بانک مقالات معارف قرآن
|
انعکاس بصری کلام قرآنی
سهیلا نیاکان - کامران افشارمهاجر
هنر بصری قرآن، اساس هنرهای بصری اسلامی استو هنر بصری اسلامی، باید انعکاس بصری کلام قرآنیباشد.
چگونه از ارزشهای بصری قرآنهای خطی میتوان درگرافیک معاصر سود جست؟
اوج هنر کتاب آرایی ایران، دوان تیموری و قسمتی از دورهصفوی است و قرآنهای این دوره سرشار از ارزشهای بصریمانند: خوشنویسی، تذهیب، تقسیم صفحه به قسمتهای موزون ومهمتر از همه مدیریت هنری و کارگردانی موفق و شگفتانگیزصفحه میباشد، که همه عوامل بصری را در بهترین وضعیتممکن، در کنار یکدیگر قرار داده است.در دهههای اخیر، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی،برخی طراحان گرافیک، بعضاً بسیار سطحی و خام و گاهی همراه باظرافت فکری و خلاقیت، سعی داشتهاند که به نوعی از این میراثبا ارزش در کارهای گرافیک معاصر استفاده کنند و ما در طراحیبعضی نشانهها، جلد کتابها، پوسترها و نیز صفحهآرایی بعضیصفحات مجله یا بروشورهای فرهنگی، این تلاش را ملاحظهمیکنیم. این نوع نگرش به ارزشهای بصری قرآنهای خطی، شایدضرری نداشته باشد و نتوان بر آن خرده گرفت. ولی غالباً، اثرمعاصری که حاصل این برداشت سطحی است، چون عجولانهبرای کاربرد دیگری در زمان امروز طراحی میشود، آن عمق ورمزوراز لازم یک کار کارستان و یک اثر هنری عمیق و اثرگذار راندارد و به هیچ وجه آن نیروی شگفتانگیز و جادویی جلب نظرصفحات قرآنهای خطی را تماشاگر حس نمیکند. در مواردیحتی به آن ساحت مقدس به گونهای توهین میشود: وقتی در تبلیغروزنامهای یک چلوکبابی و برای کادر آگهی از تذهیب استفادهمیگردد، در واقع شأن خاستگاه آن که صفحات کتاب آسمانیمیباشد، نادیده گرفته شده است و از این موارد کم ندیدهایم کهتذهیب یا یکی از قلمهای ویژه کتابت قرآن، در جایی به کار گرفتهشده است که ارتباطی با مفاهیم قدسی و معنوی ندارد. به اعتقاد اینجانب، بهترین کار برد ارزشهای بصریقرآنهای خطی، آن است که توسط طراحان گرافیک و هنرمندانتجسمی، مورد دقت و تأمل قرار گیرند و این مهم به دفعات تکرارشود. این دوباره دیدن و مکرر تماشا کردن صفحات قرآن، توقعطراح را از کار خود بالا میبرد و او را مسؤول و سختگیر، نسبت بهطراحی اثر گرافیک مینماید. تأثیرپذیری از جاذبهها و ارزشهایبصری قرآنهای خطی، لزوماً به معنی تکرار آنها در آثار گرافیکمعاصر نیست. بلکه همان گونه که بعضی از هنرمندان غربی مانند«ماتیس» در آثار نقاشی مدرن خود از هنر نگارگری ایرانی فراوانتأثیر پذیرفتهاند، بدون آن که مستقیاً ابر یا درخت مینیاتور یا چهرهو اندام آدمهای آن را نقاشی کرده باشند. ماتیس از دو بعدی بودننگارگری ایرانی و ایجاد نکردن عمق کاذب، تفکر برانگیز بودن آن،درونگرایی و فضا زمانی آن، در آثارش سود میجوید نهبرداشتهای سطحی و غیراساسی. اگر طراحان گرافیک ما، با علاقه و انگیزه، مکرراً به تعدادیاسلاید با کیفیت خوب از صفحات قرآنهای خطی، مخصوصاًدورههای تیموری و صفوی بنگرند و یا صفحات کتابهای نفیسیکه در این زمینه چاپ شدهاند، تورق کنند و در این تصاویر دقیق وعمیق شوند و هر جا لازم شد، تفحص خود را گسترش دهند و ذهنخود را سرشار از این جاذبهها و ارزشها نمایند، در آن صورت آثارمعاصرشان که ممکن است هیچ شباهت ظاهری نیز با صفحهقرآن نداشته باشد، از خلاقیت و ارزشهای بصری، سهم کافی راببرد.
در مورد هنر بصری قرآن به عنوان اساس هنرهایبصری اسلامی و ارتباط قرآن با هنرهای بصری اسلامیتوضیحاتی بفرمایید؟
معمولاً به عنوان دلیل و عامل رشد و تکامل اعجابانگیزنقوش تجریدی گیاهی و هندسی که برای تزیین صفحات کتابآسمانی در قرآنهای خطی به کار میرود، در کتب و مقالات هنریتوضیح میدهند که تحریم تصویر انسان و جانوران، به جهتمبارزه قطعی و ریشهای با بتپرستی در آغاز اسلام و به کار انداختنذوق هنرمندان در مسیر جایز، یعنی استفاده از اشکال گیاهیتجریدی و هندسی، عامل این اتفاق بوده است. ولی به نظر من،این تنها عامل این رشد و تکامل شگرف نمیباشد. طرحهایاسلیمی به جای تصویر به کار برده نشدهاند، بلکه درست عکسهنر تصویرسازی هستند. تبدیل یک سطح به بافتی از شکلهایهم وزن و رنگارنگ، مانع از این میشود که ذهن بیننده بر رویصورت ویژهای متمرکز شود؛ چنان که مرکز اسلیمی در همه جاهست و هیچ جا نیست. در واقع، هنرمندانی که در فاصله زمانی نهچندان طولانی این نقوش تجریدی را به چنان مرتبه رفیعی ازتناسب و توازن و القای روحانیت و آرامش و ارزشهای سرشاربصری رسانیدند، علاوه بر خلوص و اعتقاد و هدف مقدس و پاکی کهداشتند، یعنی آرایش شایسته کلام خدا - بهترین کاری که آدمیمیتواند عمر خود را به آن مصروف کند- به از میان برداشتنهرگونه حضوری توجه داشتند، که ممکن است در مقابل حضورنامریی خداوند، جلوه کند و باعث خطا و اشتباه شود.اشکال گیاهی تجریدی، پس از آن که در صفحات مقدسکتاب آسمانی تکامل یافتند و به اوج پختگی و موزونی خود رسیدند،از این ساخت مقدس، به زمینههای متنوعی مانند کاشیکاری،معماری و گچبری، قالی و قالیچه و پارچه و بافتههای دیگر،قلمزنی و شاخههای گوناگون صنایع دستی راه یافتند و هنرهایبصری یا تصویری اسلامی را به وجود آوردند، که در انواع اصیل آن،عناصر شمایلی وجود ندارد و مفهوم «وحدت» که دین اسلام مبتنیبر آن است، قابل نمایان شدن با هیچ شمایلی نمیباشد. در واقع، خاستگاه هنرهای بصری اسلامی و جایی که اینهنرها در آن ریشه گرفته و به تکامل و بالندگی رسیدهاند، صفحاتقرآن و هنر بصری منعکس در آن است.
ریشههای تکامل خط در قرآن و سیرتکوینی آن درارتباط با قرآن کریم، چگونه است و اوج هنر کتابتقرآنهای خطی به کدام دوره برمیگردد؟
در جوامع مختلف طی تاریخ، معمولاً خط و تکامل آن در نتیجهضرورتهای تولیدی، تجاری و اداری بوده است. اما در مورد اعرابچنین نیست و لزوم ثبت آیات آسمانی، خط و خوشنویسی را موردتوجه ویژه قرار داده و تکامل سریع آن را موجب شده است.خوشنویسی قرآن، در صدر اسلامی، به منظور حفظ و نشر آن دربین مسلمانان، با خطی مرسوم به «حجازی» یا «تنزیل» آغاز شد.پس از سال 17 هجری قمری که شهر کوفه شکل گرفت، مردم آنشهر خط عربی را به شیوهای خاص مینوشتند که با گسترش آن درسرزمینهای اسلامی، خط کوفی نام گرفت. در اسلام، خوشنویسی عامل تجلی روحانیتی است که از کمالدرون سرچشمه میگیرد. کمالی که منتج از هماهنگی با خواستخداوند است. به همین جهت، خوشنویسی و عرفان همواره پیوندنیرومندی داشتهاند. لحن قرآن، صلابت و شکوه ویژهای دارد که این ویژگی درروحیه بصری خط کوفی و نیز خطوطی که بعد از آن برای کتابتقرآن استفاده شد، کاملاً آشکار است. در کتاب آسمانی، معمولاًخداوند به صورت اول شخص جمع که پرشکوهتر است صحبتمیفرماید که این شکوه، در مجموعه بصری هر صفحه قرآن که ازخوشنویسی، اسلیمیهای حاشیه و ریز نقشهای تزیینی تشکیلشده است، دیده میشود. پس از اندک زمانی، خط در کوفه و بصره و سایر شهرهایبزرگ، مقام بلندی یافت و بعد از آن که اسلام قدرت فراوان کسبکرد و بغداد مرکز خلافت شد، هنر خط در آن جا مورد توجه قرارگرفت و یکی از مهمترین هنرهای اسلامی گردید. در خط کوفی ابتکارات و تفنن زیادی خوشنویسان به وجودآوردند و تا اواخر قرن پنجم هجری قمری، حدود چهل نوع خطکوفی تحریری و تزیینی به کار رفت و بیشتر انواع آن در خراسانرواج داشت. رشد و تکامل خوشنویسی با تحریر قرآن، ارتباطی مستقیم داردو خوشنویسان بهترین نمونه هنر خویش و نهایت توانایی خود را درنوشتن کلام خدا به کار بردهاند خطاط در این مقام، تمام سعی خودرا متوجه زیبایی خط خویش مینماید تا حقیقت مستور در کلام،درقالب تصویری خط، پوشیده نگردد و به بهترین وجهی بروز نماید. در نخستین دهههای قرن چهارم هجری، «ابن مقله» خطپیوستهای وضع کرد که کاملاً متناسب است. زیرا در آن، اندازه هرحرف متناسب با طول حرف «الف» تنظیم میشود. با تعیین چنینمبنای ریاضی برای خط بود که سایر خوشنویسان توانستند بهخطی که به «نسخ» معروف است، آزادانه و در عین حال زیبابنویسند. سایر خطوطی که در نوشتن قرآنهای خطی به کار رفتهاند،تماماً یا از بعضی جهات، از خط نسخ منتج شدهاند. خط نسخ رامیتوان مهمترین خط قرآنی شمرد. این خط کم کم برای کتابتقرآن جایگزین خط کوفی شد. در دوره عباسی، از خط محقق نیز برای قرآن نویسی استفادهمیشود. خطوط محقق و ریحان و ثلث که ظهور هم زمان با نسخداشتهاند، عظمت خط کوفی را کامل میکنند. خط ثلث بیشتر برای نوشتن سر سورهها و صفحات افتتاحیه ویا در ترکیب با خط نسخ در کتابت قرآن استفاده میشده است. اوج هنر کتابت قرآنهای خطی، در دوره تیموری و نیز در زمانشاه تهماسب صفوی بوده است که هم شاهرخ میرزا و هم بایسنقرمیرزا و نیز شاه تهماسب، بستر مناسبی را برای رواج و رشدخوشنویسی فراهم کردهاند .
هنر تذهیب نیز یکی از پرآوازهترین هنرهای اسلامیاست که از قرون هجری در کنار خوشنویسی به اشاعهفرهنگ غنی اسلامی پرداخته است. روند شکوفایی اینرشته هنری در قرآن کریم چگونه است؟
برای تذهیب قرآن، در دورههای مختلف از نقوش گوناگونیاستفاده شده است که از میان آنها، اسلیمی با تنوع و انعطافمنضبط خود، بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است و غیر از آنمیتوان از نقوش حصیری، زنجیری، ختایی و گره چینی نام برد.نقوش اسلیمی، ملهم از شکل شاخههای و برگهای گیاهی هستندو البته قبل از اسلام نیز نقوش برگرفته از شکل گیاهان را داشتهایم،ولی در صفحات قرآن با هدف و نیتی که مذهب داشته است، که اززینتی خلق کند که در شأن کلام خداوند باشد و معنویت شایسته آنرا تداعی کند که این هدف طبعاً قبل از اسلام وجود نداشته است و تاعهد سلجوقیان این هنر به درجهای رفیع از تکامل بصری رسید ودر دورههای تیموری و صفوی هم که تمام زمینههای مربوط بهکتابت از جمله تذهیب در حد اعلای بالندگی و اوج تکاملی خودبودهاند.ارزشمندترین آثار تذهیب قرآنی، در دوره تیموری و نیمه اولدوره صفوی در هرات و شیراز و اصفهان و قزوین، شکل گرفته استو جلال و شکوه تذهیب دوران تیموری، جای خود را به ظرافت ونازک خیالیهای تذهیب در دوره صفوی میدهد. توجه به این نکتهدر تذهیب صفحات کتاب آسمانی، مهم است که مُذهب هرگز مایلنبوده است که تزیینات صفحه، بیش از اندازه به چشم بیاید و بیشاز متن توجه را جلب کند و اصطلاحاً صدایی بلندتر از صدای کلامآسمانی داشته باشد. هدف مذهب، نمایش بعد عالیتر و عمیقترمتن است و سعی دارد روح را در جهت ادامه تعمق معنوی هدایتکند و تزیینات موجب تجسم زودرس خیال نگردد. اسلیمی، رمز و راز شگرفی دارد؛ به جهت ویژهای اشاره ندارد ومیل نمیکند، ولی تصویر شفاهی از میل و شوق است. تصویر ضربآهنگی است که با تکرار مداوم یک نگاره در فاصلههای منظمهمچون «ذکر»، آهنگ موزون قرآن را تداعی میکند. مُذهب بانوعی راز و حالتی مبهم سعی میکند که بعد عالیتر و عمیقتر متنرا القا کند و تذکر دهد. در اسلیمی فضای پرشده و خالی و طرح و زمینه، همه ارزشییکسان دارند و با هم متوازن هستند و همان گونه که خطها هموارهپس و پیش بر هم میغلطند، همان گونه هم توجه بیننده هرگز دریک نقطه از عوامل زینتی متوقف نمیشود. رنگ نیز در تذهیب در جهت همان اهداف شکل به کار میرود.پدید آوردن هماهنگی میان رنگهای گوناگون از ویژگیهای هنرایرانی است که از زمانهای بسیار کهن در هنر این سرزمین دیدهمیشود. طلایی، عمدهترین رنگ در تذهیب است و معنی واژهتذهیب، همین زراندود کردن است و پس از آن رنگ آبی در تذهیب،اهمیتی ویژه دارد که با تداعی مفهوم بی انتهایی و لایتناهی بودن،نماد مناسبی برای رحمت بیانتهای حقتعالی میباشد و تضادمطبوع و چشمنوازی با طلایی دارد. رنگ آبی مورد استفاده درتذهیب و اغلب آبی لاجوردی، و گاهی آبی فیروزهای یا آبی زنگاریو مایل به سبز است و در ایجاد آرامش و متانت و سادگی در فضایتصویری که آرمان هنر ایرانی میباشد، نقش بسیار مؤثری دارد. در اینجا بد نیست اشاره کنم که در کتابها و مقالاتی که باموضوع هنرهای بصری یا تاریخ هنر درباره رنگ در تذهیب قرآنگفتوگو میشود، موسوم است که با قاطعیت، توجیهاتی فلسفیدرباره علت کاربرد هر رنگ ذکر میشود که معمولاً دلایل روشنیهم همراه آن ارائه نمیگردد. به نظر من، بسیاری از این نوعگفتهها، هر چند به ظاهر معقول و فریبنده میآیند، ولی هیچ دلیلمشخصی برای صحت آنها وجود ندارد. فقط این نکته مسلم استکه هنرمندی با تمام خلوص از حداکثر تواناییهایش بهره گرفتهاست که در حد امکان فضای روحانیتری را ارائه دهد کهشایستگی در بر گرفتن کلام آسمانی را داشته باشد.
تأثیرات صفحهآرایی در جذابیت و زیبایی بصریقرآنهای خطی چگونه بوده است؟
از مشاهده صفحهآرایی قرآنهای خطی، با قاطعیت میتواندریافت، که مانند امروز و روشی که طراحان گرافیک معاصر درصفحهآرایی باید به کار گیرند، طراح با دو صفحه مقابل یکدیگر،مانند یک تابلو واحد رفتار میکرده و تصمیمات حسی و تجربی اوبراساس مشاهده همزمان دو صفحه چپ و راست قرآن بوده است وطراح و مُذهب و خوشنویس، همه در تلاش بودهاند که بین هر دوصفحه مقابل یکدیگر قرآن، روابط بصری موزونی برقرار باشد.نخستین قرآنها، از نظر صفحه آرایی سادهتر بوده و آرایش وتزیینات کمتری داشتهاند و عنصر خوشنویسی مهمترین عاملبصری صفحه در این قرآنها میباشد. کلمات را کادری در برنمیگیرد و تزیین صفحه منحصر به سرسورهها است و البتهدایرههای قرمز رنگ اعراب هم حالتی تزیینی دارند. در صفحهآرایی قرآنهای خطی، تلاش طراح بر حفظ تمرکزخواننده صفحه است که حواس شخصی که قرآن را مینگرد ومیخواند و به چیزی بیرون از کلام آسمانی معطوف نشود. طراحصفحات قرآن، دورنمایی را نمایش میدهد که همه اجزاء آن بهیک مرکز توجه دارند که دیدنی نیست؛ اما وحدت تکامل یافتهبصری حاکم بر صفحه، برای هر انسانی که اندک ذوق و حساسیتیداشته باشد، کاملاً محسوس است. قرآنهایی که صفحات آن بدون کادر بودهاند، تا قرن ششمهجری و حتی گاهی بعد از آن دیده میشوند. تعداد سطرها در هرصفحه در این قرآنها معمولاً زیاد نیست و خط آنها، انواع کوفیاست. خوشنویس از حدودی که برای خوشنویسی او در هر صفحه،توسط مسطر مشخص میشده است، گاهی فراتری رفته و با نوعیکنترل حسی ولی استادانه، ترکیب کلی بصری موزونی را در صفحهبه وجود میآورده است. غیر از ریزنقشهای مربوط به ابتدای آیهها،سایر نقوش تزیینی در سمت مخالف عطف یعنی طرف برش، نقشمیشدهاند که سطح اشغال شده توسط واژهها در دو صفحه مقابل،از نظر بصری انسجام کافی داشته باشند. از حدود قرن ششم هجری، صفحات اغلب قرآنها کادریساده یا پرکار دارد که نوشتهها درون آن قرار گرفتهاند. فاصله اینکادر تا عطف، به گونهای محسوس از فاصله آن تا بالا و پایینصفحه و نیز طرف مقابل عطف، کمتر است و فاصله آن از بالا وپایین صفحه تقریباً به یک اندازه بوده است. دلیل اصلی کم بودن فاصله کادرها در دو صفحه مجاور، اینواقعیت بوده است که چون این دو صفحه همزمان به چشم خوانندهمیآیند، حکم تصویر واحدی را دارند و با عوامل و اجزاء بصری دوصفحه باید در القای بیشتر این حس کمک نمود. غیر از آن با چنینآرایشی، واژگان صفحات، تمایز و فاصله کافی را از محیط فیزیکیاطراف قرآن دارند. این نوع نگرش به صفحهآرایی را در گرافیک وصفحهآرایی معاصر نیز داریم و همین نکات امروزه در سراسر دنیارعایت میشود.
حضور نوعی کارگردانی و مدیریت هنری در تولیدقرآنهای خطی چه نقشی داشته و تا چه حد محسوساست؟
علاوه بر خوشنویس و تذهیب که دو عامل بصری مهم درصفحهآرایی قرآنهای خطی است، حضور نوعی کارگردانی ومدیریت هنری در تولید قرآنهای خطی محسوس است که اهمیتآن از یکیک اجزاء بصری صفحه و مهارتی که در طراحی آنها بهکار رفته است، بیشتر میباشد. قرآنهای خطی، نخست توسطهنرمند با تجربهای که در نگارگری و یا خوشنویسی و ترجیحاً هردو تخصص و مهارت داشته است، طراحی کلی میشده و در آنمرحله هنرمند مواردی مانند فاصله سطرهای متن از یکدیگر، طولسطرها، قطع قرآن، فاصله سطح اشغال شده توسط متن هر صفحهرا تا حاشیهها و نیز ابعاد سر سورهها و سایر عوامل تزیینی صفحه راتعیین مینموده است.به عنوان یک مثال تاریخی برای مدیریت هنری، کارگاه هنریبزرگ دربار بایسنقر میرزا را در دوره تیموری در هرات میتوان نامبرد که با حضور تعدادی خوشنویس و نگارگر و صحاف زبده وبرجسته دوران و مدیریت هنری میرزا جعفر تبریزی،، شاهکارهایجاودانی مانند قرآن و نیز شاهنامه بایسنقری را خلق کردند که هریک در نوع خود نظیر و همتایی ندارد. |
|
تاريخچه هنر تذهيب و كتابت قرآن
مصاحبه کننده : ملکی، امیر حسین - مصاحبه شونده : هراتی، مهدی - مصاحبه شونده : نعیمایی
يكي از دغدغه هاي اهل هنر، تعريف هنر و چگونگي بهرهگيري از آن تعريف براي به وجودآوردن آثار هنري و به خصوص هنرهاي ملهم از قرآن است و به نظر ميرسد نياز به آگاهي (ولو اندك) از تاريخچه اين پديده جزو ضرورتهاي عصر حاضر باشد. به همين اعتبار، سلسله نشستهايي را با اهالي هنر، خصوصاً دستاندركاران هنرهاي قرآني آغاز كردهايم تا طي آن جنبهها و جهات مختلف تعريف هنر مورد ارزيابي و مداقه صاحبنظران قرار گيرد.
ملكي: در ارتباط با جمعآوري و كتابت قرآن سخنان فراوان و نوشتههاي زيادي وجود دارد اما به نظر خالي از لطف نباشد كه در ارتباط با تاريخچه كتابت قرآن قدري سخن گفته شود.
نعيمايي: هنر كتابت در اصل با كتابت قرآن آغاز ميشود. طبيعت قرآن به مرور كه نازل شده، در آغاز به سفارش خود رسول اكرم (ص) توسط حضرت علي (ع) و بعضي از افرادي كه به عنوان كاتبان صدر اسلام مطرح هستند، كتابت ميشده - و با توجه به نياز اسلام به توسعه و گسترش روزافزون، توجه به اين هنر و توصيههايي كه پيشوايان اسلام داشتهاند كه اين هنر توسعه پيدا كند بيشتر شد. ممالك مختلفي كه به مرور مسلمان ميشدند، اينها نيازمند بودند كه از اين كتاب كه در واقع پيام اسلام بود آگاهي پيدا كنند و همين باعث شد كه هنر كتابت زودتر از همه هنرهاي اسلامي در ممالك مسلماننشين رشد پيدا كند.كتابت يا نوشتن با نزول وحي به قلب نبيمكرم اسلام وارد مرحله نوين و جديدي از حيات خود شد بدين ترتيب براي نگارش كلام وحي سعي شد به بهترين شيوه عمل شود و انواع خطوط شكل گيرد و اساتيد زيادي براي نگارش آن همت بگمارند. كتابت قرآن بوسيله حضرت علي (ع) شروع و بوسيله خط كوفي به نگارش درآمد كه شايد يكي از اسرار ماندگاري خط كوفي در حافظه تاريخ كتابت قرآن بوسيله آن بوده است و خط كوفي يكي از دوران طلايي تاريخ هنر را به خود اختصاص داد. من از آقاي نعيمايي خواهش ميكنم قدري در مورد كتابت قرآن صحبت بفرمايند. در دورانهاي اوليه گذشته از نوشتن محض به آن معنا كه بگوئيم فقط كتابت بوده كه رساندن پيام و ابلاغ پيام شد به مرور ايام از اين حالت محض و صرف خارج ميشود و شكل هنري به خود ميگيرد. دورانهاي اوليه كه ميدانيم اولين خطي كه كار ميكردند خط كوفي بود به مرور خط نسخ پيدا ميشود و بعد از خط نسخ هم خط ثلث و از قرن ششم و هفتم در زمينه خطوطي كه بيشتر اختصاصاً ايراني است، مثل نستعليق و شكسته و الي آخر پيريزي ميشود و يكي از پيامهاي اسلام در آغاز مسأله يكتاپرستي بود قبل از حضرت رسول (ص) در عربستان به طور اخص بتپرستي رواج داشت. هر قبيلهاي و هر گروهي يك خدايي داشت. ترس و وحشتي از اين وجود داشت كه ممكن است مردم به آن اعتقادات قبلي خود برگردند، توصيه شده بود كه قبلاً هنرهايي مثل مجسمهسازي، نقاشي و... اين هنرها براي مدت محدودي از قرون اول تا سوم و چهارم محدود شود و اين زمينهاي بود كه به طور اخص هنر كتابت رشد كند. بعد هم با پيدايش هنرهاي ديگر، ما ميبينيم در زمينه نقاشي و نگارگري و ساير هنرهايي كه پيدا ميشود بيشتر اشكال هندسي دارد. مثلاً فرض كنيد پنج ضلعي، هشت ضلعي كه آنهم اشاراتي به 5 تن، و ائمه و... دارد كه كم كم به زمينهاي كه استاد اشاره كردند ميرسد.
ملكي: هنري كه بوسيله آن قرآن كتابت يا تزيين ميشود داراي قداست خاصي است و تمام حركات و شيوههاي مورد استفاده داراي معنا و مفهوم خاصي ميباشد. در مورد تذهيب كه در اصل به معناي زراندودكردن و طلاگذاري ميباشد ميتوان چنين گفت رنگهايي كه در تذهيب به كار ميرود داراي قداست و حرمت بوده و فلسفهِ خاصي را دنبال ميكند شايد بتوان گفت كه يكي از تأثيرات قرآن بر روي هنر دادن احترام و شأن والا به آن ميباشد و اصولاً رنگهايي كه در تذهيب به كار ميروند داراي تفسير خاصي در كار ميباشد، از آقاي دكتر ميخواهم قدري در مورد نقش رنگ در هنرهاي اسلامي به خصوص تذهيب صحبت بفرمايند.
دكتر هراتي: مسائل بسياري است كه جزء مسائل اساسي است. يكي نور است و همينطور طبيعت، گلها و رياحين، ميوهها و خورشيد آسمان. جايگاه آنها از نظر تقدس به گونهاي است كه خداوند به بعضي از اين عناصري كه هست قسم ميخورد. مثل والشمس والقمر، والتين والزيتون، وطورسينين آتشي كه در طور سينا هست. و همينطور دريا و همه اينها تأكيدهاي زيادي هست كه ‹‹فلينظروا›› دارد. يعني نظر بيفكنيد به كوهها. نظر بيفكنيد به طبيعت به گلها، به ميوهها و... و هنر يك مقداري نتيجه ديدن است ديدني به اصطلاح به گونهاي از بصيرت ميرسد. يعني اگر ما هنر را درجه بندي بكنيم يك ديدي است كه آنقدر عميق است كه از پس ديوارها، قرون ميگذرد و بنابراين تأكيدي كه در قرآن مجيد است روي ديدن، چگونه ديدن و بهتر ديدن را مطرح ميكند. و بعد وقتي انسان با اين نگاه به آفريدههاي خداوند نگاه بكند به تدريج سعي ميكند به راز آفرينش آنها برسد. و اين مكاشفه است. وقتي به آن رسيد، سعي ميكند آنرا ثبت بكند. حال در بعضي موارد ثبت ممكن است ثبت كلامي باشد ولي در مورد برخي از هنرها، واقعاً كلمات قاصر است و به اين ترتيب است كه هنرهاي ديگر به وجود ميآيد موردي را كه شما اشاره فرموديد، ميبينيم كه به تدريج كه اسلام گسترش پيدا ميكند به سرزمينهاي مختلف و علما و فضلا وقتي به اسلام روي ميآورند، بنابراين آن ديد هنرمندانه و آن ديد عالمانه را پيدا ميكنند.هميشه علوم مختلف از دو بستر است كه ميآيند و اين دو بستر هم به خلاف وضعيتي كه ما آنها را جدا كرديم، اينها جدا ناشدني هستند يعني علم با تصوير ميسر ميشود. علم بدون تصوير نميشود و هر جا كه كلام قاصر ميشود تصوير به فرياد ميرسد و حتي بعضي ميگويند تصوير فراتر از كلام است شايد در گذشته اين موضوع را مثل حالا نميتوانستيم متوجه شويم. امروزه در جهاني كه ما هستيم جهان، جهان تصوير است امواج مرئي و نامرئي افلاك را طي ميكند. كره زمين را دور ميزند، به صورت امواج راديويي و تلويزيوني مطرح ميشود حتي با بيان هم ميخواهند تصويرسازي كنند توصيفي كه شاعر يا مؤلف ميكند كه يك كلامي را مطرح كند، در اصل نوعي تصويرسازي است. تصويرسازي كه كلام با خود تصوير است. اين اجرا اجراي هنرمندانه است. اجراي خارقالعاده است. و ما ميبينيم در اسماء خداوندي، اسم اعظم، واژههايي است كه با تصوير مثل مصور، مصور، جمال، جميل و...كه اينها همه جنبه زيبايي و بهترين دارد. شايد زيبايي يكي از معانيش بهترين باشد كه خود يك بحث ديگري است. حالا طبيعتاً رنگها هم جايگاهي پيدا ميكنند رنگها معانياي دارند حتي از نظر كاربردي هم همينطور است - در مذهب ما استفاده از بعضي رنگها تشويق شده، بعضي رنگها منع شده - چرا؟ حال اينها را با علم روز مقايسه كنيم. در قديم شايد رنگ آبي را نميشناختند. امروز متوجه هستند كه رنگ آبي رنگ آرامش است - رنگي است كه التهابات دروني و غمهاي دروني را كم ميكند، شادابي و نشاط را مطرح ميكند. حال يك نفر كه دلش پردرد است وقتيكه داخل مسجد ميشود و آنهمه آبيهاي مختلف و متنوع را ميبيند كه اينها يقيناً از نظر تأثيرگذاري روي روان او تأثيرات خاص خواهند داشت. آبياي كه كم رنگ است، آبياي كه فيروزهاي هم دارد، آبياي كه لاجوردي است، و آبيهاي مختلف، حتي ما آبي خاصي داريم كه به آن اصطلاحاً ميگوئيم كبود، سياه نيست. آبي خاصي است كه در مساجد به كار گرفته شده و ما اينها را از نظر شدت آبي بودن اگر تقسيم بكنيم يقيناً بدانيد نسبتي دارد با آن وضعيت آرامشبخش. چرا مردمي كه در كنار دريا زندگي ميكنند از نظر خلق و خوي، هم آرام و هم دريادلند - همينطور كه دريا عمق دارد. يا آسمان بلند و سپهر به اصطلاح، دقيقاً عمق و معنا و ژرفا را ميرساند وسعت آسمان و دريا دلي را ميگويد. دقيقاً رنگ اين پيام را داشته و حال در نگارگري يا در تذهيب يا در مسجد آمده است
ملكي: هنگام ورود اسلام به ايران و اشتياق دروني ايرانيان به اسلام و تعاليم آن، اين دين توانست در مدت كمي تمام سرزمين ايران را تحت شعاع تلا‡لو آسماني و نوراني خود قرار دهد و اين دين چنان در دل و جان مردم رسوخ كرد كه به گواه تاريخ ايرانيان جزء اولين كساني بودند كه براي گسترش و حفظ اين دين كوشش نمودند، چنانچه در كتابهاي تاريخي كه در مورد قرآن وجود دارد آمده است ايرانيان در حفظ قرآن و انتشار پيام آن نقش بسزايي را ايفا نمودند آقاي نعيمايي شما نقش ايرانيان را در امر حفظ و نشر اسلام چگونه ارزيابي ميكنيد.
نعيمايي: حقانيتي كه در پيام دين اسلام نهفته است، اين خود مهمترين انگيزهاي بوده كه هر كس به دنبال حق و حقيقت بوده را به طرف خود بكشد. ما در ميان نزديكان پيغمبر، سلمان فارسي را داريم كه ايراني است كسي كه با فرهنگ ايراني بزرگ شده و آشنايي با فرهنگ اسلام دارد، او كسي است كه پيامآور اصلي اين دين براي مردم است. در همان سالهاي آغازين، كه ايران يكي از كانونهاي گسترش اسلام بوده سلمان فارسي به عنوان مبلغ حكومت اسلامي به سمت ايران ميآيد. پيام اسلام را ميآورد.ارتباطات گذشته ايرانيان هم در حوزههايي كه الان به عنوان منطقه عربي ميشناسيم، در آن مناطق ما ايرانيان زيادي داشتيم. يعني علاوه بر آشنايي با فرهنگ ايراني با فرهنگ عربي هم آشنايي داشتيم. و آنجا سرزمين ايران بوده. بخصوص در زمان ساسانيان. بنابراين بسياري از آن خط و مرزهايي كه الان ميكشيم، نبوده، و آنها جزء سرزمين ايران بوده. مثل تيسفون كه الان داخل خاك عراق است ولي آن موقع پايتخت ايران بوده و با توجه به اين دو مقوله وقتي مسلمان شدند، طبعاً دوست داشتند كه اين آئين را گسترش بدهند. هنرمندان ايراني در زمينههاي مختلف سعي كردند قرآن را در منطقه خود گسترش دهند و خوشنويسان هم سعي كردند نقش خود را با توجه به سفارشهايي كه شده بود ايفا كنند، آنهم براي تودهِ عوام براي اينكه مبادا به بتپرستي گرايش يابند. مثلاً نقاشي آن موقع كمي مذموم بود، و شايد تأثيرپذيري كه از مسيحيت داشته، كه صورتهاي انساني را ميشكنند به اين دليل كه آنها را بت ميانگاشتند - شمايل شكني - كه اين مسائل در زمان امويان به صورت تبليغ درآمده بود كه يعني ما بتشكن هستيم، اين مسأله باعث شد كه نقاشي رواج چنداني نداشته باشد ولي باعث شد خط به رشد و پيشرفت دست يابد و شكل هنرمندانهاي به خود گرفت. در نقاشي و نگارگري آن زمان صورتهاي انساني را نميبينيم و حتي تا مدتي استفاده از صورتهاي حيواني هم مذموم بود و بيشتر نقش گياهان است كه ديده ميشود و بعدها كم كم صورتهاي حيواني وارد ميشود و هنگامي كه نقش انسان وارد هنر نقاشي و نگارگري ميشود كه اين خطرها كم كم رفع شده است، و ما ميبينيم كاتبان و بسياري از خوشنويساني كه در رواج هنر خوشنويسي سهمي داشتند، ايرانيها بودند از جمله ابنمقله و برادرش و پدرش و... و اغلب خوشنويساني كه، سراغ داريم درس گرفته مكتب ايشان هستند. اساتيدي هم كه ايشان داشتهاند ايراني بودند. |
|
شاهکار هنر کتاب آرایی قرن ششم هجری
قدیر افروند - شهاب شهیری
در میان نسخ خطی قرآنی ایران بیتردید یک قرآن از حیث هنر ‹‹کتابآرائی›› و تزئین و تذهیب، جایگاه والائی دارد. اگرچه پیش از این مجموعه سیجزء قرآن کریم بخط کوفی ایرانی به رقم هنرمنمد برجسته قرن پنجم هجری ‹‹عثمانبن حسین وراق غزنوی›› و تذهیب وی بعنوان شاهکار هنر کتابت و تذهیب کلامالله مجید در قرن پنجم هجری معرفی شده اما نسخه قرآن مورد نظر (موقوفه مزار شیخاحمد جامی) از حیث کثرت، تنوع، زیبائی و زیباییشناسی آرایهها و تزئینات در میان همه آثار برتر کتابآرایی نسخ خطی، و بویژه ‹‹قرآنی›› بینظیر است. اگرچه این مجموعه هنری فاقد خطی خوش متناسب و هماهنگ با تزئین و تذهیب بابای آن میباشد ولی از جهات دیگر منجمله ترجمه پارسی جامع و بینظیر آن و تفسیر مربوطه که بلحاظ تاریخی و ادبی تا حدودی جبران این نقیصه را نموده، در مجموع اثری نفیس و بیبدیل به عرصه فرهنگ و هنر اسلامی ایران عرضه داشته است.
تذهیب و تزئینات قرآن
در مقاله فوقالذکر نتیجه یک بررسی کلی در خصوص کم و کیف کتابآرایی و تزئینات این قرآن، رقمی در حدود 10 هزار طرح ظریف تزئینی و تذهیب هر یک متفاوت و پرکارتر از دیگری عنوان شده است و البته لازم به تذکر است که جدا از صفحات مذهب آغازین و انتهای قرآن، باقی تزئینات بسیار هنرمندانه هم طراحی و هم به تناسب در صفحات مختلف تقسیم و توزیع شدهاند. بطوریکه ضمن تنوع بصری و زیباییشناسی صفحات، خواننده متن قرآن، ترجمه و قصص را کمتر از نگاه و مطالعه مداوم و بیوقفه آن خسته و دلزده مینماید و به تعبیر امروزین این آرایههای چشمنواز و لذتبخش ‹‹چاشنی›› مناسب برای تلاوت مطالعه و قرآن میباشند. البته خیلی طبیعی و محصول منطقی و معقول کاری چنین دشوار وارزشمند آنهم از این نوع خاص است که با بذل تلاش و عشق و ایمان و اعتقاد هنرمندی مؤمن که ‹‹پنج حج (پنج سال) باعزم راسخ و کوشش خستگیناپذیر شب را به روز و صبحگاهان را به شبانگاهان رسانده، چنان هدیهای شاهانه که پس از قریب به 850 سال اینچنین زیبا و چشمنواز و بینظیر جلوه مینماید، بدست آید. کتابآرایی و تذهیب این چنین اثر نفیس و گرانبهایی حاصل تلاش و عشق و ایمان و هنرنمایی هنرمند عارف و مخلص و بزرگ، ولی بیادعا بنام ‹‹جمال›› میباشد. شگفتا که این کار بزرگ و بینظیر او را وسوسه شهرت و نام و نشان نکرده است و با تجربه شهودی و سیر الیالله که به راهی جز الغناء فیالله منتهی نمیشود خود را مستغنی از جمیع لذات مادی و دنیوی و ‹‹مشعرق فی بحارالانوار›› الهی یافته و با خضوع و خشوعی وصفناپذیر و شاید! خوف از شهوت دنیوی، با دو کلمه مختصر ‹‹عمل›› و ‹‹جمال›› گویی بیادعا زیبایی هنرش را جلوهای از ‹‹جمال، باریتعالی دانسته و تجلی زیبایی وحدت حق تعالی در کثرت نقش و نگار و مصنوع و مخلوق را اجل از اظهار ‹‹فردیت و خود نمایثی›› معرفی کرده است. شگفتا که این واژگان مختصر که درمعنی و مفهوم حقیقی و شگرف خود دنیایی حرف و حدیث و سخن عارفانه میباشند،درنهایت کوچکی و بسیار ریز، آن هم بخط کوفی تزئینی در مرکز شمسهای مذهب و پرنقش و نگار که خود میانه دو صفحه مذهب آغازین قرآن را شکل میدهند نوشته شدهاند، آن هم هریک (از دو کلمه) در مرکز شمسه یک صفحه!!
معرفی
مجلد دوم (ربع الثانی) کلامالله مجدی / مترجم
علائم تقسیم قرآن و تزئینات
علامت پایان هر آیه شمسی مذهبی است که در میانه آن کلمه ‹‹آیه›› بدون نقطه در وسط دایرهای قید شده است به معنی ‹‹1 آیه.››
علائم تخمیس در این قرآن
علائم تخمیس در این قرآن بصورت نگاره مذهب شمسهای دنبالهدار است که ‹‹قندیلوار›› حاشیه متن را تزئین میکند. گو اینکه تلالو تذهیب این طرح در میان پیچش نقوش گره و اسلیمیهای تو در تو نیز چنین ذهنیتی را القاء میکند. کلمه ‹‹خمسه›› به معنی ‹‹پنج›› آیه در مرکز شمسه نقش بسته است. |
|
موسیقی از دیدگاه قرآن کریم
محمد جواد حیدری
چکیده
در آیات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصّى صریحا بدان تعلّق نگرفتهاست؛ بلکه تمسّککنندگان به آیات، آنها را بهواسطهىِ دلایل خارجى همچون احادیث وارده در این باب دلیل بر حرمت گرفتهاند. در این آیات الفاظى نظیر «قول زور»، «باطل» و «لهوالحدیث» آمدهاست که برخى آنها را به «غنا» معنا کردهاند.
کلید واژهها:
غنا، موسیقى، قول زور، باطل، لهو الحدیث، لهو و لعب.
1. مقدمه
موسیقى با کارکردهاىِ گوناگونى که در دورهىِ معاصر یافته، موضوعى نو به شمار مىرود که از قرآن کریم به عنوان راهنمایى جاودانه انتظار مىرود، در خصوص حرمت یا حلیت آن ارائهىِ طریق کند. در این مقاله، تلاش مىشود، با استناد به آیاتى از قرآن و روایات تفسیرى مربوط و نقد و بررسى آنها به بررسى این موضوع پرداخته شود.
2. تحلیل مفهومى غنا و موسیقى
مفهوم شرعىِ «غنا» و «موسیقى» مهمترین مسائلِ این مبحث به شمار مىرود. اجمالِ آیات و روایاتِ این باب در خصوصِ این مورد، سبب شده است که این مسئله در ابهام و پیچیدگى از بىنظیرترین مسائل به حساب آید.
2. 1. معناى موسیقى
موسیقى در زبان فارسى به کسر قاف و سکون یاء و در زبان عربى به فتح قاف و الف مقصور تلفظ مىشود و از کلمه یونانى Mousike گرفته شدهاست. Mousikez نیز از کلمهىِ Musa گرفته شده که نام یکى از نُه ربّالنوع اساطیرى یونان است که حامى هنرهاى زیبا بوده است.(1)
2. 2. غنا
به منظور روشن شدن معناى غنا نخست باید ملاکى براى تعریف آن به دست داد و پس از آن تعریفهاىِ عرضه شده را بر آن محک زد.
2. 2. 1. ملاک تعریف غنا
باید تحقیق کنیم: آیا مرادِ روایات از لفظ «غنا» معناى لغوىِ آن است یا نه و اگر جواب منفى است، چه معنایى، مراد است. حقیقت آن است که درکِ مرادِ شارع از «غنا»، و سنجش معناى آن با مفهومِ لغوى بدونِ بررسىهاى تاریخى، عقلى و لغوى، میسّر نیست. در این راه، ابتدا باید معانى مختلف، فهرست شود و سپس با تحلیلى درست و واقعبینانه، نسبتِ آن معانى با معانى مُجْمِلِ آیات و روایات سنجیده شود.
2. 2. 2. مفهومِ لغوىِ غنا
به طور کلّى، کلامِ لغویان در بیانِ معناى غنا در چند محور اساسى خلاصه مىگردد:
2. 2. 3. حقیقت عرفى غنا
برخى از علما بر این عقیدهاند که واژهىِ عنا در زمان نزولِ آیات و ورودِ روایات بابِ غنا، در موردِ آوازهاى لهوى و آلوده به گناه، به کار مىرفته و به اصطلاح در این معنا داراى حقیقتِ عرفى بوده است.
2. 2. 4. نسبت غنا و موسیقى
از آنچه در معناى موسیقى و غنا گذشت، استفاده مىشود که موسیقى در معناى اول خود از غنا اعم است و هر صوت و صداى آهنگدارى را که محرک احساسات انسان باشد، شامل مىگردد.
2. 3. ترجیع
ترجیع، در کلامِ اهل فنّ مفهومى کاملاً واضح ندارد:
2. 4. طرب
در موردِ معناى طرب، نظریّات مشابهى عرضه شده است:
2. 5. لهو و لعب
اهل لغت در معناى لهو گفتهاند:
2. 6. لغو
«لغو»، در لغت به معناى کلام بىفایدهاست:
2. 7. باطل
«باطل» به معناىِ فسادآور، بىاثر و ضایع کننده آمدهاست و به چیزهایى ناچیز و بیهوده اطلاق مىگردد. در «مفردات» در این باره آمده است:
2. 8. قول زور
تعبیر «قول زور» که در قرآن آمدهاست(26)، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى است، زور به معناى باطل و دروغ بودن است. کلمهىِ «زور» به معناى انحراف از حق است و به همین دلیل به دروغ نیز «زور» مىگویند. مفسران قرآن مراد از زور را در قرآن هر سخن باطل و منحرفى مىدانند.(27)
2. 9. لهو الحدیث
تعبیر «لهو الحدیث» نیز که در قرآن آمده، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى به شمار رفتهاست.
3. نگاهى به تاریخچهىِ غنا و موسیقى
از پژوهشهاى تاریخى، به دست مىآید، هنگامى که معماران ایرانى براى تعمیر کعبه و ساختن بناهاى بلند براى مردم مدینه، در بین کار، آهنگهاى ایرانى را زمزمه مىکردند، اعراب با شنیدن این آوازها در پى یادگیرى الحان موسیقى ایرانى برآمدند و بدینگونه موسیقى از ایران به جهان عرب منتقل شد؛ ولى محقّق معروف، جورج تعارمر،(30) در کتاب خود، پیدایش موسیقى اعراب را به قرنها، قبل از میلاد نسبت مىدهد. وى ابراز مىدارد که از کتیبهاى از آشور بانیپال (قرن هفتم ق.م) استنباط مىشود، اسیران عرب، هنگام کار مشقّتبار، براى اربابان آشورى خود، آواز (اله له) مىخوانده، و موسیقى (ننگوته) مىنواختهاند.(31)
4. دیدگاه قرآن کریم دربارهىِ غنا و موسیقى
باید دانست که در آیات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصّى صریحا بدان تعلّق نگرفتهاست؛ بلکه تمسّککنندگان به آیات، آنها را بهواسطهىِ دلایل خارجى همچون احادیث وارده در این باب دلیل بر حرمت گرفتهاند. در این آیات الفاظى نظیر «قول زور»، «باطل» و «لهو الحدیث» آمدهاست که برخى آنها را به «غنا» معنا کردهاند.
4. 1. قول زور
در سورهىِ حج از قول زور نهى شدهاست:
4. 2. لهوالحدیث
در سورهىِ لقمان آمدهاست:
4. 3. زور
در سورهىِ فرقان آمدهاست:
4. 4. لغو
در سورهىِ مؤمنون مىخوانیم:
5. نقد دلالت آیات باب غنا
برخى گفتهاند: هیچیک از آیات مورد بحث بر حرمت مطلق غنا دلالت صریحى ندارد؛ چون بر سر راه این دلالت، موانع متعددى وجود دارد.
6. روایات تفسیرى
دستهاى از روایات مربوط به غنا، روایاتى است که در تفسیر آیات مورد بحث است. این روایات به ترتیب آن آیات یادشده، عبارتند از:
6. 1. روایات تفسیرى آیهىِ سوره حجّ
روایاتى که در تفسیر سورهىِ حج وارد شده، به این قرار است:
6. 2. روایات تفسیرى آیهىِ سورهىِ لقمان
در تفسیر آیهىِ سورهىِ لقمان این روایات رسیدهاست:
6. 3. روایات تفسیرى آیهىِ سورهىِ فرقان
در تفسیر آیهىِ سورهىِ فرقان چنین آمدهاست:
6. 4. روایت تفسیرى آیهىِ سورهىِ مؤمنون
در تفسیر آیهىِ سورهىِ مؤمنون آمده است که امام فرمودند:
7. نقد احادیث تفسیرى
عدهاى از فقیهان بر این باورند که دلالت روایات بر حرمت غنا به معناى مطلقِصداى شادىآفرین هنگامى تمام است که در گاهِ صدورِ آنها، استعمال زیادِ غنا در غناى لهوى و فسادانگیز موجب انصراف لفظ «غنا» به غناى لهوى و فسادانگیز نشده باشد؛ امّا پیشتر اشاره شد که لفظ غنا در زمان صدور اغلب این احادیث ـ یعنى زمان صادقین علیهماالسلام ـ در غناى لهوى و شهوانى داراى حقیقت عرفى بوده است و لذا استناد به احادیثِ وارده در این زمان، براى اثبات حرمت مطلق غنا، درست نخواهد بود و بر فرض پذیرش صحتِ سند، این احادیث از نظر دلالت با موانعى روبهروست.
8. جمعبندى و نتیجهگیرى
در باب غنا و موسیقى، آیات و احادیثى دال بر حرمت و حلّیّت وجود دارند که هیچ یک توانایى اثبات حکم مطلق غنا را نداشته و وافى به مقصود قائلان به حرمت مطلق یا حلیّت مطلق نیست.
پىنوشتها ···
1 . رک: حاشیهىِ برهان قاطع، تألیف محمدحسین بن خلف تبریزى، متخلص به برهان، 1342، مصحح دکتر محمد معین و حاشیهىِ لغتنامهىِ دهخدا، 1373، ج13، ص19257 2 . رک: همان دو 3 . احمد سیّاح، فرهنگ جامع سیّاح، ج 3 4 . عبّاس اقبال، شعر و موسیقى در ایران، ص 114 5 . به نقل از رازانى، ابوتراب، شعر و موسیقى و ساز و آواز در ادبیّات فارسى، ص 59 6 . ابن منظور؛ لسان العرب(متوفى 711 ه. ق)، ج15، ص136 7 . فیروزآبادى؛ القاموس المحیط، دارالمعرفة، بیروت، ج4، ص374، مادهىِ غنى 8 . دهخدا، علىاکبر، لغتنامهىِ دهخدا، (متوفى 1334 ه. ش)، ج27، ص328 9 . شیخ انصارى رحمهالله ، مکاسب محرّمه 10 . ابن اثیر، النهایه، ج3، ص391 11 . ابنمنظور؛ لسان العرب، ج16، ص136 12 . قاموس، مادهىِ غنى و طرب 13 . طریحى، شیخ فخرالدّین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیّد احمد حسینى، ج1، ص321 14 . حماد جوهرى، اسماعیلبن، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیّه، ج6، ص2449 15 . همان، ج3، ص1232 16 . قاموس، مادهىِ غنا و طرب 17 . طریحى، شیخ فخرالدّین، مجمع البحرین، تحقیق سیّد احمد حسینى، ج1، ص321 18 . فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، (متوفى 770 ه. ق)، ج2، ص56 19 . فارسى بن زکریا، ابوالحسین احمد بن؛ معجم مقاییس اللغة(متوفى 395 ه. ق)، ج4، 20 . ابوالقاسم خویى؛ «منیة السائل»، ص179 21 . اساس البلاغة، ص 277 22 . فیروزآبادى؛ «قاموس المحیط»، ج1، ص101 و طریحى؛ «مجمع البحرین»، ج2، ص109 و فیومى؛ «مصباح المنیر»، ج2، ص19 23 . راغب اصفهانى(متوفى 503 ه. ق)؛ معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 471 24 . همان، ص 472 25 . همان، ص 48 26 . سورهىِ حج، 30 27 . طباطبایى؛ المیزان، ج14، ص371 28 . همان، ج16، ص209 و 210 29 . رک. جواهر الکلام، ج22، ص50 و مکاسب محرمه، شیخ انصارى، ص41-37 30 . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص 291 31 . همان، ص 21 32 . خنیاگرى و موسیقى ایرانى، ص107 33 . اغانى، ج8، ص3 و ج10، ص48 34 . محمّد جواد عاملى؛ «مفتاح الکرامه»، مؤسسهىِ آلالبیت، قمج4، ص52 35 . ابن منظور؛ لسان العرب، ج10، ص135 36 . حسینى بحرانى، محمد بن ابراهیم، معروف به ماجد(متوفى 1050 ق)؛ رسالة ایقاظ النائمین و ایعاظ الجاهلین 37 . ابن خلدون؛ «مقدمه»، داراحیاء التراث العربى، بیروت، صص 428-426 38 . اغانى، ج2، ص170-173 و فلیپ حتى؛ «تاریخ عرب»، ترجمهىِ ابوالقاسم، ص 345 39 . همان، ج3، ص239 و ج5، ص41 و ج6، ص8 و 12 و ج21، ص226 و 237 40 . محمّد ماجدبنابراهیم بن الحسینى، پیشین 41 . همان 42 . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص 45، پاورقى 43 . دائرةالمعارف اسلام، ج 1، ص 403 44 . مسعودى، على بن حسین(متوفى 346 ه .ق)؛ مروج الذهب، بیروت، ج1، ص 65 45 . غزالى، امام ابى حامد محمّد بن محمّد؛ احیاء علوم الدّین، ج4، ص 217 46 . همان، صص 201 و 202 49 . تاریخ موسیقى خاور زمین، ص 132 50. همان، ص 192 51 . حج، 30 52 . المیزان، ج14، ص371 53 . لقمان، 6 54 . المیزان، ج16، ص209 و 210 55 . رک: طبرسى(متوفى 548 ه. ق)؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج8، ص313 56 . فرقان، 72 57 . طبرسى؛ «مجمع البیان»، ج7، ص181 58 . مؤمنون، 3 59 . رک: حسین میرزاخانى؛ «مبانى فقهى، روانى موسیقى»، ص 63 و نیز رک: مصباح الفقاهة، ص 311 60 . وسائل، ج12، ص225، باب 99 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 2 61 . روایاتى دیگر به همین مضمون از امام صادق علیهالسلام با طرق مختلف نقل شدهاست که در کتاب وسائل الشیعه، ج12، باب 99، از ابواب «ما یکتسب به» احادیث 8 و 9 آمده است. شیخ صدوق نیز در معانى الاخبار صفحهىِ 349 روایتى نزدیک به این معنا آورده است. 62 . سیدهاشم حسینى بحرانى؛ البرهان فی تفسیر القرآن، اسماعیلیان، قم، ج3، ص90 63 . وسائل، ج12، ص226، باب 99 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 6 64 . روایاتى به همین مضمون در کتب وسائل ج12، ص226، باب 99 از ابواب «ما یکتسب به» احادیث 6، 7 و 16 و معانى الاخبار، ص349 و مجمع البیان، ج8، ص313 آمده است. 65 . وسائل، ج12، ص226، باب 99 از ابواب ما یکتسب به، حدیث 3 و 5 66 . عبدعلى بن جمعه عروسى حویزى؛ تفسیر نورالثقلین، اسماعیلیان، قم، ج3، ص529 67 . وسائل، ج12، ص228، حدیث 18 و عیون الاخبار، ص207 68 . ارسال در سند یا مرسله بودن حدیث یعنى راویانى از آخر سند حدیث افتاده باشند. 69 . واقفیان، فرقهاى هستند که به توقّف امامت در امام موسى بن جعفر علیهالسلام معتقد هستند. 70 . مقدس اردبیلى، شیخ احمد(متوفى993ه.ق)؛ مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، کتاب المتاجر، قسم الرابع 71. کلینى، محمّدبن یعقوب؛ اصول کافى، ترجمه و شرح سیّد هاشم رسولى، ج2، ص615 72 . همان 73 . حمیرى، ابى العبّاس عبداللّه بن جعفر؛ قرب الأَسناد، تصحیح و ترتیب الشیخ احمد الصادقى الاردستانى، چ1، ص121 74 . وسائل الشیعه، ج12، ص85 همین روایت به دو صورت دیگر از قول ابىبصیر نقل شدهاست که در کتاب «وسائل الشیعه» ج12 ص 84 و 85 آمده است. 75 . رک: بحارالانوار، ج44، ص378 76 . ر.ک. مجمع الفائدة و البرهان فى شرح الارشاد، کتاب المتاجر قسم الرابع: و یویّده فى جواز النیاحة بالغناء و جواز اخذ الاجرة علیها. 77 . وسائل الشیعة، ج12، ص91 78 . رک: حسینى عاملى، سیدمحمدجواد؛ مفاتیح الکرامه فى شرح قواعد العلامه، ج4، ص53 و نجفى، شیخ محمّد حسن؛ جواهر الکلام فى شرح شرایع الإِسلام، ج22، ص51 و 52 و حلّى، محقّق، شرایع الإِسلام فی مسائل الحلال والحرام، محقّق اوّل، ج4، ص124 و کرکى، على بن الحسین؛ جامع المقاصد فى شرح القواعد، محقق ثانى، ج5، ص24 و المسالک، ج1، ص129 و نراقى، احمد بن محمدمهدى؛ مستند الشیعه فى احکام الشریعه، ج2، ص343 79 . همان، ج4، ص859 80 . همان 81 . وسائل، ج12، ص86 82 . فیض کاشانى؛ وافى، ج10، ص33 83 . شیخ صدوق؛ خصال، ص 610 84 . وسایل الشیعه، ج12، ص84، کتاب التجارة، ابواب ما یکتسب به، باب 15، حدیث 1 و رک: حاشیهىِ علامه شعرانى بر کتاب وافى، تألیف فیض کاشانى، ج 17، ص 205 85 . وسائل الشیعه، ج 12، ص 232 و 228 ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 32 و حدیث 15 |
|
غنا در قرآن و احاديث
سيد محمد شفيعي
در قسمت اول مقاله «غنا و موسيقي؛ نگرش ها و چالش ها» مباحث: چيستي غنا، طرب، موسيقي و غنا در ميان صاحب نظران مشهور اسلامي مورد بررسي قرار گرفت. اينك ادامه مطلب را از نظر مي گذرانيم:
غنا در قرآن
عنوان غنا يا موسيقي در قرآن بچشم نمي خورد چنانكه عنوان غنا در احاديث و روايات، فراوان به چشم مي خورد. در قرآن عناوين و آياتي ديده مي شود كه به «غنا» تفسير شده است از جمله: آيه دوم سوره مؤمنون ]والذين هم عن اللغو معرضون[ و آيه ششم سوره لقمان ]و من الناس من يشتري لهوالحديث[ و آيه سي ام سوره حج ]واجتنبوا قول الزور[ و...
غناء در احاديث:
- در باب احاديث مربوط به غنا، توجه به اين نكته ضروري است كه: ترديدي نيست غنا، همواره به عنوان يكي از عوامل خوشگذراني اهل غفلت به ويژه حكمرانان، ]شاهان و سردمداران هوسباز[ بوده است و به خاطر همين مسئله جهت گرمي بازار و توجيه اعمال خليفه آنان، چه حديث بافي ها كه صورت نگرفته است!! و متأسفانه ازين رهگذر احاديث جعلي فراوان به مجامع حديثي راه جسته است و در برابر اين طيف از احاديث، انسان هاي مخالف رويه خليفه گان فوق نيز، احاديث ضد آن را نيز عرضه كرده اند، احاديثي كه هرگونه غنا را مورد نهي و نكوهش قرار داده و در اين ميان، افراط و تفريط هايي صورت گرفته است و مسئله حائز اهميت در اينجا، شناخت و شناسايي احاديث پيامبراكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) است كه مي توانند ملاك كار و ميزان شناخت حق از باطل باشند.(1)
1-تضعيف جايگاه غنا در زندگي انسان:
غنا حرام در زندگي جايگاه قابل ستايشي ندارد، حتي ملائك رحمت به مكاني كه در آن ابزار غنا و نيز خمر (مسكرات) وجود دارد نازل نمي كردند و همچنين بركات از آن منزل رخت برمي بندد: «... لاتدخل الملائكه بيتاً فيه خمر او دف او طنبور او نرد ولايستجاب دعائهم و ترفع عنهم البركه »(22)
2- نوازندگان سفلگانند:
از امام صادق(ع) سؤال كردند سفله (آدم پست) كيست؟ امام (ع) پاسخ داد: «من يشرب الخمر و يضرب الطنبور»(23)
3- نشانه روزگار ناشايسته:
روزگار ناشايسته، روزگاري كه مردم آن نمازها را ناديده مي انگارند، به تمايلات نفساني اهميت مي دهند، قرآن را به خاطر غيرخدا مي آموزند، علم فقه را براي غيرخدا فرامي گيرد، اولاد زنا، زياده اند، غنا حرام را در هنگام قرائت قرآن به كار مي برند، اهل غنا و به كارگيري ابزارند، رعايت مسئله امر به معروف و نهي ازمنكر ناخوشايند است، از اين چنين افرادي در ملكوت آسمانها به عنوان آدم هاي پليد و نجس (ناپاك) ياد مي شوند. 24
الف: سستي اراده:
سرگرمي غفلت زا يعني سرگرميهاي نامطلوب باعث سستي اراده آدمي است. قال علي(ع): «اللهو يفسد عزائم الجد»(25) آن حضرت(ع) همواره ياران را از پرداختن به لهو و لعب منع مي كردند. آن حضرت همچنين مي فرمايند: «اهجر اللهو فانك لم تخلق عبثا فتلهو و لم تترك سدي فتلغو» (26) از سرگرمي بيجا دوري كنيد زيرا تو بدون هدف، خلق نشده اي و يله و رها نمي باشي.
ب: دورماندن و غفلت از حقيقت:
دورماندن انديشه آدمي از دستيابي به واقعيات نتيجه منفي توجه به لهو لعب (موسيقي مطرب، عناء حرام) است. حضرت علي(ع) مي فرمايند: «ابعد الناس عن صلاح المستهتر باللهو»(27) دورترين مردم از صلاح كسي است كه درلهو و لعب غوطه ور باشد.
ج: دورماندن از موفقيت و نجات:
حضرت علي(ع) فرمود: دورترين انسان از (رحمت) خدا كسي است كه: سرگرم به شنيدن غناء باشد (يكي از مصاديق لهو، غنا است). توجه: لهو، اختصاص به غنا ندارد و هرگونه سرگرمي غيرمجاز و نامشروع را شامل مي گردد. بر اين اساس، برخي از مجالس «تأتر»، سينما، و بازيهاي ديگر را كه آثار منفي فوق را دارا باشند، از مصاديق لهو حرام خوانند و در ميان عرب ها اين مجالس را «ملهي» گويند: در رهنمودي از اميرمؤمنان(ع) آمده است: «ابعد الناس من النجاح المستهتر باللهو و المزاح» 29 «دورترين كس به موفقيت كسي است كه غرق در لهو و طرب باشد».
د: ضعف عقل
لهو باعث ضعف عقل و تقويت حالت حماقت آدمي مي شود، چنانچه اميرمؤمنان(ع) فرمود: «رب لهو يوحش حرا»(33)؛ «چه بسا كه لهو و سرگرمي ناروا باعث احساس تنهائي آدمي گردد»، چنانكه در رهنمودي ديگر آمده است: «اللهو قوت الحماقه »(34)؛ «لهو، خوراك، حماقت است».
هـ: ضعف ايمان
لهو و لعب مايه تضعيف شدن ايمان انسان مي شود. قال علي(ع): «مجالس اللهو تفسد الايمان»(35) جلسات لهو سرگرمي ناروا دل آدمي را فاسد مي كند.
غنا در سيره پيشوايان معصوم(ع)
ريان بن صلت مي گويد: به امام رضا(ع) گفتم: عباس از قول شما به من گفت: كه (شما) گوش دادن به غناء را تجويز مي كني... امام(ع) پاسخ داد: «كذب الزنديق»؛ «آن زنديق دروغ گفت» (و افزود:) او همواره، از مسائل مربوط به غنا مي پرسيد من به او گفتم: مردي پيش ابوجعفر (امام باقر(ع)) آمد و حكم گوش دادن غنا را سؤال كرد. امام از او پرسيد هنگامي كه خدا حق و باطل را يك جا جمع كند، غنا در شمار كداميك خواهد بود؟ او پاسخ داد: در شمار باطل، امام(ع) فرمود: پس پاسخ مسئله خود را دريافت داشتي «حسبك فقد حكمت علي نفسك». امام هشتم سپس فرمود: «فهكذا كان قولي له» من نيز به عمربن قره، بيش از اين نگفتم.(38)
هشدار به غنا پيشه گان
«صفوف خود را از غنا پيشه گان جدا كنيد»
پاورقی ها
2- وسايل الشيعه ج 17، ص 309 چاپ آل بيت. 3- همان، ص .312 4- بحارالانوار، ج .79 5- مستدرك سفينه البحار، ماده غناء. 6- وسائل الشيعه : ج 17، ص 310، ح .28 7- وسايل الشيعه ج 17، ص 311 و 313 8- مستدرك سفينه البحار، ماده غناء. 9- حج/ .22 10- عن عبدالاعلي قال: سألت جعفر بن محمد «ص» عن قول الله عزوجل: فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور قال: الرجس من الاوثان: الشطرنج، و قول الزور: الغناء. قلت: قول الله عزوجل: و من الناس من يشتري لهو الحديث قال: منه الغناء. عن حماد بن عثمان، عن أبي عبدالله «ع» قال: سألته عن قول الزور؟ قال: منه قول الرجل للذي يغني: أحسنت. عن عبدالله بن محمد بن علي العلوي، عن أبيه، عن عبدالله بن أبي بكر محمد بن عمرو بن حزم- في حديث- قال: دخلت علي أبي عبدالله «ع» فقال: الغناء اجتنبوا الغناء اجتنبوا قول الزور، فما زال يقول: اجتنبوا الغناء اجتنبوا، فضاق بي المجلس و علمت أنه يعنيني، (وسايل الشيعه، ج 17، ص 316، طبع آل اللبيت و وسايل الشيعه ج 12، باب 99، احاديث 8، 9، 24، 26) . 11- وسايل الشيعه ج 12 باب 99 احاديث 8، 9، 24، .26 12- لقمان / .6 13- وسايل الشيعه ج 12، احاديث 11، 7، 16، 20 و .6 14- روي عن أبي جعفر وأبي عبدالله و أبي الحسن الرضا: في قول الله عزوجل: و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا أولئك لهم عذاب مهين انهم قالوا: منه الغناء (همان ج 17، ص 300-327). 15- مستدرك سفينه البحار، ماده صغي. نيز از استماع و مسئوليت سامع سخن گفتند:«من أصغي الي ناطق فقد عبده». 16- ر.ك: مستدرك سفينه البحار، ماده سمع. 17- عن ابي ايوب الخراز قال: نزلنا بالمدينه اباعبدالله(ع) فقال لنا: ائن نزلتم؟ فقلنا: علي فلان صاحب القيان: كونوا كراما، فوالله ما علمكنا ما اراد به، وظننا انه يقول، تفضلوا عليه، فعدنا اليه فقلنا: لا ندري ما اردت بقولك: كونوا كراماً ، فقال: اما سمعتم الله عزوجل يقول: «و اذا مروا باللغو مروا كراما» 18- وسايل الشيعه، ج17، ص123، ح .4 19-همان، ص 121، ح.3 20-وسايل الشيعه، ج15، ص331، ح36 نشر آل البيت 21-عن ابي عبدالله(ع) انه سئل عن السفله ؟ فقال: من يشرب الخمر و يضرب بالطنبور عن نوف، عن اميرالمؤمنين(ع) في حديث قال: يانوف اياك ان تكون عشاراً او شاعرا(وسايل الشيعه، ج17، ص315، ح11و .12 22 و 23- وسايل الشيعه، ج17، ص315، طبع آل البيت 24- حديث شماره 12، ص22 دراينجا ذر 25- غررالحكم، ج.2165 26-همان، ج .2435 27- غررالحكم، ج2، ص411، ح.3067 28- همان، ج 2، ص 425، ح .3132 29- همان، ص 470، ح .3333 30- همان، ج 6، ص 364، ح .10544 31- همان، ج 5، ص 106، ح .7568 32- غررالحكم، ج 2، ص 425، ح .3132 33- همان، ج 4، ص 60، ح .5291 34- همان، ج 1، ص 232، ح .937 35- همان، ج 6، ص 134، ح .6815 36- بحارالانوار، ج 44، ص .287 37- همان، ص .194 38- بحارالانوار، ج 49، ص 263، مستدرك سفينه البحار، ماده غني. 39- بحارالأنوار، ج 8، ص .127 «ان في الجنه شجراً يأمرالله رياحها فتهب فتضرب تلك الشجره بأصوات لم يسمع الخلائق بمثلها حسنا»؛ ]امام(ع) سپس افزود:[ «هذا عوض لمن ترك السماع في دنيا من مخافه الله». 40- وقال يزيد بن الوليد الناقص: يا بني اميه اياكم و الغناء فانه ينقص الحياء و يزيد في الشهوه ، ويهدم المروءه، أنه لينوب عن الخمر، و يفعل ما يفعل السكر، فان كنتم لابد فاعلين فجنبوه النساء فان الغناء داعيه الزنا. وفيما كتب عمر بن عبدالعزيز الي سهل مولاه: بلغني عن الثقات من حمله العلم ان حضور المعازف واستماع الاغاني و اللهج بهما، ينبت النفاق في القلب، كما ينبت الماء العشب. وقيل: الغناء جاسوس القلب، و سارق المروءه و العقول، يتغلغلل في سويداء القلوب، و يطلع علي سرائر الافئده ، ويدب الي بيت التخييل، فينشر ما غرز فيها من الهوي و الشهوه و السخافه و الرعونه ، فبينماتري الرجل و عليه سمت الوقار، و بهاء العقل وبهجه الايمان، و وقارالعلم، كلامه حكمه ، و سكوته عبره ،فاذا سمع الغناء نقص عقله و حياؤه، و ذهبت مروءته و بهاؤه، فيستحسن ماكان قبل السماع يستقبحه، ويبدي من أسراره ماكان يكتمه، و ينتقل من بهاء السكوت و السكون الي كثره الكلام و الهذيان و الاهتزار كأنه جان و ربما صفق بيديه، و دق الارض برجليه، و هكذا تفعل الخمر الي غيرذلك. أليس هذا النبي هوالذي كان اذا سمع مزماراً يضع اصبعيه علي اذنيه و نأي عن الطريق؟ قال نافع: سمع عبدالله بن عمر مزماراً فوضع اصبعيه علي اذنيه و نأي عن الطريق و قال لي: يا نافع هل تسمع شيئاً؟ فقلت:لا. فرفع اصبعيه من اذنيه و قال: كنت مع رسول الله (ص) فسمع مثل هذا فصنع مثل هذا أليس ابن عباس قال أخذاً بالسنه الشريفه: الدف حرام، و المعازف حرام، و الكوبه حرام، و المزمار حرام؟ (ر.ك:علامه اميني، الغدير، ج 8، ص 70-75). 41- ر. ك: علامه اميني، الغدير، ج 8، ص 70-.75 42- ر. ك: علامه اميني، الغدير، ج 8، ص 70- .75پانوشت ها: |
|
آفاق موسیقی در اسلام
مرتضی چیت سازیان
هدف اصلی در نظام آفرینش حیات برپایه کمال و بالندگی است. براین اساس ، نقشآفرین هستی در تدارک این مقصود ،بهترین ابزار انتقال را در خدمت بشر قرار داده تا برای دریافت هدایت و سوق او در طریق سعادت، به شایستگی، او را کفایت نماید. اینجاست که اهمیت قوه سامعه و نیروی شنوائی به عنوان دریچهای برای دریافت حقایق و پلی ارتباطی بین جهان بیرون و عالم درون، برای بشر روشن میگردد. از طرفی عمدهترین مراکز اداره زندگی بشر در درون وی ، یکی پایگاه تفکر و اندیشه یعنی«مغز» است که تدبیر زندگی به دست اوست و دیگری«قلب» است که مرکز رشد عواطف و احساسات و معنی و پایگاه تبلور عشق و ایمان میباشد و مجرای ورود به هر دوی اینها از طریق دو حس عظیم باصره و سامعه ممکن و مقدور میگردد. لذا قصور نسبت به هرکدام مسئولیتآور است و به تعبیر قرآن کریم «اِنَّ السَمعَ وَ البصر والفُوادَ کُلُ اُولئِکَ کان عَنْهُ مَسوُولاً»(1) همانا گوش و چشم و دل انسان هر یک مورد سؤال قرار میگیرد.
اسلام مکتب هنر و زیبایی
برخلاف تصوّر برخی که گمان نمودهاند ، اسلام با هنر و زیبائی و خواندن و احساس و لطافت ذوق سازگار نیست و روح تقدس را دوری از زیبائی میدانند، باید گفت اسلام مکتب روح و عواطف و احساسات پاک فطری است و قوانین و احکام آن با آهنگ موزون فطرت هماهنگ است.
موسیقی چیست؟
ارباب لغت در تعریف موسیقی گفتهاند:
موسیقی قبل از ظهور اسلام
تقریبا تمام کسانی که درباره موضوع موسیقی عرب نوشتهاند از لحاظ منشاء این هنر یا به ایران و یا به یونان نگریستهاند.
اسلام و موسیقی
با ظهور پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله در شبه جزیره عربستان، دوران جدیدی در تاریخ این منطقه گشوده نشد و با بعثت حضرت در حجاز که مرکز مهمی در شبه جزیره است شاهد تغییرات مهم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی گردید.
«غنا در لغت»
نظر لغویین را درباره مفهوم و واژه غناء مورد بررسی و نقد قرار میدهیم:
غناء در اصطلاح شرعی
مهمترین و مشکلترین راه شناخت حکم غناء تعیین مفهوم و مصداق آن است، زیرا معنای واحدی پیرامون غناء عرضه نشده است.
قول مشهور در تعریف غناء
«الغناء مَدّالصوت المشتمل علی الترّجیع المُطرب»(14) یعنی غناء کشیدن صوت است که هم ترجیع و هم اطراب داشته باشد.
معنای طرب:
زمخشری میگوید: طرب: و هُوَ خفةٌ مِن سرورٍ اَوْ هَمّ. (15)
«تحسین صوت و حالت اطراب»
بر این اساس گاه طرب مورد تحسین است و طرب ممدوح میباشد مثل اینکه امام صادق علیهالسلام میفرمود:«علی بن الحسین خوش آوازترین مردم در خواندن قرآن بود و سقایان به هنگام عبور از منزل وی برای استماع الحان خوش او توقف میکردند و به نوای ملکوتی قرآن گوش میدادند چنان که سنگینی مشکهای خود را متوجه نمیشدند و برخی نیز (از فرط خوشی و طرب) از هوش میرفتند.»(19)
ترجیع و تحریر
درتعریف مشهور از غناء قید ترجیع آمده که به معنای گردانیدن آواز در حلق گویند.
بررسی و تحلیل
اگر قید مطرب بودن در تعریف مشهور از غنا که گفته «الغناء مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب» ذکر نمیشد خیلی از صداها که در واقع طرب آور و سبک کننده عقل و خرد نیستند داخل در غنا میشدند و حال آنکه با این قید بسیاری از صداها که دارای مد و ترجیع هستند مثل اذان و اقامه و دعا.... ولی صوت مطرب شمرده نمیشوند، غنا محسوب نمیشوند لذا صرف فراز و نشیب صدا ترجیع بدون طرب مصداق لهو و غنای حرام نیست.
مفهوم و مصداق غناء در اصطلاح شرع:
تا اینجا نتیجهگیری میشود مفهوم اصطلاحی غناء در شریعت اسلامی که موضوع حرمت است بامفهوم لغوی و عرفی آن فرق میکند، زیرا اهل لغت، مطلق صدای بلند، صدای زیبا، ترجیع صدا و... را غناء مینامند ولی براساس دلائل در روایات، کلمه غناء، اخص بکار رفته است. (بعدا بحث میشود).
مقایسه دقیق بین معنای لغوی و شرعی
اگر معنای لغوی و عرفی غناء با مفهوم اصطلاحی و شرعی به درستی تمیز داده نشود خلط میان آندو ابهام میآورد، ابهامات و سردگمیهائی که برای عدهای پیشآمده معلول همین موضوع است.
حکم غناء در اسلام
از احکامی که با دقت و کنکاش مورد توجه واقع نشده و یا اگر گرفته به صورت روشن و خالی از ابهام و دغدغه برای دیگران تبیین نشده و مکلفان همواره ناچار بودهاند با تامل و احتیاط در آن عمل کنند غناء و موسیقی است.
عمده نظرات در این باب
1ـ نظریهای که معتقد است غناء به خودی خود مباح است و ممکن است به سبب عوارض خارجیه حرام یا مکروه گردد (نظر برخی علمای اهل سنت).
ادله قائلین به حرمت غناء
افرادی که نفس غناء را حرام شمردهاند به اجماع، آیات و اخبار تمسک نمودهاند. ما هم ادله را ذکر نموده و پیرامون آنها بحث میکنیم.
الف) اجماع
علامه بزرگوار سید علی حائری در کتاب ریاض المسائل میگوید:
ب) آیات
آیاتی که در زمینه اثبات حرمت غناء مورد استناد قرار گرفته عبارتست از:
ج) روایات:
صریحترین عبارتهای در مورد ممنوعیت غناء روایات هستند و استفاده از آیات مورد استناد نیز تا اندازه زیادی متکی بر روایات تفسیری است:
روایات در ذیل آیات
درباره آیه «وَاجْتَنِبُوا قولَ الزُّور» از ابی بصیر نقل شده که امام صادق علیهالسلام فرمودند: قول زور همان غنا است.(40)
نتیجهگیری از روایات:
ظاهرا از روایات بدست میآید که غناء از جهت اینکه مصداق لهو و باطل است حرام میباشد ولکن ناگفته نماند که اگر بین صوت لهوی و باطل از نسب اربعه تساوی باشد، چنانچه اقوی هم همین است که غناء عبارت از صوت لهو و باطل است، مطلب تمام است.
تعیین دقیق مصادیق غنای حرام:
در اصطلاح فقه اسلامی و با استفاده از آیات و روایاتی که گذشت آن غناء و آوازی حرام است که یکی از شرائط زیر را دارا باشد:
فقهاء و حکم غناء و آثار آن
شیخ الطائفه میگوید:
موسیقی و غناء در دیدگاه مقام معظم رهبری
استفتائات
فرق بین موسیقی حلال از موسیقی حرام چیست؟ و آیا موسیقی کلاسیک حلال است ضابطه در شناخت این موضوع چیست؟
غناءهای مجاز:
مشهور فقهاء 2 مورد را از حکم حرمت غناء خارج نمودهاند.
الف) حداء
باید دانست حداء (صدای مخصوصی است که برای سیر شتران به گونه خاصی در حلقوم بازگردانده میشود که در نتیجه آن شتران از نشاط خاصی در هنگام سیر برخوردار میشوند) را از حکم حرمت غناء استثناء نمودهاند.
ب) غناء در عروسیها
مورد دیگری که استثناء شده حکم حرمت غناء، غناء کنیزه آوازه خوان در عروسیهاست. البته به شرط اینکه محرّم دیگری با آن غناء اصطکاک نداشته باشد.
نتیجه بحث:
از بحثهای گذشته معلوم شد که غناء بر دوگونه است:
پی نوشتها:
1- اسراء، 36 2- انفال، 2 3- اعراف، 32 4- وافی، ج 2، جزء 5 5- بقره، 185 6- شعر و موسیقی، ابوتراب رازانی، ص 60 7- احیاء العلوم غزالی، ص 797 8- المصباح المنیر، فیومی، ج2، ص 65 9- النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 3، ص 391 10- لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 13 11- الفقه علیالمذهب الاربعه، ج2، ص 42 12- فصلنامه هنر، ش 28، بهار 74، ارجمند 13- صحاحاللغة، جوهری، باب الواو و الیاء. 14- صاحبان معظم شرایع و ارشاد و جامع المقاصد و دروس و... 15- اساس البلاغة، زمخشری، ص 277 16- قاموس المحیط، فیروز آبادی، ج 1، ص 101 17- فرهنگ لاروس، ص 1540 18- فرهنگ دهخدا، ج 44، ص 198 19- اصول کافی، ج 2، ص 616 20- وسایل الشیعه، ج 4، ص 859 21- الغناء فی الاسلام، ص 9، عسیلی 22- لسان العرب، ابن منظور، ج 8، ص 115 23- منتهی الارب، ج 2، ص 43 24- المنجد، ص 250 25- موسیقی آوازی ایران، ص 23ـ25 26- جامع المقاصد فی شرح القواعد کتاب المتاجر، ص 204 27- مکاسب محرمه، امام خمینی (ره)، ص 202 28- ریاض المسائل، سید علی حائری، بخش متاجر 29- مستندالشیعه، ملا احمد نراقی، ج2، ص 340 30- حج، 30 31- لقمان، 5 32- مؤمنون، 3 33- فرقان، 72 34- اسراء، 64 35- نجم، 57 تا 61 36- جواهرالکلام، نجفی، ج 22، ص 49 37- روایاتی که چندین بار تکرار شده ولی به حد تواتر نرسیده است. 38- ایضاح، فخرالمحققین، ج1، ص 405 39- جواهر الکلام، نجفی، ص 405 40- وسائل الشیعه، ج 12 - ص 222 41- همان، ص 226 42- تفسیر قمی، ص 444 43- وسائل الشیعه، ج 4، ص 858 44- همان، ج 10، ص 229 45- مسالک الافهام، ج 1، شهید ثانی 46- تحریرالوسیله، ج 1، امام خمینی (ره)، ص 49 47- وسیله النجاة، ج 2، ص 3 48- رساله منتخب الاحکام 49- اجوبة الاستفتائات، ج 2، ص 22 الی 27، باب موسیقی و غنا 50- شیخ الطائفه در نهایه و محقق در مختصر و علامه در مختلف و شهید اول در دروس و شهید ثانی در مسالک و مقدس اردبیلی در شرح ارشاد |
|
آوا و آهنگ از منظر اسلام
سید محمد شفیعی مازندرانی
مقدمه
غنا و موسیقی که در این نوشتار از آن به عنوان آوا و نوا یاد میشود، در زندگی آدمی جایگاه خاصی دارد و کسی نیست که به گونهای در زندگی روزمره خود با آن در ارتباط نباشد. این مسأله در تاریخ حیات بشری امری سابقهدار است و ادوار مختلف زندگی بشر در روی کره زمین، چه در شکل فردی و چه در شکل اجتماعی هرگز از آشنایی با موسیقی برکنار نبوده است.
غنا در لغت و اصطلاح
1- غنا )آوا(
غنا )با الف مقصور: غنی(، به معنای بینیازی است؛ ولی با الف ممدود )بلند( به معنای »آوا« است. صاحب نظران، غنا را عبارت از »آوا« و »صوت« میدانند. لغتدانان در باب چیستی غنا مینویسند: »به صوت و آوایی که در حنجره به گونهای حساب شده به حرکت درآید و به طور آهنگین و دلکش نمودار شود غنا گویند. بعضی از اهل نظر غنا به کسر غین را به معنای موسیقی و به فتح غین را به معنای بی نیازی میدانند. بعضی دیگر نیز هرگونه آوای دارای موسیقی ویژه را غنا میدانند، اعم از آن که از انسان باشد یا از ابزار و آلات« )ابن خلدون، 808 ق، ج 1، ص 453) و اعم از آن که کلامی همراه آن باشد یا خیر.
غنا در قرآن و احادیث
واژه غنا یا موسیقی در قرآن به چشم نمیخورد؛ ولی در احادیث و روایات، فراوان به آن اشاره شده است. البته در قرآن آیاتی دیده میشود که به غنا تفسیر شده است از جمله:
گوشهای از جلوههای بیزاری اسلام از غنا
اسلام در جلوههای مختلف، دلایل بیزاری خود را از غنای حرام مطرح کرده است از جمله:
1- عدم نزول رحمت در محلی که ابزار غنا وجود دارد:
در احادیث آمده است که ملائک رحمت به مکانی که در آن ابزار غنا و نیز خمر )مسکرات( وجود دارد نازل نمیشوند و همچنین برکات از آن مکان رخت برمیبندد: »... لا تدخل الملائکةُ بیتاً فیه خمر او دفٌّ او طنبورٌ او نرد ولا یستجاب دعائُهم و تَرفَع عنهم الْبَرَکة« )حر عاملی، 1414 ق، ج 17، ص 315).
2- نوازندگان سفلهگانند:
از امام صادقعلیه السلام سؤال کردند: »سفله )آدم پست( کیست؟ امامعلیه السلام پاسخ داد: »مَنْ یشرب الخمر و یضرب الطنبور«.
3- نشانه روزگار ناشایسته:
رواج غنای حرام از نشانههای روزگار ناشایست است؛ روزگاری که مردم آن نمازها را نادیده میانگارند؛ به تمایلات نفسانی اهمیت میدهند؛ قرآن را بهخاطر غیرخدا میآموزند؛ علم فقه را برای غیرخدا فرامیگیرند؛ اولاد زنا زیادند؛ غنای حرام را در هنگام قرائت قرآن به کار میبرند؛ اهل غنا و بهکارگیری ابزار آن هستند؛ امر به معروف و نهی از منکر ناخوشایند است؛ از چنین افرادی در ملکوت آسمانها به عنوان آدمهای پلید و نجس )ناپاک( یاد میشود )همان(.
4- نماز او قبول نیست:
ابن مسعود میگوید: »رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در مورد نماز کسی که شب را در غنا به سر برده بود، فرمود: نمازش قبول نیست؛ نمازش قبول نیست؛ نمازش قبول نیست« )علامه امینی، 1379 ق، ج 8، ص 85).
5- عامل محرومیت:
پیامبر اکرم6 فرمود: »کسی که به غنا )غنای حرام( گوش فرادهد از شنیدن آهنگ دلانگیز و حیاتبخش خوانندگان بهشت، محروم خواهد بود: مَنْ اِستَمِعَ اِلی صَوْتٍ غِناءٍ لم یُؤْذَن له اَن یَسْمَعَ الرّوحانیین فقیل و مَنِ الرّوحانیون یا رسولَاللَّه قال: قرّاء اهلِ الجنّة« )علامه امینی، 1379 ق، ج 8، ص 70 - 75 و قرطبی، 1405 ق، ج 14، ص 37).
6- اعلامیه روز فتح مکه:
ضمن منشور و اعلامیه روز فتح مکه آمده است: »پیامبر اکرم6 فرمود: انمّا بُعِثتُ بِکَسْر الدَّفّ والمِزْمار؛ من جهت از بین بردن ابزار غنا مبعوث شدم«. پیرو این مطلب، صحابه در کوچه و خیابان بهراه افتادند و ابزار غنا را در دست هرکه میدیدند میشکستند )همان(.
راز تحریم غنا
بدون تردید، شیطان بزرگترین دشمن فرزندان آدم است. شیطان، بدخواهترین دشمن ماست و در قرآن نیز این حقیقت به چشم میخورد. در سوره »یس آیه 59» میخوانیم: »الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم«؛ ای بنی آدم! آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را پیروی نکنید که او دشمن آشکار )غیر قابل انکار( شماست و مرا عبادت کنید که صراط مستقیم ]و تأمین کننده سعادت[ شما همین است؟!«
غنای مجاز
آنچه غنای مجاز به حساب میآید، همان است که از مصادیق غنای غیر مطرب میباشد؛ البته غنای غیر مطرب نیز اگر به محافل و مجامع آدمهای هرزه و کفار و منافقان اختصاص داشته باشد در شمار غنای حرام خواهد بود تا جلسات مؤمنان از جلسات فسق پیشهگان متمایز باشد؛ لذا اظهارنظر کسانی که غنای مطرب را یکی از نیازهای روحی جامعه میدانند از اعتبار و وَجاهت علمی لازم، برخوردار نیست؛ همچنین باید توجه داشت که برخی یافتههای علمی، ممکن است چیزی را امروز به عنوان ضرورت ارائه دهند؛ اما چند روز دیگر ضد آن را با آب و تاب عرضه میکنند؛ بنابراین نبایستی در برابر رهآوردهای علمی، زود تسلیم شد و جنبه احتیاط را از نظر دور داشت؛ همچنین باید توجه کرد که آوای خوش و الحان و نغمههای زیبا غیر از غنای مطرب است؛ همانند نغمه داوودی که درباره پیامبر اسلام مطرح و در احادیث آمده است: »و کان جهیر الصوت، احسن الناس نغمة« )غزالی، 1403
دیدگاه ابن سینا
ابن سینا در کتاب پرارج خود »الأشارات والتنبیهات« خاطرنشان میکند که با استفاده از برخی آواها و الحان و نغمههای عرفانی میتوان باطن خویش را جلا بخشید. او میگوید: »از راه ریاضت، میتوان به مقصود دست یافت و ریاضت عبارت است از بازداشتن نفس از التفات و توجه به غیر از خدا و وادار کردن آن به توجه کردن به خدا و البته ریاضت برسهگونه است که هرکدام هدفی را تعقیب میکنند. ریاضتهای سهگانه عبارتند از:
نتیجه
1- غنا عبارت است از آوا و نوا و آهنگی که دارای شأنیت ایجاد طرب، در آدمی است و طرب آن است که آدمی با حصول آن حالتی خاص پیدا کند و عقل او تحت الشعاع قرار گیرد؛ همچنانکه شراب مینوشد و عقل او دستخوش تأثیر مخرب شراب واقع میشود.
مآخذ
1- آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم )چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1420 ق(. |
|
آواي موسيقايي آيات
مرتضي دانشمند
«والعاديات ضبحاً. فالموريات قدحاً. فالمغيرات صبحاً. فَأثرنَ به نقعاً.فَوَسَطنَ بهِ جمعاً…سوگند به اسبان دوندهاي كه نفس نفس ميزنند.سوگند به اسباني كه با سم از سنگ آتش ميجهانند. و سوگند به اسباني كه بامدادان هجوم آورند.و در آنجا غبار برانگيزند.و درآنجا همه را در ميان گيرند.…
زمينه:
وقتي«عاديات» را ميخواني تنها با واژه و كلمه روبرو نيستي. گويي اسبان را فرا روي خود ميبيني كه از فراز و نشيب كوهها و دشتها چنان با شتاب ميگذرند كه از برخورد سمهايشان در سنگلاخها جرقه ميجهد، به نفس نفس ميافتند؛ امّا از پاي نميافتند و از توفندگي باز نميمانند تا آنكه بامدادان،خود را به قلب سپاه دشمن رسانده، همچون تندر بر سرشان فرود ميآيند و راه را بر آنان ميبندند.(آيات1تا5).
درمان:
در پايان سوره نيز عامل شكست انسان، بررسي و تحليل و سپس درمان ميشود كه همان توجّه به روز بزرگي است كه در آن، آنچه در گورهاست زنده و آنچه در سينههاست آشكار ميگردد.3
شيوههاي بيان:
مخاطب هر سوره گاه عقل و انديشه انسان است، گاه قلب و دل او و گاه هر دو با هم.
تعريف:
منظور از بعد موسيقايي آن است كه گوينده يا نويسنده در كلام خود، واژهها و كلمههايي را به كار برد كه افزون بر زيبايي،خوشآوايي با محتوا و درونمايه خود نيز كاملاً هماهنگ و همنوا باشد. اگر صحنه، صحنه شور وعشق است، واژهها بگونهاي باشد كه شور و شيدايي را به تصوير كشد و اگر صحنه، صحنهي مبارزه و حماسه است،واژهها آهنگ پيكار و طبل جنگ را در گوشها طنين اندازد.
نمونهها:
الف: از ادبيات كهن:
فغان كاين لوليان شوخ شيرين كار شهر آشوب
ب: ادبيات امروز
«به تكا…به تكاپو زره سفر آمد
پاورقيها:
1. سيمين بهبهاني. 2. پرتويي از قرآن، آيت اللّه سيد محمود طالقاني، ذيل سوره «عاديات». 3. خوانندگان فرهيخته توجه دارند كه اين گفتار، تفسير سورهي عاديات نيست؛ بلكه نيم نگاهي به «آواي موسيقايي» اين سوره است. چه آنكه «تفسير سورهي عاديات» دريايي از معارف را فراروي ما قرار ميدهد كه «آواي موسيقايي» تنها قطرهاي از آن است. |
|
موسیقی حرام در قرآن
شکوری
در پاسخ به این سوال که آیا آیات و روایات منصوص و معتبر در حرمت غنا و موسیقی وجود دارد؟
حرمت «غنا» در آیات و روایات:
گرچه در قرآن كریم، تنها كلیات مسایل آمده و تبیین جزییات و تعیین مصداقهای آن، به پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ واگذار شده است و مراجع عظام تقلید با توجه به آیات و روایات موجود، احكام را از آنها استنباط میكنند، ولی در خصوص «غنا» و موسیقی ، قرآن كریم در برخی آیات به آن پرداخته و مخالفت خود را با غنا و این نوع موسیقی اعلام فرموده است از جمله:
آیهی اول:
«ذلك و من یعظم حرمات الله خیرٌ له عند ربه واحلت لكم الانعام الاماتتلی علیكم فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»؛[2] این است ـ آنچه مقرر شده ـ و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است و برای شما دامها ـ چهارپایان ـ حلال شده است، مگر آنچه برشما خوانده میشود؛ پس از پلیدی بتها و از گفتار باطل اجتناب ورزید».
آیهی دوم:
«ومن الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین؛[5] بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده میخرند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، پس برای آنها عذابی خواركننده است.[6]
پی نوشت ها:
[1] ـ ر. ك: ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلامیه) ج 17، ص 22. [2] ـ سورهی حج، آیهی 30. [3] ـ سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، (قم، مؤسسه البعثه)، ج 3، ص 881 ـ 882. [4] ـ همان. [5] ـ سورهی لقمان، آیهی 6. [6] ـ ر.ك: علامه محمد حسین طباطبایی (ره)، المیزان فی تفسیر القرآن (قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه،) ج 15 ـ 16، ص 309. [7] ـ سید هاشم الحسینی، البحرانی، همان. [8] ـ ر.ك؛ ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه (تهران، دارالكتب الاسلامیه) ج 17، ص 15. [9] ـ ر.ك: محمدبن یعقوب الكلینی، الكافی (مؤسسه الوفا، للبیروت) ج 6، ص 444. [10]- محمّد محمدی ریشهری، میزان الحكمة، مكتب الاعلام الاسلامی، قم، ج 7، ص 306. [11]- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، آل البیت، قم، ج 17، ص 364، 327. [12]- وسائل الشیعه، همان. [13]- محمّد محمدی ریشهری، میزان الحكمة، مكتب الاعلام الاسلامی، قم، ج 7، ص 306. [14] ـ ر.ك: آیت الله فاضل لنكرانی، جامع المسائل (استفتائات) مطبوعاتی امیر، چاپ دوم، ص 252. |
|
ضابطه موسيقي حلال و حرام (1)
محمدرضاباقرزاده
كاربرد مفيد و مثبت دنيايى داشته و از عوارض سوءاخلاقى منزه است. تفاوت موسيقى مفيد با موسيقى متعالى در اين است كه در اين موسيقي فوايد مثبت دنيوى; مانند رفع خستگى، معالجه امراض روحى و....مورد نظر است.
احكام موسيقي به حسب انواع آن:
موسيقي را مي توان به سه قسم موسيقي مفيد و بيهوده و مبتذل تقسيم كرد كه طبعا احكام جداگانه اي را مي طلبد.
1- حكم موسيقي مفيد:
موسيقي مفيد آن است كه كاربرد مفيد و مثبت دنيايى داشته و از عوارض سوءاخلاقى و دينى منزه باشد... تفاوت موسيقى مفيد با موسيقى متعالى در اين است كه در اين موسيقي فوايد و نتايج مثبت دنيوى; مانند رفع خستگى، معالجه امراض روحى و....مورد نظر است... چنانكه آيةالله خوئي برخي از انواع موسيقي كه مفيد است و فوائد پزشكي و درماني و يا ساير فوائد عقلايي دارد را جائز مي داند[6]
3- حكم موسيقي مبتذل
و گاه نيز موسيقى مبتذل است، كه موجب تحريك و تهييجشهوت در شنونده مىشود و دلبستگى به دنيا را تشديد مىكند و انسان را از ياد خدا باز مىدارد و به ارتكاب گناهان سوق مىدهد. بدون شك موسيقى مبتذل، قدر مسلم از ادله حرمت موسيقى است و سخن ما در اين جا درتمايز ميان موسيقي حلال در انواع مختلف آن و موسيقي حرام است و مي خواهيم بدانيم كه با چه ملاك و معياري مي توان اين دو نوع موسيقي را از يكديگر باز شناخت.
پی نوشت ها:
[1] . صراط النجاة، الميرزا جواد التبريزي ج 2ص 291 : سؤال 925 : هل يحرم الاستماع إلى الغناء والموسيقى وما الدليل على حرمته ؟ الخوئي: الاستماع إلى الغناء والموسيقى حرام باتفاق العلماء [2] . لقمان 6 و 7 [3] . رك صراط النجاة، الميرزا جواد التبريزي ج 2 ص 291 و 292 [4] . رك. صراط النجاة ج 2 ص 291 و 292 [5] . صراط النجاة ج 2 ص 293 [6] . منية السائل ص 168: متن سوال و جواب چنين است: سوال:هناك بعض أنواع الموسيقى التي لا يكون القصد منها الاطراب والتلهي ( الموسيقى الكلاسيكية ) التي يقال أنه تؤثر في هدوء الاعصاب وهي توصف في بعض الحالات للعلاج من قبل الاطباء مع العلم بأنها مما يأنس بها الكثير من الناس [7]. س ) هل يجوز استماع الموسيقى التصويرية التي تمر عادة ضمن أو مع الافلام العربية أو الاجنبية مع كونها غير مثيرة للشهوة ؟ . ( ج ) إذا لم يكن من نوع اللهوى ( أي تناسب مجلس اللهو والطرب ) فلا بأس..... ( س ) الموسيقى بأنواعها المعروفة هل تعتبر من الغناء فيحرم الاستماع إليها بكافة أنواعها أم يحرم بعضها دون بعض ؟ . ( ج ) ما كان منها مناسب مجلس الطرب واللهو فهو المحرم منها وما ليس كذلك فليس بمحرم والله العالم . [8]. س575: هل يجوز إستخدام الطبل في المواكب العزائية إذا لم تكن تناسب مجالس اللهو ؟ بسمه تعالى : لا بأس به في مفروض السؤال فقط. س 576: وما هو حكم الاستماع إلى الشرائط ( الكاسيت ) الذي يحتوي على عزاء مع ضرب الطبل ؟بسمه تعالى : لا يجوز الاستماع إليه إذا كان ضرب الطبل مما يناسب مجالس اللهو واللعب أو كان فيه محرم آخر [9]. صراط النجاة ج 1 ص 373:.... إذا فرض خروجها عن آلات اللهو أو صنعت آلة مشتركة فلا بأس [10]. صراط النجاة ج 1 سؤال 922 : بعض المسحرين يدقون الطبل لايقاظ النائمين للسحور للصيام ، فما حكم ذلك ؟ الخوئي : لا بأس به . [11]. وسائل الشيعه، چاپ اسلاميه، ج12، كتاب التجاره، باب15 از ابواب مايكتسب به، ص85-84. [12]. سنن بيهقى، ج10، ص228-227. [13]. صراط النجاة ج 1، سؤال923 ....لا يجوز الضرب بالات اللهو ، وأما الضرب على غيرها فيدخل في مطلق اللهو ، لا اللهو المحرم |
|
آهنگ سوره های قرآن با مثالی از سوره قمر
مرتضی مطهری؛
بعضی از سورههای قرآن از نظر آهنگ مختلف است.به کوتاهی و بلندی سوره هم چندان مربوط نیست و حتی به کوتاهی آیه هم خیلی ارتباط ندارد.آهنگهای آیات شریفه قرآن مختلف است و این اختلاف آهنگها بستگی دارد به محتوا و مضمون.مثلا آهنگ سوره حمد که حالتش فقط حالت عبادت و مناجات با خداوند و انقطاع بنده با خداست آهنگ مخصوصی است، خیلی نرم و ملایم، خیلی خاضعانه و عابدانه: الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم... حتی سوره توحید هم که سوره بسیار کوتاهی است و آیاتش گاهی دو یا سه کلمه استباز چون فقط ثنای خداوند است آهنگ آن همان آهنگ نرم و ملایم است: قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد .
پینوشتها:
1- قمر/9-17. 2- بقره/282. 3- نساء/23. 4- طه حسین یک مصری بود که کور بود، کوری که از بچگی(شش هفتسالگی)در اثر آبله کور شده بود و بعد با همان حالت کوری به مکتب و مدرسه میرود.[در علوم]قدیمه-شاید در «الازهر» -مقداری تحصیل کرده بود و بعد سالها میرود در اروپا و آن زمانی که شیخ محمد خان قزوینی خود ما در اروپا بوده او هم در اروپا بوده و تحصیلات خیلی عالیهای میکند.(یک مرد به اصطلاح ادیب است، ادیب به سبک اروپایی، یعنی[وارد در]ادبیاتی که با روانشناسی و جامعهشناسی و این جور مسائل توام است.)بعد برگشتبه مصر و در دنیای عرب خیلی جلوه کرد و درخشید و کتابهایش فوق العاده مطلوب واقع شد.(در اوایل عمرش آن زمان که از اروپا آمده بود چون تحصیلاتش بیشتر در اروپا بوده و تحصیلات ابتدایی خیلی کمی در مصر داشته، شاید تحت تاثیر اروپاییها یا جوانی، بالاخره در دوره جوانی در نوشتههایش یک نوع چموشیهایی هم کرده، من ندیدهام ولی نقل میکنند که مطالبی گفته است.)بعد به وزارت فرهنگ مصر هم رسید و با همان کوریاش مدتی وزیر فرهنگ مصر بوده است.آخر عمر دوران پختگی و کمال اوست.تا آخر عمر دائما کار میکرد و خانمش گویا یک زن فرانسوی بود که مطالب را برایش میخواند و همکارش بود.کتابهای آخرش کتابهای دوران پختگی اوست و در اواخر عمرش گرایش اسلامی عمیق و شدیدی پیدا کرده بود و خیلی خوب شده بود.یکی از آخرین کتابهایش-که نمیدانم آخرین کتابش استیا یکی از آخرین کتابهایش-همین کتاب مرآة الاسلام است. 5- ابراهیم/7. 6- قدرشناسی یک نعمت نه صرف این است که بگوید «الهی شکر» ، [بلکه همچنین باید] از آن نعمت آن استفاده و بهرهای که باید، ببرد.اصلا شکر معنایش این است، تقدیر است، میگویند استعمال نعمت است در آنچه که نعمتبرای آن آفریده شده. 7- یا:کفر، نعمت. 8- جامع السعادات، ج 1/ص 265. 9- هود/38. 10- صافات/80. 11- هود/44. 12- تختههایی که وضع ساختمانش نشان میدهد که جز برای کشتی ساخته نشدهاند، به تعبیر قرآن «الواح» ، یعنی این چوبها به گونهای با یکدیگر تنظیم شدهاند که جز برای کشتی این طور تنظیم نمیکنند. -جدیدا هم در روسیه قسمت دیگرش پیدا شده. استاد: همین قدر اجمالا میدانم که این را هم بعضی همین اواخر نوشتند. 13- یونس/92. 14- مقدمه مجمع البیان، صفحه 16، الفن السابع. 15- آن وقت که در مدینه لوله کشی نبوده، بلکه آب جاری هم نبوده، چاه بوده و سقاها میرفتند آبها را از چاهها میکشیدند و به خانههای مردم میبردند. 16- فجر/21. 17- شمس/1. |
|
نظم آهنگ درونی قرآن
محمد هادی معرفت؛
«موسیقی بیرونی»دست آورد صنایعی مانند قافیه،سجع و تجزیه یا تقسیمسخن منظوم به مصراعهای مساوی و اوزان و بحور قرار دادی است که همگیقالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآیند.اما«نظماهنگ درونی»دست آوردجلالت تعبیر و ابهتبیان پدید آمده از مغز کلام و کنه آن است.فاصله نوع نخستبا نوع دوم نیز بسیار است،زیرا در نوع دوم،زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا، پیوندیناگسستنی دارند و مؤانست میان این دو نوایی احساس انگیز پدید میآورد و نسیمیروح نواز را به وزیدن وا میدارد و درون آدمی را به خلجان مینشاند.
پینوشتها:
1- ضحی 93:2 1. 2- طه 20:5. 3- مریم 19:4. 4- طه 20:15. 5- طه 20:74. 6- طه 20:79-77. 7- ایقاع:هم آهنگ ساختن آوازها. 8- غافر 40:15. 9- انعام 6:95. 10- انعام 6:96. 11- غافر 40:19. 12- انعام 6:103.ر.ک:محاولة لفهم عصری للقرآن ص 19-12. |
|
غنا و موسيقى و نقد و بررسى دلايل حرمت آنها
محمد جواد حيدرى خراسانى
نوشتار حاضر ضمن اشاره به ديدگاههاى فقهى درباره غنا و موسيقى، به نقد و بررسى ديدگاه «حرمت مطلق غنا و موسيقى» پرداخته است.
كليد واژهها:غنا، موسيقى، تَغَنّى، حقيقت عرفى، عرف، قول زور، صوت مطرب، لهو الحديث، زور، لغو، غناگران.
مقدمه
برخى از فقيهان، حقيقت عرفى غنا را از نظر تاريخى تحليل نموده و گفتهاند كه در زمان نزول آيات و ورود روايات باب غنا، اين واژه در مورد آوازهاى لهوى و آلوده به گناه به كار مىرفته و در اصطلاح داراى حقيقت عرفيه در اين معنا بوده است. مشهور فقيهان اماميه بر اين عقيدهاند كه «انّه الصوت المشتمل على الترجيع المطرب» غنا صوتى است كه داراى ترجيع و چهچهه طربآور باشد. محقق ثانى در «جامع المقاصد» مىگويد: مجرّد كشيدن صدا حرام نيست؛ اگرچه، دلها به سوى آن جذب شود و عدم حرمت تا جايى است كه به صداى ترجيعدار مُطرب نرسد.(3)
ديدگاههاى فقهى و نقد و بررسى دلالت حرمت
اعتقاد به حرمت در باب غنا و موسيقى، مشهورترين نظر در ميان فقهاست. اين نظر غنا را مطلقا حرام مىداند؛ اما، معنا و مفهوم يكسانى را از غنا ارائه نمىدهد. به نظر مىرسد كه بيشتر فقهاى پيشين به اين نظر معتقد بودهاند؛ چرا كه، اغلب به حرمتِ خريد و فروش مغنّيه، فتوا دادهاند، كه نشانه اعتقاد آنها مبنى بر حرمت غنا مىباشد و دليل خاصى نيز از سوى آنان ارائه نگشته است.
1. فقيه فرزانه مرحوم سيد محمد جواد عاملى، در «مفتاح الكرامه» مىنويسد:
«در اين كه غنا و مزد بر آن و شنيدن و آموزش دادن آن حرام است، اختلافى نيست؛ خواه در قرآن و شعر و دعا باشد و يا در غير آنها، همگى حرام است. درست مانند آنچه كه نويسنده «مجمعالفائدة والبرهان» هم آورده است... تا اين كه محدث كاشانى و فاضل خراسانى، مثل غزالى از عامه، رشته جداگانهاى بافته و حرام بودن را به غناى همراه با محرمات ديگر نسبت دادهاند.»(4)
2. دلايل نظرگاه حرمت و نقد آن
قائلان به حرمت، از سه دليل كتاب، سنّت و اجماع در اثبات مدّعاى خويش بهره مىجويند. از آن رو كه موضوع اين بحث دليل خاص عقلى را اقتضا نمىكند، كسى از حكم عقل در اين مورد استفاده نكرده است.
1.2. كتاب
بايد دانست كه در آيات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصى صريحا بدان تعلق نگرفته است؛ بلكه، تمسّككنندگان به اين آيات، آنها را به واسطه دلايل خارجى همچون احاديث وارده در اين باب، دليل بر حرمت گرفتهاند. در اين آيات الفاظى نظير «قول زور»، «باطل»، «لهو الحديث» آمده كه پارهاى آنها را به «غنا» معنا كردهاند. براى روشن شدن صحت و سقم اين ادّعا، به بررسى تفصيلى اين آيات مىپردازيم:
1.1.2. قول زور
«فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور.»(21)
2.1.2. لهو الحديث
«و من النّاس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيلاللّه بغير علم و يتخذها هزوا اولئك لهم عذابٌ مُهين.»(23)
3.1.2. زور
«والذين لا يشهدون الزور و واذا مروا باللغو مروا كراما».(26)
4.1.2. لغو
«والذين هم عن اللغو معرضون.»(28)
2.2. نقد و دلالت آيات باب غنا
گرچه برخى گفتهاند هيچ يك از آيات فوق دلالت صريحى بر حرمت مطلق غنا ندارد، چرا كه اين دلالت، موانع متعددى بر سر راه دارد؛ ولى، به نظر ما دلالت برخى از آيات تمام است.
3.2. سنّت
رواياتى كه براى حرام بودن غنا به آنها استدلال شده، به چند دسته كلى تقسيم مىشود:
الف. تفسير آيه سىام سوره حج
ـ كلينى به سند خود از حسين بن سعيد و محمد بن خالد و آنها از نصربن سويد، از درست، از زيدالشحام نقل مىكنند كه گفت: از امام صادق عليهالسلام درباره قول خداى عزّوجل «واجتنبوا قولالزور» كه از قول زور اجتناب كنيد پرسيدم، حضرت فرمود: «قول الزور الغناء.»(30) «قول زور يعنى غنا.»
ب. تفسير آيه پنجم سوره لقمان
كلينى به سند خود از على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از على بن ابراهيم، از ابن مسكان از محمدبن مسلم نقل مىكند كه از امام باقر عليهالسلام شنيدم كه فرمود: «الغناء ممّا و عداللّه عليه النار، و تلا هذه الاية: و من النّاس من يشترى لهوالحديث ليضل عن سبيلاللّه... .»(32) «غنا از آن گناهانى است كه خدا بر آن وعده آتش داده است و در اين آيه آمده است كه: واز مردم كسانى هستند كه سخن لهو را مىخرند تا از راه خدا گمراه كنند.»
ج. تفسير آيه 72 از سوره فرقان
ـ در دو روايت صحيح محمد بن مسلم و ابى الصباح آمده است كه امام صادق عليهالسلام درباره قول خداوند در آيه «والذين لا يشهدون الزور» فرمودند: «مراد غنا است.»(33) و (34)
د. تفسير آيه سوم سوره مؤمنون
ـ در ذيل اين آيه، روايتى آمده است كه امام فرمودند:«انه الغناء والملاهى.»(35) «آن لغو، لهو و لعب است.»
4.2. ارزيابى سندى و دلالى احاديث
1.4.2. دلالت روايات بر حرمت غنا
5.2. اجماع
ادعاى اجماع بر حرمت غنا در كلمات بسيارى از فقيهان آمده است. پارهاى نيز پا را از اين فراتر نهاده و آن را از ضروريات مذهب دانستهاند:
6.2. ارزيابى اجماع
1.6.2. اجماع در جايى معتبر است كه منشأ آن استنباط از كتاب و سنّت نباشد؛ بلكه خود، دليلى جداگانه در كنار آيات و روايات محسوب گردد. چرا كه اجماع به اعتبار آن كه نوعى كاشف قطعى از سنّت است، اعتبار دارد و چنان كه خود ناشى از استنباط و رأى شخصى فقها باشد، چنين كاشفيّتى نداشته، معتبر و حجّت نخواهد بود. زيرا اين اجماع مدركى است و به سنّت برمىگردد؛ بنابراين، نمىتواند دليل مستقل به شمار آيد. اجماع بر حرمت غنا در واقع چنين است؛ چرا كه، در عبارات بسيارى از فقها استناد اين اجماع به آيات و روايات معلوم است. حداقل آن است كه چنين احتمالى در كار است و همين احتمال به اجماع خدشه وارد مىسازد. به همين جهت مقدس اردبيلى مىفرمايد: «انّه ما ثبت الاجماع الا فى غيرها.»(53)
7.2. نقد و بررسى روايات حرمت مطلق لهو
آيا روايات بر حرمت مطلق لهو دلالت دارد؟ آيا مطلق لهو حرام است؟ آيا حرمت مطلق لهو مورد پذيرش فقيهان است؟
الف. ملاهى
عدهاى بر اين باورند كه ملاهى جمع مَلْهى (به فتح ميم و الف مقصوره) مصدر ميمى(61) به معناى مشغول شدن و يا جمع مَلْهىّ (به فتح ميم و كسر هاء و تشديد ياء) بر وزن اسم مفعول(62) ثلاثى مجرد از فعل لَهى يلهى مانند مرضّى و يا جمع مُلْهى (به ضمم ميم و كسر ها). اسم فاعل از باب افعال به معناى سرگرمكننده است.(63)
ب. مكروهه
گرچه عدهاى بر اين باورند كه لفظ مكروهه در اين روايت حمل بر تحريم يا تقيه مىگردد(64) ولى به نظر مىرسد كه لفظ كراهت در روايات به معناى لغوى آن يعنى «حرام» به كار مىرود نه معناى اصطلاحى آن كه يكى از احكام پنجگانه تكليفى است بنابراين، روايت مزبور، دلالت بر حرمت مطلق ملاهى دارد كه انسان را از ياد خدا باز مىدارد.
اشكالات
بر استدلال به اين روايت، ايرادهاى سندى و دلالى وارد شده است كه برخى از آن عبارتند از:
نقد و بررسى
گرچه اين روايت از نظر سند قابل اعتماد و از نظر دلالت، ظهور بر حرمت مطلق صداى لهوى دارد، لكن با چند اشكال روبروست:
اشكالات
1. سند اين روايت ضعيف است. گرچه طبق نظر مشهور فقيهان، عمل اصحاب؛ جابر ضعف سند است.
ديدگاه محقق خوئى پيرامون اين روايت
آيةاللّه خوئى پس از ذكر تعدادى از اين روايات در صدد جواب برآمده و مىگويد: عمل به اطلاق اين روايات جايز نيست؛ زيرا، ضرورت بر جواز لهو در برخى از موارد مانند بازى با تسبيح يا ريش يا ريسمان يا سنگها و مانند اينها دلالت مىكند.(69) بنابراين بر فرض صحت اين روايات، عمل به اطلاق آنها واجب نيست و به ناچار بايد اين روايات را بر قسم خاصى از لهو مانند غنا حمل نمود يا بر اشتغال به امور لغو به حدى كه فاعل (انجام دهنده) آن را از ياد خدا غافل نمايد حمل نمود و در اين هنگام لهو از محرمات الهى است.(70)
نظر آيةاللّه ميرزا جواد تبريزى
فقيه معاصر، استاد فرزانه حاج شيخ جواد تبريزى بر اين باور است كه لهو مختص افعالى است كه داعى به آنها قواى شهوانى است. وى دليل قابل اعتماد بر حرمت لهو را انكار مىكند و لغو را نظير لهو دانسته و مىگويد: «لغو» در صورتى حرام است كه مندرج در يكى از عناوين حرام مانند غنا و قمار باشد. ايشان مىنويسد: «والمتحصل انه ليس مِن البين ما يمكن الاعتماد عليه فى تحريم مطلق اللهو نعم لاكلام فى حرمه اللهو باستعمال آلات المعدة له من ضرب الاوتار.»(71)
جمع بندى و نتيجه گيرى
از آنچه گذشت مىتوان به نتايج زير نايل شد:
فهرست منابع و مآخذ
1 ـ قرآن.
پى نوشتها
1. شعر و موسيقى در ايران، مقالهاى از اقبال، ص 124. 2. خوئى، منية السايل، 179. 3. جامع المقاصد، 5/23؛ «و ليس مطلق مدّالصوت محرّما و ان مالت القلوب اليه ما لم ينته الى حديث يكون مطربا بسبب اشتماله على الترجيع المقتضى لذلك. 4. عاملى، سيد محمد جواد، مفتاح الكرامة، مؤسسه آل البيت، قم، 4/52. 5. مرواريد، على اصغر، سلسلة ينابيع الفقهيه، ج 13/4. مؤلف كتاب فقه رضوى روشن نيست، قرائن خارجى نشان مىدهد، اين كتاب نوشته «علىبن حسين بابويه» است، هرچند برخى آن را به امام رضا عليهالسلام نسبت دادهاند. 6. شيخ صدوق، مقنع. 7. موسوى، شريعت، نظرى به موسيقى، صص 22 و 23 و سلسلة ينابيع المودّة، ج 13/11، 17. 8. «سلاّر» از علماى هم عصر سيد مرتضى قدسسره بوده است. 9. ر.ك: سلسلة ينابيع المودّة، ج 13/22 و 108. 10. همان، ج 14/400. 11. شيخ طوسى، نهايه، دارالكتاب العربى، ص 365. 12. شيخ طوسى، خلاف، (كتاب الشهاده، مسأله 55)، 2/626 و 627. 13. مقدس اردبيلى، شرح ارشاد، كتاب شهادات. 14. نراقى، مستند الشيعه، 2/637. 15. مجلسى، حق اليقين، ص 568. 16. نجفى، محمد حسين، جواهر الكلام، 22/44. 17. همان، 41/51. 18. معرفت، محمد هادى، تحقيق عن مسألة الغناء، كنگره شيخ انصارى، ص 16. 19. آيتاللّه العظمى خوئى، مصباح الفقاهة، ج 2، ص 311. 20. شهيد مطهرى، مرتضى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 44. 21. حج / 30. 22. الميزان، 14/371. 23. لقمان / 6. 24. الميزان، 6/309 و 210. 25. ر.ك: طبرسى، مجمع البيان، 8/313. 26. فرقان / 72. 27. طبرسى، مجمع البيان، 7/181. 28. مؤمنون / 3. 29. ر.ك: ميرزاخانى، حسين، مبانى فقهى ـ روانى موسيقى، ص 63 و نيز ر.ك: مصباح الفقاهة، ص 311. 30. وسائل، 12/225 باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 2. 31. حسينى بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، اسماعيليان، قم، ج 3/90. 32. وسائل، 12/226، باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 6. 33. وسائل، 2/226، باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 3 و 5. 34. همان. 35. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نورالثقلين، اسماعيليان، قم، ج 3/529. 36. وسائل الشيعه، ج 12، ص 232، روايت 32. 37. همان، ص 235، باب 101، حديث 1. 38. همان، ص 127. 39. همان، ص 229، حديث 23 از باب 29 و خصال 1/14. 40. المقنع، 27. 41. وسائل، 12/87، حديث 4 (باب ما يكتسب به) و قرب الاسناد، 125. 42. ر.ك: همان، ص 88، حديث 6 و 7 و احياء علومالدين، 2/282. 43. وسائل، 12/228، حديث 18 و عيون الاخبار، ص 207. 44. ارسال در سند يا مرسله بودن حديث، يعنى راويان از آخر سند حديث افتاده باشند. 45. واقفيان، فرقهاى هستند كه معتقد به توقّف امامت در امام موسى بن جعفر عليهالسلام هستند. 46. همچون پولِ سگهاى گله، شكارى يا نگهبان كه خريد و فروش آنها مفيد بلكه لازم است. 47. مجمع الفائدة و البرهان، كتاب المتاجر، قسم الرابع. 48. شيخ طوسى، خلاف، 2/626 و 627 (كتاب شهادات، مسأله 55). 49. شيخ انصارى، مكاسب، ص 36. 50. جواهرالكلام، 22/44. 51. اجماع منقول: اجماعى كه فقها آن را نقل كرده باشند. اجماع محصّل: اجماعى كه از بررسى و كاوش آراء فرد فرد مجتهدان به دست مىآيد. 52. ر.ك: مستند الشيعه، 2/340 و رياض السمائل، 1/502. 53. مجمع الفائدة و البرهان، كتاب المتاجر، قسم الرابع. 54. ر.ك: راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ قرآن. 55. ر.ك: آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 422. 56. ر.ك: شيخ اعظم انصارى، مكاسب محرمه، ص 54 و نيز ر.ك: انوار الفقاهه اثر آيةاللّه مكارم شيرازى، المكاسب المحرمه، ص 437. 57. ر.ك: شيخ اعظم انصارى، مكاسب محرمه، ص 54. 58. ر.ك: تبريزى، آيةاللّه ميرزا جواد، ارشاد الطالب، ج 17، ص 249 ـ 248. 59. ر.ك: آيةاللّه مكارم شيرازى، انوار الفقاهه، المكاسب المحرمه، ص 437. 60. وسائل الشيعه، ج 11، ص 262، كتاب الجهاد، باب 46، حديث 36. 61. ر.ك: شيخ انصارى، مكاسب، ص 53 «فانّ الملاهى جمع الملهى مصدرا و الملهى وصفا لاالملهاة آلة لانه لا يناسب التمثيل بالغناء.» 62. ر.ك: شهيدى تبريزى، حاج ميرزا افتاح، كتاب هدايه الطالب الى اسرار المكاسب، ص 106. 63. ر.ك: تبريزى، آيةاللّه ميرزا جواد، ارشاد الطالب، ج 1، ص 248. 64. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 11، ص 262. 65. ر.ك: آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهة، ج 1، ص 421: (ضعيفة لبكربن عبداللّه بن حبيب و مجهولة لاحمد بن يحيى بن زكريا القطان و غيره من رجال السند. 66. همان. 67. وسائل الشيعه، ج 12، ص 236 ـ 235، باب 101 از ابواب حديث 1. 68. وسائل الشيعه، ج 12، ص 234. 69. آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 423 ـ 422: و يرد عليه اَنَّ الضرورة دلت على جواز اللهو فى الجمله و كونه من الامور المباحة كاللعب بالسبحه او اللحية او الحبل او الاحجار و نحوها فلا يمكن العمل باطلاق هذه الروايات على تقدير صحتها... و عليه فلابدّ حملها على قسم خاص من اللهو اعنى الغنا و نحوه كما هو الظاهر او حملها على وصول الاشتغال بالامور اللاغية الى مرتبة يصد فاعله عن ذكراللّه فانه حينئذ يكون من المحرمات الالهيه. 70. آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 423 ـ 422. 71. ارشاد الطالب، ج 1، ص 249. 72. همان. 73. همان. 74. فيض كاشانى، ملا محسن، وافى، 3/35. 75. محقق سبزوارى، كفاية الاحكام، ص 86 ـ 85. 76. امام خمينى، مكاسب محرمه، ص 210 ـ 209. |
|
ديدگاه دين درباره نقاشى و مجسمه سازى
مجله فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی)
آنچه فراروى داريد, نوشتارى است در مقوله هنر نقاشى و مجسمه سازى از ديدگاه دين, براساس منابع و مدارك اهل سنّت, از عبدالمجيد وافى, استاد دانشگاه الازهر مصر, كه از مجلّه (رسالة الاسلام) شماره 51 ـ 52 برگرفته شده كه پس از ترجمه توسط برادر فاضل جناب آقاى محمد حسين واثقى, تقديم مى داريم, به اميد آن كه مفيد افتد و اهل نظر را به كار آيد.
فقه
ترديدى نيست كه هرگاه در موضوع نقاشى و مجسمه, به فتواى فقيهان مى نگريم, مى بينيم بيشتر بر حرام بودن تأكيد دارند تا روا بودن, هر چند در مقدار تأكيد و حدود سخت گيرى بر حرام بودن تفاوت دارند.
بررسى آيات
اينك, پس از بررسى روايات, به آيات مى نگريم, تا ببينيم آيا در قرآن كريم, دليل و يا شبه دليل بر حرام بودن نقاشى و مجسمه وجود دارد, يا خير؟
ديدگاه محمد عبده
ايشان مى گويد:
پى نوشتها
1 . (صحيح مسلم), شرح نووى, ج81/14 ـ 82. 2 . مقريزى در رساله (نقود) مى نويسد: (عمر, در هم و دينارهاى را سكه زد كه نقش خر و روميها را داشت. وى, هيچ تغييرى در نقاشى آن نداد, جز آن كه در برخى كله (لا اله الاّ وحده, اللّه احد, محمد رسول اللّه) را افزود. آيا مى دانيد كه نظر فقها در مورد اين كار عمر چه بود؟ 3 .تفسير (قرطبى), ج275/14. 4 . سوره (سبأ), آيه 13. 5 . سوره (آل عمران), آيه 49. 6 . (تفسير قرطبى), ج274/14. 7 . سوره (نساء), آيه 59. 8 . (سنن نسائى), ج214/8. 9 . (مسند احمد), ج241/6. 10 . (سنن نسائى), ج213/8; (مسند احمد), ج241/6 11 . (همان), ج214/8, (همان), ج172/6. 12 . (تفسير قرطبى), ج274/14. 13 . (مسند احمد), ج305/2. 14 . (همان), ج308/1. 15 . (صحيح بخارى), 136/21. 16 . همان) 140/. 17 . سوره (فاطر), آيه 1. 18 . سوره (عنكبوت), آيه 41. 19 . سوره (اعراف), آيه 152. 20 . (صحيح بخارى), ج134/21. 21 . سوره (مائده), آيه 90. 22 . (سوره سبأ) آيه 13. 23 . (سوره (آل عمران), آيه 49. 24 . سوره (يونس), آيه 101. 25 . سوره (روم), آيه 42. 26 . (تاريخ الأمام السيد رشيد رضا), ج498/1. |
|
ويژگي های تصويری در کتاب هاي قرآنی کودکان
پريسا شاد قزوينی*
چکيده راه های متفاوتی برای آموزش قرآن کريم به کودکان وجود دارد. يکی از بهترين راه های درک مفاهيم، موضوعات و قصص قرآن کريم استفاده از روش تصويرگری است. با بررسی ويژگی های سنی درکودکان دبستانی، متوجه اين موضوع مي شويم که از طريق نقاشی و تصوير مي توان بر جذابيت و شيرينی داستان پردازی و علاقة کودک به موضوع داستان افزود. علاوه بر آن درکِ مفاهيم از طريق تصوير بر حافظة طولانی مدت تاثيرگذارتر از بيانِ کلام است.
پيش گفتار
امروزه متخصصان امر تعليم و تربيت، برای آموزش مفاهيم و موضوعات مورد نظرشان از روش آموزش غير مستقيم بهره مي برند. به گفتة پژوهشگران، 75 درصد فراگيری از طريق چشم انجام مي پذيرد. اين مطلب نشانگر آن است که در ميان روش های آموزش غير مستقيم، آموزش تصويری يکی از موفق ترين روش هاست.
هدف ازآموزش قرآن به کودکان
يکی از اهداف اساسی و مهم در آموزش قرآن، تربيت و انسان سازی، شناخت خوبي ها و بدي ها و ارائة الگوی مناسب رفتاری است. در جوامع و فرهنگ های مختلف، روش های تربيتی تأثيرگذار متفاوت است. اصولاً در هر جامعه ای شاخصه هايی برای اعمال روش های تربيتی وجود دارد. سليقه ها، انتظارات، رشدِ فکری، تعلقاتِ فرهنگی و اجتماعی، سنت ها، آداب و رسوم، باورها، عقايد و جهان بينی، انتخاب روش ها و کاربرد آنها تأثير بسزايی دارد.
کودک و نيازهای روانی و عاطفی او
انگيزه های يادگيری و دل مشغولي هاي کودکان در سنينِ مختلف فرق مي کند. يک کودک، انسان بزرگسالِ کوچک شده نيست. علايق و عواطف و روحياتش نيز کاملاً فرق مي کند. او موجودی است مستقل با خواسته ها و نيازهای عاطفی مستقل که بايد آن را شناخت و از همان زاويه با آن برخورد کرد. برای آموزش و تربيت کودکان بايد به روح شکننده و لطيفشان توجه کرد. سنين كودكي، سنين بايدها و نبايدها نيست، تنها با رفتار و روش های آموزشی غير مستقيم مي توان ارزش ها را به کودکان انتقال داد. روش آموزش بصری (ديداری) همراه با داستان پردازی برای کودک نقش مؤثرتری دارد.
الف) علايق کودک
کودک از تکرار قصه، داستان، شعر و يا فيلم های متحرکی که به ويژه هيجان و حرکت داشته باشند، بی نهايت لذّت مي برد. او به طور طبيعی و با رضايتمندی به موسيقی، اشعار و اصواتی که دارای ريتم، وزن و قافيه است گوش مي دهد. آنها را تکرار مي کند و احساس شادمانی و سرخوشی به او دست مي دهد. از تکرار آنها احساس خستگی و آزردگی نمي کند. اگر چه مدت زمان توجه و تمرکز کودک کوتاه و کم است، ولی در مورد مطالبی که هيجان انگيز و پرهياهو باشد مقاومت نشان مي دهد و گذر زمان را متوجه نمي شود.
ب) الگوپذيری کودک
همان گونه که بيان شد، روش الگويی يک مبنای تربيتی در وجود انسان است که قرآن کريم نيز بر آن تأکيد دارد.
عوامل تأثيرگذار تصوير بر يادگيری
از بارزترين ويژگي های تصويری تأثير گذار بر فرآيند يادگيری و علاقة کودکان به آن، مي توان از عنصر رنگ، حرکت، تنوع خط و شکل و تضادهای نقوش نام برد.
طبقه بندی مضامين تصويری قرآن کريم
مضامين تصويری قرآن کريم به طور کلی در دو قالب داستان سرايی و تشبيه و تمثيل قابل بررسی است. قرآن کريم از داستان سرايی برای بيان مفاهيم بلند و درک بهتر بهره می جويد و مطالب آموزنده و اخلاقی را در قالب داستان بيان می کند. در بيشتر داستان ها خداوند رحمان از نقش حيوانات در ساختار داستان استفاده می کند. امروزه ما می دانيم که داستان سرايی از هنرهای پر جاذبه و تاثيرگذار است که پيام خود را به صورت غير مستقيم برای مخاطب بيان می دارد.
مضامين قابل درک برای کودک
آيا همة مضامين قرآن کريم برای کودک قابل درک است؟ آيا چنين خواسته ای درست است که انتظار داشته باشيم کودک همة موضوعات و مضامين داستانی را بفهمد؟
روش های آموزش قرآن به کودکان
در روش آموزش قرآن به کودکان در حال حاضر در کشور ما بيش از همه، اين دارالقرآن ها و مهد قرآن ها هستند که فعاليت دارند. اين مراکز به دو صورت مختلف سنتی و جديد، به آموزش قرآن کريم می پردازند. انگيزة مسئولين و مربيان همة اين مراکز معمولاً آشناکردن کودکان با قرآن است. آنها از طريق آموزش مستقيم يا غير مستقيم به اين امر مبادرت می کنند. در بعضی از اين مراکز روش های مرسوم سنتی آموزش قرآن نيز اعمال می شود, ولی اکثراً سعی بر آن دارند تا از روش های جديد بهره بگيرند. در ميان روش های جديد روش اشاره شايع تر از بقية روش هاست و پس از آن به روش حفظ و روش بازی نيز پرداخته می شود. در اين روش ها از تصويرگری به عنوان وسيلة کمک آموزشی استفاده می شود, نه به عنوان روش مستقل و قابل اعتنايی که بتواند شيوة آموزشی برای قرآن کريم به حساب آيد.
تصويرگری نشريات و کتا بهاي قرآنی کودکان
بسياری از نشريات و انتشارات در صددند ارزش ها و آموزه های دينی و مفاهيم قرآني را به كودكان بياموزند. اين مؤسسات با باور بر ضرورت اين امر که درک مفاهيم قرآنی به کودکان با زبان تصوير قرين موفقيت است، مبادرت به نشر کتاب ها و مجلات و لوح ها در اين باره مي کنند. در اين قسمت، ما با تحليل تصاوير اين کتاب ها به بررسی نقاط قوت و ضعف آنها مي پردازيم.
شاخصه های تصويرگری مناسب برای کتاب ها ي قرآنی کودکان
تصویرگری کتاب کودک، گرایشی مستقل در هنرهای تجسمي است که با آشنايی مخاطب در راستای ياری رساندن به ادبیات کودک و نوجوان به کار گرفته مي شود. تصویرگران از نظر هنری بايد متناسب با روح قصه، داستان يا مضمونِ ادبيات خاصی که کار مي کنند، به تصويرگری بپردازند. در تصوير کردن مضامين بلند، متعالی و انسان ساز آیات قرآن کريم، ظرافت و دقت کار صد چندان مي شود.
نتيجه گيری
هدف از ارائة اين مقالة، شناخت ويژگي های بيان تصويری، به عنوان يکی از کاربردی ترين روش های آموزشی مفاهيم قرآن کريم برای کودکان دبستانی است. کاربرد صحيح نقش و تصوير و رنگ در شيوه های آموزشی به درک و شناخت بهتر کودک کمک مي کند. با اعمال اين روش، توجه كودك به آيات قرآني بيشتر و ارتباطش با مفاهيم قرآني عميق تر مي شود.
منابع و مآخذ
1. احمدی، علی اصغر؛ اصول تربيت، انجمن اوليا و مربيان، تهران،1381ش.
منابعCD
آموزش جزء سی قرآن برای کودکان به همراه قصه های جذاب قرآنی، گنجينه معرفت. |