بانک مقالات ترجمه قران
|
ترجمه پذيرى قرآن و كتاب مقدس
سید حیدر علوی نژاد
چکیده: بحث پيرامون نظريات موجود درباره ترجمه است. دو نظريه زبان شناختى نسبيت زبانى كه از ترجمه ناپذيرى پشتيبانى مى كند، و نظريه همگانى هاى زبان، در زبان شناسى گشتارى كه از ترجمه پذيرى بر مبناى مشتركات زبان ها و فرهنگ ها دفاع مى كند. در اين نوشتار مورد بررسى قرار گرفته است.
مقدمه:
آيا ترجمه ممكن است؟ عموم مردم و كسانى كه با كتاب سر و كار دارند، از ترجمهها استفاده كرده و از آنها بهره مىبرند، ترجمههاى ادبى، تاريخى، فرهنگى، علمى وتجربى، خوانندگان فراوانى دارند، در امكان و فايده آنها نيز ترديدى ندارند. از سويى مهمترين دليل براى امكان هر چيزى وجود آن در خارج است، به اصطلاح وقوع آن. آيا ممكن است باران ببارد؟ اگر منظور باريدن باران به طور كلى باشد، نه در يك زمان يا يك مكان مخصوص، جواب آن مسلماً مثبت است، نه به دليل پيش گويى هوا شناسان، بلكه به دليل اينكه صدها بار شاهد باريدن آن بودهايم و دير يا زود، كم يا زياد، امروز يا يك روز ديگر، در اينجا يا در يك جاى ديگر، باران خواهد باريد، جاى شكى نيست، مگر اينكه نظام حيات در زمين و يا منظومه شمسى يا تمام هستى به هم بخورد.
شاطبى
شاطبى از دانشمندان بزرگ غرب اسلامى در قرن هشتم است، ابو اسحاق ابراهيم بن موسى بن محمد اللخمى الغرناطى مشهور به شاطبى، دانشمند اصولى و حافظ بوده است و از اهل غرناطه (گرانادا) و از پيشوايان مالكى. او را با القابى مانند امام، علامه، محقق، پيشوا، حافظ، بزرگوار، مجتهد و... ياد كردهاند.
تعريف ترجمه
شاطبى تعريفى از ترجمه به دست نمىدهد، اما از مجموع آنچه درباره امكان يا عدم امكان ترجمه مىگويد، و بر آن استدلال مىكند مىتوان ادعا كرد كه ترجمه از نظر مرحوم شاطبى چيزى با اين تعريف بوده است: «ترجمه، انتقال شفاهى يا كتبى معناى اصلى، از زبانى به زبان ديگر است». يا «ترجمه، انتقال محتواى معنايى يك بيان (گفتار يا نوشتار) از زبانى به زبان ديگراست، كه غالباً صورت بيان، يا سبك آن، ممكن است از دست برود، و يا سبك بيانى ممكن است عوض شود.» مىتوان به جاى معناى اصلى يا محتواى معنايى، «پيام» گذاشت؛ يعنى درون مايه و هسته معنايى متن، يا گفتار از زبان مبدأ به زبان مقصد انتقال داده شود، ديگر اين مهم نيست كه جمله در زبان مبدأ به صورت مجهول، و در زبان مقصد به صورت معلوم بيان شود، و يا در يكى به صورت فعل و فاعل و در ديگرى به صورت مبتدا و خبر باشد.
ترجمه ناپذيرى قرآن
بحث امكان يا عدم امكان ترجمه،8 شايد به لحاظى جديد باشد، اما در گذشته نيز، درباره ترجمه به گونه عام و درباره ترجمه قرآن كريم به طور خاص مطرح بوده است. البته در گذشته، فقهاى مسلمان اين بحث را در اصول يا فقه مطرح مىكردند تا مشروعيت يا عدم مشروعيت قرائت ترجمه قرآن در نماز را تعيين كنند. اما كسانى مانند جاحظ هم بودند كه فقط با نگاه فقهى به مسأله نگاه نمىكردند.
ديدگاه شاطبى در باب ترجمه قرآن
بحثهاى شاطبى مانند ساير علماى اصول و فقه اسلامى، با محوريت جواز يا عدم جواز ترجمه قرآن و به خصوص راجع به اين پرسش كه آيا مىشود ترجمه قرآن را در نماز قرائت كرد يا خير؟ ارائه شده است.
ديدگاههاى گوناگون درباره دلالت تبعى
مرحوم شاطبى ديدگاههاى موجود يا احتمالى درباره دلالت تبعى را به دو دسته تقسيم كرده است، يك دسته را مصححين لقب داده است آنان طرفدار اين هستند كه دلالت تبعى نيز مستند احكام شرعى قرار مىگيرد. دسته دوم را نافين عنوان داده است، آنان كسانى هستند كه مىپندارند دلالت تبعى مستند اصلى احكام فقهى و شرعى نيستند. اكنون به اختصار به دلايل مصححين مىپردازيم:
دلايل مصحّحين
شاطبى مىگويد:
دليل اول
اين نوع از دلالت، يا اعتبار دارد يا ندارد، نمىتوانيم بگوييم اعتبار ندارد، براى اينكه به قصد دلالت بر همين معنى آورده شده است، پس بايد دلالتش بر معناى خودش معتبر باشد، معنايى كه دلالت تبعى بر آن دلالت كرده است، غير از معناى اصلى است، و گرنه دلالت تبعى به حساب نمىآمد. پس اگر چنين معنايى مقتضى حكمى شرعى باشد ناديده انگاشتن آن ممكن نيست، همان گونه كه معناى اول را نمىتوانيم ناديده بنگاريم. پس معناى سطح دوم هم معتبر است، و اين مطلوب است.»18
نقد دليل:
شاطبى دليل اول آنان را با اين بيان كه «مصادره به مطلوب» است رد مىكند. براى اينكه در استدلال آمده است: «فاذا كان المعنى المدلول عليه يقتضى حكما شرعياً فلا يمكن اهماله»؛ «پس اگر معنايى كه دلالت سطح دوم بر آن دلالت كرده است حكمى شرعى را بيان مىكرد، نمىتوان آن را ناديده انگاشت» اين استدلال عين مدعاست. 19 به بيان ديگر مسأله مورد بحث اين است كه دلالت سطح دوم حكم شرعى را بيان مىكند يا نمىكند؟ در استدلال آمده كه اگر حكم شرعى را بيان كرد نمىتوان از آن صرف نظر كرد.
دليل دوم
دليل دوم مصححين اين گونه تقرير شده است:
نقد دليل
دليل دوم مصححين را نيز شاطبى با اين بيان رد مىكند كه:
دليل سوم و نقد آن
دليل سوم مصححين مفصلتر است و مواردى را نشان مىدهد كه در آن احكامى از دلالت سطح دوم استفاده شده است. مثلاً حداقل مدت حمل و امثال آن، ولى مرحوم شاطبى در اين موارد اشكال صغروى دارد، و با بررسى همه موارد، تك تك آنها را مدلول امرى ديگر مىداند، نه دلالت سطح دوم. 22
دلايل مانعين
نافين يا مانعين نيز ممكن است با استناد به دلايلى به مخالفت با ديدگاه نخست برخيزند.
دليل اول
فرض بر اين است كه دلالت تبعى در خدمت معناى اصلى و اولى قرار دارد و تابع آن است، پس دلالت آن بر معنايى، صرفاً براى تأكيد معناى اول است يا براى تقويت همان معنى، يا براى توضيح آن، يا براى مقبول كردن آن براى شنونده، يا معقول و خردپذير كردن آن. مانند اين اوامر در قرآن كريم آمده است، اما براى تهديد و توبيخ هستند، نه به معناى امر و دستور به انجام كارى كه به آن امر شده است:
دليل دوم
اگر در دلالت تبعى، موضعى باشد كه مورد استفاده مستقل حكم شرعى قرار بگيرد، ديگر اين بيان، بيان تبعى نخواهد بود، بلكه دلالت اولى و اصلى خواهد بود و اين خلاف فرض است.
دليل سوم
دلالت تبعى براى اين است كه پيرو معناى اولى و اصلى باشد، و اين مىطلبد كه فقط معناى اولى و اصلى مورد توجّه قرار گيرد، و اگر قرار باشد كه بدون توجّه به معناى اصلى معنايى از كلام گرفته شود، در اين صورت دلالت تبعى از چيزى كه براى آن وضع شده خارج خواهد شد، و اين نادرست است. پس استفاده حكمى به طور مستقل از دلالت تبعى، آن را از تبعى بودن خارج مىسازد.23
چامسكى و نايدا
اكنون به بررسى ديدگاه نايدا مىپردازيم. اما براى شناخت ديدگاه نايدا درباره ترجمه، لازم است اشارهاى كنيم به زبانشناسى گشتارى، كه به تعبيرى، انقلاب چامسكى در زبانشناسى عنوان گرفته است. زيرا چه نايدا را در كشف نظريه گشتارى مستقل بدانيم و تشابه نظريه هر دو را از باب توارد، و از اين باب كه اگر، هر كس ديگرى نيز واقعبينانه حركت كند، باز هم به نظريهاى شبيه همين خواهد رسيد، يا اينكه نايدا را در مقام كسى بدانيم كه از نظريه گشتارى چامسكى استفاده كرده است، به هر حال نياز به اشارهاى به ديدگاه چامسكى خواهيم داشت. براى اينكه ژرف ساخت/ رو ساخت، كه از مهمترين عناصر اين زبانشناسى است نقطه مشترك دو ديدگاه قرار گرفته است پس در اشاره به نظر چامسكى، نظريه نايدا نيز آشكار خواهد شد.
چامسكى و مسأله ترجمه
چامسكى دانشمند زبان شناس آمريكايى كه به نقد و تحليل سياسى نيز علاقهمند است؛ و به خصوص از سياستهاى آمريكا و اسراييل انتقاد مىكند و به همين سبب، شهرت جهانى دو گانه دارد، اما شهرت او به عنوان يك زبان شناس، از او چهرهاى كلاسيك ساخته است. او از معدود دانشمندانى است كه در زمان حيات خويش از اقبال و شهرت كافى برخوردار شده است. او تا تحرير اين نوشتار در قيد حيات است.
ژرف ساخت
بيان چامسكى، يا دست كم تفسير مفسرانِ او، درباره ژرف ساخت، بى ابهام نيست، اگر چه گمان مىرود، با ترجمه نظريه او، بر ابهام مطلب افزوده شود. اما با مقايسه چند تفسير، تصوير روشنى از نظريه به دست خواهد آمد، و اين را نيز توجّه داشته باشيم كه تفصيل اين ديدگاه را بايد در كتابهاى زبانشناسى دنبال كرد.
تعريف ژرف ساخت
يكى از فرهنگهاى زبانشناسى، ژرف ساخت و اصطلاحات همراه آن را اين گونه تعريف كرده است:
زنجيره زيرساختى
زنجيره زيرساختى جمله، از راه به كار بستن قاعدههاى توليد يا سازهاى و استفاده از واژگان و عناصر صرفى و نحوى مناسب ساخته مىشود، مانند:
رو ساخت جمله
روساخت جمله همان صورت عينى و محسوس جمله است كه توليد و شنيده مىشود. يعنى نشانگر شكل خارجى است. روساخت به دانش آگاهانه يا كنش زبانى فرد نيز مربوط مىشود. در واقع رو ساخت پس از اعمال قواعد گشتارى توليد مىگردد. مثلاً ژرف ساخت: «كودك + زبان + يادگرفتن + زمان حال + شناسه» به صورت زير به شكل «روساخت» ظاهر مىگردد:
توانايىهاى روساختى
«توانايىهاى روساختى» زبان، مجموعهاى از مهارتها و اطلاعاتى هستند كه به زبانآموز امكان مىدهد تا توانايىهاى ژرف ساختى زبان را بر اساس آنها در ذهن خود پى ريزى كند. به عبارت ديگر، اين دو دسته توانايىها - ژرف ساختى و روساختى - لازم و ملزوم هم هستند. اما رابطه آنها طورى است كه در شرايط خاصى، زبانآموز ممكن است توانايىهاى روساختى را كسب كرده باشد. بدون اينكه در توانايىهاى ژرف ساختى توانايى كافى داشته باشد.
معناى ژرف ساخت در نظريه نايدا و چامسكى
هر چند اين دو نظريه به دو دليل متفاوت به وجود آمدند، هر دو به اين فرض اعتقاد دارند كه در پس هر نمودى كه زبانها به خود مىگيرند چيزى ژرف، منسجم و يكپارچه قرار دارد: «درونه»، «هسته»، «ژرف ساخت» و «روح» اصطلاحاتى هستند كه نايدا آنها را به كار مىبرد و بسيارى از آنها را از چامسكى گرفته است.
اصول ترجمه در نگاه شاطبى و نايدا
نايدا براى ترجمه اصول بنيادينى را مطرح مىكند:
ديدگاههاى مشترك شاطبى و نايدا
1 - دلالت بر معنى دو سطح دارد
پی نوشتها:
1 - ريسونى، احمد، اهداف دين از ديدگاه شاطبى، ترجمه سيد حسن اسلامى، سيد محمد على ابهرى، بوستان كتاب قم، 132. 2 - شاطبى، ابراهيم بن موسى، الاعتصام، بيروت، لبنان، تعليق و تخريج احاديث، محمود طعمه حلبى، دار المعرفة، الطبعة الثانية، 1420 ه 2000 م. 15. 3 - شيعه يا رافضى خواندن يك عالم سنى براى او فحش بزرگى به حساب مىآمده، و اكنون نيز مىآيد، همانگونه كه سنى خواندن يك شيعه، يا عالم شيعى نيز فحش به حساب مىآمده و مىآيد. و اين بيشتر به دليل تبليغات فرق عليه همديگر است، و گرنه، وقتى كه هر دو فرقه خدا را مىپرستند، و به رسالت پيامبر او شهادت مىدهند و به سوى يك قبله نماز مىخوانند و دشمنانشان نيز مشترك است، اين همه دورى و بيگانى و نفرت چرا؟! 4 - اين نيز ناسزا و فحش بوده است، زيرا حرج در اسلام نيست و اسلام شريعت سهله است. 5 - شاطبى، الاعتصام، 17 - 16. 6 - زركلى، خيرالدين، الاعلام، ج 1، ذيل (ابراهيم بن موسى، شاطبى) 7 - نايدا، يوجين آ. كتاب الفبا، شماره 3، اصول و روش ترجمه ترجمه فريدون بدرهاى، 46. 8 - براى اين بحث، يكى از آثار خواندنى، به جانبدارى از ترجمه ناپذيرى كتاب پروفسور ايزوتسو است: مفاهيم اخلاقى - دينى در قرآن مجيد، ترجمه دكتر فريدون بدرهاى، تهران، ويرايش جديد، چاپ اول، انتشارات فرزان، 31-7. 9 - شاطبى، الموافقات 51/2. 10 - همان. 11 - همان 51-52/2. 12 - همان /52. 13 - همان 51/2. 14 - همان 52/2. 15 - همان . 16 - همان . 17 - همان 72/2. 18 - همان 73/2. 19 - همان 78/2. 20 - همان /73. 21 - همان،/78. 22 - همان. 23 - همان،/75 - 78. 24 - همان / 78. 25 - نيل اسميت، و دير درى ويلسون، زبانشناسى نوين، نتايج انقلاب چامسكى، ترجمه ابوالقاسم سهيلى و ديگران، تهران، آگاه، چاپ دوم، پاييز 9 1374. 26 - از جمله كتابهاى مهم درباره چامسكى، زبانشناسى نوين، نتايج انقلاب چامسكى است كه كتابشناسى آن در منابع همين مقاله آمده است. 27 - زبانشناسى نوين، نتايج انقلاب چامسكى، 11. 28 - همان، 33 و 34. 29 - ساپير، ادوارد، زبان، در آمدى بر مطالعه سخن گفتن، ترجمه على محمد حق شناس، تهران، انتشارات سروش، چاپ اول، 21 1376. 30 - همان. 31 - جان ماهر، چامسكى، ترجمه شكوفه محمدى شير محله، تهران، شيرازه، چاپ اول، سال 79 1379. 32 - همان، 79. 33 - درباره آراء ساپير ورف و چامسكى، مطالبى در مقاله معنىشناسى و فهم متن اثر نگارنده نيز آمده است، پژوهشهاى قرآنى شماره 27 و 28. 34 - ماهر، جان، چامسكى، 79. 35 - ساغروانيان، سيد جليل، فرهنگ اصطلاحات زبانشناسى، مشهد، نشر نما، چاپ اول/ زمستان 306 /1369 36 - همان. 37 - همان. 38 - گنتز، ادوين، نظريههاى ترجمه در عصر حاضر، ترجمه على صلحجو، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اول 63 / 1380و 64. 39 - همان /65. 40 - الموافقات 51/2. للغة العربية - من حيث هى الفاظ و عبارات دالة على معان - نظران... فالجهة الاولى هى التى يشترك فيها جميع الألسنة، و اليها تنتهى مقاصد المتكلمين، و لا تختص بامّة دون امّة. 41 - و منها أن يكون الاعتناء بالمعانى المبثوثة فى الخطاب هو المقصود الاعظم، بناء على أن العرب إنما كانت عنايتها بالمعانى، و انما اصلحت الالفاظ من اجلها. و هذا الاصل معلوم عند اهل العربية، فاللفظ إنما هو وسيلة الى تحصيل معنى المراد، و المعنى المقصود، لا ايضا كل المعانى، فإن المعنى الافرادى قد لا يعبأ به، اذا كان المعنى التركيبى مفهوما من دونه» الموافقات 66/2. 42 - فلازم الاعتناء بفهم معنى الخطاب، لانه المقصود و المراد، و عليه يبتنى الخطاب ابتداء. و كثيرا ما يغفل هذا النظر بالنسبة الى الكتاب و السنة، فتلتمس غرائبه و معانيه على غير الوجه الذى ينبغى فتَسْتَبهم على الملتمس، تستعجم على من يفهم مقاصد العرب، فيكون عمله فى غير معمل، و مشيه على غير طريق.» الموافقات 67/2. 43 - همان /101. 44 - همان /62. 45 - نظريههاى ترجمه /75. 46 - همان /75. 47 - انجيل لوقا، باب 18، آيه 13. 48 - يوجين. آ. نايدا، «اصول و روش ترجمه»، ترجمه فريدون بدرهاى، الفبا، ج 39/ 3 و نيز مراجعه شود به مقاله «نقش مترجم» از نايدا، در كتاب «درباره ترجمه»، ترجمه سعيد باستانى 49 - الفبا، 39 /3. 50 - همان /40. 51 - همان. 52 - همان. 53 - همان. 54 - الموافقات 52/2 55 - الفبا 40/3 56 - گنتز، ادوين، نظريههاى ترجمه در عصر حاضر، ترجمه على صلح جو، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اول، 1380. 57 - نايدا، يوجين.آ، كتاب الفبا 40-41/3. 58 - همان / 41. 59 - گنتز، ادوين، نظريههاى ترجمه در عصر حاضر، /60. 60 - الفبا 48/3. و نيز رك: نظريههاى ترجمه در عصر حاضر. 61 - نظريه نايدا را مىتوان دست كم در اين منابع دنبال كنيد: 1 و 2) ترجمه دو مقاله از نايدا (الفبا /3) درباره ترجمه (مجموعه مقالات نشر دانش) 3) نظريههاى ترجمه 4) گفتمان و ترجمه و نظريه شاطبى در الموافقات . |
|
ديدگاه علماى اهل سنت درباره ترجمه قرآن
پروين بهار زاده
ديدگاه علماى اهل سنت :
مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت يعنى : حنفى , مالكى , شافعى و حنبلى , هر يك در خصوص جواز يا عدم جواز ترجمهء قرآن , بالاخص در نماز, فتاوى مختلفى ايراد داشته اند كه به صورت خلاصه ذكر خواهد شد. (30)ازم به توضيح است كه هيچ يك از فقهاى شيعه به جواز قرائت سوره يا آيه اى در نماز, به زبانى غير از زبان عربى , فتوا نداده اند و در مقابل , هيچ فقيه شيعى نيز به حرمت ترجمهء قرآن به زبانى ديگر, قايل نبوده است .
1- مذهب مالكى
در حاشية الدسوقى على شرح الدر دير )ج 1 ص 236و 237 آمده است :
2- مذهب حنبلى
در المغنى آمده است : نه قرائت قرآن به غير زبان عربى جايز است و نه تبديل لفظ عربى به واژهء مترادف آن , قرائت عربى را خوب بداند يا نداند. پس مى گويد: اگر قرائت به عربى را خوب نمى داند واجب است يادبگيرد و اگر چنين نكند در حالى كه قادر به تعلم بوده , نمازش باطل است .
3- مذهب شافعى
در المجموع (ج 3 ص 379 آمده است : عقيده ما اين است كه قرائت قرآن به غير زبان عربى جايزنيست . چه فرد قادر به زبان عربى باشد يا نباشد و چه در نماز و چه در غير نماز. لذا اگر ترجمهء قرآن را در نماز به جاى قرآن خواند, نمازش باطل است چه خوب قرائت كرده باشد و چه بد. و اين عقيدهء جمهور علماست ازجمله مالك , احمد و ابو داوود.
4- مذهب حنفى
شيخ الاسلام ابوالحسن المرغينانى الحنفى معتقد است : نگارش قرآن به زبان فارسى به اجماع ممنوع است . زيرا به حفظ قرآن خلل وارد مى سازد چرا كه ما به حفظ لفظ و معنى قرآن كه دلالت بر نبوت خاتم الرسل دارد, امر شده ايم و نيز نگارش قرآن به زبان فارسى موجب سخيف شدن قرآن بوده و سبب سهل انگارى در آن مى شود.
تيجه گيرى از آراى فقهاى مذاهب اربعه
با جمع بندى مطالب مزبور به اين نتيجه مى رسيم كه : هيچ يك از فقهاى مذاهب اربعه قرائت نماز را به غير زبان عربى , به طور مطلق و بدون شرط, جايز نمى دانند. تنها فتوايى كه حاكى از جواز است به ابوحنيفه منسوب است كه اولاً مشروط به سه شرط است . و ثانياً, وى نيز به تصريح معتمدين از راى خود مبنى بر جوازقرائت نماز به زبان فارسى برگشته است , به دليل اين كه نظم قرآن در هر حال , ركنى لازم براى قرآن است وحفظ آن ضرورى است . لازم به توضيح است كه تنها در نماز است كه به اعتبار آيهء فاقرؤا ما تيسر من القرآن (مزمل , 2073 خواندن قرآن واجب است و از آنجا كه تكليف به حسب وسع و توانمندى است , لذا برخى به جواز خواندن فقط نماز به غير عربى (فارسى ) شده اند, آن هم براى كسى كه قادر به اداى الفاظ عربى نيست .
دانشگاه الازهر و مسالهء ترجمهء قرآن
دانشگاه الازهر مصر, در اولين موضع گيرى در قبال اين موضوع , راى به ممنوعيت ترجمهء قرآن داده ومصادرهء كليهء قرآن هايى كه مشتمل بر ترجمهء لفظى قرآن بود را ضرورى اعلان نمود. به عنوان مثل : زمانى كه قرآن هاى چاپ هند كه با ترجمهء جديد انگليسى همراه بود, وارد مصر شد, شيخ الازهر فتوا به ممنوعيت ورود آن ها به شهرهاى مصر داد. اين مطلب در بيروت نيز سابقه داشته است . زمانى كه تعدادى از قرآن هاى چاپى با ترجمهء انگليسى به بيروت وارد شد. ادارهء گمرك بيروت از مفتى كسب تكليف نموده و به دليل منع مفتى , اجازهء ورود اين قرآن ها از طرف اين اداره صادر نشد.(35)
پی نوشت ها:
1 تفسير بايد تا حد ممكن از اصطلاحات و مباحث علمى مبرا باشد, مگر آنچه در فهم آيه ايجاب مى كند. 2 تفسير نبايد متعرض ديدگاه ها و تئورى هاى علمى شود. به عنوان مثال در ذيل آيه اى كه رعد و برق درآن ذكر شده به تفسير علمى رعد و برق نپردازد, و يا در ضمن آيه اى كه از آسمان و ستارگان سخن به ميان آورده ,عقايد منجمان را در اين خصوص مطرح نسازد. تفسير آيه , تنها بايد منحصر در مدلول لفظ عربى آن باشد وجنبه و جايگاه نصيحت گويى و هدايت گرى آن را محفوظ دارد. 3 اگر ضرورت گسترش تحقيق در بعضى از مسايل احساس شده , كميته بايد آن را در حاشيهء تفسير متذكرشود. 4 كميته نبايد جز در برابر آنچه كريمهء قرآن مجيد بر آن دلالت دارد, سر تسليم فرود آورد. نبايد در قيد آراى يكى از مذاهب فقهى يا كلامى محصور گردد و يا در تاويل آيات معجزات و امور آخرت خود را به زحمت وتكلف افكند. 5 قرآن تنها به روايت حفص از قرائت عاصم تفسير شود و در تفسير متعرض قراءات ديگر نشود مگر درصورت لزوم 6 از تكلف در ارتباط دادن آيات و سور به يكديگر بپرهيزند. 7 از اسباب النزول , تنها آن مقدارى را ذكر كنند كه صحت آن ها به تحقيق ثابت شده و به فهم آيه كمك مى كند. 8 در تفسير, تمام يك آيه يا چند آيه اى كه از نظر موضوع به يكديگر مرتبطاند, ذكر شود. آن گاه تمامى معانى كلمات به دقت تحرير شوند, سپس معانى آيه يا آيات مسلسل به صورتى كاملاً آشكار و روشن تفسيرگردد. سبب نزول , ربط بين آيات و ديگر موارد نيز در جاى مناسب قرار گيرند. 9 در اوايل هر سوره , حاصل تحقيقات كميته در مورد سوره , ذكر شود. مثلاً اين كه سوره مكى است يامدنى ؟ و يا كدام آيات در سوره , مكى هستند و كدام مدنى ؟ 10 تفسير شامل مقدمه اى باشد كه در ضمن آن , تعريف قرآن ; مسلك قرآن در بيان همهء فنونى كه داراست ,همچون : دعوت به خدا; تشريع ; قصص ; جدل و غيره بيان گردد. همچنين شيوهء تفسير كميته مذكور تشريح شود. 11 تفسير آيه به نسخ منتهى نشود مگر زمانى كه جمع بين آيات ممكن نباشد. سرانجام قواعد خاص ديگرى را نيز, به منظور بيان راهى كه بايد در تفسير معانى طى نمود, مقرر كرد و طى بيانيه اى ديگر صادر مى گردد. اين قواعد به شرح زير است : 1- اسباب نزول , در روايات تفسير مأثور, مورد تحقيق قرار گرفته و به دقت ارزيابى شوند. آن گاه روايات صحيح در تفسير تدوين شده , به علاوه اينكه دليل قوت قوى و ضعف ضعيف , در آن ها نيز تبيين گردد. 2- مفردات قرآن كريم , مورد كاوش لغوى قرار گرفته و بلاغت و ويژگى هاى تركيب هاى قرآنى مورد پژوهش و تدوين قرار گيرند. 3- از آراى مفسرين به راى و نيز تفسير به ماثور تحقيق شده و از آن ميان آنچه آيه بدان تفسير مى شود, همراه با ذكر دليل رد و قبول , تحرير شود. پس از وضع قواعد يادشده , از سوى علماى دانشگاه الازهر, براى تعيين نوعى از ترجمهء قرآن كه مجازدانسته شود, شيخ مصطفى مراغى , رياست دانشگاه , طى نامه اى به نخست وزير و رئيس مجلس وزراى مصر,على طاهر پاشا, ضمن ارايه فتواى بزرگان الازهر پيشنهاد مى كند كه اين اقدام رسماً از سوى دولت وقت مورد تاييد و اعتماد قرار گيرد. حاصل عبارات و آراى علما بالاخص علماى الازهر اين است كه : 1. ترجمهء لفظى قرآن محال است . 2. تنها معانى قرآن قابل انتقال به زبان هاى بيگانه است . 3. جايز نيست كه هر كس فهم و دريافت خود از آيات قرآن را به زبان بيگانه انتقال داده و آن را ترجمهء قرآن نام نهد. 4. ترجمهء قرآن , نه قرآن نام دارد و نه خصايص خاص قرآن را داراست و نه احكام شرعى مترتب بر قرآن ,بر ترجمهء آن نيز مترتب مى شود. 30- المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم 56 و مناهل العرفان , 562ـ 60 31- تفسير المنار, 3309 32- روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و سبع المثانى , (تفسير آلوسى ), انتشارات جهان , 12519 33- مناهل العرفان , 592 34- تفسير المنار, 3399 35- همان 269ـ 339 36- المستشرقون و ترجمة القرآن 74 37- همان 75و 76; مناهل العرفان , 662 67 |
|
معرفى نرم افزار «جامع تفاسير نور»
محسن مسچي
چکیده: در اين نوشتار نويسنده به معرفى امكانات و قابليت هاى نرم افزارى قرآنى »جامع تفاسير نور« مى پردازد.
اشاره
مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى برگى ديگر به كارنامه پرافتخار خود افزود و با توليد نرم افزار قرآنى «جامع تفاسير نور» خدمت درخور ستايشى را به جامعه قرآن پژوه و محققان علوم اسلامى عرضه داشت.
روند تهيه و هدف از توليد نرم افزار جامع تفاسير نور
اين نرم افزار در واقع ارتقاء نرم افزار نورالانوار 2/2 مىباشد كه از پشتوانه تحقيقاتى و فنّى سنگينى برخوردار، و طى حدود 7 سال عرضه با استقبال بى نظيرى روبرو بوده است. در طول اين مدت مراحل تحليل و طراحى و فراهمسازى ديتا به منظور ارتقاء اين نرم افزار به صورت جدى در مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى پى گيرى مىشد كه خوشبختانه در سال 1383 عمليات فنى به روز سازى اين نرم افزار آغاز شد. اما به دلايل متعدّدى، فرآيند توليد آن در سال ياد شده متوقف گرديد ولى بار ديگر روند اجرايى اين طرح از 25 ارديبهشت 84 شروع شده و به شكل طاقت فرسايى تا 10 مهرماه سال جارى ادامه يافت.
تعداد كتابها و زمينههاى موجود در لوح فشرده
جامع تفاسير نور مشتمل بر متن كامل 205 عنوان كتاب در 1110 مجلّد است كه در زمينه: تفسير، ترجمه، آوانگارى، لغت و فرهنگ نامه قرآنى مىباشند و در نوع خود بى نظير است؛ زيرا حجم تفاسير ارائه شده در اين نرم افزار حدوداً دو برابر تفاسير موجود در «جامع التفاسير» محصول مؤسسه فرهنگى ايران است. به جهت برخوردارى از حجم عظيمى از اطلاعات مربوط به قرآن كريم و قابليتهاى متنوّع و كارآمد پژوهشى است كه اين لوح فشرده توانسته است در سيزدهمين نمايشگاه بين المللى قرآن كريم عنوان «خادم القرآن» را كسب نمايد.
تعداد تفاسير ارائه شده در برنامه و زبانهاى قابل دستيابى
متن كامل 134 عنوان تفسير فارسى (44 مورد(، عربى(86 مورد( و انگليسى (4 مورد( از مذاهب مختلف اسلامى به همراه امكانات متنوع پژوهشى در جامع تفاسير نور گنجانده شده است كه در اين ميان، 4 عنوان تفسير انگليسى به نام هاى، تفسير مير احمد على، تفسير نمونه، تفسير نور القرآن و تفسير الميزان، از تفاسير انگليسى اين برنامه هستند كه دو عنوان نخست، در بردارنده تفسير كامل آيات قرآن مىباشند.
ترجمهها و زبانهاى ترجمه
قابليتى كه به ارزشمندى و كارآمدى اين نرم افزار كمك شايانى نموده است، وجود ترجمههاى متنوع با زبانهاى مختلف در برنامه است. 36 ترجمه فارسى كه 12 ترجمه آن برگرفته از تفاسير است. در اين گنجينه قرآنى قابل دسترسى است. ضمن اينكه 28 ترجمه خارجى به 18 زبان گوناگون براى استفاده كاربران مختلف فراهم آمده است؛ زبانهايى چون: انگليسى (9 عنوان(، روسى(3عنوان(، فرانسوى، آلمانى، ايتاليايى، اسپانيولى، پرتغالى، لهستانى، بلغارى، آلبانيايى، تركى استانبولى، آذرى، اردو، ژاپنى، چينى، مالايى و سواحلى.
ترجمههاى برگرفته از تفاسير
برخى از تفاسير فارسى و يا تفاسير عربى ترجمه شده به فارسى، ضمن تفسير به نوعى به ترجمه آيات هم مبادرت ورزيده اند. از اين رو از متن اين گونه تفسيرها، 12 ترجمه فارسى استخراج شده است كه در شمار ترجمههاى فارسى قرار گرفته اند. كتابهايى كه از متن آنها اين ترجمهها اخذ شده اند، عبارتند از: كشف الاسرار، ترجمه الميزان، تفسير صفى عليشاه، پرتوى از قرآن، ترجمه جوامع الجامع، تفسير روشن، احسن الحديث، روض الجنان، مخزن العرفان، ترجمه تفسير طبرى، ترجمه بيان السعادة و تفسير آسان.
كتابهاى تفسيرى نرم افزار
تفسيرهاى برنامه به سه زبان فارسى، عربى و انگليسى از مذاهب مختلف اسلامى هستند كه از جنبههايى مانند: زبان، قرن، مذهب، نام كتاب، نام مؤلف و موضوع، قابل دستهبندى و چينشاند و كاربر مىتواند دامنه برنامه را بر مبناى زمينه دلخواه خويش تعيين نمايد و به تحقيق در محدوده مورد نظر بپردازد.
قابليت تنظيم تفاسير بر اساس قرن
از جمله ويژگىهاى برنامه دسته بندى كتابها و محدود نمودن حوزه تحقيق در موارد تعيين شده است كه تنظيم بر مبناى «قرن» از جمله آنهاست. اگر محقق كتابهاى برنامه را بر اساس قرن دسته بندى كند، كتب به ترتيب قرن از دوم هجرى تا دوران معاصر فهرست مىشوند و اطّلاعات مزبور بر حسب قرن به عبارت ذيل خواهد بود:
تفاسير شيعى برنامه
جامع تفاسير نور مشتمل بر متن كامل 125 عنوان كتاب تفسير و ترجمه شيعى در 650 مجلّد به فارسى و عربى است. برخى از اين تفاسير عبارتند از: التبيان فى تفسير القرآن (10 جلد(، نورالثّقلين (5 جلد(، تفسير القرآن الكريم(7 جلد(، الأمثل فى تفسير الكتاب المنزل(20 جلد(، الميزان فى تفسير القرآن (20 جلد(، البرهان فى تفسير القرآن (5 جلد(، مجمع البيان فى تفسير القرآن (10 جلد(، من هدى القرآن (18 جلد(، التفسير الفرقان (30 جزء(، تفسير روض الجنان (20 جلد(، تفسير الاصفى (2 جلد(، من وحى القرآن (24 جلد(، زبدة البيان فى احكام القرآن، انوار درخشان (15 جلد( و تفسير نور (10 جلد(.
تفاسير و ترجمه سنّى موجود در نرم افزار
متن كامل 31 عنوان كتاب تفسير و ترجمه از اهل سنّت در 250 مجلّد در برنامه گنجانده شده است كه مطمئنّاً كاربران با گرايشها و مذاهب مختلف مىتوانند از اين قابليت بهرهمند گردند و محقّقان نيز به پژوهشهاى تطبيقى در ميان مذاهب اسلامى مبادرت ورزند.
لغت نامههاى قرآنى
بديهى است كه در پژوهشهاى قرآنى، نياز مبرمى به لغت نامه و فرهنگ نامه هاى قرآنى وجود دارد به همين جهت، متن كامل 4 عنوان فرهنگ نامه معتبر قرآنى در 27 مجلّد در اين لوح فشرده عرضه شده است كه عبارتند از: التحقيق فى كلمات القرآن (13 جلد(، قاموس قرآن (7 جلد(، مفردات راغب (1 جلد( و مجمع البحرين (6 جلد(. افزون بر اين، متن كامل 2 لغت نامه عربى به عربى در 23 مجلّد به نامهاى لسان العرب (15 جلد( و كتاب العين(8 جلد( به همراه امكان جستجو قابل استفاده است.
قابليتها و امكانات برنامه
بيان تمام امكانات فنى برنامه، مجالى ديگر مىطلبد؛ اما به طور كلى مىتوان به بارزترين اين قابليتها اشاره كرد.
روايات تفسيرى و اسباب نزول آيات
در بخش «دانشنامه» جامع تفاسير نور، قسمتى به نام «حديث» در نظر گرفته شده كه خود داراى چهار كارتابل فرعى به نامهاى: شأن نزول، تفسيرى، مرتبط و موضوعى مىباشد. در اين قسمت، از 17 تفسير روايى و غير روايى برنامه، متن احاديثى كه اسباب نزول آيه از آنها استخراج شده و يا مواردى كه امامان اهلبيتعليهم السلام به تفسير آيه پرداختهاند و يا از آيه به عنوان شاهد استفاده نمودهاند و يا از جهت موضوعى در مورد محتواى آيه سخنى بيان كردهاند، نمايش داده مىشود.
ويژگىهاى در خور توجّه در جامع تفاسير نور
بارزترين ويژگىهاى برنامه عبارتند از:
قابليتهاى صوتى و تصويرى
در خصوص امكانات تصويرى، 390 تصوير و 19 قطعه فيلم مرتبط با آيات در برنامه گنجانده شده است. البته تصاوير موجود همان تصاوير ارائه شده در لوح فشرده نورالانوار است كه به زودى تصاوير جديد متعددى به برنامه افزوده خواهد شد.
امكانات ديگر برنامه
ارتباط بين مصحف عثمان طه و ترتيل با قابليت تكرار آيه و رنگى كردن متن در حال قرائت، از ديگر توانمندىهاى برنامه است. با اين توضيح كه قابليت انتخاب تعداد تكرار هر آيه، به كاربر امكان مىدهد تا به حفظ آيات قرآن مبادرت ورزد.
تعداد لوح فشرده برنامه
تعداد سى دىهاى اين گنيجينه عظيم قرآنى، مجموعاً شامل 15 سى دى مىباشد كه 2 سى دى آن به نصب و اصل برنامه، 1 سى دى به قرائت تحقيق خليل الحصرى، 2 سىدى به ترجمه صوتى و 10 سى دى به قرائت ترتيل ده نفر از قاريان بنام مصرى، ايرانى و عربستانى اختصاص دارد كه كاربران مىتوانند لوح و يا لوحهاى فشرده حاوى قرائت مورد نظرشان را تهيه نمايند و آن را به برنامه اضافه كنند. |
|
قرآن مترجم، بدون متن عربى؛ چرا؟
سيدمهدى كشفى
راز بقاى معجزه جاودانه قرآن اين است كه واضع كلمات و جملات آن، خودِ خداوند متعال است؛ نه كسى مىتواند به آن اضافه كند و نه از آن بكاهد؛ نه تغيير دهد و نه حتى مىتواند سوره يا سطرى مثل آن بياورد، و اين تحدّى قرآن است با انسان در همه دورانها، تا بدانند و يقين كنند كه اين كلام خداست و از جنس كلام مخلوق نيست. تحريف كتب آسمانى پيشين هم رازى جز اين نكته ندارد كه واضع كلمات و جملات آنها انسان است، حتى در مواردى كه معناى پيام الهى محفوظ مانده باشد. وقتى كلمات مخلوق براى بيان پيام خالق وضع مىشوند چون كلمات مخلوقاند، قابل تغييرند و مىتوان با كلمات و جملات و تركيبات جديدى آن را بيان نمود. و اين نكته است كه قرآن با تحدّى خود، آن را براى ما معلوم مىنمايد. اما اگر هر بار، حتى به قدر تفاوت كلمات مترادف، كه همگى يك معنا را به نحو كلى مىرسانند، ولى هر كدام تفاوتهايى با يكديگر دارند - كه همين تفاوتها باعث انتخاب اين كلمات در مورد خاص مىشوند - تغيير كند، اين باعث انحراف از آن معناى دقيق كلام و پيام الهى، خواهد شد. حتى اگر در ابتدا به نحو بسيار ظريف باشد، اما در نهايت به تبديل و تحريف كلى پيام مىانجامد. همينگونه بود كه كتب الهى پيشين تحريف شدند و تفسير شخصى افراد به آنها اضافه گرديد تا هماكنون - براى مثال - در تورات و انجيل جز چند جمله كه بيشتر آنها در سفر »پيدايش« است، مابقى جز تفسير و كلام منحرف شده اشخاص نيست. دليل آن اين است كه نمىتوان دو چاپ از كتب عهد جديد و عهد قديم را پيدا كرد كه همانند يكديگر بوده، هيچ تفاوتى با هم نداشته باشند. ولى اين افتخار جاودانه قرآن مسلمانان است كه ميان قديمىترين نسخه خطى قرآن در دست بشر با آخرين چاپ آن پس از 1400سال، هيچ تفاوتى در كلمات و جملات وجود ندارد. |
|
ترجمه، امكان و تعريف
پروين بهار زاده
به دلايل مختلف , دربارهء امكان يا عدم امكان ترجمهء قرآن كريم , و به عبارتى <جواز> يا <عدم جواز> آن , ميان فقها و علما بحث هاى پردامنه اى صورت گرفته است و هر يك عقيده اى خاص ابراز داشته اند و بر اثبات آن به دلايل مختلف تمسك جسته اند.على رغم اين اختلاف نظرها, قرآن در قرون اوليه به زبان هاى ديگر ترجمه مى شد; و همان گونه كه <محمدصادق الرافعى > در كتاب <اعجاز القرآن > بيان داشته است : در دنيا, هيچ كتابى يافت نمى شود كه به اندازهء قرآن بر آن شرح و تفسير نوشته شده باشد و يا تصنيفات و تاليفات متعدد در مورد تك تك موضوعات آن به رشته تحرير درآمده باشد. ترجمه هاى بيشمارى در زبان هاى مختلف نگاشته شد كه يا ترجمهء تمامى قرآن است و يا بخشى از آن .برخى از سلاطين عثمانى , از جمله <سلطان عبدالحميد دوم > ابتدا هر نوع ترجمه اى از قرآن مجيد را بالاخص به زبان تركى , مطلقاً ممنوع كردند. ليكن اين ممنوعيت با سقوط خلافت عثمانى رنگ باخت و پس از اعلام قانون اساسى تركيه در سال 1908م . بعضى از نويسندگان ترك , كار ترجمهء قرآن را آغاز كردند و اولين ترجمه توسط <ابراهيم حلمى > به نگارش رسيد.1حتى با روى كار آمدن <مصطفى كمال آتاتورك > اذان نيز در مركز تركيه ,به زبان تركى گفته مى شد. برخى از علمايى كه ترجمهء قرآن را جايز مى شمردند, دامنهء اين جواز را تا آنجا گسترش دادند كه به جوازقرائت سوره يا آيه اى در نماز به زبان غير عربى نيز فتوا دادند.2گرچه اين فتوا با مخالفت قاطع علماى ديگرروبرو شد. آنچه به يقين مورد توافق مخالفان و موافقان ترجمهء قرآناست . اين است كه : اولاً: قرآن كلام خداوند است و انتخاب هر واژه يا كلمهء آن براساس حكمتى صورت گرفته و بسيارى از آن حكمتها, براى انسان ها در همهء اعصار قابل شناخت نيست . ثانياً: رسالت قرآن به گستردگى هدايت همهء نسل ها در همهء عصرهاست <تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً.> (فرقان , 125 بنابراين قرآن كتابى است جاودانه و دستورالعملى است جهانى و ابدى . ثالثاً: هدف قرآن , شريف ترين هدف ها, يعنى رهايى انسان از ظلمت به سمت روشنايى است . <كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور>. (ابراهيم , 214. اين سه , خصايصى است كه قرآن را بر هر نوشتار بشرى امتياز داده و ترجمهء آن را در مقايسه با هر متن ديگر,اعم از مذهبى يا غير مذهبى , علمى يا ادبى , حساس و دشوار ساخته است . زيرا ترجمهء قرآن بايد جز معنى كلمات و جملات , ساير پيام ها و ويژگى هاى قرآن را نيز با خود همراه داشته باشد تا اتقان , جذابيت , لطافت ,زيبايى , تأثير گذارى و تحل آفرينى و نيز جاودانگى قرآن را به نمايش گذارد. البته اين حساسيت ويژه و دقت خاص در ترجمهء متون مذهبى ديگر غير از قرآن نيز سابقه داشته است .3 اساساً كار ترجمهء متون ادبى بسيار دشوارتر از متون علمى است , چرا كه متون ادبى تنها داراى يك بعدخاص نبوده بلكه حامل بار عاطفى , خيال , استعاره , مجاز, تشبيه و غيره مى باشد و مترجم آن ناگزير است دربند عقايد, احساسات و خيال مؤلف اثر, گرفتار و مقيد بوده و همهء هم خويش را مصروف دارد تا معانى را (بابارهاى همراه ) در زبان دوم به صورتى زيبا و مورد قبول به تصوير كشد. توجه داريم كه زبان عربى از جمله زبان هايى است كه به موسيقى الفاظ و عبارات بسيار نظر دارد و صنايع بديعى بيشمار و نيز مترادفات فراوان , از ويژگى هاى منحصر به فرد اين زبان است . به عنوان نمونه , در زبان عربى براى مدلول كلمه <سال >, 22واژه ; براى كلمه <نور>, 21واژه ; براى <تاريكى >,52واژه ; براى <آفتاب >, 29واژه ; براى <ابر> 5واژه ; براى <باران >, 64واژه ; وجود دارد4 كه برخى اسم و برخى صفات اسم مى باشند و مترجم بايد كاملاً دقت كند تا صفت را جايگزين اسم و يا بالعكس نكند كه اين امرموجب نقص در معنا مى گردد. <طبرى > در تشريع اسلوب بلاغى قرآن مى گويد: در قرآن به تبع عربى بودنش , اسلوب سخن ممكن است به گونه هاى زير باشد, ايجاز, اختصار, اخفاء,تكرار, اطاله , اظهار معانى به وسيله اسم و بدون كنايه , از خاصى خبر گفتن و عام را مد نظر داشتن و بالعكس ,كنايه اى آوردن و تصريح را منظور داشتن , موصوفى را ذكر كردن و صفت را لحاظ كردن و بالعكس , مقدم داشتن آنچه در معنا مؤخر است و به تاخير آوردن آنچه در معنا مقدم است و...5 <جاحظ> نيز پس از اثبات اين مطلب كه قرآن به سبب نظم و اسلوب و تاليف شيوا و تركيب بديعش معجزه است چنين بيان داشته كه : در كتاب نازل شدهء آسمانى چيزى كه ما را به صدق آن دلالت كند, نظم بديع آن است كه بندگان توان گفتن مثل آن را ندارند.6 صعوبت در ترجمه بحث هاى متعددى را باعث شده است بگونه اى كه عده اى از علما را به <فتواى به حرمت > واداشته است .
تاريخچهء ترجمهء قرآن و انگيزهء نخستين
شواهد تاريخى حاكى از اين است كه ترجمهء قرآن مجيد در زمان حيات رسول اكرم (ص ) آغاز شد. هنگامى كه بعضى از ايرانيان از <سلمان فارسى > خواستند تا سورهء <فاتحة الكتاب > را به زبان فارسى ترجمه كند و پيامبربا اين امر موافقت فرمود. 7
انگيزهء مترجمان اروپايى از ترجمهء قرآن
مى توان به طور قطع مدعى شد كه اين گونه مترجمان قصد نداشتند, سهمى در نشر معارف قرآنى در ملل اروپايى دارا باشند بلكه غالب اين ترجمه ها با نظارت مستقيم و دستور پاپ ها و كشيش ها صورت مى گرفت وعمدتاً براى مقابله و مبارزه با قرآن و انديشهء توحيدى آن بوده است به عنوان نمونه مى توان ترجمهء كشيش ايتاليايى رخح خسرحچب را نام برد كه همراه با رديهء محتواى آن (اعتراض و انتقاد نسبت به متن قرآن ) انجام پذيرفت . 13
1- استدلال به اقوال <ابوحنيفه > و <زمخشرى >
اولين استدلال قايلين به جواز ترجمهء قرآن , بيان و فتواى <ابوحنيفه > مبنى بر جواز قرائت نماز به زبان فارسى است , براى كسى كه قادر به اداى الفاظ عربى نمى باشد.
2 استدلال به وجوب تدبر در آيات الهى و فهم آن
دومين دليلى كه قايلين به جواز ترجمهء قرآن به آن استناد كرده اند اين است كه : آيات بيشمارى از قرآن كريم كه همگى در شمار آيات محكم مى باشند, بر وجوب فهم قرآن در نماز و تدبر در آن <در نماز و غير نماز>صراحت دارد. از اين رو اين واجب محقق نخواهد شد, مگر با ترجمهء قرآن به زبان هاى همهء مردم غير عربى كه به اسلام گرويدند. از آنجا كه مقدمه و شرط لازم يك امر واجب , واجب است , لذا ترجمهء قرآن كريم نيز نه تنهامباح , كه واجب است .
3- استدلال به اينكه لازمهء بقاى قرآن و جهانى بودنش , امكان ترجمه آن است .
سومين دليل قايلين به جواز ترجمهء قرآن اين است كه : لازمهء تبليغ و دعوت به اسلام , ترجمهء قرآن و كتب حديثى به زبان هاى زندهء دنيا مى باشد. به عبارت ديگر لازمهء بقاى قرآن در ميان ملل مختلف , ترجمهء آن به زبان هاى اين ملل است .
4- فراهم ساختن امكان استماع آيات الهى براى مشركان
چهارمين دليل اقامه شده از طرف قايلين به جواز ترجمهء قرآن چنين است : خداوند تعالى فرموده است : <ان احد من المشركين استجارك فاجره حتى يسمع كلام الله > (توبه 69. براياس اين آيه امكان استماع كلام خدا حتى براى مشركان اعم از عرب و غير عرب , منتفى نبوده و بلكه لازم است . پس بايد ترجمهء قرآن به زبان غير عرب نيز ممكن باشد.
پی نوشت ها:
1- شيخ حسن سعيد, دايرة المعارف قرآن كريم , 281 2- مجلهء <الازهر>, سال هفتم , 1355 مقالهء <فى ترجمة القرآن الكريم و احكامها<, شيخ مصطفى مراغى . 3- كيهان انديشه , شمارهء 40(بهمن و اسفند 1370, ص 34 مقالهء <تمهيدى بر ترجمهء قرآن >, سيد حسين سيدى . 4- جرجى زيدان , تاريخ آداب اللغة العربية, 531دارالهلال , 1957 5- محمد بن جرير طبرى , تفسير طذبرى , تحقيق محمود شاكر, 121 6- ابن أبى الاصبع , بديع القرآن 42 ترجمهء دكتر سيد على ميرلوحى , انتشارات آستان قدس رضوى . 7- كيهان انديشه , شمارهء 28(بهمن و اسفند 1368, ص 210 مقالهء <ترجمهء قرآن به زبان هاى اروپايى >, سيد هادى خسرو شاهى . 8- ابن سعد, الطبقات الكبراى , 3851 9- نشريهء تحقيقات اسلامى , سال دوم , شمار 1 ص 1و 2 10- ررس س حب نام شهرى است در فرانسه . 11- شيخ آقا بزرگ طهرانى , الذريعة الى تصانيف الشيعه , 1244 دارالاضواء, بيروت . 12- دكتر محمد صالح البنداق , المستشرقون و ترجمة القرآن , 95 96 منشورات دارالافاق الجديده , چاپ دوم . 13- كيهان انديشه , شمارهء 28 ص 212 14- همان 213 15- شيخ محمد عبده , تفسير المنار, تحقيق محمد رشيد رضا, 2969ـ 339 16- همان 1602 17- انتساب لقب <ترجمان القرآن > به <ابن عباس > با امعان نظر به اين معنى <ترجمه > است . يعنى از آن رو كه وى مفسر و شارح قرآن بوده است به لقب مذكور شهرت يافته است . 18- غالب كتبى كه تحت عنوان <تراجم > نگاشته شده ناظر بر اين معنى <ترجمه > مى باشد و شامل شرح حال و تاريخچهء زندگى اشخاصى است كه به صورتى خاص مورد نظر مولف كتاب بوده است . 19- محمد عبدالعظيم الزرقانى , نقل از مناهل العرفان , 52ـ 7 داراحياء التراث العربى 1412ه. 20- همان . 21- تفسير المنار, 9 مقالهء <ترجمة القرآن و ما فيها من المفاسد و المنافاة للاسلام >. 22- دلايل غزالى ذيل شرح آيهء <هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب > آمده است , تفسيرالمنار, 2143 23- المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم 67ـ 69 24- مجلة المجمع , سال 1931م , 12012 25- المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم 69 26- مناهل العرفان , ج 1 27- جار الله زمخشرى , الكشاف عن حقايق عوامض التنزيل 3353 دارالكتب العربى , چاپ سوم , بيروت , 1407ه . 28- مؤلف مستند قول خويش را بيان نداشته است , لكن <زرقانى > در مناهل العرفان , 592 عده اى از كسانى را كه رجوع <ابوحنيفه > را از اين فتوا روايت كرده اند, نام مى برد. 29- تفسير المنار, 2969ـ 339 برگرفته از مجله بينات ،شماره 23 |
|
راهي ميان ترجمه و تفسير
كمال الدين غراب
قرآن كتاب زندگى است. اين كتاب قوانين و قواعد درست زيستن را به انسان مى آموزد، به طورى كه به سعادت دنيوى و اخروى وى بينجامد و از شقاوت وى ممانعت كند. از آنجا كه سعادت و شقاوت، امرى شخصى و فردى است، شناخت اين قوانين و پيروى از آنها نيز جز از راه تفكر شخصى و فردى حاصل نمى شود، و درست تر آن كه انسان اجازه نمى دهد كه دراين امر، ديگران به جاى او بينديشند و تصميم بگيرند. از اين رو قرآن در سطح انديشه همگانى مردم، و براى همه دوره هاى تاريخى پس از خود، نازل شده است. هر كس كه فقط آن قدر انگيزه دارد كه نخواهد ايّام عمر خود را به بطالت بگذراند و دغدغه سعادت واقعى خود را داشته باشد، مى تواند ـ يا بايد بتواند ـ از طريق قرآن، به طور مستقيم هدايت شود.
1. ترجمه مفهومى يا ترجمه ـ تفسير سوره حمد
به نام خداوند بخشنده مهربان(1)
2. ترجمه مفهومى يا ترجمه ـ تفسير سوره زلزال
به نام خداوند بخشنده ومهربان.
3. ترجمه مفهومى يا ترجمه ـ تفسير سوره قدر
به نام خداوند بخشنده و مهربان
4. ترجمه مفهومى يا ترجمه ـ تفسير سوره توحيد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
5. ترجمه مفهومى يا ترجمه ـ تفسير سوره لقمان
به نام خداوند بخشنده و مهربان
پی نوشتها:
1. بى ترديد تفسيرهاى طولانى و كلاسيك درنزد اهل فن و علاقه مندان به فهم عميق تر و معانى پنهان تر آيات همچنان از جايگاهى رفيع و ممتاز برخوردارند و نبايد تصور شود كه اين كار در برابر آن كارها قرار دارد، بلكه يك نياز اساسى در ترجمه يا تفسير پيشنهادى به تفاسير عميق و مفصل جهت درك بهتر ازمقاصد آيات وجود دارد و بايد گفت بدون اين تفاسير شايد در اصل هدف يادشده برآورده نگردد. |
|
نقد و بررسى ادلّه رشيدرضا در ممنوعيت ترجمه قران
دكتر ناصر رفيعى
مفهوم لغوى "ترجمه"
در مورد ريشه كلمه «ترجمه» نظرات متفاوتى از سوى دانشمندان اهل لغت ارائه شده است. اين كه ريشه اين كلمه عربى است يا غير عربى، ثلاثى مجرد است يا رباعى، محل خلاف است. برخى اقوال در اين باره عبارتند از:
مفهوم اصطلاحى «ترجمه»
ترجمه به چهار معنا آمده كه معناى چهارم مدّنظر است:
واژه «ترجمان» در روايات و اخبار
واژه «ترجمان» و جمع آن «تراجمه» در برخى روايات و احاديث ما به كار رفته است. اينك نمونه هايى از اين كاربرد:
فوايد ترجمه قرآن
بدون ترديد، فوايد بسيارى بر ترجمه قرآن كريم براى غيرعرب زبانان مترتّب است.
شروط ترجمه قرآن كريم
درترجمه قرآن، مانند هر ترجمه ديگرى، بايد نكاتى رعايت شود:
نخستين مترجمان قرآن كريم
گفته شده كه اولين مترجم قرآن كريم سلمان فارسى(رحمه الله)است: نقل شده است كه اهل فارس نامه اى به سلمان نوشتند تا او ترجمه سوره «فاتحه» را براى آنان بنويسد. پس او نوشت: «به نام يزدان بخشاينده.» آن ها در نماز مى خواندند تا اين كه زبانشان به عربى عادت كرد. سلمان اين نوشته را بر رسول خدا عرضه كرد.13
ضرورت ترجمه قرآن كريم
پيش از پرداختن به ادلّه منع از سوى رشيدرضا در تفسير المنار، مواردى به عنوان مؤيّد براى ضرورت ترجمه قرآن كريم ذكر مى گردد. با توجه به اين كه قرآن كريم معجزه جاويدان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)است، آن هم اعجازى كه از همان آغاز به آن تحدّى شده و اين تحدّى در تمام زمان ها و مكان ها ادامه دارد، بين متفكران اسلامى اين بحث وجود داشته كه آيا ترجمه قرآن كريم جايز است يا خير. هرچند در طول تاريخ، مخالفانى براى اين كار وجود داشته، اما اين مخالفت ها به هيچ وجه مانع از ترجمه نشده است. از آن جا كه بيش تر مردم با زبان عربى آشنا نيستند، بالضروره براى تبليغ كلام الهى، بايد آن را ترجمه كرد. روشن است كه ضرورت اين امر نياز به دليل ندارد، اما براى روشن شدن اين موضوع دلايلى ذكر مى گردد مبنى بر اين كه ترجمه قرآن نه تنها جايز، بلكه واجب است:
1. جهانى و جاودانى بودن دعوت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
مطالعه تاريخ اديان آسمانى نشان مى دهد سنّت الهى بر اين بوده كه هر پيامبرى را به زبان امّتش مبعوث كند تا تبليغ و ترويج دين خدا كامل گردد. قرآن مجيد مى فرمايد: «و مَا أرسلنا من رسول الاّ بلسانِ قومه» (ابراهيم: 4); هيچ پيامبرى را نفرستاديم، مگر به زبان قوم خودش. با توجه به شرايط بعثت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، زبان قرآن نيز همان زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ يعنى عربى ـ قرار داده شد.
2. سيره عقلا و متفكران
روش و طريقه اى كه عقلاى وارسته با بينش و فكر صحيح در زندگى و شؤون گوناگون حيات انسانى از آن پيروى مى كنند تا آن جا كه نهى و منعى از ناحيه شارع مقدس در آن نرسيده باشد، مى تواند مورد پيروى باشد و حجّت و دليل محسوب شود. در مورد قرآن كريم، سيره عملى و تجربه تاريخى نشان دهنده اين است كه ترجمه قرآن كريم امرى ضرورى بوده و ممنوع اعلام نگرديده است. بنابراين، متفكران و انديشمندان اسلامى از همان آغاز اسلام، از ترجمه قرآن به عنوان وسيله اى براى بيان فرهنگ و معارف قرآنى به زبان هاى گوناگون استفاده مى كرده اند و امروز كم تر زبان زنده اى يافت مى شود كه قرآن كريم به آن ترجمه نشده باشد.
3. سيره علما و انديشمندان اسلامى
در علم اصول فقه، سيره عملى مسلمانان از ادلّه شرعيه به شمار مى رود; به اين معنا كه هرگاه از نظر تاريخى، ثابت و مسلّم شود كه مسلمانان متديّن و علاقه مند به دين با حفظ جهات شرعى، اقدام به انجام عملى نموده، آن را به صورت معمول مرتكب مى شوند، روش آن ها دليل بر جواز عمل مزبور است.
4. محاسبه امّت ها پس از استماع قرآن كريم
قرآن مجيد مى فرمايد: «و مَا كانَ ربُّكَ مُهلكَ القُرى حتّى يبعثَ في امها رسولاً يتلوا عليهم آياتنا» (قصص: 59); پروردگار تو اهل هيچ ديارى را تا در مركز آن رسولى نفرستد كه آيات ما را بر آن ها تلاوت كند، هرگز نابود نمى كند.
5. عدم ترجمه قرآن كريم; تكليفى مالايطاق
دليل ديگر بر لزوم ترجمه قرآن كريم اين است كه ارتباط غير عرب ها با اسلام به دو صورت قابل تصور است:
6. عدم تصريح به وجوب فراگيرى زبان عربى از سوى شارع
در هيچ جاى قرآن و روايات معتبر، مطلبى دال بر وجوب تعليم زبان عربى نيست; دعوت عام است و قرآن روى گروه خاصى نظر نداشته است تا زبان آن ها را به رسميت بشناسد. همه مردم دعوت به اسلام شده اند; چنان كه در آيه كريمه مى فرمايد: «قل يا اهلَ الكتاب تعالوا إلى كلمة سواء بيننا و بينكم ألّا نعبد إلّا اللّه و لا نُشرك به شيئاً» (آل عمران: 64); بگو: اى اهل كتاب، بياييد از آن كلمه و سخن حق، كه بين ما و شما يكسان است، پيروى كنيم و آن اين كه جز خداى يكتا را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم.
نظريه اولين همايش تحقيقات علوم و مفاهيم قرآن درالقرآن الكريم
در اين جا، بخشى از بيانيه پايانى كنفرانس تحقيقات علوم و مفاهيم كه در 27 رجب 1409 در قم برگزار گرديد، ذكر مى گردد:
فتواى صاحب المنار در ممنوعيت ترجمه قرآن22
در ذيل، ترجمه متن نامه احمد افندى خطاب به رشيدرضا ذكر گرديده، سپس با ذكر هر يك از ادلّه ذكرشده در ممنوعيت ترجمه قرآن از سوى مؤلف المنار، به صورت جداگانه هر يك از آيه ها نقد و بررسى شده اند:
پاسخ صاحب المنار
يكى از كوتاهى ها و تقصيرات مسلمانان در نشر دين و آيينشان اين است كه مفاهيم قرآن كريم را براى اهل هر لغت و زبانى به لغت خودشان ـ هرچند با تفسير بعضى از آن ـ بيان ننموده اند تا كسانى كه اهل قرآن نيستند به سوى آن فرا خوانده شوند و افرادى كه احتياج دارند در حد نياز از آن بهره گيرند. از عوامل تزلزل مسلمانان در دينشان اين است كه به فرقه هاى گوناگونى متفرق شدند كه رابطه اى بين آن ها با يكديگر در لغت يا قانون نيست اين در حالى است كه قرآن نازل بر آخرين سفير الهى، معجزه در بلاغت، هدايت و شيوه را فراموش كردند.
دلايل المنار در ممنوعيت ترجمه قرآن و نقد آن ها
دليل اول: «ترجمه حرفى قرآن مطابق اصل ـ چنان كه از مباحث آينده روشن مى شود ـ غيرممكن است، اما ترجمه معنوى، كه همان فهم مترجم از قرآن مى باشد، ترجمه قرآن نيست، بلكه فهم فردى از قرآن است كه گاهى خطا و گاهى صواب است. بدين سان، ترجمه مورد انكار ما نخواهد بود.»
نقد و بررسى
اين كه تلاش در راه فهم متن قرآن داراى اجر و پاداش است، سخن درستى مى باشد: «يرفَعِ اللّهُ الّذينَ آمنوا منكم و الّذينَ اُوتوا العلمَ درجاتٌ.» (مجادله: 11) اما كسانى كه توانايى و يا فرصت يادگيرى زبان عربى را به طور كامل ندارند، نبايد از فيض درك غيرمستقيم محتواى قرآن دور بمانند. به عبارت ديگر، اين دليل مى رساند افرادى كه لغت قرآن را مى شناسند مأجورند، اگرچه در فهم دچار خطا شوند; اما در مورد كسانى كه لغت قرآن را نمى شناسند، ساكت است. افراد غير عرب زبان بايد از طريق ترجمه، قرآن را شناخته، بدان عمل كنند. قرآن مجيد در آيات متعددى اهميت تدبّر و تفحّص را گوشزد كرده است; چنان كه مى فرمايد: «و لقد يسّرنا القرآنَ للذكّر فَهل منِ مُذَّكر» (قمر: 22); همانا اين قرآن را در فهم، براى تذكّر آسان كرديم. آيا كسى هست كه پند گيرد؟
نتيجه
اين ها ادلّه اى بود كه از سوى رشيدرضا در ممنوعيت ترجمه ذكر شده است. ادّله ديگرى نيز از سوى مخالفان جواز ترجمه قرآن ارائه شده كه از ذكر آن ها در اين جا خوددارى مى شود.48 در پايان و حسن ختام اين قسمت از بحث، بايد گفت: قرآن چنان است كه خود مى فرمايد: «و ما أنزلنا عليكَ الكتاب الّا لتبيّن لهُم الّذى اختلفوا فيه وهدىً و رحمةٌ لقوم يؤمنون» (نحل: 64); ما اين قرآن را بر تو نفرستاديم، مگر براى اين كه حقيقت را در آنچه مردم اختلاف مى كنند، روشن كنى و براى اهل ايمان، هدايت و رحمت باشى.
پاورقيها:
1ـ محمدحسن آقا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 4، ص 72، قم، مؤسسه اسماعيليان، 1408 ق 2ـ راغب اصفهانى، مفردات فى الفاظ القرآن، ص 195، دمشق، دارالقلم، 1412 ق 3ـ محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 646، انتشارات اميركبير، چ دوم، تهران، 1362 4ـ عبدالكريم بى آزار شيرازى، "مشكل ترجمه قرآن"، ص 126 5ـ محمدحسين بن خلف تبيرى، برهان قاطع، ج 1، ص 482، تهران، ابن سينا، 1342 6ـ محمدبن جرير طبرى، جامع البيان عن تأويل اى القرآن، ج 1، ص 71، بيروت، دارالمعرفه، 1409 ق 7ـ شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر 8ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده رجم، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1408 ق 9ـ نهج البلاغه 10ـ محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 328 11ـ نهج البلاغه 12ـ بهاءالدين خرمشاهى، «رؤياى ترجمه بى غلط قرآن»، بينات، ش 3، ص 67 13ـ سلماسى زاده، تاريخ ترجمه قرآن در جهان، ص 89، انتشارات اميركبير، 1369 14ـ بينات، ش 3، ص 141 15ـ محمدبن جرير طبرى، جامع البيان، مقدمه ترجمه 16ـ احمد مصطفى مراغى، تفسير المراغى و داراحيا التراث العربى، ج 13، ص 126 17ـ شيخ صدوق، خصال، باب «العشره»، ج 2، ص 422 18ـ رشيدالدين ميبدى، كشف الاسرار وعده الابرار، ج 5، ص 224 19ـ ابوعبدالله قرطبى، الجامع الاحكام القرآن، ج 9، ص 304 20ـ اسماعيل حقى، روح البيان فى تفسير القرآن، ج 6، ص 361 21ـ مجموعه سخنرانى ها و مقالات اولين كنفرانس تحقيقات علوم و مفاهيم قرآن، ص 34 21ـ مجموعه سخنرانى ها و مقالات اولين كنفرانس تحقيقات علوم و مفاهيم قرآن، ص 34 22ـ رشيدرضا، تفسير المنار، ج 9، ص 324 23ـ آياتى مانند سوره اسراء: 88 / سوره بقره: 23 24ـ شيخ محمد سليمان، حدث الاحداث فى الاقدام على ترجمة القرآن، ص 63، مصر، المطبعة السلفيه 25ـ محمدبن مسعود عياشى، تفسير عيّاشى، ج 1، ص 2 26ـ27ـ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج92، ص81/ج92، ص84 28ـ محمدباقر حجتى، سه مقاله در تاريخ تفسير و نحو، ص 11 29ـ فصلنامه پژوهش هاى قرآنى، ص 253، ج 4 30ـ شيخ طوسى، الخلاف، ج 1، ص 344 31ـ محمد ابوزهره، المعجزة الكبرى، ص 583 32ـ مسأله 323 توضيح المسائل مراجع 33ـ الخلاف، ج 1، ص 343 34ـ امام خمينى(قدس سره)، تحرير الوسيله، ج 1، ص 197 35ـ محمدمهدى رى شهرى، ميزان الحكمه، حديث 20604 36ـ بحارالانوار، ج 23، ص 105 37ـ جامع البيان عن تأويل القرآن، ج 7 و 8، ص 117 38ـ التبيان فى تفسير القرآن، ج 4، ص 343 39ـ زمخشرى، الكشاف، ج 4، ص 86 40ـ الجامع لاحكام القرآن، ج 7، ص 161 41ـ شبيه اين دليل در كتاب بحث فى ترجمه القرآن الكريم و احكامها، بيروت، دارالكتب الجديد، ص 13 آمده است. 42ـ مرتضى مطهرى، آشنايى با قرآن، ص 16، انتشارات صدرا 43ـ ر. ك: محمدحسن مصطفوى، روش علمى در ترجمه و تفسير قرآن، ص 57 44ـ به نقل از: محمود ابوزهره، المعجزه الكبرى، ص 588 45ـ القول السديد، ص 36 46ـ تفسير كشاف، ج 4، ص 124 47ـ قرطبى، تفسير قرطبى، ج 8، ص 569 48ـ براى بررسى بيش تر ادّله، مى توان به كتب مناهل العرفان، ج 2، ص 40 تأليف شاطبى; المعجزه الكبرى، ص 588، تأليف ابوزهره; بحث فى ترجمه القرآن و احكامها، ص 14، تأليف مراغى; و دراسات فى القرآن الكريم، ص 82، ؟، مراجعه نمود. 49ـ بحث فى ترجمه القرآن و احكامها، ص 43 50ـ51- على شوّاح، معجم مصنفات القرآن الكريم، ج 2، ص 13 |
|
ترجمه
علی غضنفری
چکیده :
یکی از مباحث مهم قرآنی که همواره مورد مباحثه اندیشمندان قرار گرفته است، بحث از جواز و عدم جواز ترجمه قرآن است. برخی قول به جواز را پذیرفته و عده ای دیگر مستندات آنان را مورد کنکاش قرار داده و قائل به عدم جواز شده اند.
کلمات کلیدی :
قرآن، ترجمه، تفسیر، علوم قرآن
دلیلهای رشید رضا بر عدم جواز ترجمه قرآن :
1ـ ترجمه حرفی قرآن ، به صورتی که مطابق اصل باشد، ممکن نیست . ترجمه مفهومی آن که عبارت از فهم مترجم از قرآن و یا فهم مفسرین از آن می باشد، ترجمه قرآن محسوب نمی شود بلکه چنین ترجمه ای ، فهم انسانی است که چه بسا در فهم خود، دچار اشتباه شود و با این حال، آنچه که از ترجمه مورد نظر است مهیا نمی شود.
پاسخ دلائل رشید رضا
مجموعه دلائلی که رشید رضا بر منع جواز ترجمه و احیاناً حرمت آن، اقامه کرده است ، قابل نقد و بررسی است . ایراد کلی این مجموعه ، این است که ایشان تصور کرده است ، ترجمه قرآن ، قرار است جای قرآن را بگیرد به طوری که هر مراجعه کننده ای به جای رجوع به قرآن ، بتواند به راحتی به ترجمه آن مراجعه کند و همان را به دست آورد که انتظار داشت از قرآن به دست می آورد. این امر که ترجمه قرآن ، بخواهد جای متن اصلی را بگیرد، پر واضح است که نه امکان پذیر است و نه جایز. البته در این باره بعد از بررسی ادله، بحث خواهیم نمود.
پاسخ دلیل اول
ایشان می گوید ترجمه لفظی قرآن امکان پذیر نیست وترجمه معنوی قرآن ، ترجمه محسوب نمی شود. این مطلب صحیح است ولی حاصل آن چیزی جز ممنوعیت ترجمه لغوی نیست . چرا که قائل به جواز ترجمه ، ترجمه معنوی و تفسیری قرآن کریم را به جهت اغراض عمده ای که خواهد آمد پذیرفته است .
پاسخ دلیل دوم
تردیدی نیست که قرآن کریم ، اساس دین است و اساساً دیانت اسلام در رسالت پیامبر خدا(ص) به اعجاز قرآن کریم اثبات می شود. نیز شکی نیست که ترجمه ، نصی شرعی محسوب نمی شود و نمی تواند مستند حکم شرعی باشد، اما آیا مگر کسی خواسته است ترجمه را اساس دین اسلام تلقی کند و یا نص شرعی بداند و بر اساس ترجمه !!! حکمی را اثبات و یا نفی کند؟
پاسخ دلیل سوم
قرآن کریم، تقلید در دین را به شدت مورد نکوهش قرار داده است و به کسانی که با تقلید کور کورانه از پدران خود، راه شرک و بت پرستی را طی کرده اند با شدت هر چه تمام تر اعتراض می کند و عمل آنها را سخت مورد نکوهش قرار می دهد.
پاسخ دلیل چهارم
این اشکال قابل قبول است ، تردیدی نیست که خداوند متعال، متدبران و متفکران در کتاب وحی را با اوصافی نیکو یاد کرده است و آنها را پاداش خاصی می دهد.
پاسخ دلیل پنجم
استنباط احکام شرعی از ترجمه صحیح نیست چرا که مجتهد از حروف و واژه ها و عبارات ، حکم دین را استخراج می کند و ترجمه در این باره نمی تواند کارائی داشته باشد. اما این چه ارتباطی با جواز و عدم جواز ترجمه دارد، چرا که قائلین به جواز ترجمه هرگز ادعا نکرده اند که از ترجمه می توانند احکام شرعی را استنباط کنند.
پاسخ دلیل ششم
مؤلف، گوئی قصد دارد از کاه ، کوه بسازد به همین جهت ، فهم از قرآن را مأجور دانسته ولی توجه به ترجمه را تقلید از مترجم تصور کرده ، ترجمه او را احتمالاً اشتباه دانسته و لذا نتیجه گرفته است که تقلید از اشتباه ایشان ، مأجور نیست .
پاسخ دلیل هفتم
دلیل منطقی است ، طبیعی است که ترجمه نتواند جایگزین متن شود و بنابراین، ترجمه غالباً حقائق متن را دچار رکود می کند.
پاسخ دلیل هشتم
دلیلی ندارد که صفات الهی را از سایر واژه های قرآنی جدا نمائیم . ما معتقدیم که همان عنایتی که لازم است به صفات الهی داشته باشیم به سایر واژه ها هم می باید داشت . بلی ، عدم دقت در صفات خداوند از این نظر که چه بسا موجب شود صفتی سلبی رابر خدا ثابت کرد و یا عکس آن ، اهمیت خاصی دارد ، اما این بدان معنا نیست که احیاناً تغییر سایر واژه ها تبعات فاسدی نداشته باشند.
پاسخ دلیل نهم
تردیدی وجود ندارد که برخی واژه ها در هر زبانی ، معادل در زبان دیگر نداشته باشد اما این موجب عدم ترجمه نمی گردد. هر کسی که به این واژه ها برخورد کند یا معادل سازی می نماید و یا با عباراتی خاص ، مفهوم اصلی آن واژه ها را آشکار می سازد.
پاسخ دلیل دهم
باز هم غزالی گفته است که : ترجمه الفاظ و واژه هایی که معنای مجازی آنها مورد نظر است به واژه هایی که مفهوم حقیقی برسانند، موجب می شود مخاطب تصور کند که همین معنای حقیقی مورد نظر متن اصلی بوده است .
پاسخ دلیل یازدهم
این اشکال وارد است و این از نمونه های اعجاز قرآن محسوب می شود. ولی به هر حال، ترجمه می تواند حداقل بخشی از معنای مراد را به مخاطب ابلاغ کند. علاوه اینکه در پاسخ این مشکل می توان گفت مترجمی که از معنای مشترک واژه متن ، معنای غیر مراد متکلم را در نظر بگیرد و آن را ترجمه کند، ترجمه او صحیح نیست .
پاسخ دلیل دوازدهم
در الفاظ و واژه های قرآن کریم ، خصوصاً در واژه ها و عبارات متشابه و مشترک ، امکان تأویل خاص متن وجود دارد و ترجمه تنها به تبع لفظ ، تأویل بر می دارد. پس واژه و عبارت مورد نظر به هر صورت که تأویل برده شود به همان صورت ، قابلیت ترجمه پیدا می کند.
پاسخ دلیل سیزدهم
تأثیر موسیقیایی قرآن کریم که از مفاهیم برگرفته از واژه های آن به دست می آید، بر نفوس مخاطبان قابل انکار نیست . اما چنین نیست که مفاهیم آنها تأثیری بر مخاطب ایجاد ننماید، هرگز! بیان این مطلب از سوی هر کس انکار ضروری عقلی است . مراودات عقلاء با زبان های مختلف و بیان مفاهیم خود به وسیله مترجم ، این سیر عملی عقلاء را تأیید می کند.
پاسخ دلیل چهاردهم
قرآن را نمی شود با سایر کتب مقدس قیاس کرد، زبان قرآن کریم ، عربی مبین است در حالی که زبان متن اصلی عهدین هنوز هم کاملاً واضح نیست . علاوه اینکه، اختلاف ترجمه های قرآن ، اختلاف ترجمه هاست نه اختلاف قرآن .
پاسخ دلیل پانزدهم
گفته شده ، ترجمه موجب تحریف و تصحیف و تبدیل می شود و با این وصف ، اثبات نبوت حضرت پیامبر(ص) و نیز همه انبیاء دست خوش اشکال می گردد. این اشکال هم وارد نیست ، چون مترجم ، ترجمه را قرآن نمی نامد و بلکه هیچ کس ترجمه را قرآن نمی خواند. کتاب معجز، قرآن است و بس و اعجاز این کتاب برای اثبات نبوت پیامبر اسلام (ص) کافی است ، همانطوری که نبوت سایر پیامبران نیز که اسامی آنها در قرآن مطرح شده اند، اثبات می گردد.
دلائل زرقانی بر عدم جواز ترجمه قرآن :
1ـ ترجمه قرآن، محال است چرا که بیان تمام جزئیات قرآن و ذکر تمامی معانی اولیه و ثانویه قرآن ، غیر ممکن می باشد، طلب امر محال هم صحیح نیست ، طلب امری که هیچ گاه به نتیجه نمی رسد چه فایده ای دارد؟
پاسخ دلائل زرقانی
پاسخ دلیل اول
زرقانی می گوید: ترجمه ، محال و طلب محال عبث است و به منزله وقوع در هلاکت می باشد. پاسخ این اشکال ، روشن است که نوعی از ترجمه مورد نظر زرقانی که بتواند جای اصل را بگیرد محال است نه بیان مقاصد و محتوای قرآن چرا که بهترین دلیل بر محال نبودن چیزی ، تحقق آن است و ما چنین ترجمه هائی را به زبانهای مختلف می بینیم ..
پاسخ دلیل دوم
زرقانی ، ترجمه قرآن را با تبدیل قرآن، یکی دانسته است . در حالی که آیه مزبور در پی خواست مشرکین نازل شده است که به قرآن فعلی اکتفا نمی کردند و قرآنی دیگر را درخواست می کردند و فرق زیادی است بین ترجمه قرآن و تبدیل قرآن که به معنای آوردن کتابی دیگر در کنار قرآن است .
پاسخ دلیل سوم
هیچ کس ، ترجمه صرف قرآن را نمی پذیرد. آنان که به ترجمه روی آورده اند، هرگز آن را، قرآن نام ننهاده اند، علاوه اینکه، عوامل مهمی وجود دارد که کسی به ترجمه اکتفا نکند، ثوابهای بیان شده بر قرائت قرآن ، تبرک و تیمن قرآن و...موجب آن هستند که نزد عوام ، اصل قرآن به باد فراموشی سپرده نشود. اندیشمندان و محققان نیز هرگز به ترجمه اکتفاء نمی کنند و تنها قرآن را به عنوان مستند دیدگاه ها و انظار خود می پذیرند.
پاسخ دلیل چهارم
ترجمه تنها دلیل فراموشی تورات و انجیل نبوده است ، بلکه بی توجهی یهودیان و مسیحیان به الفاظ کتابهای خود و نیز نبود صنایع چاپ از دلائل مهم فراموش شدن عهدین است . هر چند که در مورد انجیل نیز می توان گفت ؛ مسیحیان اعتقاد به وجود انجیل ندارند، به نظر آنان اولین انجیل بعد از سی سال از عروج عیسی (ع) نوشته شده است .
پاسخ دلیل پنجم
اگر مسلمین ، تنها به ترجمه روی آورند و از اصل به طور کلی بی نیاز گردند، قطعاً فتنه ای عظیم خواهد بود و هیچ کس آن را نخواهد پذیرفت ، اما آنچه مترجم در پی آن است ، صرفاً بیان محتوای قرآن برای اعاجم در کنار حفظ قرآن می باشد.
پاسخ دلیل ششم
هر چند این دلیل را می پسندم ، اما متأسفانه کاری است که صورت گرفته است و ما ناگزیریم این اثر را که گذشتگان و خاصه در عصر عباسیان و بعد از آن صورت گرفته ، بپذیریم . اما اینک بی بهره شدن مسلمانانی که به زبان غیر عربی تکلم می کنند از مفاهیم بلند قرآن ، نقص بزرگتری می باشد که اشتباه اول آن را، توجیه نمی کند.
پاسخ دلیل هفتم
بین نقل به معنا و ترجمه فرقِ ماهوی وجود دارد. نقل به معنا، بیان مطلب و محتواست و ترجمه ، برگرداندن الفاظ است . طبیعی است در اولی ، لفظ تنها وسیله رساندن معنا می باشد و اصالت با معنا است ، در حالی که در ترجمه ، لفظ اصیل است و مترجم تنها به خاطر ناچاری به آن مبادرت می ورزد تا مخاطب را با معنا آشنا سازد.
پاسخ دلیل هشتم
این دلیل به دلیل اول باز می گردد، پس می توان گفت هرچند اعلام قابل ترجمه نیستند، اما می توان آنها را به مفاهیمی که قابل تصور برای مخاطب باشد و برگردانده شود و یا همان مفاهیم در قالب عباراتی جدید، مطرح گردند.
حاصل مطلب
روشن شد که تمام اشکالات رشید رضا و آنچه را که نیز او از غزالی اخذ کرده بود و نیز اشکالات زرقانی ، بر اساس این محور بود که ترجمه قرآن ، قرآن بوده و ضمن اینکه فصاحت و بلاغت قرآن را ندارد، در بیان مفاهیم عالی قرآن ضعیف و گاه ناتوان می باشد. علاوه اینکه نمی توان حکمی را از ترجمه اخذ کرد و یا در فتوائی به آن، استناد جست و تقلید از آن نیز جایز نمی باشد. مضافاً به اینکه توجه به ترجمه موجب سلب توجه مردم به قرآن شده و وحدت جامعه اسلامی را به هم خواهد زد.
دلائل جواز ترجمه قرآن
بعد از بررسی دلائل دال بر عدم جواز ترجمه قرآن ، اینک به استدلال کسانی که قائل به جواز آن شده اند توجه کنید.
رأی صائب
آنچه گذشت نقد و بررسی آراء قائلین به حرمت و جواز ترجمه بود. البته اقوال دیگری در مسئله قابل تصور است که همه به این دو قول بازگشت می کنند و لذا لازم نیست که آنها نیز مورد بررسی جداگانه قرار گیرند. اما در این باره حقّ با کدام است ؟
چاره کار
به هر حال ترجمه ناپذیری قرآن از سوئی و نیاز امت های مختلف به مفاهیم بلند قرآن از سوی دیگر ما را مجبور می سازد که چاره ای بیندیشیم تا ضمن مصونیت از ضرر ترجمه قرآن که به حق تعرض به عظمت قرآن محسوب می شود، از مهم ترین ابزار تبلیغی دین اسلام که شناسائی مفاهیم ارزشمند قرآن است ، بی بهره نشویم .
پی نوشت ها:
1 - اعراف ، 158. 2 - یوسف، 2. 3 - زمر، 28. 4 - فصلت، 3. 5 - تفسیرالمنار، ج9، ص317. 6 - تفسیرالمنار، ج9، ص318. 7 - ر.ک به: تفسیرالمنار، ج9، ص318. 8 - المستشرقون، ص67. 9 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص331. 10 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص331. 11 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص334. 12 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص335. 13 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص336. 14 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص336. 15 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص336. 16 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص332. 17 - الهدایة فی الفروع، علی المرغینانی، هند، 1302 ق، ج 1، ص86. 18 - تفسیرالمنار، ج9، ص332. 19 -رسائل اخون الصفا، قاهره، 1347 ق/ 1928 م، ج 3 / 153، 171، 353. 20 - از جمله نگاه کنید به رأی و نظر صریح آیت الله خویی در البیان. 21 - یوسف، 108. 22 - حجر، 22. 23 - ر.ک تفسیرالمنار، ج9، ص325. 24 - تفسیر المنار، ج9، ص326. 25 - یونس، 15. 26 - مناهل العرفان، ج1، ص440. 27 - تفسیرالمنار، ج9، ص326. 28 - ر.ک: المنار، ج9، ص331. 29 - ر.ک: المنار، ج9، ص331. 30 - شعراء، 196. 31 - تفسیر کشاف، ج3، ص335. 32 - تاریخ قرآن رامیار، ص653. 33 - ج 1 / 37. 34 - مجله مجمع اللغة العربیة بدمشق، المجلد الرابع والخمسون، الجزء ثالث، شعبان 1399 ق / 1979 م. ص 635 - 660 . 35 - المجلد الخامس والخمسون، الجزء اول، صفرالخیر 1400 ق / 1980 م، ص 362 - 365. 36 - ر.ک: دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص1624. 37 - تفسیر فی ظلال القرآن، ج3، ص1786. 38 - فصلت، آیه 13. 39 - بحارالانوار، ج17، ص21. 40 - مجمع البیان، ج5، ص387. 41 - تاب الحیوان، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1353 ق، ج 1 / 74 - 7. 42 - ر.ک: ساختمان معنایی مفاهیم اخلاقی، دینی در قرآن، توشیهیکو ایزوتسو، ص2. 43 - ابراهیم، 4. 44 - اعراف، 158. 45 - انبیاء ، 107. 46 - احزاب، 40. 47 - فصلنامه مترجم، شماره 20، ص36. 48 - ملاحظاتی درباره نقد ترجمه و آثار ادبی، نوشته فلیکس دوما، ترجمه شهلا شریفی، فصلنامه مترجم، شماره 20 و 36. 49 - الصوارم المهرقة، نورالله تستری، ص173 و فتح الباری، ج 7، ص 79. 50 - الصحاح ، دارالملایین، ج5، ص1928. 51 - مناهل العرفان، ج2 ، ص432. |
|
ترجمه قرآن
بهارزاده
(تعریف- امکان - ادله)
به دلایل مختلف, درباره امكان یا عدم امكان ترجمه قرآن كریم, و به عبارتی «جواز»یا «عدم جواز»آن, میان فقها و علما بحث های پردامنه ای صورت گرفته است و هر یك عقیده ای خاص ابراز داشته اند و بر اثبات آن به دلایل مختلف تمسك جسته اند. علی رغم این اختلاف نظرها, قرآن در قرون اولیه به زبان های دیگر ترجمه می شد; و همان گونه كه «محمدصادق الرافعی»در كتاب «اعجاز القرآن»بیان داشته است : در دنیا, هیچ كتابی یافت نمی شود كه به اندازه قرآن بر آن شرح و تفسیر نوشته شده باشد و یا تصنیفات و تالیفات متعدد در مورد تك تك موضوعات آن به رشته تحریر درآمده باشد. ترجمه های بیشماری در زبان های مختلف نگاشته شد كه یا ترجمه تمامی قرآن است و یا بخشی از آن.برخی از سلاطین عثمانی, از جمله «سلطان عبدالحمید دوم»ابتدا هر نوع ترجمه ای از قرآن مجید را بالاخص به زبان تركی, مطلقاً ممنوع كردند. لیكن این ممنوعیت با سقوط خلافت عثمانی رنگ باخت و پس از اعلام قانون اساسی تركیه در سال 1908م. بعضی از نویسندگان ترك, كار ترجمه قرآن را آغاز كردند و اولین ترجمه توسط «ابراهیم حلمی»به نگارش رسید[1]حتی با روی كار آمدن «مصطفی كمال آتاتورك»اذان نیز در مركز تركیه,به زبان تركی گفته می شد. برخی از علمایی كه ترجمه قرآن را جایز می شمردند, دامنه این جواز را تا آنجا گسترش دادند كه به جوازقرائت سوره یا آیه ای در نماز به زبان غیر عربی نیز فتوا دادند.[2] گرچه این فتوا با مخالفت قاطع علمای دیگرروبرو شد. آنچه به یقین مورد توافق مخالفان و موافقان ترجمه قرآناست. این است كه : اولاً: قرآن كلام خداوند است و انتخاب هر واژه یا كلمه آن براساس حكمتی صورت گرفته و بسیاری از آن حكمتها, برای انسان ها در همه اعصار قابل شناخت نیست. ثانیاً: رسالت قرآن به گستردگی هدایت همه نسل ها در همه عصرهاست «تبارك الذی نزل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً.»(فرقان) بنابراین قرآن كتابی است جاودانه و دستورالعملی است جهانی و ابدی. ثالثاً: هدف قرآن, شریف ترین هدف ها, یعنی رهایی انسان از ظلمت به سمت روشنایی است. «كتاب انزلناه الیك لتخرج الناس من الظلمات الی النور». (ابراهیم). این سه, خصایصی است كه قرآن را بر هر نوشتار بشری امتیاز داده و ترجمه آن را در مقایسه با هر متن دیگر,اعم از مذهبی یا غیر مذهبی, علمی یا ادبی, حساس و دشوار ساخته است. زیرا ترجمه قرآن باید جز معنی كلمات و جملات, سایر پیام ها و ویژگی های قرآن را نیز با خود همراه داشته باشد تا اتقان, جذابیت, لطافت,زیبایی, تأثیر گذاری و تحل آفرینی و نیز جاودانگی قرآن را به نمایش گذارد. البته این حساسیت ویژه و دقت خاص در ترجمه متون مذهبی دیگر غیر از قرآن نیز سابقه داشته است.[3] اساساً كار ترجمه متون ادبی بسیار دشوارتر از متون علمی است, چرا كه متون ادبی تنها دارای یك بعدخاص نبوده بلكه حامل بار عاطفی, خیال, استعاره, مجاز, تشبیه و غیره می باشد و مترجم آن ناگزیر است دربند عقاید, احساسات و خیال مؤلف اثر, گرفتار و مقید بوده و همه هم خویش را مصروف دارد تا معانی را (بابارهای همراه) در زبان دوم به صورتی زیبا و مورد قبول به تصویر كشد. توجه داریم كه زبان عربی از جمله زبان هایی است كه به موسیقی الفاظ و عبارات بسیار نظر دارد و صنایع بدیعی بیشمار و نیز مترادفات فراوان, از ویژگی های منحصر به فرد این زبان است. به عنوان نمونه, در زبان عربی برای مدلول كلمه «سال», 22واژه ; برای كلمه «نور», 21واژه ; برای «تاریكی»,52واژه ; برای «آفتاب», 29واژه ; برای «ابر»5واژه ; برای «باران», 64واژه ; وجود دارد[4] كه برخی اسم و برخی صفات اسم می باشند و مترجم باید كاملاً دقت كند تا صفت را جایگزین اسم و یا بالعكس نكند كه این امرموجب نقص در معنا می گردد.
انگیزه مترجمان اروپایی از ترجمه قرآن
می توان به طور قطع مدعی شد كه این گونه مترجمان قصد نداشتند, سهمی در نشر معارف قرآنی در ملل اروپایی دارا باشند بلكه غالب این ترجمه ها با نظارت مستقیم و دستور پاپ ها و كشیش ها صورت می گرفت وعمدتاً برای مقابله و مبارزه با قرآن و اندیشه توحیدی آن بوده است به عنوان نمونه می توان ترجمه كشیش ایتالیایی رخح ح چژژچپ رح خسرحچب را نام برد كه همراه با ردیه محتوای آن (اعتراض و انتقاد نسبت به متن قرآن) انجام پذیرفت. [13] در حقیقت قرآن از راه اندلس وارد اروپا شد و هدف از این ترجمه ها, عرضه آن به پدران روحانی برای رد آن بود. شاید سلطه ترك های عثمانی بر مجارستان و ترس سیاستمداران از توسعه سلطه ترك ها بر تمامی اروپا,پدران روحانی را واداشت تا با چاپ و نشر كتاب هایی در رد قرآن و معارضه با پیامبر اسلام, مسیحیان را برای مبارزه با دشمن نیرو بخشند. حتی در سال 1542م دو فرد آلمانی و سوییسی كه مجموعه ای از كتب و رسایل ترجمه شده از زبان های عربی به لاتین را مخفیانه و بدون ردیه چاپ كرده بودند و دادگاه شورای شهر بئل (یا بازل) محكوم شدند و نیزدر سال 1536م, ناشر دیگری كه ترجمه قرآن مجید به زبان لاتین را در این شهر چاپ كرد در دادگاه محكوم وكتاب های وی ممنوع اعلام شد. [14] اما زمانی كه دولت ترك عثمانی, زبان تركی را به جای زبان عربی به عنوان زبان رسمی دولتی اعلام كرد,تعارض و تضاد میان مسلمان بودن و به زبان تركی سخن گفتن آغاز شد. علی رغم, اسلام به عنوان مذهب حكومتی و رسمی اعلام شد, لیكن بسیاری از محرمات شرعی آرام آرام, رنگ حلیت به خود گرفت. و بدین ترتیب تلاشی پیگیر برای قطع درخت تنومند اسلام و قرآن از این سرزمین آغاز شد. برای اولین بار قرآن به زبان تركی ترجمه شد نه به منظور اینكه مردم ترك زبان با مفاهیم قرآن آشنا شوند چرا كه تفاسیر قرآن به زبان تركی كم نبود, بلكه ; هدف محو عبارات و الفاظ عربی از زبان تركی بود. كلیه مدارس دینی تعطیل شد حتی از آموزش كتب فقه, حدیث و غیره اجتناب می شد. برخی از مدعیان برتری نژادی و ملحدان ترك, این تفكر را كه با ترجمه قرآن به زبان عربی می توان از قرآن عربی بی نیاز بود, چندین سال پیش از دوران آزادی عقیده رواج دادند. اولین ندا از شخصی شنیده شد به نام «محمد عبیدالله افندی»كه در شهر آستانه روزنامه ای را به زبان عربی و به منظور فریب مردم عرب زبان و گمراه ساختن آنان, تاسیس كرد.
پاورقیها
[1] . شیخ حسن سعید, دایره المعارف قرآن كریم , 281 [2] . مجله «الازهر», سال هفتم , 1355 مقاله «فى ترجمه القرآن الكریم و احكامها«, شیخ مصطفى مراغى . [3] . كیهان اندیشه , شماره 40(بهمن و اسفند 1370, ص 34 مقاله «تمهیدى بر ترجمه قرآن », سید حسین سیدى . [4] . جرجى زیدان , تاریخ آداب اللغه العربیه, 531دارالهلال , 1957 [5] . محمد بن جریر طبرى , تفسیر طذبرى , تحقیق محمود شاكر, 121 [6] . ابن أبى الاصبع , بدیع القرآن 42 ترجمه دكتر سید على میرلوحى , انتشارات آستان قدس رضوى . [7] . كیهان اندیشه , شماره 28(بهمن و اسفند 1368, ص 210 مقاله «ترجمه قرآن به زبان هاى اروپایى », سید هادى خسرو شاهى . [8] . ابن سعد, الطبقات الكبراى , 3851 [9] . نشریه تحقیقات اسلامى , سال دوم , شمار 1 ص 1و 2 [10] . ررس س حب نام شهرى است در فرانسه . [11] . شیخ آقا بزرگ طهرانى , الذریعه الى تصانیف الشیعه , 1244 دارالاضواء, بیروت . [12] . دكتر محمد صالح البنداق , المستشرقون و ترجمه القرآن , 95 96 منشورات دارالافاق الجدیده , چاپ دوم . [13] . كیهان اندیشه , شماره 28 ص 212 [14] . همان 213 |
|
طرح ترجمه پيوسته و تفسيري قرآن
محمد خامه گر - محمد علي جعفري
يكي از دلايلي كه موجب كماطلاعي نسل جوان از مفاهيم و معارف قرآني شده، فقدان ترجمههاي مناسب با فهم ودرك جوانان است و از آنجا كه نخستين گام آشنائي نسل جوان با قرآن، ترجمههاي موجود است، ارائه ترجمهاي كهدر عين اتقان از جذابيت و شيرينيهاي زبان پارسي نيز برخوردار باشد، ضروري است و نويسنده طي مقاله حاضركوشيده به اين سئوال پاسخ داده شود كه چه ترجمهاي براي حل اين مشكل مفيدتر و كارگشاتر است؟!از آغاز انتشار اسلام در سراسر جهان، نياز مبرم به ترجمه و تفسير قرآن براي تبليغ اسلام و ترويج معارف قرآناحساس ميشد. اين نياز روز افزون موجب شز تا از نخستين روزهاي گسترش دامنه اسلام به سرزمينهاي غير عربي،گروهي از اصحاب پيامبراكرم(ص) دست به ترجمه قرآن بزنند كه معروفترين آنها ترجمه سلمان فارسي است 1 ضرورت ارائه ترجمهاي دقيق و روان از قرآن از يك سو و ترجمه ناپذيري قرآن از سوي ديگر، مترجمان وعلاقمندان به ترجمه قرآن را به تكاپوي يافتن راه حلي براي عرضه معارف قرآن در قالب ترجمه وا داشت. آنانميدانستند كه ترجمة صحيح و مطلوب، ترجمهاي است كه همة مفاهيم و مطالب متن اصلي را بيان كرده و از اينجهت با آن برابري كند. در حاليكه اگر تمام جن و انس جمع شوند تا چيزي مثل قرآن (به زبان عربي يا غير عربي)ارائه دهند نخواهند توانست همچون قرآن، با عباراتي گويا و موجز و پر معنا مقاصد اين كتاب آسماني را بيان كنند. ازاين رو، به قول ايزوتسو، مترجم زبردست ژاپني، آيات ترجمه شده حتي در بهترين صورت، چيزي جز معادلهايجزئي و ناقص نيست.2 از طرفي اگر همين ترجمههاي ناقص هم نباشد، بسياري از مردم غير عرب از فهم مطالب قرآن بهكلي محروم خواهندبود. از اين رو تلاش براي نگارش ترجمههاي قرآن به اكثر زبانهاي زنده دنيا از صدها سال پيش آغاز و اكنون هزارانترجمه كه به روشهاي متفاوت فراهم آمده در كتابخانههاي معتبر دنيا نگهداري ميشود.
در طول تاريخ، قرآن ترجمههاي گوناگوني را به خود ديده كه ميتوان آنها را به هفت دسته تقسيم كرد.
1ـ ترجمه لغوي:
ترجمه لغات قرآن بدون جملهبندي. مانند ترجمه لسان التنزيل (ناشناس، قرن چهارم) وترجمة القرآن، علامه محقق مير سيد شريف جرجاني (740 - 816).
2ـ ترجمه تحت اللفظي:
به اين ترتيب كه زير هركلمه ، كلمهاي معادل آن به زبان فارسي نوشته شودبدونآنكه دستور زبان فارسي رعايت شود. مانند ترجمه طبري، ترجمه ابو الفتوح رازي و دهلوي و...
3ـ ترجمه حرفي ومعنوي (ترجمه امين):
اين نوع ترجمه توسط عماد الدين ابو المظفر شاهپور عالمشافعي در اوايل نيمه دوم قرن پنجم هجري ابداع شد. وي كوشيد تا نقصها و نارسائيها ترجمههاي تحت اللفظيگذشته را با معادل سازيهاي نسبتاً كاملتر و رساتر اصلاح و با ترجمه معاني و مفاهيم آيات و ترجمه تفسيري در كنارترجمه الفاظ همراه كند تا بدين وسيله «الفاظ پارسي معناي كامل و دقيق تازي را برساند» وي نام اين ترجمه را تاجالتراجم في التفسير للاعاجم گذشت.
4ـ ترجمه ادبي:
اين ترجمه كه متأثر از ادبيات و عرفان خواجه عبداله انصاري است توسط ابو الفضل رشيدالدين ميبدي در نيمه نخستين قرن ششم هجري مطرح و در تفسير «كشف الاسرار و عدة الابرار» عرضه شد.
5ـ ترجمه منظوم:
برخي از شعرا مطالب اخلاقي و حكمتهاي الهي قرآن را در قالب شعر در آوردهاند تاجذابيت قرآن كه در ترجمهها از بين ميرود تا حدودي در قالب نظم حفظ و تأثيرش افزون شود. شاعراني مانند آغاشاعر قزلباش دهلوي به زبان اردو ، سيد جعفر حسين استروي به زبان پشتو و اميد مجد به زبان فارسي از اين روشبراي ترجمه قرآن سود جستهاند.
6ـ ترجمه آوائي:
در اين ترجمه، تكرار در رديف همراه با سايهاي از سجع ديده ميشود و در ترجمه از نثرمسجع استفاده شده است تا قرابت بيشتري با سبك قرآن داشته باشد. مانند ترجمه نسفي به فارسي و ترجمهپروفسور آربري به انگليسي و ترجمه تفسير كاشف از بي آزار شيرازي.
7ـ ترجمه آزاد همراه با تفسير كوتاه:
در اين سبك مترجم خود را از قيد ترجمه تحت اللفظي رهاساخته و به ترجمه مفهوم قرآن ميپردازد و با حفظ معناي اوليه، آن را به زبان دوم بازگو ميكند و خلاصه تفاسير را لابلاي ترجمه ميگنجاند. از اين دست ميتوان به ترجمهي مرحوم الهي قمشهاي و آيت الله ياسري اشاره كرد.
8 ـترجمه پيوسته و آوايي:
منظور از ترجمه پيوسته، ترجمهاي است كه مترجم در هنگام ترجمه، قرآن رايك واحد به هم پيوسته و يك مجموعه از هم ناگسسته بداند كه قسمتي، قسمت ديگر را تفسير ميكند (انّ القرآنيُفسر بعضه بعض).
ترجمه پيوسته و تفسيري چيست ؟
با تكيه بر «نظريه وحدت موضوعي سورهها» و با استناد بر ساختار درختي هر سوره ميتوان ترجمهاي گوياتر وسهل الوصولتر از آنچه در تفسير كاشف فراهم آمدهاست، تنظيم كرد. به كمك اين روش در كمترين فرصت وبيشترين دقت به عمق معاني آيات قرآن دست مييابيم . زيرا ارتباط آيات را در متن ترجمه وارد كرده و آن را بهصورت يك متن پيوسته ارائه ميدهد.
ترجمه پيشنهادي حاضر تحت عنوان «ترجمه پيوسته و تفسيري قرآن» از ويژگيهاي زير برخوردار است:
1 ـ تكيه بر نظريه «وحدت موضوعي سورهها»:
نظريه «وحدت موضوعي سورههاي قرآن» از مباحثي است كه در سالهاي اخير مورد توجه خاص قرآن پژوهان ومفسران قرار گرفته است. بر اساس اين نظريه هر سوره داراي يك هدف اصلي است و محتواي سوره با فصلها ومقاصد فرعي قابل تفكيك است . هر دسته از آيات به لحاظ تناسب دروني و ارتباط نزديكي كه با يكديگر دارند ذيليك فصل قرار ميگيرد. اين فصلها در يك نكته اساسي كه هدف و غرض اصلي سوره را تشكيل ميدهد مشتركند. بنابر اين لازمه طبيعي اعتقاد به وحدت موضوعي سورهها اين است كه به ارتباط ارگانيك و منطقي آيات با يكديگرمعتقد باشيم بگونهاي كه بتوان در يك نمودار درختي همه آيات را از طريق محورها و عناوين فرعي به يك عنوان وموضوع اصلي متصل ساخت. در صورتي كه بتوان نمودار درختي سوره را ترسيم كرد. بر اساس آن ميتوان مفاهيمآيات را به يكديگر متصل كرده و ترجمه پيوستهاي را كه حاكي از معاني لغات و مقاصد سوره باشد ارائه كرد.
2 ـ استناد به نظرات تفسيري علامه طباطبايي:
هر ترجمهاي (بجز ترجمه تحت اللفظيو لغوي) براي درك معاني خاص لغات در آيات و جايگاه نحوي آنها درجمله و مفاهيم واقعي هر آيه نيازمند يك پشتوانه تفسيري است. از اين رو، همة مترجمين قرآن يا مفسر بودهاند و يا باتكيه بر تفاسير معتبر در وادي ترجمه گام نهادهاند.
3 ـ رعايت امانت در ترجمه قرآن:
يكي از مباني بنيادي ترجمة كتابهاي مقدس آن است كه در ترجمه، متن اصلي از افزودههاي مترجم مشخصباشد. رعايت اين اصل در كتاب اصيل و ريشهداري همچون قرآن كه مستند به وحي الهي بوده و طهارت و پاكي آنبطور كامل حفظ شده، از اهميت دو چندان برخوردار است. در ترجمه پيوستهتفسيري قرآن كه به ناچار افزودنيها وجملات ربطي آن فراوان است، از دو طريق در حفظ امانت ترجمه دقت لازم به عمل ميآيد: نخست آنكه عبارات غيرقرآني را به حدّ اقل كاهش داده و جز در موارد ضروري و آنهم با كمترين كلمات چيزي به اصل ترجمه افزوده نشود.دوم : ترجمه آيات با قلم و فونت متفاوتي از افزودههاي مترجم ارائه شود.
4 ـ تنظيم فهرست مطالب در هر سوره:
يكي از اقدامات بايستهاي كه براي تسهيل ارتباط نسل جوان با قرآن و مفاهيم آن ضروري به نظر ميرسد، تهيهفهرست مطالب براي هر سوره است؛ به گونهاي كه قاري قرآن قبل از مطالعه هر سوره نمايي كلي از مباحث را دريافتهو هدف و غرض اصلي سوره را درك كند. فهرست مطالب با ارائه اجمالي مباحث، خواننده را به خواندن سوره تشويقكرده و در او انگيزه درك نكات بيشتر رابوجود ميآورد. به علاوه، وجود فهرستي از مطالب سورهها در انتهاي قرآنكريم، امكان دستيبابي به موضوعات و مطالب مور دنياز پژوهشگران را فراهم آورده و راهنمايي لازم رابه آنان ارائهميدهد.
5 ـ رعايت آرايههاي ادبي و اصول ويراستاري:
قرآن در شمار يكي از كتب ادبي، بلكه عاليترين متن ادبي است كه همه اصول فصاحت و بلاغت در آن بطوركامل رعايت شده است، تا بدان پايه كه هر كس كمترين آشنائي با ادبيات عرب داشته باشد، به اعجاز ادبي قرآناعتراف دارد بدون شك ترجمه چنين كتابي بدون توجه به آرايههاي ادبي و زيبائيهاي نگارشي ترجمهاي ناقص ونارساست. از اين رو در ترجمه حاضر سعي شده حتي الامكان طنين زيبا و بيان فاخر قرآن در قالب زبان شيرينفارسي انعكاس يابد و بانگارش متني استوار ودر عين حال گويا و روان مقصود اصلي از ارائة چنين ترجمهاي حاصلشود علاوه بر آن به اقتضاي سخن از كلمات، عبارات، ضرب المثلها، كنايات و... كه حلاوت و جذابيت سخن راباخود به ارمغان ميآورد،استفاده شود. و بدين طريق متن ترجمه براي خواننده فارسي زبان هر چه بيشتر خواندني وداراي كشش باشد .
6 ـ افزودن پاورقيهاي تفسيري:
به منظور ارائة نكات تفسيري و پاسخگويي به برخي از شبهات احتمالي در پاورقيِ ترجمه نكات و موارد ذيلافزوده ميشود:
ترجمه پيوسته و تفسيري سورة قلم
هدف سوره: اعلان شكست ديوانگان قدرت ،كه ميخواهند پيامبر خدا را با تهمت ديوانگي از چشم مردم بيندازند .
1- پيامبر و تهمت جنون
ن (نشانه است ؛نشانه ناتواني ديگران از آوردن كتابي چون قرآن ؛نشانه نبوت پيامبر و نشانه ناكامي تهمت زنندگان )سوگند به قلمو حقيقتي كه مينگارد1،دشمنان پيامبر و آنان كه تهمت ديوانگي و گمراهي به او ميزنند دروغگوياني هستند كه سرانجام ناكامخواهند ماند. اي پيامبر!ديوانگي و گمراهي هرگز برازنده كسي مانند تو نيست ؛نشانه اين سخن چهار چيز است:(يكم ) تو به مقامنبوت آراستهاي و به بركت اين نعمت كه پرورگارت به تو داده است ،ديوانه و گمراه نيستي2 تو پيوسته از اين نعمت بهرهمندخواهي بود و پاداشي كه پروردگارت در برابر انجام اين خدمت نصيب تو كرده، هميشگي است ، 3 پس اين تهمت سزاوار تونيست.( دوم)خلق و خوي تو بسيار زيبا و دوست داشتني است 4 و اين خصال نيكو با حال گمراهان و ديوانهگان سازگاريندارد.(سوم ) زود است كه اثر دعوتت آشكار شود و تو و آنان دريابيد 5 كه چه كسي ديوانه است6.(چهارم )گذشتهاز اين نشانههايروشن ،كافران نه شايستهاند و نه ميتوانند كه ديوانه و گمراه را از غير آن باز شناسند. تنها خداي تُست كه گمراهان راهش راخيلي خوب ميشناسد همان طور كه از راه يافتگان بهتر از هر كس با خبراست .7به خيال خام خود، با اين سخنان ميخواهندچهره پاك تو را خراب كنند و براي اين منظور به هر حيلهاي دست ميزنند . اما تو هرگز از كساني كه آيين تو را انكار ميكنند پيرويمكن؛8 هدف اصلي آنها از اين ياوهگوئيها آن است كه تو را به سازش بكشانند. ميخواهند كه تودر برابرانحرافاتشان نرمش نشاندهي و سكوت كني تا چه بسا آنان نيز از برخي اعتقادات خود دست بردارند 9 و از مخالفتهاي خود بكاهند . و با اين حيله تأثيردين تو را كمكم از بين ببرند و تو را به دنبال خود بكشانند.
2- شخصيت تهمت زنندگان
چگونه ميتوان از اين گروه كه ميخواهند با تهمت و حيلهگري دين تو را نابود كنند پيروي كرد؟ افرادي پست و سست رأي كهبه هيچ چيزي اعتقاد ندارند؛ واز همين رو آسان به مقدسات سوگند ميخورند؛10 عيب جويان تفرقه افكني كه جلوي كار خير راميگيرند 11 و نميگذارند حق به حقدار برسد؛تجاوز گر و گناهكارند12چنان كه گناه عادت هميشگيشان شده است ؛درشت گويانِبي تيره وتباري 13 كه در راه باطل به كينه توزي و دشمني بر ميخيزند.آيا به راستي به سخنِ چنين كساني ميتوان اعتماد كرد و به راهآنان رفت؟! ميداني چرا آنان چنين روش ناپسندي را در زندگي پيشه كردهاند؟ آنان به دارايي و توانايي خود فريفته شدهاند. 14 هماز اين رو ست كه دلايل روشن و آشكار هدايت را انكار ميكنند و آنها را داستانهاي خرافي گذشتگان مينامند.15
3- عاقبت شوم تهمت زنندگان
1/3)ذلت ابدي
هميشه اوضاع بدين منوال نخواهد ماند. خيلي زود بيني چنين كسي را به خاك ميماليم و بر خرطوم او علامتي ميگذاريم16 تاخوارياش را همگان ببينند. آنان را نيز همانند باغداران ناداني كه خود را بر اوج قدرت ميديدند به خاك مذلت مينشانيم. آنگاهخواهند دانست كه زر و زور هيچ سودي به حالشان ندارد . (اما داستان باغداران) در شهر يمن مرد نيكوكار و ثروتمندي زندگيميكرد كه زمين و باغ بسيار داشت. او به هنگام برداشت محصول، نخست سهم مستمندان و بينوايان را ميداد و سپس بقيه راميفروخت . اما پس از مرگ وي ،فرزندانش تصميم گرفتند كه همه محصول را براي خود بردارند و چيزي به فقيران ندهند. چونهنگام درو فرارسيد، با يكديگر هم قسم شدند كه بامدادان و پيش از آمدن فقرا، همه ميوهها را بچيند17 و دانهاي برجانگذارند.18 آنان با اين قصد شوم به خواب رفتند. شبانگاه كه در خواب خوش بودند عذابي بر سر باغ فرود آمد. 19 و آن را به تلياز خاكستر بدل ساخت .20 چون پگاه شد يكديگر را از خواب بيدار كردند21 و با خوشحالي بهم ميگفتند اگر ميخواهيد ميوهايبچينيد برخيزيد. و به سوي باغ روان شويد.22 آنگاه در حالي كه آهسته و پنهاني با يكديگر مشورت ميكردند23 تصميم گرفتندطوري وارد باغ شوند كه بينوايان از ورود آنان با خبر نشوند.24 آنان در حالي كه مصمم به انجام اين كار بودند و خود را بر آنكاملاًتوانا ميديدند وارد باغ شدند.25 اما همين كه باغ را به آن وضع مشاهده كردند دريافتند كه در برابر عذاب الهي كه باغ را نابودكرد چقدر ناتواناند. به خود آمدند و گفتند: ما چه گمراه بوديم26 كه به خود وعده ميداديم كه ميوهها را بچينيم و چيزي به مستمندانندهيم! خود را توانا ميپنداشتيم غافل از آنكه نه تنها گمراهيم بلكه از مواهب مادي هم محروم ماندهايم .27 در اين هنگام يكي ازآنها كه از بقيه داناتر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نميگوييد و او را از داشتن شريك منزه نميداريد؟ 28 و چرا برقدرت خود و ديگر اسباب ظاهري اعتماد ميكنيد؟ آنها در پاسخ گفتند: راست است ؛ چه اشتباه بزرگي كرديم و به خداي خودستم روا داشتيم ؛ او را ناتوان فرض كرديم وبراي او شريك قائل شديم .29 در حالي كه خداي ما خدايي است پاك از هر عيب كهبا مشيت خود جهان را اداره ميكند. پس به يكديگر روي نمودند و خود را به خاطر ظلمي كه مرتكب شده بودند ملامت كردند.30آنگاه باغداران ناله سر دادند : واي بر ما كه ستمكار بوديم. 31اميدواريم كه از پس اين توبه و هوشياري،پرودگار گناهان ماراببخشايد وباغي بهتر از اين در اختيار ما قرار دهد؛ چراكه ما به سوي او روي آوردهايم و به ذات پاكش دل بستهايم.32آريعذاب دنيايي طغيانگران چنين است؛ عذابي هولانگيز و تلخ كه در حال غرور بر آنان فرود ميآيد. اما عذاب آنان در آخرت كهبرخاسته از قهر خدا بر ايشان است از اين هم دردناكتراست و هيچ كس تاب مقاومت در برابر آن را ندارد. اين اندرزهارا بيانميكنيم؛ شايد مشركان متوجه شوند و از راه خويش باز گردند.33 اما براي تقوا پيشهگاني كه ايمان داشتند پرورنده همه چيز وهمه كس خداست ، بهشت با نعمتهاي فراوانش ـ بي كم وكاست ـ آماده است.34
2/3) عذاب حتمي مجرمان و نا برابري آنها با مسلمانان
اما مشركان به جاي آنكه از گناهان خود بازگردند؛ با ريشخند به مؤمنان ميگويند: عذابي در كارنيست .اگر قيامتي هم باشد حال مابا شما يكسان است!آيا به راستي تصور ميكنند كه ما سرانجامِ مسلمانان پاكدل را با تبهكاران سيه دل يكسان قراردادهايم؟!35زهي خيال باطل! هيچ عقل سليمي، چنين سخني را باور نميكند . چه خللي در فكر شما پيش آمدهاست كه چنين حكمميكنيد؟!36 اگر سخن شما پشتوانه عقلي ندارد ـ و خود ميدانيدكه ندارد ـ، آيا يكياز كتابهاي آسماني نزد شماست كه در آنخواندهايد:37«پاداش و عذاب شما مشركان بدانگونه است كه خود دوست ميداريد»؟!38 حال كه نه خرد خردمندان ونه گفتارمردان الهي ـ هيچ يك ـ سخن و انديشه شما را تأييد نميكند،؛آيا عهد و پيمان استواري از ما گرفتهايد كه تا قيامت معتبراست ومطابق آن با شما آن گونه كه به سودتان است رفتار ميكنيم ؟39
عذاب املاء و استدارج(گام به گام در باتلاق )
شريكهاي پوشالي نه تنهانمي توانند متكبران را از عذاب آخرت برهانند بلكه در جلوگيري از عذاب دنيايي آنها نيز عاجزند.پسكساني را كه قرآن و رسالت تو را تكذيب ميكنند به من واگذار. ديري نميگذرد كه آنان را مرحله به مرحله ـ بي آنكه بدانند ـ بهسوي عذاب ميرانيم تا جائي كه شقاوت و بدبختيشان به نهايت برسد. اين عذاب ـ به خلاف عذابهاي معمول ـ از راه نعمتهايي است كه به آنها دل بسته بودند و هيچ تصور نميكردند مايه عذابشان گردد ؛44 به آنها مهلت ميدهم تا بابهرهگيري ازنعمت ها درميان گناه دست و پا بزنند .آري!اينچنين استوار چارة كارشان را ميكنم.زيرا نقشة من محكمو خدشه ناپذيراست.45 5
4)وظيفه پيامبردر برابرتهمت زنندگان
اي پيامبر! در برابر حكم پروردگارت ـ در به هلاكت كشاندن كافران از راهمهلت دادن و استدراج ـ شكيبايي كن و مانند يونس نباش .كه براي كيفر قومش شتاب كرد . هنگامي كه كاسه صبر يونس ازسركشي و ظلمي كه قومش روا ميداشتند لبريز شد، رو به خدا كرد و در حالي كه خشم گلويش را فشرده بود ،از خدابراي آنان درخواست عذاب كرد.48 اما قوم يونس توبه كردند بسوي خدا بازگشتند و او در شكم ماهي گرفتار آمد. واگر رحمت خدا به ياريشنميشتافت ، در بياباني بدون سرپناه و گياه، از شكم ماهي بيرون افكنده ميشد. در حالي كه به خاطر درخواست عجولانهاشبراي عذاب قوم خود ،مورد مذمت هم ميبود.49 اما پروردگارش توبه او راپذيرفت ؛او را برگزيد، و از صالحان قرار داد.50
5) سيماي شكست خورده تهمت زنندگان
تهمت زنندگان مشرك چون پيروزي تو را نظاره ميكنند و خود را در جلوگيري از آن ناتوان مييابند، از درد به خود ميپيچند .آنان وقتي آواي دلنشين قرآن را ميشنوند، با ديدگاني سرشار از كينه و خشم به تو مينگرند، چنانكه ميخواهند با چشمزخمخود تو را هلاك سازند. و چون از همه جا درمانده شدهاند، ميگويند پيامبر ديوانه است.51 و قرآن را شيطان و جن براوخواندهاند؛در حاليكه قرآن سخني است حكيمانه كه خداوند براي پند آموزي جهانيان فرو فرستاده است52.
پی نوشت ها:
1- (دائره المعارف نوين اسلام / دكتر پيرمن ) 2- ساختمان معاني مفاهيم اخلاقي ، ديني در قرآن / ص 2 . 3- انواع ترجمه و توضيحات مربوطه از كتاب قرآن ناطق اثر حجت الاسلام دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي تلخيص شده است . 4- تعبير كشف از ساق ( يوم يكشف عن ساق ) براي بيان اوج سختي و اندوه است . زيرا به هنگام مصيبت و سختي و در حوادثي همچون سيل و زلزله شلوار را بالا كشيده و كمر را ميبندند . 5- حيله گري خداوند و كشاندن مشركان به سوي عذاب اشاره به يك سنت الهي است . خداوند كساني را كه به مال و ثروت دنيوي مغرور ميگرداند با همان مال عذاب ميكند . و با دادن نعمت هاي پي در پي ، غرور آنها را بيشتر و توفيق توبه را از آنها سلب ميكند . 6- غيب جائي است كه قضا و قدر همه امور هستي از آنجا تدبير ميشود و از آنجا همه امور با اندازه گيري محدود نازل ميگردد و سپس در دنيا ظاهر ميشود . 7- منظور از صاحب حوت يا همراه ماهي ، حضرت يونس است . 8- مراد از لاق به ابصار چشم زده است كه نوعي از تاثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم بلكه هم تجربه و هم روايات ان را تاييد ميكند و يك عقيده خرافي نيست . |
|
ترجمه قرآن، جواز يا حرمت
رضا فرشچيان
قرآن كريم كتاب هدايت بشريّت و نشانه آشكار بر نبوت حضرت ختمي مرتب(ص) مي باشد. خداي تعالي اين كتاب را بر پيامبر(ص) به زبان عربي نازل فرموده و آن را «مبين» خواند تا مردمان در آن بينديشند و راه هدايت خويش را در آن جستجو كنند.
معناي لغوي و عرفي ترجمه
كلمه ترجمه در لغت، مشترك لفظي است، كه چهار معني براي آن ذكر شده است. نخست به معني تبليغ كلام به آنكه به او نرسيده است و ترجمان1 را در بيت زير از همين دانسته اند:
ترجمه لفظي و معنوي
ترجمه در معني عرفي آن به دو قسم لفظي و معنوي تقسيم مي شود:
شرايط ترجمه
مترجم بايستي به اوضاع، اسلوب ها و ويژگي هاي هر دو زبان آشنايي داشته باشد و ترجمه بيان كننده تمامي معاني اصل و مقاصد آن باشد، علاوه بر آن فهم ترجمه به گونه اي باشد كه مستقل از اصل و بي نياز از آن باشد.17
معاني و مقاصد قرآن
از آنجا كه ترجمه? قرآن بايستي بيانگر تمامي معاني و مقاصد قرآن باشد، به اختصار سخني در اين باره ارائه مي گردد.
ترجمه ممنوع كدام است
زرقاني ترجمه را در سه مورد جايز مي داند و ميگويد:
دلايل ترجمه ناپذيري قرآن كريم
1. ترجمه در برگيرنده معاني و مقاصد قرآن نيست
2. معاني قرآن
قرآن، كتاب هدايت بشر است و سعادت آدمي در دنيا و آخرت در گرو تمسّك به آن است، اين هدايت از طريق استنباط احكام و ارشادات از قرآن است، صاحب المنار پس از اينكه ترجمه حرفي را متعذر و نشدني مي داند، درباره? ترجمه? معنوي مي گويد:
مقاصد قرآن
پيشتر گذشت كه ترجمه عرفي بايستي در برگيرنده مقاصد اصل باشد و درباره? قرآن نيز جهات مختلفي در نزول آن بر قلب پيامبر(ص) مطرح است.
هدايت ثقلين
هدايت قرآن ،هدايتي است عام و فراگير و رسول خدا (ص) بر انس و جن بر انگيخته شده است: واُوحي اليّ هذا القران لانذركم به ومن بلغ (انعام،6/19). اين هدايت تمام آنچه را مردم بدان نيازمندند در برداشته از عقائد و اخلاق گرفته تا احكام عبادات و معاملات ،و جمعي است ميان مصالح بشر در دنيا و آخرت و در بر گيرنده? ارتباط آدمي با خداي خويش و با جهان هستي. خداي تعالي با روشي كه در بلاغت و بيان معجزه بكار برده و با استدلال و به كارگيري امثال و حكم و قصص و…،هدايت خويش را به روشني در اختيار مردم نهاده و جهت اقناع مردم، عوامل آن را به كار گرفته است.
اعجاز قرآن
قرآن بر پيامبر(ص) نازل شد تا نشانه اي بر رسالت او باشد و خدا همگان را از انس و جن به تحّدي خواند تا همانند سوره اي از سور آن بياورند.36 در زماني كه بلاغت و بيان در اوج شكوفايي خود بود، همگي از مقابله ناتوان ماندند كه خود گوياي ناتواني ديگران است، گرچه اعجاز قرآن داراي وجوهي است كه خبر ازغيب دادن و يا استيفاي تشريع از آنها است ولي آن وجه از اعجاز كه در هر آيه اي در جريان است همان بلاغتي است كه نهفته در آن است، اگر چه هر زبان پيشرفته اي داراي بلاغت است ولي هر زباني خصوصيات خودش را دارد، لذا اين وجه از اعجاز قرآن را نمي توان به زبان ديگري برگرداند كه در اين صورت ويژگي بلاغي قرآن از دست رفته است.37 و از همين روست كه شاطبي ، انتقال اعجاز قرآن به غير عربي را محال مي داند. 38 و ابن عربي تبيان واعجاز قرآن را به زبان عربي مي داند و اگر به غير عربي برگردانده شود ديگر قرآن و بيان نبوده واقتضاي اعجاز نمي كند.39
اقدام به ترجمه، آوردن مثل قرآن است
قل لئن اجتمعت الانس والجن علي ان يأتوا بمثل هذا القران لايأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا. (اسراء، 17/88)
تعبّد به تلاوت قرآن
انّ الذّين يتلون كتاب اللّه واقاموا الصّلاة… ليوفّيهم أجورهم ويزيدهم من فضله انّه غفور شكور، (فاطر، 35/ 29ـ 30) از اهداف نزول قرآن دعوت به تلاوت قرآن جهت تعبّد و طاعت الهي است حتي اگر تلاوت بدون درك معني صورت پذيرد واگر فهم قرآن نيز با تلاوت همراه شد، تلاوت كننده اجر بيشتري دارد. اين خصوصيت منحصر به قرآن بوده وتلاوت غير آن را شامل نميشود.44
نتيجه
بنابر آنچه گذشت ترجمه زماني ترجمه صحيح خواهد بود كه در برگيرنده? معاني و مقاصد اصل باشد اما به وضوح ديده ميشود كه ترجمه? قرآن، معاني ثانويه آن را نميرساند، فهم ما از قرآن و استنباط احكام وارشادات قرآن منحصر در معاني اوليه نيست و وابستگي بسيار به درك معاني ثانويه دارد و به همين صورت است اعجاز قرآن. لذا عدّهاي از اهل فن ،حكم به محال بودن و حرمت ترجمه? قرآن دادهاند،45 به عنوان نمونه:
نارسائي الفاظ واسلوب هاي ساير زبان ها
الفاظ
از دلايل مخالفان ترجمه حرفي قرآن نبود معادل براي بسياري از الفاظ وكلمات عربي در ساير زبانها است.47 صاحب المنار در اين زمينه توضيح ميدهد كه مفردات (افعال، اسامي وحروف معاني) يا حقيقي و يا مجازي و يا كنايه هستند و هركدام نيز يا لغوي است، كه قبلاًعرب آنها را به كار برده و يا شرعي است و يا منحصراً در قرآن آمده است. از اينها برخي مشترك است و براي چند معني قرار داده شده كه مراد، به قرينه روشن ميشود، و آنگاه ميگويد:
اسلوب
بيشك هرزباني، طبيعت خويش را دارد و در آن از جهت اسلوب هاي كلام تفاوت هايي ديده ميشود. زبان عربي نيز ويژگي هايي چون مجاز، استعاره، كنايه، تشبيه و… دارد كه نميتوان در قالب زبان هاي ديگر قرار داد و از اينرو بسياري از متخصصان در امر ترجمه براين هستند كه ترجمه? متون ادبي به هرزباني كه باشد محال است و مردم آنها را به مسامحه، ترجمه ميخوانند.51
تأثير ترجمه قرآن
نظم قرآن و اسلوب آن تأثيري خاص در شنونده? آن دارد كه امكان انتقال آن به زباني ديگر نيست و خود شنيدن قرآن مردم را به سوي اسلام جذب ميكرد. يكي از دانشمندان فرانسوي در اين باره ميگويد:
تعقّلي بودن قرآن
انّا انزلناه قرآناً عربياً لعلّكم تعقلون (يوسف، 12/2)
ترجمه و صيانت قرآن
قرآن ،آيت كبري برنبوت حضرت رسول(ص) است و تنها معجزه? باقيمانده از معجزات انبياعليهمالسلام است، حفظ قرآن از تحريف و تغيير و تبديل و تصحيف برمسلمين واجب است و لذا هرآنچه باعث روي گرداني مردم از قرآن و در نتيجه باعث از بين رفتن قرآن شود، حرام ميباشد و به همين سبب است كه برخي از علما نوشتن قرآن به زباني غير از عربي را حرام دانسته و نگراني شديد خود را نسبت به «قرآن ناميدنِ» ترجمه ابراز كردهاند.62
حفظ وحدت مسلمين
اقدام به ترجمه? قرآن كريم، مردم را از يادگيري زبان عربي بينياز ميكند و برهركس كه به تاريخ مسلمين مراجعه نمايد روشن است كه اين زبان عربي از دلايل عزّت و عظمت مسلمين بوده است و ديگر اينكه اگر باب ترجمه باز شود اهل هرزباني به پندار خويش در صدد ترجمه? قرآن برآمده و ترجمههاي بسياري پديد خواهد آمد وبدون شك ترجمهها با يكديگر تفاوت داشته وباعث اختلاف ميان اهل اسلام خواهد شد شبيه همان اختلافي كه يهود ونصاري در كتب مقدس خويش دارند و اين اختلاف بهانه? خوبي به دست دشمنان اسلام خواهد داد. و اين يكي از دلايل حرمت ترجمه از سوي برخي از علما ميباشد.64
دلايل65 موافقان ترجمه
وجوب تبليغ
دعوت حضرت رسول اكرم(ص) و هدايت قرآن، مخصوص يك قوم و گروه خاصي نيست بلكه ايشان برهمه مردمان فرستاده شدهاند و از جهتي تبليغ هدايت قرآن به امم ديگر واجب است. و اين امرعملي نميگردد مگر به ترجمه? قرآن و هرآنچه تحقق واجب متوقف برآن است، واجب است66 ابنتيميه در همين رابطه مي گويد:
پاسخ زرقاني
1. تبليغ ساير ملل به اسلام متوقف برترجمه عربي نبوده بلكه ميتوان قرآن را از راه هاي ديگر نيز تبليغ كرد. همانند تفسير قرآن به غير عربي كه از معاني لغوي ترجمه است و يا انتشار كتب و رسالات.
نامههاي پيامبر
پيامبر(ص)، به بزرگان غير عرب به عربي نامه نگاشتند تا آنها را به اسلام فرا خوانند،اين نامهها در برگيرنده? قرآن بود با اينكه پيامبر(ص) ميدانستند كه نامههاي ايشان ترجمه خواهد شد،اين مسأله بيانگر تأييد پيامبر(ص) برترجمه? قرآن است.70 آن حضرت در جنگها اجازه? حمل قرآن نميدادند تا مبادا به دست دشمنان بيفتد و اگر ترجمه? معاني قرآن از ارزش آن ميكاست، هيچ گاه نامههاي ايشان همراه با آيت قرآن نبود.71
ترجمه سوره حمد توسط سلمان
ايرانيان از سلمان خواستند كه معاني «فاتحة الكتاب» را برايشان ترجمه نمايد و او براي آنها ترجمه كرد: (بنام يزدان بخشاينده) و آنها تا زماني كه زبانشان براي تلفظ عربي آماده گشت آنترجمه را در نماز ميخواندند.
ياد كرد قرآن در كتب پيشينيان
و انه لتنزيل رب العالمين. نزل به الروح الامين. علي قلبك لتكون من المنذرين .بلسان عربي مبين. وانه لفي زبر الاولين. (شعراء، 26/192 ـ 196)
حديث ابن مسعود
آمده است كه ابن مسعود به فردي غير عرب قرآن تعليم مي داد، آن مرد به جاي «طعام الاثيم» گفت «طعام اليتيم»، ابن مسعود گفت بگو «طعام الفاجر» و آن گاه گفت اگر به جاي «العليم» «الحكيم» بگوييد خطا در قرآن محسوب نمي شود، خطا آن است كه به جاي آيه? رحمت، آيه? عذاب قرار دهيد. امام فخر رازي اين حديث را از دلايل كساني كه قرائت ترجمه را قرائت قرآن مي دانند دانسته و در پاسخ گويد اگر سخن ابن مسعود حجّت است، بايستي در همه احوال به او اقتدا كرد،نه به برخي از سخنان او تمسّك جست و آيا اين سخن او را مي پذيريد كه «حمد» و «معوذتين» از قرآن نيست.79
پاورقيها:
1. التُرجُمان به معني مترجم و يا گزارنده و جمع آن تراجِم و تراجمة مي باشد و برخي آن را فارسي (=ترزبان) دانسته اند، ر.ك :النهايه، ا/ 186؛ فرهنگ فارسي، 1/1064؛ المعجم الوسيط، 1/83؛ تاريخ قرآن/ 646. 2. ابن مسعود گفته است كه: نعم الترجمان القرآن ابن عباس،تهذيب التهذيب، 5/243. 3. اساس البلاغه، ذيل ماده فسر1/34. 4. مناهل العرفان، 2/120. 5. النهايه، 1/186 و ر.ك: مناهل العرفان، 2/ 119ـ120؛ تاريخ قرآن/ 646ـ 647. 6. التفسير و المفسرون، 1/23. 7. مناهل العرفان، 2/120. 8. همان/154. 9. تاريخ قرآن/647. 10. ر.ك: التفسير و المفسرون، 1/23؛ مناهل العرفان، 2/121؛ اصول التفسير، 2/479؛ اصول في التفسير/ 34ـ35؛ تاريخ قرآن / 647. 11. ر.ك: مناهل العرفان، 2/121. 12. ر.ك :التفسيرو المفسرون، 1/24ـ25. 13. مناهل العرفان، 2/121. 14. ر.ك :مناهل العرفان،2/124ـ 127؛ التفسير و المفسرون، 1/28، 29؛ اصول في التفسير/35؛ تاريخ قرآن/648. 15. مناهل العرفان، 2/128، 186. 16. همان . 17. ان تكون صيغه الترجمة مستقلة عن الاصل بحيث يمكن ان يستغني بها عنه وان تحل محله وكانه لااصل هناك ولافرع (مناهل العرفان، 2/123) 18. مناهل العرفان ، 2/123ـ 157، اصول في التفسير/ 35. 19. ر.ك: التفسير و المفسرون، 1/ 29؛ اصول في التفسير/ 36. 20. ر.ك :مناهل العرفان،2/131ـ 132، 179؛ التفسير والمفسرون، 1/25. 21. مناهل العرفان،2/186. 22. المنار،9/347. 23. مناهل العرفان،2/120. 24. همان/ 155، 165. 25. مناهل العرفان،/2 ، اما الترجمه التفسيريه فميسورة فيما لايعجز عنه البشر،2/124؛المنار، 9/326. 26. ر.ك: المنار،9/344. 27. التفسير والمفسرون،1/24ـ 25، مناهل العرفان، 2/157؛ المنار،9/326؛ اصول في التفسير/35. 28. اصول التفسير،2/479. 29. التفسير و المفسرون،1/27ـ 28. در فصل پيش گذشت كه اين نظر او مورد قبول ديگران نيست. و نيز ر.ك: به علوم قرآن،3/219؛ قران ناطق/41 ـ 65؛ المنار،9/336 ،به نقل از عبدالعزيز احمد البخاري. 30.ر.ك: المنار،9/326 و 343 و نيز ر.ك :مناهل العرفان،2/146. 31. ر.ك :التفسير و المفسرون،1/25. 32. قرآن ناطق/79 ـ 80. 33. مناهل العرفان،2/146. 34.همان/170 ـ 171. 35. تلخيص از مناهل العرفان،2/134 ـ 139. 36. قرآن كريم، بقره/23؛ يونس/38. 37. ر.ك: التفسير و المفسرون،1/25؛ المنار،9/325. 38. اصول التفسير،2/469. 39. قرآن ناطق،1/77، به نقل از احكام القرآن ،4/87 ـ 88. 40. مناهل العرفان2/156، المنار،9/347. 41. همان/159. 42. التفسير الكبير،1/209ـ 217؛ المنار،9/336. 43. همان/210. 44. مناهل العرفان،2/140و 155. 45. المنار،9/343. 46. مناهل العرفان،2/155. 47.اصول التفسير،2/472. 48. المنار،9/348. 49. المنار،9/327ـ 328. 50. همان/350. 51. ر.ك: علوم القرآن،3/219، (به نقل از زحيلي)؛ مناهل العرفان،2/156؛ التفسير و المفسرون 1/24. 52. مناهل العرفان،2/156. 53. اصول التفسير،2/470. 54. ر.ك :المنار،9/328، 351. 55. همان/343. 56. همان /326. 57. الميزان،11/57. 58. المنار 9/326؛ قرآن ناطق،1/77. 59. المنار،9/326ـ 327. 60. علوم القرآن،3/219. 61. التفسير و المفسرون،1/25. 62. ر.ك: المنار 9/323، 326، 329، 331، 332، 335؛ اصول التفسير،2/470و 481. 63.مناهل العرفان،2/160ـ161. 64. ر.ك: مناهل العرفان،2/163، 162، 117، المنار،9/330. 65. رزقاني اين دلايل رابه عنوان شبهات بر منع ترجمه نقل مي كند: العرفان،2/165، به بعد. 66. مناهل العرفان،2/165. 67. التفسير الكبير،2/168. 68. تاريخ قرآن/651ـ 652. 69. مناهل العرفان،2/165ـ166. 70. همان/167؛ اصول التفسير2/464ـ 465. 71. اصول التفسير،2/464. 72. مناهل الوفان،2/167. 73. المنار،9/337. 74. مناهل العرفان،2/172،173؛ اصول التفسير،2/46، به نقل از مبسوط سرخسي. 75. ر.ك المنار،9/334ـ336(اشاره به بازگشت از فتوي) 76. ر.ك: التفسير الكبير،1/213 ،امام فخر دلايلي را مبني بر اعتراض به اين استناد ذكر ميكند. 77. همان،9/339 ـ 340. 78. قرآن ناطق،1/76. 79. التفسير الكبير،1/213. |
|
از قدر معلوم تا رحيق مختوم، رابطه تنزيل با ترجمه و تلاوت قرآن
حسين مرادي
مسألهي ترجمهي قرآن و بررسي امكان يا امتناع آن، ارتباط تنگاتنگي با مسألهي نزول قرآن دارد. بدون شناخت ماهيت نزول قرآن، بحث دربارهي ترجمهي آن تا حدّي ناقص خواهد بود. چرا كه ترجمهي قرآن در هرصورت دربارهي «كلام نازل» مطرح ميباشد و تا ماهيت و كيفيت اين نزول تبيين نگردد، نميتوان دربارهي امكان يا امتناع ترجمهي قرآن، اظهار نظر كاملي كرد. ترجمهي قرآن، به معناي «انتقال معاني آن از يك زبان به زبان ديگر» با توجه به انواع مختلف نزول، ممكن يا نا ممكن خواهد بود. لذا بررسي و تعيين ماهيت نزول قرآن در بحث ترجمهي قرآن موضوعيت خواهد داشت.
معناي «نزول» در لغت
«نزول»، در اصل به معني «انحطاط من علوّ»1 ميباشد. حال اين علوّ ممكن است مربوط به مكان يا شأن و مقام يا درجات مختلف وجودي و اخلاقي و يا موارد ديگر باشد. مفهوم «انحطاط» و «فروآمدن» در بيشتر2 استعمالات «نزول» و ابواب مختلف آن، مشترك بوده اما در كيفيّت اين انحطاط و ماهيت آن بين موارد مختلف، اختلاف وجود دارد. در قرآن ،نزول، انزال و تنزل و تنزّيل به اشياي مختلفي نسبت داده شده است (از جمله: كتاب، مائده، ماء، لباس، ذكر، حديد، انعام، ملائكه، عذاب، سكينه، روح، جنود، أمر، شيطان، حق، سلطان، فرقان، من وسلوي، آيه، برد، غيث، رزق، تورات، انجيل، قرآن، خير، حكمت و… .)
اقسام نزول
براي تحقق «نزول»، وجود عناصري همچون «مبدأ نزول»، «مقصد نزول»، «نازل»، مُنزِل»، «مراحل و مسير نزول» و… لازم است. ميتوان با لحاظ هركدام از اين عناصر؛ «نزول» را به اقسام مختلفي تقسيم كرد. مثلاً به لحاظ اينكه آيا نازل بعد از نزول، مبدأ نزول را ترك ميكند و يا اينكه در عين حضور در مبدأ، در مقصد نزول نيز متجلّي و ظاهر ميشود، ميتوان نزول را به دو قسم تقسيم كرد.
1. نزول تكويني
در اين قسم، بين مبدأ و مقصد نزول، نوعي رابطهي وجودي و خلاف ناپذير حاكم بوده و سنخيت و تناسب و لزوم خاصّي بين آن دو در جريان است، همچنين در اين قسم، مقصد نزول، معيّن و معلوم4 بوده و در اين تعيين، هيچ اعتبار و قراردادي دخيل نميباشد. يعني چنين نيست كه نازل بتواند در هرمنزل و مقصدي متنزل گردد. بلكه منازل، در اين نزول به حكم تكوين، معيّن و معلوم ميباشد. مثلاً حالت شَرْم اگر در چهره، تنزّل و تمثّل يابد، قطعاً در رنگ سرخ، متنزل و متمثل خواهد شد و چنين نيست كه انسان با اختيار خود بتواند اين سرخي را به رنگ ديگري تبديل نمايد. لذا بين حالت شرم (مبدأ نزول) و سرخي چهره (مقصد نزول) نوعي رابطه و تناسب وجودي و تعييني برقرار بوده و اين مقصد در هرزمان و مكان در همين صورت، معلوم و معيّن بوده و هيچ تبديلي را نخواهد پذيرفت.
2. نزول اعتباري
با توجه به تعريف نزول تكويني، خود بخود نزول اعتباري نيز تعريف خواهد شد. در اين قسم، بين مبدأ و مقصد نزول رابطهي وجودي و تكويني برقرار نبوده و آن لزوم و سنخيت خاصي كه در نزول تكويني بين آن دو برقرار ميباشد در اينجا وجود ندارد. همچنين، مقصد در نزول اعتباري، معين و معلوم نبوده و لذا قابل تبديل و ترجمه بوده و در هرزمان و مكاني ممكن است صورت و قالب خاصّي به خود بپذيرد. مثلاً همان حالت شرم كه قبلاً ذكر شد و يا حالات مختلف ترس و اميد و محبت و خشم، در تنزّل كلامي، داراي منازل و مقاصد و قالبهاي معيّن و معلومي نيستند و چه بسا در زمانها و مكانها و زبانهاي مختلف، اشكال گوناگوني را پذيرفته و حتي در يك زبان و زمان و مكان نيز متنوع و نا معلوم باشند. (هرچند كه در اقسام ديگر تنزل ممكن است داراي قدر معلوم باشند.) مثلاً حالت ترس اگر در سيما متنزل شود، داراي قدر معلوم بوده و اگر در كلام تنزل يابد، منزل مشخصي نخواهد داشت. چرا كه با انواع جملات در يك زبان و يا زبانهاي مختلف ميشود حالت ترس را تنزل داد و از آن سخن گفت. پس ترس در سيما، تنزل تكويني و در كلام تنزل اعتباري خواهد داشت. يا مثل حالت «خشم» كه در سيما تنزل خاصي داشته اما در كلام و رفتار، در صورتهاي مختلفي متجلّي ميشود.
تنزّل و تمثّل در جهان و انسان
تنوّع عوالم و مراتب هستي، تعالي و تفضّل برخي از آنها نسبت به برخي ديگر، ارتباط و گفتوگوي آنها با همديگر، تسلّط و احاطهي بعضي بربعض ديگر و…، مقتضي تنزّل و تمثل برخي از اين عوالم و آثار آنها در برخي ديگر ميباشد. عالم طبيعت كه پايينترين اين عوالم است، منزل و محلّ تمثل عالم و موجودات و آثار وجودي بالاتر از خود ميباشد. انسان نيز در اين مجموعه، به نوبهي خود داراي عوالمي است، روح و روحيات انسان دائماً در حال تمثل و تنزل در جسم او بوده و حالات مختلف روحي او داراي تجليات و نمايشهاي جسمي ميباشند. اين تنزّل و تمثّل، لازمهي ارتباط و گفتگوي «روح و جسم»، «آسمان و زمين»، «ملكوت و ناسوت» ميباشد. تنزل و تمثل در عالم طبيعت، بسيار ضعيف و ناچيز است، چرا كه طبيعت از لحاظ وجودي «كثيفترين»6 عوالم ميباشد. لذا ميبينيم كه روح و روحيات انسان، در حدّ بسيار ناچيزي در جسم او متمثل ميشوند. مثلاً، انساني كه روح او مخزن محبّت و ولايت و اطاعت الهي بوده و مظهر صفات خداوند ميباشد از لحاظ جسمي فرق چنداني با يك فاسق و ظالم تمام عيار ندارد. فقط نور و صفاي مختصري در چهره و چشمان او ممكن است متجلّي باشد، و اين بخاطر محدوديت شديد عالم ماده و «كثافت وجودي» آن ميباشد، تا حدّي كه يك وليّ اللّه از نظر جسمي تقريباً مانند يك مرتدّ فاجر مينمايد. اما همين دو روح پاك و ناپاك اگر وارد بدن برزخي (كه لطيف ميباشد) بشوند، تجلّيات و تنزّلات قويتري در بدن برزخي خواهند داشت و در آنجا و نه مانند هم بلكه يكي در زيباترين و معطّرترين و «سّويترين» صورتها و ديگري در وحشتناكترين قالبها و چهرهها منزل خواهد گزيد و اين بخاطر لطافت عالم برزخ ميباشد. چه اينكه بدن هرچه لطيفتر باشد، روح ،نمايش بيشتري خواهد داشت و حقيقت و درنگ اصلي خود را آشكارتر خواهد ساخت.
نزول قرآن
اكنون بعد از ذكر اين مقدّمات بايد ديد كه قرآن چه تنزّلي در عالم طبيعت داشته و ماهيت منزّل (الفاظ) آن چه ميباشد:
سرّ اصلي اعجاز قرآن
با توجه به مطالب يادشده معلوم ميشود كه سرّ اصلي اعجاز الفاظ قرآن در چيست. البته وجوه لفظي وغير لفظي اعجاز، بسيار فراوان ميباشد و مباحث بيشماري در تبيين اين وجوه ارائه شده است. امّا بايد دانست كه مبحث اعجاز و خيلي از مباحث ديگر قرآني در اصل، مترتب و متفرّع برمسألهي نزول قرآن است.
پشتيباني قدرها توسط خزائن
مگرنه اينست كه ثبات و قوام و كشش و جذب اين قدرها، مديون آن خزائن ميباشد؟! اگر پشتيباني آنها نباشد قدرها نابودند و اگر خود را «بود» نمودند، سرابي بيش نباشند: «فامّا الزّبد فيذهب جفاء» (رعد، 13/17) اگر يك دوست، اقيانوس محبّت خود را تنزل داده و آنرا در جملهاي تقدير نموده، تقديم دوست خود نمايد، البته اين جمله از پشتوانهي بالا (خزينهي محبّت قلبي) برخودار بوده لذا جذب كرده و مست خواهد نمود. اما كسي بدون داشتن اين اقيانوس، چاپلوسانه روزي هزار بار هم اگر اظهار محبّت نمايد و خصومت در جلد ارادت، مخفي دارد، البته اين اظهارات غير از نفرت چيزي نزايد!
راز قبولي و ردّ اعمال
همين است سرّ قبولي و ردّ اعمال و عبادات. عبادت، نمايش است، نمايش از حقيقت. بدون آن حقيقت اين نمايش بردي نخواهد داشت. عبادت، تمثّل است، تمثّل حالات درون. «سجده»اي كه تمثّل عبوديت و انكسار ساجد نباشد دروغ ومردود است نه اينكه خواهد بود بلكه همين حال از سمت دلالت و اشارت به بالا معزول است چرا كه بالايي در كار نيست، يك نمايش دروغين است چرا كه خزينهاي در كار نبوده تا سجده، نمايندهي آن باشد! اين همان سجدهي كاذبي است كه بعد از سربرداشتن ساجد از آن به صورت گلولهاي درآمده و به همراه نداي «يا فاجر، يا كاذب» بر سرصاحب آن كوبيده خواهد شد! همين گونه است خيلي از عبادات و طاعات ديگر كه اگر از پشتيباني خزائن خود برخوردار باشند مقبول و الاّ مردود خواهند بود.
قدر معلوم، سكّوي پرتاب به سوي خزائن
با اين توصيفات به يك دستور و بايد ميرسيم:
ترجمهي قرآن يعني تبديل قدر معلوم به نامعلوم
الفاظ قرآن كه بيشترين سنخيت و تناسب را نسبت به حقيقت مكنون خود دارد به گزينش تكوين، از بين ساير الفاظ برگزيده شده است. اين الفاظ، «قدر معلوم» آن حقيقت بوده و لذا در آستانهي درك معاني و صعود به عوالم و طبقات تو درتوي قرآن، نقطهي آغاز و سكّوي پرتاب، همين «قدر معلوم» ميباشد. هيچ بدل و ترجمهاي قدرت اين پرتاب را ندارد و اگر هم پرتابي داشته باشد، به سوي نا كجا آباد خواهد بود. سكوي نامعلوم، پرتاب نامعلوم نيز خواهد داشت! در اينجا مثالي ميآوريم:
يكسان نمايي در ترجمههاي قرآن
كسي كه با الفاظ قرآن، دوست و مأنوس است به يقين درمييابد كه هريك از سورههاي قرآن، فضا و حال و هواي خاصي داشته و موسيقي خاصي برآن حاكم ميباشد. همچنين نوع حروف و كلمات و جملات و اسلوب و نظم آنها در هرسورهاي ويژگيهاي خاص خود را داراست. لذا انسان به هنگام قرائت به شيوهي صحيح، به راحتي متوجه تنوع و اختلاف سورهها در موارد فوق خواهد شد. به عنوان مثال وقتي ما سورهي «قيامت» را ميخوانيم اگر دقت كنيم، خواهيم ديد كه در يك فضاي كاملاً خاص با آهنگ و نظم ويژهاي قرار داريم كه البته اين فضا با انتقال به سورهي «انسان» كاملاً دگرگون شده و گويي از يك حال و هواي نسبتاً «شلوغ»، به يك باغ دلاويزي كه نسيم دل نوازي در آن وزش دارد، وارد شدهايم و اين نسيم به مجرّد تلفظ «هاء» در «هل أتي…» به وزش افتاده و چهرهي دلها را خواهد نوازيد. با دقت بيشتر متوجه اختلاف در نوع حروف و كلمات و اسلوب در دو سوره خواهيم شد. احساس فوق به هنگام انتقال از سورهي «فيل» به «لايلاف» نيز كاملاً مشهود ميباشد. اما اين تنوّع و اختلاف سورهها، به هيچ وجه در ترجمهها احساس نمي شود. نظم و اسلوب و فضاي سورهها در ترجمههاي قرآن كاملاً يكسان است. به گونهاي كه اگر انسان به معاني آيات دقت نكرده و فاصلههاي (به نام خداوند بخشندهي مهربان) را در نظر نياورد، اصلاً متوجه انتقال از يك سوره به سورهي ديگر نخواهد شد. اما اين توجه و التفات به هنگام قرائت متن اصلي قرآن البته وجود خواهد داشت (اگرچه «بسملهها» و معاني آيات در نظر نباشد). فضا و عطر خاص هرسوره به گونهاي خاص مشام انسان را نوازش ميدهد. حتي در مرحلهاي از «أنس با قرآن» انسان ميتواند در مواجهه با يك آيه به راحتي حدس بزند كه اين آيه متعلق به كدام سوره و كدام فضا و حال و هوا ميباشد. (بدون اينكه حافظ قرآن باشد).
قدر معلوم و صوت و لحن
مثال گذشته، نمونهاي بود براي «حد اقلّ» كم فروشي و رهزني در ترجمههاي قرآن،همچنين صوت و لحن نيز ميتواند به نوبهي خود در «يكسان نمايي و عادي سازي» سورههاي قرآن سهيم باشند. چرا كه امروزه يك قاري ميتواند همهي قرآن را در يك يا چند دستگاه لحني تلاوت كند و آب از آب تكان نخورد. مثلاً با همان لحني كه سورهي «قيامت» را ميخواند، ميتواند سورهي «انسان»، و يا «لايلاف» را نيز بخواند و…. اين گونه تلاوتها سبب ميشود سورههاي قرآن ويژگيهاي ذاتي صوتي و لحني خود را از دست داده و از لحاظ لحني و آوايي، يكسان نموده و هيچ فرقي بين آنها لحاظ و احساس نگردد و اين هم البته به نوبهي خود تغيير و تبديلي است در قدر معلوم قرآن. امروزه يك قاري، آيات مختلف از سورههاي گوناگون را در يك لحن و يك دستگاه، يكسان و هموار كرده و ويژگيهاي ذاتي لحني در آنها را سلب نموده و در يك قالب و منزل جديدي آنها را ارائه ميدهد. آياتي چون: «القارعة. ما القارعة…» (قارعه،101/1،2)، «والعصر…»(عصر، 103/1)، «الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل» (فيل، 105/1)، «لم يكن الذين كفروا من أهل الكتاب والمشركين منفكّين…» (بيّنه، 98/1)، «ثم نظر. ثم عبس و بسر. ثم ادبر واستكبر…» (مدثّر، 74/21 ـ 23)، «فامّا من اعطي واتّقي…» (ليل، 92/5)، «والذين آمنوا باللّه ورسله اولئك هم الصديقون…» (حديد، 57/19) و…، به راحتي ميتوانند با يك لحن و يك صوت، تلاوت شوند و كسي متوجه تنوع ذاتي آنها در صوت و لحن، نگردد! اما با كمي دقت در اين آيات درخواهيم يافت كه هريك از آنها از جهاز و ساختار صوتي و لحني خاصّي برخوردار بوده و داراي ويژگيهاي آوايي كاملاً مخصوص بخود بوده كه البته هريك از اين ساختارها و ويژگيها، بارها و القاءات معنايي خاص خود را دارا بوده و أثرات و القاءات ذاتي آنها فقط هنگامي مترتّب خواهد شد كه عرصه براي «رهزني» و «كم نمايي» كاملاً تنگ باشد.
خلاصهي مطالب
در اين گفتار، توصيفي كاشتيم و دستوري برداشتيم. اما توصيفمان اين بود كه قرآن كريم در يك تنزّل كلامي، به نحو تجلّي از خزينهي مكنون خود نزد پروردگار، در قدر معلوم الفاظ آن نازل شده است. تنزل قرآن به لحاظ كلامي بودن، اعتباري بوده اما از اين نظر كه اين تنزل در يك قدر معلوم مي باشد، احكام تنزل تكويني برآن مترتب است. پس نزول قرآن از يك جهت اعتباري و از جهت ديگر تكويني است. و اما دستوري كه برداشتيم اين بود كه نقطهي آغاز و سكّوي پرتاب، جهت وصول به مفاهيم و معاني و حقايق قرآن، همين قدر معلوم و الفاظ آن ميباشد و هرگونه تبديل و ترجمه در اين قدر معلوم، موجب انحراف در مسير پرتاب خواهد بود.
نتيجه و خاتمه
از آنجايي كه «قدر معلوم» در همه زمانها و مكانها در يك قالب و صورت ظاهر ميشود، «الفاظ قرآن» نيز به عنوان يك «قدر معلوم» در همه زمانها و مكانها و زبانها، در قالب و صورت و زبان خاصّ خود، موضوعيت داشته و هرگونه تطبيق و ترجمهاي مساوي با نامعلوم كردن اين قدر معلوم خواهد بود، لذا هيچ گاه از سكّوي نامعلوم ترجمهها به سوي خزائن مفاهيم و حقايق قرآن نميتوان پرواز كرد.
پاورقيها:
1. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ذيل مادهي «نزل». 2. «نزول»،در برخي از استعمالات به معني مطلق «حلول» بوده و جهت «علو» در آن منظور نميباشد. 3. «تجافي»،از ريشهي «جوف» بوده و به معني «جا خالي كردن» ميباشد. 4. كلمهي «معلوم» برگرفته از آيهي 21 سورهي حجر مي باشد: «وان من شيء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزله إلاّ بقدر معلوم». 5. برگرفته از آيهي 5 سورهي تين: «ثم رددناه أسفل سافلين». 6. «كثيف» در مقابل «لطيف» ،از اصطلاحات فلسفي بوده و به معني موجودي است كه از نظر وجودي داراي غلظت شديد مادّي باشد. 7. قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قسمت ملحق دعاي عرفه منسوب به امام حسين (ع). 8. برگرفته از آيهي 78 سورهي واقعه: «في كتاب مكنون». 9. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبهي اول. 10. برگرفته از آيهي 23 زمر: «اللّه نزل أحسن الحديث كتاباً متشابهاً مثاني…». 11. قسمتي از حديث معروف «قُرب نوافل». به نقل از رسالهي «لقاء اللّه» تأليف حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(ره). 12. برگرفته از آيهي 14 سورهي مؤمنون: «…فتبارك اللّه أحسن الخالقين». 13. به نقل از «البيان في تفسير القرآن»، تأليف آيتاللّه ابوالقاسم خويي، 1/96، چاپ دارالثقلين، قم. 14. اشاره به آيات 77 تا 79 سورهي واقعه. 15. اشاره به آيات 4 و5 سورهي تين. 16.برگرفته از بيت: هركسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش مثنوي معنوي مولوي 17. مصرع دوم از بيت: گوهر خود را هويدا كن كمال اينست و بس خويش را در خويش پيدا كن كمال اينست و بس سنايي 18. برگرفته از آيهي 25 سورهي مطففين: «يسقون من رحيق مختوم». 19. برگرفته از آيهي 52 سورهي انبيا: «اذ قال لابيه وقومه ما هذه التماثيل التي انتم لها عاكفون». 20. قسمتي از ملحق دعاي عرفهي منسوب به امام حسين (ع)، مفاتيح الجنان. 21. علامهي زرقاني در «مناهل العرفان» باب ترجمهي قرآن، ميگويند كه: ترجمه، (نزد عرف) بايد وافي به جميع معاني و مقاصد متن اصلي باشد و إلاّ عنوان ترجمه برآن صادق نميباشد. ر.ك: مناهل العرفان، ج2، باب ترجمهي قرآن. |
|
ضرورت ترجمه اي نوين از قرآن به زبان فرانسه
يحيي علوي، جواد حديدي
اشاره:
در روش شناسي ترجمه، ابتدا سخن از چگونگي فهم و سپس صحبت از چگونگي تفهيم است. براي بررسي چگونگي فهم، ساخت معنايي ترجمه مورد بررسي قرار مي گيرد و با اين بررسي معلوم مي شود كه مترجم، واژه ها را بر چه اساسي فهميده است؛ آيا منابع سنت اسلامي را ملاك قرار داده است يا فهم خود را براساس منابع زباني بنا نهاده است. البته بررسي منابع مورد استفاده مترجم نيز در اين زمينه راهگشاست. براساس اين بررسي، ترجمه هاي قرآن را مي توان به دو دسته اصلي طبقه بندي كرد: 1 - ترجمه هاي زبان شناختي 2 - ترجمه هاي مبتني بر سنت. يكي از دغدغه هاي اصلي نويسندگان مقاله حاضر تأكيد بر لزوم ارائه روش شناسي روشن و صريح از ترجمه قرآن به وسيله مترجمان است.
پی نوشتها:
1- Le Cora:"Voila le Livre...", Tom 1, al-Fatiha - al - Baqara (sourates 1 et 2), traductio aotee accompagee d'etudes, de cocordaces et de Lexiques par Yahya 'Alawi et Javad Hadidi, Qom, Cetre pour La traductio du Sait Cora. 1421/2000, 619 pp. 2- Adre Miquel, L'Eveemet. Le Cora: sourate LVI, Paris, odile Jacob, 1992, p.8. نقل از'Alawi & Hadidi. 3- Ibid. |
|
ترجمه پذيري قرآن كريم: چه كساني ترجمه قرآن كريم را موجب افساد در دين دانستهاند و چرا؟
پروين بهار زاده
به دلايل مختلف، درباره امكان يا عدم امكان ترجمه قرآن كريم، و به عبارتي«جواز» يا «عدم جواز» آن، ميان فقها و علما بحثهاي پردامنهاي صورت گرفته است و هر يك عقيدهاي خاص ابراز داشتهاند و بر اثبات آن به دلايل مختلف تمسّك جستهاند.
تاريخچه ترجمه قرآن و انگيزه نخستين
شواهد تاريخي حاكي از اين است كه ترجمه قرآن مجيد در زمان حيات رسول اكرم(ص) آغاز شد. هنگاميكه بعضي از ايرانيان از «سلمان فارسي» خواستند تا سوره «فاتحةالكتاب» را به زبان فارسي ترجمه كند و پيامبر با اين امر موافقت فرمود.7
انگيزه مترجمان اروپايي از ترجمه قرآن
ميتوان بهطور قطع مدعي شد كه اينگونه مترجمان قصد نداشتند، سهمي در نشر معارف قرآني در ملل اروپايي دارا باشند بلكه غالب اين ترجمهها با نظارت مستقيم و دستور پاپها و كشيشها صورت ميگرفت و عمدتاً براي مقابله و مبارزه با قرآن و انديشه توحيدي آن بوده است. به عنوان نمونه ميتوان ترجمه كشيش ايتاليايي Ladovico Narraccio را نام برد كه همراه با رديه محتواي آن(اعتراض و انتقاد نسبت به متن قرآن) انجام پذيرفت.13
معاني ترجمه و انواع آن
در زبان عربي، واژه «ترجمه» در يكي از معاني هفتگانه زير به كار رفته است:
1. ترجمه حرفي(يا واژهاي يا تحت اللفظي يا ترجمه برابر)
در اين نوع ترجمه، ساختار زبان مبدا از نظر نظم و ترتيب كلمات محفوظ ميماند و گويي تنها هر واژه در برابر واژه مترادف و نظير خود قرار ميگيرد.
2. ترجمه بياني يا معنوي
در اين نوع ترجمه، چندان توجهي به حفظ ساختار زبان مبدا نميشود بلكه آنچه مورد توجه وافر قرار دارد، ارايه تصويري زيبا از همه معاني و مقاصد كلام در زباني ديگر است. اين نوع ترجمه را«ترجمه تفسيري» نيز خواندهاند، زيرا ارايه تصويري زيبا از معاني كلام گرچه تفسير نيست ليكن بيشباهت بدان نيز نميباشد.
ترجمه به صورت مطلق(اعم از ترجمه واژهاي يا بياني) نيازمند چهار امر است:
1. شناخت و آگاهي كامل مترجم نسبت به هر دو زبان(زبان مترجِم و زبان مترجَم)
معاني و مقاصد قرآن چگونهاند؟
قرآن كريم و اساساً هر كلام بليغي مشتمل بر دو نوع معني است: يكي، معاني اوليه و دوم، معاني ثانويه و يا به عبارت ديگر معاني اصلي ومعاني تَبَعي.
1. استدلال به اقوال «ابوحنيفه» و«زمخشري»
اولين استدلال قايلين به جواز ترجمه قرآن، بيان و فتواي«ابوحنيفه» مبني بر جواز قرائت نماز به زبان فارسي است، براي كسي كه قادر به اداي الفاظ عربي نميباشد.
2. استدلال به وجوب تدبّر در آيات الهي و فهم آن
دومين دليلي كه قايلين به جواز ترجمه قرآن به آن استناد كردهاند اين است كه: آيات بيشماري از قرآن كريم كه همگي در شمار آيات محكم ميباشند، بر وجوب فهم قرآن در نماز و تدبّر در آن« در نماز و غير نماز»صراحت دارد.از اين رو اين واجب محقق نخواهد شد، مگر با ترجمه قرآن به زبانهاي همه مردم غير عربي كه به اسلام گرويدند. از آنجا كه مقدمه و شرط لازم يك امر واجب،واجب است، لذا ترجمه قرآن كريم نيز نه تنها مباح، كه واجب است.
3. استدلال به اينكه لازمه بقاي قرآن و جهاني بودنش، امكان ترجمه آن است.
سومين دليل قايلين به جواز ترجمه قرآن اين است كه: لازمه تبليغ و دعوت به اسلام، ترجمه قرآن و كتب حديثي به زبانهاي زنده دنيا ميباشد. به عبارت ديگر لازمه بقاي قرآن در ميان ملل مختلف، ترجمه آن به زبانهاي اين ملل است.
4. فراهم ساختن امكان استماع آيات الهي براي مشركان
چهارمين دليل اقامه شده از طرف قايلين به جواز ترجمه قرآن چنين است:
آراي مذاهب اربعه در خصوص ترجمه قرآن كريم
مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت يعني: حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي، هريك در خصوص جواز يا عدم جواز ترجمه قرآن، بالاخص در نماز، فتاوي مختلفي ايراد داشتهاند كه به صورت خلاصه ذكر خواهد شد.30 لازم به توضيح است كه هيچ يك از فقهاي شيعه به جواز قرائت سوره يا آيهاي در نماز، به زباني غير از زبان عربي، فتوا ندادهاند و در مقابل، هيچ فقيه شيعي نيز به حرمت ترجمه قرآن به زباني ديگر، قايل نبوده است.
1. مذهب مالكي
در «حاشية الدسوقي علي شرح الدر دير»(ج 1، ص 236 و 237) آمده است:
2. مذهب حنبلي
در «المغني» آمده است: نه قرائت قرآن به غير زبان عربي جايز است و نه تبديل لفظ عربي به واژه مترادف آن، قرائت عربي را خوب بداند يا نداند. پس ميگويد: اگر قرائت به عربي را خوب نميداند واجب است ياد بگيرد و اگر چنين نكند در حالي كه قادر به تعلّم بوده، نمازش باطل است.
3. مذهب شافعي
در«المجموع» (ج 3، ص 379) آمده است: عقيده ما اين است كه قرائت قرآن به غير زبان عربي جايز نيست. چه فرد قادر به زبان عربي باشد يا نباشد و چه در نماز و چه در غير نماز. لذا اگر ترجمه قرآن را در نماز به جاي قرآن خواند، نمازش باطل است چه خوب قرائت كرده باشد و چه بد. و اين عقيده جمهور علماست از جمله مالك، احمد و ابوداوود.
4. مذهب حنفي
شيخ الاسلام«ابوالحسن المرغيناني الحنفي» معتقد است: نگارش قرآن به زبان فارسي به اجماع ممنوع است. زيرا به حفظ قرآن خلل وارد ميسازد چرا كه مابه حفظ لفظ و معني قرآن كه دلالت بر نبوّت خاتم الرسل دارد، امر شدهايم ونيز نگارش قرآن به زبان فارسي موجب سخيف شدن قرآن بوده وسبب سهلانگاري در آن ميشود.
نتيجهگيري از آراي فقهاي مذاهب اربعه
با جمعبندي مطالب مزبور به اين نتيجه ميرسيم كه: هيچيك از فقهاي مذاهب اربعه نيز، قرائت نماز را به غير زبان عربي، به طور مطلق و بدون شرط، جايز نميدانند. تنها فتوايي كه حاكي از جواز است به «ابوحنيفه» منسوب است كه اولاً مشروط به سه شرط است. و ثانياً، و ي نيز به تصريح معتمدين از راي خود مبني بر جواز قرائت نماز به زبان فارسي برگشته است، به دليل اين كه نظم قرآن در هر حال، ركني لازم براي قرآن است و حفظ آن ضروري است.لازم به توضيح است كه تنها در نماز است كه به اعتبار آيه «فاقرؤا ما تيسر من القرآن» (مزمل، 73/20) خواندن قرآن واجب است و از آنجا كه تكليف به حسب وسع و توانمندي است، لذا برخي به جواز خواندن فقط نماز به غير عربي(فارسي) شدهاند، آن هم براي كسي كه قادر به اداي الفاظ عربي نيست.
دانشگاه«الازهر» و مساله ترجمه قرآن
دانشگاه «الازهر» مصر، در اوّلين موضعگيري در قبال اين موضوع، راي به ممنوعيت ترجمه قرآن داده و مصادره كليه قرآنهايي كه مشتمل بر ترجمه لفظي قرآن بود را ضروري اعلان نمود. به عنوان مثال: زماني كه قرآنهاي چاپ هند كه با ترجمه جديد انگليسي همراه بود، وارد مصر شد، شيخ «الازهر» فتوا به ممنوعيت ورود آنها به شهرهاي مصر داد. اين مطلب در بيروت نيز سابقه داشته است. زماني كه تعدادي از قرآنهاي چاپي با ترجمه انگليسي به بيروت وارد شد.اداره گمرك بيروت از مفتي كسب تكليف نموده و به دليل منع مفتي، اجازه ورود اين قرآنها از طرف اين اداره صادر نشد.35
قواعد مزبور به شرح زير ابلاغ شد:37
1. تفسير بايد تا حد ممكن از اصطلاحات و مباحث علمي مبرّا باشد، مگر آنچه در فهم آيه ايجاب ميكند.
پاورقيها:
1. شيخ حسن سعيد، دايرة المعارف قرآن كريم، 1/28. 2. مجله«الازهر»، سال هفتم، 1355، مقاله«في ترجمة القرآن الكريم و احكامها»، شيخ مصطفي مراغي. 3. كيهان انديشه، شماره 40 (بهمن و اسفند 1370)، ص 34، مقاله «تمهيدي بر ترجمه قرآن»، سيد حسين سيّدي. 4.جرجي زيدان، تاريخ آداب اللغة العربية، 1/53 دارالهلال، 1957. 5. محمّد بن جرير طبري، تفسير طبري، تحقيق محمود شاكر، 1/12. 6. ابن أبيالاصبع، بديع القرآن /42، ترجمه دكتر سيد علي ميرلوحي، انتشارات آستان قدس رضوي. 7 . كيهان انديشه، شماره 28 (بهمن و اسفند 1368)، ص 210، مقاله «ترجمه قرآن به زبانهاي اروپايي»، سيد هادي خسروشاهي. 8. ابن سعد،الطبقات الكبراي،1/385. 9. نشريه تحقيقات اسلامي، سال دوم، شماره 1، ص 1 و 2. 10. Ketton نام شهري است در فرانسه. 11.شيخ آغا بزرگ طهراني، الذريعة الي تصانيف الشيعه،4/124، دارالاضواء، بيروت. 12. دكتر محمّد صالح البنداق،المستشرقون و ترجمة القرآن، /95، 96، منشورات دارالآفاق الجديده، چاپ دوّم. 13. كيهان انديشه، شماره 28، ص 212. 14. همان/213. 15. شيخ محمد عبده، تفسير المنار، تحقيق محمد رشيد رضا،9/296 - 339. 16. همان2/160. 17. انتساب لقب«ترجمان القرآن» به«ابن عباس» با امعان نظر به اين معني«ترجمه» است. يعني از آنرو كه وي مفسّر و شارح قرآن بوده است به لقب مذكور شهرت يافته است. 18. غالب كتبي كه تحت عنوان«تراجم» نگاشته شده ناظر به اين معني«ترجمه» ميباشد و شامل شرح حال و تاريخچه زندگي اشخاصي است كه به صورتي خاص مورد نظر مولف كتاب بوده است. 19. محمّد عبدالعظيم الزرقاني،نقل از مناهل العرفان، 2/5-7، داراحياءِالتراث العربي 1412 هـ. 20. همان 21. تفسير المنار، 9، مقاله«ترجمة القرآن و ما فيها من المفاسد والمنافاة للاسلام». 22. دلايل غزالي ذيل شرح آيه «هوالذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ ام الكتاب» آمده است، تفسير النار، 3/214. 23. المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم/67-69. 24. مجلة المجمع، سال 1931 م، 12/120. 25. المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم/ 69. 26. مناهل العرفان، ج 1. 27.جار اللّه زمخشري، الكشّاف عن حقايق عوامض التنزيل 3/335، دارالكتب العربي، چاپ سوم، بيروت، 1407 هـ . 28. مؤلف مستند قول خويش را بيان نداشته است، لكن«زرقاني» در مناهل العرفان ،2/ 59، عدهاي از كساني را كه رجوع«ابوحنيفه» را از اين فتوا روايت كردهاند، نامميبرد. 29. تفسير المنار،9/296-339. 30. المستشرقون و ترجمة القرآن الكريم/56؛ ومناهل العرفان، 2/56 -60. 31. تفسير المنار، 9/330. 32. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و سبع المثاني، (تفسير آلوسي)، انتشارات جهان، 19/ 125. 33. مناهل العرفان، 2/59. 34. تفسير المنار،9/339. 35. همان/ 269 - 339. 36. المستشرقون و ترجمة القرآن/ 74. 37. همان / 75 و 76؛ مناهل العرفان ،2/66،67. |
|
ضرورت ترجمهاي آكادميك از قرآن كريم
دكتر احمد احمدي
يكي از جويبارهاي مهم دانش، كه در كنار ساير جويبارهاي زلال معرفت، از سرچشمه عظيم و جوشان علوم و معارف قرآن كريم منشعب شد،ترجمه قرن كريم است. اززماني كه در سرزمين خراسان ـ پس از بحث و گفتگوي فراوان پيرامون جواز يا عدم جواز ترجمه قرآن ـ تصميم به ترجمه اين كتاب آسماني گرفتند ، تاكنون شايد تنها به زبان فارسي هزارها ترجمه انجام گرفته باشد و خود همين كار گنجينه عظيمي از لغات و تركيبات دلنشين زبان فارسي را از دستبرد تلف نگه داشت. تنها در آستان قدس رضوي دهها نسخه از اين ترجمههاي كهن موجوداست كه برخي از استادان محترم دانشگاه سي نسخه از آنها را منبع گردآوري واژههاي زبان فارسي آن عصر قرار داده است.
1ـ ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين(بقره/2)
ترجمه: « اين كتاب بي هيچ شك راهنماي پرهيزكاران است».
2ـ لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين (تين/3 و 4)
ترجمه : « كه ما انسان را در (مقام) احسن تقويم (و نيكوترين صورت در مراتب وجود) بيافريديم سپس (به كيفر كفر و گناهش ) به اسفل سافلين (جهنم و پستتر رتبه امكان برگردانيديم».
3ـ و سيجنبها الاتقي الذي يؤتي ماله يتزكي (ليل /17/18)
ترجمه : « و اهل تقوي از آن آتش دوري جستند(و محفوظ ماندند)....»
4ـ اذ قال الله يا عيس اني متوفيك و رافعك الي و ... (آل عمران/55)
ترجمه : « بيادآر وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح ترا قبض نموده و بر آسمان(قرب خود ) بالا برم.
5ـ فلما توفيتني كنت انت الرقب عليهم (مائده /117)
ترجمه : (عيسي گفت....) «وچون روح مرا به قبضه تصرف گرفتي باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودي.
6ـ .... ان اقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم فليلقه اليم بالساحل يأخذه عدولي و عدوله ...(طه/39)
ترجمه :« وحي كرديم كه كودك خود را در صندوقي گذار و به دريا افكن (چنين كرد و ) امواج دريا كودك را به ساحل رسانيد تا دشمن من و آن طفل (يعني فرعون) از دريا طفل را برگرفت...»
7ـ نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذاالقرآن(يوسف/3)
ترجمه: طما بهترين حكايات را بوحي اين قرآن بر تو ميگوئيم». |