بانک مقالات علوم قران
|
عدم تعارض در آیات قرآن
محمد اخوان بزاز
افلا یتدبرون القرآن و لو كان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً» (نساء / 82)
پاورقی ها
[1] . ر.ك: معارف قرآن، مصباح یزدی، انتشارات در راه حق، قم، 1368، ج 1 و 3، ص 451. [2] . تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 1، ص 169، حضرت آیت الله جوادی آملی، چاپخانه اسوه، چ اول، بهار 1378. [3] . با تلخیص از كتاب تدبر در قرآن، ولی الله نقی پور، ص 311، انتشارات اسوه، 1374؛ و ر.ك: البیان، آیت الله خویی، انتشارات دانشگاه آزاد، 1375، ترجمه از محمد صادق نجمی، ج 1، ص 150. |
|
نگرش جامع گرايانه به سورههای قرآن
محمدرضا عشوري مقدم
چكيده:
نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن یا «نظریة هدفمندی سورهها» یکی از مباحث چالش برانگیز در حوزة علوم قرآن و تفسیر است که در دورة معاصر مورد توجّه ویژة قرآن پژوهان قرار گرفته است. در این نوشتار دلایل و دیدگاههای مخالفان و موافقان این نظریه ارائه شده است و در پایان دلایل مخالفان نقد و بررسی گشته است.
كليد واژه ها:
هدفمندی سورهها/ وحدت موضوعی
دلایل موافقان هدفمندی سورهها
نظرية «هدفمندى سورهها» به يك اصل بسيار بديهى و عقلانى اشاره دارد؟ اما از آنجا كه سبك ظاهرى قرآن به «پراكندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسيارى دارد، اكثر پژوهشگران اين ويژگى قرآن را اصل مبنایی در سبك شناسى قرآن قرار داده و از كسانى كه بر خلاف آن سخن میگويند مطالبة دليل كردهاند.1 طرفداران نظرية هدفمندى سورهها ضمن آنكه بر عدم تعارض «پراكنده نمایی قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى میفشارند، دلايل متعددى نيز براى اثبات هدفمندى سورهها بيان میدارند. مهمترين دلايل آنان را در اين فصل بر میشماريم.
1. حصر آيات در يك سوره
قرآن كريم مجموعهای از آيات خود را «سوره» ناميده است و اين نامگذارى تا زمان نزول قرآن بى سابقه بوده است و در نثر يا شعر هيچگونه كاربردى نداشته است. معناى لغوى «سوره» حصار و دايرة محدود كننده میباشد. به همين دليل ديوار بلند دور شهر را «سُور» مینامند2و دستبند و حلقهای را كه زينتى و دايره شكل است «سوار» میخوانند. كلمة سوره در قرآن ده بار (به صورت جمع و مفرد) به كار برده شده است و در همة موارد منظور از آن مجموعه آياتى است كه يك معناى كامل را افاده میكند. كوچكترين سورة قرآن سه آيه و بزرگترين آن 286 آيه دارد و بنا بر تحقيق، جايگاه آيات در سورهها و تعداد آيات يك سوره كاملاً توقيفى بوده و به دستور پيامبر و بنا بر وحى الهى صورت میگرفته است. اكنون اين سؤال مطرح میشود كه آيا قرار دادن تعدادى آيات در يك سوره بدون هيچ حكمت و تناسبى بوده است؟ آيا ممكن است هر چند آيه در يك سوره يك هدف جداگانه را دنبال كنند و اين اهداف هيچگونه تناسب و هماهنگى با يكديگر نداشته باشند؟ اگر چنين است، چرا اين آيات در جاى ديگر قرار داده نشدهاند و يا چرا اين دستههای جداگانه هر يك سورة مستقلى را تشكيل ندادهاند؟ به راستى چه مشكلى پيش میآمد اگر سورههای كوچك قرآن بيش از اين میشدند؟
2. تلفيق حكيمانة آيات بر خلاف ترتيب نزول
آنچه به طور مسلم از روايات و اخبار منقول از صحابه و اسباب نزول و سياق آيات قرآنى استفاده میشود، آن است كه ترتيب فعلى قرآن با ترتيب زمانى نزول آيات مطابقت ندارد. آيات و سورههای مكى كه در ابتداى بعثت حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و قبل از هجرت به مدينه نازل شدهاند، اينك از نظر ترتيب در انتهاى قرآن قرار گرفتهاند و سورههای نازل شده در اواخر بعثت چون «برائت» و «مائده» در ابتداى كتاب قرار گرفتهاند. به علاوه قرار گرفتن آيات مكى در سورههای مدنى و بالعكس و يا مقدم شدن آية ناسخ بر آية منسوخ، همگى نشان دهندة آن است كه چينش فعلى آيات با نزول آن كاملاً متفاوت است.
3. بلاغت و زيبایی كلام
هر متنى كه بر رشته تحرير در میآيد براى آن است كه پيامى را به خواننده منتقل كند و تأثيرى را در فكر و جان او به جاى بگذارد. اين سخن اگر با عباراتى زيبا و دلنشين و با رعايت اصول فصاحت و بلاغت ادا شود و تكنيكهای ادبى در آن رعايت شود، از سستى و ناموزونى به دور باشد، تأثيری دو چندان خواهد داشت و بسا ماندگار و ابدى خواهد شد.
4. روايات فضايل سورههای قرآن
سيرة تفسيرى و سنّت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)به عنوان مفسران حقيقى قرآن كه وظيفة تبيين و تشريح قرآن را به عهده دارند، يكى از بهترين منابع شناخت قرآن است. در گوشه گوشة كلام معصومين(علیهم السلام)به ويژه احاديث تفسيرى آنان موارد و شواهدى را میيابيم كه حاكى از نگرش جامع گرايانة ائمه(علیهم السلام)به قرآن است. در اين روايات با تأكيد بر اينكه قرآن مفسر خود است، بر ارتباط و هماهنگى آيات و انسجام درونى آنها به عنوان يك اصل اساسى در فهم قرآن صحه گذشتهاند.
5. مسند اسماعيل بن جابر
مرحوم نعمانى در تفسير خود از اسماعيل بن جابر نقل میكند كه امام صادق(علیه السلام)طى يك حديث طولانى نكات و علوم مرتبط با تفسير قرآن را بيان فرمودهاند و در چندین فراز به نظم و ترتيب قرآن و آگاهى بر وجوه ارتباط آيات و پيوستگى ميان آنها به عنوان ابزار ضرورى شناخت قرآن و درك معارف آن، اشاره نمودهاند.
1. اسلوب ويژه قرآن
مهمترين عامل مخالفت با نظرية هدفمندى سورهها، ويژگى ظاهرى قرآن در گسستهنمایى موضوعات است. هر كس كمتر آشنایى با قرآن داشته باشد، به سرعت متوجه ميشود كه قرآن سبكى پريشان و بريده بريده دارد.
نقد و بررسى
طرفداران نگرش جامعگرايانه به سورهها، هيچ شكى در پراكندهنمایى سورهها ندارند. آنان معتقدند كه اين سبك قرآنى در ساير آثار و شاهكارهاى ادبى هم همچون ديوان حافظ مشاهده ميشود و هيچ كس نميتواند اين ويژگى اسلوب بيانى قرآن را انكار كند. اما اين فقط يك طرف سكه است. به همان ميزان كه پراكندهنمایى قرآن بديهى است، ضرورت ارتباط بين موقعيتهاى مختلف درون سوره نيز بديهى است، تنها در اين صورت است كه عبارتهاى پراكنده تبديل به يك متن منسجم و مستقل ميشود.
2. نزول تدريجى قرآن
يكى از اشكالات رايج بر ارتباط آيات و هدفمندى سورهها، تكيه بر نزول تدريجى قرآن است. در اين اشكال با استناد به روايات اسباب النزول تأكيد ميكنند كه بخش گستردهاي از آيات قرآن بر خلاف ترتيب فعلى و هر يك به تناسب حادثه و رويداد خاصى نازل شده است و دربارة همان موضوع است. به عبارتى قرآن مجموعه آياتى است كه بر حسب حوادث و پيشآمدهاى گوناگون و هدفهاى مختلف به تدريج از طرف خداوند فرستاده شده است. از اين رو چه بسا در يك سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگونى مورد بحث واقع شود، اما اين موضوعات هيچ ارتباطى با هم ندارند. شهيد دكتر محمد حسين حسينى بهشتى با استناد به نزول تدريجى قرآن ميگويد:
نقد و بررسى
اين اشكال بر چند مبنا استوار است که نخستين مبناى آن اجتهادى بودن نظم آيات است.
3. موضوع محورى، ويژة كتب علمى است
با تكيه بر جنبة هدايتى قرآن نيز ميتوان به مخالفت با نظرية هدفمندى سورهها برخاست و گفت مهمترين رسالت قرآن هدايتگرى آن است و اصولاً قرآن براى هدايت و نشان دادن راه سعادت نازل شده است؛(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِين)(بقره/2). بنابراين هر چه به قرآن مربوط باشد بايد به نحوى به جنبة هدايتى آن باز گردد. اسلوب و سبك بيان قرآن نيز از اين قاعدة كلى مستثنا نيست. نبايد انتظار داشته باشيم كه هر سوره الزاماً فقط داراى يك غرض باشد؛ زيرا چه بسا لازمة ايفاى وظيفة هدايتگرى در يك سوره وجود موضوعات مختلف در ابواب پراكنده و متفاوت باشد و در سورة ديگر با طرح يك موضوع و اكتفا نمودن به آن هدايت قرآنى حاصل گردد. خلاصه قرآن بيش از آنكه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد، به ساختن انسانها و تأثيرگذارى بر فكر و روح آدمى اهميت ميدهد. اما در نگرش جامع گرايانه به سورهها آنچه در درجة اول اهميت قرار دارد، سامان يافتن آيات حول يك غرض و موضوع واحد است و هدايتگرى قرآن در درجة دوم قرار دارد.
نقد و بررسى
در پاسخ به اين شبهه كه دغدغة صيانت از جنبة هدايتگرى و قدسى قرآن را داشته و از فرو غلتيدن قرآن به وادى روشها و خصلتهاى بشرى هراسناك است، بايد به چند نكته اشاره نمود:
4. اختلاف در تعيين غرض سورهها
مفسرانى كه به نظرية «هدفمندى سورهها» گرايش دارند، تلاش بسيارى براى دستيابى به غرض اصلى هر سوره نمودهاند تا پيش از تفسير سوره، هدف اساسى و محورهاى فرعى آن را مشخص نمايند. اما هر يك از آنان به تناسب دقت علمى و روشهاى به كار برده به نتایج متفاوتى دست يافتهاند. از اينرو چه بسا براى يك سوره اغراض متفاوتى ذكر شده است. كثرت اختلاف در تعيين اهداف سورهها و تشتت استدلالهاى مفسران موجب شده است كه گروهى از قرآن پژوهان در «وجود غرضى واحد و حقيقى» در فراسوى آيات يك سوره ترديد كرده و اغراض سورها را تابع ذوق و سليقة مفسران بدانند و چنين استدلال كنند كه اگر به راستى هر سوره داراى يك غرض و هدف مشخص بود، بايد اين هدف براى همگان روشن و قابل تشخيص باشد، در حالىكه حتى مفسرين نيز در تشخيص آن به اختلاف افتادهاند و براى يافتن غرض سوره خود را به تكلف و مشقت انداختهاند.
نقد و بررسى
در پاسخ به اين اشكال به چند نكتة اساسى بايد توجه نمود:
5. فقدان اشاراتى از معصومين(علیهم السلام)
مخالفان نگرش جامعگرايانه به سوره، حجيت نظرية هدفمندى سورهها را در گرو يافتن اشاراتى از پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)ميدانند. آنان ميگويند آن گونه كه طرفداران اين نظريه از اهميت و ضرورت آن سخن گفتهاند، شناخت هدف هر سوره از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود، آنچنان كه هر تفسيرى بدون توجه به هدف سوره زيانبار و ناصواب است. به اقتضاى اهميت اصل ياد شده ميبايست آيات و رواياتى به صراحت اهميت آن را بازگو ميكرد و نيز براى تعليم و آموزش برخى از سورهها نيز توسط معصومين(علیهم السلام)به همين صورت تفسير ميشد. به علاوه قرآن نيز به روشنى اين روش را تأكيد ميكرد. در حالى كه هيچ تصريحى در اين باره در قرآن و روايات نيست. (حسينى، على اكبر،/104)
نقد و بررسي
قبل از هر چيز به نظر ميرسد كه در اشكال مذكور دربارة اهميت و جايگاه «هدف سوره» در تفسير آن اندكى اغراق و مبالغه گویی شده است، زيرا با آنكه كشف هدف سوره تأثير بسزایی در يافتن نكات جديد و بديع از آيات دارد، اما چنين نيست كه بدون آن هرگونه برداشتى زيانبار و خطا باشد. اما در پاسخ به اين اشكال بايد به دو نكتة اساسى توجه نمود؛ اول اينكه آيا در حجيت همة احكام شرعى، روشهاى فقهى و اصول علمى وجود نص از معصوم(علیه السلام)ضرورى است؟ آيا تمام آنچه كه به عنوان روانشناسى اسلامى، مديريت اسلامى و... بيان ميشود، مستند به آيه يا روايتى صريح است؟ از آن مهمتر آيا صدور همة احكام شرعى، به خصوص مسائل مستحدثه همچون بيمه، سرقفلى، كودك آزمايشگاهى، تغيير جنسيت و... منوط به يافتن روايات يا آياتى است كه به روشنى و وضوح دربارة آنها سخن گفته باشند؟ آيا اهميت بسيارى از احكام شرعى كه به علت فقدان نص، دچار اختلاف در فتوا شده است، از پذيرش يا عدم پذيرش نظرية هدفمندى سورهها مهمتر نيست؟
6. گفتارى بودن سبك قرآن
يكى از مباحثى كه به تازگى به در كتابهای علوم قرآنى راه پيدا كرده است، مسئلة گفتارى يا نوشتارى بودن قرآن است. لازمة گفتارى تلقى كردن زبان قرآن آن است كه بايد برخى از اطلاعات متعلق به متن قرآن را خارج از الفاظ آن دانست. بر اين اساس بسا غفلت از اين اطلاعات بسيارى از آيات قرآن را مجمل يا مشكل نمايد يا معنايى را خلاف مراد الهى به ذهن متبادر سازد و پارهاي از آيات را نامتناسب و حتى متعارض نشان دهد.
نقد و بررسى
اشكال ذكر شده بر دو مبنا استوار است؛ اول: با توجه به قرائن و دلایل گفته شده زبان قرآن گفتارى است نه نوشتارى. دوم: لازمة گفتارى بودن قرآن تنوع مضامين و تعدد غرض در هر سوره است. اما هر دو مبنا مخدوش هستند.
منابع و مآخذ
1. ايازى، محمد على؛ نقدى بر نظريه گفتارى بودن زبان قرآن، فصلنامه پژوهش هاى علوم اسلامى ، شماره 4.
پینوشت ها:
1. مثلاً گفتهاند: اقتضاى ساختار و اسلوب ظاهرى قرآن، و وجود موضوعات و غرضهاى متعدد در سورههاى آن است. عدول از اين امر بديهى و تأكيد بر وجود «وحدت موضوعى» مرهون برهانى قاطع است. (حسينی، سيد على اكبر، نقد نظريه وحدت موضوعى سورههاى قرآن، پايان نامه، ص 80.) 2. آية 13 سورة رعد بر اين معنا دلالت دارد «فضرب بينهم سُوَر له باب» ميان آنها ديوارى زده شود كه آن را دروازه اى است؛ العين، ج 7، ص 279: السور: حائط المدينه; لسان العرب; السُّور عندالعرب حائط المدينه و هور اشرف الحيطان، ج 4، ص 386. 3. دربارة فوائد و حكمت هاى تجزية سورهها سخنان فراوانى گفته شده است از آن جمله آسان كردن كار بر مردم و تشويق آنان به يادگرفتن و حفظ كردن (محمود راميار، تاريخ قرآن، ج 4، ص 580) صيانت و حفاظت قرآن از تحريف، مانند ناپذيرى حتى نسبت به كوچك ترين سوره ها (جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآنى). 4. عن على(علیه السلام)ان النبى(صلی الله علیه و آله)قال: «خياركم من تعلم القرآن و علّمه». الشيخ الصدوق، الامالى، ج 1، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1400 هـ، ص 5. 5. عن ابى عبدالله: «من قرء آية الكرسى مَرة صرف الله عنه الف مكروه من مكاره الدنيا». السّلمى السمرقندى، محمد بن يعقوب، تفسير العياشى، ج 1، المكتبة العلمية الاسلاميه، تهران، 1380 هـ.ق، ص 136. 6. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «مَن قرأها (سوره تكوير) اعاذه الله مِن الفضيحة يوم القيامه». الشيخ الصدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات الرضى، مطبعة امير، قم، 1364 هـ، ص 121. 7. قال أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن جعفر النعماني رضي الله عنه في كتابه في تفسير القرآن حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة قال حدثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب الجعفي عن إسماعيل بن مهران عن الحسن بن علي بن أبي حمزة عن أبيه عن إسماعيل بن جابر قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق8يقول إن الله تبارك و تعالى بعث محمدا فختم به الأنبياء فلا نبي بعده و أنزل عليه كتابا فختم به الكتب فلا كتاب بعده أحل فيه حلالا و حرم حراما فحلاله حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة فيه شرعكم و خبر من قبلكم و بعدكم و جعله النبي(صلی الله علیه و آله) علما باقيا في أوصيائه فتركهم الناس و هم الشهداء على أهل كل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غيرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتى عاندوا من أظهر ولاية ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه (فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ) و ذلك أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم يظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم يرون أنه المحكم و احتجوا بالخاص و هم يقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآية و تركوا السبب في تأويلها و لم ينظروا إلى ما يفتح الكلام و إلى ما يختمه و لم يعرفوا موارده و مصادره إذ لم يأخذوه بحارالأنوار ج : 90 ص : 4عن أهله فضلوا و أضلوا. و اعلموا رحمكم الله أنه من لم يعرف من كتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحكم من المتشابه و الرخص من العزائم و المكي و المدني و أسباب التنزيل و المبهم من القرآن في ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فيه من علم القضاء و القدر و التقديم و التأخير و المبين و العميق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجاري فيه و الصفة لما قبل مما يدل على ما بعد و المؤكد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحكامه و معنى حلاله و حرامه الذي هلك فيه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فليس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغير دليل فهو كاذب مرتاب مفتر على الله الكذب و رسوله (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير). |
|
نظریه هندسه چند وجهی سورههای قرآن
حمید سعید بخش*
چکیده وجود انسجام حاکم بر اجزای سوره، چندی است مورد توجه قرآن پژوهان مسلمان در بین شیعه و اهل تسنن قرار گرفته است. از این نظریه به وحدت موضوعی سوره و یا هندسه سوره تعبیر میشود و نسبت به آن فواید و ثمراتی نیز شمرده شده است.
پیش گفتار
نزدیک هزار سال است که درباره قرآن کریم بحثی در حوزه اتصال و ارتباط آیات با یکدیگر وجود دارد که از آن با عنوان تناسب آیات و یا علم المناسبه یاد میشود. (سیوطی،2/211) سیر تاریخ و تحول این بحث را میتوان در دو مرحله بیان کرد.
ساختار چند وجهی سورههای قرآن
سورههای قرآن هر یک حقایقی غیبی و ملکوتی هستند که دارای جلوهها و چهرههای متعدد و مختلفی میباشند و هر کدام از این جلوهها در زمان و زمینی خاص رونمایی خواهند شد و جاودانگی و تازگی قرآن را تا ابد حفظ خواهند کرد.
اتحاد بین عربی مبین و قرآن حکیم
آنچه تا اینجا گفته شد، این بود که قرآن کریم نزد خداوند دارای مقامی حکیم است که از مسیر قلب نبی اکرم(ص)بر زبان آن حضرت جاری شده است و در آن حقایق را تفصیل و توضیح داده است.
حلقه آخر استدلال
اکنون که ذو ابعاد بودن قرآن در مقام باطن و ملکوت آن روشن شد و اتحاد و اتصال و وحدت بین این قرآن زمینی و آن قرآن ملکوتی تبیین شد، به بیان این نکته میپردازیم که همان طور که حقیقت قرآن چند بعدی و چند وجهی است، این جملات و آیات و سورهها نیز چند بعدی و ذو وجوه هستند. ما از یک طرف اتصال و ارتباط شدید بین اجزای سوره را قائلیم و از نظریه هندسه دار بودن سورههای قرآن دفاع میکنیم، اما از جهت دیگر معتقدیم الفاظ سورهها شرح متنی بسیط و ذو ابعاد است، چرا که آن مقام وقتی بخواهد در لباس لفظ برای اهل زمین ظهور کند، چنین نیست که تنها یک صورت داشته باشد و تنها به یک هدف و مقصود منجر شود. هر سوره از قرآن کریم میتواند چند محور داشته باشد که براساس هر محوری، همه آیات نظم و نسق خاص به خود میگیرد و ساختاری متفاوت از شکل قبلی پیدا خواهد کرد. بر این اساس میتوان قائل شد که هر سوره دارای یک ساختار چند وجهی است، نه یک وجهی.
اعجاز قرآن در پرتو ساختار چند وجهی سورهها
درباره نتایج این نظریه تنها به این مطلب اشاره میکنیم که اعجاز قرآن کریم که با تحدی قرآن در آوردن همانند آن از صدر اسلام تا امروز پا برجاست، در پرتو این نظریه بیشتر و بهتر قابل تبیین و دریافت است. قرآن کریم همه را به این معنا دعوت میکند که چطور ممکن است شخصی مکتب نرفته در محیط به دور از علم آن روز حجاز متنی را بیاورد که مانند یک بنای چند وجهی دارای ابعاد لفظی مختلفی باشد و در عین حال هر وجه از وجوهش پاسخی باشد به مشکلی از مسائل و مشکلات بشر در طول سالیان دراز حیات زمینی انسان تا مبادا بگوید خداوند مرا بدون راهنما و برنامه زندگی رها کرده است؟!
ارتباط ساختار چند وجهی سورهها با بطون قرآن
ممکن است این گمان برای برخی ایجاد شود که این ساختار چند وجهی سورهها همان بطون مختلف برای آیات قرآن است که در روایات اهل بیت (بحرانی، 1/46) به آن اشاره شده است و مطلب جدیدی نیست. قرآن کریم دارای ظاهر و باطنی است که بنا به روایات نبوی و ائمه اطهار، هر آیه از قرآن تا هفت بطن و حتی تا هفتاد بطن دارد. آیا این همان چند وجهی بودن آیات نیست؟
تفاوتهای وحدت غرض، موضوع و محور
یکی از مسائلی که در حاشیه به عنوان تذکر باید مطرح شود، تفاوتی است که در تعبیرات قرآن پژوهان معاصر از نظریه وحدت موضوعی وجود دارد. به این صورت که عناوین مختلفی در این زمینه مطرح شده است. عدهای مانند علامه طباطبایی در پی کشف غرض و مقصد سوره بوده و قائل به وحدت غرض برای سوره میباشند. (طباطبایی، 1/19؛2/440) در کنار این تعبیر افرادی مانند محمود شحاته از عبارت وحدت موضوعی سوره یاد میکنند و در صدد کشف موضوع سوره هستند. (شحاته، /27) محمد محمد مدنی از جان و روح سوره سخن میگوید. (مدنی ،/5) عنوان دیگری که در این زمینه به کار رفته است، سیاق سوره است که در تفسیر «فی ظلال القرآن» سید قطب به کرات استفاده شده است. (سید قطب، 1/27، 34، 65، 99 و...) عنوان دیگر که در تفسیر «من هدی القرآن» سید محمد تقی مدرسی از آن استفاده شده، اطار عام یا زمینه کلی سوره است. (مدرسی، من هدی القرآن،1/91، 497 و...) برخی دیگر عناوینی مانند سیمای سوره را برگزیدهاند. (قرائتی،1/15؛2/9 و...) در مجموع تعابیر در این زمینه مختلف است، اما به نظر میرسد تفاوت چندانی با هم نداشته باشند و همه در صدد نشان دادن تصویر واحد و متصلی از سوره میباشند.
روشهای به دست آوردن هندسه چند وجهی سورههای قرآن
در هر تحقیقی علاوه بر محتوای علمی، روشمند بودن مسیر دست یابی به محصولات و نتایج علمی نیز نیاز بسیار مهم و تأثیرگذار است. امروزه بیشترین نقدهای مقالات علمی مربوط به روشمند بودن و چگونگی روش دست یابی به نتایج است. روش رسیدن به هندسه سوره نیز خود از لحاظ روش شناختی نیازمند نقد و بررسی بیشتر است.
الف) روش کشفی
در این روش برای کشف غرضها و محورهای متعدد و متفاوتی که در یک سوره وجود دارد، باید مراحل و راهکارهای زیر اجرا شود:
هندسه چند بعدی سوره حشر
سوره حشر یکی از سور مسبحات و از سورههای مدنی است. این سوره در ظاهر دارای سه بخش است که اول و آخر آن در ظاهر مرتبط و بخش میانی آن غیر مرتبط با دیگر بخشهاست. این سوره از سه زاویه متفاوت دارای هندسهای سه وجهی است که اولی بر اساس نحوه شروع سوره است که با تسبیح و تنزیه الهی آغاز شده است، به طوری که تمام آیات این سوره به نحوی شرحی از تسبیح الهی در بستر اجتماع است. به عبارت دیگر از زاویه نخست محور این سوره تسبیح خداوند از ناحیه جهان هستی و تبیین روابط حقیقی نظام اجتماعی بر اساس اصل توحید و تنزیه خداوند میباشد.
1. تسبیح الهی در نظام هستی
نظام هستی همه و همه بر اساس تنزیه و تسبیح الهی پایه گذاری و اداره میشود. تمام موجودات هستی خود را موظف به حفظ جایگاه و شأن ربوبی میدانند و هیچ کاری را که خلاف این معنا و روش باشد، بر نمیتابند.
هندسه سوره
آیات 1 تا 5: بیان تنزیه الهی توسط همه هستی و اینکه خداوند چطور با قدرت خود و با مالکیتی که نسبت به هستی دارد و تبعیتی که هستی از او دارد، عالم را اداره میکند.
2. تجلی عزت و حکمت الهی در اجتماع
در نگاه دوم به سوره حشر با توجه به دو اسم عزیز و حکیم در ابتدا و انتهای سوره، کل سوره دوباره با این نگاه بازبینی و ساختار شناسی میشود.
هندسه سوره
آیات 1 تا 6: شرح اسم عزیز است؛ به این صورت که نفوذ ناپذیری و سلطه و غلبه الهی اقتضا میکند که در مقابله با کفار قدرتمندانه و شدید العقاب باشد و فاسقان را به جزای فسقشان خوار کند.
3. گروههای اجتماعی موجود در جامعه
در این سوره به تفصیل به برخی از گروههای مخالف نظام اسلامی پرداخته، مانند اهل کتاب و منافقانی که از درون جامعه اسلامی با دشمنان بیرونی هماهنگ شدهاند. در مقابل این دسته بندی دشمنان، خداوند دوستان و مؤمنان را نیز به سه دسته تقسیم میکند: مهاجران که با پیامبر وارد مدینه شدهاند، انصار که ساکنان مدینه میباشند و تابعین که در آینده به جامعه اسلامی وارد میشوند. بر این اساس هندسه سوره به نحو سومی چیده شده است.
هندسه سوره
آیه اول و آیات 21 تا 24: این آیات که در ابتدا و انتهای سوره قرار دارند، این معنا را القا میکنند که خداوندی که دارای چنین دامنه وسیعی از قدرت و صفات حُسناست، حتماً مؤمنان و پیروان پیامبران را به نتیجه مطلوب میرساند و نخواهد گذاشت کافران و منافقان به مطلوب خود برسند، مشروط بر اینکه به این آیه عمل کنند:(مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَاب) (حشر/٧)
نتیجه گیری
از مجموع هندسههای به دست آمده میتوان یک هندسه سه وجهی برای سوره تصویر کرد که در آن سه جهت و محور وجود دارد که تمام آیات سوره را پیرامون خود جمع کرده است.
ب) روش تألیفی
روشی دیگر برای به دست آوردن هندسه چند وجهی سوره، جمع بندی و کنار هم قرار دادن نتیجه گیری چند مفسر از یک سوره است.
هندسه چند بُعدی سوره حدید
با توجه به دو روشی که در رابطه با تبیین هندسه چند وجهی سورهها گفته شد، در رابطه با سوره حدید از روش تألیفی استفاده میکنیم.
1. غرض سوره حدید از منظر «المیزان»
مرحوم علامه طباطبایی درباره محتوای این سوره میفرمایند:
هندسه سوره
قسمت اول آیات 1ـ6: این آیات چنانچه اشاره شد، مقدمهای است برای جلوگیری از به وجود آمدن این شبهه که خداوند چه نیازی به انفاق و قرض دادن مردم دارد.
جمع بندی
ما حصل بیان علامه در این سوره این است که محور سوره حدید تشویق و تحریض مردم به مسئله انفاق است و اگر بخواهیم مقداری جامعتر بیان کنیم، رکن یا جزئی از مسائل اقتصادی جامعه اسلامی را متذکر شده است و راهکارهای خود را برای اداره اقتصادی مسلمین بیان میکند.
2. غرض سوره حدید از منظر «فی ظلال القرآن»
سید قطب در ابتدا گزارشی از مباحث این سوره را ارائه میدهد و در بخشی دیگر به تقسیم بندی فرازهای آن میپردازد؛
هندسه سوره
سید قطب این سوره را به دو فصل عمده تقسیم کرده است که در فصل اول، آیات 1 تا 15را مورد بحث قرار داده و در فصل دوم آیات 16 تا آخر را بررسی کرده است و هر یک از این فصول به بخشهای کوچکتری تقسیم شدهاند.
جمع بندی
سید قطب در «فی ظلال القرآن» محور این سوره را تحقق حقیقت ایمان در نفوس جامعه اسلامی معرفی میکند و با بیان گامها و مراحل مختلفی، این مطلوب را پیگیری کرده است. ایشان خلوص نیت و انفاق مال و جان و خشوع نسبت به پروردگار را از نشانههای تحقق این حقیقت میداند که قرآن در این سوره به آن پرداخته است. تقسیم بندیهایی که در این سوره شده است، بیانگر نحوه تأثیرگذاری موضوعات فرعی مطرح شده در موضوع اصلی سوره میباشد. (همان، /3477)
3. هندسه سوره حدید از منظر «من هدی القرآن»
آقای مدرسی در تفسیر این سوره، محتوا و درون مایه آن را به عنوان زمینه کلی سوره بیان میکند.
شیوههای قرآن برای برانگیختن مؤمنان به انفاق
1- بیگمان خداوند تنها مالک حقیقی همه چیز است و از لحاظ آفرینش و توانایی و دانش و چارهسازی، ولایتی تام و تمام دارد.
جمع بندی
در جمع بندی کلی استفاده میشود که ایشان معتقدند انفاق به عنوان یکی از بزرگترین مصادیق و علائم ایمان است و در واقع موضوع این سوره درباره ایمان از دریچه انفاق میباشد که از مهمترین نشانهها و مؤلفههای ایمان اجتماعی است. (همان، /8)
جمع بندی ابعاد هندسه سوره حدید
در مقایسهای که تا اینجا بین بیانات علامه طباطبایی، مدرسی و سید قطب حول این سوره میتوان انجام داد، چنین به دست میآید که این سوره تا اینجا سه محور مندک و پیچیده به یکدیگر دارد که تمام و یا اکثر آیات سوره را میتوان حول هر یک مرتب کرد؛ علامه مسئله تشویق مردم به انفاق فی سبیل الله را به عنوان محور سوره میداند. آقای مدرسی ایمان اجتماعی، خصوصاً در مسئله انفاق را محور میداند، به این معنا که سوره ابتدا در صدد بیان ایمان اجتماعی است، لکن به انفاق به عنوان یکی از مصادیق بارز و یا مهمترین عامل تحقق آن در اجتماع پرداخته است. سید قطب تحقق حقیقت ایمان در نفوس مردم را محور سوره معرفی کرده است و تأکید میکند که در این سوره به مواردی مثل انفاق، خشوع قلب و خلوص به عنوان آثار و نتایج تحقق حقیقت ایمان در نفوس مردم پرداخته شده است.
سخن پایانی
آنچه در این نوشتار آمده است، گوشهای از موضوع ساختار چند وجهی هندسه سورههای قرآن است. امید است با عنایت خداوند متعال این بحث در آینده مورد توجه قرآن پژوهان قرار گیرد و ابواب تازهای از معارف قرآن کریم را بر ما بگشاید. پیشاپیش از همه کسانی که با نقد عالمانه و منصفانه خود در غنیتر شدن موضوع سهمی دارند، صمیمانه تشکر میکنم.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم. |
|
وحدت موضوعی سورهها در «تفسیر تسنیم»
سید مصطفی احمدزاده*
چکیده: یکی از امتیازات تفسیرتسنیم، توجه ویژه به هدفمندی سورهها و اختصاص فصلی با عنوان «تناسب آیات» در خلال مباحث تفسیری است. آیت الله جوادی آملی با نگاهی ژرف، نظریه وحدت موضوعی سورهها را دنبال کرده و نکات ارزشمندی در حوزههای مختلف، از جمله پیشفرضها، مبانی، اصول و ضوابط نظریه افزوده است.
طرح مسأله
يكي از بحث هايِ تفسيري كه توجّه قرآنپژوهانِ معاصر را به خود معطوف ساخته، هدفمندي سورههاست. هر چند پيشينه اجماليِ اين نظريّه به سدههاي گذشته برميگردد،1 اما تبيين، ترويج و نقد آن در عصر حاضر رونق يافته است.2 مفسّران معاصر در تفاسير خود كم و بيش در رد، تأييد و تطبيق اين نظريّه بر سورههاي قرآن كريم نكات دقيقي را گزارش كردهاند كه از يك سو افقهاي جديدي را در تفسير قرآن كريم گشوده و از سوي ديگر زواياي پنهان آن را آشكار و بر دامنه بحث به ويژه در حوزه مباني، اصول، ضوابط، روشها و آثار افزوده است. يكي از مفسّراني كه در آثار تفسيري خويش، اين نظريّه را با نگاه ويژهاي دنبال كرده است؛ آيت الله جوادي آملي است. در اين نوشتار سعي خواهيم كرد با بررسي آثار ايشان، پاسخي براي سؤالات زير در حدّ بضاعت علمي خويش فراهم سازيم.
مباني نظريّه
بي ترديد هر نظريّهاي بر پايه مبانياي استوار است كه صحت و سقم آن مباني در درستي يا نادرستي نظريّه، تأثير بسزايي دارد. از اين رو، به دست دادنِ هر گونه تجزيه و تحليلي درباره هر نظريّهاي از يك سو و به نقد نشستن و بررسي و داوري آن نظريّه از سوي ديگر، وابسته به موشكافيِ علميِ مبانيِ آن نظريّه در گام نخست و تحقيق در آثارِ آن در گام دوم است. بنابراين مباني، اصول و آثار هر نظريّهاي، سه ضلع مثلثِ داوريِ عالمانه را شكل ميدهد.
1- توقيفي بودن چينش آيات
يكي از مباني نظریه هدفمندي سورهها، توقيفي بودن چينش آيات قرآن كريم است. به ديگر سخن، هنگامي ميتوانيم از هدفمندي سورهها سخن به ميان بياوريم كه به توقيفي بودن چينش آيات هر سوره معتقد باشيم؛ در غير اين صورت- اعتقاد به اين كه چينش آيات بر اساس دستور شخص پيامبر اكرم(ص)نبوده است- هر گونه استدلالي در مورد دستهبندي آيات سورهها و ارتباط ميان آيات و دستههاي آيات يك سوره و در نتيجه ارائه هدف سوره بر اساس آن استدلالها، با ناكامي مواجه خواهد شد.
2- فضاي نزول
روشن است كه هر متني در جغرافيايِ خاصي شكل ميگيرد كه آن جغرافيا بر تعيين معنايِ آن متن اثرگذار است. حال اگر متني بدون توجه به فضا(ها)ي خود، تفسير شود، تفسير ارائه شده از دايره تفسير درست بيرون است. مفسران قرآن كريم عنايت و اهتمام ويژهاي به تبيين شأن و سبب نزول آيات قرآن نشان دادهاند و اغلب به يك يا دو فضا براي فهم متن قرآن كريم معتقدند، امّا آيت الله جوادي آملي به سه حوزه جغرافيايي براي فهم متن قرآن كريم معتقدند: جوّ نزول، فضاي نزول و شأن نزول. جوّ نزول مربوط به مجموع قرآن كريم است و فضاي نزول مربوط به مجموع يك سوره است كه عبارت است از بررسي اوضاع عمومي، اوصاف مردمي، رخدادها و شرايط ويژهاي كه در مدت نزول يك سوره در حجاز و خارج آن وجود داشته است. به ديگر سخن، در طي مدت نزول يك سوره در محدوده زندگي مسلمانان و جهان خارج حوادثي رخ داده و شرايطي خاص حاكم بوده است. كشف و پردهبرداري از اين رخدادها و شرايط و تبيين آن در آغاز هر يك از سورهها، ترسيم فضاي نزول آن سوره خواهد بود. در فضاي نزول سوره، سخن از تعامل و تعاطي(تأثير دو جانبه) فضاي بيروني با نزول سوره است؛ بدين معنا كه هم فضاي موجود مقتضي نزول سوره بود و هم نزول سوره فضا را دگرگون ساخت. و شأن نزول نيز مربوط به يك يا چند آيه است. آن چه در اين جا با موضوعِ اين پژوهش مرتبط است، فضاي نزول است كه مربوط به مجموع يك سوره است.
تبيين نظريّة
آيت الله جوادي آملي در آثار خويش، به صورت مستقل در جايي به تبيين اين نظريّه نپرداختهاند، بلكه به صورت پراكنده به زواياي گوناگون آن توجه دادهاند. در اين جا با گزارش و تجزيه و تحليلِ مطالب مربوط به اين نظريّه در آثار بياني و بنانيِ آيت الله جوادي آملي، تصويري از چارچوب نظريّه هدفمندي سورهها از ديدگاه ايشان ارائه خواهيم داد.
فرايند كشف
پس از تبيين اين نكته كه هر سورهاي داراي يك هدف و جهت اصلي است، نخستين سؤالي كه به ذهن متبادر ميشود اين است كه چگونه و از چه راه و روشي مي توان به آن هدف و جهت واحد دست يافت؟ به ديگر سخن فرايند كشف هدفمندي يك سوره بر اساس چه شيوهاي استوار است؟ مفسّران به اين سؤال، پاسخهاي گوناگوني دادهاند و از روشهاي مختلفي سخن به ميان آوردهاند.
1- اسماء الحسني
يكي از راههايي كه براي كشف هدف سوره مورد استفاده قرار ميگيرد، توجه به اسماءالحسناي به كار رفته در سوره است. هر چند عرفا از ديرباز در آثار و سخنان خود به تفصيل از اسماء الحسني سخن گفتهاند، امّا درباره ارتباط ميان اسماء الحسنايِ سوره و هدف آن به ندرت سخن به ميان آوردهاند. پرداختنِ تفصيلي به اين موضوع در اين گزيده امكانپذير نيست، بنابراين، به اختصار به اشاراتي اكتفا ميكنيم.
2- غرر آيات
همان گونه كه پيشتر اشارت رفت، يكي ديگر از راههاي كشف هدفمندي سوره، بررسي آيات غررِ سوره است. به نظر ميرسد آيت الله آملي با الهام از روش تفسيري استاد خود علامه طباطبايي، تنها مفسّري است كه براي كشف هدف سوره به اين مورد توجّه دادهاند. ايشان آيات غرر را كه اغلب آيات توحيدياند، آياتي دانسته كه راهگشاي بسياري از آيات ديگر، بلكه پايه و ميزان عدل و مصباح روشني براي حل پيچيدگيهاي بسياري از احاديثاند.6
3- فضاي نزول
همچنان كه پيشتر رفت، يكي از راههاي تشخيص هدف و جهت سوره، توجه به فضاي نزول سوره است. گفتيم آيت الله جوادي آملي معتقد است كه ميان فضاي نزول هر سورهاي و معارف آن ارتباط تنگاتنگي برقرار است و نه تنها فضاي نزول سوره بر جهت دهي معارف سوره اثرگذار است، بلكه متقابلا معارف سوره نيز متناسب با فضاي نزول سوره تفسير و تبيين پيدا خواهند كرد. ايشان، با ظرافت منحصر به فرد خويش، به اين نكته در بيان هدف سورههاي قرآن كريم توجه كردهاند. از جمله در ذكر جهت و هدف سوره آل عمران نوشتهاند:
4- صدر و ذيل سوره
آيت الله جوادي آملي در كشف هدف سوره بقره از روش كشف بر اساس انسجام و هماهنگيِ صدر و ذيل سوره بهره جستهاند. در اين سوره، در اوّلين آيات آن سخن از ايمان پرهيزكاران به غيب و كتابهاي آسماني و كفر و انكار كافران و منافقان نسبت به اين حقايق است و در پايان سوره نيز سخن از ايمان رسول و مؤمنان به وحي، فرشتگان و رسولان الهي و عدم تفريق بين مرسلين است.8
5- تكرار برخي مطالب در مضامين سوره
يكي ديگر از راههاي كشف هدف سوره، تكرار هدف به صورت مستقيم يا غير مستقيم- از طريق ذكر لوازم و شئونات- در آيات، بخشها و مضامين سوره است. آيت الله جوادي آملي با توجه به اين نكته در مورد تناسب آيات 182- 178 سوره بقره با هدف اين سوره نوشتهاند:
6- حروف مقطعه و هدف سوره
نويسنده تفسير تسنيم در تبيين نظریه هدفمندي سورهها براي شفافيت بخشيدن به اين نظريه، ضمن برشمردن زواياي ايجابي آن، گاه به ذكر نكاتِسلبي درباره اين نظريه نيز پرداختهاند تا در چارچوب تعريفِ خويش از دو ويژگيِ تعريف- جامعيت و مانعيت- نهايت استفاده را نموده باشند. به عنوان نمونه، ايشان در ردّ اين قول كه حروف مقطعه به منزله خلاصه و هدف اجمالي محتواي سورهاند، آوردهاند:
نمونهها
آيت الله جوادي آملي در تفسير گرانسنگ خويش و نيز در درس تفسيري خود در موارد متعددي به تطبيق نظریه هدفمندي سورهها بر سورههاي گوناگون پرداختهاند. توجه به كاربردهاي اين نظريّه در آثار ايشان از يك سو، خوانندگان عزيز را با ديدگاه ايشان درباره اين نظريّه بيشتر آشنا ميسازد و از سوي ديگر، مقايسه نظرات ايشان را با ديدگاههاي ديگر مفسران در خصوص هدفمندي يك سوره امكانپذير ميسازد. و از سوي سوم، زمينه را براي نقد و داوريِ عالمانه فراهم ميسازد. از اين رو در ادامه به گزارش نظرات ايشان درباره هدف و جهت برخي از سورهها ميپردازيم.
1- سورة حمد
هر چند آيت الله جوادي آملي در مورد هدف سوره حمد به دو هدف اشاره كردهاند؛ اما لحن نوشتار روشن ميسازد كه منظور از دو هدفِ مذكور، دو هدف اصليِ سوره نيست، بلكه در حقيقت هر هدفي ناظر به يك بخش از سوره است. با اين توضيح كه سوره حمد، از دو بخش تشكيل شده است: يكي بخش نخست كه ناظر به اظهار بندگي است و ديگري بخش دوم سوره كه ناظر به استعانت است. آيت الله جوادي آملي براي هر بخش يك هدف فرعي ذكر كردهاند كه قابل جمع با يكديگرند. به ديگر سخن، هر دو هدف، دو روي يك سكّه و دو سر يك پيكاناند، يك طرف خداوند است و طرف ديگر بندگان. با اين توضيح ميتوان گفت هدف سوره حمد، تعليم بندگي و استعانت از خداوند است. آيت الله جوادي آملي در اين مورد ميفرمايند:
2- سورة بقره
آيت الله جوادي ُآملي به صورت مفصل در تفسيرِ بخشهاي گوناگون سوره بقره به بررسي هدف اصلي اين سوره پرداختهاند و نكات بسياري درباره هدف آن نوشتهاند. ايشان در تبيين پيام اصلي اين سوره از تركيب راههاي پيشگفته بهره جستهاند و ديدگاه خود را درباره هدف واحد اين سوره استحكام بخشيدهاند. گاه از تعامل فضاي نزول سوره و هدف آن ياد كردهاند، گاه از طريق برقراري ارتباط ميان صدر و ذيل سوره به هدف آن توجّه دادهاند، در جايي به نقش غرر آيات در ظهور هدف سوره اشاره كردهاند، در جايي ديگر خواننده را از طريق انضمام اهداف فرعيِ بخشهاي سوره به هدف اصلي رهنمون ساختهاند، گاه نيز از راه بررسيِ اسماء الحسناي آيات گوناگون سوره، براي دستيابي به هدف سوره بهره جستهاند. ايشان، نخست سوره را به يك مقدمه و چند فصل و يك خاتمه تقسيم كردهاند تا زمينه براي رصد هدف سوره فراهم شود و سپس به گزارش تناسب فصول با يكديگر در راستاي هدف نهايي سوره همت گماشتهاند. رهاورد اين تلاشها و كوششها، ارائه هوشمندانه هدف سوره است به طوري كه ميتوان گفت هر آیه اين سوره، به زبان بيزباني آن هدف را فرياد ميكند.
3- سوره آل عمران
آيت الله جوادي آملي هدف اصلي سوره آل عمران را بر اساس جمع ميان دو روش كشف هدف سوره - توجه به فضاي نزول و آيات غرر- ، «توحيد حق و به ويژه توحيد افعالي» دانستهاند و نوشتهاند:
نتيجهگيري
1- هدف سوره در فهم و تفسير آيات سوره تأثيرگذار است.
پی نوشت ها:
1. زركشي در البرهان في علوم القرآن (37/1) فصل كاملي را به اين موضوع اختصاص داده و سيوطي نيز در الاتقان في علوم القرآن(108/2) به اين موضوع پرداخته است. 2. جهت اطلاع بيشتر ر. ك: مستنصر مير، پيوستگي سوره تحولي در تفسير قرآن در قرن بيستم، ترجمه محمد حسن محمدي مظفر، آينه پژوهش، 108-107، اسفند 1386، 9-2. 3. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. خامهگر، ساختار هندسي سورههاي قرآن. 4. مذاكرات حضوري نگارنده با ايشان. 5. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم،103/12. 6. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم، 34/3. 7. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم، 34-32/13. 8. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم،33/2. 9. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تفسير سوره كهف، جلسه دوم،24/10/1387. 10. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تفسير موضوعي،27/1. 11. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم،99/2. 12. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم،425-424/ 6 نيز همان، 480/8 . 13. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم، 39/13. 14. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم، 591/16 . 15. جهت اطلاع بيشتر ر. ك. تسنيم، 780-771/16.
منابع و مآخذ:
1- جوادي آملي، عبدالله؛ تسنيم تفسير قرآن كريم، مركز نشر اسراء، قم، جلد يكم تا شانزدهم، سالهاي گوناگون. |
|
نگاهی به بحث تناسب آیات
عادله ابراهیمی فخاری
مقدمه
قرآن مجموعهای است به هم پیوسته، بنابراین، گسستن نظم آن و بیتوجهی به تناسب آیات و سورهها با یکدیگر، پیمودن بیراهه است.قرآن در عین کثرت آیات و سورهها، وحدتی دارد که هدف رساندن خلق به خالق را دنبال میکند.هر سوره در عین ایفای نقشی مجزا از دیگر سورهها، با آنها مرتبط است و هر آیه افزون بر مفهوم خاص خود، در مفهوم کلی سوره نقش دارد. پیوستگی آیات و سورهها شکلها و وجوه گوناگونی دارد که گاهی آشکار نیستند و نیاز به دقت نظر دارند.بهترین گواه بر وجود ارتباط این است که عمده مصحفهای تدوین شده در زمان پیامبر اکرم(ص)-خواه کامل و خواه ناقص-بر خلاف ترتیب نزول تنظیم شدهاند.
تناسب از نگاه دانشمندان
دانشمندان نسبت به این مسأله نظرات متفاوتی دارند.
ارتباط و انواع آن 4
ارتباط بین آیات و سورههای قرآن با یکدیگر را میتوان یکی از انواع در نظر گرفت:
وجوه ارتباط
مواردی که میتوان به عنوان وجوه ارتباط آیات در نظر گرفت، بسیارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
زیر نویس
(1).المیزان فی تفسیر القرآن، السید محمد حسین الطباطبائی، ج 1، ص 4 تا 14؛مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح، ص 299 تا 303؛شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، ص 302 تا 304؛و نیز مبانی و روشهای تفسیر قرآن، عباسعلی عمید زنجانی، ص 179 تا 191. (2).التحریر و التنویر، محمد الطاهر ابن عاشور، ج 1، ص 79 تا 81؛و نیز علوم القرآن عند المفسرین، ج 1، ص 241 تا 444. (3).هماهنگی و تناسب در ساختار قرآن کریم، حسن خرقانی، به نقل از قرآن ناطق، عبد الکریم بیآزار شیرازی، ج 1، ص 378. (4).مباحث این بخش از مقاله، از کتاب«چهره زیبای قرآن»اثر دکتر عباس همایی خلاصه شده است. (5).التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفة، ج 1، ص 323 و 324. (6).البرهان فی تفسیر القرآن، السید هاشم بحرانی، ج 1، ص 47؛مصترک القران فی اعجاز القرآن، جلال الدین السیوطی، ج 1، ص 45؛و نیز: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین السیوطی، ج 3، ص 372. (7).الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود بن عمر الزمخشری، ج 2، ص 97. (8).محترک الاقران فی اعجاز القرآن، جلال الدین السیوطی، ج 1، ص 46؛ و نیز الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین السیوطی، ج 3، ص 373. (9).الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین السیوطی، ج 1، ص 216 تا 220؛ و نیز التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفة، ج 1، ص 280 تا 288. |
|
ارتباط آیات در سور قرآن کریم با نگاه به سوره التحریم
سید محسن میر باقری
چکیده :
آنچه در این نوشتار مورد نظر است:
کلمات کلیدی :
ارتباط، تناسب، سبک، سیاق، سوره تحریم، همسران پیامبر(ص)، همسران نوح و لوط، همسر فرعون، ولایت و جانشینى.
مقدمه:
قرآن کریم با همه کتابهاى آسمانى در جهاتى همچون آسمانى بودن، نور و (1)-استادیار دانشگاه تربیت معلّم شهید رجایى و مدرّس مدعوّ واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامى. Mirbagheri-Sm@yahoo.com
ارتباط و انسجام کامل در عین آمیختگى
بر اساس آنچه گفته شد، چه بسا خواننده قرآن در نگاه آغازین بپندارد که یک سوره-نه چندان کوتاه-متنى گسسته است و تنها زیبایى فوق العاده آن جذبهاى براى پیگیرى ایجاد مىکند، امّا در همان حال انسجامى ویژه در آیات پیاپى آن احساس مىکند به گونهاى که قلب او گواهى مىدهد که تمامى آنچه را مىخواند بر یک محور و در یک ارتباطند و همه آنها برآنند تا جهات مختلف یک حقیقت را براى او روشن کنند.
بحث محورى در سورهها
تناسب و ارتباط آیات در یک سوره به دو گونه قابل تصور است، یک شکل همان ارتباط هر آیه به نحوى با آیات قبل و بعد خود مىباشد.ولى شکل دیگر ارتباط آیات اینست که همه آیات سوره در تکمیل بیان یک موضوع خاص ارائه شده باشند معناى چنین ارتباطى این است که:هر سوره قرآن مطلبى را مورد توجه و بررسى قرار مىدهد و از زوایاى مختلف به بحث درباره آن مىپردازد.امّا این پیگیرى مطلب به گونهاى است که هر فراز و گاه هر آیه خود مطلبى مستقل را بیان مىدارد و به همین خاطر است که به ارتباط فرازها و یا آیات کمتر توجه مىشود؛زیرا هر کدام جداگانه چنان جلوهگرند که خواننده چون بدان میرسد در تجلّى آن محو مىگردد و آن را سخنى مستقل مىیابد.به عنوان مثال یک تابلوى زیباى نقاشى از قسمتهاى مختلفى تشکیل شده و هر قسمت خود مستقلا معنادار و با مفهوم است.هر گلى که در آن است جداى از مجموعه، زیبا و جلوهگر است و هر شاخسارى از آن خود حاوى چندین گل است و مجموعه گل و شاخسار و برگ و ساقه و...خود درختى زیبا است که اجزاء مجموعه را معنایى تازه مىبخشد امّا کل درخت با همه اجزایش در مجموعه، تنها یک واحد از مجموعه است جمع واحدهاى درختان به همراه کوه و آبشار در کنار دشتى روح انگیز و کلبهاى جنگلى در میان آن ودهها واحد زیباى دیگر چیزى است که نام منظره بر خود مىگیرد.حقّا که قرآن چنین است و سورههاى آن از همین سیاق برخوردار است.امّا چه بسا کسانى که با این ساختار و سیاق قرآن خونگرفتهاند آن را مجموعهاى پراکنده تصور کنند.«دکتر عبد الله محمود شحّاته»از استاد خود«دکتر محمد عبد الله دراّز»چنین نقل مىکند:«خاور شناسان به خاطر بى خبرى و سطحى انگارى نسبت به قرآن کریم اظهار داشتهاند:«قرآن جز پیام ها و نظرات پراکنده و پریشان-که از مطالب متنوع تشکیل یافته است-چیز دیگرى نیست و محتواى قرآن عبارت از مطالبى است که با سبکى پریشان و گسیخته و بیگانه از یکدیگر فراهم آمده است.]»(نقل از حجتى، 28 و 30).
سوره تحریم
در این سوره مبارکه سخن با رسول اکرم(ص)، درباره قسمى که یاد کرده بودند آغاز مىگردد و بلافاصله به بیان سرّى که رسول خدا(ص)با یکى از همسران خود مطرح کردند، مىپردازد و همین مسأله را آغاز مباحثى طولانى قرار مىدهد مباحثى که به ظاهر پراکندهاند و ارتباطى با یکدیگر ندارند امّا با تأمّل مىیابیم که همه آنها بر یک محور طراحى شدهاند.براى روشن شدن بحث ابتدا موضوعاتى را که در این سوره مورد توجه قرار گرفته است، به تفکیک مىآوریم و سپس با نگاهى یکجا به تفسیر سوره مىپردازیم.
موضوعات سوره تحریم
با نگاهى گذرا بر سوره تحریم موضوعات زیر را در آن مىیابیم.
«توبه نصوح»
در قرآن کریم آیات متعددى درباره توبه آمده است ولى قید«نصوح»براى توبه فقط همین یک بار و در همین آیه است «نصوح»صیغه مبالغه و یا صفت مشبهه از نصح است و نصح به معناى خیر خواهى و اخلاص است(ابن منظور، طریحى، ذیل نصوح که به معناى ناصح: دوست نصیحت کننده، و بى ریا و صادق است)از این رو معناى آیه چنین خواهد شد.
منابع:
1-قرآن کریم |
|
پیوند آیات سورههای قرآن در تفسیر فی ظلال
محمّد بهرامى
چکیده:
نویسنده تفسیر فی ظلال میان آیات قرآن ارتباط می بیند و این ارتباط را با عناوینی چون موضوع، هدف، جو، محور و شخصیت بیان می کند. یکی از عوامل ارتباط میان آیات، موضوع سوره است. سید قطب موضوعی مداری سورههای قرآن را باور دارد و در جای جای تفسیر خویش برخی سوره-ها را تک موضوع و شماری را چند موضوع معرفی می کند. عامل دیگر پیوند آیات، غرض سوره است. نویسنده تفسیر فی ظلال هدفمندی سوره های قرآن را پذیراست و بسیاری از سوره ها را تک هدف و برخی را چند هدف میخواند. جو سوره یکی دیگر از عوامل ارتباط میان آیات است. سید قطب هر سوره را دارای یک جو می داند و این جو را حاکم بر تمامی آیات یک سوره میشناسد. محور و شخصیت سوره از عوامل دیگر پیوند میان آیات معرفی شده است.
کلید واژهها:
تفسیر فی ظلال/ سید قطب/ هدفمندی سورهها/ جو سوره
موضوع مداری سوره ها
برخی ارتباط میان آیات را باور نداشته و موضوع داری سوره های قرآن را منکرند. به اعتقاد این گروه، نزول آیات وحی به مناسبت های مختلف سد بزرگی در برابر تناسب آیات و موضوع مداری سوره هاست.
نظریه وحدت موضوعی
آنان که موضوع مداری قرآن را باور دارند، در بحث وحدت موضوعی سوره با یکدیگر اختلاف دارند:
هدفمندی سورههای قرآن
علم مقاصد سوره ها یکی از دانش های مهم و تأثیر گذار در فهم آیات وحی است. بر این اساس، شاطبی فراخوان به تدبر در آیه (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کَثِیرًا) (نساء/٨٢) را بدون نظر داشت اغراض سوره ناممکن میخواند؛
محور سوره
عامل دیگر پیوند میان آیات یک سوره محور آن سوره است. سید قطب با کشف محور سوره میان آیات سوره ارتباط برقرار می کند. او هر سوره قرآن را دارای یک محور واحد می داند (۲/۱۱۰۵) و تمامی موضوعات و مباحث یک سوره را حول همان محور در حرکت می بیند.
جو سوره
جو، اصطلاح دیگری است که سید قطب برای بیان ارتباط میان آیات به کار میبرد. در نگاه نویسنده فی ظلال هر سوره قرآن جو خاصی دارد و این جو تنها در سوره های کوتاه یا متوسط قرآن نیست، بلکه در سوره های بلند قرآن نیز وجود دارد. بر این اساس سید قطب جو سوره بقره را شناسایی کرده و به صورت مفصل آن را به بحث گرفته است. (۲/۷۹۱)
شخصیت سوره
سید قطب در جای جای تفسیر خویش از شخصیت مستقل هر سوره سخن میگوید. برای نمونه سوره بقره (۲/۷۹۱)، انعام (۲/۱۰۱۵)، اعراف (۳/۱۲۴۳) و یونس (۳/۱۷۴۶) را دارای شخصیتی مستقل و واحد می خواند.
مبانی بحث
برخی موضوع داری سورههای قرآن را به نوع نزول قرآن ارتباط می دهند. به باور ایشان بحث پیوند موضوعی آیات یک سوره در صورتی پذیرفته شده است که سوره مورد نظر نزول یکباره داشته باشد، اما اگر سوره نزول تدریجی داشته باشد و بر اساس وقایع و حوادث مختلف فرود آمده باشد، در این صورت تصور یک موضوع واحد برای سوره دشوار است.
روش شناسی کشف موضوع
سید قطب برای کشف موضوع سوره از شواهد و دلایل گوناگونی سود میبرد. یکی از روش های نویسنده فی ظلال در کشف موضوع سوره، شناسایی مکی یا مدنی بودن سوره است. به باور سید قطب با کشف مکی یا مدنی بودن سوره، دست یابی به موضوع سوره آسان خواهد بود. چه اینکه در سورههای مکی موضوعات و اهداف خاصی دنبال می شود و در سورههای مدنی موضوعات و اغراضی دیگر.
فواید بحث
فوایدی چند برای بحث پیوند موضوعی آیات وجود دارد:
ارتباط موضوعی میان آغاز و پایان سوره
سید قطب کوشش بسیار در برقراری ارتباط موضوعی میان آغاز و انجام سورهها دارد. بر این اساس پایان بقره را در ارتباط با آغاز آن می بیند. (۱/۲۷۷) پایان سوره بقره در حقیقت ایمان، ایمان به تمامی انبیای الهی، کتاب های آسمانی، غیب و ماوراء الطبیعه است؛
تقسیم بندی آیات
سید قطب برای دسته بندی آیات سورههای قرآن از کلماتی چند بهره می گیرد که آن کلمات عبارتند از:
۱. شوط
نویسنده تفسیر فی ظلال برخی سورههای قرآن را دارای چند «شوط» می داند. برای نمونه برای سوره نور پنج شوط (۴/۲۴۸۶)، برای سوره عنکبوت سه شوط (۵/۲۷۱۹)، برای سوره حدید دو شوط (۶/۳۴۷۷)، برای سوره روم شش شوط (۵/۲۷۵۵) و برای سوره سبأ پنج شوط می آورد. (۵/۲۸۹۰) شوط اول سوره سبأ آیات ۱-۹، شوط دوم آیات ۱۰-۲۱، شوط سوم آیات ۲۲-۲۷، شوط چهارم آیات ۲۸-۴۲ و شوط پنجم آیات ۴۳-۵۴.
۲. جوله
«جوله» اصطلاح دیگری است که سید قطب برای تقسیم بندی سوره ها به کار می برد. برای نمونه سوره حجر را به پنج جوله تقسیم می کند (۴/۲۱۲۲) و سوره بقره را شکل گرفته از چندین جوله می داند که نخستین جوله آن از آیه یکم شروع شده و به آیه بیست و نهم ختم می شود. (۱/۵۴)
۳. مقطع
عنوان دیگری که سید قطب برای تقسیم بندی آیات به کار می برد «مقطع» است. او در جای جای تفسیر خویش آیات سورههای قرآن را به مقاطع گوناگون تقسیم می کند. برای نمونه آیات ۲-۲۹ بقره را یک مقطع می شناسد.
۴. موج
«موج» یکی دیگر از واژه هایی است که سید قطب برای تقسیم بندی آیات با هدف سهولت تفسیر آیات قرآن به کار می برد. این کلمه بیشتر در تقسیم سوره هایی به کار می رود که سوره موضوع واحد دارد و ریختن آیات سوره در قالب مقاطع امکان پذیر نیست.
۵. درس
«درس» عنوان دیگری است که در تقسیم بندی آیات سوره به کار می رود. از این عنوان بیشتر وقتی استفاده می شود که میان آیات ارتباط وجود داشته باشد. بر این اساس نویسنده فی ظلال در برخی موارد که یک سوره را به چند قسمت تقسیم کرده است، آن قسمت ها را در چند درس به تفسیر می گیرد. برای نمونه سید قطب سوره لقمان را به چهار جوله تقسیم می کند و از آن جهت که میان هر دو جوله پیوند شدیدی می بیند، هر دو جوله را یک درس می خواند و تمام سوره لقمان را در دو درس تفسیر می کند. (۵/۲۷۸۳) چنان که در مواردی دیگر به یک مجموعه از آیات قرآن یک درس می گوید. (۱/۱۲۵ و ۱۳۹؛ ۳/۱۴۷۱)
۶. شطر
عنوان دیگری که نویسنده تفسیر فی ظلال برای تقسیم بندی آیات قرآن به کار می برد، کلمه «شطر» است. برای نمونه در این تفسیر مجموعه آیات ۱-۲۹ سوره بقره یک شطر خوانده شده است.
منابع و مآخذ:
۱. سید قطب؛ فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، ۱۴۰۰ق. |
|
مفسران معاصر و پیوند معنایی سورههای قرآن
سید عباس صالحی
پیوند معنایی سورههای قرآن، در میان مفسران معاصر، از اقبال نسبی برخوردار بوده و هست. در زمره این مفسران، نامورانی چونان شیخ محمد عبده، رشید رضا، مراغی، صابونی، سید قطب، عزت دروزه، سعید حوّی، ثنوی، فراحی، اصلاحی، طباطبایی، جوادی آملی و ... را میتوان مشاهده کرد.
سورههای مکی ـ مدنی
از مباحث آشنا و دیرباز علوم قرآنی، تقسیم آیات وحی، به آیات مکی و مدنی است. تفسیر رائج و مقبول از آن، تفسیر زمانی (و نه مکانی) است. بدین معنا که آیات مکی، در آیات قبل از هجرت و آیات مدنی، در آیات پس از هجرت به کار میرود. دانشوران قرآنی، از دیرباز برای تفکیک آیات مکی و مدنی، معیارهایی را ارائه داشتهاند. برخی، نص گرایانه به روایات منقول اعتماد ورزیدهاند و سور مکی و مدنی را بر آن اساس تمایز بخشیدهاند و برخی دیگر بر بنیادهای روششناسانه به این تمییز و تمایز دست یازیدهاند.
سوره هاي طولاني قرآن
در طبقهبندي سورههاي قرآن با عناويني چون سورههاي طوال (شامل سورههاي بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال) و سورههاي مئين كه شماره آيات آن بيش از 100 آيه است (شامل سورههاي هود، اسراء، نحل، كهف، شعراء، صافات) مواجه هستيم.
سورههاي مشترك در مضمون
پاره اي از سورههاي قرآن، مضامین بسيار همگرا دارند. به عنوان نمونه به سه سوره شعراء، نمل، قصص(سوره هاي28-26قرآن) اشارت داشت، بخش اصلي آيات هر سه سوره در مورد داستان پيامبراناند.
منابع و مآخذ:
1. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین قم، قم، 1417ق.
پی نوشت:
1- (به عنوان نمونه: طباطبایی، قرآن در اسلام، 186 و نیز: همو: المیزان، 13/342 و 12/299) |
تناسب آيات و سُوَر: از مباحث علوم قرآنى درباره مناسبت و ارتباط ميان آيات و سوره ها«مناسبت» در لغت به معناى پيوند ودائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 652 اتصال دو چيز با يكديگر، همانندى، قرابت و نزديكى است و در اصطلاح به پيوند ميان دو چيز به هر جهتى كه باشد اطلاق مى شود. مناسبت گاه در پديده هاى عينى و خارجى و گاه در نوشته هاست؛ اما در علوم قرآنى، اين اصطلاح محدودتر مى شود و به پيوندِ ميان بخش هاى يك آيه يا دو يا چند آيه* با هم و نيز ارتباط سوره اى با سوره هاى ديگر، اطلاق مى شود. علم مناسبت، علمِ كشفِ ارتباط ميانِ بخش هايى از قرآن است كه در ظاهر گسسته و بى ارتباط مى نمايند. ناپيوستگى گاه ميانِ دو بخش از يك آيه، گاه ميان آيات همجوار و ... خود نمايى مى كند. «علم شناسايى عواملِ ترتيب و چينش آيات و سوره ها»، تعريفى است كه بقاعى از علم مناسبات ارائه كرده است. در نظر سيوطى، مقصود از علم مناسبت، يافتن معنايى است كه ميان بخش هاى قرآن، ارتباط برقرار مى كند؛ معنايى كه گاه به صورت عام و خاص تحقق مى يابد، گاه پيوند عقلى، حسى و خيالى است يا نوعى از علاقه و تلائم ذهنى مانند سبب و مسبب، علت و معلول يا حتى دو مخالف و ضدى كه نوعى پيوستگى موضوعى را نشان مى دهند. در مكتوبات علوم قرآنى، هريك از واژگانِ «اتساق» و «تناسق»، به معناى تناسب به كار رفته است. موضوع علم مناسبات اجزا و عناصرى است كه زمينه پيوند مطالب به ظاهر گسسته را فراهم مى آورد. اهميت و ضرورت علم مناسبت و نقش آن در تفسير قرآن:سيوطى اين علم را فنى ارزنده دانسته كه به موجب آن، پيوند اجزاى سخن همانند بنايى مستحكم قوت مى يابد، هرچند مفسران به سبب دقتى كه در آن هست، كمتر به آن اهتمام ورزيده اند.از فخر رازى (م. 606 ق.) نقل شده كسى كه در لطايف نظم و بدايع ترتيب سوره* بقره تأمّل كند، درمى يابد كه قرآن همان گونه كه از جهت فصاحت الفاظ و ظرافت معانى معجزه است، در نظم و ترتيب آيات نيز معجزه است. وى بر اين باور است كه بسيارى از لطايف قرآنى در تناسب ميان آيات به وديعت نهاده شده اند و در پرتو علم مناسبات آشكار خواهند شد. وى شواهد فراوانى از پيوند ميان آيات را در تفسير خود التفسير الكبير يادآور شده است. دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 653 نيشابورى كه به گفته زركشى و سيوطى نخستين كسى است كه به اين علم توجه كرده، غفلت عالمان بغداد را از پيوستگى و تناسب آيات، مورد طعن قرار مى داد و آنان را نكوهش مى كرد. برخى معتقدند پيوستگى آياتِ قرآنى تا آنجاست كه گويى تمامى قرآن، تنها يك سخن بيش نيست. اعجاز بلاغى قرآن، جز از رهگذرِ دركِ مناسباتِ پنهانِ آيات، آشكار نخواهد شد. پيش از سيوطى، زركشى از علم مناسبت تمجيد كرده و آن را علمى شريف دانسته است كه موجب تقويت عقل بوده، ارزش سخن هر گوينده اى با اين علم روشن مى گردد. ابن العربى مالكى (م. 543 ق.) بر اين باور است كه ارتباط آيات قرآن تا آنجاست كه همچون يك كلمه، معناى آن منسجم و معانى آن منتظم بوده و علم بسيار ارزنده اى است. وى مى نويسد: سپس خداوند براى ما راهى به آن گشود و چون افراد لايقى را براى آن نيافتيم و مردم را به اوصاف بطالت پيشگان ديديم بر آن مهر نهاديم و آن را ميان خود و خداى خود قرار داديم و آن را به او بازگردانديم. براساس گزارشِ محى الدين بن عربى (م. 638 ق.) تا آن زمان، رمانى (م. 386 ق.) از عالمانِ نحو، تنها كسى است كه به اين علم توجه داشته. محى الدين معتقد است كه فهم كامل قرآن تنها از رهگذرِ مناسبات امكان پذير است و كسى كه از منظر اين علم به آيات قرآن بنگرد، به علمى بزرگ دست خواهد يافت. علم مناسبات، پاره هاى هر كلام را با كلام ديگر، شناسايى مى كند و به يكديگر پيوند مى زند و آن را به مجموعه اى بدل مى كند كه در حكم ساختمانى است، با اجزايى همخوان. اين همخوانى به مفسر كمك مى كند تا رابطه اجزاى كلام را دريابد و به فهمى از پيوستگىِ مجموع كلام نزديك تر شود. بى توجه به اين ارتباط و اتساق، فهمِ معارف و حقايق قرآن ميسر نخواهد شد. سعيد حوّى اثبات برخى نظريات علوم قرآنى، همچون توقيفى بودنِ ترتيب سوره ها را از فوايد اين علم دانسته است كه برخى در آن تشكيك كرده اند. فخر رازى، پيوستگى آيات را جلوه اى از اعجاز دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 654 قرآن دانسته است. صبحى صالح معتقد است: علم مناسبت و كشف ارتباط آيات، در بسيارى موارد مفسر را از پرداختن به سبب نزول بى نياز خواهد كرد. دستيابى به لطايف تفسيرى و تبيينِ نادرستى برخى ديدگاه هاى خاورشناسان درباره قرآن، از ديگر كاركردهاى علم مناسبات تلقى شده است؛ خاورشناسانى كه در اسلوب قرآن تحقيقاتى داشته اند و بر پراكندگى آيات تأكيد دارند. برخى خاورشناسان، نيز براى توجيه گسستگى آيات، ادله اى را بيان كرده اند. توجيهاتِ خاورشناسان، در مواردى متعارض اند، چنان كه برخى اظهارات آنان به انكار وحيانى بودن قرآن مى انجامد. ديدگاه خاورشناسان:گروهى از خاورشناسان همچون ريچاردبل (Richard_Beel)، آرتورجان آربرى (Artur_Jhon_Arbery)، گلدزيهر (Gold_Ziher)وگوستاولوبون (Gostave_Le_Bon) بر ناپيوستگى آيات قرآن تأكيد دارند؛ مثلا آرتور جان آربرى در بخشى از مقدمه خود بر ترجمه قرآن مى نويسد: قرآن از هر انسجامى كه مربوط به ترتيب نزول باشد و نيز از انسجام منطقى بسى به دور است. خواننده قرآن به ويژه اگر ناچار باشد به يك ترجمه اكتفا كند، هرچند كه آن ترجمه از نظر زبان شناختى دقيق باشد، بى شك از حالت ظاهراً بى نظمِ بسيارى از سوره ها حيرت زده مى شود.عبدالله شحّاته توجيهات خاورشناسان را درباره گسيختگى و ناپيوستگى آيات اين چنين يادآور مى شود: عده اى اين پريشانى و پراكندگى را عامل پيشگيرى از ملال خاطر و دلزدگى مى دانند. گروهى نيز معتقدند وحدت ادبى هر سوره از قرآن تنها براى جبران نقص عدم ارتباطِ آيات، ابتكار شده است. سومين گروه كه بيشتر خاورشناسان را تشكيل مى دهند معتقدند بايد ريشه اين عيب را در طرز كار صحابه پى جويى كرد؛ يعنى آن گاه كه آنان به جمع و تأليف قرآن پرداختند و به ترتيب آيات و تنظيم آن در قالبِ سوره ها اقدام كردند، اين پراكندگى و پريشانى را در قرآن پديد آوردند. اما با توجه به شيوه جمع قرآن كريم، كه به اتفاق علماى اسلامى توقيفى بوده و به دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) و به امر وحى صورت گرفته، بايد گفت دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 655 كه اين توجيهات مستشرقان، سخنى عاميانه و از سر ناآگاهى است. چنان كه مناسباتِ حاكم بر آيات قرآن، كه در علم تناسب به تفصيل بيان شده است، نشان مى دهد پيوند اعجاب انگيزى در سراسر قرآن وجود دارد، هرچند اين پيوند از نگاه ناآشنايان به اسلوب قرآن، دور بماند. عبدالله درّاز معتقد است يك طرح و نقشه پردازى واقعى و تعيين كننده حدود و مرزها، براى هر سوره وجود دارد. علوم قرآنى و علم مناسبات:علم مناسبات با برخى ديگر از مباحث علوم قرآنى، همچون توقيفى بودن ترتيب آيات و سور، سياق، اسباب نزول، اعجاز قرآن، قصص قرآن، مثل هاى قرآن، قسم هاى قرآن و مسئله هماهنگى لفظ و محتوا پيوند دارد. اين علم در مواردى راهگشا و مبينِ ابهاماتِ موجود در موضوعات ياد شده است، چنان كه برخى معتقدند كشفِ پيوند و تناسب آيات در برخى موارد مفسر را از پرداختن به اسبابِ نزول بى نياز مى سازد.پيشينه علم مناسبت:آغاز علم مناسبات، با نخستين مراحل تحقيق در اسلوب قرآن همراه بوده است. اين علم در پى بيان پيوستگى و ارتباط دو آيه يا عبارت هايى از يك آيه است؛ ارتباط و پيوندى كه در نگاه نخست، مخفى و ديرياب مى نمايد.سيوطى آغاز توجه به علم مناسبات را به شيخ ابوبكر نيشابورى (م. 324 ق.) نسبت داده است. عبدالقادر جرجانى (م. 471 ق.) بنيانگذار علم بلاغت، مباحث آغازين علم تناسب را در سايه نظم قرآن مطرح مى كند. ابن العربى مالكى (م. 543 ق.) پيوستگى ميان آيات را در دو كتاب خود سراج المريدين و احكام القرآن نشان مى دهد. وى پيوند و تناسب آيات قرآن را امرى بديهى و اين علم را علمى عظيم دانسته است. فخررازى (م.606 ق.)، بيشترين توجه را در حوزه تناسب آيات داشته و موارد متعددى از ترتيب، پيوستگى و روابط آيات را در تفسير مفاتيح الغيب به تصوير مى كشد. عبدالواحد بن عبدالكريم زملكانى (م. 651 ق.) از قرآن پژوهان قرن هفتم، تفسير خود را با عنوان نهاية التأميل فى اسرار التنزيل با توجه به علم مناسبت نگاشته است. در همان قرن، ابن ابى الاصبع (م. 654 ق.) بدائع القرآن و الكواكب الدرية فى نظم القواعد الدينيه را مى نويسد و پيوستگى دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 656 و نظم قرآن را بازگو مى كند. ابن نقيب بلخى (م 698 ق.) نيز در تفسير بزرگ خود التحرير والتحبير به پيوستگى آيات توجه مى كند.پس از وى در قرن هشتم ابن زبير غرناطى (م. 708 ق.) البرهان فى مناسبة ترتيب سور القرآن را تأليف كرد. اين كتاب مبنايى است براى قرآن پژوهانى كه به علم مناسبات پرداخته اند. گسترش علم مناسبات در اواخر قرن هشتم، زمينه گشايش فصلى مستقل در علوم قرآنى را فراهم ساخت. بدرالدين زركشى (م. 794 ق.)، فصلى ويژه از كتاب البرهان را به اين موضوع اختصاص داد. برهان الدين ابراهيم بن عمر بقاعى (م. 885 ق.) از مشهورترين دانشمندانى است كه درباره علم مناسبات و استحكام آن سخن گفته است. وى در تفسير خود نظم الدرر فى تناسب الآيات والسور به تبيين رابطه آيات و سوره ها پرداخته و راهى اغراق آميز پيموده و پيوندهاى نامأنوس و تكلف آميزى را باز مى گويد كه موجبِ انتقاد دانشمندان شده است. بقاعى، پيش از تفسير ياد شده كتابى را با عنوان نعم الرحمان فى تناسب آى القرآن نگاشته و سپس آن را تلخيص كرده و آن را دلالة البرهان القويم على تناسب آى القرآن العظيم نام نهاده است. سيوطى افزون بر كتاب الاتقان از دو تأليف ديگر خود با نام هاى تناسق الدرر فى تناسب السور و مراصد المطالع فى تناسب المقاطع ياد مى كند كه كتاب نخست به تناسب و ارتباط سوره ها اختصاص يافته و كتاب دوم از تناسب آغاز و پايان سوره ها بحث مى كند. نهرالنجاة فى بيان مناسبات آيات ام الكتاب از ساجقلى زاده مرعشى (م. 1150 ق.) و جواهرالبيان فى تناسب سور القرآن از صديقى غمارى، دو تأليف مستقلى اند كه در قرن دوازهم هجرى به رشته تحرير درآمده اند. در نهرالنجاة پيوند آيات و در جواهرالبيان تناسب و ارتباط سوره ها، پى جويى شده است. در دوره معاصر نيز تفاسير و كتب متعددى در اين موضوع و در دفاع از تناسب ميان آيات تأليف شده اند. برخى از كسانى كه به طور گسترده بحث و بررسى تناسب را دنبال كردند و تأليفاتى در اين زمينه ارائه داده اند عبارت اند دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 657 از: محمد محمود حجازى در التفسير الواضح و الوحدة الموضوعية فى القرآن الكريم، عبدالله درّاز در النبأ العظيم، شحاته در اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن الكريم، صبحى صالح در مباحث فى علوم القرآن، شيخ محمد غزالى در نحوَ تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم، مناع القطان در مباحث فى علوم القرآن، كمال الدين طائى در موجز البيان، مصطفى مسلم در مباحث فى التفسير الموضوعى، عبدالعلى بازرگان در نظم قرآن، سعيد حوّى در الاساس فى التفسير، معرفت در التمهيد فى علوم القرآن، عبدالهادى فقهى زاده در پژوهشى در نظم قرآن عباس همامى در چهره زيباى قرآن، سيد محمد على ايازى در چهره پيوسته قرآن و محمد خامه گر در ساختار هندسى سوره هاى قرآن. گونه هاى ارتباط در آيات قرآن:گونه هاى ارتباط، ميان آيات مى تواند از سنخِ سبب و تعليل، تأكيد، اعتراض و بدل، بيان نمونه و مصداق، تفسير و بسط آيه پيشين، تخصيصِ عام و تقييدِ مطلق باشد؛ نيز ممكن است اصولا از اين سنخ نبوده، در ظاهر، ناپيوسته به نظر آيد. در اين صورت، بايد جنبه هاى ديگر پيوستگى، مانند عطف، تمثيل، تنظير و تضاد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب را بررسى كنيم.سيوطى تناسب و پيوند ميان بخش هاى آيات را به دو شاخه، ارتباط آشكار و غير آشكار قسمت مى كند. 1. پيوند آشكار:ارتباط آشكار بدين معناست كه بخشى از كلام به گونه اى به بخش ديگر متعلق باشد كه پيش از انضمام بخش دوم، سخن ناتمام باشد. در چنين فرضى پيوند اجزاى سخن آشكار است؛ مانند ارتباط ميان مُسْنَد و مسندٌاليه. در مواردى كه جمله دوم علت و سبب، تأكيد، تفسير يا بدلِ جمله پيشين است و نيز آنجا كه جمله دوم معترضه است، پيوند ميان اجزاى سخن آشكار و زودياب بوده، مفسر با داشتنِ شروطِ لازمِ تفسير، به سهولت پيوند و ارتباط را درمى يابد. اين نوع ارتباط و تناسب از موضوع بحث علم تناسب ميان آيات خارج است.2. پيوند ناآشكار و ديرياب:اين پيوند در جايى است كه جمله ها در كنار يكديگر قرار گرفته و در ظاهر مستقل و گسسته از يكديگر مى نمايند و پى بردن به ارتباط ميانِ آن ها نيازمندِ دقت و ژرفنگرى است. اين نوع ارتباط، گاه با حرف عطف و زمانى بدون آن برقرار مى شود. در مورد نخستدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 658 لازم است وجه جامعى همچون تضاد، ميان دو جمله معطوف و معطوفٌ عليه باشد؛ مانند «واللّهُ يَقبِضُ ويَبصُـطُ واِلَيهِ تُرجَعون».(بقره/2،245) جهت جامع در اين دو جمله تضاد است. تضاد در دو صنعت «طباق» و «مقابله» تحقق مى يابد. تضاد يا از نوع طباق است؛ يعنى دو عنصر متضاد در كنار يكديگر قرار مى گيرند؛ مانند اول و آخر و ظاهر و باطن در آيه «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّـهِرُ والباطِنُ وهُوَ بِكُلِّ شَىء عَليم»(حديد/57،3) و «قَليلا»و«كَثيراً»در آيه 82 توبه/9: «فَليَضحَكوا قَليلاً وليَبكوا كَثيرًا جَزاءً بِما كانوا يَكسِبون».در آيات 15 ـ 16 يس/36 نيز طباق معنوى به كار رفته است: «قالوا ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا وما اَنزَلَ الرَّحمـنُ مِن شَىء اِن اَنتُم اِلاّ تَكذِبون * قالوا رَبُّنا يَعلَمُ اِنّا اِلَيكُم لَمُرسَلون».معناى آيه دوم اين است: «ربنا يعلم إنا لصادقون». يا از نوع مقابله است. در مقابله كلام از دو بخش تشكيل مى شود و در هر بخش چند واژه متناسب به كار رفته اند و هريك از اين دو بخش در تقابل با ديگرى است، چنان كه در آيات 31 ـ 32 قيامت/75: «فَلا صَدَّقَ ولا صَلّى * ولـكِن كَذَّبَ وتَوَلّى»ميان «صَدَّقَ»و «صَلّى»تناسب وجود دارد و اين دو در تقابل با بخش دوم آيه يعنى «كَذَّبَ» و «تَوَلّى»قرار گرفته اند. نمونه ديگر از اين نوع در آيات 5 ـ 10 ليل/92 ديده مى شود. اما آنجا كه ارتباطِ ميانِ دو جمله، غير ظاهر و ديرياب باشد، قراين معنوى همچون تنظير، تضادّ، استطراد، حسن تخلص، انتقال، اقتضاب و حسن مطلب موجبِ پيوند و ارتباط خواهند شد. برخى قراين معنوى ارتباط عبارت اند از: أ. تنظير:مانند آيات آغازين سوره انفال كه ابتدا سخن از تقسيم غنايم و واگذارى آن به پيامبر(صلى الله عليه وآله) است: «يَسـَلونَكَ عَنِ الاَنفالِ قُلِ الاَنفالُ لِلّهِ والرَّسولِ...»كه موجبِ ناخشنودى عده اى از اصحاب مى شود. اين ناخشنودى اصحاب در آيه 5 به ناخشنودى آنان جهت خروج از مدينه براى جنگ با مشركان مكه تنظير شده است: «كَما اَخرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيتِكَ بِالحَقِّ واِنَّ فَريقـًا مِنَ المُؤمِنينَ لَكـرِهون»؛ يعنى همان گونه كه ناخشنودى مسلمانان در خروج از مدينه با فرجامى نيكو يعنى نصرت، غنيمت و عزت مسلمانان همراه بود، در تقسيم غنايم نيز چنين پايانى را بايد انتظار داشت.دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 659 ب. تمثيل:در قرآن تمثيل هاى فراوانى مشاهده مى شوند. در آيات 8 ـ 16 بقره/2: برخى از ويژگى منافقان بيان شده است«ومِنَ النّاسِ مَن يَقولُ ءامَنّا بِاللّهِ وبِاليَومِ الأخِرِ وما هُم بِمُؤمِنين * يُخـدِعونَ اللّهَ والَّذينَ ءامَنوا وما يَخدَعونَ اِلاّ اَنفُسَهُم وما يَشعُرون * فى قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضـًا ولَهُم عَذابٌ اَليمٌ بِما كانوا يَكذِبون ...».سپس در آيات 17 ـ 20 همان ويژگى ها در قالب مثال هاى محسوسى تكرار مى شوند: «مَثَلُهُم كَمَثَلِ الَّذِى استَوقَدَ نارًا فَلَمّا اَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنورِهِم وتَرَكَهُم فى ظُـلُمـت لايُبصِرون ...».ج. تضادّ:نمونه هاى فراوانى از صنعت تضادّ در قرآن آمده است، چنان كه در آيات آغازين سوره بقره سخن از هدايت تقواپيشگان و اوصاف آن هاست: «ذلِكَ الـكِتـبُ لارَيبَ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقين».(بقره/2،2) سپس سخن از كافران و اوصاف آن ها به ميان مى آيد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا سَواءٌ عَلَيهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لايُؤمِنون...» (بقره/2،6 ـ 7) و در ادامه به ذكر اوصاف منافقان مى پردازد (آيات 8 ـ 20) كه عامل پيوند ميان اين سه بخش از آيات، تضاد است.د. استطراد:استطراد آن است كه گوينده يا نويسنده، مطلبى را كه درباره آن سخن مى گفت به يكباره رها كرده، به بيان مطلبى ديگر بپردازد. سپس دوباره به موضوع اصلىِ سخن، باز گردد.برخى، رفع ملال و خستگى مخاطب را، از فوايدِ به كارگيرى اين صنعت دانسته اند. حسن خروج از كلام و تأكيد سخن اصلى را از ديگر فوايدِ به كارگيرى اين اسلوب شمرده اند؛ براى نمونه وقتى گوينده از مفاخر قوم خويش سخن مى گويد، هجو و بدگويى از دشمن به مثابه تأكيدى بر مفاخرِ بازگو شده است. گاهى نيز سخن استطرادى مقصود اصلى گوينده است و آنچه پيش تر بيان شده به مثابه بهانه و زمينه براى سخن استطرادى است. زمخشرى آيه 26 اعراف/7 را نمونه اى از صنعتِ استطراد دانسته است: «يـبَنى ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَيكُم لِباسـًا يُورى سَوءتِكُم وريشـًا ولِباسُ التَّقوى ذلِكَ خَيرٌ ذلِكَ مِن ءايـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم يَذَّكَّرون». در اين آيه، تقوا، لباس معنوى و به مناسبت ذكر لباس ظاهرى معرفى شده است. در اين بخش از آيات، ابتدا به لباس ظاهرى اشاره شده است كه از نعمت هاى الهى است و سبب پوشيدگى و زيبايى انسان مى شود؛ گويى فرصتى فراهم دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 660 آمده تا از تقوا كه به مثابهِ لباس و زينت بخش روحِ انسان است، سخن به ميان آورد. پس از بيان استطرادى اين نكته، به ادامه موضوع پيشين باز مى گردد. هـ . حسن تخلّص:حسن تخلّص آن است كه گوينده از موضوع كلام خود به مناسبتى به مطلب ديگرى منتقل شود و موضوع جديد را دنبال كند، بى آنكه به موضوع نخست بازگردد. در اين صنعت، تناسب و پيوندهاى فراوانى ميان سخن نخست و سخنى كه به آن تخلص شده وجود دارد و انتقال چنان به سهولت انجام مى گيرد كه شنونده هنگامى از اين انتقال باخبر مى شود كه سخن دوم پايان يافته است. هدف از به كارگيرى اين صنعت، كمك به شنونده در استماع و نشاط اوست. نمونه هايى فراوان از اين صنعت در قرآن به كار رفته اند كه براى نمونه در آيه 157 اعراف/7 كه آيات پيشين آن حكايت موسى و قومش بودند اين موضوع را رها كرده و به ذكر اوصاف پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان تخلص مى جويد: «اَلَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ ...».و. انتقال:انتقال از موضوعى به موضوعى ديگر، با قصد ايجاد نشاط در مخاطب، از صنايع ادبى در علم بديع است. برخى انتقال را از وجيه ترين نمونه هاى تناسب و ربط دانسته اند. در اين صنعت، هيچ گونه پيوندى ميانِ سخن پيشين و سخنى كه به آن انتقال يافته وجود ندارد و جمله پسين با كلمه «هذا» از جمله پيشين، جدا مى شود؛ مانند آيه 55 ص/38: «هـذا واِنَّ لِلطّـغينَ لَشَرَّ مَـاب»كه با كلمه «هذا» از ذكر جايگاه متقيان به ذكر اوصاف طاغيان در جهنم منتقل مى شود.ز. اقتضاب:اقتضاب در لغت به معناى ارتجال است؛ يعنى سخن گفتن زياد، بى آنكه مقدمات و زمينه هاى لازم آن فراهم آيد. اقتضاب از صنايع نزديك به حسن تخلص و از آرايه هاى ادبى رايج در عصر نزول است كه بيش از آرايه هاى ديگر مورد توجه اعراب جاهلى بوده است. اقتضاب در اصطلاح، ايجاد فصل ميان دو بخش از سخن (با اسم اشاره) است، در حالى كه هيچ پيوندى ميان سخنِ پيش از اسم اشاره و پس از آن نيست. برخى در به كارگيرى اين صنعت در قرآن ترديد داشته، آن را مغاير با بلاغت مى دانند. ابوالعلا محمد بن غانم، بر به كارگيرى «اقتضاب» در قرآن تأكيد دارد ودائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 661 حسن تخلص را تكلف آميز دانسته، آن را در قرآن جارى نمى داند. خطيب قزوينى در الايضاح فى علوم البلاغه، سعدالدين تفتازانى در مختصرالمعانى، ابن عاشور در التحرير والتنوير، ابومحمد عبدالحق در المحرر الوجيز و آلوسى در روح المعانى ضمن اذعان به وجود صنعت اقتضاب در قرآن، شواهدى از آيات ارائه مى كنند. آيات 49 ص/38:«هـذا ذِكرٌ واِنَّ لِلمُتَّقينَ لَحُسنَ مَـاب» ، آيه 55 ص/38: «هـذا واِنَّ لِلطّـغينَ لَشَرَّ مَـاب»، آيه 30 حجّ/22: «ذلِكَ ومَن يُعَظِّم حُرُمـتِ اللّهِ...» و آيه 84 واقعه/56: «واَنتُم حينَئِذ تَنظُرون»از آياتى اند كه، صنعت اقتضاب در آن ها به كار رفته است. گوينده اى كه پس از حمد و سپاس الهى، با كلمه «امّا بعد» سخن خود را ادامه مى دهد، صنعت اقتضاب را به كار گرفته است. ح. حسن مطلب:حسن مطلب، آرايه اى است نزديك به حسن تخلص. در اين صنعت، گوينده مطلب پيشين را رها مى كند و از موضوعى سخن مى گويد كه در اثناى سخن، زمينه و مقدمات آن را فراهم آورده است؛ گويى سخن پيشين هدف اصلى گوينده نبوده و تنها با انگيزه آماده شدن زمينه براى سخن بعدى بازگو شده است. جمله«اِيّاكَ نَعبُدُ واِيّاكَ نَستَعين» (فاتحه/1،5) در سوره حمد، نسبت به «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيم» (فاتحه/1،6) از حسن مطلب برخوردار است.آيات 68 ـ 83 شعراء/26 دو آرايه حسن تخلص و حسن مطلب را، در كنار يكديگر جمع كرده اند. اقسام مناسبت در قرآن:درباره اقسام مناسبات در قرآن، آراى متفاوتى از سوى قرآن پژوهان، مطرح شده اند. جلال الدين سيوطى در كتاب تناسق الدرر فى تناسب السور، اين مناسبات را 14 نوع مى شمارد، هرچند از اين تعداد برخى در برخى ديگر ادغام پذيرند، چنان كه برخى نيز از اقسام مناسبات محسوب نمى شوند.مناسبات موجود در قرآن را به طور كلى مى توان به يكى از شكل هاى زير در نظر گرفت: 1. مناسبت جمله اى با جمله ديگر در يك آيه:ميان اجزاى يك آيه معمولا ارتباطى وجود دارد، مگر در مواردى معدود كه به ظاهر فاقد پيوستگى و ارتباط اند؛ براىدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 662 نمونه، بخش نخست آيه 26 رعد / 13: «اَللّهُ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ ...»در ظاهر با آيه قبل و بخش هاى ديگر همين آيه بى ارتباط مى نمايد و نيز بخش نخست آيه 114 طه/20: «فَتَعــلَى اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ ...» با ادامه آيه «ولا تَعجَل بِالقُرءانِ مِن قَبلِ اَن يُقضى اِلَيكَ وحيُهُ وقُل رَبِّ زِدنى عِلمـا»(طه/20،114) بيگانه و بى ارتباط به نظر مى رسد. 2. مناسبت آيات يك سوره با ابتداى آن:براى نمونه، در اواسط سوره نساء آيه «ويَستَفتونَكَ فِى النِّساءِ قُلِ اللّهُ يُفتيكُم فيهِنَّ...»(نساء/4، 127) و در انتهاى همان سوره، آيه «يَستَفتونَكَ قُلِ اللّهُ يُفتيكُم فِى الكَلــلَةِ اِنِ امرُؤٌا هَلَكَ لَيسَ لَهُ...»(نساء/4،176) به احكام زنان و ارث آنان اشاره دارند كه ارتباط ميان اين دو آيه، و آيات آغازين سوره (آيات 1 ـ 13) مورد توجه و بررسى است.3. مناسبت يك آيه با آيه قبل و بعدِ خود (آيات همجوار):پس از مناسبات جمله اى، رايج ترين بحث در اين علم، مناسبات آيه اى است؛ گويى برخى آيات، عارى از ارتباط و انسجام با آيات قبلى و بعدى خود هستند؛ مانند آيه 67 مائده/5: «يـاَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ واِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ ...».4. مناسبت ميان آيات غير مجاور در يك سوره:براى نمونه مى توان به آيات 47 و 122 بقره/2: «يـبَنِى اِسرءيلَ اذكُروا نِعمَتِىَ الَّتِى اَنعَمتُ عَلَيكُم»كه داراى الفاظ يكسان هستند و آيات 48 و 123 بقره/2: «واتَّقوا يَومـًا لا تَجزى نَفسٌ عَن نَفس شَيــًا»كه داراى كلمات نزديك به هم اند اشاره كرد.5. مناسبت ابتداى يك سوره با انتهاى سوره قبل:مانند آيه نخست حديد / 57: «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِى السَّمـوتِ والاَرضِ وهُوَ العَزيزُ الحَكيم» و آيه پايانى واقعه: «فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّكَ العَظيم» (واقعه/56،96) كه در هر دو درباره تسبيح سخن به ميان آمده است؛ نيز آيات آغازين سوره احزاب و آيات پايانى سوره سجده.6. مناسبت ميان يك سوره با سوره بعدى:سوره تكاثر كه پيش از سوره عصر قرار گرفته، از تكاثر و فزون طلبى سخن مى گويد، ويژگى شومى كه تا پايان عمر انسان حريص را از بند خود رها نمى سازد. در سوره والعصر، اين فزون طلبى، نكوهش و عامل زيان و خسارت معرفى شده است.7. مناسبت و ارتباط بخشى از سوره با ابتداى سوره بعد:مانند آيات 7 ـ 8 محمّد/47:دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 663 «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِن تَنصُرُوا اللّهَ يَنصُركُم ويُثَبِّت اَقدامَكُم * والَّذينَ كَفَروا فَتَعسـًا لَهُم واَضَلَّ اَعمــلَهُم»و آيات ابتداى سوره فتح: «اِنّا فَتَحنا لَكَ فَتحـًا مُبينـا»(فتح/48،1) كه در هر دو بخش، از يارى خدا، پيروزى مسلمانان و سرانجام كافران سخن به ميان آمده است. 8. مناسبت بخشى از يك سوره با بخشى از سوره بعد:مانند تناسب آيات 7 ـ 14 نمل/27 با آيات 43 ـ 48 سوره قصص/28 ناظر به داستان موسى(عليه السلام).9. مناسبت بخشى از يك سوره با سوره بعد:مانند آيه 2 عصر/103: «اِنَّ الاِنسـنَ لَفى خُسر» كه خسران انسان غير مؤمن را بيان مى كند با همزة/104: «ويلٌ لِكُلِّ هُمَزَة لُمَزَه * اَلَّذى جَمَعَ مالاً وعَدَّدَه» كه گروهى از انسان هاى زيانكار را معرفى مى كند.10. مناسبت بخشى از يك سوره با سوره ديگر:مانند تناسب سوره نوح با آيات 25 ـ 48 هود/11 در ذكر قصه نوح.11. مناسبت بخشى از يك سوره با بخشى از سوره ديگر:مانند تناسب دو سوره هود و اعراف در ذكر قصه شمارى از پيامبران(عليهم السلام).12. مناسبت يك سوره با سوره ديگر:آشكارترين نمونه اين ارتباط، ميان سوره هاى الضحى والانشراح و سوره هاى الفيل و قريش است. اين ارتباط تا آنجاست كه برخى دو سوره الضحى والانشراح را يك سوره و سوره هاى الفيل و قريش را يك سوره دانسته اند.دو سوره نخست داراى ارتباط معنايى بوده، هر دو يادآور نعمت هاى الهى به پيامبرند. درباره دو سوره دوم افزون بر ارتباط معنايى، بعضى مفسران به ارتباط لفظى آن دو نيز نظر داده اند. «لاِيلافِ»در ابتداى سوره قريش متعلق به «كَعَصف مَأكُول» در پايان سوره فيل است كه موجب پيوند لفظى و معنايى شده است. 13. مناسبت آغاز سوره با پايان همان سوره:مانند تناسب آغاز و انجام سوره كهف كه در هر دو آيه، سخن از وحى و پيام الهى است و سوره مؤمنون كه با رستگارى مؤمنان آغاز مى شود: «قَد اَفلَحَ المُؤمِنون»و با نارستگارى كافران به پايان مى رسد: «اِنَّهُ لا يُفلِحُ الكـفِرون» . در دو سوره فرقان و يوسف نيز، مناسبتِ آغاز و فرجام سوره نمايان است.دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 664 14. مناسبت مضمون سوره با مضمون سوره پيشين:مقصود از اين نوع مناسبت آن است كه مضمون دو سوره مشترك و هم افق باشند؛ مانند دو سوره فتح و حجرات كه نقطه اشتراك آن دو انتقاد از باديه نشينان تازه مسلمانى است كه هنوز رسوم جاهلى را از خود دور نساخته اند.15. مناسبت ميان مجموعه اى از سوره هاى قرآن:برخى بر اين باورند كه مشابهت هاى لفظى و ظاهرى مجموعه هايى از سوره هاى قرآن، از مشابهت و تناسب محتوايى آن ها حكايت مى كند. اين گونه از تناسب ميان سوره ها به دو صورت بيان شده است: أ. گاهى تناسب مجموعه اى از سوره ها با توجه به مشابهت ظاهرى و ويژگى هاى محتوايى آن ها آشكار مى شود؛ مانند سوره هاى مؤمن، زخرف، فصّلت، شورى، دخان، جاثيه و احقاف كه با حروف مقطعه «حم»آغاز مى شوند. اين سوره ها به «حواميم» شهرت يافته اند. و سوره هاى حديد، حشر، صفّ، جمعه، تغابن و اعلى كه به «مُسَبَّحات» مشهورند، زيرا در آغاز اين سوره ها سخن از تسبيح و تنزيه الهى به ميان آمده است و سوره هاى فتح، حشر، سجده، طلاق، قلم، حجرات، تبارك، تغابن، منافقون، جمعه، صفّ، جنّ، نوح، مجادله، ممتحنه و تحريم كه «مُمْتَحَنات» ناميده شده اند و نيز سوره هايى كه با حروف مقطعه «الر»آغاز شده اند: يونس، هود، يوسف، رعد، ابراهيم و حجر و... .سياق مشترك و مضمون واحد برخى سوره ها مى تواند راهگشاى شناسايى چنين تناسبى ميان آن ها باشد. از آنجا كه سه سوره محمّد، فتح و حجرات، از وحدت سياق و مضمون برخوردارند، مجموعه واحدى را فراهم مى آورند و در شمار مناسبت مجموعى قرار مى گيرند. ب. بر اساس حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) قرآن 4 بخش دارد: يك. «سبع طِوال» يعنى سوره هاى طولانى، شامل 7 سوره بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و دو سوره انفال و توبه. دو. «مئين» و آن ها سوره هايى اند كه بيش از 100 آيه دارند: يونس، هود، يوسف، نحل، اسراء، كهف، مريم، طه، انبياء، مؤمنون، شعراء و صافّات. سه. «مثانى» يعنى سوره هايى كه عدد آيات آن ها كمتر از 100 است و نزديك به 20 سوره اند. چهار. «مُفَصّلات» و آن ها سوره هاى كوچك با آيه هاى كوتاه اند كه شامل سوره الرحمن تا پايان قرآن مى شوند. دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 665 برخى، معتقدند، اين تقسيم، بر اساس پيوند معنوى ميان هريك از گروه هاى چهارگانه، انجام گرفته و اين سوره ها نظم و انسجام خاصى را در ارائه موضوعات و اهداف، پى مى گيرند. 16. مناسبت ترتيب و تعيين هر سوره در جايگاه خود:در اين نوع مناسبت، به حكمت چينش و ترتيب كنونى سوره هاى قرآن توجه مى شود. سيوطى در كتاب تناسق الدرر به تبيين اين حكمت در برخى سوره ها پرداخته و علايم و شواهدى براى آن ذكر مى كند. وى مى نويسد: برخى عالمان معتقدند برپايه برخى شواهد و قراين قرآنى، ترتيب و چينش سوره ها توقيفى بوده و به امر الهى صورت گرفته است. وجود چنين مناسبتى در قرآن، به مثابه يكى از ادله توقيفى بودن ترتيب و چينش سوره ها و از جلوه هاى اعجاز قرآن تلقى شده است.17. مناسبت و پيوستگى همه آيات در يك سوره:در اين مناسبت، هريك از سوره هاى قرآن به مثابه مقاله اى مستقل است، كه از مقدمه، متن و نتيجه تشكيل شده است و موضوع و غرضى واحد را دنبال مى كند. مطالب موجود در برخى سوره ها كه به ظاهر پراكنده و گسسته مى نمايند، با توجه به موضوع اصلى سوره، انسجام و ارتباط مى يابند. اين گونه از مناسبت، امروزه به نظريه «وحدت موضوعى سوره هاى قرآن» شهرت يافته است. (=> ادامه مقاله، وحدت موضوعى سوره هاى قرآن)18. پيوستگى ميان مجموع آيات و سوره هاى قرآن:براساس اين نوع پيوستگى ادعا شده، حقايق قرآنى، نظامواره و در ساختار درختى و منسجمى صورت بندى شده است. اين ساختار درختى بيانگر نظم و پيوستگى و تعيين جايگاه هريك از ريشه، تنه، ساقه، شاخه و برگ بوده و جغرافياى متفاوتى از موضوعات و مفاهيم را ترسيم مى كند. اين پيوستگى به دو صورت سيستمى و ميدانى مطرح شده است:أ. پيوستگى سيستمى:در اين نظريه، پيوند و ارتباط مفاهيم قرآن همچون، نظام حاكم بر هستى تلقى شده است؛ همان گونه كه مجموعه عناصر جهان آفرينش به صورت سيستماتيك در ارتباط با يكديگر معنا و مفهوم مى يابند، در قرآن نيز، همه عناصر و موضوعات در پيوند و ارتباط با يكديگر معنايى خاص مى يابند. از منظر طرفداران اين ايده، موضوعات قرآن، هرچند به ظاهر پراكنده اند؛ اما اگر در شكل موضوعى و با نظم پايان آيات ترتيب يابند، مجموعه اى نظامدار ودائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 666 سيستمى، پيش چشم ما خواهند گشود؛ براى نمونه، تحقيقات نشان مى دهند كه تمامى آياتى كه با عبارت «واللّهَ يُحِبُّ المُتَّقين»(آل عمران/3،76، توبه/9، 4، 7) پايان مى يابند درباره وفاى به عهد و آياتى كه با عبارت «مَعَ المُتَّقين» (بقره/2،194، توبه/9،36،123) پايان مى يابند درباره جنگ براى رفع تجاوزند، از اين رو مى توان گفت ميان دو عنصر تقوا و عهد، رابطه اى مستمر و متمايز از ديگر موضوعات وجود دارد. ب. پيوستگى ميدانى:اين روش، معطوف به ساختار واژگان، و پيوند آن ها با ديگر واژگان قرآنى است. بر اساس اين فرضيه، براى كشفِ جهان بينى قرآن تحقيقاتِ گسترده اى در باره واژگان كليدى آن انجام گرفته است. كاوش هاى ياد شده بر اين اصل استوارند كه مفاهيم موجود در قرآن، پيوندى وثيق و انكار ناپذير با جهان بينى اين كتاب الهى داشته و از پشتوانه اى عقيدتى و فرهنگى برخوردارند و تنها از رهگذر كاوشى گسترده و معنا شناسانه در سراسر قرآن، چنين معرفتى حاصل مى شود. ايزوتسو (م.1371 ش.) در كتاب خدا و انسان در قرآن در جست و جوى ميدان هاىِ معنا شناختى از واژه هاى اصلى قرآن و كشفِ پيوستگى ميانِ مفاهيم كليدى است. اين كاوش، مبتنى بر نگرشى جامع و سازوار از كل مفاهيم قرآن است. وى نظريه خود را درباره واژگان، نتيجه تلاشى مى داند كه در بررسى ارتباطِ شبكه اى، پيچيده و چند جانبه ميانِ كلماتِ قرآن، به دست آمده است. او در دانش معنا شناختى، در پى درك مفاهيم و كلمات كليدى است. ايزوتسو، اين مفاهيم و كلمات كليدى را به مثابه زبانى مى داند كه مى توان در پرتو آن جهانى را كه مخاطبانِ عصر نزول با آن روبه رو بودند ادراك كرد، از اين رو اهميت اين زبان از منظر وى بيش از زبانى است كه با آن سخن مى گوييم.ايزوتسو واژگان كفر، شكر، كتاب و يوم را نمونه هايى از واژگان كليدى مى داند. اين كلمات در دستگاهى منفرد و منعزل هريك معانى ويژه خود را دارند كه بيرون از قرآن، همان معانى را براى خود حفظ مى كنند؛ اما با ورود به دستگاه تصورى قرآن، با برخى كلمات مهم قرآنى ارتباطى خاص پيدا مى كنند؛ براى مثال، كلمه كتاب، خواه در قرآن يا در خارج از آن، معناى واحدى دارد؛ اما هنگامى كه در قرآن به كار مى رود، همچون نشانه اى از يك مفهوم و تصور دينى خاص با هاله اى از قداست احاطه مى گردد و اهميتى ويژه مى يابد. تحول ياد شده در معناى كتاب، نتيجه اين واقعيت است كه اين واژه در دامان قرآن ارتباطى نزديك دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 667 با تصورِ وحى الهى يا تصوراتِ گوناگونى دارد كه داراى ارتباطى مستقيم با وحى هستند. به اين ترتيب كلمه كتاب، در نظام و دستگاه تصورى اسلامى و در ارتباط با واژگانِ مهمى مانند وحى، تنزيل، نبى و اهل در تركيبِ «اهل كتاب»، معنا مى يابد. ايزوتسو در تبيينِ فرايندِ تحققِ اخلاقِ قرآنى مى نويسد: قرآن مفاهيم اخلاقى را از ساحت اجتماعى و انسانى به تَراز دينى مى رساند؛ مثلاً در خصوص شكر، در ايام جاهلى هم مى گفتند كه هرگز در مقابل نعمت ناسپاسى مكن؛ ولى اكنون قرآن در تَرازى بالاتر و والاتر كه رابطه خدا و انسان است، اين مفاهيم را به كار مى گيرد؛ اينجا ديگر نعمت الهى در كار است كه در برابر آن يا شكر مى گذارد يا كفران مىورزد. طرفدارانِ پيوستگى ميدانى معتقدند، در سايه نگرشى جامع به مفاهيم و توجه به فرهنگ و فضاى فكرى حاكم بر واژگان، تفسير واژه ها و اهدافِ پيام قرآن تغيير مى يابند. با توجه به برخى مناسبات ادعا شده مانند مناسبت هاى عددى و كلمه اى يا حتى ساختار معنايى و ارتباط آن با وزن كلمات اقسامِ مناسبات موجود در قرآن از 20 مورد بازگو شده فراتر خواهد رفت، چنان كه احتمال وجودِ صورت هاى ديگرى از تناسب در قرآن نيز منتفى نيست. وحدت موضوعى سوره هاى قرآن:نظريه وحدت موضوعى يا رابطه اُرگانيك و نظاموارِ آيات در هريك از سوره هاى قرآن و به تعبيرى سيستمى شدن آيات الهى بحثى بديع و نوآمد است كه قرآن پژوهان مسلمان در نيم قرن اخير به آن توجه كرده اند. نظريه ياد شده در حقيقت، از اقسام مناسبات است.مسئله همبستگى و تناسب ميان آيات قرآن، رفته رفته توسعه يافته، از محدوده ارتباط برخى آيات و سوره ها فراتر مى رود و به پيوستگى نظاموار كه بيانگر نظمى منطقى ميان تمامى آيات يك سوره است اطلاق مى گردد.برخى پيشگامان نظريه وحدت موضوعى براين باورند كه اين نظريه مفسر را يارى مى دهد تا در پرتو غرض اصلى سوره، تناسب ميان آيات را نيز دريابد. بديهى است كه با كشف پيوند ميان آيات مى توان لطايف و نكات تفسيرى بسيارى را دريافت و بر پندار نارواى گسيختگى قرآن خط بطلان كشيد؛ اما وجود چنين پيوندى، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 668 تنها يكى از مقدمات نظريه ساختار هندسى سوره ها خواهد بود و هرگز معادل آن نيست. در علم تناسب آيات، مفسر يا اصولا توجهى به هدف و غرض اصلى سوره ندارد يا حداكثر آن را مقدمه و ابزارى براى كشف روابط ميان آيات مى داند. بقاعى كشف غرض سوره را ابزارى مطمئن براى شناخت مناسبات آيات مى داند. هرچند نظريه وحدت موضوعى مبتنى بر پذيرش تناسب آيات است؛ اما لازمه اعتقاد به تناسب آيات، پذيرش نظريه وحدت موضوعى نخواهد بود. درباره ارتباط و تناسبِ آيات هريك از سوره هاى قرآن، مجموعاً 6 نظريه وجود دارد: 1. ارتباط ميان آيات يك واحد نزول:عده اى براين باورند كه تنها ميان آياتى كه در يك مرحله نازل شده اند مى توان در پى تناسب و ارتباط بود، زيرا شرايط نزول هريك با ديگرى متفاوت اند، بنابراين اگر آيات يك سوره در 5 مرحله نازل شده باشند، 5 نوع ارتباط متفاوت بين آن ها برقرار است. اين گروه، هشدار مى دهند كه ارتباط مصنوعى ميان آياتى كه هيچ گونه رابطه اى ندارند، انحراف در فهم قرآن را در پى خواهد داشت.2. ارتباط آيات همجوار:اين نظريه بر توقيفى بودن چينش آيات مبتنى است. در اين ديدگاه، كوشش مفسر كشف پيوند آيات همجوار است. شيخ ولى الدين ملوى مى گويد: كسانى كه به دليل نزول پراكنده قرآن بر حسب وقايع مختلف منكر وجود تناسب بين آيات هر سوره شده اند، دچار توهم اند. به نظر وى گرچه قرآن از لحاظ نزول برحسب وقايع و رويدادهاست؛ اما تنظيم و ترتيب آيات قرآن مطابق حكمت است، پس مصحف بر وفق لوح محفوظ ترتيب يافته و همه آيات و سوره هايش توقيفى اند.3. اشتمال برخى سوره ها بر موضوعات بى ارتباط:عده اى معتقدند كه هر سوره مشتمل بر موضوعات جداگانه است و قرآن همچون فصول منظم يك كتاب نيست كه حتماً با هم رابطه داشته باشند؛ هرچند آيه به مناسبتى در يك واقعه و براساس نيازى خاص نازل شده اند. در تفسير نمونه اين نظريه پى گيرى شده است، بر همين اساس پيش از تفسير هريك از سوره ها مانند سوره بقره ابتدا موضوعات سوره شناسايى و بازگو شده اند.4. گفتارى بودن زبان قرآن:انكار اتساق ودائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 669 اتصال سياقى ميان آيات در پاره اى از موارد و نفى وحدت موضوعى در سوره ها، نگاهى نو در سبك و اسلوب قرآن است. بعضى با تأكيد بر عرفى بودن زبان قرآن، مناسبات طرح شده از سوى مفسران را انكار و آن را نشانه عدم شناخت اسلوب و شيوه قرآن دانسته، هرگونه تلاش براى كشف رابطه و تناسب آيات را بدون توجه به قراين حالى و مقامى، نافرجام و بى ثمر ارزيابى مى كنند. برخى با ذكر شواهدى زبان قرآن را گفتارى و نه نوشتارى دانسته و معتقدند كه تفاوت اصلى اين دو زبان در اين است كه در زبان گفتارى برخى از اطلاعات جانبى در متن زبان نمى آيند و به حال و مقام احاله مى شوند؛ امّا در زبان نوشتارى آن اطلاعات در متن زبان ذكر مى شوند. پذيرش اين رأى افزون بر نفى نظريه وحدت موضوعى به انكار تناسب متنى ميان آيات مى انجامد، زيرا با فرض گفتارى بودن زبان قرآن، فهم صحيح آيات در گرو دستيابى به قراين حال و مقام است كه بيرون از متن مى بايست مورد كاوش قرار گيرند؛ بنابراين تناسب هاى ياد شده ميان آيات به ظاهر نامتناسب كه با تكيه بر متن توجيه و تفسير شده ناصواب خواهند بود. 5. نزول تدريجى مقتضى ناپيوستگى آيات:برخى نيز نبود ارتباط ميان پاره اى از آيات را امرى طبيعى دانسته، راز اين ناپيوستگى را در شيوه نزول و تدوين قرآن جست و جو مى كنند. شيخ عزالدّين بن عبدالسلام با اشاره به اين نكته ادعاى ارتباط در چنين مجموعه اى را تكلفى بى ثمر معرفى كرده است. برخى نيز ناپيوستگى آيات را از جلوه هاى اعجاز قرآن دانسته اند.6. نظريه وحدت موضوعى سوره ها:برخى ديگر معتقدند هريك از سوره هاى قرآن داراى وحدت موضوعى است و تجزيه آيات هر سوره قرآن و تفسير آيات جدا و بى ارتباط با تمامى سوره، بسيار زيانبار است.در همين راستا آية الله خويى آيات قرآن را مانند مرواريدهايى مى داند كه با رشته اى به يكديگر مرتبط شده اند. عبدالله درّاز نيز، وحدت منطقى و ادبى ميان آيات يك سوره را كه به تدريج و به اقتضاى رخدادهاى خاص نازل شده اند، از نشانه هاى بزرگ اعجاز قرآن مى خواند. دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 670 مطالب ياد شده از سوى قائلان وحدت موضوعى، نشان مى دهند كه اعتقاد به تناسب آيات هرگز به معناى قبول اين نظريه نيست و تقريباً در همه عبارات ياد شده در تعريف مناسبات، واژه هايى چون «اخيراً»، «امروزه» و ... حكايت از بديع و نوظهور بودن نظريه وحدت موضوعى دارند. آنچه موجب پيدايش علم مناسبات در حوزه قرآن پژوهى است، گسستگى و ناپيوستگى ظاهرى در بخشى از آيات قرآن است. معيارهاى ارائه شده در علم مناسبات، به خوبى شبهه تشتّت و ناپيوستگى در قرآن را برطرف مى سازند و پاسخگويى به اين شبهه مرهون پذيرش نظريه وحدت موضوعى نيست. منابعالاتقان، السيوطى (م. 911 ق.)، به كوشش سعيد المندوب، لبنان، دارالفكر، 1416 ق؛ الاساس فى التفسير، سعيد الحوّى، دارالسلام، 1409 ق؛ اساليب البديع، سيد جعفر الحسينى، قم، بوستان كتاب، 1429 ق؛ اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن، عبدالله شحاته، قاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1998 م؛ اهداف و مقاصد سوره هاى قرآن، عبدالله شحاته، ترجمه حجّتى، فرهنگ اسلامى، 1369 ش؛ الايضاح فى علوم البلاغه، الخطيب القزوينى (م. 739 ق.)، به كوشش غزاوى، بيروت، دار احياء العلوم، 1419 ق.البرهان فى علوم القرآن، الزركشى (م. 794 ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1415 ق؛ البليغ، احمد امين الشيرازى، فروغ قرآن، 1422 ق. البيان فى تفسير القرآن، الخوئى (م. 1413 ق.)، انوارالهدى، 1401 ق؛ پژوهشهاى فلسفى ـ كلامى (فصلنامه)، دانشگاه قم؛ پژوهشى در نظم قرآن، عبدالهادى فقهى زاده، دانشگاه تهران، 1374 ش؛ تفسير التحرير والتنوير، ابن عاشور (م. 1393 ق.)، مؤسسة التاريخ؛ تفسير غريب القرآن، ابن قتيبة (م. 276 ق.)، به كوشش سيد احمد صقر، بيروت، دارالكتب العلمية، 1398 ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. 606 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1415 ق؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375 ش؛ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ترجمه: فخر داعى، اعلمى، 1334 ق؛ تناسق الدرر فى تناسب السور، السيوطى (م. 911 ق.)، به كوشش درويش، دمشق، دارالكتاب العربى، 1404 ق؛ چهره پيوسته قرآن، محمد على ايازى، تهران، هستى نما، 1380 ش؛ چهره زيباى قرآن، عباس همامى، اصفهان، بصائر، 1375 ش؛ خدا و انسان در قرآن، توشيهيكو ايزوتسو، ترجمه: آرام، تهران، سهامى، 1361 ش؛ در آستانه قرآن، رژى بلاشر، ترجمه: راميار، فرهنگ اسلامى، 1376 ش؛ درآمدى بر تاريخ گذارى قرآن، جعفر نكونام، تهران، هستى نما، 1380 ش؛ رحمة من الرحمن، محى الدين بن عربى (م. 638 ق.)، به كوشش محمود الغراب، دمشق، مطبعة نضر، 1410 ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. 1270 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ روش برداشت از قرآن، سيد محمد بهشتى، سيد جمال؛ ساختار هندسى سوره هاى قرآن، محمد خامه گر، نشر بين الملل، 1382 ش؛ سيستم آيات الهى، عباس اعراب هاشمى، اصفهان، اشاعه فرهنگ قرآن، 1368 ش؛ الصناعتين، حسن بن عبدالله سهل العسكرى (م. 395 ق.)، به كوشش البجاوى و محمد ابوالفضل، بيروت، المكتبة العصرية، 1406 ق؛ قرآن ناطق، عبدالكريم بى آزار شيرازى، فرهنگ اسلامى، 1376 ش؛ قرآن و آخرين پيامبر، مكارم شيرازى، دارالكتب اسلامية، 1390 ق؛ الكافى، الكلينى (م. 329 ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1375 ش؛ الكشاف، الزمخشرى (م. 538 ق.)، قم، بلاغت، 1415 ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. 711 ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405 ق؛ مباحث فى التفسير الموضوعى، مصطفى مسلم، دمشق، دارالقلم، 1410 ق؛ مباحث فى علوم القرآن، صبحى الصالح، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 671 بيروت، دارالعلم للملايين، 1968 ق؛ مباحث فى علوم القرآن، مناع القطان، بيروت، الرسالة، 1401 ق؛ المحرر الوجيز، ابن عطية الاندلسى (م. 546 ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دارالكتب العلمية، 1413 ق؛ مختصر المعانى، التفتازانى (م. 792 ق.)، قم، دارالفكر، 1411 ق؛ مدخل الى القرآن الكريم، محمد عبدالله دراز، دارالقرآن الكريم، 1391 ق؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م. 395 ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، 1404 ق؛ المناسبات بين الآيات والسور، سامى عطا حسن، جامعة آل البيت(عليهم السلام)؛ النبأ العظيم، محمد عبدالله درّاز (م. 1379 ق.)، دارالقلم، 1390 ق؛ نظم الدرر، البقاعى (م. 885 ق.)، به كوشش غالب المهدى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415 ق؛ نظم قرآن، عبدالعلى بازرگان، تهران، قلم، 1375 ش؛ الوحدة الموضوعية فى القرآن، محمد محمود حجازى، قاهرة، دارالكتب الحديثة، 1390 ق. سيد على اكبر حسينى [1]. مقاييس اللغه، ج 5، ص 423 ـ 424، «نسب». [2]. لسان العرب، ج 14، ص 118 ـ 119، «نسب». [3]. مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 58؛ مباحث فى علوم القرآن، مناع قطان، ص 97. [4]. نظم الدرر، ج 1، ص 5. [5]. الاتقان، ج 2، ص 289. [6]. ر.ك: الاتقان، ج 2، ص 289 ـ 290. [7]. ر.ك: نظم الدرر، ج 1، ص 5. [8]. ر. ك: الاتقان، ج 2، ص 287 ـ 290. [9]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 132. [10]. المناسبات بين الآيات و السور، ص 31. [11]. ر. ك: الاتقان، ج 2، ص 288 ـ 289. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 132. [12]. الاتقان، ج 2، ص 288. [13]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 131. [14]. ر. ك: الاتقان، ج 2، ص 288. [15]. همان؛ الوحدة الموضوعية فى القرآن، ص 20 ـ 21. [16]. رحمة من الرحمن، ج 1، ص 13 ـ 14. [17]. ر.ك: الاتقان، ج 2، ص 289 ـ 290. [18]. المناسبات بين الآيات والسور، ص 13. [19]. الاساس فى التفسير، ج 1، ص 25. [20]. ر.ك: التفسير الكبير، ج 7، ص 106؛ الاتقان، ج 2، ص 289. [21]. مباحث فى علوم القرآن، صبحى صالح، ص 157. [22]. ر.ك: الوحدة الموضوعية فى القرآن، ص 14. اهداف و مقاصد سوره هاى قرآن، ص 28. [23]. پژوهشى در نظم قرآن، ص 144. [24]. تمدن اسلام و عرب، ص 28؛ در آستانه قرآن، ص 217؛ ساختار هندسى سوره هاى قرآن، ص 31 ـ 35. [25]. ر. ك: مدخل الى القرآن الكريم، ص 118؛ ر. ك: اهداف كل سورة و مقاصدها، ج 1، ص 7. [26]. ر. ك: اهداف كل سورة و مقاصدها، ج 1، ص 7. [27]. همان، ص 7 ـ 8 ؛ مدخل الى القرآن الكريم، ص 119. [28]. المدخل الى القرآن الكريم، ص 121 ـ 122. [29]. ر.ك: چهره پيوسته قرآن، ص 83 ـ 120. [30]. مباحث فى علوم القرآن، صبحى صالح، ص 157. [31]. الاتقان، ج 2، ص 288. [32]. نك: چهره پيوسته قرآن، ص 117. [33]. الاتقان، ج 2، ص 288؛ الوحدة الموضوعية فى القرآن، ص 20 ـ 21. [34]. الاتقان، ج 2، ص 288 ـ 289. [35]. الوحدة الموضوعية فى القرآن، ص 20. [36]. همان؛ چهره پيوسته قرآن، ص 29. [37]. تفسير بقاعى، ج 1، ص 7؛ ر. ك: چهره پيوسته قرآن، ص 29. [38]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 130، 61. [39]. همان، ص 130. [40]. همان. [41]. الاتقان، ج 2، ص 288، 296. [42]. همان، ص 296. [43]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 131. [44]. النبأ العظيم، ص 142 به بعد. [45]. مباحث فى علوم القرآن، ص 150 ـ 162. [46]. همان، ص 97 ـ 99. [47]. مباحث فى التفسير الموضوعى، ص 55 ـ 91. [48]. التمهيد، ج 5، ص 239 ـ 246 ، 324. [49]. ر.ك: المناسبات بين الآيات والسور، ص 17. [50]. الاتقان، ج 2، ص 290. [51]. همان. [52]. البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 501. [53]. البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 501. [54]. ر. ك: الصناعتين، ص 346؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 504. [55]. ر.ك: البرهان فى علوم القرآن، ج 3، ص 505. [56]. الاتقان، ج 2، ص 289 ـ 293. [57]. همان، ص 290 ـ 291؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 143. [58]. الاتقان، ج 2، ص 291. [59]. الصناعتين، ص 414؛ ر. ك: الاتقان، ج 2، ص 291؛ اساليب البديع، ص 511. [60].ر.ك: اساليب البديع، ص 512 ـ 513. [61]. الكشاف، ج 2، ص 97. [62]. الاتقان، ج 2، ص 291. [63]. ر.ك: اساليب البديع، ص 784. [64]. همان. [65]. اساليب البديع، ص 790، 792. [66]. اساليب البديع، ص 792. [67]. ر.ك: المناسبات بين الآيات والسور، ص 21. [68]. لسان العرب، ج 11، ص 203، «قضب». [69]. مختصر المعانى، ص 317. [70]. البليغ فى المعانى، ص 318؛ الايضاح فى علوم البلاغه، ص 394. [71]. ر. ك: الاتقان، ج 2، ص 292. [72]. الايضاح فى علوم البلاغه، ص 394. [73]. مختصرالمعانى، ص 316 ـ 318. [74]. التحرير والتنوير، ج 17، ص 182؛ ج 19، ص 73. [75]. المحرر الوجيز، ج 5، ص 253. [76]. روح المعانى، ج 17، ص 147. [77]. الايضاح فى علوم البلاغه، ص 394. [78]. ر.ك: الاتقان، ج 2، ص 293. [79]. تناسق الدرر، ص 25 ـ 26. [80]. چهره زيباى قرآن، ص 29 ـ 30. [81]. همان، ص 30. [82]. چهره پيوسته قرآن، ص 43 ـ 44. [83]. چهره زيباى قرآن، ص 30. [84]. همان. [85]. ر.ك: نظم قرآن، ج 1، ص 344. [86]. چهره زيباى قرآن، ص 31. [87]. همان. [88]. همان، ص 31 ـ 32. [89]. ر.ك: همان، ص 31 ـ 33. [90]. غريب القرآن، ص 539. [91]. ر.ك: الاتقان، ج 2، ص 296؛ البرهان، ج 1، ص 135؛ مباحث فى التفسيرالموضوعى، ص 74 ـ 75. [92]. نظم قرآن، ج 3، ص 38. [93]. همان. [94]. ر. ك: نظم قرآن، ج 1، ص 7؛ النبأ العظيم، ص 154. [95]. الكافى، ج 2، ص 601. [96]. ر. ك: الاساس فى التفسير، ج 1، ص 31. [97]. ر. ك: تناسق الدرر، ص 27 ـ 31. [98]. الاتقان، ج 2، ص 297. [99]. ر. ك: همان. [100]. الاساس فى التفسير، ج 1، ص 25. [101]. چهره پيوسته قرآن، ص 37 ـ 38. [102]. ر.ك: سيستم آيات الهى، مقدمه، ص 1 ـ 4. [103]. سيستم آيات الهى، مقدمه، ص 8. [104]. ر.ك: چهره پيوسته قرآن، ص 71 ـ 73. [105]. خدا و انسان در قرآن، ص 34. [106]. ر. ك: همان، ص 4. [107]. خدا و انسان در قرآن، ص 14 ـ 20؛ چهره پيوسته قرآن، ص 74. [108]. خدا و انسان در قرآن، ص 302. [109]. ر.ك: چهره پيوسته قرآن، ص 70 ـ 78. [110]. چهره پيوسته قرآن، ص 39. [111]. ر.ك: چهره پيوسته قرآن، ص 16. [112]. ساختار هندسى، ص 2 ، 13. [113]. ر.ك: چهره پيوسته قرآن، ص 16. [114]. ر.ك: نظم الدرر، ج 1، ص 11 ـ 12. [115]. ساختار هندسى، ص 13. [116]. ر.ك: همان، ص 16. [117]. روش برداشت از قرآن، ص 12 ـ 15. [118]. همان. [119]. الاتقان، ج 2، ص 289. [120]. ر. ك: قرآن و آخرين پيامبر، ص 308 ـ 309. [121]. براى نمونه نك: نمونه، ج 1، ص 58. [122]. ر. ك: پژوهشهاى فلسفى كلامى، ش 3، ص 21 ـ 36؛ «زبان قرآن گفتارى يا نوشتارى». [123]. همان، ص 27 ـ 29. [124]. همان، ص 22. [125]. ر. ك: همان، ص 21 ـ 36؛ درآمدى بر تاريخ گذارى قرآن، ص 67 ـ 75. [126]. الاتقان، ج 2، ص 342. [127]. قرآن ناطق، ج 1، ص 438. [128]. مدخل الى القرآن الكريم، ص 121. |
|
انسجام واژگانی در قرآن (بررسی سوره نور)
مرجان مرآت
چکیده:
این مقاله بررسی و کنکاش مختصری در کلام از منظر زبان شناسی متن بنیاد است که با تکیه بر اصول سخن کاوی، نقش انسجام واژگانی در سوره مبارکه نور را مورد ارزیابی قرار می دهد. انسجام واژگانی به تحقق واژگان در متن از طریق تکرار و هم آیی می پردازد. این نوشتار شواهدی از چگونگی ایفای نقش انسجام واژگانی در متنیت قرآن را بیان می دارد، و سپس با بررسی نحوه عملکرد این روابط انسجامی، داده های حاصل از الگوی پیشین را با استفاده از الگوی آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. میزان بسامد، تکـرار و هم آیــی واژگان سوره مذکور محاسبه می گردد و به استناد آن، ساختار موضوعی سوره نور مورد تحلیل قرار می گیرد. در پاسخ به این پرسش که «آیا انسجام واژگانی می تواند مسئله انسجام موضوعی یا پیوستگی آیات را توضیح دهد؟» این نتیجه حاصل می شود که تغییر در الگوی انسجام واژگانی قادر به تبیین پیوستگی و ارتباط آیات سوره نور نیست.
کلید واژه ها:
قرآن/ متنیت/ انسجام واژگانی/ تکرار/ هم آیی/ ساختار موضوعی
طرح مسئله
به دلیل عدم توجه به سبک مخصوص قرآن کریم و عدم شناخت صحیح آن، عده ای قرآن را کتابی سنگین و وراء فهم و درک انسان عادی می دانند که احدی حق اندیشیدن و تدبر در قرآن را به منظور درک معانی و مفاهیم آن ندارد و در مقابل، گروهی دیگر بر این باورند که قرآن کتاب سطحی و ساده ای است که افراد معمولی به آسانی قادر به فهم و درک آن می باشند. این دو دیدگاه افراطی و تفریطی که ناشی از جهل نسبت به معارف قرآن کریم می باشد، نتایج و آثار زیانباری چون محجوریت قرآن و بسته شدن راه تحقیق و تدبر در آن را در پی داشته است.
مطالعه متن بنیاد و فراجمله ای قرآن
قرآن کتابی است که بافت و تاروپودش بی نظیر و منحصر است و در تمامی حروف و کلمات آیات و سوره هایش، و در ساخت و قالب و نظم موزونش، و نیز در ترکیب ها و نظم منظومش، از همه معجزات پیشی گرفته است. این گونه است که دستیابی به معارف و معانی قرآن مستلزم شناخت و احاطه به همه این جنبه ها و سطوح می باشد. عدم بررسی آنها در واقع خود نوعی مانع در کشف معارف ارزشمندترین کتاب آسمانی است.
بررسی یک نمونه: سوره نور
عکس آنچه در گفتار رخ می دهد و در آن شرکت کننده های یک رابطه کلامی با بهره گیری از کنش های کلامـی و غیـرکـلامی رویـدادهـا، وقایـع غیرکلامی و غیرمشخص اما مؤثر در امر ارتباط و مشخصه های محیطی و بافتی بالفعل، به مکالمه و تبادل پیام های زبانی می پردازند، در متون نوشتاری، بافت موقعیت بالفعل و در مقابل خواننده وجود ندارد و بنابراین خواننده مجبور است با استنتاج از متن، به خلق بافت موقعیت پرداخته و به پیام و مضمون مورد نظر نویسنده متن دست یابد.
واژه های تکرار شده در سوره نور و بسامد آنها
با دقت به ستون بسامد، یعنی دفعات تکرار یک واژه، روشن می گردد که مد به ترتیب بسامد های ۲، ۳، ۴ و ۵ می باشد و بقیه بسامد ها، یعنی بین ۷ تا ۷۸ دارای مد کمتری هستند و حتی در بسامد های بالاتر مانند ۷۸، ۲۴ و یا ۱۴، فقط یک واژه چنین بسـامدی را دارد. خلاصه اینـکه هر چه به سطوح پایین تر نزدیک می شویم، یکسانی بسامد های واژه ها مشهود می گردد. واضح است که هر چه بسامد یک واژه در آیه های سوره بیشتر باشد، انتظار می رود که نقش بیشتری در تبیین معانی سوره ایفا کند.
انسجام واژگانی و ساختار موضوعی سوره نور
آیات سوره مبارکه نور به سه موضوع: الف) آیات تشریعی (درباره حریم خانه و خانواده)؛ ب) آیات تکوینی (درباره نور و ظلمات و غیره)؛ و ج) مردم شناسی، می پردازد که در ۵ گروه از آیات، با استناد به آمار به دست آمــده از میزان بسامدهای عوامل انسجــام واژگانی تکــرار و هم آیـی، بررســی و پـرداخــته می شوند.
۱. آیات ۱ تا ۳۴: حریم خانواده
این بخش که کمی بیش از نصف سوره را در بر می گیرد، با آیه نخست: (سورَهٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)آغاز شده و با آیه(وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِّنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَهً لِّلْمُتَّقِینَ)اتمـام می یابد. هــمان طور که ملاحــظه می شود، در آغاز و خــتم این بخــش، از «نزول آیات بینات» سخن به میان می آید. تکرار «انزلـنا»، «آیـات» و «بینات» و نیز هم آیی «انزلنا» و «آیات» و همچنین «آیات» و «بینات» شایسته دقت و توجه است. علاوه بر این، در اواسط این بخش نیز مجدداً از «تبیین» سخن می گوید:(وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
۲. آیات ۳۵ تا ۴۶: آیات تکوینی
دومین بخش سوره نور که به دنبال آیات تشریعی درباره حریم خانه و خانواده قرار گرفته است، از آیات تکوینی سخن می گوید. در یک نگاه سطحی به نظر می رسد این مجموعه از آیات مستقل از آیات قبل و بی ارتباط با آن باشد. ولی واقعیت این است که هر دو بخش از یک حقیقت سخن می گویند. با این تفاوت که بخش نخست از آیات تشریعی و بخش دوم از آیات تکـوینی برای اثبـات موضوعی واحد بیان شده اند. همان طور که پیش ازاین گفته شد، در ابتدا و انتهای بخش نخست از نزول آیات یاد می شود (آیات ۱ و ۳۴) و سیاق آیات بخش فوق الذکر نشان داد که منظور از آیات، آیات تشریعی هستند. اینک در بخش دوم ملاحظه می کنیم که ۱۲ آیه آن درست در میان دو آیه ای (۳۴ و ۴۶) قرار گرفته اند که باز هم از نزول آیات مبین سخن می گوید:
۳. آیات ۴۷ تا ۵۷: مردم شناسی
در این بخش بدون اینکه کلمه «نفاق» را به کار برده باشد، از خصوصیتی این چنین در میان مسلمانان یاد می کند؛ کسانی که ادعای ایمان به خدا و رسول و اطاعت از رهبری می کنند، در حالی که در عمل پایبند حرف خود نیستند و حاضر نمی شوند به حکم رسول خدا اگر خلاف امیال و هواهای آنها باشد، گردن نهند، اما اگر مطمئن باشند حق به طرف آنها بوده و رسول به نفعشان حکم خواهد کرد، سرسپرده خواهند شد. قرآن این دسته از مردم را که مرضی در دلشان ریشه دوانده یا شک دارند و یا می ترسند خدا حق آنها را پایمال کند، «ظالم» به نفس خود و دیگران نامیده است:
۴. آیات ۵۸ تا ۶۱: حریم خانه
در این بخش بازگشتی به بخش اول سوره صورت می گیرد. با این تفاوت که در این قسمت بیشتر احکام درباره «خانه» صادر می شود تا «خانواده»؛ گرچه هر دو موضوع به یک هدف منتهی می شود:
۵. آیات ۶۲ تا ۶۴: جمع بندی
سه آیه آخر سوره به نظر می رسد مطالب آن را جمع بندی و نتیجه گیری می نماید. در آیه نخست مؤمنین واقعی که رشد یافته اند، در همان «بیوت» «نور» هستند. با تأکید و انحصار «انّما» مراتب ایمانشان را به خدا و رسول معرفی نموده است و اطاعتشان را در مسئولیت های اجتماعی نشان می دهد:(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)(۶۲).
بحث و نتیجه گیری
با توجه به داده های فراهم شده در بخش قبل، حال این پرسش مطرح می گردد که آیا انسجام واژگانی این قابلیت را دارد که مسئله انسجام موضوعی یا پیوستگی آیات را مرتفع سازد؟ آنچه ملاک پاسخ به چنین پرسشی می باشد، آمار و ارقام عینی به دست آمده از عوامل انسجام واژگانی سوره مورد مطالعه، یعنی سوره مبارکه نور است.
میزان انسجام هر یک از آیات سوره نور
داده ها به میزان انسجام معمول آیات برمی گردد. افزایش میزان انسجام آیه ۳۵ مختص به خود این آیه است که به آیه نور مشهور می باشد و دارای بیشترین میزان انسجام واژگانی در سوره مذکور است. تا انتهای آیه ۵۷ یعنی پایان موضوع مردم شناسی، هر سه دسته آیات تشریعی، تکوینی و مردم شناسی به همین ترتیب در سوره نور قرار گرفته اند. اما آیات ۵۸ تا ۶۱ باز به موضوع خانه و خانواده از موضوعات تشریعی پرداخته و نظم پیشین را به هم می زند. در مرز آیات مربوط به این تغییر دور از انتظار، همچنان تغییر معناداری در میزان انسجام آیات و تغییر موضوع دیده نمی شود. این تغییر میزان انسجام ۵۲/۰ درصدی آیه ۵۷ به ۴۱/۳ درصدی آیه ۵۸ به این دلیل معنادار نیست که موضوع خانه و خانواده دوباره تکرار شده است و هر تکرار موضوعی، تکرار واژه های مربوط به خود را به همراه دارد. دقت کنید که قرآن از لغات محدودی استفاده می کند. این افزایش میزان انسجام آیات، در تکرار دوباره موضوع مردم شناسی از آیه ۶۲ تا ۶۴ (پایان سوره) نیز صدق می کند. پیش از این در حد فاصل آیات ۴۷ تا ۵۷ به توصیف مردم و مؤمنین پرداخته شده است و اشاره دوباره به آن در سه آیه پایانی سوره، به طور طبیعی میزان بالای انسجام واژگانی آنها و به دنبال آن افزایش میزان انسجام آیات را در پی داشته است. در واقع ترتیب سه گروه آیات به نوعی رعایت شده و آنچه باعث به هم ریختگی می شود، این است که ۴ آیه مربوط به خانواده در دل آیات مردم شناسی جای گرفته است. آیات ۴۶ و ۴۷ مرز میان آیات تکوینی و مردم شناسی است. قبل و بعد از این دو آیه تفاوت معناداری در میــزان انسجام آیات به چشم نمی آید؛ هر چند که مــوضوع به شکل قابـل ملاحـظه ای از تمثیل های آفرینش به توصیف مؤمنین تغییر یافته است. با استناد به میزان های به دست آمده از انسجام آیات، چنین اثبات می شود که تغییرات انسجام واژگانی نتوانسته است پیوستگی و ارتباط آیات سوره نور را به خوبی توجیه کند. وجود این پیوستگی یا عدم آن خارج از مقوله انسجام واژگانی است. بحث درباره پیوستگی آیات قرآن را می توان این گونه ادامه داد که معمولاً سوره های قرآن به خصـوص سوره های بلنــد که از چـندین دستــه یا گروه آیات تشکــیل شده اند، درباره موضوع ساده و واحدی نبوده و مشتمل بر چندین موضوع به ظاهر متفاوت هستند. و دوم اینکه گروه های هم موضوع به جای آنکه با یکدیگر ترکیب شده و زیر هم قرار گیرند، بر خلاف نظم متعارف بشری، با مطالب دیگر آمیخته شده اند. عجیب اینکه از نظر زمانی نیز ترتیب نزول رعایت نشده است؛ یعنی به جای آنکه گروه های مقدم جلوتر قرار گیرند، معمولاً بر عکس عمل شده و آیات مدنی پیش از آیات مکی نشسته و آیاتی که بعداً نازل شده اند، قبل از آیات سابق قرار گرفته اند. کلانتری در «سلسله مباحث قرآن شناسی»، سوره نور را بر حسب سال نزول، به چهار دسته تقسیم کرده که به تقسیم بندی موضوعی فوق کمک بسیاری کرده است: ۱- آیات ۱ تا ۳۴: سال نزول ۵ هجری (مدنی) ۲- آیات ۳۵ تا ۴۶: سال نزول ۱۰ هجری (مدنی) ۳- آیات ۴۷ تا ۵۶: سال نزول ۱۰ بعثت (مکی) ۴- آیات ۵۷ تا ۶۴: سال نزول ۱۰ هجری (مدنی). (کلانتری، /۹۳) سوره مورد مطـالـعه با آیـات مربوط به حریم خانه و خانواده که بیش از نیمی از کل سوره را تشکیل می دهد (و در سال پنج هجرت نازل شده اند)، شروع می شود. این آیات، تشریعی هستند که با آیه ۳۴ خاتمه می یابد. بخش دوم سوره که آیات تکوینی به شمار می روند و از نور و ظلمات و تسبیح عمومی موجودات و باد و باران و شب و روز و خلقت تکاملی موجودات سخن می گوید، به آیه ۶۴ ختم می شوند و این مجموعه به عنوان تفصیل و تبیین مجموعه پیشین و نگرش دیگری از زاویه طبیعت، در سال ۱۰ هجرت (۵ سال بعد) نازل شده اند. سومین گروه سوره که به آیات مردم شناسی تعلق دارد، در سال دهم بعثت در مکه نازل شده و آثار و عوارض سستی و سطحی بودن ایمان را که در ارتباط با تربیت های خانوادگی نیز قرار دارد، نشان می دهد. این گروه آیات گرچه مقدم بر سایر آیات سوره نازل شده، اما در نیمه دوم آن قرار گرفته است. در چـهارمین گروه از نظر ســال نزول، مجدداً به آیاتی در زمینه خانـواده و مردم شناسی برخورد می کنیم که باز هم ارتباط تربیت خانوادگی را با عملکرد افراد در جامعه نشان می دهد. این مجموعه از آیات نیز به طور تفصیلی و به عنوان خلاصه و جمع بندی سوره، در سال ۱۰ هجرت یعنی آخرین سال، نازل شده است. در این میان آیات دسته سوم از آیه ۴۷ تا ۵۷ مکی بوده و پیش از هجرت پیامبر نازل شده اند. این گروه مربوط به مسائل انسان شناسی است که بیشتر حال و هوای مکی دارد تا مدنی. در مدت زمان جستجو در انتخاب سوره مناسب برای بحث انسجام واژگانی، متوجه شدم که سوره نور تنها سـوره ای است که مشخصاً در قرآن «سـوره» نامیده شده و اولـین واژه در اولین آیه آن «سوره» می باشد؛ (سورَهٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ). معنـای لغوی «سور» حـصار و دایره مــحدود کننده می باشـد؛ به همیـن دلیل دیـوار بلنـد دور شهر را سور می نامند و دستبند و حلقه دست را که زینتی دایره شکل است، «سوار» می خوانند (ظهیری، /۲۱۵). به همین ترتیب است که مجموعه مطالب و بیاناتی که درباره یک موضوع بوده و یک حقیقت را از زوایای مختلف بررسی می کند، در اصطلاح قرآن «سوره» می گویند. درست است که تقسیمات ۱۱۴گانه قرآن را سوره می نامیم، اما خود قرآن تنها مجموعه آیاتی را که «نور» نامیده شده، به صراحت «سوره» نامیده است (محمود، /۳۸). شاید این تأکید و تصریح به دلیل هماهنگی و ارتباط واضح و آشکار بخش های مختلف سوره نور باشد، و یا علامت و نشانه ای که آیات به ظاهر بیگانه و مستقل آن را در رابطه با یک محور و موضوع معنا و تفسیر نماییم. بار ها ذکر شد که دایره اصلی این مجموعه آیات که نام «سوره» به آن تعلق گرفته، موضوع حریم خانه و خانواده می باشد. اما محدوده های فرعی دیگری که به عنوان سوره های کوچک تر (یا بخش ها و تقسیمات داخلی) آن وجود دارد، در عین ارتباط محوری با موضوع اصلی سوره، وحدت و استقلال فردی نیز دارنـد. شنـاخت این سوره های کوچک تر که بخش های سوره اصلی را تشکیل می دهند، از یک طرف به فهم سوره کمک می کند، و از طرف دیگر در رابطه با محور اصلی سوره، موقعیت و موضع بخش های فرعی، که در ظاهر بریده و بیگانه از بقیه آیات به نظر می رسند، تبیین می گردد. در سوره نور می توان آن سه دسته آیات مورد بررسی را به عنوان سوره های کوچک تر فرض نمود که انسجام واژگانی قادر به تبیین آنهاست و ارتباط ظریفی نیز با یکدیگر دارند که از مقوله انسجام واژگانی خارج می باشد. تناسب معنوی میان آیات هر سوره یکی از ویژگی های قرآن است؛ گرچه یک جا نازل نگشته و به صورت پراکنده با فاصله های کم یا زیاد نازل شده باشند. زیرا پراکندگی در نزول آیات که به جهت مناسبت های گوناگون بوده است، اقتضا می کند که میان هر دسته آیاتی که به مناسبتی نازل گشته، با دسته دیگر که به مناسبت دیگری نازل شده است، رابطه و تناسبی وجود نداشته باشد، و این پراکندگی در نزول بایستی در چهره مجموع آیات سوره نور به خوبی هویدا باشد. در صورتی که با دقت وافری که دانشمندان عصر اخیر در محتوای سراسر هر سوره انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که هر سوره هدف یا اهداف خاصی را دنبال می کند که جامع میان آیات هر سوره است و امروزه به نام «وحدت موضوعی» در هر سوره خوانده می شود. همین وحدت موضوعی است که وحدت سیاق سوره را تشکیل می دهد و مسئله اعجاز در همین نکته است که پراکندگی نزول، عدم تناسب را اقتضا می کند، با آنکه تناسب و وحدت سیاق در هر سوره معمولاً به خوبی مشهود است. عادت بشری و نظم و ترتیبی که نویسندگان رعایت می کنند، چنین است که اجزای هر نوشته به تناسب هر موضوع، زیر هم قرار می گیرند و زمان و ضمایر مربوط به آن معمولاً ثابت می مانند. خوانندگان نیز برای سهولت فهم مطالب، علاقه مندند مطالب و نوشته ها حتی المقدور فصل بندی شده و در یک روال مشخص ادامه یابد. اما در قرآن برخلاف انتظار، چنین نظمی رعایت نشده است. نه تنها موضوعات مرتباً تغییر می کنند، بلکه مخاطب ها، ضمایر و زمان ها نیز به کرات جابجا می شوند. مثلاً در چند آیه منتهی به آیه ۳۴ سوره نور، از انحرافات مسلمانان صحبت می شود که ناگاه آیه ۳۵ به تشبیه ذات جلاله به برخی عوامل طبیعی می پردازد. این سبک ویژه قرآن مجید است که به کلی با شیوه های بشری تفاوت دارد، نه اینکه بی نظم و ترتیب باشد، بلکه نظم دیگری دارد که باید آن را درک نمود. ما که محکوم در زمان و مکان هستیم، مسائل و موضوعات را جدا از هم و تجزیه شده و مستقل می بینیم. به گفته بازرگان، قرآن که کلام نازل شده رب العالمین است، فراتر از مرزهای زمان و مکان سخن گفته و داستان خلقت آدم و سجده ملائک را در کنار مسئله قیامت و معتقدات شرک آمیز معاصرین پیامبر مطرح می سازد. بنابراین اصراری ندارد همه اجزای مربوط به یک موضوع را در یک سوره زیر هم قرار دهد. (بازرگان، /۴) پس می توان چنین گفت که درباره موضوعی واحد مانند احکام خانواده یا تقوا و ایمان ممکن است چندین «گروه آیات» در یک سوره وجود داشته باشد که هر کدام سال و شأن نزول مستقلی داشته یا اینکه واژه هایی خاص و کلماتی کلیدی چندین بار در سوره تکرار شده باشند که بیانگر آن گروه ها باشند. نمونه این کلمات در بخش قبل بحث شد. همه این موارد در عین استقلال، با یکدیگر پیوندی ظریف دارند که شاید نتوان آنها را از هم جدا کرد. همان طور که طرح موضوعات و احکام در قرآن نظم ویژه ای متناسب با واقعیت های جامعه بشری و اصول و استعدادهای آموزشی مخاطبین داشته، به تدریج و گام به گام تثبیت گردیده است، در داخل یک سوره نیز این شیوه رعایت گردیده و سیر تحول موضوعات مطرح شده در آن منظم می باشد. کوتاه اینکه اعجاز کتاب آسمانی قرآن که معجزه جاوید است، ابعاد و وجوه مختلفی دارد که یکی از آنها، پیوستگی، انسجام و استحکام الفاظ و معانی و حفظ ارتباط می باشد، به گونه ای که هیچ سخن ادبی از نظر فصاحت و بلاغت همتای قرآن نمی باشد. مفهوم و منظور سخنی مانند قرآن به گونه ای که در محاورات و مکالمه وجود دارد، از طریق بافت موقعیت به تنهایی قابل دسترسی نیست، بلکه سرشتی دارد که با مفهوم متن درهم تنیــده شده است و در آن، متن به وجـود آورنده بافت موقعــیت است و در تحلـیل هر سخن غیر محاوره ای، تکیه و تأکید عمده متوجه دو عامل واژگان و دستور می باشد. وجه تمایز متن از غیر متن و ویژگی تداوم و یکپارچگی در متن، زاینده عنصر انسجام می باشد؛ بنابراین ملاک تبیین مرز متن از غیر آن و تشخیص آن، همین عامل انسجام است. مخاطب هر متنی به کمک انسجام و به واسطه ربط دادن متن به بافت موقعیت، به معنا و مفهوم هر متنی می رسد. این گونه است که مخاطب قادر است تا تفسیری از آن متن برداشت نماید. یکی از عناصری که مخاطب را این گونه سوق می دهد، انسجام واژگانی است که در سوره نور مورد تحلیل قرار گرفت. در این مقاله با تأکید بر عنصر انسجام واژگانی و نقش آن در سوره نور به عنوان نمونه، کوشش گردید تا اثبات لزوم مطالعه فراجمله ای و متن بنیاد قرآن حاصل گردد. انواع ارتباط های انسجام واژگانی آیات مورد بررسی قرار گرفت تا نقش پراهمیت انسجام واژگانی در فهم و درک و استنباط معانی مورد نظر متون قرآنی تجزیه و تحلیل گردد. واضح و مبرهن است که چنین مطالعاتی می تواند بر دیگر سوره های قرآن کریم انجام گیرد تا بتواند در تفسیر این کتاب عظیم، به مفسران و دانشمندان علوم قرآنی کمک نماید.
منابع و مآخذ
۱. ارگون، محمد؛ قرآن را چگونه بخوانیم. ترجمه: دکتر حامد فولادوند، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، ۱۳۶۲ش. |
|
هدفمندي سورههای قرآن در تفسير مراغي
محمد بهرامی*
چكيده: احمد مصطفي مراغي يكي از تفسير نويسان برجسته اهل سنت به شمار ميآيد. او در جاي جاي تفسير گرانسنگ خويش از هدفمندي سورهها مي گويد و در اين راستا آيات سوره را به يکديگر پيوند مي دهد. مراغي در ارتباط ميان آياتِ يك سوره، گاه ميان صدر يك سوره و پايان آن ارتباط برقرار مي كند و گاه ميان آيات هم سياق. مراغي در چهل و هفت سالگي (1928) به عنوان شيخ الازهر انتخاب شد. مخالفت شماري از اساتيد الازهر با برنامه هاي اصلاحي مراغي و كوشش بسيار وي در جهت استقلال الازهر به استعفاي زود هنگام مراغي در سال 1929 انجاميد. تظاهرات دانشجويان و اساتيد الازهر به طرفداري از مراغي، مقامات را ناگزير از دعوت مجدد از مراغي ساخت. از اين جهت مراغي از سال 1935 تا آخر عمر(1945) بر كرسي رياست الازهر تكيه زد و خدمات چشمگيري انجام داد.
آثار مراغي
برخي از آثار و تأليفات مراغي عبارتند از:
نمايي كلي از تفسير مراغي
اين تفسير از يك مقدمه و ذي المقدمه شكل گرفته است.
الف) تفسير المفردات
در اين بحث، بيشتر واژه هايي تبيين و تحليل مي شوند كه فهم و درك آنها براي اكثريت مخاطبان دشوار باشد. (همان،1/16)
ب) المعني الجملي
در اين بحث مرحوم مراغي بيشتر درباره ارتباط آيات با آيات پيشين مي گويد و در موارد كمي، سبب نزول يك مجموعه را ياد مي كند (9/162؛ 28/60)، آيات آن مجموعه را توضيح مي دهد (28/133)، يك نماي كلي از آيات ميسازد، به روايات مرتبط به آن مجموعه اشاره مي كند (28/133)، چنانكه در برخي موارد هيچ نيازي به برقراري ارتباط ميان آيات نمي بيند. (7/52-53)
ج) الايضاح
در اين قسمت مرحوم مراغي به تبيين و تفسير آيات مي پردازد.
انگيزه مرحوم مراغي از تفسير نويسي
مراغي، تفاسير پيشينيان از آيات وحي را برنمي تابد و از چندين جهت بر تفسير نويسان گذشته خرده مي گيرد؛
هدفمندي سوره ها
غرضمداري سورههای قرآن، امروزه يكي از مباحث مهم و تأثير گذار علوم قرآني شناخته مي شود. اين بحث از گذشته اي دور مورد توجه قرآن پژوهان و مفسران قرار داشته است. براي نمونه فخر رازي، بقاعي و سيوطي بر اهميت اين دانش بسيار تأكيد دارند و در اين زمينه صاحب اثر و تأليف هستند.
وحدت غرض در تفسير المراغي
مرحوم مراغي در شمار قرآن پژوهان و تفسير نويساني است كه به بحث هدفمندي سوره ها توجه دارد. او در قسمت پاياني هر سوره با عناوين گوناگوني، غرض، موضوع، مقصد و ... را به بحث مي نشيند. برخي از اين عناوين عبارتند از:
امكان وحدت غرض در تفسير مراغي
توجه مراغي به بحث اغراض سوره و شمارش آنها در پايان تفسير هر سوره به معناي اعتقاد مراغي به تعدد غرض و انكار وحدت غرض نيست, چه اينكه:
برقراري ارتباط ميان آيات يك سوره
غرض سوره يكي از ملاك هاي بسيار مهم در برقراري ارتباط ميان آيات سوره است. در تفسير مراغي چنانكه گفته آمد، آيات دسته بندي شده و گاه در يك دسته از آيات، يك يا دو موضوع به بحث گذاشته شده است. در اين موارد ايجاد ارتباط ميان دو مجموعه با توجه به اينكه ممكن است در هر مجموعه دو يا چند موضوع به بحث گذاشته شده باشد امكان پذير نيست، مگر در صورتي كه ملاك ارتباط، غرض سوره قرار گيرد و با توجه و الهام از غرض سوره, ارتباط ميان چند مجموعه برقرار گردد.
انواع ارتباط ميان آيات يك سوره
الف) ارتباط صدر يك سوره با پايان همان سوره
در برخي موارد نويسنده تفسير المراغي براي برقراري ارتباط ميان دو مجموعه از آيات، به صدر سوره و پايان همان سوره توجه دارد.
ب) ارتباط آيات هم سياق
پيوند آيات در تفسير مراغي بيشتر در اين قالب قرار مي گيرد. نويسنده پس از دسته بندي آيات بر اساس غرض، ذيل هر مجموعه عنوان «المعني الجملي» را ميآورد. او در اين بحث بيشتر ميان دو مجموعه اي كه در كنار هم قرار گرفته اند ارتباط برقرار مي كند.
1. ايجاد ارتباط با تمام آيات مجموعه قبل:
نويسنده تفسير مراغي در مواردي از تمامي مجموعه قبل براي ايجاد ارتباط سود مي برد. براي نمونه آيات 7-10 سوره توبه را به دو گروه تقسيم مي كند؛ آيه هفت و هشت را در يك مجموعه و آيه نه و ده را در مجموعه دوم قرار مي دهد. همو در ايجاد ارتباط از تمامي آيات مجموعه اول سود مي برد و ارتباط را به بخشي از آيات محدود نمي كند؛
2. ايجاد ارتباط با آخرين آيه مجموعه قبل:
در برخي موارد مرحوم مراغي براي ايجاد ارتباط ميان دو مجموعه از آيات، از آخرين آيه مجموعه قبلي سود مي برد. براي نمونه، ايشان آيات 64 تا 72 سوره مريم را به دو دسته تقسيم مي كند. آيه 64 و 65 را در يك مجموعه و آيات 66 تا 72 را در مجموعه دوم قرار مي دهد.
3. ايجاد ارتباط با مجموعه مياني آيات قبل:
براي نمونه در ارتباط مجموعه 9-11 با مجموعه 6-8 توبه، ارتباط را ميان مجموعه دوم با يك قسمت از آيه هفتم(لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا) برقرار ميكند؛
ج) ايجاد ارتباط ميان دو مجموعه جدا افتاده
در تفسير مراغي گاهی ميان دو مجموعه جدا از هم ارتباط برقرار مي گردد. براي نمونه آيات 1-8 سوره هود به سه گروه تقسيم شده است؛ گروه اول آيات 1-4، گروه دوم آيه 5 و گروه سوم آيات 6-8.
روش شناسي ايجاد ارتباط ميان آيات
در تمامي موارد ياد شده، مرحوم مراغي براي پيوند آيات از موازين خاصي پيروي مي كند كه برخي از آن موازين عبارتند از:
گروه نخست:
(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ*وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ*وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون)(هود 6-٨)
گروه دوم:
(وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ*وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ*إِلا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِير)(هود 9-١١)
روش شناسي كشف غرض سوره
الف) نام سوره
يكي از راههای كشف غرض سوره، نام سوره است. از اين رو برهانالدین بقاعي نام سوره را ترجمه اي از مقصود سوره مي شناسد.
ب) مكي و مدني بودن سوره
يكي ديگر از راههای مرحوم مراغي براي شناخت غرض سوره، كشف مكي يا مدني بودن سوره است. اين كشف ممكن است درون سوره اي يا برون سوره اي انجام گرفته باشد. مي توانيم از موضوعاتي كه در سوره آمده است, مكي يا مدني بودن سوره را نتيجه بگيريم, يا اینکه با توجه به ديگر متون، قرائن، مستندات تاريخي و روايي، مكي يا مدني بودن سوره را نتيجه گیری کنیم. براي نمونه با توجه به خصوصيات فرهنگي، اجتماعي و سياسي پيش از هجرت و تفاوت اين خصوصيات با شرايط پس از هجرت، مي توان از اين شرايط به غرض سوره دست يافت. مثلاً مي-توان از فضاي حاكم بر مدينه از جهت اعتقادي، اجتماعي، قوميتي و ...، به غرض سوره بقره پل زد و غرض اين سوره را شناسايي و تبيين كرد.
فوايد بحث هدفمندي سوره ها
يكي از فوايد بحث هدفمندي سوره ها، شناخت سوره هاي مكي و مدني است. مرحوم مراغي با شناخت غرض و موضوع سوره، مكي يا مدني بودن سوره را نتيجه مي گيرد. براي نمونه ايشان در سوره يونس حكم به مكي بودن مي دهد و غرض يا موضوع سوره يونس را اثبات اصول توحيد و نابودي شرك، اثبات رسالت، بعث و جزا، دفع شبهات و ديگر مقاصد دين مي داند و موضوعات ياد شده را همان موضوعات سور مكي مي شناسد. (11/58)
فهم بهينه آيات
شناخت هدف سوره، ملاك و معيار بسيار مهمي در فهم آيات وحي مي باشد. از اين رو مراغي در سرآغاز هر سوره با نظرداشت اغراض سورههای مكي و مدني، به بحث درباره مكي يا مدني بودن سوره مي پردازد و پس از آن با برقراري ارتباط ميان سوره با سوره پيشين، يك نماي كلي از غرض يا اغراض سوره مي سازد و بر اين اساس به دسته بندي آيات سوره مي پردازد و آيات را به گونه اي دسته بندي مي كند كه در راستاي هدف كلي سوره قرار گيرد.
مباني بحث وحدت غرض سوره
1. تدريجي بودن نزول آيات: اين شكل از نزول شاهدي بر غرض مندي سوره است. نزول تدريجي آيات به مناسبت هاي مختلف و تعيين جايگاه آيات از سوي پيامبر نشان از هدفمندي سوره، مجموعه اي از آيات يا يك آيه دارد.
نسبت مقاصد سوره با تقسيم بندي آيات
مرحوم مراغي آيات سوره را بر اساس غرض آيات تقسيم بندي مي كند. او گاه آيات يك سوره را به چند دسته تقسيم مي كند و در پايان تفسير سوره، به همان تعداد براي سوره غرض شمارش مي كند. براي نمونه آيات سوره زخرف را به ده دسته تقسيم مي كند و در پايان اين سوره نيز ده غرض براي سوره شمارش مي كند. (25/117)
هدفمندي قرآن
مرحوم مراغي قرآن را داراي هدف و غرض مي شناسد. او در مواردي از اهداف و مقاصد قرآن مي گويد و در برخي موارد از غرض قرآن سخن به میان میآورد. بنابراين مرحوم مراغي دو گونه سخن درباره هدفمندي قرآن دارد:
الف) پيوند آغاز دو سوره
در برخي موارد مرحوم مراغي براي برقراري ارتباط ميان دو سوره, به آيات نخست دو سوره توجه مي كند و ارتباط را ميان اين دو مجموعه برقرار مي بيند. براي نمونه در ارتباط صدر سوره يوسف با صدر سوره هود مي نويسد:
ب) پيوند پايان دو سوره
همانندي پاياني دو سوره يكي ديگر از وجوه ارتباط است. مرحوم مراغي در برقراري ارتباط ميان برخي سوره هاي قرآن از همانندي پايان دو سوره سود مي برد. براي نمونه ارتباط سوره بقره و آل عمران را در همانندي پاياني اين دو سوره میبيند؛
ج) پيوند آغاز يك سوره و پايان سوره قبل
يكي ديگر از وجوه ارتباط سورههای قرآن، ارتباط صدر يك سوره با پايان سوره قبل است. اين شكل از ارتباط در جاي جاي تفسير مراغي مورد استفاده قرار گرفته و نويسنده, آن را از بهترين گونه هاي ارتباط معرفي مي كند؛
د) پيوند پايان يك سوره با آغاز سوره قبل
يكي ديگر از اشكال ارتباط ميان سورههای قرآن، ارتباط ميان پايان يك سوره و صدر سوره قبل است. اين شكل از ارتباط در تفسير مراغي امري پذيرفته شده است و نويسنده در جاي جاي تفسير خويش از اين شيوه براي ارتباط ميان سور قرآن بهره مي گيرد.
روش شناسي ارتباط سوره ها
مرحوم مراغي در پيوند ميان سوره ها از ملاك هاي خاصي بهره مي گيرد:
الف) هم موضوعي
يكي از مهمترين معيارهاي مرحوم مراغي در پيوند ميان سوره ها، هم موضوعي دو سوره است. او در جاي جاي تفسير خويش از اين ملاك براي ايجاد ارتباط ميان سوره ها بهره مي گيرد.
1. ايجاز و اطناب
در برخي موارد رابطه دو موضوع به شكل ايجاز و اطناب است. براي نمونه سوره اعراف شارح مباحث موجز سوره انعام است. در سوره انعام اصول عقايد و كليات دين به صورت موجز آمده است و در سوره اعراف اين اصول و كليات به اطناب گذاشته شده و عموم بعثت پيامبر و قصص پيامبران و اقوام ايشان بيش از ديگر مباحث اطناب يافته است. (8/97)
2. اجمال و تفصيل
هم موضوعي در قالب اجمال يك موضوع در يك سوره و تفصيل همان موضوع در سوره ديگر، از ديگر وجوه پيوند موضوعي است. نويسنده تفسير المراغي پيوند سوره روم با عنكبوت را در هم موضوعي و آن هم به شكل اجمال و تفصيل مي بيند؛
3. ناقص و تمام
يكي ديگر از وجوه پيوند موضوعي ميان دو سوره، ارتباط ناقص و كامل است. به باور مراغي در برخي سورههای قرآن, موضوع به نحو ناقص طرح شده و در شماري ديگر همان موضوع به شكل كامل به بحث گرفته شده است. براي نمونه در سوره هود داستان پيامبران به شكل ناقص آمده است و در سوره يوسف با طرح قصه يوسف(ع)، داستان پيامبران كامل شده است. (12/111)
4. عام و خاص
به باور مرحوم مراغی، در مواردي پيوند موضوعي به شكل عام و خاص خود را عرضه مي كند. براي نمونه سوره طلاق در خصومت زنان و سوره تحريم در خصومت همسران پيامبر است. (28/154)
5. دليل و مدلول
پيوند موضوعي به شكل دليل و مدلول، يكي ديگر از وجوه ارتباط است. بر اساس اين شكل از ارتباط، مرحوم مراغي سوره ملك را با سوره قلم در ارتباط ميبيند. او سوره ملك را «تهديد المشركين بتغوير الارض» مي داند و سوره قلم از چيزي ياد مي كند كه مانند دليل براي اين تهديد است: «و هو ثمر البستان الذي طاف عليه طائف فاهلكه و اهلك اهله و هم نائمون» (29/26)
6. فعل و حكمت آن
ارتباط موضوعي در قالب فعل و فلسفه آن، يكي ديگر از وجوه پيوند سوره ها شناخته مي شود. براي نمونه موضوع سوره رعد نزول قرآن است، چنانكه موضوع سوره ابراهيم نيز نزول قرآن است و ارتباط اين دو موضوع با یکدیگر به شكل فعل و حكمت فعل است. در سوره رعد نزول قرآن آمده است و در سوره ابراهيم فلسفه نزول قرآن بيان شده است. (13/22)
ب) هم غرضي
معيار دوم مرحوم مراغي در ارتباط ميان سوره ها هم غرضي است. براي نمونه ايشان سوره جاثيه را در پيوند با سوره دخان مي بيند و در توضيح اين پيوند، از غرض واحد دو سوره سود مي برد؛
ج) تناسق
يكي ديگر از ملاك هاي مرحوم مراغي در پيوند ميان سوره ها، تناسق ميان سوره-هاست. براي نمونه ايشان سوره قمر و نجم را در پيوند با یکدیگر مي بيند و دليل اين پيوند را تناسق (عطف كلمات به یکدیگر به صورت پي در پي به گونه اي كه بيشترين بلاغت را در خود داشته باشد) مي داند. (27/74)
د) اضداد
معيار ديگر نويسنده تفسير المراغي در پيوند ميان سوره ها، رو در رو قرار دادن دو موضوع است. براي نمونه سوره منافقون در پيوند با سوره جمعه است، چه اینکه در سوره جمعه حال اهل ايمان آمده است و در سوره منافقون حال اهل نفاق؛
مبناي بحث وحدت موضوعي سورههای قرآن
يكي از مباني مهم و اصلي بحث ارتباط سورههای قرآن، توقيفي بودن ترتيب سورههاست. در چينش سوره هاي قرآن سه نظريه وجود دارد:
هدفمندي آيات
مرحوم مراغي، وحدت غرض در مورد آيات قرآن را باور دارد. از اين رو در جاي جاي تفسير خويش آيات را به دسته هاي يك آيه اي، دو آيه اي و چند آيه اي تقسيم مي كند و ملاك اين بخش بندي را غرض واحد آيات مي خواند. (1/16)
منابع و مآخذ:
1. سيوطي، عبدالرحمن؛ الاتقان في علوم القرآن، بیروت، دار الفكر، بیتا. |
|
روش استنباط گزارههای علمی از ساختار سورهها
(مطالعه موردی اصول همگرایی جامعه دینی در ساختار سوره آل عمران)
محمد خامهگر*
چکیده: یکی از پیامدهای کشف اهداف و ساختار سورههای قرآن راهیابی به گزارههای جدید علمی است، روش مطالعه ساختاری سورهها، مدل جدیدی از مطالعه علمی قرآنی است که تا کنون کمتر مورد توجه واقع شده است. این نوشتار با بر شمردن روشهای استنباط گزارههای علمی از قرآن کریم، به تشریح و تبیین روش ساختاری پرداخته است.
کارکردهای كشف اهداف و ساختار سورههای قرآن
نگرش جامعگرايانه به معانى سورهها، نگرشى نو و ساختارى به مفاهيم مطرح شده در سوره است و همچون هر نگاه ديگرى، پيامدها و آثار جديدى به دنبال دارد. اين نگاه نو، افق جديدى در درك و فهم معانى بلند اين كتاب آسمانى گشوده و روشهاى نوينى را در عرصه قرآنپژوهى و آموزشهاى قرآنى ارائه میدهد و چه بسا بسيارى از راههاى ناهموار را در مسير تلاشهاى قرآنی ـهمچون تفسير جوانانـ هموار و آسان نمايد. برخى از آثار و نتايج سودمندى كه براى اين نگرش قرآنى میتوان برشمرد عبارت است از:
1. كشف افقهاى جديد در اعجاز قرآن
يكى از جنبههایى كه در بررسى اعجاز قرآن كمتر مورد توجه واقع شده است جنبه ساختارى آن است. مطالعه و بررسى ساختار قرآن و ترسيم ابعاد اعجازى آن از اين جهت كه قرآن در درجه نخست يك «متن» است، از اهميت ويژهای برخوردار است. شكى نيست كه در پيدايش يك اثر توانمند ادبى، گزينش واژهها، آهنگ كلمات و تركيب آنها نقش بسزايى دارد، اما بنيادىترين چيزى كه شكل نهایی متن را سامان میدهد و ارتباط واژهها و جملات را معنادار میكند، ساختار معنایی متن است. جملات زيبا اما ناهماهنگ و ناموزون، هيچگاه يك متن ادبى توانمند و فصيح را به ارمغان نمیآورد.
2. آشنايى سريع و آسان با مفاهيم قرآن
تهيه تفسيرى بر اساس ساختار سورهها میتواند بستر مناسبی برای آشنایی سریع نسل جوان با مفاهیم قرآنی باشد. با كمك اين طرح میتوان مفاهيم اساسى و كليدى همه سورهها را به صورت نمودار درختى در آورد و با توجه به سطوح مخاطبان طی30 یا 100 یا 150 جلسه مفاهيم قرآن را به طور كامل به علاقمندان آموزش داد.
3. حل اختلافات تفسيرى
اگر بپذيريم كه هر سوره داراى غرض واحدى است كه مجموع آيات سوره براى تبيين و تشريح آن غرض گرد هم آمدهاند، میتوانيم در پرتو آن بسيارى از ابهامات تفسيرى و اختلاف نظر مفسران را در فهم آيات حل كنيم. غرض اصلى و محور اساسى در فهم هر سوره، معيار و شاخص دقيقى است كه بر اساس آن میتوان هر گونه انحراف تفسيرى و خطا در برداشت را تشخيص داد و از رهگذر آن به تفسير و تبيين آيات پرداخت.
4. ارائه «ترجمهای پيوسته» و تفسيرى از قرآن
«ترجمه پیوسته و تفسیری» یا «ترجمه ساختاری» روش جدیدی در ترجمه قرآن کریم است. در اين شيوه، فهم معاني و مطالب قرآن بسيار آسان و روان شده و مترجم با افزودن توضيحات تفسيري در متن و پاورقي، تا حدي خواننده را از مراجعه به تفاسير بي نياز کرده است. افزون بر اين خواننده با توجه به فصل بندي سوره، هر سوره را به شکل متني پيوسته احساس میکند و پايان يافتن يک آيه و شروع آيه ديگر را کاملاً با هم مرتبط میبيند و اهداف و مقاصد سوره را به خوبي درک میکند. «ترجمه پيوسته» وفادارترين ترجمه نسبت به قرآن مجيد است؛ زيرا ضمن رعايت شرايط و مبانى علمى براى دستيابى به مفاهيم بي كران قرآن، مطالب هر سوره را به صورت يك واحد به هم پيوسته و يك مجموعه هماهنگ ارائه میكند.
5. شناخت اسباب نزولهاى جعلى
يكى از فواید و كاركردهاى كشف غرض سورهها اين است كه در بسيارى از موارد میتوان از آن به عنوان معيارى براى تشخيص اسباب نزول صحيح از روايات متناقض يا تبيين صحت و ميزان انطباق يك روايت با واقعيت سود جست.
6. ترسيم ساختار هدايتى قرآن
قرآن كتاب هدايت است و هدف اصلى از نزول اين كتاب شريف بيان روشهاى دستيابى انسان و جامعه بشرى به كمال رستگارى و بهرهمندى از رحمت الهى است. شكى نيست كه هر سوره قرآن بخشى از هدايتگرى قرآن را به عهده گرفته است، به گونهای كه اگر يك سوره از قرآن كاسته شود، خللى جبران ناپذير در دستيابى قرآن به هدف اصلىاش به وجود میآيد.
7. استنباط گزارههای علمی
یکی از پیامدهای کشف اهداف و ساختار سورههای قرآنی، راهیابی به گزارههای جدید علمی است. این مهم با عرضه موضوعات علمی به سوره و مطالعه چگونگی چینش مباحث در ساختار سوره میسر میشود. این روش، مدل جدیدی از مطالعه قرآن است که تا کنون کمتر مورد توجه واقع شده است. در ادامه مقاله به معرفی این روش میپردازیم.
روشهای استنباط گزارههای علمی از قرآن کریم
قرآن مهمترین منبع معرفتی مسلمانان است، از این رو دانشمندان مسلمان برای کشف گزارههای علمی در گرایش های مختلف علوم اسلامی، انسانی و تجربی، پیش از هر منبع دیگری به سراغ قرآن میروند. برای راهیابی به دیدگاه قرآن در خصوص گزارههای موجود در علوم بشری یا دستیابی به گزارههای جدید از سه روش میتوان سود جست:
الف) روش تفسیر ترتیبی
روش نخست كه بيشتر در تفاسير رايج است، بر مطالعه آيه در جايگاه خويش تأكيد دارد. در اين راهكار، مفسر با بررسى لغوى، نحوى و صرفى واژههاى به كار رفته در آيه، مناسبت آن با آيات همجوار، شأن نزول آيه، تقديم و تأخير واژهها در آيه و كاربرد ساير صنايع لفظى و ادبى در آن به استنباط گزارههاى علمی از آيه مىپردازد.
ب) روش کاوش موضوعی در قرآن
استنباط گزارههاى علمی از آيات قرآن با روش موضوعی تنها پس از مطالعه آيات مشابه و هم افق ميسر مىگردد. در این روش، مفسر با بررسى مجموعه آيات مربوط به يك موضوع، پاسخ سؤالات خود را از قرآن دريافت میدارد. در اين روش ممكن است از بررسى چند آيه كه يكى عام و ديگرى مخصص است يك گزاره استنباط شود. كاربرد اين روش در استنباط گزارههاى سياسى و اجتماعی در سالهاى اخير بسيار رایج شده است. برای نمونه برای راهیابی به دیدگاه قرآن درباره اصول همگرایی در جامعه اسلامی می توان به آیاتی همانند (وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُم)(انفال/46) و آیه (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)(حجرات/10) مراجعه کرد.
ج) روش ساختارى در کشف گزارههای علمی قرآن
روش ديگری كه اخيراً در مراکز علمی قرآنى مطرح شده و تفاسير نگاشته شده در قرن پانزدهم هجري بدان توجه وافرى كردهاند، روش ساختارى است. اين روش مكمل روش موضوعى بوده و با استفاده از آن مىتوان گزارههاى جديدى از قرآن كريم استنباط كرد.
مطالعه اصول همگرایی دینی در ساختار سوره آلعمران
الف) فضای نزول و هدف سوره آلعمران
به اتفاق مفسران، سوره آلعمران از سورههای مدني است1 و در مدني بودن هيچ يک از آيات آن نيز ترديد نشده است. اين اجماع به دليل محتواي سوره است که همگي مربوط به حوادث پس از هجرت رسول خدا به مدينه است.
ب) راهکارهای تقویت و گسترش همگرایی دینی در سوره آلعمران
از آنجا که سوره آلعمران در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی پس از جنگ احد نازل شده است و در آن شرایط بقای جامعه اسلامی در گرو تقویت انسجام دینی بود، بخش مهمی از این سوره، یعنی آیات 129-1 به بیان ساز و کارهای تقویت و گسترش انسجام و اتحاد دینی مسلمانان اختصاص یافته است. در این بخش به راهکارهای زیر اشاره شده است:
1. تقویت نگرش توحیدی جامعه
مهمترین رکن فکری شهروندان جامعه دینی، نگرش توحیدی آنان به جهان هستی و پدیدههای اجتماعی و سیاسی است. به میزانی که این نگرش توحیدی تقویت شود، بنیانهای جامعه دینی نیز استوارتر و محکمتر خواهد بود.
2. دشمن شناسی و آگاهی عمومی
اگر جامعهای دشمنان خود را نشناسد و به نقشهها و حیلههای آنان آگاه نباشد، نمیتواند آمادگی و انسجام لازم را برای مقابله با آنان به دست آورد.
3. تقوا و خدا محوری
دعوت به اتحاد بدون استمداد از يك ريشه اخلاقى و عقيدهاى، بى اثر و يا بسيار كم اثر است. رهبرانی که میکوشند اتحاد و انسجام دینی جامعه خود را در پرتو منافع مشترک و یا اشتراکات زبانی و نژادی تأمین کنند، در حقیقت با ترویج روحیه منفعت طلبی و خود محوري، شهروندان خود را با یک تناقض مواجه میسازند.
4. نهادینه کردن پاسداری از ارزشهای الهی در جامعه
براى حفظ و تقویت همگرایی دینی و وحدت عمومی ناگزير بايد از ارزشهايى كه سبب يگانگى مردم شده و در كتاب خدا تجسّم پيدا كرده است پاسدارى كنيم. بدون حفظ ارزشهایی مانند خداباوری، عدالت اجتماعى، مساوات و پرهیز از گناهان فردی و اجتماعی نمیتوان به استمرار انسجامی که در پرتو ایمان به وجود آمده است اطمینان داشت.
5. تأكيد بر شايستگي و برتریهاي امت اسلامي
يكي از عوامل مهم حفظ انسجام دروني يك جامعه، خودباوري و پذيرش تواناييهاي ذاتي خود است. اگر ملتي خود را باور نمود و پذيرفت كه از ساير ملتها چيزي كمتر ندارد، امكانات مادي و برتريهاي ظاهري دشمنان خود را ناچيز شمرد، میتواند با تكيه بر لطف الهي و اعتماد به نفس ملي در برابر هر دشمني ـهرچند قويـ مقاومت و ايستادگي كند.
6. اعتماد نکردن به بیگانگان
وحدت استقرار يافته در ميان مسلمانان وحدتى اصولى و مبتني بر ايمان است، از اين رو جايز نيست مؤمنان با اعتماد كردن به بيگانگان و بيان اسرار خود به آنها، زمينه خدشهدار شدن اتحاد و انسجام خود را فراهم نمايند. قرآن كريم با تأكيد بر اين اصل حياتي، از مؤمنان میخواهد هرگز از بيگانگان براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنند و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازند و به ايشان میفرمايد:
ج) آسیب شناسی اتحاد و اقتدار مسلمانان
اگر مؤمنان به توصیههای قرآن عمل نمایند و با رعايت راهكارهاي قرآني، انسجام و اتحاد خود را حفظ نمايند، در همه صحنههای اعتقادی، سیاسی و حتی نظامی بر دشمنان خود چیره میشوند. برای نشان دادن کارایی این اصول، آیات 130 تا 180 به کالبد شکافی یکی از شکستهای مسلمانان صدر اسلام، یعنی «جنگ اُحد» میپردازد و با ذکر زمینهها و دلایل شکست مؤمنان در این جنگ، آسیبهایی که اتحاد و اقتدار مسلمانان را تهدید میکند، برمیشمارد و در مواردی، بر رعایت اصول فوق که ضامن عزت و پیروزی مؤمنان است تأکید میشود. در این آیات به ترتیب نکات زیر یادآوری میشود:
د) همگرایی دینی، به مثابۀ يك راهبرد
در آموزههاي قرآني حفظ انسجام جامعه و وحدت ديني مسلمانان نه به عنوان يك رهيافت (تاكتيك)، بلكه به عنوان مهمترین راهبرد (استراتژي) برای ساختن جامعه ايماني و مقاوم سازي جامعه در برابر دشمنان داخلي و خارجي مورد اهتمام و توجه است.
هـ) سطوح همگرایی دینی
در پژوهش و بررسي در خصوص انسجام و همگرایی، دستكم سه سطح تحليلي را ميتوان از يكديگر تفكيك نمود:
پینوشتها:
1. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج2، ص693؛ منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج2، ص167؛ فتح القدير، ج1، ص357؛ التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج2، ص5. 2. علوم قرآني، آيت الله معرفت، ص 79؛ الموسوعة القرآنية، خصائص السور، ج2، ص5؛ أحسن الحديث، ج2، ص1؛ تفسير جامع، ج1، ص406؛ بيان المعاني، ج5، ص316؛ التحرير و التنوير، ج3، ص5. 3. الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص6؛ الموسوعة القرآنية، خصائص السور، ج2، ص23؛ مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج5، ص5؛ پرتوى از قرآن، ج5، ص6؛ تفسير أحسن الحديث، ج2، ص3.
منابع ومآخذ:
1. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحرير و التنوير، بیروت، مؤسسة التاریخ، 1400ق. |
|
مطالعه زبان شناختی روابط متنی در قرآن
سلوی محمد العوی
ترجمه: ابوالفضل حري2
چکیده:
العوی در این مقاله، نقش نظریه انسجام و مناسبت را که از جمله رویکردهای تازه در مطالعات زبان شناختی متن است و بیشتر از طرف اسپربر و ویلسون نظریه پردازی شده، در متن قرآن بررسی می کند. انسجام، روابط صوری میان پاره های مختلف متن و مناسبت، روابط و ادات انسجامی را بررسی می کنند. به دیگر سخن، انسجام، رابطه میان واحدهای زبانی (پاره گفته ها و اجزای متن) است و نظریه مناسبت، رابطه ای است که نه فقط بر اساس پاره گفته ها، بلکه بر اساس پیش تصورات، یعنی واحدهای اطلاعات یا اندیشه تعریف می شود. العوی این دو نظریه را با ذکر نمونه آیاتی از متن قرآن بررسی می کند. ذکر این نظریه ها به معنای تأیید همه جانبه آنها نیست، بلکه این زمینه را فراهم می آورند که الگویی برای شناخت و استدراک کارآمدتر آیات قرآنی فراهم نمایند.
کلید واژه ها:
انسجام / روابط متنی / نظریه مناسب / روابط انسجامی / تناسب
پیش گفتار
حوزه مطالعات زبان شناختی دو رویکرد اصلی به مطالعه روابط متنی دارد: یکی نظریه انسجام۳ و دیگری نظریه مناسبت.۴ این دو رویکرد کارکردشناختی اند،۵ از این رو که متن را فقط بر اساس ویژگی های زبان شناختی آنها تبیین نمی کنند، بلکه عوامل کاربردشناختی (غیر زبان شناختی) متن را نیز که به فهم ما از معنا جهت می دهند، بررسی می کنند.
روابط انسجامی
به زعم هالیدی و حسن که کتاب «انسجام در انگلیسی» آنها در این زمینه پیشگام به حساب می آید، مفهوم انسجام متضمن روابط معنایی مهمی است که به واسطه آنها هر عبارت گفتاری یا نوشتاری قابلیت ایفای نقش به منزله متن را پیدا می کند (Halliday and Hassan, Cohesion, p.۱۳). این بدان معناست که به زعم هالیدی و حسن، بیان فیزیکی رابطه میان اقلام زبان شناختی همان چیزی است که تحلیلگر برای ایجاد متنیّت و نیز معنای متن در پی آن است. آن دو، ادات انسجامی را ملاک تشخیص متن از غیرمتن در نظر می گیرند. در هر صورت، نظریه انسجام در کتاب هالیدی و حسن در کل نامفهوم و گنگ است. عمده کتاب ایشان به طبقه بندی ادات پیوستگی و نمونه های مختلف آن و نیز چگونگی کاردکرد آنها در ایجاد ارتباط میان پاره های مختلف متن اختصاص دارد.
معنای تناسب
نظریه تناسب به این معناست که آنچه برای فهم متن لازم است تناسب است، نه مفهوم انسجام که رابطه اصلی موجد متن است. تناسب بر اساس تأثیر بافت برون زبانی۲۵ تعریف می شود.
بافت برون زبانی و ادراک متن
پاره گفته فقط و تنها فقط زمانی برای شنونده اش معنادار است که در بافت برون زبانی در دسترس شنونده، از تأثیرات بافت برون زبانی تبعیت کند. تأثیرات بافت برون زبانی زمانی حاصل می شود که پاره گفته، بر پیش تصورات بافت برون زبانی شنونده، یکی از تأثیرات زیر را بر جای بگذارد:۲۶
انتخاب بافت برون زبانی
عوامل بسیاری انتخاب بافت برون زبانی را محدود می کنند. یکی از این عوامل، در دسترس بودن فرضیه ها و در عین حال جستجوی مخاطب برای یافتن مناسبت است. منظور اسپربر و ویلسون (Sperber and Wilson) از در دسترس بودن فرضیه ها این است که مخاطبان به عنوان پیش فرض یک ارتباط موفق، نیازمند دسترسی به پیش فرض هایی هستند که برای پردازش پاره گفته ضروری است. به دیگر سخن، پیش فرض های لازم برای پیشبرد گفتار باید در حیطه دانش مخاطب موجود باشد. وقتی چیزی بیان می شود، مخاطب قادر است با دستیابی به پیش فرض هایی که در حیطه دانش خود دارد، بافتی درون زبانی تولید کند که بر آن اساس، منظور پاره گفته را دریابد.
تعادل هزینه و فایده۲۷
اکنون در حیطه پیش تصورات در دسترس، پیش تصورات بسیاری یافت می شوند که با آنچه گفته می شود، مرتبط است و هر یک نیز کارآیی خود را دارند، با این حال مخاطب کدام را بر می گزیند؟
قواعد برقراری تعامل: اصل مناسبت کلام
در نتیجه این دیدگاه، اسپربر و ویلسون دو مفهوم حیاتی برای ارتباط معرفی می کنند. اولی، رابطه تناسب مطلوب است. این دو عقیده دارند هر کنش تعاملی، تناسب مطلوب را داراست، به شرط آنکه به حیطه مناسب از تأثیرات بافت برون زبانی برای کمترین تلاش پردازشی توجیه پذیر نائل آید.(See: R. Blass, Relevance Relations, p.۶۱) آنها سپس بر مبنای مفهوم رابطه تناسب مطلوب، اصل مناسبت را این گونه معرفی می کنند: «هر گونه کنش تعامل ظاهری، پیش فرضی با تناسب کلامی مطلوب خود را انتقال می دهد». (Sperber and Wilson, Relevance, p.۱۵۸)
حدود و ثغور نظریه مناسبت و تعدد تفاسیر
آنچه در بخش اخیر گفته شد، تنها راه توسعه فرآیند ارتباط نیست. پاره گفته ها گاهی بیش از یک معنا و یک مفهوم مرتبط را می رسانند. در اینجا ابهامی رخ می دهد که دریافت کننده را از تلاش برای انتخاب یکی از تعابیر ممکن باز می دارد، چرا که آنها معیاری برای انتخاب خود ندارند. در این صورت شخص تعامل گر باید با محدود کردن تناسب گفته اش، دریافت کنندگانش را در انتخاب مفهوم یاری رساند. محدودیت ها می توانند زبان شناختی باشند، شامل عوامل انسجامی یا سایر سازوکارها، و یا غیر زبان شناختی، مانند اشاره به یک موضوع. اما در متون مکتوب این محدودیت ها فقط زبان شناختی اند. اگر تعامل گران محدودیتی اعمال نکنند، معنای مورد نظر همچنان در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند و دریافت کنندگان متفاوت در انتخاب هر کدام از تفاسیر ممکن، کاملاً آزاد خواهند بود.
تصریح و تلویح۳۱
در این چارچوب، تعامل پیش تصورات یا اطلاعات می تواند صریح یا ضمنی باشد. اگر محتوای آشکار پاره گفته ای بر محیط شناختی دریافت کننده تأثیر بافت برون زبانی بر جای گذارد، تأثیر حاصل را تصریح می نامند (تصریح، معنای حاصل از آشکارسازی بازنمایی هایی معنایی پاره گفته است به واسطه پرکردن فاصله میان معنای زبانی و گزاره بیان شده).۳۲ اگر محتوای مستتر تأثیر بافت برون زبانی بر جای گذارد، آن گاه گفته خواهد شد که پاره گفته دارای تلویح است (تلویح، معنای حاصل از پاره گفته است، اما تا بازنمایی های معنایی آشکار نشود، به دست نخواهد آمد).
مناسبت و روابط متنی
در بخش پیشین، به شماری از اصول کاربردشناختی اشاره کردم که بر طبق نظریه مناسبت، فرایند ادراک میان تعامل گران را سمت و سو می دهد. نمونه هایی را که آوردم، جملگی در زبان ارتباطی روزمره به کار می روند. با این حال، زبان روزمره تنها زبانی نیست که از این نظریه استفاده می کند، چرا که این نظریه به طرزی چشمگیر در درک متن و زبان ادبی نیز کارایی دارد.
ادبیات و تعامل
گرچه عمده کارکرد ادبیات به طرزی مستدل، زیبایی شناختی است، اما با زبان خود نیز رابطه ای تعاملی برقرار می کند. یا به دیگر سخن، از آنجایی که زبان ادبی شکلی متمایز از زبان متعارف دارد، یکی از عناصر مشترک میان این دو زبان، این حقیقت است که هر دو پیامی را به خواننده یا شنونده منتقل می کنند. وقتی پیام منتقل شده بررسی می شود، این حقیقت که عمده هدف زبان متعارف برقراری تعامل است و اینکه این تعامل در زبان ادبی کارایی ندارد، در تحلیل پیام به کار رفته نامرتبط به نظر می آید. پیامی که به طور شفاهی انتقال داده می شود و شنوندگان آن را باز می یابند، همچنان به صورت استنتاجی پردازش می شود و اصول کاربردشناختی است که به این فرایند جهت می دهد.
پی نوشت ها:
۱. سالوا العوی استاد مطالعات قرآنی گروه الهیات و مذاهب دانشگاه بیرمنگام انگلستان است. العوی در این دانشگاه هرمنوتیک قرآنی و روش های تفسیر متن اسلامی تدریس می کند. عمده علاقه او به تحلیل گفتمان قرآنی است. اخیراً مقاله ای با عنوان «تکرار در قرآن» و کتابی به زبان عربی درباره نقش بافت برون زبانی در تفسیر همنامی قرآنی به رشته تحریر درآورده است. کتاب «روابط متنی در قرآن؛ مناسبت، انسجام و ساختار» در دست ترجمه است. دکتر سید حسین سیدی یکی از کتاب های ایشان را از عربی به فارسی برگردانده اند. آستان قدس رضوی آن را منتشر کرده است. ۲. در آماده سازی این ترجمه دو تن از دانشجویان سختکوش دوره کارشناسی ادبیات انگلیسی دانشگاه اراک - خانم ها فرزانه صائبی و زینب بخشی- نقش بسزا ایفا کرده اند که بدین وسیله از ایشان تشکر می شود. ۳. coherence theory ۴. relevance theory ۵. Pragmatics ۶. textuality ۷. cohesive ties ۸. coherence ۹. utterances ۱۰. coherence relation ۱۱. grammatical connectives ۱۲. reference to elements inside and outside the text ۱۳. ellipsis ۱۴. substitution ۱۵. conjunction ۱۶. lexical cohesion ۱۷. recipients ۱۸. ترجمه انگلیسی نویسنده و ترجمه تحت اللفظی آن به شرح زیر است: The Prophet has a higher claim on the believers than [they have on] their own selves, [seeing that he is as a father to them] and his wives are their mothers: and they who are [thus] closely related (relatives) have, in accordance with God’s decree, a higher claim upon one another than [was even the case between] the believers [of Yathrib] and those who had migrated [there for the sake of God]. Nonetheless, you are to act with utmost goodness towards your [other] close friends as well: this [too] is written down in God’s decree. پیامبر حق بیشتری بر مؤمنین [نسبت به خود آنها] دارد. [با توجه به اینکه او برای آنها مانند پدر است] و همسرانش، مادران آنها هستند. کسانی که [به هر ترتیب] رابطه نزدیکی دارند [خویشاوندان]، طبق حکم الهی حق بیشتری نسبت به مؤمنین [یثرب] [حتی در میان خود آنها] که مهاجرت کرده اند [به آنجا در راه رضای خدا] دارند. با این وجود شما موظفید در نهایت خوشرفتاری با دوستان [دیگر] خود رفتار کنید. این [هم] حکم مکتوب خداوند است. ۱۹. items of lexical cohesion ۲۰. reference items ۲۱. sentence conjunction ۲۲. sentence connectives ۲۳. co-text در معنا شناسی نظری و معناشناسی کاربردی، بافت، فضایی است که جمله های زبان در آن تولید می شوند. این فضا می تواند محیط بیرون از زبان باشد (بافت برون زبانی context) یا متنی باشد که به صورت مجموعه ای از جمله های زبان پیش و پس از هر جمله آمده است (بافت درون زبانی co-text). بافت برون زبانی را بافت موقعیتی نیز می نامند و آن فضایی است که زبان در آن جریان می یابد. از آغاز دهه ۱۹۷۰ به بعد، افرادی چون سادوک (Sadock) تحت تأثیر آرای هایمز (Hymes) و فرث (Firth) به بحث درباره بافت برون زبانی به منزله یکی از مهم ترین عوامل دخیل در تعبیر معنا پرداختند. هایمز با الگوگیری از دیدگاه فرث، مختصاتی را برای تولید جملات زبان بر حسب بافت برون زبانی معرفی می کند که عبارت اند از گوینده، شنونده، موضوع، موقعیت، مجرای ارتباطی، رمزگان، شکل پیام، رویداد، شاهدان گفتگو، ابزارهای ارزشگذاری و قصد از گفتگو. بافت درون زبانی نیز فضایی است که از طریق جمله های زبان ساخته می شود و اطلاعاتی را در اختیار طرفین گفتگو قرار می دهد که در ادامه ارتباط مؤثرند (صفوی،/۱۹-۲۱). ۲۴. connectives ۲۵. contextual effect ۲۶. M. A. S. Abdel-Haleem, ‘Grammatical shift for rhetorical purposes: iltifat and related features in the Qur’an’, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, ۱۹۹۲, ۵۵(۳): ۴۲۰. این مقاله به همین قلم ترجمه شده و به زودی در قالب مجموعه مقاله قرآنی از طرف انتشارات نیلوفر چاپ می شود. ۲۷. cost and gain ۲۸. cognitive environment ۲۹. در حوزه تفسیر اگر به تفسیر مفسران نگاه کنیم، به سهولت می توان به این حقیقت پی برد که بخش اعظم تفسیر بر استنتاج معنا و نیز مطالعه مناسبت به واسطه اضافه شدن عناصر بافت برون زبانی مبتنی است. مسئله اینجاست که این اضافه شدن به صورت شهودی انجام گرفته و به منابع شناختی و پیشین مفسر بستگی دارد. ۳۰. encyclopedic entries ۳۱. Explicature and implicature ۳۲. گزاره بیان شده همان منظور پاره گفته است پس از به کارگیری اطلاعات از حیث بافت برون بافتی استنتاج شده. ۳۳. it is in this room.The meeting is in room ۳۰۷ ۳۴. reasonable ۳۵. sensible ۳۶. معادل فقهی این امر در شرع اسلام این است: تعمیم دادن آنچه تغییرپذیر است و محدود کردن آنچه تغییرناپذیر است. برای نمونه، قانون اسلامی پوشش زنان و مجازات دزدی. عبارت جلباب [در احزاب/۵۹] به پوشش زنان اشاره می کند، اما به اندازه، رنگ و شکل پوشش نمی پردازد، اما مجازات دزدان به تفصیل آمده و تفاسیر متعدد ندارد (نویسنده). ۳۷. For a bibliographical survey of the literature on RT, see Francisco Yus, ‘Relevance: a thematic bibliographical list’, Revista Alicantina de Estudios Ingleses, ۱۹۹۸, ۱۱: ۲۶۱–۲۸۵. And, Journal of Pragmatics, vol. ۳۰. ۳۸. Among those are: Nigel Fabb, Linguistics and Literature, Blackwell, Oxford and Massachusetts, ۱۹۹۷, pp. ۲۵۰–۲۷۳, and Seiji Uchida, ‘Text and relevance’, Relevance Theory: Applications and Implications, ed. Robyn Carston and Seiji Uchida, John Benjamins Publishing Company, Amsterdam/Philadelphia, PA, ۱۹۹۷. ۳۹. Apart from this study, the only work I know of, which is entirely devoted to the application of Relevance to a long literary text is a recent PhD study by David Keeble entitled: Interpretive Representation in Thomas Carlyle’s Chartism: A Relevance Theoretic Analysis, Lancaster University, ۲۰۰۲. ۴۰. rhetorical tools ۴۱. مقاصد اطلاعاتی که در نظریه مناسبت به کار می رود، عبارت است از معنای مورد نظر نویسنده. بر اساس نظریه مناسبت، تعامل گران دو نوع قصد دارند: تعاملی و اطلاعاتی. تعاملی، انتقال چیزی به کسی و اطلاعاتی، به پیام انتقال یافته اشاره می کند. شکل زبانی هر پاره گفته ای دال بر قصد اطلاعاتی گوینده است، اما این گونه زبانی صرفاً بخشی از مدرکی است که دریافت کننده برای بازیابی پیام مورد نظر به کار می گیرد. باقی مدارک بر بافت برون زبانی متکی اند و دریافت کننده بر اساس اصل کاربرد شناختی مناسبت آنها را بر می سازد (نویسنده). |
|
جامعيت قرآن كريم نسبت به علوم و معارف الهي و بشري
مصاحبه شونده:محمد هادی معرفت و سید ابوالفضل میر محمدی
گستردگي دانش بشري در موضوعات مختلف بويژه در علوم انساني و كلامي سؤالات زيادي را پيرامون دين بويژه اسلام و قرآن و اداره جامعه بشري بر اساس دين برانگيخته و از طرفي پاسخهاي در خور و شايسته كمتر ارائه گرديده است. عمده سؤالي كه در اين راستا ميان پژوهشگران و دين شناسان ارائه ميگردد محدوده جامعيت دين و كماليت قرآن در حوزه نيازهاي بشري است.«نامه مفيد» به اندازه توان خود تلاش مينمايد پارهاي از اين سؤالات را فراروي عالمان و متخصصان قرار دهد تا با استفاده از آنان پارهاي از اين پرسشها را پاسخ گويد. با سپاسمندي از بزرگواراني كه فراخوان نامه مفيد را پاسخ گفتهاند، تأكيد ميكنيم كه صفحات مجله براي پاسخ به اين اقتراح در شمارههاي ديگر نيز گشوده است. اين شماره را به پاسخ حضرت آيتاله محمد هادي معرفت، استاد حوزه و مؤلف كتاب گرانسنگ «التمهيد في علوم القرآن» و حضرت آيتاله سيد ابوالفضل ميرمحمدي استاد و رئيس دانشگاه الهيات تهران، زينت ميبخشيم. بر آن اميد كه براي خوانندگان مفيد واقع شود.
آيا قرآن كريم نسبت به علوم و موضوعات الهي و بشري جامعيت و كليتي دارد و پاسخگوي همه اين مسايل است يا نه؟ و اصولاً در مرحله بعد اگر جواب مثبت است مكانيزم استخراج اين سئوالات از ظواهر قرآن و يا نصوص قرآن و سنت چگونه است؟
محمد هادي معرفت: بدون شك ما به جامعيت قرآن معترفيم و اساسا «اليوم اكملت لكم دينكم» معناي كمال را ميرساند كه اسلام و در رأس آن قرآن، آنچه را كه نياز بشر بوده بطور كامل عرضه داشته است. ولي صحبت از جامعيت و كمال در اين جهت است كه مقصود از جامعيت و كمال چيست؟ در اينجا برخي از ادعاها افراطي است و آن اينكه هرآنچه بشر به آن رسيده است يا ميرسد از دستاوردهاي علمي، فني، فرهنگي و... تمام اينها در قرآن بوده يا ريشهاش در قرآن هست. و حال آنكه چنين ادعايي گزاف و بياساس است .قرآن اساسا جاي عرضه اينگونه مطالب نيست. مقصود از كمال و جامعيت، جامعيتِ در شؤون ديني است (اصولاً و فروعا). ما اگر مدعي هستيم كه قرآن جامع است يعني آنچه كه در رابطه با اصول معارف هست و آنچه كه در رابطه با بيان احكام و تشريعات هست اينها بطور كامل در دين مطرح است و رؤوس و پايههاي آنها در قرآن موجود است، همين است و بس. بيش از اين ما ادعايي نداريم. زيرا قرآن وقتي كه ادعاي كمال ميكند و ميگويد: «اليوم اكملت لكم دينكم» از اين جهت كه روي كُرسي تشريع نشسته چنين ادعايي را ميكند نه روي كرسي تكوين. اگر مدعي اين كلام، بر كرسي تكوين تكيه داده بود و گفته بود كه هر آنچه كه نيازمندي است، من براي شما آوردهام در چنين ادعايي جا داشت كه بگوييم علوم تجربي و رياضي و تمام ابعاد فرآوردههاي بشري بايد حداقل ريشهاش در قرآن بوده باشد ولي اين سخن را موقعي گفته است كه بر كرسي تشريع تكيه زده پس معنايش اين است كه آنچه در رابطه با شريعت است، اصولاً و فروعا، ما براي شما مطرح و پايهريزي كردهايم. و اين همانند آن است كه يك فقيه كتابي را بنويسد و بگويد هر آنچه مورد نياز بوده است، در اين كتاب گرد آوردهام. اين سخن را موقعي ميگويد كه بر كرسي فقاهت تكيه زده باشد، مثل «من لا يحضرهالفقيه» يا وقتيكه محمدبن زكريا ميگويد: من كتابي مينويسم كه تمام نيازمنديهاي مردم را فراهم كنم و بدينسان كتاب «من لا يحضرهالطبيب» را مينويسد. يعني هر آنچه را كه در عالم پزشكي مورد نياز است من ارائه ميدهم. چرا؟ چون اين سخن را موقعي گفت كه بر كرسي طبابت و پزشكي تكيه زده بود. خلاصه در اينگونه سخنان بايد ببينيم كه گويندهاش خود را در چه موضعي قرار داده و اين سخن را گفته است. اين اولاً، كه مناسبت حكم و موضوع اقتضا ميكند كه آنچه كه در رابطه با شريعت و دين است اصولاً و فروعا مطرح كرده باشد نه غير از آن.و ثانيا اساسا قرآن كريم و همچنين دين، شأنش اين نيست كه در اموري كه مربوط به يافتههاي خود بشر است دخالت كند؛ حتي راهنمايي كردن آن هم معنا ندارد. زيرا خداوند به انسان عقل و خرد و انديشه ارزاني داشته و همان روز اول كه گفت: «و علَّم آدمالاسماء كلَّها»، اسماء يعني حقايق اشياء. يعني ما به انسان قدرت پي بردن به تمام حقايق هستي را دادهايم، همين و بس. آنچه را كه از خداوند سبحانه و تعالي انتظار ميرود همين است و اصلاً براي اينكه انسان آن جنبه خليفةالله فيالارضي خود را به مَنصه ظهور برساند بايد خود بجوشد، خود بتواند نسبت به اين تحدّي به مَلَك، به فعليت برسد و اگر بخواهد به كمك شرع باشد اينكه هنري نيست. پس خداوند آن روزي كه انسان را لُخت آفريد و در اين جهان افكندش، حتي مثل ساير موجودات وسايل دفاعي، پوشش و... براي او فراهم نكرد، حتي به انسان گفت كه لباست را بايد خودت فراهم كني، خوراك را هم بايد خودت تهيه كني، وسيله دفاع را خود فراهم كني، برخلاف ساير مخلوقات، چرا؟ چون به انسان چيزي داده بود كه او را در زندگي بينيازش ميكرد و آن چيز همان عقل و خرد و انديشه اوست و لذا اساسا معنا ندارد كه بگوييم انسان براي پي بردن به مثلثات، هندسه فضايي، فلان قانون رياضي، كمك از شرع بگيرد؛ اين وظيفه شرع نيست. بلكه وظيفه شرع اين است كه برنامههايي طرح كند كه انسان زندگي سالم داشته باشد. اسلام كار به اين ندارد كه شما وقتي به مسافرت ميرويد با حيوان حركت كنيد يا با ماشين يا با هواپيما و... اين وظيفه او نيست. همينطور، اسلام كار ندارد به اينكه انسان چهجور لباس بپوشد، چهجور خوراك بخورد، منتهي ميگويد بايد از راه حلال باشد، اسراف نباشد، از راه تجاوز به حقوق ديگران نباشد، بلكه بايد هر كس به حقوق حقه خود برسد. اسلام آمده است كه زندگي انسان را تعديل بخشد و انسان در زندگي ميانهرو باشد، افراط و تفريط، تعدّي و تجاوز يا كوتاهي در زندگي نسبت به حقوق ديگران نكند، همين و بس. اسلام آمده كه انسان را سعادتمند كند؛ يعني انسان را بهگونهاي راهنمايي كند كه در اين جهان احساس خوشبختي نمايد تا اين مقدمهاي باشد براي خوشبخت بودن در جهان ديگر. و اين نيز به اين است كه زندگي سالم داشته باشد، عدل بر جامعه حاكم باشد، ظلم بر آن جامعه راه پيدا نكند. و لذا قوانين و احكامي در همين رابطه وضع ميكند ولي ساير مطالب، و اينكه حالا ما ميتوانيم از اكسيژن چه استفادههايي بكنيم، آيا ميتوانيم بر اثر فشار هوا، هواپيما بسازيم؟ اينها ربطي به شرع مقدس ندارد، چون انسان خودش به اينها پي ميبرد و اصلاً آن استعدادها و قابليتهايي كه در انسان نهفته است به فعليت ميرسد و بايد هم برسد. پس وظيفه دين نيست كه در شؤون زندگي انسان، در جنبههاي مادي و معنوي انسان كه چگونه زندگي كند (آيا با هواپيما سفر كند يا با ماشين يا با الاغ و كذا) اينها همه مربوط به خود انسان است كه بايد اينها را فراهم كند. ثالثا، اينكه مدعيان اين مطلب هيچ دليل و شاهدي بر اين ادعاي خودشان ندارند. مقصود از دليل اين است كه آيا در نصوص كتاب يا سنت چنين مسألهاي اصلاً از جانب شرع يا قرآن مطرح شده كه ما همه چيز را براي بشر گفتهايم يا ميگوييم، اين معناي دليل بود. شاهد اين است كه حالا نشان دهيم كه كجاي قرآن راجع به مثلثات صحبت كرده است يا كجاي قرآن راجع به استفاده از رقّت هوا سخن به ميان آمده است و يا از كجا بشر بتواند صنايعي اختراع بكند و... اينها را شاهد هم ندارند و مسأله «لا رطب و لا يابسٍ الافي كتاب مبين» اين ربطي به اين مسأله ندارد؛ چرا كه اولاً، كتاب مبين ميگويد و قرآن نميگويد كتاب مبين به جاي خود محفوظ، بلكه مقصود اين است كه هر آنچه در عالم وجود تحقق پيدا ميكند از پيش نوشته شده است. اين آيه چيزي غير از اين نميگويد و ربطي به قرآن ندارد و مسأله اين نيست كه در قرآن ما همه چيز را گفتهايم. علي ايُّ حالٍ وجه سوم براي ردّ اين مدعا اين است كه اين مدعا نه دليلي دارد و نه شاهدي ميتواند داشته باشد.
با تشكر از استاد، بايد عرض كنيم عدهاي استشهاد ميكنند به بعضي از آيات و روايات و ادله عقليه كه از اين ادله چنين استفاده كردهاند كه شأن قرآن بيان همه چيز است از قبيل «تبيانا لكل شيء» با اين تعبير كه كل وضع شده است براي عموم و شيء به معني وجود و موجود است، پس تبيين براي همه چيز است، هر چيزي كه شيء اطلاق شود. بنابراين اعمّ است از مسايل تكوين و تشريع در خصوص روايات مخصوصا به آن رواياتي كه «كل مايحتاج اليه الناس» كه حضرت ميفرمايد: در نزد ما كتابي است به املاء رسولالله و خط علي كه در اين كتاب كل مايحتاج اليهالناس بيان شده حتي ارشالخدش. بنابراين از اين دسته آيات و روايات محبّت كرده جوابي بدهيد كه از حيث ادلّه عقلي چگونه است؟
محمد هادي معرفت: جواب اين را قبلاً اجمالاً دادهايم و حالا نيز مجددا تكرار ميكنيم و آن اين است كه اين جمله «تبيانا لِكُلِّ شيء» يا «تفصيلاً لكل شيء»، اين را كه گفته باشد و در چه موضعي اين را گفته است اين مسأله هيچ فرقي نميكند. اگر يك مهندس كتابي بنويسد و بگويد فيهِ تبيان كل شيء يعني كل شيء مربوط به هندسه. اين يك امر عرفي است يعني آني كه يتفاهم منه عرفالعام و در خود اين روايت هم كه قرائت فرموديد مثلاً عندنا كتاب علي فيه كل مايحتاج اليهالعباد حتي ارشالخدش، نميگويد ساختمان استكان و ... در فلان كارخانه. بلكه ارشالخدش را ميگويد كه جزء تعزيرات است، جزو ديّات است. يعني حتي ديه ارش خدش را براي ما مشخص كرده يعني در رابطه با شئوون ديني آنچه را كه نياز مردم است ما در اين كتاب روشن كرديم. اين مثل اين ميماند كه صاحب عروةالوثقي وقتي كه آن را نوشت گفت كه من در مسائل مثلاً طهارت و صلاة آنچه را كه شما فرض كنيد نوشتهام حال در چه خصوص؟ وحتي شنيدم به اينكه اگر كسي توانست فرعي بر فروع بيفزايد فلان جايزه را به او ميدهم يعني تمام فروع مفروضه در رابطه با طهارت و صلاة را من در اينجا آوردهام. ديگر فرضي بالاتر از اين نميشود كرد. اين معنايش اين نيست كه هر كسي هر فرضي بخواهد بكند ولو در زمينههاي علوم رياضي اين ربطي به صاحب عروة ندارد لذا اين است كه صدور اين كلام از شارع مقدس است چه در كتاب و چه در سنت، چون اين در موقعي صادر شده كه شارع مقدس روي كرسي تشريع نشسته است و موضع تشريعي به خودش گرفته است لذا قطعا شامل امور تكويني نميشود.
اينكه فرموديد آيه تفصيلاً لكل شيء صفتي است براي تورات و طبعا ما نميپذيريم بر اينكه تورات همه چيز را بيان كرده باشد حتي در مورد احكام. به دليل اينكه اگر همه چيز بيان شده بود ديگر نيازي به شريعت بعدي نبود ولي آقايان اين معنا را مطرح ميكنند كه در شريعت و دين به طور اعمّ بعضي روايات و آيات آمده كه دقيقا مسائل و امور تجربي است. مثلاً در باب مسواك روايات آمده يا در باب تنظيف و نظافت كردن بدن يا رواياتي كه درباره بهداشت زندگي انسان است. گاهي در آيات به بعضي از امور تكويني اشاره ميشود و در مورد آنها بياناتي دارد مثل آنچه در طبالنبي و طبالصادق آمده است. چنين مواردي كه شريعت بيان نموده و امام بيان فرموده اينها تفضُّلاً است يا اينكه به عنوان وظيفه بوده؟
نكته ديگري كه از فرمايش حضرتعالي استفاده كرديم اين است كه چيزهايي كه عقل بشر به آن ميرسد نيازي به بيان شرع ندارد اما آقايان ميگويند اگر اين مطلب را ما بخواهيم به وسعت كلمه بپذيريم، اين حرف حتي نسبت به مسائلي هم كه از طرف شرع وارد شده، مطرح است كه خيلي از مسائلي كه شرع مطرح كرده از قبيل مسائلي چون حقوق، روابط انسان با انسانهاي ديگر، عقل بشر به آن ميرسد و چه بسا الآن بعضي از مسايلي كه شرع مطرح كرده حتي قابل اجرا نيست و نظرات ديگري نيز مطرح ميشود. آيا ميشود اينطور استفاده كرد كه آن چيزهايي كه بشر به آنها ميرسد طرح آن در كتاب و... لزومي نداشته مثلاً فرض كنيد بحث ديّات و قصاص و... كه حتي در كتاب مطرح شده اينها امروزه جايگاهي ندارد و عقل بشر خيلي راحت اينگونه از مسائل را حل ميكند و تا حدودي هم حل كرده است. پس در اين صورت اوامر ارشادي چه ميشود؟ بحث عدل و ظلمي كه شما فرموديد چيزي نيست كه بشر نفهمد، پس اگر بخواهيم شرع را در اين مسائل محدود كنيم حتي نسبت به اين مسائل هم گير دارد كه خلاصه بشر راههاي ديگري هم براي بدست آوردن اينها دارد. يعني به تعبير ديگر جنبه تفريط در اين گونه از قضايا پيش ميآيد و افراطي كه شما فرموديد كه خيلي از مسائل مثلاً سياست، مديريت و اقتصاد اينها ربطي به دين ندارد بلكه دين فقط براي مسائل معنوي بشر آمده است اين چگونه تصور ميشود؟
محمد هادي معرفت: در اينجا دوتا مسأله شده يكي اينكه پس چرا ما ميبينيم شارع در بعضي مسائل غير شرعي وارد شده. به شما عرض شود كه ما به اينها عنوان تفضّل ميدهيم يعني امام صادق عليهالسلام كه به عنوان رئيس شرع روي كرسي تشريع نشسته است اينجور نيست كه از ساير علوم عاري باشد، شخص شارع از همه علوم داراست. ما نميگوييم امام صادق عليهالسلام نسبت به ساير علوم عاري است زيرا در اين قبيل از موارد وظيفهاش بيان نيست. بنابراين در اينجا دو مطلب شد كه نبايد با هم خلط كنيم. يعني پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم كه عقل كل است نميتوانيم بگوييم كه ايشان در همه مسائل عاري است و فقط در خصوص مسائل شرع آگاه است يعني فقط آقاي مسأله گوست. نه اينجور نيست، بلكه در همه چيز واقف است امّا وظيفهاش بيان نيست بلكه وظيفه او در محدوده شرع مقدس است كه بيان ميكند. حالا احيانا محيط خودش را ديد اينها عقلشان راجع به جهتي كه بايد برسد الآن نرسيده. آنها را تفصيلاً آگاه ميكند و لذا اين چه اشكالي دارد كه گاهي اوقات پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم ـ چون در مدينه مثلاً از آن جهت كه بهداشت كامل رعايت نميشده و پيغمبر هم كه واقف به جهات بهداشتي است و وظيفهاش هم نيست كه اين مسائل را بيان دارد ـ بگويد: خاكروبه را شب در خانه نگه نداريد اين هم بيماري ميآورد و هم پشه ميآورد و هم موجب سرايت ميكروبها به بدن ميشود. مگر اين مريض اگر دوا بخورد، اين ثواب ندارد؟ ثواب يعني مرضيه خدا. زيرا معناي ثواب و عقاب در اينجا كنايه از مرضيه خدا بودن و غير مرضي بودن است. خوب پيغمبر چون جامعه را كثيف ميديد ميفرمود كه لباستان را بشوييد، پاكيزه باشيد و «الحمام يوم و يوم لا» هر دو روز يك مرتبه حمام بگيريد. اين وظيفه شرع نيست. اينها يك نوع ارشاداتي است كه شرع مقدس از باب دلسوزي براي جامعه خودش دارد و لذا از اين قبيل دستورها را ما مثل ساير دستورهايي كه جنبه شرعيت دارد قائل نيستيم. يعني اگر چنين دستورهايي داد، اينها اطلاق و عموميت ندارد. يعني نبايستي با اينجور دستورها كه ارشادي است و در رابطه با محيط خاص خود معصومي است كه اين را دستور داده است معاملات روايات احكام را نمود يعني به اطلاق آن عمل كرد. متأسفانه ما فقهايي را ميبينيم كه با اين قبيل از روايات معاملهاي را كردهاند يعني به اطلاق آن عمل كردهاند حتي در قرآن آنجايي كه درباره عسل ميفرمايد «فيهِ شفاء لِلنّاس» ما به عنوان يك فقيه بگوييم به اينكه بله هر كس هر دردي دارد بخورد، خوب ميشود. چون قرآن به طور عموم و اطلاق گفته، اين حرف غلط است چون اين «فيهِ شفاء للنّاس»، مثل «اقيمواالصلوة» نيست. بلكه يك قضيه خارجيّه است، عسل براي آن محيط در آن وقت شفابخش بوده، آن امراض عمومي، كمبود كلسيم و... كه در جامعه آنها بوده براي آنها خوب بوده امّا نه اينكه برخي بيماريهاي خطرناك دارند بيايند عسل بخورند و عمل به اطلاق آيه كريمه نمايند. اين خطاء محض است.ـ مايك بحثي داريم كه بنده در همين گروه تخصص قرآني مطرح كردم و نوشتهام كه در مشهد مشغول چاپند، در كتاب «التفسير والمفسّرون». كه قرآن در پنج جهت بيانش با بيانات ديگران فرق ميكند اين مسأله را علامه طباطبايي نيز مطرح كردهاند كه پنج ويژگي دارد سخن خدا يكي اين است كه اموري است كه در قرآن به صورت قضاياي حقيقيه واقع شده اينها قضاياي خارجيه است. شخصيه است (كل قضايا نه بلكه بسياري يعني از صد قضيه 70 تا) يعني آنجايي كه قرآن ميفرمايد: «اِنَّ اَشَدَّالناسَ عداوةً للذين آمنوا اليهود»، يعني يهود مدينه؛ اليهود، قضيه حقيقيه نيست كه مراد همه يهود را بگيريم بلكه فقط يهود مدينه. يا «اِنَّ اقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انَّا نصاري»؛ فقط نصاراي نَجران مقصود است. يعني در بين اينها، «و اذا سمعوا ما انزل اليك تري اعينهم تفيض منالدم» مقصود اين نيست كه در قرآن بسياري از قضايايي كه مطرح شده حقيقيه نيست بلكه خارجيه است. يعني اشاره به معبود خاص است كه هرگز عموميت ندارد حتي آنجايي كه ميگويد: «الاعراب اشد كفرا و نفاقا و من حولك مِنَالاعراب و منافقون و من اهلالمدينة مردوا عليالنفاق لا تعلمونهم نحن نعلمهم». مقصود عربهاي باديه نشين در اطراف مدينه است نه همه اعراب ونه همه باديه نشينها. خلاصه كثيرٌ منالقضايايالقرانيّه انما هي قضايا شخصيه و خارجيه و لذا ما نبايستي اينجور قضايا را حقيقيه بگيريم و قابل تطبيق دهيم در همه چيز و همه جا. اين حرفها غلط است. هذا اولاً و ثانيا اگر يكي از پزشكان عالي رتبه در رابطه با همين دستورهاي شرعي راجع به بعضي از امور كه داده است مثلاً يك نفر گفته به اينكه بالاي ابروهايم يا پشت كلّهام درد ميكرد امام فرمود كاسني بخور. يا مرزن جوش بخور و... مثلاً پزشك عاليقدري ميگفت: ما، ائمه را پزشك حاذق ميدانيم و هيچگاه بنا نيست به دستورهاي پزشك حاذق به عموم آن رفتار شود زيرا كه آن نسخهاي است و براي شخص خاص نوشته. اين دواي آن شخص است يعني اگر حضرتعالي سرت درد ميكرد طبق اين روايت بخواهي مرزن جوش بخوري اشتباه ميكني ـ. و لذا اينجور دخالتهاي شرع يعني اولياء شرع در برخي از امور از روي تفضل است و جنبه شخصي دارد و نه ربطي به عموم دارد و نه اطلاق و نبايد با آنها معاملهاي شود به مانند ساير عمومات و اطلاقات شرعيه. اين بخش اول از مسأله. و امّا بخش دوم مسأله پس اگر بشر بناست عقلش به چيزي برسد وظيفه شرع دخالت در او نيست. آيا اين را سرايت بدهيم حتي در خود امور شرعيه؟ مثلاً فرض كنيد در باب تعزيرات، حدود، قصاص و بسياري از ابواب معاملات و حتي در بعضي از احكامي كه مربوط به عبادات هم هست؛ مثل قضيه عدّه، طلاق، حيض و نفاس و بگوييم اين احتياطاتي كه شرع فرموده امروزه به وسيله پيشرفت علوم، ما ممكن است خودمان به اين واقعيات برسيم كه شارع آن وقت از روي احتياط به ما گفته است؛ حالا ما به واقعياتش ميرسيم. مثلاً چنين مسايلي را مطرح كند. مثلاً بگوييم شارعي كه فرموده است زن مطلقه بايد عدّه نگه دارد و اين براي عدم اختلاط مياه كه نطفه گاهي خلط نشود، چنانچه تشخيص علمي داده شد كه اين زن باردار نيست پس عدّه لازم ندارد، چنين حرفهايي را بخواهيم زمزمه كنيم، يا اينكه يك روزي براي زانيه سنگسار بود امروز ممكن است بطرق ديگري اين حقوق را اجرا كنيم كه عقوبت اين شكلي نباشد و همينطور در بسياري از مسايل ممكن است تجديد نظر شود. و بشر خودش دخالت كرده و اصلح را خودش انتخاب نمايد، جواب اين بسيار مفصل است. (بنده تفصيلش را در جلد ششم «التمهيد» كه الآن زير چاپ است نوشتهام. در باب اعجاز تشريعي قرآن.) كه اگر الآن بخواهم خيلي فشرده عرض نمايم، عبارت از اين است كه در تشريعات سه بُعد وجود دارد چون تشريعات يعني قوانيني كه متكفّل به نظم در جامعه است (يعني اصلاً قوانين تشريعي چه وضعي و چه شرعي آن)، اين خود براي ايجاد نظم در جامعه است. نظم يعني چه؟ يعني حُسن رابطه بين فردي و فردي ديگر و فرد و جامعه. خوب انسان بايد حُسنِ سلوك داشته باشد هم در رابطه با خويشتن، هم در رابطه با افراد ديگر و هم در رابطه با كل جامعهاي كه در آن زندگي ميكند، بايد حسن رفتار داشته باشد. حال چه كسي آن را تنظيم ميكند؟ ولي انسان در حيات خود يك رابطه ديگري هم دارد كه آن رابطه با خداست. قانوني كه ميخواهد وضع كند هر چقدر هم مبرّا باشد كه عناصري چون: قوميّت، نژادگرايي، رتبهگرايي (توجه به درجه و مقام)، طايفهگرايي، هيچ در آن نباشد؛ به طوري كه مصفّا و مبرّا از هرگونه موجبات انحراف باشد، اين همان علاقه فرد با فرد و فرد با جامعه است. امّا علاقه فرد با خدا را نميتواند تنظيم كند چرا؟ چون نميداند چه نوع علاقهاي بين فرد و خدا وجود دارد تا آن را تنظيم كند. ببينيد قرآن وقتي كه مسأله ديه را بيان ميكند در همانجا مسأله اخوت اسلامي را هم بيان ميكند، همانجا مسأله عفو، انسانيت و نوعدوستي را هم مطرح ميكند. اينها همه روابطي است كه فرد با خدا دارد. آنجايي كه خداوند مسأله شُفعه را مطرح ميكند در همانجا مسأله اينكه مبادا مثلاً آن جهات خاصي كه قاعده عدل و انصاف در كار هست ملحوظ نباشد و در قوانين شرعيه هر سه بُعد به نحو اكمل رعايت شده و در قوانين وضعيه اگر كامل باشد دو بُعد بيشتر رعايت نميشود. خوب بشر چه وقت ميتواند ادعا كند كه ما ميتوانيم مقدار ارث پدر از فرزند يا فرزند از پدر يا عموي پدر و مادري يا عموي پدري فقط يا عموي مادري را فقط، اين رابطه را مشخص كنيم به نحوي كه مقدار ارثش را هم معين بكنيم نميتواند اين كار را بكند. هيچ به آخرش نميرسد. اين يك نوع رابطهاي است كه در خود جامعه بين افراد هست. در باب ارث خداوند ميگويد: «لا تعلمونَ ايهم اقرب اِليكم» اين تقسيمبندي ارث كه در قرآن انجام شده، روي يك ملاكي است كه ما نميدانيم و شما نميدانيد كداميك از اقوام شما به شما نزديكتر است. كدام نزديكي؟ آن نزديكي كه خدا لحاظ كرده علي اي حال در هيچ جاي دنيا قانون ارث مثل آنچه در اسلام مطرح است، مطرح نيست.با اين بيان مشكل ما دقيقا معلوم ميشود كه در اينجا يك معيار خاصي دارد. پس بشر يك وقتي به مقامي برسد كه بتواند رابطه انسان را با جامعه و با افراد و با خدا درك كند ما در اين باره منكر نيستيم. چون وقتي ميتواند يك علاقه و رابطهاي را تنظيم كند كه مقدار آن رابطه براي آن تنظيم كننده روشن باشد. آيا ميتواند انسان بفهمد كه ميزان رابطهاش با خدا چقدر است. (اين را نميتواند به دست آورد و اما خود خدا ميداند) ولذا ما در احكام شرعيه در آنجايي كه به ما واگذار نشده؛ مثلاً در خصوص حدود به ما چيزي واگذار نشده است اما در خصوص تعزيرات به ما واگذار شده است. يعني در آنجاهايي كه به ما واگذار نشده معلوم ميشود كه شارع يك نسبتهايي را در كار لحاظ كرده لذا به ما چنين اجازهاي داده نشده است «و من يتعد حدودالله و اولئك همالظالمون». در اين گونه از موارد نبايد از آن حدود تعدّي كرد. پس هرگاه بشر بتواند ادعا كند كه من ميتوانم همه روابط انسان را تنظيم كنم حتي با خالق خود؛ ولي فرض اين است كه اين كار براي بشر امكان پذير نيست. پس مسأله اينكه بشر يك وقتي عقلش برسد به اينكه در بعضي از احكام و موضوعات، خودش تشخيص بدهد و واقعيت و حكمش را طبق تشخيص خودش بيان كند اين يك فرض است و هيچگاه نميتواند واقعيت داشته باشد. مثلاً همين مسأله نطفه و عدّه؛ مگر كساني كه زنهايشان را طلاق ميدهند حتما مقاربت با آنها كردهاند مگر شارع نميتوانست از اول بگويد آنهايي كه مقاربت كردهاند و حال آنكه اينها از روز اول معلوم بود. آيا اين مسأله تازه پيدا شده يا از روز اول بوده. زن و شوهري كه بينشان مدت مديدي است كه متاركه عملي هست و حال ميخواهد طلاق دهد، بايد عده نگه بدارد آيا اين مسأله هم تازه پيدا شده است؟ خوب اگر بنا بود واقعا ملاك عدّه، عدم اختلاط مياه آنها باشد پس بايد بگوييم جايي كه زن خودش قاطع است كه شوهر با او نزديكي نكرده پس ميتواند شوهر كند و حال آنكه اينطور نيست بلكه بايد بگوييم كه در اينجا يك حكمت و فلسفهاي در كار است. و لذا بعضي از فقهاي معاصر كه امروزه فتوا دادهاند به اينكه اگر رحم را در آوردند و اين ديگر احتمال آبستني نيست، عدّه ندارد، اين حرف صد در صد غلط است چرا؟ چون اينجور فرضها روز اول هم بوده. حال زنهاي عقيم، پس عدّه نبايد داشته باشند و حال آنكه اين حكم براي زنهاي عقيم نيز از روز اول بوده پس شارع با علم به اينكه برخي از زنان عقيماند و با علم به اينكه بعضي از زنها ممكن است مقاربتي با آنها انجام نگرفته باشد، در عين حال حكم عدّه را تعميم داده، ملاك اين نيست كه ما با پيشرفت علم بخواهيم در اينجا دخالت و ياتوجيهي كرده باشيم. پس معلوم ميشود كه اسرار ديگري در كار بوده است. ما ميدانيم كه هيچ حكمي از احكام شرعيه بدون ملاك نيست چون عقيده داريم بر اينكه «الاحكامالشرعيه الطاف فيالاحكامالعقليه» يعني آنچه را كه شرع ميگويد همان است كه عقل ميگويد. اما كدام عقل؟ عقلي كه لو خلّي و تبعه يعني اگر عقل به آن اسراري كه شرع در نظر گرفته واقف ميشد هر آينه همان حكمي را ميكرد كه شرع حكم كرده منتهي چه وقت عقل ممكن است به آن اسرار پي ببرد. فرض اين است و لذا يك سري از احكام هست كه صرفا جنبه تعبّدي دارد و نميشود آنها را با اينجور مسايل تحليل و بررسي كرد تا اينكه بخواهيم نتيجه بگيريم كه پس ما هم بتوانيم تشريع كنيم يا بعضي احكام را با پيشرفت علم تغيير دهيم.
در اين خصوص بعضي از غربيها يك توجيهي دارند مثل گِنون و از ايرانيها پروفسور حسين نصر، اينها اين توجيه كه ما در همه امور نميتوانيم با عقل و درايت خودمان عمل كنيم ميگويند دنيا و آخرت درست به منزله علت و معلول هستند يعني «الدنيا مزرعةالاخرة» و چون آخرت براي ما غيب است يعني ما كه از امور آخرت خبر نداريم الّا آنچه را كه شارع براي ما بيان كرده و حيات اخروي براي ما مشخص نيست بنابراين ما نميدانيم چه اعمال و رفتاري را بايد در اين دنيا انجام بدهيم كه سعادت ابدي و اخروي ما را تأمين نمايد. چون رابطه دقيق اين عمل من، مثل رابطه علت است براي آن معلولي كه آخرت را برايم درست ميكند و آن آخرت و معاد غيب است بايد خداوند براي من بيان كند كه چه كاري را انجام بده و چه كاري را انجام نده و لذا آنچه را مربوط به اعمال اينچنيني ميشود كه در رابطه با سعادت اخروي است ما بايد سربسته و دربسته از شريعت و دين بگيريم. زيرا بعضي از اموري است از قبيل اختراعات و اكتشافات و... اينها همه مربوط به گذران امور مالي و مادي دنياست، اين نه وظيفه شرع است و نه ما مكلّفيم كه در اين قبيل از موارد تابع شرع باشيم مگر در مسايل كلّي. شما آيا اين توجيه اشخاص مثل گِنون و پروفسور نصر را ميپسنديد؟
محمد هادي معرفت: بله، اتفاقا به همين امر اشاره كردم. گفتم كه احكامي كه براي تنظيم حيات بشر است سه بُعدي است، و بُعد سوم همين است كه عرض كردم. چون خدا ميخواهد با اين عملي كه اينجا انجام ميدهم اين را به آخرت ربط دهد. اين صد در صد مطلب صحيحي است و ما آن را ميپذيريم. اما مسأله بعضي از فقها كه عرض كردم علّتش اين است كه اگر واقعا اين علّت باشد مگر از روز اوّل زنهاي عقيم وجود نداشتند. چرا پس شارع استثنايي براي آنها قائل نشده. همين الآن هم براي عقيم همين حرف را نميزند، اگر اين علّت بود بايستي زن عقيم از اوّل استثناء ميشد حال آنكه نشده. بله بايد زني كه مسلما با او نزديكي نشده استثناء ميشد اما استثنايي نشده است. پس معلوم ميشود كه اين علّت نيست و از روز اول همه فقها ميگويند اين تعليلاتي كه در برخي از بيانات شرع رسيده حكمت است و حكمت لايعمِّم و لا يخصّص. هيچگاه جعل حكم به علت مطرح شده نيست. اين يك به اصطلاح فائدةالحكم يعني يكي از آثار مترتبه حكم شرعي است اما تمام علت نيست. اگر كسي بخواهد اينجور تعليلات را علّت تامه بگيرد، از مشرب فقاهت بيرون رفته است زيرا به آن فقه سنتي كه امام بدان عمل ميكرده است عمل نكرده و لذا ما اين حرفها را امروزه گاهي ميشنويم اينها به نظر ما گاهي بسيار بعيد به نظر ميآيد و اين برخلاف فقه سنتي است ـ كه ما بايستي چون فقه يك علم منقول است و نظري نيست لذا بايد به شكل خودش عمل كنيم زيرا كه علم منقول مثل علم نحو ميماند ـ حال بياييم از حالا بگوييم كلُ فاعلٍ منصوبٌ، اين غلط است چون اينها از علوم منقوله است تا اينكه با پيشرفت علم و فكر بعضي نظريات در آن عوض شود. نه همين است كه هست. هيچيك از قواعد نحوي با پيشرفت تمدّن و فرهنگ قابل تغيير نيست و اين حرفها به نظر ما موردي ندارد.
حال يك سئوال كه خيلي جزئي است (از آن جهت كه براي خوانندگان جاي ابهامي باقي نماند) و آن اينكه شما فرموديد قانونگذار نسبت به اين سه مسأله آگاهي دارد، بنابراين شارع ميتواند قانون را وضع كند، در حاليكه ما در قوانين شرعي بعضي از موارد را داريم (البته ما به امور اقتصادي و معاملات كاري نداريم چون خيليها به خود عرف واگذار شده است از روي أحلّالله البيع و امثال اينها...) در باب قصاص عرفيات تأييد شده مثل قضيه ديه قتل همان صد شتر گذشته را شارع تأييد كرده و چيز جديدي قرار نداده. و موارد ديگري هم نقل ميكنند كه شارع مقدس مسايلي كه در ميان عقلا وجود داشته و مورد تأييد بوده روي آن صحّه گذاشته است. يعني آنها را هم بشر وضع كرده و شارع هم بر آنها ايرادي نگرفته بلكه همانها را تأييد كرده است. بشري كه آن روز ميتوانسته آنها را قرار دهد و شارع هم تأييد كرده. امروز ممكن است چيزهايي را به دست آورد كه اگر شارع امروز ميبود، ممكن بود همينها را نيز مورد تأييد قرار دهد. (البته ميخواهم اشكال كاملاً روشن شود) بنابراين همانگونه كه فرموديد بعضي از عمومات قرآن، از نوع قضاياي شخصيه است، ميشود اين مطلب را به احكام نيز سرايت داد؟
محمد هادي معرفت: خير در تشريعات چنين چيزي وجود ندارد [مثلاً عاقله با توجه به شرايط آن روز وضع شده و امروز كه آن روابط قبيلهاي وجود ندارد ديگر اين بحث مطرح نيست] اينها از همان مسايلي است كه ميگويند با پيشرفت تمدّن بايد [احكام نيز[ عوض شود. ما اين حرفها را قبول نداريم چرا؟ چون اين احكام براساس آن روابط است كه قبلاً وجود داشته و حال آنكه آن روابط ديگر نيست اين خيال شماست و اينجور نيست. بعضي احكام را ممكن است شرع از عرف بگيرد يعني بپسندد، چون ملاكهاي شرعپسند در آن وجود دارد يعني ممكن است انسان روي همين دو جنبه آن را اختيار كرده باشد. شرع ممكن است برخي احكام را كه از عرف و عقلاء گرفته، و امضائا وارد شرع كرده اين ممكن است داراي هر سه ملاك بوده باشد منتهي عرف عقلاء با توجه به همان دو ملاك آن را تشريع كردند كه شارع ملاك سوم را هم در آن احراز كرده است لذا آن را امضاء كرده يعني اين مسايل هم در آن بوده منتهي او توجه نداشته. اما معنايش اين نيست كه اختيار را به عرف بدهيم، چونكه شارع برخي از احكام را از عرف گرفته باشد. اين يك فرض است و حال آنكه چنين چيزي هم نيست. يعني در تشريعيات هر آنچه هست اينها از مبدعات خود شرع است و اگر قبل از شرع اسلام بوده (چون در شرايع قبلي هم وجود داشته است) اين شريعت، شريعت ابراهيمي است. يعني شريعتي است كه از پدر انبياء، حضرت ابراهيم آورده شده. و لذا در قرآن نيز اين نكته را تصريح ميكند و ميگويد: «ملتِ ابيكم ابراهيم هُوَ سمّاكمالمسلمين» اين مسأله است كه اصلاً اسلام كه پيغمبر آن را عرضه كرده، ديني است كه حضرت ابراهيم در دو هزار سال پيش آن را مطرح كرده است. اين سخن نص قرآن است و از شريعت ابراهيمي كه بين سنت جاري بوده و اينها دليل نيست بلكه از مخترعات فكر خودشان است كه (قرعه كشي يك شتر و... اينها قصه است) علاوه بر همين مورد ديه، حضرت امير عليهالسلام در اين باره چنين ميفرمايد: اينكه پيغمبر اسلام شتر، گاو و... قرار داد براي اين بود كه مال در جامعه عرب آن روز چيزي غير از اين نبود اما امروزه چون ثروت در قالب نقود است لذا امروزه ديه را از طلا گرفتهاند. يعني اگر حال پيامبر بخواهد ديه تعيين كند بگويد پول بدهيد كه پول ندارند و لذا زمان حضرت امير عليهالسلام همين دراهم و دنانير به عنوان ديه مطرح شد و عقيده شخصي بنده اين است كه آنچه ملاك ديه است همان هزار دينار است لاغير. مابقي بايد روي آن تنظيم شوند و لذا انحصاري به اين شش مورد ندارد و اين شش مورد ـ به جز طلا به عنوان اصل بودن ـ هيچ كدام اصالت ندارند و همه به حساب قيمتشان است و آني كه ملاك اساسي است فقط هزار مثقال طلاي شرعي است.
آيا قرآن كريم نسبت به علوم و موضوعات الهي و بشري جامعيت و كليتي دارد و پاسخگوي همه اين مسايل است يا نه؟ و اصولاً در مرحله بعد اگر جواب مثبت است مكانيزم استخراج اين سئوالات از ظواهر قرآن و يا نصوص قرآن و سنت چگونه است؟
سيد ابوالفضل ميرمحمدي: در پاسخ به اين سئوال بايد عرض كنم كه در ابتدا بايد به دليل يا ادلّه طرفدار نظريّه جامعيت قرآن توجه كنيم و دلالت آنها را بررسي نماييم كه از جمله آنها:1. آيه شريفه «لا رطب و لا يابس الّا في كتاب مبين»،1 ميگويند آيه شريفه بطور كنايه دلالت دارد بر اينكه همه چيز در قرآن شريف است از جمله، تمام علوم. اين استدلال در صورتي صحيح به نظر ميرسد كه مقصود از كتاب، قرآن باشد ولي اگر كتاب را غير قرآن دانستيم و گفتيم مقصود از كتاب، كتابي است نزد خداوند كه خداوند چون از آن آگاه است پس به همه چيز آگاه است و در آيات زيادي به اين معنا اشاره شده كه به طور وضوح دلالت دارند بر اينكه نزد خداوند كتابي است محتوي جميع اشيا، يعني در نتيجه خداوند به همه چيز عالم است گر چه كيفيت كتاب و وقوعش نزد خداوند، براي ما معلوم نباشد كه در ذيل بدان اشاره ميشود: الف ـ «و ما يعزب عن ربّك من مثقال ذرة فيالارض و لا فيالسماء ولا اصغر من ذلك ولا اكبر الّا في كتاب مبين»،2 با توجه به اين بخش از آيه كه ميفرمايد: ما از كارهاي شما آگاهيم و آنها (اعمال و رفتار انسان) در كتابند؛ به خوبي روشن ميشود كه منظور از كتاب در آيه فوق، قرآن نبوده بلكه كتاب ديگري است در نزد خداوند. ب ـ «قال علمها عند ربّي في كتاب لا يضلّ ربي و لا ينسي»،3 روشن است كتابي كه در نزد خداوند است و از آن غافل نيست، قرآن نيست. 2. «و تفصيلاً لكل شييء و هديً و رحمةً لعلّهم بلقاء ربّهم يؤمنون»،4 آيا ميشود گفت آيه شريفه كه در ارتباط با تورات است دلالت دارد بر اينكه همه چيز در تورات است آيا احدي از يهود و غير يهود چنين ادعايي را مطرح كردهاند؟ يا مقصود از كل شيء (همه چيز) و همه امور، مربوط به هدايت و ارشاد است؛ چنانكه در ذيل آيه نيز چنين آمده است: «تورات را كه فرستاديم بدان جهت است كه به معاد ايمان بياورند» و معلوم است علومي مانند رياضي و امثال آن در ايمان به معاد هيچ تاثيري ندارند. 3. «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي»،5 حقيقةً اكمال دين در اين آيه به چه معنا است؟ آيه بدين معناست كه خداوند در آن روز تمامي علوم را به تعليم مردم در آورد و اگر چنين نميكرد دين كامل نميشد؟ يا منظور اين كه خداوند آنچه را لازمه دين و مجموعه احكام، اخلاق، سياسيات لازم است فرو فرستاد و نيز اشاره است به اعلام ولايت علي عليهالسلام در جريان روز غدير خم توسط پيامبر اسلام كه در «حجةالوداع» صورت پذيرفت كه در نتيجه آن نزول و تعليم احكام و ضمانت بقاء دين كامل گشته است. 4. «ونزّلنا عليكالكتاب تبيانا لكل شييء و هديً و رحمةً و بُشري للمسلمين»،6 اين آيه شريفه بهترين آيهاي است كه ميشود براي جامعيت قرآن كريم به آن استدلال كرد. زيرا، احتمال اينكه منظور از كتاب در آيه فوق غير قرآن باشد منتفي است. با اين وجود نميتوان گفت منظور از تبيان بودن قرآن براي همه چيزها، تبيان همه چيزها و علوم در دنيا است بلكه مقصود كلّيه لوازمي است كه در هدايت و ارشاد مسلمانان به كار ميآيد. چنانكه تعبير «كل شييء» (همه چيز) در عرف ما نيز بكار ميرود و هيچ گاه از آن همه چيز موجود در دنيا و همه علوم نيست بلكه مقصود همه اشيايي است كه كتاب بدان مربوط است يعني تمامي لغت. يا مثلاً اگر گفته شود مشهد مقدس شهر خوبي است و همه چيز دارد مقصود همه چيزهايي است كه مورد نياز ساكنين و زوّار است پس مقصود از اين آيه شريفه: «قرآن بيان كننده همه چيز است» نيز بايد همان اموري باشد كه در هدايت و ارشاد دخالت دارند نه همه چيز دنيا و به نظر ميرسد ذيل آيه «قرآن هدايت و بشارت است براي مسلمانان» مؤيدي بر اين مطلب باشد. به هر حال هر گاه كسي معتقد به جامعيت قرآن باشد و چون چنين استفادهاي براي مردم عادي، ميسر نيست بايد از راه بطون قرآن باشد كه طبق اخبار مستفيضه، قرآن داراي بطون است و بديهي است استخراج معاني از بطون منحصر به پيامبر اسلام و امامان معصوم عليهمالسلام بوده و در نتيجه با كمال تأسف تحصيل چنين علمي از قرآن كريم در زمان غيبت ميسر نخواهد بود و به دوران حضور اختصاص خواهد يافت و اما علومي از قبيل: احكام، اخلاق، سياسيات اسلامي و... كه در همه اعصار مورد استفاده ميباشند در عصر حضور، نيازمند به امام عصر عليهالسلام بوده و در عصر غيبت نيز اين وظيفه به عهده فقهاي جامعالشرايط ـ كه توسط اخبار زيادي نيابت آنان ثابت شده است ـ واگذار گشته است. خلاصه: جامعه در هيچ زماني نبايد از فردي كه ولايت امور مسلمين را داراست خالي باشد تا بدين وسيله علوم لازم را به مسلمانان منتقل نمايد. امّا علوم ديگر قابل تحصيل از طريق مقامات الهي نبوده و اين خود مردمند كه بايد در اكتساب علوم بكوشند.
پاورقيها:
6 ـ نحل / آيه 89. 4 ـ انعام / آيه 154. 1 ـ سوره انعام / آيه 59. 2 ـ يونس / آيه 61. 3 ـ طه / آيه 52. 5 ـ مائده /آيه 3. |
|
نظريه هدفمندي سوره ها؛ مباني و پيشينه
محمد خامه گر
چکیده: این نوشتار به بررسی مبانی و پیشینه تاریخی نظریه هدفمندی سوره های قرآن پرداخته است. بخش نخست مقاله به تبیین ویژگی های نظریه هدفمندی سوره ها اختصاص دارد به باور نویسنده تبیین دقیق این ویژگی ها، پاسخ بسیاری از برداشت های ناروا و مخالفت های مطرح شده با این نظریه را خواهد داد.
پيش درآمد
کارکردها و پيامدهاي هدفمندي سوره ها و تأثير شگرف اين بحث بر ترجمه و تفسير قرآن و ارتباط ناگسستني آن با مباحث علوم قرآن موجب شده است تا رويکردي عمومي به اين مبحث نوين قرآني بشود.
1. ويژگى هاى نظرية هدفمندى سوره ها
نگرشى جامع گرايانه به سوره هاى قرآن و تلاش در جهت سامان دادن آيات پيرامون يك هدف واحد در سال هاى اخير مورد توجه خاص قرآن پژوهان و علاقمندان به معارف اسلامى قرار گرفته است. به همين موازات مخالفان اين نظريه نيز بر حجم انتقادات خود افزوده اند و تلاش كرده اند تا تكلف آميز بودن و بى فائده بودن اين نحوه نگرش بر سوره ها را اثبات كنند. اما از آنجا كه حدود ويژگى هاى اين نظريه از ابتدا به درستى تبيين نشده است در بسيارى از موارد اين مخالفت ها به نزاعى لفظى و بى ثمر تبديل گشته و از نتائج علمى محروم مى ماند. مثلاً برخى از مخالفان نظريه هدفمندى سوره ها ـ كه گاهى از آن به وحدت موضوعى سوره ها ياد مى شود ـ از آن رو با نظريه به مخالفت مى پردازند كه تصور مى كنند لازمه پذيرش اين نظريه آن است كه بپذيريم كه هر موضوع تنها در يك سورة قرآن مطرح شده است و ساير سوره ها از آن خالى است. مثلاً يك سوره درباره معاد و ديگرى درباره توحيد و سومى درباره داستان حضرت موسى و غيره است. در حالى كه هر كس كه اندك آشنائى با قرآن و اسلوب ادبى و بيانى آن داشته باشد مى داند كه هر سوره به موضوعات متعددى پرداخته است و گاه يك موضوع در چند سوره مطرح شده است چنانچه داستان حضرت آدم(ع) در هفت جاى قرآن ذكر شده است.
الف. نظريه هدفمندى سوره ها از «بحث تناسب آيات» فراتر است
برخى از پژوهشگران معاصر تصور كرده اند كه نظريه «هدفمندى سوره ها» چيزى در حد مباحث مطرح شده ذيل عنوان «معرفه مناسبات الآيات» در كتب علوم قرآنى است از اين رو در موافقت با اين نظريه به سخنان انديشمندانى همچون ابن عربى، شيخ ولى الدين ملوى و كسان ديگرى كه سيوطى در نوع شصت و دوم. كتاب «الاتقان» نظرات و ديدگاههاى آن ها را نقل كرده است استناد كرده اند و يا در بيان پيشينه بحث وحدت موضوعى سوره ها از شيخ ابوبكر نيشابورى (متوفى 324 هـ.ق) و عبدالقادر جرجانى (متوفى 471 هـ.ق) كه مباحث آغازين علم تناسب را مطرح كرده اند، ياد مى كنند. در حالى كه تناسب آيات با هدفمندى سوره دو بحث كاملاً جداگانه است.
ب. هدف سوره كشف كردنى است نه وضع كردنى
يكى از نكات بنيادين در درك هدفمندى سوره اين است كه هدف اصلى سوره هاى قرآن «كشف كردنى» است نه «وضع كردنى» و هدف اصلى سوره تنها با توجه به همه شواهد و قرائن موجود در محتواى سوره و بررسى امورى همچون شأن نزول سوره، فضاى نزول سوره، آيات آغازين و پايانى، واژه هاى كليدى و غيره قابل شناسائى است.
ج. وحدت هدف منافاتى با تعدد موضوعات سوره ندارد
يكى از ويژگى هاى آشكار اسلوب بيانى قرآن تنوع و گستردگى موضوعات و مطالب مطرح شده در هر سوره است اين تنوع كه جذابيت ويژه اى به كلام الهى بخشيده است از يك سو موجب حفظ شادابى تلاوت كننده اين كتاب آسمانى است و از سوى ديگر تأثيرات عميق و ژرفى را در فكر و روح خواننده خود ايجاد مى كند و با پراكندن گوهرهاى وعظ و نصيحت در لابه لاى كلام و يادآورى داستانهاى سازنده و اشاره به معارفى از توحيد، معاد و... اندك اندك روح و جان آدمى را براى پذيرش حقايق خود آماده مى سازد.
د. هدفمندى سوره به معناى عدم تكرار اهداف نيست
لازمه اعتقاد به نظريه هدفمندى سوره ها اين نيست كه هر موضوع فقط دريك سوره مطرح شده باشد و الزاماً 114 هدف متفاوت و كاملاً متمايز در قرآن وجود داشته باشد. بلكه ممكن است دو سوره يك موضوع و محور اصلى داشته باشند اما هر يك از زاويه اى جداگانه به تحليل و بررسى موضوع پرداخته باشند مثلاً هدف سوره مباركه « مرسلات» و سوره «نبأ» اثبات قيامت است. اما در سورة مرسلات، قيامت را با تكيه به اصل تشريع و رسالت پيامبران اثبات مى كند اما سورة «نبأ» با استدلال بر هدفمندى همه اجزاء جهان و وجود حكمت در افعال بارى تعالى به اثبات قيامت مى پردازد.
هـ. نگرش ساختارى، سوره ها را به فصول قرآن تبديل نمى كند
يكى از ويژگى هاي رايج كتابهاي بشرى فصل بندى مطالب است. نويسنده با فصل بندى كتاب، مطالب و نكات مورد نظر خود را به شيوه اى مناسب در فصلهاي مختلف توزيع كرده تلاش مى كند كه در آخرين فصل سخن را به پايان برده و نتيجه لازم را اخذ كند در روش فصل بندى، هر فصل مستقل از فصل ديگر بوده و از جهت مطالب مطرح شده و عناوين اصلي كاملاً از يكديگر متمايز هستند و تنها در هدف اصلى كه كتاب بدان منظور تأليف شده است اشتراك دارند. بنابراين اقتضاى اين روش آن است كه هر موضوع يا مطلب فقط يك بار و آنهم در فصل خاصى از كتاب مطرح مى شود و در ساير فصول تكرار نگردد. آيا لازمه اعتقاد به هدفمندى سوره هاى قرآن آن است كه هر سوره بسان يك فصل از كتاب وحى باشد و هيچ موضوعى در دو سوره تكرار نشده باشد و مطالب و جزئيات سوره ها كاملاً با يكديگر متفاوت باشد؟
و. اهداف سوره ها جزئى است نه كلى
از بعضى از مفسرانى كه به نظريه هدفمندى سوره ها اعتقاد داشته و درصدد تفسير قرآن با اين نگرش بر آمده اند در عبارت پردازى اهداف سوره از عباراتى كلى و عمومى استفاده كرده اند. مثلاً گفته اند هدف سورة شريفه «الملك» «بيان راه سعادت و نيكبختى است» (خالدي،/595)و يا غرض همين سوره را بيان تعاليم اسلامى و غفلت زدائى از مردم اعلام كرده اند (مودودي،6/8) اما بايد توجه داشت وقتى كه مى گوئيم «هر سوره هدفى دارد» منظورمان از هدف عبارات وسيع و گسترده اى كه قابليت اطلاق بر همه سوره هاى قرآن را دارند نيست؛ بلكه هدف خاص همان سوره مدنظر است. اهدافى كه با كمك قيودِ محدودكننده از اهداف ساير سوره ها متمايز شده باشند و امكان ارزيابى صحت و سقم آن ها با كمك شاخص ها و ابزارهاى كشف اهداف سوره ها ميسر باشد.
2. سير تطور تاريخي نظريه هدفمندى سوره ها
از جهت تاريخى توجه جدى به غرض سوره ها و تأكيد بر آنكه هدف هر سوره بايد اساس فهم آيات تلقى گردد از اوائل قرن چهاردهم هجرى با نگارش تفسير المنار آغاز شد. اما چنان نيست كه گذشتگان بطور كامل از آن غافل باشند.
3. مبانى هدفمندى سوره ها
مبانى هدفمندي سوره كه به مثابة اصول موضوعه بحث تلقى مى شوند و پيش فرض هائى است كه طرفداران اين نظريه قبل از هرگونه استدلالى آنها را پذيرفته اند. بنابراين مخدوش شدن هر يك از مبانى به تنهائى كافى است كه اين نظريه را از پاى بست ويران كند. از اين رو براى آنكه حدود بحث مشخص شود و گفتگو از حيطه دلائل به محدوده مبانى كشيده نشود بجا است مبانى مذكور را يك بار مرور كنيم.
الف. همسانى اصول جذابيت در كلام الهى و بشرى
يكى از بديهى ترين جنبه هاى اعجاز قرآن به ويژگى هاى لفظى و فصاحت و بلاغت اين سخن شگرف باز مى گردد. قرآن كلامى زيبا و با نفوذ است كه گيرائى و تأثير شگفت انگيزى در خواننده خويش بجا مى گذارد. شورانگيزى مثال زدنى قرآن را نمى توان ساده انگاشت چرا كه نمونه هاى تاريخى گزارش شده از تأثيرگذارى بيانى قرآن براى هيچ كتاب ديگرى نقل نشده است.
ب. وحيانى بودن ساختار سوره ها
يكى از پايه هاى اساسى نظريه هدفمندى سوره ها، بحث توقيفى بودن يا اجتهادى بودن چينش آيات در سوره است. بگونه اى كه برخى از قرآن پژوهان معتقدند كه اگر كسى به اجتهادى بودن ساختار سوره هاى قرآن گرايش داشته باشد ديگر مجالى براى پذيرش نظريه هدفمندى سوره ها يا هر گونه تناسب ديگر بين آيات قرآن نخواهد داشت زيرا در اين صورت نظم فعلى آيات را محصول تلاش و اجتهاد صحابه مى داند و طبيعى است كه چنين كارى نمى تواند از اشتباه يا كج سليقگى بدور باشد. از اين رو ديگر نوبت بررسى حكمت ها و ظرافت هاى ارتباط بين آيات نمى رسد. ارتباط تنگاتنگ نظرية هدفمندى سوره ها با اثبات وحيانى بودن ساختار آنها ضرورى مى سازد كه اين بحث را با دقت بيشترى پيگيرى كنيم. مهم ترين دلايلي كه وحياني بودن ساختار سوره ها را اثبات مي كند به شرح زير است:
1. اقتضاى اصل
پيش از هر چيز بايد مشخص كنيم كه در اين بحث «اصل» به كدام سو گرايش دارد؟ آيا اصل بر توقيفى بودن آيات است يا بر اجتهادى بودن آن؟ و يا اينكه اصل هيچيك را اقتضا نمى كند؟!!
2. حكم عقلى
اهميت و عظمت قرآن، اهتمام فوق العاده پيامبر به حفظ قرآن از تحريف،اهميت فراوانى كه مسلمانان براى قرآن قائل بودند، اجر و ثواب بى پايان قرآن خواندن و... عقلاً اقتضا مى كند كه قرآن از نخستين روز نزولش در عصر رسول خدا جمع آورى و تدوين شده باشد و هر آيه اى جايگاه خود را از روز نخست يافته باشد از اين رو فقيه و قرآن پژوه بزرگى همچون آيت الله خويى معتقد است: هر روايتى كه جمع آورى قرآن را به دورانهاى بعد از پيامبر مستند مى كند به دليل ناسازگارى با اين حقايق مسلم تاريخى غير قابل قبول مى باشند. (خوئى، 1/ 398)
3. آيات قرآن
دهها آيه قرآن از نزول آن از جانب خداوند و الهى بودن اين كتاب سخن گفته است. اين آيات حاكى از آن است كه تأليف آيات در چارچوب سوره ها همچون الفاظ و معانى آنها از جانب خداوند متعال است، چه اساساً نسبت كتابى به صاحب اثرى وقتى درست مى نمايد كه علاوه بر لفظ و معنا، ساختار بخشها و فصول آن هم از خود او باشد. برخى از اين آيات عبارت اند از:
4. سيره پيامبر(ص)
شواهد و قرائن فراوانى نشان مى دهد كه اكثر سوره هاى قرآن يكباره نازل شده است. بنابراين همگام با نزول سوره، جايگاه آيات نيز به طور طبيعى مشخص مى شد. از ابن عباس نقل است كه فرمود:
5. روايات
در كنار آيات و رواياتى كه به طور عام و كلى بر توقيفى بودن نظم آيات دلالت مى كنند، رواياتى نيز وجود دارد كه قرائنى مبنى بر منظم بودن برخى از سوره ها در زمان پيامبر بدست مى دهد. از جمله مى توان به احاديثى اشاره كرد كه در ضمن آنها پيامبر(ص) از آغاز و انجام سوره نام برده است; مثلاً بنا بر رواياتى پيامبر (ص) فرموده است:
ج . هدف دار بودن قرآن
سومين پايه هدفمندى سوره ها پذيرش هدفمندي قرآن است. نخستين آيات سوره مباركه بقره هدف از نزول اين كتاب مقدس را «هدايت متقين» اعلام مى كند و سپس در ديگر آيات اين سوره و سوره هاى ديگر چگونگى هدايت انسان، عوامل و موانع آن و ساير مباحث مرتبط با آن را به دقت و با موشكافى بسيار بيان مى دارد. صراحت گفتارى قرآن در اين زمينه جاى هيچ گونه شكى براى آشنايان به معارف قرآن باقى نمى گذارد كه قرآن كتابى هدفدار و جهت دار است كه گام به گام حقيقت جويان را به سرچشمه معنويت و كمال رهنمون مى سازد.
منابع و مآخذ
1. ابن شريف، محمود؛ اليهود فى القرآن، دار المكتبة الهلال، بيروت، 1986 م. |