بانک مقالات ترجمه قران
|
اولين ترجمه منظوم قرآن به زبان انگليسي
ترجمه حامد دردشتيان
عرضه فراگير مواهب عديده عطيه مكتوب حق به آحاد بشر در همة عصرها و نسلها، علاوه بر اينكه مورد تاكيد ونظر مصحف شريف ميباشد. آرزوي ديرين قرآن پژوهان و دلباختگان كلام حق بوده است.
پينوشتها
1ـ بعنوان يك نمونه ساده و ابتدايي در مورد اين ترجمه، در فهرست سور نام سوره بقره را The Cow ذكر نموده، و حال آنكه معناي دقيق آن كلمه «گاو نر» ميباشد. 2ـ بعنوان نمونه، طي سالهاي اخير تفسير معتبر الميزان نيز به زبانهاي مذكور در حال ترجمه است كه ترجمه جلدهاي متقدم آن در اينترنت با آدرس WWW. Almizan. com در دسترس عمومي و مجاني ميباشد - م. 3- فيتز جرالد، ادوارد (83ـ 1809)، شاعر انگليسي كه برخي از اشعار عمرخيام را ترجمه نمود؛ ترجمه درخشان او يك تعبير آزاد از نسخه اصلي است، هرچند سبك آن براي متون مقدس مناسب نميباشد. 4ـ Iambic ـ توالي يك هجاي بيتكيه و يك هجاي تكيهدار در شعر انگليسي ـ م. 5- Parallel 6- Lopsided 7- Internal |
|
بررسى ترجمه انگليسى يوسف على[1]
آرتور جفرى – ترجمه: عباس امام
طى سالهاى اخير، ترجمه قرآن انگليسى يوسف على[2] شايد برجستهترين كارى باشد كه در زمينه قرآن پژوهى از هندوستان روانه بازار شده است. اين ترجمه، شامل متن عربى قرآن و ترجمه انگليسى جديدى است كه به صورت دو ستون موازى در كنار يكديگر قرار گرفتهاند. به علاوه، اين ترجمه شامل نكات و خصوصيات ديگرى است كه از ميان آنها مىتوان به اين موارد اشاره كرد: مجموعهاى از توضيحات به صورت شرح و تفسير در نيمه پايين هر صفحه، مقدمهاى مستقل براى هر سوره، نوعى خلاصه منظوم در ابتداى هر سوره، تعليقاتى در پايان بسيارى از سورهها، يك مقدمه كلى، نوعى پيش درآمد منظوم، فهرست مطالب تفصيلى براى هر يك از دو جلد ترجمه، و نيز يك نمايه موضوعى اجمالى در پايان اثر.
پی نوشت ها:
[1] مشخصات اصل انگليسى مقاله به اين شرح است: Arthur Jeffery, »Yusuf Ali's Translation of the Quran«, in The Moslem World, vol. 30 (1940), pp. 54-66. [1] مشخصات اصل انگليسى مقاله به اين شرح است: Arthur Jeffery, »Yusuf Ali's Translation of the Quran«, in The Moslem World, vol. 30 (1940), pp. 54-66. [2] منظور ترجمهاى از قرآن مجيد با اين مشخصات است: The Holy Quran: Arabic Text With an English Translation and Commentary, by Abdullah Yusuf Ali. Two volume Edition, 1937-1938. Published by Shaikh Muhammad Ashraf, Kashmiri Bazaar, Lahore, India. xv+xx+xxv+1849pp. |
|
مصاحبهاي كوتاه با شيخ عزّالدين الحايك مترجم معاني قرآن شريف
مصاحبه با شيخ عزّالدين الحايك
در سفر پنج روزهاي كه سال گذشته براي ديدار از مراكز علمي لبنان و سوريه داشتيم، از جمله جاهايي كه موفق به ديدن آن شديم نمايشگاه كتاب بيروت بود كه همزمان با سفر ما برگزار شده بود. در نمايشگاه با چاپ ترجمه جديدي از قرآن به زبان انگليسي آشنا شديم كه به وسيله يكي از اساتيد سوري عرب زبان و مدرس زبان انگليسي در دانشگاه دمشق انجام شده بود؛ علاقهمند شديم با ايشان ديداري داشته باشيم كه با بزرگواري پذيرفتند و در محل سكونتشان در شهر دمشق با برخوردي كريمانه به سؤالات ما پاسخ گفتند. ايشان عالمي وارسته و خطيبي توانا هستند كه گذشته از تحصيلات علوم ديني، به زبانهاي انگليسي و روسي نيز آشنايي دارند. ترجمه قرآن به زبان انگليسي حاصل هفت سال تلاش مداوم و پيگير ايشان است كه در سال 1996 ميلادي توسّط دارالفكر دمشق به چاپ رسيده است. گفتگوي زير حاصل ديدار با ايشان است كه ميخوانيد.
مختصري از شرح حال و تحصيلات خودتان را بيان كنيد.
الف. اهل سوريه هستم، در يك خانواده مسلمان در دمشق متولد شدم. پدرم محمد علي الحايك است.ب. تحصيلاتم را در مدارس اسلامي در دمشق فرا گرفتم. ج. تحصيلات انگليسيام را در 1941م. شروع كردم، قبلاً زبان خارجيام فرانسه بود. د. وقتي دانشكده هنرهاي دانشگاه دمشق در سال 1952م. بخش انگليسي را داير كرد، به آنجا رفتم و در سال 1956م. فارغ التحصيل شدم. بعد از آن تحصيلات خود را در بريتانيا، در دانشكدههاي ليدز و بريستول ادامه دادم. •• . سپس، كار خود را به عنوان استاد زبان انگليسي در دانشگاه دمشق و همچنين در مدارس معلمان و دبيرستانها آغاز كردم.
زمينه آشنايي خود را با اسلام و قرآن بيان فرماييد.
دو سوم از آيات قرآن شريف را حفظ كردهام. من دانش اسلامي و علوم قرآني را كه عبارت است از: شرح قرآن، تفسير، روايات پيامبر اكرم، حديث و فقه اسلامي، از اساتيد با تجربه، دانشمندان و محققان در دمشق فرا گرفتم. بيش از پنجاه سال استاد علوم اسلامي و خطيب روز جمعه بودهام.
چطور شد كه به فكر ترجمه قرآن افتاديد؟
نياز شديد به يك ترجمه ساده و صحيح به زبان انگليسي مرا واداشت كه نگرشي در مورد اين امر بسيار بزرگ داشته باشم. در حال حاضر، زبان انگليسي تقريبا زباني جهاني است و مسلمانان در سراسر جهان نياز زيادي به چنين ترجمهاي دارند.
در ترجمه قرآن كريم چه جهاتي مورد نظر بوده و از چه منابعي استفاده كردهايد؟
به منظور ترجمه قرآن شريف، من تعدادي از ترجمههاي انگليسي قرآن مجيد را خواندهام، و همچنين كتب زيادي از تفسير عربي قرآن را مطالعه كردهام. سپس به اين نتيجه رسيدم كه كساني كه قرآن مجيد را ترجمه كردهاند، يكي از افراد زير بودهاند:الف. مسلمانان راستيني كه تلاش زيادي را صرف ارائه ترجمه صحيحي از قرآن كردهاند، اما آنها زبان كلاسيك را ارائه دادهاند كه همه افراد نميتوانند آن را بفهمند. ب. مسلمانان راستيني كه زبان عربي را خوب نميدانند، بنابراين نكات زيادي از ظّل توجهات آنها به دور مانده است. ج. مخالفان اسلام كه دانسته معاني قرآن مجيد را تحريف كردهاند.
به طور كلي در زبان انگليسي منابع كافي درباره معارف اسلامي وجود دارد؟ در اين زمينه چه قدر كار شده و چه كمبودهايي وجود دارد؟
هنگام به پايان رساندن ترجمهام، بعد از سالها كار زياد، عدهاي از اساتيد مجرّب زبان انگليسي را دعوت كردم تا اين اثر را مطالعه كنند و نقطه نظرهاي خود را بر همين اساس مشخص سازند. در واقع از آنها خيلي سپاسگزارم كه براي اصلاح اين اثر، تلاش زيادي كردند و نظراتشان را در اين باره ارائه دادند.
از ترجمههاي قرآن به زبان روسي چه اندازه اطلاع داريد؟ لطفا آنها را معرفي نماييد و روشن كنيد كه ترجمه رايج قرآن در ميان روسي زبانها كدام ترجمه است؟
فكر ميكنم كه نياز زيادي به آشنايي مسلمانان روسي با ادبيات اسلامي وجود دارد؛ زيرا چيزي كه در دسترس باشد در زبانشان خيلي خيلي كم است. هيچ ترجمه خوبي براي روسها از قرآن مجيد در دسترس نيست. تمام ترجمههاي قابل دسترس خيلي ضعيف هستند.
آيا شما قرآن را مستقيما از زبان عربي ترجمه كردهايد و يا از زبانهاي ديگر؟
البته من ترجمهام را مستقيما از عربي انجام دادهام.
آيا شما در ترجمه قرآن با كسي همكاري داشتهايد يا به تنهايي آن را انجام دادهايد؟
به اين سؤال در بالا پاسخ داده شده است.
به نظر شما يك ترجمه خوب كه بتواند مورد استفاده قرار گيرد چگونه ترجمهاي است؟
يك ترجمه خوب از قرآن مجيد آن است كه معني دقيق و صريحي بدهد. فكر ميكنم كه براي مترجم دانستن عربي و انگليسي كافي نيست تا قرآن را ترجمه كند. چنين كسي بايد دانش خوبي از مذهب و علوم قرآني داشته باشد.
در ترجمه قرآن چه مشكلاتي وجود دارد؟
مشكل اصلي، يا شخصي است يا تمايلات متعصبانه يا ضعف در يك يا هر دو زبان. |
|
ضرورت شناخت و كاربرد «انسجام و پيوستگى» در ترجمه انگليسى قرآن كريم
جلالالدين جلالى
چكيده
«انسجام» و «پيوستگى» به عنوان دو ركن بنيادين ارتباط متن، مورد توجه زبانشناسان بهطور عام و انديشمندان تجزيه و تحليل گفتمان به طور خاص قرار گرفته است. در اين نوشتار كوشش شده تا ضمن ارائه تعريفى علمى از مقولههاى انسجام و پيوستگى، تأثيرگذارى آنها از يك سو بر متن ترجمه (متن زبان مقصد) و از سوى ديگر بر خواننده در فهم و درك متن و ايجاد ارتباط پيوسته و درهمتنيده مورد ارزيابى تطبيقى قرار گيرد. به منظور عينى كردن موضوع، نمونههايى از ترجمههاى انگليسى قرآن كريم محمدتقى الهلالى ـ محمد محسنخان و عبداللّه يوسف على جهت بررسى ارائه شدهاند. برآيند اين بررسى عبارت است از: الف ـ در بسيارى از موارد، مترجمان در انتقال و برقرارى تعادل در زمينه انسجام درونمتنى موفق بودهاند. ب. در مواردى، ضعف يا نبود توانش متنى، مترجم را از انعكاس واقعيتهاى موجود در متن زبان مبدأ به زبان مقصد باز داشته است. ج ـ شناخت نظرى و عملى مترجم از مقولههايى چون انسجام درون متنى و برون متنى، پيوستگى و درهمتنيدگى متن نه تنها به خواننده در فرايند درك مفاهيم كمك مىنمايد و انگيزه خوانش را در او تقويت مىكند، بلكه در بسيارى از موارد از كژفهمى و كژانتقالىها جلوگيرى به عمل مىآورد. د: برآيند تلاش مترجمان در ايجاد و برقرارى تعادل واژگانى، بيان تحذير و معانى كنايى بازتابنده معانى واقعى قرآن نبوده است.
واژههاى كليدى
ارجاعات، انسجام درونمتنى/برونمتنى، بافتار، پسينسوى/پيشين سوى، پيوستگى، تحذير، شمول معنايى، گفتمان
مقدمه
قرآن منظومه منسجم، يكپارچه و پيوستهاى است كه از جانب خداوند سبحان به صورت دفعى و تدريجى بر پيامبر اكرم (ص) فروفرستاده شد. انسجام و پيوستگى اين منشور آفرينش در سطوح متفاوت زبانى و فرازبانى به گونهاى است كه تمام سورهها و آيهها را پيوسته و درهمتنيده كرده است. مطلبى كه در يك آيه طرح و عنوان شده، در آيهاى از همان سوره يا سوره ديگر مفصل و مؤكد بيان مبسوطى از آن به عمل آمده است. شاخصه ديگر قرآن كريم انسجام درونمتنى و برونمتنى و نيز وحدت موضوعى است. اين ويژگيهاى متين و در عين حال يگانه، قرآن را از نوشتارى انسانى متمايز ساخته است.
1-1 متن (text)
متن عبارت است از تظاهر صورى فرايند سخن و ساختار متنى از جمله عناصر تشكيل دهنده متن كه به انعكاس عوامل حاكم بر فرايند سخن مربوط باشد. به عبارت سادهتر، متن عبارت است از يك يا چند جمله مرتبط كه معنا يا پيام مشخص و معينى را انتقال دهد. بديهى است قرار گرفتن متوالى چند جمله كنار هم تضمينى بر تشكيل يا آفرينش متن نمىكند. آنچه متن را انسجام مىبخشد وجود رابطه منطقى/معنايى بين جملات است. در صورت وجود چنين رابطهاى به آن مجموعه جملات «متن» گفته مىشود.
1-2 بافتار (texture)
بافتار، ساختمان متن و روابط حاكم بر جملات يك متن را بررسى مىنمايد. در فرايند بررسى مؤلفههاى ويژه متن از جمله سازمان عناصر آشنا ـ ناآشنا يا به اصطلاح نحوى مبتدا ـ خبر (به مجموعه اطلاعات موجود در حافظه خواننده يا شنونده متن و انتقال آنها به سطوح فوقانى و نهايتا تعامل و تأثير گذارى متقابل آنها گفته مىشود)، نوع سخن (discourse genre) يا طرح متنى و شرايط حاكم بر آن، ويژگى و عوامل شبه زبانى(paralanguage) [تكيه، آهنگ كلام، نقطهگذارى، آرايش صورى بندها، كاربرد حروف بزرگ، پرانتز و نظير آنها]، انسجام درونمتنى/برونمتنى و پيوستگى مورد توجه و امعان نظر قرار مىگيرند.
1-3 انسجام (cohesion)
انسجام به سازوكار درونمتنى زبان گفته مىشود كه سخنور را در ايجاد و برقرارى ارتباط در هر جمله يا بين جملات يارى مىدهد. به عبارت سادهتر، انسجام به روابط ساختارى/واژگانى متن اطلاق مىشود. اين نوع ارتباط ممكن است بين جملات يا اجزاى متفاوت يك جمله برقرار شود.
عناصر انسجام (cohesive devices)
كارتر (1997) عناصر انسجام را به سه دسته زير تقسيم كرده است:
1-3-1: انسجام واژگانى (lexical cohesion)
يكى از راهبردهايى كه ما را در فهم و درك واژگان و گروهواژهها در زبان يارى مىدهد، انسجام واژگانى است. به طور خاص، ما از آگاهى خود در جهت برقرارى ارتباط بين واژهها استفاده مىكنيم. به اين نوع آگاهى در ايجاد ارتباط، انسجام واژگانى گفته مىشود. نگارندگان متن استفاده از اين نوع انسجام را از طريق تكرار عين واژه، گروهواژه و در مواردى عين جملهواره امكانپذير مىدانند. همچنين استفاده از واژگان مترادف (يا تقريبا هممعنا)، متضاد، چترواژه يا شمول معنايى، حذف به قرينه، مجموعه واژگان متشكل و پيوسته، كل ـ جزء، واژگان خاص از عام، همايى يا ارتباط بين واژگان متعلق به يك حوزه معنايى و برقرارى روابط معنايى ـ منطقى به متن انسجام مىبخشند. علاوه بر موارد مذكور، درك بهينه متن با در نظر گرفتن سياق آيهها، واژگان درونجملهاى و فراجملهاى و نيز معانى متن ترجمه شده محقق مىشود.
1-3-2 : انسجام دستورى يا ساختارى (grammatical / structural cohesion)
مخاطب در ارتباط با متن، علاوه بر استفاده از راهبردهاى انسجام واژگانى، دانش ساختارهاى دستورى زبان خود را در جهت پر كردن خلأهاى احتمالى متن به كار مىبندد؛ همان دانشى كه سخنور را در درك و توليد سازههاى زبانى و مرتبط كردن آن سازهها كمك مىنمايد. سازوكارهاى انسجام دستورى/ساختارى عبارتند از: ارجاعات، جايگزينى، حذف به قرينه و ارتباط معنايى ـ منطقى ميان سازهها.
1-3-3 : ارجاعات (references)
ارجاع به واژگان خاصى اطلاق مىشود كه در متن ارتباط ساختارى برقرار مىنمايند. بديهى است، درك معناى اين واژگان ويژه با مراجعه به عناصر ديگر متن امكانپذير مىشود. عمده ارجاعات را ضماير شخصى، ملكى، اشارهاى و صفات ملكى تشكيل مىدهند. ارجاعات بر دو نوعند: 1- ارجاعات درونمتنى (endophoric references) 2- ارجاعات برونمتنى (exophoric references). ارجاعات برونمتنى مخاطب را در جهت درك و تفسير معنا نيازمند اطلاعاتى خارج از متن مىسازد. معمولاً مخاطب اين مشكل را با استفاده از بافت زبانشناختى (co-text) و بافت موقعيتى - محيطى (context) حل و فصل مىكند. ارجاع درونمتنى بر دو نوع است: الف) پيشينسوى (anaphoric reference) كه مرجع قبل از ضمير قرار مىگيرد؛ يعنى ضمير به اسم (مرجع) مابعد خود ارجاع و ارتباط معنايى پيدا مىكند. ب) پسينسوى (cataphoric reference) كه در متن ابتدا ضمير و بعد مرجع قرار مىگيرد. عناصر ارجاعى درونمتنى به سه دسته تقسيم مىشوند: 1- ارجاع شخصى (personal reference) 2- ارجاع اشارهاى (demonstrative reference) 3- ارجاع مقايسهاى (comparative reference). ارجاع شخصى در موقعيت كلام از طريق شخص نقشآفرينى مىكند. ارجاع اشارهاى از منظر موقعيت مكانى و فاصله؛ و ارجاع مقايسهاى از طريق همانندى يا شباهت در يك متن مورد استفاده قرار مىگيرد. توجه داشته باشيم كه اين نوع ارجاع ممكن است عطف به ماقبل يا مابعد شود كه ممكن است يك واژه يا يك جمله كامل را همپوشى نمايد.
1-3-4 حذف (ellipsis)
حذف به عدم استفاده هر بخشى از كلام، به قرينه موجود در متن و به منظور رسيدن به هر يك از اهداف زير، گفته مىشود. بديهى است حذف به قياس عنصر يا عناصر قرينهاى زير صورت مىپذيرد:
1-3-5 جايگزينى substitution))
قرار گرفتن يك عنصر زبانى به جاى عنصر ديگر با هدف اقتصاد كلامى (كاهش واژگانى/نحوى) و ايجاد انسجام در متن را جايگزينى يا جانشينى مىگويند.
1-3-6 ارتباطات معنايى/منطقى (semantic/logical relations)
علاوه بر عناصر واژگانى و دستورى، انسجام درونمتنى از طريق برقرارى روابط معنايى و منطقى ميان جملات متن محقق مىشود. برقرارى روابط معنايى و منطقى معمولاً از طريق طرح مسئله و ارائه راهحل، بيان علت و معلول، شرط و جزاى شرط، انجام و نتيجه عمل و مواردى نظير آن صورت مىپذيرد. برقرارى روابط معنايى و منطقى ميان پارهگفتهها و جملات را نمادهاى متنى مىگويند. نمادهاى متنى كلماتى هستند كه رابطه معنايى و منطقى در هر جمله و بين جملات ايجاد مىنمايند. نمادهاى متنى عبارتند از:
1-4 پيوستگى (coherence)
سازوكار معنايى پنهانى را كه كليه اجزاى متن، اعم از واژه، گروهواژه، جملهواره، بند و مضامين كلى سخن را به هم مرتبط مىسازد و در نتيجه سبب وحدت معنايى متن مىشود، پيوستگى مىگويند. پيوستگى ممكن است مبتنى بر دانش مشترك نگارنده/گوينده و خواننده/شنونده باشد. عامل وحدتبخشى متن در ذهن نگارنده/گوينده توانش متنى است كه هاليدى و حسن بر وجود آن در ذهن اهل زبان تأكيد دارند. بايد توجه داشت كه توانش متنى به طور مستقل در ذهن وجود ندارد، بلكه همواره در تعامل با ديگر توانشها از جمله توانش زبانى (linguistic competence) توانش دستورى (grammatical competence) توانش ارتباطى (communicative competence) و توانش منظورشناختى (pragmatic competence) است. بيشتر زبانشناسان به ويژه سخنكاوان (discourse analysts) «پيوستگى» را در برگيرنده عواملى چون: دانش همگانى ارتباطى اهل زبان، دانش زمينهاى-موقعيتى، پيش انگارهها، پنداشتها و ارتباط معنا شناختى و منطقى مىدانند.
انسجام و پيوستگى در قرآن كريم
قرآن كريم از انسجام، پيوستگى و درهمتنيدگى ويژه و بىنظيرى برخوردار است. يك نمونه از اين گزاره آيه 38 از سوره مباركه «انعام» است. حق تعالى مىفرمايد: «ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْءٍ ثُمَّ اِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» (ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ ]فروگذار نكردهايم، سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد). اين بخش از آيه بيانگر اين حقيقت جاودانه است كه قرآن براى كاربرد هر تكواژ، واژه، جمله/جملهوارهها، آيه و حتى هر سورهاى دليل موجه و متقنى دارد. ميان عناصر زبانى قرآن درهمتنيدگى، پيوستگى، تعاملات نحوى و معناشناختى به گونهاى است كه ذهن كاوشگر مخاطب را با سلاست و روانى خود التذاذ و آرامش مىبخشد. وجود دلالتهاى سياقى، قرينهها، عبارات معترضه، ارجاعات درونمتنى و برونمتنى، ارتباطات موضوعى، كاربردهاى ويژه واژگان و عبارات، پاسخ به شبهات از جمله موضوعات مربوط به واجبات دينى و مواردى از اين قبيل سازوكار پيوستگى متن قرآن را ضمانت اجرايى مى بخشد. آنگونه كه پيشتر عنوان شد، بهعلت محدوديت حوزه بررسى در اين نوشتار، تنها به انسجام و پيوستگى پرداخته مىشود.
نمونههايى از انسجام درون متنى
2-1 انسجام واژگانى (lexical cohesion)
عناصر واژگانى مؤثر در انسجام متن عبارتند از: تكرار عين واژه، ترادف يا واژگان تقريبا هممعنا، تضادها، حذف به قرينه، مجموعه واژگان متشكل، چترواژه يا شمولمعنايى، كل ـ جزء، و واژگان خاص پس از عام. اينك به تعريف و توصيف هر يك از عناصر ياد شده همراه با نمونه قرآنى و ترجمه انگليسى آنها پرداخته مىشود.
2-2 انسجام دستورى
انسجام دستورى يا ساختارى دو دسته ارجاع را شامل مىشود: ارجاع درونمتنى و ارجاع برونمتنى. ارجاع درونمتنى خود مشتمل بر: پيشينسوى، پسينسوى، ارجاع اشارهاى و ارجاع مقايسهاى است. در اينجا، نخست به ارائه نمونههايى از ارجاع درونمتنى پرداخته مىشود. سپس به توصيف ارجاع برونمتنى و ارائه شاهد و نمونه قرآنى به همراه ترجمه انگليسى جهت بررسى خواهيم پرداخت.
4-1 پيوستگى (coherence)
پيشتر عنوان شد پيوستگى سازوكار معنايى پنهانى است كه براساس دانش متقابل زبانى و فرازبانى، كليه عناصر زبانى را در جهت برقرارى توانش متنى به كار مىبندد. در اين فرايند، موضوعات در شبكهاى مرتبط به هم پيوسته مىشوند تا مفهومى واحد و يكپارچه به وجود آيد.
نتيجه
در قرآن شفافيت سخن و كمكهاى معنايى محكمات در متشابهات، ارتباط تنگاتنگ واژگان، عبارات و آيهها و يكپارچگى موضوعى از جمله طرح مسئله و راه حل آن، پرسش و پاسخ، شرط و جزاى شرط، نقل قولها، امر و نهىها، تعريض به نكوهش كافران، اشارات ضمنى با استفاده از واژه «قل» كه خطاب به كافران به هدف تحقير و درخور خطاب نبودن آنهاست، استفاده از دلالتهاى لفظى/عقلى، دلالتهاى سياقى، سياق آوايى و مواردى از اين سنخ سازوكارها با هدف برقرارى انسجام و پيوستگى و يكپارچگى متن صورت گرفته است.
منابع فارسى/ عربى
حايرى قزوينى، سيدمهدى، ترجمه الاتقان فى علوم القرآن (جلال الدين عبد الرحمن سيوطى) جلد 2، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1376.
منابع انگليسى
Al-Hilali, M.T. & Muhsin Khan, M. The Noble Quran, Riyadh, Saudi Arabia, Darussalam Publishers & Distributors, 1996. |
|
مارمادوك پيكتال اسلام شناس و مترجم قرآن به زبان انگليسي
پيتر كلارك
سيد مجيد رويين تن
براي آن دسته از افرادي كه با ترجمههاي گوناگون قرآن به زبانهاي مختلف آشنايي دارند نام مارمادوك پيكتال نام بسيار آشنايي است، او يكي از بهترين ترجمههاي قرآن را به زبان انگليسي تقديم بشريت تشنة امروز كرده است، و ترجمة وي به دليل اينكه زبان اصلي و مادريش انگليسي بوده است از نظر رواني و تطبيق الفاظ با معاني از كيفيت بسيار بالايي برخوردار است.در اين مقالة كوتاه سعي داريم كه مروري مختصر بر زندگي اين مسلمان انگليسي الاصل داشته باشيم. متأسفانه مسلمانان جهان در مجموع آشنايي چنداني با اين شخصيت فرهنگي و ادبي ندارند، شايد هم يكي از دلايل عمدهاش اعتقاد وي به كار خالصانه براي رضايت خداوند متعال و خالي از هر گونه ريا بوده است، جالب اينجاست كه بر روي سنگ قبر او در قبرستان مسلمانان در بروك وود brookwood در ايالت سوري surroy ـ انگلستان اين جملات به چشم ميخورد.«كساني كه عمل صالح را تنها به خاطر رضاي خدا انجام داده و خود را تسليم ارادة او مينمايند، پاداششان نزد خداوند خواهد بود و يا به عبارت ديگر پاداش آنها نزديكي به ذات احديت خواهد بود.» پيكتال در يك خانوادة مسيحي و متعصب در سال 1875 ميلادي در يكي از روستاهاي انگلستان به دنيا آمد. پدر و پدربزرگ وي هر دو كشيش بوده و خود او نيز تحت نظر آنان آموزشهاي مقدماتي مسيحيت را ديده بود. دوران كودكيش توأم با آموزش در مدرسة كشيشهاي مسيحي چيلز فورد chillesford سپري شد، ولي پس از فوت پدر در سال 1881 به اتفاق مادرش به شهركي در نزديكي لندن مهاجرت كرد. آموزش ابتداييپيكتال در خلال سالهاي 1890 ـ 1889 در هاروهيل صورت گرفت. آنگاه به منظور تقويت زبان ايتاليايي و فرانسه مدتها به فلورانس و نوشاتل عزيمت كرد. مادرش پس از اين دوران، و به منظور آموزش هر چه بهتر و آشنايي بااديان مختلف، او را به فلسطين اعزام نمود. عزيمت وي به فلسطين نقطة عطفي در تاريخ زندگي او بود، در آنجا با زبان عربي آشنا شد، و تحت آموزش گرامر و ادبيات اين زبان غني قرار گرفت، در اين سرزمين دوستان مسلمان زيادي پيدا كرد و با آنها به سير و سياحت در لبنان و سوريه پرداخت در خلال همين سالها بود كه وزارت امور خارجة انگلستان پيشنهاد سركنسولي شهر حيفا را به او داد اما پس از مدتي و به دليل سن بسيار پائين او از اين كار منصرف شد ـ در آن سال پيكتال تنها 20 بهار از زندگيش ميگذشت. در طول اقامتش در فلسطين، بشدت علاقهمند به اسلام و مسلمين شد و در يكي از سفرهايش به سوريه نزد امام جماعت، جامع اموي دمشق رفت و به دين اسلام گرويد، گر چه برخورد شيخ بااو برخورد نامناسبي بود، ولي در ارادة خللناپذير او براي تقرب به اسلام وقفهاي ايجاد نكرد. در سن 21 سالگي و پس از مراجعت از فلسطين با خانم ماريل اسميت ازدواج كرد. در اين سال بود كه نويسندگي را آغاز كرد. داستانهاي كوتاه و بلند او در اوائل قرن بيستم (1903 ـ 1921) شهرت نسبتاً خوبي براي وي به ارمغان آورد اف ـ ام فوستر در سال 1921 دربارةپيكتال نوشت: «او تنها نويسندة انگليسي است كه شرق ميانه و نزديك را بخوبي در ك كرده است.» كتاب قصههاي مرد ماهي گير وي شهرت بسيار خوبي براي وي كسب كرد و او را در رديف جيمس مورير james Morrier و اثر جاودانيش حاجي باباي اصفهان قرار داد. در دوران بحرانهاي قبل از جنگ جهاني اول در كشورش، پيكتال به تركيه رفت و در آنجا بود كه با واقعيت تلخ، توطئة ابر قدرتها براي نابودي امپراتوري پر قدرت عثماني آشنا شد و در آن كشور انجمن دوستي بريتانيا و تركيه را تشكيل داد و در ماه اوت 1914 هنگامي كه انگلستان به طور رسمي به تركيه اعلام جنگ كرد، بيطرفي خود و سازمان ذي ربط را اعلام نمود. از اينجا بود كه صداي اعتراضش را بر عليه سياستهاي استعمار گونة انگليس و فرانسه آغاز كرد، و بشدت با موافقت نامة Sykes - picot كه در سال 1916 بين فرانسه و انگليس به امضا رسيد مخالفت نمود. بر اساس اين موافقت نامه و پس از شكست امپراتوري عثماني، سرزمينهاي عربي بين دو كشور فرانسه و انگليس تقسيم شد. به دليل همين مخالفتها بود كه مارك سيكس mark Sykes وزير خارجة وقت انگلستان برايش نوشت: «براي شما شايسته نيست كه با دشمن امپراتوري طرح دوستي بريزيد.» پيكتال به دليل حمايتهاي جسورانه و بيدريغش از مسلمين شانس هاي بزرگي را در عالم سياست از دست داد، براي مثال شانس عضويت در دفتر كشورهاي عرب ـ قاهره را به طور قطع از دست داد به همين دليل به جاي وي تي ـ اي لورنس عضويت دفتر را پذيرفت. پس از شكست امپراتوري عثماني، پيكتال كه عملاً نتوانسته بود قدم مثبتي براي مسلمين بردارد، تصميم گرفت خود پرچمدار مبارزه عليه استعمار گردد. لذا شروع به ايراد يك سلسله سخنراني در مجامع علمي و ادبي آن وقت در انگلستان تحت عنوان «اسلام و پيشرفت» كرد، او نهايتاً در تاريخ 29 نوامبر سال 1917 به دين اسلام مشرف شد و به طورعلني نيز آنرا اعلام و نام شريف «محمد» را نيز براي خود انتخاب كرد. در سالهاي 1920 و برابر آمار حدود 1000 نفر مسلمان انگليسي و 10000 نفر مسلمان غير انگليسي در سراسر انگلستان وجود داشت، پيكتال بزودي به عنوان رهبر مسلمانان انتخاب شد و در يكي از مساجد لندن به امامت جماعت منصوب گرديد. در اين زمان شروع به ايراد سلسله سخنرانيهاي مختلف كرد، و با تسلطي كه بر قرآن داشت موفقيت چشمگيري به دست آورد وي به طور مرتب مسلمانان غير بومي را به تقوا و رفتار صالح در اجتماع غرب فرا ميخواند، و سعي داشت تا بدين وسيله ابهامات و ذهنيت غرب از مسلمين را اصلاح نمايد. او معتقد بود كه ثروت اندوزي و توجه بيش از اندازه به زر و زيور دنيا نميتواند در خط صحيح اسلام باشد و تمسك به زندگي دنيوي و شغل و ماديات را وسيلهاي براي دوري قلب و روح از اسلام ميدانست. پيكتال به جهاد با نفس و جهاد در راه خدا معتقد بود و در طول زندگي نيز بدان عمل نمود. او عقيده داشت كه اسلام ديني قابل انعطاف بوده و براحتي قادر است مشكلات و معضلات جوامع بشري را در آينده حل كرده و زخم هاي عميق جوامع را التيام بخشد. او مبارزه و جنگ را جزء اجزاي لايتغير زندگي ميدانست و معتقد بود كه اسلام با اين دو پديده برخورد بسيار معقول و منطقي داشته ولي مسيحيت به دليل بافت ايدئولوژيكي آن، اين دو واقعيت را انكار مينمايد. از همين روست كه در اسلام، مبارزه و جهاد و جنگ، جايگاهي ويژه دارد ولي در مسيحيت چنين نيست. او علي رغم اطلاعات عميقش از اسلام، براستي كه زنداني زمان خويش بود. پيكتال معتقد به تبليغ جهاني اسلام بود، و هميشه ميگفت كه پيامبر خود جنگ را دوست نميداشت. اما هنگامي كه دشمن براي ريشه كن كردن اسلام به مرزهاي اسلام حمله كرد، آنگاه او و پيروانش از جنگجوترين افراد نيز جنگجوتر گرديدند. وي معتقد بود بدون كسب قدرت سياسي، اجراي احكام الهي برروي زمين امكانپذير نبوده و شايد غيرممكن باشد. پيكتال اسلام را برتر از نژاد، طبقه اجتماعي، و مليت گرايي ميدانست و معتقد بود كه رسول اكرم(ص) عملاً و در طول زندگي گهربارش با هر سة اين پديدهها مبارزه كرد و در عوض درس برادري و برابري را به مسلمين جهان آموخت. در اين زمان پيكتال يك شخصيت بين المللي مسلمان شده بود. در سرتاسر دنيا خصوصاً در شبه قاره و كشورهاي عرب، و تركيه به او به عنوان يك مسلمان مبارز و انديشمند مينگريستند. در سال 1920 هنگامي كه مولانامحمد علي از شبه قاره به انگلستان آمد، او به استقبالش شتافت و به افتخار وي ميهماني شكوهمندي بر پا نمود در اينجا بود كه جريان سرنوشت او را در مسير ديگر يا بهتر بگوييم در آخرين مرحله از زندگي پر از فراز و نشيبش قرار داد. پس از ملاقات با مولانا محمد علي، به هندوستان رفت و سردبير روزنامة «بمبي كرونيكال»شد. در اين سرزمين، شروع به ايراد سخنرانيها و برپايي ميزگردهاي مختلف كرد و بر خلاف ميل عوامل نايب السلطنه انگليس به مخالفت خود با جلوههاي گوناگون استعمار پرداخت. در سال 1925 و بر اثر يك سلسله اختلافات با صاحبان روزنامة «بمبي كرونيكال»، از كار خود استعفا كرد، و مديريت دبيرستاني در حيدر آباد دكن را پذيرا شد. او حدود 10 سال در اين شهر باقي ماند و به عنوان نمايندة تام الاختيار راجة حيدر آباد در ميز گرد لندن در سال 1930 شركت كرد. در سال 1925، يك سلسله سخنراني پيرامون «ابعاد فرهنگي اسلام» در كميتة مسلمانان مدرس ايراد نمود، كه بعدها و تحت همين عنوان به چاپ رسيد، پس از چندي او به سمت سردبير مجلة «فرهنگ اسلامي» در دانشگاه عثماني انتخاب گرديد. در سال 1928 توسط خانوادة پرقدرت نظام مأمور به ترجمه قرآن به زبان انگليسي شد. در واقع او اولين مترجم قرآن به زبان انگليسي بود. او اعتقاد داشت كه قرآن نميتواند به زبان ديگري ترجمه شود و به همين دليل ترجمة خود را معني و مفهوم قرآن مجيد ناميد. در خلال ترجمة قرآن شريف او كراراً با علما و دانشمندان الازهر مصر به بحث و گفتگو و تبادل نظر ميپرداخت. پيكتال قرآن را يكي از عجايب جهان ميدانست و معتقد بود كه هيچ كتابي در جهان قادر به برابري با آن نيست. او نه تنها آيه به آيه قرآن را آن هم به زبان سليس عربي ميدانست، بلكه سعي ميكرد در طول زندگيش از دستورات حياتبخش آن نيز سرپيچي ننمايد. پيكتال پس از ترجمة قرآن در سال 1933 به انگلستان بازگشت و در ماه مي سال 1936 در اثر ابتلا به يك بيماري خوني دارفاني را وداع گفت و امام جماعت مسجد بروك وود برجنازة او نماز خواند و در حالي كه جسدش به وسيلة دوستان و علاقمندانش تشييع ميشد در قبرستان مسلمانان اين شهر به خاك سپرده شد. Golestan Quran Weekly, Serial 146, N 102 |
|
بررسى و مقايسه چهار ترجمه انگليسى از قرآن كريم
سيد محمد جواد وزيرى فرد
مقاله بررسى و مقايسه چهار ترجمه انگليسى قرآن كريم، با بررسى ترجمه سوره مريم در هر يك از چهار ترجمه آرتور جى. آربرى (Arthur J. Arberry) ،پيكتهال ,(Marmaduke Pickthal) مير احمد على (S. V. Mir Ahmad Ali) و عبدالله يوسف على (Abdullah Yusuf Ali) به مقايسه ترجمهها مىپردازد. |
|
ترجمه هاي ترجمه نشدني
أي. آر. كيدوي - زهرا آقا محمّد شيرازي
با توجه به اين حقيقت تاريخي كه نظر مسلمانان اوليه دربارهي ترجمه و متن عربي قرآن ثابت نبودـهمانگونه كه نظر عموم مسلمانان تا امروز نيز چنين استـ ترجمه ممكن است بخش بديهي از كار تفسيري مسلمانان تلقي شود. بههرحال، با وجود اينكه موضوع تفسير قرآن آنچنان مورد بحث نبوده، اما هميشه به انگيزههاي احساسي پشت ترجمهي متن قرآني به زبان هاي غير عربي، با بدگماني نگريسته شده است. اين واضح است چون نياز به ترجمهي قرآن در شرايط تاريخياي بروز كرد كه عدهي زيادي از مردم غير عرب، اسلام را پذيرفته بودند و ايجاد گرايش جديد زباني در محتواي وحي، چنانچه ـبراي مثالـ در مورد كتب عهد جديد مسيحيان اتفاق افتاد، ميتوانست به پيشرفتهاي غير قابل پيشبيني و نامطلوب در قالب مذهب اسلام بيانجامد.1
پاورقيها:
1.براي بررسي خلاصه و مفيد نظرات مسلمانان دربارهي اجازهي ترجمهي متن وحي به زبانهاي غير عربي ر.ك: ام. ايوب، ترجمهي معناي قرآن: نظرات قديمي و بحثهاي جديد، در تحقيق افكار، 3/349،رمضان 1406/ي 1986. 2.اين فهرست در سال 1986م در استانبول، توسط مركز تحقيق او.آي. اس منتشر شد. 3. اين اثر در سال 1983م، توسط دانشگاه كمبريج چاپ و منتشر شد. 4.ادينبرو (Edinburgh)، صص86ـ176،1970م. 5.چاپ: 1905م، پشيالا. 6.چاپ: 1912م، دهلي. 7.چاپ: 1930م، لندن. 8.چاپ: 37ـ1934م،لاهور. 9.چاپ: 57ـ1941م،لاهور. 10.چاپ: 1967م، لاهور. 11.چاپ: 1980م، گيبرتر. 12.چاپ: 1985م، ورمونت. |
|
پروفسور فضل الله نيك آيين ترجمه قرآن جز به زباني جذاب، شاعرانه و هنرمندانه ظلم است
فضل الله نيك آيين
حامد دردشتيان در پي درج گزارش انتشار اولين ترجمه شاعرانه قرآن كريم به زبان انگليسي در شماره 101، سپس به زبان انگليسي در شماره 102 و همچنين انتشار بازتاب اين اقدام بيبديل در شماره 109 اين هفته نامه، از آن جائي كه با توجه به توضيحات مندرج در شمارههاي مذكور، به نظر ميرسد عرضه اين اثر شگرف به مثابه نقطه عطفي در ابلاغ فراگير كلام حق به بخش اعظمي از جهان فعال معاصر بوده و در واقع در عصر ‹‹انفجار اطلاعات و ارتباطات›› تولدي نوين و نويدبخش بر معجزه پويا و پاياي پيامبر پاياني (ص) ميباشد، از همان آغاز به همراه خوانندگان گرانقدرمان مترصد آشنايي بيشتر با خالق اين ترجمه آهنگين بوديم.با اغتنام حضور ايشان در ايران، سرانجام توفيق درك محضر نوراني اين خادم قرآن كريم جناب پروفسور فضل الله نيك آئين در منزل ساده و بي تكلف او نصيب گرديد. آري، رادمردان و خدمات سترگشان عموماً محصول همين خانههاي كوچك و خلوتهاي دنياستيز، گمنام و بيزرق و برق بودهاند. كلام وزين متخلق به تجليات قرآني وي عنان زمان را از كف ما ربود و اطلاعات معتنابه ارائه شده در اين گفتگوي 10 ساعته ما را مستغني از اطاله و ملزم به اختصار در مقدمه نمود: ضمن عرض تبريك به مناسبت توفيق ويژهاي كه نصيب جنابعالي شده، نخست بفرمائيد به چه دليل تصميم گرفتيد چنين ترجمهاي آهنگين ارائه دهيد؟ يا دقيقتر بگويم خواستگاه اين اثر را تبيين فرمائيد. بسم الله الرحمن الرحيم. سوال مهم و اصلي همين است، ضرورت اين ترجمه چه بود؟ از حدود بيست سال پيش، در بعضي مجامع و كنفرانسهاي بينالمللي متوجه شدم كه وقتي سخنران مسلماني ضمن سخنانش به زبان انگليسي، آيه يا آياتي را از قرآن نقل ميكند، آن مطلب منقول از قرآن، از لحاظ بافت و ساختار و آهنگ و واژگان يا انسجام و فصاحت و جهات ديگر، هيچ نوع برجستگي و تمايزي نسبت به بقيه حرفهايش ندارد، يعني آن نقل از قرآن، جمله يا جملاتي است به نثري خشك و غير جذاب، بعبارت ديگر، مطلب منقول قرآني هيچ بوئي از آن قوت و فصاحت و زيبايي و شيوايي اصل عربي قرآن نبرده است. در حاليكه وقتي سخنراني ضمن گفتارش، مطلبي از نويسندگان و شعرا و حكماء و فلاسفه جهان نقل ميكند، شكسپير، گوته، انيشتين، برنارد شاو، ژانپل سارتر، بنجامين فرانكلين و امثالهم، شنونده فوراً احساس ميكند كه با سخني متين و فاخر و متمايز و متفاوت نسبت به گفتارهاي معمولي يا نثرهاي روزنامهاي و روزمره روبروست. خوب، عميقاً متاثر ميشدم در اين مواقع، ديدم چه ظلم بزرگي شده است به كلام بيهمتاي الهي. ميدانيم ترجمه هاي مختلفي از قرآن مجيد به زبان انگليسي، بويژه در پنجاه سال اخير، منتشر شده، آيا معتقديد كه هيچكدام نتوانستهاند ترجمه كمابيش دقيق و خوبي ارائه دهند؟ مضافاً چون ميدانيم بررسي جامعي نسبت به كارهاي قبلي معمول داشتهايد، لطفاً توضيح دهيد. بهيچوجه، منظورم اين نيست. صحبت از انتقال مفاهيم قرآن در ظرف هنر است. براي روشنتر شدن بحث، اجازه بدهيد، مرور كوتاهي بكنيم بر تاريخچه ترجمههاي قرآن به زبانهاي اروپائي، البته عمدتاً انگليسي كه مورد بررسي ماست: صرفنظر از ترجمههاي ناقص و مغرضانه قرون وسطي، نخستين ترجمه مهم و كامل و قابل ذكر، متعلق به ‹‹جورج سيل›› انگليسي است كه در قرن هجدهم چاپ شده، ترجمهاي است با نثري كهنه و توراتي، همراه با مطالب اضافي توضيحي زياد ضمن آيات، و خواندنش بسيار ملالآور. بعد در قرن نوزدهم، ترجمه قابل ذكر، از آن آقاي ‹‹رادول››، كشيش انگليسي است كه نثرش روان است و توضيحاتش ضد اسلامي. بعد از آن ترجمه ‹‹محمدعلي لاهوري›› است كه از لحاظ دقت در ترجمه و انتقال مفاهيم بسيار خوب كاركرده ولي از جهات ادبي و هنري تلاشي نكرده است. ‹‹پيكتال››، انگليسي مسلمان شده هم در واقع كارش براساس ترجمه محمدعلي است و از فصاحت و بلاغت كلام عاري است. ترجمه ‹‹حبيب شاكر›› را هم شايد لازم نبود ذكر كنم كه مطلقاً از قبليها كپي كرده، هيچ جاذبهاي هم ندارد - و من نميدانم چه اصراري است كه در ايران، اين ترجمه را كه تنها هنرش بيزاركردن خواننده انگليسي از قرآن است، هي تجديد چاپ ميكنند! اقدام عظيم بعدي، تلاش سي ساله ‹‹علامه يوسف علي›› است، ترجمهاي حتي المقدور دقيق و امين همراه با خروارها زيرنويس سودمند و بعضاً عرفاني جالب نظر - همان ترجمهاي كه دولت عربستان هم آن را در سراسر جهان توزيع ميكند. بعد ترجمه ‹‹ن. داود››، يهودي عرب زبان فلسطيني الاصل و مترجم كهنه كار است كه قرآن را به زبان انگليسي امروزي ترجمه كرده، نثرش خوب و روان است، فاقد جنبههاي هنري است و از لحاظ امانت ترجمه، بيدقتيهائي در كارش وجود دارد. البته قبل از اين، بايد اسم ميبردم از مرحوم آرتور آربري، استاد سابق دانشگاه كيمبريج انگلستان كه عشقي به كار ترجمه قرآن - همچنين مثنوي مولانا - داشته و كوشيده است بعضي از جنبههاي ادبي و شعري و هنري قرآن را در ترجمه انگليسياش، منعكس كند. از ترجمه هايي كه در آمريكا چاپ شده، ذكري نكرديد. بله، سه ترجمه در اين مملكت چاپ شده، مال بيست سي سال اخير. يكي ترجمه ‹‹پروفسور ايروينگ›› كه متاسفانه در آمريكا از فيض ملاقاتش بينصيب ماندم - چون هشتاد و چند سال دارد و آلزايمر گرفته - ترجمه ايشان به نثر خوب روزمره آمريكايي است، خودش ميگويد آن را براي مسلمانان آمريكا چاپ كرده. از نظر امانتداري و انطباق معاني با اصل چطور است؟ نسبتاً معتبر است، اما ارائه قضاوت و توصيف بايسته در اين خصوص مستلزم فرصت جداگانهايست تا بطور روشمند به مقايسه علمي مجموعه ترجمههاي رايج بپردازيم.ديگري ترجمه ‹‹رشادخليفه›› مصري - آمريكايي است، ترجمهاش نثري معمولي دارد همراه با دستكاريهايي كه در ترجمه بعضي آيات كرده تا همراه با آن ‹‹شامورتي بازي›› عدد نوزده در قرآن، پيامبري خودش را به اثبات برساند، كه كشتندش! ترجمه سوم مربوط به آقاي ‹‹ميراحمد علي وفاخواني›› است، چون ‹‹احمدعلي›› ديگري هم در آمريكا قرآني چاپ كرده كه برجستگي خاصي ندارد. به هر حال ترجمه اين ‹‹ميراحمد علي›› از همان نوع نثر محمدعلي وپيكتال و جرج سيل است، فقط ايشان با ديد شيعي مبالغهآميزي در حدود دو برابر حجم اصل قرآني، حاشيهزده است. ذكر ترجمه حضرت ‹‹مودودي›› هم كه در شبه قاره هند چاپ شده لازم است، كه از لحاظ ادبي حاوي نكته خاصي نيست، فقط با تفسيرهائي بصورت پانويس همراه است كه مفصل و سودمند است. بدين ترتيب، بايد گفت كه در اين ترجمهها هيچ خبري از آن معجزه كلامي قرآن نيست. دقيقاً، وقتي يك فرد انگليسي زبان، اين ترجمههاي فاقد زيبايي و شيوايي را، نثرهاي معمولي ملالآور را، ميخواند، مطالبي كه نه فصيح و روان است، نه جذاب و حفظ كردني، مخصوصاً اگر قبلاً وصفي از قرآن شنيده باشد، از خود ميپرسد: چرا ذرهاي از آن فصاحت و بلاغت و زيبايي و شيوايي در اين ترجمهها منعكس نشده است؟ صرفنظر از جنبه هنري مفقود در ميان ترجمههاي مذكور و موجود كدام را شايستهتر و تواناتر ميدانيد؟ البته ترجمه يوسف علي از لحاظ غناي متن و انطباق معاني با اصل كاملترين است بويژه با پانوشتهاي مفصل و رسايش كه اگرچه حجم كتاب را بسيار بالا برده حتيالامكان معناي وسيعتري را منتقل مينمايد. شايد بعضي از مترجمان چيرهدست قبلي قرآن فكر ميكردند كه اگر به زيبايي و شيوايي يا شاعرانه نويسي روي آورند، به امانت ترجمه صدمهاي وارده ميشده است؟ احتمالاً چنين فكر كردهاند. در حالي كه هر متني را ميتوان ضمن رعايت صحت و امانت، بد، خوب يا عالي ترجمه كرد، اين كار شدني است و در ادبيات جهان نمونههاي فراوان دارد. آري، بازتوليد يا خلق مجدد اثري در زبان ديگر ممكن نيست، اما ترجمهاي كه با استفاده از حداكثر امكانات زبان مقصد، طعمي از اصل اثر را به شما بچشاند و حتيالمقدور بخش بزرگي از ظرائف و لطايف اثر اصلي را منعكس كند، كاملاً ممكن است و ميتوان ترجمهاي به زبان ديگر را هم به اثري خواندني، شنيدني و حفظ كردني مبدل كرد. اتفاقاً پيكتال هم كه شما هم مطلبي از او در مقدمه اين كتاب ذكر كردهايد، ميگويد: من بسياري از سورههاي قرآن را بدون كوچكترين اشتباه از حفظ دارم و حال آنكه بسياري از ضربالمثلها و جملات قصار در زبان مادريم (انگليسي) را، درست به ياد نميآورم. چون پيكتال، مسلمان انگليسي زبان، عربيدان هم بوده و گفتهاش ناظر است بر آن شگفتي حفظكردن اصل قرآن توسط بسياري از مسلمانان. به هر حال، ايشان و چند مترجم ديگر قرآن ميگويند ما اين مرحله از كار را انجام دادهايم ولي آرزو ميكنند روزي بنحوي، بخشي از زيباييهاي قرآن در زبان انگليسي بازتاب پيدا كند. داود، كه قرآن را بزرگترين اثر ادبي زبان عربي ميداند، همين نظر را دارد. يوسف علي ميگويد، نقل به مضمون؛ كاش روزي برسد و كسي بخشي از شيوايي و ايجاز قرآن را ترجمه كند. پروفسور ايروينگ مينويسد: ‹‹اگر خدا بخواهد، بايد زماني يك ‹‹روح شاعرانه›› قرآن را ترجمه كند››، و اضافه ميكند كه اينكار، بخصوص براي دعاهاي اسلامي، دعاهاي قرآني و غير آن، براي جوامع اسلامي در آمريكا و كانادا بسيار لازم است. اجمالاً، آرزوي همه اين بزرگان آن است كه ترجمه قرآن مجيد، علاوه بر صحت و امانت، بايد ترجمهاي باشد روان و جذاب و حفظ كردني، يعني تا حد امكان شبيهتر به اصل بيهمتاي آن. پس ميتوان گفت كه جنابعالي با كار خودتان، گامي هم در جهت تحقق آرزوي اين بزرگان برداشتهايد. ان شاءالله اينطور باشد. به هر حال، هدف اصلي آن بوده است كه اين پيام الهي را، به زباني متين، قوي، شيوا و شاعرانه، از طريق زبان انگليسي، كه فعلاً عمدهترين زبان ارتباطات بينالمللي است، به آن ميلياردها انسان كه عربي نميدانند، برسانيم، تا آنها هم از اين آبشخور قطرهاي از چشمه تسنيم قرآني بنوشند، و اگر خدا بخواهد، بعضي كه علاقه و استعدادش را دارند، بسوي اصل عربي آن جذب شوند. و حتماً به همين دليل بوده كه عنوان ‹‹ترجمه شاعرانه Poetic Translation - ›› را براي ترجمه انتخاب نمودهايد؟ چون واژه گوياتري نيافتيم، اين صفت ‹‹شاعرانه›› را روي جلد قرار داديم تا از ترجمههاي ديگر ممتاز شود. البته چنانكه ميدانيد در تمام زبانهاي دنيا هم وقتي مطلبي زيبا و آهنگين و شيوا و دلنشين به زبان ميآيد، مردم ميگويند ‹‹شاعرانه›› بود و اين خود به آن دليل است كه شعر والاترين دستاورد زبان بشر است. از سوي ديگر، ميدانيم كه رسول اكرم (ص) شاعر نبود، قرآن هم شعر نيست، نثر هم نيست، نثر مسجع و مقفي نيز نيست، و همه اينها هم هست! ضمناً آن گفتهاي كه بعضي تكرار ميكنند: قرآن چيزي است بين شعر و نثر، حرف مبهم كم معنايي است. سبك قرآن، سبكي است منحصر به خود، سبك ‹‹قرآني›› است. اصلاً مگر قرار بوده خداوند لطيف خبير، خالق انسان و زبان، از فلان ‹‹ژانر››(1) ادبي ما پيروي كند!؟ چيزي كه ما ميتوانيم تشخيص بدهيم آن است كه در قرآن مبين تقريباً از تمام ظرفيتهاي ادبي و شعري و هنري در زبان عربي، استفاده شده و اينكه آيات قرآن مشحون از انواع صنايع و ظرايف است و از اين لحاظ مدني و مكي هم ندارد، و آهنگهاي ويژه هر سوره يا بخشي از يك سوره، كوتاهي و بلندي آيات، انتخاب واژگان و نكات و رموز ديگر باعث ميشود كه ضمناً بنحوي شگفتانگيز بتوان آنها را به خاطر سپرد. ممكن است براي جامعيت و وضوح بيشتر مطلب، با ذكر مثال مشخصاً تبيين فرمائيد. قرآن سراسر چنان است كه گفتم، ولي، چشم، نمونهاي ميآوريم. كافي است فقط نظري بياندازيد مثلاً به پايانههاي سوره كهف و ببينيد چه غوغايي است: كانوا من آياتنا عجبا / ايهم احسن عملا / لا اشرك بربي احدا / بئس الشراب وساءت مرتفقا / و كان الانسان اكثر شيي جدلا / فاتخذ سبيله في البحر سربا / فتصبح سعيداً زلقا/ نعمالثواب و حسنت مرتفقا / انا اكثر منك مالاً واعز نفرا/ و بقيه. خوب، آيا ميشود اينها را، بيني و بين الله، جز به زباني شاعرانه، جذاب، دلنشين، محكم و متين به زباني ديگر ترجمه كرد؟ شما اگر مطلبي را از سعدي و تولستوي هم به نثر معمولي ضعيف ترجمه كنيد، ظلم كردهايد، چه برسد به قرآن مجيد. واقعاً وقتي انساني كه قرآن ميخواند و ميفهمد، آن ترجمههاي سبك و بيمزه را در انگليسي، آلماني يا فرانسوي ميخواند، روحش خراش برميدارد! عجيب آنكه بعضي از مترجمان قرآني استدلال هم ميكنند كه چون هيچ ترجمهاي نميتواند حق اصل قرآن را ادا كند، پس هيچ هنري نميكنيم، شبيه همان استدلال كه چون هيچكس نميتواند، در عدالت و تقوي به علي ابن ابيطالب (ع) برسد، پس ما آن كار ديگر ميكنيم! خير، ميشود از علي (ع) - سرمشق گرفت، از قرآن الهام گرفت و هنري كرد. بعضي از آن نوع ترجمههاي قرآن را، به فارسي يا به انگليسي، حقير با بضاعت مزجاه` ميتواند در عرض دو ماه به پايان برساند و حال آنكه حدود 8 ماه از وقتم فقط صرف ترجمه سوره يوسف شد تا آن احسنالقصص، بدون كوچكترين تغيير، چيزي زيبا از آب درآيد؛ به قول سعدي عليه الرحمه: لاف از سخن چو درّ توان زد*** آن خشت كه بود كه پر توان زد! ميدانيم تفاوتهاي بين زبانهاي انگليسي و انگليسي آمريكايي در ترجمه ما نيز رخ مينمايد مثلاً آربري را از نوع اول و ايرويزگ را از نوع دوم داريم، كار شما چگونه است؟ اين ترجمه خصوصيات گويشي ندارد. البته در زبان انگليسي هم، مانند ساير زبانها لهجههاي متفاوت وجود دارد، از استراليا و زلاندنو گرفته تا آمريكا و كانادا و نيز نواحي مختلف در يك كشور معين. زبان مورد استفاده ما هم همان به اصطلاح زبان ‹‹استاندارد›› همه فهم انگليسي است. بهترين مثال شايد زبان عربي باشد، يعني اگرچه لهجات و گويشهاي محلي گوناگون دارد ولي در روزنامهها، مجلات و راديو - تلويزيونها از آن نوع عربي مشتركي استفاده ميشود كه حداقل براي همه باسوادان قابل فهم است. در ترجمه قرآن به انگليسي هم، چنين هدفي داشتهايم. البته من در موارد خاص و جابجا از بعضي واژهها و عبارات ادبي، شعري و حتي كلاسيك هم - كه جزء معلومات تحصيلكردگان است - استفاده كردهام تا خواننده فراموش نكند كه با متني مربوط به هزار و چهارصد سال پيش سروكار دارد. نكات و ظرائف زباني ديگري هم براي هرچه قويتر و دلنشينتر كردن ترجمه، بكار گرفته شده كه بحث مفصلتري ميطلبد. به بعضي از اين صنعتگريها و آرايشها در مصاحبه با نيمسالنامه تخصصي ‹‹ترجمان وحي››، شماره 8 زمستان 1380، با اندك تفصيل اشاره كردهام. مثل اينكه نپرسيدم كلاً چه مدتي را صرف انجام اين پروژه كردهايد؟ جمعاً حدود 10 سال. البته يكي دو سال قبل از آن در ادبيات انگليسي بررسي ميكردم كه اين كار شدني است يا خير. كار جديام از پنجاه سالگي شروع شد و نشئه كار هنري و لذت شرب مدام از كوثر قرآن نگذاشت بفهمم كي شصت ساله شدم! دو سال گذشته هم صرف پيگيري چاپ و انتشار كتاب در آمريكا و اقدامات تبليغاتي و رفع برخي موانع و مشكلات شده است. فكر ميكنم براي خوانندگان ما هم جالب است كه، در اين سن شما توفيق به سامان رساندن اين ‹‹كارستان›› را يافتهايد، عليالخصوص آن كه حاضر شدهايد در اين 13 - 12 سال از عموم فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... محروم بمانيد. تا حدي كه ممكن است، در مورد ساز و كار انگيزش و منشاء اصابت توفيق اين صبر و جهاد به شما، كه حتي فاقد تحصيلات رسمي قرآني بودهايد، و احياناً خاطرات ويژه، اشارهاي بفرمائيد. در مورد انگيزه و توفيق انجام اين مهم، مسلماً تشخيص اين نياز در سطح بينالمللي و ابلاغ پيام قرآن به بهترين سبك ممكن بوده است. البته عوامل و اسباب بسيار در كار بوده، مانند بهرهبردن از وجود پدري اهل علم و دين، توفيق آشنايي با بعضي بزرگان، وقوع انقلاب اسلامي، اقامت و تدريس در كشورهاي خارجي و درك عمق اين نيازمندي و امثالهم. ولي تصميمي ناگهاني، حادثهاي خاص يا رويايي الهام بخش در كار نبوده است. اگر كار مثبتي صورت گرفته، بايد خداوند سبب ساز را شاكر بود. البته در اواسط كار، گاهي كه احساس ناتواني ميكردم، تشويق يكي دو تن از بزرگان و تحولاتي در احوال شخصي كه از شرح آنها معذورم، باعث تداوم كار ميشد كه آنها هم همه، در تحليل نهايي، خداخواهي بوده است. در مورد قسمت دوم سوال، بله، هيچگونه تحصيلات رسمي حوزوي و قرآني نداشتهام. چنانكه ميدانيد رشتهام زبانشناسي است، اما زبانشناسي خود مستلزم مطالعات و تحقيقات وسيع و متنوع است و به همه چيز هم ارتباط پيدا ميكند! به هر حال، از زماني كه به فكر ترجمه قرآن افتادم و پس از آن در يك دوره ده دوازده ساله، تمام مطالعات و توجهاتم را به يك جهت معطوف كردم، يعني چيزي نميخواندم مگر آنكه بنحوي به قرآن ربط داشته باشد. مع ذالك، بايد يادآور شوم كه به اندازه فهم ظواهر قرآن عربي ميدانم، اگر هم در زمينهاي شك داشتم، خوب چندين ترجمه مناسب فارسي موجود است، به آنها نگاه و رفع اشكال، تفاسير هم كه جاي خود دارد، و باز اگر در مورد معيني چيزي دو سه جور تعبير شده بود، آن را ميگرفتم كه نظر اكثر مفسران و مترجمان باشد. بنابراين ميشود گفت از اين لحاظ، جملهاي در قرآن نبوده است كه معناي ظاهرياش با كمك همه اين منابع برايم روشن نباشد. آن چيزي كه واقعاً تمام توش و توانم را ميگرفت و ميبايست از روح و جان برايش مايه گذاشت، تبديل اين معاني متعالي و فصيح به زباني بيگانه، به سبكي جذاب، متين، زيبا و شيوا بود كه قبلاً توضيح دادم. ولي برخي براي مترجم قرآن شرايط بسيار قائل ميشوند و ميگويند قبل از تحصيل آن كمالات، نبايد به ترجمه دست يازيد؟ بله، نوشتهها و نظرات آن بزرگواران را مطالعه كردهام، خوب اين امر معلول توجه و نگراني آنان نسبت به قداست و فصاحت و بلاغت قرآن است. بعضي حتي سي يا چهل شرط ميگذارند و معتقدند مترجم بايد برخوردار از همه آن صلاحيتها و معلومات باشد. وقتي آن شرايط لازم را ميخوانيد، ميبينيد تعليق شيئي به امر محال است، يعني تحقق آنها در يك وجود ضعيف انساني از ممتنعات است، عمر نوح ميخواهد تا شايد به آن درجه از كمال و تسلط رسيد. اين يعني محكوم كردن قرآن به ترجمه نشدن و عدم ابلاغ پيام الهي به زبانهاي ديگر كه البته در طول تاريخ اين نگراني كسي را متوقف نكرده و مترجمان و بازرگانان و مشايخ و فقها، از طريق ترجمه، پيام قرآن را به اقصا نقاط جهان رساندهاند. پيشنهاد ديگرشان آن است كه فرضاً ده بيست نفر جمع شوند تا آن شرايط در آن جمع، مجتمع باشد و آن گروه كار ترجمه را انجام دهند، اما در چنين جمعي تمام جنبههاي هنري قرآن، قرباني نظرات گونهگون افراد مختلف خواهد شد، زيرا بيست جور سليقه مختلف كه نميشود ترجمه يا اثري هنري خلق كرد. اصولاً كارهاي ادبي و شعري و هنري چندان مشابهتي با بازي فوتبال ندارند! بعلاوه ما از لحاظ معاني قرآن به زبان ترجمه انگليسي كمبودي نداريم، دهها ترجمه با نثرهاي خستهكننده و فاقد جاذبه موجود است ولي چيزي كه هنري در آن بكار رفته باشد، در ميان آنها ديده نميشود. در واقع شما معتقديد كه فهم ظواهر قرآن و معاني جملات براي امر ترجمه كافي است و هنر اصلي آن كاري است كه در زبان مقصد انجام ميشود؟ دقيقاً اينطور است، به همين دليل بود كه اين حقير، علاوه بر آشنايي چهل و چند ساله با زبان انگليسي، مجبور شدم به خاطر ترجمه قرآن، بسياري از آثار ادبي و مذهبي انگليسي و دواوين شعرا را مرور كنم كه كار طاقت فرسائي بود. تا آنكه شايد در اين ترجمه آهنگين جديد، خواننده و شنونده بتواند حداقلي از فصاحت و شيوايي و ايجاز قرآن را، در زبان مادرياش لمس كند و تحت تاثير پيام الهي قرار گيرد. در عالم ترجمه، ضمن رعايت مطلق امانت، كاري فراتر از اين نميتوان كرد. سوال مهم اينست كه اكنون، از لحاظ فروش و توزيع در بازارهاي آمريكا و اروپا و نقاط ديگر در چه وضعي هستيد و در چه تيراژي توليد شده است؟ اين ترجمه در ماههاي پاياني سال 2000 از چاپ درآمد، در 1120 صفحه بصورتي شكيل با جلد گالينگور در حدود 5000 نسخه كه گران هم تمام شد. فروش عمدتاً از طريق اينترنت بوده و نسخههاي زيادي هم مجاناً براي مراكز اسلامي جهان، بعضي مساجد، مدارس و محققين و شخصيتهاي آكادميك هديه شده است. اين ترجمه موقعيت خوبي دارد و مورد استقبال صاحبنظران قرار گرفته. اكنون بايد آن را با جلد شميز به بهاي ارزان و در تيراژهاي بالا تجديد چاپ كرد همراه با آگهيها و تبليغات كه لازمه كار، و بسيار پرهزينه است و خداخواهي در دوراني هستيم كه طبق گزارشها حتي در آمريكا هم اقبال به خريد كتب مذهبي بسيار افزايش يافته است. براي انتشار با آن نوع تيراژ و بهاي نسبتاً ارزان كه جوانان و دانشجويان و بعضي قشرها چون سياهپوستان از عهده خريدش برآيند، در فكر تامين مالي هستيم، و هوالمستعان. البته ما نيز موفق شديم برخي از ستايشها كه در آمريكا و اروپا در اين خصوص منتشر شده بود را بدست آورده و منعكس نمائيم تا مخاطبين گرانقدر بيشتر در حال و هواي اين كار هنري قرار گيرند. بسيار لطف كرديد، چون مسلماً خوانندگان شما نسخهاي از اين ترجمه در دسترس ندارند، به علاوه اين ترجمه براي انگليسي زبانان جهان است و ديگران بايد دستكم در حد جنابعالي به زبان انگليسي تسلط داشته باشند تا بتوانند از آن بهرهاي ببرند. فرصت مغتنم محضر با نشاط و پرثمر جنابعالي سوالات بيشماري را به خاطر ميانگيزد، اما محدوديتها ما را ناگزير ميسازد به يك سوال مهم ختم نمائيم؛ به نظر ميرسد افق روشن تجربه بيبديلي كه محصول اين تلاش ده ساله - بلكه هدايت الهي در طي عمر 63 ساله شما - ميتواند انطباقي بسيار افزونتر با ترجمه شاهكارهاي عرفان و ادب اسلامي يعني ‹‹قرآن صاعد›› و يا ادعيه و مناجاتهاي ائمه اطهار بايد. در اين مورد چه ميفرمائيد؟ آيا نميخواهيد در اين مورد هم لااقل از يك دعاي نسبتاً كوتاه و متناسب با بنبستهاي مادي، و عطش معنوي انسان مدرنيته آغاز فرمائيد؟ بويژه آن كه اكنون بسيار آموختهتر از آغاز كارتان در مورد قرآن ميباشيد و البته جوانتر هم به نظر ميرسيد! بله، بايد با قرآن مانوس بود تا در دل جوان ماند. به هر حال، با وجود اينهمه جواني! اگر عمري باقي باشد، كاري كه در نظر دارم، ترجمه شاعرانه يا آهنگين ‹‹صحيفه سجاديه›› است. ترجمههاي موجود ضمن اداي احترام و قدرشناسي نسبت به مترجمين آن، بدرد حفظ كردن و به ياد ماندن نميخورد و حال آنكه اصل دعاهاي امام سجاد (ع) از چنين خاصيتي برخوردار است. ديگر آنكه در ميان مسلمانان غيرعرب زبان بويژه انگليسي زبان، كلاً از لحاظ دعا چندان غني نيستيم، نه اينكه دعا كم داشته باشيم، بلكه اين دعاها بايد ويژگيهاي ادبي و شاعرانه و مذهبي دعا را داشته باشد تا قابل حفظ كردن و در مواردي دسته جمعي خواندن باشد. به اين نكته پروفسور ايرويزگ در مقدمه ترجمه قرآن خود اشاره كرده و اين نياز شديد را در مجامع اسلامي آمريكا و كانادا يادآور شده است. بنابراين بايد كاري كرد كه ‹‹صحيفه سجاديه›› ضمن رعايت امانت ترجمه، به يك اثر ادبي شاعرانه ماندگار در زبان انگليسي تبديل شود، ان شاءالله. در مورد نهجالبلاغه، نظر حقير اين است كه بايد آن را يك نويسنده تواناي انگليسي به نثري متين و ممتاز ترجمه كند. و بالاخره چيزي كه ميدانم شما را و همگان را خوشحال ميكند، طرح چكامهاي است به زبان انگليسي درباره واقعه كربلا. بايد امام حسين (ع) را به دنيا شناساند. خروراها مقاله و كتاب، با سي خط شعر خوب و هنرمندانه كه ابياتي از آن بدليل رواني و زيبايي، ضرب المثلوار در زبان عامه جابيافتد، برابري نميكند اما اينجا هنر لازم است، چند سال است ضمن كارهاي قرآني، دارم براي نوشتن اين بيست سي خط چكامه تمرين ميكنم. اگر به انجام اين كار يعني ايجاد يك اثر هنري بينالمللي در مورد امام حسين (ع) موفق شوم، ديگر آرزويي نخواهم داشت. |
|
ترجمه قرآن
عباس امام
ترجمه قرآن كاري است بس دشوار. اين موضوع مورد تأييد عموم افرادي است كه با قرآن و زبان قرآن آشنايي دارند. وجود تعداد بيشمار تفاسير عربيِ قرآن، خود دليلي است بر اين كه حتي خود مسلمانان عرب زبان هم از ديرباز راجع به معاني لغات قرآني اتفاق نظر نداشتهاند. كتاب ماراچي (Marracci) با عنوان Refutatio Alcorani (1698) حاوي ترجمهاي است كامل و فوق العاده دقيق از قرآن به زبان لاتين. ترجمه انگليسي سيل (Sale) از قرآن مجيد (چاپ 1734) عمدتا مبتني بر ترجمه لاتين ماراچي از قرآن، و اغلب در ارائه توضيحات، متكي به ديدگاههاي ماراچي است. ترجمههاي انگليسي بعدي رادول (1861 Rodwell,) و پالمر (1880 Palmer,) نيز بيترديد تا حدودي از ترجمه سيل تأثير پذيرفتهاند.دو مترجمِ اخير اذعان دارند كه ترجمه سيل شايستگي شهرت زيادي را كه براي وي به ارمغان آورده، دارا بوده است. ده سال قبل در سال 1921 ميلادي، اولين ترجمه انگليسي مسلمانان از قرآن توسط مسلماني به نام مولوي محمد علي از اهالي لاهور هند منتشر شد. اين اثر به همراه مقدمهاي طولاني و 95 صفحهاي همراه با 2822 پانوشت، نكات خاصي از متن را مورد شرح و تفسير قرار ميداد. ترجمه محمد علي به گونهاي بود كه متن عربي و ترجمه انگليسي آن در كنار يكديگر در يك صفحه قرار داشت. در سال 1930 دو ترجمه انگليسي ديگر توسط دو مسلمان ديگر انتشار يافت. ترجمه نخست كار يك مسلمان هندي ديگر به نام اچ. جي. سرور (H. G. Sarwar) است، و ديگري با عنوان «معناي قرآن مجيد» The Meaning of Glorious Koran كه ترجمهاي توصيفي است، توسط مسلماني انگليسي به نام مارمادوك پيكتال (Marmaduke Pickthall) با بهرهگيري از نظرات اصلاحي دوتن از دانشمندان مسلمان مصري به نامهاي پروفسور م. آ. غمراوي و فؤاد سليم بيگ، به چاپ رسيد. در ترجمه مولوي محمدعلي هيچگونه تلاشي براي بيارزش نشان دادن ترجمههاي قبلي نشده است، اما آقاي سرور در مقدمه اثر خود ترجمههاي سيل، رادول و پالمر را به شدت مورد انتقاد قرار داده و ظاهرا قصد داشته اين احساس را القا كند كه هيچكس جز يك مسلمانِ معتقد قادر به ارائه ترجمهاي صحيح يا بيطرفانه از كلام الهي نيست. به گفته وي: ل با جانبداري يك وكيل دعاوي، رادول با تعصب يك ميسيونر مذهبي، و پالمر با فرديت يك نويسنده كار ترجمه قرآن را انجام دادهاند.» و بايد مسئوليت بيشتر اين نقايص را متوجه سيل دانست. در اين ترجمه، حتي ادعا شده است كه سيل شيّاد بوده و اظهار اميدواري شده كه خداوند ما را از شرّ دروغهاي وي نجات دهاد! در مورد ديگر گفته شده كه «سيل كلمات معيني را با قصد تحريف معني به ترجمه افزوده است.» و در جايي ديگر ادعا شده كه «وي به عمد، در ترجمه اشتباه كرده است.» و يا در جايي ديگر ميگويد: «بيترديد سيل عربي ميدانسته، چرا كه در غير اين صورت نميتوانست بدترين معادلها را ارائه دهد.» و در جايي ديگر اين نكته گفته شده كه «وي عمدا معناي غلط را در آيه مورد بحث انتخاب كرده تا باعث خلط معني شود، زيرا كه روحيّات فرديِ وي او را به انتخاب چنين برابريهايي سوق ميداده است تا از اين طريق بتواند باعث هتك حرمت قرآن شود، ولي طنز قضيه در اينجاست كه سيل بر عكس، با اين اقدام خود باعث بياعتباري خويش شده است». تعداد اين گونه تعابير در اظهارات آقاي سرور كم نيست. آقاي سرور در پايان اظهاراتش راجع به سيل مينويسد: «سيل با تمام توان كوشيده تا قرآن را واعظ بلا متّعظ نشان دهد. اما وي در اين تلاش خويش ناكام مانده است، و امروزه تمام محققان نسبت به نقاط ضعف و تعصب جرج سيل اذعان دارند، چرا كه ترجمههايش مغرضانه، نادرست و غيرامروزي ارزيابي شدهاند. همچنان كه راجع به توضيحاتش نيز ميتوان گفت آنها آميزهاي از «زشت و زيبا» هستند. واقعيت اين است كه در اين مورد توصيف ديگري حق مطلب را ادا نميكند. او مأخذ توضيحاتش را در زيرنويسها حتي بيش از آنچه در اصل ترجمه انجام داده، مورد تحريف قرار داده، است. جزايش با خدا باد». ايراد اصلي آقاي سرور راجع به ترجمه رادول اين است كه «رادول ترتيب صد و چهارده سوره قرآن را بر هم زده و به گفته خودش آن را به ترتيب زماني مرتب كرده است». سرور همچنين در مورد ترجمه رادول ميگويد: «ترجمه وي اثري بسيار دقيق است كه به شيوه فوق العاده علمي نگاشته شده، و گرچه اشتباهات زيادي در آن راه يافته، اما ماهيت اين اشتباهات آن گونه نيست كه انتقاد برانگيز باشد، چرا كه انسان جايزالخطاست. اما كسي كه تعمدا كلام خدا را قلب كند، همچون حيواني ناپاك و غير قابل تحمل است.» با اين همه، در ادامه ميگويد: «احساس ميكنم تعلق خاطر من نسبت به رادول نگذاشت آن طور كه بايد وي را بشناسانم، اما در اين مورد به توفيق الهي اميدوارم». به نظر ميرسد ايراد اصلي سرور نسبت به ترجمه پالمر اين باشد كه «وي زبان قرآن را مانند زبان اَعراب بيسواد بدوي امروزي تلقي كرده و بدين گونه ترجمه كرده است، چرا كه پالمر معتقد است زبان قرآن زباني است اصيل و اثرگذار، اما فاقد ظرافت ادبي.» انتقاد ديگر سرور آن است كه ترجمه پالمر را چنان عجولانه تصور كرده كه بازگويي نقايص آن را تقريبا از عهده خويش خارج دانسته است. «پالمر شايستگي ترجمه قرآن (با توجه به تقدس و احترام خاصّ آن) را نداشت...» از سوي ديگر، آقاي سرور نكات مثبتي نيز در ترجمه پالمر يافته است، زيرا ميگويد: «عليرغم تمام مطالبي كه عليه پالمر گفتهام، ترجمه انگليسي پالمر از قرآن اين مزيّت را دارد كه تا حد ممكن به كلام الهي نزديك است... پالمر هرگاه از روحيه خوبي برخوردار بوده و يا در مواردي كه عباراتي را از قلم نينداخته، ترجمهاي در مرتبه عالي ارائه داده و در پارهاي موارد تقريبا اعجاب برانگيز عمل كرده است، امّا كار وي به هر حال نقايص خاص خود را نيز دارد». ممكن است بعضي خوانندگان با خود بگويند نويسندهاي كه كلامي چنين تند را درباره ديگر نويسندگان همكار خود به كار ميبرد، فقط باعث تضعيف موقعيت خود ميشود، چرا كه چنين نويسندهاي عملاً ثابت كرده كه خود وي نيز نسبت به ديدگاههاي خويش همان قدر متعصب و خوش بين است كه مترجمان قبلي به اصطلاح مخالف وي. آقاي سرور، گرچه چند سالي را در دانشگاه كمبريج سپري كرده، ولي به هيچ وجه نميتوانيم رعايت همان معيارهاي ادبي را كه ما غربيها امروزه در پي آن هستيم از وي انتظار داشته باشيم؛ يعني همان انتظاري كه از صاحب نظران مسائل مذهبي داريم، چرا كه ميدانيم محققان غربي با بهرهگيري از روش نقد تاريخي (حتي در مورد مقدسترين مسائل ديني) موضعي بيطرفانه اتخاذ ميكنند، اما حتي عالمترين مسلمانان هنوز اين عادت را در خود ايجاد نكردهاند كه براي توجه و درك ديدگاههاي مخالفان خود موقتا عقايد ديني خود را كنار بگذارند. البته نميتوان افرادي را كه داراي اين گونه عقايد راسخ مذهبي هستند، براي پارهاي تعبيرات و سخنان تند و ناخوشايند و بيربط سرزنش كرد؛ هر چند متأسفانه برادران مسلمان ما ظاهرا قادر به رعايت عدم برخورد عاطفي نيستند. ما سعي داريم اين نكته را اثبات كنيم كه نظر آقاي سرور در بيان اين كه «سيل تعمدا فريبكاري كرده» نادرست و اشتباه بوده است، امّا اين اقدام ما به اين منظور صورت نميگيرد كه وي را متقاعد سازيم كه قضاوتش قدري غيرمنصفانه بوده، بلكه از جهت خاطرنشان كردن به آنهايي صورت ميگيرد كه آمادگي ارزيابي نظرات طرفين قضيه را دارند؛ يعني اين احتمال كاملاً وجود دارد كه در مواردي كه سيل دچار اشتباه شده (به همان نحو كه آقاي سرور همه ما انسانها را به حق جايزالخطا ميداند)، احتمالاً قصد اين گونه فريبكاريهايي را كه به وي نسبت ميدهند نداشته است. همچنين ما ميخواهيم نشان دهيم كه ترجمه سيل به عكس آن كه آقاي سرور ميخواهد به خوانندگان مقالهاش بقبولاند، رويهم رفته، چندان هم غيرصحيح نيست. در ادامه اين مقاله به بررسي مهمترين عبارتهايي ميپردازيم كه آقاي سرور به منظور انتقاد از ترجمه سيل انتخاب كرده است. براي انجام دادن اين كار، و براي مقايسه ترجمههاي سيل و ماراچي، در هر مورد، نخست متن عربي قرآن و ترجمه انگليسي آقاي سرور و سپس ترجمه ماراچي و سيل در رديف يكديگر قرار داده خواهد شد.
عبارات منقول از قرآن مجيد
بِسمِ اللّه الرَّحمن الرَّحيم (فاتحه، 1)
پی نوشت ها:
* عنوان اصل انگليسي مقاله به اين ترتيب است: W. G. Shellabear, ``Is Sale''s Koran reliable?'''' The Moslem World, Vol. I, 1931, pp. 126-142. ضمنا مترجمان وظيفه خود ميدانند از استاد گرامي جناب آقاي قاسم بستاني (استاد علوم قرآن و حديث در دانشگاه شهيد چمران اهواز) كه با دقت و حوصله متن مترجَم را بازبيني و پيشنهادات سودمندي ارائه فرمودند، صميمانه تشكر و قدرداني نمايند. 1. Lane''s Arabic-English Lexicon, vol. 1, p. 210. |
|
مارمادوك پيكتال مترجم قرآن كريم به زبان انگليسي
مرتضي كريمي نيا
محمد مارمادوك ويليام پيكتال سيّاح، رمان نويس، كارشناس آموزش و پرورش و اهل انگلستان بود كه بيشترين شهرت خود را مديون ترجمه انگليسي قرآنش با عنوان معناي قرآن كريم2 است. وي در 17 آوريل 1875 در لندن و در خانواده اي مذهبي متولد شد. پدر و پدربزرگش كشيش كليساي انگليكان، و دو خواهرخوانده اش راهبه بودند. نخستين سال هاي كودكي را در منطقه اي روستايي در سافولك3 گذراند و پس از فوت پدرش در 1881، با مادر خود به شهركي نزديك لندن منتقل شد. هنگام تحصيل در مدرسه اي در هارو4 همكلاس وينستون چرچيل بود و چون نتوانست جذب ارتش شود، با مادرش در سافولك به زندگي آبرومندانه روستايي اش ادامه داد. در سال هاي 1894-1896 در برخي كشورهاي خاورميانه از جمله فلسطين، لبنان و سوريه و نيز مدتي در تركيه و بالكان به مسافرت پرداخت كه افزون بر يادگيري زبان هاي عربي و تركي، اين گشت و گذار و آشنايي اش با فرهنگ و اديان خاورميانه آينده فكري و سياسي او را سمت و سو بخشيد. برخي گفته اند در همين زمان وزارت امور خارجه انگلستان پيشنهاد سركنسولي شهر حيفا را به او داد، اما وي به دليل سن اندكش ــ حدود 20 سال ــ آن را نپذيرفت.پيكتال در بيست و يك سالگي و پس از مراجعت از فلسطين با خانم ماريل اسميت ازدواج و از همان سال انتشار داستان هايش را آغاز كرد. داستان هاي او يا درباره فرهنگ و تمدن خاورميانه (و مربوط به كشورهاي سوريه، فلسطين، يمن، مصر و تركيه) بود و يا حال و هواي انگليسي و به ويژه رنگ و بوي فرهنگ مردم منطقه سافولك را داشت، كه پيكتال خود در آن جا نشو و نما يافته بود. در دوران جنگ جهاني اول، وي مدتي به تركيه رفت و تا پايان جنگ در 1916، همواره عليه سياست هاي استعماري انگلستان درباره تركيه عثماني فعاليت مي كرد، كه اين اقدامات سبب شد موقعيت هاي شغلي مهمي ــ از جمله نمايندگي انگلستان در دفتر كشورهاي عرب (قاهره) ــ را از دست بدهد.5 با آن كه پيكتال ظاهرا از مدت ها پيش متمايل به دين اسلام شده و گويا تغيير مذهب داده بود، در 29 نوامبر 1917 رسما تشرف خود به دين اسلام را اعلام كرد و از آن پس، نام محمد را براي خود برگزيد. از آن زمان تا سال 1920، پيكتال به دليل تسلّط بر قرآن و آشنايي با فرهنگ و تمدن اسلامي، خطيب و امام جماعت مسجد لندن و مدتي نيز در ناتينگ هيل6 بود. مقالات و سخنراني هاي او درباره مسائل فرهنگي و سياسي جهان اسلام و تبليغ جهاني دين اسلام، در اين مدت وي را در بسياري از كشورهاي اسلامي از جمله تركيه و شبه قاره معروف ساخته بود. در سال 1920، پيكتال به افتخار مولانا محمد علي لاهوري (1874-1951)، از رهبران فرقه احمديه و مترجم معروف قرآن به زبان انگليسي،7 ميهماني باشكوهي در انگلستان برپا كرد و در مدت اقامت لاهوري در انگلستان چندين بار با وي ملاقات و گفت و گو كرد. همين امر كانون توجه او را از مسائل و حوادث فرهنگي و سياسي تركيه به سوي شبه قاره معطوف ساخت و البته اتهام تمايل يا تبعيت از فرقه قاديانيه (احمديه) را براي وي به همراه آورد، ليكن وي همواره اين اتهام را از خود نفي مي كرد. پيكتال در سال 1920 به دعوت هيئت مديره وقايع نامه بمبئي8 براي سردبيري اين مجله به شهر بمبئي در هندوستان رفت و از آن زمان حدودا پنج سال در اين شهر و ده سال در حيدرآباد دكن به سر برد. در سال 1925، در پيِ اختلاف با مديران نشريه وقايع نامه بمبئي از سمت خود استعفا كرد و به خدمتِ دولت ايالتي «نظام حيدرآباد»9 درآمد. نخست به مدت سه سال مدير يك دبيرستان پسرانه اسلامي و مسئول آموزش و پرورش كارمندان دولتي حيدرآباد بود و در 1927، سردبير فصلنامه دولتيِ فرهنگ اسلامي10 شد. اين مجله همچنان به صورت فصلنامه در حيدرآباد منتشر مي شود. در سال هاي 1928ـ1930، پيكتال بيشتر وقت و تلاش فكري خويش را در پايان رساندن ترجمه قرآن به زبان انگليسي صرف كرد. در اين راه، وي دائما با برخي منتقدان و محققان اروپايي و برخي عالمان مسلمان در شبه قاره و هند رايزني مي كرد. عاقبت اين ترجمه در دسامبر 1930 در نيويورك منتشر شد، اما مترجم با وجود تلاش بسيار نتوانست تأييد يا تقريظي از رياست دانشگاه الازهر مصر بر كار خويش به دست آورد. درباره ترجمه انگليسي پيكتال از قرآن حرف و حديث بسيار گفته اند. اين اثر اولين ترجمه انگليسي قرآن به قلم يك مسلمان است كه زبان مادري اش انگليسي بوده است. پيش از اين بسياري از غير مسلمانان انگليسي همچون جورج سيل (1734)، الكساندر راس (1649)، ادوارد هنري پالمر (1880)، جان م. رادول (1861) و برخي از مسلمانان شبه قاره چون محمدعبدالحكيم خان (1905)، ميرزا ابوالفضل (1911-1912)، محمد علي لاهوري (1917) و ميرزا حيرت دهلوي (1916) ترجمه هاي كامل يا ناقصي از قرآن كريم انجام داده بودند.11 اما گويا پيكتال نخستين كسي است كه در مقدمه ترجمه اش، به صراحت كار خويش را برگردانِ مفهوم و معناي قرآن كريم مي نامد و از به كار بردنِ نام ترجمه (Traslatio) درباره آن خودداري مي كند. او در همان جا، علت اين امر را ناتوانيِ انسان ها در تقليد و بازگردانيِ سبك بيان و نيز مضامين قرآني مي داند. شايد امروزه به تبعِ پيكتال است كه غالبِ مترجمان مسلمان قرآن و به ويژه مسلمانان عرب زبان ترجمه خود را «ترجمه معانيِ قرآن كريم» و نه ترجمه خود قرآن مي نامند. ترجمه پيكتال از جمله ترجمه هاي متداول و مشهور در جهان اسلام، به ويژه در پاكستان، هند و آسياي جنوب شرقي است. اكمل الدين احسان اغلو در كتاب شناسي معروف خود از بيست و سه چاپ مختلف اين ترجمه (تا سال 1980) ياد مي كند.12 نثرِ ترجمه پيكتال بسيار شبيه به الگوهاي مترجمان پيشين كتاب مقدس است؛ يعني وي ضماير و صيغه هاي افعال را به شيوه انگليسيِ كهن مي آورد. اين امر امروز براي مسلمانان انگليسي زباني كه به اين نثر عادت ندارند مشكلاتي ايجاد مي كند؛ از اين رو، برخي ترجمه پيكتال را بازنگاري كرده و كوشيده اند در ويرايش جديدِ آن، قواعد انگليسي امروز را به كار برند. پيكتال در مقدمه ترجمه خود از همكاري و همياري علميِ برخي از روحانيون مصري از جمله محمد احمد الغمراوي، سليم الحجازي و شيخ مصطفي المراغي و نيز دكتر كرنكو13 تشكر كرده و آثاري چون تفسير الجلالين، انوارالتنزيل بيضاوي، الكشاف زمخشري، سيره ابن هشام، صحيح بخاري و اسباب النزول واقدي را منابع خويش شمرده است، اما شگفت آن است كه شلابير14 يك سال پس از انتشار اين ترجمه، در مقاله اي شباهت هاي بسيار ميان ترجمه پيكتال و ترجمه مولانا محمد علي لاهوري را نشان داد و مدعي شد اساس ترجمه پيكتال ترجمه محمد علي لاهوري (1917) است. شلابير خاطر نشان مي كند كه در مقاله اي كه در نقد و بررسي ترجمه قرآن پيكتال در روزنامه رسمي مصر15 منتشر شده، وي متهم به «پيوستن به فرقه احمديه» شده است، اما در پاسخ به اين مقاله، پيكتال چنين نسبتي را به كلي نفي كرده و گفته است: «من هيچ وقت به فرقه احمديه نپيوستم؛ نه آن روز كه مسلمان مي شدم حتي يك بار نام اين فرقه را شنيده بودم و نه در هيچ زمان ديگري تمايلي به پيوستن به ايشان را داشته ام». پس از نقل بخش هايي ديگر از اين نزاع، شلابير خود چنين قضاوت مي كند كه مقابله دقيق ترجمه قرآن پيكتال با ترجمه مولانا محمد علي، مترجم فرقه احمديه، به طور قاطع نشان مي دهد كه كار پيكتال چيزي بيش از بازنگاري و تجديد نظر در نسخه محمد علي نيست. وي بدين منظور 40 آيه از سوره بقره، 60 آيه از سوره آل عمران، 40 آيه از سوره مريم و تمام 15 سوره آخر قرآن را در اين دو ترجمه مقايسه كرده و شباهت ميان اين دو ترجمه را غيراتفاقي و غيرعادي دانسته است. به رغم ادّعاي شلابير، مي توان گفت، شباهت ترجمه پيكتال به ترجمه مولانا محمد علي چندان نيست كه اولي را رونويسي از دومي بدانيم؛ تنها اين نكته مسلّم است كه پيكتال در ترجمه خود به كار مولانا محمد علي و نيز به ترجمه انگليسي رادول نظر داشته و در موارد بسياري از آنها الگو گرفته است.16 ترجمه قرآن پيكتال علاوه بر تأثير در جهان انگليسي زبان و برخي ترجمه هاي انگليسي متأخر، مورد توجه و گاه مبناي كار برخي مترجمان ديگر زبان ها نيز بوده است. از جمله اين ترجمه ها مي توان به ترجمه اي پرتغالي (انتشار يافته در موزامبيك) و ترجمه اي به زبان تاگالوگ17 (توسط مسلمانان مورو در فيليپين) اشاره كرد. در نقد و بررسي همه جانبه اين ترجمه مقاله مهمي تأليف نشده است. بجز مقاله شلابير با عنوانِ «آيا مسلمان مي تواند قرآن را ترجمه كند؟» كه در بالا بدان اشاره كرديم، اقبال حسين انصاري كتاب مختصري با عنوانِ تصحيح اغلاط ترجمه انگليسي پيكتال از قرآن كريم18 تأليف كرده است كه عبدالرحيم قدوايي نقدهاي اين كتاب را بي ارزش و از سر ناآگاهي به مسائل و فنون ترجمه مي داند.19 علاوه بر ترجمه قرآن و داستان هاي زيادي كه پيكتال را در انگلستان و كشورهاي اسلامي نامدار كرده است، مهم ترين اثرِ وي كتاب بُعدِ فرهنگي اسلام20 است. اين كتاب در واقع گرد آمده از مجموعه هشت سخنراني پيكتال است كه وي در سال هاي 1925 و 1926 به دعوت «انجمن مسلمانان مدرس»21 در شهر مدرس ايراد كرده و نخستين بار در 1927 در همان شهر به چاپ رسيده است. عناوين هشت سخنرانيِ وي عبارتند از: فرهنگ اسلامي، علل رشد و انحطاط، برادري، علم و هنر و ادب، تسامح، اتهام جبرگرايي، روابط زن و مرد، و مدينة اللّه . وي با تسلّط نسبتا زياد بر آيات قرآن و احاديث نبوي، در اين كتاب مي كوشد پاره اي از اتهامات مستشرقان و برخي آراء را كه در افكار عمومي غربيان رواج يافته است مردود شمارد و به دفاع از باورهاي فرهنگي صحيح در دين اسلام بپردازد. پيكتال پس از 15 سال اقامت در شهرهاي بمبئي و حيدرآباد، در سال 1935 به دليل بيماري بازنشسته شد و با همسرش به زادگاه خود در انگلستان بازگشت و يك سال بعد در نوزدهم ماه مه 1936 بر اثر انسداد شريان اكليلي قلب درگذشت. وي را در گورستان مسلمانان در شهرِ بروك وود22 به خاك سپردند. فهرستي از داستان ها و ديگر آثار پيكتال به ترتيب انتشار به شرح زير است: 1ـ حرف هاي يك انگليسي23؛ 2ـ همه ابله ها24؛ 3ـ سعيد ماهيگير25؛ 4ـ انيد26؛ 5ـ برندل27؛ 6ـ خانه اسلام28؛ 7ـ كوته نظران29؛ 8ـ بچه هاي نيل30؛ 9ـ وادي سلاطين31؛ 10ـ آبگوشت32؛ 11ـ چراگاه شوخي و شيطنت33؛ 12ـ زنان در پس پرده34؛ 13ـ همراه با تركان در زمانه جنگ35؛ 15ـ خانه جنگ36؛ 16ـ شهسواران عرب37؛ 17ـ برخوردهاي شرقي38؛ 18ـ سِر ليمپيدوس39؛ 19ـ نخستين ساعات40؛ 20ـ ما در نگاهِ ديگران41؛ 21ـ بُعد فرهنگي اسلام42؛ 22ـ معناي قرآن كريم43؛ 23ـ مواعظ قرآني44 (بدون تاريخ)؛ 24ـ امين: زندگي پيامبر اكرم45.
منابع
1ـ مقاله «پكْتهال» (بدون مؤلف) در اردو دائره معارف اسلام، لاهور: دانش گاهِ پنجاب، 1390 / 1971، ج 5، صص 638-640.
اخبار ترجمه
تازه ترين ترجمه قرآن به زبان انگليسي به قلم محمد فاروقِ اعظم ملك
ترجمه قرآن به زبان رومانيايي
جديدترين ترجمه قرآن به زبان رومانيايي با عنوانِ: Coraul cel Sft: traducerea seurilor Úi cometariiدر آوريل 1997 به قلم و همتِ «جمعيت دانشجويان مسلمان روماني»46 در 2241 صفحه همراه با مؤخره اي عربي در يازده صفحه تهيه و منتشر شده است.
ترجمه اي از قرآن كريم به زبان تركي قرقيزي
اين ترجمه كه تازه ترين ترجمه قرآن به زبان تركي قرقيزي است، توسط آقاي علاءالدين منصور انجام گرفته است. ترجمه مزبور در تاريخ اول ژانويه 1999م برابر با 14 رمضان 1419ق به پايان رسيده و در 655 صفحه به قطع وزيري، بدون متن قرآن، در شهر بيشكك پايتخت قرقيزستان در تيراژ 3300 نسخه به چاپ رسيده و مشتمل است بر يك مقدمه و فهرست منابع. مترجم در ترجمه خود، از تفسير جامع البيان محمد بن جرير طبري، تفسير بيضاوي، تفسير جلاء العين، تفسير ابن كثير، تفسير الدّر المنثور و ديگر تفاسير استفاده كرده است.
ترجمه استاد مهدي الهي قمشه اي با ويرايش حسين استادولي
ترجمه مرحوم استاد مهدي الهي قمشه اي يكي از ترجمه هايي است كه به دليل روان بودنِ نثر آن و داشتنِ توضيحات، بيشترين خواننده را در نيم قرن اخير نسبت به ترجمه هاي ديگر داشته است، اما از آن جا كه نقايص و اشتباهات فراواني مانند بي توجهي به ضماير و معلوم و مجهول بودن فعل ها، بدخواني كلمات، پيشداوري ذهني نسبت به آيه، عدم رعايت نكات ادبي در ريشه يابي كلمات يا اعراب جملات، نقل به معناها، افتادگي ها و غيره در آن وجود داشت، تصحيح و ويرايشي همه جانبه و دقيق را مي طلبيد، كه اين كار اخيرا به همت آقاي حسين استادولي انجام گرفته است. مصحح بر آن بوده است كه علاوه بر اصلاح املايي و علايم ويرايشي، محتواي ترجمه را نيز كنترل و اشتباهات و كاستي هاي آن را اصلاح نمايد و اگر ترجمه آيه اي موافق يكي از اقوال مفسران باشد ــ گرچه مخالف قول مشهور باشد ــ آن را به حال خود باقي بگذارد و نيز اگر آيه اي بر طبق قرائت غير معروف ترجمه شده باشد، در پاورقي به آن اشاره كند. ذكر اين نكته لازم است كه پاورقي هاي بدون امضا از مترجم، و پاورقي هاي با امضا از مصحح است.
قرآن كريم با ترجمه علي اكبر سروري
اين ترجمه فارسي براي نخستين بار در تابستان 1377 انتشار يافته است. داراي توضيحاتي بسيار محدود است كه غالبا از يكي دو كلمه تجاوز نمي كند. اين توضيحات ميان دو پرانتز قرار گرفته است. ترجمه به صورت زير سطري چاپ شده و متن آن به خط مرحوم استاد احمد نيريزي است. اين قرآن در قطع وزيري، در 866 صفحه و در تيراژ 5000 نسخه توسط انتشارات جمهوري (اسدي) منتشر شده است.
ترجمه قرآن به زبان آواري
نخستين ترجمه آواري قرآن در 604 صفحه، با خط كريل، در ژانويه 1997 توسط انتشارات خاركو در اكراين به چاپ رسيده است. زين الدين ثابت ابوبكر مترجم اين اثر كه از مسلمانان داغستان است، در لا به لاي ترجمه خويش، تفسيري موجز از برخي آيات نيز ارائه داده و همچنين در انتهاي كار خود، معرفي مختصري (در 4 صفحه) از قرآن كريم و ترجمه خود آورده است. عنوان اين اثر به عربي القرآن الكريم و بالهامش زبدة التفسير است كه متن قرآن را با خط عثمان طه به همراه دارد و ترتيب صفحاتِ آن، از راست به چپ است.
ترجمه اي جديد از قرآن كريم به زبان سوئدي
Koraes budskap, i svesk tolkig av Mohammed Kut Berström, med kommetarer av Muhammad Asad. Stockholm: Proprius, 1998. I+961pp.
پي نوشت ها:
1- بجز مقالات يا كتاب هايي كه در هر مورد در پاورقي ذكر مي شوند، منابع اصليِ تدوين مقاله در انتها آمده است. 2- The Meaig of the Glorious Kora. 3- Suffolk. 4- Harrow. 5- ظاهرا به جاي وي، ت. ا. لورنس به اين سمت رسيد. 6- Nottig Hill. 7- علي رغم شهرت اندك ترجمه قرآن وي، اين ترجمه از قوت و اعتبار خوبي برخوردار است. درباره اين مترجم بنگريد به مقاله زير در دايرة المعارف دين ويراسته ميرچا الياده: Sajida S. Alvi. "LaÎhorãÎ, MuhÊammad AlãÎ" i The Ecyclopedia of Religio, ed. by Mircea Eliade, New York: Macmilla, 1987, vol. 8, p.423. 8- Bombay Chroicle. 9- Nizamate of Hyderabad. 10- Islamic Culture. 11- J.D. Pearso. "Bibliography of traslatios of the Qur''''''''''''''''aÎ ito Europea Laguages", i Arabic Literature to the Ed of the Umayyed Period, Cambridge Uiversity Press, 1983, pp. 507-510. 12- ÙIhsaogÏlu, Ekmeleddi. World Bibliography of Traslatios of the Meaigs of the Holy Qur''''''''''''''''aÎ: Prited Traslatio 1515-1980. Istabul, Research Cetre for Islamic History, Art ad Culture, 1986. pp. 97-102 13- Dr. F. Krekow. 14- W. G. Shellabear. 15- Egyptia Gazette. 16- در ميان ترجمه هاي مسلمانان معاصر، كار م. م. شاكر كه به ترجمه اي شيعي نامبردار شده است، عينا اقتباس و بازنويسي از ترجمه مولانا محمد علي لاهوري است. شباهت اين دو ترجمه به اندازه اي است كه جاي هيچ شكي در اصل اقتباس باقي نمي گذارد. تنها شايد پنج درصد از اين اثر، كار خودِ شاكر باشد. ذكر اين نكته لازم است كه علاوه بر 17- Tagalog. 18- Iqbal Hussai Asari. Correctios of Errors i Pickthall''''''''''''''''s Eglish Traslatio of the Glorious QuraÎ, the Scripture Whereof There is o Doubt. Karachi: The Author, 1991. 19- در ميان مطبوعات فارسي تنها يك مقاله در معرفي و تحسين ترجمه قرآن پيكتال تأليف شده است: محمدحسين روحاني، «نمايشگاهانِ زيبايي اهورايي: معرفي ترجمه انگليسي قرآن كريم، محمدمارمادوك پكتال»، در بينات، سال اول، ش 3، پاييز 1373، صص 116-124. 20- M.M. Pickthall. Cultural Side of Islam, Madras: Committee of Muslims i Madras, 1927. 21- Committee of Muslims i Madras. 22- Brookwood. 23- The Words of a Eglishma, 1898. 24- All Fools, 1900. 25- Said, The Fisherma, 1903. 26- Eid, 1904. 27- Bredle, 1905. 28- The House of Islam, 1906. 29- The Myopes, 1907. 30- The Childre of the Nile, 1908. 31- The Valley of the Kigs, 1909. 32- Pot au feu, 1911. 33- Larkmeadow, 1912. 34- Veiled Wome, 1913. 35- With the Turk i War Time, 1914. 36- The House of War, 1916. 37- Kights of Araby, 1917. 38- Orietal Ecouters, 1918. 39- Sir Limpidus, 1919. 40- The Early Hours, 1921. 41- As Others See Us, 1922. 42- Cultural Side of Islam, 1927. 43- The Meaig of the Glorious Kora, 1930. 44- Quraic Advices, .d. 45- Al-Ami: Life of the Holy Prophet, 1959. 46- Asocia,tia Stude,tilor Musulmai di Romia. 47- Avar. 48- The Ecyclopedia of Laguage ad Liguistics, ed. R.E. Asher & J.M.Y. Simpso, (Oxford, Pergamo, 1994), 488-489, 5193. 49- Muhammad Asad, The Message of The Qur''''''''''''''''aÎ. Dar al-Adalus, 1980. |
|
نخستين ترجمه لاتينى قرآن كريم و تأثير آن بر ترجمه هاى قرآن به زبانهاى اروپايى
قسمت دوم
حسن معايرجى
مترجم بنياد بعثت
چاپ اولين ترجمه قرآن كريم به زبان لاتين
در سال 1542, سه تن از كسانى كه مشغول مطالعه اين مجموعه در شهر بازل بودند, سعى كردند اين ترجمه ها را منتشر كنند ولى با مخالفت هيأت حاكمه شهر مواجه شدند و مجلس نتوانست انتشار چنين كفريات و بدعتهايى را به عهده بگيرد و با پراكنده شدن آنها بين مسيحيان, موجبات تشويش افكار آنها را فراهم كند. با وجود اين, آنان اقدام به چاپ اين مجموعه نمودند تا مجلس شهر را در مقابل كار انجام شده اى قرار دهند. اما حاكمان از جريان اطلاع يافتند و چاپ آن را متوقف كردند و آنچه را چاپ شده بود, مصادره كردند و يكى از آنها را به نام اوپرينوس به زندان افكندند.
ترجمه آندره دوريور فرانسوى
اما ترجمه عجيبى كه در يافتن مصادر آن در زحمت زيادى افتادم, ترجمه دوريور است. آندره دوريور سيور دو مالزى, شرقشناسى است كه در سال 1580 درشهر مارسينى (شاروليه) به دنيا آمد و بعدها به دربار سلطنتى پيوست و وارد كادر ديپلماتيك در استانبول شد و سپس به عنوان كنسول به اسكندريه مصر اعزام گرديد.
دومين ترجمه لاتينى قرآن
دومين ترجمه لاتينى قرآن, از اسقف لودوويگو ماراكيوس(2) (1612 ـ 1700) است. البته وقتى مى گوييم دومين ترجمه لاتينى, ترجمه عربى ـ لاتينى اسكالييه شرشيبه (1579) و ترجمه منتخب و جزئى جبرئيل صهيون (1630) و ترجمه كريستانوس رافوس (1646) را ناديده انگاشته ايم. در ترجمه اخير, متن كتاب به زبان عبرى آمده است. علت ناديده انگاشتن اين ترجمه ها, عدم نشر و پخش آنها و عدم تأثير آنا بر ترجمه هاى ديگر مى باشد.
تأثير دومين ترجمه لاتينى
بعد از انتشار ترجمه ماراكيوس, ديويد نريتر در سال 1703 آن را به آلمانى ترجمه كرد. ترجمه اى كه از ماراكيوس اقتباس شده و بيش از همه وسعت انتشار داشته, ترجمه انگليسى جورج سيل در سال 1734 است.
نتيجه
مى توان گفت كه سير ترجمه هاى اروپايى شامل چند مرحله مرتبط است:
1 ـ از قرن يازدهم تا قرن هجدهم
الف) مرحله ترجمه از عربى به لاتين (نطفه شرق شناسى)
2 ـ در عصر حاضر
ج) مرحله ترجمه مستقيم از عربى به زبانهاى اروپايى كه توسط شرق شناسان و امثال آنها انجام شد; بعد از اينكه زمينه هاى شرق شناسى قوت گرفت و بيشتر با عربى آشنا شدند و به تدريس كتب عربى پرداختند.
سخن پايانى
دنياى مسيحيت كتاب خدا را ترجمه كردند و دست به تحريف و نقد و حمله و ابطال و ايراد شبهه بر آن زده و مى زنند. تمام اين امور نه در يكزبان, بلكه در بيست و اندى زبان اروپايى رخ داده است.
پاورقيها:
1. ترجمه دوريور فرانسوى نيز بايد به اين مجموعه اضافه مى شود و به نظر مى رسد كه على رغم ادعاى دوريور, ترجمه او از اصل لاتينى مى باشد, نه از متن عربى. 2. اين شخص به لاتينى, Ludovico Marraccio و يا Ludovicus Marracius خوانده مى شود و به زبان ايتاليايى يوجى مراتشى و به آلمانى لودفيج و به فرانسه لويس مراتشى مى باشد. كلمه مراكيوس كه گاه مراكشى و گاه مراتشى نوشته مى شود. موجب اختلاف در اين اسم شده است. لذا در تلفظ لاتين نام او (ماراكيوس) را برگزيدم و اگر خواننده با يكى از چند نام او برخورد كرد, بايد بداند همه به يك فرد برمى گردد. |
|
كجفهىهاى مستشرقان در ترجمه قرآن كريم و معرفى اجمالى چند ترجمه انگليسى
دكتر عبدالحكيم العبد - ترجمه: يعقوب جعفرى
هرچند مستشرقان زيباييهاى ادبى قرآن را ستوده و به ترجمه قرآن به زبانهاى غربى اهتمام ويژهاى داشتهاند، ولى اين اهتمام خالى از برخى دشمنىها يا انگيزههاى عادى و لغزشها و خطاها نبوده است.
1.ترجمه جرج سيل
ترجمه جرج سيل (George Sale) متوفاى سال 1736 ميلادى نخستين تلاش اروپاييان در ترجمه قرآن كريم به زبانهاى جديد بود.
2. ترجمه ن. ج. داود
اين ترجمه نيز از درك روابط معنوى ميان سورهها بر حسب ترتيب كنونى آن ناتوان بوده است، هرچند مترجم در متن آيات چيزهايى را دريافته كه او را وادار كرده به شيرينى آيات قرآنى و تأثير مداوم آن اعتراف كند.
3. ترجمه آربرى
داود آنچه را كه درباره تدوين قرآن در زمان پيامبر بر برگها، استخوانها و پوستها، نقل كردهاند بيان كرده ولى كاملشدن آن را در زمان عمر مىداند و اصلا از مصحف عثمان ياد نمىكند. پس از وى آربرى آمد و گفت: معلوم نيست كه همه قرآن در زمان پيامبر تدوين شده باشد و در اين باره امى بودن پيامبر را مستند قرار مىدهد و از مصحف ابوبكر ذكرى به ميان نمىآورد و فقط مىگويد: طبق روايات، چند سال پس از مرگ پيامبر، قطعههايى كه در برگها، پوستها و يا در سينههاى مردم بود جمع آورى شد... او از مصحف عثمان هم به عنوان نسخه قابل اعتماد ياد مىكند كه گروهى از كاتبان با سرپرستى زيد بن ثابت فرزندخوانده رسول خدا آن را فراهم آوردند و مىگويد: مسئوليت ترتيب متن كنونى بر عهده اين مردان است.
4. ترجمه مارمادوك پيكتال
مارمادوك پيكتال در سال 1934 قرآن را تحت اين عنوان ترجمه كرد: The Glorious Quran-Text And Traslation و مقدمهاى بر آن نوشت كه در آن از تلاش خود در جهت امانت و دقت در كار خبر داده و به طور مشخص كسانى را كه به او كمك كردهاند نام برده است؛ از جمله آنها افرادى هستند كه عربى زبان مادرى آنها بوده و به زبان انگليسى هم آگاهى كامل داشتهاند؛ مانند محمد احمد الغمراوىبك، از دانشكده طب قاهره، و شيخ مصطفى المراغى شيخ سابق الازهر (حسب تعبير او) و فؤاد بك سالم الحجازى. و نيز از افرادى مانند لورد لويد و دكتر كرينكو تشكر كرده و نيز مختصرى از سيره پيامبر را ذكر كرده است.
پی نوشت ها:
1. The Koran by George Sale, London, Frederck Ware cd ltd., p. x. x. . در مقدمه آمده است كه ماراچى نزد پاپ انونست ششم مسئول اعتراف گرفتن بود و او كار خودش را به امپراطور مقدس روم لئوپولد اول در سال 1698 ميلادى هديه كرد. او خودش را جز اندكى در بحث از اصول عربى به زحمت نينداخته بود. با اينكه در جدول منابع او نام منابع عربى زياد بود ولى او بيشتر آنها را از منابع تركى و فارسى گرفته بود. 2. Sale/The Koran p. ix. . همان، ص xiii. . نقدهايى بر روش ترجمه عهد جديد، و نيز نقد تحليلى ما بر آن در پرتو متنهايى از عبرى و سريانى در رساله فوق ليسانس، ص 157-162. 1. The Koran... p. VI. |
|
نخستين ترجمه هاى لاتينى قرآن كريم
و تأثير آن بر ترجمه هاى قرآن به زبانهاى اروپايى (قسمت اول)
حسن معايرجى
بنياد بعثت
(فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسية يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا خطا مما ذكروا به و لاتزال تطلع على خائنة منهم الا قليلاً منهم فاعف عنهم و اصفح ان الله يحب المحسنين)
مقدمه
وقايعى كه در دو قرن يازدهم و دوازدهم رخ داد و منجر به اين شد كه قرآن كريم براى نخستين بار به زبان لاتينى ترجمه شود, وقايعى فراوان و مرتبط با يكديگر است كه تدوين وبيان آنها نياز به مرورى طولانى در تاريخ مسيحيت اروپا در طول اين مدت دارد. همچنين نيازمند ذكر مواردى, چون تاريخ مسلمانان در اندلس و جنوب فرانسه و سوئيس و تاريخ مسلمانان در سيسيل, جنوب ايتاليا, ساردينا, جزيره كرس و جزاير بلئار است. و نيز تاريخ تهاجم عبدالرحمن غافقى كه طى اين تهاجم, نيمى از مساحت سرزمينى را كه اكنون فرانسه مى ناميم, تصرف كرد و به منطقه بين بواتيه و تور رسيد. و نيز تاريخ جنگهاى صليبى و علل پيامدهاى اين جنگها. ولى اين مقاله كوتاه, مجال پرداختن به تمام اين زمينه هاى تاريخى را ندارد; زيرا شرحى مبسوط و سخنى دراز بايد تا خواننده خود را در محيطى احساس كند كه قرآن به زبان لاتينى ترجمه شد; ترجمه اى كه نقطه آغازى شد براى حملات فكرى عليه اسلام كه از زمان اين ترجمه تاكنون ادامه دارد.
اتفاقات و حوادث پيش رو
بيش از صد سال از رحلت پيامبر اسلام ـ ص ـ نگذشته بود كه لشكريان اسلام اسپانيا را فتح كردند. و به ناربون در ناحيه شمال غربى درياى مديترانه واقع در ميان مرزهاى فرانسه و اسپانيا رسيدند. اين فتح در سال 720 ميلادى اتفاق افتاد. سپس لشكريان اسلام در سال 721 به تولوز و در سال 725 به كاركاسون و در سال 732 به بوردو و نيز در سال 732 به تور و پواتيه در نزديكى پاريس رسيدند, و به اين ترتيب تقريباً نصف مساحتى كه اكنون به عنوان كشور فرانسه شناخته مى شود, فتح شد.
كليساى كلونى
ناگزيريم درباره اين كليسا صحبت كنيم. كليسايى كه ابتكار جنگ فكرى بر ضد اسلام در فرانسه و خارج از آن را در دست داشت و اين حركت منجر به بدفهمى و دشمنى خاصى نسبت به اسلام شد كه تا امروز هم در ميان مسيحيان پا بر جا مانده است. كليساى كلونى در سال 910 در استان بورگاندى تأسيس شد. تأسيس و اداره مالى و ادارى اين كليسا بر عهده خانواده مونت بودسيه بود. افراد و فرزندان اين خانواده به طور وراثتى و پى در پى, منصب رياست اين كليسا را بر عهده مى گرفتند.
پطرس كلونى
از پييرموريس دو مونت بواسيه, يا پيتر فنيراپلى, از خانواده مونت بواسيه بود كه مؤسس كليساى كلونى بودند. وى از حدود 28سالگى در سال 1122 رياست كليساى كلونى را بر عهده گرفت. وى تا سال 1156 كه از دنيا رفت به مدت 34 سال بر كليسا و توابع آن رياست كرد.
نقد شرقى(3)
نقد و تخطئه اسلام ابتدا در بين مسيحيان يونانى زبان كه اعراب آنها را در سوريه شكست داده بودند و تحت حكومت اموى زندگى مى كردند, آغاز شد. اين نقد بتدريج رشد كرد و در زبان عربى, ادبيات ويژه اى يافت (اگر اين تعبير, درست باشد). همچنين در همان زمان, نقد بيزانسى در مناطق مجاور سرزمينهاى رشد كرد كه آزادى بيشترى در اظهار دشمنى با اسلام برخوردار بود.
طرح پطرس كلونى براى مطالعه و حمله عليه اسلام
قبل از صحبت درباره كتابهايى كه پطرس كلونى براى ترجمه و حمله عليه اسلام برگزيد, مناسب است از مدرسه و مركز ترجمه اى ياد كنيم كه اسقف رايموند در كليسايى در شهر تولد ودر سال 1125 ـ 1151 تأسيس كرد. يعنى پس ازسقوط شهر به دست الفوس ششم و پس از اينكه حدود چهار قرن, يعنى از سال 712 تا 1085 زير سايه حكومت اسلام و مسلمانان بسر برده بود و آن شهر مركزى مدنى ـ فرهنگى بود كه پرتو معارف اسلام از آنجا به اروپا مى تابيد.
مجموعه تولدو Toledan Collectio و ترجمه اوليه قرآن كريم به لاتين
مجموعه تولدو, مجموعه ترجمه هايى است كه به هزينه پطرس كلونى تهيه شده است. و شايد اين نام گذارى در رابطه با پطرس تولدو باشد. محتويات اين مجموعه عبارت است از كتاب (مسائل) متعلق به ابى حارث عبدالله ابن سلام و كتاب (نسب پيامبر اكرم (ص)) متعلق به سعد ابن عمر و كتابى درباره تاريخ و قصص انبياء كه اصل كتاب و نويسنده آن مجهول است و نامه عبدالله بن اسماعيل هاشمى به عبدالمسيح ابن اسحاق كندى. علاوه بر اين كتابها, ترجمه قرآن كريم و نوشته هاى پطرس كلونى در رد اسلام وجود دارد.
پاورقيها:
1. اگر زبان افريكان را كه زبان مردم سفيدپوست جنوب افريقا مى باشد زبان اروپايى حساب كنيم (اين زبان تركيبى از هلندى و انگليسى است) بدين ترتيب تعداد زبانهاى اروياپى كه قرآن به آنها ترجمه شده است, به 23 زبان مى رسد. 2. ترجمه هاى كامل قرآن به زبانهاى اروپايى با چاپهاى مختلف آن تا سال 1980 و به 23 زبان اروپايى, به 671 ترجمه بالغ مى شود و ترجمه هاى جزئى و گزيده ها به 245 ترجمه مى رسد. (كتابشناسى جهانى ترجمه هاى قرآن كريم ـ مركز تحقيقات تاريخ و هنر و فرهنگ اسلامى ـ استانبول ـ 1986) 3. (نقد), صحيحترين كلمه براى ترجمه Polemicنيست; زيرا معناى اين كلمه, مفهومى است بين نقد و انتقاد و ابطال و حمله و نزاع و جدال و تحقير و تكذب و تخطئه و هر آنچه كه شخص براى حمله فكرى بر ضد اعتقادات ديگران استفاده مى كند. |