راسخون

بانک مقالات ترجمه قران

siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 

 

 

siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
مارمادوك پيكتال مترجم قرآن كريم به زبان انگليسي

مرتضي كريمي نيا
محمد مارمادوك ويليام پيكتال سيّاح، رمان نويس، كارشناس آموزش و پرورش و اهل انگلستان بود كه بيشترين شهرت خود را مديون ترجمه انگليسي قرآنش با عنوان معناي قرآن كريم2 است. وي در 17 آوريل 1875 در لندن و در خانواده اي مذهبي متولد شد. پدر و پدربزرگش كشيش كليساي انگليكان، و دو خواهرخوانده اش راهبه بودند. نخستين سال هاي كودكي را در منطقه اي روستايي در سافولك3 گذراند و پس از فوت پدرش در 1881، با مادر خود به شهركي نزديك لندن منتقل شد. هنگام تحصيل در مدرسه اي در هارو4 همكلاس وينستون چرچيل بود و چون نتوانست جذب ارتش شود، با مادرش در سافولك به زندگي آبرومندانه روستايي اش ادامه داد. در سال هاي 1894-1896 در برخي كشورهاي خاورميانه از جمله فلسطين، لبنان و سوريه و نيز مدتي در تركيه و بالكان به مسافرت پرداخت كه افزون بر يادگيري زبان هاي عربي و تركي، اين گشت و گذار و آشنايي اش با فرهنگ و اديان خاورميانه آينده فكري و سياسي او را سمت و سو بخشيد. برخي گفته اند در همين زمان وزارت امور خارجه انگلستان پيشنهاد سركنسولي شهر حيفا را به او داد، اما وي به دليل سن اندكش ــ حدود 20 سال ــ آن را نپذيرفت.
پيكتال در بيست و يك سالگي و پس از مراجعت از فلسطين با خانم ماريل اسميت ازدواج و از همان سال انتشار داستان هايش را آغاز كرد. داستان هاي او يا درباره فرهنگ و تمدن خاورميانه (و مربوط به كشورهاي سوريه، فلسطين، يمن، مصر و تركيه) بود و يا حال و هواي انگليسي و به ويژه رنگ و بوي فرهنگ مردم منطقه سافولك را داشت، كه پيكتال خود در آن جا نشو و نما يافته بود.
در دوران جنگ جهاني اول، وي مدتي به تركيه رفت و تا پايان جنگ در 1916، همواره عليه سياست هاي استعماري انگلستان درباره تركيه عثماني فعاليت مي كرد، كه اين اقدامات سبب شد موقعيت هاي شغلي مهمي ــ از جمله نمايندگي انگلستان در دفتر كشورهاي عرب (قاهره) ــ را از دست بدهد.5 با آن كه پيكتال ظاهرا از مدت ها پيش متمايل به دين اسلام شده و گويا تغيير مذهب داده بود، در 29 نوامبر 1917 رسما تشرف خود به دين اسلام را اعلام كرد و از آن پس، نام محمد را براي خود برگزيد.
از آن زمان تا سال 1920، پيكتال به دليل تسلّط بر قرآن و آشنايي با فرهنگ و تمدن اسلامي، خطيب و امام جماعت مسجد لندن و مدتي نيز در ناتينگ هيل6 بود. مقالات و سخنراني هاي او درباره مسائل فرهنگي و سياسي جهان اسلام و تبليغ جهاني دين اسلام، در اين مدت وي را در بسياري از كشورهاي اسلامي از جمله تركيه و شبه قاره معروف ساخته بود. در سال 1920، پيكتال به افتخار مولانا محمد علي لاهوري (1874-1951)، از رهبران فرقه احمديه و مترجم معروف قرآن به زبان انگليسي،7 ميهماني باشكوهي در انگلستان برپا كرد و در مدت اقامت لاهوري در انگلستان چندين بار با وي ملاقات و گفت و گو كرد. همين امر كانون توجه او را از مسائل و حوادث فرهنگي و سياسي تركيه به سوي شبه قاره معطوف ساخت و البته اتهام تمايل يا تبعيت از فرقه قاديانيه (احمديه) را براي وي به همراه آورد، ليكن وي همواره اين اتهام را از خود نفي مي كرد.
پيكتال در سال 1920 به دعوت هيئت مديره وقايع نامه بمبئي8 براي سردبيري اين مجله به شهر بمبئي در هندوستان رفت و از آن زمان حدودا پنج سال در اين شهر و ده سال در حيدرآباد دكن به سر برد. در سال 1925، در پيِ اختلاف با مديران نشريه وقايع نامه بمبئي از سمت خود استعفا كرد و به خدمتِ دولت ايالتي «نظام حيدرآباد»9 درآمد. نخست به مدت سه سال مدير يك دبيرستان پسرانه اسلامي و مسئول آموزش و پرورش كارمندان دولتي حيدرآباد بود و در 1927، سردبير فصلنامه دولتيِ فرهنگ اسلامي10 شد. اين مجله همچنان به صورت فصلنامه در حيدرآباد منتشر مي شود.
در سال هاي 1928ـ1930، پيكتال بيشتر وقت و تلاش فكري خويش را در پايان رساندن ترجمه قرآن به زبان انگليسي صرف كرد. در اين راه، وي دائما با برخي منتقدان و محققان اروپايي و برخي عالمان مسلمان در شبه قاره و هند رايزني مي كرد. عاقبت اين ترجمه در دسامبر 1930 در نيويورك منتشر شد، اما مترجم با وجود تلاش بسيار نتوانست تأييد يا تقريظي از رياست دانشگاه الازهر مصر بر كار خويش به دست آورد.
درباره ترجمه انگليسي پيكتال از قرآن حرف و حديث بسيار گفته اند. اين اثر اولين ترجمه انگليسي قرآن به قلم يك مسلمان است كه زبان مادري اش انگليسي بوده است. پيش از اين بسياري از غير مسلمانان انگليسي همچون جورج سيل (1734)، الكساندر راس (1649)، ادوارد هنري پالمر (1880)، جان م. رادول (1861) و برخي از مسلمانان شبه قاره چون محمدعبدالحكيم خان (1905)، ميرزا ابوالفضل (1911-1912)، محمد علي لاهوري (1917) و ميرزا حيرت دهلوي (1916) ترجمه هاي كامل يا ناقصي از قرآن كريم انجام داده بودند.11 اما گويا پيكتال نخستين كسي است كه در مقدمه ترجمه اش، به صراحت كار خويش را برگردانِ مفهوم و معناي قرآن كريم مي نامد و از به كار بردنِ نام ترجمه (Traslatio) درباره آن خودداري مي كند. او در همان جا، علت اين امر را ناتوانيِ انسان ها در تقليد و بازگردانيِ سبك بيان و نيز مضامين قرآني مي داند. شايد امروزه به تبعِ پيكتال است كه غالبِ مترجمان مسلمان قرآن و به ويژه مسلمانان عرب زبان ترجمه خود را «ترجمه معانيِ قرآن كريم» و نه ترجمه خود قرآن مي نامند.
ترجمه پيكتال از جمله ترجمه هاي متداول و مشهور در جهان اسلام، به ويژه در پاكستان، هند و آسياي جنوب شرقي است. اكمل الدين احسان اغلو در كتاب شناسي معروف خود از بيست و سه چاپ مختلف اين ترجمه (تا سال 1980) ياد مي كند.12 نثرِ ترجمه پيكتال بسيار شبيه به الگوهاي مترجمان پيشين كتاب مقدس است؛ يعني وي ضماير و صيغه هاي افعال را به شيوه انگليسيِ كهن مي آورد. اين امر امروز براي مسلمانان انگليسي زباني كه به اين نثر عادت ندارند مشكلاتي ايجاد مي كند؛ از اين رو، برخي ترجمه پيكتال را بازنگاري كرده و كوشيده اند در ويرايش جديدِ آن، قواعد انگليسي امروز را به كار برند.
پيكتال در مقدمه ترجمه خود از همكاري و همياري علميِ برخي از روحانيون مصري از جمله محمد احمد الغمراوي، سليم الحجازي و شيخ مصطفي المراغي و نيز دكتر كرنكو13 تشكر كرده و آثاري چون تفسير الجلالين، انوارالتنزيل بيضاوي، الكشاف زمخشري، سيره ابن هشام، صحيح بخاري و اسباب النزول واقدي را منابع خويش شمرده است، اما شگفت آن است كه شلابير14 يك سال پس از انتشار اين ترجمه، در مقاله اي شباهت هاي بسيار ميان ترجمه پيكتال و ترجمه مولانا محمد علي لاهوري را نشان داد و مدعي شد اساس ترجمه پيكتال ترجمه محمد علي لاهوري (1917) است. شلابير خاطر نشان مي كند كه در مقاله اي كه در نقد و بررسي ترجمه قرآن پيكتال در روزنامه رسمي مصر15 منتشر شده، وي متهم به «پيوستن به فرقه احمديه» شده است، اما در پاسخ به اين مقاله، پيكتال چنين نسبتي را به كلي نفي كرده و گفته است:
«من هيچ وقت به فرقه احمديه نپيوستم؛ نه آن روز كه مسلمان مي شدم حتي يك بار نام اين فرقه را شنيده بودم و نه در هيچ زمان ديگري تمايلي به پيوستن به ايشان را داشته ام».
پس از نقل بخش هايي ديگر از اين نزاع، شلابير خود چنين قضاوت مي كند كه مقابله دقيق ترجمه قرآن پيكتال با ترجمه مولانا محمد علي، مترجم فرقه احمديه، به طور قاطع نشان مي دهد كه كار پيكتال چيزي بيش از بازنگاري و تجديد نظر در نسخه محمد علي نيست. وي بدين منظور 40 آيه از سوره بقره، 60 آيه از سوره آل عمران، 40 آيه از سوره مريم و تمام 15 سوره آخر قرآن را در اين دو ترجمه مقايسه كرده و شباهت ميان اين دو ترجمه را غيراتفاقي و غيرعادي دانسته است.
به رغم ادّعاي شلابير، مي توان گفت، شباهت ترجمه پيكتال به ترجمه مولانا محمد علي چندان نيست كه اولي را رونويسي از دومي بدانيم؛ تنها اين نكته مسلّم است كه پيكتال در ترجمه خود به كار مولانا محمد علي و نيز به ترجمه انگليسي رادول نظر داشته و در موارد بسياري از آنها الگو گرفته است.16
ترجمه قرآن پيكتال علاوه بر تأثير در جهان انگليسي زبان و برخي ترجمه هاي انگليسي متأخر، مورد توجه و گاه مبناي كار برخي مترجمان ديگر زبان ها نيز بوده است. از جمله اين ترجمه ها مي توان به ترجمه اي پرتغالي (انتشار يافته در موزامبيك) و ترجمه اي به زبان تاگالوگ17 (توسط مسلمانان مورو در فيليپين) اشاره كرد. در نقد و بررسي همه جانبه اين ترجمه مقاله مهمي تأليف نشده است. بجز مقاله شلابير با عنوانِ «آيا مسلمان مي تواند قرآن را ترجمه كند؟» كه در بالا بدان اشاره كرديم، اقبال حسين انصاري كتاب مختصري با عنوانِ تصحيح اغلاط ترجمه انگليسي پيكتال از قرآن كريم18 تأليف كرده است كه عبدالرحيم قدوايي نقدهاي اين كتاب را بي ارزش و از سر ناآگاهي به مسائل و فنون ترجمه مي داند.19
علاوه بر ترجمه قرآن و داستان هاي زيادي كه پيكتال را در انگلستان و كشورهاي اسلامي نامدار كرده است، مهم ترين اثرِ وي كتاب بُعدِ فرهنگي اسلام20 است. اين كتاب در واقع گرد آمده از مجموعه هشت سخنراني پيكتال است كه وي در سال هاي 1925 و 1926 به دعوت «انجمن مسلمانان مدرس»21 در شهر مدرس ايراد كرده و نخستين بار در 1927 در همان شهر به چاپ رسيده است. عناوين هشت سخنرانيِ وي عبارتند از: فرهنگ اسلامي، علل رشد و انحطاط، برادري، علم و هنر و ادب، تسامح، اتهام جبرگرايي، روابط زن و مرد، و مدينة اللّه . وي با تسلّط نسبتا زياد بر آيات قرآن و احاديث نبوي، در اين كتاب مي كوشد پاره اي از اتهامات مستشرقان و برخي آراء را كه در افكار عمومي غربيان رواج يافته است مردود شمارد و به دفاع از باورهاي فرهنگي صحيح در دين اسلام بپردازد.
پيكتال پس از 15 سال اقامت در شهرهاي بمبئي و حيدرآباد، در سال 1935 به دليل بيماري بازنشسته شد و با همسرش به زادگاه خود در انگلستان بازگشت و يك سال بعد در نوزدهم ماه مه 1936 بر اثر انسداد شريان اكليلي قلب درگذشت. وي را در گورستان مسلمانان در شهرِ بروك وود22 به خاك سپردند.
فهرستي از داستان ها و ديگر آثار پيكتال به ترتيب انتشار به شرح زير است:
1ـ حرف هاي يك انگليسي23؛ 2ـ همه ابله ها24؛ 3ـ سعيد ماهيگير25؛ 4ـ انيد26؛ 5ـ برندل27؛ 6ـ خانه اسلام28؛ 7ـ كوته نظران29؛ 8ـ بچه هاي نيل30؛ 9ـ وادي سلاطين31؛ 10ـ آبگوشت32؛ 11ـ چراگاه شوخي و شيطنت33؛ 12ـ زنان در پس پرده34؛ 13ـ همراه با تركان در زمانه جنگ35؛ 15ـ خانه جنگ36؛ 16ـ شهسواران عرب37؛ 17ـ برخوردهاي شرقي38؛ 18ـ سِر ليمپيدوس39؛ 19ـ نخستين ساعات40؛ 20ـ ما در نگاهِ ديگران41؛ 21ـ بُعد فرهنگي اسلام42؛ 22ـ معناي قرآن كريم43؛ 23ـ مواعظ قرآني44 (بدون تاريخ)؛ 24ـ امين: زندگي پيامبر اكرم45.
منابع

1ـ مقاله «پكْتهال» (بدون مؤلف) در اردو دائره معارف اسلام، لاهور: دانش گاهِ پنجاب، 1390 / 1971، ج 5، صص 638-640.
2- Shellabear, W. G. "Ca a Moslem traslate the Kora?" i The Muslim Wrold, vol. 21, o. 2, April 1931, pp. 287-303.
3- Bosworth, C.E. "Pickthall" i Ecyclopaedia of Islam, ew ed., 1995, vol. VIII, pp. 305-306.
4- Pickthall, Mohammad Marmaduke. The Meaig of the Glorious Kora: A Explaatory Traslatio.
5- Pickthall, Mohammad Marmaduke. Cultural side of Islam. 2ed ed., New Delhi: Kitab Bhava, 1981.
6- Clark, Peter. Marmaduke Pickthall, British Muslim, Lodo: Quartet Books, 1986.

اخبار ترجمه

تازه ترين ترجمه قرآن به زبان انگليسي به قلم محمد فاروقِ اعظم ملك
Eglish Traslatio of the Meaig of Al-Qur''''''''''''''''a, the Guidace for Makid. Traslated by Muhammad Farooq-i-Azam Malik. Housto (Texas): The Istitute of Islamic Kowledge, 1997. 905pp.
ترجمه محمد فاروقِ اعظم ملك كه با عنوان ترجمه معاني قرآن كريم، هدي للنّاس تهيه شده است، توسط «مؤسسه علوم اسلامي» در هوستون (تكزاس) امريكا همراه با تقريظي از دانشگاه الازهر (قاهره) و دانشگاه بين المللي اسلامي (اسلام آباد) در سال 1997 منتشر شده است. مترجم 56 ساله كه اهل پاكستان و نايب رئيس مؤسسه فوق الذكر در هوستون امريكاست، همزمان دو كتاب ديگر درباره وصيت اسلامي و زكات به زبان انگليسي تأليف كرده است. ترجمه او از قرآن داراي مقدمه اي 106 صفحه اي، و مشتمل است بر زندگي نامه كوتاه مترجم (ص 4)، تشكر مترجم از همياران و همكارانش (ص 6)، پيشگفتار مترجم (8-12)، زندگي نامه كوتاهي از پيامبر اكرم (ص 13-31)، فهرست تفصيليِ محتواي سوره ها (ص 32-87)، معرفي تقسيم بندي هاي قرآني (ص 88)، واژه نامه اصطلاحات قرآني (89-96)، فهرست سوَر و اجزاي قرآن (ص 97-102) و نكاتي براي راهنمايي مطالعه قرآن (ص 103-106).
مترجم در پيشگفتار خود با يادآوري لزوم ترجمه قرآن به ويژه براي غير مسلمانان و تازه مسلمانان، ترجمه تحت اللفظي را وافي به اين مقصود نمي داند. وي حتي ترجمه عبداللّه يوسف علي و محمد مارمادوك پيكتال را نيز لفظ به لفظ و فاقد يكپارچگي معنويِ قرآن مي داند. به همين جهت خود، قرآن را نه آيه آيه، بلكه فقره فقره (شامل دسته اي از آيات) با حذف شماره آيات در ميان عبارت، ترجمه كرده و در اين كار كوشيده است تا خود را از تنگناي ترجمه تحت اللفظي برهاند. او معتقد است كه ترجمه اش از قرآن مجيد ترجمه اي مطابق است. از اين رو هرگونه نكات توضيحي و تفسيري را با حروف ايتاليك از متن اصلي ترجمه متمايز كرده است. همچنين كلماتي از قرآن همچون ربّ، رسول، اللّه ، شرك و مانند آنها را ترجمه ناپذير مي داند و آنها را در ترجمه به همان صورت باقي گذاشته و تنها براي هر يك توضيحي جداگانه آورده است. مي توان گفت كه ترجمه آقاي محمد فاروقِ اعظم ملك با داشتن كاستي هاي معمول در ترجمه هاي تفسيرگونه، از جمله ترجمه هاي قابل فهم با نثر متداول انگليسي است.

ترجمه قرآن به زبان رومانيايي

جديدترين ترجمه قرآن به زبان رومانيايي با عنوانِ: Coraul cel Sft: traducerea seurilor Úi cometariiدر آوريل 1997 به قلم و همتِ «جمعيت دانشجويان مسلمان روماني»46 در 2241 صفحه همراه با مؤخره اي عربي در يازده صفحه تهيه و منتشر شده است.
مقدمه 107 صفحه اي ابتدايِ آن مشتمل است بر مباحثي چون: معرفي اسلام به زبان امروز؛ وحي، نبوت و رسالت پيامبر اكرم(ص)؛ قرآن، تاريخ، علوم، تفسير و ترجمه آن؛ اعجاز قرآن و گونه هاي مختلف اعجاز علميِ قرآن؛ عيسي در قرآن و نظريات اسلام راجع به مسيحيت و حضرت عيسي(ع)؛ و در آخر معرفي ترجمه حاضر.
مترجمان در اين كار خود كه مستقيما از متن عربي انجام گرفته است بر منابعي چون صفوة التفاسير؛ المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز اثر ابن عطية؛ زبدة التفسير من فتح القدير از أشقر؛ اسباب النزول سيوطي؛ تفسير المؤمنين عبدالودود يوسف؛ المنتخب في تفسير القرآن الكريم تأليف المجلس الاعلي للشئون الاسلامية در قاهره و دو ترجمه انگليسي عبداللّه يوسف علي و فرانسوي محمد حميد اللّه تكيه كرده اند. با آن كه ترجمه حاضر تحت اللفظي نيست و از رواني در متن برخوردار است، مترجمان در ذيل بيشتر آيات، نكات تفسيري و توضيحي كوتاهي درباره تاريخ، شأن نزول و مسائل كلامي و رفع ابهام هاي لغويِ آنها آورده اند. اين ترجمه بدون متن عربيِ آيات و همراه با معرفيِ سوره ها در ابتداي هر سوره چاپ شده است.

ترجمه اي از قرآن كريم به زبان تركي قرقيزي

اين ترجمه كه تازه ترين ترجمه قرآن به زبان تركي قرقيزي است، توسط آقاي علاءالدين منصور انجام گرفته است. ترجمه مزبور در تاريخ اول ژانويه 1999م برابر با 14 رمضان 1419ق به پايان رسيده و در 655 صفحه به قطع وزيري، بدون متن قرآن، در شهر بيشكك پايتخت قرقيزستان در تيراژ 3300 نسخه به چاپ رسيده و مشتمل است بر يك مقدمه و فهرست منابع. مترجم در ترجمه خود، از تفسير جامع البيان محمد بن جرير طبري، تفسير بيضاوي، تفسير جلاء العين، تفسير ابن كثير، تفسير الدّر المنثور و ديگر تفاسير استفاده كرده است.
اين ترجمه كه به طور مستقيم از عربي به تركي بازگردانده شده همراه با تفسيرهايي كوتاه است. تفسيرها با حروف ريز و ترجمه متن با حروف بزرگ چاپ شده است. در مواردي هم كه نياز به تفصيل بيشتر بوده، مطالب تحت عنوان «ايضاح» در پاراگراف جداگانه ذكر شده است. از ويژگي هاي اين ترجمه، تقسيم بندي آن بر اساس سي جزء قرآن است كه هر جزء تحت عنوان «بخش» از جزء ديگر تفكيك گرديده و از صفحه اي مستقل آغاز شده است.

ترجمه استاد مهدي الهي قمشه اي با ويرايش حسين استادولي

ترجمه مرحوم استاد مهدي الهي قمشه اي يكي از ترجمه هايي است كه به دليل روان بودنِ نثر آن و داشتنِ توضيحات، بيشترين خواننده را در نيم قرن اخير نسبت به ترجمه هاي ديگر داشته است، اما از آن جا كه نقايص و اشتباهات فراواني مانند بي توجهي به ضماير و معلوم و مجهول بودن فعل ها، بدخواني كلمات، پيشداوري ذهني نسبت به آيه، عدم رعايت نكات ادبي در ريشه يابي كلمات يا اعراب جملات، نقل به معناها، افتادگي ها و غيره در آن وجود داشت، تصحيح و ويرايشي همه جانبه و دقيق را مي طلبيد، كه اين كار اخيرا به همت آقاي حسين استادولي انجام گرفته است. مصحح بر آن بوده است كه علاوه بر اصلاح املايي و علايم ويرايشي، محتواي ترجمه را نيز كنترل و اشتباهات و كاستي هاي آن را اصلاح نمايد و اگر ترجمه آيه اي موافق يكي از اقوال مفسران باشد ــ گرچه مخالف قول مشهور باشد ــ آن را به حال خود باقي بگذارد و نيز اگر آيه اي بر طبق قرائت غير معروف ترجمه شده باشد، در پاورقي به آن اشاره كند. ذكر اين نكته لازم است كه پاورقي هاي بدون امضا از مترجم، و پاورقي هاي با امضا از مصحح است.
ترجمه حاضر كه متن قرآنِ آن به خط آقاي مصطفي اشرفي نگارش يافته، در 604 صفحه مكرر، در قطع وزيري و در تيراژ 5000 جلد توسط انتشارات دارالكتب الاسلاميه به چاپ رسيده است.

قرآن كريم با ترجمه علي اكبر سروري

اين ترجمه فارسي براي نخستين بار در تابستان 1377 انتشار يافته است. داراي توضيحاتي بسيار محدود است كه غالبا از يكي دو كلمه تجاوز نمي كند. اين توضيحات ميان دو پرانتز قرار گرفته است. ترجمه به صورت زير سطري چاپ شده و متن آن به خط مرحوم استاد احمد نيريزي است. اين قرآن در قطع وزيري، در 866 صفحه و در تيراژ 5000 نسخه توسط انتشارات جمهوري (اسدي) منتشر شده است.

ترجمه قرآن به زبان آواري

نخستين ترجمه آواري قرآن در 604 صفحه، با خط كريل، در ژانويه 1997 توسط انتشارات خاركو در اكراين به چاپ رسيده است. زين الدين ثابت ابوبكر مترجم اين اثر كه از مسلمانان داغستان است، در لا به لاي ترجمه خويش، تفسيري موجز از برخي آيات نيز ارائه داده و همچنين در انتهاي كار خود، معرفي مختصري (در 4 صفحه) از قرآن كريم و ترجمه خود آورده است. عنوان اين اثر به عربي القرآن الكريم و بالهامش زبدة التفسير است كه متن قرآن را با خط عثمان طه به همراه دارد و ترتيب صفحاتِ آن، از راست به چپ است.
زبان آوار47، زبانِ اصلي مردم جنوب و مركز داغستان است و در آذربايجان، روسيه، شمال و شمال شرقي قفقاز نيز بدان تكلّم مي كنند. اين زبان كه شاخه اي از 37 شاخه زبان هاي قفقازي است (بر اساس آمار سال 1994) نزديك به 483000 گويشور دارد.48

ترجمه اي جديد از قرآن كريم به زبان سوئدي

Koraes budskap, i svesk tolkig av Mohammed Kut Berström, med kommetarer av Muhammad Asad. Stockholm: Proprius, 1998. I+961pp.
جديدترين ترجمه قرآن كريم به زبان سوئدي با عنوان قرآن كريم (Koraes budskap) به قلم آقاي محمد كنوت برنستروم در استكهلم سوئد منتشر شده است. مترجم كه سال ها كارمند ارشد وزارت خارجه سوئد، و از سال 1972 سفير اين كشور در مراكش بوده، در سال 1979 به دين اسلام گرويده و كار ترجمه خود را از همان سال آغاز كرده است.
اين ترجمه مستقيما بر مبناي متن قرآن كريم انجام گرفته است. مترجم در ذيل هر آيه تفسير مختصري از آن را آورده كه اين تفاسير اساسا برگرفته از آراء و نظريات تفسيريِ محمد اسد (يهودي نو مسلماني كه ترجمه قرآن49 و سيره پيامبر را به انگليسي نگاشت) است. علاوه بر اين، مترجم سوئدي قرآن كريم از ترجمه هاي انگليسيِ عبداللّه يوسف علي و فرانسويِ رژي بلاشر و تفاسيري چون تفسير فخر رازي، طبري، قرطبي، زمخشري و محمدعلي صابوني (از مفسّران معاصر اهل سنت) بهره برده است.
مهم ترين ويژگي اين اثر در مقايسه با ديگر ترجمه هاي سوئدي، مسلمان بودنِ مترجم آن و برگردان مستقيم آن از روي متن عربي است. محمد كنوت برنستروم علاوه بر آشنايي كامل با زبان هاي سوئدي، انگليسي، فرانسوي، روسي، اسپانيولي و پرتقالي، از سال 1970 يادگيري زبان عربي و تحقيق درباره قواعد اين زبان را آغاز كرده و در هنگام ترجمه قرآن بي هيچ مشكلي، به مراجع لغوي و متون تفسيري رجوع كرده است. اين ترجمه همراه با متن قرآن كريم به خط عثمان طه است. علاوه بر نكات تفسيريِ ذيل آيات، محتواي هر سوره، جداگانه در ابتداي آن معرفي شده و مباحثي كلي براي معرفي قرآن و خود ترجمه در مقدمه و مؤخره ترجمه آمده است.
سفارت هاي عربستان و ايران در سوئد هر يك پيشنهادهاي جداگانه اي براي انتشار اين ترجمه به مترجم داده بودند، اما وي انتشارات پرُپْريوس (Proprius Förlag) را كه پيش تر طرف قرارداد بوده، ترجيح داده است. با اين همه، اين كار از پشتيباني ماليِ برخي گروه هاي اسلامي در سوئد و نيز دولت سوئد بهره برده است.

پي نوشت ها:

1- بجز مقالات يا كتاب هايي كه در هر مورد در پاورقي ذكر مي شوند، منابع اصليِ تدوين مقاله در انتها آمده است.
2- The Meaig of the Glorious Kora.
3- Suffolk.
4- Harrow.
5- ظاهرا به جاي وي، ت. ا. لورنس به اين سمت رسيد.
6- Nottig Hill.
7- علي رغم شهرت اندك ترجمه قرآن وي، اين ترجمه از قوت و اعتبار خوبي برخوردار است. درباره اين مترجم بنگريد به مقاله زير در دايرة المعارف دين ويراسته ميرچا الياده: Sajida S. Alvi. "LaÎhorãÎ, MuhÊammad AlãÎ" i The Ecyclopedia of Religio, ed. by Mircea Eliade, New York: Macmilla, 1987, vol. 8, p.423.
8- Bombay Chroicle.
9- Nizamate of Hyderabad.
10- Islamic Culture.
11- J.D. Pearso. "Bibliography of traslatios of the Qur''''''''''''''''aÎ ito Europea Laguages", i Arabic Literature to the Ed of the Umayyed Period, Cambridge Uiversity Press, 1983, pp. 507-510.
12- ÙIhsaogÏlu, Ekmeleddi. World Bibliography of Traslatios of the Meaigs of the Holy Qur''''''''''''''''aÎ: Prited Traslatio 1515-1980. Istabul, Research Cetre for Islamic History, Art ad Culture, 1986. pp. 97-102
13- Dr. F. Krekow.
14- W. G. Shellabear.
15- Egyptia Gazette.
16- در ميان ترجمه هاي مسلمانان معاصر، كار م. م. شاكر كه به ترجمه اي شيعي نامبردار شده است، عينا اقتباس و بازنويسي از ترجمه مولانا محمد علي لاهوري است. شباهت اين دو ترجمه به اندازه اي است كه جاي هيچ شكي در اصل اقتباس باقي نمي گذارد. تنها شايد پنج درصد از اين اثر، كار خودِ شاكر باشد. ذكر اين نكته لازم است كه علاوه بر
17- Tagalog.
18- Iqbal Hussai Asari. Correctios of Errors i Pickthall''''''''''''''''s Eglish Traslatio of the Glorious QuraÎ, the Scripture Whereof There is o Doubt. Karachi: The Author, 1991.
19- در ميان مطبوعات فارسي تنها يك مقاله در معرفي و تحسين ترجمه قرآن پيكتال تأليف شده است: محمدحسين روحاني، «نمايشگاهانِ زيبايي اهورايي: معرفي ترجمه انگليسي قرآن كريم، محمدمارمادوك پكتال»، در بينات، سال اول، ش 3، پاييز 1373، صص 116-124.
20- M.M. Pickthall. Cultural Side of Islam, Madras: Committee of Muslims i Madras, 1927.
21- Committee of Muslims i Madras.
22- Brookwood.
23- The Words of a Eglishma, 1898.
24- All Fools, 1900.
25- Said, The Fisherma, 1903.
26- Eid, 1904.
27- Bredle, 1905.
28- The House of Islam, 1906.
29- The Myopes, 1907.
30- The Childre of the Nile, 1908.
31- The Valley of the Kigs, 1909.
32- Pot au feu, 1911.
33- Larkmeadow, 1912.
34- Veiled Wome, 1913.
35- With the Turk i War Time, 1914.
36- The House of War, 1916.
37- Kights of Araby, 1917.
38- Orietal Ecouters, 1918.
39- Sir Limpidus, 1919.
40- The Early Hours, 1921.
41- As Others See Us, 1922.
42- Cultural Side of Islam, 1927.
43- The Meaig of the Glorious Kora, 1930.
44- Quraic Advices, .d.
45- Al-Ami: Life of the Holy Prophet, 1959.
46- Asocia,tia Stude,tilor Musulmai di Romia.
47- Avar.
48- The Ecyclopedia of Laguage ad Liguistics, ed. R.E. Asher & J.M.Y. Simpso, (Oxford, Pergamo, 1994), 488-489, 5193.
49- Muhammad Asad, The Message of The Qur''''''''''''''''aÎ. Dar al-Adalus, 1980.
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه‏اى متين و ماندگار از قرآن مجيد به قلم استاد قرايى

بهاء الدين خُرّمشاهى

كسانى كه از «كثرت» ترجمه‏هاى امروزين قرآن مجيد به زبان فارسى شگفت‏زده مى‏شوند، اگر بدانند كه كتاب قدسى آسمانى ما به زبانهاى انگليسى و فرانسه در قرن بيستم، هر يك، از ترجمه‏هاى فارسى بيشتر است و به تجديد چاپهاى بيشترى مى‏رسد، به طرز ديگرى شگفت‏زده خواهند شد.
درباره ترجمه‏هاى فرانسه جز ذكر يك آمار در اين مقاله سخنى نمى‏گوييم و خوانندگان فرهيخته را به منابع ذى ربط احاله مى‏دهيم.1فهرست كتابشناسى جهانى ترجمه‏هاى قرآن مجيد كه در سال 1986 منتشر گرديده است، چون تعداد تجديد چاپهاى ترجمه‏ها را به هر زبانى با عناوين و چاپ اصلى، يعنى تعداد ترجمه‏هاى واقعى و غير مكرر، در هم آميخته لذا نمى‏توان به آمارش كه محدوده زمانى آن 1515 تا 1980 و به 65 زبان است، استناد كرد. اين آمار را با قيد احتياط ذكر كرده و سپس از منبع دقيق‏ترى آمارى دقيق نقل مى‏كنيم.
در كتابشناسى جهانى ترجمه‏هاى قرآن مجيد تعداد ترجمه‏هاى كامل قرآن به انگليسى (تا 1980) 295 و ترجمه‏هاى غير كامل و جزوى 131 فقره است. همچنين تعداد ترجمه‏هاى كامل فرانسوى به ترتيب، در منبع مذكور 116 و 21 عنوان است.
طبق آمار بسيار دقيق‏تر كه بر مبناى در دست داشتن خود ترجمه‏ها يا اطلاعات موثق از منابع معتبر، و غير تكرارى و بدون احتساب تجديد چاپهاست، تعداد ترجمه‏هاى چاپ شده و كامل انگليسى 69 عنوان و ترجمه‏هاى كامل فرانسه 30 فقره است. اين آمار بر وفق ترجمه‏ها و اطلاعات دقيق كتابشناختى موجود در كتابخانه «مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى» است. در همين كتابشناسى جهانى... آمار ترجمه‏هاى فارسى كامل، به صورت مستقل يا همراه با تفسير 107 عنوان، و ترجمه‏هاى فارسى غيركامل 65 عنوان است2، حال آنكه ترجمه‏هاى كهن و خطى فارسى كه قريب به اتفاق آنها تحت اللفظى و بين السطور است از يكهزار فقره برمى گذرد و كتاب شناسى آنها را همين نهاد قرآنى مبارك، يعنى «مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى» ان شاء اللّه‏ به زودى منتشر خواهد كرد.
آرى، ترجمه‏هاى امروزين قرآن كريم در فاصله يك قرن اخير، از اوان مشروطيت تا حال، به 50 عنوان نمى‏رسد كه نگارنده اين سطور بررسى توصيفى و انتقادى آنها را با لحاظ كردن پنج شرط در دست تدوين نهايى براى طبع و نشر از سوى همين مركز دارد.3
لازم است از تاريخچه ترجمه قرآن كريم به زبان انگليسى، اطلاعاتى ـ ولو اندك ـ بر مبناى سلسله مقالات ترجمه قرآن به زبانهاى مختلف كه در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى4 آمده است، از بخش مربوط به ترجمه انگليسى، عرضه بداريم.
1) نخستين ترجمه كامل قرآن به زبان انگليسى به همت الگزاندر راس A.Ross اسكاتلندى صورت گرفته است. تاريخ نشر اين ترجمه را كه از روى ترجمه فرانسوى آندره دوريه انجام گرفته بعضى از محققان 1648 و بعضى از جمله آرتور آربرى كه خود مترجم قرآن است 1657 م ياد كرده‏اند.
2) در قرن هفدهم ميلادى، نخستين ترجمه انگليسى مستقيماً از عربى و نص مقدس قرآن كريم انجام گرفته و مترجم ويليام بدول W. Bedwell بوده است.
3) يك نقطه عطف مهم ديگر، انتشار ترجمه جورج سيل G. Sale در سال 1734 م است كه تا امروز بيش از صدبار تجديد چاپ يافته است. اين ترجمه همواره با نگرش ردّيه‏نگرانه انجام گرفته است.
4) سرآغاز ترجمه‏هاى امروزين و سرراست قرآن كريم به انگليسى، ترجمه ج. م. رادولJ.M Rodwell است (چاپ اول در لندن، به سال 1861 كه تا امروز به احتمال واقع گرايانه بيش از 20 بار تجديد چاپ شده است).

ترجمه‏هاى مهم ديگر عبارتند از:

الف) هنرى پالمر (يا درست‏تر پامر) H. Palmer.
ب) ترجمه مارمادوك پيكتال M.Pickthall (كه به اسلام گرويد و نام اسلامى او «محمد» است). اين ترجمه، جزو منابع ترجمه استاد على قرايى، مترجم ترجمه متين و ماندگار مطرح در اين مقاله است.
پ) ترجمه ريچارد بل R. Bell اسلام شناس و قرآن پژوه اسكاتلندى كه آرايش و ترتيب و توالى سوره‏ها را به ترتيب نزول ــ بر مبناى تحقيقات و معيارهاى خود و تكيه بر منابع اسلامى ــ درآورده و تعليقاتى تفسيرگونه نيز همراه ترجمه خود آورده است. اين ترجمه در 2 جلد در سالهاى 1937 تا 1939 منتشر شد. در سالهاى اخير، تفسيرى بر مبناى حواشى تفسيرى او انتشار يافته كه بر وفق نظم و توالى آيات و سوره‏ها در قرآن رسمى جهان اسلام (روايت حفص از قرائت عاصم)5 شكل گرفته است. مونتگمرى وات، شاگرد و دستيار و همشهرى ريچارد بل مقدمه تاريخ قرآن او را با بازنگرى خود بازنگارى اساسى كرده است كه يكى از دو مهم‏ترين تاريخ قرآن كه اسلام‏شناسان غرب نوشته‏اند (آن ديگرى، تاريخ قرآن به آلمانى نوشته تئودور نولدكه) به شمار مى‏آيد و اخيراً با ترجمه راقم اين سطور با عنوان درآمدى بر تاريخ قرآن از سوى همين مركز ترجمه قرآن مجيد در سال جارى (1382) منتشر شده است.
ت) ترجمه آرتور جان آربرى A. J. Arberry اسلام‏شناس و ايران شناس، استاد زبان و ادب عربى و فارسى. ترجمه او مانند ترجمه پيكتال، به حق جزو بهترين ترجمه‏هاى انگليسى است. ترجمه او در 50 سالى كه از انتشارش مى‏گذرد بارها تجديد چاپ شده و اخيراً (جز تجديد چاپ به صورت افست كه با كوشش و مقدمه دوست فرزانه قرآن پژوه حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى انجام گرفته و در صورت اصلى و اين تجديد چاپ ايرانى، بدون دربرداشتن متن مقدس قرآن بوده)، با آوردن متن اصلى و تجديد آرايش صفحات، به طرز مطلوبى از سوى انتشارات انصاريان منتشر گرديده است.
ث) ترجمه تامس بالنتين اروينگ T. B. Irving اسلام‏شناس مسلمان شده (نام اسلامى او حاج تعليم على) و زبان‏شناس آمريكايى كه نگارنده اين سطور نقد ونظرى مثبت درباره اين ترجمه شيوا و نسبتاً دقيق نوشته است.6 اين ترجمه اخيراً به همت انتشارات سهروردى با اصلاحات و اجازه مترجم تجديد چاپ شده است.
ج) ترجمه عالى عبداللّه‏ يوسف على كه در خانواده‏اى اسماعيلى مذهب (از بُهره‏هاى مقيم هند) زاده شده و ترجمه‏اش به زبان فاخر و داراى دقت و درجه امانت بالا، و مشتمل بر بيش از 6000 تعليقه روشنگر معروف است (چاپ اول، لاهور، 7-1934) كه پس از حدوداً چهل بار تجديد چاپ، دارالقرآن / دارالطباعة للقرآن عربستان سعودى كه به كوشش گروهى از زبده‏ترين قرآن‏پژوهان و زباندانها و زبان‏شناس‏هاى عرب و غير عرب، و در هر حال مسلمان، بهترين ترجمه‏هاى هر زبانى را (با توجه به اهميت زبانها) عيناً يا با اصلاحاتى در هيئت شكيل و شمارگان وسيع، تدوين و طبع مى‏كند، اين ترجمه را به عنوان برترين ترجمه انگليسى برگرفته و براى استفاده جهانى و جهان اسلام منتشر ساخته است. گفتنى است كه اين ترجمه از منابع ترجمه مورد بحث در مقاله حاضر يعنى ترجمه استاد على قلى قرايى بوده است.7
چ) ترجمه ن. ج. داوود N. J. Dawood كه يهودى عراقى است. اين ترجمه در چاپهاى اول (1956، و به بعد) سوره‏ها را به ترتيبى مركب از تاريخ نزول و بيش از آن ساختار و نظم شاعرانه، مرتب كرده و نه متن مقدس قرآن را همراه داشت و نه شماره آيات را. در مجموع از ترجمه‏هاى قابل توجه است. انتشارات پنگوئين در دهه اخير اين ترجمه را به نظم و ترتيب مصحف رسمى جهان اسلام درآورده و همراه با نص قرآن منتشر كرده است.
ح) ترجمه مير احمد على از شيعيان پاكستان، با حواشى آيت اللّه‏ حاجى ميرزا مهدى پوياى يزدى، و نيز تعليقات بسيار، با رد محققانه (و مى‏توان گفت نهايى) تهمت تحريف قرآن كه بعضى از نامحققان به شيعه اماميه اثناعشريه مى‏زدند و قول چند نفر از اخباريان يا اخبارى مسلكان قديم شيعه را به عنوان نظرگاه رسمى شيعه جلوه مى‏دادند. گفتنى است كه اين ترجمه هم جزو منابع استاد قرايى است.8
خ) ترجمه محمد اسد، يهودى عراقى مسلمان شده، كه داراى حواشى ارزنده و گاه غريب و خارق اجماع است.
د) ترجمه م. م. شاكر، كه اين ترجمه هم داراى نظرگاه شيعى است و معروف است كه بخش اعظم آن برگرفته از ترجمه انگليسى محمد على لاهورى است.9
ذ) ماجد فخرى محقق لبنانى هم ترجمه‏اى نسبتاً قابل توجه از قرآن كريم به انگليسى دارد.
ر) ترجمه‏هاى انگليسى هموطنان ايرانى و مسلمان و همگى شيعه كه تاكنون نگارنده اين سطور چهار عنوان از آنها را در كتابخانه قرآن‏پژوهى خود دارد و پنجمى را كه انتشارات اسلاميه در سال 1350 منتشر كرده، فقط از نشر آن خبر دارد.
اما چهار ترجمه به قلم مترجمان ايرانى عبارتند از:
1) ترجمه به قلم جناب اكبر ايران پناه به صورت سه زبانى (متن مقدس عربى همراه با ترجمه فارسى و انگليسى). بنده هنوز فرصت مقابله نيافته‏ام، ولى به احتمال بسيار ترجمه ايشان مبتنى بر يكى از ترجمه‏هاى نامبرده پيشين در همين مقاله است.
2) ترجمه استاد دكتر طاهره صفارزاده كه ترجمه ايشان هم سه زبانى است. بر ترجمه انگليسى آن ــ كه مترجم محترم در مطبوعات اعلام كرده‏اند كه 12 بار (در ظرف مدتى كوتاه: دو سه ساله) در آمريكا تجديد چاپ شده ــ نقد و نظرى نديده‏ام، اما بر ترجمه فارسى ايشان دو نقد سراغ دارم.10
3. ترجمه دوست دانشمندم استاد دكتر فضل‏اللّه‏ نيك آيين كه ترجمه‏اى است منظوم و نثرى فاخر و شكوهمند دارد و در محافل اسلام‏شناسى و در ميان مسلمانان انگليسى زبان غرب، با استقبال مواجه شده است.11
4. ترجمه مورد بحث در اين مقاله (ترجمه استاد قرايى).
ترجمه‏هاى قابل توجه و ارزشمند انگليسى قرآن كريم، بيش از اينهاست. يكى از قرآن‏پژوهان مسلمان هندى كه نويسنده چندين نقد بر اين گونه ترجمه‏هاست، در مقاله‏اى به نام «كتاب شناسى گزيده ترجمه‏هاى انگليسى قرآن كريم»، نظر به اينكه در كتاب شناسى جهانى ترجمه‏هاى قرآن مجيد، زير نظر اكمل الدين احسان اوغلو كه در پى‏نوشت شماره 2 همين مقاله مشخصات كتاب‏شناسى آن آمده است، توصيف و معرفى براى ترجمه‏ها نيامده است، در آن مقاله 35 ترجمه انگليسى قرآن را با تفكيك سه گانه، به: الف) ترجمه‏هاى مسلمانان ب) ترجمه‏هاى غيرمسلمانان (قاديانيها) پ) ترجمه‏هاى ديگرى از قرآن به قلم غيرمسلمانان، با شرح و بسط لازم و كافى، و به شيوه انتقادى و ارزيابانه معرفى كرده است.12
كما بيش اطلاعات و آمار لازم و چشم‏اندازى از پنج قرن تاريخچه و سابقه و كارنامه ترجمه‏هاى انگليسى قرآن، عرضه شد، و زمينه مساعد براى معرفى جديدترين ترجمه انگليسى قرآن كريم به قلم استاد سيد على قلى قرايى از برجسته‏ترين قرآن‏پژوهان و صاحب‏نظران كوشا در زمنيه مسائل ترجمه‏هاى قرآن به انگليسى، كه كارنامه پربرگ و بارى در زمينه ترجمه مقالات و رسالات قرآن پژوهى از فارسى و عربى به انگليسى دارند، و از همكاران و اعضاى هيئت علمى مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى هستند، فراهم شد. عنوان ترجمه از اين قرار است: The Quran with an English Paraphrase و از سوى همان مركز به عنوان مقبول‏ترين و معتبرترين و دقيق‏ترين ترجمه انگليسى مركز ترجمه، در سال جارى (1382 ش / 2003 م) منتشر شده است.
ابتدا به معرفى اجمالى مترجم فرزانه، سپس به معرفى اين ترجمه (بيان ويژگيها و اصول و مبانى مقبول مترجم و معمول در اين ترجمه، و نظر بعضى از صاحب‏نظران درباره آن) مى‏پردازيم.

درباره مترجم

استاد سيد على قلى‏قرايى در هجدهم ذيحجه (عيد غدير) سال 1366 ق / 3 نوامبر 1947م در شهر حيدرآباد، در آخرين سال حكومت خودمختار آن مملكت و نيز آخرين سال حكمرانى آخرين پادشاه آن سرزمين، آصف جاه هفتم (1911 ـ 1948) به دنيا آمد. اين حكومت به وسيله رهبران استقلال هند، در سال 1948 مورد هجوم قرار گرفت و فرمانروايى سلسله آصف جاه پايان يافت. پدرش مرحوم سيد محمد قلى‏خان قرايى، مربى دو شاهزاده ــ فرزندان آصف جاه هفتم ــ بود. سپس استاد كالج تربيت مدرس وابسته به دانشگاه عثمانيه شد. او در علوم عقلى و نقلى اسلامى صاحب‏نظر بود ودر زبان و ادبيات عربى، فارسى و اردو دست داشت. پدربزرگش «آقا بزرگ شيرازى» از يكى از خاندانهاى اصيل شيراز بود كه در جوانى چندى در حيدرآباد اقامت گزيد و در آنجا ازدواج كرد و به علت مخالفت با تسلط انگليسيها از آنجا به شيراز بازگشت و در واقعه مسجد گوهرشاد، در شهر مقدس مشهد رضوى بود.
سيد على نوجوان دروس دوره ابتدايى را در حيدرآباد به زبان اردو فرا گرفت و سپس دوره نهايى دبيرستان را در دبيرستان «عاليه» كه زبان آموزشى‏اش انگليسى بود، گذراند و مرتبه اول را احراز كرد. در سال 1964 (1343 ش) تحصيلات دانشگاهى‏اش را در رشته مهندسى مكانيك در دانشگاه عثمانيه آغاز كرد. پس از گرفتن ليسانس، در سال 1349 ش / 1970م به آمريكا رفت و در دانشگاه ويسكانسن در رشته مديريت بازرگانى به تحصيل پرداخت و در سال 1971 اين رشته را به پايان رساند. ولى چون از نابسامانيهاى اخلاقى و زندگى مادى آمريكايى آزرده خاطر بود، در آغاز سال 1352 / ش 1973 م به هندوستان بازگشت. شادروان پدر ايشان همواره آرزوى بازگشت به ايران، سرزمين آباء و اجدادى‏اش داشت، ولى به اين آرزو نايل نشد و در سال 1336 ش / 1957 م در 47 سالگى به علت عارضه قلبى درگذشت.
استاد قرايى در سال 1354 ش / 1975 ازدواج كرد و وارد ايران ــ وطن مألوف نياكانش ــ شد. سالهاى آخر سلطنت محمدرضا پهلوى از لحاظ فساد و انواع نابهنجاريهاى هيئت حاكمه و اشراف، به نظرش حتى از شيوه زندگى و مسائل اجتماعى و سياسى آمريكا نابسامان‏تر و تحمل‏ناپذيرتر آمد. به اميد تدريس در رشته مديريت بازرگانى به دانشگاه شيراز رفت و فرهنگ حاكم بر شهر ــ زادگاه نياكانش ــ براى او دافعه داشت. پس از اندك زمانى اشتغال در شهرك صنعتى البرز قزوين، در سال 1355 به قم كوچيد و در آنجا متوطن شد و تاكنون در اين كانون پرشور علمى و مذهبى زندگى مى‏كند.
جناب قرايى از همان آغاز تحصيلات دانشگاهى‏اش، به يادگيرى زبانهاى فارسى و عربى و ژرف‏خوانى قرآن كريم و دين پژوهى روى آورد. مطالعه نهج البلاغه او را در اعتقادات مذهبى‏اش ــ تشيع اثناعشرى ــ راسخ‏تر كرد، و با جديت روزافزون به فراگيرى علوم قرآنى و حديث و ساير علوم و معارف اسلامى و تاريخ اسلام و ادبيات فارسى پرداخت.
در طليعه پيروزى انقلاب اسلامى ايران با همكارى جمعى از دوستان همفكرش ماهنامه پيام صلح را كه اولين مجله انگليسى زبان در ايران آن زمان بود، تأسيس كرد، كه بيش از 12 شماره دوام پيدا نكرد. يك چند به كارهاى فنى به عنوان مهندس نگهدارى و تعميرات در كارخانه‏هاى قم اشتغال داشت و در زمستان 1360 به عنوان ويراستار اخبار خارجى در روزنامه تهران تايمز كه تحت نظارت سازمان تبليغات اسلامى بود، به كار پرداخت. پس از چند ماه، سمت دبير اجرايى فصلنامه التوحيد به او محوّل شد. به مدت 14 سال (1362 تا 1376) در مقام سردبيرى مجله التوحيد فعاليت كرد. اين نشريه يكى از وزين‏ترين نشريات انگليسى زبان در جهان اسلام بود.
در اين سالها توفيق ترجمه چند متن مهم عربى و فارسى را به انگليسى پيدا كرد، كه عبارتند از:
1) بداية الحكمة (اثر شادروان علامه طباطبايى)
2) شرح چهل‏حديث (اثر شادروان امام خمينى)
3) سيرى در نهج‏البلاغه (اثر شادروان آيت اللّه‏ مطهرى)
4) روح مجرّد (اثر شادروان آيت اللّه‏ طهرانى)
5) لب اللباب (اثر آيت اللّه‏ طهرانى)
6) رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم)
7) گزيده اصول كافى (كلينى)
8) رسالت اخلاق (اثر سيد مجتبى موسوى لارى)
9) اوصاف الاشراف (خواجه نصير طوسى)
10) تحريف در قرآن / افسانه تحريف قرآن (از حجة الاسلام رسول جعفريان)
11) عاشوراى حسينى (آيت اللّه‏ مطهرى)
12) ترجمه فارسى كتاب A Medieval Muslim Scholar at Work نوشته اتان كلبرگ با عنوان كتابخانه ابن طاووس، با همكارى آقاى رسول جعفريان.
ايشان دهها مقاله قرآن‏پژوهانه را نيز از فارسى و عربى به انگليسى ترجمه كرده است. استاد قرايى محقق و قرآن‏پژوهى چندزبانه است (اردو، فارسى، عربى، انگليسى) و ترجمه‏ها و نثر عادى انگليسى ايشان بدون به اصطلاح «لهجه» يا گرايش آشكار منطقه‏اى است. دراين باره بيشتر بحث خواهيم كرد.
پس از تأسيس مركز ترجمه قرآن در سال 1373 چندتن از قرآن پژوهان و زبان‏شناسان و زباندانان به عنوان همكار (چه به صورت كارمند، چه مشاور و همكار پاره وقت) به همكارى دعوت شدند. جناب قرايى يكى از با كفايت‏ترين مشاوران مركز است. ايشان پس از پيشنهاد مركز براى اهتمام به ترجمه‏اى شيوا و دقيق به انگليسى از قرآن، مدتى تأمل و ترديد ورزيد، اما به گفته خودشان با آنكه تجربه ترجمه «عبارت به عبارت» قرآن را در ترجمه سوره‏هاى كوتاه قرآنى كه در مفاتيح الجنان آمده، در كارنامه خود داشتند و اين روش را كارآمد و به اصطلاح پاسخگو يافته بودند، باز براى احتياط بيشتر، همين شيوه ترجمه دقيق عبارت به عبارت را به نحو آزمايشى در ترجمه سوره بقره هم آزموده و نتيجه را مثبت يافتند. سپس پيشنهاد مركز را با احتياط علمى كه احساس مسئوليت دينى هم بر آن، خواه و ناخواه افزوده مى‏شود، با اتكا به امداد و توفيق الهى و تكيه بر مهم‏ترين يعنى معتبرترين منابع قرآن‏شناسى اهل تشيع و اهل تسنن و مشورت مداوم با اهل فن و اهل زبان، با اهتمامى چهار پنج ساله اين ترجمه شيوا و دقيق را به دست داده‏اند.

درباره ترجمه

1) سخن درباره ترجمه را با بحث درباره عنوان اين ترجمه آغاز مى‏كنيم:
The Quran with an English Paraphrase
ترجمه عادى اين عنوان چنين است: قرآن، با نقل به معنى به انگليسى يا با ترجمه آزاد به انـگليسى. زيرا paraphrase دو معناى مشهور دارد، يكى ترجمه آزاد /freerendering translation چنان كه در فرهنگ دو جلدى آكسفورد كه روايت كوتاه‏تر فرهنگ عظيم 20 جلدى آكسفورد OED است چنين جمله‏اى آمده:
I have avoided paraphrase in favour of quotation
(من به نفع / به قصد نقل قول [يا نقل به عين الفاظ] از نقل به معنا پرهيز كرده‏ام).
لذا بنده به محض اين عنوان و داشتن اين سابقه در ذهن كه غربيان گاه براى بهتر فهميدن كتاب مقدس، به جاى ترجمه دقيق از آن ترجمه آزاد = نقل به معنى به دست مى‏دهند، چون شيوه ترجمه آزاد را با سليقه و سبك علمى استاد قرايى در تعارض مى‏ديدم، حيران شدم. يك معناى paraphrase هم «تعبير به بيان آسان‏تر» است. اما با شناختى كه از سبك كار استاد قرايى داشتم و شايد پيش‏تر هم نمونه‏اى از اين ترجمه را ديده بودم، مى‏دانستم كه هيچ يك از اين معانى مورد نظر و برآورنده هدف ايشان نيست، بلكه حتى براى ايشان وهدف مقدسشان «نقض غرض» در بردارد. وقتى بيشتر تأمل كردم و سبك ترجمه را كه مطلقاً بى‏سابقه است ديدم و مقدمه و توضيح و روش كار ايشان را خواندم، به اين نتيجه رسيدم كه مراد ايشان از paraphrase معانى ياد شده نيست، بلكه معناى سومى است كه اتفاقاً با مقدارى ابهام در كتب لغت هم آمده است. پيش خود به اين نتيجه رسيدم كه مراد ايشان چنان كه تصريح كرده‏اند پرهيز از ترجمه كلمه به كلمه word-for-word tr. و روى‏آوردن به ترجمه «عبارت به عبارت» است كه در مقدمه خود از آن به phrase-for-phrase approach (رهيافت يارويكرد عبارت به عبارت) تعبير كرده‏اند، و در همان مقدمه، تعبير ديگرى از شيوه كار خود به دست مى‏دهند mirror paraphrasing كه بايد آن را «[ترجمه] عبارت به عبارت با بازتاب دقيق [يا آينه‏وار متن]» دانست.
حاصل آنكه براى من، مخصوصاً با ملاحظه شيوه كار ايشان در سراسر متن، اطمينان قطعى حاصل شد كه مراد ايشان از paraphrase، چنان كه تعبير phrase-for-phrase شارح و روشنگر آن است، ترجمه عبارت به عبارت است ولا غير، و شاهد فال آنكه در يك نوشته فارسى ديدم كه ايشان تعبير «ترجمه عبارت به عبارت» را به كار برده‏اند. قيد «با بازتابى دقيق يا آينه‏وار» هم معناى مقصود ايشان را كامل، و شناخت مخاطبان را از روش و شيوه ايشان، به خوبى و درستى روشن مى‏سازد.
گفته شد كه اين ترجمه همراه با متن مقدس قرآن است، آن هم نه با ترجمه آيه به آيه. زيرا اغلب آيات قرآنى از چند جمله و چندين عبارت تشكيل شده‏اند. لذا ابتدا يك عبارت قرآنى (غالباً 2 تا 5 ـ 6 كلمه‏اى) مى‏آورند و سپس در مقابلش ترجمه آن را. يك بختيارى هم به ايشان در اجراى اين روش مدد رسانده و آن اين است كه هر چه اجراى اين روش يا شيوه در ترجمه فارسى ناكام و ناكارآمد است و بيش از يك هزار ترجمه فارسى از يك هزاره، شاهد صدق اين قولند، و اين ناشى از تفاوت يك زبان هندو اروپايى يعنى فارسى، با يك زبان سامى، يعنى عربى است، ولى با كمال تعجب بين ساختار جمله در عربى كه ابتدا فعل را مى‏آورد سپس مفعول را، با ساختار جمله در انگليسى ـ و نه در فارسى ـ اين همسويى و همخوانى برقرار است. لذا با كاربست شيوه ترجمه عبارت به عبارت، ترجمه انگليسى از حيّز طبيعى نحوى جملات يا عبارات خود خارج نمى‏شود، و اين ابتكار، باب تازه‏اى در ترجمه قرآن به زبان انگليسى (و زبانهاى همساختار با آن) مى‏گشايد و نقطه عطفى در تاريخ ترجمه انگليسى قرآن كريم است. به مثال زير توجه فرماييد:
57 And We Shaded you with clouds,وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ
and sent down to you manna and quails:وَأَنْزَلْنَاَ عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى
Eat of good things We have provided for you,، كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ
And they did not wrong Us,وَمَا ظَلَمُونَا
but they used to wrong [only] themselves.وَلَكِن كَانوُا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (57)
متن و ترجمه آيه 57 سوره بقره را كه به شيوه عبارت به عبارت، با تقطيع بسيار طبيعى لفظى ـ معنايى انجام گرفته ملاحظه فرموديد. نكته‏هاى مهم اين است كه: 1) اين روش كاملاً بى‏سابقه و ابتكارى است؛ و هيچ يك از مترجمان نامدار ديگر كه از آنها ياد كرديم، به صرافت استفاده از اين شيوه نيفتاده‏اند. اين امتياز مهم، از اعتبارهاى ويژه ترجمه استاد قرايى است. 2) كاربست اين روش، نه فقط با روال و روند و ساخت و ساختار نثر و جمله‏نويسى (و هر جمله نويسى در هر زبانى، در اكثر قريب به اتفاق جملات متشكل از عبارات، و به اصطلاح عبارت به عبارت است، مگر جمله‏هاى بسيط و كوتاه) عربى و انگليسى مخالفت ندارد، بلكه كمال موافقت و همخوانى را با آنها داشته و 3) ارزش آموزشى دارد و 4) ميزان دقت و امانت و انطباق هر عبارت قرآنى به سرعتِ خواندن و مقابله كردن سريع، قابل تشخيص و داورى است.

اينك به بيان ساير ويژگيهاى اين ترجمه ادامه مى‏دهيم:

2) مترجم قرآن‏شناس، در اغلب صفحات پانوشتهاى توضيحى مناسب (حتى در بحث از اختلاف قرائات) يا بيان شأن نزول، يا رفع ابهام از ظاهر آيات و عبارات قرآنى و نظاير آن نگاشته‏اند كه همراه با ذكر منبع / منابع است.
3) پيشگفتارى محققانه و مهم و مفيد درباره مشكلات ترجمه قرآن و بيان ريزه‏كاريهاى سنجيده و انديشه شده روش خود نگاشته‏اند كه گزاره‏هايى ــ و نه گزارشى سراسرى ــ از آن، نظر به تنگناى مقال و مجال خود در اين مقاله، ترجمه و نقل مى‏كنيم:
«... از ترجمه يك متن ادبى، انتظار مى‏رود كه اين چهار شرط اساسى را احراز كند يا برآورده سازد: 1) بتواند معانى متن مبنا را به شيوه‏اى قابل فهم، برساند؛ 2) شكل و شيوه بيانش طبيعى و آسان فهم باشد؛ 3) فحوايى از سبك و سياق متن اصلى را دربرداشته باشد؛ 4) انگيزش يا واكنشى مشابه ]با متن اصلى براى اهل آن زبان] در خواننده ترجمه پديد آورد. اما ترجمه قرآن كريم با آنكه ممكن است دو شرط از اين شرطهاى چهارگانه را به درجات مختلف، بسته به مهارت [و طبع و توان] مترجم برآورده سازد، پيداست كه در راه احراز دو شرط يا بايستگى آخر ــ حتى به تقريب ــ موانع گذرناپذير وجود دارد.
نخست اينكه در زمينه رسانايى كامل معانى متن مبنا، بر سر راه هر ترجمه‏اى محدوديتهاى مسلّم و مشهود قرار دارد. در اينجا اولين مشكل كه مترجم با آن مواجه مى‏شود، فقدان كلمات / اصطلاحاتى است كه در زبان انگليسى، از نظر معناشناختى، معادل كلمات عربى خاص باشد كه بعضى از آنها نقش كليدى در [ابلاغ] پيام قرآنى دارند، نظير تقوى، كفر، ايمان، شرك، حقّ، باطل، معروف، منكر، فتنه، غيب، سنّت، توبه، ولىّ، و ظُلم. در اين موارد، مترجم بايد به تقريب يا رسانايى تقريبى، بسنده كند، واين معادلهاى تقريبى از انتقال طيف معنايى كامل و غناى كلمات / اصطلاحات اصلى قاصرند، و در نهايت معنايى ابتر و نا درخور پيام تنزيل عرضه مى‏دارند. [در اينجا مترجم دانشور در پانوشت، تعداد معتنابهى از كلمات / اصطلاحات ديگر قرآنى كه همين كيفيت را دارند، به ميان آورده‏اند، از جمله: امر، آيه، عزم، بغى، برائَه، بأس، بِرّ... تا تسخير، طيّب، طغيان و نظاير آنها، جمعاً 60 كلمه] و در ادامه سخن خود آورده‏اند: اما درباره شرط اساسى يا بايستگى دوم كه ترجمه بايد بيانش آسان‏ياب و طبيعى باشد بايد گفت اين مسئله عمدتاً به دريافت مترجم از ماهيت، معنى و مقصود ترجمه، و رهيافت يا رويكرد او بستگى دارد...
[در اينجا از قول يوجين نايدا صاحب‏نظر بزرگ و نامدار ترجمه، به ويژه ترجمه كتب مقدس، در كتاب در راه نيل به علم ترجمه، صفحات 165، 166 چنين نقل كرده‏اند:] ترجمه پوياى همخوان با اصل چنين تعريفى دارد: «نزديك‏ترين معادل طبيعى به پيام زبان مبدأ»...
خواننده آگاهِ ترجمه متون ادبى از اين تقريب، يا بلكه نارسايى سرشتى سرشته در روند ترجمه باخبر است. چنين نارسايى در مورد ترجمه‏هاى قرآن كاملاً هويداست. غايت قصوايى كه ترجمه مى‏تواند به آن برسد اين است كه همچون وسيله‏اى براى دستيابى يا راه‏يافتن به خود قرآن عربى به كار آيد. ترجمه‏هاى تحت اللفظى بين السطورى [كه به صورت زيرنوشته آيات انجام مى‏گيرد] در زبان فارسى و اردو فراوان است. درواقع اين رهيافت و شيوه، عملكرد غالب در ترجمه‏هاى قرآن كه در قرن اخير به چاپ رسيده، بوده است. ترجمه‏هاى جديدتر فارسى، گرايشى به دورشدن از اين شيوه نشان مى‏دهند، حال آنكه اين عملكرد هنوز در زبان اردو حاكم است. از آنجا كه اين زبانها، همانند خود عربى، از راست به چپ نوشته مى‏شوند، كاربرد ترجمه بين السطور ـ كه در يك سطر متن عربى و در يك سطر، به طرز يك در ميان، ترجمه آن نوشته شده ـ به صورت شيوه‏اى مناسب و مردم‏پسند از ارائه معانى متن مقدس قرآن درآمده است. اين هيئت براى خوانندگانى كه متن عربى قرآن را صرفاً به خاطر ثواب قرائت متن نمى‏خوانند، بلكه مشتاقند كه استفاده بيشترى از درك و دريافت معانى آن و تأمّل در آيات قرآنى ببرند، بسيار مددرسان است...
بعضى از اين ترجمه‏هاى تحت اللفظى يا بين السطورى، به ويژه نمونه‏هاى كهن قرآن، ترجمه‏هاى كلمه به كلمه‏اند. آنها فى‏الواقع [نوعى] فرهنگهاى [دو زبانى] قرآنى‏اند به اين شرح كه معناى هر كلمه يا عبارت عربى را در زير سطر اصلى مى‏آورند. اينها، هر چند در مقام فرهنگ، مفيد هستند، غالباً در مفهوم‏سازى معانى متن قرآنى، ناكارآمدند، چرا كه نثر ترجمه در نهايت، دست و پا شكسته، غير طبيعى و در بعضى مواقع سردرگم است.
ترجمه تحت اللفظى (بين السطورى) انگليسى قرآن، نظير آنچه در اردو و فارسى هست، آشكارا كم فايده است، زيرا دو زبان [ انگليسى از يك سو، و فارسى يا اردو از سوى ديگر] در دو جهت مخالف همديگر نوشته مى‏شوند. شيوه عبارت به عبارت كه در ترجمه حاضر به كار بسته شده، به اين قصد بوده كه بخشى از فايده ترجمه‏هاى تحت اللفظى (بين السطورى) را به خوانندگان انگليسى زبان قرآن مجيد برساند. شيوه ترجمه عبارت به عبارت با دقت آينه‏وار mirror paraphrasing، رهيافت جديدى است كه در ترجمه متون مقدس اسلامى و عمدتاً قرآن و حديث، باب شده است. در اين رهيافت، متن مبنا (يا مبدأ) به صورت عبارت به عبارت پيش مى‏رود و ترجمه در مقابل آن عبارت به عبارت مى‏آيد. هر عبارت در زبان مقصد يا گيرنده، مفاد معناى هر عبارت را در متن مبنا، آينه‏وار بازمى‏تاباند و فرا مى‏نماياند.
اول بار كه چنين شيوه‏اى به ذهنم رسيد، به هيچ وجه روشن نبود كه آيا كارا و كارآمد است يا نه. به نظر مى‏رسيد سر انجام به سبك و سياقى غيرطبيعى و كژ ومژ درخواهد آمد. ولى چون آهسته آهسته در ترجمه پيش رفتم، مايه شگفتى بود كه ديدم اين شيوه كارايى دارد (با چند استثناى معدود، فى‏المثل آيه 105 سوره بقره كه فعل يَوَدُّ در آغاز جمله مى‏آيد). در هرحال، نتيجه كار آنچنان كه در آغاز انتظار مى‏رفت، ناسنجيده و نابسامان نبود. بارى، مترجم مدام مى‏بايست از عهده دو مشكل برآيد: اول اهتمام به رساندن معناى كامل هر عبارت از متن مبنا (مبدأ) در عبارتى همسان و همخوان از متن مقصد؛ و دوم ربط و پيونددادن عبارتهاى متوالى، به شيوه‏اى كه تا آنجا كه ممكن است نثرى شيوا، روشن، مفهوم، طبيعى و از نظر سبك و سياق پذيرفتنى پديد آورد.
فايده‏مندى چنين شيوه‏اى براى خواننده‏اى كه مى‏خواهد متن عربى را با اتكا به ترجمه هر عبارت و آيه دريابد، آشكار است. آنچه براى پيگيرى معناى متن عربى قرآن نياز دارد، دانشى ابتدايى از زبان عربى است؛ يعنى دانشى اجمالى از واژگان و صرف [و نحو] عربى. حاصل آنكه، خواننده‏اى كه عجالتاً چنين دانش اجمالى از عربى داشته باشد، چندان مشكلى در پيگيرى و درك متن عربى به كمك ترجمه‏اى كه در اينجا عرضه شده نخواهد داشت. پس از چند دور قرائت، اميد است كه خواننده خود بتواند متن عربى را بدون نياز به مراجعه به ترجمه پى بگيرد. روش و رهيافتى كه در اين ترجمه از آن پيروى شده، از اين قرار است:
1) از آنجا كه هدف اصلى و اعلاى من تهيه ترجمه‏اى بود كه راهيابى مستقيم به متن عربى قرآن را ممكن سازد، كوشيده‏ام حتى‏المقدور بين عبارتها و شبه جمله‏هاى متن مبدأ و مقصد، معادل رسمى / متعارف بياورم، ولى به هنگام ضرورت از جرح و تعديل لازم براى خوشخوانى ومفهوميّت، روشن و طبيعى بودن بيان ترديد نورزيده‏ام، البته تا آنجا كه محدوديت كار بست روش «ترجمه عبارت به عبارت دقيق» اجازه مى‏داده است. اين جرح و تعديلها [در ترجمه] انواع گوناگون دارد و شرح همه آنها در اينجا ممكن نيست. عمده آنها عبارتند از: تغييرات دستور زبانى، نظير تغيير زمانهاى افعال، وجه فعل، اشخاص و ضمائر و اعداد؛ آوردن اسم به جاى فعل و بالعكس؛ همچنين حذفها و افزوده‏هاى ناگزير، و آشكار ساختن آنچه در متن مبدأ، به ابهام و اشاره آمده است. گهگاه اين تغييرات شامل تعديل اصطلاحات (تعبيرات اصطلاحى) و نيز نحوى مى‏گردد. خوانندگان بايد از وجود چنين تغييرات، هنگامى كه متن عربى را با ترجمه مقابله و همخوانى مى‏كنند، آگاه باشند. [گفتنى است كه مترجم دانشور براى هر يك از اين تغييرات، نمونه‏اى در پانوشت آورده‏اند].
2) اين ترجمه بر وفق آنچه در ميان تفسيرهاى مفسران محتمل‏الصدق‏تر بوده، انجام گرفته است. گاه نظرگاههاى تفسيرى بديل را كه مهم و معنى‏دار به نظر مى‏رسيده، در پانوشت ياد كرده‏ام. در سراسر اين ترجمه استنادهاى مفصل به تفسيرهاى كهن و مقبول (كلاسيك) قرآن نموده يا به آنها ارجاع داده‏ام، نظير تفسير طبرى، فخررازى، زمخشرى، و سيوطى در ميان آثار اهل سنت و تفسير الميزان علامه طباطبايى، مجمع البيان طبرسى و تفسير برهان [سيد هاشم] بحرانى در ميان آثار شيعه. بعضى از آثار ديگر كه مورد مشورت و مراجعه بوده، در كتابنامه آخر همين پيشگفتار ياد شده است. به احاديث تفسيرى ائمه اهل بيت عليهم السلام نظر به اهميت بى‏همتايى كه در تأويل قرآن دارند، توجه مخصوص داشته‏ام...
3) توجه به اصطلاحات (تعبيرات اصطلاحى) قرآنى، بخش مهمى از خط مشى به كار بسته در اين ترجمه است. [مترجم دانشور، اين تعبيرات اصطلاحى را به سه دسته تقسيم كرده و گفته‏اند كه ترجمه تحت اللفظى ـ و نه استعارى و اصطلاحى ـ بعضى از آنها كه معادل انگليسى ندارد، براى انگليسى‏زبانان مى‏تواند مفهوم باشد. سپس براى هرگونه مثالهاى متعددى زده‏اند]...
4) ترجمه بر مبناى روايت حفص از قرائت عاصم كه رايج‏ترين و مردم پسندترين قرائات قرآن كريم در سراسر جهان اسلام است انجام گرفته است.
5) موارد حذف و ايجاز در قرآن ــ كه در زمينه فرهنگى انگليسى عبارت است از «حذف كلمه يا عبارتى كه از نظر تركيب نحوى كامل، وجودش ضرورت دارد، اما براى فهم و دريافت معنى ضرورى نيست» ــ غالباً فراتر از اين توصيفات است و همواره چندان آشكار نيست. به اين موارد [كه در ترجمه تكميل شده] در پانوشت‏ها اشاره شده است.
6) در بعضى موارد، ارجاعات متقابل، در ذيل آيات ذكر شده، ولى يك فهرست موضوعى نسبتاً مفصل، متشكل از نامها و اصطلاحات [ و واژگان و مفاهيم كليدى] در بخش پيوستها آمده‏است...»
مترجم كاردان در پايان پيشگفتار، از «مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاى خارجى» و مدير آن حجة الاسلام استاد محمد نقدى، براى واگذارى چنين ترجمه‏اى به ايشان و حسن اعتماد و تشويق و همه گونه حمايتها، تشكر كرده است. همچنين از همياريها و همكاريهاى استاد دكتر محمد لِگنهاوزن (ايران‏شناس، اسلام‏شناس و قرآن‏پژوه مسلمان شده آمريكايى كه استاد مدعو در پژوهشكده حكمت و فلسفه اسلامى در تهران و اغلب دانشگاهها و دانشكده‏ها و نهادهاى علمى شهر مقدس قم است ـ صميمانه سپاسگزارى كرده‏اند، كه با شكيبايى و دقت نظر ذاتى خود اصلاحات مفيدى براى بهسازى ترجمه به عمل آورده، و پيشنهادهايش در تدوين خط مشى ويژه اين ترجمه بسى كارساز بوده است. همچنين از جناب شجاع على ميرزا كه سراسر دستنوشته ترجمه را خوانده و پيشنهادهايى براى اصلاحاتى كرده‏اند كه مآلاً به صحت و سلامت [لفظى ـ معنوى ]متن نهايى مدد رسانده است، تشكر خود را اعلام داشته، و از خوانندگان محترم درخواست كرده‏اند كه تذكرها و نقد و نظرهاى خود را به نشانى ناشر ومترجم ارسال نمايند. همچنين از كوششگران ديگر به نيكى ياد كرده و ثواب اين ترجمه را به روح مكرم خواهر شهيد خود اهدا كرده‏اند. در اين پيشگفتار ياد و سپاسى از استاد حامد الگار كه نقد و نظرى كوتاه و درعين حال مهم بر اين ترجمه نوشته‏اند كه در دو لب برگردان لفاف روى جلد چاپ شده به ميان نيامده و به احتمال قريب به يقين، اين امر ناشى از اين بوده كه دكتر الگار ترجمه را در هيئت چاپ شده كامل، ملاحظه كرده‏اند.
در اينجا مناسب است اظهارنظرهاى استاد دكتر محمد لگنهاوزن و پروفسور حامد الگار را ترجمه و نقل كنيم:
«اين ترجمه‏اى شگرف است. هم دقيق است، هم شيوا. مترجم در اين كار به تعادل مطلوبى دست يافته است. اين ترجمه نسبت به ترجمه‏هاى موجود، از پيشرفت واقعى برخوردار است.»، (دكتر محمد لِگنهازون).
«آنچه على‏قلى قرايى در ترجمه‏اش كه آگاهانه «قرآن با ترجمه عبارت به عبارت انگليسى» ناميده، به ثمر رسانده است، احياى هنر ترجمه به عنوان مددكار درك و دريافت متن اصلى است، كه ماهرانه با نيازهاى قرآن‏پژوهان انگليسى‏زبان (يا انگليسى‏خوان) انطباق داده شده‏است. اين ترجمه، هم از نظر شيوه آرايش [صفحه] و هم برگردان تعبيرات اصطلاحى، با متن اصلى همارا و هماهنگ است. مترجم همواره به نهايت درجه از نزديكى با متن عربى، همراه با روشنى و شيوايى بيان نايل شده است. همين است كه به اساسى‏ترين وجه ترجمه را با متن اصلى همساز گردانده است.
قرايى هرچند ترجمه‏اش را به صورت ترجمه عبارت به عبارت معانى قرآنى منظور مى‏دارد ــ كه وسيله‏اى است براى راهيابى و دستيابى به متن اصلى ــ بايد به تأكيد گفت كه ترجمه او، حتى اگر ارجاعات متقابل منظم به نص عربى، مورد نظرِ خواننده نباشد، در كمال خوشخوانى است. در نتيجه هر قرآن پژوهى، حتى اگر قصد نداشته باشد كه از آن به عنوان پلى به متن متعالى اصلى عربى استفاده كند، مى‏بايست كه نگاهى به ترجمه او بيندازد و لذت و فايده ببرد.
زبانى كه قرايى برگزيده [و پيش گرفته]، روشن، پاكيزه و پيراسته، سرراست، متين، و به يكسان به دور از كهن‏گرايى (آركائيسم) و نوگرايى (مدرنيسم) است كه [دو گرايش اخير] به [كار ]ساير مترجمان قرآن آسيب رسانده است.
اين امر... همواره بر عهده مترجم بوده كه تفسير را تابع وظيفه اصلى ترجمه بگرداند؛ نه آنكه هرگونه رأى و نظر شخصى را كه خود داشته باشد بر متن تحميل كند. و تا آنجا كه توانسته براى [پى بردن به] فراتر از متن، به منابع [معتبر] مراجعه كرده تا اصحّ اقوال را برگزيند و آنها را بشناسد و بشناساند. قرايى در هر سه اين زمينه‏ها موفق بوده است.
قرايى در آغاز ترجمه عبارت به عبارتش از معانى قرآنى، پيشگفتارى آورده است كه در آن نه فقط از روش ترجمه‏اى كه در پيش گرفته سخن گفته، بلكه، مهم‏تر از آن از انگيزه كلى و وجودى‏اى كه بايد انسان را به مطالعه قرآن وادارد، يعنى: نياز آغازين به شناخت منشأ خود، طبيعت، قصد و غايت هستى و سرنوشت و سرانجام [آفرينش] گفت و گو كرده است. مسئله ساده و روشن است. در واقع، تحسين و ارجگذارى جدى و عميق به پيام قرآنى، به كل كوششهاى موفق قرايى روح و جان بخشيده است. ما مطالعه ترجمه او را به همه كسانى كه تعلق خاطر [و پرواى] جدى به قرآن كريم دارند، صميمانه توصيه مى‏كنيم.»، (پروفسور حامد الگار).

پى‏نوشتها

1) «ترجمه فرانسوى قرآن كريم» نوشته شادروان دكتر جواد حديدى، در دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، به كوشش بهاء الدين خرمشاهى، 2 جلد (تهران انتشارات دوستان [و] ناهيد).
2. مشخصات اين اثر كه به زبان انگليسى است از اين قرار است:
World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Quran: 1515- 1980. Istanbul, Organization of Islamic Conference, Research Center for Islamic, History, Art and Culture, 1986. XCIX+880+34pp.
اين اثر به سرپرستى پروفسور دكتر اكمل‏الدين احسان اوغلو تدوين و منتشر شده است.
گفتنى است كه دوست دانشمند كتاب شناس و فهرست‏نگار كوشا جناب آقاى محمد آصف فكرت اين اثر را ترجمه و نگارش به فارسى كرده‏اند با اين مشخصات:
كتابشناسى جهانى ترجمه‏ها وتفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان (1515 - 1980).
فراهم‏آورده عصمت بينارق ـ خالد ارن. ترجمه و نگارش محمد آصف فكرت، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، 1373، 359 ص.
3. آن پنج شرط عبارتند از: 1) انتشار در محدوده زمانى يك قرن اخير 2) همراه با تفسير يا در «دل» تفسير نبودن ترجمه 3) كامل بودن 4) تحت اللفظى نبودن. تحت اللفظى بودن مشخصه بيش از يك هزار ترجمه در بيش از يكهزار سال است، و چنان كه عرض شد، و در شماره‏هاى پيشين ترجمان وحى معرفى شده، كتابشناسى جامعى از آنها در دست تدوين، و سپس انتشار عن‏قريب از سوى «مركز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى» است. 5) منظوم نبودن آنها.
4. دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى. نام برده در پى‏نوشت شماره 1، ذيل مقاله «ترجمه انگليسى قرآن» نوشته دكتر ابوالقاسم رادفر، ج 1، ص 525 ـ 531.
5. ر. ك: مقاله «مصحف مدينه»، در دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، پيشگفته.
6. ر. ك: «ترجمه‏اى جديد از قرآن مجيد به انگليسى» نوشته بهاء الدين خرمشاهى، در نشر دانش، سال 7، ش 2، بهمن و اسفند 1365. تجديد چاپ شده در قرآن‏پژوهى، هفتاد بحث و تحقيق قرآنى، نوشته ب. خرمشاهى، چاپ سوم (تهران، ناهيد، 1377).
7. داراى دو صفحه عنوان و نظم آن مانند خود قرآن از راست به چپ. القرآن الكريم و ترجمة معانيه و تفسيره الى اللغة الانكليزية تنقيح و اعداد: الرئاسة العامّة لادارات البحوث العلمية والافتاء والدعوة والارشاد، المدينة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، 1410 H.
عنوان به انگليسى The Holy Quran, English Translation of The Meanings and Commentary.
8. با اين مشخصات:
The Holy Quran, translated by S. V Mir Ahmad Ali. With notes from Ayatullah... Pooya Yazdi. New York, Tahrike Tarsile Quran, 1988.
با مقدمه‏اى در 173 ص، شامل قرآن‏پژوهى و شناخت قرآن از نظرگاه شيعه اماميه اثناعشريه، با بحثى بسيار محققانه در رد تهمت تحريف و آوردن آرا و فتاوى بزرگان و اعلام شيعه؛ از جمله كليشه عين دستخط آيت اللّه‏ محمد هادى حسينى ميلانى، و آيت اللّه‏ سيد محمود حسينى شاهرودى، و آيت اللّه‏ سيد محسن حكيم، و آيت اللّه‏ سيد ابوالقاسم موسوى خويى.
9. با اين مشخصات كتابشناختى:
The Quran. Translated by M. H. Shakir.القرآن الحكيم
New York , Tahrike Tarsile Quranبدون تاريخ
استاد دكتر مهدى گلشنى، فيزيكدان برجسته كه داراى آثار قرآن پژوهى و دين پژوهى متعدد است، با همكارى يكى از فضلاى قرآن شناس، به تهذيب و اصلاح عميق اين ترجمه اهتمام كرده‏اند، كه چند جزء از آن از سوى سازمان تبليغات اسلامى انتشار يافته، و هنوز به اتمام نرسيده است. نيز از سوى انتشارات انصاريان به چند صورت تجديد چاپ شده است.
10. نخست نقد قرآن شناس و مترجم دقيق النظر قرآن كريم به فارسى، دوست دانشمندم جناب استاد مسعود انصارى با عنوان «نقدى بر ترجمه خانم دكتر صفارزاده از قرآن مجيد» در ترجمان وحى، سال ششم، شماره 11. دوم نقد و نظر به قلم نگارنده اين سطور كه براى كتاب بررسى توصيفى و انتقادى ترجمه‏هاى امروزين فارسى قرآن كريم نوشته شده و تا زمان نگارش اين مقاله چاپ نشده. اميد مى‏رود ان شاءاللّه‏ در سال آينده (1383) از سوى مركز ترجمه قرآن مجيد منتشر شود.
11. معرفى كوتاهى از اين ترجمه در ترجمان وحى، شماره 8 آمده است. سپس در شماره دهم همين نشريه دوست فرزانه قرآن پژوه جناب آقاى مرتضى كريمى‏نيا، گفت‏وگويى با استاد دكتر فضل اللّه‏ نيك‏آيين، انجام داده‏اند كه روشنگر است، اما هنوز از نقد ونظر علمى ـتحقيقى و فنى بر اين ترجمه (كه به احتمال زياد بايد نوشته شده باشد) خبر ندارم.
12. «كتاب‏شناسى گزيده ترجمه‏هاى انگليسى قرآن كريم» نوشته ا. ر. قدوايى، ترجمه على حقى، در مجله مترجم، شماره ويژه مباحث ترجمه قرآن، سال سوم، شماره دهم، تابستان 1372، مشهد، ص 205 ـ 218.

 
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
الكساندر راس و نخستين ترجمه انگليسى قرآن كريم[1]

نبيل مطر - ترجمه : عباس امام

در دهه‏هاى سى و چهل قرن هفدهم، آبراهام ويلاك (Abraham Wheelock) نخستين استاد زبان عربى دانشگاه كمبريج انگلستان، كار و تحقيق براى چاپ متنى عربى از قرآن را آغاز كرد. هرچند ويلاك هيچ گاه موفق نشد كار خود را به پايان برساند، اما تلاشهاى وى نشانگر توجه و علاقه فراوان پژوهشگران انگليسى نيمه نخست قرن هفدهم به قرآن و زبان عربى از يك سو، و پژوهشهاى خاورشناسى از سوى ديگر است.[2] درواقع، علاقه برخى محققان انگليسى به قرآن چنان زياد بود كه در سال 1648 شخصى به نام ساموئل هارتليب (Samuel Hartlib) ـ كه از انديشمندان طراز اول زمان خود به شمار مى‏آمد ـ در يكى از نشريات با عنوان Ephemerides توضيح مى‏دهد كه چگونه دو برادر، يكى سَقَط فروش و ديگرى ورّاق، تصميم مى‏گيرند قرآن را به طور كامل و به گونه‏اى شايسته و به نحوى به چاپ برسانند كه تا آن زمان بى‏سابقه باشد؛ هرچند برآورد مى‏كنند كه اين كار يقيناً به چند هزار پوند هزينه نياز خواهد داشت.[3] به همين دليل، با توجه به كمبود امكانات مالى، چاپ قرآن مورد نظر آن دو برادر عملاً محقق نشد.
در همين زمان، در انگليس متخصصان ديگرى در زمينه زبان و علوم عربى وجود داشتند كه آنها نيز دست اندركار بررسى و كندوكاو در نسخ قرآن و ديگر دستنوشته‏هاى موجود در كتابخانه‏هاى دانشگاه‏هاى آكسفورد و كمبريج بودند. از جمله اين افراد بايد از جان گرگورى (John Gregory, 1607-1646)، از دانش آموختگان دانشگاه آكسفورد، نام برد كه براى افزايش اطلاعات خود در مورد تفسير متون و عبارات كتاب مقدس كوشيد تا از مجموعه رو به گسترش دستنويس‏هاى شرقى موجود در كتابخانه بادليان (Bodleian) بهره‏بردارى كند. وى در يكى از آثار خود كه پس از مرگش با عنوان «مجموعه آثار فاضل گرامى عالى جناب جان گرگورى از اجلّه علماى كليساى مسيح» (The Works of the reverend and learned Mr. John Gregory Master of Arts of Christs Church) به چاپ رسيد، با قاطعيت به خوانندگان كتاب خود اعلام كرد كه سنديت متن قرآن نسبت به انجيل قابل اعتمادتر بوده، و همچنين اظهار داشت چنانچه اصل متن عربى قرآن (و نه ترجمه انگليسى آن) مورد بررسى قرار گيرد، از بقيه دقت‏ورزى‏هاى كلامى سربلند بيرون خواهد آمد. وى در ادامه با به چالش كشيدن هرچه بيشتر خوانندگان مسيحى خود كه پذيرش اين اطمينان براى آنها گران مى‏آمد، به صراحت اعلام نمود كه بر خلاف كتاب مقدس، كه مطالب آن به دو دسته «منصوص» (canonical) و «مجعول» (apocryphal) تقسيم مى‏شوند، در قرآن مطالبى تحت عنوان «مجعولات» يا «جعليات» وجود ندارد.[4] به گفته گرگورى، مستندات قرآن در مقايسه با مطالب مشابه در كتاب مقدس دچار مشكلات كمترى بوده، و همچنين نحوه انتقال مطالب و صحت آنها در نص قرآن نيز دستخوش مشكلات كمترى گرديده است. گرگورى در ادامه مطالب خود چنين اظهار نظر مى‏كند: «به هيچ وجه نمى‏توان مدعى اعجاز اصالت و دست‏نخوردگى متن كتاب مقدس شد، درصورتى كه در مورد قرآن مى‏دانيم اين كتاب از سرنوشت بهترى برخوردار بوده است».[5] همچنين به گفته وى سبك عهد جديد، سبك مناسبى است، ولى اين سبك به اندازه سبك قرآن تحسين برانگيز نيست، و هرچند ارزش اصلى عهد جديد ناشى از قداست وحيانى آن قلمداد شده، ولى در هرحال بايد اعتراف كرد كه سبك بيان آن نسبت به بسيارى از ديگر آثار نوشتارى در سطح پايين‏ترى قرار دارد. وى توصيه مى‏كند براى اين منظور «بن سايرا» (Ben Syra) «و امثله قرون اعراب» (Arabick Centuries of Proverbs) را بخوانيد و بعد آنها را با متن قرآن مقايسه كنيد،[6] و دست آخر اين گونه نتيجه‏گيرى مى‏كند كه متن قرآن در مقايسه با كتاب مقدس داراى اشكالات كمترى است.
چه بسا تجليل گرگورى از قرآن مجيد، بر نويسندگان و متكلمان مسيحى عصر خود (كه اصالت و اعتبار كتاب مقدس را خدشه ناپذير مى‏دانستند) اظهار نظرى تحريك آميز به نظر آمده باشد و اتفاقاً چند سال پس از اين موضوع، و احتمالاً در واكنش به همين تحسين‏هاى جان گرگورى نسبت به قرآن كريم، الكساندر راس (1592-1654) اقدام به انتشار نخستين ترجمه انگليسى قرآن نمود. براى او كه شاعر، مورخ اديان، از علماى جدلى اهل اسكاتلند و نيز از دست اندركاران پژوهش در مورد تاريخ اديان و جهان به شمار مى‏آمد، يكى از كتابهاى راس، در واقع تكمله كتاب تاريخ جهان اثر والتر رالى (Walter Raleigh) است يقيناً قرآن سندى حايز اهميت به حساب مى‏آمد. به گفته خود وى، او پس از مشاهده ترجمه‏هاى لاتين، ايتاليايى، فرانسوى و ديگر ترجمه‏هاى قرآن به زبانهاى اروپايى[7] اقدام به ترجمه قرآن به زبان انگليسى كرد و در ماه مارس سال 1649 ترجمه خود را به چاپ رساند. عنوان كامل اين ترجمه به اين ترتيب بود: قرآن محمد، ترجمه عربى به فرانسوى به قلم آقاى دوريه از صاحب منصبان ماله زايير (Malezair) و از خدمتگزاران پادشاه فرانسه در اسكندريه: ترجمه جديد انگليسى جهت رضايت خاطر تمامى علاقه‏مندان آشنايى با ياوه‏گويى‏هاى تركها. اين ترجمه در واقع نخستين ترجمه انگليسى كامل متن قرآن بود كه تا ربع دوم قرن هيجدهم تنها نسخه معادل كل متن عربى قرآن براى همگان به حساب مى‏آمد.
راس با زبان عربى آشنايى نداشت و به همين دليل در ترجمه خود به طور كامل بر ترجمه فرانسوى آندره دوريه (حدوداً 1660-1580) متكى بود. بايد خاطرنشان ساخت كه دوريه چندى به عنوان قنسول فرانسه در مصر خدمت كرده بود. ترجمه قرآن فرانسوى وى كه براساس متن اصلى عربى قرآن صورت گرفته بود، در سال 1647 در پاريس و با اين عنوان به چاپ رسيده بود:
L'Alcoran de Mahomet translate d'Arabe en François, par le Sieur du Ryer Sieur de la Garde Malezair.
«قرآن محمد، ترجمه از عربى به فرانسه توسط آقاى دوريه از صاحب منصبان ماله زايير».
از آنجا كه اين ترجمه به لطف پادشاه، لويى چهاردهم صورت گرفته بود (چرا كه در جايى از متن مقدمه مى‏خوانيم «به لطف مقام منيع سلطنت»)، در نتيجه راس نيز كه از وابستگان چارلز اول پادشاه انگلستان به شمار مى‏آمد و از جانب چارلز به مقام خليفه‏گرى منطقه كارسن بروك در جزاير وايت تعيين شده بود، چه بسا گمان كرده او نيز شايد با ترجمه قرآن مورد عنايت پادشاه قرار گيرد.[8]
زمانى كه راس ترجمه خود را به پايان رساند، پادشاه از دنيا رفته بود (وى در تاريخ 29 ژانويه 1649 اعدام گرديد) و كشور انگلستان به كشورى مردم سالار و جمهورى تبديل شده بود. راس كه در اين شرايط سردرگم مانده بود ترجمه خود را نزد مسئول صدور مجوز اين گونه امور فرستاد، اما به محض اينكه مقامات متوجه شدند قرآن در انگلستان در حال چاپ شدن است، از طريق يكى از افسران نظامى خود به نام سرهنگ آنتونى ولدون به شوراى حكومتى شكايت بردند كه «چرا متن قرآن در كشور به چاپ رسيده است». بالتبع شورا نيز بى‏درنگ حكمى براى مأموران خود صادر كرد تا «چاپخانه‏هايى را كه اقدام به چاپ قرآن مى‏كنند تحت تعقيب قانونى قرار دهند و متنهاى چاپ شده و كاغذهاى موجود در چاپخانه‏ها را توقيف كنند. ضمناً مسئول چاپخانه توقيف، تا در شوراى حكومتى محاكمه شود.»[9] سپس در تاريخ 21 ماه مارس مسئول چاپخانه بازداشت و تمامى نسخه‏هاى چاپشده قرآن ضبط شد.[10] در پى اين اقدام، شورا دستور داد قضيه به نحوى پيگيرى شود تاصاحب چاپخانه (كه در آن زمان در زندان به سر مى‏برد) يا آزاد شود و يا در بازداشت بماند. علاوه بر اين، شورا امريه‏اى مبنى بر «ممنوعيت چاپ و انتشار اين گونه كتابها» صادر كرد و ده روز پس از آن تاريخ، يعنى در 31 ماه مارس، نيز شورا از «راس مى‏خواهد تا ماجراى چاپ قرآن را بازگويى كند».[11]
در مورد احكامى كه بر عليه راس صادر شد و يا در مورد دلايل مخالفت با چاپ و انتشار قرآن در انگلستان، در حال حاضر هيچ گونه شواهد مستندى در دست نيست، چرا كه انگلستان با امپراطورى عثمانى روابطى ديرپا داشت و حتى در دسامبر 1648 يكى از شوراهاى ارشد آن كشور به نام Council of Mechanics (شوراى نُظّار) به نفع قانونى معطوف به رعايت تساهل و تسامح نسبت به مؤمنان اديان ديگر، از جمله مسلمانان، رأى داده بود.[12] ودليل اين امر نيز افزايش روابط و فعاليتهاى تجارى با مسلمانان بود، و در نتيجه همين قانون به مسلمانان (ترك) و يهود اجازه داده شد تا در انگلستان اقدام به داد و ستد تجارى كنند. علاوه بر اين، چنان كه راس نيز متوجه شده بود، پيش از وى نيز دو نفر به نامهاى سامويل پرچس و افراييم پاجت اقدام به انتشار رساله‏هايى در مورد اصول اعتقادى مسلمانان كرده بودند.[13] صرف نظر از اينكه علل مخالفت مجلس عوام انگليس با انتشار قرآن چه بوده است، به نظر مى‏رسد آن دلايل چندان مورد توجه قرار نگرفته‏اند، چرا كه سرانجام در هفتم ماه مه 1649 ترجمه الكساندر راس وارد بازار كتاب گرديد.
مطالب مطروحه در مقدمه اين ترجمه، تنها سرنخهايى است كه از آن طريق متوجه مى‏شويم راس چگونه با مسئولان جديد مشترك المنافع برخورد كرده و در حقيقت علت مخالفت آن مقامات با چاپ قرآن ترجمه شده وى چه بوده است. دليل اين امر نيز اين است كه راس در مقدمه ترجمه خود دو مطلب يكى با عنوان «يادداشتى براى خواننده» (از مطالب دوريه) و ديگرى «خلاصه‏اى از اصول اعتقادى تركها» نيز اضافه كرده بود، و در كنار اين دو نيز، متن دو نامه تحسين آميز از چندتن از قنسول‏ها به دوريه را منتشر كرده بود. افزون بر اين همه، وى تصوير مجوز «حضرت جلالت مآب» براى مسافرت راس بين فرانسه و امپراطورى عثمانى را به چاپ رسانده بود. البته اين دو نامه در ترجمه فرانسه متن وجود نداشت و او قصد داشت با انجام اين كار نشان دهد چگونه مسيحيان و مسلمانان دوريه را براى انجام چنين ترجمه‏اى مورد تجليل قرار داده‏اند. اما از اينها مهم‏تر، راس در مقدمه اثر، خطابه‏اى سه صفحه‏اى با عنوان: «سخنى از مترجم با خوانندگان مسيحى» گنجانده بود كه در آن به بهانه قرآن، حكومت جديد مشترك المنافع و سياست سانسورگرى آن را به شدت مورد انتقاد قرارداده بود.
راس از نظر سياسى به عنوان يك سلطنت طلب و از نظر اعتقادى به عنوان فردى معتقد به اصول اعتقادى كليساى انگلستان، كه همواره با خلوص نيت از اسقف اعظم اين كليسا به نام اسقف اعظم لاد (Laud) و نيز مكتب لادگروى (Laudianism) پيروى مى‏كرد، شديداً نگران شرايط سياسى مذهبى حاكم بر كشور انگليس بود. او به فرانسه مى‏نگريست و مى‏ديد در آنجا پادشاهى قدرتمند قبضه امور مذهبى را نيز در دست دارد، ولى در عين حال در آنجا بر خلاف انگليس، نه پادشاه و نه اسقف اعظم به دست اتباع كشور به قتل نرسيده‏اند. افزون بر اين، فروپاشى كليساى ملى انگلستان باعث سر برآوردن مجموعه زيادى از فرقه‏هاى دينى و افراد بدعت انديش جديدى شده بود كه ارتش را تحت سيطره خود درآورده و در بين ديگر اقشار جامعه نيز نفوذ كرده بودند. اينجا بود كه راس ـ كه مذهب اين تركها (=مسلمانان) را نوعى بدعت دينى تلقى مى‏كرد ـ به اتكاى حكومت انگليس عليه اين به اصطلاح ملحدان و زنادقه موضع گرفت و در بخش «سخنى با خوانندگان مسيحى» استدلال كرد كه چرا يك مشت از بدعت‏گذاران ساكن وايتهال (Whitehall) نمى‏خواهند فرقه ملحد و زنديق ديگرى موقعيت آنها را متزلزل كند:
لذا (شما خوانندگان مسيحى اين كتاب) هرچند برخى از شما كه آگاهانه پايبند مسايل دينى خود نيستيد و در اين مورد (و در مورد مسائل زندگى و امور فكرى شباهت بسيارى به تركهاى مسلمان داريد) ممكن است از انتشار اين ترجمه من ناراضى باشيد، ولى من اطمينان دارم اگر شما از معتقدان راستين مكتب و مذهب ارتدكس باشيد (و خود را از حماقتهاى آن گروه ديگر مبرا كنيد) در آن صورت انتشار اين ترجمه هيچ آسيبى متوجه شما نخواهد كرد. در مورد آن دارودسته اى كه پيش از اين به نور الهى پشت كرده بودند گمان مى‏كنم اين جماعت نيز هرآينه بخواهند به هر خار و خسى متشبث شوند؛ در آن صورت آنها نيز به همان اندازه در ظلمات محض فروخواهند رفت كه جستجوگران سراب يا نورهدايت دروغين قرآن.[14]
راس براين باور بود كه مسيحيان پروتستان راستين نبايد نگران نشر قرآن در بين همدينان خود باشند، چرا كه مطالب قرآن ياراى ضربه زدن به ايمان و اعتقادات آنها را ندارد. جماعت پيروان كرامول (Cromwellians) نيز نبايد نگران اين امر باشند، چرا كه آنها خود پيش از اين دچار ظلمات وضلالت شده‏اند و قرآن نيز چيزى نيست جز نوع ديگرى از ضلالت كه آنها اگر بخواهند مى‏توانند به آن نيز متوسل شوند. به اعتقاد راس پيروان كرامول درست همانند تركهاى مسلمان آنچنان از نظر اعتقادات مذهبى سست بودند كه اجازه انتشار ديدگاه‏هاى مخالف خود را نمى دادند. منظور راس از اين اظهارات اين بود كه اگر پادشاه انگلستان زنده مى‏بود، در آن صورت وى اصلاً نگران چاپ اين كتاب نمى شد و اتباع بريتانيا نيز از ترجمه اين متن اسلامى هراسى به دل راه نمى‏دادند، چرا كه دين آنها با بودن پادشاهى آنچنان پارسا و پرهيزكار از هر گزندى محفوظ بود. اما اكنون چون پادشاه در قيد حيات نيست، مردم نگرانند كه مبادا قرآن به پشتوانه امپراطورى قدرتمند عثمانى، و استفاده از فرصتى كه اغتشاش ملى و عدم تمركز در انگليس براى آن فراهم ساخته است، براى خود در انگلستان جاى پايى باز كند.
راس پس از به پايان رساندن مقدمه خود بر ترجمه قرآن، به سراغ متن قرآن رفت. در اين مورد، وى دقيقاً از دوريه پيروى كرد، ولى دو كار ديگر نيز انجام داد كه يكى افزودن فهرست مطالب به ترجمه قرآن و ديگرى درج تعداد هر يك از آيه‏ها در آغاز هر سوره بود كه البته هيچ يك از اين دو كار را دوريه انجام نداده بود. او ترجمه خود را به صورت لفظ به لفظ از فرانسه به انگليسى انجام داد، و حتى ارجاعات حاشيه ترجمه را نيز (كه برگرفته از تفسير جلالين و كتاب التنوير بود) به همان ترتيب به انگليسى برگرداند. مى‏دانيم كه اين دو اثر اخيرالذكر پربسامدترين منابع مذكور در ترجمه دوريه بوده‏اند. راس حواشى بسيار اندكى را از خود بر متن ترجمه اضافه كرده است كه از بين آنها مى‏توان به عبارات ندايى مانند «O Mahomet» (در بيانِ «يا ايها الرسول» «و يا ايها النبى») اشاره كرد. به طور كلى سبك كار راس در سراسر ترجمه دور از ادب، خشن و غير قابل انعطاف بود.
با اين همه، تفاوت كار راس با دوريه در پايان ترجمه به چشم مى‏خورد. راس دو بخش با اين عناوين بر ترجمه خود اضافه كرد: «حيات و ممات محمد» و «هشدار ضرورى مترجم به آن دسته افرادى كه مايلند بدانند از قرآن چگونه مى‏توانند در جهت خواسته‏هاى خود استفاده كنند، و نيز به كسانى كه مى‏خواهند با خطرات مطالعه متن قرآن آشنايى داشته باشند». اين دو بخش پس از چاپ متن ترجمه قرآن (ولى پيش از ارسال آن به صحافى) به ترجمه اضافه شده بودند، چرا كه ظاهراً شماره صفحه‏هاى اين بخشها با شماره صفحات متن ترجمه قرآن هماهنگى ندارد و كاغذ آن صفحات نيز از جنس ديگرى است. تصميم راس براى افزودن اين دو بخش ظاهراً به اين دليل صورت گرفته تا مواضع خود را توجيه كند. بخش «حيات و ممات محمد» حاوى چندين افسانه در مورد حضرت پيامبر است كه در آنجا راس به صورتى افسارگسيخته تعصبات خود درباب اسلام و مسلمانان را بيان كرده است. در بخش «هشدار ضرورى مترجم...» نيز وى كوشيده است تا مقامات طرفدار كرامول را به نوعى مورد حمله و هجوم قرار دهد:
من كاملاً آگاهم كه ممكن است انتشار قرآن براى برخى خطرآفرين و براى برخى ديگر مايه آبروريزى تلقى گردد؛ خطرآفرين براى خوانندگان متن و مايه آبروريزى براى مقامات حاكم يعنى همانهايى كه با اظهار تنفر از چاپ و نشر اين اثر و با بازجويى از ناشر، خود را وجيه‏المله نشان داده‏اند؛ ولى در مورد خطرآفرينى اين اثر، من خواهم كوشيد نظرات و اصول فكرى خود را بيان كنم.[15]
در ادامه، راس هيجده اصل فكرى خود را مطرح كرده و همان موضوعى را تكرار مى‏كند كه پيش از آن در بخش «سخن مترجم با خوانندگان مسيحى» به آن پرداخته بود؛ يعنى بيان اينكه مطالعه قرآن هيچ گونه خطرى متوجه مؤمنان راستين نخواهد كرد. وى سپس با لحنى طعن‏آميز اين پرسش را مطرح مى‏كند كه چرا مقامات مملكتى مى‏خواهند جلوى انتشار متنى عربى را بگيرند، در صورتى كه قرآن به «همان زبانى نوشته شده كه در مدارس و دانشگاه‏ها تدريس مى‏شود و تعداد زيادى از افراد نيز مشغول فراگيرى آن زبان هستند. مگر نه اينكه عربى به اين دليل تدريس مى‏شود تا از طريق آن بتوانيم با قوانين و دين مسلمانان آشنا شويم؟» اين اظهارات نشان مى‏دهد كه راس با ابعاد و گستردگى مطالعات عربى و اسلامى در فرانسه و هلند (دو رقيب عمده انگليس در تجارت با امپراطورى عثمانى) آشنايى داشته و از اين فرصت استفاده كرده تا سياست سانسور كرامول را مسخره كند؛ يعنى همان سياستى كه مطالعه مطالب تمدنهاى ديگر را كه انگلستان به مدت بيش از يك قرن با آنها جنگيده يا تجارت كرده بود، ممنوع مى‏دانست. راس سپس به بررسى شيوه جديدى از نقد دينى ـ اجتماعى قرن هفدهم اروپا اقدام مى‏كند كه بر اساس آن، نويسندگان مسيحى به منظور انتقاد از وضعيت موجود در عالم مسيحيت مواضع خود را از ديدگاه فردى مسلمان بيان مى‏كردند. به عنوان مثال، وى در اصل فكرى پانزدهم خود مى‏گويد كه در قرآن آيات و عباراتى وجود دارد (و در دين اسلام نيز چنين ويژگيهايى به چشم مى‏خورد) كه براساس آن وجود فرقه‏هاى گوناگون مسيحى در انگلستان شرم آور دانسته شده است:
اگر مسيحيان سعى مى‏كردند دين اسلام و تاريخ مسلمانان را مورد مطالعه قرار دهند، در آن صورت قطعاّ از مشاهده ميزان و شدت پايبندى مسلمانان نسبت به رعايت پارسايى، تقوا و شركت در امور خير، پيش خود احساس شرمسارى مى‏كردند و مسلماّ از ديدن ميزان مراعات نظافت، احترام و پارسامنشى مسلمانان در محيط مساجد خود و حرف‏شنوى آنها از روحانيون مسلمان شگفت‏زده مى‏شدند، چرا كه حتى بزرگ‏ترين تركها (مسلمانان) نيز تا با مفتى خود مشورت نكند اقدام به انجام كارى نخواهد كرد... مسلمانان در ايام روزه‏دارى، مناسك خاص آن ماه را دقيقاً به‏جا مى‏آورند، آنها نسبت به يكديگر بسيار مهربان و بخشنده‏اند و ميزان حساسيت مثبت آنها نسبت به افراد غير خودى را مى‏توان در بيمارستانهايشان مشاهده كرد؛ بيمارستانهايى كه هم براى افراد تهيدست و هم براى خارجيها برپا شده‏اند.
اظهارات فوق نشان دهنده حمله شديداللحن الكساندر راس به حكومت جديد آن زمان انگلستان است كه به صراحت اعلام كرده بود مسلمانها نسبت به مسيحيانى كه پادشاه كشور خويش را به قتل رسانده‏اند از همه جهت برترى دارند. راس به بهانه متن قرآن با حاكميت مشترك المنافع در انگليس درافتاد. البته اين نكته كه هدف اصلى راس از ترجمه قرآن به انگليسى همين موضوع بوده يا خير، چندان روشن نيست. اما در هر حال با توجه به شكايتى كه عليه وى و چاپ كننده اثر تنظيم شده بود، از فرصت استفاده كرده و اين امر را بهانه قرار داده تا از آن طريق سياست سانسور حكومتى را مورد سرزنش قرار دهد، گو اينكه خود وى از به‏كارگيرى اين سياست عليه فرقه‏هاى دينى ديگر خشنود بود. وى قرآن را به عنوان نمونه‏اى از نوعى هرج و مرج فكرى و دينى وانمود مى‏كرد كه در آن هرج و مرج، فرقه‏ها فرصت رشد و گسترش مى‏يابند. در هر صورت، گرچه ممكن است هدف اوليه راس آشنا ساختن خوانندگان انگليسى با قرآن بوده، اما در مجموع از اين اثر براى نشان دادن سستى بنيان نظام سياسى جديد انگليس استفاده مى‏كرد.
به هر حال، على رغم نادرستى قسمتهايى از ترجمه راس و نيز تعصبات وى، The Alcoran of Mahomet (قرآن محمد) در انگلستان شهرت فراوانى يافت، و اگرچه در سال 1649 فقط يك چاپ از اين قرآن وجود داشت، بعدها دو چاپ مكرر ديگر نيز از آن وارد عرصه بازار شد كه خود نشان دهنده ميزان نفوذ و گسترش آن نزد خوانندگان انگليسى است (تنها تفاوت بين آن دو چاپ اين بود كه يكى در ابعاد 17 سانتى مترى چاپ شده بود و ديگرى در ابعاد 19 سانتى مترى). شواهد فراوانى موجود است كه نشان مى‏دهد نويسندگان و انديشمندان تمام فرقه‏هاى دينى، قرآن ترجمه شده الكساندر راس را مورد مطالعه قرار داده و يا در آثار خود به آن اشاره كرده‏اند. به عنوان مثال، مى‏توان از ساموئل هارتليب (Samuel Hartlib) نام برد. هارتليب در مجله Ephemerides، شماره ژانويه ـ ژوئن سال 1649، به اثرى اشاره مى‏كند كه على‏الظاهر همان ترجمه انگليسى قرآن الكساندر راس است، هرچند وى مشخصاً نامى از راس ذكر نكرده است؛ آنجا كه مى‏گويد: «كتاب Alcoranتوسط يكى از دوستان آقاى وال (Wahl) كه آثار ديگرى را نيز از فرانسه به انگليسى برگردانده، به زبان انگليسى ترجمه شده است»[16]. در تاريخ دوم ماه مه 1649 جان دورى (John Dury)، خبرنگارو دوست هارتليب نيز در جاى ديگرى به همين مطلب اشاره كرده است «اخيراً كتاب قرآن (Alcoran) به انگليسى منتشر گرديده است».[17] اما نكته مهم اين است كه هيچ كدام از اين دواشاره‏اى به نام راس و يا كيفيت ترجمه متن نكرده‏اند و شايد دليل اين امر آن بوده كه با توجه به جنجالهاى پيرامون اين اثر، آنها موفق به ديدن اصل اثر نشده بودند. با اين همه، يكى از متكلمان مستقل به نام ناتانيل هومز (Natahaniel Homes) اين قرآن را با دقت مورد مطالعه قرار داده و در سال 54/1653 در يكى از آثار خود با عنوانِ The Resurrection Revealedدر چند جا به سوره‏هايى از اين ترجمه اشاره كرده است، از جمله دوبار به سوره آل عمران، سه بار به سوره نساء و نيز به سوره‏هاى مائده، يونس، رعد، ابراهيم، حجر، نحل، كهف و مريم.[18]
يك سال پيش از آن، در سال 1652، رديه‏اى كه با عنوانِ the Moor در اواخر قرن پانزدهم ميلادى عليه اسلام به قلم يوهانس آندرياس (Johannes Andreas) نوشته شده بود، توسط فردى به نام جاشوا ناتستاك (Joshua Natstack) ترجمه شد. وى در مقدمه ترجمه‏اش خاطرنشان كرده بود كه از نظر ارجاعات، بين اين قرآن و قرآن ترجمه الكساندر راس تفاوتهايى وجود دارد، چرا كه قرآنهاى موجود از نظرسوره‏ها و تعداد آيات وضعيت يكسانى ندارند.
«با توجه به چاپهاى متفاوت، شماره سوره‏ها و تعداد آيات با يكديگر تفاوت دارد؛ به همين دليل نقل قولهايى كه از قرآن در مباحث زير آمده است، با ترجمه‏هاى سابق انگليسى قرآن همخوانى ندارد».[19]
مطالب فوق، خود گواه محدوديت منابع اطلاعاتى پژوهشگران انگليسى علاقه‏مند به رديه نويسى بر اسلام است، چرا كه مى‏دانيم همين كتاب جزو منابعى بوده كه در مجادلات ضد اسلامى قرن هفدهم مورد استفاده فراوانى قرار مى‏گرفته است. مثلاً مى‏دانيم كه هنرى مور (Henry More) به عنوان رهبر افلاطونيان كمبريج، اين متن را به دقت مورد مطالعه قرار داده و لَنسلات اَديسون (Lancelot Addison) نيز در سال 1679 به عنوان نگارنده كتابِ وضعيت صدر اسلام، يا ماجراى زندگى مؤلف قرآن و اصول اعتقادى دجال اسلام
The First State of Mahuemedism: or an Account of the Author and Doctorines of that Imposture
ترجمه قرآن راس را خوانده بوده است.[20] يكى از عرب شناسان هلندى به نام گليوس(Golius) نيز ظاهراً قصد داشته اين قرآن را به هلندى ترجمه كند، هرچند وى هيچ گاه موفق به انجام آن نشد، ولى شخص ديگرى به نام همفرى پرايدو (Hamphrey Prideaux) كه در پايان قرن هفدهم كتابى بسيار ضد اسلامى را به رشته تحرير درآورده بوده، به صورت غيرمستقيم از آن نام برده است.[21]
در همين حال، جرج فاكس (George Fox) نيز كه از پيروان فرقه كويكرها (Quaker) به حساب مى‏آمد، با دقت بسيار ترجمه قرآن راس را مورد مطالعه قرار داده و به صورت گسترده‏اى در مناظره با پادشاه الجزيره (King of Algiers) از آن استفاده كرده بود.[22] تقاضا و تمايل نسبت به اين ترجمه قرآن چنان زياد بود كه در سال 1688 چاپ ديگرى از Alcoran راس در انگلستان به بازار عرضه گرديد. اين چاپ دقيقاً همان متن قبلى است و فقط مطالب بخش مقدمه آن بازآرايى شده و دو بخش «حيات و ممات محمد» و «هشدار ضرورى مترجم...» (كه در چاپ قبلى در پايان ترجمه جاى داده شده بود) به ابتداى اثر منتقل شده و از يك مقدمه بسيار مجمل و كلى تبديل به مقدمه‏اى مفصل شده است كه اطلاعاتى مفيد و جالب توجه در اختيار خواننده قرار مى‏داد تا از آن طريق با اسلام آشنا شود.[23] در سال 1698يكى از وعاظ منطقه نيوانگلند (آمريكا) به نام كاتن ميتر (Cotton Mather) «جملاتى از القرآن» (يا به تعبير راس كتاب مقدس تركها) نقل قول مى‏كند.[24] و به اين ترتيب قرآن انگليسى ازاروپا به آمريكا راه يافت.
خوانندگان اهل انگلستان و اهالى نيوانگلند آمريكا به ترجمه قرآن راس علاقه‏مند شدند و هرچند برخى از آنها احتمالاً متوجه نارساييهاى آن ترجمه نمى‏شدند، گروهى ديگر از آنها يقيناً متوجه اين نقيصه شده بودند. در هر حال، اين وضعيت، هم نشان دهنده علاقه روزافزون مردم به مطالعات خاورشناسى در انگلستان بود، و هم حكايت از آن داشت كه نقد ترجمه راس از ديد بسيارى از افراد پنهان نمانده بود. هنرى استاب (Henry Stubbe) كه در دهه 1670 موفق به نوشتن نخستين زندگينامه بيطرفانه از پيامبر اسلام شده بود، از ترجمه‏هاى راس و دوريه چنين انتقاد كرده است:
ترجمه‏هاى انگليسى ما از قرآن براساس ترجمه‏هاى فرانسوى است، ولى بايد دانست كه ترجمه فرانسه بسيار نامناسب است، چرا كه در بسيارى از موارد عبارات قرآنى را حذف و در موارد ديگر آنها را تحريف كرده است.[25]
استاب، راس را به خاطر اينكه فكر مى‏كرده بدون آشنايى با زبان عربى و بدون بهره‏گيرى از تفسيرهاى عربى، فارسى و تركى مى‏تواند قرآن را به انگليسى ترجمه كند مورد تمسخر قرار مى‏دهد. به گفته استاب: «ناآگاهى يا عدم تمايل راس در زمينه آشنايى با اين منابع باعث شده تا مطالبى را به حضرت محمد نسبت دهد كه محمد به هيچ وجه اشاره‏اى به آنها نكرده است».[26] استاب همچنين از راس انتقاد كرده كه چرا در حواشى ترجمه خود صرفاً ارجاعاتمربوط به كتاب التنوير و تفسير جلالين را اضافه كرده است، چرا كه راس نه نشانى دقيق صفحات ارجاعى را ارائه كرده و نه به خواننده اطلاع مى‏دهد كه آيا اين متون داراى ترجمه‏هاى لاتينى نيز هستند يا خير.[27]
نويسندگان ديگر نيز يا خود را نسبت به ترجمه راس بى‏اعتنا نشان مى‏دادند و يا مى‏كوشيدند از اهميت آن بكاهند. به عنوان مثال، سامويل هارتليب در نشريه Ephemerides از يكى از خاورشناسان اروپايى به نام بانكل (Buncle) نام مى‏برد كه «مى‏كوشد تا Alcoran را به لهجه عاميانه و با استفاده از حواشى مبتنى بر منابع و مراجع منتشر سازد».[28] در مكاتباتى هم كهوى ــ بعدها با يكى از دوستانش به نام ورتينگتون (Worthington) كه بعدها به مقام استادى كالج عيسى (Jesus College) كمبريج رسيد ــ به عمل مى‏آورد، از نياز به نوعى ترجمه مناسب قرآن ياد مى‏كند كه به تعبير او مى‏بايست هم منطبق با ويژگيهاى زبان عربى و هم مبتنى بر تفاسير مسلمانان باشد. وى در هيچ يك از مكاتبات خود اشاره‏اى به رضايت خاطر خود از ترجمه الكساندر راس نكرده است. درواقع، او يك بار در نامه‏اى كه در سال 1659 به ورتينگتون مى‏نويسد، به وى پيشنهاد مى‏كند تا يوهانس هوتينگر (Johannes Hotinger) ــ از اساتيد زبان عربى دانشگاه لايدن در قرن هفدهم (1620-1667) ــ قرآن را به لاتين ترجمه كند تا شايد از اين رهگذر، مطالب قرآن براى اروپاييان قابل درك و فهم گردد.[29] نكته مهماينكه هوتينگر نسخه‏اى از قرآن به عربى در اختيار داشت كه آن را در كنار تفسير بيضاوى مورد مطالعه قرار مى‏داد.[30] وى اميدوار بود شايد نسخه‏اى از قرآن به دست آورد كه كسى همچونهوتينگر آن را فراهم كرده باشد، چرا كه از نظر او هوتينگر در زمينه پژوهشهاى خاورشناسى صاحب صلاحيت بود.[31] چند ماه بعد نيز ورتينگتون موافقت كرد تا قرآن به زبانى فرا گير وشناخته شده مانند لاتين ترجمه شود.[32] او طى نامه‏اى كه در تاريخ سوم ژوئن 1661 بههارتليب نوشت، نياز به مطالعه و بررسى دقيق منابع يهودى و اسلامى را مورد تأييد قرار داد:
اگر مسيحيان اطلاعات درست‏ترى راجع به نحوه برخورد با يهوديان و مسيحيان داشته باشند، در آن صورت اين امكان براى آنها فراهم خواهد شد تا با متن ميشناى تلمود [در فقه يهود] و قرآن مسلمانان آشنا گردند.[33]
در مورد اينكه راس چقدر از واكنش ديگران نسبت به نامناسب بودن ترجمه خود و بى‏توجهى در آن آگاهى داشته اطلاعات چندانى در دست نيست، اما وى در يكى از آثار خود با عنوان:Pansebeia, or a View of all Religions in the World... Together with a Discovery of all Known Heresies (كه چهار سال پس از چاپ قرآن خود، آن را منتشر كرد و در قرن هفدهم چندين ترجمه هلندى، فرانسوى و آلمانى نيز از روى آن صورت گرفت)، كوشيد پاره‏اى كاستيهاى كار قبلى خود را جبران كند. راس با توجه به اينكه به سبب عدم استفاده از تفاسير مسلمانان در نوشته‏هاى خود مورد انتقاد قرار گرفته بود، اين بار كوشيد با بهره‏گيرى از توضيحات حاشيه‏اى وام گرفته از بوريوس (Borrius)، لانيكروس (Laniccurus)، نولس (Knolles)، كمكراريورس جوويوس (Camcrarrius Jovius)، مناوين (Menavine)، نيكولائوس نيكولاى (Nicholaus Nicholai)، سپتمكاسترنيس (Septemcastrenis) و ديگران، نارساييهاى قبلى را بر طرف سازد، گو اينكه هيچ يك از نويسندگان فوق الذكر مسلمان نبودند.[34] اين شيوه عمل نشان مى‏دهد كه راس در زمينه مطالعات عربى و قرآنى پيشرفتىحاصل نكرده بوده و شايد حتى متن قرآنى را كه قبلاً ترجمه كرده به فراموشى سپرده بوده است، چرا كه در يك مورد اعلام مى‏كند: «يگانه نسخه قرآن كه در ميان مسلمانان متداول است 124 سوره دارد».[35] حال آنكه ترجمه قرآن خود وى به طور صحيح شامل 114سوره بود.
در سال 1679، لنسلات اَديسون اقدام به انتشار كتاب وضعيت صدر اسلام كرد و در آن در مورد اينكه در زبانهاى اروپايى ترجمه و چاپ مناسبى از قرآن وجود داشته باشد ابراز ترديد كرد،[36] چرا كه به اعتقاد وى هيچ يك از ترجمه‏هاى موجود قرآن در آن زمان ترجمه مناسبىنبود. اَديسون سپس با بى‏اعتنايى به ترجمه راس كوشيد تا مانند جان لاك و توماس تنيسون از ترجمه اصلى دوريه (در فرانسوى) استفاده كند.[37] در آغاز قرن هجدهم گروهى ازخاورشناسان بريتانيايى همچون ادوارد پوكاك (Edward Pococke, the Son)، سايمن آكلى (Ockley Simon) ، جان هيوز (John Hughes)، ريچارد پاركر (Richard Parker) و گروهى ديگر اقدام به انتشار تاريخچه‏ها و ترجمه‏هاى فراوانى از عربى كردند، اما ظاهراً هيچ كدام اين صلاحيت را در خود احساس نكردند كه دست به ترجمه قرآن بزنند، چرا كه اين كار احتياج به آنچنان توانايى علمى و زبانى داشته كه از آغاز گسترش رنسانس در اروپا هيچ اروپايى عربى شناسى، حداقل در انگلستان، به سراغ انجام آن نرفته بود. درواقع اين وظيفه دشوار به جرج سيل (George Sale) رسيد كه در سال 1734 ترجمه قرآن خود به انگليسى را عرضه كرد؛ ترجمه‏اى كه على رغم پاره‏اى كاستيها بايد آن را تلاشى صادقانه براى ترجمه هرچه صحيح‏تر متن قرآن به انگليسى تلقى كرد. جرج سيل حتى در عنوان ترجمه خود نشان داده كه با ترجمه الكساندر راس آشنايى داشته، چرا كه وى در جايى از مقدمه ترجمه قرآن خود مى‏گويد: «قرآن را معمولاً قرآن محمد (The Alcoran of Mahomet) مى‏نامند» و مى‏دانيم اين عنوان دقيقاً همان تعبيرى است كه در عنوان ترجمه قرآن الكساندر راس به چشم مى‏خورده است. ولى در هر حال، وى در مقدمه اثر خود ترجمه راس را اينچنين مورد انتقاد شديد قرار مى‏دهد:
ترجمه انگليسى موجود چيزى نيست جز ترجمه‏اى از روى نسخه فرانسوى دوريه كه اتفاقاً ترجمه بسيار نامناسبى است، چرا كه الكساندر راس (يعنى مترجم فرانسه به انگليسى) با عربى اصلاً آشنايى نداشته و تسلط آنچنان زيادى بر زبان فرانسه نيز نداشته است و به همين دليل، او نيز اشتباهاتى ديگر به اشتباهات دوريه اضافه كرده است. البته اين همه صرف نظر از سخيف بودن زبان ترجمه اوست كه باعث شده تا يك كتاب خوب و مناسب به كتابى مسخره تبديل شود.[38]
انتقادى اين گونه شديد، آن هم از سوى يكى از اساتيد طراز اول عرب‏شناسى آن عصر، براى بدنام كردن ترجمه راس كافى است. اما با اين همه تا بيش از نيم قرن، يعنى تا سال 1806 ترجمه قرآن الكساندر راس نه تنها در اروپا بلكه در آن سوى اقيانوس اطلس (ايالات متحده آمريكا) نيز مرتباً تجديد چاپ مى‏شد. جالب توجه اينكه نخستين چاپ آمريكايى قرآن (بر اساس تبليغ روى جلد اثر) متأسفانه از چاپ قبلى بريتانيايى بدتر بود، و عنوان كامل روى جلد آن به اين قرار بود:
The Koran Commonly called The Alcoran of Mahomet, Translated from the Original Arabick into French. By the Sieur de Ryer... The Whole now faithufully translated into English.[39]
اين چاپ توسط آيزايا توماس پسر (1773-1819) صورت گرفت كه خود در شهر بوستن آمريكا و در ديگر شهرهاى منطقه نيوانگلند به شغل كتابفروشى و چاپ و انتشار سالنامه اشتغال داشت. پدر وى، آيزايا توماس، نيز از مجموعه‏داران آثار عتيقه بود و علاقه شديدى به تاريخ اديان داشت. دليل اينكه چرا توماس به جاى ترجمه سيل، ترجمه الكساندر راس را براى انتشار در آمريكا برگزيد چندان روشن نيست، هرچند عنوان روى جلد اثر نشان مى‏دهد كه او درواقع نيمه نخست ترجمه قرآن جرج سيل را گرفته و سپس دنباله عنوان ترجمه راس را بر آن افزوده است. توماس همچنين پانوشت‏هايى را به ترجمه اضافه كرده، در پاره‏اى موارد حاشيه‏نويسى‏هاى الكساندر راس را به پانوشت برگردانده و در مواردى ديگر به طور كلى آنها را حذف كرده است. افزون بر اين، وى تمام مقدمه و پى‏نوشت‏هاى جزئى و فرعى راس را نيز حذف نموده است. همچنين در اين چاپ از ترجمه قرآن سيل، بخش كوچكى با عنوان «با خواننده» آمده كه حاوى اطلاعاتى دقيق در مورد قرآن و مسلمانان است كه راس آنها را در ترجمه خود نياورده بود. از جمله آن توضيحات مى‏توان اين اظهارات را مثال زد: «قرآن با بت‏پرستى مخالف بوده و به ويژه با بت‏پرستى ساكنان مكه و يا با بت‏پرستى قبيله قريش مخالفت كرده است... قرآن با عنوان «الفرقان» نيز شناخته شده كه اين واژه به معناى «متمايز كننده خوبى از بدى است». در هر صورت، لحن مقدمه جديد بسيار منفى است و نشانه‏هايى از موضع‏گيرى‏هاى خصمانه راس را در خود دارد.
تأثير ترجمه قرآن انگليسى الكساندر راس بر جامعه انگليسى زبان را نبايد دست كم گرفت. متن انگليسى اين قرآن با همه تعصّبات مترجم و با همه اغلاط موجود در آن، در نيمه دوم قرن هفدهم و تا سالهاى آغازين قرن هجدهم تنها منبع اصلى آشنايى خوانندگان مسيحى با اسلام و قرآن به شمار مى‏آمد. طبعاً هر خواننده‏اى با مطالعه مقدمه و توضيحات آن، ديدگاهى بسيار منفى نسبت به اسلام در خود احساس مى‏كرد، ولى در هر صورت در مقابل، متن ديگرى وجود نداشت. ترجمه فرانسه دوريه و ترجمه ايتاليايى قرآن هردو غير دقيق و حاوى اشكالات فراوانى بودند. وضعيت ترجمه قرآن رابرت كتونى (Robert of Ketton) ـ نيز كه به زبان لاتين قرون وسطايى چندين مرتبه در قرن شانزدهم به چاپ رسيده بود ـ با دو ترجمه پيشين تفاوتى نداشت. نكته قابل توجه اينكه تعداد دستنويس‏ها يا نسخه‏هاى قرآن عربى موجود در انگلستان در آن زمان بسيار محدود بود و همان تعداد محدود نيز در كتابخانه‏هاى يكى دو دانشگاه معروف نگهدارى مى‏شد. هنوز قرن هفدهم به پايان نرسيده بود، يعنى دقيقاً در سال 1649 بود كه نخستين چاپ عربى قرآن در هامبورگ به همت يكى از خاورشناسان آلمانى به نام آبراهام هينكلمن (Abraham Hincklemann) و با عنوان Al-Coranus s. lex Islamica Muhammedisانتشار يافت، ولى به احتمال بسيار زياد اين چاپ فقط مى‏توانست مورد استفاده متخصّصان و كارشناسان قرار گيرد.
جنبه موفقيت‏آميز راس در ترجمه قرآنش اين بود كه توانست نه تنها با خوانندگان متخصص و كارشناس، بلكه با خوانندگان عامه و غيرمتخصص نيز ارتباط برقرار كند. يقيناً كار الكساندر راس چه از نظر جسارت‏ورزى دينى و چه از نظر علاقه شخصى قابل تحسين است. درواقع، به رغم كيفيت ضعيف ترجمه قرآن راس، تا پيش از وى هيچ شخص ديگرى موفق به انجام چنين كارى نشده بود. از سوى ديگر، وى از ميزان استقبال گسترده خوانندگان انگليسى زبان از ترجمه قرآن به خوبى آگاهى داشت، و جاى شگفتى نيست كه مى‏بينيم پس از عرضه اين ترجمه به بازار كتاب، قرآن به گفتمان فرهنگى جامعه انگليس راه مى‏يابد؛ يعنى از همان زمان است كه بسيارى از شعرا، متكلمان و سياستمداران مسيحى از قرآن نام مى‏برند، گاه همراه با تحسين و تجليل و گاه به نوعى ديگر. اما در هر صورت، نكته مهم اين است كه آنان مرتباً از قرآن نام مى‏برند، و حتى پس از 1649، استفاده از واژه انگليسى Koran در مقايسه با واژه قديمى‏تر Alcoran رواج بيشترى پيدا مى‏كند. سخن پايانى اينكه ترجمه الكساندر راس از قرآن، ـ چه خوب و چه بد ـ باعث شد تا قرآن در انگليس قرن هفدهم به جزئى نمايان از منابع و مراجع مورد استفاده جامعه انگلستان تبديل شود.

پی نوشت ها:

[1]* مشخصات كتابشناختى اصل انگليسى اين مقاله به شرح زير است:
Alexander Ross and the First English Translation of the Qur'an, by Nabil Matar, in The Muslim World, Vol. 88, No. 1, January 1998.
[2]. در مورد مطالعات مربوط به زبان عربى و پژوهشهاى قرآنى دوره رنسانس و قرن هفدهم، نگاه كنيد به:
Karl H. Dannenfeldt, »The Renaissance Humanists and the Knowledge of Arabic«, Studies in the Renaissance 2 (1955): 96-117. Hartmut Bobzin, »Latin Translations of the Koran: A Short Overview«, Der Islam, 70 (1993): 193-206 and Der Koran im Zeitalter der Reformation (Beirut-Stuttgart, 1995). See also chapter 3 in my Islam in England: 1558-1685 (forthcoming, Cambridge: Cambridge University Press).
[3]. نگاه كنيد به:
The Hartlib Project, HP, 31/22/39 b. Ephemerides 1648. Part 3, 1648 (January / July-December).
هارتليب در ادامه چنين مى‏گويد: «ممكن است گراور و چاپ قرآن به صورتى كه پيش از اين سابقه نداشته، نهايتاً از طريق بازرگانان در دسترس تركها قرار گيرد و طبعاً رديه‏هاى بسيارى نيز بر آن نوشته شود. اما در هر صورت، چاپ قرآن به اين صورت نيازمند چند هزار پوند سرمايه خواهد بود».
[4]. نگاه كنيد به:
The Works of the reverend and learned Mr. John Gregory Master of Arts of Christ's Church, Oxon: in two parts (1665,1671, 1684) a3v.
[5]. همان، .b2v
[6]. همان، b3v
[7]. نگاه كنيد به:
The Alcoran of Mahomet (London, 1649), A2r
در اين چاپ هيچ گونه اطلاعاتى در مورد ناشر ارائه نشده است. ترجمه فرانسوى دوريه از شهرت فراوانى برخوردار بود، و حتى تا قرن هجدهم چندين بار به چاپ رسيد، و در سال 1688 از روى همين ترجمه، ترجمه‏اى آلمانى نيز صورت گرفت و انتشار يافت.
[8]. نگاه كنيد به زندگينامه الكساندر راس در. D.N.B
[9]1. Journals of the House of Commons, comp. Timothy Cunningham (London: House of Commons, 1785), VI, 168; Calendar of State Papers. Domestic Series Commonwealth, 49.50, ed. Mary Anne Everett Green) London: H.M.S.O., 1878(, 1, 42.
[10]2. Journal of the House of Commons. VI, 170; C.S.P. Commonwealth. I. 45.
[11]3. C.S.P. Commonwealth, I, 63.
[12]1. Cited in H.S.Q Henriques, The Return of the Jews to England (London: Macmillan, 1905), 36.
[13]. درباب تصوير اسلام و مسلمانان در دوران رنسانس اروپا مطالعات بسيارى صورت گرفته است كه جامع‏ترين آنها منبعى است با اين مشخصات:
Samuel C. Chew's, The Crescent and Rose: Islam and England During the Renaissance (New York: Octagon Press, 1974, first publ. 1937).
[14]1. The Alcoran of Mahomet, A3r.
[15]. اين نقل قول و نقل قولهاى بعدى برگرفته از بخش «هشدار ضرورى مترجم...» داراى شماره صفحه نيستند.
[16]1. HP, 31/22/9B.
[17]2. HP, 4//1/25A-28B.
[18]3. Nathaniel Homes, The Resurrection Revealed (London, 1654), 418.
[19]1. Joshua Natstock, The Confusion of Muhamed's Sect, or A Confutation of the Turkish Alcoran (London: Blunden, 1652), C1v.
[20]2. Henry More, An Explanation of the Grand Mystery of Godliness (1660), 158; Lancelot Addison, The First State of Mahumedism (1679), 39.
[21]3. J. Burgman, »Arabic Scholarship« in Leiden University in the Seventeenth Century, ed. Th. H. Lunsingh Scheurleer and G. H. M. Posthumus Meyjes (Leiden: E. J. Brill, 1975), 210; Prideaux, The True nature of imposture fully displayed in the life Mahomet... offered to the consideration of the deists of the present age (1679, 2nd ed.)
[22]4. See my »Some Notes on George Fox and Islam,« The Journal of the Friends' Historical Society, 55 (1989): 271-76.
[23]1. The Alcoran of Mahomet (London: Randal Tayor, 1688).
[24]2. Cotton Mather, A Pastoral Letter to the English Captives in Africa from New England (Boston, 1698), 8.
[25]3. Henry Stubbe, An Account of the Rise and Progress of Mahometanism with the Life of Mahomet, ed. Hafiz Mahmud Khan Shairani (Lahore Sh. Muhammad Ashraf, 1954), 159.
[26]1. Ibid.
[27]. منظور از تفسير جلالين، تفسيرى است كه توسط دو تن به نامهاى جلال الدين محلى 1389-1459 م و جلال الدين سيوطى (1445-1505م) نوشته شده است. اين دو تن توضيحات و تفاسيرى بر آيات قرآن نوشته و آن مجموعه را تفسير جلالين نام نهادند. اين تفسير بعدها در جهان اسلام از مقبوليت فراوانى برخوردار گرديد. در اين مورد نگاه كنيد به:
Brockelmann, Geschichte der arabischen Literature, II, 113, 138)
شايد منظور از كتاب التنوير، شروح و حواشى قازآبادى بر تفسير بيضاوى موسوم به تنوير البصائر بانوار التنزيل (Brockelmann, Suppi. II 113, 138) باشد. در مورد اين ارجاعات، از عايشه موسى و رودپيترز (Ruud Peters) به خاطر راهنماييهايشان سپاسگزارم. [گفتنى است نام كامل اين اثر تنوير البصائر بأنوار التنزيل وتوفير السرائر بأسرار التأويل، و مؤلف آن ابوالنافع احمد بن محمد بن اسحاق القازآبادى الرومى متوفاى 1163 ق است. از اين تفسير، نسخه‏هاى متعددى در كتابخانه‏هاى جهان موجود است، اما هنوز چاپ مصحّحى از آن انتشار نيافته است. (ويراستار)]
[28]2. HP, 31/22/9B, Ephemerides, 1648, Part 1.
[29]1. John Worthington, The Diary and Correspondence of Dr. Worthington, ed. James Crossley (The Chetham Society, 1867), I. 181.
[30]2. Addison, The First State of Mahumedism (London, Will Crook, 1678), 51.
[31]3. Worthington, Diary, I, 182.
[32]4. Ibid., I, 243.
[33]5. Ibid., I, 320.
[34]1. Pansebeia or, A View of All Religons in the World (London John Williams, 1675), 162 ff.
بورويوس يا آندرياس بوريوس 1565ـ1630 متكلم هلندى؛ نولس يا ريچارد نولس، مؤلف كتاب بسيار مشهور The General History of Turks كه نخستين بار در سال 1603 در استانبول به چاپ رسيده و بعدها نيز چندين بار تجديد چاپ شده و با اضافاتى به خوانندگان ارائه گرديده است. جوويوس يا پائولوجيوويو (1483-1552) نگارنده كتابى با عنوان: (1533) Commetario de la cose de turchi؛ نيكولوس نيكلاى جهانگرد فرانسوى كه سفرنامه او درباب امپراطورى عثمانى در سال 1585 با اين عنوان به انگليسى ترجمه و انتشار يافت:
The Nauigations, Peregrinations and Voyages, made into Turkie by Nicholas Nicholay ... Translated out of the French by T. Washinhton the younger.
[35]2. Pansebeia, 163.
[36]3. Addison, The First State, 49.
[37]4. Ibid., 3. For Locke, see my »John Loche and the "Turbanned Nations"«, Journal of Islamic Studies, 2 (1991): 67-77.
تومامس تنيسون كه قرار بود سراسقف كانتربرى شود در كتاب خود با عنوان:
Of Idolatry: A Discouse in which is endeavoured A Declaration of, Its Distinction from Superstition (London, 1678),
از متن ترجمه لاتينى قرآن استفاده و به تحقيقات پوكاك، هوتينگر وسِلدِن ص 143ـ144 اشاره مى‏كند، اما هيچ‏گاه از راس نامى نمى‏برد.
[38]1. Geroge Sale, The Koran Commonly Called The Alkoran of Mohammed. Transtated into English from the Original Arabic (London: Frederck Warne, n.d.) viii. For a study of Sale, see Shreen Khairallah, »Geroge Sale and his Circle, 1697?-1736«, The Near East School of Theology: The Theological Review, 9 (1988): 7ff.
[39]. چاپ آمريكايى اين قرآن توسط انتشارات هنرى بروور Henry Brower براى آيزايا توماس جونيور و در شهر اسپرينگفيلد (Springfield) آمريكا صورت
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (6)

محمد خامه گر
سيد محمد باقر موسوي همداني ( 1363 ش )

آيت الله محمد باقر موسوي همداني بنا بر سفارش مرحوم علامه طباطبائي از ابتدا تا انتهاي تفسير الميزان را ترجمه کرده و ترجمه آيات را نيز به آن افزوده است.[1] اين ترجمه با نثري نسبتا روان و ساده نگارش يافته است و روش مترجم ترجمه معنائي و تا حدي آزاد است از اين رو هماهنگي دقيق ميان ترجمه با متن وجود ندارد. در برخي موارد نيز بجاي ترجمه نقل به معني شده و معناي اصلي کلمه منظور نگرديده است.اين ترجمه داراي توضيحات تفسيري است که بر اصل ترجمه افزوده شده و بدون داشتن معيار دقيق و مشخصي،برخي ميان پرانتز و برخي بدون پرانتز در داخل متن آورده شده­اند.[2] از نکات قابل توجه در اين ترجمه ،عدم هماهنگي ترجمه با ديدگاههاي تفسيري علامه طباطبائي است تا آنجا که برخي گفته اند نگارنده به ترجمه مرحوم پاينده نظر داشته است نه تفسير الميزان.[3]

محمد خواجوي ( 1369 ش )

استاد محمد خواجوي از مترجمان و حکمت پژوهان معاصر هستند که اکثر قريب به اتفاق آثار ملاصدرا بزرگترين فيلسوف قرون اخير ايران را به فارسي ترجمه کرده اند. ترجمه وي از قرآن مجيد در سال 1369 (ه ش) ارائه شد.[4] ترجمه آقاي محمد خواجوي ترجمه­اي است بر مبناي وجوه نظاير آن طور که مترجم در مقدمه ترجمه اش آورده است هدف از چنين روشي آشکار ساختن وجوه معاني و روشن تر کردن ترجمه و ابهام زدايي است. اين ترجمه توضيحات و اضافات بسياري کمي دارد که در داخل دو قلاب قرار گرفته است.اسلوب و زبان متن ترجمه به طور کلي امروزين و ساده و در عين حال روان و گويا مي باشد و بر اساس قواعد دستور زبان فارسي نگارش يافته است.[5]

مصطفي خرم دل ( 1371 ش )

دکتر مصطفي خرم دل از دانشوان و قرآن پژوهان مشهور کردستان ايران است. ترجمه خرم دل از قران با عنوان ترجمه و تفسير نور در تهران توسط نشر احسان چندين بار به طبع رسيده است اين اثر در حقيقت ترجمه اي است روان و معنايي كه به گفته مترجم ترجمه اي گويا رسا و تفسير آميز از آيات قرآن کريم است.[6] وي افزوده هاي تفسيري را درون پرانتز جاي داده تا خواننده بتواند به آساني آنها را از ترجمه آيات باز شناسد. افزون بر آن واژگان و عبارات دشوار را به اختصار اما روشنگر توضيح داده است.علاوه بر اين مترجم هرگاه ضرورتي احساس کرده به نکات قابل توجه و ارزشمندي اشاره کرده است. از ديگر ويژگيهاي اين اثر اشاره به تناسب و ارتباط آيات است.مؤلف هر جا که تشخيص داده معناي آيه اي با آيه اي ديگر در ارتباط است به آن ارجاع داده است.اين اثر به نثري امروزي و آسان فهم و به دور از افراطي گرايي در گرايش به فارسي يا عربي نگارش يافته است و از لحاظ مطابقت با متن نيز نسبتا دقيق است.[7] برخي قرآن پژوهان اين اثر را از جهت جامعيت مطالب آن در زمينه ترجمه و تفسير و لغات قراني ستوده اند و بر رواني و دلپذيري نثر آن، هنرمندانه بودن تلفيق ترجمه آيات با تفسير در عين حفظ مرز بندي آنها و عالمانه بودن ارائه توضيح اصطلاحات قراني در پا نوشت ها تأکيد کرده­اند.[8]

مكارم شيرازي ( 1373 ش )

ترجمه آيت الله مکارم شيرازي ترجمه اي روان و سليس از قران است که اکنون در شمار ترجمه هاي رايج قرآن قرار دارد.اين ترجمه در اصل بخشي از تفسير نمونه بوده است که توسط گروهي از محققان حوزه تحقيق و باز نگري شده است و با ويراستاري آقاي جواد محدثي در سال 1373 چاپ شده است.روش ترجمه، معنائي و يا به تعبير "مترجم محتوا به محتوا"ست که در آن معاني به طور دقيق از لباس زبان اول برهنه مي شود و در مغز جاي مي گيرد سپس به طور دقيق به لباس زبان دوم آراسته مي گردد.[9] از آنجا که هدف ارائه ترجمه اي روان ،گويا و در عين حال دقيق و محکم براي همگان مخصوصا نسل جوان تحصيل کرده امروز بوده، نثر ترجمه کاملا ساده و عامه فهم انتخاب شده و با آوردن توضيحات تفسيري ابهام هاي موجود در فهم آيه برطرف گرديده است.
يکي از قرآن پژوهان معاصر اشکالات نحوي، ساختاري، لغوي و صرفي بر اين اثر را ياد آور شده است و ترجمه را از جهت نگارش فارسي،محتواي تفسيري و هماهنگي در بر گردان آيات مشابه دچار اشکال دانسته است.[10]

مصطفي رحماندوست ( 1377 ش )

ترجمه جزء سي ام قرآن کريم توسط مصطفي رحماندوست شاعر تواناي معاصر براي آشنايي كودكان و نوجوانان با قرآن در يك جلد ترجمه انجام شده است.[11] قلم روان و صميمي مترجم و سبک ساده و بي پيرايه ترجمه قابل تحسين است . زبان ترجمه امروزي است و واژه گزيني آن علاوه بر مطابقت با نثر معيار، ناظر به فهم و درك مخاطب ـ کودک و نوجوان ـ بوده است. و از حجم توضيحات تفسيري متوسطي بسته به نياز مخاطب بر خوردار مي باشد. اين توضيحات قابل توجه تفسيري ، بدون هيچگونه تمايز، داخل در متن عرضه شده اند. از ويژگيهاي اين ترجمه مي توان به نياز سنجي مترجم و مخاطب محوري آن و همچنين ارائه توضيحات برخي مفردات قرآني و يا اصطلاحات فارسي بکار رفته در ترجمه و يا تفسير مختصر برخي آيات در مؤخره کتاب به عنوان « ياد آوري» اشاره كرد.

مسعود انصاري ( 1377 ش )

مسعود انصاري قرآن پژوه پرتلاش معاصر است كه در زمينه ترجمه پژوهي قرآن نيز داراي آثار ارزشمندي است. که از آن جمله مي توان به ويرايش فني ترجمه محدث دهلوي،ترجمه بهاء الدين خرمشاهي و محمد مهدي فولادوند اشاره کرد.
ترجمه مسعود انصاري ترجمه اي از قرآن كريم است محتوايي که بارزترين ويژگي آن پايبندي به نحو قراني است.در اين ترجمه مطابقت با متن از لحاظ لغوي و محتوايي به خوبي در نظر گرفته شد ه و درموارد ضروري افزوده هاي تفسيري را به همراه خود دارد. اين افزوده ها در مواردي که شرح مستقيم واژه هاي بوده اند در درون دو هلال قرار گرفته اند و اگر به گونه اي ديگر بوده درون دو قلاب جاي گرفته است.نثر ترجمه نثر معيار و امروزي است و از آوردن عبارات نامأنوس و سره نويسي در آن پرهيز شده و مترجم هيچگونه گرايش افراطي نسبت به عربي يا فارسي گرايي نداشته است.از لحاظ مطابقت با متن آيات، ترجمه اي است دقيق که معادل يابي تک واژگان در آن با دقت بسياري صورت گرفته است.تأکيداتي که در متن عربي قرآن بسياربه کار رفته و در فارسي معادلي ندارد با روشي بسيار دقيق تا آنجا که براي خواننده فارسي ملال آور نباشد ظاهر شده اند.[12]

گلي از بوستان خدا (سيد محمد حجتي 1378 ش)

گلي از بوستان خدا( ترجمه اي گويا از آيات قرآن) است كه توسط، سيد مهدي حجتي، انجام شده است.[13] است.اين ترجمه از قرآن با نثر معيار و امروزي و به صورت روان، سليس و قابل فهم براي همه مردم ارائه شده است مترجم براي حفظ انسجام آيات مطالب هر سوره را عنوان بندي کرده است . حجم توضيحات تفسيري اگر چه زياد نيست اما قابل توجه مي باشد . اين توضيحات در متن داخل شده و شامل مسائلي چون شأن نزول و علت نزول آيات مي باشد . متاسفانه اين ترجمه بدون متن عربي قرآن ارائه شده است و از سبک معمول تقسيم بندي آيه به آيه قرآن پيروي نکرده است .

آيت الله مشكيني ( 1380 ش )

ترجمه آيت الله مشکيني از قران کريم ترجمه اي روان همراه با نکات تفسيري مناسب و به اندازه است. اين ترجمه با ويرايش حسين استاد ولي در سال 1380 به چاپ رسيد.[14] آيت الله مشکيني در نگارش اين ترجمه دقت هاي ويژه اي را بكار برده است. از جمله آنکه اگر در يك واژه چند معنا احتمال داده مي شد تمام معاني را منعكس كرده اند به اين ترتيب كه در صورت متضاد بودن معاني، معناي دوم و سوم را با کلمه «يا» و در غير اينصورت با کلمه «و» آورده اند. ايشان به ترجمه "واو"هاي عطف که در اول برخي آيات هست نيز توجه داشته اند و اگر عطف به محذوف بوده است نکته حذف شده را بيان کرده اند. نکته ديگر آن که مطالب اضافه شده چه به عنوان جملات تکميلي و چه به عنوان شرح، همه يکدست در پرانتز آورده شده است.[15]

طاهره صفار زاده ( 1380 ش )

خانم صفارزاده از مترجمان و اساتيد ادبيات فارسي و انگليسي است كه ترجمه خود را از قرآن كريم به دو زبان فارسي و انگليسي در سال 138 منتشر كرد.[16] اين ترجمه با سبک ساده ارائه شده است نثر ترجمه اگر چه برخي مواقع متکلفانه مي شود امّا در مجموع امروزي و واژه گزيني آن مطابق با نثر معيار است و اين ترجمه مناسب سطح عمومي فارسي زبانان مي باشد . حجم توضيحات تفسيري اين ترجمه ، قابل ملاحظه و متوسط است. سعي مترجم بر آن بوده است توضيحات خارج از متن را در ميان کروشه بگذارد، که از اين نظر حجم کروشه ها زياد شده است در اين ترجمه كه به صورت دو زبانه ( فارسي ، انگليسي) عرضه شده است اغلب صفحات داراي پانوشت (تفسير، شأن نزول ، تاريخ نزول و ...) مي باشد . اثر از جهت عدم رعايت ساختار نحوي در برخي آيات، ترجمه نشدن برخي از عبارات و الفاظ دقيق نبودن واژه گزيني ها و وجود اشكالات زباني، نقد شده است.[17]

علي اصغر حلبي ( 1380 ش )

ترجمه دکتر علي اصغر حلبي استاد دانشگاه در سال 1380 به چاپ رسيد.[18] در اين اثر تلاش شده است که ترجمه قران با توضيحات تفسيري همراه باشد از اين رو براي فهم بهتر آيات هر جا به شرح و ترجمه نياز بوده است از قلاب استفاده شده است. مترجم در پايان ترجمه، سخنان مفصلي در 30 صفحه آورده و درباره نکاتي همچون: اهميت قران کريم و برخي از مباحث علوم نكاتي را بيان كرده است وي همچنين سخني درباره ترجمه حاضر و انگيز? خود در ترجمه قرآن، نگاشته است.به رغم تلاش مترجم، در بررسي اين ترجمه به مشکلاتي مانند: اغلاط علمي و محتوايي، ويرايش بسيار بد و استفاده بيش از اندازه از كروشه برمي خوريم. برخي قرآن پژوهان معتقدند اين ترجمه ميان کم دقتي و سنگيني قلم جمع کرده است؛ و در مجموع نه آن گونه که بايد ، روان است و نه دقيق.[19]

زهرا روستا ( 1381 ش )

«بياني از قرآن» نام تفسير كوتاه و مختصري از زهرا روستا است.[20]وي در اين تفسير مطالب مهم را با زباني ساده و روان جهت فهم مخاطب نوجوان و جوان ـ به نظم و نسقي خوشخوان ارائه داده است. سعي مفّسر آن بوده که پس از ترجمه هر آيه و تفسير روان آن را با نقل روايتي از ائمه ( عليهم السلام) به توضيح مطلب بپردازد. مترجم براي نيل به مقصود و هدف خود که همانا ارائه تفسيري روان مشتمل بر دستورات اجتماعي ، اخلاقي، اقتصادي، احکام و ... براي مخاطب جوان و نوجوان است، ناگزير از ترجمه معنايي به سبک روشن و روان بوده است. نثر ترجمه امروزي و مطابق با زبان معيار است . حجم توصيحات تفسيري ترجمه متوسط بوده که بيشتر با متن آميخته شده و گاه در ميان دو قلاب آورده مي شوند.

حسين انصاريان ( 1383 ش )

حسين انصاريان از پژوهشگران و سخنوران بنام ايران است كه آثار عرفاني بسياري را به رشته تحرير در آورده است. ترجمه وي از قرآن كريم به سال 1383 چاپ رسيد.[21]
اين اثر ترجمه اي روان، ساده و البته خوشخوان است و مطابق با نثر معيار و قابل استفاده همگان مي باشد توضيحات تفسيري در اين اثر اندک بوده و با کروشه و يا پرانتز از متن جدا شده است.

محمد علي رضايي اصفهاني (1383 ش )

حجه الاسلام محمد علي رضائي اصفهاني از قران پژوهان معاصر و موفق است که در زمينه هاي گوناگون قراني از جمله ترجمه قران پژوهش نموده است. وي با همکاري برخي از محققان حوزه (شير افکن ، هماني ، اميني،اسماعيلي ، ملا کاظمي)در سال 1383 ترجمه جديدي از قران ارائه داد.[22]
روش ترجمه، هسته به هسته(جمله به جمله)است در اين ترجمه هر گاه توضيح داخل يا اضافه ي تفسيري مورد نياز بوده،داخل پرانتز قرار گرفته است و مطالب مقدر آيات قرآن، در کروشه قرار گرفته است تا امانت در ترجمه کاملا رعايت شود.
در اين اثر، به همگون سازي ترجمه(عبارات مشابه)توجّه زيادي شده است،و با رعايت بحث وجوه و نظائر،تا حد امکان،عبارات مشابه در کل ترجمه يکسان معنا شده است. افزون بر اين همه حروف اضافه و کلمات و جملات قرآن در فارسي معادل يابي شده و معنا گرديده است. نثر اين ترجمه نثر معيار فارسي است و سلاست و رواني جملات،همراه با رسايي و دقت کامل ترجمه،مورد توجه بوده است و از واژه هاي غريب و نامأنوس و نيز از عبارت پردازيهاي شاعرانه پرهيز شده است.
اين ترجمه مباني تفسيري کلامي واژگاني و ادبي ترجمه بطور کامل توضيح داده شده است.

مسعود رياعي ( 1383 ش )

ترجمه مسعود رياعي از قرآن كريم به سبکي ساده و روان و شيوا ارائه شده است. زبان نثر امروزي و واژه گزيني آن مطابق با زبان معيار است . به گفته مترجم، رواني و سادگي زبان ترجمه و تعابير و معادل هاي قابل فهم آن مورد توجه مخاطب بالاخص نسل جوان باشد.[23] حجم توضيحات تفسيري متوسط است كه در متن ترجمه داخل شده است . مترجم ذيل برخي صفحات ترجمه، پاورقي هايي تفسيري و توضيحي آورده است که البته حجم قابل توجهي ندارند.

سيد محمد رضا صفوي ( 1385 ش )

ترجمه حجة الاسلام محمد رضا صفوي از قران کريم يکي از دو ترجمه مركز فرهنگ و معارف قران است که در سال 1385 توسط دفتر نشر معارف منتشر شده است .اين اثر با توجه به ديدگاههاي تفسيري علامه طباطبائي در تفسير الميزان نگاشته شده و ترجمه اي بسيار روان و گويا است .در اين ترجمه بر گردان واژه ها و جمله ها دقيق است و نه تنها براي هر واژه اي معادلي نهاده شده است بلکه سعي بسيار شده که حتي در برابر حرکات و اعراب کلمات که گوياي معناي خاص بوده نيز معادلي آورده شود و به گونه اي كه مفاد آن منعکس شود.رعايت همساني ترجمه واژه ها و جمله هاي يکسان، پرهيز از واژه ها و عبارات نامانوس و گويائي و رسائي ترجمه، از اصول و نکات مهمي است که در اين ترجمه رعايت شده است. يکي از بخش هاي مهم اين ترجمه بخش توضيحات آن است که در آن به فراخور محتواي آيات مباحث عقيدتي، اخلاقي واجتماعي، تاريخي، علمي، فلسفي، رواني و احيانا ادبي توضيح داده مي شود.[24] اين ترجمه در دو قطع جيبي و وزيري به چاپ رسيده كه قطع جيبي آن فاقد بخش توضيحات آيات است.

2/3. ترجمه آزاد وتفسيري

سبك بيانى قرآن به گونه‏اى است كه ارائه معانى و مفاهيم ژرف آن جز با افزودن عبارت‏هاى تفسيرى مقدور نمى‏باشد و چاره‏اى از اعمال تغييرات ديگر وجود ندارد . از اين رو با همه تلاشى كه نويسندگان ترجمه‏هاىمعنايي نموداند ، بازهم خوانندگان قرآن از نامفهوم بودن و ابهام موجود در ترجمه‏ها گله‏مند هستند و آنها را خواندنى و جذاب نمى‏دانند.
دليل اين امر وجود آيات مجمل در قرآن كريم است.آيات مجمل آياتى است كه دلالتشان روشن نمى‏باشد و فهم معناى آنها نيازمند تفسير و توضيح است. سيوطى مهم‏ترين اسباب اجمال را اموري همانند: وجود الفاظ مشترك، حذف برخى واژه‏ها، نامشخص بودن مرجع ضمير، كاربرد الفاظ غريب، تقديم و تاخير وجود چند احتمال در معناى آيه مي داند.[25]
افزون بر اين، فهم معناى برخى آيات تنها با دانستن شان نزول يا فضاى نزول آنها ميسر است. بى شك افزودن همه اين امور به ترجمه قرآن آن را از شكل رايج ترجمه خارج كرده و به تفسير نزديك مى‏سازد.
ضرورت دخالت دادن عناصر تفسيرى در ترجمه قرآن سبك جديدى از ترجمه را به وجود آورد كه آن را "ترجمه آزاد تفسيري" يا ترجمه همراه با خلاصه التفاسير" مى‏نامند. در اين سبك بدون هيچ محدوديتى از اضافات تفسيرى و توضيحات لازم براى روشن كردن معناى آيات استفاده مى‏شود.
در ترجمه آزاد واحد ترجمه در بيشتر موارد بند و سپس جمله است و گاه نيز بين اين دو شناور است و به دليل آنكه مترجم كاملا پايبند و وفادار به متن مبدأ نيست، انسجام از انواع ديگر ترجمه بيشتر است.[26]
شكي نيست كه ترجمه آزاد و تفسيري در صوتي پذيرفتني است كه در خدمت انتقال پيام قرآن باشد. اما اگر با اين روش مترجم در صدد انتقال پيام خود باشد اين روش را بايد بدترين نوع ترجمه ناميد.[27]
مهم ترين ترجمه هاي آزاد از قرآن به زبان فارسي در دهه چهل شکل گرفت. در اين دهه گرايش به نگارش ترجمه‏هائى كه از تفسير بيشترى برخوردار باشد محسوس است. دو ترجمه برجسته اين دهه يعنى ترجمه فيض الاسلام و ترجمه رهنما شايد نمونه بارزى از اين گرايش خاص در ترجمه تفسير مى‏باشد. به گونه‏اى كه حتى در سال‏هاى بعد نيز كمتر مترجمى به نگارش چنين ترجمه‏هائى اقدام نمود.
ترجمه هاي آزاد و تفسيري شناخته شده از قرآن كريم با زبان فارسي به ترتيب تاريخ تدوين به شرح زير است:

پلي ميان شعر هجايي و عروضي فارسي ( قرن 4 ق)

پلي ميان شعر هجايي و عروضي فارسي ترجمه آهنکين قران متعلق به اواخر قرن سوم يا اوايل قرن چهارم هجري[28] اخيرا نزديک گنبد امام رضا(ع)کشف شده است.اين ترجمه تحت عنوان "پلي ميان شعر هجائي و عروضي فارسي" در قرون اول هجري به اهتمام و تصحيح آقاي احمد علي رجائي در سال 1353 توسط بنياد فرهنگ ايران به چاپ رسيده است.
اين کتاب ترجمه دو جزء قران مجيد است از آيه 62 سوره يونس تا آيه 30 سوره ابراهيم البته با افتادگي هائي در اين ميان، برخي از محققان با توجه به نوع کلمات عربي و شيوه کار برد آنها، اين ترجمه متعلق به آغاز يا حتي اواخر قرن پنجم هجري مي دانند.[29]
يکي از مهم ترين ويزگي هاي اين ترجمه ،گرايش خاص به ترجمه آزاد است.مرحوم دکتر رجائي ترجمه هاي اين کتاب را به سه نوع تقسيم کرده است:ترجمه هاي منطبق با معناي اصل آيات ،ترجمه هاي آزاد و نابرابر با اصل ،ترجمه هايي که به صورت نقل به معني است همراه با کاهش ها و افزايش هاي تفسيري.[30]
يكي از نمونه هاي ترجمه آزاد و تفسيري در اين اثر، ترجمه آيه 105 سوره هود است. وي در ترجمه آيه شريفه «يوم يات لاتكلم نفس الا باذنه فمنهم شقي و سعيد» مي نويسد: بي اذن يك تن سخن نگويد. هيچ كس به محال چندي نجويد، هر كه او در اين يك لخت باشد فردا آنجا بدبخت باشد، هر كه او در اينجا توحيد برزد، فردا آنجا سعيد خيزد.

پاورقي :

[1] - طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، مترجم سيد محمد باقر موسوي همداني، چاپ اول، 1363 دفتر انتشارات اسلامي، قم.
[2] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 138.
[3] - دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي،ج 1،صفحه 575
[4] - خواجوي، محمد، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1369، انتشارات مولي.
[5] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 175
[6] - خرم دل، مصطفي، ترجمه و تفسير نور، چاپ اول، 1373، نشر احسان، تهران.
[7] - دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ص 774.
[8] - محمد علي کوشا،ترجمان وحي،سال پنجم ،شماره دوم ص 37
[9] - مؤخره ترجمه،چاپ دوم ، انتشارات دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي- ص 607، مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1373.
[10] - مرتضي کريمي نيا ، بينات،سال سوم ، شماره 69 ص 11،مقاله نقد و بررسي ترجمه قرآن کريم از آيت الله مکارم شيرازي
[11] - رحمان دوست، مصطفي، ترجمه قرآن كريم، (جزء سي ام)، چاپ اول، زمستان 77، موسسه فرهنگي و انتشاراتي محراب قلم.
[12] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 198.
[13] - حجتي، سيد محمد، گلي از بوستان خدا، چاپ اول، 1378، موسسه فرهنگي جهان رايانه كوثر.
[14] - مشكيني، علي، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1380، با ويرايش حسين استاد ولي، انتشارات الهادي، قم.
[15] - مشكيني، علي، ترجمه قرآن كريم، گفتار مترجم، ص 614
[16] - صفارزاده، طارهره، ترجمه فارسي و انگليسي قرآن حكيم، چاپ اول، 1380، موسسه فرهنگي جهان رايانه كوثر.
[17] - كوشا، محمد علي، ترجمان وحي، شماره 12، ص 27.
[18] - حلبي، علي اصغر، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1380، انتشارات اساطير.
[19] - استاد ولي ، حسين ، دو ترجمه جديد از قران کريم ، ترجمان وحي ، شماره ـ ، ص 4
[20] - روستا، زهراء، بياني از قرآن (تفسير قرْآن كريم) چاپ اول، زمستان 81، انتشارات كتاب يوسف.
[21] - انصاريان، حسين، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1383، نشر اسوه، قم.
[22] - رضائي اصفهاني، محمد علي، و همكاران، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1383، انتشارات.
[23] - رياعي، مسعود، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1383، انتشارات كتاب آشنا.
[24] - نشريه بنيات،شمار? 50ـ 49،ص 419ـ 418
[25] جلال الدين عبد الرحمن السيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، انتشارات امير كبير، 1363 جلد دوم، صفحه 62
[26] - جواهري، سيد محمد حسن، پژوهش هاي قرآني، شماره 42 و 43، ص 147.
[27] - مشكلات ساختاري ترجمه قرآن كريم، ص 28.
[28] - مقدمه کتاب،احمد علي رجائي،ص 38
[29] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي، ص 84.
[30] - رجائي، احمد علي، پلي ميان شعر هجائي و عروضي فارسي در قورن اول هجري، چاپ اول، 1353 بنياد فرهنگ ايران، ص 57.
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (8)

محمد خامه گر
سيد علي کمالي دزفولي(1380)

آيت الله سيد علي کمالي دزفولي ( متولد 1290 ش متوفي 1383 ش ) از قران پژوهان معاصر و پرکار است که در اواخر عمر با برکتش تفسيري ساده با عنوان ( تفسير قرآن براي همه) به رشته تحرير درآورد. اين تفسير که متاسفانه هنوز چاپ نشده است در 44 دفتر به نگارش در آمده و شامل : آيات، ترجمه آيات، مفردات، روايات، تفسير ترتيبي و تدبرات مي باشد [1].
ترجمه آيات مندرج در اين تفسير ترجمه تحت اللفظي و مطابق با زبان مبداء است در اين بخش تقّيد تام و تمام مترجم به کلمات و ساختار لفظي قرآن مشهود است [2]. سبک اين ترجمه ساده و روان است و سعي مترجم در معادل گزيني و واژه يابي علاوه بر قابل فهم بودن ، توجه به اصالت و آرايش ادبي آن واژه ها بوده است توضيحات بسيار اندک تفسيري در ميان پرانتز مشخص شده اند .[3]

فرزانه زنبقي (1379)

کتاب آشنايي با قرآن کريم شرح و ترجمه قرآن براي نوجوانان توسط خانم فرزانه زنبقي در سي جلد به تفکيک هر جزء در يک مجلد تقريبا 100 صفحه اي همراه با تصاويري جذاب و روشنگر به نگارش در آمده است[4] . در هر بخش مترجم بر آن بوده است تا علاوه بر شرح مختصر به شأن نزول آيات اشاره اي داشته باشد و سپس ترجمه مجموعه آن آيات را بدون ذکر شماره در انتهاي ترجمه هر آيه بياورد .
اين ترجمه را مي توان ترجمه اي معادل و به سبک ساده و روان دانست البته با اين توضيح که مترجم به اقتضاي درک و موقعيت مخاطب نوجوان خود و جهت سلاست و رواني هر چه بيشتر نثر، از برخي دقايق کلام قرآن به اغماض مي گذرد. اين ترجمه سليس و روان و خوشخوان مطابق با نثر معيار و مناسب گروه سني نوجوان مي باشد که مترجم سعي تحسين بر انگيزي براي معادل يابي مناسب داشته است.

سيد ضياء الدين طباطبايي يزدي (1340)

قرآن شريف عنوان تفسير روشني از سيد ضياء الدين طباطبايي اليزدي مي باشد که به سال 1382 قمري (1340 شمسي ) به چاپ رسيد[5]. اين ترجمه را ـ که ما تنها به نشريه سوم آن شامل سوره هاي مطففين ، فجر، انشقاق، ن و قيامت دست يافتيم ـ مي بايست ترجمه اي آزاد و کاملا تفسيري و بدون تقيد مترجم به کلام مبداء دانست . سبک ترجمه ساده و تقريبا روان است و گر چه با نثر معيار مطابقت کامل ندارد اما براي فارسي زبانان امروزي قابل استفاده است مترجم برخي از توضيحات تفسيري و يا اطلاعات سوره را قبل از ترجمه آن در ميان پرانتز ارائه مي دهد.

دکتر محمد مفتح و همکاران

تفسير مجمع البيان براي نخستين بار توسط جمعي از فضلا و مدرسين حوزه علميه قم قبل از انقلاب ترجمه شد. مترجمان اين اثر يعني : حسين نوري ، محمد مفتح، علي کاظمي، محمد رازي، احمد بهشتي ، در مجموع ترجمه اي روان و معادل از قرآن ارائه کرده اند . سبک اين ترجمه ساده و مورد فهم خواننده امروزي است. واژه گزيني ها مطابق با نثر معيار است. در اين ترجمه حجم نه چندان زياد توضيحات تفسيري با پرانتز مشخص شده است . [6]

علي اکبر طاهري قزويني ( 1380 )

قرآن مبين ترجمه ، توضيح و تفسير فشرده اي از قرآن به قلم علي اکبر طاهري قزويني است. [7]ترجمه به صورت مستقل و در مقابل آيات آمده و تفسير مختصر و فشرده در پاورقي ارائه شده است. اين ترجمه را بايد در عداد ترجمه هاي معادل و گاه تحت اللفظي ناميد، البته مترجم در روش ترجمه نوساناتي داشته و گاه به مرزهاي ترجمه آزاد و تفسيري نيز داخل شده است مانند ترجمه آيه 19 توبه[8] سبک اين ترجمه ساده و روان است و مترجم توضيحات نه چندان زياد تفسيري را با کروشه از متن متمايز ساخته است . از ويژگيهايي اين اثر ترجمه ننمودن اسماء و صفات الهي مانند رحمن و رحيم در بسم الله الرحمن الرحيم مي باشد بدليل اعتقاد مترجم به اينک کلمات ، واژه معادل نداشته و مترجم دقيق آنها مستلزم کاربرد يک جمله است[9]

بابا صفري

آقاي بابا صفري ( متولد 1299 ش در اردبيل) شهردار دوران حکومت ملي دکتر مصدق در اردبيل بود وي که هم اينک مقيم استکهلم مي باشد ترجمه اي روان و امروزي از قرآن کريم ارائه داده است . او اين ترجمه را براي اولين بار در سوئد اروپا جهت استفاده مسلمانان فارسي زبان ساکن پنج قاره منتشر کرد و آن را کتابي با مفاهيم ظاهر آيات؛ نام نهاد . اين اثر ترجمه اي مستقل و جداي از متن کلام خداست که بايد شمار ترجمه هاي محتوايي معادل از قرآن قرار گيرد. سبک ساده و روان آن امروزي و واژه گزيني آن متناسب با زبان معيار است . مأخذ اين اثر ، ترجمه هاي : الهي قمشه اي، رهنما، سراج، معزي و پاينده است . مترجم آنچه را از ترجمه اين بزرگان ، نزديکتر به عبارات قرآن يافته با نظرات خود در هم آميخته و اين مجموعه را پديد آورده است . [10]
مترجم توضيحات تفسيري نه چندان زياد خود را در پرانتز مشخص نموده است.وي در ابتداي هر سوره اطلاعات مختصري پيرامون : شماره ترتيبي سوره، نام، مکي يا مدني وتعداد آيات ارائه مي دهد. در انتهاي ترجمه و پس از فهرست سور، فهرستي از اسماء خاص و نيز شرح حالي از مترجم درج شده است .

علي اکبر سروري(1378)

ترجمه علي اکبر سروري را مي توان از جمله ترجمه هاي معادل و به سبک ساده دانست . [11] سعي مترجم در ارائه ترجمه اي ادبي، شيوا و در عين حال مطابق با نثر معيار بوده است . وي تا حدودي در دست يابي به اين هدف توفيق داشته است مترجم گاه از ترجمه معادل عدول کرده و به مرزهاي ترجمه تحت اللفظي وارد مي شود. حجم اندک توضيحات تفسيري در ميان پرانتز مشخص شده اند اين نکته در نقد ترجمه مذکور حائز اهميت است که گاه مترجم بي توجه به برخي ظرافت هاي ادبي زبان مبدأ به ترجمه دست زده است ؛ مانند عدم انعکاس حصر در ترجمه آيه 5 سوره فاتحه الکتاب .

سيد محمد حسين همداني( 1343 ش)

" انوار درخشان در تفسير قرآن" اثر سيد محمدحسين همداني نجفي معروف به آقا نجفي ( متولد 1322 ق و متوفي 1375 ش) به زبان فارسي و بر وفق مذهب تشيع در 18 مجلد به نگارش درآمده است.[12] اين تفسير کامل در قالب اصطلاحات فلسفي و عرفاني و با نثر و ادبيات متداول در حوزه هاي علميه نگاشته شد. مفسر، ترجمه آيات را فقط تا جلد هفتم ادامه داده است گرايش اجتهادي و نقد و تحليل عقلي اين تفسير قابل توجه است. [13]ترجمه آيات اين تفسير به روش آزاد و تفسيري و سبک آن ساده است . نثر ترجمه در قالب فرهنگ عمومي حوزه هاي علميه شيعه بوده و همراه با اصطلاحات عربي عرضه شده است. نثر ترجمه ، امروزي نبوده و واژه گزيني آن تقريبا بدور از نثر معيار مي باشد . مفسر قسمت ترجمه آيات را با عنوان خلاصه مي آورد و حجم متوسط توضيحات تفسيري ممزوج در متن ترجمه مي آيد مفسر مقيد به ارائه ترجمه اي کامل و فني از قرآن نبوده لذا ترجمه برخي آيات از قلم افتاده است .

ترجمه گروه فرقان (1357)

گروه فرقان يکي از گروه هاي ضد انقلابي بود که با ترور استاد مطهري ضربه اي جبران ناپذير به نهال نوپاي جمهوري اسلامي زد . اين گروه ،تفسيري با عنوان ترجمه اي از قران کريم نيز براي اعضاي خود ارائه کرده است که نسخه اي تايپي از آن در کتابخانه تخصصي مرکز فرهنگ و معارف قران موجود است . اين اثر را بايد در شمار ترجمه هاي تحت اللفظي برشمرد. سبک ترجمه ساده و در واژه گزيني اصرار مترجم بر انتخاب معادلهاي انقلابي و واژه هاي کوبنده و مبارزه جويانه بوده است . ادبيات به کار رفته در اين ترجمه آن را مخصوص صنف و سن خاصي از خوانندگان بويژه گروههاي مبارزه قرار داده است. معمولا حجم توضيحات تفسيري متوسط اين ترجمه ، در درون پرانتز مشخص شده است. منبع اصلي و مبناي اوليه اين ترجمه "تفسير پيام قرآن" مي باشد. [14]

ترجمه تفسير جوامع الجامع (1374 ش)

تفسير جوامع الجامع توسط گروه پنج نفره ترجمه عربي بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي به سرپرستي آقاي صاحبي و تحت اشراف آيت الله واعظ زاده خراساني ترجمه شده است.[15] به اين ترتيب که هر مترجم ترجمه شش جزء از تفسير را عهده گرفت. [16] اين ترجمه از آيات قرآن را مي توان ـ با همه ناهماهنگي که در روش و شيوه ترجمه دارد ـ ترجمه اي محتوايي و معادل به حساب آورد . سبک ساده و روان و امروزي آن قابل توجه است. واژه گزيني و معادل يابي هاي مترجمان مطابق با نثر معيار مي باشد. مترجمان سعي نموده اند تا حجم متوسط توضيحات تفسيري را با پرانتز مشخص کنند .
يکي از مهمترين ويژگي ها و موارد نقد اين ترجمه ، يکدست نبودن شيوه ترجمه و عدم دقت مترجمان در همسان سازي ترجمه عبارات و اصطلاحات مشابه است . شايد اين ضعف با ويراسته اي نهايي قابل رفع مي بود مانند بسم الله الرحمن الرحيم به اشکال مختلف ترجمه شده است :«به نام خداوند بخشنده مهربان» ( در سوره حمد) به نام خداوند بخشايشگر ( در سوره بقره) به نام خداوند بخشنده بخشايشگر ( در سوره محمد(ص) .

مصطفي خّرم دل( ترجمه تفسير في ظلال القرآن سيد قطب)

تفسير في ظلال القرآن از سيد بن قطب معروف به سيد قطب( متولد 1326 ق مصر) به زبان عربي و بر طبق مذهب شافعي اشعري به نگارش در آمد. وي از مبارزان بزرگ گروه اخوان المسلمين و از ياران حسن البناء بود که سرانجام توسط دولت جمال عبد الناصر به اعدام محکوم شد. بخش اعظم اين تفسير که در زندان نگاشته شد بيشتر صبغه اجتماعي و گرايش حرکت زايي دارد و مفسر در اين تفسير به شدت طرفدار نهضت ديني البته با رويکرد دين مايه هاي گرايش متحجرانه سلفي است.[17]
اين تفسير که در سي جزء به تعداد اجزاء قرآن به نگارش در آمد در هشت مجلد بارها به چاپ رسيد. مصطفي خرم دل يکي از محققاني است که اين تفسير را در سال 1366 خورشيدي ترجمه کرده است و در آن به ترجمه آيات نيز پرداخته است . اين اثر ،ترجمه اي محتوايي و معادل از آيات قرآن به دست مي دهد البته با سبکي ساده و با نثري روان و بدور از تکلف و تصنع . واژه گزيني اين ترجمه ، روان و مطابق با زبان معيار بوده و امروزي است. حجم متوسط توضيحات تفسيري گاه در درون پرانتز و گاه ممزوج با متن اصلي ارائه شده است.[18]

احمد آرام ( 1334 ش)

"در سايه قرآن" اولين ترجمه از تفسير في ظلال القرآن اثر سيد قطب به زبان فارسي است که توسط مرحوم احمد آرام به انجام رسيد. اين کتاب در واقع تلخيصي از مجموعه تفسير في ظلال مي باشد . مترجم اين تفسير ضمن ترجمه کتاب به تفسير مجمع البيان طبرسي ـ جهت اطمينان ـ نظر داشته است[19] ترجمه قسمت آيات اين مجموعه را بايد ترجمه اي محتوايي معادل بر حساب آورد. سبک ساده عربي پيرايه، روان و خوشخوان آيات نشان از سابقه مترجم در امر ترجمه فني از زبان عربي به فارسي مي دهد . واژه گزيني هاي اين ترجمه مطابق با نثر معيار و کاملا امروزي است .

محمد علي عابدي(1362ش)

ترجمه محمد علي عابدي از جزء 29 و 30 قرآن (از تفسير في ظلال القرآن سيد قطب در 2 جلد) در سال 1362 منتشر شد. [20] بخش ترجمه آيات را در اين اثر ، بايد ترجمه اي آزاد و تفسيري و با سبک ساده بر شمرد . سعي مترجم در ارائه ترجمه اي روان و شيوا از قرآن بوده امّا او از مرزهاي ترجمه فراتر رفته و وارد حوزه تفسير گشته است. اگر چه مترجم برخي مواقع عين واژه ها و يا ترکيبات عربي را در ترجمه مي آورد مانند : صراط مستقيم و يا صفات خدا از جمله غفور و رحيم اما نثر آن تا حدودي قابل فهم براي مخاطب امروزي است .حجم زياد توضيحات تفسيري غالبا در متن اصلي ترجمه ممزوج شده است.

سيد علي خامنه اي (1362)

ترجمه آيت الله سيد علي خامنه اي از آيات قرآن در ضمن ترجمه "تفسير في ظلال " از سيد قطب قرار دارد . [21] اين اثر را مي توان از ترجمه هاي معادل قرآن به شمار آورد . سبک ساده و نثر روان و بي تکلف و شيواي ترجمه ، کاملا امروزي و مطابق با نثر معيار مي باشد. واژه گزيني آن نيز دقيق و مطابق با زبان نوشتاري و گفتاري فارسي زبان امروز است مترجم حجم توضيحات تفسيري نه چندان زياد و قابل توجه خود را با پرانتز مشخص نموده است. اين ترجمه که در سالهاي قبل از انقلاب اسلامي نگاشته شده است ، قرار بود در مجموعه اي از ترجمه ديگر مجلدات اين تفسير که توسط آقايان دکتر محمد مفتح و حجتي کرماني به انجام مي رسيد به چاپ برسد که به دلايلي اين کار ميسر نشد. [22]

حسن مصطفوي(1366)

تفسير روشن اثر مرحوم حسن مصطفوي ( متوفي 1384 ش) در شانزده جلد و تفسير تمام قرآن مي باشد و دوره کامل آن در سال 1380 به چاپ رسيد [23] البته چند جلد اول اين تفسير قبل از چاپ دوره‏اى، در سال 1366- 1374 ش توسط انتشارات چاپ و انتشار يافته است
.روش مفسر در ترجمه آيات روش آزاد و تفسيري است و اين بر اساس ديدگاه مبنايي است که ايشان داشته است وي ترجمه قرآن بدون در نظر گرفتن بيان و افاده مقصود را از مصاديق بارز و کامل تحريف کلام الله مي داند ، لذا ترجمه لفظ به لفظ را نيز بر خلاف حق و موجب ضلالت و گمراهي و انحراف مي پندارد[24]و قائل است که بايد هيأتي بجاي ترجمه ، تفسير کوتاه و مختصر ارائه دهد[25] و بر همين مبنا ايشان خود در تفسيرشان اين هدف را پي مي گيرد. سبک ساده امّا عبارات مملو از واژه ها و اصطلاحات عربي و قرآني ـ ترجمه نشده ـ از ويژگيهاي اين ترجمه است. عليرغم آنکه اين ترجمه به روش آزاد و تفسيري است اما ساختار زبان مبداء رعايت شده است .

پاورقي :

[1] . سيري در آثار قرآن پژوهي استاد فقيه کمالي دزفولي سيد مجتبي مجاهديان پيام جاويدان ش 6 ص178 ـ 177
[2] . همان ، ص178
[3] . سيري در تفسير قرآن براي همه سيد محمد علي ايازي گلستان قرآن شماره 203
[4] . فرزانه زنبقي ،آشنايي با قرآن کريم، تصوير گر : نيلوفر مير محمدي ، نشر تاريخ و فرهنگ ، چاپ اول: 1379
[5] . سيد ضياء الدين طباطبايي اليزدي ، قرآن شريف نشريه سوم تفسير روشني چاپخانه حاج محمد علي علمي ، 1382 ق
[6] . علامه طبرسي، تفسير مجمع البيان ، مترجمان حسين نوري و دکتر محمد مفتح و ...، مؤسسه انتشارات فراهاني، وزيري ، چاپ اول ، ......
[7] .. کتابشناسي: قرآن مبين، ترجمه و تحقيق: مهندس علي اکبر طاهري قزويني، انتشارات قلم، نوبت اول ، 1380
[8] . سخني چند درباره ترجمه قرآن کريم/ بينات شماره 7 ص 132 .
[9] . سخني چند درباره ترجمه قرآن کريم/ بينات شماره8 ص 161
[10] . کتابي با مفاهيم ظاهر آيات قرآن مجيد به زبان فارسي ، گرد آورنده بابا صفري، ناشر: آذر سبلان ، نوبت چاپ : اول 1377 ، مقدمه ص (ح)
[11] . علي اکبر سروري، ترجمه قرآن کريم ، انتشارات جمهوري ( اسدي) ، خط احمد نيريزي نوبت اول، 1378 [12] . حسين همداني، سيد محمد، انوار درخشان در تفسير قرآن، کتابفروشي لطفي، نوبت اول، 1385 ق ؛ قم ، چاپخانه علميه ،
[13] . شناخت نامه تفاسير / 38ـ37
[14] . مقدمه ترجمه گروه فرقان.
[15] . : ابو علي فضل بن حسن طبرسي، تفسير جوامع الجامع ، گروه ترجمه بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، ( آقايان اميري شاد مهري ، عبد العلي صاحبي، حبيب الله روحاني، عبد الحميدي و اکبر غفوري ) به نشر ، نوبت اول 1374 ،
[16] . همان ، ج 1 ، پيشگفتار مترجم ، صفحه پانزده
[17] . شناخت نامه تفاسير، ص 222ـ 221
[18] . سيد قطب ، في ظلال القرآن ، ترجمه مصطفي خرم دل، نشر احسان، نوبت اول، 1366
[19] . آرام، احمد، در سايه قرآن، ترجمه في ظلال القرآن ، کتابفروشي علي اکبر علمي، نوبت اول، 1334 ش، ص 10
[20] . عابدي، محمد علي ، ترجمه في ظلال القرآن، مرکز نشر انقلاب، نوبت اول 1362
[21] . خامنه اي ، سيد علي ، ترجمه تفسير في ظلال القرآن ، تصحيح حسن نيري، انتشارات ايران، چاپ اول 1362
[22] . عابدي، محمد علي ، ترجمه في ظلال القرآن، صفحه ( ب)
[23] . مصطفوي ، حسن ، تفسير روشن ، چاپ اول، 1380 ، مرکز نشر کتاب، قم
[24] . تفسير روشن، ج 1، ص 13
[25] . تفسير روشن ، ج ،1 ص 14
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (5)

محمد خامه گر
ترجمه تفسير مجمع البيان ( 1376 ش )

تفسير مجمع البيان يکي از مهمترين تفاسير شيعه است که در قرن ششم توسط ابو علي فصل بن حسن طبرسي (م 548 هـ ق) نگاشته شده است اين اثر گرانقدر در سال 1376 توسط علي کرمي بار ديگر ترجمه شد. مطالب کتاب را مورد بازنگري باز آفريني و تحقيق و نگارش قرار داد. و ترجمه دقيقي نيز از آيات قرآن ارائه نمود.[1]
ترجمه آيات در اين اثر ترجمه اي معادل و روان است که همراه با توضيحات بسيار کوتاه كه در قلاب ارائه شده است. توجه به زبان و نثر معيار فارسي و دقت در گزينش وازه ها بر اساس ديدگاههاي تفسير مجمع البيان ويزگي مهم اين اثر است.

ترجمه بهاء الدين خرمشاهي ( 1376 ش )

بهاء الدين خرمشاهي (متولد 1324 هـ.ش) از قرآن پژوهان و مترجمان معاصر است كه آثار بسياري در زمينه حافظ پژوهي و قرآن پژوهي دارد. يکي از مهمترين آثار ايشان ترجمه قرآن کريم همراه با توضيحات و واژه نامه مي باشد.
ترجمه مورد نظر ترجمه اي معادل است که نکات نحوي و صرفي به خوبي در آن دخالت داده شده است نثر آن روان و امروزين و در عين حال ادبي است در مواردي که توضيحي لازم بوده توضيحات و اضافات در ميان ترجمه در داخل دو قلاب قرار داده است. ترجمه آيات در نيمه بالايي صفحه قراردارد و تفسير و توضيحات بيشتر در نيمه پاياني قرار داده شده است.
علاوه بر ترجمه و تفسير اين اثر داراي پيوستهايي شامل گفتار مترجم، مقاله هايي تحت عناوين قرآن و قرآن پژوهي، تحريف ناپذيري قرآن، فهم قرآن با قرآن، کلمات فارسي در قرآن مجيد و واژه نامه مي باشد.[2]
خرمشاهي در مقدمه ترجمه اش ويژگي هاي همچون دقت و صحت ، پيروي از نثر معيار، حفظ کلمات و عبارات قرآني رايج مانند ايمان ،زکات،رعايت ساختار کلمه در ترجمه (يعني ترجمه صفت به صفت و فعل به فعل) واژه سازي در موارد ضروري و دخالت ندادن عنصر تفسير در ترجمه را بر شمرده است.[3]

ترجمه تفسير بن هدي القرآن ( 1377 ش )

کتابشناسي[4]:تفسير من هدي القرآن اثر سيد محمد تقي مدرسي توسط احمد آرام[5] اين تفسير شامل تفسير ترتيبي تمام آيات و به روش تحليلي و تربيتي است. ترجمه آيات در اين اثر ساده و روان و مطابق با نثر معيار است.حجم توضيحات اندک و جدا شده از متن مي باشد البته در برخي موارد ترجمه کامل نيست. در مجموع ترجمه آيات در اين تفسير، ترجمه اي جمله به جمله و معادل است و مطالعه آن به طور مستقل از تفسير نيز مفيد و قابل استفاده است .

محسن قرائتي ( 1374 ش )

تفسير نور اثر محسن قرائتي (متولد 1322 ش) تفسيري است که در آن به شيوه اي جذاب و نو، پيام هاي تربيتي قرآن استخراج و ارائه شده است.[6] تفسير نور علاوه بر تفسير ، ترجمه آيات را به صورت مجزا نيز ارائه مي کند و به ترتيب شامل : آيات ، ترجمه ، توضيح ،پيام ها و نکته ها اين اثر تفسير ي ساده و روشن و قابل استفاده عموم مردم است. بخش ترجمه تفسير نور، ترجمه اي ساده و روان و غير مکلف است. نثر واژگزيني آن مطابق با زبان معيار مي باشد . در مواقع ضروري جهت انتقال درست مفاهيم و پيام آيه، به توضيحات اندک محتوايي و بعضا ممزوج با ترجمه و يا مشخص شده در پرانتز ، اکتفاء مي کند.

کوثر ( 1379 ش )

تفسير کوثر اثر حجه الاسلام يعقوب جعفري (متولد 1325) از قرآن پزوهان معاصر است. مخاطب اين تفسير عموم مردم هستند وي انگيزه خود را از نگارش اين اثر را ارائه تفسيري عصري با ارائه پيام هاي جديد و نکات بديع مي داند.[7] ترجمه موجود در اين تفسير ترجمه اي معادل و خالي از تفسير است و تقريبا به ازاي هر سطر از آيات يک سطر ترجمه بيان شده مفسر و توضيح عبارت به بخش تفسير واگذار شده است ترجمه آيات ساده و روان مي باشد در وازه گزيني به نثر معيار توجه كرده و از ترجمه وازه هاي عربي که در فارسي رايج است اجتناب نموده است مثلا "عزيز ، انفاق، غيب" ترجمه نشده اند و عينا در ترجمه بكار رفته اند.

سيد علي غيوري (1379ش )

آيت الله سيد علي غيوري متولد 1309 هـ ش در دوران مبارزه با رزيم ستمشاهي پهلوي تفسيري را به نام "تفسير مبين" به رشته تحرير در آورده است. اين تفسير که در دهه 50 شمسي تدوين شده است در اوائل دهه هشتاد به چاپ رسيده ( چاپ دوم 1384 ) انگيزه نگارش اين تفسير بيان مهم ترين مسائل قرآن کريم با زباني ساده و به صورت مستند به مدارک حديثي براي عموم مومنان اعلام شده است.[8] از اين رو ترجمه آيات نيز متناسب با هدف نگارش کتاب، ترجمه اي بسيار ساده و روان در عين حال دقيق است. در مواردي نيز برخي توضيحات بسيار کوتاه تفسيري نيز به ترجمه افزوده شده است.

سيد مهدي دادور (آيت اللهي) (1381هـ.ش)

ترجمه سيد مهدي دادور معروف به آيت اللهي از قرآن كريم، ترجمه اي به روش معادل است كه به طرزي شيوا و روان ارائه شده است. ترجمه در مؤخره اثر نيز آن را ترجمه اي مفهومي، ساده و روان توصيف مي كند.[9]حجم توضيحات تفسيري اين ترجمه اندك بوده و به وسيله پرانتز از متن جدا مي شوند. اين ترجمه به همراه كشف الآيات موضوعي قرآن و رساله اي مختصر با عنوان "تاريخ و علوم قرآن" در سال 1381 توسط انتشارات جهان آرا منتشر شد.

سيد کاظم ارفع ( 1381 ش )

ترجمه سيد کاظم ارفع در سال 1381 توسط انتشارات فيض کاشاني به چاپ رسيد.[10] مزيت اين ترجمه در رواني عبارات خوشخواني آنهاست.عبارت آن بسيار ساده ،بي پيرايه و قابل فهم عموم است هر کس به راحتي مي تواند از اين ترجمه استفاده کند.[11] بر اين ترجمه انتقاداتي نيز وارد شده است از جمله: عاري بودن ترجمه از هرگونه توضيح حتي در موارد ضروري و برخي اشتباهات که از عدم دقت در مسائل ادبي سرچشمه گرفته است.[12]

اصغر برزي ( 1382 ش )

ترجمه اصغر برزي از قران کريم ترجمه اي ادبي و روان است. مترجم به دنبال آن است که ترجمه اي دقيق و با رعايت نکات ادبي ارائه نمايد از اين رو پس از ترجمه هر آيه برخي نکات نحوي را متذکر مي شود و از اين جهت در بين ترجمه هاي موجود کاري ممتاز و بي سابقه انجام داده است . اين روش به خوانندگاني که با تجزيه و ترکيب و مباحث نحو عربي آشنا هستند کمک مي کند تا با دقت بيشتري معناي آيات را درک کنند افزون بر اين مترجم با آوردن توضيحات اندکي در برخي موارد سعي نموده شأن نزول و يا ابهام موجود در متن را نيز تا حدودي برطرف نمايد. به گفته وي مجموع توضيحات تفسيري اين ترجمه از 2% فراتر نمي رود و آنهم در کروشه قرار داده شده تا جانب ترجمه در امان ماند.[13]
در بررسي هاي نحوي اين ترجمه چند نکته حائز توجه است : نخست آنکه تنها جملات ساده تجزيه و ترکيب شده اند و جملات پيچيده و مشکل کمتر مورد بررسي قرار گرفته اند. دوم : در برخي موارد اشتباه در تحليل نحوي موجب شده تا مترجم در ترجمه نيز اشتباه کند.[14] ( کتابشناسي نرم افزار جامع تفاسير نور )

محمد صادق تهراني ( 1382 ش )

آيت الله دکتر محمد صادق تهراني ( 1307هـ.ش ) فقيه، قرآن پژوه و نويسنده تفسير سي جلدي «الفرقان في تفسير القرآن» است. وي سال 1382 ترجمه خود از قرآن را منتشر نمود.[15] ترجمه ايشان ترجمه اي جمله به جمله و معادل است که با توضيحات تفسيري که در زير نويس ترجمه ارائه شده کامل تر گشته است. در اين اثر براي روان سازي ترجمه و دقت هر چه بيشتر در آن کلمات و عباراتي که در متن قرآن نيست ولي در ترجمه فارسي بايد باشند با استفاده از قلاب ها و کمانک مشخص شده است. رعايت وزن و صداي قرآني، در نظر گرفتن قرائت رايج قرآن، ارائه پانوشت هائي براي توضيح مفاهيم پيچيده و دشوار و استفاده از شکل مأنوس کلمات در رسم الخط فارسي از ويژگي هائي است که مترجم براي اثر خود بر شمرده است.[16]

ترجمه تفسير كاشف ( 1383 ش )

تفسير كاشف تفسيري است ترتيبي و در شمار تفاسير اجتماعي با صبغه تربيتي و هدايتي از قرآن است كه توسط محمد جواد مغنيه (1322-1400ق) به زبان عربي و در هفت جلد به نگارش در آمده است. ترجمه اين تفسير ارزشمند در سال 1383 توسط موسي دانش و با حمايت دفتر تبليغات اسلامي شعبه خراسانچاپ شد. مفسّر هدف خود را از تحرير اين تفسير پاسخگويي به نياز هاي جهان معاصر و اقناع نسل جديد بر شمرده است. ترجمه: آيات در اين تفسير ترجمه اي است روان و شيوا و مطابق با نثر معيار، جنبه ادبي و شيوايي ترجمه در خور تأمــل است. حجــم توضيحات تفسيري: بسيار اندک است و با کروشه از متن جدا شده اند.[17]

ابوالفضل بهرامپور ( 1383 ش )

ابوالفضل بهرام پور يکي از قران پژوهان پر کاري است که به سبکي جذاب به تفسير قران مي پردازد.وي هنگام نگارش تفسير 30 جلدي خود با عنوان نسيم حيات به ترجمه آيات نيز پرداخت آنگاه ترجمه آيات را به طور مجزا با ويرايش جديد به چاپ رساند.[18] ترجمه بهرام پور، ترجمه اي سليس و روان از قران است با توضيحات تفسيري اندکي که در ميان دو قلاب قرار گرفته اند.يکي از ويژگي هاي اين ترجمه شرح لغات است که در کنار متن آيات به ريشه يابي و بيان معناي وازگان مي پردازد. اين قسمت از ترجمه که بيشتر جنبه آموزشي دارد براي کساني که مي خواهند از ترجمه قران اطلاعات بيشتري بدست آورند مفيد است. از ديگر ويژگي هاي اين ترجمه، دقت در ترجمه كليه حروف و كلمات قرآن است. حتي ادات تاكيد نيز با دقت ترجمه شده اند. به اين ترجمه نقدهايي نيز وارد شده است، از جمله: عدم هماهنگي در ترجمه آيات مشابه، عدم وجود دقت لازم در ترجمه برخي از كلمات، تكراري بودن كلمات ترجمه شده در حاشيه قرآن، ناهماهنگي ترجمه كلمات در قسمت آموزشي و متن ترجمه.[19]

معصومه يزدان پناه ( 1384 ش )

ترجمه دو زبانه خانم يزدان پناه از قرآن كريم ترجمه اي امروزي ، خوانا، خوشخوان و شيوا و ادبي است و با نثر معيار مطابق مي باشد.[20] آنگونه که مترجم خود ادعّا مي کند ترجمه اي آزاد و در عين حال دقيق را ترجيح داده است.[21] اما با توجه به ويژگيهاي ترجمه بايد آن را در شمار ترجمه هاي «معادل» از قرآن محسوب کرد. سعي مترجم آن بوده که «کمترين افزودگي مهم تفسيري را در داخل قلاب» گذارد، لذا توضيحات تفسيري اندك آن کاملا مجزّاي از متن مي باشند.
از ويزگيهاي جالب اين ترجمه ارائه وازه نامه اي از لغات مهم هر صفحه به دو زبان فارسي و انگليسي است.

حسين استاد ولي ( 1385 ش )

حسين استاد ولي يکي از ترجمه پژوهان معاصر است که در زمينه نقد ترجمه هاي قران مقالات متعددي به چاپ رسانده است.وي پس از بررسي ترجمه هاي قراني و ويرايش چند ترجمه مهم مانند. ترجمه جلال الدين مجتبوي، الهي قمشه اي، آيت الله مشکيني و دکتر موسوي گرما رودي در اواخر سال 1375 خود نيز ترجمه مستقلي ارائه داد. اين ترجمه که در سال 1385 به چاپ رسيد به گفته مؤلف از ويژگي هائي چند مانند دقت در ترجمه واژگان، سلامت و رواني عبارات و توجه به فصاحت و بلاغت قران برخوردار است. در اين ترجمه فارسي گرائي افراطي به کار نرفته و واژه هايي مثل ايمان، يقين، انقاق ترجمه نشده است.[22] ترجمه حسين استاد ولي از توضيحات تفسيري نيز خالي نيست و در مواردي جهت روشن نمودن معناي آيه يا اتصال آن با آيات قبل توضيحاتي در متن داده شده است اما اين توضيحات به دقت با دو قلاب از متن جدا شده است. توضيحات مفصل تر نيز در پاورقي ارائه شده است و در آنها به حل برخي معضلات يا شأن نزول ها يا متشابهات پرداخته است.[23]

2/2/2 . ترجمه معنايي

ترجمه معنايي از رايج‌ترين ومشهورترين انواع ترجمه است. اين ترجمه نقطه مقابل ترجمه تحت‌اللفظي است و عموم مترجمان، پيرو و طرفدار اين شيوه ترجمه‌اند از آن جهت كه هدف اساسي در اين روش ترجمه تنها انتقال دادن معنا، محتوا و پيام متن مبدأ و نيز روان بودن و عامه فهم بودن متن مقصد مي‌باشد.
ضمن اينكه اين روش براي مترجمان، آسان‌تر از روش پيشين (وفادار يا معادل)‌ است. بدين ترتيب آنچه در ترجمه معنايي اهميت نخستين دارد پيام و محتواي متن مبدأ و پايبندي به ساختار‌هاي زباني زبان مقصد است. ترجمه معنايي را مي‌توان حدفاصل ميان ترجمه وفادار و آزاد دانست.
حذف و اضافه در ترجمه معنايي معمولاً بيش از حذف و اضافه در ترجمه‌‌هاي معادل و وفادار است. و تعادل معنايي ميان متن مقصد و متن مبدأ بيش از تعادل دستوري و بلاغي است.[24] در زبان فارسي حدود 30 ترجمه معنايي از قرآن ارائه شده است كه در اين مجال به مهم ترين آنها اشاره مي شود. نخستين ترجمه معنايي را به شكل امروزي را سيد ابراهيم بروجردي در سال 1317 هـ.ش در تفسير جامع ارائه داد. اما مشهورترين ترجمه معنايي از قرآن را به مرحوم الهي قمشه اي اختصاص دارد با آنكه ترجمه ابراهيم بروجردي از ترجمه الهي قمشه اي روان تر و دقيق تر است.

سيد ابراهيم بروجردي ( 1317 ش )

تفسير جامع اثر سيد ابراهيم بروجردي ،تفسيري به زبان فارسي و در هفت جلد است.[25] اين اثر از تفاسير روايي معاصر است که از زاويه حديث به تفسير نگريسته است و همواره معاني آيات را با جستجو در روايات دنبال کرده است.[26] وي بخشي از تفسير خود را به ترجمه آيات اختصاصي داده است .اين بخش قسمت بالاي هر صفحه را تشکيل مي دهد و به طور مجزا ارائه شده است.
ترجمه بروجردي از قرآن ترجمه اي بسيار روان و گوياست که به روش محتوا به محتوا و با رعايت ساختار زبان فارسي صورت گرفته است.با آنکه مترجم در تفسير خود روايات تفسيري را به طور کامل دخالت داده و سعي مي کند تا آنجا که ممکن است آيات را به شأن و مقام ائم? (ع) مربوط کند اما در ترجمه خود حتي در آياتي مانند اكمال دين، تطهير و ولايت تنها به ترجمه آيات پرداخته و ديدگاههاي تفسيري خود را تأثيري نداده است.اين تفسير و ترجمه نخستين بار در سالهاي 1317 ـ 1324 ش توسط کتابخانه صدر تهران چاپ شده است و از اين جهت ترجمه تفسير جامع را در بايد شمار نخستين ترجمه هاي معنايي معاصر از قران نام برد که بر ترجمه الهي قمشه اي نيز مقدم است.

الهي قمشه اي ( 1323 ش )

ترجمه ي تفسير گونه ي مرحوم مهدي الهي قمشه اي ملقب به محي الدين ( 1283 ـ 1352 ش ) نخستين بار در سال 1323 ه ش به چاپ رسيد و پس از آن بارها اين اثر با تيراژ بسيار زياد و توسط ناشران متعدد به حلي? طبع آراسته شده است اين ترجمه که مشهورترين ترجم? نوين و امروزين قرآن به شمار مي رود مطلقا رايج ترين ترجمه در پنجاه سال اخير محسوب مي شود علي رغم اين شهرت و محبوبيت، آکنده از اغلاط علمي و معنايي است.[27]
ويژگي و وجه تمايز اين ترجمه با ترجمه هاي قبل از خود در اين است که از زباني ساده و مورد پسند عموم بر خوردار بوده و توضيحاتي بر اساس اعتقادات شيعه بر آن افزوده شده است، اما اشکال آن نيز همين است که توضيحات افزوده شده از اصل ترجمه قابل تفکيک نيست.[28] حسين استاد ولي در گزارشي که از اين ترجمه داده است. ويژگي هاي مثبت اين ترجمه را در اخلاص و صفاي باطن مترجم، قلم روان و انشاي سليس وي و اشتمال ترجمه بر خلاصه التفاسير که فهم آيه را روشن مي سازد، مي داند . وي درباره کاستي هاي اين ترجمه به مواردي همچون: بي دقتي و سرسري کار کردن، عدم توجه به ضماير، آميختگي متن و شرح، نقل به معنا و افتادگي ها اشاره مي کند. [29] خوشبختانه ترجمه ي مرحوم الهي قمشه اي با تصحيح و ويرايش حسين استاد ولي اخيرا توسط انتشارات دارالکتب الاسلاميه به چاپ رسيده است.

ابراهيم عاملي ( 1336 ش )

تفسير عاملي اثر ابراهيم عاملي (1280-1347 هـ.ش) معروف به موثق از فضلاء و نويسندگان خراساني است اين تفسير در 8 جلد نگاشته شده و تأليف آن از سال 1335 هـ ش آغاز در سال 1345 هـ ش پايان يافت؛ و جلد نخست آن در سال 1336 منتشر شد.[30] در اين تفسير فارسي، ترجمه آيات به طور مستقل ارائه شده است. به گفته نويسنده وي در ترجمه آيات دو نکته را رعايت کرده است. نخست تلاش براي فارسي نويسي به زبان روز ضمن تاكيد بر مطابقت معاني با کلمات قرآن و دوم افزودن يک يا چند جمله مناسب درون قلاب براي نشان دادن معنا و رابطه آيات بظاهر نامناسب[31] با اين ويزگي ها ترجمه او از قرآن ترجمه اي روان همراه با نکات تفسيري است و بايد آن در شمار ترجمه هاي معنايي قرار داد. براي مثال در ترجمه آيه «علم آدم الاسماء کلها» مي نويسد و به آدم همه نام ها بياموخت ( و چنان او را آفريد که هر چه دريابد تواند نامي گذارد و بشناسد) به اين روش همراه با ترجمه تفسير کوتاهي نيز از آن ارائه داده است اما از آنجا که تعداد آياتي که اين گونه ترجمه شده است اندک مي باشد نمي توان آن را ترجمه اي آزاد و تفسيري ناميد.

ابوالقاسم پاينده ( 1336 ش )

مرحوم سيد ابوالقاسم پاينده (1290ـ1363 ش)يکي از برجسته ترين و پرکارترين مترجمان معاصر است که حدود 40 اثر از او بجا مانده است. يکي از آثار ماندگار او ترجمه قران مجيد است وي در مقدمه عالمانه خويش ضمن انتقاد به ترجمه هاي موجود مبناي کار خود بر اين قرار داده که از معاني قران آنچه را عرب عادي دريافت تواند کرد، به فارسي بياورد. گر چه وي ترجمه خود را،ترجمه اي تحت اللفظي ناميده است.[32] اما ترجمه ايشان از قران کريم را بايد در رديف ترجمه هاي محتوائي قرارداد که از سبک و سياق امروزي و همه فهم برخوردار است حتي از ترجمه مرحوم الهي قمشه اي بهتر و فصيح تر است.[33]
با اينکه ترجمه مورد نظر از جهت ارائه يک متن فارسي روان موفق بوده است اما از نظر بسياري از منقدين داراي سهوهاي اشتباهات بسياري است. استاد مطهري در نقدي که بر اين ترجمه نگاشته­اند اشکالات متعددي از جهت واژه گزيني، عدم رعايت برخي نکات صرفي و تفسيري و بي توجهي به قرائت مشهور در ترجمه بر آن گرفته اند.[34] استاد سيد محمد فرزان نيز در نقد مفصلي که در چند شمار? مجله يغما به چاپ رسيد يکصد و هشتاد و دو نمونه از آيات يا جملات و کلماتي که از قلم مترجم افتاده است و يکصد مورد از اشتباهات صرفي و لغوي مترجم و ده مورد نيز از اشکالات تفسيري و نحوي را با دقت تمام بر شمرده است. وي وعده داده بود که اشتباهات کلي و غفلت هاي بلاغي را نيز ياد کند که متأسفانه بدان موفق نمي شوند.[35]
با اين همه برخي ترجمه مرحوم پاينده را نقطه عطفي در ترجمه هاي معاصر قران به شمار آورده اند.زيرا مترجم بي آن که براي توضيح بيشتر - جز در موارد بسيار نادر- چيزي بر معنا بيفزايد معاني را به فارسي درست بيان کرده و اين کاري است که بسياري از مترجمان سلف به آن دست نيافته اند.[36]

رضا سراج ( 1347 ش )

ترجمه آيت الله حاج شيخ رضا سراج ترجمه اي است محتوايي که معاني تک تک واژگان در آن بخوبي در نظر گرفته شده و تفسير کوتاهي از آيات به آن ضميمه شده است.[37] عبارات آن روان و صحيح است و افزوده هاي تفسيري ميان دو پرانتز قرار گرفته و در برخي موارد نيز توضيحاتي بصورت زير نويس افزوده شده است.نثر ترجمه نثري گويا و ادبي است که بر اساس مراعات دستور زبان فارسي نگارش يافته است. اين اثر در مجموع روان و صحيح است و از مطابقت كامل ترجمه با متن برخوردار مي باشد.[38]

حكمت آل آقا ( 1353 ش )

حکمت آل آقا قرآن پژوه و استاد تفسير قرآن در دانشگاه تهران بود وي طي سالهاي 1321 تا 1332 برنامه ترجمه و تفسير قرآن را در راديو اجراء مي كرد سپس بر مبناي همان تجربه، ترجمه­اي روان و دقيق از قرآن کريم ارائه داده است.[39]
اين ترجمه از قرآن مجيد در سال 1353 منتشر مي گردد.[40] ترجمه حكمت آل آقا همانطور كه خود مترجم در پايان ترجمه اش اشاره مي كند با توجه به دغدغه هاي او در مورد ترجمه تحت اللفظي و نارسايي آن براي پارسي زبانان شكل گرفته است. لذا سعي شده است كه اين ترجمه به صورت محتوايي باشد، بدين معنا كه مترجم معناي تك تك الفاظ را در ترجمه نياورده بلكه معناي جمله ها را‌آورده است.[41] اين ترجمه افزوده هايي را همراه دارد كه اين افزوده ها و توضيحات در داخل پرانتز ذكر شده است. پرانتزها چندان طولاني نيستند و در موارد ضرورت پرانتز باز شده و توضيحاتي كوتاه افزوده شده است نثر آن روان و ادبي است و از اين جهت براي اكثر خوانندگان قابل درك مي باشد.[42]

سيد جمال الدين استر آبادي ( 1354 ش )

اين ترجمه با عنوان « قران کريم في لوح محفوظ » همراه با اصل عربي آيات در سال 1354 منتشر شده است.[43] اين ترجمه با نثري روان همراه با افزوده هاي توضيحي نگارش يافته است. بخشي از توضيحات ميان دو پرانتز قرار گرفته و بخشي هم بدون پرانتز آمده و توضيحات از اصل ترجمه تفکيک نشده است همراه اين ترجمه در کنار هر صفحه خلاصه التفسير برخي آيات نيز درج شده است. اين ترجمه روان و گوياست و مترجم سعي کرده مفاهيم و محتواي آيات را با نثري سليس منتقل کند لذا در مواردي اين ترجمه مطابقت کامل خود را با آيات از دست داده است.[44]

پاورقي :

[1] - كرمي، علي، ترجمه تفسير مجمع البيان، انتشارات....، چاپ اول، 1376، مقدمه ناشر.
[2] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 88.
[3] - خرمشاهي، بهاءالدين، ترجمه قرآن كريم، با ويرايش مسعود انصاري و مرتضي كريمي نيا، چاپ اول، 1374 انتشارات نيلوفر و جامي.
[4] - ترجمه تفسير من هدي القرآن سيد محمد تقي مدرسي به »« تفسير هدايت» توسط احمد آرام، چاپ اول 1377 ، مؤسسه بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي
[5] - عبدالمحمد آيتي و پرويز اتابكي با عنوان «تفسير هدايت» ترجمه شده است.
[6] - قرائتي، محسن، تفسير نور، چاپ اول، 1374، انتشارات در راه حق، قم.
[7] - جعفري، يعقوب، تفسير كوثر، چاپ اول، 1379، انتشارات....
[8] - غيوري، سيد علي، تفسير مبين، چاپ دوم، 1384، داراللكتب الاسلاميه، تهران، ج 1، ص 12.
[9] - دادور، سيد مهدي، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1381، انتشارات جهان آرا.
[10] - ارفع، سيد كاظم، ترجمه قرآن كريم، انتشارات فيض كاشاني، چاپ اول، 1381.
[11] - ترجمان وحي، شماره 13، حسين استاد ولي، دو ترجمه جديد از قرآن كريم، ص 5.
[12] - ترجمان وحي، شماره 13، ص 12-4.
[13] - مؤخره ترجمه، ص 626، برزي، اصغر، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1382، انتشارات بنياد قرآن.
[14] - مانند آيه 52 سوره مريم ( ناديناه جانب طور الايمن) که الايمن را صفت براي «طور» گرفته شده است در صورتيکه صفت براي جانب مي باشد.
[15] - تهراني، محمد صادق، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1382، انتشارات كليدر.
[16] - همان، مؤخره ترجمه، ص 610.
[17] - تفسير کاشف نويسنده : محمد جواد مغنيه ترجمه: موسي دانش ، تهيه: دفتر تبليغات اسلامي شعبه خراسان ناشر: مؤسسه بوستان کتاب قم نوبت اول: 1383
[18] -بهرامپور، ابوالفضل، ترجمه قرآن كريم، انتشارات عفت، چاپ اول، 1383.
[19] - نرم افزار جامع التفاسير نور، بخش كتابشناسي، معرفي ترجمه ابوالفضل بهرامپور.
[20] - قرآن ( ندايي براي جهانيان) ترجمه از عربي به فارسي و انگليسي همراه با مفردات ، واژه نامه مترجم فارسي و انگليسي: معصومه يزدان پناه ويرايش فارسي: بهاء الدين خرمشاهي ويرايش انگليسي: سيد علي شهبازي ناشر: نشر شهيد سعيد محبي چاپ نخست 1384 ( 2/ شناسنامه کتاب)
[21] - معصومه يزدان پناه، ترجمه قرآن كريم، ص 607.
[22] - استاد ولي، حسين، بينات، شماره 49 و 50، ص 412.
[23] - دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج1، ص 544.
[24] - مشكلات ساختاري ترجمه قرآن كريم، دكتر حيدر قلي پور،ص
[25] - بروجردي، سيد ابراهيم، تفسير جامع، چاپ اول، 1317، كتابخانه صدر، تهران.
[26] - ير تطور تفاسير شيعه ،ص 147
[27] - دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ص 558.
[28] - غلامرضا گلي زواره، حکيمي متأله و متکلمي توانا مهدي الهي قمشه اي کلام اسلامي ، ش 26 ، 1377، ص 96. نيز ر. ک: عارف قدس آشيان ، مبين ش 6 و 7، 1375، ص 71
[29] - حسين استاد ولي گزارشي از ويرايش جديد و کامل ترجمه ي قرآن شادروان مهدي الهي قمشه اي بينات ، ش 8، 1374، ص 149 و 152
[30] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 150.
[31] - تفسير عاملي، ج 1، ص 3
[32] - پاينده، ابوالقاسم، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1336 هـ.ش، انتشارات جاويدان صفحه "لب"
[33] - بهاء الدين خرمشاهي گفته مترجم،ص 621
[34] - مجله يغما، شمار? 2،بنيات،سال سوم شمار? 12،ص 56 ـ 103
[35] - مجله يغما،سال 11 /شماره هاي 10 ،11،12 و سال 12 شماره هاي 1،3،6،7
[36] - بررسي ترجمه هاي قران کريم، ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاينده، سخنان دکتر تبرائيان، ص11، سلسله هاي قران پژوهي دوازدهمين نمايشگاه بين المللي قران کريم، چاپ اول، بهار 1384
[37] - سراج، رضا، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1347، انتشارات علمي.
[38] - اهتمام ايرانيان به قرآن كريم، ص 113 – 114
[39] - عيار نقد بر ترجمه هاي قرآن، ص 77
[40] - آل آقا، حكمت، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1353، انتشارات اقبال، تهران.
[41] آل آقا، حكمت، ترجمه قرآن كريم، ص
[42] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 104.
[43] - استرآبادي، سيد جمال الدين، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1354، انتشارات فراواني.
[44] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 131.
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (2)

محمد خامه گر
قرآن قدس: (250 تا 350 هـ.ق)

اين ترجمه به گونه زبان سيستانى است كه ظاهراً با توجه به كاربردهاى اوائى ويژه آن متأثر از گونه بلوچى‏است.[1] بنا به قرائن و امارات زبانشناسى، زمان كتابت آن بين سالهاى 250 تا 350 هجرى قمرى است. البته ژيلبر لازار بر اين نظر است كه كاربرد صورت ادات فعلى «مى» و حرف اضافه «در» به جاى «همى» و «اندر» در اين متن به رغم ديگر نشانه‏هاى كهنگى، دلالت بر اين دارد كه اين متن از قرن پنجم قديمى‏تر نيست و ترجيحا به نيمه دوم اين قرن تعلق دارد.[2] مترجم اين اثر ناشناخته است . اندکي از آغاز اين ترجمه( از ابتداي قران تا آيه 213 سوره بقره) و اندکي از انتهاي آن ( تعدادي از سوره هاي کوچک قرآن ) افتاده است. به گفته دكتر على رواقى _ كه اين قرآن به كوشش ايشان منتشر شده است_ «ترجمه قرآن قدس، نمونه اى روشن از يك ترجمه بسيار دقيق و آگاهانه از قرآن است .و از نظر تاريخ زبان نيز از ارزشهاى ويژه و كم مانندى بهره ور است.»[3]

ترجمه تفسير طبرى: (352 هـ.ق)

اين ترجمه كه مى‏توان آن را تأثيرگذارترين اثر بر ترجمه‏هاى قرآن كريم به زبان فارسى ناميد بنابر قول مشهور بر پايه تفسير محمد بن جرير طبرى (310- 226 هـ .ق ) در زمان پادشاهى منصور بن نوح سامانى (350-366 هـ .ق) و به دستور وى در حدود سال 352 هجري قمري به وسيله علماء و فقهاء ماوراء النهر در هفت جزء از عربى به فارسى برگردان شد.[4] اما برخى از محققان معاصر آن را نگارشى مستقل برشمرده‏اند كه تفاوت بسيارى با تفسير طبرى دارد.[5]
اين ترجمه که باعنوان "ترجمه و تفسير رسمى" نيز از آن ياد مى‏شود يك متن ادبى قابل توجه از نظر قرآن پژوهان، اديبان و زبان شناسان به حساب مى‏آيد و از منظر برابرسازى واژگان قرآنى و واژه‏سازى و واژه‏گزينى، گنجينه‏اى ارزشمند و فرهنگ آفرين در قلمرو زبان فارسى به شمار مي آيد.[6] تا آنجا که برخي محققان معتقدند اين کتاب از نظر ساختار و واژگان ، ارزشي هم سنگ با شاهنامه فردوسي در ادب فارسي دارد اما به عللي مهجور مانده است.[7] گفتني است بسياري از ترجمه هاي قرآن که در خراسان نگارش يافته اند ، يا تحت تاثير مستقيم اين ترجمه بوده اند يا به نحوي از آن الهام گرفته اند.[8]

بخشى از تفسيرى كهن به پارسى: (250تا 350 هـ.ق)/ شيرازي

اين نسخه که از مولفي ناشناخته است آيات 176 سوره اعراف تا آخر آيه 69 سوره نحل را در بر دارد.يا توجه به سياق کلي نگارش اين اثر آن را بسيار نزديک با آثار منثور قرن سوم و چهارم دانسته اند.[9] مترجمِ مفسر اين اثر در تفسير و ترجمه آيه ها و انتخاب واژگان بسيار دقيق است و با وسواس عالمان و احتياط پرهيزکاران گام برمي دارد.[10]

تفسير قرآن پاك: (450 هـ.ق)

تفسير قرآن پاك، يا تفسير پاك، قطعه‏يى است در چهل و شش برگ، بازمانده از تفسيرى كهن و بى‏نام كه ظاهراً در سده چهارم يا آغاز سده پنجم هجرى به سادگى و شيوائى نگارش يافته است.[11] آنچه از اين تفسير بازمانده است دو نسخه است. يك نسخه حاوى آيات 56 تا 151 سوره بقره است و نسخه دوم از نيمه آيه پنجم تا آخر سوره شعرا و از سوره نمل تا دوازده آيه و چند كلمه را شامل است.[12]
در اين اثر، با دو گونه ترجمه از آيات قرآن بر مي خوريم يکي ترجمه اي که همانند ترجمه رسمي کاملاٌ تحت اللفظي و بدون رعايت ساختار زبان فارسي است ( مانند ترجمه آيه 127 بقره) و ديگري ترجمه اي که در آن مترجم ساختار زبان فارسي را رعايت کرده است و از چار چوب ترجمه تحت اللفظي خارج شده است ( مانند ترجمه آيه 85 بقره) با توجه به اين ويژگي مي توان اين اثر را نخستين ترجمه معادل شناخته شده ناميد .اين ترجمه ، مانند بيشتر ترجمه‏هاي قرآن ، از شرق ايران برخاسته و به همين دليل با ديگر ترجمه‏ها در محدوده واژگانى - گويشى، تقريباً يگانگى دارد ترجمه اى كه در تفسير پاك از آيات قرآن مي بينيم، نسبت به تفسير طبرى، اندكى به فارسى روان معمول در سده 5 نزديكتر است.[13]

بخشى از تفسيرى كهن به پارسى: (400تا 450 هـ.ق)

اين كتاب ارجمند را، مرحوم مينوى، متعلق به قبل از سال 400 هجرى مي داند.[14] با اين همه به سبب كثرت كلمات عربى، شايد بتوان آن را 50 يا 100 سال متأخرتر دانست .[15] اين كتاب از نظر واژگان و تركيب عبارات، به تفسير پاك نزديك است. متأسفانه از اين كتاب، جز تفسير و ترجمه آيات 78 تا 247 بقره ، چيزى باقى نمانده است. شيوه ترجمه اين كتاب، شيوه اى خاص است. که با شيوه ترجمه تحت اللفظي سده پنجم هجري متفاوت است بدين معنى كه برخلاف ترجمه و تفسير رسمي ،ترجمه مستقل از تفسير نيامده است و با آن در آميخته تا بگونه اي همه آيات را براى فارسى زبانان شرح دهد. اين شرح كه به اراده مؤلف مي بايد مختصر و فشرده باشد، ناچار شامل نوعى ترجمه نيز گشته است. با آنكه مترجم، هيچ در بند ترجمه دقيق آيات نبوده، و مي توانسته از ساختار زبان فارسي پيروي كند اما چنين روشي را برنگزيده است و به شدت تحت تأثير قالب هاي زبان مبدأ قرار دارد.[16]

ترجمه كمبريج (قرن‏ 4-5 هـ.ق)

اين ترجمه در ضمن تفسيرى فارسى از نويسنده‏اى ناشناس درج گرديده است سبك نگارش و ساير مشخصات تفسير نشان مى‏هد كه در زمانى نزديك به زمان طبرى يعنى قرن‏هاى چهارم و پنجم نوشته شده است.[17] اصل اين كتاب چهار جلد است كه متأسفانه تنها جلدهاى سوم و چهارم آن در دانشگاه كمبريج موجود است از اين رو به تفسير كمبريج شهرت يافته است. از نظر نثر و نگارش، اين كتاب يكى از زيباترين آثار نثر فارسى کهن است.[18] عبارات دستورى و واژگان كهن و گاه ناياب، اين كتاب را گنجينه‏اى تقريباً همسنگ ترجمه و تفسير رسمى ساخته است.[19] شيوه كار مترجم در اين كتاب، شبيه روش ترجمه كتاب «پاك» است يعنى تفسير و ترجمه آيات درهم آميخته است و از نظر ساختار زباني تا حد زيادي پيرو ساختار زبان عربي است.

تاج التراجم: (451-473 هـ. ق)

اين ترجمه از "ابوالمظفر شاهفور" بن طاهر بن محمد از دانشمندان و اديبان سده پنجم هجرى است. نام كامل اين كتاب "تاج التراجم فى تفسير القران للاعاجم" است كه مؤلف آن را در ميان سال‏هاى 451-473 هجرى در طوس نگاشته است. مصححان تاج التراجم، اين اثر را نقطه عطفى در تاريخ ترجمه قرآن به فارسى دانسته‏اند و معتقدند كه اسفراينى نخستين مفسر و مترجمى است كه بر شيوه ترجمه تحت اللفظى قرآن انتقاد كرده و ترجمه خود را توأم با ديدگاه‏هاى تفسيرى نگاشته است به اين ترتيب در ميانه سده پنجم هجرى فصل جديدى در ترجمه قرآن گشوده است.[20]
مترجم در اين كتاب تلاش كرده تا با بيان شأن نزول آيات هر سوره، رابطه معنايى جميع و يا اغلب آيه هاى سوره را آشكار نمايد. او همچنين در ترجمه عبارات قرآنى، به آراء و اقوال مفسران و نيز گزينش لغات مفهوم و روشن، عنايت خاصى داشته است. در اين تفسير از واژه هاى عربى بسيارى استفاده شده است، ولى اين واژه ها، لغاتى هستند كه در فارسى جاى داشته اند. در آن از لغات ناآشنا و نامأنوس كمتر استفاده شده، هر چند كه برخلاف متن، مقدمه آن داراى نثر مسجع، همراه با تلميح به آيات و احاديث و دعاهاست.[21]

تفسيرى بر عشرى از قرآن مجيد (قرن‏ 4-5 هجري)

اين ترجمه در ضمن تفسير بزرگى از قرآن كريم درج گرديده است. اين تفسير كه از متون كهن تفسيرى است به حدود قرن چهارم و پنجم هجرى مربوط مي باشد.[22] اين كتاب ظاهراً جلد ششم تفسير بزرگى است كه مشتمل بر ده جلد بوده است و آنچه اينک از آن باقى مانده تنها همين يك جلداست كه شامل آيه 76 سوره كهف تا اواسط آيه 23 سوره فرقان مى‏شود. ظاهراً مؤلف از علماى اهل سنت بوده است و به اهل تصوف هم گرايش داشته است.[23] به طور كلى ترجمه قرآن در اين كتاب از ترجمه هاى پيشين روانتر و عبارات فارسى كه ساختمان نحو عربى دارند در آن اندك تر است. حتى كه گاه مترجم به خود جرأت داده و از چارچوب لغوى ـ نحوى آيه تا حدودى بيرون آمده است، اما با اين وجود، اصولا مترجم همين كه به نكات دقيق رسيده، معنى جمله را دقيقاً مراعات كرده و باز به نحو عربى بازگشته است.[24] اين اثر به کوشش دکتر جلال متيني در سال 1352 تحقيق و تصحيح گرديد و در دو جلد ارائه شد.

ترجمه ناصر خسرو ( قرن 5 هـ.ق)

يکي از کساني که ترجمه وي از آيات قران به لحاظ قدمت اهميت دارد ،ناصر خسرو قبادياني بلخي است. از وي که در شمار دانشوران و شعراي قرن پنجم هجري است آثار ارزشمند بسياري همچون "زاد المسافر" به جاي مانده است. نظر به قدمت و برجستگي هاي ويژه نثر او ،ترجمه هاي تحت اللفظي وي از آيات قران که در لابلاي آثارش باقي مانده است نيز ارزش خاصي مي يابد به ويژه برابر نهاد هاي فارسي ناصرخسرو براي واژگان قرآن ،شايان توجه است.[25]

ترجمه قرآن موزه پارس:(قرن 5 هـ. ق )

اين ترجمه که از مترجمي ناشناخته است، از ابتداي سوره مريم تا پايان قرآن را در بر مي گيرد، دكتر على رواقى اين ترجمه را متعلق به اوائل قرن 5 هجرى دانسته است.[26] اين ترجمه از هر گونه تفسيرى خالى است و در آن ترجمه کلمات يك به يك زير الفاظ قرآنى نوشته شده اند. اين ترجمه از نظر گويش و واژگان، با ترجمه تفسير طبرى، شباهتهاى بسيارى دارد.[27] گرچه موارد زيادي نيز يافت مي شود که مترجم به ذوق وسليقه خود عباراتي روان تر و واژگاني دقيق تر برگزيده است.[28]

تفسير شنقشى: (حدود قرن 5 هـ.ق)

تفسير شنقشى كه ترجمه تفصيلى ده سوره از قرآن مجيد از سوره فاتحه الكتاب تا يونس است به دليل آنكه اين ترجمه كهن هنگام تعمير حرم مطهر امام رضا (ع) از جدار حرم به دست آمده است از نام نويسنده و تاريخ نگارش آن اطلاع دقيقى در دست نمى‏باشد. اما از آنجا كه شيوه نگارش و خصوصيات لغوى آن مشابه با متون حدود قرن پنجم هجرى است آن را متعلق به اين دوره دانسته‏اند.[29] يكى از محققان با محاسبه درصد فراوانى واژه‏هاى عربى بكار رفته در اين تفسير آن را متعلق به اواخر قرن ششم مى‏داند.[30]
نثر عمومى اين ترجمه اندكى فارسى‏تر از كتب پيشين است و تفسير را نيز در ترجمه تأثير داده است. پايه اصلى نثر فارسى آن را ساختارهاى عربى قرآن تشكيل مي دهد . در اين اثر مترجم كوشيده است تا ترجمه هاى كهن را از دو جهت اصلاح كند. يكى آنكه وى بر حسب دانش يا مذهب خويش، برخى كلمات پرمعنى و حساس را تغيير مى دهد تا مفهومى را كه خود مورد نظر داشته به ترجمه بدهد و ديگر آنكه گاه ساختار عبارات را اصلاح مى كند و مثلا فعلى را كه در آغاز آمده به آخر جمله منتقل مى كند و يا به جمله اى كه اصلا فعل ندارد، فعلى مى افزايد.[31]

تفسير سورآبادي(470 تا 480 ه.ق)

ابوبكر عتيق محمد هروى نيشابورى معروف به سورآبادى (م - 494 ه) تفسيرى در هفت مجلد تأليف كرده است. نثر اين كتاب از جمله نثرهاى شيواى زبان فارسى در نيمه دوم سده پنجم هجرى است.[32] در اين ترجمه، كثرت يافتن واژه‏هاى عربى و گرايش ساختار جملات به دستور زبان فارسى را مشاهده مى‏كنيم. و از اين جهت يك گام از ترجمه رسمى جلوتر است.[33] سورآبادى كاملاً مقيد بوده است كه در ترجمه و بكاربردن الفاظ و اصطلاحات معادل كلمات و تعبيرات عربى را به شرط امانت رعايت كند و در ترجمه هر لغت، واژه‏يى را بكار دارد كه معناى صريح و بى‏كم و كاست متن عربى را برساند از اين رو كتاب او در حكم كتاب لغت گرانمايه و پرسودي براى زبان فارسى شده است.[34]

پاورقي :

[1] - دانش‏نامه قرآن و قرآن‏پژوهى، ج 2، ص 1702
[2] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[3] - مقدمه قرآن قدس ص...
[4] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 114
[5] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص 551
[6] - سال سوم، گنجينه اي در دل تاريخ ، هفته نامه گلستان قرآن، شماره 23، ، ص 14
[7] - دانشنامه جهان اسلام،ص 71
[8] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص27
[9] - رواقي ، علي ، مقدمه کتاب، صفحه شش
[10] - همان ، صفحه 7
[11] - هزار سال تفسير فارسى، ص 57
[12] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 136
[13] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 15
[14] - بخشي از تفسيري كهن، مينوي، ص 3.
[15] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص97
[16] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ص 100.
[17] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 144
[18] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص103
[19] - دانشنامه جهان اسلام، ج 17، ص 80
[20] - مقدمه تاج التراجم، صفحه چهارم
[21] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[22] - هزار سال تفسير فارسى، ص 911
[23] - هزار سال تفسير فارسى، ص 111
[24] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[25] - ترجمان وحي،شمار? 15 ،ص 65
[26] - قرآن موزه پارس، دكتر علي رواقي، تهران، 1350، ص....
[27] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص129
[28] - همان، ص 133.
[29] - هزار سال تفسير فارسى، ص 259
[30] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[31] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص158
[32] - هزار سال تفسير فارسى، ص 217
[33] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[34] - هزار سال تفسير فارسى، ص 218
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (1)

محمد خامه گر

زبان فارسى دومين زبان جهان اسلام و نخستين زبانى است كه قرآن بدان ترجمه شده است. ازشواهد و روايات تاريخى چنين به نظر مى‏رسد كه سابقه ترجمه قران به زبان فارسى به زمان پيامبر اسلام بازمى گردد . تا كنون بيش از هزار بار قران كريم به زبان فارسى ترجمه شده است از اين رو زبان فارسى اين افتخار را دارد از بين يکصد و شش زبان زنده دنيا که قرآن به آنها ترجمه شده است[1] نخستين و بيشترين ترجمه قران را به نام خود ثبت کند.
با توجه به آمار ترجمه‏هاى فارسى قرآن مى‏توان گفت: از زمان نزول قران ، به طور متوسط هر سال يك بار قرآن به زبان فارسى ترجمه شده است. ايرانيان به واسطه ترجمه‏هاى فارسى قرآن آشنايى گسترده‏اى با پيام الهى يافتند و بسيارى از واژه‏هاى دينى و حِكمى فارسى نيز با بروز در اين ترجمه‏ها از زوال و فراموشى در امان ماند.
ترجمه قرآن به فارسي نه تنها از جهت تعداد و سابقه نگارش، بلكه از لحاظ تنوع در روشها و سبك هاي ترجمه نيز در ميان ساير زبانها بي نظير است. در زبان فارسي قرآن بارها به روش تحت اللفظي، معادل، معنايي، آزاد و ارتباطي ترجمه شده است. وبه سبك هاي گوناگون مانند آهنگين، منظوم، دو زبانه، همراه پا پاورقي هاي تفسيري و غيره ارائه شده است. اين همه نشان توجه و استقبال ويژه ايرانيان و فارسي زبانان به اين كتاب آسماني دارد. از اين رو مترجمان قرآن متناسب با گرايش ها، سليقه ها، و سطوح مختلف علمي به ترجمه قرآن پرداخته اند.

1. پيشينه ترجمه قران به زبان فارسي

ترجمه قرآن ابتدا با احتياط فوق العاده و صدور حكم به حرمت آن مواجه شد اما اين دوران ديرى نپاييد. گرايش به حرمت ترجمه از بيم آن بود كه مبادا به هنگام انتقال دادن معانى قرآن از زبان عربى به زبانى ديگر، بخشى از معانى در جريان انتقال از دست برود، و يا حالت عام و پر احتمال الفاظ و عبارات به تنگنا گرايد. يا در نقل مقصود خلل و اشتباهى رخ دهد و خواننده از فيض آن همه زيبايى‏هاى اصل عربى محروم ماند.[2] پس از طى شدن اين مرحله، ترجمه‏هاى بسيارى از قرآن توسط مفسران و قرآن پژوهان ارائه شد.
نخستين ترجمه قرآن كريم شناحته شده به زبان فارسى، مربوط به قرن سوم يا چهارم هجري است اما اين سخن كه تا سده سوم يا چهارم هجرى هيچ ترجمه‏اى از قرآن به زبان فارسى وجود نداشته است نمى‏تواند صحيح باشد .زيرا مردمي که تشنه آگاهي از دين نو و فهم معاني قرآني بوده اند و بيشتر آنان هم زبان عربي را نمي دانستند مي بايست ترجمه يا ترجمه هايي از قرآن در دست داشته باشند .[3].از اين رو بايد گفت تاريخ نخستين ترجمه قران به زبان فارسى بدرستى روشن نيست و پيش از ترجمه‏هاى كامل و رسمى قرآن، ترجمه گونه هايى پراكنده و غير رسمى از بخش بخش قرآن در ميان ايرانيان رواج داشته است.
نخستين سند تاريخى مكتوب در اين رابطه نامه‏هاى پيامبر اكرم (ص) به زمامداران كشورهاى ديگر از جمله ايران است كه در آن، آيات قرآن توسط سفيران و فرستادگان نبى اكرم ترجمه شده است.
دومين شاهد تاريخى، ترجمه سلمان فارسى از قران است. گرچه برخي ادعا کرده اند که سلمان فارسي تمام قرآن را در زمان پيامبر اكرم[4] يا در زمان خلفاى راشدين[5] به فارسى ترجمه كرده است اما براين مدعا دليلى ارائه نشده است. آنچه شهرت بيشترى دارد اين است كه سلمان سوره حمد را به در خواست ايرانيان به فارسى ترجمه كرد و آنان تا زمانى كه زبانشان به عربى عادت كند در نماز از اين ترجمه استفاده مى‏كردند.[6] اما معلوم نيست اگر تلفظ عبارات عربى بر آنها دشوار بوده است چرا ترجمه همه نماز را از سلمان درخواست نكردند؟ به هرحال آنچه از ترجمه سلمان باقى مانده است ترجمه بسمله است به اين عبارت: «به نام يزدان بخشاينده»[7]
به گفته برخى مورخان، اشاراتى نيز در نگارشها و آثار پيشينيان آمده است كه فارسى زبانان پيش از سده چهارم نيز به ترجمه قرآن پرداخته‏اند چنانكه آورده‏اند كه موسى بن سيار اسوارى (م 255 ق) قرآن را به فارسى تفسير مى‏كرد.[8]
آنگونه که مشهور است نخستين ترجمه موجود و کامل از قرآن به زبان فارسي در نيمه اول قرن چهارم هجري به دست گروهي از علماي ماوراء النهر انجام گرفت اين ترجمه " ترجمه تفسير طبري " يا" ترجمه رسمي "[9] ناميده مي شود .اما برخي از ترجمه پژوهان احتمال داده اند كهن‏ترين ترجمه كشف شده از قرآن كريم به زبان فارسى را بتوان ترجمه " قرآن قدس " که به قرائن زبان شناسي وسبک شناسي زمان كتابت آن بين سال‏هاى 250 تا 350 قمرى است به شمار آورد.[10] از طرفي دكترپيرسن احتمال مى‏دهد كه ترجمه معروف به "كمبريج" متأخرتر از ترجمه تفسير طبرى نباشد.[11] يا استورى در كتاب خود، مدعى نسخه‏هاى خطى قديمى‏ترى از ترجمه طبرى است.[12] همچنين در واتيكان ترجمه اي فارسى از قرآن موجود است و احتمالاً قديمى‏تر از ترجمه طبرى است.[13] بعضى نيز ترجمه سورآبادى و تاج التراجم اسفراينى را هم‏زمان يا قديمى‏تر از ترجمه طبرى ناميده‏اند.[14]

2. روشهاى ترجمه قران به فارسى

ترجمه قرآن در دوران هزار و دويست ساله خود سيرى تكاملى را طى نموده و به روشهاي مختلف ارائه شده است. مقصود از روش مؤلفه هاي تأثير گذار در فرآيند ترجمه است؛ مثل نوع گزينش و چينش واژه ها و جمله ها كه نتيجه آن، گونه خاصي از ترجمه را به وجود مي آورد.[15] در طول تاريخ ترجمه قرآن اندك اندك مترجمان عناصر و مؤلفه‏هاى جديدى بر آن افزودند و ترجمه‏هاى خود را غنى‏تر و جذاب‏تر نمودند و به اين ترتيب روش‏هاى گوناگونى از ترجمه قرآن را پديد آوردند. ترجمه هاي فارسي قران به روش هاي: تحت اللفظي ، معادل ، محتوايي (معنايي) ، آزاد و تفسيري و ساختاري (ارتباطي) ارائه شده اند .

1/2 . ترجمه تحت اللفظي

بيشتر ترجمه‏هاى كهن و برخى از ترجمه‏هاى جديد به شكل تحت اللفظى است. در اين روش كه بيش از هزار سال رايج ترين روش ترجمه قرآن بود تنها به عنصر معادل يابى اهميت داده مى‏شد و مترجمان مى‏كوشيدند با دقت و احتياط كلمات و واژه‏هاى مناسبى براى آيات قرآن بيابند. در اين نوع ترجمه ، مترجمان بدون توجه به ساختار جمله يا تنها به ترجمه لفظ به لفظ و معادل يابى و ترجمه كلمات مى‏پرداختند، و يا در نهايت واژگان فارسي را در ساختار زبان عربي مي ريختند و به عنوان ترجمه قرآن ارائه مي داند . پايبندي بيش از اندازه مترجم به زبان در اين روش، به انجام متن مقصد آسيب مي رساند و اين امر موجب مى‏شد كه خواننده از درك ارتباط كلمات و جمله‏ها با هم عاجز ماند و معناى آيه را به خوبى درك نكند.
حدود هزار نمونه از اين گونه ترجمه به زبان فارسى وجود دارد. حدود دو دهه پيش از سوى مؤسسه انتشارات آستان قدس رضوى فهرست 326 نسخه از آنها در مجموعه‏اى معرفى شد.[16] و سپس فهرستگان نسخه‏هاى خطى ترجمه‏هاى فارسى قرآن كريم كه مشتمل بر 895 نسخه خطي (بدون تکرار ) ترجمه قرآن بود از طرف مرکز ترجمه قرآن به چاپ رسيد.[17]
بى‏شك در بقاى يك هزار ساله ترجمه تحت اللفظى با همه كاستى‏هايش، رمز و رازى نهفته است كه بيش از هر چيز بايد به ترس از خدشه‏دار شدن حريم قرآن[18] اشاره كرد. گرچه برخى محققان "نداشتن نظريه‏هاى زبانى در باب ترجمه" را نيز از جمله دلايل اين امر برشمرده‏اند.[19] اما با توجه به قوت و توانائى علمي مترجمان قرآن كريم و همچنين با عنايت به اينكه ترجمه ساير متون و كتب غير قرآنى در اين دوره از روش ترجمه تحت اللفظى پيروى ننموده است مى‏توان گفت دليل نخست تنها دليل پذيرفتنى در اين باب است.
توجه به اين نكته پيش از شمارش مهم‏ترين ترجمه‏هاى تحت اللفظى در خور ذكر است كه ترجمه‏هاى كهن هرچند از نظر قالب و ساختار كلام تحت اللفظى هستند اما بيشتر آنها از دقت و استحكام برخوردارند. اين امر نشانگر آن است كه مترجمان آنها با كمال دقت و احتياط و با ژرف‏نگرى خاصى دست به ترجمه قرآن زده‏اند و تلاش آنها بر اين بوده است كه از هيچ واژه و حرفى از قرآن در ترجمه فروگذار نكنند و آن را به عنوان حفظ امانت، در ترجمه خودمنعكس سازند.[20]
اکنون با رعايت ترتيب تاريخي، به مهم ترين ترجمه هاي تحت اللفظي قرآن - که بيشتر آنها از ترجمه هاي کهن است - اشاره مي کنيم .

پاورقي :

[1] - براساس آخرين آمار ارائه شده از قران هاي مترجم موجود در مرکز ترجمه قران به زبان هاي خارجي
[2] - دانشنامه جهان اسلام ، ج 2 ص 80
[3] - مقدمه قران قدس،ص23
[4] - المبسوط ، سرخسي ، ج 1، ص37 وي نقل مي کند که سلمان فارسي از مصطفي (ص) دستوري خواست تا قرآن را به پارسي به قوم خويش نويسد .وي دستوري داد ، چنين گفتند که وي قران نوشت و پارسي آن در زير آن بنوشت.
[5] - قرآن ناطق ج 1 ص
[6] - تاج التراجم ، ج 1 ، ص 8
[7] - المبسوط ، ج 1، ص37
[8] - البيان و التبيان ، ج 1 ، ص 139
[9] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص 25
[10] - نوترين گنج در کهن ترين گنجينه ، بينات ، شماره 4 ، زمستان 1373
[11] - ترجمه‏هاى موجود قرآن كريم، مجله تحقيقات اسلامى، سال اول، شماره 9، ص 2
[12] - ادبيات فارسى بر مبناى تأليف استورى، ج 1، ص 278
[13] - همان ص 2
[14] - دائرة المعارف فارسى،ج 2، ص 2033
[15] - يادگارنامه فيض الاسلام، محمد علي رضايي اصفهاني، ص 274.
[16] - فهرست نسخ خطى قرآن‏هاى مترجم كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، محمد آصف فكرت، ج 1، مشهد مقدس، آستان قدس رضوى ،1363
[17] - فهرستگان نسخه‏هاى خطى ترجمه‏هاى فارسى قرآن كريم،علي صدرايي خويي، با همکاري سيد هاشم شهرستاني و محمد ترابيان فردوسي، چاپ اول، قم مرکز ترجمه قران مجيد به زبانهاي خارجي ، 1383
[18] - خرمشاهي ، بهاء الدين ، مقدمه ترجمه قرآن گرمارودي ، ص 659
[19] - خرمشاهي ، بهاء الدين ، همان ، ص 658
[20] - انصارى،محمد علي ، نگرشى بر سير ترجمه‏هاى قرآن به فارسي، ترجمان وحى، ش 11 ، ص 27
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (4)

محمد خامه گر
سيد علي اکبر قرشي ( 1366 ش )

احسن الحديث تفسير و ترجمه اي ساده و روان از سيد علي اكبر قرشي (متولد 1307 ش) است. وي تمام آيات قرآن در 12 جلد براي مخاطبان جوان تفسير كرده است. اين تفسير شامل آيات، ترجمه، شرح مفردات، شرح و تفسير آيات و در پايان نکته ها و برداشت هايي از آيات قرآن است.
نثر بخش ترجمهاين اثر ساده و روان و مطابق با نثر معيار است البته در واژه گزيني ، سعي مترجم در نقل دقيق برخي از کلمات قرآني بوده تا آنجا كه در ترجمه صفات الهي عين كلمات آورده شده است. با آنكه اين ترجمه، ترجمه اي تحت اللفظي است امّا آيات روشن و روان و تقريبا يکدست ترجمه شده اند. توضيحات تفسيري در اين اثر اندک و عموما جدا شده از متن آورده شده اند. اکثر اين توضيحات براي بيان، مفهوم و يا مصداق برخي واژه هاي مجمل ارائه شده است.[1]

ترجمه کليم الله متين (1369 هـ. ش)

اين ترجمه فارسي بر اساس ترجمه اردوي ابوالاعلي مودودي از آيات قرآن در تفسير تفهيم القرآن تنظيم شده است ابو الاعلي مودودي مؤسس جماعت اسلامي پاکستان در پي ارائه تفسيري ساده و مختصر از قرآن براي عموم مردم بود. اصل تفسير به زبان اردو و در 6 جلد به انجام رسيد.[2]
در اين اثر ترجمه اي تحت اللفظي و به سبک ساده و روان ارائه شده است. حجم توضيحات تفسيري داخل شده در متن، قابل توجه و زياد است. و اغلاط چاپي چندي که نشان از عدم دقت در نمونه خواني و ويرايش است در آن به چشم مي خورد.

ترجمه محمود ياسري (1373 ه . ش)

آيت الله حاج شيخ محمود ياسري از علماي با تقواي تهران و امام جماعت مسجد ارک بود. ايشان در طول عمر با برکت خود ترجمه اي فارسي را از قران به سرانجام رساندند.[3] که به عنوان خلاصة التفاسير توسط کتابفروشي اسلاميه در سال 1363 به طبع رسيده است.اين ترجمه همراه با تفسير مختصر و تجويد مي باشد که آيت الله ابوالحسن شعراني تصحيح آن را به عهده گرفته است.علاوه بر اين ، ترجمه ياد شده توسط آقاي حائري نيز تصحيح شده و از سوي بنياد فرهنگي امام مهدي(عج)در سال 1373 منتشر شده است.[4] اين اثر، ترجمه اي است تحت اللفظي و روان که توضيحات تفسيري بدان افزوده شده است. بخشي از اين توضيحات از اصل ترجمه تفکيک شده و در داخل پرانتز قرار گرفته است و بخش ديگر بدون پرانتز در داخل متن افزوده شده است .نگارش اين ترجمه نسبتا روان مي باشد ولي قواعد نحوي زبان فارسي به طور کامل در آن رعايت نشده است .

ترجمه اشرفي تبريزي ( 1373 هـ.ش )

محمود اشرفي تبريزي از روحانيون و خطاطان معاصر است.از وي قرانهاي متعددي به خط نسخ به طبع رسيده است . وي ترجمه اي از قرآن مجيد ارائه داده که توسط انتشارات جاويدان در سال 1373 منتشر شده است. اين اثر ترجمه اي است تحت اللفظي همراه با خلاصه التفسير که تفاسير برخي آيات در حاشي? قرآن نگاشته شده است.در ترجمه نيز افزوده هاي کوتاه و مختصري وجود دارد که غالبا بوسيله پرانتز جدا و مشخص گشته اند.

2/2. افول ترجمه هاي تحت اللفظي

نارسايى روش ترجمه تحت اللفظى در انتقال مفاهيم قرآن و ايفاى رسالت هدايتگرى اين كتاب الهى موجب شد تا مترجمان اندك اندك از آن برگردانند و به روشهاي ديگري روي آورند.علت نارسايى ترجمه‏هاى تحت اللفظى اين است كه در بهترين حالت، فقط در زمينه معادل‏يابى و رعايت بخشى از ساختار صرفى تلاش مى‏كردند و از رعايت ساير ساختارهاى زبانى غفلت مى‏شد.
در بازيابى علل گسست سبك و سياق هزار ساله ترجمه تحت اللفظى و آغاز رويكرد جديد ترجمه تفسيرى دلايلى همچون آشنائى ايرانيان با انديشه و فرهنگ غرب و روى آوردن آنان به ترجمه متون داستانى و غير داستانى ذكر شده است،[5] اما در هر حال شكى نيست كه تحولات زبانى كه در دهه‏هاى اخير بر زبان پارسى عارض شده است روز به روز ترجمه‏هاى كهن را براى نسل جديد نامأنوس‏تر و غير قابل فهم‏تر نموده است. همين امر مترجمان و اديبان را در دهه‏هاى اخير بر آن داشت تا كمر همت بربسته و سنت كهن ترجمه‏هاى به اصطلاح تحت اللفظى قرآن را شكسته و براي ارائه ترجمه‏هاى روان و گويا از اين كتاب آسماني اقدام نمايند .
در روشهاي جديد ترجمه بجاي اصالت دادن به الفاظ به محتواي قرآن تاكيد مي شود و مترجم تلاش مي كند با رعايت خصوصيات زبان مقصد و افزودن توضيحات تفسيرى انتقال پيام قرآن تاحدى روان‏تر گردد تا و امكان درك مفاهيم براى خواننده فارسى زبان فراهم شود در اين شيوه مترجم سعي مي کند تا پيام و هدف اصلي متن را براي مخاظب بيان کند، ضمن آنکه تلاش مي کند تا خصوصيات لفظي متن اصلي را در قالب جمله اي باز سازي کند و به زبان اصلي انتقال دهد.[6] به عبارتى در شيوه هاي جديد ترجمه، افزون بر معادل يابى به ساختار زبان مقصد هم توجه ويژه شد .
.توجه به ساختار زبان مقصد تنها در رعايت جايگاه فعل و فاعل خلاصه نمي شود بلکه به معناي آن است که در ترجمه مفاهيم اصطلاحي و کنايه اي ، نکات بلاغي و معناي ويژه کلمات ، به اقتضاي ساختار زبان مقصد عمل نمايد. و تمامي زير ساختارهاي زباني يعنى ساختارهاى نحوى، صرفى، لغوى - معنايى ، آوايى و بلاغى را در ترجمه در نظر بگيرد .
با توجه به ميزان موفقيت مترجم در رعايت ساختارهاي زبان مقصد و مقدار وفاداري او به متن مبدأ و استفاده از توضيحات تفسيري روشهاي گوناگوني در ترجمه قرآن پديد آمد. مهمترين روشهاي ترجمه محتوائي قرآن را مي توان به شرح زير برشمرد:

2. ترجمه وفادار يا معادل

ترجمه وفادار ترجمه‌اي است که به ساختار‌هاي زباني زبان مقصد كاملاً مقيد و متعهد است. اين نوع ترجمه دقيق ترين روش براي ترجمه قرآن است كه اگر در نهايت دقت و شيوايي، صورت گيرد آرماني‌ترين روش ترجمه خواهد بود.
هدف اصلي از اين روش ترجمه، رساندن كامل محتوا، پيام و نكات ظريف و بلاغي و ساختاري متن مبدأ به ساختار‌هاي طبيعي و معيار زبان و متن مقصد است.از اين رو در اين روش هيچ نكته نحوي، صرفي، معنايي، لغوي و فرامتني (=‌ فرامعنايي = منظور شناختي) مورد غفلت قرار نمي‌گيرد.
- در اين روش چنانچه ساختار‌هاي زبان مقصد ايجاب كند عنصر يا عناصري از متن مبدأ در ترجمه حذف مي‌گردد و به اقتضاي زبان مقصد و نيز براي تفهيم آسان پيام متن مبدأ و شيوا و روان بودن متن ترجمه عنصر يا عناصري به عنوان تصريح يا تشريح بر متن ترجمه افزوده مي‌شود. اين حذف و اضافه به طور معقول و بجا صورت مي‌گيرد.[7]
در ميان ترجمه‌‌هاي قرآن كريم به زبان فارسي کمتر ترجمه اي مي توان يافت که کاملا بر اين روش و ويژگي‌‌هاي آن مبتني بوده باشد. از ميان ترجمه هاي فارسي قرآن كريم، مواردي را مي توان يافت كه به اين روش ترجمه نزديك تر است. در اين جا برخي از آنها را بر مي شماريم

قرآن فرهنگستان ( قرن 10)

قرآن فرهنگستان اين ترجمه يکي از نسخه هاي خطي گنجينه بزرگ قرآني آستان قدس رضوي است که به شمار? 405 در آن کتابخانه نگهداري مي شود.اين دست نوشت در 385 برگ و از مترجمي ناشناخته و شامل هم? قران است.دکتر علي رواقي که به درخواست فرهنگستاان زبان و ادب فارسي آن را تصحيح و مقابله کرده است،با توجه به شيوه نگارش و خط اين ترجمه آن را متعلق به قرن دهم هجري مي داند. مترجم اين قرآن، تنها به ترجمه واژه به واژ? قرآن بسنده نکرده است و در برخي از سوره ها تفسير گونه اي را هم در کنار ترجمه نشانده است وي در ترجمه خود تلاش کرده است از کاربرد واژه هاي يک حوز? زباني خاص اجتناب کند و متن را به زبان رسمي يا معيار آن روزگار بنويسد. گرچه نويسند? اين ترجمه تفسيري بيش از هم? ترجمه ها و تفسيرها به تفسير ابوبکر عتيق سور آبادي توجه داشته است اما اين وام خواهي به گونه اي نيست که آن را ترجمه اي مستقل نخوانيم.[8] متن تصيح شده اين ترجمه - تفسير ارزشمند در سال 1383 با خط احمد نيريزي توسط گروه نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسي به چاپ رسيده است.

عباسعلي کيوان قزويني ( 1312 ش )

تفسير کيوان اثر عباسعلي کيوان قزويني (1277-1357 ق) از دانشمندان صوفي شيعه است اين تفسير در 4 مجلد و به زبان فارسي در سال هاي 1310 تا 1315 ش در تهران (کتابخانه دانش) به چاپ رسيده است شيوه تفسير تحليلي و کلامي و فقهي است و شامل تمام قرآن است. ترجمه ارائه شده در اين تفسير ترجمه اي معادل است که با توجه به زمان تاليف ترجمه اي روان و ادبي مي باشد. و در آن از وازه هاي امروزي به خوبي استفاده شده است مثلا الرحمن الرحيم را کار ساز مهربان ترجمه کرده است.

احمد نوانديش (1337 ش )

تفسير و ترجمه اي کامل از آيات قرآن در 5 جلد است و شامل سه بخش آيات، ترجمه و نکات يا همان تفسير مي باشد ترجمه آيات در اين اثر به روش محتوايي معادل (بجز برخي آيات همچون سوره حمد) و به سبک ساده و روان از قرآن مجيد مي باشد در مواردي مترجم در واژه گزيني مطابق با زبان معيار عمل نکرده است مثلا «الله » را به خدا يي کامل الذات و الصفات و الرحمن و الرحيم را به همان رحمان و رحيم در ترجمه آورده است.[9]

داريوش شاهين ( 1359 ش )

داريوش شاهين از مترجمان و پزوهشگران عرصه فرهنگ و ادب در اوايل قرن چهارده هجري متولد شد. از زنده ياد شاهين بيش از 300 جلد تاليف، ترجمه، و مجموعه هاي مختلف و داستان در عرصه هاي ادبيات، شعر و مذهب به يادگار مانده است.
يکي از آثار برگزيده ايشان ترجمه اي است از قرآن مجيد که در سال 1359 در دو جلد از سوي انتشارات جاويدان به چاپ رسيد.
اين اثر ترجمه اي است ادبي با توضيحاتي کوتاه ضمن آيات، توضيحاتي نيز پس از پايان هر سوره آورده شده است که به معني وازه ها، شأن نزول و تاريخ و امثال آن مي پردازد. روش ترجمه در مواردي بصورت آزاد و در مواردي نيز با تطبيق دقيق ترجمه با اصل آيه مي باشد. تلاش مترجم بر آن بوده که تمامي کلمات قرآن را ترجمه کرده و حتي حروف را نيز به نوعي معادل يابي مي کند.[10]

جلال الدين فارسي (1366 ش)

ترجمه آقاي جلال الدين فارسي ترجمه اي است خوشنما و تا حدودي خواشخوان[11] که بر اساس قواعد و دستور زبان فارسي و به شيوه اي روان شکل گرفته است و کم و بيش در آن واژه هاي مصطلح جديد نيز به کار رفته است.
روش مترجم در ترجمه، آميخته اي از روش ترجمه تحت اللفظ و محتوايي بوده اما دغدغه اش انتقال محتواي مفاهيم آيات به قالب زبان فارسي بوده است.ترجمه،توضيحات فراواني ندارد تنها در مواردي که نيازمند به توضيح بوده جملات افزوده شده در داخل پرانتز قرار گرفته است.ترجمه مورد نظر از نظر ساختار جملات و اسلوب کلام ترجمه اي روان و نسبتا گويا است و عمده انتقاداتي که نسبت به آن صورت گرفته از لحاظ معايب محتوايي در ترجمه و در عين حال در مورد نکات تفسيري غير متعارفي بوده که در ترجمه آمده است.[12]

عبد المحمد آيتي ( 1367 ش )

استاد عبد المحمد آيتي (متولد 1305)يکي از برجسته ترين مترجمان و ادباي امروز ايران و عضو فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي است. ترجمه او از قران کريم در سال 1367 به چاپ رسيد و با استقبال خوانندگان و توجه ويژ? منتقدان عرصه ترجمه مواجه شد. به اعتقاد يکي از ترجمه پژوهان معاصر اين اثر ارزش ادبي فراوان دارد و از جمله آثار ماندني و جاويد به شمار مي رود. وي سلامت و استحکام جمله بندي، پرهيز از سره نويسي فارسي، اجتناب از عربي گرائي افراطي و دوري از هر گونه حشو و زوائد را از ويژگي هاي اين ترجمه ارزشمند مي داند. البته همين ترجمه پژوه، بيش از صدو هفتاد اشکال خرد و کلان نيز بر اين ترجمه گرفته است.[13] اين ترجمه از جهت گزينش معادل هاي زيبا براي کلمات موجود در قرآن ستوده شده است. به دليل اهميت و ارزش ترجمه آيتي ،مقالات متعددي در نقد آن به رشته تحرير در آمده است و اين ترجمه را از جهت ساختار نحوي و صرفي عبارات، واژه گزيني، عدول از قرائت مشهور و ميزان دخالت عنصر تفسير بررسي کرده اند.

ابو القاسم امامي (1370 ش)

دکتر ابو القاسم امامي از اساتيد دانشکده الهيات دانشگاه تهران داراي ترجمه اي است از قرآن مجيد که در سال 1370 ش منتشر گرديد. در اين اثر مترجم سعي نموده با استفاده از توانايي هاي زبان فارسي دري و ترجمه هاي کهن فارسي ترجمه اي استوار ارائه دهد، که از جهت بلاغت و شيوايي همخوان و هماهنگ با قرآن باشد.[14] از اين جهت ترجمه اي محتوايي با در نظر گرفتن قواعد زباني و مراعات شر ايط ساختاري جملات در زبان فارسي ارائه شده و افزوده ها و توضيحات و سيعي در آن به چشم نمي خورد و موارداندکي که موجود است بدون پرانتز در داخل متن ذکر شده است.علاوه بر اين آنچه از آيات به ضرورت بلاغت حذف گشته در پاورقي توضيح داده شده تا متن کلام دچار از هم گسيختگي نشود.يکي ديگر از نکات مثبت ترجمه اين است که براي بسياري از کلمات قرآني که عين عربي آنها در ترجمه هاي ديگر ذکر گشته معادل يابي شده است.[15] يکي از ترجمه پژوهان معاصر اين ترجمه را بهترين ترجمه قران تا زمان حاضر دانسته است و براي آن ويژگي هائي مانند:معادل يابي کلمات قران بر پايه فارسي روان، نشان دادن توانايي زبان فارسي در ارائه پيام الهي،ارائه هنر زيبا شناختي لفظي و معنوي زبان فارسي و درآميختن اسلوب ادب و شيوه هنر بر شمرده است.[16]

سيد جلال الدين مجتبوي ( 1372 ش )

استاد سيد جلال الدين مجتبوي (1378ـ1307 ه ش) که چندين سال رياست دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران را بعهده داشت آثار متنوعي در زمينه ترجمه از زبان انگليسي و عربي تأليف کرده است.يکي از ارزشمندترين آثار ماندگار استاد، ترجمه و توضيح قرآن حکيم است که توسط حسين استاد ولي ويرايش شده و در سال 1372 چاپ و شده است.[17]
اين ترجمه از دقيق ترين و صحيح ترين ترجمه هاي معاصر مي باشد. مترجم تأکيد بسياري بر رعايت دقت و همگامي ترجمه با متن داشته است.
روش مترجم مطابقت دقيق ترجمه با متن آيات بوده که اضافات و توضيحات تفسيري را براي درک و فهم معاني آيات همراه ترجمه آورده است.
مترجم در مؤخره اعلام مي كند که در اين برگردان تا آنجا که ميسر بوده از کلمات فارسي استفاده کرده ولي اعتقادي به نوشتن فارسي سره نداشته است.يکي از خصوصيات ممتاز اين ترجمه آن است که مترجم سعي کرده از کلمات عربي کمتر استفاده کند و براي آنها معادلهاي فارسي در نظر بگيرد و ديگر اينکه در برگرداندن واژه هاي قرآني و ترکيب آيات دقت زيادي به کار گرفته است.[18]

ترجمه تفسير بيان السعاده (1372 ش)

تفسير بيان السعاده از حاج سلطان محمد تابنده گنابادي معروف به سلطانعليشاه از علماي صوفي است.همت مفسر در ارائه مباحث عرفاني و فلسفي با گرايش شيعي و بهره گيري از اقوال معصومين(ع) است. ترجمه آيات توسط مترجمين محمد رضا خاني و حشمت الله رياضي به زبان ساده و روان و تا حدي تحت اللفظي اما با رعايت ساختار زبان فارسي ارائه شده است از اين رو با اندکي تسامح مي توان آن را در شمار ترجمه هاي معادل قرار داد. در ترجمه برخي از آيات توضيحات بسيار کوتاه تفسيري نيز وجود دارد که از متن جدا نشده است.[19]

احمد کاويا نپور ( 1372 ش )

احمد کاويانپور سرهنگ ارتش و از خاندان علم و دين است وي پس از آنکه در سال 1357 از خدمت ارتش باز نشسته شد به تحقيق و پژوهش روي آورد و از جمله قران را به زبان آذري و فارسي ترجمه کرد.ترجمه کاويان پور در سال 1372 از سوي انتشارات اقبال منتشر گرديد.
اين اثر که ترجمه اي ادبي و شيوا همراه با توضيحات و زير نويس است با استفاده از تفسير ابو الفتوح رازي و کشف الحقايق نگارش يافته است.در تقريظي که آيت الله وحيدي بر اين اثر نگاشته است آن را ترجمه اي دقيق ناميده که در آن سعي شده است هيچ چيز و لو يک حرف در ترجمه از متن قران زياد کم نشود. همچنين ايشان اين ترجمه را از جهت روان و ساده بودن و دقت در واژه گزيني ستوده است.[20] گفتني است اين ترجمه توضيحات و اضافات زيادي دارد که شامل نکات تفسيري،شرح آيات و واژگان و ذکر مخدوفات مي شود که اکثر آنها داخل پرانتز قرار گرفته و بخش از آن نيز در زير نويس ارائه شده است.

ترجمه کاظم پور جوادي ( 1372 ش )

دکتر کاظم پور جوادي از مترجمين و قرآن پژوهان معاصر است. ترجمه ايشان از قرآن سليس و روان است که بر اساس قواعد نحوي زبان فارسي و به تعبير مترجم از انتخاب برابر نهاده هاي فارسي و حداقل کلمات و واژه هاي دخيل نگارش يافته است.آقاي بهاء الدين خرمشاهي كه ويراستار اين ترجمه مي باشند آن را چنين معرفي مي کند:«اين ترجمه يکي از روان ترين و خوشخوان ترين ترجمه هاي عصر جديد است. اما همواره ميزان دقت علمي اش و مطابقه اش با نص مقدس قرآن، به انداز? رواني و خوشخواني اش نيست.»[21] روش ترجمه ،روش معادل است و داراي توضيحات مختصري در داخل پرانتز مي باشد. بر ترجمه پور جوادي انتقاداتي مانند عدم دقت در ترجمه آيات اعتقادي، عدم دقت در معادل گزيني، ايجاز مخل، رعايت نشدن همساني در ترجمه و ابهام در ترجمه ذکر شده است.[22]

اکبر يزدان پناه ( 1378 ش )

ترجمه اکبر يزدان پناه از قرآن کريم به انضمام ترجمه انگليسي و با عنوان« القرآن الکريم عربي فارسي انگليسي» عرضه شده است.[23] اثر ترجمه اي محتوايي معادل بوده و به سبکي ساده و روان نگارش يافته است. معادل گزيني مترجم مطابق با نثر معيار مي باشد و سعي او در آن بود که حتي الامکان ترجمه اي شيوا و ادبي از آيات الهي ارائه دهد که اما توفيق چنداني در اين زمينه نيافت. مترجم توضيحات اندک تفسيري را متمايز از متن و با پرانتز ارائه داده است.

ترجمه گرمارودي ( 1383 ش )

ترجمه دکتر سيد علي گرمارودي از قران کريم در سال 1383 منتشر شد.مؤلف اديب اين اثر براي نگارش آن که يکي از دقيق ترين و ادبي ترين ترجمه هاي قران است حدود پنچ سال تلاش نموده است.دکتر خرمشاهي که مقدمه مفصلي بر اين ترجمه نوشته است شيوائي ، امانت و زيبائي آن را ستوده است.[24] مترجم در مؤخر? ترجمه چند ويژگي مهم را براي آن بر مي شمارد از جمله آنکه زبان ترجمه، نثر معيار با اندک چاشني با ستان گرائي است. در اين اثر مترجم براي برخي از کلمات معادل هائي را از کلماتي که در زبان معيار يا در متون کهن بکار رفته برگزيده است مانند ترجمه جبار به "کام شکن". ايشان در ترجمه واژگان به وجوه و نظائر هر کلمه توجه داشته و براي کلماتي که داراي چند معنا است در هر جا معناي متناسب آورده است. افزون بر اين نکات ويرايشي در متن ترجمه به طور کامل رعايت شده است.[25] يکي از امتيازات مهم اين اثر، زير نويس­هاي بسيار سودمند و علمي آن است که در آنها گزينش برخي از واژه ها به منابع فارسي قديم و جديد مستند شده است.

ترجمه تفسير راهنما (1385 ش)

يکي از کارهاي ارزنده مرکز فرهنگ و معارف قرآن تدوين نخستين تفسير قرآن با روش ترکيبي است. جلد نخست اين تفسير 20 جلدي که با ساماندهي و تکميل يادداشت هاي قرآني انديشمند قرآن پژوه آيت الله هاشمي رفسنجاني شکل گرفته است با عنوان تفسير راهنما در سال ____ منتشر شد. اين تفسير نخست ترجمه آيات را به همراه نداشت اما پس از انتشار هفت جلد مرکز بر آن شد که ترجمه اي برآن بيافزايد. در سال 1385 ترجمه آيات بطور مستقل چاپ شد.
ترجمه تفسير راهنما يکي از ترجمه هاي گروهي از قرآن است که با همت گروهي از پزوهشگران مرکز فرهنگ و معارف قرآن به ويزه حجج اسلام صالحي نجف آبادي ، انصاري محلاتي و طالبي به رشته تحرير آمد است.
مولفان اين ترجمه تلاش کرده اند تا با رعايت نثر معيار ترجمه اي مطابق و معادل ارائه نمايند. بنابر آنچه در موخره ترجمه آمده است در اين ترجمه به معناي اصلي وازه ها توجه ويژه اي شده و از ذکر لازم معني يا مراد تفسيري اجتناب شده است. توضيحات تفسيري بسيار اندک بوده و افزوده هاي تفسيري در قلاب قرار گرفته است تا در مرز ميان ترجمه و تفسير رعايت گردد.[26]
ويزگي ممتاز اين ترجمه وازه گزيني آن است. مترجمان تلاش کرده اند معاني وازه ها را آنگونه که هست منعکس کنند و ساختار عبارات نيز به گونه اي مورد توجه قرار گيرد که ترجمه از معناي مراد آيه فاصله نگيرد.[27]

ترجمه محمد مهدي فولادوند ( 1373 ش )

محمد مهدي فولادوند فرزند مرحوم محمد حسين بختياري است.فولادوند در چندين انجمن علمي چون انجمن فلسفه ايران و علوم انساني يونسکو و انجمن شعراي فرانسه و نويسندگان فرانسه زبان عضويت دارد.از ايشان نزديک به 30 جلد کتاب به فارسي و فرانسه منتشر شده است.[28] مهمترين اثر وي ترجمه قرآن کريم به فارسي است که در سال 1373 با ويرايش محمد رضا انصاري و سيد مهدي برهاني چاپ ونشر يافته است.[29] ترجمه استاد فولادوند ترجمه اي است به فارسي امروزي و سرراست و ساده و بدون سبک و فاقد گرايشهاي خاص و افراطي است يعني نه فارسي گرايي مفرط دارد و نه عربي گرايي: نحو عبارات، پيچيده نيست و بسيار مفهوم است. مهمترين ويژگي اين اثر دقت بي نظير مترجم در مطابقت آن با متن مقدس قرآن کريم است به گونه اي که حتي تأکيد هايي را که در نثر و زبان عربي و نيز قرآن کريم فراوان و در فارسي بسيار کمياب است به نحوي ظاهر کرده اند در مواردي(حدود 2 يا 3 در صد)[30]
اين ترجمه داراي توضيحاتي مي باشد که در داخل دو قلاب قرار گرفته است. روش مترجم در ترجمه ميانه اي از ترجمه تحت اللفظ و ترجمه محتوايي مي باشد يعني دقت و مطابقت ترجمه با اصل آيه و همچنين خوشخواني و رواني آن هيچکدام فداي ديگري نشده است. علاوه بر اين يکي از ويژگيهاي کم نظير ترجمه حاضر،همت مترجم در ارائه يک ترجمه آهنگين در سوره هاي مکي انتهاي قرآن است.
بدون اغراق اين ترجمه يکي از دقيق ترين و شيواترين ترجمه هاي معاصر است،آقايان ملکيان،مهدوي راد،خرمشاهي،خاني در مؤخر? ترجمه،آن را از حيث صحت و امانت و به کار گيري معادلهاي مصطلح در فارسي امروزين و در عين حال رواني،شيوايي و سادگي بهترين ترجمه در ميان ترجمه هاي منتشر شده در پنجاه سال اخير مي دانند.[31]

پاورقي :

[1] - قرشي، سيد علي اكبر، تفسير احسن الحديث، انتشارات بعثت، 1366، تهران.
[2] ترجمه تفهيم القرآن ابوالاعلي مودودي، کليم الله متين، منصوره لا هور پاکستان، دار العروبه للدعوات الاسلاميه، 1990 به بعد، (1369 ه. ش) 6 جلد.
[3] - ياسري، محمود، خلاصه التفاسير (ترجمه قرآن)، كتابفروشي اسلاميه، چاپ اول، 1363، تهران.
[4] - به کوشش خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، حرف ياء/ 2365، انتشارات دوستان و ناهيد،1377
[5] - خرمشاهى،بهاء الدين ، مقدمه ترجمه گرمارودى، ص 660
[6] - محمد علي رضايي اصفهاني ، يادگار نامه فيض لاسلام ،ص 288
[7] - برگرفته از مشكلات ساختاري ترجمه قرآن كريم، ص 25 و 26.
[8] - رواقي، علي، قرآن كريم، گر.ه نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسي، خط احمد نيريزي چاپ اول، 1383، تهران.
[9] - احمد نوانديش، ترجمه و تفسير قرآن، نوبت اول، جلد اول، تاريخ 10/ 3/ 1337 ، چاپخانه زندگي.
[10] - شاهين، داريوش، ترجمه قرآن مجيد، انتشارات جاويدان، چاپ اول، 1359، تهران.
[11] - دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ص401.
[12] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 59.
[13] - كوشا، محمد علي، وقف ميراث جاويدان، بهار 1375.
[14] - دكتر امامي، ابوالقاسم، ترجمه هاي جديد، بينات شماره 2 سال اول.
[15] - اهتمام ايرانانيان به قرآن، ص 63.
[16] - كوشا، محمد علي، وقف ميراث جاويدان، شماره 6، نقدي بر ترجمه ابوالقاسم امامي.
[17]- مجتبوي، سيد جلال الدين، قرآن حكيم، انشارات حكمت، 1372 اثر، تهران.
[18] - اهتمام ايرانيان به قران، ص 128.
[19] - ترجمه تفسير بيان السعاده في مقامات العباده، مترجم: محمدرضا خاني، حشمت الله رياضي، چاپ اول، 1372، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام نور.
[20] - كاويان پور، احمد، ترجمه قرآن كريم، انتشارات اقبال، چاپ اول، 1372، تهران.
[21] - دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، ص 551.
[22] - محمد خوان، نقدي بر ترجمه قرآن پورجوادي، بينات، شماره 49 و 50، ص 205.
[23] - القرآن کريم عربي فارسي انگليسي، ترجمه سي جزء کامل، خطاط: عثمان طه، مترجم: اکبر يزدان پناه نوبت چاپ : اول سال 1378 انتشارات پيک فرهنگ.
[24] - گرمارودي، سيد علي، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، تهران، انتشارات ثرياني، 1383 پي گفتار بهاء الدين خرمشاهي، ص 682 - 692.
[25] - همان، پي نگاست مترجم، ص 642-634.
[26] - مركز فرهنگ و معارف قرآن، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، قم، انتشارات بوستان كتاب، 1385 درباره اين ترجمه، ص 610.
[27] - بينات، شماره 49 و 50، ص 426.
[28] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 184.
[29] - فولادوند، محمد مهدي، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1373، انتشارات دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي.
[30] - قرآن پژوهي، ص 344، بهاء الدين خرمشاهي، نشر فرهنگي مشرق، 1372.
[31] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 185.
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (2)

محمد خامه گر
قرآن قدس: (250 تا 350 هـ.ق)

اين ترجمه به گونه زبان سيستانى است كه ظاهراً با توجه به كاربردهاى اوائى ويژه آن متأثر از گونه بلوچى‏است.[1] بنا به قرائن و امارات زبانشناسى، زمان كتابت آن بين سالهاى 250 تا 350 هجرى قمرى است. البته ژيلبر لازار بر اين نظر است كه كاربرد صورت ادات فعلى «مى» و حرف اضافه «در» به جاى «همى» و «اندر» در اين متن به رغم ديگر نشانه‏هاى كهنگى، دلالت بر اين دارد كه اين متن از قرن پنجم قديمى‏تر نيست و ترجيحا به نيمه دوم اين قرن تعلق دارد.[2] مترجم اين اثر ناشناخته است . اندکي از آغاز اين ترجمه( از ابتداي قران تا آيه 213 سوره بقره) و اندکي از انتهاي آن ( تعدادي از سوره هاي کوچک قرآن ) افتاده است. به گفته دكتر على رواقى _ كه اين قرآن به كوشش ايشان منتشر شده است_ «ترجمه قرآن قدس، نمونه اى روشن از يك ترجمه بسيار دقيق و آگاهانه از قرآن است .و از نظر تاريخ زبان نيز از ارزشهاى ويژه و كم مانندى بهره ور است.»[3]

ترجمه تفسير طبرى: (352 هـ.ق)

اين ترجمه كه مى‏توان آن را تأثيرگذارترين اثر بر ترجمه‏هاى قرآن كريم به زبان فارسى ناميد بنابر قول مشهور بر پايه تفسير محمد بن جرير طبرى (310- 226 هـ .ق ) در زمان پادشاهى منصور بن نوح سامانى (350-366 هـ .ق) و به دستور وى در حدود سال 352 هجري قمري به وسيله علماء و فقهاء ماوراء النهر در هفت جزء از عربى به فارسى برگردان شد.[4] اما برخى از محققان معاصر آن را نگارشى مستقل برشمرده‏اند كه تفاوت بسيارى با تفسير طبرى دارد.[5]
اين ترجمه که باعنوان "ترجمه و تفسير رسمى" نيز از آن ياد مى‏شود يك متن ادبى قابل توجه از نظر قرآن پژوهان، اديبان و زبان شناسان به حساب مى‏آيد و از منظر برابرسازى واژگان قرآنى و واژه‏سازى و واژه‏گزينى، گنجينه‏اى ارزشمند و فرهنگ آفرين در قلمرو زبان فارسى به شمار مي آيد.[6] تا آنجا که برخي محققان معتقدند اين کتاب از نظر ساختار و واژگان ، ارزشي هم سنگ با شاهنامه فردوسي در ادب فارسي دارد اما به عللي مهجور مانده است.[7] گفتني است بسياري از ترجمه هاي قرآن که در خراسان نگارش يافته اند ، يا تحت تاثير مستقيم اين ترجمه بوده اند يا به نحوي از آن الهام گرفته اند.[8]

بخشى از تفسيرى كهن به پارسى: (250تا 350 هـ.ق)/ شيرازي

اين نسخه که از مولفي ناشناخته است آيات 176 سوره اعراف تا آخر آيه 69 سوره نحل را در بر دارد.يا توجه به سياق کلي نگارش اين اثر آن را بسيار نزديک با آثار منثور قرن سوم و چهارم دانسته اند.[9] مترجمِ مفسر اين اثر در تفسير و ترجمه آيه ها و انتخاب واژگان بسيار دقيق است و با وسواس عالمان و احتياط پرهيزکاران گام برمي دارد.[10]

تفسير قرآن پاك: (450 هـ.ق)

تفسير قرآن پاك، يا تفسير پاك، قطعه‏يى است در چهل و شش برگ، بازمانده از تفسيرى كهن و بى‏نام كه ظاهراً در سده چهارم يا آغاز سده پنجم هجرى به سادگى و شيوائى نگارش يافته است.[11] آنچه از اين تفسير بازمانده است دو نسخه است. يك نسخه حاوى آيات 56 تا 151 سوره بقره است و نسخه دوم از نيمه آيه پنجم تا آخر سوره شعرا و از سوره نمل تا دوازده آيه و چند كلمه را شامل است.[12]
در اين اثر، با دو گونه ترجمه از آيات قرآن بر مي خوريم يکي ترجمه اي که همانند ترجمه رسمي کاملاٌ تحت اللفظي و بدون رعايت ساختار زبان فارسي است ( مانند ترجمه آيه 127 بقره) و ديگري ترجمه اي که در آن مترجم ساختار زبان فارسي را رعايت کرده است و از چار چوب ترجمه تحت اللفظي خارج شده است ( مانند ترجمه آيه 85 بقره) با توجه به اين ويژگي مي توان اين اثر را نخستين ترجمه معادل شناخته شده ناميد .اين ترجمه ، مانند بيشتر ترجمه‏هاي قرآن ، از شرق ايران برخاسته و به همين دليل با ديگر ترجمه‏ها در محدوده واژگانى - گويشى، تقريباً يگانگى دارد ترجمه اى كه در تفسير پاك از آيات قرآن مي بينيم، نسبت به تفسير طبرى، اندكى به فارسى روان معمول در سده 5 نزديكتر است.[13]

بخشى از تفسيرى كهن به پارسى: (400تا 450 هـ.ق)

اين كتاب ارجمند را، مرحوم مينوى، متعلق به قبل از سال 400 هجرى مي داند.[14] با اين همه به سبب كثرت كلمات عربى، شايد بتوان آن را 50 يا 100 سال متأخرتر دانست .[15] اين كتاب از نظر واژگان و تركيب عبارات، به تفسير پاك نزديك است. متأسفانه از اين كتاب، جز تفسير و ترجمه آيات 78 تا 247 بقره ، چيزى باقى نمانده است. شيوه ترجمه اين كتاب، شيوه اى خاص است. که با شيوه ترجمه تحت اللفظي سده پنجم هجري متفاوت است بدين معنى كه برخلاف ترجمه و تفسير رسمي ،ترجمه مستقل از تفسير نيامده است و با آن در آميخته تا بگونه اي همه آيات را براى فارسى زبانان شرح دهد. اين شرح كه به اراده مؤلف مي بايد مختصر و فشرده باشد، ناچار شامل نوعى ترجمه نيز گشته است. با آنكه مترجم، هيچ در بند ترجمه دقيق آيات نبوده، و مي توانسته از ساختار زبان فارسي پيروي كند اما چنين روشي را برنگزيده است و به شدت تحت تأثير قالب هاي زبان مبدأ قرار دارد.[16]

ترجمه كمبريج (قرن‏ 4-5 هـ.ق)

اين ترجمه در ضمن تفسيرى فارسى از نويسنده‏اى ناشناس درج گرديده است سبك نگارش و ساير مشخصات تفسير نشان مى‏هد كه در زمانى نزديك به زمان طبرى يعنى قرن‏هاى چهارم و پنجم نوشته شده است.[17] اصل اين كتاب چهار جلد است كه متأسفانه تنها جلدهاى سوم و چهارم آن در دانشگاه كمبريج موجود است از اين رو به تفسير كمبريج شهرت يافته است. از نظر نثر و نگارش، اين كتاب يكى از زيباترين آثار نثر فارسى کهن است.[18] عبارات دستورى و واژگان كهن و گاه ناياب، اين كتاب را گنجينه‏اى تقريباً همسنگ ترجمه و تفسير رسمى ساخته است.[19] شيوه كار مترجم در اين كتاب، شبيه روش ترجمه كتاب «پاك» است يعنى تفسير و ترجمه آيات درهم آميخته است و از نظر ساختار زباني تا حد زيادي پيرو ساختار زبان عربي است.

تاج التراجم: (451-473 هـ. ق)

اين ترجمه از "ابوالمظفر شاهفور" بن طاهر بن محمد از دانشمندان و اديبان سده پنجم هجرى است. نام كامل اين كتاب "تاج التراجم فى تفسير القران للاعاجم" است كه مؤلف آن را در ميان سال‏هاى 451-473 هجرى در طوس نگاشته است. مصححان تاج التراجم، اين اثر را نقطه عطفى در تاريخ ترجمه قرآن به فارسى دانسته‏اند و معتقدند كه اسفراينى نخستين مفسر و مترجمى است كه بر شيوه ترجمه تحت اللفظى قرآن انتقاد كرده و ترجمه خود را توأم با ديدگاه‏هاى تفسيرى نگاشته است به اين ترتيب در ميانه سده پنجم هجرى فصل جديدى در ترجمه قرآن گشوده است.[20]
مترجم در اين كتاب تلاش كرده تا با بيان شأن نزول آيات هر سوره، رابطه معنايى جميع و يا اغلب آيه هاى سوره را آشكار نمايد. او همچنين در ترجمه عبارات قرآنى، به آراء و اقوال مفسران و نيز گزينش لغات مفهوم و روشن، عنايت خاصى داشته است. در اين تفسير از واژه هاى عربى بسيارى استفاده شده است، ولى اين واژه ها، لغاتى هستند كه در فارسى جاى داشته اند. در آن از لغات ناآشنا و نامأنوس كمتر استفاده شده، هر چند كه برخلاف متن، مقدمه آن داراى نثر مسجع، همراه با تلميح به آيات و احاديث و دعاهاست.[21]

تفسيرى بر عشرى از قرآن مجيد (قرن‏ 4-5 هجري)

اين ترجمه در ضمن تفسير بزرگى از قرآن كريم درج گرديده است. اين تفسير كه از متون كهن تفسيرى است به حدود قرن چهارم و پنجم هجرى مربوط مي باشد.[22] اين كتاب ظاهراً جلد ششم تفسير بزرگى است كه مشتمل بر ده جلد بوده است و آنچه اينک از آن باقى مانده تنها همين يك جلداست كه شامل آيه 76 سوره كهف تا اواسط آيه 23 سوره فرقان مى‏شود. ظاهراً مؤلف از علماى اهل سنت بوده است و به اهل تصوف هم گرايش داشته است.[23] به طور كلى ترجمه قرآن در اين كتاب از ترجمه هاى پيشين روانتر و عبارات فارسى كه ساختمان نحو عربى دارند در آن اندك تر است. حتى كه گاه مترجم به خود جرأت داده و از چارچوب لغوى ـ نحوى آيه تا حدودى بيرون آمده است، اما با اين وجود، اصولا مترجم همين كه به نكات دقيق رسيده، معنى جمله را دقيقاً مراعات كرده و باز به نحو عربى بازگشته است.[24] اين اثر به کوشش دکتر جلال متيني در سال 1352 تحقيق و تصحيح گرديد و در دو جلد ارائه شد.

ترجمه ناصر خسرو ( قرن 5 هـ.ق)

يکي از کساني که ترجمه وي از آيات قران به لحاظ قدمت اهميت دارد ،ناصر خسرو قبادياني بلخي است. از وي که در شمار دانشوران و شعراي قرن پنجم هجري است آثار ارزشمند بسياري همچون "زاد المسافر" به جاي مانده است. نظر به قدمت و برجستگي هاي ويژه نثر او ،ترجمه هاي تحت اللفظي وي از آيات قران که در لابلاي آثارش باقي مانده است نيز ارزش خاصي مي يابد به ويژه برابر نهاد هاي فارسي ناصرخسرو براي واژگان قرآن ،شايان توجه است.[25]

ترجمه قرآن موزه پارس:(قرن 5 هـ. ق )

اين ترجمه که از مترجمي ناشناخته است، از ابتداي سوره مريم تا پايان قرآن را در بر مي گيرد، دكتر على رواقى اين ترجمه را متعلق به اوائل قرن 5 هجرى دانسته است.[26] اين ترجمه از هر گونه تفسيرى خالى است و در آن ترجمه کلمات يك به يك زير الفاظ قرآنى نوشته شده اند. اين ترجمه از نظر گويش و واژگان، با ترجمه تفسير طبرى، شباهتهاى بسيارى دارد.[27] گرچه موارد زيادي نيز يافت مي شود که مترجم به ذوق وسليقه خود عباراتي روان تر و واژگاني دقيق تر برگزيده است.[28]

تفسير شنقشى: (حدود قرن 5 هـ.ق)

تفسير شنقشى كه ترجمه تفصيلى ده سوره از قرآن مجيد از سوره فاتحه الكتاب تا يونس است به دليل آنكه اين ترجمه كهن هنگام تعمير حرم مطهر امام رضا (ع) از جدار حرم به دست آمده است از نام نويسنده و تاريخ نگارش آن اطلاع دقيقى در دست نمى‏باشد. اما از آنجا كه شيوه نگارش و خصوصيات لغوى آن مشابه با متون حدود قرن پنجم هجرى است آن را متعلق به اين دوره دانسته‏اند.[29] يكى از محققان با محاسبه درصد فراوانى واژه‏هاى عربى بكار رفته در اين تفسير آن را متعلق به اواخر قرن ششم مى‏داند.[30]
نثر عمومى اين ترجمه اندكى فارسى‏تر از كتب پيشين است و تفسير را نيز در ترجمه تأثير داده است. پايه اصلى نثر فارسى آن را ساختارهاى عربى قرآن تشكيل مي دهد . در اين اثر مترجم كوشيده است تا ترجمه هاى كهن را از دو جهت اصلاح كند. يكى آنكه وى بر حسب دانش يا مذهب خويش، برخى كلمات پرمعنى و حساس را تغيير مى دهد تا مفهومى را كه خود مورد نظر داشته به ترجمه بدهد و ديگر آنكه گاه ساختار عبارات را اصلاح مى كند و مثلا فعلى را كه در آغاز آمده به آخر جمله منتقل مى كند و يا به جمله اى كه اصلا فعل ندارد، فعلى مى افزايد.[31]

تفسير سورآبادي(470 تا 480 ه.ق)

ابوبكر عتيق محمد هروى نيشابورى معروف به سورآبادى (م - 494 ه) تفسيرى در هفت مجلد تأليف كرده است. نثر اين كتاب از جمله نثرهاى شيواى زبان فارسى در نيمه دوم سده پنجم هجرى است.[32] در اين ترجمه، كثرت يافتن واژه‏هاى عربى و گرايش ساختار جملات به دستور زبان فارسى را مشاهده مى‏كنيم. و از اين جهت يك گام از ترجمه رسمى جلوتر است.[33] سورآبادى كاملاً مقيد بوده است كه در ترجمه و بكاربردن الفاظ و اصطلاحات معادل كلمات و تعبيرات عربى را به شرط امانت رعايت كند و در ترجمه هر لغت، واژه‏يى را بكار دارد كه معناى صريح و بى‏كم و كاست متن عربى را برساند از اين رو كتاب او در حكم كتاب لغت گرانمايه و پرسودي براى زبان فارسى شده است.[34]

پاورقي :

[1] - دانش‏نامه قرآن و قرآن‏پژوهى، ج 2، ص 1702
[2] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[3] - مقدمه قرآن قدس ص...
[4] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 114
[5] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص 551
[6] - سال سوم، گنجينه اي در دل تاريخ ، هفته نامه گلستان قرآن، شماره 23، ، ص 14
[7] - دانشنامه جهان اسلام،ص 71
[8] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص27
[9] - رواقي ، علي ، مقدمه کتاب، صفحه شش
[10] - همان ، صفحه 7
[11] - هزار سال تفسير فارسى، ص 57
[12] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 136
[13] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 15
[14] - بخشي از تفسيري كهن، مينوي، ص 3.
[15] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص97
[16] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ص 100.
[17] - نخستين مفسران فارسى نويس، ص 144
[18] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص103
[19] - دانشنامه جهان اسلام، ج 17، ص 80
[20] - مقدمه تاج التراجم، صفحه چهارم
[21] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[22] - هزار سال تفسير فارسى، ص 911
[23] - هزار سال تفسير فارسى، ص 111
[24] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 17
[25] - ترجمان وحي،شمار? 15 ،ص 65
[26] - قرآن موزه پارس، دكتر علي رواقي، تهران، 1350، ص....
[27] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص129
[28] - همان، ص 133.
[29] - هزار سال تفسير فارسى، ص 259
[30] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[31] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص158
[32] - هزار سال تفسير فارسى، ص 217
[33] - دانشنامه جهان اسلام، ص 81
[34] - هزار سال تفسير فارسى، ص 218
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (3)

محمد خامه گر
سوره مائده از قران کوفي ( قرن 5 هـ.ق)

اين ترجمه از نسخه هاي خطي کتابخانه آستان قدس رضوي و متعلق به قرن پنجم هجري است که در 286 صفحه به خط کوفي با ترجمه زير نويس فارسي ثبت شده است .آن مقدار از اين ترجم? کهن که به جاي مانده است از آيه 128 سور? نساء تا آيه 84 سور? اعراف است . سور? مائده از اين اثر به همت دکتر احمد علي رجائي در سال 1350 با عنوان "سور? مائده از قران کوفي کهن با ترجم? استوار پارسي" به طبع رسيده است. در اين نسخه ترجمه کلمات قراني در زير هر کلمه به پارسي آمده است و هرجا نياز به توضيح بوده توضيح را غالبا زير ترجمه قرار داده است تا ترجمه تحت اللفظي کاملاٌ لغت به لغت محفوظ بماند.[1] در اين ترجمه بيشتر از معادل هاي فارسي و واژه ها و اصطلاحات قرآني استفاده شده و تعداد واژه هاي عربي آن بسيار کم است.[2] عليرغم آنکه اين ترجمه معمولا يک ترجمه مستقل از قران به شمار مي آيد اما يکي از محققان معاصر پس از مقايسه آن با ترجمه و تفسير طبري،آن را رونويس از ترجمه قران در تفسير طبري دانسته است که بيشتر به کار تصحيح ترجمه رسمي مي آيد.[3]

تفسير نسفى:( قرن 6-هـ.ق)

اين تفسير اثر ابوحفص نجم الدين عمر نسفى، فقيه و مفسر قرن پنجم هجرى است (538-462 ه .ق) ويژگى مهم اين ترجمه در درجه نخست در سبك نگارش آن است كه از نثر مسجع بهره جسته است و در مرحله بعد در افزودن برخى نكات تفسيرى به ترجمه است. اين كتاب از لحاظ زبان‏شناسى و بررسى واژگانى به سبب نثر كهن و زيبائى كه دارد مورد توجه است.[4] از نظر واژگان و تعبيرات اصيل بقدري غني است که مي تواند پشتوانه فرهنگستان زبان و ادب فارسي باشد.[5]

كشف الاسرار و عده الابرار: (م 520 هـ.ق)

اين تفسير كه معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى است توسط ابوالفضل رشيد الدين ميبدى (م 520 ه) نگاشته شده است. در اين تفسير معانى و مفاهيم آيات قرآن در سه نوبت بيان مى‏گردد كه نوبت اول آن ترجمه دقيقى از قرآن است. برخى قرآن پژوهان اين اثر را از جهاتى اوج تحول ترجمه به شمار آورده‏اند كه آن را تنها با تفسير ابوالفتوح رازى قابل مقايسه دانسته‏اند.[6] توجه ويژه ميبدى به فارسى نويسى و گزينش واژه‏هاى معادل براى كلمات عربى در اين اثر در خور تحسين است.

ترجمه ابوالفتوح رازى:( 533 هـ.ق)

"روض الجنان و روح الجنان معروف به تفسير ابوالفتوح رازى از حسين بن على بن محمدبن احمد نيشابورى" (م 550 ه) است. اين تفسير در سده ششم قمرى و پيش از سال 533 قمرى تأليف شده است. .در اين اثر، پيش از تفسير آيات ابتدا ترجمه‏اى تحت اللفظى و بدون توجه به تفسير ارائه شده است..
اين تفسير، از لحاظ اشتمال بر فوائد لغوى و دستورى و نثر ساده و روان، ارزش و اهميت فراوانى دارد. سبك نثر آن كهنه و به شيوه كتب علمى و اخلاقى سده پنجم هجري است و مشتمل بر بسيارى از واژه‏ها و تعبيرات و تركيباتى است كه در نوشته‏هاى ديگر هم دوره آن كمتر توان جست.[7] در سال 1380 ترجمه آيات اين تفسير با عنوان "قرآن كريم با ترجمه ابوالفتوح رازى" توسط محمد مهيار تنظيم شد و توسط مؤسسه مطبوعاتى دينى قم به چاپ رسيد.

تفسير بصائر يمينى:( 552 هـ.ق)

ترجمه و تفسير بصاير يمينى، تفسيرى از همه قرآن مجيد با ترجمه آيات به فارسى روان و استوار است از معين الدين محمد بن محمود نيشابورى. اين تفسير از قرن ششم و حدود سال 552 ه.ق به جاى مانده است. از آنجا كه نثر كتاب با دستور زبان فارسى انطباق بيشتر يافته است اين اثر را دنباله تحول ترجمه به شمار آورده‏اند.[8] از نظر واژگان نيز انبوهي کلمه فارسي کهن در بر دارد که در مواردي شکل صرفي يا پيشوند و پسوند هاي کهن آنها تغيير کرده است.[9]

ترجمه قرآن رى( 556 هـ.ق)

اين ترجمه تحت اللفظى متعلق به سال 556 قمرى است و ترجمه آيات در بين سطرها نوشته شده است، اين ترجمه به دست ابوعلى بن حسن بن محمد بن حسن خطيب در قريه كهكابر رى تحرير شده است.[10] ترجمه استوار و دقيق اين اثر كه نشانه هاى بارزى از لهجه رازى در قرن ششم هجرى را دربردارد از مشخصه هاى اين اثر است، هرچند اين ترجمه ، ترجمه اي تحت اللفظى است. با اين همه مترجم در بسيارى از موارد ترجمه اى آزاد از قرآن ارائه داده است.[11]

قران آکادمي تاجيکستان (قرن 7 هـ.ق)

اين نسخه با شمار? 5570 در انستيتوي شرق شناس و ميراث خطي آکادمي علوم تاجيکستان نگهداري مي شود . اين اثر که داراي 526 صفحه است و شامل اکثر آيات قران است. دكتر گرمارودي که بخشي از اين ترجمه را باز نويسي و تصحيح کرده معتقد است با توجه به ويژگي هاي ظاهري و زباني اين نسخه نبايد فاصله آن به ما از هشت قرن کم تر باشد.[12] بنابراين نظر، تاريخ کتابت اين اثرحداکثر قرن هفتم هجري است.وي بخشي از ويژگي هاي اين ترجمه را که قدمت آن را مي رساند در 14 بند بر شمرده است از جمله مي توان به کار برد لغات مهجور مانند کلمه" چپلک "بجاي" نطفه" و رعايت ساختار زبان عربي در جمع بستن کلمات و هماهنگي صفت و موصوف اشاره کرد.[13] اين اثر بسيار بديع که داراي فوايد زبان شناختي ارزشمندي است ترجمه اي کاملاٌ تحت اللفظي است و ساختار زبان عربي را در جمله بندي رعايت کرده است.

قرآن مترجم 315 6 (قرن 7 هـ.ق)

قران مترجم 6315 آستان قدس رضوي،شامل نصف قران مجيد يعني از ابتداي سور? فاتحه تا پايان سور? کهف است.اين ترجمه داراي نثري سليس و روان است و به ترجمه هاي تاريخ­دار کهن شباهت فراوان دارد. از اين رو است که آن را در مجموع? قرآن­هاي ترجمه شده در قرن هفتم به حساب آورده اند.[14] اين نسخه به سبب برخورداري از خطي خوانا و زيبا و لهجه و تلفظي كهن اهميت خاصي دارد. تلفظ برخي از كلمات مستعمل امروزي نيز در حوزه كتابت اين ترجمه نمايان است.[15]

شريف لاهيجي ( 1086 هـ . ق )

تفسير شريف لاهيجي در قرن يازدهم هجري توسط بهاءالدين محمد بن شيخ علي شريف لاهيجي تاليف شده است او از دانشوران شيعي امامي است اين تفسير را در سال 1086 هـ . ق به رشته تحرير در آورده است.[16]
وي هدف خود را از نگارش اين اثر ارائه تفسيري ساده و مورد اعتماد در مذهب اماميه براي برادران ايماني مي داند که شواغل و موانع روزگار آنها را محروم از تحصيل علوم ديني کرده و خود را نيازمند به ترجمه قرآن مي دانند اما در حقيقت اين کتاب ترجمه نيست و مباحث آن فراتر از ترجمه است.[17] روش مفسر بدين گونه است که هر آيه را به عبارات کوتاه تقسيم مي کند و پس از ترجمه به تفسير مختصر آن مي پردازد. ترجمه آيات نه مقيد به لفظ و پاياپاي کلمات است نه از چهار چوب کلمات خارج شده و شکل تمام و کامل تفسير را پيدا مي کند. عبارات ساده و روان و خالي از تعقيد آن براي همگان قابل درک است.[18]

قرآن مترجم شماره 1089 (759 هـ.ق)

دربخش نسخ خطي کتابخانه آستان قدس رضوي قرآن دستنويسي به شماره 1089 از مترجمي ناشناخته وجود دارد. اين اثر که برآن تاريخ 759 هجري قمري درج شده است، ترجمه اي کامل از قرآن کريم در 953 صفحه مي باشد که توسط محمد بن ابراهيم بن محمد ملقب به منجم الثوري کتابت شده است .
اين اثر ترجمه اي محکم و استوار و خالص از قرآن و به روش تحت اللفظي است.[19] البته چون مترجم تعمد داشته که تا سر حدّ امکان تمام کلمات قرآني را به فارسي برگرداند، گاه مجبور شده کلمات قرآني اي را که در فارسي، معادل نداشته با يک عبارت و گاه يک جمله معني کند.[20] ترجمه ذيل آيات مشخص نيست که از کاتب است و يا از روي نسخه اي قديمتر، گر چه پاره اي از قرائن نشان مي دهد که زبان اين ترجمه بايد به دوره هاي مقدم بر زبان کتابت متعلق باشد.[21] مترجم غير از مواقعي که مفرّي نداشته توضيحات تفسيري داخل شده در متن ترجمه ندارد. البته حواشي تفسيري در حاشيه برخي آيات دارد. از جمله در حاشيه آيه 2 سوره مجادله، ظهار را توضيح مي دهد.[22] و در مؤخره کتاب، جدول اسماء الله را نيز دارد.[23]

تفسير گازر(قرن 9 هـ.ق)

تفسير گازر يا "جَلاء الاذهان و جِلاء الاحزان،" تاليف شيخ ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى از دانشمندان شيعى قرن نهم يا دهم هجرى است. اين تفسير و ترجمه در واقع تلخيص تفسير ابوالفتوح رازى است، كه از نثرى روان و پخته برخوردار است. مى‏توان گفت از قرن چهارم تاهشتم، او در شمار معدود كسانى است كه بخشى از آيات الهى را به فارسي روان - نه به صورت معادل‏يابى وحفظ ساختار عربى- ترجمه كرده است.[24] البته در اين تفسير به همان اندازه که عبارات فارسي تر شده اند ، کلمات عربي گرديده اند.[25]

تفسير مواهب عليه (899 هـ.ق)

تفسير مواهب عليه معروف به "تفسير حسينى" اثر حسين كاشفى سبزوارى متعلق به قرن دهم هجري است و تاريخ تأليف آن را 899 قمرى ذكر كرده‏اند. در قسمت هاي ترجمه اي اين اثر ، شباهت هايي با ترجمه هاي کهن هست ، اما هيچگاه تقليد در کار نيست . ازنظر ساختار تابع نحو عربي است.[26] و از نظر واژگان گرايش او به کاربرد کلمات عربي بيش از ترجمه هاي گذشته است .

ترجمه فارسي مخدوم نوح (قرن 10)

اين ترجمه که به قلم مخدوم لطف الله بن مخدوم نعمت الله ، معروف به مخدوم نوح(911ـ 998ه.ق)انجام گرفته است نخستين ترجمه قران در شبه قاره هند است که حدود دويست سال پيش از ترجمه شاه ولي الله دهلوي صورت گرفته است.[27] مترجم در اين اثر به بيان نکات تفسيري توجه ويژه اي داشته است و تقريباٌ در تمامي آيات نکات تفسيري و توضيحي را در لابلاي ترجمه و البته بين هلالين، بيان کرده است.(همان،143)مثلا ٌ در ترجمه "و الفجر" نوشته است: بحق صبح (يا نماز صبح،يا صبح اول محرم يا ذي الحجه) از ويژگي هاي اين ترجمه،رواني و سادگي آن است مترجم مطالب را با زباني بسيار سهل و آسان ارائه کرده است.[28] اين ترجمه از طرف انجمن ادبي هند،به مناسبت آغاز پانزدهمين قرن هجري به کوشش ابو سعيد غلام مصطفي قاسمي انتشار يافته است.

تفسير و ترجمة الخواص(946 هـ.ق)

تفسير و ترجمة الخواص از ابوالحسن على بن حسن زواره‏اى (متوفى نيمه دوم قرن 10 قمرى) كه در تاريخ 946 قمرى تأليف آن پايان يافته است. زواره اي هم در ترجمه قرآن و هم در تفسير آن از تفسير "مواهب عليه" كاشفى استفاده كرده است و روايات و احاديث شيعى بر آن افزوده است. از آنجا که تا زمان وى در هيچ تفسيرى اين مقدار روايت حديث شيعى گرد نيامده، اين اثر را مي توان نخستين تجليگاه عقايد و گرايشهاى شيعيان سده نهم و دهم دانست.[29]

ترجمه و تفسير منهج الصادقين: (980 هـ.ق)

تفسير منهج الصادقين تفسير مختصرى است از قرآن كريم كه توسط مولى فتح الله كاشانى (متوفى 988 ق) نگاشته شده است. پس در اين تفسير كار استاد خود علي بن حسن زواره­اي بر تفسير مواهب عليه را تكميل كرده و بر جنبه هاي شيعي آن تا سر حد امكان افزوده است.[30] روش مؤلف در نگارش تفسير آن است كه پس از ذكر بخشى از يك آيه ، ترجمه واژه هاي آن را همراه با اضافات تفسيرى بيان مى‏كند و در مواردى نيز به تفصيل نكات تفسيرى يا ادبى يا شأن نزول را بيان مى‏نمايد. بخش ترجمه اين تفسير تا حد زيادي پيرو نثر كاشفي در مواهب عليه است يعني واژگان فارسي و ساختار عربي، اما وي در همه جا از مواهب عليه پيروي ننموده است بلكه گاهي كلمات ترجمه را تغيير داده و بيشتر عربي كرده است. گاه نيز، سراسر عبارت را از نو نگاشته است.[31]

ترجمه جمال الدين محقق خوانساري (قرن 12هـ.ق)

يکي از ترجمه هاي دقيق تحت اللفظي از قران کريم ترجمه آيت الله جمال الدين محقق خوانساري(متوفي 1125 ه.ق)است.او که مجتهدي اصولي و حکيمي متکلم و اهل دقت بود ترجمه اي بسيار متقن از قران کريم ارائه کرده است.[32] در اين اثر واژه هاي قراني با توجه به ريشه آن ها ترجمه شده است و ترجمه هر آيه درست مطابق با متن قران، واژه به واژه بلکه حرف به حرف معني شده است.و اگر در جاهائي اندک يک يا دو واژه به عنوان توضيح افزوده شده است اين واژگان توضيحي ،پس از ويراستاري ميان پرانتز گذارده شده است تا ترجمه از توضيح مشخص وجدا باشد. اخيراً اين ترجمه به همت محمد رضا انصاري محلاتي از روي نسخه اي که بيش از يک قرن پيش در هندوستان به چاپ رسيده ، تصحيح و تدقيق شده است. [33]

ترجمه شاه ولى الله دهلوى ( متوفى 1176 هـ.ق)

يكي از ترجمه هاي فارسي قرآن كه پرتيراژترين ترجمه قرآن در كشورهاى پاكستان و هند است ترجمه شاه ولي الله دهلوي (1114- 1176 هـ.ق) با عنوان «فتح الرحمن فى ترجمة القرآن» است. اين ترجمه يكى از روان‏ترين ترجمه‏هاى كهن پارسى از قرآن كريم است. اگرچه ترجمه تحت اللفظى است اما افزوده‏هاى تفسيرى مانند: شأن نزول آيات و بيان مقصود از برخى مفردات نيز در حاشيه .و متن آن مشاهده مى‏شود. همسانى تعبيرات در ترجمه مفردات و جملات مشابه در حد بسيار بالائى مورد توجه مترجم قرار گرفته، به گونه‏اى كه اين ترجمه را از اين لحاظ به يك نمونه بى‏بديل در ترجمه كهن تبديل كرده است.[34] اسلوب و زبان ترجمه ساده و روان است ولى به دليل آنكه اين ترجمه حدوداً دو قرن و نيم انجام گرفته از نثر قديمى برخوردار است.[35]

ترجمه بصير الملک (1270 هـ.ش)

ميرزا محمد طاهر مستوفي کاشاني ملقب به بصير الملک (1249 – 1330 هـ ق) از رجال فرهنگي دربار ناصر الدين شاه بود . از وي در حوالي سال 1311 هـ.ق (مقارن با 1270 هـ.ش) ترجمه اي از قرآن كريم چاپ كرده است.[36] اين ترجمه که پس از انتشار به عنوان قرآن بصير الملکي معروف شد سال ها مورد توجه و استقبال بوده است.[37] روش اين ترجمه تحت اللفظي و تا حدودي روان است و تطبيق ترجمه با اصل آيه به طور نسبي رعايت شده است . اين ترجمه اضافات و توضيحاتي را در ميان متن همراه دارد که از اصل ترجمه تفکيک نشده است.[38]
نقل شده كه اين ترجمه زير نظر مرحوم الهي قمشه اي (متولد 1318 هـ.ق نوشته شده است. اما با توجه به آنكه ايشان در آن زمان تنها 7 سال داشته اند اين سخن نمي تواند درست باشد.

ترجمه صفي علي شاه ( 1308 هـ.ق)(1276 هـ.ش)

تفسير صفي علي شاه تنها تفسير منظوم کامل قران است. مفسر و سراينده اين تفسير مرحوم ميرزا حسن ملقب به صفي علي شاه از عرفاي بنام شيعه است. وي کل اين تفسير را طي دو سال يعني از 1306 تا 1308 هجري قمري به نظم آورده است. در اين اثر دو ترجمه قران يکي به نثر و ديگري به نظم وجود دارد.ترجمه منثور آن ترجمه اي تحت اللفظي و نسبتا دقيق است و در زير متن عربي آيات شريفه قرار گرفته است.[39]

ترجمه فارسي افغاني(1323 هـ.ق)( 1282 هـ.ش)

ترجمه فارسي افغاني نام ترجمه اي همراه با تفسير است که به کوشش گروهي از قران پژوهان افغانستان بر مبناي ترجمه و تفسير اردو انجام گرفته است.[40] گر چه اين ترجمه تحت اللفظي و واژه به واژه است اما به دليل آنکه ترجمه پاره اي از آيات آن شرح و تفسير نيز همراه دارد به نام تفسير کابلي شهرت يافته است. نويسنده اين اثر محمود حسن ديوبندي و شبير احمد ديو بندي است . چاپ نخست اين اثر به گفته ناشر افغاني در سال ( 1323 ه. قمري ) زير نظر هيأتي از علماي جيد اين کشور به فارسي برگردانده و در پنج مجلد چاپ شده است.[41]

ترجمه انتشارات معراجي ( 1282 هـ.ش)

قرآن مجيد با ترجمه فارسي از مترجمي ناشناس در سال 1323 ق، (1282 هـ.ق) توسط انتشارات معراجي ( معراج محمدي) در تهران منتشر شده است .اين ترجمه به روش تحت اللفظي و سبکي ساده به نگارش در آمده است. حجم توضيحات تفسيري آن متوسط و جدا شده از متن و در حاشيه قرآن ذکر شده اند. در حاشيه شمه اي از تفسير و برخي مباحث علوم القرآن مانند شأن نزول ، خواص و عدد آيات و ... آمده است . نيز در حاشيه برخي ختومات قرآني، روايات مربوطه، دو رساله در تجويد و راهنمايي براي استخاره درج شده است. به دليل آنکه مترجم روش ترجمه تحت اللفظي را برگزيده است نثر ترجمه تا حدي از نثر معيار دور شده است و شيوائي و رواني خود را از دست داده است.

تفسير روان جاويد ( 329 1 هـ.ش)

روان جاويد تفسير و ترجمه کل قرآن در 5 جلد اثر ميرزا محمد ثقفي تهراني (1277 – 1363 ش) است.اين تفسير به زبان ساده و متناسب با فهم توده مردم نگاشته شده و از وارد شدن به مباحث فني و ادبي پرهيز كرده است.[42] ترجمه آيات در اين اثر ترجمه اي کاملا تحت اللفظي با رعايت ساختار زبان عربي است و مترجم تنها تلاش خود را به بر گردان دقيق و کلمه به کلمه واژه ها معطوف کرده است و در مواردي از رعايت برخي نکات ادبي غفلت کرده است مانند عدم انعکاس انحصار در ترجمه آيه پنجم سور? حمد.[43] چاپ نحست اين تفسير توسط دار الکتب الاسلاميه در سال 329 1 ه.ش در قطع وزيري انجام شد .

ترجمه معزي (1337 هـ.ق)

ترجمه شيخ محمد کاظم معزي از قران کريم ترجمه اي کلمه به کلمه و دقيق است که در سال(1337 ش )براي نخستين بار به چاپ رسيد. در اين ترجمه توجهي به اسلوب و ساختار زبان فارسي نشده است . نثر ترجمه روان و گويا نيست. با اين وجود ترجمه اي نسبتا دقيق مي باشد و از استحکام قابل توجهي برخوردار است.
اين ترجمه، توضيح و اضافات تفسيري به همراه ندارد از اين رو معناي بسياري از آيات نارسا شده است.[44] افزون بر اين اشکالاتي همچون ضعف در ساختار جمله بندي ، عدم رعايت قواعد نگارش، ترجمه نادرست فعل ماضي استمراري و حتي وجود غلط هاي چاپي را براي اين ترجمه بر شمرده اند.[45]
گرچه برخي از محققان ترجمه مرحوم معزي را آخرين ترجمه تحت اللفظي مهم و معنا دار قران کريم دانسته اند که به سبک و سياق هزارساله ترجمه تحت اللفظي قران کريم در زبان فارسي حسن ختام مي بخشد.[46] اما با توجه به ارائه چندين ترجمه تحت اللفظي ديگر پس از اين ترجمه ، که اهميت برخي از آنان از ترجمه معزي کمتر نيست ، اين سخن را بسادگي نمي­توان پذيرفت.

ترجمه مصباح زاده ( 1337هـ.ق)

مترجم اين اثر عباس مصباح زاده از خطاطان مشهور معاصر است.احتمال داده شد که اين اثر از ترجمه هاي عهد قاجار يا ترجمه ابو الفتوح رازي اخذ شده باشد.[47] اين اثر ترجمه اي است تحت اللفظي و پايبند به اسلوب نحو عربي از اين رو با آنکه از دقت نسبي خوبي برخوردار است و کليه کلمات و حتي ادات تأکيد را نيز ترجمه کرده است اما از سلاست و رواني لازم بر خوردار نيست. در متن ترجمه اضافات و توضيحات چنداني به چشم نمي­خورد اما مترجم با آوردن مطالبي در حاشيه آن سعي کرده است برخي از آيات را که نيازمند توضيح است شرح دهد.[48]

ميرزا ابو الحسن شعراني (1337 ه. ش)

ميرزا ابو الحسن شعراني (1393ـ 1320ه.ق)از علماي به نام و جامع معقول و منقول است که کتابهاي معتبر بسياري را به فارسي ترجمه کرده است.يکي از فعاليت هاي علمي او ارائه ترجمه اي تحت اللفظي از قران کريم است.ترجمه او ترجمه اي دقيق از قران است وي کليه کلمات و افعال يک به يک ترجمه کرده است اما به دليل آنکه ساختار زبان فارسي در ترجمه رعايت نشده است از سلاست و رواني لازم برخوردار نيست.يکي از نکات قابل توجه اين ترجمه مطالب تفسيري است که در حاشيه ترجمه آمده است.اين مطالب شامل فضائل و خواص برخي از آيات (مانند 110 سور? کهف) يا تفسير آنها بنابر روايات منقول از ائمه (ع)مي باشد.در مواردي نيز واژه هاي کلمات مشکل را توضيح داده است.[49]

ترجمه تفسير اثني عشري (1338 هـ.ش)

تفسير اثني عشري اثرحسين بن احمد حسيني شاه عبد العظيمي است(1384ـ 1318 ه ش)تفسيري است فارسي در 14 مجلد تا آخر سوره مرسلات ساده و قابل فهم براي عموم فارسي زبانان. جهت گيري اين تفسير تحليلي ،هدايتي با رويکردي لغوي و روائي است که جنبه روائي آن غلبه دارد. اين تفسير در سال هاي 1334ـ1338 نگارش يافته است.[50] در اين تفسير پيش از شرح و بيان هر آيه ترجمه اي تحت اللفظي از آن وجود دارد. در اين ترجمه که تقريبا در تمامي آيات با تفسير کوتاهي همراه است ساختار زبان عربي تا حد زيادي رعايت شده است از جمله در ترجمه افعال ماضي استمراري از دستور عربي پيروي کرده است. امتياز مهم اين ترجمه نکات تفسيري آن است که کمک شايان توجهي به خواننده فارسي زبان مي کند تا با سهولت و سرعت به مفاهيم آيات دست يابد.[51]

سيد عبد الحسين طيب (1341 ه . ش)

تفسير اطيب البيان اثر سيد عبد الحسين طيب اصفهاني (1272ـ 1370 ش)تفسيري در 14 جلد و به زبان فارسي است و از تفاسير عالمانه معاصر است که براي عموم مردم ارائه شده است.تدوين اين تفسير از سال 1341 تا سال 1359 خورشيدي يعني 18 سال به طول انجاميد و هم زمان با تدوين نيز منتشر مي شد.[52]
ترجمه آيات در اين تفسير صرف نظر از اشکالات خيلي جزئي ترجمه اي دقيق است و بسياري از اشتباهات مترجمان قران درآن وجود ندارد در گزينش واژه هاي ترجمه بجز چند موارد اندک دقت خاصي مبذول داشته اند. واژه ها و عبارات استفاده شده تقريبا امروزي و روان است. گرچه ايشان روال مشخصي در ترجمه برنگزيده است اما در مجموع ترجمه تفسير اطيب البيان ترجمه اي تحت اللفظي است که در اکثر موارد با افزودني هاي تفسيري همراه است. متأسفانه مرحوم آيت الله طيب همه آيات را ترجمه نکرده است.[53]

سيد محمود طالقاني ( 1342 ش )

تفسير پرتوي از قرآن عنوان تفسيري است ناتمام از مرحوم آيت الله سيد محمود طالقاني (1286- 1385 هـ ش) اين تفسير که از آغاز قرآن تا آيه 24 سوره نساء و جزء سي قرآن را شامل مي شود تفسيري هدايتي و علمي است. چاپ جلد نخست اين تفسير در سال 1342 توسط شرکت سهامي انتشار انجام گرفته است. در اين تفسير، ترجمه آيات به صورت جداگانه و ذيل هر گروه از آيات ارائه شده است. ترجمه پرتوي از قرآن به روش تحت اللفظي يا به تعبير مفسر "فارسي تطبيقي" است انتخاب اين روش به اين علت است که ترجمه آيات از حدود معاني صريح لغات خارج نباشد. تفاوت مهم اين ترجمه با ترجمه هاي تحت اللفظي اين است که تا حد زيادي به ساختار زبان فارسي نيز توجه شده است حتي برخي از آيات به صورت معادل ترجمه شده است. يکي از ويزگيهاي ترجمه آيت الله طالقاني کاربرد «همي» در ترجمه مضارع استمراري است که اين امر اثر ايشان را به ترجمه هاي کهن شبيه مي کند. آيت الله طالقاني با اعتراف با اين حقيقت که هر چه در ترجمه قرآن دقت شود به هر لغتي در آيد نمي­تواند مانند آيات قرآن معجزه باشد اعلام مي دارد که هر ترجمه اي از قرآن نارساي به مقصود قرآني است مگر آنکه توضيح و تفسير شود. از اين رو ترجمه خود را در کنار تفسير ارائه داده است.

داد خواه شيرازي (1356 هـ.ش)

اين ترجمه که در ضمن تفسير شافي اثر شيخ محمد جعفر دادخواه شيرازي ارائه شد.در بين سالهاي (1326ـ 1356) به تدريج تکميل گشته است.در اين تفسير براي هر آيه دو ترجمه ارائه شده است نخست ترجمه اي تحت اللفظي که پيش از تفسير صورت گرفته است و دوم ترجمه اي محتوا به محتوا و تقريبا آزاد که در ضمن تفسير گنجانده شد ه است.

پاورقي :

[1] - هزار سال تفسير فارسي،ص 90
[2] - اهتمام ايرانيان به قران ،ص 225
[3] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص 63
[4] - گلستان قرآن ، شماره 23 ، ص 18
[5] - عزيز الله جويني ،مقدمه تفسير نسفي ، ص 4
[6] - دانشنامه جهان اسلام، ج 7، ص 81
[7] - هزار سال تفسير فارسى، ص 403
[8] - دانشنامه جهان اسلام، ج 7، ص 81
[9] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص215
[10] - ترجمه فارسى قرآن رى، ديباچه مصحح، ص چهار
[11] - گلستان قرآن، شماره 23، ص 21
[12] - بنيات، سال ششم،شمار? 31 ،ص 111
[13] - همان،ص 112 و 113
[14] - فهرست نسخ خطي قرآن هاي مترجم کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي، ص
[15] - ميراث جاويدان، شماره سوم، ص 24
[16] - الشريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي، تفسير شريف لاهيجي، با مقدمه و تصحيح مير جلال الدين حسيني ارموي (محدث)، 1363، شرگت چاپ و انتشارات علمي، تهران.
[17] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 109.
[18] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 110.
[19] - بررسي يک قرآن مترجم ،ص 151
[20] - همان، ص /168
[21] - همان، ص159
[22] - همان، ص166
[23] - همان،ص 153
[24] - دانشنامه جهان اسلام، ج 7، ص 82
[25] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي ،ص215
[26] - تاريخ ترجمه از عربى به فارسى، ج 1، ص 233
[27] - بنيات شمار? 3،ص 140
[28] - همان ،ص143
[29] - تاريخ ترجمه از عربى به فارسى، ص 237.
[30] - تاريخ ترجمه از عربي به فارسي، ص 241.
[31] - همان، ص 245.
[32] - روضات الجنات،ج 2،ص 214
[33] - بنيات،سال دوم،شمار? 7 ص 182
[34] - محمدرضا انصارى، نقد و بررسى ترجمه شاه ولى الله دهلوى، ترجمان وحى، شماره 3، ص
[35] - اهتمام ايرانيان به قرآن كريم، ص 144
[36] - الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج4، ص 127.
[37] - عيار نقد بر ترجمان وحي ص 69
[38] - اهتمام ايرانيان به قرآن ، ص 84
[39] - ترجمان وحي،شماره 8، ص48
[40] - دانش نام قران و قران پژوهي ج1 ص 545
[41] - دائره المعارف تشيع ج 4 ،ص 215
[42] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 169.
[43] - ثقفي تهراني، ميرزا محمد، روان جاويد، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1329، چاپ اول.
[44] - اهتمام ايرانيان به قران کريم، ص 180
[45] - مصطفي رضائي، بنيات، شمار? 21، صفحات 119ـ 112
[46] - دانش نامه قران و قران پژوهي،ج 1،ص 562
[47] - رسول معتمدي ، يکصد سال ترجمه و تفسير فارسي قران کريم، پيام قران شمار? 3،ص 44
[48] - مصباح زاده، عباس، ترجمه قرآن كريم، انتشارات جاويدان، 1337، تهران.
[49] - شعراني، ميرزا ابوالحسن، ترجمه قرآن كريم، 1337، چاپ اول، تهران.
[50] - ايازي، سيد محمد علي، سير تطور تفاسير شيعه، چاپ سوم، 1381 ، قم ،دفتر تبليغات اسلامي ، 145
[51] - حسيني، حسين بن احمد، تفسير اثني عشري، 14 جلد، شركت طبع كتاب، 1339، چاپ اول، تهران.
[52] - سير تطور تفاسير شيعه ، ص 175
[53] - طيب اصفهاني، سيد عبدالحسين، اطيب البيان، 14 جلد، بنياد فرهنگ اسلامي، چاپ اول 1352 ش، چاپ اول، تهران.
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
احسن القصص ترجمه سوره مباركه يوسف از يك نسخه كهن

محمد آصف فكرت
بنياد پژوهشهاى اسلامى
چندى پيش توفيق زيارت تصوير ترجمه‏اى كهن از قرآن مجيد ميسر گرديد، كه نسخه آن در كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه تهران به شماره 9680 نگهدارى مى‏شود و به خط حسن‏بن على‏بن حسين كوفى است كه در نيمه رمضان 555 كتابت آن را به پايان رسانيده است و نسخه از آغاز سوره بقره تا آخر سوره كهف را دارد و 285 برگ هفت‏سطرى (هر صفحه 7 سطر با ترجمه زيرنويس به صورت منكسر يا چليپايى) است. در فهرست دانشگاه (ص‏449-450) آمده است كه اين ترجمه «فارسى كهن نزديك به ترجمه طبرى - بى‏داستانها - و بايد تحرير ديگرى از آن باشد».
صحيح است و مى‏توان هر ترجمه يك متن را كه متعلق به مرحله معينى از زمان و مكان باشد تحريرى از ترجمه ديگر آن متن در همان مرحله دانست. و چون اين ترجمه با ترجمه طبرى و اختلاف نسخه‏هاى آن مقايسه شد ديديم كه گاهى - ولى نه بسيار - عباراتى مشترك و شباهتها در آنها هست; اما اين ترجمه را رنگى و آهنگى خاص است و چون متن كامل ترجمه سوره مباركه يوسف در اين مقاله نقل مى‏شود عجالة براى پرهيز از دراز شدن سخن، از شرح ويژگيهاى لغوى و دستورى آن مى‏گذريم.
اما ويژگى بسيار مهم اين ترجمه وزن و آهنگ آن است. گاهى ترجمه آيت‏يا آياتى، برحسب اقتضاى موضوع، تركيب و آهنگى خاص يافته‏اند (مثلا ترجمه آيات 33 و 43 و 101 همين سوره)، كه در اين مورد پژوهشگران پيشينه را سخنها و كتابهاست و ما به آن نمى‏پردازيم; اما از آن كه بگذريم وجود نوعى آهنگ و وزن در قالب افاعيل عروضى در تمام عبارات ترجمه است. گاه عبارتى را - به تكرار در قالب يك مصراع از بحور بلند اوزان عروضى مى‏يابيم; اما عبارات موزون كوتاه را تقريبا در ترجمه هر آيت مى‏بينيم. مثلا در همين ترجمه سوره يوسف، در 111 آيت‏به بيش از 50 جمله و عبارت موزون برمى‏خوريم كه شمارى از آنها يك مصراع كامل و بسيارى ديگر تركيبى از افاعيل يك بحر - كمتر از يك مصراع يا بيشتر از آن - است كه در سطور زير نقل مى‏شود. شماره آخر هر جمله يا عبارت متعلق به آيه آن است; و چون خوانندگان اين مقاله را بى‏گمان بر وزن شعر و عروض اشراف هست، براى پرهيز از اطناب، از برابر نهادن افاعيل در هر عبارت گذشتيم. اينك آن جملات و عبارات موزون:
كى منم در كار شما (آغاز سوره) فرو فرستاديم/2 كى مگر شما بذانيد/2 ياد كن آنگه كى گفت - يوسف پذر خويش/4 من ديذم اندر خواب /4 گفت گوينده از پيش ايشان/10 بفرست وى را - فردا بصحرا /12 پس چون ببردند وى را /15 بخورد ويرا گرگ/17 هستيم ما راست‏گويان/17 شكيبايى كنم نيكو/18 پس بيامد كاروانى /19 اى مژدگانى - اينك غلامى /19 بودند برادران يوسف/20 بفروختند او را - درمى چند شمرده/20 آنكس كى خريده بود وى را از مصر/21 بكرامت محل وى - باشذ كى سوذ دارد/21 خود خواند وى را - آن زن كى يوسف.../23 ببست درها را محكم - و گفت ويرا اقبال.../23 خود قصد كرد آن زن.../24 گفت‏يوسف كى طلب كردست.../26 و بخواندست مرا /26 پيراهن وى دريده از پيش - پس راست گفت آن زن /26 پيراهن وى دريده از پس /27و28 اين است دين راست /40 چى بود كار شما آن وقت؟/50 طلب كرديد يوسف را /50 كى خذاوند من آمرزنده است /53 چون سخن گفت‏با وى /54 كى من نگه دارم - داناام /54 من بهترين مهربانانم /59 گفتند مى‏جوييم مكيال ملك /72 همچنان ما جزا دهيم آنرا /75 گفتند اگر دزدى كند /77 من پاى برندارم /80 واسخت اندوها /84 اندوه به دل مى‏داشت /84 گفت‏يوسف - اى دانيذ شما؟ - كى چى كرديذ شما با يوسف؟ /89 چون جدا شد كاروان از شهر مصر /94 گفت اندر شويد اندر مصر /99 اى خداوند من عطا دادى (يا) عطا دادى اين ملكت و پادشاهى /101 ياد كرديم از خبرها - آنچ از تو غايب بود /102 آنگه كى عزم ايشان - درست‏شد اندر كار ايشان /102 چند عبرتهاست اندر آسمانها و زمين؟ /105 خود بود اندر قصص ايشان - پندى خداوند خردها [را] /111 پيش از نقل ترجمه سوره يوسف به اختصار اشاره‏اى در مورد رسم‏الخط آن مى‏شود: رسم‏الخط ترجمه اختلاف عمده‏اى با رسم‏الخط ديگر ترجمه‏هاى فارسى سده‏هاى 5-6 ق ندارد و مشخصات عمده آن از اين قرار است:
الف: ممدود بدون مد، گاف با يك سركش; پ، چ و ژ غالبا داراى سه نقطه; «كه و چه‏» بيشتر به صورت «كى و چى‏» و «آنكه و آنچه‏» به صورت «انك وانج‏»; ياء مفرد گاه منقوط- با دو نقطه در بالا - و گاه معكوس، بدون آن كه هر يك در موردى خاص به كار رود. هر جا كلمه‏اى يا كلماتى و تركيبى يكجا نوشته شده بود يا جدا از هم; ما هم به همان گونه نقل كرديم.
متاسفانه نادرستيهايى در استنساخ هست كه در پانوشتها به پاره‏اى از آنها اشاره شده است:
اينك ترجمه سوره مباركه يوسف:
بنام خداى مهربان بخشاينده‏منم خداى كى منم در كار شما
آنست آيتهاى كتاب ظاهر.
كى ما فرو فرستاديم، آن قرآن عربى، كى مگر شما بذانيذ.
ما مى‏خواهيم (1) بر تو يا محمد، نيكوترين قصها، يعنى قصه يوسف، بآنچ وحى كرديم فريشته بتو اين قرآن، و اگر بودى تو از پيش آن وحى از غافلان.
ياذ كن آنگه كى گفت‏يوسف پذر خويش را: اى پذر من، من ديذم اندر خواب، يازده ستاره، يعنى كوكب و آفتاب و ماه را ديذم ايشان را كى مرا سجود مى‏كردند.
گفت‏بذو يعقوب (2) (ع):
اى پسر من، برمخوان خواب خويش را بر برادران خويش، كى اگر حسد كنند ترا حسد كردنى، كى شيطان مردم را دشمنى است پيدا و ترا و ايشانرا از راه بب[رد].
و همچنان كى ترا اين نموذ، اختيار كنذ ترا خذاى تو، و بياموزد ترا از تعبير خوابها، و تمام بكنذ نعمت‏خود بر تو و بر قوم يعقوب، چنان كى تمام كرد نعمت‏بر پذران تو از پيش آن، بايمان ابراهيم و اسحق، چنين گفت كى خداى تو دانااست و حكيم.
خود بوذ اندر يوسف و براذران وى عبرتها، آنكسان را كى پرسند ترا از قصه يوسف.
ياذ كن آنگه كى گفتند: خود يوسف و براذر وى دوسترست نزد پذر ما از ما، و ما جماعتى‏ايم ده تن، و پذر ما اندر خطاست ظاهر.
بكشيذ يوسف را، يا بيفكنيد. وى را بزمين ديگر، تا حاصل گردد شما را روى پذر شما، و باشيذ از پس او گروهى بسامانان.
گفت گويند[ه] از پيش ايشان: مكشيذ يوسف را و اندر افكنيذ ويرا اندر بن چاه، تا برچينند ويرا برخى از راه گذريان، اگر هستيد كنندگان.
گفتند: اى پدر ما چى بود ست ترا؟ كى ايمن ندارى ما را بر يوسف، و ما وى را ناصحى باشيم.
بفرست وى را بما فردا بصحرا، تا فراخ بزييم و بازى كنيم، و ماوى را نگاه داريم.
گفت‏خود اندهگن كنند (3) مرا كى ببريذ شما او را و من مى‏ترسم كى بخورد ويرا گرگ و شما از وى غافل باشيذ.
گفتند اگر بخورد وى را گرگ و ما ده مرداييم (كذا) آنگه ما سخت عاجز باشيم.
پس چون ببردند وى را، و دل بر نهادند كى بيفكنند وى را اندر بن چاه، و وحى كرديم ما بيوسف كى تو خبر دهى ايشانرا بكار ايشان اين كى مى‏كنند و ايشان همى ندانند.
و آمذند بپذر خويش شبانگاه همى گرستند.
گفتند اى پدر ما، ما رفته بوذيم تا با يك ديگر تك دهيم و تيراندازيم، و بگذاشتيم يوسف را بنزديك كالاى ما، پس بخورد ويرا گرگ، و نيستى تو باور دارنده، و اگر چه هستيم، ما راست‏گويان.
و آوردند بر پيراهن وى خونى دروغ، گفت‏يعقوب: بل مزين گردانيذست‏شما را تنهاى شما، شكيباى كنم نيكو، و از خداى يارى خواهم بر آنچ صفت مى‏كنيذ بر دروغ، بر دروغهاء تمام.
پس بيامد كاروانى، بفرستادند پيش رو ايشان را بآب، پس فرو گذاشت دلو خويش اندر چاه، گفت: اى مزدكانى مرا، اينك غلامى، و بپوشيدند آن نام بضاعت (4) نهاذند، و خدا داناترست‏بآنچ مى‏كردند.
و بفروختند او را ببهاى ناقص، درمى چند شمرده، و بوذند برادران يوسف، اندر وى از زاهدان.
و گفت، آنكس كى خريذه بوذ وى را از مصر، زن خويش را: گرامى كن بكرامت محل وى، باشذ كى سوذ دارذ ما را جاى، يا بگيريم او را بفرزندى، و همچنان ممكن گردانيذيم يوسف را اندر زمين مصر، و تا بياموزيم وى را از تعبير خوابها، و خداى غالب است‏بر امر وى، و ليكن بيشترين مردمان ندانند.
و چون رسيد به وقت قوت و جوانى، داذيم او را حكمت داناى و علم، و همچنان جزا دهيم نيكوكاران را.
و خوذ خواند وى را آن زن كى يوسف(ع) اندر خانه او بود از تن وى، و ببست درها را محكم و گفت ويرا اقبال باذا ترا، ترا [گفت]: پناه كنم با خذاى، كى خذاى نيكو گردانذ محل من، و خود فلاح نكند آنكسان كى ظالم باشند.
و خود قصد كرد آن زن، و قصد كرده بوذ يوسف بذان، اگر نه را (كذا) بوذى كى بديذ علامت و نشان خذاوند او، همچنان كرديم، تا بگردانيديم از وى انچ بذى بذى و فعل زشت كى وى از بندگان ما بوذ كى ايشان مخلص باشند.
و از پيش يكديگر شتاب كردند بدر، و بدريد پيراهن وى از پس، و يافتند خذاوند وى را نزديك در، گفت آن زن: نيست پاداش آنكسى كى خواهد باهل تو بذى، مگر آنك وى را حبس كنذ، يا عذاب كنذ ويرا عذابى دردناك.
گفت‏يوسف كى طلب كردست مرا، و بخواندست مرا، و گواهى داد گواهى از اهل آن زن: اگر هست پيراهن وى دريذه از پيش، پس راست گفت زن، و مرد از دروغ گويانست.
و اگر هست پيراهن مرد دريده از پس، دروغ مى‏گويذ زن و مرد از جمله راست‏گويانست.
پس چون بديذ پيراهن وى دريذه از پس، گفت: اين از كيد شما زنانست. كى كيد شما زنان عظيم بزرگ بود.
اى يوسف، روى بگردان ازين كار; و استغفار كن اى (5) زن از گناه خويش، كى تو هستى از جمله خطاكنندگان.
و گفتند زنانى اندر شهر، كى: زن ملك عزيز مصر همى بجويد بنده خويش را از تن وى، خود اندر ميان دل دوستى او، و ما مى‏بينيم وى را اندر بى‏راه ظاهر.
پس چون بشنيد زليخا بمكر ايشان، بفرستاذ، ايشانرا بخواند، و بنشاند ايشانرا محلى گرامى، و فرا داد هر يكى را از ايشان كاردى، و گفت‏يوسف را: بيرون آى بر ايشان، پس چون بديذند، بزرگ يافتند وى را، و ببريذند دستهاى خويش، و گفتند: معاذالله، نيست اين آدمى و، نيست اين مگر فريشته گرامى.
گفت زليخان آن كى آنست كى شما ملامت كرديد مرا اندر باب وى، و خوذ خواندم او را من بر تن وى، و امتناع كرد، و اگر نكند انچ من او را بفرمايم، اندر زندان كنند وى را، و باشد از جمله ذليلان.
گفت‏يوسف: اى خدا من زندان دوست‏تر دارم نزديك من از انچ مى‏خوانند مرا بذان، و اگر نگردانى از من مكر ايشان ميل كنم با ايشان و باشم از جمله جاهلان.
پس اجابت كرد وى را خذاى و بگردانيذ از وى مكر ايشان كى اوست‏شنوا دعوت داناست.
آنگه راى اوفتاد ايشانرا پس آنك بديذند آيتها يعنى علامتها، كى وى را اندر زندان كنند با بهنگامى.
واندر شذ با وى اندر زندان دو غلام ملك، بگفت (اصل: بگو) ازين دو [يكى] كى من ديذم خويشتن را كى همى خوردمى (6) (كذا) انگور و گفت (7) ديگر كى من ديدم خويش را، كى برگرمى از زبر سر خويش نان، كى همى خوردندى مرغان از آن خوردنيها [خبر ده ما را] از تفسير آن كى ما مى‏بينيم ترا از نيكوكاران.
گفت‏يوسف [نيايد به شما] هيچ طعامى كى روزى كرده باشيذ، كى نه من خبر دهم مر شما را بتفسير آن، پيش از آن كى آيذ بشما، و آن آن را نيست (كذا) كى آموختست مرا خذاى من، و من بگذاشتم ملت قومى كه نه گرويذند به خذاى و ايشانند كى بقيامت ايشان كافرانند.
و متابعت كردند (كذا) بذان شريعت پدران خويش را ابراهيم و اسحاق و يعقوب، و نباشذ و نشايذ ما را كى شرك آريم بخداى هيچ چيز را، اين از فضل خذايست‏بر ما (8) و بر همه مردمان و ليكن بيشترين مردمان شكر نكنند (9) بذان خداى را.
[اى] كى ياران ايذ اندر زندان اى (كذا) خذايان متفرق كى از (كذا) بهتر يا خذاى يگانه كى همه خلق را قهر كرده است.
همى نپرستيذ از غير خذاى مگر نامها را، كى نام نهاذيذ شما بشما و پذران شما، نفرستيذست‏خذاى بذان هيچ حجتى و برهانى، نيست‏حكمت (10) الا مگر خذاى را، فرموذ كى مپرستيذ مگر او را، اينست دين راست و ليكن بيشترين از مردمان همى ندانند.
اى ياران من همى زندانى، اما يكى از شما ساقى كنذ مهتر خويش، و خمر دهد وى را، و اما ديگر را بردار كنند تا همى خورد مرغ از سروى، برفت قضا بر او از انچ جواب همى خواهيذ.
و گفت‏يوسف آنكس را كى دانست كى او رستگارى يابذ از ايشان هر دو: ياد كن مرا بنزديك مهتر خويش، پس فراموش گردانيذ وى را شيطان ذكر خذاى بر دل يوسف، پس بماند اندر زندان چندين سال.
و گفت ملك ايشانرا كى: من مى‏بينم اندر خواب هفت گاو فربه، كى مى‏خورد آنرا هفت گاو لاغر، و هفت‏خوشه گندم سبز، و خوشهاى ديگر خشك. اى شما كى اشراف قوميد، فتوى دهيد مرا اندر خواب من، اگر چنانست كى خوابها تعبير مى‏كنيد.
گفتند: اين خوابهاايست‏بر يكديگر آميخته و نيستيم ما به تفسير آن خوابها پيشينه عالم.
و گفت آنكس كى نجات يافته باشد از آن دو، و تا ياد آمدش از پس امت، من خبر دهم شما را بتاويل آن، بفرستيذ مرا، يعنى آمذ و گفت.
اى يوسف، اى صديق، براست جواب ده ما را اندر هفت گاو فربه كى همى بخورذ آنرا هفت گاو لاغر، و اندر هفت‏خوشه سبز و ديگر خوشهاء خشك تا مگر من بازگردم سوى اهل مصر.
گفت‏يوسف ميكاريد (11) هفت‏سال بر عادت خويش، [پس آنچه] بدرويذ شما بگذاريذ آنرا اندر خوشه، مگر اندكى از انچ بخوريد.
آنگه آيذ از پس آن، هفت‏سال سخت، بخورند آنچه از پيش نهاده باشند آنرا، مگر اندكى كى آن را محكم نهاده باشند.
آنگه آيذ از پس آن سالى، كه اندر ان فرياذ رسذ مردمان را، و اندران كى ايشانرا از آن [تنگى برهاند].
و گفت ملك: بياريد وى را بمن، پس چون آمذ بوى رسول گفت: بازگرد تا نزديك (12) مهتر خويش و بپرس ويرا تا چى بود حال آن زنان كى ايشان ببريذند دستهاى خويش؟ كى خذاى من بكيد ايشان دانا است.
گفت ملك با اين زنان: چى بوذ كار شما آن وقت كى طلب كرديذ يوسف را از تن وى؟ گفت (13) معاذالله ندانيم ما بر وى هيچ جزاى بدى. (14) گفت زن (15) عزيز يعنى زليخا اكنون پيذا شذ حق، كى من جستم وى را از تن وى، و او از جمله راست گويانست.
اين از بهر آنست تا بداند ملك، كى من خيانت نكردم وى را اندر پنهانى و حال وى، و بداند كى خذاى راه ننمايد (16) كيد آنكسانى كى خاين‏اند.
و بيزار نكنم تن خويش را، كى تن فرماينده است‏ببدى، مگر آنچ ببخشايذ خذاوند من، كى خذاوند من آمرزنده است و بخشاينده.
و گفت ملك: بياريذ [زى] من او را تا من بدوستى خالص تن خويش را، و چون سخن گفت‏با وى، گفت ملك: تو امروز بنزديك ما ممكنى از هرچ خواهى و امينى.
گفت‏يوسفت: فرو دار مرا بر نگه داشتن خزانها (17) [ء] زمين، كى من نگه دارم، داناام.
و همكنان (18) ، ملكت داذيم يوسف را اندر زمين، تا فرود از آن آنچه خواهذ، برسانيم نعمت ما آنرا كى خواهيم [و] ضايع نكنيم مزد نيكوكاران.
و مزد و ثواب آخرت بهترست آنكسان را كى ايمان آوردند و برزيدند تقوى.
و آمدند براذران يوسف، و اندر آمذند نزديك و شناختند (19) ايشان را و ايشان وى را منكر.
و چون بشناخت، بساخت ايشان را بارهاى ايشان، گفت‏بياريذ بمن براذرى كى شما را است از پذر شما، و من بهترين مهربانانم.
مر اگر نياريذ بمن او را، نباشذ پيمانه شما را نزديك به من، و نه نزديك آمذ بمن. (20) 0 گفتند ايشان: اندر خواهيم از وى پذرش را، و ما بكنيم آنچ را فرمودى.
و گفت‏يوسف غلامان وى را: بنهيد بضاعت ايشان اندر ميان بار ايشان، و مگر ايشان بشناسند مرايشان آنگه كى باز گردند سوى قوم خويش، تا مگر ايشان بازآيند.
و چون باز آمدند تا بنزديك پذر خويش، گفتند: اى پذر ما، منع كردند از ما كيل، بفرست‏با ما برادر ما را تا كيل بستانيم و ما او را نگاه‏بان باشيم.
گفت‏يعقوب: اى ايمن دارم شما را بر وى مگر چنانك امين داشتم شما را بر براذر وى؟ از پيش، و خذاى بهتر نگاه دارد از شما. و او رحيم‏تر است از جمله آنكسان. (21) و چون بگشادند بار خويش، و يافتند بضاعت‏خويش باز داده، بايشان، گفتند اى پذر ما چى خواهيم پس ازين، بضاعتهاى ما باز دادند با ما، و ما طعام خوريم ديگر بار، و نگه داريم براذر ما را و بيفزاييم كيل شتربارى و آن كيل است كى بآسانى ما را حاصل آيذ.
گفت‏يعقوب: هرگز نه فرستم او را با شما، تا آنگه كى بدهند شما را عهدى از خداى، كه بياريذ بمن او را، مگر فرو گيرند و غلبه كنند بر شما، پس چون بدادند او را عهد خويشتن، گفت‏يعقوب خذاى برآنچ مى‏گوييم گواهست.
و گفت‏يعقوب: اى پسران من، اندر مشويذ از يك در و اندر شويذ از درهاى پراكنده، و هيچ چيز كفايت نتوانم كرد از شما آنچ خذاى خواسته باشذ، نيست‏حكمى مگر خذاى (22) را و بروى توكل كندا آنكسان كى توكل كنند.
و چون اندر شدند از آنجا كى فرموذ ايشانرا پذر ايشان، هيچ چيزى كفايت نكرد ازيشان آنچ خذاى خواسته باشد و ليكن آن همت اندر تن يعقوب بوذ بجا آورد، و يعقوب خذاوند علم بود، و آنچ بياموختيم وى را، و ليكن بيشترين مردمان ندانند آنچ وى دانست.
و چون اندر شدند نزديك يوسف، با خود گرفت‏برادر خويش را گفت من هستم برادر تو اندهگن مباش بانچ ايشان مى‏كردند.
پس چون بساخت ايشانرا بار ايشان، بنهاد مشربه زرين اندر بار براذر خويش، آنگه منادى كرد ندا كننده: اى اهل كاروان، شما خود دزدانيذ.
گفتند بايشان: چى مى‏جوييد شما؟ گفتند و چمى طلبيد. از ما؟
گفتند مى‏جوييم مكيال ملك، و آنكسرا كى بيارد بآن بار يك شتر و من بدان پابندان باشم.
گفتند بخذاى خوذ دانستيذ كى بيامذيم بما تا فساد كنيم اندر زمين؟ و نبوديم ما دزد.
گفتند: پس چيست جزاء اين فعل اگر باشيذ دروغ زنان؟
گفتند: جزاى آنك آنكسى كى يابند اندر بار او، آنست پاداش او، همچنان ما جزا دهيم آنرا، يعنى دزدان را.
پس ابتدا كرد ببارهاى برادران، پيشين از بار براذر خويش، آنگه بيرون آورد آن را از بار براذران (23) خويش، چنان بلطف كرديم كيد از بهر يوسف، نبايست‏يوسف را كى فرا گيرد برادر خويش را، اندر سبب دين ملك، مگر آنك خواسته باشذ خذاى، برداريم درجات آنكسى كى خواهيم، و زبر هر خذاوند علمى عالمى ديگرست.
گفتند: اگر دزدى كند ابن يامين، خود دزدى كند براذر او از پيش وى، پنهان كرد آنرا يوسف اندر دل خويش، و پيدا نكرد آنرا برايشان. گفت‏يوسف شما بتريد اندر منزلت، و خذا داناترست‏بذانچ صفت مى‏كنيذ.
گفتند يوسف را اى ملك عزيز، خوذ او را پذرى است پير بزرگ شذه، فراگير يكى از ما بدل وى، كى ما مى‏بينيم ترا از جمله نيكوكاران.
گفت‏يوسف: بازداشت‏خواهم از خذاى كى ما فراگريم مگر آنكسى را كى ما يافتيم متاع ما بنزديك وى، كى ما آنگه ظالم باشيم.
پس چون نوميذ شذند ازو، خالى كردند و مناجات كردند. گفت مهتر ايشان: اى ندانيذ؟ كى پذر شما برگرفتست‏بر شما بحكم عهدى از خذا و از پيش من بود كى تفريط كرديذ اندر حق يوسف، هرگز من پاى برندارم از زمين مصر، تا آنگه كى دستورى دهد ما را پذر من، يا حكم كنذ خذاى، كى خذاى بهترين حكم كنندگان است.
باز شويذ تا نزديك پذر خويش، و گوييذ: اى پذر ما خوذ پسر تو دزدى كرد، و ما آنرا كى از ما پنهان بوذ نگه داشتن نتوانستيم، و ما هيچ گواهى ندهيم الا بآنچ دانستيم.
و بپرس از مردمان ديه - آنكه بوديم ما اندران - و از مردم كاروان - آنك بيامديم ما اندر ميان ايشان - و ما خود راست گويانيم.
گفت‏يعقوب بل مزين نكردست‏شما را تنهاى شما كارى، و مرا شكيباييست‏بران، نيكو باشذ كى خذاى بيارد بمن ايشان را همه، كى او خذاى است داناء، و حكيم است.
آن روز كى بگردانيذ (24) ازيشان، و گفت: واسخت اندوها بر يوسف، و سفيد شده بود چشمهاى وى از اندوه، و او اندوه به دل مى‏داشت.
گفتند پسران وى و بخذاى كى سست نگردى و همى وى را ياد مى‏كنى، تا آنگه كى باشى تباه اندر عقل، تا باشى از هلاك كنندگان.
گفت‏يعقوب: كى همى نالم اندوه من و تيمار من با خذاى، و دانم از خذاى آنچ شما نذانيذ.
اى پسران من، برويذ و خبر جوييد از يوسف، و از براذر وى، و نوميذ مگرديذ از رحمت‏خذاى، كى نوميذ نگرداند از رحمت‏خذاى، مگر گروهى را كى كافرانند.
و چون اندر آمدند بنزديك يوسف گفتند اى ملك رسيد بما و اهل ما سختى و گرسنگى و آورديم بضاعتى كاسد و كاسته، تمام بده ما را كيل، و باز[ده] برادر ما، صدقه كن بر ما، كى خذاى جزا دهد صدقه‏كنندگان را.
گفت‏يوسف: اى ذانيذ شما؟ كى چه كرديد شما با يوسف و براذر وى؟ و شما ندانستيذ كى عاقبت كار چه خواهذ بود.
گفتند اى تو توى يوسف؟ گفت منم يوسف و اين براذر من است، يعنى ابن‏يامين، خوذ منت نهاذ خذاى برما، و هر كى بپرهيزذ، و صبر كند اندر بلا، خود خذاى ضايع نكند ثواب نيكوكاران.
گفتند: بخذاى، كى اختيار كرد ترا خذاى بر ما و نبوديم ما بانچ كرديم ما خطاى.
گفت‏يوسف: هيچ تغير نيست‏بر شما امروز بيامرزد خذاى شما را و او[ست] رحيم‏ترين رحيمان و بخشاينده.
ببريد پيراهن من اين، و برافكنيد آنرا بر روى پذر من، تا بينا گردد، و باز دهند اهل شما را بجملگى.
و چون جدا شد (25) كاروان از شهر مصر، گفت پذر ايشان: من همى يابم بوى يوسف اگر نه آنرا استى كى شما بخرفى (26) منسوب كنيذ ما را.
گفتند: بخذاى كى تو اندر عشق و دوستى تو دير يابذ (27) (كذا).
پس چون كى آمد مژده دهنده برافكند پيراهن را بر روى يعقوب (ع)، گرديد بينا شذ. گفت‏يعقوب: اى گويم شما را كى من همى دانم از بهر خداى آنچ ندانيذ شما.
گفتند: اى پذر ما، آمرزش خواهيذ ما را ازين گناهان ما، كى ما بوديم مخطى و گناه‏كار.
گفت‏يعقوب زود بود كى آمرزش خواهم شما را از خذاى من، اوست آمرزگار و بخشاينده.
و چون اندر آمدند نزد يوسف با خود گرفت پذر و مادر خود و گفت: اندر شويذ اندر مصر، اگر خواهذ خذاى، ايمنان.
و برداشت پدر و مادر خويش را بر تخت ملك و ايشان همه او را سجود كردند و گفت: اى پذر من اين است تاويل آن خواب كى من ديدم از پيش، خود بگردانيد خداوند من حقيقت، و خود نيكو كرد با من، كى بيرون آورد مرا از زندان، و شما را بياورد شما را از باديه كنعان، از پس آن كى تباه (28) بكرد شيطان، يعنى ديو، ميان من و ميان براذران من، كى خداوند من باريك دانست، آنچ خواهذ، و خوذ اوست كى عليمست، هرچ كند، بدانش و حكمت كند.
اى خذاوند من، عطا داذى، اين ملكت و پاذشاهى، و بياموختى مرا از تفسير خوابها، اى آفريذگار آسمانها و زمين، تو ناصر و حافظ منى، اندر دنيا و آخرت، تمام كن عمر من در اسلام، و اندر رسان مرا بپيشينگان و نيكان و پيغامبران، چون پدر وى(ع).
آنچ ياذ كرديم از خبرها انچ از تو غايب بود وحى مى‏كنيم ترا بتو، و الا تو نشناختى بودى (كذا)، تو يا محمد نزديك اولاد يعقوب آنگه كى عزم ايشان درست‏شذ اندر كار ايشان و ايشان مقر (29) همى كردند.
و نيستند بيشترين مردمان مؤمن، و اگر چى حريص باشى يا محمد (30) بر ايمان ايشان.
و نمى‏خواهى تو ازيشان بر تبليغ رسالت هيچ مزدى و نيست اين قرآن مگر پندى همه خلق را.
و چند عبرتهاست اندر آسمانهاى (كذا) و زمين، كى ايشان مى‏گذرند بر آن، و اندر آن، و ايشان از آن همى برگردند.
و نگروند بيشترين ايشان بخداى، كه نه ايشان مشرك باشند يعنى همباز گوينده.
اى ايمن شدند كى آيد بايشان پوششى از عذاب خذاى، يا آيذ بايشان قيامت ناگاه، و ايشان ندانند خبر آمذن وى.
بگو يا محمد اينست راه من كى مى‏خوانم با خذاى برحجتى و نيتى، من و آنكس متابعت كرديم، (31) و پاكا خدايا، آنرا و نيستم من از جمله همبازگويان.
و نفرستاديم از پيش تو يا محمد مگر مردانى را كى وحى گرديذ بايشان از اهل انصار، اى همى نروند ايشان اندر زمين تا ببينند كى چون بودست آخر آنكسانى كى از پيش ايشان بوذند.
تا چون نوميد شذند رسولان، و پنداشتند كى ايشان تكذيب كردند، و بذان نصرت ما، و برهانيديمى آنرا كى خواستمى، و رد نكنيذ عذاب ما از گروه مشركان.
خود بوذ اندر قصص ايشان پندى خذاوندان خردها[را]، نبود سخنى كى از خويشتن بافته بوذ، و ليكن استوار داشتن است مر آنرا كى پيش از اوست، و پيذا كردن مر هر چيز را، و راه راستى و بخشايشى مر گروهى كى بگروند.
پی نوشت ها:

1- ظاهرا: مى‏خوانيم نقص.
2- اصل: يوسف.
3- ظ. كنذ ليحزننى.
4- اصل: بساعت‏بضاعت.
5- اصل: از زن، در برابر استغفرى.
6- خوردمى در برابر «اعصر» آمده و ظاهرا «فشردمى‏» بوده است.
7- اصل: كيست قال.
8- اصل: شما علينا.
9- اصل: شكر كنذ لايشكرون.
10- ظاهرا «حكم‏» درست است الحكم.
11- اصل: مكاريد تزرعون.
12- اصل: با نزديك تا نزديك.
13- ظاهرا: گفتند قلن.
14- ظاهرا: هيچ چيز از بدى ما علمنا عليه من سوء.
15- اصل: گفت زنان قالت امرات العزيز.
16- اصل: و ندانذ كى خذاى راه بنمايذ وان الله لايهدى.
17- اصل: جزانيها.
18- همكنان يا همچنان؟ كذلك.
19- ظاهرا: شناخت ايشانرا فعرفهم.
20- ظاهرا: و نه نزديك آييذ بمن ولاتقربون.
21- ظاهرا: از همه رحيمان ارحم الراحمين.
22- ظاهرا: بدهيذ شما مرا عهدى تؤتون موثقا.
23- ظاهرا: بار برادر خويش وعاء اخيه.
24- ظاهرا: و روى بگردانيذ وتولى.
25- اصل: و چون خذا باشذ لما فصلت العير.
26- نقطه ندارد.
27- اين عبارت به همين صورت در ترجمه انك لفى ضلالك القديم آمده است و ظاهرا كلمه آخر «پايذ» بوده باشد.
28- اصل: پناه نزغ.
29- مقر» در ترجمه مكر نوشته شده.
30- اصل: حريص باشى تا يا محمدصلى الله عليه وآله.
31- كذا: ظاهرا من و آنكى متابعتم كرد انا و من اتبعنى.

 
siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 

 

 

 

 

siasport23 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 16696
|
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
ترجمه قرآن به فارسي (7)

محمد خامه گر
عليرضا خسرواني ( 1339 ش )

تفسير خسروي اثر علي رضا ميرزا خسرواني (1270 – 1435 هـ) است اين اثر تفسيري است ساده و روان به زبان فارسي در 8 مجلد که براي عامه مردم نوشته شده است. نويسنده نگارش اين کتاب را از سال 1318 آغاز نموده و در سال 1339 به پايان رسانده است.[1]
ترجمه ارائه شده در اين تفسير نيز همانند خود تفسير بسيار روان و قابل فهم است. مفسر ضمن ترجمه آيات تفسير کوتاه آنها را نيز در هلالين آورده است و بدين گونه ترجمه اي آزاد همراه با تفسير ارائه نموده است. مبناي اين ترجمه و تفسير در درجه نخست تفسير مجمع البيان است گر چه از ساير تفاسير نيز بهره جسته است در ترجمه وازگان به معناي تفسيري توجه کرده است. از اين رو «متيقن» را به" کساني که بخواهند خويشتن را از عذاب پروردگار خود نگهداري کنند و از مخالفت باري تعالي پرهيز نمايند" ترجمه کرده است. ساختار عبارات نيز کاملا فارسي و روان است.

زين العابدين رهنما ( 1346 ش )

ترجمه زين العابدين رهنما در سال 1346 در دو جلد به چاپ رسيد. ترجمه زين العابدين رهنما در سال 1346 در دو جلد به چاپ رسيد. جلد نخست اين اثر مشتمل بر يک مقدمه مبسوط هشتاد صفحه اي در بيان تاريخ و ويزگيهاي قرآن و ضميمه اي با عنوان «قرآن در ادب فارسي» است و در جلد دوم ترجمه و تفسير کوتاه قرآن ارائه شده است. در اين جلد در هر صفحه متن عربي در ستون راست و ترجمه آن در ستون مقابل آن آمده است. در قسمت پائين هر صفحه نيز تفسير برخي آيات و کلمات نقل شده است از ويژگي هاي اين ترجمه وجود مقدمه اي مبسوط در ابتداي هر سوره است که در آن به معرفي سوره و بيان خلاصه اي از محتواي آن پرداخته است. نکته قابل توجه ديگر اين است که آيات هر سوره بر حسب ارتباط موضوعي ميان آنها دسته بندي شده است و با عنوان بخش متمايز شده اند بر اين اساس سوره بقره به چهل بخش تقسيم شده است.[2]
مترجم انگيزه خود را از نگاشتن اين اثر ارائه ترجمه­اي قابل فهم براي عموم مردم اعلام کرده است که جوابگوي پرسش ها و سئوالات آنان هنگام خواندن متن قرآن باشد از اين رو آن را نوعي ترجمه و تفسير دسترس دانسته است. نشر اين ترجمه به شيوه ادبي شيوا و دقيق با حفظ ساختار آيات قرآني است بر همين اساس مترجم تلاش نموده است که ترجمه اش حتي المقدور مطابقت کامل آيات قرآن داشته باشد. لذا توضيحات و اضافاتي را که در ترجمه وارد کرده داخل هلالين (پرانتز) وارده کرده است.[3]

حسين عمادزاده اصفهاني ( 1346 ش )

حسين عماد زاده دانشمند و قرآن پژوه معاصر( 1369 ـ 1284 هـ ش ) فرزند مرحوم ثقة المحدثين حاج ميرزا احمد عماد زاده است. از استاد عماد زاده دهها اثر قرآني برجاي مانده که مهمترين آنها ترجمه اي است از قرآن که در سال 1346 منتشر شد.[4]ترجمه مرحوم عماد زاده ترجمه اي است آميخته به تفسير همراه با توضيحات در داخل متن که ميان اصل ترجمه و توضيحات آن تفکيک صورت نگرفته است.علاوه بر توضيحات و افزوده هايي که در ضمن ترجمه آيه آمده توضيحاتي نيز در برخي موارد پس از پايان ترجمه آيه افزوده شده است.اين توضيحات مشتمل بر معاني واژه ها،شأن نزول و تبيين مقصود آيه و امثال اينهاست.نثر ترجمه،نثري ادبي و روان مي باشد که به زبان امروزي نگارش يافته است.شيوه ترجمه،آزاد همراه با اضافات تفسيري مي باشد که در تمام ترجمه اين اسلوب دنبال شده است.[5]

خليل الله صبري ( 1344 ش )

خليل الله صبري (متولد 1287 ه ش)و از وکلاي دادگستري است.وي کتابي بنام طبقات آيات قران دارد که در آن آيات قران را همراه با ترجمه در 26 فصل طبقه بندي کرده است. اين کتاب که در سال 1344 به چاپ رسيد،[6] ترجمه اي آميخته با توضيح ارائه شده است نثر اين ترجمه که مي توان آن را ترجمه اي آزاد از قرآن ناميد نسبتا روان مي باشد و در بسيار موارد از تعبيرات نا مأنوس و سنگين و به ويژه از واژه هاي عربي استفاده شده است.[7]

احسان الله علي استخري ( 1346 ش )

اين اثر تحت عنوان «کلمه عليا» توسط دکتر احسان الله علي استخري نگارش يافته و در سال 1346 توسط شرکت سهامي افست،به طبع رسيده است.[8] اين کتاب تنها به ترجمه آياتي مي پردازد که به نوعي به پيامبر گرامي اسلام ارتباط دارد مترجم در هر سوره اي که اين آيات وجود دارد آنها را به ترتيب سوره ها گزينش کرده و ابتدا به ترجمه آنها پرداخته و سپس تفسير کوتاهي ارائه داده است.
نثر ترجمه نثري است ادبي همراه با توضيحات فراوان است که در ميان پرانتز قرار گرفته است.مترجم پس از ترجم? هر آيه و يا هر چند آيه اي که با هم ارتباط دارند به تفسير و بيان و شأن نزول و مراد آن آيه پرداخته است.تلاش مترجم بر آن بوده که ترجمه مطابقت کامل با متن داشته باشد،لذا توضيحات ضمن ترجمه بصورت دقيق داخل پرانتز آمده اما در عين حال پيوستگي ترجمه حفظ شده است.[9]

عبد المجيد صادق نوبري ( 1348 ش )

اين ترجمه نوبري از کلام الله مجيد با عنوان "قرآن براي همه" است در اصل خلاصه اي از "تفسير کشف الحقايق عن نکت الدقايق" اثر "مير محمد کريم بن جعفر علوي حسيني موسوي" است که توسط حاج عبد المجيد نوبري از زبان ترکي استانبولي به فارسي بر گردانده شده است.[10] مترجم هدف خود را از اين کار ارائه ترجمه قرآن براي کساني که فرصت مطالعه کمتري دارند اعلام کرده است تا آنها هم از مطالب قرآن بهره ببرند.[11] در اين اثر که متن ترجمه از توضيحات مفسر جدا نشده است براي هر آيه توضيحات نسبتا مفصلي وجود دارد که ضمن بيان مفهوم آيه ابهامات موجود در آن را نيز رفع مي کند.در برخي آيات مانند بسم الله ـ حجم توضيحات بقدري زياد است که ديگر نمي توان آن را ترجمه ناميد.

علي نقي فيض الاسلام( 1348 ش )

ترجمه تفسيري عالم متقي، مرحوم سيد علينقي فيض الاسلام که عنوان "ترجمه و تفسير قرآن عظيم" را دارد از ترجمه هاي موفق پيش از انقلاب اسلامي است که نخست به خط زيباي نستعليق مرحوم طاهر خوشنويس در سال 1348 منتشر شد.[12]
ترجم? فيض الاسلام که نزديک به چهل سال از عمر آن مي گذرد،از جهت دقت و انطباق با متن و رعايت نکات نحوي، ترجمه اي دقيق و موفق به حساب مي آيد، و نسبت به بسياري از ترجمه هاي موجود چه بسا کم غلط­تر باشد.اما از نظر نثر فارسي چندان سليس و روان نيست،به ويژه آنکه استعمال فراوان کلمات مترادف و نيز توضيحات غير ضروري، از شيوايي آن کاسته است گاه نقل مطالب غير لازم به اندازه اي است که سبب ملال خواننده هم مي شود.[13] به طور کلي اين ترجمه دقيق و استوار است ولي توضيحات مفصل و طولاني مترجم آن را به شکل تفسير مختصري در آورده است. گرچه همه توضيحات تفسيري در هلالين قرار دارد.

سيد اسدالله مصطفوي ( 1355 ش )

ترجمه قرآن مجيد به قلم سيد اسدالله مصطفوي در سال 1355 چاپ شد.[14] روش اين ترجمه بر اساس ترجمه آزاد و تفسيري است که توضيحات و تفسير آيات در متن ترجمه آمده است علاوه بر اين توضيحاتي نيز در پاورقي افزوده شده است. توضيحات تفسيري متن در ميان پرانتز قرار گرفته است و مطابقت ترجمه با متن قرآن به خوبي رعايت شده است. نثر ترجمه گويا و روان به فارسي امروزي مي باشد و ساختار نحوي آن بر اساس دستور زبان فارسي شکل گرفته است.[15]

مجتهده امين اصفهاني ( 1360 ش )

بانو نصرت امين معروف به بانوي اصفهاني (1313 – 1403 هـ ق) تفسيري فارسي در 15 جلد نگاشته است که به تفسير "مخزن العرفان و کنز العرفان" شهرت دارد. اين اثر که شامل تفسير تمام قرآن است به سبک بياني و تحليلي و با گرايش اخلاقي و عرفاني به تفسير آيات پرداخته است. روش مفسر در اين اثر گرانقدر چنين است که در آغاز ترجمه دسته اي از آيات را در ذيل آيات آورده است آنگاه وارد تفسير مي شود با بياني ساده و قابل فهم پيام قرآن را تشريح مي کند.[16]
ترجمه بانو اصفهاني از آيات قرآني ترجمه اي آزاد و تفسيري است. كه در آن افزون بر ترجمه قرآن در صورت نياز عبارات تفسيري بدون تفکيک از ترجمه آورده شده است. برخي از اضافات تفسيري از قبيل ارجاع ضمير مي باشد اما اکثر آنها جنبه تفسيري دارد مثلا «ان الذين کفروا» چنين ترجمه کرده است: "بدرستي کساني که کافر شدند و نور ايمان را به ظلمت کفر پوشانيدند" اين توضيحات براي آن است که مخاطب اين تفسير که بانوان درس تفسير ايشان بوده اند بتوانند استفاده بيشتري از آن بنمايند.

محمد باقر بهبودي ( 1369 ش )

محمد باقر بهبودي (متولد 1308 ش) از حديث پژوهان معاصر است که آثار قلمي بسياري از خود ارائه کرده است .يکي از مهم ترين آثار وي ترجمه اي آزاد و تفسيري قرآن است که با عنوان "معاني القران" منتشر شده است.[17]
روش ترجمه ايشان روشي جذاب است وي ترجمه و تفسير قرآن را بگونه اي بديع درهم آميخته است بگونه­اي که خواننده از مطالعه آن احساس خستگي نمي کند و اگر اشتباهات و کاستي هاي محتوائي آن نبود يکي از ترجمه هاي عامه پسند فارسي تبديل مي شد.ترجمه پژوهان اين اثر را به دليل در بر داشتن اشتباهات فراوان تفسيري و فقهي و ادبي مورد انتقاد شديد قرار داده اند.[18] در اين اثر اضافات تفسيري بدون آنکه از اصل ترجمه مشخص شده باشد به صورت پراکنده آمده است.

ابوالفضل داور پناه ( 1369 ش )

تفسير "انوار العرفان" به قلم دكتر ابوالفضل داور پناه تفسيري است ساده به زبان فارسي که به احتمال تا 40 جلد ادامه داشته باشد تا کنون 11 جلد از آن چاپ شده است.[19] مطالب علمي، آموزشي و ارشادي آن قابل توجه است. اين تفسير شامل: ترجمه و شرح آيات به نثر، ترجمه و شرح آيات به نظم ،شأن نزول، واژگان، توضيحات و وجوه تفسيري، متناسب با درک مخاطب متوسط.[20] اگر چه نثر اين کتاب ساده و روان است اما ترجمه اين تفسير کاملا ممزوج و با توضيحات تفسيري است و قابل جدا شدن از متن نمي باشد؛ لذا شايد نتوان آن را در رديف ترجمه هاي موجود از قرآن محسوب داشت. نثر اين کتاب استوار و مطابق با نثر معيار است و مفسر به زبان نظم نيز به شرح و بسط و احيانا ترجمه آيات مي پردازد. حجم توضيحات تفسيري اين کتاب بسيار زياد و آميخته با متن است و قابل تفکيک نيست.

سيد ابوالفضل برقعي ( 1339 ش )

سيد ابوالفضل برقعي از نويسندگان و روحانيون معاصر است (1367ـ 1390 ه ش)که فراز و نشيب بسياري را در زندگي علمي و اعتقادي خود طي نموده است وي در جواني تندترين کتب را در دفاع از عقايد شيعه و در رد آراء کسروي مي نوشت در اواخر عمر به سلفي گري گرايش يافت و کتب و متعددي در مقابله با تشيع به رشته تحرير در آورد.يکي از آثار وي ترجمه اي است از قرآن تحت عنوان «تابشي از قران» که در سال 1339 توسط انتشارات اقبال به طبع رسيد. مترجم در اين اثر از نثري روان و گويا استفاده کرده است شيو? اين ترجمه محتوا به محتوا با رعايت حسن مطابقت متن ترجمه با اصل آيات بوده است.که اضافات و توضيحات مختصري را در متن ترجمه به همراه دارد.علاوه بر اين توضيحات شامل نکات تفسيري ادبي و لغوي و در ذيل هر چند آيه آمده است.با توجه به اشتباهات و سهوهاي متعددي که در ترجمه آيات و توضيحات تفسيري واقع شده است استفاده از آن براي عموم مردم ابهام برانگيز مي باشد.[21]

د. ترجمه ساختاري

"ترجمه ساختارى"يا " ترجمه پيوسته و تفسيرى" آخرين مرحله از سير تكاملى روش‏هاى ترجمه قرآن است. يكى از امورى كه به جذابيت متن يارى مى‏رساند و ترجمه را علمى‏تر و خواندنى‏تر مى‏نمايد رعايت انسجام دستورى و معنايى در متن مقصد و يا "تعادل بافتارى "است. اما متاسفانه در هيچيك از ترجمه‏هايى كه تاكنون معرفي شده اند مورد توجه واقع نشده است.
در روش "ترجمه ساختاري" براي حل اين مشکل مطالب هر سوره با جمله بندى‏هاى كامل و روان بگونه‏اى ترجمه مى‏گردد كه خواننده هر سوره رابه شكل يك متن پيوسته احساس كرده و پايان يافتن آيه و شروع آيه ديگر را كاملاً به هم مرتبط ببيند. و در مجموع پس از خواندن يك سوره با غرض اصلى سوره ارتباط برقرار كرده و اهداف و مقاصد سوره را به خوبى درك كند.
در اين روش هيچگاه خواننده با جملات منقطع كه نتيجه ترجمه گُسسته آيات قرآن است برخورد نمى‏كند بلكه با متنى پيوسته و يك دست مواجه مى‏گردد كه درك معانى و مقاصد آن بسيار سهل و آسان است.[22]
واحد ترجمه در اين روش، در درجه نخست، كل سوره است و در مرحله بعد، بند، آيه و جمله واحد تزجمه مي باشند. به عبارت ديگر مترجم هنگام ترجمه هر آيه به جايگاه آن در سوره نيز توجه دارد و بنا به اقتضاء نكات تفسيري را به ترجمه مي افزايد و چه بسا در مواردي معناي واژگان نيز بر اساس جايگاه واژه در آيه و جايگاه آيه در سوره تغيير نمايد. گفتني است روش "ترجمه ساختاري" بر نظريه هدفمندي سوره هاي قرآن استوار است. بر اساس اين نظريه هر سوره داراي يك هدف اصلي است و محتواي همه آيات بگونه اي با آن هدف ارتباط دارد. و در مجموع مي توان مباحث مطرح شده در يك سوره را در يك تقسيم بندي منطقي ارائه نمود.[23]
ترجمه هايي كه بدنبال نشان دادن ساختار سوره هاي قرآن هستند را در سه سطح مي توان تفكيك كرد. سطح نخست، ترجمه هايي است كه تنها به عنوان بندي ايات پرداخته اند بدون آنكه بين عنوانهاي پراكنده ارتباطي بوجود آورند. در اين گروه ترجمه "زين العابدين رهنما"، "سيد حسن ابطحي" و "سيد مهدي حجتي" را مي توان قرار داد. گروه دوم ترجمه هايي است كه افزون بر تيتر بندي آيات به ايجاد نظم منطقي و مرتبط نمودن عنوانها با هم نيز توجه كرده اند و به خواننده براي درك ساختار سوره ياري رسانده اند. در اين سطح بايد ترجمه "تفسير كاشف" و ترجمه "قرآن ناطق" را معرفي كرد. سطح سوم به ترجمه هايي اختصاص دارد كه افزون بر ايجاد ارتباط بين عنوانها و فصل بندي سوره، ساختار سوره را به متن ترجمه نيز كشانده و با افزوده هاي تفسيري ترجمه سوره را به شكل يك متن بهم پيوسته ارائه كرده اند. بگونه اي كه خواننده جز در موارد اندك انتقال از آيه اي به آيه ديگر را هنگام مطالعه ترجمه احساس نمي كند ترجمه "محمد خامه گر" از قرآن كريم تنها ترجمه اي است كه به اين روش ارائه شده است.
در اين نوشتار، گروه نخست از ترجمه هاي ساختاري دز ميان ترجمه هاي معنايي و تفسيري معرفي شده اند چرا كه عليرغم عنوان بندي مطالب سوره، ارتباط مورد نياز را بين عناوين برقرار ننموده اند. گروه دوم و سوم ذيل عنوان ترجمه هاي ساختار معرفي مي گردند.

سيد محمد باقر حجتي ( 1363 ش )

دکتر سيد محمد باقر حجتي ( متولد 1315 هـ.ش) از قرآن پژوهان معاصر و صاحب آثاري چون پژوهشي در تاريخ قرآن، و اسباب النزول مي باشد.[24] تفسير کاشف با همکاري ايشان و دکتر عبد الکريم بي آزار شيرازي ( متولد 1323 هـ.ش) با سبکي جديد که نشانگر چهره موزون سوره هاي قرآن و روابط پيوستگي آيات است به تحرير در آمد . در تقسيم کار، گزينش بحث هاي تفسيري، توضيح مفاهيم و انتخاب نکته هاي ادبي را به عهده آقاي بي آزار شيرازي بود. و آقاي حجّتي ترجمه آيات و اطلاعات علوم قراني و هماهنگي مباحث را انجام مي داد.[25]
ترجمه ذيل آيات تفسير کاشف، با نثري ساده و روان و مطابق نثر معيار با واژه گزيني امروزي ارائه شده است که براي عموم مخاطبين قابل فهم است. تناسب تقريبي شيوه ترجمه در چند جلد موجود از اين تفسير از محاسن آن است. مترجم سعي نموده است حجم توضيحات تفسيري نه چندان زياد آن را مجزّاي از متن مشخص نمايد. مي­توان گفت اين ترجمه و تفسير کاشف پايه اصلي تفسير پيوسته و ترجمه آوايي آقاي بي آزار شيرازي با عنوان قرآن ناطق قرار گرفت.

عبدالكريم بي آزار شيرازي ( 1376 ش )

عبدالكريم بي آزار شيرازي ترجمه خود را از قرآن کريم با عنوان " قرآ?ن ناطق " در سال 1376 ارائه داده است . اگر چه مي توان ترجمه بي آزار شيرازي را در قرآن ناطق ترجمه اي محتوايي معادل به حساب آورد، امّا ايشان مدعّي است ترجمه او آوايي و تفسيري پيوسته باشد. واژه گزيني اين مترجم اگر چه مطابق با نثر عيار است ، امّا ترجمه اي ادبي مسجع و موزون ، شيوا و استوار با حجم متوسط توضيحات تفسيري ـ و البته مجزّاي از متن ـ است. سعي مترجم بر آن بوده که توضيحات خارج از متن را در ميان کروشه مشخص نمايد : بعلاوه اشعاري متناسب با موضوع، در ادامه ترجمه آورده است هماهنگي شيوه ترجمه در سراسر آن تقريبا رعايت شده در مجموع مي توان از نقاط قوت آن علاوه بر نثر موزون و مسجع[26] سبک تازه ترجمه آن که عبارتست از پيوستگي ساختاري ترجمه آيات است را نام برد.[27] وي در ابتداي هر سوره، با ارئه فهرستي بسيار منظم ، ارتباط و پيوستگي آيات را به نمايش گذاشته است .

محمد خامه گر ( 1385 ش )

دفتر نخست ترجمه محمد خامه گر شامل سور? حمد و بقره با عنوان تفسير آفتاب در سال 1385 منتشر شد.وي ترجمه خود را نخستين ترجمه پيوسته و تفسيري مي داند که در آن به روابط آيات در پرتو هدف اصلي سوره توجه شده است.[28] گرچه پيش از او دکتر عبد الکريم بي آزار شيرازي در تفسير کاشف ترجمه اي پيوسته و آوائي ارائه داده است اما اين دو ترجمه تفاوت هاي آشکاري با يکديگر دارند.مؤلف در مقدمه اين اثر ويژگي هاي همچون به تکيه بر نظريه هدفمندي سوره ها استناد به آراء تفسيري علامه طباطبائي، رعايت امانت در ترجمه و تنظيم فهرست مطالب سوره ها را به عنوان ويژگي هاي اصلي اين ترجمه بر شمارده است.در اين شيوه، فهم معاني و مطالب قران بسيار آسان و روان شده است و مترجم با افزودن توضيحات تفسيري در متن و پاورقي تا حدي خواننده را از مراجعه به تفاسير بي نياز کرده است افزون بر اين خواننده با توجه به فصل بندي سوره ، هر سوره را به شکل متني پيوسته احساس مي کند و پايان يافتن يک آيه و شروع آيه ديگر را کاملا هم مرتبط مـي بيند و اهداف و مقاصد سوره را به خوبي درک مي کند.

سيد محمد جواد ذهني تهراني (1375 ش)

المقامع شرح فارسي جوامع الجامع امين الاسلام طبرسي ، توسط سيد محمد جواد ذهني تهراني در 2 جلد و تا آيه 61 بقره به نگارش در آمد. تفسير موجز و ادبي جوامع يکي از مجموعه سه گانه تفسيري طبرسي و پس از مجمع البيان به رشته تحرير در آمد. [29]
ترجمه بخش آيات اين تفسير در ضمن کتاب المقامع، ترجمه اي معنايي از قرآن است و حجم قابل توجه توضيحات تفسيري در متن اصلي ممزوج شده است اگر چه آنگونه که مترجم اذعان [30]دارد، ترجمه اي ساده و روان و قابل استفاده فارسي زبان امروز مي باشد. از ديگر ويژگيهاي اين ترجمه ذ مي توان به اين نکته اشاره نمود که چون مترجم به نحو مستقل به ترجمه آيات نمي نگريست و در پي ترجمه اي فني و مستقل از آيات نبود لذا از کنار برخي از آيات بدون اينکه ترجمه اي از آنها را بيارورد به اغماض گذشته است.

سيد عبد الحجِة بلاغي (1345)

تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاکسير يا من لا يحضره المفسّر اماميّه توسط سيد عبد الحجِة بلاغي در 10 جلد نوشته شده است .خود تفسير مجموعا 7 جلد از مجموعه کتاب را تشکيل مي دهد [31]دو جلد نخستين درباره فضاي کلي نزول قرآن و عوامل آن است و جلد دهم نيز متعلق به تعليقات و توضيحات تکميلي است. ويژگي مهم اين تفسير بهره گيري از معلومات عمومي در شناخت و مقاسيه اديان با اسلام است. [32]
ترجمه اين تفسير به روش آزاد و تفسيري است. مفسر در بند ارائه ترجمه اي دقيق و فني از قرآن نبوده است اگر چه سبک اين ترجمه ساده بوده امّا واژه گزيني آن متناسب با زمانه نيست و بعضا به دور از نثر معيار و امروزي است حجم بسيار زياد توضيحات تفسير گاه ممزوج با متن ارائه شده است.

پاورقي :

[1] - ميرزا خسرواني، عليرضا، تفسير خسروي، با تصحيح محمد باقر بهبودي، چاپ اول 1390 هـ.ق (1350 هـ.ش)، انتشارات كتابفروشي اسلاميه.
[2] - نشريه مترجم سال سوم، شماره 10 ، ص 165)
[3] - اهتمام ايرانيان به قرآن کريم ص 116
[4] - عمازاده اصفهاني، حسين، ترجمه قرآن كريم، چاپ اول، 1346، مكتب قرآن.
[5] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 101.
[6] - صبري، خليل الله، طبقات آيات، چاپ اول، 1344، انتشارات امير كبير.
[7] - دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ص 1361.
[8] - علي استخري، احسان الله، كلمه عليا، چاپ اول، 1346، شركت سهامي افست.
[9] - اهتمام ايرانيان به قرآن، ص 73.
[10] - علوي حسيني موسوي، مير محمد كريم بن جعفر، تفسير كشف الحقايق عن النكت الدقايق، ترجمه عبدالمجيد صادق نوبري، با عنوان "قرآن براي همه" ، چاپ اول، 1348 هـ.ش، شركت سهامي اقبال، تهران.
[11] - قرآن براي همه، ص 5.
[12] - فيض الاسلام، علي نقي، ترجمه و تفسير قرآن هظيم، چاپ اول، 1348، انتشارات...
[13] - ترجمان وحي، شماره 14، ص 15، مقاله معرفي و نقد ترجمه تفسيري فيض الاسلام از قرآن، محمد علي كوشا.
[14] - مصطفوي، سيذ اسدالله، ترجمه قرآن محيد، چاپ اول، 1355، انتشارات....
[15] - اهتمام ايرانيان قرآن، ص 123.
[16] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 164.
[17] - بهبودي، محمدباقر، معاني القرآن، چاپ اول، 1369، خانه كتاب.
[18] - فصلنامه مترجم، شماره 10، ص 123-93، حسين استاد ولي، ترجمه اي اسف انگيز از قرآن.
[19] - انوار العرفان في تفسير القرآن ابوالفضل داور پناه اردبيلي، چاپ اول 1369 ، انتشارات کتابخانه صدر
[20] - سير تفاسير شيعه ص 208 و 209
[21] - اهتمام ايرانيان به قران ،ص 119 ـ 122
[22] - خامه گر، محمد، تفسير آفتاب، ج1، ص 22.
[23] - رك. خامه گر، محمد، ساختار هندسي سوره هاي قرآن، امير كبير، تهران، 1382.
[24] - دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي / ج 1/ 901
[25] - سير تطور تفاسير شيعه، ص 203.
[26] - اهتمام ايرانيان به قرآن کريم / 155
قرآن ناطق / 299
[28] - محمد خامه گر ،تفسير آفتاب،زلال کوثر، قم ـ بهمن 1385،ص 16
[29] - سيد محمد علي ايازي ، شناخت نامه تفاسير، ص 163.
[30] - المقامع في شرح جوامع الجامع ، سيد محمد جواد ذهني تهراني، انتشارات پيام حق ، نوبت اول ، 1375 ش ، ص 7 .
[31] . بلاغي ، سيد عبد الحجة ، حجة التفاسير الاکسير يا من لا يحضره المفسر و التفسير ، 10 مجلد ، قم ، حکمت ، نوبت اول 1345
[32] . شناخت نامه تفسير، ص 178ـ 177