بانک مقالات معارف قرآن
|
قرآن و علوم پزشکی
فریبا انجمی
خلاصهای از کتاب اعجاز قرآن در بخش پزشکی، تألیف دکتر محمد علی رضایی اصفهانی
قرآن در بیش از 700 آیه، ماده علم را به کار برده و مسلمانان را به تفکر و تعمق در پدیدههای طبیعت دعوت کرده است.حدود 750 آیه به خداشناسی از راه علوم طبیعی مربوط میشود و در کنار این دعوت عمومی به دانش، انسان را به شاخههای علوم پزشکی متمایل میکند؛آن جا که میفرماید:
بهداشت غذایی
قرآن کریم با نزول چند دسته از آیات، اصلاح رژیم غذایی را برای بشریت آورده و احکامی در این مورد صادر کرده است:
الف)ممنوعیت غذاهای غیر بهداشتی(پلید)
خباثت به چیزی گفته میشود که پلید است، یعنی امور پست و فاسد و گندیده و متعفن و غیر مطبوع که طبع انسان آن را نمیپسندد.بر این اساس، خوردن خوراکهای خبیث که طبیعت انسان از آنها متنفر است (میوه گندیده و...)، حرام است.زیرا فساد غذا و گندیدن و کپک زدن آنها به واسطه تأثیر میکروبها و قارچهای سمی که روی آنها نشسته است و آنها را مسموم و آلوده میکند، باعث انواع بیماریها از جمله سرطان و... میشود.همچنین خوردن نجاسات، آب بینی، فرو بردن خلط سینه، خوردن خاک، خوردن خون، مردار، شراب، گوشت خوک و برخی از اجزای حیوان حلال گوشت، جزو غذاهای خبیثه محسوب میشود.و اسلام به واسطه ضررهای جبران ناپذیری که خوردن این دسته از غذاها بر جسم و روان انسان وارد میسازد، خوردن آنها را حرام کرده است.
ب)ممنوعیت اسراف در غذا خوردن
اسراف در تغذیه به معنای پرخوری است که در قرآن نکوهش شده و جزو گناهان کبیره است و آیاتی در مذمت آن نازل شده است:از جمله انه لا یحب المسرفین.زیرا عدم حب الهی دال بر مبغوضیت است.
ج)ممنوعیت خوردن گوشت مردار
مردار عبارت است از جسم انسان یا حیوان مرده که یا خود مرده باشد و یا بر خلاف دستور شرع کشته شده باشد.
د)ممنوعیت خوردن گوشت خوک
خوک یکی از حیوانات پستاندار است که در خشکی زندگی میکند و از گوشت و شیر آن استفاده میشود.ولی از نظر اسلام، نام این حیوان در فهرست غذاهای ممنوع قرار دارد.خدا در قرآن میفرماید:«انما حرم علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و...»: خداوند تنها گوشت مردار و خون و گوشت خوک و... را حرام کرده است.
ه)ممنوعیت نوشیدن شراب(خمر)
«خمر»به معنای پوشش است و به هر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند و مخفی کند، «خمار»گویند.در شریعت به هر مسکر (مست کننده)خمر گویند؛خواه از انگور، خرما، کشمش یا هر مشروب الکلی دیگری باشد.استعمال واژه خمر برای این مایعات مسکر به این علت است که آنها روی عقل پردهای میافکنند و نمیگذارند، بد را از خوب و زشت را از زیبا تمیز دهد.بدین دلیل، نوشیدن آن حرام است.اولین کسی که به وجود مادهای در خمر پی برد که سریع التبخیر است و بصیرت را از انسان دور میکند، جابر بن حیان، در قرن دوم هجری بود.
اثرات مضر نوشیدن مشروبات الکلی
1.عقل، عالیترین موهبت الهی به انسان است و اندیشه، امتیاز انسان به سایر حیوانات است.هنگامی که شراب انسان را مست میکند، عقل را زایل میسازد، او را از حوزه انسانیت خارج میسازد و به یک حیوان تبدیل میکند. |
|
قرآن و درمان بيماريهاي جسمي
دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
1ـ عسل:
عسل غذاي شيريني است كه اغلب به صورت مايع بوده و از زنبور عسل به دست ميآيد . در قرآن كريم از مواد غذايي مختلفي نام برده شده است، اما تنها در مورد عسل است كه آن را «شفا» ناميده است.
نكات تفسيري :
آيات فوق نكات ارزندهاي را در مورد زنبور عسل يادآور ميشود، مثل وحي به آنان كه در اينجا با توجه به ريشه لغوي (اشاره مخفي سريع) آمده است(يعني وحي اصطلاحي كه توسط جبرئيل بر پيامبران نازل ميشود،مقصود نيست) و يا مسئله خانهسازي زنبوران كه از محل بحث ما خارج است.[2]
تاريخچه :
عسل از زمانهاي قديم مورد توجه بشر بوده است. علاوه بر جنبهي غذائي آن، در زمان « بقراط» و در متون «تورات» به عنوان يك ضد عفوني كننده در بيماريهاي پوستي و زخمها مورد توجه بوده است.[4]
حكمتها و اسرار علمي :
بسياري از صاحبنظران،مفسران و پزشكان در مورد اهميت غذائي و دارويي (شفابخشي) عسل سخن گفته و بر قرآن كريم آفرين گفتهاند كه آن را «شفا» خوانده است. در اين ميان يكي از كاملترين تحقيقات در اين زمينه را از نظر ميگذرانيم و به برخي ديگر اشاره خواهيم كرد:
دوم :خاصيت ضد ميكروبي و ضدعفوني عسل :
دانشمندان تأكيد دارند كه ميكروبهايي كه عامل بيماري انسانها هستند، قادر به ادامهي حيات در عسل نيستند و عملاً عسل آنها را از بين خواهد برد. براي اين خاصيت عسل نظريات بسياري ارائه گرديده كه از جمله آنها موارد زير را ميتوان نام برد:
سوم : عسل و طب اطفال:
عسل براي كودك هم يك ماده غذايي است[9] و هم يك داروي بسيار ارزشمند است زيرا:
چهارم: عسل و پيشگيري از عوارض تابش انواع اشعه و سرطان :
گاهي پرتودرماني مستمر، هم براي بيمار و هم براي كاركنان مراكز درماني و پزشكاني كه با اين وسيله سروكار دارند، مضر است . عوارض زيانآور اين امر به صورت كمخوني، كاهش گلبولهاي سفيد خون، سردرد، ضعف عمومي،استفراغ، تب و ...ظاهر ميشود و ثابت گرديده كه تنقيه اين افراد با محلول عسل موجب برطرف شدن سريع اين عوارض ميگردد. اگر قبل از مرحلهي درمان با اشعه،مقداري عسل به بيمار خورانده شود از عوارض ياد شده مصون خواهد ماند.
پنجم: كاربرد درماني عسل :
تأثير بهبود بخشي عسل كاملاً مدلول صريح آيه قرآني است كه ميفرمايد:« فيه شفاء للناس». هنگامي كه انسان بر قدرت اين داروي الهي در بهبود بخشيدن بسياري از بيماريها از جمله بيماريهايي كه دانش بشري تاكنون نتوانسته درمان مؤثري براي آنها بيابد، پي ببرد،واقعاً شگفتزده ميشود . مهمترين ويژگي كه عسل را به عنوان يك دارو از ساير داروها متمايز ميسازد ، نداشتن عوارض زيانآور جنبي بر ساير اندامهاي بدن است و بلكه برعكس حال عمومي ساير دستگاهها را نيز بهبود ميبخشد كه اين خود در كوتاه كردن زمان بيماري و سرعت درمان مؤثر است.
1ـ عسل و بيماريهاي پوستي (Dermatolojy) :
درمان بيماريهاي پوستي به ويژه جوشهاي چركي و زخمهاي كهنه و عفوني با عسل از قديمالايام يعني از زمان بقراط و متون تورات گرفته تا دوران ابن سينا كه معتقد بود عسل در درمان دملها و زخمهاي عميق عفوني بسيار سودمند است،رايج و متداول بوده است.
2ـ عسل و بيماريهاي گوارشي:
عناصر گوناگون شيميايي موجود در عسل به نوعي است كه قادر است تأثيرات نيكوئي بر برخي از بيماريهاي دستگاه گوارش بگذارد . براي مثال:
3ـ عسل و بيماريهاي تنفسي:
*در بيماري سل: عسل تأثير مفيدي بر بيماري سل دارد و شايد اين حسن تأثير در نتيجه اين باشد كه عسل مقاومت بدن را در مقابل التهاب سلي افزايش ميدهد . خوراندن 100 تا 150 گرم عسل به بيمار مبتلا به سلريوي، باعث ميشود كه وزن بيمار نسبت به ساير بيماراني كه عسل نخوردهاند، افزايش يافته؛ از ميزان سرفه وي كاسته و شفافيت خون او زياد شود.
4ـ عسل و درمان بيماريهاي چشم:
عسل را از قديم الايام در معالجهي بيماريهاي چشم به كار ميبردهاند و به نتايج مطلوبي نيز دست مييافتند. امروزه تجارب و آزمايشات بيشمار تأثير و فايدهي عسل را در درمان بيماريهاي زير ثابت كرده است:
5 ـ عسل و درمان بيماريهاي زنان و زايمان:
* درمان استفراغهاي دوران بارداري. از نظر علمي ثابت گرديده كه اگر محلول ملكائين عسلي (عسل + نوكائين)را فقط 2ـ3 بار به صورت تزريق وريدي بكار برند، اكثر حالات استفراغ دوره بارداري را از بين ميبرد.
6ـ عسل و درمان بيماريهاي گوش، حلق و بيني :
* عسل و انواع سرماخوردگي: از قديم گفته شده كه سرماخوردگيها( زكام،آنفلوونزا و گريپ) بدون معالجه در مدت هفت روز و با معالجه در يك هفته!! بهبود مييابند (كنايه از اينكه دارو تأثير چنداني در بهبودي سريع اين بيماريها ندارد). ولي گويا عسل اين قاعده را تغيير داده است؛ زيرا تجربه ثابت كرده در صورت مصرف عسل همراه با شير داغ و يا با عصاره ليمو و يا با چاي ، مدت بيماري به سه روز تقليل مييابد.
7ـ عسل و درمانبيماريهاي قلبي :
عسل باعث ميشود خون بيشتري به عضله قلب برسد و از طريق مواد قندي موجود در آن انرژي بيشتري به قلب ميدهد. همچنين باعث انبساط شريانهاي اكليلي قلب شده و در تنظيم ضربان نامنظم قلب نيز مؤثر ميباشد. مهمترين بيماريهاي قلبي كه عسل در درمان آنها مؤثر است عبارتند از :
8ـ عسل و بيماريهاي كليه:
در مواردي كه فعاليتكليه دچار نارسائي گردد،از عسل به دليل دارا بودن مقدار اندكي پروئين و املاح معدني ميتوان به عنوان رژيم غذايي استفاده كرد و به عنوان داروي مؤثر نيز نتيجه بخش خواهد بود. عدهاي از پزشكان با استفاده از عسل در تركيبات گياهي مثل عصاره تره و يا روغن زيتون و يا عصاره ليمو،نتايج مثبتي در دفع سنگ مثانه به دست آوردهاند.
9ـ عسل و دستگاه عصبي :
عسل در حالات زير مفيد خواهد بود:
بررسي:
1ـ در اينكه عسل خواص غذايي و درماني فراوان دارد،جاي ترديد نيست؛ همانگونه كه اشاره صريح قرآن به « شفا» بودن عسل «فيه شفاء للناس» يك مطلب علمي است.
2ـ روزه :
روزه (صوم) عبارت است از غذا نخوردن از صبحگاهان تا اول شب ( با نيت و شرايط ويژه كه در كتابهاي فقهي ديني موجود است) كه اين عمل تأثيرات روحي و جسمي فراواني بر انسان ميگذارد و مورد توجه قرآن كريم قرار گرفته است.
نكات تفسيري:
قرآن كريم در اين آيات به چند نكته اساسي توجه ميدهد:
تاريخچه:
روزه در اديان قبل از اسلام سابقهاي طولاني دارد و با شرايط ويژهاي و با انواع خاصي (مثل روزه سكوت) وجود داشته است. قرآن كريم به اين سابقه در دو مورد اشاره ميكند. نخست در هنگام تشريع روزه ميفرمايد:
احكام:
در اسلام، احكام متعددي درباره روزه و شرايط و پيامدهاي آن وضع شده است كه در اينجا به برخي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
حكمتها و اسرار علمي :
در مورد اسرار علمي و تأثير روزه در پيشگيري و درمان برخي بيماريها، بسياري از پزشكان و صاحبنظران، اظهار نظر كرده و كتابها در اين زمنيه نوشتهاند. در روايات اهل بيت(ع)نيز اشاراتي بدانها شده است.[32] ما در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
4ـ تأثير روزه در پيشگيري از بيماريها: برخي از پزشكان مينويسند:
« روزه برنامهاي است براي نظام بخشيدن به ابعاد مختلف زندگي به صورت ادواري كه در آن انسانهاي مؤمن خود را ملزم ميدانند سالي يك ماه به آن عمل كنند و اين كار تأثير عميقي بر روح و جسم آنها بر جاي ميگذارد .
بررسي :
در اينجا تذكر چند مطلب لازم است:
3ـ نماز :
قرآن كريم در آيات متعددي به مسلمانان دستور ميدهد كه هر روز نماز برپا دارند و مسلمانان در صبح ، ظهر، عصر، مغرب و عشاء نمازهاي واجب را به جا ميآورند كه هفده ركعت است و نيز نمازهاي مستحب فراوان در شريعت اسلام آمده و توصيه شده است.[45]
بررسي:
در اينجا تذكر چند نكته مفيد است:
پينوشتها:
[1] نحل/ 68 ـ 69. [2] ر.ك :تفسير نمونه،ج 11، ص 259. [3] محمد (ص)/15. [4] طب در قرآن،ص 203. [5] سفر خروج ،باب 3،آيه 17. [6] ر.ك: قاموس كتاب مقدس ،مستر هاكس، ص 612. [7] ر.ك: طب در قرآن،ص 196 ـ197 و نيز نعمت صدقي، معجزة القرآن ،ص 83 ـ 87 كه خواص عسل را با ذكر آيات آن بررسي ميكند. همچنين دكتر صادق عبدالرضا علي،القرآن و الطب الحديث،ص 100 به بعد ايشان پس از ذكر آيه 68 سوره نحل مواد تشكيل دهنده و انواع عسل (السنط ـ الزعرور ـ البرتقال ـ الخطة السوداء ـ الزيزفون) را مورد بررسي قرار ميدهد. همچنين استاد آية الله معرفت،التمهيد في علوم القرآن ، ج 6، ص 175 ـ 178 كه خواص عسل و مواد آن را ذكر ميكنند و نكاتي علمي در اين مورد بيان مي دارند و آن را حاوي بيش از 70 ماده ميدانند و از دكتر نزار الدقر، در كتاب معالطب فيالقرآن الكريم،ص 182 ـ 191 مطالبي را ميآورند. [8] ر.ك: طب در قرآن ، ص 197 و نيز دكتر السيد الجميلي در (الاعجاز الطبي في القرآن، ص 197 به بعد) و نيز دكتر عبدالحميد محمد عبدالعزيز در (الاعجاز الطبي في القرآن الكريم، ص 70 به بعد) مطالب مشابهي دارند. [9]دكتر السيد الجميلي ،همان،در اين مورد مطالب مشابهي دارند اما آن را مخصوص عسل سفيد ميكنند. [10] ر.ك:طب در قرآن، ص 200. [11] ر.ك: طب در قرآن ،ص 201 ،دكتر السيد الجميلي نيز در كتاب الاعجاز الطبي في القرآن، ص 146 به عسل و تأثيرات ضد سرطاني آن اشاره ميكند. ولي آن را مخصوص عسل سفيد ميداند. [12] طب در قرآن،ص 203 و 204. [13] در مورد كاربردهاي وسيع درماني عسل نيز مراجعه كنيد به : دكتر عدنان الشريف، من علم الطب القرآني،ص 219 به بعد. [14] ر.ك:طب در قرآن،ص 205 و 206 و العميد الصيدلي عمر محمود عبدالله، الطب الوقائي في الاسلام،ص 172 ـ176. [15] « آنچه از علم به شما دادند بسيار اندك است» (اسراء/85). تذكر:در مورد عسل روايات متعددي از طريق اهل بيت: وارد شده است (ر.ك:بحار الانوار،ج 66،ص 292 به بعد و ج 62،ص 324 به بعد) و برخي از پزشكان و صاحبنظران ديگر نيز مطالب جالبي آوردهاند . (ر.ك: اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 5،ص 129 به بعد ـ اسرار خوراكيها ،ص 272 به بعد و اسلام پزشك بيدارو، ص 114 به بعد.) و مكررا از آن به عنوان اعجاز علمي قرآن ياد كردهاند. طب در قرآن،ص 195 ـ210 . و نيز ر.ك: دكتر عبدالعزيز اسماعيل پاشا، اسلام و طب جديد،ص 166 ـ 168 ترجمه سيد غلامرضا سعيدي. [16] احزاب /35. [17] تفسير نمونه،ج 17،ص 307. [18] بقره /183 ـ 185. [19] بقره /196. [20] نساء/92. [21] مائده /89. [22] مجادله/3. [23] بقره /183. [24] مريم/36. [25] ر.ك: تفسير نمونه،ج 13،ص 45. [26] سفر تثنيه، 9/9 ـ اول پادشاهان 19/8. [27] سفر داوران، 20/26 و 1 سموئيل 7/6 سموئيل 12/16 و نحميا9/1 و ارميا 36/9 . [28] يوئيل،2/16 و دانيا، 10/2 و 3. [29] لوفا،5/34 و 35. [30] انجيل متي، 6/16 ـ 18 و رساله روميا 14/1 ـ 3. [31] ر.ك: تحريرالوسيله ،مبحث الصوم. [32] ر.ك: سيد حسين موسوي راد، روزه، درمان بيماريهاي روح و جسم، قم،دفتر انتشارات اسلامي،1366 ش. [33] بحارالانوار، ج 96،ص 255. [34] ر.ك: طب در قرآن، ص 213. [35] اي گروه جوانان،هر كس از شما قادر به تهيه خانهاي باشد، ازدواج كند و كسي كه توانايي آن را نداشته باشد روزه بگيرد كه روزه براي او سپري است در مقابل معاصي. [36] ر.ك: طب در قرآن،ص 214. [37] ر.ك: طب در قرآن ،ص 214. [38] ر.ك: طب در قرآن، ص 211 ـ 213. [39] همان،ص 216. [40] ر.ك:الاعجاز الطبي في القرآن، ص 213 ـ 215. [41] دكتر عدنان الشريف، من علم الطب القرآني،ص 259 ـ 274. [42] ر.ك: الاعجاز العلمي في القرآن الكريم، ص 187 ـ 189. [43] ر.ك : دكتر جمالالدين حسين مهران،آيات من الاعجاز العلمي في القرآن الكريم،ص 34 ـ 36. [44] ر.ك:سيد جواد افتخاريان،قرآن و علم روز، ص 46 ـ 50. [45] ر.ك: تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الصلوةو نيز رسالههاي عمليه مراجع تقليد. [46] ر.ك : محمد السيد ارناووط،الاعجاز العلمي في القرآن، ص 92 ـ 97. [47] به نظر ميرسد مقصود ايشان همان«واريس» پا باشد. كه رگها از ساق پشت پا بيرون ميزند. [48] ر.ك: محمد سامي محمد علي،الاعجاز العلمي في القرآن، ص 186. [49] ر.ك: طب در قرآن، ص 66 ـ 67. [50] العميد الصيدلي عمر محمود عبدالله، الطب الوقائي في الاسلامي، ص 239. [51] سعيدناصر الدهان ،القرآن و العلوم ،ص 149 ـ153. [52] طه/14. [53] عنكبوت /45. [54] ر.ك: سيد علي اكبر قرشي،قاموس قرآن،ماده خشع. |
|
آيا انسان ميتواند موجود زندهاي بوجود آورد؟
دكتر محمد علي رضائي اصفهاني
يكي از مسايلي كه در عصر حاضر، پس از پيشرفتهاي عظيم علومتجربي، براي بشر مطرح شده است خلقت موجود زنده است. (انسان يا غير انسان) برخي متخصصان علوم پزشكي و زيستشناسي معتقدند بشريت در دهههاي اخير در اين راه گامهايي برداشته و مقدماتي را طي كرده است.
نكات تفسيري و اسرار علمي:
1ـ استاد مكارم شيرازي با ذكر آيه 73 سوره حج معماي حيات را به عنوان يك مسأله مبهم بشري مطرح كرده كه در طول تاريخ بشر همچنان در پردهاي از ابهام باقي مانده است و ميگويد :
جمعبندي و بررسي:
در اينجا تذكر چند مطلب لازم است:
پينوشتها:
[1] حج/73. [2] جائيه /13. [3] راز آفرينش ، ص 139 ـ141. [4] پيام قرآن،ج 2، ص 106 ـ 109. [5] تفسير نمونه،ج 11،ص 171. [6] ژرژگاموف، سرگذشت زمين،به نقل از گذشته و آينده جهان،ص 32 ـ35. [7] گذشته و آينده جهان،ص 32 ـ 35. [8] انبياء /30 [9] اولين دانشگاه و آخرين پيامبر ، ج 1، ص 136ـ 139. [10] مصطفي زماني،پيشگوئيهاي علمي قرآن، ص 122 ـ 129. [11] حج /73. [12] تفسير نمونه، ج 14، ص 168 به بعد . [13] ر.ك:مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 3، ص 108 ـ 110 و نيز ر.ك: مصباحاللغة، التهذيب . [14] الميزان، ج 20، ص 388 و 209. [15] آل عمران/ 49. [16] برخي از فلاسفه معتقدند كه انسان در هنگام تفكر و ايجاد تصورات ذهني، به نوعي خلق ميكند و اين ضعيفترين مرتبه خلق است. بنابراين عقيده، ممكن است گفته شود خلق به معناي اول نيز اختصاص به خدا ندارد مگر آنكه بگوييم انسان در تفكر و تصور در حقيقت همان وجود ذهني خويش را به صورتهاي مختلف درميآورد پس خلق از نوع دوم است نه اول. [17] انسان/2. [18] البته كار حضرت عيسي(ع) همانطور كه قرآن اشاره ميكند (آل عمران/49) آيت و معجزه بود. ولي اين معجزات نسبت به مردم و علوم آن زمان معجزه بود. و معجزه جاويد نبود پس در زمانهاي بعد ممكن است بشر با پيشرفت خود بتواند امثال آن كارها (شفا دادن بيماران و خلق پرندگان و ...) را انجام دهد و تنها معجزه جاويدان كه هيچ كس در هيچ زمان نميتواند مثل آن را بياورد قرآن است. |
|
مفهوم برص در قرآن و ارتباط آن با مسايل پزشكى
|
محمود فرهودى
بسم الله الرحمن الرحيم
(اذ قال اللّه يا عيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك وعلى والدتك إذ أيّدتك بروح القدس تكلّم الناس فى المهد و كهلاً وإذ علّمتك الكتاب والحكمة والتوراة والإنجيل وإذ تخلق من الطين كهيئة الطير بإذنى فتنفخ فيها فتكون طيراً بإذنى وتبرئ الأكمه والأبرص باذنى وإذ تخرج الموتى باذنى وإذ كففت بنى إسرائيل عنك إذ جئتهم بالبيّنات فقال الذين كفروا منهم إن هذا إلاّ سحر مبين) مائده/ 110
پی نوشتها:
1. مجموع كامل قوانين مقررات (اساسى مدنى) صفحه 284، انتشارات دانشور، 1374. 2. معجم الفاظ القرآن الكريم، مصر 1290ق، 1970م، 1/95.
3. GILLA KAPLAN AND ZANVILA COHN
|
آشاميدنىهابرابر عربى آشاميدنى، «شراب» از مادّه (شرب) است كه در قرآن 11 بار بر انواعى از آشاميدنىهاى دنيا و آخرت اطلاق شده است. واژه شُرب كه در مجموع 39 بار به شكلهاى گوناگون در قرآن ديده مىشود، به معناى خوردن چيزى است كه جويده نمىشود و شراب، مايعى است كه نوشيده مىشود. از همين مادّه است «مشرب» و جمع آن «مشارب» به معناى محل آشاميدن يا برداشتنِ آب*: «قَد عَلِمَ كُلّ أناس مَشرَبهم» (بقره/2، 60؛ اعراف/7،160) كه مترادف با شراب نيز آمده: «وَلهم فيها مَنـفِعُ و مَشارِب = و براى آنان در آنها [= چارپايان]سودها و نوشيدنىهايى است.» (يس/36، 73) شِرب با كسره شين، شكل ديگرى از اين مادّه به معناى سهمى از آب است:«لها شِربٌ و لكم شِربُ يَوم معَلوم = براى آن [ناقه]سهمى [از آب]و براى شما سهم روزى معيّن است.» (شعراء/26، 155) باب اِفعال اين مادّه نيز فقط يكبار براى «محبّت شديد» استعاره آورده شده است. (بقره/2، 93) ديگر واژه قرآنى اين موضوع «سقى» از مادّه (س ق ـ ى) به معناى نوشانيدن است كه در مجموع 25 بار به شكلهاى گوناگون در قرآن ديده مىشود:«وسَقـهم ربُّهم شَراباً طَهوراً = و پروردگارشان نوشيدنى پاكيزهاى به آنان مىنوشاند.» (انسان/76، 21) باب اِفعال اين مادّه به معناى فراهم كردن نوشيدنى است:«نُسقِيكممِمّا فىبُطونِه مِن بَينِ فرث و دَم لَبناً خالِصاً = از آنچه در شكمهاى آنها است، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب فراهم مىكنيم» (نحل/16،66) از همين روى خداوند، در همه جا اسقا (فراهم كردنِ آب) را به خود نسبت داده؛ ولى سقى (دادنِ آب به ديگرى) را به خود نسبت نداده است مگردر موردابراردر بهشت. (انسان/76،21) «سقايه*» به معناى ظرفى كه از آن آب نوشيده مىشود، از همين مادّه است (يوسف/12،70) و به معناى محلّى كه در مراسم حج از آن آب برداشته مىشود يا به معناى «آبدادن» به حاجيان نيز به كار مىرود:«أجَعَلتم سِقايَةَ الحاجِّ....» (توبه/9،19) سُقيـى با ضمّه سين (مصدر) شكل ديگرى از اين مادّه به معناى آب دادن است:«فَقالَ لَهم رسولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ و سُقيـها = و رسول خدا [ = صالح]به آنان گفت: زنهار! ماده شتر خدا و آب دادنش را [رعايت كنيد].» (شمس/91، 13) با مقايسه دو واژه شرب و سقى، اين تفاوت را مىتوان بيان كرد كه آشاميدن، يك معناى فاعلى(فراهم كردنو دادنِ آب) و يك معناى مفعولى (خوردن آب) دارد؛ آن گاه كه به معناى فاعلى نظر باشد، واژه سقى و آنگاه كه به معناى مفعولى توجّه باشد، شرب به كار مىرود.آشاميدنىها نشانه قدرت پروردگار:آيات 65 تا 69 نحل/16 فرو فرستادن آب از آسمان، آفرينش شير* در پستان چارپايان، وجود آشاميدنىهاى نيكو در خرما* و انگور* و خروج عسل* از شكم زنبور را از نشانههاى قدرت خدا براى انسانهايى دانسته كه شنوايى، تعقّل و انديشه دارند. در دسترس بودن آب آشاميدنى و فرو نرفتن آن در زمين (ملك/67، 30) و ذخيره شدن آن (مؤمنون/23، 18) وتلخ نبودن آب (واقعه/56، 70) و پديد آمدن آب از زير پاى مريم(عليها السلام): «... قَد جَعَل ربُّكِ تَحتَكِ سَريّاً * فكُلِى وَاشرَبِى و قَرِّى عَيناً» (مريم/19، 24 و 26) و نيز وجود آب خنك و آشاميدنى براى ايوب(عليه السلام): «اركُض بِرِجلِك هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَرابٌ» (ص/38،42) و جوشيدن دوازده چشمه براى آشاميدن قوم موسى (بقره/2، 60؛ اعراف 7/160) همه از نشانههاى قدرت خداوند است؛ چنانكه ابراهيم(عليه السلام)هم در وصف پروردگار به قومش گفت: «والّذى هُوَ يُطعِمُنِى و يَسقينِ = و [پروردگار من]كسى است كه به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند». (شعراء/ 26، 79)آشاميدنىهاى دنياالف. آشاميدنىهاى مباح:1. آب، گوارا و زداينده تشنگى*: آيات فراوانى آب را نعمتى حيات بخش و خالى از هرگونه آلودگى دانسته كه از آن سيراب مىشويم:«... وَ أنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً * لِنُحيِىَ بِهِ بَلدَةً ميتاً وَ نُسقيَه مِمّا خَلَقْنا أنعـماً وَ أَناسِىَّ كثِيراً = و از آسمان آبى پاك فرود آورديم تا با آن سرزمينى مرده را زنده گردانيم و آن را به آنچه از دامها و انسانهاى بسيار آفريديم، بنوشانيم» (فرقان/25، 48 و 49)، «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُم مِنهُ شَرابٌ = خدا است كسى كه از آسمان آبى فرود آورد كه [آب]آشاميدنى شما از آن است» (نحل/16،10)،«فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْنـكمُوهُ= و از آسمان آبى نازل، وشما را بدان سيراب كرديم» (حجر/15، 22)، «وَ أَسْقَينـكُم ماءً فُراتاً = به شما آبى گوارا نوشانديم». (مرسلات/77،27) بر پايه روايتى از امام على(عليه السلام)آب بهترين آشاميدنىها در دنيا و آخرت است و امام صادق(عليه السلام)در پاسخ كسى كه از طعم آب پرسيد، فرمود: طعمآب «طعم حيات» است.2. شير، لذيذ و گوارا: از چارپايان، «نوشيدنىهاى» گوارايى براى انسان به دست مىآيد:«وَ لَهُمْ فِيها مَنـفِعُ وَمَشارِب.» (يس/36،73) از شير خالص به شما مىنوشانيم: «نُسقِيكُمْ مِمّا فِى بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْث وَ دَم لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّـرِبينَ» (نحل/16،66) و نيز مؤمنون23/21. 3. عسل، شفابخش: از درون شكم زنبور عسل، «نوشينى» شفابخش با رنگهاى گوناگون خارج مىشود: «يَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألونُه فِيه شفاءٌ لِلنّاسِ.» (نحل/16، 69) 4. آب* ميوه، روزى نيكو: خرما و انگور غذاهاى پربركتى هستند كه خداوند، نصيب انسانها ساخته است: «وَ مِنْ ثَمَرتِ النَّخِيلِ وَالأعنـبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً.» (نحل/16، 67) برخى «وَ مِنْ ثمرت» را در اين آيه، عطف بر «مِمّا» در آيه پيش دانستهاند؛ يعنى به شما از نوشيدنىهاى خرما و انگور (آب ميوه) نيز مىنوشانيم. ابنعبّاس «سَكَراً» را به معناى خمر و مقصود از «رزقاً حسناً» را همه خوردنىها و نوشيدنىهاى حلال، از دو ميوه خرما و انگور دانسته است؛ امّا به نظر بعضى، چون خداوند در مقام امتنان بر مردم براى آنان انواع نوشيدنىهاى حلال (آب، شير، عسل) را برشمرده، مقصود از «سَكَرَاً» نمىتواند خمر باشد؛ زيرا خداوند به چيز حرام منّت نمىگذارد. برخى گفتهاند: آشاميدنى عُزير(عليه السلام)كه آيه «فَانْظُر إلى طَعامِكَ وَشَرابِكَ لَمْيَتسنّه» (بقره/2، 259) از فاسد نشدن آن خبر داده، نوعى آب ميوه (آب انگور) بوده است.ب. آشاميدنىهاى حرام:1. خمر*: گروهى از اصحاب، حكمشراب و قمار را از رسولخدا(صلى الله عليه وآله)پرسيدند: خداوند در پاسخ به پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «بهآنان بگو: درآن دو، گناهبزرگ و سودهايى براى مردم است؛ ولى گناهشان از سودشان بزرگتر است». (بقره/2، 219) در جاى ديگر، «شراب» در كنار قمار، بتپرستى و ازلام (نوعى بختآزمايى)، پليد و شيطانى معرّفى، وفرمان قاطع به پرهيز از آن صادر شده است: «يـأَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنوا إِنَّما الخَمرُ وَالمَيسرُ وَالأَنصابُ وَالأزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشّيطـن فَاجتَنِبوه لَعلَّكم تُفلِحُون.» (مائده /5،90) 2. خون، در چند آيه به حرمت «خون» اشاره شده است: «بگو: در آنچه بر من وحى شده، بر خورندهاى كه آن را مىخورد، هيچ حرامى نمىيابم، مگرآنكه مردار يا خون ريخته يا گوشت خوك باشد كه آن پليد است.» (انعام/6،145) «حُرِّمَت عَلَيكُمُ الْمَيتَةُ والدَّمُ... ذلِكُم فِسقٌ = بر شما، مردار و خون حرام شده... و اينها همه نافرمانى خدا است». (مائده/5، 3) آيه 173 بقره /2 نيز بر حرمت آن دلالت دارد.احكام و آداب آشاميدن1. پرهيز از اسراف:از چيزهايى كه قرآن به شدّت آن را نهى كرده، اسراف در خوردن و «آشاميدن» است: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسرِفُوا إنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ». (اعراف/7، 31) مفسّران معانى متعدّدى را براى «اسراف» بيان كردهاند؛ امّا معناى مشهور آن، خروج از حدّ اعتدال و مصرف بيش از حدّ نياز است. در روايات، خوردن هرچه را كه به آن ميل باشد و خوردن پس از سيرى، از موارد اسراف* شمرده شده است. رسولخدا(صلى الله عليه وآله)بر اساس روايتى سفارش كرده است كه يك سوم معده براى غذا، يك سوم آن براى آشاميدنىها و يك سوم براى تنفّس قرار داده شود. نيز فرمود: قلبهايتان را با زيادهروى در خوردن و آشاميدن نميرانيد؛ چرا كه قلب انسان همانند زمين زراعت اگر زياد سيراب شود، مىميرد.2. لزوم شكرگزارى:خداوند، انسان را براى برانگيختن حسّ شكرگزارى به تأمّل در آب آشاميدنى فرا خوانده است: «أَفَرَءيْتُم الماءَ الَّذِى تَشْرَبُونَ * ءَأَنتُم أنزَلْتُمُوهُ مِنَ المُزنِ أَمْ نَحْنُ المُنزِلُونَ * لَو نَشاءُ جَعَلْنـهُ اُجاجاً فَلَولا تَشكُرُون = آيا آبى را كه مىآشاميد ديدهايد؟ آيا شما آن را از [دل]ابر فرود آوردهايد يا ما فرود آورندهايم؟اگر بخواهيم آنرا تلخ مىگردانيم؛ پس چرا سپاس نمىگزاريد؟» (واقعه/56، 68ـ70) پس از يادآورى نعمت شير چارپايان نيز به شكر*گزارى ترغيب مىكند: «لهُم فيها مَنـفِعُ و مَشارِبُ أفلايَشكُرون». (يس/36، 73) خداوند در پايان آيهاى كه از آفرينش* درياها و آب خوشگوار آن سخن گفته، مىفرمايد:«...و لَعَلَّكُم تَشكُرون». (فاطر/35، 12) در روايتى از امامباقر(عليه السلام)در نحوه شكرگزارى نقل شده كه رسولخدا(صلى الله عليه وآله)هنگام «آشاميدن آب» مىفرمود: الحمد للّه الَّذى سَقانا عَذباً فراتاً بِرَحمَتِهِ وَ لَم يَجعَلهُ مِلحاً اُجاجاً بِذُنُوبِنا = سپاس خدا را كه با آب شيرين وگوارا با رحمت خود ما را سيراب فرمود و به سبب گناهانمان آن را شور و تلخ قرار نداد. براساس روايت امام صادق(عليه السلام)گفتن «بسم اللّه» پيش از آشاميدن آب، و«الحمد للّه» پس از آن سفارش شده است.3. ممنوعيّت آشاميدن براى روزهدار:«كُلُوا وَاشرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الأَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَْسوَدِ مِنَ الفَجرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إلَى الَّيل... = بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه [شب]بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا [فرا رسيدن]شب به اتمام رسانيد.» (بقره/2،187)آشاميدنىهاى بهشت:از قرآن استفاده مىشود كه در بهشت*، آشاميدنىهاى گوناگونى هست كه هر كدام فايده و لذّتى دارد. به بهشتيان گفته مىشود: «به [پاداش]آنچه به جاى آورديد، بخوريد و بياشاميد. گواراتان باد!» (طور/52،19) آنان هم در حالىكه تكيه زدهاند، ميوههاى فراوان و نوشيدنى مىطلبند. (ص/38،51)آيه 15 از سوره محمد(صلى الله عليه وآله)/47 در ميان نعمتهاى بهشتيان از چهار نهر* كه هر كدام مايعى ويژه دارد، نام مىبرد: 1. آب صاف و خالص: «فِيها أَنهـرٌ مِن ماء غَيرِ ءَاسِن = در آن [بهشت]نهرهايى از آبى است كه رنگ و بو و طعمش باز نگشته.» (محمد/47، 15) 2. شير: «وَ أَنهـرٌ مِنْ لَبَن لَمْيَتَغَيَّر طَعمُه = ]دربهشت]نهرهايىاز شيرىاست كه مزهاش هرگز عوض نشده.» (محمد/47،15) 3. شراب: «وَ أَنهـرٌ مِن خَمر لَذَّة لِلشَّـرِبين =[در بهشت]نهرهايى از شراب [طهور]است كه مايه لذّت نوشندگان است.» (محمد/47، 15) آيات فراوانى به وصف شرابهاى بهشت، ظروف و ساقيان آن پرداخته، آنها را بادهاى ناب، لذّت بخش و عارى از هرگونه مفسده معرّفى مىكند: «يُطافُ عَلَيهِم بِكَأس مِن مَعِين * بَيضاءَ لَذَّة لِلشّرِبينَ * لافِيها غَولٌ و لا هُم عَنها يُنزَفُونَ = با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمىآيند [بادهاى]سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص]مىدهد. نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بد مستى [و فرسودگى]مىافتند (صافات/37، 45ـ47)، «و[براى پرهيزگاراناست]پيالههايى لبالب [از شراب]. در آنجا نه ياوه شنوند و نه دروغ» (نبأ/78، 34 و 35)، شرابهاى بهشتى، آميخته با زنجبيل از چشمه سلسبيل (انسان/76، 17 و 18)، «مختوم به مشك و آميزهاش از تسنيم» (مطففين/83، 25 ـ 27) و شرابى معطر است. (انسان/76، 5) 4. عسل ناب و خالص: «وَ أَنهـرٌ مِنعَسَلمُصَفًّى.» (محمد/47، 15) آشاميدنىهاى دوزخ1. مايعجوشان:آيات متعدّدى نوشيدنى دوزخيان را چنين وصف كرده. «إن يَستَغيثُوا يُغاثُوا بماء كَالمُهلِ يَشْوى الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ و ساءَت مُرتَفَقاً = اگر فرياد رسى خواهند، به آبى چون مس گداخته كه صورتها را بريان مىكند، فريادرسى مىشوند. بد آشاميدنى و بد جاىگاهى است». (كهف/18، 29) به نقل طبرى، مفسّران «مُهل» را به معناى مايع ذوب شده، چرك و خون، وته مانده روغن آب شده دانستهاند:«وَسُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّع أمعاءَهُم = آبى جوشان به خوردشان داده مىشود تا رودههايشان را از هم فرو پاشد» (محمد/47،15)، «تُسقى مِن عَين ءَانية = از چشمهاى داغ نوشانده شوند» (غاشيه/88، 5) و نحوه نوشيدنشان، به شتران تشنه تشبيه شده: «فَشـرِبونَ عَلَيه مِن الحَميم * فشـرِبون شُربَ الهيم.» (واقعه/56، 54 و 55)2. چركابه:«لايَذوقُونَ فِيها بَرداً وَ لا شَراباً * إلاّ حَميماً وَ غَسّاقاً = در آنجا [=جهنم*]نه خنكى چشند و نه نوشيدنى، جز آبجوشان و چركابهاى.» (نبأ/78، 24 و 25) «غسّاق» را چرك و خون، ومايعى بدبو دانستهاند:«مِن وَرائِهِ جَهنَّم و يُسقى مِن ماء صديد = جهنم پيش روى او است و به او از آبى چركين نوشانده مىشود.» (ابراهيم/14، 16)آشاميدن وسيله امتحان:آب در چند مورد، وسيله آزمايش* الهى قرار گرفته است: 1. فراوانىِ آن: «وَألَّوِا استَقـموا عَلى الطَّريقَةِ لاَسقَينـهُم ماءً غَدَقاً * لِنَفْتِنَهُم فيه... = و اگر جنّ و انس در راه راست [= طريقه اسلام[ پايدارى ورزند، به طور قطع آب فراوانى [= روزى زياد] به آنان مىنوشانيم تا آنان را در اينباره بيازماييم.» (جن/72، 16 و 17) 2. تقسيم آب ميان مردم و ناقه صالح: «إنّا مُرْسِلوا النّاقَةِ فِتنَةً لَهُمْ فَارتَقِبهم واصطَبِر * و نَبِّئهُم أَنَّ الماءَ قِسمةٌ بَينَهم كُلُّ شِرب مُحتَضَر = ما براى آزمايش آنان، آن ماده شتر را فرستاديم و به صالح گفتيم: مراقب آنان باش و شكيبايى كن و بهآنان خبرده كه آب ميانشان بخش شدهاست وهر كدام را آب به نوبت خواهد بود.» (قمر/54، 27 و 28) در آيات 155 شعراء/26 و 13 شمس/91 نيز به همين معنا اشاره شده است. 3. آشاميدن آب در داستان طالوت و لشكريان چنينآمده است: «إنّ اللّهَ مُبتَليكُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَيسَ منّى وَمَن لَميَطعَمهُ فَإنَّهُ مِنّى = خداوند شما را با رودخانهاى خواهد آزمود؛ پس هركس از آن بياشامد، از پيروان من نيست و هركس از آن نخورد، به طور قطع او از [پيروان]من است.» (بقره/2، 249)منابع:التبيان فى تفسير القرآن؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ تفسيرالعياشى؛ التفسيرالكبير؛ تنبيه الخواطر، ورّام؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى؛ الدرّالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ روحالمعانى فى تفسيرالقرآن العظيم؛ الكافى؛ لسانالعرب؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ المصباح المنير؛ معجم مقاييساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن.محمد خراسانى [49] التحقيق، ج6، ص29. [50] المصباح، ج1، ص308، «شرب»؛ لسانالعرب، ج7، ص64 و 65، «شرب». [51] مقاييس، ج3، ص267، «شرب». [52] مفردات، ص415، «سقى». [53] المصباح، ج1، ص281، «سقى»؛ مقاييس، ج3، ص84، «سقى»؛ مفردات، ص415، «سقى». [54] مقاييس، ج3، ص85، «سقى». [55] مفردات، ص415، «سقى»؛ لسانالعرب، ج6، ص300، «سقى». [56] التحقيق، ج5، ص155، «سقى». [57] الكافى، ج6، ص380. [58] همان، ص381. [59] جامعالبيان، مج10، ج18، ص21. [60] جامعالبيان، مج8، ج14، ص182. [61] عياشى، ج1، ص141؛ التفسيرالكبير، ج7، ص32. [62] جامعالبيان، مج5، ج8، ص214؛ التبيان، ج4، ص386. [63] الدرّالمنثور، ج3، ص444. [64] قرطبى، ج7، ص125. [65] همان، ص123؛ الدرّالمنثور، ج3، ص444. [66] تنبيهالخواطر، ج1، ص54. [67] روح المعانى، مج15، ج27، ص228. [68] الكافى، ج6، ص384. [69] جامع البيان، مج9، ج15، ص298 و 299. [70] جامع البيان، مج15، ج30، ص17 ـ 18. [71] مجمع البيان، ج10، ص559. [72] الميزان، ج20، ص46. |
آبميوهاين عنوان، براساس برخى روايات و گفتههاى مفسّران، از «شَرابِك» (بقره/2، 259)، «أعصِرُ خَمراً» (يوسف/12، 36)، «وَفِيه يَعصِرون» (يوسف/12، 49) و «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً» (نحل/16، 67) استفاده شده است.آب ميوه در داستان عُزَير:خداوند، عُزَير*(عليه السلام)را صد سال ميراند؛ سپس او را زنده كرد و فرمود: «فَانظُر إلى طَعامِك وَ شَرابِكَ لَميَتَسَنَّه ... = به خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم ورنگ آن]تغيير نكرده است...». (بقره/2، 259) برخى از مفسّران «شَرابِك» را با استناد به روايات، به آب ميوه تفسير كردهاند و آن را آب انگور* مىدانند؛ ولى در اين كه آيا آب ميوه را با خود به آنجا آورد يا از ميوههاى قريه ويران شدهاى كه از آن عبور مىكرد، تهيه كرد،اختلاف است. تغيير نيافتن آب ميوه «لَميَتَسنَّه» در اين مدّت طولانى، امرى خارقالعاده است.آب ميوه در داستان يوسف:يوسف(عليه السلام) در تعبير خواب عزيز مصر مىگويد: «...عامٌ فيه يُغاثُ الناسُ وَ فيِه يَعصِرُونَ =[سپس از پى آن]، سالى [بيايد]كه در آن براى مردم باران مىبارد [= گياهان مىرويد يا مردم از تنگى و سختى مىرهند]و در آن، [ميوه، انگور، زيتون و...]مىفشرند». (يوسف/12، 49) برخى، با استناد به كلام ابن عبّاس و مجاهد و قتاده، مقصود از«يَعصِرُون» را فشردن ميوه*، ودانههاى روغنى دانستهاند كه مصريان، پس از چهارده سال سختى، از آن بهرهمند شدند. همبند يوسف در زندان براساس آيه 36 يوسف/ 12 به او گفت: «إِنِّى أَرَنى أعصِرُ خَمراً = من خويشتن را [در خواب]ديدم كه [انگور براى]شراب مىفشارم». برخى مقصود از «أعصِر خَمراً» را گرفتن آب انگور مىدانند و از اين كه به فشردنِ خمر* تعبير شده، چند پاسخ دادهاند: الف. عرب، در صورت روشنى و مشتبه نشدن معنا، اشيا (انگور) را به رسم آنچه به آن دگرگون مىشود، (خمر) نام مىنهد؛ ب. عربِ عمان و غسّان، عنب را خمر مىنامند؛ پس «أعصِرُ خَمراً» به معناى «أعصِرُ عِنباً» است.آب ميوه از آيات الهى:«وَ مِن ثَمرتِ النَّخِيلِ وَالأَعنبِ تَتَّخِذونَ مِنه سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً إنَّ فِى ذلِكَ لأيَةً لِقَوم يَعقلونَ = و از ميوه درختان خرما* و انگور، باده مستىبخش وخوراكى نيكوبراى خود مىگيريد. به طور قطع در اين[ها]براى مردمى كه مىانديشند، نشانهاى است.» (نحل/16،67) مصطفوى مىگويد: سَكَر، اعم از مسكر و غير مسكر (آب ميوه) است. سَكَر بر وزن حَسَن، دگرگون شده چيزى برخلاف جريان طبيعى است؛ مانند شراب و آب ميوه كه از انگور و خرما به دست مىآيد. ابوالفتوح رازى مىگويد: مراد از روزى نيكو (رزق حسن) سركه، دوشاب، خرما، مويز و چيزهاى حلال است كه از خرما و انگور گرفته مىشود.منابع:التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ التفسير الكبير؛ تفسير المنار؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ روضالجنان و روحالجنان؛ كشفالاسرار و عدّةالابرار؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن.محمدصادق يوسفى [1] التفسير الكبير، ج7، ص37. [2] مجمعالبيان، ج2، ص640. [3] جامع البيان، مج7، ج12، ص303؛ مجمع البيان، ج5، ص365؛ المنار، ج12، ص320. [4] مجمعالبيان، ج5، ص356، كشفالاسرار، ج5، ص67. [5] مجمعالبيان، ج5، ص356. [6] المنار، ج12، ص303. [7] التحقيق، ج5، ص160 «سكر». [8] روضالجنان، ج12، ص61. |
|
قرآن كريم و امنيت غذايي؛ روش هاي برون رفت از بحران گرسنگي
اصغر مرادي
امنيت به معناي عام آن از جمله امنيت غذايي نخستين دغدغه انسان در روي كره خاكي است. برخي از انديشمندان بر اين باورند كه امنيت غذايي نخستين در ميان اقسام امنيت هاست؛ زيرا آن چه آدمي را به هر سويي مي كشاند گرسنگي و پر كردن شكم است. هنگامي كه شكم با غذايي آرامش يافت آن گاه است كه در پي امنيت جاني و اجتماعي و مانند ديگر مي افتد. بنابراين تغذيه و امنيت غذايي نخستين نخستين هاست و انگيزه هاي بنيادين هر حركتي و خواسته و نياز اساسي بشر است. اين مشكل از روز نخستين كه آدمي آفريده شده است با او همراه بوده است. از اين روست كه قرآن پس از آفرينش انسان به علت هبوط آدمي از جنت و بهشت خاص خود اشاره مي كند و بيان مي دارد كه آدمي با خوردن از درخت ممنوع خود را گرفتار اموري ناخواسته كرد كه اكنون در زمين و كره خاكي دچار آن است. (بقره آيه 35 و اعراف آيات 19 و 20)
قرآن و امنيت
از نظر قرآن، امنيت به مفهوم عام و دربرگيرنده آن از مهم ترين خواسته ها و نيازها و انگيزه هاي بشري است و اصولا سعادت و خوشبختي در مفهوم قرآني براي انسان جز با دو مولفه امنيت و آسايش فراهم نمي آيد. از اين نظر است كه بهشت به عنوان ميعادگاه خوشبختي بشر داراي دو مولفه آرامش و آسايش است. بخشي كه ما اكنون از آن به امنيت غذايي ياد مي كنيم در حقيقت همان آسايش است كه در كنار آرامش روحي و رواني آدمي را در مسير كمالي قرار مي دهد و همه دغدغه هاي اصلي بشر را پاسخ درست و مناسب مي دهد.
ساز و كارهاي زيست محيطي
افزون بر راهكارهاي پيش گفته كه عاملي مهم و مستقيم در افزايش شكوفايي اقتصادي و تضمين امنيت غذايي و آرامش روحي و رواني فردي و جمعي بشر است، قرآن به ساز و كارهاي زيست محيطي با بهره گيري از فن آوري هاي مختلف نيز اشاره مي كند. اين بدان معناست كه اصل «ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها؛ خداوند پرهيز دارد كه امور جز از راه اسباب آن انجام شود»، در هر حال اساسي و جاري مي شود و نمي توان گفت كه بي اسباب بتوان امور زندگي دنيوي را سامان داد. شبيه اين مسأله مي توان در مسأله توكل و بستن همزمان زانوي اشتر ديد كه هم توكل و اراده فراسببي خداوند با بهره گيري از اسباب بستن پاي شتر مورد توجه و تأكيد مي باشد. |
بهداشت : حفظ سلامت جسمانى و روانىاين واژه، مصدر مركب مرخّم و از دو كلمه فارسى «به» و «داشت» ساخته شده است. بهداشت به نگاهداشتن تندرستى و حفظ صحت، معنا شده است. به وسايل و ابزارهاى نگاهدارى سلامت نيز بهداشت گفته مىشود.در اصطلاح علمى به مجموعه قابليتهاى فيزيكى، احساسى، روانى و اجتماعى كه انسان را با محيط زندگى خود هماهنگ مىسازد بهداشت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 351 گفته مىشود كه با مفهوم سلامت پيوند نزديك معنايى دارد، از اين رو بهداشت دردامنهاى بسيار گسترده، همه قلمروهاى زندگى انسان را پوشش داده، به دو شاخه اصلى «زيست محيطى» و «انسانى» تقسيم مىشود كه در بخش نخست، بهداشت هوا و جوّ، آبها، گياهان، جانوران و به طور كلىبهداشت محيط طبيعى زندگى بشر را شامل مىشود و در بخش دوم، بهداشت محيط انسانى زندگى بشر در دو بخش فردى و اجتماعى و از سوى ديگر جسمى و روانى از قبيل نظافت بدن، پوشاك و مسكن، تغذيه، خانواده، محيط شهرى، صنعت و فنآورى و بهداشت صوتى و تصويرى و ... را دربرمىگيرد. به اين اصطلاح در قرآن تصريح نشده است؛ اما از واژگانى چون «طيّب»، «طهور» و مشتقات آن دو و نيز «شفاء» و در نقطه مقابل، «رجس»، «نجس»، «خبيث» و ديگر كليد واژههاى مقاله پليدى در كنار كليد واژههاى مربوط به مقالات «آرامش» و «اضطراب» كه به مبحث بهداشت روانى مربوط مىشوند و نيز عموم آيات طبيعت در ارتباط با بهداشت محيط زيست، مىتوان ديدگاه قرآن را در اين باره جست و جو كرد. طيب به معناى هر چيز خوشايند و پاك از آلودگى، خبيث به معناى هر چيز مادى و غير مادى كه پست و ناپسند شمرده شود، رجس و نجس به معناى هرچيز آلوده و كثيف به لحاظ طبيعى، عقلى يا دينى، طهور مصدر ديگر طهارت كه گاه در نقش صفت مشبهه مىآيد، به معناى پاكيزگى جسمى و روحى و شفاء به معناى رفع بيمارى و بازيافتن سلامت است. در نگاهى كلى به آيات قرآن، بهداشت و پاكيزگى ارزشى دينى شمرده شده و نقطه مقابل آن خبيث و ناپسند ناميده شده است: «قُل لا يَستَوِى الخَبيثُ والطَّيِّب ...»(مائده/5،100 و نيز اعراف/7،157)، از اين رو خداوند پاكيزگان را دوست دارد: «واللّهُيُحِبُّ المُطَّهِّرين»(توبه/9،108) و در مواردى به آن سفارش كرده است:«و طَهِّر بَيتِىَ لِلطّائِفين...»(حجّ/22،26) و در نقطه مقابل از انجام هر كار زيانبارى نهى كرده است: «... و لا تُلقوا بِاَيديكُم اِلَى التَّهلُكَة ...».(بقره/2،195) تكاليف الهى و مسئوليتهاى افراد، مشروط به عدم زيان جسمى و روحى گشته: «لاتُكَلَّفُ نَفسٌ اِلاّ وُسعَها لاتُضارَّ ولِدَةٌ بِوَلَدِها ولا مَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه»(بقره/2،233) كه با عنوان دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 352 قاعده «لاضرر و لا ضرار» در فقه مورد بحث قرار مىگيرد. مفهوم محسوس طهارت، در قرآن عموميت يافته، شامل معنويات و معقولات شده و تعابيرى چون قدس و سبحان به اين بخش ارتباط دارند. شريعت اسلام هر دو بخش طهارت را مد نظر قرار داده و در شرع قانونمند ساخته و به احكامى در ارتباط با اجتناب از نجاسات و ناپاكيها و بيان راههاى پاكى مانند غسل و وضو اشاره كرده و در رأس همه طهارتها مفهوم توحيد و طهارتهاى اخلاقى قرار دارد. قرار گرفتن طهارت در كنارتوبه: «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّالتَّوّبينَ و يُحِبُّ المُتَطَهِّرين»(بقره/2،222) وحدت سياقى ايجاد كرده است؛ زيرا توبه به معناى رجوع به سوى خداوند و طهارت به معناى جدا شدن از ناپاكى و بازيابى پاكى است و روشن است كه اين دو معنا در خصوص اوامر و نواهى الهى كاملا مطابق است، بنابراين تعبير مطلق آيه نشان مىدهد كه خداوند تمام انواع پاكيزگى رادوستدارد، پس استغفار و پاكى اعتقادات و شست و شوى جسمى و بدنى و اعمال صالح و علوم حق همگى در بهداشت زندگى انسان نقش ايفا مىكنند. نكته قابل توجه آنكه تفكيك كامل بهداشت جسمى و روحى از يكديگر بر اثر نگاه يكپارچه قرآن به انسان و غلبه رويكرد هدايتى بر آن چندان آسان نيست، با اين حال امكانبازشناسى دو جنبه مذكور در آيات مربوط منتفىنيست. بهداشت جسمانى :در آيات متعددى به موضوعاتى مربوط به پاكيزگى و حفظ بهداشت جسمانى پرداخته شده است كه در دو دسته نظافت بدن و بهداشت خوراك قابل تنظيم است.آب در آيات قرآن، نعمتى الهى براى پاكيزگى انسان شمرده شده است: «و اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طهوراً».(فرقان/25،48 و نيز انفال/8، 11) ساختار صيغه مبالغه در واژه طهور، تأكيدى بر اين كاركرد آب شمرده شده است، گرچه برخى آن را صفت مشبهه به معناى پاك يا اسم ابزار به معناى وسيله پاكى دانستهاند. كاركرد بهداشتى آب در تفاسير علمى نيز مورد توجه قرار گرفته و آيات مربوط با كمك قوانين علمى تبيين و تفسير شدهاند، چنان كه اشاره به نقش آب در زنده كردن طبيعت و سيراب كردن انسانها و حيوانات در آيه بعدى: «لِنُحيِىَ بِهِ بَلدَةً مَيتـًا و...»(فرقان/25،49) به خاصيت گندزدايى و پاكيزگى آب ارتباط داده شده است. در برخى آيات نيز به دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 353 شست و شوى لباس و پوشاك فرمان داده شده است:«و ثيابَكَ فَطَهِّر».(مدثّر/74،4) در برخى روايات منظور از تطهير لباس، كوتاه گرفتن آن براى پرهيز از آلودگى دانستهشده است. نقش آب در آيينهاى عبادى اسلام به نوعى ديگر نشان از توجه به بهداشت دارد؛ در سوره مائده به مسلمانان فرمان داده شده است كه پيش از هر نماز به شست و شوى دست و صورت خود و مسح سر و پا بپردازند: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اِذا قُمتُم اِلَى الصَّلوةِ فَاغسِلوا وُجوهَكُم واَيدِيَكُم اِلَى المَرافِقِ وامسَحوا بِرُءوسِكُم واَرجُلَكُم اِلَى الكَعبَين»(مائده/5،6) و در صورت جنابت، بدن خود را به طور كامل شست و شو دهند: «و اِن كُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا»(مائده/5،6) و در صورت نبود آب، تيمم با خاك پاك جايگزين وضو و غسل مىشود: «فَتَيَمَّموا صَعيدًا طَيِّبـًا...».گرچه وضو و غسل دو واجب تعبدى به شمار رفته، اهداف تشريع آنها به طور كامل براى ما روشن نيست؛ اما احتمال توجه به پاكيزگى جسمانى در تشريع اين گونه احكام منتفى نيست، چنان كه برخى آيه «فيهِ رِجالٌ يُحِبّونَ اَن يَتَطَهَّروا واللّهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرين»(توبه/9،108) را در ستايش گروهى دانستهاند كه پس از قضاى حاجت به شست و شوى خود با آب اهتمام مىورزيدند.نظير اين شأن نزول، ذيل آيه «اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّبينَ و يُحِبُّ المُتَطَهِّرين»(بقره/2،222) نيز بيان شدهاست؛ همچنين نزديكى جنسى با زنان حايض تنها پس از پاكى آنها روا دانسته شده:«ولاتَقرَبوهُنَّ حَتّى يَطهُرن»(بقره/2،222) كه برخى منظور از آن را افزون بر پايان يافتن دوره ماهانه، شست و شو و غسل دانستهاند. مفسران به زيانهاى بهداشتى آميزش در اين دوره نيز توجه كرده و به بحث در اين باره پرداختهاند. در برخى روايات تاريخى نيز آيه 11 انفال/8 درباره نزول باران در جنگ بدر جهت شست و شوى ياران پيامبر براى رفع آلودگى جنابت دانسته شده است:«اِذ يُغَشّيكُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنهُ ويُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ ويُذهِبَ عَنكُم رِجزَالشَّيطـن...».تأكيد خداوند بر نزول آب از آسمان در آياتى كه از نقش تطهيرى آب ياد شده، موجب طرح اين پرسش شده كه آيا آبهاى ديگر نيز اين نقش را دارند و در همين راستا پرهيز برخى صحابه از وضو با آب دريا گزارش شده است. در نقطه مقابل، در برخى روايات نبوى به «طهور» بودن آب دريا تصريح دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 354 شده است. اختصاص اين ويژگى به آب يا قابليت تعميم آن بر ديگر مايعات نيز مورد توجه فقيهان قرار گرفته است؛ همچنين آلوده شدن آب و از دست رفتن ويژگى تطهيرى آن نيز از مباحث مورد توجه فقيهان است. نقش درمانى برخى آبها نيز در شمارى از آيات قرآن مورد توجه قرار گرفته است. در روايتى از اميرمؤمنان، على(عليه السلام) ذيل آيه «و يُنَزِّلُ عَلَيكُم مِنَالسَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُم...»(انفال/8،11) نقل شده: نوشيدن آب آسمان بدن را پاك و مرضها را دفع مىكند. در ماجراى ابتلاى حضرت ايوب(عليه السلام)نيز از شفاى وى با شست و شو و نوشيدن از آبى كه خداوند برايش فراهم آورده ياد شده است: «اُركُض بِرِجلِكَ هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب».(ص/38،42) در ذيل آيه97آل عمران/3: «فيهِ ءايـتٌ بَيِّنـتٌ مَقامُ اِبرهيم...»آب زمزم از مصاديق «آيات بينات» دانسته شده و در برخى روايات به تأثير درمانى و شفابخشى آب اين چاه اشاره شده است. توجه به بهداشت در آيينهاى عبادى اسلام به كاركرد تطهيرى آب اختصاص ندارد. در اعمال حج نيز از كوتاه كردن مو و ناخن با تعبيرِ «ثُمَّ ليَقضوا تَفَثَهُم...»(حجّ/22،29) ياد شده كه به معناى زدودن چرك و كثافت دانسته شده است. در ماجراى قابيل و هابيل نيز از دفن مردگان ياد شدهاست (مائده/5،31) كه حكمت آن در برخى روايات، پنهان كردن آلودگى و فساد جسد و پرهيز از آزار مردمان دانسته شده است. در بخش تغذيه نيز افزون بر تأكيد كلى قرآن بر استفاده از خوراكهاى پاك و پرهيز از ناپاكيها: «يُحِلُّلَهُمُ الطَّيِّبـتِ و يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبئِث...»(اعراف/7،157) از مواردى نيز به طور خاص ياد شده است. خداوند شير چارپايان را در ميان چرك و خون به طور خالص و پاك و تميز خارج كرده و آن را گوارا و مناسب براى هضم بدن قرار داده است: «نُسقيكُم مِمّا فى بُطونِهِ مِن بَينِ فَرث ودَم لَبَنـًا خالِصـًا سائِغـًا لِلشّـرِبين».(نحل/16،66) عسل برون آمده از زنبورها را نيز شفاى مردمان قرار داده است: «يَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلونُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاس ...».(نحل/16،69) فرآوردههاى گياهى نيز غذايى نيك شمرده شدهاند: «و مِن ثَمَرتِ النَّخيلِ والاَعنـبِ تَتَّخِذونَ مِنهُ سَكَرًا و رِزقـًا حَسَنـًا...».(نحل/16،67) يادكرد از ميوههاى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 355 گوناگون در قرآن با هدف امتنان يا سوگند كه در هر دو صورت از اهميت آنها در زندگى انسان خبر مىدهد بىارتباط با فوايد بهداشتى هر كدام نيست. از سوى ديگر برخى خوردنيها و آشاميدنيها مانند مردار و شراب، پليد و ناپسند شمرده شده و به اين سبب حرام شمرده شدهاند:«اِنَّمَا الخَمرُ ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطـنِ فَاجتَنِبوه»(مائده/5،90)؛ «... مَيتَةً اَو دَمـًا مَسفوحـًا اَو لَحمَ خِنزير فَاِنَّهُ رِجسٌ...».(انعام/6،145) در آيهاى ديگر پس از شمارش غذاهاى حرام در پاسخ به اين پرسش كه چه چيزهايى حلال است، همه خوراكهاى پاك، حلال شمرده شدهاند كه نشان دهنده ناپاك بودن غذاهاى حرام است: «يَسـَلونَكَ ماذا اُحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبـت...».(مائده/5،4) در روايات تفسيرى، حكمت تحريم برخى خوراكيها زيانهاى جسمانى آنها دانسته شده است. در ذيل آيه اسراف: «كُلوا واشرَبوا ولا تُسرِفوا اِنَّهُ لايُحِبُّ المُسرِفين»(اعراف/7،31) نيز روايت شده كه منظور از اسراف، مصرف هر چيزى است كه به بدن آسيب و زيان رساند و نيز مفسران در ذيل آيه به زيانهاى پرخورى اشاره كرده و درباره حكم شرعى آن كه كراهت يا حرمت است بحث كردهاند. در آيه ديگرى در وصف حال بهشتيان، تنها دو وعده غذايى براى آنها ياد شده است: «... و لَهُم رِزقُهُم فِيها بُكرَةً و عَشيـّا»(مريم/19،62) و در برخى روايات به اين سنت غذايى، سفارش و خوردن وعده سوم در بين دو وعده مذكور زيانبار وصف شده است. تأكيد بر اينكه شيردهى كامل به فرزندان، دو سال است:«والولِدتُ يُرضِعنَ اَولـدَهُنَّ حَولَينِ كامِلَين ...»(بقره/2،233) به جنبهاى ديگر از دستورهاى بهداشتى قرآن اشاره دارد كه در روايات تفسيرى تبيين شده است. در برخى روايات، سفارشهاى بهداشتى فراوان ديگرى در بخشهاى گوناگون زندگى فردى و اجتماعى ياد شده است. بهداشت روانى و اجتماعى:نقش دين در دستيابى به سلامت روحى در مكاتب روانشناسى معاصر، غير قابل انكار شمرده مىشود. ويليام جيمز، كارل يونگ، هنرى لينك و بسيارى ديگر از روانشناسان معاصر درباره تأثير ايمان در دستيابى به آرامش روانى، اعتماد نفس و قدرت روحى بحث كردهاند.خداوند، آدمى را تكريم: «و لَقَد كَرَّمنا دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 356 بَنى ءادَمَ»(اسراء/17،70) و بر اختيار و اراده آزاد وى تأكيد كرده:«لااِكراهَ فِى الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ...»(بقره/2،256)، حسّ مسئوليت پذيرى را در او تقويت مىكند: «مَن عَمِلَ صــلِحـًا فَلِنَفسِهِ ومَن اَساءَ فَعَلَيها...»(فصّلت/41،46) و زندگى او را هدفمند مىسازد: «رَبَّنا ما خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَكَ فَقِنا عَذابَ النّار».(آل عمران/3،191) چنين انسانى همواره اميد به زندگى را در خود يافته، احساس نوميدى به خود راه نمىدهد: «لا يايـَسُ مِن رَوحِ اللّهِ اِلاَّ القَومُ الكـفِرون»(يوسف/12،87) و فراز و فرودهاى زندگى، تعادل شخصيتى او را بر هم نمىزند: «لِكَيلا تَأسَوا عَلى ما فاتَكُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتـكُم...»(حديد/57،23) و تعادل رفتارى خود را در هر حال حفظ مىكند: «والَّذينَ اِذا اَنفَقوا لَم يُسرِفوا و لَم يَقتُروا و كانَ بَينَ ذلِكَ قَوامـا».(فرقان/25،67) ايمان به خدا در قرآن، عامل آرامش و احساس امنيت شمرده شده: «اَلَّذينَ ءامَنوا ولَم يَلبِسوا ايمـنَهُم بِظُـلم اُولئِكَ لَهُمُ الاَمن»(انعام/6،82) و هدايت الهى به سوى راههاى سلامت دانسته شده است: «يَهدى بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضونَهُ سُبُلَ السَّلـم».(مائده/5،16) خداوند مؤمنان را يارى رسانده، آرامشى از سوى خويش بر دلهايشان فرومىفرستد:«هُوَالَّذى اَنزَلَ السَّكينَةَ فى قُلُوبِ المُؤمِنينَ لِيَزدادوا ايمـنـًا...»(فتح/48،4) و در موقعيتهاى دشوار، دلهاى مؤمنان را استوار ساخته، به آنان روحيه و معنويت مىبخشد (نك:آلعمران، /3، 123 ـ 126؛ انفال /8، 10 ـ 11) و اين تنها ياد خداست كه روان آدمى را معتدل ساخته، به شخصيت وى ثبات مىبخشد: «اَلَّذينَءامَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِكرِ اللّهِ اَلا بِذِكرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(رعد/13،28) در نقطه مقابل، رويگردانى از خداوند، زندگى را بر انسان سخت و دشوار مىسازد: «و مَن اَعرَضَ عَن ذِكرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكـًا»(طه/20،124)، افزون بر اين، نگاه كلى به مقوله سلامت روانى، سفارش به مجموعهاى وسيع از اصول اخلاقى مانند صبر، توكل، تقوا، توبه، مهرورزى و برخى تشريعات چون نماز و حج و نيز توجه به برخى عوامل طبيعى مانند آرامش شب و كانون خانواده در قرآن به چشم مىخورد كه نقش آنها در دستيابى به سلامت روانى قابل مطالعه است. (<=آرامش) در آياتى ديگر از برخى عوامل ياد شده كه بهداشت روانى انسان را به خطر مىاندازند؛ شراب و قمار، بين مردم دشمنى و كينه پديد آورده، آنها را از ياد خدا دور مىسازند:«اِنَّما يُريدُ الشَّيطـنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِى الخَمرِ و المَيسِرِ و يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ وعَنِ الصَّلوة...»(مائده/5،91)؛ همچنين نهى از صفات ناپسند دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 357 اخلاقى مانند دروغ، غيبت، تهمت، تجسس، سخنچينى و تفاخر در راستاى دستيابى به سلامت روانى قابل مطالعه است. سفارش به اجراى عدالت (حديد/57،25)، نيكوكارى و روابط خويشاوندى (نحل/16،90)، امر به معروف ونهى ازمنكر (آل عمران/3،104)، تعاون و هميارى اجتماعى (مائده/5،2) و نهى از خيانت (نساء/4،58)، قتل و جنايت(مائده/5،32)، آزار و اذيت (احزاب/33،58) و شمردن جنگ از مصاديق فساد (مائده/5،64) به تقويت سلامت اجتماعى مىانجامد. بهداشت خانواده:تنوع روابط بين افراد خانواده به هر دو بخش بهداشت جسمى و روانى امتداد مىيابد؛ اما اهميت ويژه آن در دنياى امروز موجب شده تا مستقلا مورد بحث قرار گيرد. قرآن با نهى از گونههاى مختلف روابط نامشروع مانند زنا:«ولا تَقرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فـحِشَةً و ساءَ سَبيلا»(اسراء/17،32) و همجنس بازى: «اَتَأتونَ الذُّكرانَ مِنَ العــلَمين»(شعراء/26،165) از ابتلا به بيماريهاى مقاربتى و بحرانهاى روانى پيشگيرى كرده است. نهى از نگاه ناپاك:«قُل لِلمُؤمِنينَ يَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم ويَحفَظوا فُروجَهُم ذلِكَ اَزكى لَهُم...»(نور/24،30) و سفارش به ايجاد فضايى اخلاقى در روابط زن و مرد (نور/24،31) در همين راستا قابل شناخت است؛ همچنين در انتخاب همسر به گزينش همسران باايمان و پاك سفارش كرده: «ولاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَة ... و لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَيرٌ مِن مُشرِك...»(بقره/2،221 و نيز نك: مائده/5،5) كه در سلامت خانواده مؤثر است.برقرارى عدالت در روابط حقوقى بين زن و شوهر نيز مورد تصريح آيات قرآن قرار گرفته (نساء/4، 3 ـ 4 قس: 125) و در مواقع بروز اختلاف به تلاش جهت آشتى و بازيابى مهر زناشويى سفارش شده است. (نساء/4،128) در ارتباط با فرزندان نيز به پنهان ساختن روابط زناشويى از مقابل ديد آنان دستور داده شده است: «واِذا بَلَغَ الاَطفـلُ مِنكُمُ الحُلُمَ فَليَستَـذِنوا...»(نور/24،59)؛ همچنين سفارش فراوان به لزوم احترام به پدر و مادر و احسان به آنها: «و بالوالدين احسانا»و اطاعت و شكرگزارى از آنها: «اَنِ اشكُر لى ولِولِدَيكَ * و اِن جـهَداكَ عَلى...»(لقمان/31،14ـ15) حريم خانواده را از درگيرى و تشنجهاى روانى مصون نگه مىدارد. بهداشت محيط زيست:قرآن از دو زاويه به مسئله بهداشت زيستمحيطى توجه كرده است: پارهاى آيات با ترسيم جهانبينى قرآنى، گونهاى خاص از روابط را ميان انسان و طبيعت تنظيم مىكنند و دستهاى ديگر از آيات با بيان مجموعهاى از گزارههاى اخلاقى، رفتارهاى زيستمحيطى بشر را به كنترل درمىآورند.قرآن، ملكيت جهان را از آنِ خداوند دانسته: دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 358 «لِلَّهِ ما فِىالسَّمـوتِ و ما فِى الاَرض»و بشر را جانشين او در زمين معرفى كرده: «هُوَ الَّذى جَعَلَكُم خَلـئِفَ فِى الاَرض ...»(فاطر/35،39) و اختيار تصرف و بهرهبردارى از آن را به او سپرده: «اَلَمتَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُم ما فِى السَّمـوتِ وما فِى الاَرضِ واَسبَغَ عَلَيكُم نِعَمَه...»(لقمان/31،20) و او را آبادگر زمين مىشناساند: «هُوَ اَنشَاَكُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَكُم فيها...»(هود/11،61) و همه اين اختيارات را امانتى الهى مىشمرد: «اِنّاعَرَضنَا الاَمانَة ... و حَمَلَهَا الاِنسـن ...».(احزاب/33،72) از سوى ديگر خداوند آفرينش جهان را حكيمانه و هدفمند وصف كرده: «و ما خَلَقنَا السَّمـوتِ والاَرضَ و ما بَينَهُما اِلاّ بِالحَقِّ ...»(حجر/15،85) و هر پديده را در جهان به اندازه و شايسته شمرده: «... و خَلَقَ كُلَّ شَىء فَقَدَّرَهُ تَقديرا»(فرقان/25،2)، هر عبث و خللى را از آن نفى مىكند:«وماخَلَقنَا السَّماءَ والاَرضَ وما بَينَهُما بـطِلاً».(ص/38،27) همه پديدههاى اين جهان، مدلول و معنايى نشانه شناختى داشته، گياهان و باد و خاك و آب و... پديدههايى مفيد براى حيات معرفى مىشوند: «اِنَّفى خَلقِ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفِ الَّيلِ والنَّهارِ والفُلكِ الَّتى تَجرى فِى البَحرِ بِما يَنفَعُ النّاسَ و ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء فَاَحيا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِهاوبَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّة و تَصريفِ الرِّيـح ... لاَيـت لِقَوم يَعقِلون».(بقره/2،164) حيوانات نيز امتهايى همانند آدميان شمرده شده: «و ما مِن دابَّة فِىالاَرضِ ولا طئِر يَطيرُ بِجَناحَيهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُكُم»(انعام/6،38) و حتى نوح(عليه السلام)نيز در كنار نجات مؤمنان، موظف به حفظ نسل گونههاى مختلف حيوانات مىشود:«قُلنَا احمِل فيها مِن كُلّ زَوجَينِ اثنَين».(هود/11،40) خداوند، زمين را براى زندگى انسان مهيا ساخته: «ولَكُم فِى الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتـعٌ اِلى حين»(بقره/2،36) و همه نيازمنديهايش را از خوراك و پوشاك و آب و ... براى او در زمين نهاده است: «والاَرضَ مَدَدنـها واَلقَينا فيها رَوسِىَ واَنبَتنا فيها مِن كُلِّ شَىء مَوزون * و جَعَلنا لَكُم فيها مَعـيِش».(حجر/15، 19 ـ 20) اين جهانبينى به انسان اجازه هرگونه تصرف و ايجاد خلل در نظام آفرينش را نداده، به جاى تغيير روند آن ـ كه زندگى خود او را نيز به خطر مىاندازد ـ به همراهى با آن و آبادانى و حفظ و بقاى آن براى بهرهبردارى بيشتر دعوت مىكند. قرآن در ادامه اين نگاه جهانشمول، چارهجويى اخلاقى را براى زندگى دنيوى انسان ترسيم مىكند. او بايد شكرگزار نعمتهاى خدا باشد و دست به اسراف و تبذير نزده، به نابودى و خرابى زمين اقدام نورزد، با اين حال گاه انسان در برابر اين نعمتها از در ناسپاسى درآمده، به تخريب محيط زيست خود و نابود ساختن جانداران دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 359 مىپردازد: «سَعىفِىالاَرضِ لِيُفسِدَ فيها و يُهلِكَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لايُحِبُّ الفَساد».(بقره/2،205) اين آيه بر اين نكته دلالت داردكه يكى از مصاديق مفهوم قرآنى فساد كه در آيات فراوانى به عنوان مفهوم جامع ارزشهاى منفى از آن ياد شده، تخريب محيط زيست است: «ظَهَرَ الفَسادُ فِىالبَرِّ والبَحرِ بِما كَسَبَت اَيدِى النّاس ...».(روم/30،41) از سوى ديگر اين شيطان است كه به دخل و تصرف در آفرينش و برهم زدن نظام طبيعى آن دعوت مىكند: «ولاَُضِلَّنَّهُم و لاَُمَنِّيَنَّهُم ولاََمُرَنَّهُم فَلَيُبَتِّكُنَّ ءاذانَ الاَنعـمِ ولاََمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ و مَن يَتَّخِذِ الشَّيطـنَ ولِيـًّا مِن دونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسرانـًا مُبينـا».(نساء/4،119) مفسران يكى از مصاديق تغيير آفرينش الهى را اَخْته كردن حيوانات دانسته، آن را قابل تعميم بر هرگونه تغيير در آفرينش طبيعى حيوانات و انسانها و هرگونه شكنجه و آزار جانوران شمردهاند؛ همچنين نهى از كشتن هر جاندارى در منطقه حرم مكه و نيز در دوره حج در كنار مقاصد تعبدى مىتواند ناظر به آموزش بشر براى همزيستى با حيات پيرامون خود در قالب ايجاد نوعى منطقه حفاظت شده باشد. در كنار اين دو دسته آيات، قرآن در موارد بسيارى از تنوع زيستى جهان از وجود گياهان گوناگون (رعد/13، 3 ـ 4) و كوههاى رنگارنگ (فاطر/35،27 ـ 28)، آبهاى شور و شيرين (فاطر/35،12) و آبهاى زيرزمينى (مؤمنون/23،18)، درختان و جنگلها (نمل/27،60)، باد و باران (اعراف/7،57)، چرخه زندگى و مرگ (انعام/6،95) و ... در مقام امتنان بر بندگان خبر داده كه نشان از اهميت و لزوم حفظ آن دارد. توجه به نگهدارى محيط زيست در روايات نيز در قالب سفارش به آبادانى زمينهاى لميزرع و پرهيز از بريدن بىدليل درختان و كشتن بىدليل حيوانات و توجه به عمومى بودن منابع آب و مراتع و جنگلها و ... به چشم مىخورد. منابعآرامش بيكران؛ احكامالقرآن، ابن العربى؛ احكامالقرآن، جصاص؛ اسلام و بهداشت روانى؛ بحارالانوار؛ البحرالمحيط فى التفسير؛ البرهان فى تفسير القرآن؛ البيئة مشاكلها و قضاياها روية اسلاميه؛ التبيان فىدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 360 تفسير القرآن؛ تفسير الصافى؛ تفسير عبدالرزاق؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير؛ التفسير المنسوب الى الامام العسكرى(عليه السلام)؛ تفسير نورالثقلين؛ التنقيح فى شرح العروةالوثقى؛ التوقيف على مهمات التعاريف؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ الدرالمنثور فىالتفسير بالمأثور؛ دين و روان (مذهب از ديده روانشناسى)؛ السنن الكبرى؛ فرهنگ فارسى؛ فقهالقرآن؛ قرآن و روانشناسى؛ قضايا البيئة من منظور اسلامى؛ القواعد الفقهيه؛ الكافى؛ كتاب الخصال؛ الكشاف؛ كنزالعرفان فى فقه القرآن؛ لسانالعرب؛ لغت نامه؛ مبانى حفاظت محيط زيست در اسلام؛ المبسوط فى فقه الاماميه؛ مجمعالبحرين فى تفسير القرآن؛ مسند احمد بن حنبل؛ مطهرات در اسلام؛ معانى القرآن، نحاس؛ مفردات الفاظ القرآن؛ من علوم الارض القرآنيه؛ الميزانفى تفسير القرآن؛ النظام البيئى فى الاسلام؛ وسائلالشيعه. Britannica. بخش معارف و مفاهيم [1]. لغت نامه، ج 3، ص 4438، «بهداشت». [2]. فرهنگ فارسى، ج 1، ص 611، «بهداشت». [3]. لغت نامه، ج 3، ص 4438. [4]. Britannica : Health. [5]. قضايا البيئة من منظور اسلامى، 12 ـ 19. [6]. مفردات، ص 527، «طيب». [7]. مفردات، ص 272، «خبث». [8]. مفردات، ص 342 ، 791؛ لسان العرب، ج 5، ص 147؛ ج 14، ص 53 ـ 54. [9]. مفردات، ص 526. [10]. المبسوط، ج 6، ص 285؛ التبيان، ج 2، ص 151. [11]. مجمعالبيان، ج 2، ص 587؛ الميزان، ج 2، ص 241. [12]. القواعد الفقهيه، ج 1، ص 211. [13]. الميزان، ج 2، ص 209 ـ 210. [14]. الميزان، ج 2، ص 211 ـ 212. [15]. احكام القرآن، جصاص، ج 3، ص 492؛ احكام القرآن، ابنعربى، ج 3، ص 1416؛ البحر المحيط، ج 8، ص115. [16]. الكشاف، ج 3، ص 284؛ تفسير قرطبى، ج 13، ص 29. [17]. من علوم الارض القرآنيه، ص 93. [18]. مطهرات در اسلام، ص 22 ـ 25. [19]. نورالثقلين، ج 5، ص 454. [20]. جامع البيان، مج 7، ج 11، ص 40 ـ 43؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 289 ـ 291. [21]. البرهان، ج 2، ص 849. [22]. مجمع البيان، ج 2، ص 563؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 59. [23]. الميزان، ج 2، ص 207. [24]. مجمع البيان، ج 4، ص 808؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 304؛ كنزالعرفان، ج 1، ص 41. [25]. التنقيح، ج 1، ص 23. [26]. تفسير قرطبى، ج 13، ص 36. [27]. همان. [28]. التفسير الكبير، ج 13، ص 36؛ ج 24، ص 90؛ تفسير قرطبى، ج13، ص 35؛ فقه القرآن، ج 1، ص 62. [29]. تفسير قرطبى، ج 13، ص 30؛ وسائلالشيعه، ج 1، ص 137 ـ 141. [30]. الخصال، ص 636؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 287؛ بحارالانوار، ج 63، ص 453. [31]. مجمع البيان، ج 2، ص 798؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 287. [32]. بحارالانوار، ج 57، ص 45؛ ج 59، ص 286. [33]. مفردات، ص 165، «تفث». [34]. وسائل الشيعه، ج 3، ص 141. [35]. نورالثقلين، ج 1، ص 153. [36]. البرهان، ج 2، ص 532. [37]. تفسير قرطبى، ج 7، ص 191 ـ 192؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 219. [38]. الكافى، ج 6، ص 288. [39]. الصافى، ج 1، ص 261. [40]. ر. ك: السنن الكبرى، ج 3، ص 390 ـ 414، 445 ـ 450؛ ج 4، ص 484 ـ 534؛ الكافى، ج 6، ص 242 ـ 427. [41]. دين و روان، 178؛ آرامش بيكران، 87 ـ 155. [42]. قرآن و روانشناسى، ص 335 ـ 336. [43]. قرآن و روانشناسى، ص 335 ـ 336؛ اسلام و بهداشت روانى، ج 2، ص 105 ـ 211. [44]. التوقيف، ص 228. [45]. قضايا البيئه من منظور اسلامى، ص 204 ـ 242. [46]. ر. ك: مبانى حفاظت محيط زيست در اسلام. [47]. تفسير منسوب به امام عسكرى(عليه السلام)، ص 617؛ جامعالبيان، مج2، ج 2، ص 432 ـ 434؛ الصافى، ج 1، ص 240. [48]. معانى القرآن، ج 1، ص 150 ـ 151. [49]. الميزان، ج 8، ص 196 ـ 197؛ البيئة مشاكلها و قضاياها روية اسلاميه، ص 31. [50]. تفسير عبدالرزاق، ج 1، ص 173؛ جامع البيان، مج 4، ج 5، ص 387 ـ 388؛ التبيان، ج 3، ص 334. [51]. الصافى، ج 1، ص 501؛ تفسير قرطبى، ج 5، ص 250. [52]. قضايا البيئه من منظور اسلامى، ص 48. [53]. ر. ك. النظام البيئى فى الاسلام. [54]. مسند احمد، ج 1، ص 472. [55]. السنن الكبرى، ج 9، ص 85 ـ 86. [56]. مستدرك الوسائل، ج 17، ص 114. |
|
دستورات بهداشتي درآيات و روايات اسلامي
میترا باباپور
مقدمه:
علم پزشكي روز به روز در حال پيشرفت و توسعه است، در روزگار ما همراهي دو كلمه قرآني و علم بعضي از اشخاص را به تعجب وا مي دارد بخصوص اگر بدانند كه نتيجه بحث نيز گزارشگر هم آهنگي اين دو با هم است .
1- اهميت اسلام به سلامت جسم:
از آنجا كه تا جسم ،توانا و سالم نباشد روح و عقل و فكر نمي تواند به درستي ترقي و پيشرفت نمايد و از طرفي هم ترقي هر انسان به وسيله عقل و فكر او مي باشد بايد دانست كه سلامت بدن سهم به سزايي در عظمت انسان از نظر جنبه هاي علمي و صنعتي دارد لذا حضرت علي (عليه السلام) مصيبت بشر را در سه چيز به ترتيب اهميت آن خلاصه نموده اند:
2- روزه:
قرآن كريم مي فرمايد :
3- آب:
قرآن كريم مي فرمايد:
نوشيدن آب:
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
4- مردار:
قران مجيد مي فرمايد:
5- خون:
خون غذاي انسان نيست، زيرا اگر تركيبات تشكيل دهنده خون را بررسي كنيم مشاهده خواهيم كرد كه نسبت پروتئينهاي پلاسما (آلبومين ،گلوبولين،فيبرينوژن) نسبت بسيار اندكي است يعني 8-6 ميلي گرم در هر 100 ميليگرم . اما هموگلوبين كه به نسبت زيادي در گلبولهاي قرمز وجود دارد خيلي سخت هضم مي گردد و معده تحمل آنرا ندارد. از طرفي اگر خون لخته شده باشد ،به دليل در بر داشتن فيبرين هضم آن به مراتب سخت تر خواهدبود، زيرا آهن موجود در خون آهن آلي است كه نسبت به تركيبات آهن غير آلي بسيار كند تر و سخت تر جذب روده ها مي شود .عقيده بيشتر پزشكان امروز اينست كه بيشتر بيماريها به شكل عفونت خوني «پستي سمي» بروز مي كند يعني ابتدا ميكروب به خون نفوذ كرده و سپس امراض را توليد مي كند در اين صورت آيا سزاوار نيست كه به عظمت احكام متين اسلام كه با دنياي امروزه كه همه نوع وسائل براي كشف اسرار وجود دارد ،برابري می نمايد، ايمان داشته باشيم.
6- گوشت خوك:
قرآن مجيد مي فرمايد:
7- مشروبات الكلي:
قرآن مجيد مي فرمايد:
آثاروخيمه مشروبات الكلي عبارتند از :
سكته ،فلج،ديوانگي، رعشه ، درد زبان، لب و دندان و همينطور سبب ضيق نفس وخفقان و يرقان می شود. دهليزهاي قلب را منبسط وحلق رامتورم مي سازد و باعث گرفتگي صدا مي شود. امراض كليه اي و كبدي و جلدي، امراض عصبي ازقبيل؛ تكان خوردن سر، لرزش دست، لكنت زبان، سستي كمر، بي خوابي، بي ارادگي، بي غيرتي، بي ميلي به غذا، فراموشي، بي طاقتي، كم خوني، ضعف استخوان و... از ديگر آثار نوشيدن مشروبات الکلی است.
از نظر اخلاقي:
مسكرات يگانه سرمايه و امتياز انسان كه عقل است از وجود انساني مي برد يعني قواي اخلاقي انسان عقل و هوش و هر چه از آدميت در ميان چهار ديوار كالبد او يافت مي شود مي گيرد فقط هيكلي باقي مي گذارد: ديوانه، مست، بيچاره، قي آلود، بي اراده، مرتعش و بي شعور.
8- حرمت ازدواج با محارم:
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
9- دستور ضد عفوني در اسلام:
با توجه به اينكه ميكروبها با سرعت فوق العاده اي، محيط هاي مجاور و افراد را آلوده مي سازند اسلام براي مبارزه با انتشاروسرايت آنها، دستورضد عفوني كردن مكانهاي پوشيده و سقف دار، مانند اطاقها و امثال آن را داده است، كه مي توان بخور يا حرمل را يكي از آن دستورها دانست.
10- سگ
يكي از مسائل بديهي بين مسلمانان، نجاست سگ و نهي از نگهداري آن در مواقع غير ضروري در خانه و اجتناب از ظرفي است كه آن را ليسيده است. البته خدمات اين حيوان به انسانها از نظر اسلام ناديده گرفته نشده ولي به خاطر جنبه هاي بهداشتي از نگهداري آن در منزل جلوگيري شده، زيرا بوسيله اين حيوان امراض بسياري به انسانها سرايت مي كند.
11- رنگ سبز
قرآن در آنجا كه به توصيف اهل بهشت پرداخته، بارها از رنگ سبز سخن به ميان آورده است جايي كه ساكنانش در آرامش روحي، امنيت، وجد، سرور و در نعمت به سر مي برند. خداوند در سوره هاي مختلف مي فرمايد:
12- بهداشت دندان :
منفعت هايي كه براي جويدن غذا بيان شده مربوط به دندانهاي زيبا، محكم و سالم است. دندانهاي كثيف و چر كين و پوسيده علاوه بر آنكه قدرت نرم كردن غذا را ندارند، خود ماده چركي خطر ناكي است كه باعث امراض ديگري خواهد بود .
13- برکات سحرخيزی:
«و قرآن الفجر إن قرآن الفجر کان مشهودا» (اسراء/78)
14- بهداشت كبد، معده و روده:
عده اي از دانشمندان عقيده دارند كه آدمي وقتي پير مي شود كه دستگاه گوارش و هاضمه او از كار بيفتد و يا به خوبي كار نكند. "مچينكوف" دانشمند ميكروب شناس مي گويد: « پيري زودرس و بيماري آن وقتي بر بدن چيره مي شود كه ميكروبهاي مسموم كننده وزهرداربواسطه مسموميت غذايي در داخل روده ها به فعاليت بپردازند و سموم خود را به رگهاي بدن بفرستند.22
15- صعود به آسمان:
قرآن كريم مي فرمايد:
16- غذا را با ميوه آغاز كنيد:
خداوند در سوره واقعه و طور خوردن ميوه را بر گوشت مقدم داشته است:
17- قرآن و رضاعت:
«و الوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين لمن أراد ان يتم الرضاعه» (بقره/233)
شير دادن و مصلحت مادران:
1- شير دادن مادر براي برگشتن رحم به حالت طبيعي مفيد است، زيرا مكيدن آغوز توسط كودك باعث مي شود كه حجم رحم با سرعت بيشتري به حالت عادي و طبيعي برگردد و همين مسئله باعث كم شدن خونريزيهاي بعد از زايمان مي شود.
شير دادن وتقويت روابط عاطفي:
تغذيه كودك از طريق شير مادر باعث افزايش پيوند عاطفي بين كودك و مادر شده و موجب مي شود مادر محبت بيشتري نسبت به فرزند خود داشته باشد و همين رابطه عاطفي باعث مي گردد مادر خود به مسائل فرزند رسيدگي كند.
18- نمك:
رسول اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
19- عسل:
« و أوحي ربك الي النحل أن اتخذي من الجبال بيوتا ومن الشجر ومما يعرشون ثم كلي من كل الثمرات فاسلكي سبل ربك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس» (نحل/68،69)
20- ميوه ها:
خداوند در قرآن كريم مي فرمايند:
21- ميوه هاي بهشتي:
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
22- انار:
در حديثي از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده است كه فرمودند:
23- سيب:
قال ابوعبدالله (عليه السلام) :
24- به:
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند:
25- انگور:
قال رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) :
26- خرما:
پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
نتيجه:
يکی از ابعاد اعجاز قرآن اينست که در همه زمينه ها وعلوم مختلف که عقل و علم بشری هنوز به آن دست نيافته احاطه دارد و مواردی که در اين تحقيق به آنها اشاره شد قسمتی از علومی است که بر اثر تحقيق و تلاش فراوان دانشمندان بدست آمده است که اين علوم را در 14 قرن پيش خداوند بر بشر نازل کرده است و به او عرضه داشته و آنچه را که بشر به آن دست يافته قطره ای از اين دريای بيکران است.
منابع ومآخذ:
1- قرآن و علوم روز نويسنده: سيد جواد افتخاريان دامغانی
پی نوشت:
1 - نهج البلاغه فیض،ص1260 2 - بحار ،ج72،ص67 3 - فهرست غرر،ص199 4 - سفینه،ج 2،ص559 5 - همان 6 - سفینه،ج2،ص559-560 7 - بحار،ج66،ص476 8 - مستدرک،ج3،ص139 9 - بحار،ج65،ص164 10- سفینه،ص 245 11 - بحار،ج62،ص291 12 - سفینه،ج1،ص425 13 - همان 14 - همان 15 - سفینه،ج1،ص674 16 - سفینه،ج1،ص675 17 -همان 18 - بحار،ج76،ص139 19 - طب الرضا،بحار،ج62،ص317 20 - سفینه،ج1،ص675 21 - بحار،ج62،ص325 22 - گذرنامه برای زندگی نوین،ص19 23 - سفینه،اکل،ص25 24 -همان 25 - وسائل،ج16،ص407 26 - کلام شهید در دروس 27 - بحار،ج62،ص290 28 -همان 29 - سفینه،ص25،اکل 30 - سفینه،ج1،ص27 31 -اولین دانشگاه،ج5،ص129 32 - بحار،ج66،ص118 33 - همان 34 - خصال صدوق،ج1،ص289 35 - وسائل،ج17،ص119 36 - وسائل،ج17،ص121 37 - وسائل،ج17،ص120 38 - وسائل،ج17،ص123 39 - بحار،ج66،ص155 40 - وسائل،ج17،ص125 41 - سفینه،ج1،ص123 42 - وسائل،ج17،ص 132 43 - بحار،ج66،ص176 44 - بحار،ج66،ص149 45 -همان 46 - وسائل،ج17،ص 107 47 - بحار،ج66،ص141 48 - همان |
|
برگستره معارف قرآني يادآوري چند نعمت الهي
يعقوب جعفري نيا
يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون. الذي جعل لكم الارض فراشا و السماء بناء و أنزل من السماء ماء فأخرج به من الثمرات رزقا لكم فلا تجعلوالله أندادا و أنتم تعلمون.اي مردم پروردگارتان را پرستش كنيد كه شما و پيشينيان شما را آفريد شايد كه پروا داشته باشيد. آن كسي كه براي شما زمين را بستر و آسمان را سقف قرار داد و از آسمان آبي را فرستاد و به وسيلة آن ميوههايي بيرون آورد تا روزي شما باشد. پس براي خدا شريكاني قرار ندهيد در حالي كه خود ميدانيد.
سورة بقره آيات 21 - 22
خطاب اين آيه به عموم مردم است و اين نوع خطاب 20 بار در قرآن آمده و از ابنعباس نقل شده كه تمام خطابهايي كه به صورت «يا ايهاالذين آمنوا» است در مدينه نازل شده و تمام خطابهايي كه به صورت «يا ايها الناس» است در مكه نازل شده، البته اگر اين مطلب از نظر تاريخي صحيح باشد حرفي در آن نيست ولي اگر از اين جهت باشد كه در مكه اهل ايمان كم بودند و در مدينه زياد بودند، نميتوان اين استحسان را قبول كرد.
پاورقيها:
1 - نور الثقلين ج 1 ص 39. 2 - همان ج 1 ص 40 3 - تفسير البرهان ج 1 ص 67 و نورالثقلين ج 1 ص 41 |
|
علوم بشرى و مثالهاى علمى در قرآن
محمدعلى رضايى اصفهانى
شكى نيست كه قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله است و از جهات گوناگونى اعجاز آن به اثبات رسيده است. يكى از وجوه اعجاز قرآن جهت علمى آن است.
الف) دلايل كسانى كه معتقدند همه علوم در قرآن كريم موجود است:
1 - ظاهر آيات قرآن دلالتبر اين دارد كه همه چيز در قرآن هست:
ب) دلايل كسانى كه معتقدند همه علوم بشرى در قرآن كريم موجود نيست:
اول: قرآن كتاب هدايت اخلاقى و تربيتى و دينى انسان است و نازل شده تا انسانها رابه سوى فضيلتها و خداشناسى هدايت كند تا از خرافه پرستى دور شوند، و حقوق (افراد و خانواده و اجتماع) را به صورت كلى بيان كرده تا مردم با رعايت احكام الهى زندگى سالم داشته باشند و بر جهانشناسى و معرفت طبيعت تكيه مىكند تا رابطه انسان و جهان با خدا روشن شود و مردم معرفتبهترى به خدا پيدا كنند.
جمعبندى و نتيجهگيرى:
از تمام مطالب گذشته به اين نتيجه مىرسيم كه ظاهر آيات قرآن بر تمام علوم بشرى (با تمام فرمولها و جزئيات آن) دلالت ندارد، و اگر با توجه به بطون و علم پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمهعليهمالسلام كسى چنين چيزى اثبات كند از محل بحث ما خارج است و علم آن مختص به پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمهعليهمالسلام است.
«مثالهاى علمى قرآن»
مقدمه:
قرآن در آيات زيادى به حركت زمين و خورشيد و زوجيت گياهان و... اشاره دارد. به طورى كه انسان را در مقابل عظمت علمى خود خاضع مىكند. ولى آنچه مهم است اين است كه روشن شود هدف قرآن از ذكر مثالهاى علمى چيست؟
فوايد ذكر مثالهاى علمى در قرآن كريم:
1 - راه قرآن را در زمينه خداشناسى هموار مىكند. چون هدف قرآن بيان آيات الهى و توجه دادن مردم به جلوههاى فيض و قدرت الهى بوده است تا مردم را بيشتر متوجه خدا كند اين از راه ذكر مثالهاى علمى و آيات الهى در آسمانها و زمين و درياها و عجايب خلقت انسان و جانوران تامين شده است، لذا احتياج به ذكر فرمولها و تفاصيل هر مطلب يستبلكه اشاره ضمنى كافى است.
پىنوشتها:
1- انعام 59. 2- نحل 89. 3- انعام 38. 4- تفسير صافى، جلد 1، ص 57 (فيض كاشانى «ره»). 5- تفسير مجمع البيان، جلد چهارم، ص 289 ذيل آيه شريفه 38 سوره انعام (طبع اسلاميه). 6- الاتقان، جلد 4، ص 38، طبع رضى. 7- الاحياء، جلد 1، ص 289، طبع دار المعرفة. 8- شعراء 80. 9- جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18. 10- التفسير و المفسرون (دكتر ذهبى) جلد 2، ص 475 - 484. 11- تفسير نور الثقلين، جلد 3، ص 74. 12- اصول كافى، جلد اول، ص 388، حديث دوم (چاپ تهران)، دفتر نشر فرهنگ اهل البيتعليهمالسلام). 13- ميزان الحكمه، جلد 8، ص 94 - 95. 14- احياء العلوم، جلد 1، ص 289، طبعدار المعرفة. 15- تفسير مجمع البيان، جلد 4، ص 298; تفسير كشاف، جزء ثانى، ص 628; الميزان، جلد 14، ص 325. 16- معارف قرآن (استاد مصباح يزدى) ص 229. 17- انعام 38. 18- تفسير القرآن الحكيم، معروف به المنار، جلد 7، ص 395. 19- تفسير الجواهر (طنطاوى)، جلد 8، ص 130، ذيل آيه 89 سوره نحل. 20- به نقل از التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 489. 21- تفسير مجمع البيان، جلد 4، ص 298 و جلد 6، ص 380 (طبع اسلاميه). 22- تفسيرالكشاف، طبع بيروت جزءالثانى، ص 628، ذيل آيه 89 سوره نحل 23- الميزان، طبع بيروت جلد 14، ص 325. 24- تفسير مجمع البيان، طبع اسلاميه جلد چهارم، ص 298، ذيل آيه شريفه 38 سوره انعام. 25- تفسير الكشاف زمخشرى، طبع بيروت جزءالثانى، ص 21 و ص 31 (سوره انعام) - تفسير الجواهر (طنطاوى) جلد 4 ص 37 چاپ اسلاميه. 26- تفسيرمجمعالبيان، طبع اسلاميه جلد چهارم، ص 311 ذيل آيه شريفه 59 سوره انعام. 27- تفسير الكشاف زمخشرى، طبع بيروت جزءالثانى، ص 31، ذيل آيه 59 سوره انعام. 28- تفسير البرهان، جلد اول، ص 529. 29- تفسير البرهان، جلد اول، ص 524. 30- نحل 89. 31- الميزان، جلد 14 ص 325 طبع بيروت با تلخيص. 32- ما در اينجا درصدد بررسى اسناد و متون احاديثبطون و علم ائمهعليهمالسلام نيستيم و به بحث ما هم ربطى ندارد و اين مطلب بايد در جاى خود بررسى شود و روايات زيادى در اين مورد وارد شده است. 33- در اين دليل از كتاب رابطه علم و دين تاليف عباسعلى سرفرازى، ص 49 به بعد استفاده شد. 34- التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 491 با تلخيص و اضافات. 35- التفسير و المفسرون، جلد 2، ص 492 با تلخيص و اضافات. 36- مثل مؤلف الميزان، جلد 14، ص 325 و مجمع البيان، جلد 4، ص 298 در يك احتمال كه ذكر كرده و صاحب كشاف، جزء الثانى، ص 21 و 31. 37- مثل مرحوم فيض كاشانى «ره» در تفسير صافى (جلد 1، ص 57) و صاحب مجمع الببان در يكى از احتمالاتى كه ذكر كرده است (جلد 4، ص 298). 38- استاد محمدتقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 225 و 226 و 228 با تلخيص. 39- براى اطلاع بيشتر دراين مورد به كتاب درآمدى بر تفسير علمى نوشته نويسنده مقاله مراجعه فرمائيد. 40- در اين قسمت از كتاب علم و دين (سرفرازى) از ص 43 به بعد استفاده شده است (با تلخيص و اضافات). 41- آل عمران 190. 42- و الشمس 1 به بعد. 43- الطارق 5 - 8. |