بانک مقالات ترجمه قران
|
ترجمان وحي
رضا مراد زاده؛ مركز ترجمه قرآن مجيد
اشاره
استاد ساوادا صفا1 در شهر گيفو2 واقع در بخش مركزي كشور ژاپن ديده به جهان گشود. پس از پايان تحصيلات دبيرستان و دانشگاه به مطالعه و تحقيق در آيين شينتو و شاخههاي آن پرداخت و آثار گوناگوني در اين زمينه پديد آورد. در سن پنجاه سالگي، پس از مطالعه و تحقيق درباره تعاليم اسلامي، به دين مبين اسلام تشرف يافت و پس از هفت سال مذهب جعفري را برگزيد. از آن هنگام تاكنون كه در سن 76 سالگي به سر ميبرد، با روحيهاي پرنشاط، به تلاش در راه رشد و اعتلاي اسلام و نشر معارف شيعه مشغول است. از مهمترين اقدامات وي ترجمه قرآن كريم به زبان ژاپني در سه نوبت، و نيز نشر و تبليغ حديث ثقلين و احاديث اهل بيت عليهم السلام است.
پی نوشت ها:
1. Sawada Safa. 2. GIFU. 3. How Becomes Ruler of Japan? 4. The Way How to Revive Japan? 5. Inari (Creation). 6. Christian Democracy. 7. Urawa 8. Matagi. 2. Nikko. 9. Taro Yama. 4. Nan Tai San. 10. Nuo Ho Zan. 6. Dai Shen Mei Shi. 11. Sho Shen Mei Shi. 8. Kobo Da Shi. |
|
گفت و گو با پروفسور عثمانف
آقاى پروفسور عثمانف, مترجم قرآن به زبان روسى, ساكن مسكو و دراصل, اهل داغستان هستند. داغستان و تاتارستان در گذشته, مركز ثقل مذهبى اتحاد جماهير شوروى سابق را تشكيل مى داد. مقاومتهاى هفتاد ساله عالمان آن ديار ثمر بخش بوده و تأثيرات مثبت و ارزشمندى داشته كه آثار خود را اينك نمايان مى سازد. اين دومركز وهمچنين جمهورى ازبكستان, نقش بسيارى در رشد مسائل دينى و فعاليتهاى اسلامى داشته اند.
جناب استاد عثمانف از اين كه دعوت ما را پذيرفتيد, سپاسگزاريم. لطفاً كمى درباره زندگى و فعاليتهاى علمى خودتان براى ما بگوييد؟
استاد عثمانف: بنده نيز بسيار متشكرم و درباره سخنانى كه درمعرفى بنده گفته شد, هيچ گونه ادعايى ندارم. در ادبيات عربى نيز تخصصى ندارم, تخصص بنده تنها در ادبيات فارسى است. به هرحال, وزير خارجه ما رئيس انستيتوى ما بودند كه ما را براى ترجمه قرآن دعوت كردند. من اظهار داشتم چند نفر عربى شناس هستند, آنها نپذيرفتند و گفته بودند براى اين كار بايد براى همه شعراى جاهليت واژه نامه ساخته شود. من عرض كردم براى اين كار, پنجاه سال زمان لازم است. رئيس انستيتو پذيرفت و دوباره مرا دعوت كرد كه نتوانستم ردّ كنم. اگر من نيز رئيس انستيتو بودم وكارمند من مى گفت نمى توانم اين كار را انجام دهم, مى گفتم برو و در انستيتوى ديگرى براى خود كارى پيدا كن و اگر اين اندازه ديسيپلين نباشد, نمى توان كارى انجام داد.
استاد! آيا پدرتان را به ياد داريد, پدر شما چه نقشى داشتند؟
پروفسور عثمانف: پدر بنده عربى خوانده و در سطح عالى بودند. وقتى هم كه طلبه بودند برگشتند وبا چند نفر از علماى بزرگ مباحثه كرده بودند وآن گونه كه نقل مى شود همه آنها مغلوب شدند كه من درآن زمان نبودم.
پدرتان در جهاد آن موقع نقشى نداشتند؟
پروفسور عثمانف: چرا, نقش داشتند, پدرم نزد عالمى به نام (سعيد) (از دهكده قدوتيل) درس خوانده بود. اين شيخ نقشبندى معروف بود, اما مرض وسواس داشت. وقتى مى آمد كنار رودخانه مى نشست, دوساعت فقط دستهايش را مى شست, وسواس داشت كه شايد پاك نشده باشد, اگر صداى عو عو سگ را مى شنيد, چهل نفر از شاگردانش بايد قسم مى خوردند كه آب دهانش به او نرسيده است.
استاد چند ترجمه روسى براى قرآن تاكنون انجام شده است؟
پروفسور عثمانف: نخستين ترجمه روسى از زبان انگليسى و فرانسه, ترجمه (سيس) است كه چهار جلد است و ترجمه روسى بدى نيست.
استاد! مترجم آن كيست ودرچه سالى ترجمه شده است؟
پروفسور عثمانف: آن ترجمه در زمان پطروس كبير صورت گرفته است, مترجم آن گويا (ويرفكين) كه نزديك به سيصد سال پيش بوده است.
مترجم, مبشّر مسيحى بوده است؟
استاد عثمانف: بله, مبشّر مسيحى بوده و بعد ازآن آكادمى سينگ جين ترجمه كرد كه بعد از انقلاب چاپ نكردند و بعد از فوت او در سال 1963 چاپ كردند.
استاد اين مترجم مسلمان است؟
پروفسور عثمانف: خير, مسلمان نيست, بيست سال در دمشق زندگى كرده وهمسر سورى گرفته و عربى هم ياد نگرفته است واز روسى ترجمه مى كند وهنوز اشتباهات ترجمه (كراچكوفسكى) را دارد. مثلاً درآيه (ولاتلبسوا الحقّ بالباطل) ترجمه كرده است: (حق را به باطل مپوشانيد) و ترجمه الهى قمشه اى هم: (مپوشانيد) ترجمه كرده است. يادم نيست تفسير راهنما چطور ترجمه كرده است و در لسان العرب هم آمده: (لبَس يلبِس بمعنى خلط و لَبِس يلبَس بمعنى ستر) وهمه به معنى ستر مى گيرند. بيش تر مترجمان همين گونه ترجمه كرده اند و آقاى ابوالقاسم پاينده نمى دانم چطور معنى كرده. اما مترجمانى كه من نگاه كردم, مثل آيتى, مكارم و پورجوادى, آنها (مى آميزند) ترجمه مى كنند. اين ترجمه خانم هم هست, من به شوهرش گفتم, شما اشتباهات داريد, گفت: شما هرچه نظر داريد بدهيد, اصلاح مى كنيم. گفتم ترجمه بنده هنوز چاپ نشده, وقتى چاپ شد, برداريد و اصلاح كنيد.
o استاد! ترجمه شما چندبار چاپ شده است و اين چاپها از سوى چه كسى انجام شده است؟
پروفسور عثمانف: يك با از سوى انتشارات ولاديمير به چاپ رسيده است كه كتب دينى و كتب مقدس را درهندوستان چاپ مى كند و كتب حديثى و فلسفى را نيز چاپ مى كند و موسسه تجارى هم نيست.
درايران به چاپ رسيده است؟
پروفسور عثمانف: چاپ كرده اند وچاپ دوم هم شده است واكنون شروع كرده ام كه واژه نامه قرآن درست بكنم و تفسير متوسطى كه از لحاظ حجم در اندازه هاى تفسير قاضى بيضاوى يا در حدود ابن كثير باشد ومن مى خواهم تفسير من معتدل باشد نه طرفدار اهل سنت و نه اهل شيعه. نه عرفانى ـ تصوفى, مى خواهم تفسير اسلامى باشد, چون اسلام يكى است. ما نبايد در اسلام تفرقه بيندازيم.
استاد! لطفاً جريان ديدار و آشنايى تان با شهيد بهشتى را نقل كنيد.
پروفسور عثمانف: شهيد مفتح بنده را دعوت كرد به مسجد اميرالمؤمنين(ع), چونكه ايشان استاد من بودند در قرآن, واقعاً من او را احترام مى گذاشتم وايشان هم مثل اين كه به بنده محبت داشتند.
درچه سالى به ايران دعوت شديد؟
پروفسور عثمانف: درسال 1973 ميلادى تقريباً 23 سال پيش, سال 52 شمسى, مرا دعوت كردند به مسجد اميرالمؤمنين(ع) و شهيد مفتح درآن موقع متصدى مسجد جاويدان بودند وچند نفرى آن جا بودند; از جمله: آقايان شهيد بهشتى, شهيد مفتح, موسوى اردبيلى و ديگران… شهيد بهشتى فرمودند: من و دوستان من طرفدار آن هستيم كه اهل اسلام, شيعه و اهل سنت يكى باشند, متحد باشند, اختلافات بين آنها برطرف بشود. بنده عرض كردم: آقاى دكتر! دراين هجوم ماترياليسم كه ما درجهان داريم, نه فقط اهل سنت و شيعه, بلكه اهل همه اديان بايد متحد باشند. اين قضيه را بنده براى آقاى على لاريجانى كه وزير وقت بودند نيز نقل كردم, همچنين براى آيت اللّه نورمفيدى نماينده رهبر معظم انقلاب درگرگان. من به ايشان عرض كردم و گفتم, اگر همه اديان يكتاپرست باشند, اتحاد مشركان معنى ندارد; گرچه آنها متدين باشند, ولى بدبختى آنهاست كه به سوى شرك رفتند. گفتم پيش من يك يهودى مؤمن ترجيح دارد بر يك كمونيست ملحد. آيت اللّه نورمفيدى نگاه كردند, گفتند: به شرط اين كه صهيونيست نباشد, زيرا صهيونيست دين نيست. ايشان افزودند: پادشاهان صفوى و عثمانى با هم جنگ مى كردند, يكديگر را تكفير مى كردند وآنها مى گفتند شيعه, مسلمان نيستند و شيعه نيز مى گفتند اهل سنت, مسلمان نيستند! بالاخره هر دوكشور يكديگر را تضعيف كردند وبراى استعمارگران اروپا زمينه را آسان كردند.
برخى از سؤالاتى كه داشتيم, با توضيحاتى كه فرموديد پاسخ داده شد. چند سؤال ديگر در ارتباط با مسأله ترجمه هاى قرآن ومسائل ديگر مطرح است; از جمله اين كه آيا اين ترجمه قرآن, كار شخصى وفردى تان بود, يا به كمك جمعى اين كار را انجام داديد؟ وكلاً چقدر طول كشيد؟
پروفسور عثمانف: من خودم ترجمه مى كردم ونزد استاد شهيد مفتح بنده سوره بقره را خواندم در دانشكده الهيات تهران, بعد ازآن من نتوانستم به مصر بروم, چون برنامه مبادله دانشمندان برقرار نبود. ازاين رو به صنعا رفتم, در صنعا هم نيمى از مردم زيدى هستند و نصفشان شافعى, خوشبختانه آن جا استادى بود از دانشگاه الازهر, به نام شيخ محمد حسن درّاز, درنزد عرب خيلى مورد احترام بود, حافظ قرآن بود و در قرآن تبحّر داشت. پرسيدم: استاد چرا تفسير نمى نويسيد؟ گفت: من مدرس هستم, براى نوشتن وقت نمى ماند. ايشان فوت كردند, خدا رحمتش كند واو را بيامرزد. ايشان برخى اشكالات ترجمه مرا برطرف كردند. پس ازآن كه ترجمه زير چاپ بود.
شما (استوى) را به چه معنى گرفتيد؟
پروفسور عثمانف: درچاپ دوم به معنى احاطه گرفتم. به عقيده بنده (انّ ربّكم اللّه الّذى خلق السّموات والأرض فى ستّة ايام ثمّ استوى على العرش) اين ااشكال را داراست كه ايشان فرمودند كه آيا خداوند قبل ازآن استيلا نداشت؟ من درآن جا در كروشه آورده ام كه استيلاء نسبت به آنها كه در لوح محفوظ بوده, استيلاى بالقوه است واستيلاء بالفعل بعد از آن است كه آنها را آفريد. و ديگران مى نويسند: نشست. من مى پرسم: استغفراللّه, خدا كه جسم ندارد.
همان گونه كه فرموديد, در ترجمه قرآن, دو مشكل وجود دارد: يك مشكل, فهم خود كتاب الهى است كه آن قدر عميق است كه انسان به ژرفايش نمى رسد.
و ازيك سو انتقال آن به يك زبان ديگر دشوار است. ما در زبان فارسى به رغم آن كه زبان فارسى يك نوع هم خانوادگى با زبان عربى دارد وريشه هاى مشترك فراوان دارند, مى بينيم كه مترجمان فارسى, با مشكلات فراوانى روبه رو هستند. شما در انتقالش به زبان روسى, حتماً با مشكلات بيش ترى مواجه بوديد. بخشى ازآن مشكلات را هم اگر بفرماييد مناسب است.
شما در صحبتهايتان اشاره كرديد كه درتمثيلها ترجمه تحت اللفظى نمى كنيد, نظرتان اين است؟
پروفسور عثمانف: سعى مى كنم ترجمه تحت اللفظى نكنم.
اين يك روش است. روشهاى ديگرى كه شما به شكل شخصى تعقيب مى كنيد, چيست؟
پروفسور عثمانف: يك مثال مى آورم براى شما, روسها مى گويند: در شهر طلا با سماور خويش نمى روند. چون همه سماورها را در شهر طلا مى ساختند. يا انگليسيها مى گويند: به شهر نيوكاسل با زغال سنگ خود نمى روند, چونكه معدنهاى زغال سنگ آن جا بود.
دراين مدّت مديدى كه حدود بيست وسه سال است, شما با قرآن مأنوس ومرتبط بوده ايد واز فيض قرآن بهره مند شده ايد, تأثيرات روحى ومعنوى ترجمه قرآن روى شخص شما چه بوده است؟
پروفسور عثمانف: ازهمان طفوليت خود هميشه مؤمن بودم, دردبيرستانى كمونيستى درس خواندم كه آداب اسلامى را رعايت نمى كردند. در روستا كه پيش مادرم مى رفتم, هميشه نماز مى خواندم, اما كار ترجمه, ايمان بنده را قوى تر كرد, براى من ترك نماز كار بسيار مهمى است; مثلاً وقتى در انستيتو نمى شود نماز خواند, وقتى به خانه برگشتم, نمازهاى ترك شده را قضا مى كنم. من نماز جماعت را با چهار نماز شروع كردم, بعد به پنج نماز رسيد, ولى حالا قلبم درد مى كند, نمى توانم. من 73 سال دارم, درمسكو نماز جمعه هم مى روم.
فعاليتهاى قرآن پژوهى در روسيه, غيرازحضرت عالى كه بحمد اللّه موفق بوديد, درچه زمينه هايى بوده است؟
پروفسور عثمانف: متأسفانه خيلى كم است در سن پترزبورگ چند دانشمند جوان بر روى تأليف واژه نامه شعراء جاهليت كار مى كنند كه براى ترجمه قرآن اين مواد را استفاده كنند, كار طولانى است, پنجاه يا صد سال زمان مى خواهد, چون كامپيوتر ندارند. اين كار بايستى دست جمعى باشد. اين كار را در سن پترزبورگ ,(لنينگراد سابق) شروع كرده اند كه يك فرهنگ واژه نامه است و اشعار يك قبيله عربى نيز تاكنون چاپ شده است.
استاد! قرآن روى فرهنگ وادبيات روسيه چقدر تأثير داشته وحضور قرآن درادبيات روسيه به چه اندازه است؟ چون از روسيه به عنوان يكى از ادبياتهاى غنى جهان ياد مى شود, شما ردّ پاى حضور قرآن ومفاهيم قرآنى را درادبيات روسيه تا چه اندازه مى بينيد؟
پروفسور عثمانف: چونكه روسيه چندان محبتى به مسلمين نداشته, اگر چه بهتر از كمونيستها بودند; مثلاً قرآن قزاقها تحريف شده است و براى بيسوادها خوب است وهنوز بزرگسالان قرآن قزاقها را مى خوانند.
ويژگى قرآن قزاقها چيست؟ آيا رسم الخطش است؟
پروفسور عثمانف: رسم الخطش خيلى آسان است, ولى قرآن ملك فؤاد (مصرى) رسم الخط قديم ترين نسخه هاى قرآن را رعايت كرده واز لحاظ خط, قرآن ملك فؤاد از قرآن عثمانى شما (عثمان طه) بهتر است, چون فتحه ها را كشيده تر مى گذارد.
استاد انستيتوى شرق شناسى درترجمه قرآن شما چقدر به شما كمك كرد؟
استاد: تقريباً ده سال جزء برنامه كارهاى من بود, حقوق پروفسورى به من مى دادند وبراى شغل دوم من هم خواستند بدهند وچون كاركنان انستيتو 600 نفر بودند, حقوق كم بود, آنها گفتند براى دوهزار نسخه, ده هزار دلار لازم است كه انتشارات ريسك نمى كرد.
آيا از طرح ترجمه قرآن شما درآن زمان حمايت مى شد؟
پروفسور عثمانف: علوم اسلامى رسماً قدغن شد و بعد از فوت استالين, آزادى از زمان خروشچف شروع شد.
استاد! در انستيتوى شما رشته اى به عنوان اسلام شناسى يا دين شناسى وجود دارد؟
پروفسور عثمانف: وجود دارد. اما آنها مشغول بررسى اسلام معاصر هستند, برنامه اى در زمينه قرآن و احاديث ندارند, بيش ترشان مشغول مسائل بين المللى معاصر (فوندامنتاليسم اسلامى) بين كشور شما (ايران) وعربستان سعودى و ليبى و… هستند. |
|
ترجمه جزءسيام قرآن مجيد به زبان ژاپني
ابراهيم ساوادا
The 30th part of hte holy koran (in japanese language), translated by Ebrahim Sawada. n.p., 2001, 32pp.اين ترجمه را آقاي ابراهيم (تاتسوايچي) ساوادا، از شيعيان ژاپني ساكن توكيو، در سال 1999 انجام داده كه در سال جاري ميلادي از سوي يك ناشر عرب در بيروت به چاپ رسيده است. مترجم در كار خود، علاوه بر رجوع به متن اصلي آيات، از برخي ترجمههاي فارسي قرآن كريم بهره جسته و از تفسير نمونه و تفسير الميزان نيز استفاده كرده است. وي در پايان هر سوره، توضيحاتي درباره محتوا، شأن نزول و مكي يا مدني بودن آن آورده است. اين ترجمه تنها شامل جزء سيام قرآن كريم است كه بدون متن عربي آيات و در 32 صفحه (قطع وزيري) به چاپ رسيده است. كتابشناسي جهاني نسخههاي خطي ترجمههاي قرآن مجيد Mustafa Nejat SeferciogÏlu (comp.), World Bibliography of Translations of the Holy Qur'an in Manuscript Form, edited and introduction by Ekmeleddin IÙhsanogÏlu, vol. 1. Turkish, Persian and Urdu translation excluded. Istanbul: Research Center for Islamic History Art and Culture (IRCICA), 2000. liv+209pp. ISBN: 92-9063-102-3. |
|
گزارشي از ترجمه هاي ژاپني قرآن كريم
ساوادا صفا، محمد القائم
در طول هشتاد سال گذشته، يعني از سال 1920 تا سال 2000 ميلادي، سيزده ترجمه از قرآن مجيد به زبان ژاپني، با تلاش و همت دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان ژاپني انجام شده كه بيشتر آنها چاپ و منتشر شدهاند. در نخستين كوششهايي كه براي ترجمه قرآن مجيد به زبان ژاپني توسط تني چند از انديشمندان ژاپني صورت گرفت، تأكيد بر مقايسه قرآن با كتابهاي اديان ديگر بود. بجز يكي دو مورد كه مترجمان به تبيين و توضيح آيات پرداختهاند، ديگران همان هدف نخستين را دنبال كردهاند. با اين حال در بسياري از موارد، ترجمهها از توضيحاتي كه به فهم بيشتر قرآن كمك ميكنند، خالي هستند.علاوه بر اين، محصور بودن ژاپن در ميان آبها و عدم ارتباط آن با كشورهاي ديگر و نيز ممنوع بودن تبليغ اديان ــ كه از اواخر قرن شانزدهم توسط حاكمان فئودال اعمال ميشد ــ عملاً موجب قطع ارتباط فرهنگي اين كشور با ساير نقاط جهان به مدّت سيصد سال يعني تا نيمه دوّم قرن نوزدهم گرديد. به همين سبب ژاپن نتوانست به اديان ديگر به ويژه مسيحيّت و اسلام كه در آن دوران به طور وسيعي گسترش يافته بود نزديك شود. اما در ميان متفكران ژاپني، افراد معدودي وجود داشتند كه مشتاق آشنايي با اصول اسلام و خواندن قرآن كريم بودند. در آن روزگار، يعني هشتاد سال پيش، مطالعه زبان عربي كه زبان قرآن است كار چندان آساني نبود. بر اين اساس، براي رفع نياز افراد علاقهمند به معاني قرآن، ترجمه قرآن به زبان ژاپني آغاز شد. ما در اين مقال برآنيم تا ترجمههاي ژاپني قرآن مجيد را مورد بررسي قرار دهيم و به ويژگيها و خصوصيات هر يك اشارهاي كنيم. 1. نخستين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپني، توسط فردي به نام ساكاموتو ري سيو (كِن ايچي)1 انجام شد. اين ترجمه با نام ژاپني Koran-kyo در سال 1920 در دو جلد از مجموعهاي پانزده جلدي به نام «كليات كتابهاي مقدس جهان» با همت «انجمن نشر و توزيع كتابهاي مقدس جهان»2 چاپ و منتشر گرديد، كه جلد اول آن 419 صفحه و جلد دوم آن 428 صفحه داشت. ساكاموتو مترجم اين قرآن، فارغ التحصيل دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو بود. وي مسلمان نبود و به زبان عربي اندكي آشنايي داشت. ساكاموتو در مقدمه ترجمهاش به اين مطلب اشاره كرده است كه در كار خود از برخي ترجمههاي غير عربي كه توسط بعضي از مترجمان از جمله جُرج سِيْل (1736-1697م)، جِي. اِم. رادوِل (1900-1808م) و ادوارد هنري پالمر (1900-1808م) انجام گرفته، استفاده كرده است. به نظر ميرسد ساكاموتو كه در دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو درس تاريخ ميخوانده، به زبان انگليسي نيز تسلط داشته است؛ چنان كه در همان سالها وقتي تاريخ مغرب زمين را به عنوان بخشي از تاريخ جهان مطالعه ميكند، متوجه اين نكته ميشود كه اسلام كمك فراواني به پيشرفت تمدن جهان نموده است، و همين عامل توجه او را به مطالعه اسلام جلب ميكند. وي در سال 1903 كتابي به نام تاريخ جهان منتشر ساخت. ساكاموتو در پايان ترجمهاش از قرآن، به آشنايي نزديكي كه از نظر فكري با اسلام پيدا كرده بود، اشاره نموده و اين آرزو را كه بتواند درباره اسلام به عنوان يك مذهب توضيحاتي بنويسد، ذكر كرده است. او علاوه بر ترجمه قرآن كريم، تاريخ زندگي پيامبر اكرم(ص) را نيز به نام زندگينامه محمد با سبكي شيوا و دلپذير نوشته است. در دوراني كه ترجمه او از قرآن در ميان مردم ژاپن انتشار يافت، ژاپنيها مطالعه چنداني درباره اسلام و زبان عربي نداشتند، و به همين دليل امكان ارزيابي اين ترجمه نيز وجود نداشت. علاوه بر اين، چون اين ترجمه از روي ترجمههاي انگليسي انجام شده بود، واژههاي قرآني در آن فاقد هرگونه توضيح روشن بود، و اين غربت تا آن جا كشيده شد كه براي تبيين آن اصطلاحات، از واژههاي مذهبي مكتب بودايي كه در ادبيات مذهبي ژاپن كاربُرد دارد، استفاده ميشد. به كارگيري واژههاي مترادف از اناجيل اربعه كه در آن زمان به طور كامل ترجمه و منتشر شده بود، و حتي استخدام عباراتي از مكتب كنفوسيوس كه از گذشته تأثير زيادي بر فرهنگ ژاپني نهاده بود، از جمله كارهايي بود كه در توضيح واژههاي قرآني مورد توجه قرار ميگرفت. اطلاعات محدود مترجم از زندگي مردم عربستان در آن روزگار، زمينه اشتباهات و ابهامهايي را در ترجمه او به وجود آورده است. با اين همه، ترجمه قرآن، خوانندگان ژاپني را براي نخستينبار با چهره قرآن كريم آشنا كرد و به آنان شناختي نسبي از اسلام و قرآن ارزاني داشت. در سالهاي ميان 1920 تا 1940 ميلادي، به دنبال تحولاتي كه در ژاپن و ديگر نقاط جهان از نظر صنعت و توسعه تكنولوژيهاي ارتباطي پيش آمد، جهان به كلي دگرگون شد. در اين دوران، و به دنبال انتشار آثاري در مورد قرآن و اسلام در ژاپن، ژاپنيها به تاريخ اسلام به عنوان بخشي از تاريخ دنيا و جغرافياي مذهبي جهان، علاقه خاصي پيدا كردند، به گونهاي كه در حوالي سال 1930، انديشمندان ژاپني به مسائل سياسي و اقتصادي مسلمانان آسيا توجه بيشتري مبذول داشتند و مطالعه گستردهتر اسلام را در راستاي آشنايي بيشتر با مسلمانان جهان مورد تأكيد قرار دادند. 2. دومين ترجمه ژاپني قرآن مجيد با همكاري سه نفر به نام آريگا آماد3، تاكاهاشي گورو4 و ياماگوچي ميزوهُ5 به انجام رسيد. اين ترجمه با عنوان ژاپني Sei-Koran-Kyo در سال 1938، همزمان با بناي مسجد توكيو، در يك جلد به كوشش «انجمن نشر و توزيع كتاب مقدس قرآن»6 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد. در اين ترجمه گروهي، تاكاهاشي مسئول ترجمه بود و آريگا كار چاپ و انتشار آن را برعهده داشت. تاكاهاشي به عنوان محور انجام اين مهم، در تكميل كار دشوار ترجمه ژاپنيِ انجيل نيز كمك فراواني كرده بود. اين ترجمه در اصل، در سالهاي 1807 تا 1911 توسط اِن. براون، مبلّغ امريكايي ساكن ژاپن و نيز جي.سي. هپبورن انجام شده بود. در سال 1887 نيز ترجمه كاملي از متون قديم و جديد انجيل به زبان ژاپني انتشار يافت. تأثير اين ترجمهها بر افكار و ادبيات و اعتقادات مذهبي مردم ژاپن بسيار چشمگير بود. تاكاهاشي در دوران نوجواني در زمينه تبليغ مسيحيت تلاش فراواني كرد و از اين رهگذر، آثار ادبي و ترجمههاي فراواني از خود باقي گذاشت. اما از اين كه از چه زماني آشنايي وي با آريگا آغاز شد و اسباب ترجمه ژاپني قرآن فراهم آمد، اطلاعي در دست نيست. آريگا كه در ترجمه ژاپني قرآن با تاكاهاشي همكاري داشت، در جواني به قصد تجارت عازم هند شد. او كه فردي مسيحي بود، هنگام اقامت در بمبئي تحت تأثير افكار مسلمانان و مطالعات اسلامي خود قرار گرفت و مسلمان شد. واژه «آماد» در نام وي، تغيير يافته واژه اسلامي «احمد» است. او چندي بعد، از فعاليتهاي بازرگانياش دست كشيد و وقت خود را صرف تبليغ اسلام كرد. براي اين كار احساس ميكرد كه بايد به هر طريقي كه ممكن است از قرآن شناخت بيشتري پيدا كند. آريگا خود نيز به انتشار ترجمهاي روان و سليس اشتياق فراوان داشت. اين ترجمه كه در قطع كوچك انتشار يافت، تمامي 114 سوره قرآن را در 878 صفحه در بر داشت. ترجمه مزبور فاقد مقدمه، تفسير و هرگونه حاشيه بود و از متن عربي قرآن نيز خالي بود و ترتيب سورهها در آن با چاپهاي معمولي قرآن تفاوت داشت و به نظر ميرسيد كه براساس ترجمه انگليسي رادوِل تدوين شده باشد. 3. يك محقق تواناي ژاپني به نام اوكوبو كوجي7 كه عمر خود را صرف مطالعه و تحقيق درباره اسلام كرده بود، تنها سه سوره اوّل قرآن كريم را با همكاري «مركز پژوهشهاي قرآن» به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه ناقص در سال 1950 با نام Hoyaku-Koran توسط انتشارات توكوشواين8 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد. اگر از ديدگاه اسلامي به اين گونه ترجمهها توجه شود، شايد انجام اين كارها، آن هم توسط يك غير مسلمان، فاقد هرگونه ارزش به شمار آيد؛ اما نبايد فراموش كرد كه به هر حال همين تلاشها زمينه را براي ترجمههاي معتبر قرآن در سالهاي بعد فراهم كرد و موجب آشنايي بيشتر مردم ژاپن به ويژه دانشمندان ژاپني با اسلام شد. 4. محققي ديگر به نام اوكاوا شومهاي9 تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرده است. اين ترجمه با نام Koran، پنج سال پس از جنگ جهاني دوم، يعني در فوريه 1950 توسط انتشارات «ايوانامي شوتن»10 در 863 صفحه چاپ و منتشر گرديد. در آن دوران، بيشتر كشورها در حال بازسازي خود بودند، اما ويراني در بيشتر شهرهاي ژاپن همچنان به چشم ميخورد. تهيه مواد چاپي به ويژه كاغذ با مشكلات فراواني رو به رو بود. از اين رو انتشار ترجمهاي از قرآن مجيد در آن دوران، اقدامي كاملاً استثنايي به شمار ميآمد، به ويژه آن كه در برابر چاپ و انتشار آن، سودي نصيب مترجم نميشد. به همين جهت براي بسياري از ژاپنيها كه اطلاعي از علاقهمندي اوكاوا به قرآن نداشتند، درك اين معني مشكل بود كه چرا وي دست به كاري زده است كه توجيه اقتصادي چنداني ندارد. پيش از جنگ، روحيه نظامي فرماندهان ژاپني به نحوي بود كه رژيم حاكم بر آن كشور در سوداي تهاجم به چين و منچوري لحظه شماري ميكرد و مردم ژاپن نيز مجبور بودند تحت عنوان ميهنپرستي به درخواست نظاميان گردن نهند. شعار دستيابي به استقلال ملي آسيا كه اوكاوا نيز از طرفداران سرسخت آن بود، محور اتحاد عمومي شده بود. با شكست ژاپن در جنگ و استقرار نيروهاي اشغالگر كه توسط امريكا سازماندهي ميشد، اوكاوا دستگير شد و به اتهام همكاري در جنگ به زندان افتاد. در نخستين روز محاكمه (30 مه 1946) اوكاوا در دادگاه، رفتاري غير عادي از خود نشان داد تا آنجا كه او را براي تحقيق بيشتر از دادگاه بيرون بردند. آزمايشهايي كه از سوي پزشكان امريكايي و ژاپني از وي به عمل آمد، نشان ميداد كه وي به نوعي بيماري رواني مبتلا شده است. سرانجام محاكمه او به بعد از معالجهاش در بيمارستان موكول شد، كه آن هم نهايتا مسكوت ماند. پس از اين ماجرا، جز برخي از نزديكانش، كسي از محل زندگي او اطلاعي نداشت؛ به همين دليل در آن اوضاع آشفته پس از جنگ، نام اوكاوا به طور كامل از خاطرهها رفت؛ ولي اين حقيقت كه چگونه اوكاوا پنج سال پس از جنگ، قرآن مجيد را ترجمه كرد و آن را منتشر ساخت، تعجب مردم را برانگيخته بود. شايد نگاهي كوتاه به زندگي او تا حدودي بتواند پاسخ اين سؤال را روشن كند. اوكاوا در سال 1886 در منطقه ياماگاتا در شمال ژاپن به دنيا آمد. پس از پذيرفته شدن در بخش فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه توكيو با انديشههاي شرقي و فلسفه هندو آشنا شد. چندي بعد در شركت راهآهن جنوب منچوري كه در آن زمان يك شركت ملي ژاپني بود، مشغول به كار شد. او غير از تلاشهاي معمول خود به كارهاي ادبي گوناگوني نيز اشتغال داشت و به عنوان يك كارشناس علوم نظري در مباني انديشهها و تفكرات مردم ژاپن نيز اشتهار يافت. اوكاوا يك پژوهشگر جدي در رشته حقوق بود و به همين دليل پس از چندي از دانشگاه توكيو كه عاليترين مركز آموزشي در ژاپن است، دكتراي حقوق گرفت. عنوان رساله دكتراي او «مطالعه خط مشي مستعمراتي شركت انگليسي هندشرقي» بود. از نوشتههاي اوكاوا بر ميآيد كه وي در دوران تحصيل در دبيرستان، داستان زندگي حضرت محمد(ص) را مطالعه نموده و دورهاي آموزشي درباره اسلام ديده است. اما روندي كه به طور كلي اوكاوا را به مطالعات اسلامي و نهايتا به گرايش به سوي اسلام هدايت ميكرد آشنايي او با آثار گوته بود؛ چنان كه خود در نخستين بخش مقدمه ترجمهاش از قرآن مجيد به اين نكته اشاره كرده است. اوكاوا پس از آن، تا پايان عمر خود مطالعه درباره اسلام را ادامه داد. اوكاوا در سي سالگي كار ترجمه قرآن را آغاز كرد. ترجمه او به صورت پيوسته تا سوره توبه در يك مجله محلي به چاپ ميرسيد. او همزمان كتاب الحديث را ترجمه كرد و زندگينامه حضرت محمد(ص) را نيز نوشت. در سال 1942 كتابي تحت عنوان آشنايي با اسلام منتشر ساخت. اين كتاب در ميان كتابهايي كه در ژاپن درباره اسلام منتشر شده است، با ساختاري منطقي، به فهم و درك اسلام به عنوان يك دين اصيل كمك فراواني ميكند. اوكاوا پس از گذراندن دوران نقاهت در بيمارستان و بهبودي نسبي، به فكر عملي ساختن آرزوي ديرينهاش، يعني ترجمه قرآن مجيد افتاد. چندي بعد، كار را آغاز كرد و مدت دو سال وقت خود را صرف انجام اين كار بزرگ نمود. سرانجام اين ترجمه در سال 1950 به چاپ رسيد. اوكاوا با اين كه پيامبر اسلام(ص) را بسيار ميستود و مطالعات فراواني درباره اسلام داشت، خود مسلمان نشد و سرانجام در سال 1959، در سن 71 سالگي دفتر زندگي پرحادثهاش بسته شد. اوكاوا با وجود اطلاعات فراواني كه در زمينههاي مختلف از جمله اسلام داشت و بر چند زبان خارجي مسلط بود، به زبان عربي احاطه كافي نداشت. از اين رو، در يادداشتي كه در اين زمينه از او به جاي مانده، چنين آمده است: «تنها يك مسلمان پرهيزگار آن هم با تسلط به زبان عربي قادر خواهد بود قرآن مجيد را آن چنان كه شايسته است ترجمه كند». 5. يك مسلمان ژاپني به نام اوكاوا هارومي11 در سال 1954 قرآن كريم را به زبان ژاپني ترجمه كرد و آن را به دولت پاكستان اهدا نمود. از چاپ يا عدم چاپ آن در پاكستان، اطلاعي در دست نيست. 6. يك اسلامشناس معروف ژاپني به نام توشي هيكو ايزوتسو12 تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه در سال 1957 با نام Koran در سه جلد و در 952 صفحه به همت انتشارات ايوانامي شوتن به چاپ رسيد، و در سال 1962 نيز تجديد چاپ شد. نخستين چاپ اين ترجمه به دليل اشتباهات و برداشتهاي نادرستي كه در آن وجود داشت با خشم مسلمانان ژاپن رو به رو گرديد و در نتيجه چاپ مجدد آن متوقف شد، تا آن كه در سال 1980 انجمن اسلامي ژاپن توانست به كمك عدهاي از كارشناسان علوم اسلامي و قرآني اشتباهات آن را رفع و زمينه تجديد چاپ آن را فراهم كند. شكل جيبي و قيمت ارزان اين ترجمه باعث پخش وسيع آن در سطح جامعه شد؛ چنان كه امروز نيز پس از گذشت 43 سال از نخستين چاپ آن، به آساني ميتوان در كتابفروشيهاي سراسر ژاپن به آن دست يافت. بارزترين ويژگي اين ترجمه آن است كه مترجم آن از محققان برجسته اسلامشناس بود و به زبان عربي تسلط كامل داشت. لذا اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربي برگردانده شده است و از اين جهت با ترجمههاي ديگر فرق دارد. توشيهيكو ايزوتسو در سال 1914 به دنيا آمد. پس از گذراندن دورههاي اوليه تحصيل وارد دانشگاه «كِه اي اُ»13 شد و به مطالعه فلسفه و زبانشناسي پرداخت و زبانهاي خارجي متعددي فراگرفت و به زبان عربي تسلط كاملي پيدا كرد. ايزوتسو طي سالهاي طولاني با سرپرستي مؤسسه مطالعات فرهنگي و زبانشناسي دانشگاه «كِه اي اُ» مطالعات اصلي خود را سامان داد و دانشجوياني نيز در اين زمينه تربيت كرد، و بعدها به عنوان استاد مدعو دانشگاه مك گيل كانادا، نقش برجستهاي در پيشرفت مطالعات اسلامي در خارج از كشور ايفا كرد. او با دانشگاه تهران و دانشمندان برجسته ايراني نيز تماسهاي علمي فراوان داشت و چندينبار به ايران سفر كرد. ترجمه ژاپني قرآن مجيد كه توسط پروفسور ايزوتسو به نگارش درآمد، سبك محاورهاي خاصي دارد كه ارتباط نزديكي را با خواننده برقرار ميكند. البته اين سبك آزادنويسي در نگارش، موجب بروز اشتباهات و تعابير نادرست در ترجمه گرديد كه با واكنش مسلمانان ژاپن مواجه شد. با اين حال، مترجم در مقدمه ترجمهاش در دفاع از سبك خود مينويسد: «تا زماني كه قرآن به زبان عربي است ميتوان آن را كتاب مقدس ناميد، اما در ترجمه به زبانهاي ديگر، به نوعي توضيح و نوشتار تبديل ميشود كه چيزي جز يك اثر ادبيِ معمولي نيست، و به همين دليل اين ترجمه ژاپني، ديگر يك كتاب مقدس نميتواند باشد.» ايزوتسو در اشاره به مشكل بزرگي كه در ترجمه قرآن با آن مواجه بوده است ميافزايد: «هرچه دانش خود را در زمينه فهم زبان عربي عمق ميبخشيم، مشكلات ترجمه قرآن كريم از زبان اصلي به زبانهاي ديگر را بيشتر احساس ميكنيم، تا آن جا كه حتي به نظر ميرسد انجام چنين كاري تقريبا محال است.» در پايان بايد بيفزاييم كه وي به رغم تحقيقات و مطالعات عميقش درباره ابعاد مختلف دين اسلام، مسلمان نشد و چند سال قبل در گذشت. 7. تاناكا شيرو14 نيز تمام قرآن را به زبان ژاپني ترجمه كرد. اين ترجمه با عنوان معاني قرآن شگفتانگيز15 در سال 1972 به همت «شركت ژاپني صنعت و تجارت»16 در ژاپن به چاپ رسيد. 8. سه محقق ژاپني به نامهاي فوجي موتو كاتسوجي17، بان ياسوناري18 و ايكدا اُوسامو19 قرآن را با همكاري يكديگر به زبان ژاپني ترجمه كردند. كاتسوجي كار چاپ و انتشار را بر عهده داشت و كار ترجمه بر عهده آن دو تن ديگر بود. اين ترجمه به طور مستقيم از متن عربي قرآني كه در سال 1923 در مصر به چاپ رسيده بود، انجام شد. ناشر اين ترجمه، «انتشارات مركزي افكار عمومي»،20 يكي از خوشنامترين ناشران ژاپني است كه توانست آن را در سال 1979 در يك جلد به نام Koran به عنوان يكي از سلسله شاهكارهاي جهاني به چاپ برساند. در اين ترجمه به جاي به كارگرفتن مترادفهاي نامأنوس مذهبي، از اصطلاحات رايج در زبان ژاپني استفاده شده و توانايي علمي اغلب خوانندگان ژاپني در درك معاني اين كتاب مقدس در نظر گرفته شده است. به همين سبب تعصب خاصي در حفظ چهار چوب مفاهيم آن به كار نرفته و به منظور آشنايي بيشتر خوانندگان، توضيحات فراواني در ضمن ترجمه و در حاشيه آن آورده شده است. از همين رهگذر است كه پارهاي كاستيها نيز در آن راه يافته است. اين ترجمه به آساني در كتابفروشيهاي سراسر ژاپن يافت ميشود و در كتابخانههاي مراكز آموزشي نيز به طور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. چنان كه پيشتر اشاره شد، طي سالهاي 1920 تا 1970، حدود هفت ترجمه به زبان ژاپني از قرآن مجيد انتشار يافت كه صرف نظر از فراز و نشيبهاي كيفي، تا حدودي در آشنا ساختن مردم ژاپن با قرآن نقش بسزايي داشتند؛ گرچه اين واقعيت را نميتوان ناديده گرفت كه متأسفانه بيشتر مترجمان آنها مسلمان نبودهاند. از اين رو، همه بر اين قول اتفاق نظر دارند كه ترجمه قرآن كريم به زبان ژاپني، وظيفهاي است كه بايد از سوي يك مسلمان متخصص ژاپني به صورتي شايسته انجام پذيرد. 9. يكي ديگر از ترجمههاي ژاپني ترجمهاي است كه آن را شيخ الاسلام مسلمانان ژاپن حاج عمر ميتا ريوايچي21 انجام داده است. اين ترجمه با عنوان Sei-Koran نخستين بار در سال 1972 و سپس در سال 1982 به همت «انجمن اسلامي ژاپن» چاپ و منتشر گرديد. ترجمه مزبور صرف نظر از اين كه توسط يك محقق مسلمان ژاپني انجام شده، داراي ويژگيهاي خاص و منحصر به فردي نيز هست. در اين ترجمه هر آيه از متن عربي در برابر برگردان ژاپني آن قرارداده شده و در حاشيه نيز يادداشتهاي كوتاهي درباره آيات آمده است. نگاهي به زندگي حاج عمر ميتا رهبر مسلمانان ژاپن، ما را تا حدودي با روند زندگي او و چگونگي مسلمان شدنش آشنا ميسازد. او جايگاه خاصي در ميان مسلمانان ژاپن داشت و برجستهترين فرد در تاريخ معاصر اسلام در ژاپن به شمار ميرفت. حاج عمر ميتا در نوزدهم دسامبر 1892 در يك خانواده سامورايي در شهر فوچو واقع در منطقه ياماگوشي و در بخش غربي يكي از جزيرههاي اصلي ژاپن «هونشو» ديده به جهان گشود. شرايط سخت زندگي و ناتواني جسمياش كه از دوران كودكي او را آزار ميداد موجب شد تا ديرتر از همسالان خود، سالهاي تحصيلي را پشت سر بگذارد. به همين جهت در سن 24 سالگي از دانشكده بازرگاني ياماگوشي فارغ التحصيل شد و اندكي پس از فراغت از تحصيل عازم چين شد؛ كشوري كه از مدتها قبل آرزوي رفتن به آن جا را داشت. نام چين براي ريوايچي، از دوران كودكي نامي آشنا بود و جنگهاي چين و ژاپن او را در مورد چين، كنجكاوتر كرده بود. سفر وي به چين و ديدارش از اين كشور، به او اين فرصت را نيز داد تا با اسلام آشنا شود. ريوايچي، در زمينه پزشكي هم مهارتهايي داشت؛ از اين رو با سفر به نقاط مختلف چين و اشتغال به كار پزشكي، با مردم آن كشور آشنايي فراواني پيدا كرد و همزمان زبان چيني را نيز آموخت و تجربههاي فراواني در زندگي كسب كرد. ريوايچي در طول اين مدت تحت تأثير افكار مسلمانان چيني قرار گرفت و با مباني اسلام آشنايي فراواني پيدا كرد، تا آن جا كه در سال 1920، در يك مجله ژاپني كه در زمينه اقتصاد خاور دور تحقيق ميكرد، مقالهاي تحت عنوان «اسلام در چين» به رشته تحرير درآورد. بررسي زندگي ريوايچي نشان ميدهد كه او قبل از سفر به چين نيز آشنايي مختصري با اسلام داشته است. 10. يك مسلمان ژاپني به نام علي آبه هارو22 فقط سي و هشت سوره از قرآن كريم را به زبان ژاپني در آورد كه البته متن عربي قرآن همراه با ترجمه ژاپني و انگليسي نيز در آن درج شده است. اين ترجمه ناقص با نام Sei-Quran در سال 1982 توسط انتشارات «تاني زاوا شوبو»23 در ژاپن چاپ و منتشر گرديد. 11. نويسنده اين مقاله نيز پس از سالها تلاش، سرانجام يازدهمين ترجمه كامل قرآن كريم به زبان ژاپني را با عنوان قرآن، تقديم به خوانندگان24 به انجام رسانيد. اين ترجمه در سال 1988 با كمك مالي برخي از مسلمانان نيكوكار ژاپني در شمارگاني محدود چاپ شد و بين مسلمانان ژاپن توزيع گرديد. نويسنده، علاوه بر ترجمه فوق، دو بار ديگر نيز قرآن را با اسلوبي جديد به زبان ژاپني درآورده است. اين دو ترجمه را ميتوان دوازدهمين و سيزدهمين ترجمه قرآن به زبان ژاپني به شمار آورد. نخستين آنها در 27 ژانويه سال جاري با هزينه شخصي در چند جلد و در ششصد صفحه در شمارگاني محدود به چاپ رسيد، و دومين آنها نيز حروفچيني و آماده چاپ شده است. ذكر اين نكته لازم است كه اين دو ترجمه جديد، در تهران، در هشتمين نمايشگاه بينالمللي قرآن كريم در معرض ديد علاقهمندان قرآن قرار داده شد.
پی نوشتها
1. Sakamoto Reisyu (Kenichi). 2. Sekai - Seiten - FUKYU Kai. 3. Ariga Amad. 4. Takashi Goro. 5. Yamaguchi Mizuho. 6. Sei-Koran Kyo Kanko Kai. 7. OËkubo Koji. 8. Toko Shoin. 9. OËkawa Shumei. 10. Iwanami Shoten. 11. Ukawa Harumi. 12.Toshi Hiko Izutsu. 13. Keio. 14. Tanaka, Shiro. 15. Hiten-Koran-No-Chie. 16. jitsugyo-no-nihon sha. 17. Fujimoto Katsuji. 18. Ban Yasunari. 19. Ikeda Osamu. 20. Chuo-KoÎron Sha. 21. Haj Omar Mita Ryoichi. 22. Ali Abe Haruo. 23. Tanizawa Shobo. 24. Kin-hissha-Quran. |
|
گزارشی از ترجمه های ژاپنی قرآن کریم
صفا ساوادا، محمدالقائم
در طول هشتاد سال گذشته، يعنى از سال 1920 تا سال 2000 ميلادى، سيزده ترجمه از قرآن مجيد به زبان ژاپنى، با تلاش و همت دوازده مترجم مسلمان و غير مسلمان ژاپنى انجام شده كه بيشتر آنها چاپ و منتشر شدهاند. در نخستين كوششهايى كه براى ترجمه قرآن مجيد به زبان ژاپنى توسط تنى چند از انديشمندان ژاپنى صورت گرفت، تأكيد بر مقايسه قرآن با كتابهاى اديان ديگر بود. بجز يكى دو مورد كه مترجمان به تبيين و توضيح آيات پرداختهاند، ديگران همان هدف نخستين را دنبال كردهاند. با اين حال در بسيارى از موارد، ترجمهها از توضيحاتى كه به فهم بيشتر قرآن كمك مىكنند، خالى هستند.
پی نوشت ها:
[1]1. Sakamoto Reisyu (Kenichi). [2]2. Sekai - Seiten - FUKYU Kai. [3]1. Ariga Amad. [4]2. Takashi Goro. [5]3. Yamaguchi Mizuho. [6]1. Sei-Koran Kyo Kanko Kai. [7]2. Ōkubo Koji. [8]1. Toko Shoin. [9]2. Ōkawa Shumei. [10]3. Iwanami Shoten. [11]1. Ukawa Harumi. [12]2.Toshi Hiko Izutsu. [13]1. Keio. [14]2. Tanaka, Shiro. [15]3. Hiten-Koran-No-Chie. [16]4. jitsugyo-no-nihon sha. [17]1. Fujimoto Katsuji. [18]2. Ban Yasunari. [19]3. Ikeda Osamu. [20]4. Chuo-Koron Sha. [21]1. Haj Omar Mita Ryoichi. [22]2. Ali Abe Haruo. [23]1. Tanizawa Shobo. [24]2. Kin-hissha-Quran. |
|
ترجمه قرآن كريم به زبان روسي از سابلوكوف تا پوروخووا1
دكتر عماد الدين حاتم
زبان روسي يكي از زبانهايي است كه در مناطق گستردهاي از كره زمين انتشار دارد و ازميراث ادبي و فكري اصيل و ماندگاري برخوردار است و آثار فكري و ادبي بسياري، از زبانهاي مختلف دنيا به اين زبان ترجمه شده است و اهل اين زبان افتخار ميكنند كه زبان آنها تا اين اواخر رتبه اول را در نشر كتاب داشته و هيچ زباني همسنگ آن نبوده است، جز اين كه در دوره حاكميت شوروي، با وجود ترجمههاي بسياري از قرآن كريم به زبان روسي، مؤسّسههاي مطبوعاتي طبع و نشر قرآن را متوقف كردند و در همان حال زمينه نشر كتابهايي كه بر ضد قرآن و دين اسلام بود، به طور گستردهاي فراهم شد. اين كتابها موضعگيري خصمانه شديدي در برابر اسلام داشتند و چهره واقعي قرآن را دگرگون مينمودند.ما اكنون در صدد آن نيستيم كه انگيزههاي اين كار را بررسي كنيم؛ تنها به اختصار ميگوييم كه اين عمل از ايدئولوژي جديدي نشأت گرفته بود كه اتحاد شوروي در تفسيري كه از جهان واقع و از تاريخ انساني داشت آن را اعلام كرده و بر اساس آن در برابر اديان اعلام جنگ داده بود، و ميدان اين جنگ، تعليم و تربيت و انديشه و دستگاههاي فرهنگي و ارتباطي بود كه طبعا اسلام و مسلمانان سهم بيشتري از اين حمله داشتند. جنگ بر ضد اسلام همراه با كوشش فراواني بود كه ميخواست حتي سابقه تاريخي مسلمانان را هم نابود كند؛ مسلماناني كه حتي از اعلام موجوديت خود و از ايجاد رابطه با ملتهاي مسلمان ديگر محروم بودند. البته اين كار به يك نتيجه دو بُعدي منجر شد، زيرا از يك سو حقايق با پردههاي ضخيمي از تحريف و گمراهسازي پوشيده شد، و از سوي ديگر، در دلهاي مسلمانان و ديگران كه عطش آشنايي درست با اسلام را داشتند، علاقه به كشف حقيقت بيشتر شد و آتش آن شعله كشيد. هنوز روزهاي تحصيل در دانشگاه را به خاطر داريم كه علاقه شديد برادران دانشجوي مسلمان خود را ميديديم كه از ما ميخواستند نسخهاي از قرآن كريم را به آنان هديه كنيم، هر چند به زبان عربي باشد، كه طبعا با آن آشنايي نداشتند و حروف آن را نميشناختند. اين اشتياق و حسرت پس از شكست ايدئولوژي سابق و فروپاشي اتحاد شوروي و روشنشدن بسياري از واقعيتهاي دردناك كه زماني طولاني بر روي آنها پرده كشيده شده بود، بيشتر شد، و ترجمه معاني قرآن كريم به زبان روسي و قرائت قرآن به زبان اصلي آن، آرزوي قلبي ميليونها نفر گرديد. اين گروهها منحصر به مسلمانان اتحاد شوروي سابق نيستند، بلكه شامل روسها و ملل اسلاو و دولتهاي اردوگاه سابق سوسياليسم و ميليونها نفر از كساني كه زبان روسي را ياد گرفتهاند نيز ميشود. در واقع كساني كه از اين كار مهم بهره ميبرند به حدود يك ميليارد نفر ميرسند.
ترجمههاي روسي معاني قرآن كريم
پس از اين مقدمه، شايد عجيب به نظر آيد كه بگوييم قرآن كريم در گذشته نُه بار به زبان روسي ترجمه شده است. شايد كمتر زبان بيگانهاي را پيدا كنيم كه مانند زبان روسي، قرآن بارها به آن زبان ترجمه شده باشد. اين فراواني ترجمهها مربوط به تاريخ و جغرافياي روسيه است؛ زيرا روسيه از نظر پيوستگي با سرزمينهاي اسلامي از شرق و جنوب، از تمام كشورهاي اروپايي پيشتر است، و مدتها حاكمان مسلمان در سرزمين روسيه حكومت كردهاند، و طبيعي است كه روسيه چه به صورت صلح و چه به صورت جنگ، روابط گستردهاي با مسلمانان داشته باشد. همين امر نيز سبب شده است كه روسها از دير باز به بررسي اسلام علاقه پيدا كنند.
نخستين ترجمه روسي قرآن
پطر كبير (كه در خلال سالهاي 1689 ـ 1725 حكومت كرد) مدرسهاي جهت آشنايي با زبانهاي شرقي تأسيس كرد، و در عهد او نخستين ترجمه كامل قرآن صورت گرفت كه در سال 1716 در پترزبورگ چاپ شد. اين ترجمه را دانشمند بزرگ روسي پتر پوسنيكوف انجام داد.
دومين ترجمه
در همان سال (1716)، پس از گذشت چند ماه از انتشار ترجمه پوسنيكوف، ترجمه ديگري از قرآن كريم به زبان روسي انجام گرفت كه هرگز منتشر نشد و نسخه خطي آن در آغاز قرن بيستم به دست آمد.
سومين ترجمه
در سال 1790 سومين ترجمه روسي قرآن به قلم اديب بزرگ روسي ميخائيل وروكين (1723 ـ 1795) منتشر شد. او مدير مدارس ابتدايي و متوسطه قازان بود و در اين مدارس آموزش زبانهاي شرقي را نيز وارد كرده بود. اين ترجمه، نظر اديبان بزرگ روسي را به زيباييهاي بلاغي خود جلب كرد، و پوشكين قصيده معروف خود درباره قرآن را بر اساس آن نوشت و 23 آيه از قرآن را در آن به شعر درآورد.
چهارمين ترجمه
در سال 1792، در شهر پترزبورگ، چهارمين ترجمه قرآن به زبان روسي منتشر شد كه كار الكسي كلماكوف بود.
پنجمين ترجمه
در سال 1864، ترجمه ايوان نيكلايف منتشر شد. اين ترجمه در طول قرن نوزدهم رواج بسيار داشت و طي نيم قرن، پنج بار تجديد چاپ شد (سالهاي 1864، 1865، 1876، 1880، 1901).
ششمين ترجمه
در سال 1871، ترجمه دميتري بوگوسلاوسكي (1826 ـ 1893) كه مستقيما از زبان عربي ترجمه شده بود، به انجام رسيد. بوگوسلاوسكي دانشمندي بزرگ بود وبه خوبي از زبان عربي اطلاع داشت. ترجمه او از لحاظ دقت و سطح ادبي، امتياز يافت. اين ترجمه كه تحسين مترجماني همچون ويكتور روزن و ايگناتي كراچكوفسكي را برانگيخته بود، هرگز چاپ نشد، زيرا ترجمه ديگري كه هفتمين ترجمه به شمار ميآمد به جاي آن به چاپ رسيد.
هفتمين ترجمه
اين ترجمه در سال 1878 در قازان به قلم گوردي سابلوكوف انتشار يافت. انتشار اين ترجمه سبب شد كه ترجمه بوگوسلاوسكي چاپ نشود.
هشتمين ترجمه
در سال 1962 ترجمه ايگناتي كراچكوفسكي منتشر گرديد.
نُهمين ترجمه
در سال 1997، چاپ سوم ترجمه پوروخووا منتشر شد. البته ما از چاپ اول آن اطلاع دقيقي در اختيار نداريم.
پي نوشت ها:
1. اصل اين مقاله به زبان عربي نگارش يافته و در تاريخ 22-25 محرم 1419ق / 18-21 مه 1998م به «النّدوة الدّولية، ترجمات القرآن الكريم الي لغات الشعوب والجماعات الاسلامية» ارائه شده است. ترجمان وحي 2. در اين اطلاعات به مقالهاي تحت عنوان «قرآن در روسيه» به قلم پتر گريازنويچ استناد ميكنيم كه به زبان عربي در كتابي به نام ابحاث جديدة للمستعربين السوفيت از سوي آكادمي علوم شوروي، هيأت تحريريه علوم اجتماعي به تاريخ 1986 در مسكو منتشر شده است، صص 249 ـ 259. 3. عهد قديم، سفر تثنيه، باب بيستم، شمارههاي 10-18 اين متن را از ترجمه فارسي كتاب مقدس آورديم. مترجم 4. التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام، تحقيق عبداللّه النقراط، منشورات كلية الدعوة الاسلامية، طرابلس، 1992، ص 259. |
|
معرفي ترجمه هاي جديد از قرآن كريم به تركي آذري
رسول اسماعيلزاده
در سالهاي اخير حركت ترجمه قرآن كريم در ميان ملل اسلامي از سرعت بيشتري برخوردار شده و پژوهشگران قرآني با كنكاش در معاني و مفاهيم آيات الهي و تبيين دقايق كلمات اين كتاب آسماني، راه جديدي را در جهت دستيابي بيشتر به حقايق قرآن كريم گشودهاند. البته اين مطلب قابل انكار نيست كه موفقيتهاي امروز قرآن پژوهان و مترجمان در زمينه ترجمه قرآن مرهون تحقيقات علمي گذشتگان است و دستاوردهاي علمي معاصر از تلاشهاي علمي گذشتگان سرچشمه ميگيرد.با نگاهي به ترجمههاي كهن قرآن كريم و همچنين بعضي از ترجمههاي كلاسيك قرآن به زبان تركي آذري، در مييابيم كه در بيشتر آنها دستور زبان و قواعد ادبي به صورت كامل رعايت نشده است، و اين امر موجب عدم درك صحيح خوانندگان از آن است، چرا كه در اين نوع ترجمهها ارتباط كلمات و تركيب جملات و پيوستگي و ارتباط معنوي آيات با يكديگر به درستي مشخص نيست؛ به خصوص در آيات طولاني، اين گسستگي و پيچيدگي دو چندان است. مترجمان معاصر، با بررسي آثار گذشتگان به اين نتيجه رسيدهاند كه ترجمه قرآن بايد به زبان ادبي باشد تا بتواند ظرايف و لطايف قرآني را تا حدّ ممكن به زبان مقصد منعكس كند، و اين امر به عنوان يك سنّت علمي، مورد قبول عموم مترجمان قرار گرفته است. در بررسي محتوايي ترجمههاي كهن به ويژگي ديگر اين نوع ترجمهها نيز پيميبريم، و آن اين كه در اين نوع ترجمهها هر چند ساختار جملات طبق اصول و قواعد زبان ترجمه نبوده است، ليكن مترجمان با كمال دقت و ژرف نگري كوشيدهاند كه ترجمه هيچ واژه و حرفيرا فروگذار نكنند و مفاهيم و معاني دقيق قرآن را به زبان مقصد منعكس نمايند كه اين در جاي خود قابل ستايش است. در ترجمههاي جديد نيز برخي از مترجمان با پيروي از گذشتگان، به معاني كلمات و معادليابي دقيق واژهها و شيوايي و سلاست جملات اهميت فراوان دادهاند، اما به رغم اين دقت و تلاش، هنوز يك ترجمه مطلوب ارائه نشده است. البته اين امر معلول دشواري متن است، زيرا قرآن، كلام خداوند است و از ويژگيهايي برخوردار است كه بشر عادي نميتواند تمام ابعاد آن را درك كند. ترجمهاي كه از قرآن انجام ميشود در حقيقت، مانند كار يك دوربين عكاسي است كه از آن همه منظرههاي زيبا و دلانگيز تنها ميتواند يك تصوير سياهوسفيد يا حداكثر يك عكس رنگي ارائه دهد. يكي از مشكلات اساسي در ترجمه قرآن به زبان تركي آذري در مقايسه با ساير زبانها، كمبود مآخذ و منابع قرآني به اين زبان است؛ بدين معني كه در ارتباط با تفسير و علوم قرآني، مآخذ قابل ملاحظهاي وجود ندارد تا بتوان از آنها در ترجمه استفاده كرد. با وجود مشكلات فوق وبا توجه به ضرورت ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذري و احساس وظيفه ديني مدتها بود كه اين جانب در صدد تهيه مقدمات كار جهت ترجمه جديدي با رعايت اصول ادبي و معيارهاي ترجمه مطلوب بودم، ولي به دلايلي مبادرت به اين كار برايم ميسر نبود. تا اين كه از سال 1374 با راهنماييهاي استاد ارجمند جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي محمد نقدي، مسئول محترم مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي، اقدام به اين مهم نمودم. در آغاز كار با توجه به روش پسنديده مركز ترجمه قرآن، ترجمههاي موجود را مطالعه و بررسي كردم و نقاط ضعف و قوت آنها را تبيين، و موارد قابل استفاده را مشخص نمودم و به مقدار لازم از نقاط قوت آنها بهره مند شدم. در ضمن كار نيز علاوه بر استفاده از ترجمههاي فارسي و تركي استانبولي، از تفاسيري همچون تفسير كشاف، مجمع البيان، الميزان، تفسير البيان ملاحسن شكويزاده بهره جستم. در اين جا به روشي كه در اين ترجمه اتخاذ شده و مترجم خود را ملزم بهرعايت آن ميدانسته است به طور مختصر اشاره مي شود: 1. با توجه به رشد وسيع و تجديد حيات زبان و ادبيات تركي آذري در ميان اقشار جامعه آذري زبانِ كشورمان تلاش نمودهام كه ترجمه سليس و روان باشد و دستور زبان و قواعد ادبي تركي آذري كاملاً در آن رعايت گردد. چرا كه بر اين امر اعتقاد راسخ دارم كه با توجه به عظمت قرآن، ترجمه آن هرچه بيشتر ادبي و جامعِ نكات بديعي و قواعد دستوري زبان باشد، از ارزش و كمال بيشتري برخوردار خواهد بود. 2. سعي بر اين بوده است كه آيات قرآن به طور دقيق ترجمه شود و هيچ واژه و حرفي در ترجمه ناديده گرفته نشود؛ حتي حروفي كه بيانگر تأكيد، تنبيه، تحقيق، تقليل، اختصاص، ملكيت، تعظيم، تعريف و غيره هستند، نيز به نوعي در ترجمه انعكاس يابند. 3. قصد بر اين بوده است كه براي هر يك از كلمات قرآن معادل صحيح، جامع و رسايي انتخاب شود. براي معادل يابي بعضي از واژهها به مآخذ متعدد وبه فرهنگهاي گوناگون مراجعه شده و با اهل لغت مشاوره به عمل آمده است. 4. از تفسير آيات تا حد امكان خودداري شده، و افزودهها در ميان كروشه و توضيحات درميان پرانتز قرارگرفتهاست تاترجمه متنآيات از افزودهها و توضيحات كاملاً متمايزگردد. 5. سعي نمودهام كه آيات، تعبيرها، تركيبها و جملات مشابه مانند «اليم»، «شديد العقاب»، «سميع بصير»، «فبايّ آلاءِ ربّكما تكذّبان»، «ثم استوي علي العرش»، «لا تجزي نفس عن نفس شيئا» و امثال اينها را كه در سوره هاي قرآن تكرار شدهاند يكسان و هماهنگ ترجمه كنم. با اين حال در اين مورد نيز راه اعتدال را برگزيدهام.1 شايسته است در اين جا از عزيزاني كه هر كدام به نوعي اين جانب را در اين كار ياري نمودهاند تشكر كنم. اكنون به عنوان نمونه، بخشي از ترجمه مورد نظر را، به دو خط نسخ و سيريلي، در اين جا ميآورم، و از خوانندگان و قرآن پژوهان آذري استدعا دارم كه هرگاه در اين ترجمه به لغزشي برخوردند، آن را يادآوري كنند و مرا از نظرات دقيق خود بهرهمند سازند.
پی نوشت:
1. درباره اين موضوع، مقالهاي تحت عنوان «يكساني و هماهنگي ترجمه قرآن» توسط جناب آقاي كريمي نيا در شماره اول مجله ترجمان وحي به چاپ رسيده است. |
|
گزارشي كوتاه درباره ترجمه هاي قرآن كريم به زبان روسي
دكتر احمد پاكتچي
مقدمهاي در تاريخ ترجمه روسي
حركت ترجمه قرآن به زبانهاي اروپايي از سده 17م آغاز گرديد و در سده 18 مراحل تكامل خود را پيمود، اما در ميان ترجمههاي ارائه شده در اين برهه، غالبا ترجمههاي پيشين ــ نه اصل عربي ــ اساس كار ترجمه جديد بوده است. اين مجموعه ترجمهها كه ميتوانسته در سطحي محدود قرآن و اسلام را به اروپاييان بشناساند، كما بيش از گرايشها و تعصبات مذهبي به دور نبوده است. از نمونههاي شاخص ترجمههاي سده 17م بايد به ترجمه آندره دورييه1 به زبان فرانسه(1647م) اشاره كرد كه بيش از دو قرن در صحنه اروپا درخشيد و خود پايه بسياري ترجمههاي ديگر از قرآن كريم، گشت[1].2
كراچكوفسكي و ترجمه قرآن در روسيه سده 20م
اگر كوششهاي مربوط به 5 سال نخست سده 20م را كه در واقع حركتي پيوسته به جريان سده 19م است، به كوششهاي همان سده ملحق بدانيم، و اگر جريان نوين روي آوردن به ترجمههاي روسي قرآن را در دهه 90 به صورت پديدهاي ويژه جداگانه مورد بررسي قرار دهيم، بايد كوشش در جهت ترجمه قرآن به روسي در سده 20 را تا اواخر اين سده به كراچكوفسكي18 منحصر بدانيم. ترجمه كراچكوفسكي كه حركتي جديد در جهت برگرداندن قرآن به روسي با بهرهگيري از اصول علمي و دانش زبانشناسي بود، در دوره متأخر شوروي در محافل خاورشناسي و اسلام شناسيِ روسي زبان، به عنوان تنها ترجمه قابل قبول قرآن تداول داشته است.
ترجمههاي قرآن در دهه 90
در سالهاي 1990ـ1991، يعني در واپسين سالهاي بقاي اتحاد شوروي، روسيه و ديگر جمهوريهاي متحد عملاً در يك دوره انتقال سياسي ـ اجتماعي به سر ميبردند و فشارهاي اجتماعي گذشته تا حد زيادي كاهش يافته بود. در چنين شرايطي به طور طبيعي يك فضاي آزاد براي توجه به مذهب نيز پديد آمد كه يكي از نتايج آن بذل توجهي خاص به انتشار متون مذهبي از سوي محافل فرهنگي بود. در اين ميان ترجمههاي روسي قرآن، جايگاهي ويژه را دارا بودند و از همان سال 1990 حركتي چند در اين جهت صورت پذيرفت. ترجمه كراچكوفسكي نخست با نگرشي خاورشناختي با نظارت گريازنويچ در ميانه سال 1990 اجازه انتشار يافت و در تيراژ 100 هزار نسخه به چاپ رسيد. اين چاپ در واقع تجديد همان چاپ 1963 بود و تمامي يادداشتهاي تفسيري و تعليقات كراچكوفسكي را همراه داشت[24]. چاپ ديگري كه مجوز انتشار آن در پايان سال 1990 صادر شده است، به سفارش مسلمانان جمهوري خودگردان چچن - اينگوش و به منظور تأمين نياز مساجد و محافل اسلامي آن جمهوري در 200 هزار نسخه در مسكو انجام پذيرفته است و تفاسير و تعليقاتِ مترجم را در برندارد[25]. سرانجام بايد از چاپ ديگري در همان سال در مؤسسه يازيچي در باكو ياد كرد كه يادداشتهاي تفسيري كراچكوفسكي را نيز در پايان نسخه، ملحق دارد[26].
مترجمان مسلمان در دهه حاضر
همزمان با فروپاشي اتحاد شوروي در 1991، در محيط روسي زبان روند رويكرد به ترجمه قرآن شتابي افزون گرفت و علاوه بر حركتهايي در جهت تجديد چاپ ترجمههاي موجود، كساني نيز درصدد برآمدند تا ترجمههايي جديد از قرآن ارائه دهند. به خصوص با درك اين واقعيت كه تا اين سالها، جاي ترجمهاي روسي از سوي يك مترجم مسلمان خالي بوده است، مترجماني مسلمان در صدد عرضه ترجمهاي جديد برآمدند. در اين ميان آنچه به چاپ رسيده و در دسترس عموم قرار گرفته، ترجمهاي به سرپرستي عثمانوف25، ترجمهاي از پوروخووا26 و ترجمهاي از فرقه احمديه است.
مآخذ مقدمه
1. Blachère, R., Introduction au Coran, Paris, 1959, pp.267-271.
نقد و بررسي مواردي در ترجمه سابلوكوف
اگر در نگرش به ترجمه سابلوكوف، هدف بررسي كارآيي آن به عنوان يك ترجمه قابل قبول در عصر حاضر براي علاقهمندان روسي زبان بوده باشد، نخستين مانعي كه در اين جهت رخ مينمايد، گونههاي مختلف از كهنهگرايي در متن و نوشتار آن است. متن سابلوكوف، هم از نظر واژگان و هم از حيث اسلوبِ جمله سازي به صورت آشكاري از كهنهگرايي برخوردار است. نمونههاي آن در اثر مورد نظر بسيار متنوع است و از جمله آنها ميتوان به ضبط كهنه b`\`vx به جاي ضبط معاصر b`\`rx به عنوان يك نمونه واژگاني، و به صرف فعل Lfhx در اوّل شخص مفرد به صورت Lf\x (در ألست بربّكم، مائده / 171) كه امروزه متروك است، به عنوان يك نمونه دستوري اشاره كرد. الفباي به كار رفته در سراسر اين ترجمه نيز الفباي متداول در دوره تزاري است كه با الفباي نوين روسي تفاوتهايي دارد. مجموع آنچه ياد شد، در زمان فراهم آمدن اين ترجمه، يعني در سده 19م، امري طبيعي بوده است، اما براي يك روسيدان امروزي خصوصيات متن و هم الفباي نوشتار آن كاملاً كهنه جلوه ميكند.
نقد و بررسي مواردي در ترجمه كراچكوفسكي
در مقايسهاي ميان ترجمه كراچكوفسكي و ترجمه سابلوكوف، اشتراكات فراوان گاه در حد هماهنگي لفظ به لفظ جملات، نشان ميدهد كه كراچكوفسكي در كار ترجمه، از اثر سابلوكوف و به طبع از ديگر پيشينيان خود بهره لازم را برگرفته و ترجمه او كاري منقطع و مجرد از سابقين نبوده است (براي نمونههايي از اين همخوانيهاي پرشمار، مثلاً نك: ترجمه آيات فاتحه / 1، 4، 5 ؛ بقره / 1؛ ... مزمل / 1).
گذاري بر ترجمه گروه عثمانوف
پيش از هر سخن درباره روش كار در اين ترجمه، بايد يادآور شد كه ترجمه گروه عثمانوف، چنان كه در مقدمه آن بيان گرديده، كاري در راستاي روش كراچكوفسكي و به منظور برطرف كردن نارساييهاي آن بوده است و اصولاً بايد در شمار ترجمههاي «متعهد به لفظ» قلمداد گردد. لذا با اصل قرار دادن اين كه دست اندركاران اين ترجمه و در رأس آنان عثمانوف در تلاش خود ديدگاهي زبانشناسانه را در پيش گرفتهاند، ميتوان دامنه نقد و بررسي را به جزئيات توسعه داد و به بررسي برخي نمونهها پرداخت. با وجود توفيق اين اثر در دستيابي به بخشي از هدف خود، در مواردي كاستيهايي به چشم ميآيد كه در اين جا نمونههايي متنوع از آنها مورد نقد قرار گرفته است.
نقد و بررسي مواردي در ترجمه پوروخووا
پيش از آغاز به هر سخني از نقد متن، بايد از توجه به يك نكته غفلت نورزيد و آن اين است كه ترجمه پوروخووا از نظر پردازش ادبي و آرايههاي لفظي در سطحي قابل توجه قرار دارد و از اين نظر نمونهاي منحصر به فرد به شمار ميآيد. پوروخووا، همان گونه كه خود اشاره دارد، در شيوه ترجمه، بسيار در قيد منعكس كردن چهره ادبي قرآن در عبارت روسي بوده و چنان اصراري بر به كارگيري شيوههاي اديبانه با آرايههاي لفظي و معنوي دارد كه اساسا كار او را از يك ترجمه پايبند به لفظ دور ميسازد. متن روسي پوروخووا به طور چشمگيري به شعر نزديك گشته و در تنظيم عبارات سعي شده تا جملات روسي به صورت منقطع و در شكل مصرعهاي شعري خود نمايند.
پی نوشتها:
1. André du Ryer. 2. شمارههاي لاتين در ميان چنگك، نشانگر ارجاع به مآخذ مورد استفاده در اين مقدمه است. مآخذ ياد شده به ترتيب شمارهها در پايان مقدمه آمده است. 3. P. V. Posnikov. 4. V. S. Sopikov. 5. D. Kantemir. 6. M. I. Verëvkin. 7. A. V. Kolmakov 8. G. Sale. 9. Orientalism. 10. G. S. Sablukov. 11. D. N. Bogoslavski. 12. A. E. Krymski. 13. K. Nikolaev. 14. C. E. Savary. 15. A. B. Kasimirski. 16. YdTZ`PL^TÈ Ë bLdLF`Jj Ê`dB^B. 17. Belyaev. 18. I. Yu. Krachkovski. 19. Vilna / Vilnius. 20. SRDdB^^zL e`rT^L^TÈ. 21. P. A. Gryaznevich. 22. A. K. Borovkov. 23. SRJ-F` E`fh`r^`V YThLdBhjdz. 24. I`\ CTdj^T. 25. M. N. Osmanov. 26. Valeriya Porokhova. 27. T. I. Ibragim. 28. M. S. Kiktev. 29. N. B. Kondyreva. 30. J. Penrice. |
|
ابراهيم ساوادا مترجم قرآن به زبان ژاپني
ابراهيم ساوادا
ابراهيم ساوادا مترجم 38 سالة ژاپني است كه جزء سيام قرآن كريم را ترجمه كرده است. وي شيعه است و به مدت 7 سال در حوزه علميه قم تحصيل كرده است، با وي گفتگويي كردهايم كه با هم ميخوانيم:
لطفاً بفرماييد كه جزو چندم قرآن را ترجمه كرديد و چه مدت اين كار به طول انجاميد؟
جزء (30) سيام قرآن كريم را به زبان ژاپني ترجمه كردم و اين كار مدت 6 ماه به طول انجاميد.
با خبر شديم كه شما دروس حوزوي را تا مقطع (كارشناسي ارشد) به پايان رساندهايد؟ لطفاً توضيح دهيد؟
بله به مدت 7 سال مشغول تحصيل در حوزه علميه قم بودم و هم اكنون سه سال است كه دروس حوزه را تا مقطع كارشناسي ارشد به پايان رساندم و به ژاپني برگشتهام.
انگيزة اصلي شما براي تحصيل در حوزة علميه قم چه بود؟
(ميخندد) من مسلمان هستم و به تبع براي آشنايي با احكام اسلام، و همچنين براساس حس كنجكاويام نسبت به دين اسلام و بنا به توصيه پدرم تصميم به تحصيل در حوزه علميه را گرفتم.
مشوق اصلي شما براي كار ترجمه قرآن چه كسي بود؟
با توجه به اين كه پدرم نيز كل قرآن را به سليقة خود نوشته بود مرا به كار ترجمه قرآن تشويق كرد.
براي ترجمة قرآن آيا ترجمههاي ديگر را مطالعه كرديد؟
بله، ترجمههاي فارسي قرآن و تفسير الميزان و تفسير نمونه را خواندم.
آيا در ژاپن تا به حال كسي كار ترجمه قرآني انجام داده است؟
نه.
عكسالعمل دولت ژاپن نسبت به انجام فعاليتهاي اسلامي و قرآني شما چيست؟
دولت ژاپن بيتفاوت است يعني نه تشويق ميكند و نه ممانعت ميكند.
كار ترجمه قرآني و آشنايي با احكام اسلام چه تاثيري در ميزان ارتباط شما با خداوند داشته است؟
از نظر قلبي ارتباط مرا با خداوند زياد كرده است، از طرفي مرا از خدا دور كرده است يعني هرچه بيشتر در مورد اسلام و خداوند تحقيق و مطالعه ميكنم، ميبينيم كه چقدر در مقابل خداوند حقير و كوچك هستم.
شما در بين صحبتهايتان اشاره كرديد كه يكي از دلايل تحصيل در حوزه، كنجكاوي شما نسبت به دين اسلام بود، آيا در حال حاضر نكات ابهام در مورد دين اسلام در ذهن شما روشن شده؟
بله! صددرصد. حتي به جرأت ميتوانم بگويم دين اسلام را به درستي لمس كردم و دريافتم كه دين اسلام، يكي از منطقيترين دينهاست.
در ترجمه قرآن با مشكلاتي روبرو شديد يا نه؟
يكي از مشكلات فقدان نيروي كمكي بود كه هم به زبان ژاپني مسلط باشد و هم با علوم اسلامي آشنا باشد همچنين مسايل مالي هم در حاشيه بود. از مهمترين مشكلات من در كار ترجمه، متفاوت بودن ساختار زبان عربي و زبان فارسي با زبان ژاپني بود به عنوان مثال درزبان عربي و فارسي صيغة امر زياد به كار ميرود ولي در ساختار زبان ژاپني به اين صورت نيست. و ژاپنيها به كار بردن اين صيغه در ساختار زبان ژاپني را نادرست ميدانند؟
لطفاً بيشتر توضيح بدهيد؟به عنوان مثال: مردم مسلمان ايران تكاليف ديني و احكام ديني و آشنايي با ترجمههاي قرآني را از بزرگانشان ميآموزند و در درك ترجمه قرآن مشكلي ندارند ولي در كشور ژاپن، مردم هيچ نوع آگاهي نسبت به اسلام ندارند و به عنوان مثال: نميدانند قيامت چيست؟ و اين مسئله برايشان غيرقابل درك است و به نظر من بايد اين ترجمههاي قرآني برايشان توضيح داده شود. به همين دليل من تصميم دارم براي آگاه كردن مردم و آشنايي كامل با دين اسلام كار تفسير قرآنرا انجام دهم.
شايد براي بسياري از خوانندگان اين سئوال مطرح شود كه شما چگونه مسلمان شديد؟ لطفاً در اين مورد توضيح دهيد؟
در سال 1972 پس از وقوع بحران نفت، نام اسلام براي اولين بار در كل كشورها پيچيده شد. در آن زمان، برخي از ژاپنيها، نسبت به دين اسلام كنجكاو شدند و پدرم از جمله افرادي بود كه در مورد دين اسلام، تحقيق و مطالعه كرد و خوشبختانه بعد از انجام تحقيقات به اين نتيجه رسيد كه مسلمان شود و او جذب قرآن كريم شد.)من هم به پيروي از پدر (در دوران كودكيام) مسلمان شدم و از آن به بعد به سبك و سنت مسلمانان، در ماههاي رمضان قرآن ميخوانديم.
قرآني كه ميخوانديد به چه زباني بود؟
به زبان انگليسي بود كه البته توسط فردي شيعي ترجمه شده بود و شخصي از هند آن را براي ما فرستاد و به دست ما رسيد. البته بد نيست به اين نكته اشاره كنم كه برخي مردم اعتقاد دارند دين اسلام دين بسيار سختي است و من با اين عقيده مخالف هستم.
چرا برخي از مردم چنين تصوري از دين اسلام دارند؟
به نظر من شايد به اين دليل است كه احساس ميكنند دين اسلام با اديان ديگر متفاوت است.
چه تفاوتي؟
به اين صورت كه در دين اسلام، انجام احكام براي عموم مسلمانان، يكسان است يعني مردم عادي و اشخاص روحاني تكاليف يكساني دارند ولي در دين مسيح و بودا، تكاليف افراد عادي و روحاني از هم مجزاست و فكر ميكنم مردم كشورهاي ديگر به همين علت تصور ميكنند كه دين اسلام پيچيده و سخت است .
در حال حاضر در ژاپن مشغول چه كاري هستيد؟
در ژاپن، مركزي به نام اهل بيت تشكيل داديم و من در آن جا كلاسهاي قرآني و احكام اسلامي را برگزار ميكنم و همچنين مشغول ترجمه آيات قرآن هستم و حتي اگر فردي بخواهد زبان فارسي ياد بگيرد، زبان فارسي را تدريس ميكنم.
فكر ميكنيد برپايي نمايشگاه قرآني چه تاثيري بر ترويج فرهنگ قرآني دارد؟
مطمئناً تاثير مطلوبي را ايجاد ميكند و اين نمايشگاهها فرصت بسيار مناسبي است كه تشويق شوند و ابتدا به زيبايي و ظاهر قرآن توجه كنند و به دنبال آن به باطن قرآن رجوع كنند براي بسياري از افرادي كه دين اسلام را سخت ميگيرند و آشنايي كامل و كافي به دين مقدس اسلام ندارد.
آيا سال گذشته در نمايشگاه شركت كرديد؟
نه، متاسفانه.
نمايشگاه را چطور ديديد؟
به نظر من هنوز بخش بينالملل جاي كار دارد. يعني فنآرايش با دقت رعايت نشده، به نظر من مسايل و فعاليتهاي ديني بايد بيشتر با ظاهر زيبا توأم باشد چون تاثير زياد در جذب شدن مردم ميگذارد. البته بخش داخلي خوب تزئين شده و تاثير مفيد و مؤثري بر روي مخاطبين ميگذارد. |
|
نگاهي به ترجمه هاي آذربايجاني قرآن كريم
رسول اسماعيلزاده
قبل از بررسي ترجمهها و تفسيرهاي آذري قرآن كريم لازم است جهت روشن شدن موقعيت زبان تركي آذري اجمالاً مطالبي بيان گردد.زبان تركي آذري يكي از شاخههاي مهم و اساسي زبانهاي تركي منشعب از تركي اوغوز است. اين زبان با توجه به شرايط مختلف جغرافيايي و ديني و فرهنگي از ديگر زبانهاي تركي فاصله گرفته و به عنوان يك زبان مستقل و داراي ادبياتي گسترده از تركي مادر منشعب گشته است. در انشعاب و شكلگيري زبان تركي آذري عوامل متعددي مؤثر بوده است. از آن جمله نفوذ اصطلاحات اسلامي، عرفاني و مفاهيم و الفاظ قرآني سبب شده است كه زبان و ادبيات آذري قالب و شكل خاصي به خود گيرد. به عنوان نمونه بررسي آثاري چون حديقة السعداي ملاّ محمد فضولي1 و عقايد الاسلام2 مرحوم مقدس اردبيلي نشان ميدهد كه شكل، وزن اشعار، فرهنگ و سيماي ظاهري تركي آذري كاملاً تحت تأثير اوزان شعر عربي و عرفان اسلامي و فرهنگ شيعي واقع شده است. امروزه تركي آذري به عنوان يكي از زبانهاي اسلامي ـ شيعي در جهان مطرح است و آثار متعدد اسلامي به اين زبان نوشته شده است كه ترجمه و تفسيرهاي قرآن كريم از جمله آنهاست. گرچه ترجمه و تفسير بعضي از سورههاي مختلف قرآن از زمانهاي خيلي قديم شروع شده، ليكن قديميترين تفسير و ترجمه كامل قرآن در قرن يازدهم ميلادي، مقارن با قرون پنجم و ششم هجري، به لهجه تركي جغتايي ميباشد كه در دانشكده شرق شناسي لنينگراد نگهداري ميشود. نسخه ديگر اين ترجمه در كتابخانه ريلاندز منچستر موجود است. در قرن چهاردهم ميلادي، قرآن كريم سه بار به تركي ترجمه شده كه هر سه از حوادث زمان محفوظ مانده است. از اين سه ترجمه قديمي قرآن يكي در موزه آسيايي لنينگراد نگهداري ميشود، دوّمي در موزه آثار ترك و اسلامي در استانبول، كه در سال 734ق/1333م نوشته شده است، و سوّمي در كتابخانه ملّت (استانبول) است كه در سال 765ق/1363م نوشته شده است. تفسير تركي قرآن هم مربوط به دوران تيموريهاست و در موزه آسيايي لنينگراد نگهداري ميشود. در اين رابطه كتاب فقه مفتاح العدل نيز به زبان تركي نوشته شده است. اين اثر، از آن جا كه براي هر يك از اصطلاحات اسلامي معادل تركي انتخاب كرده از اهميت ويژهاي برخوردار است. در آذربايجان نيز اوّلين ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذري در قرن 9 هجري به دستور اوزون حسن آق قويونلو نوشته شده است. اين ترجمه در بخش نسخههاي خطّي كتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد نگهداري ميشود. در 120 سال اخير ترجمه و تفسير قرآن مورد توجّه خاصّ علما قرار گرفته و اين به علت بيداري مسلمانان از خواب گران بوده است. در اين دوره متفكراني چون سيد قطب و اقبال لاهوري پيشروان فكر نوين در كشورهاي اسلامي بودند. در آذربايجان نيز در برابر حركت مليگرايي محض، و در برابر جهالت و عقبماندگي و براي مقابله با تفكر ناسيوناليستي از يك طرف و ايدئولوژي سوسياليستي از طرف ديگر، متفكران، روشنفكران و علماي اسلامي ايدئولوژي نوين اسلامي را مطرح كردند و به بازشناساندن سيماي حقيقي اسلام پرداختند. متفكّراني چون سيّد عظيم شيرواني، حاج رضا صرّاف تبريزي، ميرزا علي اكبر صابر، مير محمّد كريم موسوي باكويي (صدر قوبرنسكي مجلس باكو)، ملاّ محمّد حسن شكويزاده، عبّاسقلي آقا باكيخانوف، پيشروان بينش جديد از توحيد، اسلام و قرآن و نخستين احساس كنندگان درد و درمان اساسي آن و پايهگذاران بازآموزي مفاهيم اساسي، علمي و قرآني بودند. ميرزا علي اكبر صابر با اشعار طنز آميز خود به تقبيح جهالت حاكم و بيدارسازي مسلمانان ميپرداخت و مسلمين را به سواد آموزي و علم دعوت مينمود و توجّه آنان را به محتوا، مضمون و معاني قرآني جلب ميكرد. عبّاسقلي آقا باكيخانوف و سيد عظيم شيرواني با الهام گيري از قرآن آثار متعدّد علمي، اخلاقي و اعتقادي به جاي گذاشتند و طلبههاي روشنفكر تربيت ميكردند. روحانيّوني چون ميرمحمّد كريم موسوي باكويي صاحب تفسير كشف الحقايق عن نكت الآيات والدّقائق در بيدارسازي روحانيت معاصر خود و فقهاي آن سامان سهم بسزايي داشتهاند. در همين دوره علماي روشنفكر و مترقّي در راستاي بازآموزي قرآن و پرداختن به معاني قرآني، براي مقابله با جهل حاكم بر مسلمانان آن زمان و در راستاي بيداري روشنفكرانِ از دين بريده، به ترجمه و تفسير قرآن كريم مبادرت كردند. علماي اسلام در اين دوره بيش از پيش متوجه ضرورت فهم دقيق معاني قرآن شده، به مقتضاي شرايط مختلف فكري، سياسي و اجتماعي در صدد تأليف آثار علمي، اخلاقي، اعتقادي و تفسيري برآمدند و علاوه بر اين كه مسلمين را به يادگيري علوم اسلامي چون كلام، فلسفه، منطق، ادبيّات، تفسير، فقه و اصول دعوت كردند، فراگيري علوم طبيعي، جغرافيا، نجوم، رياضيات، هندسه و زبان اقوام ديگر را ضروري دانستند و در اين راستا به قرآن استناد جستند. مفّسران و مترجمان آذربايجاني بيشتر با اين انگيزه كه يگانه عامل پيشرفت و ترقّي معنوي و مادّي انسان قرآن و يادگيري مفاهيم قرآني است و بايد قرآن را يادگرفت و سرمشق قرار داد، به تفسير و ترجمه قرآن پرداختند. متأسفانه تا كنون در اين خصوص پژوهشهاي دقيق علمي و تاريخي به عمل نيامده است و نويسندگان مسلمان در مورد مبارزات علماي اسلام با سردمداران شرك و كفر و با مبلغين جهل و بيسوادي و بدعت گزاران در اين مرز و بوم اسلامي، قلم به كار نگرفته و چيزي ننوشتهاند. پرداختن ما نيز به موضوعات تاريخي دور از هدف اصلي اين مقال خواهد بود. اكنون به بررسي اجمالي مشهورترين ترجمه و تفسيرهايي كه در صد سال اخير نگاشته شده است ميپردازيم:
1. كشف الحقائق عن نكت الآيات والدّقائق
اين ترجمه، و يا به عبارت صحيحتر، اين تفسير توسّط ميرمحمد كريم موسوي باكويي قاضي شهر باكو نوشته شده، و در سال 1322 هجري توسّط مرحوم حاج زين العابدين تقياوف در سه جلد نفيس و زيبا به چاپ رسيده است.
سبك ترجمه و تفسير
مفسّر بيشتر تلاش نموده است كه با سبك خاصّ خود خوانندگان را با معاني كلام و عبارات قرآني آشنا نمايد. براي همين منظور آيات قرآني را به طور كامل در حاشيه متن در ستوني جداگانه آورده و در ضمن ترجمه و تفسير نيز آيات را همراه با ترجمه ذكر كرده است. در برخي موارد آيات كلمه به كلمه ترجمه شده و در برخي موارد ديگر فقط قسمتي از آيات مورد ترجمه و تفسير قرار گرفته است. به عبارت ديگر، در ترجمه و تفسير، بيشتر جمله مدّ نظر بوده و آيات به صورت جمله به جمله ترجمه شده است كه يادگيري كلمات، جملات، آيات و مفاهيم قرآني براي مخاطبين آذربايجاني سهل و آسان باشد. تفاسيري كه مورد استفاده مفسر محترم قرار گرفته، به شرح زير است:
سوره بقره
[سوره بقره در مدينه نازل شده، 286 آيه، 6121 كلمه، 25500 حرف است]
2. البيان في تفسير القرآن
اين ترجمه و تفسير توسّط مفتي قفقاز شيخ الاسلام محمّد حسن مولي زاده شكوي در دو جلد به قطع وزيري در سال 1326 هجري قمري برابر با 1284 هجري شمسي در مطبعه غيرت تفليس چاپ شده، و چاپ دوّم آن در سال 1399 هجري قمري برابر با 1357 هجري شمسي از طرف علماي قم، و چاپ سوّم آن در سال 1411 هجري قمري برابر 1369 هجري شمسي از طرف سازمان تبليغات اسلامي انجام يافته و در همين سال توسّط مسلمانان قفقاز تجديد چاپ شده است.
پی نوشت ها:
1. ملا محمد فضولي از روحانيون و شعراي كربلاست كه با توجه به آثار متعددي كه به تركي آذري نوشته است از جمله اركان ادبيات آذري به شمار ميرود. مقتل حديقة السعداي ايشان به عنوان يك اثر شيعي با قدمت 500 ساله است. 2. كتاب عقايد الاسلام، نوشته ملا احمد مقدس اردبيلي توسط نويسنده اين سطور آماده چاپ گشته است. اين اثر يكي از متون نثر كلاسيك تركي آذري به شمار ميرود كه در نهايت سليسي و سادگي نوشته شده است. 3. مرحوم مير كريم باكويي به بعضي از روحانيوني كه در آن دوره در زمينه علوم طبيعي و جغرافيا و غيره نظر خاصي داشتهاند و اين علوم را طرد مينمودند اشاره ميكند. 4. متأسّفانه در ترجمه فارسي اين اثر بزرگ، زبان اصلي كتاب كشف الحقائق كه تركي آذري ميباشد اشتباها تركي استانبولي تحرير شده است. 5. بايد گفت يكي از شگردهاي تزار در آن زمان جهت زير سلطه نگهداشتن آذربايجان ايجاد اختلافات و درگيريهاي شيعه و سنّي بوده كه علماي اسلام از جمله مؤلف محترم البيان آن را به خوبي فهميده و در صدد جلوگيري از آن به هر نحو ممكن برآمده بود. |
|
ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه
جواد حديدي
در ميان ترجمههاي فرانسوي قرآن، ترجمه و تفسيري هست روايي كه به كوشش «سي احمد بوديب»، يعني سيد احمد بوديب، از اهالي الجزاير انجام شده است. كتابي است به قطع رحلي بزرگ، در 890 صفحه، كه متن ترجمه، بدون متن عربي، در ستونهايي با عرض هشت سانتيمتر در كناره نزديك به عطف آمده و شرح و تفسير آيات با حروف ريز در حواشي سه گانه هر صفحه، بالا و پايين و حاشيه سمت چپ در صفحات زوج و حاشيه سمت راست در صفحات فرد، درج شده است.1 مترجم مقدمه مفصلي نيز در 27 صفحه، همچنان با حروف ريز، بر كتاب افزوده كه در آن از شجرهنامه و زندگي حضرت رسول اكرم سخن گفته است. اما در مقدمه ديگري در سه صفحه (صفحات 29 تا 31) كه آن را با سوره فاتحه شروع كرده به شرح گسترش اسلام در كشورهاي مختلف جهان پرداخته و نيز از كساني كه او را در كار ترجمه ياري كرده بودهاند، نام برده است. بنابر آنچه در اين مقدمه و در حواشي كتاب آمده است، ميدانيم كه بوديب مردي بوده است بسيار متدين، ضمنا عضو فرهنگستان ادب نوميديا،2 كه ادعاي شاعري هم داشته و به دريافت جايزهاي ادبي نيز در اين زمينه نايل شده بوده است. همچنين نياكانش از بزرگان قبايل كابيل و بنيانگذار نخستين مدارس در ميان اين قبايل بودهاند.باري، در دينداري و عشق و ايمان بوديب به اسلام، و نيز در نيّت خيرش در ترجمه و تفسير قرآن جاي هيچ شبهه و بحثي نيست و اين نكته در سراسر كتابش كه نگارش آن را در نهم ژوئيه 1941 آغاز كرده و در 23 دسامبر 1966، يعني پس از شانزده سال به پايان برده، مشهود است. بحث بر سر چگونگي انجام دادن امر مهمي است كه بر عهده گرفته بوده است، آن هم از دو ديدگاه، يكي صوري و ادبي و ديگري محتوايي. از ديدگاه ادبي، ضعف كار از همان نخستين صفحات و از قصيدهاي كه به شيوه شعر كهن فرانسه در حمد و ستايش خداوند و در قالب اشعار دوازده هجايي (اسكندراني) سروده شده آشكار ميگردد. اين قصيده داراي ده بند و هر بند آن داراي چهار بيت است. اما در بسياري از ابيات آن ضوابط عروض فرانسه رعايت نشده است. مثلاً شاعر كلمه «destinée» را با «dirigée» و «adorer» را با «envoyé» قافيه بسته، مصرعها را به شيوهاي نامتعارف تقطيع كرده، گاه در برخي از آنها يك هجا كم آورده و ابيات 11 هجايي را با 12 هجايي درآميخته است. اين ضعف البته به ترجمه هم راه يافته و اغلب باعث نارسايي عبارات شده است. ما نخست برخي از اين نارساييها را به عنوان نمونه شرح ميدهيم، سپس به جنبههاي روايي و محتوايي كتاب ميپردازيم. * أوَلمّا أَصابَتكُم مُصيبَةٌ قَد أصَبتُم مِثلَيها قُلتُم أَنّي هذا قُل هُوَ مِن عِندِ أنفُسِكُم انَّ اللّهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدير (آل عمران، 3/165).
ترجمه بوديب:
Ainsi donc, quand vous êtes atteints d'un malheur dont vous aurez atteint deux fois votre ennemi, vous dites: »D'où vient ceci? «Dis-leur: »Cela vient de vous-mêmes«. Et Dieu est tout puissant.
ترجمه بوديب:
Dis-leur: »Je crains, si je désobéissais à mon Seigneur, le supplice d'un jour qui sera immense«.
ترجمه پيشنهادي:
Dis: Je crains, si je désobéis à mon Seigneur, le châtiment d'un jour redoutable.
برگردانِ آن به فارسي:
هر كس از آن رها شود، آن روز او را مورد مرحمت قرار خواهد داد، و چنين است پيروزي درخشان.
ترجمه بوديب:
Croyants, soyez droits et équitables et témoignez en vue de Dieu seul, serait-ce contre vous-mêmes ou contre les père et mère et les plus proches parents; que lui soit riche ou pauvre ses parents sont avant tout les serviteurs de Dieu...
ترجمه بوديب:
»Eux qui attendent pour se prononcer sur vous si Dieu vous donne la victoire ils disent...«
پی نوشت ها:
1. مشخصات كامل كتاب بدان گونه كه در صفحه عنوان آمده چنين است: Le Coran glorieux, traduction et commentaires par Si Ahmed Boudib, littérateur, membre Académie J. F. Numidia, lauréat prix littéraires, diplôme d'honneur, publié et édité par Ibrahim Patel, pour P. Mubarack Edition, Paris, United Kingdom, s.d. تاريخ انتشار كتاب مشخص نيست، ولي از آن جا كه مقدّمه آن در دسامبر 1966 نوشته شده، بايستي كتاب در 1967 يا يكي دو سال بعد از آن منتشر شده باشد. 2. نوميدي يا نوميديا (Numidia) نامي است كه روميان بر سرزميني در كارتاژ نهاده بودند. اين سرزمين اكنون در شمال دو كشور تونس و الجزاير واقع است. ساكنان آن اغلب چادرنشين و از قبايل بربر هستند. 3. در برخي موارد ميتوان فعل را به خود بيماري به عنوان فاعل اسناد داد و گفت: Le rhumatisme l'a atteint au cÆur (روماتيسم به قلبش آسيب رسانده است). 4. اباضيان به عبداللّه بن اباض مرّي (درگذشته در 80ق) منتسب هستند. 5. نك: Encyclopédie de l'islam, nouvelle édition، ذيل «IbaÎdÊiyya»؛ نيز دائرة المعارف لاروس، ذيل «Algérie». امروزه اكثريت بزرگ مردم الجزاير مالكي هستند. 6. دوناتيسم منتسب به (Donat)، اسقف كارتاژ در عصر روميهاست كه قبايل شمال آفريقا را در برابر كليساي كاتوليك برانگيخت. وي معتقد بود كه فقط كشيشانِ پاك و عادل ميتوانند مراسم تناول قربان و تدهين و مانند آن را به جا آورند. تأثير آيين ماني در اين گونه افكار از لحاظ مفهومي كه به پاكي ميدادند، مشهود است. 7. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ذيل «اباضيّه»، جلد دوم، ص 325، ستون اول. 8. بوديب، همان، 29-30. 9. همان، 30-31. 10. ابوطاهر اسماعيل جيطالي، فقيه و اديب و شاعر اباضي، خود از قبايل بربر بود. كتابهاي معروفش عبارتند از قواعد الاسلام و قناطر الخيرات. وي به سال 730 ق در جربه، جزيرهاي واقع در جنوب شرقي تونس، درگذشت. 11. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 2/324؛ بوديب نيز اين روايات را با اندك اختلافي نقل كرده است: همان، ص 30. 12. همانجا. يوستين، يكي از قديسان مسيحي نيز چنين گفته است: «به روز واپسين، بيت المقدس بزرگ و زيبا خواهد شد و نيكوكاران در آن جا گرد خواهند آمد و از همه خوشيها برخوردار خواهند شد». نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، 1374، ص 120. 13. بوديب، همان، ص 31. 14. همان، ص 211 و 816. |
|
گفت و گویی با آقای بهاءالدین ساغلام درباره ترجمه قرآن به زبان ترکی استانبولی
اشاره
قرآن كريم تاكنون بارها به زبان تركى استانبولى ترجمه شده است. اين ترجمهها هر كدام ويژگىهايى دارند كه آنها را از يكديگر متمايز ساخته است. از جمله ترجمههايى كه در دو دهه اخير انجام شده، ترجمه بهاءالدين ساغلام است. وى در سال 1960 در «سيرت» تركيه تولد يافته و پس از طى مدارج علمى كتابهايى در موضوعات گوناگون تأليف كرده است. ترجمه وى از قرآن كريم نيز يكى از آثار او به شمار مىرود. گفت و گوى زير، مطالبى را درباره اين ترجمه و ترجمههاى ديگرى كه به زبان تركى استانبولى انجام شده است در اختيار خوانندگان محترم قرار مىدهد. متن اين گفتوگو توسط آقاى امداد توران به فارسى ترجمه شده است.
1. لطفا براى اين كه خوانندگان با شما بيشتر آشنا شوند، مختصرى درباره زندگى و تحصيلات خود توضيح دهيد.
من بهاءالدين ساغلام در سال 1960 در «سيرت» تولد يافتم. ابتدا وارد مكتب شدم و سپس طى دو دوره جداگانه، مجموعا به مدت هفت سال تحصيلات كلاسيك مدارس عثمانى را به پايان رساندم. علم احكام و شريعت را در سوريه آموختم. با اين كه تلاش كمى كردم، امّا با رتبه ممتاز فارغ التحصيل شدم. پس از آن، مدت هشت سال در استانبول، با طلاب سروكار داشتم و به سؤالهاى مختلف دينى آنان پاسخ مىدادم. سه ـ چهار بار رساله نور [نوشته سعيد نورْسى] را خواندم. در اين هنگام زبان عربى خود را كاملتر كردم. حدود 25 سال است كه درباره فلسفه، دين، علم و به ويژه تفسير مشغول مطالعه و تحقيق هستم. تقريبا ده كتاب تأليف كردهام. در يكى از اين كتابها كه مشتمل بر [تفسير] 9 سوره و 10 پىنوشت است، جهانشمول بودن قرآن مطرح گرديده و نزديك به سه هزار نكته مربوط به معانى و بيان، در آن بازگو شده است؛ مثلاً در ذيل آيه 286 سوره بقره، قريب 200 نكته بلاغى مطرح كردهام. غير از اين كتاب، تفسير مختصرى نيز مشتمل بر سورههاى ياسين، اخلاص، ناس و آية الكرسى نگاشتهام. ردّيه جالب توجهى بر عليه ملحدى به نام توران دورسون نوشتهام. رديهاى بر «19 معجزه اديب بوكسل» تحرير كردهام. البته به جاى ردّيه بهتر است بگوييم اصلاحيه. مآلى (ترجمهاى) بر قرآن تدوين كردهام. هم چنين كتابى نوشتهام مشتمل بر مآل آيات و روايات و تعابير موجود در رساله نور. چند كتاب نيز ترجمه كردهام كه يكى از آنها از آثار سيوطى است.
2. انگيزه شما از تدوين مآل (ترجمه) قرآن كريم چه بود؟
در سالهاى 1980 به بعد، در استانبول دوستى به نام اسماعيل آجاركان داشتم. زبان عربى او ضعيف بود، ولى مايل بود با استفاده از نقاط قوت همه ترجمهها، ترجمهاى جديد از قرآن تدوين كند. من كه به او كمك مىكردم، به اين وسيله با ترجمهها انس گرفتم، ولى سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه نمىتوان با گردآورى ترجمههاى مختلف، ترجمهاى از قرآن به دست داد. به او گفتم: اين كار را به من واگذار كن، من به خواست خدا ترجمهاى جدّى عرضه خواهم كرد. درواقع ما در تركيه با تورم شديد ترجمه قرآن رو به رو هستيم. حدود 60 ترجمه قرآن نوشته و منتشر شده است؛ امّا ترجمهاى كه به جنبههاى ادبى و بلاغى و ابعاد معنوى قرآن پرداخته باشد نوشته نشده است. به اين دليل و دلايل مختلف ديگر من به اين ترجمه اقدام كردم. البته منظورم اين نيست كه ترجمه من معانى گسترده قرآن را منعكس مىكند. ترجمهها اساسا مرصاد [بزنگاه] هستند و آينه يك تفكر به شمار مىروند. اما اين گونه نبوده است كه من تنها براى اين كه قرآن ترجمه گردد و اجمالاً معلوم شود كه چگونه كتابى است، دست به ترجمه تحت اللفظى قرآن زده باشم. اصولاً از هيچ كتابى ترجمه تحت اللفظى [موفق] انجام نشده است تا قرآن يا كتابهاى آسمانى ديگر دوّمين آن باشد. در ترجمه قرآن بايد مترجم خود را مخاطب قرآن تلقى كند و هر معنايى به او القا مىشود، آن را با زبان روز، به بهترين وجه بيان كند. مآل (ترجمه) واقعى همين است. اين را نمىتوان ترجمه ناميد، زيرا ترجمه قرآن ممكن نيست.
3. در ترجمه قرآن چه نكاتى را در نظر داشتيد و از كدام ترجمهها و منابع بهره گرفتيد؟
قرآن دريايى است مشتمل بر لايههاى معنايىِ بىپايان كه اشارات، رموز، معانى ظاهرى و باطنى فراوانى در آن به چشم مىخورد و حقيقتا نمىتوان اين همه را در يك ترجمه گنجانيد؛ امّا مىتوان با شيوهاى قابل فهم بر همه آنها پرتو افكند و خلاصهاى مجمل به دست داد، كه ما اين را «مآل» مىناميم. قرآن را نمىتوان ترجمه كرد، چون كلام بشر نيست. مثلاً تجزيه و تحليل يك قطعه سنگ آسان است، امّا تجزيه و تحليل يك سلول خيلى دشوار است و شايد نيازمند تأليف يك دايرة المعارف يك ميليون صفحهاى باشد. قرآن نيز مانند سلول زنده است. كدهاى ژنتيكى آن در اثر تغييرات افزايش و كاهش مىيابد و نمىتوان آن را در قالب يكى دو فرمول تبيين كرد، امّا مىتوان چهارچوبى براى آن ترسيم نمود. اين چهارچوب را «مآل» مىناميم. متأسفانه در تركيه افراد زيادى هستند كه «مآل» را مىخوانند امّا در عين حال بىديناند. سبب آن اين است كه «مآل»ها كه به نام ترجمه عرضه مىشوند، صرفا تكيه بر الفاظ دارند و آينه [بازتابنده معانى] قرآن نيستند.
4. آيا مقصود شما از «مآل» معناى تأويلى قرآن كريم است؟
اساسا «تأويل» و «مآل» هم ريشهاند. مآل نوعى جهت دادن به معنى است. در مآل قرآن بايد نشان داد كه كلمات در ازاى كدام واقعيت قرار دارند. من نمىتوانم ادعا كنم كه در مآل خود بهطور كامل از عهده اين كار برآمدهام، امّا مآل من سليس و روان است و به انسان آرامش مىبخشد و در رساندن معنى ــ حتى اگر يك لايه معنايى وجود داشته باشد ــ در ميان ديگر مآلها ممتاز است. در حقيقت فهم قرآن وابسته به [فهم] نظم و معانى آن است؛ يعنى تا تناسب جملات و آيات با يكديگر فهميده نشود، مقصود واقعى قرآن فهميده نخواهد شد. توجه به سياق آيات، حتى آياتى كه در ظاهر با هم ارتباطى ندارند، مراد آيه را به خوبى روشن مىكند؛ درست مانند اعداد رياضى كه وقتى كنار هم قرار مىگيرند ارزش آنها بيشتر مىشود. مثلاً عدد 222 را يك كودك 2 و 2 و 2 مىخواند، در حالى كه ما آن را 222 مىخوانيم. وقتى قرآن را مانند يك كل در نظر بگيريم، بطون معنى بسيار افزايش مىيابد. به نظر من بدترين بىاحترامى به قرآن اين است كه آن را مانند كلام بشر بدانيم و به ترجمه آن اقدام كنيم. من وقتى به تدوين مآل خود مشغول بودم، همواره اين سؤال برايم مطرح بود كه آيا اين مآل حتى در يك معنى يا در يك بطن نشانگر اعجاز هست يا نه؟ معيار و مقياس من اين بود. جايى كه مآل من نشانگر اعجاز بود براى من بهجت آور بود و احساسى معنوى در روح من ايجاد مىكرد و مىفهميدم كه به هدف رسيدهام؛ اما اگر اين طور نبود، دست از كار مىكشيدم و چيزى نمىنوشتم. نكته ديگر اين كه وقتى به كار مآل اشتغال داشتم، به علت اين كه با زبان عربى خوب آشنا بودم، و قبلاً هم حدود ده سال روى قرآن كار كرده بودم، از مآلها و تفاسير ديگر بهره نگرفتم، زيرا اين كار باعث تشويش ذهن مىشد. البته من به عنوان يك مخاطب، با اين كه عربى مىدانم، در موارد پيچيده و براى تحليل محتوايى به تفاسير و [فرهنگ] لغت مراجعه مىكنم. اين يك مسئله ديگر است، ولى پيش از اين مرحله بايد ببينم قرآن به من به عنوان يك مخاطب چه مىگويد. من آنچه را كه فهميدهام نوشتهام؛ بعد آن را با مآلها و تفاسير ديگر مقايسه كردهام تا ببينم چقدر مصيب بودهام و چقدر خطا كردهام.
5. آيا منبع شما هنگام نوشتن مآل، متن قرآن بود يا يكى از ترجمههاى آن؟
من در فعاليتهاى قرآنىام مآل (مفهوم) قرآن را اساس كار قرار دادم. به هيچ مآل يا تفسيرى مراجعه نكردم، چون اگر از اين منابع معنايى به من القا مىشد، باعث تشويش ذهن و آشفتگى و گسستگى آن مىشد و كار يكنواخت نمىشد. من پس از تدوين به مقابله پرداختم. بنابراين مىتوانم بگويم كه مآل من از اين جهت شايد اوّلين مآلى باشد كه براساس متن اصلى انجام شده است.
6. آيا اين مآل را به تنهايى تدوين كرديد؟
بلى، مآل را به تنهايى تدوين كردم، ولى چند نفر از دوستان كه با اين گونه مآلها سر و كار داشتند، مآل مرا خواندند و پسنديدند. يكى دو خطاى جزئى داشتم كه تذكر دادند. بعد حروفچينى و چاپ شد. در نتيجه، به يك لحاظ محصول كار جمعى است و به يك لحاظ كار شخص من است.
7. به نظر شما مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند چه خصوصياتى بايد داشته باشد؟
همان طور كه گفتم، اساسا براى نوشتن مآلى كه عموم مردم بتوانند از آن استفاده كنند نبايد كار انفرادى انجام داد. امّا چون اين امر در تركيه امكانپذير نيست، هر كسى مانند يك نظام ليبرال چيزى مىنويسد. علما بايد بر هر دو زبان عربى و تركى مسلط باشند و علاوه بر اين، اعجاز قرآن را نيز مورد توجه قرار دهند. به تعبير بديعالزمان، قرآن مُهرى دارد و مُهر قرآن اعجاز آن است. اگر مآلى كه نوشته مىشود اعجاز قرآن را منعكس كند خوب است وگرنه معلوم مىشود مآل نيست. ما هنوز در تركيه نيازمند اين هستيم كه يك مآل سليس، روان و قابل فهم داشته باشيم كه بتواند اعجاز معنوى قرآن را منعكس كند. گرچه اقداماتى انجام شده، امّا نتيجهبخش نبوده است. به عنوان مثال، اخيرا سُعاد يلديريم مآلى به همين منظور تهيه كرده است؛1[1] با اين كه با نيت خوبى تهيه شده امّا متأسفانه مآل مطلوبى نيست. او مطالبى را از تفسير اقتباس نموده و به نام مآل ارائه كرده است. بخشى از اسباب نزول را نيز كه با آيات ربطى ندارد، بدون اين كه تحقيقى درباره آنها انجام دهد، [در مآل] گنجانيده است. گاه از نظم و گاه از نثر استفاده كرده است. شيوه بيانى استانداردى ندارد و نقاط ضعف فراوانى در آن به چشم مىخورد.
8. مهمترين مشكلات در تدوين مآل قرآن چيست؟
به نظر من، مهمترين مشكلات در تدوين مآل يكى اين است كه رعايت جنبههاى لفظى و معنوى قرآن صد در صد در مآل امكانپذير نيست. گاه نويسنده مىخواهد تعبير از جهت لفظى دقيق باشد، معنى از دست مىرود، و گاه مىخواهد معنى را بشكافد، از مآل بودن خارج مىشود و شكل تفسير به خود مىگيرد. اين يك نكته ظريف و حساس است. مشكل ديگر اين است كه هيچ كس در تدوين مآل نمىتواند مدعى شود كه تمام بطون قرآن را فهميده است. اگر با عدم درك بطون چيزى بنويسد مآل ننوشته است. اصولاً چيزى را كه انسان نفهميده است نمىتواند در قالب نوشته تفهيم كند.
9. تاكنون چند مآل به زبان تركى تدوين شده و به نظر شما، نويسندگان آنها تا چه حدّ در علوم اسلامى تخصص داشتهاند؟
مآلهايى كه تا كنون در تركيه تدوين شده نزديك به 60 مآل است. تعداد دقيق آنها را نمىدانم. برخى از آنها را اساتيد صاحب كرسى تفسير [در دانشگاهها] و ديگر اساتيد برجسته و برخى را هم افراد عادى تدوين كردهاند. برخى هم از مآلهاى مختلف اقتباس نمودهاند. در مجموع، اقداماتى كه در تركيه انجام مىگيرد با موفقيت همراه نيست. من اين را به صراحت مىگويم كه تركيه در اين مورد وضع مطلوبى ندارد. به عنوان مثال، مرحوم المالى در دهه 1930 با توجه به شرايط سخت آن زمان تفسير خوبى نوشته، امّا كافى نيست، يعنى شايد فقط يك دهم قرآن را منعكس كند. من وقتى تفسير او را مطالعه مىكنم، شايد يك هزارم نكات اعجازآميزى را كه به دنبال آن هستم در آن نمىيابم. با اين همه تفسير خوبى است و منبعى است كه از آن استفاده مىشود. بديع الزمان طرح خوبى درباره تفسير داشت كه اگر جنگ ازمير رخ نمىداد، اين طرح را به انجام مىرسانيد. او مىخواست كميتههايى متشكل از متخصصان هر رشته تشكيل دهد و نكات جالب تفاسير قديمى را گردآورى كند و تفسير جديدى تدوين نمايد، امّا جنگ ازمير اتفاق افتاد و بعد هم شرايط سخت جمهوريت در تركيه پيش آمد و او موفق به تدوين آن تفسير نشد. به هر حال، من مىگويم چه در مآل و چه در تفسير، هر بيانى كه اعجاز قرآن را منعكس نكند ربطى به قرآن ندارد. اعجاز لازمه قرآن و جزء لاينفك آن است.
10. آيا در تركيه منابع كافى براى تدوين يك مآل وجود دارد؟
در تركيه منابع كافى براى تدوين مآل قرآن وجود دارد. افراد زيادى هستند كه كتابخانههاى غنى دارند. كتابخانههاى قديمى هم هست. به نظر من در تركيه مشكل منبع وجود ندارد، امّا مشكل فكرى هست. شايد منابع بيش از مقدار لازم باشد، امّا به اندازه كافى تأمّل نمىشود. قرآن دائما ما را به تفكر وا مىدارد. ما نبايد به عنوان يك شغل و با عجله مآلى را تهيه كنيم و سرمايهاى به جيب بزنيم؛ بايد بيش از اينها در قرآن تأمل كرد. شما تفسير سيد قطب را ببينيد؛ يك تفسير جهتدار است و به طرز جالبى به جوانان جهت مىدهد. به نظر من جهان اسلام اعم از ايران، مصر و تركيه بايد نكات مثبت تمام تفاسير را گردآورى كنند.
11. اگر براى تدوين مآل كامل قرآن به زبان تركى توصيهاى داريد بفرماييد
توصيه من اين است كه با اساس قرار دادن اعجاز قرآن و با توجه به تفاسير قديمى و محسّنات آنها، مآل و تفسير جامعى نوشته شود كه با فهم معاصر سازگار باشد. مآل كافى نيست، بايد تفسير هم مورد توجه قرار گيرد.
پی نوشت ها:
[1]. براى معرفى كوتاهى از اين اثر به زبان فارسى، نگاه كنيد به «اخبار ترجمه» در ترجمان وحى، سال پنجم، ش1، شماره پياپى 9، شهريور 1380، ص 159 ـ 161. |
|
نگاهى به تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى
مرتضى ترابى
طى سه دهه اخير فعاليتهاى گستردهاى در تركيه در زمينه ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى صورت گرفته است. در اين مدت، علاوه بر احياى ترجمههاى كهن به شيوه تحقيق و ويرايش و يا بازنويسى كردن آنها به تركى امروزى، دهها ترجمه نو از قرآن كريم انجام شده است.[1]
الف. از تأسيس دولت عثمانى تا اعلان مشروطيت دوم (1516-1908م)
علىرغم گستردگى اين دوره، فعاليت قابل توجهى در آن در رابطه با ترجمه قرآن ثبت نشده است. گرچه برخى از فهرست نويسان تعداد ترجمههاى تركى را در عهد سلاطين عثمانى بيش از 30 مورد ذكر نموده و حتى برخى آن را متجاوز از شصت ترجمه دانستهاند، ولى اين آثار در جامعه آن زمان مورد توجه قرار نگرفته و تا اعلام مشروطيت اول در سال 1839 هيچكدام از آنها به طبع نرسيده است.
ب. از مشروطيت دوم تا اعلان جمهوريت (1908-1923)
اعلام مشروطيت دوم (1908) كه پس از گسترش افكار ملىگرايى و غربگرايى و ضعف فزاينده دولت عثمانى صورت گرفت، زمينه را براى طرح افكار به اصطلاح نوگرايانه در همه موضوعات دينى، فرهنگى و سياسى فراهم ساخت. بحث در مورد مفيد يا مضر بودن ترجمه قرآن كريم يكى از بحثهاى مورد توجه مطبوعات آن دوره بوده است. ملىگرايان كه پرچمداران مخالفت با روشهاى سنتى سلطنت عثمانى بودند، به شدت از لزوم ترجمه قرآن كريم حمايت مىكردند، بلكه آن را يك ضرورت براى پيشرفت ملى به شمار مىآوردند:
ج. پس از تأسيس جمهوريت
دوره تك حزبى (از سال 1923-1946)
در اين دوره، نوگرايان و اصلاح طلبان عرصه دينى، با پشتيبانى نسبى افكار عمومى كه تحت تأثير گرايشهاى ملىگرايى قرار داشت، قدرت سياسى را در دست گرفته بودند و بدون هيچ واهمهاى افكار و مقاصد خود را مطرح مىكردند و براى اجراى آنها، با استفاده از ابزار قدرت، اقدامات لازم را انجام مىدادند. مصطفى كمال آتاتورك به عنوان اولين رئيس جمهورى تركيه پس از الغاى سلطنت عثمانى، براى اجراى طرح ملىسازى دين ــ كه تنها با ايجاد تغييرات اساسى در آن و به طور مشخص تغيير دادن شكل عبادات به ويژه جايگزينى ترجمه سورههاى قرآنى به جاى اصل آن، ممكن بود ــ بر مسئله ترجمه قرآن كريم به تركى اصرار مىورزيد.
2) ايجاد تغييرات بنيادين در اعتقادات مردم و از بين بردن تقدس قرآن كريم در نظر آنان.
برداشتهاى رهبران جديد ملىگرا از دين اسلام به حدى ناقص بود كه اسلام را مانند مسيحيت فاقد محتواى عميق علمى مىپنداشتند. آنان با اين برداشت تصور مىكردند كه اگر متون دينى به تركى ترجمه شود، خود مردم با پىبردن به واقعيتِ دين از آن فاصله خواهند گرفت.
3) استفاده از دين به عنوان ابزار در پيشبرد مقاصد سياسى.
آتاتورك در تاريخ 7 شباط 1923 در سخنرانى خود در جامع پاشا در شهر باليكسر گفت:
4) تضعيف پايگاه علما و روحانيان در ميان مردم.
حافظ ياشاراوكور، كه در ترويج قرائت ترجمه قرآن كريم به جاى اصل آن در اجتماعات مهم نقش قابل توجهى از سوى آتاتورك بر عهده گرفته بود، درباره فلسفه اين كار اينگونه اظهار نظر مىكند:
د. پس از تأسيس جمهوريت
دوره تعدد احزاب (1946-2001)
برخى از ترجمههاى منتشر شده در اين دوره
حسن بصرى چانتاى (1953)، عبدالباقى گلپنارلى (1955)، اسماعيل حقى (1957)، عثمان نبى اوغلو (1957)، شمس الدين يشيل (1958)، حسين آتاى و ياشار اوكتاى (1961)، سعدى ارماك (1962)، عمر نصوحى بيلمن (1963)، فكرى ياوز (1969)، سليمان آتش (1975)، عبداللّه آيدين (1975)، عليرضا ساغمان (1980)، جلال يلدرم (1982)، على بولاچ (1983)، انور بايتان (1984)، على آرسلان (1984)، على اوزك و... (1987)، بشير اريارسوى (1987)، عثمان كسيك اوغلو (1988)، احسان آتاسوى (1989)، احمد داود اوغلو (1991)، ياشار نورى اوزتورك (1993)، حسين آتاى (1194)، جاهد كويتاك و احمد آرترك (1996)، كريم آيتكين (1996)، احمد اسرار (1997)، احمد وارول (1997)، شعبان بيرش (1998)، سيتگى گوله (1999)، اديب يوكسل (2000)، محمد حميداللّه (2001) رئوف پهلوان (2002).
پی نوشت ها:
[1]. در سالهاى اخير ترجمه و تفسير حمدى يازر الماليلى كه مربوط به سالهاى 8-1934 است، يكبار با ويرايش و تحقيق آقاى دجانه جندى اوغلو و بار ديگر با بازنويسى هيئتى زير نظر آقاى على بولاچ در تيراژ بالا منتشر شده است. همچنين ترجمه ديانت كه مربوط به سالهاى 1960 به بعد است به طور مكرر چاپ شده است. [2]. در اين سنجش، ترجمههاى خطى قرآن كريم مورد نظر نبوده است. [3]. مجله سبيل الرشاد، شماره 618، 1924م، استانبول. [4]. سيد سليمان توفيق الحسينى «ترجمه شريفه»، 1927م. [5]. همان، 1926م. [6]. صنعت چاپ در سال 1440م در اروپا اختراع شد و در سال 1516 قالب حروف عربى نيز تهيه گرديد، ولى قبل از صدور فتواى شيخ الاسلام و فرمان سلطان مبنى بر اجازه استفاده از آن، كسى از تركها در سال 1139 / 1726م اقدام به تأسيس چاپخانه نكرده است. البته خارجىهاى مقيم استانبول از جمله ايرانيان با استفاده از قوانين مربوط به خارجيان، با تأسيس چاپخانه، به چاپ و نشر قرآن كريم و كتابهاى ديگر اقدام مىكردند. ر.ك. مصطفى نورى پاشا، نتايج الوقوعات، ج 3، ص 130 به نقل عثمان كسيك اوغلو، مقدمه ترجمه قرآن كريم. [7]. عثمان ارگين، تاريخ معارف تركيه، 1606، استانبول، 1943. [8]. هشام ناهيد، راههاى نجات و اعتلاى تركيه، ص 213، استانبول، 1331. [9]. حميداللّه صبحى، راه كوهستانى، ص 172، چاپ دوم، 1929، استانبول. [10]. ضياء گلكاپ، مجموعه آثار، ص 113. [11]. ضياء گلكاپ، اصول پان تركيسم، بخش دوم، ص 163-164. [12]. رفقى آتاى، آتاتورك گرايى چيست؟، ص 47، استانبول، 1966. [13]. مدهاد جمال كونتاى، يادنامه پنجاهمين سالگرد محمد عاكف، سال 1993، آنكارا. [14]. ترجمه و تفسير آقاى الماليلى حمدى يازر با احاطه كامل بر كتب معتبر لغت و تفسير تأليف شده و از قوت علمى برخوردار است، به طورى كه همواره به صورت منبع در ترجمههاى بعدى قرآن مورد استفاده قرار گرفته است. ارزيابى اين ترجمه از ديدگاه علمى و دينى و آثار و نتايج اجتماعى، خصوصا مغايرت اهداف مؤلف آن با اهداف دولت و ملىگرايان، خود بحثى جداگانه مىطلبد كه اين جا ما وارد آن نمىشويم. [15]. سخنان و بيانات آتاتورك 1918-1938، مؤسسه تاريخ، آنكارا. [16]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 63. [17]. سخنان و بيانات آتاتورك، بخش دوم، ص 98، آنكارا. [18]. حافظ ياشار اوكور، پانزده سال با آتاتورك ـ خاطرات دينى، ص 12-15. [19]. رك: سعدى بوراك، آتاتورك و دين، ص 70. [20]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 83. [21]. اين سمپوزيوم توسط انتشارات فجر در سال 1996 در استانبول برگزار شد. آمار مربوط به سالهاى 1996-2000 توسط نگارنده به جدول افزوده شده است. |
|
دومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه
جواد حديدى
پيش از اين، نخستين ترجمه فرانسوي قرآن را كه در سال 1647 به همّت آندره دورييه، كنسول فرانسه در قاهره انجام شد، معرفي كرديم1 و ديديم كه چگونه اين ترجمه به مدت 140 سال متن بلامنازع قرآن به زبان فرانسه بود، چندان كه خود به زبانهاي ديگر اروپايي، مانند ايتاليايي و آلماني و انگليسي و هلندي و روسي درآمد و از تاريخ انتشار تا سال 1785، چهارده مرتبه به چاپ رسيد، رقمي كه براي مردم آن روزگار، با توجه به تعداد اندكِ باسوادان، به خصوص علاقهمندان به شناخت اسلام، در سطح بالايي است. علت اين موفقيت هم امانتداري نسبي دورييه در ترجمه بود كه در مقايسه با كشيشان و مبلغان مسيحي، مترجمان قرآن به زبان لاتيني، دستخوش ياوههاي رايج در ميان مسيحيان قرون وسطا واقع نشده بود. با اين همه، دورييه نيز كه در جوّي قشري و تعصب آميز ميزيست، نميتوانست يكسره خود را از قيد اوهام پيشين برهاند، و نيز ناگزير بود به محافظه كاريهايي تن در دهد..پس از اقامتي طولاني در مصر، قرآن را در سال 1783 به زبان فرانسه درآورد و در پاريس منتشر كرد. اين كتاب در سال 1787، و بدون ترديد در پاريس، تجديد چاپ شد، ولي با نشانيي مستعار: مكّه. وضع همچنان بود تا آن كه در نيمه دوم قرن هفدهم، رفته رفته، افكار دكارت در جوامع اروپايي راه يافت و مكتب عقلگرايي بر تحقيقات علمي و فلسفي و مذهبي سايه گسترد و دانشمندان را به شناخت منطقي مسائلِ اعتقادي برانگيخت. اين امر موجب شد كه حتي مبلغان مسيحي براي ردّ نوشتن بر اديان ديگر، از جمله دين اسلام، به وسايلي غير از آنچه تا آن تاريخ متداول بود، روي آورند. يكي از نتايج تفكر جديد، ترجمه لاتيني قرآن به وسيله ماراچي، كشيش ايتاليايي بود2 كه اگر چه در مقدمه بسيار طولاني خود پيوسته در تكذيب اسلام ميكوشد، ولي بر آن است كه از دايره استدلال پاي بيرون ننهد، چندان كه هنگام مقايسه قرآن با انجيل ميگويد: «من يقين دارم كه اگر قرآن و انجيل را به يك فرد غير متدين [= غير مسيحي] ارائه دهند، او بدون ترديد اولي را برخواهد گزيد، زيرا كتاب محمد[ص ]در ظاهر افكاري را تعليم ميدهد كه به اندازه كافي بر موازين عقلي منطبق است.»3 اما عقلگرايي به همين جا خاتمه نيافت. پس از چندي گروهي از فلاسفه و نويسندگان به تحقيق درباره اسلام پرداختند و بسيار زود دريافتند كه: «اگر بر روي كره زمين تنها يك دين وجود داشته باشد كه دشمنانش آن را به زشتترين شكل وصف كرده و مورد نفرت ديگران قرار داده باشند، به گونهاي كه يك فرد خردمند حتي از نوشتن رد بر افسانههايي كه به آن نسبت دادهاند، عار داشته باشد، آن دين، دين اسلام است.»4 از اين رو در قرن هجدهم نهضتي پديد آمد كه اصول معتقدات مسلمانان را در برابر عقايد مسيحيان قرار ميداد و همواره اسلام را برتر از مسيحيت مييافت. يكي از پيشروان اين نهضت مونتسكيو، نويسنده نامههاي ايراني و روح القوانين بود، و ديگري ولتر كه نزديك به پنجاه سال از عمر خود را در مطالعه تاريخ پيدايش و گسترش اديان، به خصوص دين اسلام، سپري كرد و كتابهاي متعددي در اين باره نوشت.5 اينان به اقانيم ثلاثه اعتقاد نداشتند و به گونهاي توحيد، كه آن را «دين فطري» ميناميدند معتقد بودند و چون اسلام را بدان بسيار نزديك مييافتند، در دفاع از آن ميكوشيدند. نهضت جديد كه فرانسويان آن را «déisme» نام نهادهاند، در نيمه دوم قرن هجدهم به اوج شكوفايي رسيد و پس از انقلاب فرانسه الهام بخش بنيان گذاران آيين پرستش «وجود متعالي» گرديد.6 باري، در فضايي اين چنين بود كه ساواري به ترجمه نويني از قرآن همّت گماشت.7 كلود اتي ين ساواري در دوم اكتبر 1749 در شهر ويتره (Vitré)، واقع در شمال غربي فرانسه، ناحيه بروتاني (Bretagne) به دنيا آمد. تحصيلات اوليه را در زادگاه خود به پايان برد. در فراگرفتن زبانهاي خارجي استعدادي درخشان داشت و از آغاز جواني به مسافرت و جهانگردي عشق ميورزيد. اين علاقه و آن استعداد در سال 1776 او را روانه مصر كرد، سفري كه تا سال 1781 به درازا كشيد. در آن جا بود كه، بنابر آنچه خود ميگويد، به ترجمه قرآن زير نظر مسلمانان پرداخت.8 ترجمهاش در سال 1783 منتشر شد و او خود پنج سال بعد، چهارم فوريه 1788، درگذشت.9 چاپ دوم اين ترجمه در سال 1787، همچنان در پاريس منتشر شد. ولي ساواري، به پيروي از ديگر نويسندگان نيمه دوم قرن هجدهم كه براي احتراز از پيگردهاي دستگاه سانسور فرانسه، اغلب كتابهاي خود را با نام و نشاني مستعار چاپ ميكردند (مانند ولتر كه تقريبا همه آثار خود را در اين دوره با نام مستعار به چاپ رسانيد)، محلّ انتشار ترجمه را مكه و تاريخ آن را 1165 هجري ذكر كرده است. نحوه محاسبه او چنين بوده كه عدد 622 ــ يعني تاريخ هجرت حضرت رسول اكرم(ص) از مكه به مدينه را بر حسب تقويم گرگوري ــ از 1787، يعني تاريخ واقعي انتشار كتاب بر حسب همان تقويم، كسر كرده و حاصل آن ــ يعني 1165 ــ را سال انتشار كتاب بر حسب تقويم هجري قمري دانسته و به اين نكته توجه نكرده كه تقويم هجري متغير است و نميتوان با كسر 622 از سال ميلادي به تاريخ هجري قمري دست يافت. اين نشاني مستعار موجب شده است كه پيرسن (Pearson) در چاپ جديد دائرة المعارف اسلام، مقاله «al-KÊur''aÎn»،10 به پيروي از ويكتور شوون11 و با استناد به او، محل چاپ كتاب را واقعا مكه و تاريخ انتشار آن را 1165 هجري قمري بداند و بر اساس ضوابط گاهشماريِ جديد آن را به 1751 ميلادي برگرداند و اين سال را تاريخ انتشار چاپ اول كتاب بپندارد، و حال آن كه در اين تاريخ مردم مكه هنوز با فنِّ چاپ، به خصوص چاپ حروف لاتيني، آشنا نبودهاند؛12 ساواري نيز كودكي يكساله بوده و طبعا نميتوانسته است قرآن را در چنين سني به فرانسه درآورد.13 امّا آثار ديگر ساواري، بغير از ترجمه قرآن، بدين شرح است: 1. نامههايي درباره مصر: Lettres sur l''Egypte, 1788 2. نامههايي درباره يونان: Lettres sur la Grèce, 1788 3. داستان دلدادگي انيس الوجود و وردي: Les amours d''Anas-Eloujoud et Ouardi, 1789 4. دستور زبان عربي عاميانه و ادبي: Grammaire de la langue arabe vulgaire et littéraire كتاب اخير در سال 1813، به كوشش لوئي لانگلس،14 خاورشناس معروف، به چاپ رسيد. ساواري در افكار و عقايد پيرو ولتر بود و به «دين فطري» اعتقاد داشت و جزو «خداشناسانِ» (déistes) قرن هجدهم به شمار ميرفت. از اين رو در آغاز پيشگفتاري كه بر ترجمه خود افزوده است، «اخلاقيات قرآن» را بر آيين فطري منطبق ميداند و درباره پيامبر اسلام چنين ميگويد: «[محمد(ص)] به ياري نبوغ بيهمانند خود اعراب را از بت پرستي رهايي بخشيد و براي آنان قوانيني جديد و آييني نوين آورد.»15 سپس ساواري از ترجمههاي پيشين قرآن ياد ميكند و ترجمه دورييه را «خسته كننده» و «ملالآور» مييابد. علت آن را هم در شيوه كار او ميجويد، زيرا دورييه نتوانسته است از سبك قرآن، كه همچون مزامير داوود، پر احساس و هيجان انگيز است، پيروي كند. در نتيجه ترجمهاي فاقد فصاحت و شيوايي خاص متون برجسته عربي ارائه داده است. نقص ديگر آن در اين نهفته است كه دورييه آيات مختلف را به هم پيوسته و از قرآن مجموعهاي داستانوار فراهم آورده است، شيوهاي كه ساواري سخت از آن احتراز ميجويد،16 زيرا وي معتقد است كه وظيفه مترجم انتقال معنا و مراد كلام است نه صِرْفا بازگرداندن الفاظ از زباني به زبان ديگر. به همين دليل او خود كوشيده است تنها تعاليم قرآن را، با رعايت ايجاز و فصاحتِ عبارات عربي، به زبان فرانسه بازگويد، چندان كه هر جا متن اصلي مبهم و رمزآميز بوده، او هم اين ابهام را در متن فرانسه رعايت كرده و در پيِ تفسير و توجيه بر نيامده است. البته براي درك بهتر مطالب، هرجا لازم دانسته، در حاشيه توضيحي بر متن افزوده است. با اين همه، اعتراف ميكند كه هرگاه بر اثر اقامتي طولاني در مصر اين امكان را نيافته بود كه به وسيله خودِ مسلمانان با مباني اسلام و مفاهيم قرآن آشنا شود، هرگز ياراي آن نداشت كه به ترجمه متني چنين دشوار و شيوا دست يازد، به خصوص كه غربيان از اسلام «ديني نفرت انگيز» ساختهاند و بنيانگذار آن را، كه «نابغهاي بزرگ» بود، همچون «ديوي وحشتناك» جلوهگر كردهاند. ساواري، برخلاف آنان، و نيز «به دور از تعصبات مسلمانان»، خواهد كوشيد پيامبر اسلام را، چنان كه در واقع بوده است، بنماياند.17 بدين منظور، در مقدمهاي مفصل به شرح زندگي آن حضرت، بر اساس «منابع معتبر»، ميپردازد. اين منابع چه بود؟ از آن جا كه مترجم كتابنامهاي برترجمه خود نيفزوده است، تنها از راه تأمل در زيرنويسها ميتوان به برخي از منابع او پيبرد، مانند: ابن جوزي، ابوالفداء، ابن حمدون، احمد بن يوسف، ادريسي، ابن اسحاق، بخاري، ابن هشام، ابورافع و برخي ديگر كه تحليل نامِ فرانسوي آنان، با توجه به اين نكته كه در آن دوره هنوز نظام آوايي و آوانگاري زبان عربي مشخص نشده بود و فرانسويان اسامي عربي را به شكلي غريب تلفظ و بازنويسي ميكردند، بسيار دشوار است. بر همه اين منابع بايد ترجمه لاتيني ماراچي و مقدمه مفصل آن را نيز افزود كه در واقع مأخذ اصلي او به شمار ميرود، هر چند ساواري بيشتر اوقات از او به تعريض ياد ميكند، زيرا اين «كشيش دانشمند چهل سال از عمر خود را صرف ترجمه و رد نوشتن بر قرآن كرد و عاقبت نتوانست ترجمهاي روان و شيوا ارائه دهد».18 در واقع ماراچي تعاليم قرآن را بازگو نكرده، بلكه لغات عربي را، يكي پس از ديگري، به لاتينيِ نامأنوس و كهني درآورده است. پس از اين پيشگفتار 9 صفحهاي و مقدمه 120 صفحهاي، ساواري به ترجمه متنِ قرآن، به ترتيب سورهها، ميپردازد. در اين جا نيز با تأمل در زيرنويسها ميتوان به برخي از منابع او پيبرد، كه عبارتند از: 1. «Zamchascar»، زمخشري، صاحب كشاف. 2. «Gelaldin»، جلالالدين عبدالرحمان سيوطي، صاحب الدّر المنثور في التفسير بالمأثور. 3. «Beidawi»، عبداللّه بن عمر بيضاوي، صاحب انوارالتنزيل واسرار التأويل. 4. «Ebnabbas»، التنوير المقباس من تفسير ابن عباس، تدوين مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادي. 5. «Elgazel»، ابو حامد محمد غزالي، صاحب جواهر القرآن. 6. (sic) «Cottada»، قتادة بن دعامه سدوسي، از مشاهير تابعان و از نخستين مفسران قرآن كه مفسران بعدي به اقوال او بسيار استناد جستهاند. علاوه بر منابع مذكور، ساواري از كساني ديگر با نامهايي مانند «Jahia» و «Caleb»19 نيز ياد كرده است كه تعيين هويت آنان مستلزم بررسي بيشتري است. با توجه به آنچه گفته شد، ميتوان به كيفيت ترجمه ساواري بهتر پيبرد: ترجمهاي است روان و شيوا كه بيشتر بايد آن را ترجمه معاني قرآن ناميد تا ترجمه عبارات قرآن. جنبه ستايشآميز آن نيز، نسبت به ترجمههاي پيشين قوي است، هر چند از يك آزاد فكر قرن هجدهم كه پيرو افكار ولتر و مكتب عقلگرايي دكارت است، نميتوان انتظار داشت كه مانند يك مسلمان درباره اسلام و قرآن بينديشد. در تبرئه او همين بس كه خود را از قيد اوهام قرون وسطايي رهانيده و به داوري آزادانهاي درباره اسلام، در حدّ معلومات و اطلاعات مردم آن روزگار، روي آورده است. اينك به بحث درباره نمونههايي از ترجمه او ميپردازيم. نخستين مشكل براي ساواري، همچنان كه براي بسياري ديگر از مترجمان فرانسوي قرآن، برگرداندن زمان افعال عربي به زبان فرانسه است. ميدانيم كه فعل در زبان فرانسه داراي شش وجه است و هر يك از اين وجوه خود داراي چند زمان مختلف است، به گونهاي كه مجموع آنها به بيست و دو «زمان ـ وجه» با شكلهاي صَرفيِ مستقل بالغ ميگردد.20 هريك از اين «زمان ـ وجه»ها نيز جزئيات خاصي از زمان وقوع فعل يا احتمال وقوع فعل را وصف ميكند. مثلاً وجه التزامي در چهار زمان مستقل: مضارع، ماضي ساده، ماضي استمراري و ماضي مقدم، صرف ميشود و وجوه تمايز آنها بايد در متون ادبي رعايت گردد. همچنين است وجه شرطي كه داراي مضارع، ماضي اول و ماضي دوم است. بنابراين، برگرداندن معدود زمانهاي افعال زبان عربي به زبان فرانسه كار دشواري است، و اين دشواري وقتي محسوستر ميشود كه مثلاً ماضي ساده در مقام دعا و نفرين و يا براي بيان فعلي كه وقوع آن در آينده حتمي است، به كار رود. مانند آنچه در سوره المسد آمده است. متن سوره مباركه چنين است: 1. تبت يدا ابي لهب وتب 2. ما اغني عنه ماله وما كسب 3. سيصلي نارا ذات لهب 4. وامرأته حمّالة الحطب 5. في جيدها حبل من مسد ساواري آن را چنين ترجمه كرده است: 1. La Puissance d''Abu-lahab s''est évanouie. Il a péri lui-même. 2. A quoi lui ont servi ses immenses richesses? 3. Il descendra dans les brasiers de l''enfer. 4. Son épouse le suivra portant du bois. 5. A son cou sera attachée une corde d''écorce de palmier.21
ترجمه به فارسي:
1. قدرت ابولهب به سستي گراييد و او نابود شد.
پی نوشت ها:
Jean-Loup Avril, 500 Bretons à connaître, art. Savary... 1. Ludovico Maracci, Alcoranus, textus universus cui praemissus est Prodromus ad refutationem Alcorani, Padoue, 1698, 2 vol. fol. 2. همان، ج اول، ص 78. 3. نك: Adrian Reland. De la religion mahométane, exposée par leurs propres docteurs, Utrecht, 1705, p. 123. 4. در مورد ولتر و مونتسكيو، به ترتيب، نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، مركز نشر دانشگاهي، 1374 و از سعدي تا آراگون، مركز نشر دانشگاهي، 1373، صفحات 112-143. 5. پس از تعطيل كليساها، انقلابيان فرانسه، به رهبري روبسپير و تحت تأثير افكار فلاسفه قرن هجدهم، بهخصوص ژان ـ ژاك روسو و ولتر، آييني وضع كردند كه آن را «آيين وجود متعالي»، به عبارت ديگر «Le culte de l''Etre Suprême» ناميدند. بدين منظور بناي يادبودي نيز، كه تپهاي بيش نبود، در ميدان مشق پاريس برپا داشتند. در تاريخ هشتم ژوئن 1794، روبسپير، در حالي كه مشعلي فروزان به دست گرفته بود، مجسمه نمادين «خداناشناسي» (Athéisme =) را آتش زد و همراه گروه بسياري از مردم پاريس و 6. Claude Etienne Savary, Le Koran, traduit de l''arabe, accompagné de notes, précédé d''un abrégé de la vie de Mahomet, Paris, 1783. 7. همان، ص VI. 8. براي اطلاع بيشتر نك: 9. نك: EI2 ، ج 5، ص 434. 10. Voir Victor Chauvin, Bibliographie des ouvrages arabes ou relatifs aux Arabes. 11. نخستين چاپخانه مكه در سال 1303ق، برابر 1885 ميلادي، به همت عثمان نوري پاشا، والي حكومت عثماني، تأسيس شد. سپس سعوديها آن را توسعه دادند و نام «مطبعة امّ القري» بر آن نهادند و «ام القري» نام نشريهاي بود كه در آن جا به چاپ ميرسيد. چاپخانه مذكور بعدها «مطبعة الحكومه» ناميده شد (نك: EI2، مقاله Makka، ج 6، ص 162، ستون اول). 12. هم اكنون نسخههايي از چاپهاي اول و دوم كتاب، با مشخصات كتابشناختي زير، در كتابخانه ملي فرانسه نگهداري ميشود: - Le Koran, précédé de ... , 2 volumes in 8, Paris, 1783, cote: Res-J-2777 et 2778. - Le Coran ... 2 vol., Paris, 1165 (1787), cote: 8-Z-4733 (5 et 6). 13. لوئي لانگلس (Louis Langlès) بنيان گذار مدرسه زبانهاي شرقي در پاريس بود كه خاورشناسانِ بسياري از آن جا فارغ التحصيل شدهاند و امروزه نيز همچنان داير است. 14. ساواري، همان، صص V و VI (كليه شواهد از چاپ 1883 اخذ شده است). 15. همان، ص VII. 15. همان، ص VII. 16. همان، ص I×. 17. همان، ص VIII. 18. حواشي صفحات 123، 192، 201، 214، 216 و 261 را ببينيد. 19. فرانسويان صفات فاعلي و مفعولي را براي بيان حالت به كار ميبرند و آنها را جزو زمانها به شمار ميآورند. اين صفات نيز به صورت زمان حال و گذشته، هر دو، صرف ميشوند. 20. همان، 527. 21. همان، 473. 22. همان، 114. 23. همان، 246، زير نويس شماره 1. 24. همان، 279، زيرنويس شماره 1. 25. همان، 490، زيرنويس شماره 2. 26. El Koran ... Precedido de un estudio de la vida de Mahoma, extractado de las libros de los escritores orientales ... Versión castellana de A. Hernández Catá, Paris, 1913 (cote de la Bibliothèque Nationale de France: 8-O2G-782). |
|
نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه
دكتر جواد حديدي
فرانسويان تا اوايل قرن هفدهم قرآن را به خصوص از طريق ترجمههاي لاتيني آن ميشناختند. اين ترجمهها نيز البته چندان منطبق بر متن عربي نبود و كشيشاني كه بدين كار ميپرداختند، پيشاپيش بر ردّ آنچه ترجمه ميكردند كمر بسته بودند. نخستينِ آنان پيير دو كلوني1، رئيس صومعهاي در شرق فرانسه بود كه او را «پييرِ محترم»2 نيز ميناميدند. وي در سال 1141 ميلادي، ضمن سفر به اسپانيا و مشاهده وضع مسيحيان آن جا، برآن شد كه قرآن را به لاتيني، زبان علمي و مذهبي آن روزگار، در آورد تا با استناد به برخي از آيات متشابه بهتر بتواند به ردّ آن برخيزد. پس يكي از مستَعربان طليطله را، به نام پيير دو تولد،3 بدين كار گماشت. اما وي لاتيني خوب نميدانست. پيير دو كلوني چند تن از كشيشان مقيم اسپانيا، از جملهروبر دو كتون4 را به خدمت گرفت تا ترجمه پيير دو تولد را به زبان فصيح لاتيني باز نويسي كنند. آنان نيز با لفّاظي و عبارت پردازي بسيار چنين كردند. نخستين ترجمه قرآن به زبان لاتيني بدين گونه انجام شد. آن گاه پيير دو كلوني، كه به ياري متن لاتيني بر محتواي قرآن دست يافته بود، خود مقدمهاي بر آن نوشت و با وجود تكذيب برخي از افسانههاي كودكانهاي كه متعصبانِ مسيحي از ديرباز درباره پيامبرِ اسلام و مسلمانان رواج داده بودند، در ردِّ قرآن كوشيد. ولي چون خود عربي نميدانست دچار لغزشهاي بسيار شد.5 مدتي نزديك به چهار قرن ترجمه لاتينيِ كتون ـ تولد تنها مأخذِ اصلي فرانسويان درباره مسلمانان بود. تا آن كه در سال 1547 آندرهآ آريوابنه6 متن لاتيني را ــ البته همراه با ردّي كه پيير دو كلوني بر آن نوشته بود ــ به زبان ايتاليايي درآورد. در سال 1616 نيز شوئيگر7 متن ايتاليايي را به زبان آلماني و سپس در سال 1641 به زبان هلندي ترجمه كرد. اين هر دو ترجمه در طول نيمه دوم قرن هفدهم بارها به چاپ رسيد. تا اين تاريخ تنها كشيشان و مبلغان بودند كه به ترجمه قرآن، آن هم از روي متن لاتيني ميپرداختند، و طبعا اهدافي كه در اين كار داشتند آنان را از رعايت امانت باز ميداشت. لذا اين گونه ترجمهها را «زيباي بيوفا» ناميدهاند.8 وضع همچنان بود تا آن كه در سال 1647 آندره دورييه9 قرآن را مستقيما از روي متن عربي به زبان فرانسه درآورد و فرانسويان را بيش از پيش با اصول عقايدِ مسلمانان آشنا كرد. وي در سال 1580 در شهر مارسينيي10، واقع در شرق فرانسه، به دنيا آمده بود. تحصيلات مقدماتي را در كشور خود به پايان برد. سپس روانه تركيه عثماني شد. در آن جا بود كه به آموختن زبانهاي تركي و عربي، و نيز فارسي پرداخت. آن گاه به عنوان كنسول فرانسه عازم مصر شد. ما دقيقا نميدانيم كه در چه سالي و براي چه مدتي اين مأموريت به او تفويض گرديد. اما ميدانيم كه نخستين ترجمه فرانسوي گلستان سعدي، كه در سال 1634 انتشار يافت،11 نيز از اوست و در اين تاريخ، چنان كه از مقدمه كتاب بر ميآيد، وي به فرانسه باز گشته بوده است. از سوي ديگر، تقريظهايي كه در پايان چاپ اوّل ترجمه قرآن12 به سال 1647، و در آغاز برخي از چاپهاي ديگر درج شده حاكي از آن است كه دوري يه در سال 1630 به عنوان مترجم زبانهاي شرقي در دربار فرانسه خدمت ميكرده است. يك سال بعد، لويي سيزدهم تصميم ميگيرد براي ادامه مذاكراتي كه پاسيفيك دو پروونس و گابري يل دوپاري13 در سال 1627 با شاه عباس اوّل انجام داده بودند، او را به دربار ايران اعزام دارد. ولي دورييه نميتواند از تركيه فراتر رود؛ زيرا سلطان مراد، خليفه عثماني، كه از نزديكيِ ايران و فرانسه بيمناك شده بود، او را به فرانسه باز ميگرداند تا درباره بهبود روابط تركيه و فرانسه با لويي سيزدهم مذاكره كند. فرماني هم صادر ميكند و طي آن به كارگزاران خود در مسير دورييه دستورِ اكيد ميدهد كه همه جا مقدمش را گرامي دارند و نيازهايش را برآورند.14 دوري يه با چنين سابقه و بضاعتي در حدود سال 1640 به ترجمه قرآن همّت گماشت، و اينك نخستين بار بود كه كتاب ديني مسلمانان مستقيما از روي متن عربي به يكي از زبانهاي زنده اروپايي كه همه مردم بدان سخن ميگفتند و نه تنها به زبان مرده لاتيني كه فقط كشيشان آن را ميدانستند، ترجمه ميشد. مترجِم آن هم، برخلاف آنچه تا آن تاريخ متداول بود، مردي اهل سياست بود نه كشيشي متعصب. با اين همه، دورييه نيز نتوانسته و نميتوانسته است خود را به كلي از قيد اوهامِ پيشين برهاند. از اين رو، در مقدمه كوتاهي كه بر ترجمه خود افزوده، پيامبر اسلام را تكذيب و مسلمانان را تحقير كرده است. اما بايد توجه داشت كه نيمه اوّل قرن هفدهم دوره اوج گيريِ احساساتِ مذهبيِ كاتوليكها بود. دورهاي بود كه فرانسه جنگهاي مذهبيِ خونيني را پشتِ سر گذاشته و پروتستانها را محدود كرده و اينك در پيِ آن بود كه مباني آيينِ كاتوليك را استوار كند. بنا بر اين، اگر هم دورييه نخواسته بوده باشد به تعصبات مذهبي دامن زند، ناگزير بوده است به محافظه كاريهايي تن در دهد و شايد مقدمه كوتاهش گونهاي پروانه چاپ و انتشار باشد. اين نكته از آن جا استنباط ميشود كه وي پس از آن مقدمه بيدرنگ به شرح عقايد مذهبيِ مسلمانان ميپردازد و در اين كار به هيچ روي از گفتن حقيقت دريغ نميورزد: «تركان [ = مسلمانان15] به خدايي يگانه كه خالق زمين و آسمان است و به روز رستاخيز نيكوكاران را پاداش ميدهد و تبهكاران را به كيفر ميرساند، معتقد هستند. محمد[ص] و عيسي و موسي و ابراهيم[ع] را پيامبراني بزرگ ميدانند. در روز، پنج نوبت نماز ميگزارند و به هنگام نماز، كلماتي زيبا بر زبان ميرانند. همواره «لا اله الا اللّه»16 ميگويند. زكات و صدقه ميپردازند. از ناداران دستگيري ميكنند و به ياري بيماران و درماندگان ميشتابند. يك ماه در سال روزه ميگيرند و يك بار در عمر به زيارت كعبه ميروند... ميتوانند چهار زن اختيار كنند، ولي بايد آنان را از دارايي خود نيز برخوردار كنند و از رعايت عدالت درباره آنان فرونگذارند...» سپس دورييه ترجمه قرآن را با سوره فاتحه آغاز ميكند و با سوره ناس به پايان ميرساند. و اين كاري بوده است بزرگ، زيرا كه بيسابقه بود و مترجم نمونهاي پيشِ رو نداشت تا از آن بهرهمند گردد. امروزه، پس از گذشت نزديك به چهار صد سال، و با وجود 28 ترجمه كامل17 و بيش از دويست ترجمه جزئي و ناتمام از قرآن به زبان فرانسه، و با آن همه پژوهشهايي كه درباره بلاغت و محتوا و الفاظ قرآن انجام شده، ترجمه آن به هر زباني كه باشد، از جمله به زبان فرانسه، كاري است بس دشوار و شايد ناممكن. هرگاه جوّ حاكم بر جامعه فرانسه و روحيه مذهبيِ مردم آن دوره را نيز در نظر گيريم، آنگاه به اهميت كاري كه دورييه براي نخستين بار انجام داده است، بيشتر پي خواهيم برد. چاپ اوّل كتاب در قطع رحلي و در 4+648+10 صفحه منتشر شد. موفقيت آن چندان بود كه دو سال بعد، در 1649، دوباره به چاپ رسيد و در همان سال به زبان انگليسي و سپس به زبانهاي هلندي و آلماني و روسي درآمد18 و در سراسر قرن هفدهم، و نيز تا اواخر قرن هجدهم، يعني تا سال 1783 كه كلود ساواري به ترجمه جديدي از قرآن پرداخت،19 بارها و بارها تجديد چاپ شد20 و فقط پس از انتشار ترجمه بيبراشتاين كازيميرسكي در 1840،21 رفته رفته، رونقِ خود را از دست داد. راز اين موفقيت نخست در نياز روز نهفته بود. كشيشان فرانسوي مسائل مذهبي را در انحصار خود درآورده بودند و مؤمنان را از اين كه بر اصول اديان ديگر آگاه گردند، برحذر ميداشتند. اما مردم، پس از نهضت «رستاخيز» (رنسانس) و پس از گشوده شدن راههاي دريايي و عزيمت گروهي از جهانگردان به كشورهاي دوردست و سپس بازگشتشان به كشور خود كه اغلب با دستاوردهاي علمي ارزشمندي همراه بود، تشنه دانستن بودند. اينك ترجمه دورييه راه را براي آنان هموار ميكرد و چشم اندازي نوين از مجموع معتقدات مسلمانان به روي آنان ميگشود. راز ديگر موفقيت دورييه در صداقت و امانت او در بازگرداندن متن عربي به زبان فرانسه آن روزگار ــ كه البته از لحاظ املايي و انشايي با فرانسه امروز اختلاف بسيار داشت ــ نهفته است. دورييه، پس از آن كه در مقدمه كوتاه خود و فقط در يك جمله پيامبر اسلام را تكذيب ميكند، ديگر در سراسر ترجمه بدين مسأله باز نميگردد. در همان مقدمه هم در وصف پيامبر چنين ميافزايد: «[محمد(ص)] با صلابت بسيار در برابر كساني كه بتها را ميپرستيدند و در برابر ساكنان مكه و قبيله قريش كه با او مخالفت ميورزيدند، قيام كرد. كتاب خود را قرآن و نيز «فرقان» ناميد، كه يكي به معني مجموعهاي از دستورهاي ديني است و ديگري به معناي جدا كننده خوبي از بدي...» ممكن است امروز يك مسلمانِ معتقد از خواندن برخي از عبارات اين مقدمه (فقط در يك صفحه و نيم) روي در هم كشد، ولي بايد توجه داشته باشيم كه در آن دوره بازرسانِ سازمانِ تفتيش عقايد مذهبي، مسلمانان و يهوديان را به اتهام كفر، و گاه همكيشان خود را به اتهام الحاد در تلّهاي آتش ميسوزاندند و خاكسترشان را بر باد ميدادند تا هيچ اثري از آنان برجاي نماند؛22 و البته اموالشان را نيز تصاحب ميكردند. در چنين دورهاي صِرْفِ ترجمه قرآن به زبان همه مردم، آن هم نه به قصد ردّ آن (برخلاف آنچه در ميان كشيشان معمول بود) خود شجاعت و شهامت و نيز، در قياس با معلومات آن روزگار، دانش بسيار ميطلبيد و نميتوان آثار مذهبي آن دوره را با معيارهاي امروزين سنجيد. اما منابع دورييه چه بود؟ او خود نه در آغاز كتاب و نه در انجام آن سخني از منابع موردِ استفادهاش به ميان نياورده است. با اين همه، در حواشي صفحات كه به شيوه متداول در قرون گذشته در دو طرف متن اصلي نوشته شده، و گاه در آغاز ترجمه برخي از سورهها، توضيحاتي آمده است كه خواننده را در جست و جوهاي خود به نتايج خوبي راه مينمايد. مثلاً بسياري از مطالب به «Ketabel tenoir» ارجاع داده شده است. امروزه چنين عبارتي «كتابِل تنوار» خوانده ميشود، ولي ظاهرا ــ و با توجه به اينكه در هر حال يك فرد فرانسوي زبان نميتواند كلمات عربي را همچون اعراب تلفظ كند ــ مراد دورييه از عبارت مذكور كتاب التنوير المقباس من تفسير ابن عباس، تدوين مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادي (متوفي 817ق) بوده است. در برخي جاهاي ديگر، از جمله در حاشيه صفحه 74، كلمه «le Bédaoi» آمده كه امروزه «لو بدا اوا» تلفظ ميشود. در اينجا هم مراد دورييه از اين كلمه عبداللّه بن عمر بيضاوي (متوفي 681 ق؟)، صاحب تفسير معروف انوارالتنزيل واسرارالتأويل بوده است. اما تفسيري كه بيش از بقيه مورد استفاده او واقع شده، الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور، تأليف جلال الدين عبدالرحمان سيوطي است كه دورييه تنها با عنوان «Gelaldin» (= جلالْ دين = جلال الدين» از او نام ميبرد. گاه نيز دوري يه در وجه تسميه سورهها از «Ekteri» ياد كرده و مثلاً در مورد سوره «زخرف» چنين آورده است: «خواننده! بدان و آگاه باش كه اكتري (Ekteri) اين سوره را «سورة الذهب» (Le chapitre de l'or) ناميده است.» اما اكتري كيست و نام كتابش چيست؟ به احتمال زياد، اين كلمه نيز تحريفي از «عكبري» (ابوالبقاء عبداللّه بن حسين بن عبد اللّه العكبري، متوفي در 616 ق)، صاحب كتاب التبيان في ايضاح القرآن است كه نسخه خطي آن در كتابخانه ملي پاريس نگهداري ميشود23 و مانند نسخه خطي گلستان سعدي (مأخذ دورييه براي ترجمه گلستان) مُهرِ «كتابخانه سلطنتي» بر چند جاي آن نقش بسته است.24 عنوان ديگري كه تحليل آن سخت دشوار مينمايد، نام كتابي است كه در صفحه 267 آمده است. بدين قرار: (Voy Tesfiir anf Giavhoir) (تسفير أنف جيياوهوار را ببينيد) ظاهرا كلمه «تسفير» صورت تحريف شده «تفسير» است، همچنان كه «أنْف»، «ألْف» است و «جيياوهوار»، «جواهر». بنا بر اين، نام كتاب بايد «تفسير الف جواهر» بوده باشد. آن گاه تنها مشكلي كه باقي ميماند تركيب نحويِ عبارت است؛ زيرا معدود «ألْف» معمولاً جمع بسته نميشود و در عربي فصيح «الف جوهرة» ميگويند نه «الف جواهر» (مانند آيه شريفه «ليلة القدر خيرٌ من الف شهر»، و يا الف ليل وليلة، الف خرافة، الف النهار و جز آن). اما ارجاع ديگري كه در صفحه 412 آمده است مسأله را روشن ميكند. در آن جا دورييه توضيح ميدهد كه كتاب مذكور «شرح قرآن» به زبان تركي بوده است. چنين است منابع دورييه، بدان گونه كه از لا به لاي ارجاعات و حواشي كتابش بر ميآيد. غرابتِ رسم الخطِ عناويني كه مورد استفادهاش واقع شده معلولِ عوامل متعددي است: غلطهاي چاپي كه هنوز هم ناشر و مؤلف و مترجم از آن رهايي نيافتهاند؛ إِشكال در تلفظ كلمات عربي براي فرانسويان آن دوره؛ دشواريِ خواندنِ نسخههاي خطي براي دورييه و خواندن دستخط او براي كارگران چاپخانه. در عصري كه فن چاپ مراحل ابتدايي خود را ميپيمود25 و كتاب و كتابخواني هنوز همگاني نشده بود، كوشش دورييه در استفاده از منابع مذكور ستايش انگيز است، و نيز نشان ميدهد كه وي به اين نكته كه ترجمهاش برآراء و فتاوي علماي اسلامي استوار باشد، اهميت بسيار ميداده است. و شايد علّت حذف اين ارجاعات در برخي از چاپهاي اواخر قرن هفدهم و نيمه اول قرن هجدهم آن باشد كه كتاب وي به عنوان اثري مستند و معتبر شهرت يافته بوده و ديگر ناشران افزودن منابع را بر چاپهاي جديد لازم نميدانستهاند. با اين همه، ترجمه دورييه نيز، مانند هر كار ديگري كه براي نخستين بار انجام ميشود، داراي ضعفهايي است. اين ضعفها را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: فني و محتوايي. از لحاظ فني، كتاب فاقد فهرست و شماره گذاري و ترتيب آيات است و هر يك از سورهها داستانوار و همچون حكايتي پيوسته ترجمه شده است، به گونهاي كه بازيافتن آيهاي معين در مجموع 648 صفحه كتاب و با توجه به رسم الخط آن دوره، حوصله و دقت بسيار ميخواهد. از سوي ديگر، نامهايي كه دورييه براي سورهها برگزيده، با همه كوششي كه در مراجعه به تفاسير مذكور به كار برده، يا نامناسب است و يا مهجور، و تطبيق آنها با آنچه امروز قبولِ عام يافته هميشه آسان نيست. مثلاً سوره «ماعون» را به پيروي از آيه «أرَءَيتَ الذّي يُكَذِّب بالدّين»، سوره «دين» («La Loy»، دين، قانون شرع در متون كهن)، و سوره «هُمَزَه» را، توسّعا، سوره «شكنجه» (Persécution) ناميده و كلمه «عصر» را در سوره «والعصر» به معني چاشتگاه گرفته و نخستين آيه از آن سوره را چنين ترجمه كرده است:
«سوگند به نماز چاشتگاه!»
همين گونه است در مورد سورههاي «كوثر» و «والعاديات» و «تكاثر» و «والضحي» و «نصر» (و بسياري سورههاي ديگر) كه به ترتيب، آنها را «Affluence»، «Les chevaux»، «Abondance»، «Soleil levé» و «Protection» ناميده است. نام اين سورهها در برخي از ترجمههاي معاصر به شرح زير است:
پی نوشت ها:
ترجمه دوري يه از گلستان كامل نيست. حكايتها نيز به يكديگر پيوسته است. اما اين نخستين كوشش در راه شناساندن ادبيات فارسي به مردم فرانسه بود. دوري يه يك فرهنگ تركي ـ لاتيني هم نوشته بوده كه به چاپ نرسيده و نسخه خطي آن در كتابخانه ملي پاريس مضبوط است. وي به سال 1660م درگذشت. 1. پيير دو كلوني(Pierre de Cluny) از 1092 تا 1156م ميزيست. در 1122م به رياست صومعه كلوني برگزيده شد و تا پايان عمر در همين سمت باقي بود. درباره زندگي پيامبر نيز مقالاتي نوشته است. 2. Pierre le Vénérable. 3. پييردوتولد (Pierre de Tolède) اهل طليطله بود. آن دسته از مردم اسپانيا و اندلس را كه مسلمان نشده بودند ولي عربي ميدانستند «مستعرب» (= Mozarabe) ميناميدند. طليطله سالها در تصرف مسلمانان بود تا آن كه در 1085م از دست آنان خارج شد. 4. درباره روبر دو كتون(Robert de Ketton) چنين گفتهاند: «وي كششي طبيعي داشت كه حتي يك متن غير عقيدتي را چنان تحريف كند كه آن را مورد نفرت همه قرار دهد(نك: EI2, I/434). ـ بنا بر اين پيير دو كلوني از ديدگاه خود مترجم بسيار شايستهاي انتخاب كرده بوده است! 5. براي اطلاع بيشتر درباره ترجمههاي لاتيني قرآن نك: Marie-Thérèse d'Alverny, »Deux traductions latines du Coran au Mayen-Age'', in Archives d'histoire doctrinale et littéraire du Moyen-Age, t. 22-23, 1947-1948, pp.69-131. 6. Andrea Arrivabene. 7. Schweigger. 8. M.-Th. d'Alverny, op.cit., p. 86. 9. André du Ryer. 10. Marsigny. 11. Gulistan ou l' Empire des Roses, Traité des Moeurs des Roys, composé par Musladini Saadi, prince des poètes turcs et persans, traduit en français par le sieur André du Ryer,.. Paris, 1634. 12. L'Alcoran de Mahomet, Translaté d'arabe en français... Paris, 1647 13. براي اطلاع بيشتر از مأموريت Père Pacifique de Provins و همكارش Gabriel de Paris نك: جواد حديدي، از سعدي تا آراگون، 1373، صص 22 و 23. 14. ترجمه اين فرمان در پايان چاپ اوّل كتاب آمده است. 15. فرانسويانِ قرون وسطا همه مسلمانان را «عرب» ميناميدند. سپس از سال 1453م كه تركان عثماني قسطنطنيه را فتح و امپراتوري بزرگي تأسيس كردند، اعراب جاي خود را به تركان دادند. تنها از اواخرِ قرنِ هجدهم به بعد بود كه فرانسويان، رفته رفته، اقوام و مليتهاي مختلف اسلامي را از هم بازشناختند. 16. بعدها ولتر شهادتين مسلمانان را، بدان گونه كه دورييه در آغاز ترجمه خود آورده است: «La ilha illa Allha Mehemet rassoul Allha.» 17. محمد حميد اللّه در چاپ دهم از ترجمه خود (سال 1981م، صص L××× تا L×××III) از 24 ترجمه كامل قرآن به زبان فرانسه فهرست داده است. از آن تاريخ تا كنون ترجمههاي صادق مازيغ، شوراكي، ژاك برك و مجمع الملك فهد نيز بر اين فهرست افزوده شده است. در مورد ترجمههاي ناقص و جزئي ميتوان به فهرستهاي كتابخانه ملي پاريس مراجعه كرد. 18. مترجم انگليسي آن Alexander Ross نام داشت. ترجمه هلندي در سال 1658 به كوشش Glazemarker، ترجمه آلماني در سال 1688 به كوشش Lange و ترجمه روسي در سال 1716 به كوشش Demetrius Kantemirانجام شد. 19. Claude Savary, Le Koran, Paris, 1783. 20. چاپهاي متعدد آن را چنين برشمردهاند: 1647، 1649، 1651، 1671، 1673، 1685، 1719، 1723، 1734، 1755، 1770، 1775، 1883، 1885. 21. Biberstein Kasimirski, Le Coran, Paris, 1840. از سال 1840 تا كنون، ترجمه كازيميرسكي نزديك به سي بار تجديد چاپ شده است. 22. اينگونه فجايع تا اواسط قرن هجدهم ادامه داشت و فقط پس از انقلاب فرانسه در 1789 منسوخ شد. در سال 1761، سازمان تفتيش عقايد مذهبي ليسبن سي و سه متهم به بد ديني، از جمله چند مسلمان و يهودي را طعمه آتش كرد (نك: جواد حديدي، اسلام از نظر ولتر، چاپ پنجم، 1374، صص 162، 163). 23. اين كتاب با عنوانهاي ديگري مانند: املاء مامنَّ به الرحمن من وجوه الاعراب والقراآت في جميع القرآن، و التبيان في اعراب القرآن، بارها به چاپ رسيده است. 24. در مورد نسخههايِ خطيِ بازمانده از كتابهاي عكبري نك: برو كلمان، 1/282؛ همو، ذيل، 1/496. 25. يكي از توافقهاي پرپاسيفيك دو پروونس، فرستاده دربار فرانسه، با شاه عباس اوّل (نك: زير نويس شماره 13) اين بود كه دولت فرانسه چاپخانهاي در اصفهان نصب و داير كند. ولي اين توافق تحقق نيافت، زيرا اندكي بعد شاه عباس درگذشت و مذاكرات بينتيجه ماند. ترجمه دورييه چند سال پس از درگذشت شاه عباس(1038 ق / 1629م) منتشر شد. 26. يكي از آنان ادوار مونته، مترجم فرانسوي قرآن است كه در اين باره چنين ميگويد: «آيهاي است بسيار جالب و جهان شمول كه پيروان همه اديان را به همزيستي و تساهل مذهبي فرا ميخواند.» )Edouard Montet, Le Coran, Paris, 1954, P. 82 (نك: 27. چاپ اوّل ترجمه دورييه، صفحات 9 و 111. 28. اين عبارتي است كه ولتر (كليات، 1/85) از قول كنت دوبنوال (Comte de Bonneval)، يكي از افسران فرانسوي كه به تركيه رفته و به دين اسلام گرويده و لقب پاشايي گرفته بوده است، نقل ميكند (نك: اسلام از نظر ولتر، 223 ـ 227). 29. Reland, Adrian, La religion des Mahométans, exposée par leurs propres docteurs, La Haye, 1721, t. 2, p. 70. 30. Sale, George, The Koran of Mohammad, Landon, 1734. |