ها بالا مي رود. چيستي وجه شبه در اين تشبيه، ذهن بسياري از مفسران را به خود مشغول کرده است.
نکات علمي
اقيانوسي از هوا به نام جوّ، پيرامون کره زمين را احاطه کرده است. هوايي که جوّ را تشکيل داده، مخلوطي از چند گاز است؛ البته نه به صورت ترکيب شيميايي. 71% حجم اين مخلوط نيتروژن و21% آن اکسيژن و کمتر از 1% آن آرگون است و مقدار بسيار کمي گاز کربنيک و بخار آب دارد (اتمسفر، ص 29 و سيارات و اقمار، ص63).
ديدگاه مفسران
آيت الله مکارم تشبيه در آيه را از قبيل تشبيه معقول به محسوس و معجزه اي علمي مي داند؛ زيرا قرآن جمود فکري و تعصب گمراهان لجوج در پذيرش اسلام را، به تنگي نفس حاصل از کمبود اکسيژن براي کسي که به آسمان صعود مي کند، تشبه کرده است (تفسيرنمونه، ج5، ص435؛ پيام قرآن، ج8، ص179). گودرز نجفي (مطالب شگفت انگيز قرآن، ص70) و دکتر سلمان داود السعدي (الاسرارالکون في القرآن، ص110) نيز اين نکته را، اعجازي علمي مي دانند. علامه معرفت با اشاره به اين که فعل «يصّعّد» از ماده «الصُعداء» به معني «به سختي نفس کشيدن» است، آيه را در صدد تشبيه زندگي بدون ايمان، به زندگي و تنفس در آسمان و خارج از جوّ مي داند و آن را اعجاز علمي مي شمارد (التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 117).
بررسي
با توجه به اينکه برخي از لغوي ها سختي و مشقت را نيز جزء معاني مادّه صعد معرفي مي كنند (ازهري، تهذيب اللغة، ج2، ص6؛ ابن فارس، مقاييس اللغة، ج2، ص9) و واژه «الصُعَداء» را از همين ماده و به معناي نفس کشيدن با سختي، عميق و طولاني مي دانند (مقاييس اللغة، ج2، ص9؛ فيروزآبادي، همان، ج1، ص 428) و نيز با عنايت به دقت در تشبيه در آيه، و به کار رفتن حرف جرّ «في» به جاي «الي»، مي توان آيه را اشاره به يافته هاي جديد علمي پيرامون کمبود اکسيژن در طبقات بالاي جوّ دانست و آن را اعجازي علمي از قرآن شمرد.
14) شکاف هاي زمين
خداوند متعال در سوره طارق از خلقت انسان، زندگي، معاد و بازگشت او به سوي خدا سخن مي گويد و به زميني صدع دارد، قسم ياد کرد مي كند و با اين قسم ها، بر وقوع حتمي قيامت و حساب رسي را تأکيد مي کند.
ديدگاه مفسران
دکتر عدنان الشريف با استناد به يافته هاي اخير دانشمندان ژئوفيزيک، مراد از صدع را شکاف هاي بين قاره ها مي داند و مي نويسد:
بررسي
ديدگاه ها درباره «صدع الارض» متفاوت است. مفسران آن را به شکافته شدن زمين با گياه، (مجمع البيان، ج10، ص472؛ تفسيرتبيان، ج10، ص326؛ تفسير مراغي، ج30، ص 116؛ تفسير الميزان، ج20، ص432؛ تفسير روح المعاني، ج3، ص 99) چشمه ها و رودها يا به دست انسان ها (تفسير نوين، ص135؛ تفسير هدايت، ج 18، ص 23) مي دانند. برخي نيز با مرتبط دانستن صدع زمين با رجع آسمان که در آيه قبل آمده است، آن را اشاره به شکاف ها و دره هاي عميقي در پوسته زمين مي دانند که به دليل بازگشت (رجع) دو اعتدال [که گردش آن بيست و شش هزار سال به طول مي انجامد و محور زمين هر بيست و شش هزار سال يک بار دور مي زند]، ايجاد مي شود (معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص107). از آن جا که واژه رجع به معناي باران نيز به كار مي رود و مي تواند قرينه بر شکافته شدن زمين به واسطه گياهان باشد؛ نمي توان تفاسير ديگر را ترجيح داد و آن را اعجازي علمي دانست؛ زيرا معيار پنجم در اين مورد وجود ندارد.
15) گسترش زمين
خداوند در قرآن به گسترش زمين، که از نعمت هاي بزرگ الهي و زمينه ساز حيات روي زمين است، اشاره مي کند. «وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا» (حجر/19؛ ق/7. مدّ الارض در آيه 3 سوره رعد نيز آمده است)؛ «و زمين را گسترانديم».
ديدگاه مفسران
محمد متولي شعراوي (از مفسران و نويسندگان صاحب نظر عرب) كروي بودن زمين را از اين آيات استفاده کرده است. وي اين گونه بر فهم خويش استدلال مي کند:
بررسي
«مدّ الارض» به گسترده شدن زمين اشاره دارد که پس از خلقت اوليه ايجاد شد. اين گسترش مي تواند به واسطه سرد شدن مواد مذاب اوليه تشکيل دهنده زمين، فرو رفتن يا تبخير آبي که زمين را فرا گرفته بود (عدالتي، ص248) باشد که باعث شد بر سطح زمين افزوده شود که در ظاهر به صورت «پهن و کشيده شدن زمين بر روي مواد مذاب يا آب» جلوه گر مي شود.
16) مشرقين و مغربين
تثنيه بودن مشرق و مغرب در برخي آيات، توجه برخي مفسران را به خود جلب کرده است و آنان اين آيه ها را با کروي بودن زمين سازگار مي دانند.
ديدگاه مفسران
اين آيه به نظر برخي مفسران زمين را به دو نيم کره تقسيم کرده است؛ نيم کره اي که در تاريکي شناور است و مشرقي و مغرب ندارد؛ نيم كره اي که روشن است و مشرق و مغرب دارد و چون زمين نيم دور به دور خود مي چرخد، نيمه ديگر صاحب مشرق و مغرب مي گردد و نيمه اول مشرق و مغرب خويش را از دست مي دهد. با اين حساب، کره زمين در عموميت خود دو مشرق و دو مغرب جداگانه دارد (متولي، همان، ج1، ص24؛ اعجازالقرآن في علوم الجغرافية، ص83؛ ترجمه سبحاني، مرزهاي اعجاز، ص122؛ خويي، البيان في تفسير القرآن، ص 75). يكي از مفسران با ذکر اين احتمال آيه را اشاره به حرکت وضعي زمين و معجزه علمي مي داند که مردم تا مدت ها پس از پيامبر اسلام9 هم از آن بي اطلاع بودند (طيب، تفسير اطيب البيان، ج12، ص 376).
بررسي
وجود دو مشرق و دو مغرب همان گونه که با حرکت زمين سازگاري دارد، با سکون زمين نيز تصورپذير است. علاوه بر اين، حرکت زمين، قبل از نزول قرآن نيز مطرح بود و دانشمنداني چون ابرخس (161ق. م)، ارسطرخس ساموسي و فيثاغورث حکيم، از آن سخن مي گفتند (زماني، هيئت و نجوم اسلامي، ج 1، ص 77)، پس معيار اول، چهارم و پنجم در اين مورد وجود ندارد و نمي توان ادعاي اعجاز را موجّه دانست.
17) مشارق و مغارب
مشرق و مغرب در برخي از آيات به صورت جمع به کار رفته اند و بيشتر مفسران و انديشمنداني که به تفسير علمي پرداخته اند، اين آيات را با کروي بودن زمين سازگار دانسته اند. «فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ» (معارج/40. تعبير مشارق در اعراف/137 و صافات/ 5 نيز آمده است)؛ «و سوگند ياد مىكنم به پروردگار خاوران و باختران! كه قطعاً ما تواناييم».
ديدگاه مفسران
آيت الله خويي با ذکر اين آيات، کروي بودن زمين را از اسرار هستي مي داند که خداوند متعال در اين آيات از آن پرده برداشته است. ايشان در تبيين مسئله مي نويسد:
بررسي
تعدّد مشرق و مغرب، در کيهان شناسي از امور قطعي شمرده مي شود. روايتي از حضرت علي7 نيز نقل شده است که زمين سيصد و شصت مشرق و مغرب دارد (حويزي، تفسير نور الثقلين،ج5، ص420). احتمال ديگر اين است که مشارق ومغارب را اسم زمان بدانيم که در اين صورت «ربّ المشارق وربّ المغارب» کنايه از ربوبيت الهي در تمام زمان ها است. تعدّد مشرق و مغرب علاوه بر سازگاري با کروي بودن زمين، با ديگر اشکال هندسي نيز سازگار است و تنها در صورت مسطح بودن زمين، نمي توان چند مشرق و مغرب براي آن تصور کرد.
18) حرکت کوه ها
خداوند در سوره نحل به پيامبر9 مي فرمايد: اين کوه ها که در نگاه تو ثابت و ايستاده اند در واقع در حال مرور و حرکت اند؛ همانندِ حرکت ابرها. ديدگاه هاي متفاوتي در تفسير حرکت کوه ها، ارائه شده است که برخي از آن ها ناظر به حرکت زمين است. «وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ» (نمل/ 88)؛ «و كوهها را مىبينى، درحالى كه آنها را ثابت مىپندارى، و حال آنكه آنها همچون حركت ابرها درگذرند».
ديدگاه مفسران
آيت الله مکارم، در اين باره مي نويسند:
بررسي
برخي از مفسران اين آيه را به حوادث پايان جهان مربوط مي دانند. اين ديدگاه با دلائل و شواهد متعددي نقد شده است (قرآن و کيهان شناسي/ 217).
19) حرکت خورشيد
خورشيد يکي از نعمت هاي بزرگ الهي است که در آياتي از قرآن از آن ياد شده است. برخي از آيات قرآن به حرکت خورشيد اشاره دارند.
نکته علمي
امروزه حركت هاي زيادي براي خورشيد به اثبات رسيده است.
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان حرکت خورشيد به سوي قرارگاه خود (يس/ 38) را اشاره به حرکت خورشيد به سمت ستاره «وگا» مي دانند و آيه را بيان کننده معجزه علمي مي شمارند (نجفي، همان، ص25). تفسير نمونه نيز تعبير «فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» را ناظر به حرکت دوراني خورشيد به دور کهکشان و معجزه اي علمي مي شمارد (مكارم، تفسير نمونه، ج 18، ص389).
بررسي
به برخي از انواع حركت هاي خورشيد (حرکت دوراني) در کتاب هاي مقدس گذشته اشاره شده است؛ آن جا که خورشيد را همچون پهلواني مي داند که با دويدن در ميدان، شادي مي کند (کتاب مقدس/مزامير داود/مزمور نوزدهم/ بند5)؛ اما ديگر حرکت هايي که مي توان آن ها را از تعبيرهايي چون «تجري» (جريان داشتن)، «لمستقرّ» (تا قرارگاهش) يا «لاجل مسمي» (تا زمان معين)، فهميد، از نوآوري هاي قرآني است و مي تواند اعجازي علمي به شمار رود.
20) دخان در آخرت
يکي از اتقاق هايي که در آستانه قيامت رخ خواهد داد، پراکنده شدن دودي آشکار در آسمان است. خداوند اين مسئله را عذابي براي مردم گناهکار مي داند.
ديدگاه مفسران
برخي از نويسندگان، با توجه به آياتي که به بازگرداندن آسمان به صورت اوليه اش اشاره دارند (انبيا/ 104)، اين دود را مانند دودي مي دانند که در آغاز آفرينش وجود داشت و ذکر اين نکته علمي را اعجاز قرآن معرفي مي کنند (هميمي، الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ص 35).
بررسي
با توجه به سياق آيات، به نظر مي رسد که دخان در قرآن (دخان/10؛ انبيا/ 104) در معناي متفاوتي به کار رفته باشد. در سوره دخان، دود عذابي براي غير مومنان شمرده شده است «هذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ» (دخان/11)؛ علاوه بر اين، صفت «مبين» براي اين دود نشان از تفاوت آن با دودي است که در سوره انبيا از آن ياد شده است. تعبير «يَغْشَى النَّاسَ» (همان) نيز بيانگر اين مسئله است که در آن زمان، انسان ها وجود دارند و آن را مشاهده مي کنند؛ در حالي که بنابر فرضيه هاي علمي در اين زمينه، در آن زمان ديگر انساني باقي نمانده است.
21) کوه ها، ميخ هاي زمين
قرآن بارها از کوه ها به عنوان ميخ هايي نام مي برد که بر زمين کوبيده شده اند تا آن را از لرزش و فروپاشي باز دارند. نقش کوه ها در اين مسئله، از اسراري است که هنوز به خوبي کشف نشده است.
ديدگاه مفسران
برخي از صاحب نظران، با اشاره به نقش کوه ها در جلوگيري از لرزش و فروپاشي زمين، معرفي کوه ها به عنوان ميخ هاي زمين را اعجازي علمي مي دانند (ابوالعينين، من الاعجاز العلمي في القرآن الکريم، ج2، ص160؛ معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 155؛ اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، ص 187)؛ چرا که کوه ها همچون ميخ، اجزاي زمين را به هم متصل کرده اند و مانع فروپاشي آن هنگام حرکت مي شوند.
بررسي
اگر از نظر علمي ثابت شود که کوه ها مانع از هم پاشيدگي و قطعه قطعه شدن زمين در اثر حرکت آن مي شوند، مي توان گفت اين آيات علاوه بر بيان نقش کوه ها، به حرکت زمين نيز اشاره دارند؛ چرا که آيه کوه ها را به عنوان محافظاني در برابر آثار سوء حرکت زمين معرفي مي کند که همچون ميخ هايي بر بدنه زمين کوبيده شده اند. زمين نوعي حرکت در پوسته جامد خويش دارد که به حرکت قارّه اي (Crustal morment) مشهور است. در صورتي که نقش کوه ها در حفاظت از زمين دربرابر آثار سوء اين نوع حرکت به اثبات برسد، مي توان آيه را اشاره به اين حرکت زمين نيز دانست و آن را معجزه اي علمي شمرد.
22) خاموشي خورشيد
مرگ خورشيد از موضوع هاي مطرح در دانش نجوم است. آياتي از قرآن کريم نيز به اين حقيقت اشاره دارند.
نکته علمي
خورشيد پس از سوزاندن هيدروژن و هليوم، چون دماي کافي براي سوزاندن کربن برخوردار نيستند، فرو مي ريزند (براي آشنايي با مفهوم فروريزش ر.ک. به: اساس ستاره شناسي، ص 274) و به صورت غول قرمز (Red-giant) درخواهد آمد (همو). در اين زمان خورشيد آن قدر بزرگ خواهد شد که احتمالاً مدار عطارد و زهره را در بر خواهد گرفت. در مرحله بعدي، خورشيد به کوتوله سفيد (White dwarf) تبديل خواهد شد و در پايان دماي آن به صفر مطلق (Absolute magnitude اين دما برابر 273 درجه سانتيگراد زير صفر است) کاهش خواهد يافت. (عدالتي، ص 97).
ديدگاه مفسران
به عقيده يكي از نويسندگان اين آيه پايان يافتن انرژي خورشيد را متذکر مي شود. وي پس از ادعاي اعجازي علمي در مورد آيه مي نويسد:
بررسي
آيات متعددي به مرگ خورشيد اشاره دارند و با تعابيري همچون «لاَِجَلٍ مُسَمّىً» (رعد/ 2؛ فاطر/13؛ زمر/ 5. در لقمان/ 20 نيز به جريان داشتن خورشيد اشاره شده است)؛ «تا سرآمد معيني» از پايان يافتن عمر خورشيد سخن مي گويند. تعبير «تکوير» نيز که به معناي درهم پيچيده شدن است، مي تواند به مراحل پاياني عمر خورشيد و کم نور شدنش اشاره داشته باشد.
23) نور خورشيد و ماه
قرآن کريم با تعبير متفاوتي از نور خورشيد و ماه ياد مي کند. اين تمايز توجه مفسران را جلب کرده است. «وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً» (نوح/ 16. اين مضمون در فرقان/61؛ نبأ/ 13 نيز آمده است)؛ «و ماه را در آن (آسمان)ها نورانى قرار داد و خورشيد را چراغى قرارداد».
نکته علمي
خورشيد با انجام فرايند «هم جوشي هسته اي» به توليد نور و گرما مي پردازد. در اين فرايند چهار هسته هيدروژن پس از هم جوشي به يک هسته هليوم تبديل مي شود. اين مسئله باعث مي شود در هر ثانيه پنج ميليون تن از جرم خورشيد به صورت انرژي الکترو مغناطيسي تابش مي شود (اصول و مباني جغرافياي رياضي، ص 116؛ مايكل، همان، ص 165).
ديدگاه مفسران
خورشيد در اين آيه مبارکه چراغ و ماه، نور قرار داده شده است. برخي از نويسندگان اين مطلب، را اعجاز علمي قرآن مي دانند و مي نويسند:
بررسي
در آيه پنجم سوره يونس به نور خورشيد با تعبير «ضياء» و به نور ماه با تعبير «نور» اشاره شده است. آنچه در برخي از کتاب هاي لغت آمده است، مبني بر اين که «ضوء» نور ذاتي و «نور» نور عارضي است (ابن فارسي، همان، ص 332)، مويد نکته اي است که درباره آن ادعاي اعجاز شده است؛ اما دانشمندان از دوران هاي پيش از اسلام با توجه به پديده خسوف به عارضي بودن نور ماه پي برده بودند و نور و گرمابخشي خورشيد باعث مي شد آن را همچون چراغي بدانند. با اين لحاظ معيار چهارم در اين مورد نيست و نمي توان ادعاي اعجاز را پذيرفت.
خاتمه
با بررسي هايي که در موارد ادعايي اعجاز نجومي انجام شد، مي توان به اين نتيجه رسيد که اعجاز علمي در سه مورد (جاذبه عمومي، سختي تنفس و کمبود اکسيژن در آسمان و حرکت هاي خورشيد) وجود دارد و در برخي موارد در صورت فراهم آمدن معيارهاي اعجاز علمي، مي توان آن ها را اعجاز دانست؛ گرچه امروزه مي توان اين موارد را از شگفتي هاي علمي قرآن شمرد: وجود موجودهاي زنده در خارج از زمين (شوري/ 29؛ نحل/ 49؛ انبيا/ 4)؛ گسترش آسمان (ذاريات/ 47)؛ نقش کوه ها در حفظ زمين (نبأ/ 7).
منابع
1. قرآن کريم، ترجمه گروهي زير نظر محمدعلي رضايي اصفهاني،نشردارالذکر،قم،1384ش،چ دوم.
پي نوشت
[1] نويسنده التمهيد في علوم القرآن (ج6، ص133) از تفسير الکبير (ج22، ص 162) نقل مي کند که در تورات چنين بوده است: «و همانا خدا جوهري را آفريد و سپس با نظر هيبت به آن نگريست. پس تبديل به آب شد و سپس خدا آسمان ها و زمين را از آن آفريد و بينشان فاصله انداخت». وي اضافه مي کند که اين عبارت از تورات کنوني حذف شده است. * عضو هيئت علمي جامعة المصطفي9 العالميه . mostarhami@yahoo.com |