بانک مقالات ترجمه قران
|
مصاحبه هاي كوتاه با دكتر ميرزا ملا احمد مترجم قرآن به زبان تاجيكي
ميرزا ملا احمد، محمد علي جعفري
تاجيكها، حاملان اصلي فرهنگ و ادب فارسي آسياي مركزي هستند. گذشته تاريخ آنان اين نكته را به خوبي روشن ميسازد.رسم الخط مردم تاجيك تا سال 1930 م (1309 ش) عربي بود و از آن پس رسم الخط لاتيني جانشين آن شد. در سال 1940 م (1319 ش) نيز خط كريلي به جاي خط لاتيني مورد استفاده قرار گرفت. در طول سالهاي پس از 1940 م تمام مطبوعات تاجيكستان در حالي كه داراي زبان تاجيكي (فارسي) بودند به رسم الخط كريلي چاپ ميشدند. اين واقعيت ناگوار موجب گرديد كه عموم مردم با آن كه به زبان تاجيكي گفت و گو ميكردند، قادر به خواندن و نوشتن الفبا و خط فارسي نباشند. خوشبختانه در سال گذشته براي اولين بار ترجمه فارسي قرآن، با حروف كريلي در تيراژ پنج هزار نسخه، از سوي انتشارات سروش براي مسلمانان كشور تاجيكستان به چاپ رسيد كه مورد استقبال آنان قرار گرفت. برگردان حروف فارسي اين ترجمه به حروف كريلي توسط آقاي ميرزا ملا احمد، اديب و ايرانشناس كه از اساتيد دانشگاه در كشور اسلامي تاجيكستان است انجام گرفته است. رايزن محترم فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، جناب آقاي جعفري، گفت و گويي را با ايشان ترتيب داده و براي مجله ارسال داشتهاند كه براي اطلاع خوانندگان عزيز درج ميشود.
لطفا مختصري از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد.
اين جانب ميرزا ملا احمد در تاريخ 20/2/1948م در روستاي دَردَر، ناحيه كوهستاني فلغر كه در ساحل رودخانه زرافشان تاجيكستان واقع شده و تقريبا صد و بيست كيلومتر با زادگاه آدم الشعراء رودكي فاصله دارد، به دنيا آمدم. پدر و مادرم به كشاورزي اشتغال داشتند. من سال 1969م دوره دانشكده زبان و ادبيات دانشگاه ملي تاجيكستان را به پايان رساندم و وارد آكادمي علوم تاجيكستان شدم و تا امروز در اين جا كار ميكنم. فعاليت علمي را در پژوهشگاه شرقشناسي آكادمي مذكور شروع نمودم و سالها سرپرست شعبه ادبيات ايران و افغانستان بودم. سپس سرپرستي شعبه ايرانشناسي و هندشناسي و معاونت علمي رياست پژوهشگاه مزبور را به عهده گرفتم. از سال 1993 كه به علل نامعلومي پژوهشگاه مذكور منحل شد، در پژوهشگاه زبان و ادبيات رودكي آكادمي علوم تاجيكستان انجام وظيفه نمودم و در حال حاضر مدير شعبه تاريخ و ادبيات هستم و بيش از پانزده سال است كه به عنوان استاد دانشگاه تاريخ ادبيات فارسي و تاجيك و ادبيات شرق به تدريس نيز اشتغال دارم.از دوران دانشجويي به تاريخ ادبيات ايران علاقه فراواني داشتم و پاياننامه دانشگاهي خود را درباره مقطعات شاعر معروف و خلاق المعاني، كمال الدين اسماعيل اصفهاني نوشتم. رساله دكتري (به اصطلاح ما نامزد علم) را در موضوع «آثار فرخي سيستاني» دفاع نمودم. رساله فوق دكتري (پروفسوري) من به موضوع «نهضت عصر قاجار براي بازگشت ادبيات به ايران» اختصاص داشت. در رابطه با مسائل مختلف ادبيات و فرهنگ ايران و تاجيكستان پنج رساله علمي، 15 كتاب و مجموعه و بيش از 250 مقاله تأليف كردهام كه در نشريات و مجلهها و روزنامههاي تاجيكستان و ايران و كشورهاي ديگر چاپ شدهاند. نيز درباره فرخي سيستاني، نشاط، مجمر اصفهاني، اديب الممالك اميري فراهاني، فروغي بسطامي و قاآني شيرازي يك سلسله تحقيقات علمي را به چاپ رساندهام و رباعيات عمر خيام، قابوسنامه عنصر المعالي كيكاوس، برگزيده آثار شهريار، داستانهاي كوتاه نويسندگان معاصر ايران، غزليات فروغي بسطامي، روزنامه سفر اسكندر كول و در نهايت، سال گذشته قرآن مجيد را با حروف كريلي انتشار دادهام.
پيش از آن كه در باره برگردان قرآن مجيد گفت و گو كنيم راجع به خط كريلي تاجيكي توضيحي بدهيد.
ما مردم تاجيكستان با ايرانيان در طول هزار سال داراي تاريخ، ادبيات، فرهنگ، زبان و خط مشترك بوديم. با تسلط اعراب و گسترش اسلام، خط مردم ما نيز بر اساس خط عربي شكل گرفت و اين خط تا سال 1930م يعني سال تأسيس جمهوري تاجيكستان باقي بود، سپس به خط لاتيني تبديل شد و از سال 1940م به خط روسي يا كريلي تغيير يافت.حقيقت اين است كه هيچ خط و الفبايي نميتواند تمام ويژگيهاي صوتي زبان تاجيكي را منعكس كند. الفباي روسي نيز براي انعكاس خصوصيات زبان فارسي تاجيكي ناتوان است؛ به همين جهت حرفهاي qõ(ج)، Wõ(ق) Û(غ)، mõ(ح)، mõ(ه)، iô(او)، Sô(ي) به آن اضافه شد و تعداد حروف به 39 حرف رسيد. با اين همه الفباي روسي نه تنها نتوانست تمام ويژگيهاي صوتي زبان تاجيكي را منعكس كند بلكه در بعضي موارد مشكلاتي نيز به وجود آورد. به عنوان مثال حروف o، y، u، } را كه در زبان تاجيكي مرادف نداشتند به حكم ضرورت وارد اين زبان كردند. از جمله حرف u چندين سال بعد، يعني در سال 1954 فقط به خاطر نام منشي اول حزب كمونيست شوروي خروشچف به الفباي تاجيكي وارد گرديد. همچنين حرف } كه در خط روسي نشانه نرمي تلفظ حرف پيش از آن است با زبان تاجيكي سازگار نبود، زيرا در زبان تاجيكي تلفظ نرم يا سخت حروف صامت در معناي واژه تأثيري ندارد. حروف مذكور در طول مدتي بيش از پنجاه سال در نوشتههاي تاجيكي مورد استفاده بودند، ولي درست تلفظ نميشدند. به همين جهت در سالهاي اخير مردم از به كار بردن آنها دست كشيدند، ولي هنوز هم آن حرفها به طور رسمي از الفباي تاجيكي حذف نشدهاند. در طرح جديد دستور املاي تاجيكي برخي از اين گونه اشتباهات برطرف شدهاند، ولي هنوز هم اين طرح از كاستيها پيراسته نشده است.
علت برگردان قرآن مجيد به خط كنوني تاجيكي چيست؟ آيا امكان ترجمه تاجيكي آن هست؟
قرآن كريم براي همه مسلمانان، از جمله مردم مسلمان تاجيك، مقدسترين و والاترين كتاب است كه بر تمامي ابعاد فرهنگ، تمدن، حيات و انديشه آنان تأثيري عميق گذاشته است. البته در اين زمينه ساعتها ميتوان به گفت و گو نشست، اما من در اين جا فقط به ذكر اين نكته اكتفا ميكنم كه درك ادبيات كلاسيك فارسي و تاجيك بدون آگاهي از تعليمات قرآني امكان پذير نيست، و بيجهت نيست كه حافظ، آن شاعر بزرگ، ميگويد:• هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم صبح خيزي و سلامتطلبي چون حافظ قرآن يك غذاي معنوي است كه مردم ما در طول بيش از هزار سال از آن نيرو گرفتهاند و همچون خورشيدي است كه مردم در پرتو آن راه درست زندگي را پيدا كردهاند. به همين سبب است كه با وجود مشكلات فراوان، در قرن دهم ميلادي در عهد سامانيان قرآن مجيد به زبان پارسي دري ترجمه و تفسير شد تا مردم از تعليمات پر ارزش آن استفاده كنند. در قرون بعد نيز دهها ترجمه و تفسير ديگر به وجود آمد. ولي در قرن بيستم ميلادي بر اثر بروز حوادث سياسي، مردم تاجيك نه تنها از شيوه و سنت هزار ساله خود، بلكه از شناخت قرآن مجيد نيز دور ماندند. بيشتر مردم تاجيك آيات فراواني را از اين كتاب مقدس از حفظ دارند كه غالبا آنها را از اجداد خود فرا گرفتهاند، اما متأسفانه به علت ندانستن زبان عربي معاني آنها را نميفهمند و از نكتههاي مهم و پر ارزش اخلاقي آنها بيبهرهاند، حتي اهل علم و ادب نيز در سالهاي اخير از ترجمههاي روسي قرآن استفاده ميكردند. خلاصه سخن اين كه مردم تاجيك تشنه تعليمات و رهنمودهاي اخلاقي و تربيتي قرآن شريف بوده و هستند. با فروپاشي دولت شوروي كه نه تنها از انتشار كتب ديني جلوگيري ميكرد بلكه بر ضد اديان نيز مبارزه مينمود، و با پديد آمدن استقلال ملي در تاجيكستان، امكان ترجمه و برگردان قرآن به زبان فارسي تاجيكي به وجود آمد و در مجلات و روزنامههاي اين جمهوري بعضي از سورههاي قرآن مجيد همراه با ترجمه انتشار يافت ولي براي چاپ ترجمه كامل قرآن امكانات مادي گستردهاي براي ناشران وجود نداشت. خوشبختانه هنگامي كه من همراه با هيأت دانشمندان تاجيكستان در جشن بزرگداشت شيخ كمال الدين خجندي در شهرهاي تهران و تبريز شركت نموده بودم، ضمن يكي از گفت و گوها آقاي دكتر علي اصغر شعر دوست طرح آماده سازي و چاپ ترجمه قرآن مجيد به خط كريلي را پيشنهاد نمودند و من كه سالها آرزوي اين كار خير را در دل ميپروراندم، با خوشنودي تمام آن را پذيرفتم، بدان اميد كه بتوانم براي رهايي مردم كشور از بحرانها و فسادهاي اخلاقي سهمي داشته باشم و علاوه بر اين مردم تاجيك را با محتواي غني اين كتاب مقدس آشنا سازم. البته امروز در تاجيكستان امكان ترجمه قرآن از زبان عربي به زبان كنوني تاجيكي فراهم است. در ميان فارغ التحصيلان بخش عربي دانشكده زبانهاي شرقي دانشگاه ملي تاجيكستان جواناني هستند كه قدرت انجام اين كار را دارند، ولي اين كار فرصت و امكانات گستردهاي راميطلبد، و من اطمينان دارم كه به زودي در سالهاي آينده امكانات فراهم خواهم شد و اين كار خير انجام خواهد يافت. در حال حاضر ترجمههاي فارسي هم ميتوانند مشكلات ما را حل كنند، زيرا زبان تاجيكي و فارسي از يك ريشهاند و داراي خصوصيات مشترك فراواني هستند، و بيجهت نيست كه بسياري از دانشمندان اين دو را يك زبان به شمار ميآورند و ترجمه مترجم ايراني آقاي عبدالمحمد آيتي بدون هيچ گونه تغيير، براي مردم تاجيك قابل فهم است.
در ترجمه قرآن چه مشكلاتي براي شما پيش آمد؟
قرآن مجيد كتابي است مقدس و آسماني كه در نهايت ايجاز و اعجاز و فصاحت و بلاغت قرار دارد و اين همه را به زبان ديگر انتقال دادن بسي دشوار و گاه ناممكن است. از اين روست كه تا كنون دهها ترجمه از اين كتاب آسماني به زبان فارسي نگارش يافته و در آينده نيز ترجمههاي ديگري نگارش خواهد يافت. به نظر من ترجمه آقاي عبدالمحمد آيتي يكي از بهترين ترجمههاي موجود است كه مفاهيم قرآن را با زبان ساده و شيوا به خواننده فارسي زبان ارائه ميدهد. البته در برگردان آن به خط كريلي مشكلاتي براي ما پيش آمد، ولي ما با استفاده از فرهنگها، ترجمهها و تفسيرهاي گوناگون كه توسط رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در دوشنبه و كتابخانه رودكي در اختيارمان قرار گرفت، توانستيم آن مشكلات را حل كنيم.مشكل اول اين بود كه بعضي از صداهاي كوتاه در خط عربي و فارسي نوشته نميشوند، ولي در خط كريلي آن مصوتها بايد نوشته شوند. مشكل ديگر نيامدن علايمي از قبيل نقطه، ويرگول، دو نقطه، و گيومه در متن ترجمه است كه در خط كريلي بدون آنها درك مطلب خيلي دشوار است. مثلاً براي جدا كردن گفتار اشخاص گوناگون در ضمن گفت و گو، آوردن اين علامات خيلي ضروري است. ديگر اين كه بعضي از واژههاي متداول در زبان فارسي ايراني را مردم تاجيك به كار نميبرند. از اين رو ما تصميم گرفتيم كه واژههاي نا آشنا براي مردم تاجيك را در قلاب [] توضيح دهيم. به عنوان مثال واژههاي عربي را كه در زبان تاجيكي به كار نميروند اين گونه توضيح دادهايم: مصلحان [نيكوكاران]، تفحص [جستجو]، منزّه [پاك]، معاد [آخرت]، مخاصمت [دشمني]، جُنُب [آلوده]... همچنين بعضي از واژههاي فارسي ايراني كه در گويش تاجيكي معناي ديگري دارند توضيح داده شدهاند، مثلاً واژه «پاره» در زبان تاجيكي فقط در مورد اشياء بيجان به كار ميرود، بنا بر اين ما در توضيح آن واژه عربي [بعضي] را به كار بردهايم. واژههاي ديگر نيز به همين ترتيب توضيح داده شدهاند، مانند: كتمان [پنهان]، سنگين [وزنين]، كف [كفك]، جَوّ [فضا]، مركّب [رنگ]، صورت [روي]... چنان كه گفتم، ترجمه آقاي عبدالمحمد آيتي يكي از بهترين ترجمههاي كنوني قرآن مجيد است كه به زبان فارسي معيار انجام شده و براي همه فارسي زبانان قابل فهم است. بنا بر اين ما در برگردان آن از هر گونه ويرايش خودداري نموديم؛ حتي در مورد زير كه به نظر ما ترجمه ايشان نادرست است، در متن ترجمه دخالت نكرديم: «پس به بريدن [مسح] ساقها و گردنشان آغاز كرد». (سوره ص، آيه 33، صفحه 456). در جمله مذكور واژه عربي «مسح» به بريدن ترجمه شده است كه درست نيست. به همين جهت ما اصل واژه را در كروشه آورديم كه در زبان تاجيكي به ندرت به معناي مالش دادن به كار ميرود. ضمنا بايد گفت كه جمله مزبور را آقاي بهاء الدين خرمشاهي به شكل زير ترجمه كرده است كه نسبتا صحيحتر به نظر ميرسد: «آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاي آنها پرداخت» (صفحه 455). ولي به نظر ما به جاي «دست كشيدن» استفاده كردن از «مالش دادن» صحيحتر است، زيرا تعبير «دست كشيدن» بيشتر به معناي رها كردن و تعطيل كردن است (نگ: حبيب اللّه آموزگار، فرهنگ فارسي دانش، ص 400). ديگر اين كه سوره 76 با دو نام معروف است كه در ترجمه آقاي آيتي «سورة الدهر» آمده است، ولي ما با توجه به متن اصلي عنوان «انسان» را انتخاب نموديم.
انعكاس اين ترجمه در تاجيكستان چگونه بوده است؟
انتشار ترجمه فارسي قرآن مجيد با حروف كريلي تاجيكي در تاجيكستان با استقبال مردم رو به روشد. مردم با اشتياق فراوان آن را مورد مطالعه و آموزش قرار ميدهند. رئيس جمهور تاجيكستان، آقاي امام علي رحماناف، در چند سخنراني خود انتشار قرآن با حروف تاجيكي را كار خيري دانست و آن را پديده مهمي در حيات معنوي كشور به شمار آورد و مردم را به آموزش آن دعوت نمود. روحانيان و علما نيز رضايت و مسرت خود را در اين زمينه توسط صدا و سيماي جمهوري ابراز نمودند. در محافل علمي و ادبي و همايشهاي مردمي از ارزش و اهميت اين كار و تأثير آن در تربيت جامعه و رويكرد آنان به خصلتهاي پسنديده سخن به ميان ميآيد، و با وجود اين كه وضع مالي مردم چندان خوب نيست، اين ترجمه را تهيه و مطالعه ميكنند.
در اين زمينه در آينده چه كارهايي ميتوان انجام داد؟
انتشار ترجمه قرآن مجيد آغاز كار است. وقت آن رسيده است كه تحقيق و آموزش اين كتاب مقدس نيز در تاجيكستان رواج پيدا كند و ارزشهاي والاي آن براي مردم آشكار شود. جاي تأسف است كه ما تا كنون ترجمهاي از قرآن به زبان تاجيكي نداريم؛ در صورتي كه از آمار اجمالي قرآنهاي مترجم به زبانهاي خارجي موجود در مركز ترجمه قرآن مجيد، كه در شماره دوم مجله ترجمان وحي درج يافته است بر ميآيد كه كتاب آسماني مسلمانان به زبانهاي اردو 98 بار، انگليسي 74 بار، تركي 58 بار و حتي به زبانهاي جمهوري شوروي سابق از جمله قزاقي 4 بار، آذري 6 بار، ازبكي 2 بار، ارمني 2 بار ترجمه و چاپ شده و به طور گستردهاي مورد استفاده قرار گرفته است. من اطمينان دارم كه در آيندهاي نه چندان دور در تاجيكستان نيز مركزي علمي تأسيس خواهد شد كه به تحقيق همه جانبه درباره قرآن و اشاعه فرهنگ والاي آن در ميان مردم تاجيك خواهد پرداخت. |
|
نگاهي به ترجمه هاي تاجيكي قرآن كريم
دكتر عبدالمنان نصرالدين خجندي
سرزمين ماوراءالنهر كه از حوزههاي كهن فرهنگ اسلامي و معارف قرآني است، همواره اين افتخار را داشته كه نخستين ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي در اين خطّه پر بركت انجام گرفته است. در اين سرزمين دهها مفسر و محدّث پرورش يافته و با تأليفات گرانمايه خود، خدمات شاياني به فرهنگ اسلام نمودهاند. با بررسي گنجينههاي كتب خطي در سراسر جهان، به ويژه قرآنهاي نفيس خطّي، و مراجعه به فهرست كتابخانههاي معروف دنيا، به نام بسياري از علماي ماوراءالنهر برميخوريم كه هر كدام در عصر خود تلاش فراوان نموده و آثار ارجمندي در علوم قرآني از خود به جاي گذاشتهاند. هرچند بسياري از اين كتابها تاكنون چاپ و منتشر نشدهاند، اما وجود آنها در گنجينههاي علمي دنيا مايه افتخار است، و سرانجام روزي به دست تحقيق و نشر سپرده خواهند شد.ترجمههاي فارسي قرآن كريم، بخش بسيار ارزشمندي از فرهنگ اسلامي ماوراءالنهر را به خود اختصاص داده است. در گنجينههاي قرآني سراسر جهان، صدها نسخه ماوراءالنهري نگهداري ميشود كه ترجمه آنها به صورت زيرسطري نوشته شده است. اصولاً بايد گفت كه در طول هزار سال، ترجمههاي فارسي قرآن كريم به صورت زيرسطري يا به تعبير ديگر «تحت اللفظي» نگارش مييافته است. ولي چيزي كه در اين ترجمهها جلب توجه ميكند، ويژگيهاي حوزههاي مختلف زبان فارسي است كه به هر كدام امتياز خاصي بخشيده است. اين حوزهها را ميتوان به حوزه ماوراءالنهري، هراتي، سيستاني و مركزي (رازي) دستهبندي كرد. در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي، نسخههايي از ترجمه فارسي قرآن با ادبيات ماوراءالنهري نگهداري ميشود، كه عمدتا در قرون پنجم تا هشتم هجري نوشته شدهاند.1 علماي ماوراءالنهر، هرچند در اثر جنگهاي ويرانگر به كشورهاي اسلامي ديگر هجرت ميكردند، ولي هر كجا وارد ميشدند، چراغ علم و دانش را در كنار عالمان آن خطّه روشن ميكردند و به نشر علوم و معارف اسلامي ميپرداختند. در سرزمين ماوراءالنهر نيز بهرغم فشارها و محدوديتهاي گوناگون، گرايش به معارف قرآني و عشق و علاقه به فرهنگ اسلامي همواره فزوني مييافت. حركت شتابندهاي كه به ويژه در سالهاي اخير در زمينه ترجمه و تفسير قرآن كريم و چاپ و نشر كتب اسلامي در جمهوري تاجيكستان شكل گرفته، گواه اين مدّعاست. در ده سال اخير، چندين ترجمه و تفسير از قرآن كريم در تاجيكستان انجام شده است كه مهمترين آنها در مجلههاي علم و حيات، صداي شرق و ادبيات و صنعت چاپ شده است. براي آگاهي خوانندگان محترم، به ارائه گزارشهايي در اين زمينه ميپردازيم. 1. نخستين مجلهاي كه به چاپ ترجمهاي كامل از قرآن كريم اقدام كرد، نشريه علم و حيات بود. نشريه مزبور اهميت اين اقدام را اين گونه ارزيابي كرده است: «امروزه تمام مردم دنيا اين كتاب مقدس را به زبان مادري خود ميخوانند و از حقايق آن آگاه ميشوند. كساني كه گذشتگان آنها هيچگونه ارتباطي با اين كتاب نداشتند، از اين سرچشمه پاك بهرهمند ميگردند... اين كتاب انسانساز براي تربيت آدمي چشمهاي خشك ناشدني به شمار ميرود و به زمان خاصي اختصاص ندارد و كهنه شدني نيست. امروزه، پس از گذشت بيش از 1400 سال، اين كتاب همچون آغاز نزولش جديد و منشأ حيات است».2 همچنين درباره لزوم رعايت امانت در ترجمه كلام خدا آورده است: «مترجم نبايد از پيش خود چيزي بر ترجمه بيفزايد و يا چيزي از آن كم كند، زيرا اين كار به فصاحت و بلاغت قرآن خلل ميرساند. اگر مترجم بخواهد كلمه يا جملهاي را بر ترجمه بيفزايد بايد آن را ميان دو پرانتز قرار دهد تا خواننده بداند كه در اصلِ عربي نبوده است. همچنين، ادات تأكيد را بايد در ترجمه با تعبيري مناسب منعكس ساخت».3 ترجمهاي را كه مجلّه علم و حيات به چاپ رسانده، محققان انستيتوي خاورشناسي آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان براساس ترجمههاي كهن انجام دادهاند. به رغم اين كه چاپ اين مجله، گاه با مشكلات مالي مواجه بود، ولي چاپ ترجمه قرآن در آن متوقف نشد و تاكنون از آغاز قرآن تا سوره محمد(ص) در آن به چاپ رسيده است. البته اين ترجمه را نميتوان به عنوان ترجمهاي جديد معرفي كرد، زيرا سبك تحت اللفظي در آن رعايت گرديده و ترجمه بسياري از آيات بدون هيچ گونه تغيير، به الفباي سيريليك بازنويسي شده است؛ به عنوان مثال، آيه 80 سوره بقره اين گونه ترجمه شده است: «و گفتند نرسد به ما آتش دوزخ مگر چند روزي شمرده شده. بگو آيا گرفتيد از پيش خدا پيماني تا هرگز خلاف نكند خدا پيمان خود را. آيا ميگوييد بر خدا آنچه نميدانيد».4 همين آيه در ترجمه شاه ولي اللّه دهلوي اين گونه ترجمه شده است: «و گفتند نرسد به ما آتش دوزخ مگر چند روزي شمرده شده. بگو آيا گرفتيد از پيش خدا پيماني تا هرگز خلاف نكند خدا پيمان خود را. يا ميگوييد برخدا آنچه نميدانيد».5 اهميت اين ابتكار بيشتر در آن است كه توانسته است براي نخستين بار، ترجمه تاجيكي (فارسي) قرآن كريم را با الفباي سيريليك در اختيار علاقهمندان قرار دهد. اين مجله ضرورت انتشار قرآن به الفباي سيريليك را سرعت بخشيد. از اين رو، پس از مدتي ترجمه فارسي عبدالمحمد آيتي به كوشش ميرزا كامران (ملا احمداف) با الفباي سيريليك بازنويسي و توسط انتشارات «الهدي» به چاپ رسيد. اين خبر را مجلّه ترجمان وحي در يكي از شمارههاي خود درج كرده است.6 اخيرا ترجمه آيتي توسط انتشارات «نشر زمان» با ويرايش قرآن پژوه تاجيكي «محمدجان عمراف» به چاپ رسيده است.7 2. از سال 1999، مجله صداي شرق به نشر كتابي از محقق قرآن پژوه «نذراللّه نظر» پرداخته است. اين كتاب، ترجمان ميسّر از تفسيرهاي معتبر نام دارد. مجله ياد شده، در آغاز، ترجمه جزء سيام قرآن را چاپ كرد و از سال 2000 ميلادي بر آن شد تا ترجمه و تفسير كامل قرآن را در اختيار خوانندگان خود قرار دهد. «نذر اللّه نظر» درباره چگونگي كار خود چنين نوشته است: «به تقاضاي علاقهمندان مجله و كساني كه دوست دارند معاني و مفاهيم كلام خدا را بدانند ولي با خط و زبان عربي آشنا نيستند، تصميم گرفتم با عنايت و ياري خداوند لطيف و خبير، اين تفسير را آغاز و به آنان تقديم نمايم».8 از مقدّمه «نذراللّه نظر» برميآيد كه اين اثر بر اساس تفسير طبري، فخر رازي، ابن كثير، بيضاوي، زمخشري و تفاسير ديگر نگاشته شده است؛ چنان كه او خود تصريح كرده است «ترجمه حرف به حرف آيات كه بلافاصله پس از هر آيهاي آمده، با اندك تغييراتي، از ترجمه شاه وليّ اللّه دهلوي اقتباس گرديده است».9 ترجمان ميسّر از جمله پژوهشهاي ارزشمند قرآني است كه از روي آگاهي و بر مبناي مآخذ معتبر تأليف شده است. نشر كامل اين اثر در حركت ترجمه و تفسير قرآن به زبان تاجيكي (فارسي ماوراءالنهري) بسيار سودمند و قابل استفاده خواهد بود. 3. چند سالي است كه هفته نامه ادبيات و صنعت (هنر) در تاجيكستان، ترجمه و تفسير سعيد علي سيّد را تحت عنوان تفسير زرنگار چاپ ميكند. شيوه اين تفسيربدين گونه است كه نخست هر آيه قرآني به صورت اصلي و سپس با الفباي سيرليك و آن گاه ترجمه فارسي آن آورده شده و پس از آن، مضمون آيه در قالب شعر آمده است. به عنوان مثال، ترجمه آيه 185 سوره بقره بدين صورت آمده است: «ماه رمضان ماهي است كه در آن نازل شده است قرآن براي هدايت مردم و براي بيانات از راه راست و شناختن حق از باطل. پس هر كه دريابد اين ماه را روزه بدارد، و كساني كه بيمار يا مسافر باشند به شمار روزهخوردنشان در روزهاي ديگر بگيرند. خداوند براي شما آساني را خواسته است، و هرگز مشكلتان را خواستگار نيست، تا اين كه تكميل عدد روزه كرده و خدا را به عظمت ياد نماييد كه شما را هدايت نمود به دين اسلام و باشد كه سپاسگزار گرديد». • داند كه در آن نازل قرآن شريف است چون صبح صفا بهر هدايت به سرآمد قرآن شريف از برِ ما راهنما كرد آيد به ترازوي حقيقت همه واصل ميل و هوس روزه كند با دل آگاه اين جا نظر خويش خداوند دگر كرد بايد نشود از طلب نقل و نوا دور بايد كه به هر روز قضا روزه ادا كرد نِه باشدش از باب ادا قابل مشكل اي بنده خاكي سر هر لحظه به يادآر كه او كرد هدايت به تو آيين محمد شكرانه بود باعث آسايش بنده10 زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده • ماه رمضان گفت خدا هر كه ظريف است اين ماه عزيز است كه قرآن محمد اين ماه عزيز است كه حق لطف به ما كرد تا منزلت كار حق از وسعت باطل زين روز كه شرط است به هر بنده در اين ماه چون مرد كسل گشت و يا عزم سفر كرد كس وقت سفر يا به همه لحظه ناجور اما سر هر روز خدا حكم قضا كرد اين حكم خدا بنگرد ار آدم عاقل اين موجب آن است كه از رحمت جبّار كه آساني اين رحمتش از بهر تو آمد زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده زين روست كه شكرانه شد آرايش بنده قطعات منظومي كه در پايان ترجمه هر آيه آمده، در وزنهاي گوناگون عروضي سروده شده و بيانگر مضمون كلّي آيه است، نه ترجمه كامل آن. 4. در «خجند» كه از شهرهاي قديمي و معروف تاجيكستان است، ترجمهاي در پنج جلد با نام تفسير آسان بيان چاپ شده است. اين مجلدات، هر كدام به نام نخستين سورهاي كه در آن آمده است نامگذاري شدهاند. تفسير مزبور، اثر قرآن پژوه تاجيكي، حاج ابوعلام الدين است. اين تفسير به دليل سادگي و رواني آن مورد استقبال قرار گرفته است. نويسنده در اينباره ميگويد: «ما از استقبال خوبي كه مردم پس از سالها انتظار، از اين گنجينه الهي كردهاند خوشحاليم. خداوند بزرگ، زحمات و خدمات برادران ما را به درگاهش قبول فرمايد. اميد است كه توفيقات الهي در اين ترجمه و تفسير همواره قرين آنان باشد».11 شيوه ترجمه و تفسير حاج ابوعلام الدين، بدين گونه است كه نخست آيات قرآن با حروف عربي و سپس آوانويسي آن به خط سيريليك، و آن گاه ترجمه تاجيكي آيه آمده، و در پايان هر آيه، تفسيري كوتاه از آن با بياني ساده درج گرديده است. از آن جا كه بيشتر مردم با جزء سيام قرآن مجيد سر و كار دارند، تفسير نامبرده، در سال 1999 از همين جزء آغاز شد. سپس در آغاز سال 2002 ميلادي، جلد پنجم آن، يعني جزء احقاف منتشر گرديد. اين ترجمه و تفسير در طول سه سال تكميل شد و به صورتي زيبا تنظيم يافت. نويسنده پيشگفتارِ آن درباره اين ترجمه ميگويد: «مؤلف ترجمه و تفسير مذكور، نگارش خود را بهسازي و ويرايش نموده؛ به گونهاي كه مورد پسند خوانندگان قرار گرفته است».12 در پايان، اين نكته را بايد يادآور شويم كه اين ترجمه و ترجمههاي ديگر تاجيكي كه اجمالاً به معرفي آنها پرداختيم، نقد و بررسي ويژهاي را ميطلبند. در سايه اين نقد و بررسيهاست كه نقاط قوت و ضعف هر يك از اين ترجمهها روشن ميشود، زيرا بيترديد، ترجمهها و تفسيرهاي تاجيكي، از كاستيها و نارساييها به دور نيستند. اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه ترجمههاي تاجيكي از آغاز تا كنون به صورت تحت اللفظي انجام شدهاند، ولي آنچه مهم است اين است كه در تاجيكستان حركتي چشمگير در كار قرآن پژوهي آغاز شده و آينده آن بسيار اميد بخش است.
پی نوشتها:
1. رك: فهرست نسخ خطي قرآن مترجم كتابخانه آستان قدس رضوي، محمدآصف فكرت، مشهد، 1363. 2. مجله علم و حيات، شماره 3، ص 22، سال 1990. 3. همان. 4. همان، شماره 7، ص 26، سال 1990. 5. قرآن مجيد، ترجمه شاه وليّ اللّه دهلوي، پاكستان، كراچي، ص 26. 6. ترجمان وحي، سال چهارم، شماره 1 (شهريور 1379)، شماره پياپي 7، ص 99. 7. قرآن مجيد، ترجمه عبدالمحمد آيتي، نشر زمان، تهران، 1380. 8. صداي شرق، سال 2000، شماره 12، ص 4. 9. همان، ص 5. 10. هفته نامه ادبيات و صنعت (هنر)، سال 2002، شماره 1-2، ص 8. 11. تفسير آسان بيان، پاره احقاف، خجند، 2002، مقدمه، ص 4. 12. همان، ص 30. |
|
ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان ايتاليايي
ابن بواب
قرآن ابن بواب
اطلاعات بسيار كمي از زندگي ابوالحسن علي بن هلال موجود است. از اينكه كجا و كي به دنيا آمده است چشم پوشي ميكنيم، ولي بيشتر عمرش را در شيراز و بغداد سپري كرده است. پدرش هلال نگهبان درها (بواب) و او به اين دليل به نام ابن بواب معروف شده و گاهي اوقات هم به نام «ابن سيتري» كه همان معنا را دارد هم نام برده شده است علي بن هلال كار هنري خودش را به عنوان تزئين كننده منازل شروع و سپس به كتابت و تذهيب كتابها ادامه داد و در نهايت براساس بيان خود ابن بواب به عنوان كتابدار حاكم ديلمي بهاءالدوله (403ـ379 هـ.ق) در شيراز منصوب شد.
قرآن معروف چستر بيتي
قرآن كتابخانه چستربيتي ( MS. K. 16 )، يك جلد قرآن كوچك با 286 صفحه به ابعاد 5/17*5/13 سانتيمتر ميباشد. طول و عرض سطح نوشته شده 5/13 * 9 سانتيمتر و هر صفحه داراي 15 سطر نوشته ميباشد. شش صفحه اول قرآن با كاغذ سفيد و براق بعداً به آن اضافه شده است. اين شش صفحه به شرح حال ابن بواب به زبان فارسي كه از كتاب ابن خلكان اقتباس شده است، اختصاص دارد. كتابت قرآن، تذهيب و عناوين همگي در صفحات اصلي قرآن قرار دارد. در صفحه آخر قرآن به اين موضوع اشاره دارد كه قرآن توسط علي بن هلال در بغداد در سال 291 هـ.ق كتابت شده است: كتب هذالجامع علي بن هلال بمدينة السلم سنة احدي و تسعين و ثلثمائة حامداً الله تعالي علي نعمه و مصليا علي نبيه محمد و آله و مستغفراً من ذنبه.
نتيجه
نسخه خطي قرآن چستربيتي كه در سال 391 هـ.ق در بغداد در دوره حكومت امير بهاءالدوله ديلمي كتابت شده، يكي از قديميترين قرآنهايي است كه به خط نسخ كتابت شده است. اين قرآن تنها قرآن بر جاي مانده استاد بزرگ خوشنويسي و تذهيب، علي بن هلال مشهور به ابن بواب است كه به جرأت ميتوان گفت مهمترين اثر هنري است كه از حكومت شيعي آل بويه بر جاي مانده و داراي عناصري از قبيل آوردن اسم امام علي (ع) (در صفحات اول قرآن)، فرستادن سلام و درود بر آل محمد (در صفحه آخر قرآن) و استفاده از تقسيم بنديهاي 14 و 12 گانه در تذهيب صفحات قرآن (كه در فرهنگ شيعه معنا و مفهوم خاصي دارند) همگي بيانگر يك اثر هنري كاملاً شيعي است. اين قرآن در مقايسه با ديگر آثار محدود معماري آل بويه (مانند مسجد جامع نائين)، چند قطعه تخته چوبي مربوط به صحن امام علي (ع) (كه توسط عضدالدوله ديلمي ساخته شده و هم اكنون در موزه قاهره نگهداري ميشوند) و چندين قطعه پارچه داراي نقش و كتيبه، از ويژگي خاصي برخوردار است. هر چند اكثر اين آثار هنري از شاهكارهاي هنر اسلامي به حساب ميآيند، بي شك نميتوان از نقش ارزنده آنها در شكلگيري هنر اسلامي چشم پوشي كرد.
پی نوشت ها:
1.متن فوق اشاره به اين واقعيت دارد كه قرآن فوق در يك محيط كاملاً شيعي كتابت شده است . |
|
تراجم القرآن الكريم الموجودة باللغه الايطاليه
سيد هادي خسرو شاهي
يعتبر القرآن الكريم الاعلان الختامي المرسل من قبل الله سبحانه وتعالي الي البشر، ولحد الان تمت ترجمته الي 140 لغه عالميه، بحيث ان اللغات الاروبيه من حيث التراجم علي رأس اللغات العالميه، 120 ترجمه انجليزي، 50 ترجمه فرنسيه، اكثر من 46 ترجمه المانيه و 15 ترجمه ايطاليه، البرهان علي هذه الحقيقه. في الواقع الترجمه الايطاليه للقرآن المجيد بعد الترجمه اللاتينيه من حيث الترجمه الكامله تعتبر السباقه في هذا المجال، ويرجع تاريخها الي خمسة قرون ماضيه.التراجم الايطاليه للقرآن المجيد وحسب تاريخ الطباعه بالترتيب الاتي:1ـ قرآن محمد ترجمه (آندره آاري وابنه) (وبالاسم المستعار مو جينيكر) طباعة بازل سويسرا ـ1543 ميلادي و: (فنيزا) venezia ايطاليا 1547 ميلادي.2ـ قرآن ويرفقه ملحق بشرح حيات الرسول - مترجمه من قبل (وينجنسوكالسا) طباعة (باستيا) ايطاليا 1847 ميلادي. 3ـ قرآن ترجمة (جواني بانزيري)طباعة ايطاليا للسنوات 1882 و1912 و 1915. 4ـ قرآن، ترجمة(ويلانتي) طباعة روم 1912ميلادي. 5ـ قرآن، ترجمه من المتن العربي - وتوسط (اكيليو فراكسي) طباعة ميلان 1914 ميلادي. 6ـ قرآن، ترجمه من المتن العربي - توسط (برانكي) طبعة روم 1912 ميلادي. 7ـ قرآن ترجمة (فروجو) طباعة باري 1928 ميلادي.8ـ قرآن ترجمة (لوئجي بونيلي) طباعة ميلان 1929، 1937، 1940، مرفقة مع المتن العربي (الطبعات الاخيره كانت تفتقد للمتن العربي). 9ـ تذكرة القرآن، مترجمه من قبل (ويرجينا واكا) يشمل ترجمه ملخصه للمفاهيم القرآنيه، (طباعة فلورانس) 1943 ميلادي. 10ـ ترجمة من القرآن، وفي ملحق تاريخ بردي storiade bardi طباعة 1846ميلادي. المترجم مجهول. 11ـ قرآن، ترجمة (الكساندر بوزاني) الطبعه الاولي (فلورانس) 1955ميلادي، ان هذه الترجمه تم طبعها وحتي العام 1990ميلادي عدة طبعات متعدده من قبل دور النشر المختلفه وبالقطع المختلفه واكثر التراجم لها معروفيه. 12ـ قرآن، مترجمه من قبل ميرزا بشير الدين محمود (من الفرقه القاديانيه) وهي تحت الطبع؟ 13ـ قرآن، ترجمة (مورينو) طباعة (تورينو) 1967ميلادي. 14ـ قرآن في جزئين مع تفسير - ترجمة القس (فدريكو بيرونه) المرة الاولي طباعة ميلان 1979ميلادي. ان هذه الترجمه تم طبعها لمرات متعدده. 15ـ قرآن، ترجمة (انجليوتر ينسوني) وهي اخيره ترجمه للقرآن الطبعه الاولي ترنتو 1989ميلادي. الطبعه الثانيه 1990ميلادي، روم. من التراجم المذكورة اعلاه، تعتبر ترجمة (بوزاني) وترجمة القس(بيرونه) من التراجم المعروفه وبنوبات طباعه متعدده... ولكن هاتين الترجمتين لها اشكالات متعدده، ويستبعد حالة الاشتباه فيها، ونشير الي نموذجين: مثلا (بيرونه) في توضيح معني كلمة(ذوالحجه) يقول (ذو) يعني صاحب و:(الحجه) يعني الحاج اي المعني الكلي للكلمه (صاحب الحج) (صفحه 287 ترجمة بيرونه، طبعة ميلان) وفي نفس الصفحه ترجمة كلمة (الفاتحه) يكتب ان هذه الكلمه بمعني الفتح، واما في السابق كانت بمعني الانتصار. علي الظاهر ان الكاتب الذي لايستطيع التفريق بين الفتح والفاتحه، هو عين نموذج من المعلومات الضئيله التي يمتلكها(قس او اب روحاني) وفي نفس الوقت يسمح لنفسه بالرد والانتقاد للقرآن المجيد. وبالطبع فان له كتاب حول الاسلام والتي فيها بين وجهه الحقيقي، وبعنوان البحث في الاسلام قال ماتمكن من قوله في الرد والرفض للاسلام. وبالطبع فان انسا نا بهذا الطبع والغرض لابد ان يترجم القرآن بهذا الاسلوب! امام ترجمة البروفسور (الكساندر بوزاني) - استاذ علوم اسلاميه! والثقافه العربيه و الادب الفارسي في الجامعات الايطاليه؟ حيث يذكر انه من اكثر التراجم المعروفه، وهذا كان الدليل عندما وصلنا الي ايطاليا ان نراجع هذه الترجمه خاصة الايه الكريمه (نمن علي المستضعفين)، وهذه المراجعه اثبتت لنا علي الرغم من تسلط المترجم باللغه العربيه وعدة لغات شرقيه اخري، فانه لم يتمكن من درك معني كلمة ائمه وهي جمع كلمة امام وبمعني القائد وفي ترجمته عرف الائمه بمعني (الامراء من الدرجه الاولي) principi primi ومنن الوارثين لفرعون! (ترجمة بوزاني طبعة فلورانس سورة القصص الايه 5 صفحه 281) وفي الظاهر بان هذا المفهوم والمعني لايمكن ايجاده في اي قاموس او دائرة معارف وهو من انتاج الذهنيه المنفيه والمغرضه للمترجم. وبعنوان نموذج اخر، يمكن الاشاره الي ترجمة بوزاني للايه الاولي من سورة المعراج (المسجد الحرام) بمعني (مكان العباده المقدس) و(المسجد الاقصي) بمعني(بيت العباده النهائي) سميت وحول تفسيرها، يقال بان هناك في السماء مكان. (ترجمة بوزاني، طبعة فلورانس لعام 1978 ميلادي الصفحه 201 وتوضيحها في الصفحه 581). ان هذا النوع من الترجمه المغرضه كانت السبب في اجراء تحقيق حول المترجم، ومن الاسف تبين بان هذاالشخص هو من الفرقه البهائيه ومسئول (مركز البهائيه) في ايطاليا، وحصل الاطلاع بانه متوفي- وبالطبع الهدف هنا ليس نقد التراجم للقرآن ب ا للغ ة الايطاليه - علي الرغم بانه موضوع يحوز علي اهمية خاصه ووجدنا من المناسب ان نذكر الملاحظه التاليه بان ترجمة القرآن المجيد تمت بأمر من رجال الدين للكنيسه وبهدف الرفض والرد علي القرآن المجيد - بحيث يتبين بانها غير خالية من الاغراض الخاصه والعدائيه - وتم البحث في مجال التراجم للقرآن الكريم من خلال البحث في الكتاب (تاريخ تراجم القرآن) مما اجبرنا وفي تلك السنه 1360 شمسي الي الشروع في تهيئة ترجمة قريبه من الواقع وبالتعاون مع السيده (سيلفيا) مترجمة سفارة الجمهوريه الاسلاميه في الفاتيكان، وكان انتاج عمل سنة واحده ترجمة جزء واحد من القرآن وهو موجود لدينا في الوقت الحاضر... وعلي هذا الاساس طلبت من صديقي السيد (ترينسوني) بعد انتهائه من ترجمة نهج البلاغه الي الايطاليه والذي طبع من قبل المركز الثقافي- الاسلامي اروبا في عام 1984 في روم وهي واحدة من الدروس في كلية (الفلسفه والعلوم الانسانيه) في روم وفلورانس التي يتم تدريسها،ان يقوم بترجمة القرآن الكريم، وشرع في نفس تلك السنه بهذا العمل وبعد سنه من العمل الشاق والمجد حولني الترجمة الكامله للقرآن المجيد. ولكن بعد انتهاء الخمس سنوات من الاقامه في ايطاليا والرجوع الي بلدي للاسف لم يتم طبع الترجمه من قبل المركز الثقافي- الاسلامي في اروبا! وفي الاخر وفي المسافرة الاخيره الي ايطاليا في العام 1990 ميلادي استطعنا من ترجمته مع كتابة مقدمة له وتم وضعها في اختيار الراغبين لها. (آنجلو ترينسوني) الكاتب والمحقق الايطالي من مواليد مدينة جنوا في العام 1942 ميلادي وخريج الجامعه لنفس المدينه وبالاضافة الي النشاطات الثقافيه يتكلم بعدة لغات. ولمدة من الزمن كان المسئول لمركز (مطالعات القرون الوسطي)، ومؤسسة نشر القسط alkaest في العام 1980 ميلادي الف كتاب بأسم (الجمهوريه الاسلاميه الايرانيه) قام فيه بالتعريف للنظام الجديد في ايران وفي السنوات 81 الي 86 نشر مجلة صوفي sophia وفيها قام بترجمة ونشر مقالات من العلامه(طباطبائي) وبقية العلماء الشيعه، وآخر كتاب جيد وحسن له ترجمة (نهج البلاغه) في العام 1983 ميلادي للمركز الثقافي - الاسلامي وفي العام 1984 وبكتابة مقدمه من قبل الناشر طبعت وتم توزيعها في مختلف انحاء ايطاليا... ترجمة القرآن من قبله بدون شك تمت ببذل جهود مضنيه وتعبه من قبله، ولكن لايمكن القول بان هذه الترجمه كاملة وخاليه من العيب والنقص، وحتي باللغه الفارسيه، وبقية اللغات المتداوله في الدول الاسلاميه ليس لها وجود، ومن في الامكان دركها وفهمها. وهنا من خلال تقديم الشكر الي (ترينسوني) نقترح علي القراء والاصدقاء الاعزاء والذين لهم اطلاع باللغه الايطاليه في اي مكان يوجد نقص في هذه الترجمه الرجاء بان يقوما باطلاعنا، لكي يتسني لنا في الطبعات القادمه ان يكون عملنا اكمل واقل حد ممكن النقص، ونتمكن من وضعها في خدمة الراغبين المتكلمين باللغه الايطاليه. المركز الثقافي الاسلامي ا ر وبا - م: ايطاليا - ايلول 1990 م |
|
ترجمه قرآن به اسپانيايى
مترجم : محمد اسد
عنوان : قرآن به زبان اسپانيايى (پيام قرآن )ترجمه از زبان : عربى نام مترجم : محمد اسد تعداد صفحات : 975 ناشر : مركز اسناد و انتشارات شوراى اسلامى تاريخ و نوبت چاپ : 2001 چاپ نخست
مندرجات كتاب
اين نسخه از ترجمه قرآن كه به صورت مستقيم از زبان عربى به اسپانيايى برگردانده شده ، دربردارنده تمامى سوره هاى قرآن به انضمام فهرست موضوعى واژه هاى آن است .
عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : بخش هايى از قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : قرآن (اسپانيايى ـ عربى )
ترجمه از زبان : عربى
عنوان : قرآن (به زبان اسپانيايى )
ترجمه از زبان : عربى |
|
گزارشي از ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان ايتاليائي
سيد هادي خسروشاهي
«آنجلو ترينسوني» نويسنده و محقق ايتاليائي، در 1942 م. در شهر «جنوا» متولد شده و فارغ التحصيل دانشگاه همان شهر هم هست و همواره در فعاليتهاي فرهنگي پيشگام بوده و آشنا به چندين زبان است. وي مدتها مسئول مركز مطالعات قرون وسطي، و موسسه انتشارات: القسط alkaest بود، وي در سال 1980 م. كتابي بنام «جمهوري اسلامي ايران» در معرفي نظام جديد ايران منتشر نمود و از سال 81 تا 86 مجله صوفي sophia را منتشر ساخت و در آن مقالاتي از «علامه طباطبائي» و ديگران در شناخت شيعه، ترجمه و منتشر نمود. آخرين كار خوب وي، ترجمه «نهج البلاغه» در سال 1983 م. براي مركز فرهنگي ـ اسلامي بود كه در سال 1984 م. با مقدمهاي از نويسنده چاپ شده و در سراسر ايتاليا، توزيع گرديد. ...ترجمه قرآن مجيد توسط وي بيشك با تلاش و كوشش زيادي همراه بوده است. اما در عين حال نميتوان گفت كه اين ترجمه كامل و بدون نقص، حتي در زبان فارسي، با ديگر زبانهاي متداول در بلاد اسلامي وجود ندارد، اشتباهات اين ترجمه نيز قابل درك و هضم خواهد بود. قرآن مجيد، آخرين پيام الهي براي بشريت، تاكنون به بيش از 140 زبان مختلف جهان ترجمه شده كه زبانهاي اروپائي، در تعداد و كثرت ترجمهها بر اغلب زبانهاي ديگر دنيا برتري دارند. 120 نوع ترجمه انگليسي، حدود 50 ترجمه فرانسوي، بيش از 46 ترجمه آلماني و 15 نوع ترجمه ايتاليائي، بيانگر گوشهاي از اين حقيقت است. البته زبان ايتاليائي، پس از لاتين، در داشتن ترجمه كامل از قرآن مجيد پيشگام است و قديميترين ترجمهها در زبان ايتاليائي، بيش از 5 قرن سابقه دارد. ترجمه هاي چاپ شده قرآن مجيد به ايتاليائي، به ترتيب تاريخ چاپ عبارتند از: 1ـ قرآن محمد، ترجمه «آندره آ اري وابنه» (بانام مستعار مو چينيگو) چاپ «پازل» سويس ـ 1543 ميلادي و: «ونيز» venezia ايتاليا 1547 م. 2ـ قرآن ـ بضميمه تفسير وشرحي از زندگي پيامبر ـ ترجمه « وينچنسوكالسا» چاپ «باستيا»ايتاليا 1847م. 3ـ قرآن، ترجمه «جواني پانزيري» چاپ ايتاليا، سالهاي 1882 و 1912 و 1915. 4ـ قرآن، ترجمه «ويولانتي»، چاپ رم 1912 م. 5 ـ قرآن، ترجمه از متن عربي ـ بوسيله «برانگي» چاپ «رم» 1912 م. 6ـ قرآن، همراه متن عربي، ترجمه «اكيليوفراكاسي» چاپ «ميلان» 1914 م. 7 ـ قرآن، ترجمه «فروجو »چاپ «باري» 1928 م. 8 ـ قرآن، ترجمه «لوئيجي پونيلي» چاپ «ميلان»، 1929، 1937 و 1940 بامتن عربي (چاپهاي اخير آن فاقد متن عربي است). 9 ـ تذكره قرآن، ترجمه از «ويرجينياواكا»، شامل ترجمه خلاصه و موضوعي مفاهيم قرآني، چاپ «فلورانس» 1943 م. 10 ـ ترجمهاي از قرآن، در ضميمه تاريخ بردي storiade bardi چاپ 1846 م. مترجم: گمنام؟ 11 ـ قرآن، ترجمه «الكساندر بوزاني» چاپ اول «فلورنس» 1955 م، اين ترجمه پس از آن و تا سال 1990 بارها از طرف ناشرين متعدد و در قطعهاي مختلف در ايتاليا تجديد چاپ شده و معروفترين ترجمه هاست. 12 ـ قرآن، ترجمه ميرزا بشيرالدين محمود (از فرقه قادياني) زير چاپ؟. 13 ـ قرآن، ترجمه «مورينو»، چاپ «تورينو» 1967 م. 14 ـ قرآن، در دو جلد همراه با تفسير ـ ترجمه كشيش «فدريكو پيرونه» چاپ اول «ميلان» 1979 م. اين ترجمه نيز بارها تجديد چاپ شده است. 15 ـ قرآن، ترجمه «آنجلوترينسوني» آخرين ترجمه قرآن، چاپ نخست ترنتو 1989 م. چاپ دوم 1990 م، رم. در ميان ترجمههاي فوق، ترجمه «بوزاني» و ترجمه كشيش «پيرونه» از معروفترين ترجمهها، با چاپهاي متعدد است...اما اين دو ترجمه، اشكالات عجيب و غريبي دارند كه بظاهر بعيد بنظر ميرسد كه ناشي از اشتباه باشد، به يكي دو نمونه اشاره ميكنيم: مثلا «پيرونه» در توضيح معني «ذولحجه» ميگويد: «ذو» يعني صاحب و: «حجه» يعني حج كننده، پس معني «ذولحجه» ميشود« صاحب حج!» (صفحه 287 ترجمه پيرونه، چاپ ميلان) و باز در همان صفحه در توضيح معني «فاتحه» مينويسد «اين كلمه امروز بمعني باز كردن است! اما در قديم به معني پيروزي بوده است».؟! كه ظاهرا مترجم فرق ميان «فتح» و «فاتحه» را تشخيص نميدهد! اين نمونهاي از ميزان «معلومات» يك پدر روحاني است كه به خود اجازه داده كه علاوه بر ترجمه، تفسيري هم بر قرآن مجيد بنويسد! البته وي كتابي هم درباره «اسلام» دارد كه در آن «چهره حقيقي» خود را نشان داده و در واقع، به بهانه معرفي اسلام، رديه ويانقدي بر اسلام نوشته و دست خود را رو كرده و يا خود را «لو» داده است!...و بطور طبيعي، آدمي با اين نوع تفكر و انديشه، بايد هم ترجمهاي آنچناني از قرآن مجيد را عرضه كند! اما ترجمه پرفسور «الكساندر بوزاني» ـ استاد اسلامشناسي! و فرهنگ عربي ادبيات فارسي در دانشگاههاي ايتاليا؟ ـ معروفترين و گويا بهترين ترجمه هاست. همين شهرت باعث شد كه در سال 1360 پس از ورود به ايتاليا براي ترجمه آيه مربوط به وراثت زمين توسط مستضعفان، به آن مراجعه كنيم، اما اين مراجعه نشان داد كه مترجم، عليرغم تسلط به عربي و آشنائي با چند زبان شرقي، مفهوم سادهترين كلمهها را كه «ائمه» ـ جمع امام بمعني رهبر ـ است، درك نكرده و در ترجمه خود «ائمه» را «شاهزادگان» درجه اول!» principi primi ترجمه كرده كه وارث «فرعون»! ميشوند (ترجمه بوزاني چاپ فلورانس سوره قصص آيه 5 صفحه 281) و ظاهرا" اين مفهوم و معادلگيري را در هيچ قاموسي و در هيچ زباني نميتوان بدست آورد و بيشك از بافتههاي ذهني و مغرضانه مترجم است... بعنوان نمونه ديگر، ميتوان اشاره كرد كه بوزاني در ترجمه آيه نخست از سوره معراج «مسجدالحرام» را «عبادتگاه مقدس» و «مسجدالاقصي» را «عبادتگاه نهائي»! ناميده و در تفسير آن نوشته كه گويا «مكاني در آسمان است»! (ترجمه بوزاني، چاپ فلورانس سال 1978 م صفحه 201 و توضيح آن در صفحه 581). اين نوع كج انديشي در ترجمه باعث شد كه درباره مترجم، تحقيق بعمل آيد و متاسفانه روشن شد كه وي يك «بهائي» مسئول سازمان «مركز بهائيگري» ايتالياست...ـ در سفر اخير به ايتاليا، اطلاع حاصل شد كه فوت كرده است... البته ما در اين بحث كوتاه قصد نقد و بررسي ترجمههاي قرآن به زبان ايتاليائي را نداريم ـ گرچه خود يك امر ضروري است ـ ولي اشاره به اين نكته بيمناسبت نيست كه اين نوع ترجمهها ـ علاوه بر آگاهي از اين نكته كه اغلب ترجمههاي قديمي و قبلي، به دستور پدران روحاني و عمدتا" براي «ردنويسي»! انجام گرفته است ـ بيشك خالي از غرض ورزي نيست ـ ما در اين زمينه در كتاب «تاريخ ترجمههاي قرآن» بحث كردهايم ـ ما را واداشت كه در همان سال 1360، براي تهيه يك ترجمه نسبتا" صحيح، كار ترجمه را با همكاري «خانم سيلويا» مترجمة سفارت جمهوري اسلامي ايران در واتيكان، آغاز كنيم... اما محصول كار ما پس از يك سال فقط ترجمه يك جزء از قرآن بود ـ كه آن را موجود داريم و با اين حساب، براي ترجمه كامل قرآن مجيد، ظاهراً نيازمند حدود سي سال وقت بوديم... روي همين اصل از آقاي «ترينسوني» دوست ايتاليائي خود خواستم كه به دنبال پايان ترجمة «نهج البلاغه» به زبان ايتاليائي، كه از سوي مركز فرهنگي ـ اسلامي اروپا در سال 1984 م. در رم چاپ و منتشر شد و يكي از مواد درسي در دانشكده «فلسفه و علوم انساني رم و فلورانس» گرديد، به ترجمه قرآن مجيد نيز بپردازد كه همان سال، كار را آغاز كرد و پس از يك سال كار و تلاش مستمر، ترجمه كامل قرآن را تحويل ما داد... ولي با پايان مأموريت پنج ساله و مراجعت نويسنده به ايران، متأسفانه چاپ آن از سوي مركز فرهنگي ـ اسلامي اروپا عملي نشد! و پس از چندين سال تأخير، سرانجام در سفر سه ماهه امسال (1369 ـ 1990 م) توانستيم اين ترجمه را با مقدمهاي، در اختيار علاقمندان قرار دهيم. |
|
ترجمه های عبری قرآن کریم (اهداف سیاسی و دینی)
احمد الشحات هیکل *
اشاره
محتملترین حالت در ترجمه قرآن کریم به زبان عبری دست بردن در مفاهیم بلند قرآن و تفسیر و تأویل آن به گونهای دلخواه یهودیان است، اما حالتهای دیگری برای عینیت بخشیدن به ماهیت یهودیان به ویژه در مورد قرآن وجود دارد. در واقع تحریفگری را میتوان به اشکال دیگری از سوی یهودیان نیز در مورد قرآن شاهد بود و آن چاپ قرآن به زبان عربی و تغییر برخی واژهها و کلمات به گونهای که معنای کاملا متفاوتی به دست دهد. از جمله این اقدامات چاپ قرآن به زبان عربی در سال 1968 توسط اسرائیل است که البته چاپ آن در آلمان غربی صورت گرفته بود و در چند کشور عربی و کشورهای مالزی، لبنان، پاکستان، هند، اندونزی، غنا، ساحل عاج، ایران و... توزیع شده بود. دو نمونه از تحریفات و تعدی صهیونیستها به این کتاب عزیز و شریف بدین گونه است:[1]
شرقشناسان یهودی
ملاحظه میشود که هویت بسیاری از شرقشناسان یهودی به سادگی قابل تشخیص نیست زیرا آنان خود را با هویتهای دیگر معرفی مینمایند تا منزوی نگردند و از تأثیر آنان چیزی کم نگردد. بنابراین آنان به عنوان شرقشناسان اروپایی یا امریکایی فعالیت مینمایند.
قرآن کریم و ترجمههای عبری آن
یهودیان قرون وسطی در دوره امپراطوری عثمانی اقدام به ترجمه برخی آیات قرآن کریم به منظور استفاده از آنها در بعضی از بحثهای دینی نمودند. به طور کلی شناخت یهود از قرآن کریم، بیشتر از تألیفات فلسفی و دینی آنها یا ترجمههای عبری کتابهای جدلی پیرامون دین و فلسفه به ویژه تألیفات ابوحامد غزالی و ابن رشد ـ فیلسوف مسلمان ـ بوده که شامل بسیاری از آیات قرآنی نیز میشده است. با گذشت زمان، آنان اقدام به نوشتن قرآن کریم به طور کامل به زبان عربی اما با حروف عبری، همراه با به کارگیری علائم زبان عربی نمودند. این سبک نگارش بعدها به عنوان نگارش «عربی ـ یهودی» شناخته شد. نسخه خطی مذکور در حال حاضر در کتابخانه دانشگاه آکسفورد در لندن نگهداری میشود.
پی نوشت ها:
*استاد مطالعات عبری دانشگاه منوفیه. [1]. برای اطلاعات بیشتر ر ک: فرهنگ و زبان اثر استاد شمسالدین رحمانی، برگ، 1368. [1]. استاد محمد غزالی مصری کتابی تحت عنوان محاکمه گلد زیهر صهیونیست نوشته است که آقای صدر بلاغی در سال 1363 آن را ترجمه کرده و در حسینیه ارشاد به چاپ رسیده است. در واقع این کتاب به دنبال انتشار اثری از گلد زیهر منتشر شد که در ایران تحت عنوان درسهایی درباره اسلام با تیراژی محدود منتشر شد. این اثر را دکتر علینقی منزوی ترجمه کرده و ناشر آن کمانگیر و سال نشر آن 1357 بوده است. [1]. ایرادهای ترجمه قرآن کریم، Ttp: //WWW islam webnet. ver. archive / read Artphp? Lang = A & id = . [1]. از وی دو اثر ذیل پیرامون موضوع فلسطین در ایران ترجمه شده است: ماکسیم ردونسون، اعراب و اسرائیل، ترجمه رضا براهنی، خوارزمی، 1348. ماکسین ردونسون و ایزاک دویچر، درباره فلسطین، ترجمه منوچهر هزارخانی، رواق، 1357. [1]. استفاده از کسوت گدایی ظاهرا رویهای مرسوم به ویژه از سوی شرقشناسان یهودی جهت نفوذ به مجامع و ممالک مختلف بوده است. در تاریخ آمده است آرمینیوس وامبری یکی از چند یهودی شرقشناس معروف بوده است که ناسیونالیسم ترک را علیه امپراطوری عثمانی بنیان گذاشته است. وی همزمان در دربار عثمانی رفت و آمد داشته و در عین حال از دوستان تئودر هرتزل بوده است. وی به ایران نیز سفر کرده و حتی داستان مسافرت وی به ممالک شرقی از جمله ایران و آسیای میانه با همان کسوت گدایی در قالب کتابی با عنوان سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. [1]. برای اطلاعات بیشتر ر ک: برنارد لویس، عراب الاداره الامریکیه، قدس، ش 89، می 2006، ص43 ـ 49. [1]. سالونیک از شهرهای فعلی یونان است ولی پیش از فروپاشی امپراطوری عثمانی محل تجمع یهودیان و یهودیان به ظاهر مسلمان (دونمه) بوده است. [1]. ر ک: جمال الرفاعی، دراسه فی مشکلات ترجمه معانی القرآن الکریم الی اللغه العربیه، جامعه عین شمس، ص99. [2]. زوی حییم هرمان ریکندورف در سال 1825 در آلمان متولد شد، در سال 1875 م چشم از جهان فروبست. او استاد زبانهای سامی دانشگاه هیدلبرگ آلمان بود. [1]. یوسف یوئیل ریفلین (1890 الی 1971 م) شرقشناس اسرائیلی در یک خانواه مقدس یهودی در قدس به دنیا آمد، آموزشهای دینی و سنتی یهود را فرا گرفت تا اینکه از دانشکده تربیت معلم فارغالتحصیل شد. در سال 1917 م در دمشق پس از سربازی در ارتش ترکیه، دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی در دمشق ماند و در مدرسه دخترانه عبری به عنوان مدیر مشغول به کار شد. در سال 1922 به قدس برگشت سپس به منظور آموزش زبان عربی و علوم قرآن در دانشگاه فرانکفورت به آلمان سفر کرد. در دوره مذکور، او شاگرد یوسف هورویتز، شرقشناس یهودی، بود دیدگاه انتقادی استاد، باعث ایجاد بار منفی در ترجمههای وی شد. در ترجمه زندگی و سیره حضرت پیامبر(ص) به زبان عبری، وی از تقید به اصل متن و دقت در آن خارج شده و در احادیث شریف مواردی را اضافه و حذف نمود. وی در آنجا مدرک دکترای خود را در رشته زبان عربی و مطالعات اسلامی دریافت نمود. در سال 1927 به عنوان استاد مرکز مطالعات شرقی وابسته به دانشگاه العبریه قدس [عبری اورشلیم] تعیین شد. وی از سال 1930 تا 1941 رئیس انجمن اساتید عبری گردید؛ علاوه بر ترجمه قرآن کریم، کتاب هزار و یک شب را نیز ترجمه کرد. کتاب هزار و یک شب او از سال 1947 تا 1971، 32 بار منتشر شد. همچنین وی کتاب سیره ابن هشام را در سال 1932 و سخنرانی یک شرقشناس یهودی آلمانی درباره اسلام و دهها قصیده عربی قدیم شامل اشعار عنتره بن شداد را ترجمه نموده است. در خور ذکر است که وی کاندیدای ریاست دولت اسرائیل در سال 1957 بوده است. وی پدر روؤفین ریفلین ـ رئیس شانزدهمین کنست اسرائیل ـ میباشد. [1]. حییم نحمان بیالک: معروف به پدر شعر عبری نو میباشد. در سال 1873 در اوکراین متولد و در سال 1934 در تلآویو مرد و در همانجا به خاک سپرده شد. [2]. جمال الرفاعی، همان، ص105. [1]. اوری روبین، استاد زبان عربی و مطالعات اسلامی دانشگاه تلآویو و متخصص در تفسیر قرآن کریم است. |
|
هابيل تزوتان تئوفانف، مترجم قرآن به زبان بلغاري: ترجمه قرآن، تنها تفسيري از آن است
علي شريفي - غلامرضا نوعي
اشاره:
هابيل تزوتان تئوفانف در سال 1952 ميلادي در صوفيه بلغارستان به دنيا آمد. وي در سال 1978 در رشته زبان عربي از دانشگاه بغداد فارغالتحصيل شد. در سال 1979 بهعنوان استاديار دانشگاه صوفيه انتخاب شد و در سال 1984 دوره تخصصي را در دانشگاه قاهره گذراند.
با تشكر از اينكه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد؛ بهعنوان اولين سوءال بفرماييد نظر شما درباره ترجمهپذيري قرآن چيست زيرا همانطور كه ميدانيد برخي معتقدند كه ترجمه قرآن هيچ فرقي با متن اصلي آن ندارد و البته عدهاي نيز خلاف اين عقيده را دارند، نظر شما چيست؟
اين مسئله، مسئله مهمي است و من معقتدم كه ترجمه قرآن، ترجمه معاني آن است و نه خود قرآن، قرآن كريم پر از حكمت است و نميتوان آن را به زبان ديگري ترجمه كرد و ترجمه درواقع تفسير سريع و گذاري معاني قرآن است.
ترجمه شما تحتاللفظي است يا آزاد؟
ترجمه من براساس متن عربي قرآن كريم و ترجمهاي دقيق است. من در اين ترجمه ذيل بعضي آيات برخي تفاسير معين را در جاهايي كه مورد نياز بود اضافه كردهام.
در ترجمه خود از كدام تفاسير استفاده كردهايد؟
از تفاسير زيادي استفاده كردم از جمله تفسير ابنكثير و تفسير جلالين و طبري و همچنين تفسير سيدقطب و برخي ترجمههاي قرآن به زبان انگليسي؛ همانطور كه ميدانيد ترجمههاي مختلفي از قرآن به انگليسي شده است و من از ترجمه روسي نيز استفاده كردم.
كداميك از تفاسير انگليسي قرآن را بهتر ميدانيد؟
ترجمه يوسفعلي را بهترين ترجمه ميدانم زيرا در آن، تفاسير برخي آيات مشكل وجود دارد.
مشكلات شما در ترجمه قرآن چه بود؟
مشكلات زيادي در راه ترجمه قرآن پيش روي ما بود. در نگاه اول چنين به نظر ميرسد متن كتاب هيچ مشكلي ندارد و سهل است و ميتوانيم آن را همان دفعه اول كه ميخوانيم بفهميم ولي موقعي كه در معاني و جمال آن دقت ميكنيم، درمييابيم كه معاني ديگري نيز وجود دارد كه بايد كشف و شناخته شود. قرآن پر از اسرار است و هر سرّي از آن را كشف ميكنيم كليد اسرار ديگر كشف ميشود.آيا زبان بلغاري تاب تحمل معاني سنگين و متنوع قرآن را دارد؟ با صداقت كامل ميگويم مشكل اول در راه ترجمه اين است كه زبان بلغاري نميتواند عمق معاني قرآن كريم را بشكافد و عيب ترجمههاي سابق قرآن به بلغاري اين است كه اين زبان، زبان ضعيفي است و همين امر باعث شده است كه ترجمههاي قرآن به حوزههاي خاصي از جامعه محدود شود. در يك كلام ميشود گفت كه زبان بلغاري نميتواند بيانكننده تمام معاني قرآن كريم باشد و همانگونه كه ميدانيد قرآن تفاسير زيادي دارد و معاني آن به شكل عام، واضح است و مشكل در نقل دقيق اين معاني به زبانهاي ديگر است. هنگامي كه من از ترجمه قرآن كريم فارغ شدم و آن را به مسلمانان بلغار ارائه كردم آنان ملاحظاتي را درباره مفردات به من گوشزد كردند و وقتي به تفاسير مراجعه كردم، ديدم اين مفرد همه آن معاني گوشزد شده را شامل ميشود. آيا قبل ازترجمه فعلي، ترجمه ديگري به زبان بلغاري وجود داشت؟ چند ترجمه قديمي وجود داشت كه هيچيك از آنها از متن عربي نبود بلكه از تركي، آلماني و... بود. ترجمه من مبتني بر ترجمههاي قبلي بلغاري نبوده است و ترجمهاي كاملاً جديد است. چگونه شد كه به دين مبين اسلام مشرف شديد؟ من وقتي كار ترجمه قرآن را شروع كردم در ميانه راه به صعوبت و عمق متن قرآن پيبردم و بعد از 15 سال كار مستمر، بخشي از معاني قرآن را فهميدم و مسلمان شدم. در مواردي كه با تفاسير مختلف از يك آيه برخورد كردهايد چه روشي را در ترجمه پيش گرفتهايد؟ با صراحت كامل ميگويم كه ترجمه، تفسير معاني قرآن كريم است و مترجم بايد يكي از تفاسير را انتخاب كند. معيارهاي ترجمه خوب چيست؟ معيار، اولاً دقت است. ثانياً اسلوب خوب ترجمه است. ثالثاً: تأثير بر قاريان است زيرا ترجمهاي كه نتواند بر قاري تأثير بگذارد و خشك باشد هيچ فايدهاي ندارد. با تشكر از اينكه در اين مصاحبه شركت كرديد. متشكرم. |
|
ترجمه تفسير گونه اشرف علي تهانوي و ارزيابي علمي آن
محمد غزالي1
بزرگترين نعمت در روي زمين و در عرصه تاريخ، نعمت قرآن كريم است كه نزديكترين وسيله ارتباط ميان بشر ناسوتي و عالم ملكوت به شمار ميرود. اين كتاب، كتاب خداست كه باطل از هيچ سوي در آن راه ندارد و معجزه جاودان الهي است و تحدي آن براي هميشه و تا پايان تاريخ پابرجاست و بشر از آوردن مانند آن ناتوان و طبع او به كلي در برابر آن قاصر است. به همين سبب، برگردان آن به زبان ديگر با حفظ فصاحت و بلاغت منحصر به فرد آن ممكن نيست، زيرا اين كار، انتقال يك سلسله مفاهيم نامتناهيِ الهي به عقل متناهي انسان و زبان بشر است كه مقيّد به حدود زمان و مكان و حجابهاي نفساني و محدوديتهاي ناشي از محيط فرهنگي و اجتماعي است.اما يكي از سنتها و رحمتهاي الهي بربندگانش اين است كه ارزش كارها و تلاشهاي انساني را به اخلاص و حسن نيت مقرون ساخته و آن را به حصول نتيجه و رسيدن به هدف مربوط نكرده است؛ چرا كه خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نميكند و او را جز در برابر نيتش مورد بازخواست قرار نميدهد، و همين انگيزه است كه علماي رباني را در شرق و غرب عالم و در زمانهاي گوناگون وادار كرده است كه دست به ترجمه قرآن بزنند و تعاليم قرآن را ميان مردم منتشر سازند. دشواريهاي ترجمه قرآن كريم به زبانهاي مختلف، متفاوت است؛ مثلاً مشكلات ترجمه قرآن به زبانهاي غربي با مشكلات ترجمه آن به زبانهاي اسلامي كه در محيط فرهنگ اسلامي تكامل يافتهاند فرق دارد. زبانهاي اروپايي، از انديشههاي مسيحي و يهودي و فرهنگ يوناني و رومي تأثير پذيرفتهاند، و اين تأثير پذيري، ترجمه مفاهيم قرآن به اين زبانها را با حفظ اصالت و عمق و دقت معني دشوار ميسازد، زيرا مترجم چارهاي جز اين ندارد كه همان تعبيرها و اصطلاحاتي را به كار ببرد كه مفاهيم خاص خود را دارند و كمتر از مفاهيم فرهنگي و ديني غربيها فاصله دارند. در مقابل، كسي كه قرآن كريم را به زبانهاي اسلامي، مانند تركي، فارسي و اردو ترجمه ميكند با بسياري از اين مشكلات رو به رو نيست، چون طبيعت اين زبانها، رنگ عقايد و افكار و تمايلات عقلي و ذوق اسلامي به خود گرفته است. با اين حال، گاه مترجم به علت كمبود واژگان و صيغهها و يا به علت كاستيهاي مربوط به دلالت الفاظ يا جنبههاي بلاغي كلام، در رساندن مفاهيم دقيق قرآني با مشكل مواجه ميشود. ترجمه قرآن كريم پيش از هر چيز گونهاي از يك تفسير جدّي است. قابل تصور نيست كه كسي به ترجمه كتاب خدا به زباني دست بزند و به خوبي از رسالت قرآن آگاه نباشد و در درك مفاهيم قرآن و تصور معاني آن در ذهن خود كوشش نكند. چه بسيارند آياتي از قرآن مجيد كه با واژههايي اندك، بر معاني بلندي دلالت دارند. طبيعي است كه هيچ مترجمي بدون تعمّق در تفاسير به آن مفاهيم بلند دست نمييابد. ترجمههايي كه از قرآن كريم در شبه قاره هند منتشر شدهاند فراوانند، و شايد بتوان گفت كه نخستين ترجمه قرآن به زبان ديگر، ترجمه آن به زبان سندي قديم بوده كه در قرن سوم هجري در بلاد سند صورت گرفته است، و كسي كه در اين كار ارزشمند بر ديگران سبقت گرفت مولانا اسلامي بود؛ چنان كه تاريخ نگار قديمي، علي كوفي، در كتاب خود به نام فتحنامه يا فتح السند كه در قرن هفتم تأليف شده، ضمن شرح ماجراي فتح سند به دست محمد بن قاسم ثقفي، برادرزاده حجاج بن يوسف ثقفي در عهد خليفه اموي وليد بن عبدالملك، بدان اشاره كرده است.2 پس از اين ترجمه، از سال 1719م (1131ق به بعد)، ترجمه قرآن كريم به زبان اردو آغاز شد، و اين هنگامي بود كه قاضي محمد معظم سنبهلي به اين كار مبارك اقدام كرد. در آن دوران، واژههاي عربي و فارسي بيش از واژههاي هنديِ محلي بر زبان اردو غلبه داشت.3 پس از آن، شاه ولي اللّه دهلوي (1176ق) قرآن كريم را تحت عنوان فتح الرحمن في ترجمة القرآن به زبان فارسي ترجمه كرد. اكنون با اين كه دو قرن و نيم از تاريخ آن گذشته است، اين ترجمه همچنان در ميان فارسي زبانان متداول است. كار شاه ولي اللّه را دو فرزندش شاه عبدالقادر (1243ق / 1828م) و شاه رفيعالدين (1249ق / 1833م) دنبال كردند و قرآن را به شيوهاي ساده و روان به زبان اردو درآوردند كه ترجمه شاه عبدالقادر مورد قبول عموم قرار گرفت و اين كار با بركت در حالي كه بيش از صد و پنجاه سال از تحقق آن ميگذرد، همچنان مورد استفاده مردم در درك پيام قرآن كريم قرار دارد. اهتمام علماي مسلمان در هند به ترجمه قرآن كريم به زبان اردو استمرار يافت تا جايي كه تا كنون قرآن بيش از هزار بار به زبان اردو ترجمه شده است.4 از جمله اموري كه علماي هند را به ترجمه قرآن كريم به زبان اردو تشويق كرد، يكي اين بود كه بيش از پنجاه درصد از واژههاي قرآن كريم در زبان اردو به كار ميرفت، و شايد مبالغه نباشد اگر بگوييم كه با وجود مشكلات و دشواريهاي گوناگون، آسانترين زبان براي ترجمه قرآن زبان اردوست؛ چون اين زبان با وجود تأثيراتي كه بر اثر همزيستي درازمدّت اردو زبانان مسلمان با هندوان بت پرست از زبان هندي پذيرفته، هنوز هم طبيعت اسلامي و حالت ديني خود را حفظ كرده است. البته اين بدان معني نيست كه در ترجمه اردو هيچ مشكلي وجود ندارد، زيرا ميان زبان عربي و اردو در قواعد صرف و نحو و اسلوب انشا تفاوتهاي روشني وجود دارد. به عنوان مثال، در زبان عربي، در مقام تأكيد، ضمير تكرار ميشود، مانند انه هو يُبدئُ ويعيد (بروج / 13)، انك انت العزيز الحكيم (بقره / 129)، انني انا اللّه (طه / 14)، انا نحن نحيي ونميت (ق / 43) وغيره. برگردان اين مفاهيم تأكيدي به زبان اردو و يافتن مترادفات آن در اين زبان ممكن نيست، زيرا اردو اين ادوات تأكيد را ندارد و طبعا مترجم مجبور است تعبير خاصي به كار ببرد كه مقصود قرآن را برساند. همچنين در زبان اردو براي زمانهاي حال و مستقبل صيغههاي مستقلي وجود دارد و صيغهاي كه معناي فعل مضارع عربي را برساند موجود نيست؛ بنابراين مترجم مجبور است صيغه خاصي بسازد كه معناي حال يا مستقبل را برساند. نيز در كلام عربي در حالتهاي خاصي، فعل در جمله يا به صورت همان فعل و يا به صورت اسم يا مصدر يا صفت از همان ماده تكرار ميشود، مانند: اَن تميلوا ميلا (نساء / 27)، فرضتم لهن فريضة (بقره / 237)، مكر مكرتموه (اعراف / 123)، يخرجكم اخراجا (نوح / 18)، واخرجني مخرج صدق (اسراء / 80). اين تعبيرهاي قرآني در اوج بلاغت عربي است، ولي نقل آنها به زبان اردو به همين صورت مفيد فايده نيست و مترجم ناگزير تلاش ميكند تا در حدود امكانات لغوي و بلاغي زبان اردو جملاتي بسازد كه مفاهيم ياد شده را در اين زبان برساند، و طبعا انتقال اين مفاهيم جز در حدي كه زبان اردو اجازه ميدهد، امكانپذير نيست. همچنين در قرآن كريم واژههايي را ميبينيم كه معناي آنها نزديك به هم است و مفاهيم دقيقي دارند، ولي در زبان اردو و بسياري از زبانهاي ديگر نميتوان براي آنها معادلي پيدا كرد؛ مانند: حيّه، جانّ و ثعبان، و مانند بعير، جمل و ابل، و مانند اوقات مختلف روز كه در قرآن آمده است از قبيل: بكرة، اصيل، ضحي، غسق، فجر، صبح، غدوّ، عشية، ظهيرة، عصر. در زبان اردو براي اين ده كلمه واژههاي خاصي وجود ندارد. بديهي است كه نقل كلام معجزآساي خداوند به زبان بشر كار آساني نيست و انجام اين كار تنها درخور كسي است كه در بررسيهاي قرآني و علوم عربي يد طولايي دارد و عمر خود را صرف تعمّق در كتاب خدا كرده است.
ترجمه اشرف علي تهانوي
ما ترجمه امام اشرف علي تهانوي (1362ق / 1943م) را از آن جهت براي بررسي انتخاب كرديم كه اين شخصيت بزرگ، جايگاه والاي علمي و تأثير ديني گستردهاي در محيط فرهنگي اسلامي هند در قرن بيستم داشت. ترجمه او ويژگيها و مزايايي دارد كه در كمتر ترجمهاي از ترجمههاي متعدد پس از آن ديده ميشود.
پی نوشت ها:
1. اين مقاله در سال 1419ق برابر با 1998م، در سميناري كه در دانشگاه آل البيت اردن پيرامون ترجمه قرآن به زبانهاي خارجي برگزار شد، به زبان عربي ارائه گرديده است. اينك ترجمه فارسي آن به قرآن پژوهان تقديم ميشود. باشد كه آنان را سودمند افتد. 2. رجوع شود به كتاب فتح السند، تحقيق ن. ا. بلوش، دمشق، 1991م. 2. رجوع شود به كتاب فتح السند، تحقيق ن. ا. بلوش، دمشق، 1991م. 3. رجوع شود به كتاب استاد احمدخان با عنوان قرآن كريم كي اردو تراجم، اسلام آباد، 1987م، ص 12. 4. همان، صص 23-270. مؤلف فهرست كاملي از اين ترجمهها را ارائه كرده است. ناگفته نماند كه پس از انتشار اين كتاب در سال 1987م ترجمههاي ديگري نيز منتشر شده است. 5. بنگريد به: بيان القرآن، اشرف علي تهانوي، كراچي، پاكستان، مطبعه غلام علي، بدون تاريخ، ج 1، ص 3، مقدمه مؤلف. 6. همان، مقدمه مؤلف، ص 5. 7. همان، ص 5-6. 8. بنگريد به: اصلاح ترجمه دهلوي، از اشرف علي تهانوي، كانپور هند، 1911م. 9. رجوع شود به: الدراسة التحليلية لتفسير بيان القرآن، دكتر ريحانه ضياء صديقي، دهلي، 1991، صص 134-136. 10. همان، صص 151-152. 11. سوره رعد، آيه 17. 12. سوره فاطر، آيه 10. |
|
گفتوگويي با پروفسور تسويتان تئوفانوف مترجم قرآن كريم به زبان بلغاري
عبدالمجيد شفايي
اشاره
قرآن كريم تاكنون چندين بار به زبان بلغاري ترجمه شده است. اين ترجمهها هيچ يك بر اساس متن عربي قرآن انجام نگرفته است. نخستين ترجمهاي كه از اصل عربي به زبان بلغاري انجام شده ترجمهاي است كه به قلم پروفسور تسويتان تئوفانوف تدوين يافته است. براي آگاهي از اين ترجمه و ويژگيهاي آن، و نيز اطلاع از بيوگرافي مترجم، گفتوگويي را با نامبرده ترتيب دادهايم كه ذيلاً از نظر شما ميگذرد.
ترجمان وحي
1. جناب آقاي پروفسور تيوفانوف! ابتدا از قبول مصاحبه با مجله ترجمان وحي تشكر ميكنم واميدوارم كه بتوانيم نظرات شما را به نحو احسن به مخاطبان در اقصي نقاط عالم منعكس نماييم. لطفاً خودتان را معرفي كنيد و بگوييد از چه زماني مسلمان شديد، متأهل هستيد، چند فرزند داريد، تحصيلات عالي شما چيست، در دانشگاه چه تدريس ميكنيد و علاوه بر دانشگاه صوفيه در كجا تدريس ميكنيد؟
حدود 50 سال پيش در صوفيه پايتخت بلغارستان متولد شدم. پس از اينكه در رشته شرقشناسي دانشگاه صوفيه موفقيت درخشاني در امتحانات به دست آوردم، اساتيد من تلاش زيادي كردند تا تحصيلات من در رشته زبانهاي شرقي در خارج از كشور (دانشگاه بغداد) ادامه يابد. بدين ترتيب يكي از آرزوهاي دوران نوجواني من به طور غيرمنتظره برآورده شد. ادامه تحصيل خود را به رشته ادبيات عرب اختصاص دادم. حتماً براي شما تعجبآور است، ولي من زيبايي قرآن مقدس را از همان سالهاي كودكي خود احساس كردم. آهنگ و ساختار آيات آن، توجه و علاقه مرا به خود جلب ميكرد. ميتوان گفت كه اين نخستين نشانههاي گرايش من به اسلام بود.پس از آنكه رشته تخصصي ادبيات عرب را در بغداد به پايان رساندم، به عنوان استادياردانشگاه صوفيه (جايي كه الآن هم تدريس ميكنم) به كار مشغول شدم. در حال حاضر در دانشگاه عالي اسلامي صوفيه هم تدريس ميكنم. تخصص خود را در دانشگاه سلطنتي انگلستان و دانشگاه مسكو، با دفاع از رساله شرقشناسي و دكتري تحت عنوان «سبك تدريس فلسفه و ادبيات عرب» به پايان رساندم. در همين اواخر، مدت اقامت من به عنوان پروفسور ميهمان در مركز تحقيقات اسلامي آكسفورد (انگلستان) پايان يافت. سال گذشته از تز دكتري دوم «بزرگ» خود ـ چنان كه به اين عنوان در بلغارستان مصطلح است ـ دفاع نمودم. از سال 1997 همزمان با سفر حج و زيارت مكه مقدسه و مدينه منوره رسماً اسلام را پذيرفتم. من متأهل هستم و همسرم روزنامهنگار يكي از معروفترين روزنامههاي بلغارستان است و دختر 11 سالهاي دارم. هر دوي آنها مثل همه بستگان من مسيحي هستند. البته آنها تصميم مرا مبني بر پذيرش اسلام و اجراي وظايف ديني، درست مانند اخلاق و رفتار طبيعي قبول كردهاند. گرايش به اسلام هم مانند ساير اديان نياز به ورود تدريجي به عمق و ماهيت آن دارد. در شهر زادگاه من، از آثار اسلام تنها يك مسجد كه از دوران عثمانيها باقيمانده است به چشم ميخورد. در آن زمان، اسلام از نظر من به عنوان ديني مخالف مسيحيت تلقي ميشد، چنان كه امروزه بيشتر بلغاريها همين تلقي را از اسلام دارند. آشنايي من با اسلام در واقع از بغداد شروع شد و اين كاملاً آگاهانه بود. آهنگ قرائت قرآن كه در مساجد طنين ميانداخت، معماري مساجد و مراكز اسلامي، كتيبههاي سر درِ ساختمانها فوقالعاده براي من جالب بود و در من احساسي از عشق به قرآن و اسلام پديد آورده بود، ولي پنهان نميكنم كه ميبايست با احساسات دروني خود كه در اثر تبليغات كمونيستي در طول ساليان دراز در من رسوب كرده بود مبارزه كنم. البته بلغارستان در طي 5 قرن تحت سلطه عثمانيها بوده و در طول يك قرن تمام نيز اسلام در اين كشور به عنوان ديني تجاوزگر و عقبمانده معرفي شده است. علاوه بر اينها پدر و مادر من ملحد بودند. براي آنان نه تنها اسلام، بلكه هر دين ديگري، افيون ملتها يعني وسيله فريب و جدايي از واقعيتها به شمار ميآمد. من بايد راهي طولاني را ميپيمودم، تا بلكه رابطه طبيعي خود را بازشناسم و بپذيرم كه اسلام و قرآن حاصلِ آخرين و اصيلترين كلام الهي است.
2. چرا قرآن را براي ترجمه انتخاب كرديد و اين كار براي چه مدتي به طول انجاميد؟
در حقيقت، ترجمه قرآن توسط من كاملاً تصادفي و حتي سادهلوحانه شروع شد. توجه من در درجه اول به اشعار عرب بود و بر همين اساس گلچين بزرگي با ترجمه اشعار تهيه كردم. از سوي ناشر «علم و هنر» به طور غيرمنتظرهاي به من پيشنهاد كردند تا قرآن را ترجمه كنم. اين كار براي من رويدادي شگفتانگيز بود، زيرا در حدود سال 1985 و در دوران حاكميت رژيم كمونيستي كه حتي با مسيحيت هم مدارا نميشد شكل گرفت. بعدها متوجه شدم كه اين تصميم از سوي حزب حاكم و در راستاي سياست همگونسازي اقوام مختلف بلغارستان و حذف فرهنگهاي بيگانه، به ويژه تركهاي منطقه اتخاذ شده است.از آنجا كه من قرآن و تفسير آن را در بغداد آموخته بودم و حجم متن به نظرم زياد نميآمد، بدون اينكه درباره اين پيشنهاد فكر كنم آن را پذيرفتم. سادهلوحي در برخي موارد مفيد است. اگر من از مشكلاتي كه در برابرم وجود داشت تصوري درست ميداشتم، هرگز اين كار سنگين را عهدهدار نميشدم. بالأخره ترجمه بيش از ده سال به طول انجاميد. پس از اينكه خود شخصاً چند بار ترجمه را تصحيح كردم، آن را براي كنترل نهايي به كميسيون معتبري كه از سوي مفتي اعظم مسلمانان در جمهوري بلغارستان تشكيل شده بود دادم. پس از آنكه كميسيون متن را به مدت يك سال مطالعه كرد و نظر خود را در مورد آن اعلام نمود، حدود دو سال متن آن را كلمه به كلمه با صداي بلند و با مصحح زبان عربي و كارشناس خوانديم. اين به ما كمك كرد تا ديگر نارساييها را نيز برطرف كنيم. سپس كپي ترجمه را در اختيار صاحب نظران محلي كه غالباً عربهاي آشنا به زبان بلغاري بودند گذاشتيم تا نظر خود را اعلام كنند. آنها هم يادداشتهايي داشتند كه ما با دقت فراوان مورد توجه قرار داديم. سرانجام اولين ترجمه بلغاري از متن اصلي قرآن كريم در سال 1997 به چاپ رسيد، و دو سال پس از آن با اصلاحات، اضافات و فهرست موضوعي تجديد چاپ شد.
3. روحيه شما هنگام ترجمه قرآن چگونه بود؟
در سالهايي كه قرآن را ترجمه ميكردم، در كشور من تحولات بزرگي رخ داد. رژيم موجود جاي خود را به رژيم ديگري داد و تقريباً همه مردم شعارهاي سياسي سر ميدادند و به خيابانها ميريختند تا ديدگاههاي خود را در مورد مسائل روز بيان كنند. اما براي من موقعيتي به عكس اين پيش آمد و با قرآن در خانه زنداني شدم. اين موقعيت تا حدود زيادي تنهايي و گوشهنشيني زاهدانه را به خاطر ميآورد. ميتوان گفت كه اين كتاب و تكتك واژههاي آن، با آن همه عظمت در جان من نشست. اگر بخواهم درباره احساس سخن بگويم، مطمئن هستم كه رنج و حزن دروني، راه رسيدن به خرد و دينداري است.من از يك سو، كاستيهاي معنوي خود و نسل بشر و نيز سرنوشت سنگين آنان در زندگي را درك ميكردم، و از سوي ديگر اميدوار بودم كه اگر آنچه را كه خداوند بزرگ فرستاده است دنبال كنم، به صلح و آرامشي كه انسان را به راه روشني سوق ميدهد دست خواهم يافت.
4. آيا درباره مشكلات نشر اين اثر فكر كرده بوديد؟
روشن است كه قرآن مانند كتابهاي ديگر قابل تفسير است و در طول قرنها از سوي عالمان و انديشمندان آشنا به تفسير مورد بررسي قرار گرفته است. ترجمه در حقيقت آرام خواندن است كه ژرفنگري در مفاهيم مشكل آيات و ساختار تركيبي آنها را ميطلبد، و اين در ترجمه به هر زباني مطرح است. كليه اين عوامل ايجاب ميكرد تا دقت فراواني در ترجمه آيات صورت گيرد. مشكل اساسي در ترجمه قرآن از اينجا پديد ميآيد كه كلام معجزآساي الهي نخست بايد از طريق شعور پذيرفته شود، آن گاه از راه قلب به الهام شاعرانه مبدّل گردد، و انسان همواره در حالت مناسبي نيست تا به چنين وضعيتي دست يابد و از اين ارتقاي معنوي بهره برد.مشكل دوم در ترجمه قرآن محتواي فوق العاده غني و فرم زيباي آن است. عملاً قرآن ترجمهناشدني است، و هر ترجمهاي تا حد زيادي يك بُعدي و بيرنگ است. من شخصاً هدفم اين بود كه به جامعه بلغاري حداكثر ترجمهاي آكادميك از اصل عربي ارائه دهم، بدون اينكه آن را تحت اللفظي انجام داده باشم. ترجمههاي قبلي بر اساس متن عربي انجام نشدهاند و كاربرد محدودي دارند. من تلاش كردهام كه متن براي تعداد فراواني از خوانندگان قابل دسترسي باشد. اين كار در پايان نيز از سوي مسلمانان مورد ارزيابي خوبي قرار گرفت. البته من اعتراف ميكنم كه به رغم تلاش فوق العادهاي كه كردهام ترجمهام هنوز نارساييهايي دارد، ولي هدفم اين است كه تا وقتي خداوند توانا به من نيرو ميدهد، هر چاپ جديدي از آن را بهتر از چاپ قبلي ارائه كنم و توضيحات جديدي بر آن بيفزايم. روشن است كه هر ترجمهاي روزي كهنه ميشود و ممكن است زماني فرا رسد كه پسري جوان آنچه را كه من انجام دادهام كنار بگذارد و ترجمه ديگري آغاز كند.
5. به عنوان يك مترجم قرآن و يك استاد، ارتباط دانشجويان را با مفاهيم اسلامي و قرآني چگونه ارزيابي ميكنيد؟
فكر ميكنم دانشجويان يكي از بيدارترين قشرهاي جامعه باشند. علاوه بر اين، آنها غالباً جوان و متفكّرند و از درك بالايي برخوردارند و نسبت به عدالت بسيار حسّاساند. اما درباره رابطه آنها با پيام قرآن، من اينجا ميان دانشجويان مسيحي و مسلمان تفاوت قائلم. در كشور من جوانان از نظر روحيه و فرهنگ به اروپاي غربي و حتي امريكا نزديكترند تا به مشرق زمين. مردم به ويژه مسيحيان چندان به مذهب خود پاي بند نيستند، ولي دانشجويانِ مسيحيِ من احترام خاصي براي قرآن قائلند و به آن توجهي خاص دارند. اين درواقع يك واكنش ظاهري است كه به تدريج به عمق بيشتري روي خواهد آورد. در هر حال ميتوانم بگويم كه دو تن از دانشجويان سابق من به اسلام (يا دقيقتر به تصوف) گرويدهاند. البته اوضاع در دانشگاه عالي اسلامي از اساس متفاوت است. اين دانشگاه، مركزي است كه در صوفيه تنها مسلمانان به آن راه مييابند. طبيعي است كه آنها نه تنها جزئيات اسلام و قرآن را آموزش ميبينند بلكه به آن عمل نيز ميكنند. پس از فروپاشي رژيم كمونيستي، اسلام در بلغارستان تأثير سنتي خود را در ميان جوانان باز يافت. نسل مسلمان در ديدارهاي مجامع عمومي كه به طور متناوب انجام ميشود، با هدف گسترش تعاليم قرآن به شكل اسلامي تربيت مييابند. تعداد زيادي دختر و پسر بدون اينكه براي آنان مهم باشد كه از چه مذهبي پيروي ميكنند در اين مجامع شركت ميجويند. آنها فوق العاده پربار و با محبتاند و از دقت و توجهي عميق برخوردارند. البته اين را نسبت به همه نميتوان تعميم داد. خداوند بر دوش هيچ كس بيش از آن اندازه كه قابليت دارد باري نخواهد گذاشت.
6. قرآن در زندگي فردي و اجتماعي بشر امروز چه نقشي ميتواند داشته باشد؟
از آنجا كه قرآن از كليه مرزهاي شناخته شده عبور كرده و در عين حال مربي و معلمي است كه بشر را به راه راست هدايت ميكند، ميتواند تمامي نيازهاي فردي و اجتماعي او را تأمين نمايد. براي خود من قرآن دريايي از انديشه و خرد و مملو از اسراري است كه با آموختن آنها ميتوان بدانها دست يافت. اينكه امروزه در دنيا آمار كساني كه به اسلام گرايش مييابند روبه افزايش است تصادفي نيست. اين به ميزان زيادي به خصلت معجزآساي قرآن مربوط است. انسان معاصر مانند كهكشاني درهم پيچيده است و مردم در آن با يكديگر تفاوت بسيار دارند. دانش عميق فقط براي برگزيدگان ميسر است. از جاده شيبدار تنها كساني ميتوانند بالا بروند كه گرايش و ايمان بيشتري داشته باشند. قرآن براي اينكه تأثيرگذار باشد بايد قابل فهم و توضيح باشد. تنها بالا بودن ميزان معنويت مردم ميتواند باعث درك پيام قرآن شود. در قرن گذشته، علوم طبيعي اكتشافات بزرگي را انجام دادهاند، ولي انسان هنوز افسرده و ناراضي است. او خود را در دنيا يتيم ميبيند. تنها ايمان به خدا و قرآن ميتواند اين خلأ را پر كند. من مطمئن هستم كه به همين دليل نقش قرآن در جهان امروز بالا خواهد رفت؛ حتي نابينايان نيز نور و درخشش آن را باز خواهند يافت و صداي آن را خواهند شنيد.
7. براي آشنايي مردم بلغارستان با قرآن و فرهنگ اسلامي و گسترش اين فرهنگ چه كاري ميتوان انجام داد؟
چنان كه توضيح دادم، بلغاريها بر خلاف اروپاييها و امريكاييها داراي پيشفرضهاي ذهني منفي درباره اسلام هستند. اين موضوع گسترش فرهنگ قرآني در ميان آنان را تا حد زيادي با مشكل مواجه ميكند. من در حال حاضر درصدد اثبات اين مسئله هستم كه اسلام امر به معروف را پنهان نميكند و در اين رابطه با ساير اديان توحيدي تفاوتي ندارد. من در كلّيه سخنرانيها و نوشتههاي خود تأكيد كردهام كه اسلام پيش از هر چيز به عنوان قوه محركه يكي از بزرگترين فرهنگهاي جهاني به شمار ميرود. البته اين بهتنهايي كافي نيست. در بلغارستان در اين زمينه خيلي كار نشدهاست. بجز قرآن چند كتاب ديگر نيز از قبيل صحيفه سجاديه و تاريخ فلسفه اسلامي، اثر هانري كربن ترجمه شده است. مفتيگري اعظم بلغارستان و ديگر مؤسسات، متون مختلفي را در دست ترجمه دارند و بروشورهاي علمي مفيدي را درباره اسلام منتشر ميكنند. طبيعي است كه كارها در همين محدوده در كشوري كه داراي تقريباً يك ميليون مسلمان است محدود ميماند. عرصه فوق العاده وسيعي براي فعاليت وجود دارد. بايد كتب تفسيري و روايي و ديگر كتابهاي اسلامي را ترجمه كرد و هنر خطاطي و حجم روابط با كشورهاي اسلامي را گسترش داد. قبل از هر چيز بايد سطح آموزش اسلامي در بلغارستان ارتقا يابد و روشنفكراني ممتاز تربيت شوند. من بايد در اينجا از تلاش گسترده نمايندگي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در صوفيه ياد كنم. اين سازمان در بخش توسعه فرهنگ اصيل ما تلاش فراوان كرده است. |
|
گفت و گويي اختصاصي با استاد يحيي صنوبر لين سونگ مترجم قرآن كريم به زبان چيني
يحيي صنوبر لين سونگ
استاد لين سونگ در روستاي مسلمان نشين و معروف شاديئن در استان يون نَن واقع در جنوب غربي چين تولد يافته است. وي استاد بازنشسته ادبيات كلاسيك دانشگاه مركزي اقوام و ملل چين است. ادبيات، هنر، تاريخ، اديان و اقوام و ملل از زمينههاي اصلي تحقيق و تدريس وي به شمار ميرود. او تاكنون آثار متعددي در اين خصوص تأليف و منتشر كرده و بيش از دويست مقاله علمي نيز در كنفرانسها و مجامع علمي داخلي و بين المللي ارائه داده است. اكثر اين مقالات به زبانهاي عربي، انگليسي و ژاپني ترجمه شده و در مجلات گوناگون معتبر به چاپ رسيده است. در حال حاضر، وي به تأليف دائرة المعارف بزرگ قرآن كريم اشتغال دارد كه اميدواريم به زودي چاپ و منتشر شود.استاد لين سونگ در سال 1988 قرآن را تحت عنوان ترجمه مسجع و موزون قرآن كريم به زبان چيني ترجمه نمود. از اين ترجمه تاكنون هشتاد هزار نسخه چاپ و منتشر شده است. اين ترجمه در ميان مسلمانان چين از جايگاه بسيار والايي برخوردار است. چين با جمعيتي بالغ بر يك ميليارد و دويست و پنجاه ميليون نفر پرجمعيتترين كشور جهان محسوب ميشود، و طبعا زبان چيني نيز بيشترين جمعيت گويندگان دنيا را به خود اختصاص داده است. در اين ميان، تعداد مسلمانان سرزمين چين بالغ بر هشتاد ميليون نفر برآورد ميشود. استاد لين سونگ در تاريخ 9/7/78 براي شركت در يك كنفرانس علمي به ايران آمد كه بنا به دعوت مركز ترجمه قرآن مجيد، در ديداري پنج روزه از قم، ميهمان اين مركز بود. وي در طي اين مدت ضمن ديدار با مسئول مركز، در مورد فعاليتها و پژوهشهاي قرآني مركزِ ترجمه به گفت و گو و تبادل نظر پرداخت. مركز ترجمه قرآن براي استفاده از نظرات استاد پيرامون ترجمه قرآن مجيد، گفت و گويي با ايشان ترتيب داد كه متن آن جهت اطلاع خوانندگان گرامي در مجله درج ميگردد. در ضمن از زحمات آقاي رضا مرادزاده در ترجمه و تنظيم اين گفت و گو تشكر به عمل ميآيد.
لطفا مختصري از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد.
من متولد 18 دسامبر 1930 هستم. از دوران كودكي تحت تأثير محيط خانوادهاي مسلمان بودهام و در دهكدهاي مسلمان نشين نيز پرورش يافتهام. در نوجواني از محضر استاد محمد ماجيئن (مكين) و آخوند هلال الدين ها دِه چنگ، زبان عربي و قرآن را آموختم. فرهنگ و تاريخ اسلامي را نيز در محضر پروفسور جمال الدين باشويي فراگرفتم. پدرم يونس لين شينگ هوا و عمويم عثمان لين شينگ جي از طلاب و دانشجويان دانشگاه معروف الازهر مصر در دهه 30 ميلادي بودند. من نيز مانند ديگر طلاب مسلمان نسل گذشته آماده عزيمت به الازهر براي فراگرفتن علوم اسلامي شدم، ولي اوضاع دگرگون شد، لذا به دنبال فراگيري ادبيات كلاسيك چين رفتم. بعدها به عنوان معلم در مدارس ابتدايي و دبيرستان و دانشگاه مشغول تدريس شدم. همچنين مدتي به عنوان نويسنده و خبرنگار در مجلات اسلامي چين مشغول فعاليت بودم. پس از مدتي نيز به عنوان استاد دانشگاه مركزي اقوام و ملل و استاد راهنماي دانشجويان دوره فوق ليسانس و دكتري مشغول تدريس و پژوهش گرديدم. اصولاً رشته
نمونه ترجمه استاد لين سونگ از قرآن به زبان چيني
تخصصيام آموزش و پژوهش در خصوص ادبيات كلاسيك چين است. پس از دهه هشتاد ميلادي، علاوه بر كار در رشته اصلي، به پژوهش پيرامون تاريخ و فرهنگ اقوام و اديان به ويژه فرهنگ اسلامي پرداختم. نخست گزيدهاي از سورههاي قرآن كريم را به زبان چيني ترجمه كردم و اين كار را ادامه دادم تا اين كه سرانجام توانستم تمام قرآن را به زبان چيني ترجمه نمايم. در اين ترجمه از سبك نثر مسجع استفاده كردم تا بتوانم ويژگيها و سيماي هنري متن اصلي قرآن را تا حدودي ترسيم كنم؛ از اين رو عنوان ترجمه مسجع و موزون قرآن كريم را براي آن برگزيدم. كتاب گنجينه علوم و معارف قرآن كريم را بنا به درخواست يك ناشر تأليف نمودم. اين كتاب داراي پانصد و هشتاد هزار واژه چيني است و سه بار تجديد چاپ شده است. در فصلنامه جهان عرب ستون ويژهاي گشودند كه مقالات اين جانب با عنوان «گفتاري پيرامون تاريخ ترجمه قرآن كريم به زبان چيني» در آن چاپ و منتشر شده است. در اين سلسله مقالات به بحث و بررسي پيرامون شانزده ترجمه كامل قرآن به زبانهاي چيني، اويغوري و قزاقي پرداختهام كه در طي قرن جاري در سرزمين چين چاپ و منتشر شدهاند. با همكاري تعدادي از دوستانم كتاب قصص قرآن را تأليف نمودم كه به ترتيب در استان سين كيانگ و پكن براي نخستين بار چاپ شد و چاپ اصلاح شده آن نيز مجددا منتشر گرديد. بارها در كنفرانسها و مجامع علمي داخلي و بين المللي شركت كردهام و در اين محافل بيش از دويست مقاله علمي ارائه نمودهام. علاوه بر اين، در زمينه ادبيات كلاسيك چين داراي آثار متعددي همچون كتاب ترجمه و شرح كامل سخنان حكيم چيني منسيوس، تاريخ ادبيات سلسله سونگ و نيز پارهاي اشعار و دستخطهاي ادبي هستم.
سطح آشنايي مسلمانان كنوني چين با مسائل اسلامي و قرآني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
احساس ميكنم همه مسلمانان قوميتهاي گوناگون چين مردماني مهربان، ساده و درستكار و داراي احساسات ديني و قومي عميقي هستند. اما در زمينه شناخت عقلي، به دليل محدوديت سطح سواد و دانش، روي هم رفته معلوماتي نسبتا سطحي و ساده دارند؛ مثلاً چگونگي امري را ميدانند، ولي علت چگونگي آن را نميدانند. البته اين مسئله با تنزل سطح آموزشهاي دينيِ مكتبخانهاي در طول ساليان اخير و نيز فقدان تبليغات مؤثر و قوي بيارتباط نيست. هر چند اكنون تعداد زيادي از همكيشان و برادران ديني من ميتوانند قرآن را تلاوت كنند يا آيات و سورههايي از آن را حفظ هستند، اما معني و مفهوم آيات قرآن را خوب نميفهمند. بديهي است كه در اين زمينه بايد تلاش و كوشش بيشتري به عمل آيد و سطح فراگيري و سواد آموزي نيز ارتقا يابد. همه ما و از جمله خود من كه مشغول ترجمه و پژوهش پيرامون قرآن هستم بايد پي در پي بياموزيم، لذا نميتوانيم در يك سطح متوقف بمانيم و از پيشروي امتناع ورزيم.
چطور شد كه به فكر ترجمه قرآن كريم افتاديد؟
با وجود اين كه پيش از ترجمه من ترجمههايي از قرآن چاپ و منتشر شده بود، اما بر اين باورم كه بايد با در نظر گرفتن تمام جهات به جست و جو و بالا بردن سطح كيفي و كمي ترجمهها پرداخت. احساس ميكنم در ترجمههايي كه قبل از ترجمه من پديد آمدهاند، بعضي مترجمان از سبك مختصر، مفيد، لطيف و مهذب زبان چيني كلاسيك استفاده كردهاند كه همراه با دشواري و پيچيدگي در فهم است و مفاهيم ضمني و غير صريح را به انسان منتقل ميكند. برخي از مترجمان از سبك فصيح و آسانِ زبان چيني معاصر استفاده كردهاند كه براي خواننده سهولت و آسان فهمي را در پي دارد. بعضي نيز از زبان چيني متداول در مساجد و مكتبخانهها كه از قديم مرسوم بوده، استفاده كردهاند كه هموطنان بزرگسال من از آن استقبال ميكنند و خواندن آن را دوست دارند و از شنيدن آن لذت ميبرند. البته چون در اين ترجمهها اسلوب هنري قرآن در زمينه آهنگ و قافيه مورد توجه قرار نگرفته بود، من مايل بودم از اين زاويه مسئله را تجربه كنم. به ياد ميآورم دهها سال قبل كه مشغول فراگيري دروس مقدماتي بودم، پس از شنيدن تلاوت و تفسير آخوند هلال الدين ها دِه چنگ، با شور و علاقهاي فراوان به اين فكر افتادم تا ويژگيهاي هنري و آهنگ خوش و موزون قرآن را از راه ترجمه ارائه نمايم. البته در آن هنگام اميدوار بودم ديگران به چنين كاري اقدام كنند و خودم جرأت نميكردم قلم به دست بگيرم. دهها سال گذشت و ديدم هيچ كس سراغي از ترجمه مسجع و موزون نميگيرد؛ ناگزير با عجله و شتاب مشغول اين كار شدم. تمام قواي ذهنيام را صرف اين مسئله كردم تا بتوانم آهنگ جذاب قرآن را با استفاده از زبان چيني كه زباني سرشار از آهنگ و وزن است در ترجمه آيات قرآن منعكس كنم و علاقه و اشتياق خوانندگان را برانگيزم و آنان را تا حدودي با ويژگيهاي آهنگ متن اصلي قرآن آشنا سازم.
هنگام ترجمه قرآن به زبان چيني چه انديشه و احساسي داشتيد و از چه منابعي استفاده كردهايد؟
ترجمه در حقيقت مرحلهاي تكراري از فراگيري و درك عميق از قرآن كريم است. من در گفتار پاياني خودم در اختتام ترجمه چنين نوشتهام:«در جريان كار و تجربه غالبا احساس ناخوشايندِ سردرگمي و به دور خود تارتنيدن را داشتم. حس ميكردم واژگانْ دشوار و مفاهيم بيپايان هستند و بيشتر نگران آن بودم كه مبادا رعايت وزن و سجع به معاني و مفاهيم آسيب برساند. البته گونهاي شادي و نشاط دروني كه موجب رضايت و آمادگي و ورزيدگيام ميشد نيز در دل داشتم. در نتيجه غالبا در وضعيتي ناشي از ترديد و تناقض به سر ميبردم. به هنگام ترجمه گاهي ساعي و كوشا و گاهي خسته و بيحال ميشدم، و حتي چندين بار كارِ ترجمه متوقف شد. دوراني از غم و شادي و موفقيت نمونه دستخط استاد لين سونگ در بازديد از مركز ترجمه قرآن مجيد و ناكامي را پشت سر گذاشتم. بر سستي و رخوت غلبه كردم و روحيه خود را با دلگرمي و توكل تقويت نمودم و سرانجام تدوين متن پيشنويس ترجمه به پايان رسيد. پس از چندينبار ويرايش، كار ترجمه به منظور غلبه بر ترديدها و تعابير مختلف، براي مدتي نسبتا طولاني مسكوت گذاشته شد، زيرا چيره شدن بر اين شرايط آسان نبود. البته در اسناد و مدارك لازم جست و جو و تفحص ميكردم و از اساتيد و دوستان تقاضاي ارشاد و راهنمايي مينمودم و به ترجمهها و تفاسير ديگران نيز رجوع ميكردم و سرانجام با در نظر گرفتن جميع شرايط و با صلاحديد خودم اقدام به گزينش مطلب ميكردم. گاه احساس ميكردم كه هرگز درخشندگي خيره كننده و شگفتآور متن اصلي را نميتوان با هيچ تعبيري ترسيم نمود». اين بود انديشه و احساس من در مورد ترجمه قرآن. من عميقا بر اين باورم كه تمام ترجمههاي معروف قرآن، چه ترجمههاي چيني يا ترجمههاي ديگر، تنها بيانگر سطح درك و فهم مترجمان و ميزان توانايي آنان بر انتقال مفاهيم قرآن كريم است و هرگز قابل قياس با متن عربي قرآن نيست. منابع و مآخذي كه در مدت تقريبا هشت سال به آنها مراجعه كردهام فراوانند؛ هر چند به دليل محدود بودن ميزان كتب اسلامي موجود در كتابخانههاي كشورم و نيز به دليل عدم وجود ارتباط با فرهنگ ساير ملل به ويژه فرهنگ اديان و مذاهب، تنها از چند جلد تفسير محدود و رايج استفاده كردهام كه ميتوان از تفاسيري همچون جلالين، روح البيان، بيضاوي و ديگر تفاسير قرآن نام برد. البته بعدها نيز تفسير المنار را از آخوند مآسونگ تينگ امانت گرفتم. علاوه بر اين، به تعداد زيادي از ترجمههاي انگليسي، فرانسه و ژاپني مراجعه كردم. همچنين تمامي ترجمههاي گزيده و كامل و تفاسير موجود به زبان چيني را مطالعه نمودم و به دهها جلد دائرة المعارف و كتاب مرجع نيز مراجعه كردم. قصد داشتم به ترجمهام مانند برخي از ترجمههاي ديگر ضميمهاي شامل فهرست منابع مورد استفاده را بيفزايم، اما چون تعداد كتابها زياد بود و در واقع تنها به هنگام ضرورت به برخي از آنها مراجعه كرده بودم و علاوه بر اين ساليان درازي از آن هنگام گذشته بود، لذا كتابهاي مورد استفاده را دقيقا به خاطر نداشتم و پيگيري و جست و جوي دوباره آنها هم گويا ضرورتي نداشت تا وقت زيادي براي آن صرف كنم. مجددا ميگويم كه تنها براي جلوگيري از بروز هرگونه سوء تفاهمي نام يك يك كتابهاي مورد استفاده را اعلام نكردهام. بهطور حدس ميتوانم بگويم كه منابع مورد استفاده، كمتر از هزار جلد نبوده است. عميقا احساس ميكنم تمام مواردي كه در قرآن از قبيل حروف، كلمات و يا جملات نياز به تفحص و بررسي دقيق دارند، بايد با جديت تمام و بدون توجه به زحمات و مشكلات آن، با مراجعه به منابع مربوطه پيگيري شود تا بتوان پس از طي اين روند تصميم صحيح را اتخاذ كرد.
آيا از ترجمههاي ديگر قرآن به زبان چيني اطلاع داريد؟ اگر پاسخ مثبت است لطفا آنها را معرفي كنيد و بفرماييد ترجمه رايج در ميان مسلمانان چين كدام ترجمه است؟
آن گونه كه من اطلاع دارم، در قرن بيستم يعني از سال 1927 تا 1996، تعداد 14 ترجمه به زبان چيني از قرآن كريم توسط دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان چيني ارائه شده كه همه چاپ و منتشر شدهاند. علاوه بر اين، دو ترجمه نيز به زبان اقليتهاي قومي مسلمان چين وجود دارد كه شامل ترجمه اويغوري و ترجمه قزاقي قرآن كريم است. با احتساب اين دو ترجمه، در مجموع شانزده ترجمه از قرآن در سرزمين چين موجود است. البته قضاوت درباره محتواي اين ترجمهها و نقاط قوت و ضعف آنها در اين فرصت كوتاه مقدور نيست. به تازگي مطلع شدهام كه آقاي رضا مرادزاده سلسله مقالاتي علمي و ارزشمند در مورد بررسي سير تاريخي ترجمههاي چيني قرآن كريم نوشتهاند كه اميدوارم چاپ اين سلسله مقالات در نشريه تخصصي شما بتواند برادران مسلمان ايراني را با روند فعاليتهاي مربوط به ترجمه قرآن و قرآن پژوهي در سرزمين چين بيشتر آشنا سازد. پيرامون اين سؤال كه ترجمه رايج در ميان مسلمانان و خوانندگان چيني كدام ترجمه است بايد اين موضوع را به قضاوت خوانندگان واگذار كنيم. براي نمونه، عدهاي از مسلمانان پرهيزگار ترجمه آخوند وانگ جينگ جاي را دوست دارند و برخي حتي به كپي و افست از روي آن اقدام ميكنند. بيشتر محققان و پژوهشگران و از جمله مسلمانان معتقدند كه ترجمه استاد محمد ماجيئن (مكين) از جايگاهي ممتاز در ميان ساير ترجمهها برخوردار است، لذا در مقالات و نوشتههايشان بيشتر به اين ترجمه استناد ميكنند. مجتمع چاپ و نشر قرآن كريم ملك فهد واقع در شهر مدينه عربستان نيز در سال 1407 ق ترجمه استاد محمد مكين را همراه با متن عربي قرآن چاپ و آن را در ميان حجاج و مسلمانان چيني توزيع كرده است. جوانان روشنفكر به ويژه خوانندگاني كه داراي دانش و معلومات كمتري پيرامون زبان عربي و معارف اسلامي هستند به ترجمه من علاقه دارند. آنان معتقدند كه ويژگيهاي خواندني اين ترجمه قوي و فهم آن براي همه آسان است. بيشتر خوانندگاني هم كه ميخواهند براي استفاده از قرآن به منابع مورد نياز مراجعه كنند، فهرست راهنماي دقيقي را كه ضميمه صفحات پاياني ترجمه قرآن استاد شمس الدين تونگ دائو جانگ است ميپسندند. برخي از خوانندگان از قبيل افرادي كه زبان اصلي قرآن را ميفهمند و نيز برخي از آخوندهايي كه با مقدمات زبان عربي آشنايي دارند بر اين باورند كه ترجمه چيني معاني القرآن الكريم اثر آخوند صالح يَنگ جونگ مينگ از لحاظ سبك ترجمه مختصر و مفيد است و مطابقت بيشتري با اصل قرآن دارد. سالخوردگاني كه با زبان مكتب خانهاي آشنا هستند نيز معتقدند كه خواندن ترجمه قرآن آخوند موسي مآجنگ وو كه به سبك مكتب خانهاي ترجمه شده مانند شنيدن تلاوت زنده قرآن از زبان يك آخوند لذت بخش است. البته بيشتر خوانندگان معتقدند كه دو ترجمه اخير براي خواندن و فهميدن بسيار مشكل هستند. بنابراين، به دليل تفاوت سطح معلومات و علاقهها و سليقهها به طور كلي تعيين اين كه واقعا كدام ترجمه مورد پسند و اقبال مسلمانان چين است امري دشوار به نظر ميرسد.
آيا شما قرآن را از زبان عربي ترجمه كردهايد يا از زبانهاي ديگر؟
من قرآن را مستقيما از زبان عربي به چيني ترجمه كردهام. در دوران كودكي در يك دهكده معروف مسلمان نشين كه حال و هواي اسلامي خاصي دارد زندگي ميكردم. در دوران جنگ عليه اشغالگران ژاپني، استاد محمد ماجيئن (متولد شاديئن) كه به تازگي از دانشگاه الازهر مصر به چين بازگشته بود، در اين دهكده به پرورش عدهاي از افراد مستعد و علاقهمند به فراگيري زبان عربي مشغول گرديد و به اين كار ادامه داد تا اين كه توانست گروهي از علاقهمندان را براي ادامه تحصيل به مصر اعزام كند. آخوند هلال الدين ها دِه چنگ نيز مناطق تحت اشغال ژاپنيها، يعني شهر شانگهاي را ترك كرد و پس از گشت و گذار در جاهاي مختلف، سرانجام به دهكده شاديئن وارد شد. وي با شاگردش استاد محمد ماجيئن مشغول ترجمه قرآن به سبك زبان چيني معاصر شدند. در آن هنگام، من و چند تن ديگر از جوانان مسلمان در محضر آخوند هلال الدين ها دِه چنگ و استاد محمد ماجيئن مشغول فراگيري زبان عربي بوديم. در اين دوران بود كه روح و قلب كودكانهام تحت تأثير عميق قرآن كريم قرار گرفت. متأسفانه، اوضاع زمانه دستخوش دگرگوني و تحولات زيادي گرديد. چون در آن زمان دولت چين نو با هيچ كشور عربي روابط ديپلماتيك نداشت، بيشتر فارغ التحصيلان رشته زبان عربي دانشكده زبان و ادبيات خاوري دانشگاه پكن اين رشته را رها كردند و به دنبال رشتهاي جديد رفتند. من نيز با راهنمايي استاد محمد ماجيئن و استاد جمال الدين باشويي ناگزير شدم رشته تحصيلي خود را تغيير دهم. ناچار مشغول فراگيري رشته ادبيات كلاسيك چين شدم. در طول چند ده سال اخير، عمدتا مشغول تدريس و تحقيق در زمينه ادبيات كلاسيك چين بودهام و آثاري نيز در اين زمينه دارم. اما به عنوان يك شخص مسلمان همواره با قرآن كريم و فرهنگ اسلامي انس و دلبستگي عميقي داشتهام. با وجود اين كه به تدريج و سال به سال از زبان عربي فاصله ميگرفتم و با آن ناآشناتر ميشدم و همچنين فاقد محيط زباني براي به كار بردن آن بودم، اما هرگز از تلاوت قرآن كريم و تعمق در آيات آن غفلت نورزيدم. هر چند در گذشته تعداد نسبتا زيادي از ترجمههاي چيني قرآن چاپ و منتشر شده بود، اما من احساس ميكردم در ميان اين ترجمهها لازم است ترجمهاي وجود داشته باشد كه منعكس كننده اسلوب هنري و آهنگ موزون قرآن باشد، و آرزو داشتم كه بتوانم از اين زاويه خصوصيات هنري قرآن را منعكس نمايم، لذا از همان دوران نوجواني اميد ارائه چنين ترجمهاي را در دل داشتم. مسائل و قضاياي گوناگون چندين سال اين كار را به تأخير انداخت، تا اين كه وضعيت علمي كشورم به تدريج به رونق و شكوفايي روي نهاد. من هم توانايي زيادي براي انجام اين كار در وجود خود احساس ميكردم. در آغاز به ترجمه گزيدهاي از سورههاي قرآن با سبك نثر مسجع اقدام نمودم. به سرعت هزاران نامه از خوانندگان مسلمان سراسر كشور به دستم رسيد كه از اين كار استقبال كردند و مرا مورد تشويق قرار دادند. آنان با اصرار فراوان از من ميخواستند كه تمام قرآن را به همين سبك ترجمه كنم. در نتيجه توانستم در ظرف مدت هشت سال ترجمه موزون و مسجع قرآن به زبان چيني را به پايان برسانم.
آيا در ترجمه قرآن كسي با شما همكاري داشته يا به تنهايي آن را انجام دادهايد؟
اگر منظور شما از لحاظ نوشتن است، خير؛ اين كار را به تنهايي انجام دادهام. اما اگر منظور شما اين است كه از نظرات و ديدگاههاي ديگران استفاده نمودهام، بايد بگويم در اين زمينه از نظرات عده زيادي از بزرگان نسلهاي گذشته يا نسل همدوره خودم و حتي نسل جوانِ خوشاستعداد استفاده كردهام. به عنوان نمونه ميتوان گفت افراد بسياري در زمينه گردآوري منابع، بررسي واژهها و اصطلاحات متن ترجمه، مراجعه به ترجمههاي قرآن به زبانهاي ديگر و نظاير اين امور به من كمك كردهاند. پدرم يونس لين شينگ هوا در دهه 30 قرن حاضر ميلادي در مصر مشغول تحصيل و داراي درك و فهم عميقي از قرآن كريم بود. وي هر چند به علت كهنسالي قدرت نداشت تمام متن ترجمه را بررسي كند، اما هرگاه به جملهاي مبهم بر ميخوردم غالبا از او راهنمايي ميخواستم و او هم با موشكافي و نكته سنجي خاصي مرا راهنمايي ميكرد.
به نظر شما يك ترجمه خوب كه بتواند مورد استفاده قرار گيرد چگونه ترجمهاي است؟
من معتقدم كه مترجم بايد از چهار ويژگي برخوردار باشد:1ـ عقيدهاي خالص و انس و دلبستگي عميقي با قرآن كريم داشته باشد. 2ـ به زبان عربي مسلط باشد و بتواند قرآن را از زبان عربي به زبان مقصد ترجمه كند، زيرا در برگردان غير مستقيم، مطابقت با اصل از بين ميرود. 3ـ بر مفاهيم و معاني واژههاي قرآن كريم تسلط داشته باشد و بتواند در مواردي كه مفسران اختلاف نظر دارند بهترين قول را تشخيص بدهد و آن را در ترجمه انتخاب كند. 4ـ آثار و نوشتههايي به زبان مادري خود داشته باشد و از توانايي آشكاري در زمينه نگارش به آن زبان برخوردار باشد. |
|
ترجمه قرآن كريم به زبان بوسنيايى و ارزشهاى ساختارى آن[1]
دكتر اسعد دوراكوويچ - ترجمه: يعقوب جعفرى
تاكنون شش ترجمه كامل از قرآن كريم به زبان يوگوسلاوى سابق منتشر شده كه پنج تاى آنها به زبان مردم بوسنى است كه حدود دو ميليون نفر هستند. به نظر ما نمىتوان اين مسئله را تصادفى گرفت، بلكه لازم است بدانيم كه اين كار نتيجه يك حقيقت تاريخى مهم است و آن اينكه اسلام از زمان عثمانيها تاكنون همواره در بوسنى و هرزهگوين بيشتر از ساير اديان گسترش داشته است و به همين جهت مسلمانان نياز مستمرى به آشنايى با معانى قرآن كريم داشتهاند. يكى از نكات قابل توجه اين است كه نخستين مترجم قرآن در يوگوسلاوى به نام ميكولوبيبراتيچ فردى مسيحى بوده است.[2] وى در سال 1895 قرآن را از زبان فرانسه به زبانبوسنيايى ترجمه كرد كه اين امر در بحث ما استثنا نيست، چه اين كار نيز انگيزههاى دينى داشته است.
پی نوشت ها:
[1]. اين مقاله در سال 1419 ق برابر با 1998 م، در سمينارى كه در دانشگاه آل البيت اردن برگزار شد به زبان عربى ارائه گرديده است كه ترجمه آن را در اينجا از نظر مىگذرانيد. [1]. اين مقاله در سال 1419 ق برابر با 1998 م، در سمينارى كه در دانشگاه آل البيت اردن برگزار شد به زبان عربى ارائه گرديده است كه ترجمه آن را در اينجا از نظر مىگذرانيد. [2]1. Mico Ljubibratic. [3]2. Enes Karic. [4]1. Francesco Gabrieli. |
|
گفت و گويى با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى
اشاره:
گزارش زير، گفت و گويى است كه آقاى محمدرضا صالح، نماينده محترم جامعة المصطفى العالمية در چين، با استاد حاج يحيى صنوبر لين سونگ، محقق و مترجم معروف قرآن كريم به زبان چينى، انجام داده است. در اين گفت و گو محورهاى مهم و جالبى از تحول فرهنگى ـ قرآنى چين و نيز تاريخچه ترجمه قرآن به زبان چينى و ديگر مسائل مربوطه مورد سؤال قرار گرفته و استاد به تفصيل به هر يك پاسخ داده است. ضمن سپاسگزارى از آقاى محمدرضا صالح كه اين گفت و گو را ترجمه و ارسال كردهاند و نيز سپاسگزارى از آقاى رضا مرادزاده كه ويرايش و آوانگارى اعلام چينى آن را سامان دادهاند، توجه شما خوانندگان گرامى را به متن اين گفت و گو جلب مىكنيم.
استاد! لطفاً مختصرى از زندگى و شرح حال خود را بيان كنيد.
ــ نام كامل من «يحيى صنوبر لين سونگ» (Yahaya. sai nu bai er. Lin song) است. يحيى، نامى اسلامى است كه خانواده من پس از تولد براى من انتخاب كردند. به دليل اينكه كسانى كه يحيى نام دارند بسيار زيادند، حتماً بايد نام ديگرى به آن ضميمه شود تا بتوان آنها را از هم تشخيص داد. لذا وقتى من بزرگ شدم صنوبر را به آن اضافه كردم. صنوبر در زبان چينى به معناى درخت كاج است. همچنين شهرت من «لين» است، لينسونگ به معناى جنگل كاج است.«لين» به معناى تعداد زيادى درخت است. من از صنوبر به عنوان كلمه جمع استفاده كردم، به معناى جنگل بزرگ درخت كاج، كه اتفاقاً با نام خانوادگى من تشابه دارد. جمع لينسونگ و صنوبر با هم، معناى بسيار نزديك ضرب المثل چينى «سرو و كاج هميشه سرسبز» را دارد. من در سال 1930 ميلادى در منطقه جنوب غربى از ناحيه مرزى چين در يك روستاى بزرگ مسلماننشين داراى شهرت جهانى به نام «شاديئن» (Sha dian) در استان يون نَن (Yun nan) به دنيا آمدم. اين روستا از نظر اقتصادى پيشرفته است و از قديم مردم بسيار باهوش و دانايى داشته و در ميان مسلمانان چين شهرت فراوانى كسب كرده است. به عنوان مثال مىتوان گفت، در دهه 30 قرن بيستم ميلادى، از سراسر چين 33 نفر طلبه و دانشجو براى تحصيل در خارج انتخاب گرديدند. اين گروه به پنج دسته تقسيم و به دانشگاه الازهر مصر اعزام شدند. در ميان آنها آقاى محمد «مآجيان» (Ma jian) معروف به «محمد مكين» كه شهرت جهانى دارد و همچنين عالم بزرگ يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang zi ren) كه در تمام مدت عمرش به فعاليتهاى آموزشى اسلامى پرداخت و شاگردان برجسته فراوانى را تربيت كرد، حضور داشتند. از اين ميان كسانى كه شهرتشان «لين» (Lin) است سه نفرند كه دو نفرشان از خانواده من هستند؛ يكى از آنها پدر من يونس «لين شينگ هوا» (Lin xing hua) و ديگرى عمويم عثمان «لين شينگ جى» (Lin xing zhi) و سومى سعيد «لين جونگ مينگ» (Lin Zhong ming) است. بجز عمويم عثمان «لين شينگ جى» كه مدت زيادى مقيم بندر جده عربستان سعودى بود، دوتاى ديگر استاد دانشگاه زبانهاى خارجى پكن بودند. اين پنج نفر همه از روستاى زادگاه من هستند كه درگذشتهاند. آرزو مىكنم خداوند آنها را بيامرزد. من از دوران كودكى، از استاد «محمد مكين» زبان عربى ياد گرفتم و نزد يكى از چهار آخوند معروف چين به نام هلالالدين «هادِه چنگ» (Ha de cheng) قرآن را آموزش مىديدم. در همين دوران بود كه از ادغام دانشگاه پكن و دانشگاه «چينگ هوا» (Qing hua) و دانشگاه «نَن كاى» (Nan Kai)، دانشگاه متحد جنوب شرقى تأسيس شد. استادان معروف چينى از سراسر كشور به ما زبان چينى، رياضى، منطق، تاريخ، جغرافيا و علوم ديگر را آموزش مىدادند. آنها فرصت به دست آوردن تحصيلات عاليه با كيفيت بالا را براى ما فراهم آوردند. آنها در زمان جنگ با ژاپن، از منطقه «سانگ شيان» (Cang xian) به شهر «كونمينگ» (Kun Ming) در استان «يون نَن» (Yuhn nan) متوارى و آواره شدند. در آن زمان استاد «محمد مكين» به ترجمه قرآن مشغول بود. به دليل اينكه در آن زمان ژاپن يكسره حمله هوايى مىكرد، او هر روز از ما مىخواست تا متن ترجمه شده را در دفتر ديگرى رونويسى كنيم و آن را در مناطق ديگرى حفظ و نگهدارى نماييم. فايدهاى كه اين كار براى ما داشت اين بود كه در حال رونويسى، يك بار ديگر قرآن را ياد مىگرفتيم. در آن زمان آخوند يوسف «جانگ زى رِن» (Zhang ziren) هم معلم ما بود. بنابراين، آموزش اسلامى و قرآنى من از كودكى بسيار عميق بوده است؛ مخصوصاً به روش روخوانى آخوند «هادِه چنگ» (Ha de cheng) كه با استفاده از تجويد قرآن را تلاوت مىكرد، بسيار علاقهمند بودم. آخوند «هادِه چنگ» يك استاد زبان بود كه با زبانهاى انگليسى، اردو، عربى و فارسى نيز آشنايى داشت. او وقتى در مسجد «جه جيانگ لو» (zhe ji ang lu) در شانگهاى (Shang Hai) به عنوان امام جماعت فعاليت داشت، اغلب مهمانان خارجى براى نماز جمعه به اين مسجد مىآمدند. خطبههاى او ويژگيهايى منحصر به فرد داشت و آنها را جداگانه به زبانهاى عربى، انگليسى، اردو و چينى ايراد مىكرد و به همين دليل خيلى مورد استقبال قرار مىگرفت. او قرآن را با صداى بسيار زيبا تلاوت مىكرد. آهنگ صدايش به گونهاى بود كه هر بار قرآن را تلاوت مىكرد، قلب و درون ما به لرزه مىافتاد و به همين دليل بود كه تدريس و روخوانى او باعث شد كه من از همان دوران كودكى زيبايى قرآن را درك كنم. البته مسلم است كه قرآن شعر نيست، اما نيروى جذب كنندهاى مانند شعر دارد. من فكر مىكنم اگر قرآن به صورت قافيهدار (يا داراى آهنگ) ترجمه شود، بسيار زيبا مىشود. من اميدوارم كسانى كه به زبان عربى تسلط دارند و شاعران مسلمانى كه شعر مىسرايند و همچنين تحصيل كردهها قرآن را ترجمه كنند.
لطفاً از دوران تحصيل خود براى ما بگوييد.
ــ مدير مدرسهاى كه من در آن درس مىخواندم، تصميم داشت مرا به دانشگاه الازهر مصر اعزام كند، اما به دليل تغيير و تحولات روزگار و اوضاع سياسى در زمان جنگ با ژاپن، هنوز مدت زيادى از تسليم شدن ژاپن نگذشته بود كه جنگ آزادى بخش چين اتفاق افتاد و جامعه از پايه و اساس تغيير يافت و چيزهايى كه من خوانده بودم، مانند عربى و دانستنيهاى دينى، ديگر فايدهاى نداشتند.بعد از تأسيس چين جديد، من از شهر «كونمينگ» (Kun Ming) مركز استان «يون نَن» (Yun nan)به پايتخت پكن آمدم، ولى هنوز در دل آرزوى تكميل زبان عربى را داشتم، اما در آن زمان چين جديد هنوز با هيچ كشور مسلمانى رابطه برقرار نكرده بود. بسيارى از كسانى كه رشته عربى را خوانده بودند، شغل خود را رها كرده و به حرفههاى جديد روى آورده بودند. توسط استاد «محمد مكين» پيشنهادى از طرف استاد جمالالدين «باى شويى» (Bai shou yi) به من رسيد كه در مدرسه متوسطه وابسته به دانشگاه معروف «فو رِن» (Fu ren) مشغول تدريس شوم. من سالها به تدريس دروس چينى پرداختم، سپس در دانشگاه تربيت معلم پكن به تأليف «تاريخ عمومى چين» مشغول شدم. در پايان نيز به دانشگاه مركزى اقليتهاى قومى در پكن انتقال يافتم. مىتوان گفت كه در ده سال اخير، من از اول تا زمان بازنشستگى در سمت استادى و آموزش زبان چينى و در ادبيات قديم چين مشغول تدريس و تحقيق بودهام. من تمام تاريخ ادبيات چين، قسمتهاى مختلف تاريخ ادبيات، اشعار دوران امپراتورى تانگ، ادبيات دوران «سونگ» (Song) و ادبيات دوران «يوآن» (Yuan) را تدريس كردهام. من ادبيات قديم چين را خيلى دوست داشتم، اما هرگز فراموش نكردم كه بايد براى ملّت خود و براى همكيشان مسلمان خود و در راه خدمت به دين اسلام و توسعه قرآن نيز خدمتى انجام دهم.
استاد! نظر شما درباره ترجمه منظوم قرآن چيست؟
ــ من هميشه آرزومند و منتظر بودم كه فردى ترجمه قرآن را به شعر بسرايد، اما اين آرزو هيچگاه عملى نشد. من شخصاً در فكر بودم كه به صورت آزمايشى اين كار را انجام بدهم، اما جرئت آن را نداشتم، چون اشتغالات من در آن زمان خيلى زياد بود و شخصاً اعتقاد داشتم كه سطح معلومات من هم كافى نيست و شرايط لازم براى اين كار را هم نداشتم.استاد من «محمد مكين» كه يك استاد زبردست بود، قرآن را قبل از انقلاب كمونيستى ترجمه كرده بود، اما هنوز فرصتى براى چاپ و نشر آن پيش نيامده بود. بيشترين چيزى كه انسان را متأسف مىكرد، اين بود كه وقتى ترجمه كامل آقاى «محمد مكين» به صورت رسمى چاپ شد، او ديگر در قيد حيات نبود و نمىتوانست نتيجه زحمات چندين ساله خود را ببيند. بنابراين، من در آن زمان هرچند خيال و هوس انجام ترجمه آزمايشى قرآن كريم را در سر داشتم، اما به كارهاى روزانه متعدد كه فاقد ارتباط با موضوع قرآن و اسلام بود مشغول بودم و همين مسئله موجب تضعيف معلومات و دانش زبان عربى من شده بود، و حتى مقدارى از آن را هم فراموش كرده بودم. با اين حال قرآن هميشه در قلب من تأثير داشت و بىوقفه آن را مىخواندم و تكرار مىكردم. پس از انقلاب فرهنگى و سرنگونى «باند چهارنفره» اوضاع در چين تغيير يافت. در آن زمان من توانستم با استفاده از زمان باقىمانده و با كمك گرفتن از اطلاعات جزئى كه قبلاً كسب كرده بودم، چند مقاله و گزارش درباره اسلام بنويسم و تحقيقاتى مربوط به تاريخ نژاد مسلمان «هويى» چين انجام دهم. در اين زمان بود كه به صورت آزمايشى قرآن را ترجمه كردم. در سال 1979 براى اولين بار گزيدهاى از آيات و سورههاى كوچك قرآنى مشهور ميان مسلمانان چين را براى ترجمه انتخاب كردم و آن را ختم قرآن ناميدم. اين كتاب منتخب آياتى بود كه در ميان آنها تعدادى از سورههاى كوتاه و همچنين تعدادى از سورههاى بلند قرآن گردآورى شده بود. من آن را به صورت شعر ترجمه كردم و به وسيله انتشارات مركز تحقيقات علوم دانشگاه مركزى اقليتهاى قومى به چاپ رسيد. در آن موقع از اين كتاب دو هزار جلد چاپ شد و به عنوان يك طرح آزمايشى در دسترس مسلمانان و عموم مردم قرار گرفت. در اين كتاب بيشتر به نيازها و واكنشهاى جامعه نسبت به قرآن توجه شده بود. پس از چاپ آن منتظر بودم ببينم آيا مورد استقبال قرار مىگيرد يا خير. بعد از اينكه كتاب ترجمه و چاپ شد، فوراً در مناطق مختلف توزيع شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت، به حدّى كه بيش از دو هزار نامه تشويقآميز دريافت كردم. بسيارى از افراد در نامههايشان نوشته بودند كه اين ترجمه براى عموم مردم، روان و قابل درك است و بهراحتى بر زبان جارى مىشود. آنها اظهار اميدوارى كرده بودند كه من همه قرآن را با اين روش ترجمه كنم. در آن موقع در كشور ما چندين ترجمه قرآن چاپ شده بود، اما ترجمه كامل به صورت شعر و يا قافيهدار هنوز وجود نداشت. بنابراين من شروع به ترجمه كردم و تمام آن حدود 7 الى 8 سال طول كشيد. علت طولانى شدن ترجمه اين بود كه در طول ترجمه مشغله كارى هم داشتم و كارهاى كوچك هم پيش مىآمد. مدت زمان حقيقى كه براى ترجمه صرف كردم تقريباً 3 تا 4 سال بود. در آن موقع تحقيقات قرآنى هنوز يك كار تازه بود و كمتر كسى به دنبال آن مىرفت، براى اينكه اين كار جزء محدوده دين و مذهب بود و در دوران حكومت عناصر تندروى حزب كمونيست، اين كار حتى يك منطقه ممنوعه بود و خيلى حساسيت برانگيز بود. در آن زمان من فقط مىتوانستم به صورت خيلى پنهانى ترجمه كنم. اما بعد از آغاز سياست درهاى باز، در سال 1978 م، شرايط به كلى عوض شد، و آن محيط مضطرب كمكم هموار و آرام شد، لذا من به طور مرتب ترجمه قافيهدار قرآن را كامل و تمام كردم، تا اينكه در سال 1988 م به صورت رسمى و آشكار به چاپ رسيد و از همه جهات توجه خوانندگان را به خود جلب كرد.
استاد! مشكلات ترجمه قرآن به زبان چينى چيست؟
ــ در چين تحصيل كردههاى مسلمان به دو دسته تقسيم مىشوند، يك دسته از آنها كسانى هستند كه بُنمايه و سطح زبان چينى آنها عميق است و متنهاى خوبى هم مىنويسند، اما با كتاب مقدس اسلام آشنا نيستند و عربى نمىدانند. گروه ديگر كسانى هستند كه زبان عربى آنها خيلى خوب است و كتابهاى مقدس دينى و احاديث را به خوبى مىدانند، اما پايه زبان چينى آنها خيلى ضعيف است و نمىتوانند با استفاده از زبان چينى متنى بنويسند. وقتى آنها در مورد مسائل دينى صحبت مىكنند، از يك نوع زبان سنتى و خاص به نام «زبان مسجدى» يا «زبان مكتبخانهاى» براى بيان مقصود خود استفاده مىكنند، و لذا كسانى كه زبان مسجدى را نمىدانند، براى آنها خيلى سخت است كه متوجه شوند سخنران چه مىگويد. بنابراين آنها با كتابهاى مذهبى و اسلامى آشنا هستند، اما اين فقط محدود به صورت شفاهى و رو در رو مىشود و نمىتوانند به صورت كتبى ترجمه كنند، لذا محدوده تأثيرگذارى آنها خيلى كم است.در ابتداى دوران سياست درهاى باز، هرچند برخى افراد تحصيلات ناپيوستهاى در مورد فرهنگ اسلامى داشتند، ولى روشنفكران مسلمان هم خيلى كم بودند. تنها كسانى مانند من در مورد عربى و قرآن به عنوان پايه تحقيقات اسلامى اطلاعات محدودى داشتند. هم چنين كسانى كه ادبيات قديم چينى را تدريس مىكردند، بسيار كم بودند. بنابراين من مورد توجه مسلمانان قرار گرفتم. همگان مرا در جهت ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى تشويق مىكردند. در ميان تحصيلكردههاى مسلمان، گويا علاقه من به قرآن بسيار روشن و واضح است. البته داستان من شبيه يك ضرب المثل چينى است كه مىگويد: «وقتى كه ببر در جنگل نباشد، ميمون پادشاه مىشود». چون در آن زمان كسانى كه كار تحقيقات اسلامى انجام مىدادند خيلى كم بودند. در حقيقت، در آن زمان تحصيلكردههايى وجود داشتند كه بيشتر از من به دستاوردهاى علمى بزرگ و عميقى رسيده بودند، اما علاقهمندى آنها در جهت مسائل دينى نبود و كسانى كه در امر تأليف كتاب كار مىكردند بسيار كم بودند. من خدا را شكر مىكنم كه در چنين شرايطى ريشههاى ايمان من ـ كه در زادگاهم پرورش يافته و ساخته شده بود ـ به اضافه علاقه و توقع پدر و مادر و دوستان مسلمانم سبب شد كه تصميم بگيرم براى نژاد و دين خودم خدمات شايستهاى انجام دهم. عناصر بسيارى باعث شد كه من احساس كنم بايد رشته تخصصى را كه در گذشته داشتم محدود و يا رها كنم و با تمام قدرت در مسير ترجمه قرآن و تحقيقات اسلامى قدم بردارم. البته تحقيقات اسلامى با شغل و رشته كارى من هيچ ربطى نداشت و به همين جهت تا حدى از سوى ديگران سرزنش و محكوم مىشدم، اما من منتهاى تلاش خود را مىكردم تا تعهد شغلى خود را هم انجام دهم. در امر تدريس تا حدى از قانون و مقررات مربوط به زمان تدريس فراتر مىرفتم. در زمينه تحقيقات علمى پژوهشى، تحقيقات خاص غير مذهبى را بر عهده گرفتم و مقالهاى هم در اين زمينه منتشر كردم كه نتيجهاش نسبت به كارهاى مشابه آن كم نبود. با استفاده از وقت باقىمانده، در مورد مسائل اسلامى تحقيق مىكردم، اما هنوز دچار نوعى ترديد و اضطراب بودم و نگران اين بودم كه شغل درستى ندارم يا نسبت به كار اصلى خودم بىتوجه هستم. گاهى هم حرفهاى نامربوطى به گوشم مىرسيد كه با توجه به اينكه در آن زمان تحقيقات دينى در مرحله بسيار حساسى قرار داشت، ممكن بود تا حدى هم خطرناك باشد. با اين همه، من به حواشى خيلى اهميت نمىدادم، بلكه در پى تشويق مستمر مردم و توده مسلمانان، به خصوص حمايت پدر پيرم ـ كه خدا او را بيامرزد ـ با شجاعت و قدرت تمام به سوى خدمت به عقايدم پيش رفتم. پس از گذشت سالها تلاش و مبارزه، با همه موانع، بالأخره تلاشهايم مقدارى نتيجه داد و توانستم ترجمه قافيهدار قرآن را در سال 1988 به چاپ برسانم. اين كار كمكم توجه جامعه را به خود جلب كرد. در سال بعد، اول دهه 90، من وارد سن بازنشستگى شدم، اما مىتوانستم باز به سركار و پست قبلى خودم برگردم و كارم را ادامه دهم. بدين ترتيب من دوباره جذب كار شدم و به آموزش دانشجويان ليسانس مشغول شدم. اما در اين ميان ناگهان تصميم گرفتم راه بازنشستگى را انتخاب كنم. با تكيه بر وقت و نيرويى كه براى من باقى مانده بود، خود را از مشغلههايى كه مزاحم كار اصلى من بود خلاص كردم و همه نيروهايم را جمع كردم و به امر تحقيق و آموزش درباره قرآن ادامه دادم. من آگاهانه از خداوند سپاسگزارم كه از سال 1991 كه بازنشست شدم، يك قطعه آبى آسمان بر بالاى سرم براى به حقيقت پيوستن آرزوهايم مىديدم. درحقيقت من از اوايل دهه 80 شروع به تحقيقات نمودم و خود را وقف تحقيقات دينى و قرآنى كردم. البته در آن زمان فقط مىتوانستم در وقتهاى اضافى به تحقيقات مورد علاقهام بپردازم، چون 80 درصد وقتم را مىبايست براى تدريس و كارم در دانشگاه صرف مىكردم؛ فقط مىتوانستم شبها به تحقيقات شخصى خود بپردازم. تا بعد از سال 1991 م كه بازنشست شدم، بجز گاهى اوقات كه تعهد كرده بودم كه مقالات و گزارشهاى محدودى درباره ادبيات بنويسم، اصولاً كارهاى ديگر را كه در گذشته در مورد رشته ادبيات قديم انجام مىدادم همه را رها كردم. بعداز گذشت چند سال تلاش مداوم، نه تنها كار ترجمه قافيهدار قرآن را تمام كردم، بلكه مجموعه مقالاتى درباره شناخت قرآن را هم تأليف كردم كه در سال 2007 با عنوان قرآن در چين منتشر شد. بجز اين، بر بيش از 80 جلد كتاب از تحصيلكردههاى مسلمان و غيرمسلمان چينى نيز مقدمه نوشتم كه از ميان آنها بعضىشان از من بزرگتر بودند؛ بعضى هم دورگه آمريكايى بودند، البته بيشترشان جوانان چينى بودند. من احساس مىكردم كه وظيفه دارم به آنها خدمت كنم. البته اينها به برنامهريزىهاى من ضربه وارد كرد، چون وقتى مىخواستم براى آنها مقدمه بنويسم، حتماً مىبايست اثر آنها را بخوانم، لذا وقت من خيلى پراكنده و خرد شده بود. خيلى دلم مىخواست نيروى خود را در يك رشته و پروژه خاص متمركز كنم اما اين كارِ خيلى سختى بود.
انديشه تدوين فرهنگنامه بزرگ قرآن با همكارى جامعة المصطفى چگونه شكل گرفت؟
ــ قرآن والاترين كتاب آسمانى اسلام است. اين كتاب زيربناى تنظيم قانون اساسى در كشورهاى اسلامى و راهنماى زندگى، مذهب، آداب و رسوم حدود يك ميليارد و سيصد ميليون مسلمان در سراسر جهان است. همچنين قرآن مهمترين سندى است كه دانشمندان شرق و غرب در زمينه علوم و فرهنگ اسلامى آن را مورد مطالعه قرار مىدهند. براى كمك به انبوه بىشمار مطالعهكنندگانى كه مىخواهند همه جوانب قرآن را بفهمند، من اخيراً «فرهنگنامه قرآن» را به صورت مجموعهاى منظم آغاز كردهام. من تا به حال لغتنامههاى بزرگ قرآن را در بسيارى از كشورهاى جهان ديدهام؛ همه آنها تقريباً به صورت راهنماى موضوعات يا فهرست راهنما هستند؛ اگر بخواهيد در اين فرهنگها دنبال كلمهاى بگرديد كه در كدام فصل است و در هر بخشى چند بار آمده، خيلى راحت و سريع است، اما يادداشت توضيحى ندارد. البته كتابهاى زيادى در زمينه تفسير قرآن نوشته شده است و اين تفاسير با وجود اينكه بسيار دقيق و پرمحتوا هستند و در بعضى از آنها آيات قرآن به بيانهاى متعدد تفسير شده است اما خواسته خوانندگان را تأمين نمىكند و كليه اطلاعات مربوطه و رموز مسائل را در اختيار خوانندگان قرار نمىدهد. اين فرهنگنامه كه من آن را دستهبندى و تقسيم كردهام، اگر تدوين آن با موفقيت تمام شود، به خواننده كمك بزرگى خواهد كرد، چون اين فرهنگنامه موضوعبندى شده و داراى منابع فراوانى هست. در اين فرهنگنامه موضوعات بسيارى وجود دارد كه براى جلوگيرى از تكرار، هر بندى كه تكرارى دارد، زير آن مأخذ ذكر شده است؛ يعنى لازم نيست خواننده در اين لغتنامه بگردد. امتياز ديگر اين فرهنگنامه، موضوع بندى كلى است، ولى از موضوع بندى خيلى كلى پرهيز مىكند، تا خواننده بتواند از زواياى مختلف تمام موضوعات قرآنى را به سهولت پيدا كند. بنابراين، اين فرهنگنامه ارزش زيادى دارد و در چين بىسابقه است.
موضوعات كلى فرهنگنامه بزرگ قرآن چيست؟
ــ تا كنون، اين فرهنگنامه به موضوعات كلى زير تقسيم شده است:1. معرفى نام سورهها 2. نامهاى زيباى خداوند 3. توحيد 4. آيين و آداب دينى 5. توصيف روز قيامت 6. اديان ديگر 7. اخلاق و تزكيه نفس 8. ديدگاههاى اجتماعى 9. جنگ و صلح 10. ازدواج و خانواده 11. زندگى روزمره 12. داستان شخصيتهاى برجسته 13. اسامى و القاب پيامبران 14. اجزاى بدن 15. حيوانات، گياهان و خوراكيها 16. مواد معدنى فلزى 17. وسايل 18. كيهان و طبيعت 19. ضماير 20. زمان و مكان 21. آيههاى حكمتآميز 22. حروف مقطعه (متشابهات) 23. دعا 24. آيههاى ندا 25. آيههاى قسم 26. آيههاى سؤال 27. ترجمههاى قرآن 28. ساير موضوعات.
ويژگيهاى اين فرهنگنامه قرآنى را توضيح دهيد.
ــ طبيعى است كه هنگام تأليف مىتوان بر دستهبندىها افزود و يا برخى از آنها را در هم ادغام كرد. بنابراين، اين فرهنگنامه يك كتاب ابزارى است كه روشنترين ويژگى آن دستهبندى و موضوعبندى است و شامل موضوعهاى مختلف مىشود كه از جمله آنها مىتوان كلمات كوتاه و آيههاى حكمتآميز و غيره را نام برد. در اين فرهنگنامه، واژهها و كلمات قرآن توضيح داده شده و متن عربى با تلفظ لاتينى درج گرديده و مفرد، جمع، مذكر و مؤنث بودن واژه هم توضيح داده شده است. همچنين بعضى از واژههاى قرآنى كه داراى معانى مختلفى هستند بيان شده و نظرات مفسران درباره آنها درج گرديده است، تا خواننده بتواند معانى مختلف كلمات قرآن را درك كند. فىالمثل درباره بعضى كلمات مشابه، مانند برخى اعداد و برخى حروف مقطعه، نظر مفسران آورده شده است، گرچه ما معتقديم كه اين گونه كلمات نبايد توضيح داده شوند.درباره آيات و كلمات تكرار ى در قرآن فقط يك بار توضيح و شرح داده شده و بعداً فقط منابع تكرارى قرآن را ذكر كردهايم. همچنين تعداد تكرار نيز ذكر شده و اگر يك واژه معانى مختلف داشته باشد، ذيل بند مربوط ذكر شده است.
نظر ديگران درباره فرهنگنامه قرآنى چيست؟
ــ من قبلاً با دانشمندان چينى و دانشمندان كشورهاى ديگر در مورد تأليف و دستهبندى فرهنگنامه قرآن صحبت كردهام. آنها همگى از خود حمايت نشان دادهاند، بلكه معتقدند اين طرز فكر خيلى تازه و بسيار مفيد و ضرورى است. طبق اين طرز فكر، اين فرهنگ بعد از چاپ، ارزش ترجمه به زبانهاى ديگر را هم دارد. همين مسئله خيلى بيشتر به من روحيه داد. اما من احساس مىكنم كه سنم به تدريج در حال بالارفتن است و نيروى من محدود است و احاطه بر همه دانشها ندارم. تأليف و نوشتن فرهنگنامه به افرادى توانا در زمينههاى مختلف احتياج دارد. اين كار مانند تأليف يك كتاب تخصصى نيست كه يك نفره بتوان آن را تمام كرد. اگر كتاب تخصصى بود، من مىتوانستم در هر شبانه روز از ساعات خواب و استراحت خود كم كنم و آن را تمام كنم، ولى فرهنگنامه زمينههاى مختلف علمى را در بردارد و به افراد توانمند در زمينههاى مختلف احتياج دارد. اگر من تنها باشم چگونه مىتوانم اين كار بزرگ را به انجام برسانم؟ من در اين مدت طولانى فقط عادت كردهام كه كار را خودم به تنهايى انجام دهم، من توانايى رهبرى يك كار گروهى را ندارم.
آيا استفاده از نسل جوان در گروه نويسندگان فرهنگنامه قرآنى ممكن است؟
ــ بسيارى از جوانان با گرمى به خواسته من جواب مثبت دادهاند و قبول كردهاند كه با من همكارى كنند تا اين پروژه كارى را تمام كنيم، اما بيشتر آنها در كنار من نيستند و در مناطق مختلف كشور پراكندهاند. بعضى از آنها البته شهرت زيادى ندارند، اما خيلى دانا و باهوش هستند و استعداد بسيار زيادى دارند؛ اينها نخبگان آينده جامعه مسلمانان چين هستند. من تا جايى كه بتوانم سعى مىكنم جوانان دانشمند چينى را انتخاب كنم. من احساس مىكنم انسان يكسره احتياج دارد كه آرامآرام تمرين كند و به تدريج پخته شود؛ مانند آقاى «لوشون» (Lu xun) كه گفته است: «علم و عقل انسان به مرور زمان تكميل مىشود». بنابراين، در جهت تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن اين طور به نظر مىآيد كه من دنبال كسانى كه شهرت زياد و سن بالايى دارند نرفتهام. آنها اگر چه توانمندىشان خيلى زياد است و شهرت بسيار زيادى هم دارند، اما به دليل كهولت سن، توانايى بعضى از كارها را ندارند. بعضى هم مشغول كارهاى ديگرى هستند. بنابراين من فقط مىتوانم به دنبال جوانهاى سى تا چهل سال باشم. من معتقدم كه آنها نخبگان قرن 21 چين هستند. در مقابل، بعضى از دانشمندان تا به حال كتاب نوشتهاند و بعضى مقاله منتشر مىكنند و سبك نگارش بسيار خاصى دارند. يك عدّه هم به زبان عربى مسلطاند و با قرآن نيز آشنا هستند و قبلاً در خارج تحصيل كردهاند؛ مانند اين است كه «موج پيشين موج جلويى را به پيش ببرد» و شاگرد از استاد جلو بزند، بلكه برنده نيز بشود.در حال حاضر بعضى از فوق ليسانسها و دكترها در رشتههاى تخصصى خود موفق هستند، تأليفات آنان هم تقريباً پُرمحتواست؛ اما آنها مباحث نژادى، دين اسلام و همچنين حس مسلمان بودن را درك نمىكنند. بعضى از آنها نيز از نظر اعتقادى چيزى ندارند و از جهتى مىتوان گفت كه آنها نسبت به دين اسلام و قرآن بيگانهاند. اين دسته از افراد مىتوانند در حوزههاى ديگر استعداد خود را شكوفا كنند و با استفاده از زبان انگليسى به كمالات برسند يا اينكه منعكسكننده تحقيقات دانشمندان غربى باشند و در كار تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن شركت كنند، اما به هر حال اين كار تلاشى بىثمر است، چون آنها بر علوم و مهارتهاى لازم مسلط نيستند. در كار تأليف فرهنگنامه بزرگ قرآن، اول بايد به دين و ديندارى اعتقاد عميقى داشت و به صورت عميق دين اسلام را شناخت. تا به حال تقريباً سى ـ چهل نفر در اين پروژه شركت كردهاند. من هم موضوعات فرهنگنامه را بين آنها تقسيم كردهام و بخشى از موضوعات هم كه آماده ثمردهى بودهاند تا به حال نوشته شدهاند، كه به عنوان آزمايش و براى نظرسنجى از ديگران در «پايگاه اطلاعرسانى قرآن» منتشر مىشوند. اما به دليل اينكه خيلىها در كنار من نيستند و در شهرها يا روستاها پراكندهاند؛ بعضى روحانى مسجد هستند و بعضى استاد دانشگاه و يا استاد راهنما و خلاصه هر كسى كار و مشغله مخصوص خود را دارد، عملاً ميزان پيشرفت واقعى كار خيلى كند است. من هم آن را درك مىكنم. آنها اصولاً مسئوليت و كار خود را دارند؛ مخصوصاً در اين رقابت شديد و در اين روند نگرانكننده زندگى امروزى، فشار كارى هر كسى بسيار زياد است. آنها اگر بتوانند در مواقعى كه مشغول كار خود نيستند، مقدارى وقت براى اين پروژه بگذارند، همين هم بسيار قابل تحسين است. بعضى از آنها تا به حال قسمت اول رساله را تمام كردهاند، بعضى هم پيشرفت كندى دارند، اما من خيلى از آنها سپاسگزارم. اين آخرين پروژه كارى عمر من است. من بيشترين وقت و نيرو را براى تمام كردنش صرف كردهام. با درنظر گرفتن دلايل بالا من شخصاً احساس فشار خيلى زيادى مىكنم، اما بايد خودم را تشويق كنم و به خودم نيرو بدهم. همچنين تكتك كسانى را كه با من همكارى كردهاند تشويق كنم و به آنها روحيه بدهم. با وجود اينكه من اين كار را نمىتوانم تمام كنم، اما اميدوارم كه آنها بتوانند به جلو بروند و كار را پيش ببرند و اين پروژه كارى را خيلى خوب تمام كنند. صميمانه آرزو دارم كه خداوند به آنها كمك كند. من از طرف ايران خيلى حمايت شدم. رايزنان فرهنگى سابق سفارت ايران در پكن مانند آقاى مهدوىپور، آقاى سابقى و همچنين آقاى صالح كه يكسره با هم در تماس هستيم، همگى خيلى به اين پروژه توجه نشان دادند. آنها مرتب از پيشرفت كار مىپرسيدند. من عميقاً از آنها سپاسگزارم.
استاد! وضيعت پژوهشهاى قرآنى در ميان مسلمانان تحصيل كرده چينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ در سالهاى اخير، تعداد دانشمندانى كه در كار تحقيق و بررسى قرآن شركت كردهاند، روبه افزايش بوده و كار به تدريج در حال انجام شدن است. كسانى كه مقاله مىنويسند خيلى زياد شدهاند؛ به خصوص اينكه افراد مسن روشنفكر و بازنشسته در ميان خودشان گروه تحقيقات قرآنى تشكيل دادهاند. آنها تجربههايشان را به صورت متن مىنويسند و در روزنامهها و مجلات منتشر مىكنند و نه تنها در محدودهاى كه مسلمانان هستند، بلكه حتى در مناطقى كه تعداد مسلمانان كم هست نيز فعاليت دارند. به چند نفر از اين نويسندگان اشاره مىكنم:1. استاد «جين وى دِه» (Jin wei de) از شهر «نَن جينگ» (Nan jing)، كه يكسره نوشتههاى پراكنده را به صورت گزيده آثار تأليف مىكند. 2. حاج «مِنگ جيان چيو» (Meng jian qiu) كه يك جلد حدوداً 400 صفحهاى «يادداشتهاى خواندنى از قرآن» را در پكن منتشر كرده است.
فعاليتهاى مربوط به ترجمه قرآن در چين چگونه است؟
ــ در حال حاضر كسانى كه مشغول ترجمه قرآن هستند كم نيستند. در قرن بيستم، بجز 14 ترجمه به زبان چينى و زبانهاى اويغورى، قزاقى و قرقيزى، تاكنون از هر كدام يك نوع به چاپ رسيده كه جمعاً روى هم 17 نوع مىشوند. در چاپ اول كتاب قرآن در چين كه من در سال 2007 تأليف كردم، اين مطلب را به صورت مفصل توضيح دادهام. غير از اينها، در قرن حاضر باز سه نوع ترجمه از «مآجين پِنگ» (Ma jing peng)، «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang)، «لى جينگ يواَن» (li jing yuan) به چاپ رسيده است. تا جايى كه من مىدانم، كتابهاى زيادى در حال آماده شدن براى چاپ هستند.
سبكهاى ترجمه قرآن چيست؟
ــ بعضى از متنهاى ترجمه شده كنونى، روى ترجمه متن اصلى قرآن تأكيد مىكنند و بعضى ديگر روى تفسير قرآن؛ مانند آقاى «مآجونگ گانگ» (Ma zhong gang) از شهر «كونمينگ» (kun ming) كه با تأكيد بر روى احاديث، متن قرآن را ترجمه مىكند، اما آقاى «جانگ چِنگ چيئن» (Zhang cheng qian) معتقد است كه نمىتوان فقط از احاديث براى ترجمه استفاده كرد، بلكه بايد از تفسيرى كه از بررسيهاى مختلف به دست آمده است هم استفاده كرد.
لطفاً آراى مربوط به ترجمه قرآن را توضيح دهيد
ــ هم اكنون در جامعه در برابر ترجمه جديد قرآن دو ديدگاه كاملاً متفاوت وجود دارد: ديدگاه اول موافق است و از ترجمه استقبال مىكند. اما ديدگاه دوم مخالف است و نسبت به جواز ترجمه قرآن ترديد دارد.دسته اول از ترجمه قرآن حمايت مىكنند و معتقدند كه ترجمههاى قرآن هر چه بيشتر باشد، بهتر و مفيدتر است. آنها معتقدند كه قرآن كلام خداست و وحى است و به زبان عربى نازل شده، لذا هيچ ترجمهاى را ـ هرچند در سطحى بالا ـ نمىتوان با متن اصلى برابر دانست؛ بايد به تدريج و با گذشت زمان و به كمك علم آن را كشف كرد. ما بايد دانش و علم خود را افزايش دهيم و رو به جلو پيشرفت كنيم. هر چه درخواست بيشتر باشد، ترجمههاى بهترى تدوين مىشود و از ميان تعداد زياد ترجمهها مىتوان ترجمههاى با كيفيت را انتخاب كرد. آقاى جمالالدين «باى شويى» جزو اين دسته است. او مىگويد: تاكنون از قرآن ترجمههاى زيادى صورت گرفته ولى هر چه بيشتر ترجمه شود، بهتر است. انجيل تا به حال چند صدبار ترجمه و بيشتر از صدها بار چاپ شده است. لذا آنها امروزه ترجمههاى چاپ شده نسبتاً تازه و معتبرى دارند. دسته دوم معتقدند كه ترجمههاى قرآن خيلى زياد هستند و خوانندگان هم فرصت ندارند كه همه آنها را بخوانند، پس چرا نيرو، انرژى و منابع مالى را براى اين كار هدر بدهيم. البته تعداد كسانى كه اين ديدگاه را دارند خيلى زياد است؛ از جمله عالم بزرگ آخوند «دينگ جونگ مينگ» (Ding zhongming) از شهر «تاى بى» (تايپه) در تايوان (Tai bei) درخواست كرده است كه ترجمه قرآن را متوقف كنند. او معتقد است كه ترجمه قرآن ديگر كافى است و احتياجى به ادامه آن نيست.
استاد! در اين شرايط ترجمه گروهى قرآن چه جايگاهى مىتواند داشته باشد؟
ــ بعضى از دانشمندان براى ترجمه سبك و روش جديدى پديد آوردهاند. آنان از وضيعت فعلى ترجمه احساس نگرانى مىكنند. آنها احساس مىكنند كه اگر يك گروه از مترجمان سراسرى و كشورى تشكيل دهند و همگى همدلى و هميارى كنند و يك گروه متمركز تشكيل شود، در آن صورت مىتوانند به صورت متحد و مشترك ترجمهاى از قرآن را به صورت معتبر چاپ كنند. در واقع در اين روش كيفيت بر كميت ترجيح داده شده است. اين گروه معتقدند بايد فوراً ترجمههاى شخصى را متوقف كنند.اين دو دسته، چه آنان كه فكر مىكنند ترجمه قرآن ديگر كافى است و چه آنان كه فكر مىكنند ترجمه هر چه بيشتر باشد بهتر است، نقطه نظر مشترك همه آنها حفظ عزت قرآن است. آنها اميدوارند كه ترجمه كاملتر و مطلوبترى تدوين شود. گويا نظر همه آنها روشن و عاقلانه است.
در مورد تفسير قرآن چند ديدگاه وجود دارد؟
ــ در مورد تفسير قرآن نيز دو نقطه نظر مخالف پديد آمده است. نظريه اول اين است كه احاديث، اولين مرجع و عنصر شرح و تفسير است. اين نظريه مفسران سنتى است. گروه ديگر معتقدند كه قرآن نبايد بيهوده و سرخود، شرح و تفسير شود؛ بايد خود قرآن را اصل قرار داد و به درك محدود تحصيلكردههاى قديمى و سابقهدار استناد كرد. آنها حتى احساس مىكنند كه در مورد درست بودن احاديثى كه در تفسير قرآن از آنها استفاده شده است نيز بايد دقت نمود و با احتياط آنها را بررسى كرد.از نظر اصولى، منشأ پيدايش اين دو نوع ديدگاه، همان حفاظت از عزت قرآن است كه براى پديد آوردن ترجمهاى مطلوبتر اميدوارند كه تفسير قرآن نبايد كم اهميت جلوه داده شود. مسئله اين است كه اين دو نوع ايده با هم متضادند و نسبت به هم تناقض دارند. هر دو نظر قابل احترام است، اما نبايد صاحبان اين دو نظريه يكديگر را سرزنش كنند و تفرقه ايجاد شود؛ آنها بايد به هم احترام بگذارند. براى مثال: گروه اول معتقدند كه گروه دوم فقط بر حدس و نظريات خود تكيه مىكنند و مىخواهند نظريهاى جديد ارائه دهند تا مشهور شوند و اين بينش نسبت به تفسير قرآن به دليل عدم جديت آنهاست. در مقابل، گروه دوم به گروه اول حمله مىكنند كه آنها در فضاى بسته مىانديشند و دچار عقبماندگى و پيروى از اجداد خويشند و هيچ گونه پيشرفت و نوآورى ندارند؛ دنيا در حال تحول است، در تفسير هم بايد از علم و تكنولوژى استفاده شود. در نتيجه، درباره تفسير هم اين دو نوع نظريه متناقض وجود دارد و اين دو دسته هميشه ايجاد اختلاف مىكنند. من در مورد زياد شدن انواع ترجمه قرآن هيچ تعصبى ندارم. البته تأكيد مىكنم و انتظار دارم كه يك ترجمه معتبر، قانونمند و شناخته شده با سطح و كيفيت بالا كه بسيار كامل باشد و تماماً با متن اصلى مطابقت داشته باشد تدوين شود. شايد اين نوع ترجمه را در هيچ زبان و كشورى نتوان يافت، اما حتماً بايد يك ترجمه ممتاز وجود داشته باشد. شنيدهام كه انجمن اسلامى چين در نظر دارد ترجمه قرآن استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» را كه در عربستان سعودى چندين بار به چاپ رسيده است بازبينى كند و گروهى را جمع كرده تا اين ترجمه را بررسى و اشكالات آن را رفع كنند تا يك ترجمه خوب و سليس ارائه بدهند. اين كار مورد پسند و استقبال همگان قرار گرفته است. اما درباره ترجمههاى جديد بايد بگويم اگر مترجم با نيت خالص و با هدف يادگيرى قرآن و تبليغ قرآن كارش را شروع كرده باشد نبايد او را سرزنش كرد و با تنگنظرى به او نگاه كرد.
استاد! لطفاً كتابهاى خود را معرفى كنيد
ــ من هميشه خيلى خجالت مىكشم از اينكه دوران پرارزش جوانىام را به طور خيلى معمولى گذراندم. من از كوچكى فرهنگ اسلامى را خيلى دوست داشتم، اما مايه تأسف است كه بيشتر وقت من براى كارهاى ديگر صرف شد و اوقات با ارزش زيادى را از دست دادم. من اگر در آن دوران طلايى روى تحقيق و بررسى درباره اسلام متمركز شده بودم، بيشتر مىتوانستم دين خود را به اسلام و قرآن ادا كنم. حالا كه به سالهاى پيرى رسيدهام تازه شروع كردهام، اما پشيمانى ديگر سودى ندارد.آثارى كه تا كنون موفق به تدوين آن شدهام ـ اعم از تأليف، ترجمه و مقالات ـ به شرح زير است:
الف ـ ترجمهها و كتابهاى تك موضوعى
1. گزيدههايى از قرآن (سال 1981، پكن)
ب ـ همكارى پژوهشى با دوستان
1. اسلام و فرهنگ چين (سال 1992، پكن)
استاد! در ترجمه قرآن به چه مشكلاتى برخورد كرديد و اين كار چقدر طول كشيد و بعد از چاپ چه انعكاسى داشت؟
ــ من جرأت نمىكنم بگويم كه ترجمه منظوم قرآن توسط من به پايان رسيده است. من از كوچكى هميشه اميدوار بودم كه ديگران كار ترجمه قافيهدار قرآن را تمام كنند. هيچ وقت فكر نمىكردم كه خودم بايد اين كار را انجام دهم. تا اينكه دوران سالخوردگى من فرا رسيد، من ديدم كه چندين نوع ترجمه چينى قرآن به چاپ رسيده، اما هنوز ترجمه قافيهدار نداريم. من در ابتدا فقط به صورت آزمايشى شروع به ترجمه كردم. هنگام ترجمه احساس مىكردم كه سبك نگارش قرآن شگفتآور است، هرچند نمىتوان گفت كه آن نثر يا شعر است، اما خيلى از واژههاى آن آهنگ و صداى موزون دارند؛ از شعر زيباتر و از نثر نيز سليستر و روانترند.در مورد اقدام به ترجمه قافيهدار قرآن من خيلى تشويق شدم؛ اما هنگام ترجمه، به مشكلات زيادى برخورد كردم، به دليل اينكه ترجمه به صورت شعر به قافيه احتياج دارد. وقتى مىخواستم قافيه انتخاب كنم خيلى سخت بود، بايد خيلى به خود فشار مىآوردم، چون بايد از بين اين همه گروه كلمات غنى زبان چينى صدايى را انتخاب مىكردم كه اول و آخرش يكى باشد و در عين حال معناى اصلى آن عوض نشود. فقط گفتن آن آسان است! عوض كردن زياده از حد آهنگ، باعث پيدايش شلوغى مىشد، و حداقل بايد تا مقدار خاصى قافيه حفظ مىشد. بنابراين، در اين زمينه، من يكسره به خود مىپيچيدم. وقتى به جاهايى مىرسيدم كه دو دل بودم و نمىتوانستم تصميم بگيرم و يا كلمه قافيه پيدا نمىشد، در پيشنويس يك علامت سؤال بزرگ مىكشيدم، تا كمكم در مورد آن عميقاً فكر كنم و كلمه مناسبى را پيدا و به آن اضافه كنم. براى اينكه ترجمه قافيهدار قرآن را خيلى بهتر تمام كنم، تمام كتابهاى صداشناسى چين را جمعآورى كردم. هرچند در ترجمه كمبودهاى بسيار زيادى وجود دارد، اما بالأخره آرزوى خود را عملى كردم. كار ترجمه قافيهدار قرآن هشت سال به صورت ناپيوسته طول كشيد. در حقيقت از اول تا آخر حدوداً به صورت پيوسته سه چهار سال وقت گرفت. چون در دوران ترجمه كارهاى فراوانى داشتم، مدت زيادى تأخير داشت؛ اول پنج جزء نخست را ترجمه كردم. در آن زمان، من در دانشگاه تربيت معلم پكن با آقاى جمالالدين «باى شويى» در حال تأليف كتاب تاريخ عمومى چين بوديم. زمان استراحت كه مىشد من از فرصت استفاده مىكردم و به صورت پنهانى در خوابگاه دانشگاه به ترجمه مىپرداختم تا اينكه بالأخره به دانشگاه مركزى اقليتها منتقل شدم.
انتشار آزمايشى ترجمه منظوم قرآن چگونه بود؟
ــ در آن موقع، من هم نگران بودم كه به سختى بتوانم اين كار را تمام كنم و هم اينكه خوب ترجمه نكنم و مورد استقبال قرار نگيرد. براى اينكه عكس العمل مردم را محك بزنم، اول به صورت آزمايشى «ختم قرآن» را كه شامل سورههاى كوچك جزء آخر قرآن بود منتشر كردم. پس از چاپ آن، مردم بيش از آنچه من انتظار داشتم از آن خوششان آمد و واكنش مثبت بسيار شديدى از خود نشان دادند. از همه جاى كشور تعداد زيادى نامه دريافت كردم. همه در مورد ترجمه من مطمئن شده بودند و از آن استقبال كردند. بعد از انتشار آن ترجمه توسط انتشارات آموزش و پژوهش زبانهاى خارجى پكن، مناطقى مانند شهر «سَن يا» (San ya) واقع در استان جنوبى «هاى نَن» (Shang Hai nan) كه نسبتاً مسلمانان كمى هم دارند، يكباره بيش از هزار جلد خريدارى كردند. ما اول با كمك معاونت تحقيقات علمى دانشگاه، دوهزار نسخه در داخل دانشگاه چاپ كرديم. در آن زمان معاونت تحقيقات علمى مواد درسى را در داخل دانشگاه به صورت پلىكپى چاپ مىكرد كه معمولاً محدود به چاپ چند صد جلد مىشد. اما اين بار براى من هزار جلد آماده چاپ كردند. من فكر مىكردم كه اين تعداد كافى نيست و اميدوار بودم كه حداقل دو هزار جلد چاپ كنيم. اما دانشگاه مطمئن نبود، چون در آن زمان يك استاد دانشگاه توانايى مالى خوبى نداشت و لذا براى انتشار احتياج به كمك هزينه معاونت تحقيقات علمى داشت. از سوى ديگر معاونت تحقيقات نگران بود كه نتواند هزينههاى مصرفى چاپ كتاب را باز پس بگيرد. من آنها را مطمئن كردم كه حتماً مىتوانم هزينه را برگردانم. سرانجام قبول كردند كه دو هزار جلد چاپ كنند. قيمت استاندارد آن زمان پنج مائو بود. همين كه ترجمه چاپ شد، يك برادر مسلمان از شهر «شى اَن» (Xi an) يكجا 800 جلد از اين ترجمه را از بخش تحقيقات خريدارى كرد. بخش تحقيقات علمى بسيار تعجب كرد، چون اين گونه كتابها را قبلاً اگر هديه هم مىداد كسى نمىخواست، اما كتاب من يكباره اين همه به فروش رفت. بعداً از همه جا براى خريد كتاب آمدند و كمكم همه آن توزيع و پخش و تمام شد. بخش تحقيقات علمى دانشگاه به من ده جلد داد، اما من خودم چندين جلد اضافى خريدم و هديه دادم. بعد از چاپ، بيش از صدها نامه دريافت كردم كه اين نوع ترجمه را دوست داشتهاند و فكر مىكردهاند كه خيلى راحت خوانده و درك مىشود.بالأخره من موفق شدم قرآن را كه پيچيدگى خاصى دارد، به صورت قافيهدار روان ترجمه كنم. در اين ترجمه سبك زيباى قرآن و خاصيت پيچيدگى مطالب در نظر گرفته شده است. اين ترجمه به خصوص مورد استقبال جوانان قرار گرفت. آنها همگى مرا تشويق كردند كه حتماً با استفاده از همين سبك نگارش، تمام قرآن را ترجمه كنم. در سه چهار سال بعد، تقريباً هر شب بعد از تدريس روى ترجمه كار مىكردم كه گاهى تا نيمههاى شب طول مىكشيد. در آن زمان خانه ما بسيار كوچك بود. همه خانواده در يك اتاق زندگى مىكرديم. پدر من در خارج از پكن يك خانه داشت. براى اينكه مزاحم استراحت بقيه افراد خانواده نشوم، بعد از خوردن غذا با دوچرخه به خارج از پكن مىرفتم و قرآن را ترجمه مىكردم. هر شب تا حدود ساعت چهار صبح كار مىكردم. سرانجام بعد از سه سال تلاش، اولين پيشنويس ترجمه قافيهدار كامل قرآن آماده شد. بعد از آن كتاب را براى بررسى به بخش دينى ارائه دادم و تقريباً دو سال منتظر ماندم. ترجمه قافيهدار قرآن به دو قسمت تقسيم شد. كتاب دو زبانه چينى ـ عربى پنجاه هزار سرى چاپ شد. بجز آن، سىهزار جلد هم به زبان چينى بدون متن عربى قرآن چاپ شد، كه دليل اصلى آن خدمت به چينىهاى غير مسلمان بود، چون آنها نمىتوانند به متن اصلى كتابهاى دينى دست يابند. از اين دو نوع كتاب روى هم 130 هزار جلد چاپ شد.
استاد ؛ استقبال مردم از ترجمه منظوم قرآن كريم چگونه بود؟
ــ اكنون انتشارات فرهنگى دينى چين مىخواهد با استفاده از ترجمه قافيهدار من كتاب جامع «تفسير نفيس قرآن» را چاپ كند. تفسير كتاب از آخوند «يانگ جن يه» (yang zhen ye) از شهر «تيان شويى» (tian shui) واقع در استان «گنسو» (Gan su) است و متن اصلى ترجمه از ترجمه قافيهدار من انتخاب و استفاده شده است. براى شرح و تفسيرها نيز از تفسير 8 جزء اول آخوند «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) و استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» استفاده شده است. من مجوز چاپ اين كتاب را در مؤسسه انتشاراتى ديدهام، احتمالاً امسال به چاپ مىرسد.من وقتى در استان «نينگ شيا» (Ning xia) كار را شروع كردم، يك خطاط جوان به نام «مآهاى مينگ» (Ma hai ming) با استفاده از كتابت «جوان شو» (Zhuan shu) (نوعى خطاطى چينى) ترجمه قافيهدار مرا به رشته تحرير درآورد و در يك جلسه بينالمللى مربوط به بحث و بررسى مسلمانان، در هتل «نينگ شيا» (Ning xia) به نمايش گذاشته شد. مدتى قبل، من وقتى به تالار كنگره ملى خلق رفتم، يك مدير دانشگاه را كه از نژاد «جوانگ» (Zhuang) بود ديدم، او به من گفت كه خيلى دوست دارد كتابهاى مقدس را مطالعه و بررسى كند، اما كتاب مقدس بودايى خيلى سخت قابل فهم است؛ قرآن كمى آسانتر است. او الآن دو نوع ترجمه دارد؛ يكى ترجمه قرآن «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) با پيشگفتار «باى چونگ شى» (Bai chong xi) است و ديگرى ترجمه قافيهدار من است. او گفت، به دليل اينكه مسلمان نيست، بسيارى از اصطلاحات تخصصى ترجمه «وانگ جينگ جاى» (Wang jing zhai) را نمىفهمد، اما ترجمه قافيهدار من براى او به راحتى قابل درك و فهم است و آن را مطالعه مىكند.
معروفترين ترجمه چينى قرآن كدام است؟
ــ البته، اگر بخواهيم از تأثير قرآن در چين سخن بگوييم، مهمترين و معتبرترين نسخه، ترجمه آموزگار من استاد «مآجيان» معروف به شيخ «محمد مكين» است. محافل علمى و دانشگاهى كه از قرآن استفاده مىكنند، همگى از ترجمه او تعريف مىكنند. عربستان سعودى هم ترجمه او را انتخاب كرده است. فقط بعضى از جوانان كه متنهاى داراى وزن و آهنگ را دوست دارند به ترجمه قافيهدار من توجه دارند.
طرح قرآن چهارزبانه در اندونزى چيست؟
ــ اخيراً كشور اندونزى تصميم گرفته است قرآن را با چهار زبان، شامل عربى، انگليسى، چينى و مالايو به چاپ برساند و چون بسيارى از چينىزبانهاى مقيم اندونزى ترجمه قرآن مرا دوست دارند، آن را براى چاپ انتخاب كردهاند. به همين دليل، مدتى قبل به دعوت همايش بينالمللى «دريانوردى» به اندونزى سفر كردم و در جاكارتا با مسئول انتشارات درباره چاپ قرآن چهار زبانه مشورت و مذاكره كردم. اميدوارم خداوند كمك كند كه اين قرآن به زودى چاپ شود و مورد استفاده مسلمانان اندونزى قرار گيرد.
عشق و علاقه به قرآن كريم را در ميان جوانان مسلمان چين براى ما توصيف كنيد.
ــ در حال حاضر افراد زيادى در چين درباره قرآن تحصيل و پژوهش مىكنند. بزرگسالان و جوانان در اين فعاليت مشاركت دارند، اما بزرگسالان بيشترند، چون فراغت بيشترى دارند. آنها براى آموزش و تحقيق قرآنى مىتوانند وقت بگذارند اما جوانان مسلمان به علت اينكه شرايط مختلفى دارند، در برخى مناطق كمتر به اين كارها مىپردازند، ولى در هر صورت تمايل جوانان مسلمان به يادگيرى قرآن در حال افزايش است.البته برخى جوانان كمكم از قرآن فاصله گرفتهاند. اين امر علل مختلفى دارد، مثلاً پراكندگى مسلمانان در شهرهاى مختلف، فرصت ملاقات و فعاليتهاى اسلامى را از آنها گرفته است. همچنين برخى از جوانان تحت تأثير ضعف آگاهى پدرانشان از قرآن و اسلام قرار گرفته و از قرآن و اسلام دور ماندهاند؛ حتى بعضى در عمل تفاوتى با غيرمسلمانان ندارند. در اين باره نمىتوان آمار دقيقى ارائه كرد.
افزايش فعاليتهاى دينى در سالهاى اخير چگونه بوده است؟
ــ جاى خوشبختى براى ما هست كه در چند سال اخير تعداد بسيارى از جوانان مسلمان به كشورهاى اسلامى سفر كرده و در آنجا علوم اسلامى و قرآن را فرا گرفتهاند. همچنين تعداد زيادى از دانشجويان حتى در مقاطع فوق ليسانس و دكترا به يادگيرى قرآن علاقه نشان مىدهند و بعضى از آنها در برخى استانها و شهرهاى چين، در ايام تعطيلات تابستانى و زمستانى اردوى آموزشى تشكيل مىدهند و به مناطق مسلماننشين سفر مىكنند تا فضاى اسلامى آن منطقه را لمس كنند و از اين فرصت استفاده كنند و علوم اسلامى را فرا گيرند و ضعف آگاهىهاى دينى خود را جبران كنند. اين جوانان در همه مناطق مورد استقبال مسلمانان قرار مىگيرند. در چند سال اخير عده زيادى غيرمسلمان دين اسلام را پذيرفتند و به آيين اسلام مشرف شدند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به اسلام بازگشتند و شروع به يادگيرى قرآن نمودند. حتى برخى از دانشجويانى كه تفكر غير دينى پيدا كرده بودند و به برخى احكام اسلام عمل نمىكردند، تحولات عجيبى پيدا كردند و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام رفتند. همه ساله در ماه رمضان در ميان افراد روزهدار تعداد دانشجويان و تازه مسلمانان در حال افزايش است و مسلمانان به آنها كمك مالى مىكنند تا وضع معيشتى و زندگى آنها بهبود يابد. حتى بعضى از كسانى كه در گذشته عليه اسلام و مسلمانان فعاليت منفى داشتهاند توبه مىكنند و به دامن اسلام باز مىگردند.به هر حال به دليل اينكه سياست دينى دولت بهبود يافته، فضا نسبت به گذشته بازتر شده و مسلمانان مىتوانند آزادانه به فعاليت دينى بپردازند. دوران تفكر «دين افيون ملتهاست» گذشته است و هرگز بازنمىگردد.
تأثير تعاليم قرآنى را بر زندگى مردم چگونه ارزيابى مىكنيد؟
ــ تأثير قرآن بر جامعه بسيار زياد است. آنچه كه من مىدانم ـ چه در داخل و چه در خارج چين ـ صداى تأسيس جامعه صلحآميز شنيده مىشود. در حقيقت اسلام معناى صلح و آرامش دارد. به عبارت ديگر، تأكيد دين اسلام بر صلح و آرامش بيشتر از اديان ديگر است، ولى در حال حاضر قدرتهاى سلطهجوى بينالمللى اين مسئله را وارونه و بر عكس جلوه مىدهند. آنها حق را باطل و باطل را حق نشان مىدهند و تروريسم و خشونت را به مسلمانان نسبت مىدهند و اسلام را به عنوان دين خشونت و ترور به جهانيان معرفى مىكنند و حتى بىشرمانه به كشورهاى مسلمان حمله مىكنند و حاكميت ديگران را نقض مىكنند.طبق يك ضربالمثل چينى «يك دزد فرياد مىزد: آى دزد، دزد» كسانى كه تروريسم و خشونت را به اسلام نسبت مىدهند، خود تروريست و خشونتطلب واقعى و آدمكشهاى بىرحم هستند. ما طبق دستورات قرآن با همه انواع ترور و خشونت مخالفيم و ظلم و ستم قدرتهاى بزرگ به مظلومان و مستضعفان را نمىپذيريم. اين اعتقاد از نام اسلام كه بر دين ما گذاشته شده نشأت گرفته است.
چگونه مىتوان ميان مسلمانان بر محور قرآن اتحاد برقرار كرد؟
ــ من معتقدم روحيه صلح و آرامش و وحدت مىتواند بين كشورها، ملتها و اديان حتى افراد بيگانه روابط صلحآميز برقرار كند. قرآن سرمشقى عالى براى رفتار بشر است، ولى متأسفانه در درون جامعه اسلامى وحدت و اتحاد و همبستگى زيادى وجود ندارد و بين كشورهاى اسلامى و مذاهب آنها اختلافاتى مشاهده مىشود. به جاى اتحاد عليه دشمن مشترك، بين خودمان اختلاف و تفرقه داريم و حتى جنگ و كشتار بين برخى گروهها ايجاد شده است. مثلاً در فلسطين احزاب و گروههاى فلسطينى به خاطر برخى مشكلات جزئى يكديگر را متهم مىكنند و عليه دشمن اسلام يعنى اسرائيل متحد نمىشوند. در اين ميان دشمن ما اسرائيل از اختلاف ميان ما سود مىبرد. در حقيقت، در عرصه بينالمللى كشورهاى مسلمان يك قدرت بزرگ هستند، ولى به خاطر عدم وحدت و اختلافى كه ميان آنهاست حتى نمىتوانند با اسرائيل كه يك كشور كوچك است مقابله كنند.تأثير قرآن بر زندگى مردم و جامعه در يك سخن نمىگنجد. آيات زيادى در قرآن درباره اخلاق، خوشرفتارى با ديگران، عشق به وطن، صلح، نظم، رعايت حقوق بشر، كمك كردن به ضعيفان، حركت عليه خشونت و فساد اخلاقى و مالى و تحريم قمار و شراب وجود دارد. مسلمانان باتقوا قانون را رعايت مىكنند و اتحاد و وحدت را آزادانه و بدون اجبار، با علاقه تمام دنبال مىكنند. علت آن اين است كه آنان خداوند را عبادت مىكنند و به اوامر خداوند و دستورات قرآن عمل مىكنند. هر كس به دستورات قرآن عمل كند، حتماً بين ملتها و كشورها و افراد جامعه صلح و آشتى ايجاد مىكند و با جنگ و كشتار مخالف است و دوست دارد همه كشورها در صلح و دوستى زندگى كنند.
استاد! پيشرفت اسلام در چين چگونه است؟
ــ تاريخ هميشه در حال پيشرفت است. در چين در يك برهه زمانى نسبت به دين كنترل شديدى اعمال مىشد. در آن زمان به خاطر شرايط خاص و ايجاد محدوديتهاى گوناگون و القاى اينكه افراد بىدين بهتر از پيروان اديان هستند، تعداد زيادى از مردم از دين و قرآن فاصله گرفتند. مثلاً در زادگاه من، روستاى بزرگ «شاديئن» در يون نَن، در بيست سال قبل، گرچه دهها مسجد ساختند، اما نمازگزاران خيلى كم بودند، ولى در حال حاضر با اجراى سياستهاى باز توسط دولت چين و ارتقاى سطح آموزشهاى دينى نمازگزاران در آنجا زياد شدهاند و امنيت اجتماعى در آنجا بسيار خوب است. در آنجا كسانى كه مواد مخدر مصرف كنند يا قاچاق كنند وجود ندارد. در گذشته مردم معتقد بودند كه ديندارى نشانه جاهليت و عقبماندگى است، ولى الآن اعتقاد به دين يك حق مقدس براى انسان به شمار مىرود و تحت حمايت قانون است. الآن در آنجا كنار هر مسجدى يك مدرسه دينى وجود دارد كه جوانان و بزرگسالان در آنجا هم به عبادت مىپردازند و هم مسائل دينى را آموزش مىبينند.در روستاها و شهركهاى مسلماننشين «شاديئن»، «داجوانگ»، «تونگ هاى»، «ناجيا ينيگ» در استان «يون نَن» و ساير شهرهاى مسلماننشين، دانشآموزان پسر و دختر زيادى هستند كه پسران با كلاه سفيد و دختران با حجاب به مسجد مىروند و نماز مىخوانند. شبها كه فرصت و فراغت بيشترى است، تعداد بيشترى به مساجد مىروند. من شنيدم بعضى از دانشآموزان بعد از خواندن نماز ظهر براى آموزش مسائل دينى دوباره به مدرسه بازمىگردند. آنها در تعطيلات تابستانى و زمستانى بيشترشان قرآن را مىآموزند و سورههاى كوتاه قرآن را ياد مىگيرند. در گذشته سياستهاى دولت، چنين چيزهايى را اجازه نمىداد. واقعيت اين را نشان مىدهد كه هر زمان تعداد نمازگزاران بيشتر باشد و به دستورات قرآن بهتر عمل شود، امنيت و نظم جامعه بهتر مىشود. اينها دليل بر اين است كه اسلام بر پيشرفت و امنيت و صلح جامعه تأثير زيادى دارد. البته تأثير قرآن بيش از اينهاست؛ مثلاً در قرآن آيهاى است كه مىفرمايد: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقُوا» اين آيه درباره وحدت مسلمانان است و براى ما خيلى مهم است. مسلمانان به خاطر وحدت چنين پيشرفتهاى چشمگيرى را به دست آوردهاند. در گذشته شناخت كافى نسبت به معارف و تعاليم اسلامى وجود نداشت و به خاطر چيزهايى خيلى كوچك ميان مسلمانان اختلاف و گروهبندى به وجود مىآمد و با يكديگر دشمنى مىكردند و گاهى به برخورد با يكديگر مىانجاميد. الآن با اينكه در چين مذاهب مختلفى وجود دارد، اما وحدت و ارتباط صميمانهاى ميان مسلمانان حاكم است و خودبينى و خودمحورى در بين آنان نيست؛ مثلاً در عيد قربان و عيد فطر، دهها بلكه صدهاهزار مسلمان در يك مسجد جمع مىشوند و با هم نماز مىخوانند. در چنين مراسم باشكوهى اختلافات مذهبى رنگ مىبازد. من آمار ديگرى را ذكر مىكنم كه نشان دهنده پيشرفت اسلام در چين است. در دهه هشتاد قرن گذشته، حجاج چينى فقط 20 نفر بودند، ولى در سالهاى اخير شمار آنان هر سال بيشتر شدهاند. در سال گذشته آمار حجاج چينى به بيش از دههزار نفر رسيد و اگر مشكل امنيتى و سرويسدهى نباشد، آمار حجاج چينى به چندين برابر افزايش مىيابد. اين نشان مىدهد سياست دينى در چين بهتر شده است. در سالهاى اخير وضعيت اقتصادى و توان مالى مسلمانان هم نسبت به گذشته بهتر شده است. بدون شك در چنين شرايطى اسلام در چين گسترش پيدا مىكند.
جايگاه پيامبر در ارتباط با هدايت بشر چيست؟
ــ قرآن پيامبر را به عنوان بشرى همچون تمام انسانها معرفى مىكند. اگر چه حضرت محمد (ص) پيامبر خدا و الگوى ماست ولى او نيز بشر است و دستورات خدا را به مو به مو عمل مىكند. دستورات پيامبر از يك سو مطابق با توان انسانهاست و از سوى ديگر پيامبر خودش قبل از ديگران به آن عمل مىكرد و سپس مردم را به عمل به آنها فرا مىخواند. پيامبر با مردم نماز مىخواند و به سجده مىرفت، ولى به هيچ وجه به ديگران اجازه نمىدهد كه او را سجده و تعظيم كنند. پيامبر هيچگاه به خود توجه و به مردم بىتوجهى نكرد و تمام عمر در راه فداكارى و بهبود زندگى مردم در تلاش بود. او هميشه اميدوار بود كه انسانها بدون توجه به رنگ، پوست، نژاد و قوميت در كنار هم با صلح و صفا زندگى كنند.در كلمه شهادت «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» رابطه پيامبر و خداوند رابطه عبد و مولى معرفى شده است؛ بنابراين هر كسى كه تاريخ زندگى پيامبر را بررسى كند مىداند كه او نه تنها فرستاده خدا و رهبر دينى مسلمانان است، بلكه دعوتكننده به امر به معروف و نهى از منكر نيز هست.
به نظر شما آيا قرآن در جهان اسلام مهجور است؟
ــ در ميان مسلمانان كسانى هستند كه از قرآن به عنوان وسيلهاى براى نجات مردگان استفاده مىكنند. آنها به پدر و مادر نيكى نمىكنند، ولى وقتى پدر و مادرشان از دنيا رفتند، روحانيون و قاريان را براى تلاوت قرآن در مجالس ترحيم دعوت مىكنند و مىخواهند از اين طريق گناهان پدر ومادرشان آمرزيده شود و آنان به بهشت بروند. به بهشت رفتن افراد به اعتقادات و عمل آنان به دستورات و تعاليم اسلام بستگى دارد نه به ميزان پولى كه به قاريان قرآن مىدهند!من هرگاه قرآن را مطالعه و در آن غور و تحقيق مىكنم، ايمانم بيشتر و كاملتر مىشود؛ بنابراين آمادهام كه تمام زندگى خود را در راه آموختن قرآن و ترويج آن صرف كنم. در اين چند سال اخير عده زيادى به آيين اسلام مشرف شدهاند و برخى از افرادى هم كه از اسلام فاصله گرفته بودند به سوى اين دين بازگشته و شروع به يادگيرى قرآن كردهاند؛ به ويژه برخى از دانشجويانى كه از اسلام دور شده بودند، فكر دينى پيدا كرده و به سمت يادگيرى قرآن و اسلام گرايش يافتهاند. |
|
تركيبهاي اضافي در ترجمه روسيِ قرآن كريم
احمد پاكتچي
حركت ترجمه قرآن كريم به زبان روسي، حركتي كه با آغاز سده 18م پاي گرفت، تا ميانه قرن 19م، همچون بسياري از ترجمههاي اروپاي غربي، گرايشي به ترجمه مستقيم از متن عربي نشان نميداد. از اواسط سده 19م ترجمههاي مستقيم عربي به روسي توسط تني چند، به ويژه سابلوكف كه زمينه تحصيلاتش در الهيات مسيحي بود، پايه نهاده شد و زمينه را براي ترجمه پرآوازه و زبانشناسانه كراچكوفسكي، در نيمه نخست سده حاضر ميلادي فراهم آورد.به عنوان مسألهاي فراگير در ترجمه متون كهن ديني به زبانهاي امروزي، تقابلِ دو شيوه لفظ گرايانه و معنا گرايانه، يا به تعبيري ديگر ترجمه تحت اللفظي و ترجمه آزاد در پيشِ روي مترجمان است. در رويارويي با اين تقابل، اقدام كنندگان به ترجمه اين گونه متون، با گراييدن به شيوههايي بسيار متنوع، طيفي وسيع از شيوههاي بين بين دو حد نهاييِ «لفظ گراييِ مطلق» و «معنا گراييِ مطلق» پديد آوردهاند. اگر چه اين دو حد نيز به خودي خود، حدودي فرضي و در مقام عمل دست نايافتنياند. پافشاري بر ترجمه لفظگرايانه قرآن كريم با كم اعتنايي به ساختار زبانِ مقصد، و استفاده فراوان از تركيبها و جملههايي كه از عناصر فارسي و بافتي عربي برخوردارند، بدان گونه كه در پارهاي ترجمههاي سنتيِ قرآن كريم به فارسي و ديگر زبانهاي اسلامي ديده ميشود، هرگز در جريان ترجمه قرآن به زبانهاي نوين اروپايي ملحوظ نبوده است. با وجود اين، مترجمان قرآن كريم به اين زبانها كه غالبا در جرگه خاورشناسان بودهاند، گاه به منظور گريز از پندارهاي تفسيريِ رايج در ميان مسلمانان، و نيز به منظور دوري گزيدن از ترجمه روايي و روي آوردن به ترجمه زبانشناختي، از راهي ديگر به ترجمههاي نسبتا تحت اللفظي بازگشتهاند. در واقع ارائه ترجمهاي از قرآن كريم كه هم در جهت انتقال مفاهيم در قالب الفاظي شايسته اما قابل فهم موفق باشد، و هم از ديدگاهِ علميِ زبانشناختي قابل دفاع باشد، نيازمند پديد آمدن يك فضاي مطالعاتي دامنهدار با زمينه زبانشناسيِ تطبيقي است كه بتواند ترجمههاي مناسبي را نه تنها براي مفردات قرآني، بلكه براي قالبهاي تركيبي و جملهايِ پركاربرد در آن، فراهم سازد. نشانههاي اين انديشه كه ترجمه قرآن به زبانهاي ديگر، فراتر از ابزار زبان داني، نيازمند دانشي نظام يافته است كه مترجم را درباره روشها و اصول عموميِ اين فعاليتِ زبانشناختي ياري رساند و ترجمه را تا حد ممكن از حالت فعاليتي سليقهاي به فعاليتي علمي كشاند، در سده حاضر به صورتي ابتدايي و گسترش نايافته در آثار برخي مترجمان، چون پارت، بلاشر و كراچكوفسكي، به چشم ميآيد. موضوع مقاله حاضر بررسيِ تطبيقي و ارائه پيشنهادي درباره برگرداندنِ تركيبهاي اضافي به تركيب وصفي است. اين پيشنهاد هرچند دربرخوردي منفرد، بيقيدي نسبت به لفظ و عدول از آن تلقي ميگردد، اما با پشتوانه مطالعهاي تطبيقي و روشي فراگير، ميتواند از صورت اعمال سليقه غير مجاز خارج شود و عنوانِ اعمال روشي نظامدار به خود گيرد. به عنوان پيشگفتاري درباره تركيبهاي اضافي و وصفي، بايد گفت كه در عربي و روسي، به طور كلي شباهت گستردهاي ميان كاربريِ اين دو گونه تركيب ديده ميشود و در تبيين اقسام معناييِ اضافه و وصف، تقسيمهاي موجود در آثار نحوي عربي تا حد زيادي با منابع دستور روسي قابل مقايسه است. بحث از امكان جابه جايي ميان تركيبهاي وصفي با تركيبهاي اضافي در ترجمه، و هم در درون دو زبان، به اندازهاي گسترده و پردامنه است كه پرداختن به مباحث آن، در مقالهاي كوتاه امكان پذير نخواهد بود. براي آن كه بتوان روندي كارآ و گذرا را در بحث حاضر پيگرفت، شايد مناسبتر آن باشد كه گفتار به بررسي برخي قالبهاي كاربردي، محدود گردد. به عنوان گام نخستين در بحث، ميدانيم كه برخي معاني مركب وجود دارند كه محتواي آنها در دو زبان، ميتواند به هر دو گونه تركيب اضافي و وصفي القا گردد؛ چنان كه به عنوان نمونه تركيبهاي «كتب النحو» و «الكتب النحوية» در عربي، و تركيبهاي «Knigi grammatiki» و «grammaticheskie knigi» هر دو القا كننده مفهوم كتبي هستند كه در دستور زبان نوشته شدهاند. اما در يك كلي نگري مقايسهاي نسبت به كاربردها، بايد گفت كه در زبان روسي، در چنين مواردي بيشتر تركيبهاي وصفي به كار برده ميشود و در زبان عربي، گرايش بيشتر به جانب تركيبهاي اضافي است، گرايشي كه در نگاهي به تاريخ زبان عربي، در آثار قديمتر با شدت بيشتري مشاهده ميگردد. در سطور بعد نمونههايي از اقسام اضافه بررسي خواهد شد كه در آنها گرايش افزونِ روسي زبانان به قالب وصفي، به طور محسوسي به چشم ميآيد و بديهي است كه در ترجمههاي قرآني نيز رعايت اين گرايشها، با حصول اطمينان از خلل نرسيدن به معنا، ميتواند موجببرتري ترجمه از حيث فصاحت باشد.
ضماير در نقشِ مضاف اليهي
همواره در آثار دستوريِ هر دو زبان، معناي ملكيت و با قدري گسترش، تخصيص، به عنوان اصليترين معنايي شناخته شده است كه از اضافه ميتواند مراد باشد. در قرآن كريم نيز، بخش اساسيِ تركيبهاي اضافي، رساننده معناي ملكي ـ تخصيصي است و درصدي قابل ملاحظه از اين كاربردها، تركيبهايي است كه در آنها مضاف اليه، ضميرهاي متصل مجرور است. معناي مراد از اضافه يك اسم به يك ضمير، از جمله مواردي است كه اساسا در زبان عربي قابل ساخت به صورت تركيب وصفي نيست و در اين زبان، تصريفي براي ساختن وجه وصفي از ضماير، پيش بيني نشده است. اين در حالي است كه در زبان روسي در كنار «ضماير اسمي در حالت مضاف اليه» كه معادل تحت اللفظي ضماير متصل مجرور در عربياند، وجوه وصفي نيز از ضماير ساخته ميشود كه كثرت كاربرد آنها با وجوه اسميِ ياد شده غير قابل مقايسه است. كاربرد ضماير در حالت مضاف اليه، نه تنها در روسيِ نوين، بلكه در روسي كهن نيز بسيار محدود بوده و اساسا در مواردي محدود و قالبي، از آن جمله تعبيرهايي روزمره (چون radi tebya, protiv tebya, sredi nas) كاربرد داشته است.
تركيبهاي اضافه لفظي
در اصطلاح سنتي ميان عالمان نحو عربي، اضافه لفظي گونهاي از اضافه است كه در معنا، مفيدِ تعريف و تخصيصي براي مضاف خود نيست و در ساخت واژهاي، مضافِ آن، به اصطلاح «صفت شبيه به فعل مضارع»، و در بسياري از موارد، اسم فاعل است. جالب توجه آن است كه در منابع دستور روسي نيز، به هنگام سخن از موارد استفاده از حالتِ مضاف اليهي(Roditel' nyi padezh)، يكي از موارد استعمال معمول آن را درباره فاعلِ واقعي فعلي دانستهاند كه پس از اسماء مشتق از فعل قرار گرفته باشد. البته در زبان امروزيِ روسي، به كارگيريِ اين نوع تركيبها كه در آنها رابطه فعل و فاعل در قالب تركيبي اضافي بيان ميشود، از رونق افتاده و تا حدي صورت كهنگي به خود گرفته است.
تركيبِ اضافه بياني
آنچه در منابع دستوري متأخر با تعبير اضافه بياني خوانده شده است، گونهاي تركيب اضافي است كه در آن، مقصود از آوردن مضاف اليه، بيان يكي از ويژگيهاي مضاف، مانند جنس يا ظرفِ آن است. در متون نحوي قديم عربي، كه اقسام اضافه را بر اساس حرف جرّ مستتر در آن تحليل ميكردهاند، از اين گونه اضافه، همواره سخن به ميان آمده و در آن حرف جرّ «من» يا «في» مستتر دانسته شده است.
پی نوشت ها:
الكتاب المقدس، كتب العهد القديم و العهد الجديد، دارالكتاب المقدس، قاهره، 1982م. ابن هشام انصاري، مغني اللّبيب عن كتب الاعاريب، به كوشش مازن مبارك و محمد علي حمداللّه، بيروت، 1979م. Zemskaya, E. A., Interfiksatsiya v sovremennom russkom slovoobrazovanii. Vinogradov, V. V. et al., Grammatika ruskogo yazyka, Moscow, 1960. پاكتچي، احمد، «گزارشي كوتاه درباره ترجمههاي موجود از قرآن كريم به روسي»، تهيه در تهران، 1374ش؛ محفوظ در مركز ترجمه قرآن مجيد، قم. رضي الدين استرآبادي، شرح شافية ابن حاجب، به كوشش محمد نورالحسن، محمد زفزاف و محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، 1395ق / 1975م. عبدالغني الدقر، معجم النحو، دمشق، 1395ق / 1975م. زجاجي، الجمل، با شرح ابن هشام انصاري، به كوشش علي محسن عيسي مال اللّه، بيروت، 1406ق / 1986م، ص 155. رضي الدين استرآبادي، [شرح] الكافية في النحو، بيروت، 1399ق / 1979م. Svyatoe Evangelie, The slavic version of the New Testament Gospels, Saint Razvitie grammatikii leksiki sovremennogo russkogo yazyka, Moscow, 1964. E Kaine Diatheke, The greek version of New Testament, London, 1949. Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959. Bibliya, Vetxogoi Novogo Zaveta, Bibleiskie Obshchestva, Moscow, 1992. Ivanov, V. V., Istoricheskaya grammatika russkogo yazyka, Moscow, 1990. Koran, tr. G.S. Sablukov, Kazan, 1907. Petersburg,1914. Koran, tr. N. O. Osmanov et al., Moscow, 1992. Koran, tr. I. Yu. Krachkovskii, Moscow, 1963. Axmanova, O. S., Slovar' ligvisticheskix terminov, Moscow, 1969. |