بانک مقالات ترجمه قران
|
بازتاب پيشانگارههاى اعتقادى در ترجمه قرآن كريم
جلال الدين جلالى
چكيده
پيشانگارههاى اعتقادى يكى از عوامل تأثيرگذار در بازآفرينى (ترجمه) متون، به ويژه متون دينى است. در فرايند ترجمه، مترجم از جهتى به هدف ارائه پاسخهاى مناسب به تأثيرپذيرىهاى شناختى خواننده متن و از جهتى ديگر براى تأمين خواسته و انتظارات جامعه مذهبى خود، انگارههاى اعتقادى خود را به نحو شايسته در متن منعكس مىنمايد. بازتاب اين انگارهها، مترجم را به ايجاد تعديلاتى (adjustments) در متن براى نيل به اين هدف مجاب مىكند. در اين نوشتار براى بررسى اين موضوع به ذكر سه نمونه از آيههاى قرآن كريم در سورههاى «انبياء»، «قلم» و «انفال» همراه با ترجمه انگليسى و فارسى آنها بسنده شده است. مستندات اين بررسى از جهتى تفسير ابن كثير دمشقى (1424 ق ـ 2004م) و ترجمه انگليسى قرآن كريم محمد تقى الدين الهلالى ـ محمد محسن خان (1996) هر دو از مترجمان برجسته اهل سنّت، و از جهت ديگر تفسير نمونه آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى (1381) و ترجمه انگليسى سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999) از مترجمان شيعى و همچنين ترجمه فارسى قرآن كريم مهدى الهى قمشهاى (1385)، ابوالقاسم پاينده (1336)، كاظم پورجوادى (1372) و محمد كاظم معزى (1372) است. در اين راستا، نكاتى پيرامون عصمت پيامبران الهى (انبياء، 78) از منظر شيعى و سنى با استناد به تفاسير و ترجمهها مطرح شده و مورد كنكاش قرار گرفته است. همچنين، مفهوم كاركردى خمس (انفال، 41) و معناى واژه ساق (قلم، 42) هم از ديدگاه موردى و مصداق محور اهل سنّت و هم از ديدگاه استعاره محور شيعى مورد بررسى قرار گرفته است. در پايان، تفاوت ديدگاهى ابن كثير و الهلالى ـ محسن خان از سويى و موضع فكرى سيد على قلى قرايى، محمد شاكر و ساير مترجمان قرآن كريم از سوى ديگر، پيرامون مفاهيم كاربردى «خمس» ارائه شده است. آنچه در روند اين بررسى قابل تأمل است تأثير و بازتاب روشن و آشكار انگارههاى اعتقادى مترجمان در ترجمه قرآن كريم است.
واژههاى كليدى:
پيشانگاره ـ بازآفرينى ـ انتقال منفى ـ ذاالنّون ـ الظلمات ـ الظالمين ـ ساق ـ غنيمت ـ خمس
مقدمه
اگر اين نظريه را بپذيريم كه ترجمه نوعى «بازآفرينى متن» است، در اين صورت ترجمه را بايد عرصه بازتاب انديشههاى نويسندگان و مترجمان دانست. مترجم با توجه به شرايط حاكم بر موقعيت ارتباطى، پاسخ(هاى) عاطفى، پيشانگارههاى فرهنگى، سياسى، اعتقادى و عوامل تأثيرگذار ديگر به انتقال پيام متن به زبان مقصد مىپردازد. در فرايند بازآفرينى، مترجم متن را در گستره انديشه و جهانبينى خود تجزيه و تحليل مىكند و با پيشانگارههاى خود تلفيقات و تعديلاتى (adjustments) در آن ايجاد مىنمايد. بيشتر مترجم با توجه به اطلاعات تلويحى، تشريحى و معناى سازمانى به كشف معناى متن اصلى مىپردازد. در اين ميان عوامل تأثيرگذار در تبلور و پيدايش ارزش ارتباطى متن از جمله واژگان، ساختار، بافتار، معناى جمله، معناى كلام، گونههاى زبانى، پيشانگارهها، تأثير ادراكى، تأثير ادبى و زيبايىشناختى را مورد توجه قرار مىدهد و در فرايند بازآفرينى متن به كار مىبندد. سپس تلاش مىكند تأثيرات شناختى، احساسى و عاطفى متن اصلى را براى خواننده با پاسخى شايسته ارائه نمايد. در پايان اين فرايند، متن ترجمه شده بازتاب آميزهاى از بينشها، گرايشها و در يك كلام، تلفيقى از جهانبينى نويسنده و مترجم مىگردد.
طرح عنوان
در اين نوشتار تلاش شده است با طرح و ارائه سه نمونه از ترجمههاى مترجمان برجسته قرآن كريم، يعنى محمد تقى الدين الهلالى و محمد محسن خان (1996) با اقتباس از تفسير طبرى، قرطبى، صحيح بخارى و ابن كثير (404) با موضع فكرى سنى، و آيت اللّه مكارم شيرازى (1381)، سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999)، الهى قمشهاى (1358)، پورجوادى (1372)، پاينده (1336) و معزى (1372) با بينش شيعى، بازتاب پيشانگارههاى عقيدتى در دو روش راهبردى از ترجمه را بررسى نماييم. به لحاظ اينكه شناخت موضع فكرى مترجم كمك فراوانى به خواننده در فهم و رمزگشايى عوامل زبانى و فرازبانى متن قرآن مىنمايد، محوريت موضوع به اين امر مهم اختصاص داده شده است. ذكر اين نكته را ضرورى مىدانيم كه به رغم كاستيهاى موجود در ترجمههاى انگليسى و فارسى قرآن كريم (كاربرد معادلهاى واژه به واژه به جاى معادلهاى پويا «Dynamic Equivalents» كه در فرايند ترجمه گاه منجر به كژفهمىهايى در روند دريافت معنى مىشود؛ و كاربرد نادرست واژگان از جمله «Apostle» به عنوان معادلى براى رسول و مواردى از اين قبيل كه از حوصله اين نوشتار خارج است)، نگارنده سعى در تأييد يا رد هر يك از ترجمههاى مورد نظر را از جنبه كلى ندارد. هدف اصلى و نهايى، طرح اجمالى اين موضوع و بررسى شواهد و قراين دال بر تأثيرگذارى پيشانگارههاى عقيدتى بر ترجمه (انگليسى و فارسى) كلام روحبخش و وحدتآفرين قرآن كريم است:
نمونه اول
بارزترين نمونه، آيه 87 از سوره مباركه انبياء است كه مىفرمايد: «وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ أَنْ لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ»
نمونه دوم
نمونه دوم پيرامون ترجمه مصداق محور و استعاره محور واژه «ساق» در سوره شريفه «قلم» است كه مىفرمايد: يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ (قلم، 42).
نمونه سوم
نمونه سوم اشاره به واژه خمس دارد كه در سوره مباركه «انفال» آيه 41 آمده است:
نتيجه
در اين مختصر تلاش بر اين بود كه با ذكر چند مثال مفهوم و تأثيرگذارى انگارههاى اعتقادى در ترجمه انگليسى و فارسى قرآن كريم براى خوانندگان روشن شود. آن گونه كه پيشتر مطرح شد، بيشتر مترجمان قرآن كريم دريافت خود را از قرآن بر اساس پيشانگارههاى اعتقادى خود و نيز عمدتاً بر پايه تفاسير مبتنى بر روايات دينى ـ مذهبى خود قرار مىدهند. همان طور كه ابن كثير دمشقى، الهلالى و محسن خان با باورهاى اهل تسنن و آيت اللّه مكارم شيرازى، الهى قمشهاى، پاينده، پورجوادى، معزى، قرايى و شاكر با اعتقادى شيعى قرآن كريم را ترجمه (تفسير) كردهاند. علت و دليل جامعه شناختى ـ روانشناختى اين است كه هر جامعه پيام دريافتى را بر اساس باورها و انگارههاى فرهنگى ـ اعتقادى خود دريافت و تفسير مىكند. چنين است كه يوجين نايدا (1975) ترجمه را طبعآزمايى در گشودن معماهايى در حيطه ارتباطات و مشاركت در آفرينشى عظيم و شگرف مىداند. در اين طبعآزمايى و مشاركت در آفرينش عوامل تأثيرگذار زبانى و فرا زبانى بىشمارى نقشآفريناند؛ از جمله پيشانگارههاى اعتقادى كه محور اصلى طرح اين موضوع بوده است.
منابع
1. فارسى
الهى قمشهاى، مهدى، القرآن الكريم (چاپ دوم) قم، انتشارات مجلسى، 1385.
2. عربى
ابن كثير دمشقى، تفسير القرآن العظيم، بيروت (لبنان)، دارالكتب العلميه، 1426 ه . ق (2004 م) |
|
بازتاب پيشانگارههاى اعتقادى در ترجمه قرآن كريم
جلال الدين جلالى
چكيده
پيشانگارههاى اعتقادى يكى از عوامل تأثيرگذار در بازآفرينى (ترجمه) متون، به ويژه متون دينى است. در فرايند ترجمه، مترجم از جهتى به هدف ارائه پاسخهاى مناسب به تأثيرپذيرىهاى شناختى خواننده متن و از جهتى ديگر براى تأمين خواسته و انتظارات جامعه مذهبى خود، انگارههاى اعتقادى خود را به نحو شايسته در متن منعكس مىنمايد. بازتاب اين انگارهها، مترجم را به ايجاد تعديلاتى (adjustments) در متن براى نيل به اين هدف مجاب مىكند. در اين نوشتار براى بررسى اين موضوع به ذكر سه نمونه از آيههاى قرآن كريم در سورههاى «انبياء»، «قلم» و «انفال» همراه با ترجمه انگليسى و فارسى آنها بسنده شده است. مستندات اين بررسى از جهتى تفسير ابن كثير دمشقى (1424 ق ـ 2004م) و ترجمه انگليسى قرآن كريم محمد تقى الدين الهلالى ـ محمد محسن خان (1996) هر دو از مترجمان برجسته اهل سنّت، و از جهت ديگر تفسير نمونه آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى (1381) و ترجمه انگليسى سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999) از مترجمان شيعى و همچنين ترجمه فارسى قرآن كريم مهدى الهى قمشهاى (1385)، ابوالقاسم پاينده (1336)، كاظم پورجوادى (1372) و محمد كاظم معزى (1372) است. در اين راستا، نكاتى پيرامون عصمت پيامبران الهى (انبياء، 78) از منظر شيعى و سنى با استناد به تفاسير و ترجمهها مطرح شده و مورد كنكاش قرار گرفته است. همچنين، مفهوم كاركردى خمس (انفال، 41) و معناى واژه ساق (قلم، 42) هم از ديدگاه موردى و مصداق محور اهل سنّت و هم از ديدگاه استعاره محور شيعى مورد بررسى قرار گرفته است. در پايان، تفاوت ديدگاهى ابن كثير و الهلالى ـ محسن خان از سويى و موضع فكرى سيد على قلى قرايى، محمد شاكر و ساير مترجمان قرآن كريم از سوى ديگر، پيرامون مفاهيم كاربردى «خمس» ارائه شده است. آنچه در روند اين بررسى قابل تأمل است تأثير و بازتاب روشن و آشكار انگارههاى اعتقادى مترجمان در ترجمه قرآن كريم است.
واژههاى كليدى:
پيشانگاره ـ بازآفرينى ـ انتقال منفى ـ ذاالنّون ـ الظلمات ـ الظالمين ـ ساق ـ غنيمت ـ خمس
مقدمه
اگر اين نظريه را بپذيريم كه ترجمه نوعى «بازآفرينى متن» است، در اين صورت ترجمه را بايد عرصه بازتاب انديشههاى نويسندگان و مترجمان دانست. مترجم با توجه به شرايط حاكم بر موقعيت ارتباطى، پاسخ(هاى) عاطفى، پيشانگارههاى فرهنگى، سياسى، اعتقادى و عوامل تأثيرگذار ديگر به انتقال پيام متن به زبان مقصد مىپردازد. در فرايند بازآفرينى، مترجم متن را در گستره انديشه و جهانبينى خود تجزيه و تحليل مىكند و با پيشانگارههاى خود تلفيقات و تعديلاتى (adjustments) در آن ايجاد مىنمايد. بيشتر مترجم با توجه به اطلاعات تلويحى، تشريحى و معناى سازمانى به كشف معناى متن اصلى مىپردازد. در اين ميان عوامل تأثيرگذار در تبلور و پيدايش ارزش ارتباطى متن از جمله واژگان، ساختار، بافتار، معناى جمله، معناى كلام، گونههاى زبانى، پيشانگارهها، تأثير ادراكى، تأثير ادبى و زيبايىشناختى را مورد توجه قرار مىدهد و در فرايند بازآفرينى متن به كار مىبندد. سپس تلاش مىكند تأثيرات شناختى، احساسى و عاطفى متن اصلى را براى خواننده با پاسخى شايسته ارائه نمايد. در پايان اين فرايند، متن ترجمه شده بازتاب آميزهاى از بينشها، گرايشها و در يك كلام، تلفيقى از جهانبينى نويسنده و مترجم مىگردد.
طرح عنوان
در اين نوشتار تلاش شده است با طرح و ارائه سه نمونه از ترجمههاى مترجمان برجسته قرآن كريم، يعنى محمد تقى الدين الهلالى و محمد محسن خان (1996) با اقتباس از تفسير طبرى، قرطبى، صحيح بخارى و ابن كثير (404) با موضع فكرى سنى، و آيت اللّه مكارم شيرازى (1381)، سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999)، الهى قمشهاى (1358)، پورجوادى (1372)، پاينده (1336) و معزى (1372) با بينش شيعى، بازتاب پيشانگارههاى عقيدتى در دو روش راهبردى از ترجمه را بررسى نماييم. به لحاظ اينكه شناخت موضع فكرى مترجم كمك فراوانى به خواننده در فهم و رمزگشايى عوامل زبانى و فرازبانى متن قرآن مىنمايد، محوريت موضوع به اين امر مهم اختصاص داده شده است. ذكر اين نكته را ضرورى مىدانيم كه به رغم كاستيهاى موجود در ترجمههاى انگليسى و فارسى قرآن كريم (كاربرد معادلهاى واژه به واژه به جاى معادلهاى پويا «Dynamic Equivalents» كه در فرايند ترجمه گاه منجر به كژفهمىهايى در روند دريافت معنى مىشود؛ و كاربرد نادرست واژگان از جمله «Apostle» به عنوان معادلى براى رسول و مواردى از اين قبيل كه از حوصله اين نوشتار خارج است)، نگارنده سعى در تأييد يا رد هر يك از ترجمههاى مورد نظر را از جنبه كلى ندارد. هدف اصلى و نهايى، طرح اجمالى اين موضوع و بررسى شواهد و قراين دال بر تأثيرگذارى پيشانگارههاى عقيدتى بر ترجمه (انگليسى و فارسى) كلام روحبخش و وحدتآفرين قرآن كريم است:
نمونه اول
بارزترين نمونه، آيه 87 از سوره مباركه انبياء است كه مىفرمايد: «وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ أَنْ لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ»
نمونه دوم
نمونه دوم پيرامون ترجمه مصداق محور و استعاره محور واژه «ساق» در سوره شريفه «قلم» است كه مىفرمايد: يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ (قلم، 42).
نمونه سوم
نمونه سوم اشاره به واژه خمس دارد كه در سوره مباركه «انفال» آيه 41 آمده است:
نتيجه
در اين مختصر تلاش بر اين بود كه با ذكر چند مثال مفهوم و تأثيرگذارى انگارههاى اعتقادى در ترجمه انگليسى و فارسى قرآن كريم براى خوانندگان روشن شود. آن گونه كه پيشتر مطرح شد، بيشتر مترجمان قرآن كريم دريافت خود را از قرآن بر اساس پيشانگارههاى اعتقادى خود و نيز عمدتاً بر پايه تفاسير مبتنى بر روايات دينى ـ مذهبى خود قرار مىدهند. همان طور كه ابن كثير دمشقى، الهلالى و محسن خان با باورهاى اهل تسنن و آيت اللّه مكارم شيرازى، الهى قمشهاى، پاينده، پورجوادى، معزى، قرايى و شاكر با اعتقادى شيعى قرآن كريم را ترجمه (تفسير) كردهاند. علت و دليل جامعه شناختى ـ روانشناختى اين است كه هر جامعه پيام دريافتى را بر اساس باورها و انگارههاى فرهنگى ـ اعتقادى خود دريافت و تفسير مىكند. چنين است كه يوجين نايدا (1975) ترجمه را طبعآزمايى در گشودن معماهايى در حيطه ارتباطات و مشاركت در آفرينشى عظيم و شگرف مىداند. در اين طبعآزمايى و مشاركت در آفرينش عوامل تأثيرگذار زبانى و فرا زبانى بىشمارى نقشآفريناند؛ از جمله پيشانگارههاى اعتقادى كه محور اصلى طرح اين موضوع بوده است.
منابع
1. فارسى
الهى قمشهاى، مهدى، القرآن الكريم (چاپ دوم) قم، انتشارات مجلسى، 1385.
2. عربى
ابن كثير دمشقى، تفسير القرآن العظيم، بيروت (لبنان)، دارالكتب العلميه، 1426 ه . ق (2004 م) |
|
ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم
جلالالدين جلالى
چكيده
«انسجام» و «پيوستگى» به عنوان دو ركن بنيادين ارتباط متن، مورد توجه زبانشناسان بهطور عام و انديشمندان تجزيه و تحليل گفتمان به طور خاص قرار گرفته است. در اين نوشتار كوشش شده تا ضمن ارائه تعريفى علمى از مقولههاى انسجام و پيوستگى، تأثيرگذارى آنها از يك سو بر متن ترجمه (متن زبان مقصد) و از سوى ديگر بر خواننده در فهم و درك متن و ايجاد ارتباط پيوسته و درهمتنيده مورد ارزيابى تطبيقى قرار گيرد. به منظور عينى كردن موضوع، نمونههايى از ترجمههاى انگليسى قرآن كريم محمدتقى الهلالى ـ محمد محسنخان و عبداللّه يوسف على جهت بررسى ارائه شدهاند. برآيند اين بررسى عبارت است از: الف ـ در بسيارى از موارد، مترجمان در انتقال و برقرارى تعادل در زمينه انسجام درونمتنى موفق بودهاند. ب. در مواردى، ضعف يا نبود توانش متنى، مترجم را از انعكاس واقعيتهاى موجود در متن زبان مبدأ به زبان مقصد باز داشته است. ج ـ شناخت نظرى و عملى مترجم از مقولههايى چون انسجام درون متنى و برون متنى، پيوستگى و درهمتنيدگى متن نه تنها به خواننده در فرايند درك مفاهيم كمك مىنمايد و انگيزه خوانش را در او تقويت مىكند، بلكه در بسيارى از موارد از كژفهمى و كژانتقالىها جلوگيرى به عمل مىآورد. د: برآيند تلاش مترجمان در ايجاد و برقرارى تعادل واژگانى، بيان تحذير و معانى كنايى بازتابنده معانى واقعى قرآن نبوده است.
واژههاى كليدى
ارجاعات، انسجام درونمتنى/برونمتنى، بافتار، پسينسوى/پيشين سوى، پيوستگى، تحذير، شمول معنايى، گفتمان
مقدمه
قرآن منظومه منسجم، يكپارچه و پيوستهاى است كه از جانب خداوند سبحان به صورت دفعى و تدريجى بر پيامبر اكرم (ص) فروفرستاده شد. انسجام و پيوستگى اين منشور آفرينش در سطوح متفاوت زبانى و فرازبانى به گونهاى است كه تمام سورهها و آيهها را پيوسته و درهمتنيده كرده است. مطلبى كه در يك آيه طرح و عنوان شده، در آيهاى از همان سوره يا سوره ديگر مفصل و مؤكد بيان مبسوطى از آن به عمل آمده است. شاخصه ديگر قرآن كريم انسجام درونمتنى و برونمتنى و نيز وحدت موضوعى است. اين ويژگيهاى متين و در عين حال يگانه، قرآن را از نوشتارى انسانى متمايز ساخته است.
1-1 متن (text)
متن عبارت است از تظاهر صورى فرايند سخن و ساختار متنى از جمله عناصر تشكيل دهنده متن كه به انعكاس عوامل حاكم بر فرايند سخن مربوط باشد. به عبارت سادهتر، متن عبارت است از يك يا چند جمله مرتبط كه معنا يا پيام مشخص و معينى را انتقال دهد. بديهى است قرار گرفتن متوالى چند جمله كنار هم تضمينى بر تشكيل يا آفرينش متن نمىكند. آنچه متن را انسجام مىبخشد وجود رابطه منطقى/معنايى بين جملات است. در صورت وجود چنين رابطهاى به آن مجموعه جملات «متن» گفته مىشود.
1-2 بافتار (texture)
بافتار، ساختمان متن و روابط حاكم بر جملات يك متن را بررسى مىنمايد. در فرايند بررسى مؤلفههاى ويژه متن از جمله سازمان عناصر آشنا ـ ناآشنا يا به اصطلاح نحوى مبتدا ـ خبر (به مجموعه اطلاعات موجود در حافظه خواننده يا شنونده متن و انتقال آنها به سطوح فوقانى و نهايتا تعامل و تأثير گذارى متقابل آنها گفته مىشود)، نوع سخن (discourse genre) يا طرح متنى و شرايط حاكم بر آن، ويژگى و عوامل شبه زبانى(paralanguage) [تكيه، آهنگ كلام، نقطهگذارى، آرايش صورى بندها، كاربرد حروف بزرگ، پرانتز و نظير آنها]، انسجام درونمتنى/برونمتنى و پيوستگى مورد توجه و امعان نظر قرار مىگيرند.
1-3 انسجام (cohesion)
انسجام به سازوكار درونمتنى زبان گفته مىشود كه سخنور را در ايجاد و برقرارى ارتباط در هر جمله يا بين جملات يارى مىدهد. به عبارت سادهتر، انسجام به روابط ساختارى/واژگانى متن اطلاق مىشود. اين نوع ارتباط ممكن است بين جملات يا اجزاى متفاوت يك جمله برقرار شود.
عناصر انسجام (cohesive devices)
كارتر (1997) عناصر انسجام را به سه دسته زير تقسيم كرده است:
1-3-1: انسجام واژگانى (lexical cohesion)
يكى از راهبردهايى كه ما را در فهم و درك واژگان و گروهواژهها در زبان يارى مىدهد، انسجام واژگانى است. به طور خاص، ما از آگاهى خود در جهت برقرارى ارتباط بين واژهها استفاده مىكنيم. به اين نوع آگاهى در ايجاد ارتباط، انسجام واژگانى گفته مىشود. نگارندگان متن استفاده از اين نوع انسجام را از طريق تكرار عين واژه، گروهواژه و در مواردى عين جملهواره امكانپذير مىدانند. همچنين استفاده از واژگان مترادف (يا تقريبا هممعنا)، متضاد، چترواژه يا شمول معنايى، حذف به قرينه، مجموعه واژگان متشكل و پيوسته، كل ـ جزء، واژگان خاص از عام، همايى يا ارتباط بين واژگان متعلق به يك حوزه معنايى و برقرارى روابط معنايى ـ منطقى به متن انسجام مىبخشند. علاوه بر موارد مذكور، درك بهينه متن با در نظر گرفتن سياق آيهها، واژگان درونجملهاى و فراجملهاى و نيز معانى متن ترجمه شده محقق مىشود.
1-3-2 : انسجام دستورى يا ساختارى (grammatical / structural cohesion)
مخاطب در ارتباط با متن، علاوه بر استفاده از راهبردهاى انسجام واژگانى، دانش ساختارهاى دستورى زبان خود را در جهت پر كردن خلأهاى احتمالى متن به كار مىبندد؛ همان دانشى كه سخنور را در درك و توليد سازههاى زبانى و مرتبط كردن آن سازهها كمك مىنمايد. سازوكارهاى انسجام دستورى/ساختارى عبارتند از: ارجاعات، جايگزينى، حذف به قرينه و ارتباط معنايى ـ منطقى ميان سازهها.
1-3-3 : ارجاعات (references)
ارجاع به واژگان خاصى اطلاق مىشود كه در متن ارتباط ساختارى برقرار مىنمايند. بديهى است، درك معناى اين واژگان ويژه با مراجعه به عناصر ديگر متن امكانپذير مىشود. عمده ارجاعات را ضماير شخصى، ملكى، اشارهاى و صفات ملكى تشكيل مىدهند. ارجاعات بر دو نوعند: 1- ارجاعات درونمتنى (endophoric references) 2- ارجاعات برونمتنى (exophoric references). ارجاعات برونمتنى مخاطب را در جهت درك و تفسير معنا نيازمند اطلاعاتى خارج از متن مىسازد. معمولاً مخاطب اين مشكل را با استفاده از بافت زبانشناختى (co-text) و بافت موقعيتى - محيطى (context) حل و فصل مىكند. ارجاع درونمتنى بر دو نوع است: الف) پيشينسوى (anaphoric reference) كه مرجع قبل از ضمير قرار مىگيرد؛ يعنى ضمير به اسم (مرجع) مابعد خود ارجاع و ارتباط معنايى پيدا مىكند. ب) پسينسوى (cataphoric reference) كه در متن ابتدا ضمير و بعد مرجع قرار مىگيرد. عناصر ارجاعى درونمتنى به سه دسته تقسيم مىشوند: 1- ارجاع شخصى (personal reference) 2- ارجاع اشارهاى (demonstrative reference) 3- ارجاع مقايسهاى (comparative reference). ارجاع شخصى در موقعيت كلام از طريق شخص نقشآفرينى مىكند. ارجاع اشارهاى از منظر موقعيت مكانى و فاصله؛ و ارجاع مقايسهاى از طريق همانندى يا شباهت در يك متن مورد استفاده قرار مىگيرد. توجه داشته باشيم كه اين نوع ارجاع ممكن است عطف به ماقبل يا مابعد شود كه ممكن است يك واژه يا يك جمله كامل را همپوشى نمايد.
1-3-4 حذف (ellipsis)
حذف به عدم استفاده هر بخشى از كلام، به قرينه موجود در متن و به منظور رسيدن به هر يك از اهداف زير، گفته مىشود. بديهى است حذف به قياس عنصر يا عناصر قرينهاى زير صورت مىپذيرد:
1-3-5 جايگزينى substitution))
قرار گرفتن يك عنصر زبانى به جاى عنصر ديگر با هدف اقتصاد كلامى (كاهش واژگانى/نحوى) و ايجاد انسجام در متن را جايگزينى يا جانشينى مىگويند.
1-3-6 ارتباطات معنايى/منطقى (semantic/logical relations)
علاوه بر عناصر واژگانى و دستورى، انسجام درونمتنى از طريق برقرارى روابط معنايى و منطقى ميان جملات متن محقق مىشود. برقرارى روابط معنايى و منطقى معمولاً از طريق طرح مسئله و ارائه راهحل، بيان علت و معلول، شرط و جزاى شرط، انجام و نتيجه عمل و مواردى نظير آن صورت مىپذيرد. برقرارى روابط معنايى و منطقى ميان پارهگفتهها و جملات را نمادهاى متنى مىگويند. نمادهاى متنى كلماتى هستند كه رابطه معنايى و منطقى در هر جمله و بين جملات ايجاد مىنمايند. نمادهاى متنى عبارتند از:
1-4 پيوستگى (coherence)
سازوكار معنايى پنهانى را كه كليه اجزاى متن، اعم از واژه، گروهواژه، جملهواره، بند و مضامين كلى سخن را به هم مرتبط مىسازد و در نتيجه سبب وحدت معنايى متن مىشود، پيوستگى مىگويند. پيوستگى ممكن است مبتنى بر دانش مشترك نگارنده/گوينده و خواننده/شنونده باشد. عامل وحدتبخشى متن در ذهن نگارنده/گوينده توانش متنى است كه هاليدى و حسن بر وجود آن در ذهن اهل زبان تأكيد دارند. بايد توجه داشت كه توانش متنى به طور مستقل در ذهن وجود ندارد، بلكه همواره در تعامل با ديگر توانشها از جمله توانش زبانى (linguistic competence) توانش دستورى (grammatical competence) توانش ارتباطى (communicative competence) و توانش منظورشناختى (pragmatic competence) است. بيشتر زبانشناسان به ويژه سخنكاوان (discourse analysts) «پيوستگى» را در برگيرنده عواملى چون: دانش همگانى ارتباطى اهل زبان، دانش زمينهاى-موقعيتى، پيش انگارهها، پنداشتها و ارتباط معنا شناختى و منطقى مىدانند.
انسجام و پيوستگى در قرآن كريم
قرآن كريم از انسجام، پيوستگى و درهمتنيدگى ويژه و بىنظيرى برخوردار است. يك نمونه از اين گزاره آيه 38 از سوره مباركه «انعام» است. حق تعالى مىفرمايد: «ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْءٍ ثُمَّ اِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» (ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ ]فروگذار نكردهايم، سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد). اين بخش از آيه بيانگر اين حقيقت جاودانه است كه قرآن براى كاربرد هر تكواژ، واژه، جمله/جملهوارهها، آيه و حتى هر سورهاى دليل موجه و متقنى دارد. ميان عناصر زبانى قرآن درهمتنيدگى، پيوستگى، تعاملات نحوى و معناشناختى به گونهاى است كه ذهن كاوشگر مخاطب را با سلاست و روانى خود التذاذ و آرامش مىبخشد. وجود دلالتهاى سياقى، قرينهها، عبارات معترضه، ارجاعات درونمتنى و برونمتنى، ارتباطات موضوعى، كاربردهاى ويژه واژگان و عبارات، پاسخ به شبهات از جمله موضوعات مربوط به واجبات دينى و مواردى از اين قبيل سازوكار پيوستگى متن قرآن را ضمانت اجرايى مى بخشد. آنگونه كه پيشتر عنوان شد، بهعلت محدوديت حوزه بررسى در اين نوشتار، تنها به انسجام و پيوستگى پرداخته مىشود.
نمونههايى از انسجام درون متنى
2-1 انسجام واژگانى (lexical cohesion)
عناصر واژگانى مؤثر در انسجام متن عبارتند از: تكرار عين واژه، ترادف يا واژگان تقريبا هممعنا، تضادها، حذف به قرينه، مجموعه واژگان متشكل، چترواژه يا شمولمعنايى، كل ـ جزء، و واژگان خاص پس از عام. اينك به تعريف و توصيف هر يك از عناصر ياد شده همراه با نمونه قرآنى و ترجمه انگليسى آنها پرداخته مىشود.
2-2 انسجام دستورى
انسجام دستورى يا ساختارى دو دسته ارجاع را شامل مىشود: ارجاع درونمتنى و ارجاع برونمتنى. ارجاع درونمتنى خود مشتمل بر: پيشينسوى، پسينسوى، ارجاع اشارهاى و ارجاع مقايسهاى است. در اينجا، نخست به ارائه نمونههايى از ارجاع درونمتنى پرداخته مىشود. سپس به توصيف ارجاع برونمتنى و ارائه شاهد و نمونه قرآنى به همراه ترجمه انگليسى جهت بررسى خواهيم پرداخت.
4-1 پيوستگى (coherence)
پيشتر عنوان شد پيوستگى سازوكار معنايى پنهانى است كه براساس دانش متقابل زبانى و فرازبانى، كليه عناصر زبانى را در جهت برقرارى توانش متنى به كار مىبندد. در اين فرايند، موضوعات در شبكهاى مرتبط به هم پيوسته مىشوند تا مفهومى واحد و يكپارچه به وجود آيد.
نتيجه
در قرآن شفافيت سخن و كمكهاى معنايى محكمات در متشابهات، ارتباط تنگاتنگ واژگان، عبارات و آيهها و يكپارچگى موضوعى از جمله طرح مسئله و راه حل آن، پرسش و پاسخ، شرط و جزاى شرط، نقل قولها، امر و نهىها، تعريض به نكوهش كافران، اشارات ضمنى با استفاده از واژه «قل» كه خطاب به كافران به هدف تحقير و درخور خطاب نبودن آنهاست، استفاده از دلالتهاى لفظى/عقلى، دلالتهاى سياقى، سياق آوايى و مواردى از اين سنخ سازوكارها با هدف برقرارى انسجام و پيوستگى و يكپارچگى متن صورت گرفته است.
منابع فارسى/ عربى
حايرى قزوينى، سيدمهدى، ترجمه الاتقان فى علوم القرآن (جلال الدين عبد الرحمن سيوطى) جلد 2، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1376.
منابع انگليسى
Al-Hilali, M.T. & Muhsin Khan, M. The Noble Quran, Riyadh, Saudi Arabia, Darussalam Publishers & Distributors, 1996. |
|
روشها و سبكهاى ترجمه قرآن
محمدعلى رضايى اصفهانى
درآمد
ترجمه متون مقدس ضرورت تبليغى هر دين به شمار مىآيد، و با توجه به رسالت قرآن براى همه زمانها و مكانها اين ضرورت صد چندان مىشود؛ از اين رو دانشوران زيادى در طول تاريخ اسلام اقدام به ترجمه قرآن كرده، و براى اين كار از روشهاى مختلف استفاده نمودهاند. بررسى اين شيوهها و بيان نقاط قوت و ضعف آنها مىتواند براى مترجمان بعدى راهگشا باشد و دانش ترجمه قرآن را بالنده و پوياتر كند.
مفهومشناسى
روشهاى ترجمه متون مقدس، از چهار واژه اساسى تشكيل شده است:
پيشينه تاريخى
ترجمه قرآن سابقهاى ديرينه دارد و از زمان صدر اسلام شروع مىشود كه سلمان فارسى اقدام به ترجمه بخشى از قرآن كرد،[5] اما مبحث روششناسى ترجمههاى قرآن سابقهاى طولانى ندارد، هرچند كه اشاراتى به اين مبحث در برخى كتابها و ترجمهها شده است اما به طور مستقل كمتر به مبحث روششناسى ترجمه قرآن پرداختهاند،[6] كه از اين ميان به برخى از مهمترين منابع و افراد اشاره مىكنيم:
بررسى
تقسيم روشهاى ترجمه به سه روش: كلمه به كلمه (= تحت اللفظى) و روش جمله به جمله (= هسته به هسته) و روش آزاد (= ترجمه تفسيرى) منطقى و مطابق واقعيت خارجى در ترجمههاى موجود است.
تقسيمات روشها و سبكهاى ترجمه
شيوههاى ترجمه قرآن مىتواند تقسيمات متعددى را پذيرا شود؛ يعنى براساس مبناى تقسيم كه انتخاب مىشود، روشها و شيوهها و سبكها و الوان متعددى رخ مىنمايد كه در اينجا ترجمهها را براساس روشها و سبكها تقسيمبندى مىكنيم و در ادامه توضيح مىدهيم و برخى از آنها را نقد و بررسى مىكنيم:
يك: روشهاى ترجمه قرآن
روشهاى ترجمه قرآن براساس گونههاى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد، به سه روش تقسيم مىشود:
دو: سبكهاى ترجمه قرآن
همان طور كه ترجمه قرآن داراى روشهاى اساسى است، داراى سبكهاى متعددى نيز هست كه به ترجمه رنگ و جهت مىدهد. البته هر كدام از سبكهاى ترجمه مىتواند در قالب روش خاصى ظاهر شود و نيز هر كدام بر مبناى خاص و از جهت و ديدگاه ويژهاى تقسيمپذير است كه در اينجا به مهمترين سبكهاى ترجمه اشاره مىكنيم:
يك: روشهاى ترجمه
روشهاى ترجمه براساس چگونگى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد حداقل به سه روش تقسيم مىشود:
اول: ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن
در اين شيوه، لغات عربى قرآن كه در فارسى غيرمأنوس است، در حاشيه آيات با ترجمه نگاشته مىشود، مانند كتاب لسان التنزيل از عالمى ناشناس متعلق به قرن چهارم يا پنجم هجرى كه مختصرى در تفسير و تأويل است و روش او در ترجمه سوره اخلاص اين گونه است:[16]
دوم: ترجمه تحت اللفظى
در اين شيوه معمولاً ترجمه هر كلمهاى زير هر كلمه از قرآن نوشته مىشود. ترجمه تفسير طبرى توسط علماى ماوراء النهر و ترجمه تفسير ابوالفتوح رازى از اين نمونه است.
بررسى
نقاط قوت اين نوع ترجمه عبارت است از:
بررسى
اين شيوه ترجمه نقاط قوتى دارد كه عبارتند از:
بررسى
اين شيوه ترجمه داراى امتيازاتى است، از جمله:
دو: سبكهاى ترجمه
همان طور كه گذشت، هر ترجمهاى علاوه بر روش، رنگ و سبك خاصى دارد كه به مهمترين آنها اشاره مىكنيم.
اول: تقسيم ترجمهها براساس هدف مترجم
الف: ترجمه جايگزين؛ بدين معنى كه ترجمهاى از قرآن صورت پذيرد كه بتواند جايگزين قرآن در زبان دوم شود، و به عبارت ديگر، قرآنى به زبان فارسى به وجود آيد. از اين گونه ترجمه، گاهى با عنوان «ترجمه استاندارد» يا «ترجمه نهايى» ياد مىشود.
بررسى
ترجمههاى موجود قرآن از نوع بيانى است، اما ترجمه نهايى و جايگزين در مورد قرآن پديد نيامده است، بلكه اين گونه ترجمه از قرآن كريم امكانپذير نيست و صاحب نظران دلايل متعددى بر محال بودن آن آوردهاند:
دوم: تقسيم ترجمهها براساس تنوع مخاطبان
الف: ترجمه براى عموم مردم
بررسى
قرآن براى همه مردم نازل شده است؛ از اين رو ترجمه نوع اول براى عموم مردم مفيدتر است. اما امروزه نمىتوان به همين شيوه رايج ترجمه قرآن اكتفا كرد، بلكه لازم است ترجمههايى در خور براى طبقات مختلف اعم از كودكان (دبستانى) نوجوانان و جوانان در سطوح متوسطه و دانشگاه و نيز براى افراد فرهيخته و دانشمندان و پژوهشگران رشتههاى مختلف علمى جامعه پديد آوريم و هر ترجمهاى را با اصطلاحات خاص آنها و با توضيحاتى مناسب بياراييم.
سوم: تقسيم ترجمهها براساس زبان ترجمه
هر ترجمهاى زبان خاص خود را دارد، البته مقصود از زبان ترجمه، ويژگيهاى زبانشناسانه و نشانه شناسانه آن است (نه زبان به معناى لغت فارسى، تركى و غيره)؛ از اين نظر ترجمههاى قرآن به دو گروه قابل تقسيم است:
بررسى
صرف نظر از اشكالاتى كه در هر ترجمه (مانند مثال فوق) وجود دارد، ترجمه قرآن مىتواند به هر زبانى انجام پذيرد و اين مطلب بستگى به هدف مترجم و مخاطبان او دارد. اگر مخاطبان او عموم مردم هستند لازم است ترجمه با زبان عرفى باشد، تا مخاطبان مفهوم و پيام آيات را بهتر درك كنند، چرا كه اكثر مردم اصطلاحات علوم و فنون را كمتر متوجه مىشوند، از اين رو لازم است ترجمه قرآن به زبان عرف و معيار هر ملت صورت گيرد. اما اگر مخاطبان او گروه خاصى با تخصص علمى، ادبى و مانند آن باشند لازم است ترجمه با زبان فنى آميخته شود، و همان طور كه گذشت اين مطلب براساس نياز مخاطب در هر عصرى تغيير مىكند و در هر صورت بايد اين مطلب در مقدمه ترجمه تذكر داده شود.
چهارم: تقسيم ترجمهها براساس وجود اضافات در ترجمه و عدم آن
الف: ترجمه خالص (بدون توضيحات در متن يا حاشيه و بدون اضافات تفسيرى) گاهى اهتمام مترجم بر اين است كه فقط مطالب متن را ترجمه كند و از اضافه كردن هر گونه توضيح و تفسيرى پرهيز نمايد. برخى از ترجمههايى كه از روش كلمه به كلمه و جمله به جمله قرآن استفاده نمودهاند، تلاش كردهاند اين گونه باشند. براى مثال به ترجمههاى زير توجه كنيد:
بررسى
از آنجا كه ترجمه قرآن كريم از مواردى است كه بدون اضافات و توضيحات تفسيرى ممكن نيست، بلكه هر ترجمه خلاصهاى از يك تفسير است و بالاتر اينكه هر ترجمه خود تفسير كوتاه قرآن است، ترجمه خالص قرآن كريم صحيح نيست و اگر كسى اقدام به اين عمل كند نمىتواند پيام واقعى آيات را بازگو نمايد، و به همين سبب مطالبى پر ابهام و نارسا ارائه مىكند. از اين روست كه مىبينيم مترجمان فوق (دهلوى ـ معزى، آيتى و...) نيز عملاً نتوانستهاند به اين روش پايبند باشند و در موارد متعددى از ترجمه خويش ناچار شدهاند از توضيحات استفاده كنند. پس ترجمه قرآن به ناچار خلاصه تفسير است.
پنجم: تقسيم ترجمهها براساس گرايشها و عدم آنها
الف: ترجمه بىطرف (بدون لحاظ گرايشهاى كلامى و فلسفى خاص)
بررسى
تأثير گرايشها و پيشفرضهاى ذهنى، كلامى، فلسفى و مذهبى افراد در ترجمه قرآن به طور كامل قابل پيشگيرى نيست؛ از اين رو ترجمه خالص قرآن دشوار بلكه غيرممكن است، اما لازم است مترجم بكوشد تا اين تأثيرات را به حد اقل برساند و مخاطبان را با زلال كلام الهى آشنا كند تا براساس فطرت سالم خويش آن را بفهمند و هدايت شوند، و اگر مترجم قصد داشت كه به ديدگاه خاص كلامى يا فلسفى اشاره كند آن را به پاورقى منتقل كند يا در پرانتز قرار دهد و از متن اصلى جدا سازد و در مقدمه ترجمه هم يادآورى كند كه اين ترجمه براساس چه مذهب يا گرايش خاصى ترجمه شده است.
ششم: تقسيم ترجمهها براساس اعتبار مترجم و ترجمه
الف: ترجمه غيرمعتبر
بررسى
از آنجا كه ترجمه قرآن نوعى تفسير كوتاه است، مترجم آن بايد در اصل يك مفسر باشد، يعنى شرايط مفسر قرآن را كسب كرده باشد،[43] وگرنه ترجمه او ترجمهاى غيرمعتبر بلكه تفسير به رأى محسوب مىشود ونه تنها اقدامى سودمند نيست بلكه از نظر شرعى عملى حرام است كه در روايات متعدد وعده آتش بر آن داده شده است.[44]
هفتم: تقسيم ترجمه براساس عناصر هنرى
الف: ترجمه منثور و بدون آهنگ
1. ترجمه منظوم
در اين شيوه اديبان و شاعران پارسىگو، تلاش كردهاند همه يا بخشى از آيات را به زبان شعر بنويسند. از اين رو برخى نويسندگان برآنند كه بايد خليل، سنايى، عطار، مولانا، سعدى و حافظ را از مترجمان قرآن بناميم.[45] تا آنجا كه گفتهاند:
2. ترجمه آوايى
در اين سبك مترجمان اديب تلاش كردهاند كه آهنگ قرآن را در ترجمه فارسى آن منعكس سازند تا بر شيرينى آن بيفزايند. براى مثال، در ترجمهاى كه در عصر ما در كنار گنبد امام رضا(ع) كشف شد و متعلق به اواخر قرن سوم هجرى از مترجمى ناشناس است مىنويسد:
بررسى
ترجمه هنرى (منظوم و آوايى) در جاى خود نيكوست و مىتواند مخاطبان با ذوق را به سوى قرآن جذب كند. البته طبيعى است كه گاهى در اثر تنگناى قافيههاى شعر، مطالب و معانى آيات اضافه يا كم مىشود (براى مثال در شعر اميد مجد مواردى كه مشخص شده اضافى است).
يادآورى
در ترجمه هنرى لازم است به اين نكته توجه شود كه بين انعكاس عواطف گوينده يا نويسنده با انعكاس عواطف مترجم تفاوت است. به عبارت ديگر، مترجم مىتواند در ترجمه، لحن و فضاى آيات (مثل لحن و فضاى جنگ، قصه، دعا و غيره) را در آهنگ عبارت ترجمه منعكس كند، ولى حق ندارد احساسات خود را در ترجمه داخل كند. براى مثال، هنگامى كه از سخنان نويسنده خشنود شود، با كلمات شيرين و محترمانه ترجمه كند (براى مثال: قال = فرمود) و در مواردى كه از سخنان نويسنده ناخشنود است از كلمات غيرمحترمانه يا زننده استفاده كند.
منابع
ـ اصول و مبانى ترجمه، صفارزاده، طاهره، تهران، انتشارات دانشگاه، 1363.
پی نوشت ها:
[1]. صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 2. [2]. براى ترجمه، معانى لغوى و اصطلاحى متعددى گفته شده كه ذكر آنها در خور اين مقاله نيست (ر.ك: لطفى پور ساعدى، كاظم، درآمدى به اصول و روش ترجمه، ص 66 و نيز نجار، على، اصول و مبانى ترجمه قرآن، ص 19 و...). [3]. ر.ك: بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق ج 1، ص 33 و نيز مجموعه مقالات كنفرانس بررسى مسائل ترجمه، دانشگاه تبريز، 1369 ش. [4]. مؤلفههاى تأثيرگذار در روش ترجمه، در مباحث بعدى كه روشهاى ترجمه بيان مىشود روشنتر خواهد شد. [5]. سرخسى، المبسوط، شرح الكافى، ج 1، ص 137 و نيز: شواخ اسحاق، على، معجم مصنفات القرآن، جزء دوم، ص 13. [6]. البته در مورد تاريخ ترجمه و ترجمههاى قرآن كتابهاى متعددى نوشته شده است اما كمتر به مبحث روششناسى اين ترجمهها پرداختهاند. براى نمونه ر. ك: آذرنوش، آذرتاش، تاريخ ترجمه عربى به فارسى 1. ترجمههاى قرآنى و كتابشناسى جهانى ترجمهها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان، عصمت بينارق و خالد ارن، ترجمه محمد آصف فكرت. [7]. عاملى، محمد بهاء الدين، كشكول، ج 1، ص 388. [8]. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن، پى نوشت نويسنده، نشر مدرسة الامام على بن ابىطالبع، 1378 ش. [9]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، ج 1، ص 117ـ 120. [10]. عقيقى بخشايشى، طبقات مفسران شيعه، ج 1، ص 148. [11]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 227 ـ 269. [12]. ر.ك: مقالات بهاءالدين خرمشاهى و سيد جلال الدين مجتبوى. [13]. براى نمونه نگاه كنيد به: مقدمه ترجمه دهلوى و پىنوشتهاى ترجمه بهاء الدين خرمشاهى. [14]. ر.ك: مقدمه ترجمه آيهاللّه مكارم شيرازى و نيز مجله مترجم، ش 10، ص 57 - 58. [15]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 33. [16]. لسان التنزيل مؤلف مجهول به اهتمام و تصحيح دكتر مهدى محقق. [17]. المتحد المروزى، محمد بن منصور، الدر فى الترجمان، ذيل سوره والعصر. [18]. ترجمه تفسير طبرى، به اهتمام حبيب يغمايى، ج 1، ص 87. [19]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روحالجنان، با تصحيح شعرانى، ج 1، ص 250. [20]. قرآن كريم با ترجمه فارسى، به خط مصباح زاده، با تصحيح هفت نفر از علماى حوزه علميه قم، سازمان انتشارات جاويدان، 1337 ش. [21]. مجتبوى، سيد جلال الدين، مترجم، ش 10، ص 36. [22]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 118. [23]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 239. [24]. ر. ك: صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 24 - 41. [25]. پاينده، ابوالقاسم، مقدمه ترجمه قرآن. [26]. بىآزار شيرازى، همان، ص 243. [27]. بىآزار شيرازى، همان، ص 243. [28]. همو، ص 244. [29]. همو، ص 239. [30]. سيّدى، سيد حسين، مترجم، ش 10، ص 182. [31]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 265. [32]. معرفت، محمدهادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 120. [33]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 57. [34]. ضمير فصل به معناى تأكيد و حصر مىآيد كه معناى حصر حتمى است. ر. ك: مغنى، ابن هشام، ص 5 ـ 644. [35]. ر.ك: مترجم، ش 10، ص 55. [36]. همان، ص 201. [37]. روم / 48. [38]. نور / 43. [39]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154. [40]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154. [41]. همان. [42]. فتح / 10. [43]. شرايط مفسر قرآن عبارتند از: آگاهى از ادبيات عرب صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانى و بيان آگاهى از علوم قرآن، آگاهى از بينشهاى عقيدتى، اخلاقى، اجتماعى و علوم تجربى، آگاهى از علم فقه و اصول الفقه، آگاهيهاى تاريخى و جغرافيايى (شأن نزولها) و... آگاهى از اصول دين، آگاهى و مراجعه به احاديث. ر.ك: رضايى اصفهانى، محمدعلى، درآمدى بر تفسير علمى قرآن ص 61 و ص 108. [44]. عن رسول اللّهص: من قال فى القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار (ترمذى، سنن، ج 5، ص 199). عن الرضا(ع) عن آبائه قال اللّه تعالى: ما آمن بى من فسّر برأيه كلامى صدوق، امالى، ص 6. [45]. بىآزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 2 ـ 251. [46]. مجد، اميد، قرآن مجيد با ترجمه منظوم قرآن نامه، تهران، چاپ دوم، 1377 ش. [47]. هود / 11. [48]. پُلى ميان شعر هجايى و عروضى فارسى در قرن اول هجرى و ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، به اهتمام و تصحيح دكتر احمد على رجايى، ص 20. |
|
پژوهشى درباره ترجمههاى مخطوط معانى قرآن كريم[1]
اكمل الدين احسان اوغلى - ترجمه از عربى: يعقوب جعفرى
انواع ترجمه
نوع اول، ترجمه كلمه به كلمه يا لفظى است و آن ترجمهاى است كه بر جايگزينى كلمات يا الفاظ با كلمات و الفاظ ديگر استوار است. در اين نوع ترجمه، واژههاى بيگانه آن گونه انتخاب مىشوند كه به نظر مىرسد به صورت دقيق معادل كلمات عربى هستند. معمولاً اين نوع ترجمهها با دو زبان در سطرهاى متوالى ترتيب مىيابند، به صورتى كه كلمات بيگانه زير كلمات عربى و هماهنگ با آن نوشته مىشود. مترجم در اين نوع ترجمه نمىكوشد كه جمله ادبى كاملى بسازد، چون كار او متمركز در گزينش بهترين معادل يا مرادف هر يك از واژههاى عربى است. البته به طور طبيعى كلمات معادل بر حسب تطور زبان ترجمه در طول زمان تغيير پيدا مىكند و اين مسئله براى دانشمندان لغت اهميت ويژهاى دارد، چون متن عربى قرآن كريم تا امروز به همان شكل اصلى خود و بدون كوچكترين تغيير باقى مانده، ولى واژههايى كه به عنوان معادل اصلى عربى پايدار انتخاب مىشوند به مرور زمان تغيير مىيابند و براى همين است كه ترجمههاى قرآن كريم منبعى بسيار مهم براى فهم معانى كلمات عربى و بررسيهاى لغوى به شمار مىآيند.
اهميت هنرى نسخههاى خطى ترجمه قرآن كريم
نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن كريم ارزش هنرى بسيارى دارند و اين در مرحله اول به عظمت قرآن كريم و احترام ويژهاى كه قرآن در ميان مسلمانان دارد، مربوط مىشود كه مصحفها و ترجمههاى قرآن كريم را با خطوط زيبا نوشته و به شكل جالبى جلد كردهاند؛ لذا مصاحف و ترجمههاى قرآن نقش مهمى در پيشرفت سريع هنرهاى خط / خوشنويسى، تذهيب و جلدسازى داشته است و اين فنون به سرعت به مرتبه بالايى از ترقى رسيدهاند.
آمار ترجمههاى قرآن كريم بر حسب كشورها و زبانها
همچنان كه پيشتر گفتيم، بيش از 4000 نسخه خطى از ترجمههاى قرآن وجود دارد كه شامل 30 زبان است و در 37 كشور قرار دارد. اين تعداد شامل نسخهها و مجلدات مختلفى است و تعداد قابل توجهى از آنها در كتابخانههاى تركيه، ايران، هند و انگلستان قرار دارد. هر كدام از كتابخانههاى آلمان، روسيه، پاكستان، فرانسه، اسپانيا، واتيكان، عربستان سعودى و مصر نيز، 25 تا 100 نسخه را در خود جاى دادهاند (نگاه كنيد به جدول شماره 3). بيشتر اين ترجمهها از نظر زبانى و خصوصيات ديگر از اهميت بالايى برخوردارند. آمارى كه در اين جدول آمده است، تنها به توزيع اين نسخهها در كشورهاى مختلف اشاره مىكند و هرگز بيانگر ارزش و اعتبار آنها نيست.
پيوستها
1. نصراللّه مبشر الطرازى، فهرس المخطوطات الفارسية فى دارالكتب المصرية، الجمهورية العربية المتحدة، قاهره، 1966ـ1967، ج 2 ص 151، شماره 2176.
پی نوشت ها:
[1]* اين مقاله در تاريخ 1992 م / 1413 ق، در لندن توسط مؤسسة الفرقان للتراث الاسلامى، در مجموعه اى به نام اهمية المخطوطات الاسلامية چاپ شده است. |
|
پتروس واجب التكريم و قديمي ترين ترجمه قرآن در غرب *
يوهان فوك
تاثيري كه نخستين ترجمه قرآن بر اسلامشناسي در غرب نهاد، اهميت آشنايي با تاريخ اسلامشناسي در غرب، الگويي مناسب بودن براي بررسي ترجمه ديگران و بالاخره جايگاه نوشتههاي يوهان فوك، عوامل كافي براي كشاندن هر علاقهمند به ترجمه قرآن و اسلامشناسي در غرب است.مرتضي رزمآرا مولف مبحث خود را با چگونگي احساس نياز به ترجمه قرآن در اروپا آغاز ميكند و آنگاه به چند و چون نخستين ترجمه قرآن و بررسي آن ميپردازد تا از اين رهگذر بتواند بررسي علمي خود را در تاريخ ترجمه قرآن در اروپا دنبال كند، راه و رسم بررسي ترجمه ديگران را نشان دهد و آراي خود را در اين راستا بيان كند؛ گو اينكه وي سالها قبل از اين چاپ كتاب، در مقالهاي تحت عنوان «Zur Frage der Koranübersetzung» در مجله (1944)Orientalische Literaturzeitungنظريهاش را درباره ترجمه قرآن طرح و شرح كرده بود. تاثيري كه ترجمههاي مورد بحث بر ترجمه بعدي در اروپا گذاشت موضوع اصلي پايان مقاله است. از آنجا كه مقطع زماني در اين بررسي تاريخي عمدتاً مربوط به شكلگيري اسلامشناسي در غرب است لذا نامها عمدتاً لاتين، ايتاليايي و اسپانيايي ميباشد. قرنها بود كه غرب مسيحي و شرق اسلامي در كنار هم به سر ميبردند، بيآنكه نياز به آموختن زبانهاي يكديگر را حس كنند. به هنگام نياز و ضرورت مشخصاً در داد و ستدها و روابطشان نيز طبق معمول از مترجم استفاده ميكردند، و در ساير موارد، حاكمان مسلمان و مسيحي ميكوشيدند تا آنجا كه ممكن بود از هم بيشتر دوري گزينند و به اصطلاح فاصله بگيرند. زيرا هريك از آنان اعتقاد داشتند كه فقط دين خود وي حق است؛ اما اين واقعيت را نيز پي برده بودند كه طرف مقابل نيز چنين ادعايي دارد. البته مسلمانان از هر جهت موقعيت برتري داشتند زيرا اولاً سرزمين آنان را فتح كرده بودند و ثانياً به طور چشمگيري وارث دستاوردهاي علمي يونان شده بودند. اين موقعيت برتر مسلمانان براي حاكمان غرب آن روز صد در صد تلخ و دردآور بود؛ لذا بناي مبارزه را گذاشتند. چنين فضاي آكنده از اختلاف، نابرابري و دشمني مجال شناخت درست و دقيق هر دو طرف را از همديگر فراهم نميآورد [ از اين رو وقتي اسلامشناسي در غرب شكل گرفت با بدبيني از سوي مسلمانان همراه بود چرا كه به منظور مسيحي كردن مسلمانان به وجود آمد]. البته مشكل صرفاً در عدم درك متقابل نبود، بلكه عمدتاً ريشه در بدخواهي داشت و هريك طرف مقابل را دشمن متنفر خود ميدانست. مسلمانان از آنان متنفر بودند و آنان را دشمن خود ميدانستند زيرا ميديدند كه مسلمان نيستند؛ آنان نيز از مسلمانان متنفر بودند و اينان را دشمن ميگفتند زيرا ميديدند كه اولاً مسيحي نيستند ثانياً سرزمينشان را گرفتهاند و ثالثاً موقعيت برتري دارند. معالوصف هريك به نحوي به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد با دشمن متنفر، رفتاري براساس عدالت داشت. اين امر خصوصاً از زمان نخستين جنگ صليبي (1099 - 1096) كه بين هر دو طرف بار ديگر در گرفت، شدت يافت. اما با اين همه، تاثيري كه جنگهاي صليبي بر غرب گذاشت اين بود كه شرايط توجه مغرب زمين به زبان و ادبيات عرب را فراهم آورد - چيزي كه ترجمه قرآن بدون آشنايي با آن ميسر نبود در واقع تا قبل از جنگهاي صليبي توجه خاصي به آشنايي با زبان عربي در غرب وجود نداشت. پيشتر اشاره كرديم كه به چه دليل، غربيها بناي مبارزه با مسلمانان را گذاشتند. از وقتي كه آنان بناي مبارزه را گذاشتند راه را در اين ديدند كه قرآن را ترجمه كنند. اين نيز گفتني است كه تصميمگيران اصلي اين مبارزه در غرب آن روز، آباي كليسا بودند. دليل توجه آنان به قرآن و زبان عربي، بيشتر تفكر تبليغي و تبشيري بود؛ يعني ميخواستند از رهگذر آشنايي كامل با قرآن پي ببرند كه مسلمانان ميخواهند چه بگويند تا بدين وسيله بتوانند ايشان را مسيحي كنند. اين در واقع آرزوي اصلي كليسا از ترجمه قرآن بود. هرچه اميد به شكست مسلمانان از طريق نظامي كمتر ميشد و براي آباي كليسا بيشتر مشخص ميشد كه ديگر نميتوان مسلمانان را مسيحي كرد، به همان نسبت صداي كساني بلندتر ميشد كه ميگفتند براي غلبه بر مسلمانان و آموزه دروغينشان (Irr-lehre)، بايد مبارزه فرهنگي را تقويت كرد. اين بود كه انديشه ترجمه قرآن قوت گرفت و نخستين ترجمه قرآن به زبان لاتين - كه زبان رسمي آن روز غرب بود - صورت پذيرفت. درست زماني كه جنگجويان صليبي با سقوط ادسا (Edessa) در سال 1144 ميلادي طعم تلخ نخستين شكست را چشيدند، اولين ترجمه قرآن به زبان لاتين در حول و حوش همين سالها يعني دقيقاً يك سال قبل از اين رويداد، در 1143 تهيه شده بود. باني اين ترجمه، پتروس واجبالتكريم بود كه در قرن يازدهم ميلادي (1094 يا 1092) به دنيا آمد و در قرن دوازدهم (1157) درگذشت. وي كه رياست دير كلوني (در فرانسه) را بر عهده داشت دو سال قبل از ترجمه قرآن سفري رسمي به اسپانيا كرد. در آنجا وي هم از تشكيلات دير خود ديدن كرد و ميانجي صلح ميان آلفونس هفتم، حاكم كاستالين و آلفونس اول، حاكم آراگون شد و هم توانست فرصت يابد تا با مناقشات بيناسلام و مسيحيت، و نبردهاي ميان مراكشيها و اسپانياييها و نيز سياست ديني الموحدون - كه در آن سالها در پي حمله به اسپانيا بودند - آشنا شود. به همين دليل به اين نتيجه رسيد كه با مسلمانان نبايد چشم بسته مبارزه كرد، بلكه بايد با سلاح قلم و دلايل عقلي همراه با عشق به مسيحيت به جنگ با آنان رفت؛ اما ميدانست كه تحقق اين امر مشروط به شناخت از دشمن و آگاهي از مقاصد او است. از اين رو، به حكم ضرورت دشمنشناسي تصميم گرفت تا قرآن را به زبان لاتين ترجمه كند. از آنجا كه پتروس خود عربيدان نبود به دنبال عربيدانان ميگشت. وي در نزديكي منطقهاي به نام «ابرو» (Ebro) به دو روحاني برخورد كه يكي روبرت كتوني (Robert Ketenensis) بود و ديگري هرمانوس دالماتا (Hermanus Dalmata). هر دو نفر به زبان عربي آشنا بودند اما كارشان تحقيق در نجوم بود كه امروزه ستارهشناسي نيز گفته ميشود. پتروس واجبالتكريم در ازاي قول پرداخت مبلغي مناسب از آنها ميخواهد كه قرآن را ترجمه كنند. البته مسوول ترجمه، روبرت كتوني بوده است و به همين سبب متن ترجمه شده بعدها به ترجمه روبرت كتوني معروف شد. اين نيز گفتني است كه پتروس واجبالتكريم علاوه بر ترجمه قرآن، از ديگران خواست مطالب ديگري را نيز كه به نحوي به معرفي تاريخ اسلام مربوط ميشد، تا به زبان غربيان بنويسند يا ترجمه كنند. وي حاصل تمام اين كارها را در سالي كه نخستين قرآن ترجمه شد به رئيس دير كلروو (Clairvaux) همراه با نامهاي ارسال داشت و در آن نامه صريحاً بر اين نكته تاكيد نمود كه آباي كليسا مبادا از نهيمنكر غفلت ورزند. ترجمه روبرت كتوني كاستيهاي فراوان دارد، و بيشتر تفسير است تا ترجمه؛ زيرا از ترجمه تحتالفظي پرهيز شده است، كمتر پايبند تركيب متن اصلي بوده و به سبك متن در زبان مبدا چندان اعتنايي نداشته است. در واقع بيشتر تلاش بر آن داشتهاند كه درونمايه فكري هر بخش از سورهها را گرد آورند و به گونهاي منطقي نمايند. براي مثال، در ترجمه سوره 104 هشدارهاي آيههاي 3 - 1 در ترجمه آورده نشده است. افزون بر اين براي توصيف جهنم در آيههاي 9 - 5 نيز چند صفت را ميافزايند و جمله اصلي را به وجه وصفي تبديل كردهاند. اين مطلب كه ترجمه مورد بحث، ترجمهاي آزاد و تفسيري از قرآن است، اين حدس را مطرح ميسازد كه احتمالاً فردي مراكشي و آشنا به تفسير قرآن به روبرت كتوني در ترجمه قرآن كمك كرده است. بنابراين نميتوان به يقين گفت كه نخستين ترجمه قرآن به لاتين فقط محدود به سهم و نقش روبرت كتوني و هرمانوس دالماتا ميشود. عليرغم عدم دقت، حذف و ناديده گرفتن برخي نكات در ترجمه مورد بحث، بايد اعتراف كرد كه اين ترجمه به عنوان نخستين ترجمه قرآن در اروپا به يك زبان غربي، آنقدر نقاط قوت دارد كه قابل تحسين باشد. از نظر دين اسلام، قرآن آنقدر مقدس است كه مومنان فقط با دستهاي پاك ميتوانند آن را لمس كنند. بيم آنكه مبادا غيرمومنان به آن بيحرمتي كنند، سبب شده است تا حمل نسخ قرآن به سرزمينهاي دشمنان ممنوع گردد. اعتقاد به غيرقابل تقليدبودن قرآن نزد مسلمانان نيز هر تلاشي براي ترجمه آن به زباني ديگر را بيهوده و عبث دانسته است و حتي اعتقاد بر آن است كه ترجمه قرآن هيچ تاثيري در گسترش اسلام ندارد. از اين رو درونمايه قرآن در غرب تا زمان ترجمه روبرت كتوني قرنها ناشناخته ماند. دقيقاً 400 سال پس از ترجمه روبرت كتوني، يعني در سال 1543 در شهر بازل، عالمي آشنا با الهيات، به نام تئودور بيبلياندر (Theodor Bibliander) - كه اهل شهر زوريخ بود - ترجمه روبرت كتوني را در جلد اول مجموعه سه جلدي خود منتشر نمود و هفت سال بعد چاپ دوم آن منتشر شد. تا آنجا كه ميدانيم دو دستنوشته در اختيار گردآورنده اين مجموعه بوده است. تا وقتي كه ماهيت اين نوشتهها دقيقاً مشخص نشوند، پاسخ به اين پرسش كه آيا متن موجود قديمي يا ويرايش شده بوده است، ممكن نيست. در واقع كاري كه بيبلياندر روي اين ترجمه در مجموعهاش كرده است چندان چنگي به دل نميزند، زيرا آگاهي وي از زبان عربي آنان آنقدر ناچيز بوده است كه صرفاً گاهي در حاشيه متن، اشتباهات يا كاستيهاي متن ترجمه شده را بيهيچ تلاش براي جبران لغزشهاي ناشي از آن ذكر كرده است. وي حتي به خود زحمت نداده است برخي عددها را كه در دستنوشته اصلي قيد نشده بودند، با تكيه بر دستنوشته ديگر تكميل كند. اما برخلاف مطلب يادشده، براي سوره نخست ترجمهاي بسيار بهتر - متاسفانه بدون ذكر نام مترجم و بدون ارايه نام ماخذ - و نيز ترجمه ويلهلم پوستل Wilhelm Postel را بر متن افزوده است. وي هنگام چاپ، دو دستنوشته ديگر را نيز به دست ميآورد و تعداد زيادي از متون آنها را در حواشي آن قيد مينمايد. معالوصف استفاده بيبلياندر پس از چهار قرن از ترجمه روبرت كتوني نشانگر جايگاه والايي است كه اين ترجمه داشته است، زيرا چاپ اين ترجمه آن هم در اين زمان موجب شد تا تاثير بيشتري نسبت به گذشته برجاي گذارد و در واقع تكيهگاه مترجمان قرآن در غرب به طور مستقيم يا غير مستقيم شود. اما اين واقعيتي است غيرقابل انكار كه آيندگان بهتر از گذشتگان كار خواهند كرد زيرا با گذشت زمان، علم پيشرفت بيشتر خواهد كرد. بنابراين جاي تعجب نخواهد بود اگر بگوييم كه بعدها ترجمه روبرت كتوني از اهميت كمتري برخوردار شد.
پی نوشتها:
* نوشته حاضر تحت عنوان Petrus Venerabilis und die ältest Koranübersetzung نخستين مبحث از كتاب Die Arabischen Srudien in E uropa bis in den Anfang. des 20. Jahrhunderts (1955) است. بررسي اين كتاب در «آيينه پژوهش» انشاءالله چاپ خواهد شد. Johann Fückبه قلم |
|
تراجم القرآن الكريم
یوسف اعتصامی
يوسف اعتصام الملك، وهو والد شاعرة بروين اعتصامي المتولده في تبريز للعام 53 2 1 شمسي. يعتبر اديب ومتفكر بارز ففي العام 1289 شمسي و فيزمان الحكومه المشروطه له نشاطات ثقافيه واسعه، قام بتأسيس مجلة بهار التي كانت تكتب فيها مقالات فلسفيه وادبيه وثقافيه واجتماعيه مهمة جدا. توفي يوسف اعتصامي في العام 1316 شمسي. في مجلة بهار، السنه الثانيه العدد الخامس، الصادره في صفر 1340 قمري، وفي الصفحه 709 مقالة ممتعه حول ترجمة القرآن الكريم الي اللغات الاروبيه واللغات الاخري. ويمكن ان نحسب هذا المقال من اقدم و اول المقالات التي كتبت باللغه الفارسيه حول تراجم القرآن الكريم.
تراجم القرآن الكريم
في اللغات الا ر وبيه
اول ترجمه للقرآن الكريم، تمت بأمر من بتروس ونرابي ليس: شخص انجليزي بأسم روبرت رايتني مع شخص الماني وبأسم هرمان، قاما بترجمة القرآن الي اللغه اللاتينيه، وتم انجاز هذا العمل في العام 1143 ميلادي. تم اخفاء هذا الاثر لمدة اربعمائة سنه وبعض السنين الي العام 1543ميلادي تم طبعها وبوسيلة تئودوريي بلياندر في بازل وتمت من بعد ذلك ترجمتها الي اللغات الايطاليه والالمانيه والهلند ية .
في اللغات الشرقيه.
من المعروف ان القرآن في اللغة العبريه لها عدة تراجم. من ( موسوعة يهود) يمكن كسب العلم بان قس ما من هذه التراجم موجودة في مكتبة بودهليان آكسفورد وفي الدرجه 1221 محفوظه. يعقوب بن اسرائيل الرئيس الروحاني الزنتي في العام 1634 ميلادي ترجم القرآن الي العبريه. |
|
ترجمة القرآن الي اللغات الاوربيه
سيد هادي خسرو شاهي
بالاستناد الي شهادة التاريخ، ترجمة القرآن الي اللغات الاخري ـ غير العربيه ـ كانت تأخذ من لسان الرسول الاكرم (ص) بصورة مباشره وبداية هذا الامر كان بطلب بعض الايرانيين من (سلمان الفارسي) ليقوم بترجمة اول سورة للقرآن الكريم (الحمد) الي اللغه الفارسيه والنبي الاكرم(ص) وافق مع هذا الامر.واحد من المحققين الغربيين بأسم الدكتر ج. بيرسن ادعي الزمان الذي ترجم فيه القرآن الكريم الي اللغه الفارسيه يعود الي عصر الخلفاء الراشدين وتم انجاز هذه الترجمه علي يد سلمان الفارسي. وكذلك قال ان القرآن الكريم في عام 127 هجري ترجم الي اللغه البربريه، وفي العام 270 ترجم الي اللغه السنديه، ولكن لم تبق اية من هذه التراجم) ولديه اسناد لاثبات ادعائه. في الواقع، ان هذا الامر يثبت بان ترجمة القرآن تمت في العصور الاسلاميه الاولي ولكن للظروف الخاصه في تلك الازمنه كانت العمليه (عملية الترجمه) بصورة محدوده ولان الامكانات كانت محدوده وليس مثل الحال الحاضر الذي لديه امكانات واسعه في النشر والطباعه وكذلك عدم وجود الامكانات الخاصه لحفظ المكتوب من القرآن المترجم مثل الحال الحاضر. علي الاصول لان الدين الاسلامي يمتاز بالشموليه وليس خاصه بشعب او وطن معين، لذا اقتضت الضروره من اصحاب الرسول الكريم(ص) والذين يعلمون اللغات الاخري علي ان يقوم بترجمة ايات من القرآن او سور بكاملها الي اللغات التي يعرفونها ولابلاغها الي الشعوب الغير عربيه. بدون ترديد، وبسبب عدم القدره علي تعليم العربيه بمستوي واسع، ليس بالمقدور بنشر اهداف القرآن الي العالم الغير عربي بدون الترجمه الي اللغات المعروفه في ذلك الزمان. وفي المثال نلاحظ (وحسب شهادة التاريخ)ان الرسائل التي بعثها الرسول(ص)الي امبراطور الحبشه، حاكم مصر، امبراطور الروم و(كسري) الملك الايراني ،كانت هذه الرسائل مكتوبه بالعربيه وتحتوي بعضها علي الايات القرآنيه كان حاملي هذه الرسائل يتكلمون بلغة الدولة التي بعثوا اليها ويقومون بترجمة الرسائل. وفي بعض الاحيان الاطراف المخاطبه مثل امبراطور الروم والاسقف الاعظم كانوا يستفادون من مترجميهم الخاصين لفهم ودرك محتويات هذه الرساله بصورة ادق. وبصورة عامه كان المرسلين من قبل الرسول (ص) يتكلمون باللغات المعموله في ذلك العصر مثل العبري، السرياني والفارسي..الخ. ومن الطبيعي لايمكن التصور (ولكثرة الرسائل المكتوبه) بان الرسل المرسلين من قبل الرسول الاكرم(ص) الي القاده والكبار للدول الغير اسلاميه غير مسلطين علي اللغات المكتوبه بها هذه الرسائل، وفي رواية اخري تذكر بان الرسول (ص) كان يشجع اصحابه علي تعلم اللغات الاخري،علي سبيل المثال طلب من (زيد بن ثابت) تعلم اللغتين السريانيه والعبريه،وهو اطاع الامر وبسرعة تعلم اللغتين. في الواقع للضرورة التي كانت موجودة ولسبب نشر الاسلام بين الشعوب المختلفه والذين لايتكلمون العربيه قام الصحابه الاوائل بترجمة الايات القرآنيه الي اللغات الاخري ومن ثم المسلمين في صدر الاسلام الي الترجمه للايات القرآنيه، وذهبوا الي ابعد من ذلك مثل علماء (ابوحنيفه) الي اصدار فتوي عند الصلاة وعند قراءة سورة الفاتحه قرائتها باللغه الخاصه لذلك الشعب مما جوبهت باعتراض واسع من قبل العلماء في ذلك الوقت مما اضطر(ابوحنيفه) ان يعدل عن عقيدته.
الرخصه (الاجازه) اواعدم الرخصه لترجمة القرآن
في القرون الاوليه كان البحث الجاري بين العلماء حول وجود رخصة او لا لترجمة القرآن، وكل كان يبرز رايه بتشخيصه الخاص... ولكن هذه النظريات لم تكن المانع لترجمة القرآن الي اللغات الاخري.
العله والهدف من التراجم الاوليه
علي الرغم من بداية ترجمة القرآن الي اللغات الاسيويه والافريقيه (في حالة الترجمه لكل القرآن اواجزاء منه)، الترجمه الي اللغات الاروبيه وعلي الرغم من التعامل التجاري والعلاقات السياسيه بين العرب والدول الاروبيه كانت جيده خاصة في اسبانيا و روما، بدات الترجمه في القرن الثامن الميلادي وبترجمة محدوده وليس للتوزيع. في الواقع ان المترجمين (اما لعدم الاستطاعه او الاراده) في نشر العلوم القرآنيه بين الشعوب الراوبيه، بحيث ان كل التراجم للقرآن الكريم كانت تحت اشراف الاساقفه للكنيسه وتقوم الترجمه في الاصل لمحاربة الاسلام والقرآن. حتي وصل الي الزمان الذي تم ترجمة القرآن بوسيلة القسيس الايطالي لودويكو مارجي lodovico marraccio مع(الرفض والرد) علي ذلك.
التراجم الاوليه للقرآن باللغات الاروبيه
الف: اللاتينيه: والواضح ان اقدم ترجمة للقرآن الكريم الي اللاتينيه تمت في العام 1143ميلادي. |
ترجمه قرآن به زبانهاى ديگردر سير تاريخى ترجمههاى قرآن به زبانهاى ديگر، چند جريان متمايز وجود دارند كه بر اساس اهداف و اثرگذارى آنها به دوبخش كلى تقسيم مىشوند: 1. حركت ترجمه در دنياى مسيحيت با اهداف نخست جدلى[1] و سپس تحول اين جريان از موضع تبشيرى و جدلى به علاقه جهت شناخت اسلام و جريان اسلامشناسى، متأثر از تحول موضع معرفتشناسى و جهانشناسى اروپائيان.[2] 2. جريان ترجمه قرآن در جهان اسلام كه بهنوعى حاصل تعامل با جريان نخست است. ازحيث زمانى، ترجمه قرآن در دنياى مسيحيت، از زمانى كهن و با انگيزههاى تبشيرى و جدلى آغاز شده است؛ اما ترجمههاى مكتوب توسط مسلمانان به زبانهاى ديگر، قدمت چندانى ندارند و در حقيقت متأثر از جريان اول و تلاش در جهت اصلاح آن و عموماً در دو قرن اخيراند.ترجمههاى دسته نخست كه عموماً به زبانهاى يونانى و لاتينىاند، با وجود آنكه بيشتر رونويسى از چند ترجمه اصلى هستند؛ اما در آگاهى دنياى مسيحيت، به ويژه مسيحيت غربى از قرآن و تداوم ترجمههاى قرآن به زبانهاى مختلف اروپايى اهميت فراوانى دارند. از آنجا كه امكان استقصاى كامل ترجمههاى قرآن به همه زبانها به سبب عدم دسترسى به منابع لازم وجود ندارد، در اين مقاله تنها از ترجمه به برخى زبانها سخن خواهد رفت: ترجمههاى يونانى و لاتينى قرآن در دوره قرون وسطا:بر اساس حوزه جغرافيايى دنياى مسيحيت، سه حوزه متمايز از يكديگر را مىتوان تشخيص داد: بيزانس، اروپاى غربى (به همراه اندلس) و مسيحيان بين النهرين و شامات كه با توجه به تفاوت زبانهاى متداول ميان اين سه حوزه، ترجمههاى مختلفى به زبانهاى يونانى و لاتينى در اين سه حوزه صورت گرفته است. زبان متداول ميان مسيحيان بيزانس، يونانى؛ و زبان متداول ميان مسيحياندائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 456 حوزه شامات و بين النهرين يونانى و سريانى بوده؛ و زبان مسيحيان غربى لاتينى است، از اين رو ترجمههاى انجام شده در اين مناطق به اين زبانها بوده است. نخستين متكلم بيزانسى كه به نحو گستردهاى در آثار خود عبارتهايى از قرآن را به يونانى نقل كرده، نيكتاس فيلوسوفوس (بيزانسى) (Nicetas Philosophus)است. زندگى و شرح حال وى چندان روشن نيست. عمده فعاليت او در دوران ميخائيل سوم (842 - 867 م.) بوده است.[3] نيكتاس در رساله رد بر قرآن، ترجمه تحت اللفظى يونانى حدود200 آيه قرآن را آورده و به تفصيل از محتواى 18 سوره نخست قرآن بحث كرده و از ديگر بخشهاى قرآن نيز به صورت پراكنده و در حد اشاراتى ياد كرده است. [4] ورستخ[5] در بررسى رساله رد بر قرآن نيكتاس، به اين نتيجه رسيده كه وى اطلاعات خود را از ترجمهاى ديگر از قرآن به زبان يونانى گرفته و خود از متن عربى قرآن استفاده نكرده است. ورستخ[6] مترجم احتمالى اين ترجمه را كنستانتيوس فيلوسوفوس (Constantinus Philosophus)مشهور به كايرل (Cyril)(م.869 م.) دانسته است. اين كتاب منبع مهمى براى نيكولاس كوزايى (Nicolaus of Cues)بوده و او در كتاب نقدقرآن (Cribratio Alcoran)از آن بهره گرفته است. متن كتاب نيكتاس در ضمن سلسله آثار متالهان مسيحى[7] و جداگانه همراه با تصحيح جديد و ترجمه آلمانى آن به دست فورستل[8] (2000 م.) به چاپ رسيده است. تلاشهاى مسيحيان غربى براى ترجمه قرآن به زبان لاتينى، به ترجمه كامل آن به اين زبان منتهى شد. در تحقق اين عمل وجود گروهى از مترجمان متون علمى در اندلس ـ مشهور به مُسْتَعْرِب (Mozarab) ـ نقش مهمى داشت.[9] پيتر جليل (Peter the Venerable)(پطرس مكرّم 1156 م.)[10] راهب اعظم ديركلونى ـ از مراكز مهم تبشيرى ـ در 1142ميلادى به اندلس سفر كرد و با همكارى جمعى از مترجمان مستعرب چند متن عربى از جمله قرآن را به لاتينى ترجمه كرد كه ترجمه متن قرآن را مترجمى انگليسى الاصل به نام رابرت كتونى (Robert of Ketton)انجام داد. گفته شده كه كتونى از همكارى مسلمانى به نام دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 457 محمد در اين ترجمه بهره گرفته است.[11] كتونى، در مواردى ترجمهاى تلخيص شده از آيات را ارائه كرده است.[12] با وجود سستى و نادرستيهاى فراوان، اين ترجمه چندين قرن، متن مورد استفاده مسيحيان غربى بوده و همراه با چند متن ديگر كه در دورههاى بعدى تاليف شده، منبعى مهم در آگاهى مسيحيان غربى و بيزانسى از اسلام بوده است. پيتر جليل، خود دو رديه بر عقايد اسلامى نگاشت.[13] اين چند ترجمه همراه با چند رديه كه براساس آنها نوشته شده، مجموعه طُليطَله (Corpus Toletanum = Collection Toletana)ناميده شده است.[14] در سال 1542 ميلادى تئودور بيبلياندر[15] به فكر چاپ اين مجموعه افتاد كه مشتمل بر ترجمه لاتينى كتونى از قرآن بود. وى با وجود آنكه دانش اندكى از زبان عربى داشت، تلاش كرد تا تصحيحاتى نيز در متن ترجمه انجام دهد. اوپرنيوس، ناشر ترجمه لاتينى قرآن، مخفيانه و بىاطلاع شوراى شهر ترجمه قرآن را چاپ كرد؛ اما با اطلاع مقامات از انتشار ترجمه قرآن، ضمن بازداشت اوپرنيوس نسخههاى آماده شده را نيز ضبط كردند. متن اين ترجمه كه به «قرآن بازل» (Basle Koran)معروف است، در سه بخش و با سه عنوان متفاوت منتشر شده است: بخش نخست، مشتمل بر قسمت عمدهاى از مجموعه طليطله است؛ بخش دوم، شامل رديههايى بر اسلام است و بخش پايانى به تاريخ ساراسنها (Saracens)(از ريشه يونانى Sarakenosبه معناى مسلمانان مدافع سرزمينهاى اسلامى در قرون وسطا در برابر مسيحيان صليبى كه در دورههاى بعدى نيز در اشاره به مسلمانان از سوى اروپاييان استعمال شده است) و تركها (عثمانيها) اختصاص يافته و شامل قسمتهايى از اثر گئورك هنگريايى (George of Hungaria)(مجارستانى) و دو اثر از نويسندهاى ايتاليايى به نام پائولو جيوويو (Paolo Giovio)است. قرآن بازل مبناى ترجمه قرآن به زبانهاى ايتاليايى، آلمانى و هلندى شد. اين ترجمهها نخستين برگردان قرآن به زبانهاى اروپايى، جز لاتينى و يونانى بودند. نخستين ترجمه قرآن بر اساس قرآن بازل، سه سال قبل از تجديد چاپ متن لاتينى، به زبان ايتاليايى در ونيز منتشر شد. آندرئا آريوابنه (AndreaArrivabene) ادعا كرده دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 458 كه مترجم كتاب است؛ اما او ويراستار و ناشر كتاب بوده است و نام مترجم معلوم نيست. متن ايتاليايى، اساس كار سالومون شوايگر (SalomonSchweigger) (م.1031ق./1622 م.) شد. وى قرآن را براى نخستين بار به آلمانى ترجمه كرد. اين ترجمه در 1025قمرى/1616 ميلادى نشر يافت. ترجمه شوايگر را فردى به هلندى ترجمه و در 1069 قمرى/1659 ميلادى منتشر كرد. تحولات ناشى از جريان اصلاحات در دنياى مسيحيت و تحول در جهانبينى مسيحيان غربى، توجه بيشترى را به اسلام باعث شد. از مهمترين اين جريانها، حركت آزادانديشى (Libertin) و خداگرايى طبيعى بود كه امكان توجه بيشتر به اسلام را فارغ از ديدگاههاى كينه توزانه پيشين مهيا كرده بود.[16] متأثر از چنين فضايى، يوهان آلبرشت ويدمنشتتر (Johann Albercht Widmanstetter)در 950 قمرى / 1543 ميلادى خلاصهاى از مجموعه طليطله را كه نام تلخيص كننده و زمان تلخيص آن معلوم نيست، به چاپ رساند. كتابى كه ويد منتشر و در 1543ميلادى در شهر نورنبرگ به چاپ رساند[17]، تلخيصى از مجموعه طليطله و حاوى فصلى با عنوان چكيدهاى از قرآن (Epitome Alcorani) است.[18] اين اثر تنها نشانى از توجه گسترده و روز افزون غربيان به قرآن و تحول نگاه آنها به اسلام است. دومين ترجمه لاتينى قرآن را، حدود 70 سال بعد از ترجمه كتونى و در حدود 607 ـ 608 قمرى / 1210 ـ 1211 ميلادى يكى ديگر از مترجمان آثار عربى به لاتينى به نام مارك طُلَيْطَلهاى (Mark of Toledo)انجام داده است. وى به دستور اسقف اعظم دونرودريگو خمينز درادا (Don RodrigoJimenez de Rada) (حدود 1170 ـ 1247 م.) مجموعهاى از آثار ابن تومرت (م.524ق.) را به همراه قرآن و با انگيزههاى تبشيرى به لاتينى ترجمه كرد.[19]به نظر بوبتسين[20] ترجمه مارك طليطلهاى برخلاف اسلافش، برگردانى دقيقتر اما فاقد ظرافتهاى ادبى است. برخلاف ترجمه رابرت كتونى، برگردان مارك طليطلهاى چندان مورد توجه نبوده و رواج نداشته و تنها 5 نسخه خطى از آن موجود است. به نظر آلورنى[21]، آندره دوريه (Andre de Ryer)(1099ق./1688م.) در ترجمه فرانسوى قرآن از اين ترجمه استفاده كرده است.[22] نسخه كاملى از اين ترجمه در كتابخانه مازراين (Mazarine) در دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 459 پاريس به شماره 780 موجود است.[23] مارك طليطلهاى، رسالهاى جدلى در ردّ قرآن با عنوان تناقضات قرآن(Contraretas alphoiica) نيز تأليف كرده كه مورد استفاده ريكالدو دومنته كروچه بوده است.[24] متأثر از فيلسوف جوان ايتاليايى جيوانى پيكو دلا ميراندولا (Giovanni Pico della Mirandola)(1463ـ1494 م.) علاقهمندى به زبان عربى در بين عالمان ايتاليايى پديد آمد. در پى اين حركت، كاردينالى به نام اگيديو دلا ويتربو (Egidio della Viterbo)(1470 ـ 1532 م.) در هنگام سفر خود به اسپانيا در سال 1516 ميلادى از فردى به نام يوهانس گابريل ترولنسيس (Johannes Gabriel Terrolensis)خواست تا ترجمه لاتينى جديدى از قرآن براى وى تهيه كند. از اين ترجمه، تنها دو نسخه خطى، كه يكى ناقص است، در كتابخانه دانشگاه كمبريج Mm. v.26هست.[25] در اين ترجمه، در4ستون، ابتدا متن عربى، سپس متن عربى با آوانگارى لاتينى، ترجمه و سرانجام حواشى به لاتينى آمده است. ترجمههاى ديگرى نيز از قرآن صورت گرفته است.[26] از ديگر ترجمههاى لاتينى منتشر نشده در اين دوران مىتوان به برگردان دومينيكوس ژرمانوس دوسيلزى (Dominicus Germanus de Silesia)(1081ق./1670م.)، مبشر دومينيكن كه در دوره صفويه مدتى را در ايران گذرانده[27] اشاره كرد كه آن نيز در دو نسخه خطى باقى است.[28] دومين ترجمه لاتينى چاپ شده قرآن از لودوويكو ماراتچى (Ludovico Marracci)(1612 ـ 1700 م.) كشيش ايتاليايى است. ماراتچى ترجمه خود را ـ كه مشحون از كژى و بدفهمى است ـ به دستور پاپ اينوكنيتوس (Innocent)در4 مجلد انجام داده است. جلد نخست مجموعه ماراتچى به بحث از اسلام و حيات پيامبر(صلى الله عليه وآله)اختصاص يافته و شامل رديههايى بر پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) و قرآن است. جلد دوم مشتمل بر قرآن و ترجمه آن و داراى 4 بخش است. وى ابتدا متن قرآن و سپس ترجمه لاتينى آيات و آنگاه گزيدهاى از تفاسير درباره آيات را ذكر كرده و در پايان رديههاى خود بر آيات را آورده است.[29] از دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 460 جمله منابع ماراتچى در ذكر اقوال مفسران مسلمان، تفسير كشاف زمخشرى و تفسير جلالين بودهاست.[30] ترجمه ماراتچى از نظر دقت، برتر از ترجمه كتونى نيست. هدف اصلى ماراتچى از ترجمه قرآن، نگارش رديهاى بر قرآن بوده[31]، از اين رو در فهم بسيارى ازآيات به خطا رفته و آنها را به صورت نادرست ترجمهكرده است[32]، با اينحال ترجمه وى از جهاتى مهم است؛ ماراتچى در كنار ترجمه قرآن، متن عربىقرآن را نيز به چاپ رساند كه اين متن عربى، سومين متن چاپ شده قرآن در قرون وسطاست.[33] كريستين رينسيوس (Christian Reineccius)(م.1165ق./1752م.) خلاصهاى از ترجمه ماراتچى را با مقدمه و توضيحات، ويرايش و چاپ كرد كه با اقبال بيشترى روبهرو شد.[34] نخستين ترجمه مجارستانى قرآن را نيز دو تن بهنامهاى ايمر بوزيتى سزدلماير (Imre Buzitai Szedlmayer)و گيورگىگدون (Gyخ rgy Gedeon)در 1831 ميلادى بر اساس ترجمه لاتينى ماراتچى منتشر كردهاند[35]؛ همچنين جورج سيل (George Sale)(م.1149ق. / 1736 م.) در ترجمه انگليسى 00قرآن از ترجمه ماراتچى استفاده كرده است.[36] در كنار ترجمههاى لاتينى قرآن، برخى از رديههاى متكلمان مسيحى بر اثر نقل قولهاى فراوان از قرآن، نوعى ترجمههاى گزيده از قرآن به شمار مىآيند.[37] نخستين اثر قابل ذكر، رديهاى بر يهوديت اثرپطرس آلفونسى، يهودى مسيحى شده است كه اثرش در قرون وسطا به سبب ايجاز و اختصارش، بسيار مورد توجه بوده است.[38] ديگر اثر قابل ذكر از ايندست، كتاب عليه مذهب ساراسنها (Contra legem Saracenorum) تأليف ريكالدو دومنته كروچه (Ricoldob da Monte Croce)(حدود 1243 - 1320م.)[39] است. ريكالدو قصد داشت تا برگردانى جديد از قرآن ارائه دهد كه امكان انجام آن را نيافت، با اين حال وى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 461 در رديه خود، عبارتهاى فراوانى از قرآن را از متن عربى ترجمه كرده است. كتاب وى به دليل ارائه بحثهاى منظم، مورد توجه فراوانى بوده و در كنار مجموعه طليطله از آن به عنوان يكى از مهمترين آثار مورد استفاده مسيحيان غربى در خصوص اسلام ياد شده است.[40] رساله ريكالدو از منابع مهم رديه نگاران مسيحى بر اسلام در قرون ميانه است. اين رساله را مارتين لوتر (1546 م.) بر اساس ترجمه مجدد مونته آردويى، 4 سال پيش از مرگ خود در 1542 ميلادى در ترجمهاى تلخيص يافته به نام رد بر قرآن (Verlegung des Alkorans)، منتشر كرده است.[41] اين كتاب تا آغاز قرن هجدهم رواج و نفوذ داشته است و تنها بعد از انتشار كتاب اندرباب دين محمد (De Religione Mohammedica libri duo)تأليف آدريان ريلاند هلندى (1676 - 1718 م.) كه در اين كتاب به تندى نگاشتههاى اينگونه را نقد كرد و از لزوم مراجعه به متن عربى قرآن و فراگيرى زبان عربى سخن گفت، از رواج افتاد.[42] فعاليتهاى خاورشناسانى چون ريلاند و همقطار ديگر او توماس ارپنيوس كه خود ترجمهاى عالمانه از سوره يوسف منتشر كرده بود (1617 م.) و در مقدمه اثر خود بر لزوم فراگيرى زبان عربى تأكيد كرده بود، به دور جديدى از ترجمههاى قرآن منتهى شد. در پى چنين رويكردى ترجمههاى گزيده از قرآن به زبان لاتينى صورت گرفت.[43] نكته مهم در اينگونه ترجمهها كه در قرون وسطا فراوان به چشم مىخورند، تحريف متن اصلى در حين ترجمه است. نمونهاى از اين مورد كه از طريق ترجمه نادرست ريكالدو پديد آمده در خصوص آيات 17 ـ 24 نمل/27 رخ داده و به علت خطاى وى در فهم برخى مطالب اين آيات و اشتباه وى در ترجمه درست عبارتها، مفهوم آيات تغيير كرده است. بر اساس همين عبارات تحريف شده ناشى از ترجمه نادرست، مارتين لوتر در رديه خود بر قرآن، با مبنا قرار دادن همين خطاها، بر قرآن خرده گرفته است.[44] گاهى مترجمان مسيحى با تغيير دادن عبارتى در آيهاى براى نشان دادن يكى بودن تعاليم قرآن با كتاب مقدس، مرتكب اشتباهاتى شدهاند. نمونهاى از اين دست، ترجمه نيكولاس كوزايى (1401 - 1464م.)[45] است كه در كتاب نقد قرآن خود، آيه 171 نساء/4 را با تغيير در متن آن به صورت عيسى فرزند مريم پيامبر خداست (با تغيير دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 462 عبارت قرآنى عيسى بن مريم تنها فرستاده خداوند است) و روح او (به جاى تعبير قرآنى كلمته ... و روحٌ منه) فرستاده بر مريم، ترجمه كرده است.[46] در اشاره به چنين مسائلى، آدرين ريلاند، در كتاب مشهور خود اندر باب دين محمد، اينگونه خطاها را ناشى از تلاش براى منفور كردن اسلام و عدم رغبت به آن دانسته است.[47] ترجمه قرآن به اسپانيايى:ورود اسلام به شبه جزيره ايبرى و تداوم اين حضور براى چندين قرن، به ايجاد فرهنگى خاص در اين منطقه انجاميد. تعاملات ميان مسلمانان و مسيحيان كه با نگارش آثارى در دفاع از حقانيت اعتقادات دينى خود همراه بود، به آشنايى بيشتر هر دو گروه با كتابهاى مقدس يكديگر منتهى شد. همچنين نخستين فعاليتهاى تبشيرى در اندلس آغاز شد كه براى نگارش آثار مورد نياز، آشنايى با قرآن براى متكلمان مسيحى لازم بوده است.[48] با اين حال، متكلمان مسيحى، كمتر از همتايان مسلمان خود به بهرهگيرى از متون اسلامى علاقه نشان دادهاند.مهمترين متن تأليف شده در اين دوره، كتاب ديالوگ (Dialogi contra Iudaeos)تأليف پترس آلفونسى (Peter Alphonsi)(م.پس از 1130 م.)[49]يهودى مسيحى شده است كه بخشى از اين كتاب كه نقدى بر يهوديت است، به بررسى اسلام اختصاص دارد.[50] آلفونسى كه از مستعربان و مترجمان بنام متون عربى به لاتينى بوده، در بحث خود ترجمههاى متعددى از آيات قرآنى را نقل كردهاست.[51] پس از سقوط اندلس و تسلط مجدد مسيحيان بر آن، مسلمانان مقيم اسپانيا، به ترجمه قرآن به زبان الجاميدو/العجميه (تلفظ و نگارش كلمات عربى به الفباى اسپانيايى) دست زدند. اين گونه ترجمهها در ميان مسلمانان ساكن در قلمرو باز فتح شده اندلس كه به نام مُدجَّن مشهور هستند، متداول بوده است.[52]پس از فتح كامل اندلس در 898 قمرى توسط مسيحيان، مسلمانان باقى مانده در اندلس به اجبار به مسيحيت گرويدند كه به نام موريسكو مشهور هستند. اينان كه در ظاهر مسيحى شده بودند، با صدور فتواهايى دال بر تقيه در نهان بر آيين مسلمانى باقى بودند. اين گروهها نخستين ترجمهها به زبان اسپانيايى (الجاميدو) را انجام دادهاند.[53] نخستين ترجمه كامل قرآن به زبان دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 463 اسپانيايى، همانند ترجمه لاتينى آن، با پى جويى كاردينالى مسيحى صورت گرفت، با اين تفاوت كه مترجم، مسلمان و به علوم قرآنى و تفسير آشنا بود. خوان آلفونسو سگويايى (Juan Alfonso de Segovia)(م.1458 م.)، متأله بلندآوازه اسپانيايى و دوست نيكولاس كوزايى و انيا سيلويو پيكولومينى (Enea Silvio Piccolomini)به فكر ترجمه قرآن افتاد. سگويايى چون عربى نمىدانست، براى شناخت قرآن به ترجمه لاتينى رابرتكتونى رجوع كرد و آن را غير دقيق يافت[54]، از اينرو، تصميم گرفت قرآن را به زبان لاتينى ترجمه كند؛ اما به سبب عدم آشنايى وى با زبان عربى لازم بود تا قرآن نخست به زبانى كه سگويايى با آن آشنايى كامل داشت، ترجمه شود و سپس او اين ترجمه را به لاتينى برگرداند.[55] سگويايى در آغاز ترجمه خود، گزارشى از اين مراحل آورده است.[56] به خواهش سگويايى، عيسىبن جابر شاذلى (م.حدود 1460 م.)[57] فقيه مسلمان ساكن در سگويا (شقوبيه) به ساووين رفت و در مدت 4 ماه قرآن را به اسپانيايى ترجمه كرد.[58] سگويايى نيز ترجمه اسپانيايى قرآن را به لاتينى برگرداند. با كشف نسخهاى مترجَم از قرآنكريم متعلق به 1015 قمرى / 1606 ميلادى در كتابخانه طليطله، اين گمان پديد آمده كه اين متن همان ترجمه مفقود عيسىبن جابر است. اين نكته را بايد افزود كه هدف سگويايى همانند اسلاف خود، نگارش رديه ضد اسلام بوده است، هرچند در اين دوران نگاه ملايمترى به اسلام در ميان بخشى از مسيحيان رواج داشته و سگويايى و فيلسوف مشهور مسيحى قرون وسطا، نيكولاس كوزايى كه اثرى مشهور با عنوان در وحدت اديان (De Pace Fidei)نگاشته، با تكيه بر تشابهات اسلام و مسيحيت و تأكيد كمتر بر اختلافات ميان اسلام و مسيحيت كه البته گاه با تحريف انديشه اسلامى همراه بود، در پى يكى كردن اين دو دين و نوعى انديشه وحدت اديان و كثرت گراى شمولگرا بودهاند.[59] در ترجمههاى متأخر قرآن به زبان اسپانيايى، از ترجمههاى فرانسوى استفاده شده است. اولين ترجمه چاپى قرآن به دست روبلس خوزه گربر (Gerberde Robles) در سال 1844 ميلادى از روى ترجمه فرانسوى كازيمرسكى منتشر شده است. بعد از وى نيز اوتز دلا پوبلا (Ortiz della دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 464 Puebla) در سال 1872 ميلادى با استفاده از برگردان فرانسوى قرآن به دست ساوارى ترجمه جديدى از قرآن ارائه كرده است.[60] ظاهراً نخستين برگردان اسپانيولى قرآن به دست يك مسلمان، برگردان سيفالدين رحّال باشد كه ترجمه او در 1324 شمسى / 1945 ميلادى) به چاپ رسيده است. بعد از وى ترجمههاى متعددى از قرآن از عربى به اسپانيايى منتشر شده است.[61] ترجمه قرآن به فرانسوى:در قرن شانزدهم، مطالعات اسلامشناسى در فرانسه نيز رواج يافته بود. پيشگام مطالعات اسلامى در فرانسه، گيوم پوستل (Guillaume Postel) (1510 - 1581 م.) است. وى دو سفر به خاورميانه داشت و از اين راه اطلاعات مهمى درباره اسلام كسب كرد. اهميت پوستل در تكوين مطالعات اسلامى در فرانسه در نگارش آثارى در نحو عربى است.[62] چنين زمينههايى باعث توجه روزافزون فرانسويان به قرآن شد[63] و نخستين برگردان فرانسوى قرآن به دست آندره دوريه صورت گرفته است. تفاوت جدى دوريه با ديگر مترجمان عصر خود در آشنايى كامل او با چندين زبان اسلامى مانند عربى، فارسى و تركى بود. او در 1634 ميلادى. گلستان سعدى را به زيبايى به فرانسه ترجمه كرده بود. «دوريه» كار ترجمه قرآن را از حدود 1050 قمرى / 1640 ميلادى آغاز كرد و ترجمهاش را در 1057 قمرى/1647 ميلادى منتشر كرد.[64] اهميت اين ترجمه، سواى آنكه خود مبنايى براى ترجمه قرآن به زبانهاى ديگر اروپايى قرار گرفت در اين است كه، به دست كسى جز اهل كليسا صورت گرفته است؛ همچنين دوريه از چندين تفسير اسلامى چون انوارالتنزيل بيضاوى، تفسير الجلالين، تفسير فخررازى و تفسير حجيم التنوير فى التفسير از راغى تونسى بهره برده است.[65] دوريه، عناوين سورههاى قرآنى را تغيير داده و عناوين نامناسب و مهجورى برگزيده است.[66] ديگر آنكه مشكلات ناشى از تفاوت وجوه و زمانهاى افعال عربى با زبان فرانسه است كه به مشكلاتى در ترجمه انجاميده است. ترجمه دوريه به انگليسى و روسى ترجمه شده است؛ همچنين گلازماكر (Glazemarker)در 1068 قمرى/1658 ميلادى آن را به هلندى ترجمه كرده است. ترجمه گلازماكر تا 1275 ـ 1276 قمرى/1859 ميلادى تنها برگردان قرآن به زبان هلندى بود. در ايندائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 465 سال ترجمه جديدى به هلندى، از برگردان فرانسوى بيبرشتاين كازيميرسكى (Biberstein Kasimirski)(م.1304ق./ 1887 م.)، منتشر گرديد[67]؛ همچنين گلازماكر، براساس برگردان هلندى خود، دومين ترجمه آلمانى قرآن را نيز منتشر كرد. البته اين ترجمه در ضمن مجموعهاى دائرةالمعارف گونه (هامبورگ1688 م.)[68] منتشر شدهاست.[69] دومين ترجمه فرانسوى قرآن را كلود اتىين ساوارى (Claude Etienne Savary) در 1164 قمرى/1751 ميلادى از متن عربى قرآن و با استفاده از ترجمه لاتينى ماراچى و برگردان انگليسى جورج سيل انجام داد.[70] پس از ترجمه اين دو، مهمترين ترجمه فرانسوى از آنِ بيبرشتاين كازيميرسكى است. اين ترجمه در 1349 شمسى/ 1970 ميلادى با مقدمه محمد اركون منتشر شد. از ديگر ترجمههاى فرانسوى قرآن، ترجمه رژيس بلاشر (Regis Blachere) و آندره شوركى (Andre Chouraqui)را مىتوان نام برد. رژيس بلاشر، پيش از انتشار ترجمه فرانسوى خود، كتابى با عنوان درآمدى برقرآن (Introduction au Coran) نگاشته بود. تحرير نخست ترجمه او در 1947 و بار ديگر در 1950 ميلادى در دو جلد منتشر شده است. پيروى مفرط بلاشر از الفاظ و سياق عبارات قرآن موجب گنگى و نامفهومى ترجمه او در مواردى شده است.[71] آندره شورقى (شوركى)، از يهوديان الجزايرى است كه نياكانش در اندلس سكونت داشتهاند. ويژگى برگردان فرانسوى شوركى از قرآن رويكرد خاص وى در يافتن معادلهاى عبرى براى لغات عربى و به كارگيرى لغات عبرى به عنوان معادل برخى كلمات عربى در ترجمه اوست؛ همچنين او گاهى آيات قرآن را تقطيع كرده و آيه را دو قسمت كرده است. با توجه به چنين رويكردى ترجمه او دقيق نيست.[72] جواد حديدى، مقالات متعددى در نقد ترجمههاى فرانسوى قرآن نگاشته است.[73] از برگردانهاى فرانسوى مشهور مسلمانان از قرآن، ترجمههاى محمد حميداللّه (پاريس 1338ش./ 1959م.)، صادق مازيغ (تونس 1357ش./ 1978م.) و احمد بوديب (پاريس دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 466 1355ش./ 1976م.) را مىتوان ياد كرد.[74] برگردان احمد بوديب، ترجمه تفسيرى ـ روايى است. سواى برخى اشكالات در اين برگردان، اشكالات تاريخى متعددى در حواشى اين ترجمه به چشم مىخورد.[75] ترجمه فرانسوى جديدى از قرآن به قلم جواد حديدى (م.1381ش.) و يحيى علوى (نام او پيش از اسلام آوردن: كريستين بونو) در حال انجام است كه بخش نخست آن تا آخر سوره بقره منتشر شده (قم 1421ق.) كه برگردانى دقيق و استوار از قرآن به زبان فرانسه است.[76] ترجمه قرآن به انگليسى:توجه به ترجمه قرآن، همزمان با آغاز مطالعات اسلامى در انگلستان از قرن شانزدهم ميلادى آغاز شده است.[77] احتمالا مستشرق انگليسى وليام بادويل (William Bedwell) (1561 - 1632 م.) كه از پيشگامان مطالعات اسلامى در انگلستان شناخته مىشود نخستين ترجمه قرآن به زبان انگليسى را انجام داده است.[78] توجه روز افزون به مطالعات اسلامى در انگلستان زمينه را براى ترجمه قرآن به زبان انگليسى مهيا كرد. چنين زمينههايى به تأليف لغت نامههايى چون اثر مشهور واژهنامه عربى ـ انگليسى نگارش ادوارد وليم لاين (1801 ـ 1876م.)[79] در لندن به سال 1863 ميلادى انجاميد[80]؛ همچنين بادگر، معجم ديگرى به زبان انگليسى - عربى تأليف كرد كه در لندن به سال 1881 ميلادى منتشر شد. تأليف و انتشار اينگونه معجمها، نقش مهمى در تسهيل كار مترجمان قرآن و سهولت در فراگيرى زبان عربى داشت.[81] عموماً گفته شده كه متأثر از وجود چنين فضايى[82] الكساندر راس (1590 - 1694م.) منشى چارلز اول در 1059 قمرى/ 1649 ميلادى ترجمه انگليسى قرآن را بر اساس ترجمه فرانسوى دوريه انجام داد، هرچند به نظر مىرسد كه راس تنها، برگردان شخص گمنام ديگرى را كه بر اساس ترجمه دوريه انجام شده، منتشر كرده است.[83] موفقيت اين ترجمه تا بدان حد بود كه ديويد جونز آن را به عنوان مجلد چهارم كتاب تاريخ كامل تركان از آغاز در سال 744 تا 1718 ميلادى. (The Compleat History of the Turks from the Orgin in the Year 744 to the Year 1718)منتشر كرده است. از موضوعات مورد علاقه راس،دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 467 كلام، تاريخ و فلسفه است. او در حين مطالعات خود با قرآن آشنا شد و به فكر ترجمه آن افتاد. انتشار اين ترجمه با مشكلاتى نيز روبهرو شد.[84] برگردان او به رغم آنكه غير دقيق و نارساست، 5 بار در انگلستان و يك بار در آمريكا به چاپ رسيد.[85] يك قرن پس از انتشار ترجمه راس[86]، حقوقدانى جوان به نام جورج سيل (George Sale)(1697 - 1736 م.)[87]، بعد از مطالعه ترجمه فرانسوى دوريه و برگردانهاى لاتينى كتونى و ماراتچى و ترجمه ايتاليايى چاپ شده به وسيله آريوابنه و ترجمه راس، به اين نتيجه رسيد كه اين برگردانها چندان دقيق نيستند، ازاينرو به ترجمه مجدد قرآن تصميم گرفت. وى ابتدا به فراگيرى زبان عربى پرداخت و تبحرش به آن حد رسيد كه تصحيح ترجمه عربى عهد جديد به او پيشنهاد شد.[88] سيل در مقدمه ترجمه قرآن خود گفته كه از نسخ خطى تفاسير گوناگون سود جسته است.[89] ترجمه سيل 70 بار در انگلستان و 53 بار در امريكا و يك بار در هندوستان به چاپ رسيده است.[90] ترجمه سيل از ترجمه راس موفقتر و دقيقتر است. تئودور آرنولد (Theodor Arnold)(1683 ـ 1761 م.) در 1159 قمرى./ 1746 ميلادى ترجمه سيل را به آلمانى ترجمه كرد. گوته (Goethe) شاعر بزرگ آلمانى در اثر مشهورش ديوان شرقى ـ غربى (West-خ stlichen Divan)متأثر از همين ترجمه الهامات و اشاراتى به قرآن كرده است.[91] الكسيس واسيليوف كلماكوف (Alexej Vasiljevic Kolmakov) نيز در 1206 قمرى/ 1792 ميلادى سومين ترجمه روسى قرآن را بر اساس برگردان سيل منتشر كرد. مقدمه ترجمه سيل جداگانه نيز به چاپ رسيده و به چند زبان، از جمله عربى (قاهره 1891 م.)، ترجمه شده است.[92] مبشرى به نام الوود موريس ورى (Elwood Morris Wherry)(1927م.) در 1886 ميلادى ترجمه سيل را به همراه بحث مقدماتى او با حواشى مفصلى به نام شرحى جامع بر قرآن (A Comprehensive Commentary on the Quran.) در 4 جلد منتشر كرده است. افزايش مطالعات دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 468 اسلامشناسى و توجه به مفهوم مدنى و مكّى در باب آيات قرآن به تلاشهايى جهت بازسازى تاريخى نزول قرآن، بر اساس مراحل مختلف وحى منتهى شد. اينگونه تلاشها باعث شد تا برخى از مترجمان قرآن متأثر از اين روشها، ترجمههاى جديدى از قرآن ارائه دهند. نخستين برگردان از قرآن متأثر از اين نوع رويكرد، ترجمه جان ميدوس رادول (John Meadows Rodwell)(م.1900م.) با عنوان قرآن: ترجمه شده از عربى با نظم سورهها بر اساس ترتيب نزول با حواشى و نمايه (The Koran: translated from the Arabic the Suras arranged in order choronological with notes and Index.)است. رادول متأثر از برخى كارهاى اسلام شناسان چون گوستاو ويل (Gustav Weil)، تئودور نولدكه، و ويليام موير (William Muir)بر اساس ترتيب زمانى نزول آيات، به ترجمه قرآن دست يازيد.[93] وى ترجمه خود را به سال 1277 قمرى / 1861 ميلادى در لندن منتشر كرد. مارگليوث (Margaliouth)مستشرق نامدار، اين كتاب را با مقدمهاى در 1327 قمرى/ 1909 ميلادى بار ديگر به چاپ رساند. اين ترجمه با استقبال فراوانى روبهرو شد. بعد از رادول، ادوارد هنرى پالمر (Edward Henry Palmer) (م.1299ق./ 1882 م.)[94] ترجمه جديدى از قرآن ارائه كرد. اين ترجمه زمانى صورت گرفت كه ماكس مولر (Max Mد ller)مشغول اجراى طرح خود براى چاپ مجموعه متون مقدّس مشرق زمين (Sacred books of the East) در انتشارات دانشگاه آكسفورد بود. وى از پالمر خواست تا ترجمه جديدى براى درج در آن مجموعه انجام دهد. اين ترجمه در 1297 قمرى/ 1880 ميلادى در مجلدات ششم و نهم مجموعه مولر به چاپ رسيد. پالمر آيات را براساس موضوع تفكيك كرد.[95] حافظ غلام سَروَر در 1309 شمسى/ 1930 ميلادى، ضمن نشر ترجمه انگليسى خود از قرآن، از ترجمههاى سيل و رادول و پالمر به جهت تعصبات آنان انتقاد كرد و آنها را غيردقيق دانست. ايراد ديگر سرور به رادول ترجمه بر اساس ترتيب زمانى نزول آيات بود.[96] بعد از پالمر ترجمه ريچاردبل (RichardBell) شايان ذكر است. ترجمه ريچارد بل همانند برگردان رادول، با تغيير در نظم موجود مصحف عثمانى همراه بود، با اين تفاوت كه بل خود در اين زمينه، نظرهايى ابراز كرده بود. تلاش براى بازسازى تاريخى قرآن، از دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 469 موضوعات مورد علاقه خاورشناسان اين دوره بود. دامنه اين تلاشها به بازسازى مصاحف پيش از تدوين مصحف عثمان نيز منتهى شده بود. آرتور جفرى (م.1954 م.) در كتاب منابعى براى مطالعه تاريخ قرآن، (Materials for the History of The Text of The Quran: The Old Codicex) با بهرهگيرى از منابع تفسيرى و كتابهاى قرائات، به بازسازى مصاحف اوليه پرداخته بود. جفرى بىتوجه به اينكه تا چه حد اطلاعات مندرج در منابع قرن سوم به بعد در اشاره به قرائات مختلف موجود در مصاحف اوليه اعتبار دارد[97]، بخش عمدهاى از اين گونه اطلاعات را گردآورى كرد. البته اين كار، بخشى از طرح كلان جفرى با همكارى چند مستشرق ديگر در چاپ انتقادى متنى از قرآن با ذكر تمام قرائات بوده است.[98] در چنين فضايى، ريچارد بل (1876- 1952م.) ترجمهاى از قرآن را با عنوان قرآن مترجم با نظمبندى انتقادى از سورهها (The Quran translated with a critical rearrangement of the surahs)در 1316 و 1318 شمسى/ 1937 ميلادى (جلد اول) و 1939 ميلادى (جلددوم) منتشر كرد.[99] شيوه رادول و بل در كنار نهادن نظم مصحف عثمانى و ارائه ترتيب جديدى براى قرآن، توجه برخى از مسلمانان را به خود جلب كرد و آنها به تقليد از اين شيوه به ترجمههايى از قرآن اقدام كردند.[100] پس از ترجمه بل، يكى از موفقترين برگردانهاى انگليسى قرآن، قرآن مفسَّر (The Koran interpreted)آرتور جان آربرى (Arthur John Arberry)(1905 ـ 1969 م.) است. آربرى كه خود از چهرهاى مهم اسلامشناسى در نيمه نخست قرن بيستم بود، در 1953 ميلادى كتابى با عنوان قرآنكريم: مقدمه به همراه منتخبى از آن (The Holy Koran: an introduction with selection)ارائه كرد و در آن عدم مقبوليت و رواج عام ترجمههاى قرآن را در عدم انتقال ظرافتهاى ادبى آن در ترجمههاى موجود انگليسى دانست و خود در كتابش نمونههايى از اينگونه ترجمه را ارائه كرد. موفقيت و اقبال به كتاب او، موجب تشويق او به ترجمه تمام قرآن با اين شيوه شد (1955 م. در دو جلد). ترجمه آربرى از حيث رعايت ظرافتهاى ادبى متن عربى و يافتن معادلهاى مناسب انگليسى، از برگردانهاى مورد توجه قرآن است[101]؛ همچنين آربرى در مقدمه ترجمه خود، گزارشى را از سير تأليف ترجمههاى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 470 انگليسى قرآن و اعتبار هريك آورده كه اين بخش چندين بار به فارسى ترجمه شده است؛ از جمله به صورت كتاب به نام خدمت و خيانت مترجمان قرآن: نقدى بر عملكرد مترجمان اروپايى در مقدمه پرفسور آربرى (ترجمه و تحقيق محمد رسول درياگشت، تهران 1383ش.). ويليام مونتگمرى وات، (W. Montgomery Watt)گزيدهاى از ترجمه آربرى را در كتاب راهنمايى در باب قرآن (Companion to the Quran.)فراهم آورده است.[102] يكى ديگر از ترجمههاى قرآن به انگليسى از آنِ محمد مارمادوك پيكتال (Muhammad Marmaduke Pickthall)(م.1936م.) است. وى ترجمه قرآن را در1928 ميلادى شروع كرد و تا 1930 ادامه داد.[103] اين ترجمه نخستين ترجمه از قرآن به قلم مسلمانى است كه زبان انگليسى، زبان مادرى اوست [104]؛ همچنين پيكتال نخستين مترجمى است كه برگردان خود را ترجمه مفهوم و معانى قرآنكريم (The Meaning of the Glorious Koran)ناميده است. ويژگى تمام ترجمههاى ياد شده در اين است كه به زبان انگليسى كهن و به سبك كتاب مقدّس است. نخستين برگردان قرآن به انگليسىِ معاصر را بايد از آنِ داود، (N. J. Dawood) يهودى عربزبان، دانست كه در 1324 شمسى/ 1945 ميلادى منتشر گرديد.[105] بيشترين ترجمههاى انگليسى قرآن از خود مسلمانان، كار مسلمانان شبهقاره است و اولين ترجمهاز آنِ عبدالحكيمخان است كه در 1323 شمسى/1945 ميلادى با عنوان قرآنكريم مترجَم به همراه يادداشتهاى كوتاه (Holy Quran translated with short notes) منتشر شده است.[106] پس از اين ترجمه، ميرزا ابوالفضل (1865 - 1956 م.)، ابتدا منتخبى در 1910 ميلادى و سپس ترجمه كل قرآن را بر اساس ترتيب نولدكه در دو مجلد و با عنوان قرآن: متن عربى به همراه ترجمه انگليسى منظم شده بر اساس تنزيل تاريخى آن به همراه چكيده (Quran, Arabic text and English translationarranged chronologically with an abstract) در الله آباد در 1911 ـ 1912 ميلادى منتشر كرد. از متداولترين بر گردانهاى قرآن، ترجمه عبداللّه يوسف على دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 471 (1870 - 1953 م.) را بايد نام برد.[107] فرقه احمديه (قاديانيه) نيز افزون بر ترجمه قرآن به زبانهاى ديگر، چند ترجمه به انگليسى انتشار دادهاند؛ از جمله، ترجمهاى از محمدعلى لاهورى[108] در نيمه دوم قرن بيستم. عربزبانان نيز به ترجمه قرآن به زبان انگليسى توجه نشان دادهاند. از مترجمان عربزبانى كه قرآن را به انگليسى ترجمه كردهاند، عبدالخالق همت (چاپ 1372ش./ 1993 م.)، رشيد سعيد كسّاب (چاپ1373ش/ 1994 م.)، عزالدين حايك (چاپ 1375ش./ 1996 م.) و ماجد فخرى (چاپ 1375ش/1996م.) را مىتوان نام برد. فارسىزبانان نيز به ترجمه قرآن به انگليسى همت گماشتند؛ از جمله، در دوره معاصر، ترجمه طاهره صفارزاده و فضلاللّه نيكآيين درخور ذكر است. اين ترجمه با عنوان قرآن: ترجمهاى شاعرانه از متن اصلى (Quran: A Poetic translation from the Original)منتشر شده است. از ديگر ترجمههاى موفق قرآن به زبان انگليسى، برگردان سيد على قلى قرايى كه ترجمهاى با شيوه عبارت به عبارت و با عنوان قرآنهمراه با ترجمه عبارت به عبارت آن (The_Quran with an English Paraphrase)(قم،1382ش.)[109] است و برگردان محمد عبدالحليم با عنوان قرآن ترجمهاى جديد (The Quran: A New Translation)(آكسفورد - نيويورك 2004 م.) را مىتوان نام برد كه حاصل 7سال كوشش مترجم است. ترجمههايى از قرآن نيز به قلم مسيحيان انگليسى زبان در ساليان اخير منتشر شده كه از جمله آنها مىتوان ترجمه محمد اسد كه در برگردان خود از قرآن با عنوان پيام قرآن (The Massage of the Quran)حواشى مبتنى بر تفسير المنار را آورده و برگردان تعليم على (تامسبالنتين اروينگ) (T. B.Irving) را نام برد. ترجمه اروينگ، برگردانى روان و به نثر روان انگليسى متداول در آمريكاست.[110] عبدالرحمان قدوايى كتابشناسى توصيفىاى از ترجمههاى انگليسى قرآن ارائه كرده كه اثرى چندان قوى نيست.[111] مفخر حسين خان، ضمن نگارش مقالهاى در معرفى مترجمان قرآن به زبان انگليسى (English Translations of the Holy Qur'an)در كتابى جداگانه به نام مترجمان دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 472 انگليسى قرآنكريم: بررسى شرح حال نگارانه و كتابشناسانه (English translations of the Holy Quran: A Bio-Bibliographical Study)اطلاعات مفيدى در خصوص مترجمان قرآن به اين زبان گردآورى كرده كه اين اثر بهترين و دقيقترين گزارش در خصوص ترجمههاى انگليسى قرآن است. توجه به مباحث نظرى ترجمه قرآن به انگليسى و چگونگى واژه گزينى، با وجود اهميتى كه در راهنمايى مترجمان قرآن به اين زبان دارد، تنها موضوع مورد توجه حسين عبدالرؤف (كرزن2001 م.) بوده است. ترجمه قرآن به آلمانى:از قرن شانزدهم و همزمان با اوجگيرى فتوحات عثمانى در اروپا و رواج جريان پروتستان، انگيزهايى براى ترجمه قرآن در آلمان بوده است.[112] نخستين ترجمه قرآن به اين زبان توسط سالومون شوايگر (1551ـ 1622م.) براساس ترجمهاى ايتاليايى، صورت گرفت. چنانكه جوليو چزاره سكاليجرو (1540ـ1609م.) و توماس اربنيوس (1584 ـ 1624م.) از پيشگامان اسلام شناسى خاطر نشان كردهاند، اين ترجمه بر اساس برگردان لاتينى كتونى و متن منتشر شده در بازل بوده است.[113] شوايگر برگردانى از قرآن به زبان آلمانى را در 1025 قمرى./ 1616 ميلادى در شهر نورنبرگ منتشر كرده است.[114]نخستين ترجمه آلمانى قرآن از متن عربى را داويد فريدريك مگرلين (David Friederich Megerlin.)(1699 ـ 1778 م.) اهل فرانكفورت در 1772 ميلادى انجام داده است. اين ترجمه در امتداد همان سنت ضد اسلامى مسيحيت است.[115] يك سال بعد ترجمهاى ديگر از قرآن بر اساس متن عربى به دست فردريك ابرهاد بويسن (Friedrich Eberhard Boysen)(م.1800م.) منتشر شد. از اين ترجمه به علت ترجمههاى تحت اللفظى معانى قرآن انتقاد شده است.[116] از ديگر ترجمههاى قرآن به زبان آلمانى، برگردان شاعرانه فريدريش روكرت (Friedrich Rد ckert)(م.1866 م.) است. ترجمه وى، تنها برگردان بخشى از قرآن است.[117] وى سعى كرده تا شيوه بلاغى قرآن را در ترجمه خود منعكس كند، از اين رو از اصطلاحات و تشبيهات استفاده كرده و گاه نيز با تقديم و تأخير در كلمات، سعى كرده تا ترجمه خود را همچون قرآنْ مسجّع كند. از ضعفهاى جدى ترجمه او عدم ترجمه برخى عبارات و حتى گاه آيات قرآنى بوده كه متضمن نقد مسيحيان بوده است. وى همچنين نام سورههاى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 473 قرآن را تغيير داده و آنها را بر اساس محتواى سوره، نامگذارى كرده است.[118] از ديگر ترجمههاى قرآن در اين دوره، برگردان ربى ليون (لودويگ) باروخ اولمان (1804 ـ 1843 م.) اهل كرفلد (Rabbi Lion (Ludwig) Baruch Ullmann of Keld) را مىتوان نام برد كه نخست با ويرايش لئو واين من وينتر (Leo Weinmann Winter) به چاپ رسيده و بار ديگر خانم زيگريت يمينى (شولتس) (Siegrid Yamini (Schulz))با تغييراتى در چاپ وينتر اين كتاب را به نام خود منتشر كرده است.[119] لودويگ اولمان، خاخامى يهودى، در 1840 ميلادى ترجمه خود را منتشر كرده است. اين ترجمه مشحون از خطاست كه نشان عدم آشنايى اولمان با زبان عربى است و انتقادات متعددى بر آن نگاشته شده است[120]؛ همچنين اولمان در اين ترجمه متأثر از انديشههاى آبراهام گايگر (Abraham Geiger)(1810 - 1874 م.) و اثر مشهور وى است با عنوان آنچه محمد(صلى الله عليه وآله) از يهود اخذ كرده است، (Was hat (Mohammed aus demJudenthume aufgenommen?) و در مقدمه خود بر اين نكته تأكيد كرده است. بهرغم انتقادات اسلام شناسان برجستهاى چون فلايشر و تئودور نولدكه (Th. Nخ ldeke)(1836 ـ 1930 م.) از ضعف و كاستيهاى واژگانشناسى، اين اثر تا 1897 ميلادى 9بار منتشر شده است. از مهمترين برگردانهاى آلمانى قرآن، ترجمه ماكس هنينگ (Max Henning) و رودى پارت (Rudi Paret)(م.1982م.) را مىتوان نام برد. برگردان رودى پارت اهميت خاصى دارد. پارت براى ارائه برگردانى دقيق از قرآن، نخست تمام واژهها، موارد كاربرد و تعبيرات مشابه قرآن را گردآورده و آنها را با يكديگر تطبيق داده است. اين شيوه باعث ارائه ترجمهاى دقيق از قرآن شده است.[121] از برگردانهاى جديد قرآن مىتوان به ترجمه مصطفى ماهر، استاد ادبيات آلمانى در دانشگاه عين شمس، اشاره كرد كه ترجمه و تفسيرى از قرآن انجام داده و وزارت اوقاف مصر آن را با عنوان المنتخب فى تفسير القرآن الكريم باللغتين العربية والألمانية منتشر كرده است. عادل تئودر خورى (Adel Theodor Khoury)، اسلام شناس برجسته آلمانى، ترجمه و تفسيرى از قرآن در 12 جلد منتشر كرده است. خورى كه خود اصالتاً عرب زبان و اهل لبنان است، ترجمهاى از قرآن با همكارى محمد سليم عبدالله نيز منتشر كرده (گُتِرزلوه 1987م.) كه بعد از ترجمه رودى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 474 پارت از برگردانهاى معتبر آلمانى است.[122] ترجمه قرآن به روسى:با وجود همجوارى روسيه با كشورهاى اسلامى، به جز اطلاعات پراكنده و عموماً خصمانه كه تا قرن هفدهم در آثار مختلف به زبان روسى وجود داشته[123]ترجمهاى از قرآن به اين زبان صورت نگرفته است؛ همچنين پس از آغاز تلاشها براى ترجمه قرآن تا بيش از دو قرن، برگردانهاى روسى قرآن، بر اساس ترجمههاى ديگر قرآن به زبانهاى عموماً فرانسوى و گاه انگليسى بوده است.نخستين تلاش براى ترجمه قرآن به زبان روسى در دوران پطر كبير و در راستاى سياستهاى وى در توجه به سرزمينهاى اسلامى بوده است. اين ترجمه در 1716 ميلادى و به دست فردى ناشناس بر اساس ترجمه فرانسوى آندره دوريه در سنتپترزبورگ منتشر شده است. اين ترجمه به خطا به ديميترى كانتيمر (1673 - 1723م.) يا پيتر پوسنيكف (P.V. Posnikov)(در گذشته در سه دهه نخست قرن هجدهم) نسبت داده شده[124] كه به نظر رضوان[125]نادرست است. اين ترجمه به سبب عدم تسلط مترجم آن به زبان فرانسه و سواى خطاهاى دوريه، ترجمهاى مغلوط است. چند سال بعد از اين ترجمه، پيتر پوسنيكف، پزشك، فيلسوف و سياستمدار كه استاد دانشگاه پادوا بود، براساس ترجمه فرانسوى دوريه، برگردان دقيقترى از قرآن ارائه كرد.[126] لزوم آگاهى يافتن بيشتر از اسلام در ايام پطركبير، شاهزاده ديمترى كانتيمر را بر آن داشت تا اثرى لاتينى حاوى اطلاعاتى درباره قرآن و پيامبر را به روسى برگرداند (سنت پترزبورگ 1722م.). اين كتاب نشانى از توجه روزافزون به اسلام در قرن هجدهم در روسيه است. در پى تحولات فرهنگى - سياسى دوران كاترين دوم[127] كه به چاپ متن عربى قرآن نيز منتهى شده بود (سنت پترزبورگ 1787م.)، دو ترجمه جديد نيز از قرآن به روسى منتشر شد: نخست برگردان اديب روس، ميخائيل ايوانويچ وروكين (Mikhail Ivanovic Verح vkin)(1732 ـ 1795م .) بر اساس ترجمه فرانسوى دوريه (1790 م.) و دو سال بعد از آن الكساندر كلماكف (م.1804م.) در سنت پترزبورگ 1792 ميلادى. براساس ترجمه انگليسى جرج سيل، ترجمههاى جديدى از قرآن به روسى منتشر كردند. برگردان وروكين بر اثر ظرافتهاى ادبى، توجه فراوانى را به خود جلب كرد. دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 475 متاثر از اين ترجمه شاعر بزرگ روس، الكساندر پوشكين در 1824 ميلادى مجموعهاى از اشعار خود را با عنوان تقليدهايى از قرآن با اقتباسها و الهامهايى از 30 سوره قرآن منتشر كرد. اين تأثير در ديگر آثار پوشكين نيز مشهود است. اهميت آثار پوشكين در توجه به قرآن تأثير مهمى داشته است.[128]متأثر از چنين فضايى مخليوف (1829 - 1865م.)، مترجم نامدار اشعار شرقى به روسى، ترجمهاى شاعرانه از بخشى از قرآن انجام داد. در 1864 ميلادى آخرين برگردان روسى قرآن از ترجمههاى ديگر را ايوان نيكولايف (K. Nikolaev)بر اساس ترجمه فرانسوى كازيمرسكى منتشر كرد. اين ترجمه از ديگر ترجمههاى روسى، معتبرتر بوده و تا قبل از 1917ميلادى، 5 بار منتشر شده است. از اين تاريخ به بعد، توجه به اسلام و قرآن رواج بيشترى يافت كه به چاپ و انتشار آثارى در خصوص اسلام و قرآن منتهى شد[129]؛ همچنين توسعه سياسى روسيه و افزايش مسلمانان آن، لزوم ارائه ترجمه جديدى از قرآن را الزامى مىكرد. در چنين فضايى دميترى بوگوسلاوسكى (D. N. Bogoslavski)(1826 ـ 1893 م.) در 1871 ميلادى نخستين برگردان روسى قرآن بر اساس متن عربى را به اتمام رساند. [130] اين ترجمه با وجود دقت مترجم و ظرافتهاى ادبى آن به دليل انتشار ترجمه گوردى سمنوويچ سابلوكوف (G. S. Sablukov)(1804 ـ 1880م.) كه در 1878م. در قازان منتشر شد، به چاپ نرسيد.[131] ترجمه سابلوكوف نيز از مهمترين برگردانهاى روسى قرآن است و بارها به چاپ رسيده است.[132] پس از تحولات سياسى در روسيه و تغيير نظام سياسى آن در پى انقلاب 1917 ميلادى، توجه به قرآن و مطالعات قرآنى همچنان تداوم يافت.[133] يكى از مشهورترين خاورشناسان روسى اين دوره كه فعاليتهاى مهمى در اين زمينه انجام داده، ايگناتى يوليانوويچ كراچكوفسكى (Ignatij Julianovic Krachkovski)(1883 ـ 1951م.) است كه خود ترجمهاى از قرآن انجام داده است. متن اين ترجمه تنها پس از درگذشت او (مسكو، 1963م.) و به كوشش شاگرد او، گريازنويچ (P.A.Gryaznevich)(م.1997 م.) به چاپ رسيده است. از ميان ترجمههاى اخير، مىتوان به دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 476 ترجمههاى خانم واليريا پوروخوا (V. Porokhova) (مسكو، 1993م.)، محمد نورى عثمانوف (مسكو، 1995م.) و شوموفسكى (T.A. Shumovsky)(مسكو، 1995م.) اشاره كرد. پوروخوا در برگردان خود متأثر از ترجمه كراچكوفسكى بوده است، از اين رو برخى خطاهاى ترجمه وى در ترجمه او راه يافته است.[134] ترجمه قرآن به زبان چك اسلواكى:نخستين ترجمه قرآن به زبان چك اسلواكى را فردى به نام ونزل بودويس (Wenzel Budovec) در آغاز قرن هفدهم انجام داده است. ترجمه وى كه تنها شامل بخشى از قرآن بوده، همانند ديگر ترجمههاى قرآن در اين دوره، در حقيقت نوعى رديه بر قرآن است. در آغاز قرن بيستم فردى به نام موراوين (Moravian)كشيش دره ايگناتس (Ignaz Vesely)ترجمه ديگرى از قرآن انجام داد. ترجمه وى از قرآن تحت تأثير تمايلات دينى وى بوده و از ترجمههاى ديگر قرآن به زبانهاى اروپايى استفاده كرده است. نخستين ترجمه دقيق قرآن در سال 1934 ميلادى توسط نيكل (R.A.Nylk)(متخصص اشعار عربى) منتشر شد. مشكل اين ترجمه دشوارى فهم برخى عبارتهاى آن است.[135]از آخرين ترجمههاى قرآن به اين زبان بايد به ترجمه ايوان هربك (Ivan Hrbek)اشاره كرد. وى متأثر از روش ريچارد بل، قرآن را بر اساس شيوه نزول ترجمه كرده است. هربك در 170 صفحه، به توضيح كلمات و آيات دشوار قرآن براساس متون تفسيرى و پژوهشهاى غربى پرداخته است. در اين حواشى وى نخست به اسباب نزول آيه و سپس كاربردى كه آيه در فرهنگ اسلامى دارد، اشاره كرده است.[136] ترجمه قرآن به زبان بلغارى:نخستين ترجمه قرآن به زبان بلغارى به فاصله كوتاهى پس از ترجمه انجيل به اين زبان انجام شده است. اين ترجمه را نيكولا ليتز (Nikola K.Litsa)با استفاده از ترجمه انگليسى جرج سيل انجام داده است.[137] وى در سال 1905 ميلادى ترجمه بخشى از قرآن را چاپ كرد؛ اما با مرگش اين ترجمه توسط اسكولاو (Skulav)و توما (Tomov)در سال 1930 ميلادى به اتمام رسيد. اين ترجمه با اقبال زيادى به ويژه در بين مسلمانان روبهرو گرديد.[138]دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 477 نخستين ترجمه مسلمانان از قرآن به زبان بلغارى را نديم حافظ ابراهيم غنجيف در سال 1993 ميلادى منتشر كرد. آخرين ترجمه بلغارى را تسيفيتان تيوفانوف (1997م.) تحت اشراف شيخ على خيرالدين و الكساندر فيسيلينوف و چند تن ديگر منتشر كرده است. در اين ترجمه افزون بر استفاده از متون تفسيرى چون تفسير ابن كثير و تفسير الجلالين، از ترجمههاى انگليسى عبدالله يوسف على، برگردان اسپانيايى خوليو كورتِز، ترجمه روسى كراچكوفسكى و ترجمههاى تركى قرآن توسط محمد محمود حجازى و مُجَمَّع ملك فهد استفاده شده است. ترجمه قرآن در شبه قاره هند:حضور ديرينه اسلام در شبهقاره، به ترجمه قرآن به زبانهاى رايج و متداول در شبه قاره انجاميده است. مهمترين زبانى كه مسلمانان شبهقاره به آن تكلم مىكنند، اردوست كه تاريخچه پيدايش اوليه اين زبان از زمان ورود مغولان به هند است. نيز بيم از نفوذ انديشههاى غير اسلامى در ترجمه قرآن بوده كه مسلمانان شبه قاره را همانند ديگر مسلمانان به فراگيرى متن اصلى قرآن ترغيب مىكرده است. از سوى ديگر، رواج و اعتبار زبان فارسى در ميان مسلمانان شبهقاره، به ترجمه قرآن به اين زبان و بهرهگيرى از ترجمههاى فارسى قرآن انجاميدهاست.از ميان ترجمههاى فارسى متداول در شبه قاره مىتوان به ترجمه فارسى تفسير طبرى از عهد سامانيان، ترجمه محمد امين صديقى به دستور اورنگ زيب و برگردان فارسى ميرزا نور الدين محمود (تاريخ انجام 1703 م.) اشاره كرد.[139] با اين حال به دليل اختصار يا تطويل اين ترجمهها، شاه ولى الله دهلوى، ترجمه جديدى از قرآن با عنوان فتحالرحمان بترجمة القرآن[140] انجام داده [141] كه رواج گستردهاى در شبه قاره داشتهاست. دهلوى همچنين كتابى با عنوان مقدمه در فن ترجمه قرآن به فارسى نگاشته است[142]؛ همچنين ترجمههاى كهنى به فارسى در ميان مسلمانان شبه قاره از قرون ميانه رواج داشته است.[143] با وجود نوظهور بودن زبان اردو، ترجمههاى فراوانى از قرآن به زبان اردو انجام شده است. در تفاسير قرآن نوشته شده به اردو نيز ترجمههاى قرآن آمده است. از اينگونه تفاسير مىتوان به تفسير وهابى عبدالصمد بن نواب عبدالوهاب خان، ترجمانالقرآن ابوكلام آزاد و تفهيم القرآن ابوالاعلى مودودى (1903 ـ 1979م.) اشارهكرد. دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 478 احسان اوغلو، كهنترين ترجمههاى قرآن در شبه قاره به زبانهاى هندى و سندى را در زمان راجا محروق (مهروك)، حاكم پنجاب و كشمير دانسته كه البته مورد ترديد است.[144] در متن خبر، تنها گفته شده كه عالم مسلمان عبارتهاى قرآن را براى حاكم شرح و توضيح مىداده است (يُفَسّر له) كه تنها دلالت بر ترجمهاى شفاهى از قرآن دارد.[145] بىتوجه به اين مسائل، بلوچ [146] اين ترجمه را بدون دليل قانع كنندهاى، نخستين تلاش براى ترجمه قرآن در شبه قاره و به زبان سانسكريت دانسته است.[147] نخستين ترجمه كامل قرآن به اردو كه به موضح القرآن شهرت يافته است از آنِ شاه عبدالقادر دهلوى، فرزند شاهعبدالعزيز دهلوى است كه كار خود را در 1205 قمرى / 1791 ميلادى به پايان رساند.[148] ترجمه ديگر، برگردان شاه رفيعالدين دهلوى (1163 - 1249ق./ 1750 - 1834 م.)، دومين پسر شاه عبدالعزيز دهلوى است. اين برگردان به سبب ترجمه لفظ به لفظ قرآن كه در فراگيرى زبان عربى سودمند بوده، رواج فراوانى داشته و بارها به چاپ رسيده است. عباس على چاندى پور، مترجم قرآن به زبان بنگالى كه در 1909 ميلادى از ترجمه خود فراغت يافته، ترجمه اردوى شاه عبدالقادر را به همراه برگردان بنگالى خود از قرآن منتشر كرده است.[149] اين دو ترجمه از برگردانهاى متداول قرآن در ميان اهل سنّت شبهقارهاند. ويژگى بارز ترجمههاى اردو، همراه بودن ترجمهها با تفسير است.[150] اعتبار تفسير و ترجمه فارسى فتح العزيز / تفسير عزيزى شاه عبدالعزيز دهلوى، در ميان مسلمانان شبه قاره باعث شد تا اين اثر بارها به اردو ترجمه شود. از جمله كهنترين اين برگردانها، مىتوان ترجمه محمد حسن خان را نام برد.[151] شيعيان شبه قاره نيز ترجمههاى چندى از قرآن به زبان اردو انجام دادهاند كه از جمله اين ترجمهها مىتوان توضيحمجيد فى تنقيح كلام اللّه الحميد از سيد على بن دلدار على (م.1256ق.) و عمدة البيان از سيدعمار على سونى پتى(م.1304ق.) را نام برد.[152] يكى از دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 479 آخرين ترجمههاى مترجمان شيعى به اردو ترجمه سيد ذيشان حيدر جوادى به نام انوارالقرآن (چاپ 1411ق./ 1990 م.) است. از ديگر زبانهاى متداول در شبه قاره، زبان بنگالى است. كهنترين ترجمه قرآن يا بخشى از آن به بنگالى، به دست ميرزا كاظم على جوان و ظاهراً بر اساس ترجمه اردوى قرآن است كه به كوشش مستشرق انگليسى زبان جان گيل شريست (John Gilchrist)در 1802 ـ 1803 ميلادى منتشر شده است.[153]نخستين تلاش در اين عرصه را يك بنگالى مسيحى به نام فيليپ بيسواس (Philip Biswas)انجام داده است. وى در 1892 ميلادى ترجمهاى منتخبگونه از قرآن منتشر كرد. راهبى ديگر به نام ويليام گولدساك (William Goldsack) به صورت جزواتى، ترجمهاى كامل از قرآن در فاصله سالهاى 1908 ـ 1920 ميلادى منتشر كرد.[154] شدت يافتن فعاليتهاى تبشيرى، مسلمانان بنگلادش را به مقابله واداشت و چندين انتشاراتى توسط مسلمانان تأسيس شد. منشى عبدالله از مسلمانان پيشگام در تأسيس چاپخانه هوگلى در 1820 ميلادى نخستين ترجمه قرآن در هند (ترجمه اردوى شاه عبدالقادر دهلوى) را به همراه متن عربى قرآن با عنوان مظهر القرآن منتشر كرد.[155] با وجود ناخرسندى عالمان مسلمان بنگالى از ترجمه قرآن، فردى به نام غلام اكبر على، ظاهراً بر اساس ترجمهاى اردو از قرآن، ترجمهاى حاوى سوره فاتحه و جزء سىام قرآن (عمپاره) را فراهم آورده كه در 1285 قمرى / 1868 ميلادى به چاپ رسيده است. كهنترين ترجمه كامل قرآن به زبان بنگالى را برهمنى به نام بايى گيريش چاندرا سن (Bhai Girish Chandra Sen)(1835 - 1910 م.) در سه جلد منتشر كرد. نخستين تلاش مسلمانان بنگالى براى ارائه ترجمهاى از قرآن كوشش مولوى محمد نعيمالدين ـ تا ترجمه جزء دهمـ است. پس از او فرزندانش كار ترجمه را تا جزء 22 ادامه دادند. دومين ترجمه را مسلمانى به نام خان بهادرتسليمالدين احمد انجام داده است. وى نخست ترجمه جزء سىام قرآن را در 1326 قمرى/ 1908 ميلادى در كلكته به چاپ رساند و سپس ترجمه كل قرآن را در سه جلد منتشر كرد. بعد از ترجمه وى، ترجمه مولانا عباس على (1311ش./ 1932 م.) شايان ذكر است. در اين ترجمه افزون بر متن عربى و ترجمه بنگالى، ترجمه اردوى شاهرفيعالدين از قرآن نيز درج شده و تفسيرهاى مختصرى به بنگالى و اردو هم در متن و حاشيه آن آمدهاند. يكى از مهمترين ترجمههاى بنگالى را مولانا محمد اكرمخان، چهره برجسته سياسى در مبارزه دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 480 با استعمار انگلستان، از ايام زندان آغاز كرد و ترجمه جزء سىام در زمانى كه وى زندانى بود، منتشر شد. او در بين سالهاى1337ـ 1338 شمسى/ 1958 ـ 1959 ميلادى توانست ترجمه قرآن را در 5 جلد منتشر كند. ترجمه او آهنگين و بدين جهت بسيار جذاب است.[156] ترجمه قرآن به تركى:ترجمههاى كهنى كه به گويشهاى مختلف زبان تركى در دست است، تنها ترجمههاى ميان سطرى است. زكى وليدى طوغان[157] با مقايسه چند نسخه كهن از ترجمههاى ميان سطرى تركى نتيجه گرفته كه اين ترجمهها همزمان با ترجمه فارسى تفسير طبرى صورت گرفته است. از ميان اين چند نسخه، كهنترين نسخه مورخ، (نسخه كتابت شده در 734 قمرى در شهر شيراز)، در موزه اسلام ـ ترك استانبول به شماره 73 است.[158]ترجمهاى ديگر از قرآن به زبان تركى در كتابخانه حكيم اغلو على پاشا موجود است كه در سال 764 قمرى / 1326 ميلادى استنساخ شده است. نسخهاى كهن از ترجمه قرآن كه با توجه به كاغذ و خط آن احتمالا در همين دوره كتابت شده، در كتابخانه جان ريلند (John Ryland)در شهر منچستر موجود است.[159] در اين نسخه ترجمههاى تركى به همراه ترجمههاى فارسى است. ترجمههاى ميان سطرى متعددى از قرآن به زبان تركى از دورههاى مختلفى در دست است. در نيمه دوم قرن چهاردهم ترجمه قرآن به زبان تركى رشد چشمگيرى داشت. از ميان گويشهاى مختلف تركى، دو گويش تركى آذرى و تركى استانبولى اهميت بيشترى دارند. قديمترين نسخه موجود از ترجمه تركى آذرى قرآن، متعلق به قرن نهم است. اين نسخه در كتابخانه آستان قدس رضوى نگهدارى مىشود.[160] از مشهورترين ترجمههاى تركى آذرى مىتوان به ترجمه ـ تفسير قاضىِ شهر باكو، ميرمحمدكريم موسوى باكويى، با عنوان كشف الحقائق عن نكت الآيات و الدقائق اشاره كرد كه در 1322 شمسى منتشر شد.[161] وى در ترجمه و تفسير خود از متون تفسيرى استفاده كرده است.[162] ترجمه ـ تفسير شيخ الاسلام محمدحسن مولىزاده شكوى، مفتى قفقاز، با نام البيان فى تفسير القرآن نيز كه در 1326شمسى در تفليس منتشر شد، شايان ذكر است.[163] ضياء بنياداُف و واسم دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 481 محمدعلىيف قرآن را به تركى آذرى و خط سيريلى ترجمه و در 1371شمسى/1992 ميلادى در باكو منتشر كردند.[164] ترجمه قرآن به زبان تركى استانبولى در دوره عثمانى، به سبب ميل به خواندن قرآن به زبان عربى و ممنوعيت ترجمه، رونق چندانى نداشت. اين ممنوعيت در اواخر دوره عثمانى برداشته شد و مترجمانى چون خضربن شاهين، محمدبن يوسف آغرى و ديگران به ترجمه قرآن پرداختند.[165] بعد از سقوط دولت عثمانى، ترجمه قرآن به تركى استانبولى رواج بسيار يافت. از مهمترين ترجمههاى قرآن به اين زبان، ترجمه عبدالوهاب اوزتورك، طلعت قوچبيگيت، ياشار نورى اوزتورك و خانم مدينه بالجى است. ويژگى برگردان مدينه بالجى آن است كه متن قرآن را به صورت تحتاللفظى، بدون آنكه به ساختار نحوى جملات تركى خللى برساند، ترجمه كرده است.[166] ترجمه قرآن به عبرى:نخستين ترجمه كامل عبرى قرآن توسط محققى يهودى به نام هرمان ركندورف (Hermann reckendorf)(م.حدود 1875 م.) در سال 1857 ميلادى در لايپزيگ منتشر شده است.[167] اين ترجمه به سبب مطالب گوناگونى كه در آغاز آن آمده ترجمهاى جالب توجه است. ركندورف در مقدمه ترجمه خود مباحثى درباره اوضاع اعراب قبل از اسلام، زندگى پيامبر و درباره خود قرآن آورده است.از ديگر ترجمههاى قرآن به عبرى مىتوان برگردان يوسف يوئل رويلين (Yosef Yoel Rivlin)(بيتالمقدس 1937م.) را كه هنوز ترجمهاى معتبر و متداول است و ترجمه هارون بن شِمِش (Aaron Ben Shemesh) (تل آويو 1971م.) را، نام برد. پيش از اين ترجمهها، از وجود سه ترجمه عبرى قرآن اطلاع در دست است: ترجمه اول در نسخهاى خطى در كتابخانه بادليان، Michael113 (Ol.50)شماره 2207، رساله اول مجموعه، از قرن هفدهم و فردى به نام ربى يهودا آن را از ترجمه لاتين قرآن به عبرى برگردانده است. دومين ترجمه در نسخه خطى بريتيش ميوزيوم Or.6636از قرن هفدهم، براساس ترجمه ايتاليايى منتشر شده در ونيز در سال 1547 ميلادى است كه ظاهراً در هند انجام شده است.[168] نسخه سوم كه در كتابخانه كنگره است، فاقد تاريخ و نام مترجم است؛ اما مدتها قبل از ترجمه ركندورف به عبرى برگردانده شده است.[169] ميسيونر مسيحى ژوزف ولف در سفر خود به مشهد در سال 1831 ميلادى از ترجمهاى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 482 عبرى از قرآن خبر داده كه فردى به نام ايمانوئل جاكوب مدارت (Immanuel Jacob Medrt)انجام داده است.[170] تازهترين ترجمه عبرى قرآن را اسلامشناس يهودى، ارى روبين (Uri Rubin)توسط دانشگاه تل آويو (2005م.) منتشر كرده است. ويژگى اين ترجمه در برگردان آن به زبان عبرى جديد است.[171] ترجمه قرآن به چينى:نخستين بار وانگ دايو (Wang Daiyu) (م.1070ق. /1660 م.) و ماژو (Ma Zhu)(م.1123ق./ 1711 م.) و ليوژى (Liu Zhi)(م.1143ق. / 1730 م.) براى ترجمه قرآن به زبان چينى تلاش كردند. اين مترجمان ضمن برگرداندن بخشى از قرآن به چينى، ترجمه تفسيرى خود را نيز در ترجمه آيات وارد كردند.[172] مرحله دوم ترجمه قرآن به زبان چينى در اواخر سده دوازدهم قمرى/ هجدهم ميلادى آغاز شد. ترجمههاى اين مرحله بيشتر معطوف به رفع نيازهاى عملى مسلمانان بود. در برخى از اين ترجمهها عبارات عربى با حروف چينى و تلفظ عربى، براى آموزش بدون معلم، نوشته شدهاست.[173]تلاش براى ارائه نخستين ترجمه كامل قرآن به چينى از دهه 1300 شمسى/ 1920 ميلادى آغاز شد. مافوچو (Ma Fuchu)(م.1311ق./ 1894 م.) ترجمه قرآن را آغاز كرد؛ ولى نتوانست آن را كامل كند. از ترجمه 20 جلدى وى تنها 5 جلد باقى مانده كه با عنوان ترجمهاى مستقيم از قرآنكريم (Boaming zhenjing zhigie) منتشر شده است. قديمترين ترجمه كامل موجود قرآن، اثر لى تيهژنگ، (Li Tiezheng) در 1306 شمسى/ 1927 ميلادى در پكن منتشر شد. اين ترجمه از برگردان ژاپنى قرآن كه كاموتو كنايشى (Kamoto Ken¨ichi)انجام داده، صورت گرفته و در آن از ترجمه انگليسى رادول نيز استفاده شده است. نخستين بار، در 1311 شمسى/ 1932 ميلادى مسلمانى چينى به نام وانگونچينگ (Wang Wenging)قرآن را ترجمه كرد.[174] ترجمه قرآن به زبان ژاپنى:برگردانهاى قرآن به زبان ژاپنى عمر چندان درازى ندارند. دليل اين مسئله افزون بر ممنوعيت تبليغ اديان در ژاپن، مىتواند بر اثر عدم ارتباط اين كشور با ديگر كشورها باشد.[175]نخستين ترجمه قرآن به زبان ژاپنى را فردى غير مسلمان به نام ساكاموتورى سيو(كن ايچى) در سال 1920 ميلادى در دو جلد در مجموعه 15 جلدى كليات كتابهاى مقدس جهان منتشر كرد. اين مترجم مبناى كار خود را ترجمههاى انگليسى جرج سيل، رادول و پالمر قرار داده است. اهميت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 483 اين ترجمه در توجه دادنژاپنيها به دين اسلام است.[176] بعد از وى سه نفر بهنامهاى آريگاآماد، تاكاهاشى گورو و ياماگوچى ميزوهُدر سال 1938 ميلادى ترجمه ديگرى از قرآن منتشر كردند. اين ترجمه را در اصل ميسيونر مسيحى، جى پ سى. هپبورن در سالهاى 1807 ـ 1911 ميلادى انجام داده بود و تاكاهاشى ظاهراً تنها متن را بازنگرى كرده باشد.[177] از اين سه نفر تنها آريگا فردى مسلمان بوده است. اين ترجمه نيز ظاهراً از برگردان انگليسى رادول صورت گرفته باشد، چرا كه از شيوه وى در ترجمه آيات پيروى كرده است. از ديگر ترجمههاى كامل قرآن مىتوان به ترجمههاى اوكاوا شومهاى اشاره كرد كه در سال 1950 ميلادى منتشر شده است. وى نيز تسلط چندانى به زبان عربى نداشته است. اسلامشناس برجسته ژاپنى توشى هيكو ايزوتسو در سال 1957 ميلادى در سه جلد منتشر كرد. اين ترجمه با اينكه از متن عربى بوده و مترجم تسلط كاملى به زبان عربى داشته است، مشكلات زيادى دارد، به گونهاى كه خشم مسلمانان ژاپنى را برانگيخت. اين ترجمه را در سال 1980 ميلادى عدهاى بازنگرى كردهاند.[178] متداولترين ترجمههاى ژاپنى برگردانى است كه فوجى موتو كاتسوجى، بان ياسونارى و ايكدا اوسامو در سال1923 ميلادى در مصر منتشر كردهاند. ترجمه شيخ الاسلام حاج عمر ميتا ريوايچى كه در سال 1972 ميلادى منتشر شده است، نيز از ديگر ترجمههاى متداول است. آخرين ترجمه قرآن را محمد القائم صفا ساوادا در سال1988 ميلادى منتشر كرده است. وى دو ترجمه ديگر سواى ترجمه ذكر شده، به اسلوب جديد منتشر ساختهاست.[179] ترجمه قرآن به برخى از زبانهاى آفريقايى:مهمترين زبانهايى كه مسلمانان آفريقايى غير عربزبان بدان سخن مىگويند، سواحلى (در شرق آفريقا به ويژه تانزانيا و كنيا)، هوسايى (در غرب افريقا)، و يوروبايى است.نخستين ترجمهقرآن به زبان سواحلى را گودفرى ديل (Godfrey Dale) (عضو هيئت تبشيرى دانشگاهها، اعزامى به افريقاى مركزى) در 1302 شمسى / 1923 ميلادى. در لندن انجام داد. او اين ترجمه را همراه با حاشيههايى متأثر از مجادلات مسيحى بر رد اسلام منتشر كرد.[180] دومين ترجمه سواحلى قرآن از آن شيخ مبارك احمد احمدى، رهبر هيئت تبليغى احمديه (قاديانيه) در شرق آفريقا بود كه وى آن را در 1332 شمسى / 1953 ميلادى در نايروبى همراه دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 484 با تفسيرى از قرآن منتشر كرد. شيخعبداللّه بن صالح فارسى (م.1982 م.؛ قاضى اعظم كنيا) در مقام پاسخگويى به آراى احمديه تصميم به ترجمه قرآن گرفت. وى قبلا برخى ايرادات ترجمه شيخمبارك را در رسالهاى با عنوان انحرافات ترجمه قاديانى، (The Preverseness of Qadiani Translation)منتشر كرده بود. اين ترجمه چندين بار به چاپ رسيده و از برگردانهاى معتبر قرآن به زبان سواحلى است.[181] نخستين ترجمه قرآن به زبان هوسايى را ابوبكر محمود جومى، قاضىالقضاة شمال نيجريه، با همكارى گروهى از علما (از 1350 ـ 1358ش.) به انجام رساند. وى ترجمه قرآن را از جزء سىام آغاز كرد. در اين ترجمه وى در ابتداى هر سوره خلاصهاى از تعاليم آن سوره را آوردهاست. دومين ترجمه هوسايى كه تنها شامل بخشى از قرآن است، از آن احمد ابوالسعود و عثمانالطيب است. سومين ترجمه را شيخ احمد لِمو و نصيرو مصطفى انجام دادهاند. آنان در اين ترجمه از تفاسير گوناگون قرآن استفاده كردهاند.[182] ترجمه ديگر، با نام احسانالمنان فى ابراز خبايا القرآن، به قلم شيخ محمد ناصربن مختار صنهاجى، از علماى پر اثر نيجريه است كه همراه با تفسير قرآن در 4 جلد به چاپ رسيده است. آخرين ترجمه قرآن به زبان هوسايى، كار بشيراحمد محيىالدين است كه در 1372 شمسى/ 1993 ميلادى در مدرس هند، همراه با تفسير، در سه جلد چاپ شده است. نخستين تلاشها براى ترجمه قرآن به زبان يوروبايى را مبلغان مسيحى صورت دادند. آنان پيش از ترجمه قرآن، كتابهايى درباره اسلام، از جمله زندگينامه مختصرى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)، منتشر كرده بودند. نخستين بار مبلغى مسيحى به نام ميخائيل صمويل كول (M. S. Cole) قرآن را به يوروبايى ترجمه كرد. وى اين كار را به پيشنهاد جمعى از اعضاى كليساى مقدّس مسيحى آغاز كرد و در 1324 قمرى / 1906 ميلادى ترجمه خود را به پايان رساند. در 1336 شمسى/ 1957 ميلادى ترجمه بخشى از قرآن به زبان يوروبايى به قلم حاج سانيائولو (Alhaji H. O. Sanyaolu)، مبلّغ احمديه منتشر شد كه به سبب استقبال از آن بارها تجديد چاپ گرديد. از آنجا كه اين ترجمه با برخى آراى فرقه احمديه همراه بود، علماى يوروبايى آن را ترجمه صحيح قرآن تلقى نكردند و گروهى از آنان به ترجمه جديدى پرداختند كه در 1351 شمسى/ 1972 ميلادى به اتمام رسيد و تصحيح آن بر عهده گروهى ديگر از علما نهاده شد.[183] از ديگر زبانهاى افريقايى، زبان آفريكنس دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 485 (زبان محلى و رسمى در افريقاىجنوبى) است. ترجمهاى از قرآن از مترجمى ناشناس در 1329 شمسى/ 1950 ميلادى به اين زبان منتشر شد.[184] دو ترجمه كامل قرآن از اسماعيل عبدالرزاق همراه با شيخ صلاحالدين (منتشر شده در 1339ش. / 1960 م.) و محمداحمد باقر (منتشر شده در 1340ش/ 1961م.) در دست است. علت اصلى تأخير ترجمه قرآن به زبانهاى افريقايى، مخالفت علما با ترجمه قرآن به آن زبانها بوده است.[185] كتابشناسى ترجمههاى قرآن:نخستين تلاشها براى ارائه گزارشى كتابشناسانه از ترجمههاى قرآن را مىتوان در كتابشناسيهاى عمومى تأليف شده اواخر قرن هيجدهم به دست كسانى چون برونه (Brunet)، گراتسه (Grج sse)يافت كه اطلاعاتى درباره چاپهاى قرآن و ترجمههاى آن آوردهاند.[186] اطلاعات كاملتر در كتابشناسيهايى آمده است كه به ذكر فعاليتهاى خاورشناسان پرداختهاند. از كهنترين اين تأليفات مىتوان اثر شنورر كتابخانه عربى (كتابشناسى آثار عربى) (Schnurrer, Bibliotheca Arabica)منتشر شده در 1811 ميلادى حاوى اطلاعاتى تا 1809 ميلادى را نام برد. شنورر در بخشى از كتاب خود با عنوان قرآن (Karanica)اطلاعاتى در اين خصوص آورده است[187]. اين كتاب، مبنايى براى تأليف ديگر كتابشناسيهاى بعدى از جمله اثر زنكر، كتابشناسى آثار (Zenker, Bibliographie des ouvrages)بوده است. اثر زنكر بر اثر اتكا بر كتابشناسيهاى پيشين و فهرستهاى منتشر شده، مشحون از خطاست.[188] مجلد دوازدهم اثر كتابشناسانه شُوَن (Chauvin)با عنوان كتابشناسى آثار عربى (قرآن و حديث) (Bibliographie des Ouvrages Arabes Vol. 12 Le Coran Et 1a Tradition)كه در 1907 ميلادى منتشر شده به موضوع قرآن و حديث اختصاص يافته است. شون، چاپهاى مختلف متن عربى قرآن و ترجمههاى منتشر شده قرآن به زبانهاى مختلف را به همراه آثار عمومى كه در باب قرآن نگاشته شده فهرست كرده است.[189] ساموئل م. تسومر (Zwemmer)در 1915 ميلادى مقالهاى در مجله دنياى اسلام (The Moslem World)با عنوان ترجمههاى قرآن (Translation of the Koran) منتشر كرد. فهرست وى شامل ترجمههاى قرآن به 22 زبان از جمله 12 زبان اروپايى است. در اين فهرست، كهنترين ترجمههاى سويسى، روسى و زبانهاى بنگالى به سبب عدم اطلاع تسومر ياد نشدهاند؛ همچنين گاهدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 486 تاريخهاى ذكر شده براى برخىترجمهها چون نخستين ترجمه قرآن به زبانانگليسى كه 1648 - 1688 ميلادى آمده، نادرست است.[190] در همان مجله، در 1927 ميلادى فردى به نام ويليام سيج وولورث (W. S. Woolworth)مقالهاى با عنوان كتابشناسى متنهاى قرآن و ترجمههاى آن» (A Bibliography of Koran Texts and Translations)مشتمل بر گزارش از 27 چاپ كامل متن قرآن، 7 چاپ گزيده از متن عربى، 13 ترجمه به زبانهاى اروپايى و 7 ترجمه به زبانهاى شرقى منتشر كرده است. مفخر حسين خان[191] در ارزيابى اعتبار اين كتابشناسى، معتقد است كه اين اثر بر اساس منابع دست دوم چون كتابشناسيهاى هيوز (Hughes) و فانمولر (Pfannmد ller)تأليف شده است. محمد حميداللّه (م.2002م.) در برگردان فرانسوى خود از قرآن، (Le Saint Coran) در فهرستى گزارشى از ترجمههاى مختلف قرآن به 44 زبان آورده است. حميد الله اين فهرست را با افزودههايى بعدها در اثرى جداگانه با عنوان قرآن در همه زبانها (Quran in every language)به انگليسى در 1364 شمسى با گزارش از ترجمههاى قرآن به 23 زبان و در 1365 شمسى با گزارش از 43 زبان و در چاپ سوم در 1366 شمسى با گزارش از 67 زبان كه قرآن به آنها ترجمه شده و در مقالهاى با عنوان تراجم القرآن الكريم الى اللغات الأجنبية در المجلة العربية (جمادى الأولى 1397ق. أيار 1977م.) به عربى منتشر كرده است.[192] على شواخ اسحاق در معجم مصنفات القرآن الكريم[193] گزارشى از ترجمههاى قرآن، به نقل از محمد حميداللّه، آوردهاست. در برخى كتابشناسيهاى عمومى نوشته مستشرقان نيز آگاهيهايى درباره ترجمه قرآن وجود دارد.[194] جيمز داگلاس پيرسون (James Douglas Pearson)نيز در 1362 شمسى / 1983 ميلادى كتابشناسى ترجمههاى قرآن را با تكيه بر زبانهاى اروپايى تهيه كرد. بخشى از اين كتابشناسى پيشتر در مدخل قرآن دائرة المعارف اسلام منتشر شده است. مفخر حسين خان[195] اعتبار كار پيرسون را بيش از ديگر كتابشناسيها مىداند. در ايران، جواد سلماسىزاده كتابى با نام تاريخ ترجمههاى قرآن تأليف و در 1342 شمسى منتشر كرد. اين كتاب با تغييراتى با نام تاريخ ترجمه قرآن در جهان (تهران 1369ش.) بار ديگر نيز منتشر شده است. همچنين كتابشناسى جهانى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 487 ترجمهها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان (1515ـ1980م.) را در 1365 شمسى /1986 ميلادى مؤسسه ارسيكا[196] منتشر كرده و محمد آصف فكرت با عنوان كتابشناسى جهانى ترجمهها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد (مشهد 1373ش.) آن را به فارسى نيز ترجمه كرده كه به سبب بهرهگيرى از منابع دست دوم و رونويسى اطلاعات آنها، مشحون از خطا و نادرستى است.[197] همين مؤسسه در كار تهيه فهرست نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن است. بخش نخست اين طرح حاوى فهرست نسخههاى خطى قرآن به 58 زبان، به كوشش مصطفى نجات سفرچى اوغلى، با عنوان كتابشناسى جهانى نسخههاى خطى قرآنكريم (استانبول، 2000م.) منتشر شده است. در ادامه اين فهرست، نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن به سه زبان اردو و فارسى و تركى منتشر خواهد شد.[198] از تازهترين كتابشناسيهاى موجود مىتوان به كار حسن معايرجى با عنوان الهيئة العالمية للقرآن الكريم: ضرورة للدعوة و التبليغ (دوحه1412ق./1991م.) و كتابشناسى ترجمههاى قرآن به زبان خارجى از ابوالقاسم رادفر (تهران1383ش.) اشاره كرد. از جمله كتابشناسيهاى ترجمه قرآن به زبان اردو مىتوان قرآن حكيم كى اردو تراجم (ترجمههاى اردوى قرآن حكيم)، نوشته صالحه عبدالحكيم شرفالدين (بمبئى 1984م.) را نام برد. در اين كتاب گزارش برگردانهاى 102 ترجمه كامل و 179 برگردان ناقص قرآن به اردو تا سال 1967 ميلادى آمده است. صالحه، وصفى از 34 مترجم اردو و ترجمههاى آنها در فصلهاى هشتم تا يازدهم آورده كه اين بخش با عنوان بررسى مختصرى از ترجمههاى اردوى قرآن (A Brife survey of Urdu translations of the Quran)(بمبئى: شرفالدين 1984 م.) به انگليسى نيز ترجمه شده است.[199] همانگونه كه مفخر حسين خان[200] اشاره كرده، اين كتابشناسى مبتنى بر اثرى است كه مدرسه ديوبندى دارالعلوم در 1967 ميلادى با عنوان جزءترجم قرآنى منتشر كرده كه اثرى ضعيف و مبتنى بر منابع دست دوم و غير موثق است.[201] دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 488 كتابشناسيهاى ديگرى نيز وجود دارند كه عموم آنها، غالباً به سبب عدم مراجعه به متن ترجمهها، داراى اشكالات جدىاند و در استفاده و ارجاع به آنها بايد احتياط كرد.[202] مرتضى كريمى نيا در مقالهاى با عنوان فهرستى از مطالعات اروپايى درباره ترجمه قرآن [203]، كتابشناسىاى از مقالات تأليف شده در اين خصوص ارائه كرده است. مهمترين و دقيقترين كتابشناسيها درباره ترجمهها و چاپ قرآن، مجموعه 4 جلدى توسط مفخر حسين خان با عنوان كلى، كتابشناسى تاريخى قرآنكريم (Historical Bibliography of the Holy Quran) و با عناوين بررسى كتابشناسى ادبيات قرآنى (Bibliographic Control of Quranic Literature)(دكا، 1993 م.)، تاريخ چاپ قرآنكريم (History of Holy Quran) Printing of the(دكا 1988 م.)، تاريخ ترجمههاى قرآنكريم به زبان بنگالى (Kuran pracarer itihas o Banganubad)(دكا، در دست انتشار) و ترجمههاى انگليسى قرآنكريم: بررسى شرح حال نگارانه و كتابشناسنانه (English translation of the Holy Quran: a bio-bibliographic Study.)(آماده انتشار) است. در سال 1373 شمسى، سازمان اوقاف و امور خيريه جمهورى اسلامى ايران با همكارى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى براى ارائه ترجمههاى صحيح از قرآن، مركز ترجمه قرآنكريم را در قم تأسيس كرد. اين مركز افزون بر ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون، به گردآورى ترجمههاى قرآن همت گمارده و تا پايان شهريور 1385 شمسى، 5087 قرآن مترجَم (به 106 زبان، كارِ 1166 مترجم) را گردآورده است، بعلاوه، اين مركز مجلهاى تخصصى به نام ترجمان وحى منتشر مىكند كه در آن اخبار ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون به همراه ترجمههاى قرآن كه در اين مركز در دست انجام است، درج مىشود. فعاليتهاى مشابهى در نشر ترجمههاى قرآن به زبانهاى اروپايى، آسيايى و آفريقايى در كشور عربستان سعودى، در مُجَمَّعالملك فهد لطباعة المصحف الشريف، و در المجلس الاعلى للشئون الاسلامية وزارت اوقاف كشور مصر نيز انجام مىگيرد. نقد و بررسى ترجمههاى قرآن به زبانهاى انجام شده، موضوعى است كه آثار چندى نيز در خصوص آن منتشر شده است. از ميان اين آثار مىتوان به كتابهاى ترجمة القرآن الكريم و أثرها فى معانيه، تأليف نجدة رمضان با بحث از ترجمههاى قرآن به زبانهاى انگليسى، فرانسوى، روسى، آلمانى، تركى و چركسى (دمشق، 1998م.)، ترجمات معانى القرآن الكريم و تطور فهمه عند الغرب: دراسة شاملة عن ترجمات معانى القرآن الكريم فىاللغة الانجليزية از دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 489 عبدالله عباس ندوى (مكه1417ق.) و اثر محمد صالح بنداق با عنوان المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم (بيروت، 1400ق./1980 م.) اشاره كرد. توقير علم فلاحى (Towqueer Alam Falahi)در كتاب مطالعات انگليسى زبانها در باب قرآن (British Studies In the Qoran)(عليگره 1998م.)، بررسىاى درباره ترجمههاى جرج سيل، آربرى و پيكتال انجام داده است. در آثار عمومى كه در نقد جريان خاورشناسى نگاشته شده، بحثى از ترجمههاى قرآن نيز آمده است. نمونهاى از اين گونه آثار، كتاب نقد الخطاب الاستشراقى والظاهرة الاستشراقية و أثرها فى الدراسات الاسلاميه (بيروت، 2002م.) تأليف ساسى سالم حاج است كه وى بحثى از ترجمههاى قرآن (ص/38، 257 - 267) آورده است. اطلاعات تاريخى كه در عموم اين آثار درباره تاريخچه و سير ترجمههاى قرآن آمده، عموماً مبتنى بر منابع دست دوم است و مطالب نادرست فراوانى در آنها وجود دارد. على بن ابراهيم نمله در كتابى با عنوان الاستشراق فى الادبيات العربية: عرض للنظرات و حصر وراقى للمكتوب (رياض 1414ق./ 1993م.، ص243 - 253) فهرست برخى از اين مقالات را گردآورى كرده است. منابعالآثار الباقيه، ابوريحان بيرونى (م.440ق.)، تهران، پرويز اذكايى، 1380ش؛ آيينه پژوهش (مجله)، قم، دفتر تبليغات اسلامى؛ اسلام از نظر ولتر، جواد حديدى، تهران، انتشارات جوان، 1351ش؛ الاسلام والمسيحيه، أليكس جورافسكى، ترجمه: خلف محمد جراد، كويت، 1417ق؛ تاريخ حركة الاستشراق، يوهان فوك، ترجمه: عمر لطفى عالم، بيروت، 2001 م؛ ترجمان وحى (مجله)، قم، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى؛ رهروان حقيقت (هفده گفتار)، جواد حديدى، تهران، نشر دانشگاهى، 1380ش؛ دانشنامه جهان اسلام، زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرةالمعارف اسلامى، 1378ش؛ الدراسات العربية والاسلامية فى اروبا، ميشال جحا، بيروت، 1982 م؛ قراءات مختلفه لاصل واحد، عمر حمدان، 1999 م؛ كتاب ماه دين (ماهنامه)، تهران، خانه كتاب؛ مشكوة (فصلنامه)، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى؛ مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان، مرتضى اسعدى، تهران، 1381ش؛ معارف (مجله)، تهران، مركز نشر دانشگاهى؛ معجم مصنفات القرآن الكريم، على شواخ اسحاق، رياض، 1403ق؛ المورد (فصلنامه)، بغداد، دارالشؤون الثقافية العامه؛ موسوعة المستشرقين، عبدالرحمن بدوى، بيروت، 2003 م؛ الهيئة العالمية للقرآن الكريم، حسن ايرجى، دوحه، [بىنا]، 1412ق.
, 22/23 (1947/48), Archives d'histoire doctrinale et litteraire du Moyen-Age Marie-Therese d'Alverny, "Deux traductions latines du Coran au Moyen Age",, idem, "Translations and Al-Andalus, ed., Charles Burnett, Great Britain 1994 ؛ La Connaissance de l'Islam dans l'Occident Medieval pp.69-131. repr.in: idem,, Oxford 1982, pp.421-462 ؛ Ismet Binark and Halit Eren, Renaissance and Renewal in the Twelfth Centutry Translators," in: R. L. Benson and G. Constable, eds.,, edited with introduction by Ekmeleddin Iuhsanoglu, World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Qur'an Printed Translations 1515-1980 "Islamic thoughtIstanbul 1406/ 1986 ؛
محمد كاظم رحمتىDer ؛ idem,and Scientific Creativity, Der Islam دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 490 Koran im Zeitalter der omation: Studien zur fr د hgeschichte der Arabistik und Islamkunde in Europa (Beirut 1995) ؛ idem, "A Treasury of Heresies" Christian Polemics against the Koran," in: Stefan Wild, ed., The Quran as Text (Leiden: E.J. Brill, 1996), pp.157-175 ؛ idem, s.v. "Translations of the Quran", in Encyclopaedia of the Quran, ed., Jane Dammen McAuliffe (Brill, Leiden - Boston, 2006) ؛ `idem, "The Latin-Arabic Quran Edition of Egidio da Viterbo and the Latin Qurans of Robert of Ketton and Mark of Toledo", in: M. Barcelo and J. Martiez Gazquez, eds., Musulmanes y cristianos en Hispania durante las conqistas de los siglos XII y XIII (Bellaterra 2005), pp.103-117. The Muslim World, idem, Juan de Sagovia y el proplema islamico (Madrid: Universadad, 1952) ؛ Peter Clark, Marmaduke Pickthall: British Muslim (Quartet Books: London, 1986) ؛ Allan Harris Cutler, "Peter the Venerable(1094-1156) and Islam: An Introduction to the Study of Medieval Christian-Islamic Relations,"in: Allan Harris Cutler and Helen Elmquist Cutler, The Jew as Ally of the Muslim (University of noter Dame Press, Noter Dame, Indiana 1986)7 pp.22-51, 346-356 ؛ "Arabica, "Journal Asiatique ؛ A. Hamilton and F. Richard, Andre du Ryer and Oriental Studies in Seventh-Century France (London, 2004) ؛ Helmut G ج tje,"Zur Koran د bersetzung von Rudi Paret ," in: Rudi Paret., Der Koran (Darmastadt 1975), pp.31-41 "Islamic Culture, April 1981, pp.77-83 ؛ The Islamic Quarterly, The Muslim World League Journal, Hamdard Islamicus, Sovetskoe Vostokovedenie, III(1945), pp.293-301 ؛ James Kritzeck, Peter the Venerable and Islam, Princeton N. J. 1964 ؛ idem, "Robert of Ketton's translation of the Qur'an", The Islamic Quarterly, 11.4 (1955), pp.309-312؛ Consuelo Lopes - Morillas, The Quran in Sixteenth-Century Spain: Six Morisco Version of Sura 79 (London: Tamesis Books Limited, 1982) ؛ Carlo Alfonso Nallino, "Lo fonti Arabe manoscritta dell'Opera di Ludovico Marracci sul Corano ," Rendiconti della R. Accademia dei Lincei, 7 (1931), pp.303-349 ؛ N. Nazifoff, "The Bulgarin Koran ," The Moslem World 23 (1933), pp.187-190؛ A. R.Nykl, "Notes on E. H. Palmers, The Quran ," Journal of the American Oriental Society, 56 (1936), pp.77-84 ؛ J. D. Pearson, "Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages " in Arabic literature to the end of the Umayyed Period, (Cambridge 1983), pp.502-520 ؛ Manuscripta Orientalia, E. Denison Ross, "Ludovico Marracci", Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 2 (1921-23), pp.117-123 ؛ Mustafa Nejat Sefercioglu, World Bibliography of Translations of the Holy Quran in Manuscript Form (Istanbul 2000) ؛ W. G. Shellabear, "Is Sale's Koran reliable? ", The Muslim World, 21 (1931), pp.126-142 ؛ Annemarie Schimmel, "A New Czech translition of the Quran , Some Notes on the activites of Czech Scholars in the Field of Islamic Syudies", Studies in Islam, 15 (1978), pp.171-176 ؛ R. W. Southern, Western Views of Islam in the Middle Ages, (Cambridge, Massachusetts, and London 1980) ؛ Zeki Velidi Togan, "The earliest translation of the Quran into Turkish ", Islam Tetkikleri Enstitusu Dergisi, 4i-ii (1964), pp.1-19 ؛ Kees Versteegh, "Greek translations of the Qur'an in Christian Polemics (9th century A. D.)", Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, 141 (1991), pp.52-68 ؛ idem, Islamic Literature in Spanish and دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 491 Aljamido: Yµa of Segovia (fl. 1450), His Antecedents and Successors (Leiden: E.J. Brill, 1994) ؛ John Victor Tolan, Petrus Alfonsi and His Medieval Readers, Gainesville, Florida, 1993 ؛ "Studies in Bibliography and Booklore. [1].Translations of the Quran, Vol.5, p.344. [2]. ر. ك: مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان ، ص92 - 102، 122 - 134؛ Western Views of Islam in the Middle Ages. [3]. Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, 141 (1991), Greek Translations of the Quran, p.54. [4]. Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft, 141 (1991), Greek Translations of the Quran, p.54. [5]. Ibid , pp.55-65. [6]. Ibid pp.65-66. [7]. Patrologiae Cursus Completus ... Series Graeca. ed. by J.-P. Migne (Paris 1857-66). [8]. Niketas of Byzantium, Schriften zum Islam [Corpus islamo-christianum, Series Graeca, 5], ed. and trans. K. Forzburg 2000. [9]. نك: مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان، ص40 - 49؛ Translations and Translatotr, pp.421-462. [10]. موسوعة المستشرقين، ص68 ـ 69. [11]. The Islamic Quarterly , 11.4, (1955), Robert of Ketton's Translation of the Quran, p.310؛ Peter the Venerable and Islam , pp.68-69 ؛ Deux traductions Laines du Coran, pp.71 ؛ قس مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان، ص65 ـ 66، 72 ـ 76. [12]. See: Der "Islam, 70 (1993) Latin Traslations of the Koran", p.194. [13]. Peter the Venerable and Islam, PP.115-199. [14]. Latin Translations, p.194. [15]. Der Koran im Zeitalter der omation, pp.159-275. [16]. اسلام از نظر ولتر، ص36 - 37، 46 - 48. [17]. Adalltt expicata Mahometis. [18]. Der Koran im Zeitalter, pp.277 - 363. [19]. Al-Andalus, 16 (1951), PP.99-140, 259-307,17(1952), PP.1-56, "Marc de Toledo, traducteur,". [20]. Der Islam, 70 (1993) Latin Translations of the Koran, p.200. [21]. Deux traductions du Coran, p.115. [22]. Der Islam , 70 (1993) Latin Translations of the Koran , p.201. [23]. Deux traductions, p.120 ؛ Marc de Tolede, 1951, 1952. [24]. Der Islam , 70 (1993) Latin Translations of the Koran, p.203. [25]. The Latin-Arabic Quran Edition of Egidio da Viterbo and the Latin Qurans of Robert of Ketton and Mark of Toledo, pp.103-117. [26]. Der Islam , 70 (1993) Latin Translations of the Koran, PP. 201 - 202. [27]. نك: موسوعة المستشرقين، ص109 ـ 110. [28]. Der Islam , 70(1993), Latin Translations of the Koran, p.202, no.42 ؛ Translations of the Quran, Vol.5, p.345. و نيز نك: Journal Asiatque, (1883) , "Une traduction inedite du Coran", pp.343-406. [29]. The Muslim World, 64 (1974), The second edition of volume I of Marracci's, p.141؛ Latin Translations of the Koran, p.199. [30]. Ludovico Marracci, p.117 ؛ Rendiconti Dellar.Accademia dei Lincei,7(1931), Lo fonti Arabe manoscritta dell'Opera di Ludovico Marracci sul Corano, pp.303-349. [31]. Der Islam , 70 (1993), Latin Translations of the Koran, p.199. [32]. ترجمان وحى، س 4، ش 1، ص32 ـ 34، «دومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه». [33]. The Muslim Work, 64(1974), The second edition of volume I of Marracci's, p.141. [34]. Der Islam,70 (1993), Latin Translations of the Koran, p.199. [35]. Translations of the Quran, Vol.5, p.345. [36]. Der Islam, 70 (1993), Ludovico Marracci, pp.117-118. [37]. Der Islam, 70(1993), Latin Translations of the Koran, pp.202-204. [38]. Peter the Venerable (1094-1156) and Islam, p.23. [39]. نك: موسوعة المستشرقين، ص211 ـ 212؛ Biographical Dictionary of Christian Missions,p.526 [40]. Der Islam, 70 (1993), Latin Translations of the Koran, pp.203-204 ؛ A Treasury of Heresies, p.164. [41]. The Muslim World, 64(1974), Luther and the Turks, pp.180-193, 275-285 ؛ Der Koran im Zeitalter, pp.13-156. [42]. Der Islam, 70 (1993) Latin Translations of the Koran, p.204. [43]. Ibid, pp.204-206. [44]. A Treasury of Heresies, pp.169-172. [45]. Biographical Dictionary of Christian Missions, p.494. [46]. The Muslim World, July (1965)," Nicholas of Cusa on the Quran" , pp.200 - 201. [47]. ترجمان وحى، س 4، ش 1، ص24، «دومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه». [48]. الاسلام و المسيحيه، ص78، 87 ـ 92. [49]. Petrus Alfonsi and His Medieval Readers. [50]. الاسلام والمسيحيه، ص78. [51]. همان، ص78 ـ 80. [52]. World Bibliography of Translations of the Holy Quran in Manuscript Form, Vol.1,pp.5-22. [53]. The Quran in Sixteenth-Century Spain: Six Morisco Version of Sura 79, pp.59-81. [54]. Western Views of Islam, p.87. [55]. Islamic Literature, p.70. [56]. See: Islamic Literature, p.71. [57]. Islamic Literature In Spanish and Aljamiado, pp.142-150. [58]. Der Islam, 70 (1993), Latin Translations, p.201 ؛ al_Andalus, 14(1949), "Juan de Segovia y el primer Alcoran trlingue", pp.149-73؛ Juan de Sagovia y el proplema islamico ؛ Islamic Literature, pp.98-114. [59]. The Muslim World, July (1965), Nicholas of Cusa on the Quran, pp.198-200, 201-202؛ Western Views of Islam, p.92 ؛ [60]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages,p.519. [61]. World Bibliography of Translations, pp.421-425 ؛ Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, pp.519-520. [62]. موسوعة المستشرقين، ص86 ـ 90؛ Der Koran Im Zeitalter, pp.365-497. [63]. تاريخ حركة الاستشراق، ص47 ـ 54. [64]. رهروان حقيقت، ص36 ـ 40. [65]. Andre du Ryer and Oriental Studies in Seventh-Century France. [66]. ترجمان وحى، س 1، ش 1، ص45، «نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه». [67]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, p.506. [68]. Thesaurus Exoticorum (Hamburg 1688). [69]. Translations of the Quran, Vol.5, p.347. [70]. ترجمان وحى، س 4، ش 7، ص28 ـ 29، «دومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه». World Bibliography of Translations, pp.202-206 ؛ Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, p.513. [71]. نك: رهروان حقيقت، ص48 ـ 50. [72]. ترجمان وحى، س 3، ش 2؛ ص12 ـ 25، «ترجمهاى يهودىوار از قرآن مجيد به زبان فرانسه». Arabica,42.1 (1995), De L'hebraisation Moderne du Coran:A propos dela traduction du coran par A. Chouraqi, pp.107-126. [73]. نك: رهروان حقيقت. [74]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, pp.513-514. [75]. رهروان حقيقت، ص79 ـ 91. [76]. ترجمان وحى، س 6، ش 1؛ ص178 ـ 181، «ترجمه انتقادناپذير ازقرآن مجيد به زبان فرانسه»؛ س 6، ش 2، 67 ـ 72، «ترجمهاى مؤمنانه، تخصصى و دشوار». [77]. مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان، ص103 ـ 121؛ الدراسات العربية و الاسلامية فى أوروبا، ص523 ـ 526. [78]. الدراسات العربية و الاسلامية فى أوروبا، ص30. [79]. نك: موسوعة المستشرقين، ص357 ـ 361. [80]. مطالعات اسلامى در غرب انگليسى زبان، ص49 ـ 63. [81]. الدراسات العربية و الاسلامية فى أوروبا، ص36 ـ 37. [82]. ترجمان وحى، س 9، ش 17، ص45 ـ 48؛ «الكساندر راس و نخستين ترجمه انگليسى قرآن كريم» [83]. Translations of the Quran, Vol.5, p.347. [84]. ترجمان وحى، س 9، ش 17، ص49 ـ 54، «الكساندر راس و نخستين ترجمه انگليسى قرآن»، [85]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.83. [86]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, PP. 507 - 508. [87]. نك: موسوعة المستشرقين، ص250 ـ 255. [88]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.84. [89]. Tananslations of the Quran, Vol.5, p.348. [90]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, pp.84-85 ؛ Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, pp.508-509. [91]. Translations of the Quran, Vol.5, p.348. [92]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.85. [93]. Translations of the Quran, Vol,5 ,p.351. [94]. نك: موسوعة المستشرقين، ص42 ـ 46. [95]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, pp.86-87؛ Journal of the American Oriental Society , 56 (1936), Notes on E. H. Palmers, The Quran, pp.77-84. [96]. The Muslim World, 21(1931), Is Sale's Koran reliable? ,pp.127 - 128. [97]. قراءات مختلفه لاصل واحد، ص359 ـ 377. [98]. Manuscripta Orientalia, 4.4 (1998), The Quran and its world: Viii/ 1. Contra Legem Saracenorum: The Quran in Western Europe, p.46. [99]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.87. [100]. مشكوة، ش 11، ص24، «شيوههاى تفسير قرآنكريم در هند و پاكستان». [101]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, pp.87-88. [102]. Hamard Islamicus, XI.3 (1988), Arberry's the Koran interpreted: a note, pp.71-75. [103]. Marmaduke Pickthall: British Muslim. [104]. The Islamic Quartely, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, pp.92-94 ؛ ترجمان وحى، س، ش 5، ص87 ـ 89، «مارمادوك پيكتال». [105]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.88. . براى نقد و بررسى اين ترجمه ر. ك: المورد، س 17، ش 4، ص115 ـ 124، «نماذجمن الخلل فى ترجمة القرآن الكريم»؛ [106]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, p.91. [107]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), English Translations of the Holy Qur'an, PP.95-97. [108]. Ibid, PP.89-90. [109]. ترجمان وحى، س 7، ش 2، ص63 ـ 77، «ترجمهاى متين و ماندگار از قرآن». [110]. The Islamic Quarterly, 30 (1986), "English Translations of the Holy Qur'an, pp.88-105. [111]. Hamdard Islamicus, XI . 4(1988), "English translation of the Holy Quran: an annotated bibliography", pp. ؛ The Muslim World League Jurnal, 18.5 (1990) "A survey of English translations of the Glorious Quran", pp.47 - 55. [112]. الدراسات العربية و الاسلامية فى أوروبا، ص185. [113]. Der Islam, 70 (1993), Latin Translations, of the Koran p.197 ؛ Translations of the Quran, Vol.5, p.346. [114]. Der Islam, 70 (1993), Latin Translations of the Koran, pp.197-198 ؛ Der Koran, pp.268-271. [115]. Translations of the Quran, Vol.5, p.348. [116]. Ibid, P349. [117]. ترجمان وحى، س 4، ش 7، ص71، «ترجمه شاعر آلمانى فردريش روكرت». [118]. ترجمان وحى، س 4، ش 7، ص71 ـ 74، «ترجمه شاعر آلمانى فردريش روكرت». [119]. همان، س 7، ش 2، ص52 ـ 58، «نگاهى به ترجمه جديد آلمانى قرآن». [120]. همان، س 7، ش 2، ص52 ـ 58، «نگاهى به ترجمه جديد آلمانى قرآن». [121]. همان، ش 8، ص66 ـ 68، «تأملى در برخى از نقاط قوت و ضعف ترجمه رودى پارت». Zur Koranubersetzung von Rudi Paret, pp.31-41. [122].World Bibliography of Translations, pp .213-338. [123]. Monuscripta Orientalia, 5 (1999), The Quran and its world: viii/ 2 West-Ostlichen Divans (The Quran in Russia), pp.34-35. [124]. ترجمان وحى، س 2، ش 3، ص76 ـ 77، «گزارشى كوتاه درباره ترجمههاى قرآنكريم به زبان روسى». [125]. A - S. Monuscripta Orientalia, 5 (1999), The Quran and its world: viii/ 2 West-Ostlichen Divans (The Quran in Russia), p.35. [126]. Ibid, p.35. [127]. Ibid, pp.35-36. [128]. A - S. Monuscripta Orientalia, 5 (1999), The Quran and its world: viii/ 2 West-Ostlichen Divans (The Quran in Russia), p.35. [129]. Ibid, pp.40-41. [130]. Ibid , p.41. [131]. Ibid, P. 44. Soretskoe Vostokovedenie, III (1945),Perevod Korana D.N. Boguslavskogo, Vol.3, pp.293 - 301. [132]. Manuscripta Orientalia, 5 (1999), The Quran and its world: viii/ 2 West-Ostlichen Divans (The Quran in Russia), p.44 ؛ ترجمان وحى، س 2، ش 3، ص79 ـ 80، «گزارشى كوتاه درباره ترجمههاى قرآنكريم به زبان روسى». [133]. Manuscripta Orientalia, 5 (1999), The Quran and its world: viii/ 2 West-Ostlichen Divans (The Quran in Russia), pp.45-50. [134]. ترجمان وحى، س 2، ش 3، ص101، «گزارشى كوتاه درباره ترجمههاى قرآنكريم به زبان روسى»؛ ش 4، ص58 ـ 841، «ترجمههاى قرآنكريم به زبان روسى». [135]. Studies in Islam, 15 (1975), A New Czech translition of the Quran, p.172. [136]. Ibid, pp.172-173. See also Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, p.506. [137]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, p.505. [138]. The Moslim World, 23 (1933), The Bulgarin Koran, pp.187-188. [139]. The Islamic Quarterly, (1996), "An Early History of Urdu Translations", Part 1, p.220. [140]. Islamic Culture, April 1981, A Unique Ms. of Fath al-Rahman by Shah Waliullah, p.77. [141]. The Islamic Quartergly, (1996) "An Early History of Urdu Translations", Part 1, pp.220 - 221. [142]. Ibid, p.224. [143]. معارف، دوره 18، ش 1، ص43 ـ 49، «تفسيرى كهن از قرآن مجيد». [144]. The Islamic Quarterly, 3(1993) Bibliographic Control of Quranic Literature , P. 109. [145]. The Islamic Quarterly, (1996) An Early History of Urdu Translations, Part 1, pp.215-216. [146]. Islamic Thought and Scientific Creativity, 404(1993), The First translation of the Holy Quran in Sind-Hind subcontinent, pp.7-17. [147]. the Islamic Quarterly An Early History of Urdu Translations, Part 1, p.216. [148]. An Early History of Urdu Translations, Part 2, pp.34-35. [149]. The Islamic Quarterly, (1997), An Early History Of Urdu Translations, Part2, P.47. [150]. The Islamic Quarterly, (1996) , An Early History of Urdu Translations, Part 1, pp.225-231. [151]. Ibid, Part 1, p.225. [152]. مشكوة، ش 10، س 1365، ص9 ـ 10، 12، «تفاسير علماى اماميه در شبه قاره هند و پاكستان». [153]. The Muslim World, 72.2 (1982), A History of Bengali translations of the Holy Quran, p.132. [154].Ibid, pp.133-134. [155]. Ibid, p.132. [156]. Ibid, P. 135. Kuran Pracarer Itihas o Banganubad (Dhaka, in the Press). [157]. Islamic Tetkikleri Enstitusu Dergisi, 4i - ii(1964), The earliest translation of the Quran into Turkish, pp.1-19. [158]. Ibid, p.1. [159]. Ibid, pp.1-2. [160]. ترجمان وحى، س 1، ش 1، ص61، «نگاهى به ترجمههاى آذربايجانى قرآنكريم». [161]. ترجمان وحى، س 1، ش 1، ص62، «نگاهى به ترجمههاى آذربايجانى قرآنكريم». [162]. همان، ص65. [163]. همان، ص68. [164]. ترجمان وحى، س 1، ش 1، ص71، «نگاهى به ترجمههاى آذربايجانى قرآنكريم». [165]. كتاب ماه دين، ش 47 ـ 48، ص60، «پژوهشهاى قرآنى در ميان تركان». [166]. همان، ص61؛ World Bibliography of Translations, pp.447 - 522. [167]. Studies in Bibliography and booklore, 10(1971 - 72), A Hebrew Quran Manuscript, p.1. [168]. Ibid, pp.21-22. [169]. A Hebrew Quran Manuscript, p.20. [170]. Ibic , pp.19-20. [171]. Translations of the Quran, Vol.5, pp.350 - 351. [172]. ترجمان وحى، س 2، ش 4، ص32، «قرآن در چين». [173]. همان، ص34 ـ 35. [174]. همان، ش 4، ص34 ـ 36، «قرآن در چين». [175]. همان، ش 8، ص83، «گزارشى از ترجمههاى ژاپنى قرآنكريم». [176]. ترجمان وحى، «گزارشى از ترجمههاى ژاپنى قرآن كريم»، ص84 ـ 85. [177]. همان، ص85 ـ 86. [178]. همان، ص89. [179]. همان، ص91 ـ 93. [180]. The Muslim World , 61 (1971), "The Qur'an in Swahili Three Translations" , p.102؛ الهيئة العالمية للقرآن الكريم، ص84. [181]. الهيئة العالمية للقرآن الكريم، ص88. [182]. The Muslim World, 77.3-4 (1978), "Translations of the Holy Quran in the African languages", p.255. [183]. Ibid, PP. 253 - 254. [184]. Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, p.505. [185]. The Muslim World, 77.3-4 (1978), Translations of the Holy Quran in the African languages, pp.251, 258. [186]. The Islamic Quarterly , 3(1993), Bibliographic Control of Quranic Literature, pp.97 - 98. [187]. Ibid, PP. 401 - 405. [188]. The Islamic Qurterly, 3 (1993), p.98. [189]. Ibid, P.99. [190]. Ibid. P.100. [191]. Ibid. P.100. [192]. معجم مصنفات القرآن الكريم، ج2، ص11، 15. [193]. همان، ص22 ـ 45. [194]. The Islamic Quarterly, 3(1993), Bibliographic Control of Quranic Literature, pp.99-100؛ Bibliography of Translations of the Qur'an into European Languages, pp.502-503. [195]. The Islamic Quarterly, 3(1993), Bibliographic Control of Quranic Literature, p.105. [196]. The Research Centre for Islamic History, Art and Culture (IRCICA). [197]. Der Islam, 70(1993), Latin Translations of the Koran, p.197, no.13 ؛ "Manuscripta Orientalia, 4.4 (1998), The Quran and its world: Viii/ 1. Contra Legem Saracenorum: The Quran in Western Europe, p.51, no.66. The Islamic Quarterly, 3(1993) Bibliographic Control of Quranic Literature , PP. 107 - 115. [198]. آئينه پژوهش، س 80، ش 71 ـ 72، ص111 ـ 114، «تأملى بر كتابشناسى جهان نسخههاى خطى ترجمههاى قرآن مجيد». [199].The Islamic Quarterly,3(1993), "Bibliographic Control of Quranic Literature", p.106. [200]. Ibid, p.107. [201]. Ibid, pp.103-104. [202]. Ibid,PP.103-107؛TheIslamic Quarterly, (1996) An Early History ofUrdu Translations, Part. 1, pp.211-212. [203]. ترجمان وحى، س 2، ش 4، ص107 ـ 125، «فهرستى از مطالعات اروپايى درباره ترجمه قرآن». |
|
ترجمه هاي قرآن كريم به زبان آلبانيايي
پروفسور دكتر گازمند اشپوزا
قرآن كه شامل تمامي مضامين كتب آسماني است، بيش از هر كتاب ديگري در ميان مسلمانان آلباني طرفدار دارد. نسخههاي خطي قرآن كريم كه امروزه در آلباني نگهداري ميشود، و انتشار مكرر متن عربي قرآن كريم و نيز ترجمه آن به زبان آلبانيايي و زبانهاي ديگر، گفته فوق را به اثبات ميرساند.فهرست جهاني ترجمههاي قرآن كريم كه به سالهاي 1515 تا 1980م مربوط ميشود، توسط مركز تحقيقات تاريخ، هنر و فرهنگ اسلامي (ارسيكا) به سرپرستي پروفسور دكتر اكمل الدين احسان اوغلو، در سال 1986 در استانبول به چاپ رسيد. اين كتاب اطلاعاتي درباره كتابهاي منتشر شده در آلباني قبل از جنگ جهاني دوم، نيز ارائه ميدهد و منبع بسيار خوب و ارزشمندي براي تحقيقات بيشتر در زمينه فرهنگ جهاني به شمار ميرود. نگارنده براي بسط تحقيقات خود درباره ترجمههاي كامل و يا ناقص از قرآن كريم در آلباني و كشورهايي كه آلبانياييها در آن زندگي ميكنند از اين كتاب استفاده فراوان برده و دادههاي خود را در اين باره تكميل نموده است. البته مراكز علمي و انتشاراتي كوزوو و ديگر جاهايي كه آلبانياييها در آن زندگي ميكنند، در انجام اين تحقيق به ما كمك ميكنند. آلبانياييها از دير زمان به شناخت مستقيم آيات مقدس قرآن علاقهمند بودهاند. همچنين تلاشهاي بسياري از سوي روشنفكران مسلمان براي به ثمر رسيدن اين كار از دير زمان شروع شده بود. شمس الدين سامي فراشري نيز به كار ترجمه قرآن به زبان تركي پرداخته بود، ولي دولت عثماني چاپ آن را ممنوع كرد و بخشهاي ترجمه شده را از بين برد. نخستين ترجمه قرآن كريم به زبان آلبانيايي، توسط يك آلبانيايي مسيحي صورت پذيرفت، كه اين كار به اواسط دهه دوم قرن جاري مربوط ميشود. شايد تعجب آور باشد، ولي نخستين مترجم اين كتاب مقدس كه تا كنون شناخته شده است يك آلبانيايي مسيحي ارتدكس به نام ايلو ميتكو چافززي (1964-1862) است. او نخستين كسي است كه بخشي از قرآن كريم را به زبان آلبانيايي ترجمه كرد و براي اين كار از ترجمه انگليسي جرج سيل استفاده نمود. وي توانست بخش اول ترجمه را در سال 1921 در روماني چاپ كند. مترجم ــ همان گونه كه خود اظهار داشته ــ اين كار را براي هموطنانش در امريكا، انجام داده است. در حالي كه بخش دوم اين كتاب پس از 6 سال، يعني در سال 1927 در شهر كورچا ــ واقع در جنوب شرقي آلباني ــ به چاپ رسيد. او در مقدمه چاپ اول، ضمن اشاره به انگيزه خود از ترجمه و چاپ قرآن كريم مينويسد: «بگذار از كتابهاي مذهبي براي حل مشكلات ملي خود استفاده كنيم. ما نبايد باعث ضعف احساسات روحي خود شويم. بايد با تعصب مذهبي مبارزه كرد تا اين تعصب از قلب آلبانياييها كه كشور آلباني را آزاد و جزو كشورهاي متمدن ميخواهند، بيرون رود». ايلوميتكو چافززي نه تنها در انديشه، بلكه در عمل نيز ثابت كرده است كه از همزيستي و حسن تفاهم ميان پيروان مذاهب مختلف در ميهن خود، برداشتي وسيع و نوين دارد. او با توجه به تلاش گسترده دشمنان آلباني و سرويسهاي جاسوسي آنان در راه بهرهبرداري از مذاهب مختلف به عنوان وسيلهاي براي جدا ساختن مردم از يكديگر و جلوگيري از آزادي و پيشرفت آنان، اقدام به ترجمه قرآن كريم كرد. البته اين كار سنگين نياز به جرأت و جسارت زيادي داشت. اين نويسنده مسيحي بابينشي عميق در كار خود، همواره از اين عقيده دفاع ميكرد كه اسلام به عنوان دين اكثريت مردم آلباني ــ كه هموطنان وي به شمار ميآيند ــ برخلاف ادعاي برخي مغرضان، مانع پيشرفت و رشد آنان و كشورشان نيست. او با اين كار نشان داد كه نه تنها خواهان وحدت ملي آلبانياييها بدون توجه به عقايد مذهبي آنهاست، بلكه خود نيز براي رسيدن به اين هدف تلاش ميكند. ترجمه ايلو ميتكو چافززي كه به عنوان نخستين ترجمه قرآن به زبان آلبانيايي در سالهاي 1921-1927 انجام شد، با آن كه از نظر متن و از جهت تبيين مفاهيم قرآني چندان درخشان نيست، ولي در ميان ديگر ترجمههاي قرآن كريم به زبان آلبانيايي از شايستگيهايي برخوردار است، و اين موضوع كه يك هموطن مسيحي اقدام به اين كار كرده است ارزش آن را بيشتر ميكند. اين ترجمه براي اثبات بردباري ديني آلبانياييها در گذشته زمان شاهدي زنده، و براي نشان دادن حركت دموكراتيك آنان صرف نظر از عقايد مذهبي، سندي هميشه جاودان خواهد بود؛ چنان كه نشانگر اعتقاد مسيحيان نسبت به مسلمانان و توانايي مردم آلباني در پيشبرد همه جانبه مسائل اجتماعي و فرهنگي نيز هست.
نخستين تلاش براي ترجمه علمي قرآن كريم
پس از اعلام استقلال و تحكيم دولت آلباني، علاقه به ترجمه قرآن به زبان آلبانيايي بيشتر گرديد، و با گسترش آموزش به زبان آلبانيايي ضرورت چنين ترجمهاي بيشتر احساس شد. نخستين كنگره اسلامي آلبانيايي اين نياز را به طور رسمي اعلام نمود. اين برخورد، نتيجه تأثير عملي اقدامات كمال آتاترك در تركيه نبود، بلكه نشانگر علاقه و توجه مردم مسلمان آلباني به رشد اعتقادي خود بر اساس مصالح ملي و معاصر بود.
چاپهاي كامل و جزئي قرآن پس از جنگ جهاني دوم
نخستين ترجمه كامل قرآن كريم به سال 1985 در پريشتينا توسط فتي مه ديو انجام شد. بعد از آن، ترجمه شريف احمدي است كه در سال 1990 در چند كشور عربي، و در سال 1992 در رُم تجديد چاپ شده است. اين ترجمه در سال 1992 در قاهره، و در سال 1993 در اسلام آباد و اخيرا در مدينه چاپ گرديده است. در كنار آنها ترجمههاي كامل ديگري از قرآن نيز وجود دارد. در ضمن، چاپ ترجمههاي اجزاي قرآن نيز ادامه داشته است. |
|
گفت و گويى با آقاى وهاب حاجى قديرخان اولین مترجم قرآن كريم به زبان قزاقى
وهاب حاجى قديرخان
اشاره
قرآن كريم تاكنون چندين بار به زبان قراقى ترجمه شده كه جديدترين آنها ترجمهاى ست كه توسط آقاى وهاب حاجى قديرخان اولى، اهل قزاقستان، انجام يافته است. براى اطلاع از اين ترجمه و چگونگى آن، و نيز آگاهى از ترجمههاى ديگرى كه از قرآن كريم به اين زبان انجام شده است، گفتوگويى با ايشان ترتيب دادهايم كه متن آن را در زير مىخوانيد.
لطفاً مختصرى درباره زندگى و تحصيلات خود توضيح دهيد.
من وهاب حاجى قديرخان اولى، نويسنده، خبرنگار، اسلامشناس و مترجم قرآن، در سال 1932 در ناحيه زايسان استان قزاقستان شرقى متولد شدم. در فاصله سالهاى 1933ـ1955 در تركستان شرقى يعنى جمهورى خلق چين زندگى مىكردم. پدرم آقاى قديرخان مغزى اولى، در اوايل قرن گذشته، نزد يك مبلّغ عرب به نام سيد مصطفى آموزش دينى ديده بود. من هم نخست نزد پدرم و بعداً سه سال نزد ملاى محل درس خواندم و تجويد قرآن، تفسير و خط عربى را ياد گرفتم، پس از آن به كار ترجمه و تدريس پرداختم. در سال 1955 به قزاقستان برگشتم و مدرك تخصصى خبرنگارى را دريافت كردم. مدت 43 سال در مطبوعات قزاق كار مىكردم و سمتهاى سردبيرى راديو قزاقى، رياست بخش روزنامه سوسياليستيك قزاقستان (يگمن قزاقستان كنونى)، و در فاصله سالهاى 1986ـ1996 سردبيرى روزنامه شالقار را كه به خط عربى (قزاقى) است عهدهدار بودم. مؤلف دهها كتاب هستم و تاكنون چند كتاب را از زبانهاى روسى و تركى ترجمه كردهام. سه بار برنده جايزه اتحاديه خبرنگاران قزاقستان شدم.
قرآن چند ترجمه به زبان قزاقى دارد؟
تا سال 1990 در قزاقستان هيچ ترجمهاى به زبان قزاقى وجود نداشت. مىگويند قبلاً يك ترجمه به زبان قزاقى متعلق به عبدالرحمن حاجى باى يوسف اولى موجود بوده كه در زمان اقامت وى در چين، حكومت آن كشور در سال 1940 ايشان را بازداشت نموده و آن قرآن را نابود كرده است. در سال 1988 ترجمه خليفه آلتاى در تركيه، و در سال 1990 ترجمه عزيز اقيت اولى در ارومجى به چاپ رسيد. در سال 1991 ترجمه معانى قرآن كريم كه من آن را انجام داده بودم، با تيراژ بالا منتشر شد، و ترجمه مجدد من در سال 2002 به عنوان هديهاى از سوى آقاى نورسلطان نظربايف، رئيس جمهورى انتشار يافت و ميان مسلمانان به طور رايگان توزيع گرديد.
در مورد ترجمه خود و انگيزه اقدام به آن توضيحى كوتاه ارائه دهيد.
قزاقها 12 قرن است كه اسلام را پذيرفتهاند، ولى جاى تأسف است كه هنوز هم نمىتوانند قرآن و مفاهيم آن را به زبان خود مطالعه كنند. البته اين از نادانى و ناآگاهى قزاقها نيست. قزاقهايى كه دانشمندانى بزرگ مانند ابونصر فارابى، خواجه احمد يسوى، آباى و شاه كريم را در ميان خود پرورش دادهاند از آموختن زبان عربى ناتوان نبودهاند، بلكه اين شيوه زندگى آنان بوده كه هرگونه امكاناتى را در زمينه تحقيقات علمى و انتشارات از آنان سلب كرده است. در قرن بيستم وقتى قزاقها شيوه زندگى خود را از عشايرى به شهرنشينى تبديل كردند، سياست «سرخ تبار» ستمگر دين را «افيون» اعلام كرد. البته ايمان مردم در اعماق قلبشان باقى ماند، تا اينكه قزاقستان به استقلال خود دست يافت و من وظيفه خود دانستم كه مردمِ تشنه معنويت و روحانيت قزاقستان را سيراب كنم.
ترجمه شما چه مدت طول كشيد؟
ترجمه نخست در سال 1991 طى يك سال انجام گرفت و منتشر شد. در مورد آن هيچ انتقادى به دست من نرسيد، ولى به علت شتابى كه در آن صورت گرفت، اشتباهات و اغلاط فراوانى در آن راه يافت. لذا درصدد برآمدم آن را با ترجمههاى ديگر مقايسه و تطبيق كنم، و سرانجام با مشورت اداره دينى مسلمانان قزاقستان، در دو سال اخير كار اصلاح آن را بر عهده گرفتم.
درباره روش ترجمه خود و منابع مورد استفاده آن توضيح دهيد.
به طور كلى ترجمه قرآن در سطح جهانى به شيوههاى گوناگون مانند تحت اللفظى، ترجمه علمى، ترجمه معانى و ترجمه آزاد انجام شده است. من شيوه ترجمه معانى را انتخاب كردم. دستور زبان عربى بسيار سنگين است و با زبان قزاقى شباهتى ندارد؛ به همين دليل من ترجمه معانى را بهتر از ترجمه تحت اللفظى مىپسندم. اما منابع مورد استفاده من در ترجمه عبارت بود از: قرآن كريم و تفسير حاشيهاى آن، تفسير جلالين، تفسير ابن كثير، الاتقان، نعمانى، ترجمه قرآن كريم به زبان تركى (على فكرى، استانبول، 1986)، به زبان اُيغورى (محمد صالح، پكن 1986)، به زبان روسى (كراچكوفسكى، مسكو، 1975)، به زبان اُزبكى (طرازى، كراچى، 1975)، قصص الانبياء، (1877)، تصحيح البيان فى تفسير القرآن (قازان، 1910)، تصحيح المسائل و مهمة الدلايل (قازان، 1885) و چندين فرهنگ لغت.
به نظر شما دشوارترين آيه يا سوره براى ترجمه كدام آيه يا سوره است؟
ج: سوره بقره از سورههاى بسيار طولانى است و ترجمه آن سخت است، ولى مسائل مهم و مختلفى را دربرگرفته است. آيات 1 تا 6 سوره مرسلات، آيات 1 تا 6 سوره نازعات، آيات 1 تا 4 سوره اعلى، آيات 1 تا 4 سوره ماعون براى ترجمه تحت اللفظى سنگين است و تنها از طريقِ رساندن معانى مىتوان آنها را ترجمه كرد.
ويژگى ترجمه شما در چيست؟
سلاح ترجمه زبان است. مترجم بايد در درجه اول براى رساندن مفاهيم در زبان مقصد به زبان مادرى خود تسلط كافى داشته باشد. قرآن كريم مفاهيم بسيار عميقى دارد و سبك و شيوه زبان قرآن نيز از ويژگيهاى خاصى برخوردار است. من براى اينكه اين ويژگيها را در زبان خود منعكس كنم، از بالاترين تواناييهاى زبان قزاقى استفاده كردهام و در موارد مناسب از ضرب المثلهاى مختلف بهره برده و به طور كلى قواعد زبان قزاقى را در ترجمه رعايت نمودهام. دو ترجمه ديگر از قرآن كريم به زبان قزاقى در خارج از كشور قزاقستان انجام شده كه به نظر من از ارزش خوبى برخوردارند و شما براى اينكه متوجه تفاوت آنها بشويد بايد آنها را با هم مقايسه كنيد.
چندمين ويرايش ترجمه شما به چاپ رسيده است؟
در آخرين تصحيح و ويرايش اين ترجمه، تمامى اغلاط و اشتباهات اصلاح شده و با موافقت اداره دينى مسلمانان قزاقستان به عنوان هديه ويژه از سوى رئيس جمهورى قزاقستان مجدداً چاپ و ميان مردم به صورت رايگان توزيع گرديده است. ترديدى نيست كه اين اقدام مناسب از سوى رياست محترم جمهورى به عنوان اولين گام در اين راه، از اجر و پاداش فراوانى برخوردار خواهد بود. |
|
گفت و گويي كوتاه با شيخ خليفه آلتاي نخستين مترجم قرآن كريم به زبان قزاقي
محمد حسين زماني
اشاره
قرآن كريم تاكنون پنج بار به زبان قزاقى ترجمه شده است. اولين و شايد بهترين آنها ترجمهاى است كه توسط دانشمند كهنسال، آقاى «خليفه آلتاى» انجام گرفته است. ترجمه نامبرده تا به حال در استانبول دوبار با حروف عربى و يكبار با حروف سيريليك، و در قازان ششبار منتشر شده است. از سوى مجمع ملك فهد نيز در 230000 نسخه به چاپ رسيده كه 50000 نسخه آن به قزاقستان ارسال گرديده است. خليفه آلتاى كه در حال حاضر 84 سال دارد، شخصى موقر و متديّن و فرهيخته و جهانديده است و در ميان مردم قزاقستان از محبوبيت خوبى برخوردار است، به گونهاى كه من خود در شهر «آلماتى» شاهد بودم كه پس از برگزارى نماز جمعه، نمازگزاران به صف مىايستادند و دست او را به عنوان تبرك مىبوسيدند و از وى مىخواستند كه براى آنان دعا كند، و او هم دعا مىكرد و مردم آمين مىگفتند. هرچند سنّ بالاى او امكان تلاش فراوان علمى را از وى سلب كرده، اما او همچنان از روى عقيده و اخلاص، در حد توان به تلاشهاى علمى خود ادامه مىدهد.
لطفا مختصرى از شرح حال و تحصيلات خود را بيان كنيد.
من، خليفه آلتاى در سال 1917 در منطقه كوهستانى آلتاى عالى تركستان شرقى، واقع در نزديكى مرز مغولستان متولد شدم. پدرم مردى فرهنگى و متدين بود و به كسب و تجارت اشتغال داشت. در دوران كودكى نزد پدرم و تنى چند از علما به يادگرفتن خط و تحصيلات ابتدايى پرداختم و سپس نزد دو استاد ديگر به فراگيرى زبان عربى مشغول شدم. پس از آن كه در مرزهاى مغولستان آتش جنگ شعلهور شد، مجبور شديم از كشور خود هجرت كنيم و در منطقه «باركول» استان «قمول» در مرز چين ساكن شويم. پنج سال در اين منطقه مانديم، و من به تحصيلات خود ادامه دادم و فقه، حديث و تفسير را نزد علماى آن ديار فراگرفتم. در آن هنگام من 16 سال داشتم. بيش از نيم قرن از وطن دور بودم، ولى هميشه كوشش مىكردم با قرآن و معارف اسلامى سروكار داشته باشم. سرانجام در سال 1992م كه وطنم قزاقستان استقلال يافت، از كشور تركيه به وطن بازگشتم.
در چه تاريخى و چگونه ترجمه قرآن به زبان قزاقى را آغاز نموديد؟
در دورانى كه ساكن تركيه بودم، در سال 1981م، اجلاسى با حضور شخصيتهاى اسلامى تركيه تشكيل شد و درباره يك سلسله كارهاى بايسته فرهنگى ـ دينى، گفت و گوهايى انجام گرفت و تصميماتى اتخاذ شد. يكى از آن كارها ترجمه قرآن بود، كه من عهدهدار انجام آن شدم و به لطف خدا توانستم تا سال 86 آن را به پايان رسانم. از اينرو، اولين چاپ ترجمه من از قرآن كريم در تركيه انجام گرفت. پس از آن، چاپ دوم نيز در تركيه و چاپ سوم در قطر انجام شد. تا اين كه چندى قبل در عربستان چاپ چهارم آن با تيراژ يك ميليون نسخه منتشر شد. اخيرا مطلع شدم كه برخى ناشران در آلماتى به چاپ پنجم آن اقدام نمودهاند.شما به عنوان يك مترجم قرآن چه ويژگىهايى براى يك ترجمه خوب معتقديد، و خودتان در ترجمه قرآن چه خصوصياتى را مورد توجه قرار دادهايد. ترجمه قرآن علاوه بر اين كه بايد از شرايط عمومى ترجمه برخوردار باشد، شرايط زير را نيز بايد داشته باشد: 1. مفهوم و مدلول آيات در آن به خوبى منعكس شده باشد. 2. از نثرى روان و سليس برخوردار باشد. به گونهاى كه خواننده را به خود جذب كند. 3. مترجم نبايد به ترجمه تحت اللفظى آيات اكتفا كند، زيرا برخى آيات نيازمند توضيحاند، و بايد مترجم در اين گونه موارد توضيح لازم را به گونهاى كه از اصل ترجمه متمايز باشد بياورد. 4. در مواردى كه توضيح كلمه يا آيهاى در سوره ديگر آمده است، مترجم بايد آدرس آن كلمه يا آيه را ذكر كند تا خواننده در صورت تمايل، به آن مراجعه كند و به توضيحات لازم دست بيابد.
آيا غير از ترجمه قرآن تأليفات ديگرى نيز داريد؟
بله، تأليفات ديگرى هم دارم كه به بعضى از آنها اشاره مىكنم:1. صراط القرآن و شرايط الايمان، اين كتاب در سال 1980 در 2000 نسخه به زبان قزاقى و حروف عربى در استانبول منتشر گرديده و در سال 1983 در 5000 نسخه تجديد چاپ شده است. 2. الفباى قرآن، به زبان قزاقى و الفباى سيريليك كه سه بار در استانبول و ده بار در قزاقستان چاپ شده و از سوى سازمان ارتباطات جهان اسلام به حروف عربى و زبان قزاقى در جده، قطر، كنگو و مغولستان نيز منتشر گرديده است. 3. فقه، به زبان قزاقى و الفباى سيريليك، كه يك بار در استانبول و دو بار در قزاقستان انتشار يافته است. 4. عبادات اسلامى، مشتمل بر فرايض پنجگانه اسلام، به زبان قزاقى و حروف سيريليك. 5. ترجمه گزيده احاديث، به زبان قزاقى و الفباى سيريليك. 6. سيره پيامبر(ص)، به زبان قزاقى كه در سال 1995 در آنكارا منتشر شده است. 7. خطبههاى نماز جمعه (38 خطبه) و خطبههاى نماز عيد فطر و عيد قربان، به زبان قزاقى. 8. خاطرات من، به زبان قزاقى و حروف لاتينى، كه در سال 1980 در استانبول منتشر شده است. |
|
فهرست نگارى ترجمه هاى قرآن كريم
على صدرايى خويى*
تأثيرگذارى متون مكتوب در جوامع انسانى، متون مقدساند. اين متنها از بدو پيدايش مورد توجه انديشمندان و عموم مردم بوده و از زمانهاى دور از زبان اصلى به زبانهاى ديگر برگردانده شدهاند. اطلاع رسانى و چگونگى درج مشخصات برگردانهاى قرآن كريم در كتابنامهها، موضوع اين نوشتاراست.
1. پيشينه تاريخى
تهيه كتابنامه براى ترجمههاى متون مقدس، به صورت اثرى مستقل، در آثار گذشتگان مورد توجه نبوده است. اين موضوع در كتابشناسىها و در مقدمه خود ترجمهها به صورت بحث جانبى، طرح شده است.
2. ترجمههاى قرآن كريم
اطلاع رسانى در باره ترجمههاى قرآن كريم در عصر جديد در قالبهاى مختلف صورت گرفته كه پنج شيوه هر كدام نسبت به بقيه تفاوت دارد.
2ـ1. ترجمههاى قرآن كريم به زبانهاى مختلف
در چند دهه اخير اطلاعرسانى درباره ترجمه قرآن رشد قابل توجهى داشته و مركز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از سوى سازمان اوقاف در قم به همين منظور تأسيس گرديده است. مجله «ترجمان وحى» از سوى اين مركز براى اطلاعرسانى در باره ترجمه قرآن به زبانهاى مختلف و نقد و بررسى آنها منتشر مىشود.
آذرى
ـ نقد و بررسى ترجمههاى آذرى قرآن كريم. ترجمه آقاى احمد كاويان پور، رسول اسماعيل زاده، ترجمان وحى، سال اول، ش 2، اسفند 1376، ص75 ـ 86.
آلبانى
ـ ترجمههاى قرآن كريم به زبان آلبانيايى: گازمند اشپوزا، ترجمان وحى، سال دوم، ش 4، اسفند 1377، ص 22 ـ 26.
آلمانى
ـ تفصيل ترجمههاى قرآن كريم به زبان آلمانى (از مجله فكرون): محمد حسين ساكت وحيد، دوره دوازدهم، ش 9، آذر 1353، ص 741 ـ 745.
اردو
ـ شيوههاى تفسير قرآن كريم در هند و پاكستان: سيد مرتضى حسين صدر الافاضل، ترجمهمحمد هاشم، مشكوة، ش 11، تابستان 1365، 12 ـ 26. بخشى از مقاله درباره ترجمههاى فارسى قرآن در هند و پاكستان است.
ارمنى
ـ ترجمه قرآن مجيد به زبان ارمنى و دو نسخه خطى آن در موزه ارامنه جلفا، لئون ميناسيان.
اسپرانتو
ـ ترجمه قرآن به زبان جهانى اسپرانتو: ناصر الدين صاحب الزمانى، نسل نو، سال سوم، ش1، ص 10 ـ 11.
انگليسى
ـ نگاهى گذرا به ترجمههاى قرآن به زبان انگليسى: آربرى. آرتور جان، ترجمه و نگارش سيد محمد دامادى، وقف، ميراث جاويدان، سال ششم، ش 21، بهار 1377، ص20 ـ 32.
ايتاليايى
ـ ترجمههاى قرآن مجيد به زبان ايتاليايى: سيد هادى خسرو شاهى، تاريخ و فرهنگ معاصر، سال اول، ش2، زمستان 1370، ص 251ـ257.
تركى استانبولى
ـ غبار زدايى از چهره ترجمههاى تركى استانبولى قرآن مجيد: سيد حسين رضوى، بينات، سال پنجم، ش 19، پاييز 1377، ص 123ـ137.
چينى
ـ قرآن در چين: جين يى. جيو، ترجمه محسن جعفرى مذهب، ترجمان وحى، سال دوم، ش 4، اسفند 1377، ص27 ـ 37.
روسى
ـ تاريخ ترجمه قرآن به زبان روسى: و. بلايف، ترجمه محمد نايب پور، كيهان فرهنگى، سال دوازدهم، ش 122، مرداد و شهريور 1374، ص 78 ـ 81.
سوئدى
ـ اولين ترجمه سوئدى قرآن كريم: آيات، سال اول، پيش شماره 2، دوشنبه 7 دى 1377، ص 3. [معرفى ترجمه قرآن محمد بسير نستوم به زبان سوئدى ].
فرانسوى
رهروان حقيقت (هفده گفتار)، جواد حديدى، تهران مركز نشر دانشگاهى، 1380، رقعى، گالينگور، 312ص. در ص 33ـ108 اين كتاب از ترجمههاى فرانسوى قرآن كريم گفتوگو شده است.
لاتينى
ـ نظرى اجمالى بر ترجمههاى لاتينى قرآن مجيد: هارتموت بابزين، ترجمه عليرضا انوشيروانى، ترجمان وحى، سال چهارم، ش 7، شهريور 1379، ص 35 ـ 48.
كتابشناسىهاى ترجمههاى قرآن كريم به زبانهاى مختلف:
ـ كتابشناسى جهانى ترجمهها(TranslationmIndex)، ايندكس بانك اطلاعات كتابشناسى بينالمللى ترجمهها از سال 1979 ميلادى است. اين مجموعه كه نسخه هشتم آن توسط يونسكو و در قالب لوح فشرده عرضه شده، كتابهاى ترجمه شده را در بيش از 100 كشور جهان فهرست نموده است. ويراستِ كنونى اين نرمافزار، حاوى دادههاى كتابشناسى بيش از 1200000 منبع ترجمه شده در ميان چهارصد زبان مختلف دنيا از حدود 200000 پديد آورنده در زمينههاى موضوعى مختلف است.8
2ـ2. ترجمه قرآن به زبان فارسى
كتاب آسمانى قرآن كريم در طول تاريخ همواره محور انديشه و عمل مسلمانان بوده است. مسلمانان براى گشودن معضلات فكرى و عقيدتى و رفع مشكلات فردى و اجتماعى به اين كتاب مقدس مراجعه مىكردند. از اين طريق آثار فراوانى در علوم مربوط به قرآن خلق گرديد و صدها كتاب در تفسير، تجويد، ترجمه، رسمالخط، قرائات و ديگر علوم قرآنى نگاشته شد.
اولين ترجمه فارسى
طبق مصادر موجود اولين كسى كه اقدام به ترجمه قرآن كريم به پارسى نمود، سلمان فارسى است. درباره ترجمه سلمان فارسى گفتار متفاوت است. اسفراينى در تفسير تاج التراجم در اين زمينه چنين مىنويسد:
2ـ2ـ1. ترجمههاى كهن فارسى
ترجمهءهاى كهن پارسى قرآن كريم از جهات مختلف مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و شناسايى و انتشار آنها در سالهاى اخير روند رو به رشد داشته است.
2ـ2ـ2. ترجمههاى جديد فارسى
در پنجاه سال اخير به ترجمه فارسى قرآن توجه جدى شده و دهها ترجمه فارسى جديد از سوى محققان به عالم علم و تحقيق عرضه شده است. به تبع آن نقد و معرفى و ارزيابى اين ترجمه رونق گرفته و نشريات به مباحث ترجمه قرآن كريم توجه كرده و مقالات متعددى را در اين زمينه منتشر نمودهاند. علاوه بر آن چند نشريه تخصصى در زمينه قرآن كريم و فصلنامه ترجمان وحى اختصاصاً در زمينه ترجمه قرآن منتشر مىشود كه در هريك آز آنها كتابشناسىهاى متعددى در باره ترجمههاى قرآن منتشر شده است.
پىنوشتها:
* دانش آموخته حوزه علميه و پژوهشگر. 1. ابن نديم، الفهرست، ص 24. 2. ر. ك: همان ص 36ـ41. 3. الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج 4، ص 123ـ127. 4. ادبيات فارسى بر مبناى تأليف استورى، ج1، ص 253ـ97. 5 .دائرة المعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسين مصاحب، ج2، ص 2032. 6 .دانشنامه جهان اسلام، ج7، ص 73ـ96، مدخل «ترجمه قرآن». 7. شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعه، ج4، ص 123ـ127. 8. سيد محسن موسوى، كتابشناسى جهانى ترجمهها، كتاب ماه (كليات)، ش 61و60، آذر و دى 1381، ص 128ـ13. 9. تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم، ابو المظفر شاهفور بن طاهر بن محمد اسفراينى، تصحيح نجيب مايل هروى و على اكبر الهى خراسانى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375ش، ج1، ص8. 10. مناهل العرفان فى علوم القرآن، عبدالعظيم الزرقانى، مصر، دار الاحياء الكتب العربية، ج 2، ص55 به نقل از النفحة القدسية تأليف شرنبلانى؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاءالدين خرمشاهى، ج1، ص554. 11. همچنين رجوع شود به: كتابنامه بزرگ قرآن كريم، محمد حسن بكايى، ج4، ص1534 و لغتنامه دهخدا، ج13، ص19251. 12. دانشنامه جهان اسلام، ج7، ص 73ـ96، مدخل «ترجمه قرآن». |