بانک مقالات معارف قرآن
|
|
|
رقابت جناح هاي رقيب در انتخابات از ديدگاه قرآن
محمد رحمتي
اخلاق انتخاباتي به عنوان يكي از مسائل مهم، هماره ازسوي رهبران ديني و سياسي مورد تاكيد و اهتمام قرارگرفته است؛ زيرا شرايط انتخاباتي، بستر مناسبي براي اتهامات، افترا، شايعه پراكني مطالبات غيرواقعي و امور ضداخلاقي و ضدهنجاري ديگر است. حتي اگر رقيبان، اصول اخلاقي را مراعات نمايند، هواداران و پيروان آنها، بعضا هنجارشكني مي كنند.
اخلاق، ترازوي رفتار
اگر بخواهيم رفتار كسي را ارزيابي كرده و به او نمره مثبت و منفي و يا قبولي و ردي بدهيم مي بايست به اصول اخلاقي به عنوان معيار و ملاك داوري توجه كنيم. هرچند كه واژه خلق و خوي به معناي سرشت (لسان العرب و العين) است و اخلاق را به خصلت هايي اطلاق مي كنند كه با ديده بصيرت درك مي شود (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني ذيل واژه) ولي بي گمان مراد از اخلاق، ترازويي است كه بدان رفتار، اعمال و حتي انديشه ها و پندارهاي خوب و بد انسان سنجيده مي شود. (دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، ج1، ص44)
روش هاي ضداخلاقي در انتخابات
با نگاهي به مقوله انتخابات در دوره هاي مختلف مي توان دريافت كه برخي از كساني كه وارد اين عرصه مي شوند به ويژه هواداران و پيروان آنان هيچ گونه دركي از مفاهيم سياسي اسلام نداشته و ندارند. آن چه آنان به نام اسلام و اخلاق عمل مي كنند چيزي جز فساد در زمين و فساد مردم و فروپاشي امنيت اخلاقي جامعه نيست.
انتخابات و اتهامات
از آن جايي كه منصب در اسلام، مسئوليت و تكليف است، تنها كساني مي توانند در اين مقام و مسئوليت قرارگيرند كه از همه نظر خود را شايسته بدانند، زيرا پذيرش مسئوليت ها به عنوان واجب كفايي مطرح مي شود و تا زماني كه ديگراني تواناتر و شايسته تر هستند، شخص نمي بايست خود را در منصب مسئوليت قرار دهد.
شايعه پراكني
يكي از شيوه هاي ضداخلاقي كه از سوي برخي به شدت مورد استفاده قرار مي گيرد شايعه سازي و شايعه پراكني است. شايعه، خبري است كه در ميان مردم پخش شده و مردم به عنوان يك خبر با آن برخورد مي كنند و احتمال صدق در آن مي دهند، ولي درستي و نادرستي آن معلوم نشده است.
مطالبات غير واقعي
خداوند در آيات قرآني يكي از مأموريت ها و مسئوليت هاي پيامبران(ع) و پيامبر گرامي(ص) را تبيين حقوق مردم و ايجاد انگيزه و روحيه براي مطالبه اين حقوق بيان مي كند. از اين رو افزايش مطالبات مردمي به ويژه عدالت خواهي از مهم ترين مأموريت ها و وظايف پيامبران و به تبع آنان دولت اسلامي معرفي شده است تا اين گونه خود مردم براي دست يابي به حقوق خود و قسط و عدالت قيام كنند و در صحنه اجتماع حاضر شوند.
تنازع و اختلافات در سطح رهبران
برخي از روش هايي كه نامزدها و جناح هاي رقيب در پيش مي گيرند روش هايي است كه موجبات تنازع واختلاف را در سطوح رهبري جامعه پديد مي آورد. به اين معنا كه راهي را انتخاب مي كنند كه سرانجام آن ايجاد درگيري و تنش و كدورت دايمي ميان رهبران عالي نظام مي شود. |
|
ملاكهاي انتخاب درست از ديدگاه قرآن كريم
حسین ابراهیم نژاد
مقدمه:
قرآن كريم ماندگارترين اثر تاريخي است. همان اثري كه هنوز بوي تازگي از آن استشمام ميشود سخن از كلام خداوند است. كتابي كه امام باقر عليهالسلام درباره آن ميفرمايند: «خدا چيزي را كه امت تا روز بازپسين به آن نيازمند است فروگذار نكرده و آن را در كتابش فرو فرستاده و براي پيامبرش بيان كرده است. براي هر چيزي حدي قرار داده است و دليلي كه به آن راهنمايي كند . «بحارالانوار، ج 92 ص 84 ) بله! قرآن فقط مخصوص امتهاي گذشته نبوده و در همه مكانها و زمانها جاري است و نور آن تا قيامت بر جانهاي طالب راه درست و حقيقي نورافشاني ميكند. امام باقر (ع) ميفرمايند:«اگر بنا بود آيهاي كه در باره قومي نازل شد پس از مردن آن قوم بميرد از قرآن چيزي برجاي نميماند، ليكن تا زماني كه آسمانها و زمين باقي است سراسر قرآن در جريان خواهد بود و هر قومي را آيهاي است از خير يا شر، كه آن را ميخوانند و خود اهل آنند.» تفسير عياشي ج 1 ص 10 .
1- ايمان
اولين شاخصهاي كه در قرآن براي افراد صالح ذكر شده است مؤمن بودن شخص است. ايمان به مركز و قلب هستي باعث ميشود تا شخص در مسير اجراي دستورات الهي گام بردارد و براي پياده كردن آن در جامعه اسلامي تلاش كند. اين ويژگي آنقدر مهم است كه قرآن ميفرمايد: «افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً» سجده/18 آيا شخص مؤمن و شخص فاسق با هم برابر هستند؟!
2- تقوا
فردي كه منصب مهمي را عهدهدار مي شود بايد متقي و خداترس باشد تا اين جايگاه را جولانگاه منافع شخصي، حزبي، گروهي و فاميلي نكند. و اين مقام را وسيلهاي براي رسيدن به رحمت الهي و خدمت خالصانه به خلق خدا بداند و در اين جهت گام بردارد. در اين مورد قرآن كريم ميفرمايد: «ان اكرمكم عندالله اتقكم» حجرات /13. كريمترين و بزرگوارترين شما نزد خداوند متعال باتقواترين شماست!
3- سابقه جهاد در راه خدا
بايد ديد كدام يك از افراد در انقلاب سهم دارند و اهل جبهه و جنگ و به اصطلاح اهل جهاد در راه خدا بودهاند و در راه استقرار نظام اسلامي از جان، مال، ناموس و... هزينه كردهاند و به قول معروف امتحان پس دادهها كدامند؟! قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراًعظيما. يعني خداوند مجاهدين را به غير مجاهدين برتري داده است. نساء/95. و در جايي ديگر ميفرمايد: «السابقون السابقون اولئك المقربون.» واقعه/ 11 و 10. البته نكته ظريفي در اينجا وجود دارد و آن اين كه: اين ويژگي و تمام ويژگيهاي ديگر بايد پيوسته در فرد بوده و استمرار داشته باشد. افراد باسابقه بايد در حال حاضر هم اين سابقه را حفظ كرده و با اعمال و گفتار خود، آن سابقه را از بين نبرده باشند. همان طور كه شرط رستگاري در قيامت به همراه داشتن عمل صالح تا هنگام مرگ است. به همين دليل است كه قرآن ميفرمايد: «من جاء بالحسنه. يعني كسي كه اعمال خوب را به همراه خود بياورد، و نفرمود: من عمل صالحا. يعني كسي كه كار شايستهاي انجام داد! پس نابود نكردن سابقه با رفتار و كردار ناشايست نيز لازم است.
4- وفاداري به نظام و آرمانهاي آن
«و ابراهيم الذي و في» و ابراهيم كسي كه (به پيمان خود) وفا كرد. نجم/ 37.وفاداري به آرمانها و اهداف بلند اسلام و نظام اسلامي آن قدر مهم است كه «وفا»ي حضرت ابراهيم(ع) در يك آيه مستقل آمده است. با اين كه باقي كمالات حضرت ابراهيم(ع) را در يك آيه و به دنبال هم آورده است. «شاكراً لانعمه اجتباه و هداهُ»
5- اهليت و لياقت داشتن
«ان الله يأمركم آن تودوا الامانات إلي اهلها» خداوند به شما امر ميكند تا امانت را به اهلش بسپاريد. نساء/ 58. سرنوشت ملت بزرگ با داشتن هدفهاي مهم و نيز درگير بودن با انواع مشكلات بيروني و داخلي و... نياز به فردي امين و لايق دارد تا با مديريت صحيح و درست، بتواند اين كشتي را در مقابل توفانهاي سهمگين داخلي و خارجي حفظ نموده و در مسير درست هدايت كند. اين مهم آن قدر مورد توجه است كه خداوند متعال كلمه «يأمركم» را به كار ميبرد. و امر به چيزي دلالت بر مهم بودن آن دارد.
6- ولايتپذيري
آيات پيرامون اطاعت از ولايت در قرآن كريم خيلي زياد است و ما در اين قسمت به ذكر بعضي از آيات به همراه ترجمه اكتفا كرده و از توضيح واضحات پرهيز ميكنيم.«يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدي الله و رسوله» يعني اي كساني كه به خدا ايمان آوردهايد، (در هيچ كاري) بر خدا و رسول پيشي مگيريد. حجرات/1.«اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الأمرمنكم» يعني: از خدا و رسول و صاحبان فرمان اطاعت كنيد. نساء/59
7- شرح صدر، تحمل مشكلات
شرح صدر و تحمل مشكلات آنقدر مهم است كه موسي از خداوند طلب شرح صدر ميكند!
8- از مردم طلبكار نباشد (خود را خادم مردم بداند!)
يكي از ويژگيهاي حاكمان ديني، كار كردن براي مردم و رساندن آنها به سعادت دين و دنيايشان بوده است.قرآن كريم به اين موضوع در آيات متعددي اشاره كرده است. آنجا كه ميفرمايد: «و يا قوم لااسئلكم عليه مالاً و ان اجري الاّ عليالله» يعني: اي قوم من! به خاطر اين دعوت اجر و پاداشي از شما نميطلبم! اجر من تنها بر خداست. هود / 29در سراسر تاريخ حاكمان ديني پيوسته در پي اصلاح دين و دنياي مردم بودهاند و هيچ وقت به خاطر اين فعاليتها نه منتي بر سر آنها گذاشتند و نه تقاضاي پاداشي كردند و پيوسته خود را خادم آنها ميدانستهاند. حاكمان در جامعه اسلامي ما نيز بايد خود را خادم مردم دانسته و با تمام تلاش در راه رسيدن به سعادت دنيا و آخرت آنها تلاش كنند و شناخت اين افراد با كمي دقت و تخفيف ميسر ميشود. آيه مذكور با اندك تفاوتي از حضرت رسول اكرم(ص) و نيز پيامبراني كه در جامعه خود حكومتي هرچند كوچك داشتند ذكر شده است مثل نوح(ع)، هود(ع)، لوط(ع)، صالح(ع) و...
9- نگاه ويژه به محرومين
«و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً» و غذاي خود را با اينكه به آن علاقه و نياز دارند به مسكين و يتيم و اسير ميدهند. انسان/8 پيوسته در جامعه افرادي هستند كه به دلايل مختلف از تهيه اوليات زندگي خود عاجز هستند. حكومت بايد بر اين گونه افراد نگاه خاص و ويژه داشته باشد و نيازهاي آنان را برطرف كند تا دچار انحرافات اخلاقي، اجتماعي و... نشوند و هم خود و هم جامعه را از جهات مختلف دچار چالش نكنند و اين مهم وقتي به سامان ميرسد كه حاكم در حكومت اسلامي به اين موضوع اهميت ويژه داده و از غافل شدن اينگونه افراد و پرداختن صرف به ثروتمندان بپرهيزد.
10- مأيوس شدن دشمنان با آمدنش
جمله معروفي از شهيد بهشتي(ره) وجود دارد كه ميفرمايد: اي امريكا، از دست ما عصباني باش و از اين عصبانيت بمير! اين جمله برگرفته از اين آيه قرآن است كه ميفرمايد: «قل موتوا بغيظكم» آل عمران / 119. اينگونه جملات در زماني گفته ميشود كه شخص مؤمن و مطمئني عهدهدار حكومت اسلامي شود كه به واسطه اين انتخاب دشمنان دچار يأس و سرخوردگي ميشوند. همانگونه وقتي كه حضرت علي(ع) بهعنوان جانشين حضرت رسول(ص) برگزيده شد. |
|
اخلاق انتخاباتي از ديدگاه قرآن
حسن كريمي
به طور معمول در يك فضاي رقابتي براي كسب قدرت، بسياري از نامزدها و هوادارانشان در عمل غير آن چيزي را نشان مي دهند كه در سخن بر زبان مي آورند. دوستي مي گفت كه هر كسي در جست وجوي آن چيزي است كه ندارد؛ از اين رو دغدغه وي مي شود و در هر جايي كه مي نشيند از آن چيز به عنوان مسئله مهم سخن مي گويد. به اين معنا كه چون خود انسان، مستبد است و علاقه دروني و يا فشار گفتمان بيروني وي را به سوي آن سوق داده است مي كوشد تا با تكرار و يادآوري آن، گرايش به آزادي را در خود تقويت كند و انساني آزاديخواه گردد و از استبداد راي و اقتدارگرايي شخصي رهايي يابد. با چنين رويكردي به نظر مي رسد كه ملاك هاي اخلاقي در هنگام انتخابات ها به اشكال مختلف ناديده گرفته مي شود و از سوي كساني كه مي خواهند رهبري جامعه را به عهده گيرند فرو مي پاشد و تهديد مي شود. كساني كه خود دچار هنجارشكني هستند و كم ترين مسائل اخلاقي را مراعات نمي كنند و اصول و مباني آن را ناديده مي گيرند، ديگران را متهم به بي اخلاقي انتخاباتي مي كنند. بر اين اساس مردم را دچار حيرت و سرگرداني مي كنند و اندك اندك فضاي ضداخلاقي را با اعمال و رفتارهاي خويش تشديد مي كنند و جالب آن كه پس از مدتي مردم را به رفتارهاي ضدهنجاري و اخلاقي متهم مي كنند. اين در حالي است كه خود در فضاي انتخاباتي زمينه اين گونه برخورد و واكنش را فراهم آورده و با هنجارشكني و رفتارهاي ضداخلاقي، جامعه را به سوي رفتار و عملكرد نادرست هدايت كرده اند؛ زيرا مردم اخلاق خويش را از رهبران خود مي يابند و مردم بر دين و اخلاق رهبران خود مي باشند.(الناس علي دين ملوكهم)
رفتار، ملاك شخصيت
شايد بتوان گفت بيش ترين و مهم ترين كاربرد و كارآيي اخلاق را مي بايست در عمل اجتماعي افراد و يا گروه ها و طبقات اجتماعي يافت، زيرا انسان با آموزش و پرورش خود، مي كوشد تا فضايلي را به دست آورده و رذايلي را از خود دور سازد كه در رفتارهاي اجتماعي بروز و ظهور مي كند و تعاملات وي را با ديگران ساماني درست و خوب مي بخشد. از اين رو اگر بخواهيم درباره انسان كامل و شخصيت سالم داوري كنيم به رفتارها و كردارهايش توجه داريم و ايمان اشخاص و بينش افراد را براساس رفتارهاو كردارهاي آنان مي سنجيم. اين گونه است كه منش انسان ها و كنش ها و واكنش هاي ايشان به عنوان ملاك داوري نسبت به علم و ايمان و شخصيت آنها قرار مي گيرد.
توجه به حقيقت و واقعيت
برخي از نامزدها طرح هايشان غيرواقعي و به دور از واقعيت هاي اجتماعي است. در هر زماني شرايط اجتماعي مطالباتي را اقتضا مي كند كه براي پاسخ گويي مي بايست به ظرفيت هاي جامعه توجه كرد. بنايراين اگر كسي به دور از ظرفيت ها بخواهد وعده اي وطرحي براي مطالبات مردم بدهد به گزافه گويي رفته است.
اجتناب از اتهام زني
اگر بخواهيم درست قضاوت شويم مي بايست درست قضاوت كنيم. بسياري از مردم در نقد ديگران يد طولايي دارند ولي هنگامي كه خود در ميدان عمل قرار گيرند در مي مانند. ما وقتي به پشت سر خويش مي نگريم پدران و مسئولان پيشين را به ناتواني و بي كفايتي متهم مي سازيم. اين قضاوت ها به سبب آن است كه در شرايط آنان نيستيم و آگاهي به ظرفيت ها و توانايي و شرايط آنان نداريم. اين گونه است كه قضاوت ها نادرست مي شود و ديگران نيز نسبت به ما چنين قضاوتي خواهند داشت.
مراعات ادب
نامزدها مي بايست همواره در كلام، ادب را مراعات كنند. ادب به معناي رعايت بسياري از ريزه كاري ها و ظرافت هاي رفتاري است كه شايد در وهله نخست بي اهميت و غيرضروري باشد ولي در عمل دانسته مي شود كه بسياري از مردم به اين نكات ريز و ظرايف رفتاري توجه و اهتمام دارند. |
|
ملاكهاي انتخاب اصلح
سعيد رضواني
در آستانه دهمين انتخابات رياست جمهوري، نويسنده مطلب حاضر، كوشيده است تا با بازخواني آيات قرآني، ويژگي هاي انتخاب اصلح را به شكل علمي و تحليلي ارائه دهد. اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم:
اولويت بندي خصوصيات
هرچند كه در طول تاريخ بشريت در بسياري از مقاطع آن، حكومت از دست مردم بيرون رفت و كساني با استبداد زمام امور را در دست گرفتند، ولي هرگاه مردم قدرت يافتند و معادلات پيچيده قدرت را در هم ريختند، كساني را به عنوان حاكم برگزيدند كه اهداف حكومت و وظايف آن را به درستي به عهده گرفته و به انجام رساندند.
بازسازي در مفاهيم
قرآن بر خلاف ديگر كتب، اصل را بر جنبه هدايتي قرار داده است. از اين رو در همه آموزه ها و گزاره هاي معرفتي و دستوري و نيز تحليلي و تبيني و توصيه اي خود، اصل هدايت گري به سوي كمال فردي و جمعي را درنظر دارد و باتوجه به پيچيدگي هاي انساني و جوامع بشري، كمال را در حوزه شخصي، اجتماعي، مادي و معنوي و دنيوي و اخروي درنظر دارد. بر اين اساس سعادت بشر را به عنوان مهم ترين و اصلي ترين هدف ارسال قرآن مطرح مي سازد. و لذا چيزي از امور را فرو گذار نكرده و به همه ابعاد و جهات، توجه ويژه اي مبذول داشته است.
ويژگي هاي حاكم از نظر قرآن
هر چند كه در مفهوم قرآني، مشيت و اراده الهي در انتخاب حاكم و مكنت بخشي به وي اصالت دارد؛ اما اين بدان معنا نيست كه انسان مسئوليت و وظيفه خويش را به كناري نهد. اين همان مفهومي است كه در تفسير شيعي به عنوان منزله بين منزلتين و يا امر بين الامرين از آن ياد شده و بوسيله آن تفويض و جبر مطلق به نوعي انكار مي گردد.
خصوصيت حاكم صالح
حاكم صالح، انساني با اعمال صالح و كارهاي نيك در جامعه است و مردم وي را به اين عنوان مي شناسند. (نور آيه 55) همواره به وظايف و مسئوليت هاي مالي خود عمل مي كند و زكات مال خويش را به موقع مي پردازد. (مائده آيه 55) نماز را به موقع برپا مي دارد و مردم را بدان مي خواند (همان) اهل احسان و نيكوكاري است و گذشت و عفو از خطا و گناه و اشتباهات ديگري را اصل زندگي خويش مي داند (يوسف آيه 56) اهل عدالت است و جز به حق و عدالت حكم نمي كند (ص آيه 26) با هواهاي نفساني خويش مبارزه مي كند (همان) و از ظلم و ستم و بي عدالتي اجتناب و پرهيز دارد (يوسف آيات 78 و 79) اهل استبداد نيست (آل عمران آيه 159) بلكه در همه امور به مشورت با ديگران و بهره گيري از عقل ديگران اقدام مي كند (همان) با اين همه هرگاه به مطلبي پس از مشورت، علم و يقين كرد و يا اطمينان يافت با قاطعيت و جزم حكم مي كند و اجازه نمي دهد كه فرمان وي روي زمين بماند و كساني با كارشكني، امور را مختل سازند و كارها را از پيشرفت باز دارند. (همان)
انتخاب اصلح و برتر
هرچند كه خصوصيات پيش گفته را نمي توان جز در معصوم (ع) يا تالي تلو ايشان و كساني كه دراين مرز و مقام حضور دارند يافت، با اين همه براي انتخاب هركسي در اين مقام مي بايست دقت كافي شود تا دست كم انساني بيشترين موارد از خصوصيات و ويژگي هاي پيش گفته را دارا باشد. |
|
اخلاق تبليغاتي در انتخابات اخلاقي
احسان كريمي
تبليغات به عنوان بهترين شيوه اطلاع رساني و آگاهي بخشي از مهم ترين ابزارهايي است كه از سوي بسياري از اقشار جامعه با اهداف خاص مورد استفاده قرار مي گيرد. بي گمان اين ابزار از مهم ترين وسايلي است كه پيامبران در مقام ابلاغ رسالت مي توانستند از آن بهره گيرند. با اين تفاوت كه روشنگري، تبيين حقايق، تشريح حقوق و مطالبات و نيز مسئوليت ها و وظايف، مهم ترين فلسفه به كارگيري آن از سوي پيامبران بوده است.
اهداف تبليغات انتخاباتي
هر كار عقلاني و عقلايي اهدافي را دنبال مي كند و مي كوشد تا به آن برسد. تبليغات انتخاباتي نيز به عنوان يك كار عقلايي از اين امر مستثنا نيست و اهدافي رامي كوشد تا از طريق اين ابزار به دست آورد.
روش هاي موثر تبليغات انتخاباتي
قرآن براي آن كه تبليغات اسلامي هريك از نامزدهاي مسئوليت ها بتواند موثر باشد و مردم را به سوي حق و حقيقت رهنمون سازد و تاثير بيشتري نيز داشته باشد، از نامزدهاي انتخاباتي مي خواهد كه كانون هاي اصلي قدرت در جامعه را در تبليغات خويش هدف قرار دهند و بكوشند تا برنامه هاي اصلاحي را نسبت به اين كانون هاي اصلي قدرت تبيين و تشريح كنند، زيرا مردم در مسيري گام برمي دارند كه كانون هاي قدرت تبيين و تشريح مي كنند؛ چون كه انسان ها همواره به ديگري مهم توجه داشته و از رفتار و كردار آنان تقليد مي كنند؛ چون تقليد و پيروي از اين كانون هاست كه به آن ها قدرت مانور بيشتري مي بخشد. بنابراين اگر تبليغات نامزدها به اين كانون ها توجه بيشتري داشته باشد مي تواند تاثيرگذارتر در مردم باشد.
ابزارهاي تبليغ
نامزدهاي انتخاباتي نمي بايست از هر ابزاري براي انتخابات و معرفي خود استفاده كنند بلكه بايد از ابزارهاي مشروع بهره ببرند. حتي استفاده از ابزارهاي مشروع مي بايست به گونه اي باشد كه بيرون از دايره شريعت و اخلاق نباشد.
رعايت اخلاق اسلامي و انساني در انتخابات
از ديگر مواردي كه قرآن براي مسئله تبليغ از جمله تبليغ انتخاباتي مطرح مي سازد مراعات اصول اخلاقي انساني و آداب اسلامي است. |
|
اخلاق در قرآن
محمد رضا هفت تنانيان
انسان از منظر قرآن، مسافرى است رهسپار لقاى خداوند سبحان و اين سالك توشه اى مى طلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترين توشه ى مسافر زندگى، خو گرفتن به اخلاق الهى و مهم ترين محور آن تزكيه ى نفس است كه در آيات و روايات متعددى يكى از مهم ترين اهداف نزول قرآن و بعثت پيامبران شمرده شده است. قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردى و اجتماعى و بين المللى انسان را شامل مى شود و روابط ميان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با ديگران و طبيعت را تنظيم مى كند و نتيجه ى آن رسيدن فرد و جامعه به رستگارى و كمال است.
پی نوشت ها:
[1]. نساء: 135. [2]. عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، (تهران: چ چهارم، 1337) ج 1، ص 124. [3]. مائده: 8. [4]. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (قم: انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چ چهاردهم، 1374) ج 4، ص 302. [5]. طبرسى، مجمع البيان، (قم: مكتبة آية الله مرعشى، 1413) ج 2، ص 69. [6]. شعبة الحرانى، تحف العقول، (قم: انتشارات علمية الاسلاميه، چ اول، 1363) ص 89. [7]. ممتحنه: 8. [8]. ممتحنه: 9. [9]. مائده: 42. [10]. وسائل الشيعه، ج 15، باب 19، ح 1. [11]. بقره: 190. [12]. محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، (قم: منشورات جامعه ى مدرسين) ج 2، ص 61. [13]. نهج البلاغه، نامه ى 53. [14]. انفال: 55 ـ 56. [15]. مائده: 1. [16]. توبه: 4. [17]. نهج البلاغه، نامه ى 53. [18]. انفال: 58. [19]. نساء: 58. [20]. طبرسى، مجمع البيان، (بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چ اول، 1415) ج 3، ص 12. [21]. انفال: 27. [22]. آل عمران: 75. [23]. حويزى، تفسير نور الثقلين، (بيروت: مؤسسة التاريخ العربى، چ چهارم، 1422) ج 2، ص 82. [24]. مفردات راغب، ذيل ماده ى «خلق». [25]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، (قم: مدرسه امام على بن ابيطالب(عليه السلام)، چ اول، سال 1377)، ج 1، ص 24. [26]. مجله معرفت، ش 15، سال 1374، ش سوم، دوره 4، ص 4 ـ 17. [27]. محمدعلى داعى نژاد، اخلاق سكولار در رويارويى با فقه و فقهاء، مجله آفتاب، ش 20، آبان 1381، ص 90، به نقل از فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 1، ص 59. [28]. عبدالرسول بيات، فرهنگ واژه ها، (تهران: موسسه ى انديشه و فرهنگ دينى، چ اول، 1381)، ص 327. [29]. ر.ك: عبدالله نصرى، انتظار بشر از دين، (تهران: انديشه معاصر، 1378)، ج 1، ص 351 به بعد. [30]. محمدعلى داعى نژاد، مجله ى صباح، ش 7 ـ 8، (مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه)، ص 53. [31]. عبدالله نصرى، همان، ص 357. [32]. (وَ الْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَـنَ لَفِى خُسْر...) عصر، 1. و ر.ك: عبدالله جوادى آملى، اخلاق در قرآن، (قم: انتشارات اسراء) ج 10، ص 131. [33]. ر.ك: عبدالكريم سروش، «معنا و مبناى سكولاريسم» مجله ى كيان، ش 26، مرداد و شهريور 74، سال 5، ص 4 ـ 13; و «معيشت و فضيلت»، همان، ش 25، ص 2 ـ 11; مجله ى معرفت، ش 15، ص 4 ـ 17. [34]. مجله ى كيان، ش 26، ص 6. [35]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 84. [36]. الرحمن: 1 و 2; ر.ك: عبدالله جوادى آملى، اخلاق در قرآن، ج 10، ص 139. [37]. محمدعلى داعى نژاد، همان، ص 57. [38]. ر.ك: عبدالكريم سروش، همان. [39]. عبدالله جوادى آملى، همان، ص 42. [40]. عبدالكريم سروش، همان. [41]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، ص 104. [42]. حر عاملى، وسائل الشيعه، (بيروت: دار احياء التراث العربى)، ج 1، ص 34. [43]. همان، ج 1، ص 35; بقره: 264 ـ 265. [44]. دهر: 9. [45]. انعام: 108. [46]. (وَ نَفْس وَ مَا سَوَّيهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَيهَا); و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن را منظم ساخته و سپس فجور و تقوا (خير و شر) را به او الهام كرده است (شمس: 7ـ8). [47]. (يجعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ); خداوند پليدى و گناه را بر كسانى قرار مى دهد كه تعقل نمى كنند (يونس: 100). [48]. ابراهيم: 5 ـ 24. [49]. ر.ك: عبدالكريم سروش، همان. [50]. عبدالله جوادى آملى، همان، ص 125. [51]. همان، ص 139. [52]. روم: 30. [53]. حجرات: 13. [54]. جمعه: 2; ر.ك: جعفر سبحانى، سيستم اخلاق اسلامى، (قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1369)، ص 15 و ر.ك: محمدتقى فرجى، اسلام و سكولاريسم، (تهران: بنياد حكمت و انديشه، چ اول، 1376). |
|
اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث
جواد ایروانی(1)
چکیده :
«اخلاق اقتصادی» بخشی از آموزههای اسلامی است که از یکسو، مؤلفههای رشد و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی را ارائه میکند. از سوی دیگر، شیوهها و عناصر مقابله با مفاسد و سالمسازی فعالیتهای اقتصادی را برمینمایاند و بستر لازم را برای رشد معنوی و سعادت ابدی انسان نیز فراهم میسازد.
کلمات کلیدی :
قرآن، حدیث، اخلاق، اقتصاد، مکاتب اقتصادی، مکتب اقتصادی اسلام.
مقدمه
رشد اقتصادی در کنار سالمسازی فعالیتها و مقابله با مفاسد از یکسو و گسترش عدالت اجتماعی و برخورداری عموم مردم از رفاه نسبی از سوی دیگر، از مهمترین دغدغههای عصر حاضر در غالب جوامع، از جمله جامعه ماست. این در حالی است که مهمترین شیوهها و عناصر دستیابی به آنها در آموزههای اسلامی ارائه شده است. آنسان که توجّه به آنها در برنامهریزیهای اقتصادی و نهادینه کردن آنها در فرهنگ عمومی، به یقین میتواند تمدن سترگ اسلامی را احیا کند و رفاه و آسایش عمومی را به ارمغان آورد.
رابطه اخلاق با اقتصاد
تا قرن پانزدهم میلادی، تجزیه و تحلیلهای اقتصادی، بر پایه اخلاق صورت میگرفت. از آن پس، بهویژه از زمان آغاز استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه، اقتصاد نیز به تدریج از اخلاق فاصله گرفت(1) تا آنجا که بسیاری از مکاتب اقتصادی پس از قرن شانزدهم میلادی، بهویژه پیروان مکتب «سوداگرای»، «فیزیوکرات»ها و بیشترِ «کلاسیک»ها،(2) هرگونه ارتباط اخلاق و ارزشهای معنوی با رفتارهای اقتصادی را به صراحت انکار کردند.(3) از این رو، «جدایی اخلاق از اقتصاد»، نظریه غالب در عصر حاضر است.
مبانی نظریه جدایی اخلاق از اقتصاد
به طور کلّی، مبانی و ادلّه منادیان جدایی اخلاق از اقتصاد را میتوان در دو مورد خلاصه کرد.
دلیل اوّل
غالب اقتصاددانان معاصر بر این باورند که پدیدههای عینی و فعالیتهای اقتصادی انسان، بسان دیگر رخدادهای فیزیکی، تابع قوانین طبیعی و روابط علمی مشخصی است(4) که با روش تجربی قابل بررسی است. در نتیجه، مسائل ارزشی و اخلاقی به اعتبار تجربهناپذیری آنها، از قلمرو تحلیلهای علمی اقتصادی خارج است؛ چرا که با روش «علمی» نمیتوان آنها را اثبات یا نفی کرد.
نقد دلیل اوّل
این دلیل از چند نظر مورد نقد است:
دلیل دوم
به نظر میرسد، مهمترین دلیل رویکرد اقتصاددانان سدههای اخیر به نظریه جدایی اخلاق و ارزشها از اقتصاد، نوع نگرش آنان نسبت به انسان و جایگاه او در نظام هستی است. نگرشی که پس از رنسانس، بر اساس اندیشههای انسانمحوری شکل گرفت و به جدایی دین از اجتماع و اخلاق از حقوق و اقتصاد منجر شد. مهمترین مبانی جهانبینی و انسانشناختی مکتب سرمایهداری، به عنوان مکتب رایج، عبارت است از:
نقد دلیل دوم
مکتب اقتصادی اسلام، دارای مبانی جهانبینی و انسانشناختی کاملاً متفاوت از دیگر مکتبهاست که پیوند اخلاق را با اقتصاد اجتنابناپذیر میداند.
اخلاق کار و تولید
امروزه نظریهپردازان اقتصاد و توسعه بر این باورند که از میان سرمایههایفیزیکی ، تکنولوژی و انسانی، آنچه بیش از همه در مسیر تحوّلات تمدّن بشری، مهم و مؤثر است، «متغیر کلان سرمایه انسانی و بهرهوری صحیح از آن» میباشد.(1) از سوی دیگر، عامل زیربنایی تحوّلات صنعتی و اقتصادی، «تغییر خصلت اخلاقی و فرهنگی و وجود تصوّرات عمومی درست از مفاهیم اساسی توسعه، همچون کار و زمان» است.(2)
جایگاه کار و تولید در قرآن و حدیث
با آنکه کار نزد بسیاری از نژادهای بشری در روزگاران گذشته، امری سخت، سخیف و مخصوص بردهها به شمار میرفته است،(1) در معارف اسلامی، کار و فعالیتهای تولیدی، جایگاهی بس ارجمند دارد؛ قرآن کریم در آیههای فراوانی یادآوری میکند که خداوند، منابع و امکانات تولید را در اختیار انسانها قرار داده و با تأکید بر تصرّف در عوامل تولید، آنان را به آباد کردن زمین و برطرف کردن نیازهایمعیشتی خود، تشویق کرده است و میفرماید: «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها»(2)؛ «اللّه الذی سخّر لکم البحر لتجری الفلک فیه بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون* و سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعا منه»(3).
اخلاق کار از دیدگاه اسلام
قبلاً اشاره شد که ارزش کار و تولید در اسلام، به رعایت اخلاق و ارزشهای دینی در این عرصه منوط است. عناصر اخلاقی کار و تولید در آموزههای دینی بسیار گسترده است. تحقّق عینی این عناصر، از یکسو، زمینهساز گسترش و بهینهسازی فعالیتهای تولیدی و در نتیجه رشد اقتصادی است و از سوی دیگر، ضمن جهتدهی به فعالیتها و سرمایهگذاریها، سالمسازی آنها را موجب میشود. برخی از مهمترین این عناصر به همراه کارکرد اقتصادی ـ اخلاقی آنها چنین است:
1. هدفمندی و انگیزه سالم
در نگرش اسلام، هدف نهایی انسان، تکامل در پرتو نیل به قرب الهی است؛(1) از این رو، هدف نهایی نظام اقتصادی اسلام، فراهم کردن زمینههای لازم برای دستیابی افراد به کمال مطلوب است. برای تحقّق این هدف، یکسری «اهداف میانی» مطرح میگردد که از یکسو، به عنوان انگیزههای فعالیتهای تولیدی فرد مسلمان تلقّی میشود و از سوی دیگر، مقدمه نیل به هدف نهایی است.
2. وجدان کاری
«وجدان کاری» به معنای «گرایش به انحام دادن صحیح کار و وظایف شغلی، بدون نظارت مستقیم» است(1) که از نشانههای آن، انجام کار بیشتر و بهتر، کنترل درونی و مسئولیتپذیری است.(2) عواملی چند بر ایجاد و تقویت وجدان کاری مؤثر است که در متون دینی، مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است؛ «اصلاح نگرش» (نفی پارهای از پندارهای نادرست و خرافی درباره سرنوشت انسان و جوامع(3))، «رضایتمندی از کار» (از طریق تبیین ارزش معنوی و اجتماعی و آثار کار)، «آموزش و الگوسازی»،(4) «تقویت احساس مسئولیت»(5) و «توجّه دادن جامعه به پیآمدهای ضعف وجدان کاری»(6) از این عوامل است.
3 و 4. تخصص و تعهّد
«تخصّص و تعهّد»، دو ویژگی اساسی نیروی کار و مدیریت است که در آموزههای دینی، به شدّت مورد تأکید است، به گونهای که ممکن نیست هیچیک بدون دیگری، ملاک ارزیابی و مطلوبیت باشد: «إنّ خیر من استأجرت القویّ الأمین»(7)؛ «قال اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفیظ علیم».(8)
5 . انضباط کاری
نظم و انضباط و مدیریت زمان، از مهمترین عوامل بهرهبرداری بهینه از سرمایههاست؛ از این رو، علاوه بر تأکید بر رعایت نظم،(2) شاخصههای انضباط در فعالیتهای اقتصادی نیز مورد تأکید است.
نقش ارزشهای معنوی در رشد اقتصادی
بیتردید، هدف ارزشهای اعتقادی و اخلاقی در گام نخست، بازسازی و تکامل روحی انسان و تهذیب نفس اوست. با این حال، ارزشهای مبتنی بر جهانبینی دینی (در صورت تحقّق عینی و عدم تحریف آن) تأثیر تعیینکنندهای در پیشرفت اقتصادی افراد و جوامع دارد. این نکته یادکردنی است که اعتقاد به تأثیر معنویات بر اقتصاد، هرگز به معنای نفی یا تضعیف نقش اسباب مادّی نیست، بلکه مقصود این است که در کنار عناصر مادّی همچون سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار ماهر؛ و عوامل معنوی مانند اعتقادات دینی صحیح و اخلاق و اعمال نیک نیز در رشد اقتصادی مؤثر است.
الف) تأثیرهای غیبی
در جهانبینی اسلامی، همه پدیدهها به «علّة العلل» و «موجد حقیقی»؛ یعنی خداوند متعال باز میگردد. اوست که به واسطه «اسباب»،(1) تمام پدیدهها را ایجاد میکند. این اسباب، در اسباب مادّی و طبیعی منحصر نیست، بلکه عواملی معنوی نیز در ایجاد پدیدهها تأثیر دارد که از قلمرو مشاهده، اندیشه و دانش بشری خارج است و تنها با کمک آموزههای وحیانی کشف و اثبات میگردد؛(2) برای نمونه، از دیدگاه قرآن و حدیث، «استغفار» یکی از عوامل رشد و فزونی عوامل تولید و رفاه اقتصادی است: «استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهارا»(3) هر چند بخشی از تأثیرات اقتصادی استغفار که ناشی از ترک آلودگیهای اخلاقی و رفتاری و تحقّق استغفار عملی(1) است، برای ما قابل فهم است، لکن ظاهر متون دینی از آن حکایت دارد که تأثیر غیبی و پنهانی آن، بسیار عمیقتر است؛ چرا که از یکسو، از آن به عنوان «عامل بارش باران فراوان»، «جاری شدن رودها» و «فزونی فرزندان» (نیروی انسانی) یاد شده که معمولاً از اختیار بشر خارج است؛ از سوی دیگر، بر اساس متون روایی، حتی استغفار لفظی نیز به گونهای تأثیرگذار است.(2)
ب) تأثیرهای مستقیم
ارتباط بسیاری از ارزشها و ضد ارزشها با رشد و رکود اقتصادی، کاملاً ملموس و طبیعی است؛ برای نمونه، قرآن کریم، «تقوای جمعی ملّتها» را عامل رشد و رفاه اقتصادی و «تقوای فردی» را عامل فزونی روزی و خلاصی از مشکلات میداند: «و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض»(7)؛ «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب».(8)
ج) تأثیرهای غیر مستقیم
پارهای از ارزشها و ضد ارزشها، هر چند ظاهرا با فعالیتهای اقتصادی ارتباط مستقیمی ندارد، در واقع، زمینه رشد یا رکود اقتصادی را فراهم میسازد؛ برای مثال، تقویت «فرهنگ انفاق» به توزیع عادلانه ثروت در جامعه کمک میکند. بنا بر بررسیهای تجربی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، تعدیل و توزیع ثروت بر رشد اقتصادی تأثیر مثبتی دارد.(2)
اخلاق توزیع و تجارت
مشکل اساسی اقتصاد، از دیدگاه مکتب سرمایهداری، «کمبود نسبی منابع طبیعی»(3) و از دیدگاه مارکسیسم، «مشکل تضادّ بین شکل تولید و روابط توزیع»(4) است. ولی از منظر اسلام، مشکل اساسی اقتصاد، به «خود انسان و ظلم و کفران او»(5) برمیگردد. ظلم او در عرصه اقتصادی به شکل توزیع نابرابر ثروت و نیز مبادلات ناسالم نمود مییابد و کفران او، به شکل اِهمال منابع طبیعی تولید و مصرف نادرست است؛ از این رو، بخشیاز آموزههای اخلاقی ـ اقتصادی اسلام، به دو عرصه «توزیع ثروت» و «توزیع کالاها و خدمات» (مبادلات) اختصاص دارد:
الف) توزیع ثروت
توزیع نابرابر ثروت و امکانات، از مهمترین مشکلاتی است که اغلب جوامع بشری و از جمله کشور ما از آن رنج میبرد.(6) آموزههای اسلامی، به هدف برقراری عدالت اقتصادی و مقابله با فقر و زراندوزی (تکاثر)، شیوههایی را ارائه نموده است که یکی از آنها «مقابله فرهنگی با خاستگاهها و پیآمدهای فقر و تکاثر در قالب ارائه اخلاق اقتصادی» است.
توزیع نابرابر ثروت و مقابله با آن از نگاه اخلاقی
با توجّه به پیآمدهای ناگوار فقر و تکاثر در ابعاد گوناگون، از جمله آثار منفیروحی و اخلاقی آنها،(7) آموزههای دینی با طرح شیوه «مقابله فرهنگی با فقر و تکاثر و آثار آنها» تلاش میکند تا از یکسو زمینه عدالت اقتصادی را فراهم سازد و از سوی دیگر، آثار نامطلوب فقر و تکاثر را بهویژه در عرصه اعتقادی و اخلاقی خنثی کند. مهمترین ابعاد این شیوه از این قبیل است:
1. تحکیم ارزشهای اصیل
این بُعد به دو گونه، صورت پذیرفته است:
2. در هم شکستن ارزشهای تکاثری
این بُعد به شیوههای گوناگون نمود یافته است؛ از جمله: «حذف ثروت از معیارهای ارزیابی»،(9) «تبیین جایگاه ثروتمندانِ متکاثر و زراندوزان، به عنوان سرچشمههای ظلم اقتصادی»(10) و نیز «تأکید بر همنشینی با محرومان و دوری از متکاثران».(11)
3. تبیین وظایف ثروتمندان و فقرا
به هدف تحقق عدالت و دستکم کاستنِ اثرات نامطلوب اخلاقی و اجتماعی فقر و ثروت زیاد، وظایفی اخلاقی و رفتاری برایثروتمندان و فقیران مؤمن ارائه شده است. در بخش وظایف ثروتمندان میتوان به دو مورد اشاره کرد:
ب) توزیع کالاها و خدمات
آموزههای اخلاقی ارائه شده در این بخش، بیشتر بر «اخلاق تجارت» متمرکز است که بخش قابل توجّه و غالبا مستقلّی از متون حدیثی و فقهی به آن اختصاص دارد.(1) در این مقام برای اختصار تنها به ذکر اصول حاکم بر اخلاق تجارت و نمودهای آن و پارهای از نکات لازم بسنده میکنیم. اصول حاکم بر اخلاق تجارت و مصادیق برخاسته از آن عبارت است از:
اخلاق مصرف
مصرف، از نظر اقتصادی، هم علّت غایی تولید و توزیع است و هم علّت صوری؛ بدین معنا که این، مصرفکننده است که به تولید و چگونگی توزیع، شکل و جهت می دهد. نقش مصرف بر سایر عرصههای اجتماعی و سیاسیو نیز آثار آن بر جسم و جان آدمی کاملاً روشن است.
اهداف و انگیزههای مصرف
در اقتصاد سرمایهداری، هدف نهایی از مصرف، «افزایش مطلوبیت» (لذّت و رضایت فرد) است؛(1) از این رو، خواستههای انسانی، فراتر از دایره نیازهای متعادل جسمی و روحی است و شامل نیازهای کاذب و افراط در نیازهایحقیقی نیز میشود. در مکتب اسلام که سعادت مادّی و معنوی فرد و جامعه را هدف نهایی دارد، یکسری اهداف میانی و به تعبیری بهتر، راهکارهای تحقّق هدف نهایی برای مصرف مطرح شده است، بدین سبب، غالبا در کنار امر به مصرف، به هدف آن نیز اشاره شده است. «رعایت تقوا»،(2) «انجام کارهای شایسته»،(3) «شکر»(4) و «ادای حقوق»(5) بخشی از اهداف و انگیزههای مصرف میباشند.
محدودیتهای مصرف
از آنجا که مصرف از دیدگاه اسلام، همچون مقدمهای برای رسیدن به سعادت حقیقی و کمال مطلوب است، مصرف کالاهایی که آدمی را از رسیدن به آن باز دارد، ممنوع است. مهمترین محدودیتهای مصرف در ذیل میآید:
اصول حاکم بر مصرف
از دیدگاه اسلام، چگونگی و مقدار مصرف، بر اساس معیارها و اصولی مشخص میگردد که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
پي نوشت ها:
1. j25vd@noavar.com 1. البته نگاشتههای معدودی درباره اصل ارتباط اخلاق با اقتصاد و یا طرح بخشی از مسائل آن تدوین یافته است که میتوان به اخلاق و اقتصاد تألیف آمار تیاسن، دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی اثر یوسف القرضاوی و الحیاة ج3ـ6 تألیف محمدرضا و محمد و علی حکیمی اشاره کرد. ر.ک: محمد واعظزاده خراسانی، «اهمیت و ضرورت بحثهای اقتصاد اسلامی»، مجموعه مقالات فارسی اوّلین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1369ش.، ص17ـ 18. 1. ر.ک: محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، چاپ نهم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376 ش.، ص41؛ باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، چاپ هشتم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1368 ش.، ص2ـ4؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، چاپ دوم، تهران، سمت، 1374 ش.، ص1ـ2. 2. درباره این مکاتب، ر.ک: یداللّه دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، چاپ اوّل، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380 ش.، ص45ـ47؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص41ـ 55. 3. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص88 ـ91، 94، 97ـ102؛ لوئی بدن، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه هوشنگ نهاوندی، چاپ دوم، تهران، مروارید، 1343 ش.، ص214، 295، 296، 321 و 322. 4. ر.ک: فریدون تفضّلی، تاریخ عقاید اقتصادی، چاپ اوّل، تهران، نشر نی، 1372 ش.، ص70؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصادی اسلامی، ص1ـ2. 1. در گذشته، «علم اقتصاد» به مثابه یکی از شاخههای «علم اخلاق» مورد بحث قرار میگرفت و حتی در غرب، اقتصاد به عنوان یکی از دروس اصلی در رشته «علوم اخلاقی» بود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، چاپ پنجم، انتشارات خوارزمی، 1373 ش.، ص40؛ آمار تیاسن، اخلاق و اقتصاد، ترجمه حسن فشارکی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات شیرازه، 1377 ش.، ص1ـ3. 2. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص1ـ2؛ آمار تیاسن، اخلاق و اقتصاد، ص2ـ3. 3. قرآن کریم از قوانین ثابت و اساسی حاکم بر نظام هستی و جوامع بشری به «سنّة اللّه» تعبیر کرده است که هرگز دگرگون نمیشود. ر.ک: اسراء/ 77؛ احزاب/ 38 و 62؛ فاطر/ 43؛ غافر/ 85؛ فتح/ 23. 4. در مورد اراده و اختیار انسان، ر.ک: کهف/ 29؛ انسان/ 3؛ رعد/ 11. 5. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص1ـ2 و 22ـ23. 1. هر چند برای «علم اقتصاد» تعریفهای گوناگونی ارائه شده است، به اختصار میتوان آن را علمی دانست که به تجزیه و تحلیل رویدادهای اقتصادی و کشف علل و عوامل آنها برای رسیدن به اهداف اقتصادی میپردازد. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: جان مارسل جین فینی، اصول علم اقتصاد، ترجمه هوشنگ نهاوندی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات مدرسه عالی حسابداری، 1350 ش.، ص 1ـ4؛ پل ساموئل سون، اقتصاد، ترجمه حسین پیرنیا، چاپ پنجم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 ش.، ص6؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص26ـ 28؛ یداللّه دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، ص34. 2. مجموعه اصول و چارچوبهای کلّیِ چگونگی برخورد با مسائل اقتصادی را «مکتب اقتصادی » مینامند که شامل «بایدها» و «نبایدها»ی کلّی در زمینه تولید، توزیع و مصرف است. ر.ک: محمدباقر الصدر، اقتصادنا، چاپ دوم، المجمع العلمی للشهید الصدر، 1408 ق.، ص377ـ381؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، چاپ اوّل، تهران، مرکز نشر و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379 ش.، ص14ـ 15. 3. ر.ک: ابوالقاسم خوشحال، امهات فلسفه اخلاق، چاپ اوّل، مشهد، انتشارات بنفشه، 1380 ش.، ص81 ـ82 . 4. ر.ک: یداللّه دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، ص48. 1. Naturalism. 2. ر.ک: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه امیر جلالالدین اعلم، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و سروش، 1370 ش.، ج5، ص179؛ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ سوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379 ش.، ص75ـ76؛ لوسنین گلدمن، فلسفه روشنگری، ترجمه و پژوهش شیوا (منصوره) کاویانی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات فکر روز، 1375 ش.، ص72ـ 75؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیصی درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص81 . 3. Naturalism. 4. ر.ک: فریدون تفضّلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص70ـ76؛ شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ج 1، ترجمه کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354 ش.، ص14، 107 و 108. 5. Humanism. 6. ر.ک: تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر، چاپ اوّل، تهران، نشر مرکز، 1378 ش.، ص38 و 170ـ183؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیصی درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص82 . 7. Individulism. 8. ر.ک: آنتونی آرا بلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، چاپ دوم، تهران، نشر مرکز، 1368 ش.، ص 19ـ21؛ سید رضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص83 . 9. ر.ک: محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص53؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص84 . 1. ر.ک: کارل مارکس، فقر فلسفه، ترجمه فارسی، تهران، 1358 ش.؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص59 ـ61؛ شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ج2، ص144ـ 145. 2. ر.ک: آندره پیتیر، مارکس و مارکسیسم، ترجمه شجاع الدین ضیائیان، 1352 ش.، ص37؛ ناصر مکارم شیرازی، پایان عمر مارکسیسم، قم، انتشارات نسل جوان، ص107؛ باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، ص152ـ153. 3. ر.ک: باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، ص122ـ140؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص98ـ100. 4. برای نمونه، ر.ک: انعام/ 102؛ رعد/ 16؛ زمر/ 62؛ غافر/ 62؛ لقمان/ 11. 5. برای نمونه، ر.ک: انعام/ 164؛ سجده/ 5 . 6. برای نمونه، ر.ک: آل عمران/ 109 و 129؛ نساء/ 126، 131 و 132. 7. برای نمونه، ر.ک: هود/ 6؛ عنکبوت/ 60؛ سبأ/ 24؛ یونس/ 31. 8. ر.ک: بقره/ 30. 9. ر.ک: نور/ 33؛ حدید/ 7؛ نیز: محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ش.، ج2، ص13. 1. ر.ک: مؤمنون/ 115 و 116؛ نیز: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، فلسفه اخلاق، چاپ دوم، قم، 1377 ش.، ص125 و 129. 2. ر.ک: تکاثر/ 8؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، خطبه 166. 3. ر.ک: کهف/ 29؛ رعد/ 11؛ انسان/ 3. 4. برای نمونه، ر.ک: توبه/ 100؛ نساء/ 134؛ انسان/ 27. 5. ر.ک: سجده/ 7ـ 9؛ حجر/ 28 و 29. 6. اسراء/ 100. 7. قیامت/ 20 و 21. 8. عادیات/ 8. 9. معارج/ 19ـ21. 10. علق/ 6 و 7. 1. هود/ 10. 2. ر.ک: بقره/ 30. 3. ر.ک: بقره/ 33ـ34. 4. ر.ک: اسراء/ 70؛ حجرات/ 13. 5. حشر/ 9. 6. بقره/ 265. 7. ذاریات/ 19. 8. حج/ 35. 9. هود/ 10 و 11. 10. فاطر/ 29 و 30. 11. بدینسان معلوم میگردد که توصیف انسان به صفات مذموم در قرآن، در مورد «انسان تربیت نایافته» است که تحت تأثیر بُعد «مادی» و «خاکی» خود، به این حالات گرفتار شده است. 1. ر.ک: مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، چاپ دوم، تهران، وزارت برنامه و بودجه، 1366 ش.، ج1، ص473؛ سعید معیدفر، فرهنگ کار، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1380 ش.، ص1. 2. ر.ک: سعید معیدفر، فرهنگ کار، ص1؛ محمد ستاریفر، درآمدی بر سرمایه و توسعه، چاپ اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی رحمهالله ، 1374 ش.، ص171ـ172. 3. متأسفانه در سطح ملّی، شاهد نوعی بحران در تلقّی از کار، ارزش، اخلاق و فرهنگ کار هستیم. بیشتر کارشناسان اقتصادی، فرهنگ و اخلاق کار را در ایران، نسبتا ضعیف میدانند. ر.ک: تکامل فرهنگ کار (مجموعه مقالات)، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1372 ش.؛ نیز: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1377 ش.، ص13. 1. ر.ک: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، ص19ـ20 و 75ـ76؛ همو، فرهنگ کار، ص12ـ23. 2. هود/ 61 . 3. جاثیه/ 12 و 13. 4. ر.ک: اعراف/ 10؛ حجر/ 20 و... . 5. ر.ک: ملک/ 15؛ بقره/ 168؛ انعام/ 141، 142 و... . 6. ر.ک: انفال/ 60 . 7. ر.ک: سیدمحمدکاظم رجائی، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، چاپ اوّل، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382 ش.، ص61 ـ156. 8. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش.، ج5، ص78 و 260؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، ج3، ص147 و 243. 9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص273. 10. ر.ک: همان، ص86؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.، ج3، ص86 و 106. 1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص73و75؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص16. 2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص148ـ 149. 3. با توجّه به آیههای مربوط که همگان را مخاطب قرار داده است. 4. ر.ک: محمد بن محمد بن النعمان (الشیخ المفید)، الامالی، چاپ دوم، قم، 1413 ق.، ص172. 5. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ اوّل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش.، ص152؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص106. 1. ر.ک: مؤمنون/ 115؛ نجم/ 42؛ فجر/ 27ـ30؛ ذاریات/ 56؛ نیز: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417 ق.، ج18، ص394ـ 395؛ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله ، فلسفه اخلاق، ص125 و 129. 2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص73؛ ج6، ص287. 3. ر.ک: همان، ج5، ص72 و 78؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، چاپ ششم، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403 ق.، ج12، ص11. 4. ر.ک: اعراف/ 32؛ نحل/ 5، 6 و 7؛ نیز: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج6، ص238ـ512؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج79، ص295ـ324. 5. ر.ک: انفال/ 60؛ فتح/ 29. 6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص74؛ ج7، ص54 ـ 55؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص67. 7. ر.ک: اس. چارلز موریس و اون. آر. فیلیپس، تحلیل اقتصادی، نظریه و کاربرد، ترجمه حسن سبحانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371 ش.، ج2، ص5 ـ6؛ جعفر عبادی، مباحثی در اقتصاد خرد، چاپ اوّل، تهران، سمت، 1370 ش.، ص16ـ17. 1. ر.ک: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، ص18. 2. ر.ک: میرمحمد سیدعباسزاده، وجدان کار: رهیافت عملی و کاربردی، چاپ اوّل، ارومیه، آرشیا، 1374 ش.، ص11ـ14. 3. ر.ک: رعد/ 11، نجم/ 39؛ نیز: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص312ـ313؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج10، ص145؛ ج6، ص317ـ319؛ ج23، ص41ـ47، ج24، ص426ـ 428. 4. سیره معصومان علیهمالسلام در عرصه کار و تولید، تأکیدی بر ضرورت آموزش و الگوسازی برای تقویت وجدان کاری عمومی به شمار میرود. 5. ر.ک: نحل/ 93؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1403 ق. ، ج1، ص253. 6. ر.ک: عبد الواحد بن محمّد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص326 و 463؛ محمد بن یعقوب کلینی الکافی، ج5، ص148. 7. قصص/ 26. 8. یوسف/ 55 . 1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص300: «برای من تفاوتی ندارد که به خائن امانت بسپارم، یا به کسی که [از امانت مراقبت نمیکند و آن را] تباه میسازد». 2. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 47. 3. ر.ک: قصص/ 73؛ یونس/ 67؛ اسراء/ 12؛ نیز: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 382؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص113؛ ج75، ص321. 4. ر.ک: زخرف/ 32؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص101؛ نیز: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 31. 5. ر.ک: حسن بن علی بن شعبة الحرّانی، تحف العقول، ترجمه آیتاللّه کمرهای، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1398 ق.، ص233؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص81 و 127. 6. از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: «توجّه به کیفیت»، «استفاده بهینه از امکانات»، «توجّه به اولویتها در تولید»، «نفی استثمارپذیری»، «پذیرش کار متناسب با توان»، و «حفظ منابع طبیعی و محیط زیست». 1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص182. 2. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص59؛ ج2، ص184ـ 185؛ ج8، ص200ـ203؛ ج10، ص288؛ ج16، ص201. 3. نوح/ 10ـ12؛ نیز ر.ک: هود/ 3 و 52. 1. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 409؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، چاپ اوّل، دمشق، دار القلم ـ بیروت، الدار الشامیه، 1416 ق.، ص609. 2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص551 و 553. 3. ر.ک: همان، ج2، ص105. 4. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج2، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش.، ص120؛ ابوبکر عبدالرازق، المصنف، تحقیق حبیبالرحمن الاعظمی، چاپ اوّل، المجلس العلمی، ج3، ص49. 5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص468 و 551؛ ج3، ص475؛ ج5، ص115؛ ج8، ص93. 6. ر.ک: همان، ج2، ص610. 7. اعراف/ 96. 8. طلاق/ 2 و 3. 9. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص375؛ ج19، ص226 و 328. 1. همچنین، ر.ک: متقی هندی، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 109 ق.، ج3، ص96؛ محمد ریشهری، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة، چاپ اوّل، قم، دار الحدیث، 1380 ش.، ص309ـ310. 2. ر.ک: حسین نمازی، نظامهای اقتصادی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1374 ش.، ص81 ـ82. 3. ر.ک: اعراف/ 96؛ نیز: یوسف القرضاوی، دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1417 ق.، ص164. 4. ر.ک: ابراهیم/ 7؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 427. 5. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، الامالی، چاپ اوّل، دار الثقافة، قم، 1414 ق.، ص676 . 6. ر.ک: سبأ/ 39؛ روم/ 39؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 132 و 244. 7. ر.ک: نحل/ 112؛ سبأ/ 15ـ21؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص274؛ ج8، ص395. 8. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 53. 9. ر.ک: بقره/ 276؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص423؛ عبدالرحمن سیوطی، الجامع الصغیر، چاپ اوّل، بیروت، دارالفکر، 1401 ق.، ج2، ص22. 1. بدین سان معلوم میگردد که بخش عمدهای از رشد اقتصادی جوامع پیشرفته، نه معلول فساد اخلاقی آنان، بلکه مرهون رعایت بعضی از اصول اخلاقی و در واقع، رعایت تقوای اقتصادی است. گو اینکه بخشی از آن، بهویژه در کشورهای غربی، نتیجه استعمار و استثمار (غصب ثروت و امکانات) کشورهای جهان سوم در طول سالیان متمادی است که از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است. 2. ر.ک: حدید/ 23؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 431. 3. ر.ک: مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، چاپ نهم، تهران، صدرا، 1372 ش.، ص247. 4. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمد جمال خلیلیان اشکذری، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، چاپ اوّل، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381 ش.، ص193ـ 195. 5. با توجّه به مفهوم لغوی قناعت. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، چاپ اوّل، بیروت، دار الفکر، 1410 ق.، ج8، ص297. 1. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 363. 2. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص393. 3. ر.ک: حسین نمازی، نظامهای اقتصادی، ص343؛ باقر قدیری اصلی، کلیات علم اقتصاد، چاپ هفتم، تهران، سپهر، 1372 ش.، ص19. 4. ر.ک: محمدباقر الصدر، ص335ـ 345. 5. ر.ک: ابراهیم/ 32 و 34؛ محمد باقر الصدر، ص346ـ 348. 6. برای نمونه، بر اساس آمار، امروزه 200 نفر از ثروتمندترین افراد جهان، ثروتی بیش از مجموع درآمد 45 درصد جمعیت جهان دارند! در کشور ما نیز 70% ثروت کشور، نصیب 20% مردم میشود! ر.ک: اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال هجدهم، شماره 193ـ194، مهر و آبان 1382 ش.، ص161؛ ابراهیم رزّاقی، اقتصاد ایران، چاپ اوّل، تهران، نشر نی، 1376 ش.، ص 202؛ عیار، ضمیمه اقتصادی روزنامه قدس، شماره 4585، 5 آذر 1382 ش. ، ص2. 1. برای اطلاع بیشتر در این باره، ر.ک: محمدرضا و محمدعلی و علی حکیمی ، الحیاة، چاپ اوّل، تهران، مکتب نشر الثقافة الاسلامیة، 1368 ش.، ج6، ص430. 2. ر.ک: بقره/ 22 و 29 و 168؛ اعراف/ 10؛ ابراهیم/ 32؛ الرحمن/ 10؛ واژههای «لکم»، «للنّاس» و «للأنام» در این آیهها مورد توجّه است. 3. ر.ک: زخرف/ 32. 4. ر.ک: حجرات/ 1؛ آل عمران/ 103. 5. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص171؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص339؛ عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص417. 6. ر.ک: حشر/ 9؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص172. 7. ر.ک: محمدرضا و محمدعلی و علی حکیمی، الحیاة، ج4، ص278ـ317. 8. برای نمونه، ر.ک: توبه/ 20؛ سبأ/ 37. 1. ر.ک: بقره/ 197؛ اعراف/ 26؛ حجرات/ 13. 2. ر.ک: بقره/ 247؛ زمر/ 9؛ مجادله/ 11. 3. ر.ک: انفال/ 72 و 74؛ توبه/ 20؛ صف/ 10 و 11. 4. ر.ک: حدید/ 23. 5. ر.ک: حشر/ 9؛ انسان/ 8 . 6. واژه «تجارت» نُه بار در قرآن آمده است که در سه مورد، مفهوم معنویِ آن اراده شده است. ر.ک: صف/ 10 و 12؛ غافر/ 29 و 30؛ بقره/ 16. 7. ر.ک: توبه/ 111. 8. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 37، 76 و 363؛ نیز: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج3، ص336ـ357. 9. ر.ک: سبأ/ 37؛ زخرف/ 33ـ 35؛ مؤمنون/ 55 و 56 . 10. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت، 320. 11. ر.ک: هود/ 29؛ کهف/ 28. 12. ر.ک: نمل/ 40؛ کهف/ 98. 1. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص354. 2. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 398. 3. ر.ک: همان، حکمت 65 . 4. ر.ک: آل عمران/ 180. 5. ر.ک: طه/ 81 . 6. ر.ک: منافقون/ 9. 7. ر.ک: بقره/ 263؛ ماعون/ 1ـ2؛ فجر/ 17؛ ضحی/ 9ـ10؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص199 و 201. 8. بیش از 190 آیه در قرآن (حدود 3% کل آیههای قرآن) به موضوع انفاق اختصاص یافته است؛ برای نمونه، ر.ک: بقره/ 261ـ274. 9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص86 . 10. ر.ک: بقره/ 273؛ حسن بن علی شعبة الحرانی، تحف العقول، ص40. 11. ر.ک: بقره/ 273؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص19ـ20. 12. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 219 و 398. 1. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150، «باب آداب التجارة»؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص192، «باب التجارة و آدابها و فضلها و فقهها»؛ محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج7، ص2، «باب فضل التجارة و آدابها...»؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص282، «ابواب آداب التجارة»؛ شهید ثانی، شرح اللمعة، ج3، ص294، «القول فیالآداب»... . 2. ر.ک: نور/ 37؛ جمعه/ 9؛ محمد بن یعقوب کلینی ، الکافی، ج5، ص156. 3. در این بخش، بر تعیین میزان سود، بر اساس قانون عرضه و تقاضا و بدون زیان وارد شدن به فروشنده و خریدار و نیز نفی تبانی و ایجاد انحصار برای بالا بردن قیمتها تأکید میشود، چیزی که امروزه در قالب تشکیل کارتلها و تراستها، گستره کمی و کیفی فزایندهای یافته است. ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص161 و 164. 4. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص1688. 5. در قرآن کریم، 21 آیه به صورت مستقیم یا اشاره، به این موضوع پرداخته است. برای نمونه، ر.ک: مطفّفین/ 1ـ3؛ اسراء/ 35. 6. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسین، 1413 ق.، ج4، ص3. 7. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص160. 8. ر.ک: همان؛ نیز: متقی هندی، کنز العمّال، ج2، ص159. 9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص60 و 559. 10. ر.ک: نحل/ 90؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 53. 11. همچون سود بردن از مؤمن در دادوستد جزئی و نیز سود بردن از درماندگان. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص154 و 310. 12. ر.ک: همان، ص166. 1. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج7، ص18. 2. توبه/ 34 و 35؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج9، ص258ـ260 و 269ـ274؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص91. 3. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 53؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص165. 4. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص199؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150. 5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150. 6. ر.ک: مطفّفین/ 4ـ6؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص26. 7. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص151 و 161. 1. ر.ک: جوزف آ. شومپتر، تاریخ تحلیل اقتصادی، ترجمه فریدون فاطمی، چاپ اوّل، نشر مرکز، تهران، 1375 ش.، ج1، ص170ـ 175. 2. ر.ک: مائده/ 88؛ بقره/ 168؛ طه/ 81 . 3. ر.ک: مؤمنون/ 51. 4. ر.ک: بقره/ 172؛ نحل/ 114. 5. ر.ک: انعام/ 141. 6. این کالاها در فقه به تفصیل مطرح شده است؛ برای نمونه، ر.ک: به مباحث فقهی ذیل بقره/ 173؛ مائده/ 3 و 90؛ انعام/ 141 و 145؛ نحل/ 115؛ نیز، ر.ک: سیدمحمدکاظم رجائی، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، ص330ـ334. 7. برای مفهوم و تفاوت آن دو ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص148؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص97؛ محمد علی الانصاری، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنة، چاپ اوّل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1421 ق.، ص19. 1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص52. 2. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص167؛ نیز، ر.ک: دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان، پدیدهشناسی فقر و توسعه، چاپ اوّل، قم، بوستان کتاب، 1380 ش.، ج1، ص220ـ221؛ ج2، ص244ـ248. 3. ر.ک: شعراء/ 151 و 152. 4. ر.ک: انعام/ 141؛ اعراف/ 31؛ مؤمن/ 28؛ اسراء/ 26 و 27. 5. ر.ک: محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر عیّاشی، ج2، ص288. 6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص52. 7. ر.ک: همان، ص53 . 8. ر.ک: اعراف/ 31؛ عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص359؛ نیز، ر.ک: محمدعلی الانصاری، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنّة، ص33ـ34. 9. ر.ک: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج4، ص203ـ 215. 10. ر.ک: انعام/ 141؛ اسراء/ 29؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص11 و 32 و ج5، ص67. 11. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 67. 12. ر.ک: کهف/ 28. 13. ر.ک: یونس/ 83؛ دخان/ 31؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج4، ص11ـ12. 14. ر.ک: شعراء/ 151؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص137. 15. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص618 ـ 619. 16. ر.ک: تکاثر/ 8؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، خطبه 126. 17. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ اوّل، بیروت، دار المعرفه، 1406 ق.، ج7ـ 8، ص310. 1. ر.ک: نعمان بن محمد تمیمی، دعائم الاسلام، چاپ دوم، مصر، دار المعارف، 1385 ق.، ج2، ص115. 2. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص17؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص166. 3. ر.ک: سبأ/ 34؛ زخرف/ 23ـ24؛ مؤمنون/ 23ـ37؛ واقعه/ 45ـ 48. 4. ر.ک: قلم/ 12ـ14؛ سبأ/ 34ـ 35؛ شعراء/ 147ـ152؛ اسراء/ 16. 5. ر.ک: اسراء/ 16. 6. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص340؛ نیز: رضا حقپناه، «پیآمدهای اتراف»، اندیشه حوزه، شماره 6، سال 5، ص171ـ 178. 7. ر.ک: محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج1، ص395؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص613 و ج17، ص10. 8. برای آگاهی از گستره نیازهای مادّی مورد نظر اسلام، ر.ک: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج6، ص112ـ149. 9. ر.ک: اعراف/ 32؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص556؛ ج6، ص526 و 536. 1. ر.ک: یوسف/ 53؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص37. 2. استفاده از ابزار «تبلیغات» برای ایجاد نیاز کاذب به مصرف، از شیوههای رایج سرمایهداران بزرگ دنیاست. (برای تفصیل آن، ر.ک: ای. ک. هانت، تکامل نهادها و ایدئولوژیهای اقتصادی، ترجمه سهراب بهداد، چاپ اوّل، تهران، 1358 ش.، ص138ـ 139). معصومان علیهمالسلام با سیره خود، از هرگونه اقدامی که تبلیغ عملی مصرفگرایی تلقّی میشد، منع میکردند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 7ـ 8، ص310. 3. از مجموع آموزههای دینی برمیآید که رعایت «شأن» در بهرهبرداری از امکانات، دو گونه است: 1. هر فرد، برای انجام صحیح وظایف خود، برابر شأن (یعنی موقعیت و مسئولیت خود) از امکانات مادّی بهره گیرد. این گونه شأن، توأم با «نیاز» و پذیرفتنی است. 2. شأنهای اعتباری، بدین معنا که شخص، به سبب مقام و موقعیت اجتماعی خود یا بستگانش، خود را نیازمند مصرف کالاهای گرانقیمت و تجملاتی بداند! رعایت چنین شأنی، مردود و نکوهیده است. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، خطبه 200؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص410؛ ج5، ص339ـ343؛ احمد عابدینی، «امام خمینی، سادهزیستی و مسئله شأن»، فقه، شماره 21 و 22، سال 6، ص293 و 329ـ349. 4. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص32. 5. ر.ک: طلاق/ 7. 6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص166. 7. ر.ک: فرقان/ 67؛ مائده/ 87؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص55. 8. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص411؛ ج6، ص442؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، نامه 45. 9. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج6، ص171؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص32. 1. ر.ک: محمد ین یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص241؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 221 و 467. گفتنی است که مطلوبیت سادهزیستی و قناعت، منافاتی با اصل اعتدال ندارد؛ زیرا مرز مطلوبیت سادهزیستی، حدّاقل اعتدال است؛ یعنی در محدوده اعتدال، به مصرف کمتر بسنده شود. اما سادهزیستی فراتر از حدّ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و علی علیهالسلام از یکسو به سبب شرایط دشوار اقتصادی آن زمان و از سوی دیگر، وظیفه خاص «رهبری جامعه» بوده است. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص410؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، خطبه 200 و نامه 45. 2. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج6، ص172؛ محمد ریشهری، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة، ص246. 3. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیضالاسلام، حکمت 118. |
|
|
|
پيوند اخلاق و حقوق خانواده
محمد نوذري
اشاره:
از ديدگاه قرآن کريم، زندگي حقيقي در سراي آخرت تحقق مييابد و زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست، اما تأثير زندگي دنيوي بر چگونگي حيات جاويد سراي آخرت حتمي است. بر اين اساس، يکي از مهم ترين رسالتهاي اسلام، کمک به انسان در فراگيري اخلاق و آيين زندگي و تعامل صحيح با خدا، خود و ديگران است؛ به عبارت ديگر يکي از اهداف دين اسلام، به هنجار نمودن رفتار و درمان بيمارهاي نفساني انسان و در نتيجه ايجاد جامعهي مطلوب و برخوردار از موازين صحيح اخلاقي است. در اين ميان، پاي بندي به موازين اخلاقي در خانواده، در مقام کوچک ترين نهاد جامعه از اهميتي ويژه برخوردار است. اين نوشتار پس از مفهوم شناسي اخلاق و حقوق، و بررسي پيوند قواعد حقوقي و اخلاقي، به برخي موارد تأثير اخلاق در حقوق خانواده اشاره ميكند.
1. مفهوم شناسي اخلاق و حقوق
الف. اخلاق؛ از نظر لغوي جمع خُلق و خُلُق است و در معاني سرشت، طبيعت، عادت، خوي و ... به کار ميرود. قرآن کريم نيز واژهي خُلُق را به همين معنا به کار برده است: )وَ إِنّكَ لَعَليٰ خُلُقٍ عَظيمٍ( ؛ <به راستي که تو را خويي والاست>. البته خوي و سرشت، گاه مانند شجاعت، پسنديده و گاه مانند ترسويي، بد و نکوهيده است.
2. هدف قواعد حقوقي و اخلاقي
قواعد حقوقي، وظيفهي تنظيم و اصلاح رفتار انسان را بر عهده دارد. به عبارت ديگر، هدف قاعدهي حقوقي، ايجاد نظم و آرامش و تحقق بخشي به عدالت در جامعه است. وظيفهي قاعده حقوقي براي رسيدن به اين هدف، تنظيم رفتار انسان است، که از آن به <وجدان اخلاقي> تعبير ميشود. اين قواعد، تعيين چگونگي رفتار افراد در جامعه را بر عهده دارد و به همين منظور برخي افعال را مباح و بعض ديگر را امر، و برخي را نهي نام نهادهاند.
3. پيوند قواعد حقوقي و اخلاقي
هنگام سؤال از پيوست حقوق و اخلاق با يكديگر سه فرضيه قابل تصور است: |
|
آداب معاشرت با همسر
عظيمى، زهرا
مقدمه
قرآن كريم به خانواده اهميت بسيارى داده است. بنياد جامعه قرآنى بر خانواده و نقش آن نهاده شده است. از اين رو، به خانواده به عنوان مركز توجه احكام، حقوق و آداب اهتمام ويژه اى مبذول داشته و نقش و جايگاه آن را با گزاره ها، آموزه ها و دستورهاى متعدد تحكيم بخشيده است.
برخى از مصاديق حسن معاشرت
معاشرت به معروف مصاديق فراوانى دارد و شامل بسيارى از امور اخلاقى مى گردد كه در اين جا مجال بحث در مورد همه آن ها نيست و تنها به برخى از مصاديق مهم اشاره شده و توضيح مختصرى در رابطه با آن داده خواهد شد.
1 ـ حسن خلق
حسن خلق صفتى پسنديده و نيكو است كه اسلام بسيار به آن سفارش نموده است، تا آن جا كه در روايات، حسن خلق به عنوان اولين، سنگين ترين، بهترين و با ارزش ترين چيزى بيان شده است كه در روز قيامت مورد محاسبه قرار مى گيرد: «قال رسول اللّه(ص) اول ما يوضع فى الميزان العبد يوم القيامة حسن خلقه ما من شئى اثقل من الميزان من خلق حسن، ما من شئى فى الميزان احسن فى حسن الخلق، ما يوضع فى ميزان امرء يوم القيامة أفضل من حسن الخلق;[3]
2 ـ اكرام و احترام به زن
اسلام دو جنس زن و مرد را در گوهر انسانى و شرافت، يكى مى داند و از اين لحاظ تفاوتى بين ايشان قائل نيست. قرآن كريم تمام انسان ها را بدون در نظر گرفتن جنسيت و نژاد و... داراى كرامت مى داند «ولَقَد كَرَّمنا بَنى ءادَمَ»[6] اشاره به اين اصل مهم و اساسى است، امّا در اين ميان، اكرام و احترام نسبت به زن جايگاه خاص و ممتازى دارد. پيامبر اكرم(ص) در اين مورد فرموده اند:
3 ـ محبت و اظهار آن
اصل مهر و محبت و علاقه همسران نسبت به هم را خداوند متعال، در وجود زوجين قرار داده است.[10 ]اين محبت و علاقه با شروع زندگى مشترك تولد مى يابد و با ادامه زندگى، استحكام پيدا مى كند و تثبيت مى شود.
4 ـ پوشاندن عيوب همسر
زن و مرد در ارتباط و معاشرت با هم بايد عيوب يكديگر را بپوشانند و يكديگر را از گناه و خطا و اشتباه حفظ نمايند. چنان كه قرآن كريم در اين رابطه مى فرمايد: «هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ...»[14]
5 ـ عفو و گذشت
انسان مختار آفريده شده است، و حق انتخاب دارد و ممكن است در برخى از انتخاب ها دچار اشتباه شده و از مسير اصلى خارج گردد. و اين مسئله براى زن و مرد، هر دو يكسان است. به طور معمول امور مربوط به خانه، بر عهده زن گذارده مى شود و او بايد امور خانه را مديريت نمايد; ممكن است در اين راه دچار اشتباه شود، حتى ممكن است در برخورد و رفتار و گفتارش نسبت به همسر خويش خطا و اشتباه كند. در اين مواقع بسيار سفارش شده است كه مردان خطاهاى همسر خويش را ببخشند و آن هارا به اين دليل مورد آزار و اذيت قرار ندهند.
6 ـ مدارا كردن
ممكن است در طول زندگى مشترك به دليل برخى از مسائل از ميزان مهر و محبت زن و شوهر نسبت به هم كاسته شود. و يا ممكن است وجود برخى از خصوصيات اخلاقى در زن و يا شوهر، كدورت و دلسردى در بين ايشان ايجاد كند و زوجين تصور كنند كه مى توانند از طريق جدايى، زندگى بهترى را براى خود فراهم آورند; قرآن كريم با توجه به اهميت لزوم حفظ نظام خانواده و نيز با توجه به اين كه حق طلاق در دست مردان است، خطاب به ايشان مى فرمايد:
7 ـ مشورت و تبادل نظر
در قسمت هاى قبل بيان شد كه هر يك از زن و مرد داراى خلق و خوى خاص خود هستند. و هر يك وظايف و تكاليف خاصى در خانه دارند.
پىنوشتها:
1. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، ج 4، ص 456; التفسير المنير، وهبة الزحيلى، ج 3 ـ 4، ص 302. 2. مجمع البيان، ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى، ج 3 ـ 4، ص 35. 3. محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 3، پيشين، ص 140. 4. عبداللّه جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم مركز نشر اسراء، 1378 هـ. ش، ص 158. 5. ابو جعفر محمدبن على بن الحسن ابن بابويه القمى، علل الشرايع، ج 1، پيشين، ص 360، محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 6، پيشين، ص 22، باب 8، روايت 14. 6. سوره اسراء، (17)، آيه 70. 7. علاء الدين على بن حسام الدين المتقى الهندى، كنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج 16، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 هـ.ق، ص 371، حديث 44943; جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر السيوطى، الجامع الصغير، ج 1، بيروت، دارالفكر، بى تا، ص 632، حديث 4102. 8. محمدباقر المجلسى، بحارالانوار، ج 100، پيشين، باب 2، ص 224، حديث 5. 9. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب الاحسان الى الزوجه، ص 171، حديث 11; محمدبن على بن الحسن ابن بابويه القمى، من لايحضره الفقيه، ج 3، پيشين، باب حق المراة على الزوج، ص 320، حديث 14. 10. وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً; سوره روم (30)، آيه 21. 11. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب حب النساء... ص 22، حديث 2. 12. همان، ص 24، حديث 12. 13. همان، ص 23، حديث 9. 14. سوره بقره (2)، آيه 187. 15. جاراللّه محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، ج 1، چاپ اول، قم، مكتب الاعلام الاسلام، 1414، هـ.ق ص 230. 16. سيدمحمد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، ج 2، پيشين، ص 64. 17. ناصر مكارم شيرازى و همكاران، تفسير نمونه، ج 1، پيشين، ص 650، محسن قرائتى، تفسير نور، ج 1، پيشين، ص 382. 18. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب استحباب الاحسان الى الزوجه...، ص 169، حديث 1، ابوجعفر محمدبن يعقوب، الكلينى، فروع الكافى، ج 5، پيشين، ص 510. 19. سوره آل عمران، (3)، آيه 134. 20. سوره، نساء (4)، آيه 19. 21. محمدبن حسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، ج 20، پيشين، باب جمله من آداب عشرة النساء، ص 169، حديث 3. 22. سوره بقره (2)، آيه 233. 23. سوره طلاق (65)، آيه 6. 24. محمدتقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج 3، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1378 هـ.ش، ص 78.
|
|
|
|
|
|
|
|
اخلاق در قرآن
محمد رضا هفت تنانيان
انسان از منظر قرآن، مسافرى است رهسپار لقاى خداوند سبحان و اين سالك توشه اى مى طلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترين توشه ى مسافر زندگى، خو گرفتن به اخلاق الهى و مهم ترين محور آن تزكيه ى نفس است كه در آيات و روايات متعددى يكى از مهم ترين اهداف نزول قرآن و بعثت پيامبران شمرده شده است. قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردى و اجتماعى و بين المللى انسان را شامل مى شود و روابط ميان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با ديگران و طبيعت را تنظيم مى كند و نتيجه ى آن رسيدن فرد و جامعه به رستگارى و كمال است.
پی نوشت ها:
[1]. نساء: 135. [2]. عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، (تهران: چ چهارم، 1337) ج 1، ص 124. [3]. مائده: 8. [4]. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (قم: انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چ چهاردهم، 1374) ج 4، ص 302. [5]. طبرسى، مجمع البيان، (قم: مكتبة آية الله مرعشى، 1413) ج 2، ص 69. [6]. شعبة الحرانى، تحف العقول، (قم: انتشارات علمية الاسلاميه، چ اول، 1363) ص 89. [7]. ممتحنه: 8. [8]. ممتحنه: 9. [9]. مائده: 42. [10]. وسائل الشيعه، ج 15، باب 19، ح 1. [11]. بقره: 190. [12]. محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، (قم: منشورات جامعه ى مدرسين) ج 2، ص 61. [13]. نهج البلاغه، نامه ى 53. [14]. انفال: 55 ـ 56. [15]. مائده: 1. [16]. توبه: 4. [17]. نهج البلاغه، نامه ى 53. [18]. انفال: 58. [19]. نساء: 58. [20]. طبرسى، مجمع البيان، (بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، چ اول، 1415) ج 3، ص 12. [21]. انفال: 27. [22]. آل عمران: 75. [23]. حويزى، تفسير نور الثقلين، (بيروت: مؤسسة التاريخ العربى، چ چهارم، 1422) ج 2، ص 82. [24]. مفردات راغب، ذيل ماده ى «خلق». [25]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، (قم: مدرسه امام على بن ابيطالب(عليه السلام)، چ اول، سال 1377)، ج 1، ص 24. [26]. مجله معرفت، ش 15، سال 1374، ش سوم، دوره 4، ص 4 ـ 17. [27]. محمدعلى داعى نژاد، اخلاق سكولار در رويارويى با فقه و فقهاء، مجله آفتاب، ش 20، آبان 1381، ص 90، به نقل از فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 1، ص 59. [28]. عبدالرسول بيات، فرهنگ واژه ها، (تهران: موسسه ى انديشه و فرهنگ دينى، چ اول، 1381)، ص 327. [29]. ر.ك: عبدالله نصرى، انتظار بشر از دين، (تهران: انديشه معاصر، 1378)، ج 1، ص 351 به بعد. [30]. محمدعلى داعى نژاد، مجله ى صباح، ش 7 ـ 8، (مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه)، ص 53. [31]. عبدالله نصرى، همان، ص 357. [32]. (وَ الْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَـنَ لَفِى خُسْر...) عصر، 1. و ر.ك: عبدالله جوادى آملى، اخلاق در قرآن، (قم: انتشارات اسراء) ج 10، ص 131. [33]. ر.ك: عبدالكريم سروش، «معنا و مبناى سكولاريسم» مجله ى كيان، ش 26، مرداد و شهريور 74، سال 5، ص 4 ـ 13; و «معيشت و فضيلت»، همان، ش 25، ص 2 ـ 11; مجله ى معرفت، ش 15، ص 4 ـ 17. [34]. مجله ى كيان، ش 26، ص 6. [35]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 84. [36]. الرحمن: 1 و 2; ر.ك: عبدالله جوادى آملى، اخلاق در قرآن، ج 10، ص 139. [37]. محمدعلى داعى نژاد، همان، ص 57. [38]. ر.ك: عبدالكريم سروش، همان. [39]. عبدالله جوادى آملى، همان، ص 42. [40]. عبدالكريم سروش، همان. [41]. ناصر مكارم شيرازى، اخلاق در قرآن، ص 104. [42]. حر عاملى، وسائل الشيعه، (بيروت: دار احياء التراث العربى)، ج 1، ص 34. [43]. همان، ج 1، ص 35; بقره: 264 ـ 265. [44]. دهر: 9. [45]. انعام: 108. [46]. (وَ نَفْس وَ مَا سَوَّيهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَيهَا); و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن را منظم ساخته و سپس فجور و تقوا (خير و شر) را به او الهام كرده است (شمس: 7ـ8). [47]. (يجعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ); خداوند پليدى و گناه را بر كسانى قرار مى دهد كه تعقل نمى كنند (يونس: 100). [48]. ابراهيم: 5 ـ 24. [49]. ر.ك: عبدالكريم سروش، همان. [50]. عبدالله جوادى آملى، همان، ص 125. [51]. همان، ص 139. [52]. روم: 30. [53]. حجرات: 13. [54]. جمعه: 2; ر.ك: جعفر سبحانى، سيستم اخلاق اسلامى، (قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1369)، ص 15 و ر.ك: محمدتقى فرجى، اسلام و سكولاريسم، (تهران: بنياد حكمت و انديشه، چ اول، 1376). |