بانک مقالات علوم قران
|
تحقيقى درباره شبهه افسانه در قرآن
هادى قابل
پيشگفتار
عصر بعثتخاتمالانبياء، محمد مصطفى صلى الله عليه وآله وسلم عصر جاهليت، خرافات و ... بود. درچنان زمانى که عقيدههاى خرافى گوناگون و رايج در جامعه (جزيرةالعرب) زندگى اجتماعى، مذهبى، سياسى و اقتصادى مردم را شکل مىداد; (1) نزول وحى الهى با بيان عقايد و قوانينى جديد که مبتنى بر اصولى چند از جمله; «ستيز با عقائد خرافى و دعوت به پرستش خداى يگانه، پرهيز از شرک، ظلم، تجاوز و رعايتحقوق انسانى و برابرى انسانها»; بود واکنشهاى گوناگونى درپى داشت.
اساطير در لغت
لغتشناسان عرب معانى گوناگونى را براى اساطير ذکر کردهاند که اهم آنها عبارت است از:
اساطير چيست؟
بعضى از مفسران و دانشمندان علوم قرآنى کلمه اساطيررا «که در قرآن با کلمه الاولين ترکيب يافته است: اساطير الاولين» بمعناى قصههاى افسانهاى، خرافى، باطل و پوچ، نامنظم، دروغ و ... ذکر کردهاند. لکن آنچه از تفحص در مفهوم اساطير بدست آمده است، اساطير شامل هرنوع خرافه، دروغ و باطلى مىشود; چه قصهاى يا سخن يا اعتقاد. پس حمل آن بر قصههاى خرافى به تنهايى صحيح نيست. بلکه قصه خرافى مصداقى از اساطير است. براى روشن شدن مطلب چند نمونه را ذکر مىکنيم:
اقسام اسطوره
اگر اسطوره را بر مبناى اهل لغتبمعناى باطل، پوچ، خرافى، دروغ باشد، سه قسم اسطوره داريم: 1 - قصههاى اسطورهاى 2 - عقايد اسطورهاى 3 - سخنان اسطورهاى و اگر اسطوره را بمعناى تاريخ بگيريم، (21) دو قسم اسطوره خواهيم داشت: 1 - اسطوره (تاريخ) واقعى 2 - اسطوره (تاريخ) خرافى و خيالى.
قائلين به افسانه در قرآن
در مباحث گذشته آورديم که اولين گروه قائل به وجود افسانه در قرآن مجيد مشرکان و معارضان عصر نزول وحى بودهاند. پس از آنها در طول تاريخ مخالفان اسلام و دشمنان قرآن براين اعتقاد بودهاند که قرآن مملو از افسانههاى خرافى است و برخى از اين گروه، خاورشناسان هستند که تحقيقاتى پيرامون قرآن و مکتب اسلام داشتهاند (برخى از آنها مغرضانه و با انديشه مبارزه با اسلام به پژوهش پرداختهاند). سومين گروه جمعى از دانشمندان اسلامى هستند که عمده آنها از شاگردان دو مدرسه «البيانية و الامناء» مصر مىباشند. اين گروه از انديشههاى استادشان امينالخولى تاثير پذيرفتهاند. وى که از مؤسسين آن دو مدرسه است صاحب نظريه قصه فنى است.
1 - امين الخولى:
اگرچه به صراحتسخنى از وجود افسانه در قرآن نگفته است لکن نتيجه اعتقاد او همان است. وى معتقد است که حوادث و وقايع گذشته را به يکى از دو نوع مىتوان بيان کرد اول - بيان تاريخى (واقعى قضيه) دوم - بيان فنى ادبى و تخيلى و قصهپردازى، و قرآن از روش دوم براى بيان سرگذشت زندگى پيشينيان استفاده کرده است و اين امر بصورت روشن و آشکار در قصههاى قرآن مشاهده مىشود. لذا مىبينيم قرآن آشکارا و عمدا تصميم مىگيرد نسبتبه مشخص ساختن زمان و مکان حادثه و ذکر اسامى شخصيتها و افراد (که عادتا در يک قضيه تاريخى ذکر مىشود) اخلال وارد کند. اين امر بخاطر روش بيان فنى قصههاى قرآن است. (22)
2 - دکتر محمد احمد خلفالله:
از شاگردان امين الخولى در مدرسه «الامناء» صاحب کتاب الفنى القصصى فى القرآن پس از بيان مفصلى که در قصه فنى و تاريخى دارد، معتقد است که قصههاى قرآن به يکى از سه قسم بيان شده است 1 - قصه تاريخى 2 - قصه تمثيلى 3 - قصه اسطورى (23) - افسانهاى.
3 - عمر محمد باحاذوق:
همچون احمد خلفالله معتقد است که قرآن قصه فنى و اسطورهاى دارد و ايرادى هم بر قرآن وارد نيست، مقصود از بيان قصههاى افسانهاى در قرآن، هدايت و پندآموزى انسانها است. (26)
4 - گروهى از دانشمندان اسلامى:
مطالبى پيرامون قصههاى قرآن اظهار داشتهاند که برخى از افراد - همچون احمد خلفالله - از کلام آنها، اعتقاد به وجود خرافه و افسانه - اساطير - در قرآن را برداشت کردهاند. از جمله اين گروه: امام فخر رازى، محمد رشيد رضا، شيخ محمد عبده، شيخ شلتوت و ديگران مىباشند.
پاسخ به شبهه افسانه در قرآن
به نظر مى آيد بطلان ادعاى وجود اساطير - افسانه - در قرآن آنقدر آشکار است که نيازى به اقامه دليل بر رد ونفى آن نيست لکن ازآنجا که سيره مستمره مسلمانان و عالمان دين و حافظان فکر و فرهنگ اسلامى، بر پاسخگويى به هر سؤال و شبههاى در حوزه انديشه اسلامى بوده است، ما نيز با استمداد از پروردگار وتلاش دانشمندان و قرآن پژوهان به رد نظريه افسانه در قرآن مىپردازيم:
پاسخ اول:
همانگونه که در بحث مفهوم لغوى واصطلاحى اساطير آمد، اساطير و اسطوره (افسانه) به معناى پوچ، باطل، دروغ و خرافه است و به موضوعى خاص اختصاص ندارد بلکه هر گونه خرافه اى در حوزه انديشه و اعتقاد و يا افسانه هاى ملى و تخيلى را شامل است.
بررسى واژه اساطيردرقرآن
واژه اساطير در نه جاى قرآن به کار رفته است که به ترتيب سورهها چنين است:
پاسخ دوم:
ما به آقاى احمد خلف الله و کسانى که به وجود افسانه و يا خرافه و تخيلات در قرآن معتقدند، مىگوئيم: ادعاى شما که مراد از اساطير همان قصههاى قرآن است صحيح نيست. بنابراين دليل شما بر اينکه چون مشرکان از روى اعتقاد مسلم و با شناخت کامل نسبت افسانه به قصههاى قرآن دادهاند، پس در قرآن افسانه وجود دارد سخنى بىپايه است و با اين آيات چنين مطلبى ثابت نمىشود. مگر آنکه شما هم، چون مشرکان بپذيريد که; اصول دعوت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از توحيد، نبوت، وحى، برانگيخته شدن مردگان، قيامت، حساب، جزاء و... تماما بر پايه افسانه استوار است چون مشرکان از روى اعتقاد مسلم و خدشه ناپذير اين نسبت را به اسلام و رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم مىدادند.
پاسخ سوم:
شما از کجا دانستيد که مشرکان از روى اعتقاد مسلم و خدشهناپذير به افسانهبودن قصههاى - قرآن - نظردادهاند؟ تا براى ادعاى خود، آن را دليل قرار دهيد؟ مگر مشرکان همانها نبودند که سرکرده آنها (وليد بن مغيرة) در انجمن قريش گفت:
پاسخ چهارم:
اينکه در بعضى از تفاسير آمده است:
پاسخ پنجم:
اگر شما پذيرفتيد که مشرکان از روى اعتقاد مسلم و خدشه ناپذير به قصههاى قرآن نسبت افسانه بودن را دادهاند و آن را دليل بر ادعاى خود (وجود افسانه در قرآن) قرار داديد چرا در ساير نسبتهاى مشرکان (شعر، سحر، جنون، کهانت، اضغاث احلام و ...) اين سخن را نمىگوئيد؟ چه تفاوتى ميان نسبت افسانه به قرآن با موارد ديگر است؟ آيا جز اين است که خواستهايد براى تز جديد خود (افسانه بودن قصههاى قرآن) دليلى دست و پا کنيد؟ لکن دليلى جز سخن مشرکان نيافتيد، به همان تشبث کرده و سخن آنها را حق دانستيد اما کلام ذات احديت را در رابطه با قرآن و قصههاى آن ناديده گرفتيد که مىفرمايد:
پاسخ ششم:
اين ادعا که: «قرآن در جهت نفى اسطوره از خود نيست، بلکه در جهت نفى نسبت قرآن به شخص رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم است، لذا مىگويد: بل انزله الذى يعلم السر... و تهديدهاى پروردگار هم بخاطر نسبت اساطير به قرآن نبوده بلکه بخاطر نسبت قرآن به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بوده است». سخنى باطل است. زيرا;
پاسخ هفتم:
مقصود از وجود افسانه در قرآن چيست؟ آيا مقصود آنست که خداوند از افسانهها و قصههاى خرافى که ساخته و پرداخته ذهن انسانها و رايج در ميان مردم بوده استبه هدف هدايت مردم نقل کرده است؟ يا مقصود آنست که افسانهها ساخته و پرداخته خداوند است؟ اگر مقصود قسم اول است، لازمه آن اينست که خداوند براى هدف عالى از ابزارى باطل و پوچ و دروغ و خرافه و خيالى استفاده کرده باشد اين همان (الغايات تبرر المبادى) است. در حاليکه روح اسلام و احکام و قوانين و دستورهاى اخلاقى اجتماعى آن با اين نظر مساعد نيست. اسلام هرگز اجازه نمىدهد براى رسيدن به هدف از وسايل نامشروع بهره گرفته شود. آيا ممکن است که خداوند بندگانش را از چنين کارى برحذر دارد، لکن خود از همان وسيله بهرهگيرد؟ آيا با پذيرش چنين سخنى، قداستى براى دين، قرآن و احکام آن باقى مىماند؟ و اگر مقصود قسم دوم است، لازمهاش آن است که خداوند همچون مخلوقات داراى قوه وهميه و خياليه باشد; که در ذهن و خيال خود چنين افسانههايى را ساخته و پرداخته است؟ (نعوذ بالله) اين سخن بطلانش اظهر منالشمس و ابدى منالامس است و هيچ خردمندى آن را نمىپذيرد.
پاسخ هشتم:
استناد به گفتار برخى از مفسران علوم قرآنى (فخر رازى، رشيد رضا، عبده، شلتوت و ...) صحيح نيست. اولا: از سخنان آنها اعتقاد به وجود افسانه در قرآن، استفاده نمىشود، بلکه تمام آنها در ذيل آيات مربوطه به رد کلام مشرکان و نفى اسطوره از قرآن پرداختهاند. ثانيا: برخى از آنها گفتهاند قرآن اعتقادات باطل و خرافى مشرکان يا کافران يا يهود و نصارى را نقل کرده است لکن همانجا گفتهاند که قرآن قبول ندارد. (اگرچه در پارهاى موارد بصراحت رد نکرده است) ولى اين سخن هم دليلى بر وجود افسانه و خرافه در قرآن نيست چون;
پىنوشتها:
1) تاريخ العرب قبل الاسلام 8/371. 2) سوره فرقان آيه / 5. 3) سيکولوجية القصة فى القرآن - التهامى نقره ص 61 - من آراء المستشرقين فى القرآن و قصصه . 4) الصحاح 2/684، معجم مقاييس اللغة 3/72 لسان العرب 3/363، تاجالعروس 12/25. 5) لسان العرب 3/363، القاموس المحيط 2/49، اقرب الموارد 1/515 تاجالعروس 12/25. 6) لسان العرب 3/363، اقرب الموارد 1/515، تاجالعروس 12/25. 7) اقرب الموارد 1/515. 8) تاجالعروس 12/25. 9) لسان العرب 3/363، تاجالعروس 12/25. 10) لسان العرب 3/363، اقرب الموارد 1/515. 11) اقرب الموارد 1/515، تاجالعروس 12/25. 12) امثال قرآن - على اصغر حکمت ص 9 به نقل از معجم القرآن طبع قاهره ص 404. 13) دائرةالمعارف القرن العشرين 5/128. 14) الاسلام و الحداثة ص 265. 15) بينش تاريخى قرآن - يعقوب جعفرى - ص 17 به نقل از فرهنگ اساطير يونان و روم ترجمه دکتر احمد بهمنش نوشته پيرگريمال، و انسان و سمبولهايش - گوستاو يونگ - ترجمه ابوطالب صارمى ص 160. 16) همان ص 18، جاهليت و اسلام - يحيى نورى - . 17) تاريخ تحليلى اسلام - سيد جعفر شهيدى - ص 30 به نقل از الاصنام ص 6. 18) شعراء/187 19) مستدرکالوسائل 17/79. 20) مستدرکالوسائل 18/32/ ح 21935. 21) الاسلام و الحداثه ص 265 و امثال القرآن، على اصغر حکمت، ص 9. 22) القصص القرآن - عبدالکريم خطيب - ص 275. 23) مشروح اين بحث در مقاله «بحثى درباره قصص قرآن » نامه مفيد/ ش 5/ 25 آمده است. 24) تفسير کبير - فخر رازى - 4/951. 25) الفن القصصى فى القرآن صص 377 - 376. 26) الجانب الفنى فى قصص القرآن - عمر محمد باحاذوق. 27) فرقان/5 28) فرقان/6 29) بقره/275 30) کهف/90 31) تفسيرالمنار/ ج 1 / 399. 32) التفسير الکبير - فخر رازى ج 12 / ص 188. 33) الکشاف - زمخشرى ج 2 / ص 12. 34) مجمع البيان - طبرسى ج 4 / ص 444. 35) شعراء/187 36) تفسير کبير فخر رازى ج 15 ص 156. 37) مجمع البيان - طبرسى ج 4 / 538. 38) مجمع البيان 6 / 347. 39) نحل/30 40) الميزان 12 / 229. 41) التفسيرکبير 20 / 17. 42) الکشاف 2 / 406. 43) الميزان 15 / 5. 44) مؤمنون 78/90 45) تفسير الکبير 23/115، الميزان 15/56. 46) الميزان 15/55 47) الميزان 15/172 48) الميزان 15 / 181. 49) عامربن حضرمى و يسار غلام عامر و جبر مولى عامر هر سه از اهل کتاب بودند و تورات مىخواندند و احاديث آن را براى مردم مىگفتند سپس مسلمان شدند و در محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بودند. به همين جهتبرخى از مشرکان - همچنين مستشرقان - اين تهمت را زدهاند. 50) تفسير کبير 24 / 51. 51) سيره ابنهشام ج 1 ص 306. 52) همان مرجع قبل، ص 330. 53) سيره ابن هشام ج1 ص336 54) آل عمران/108، مائده/48، يونس/94، رعد/1و19، فاطر/31، زمر/2و41، شورى/17 و جاثيه |
|
ساختار سوره جمعه (1)
عادل عندلیبی
اشاره:
در این مقاله کوتاه، مقوله تناسب آیات " سوره جمعه " را در دو بخش بررسی کردهایم: نخست تناسب سوره و آیاتش با سورههای پیشین و پسین و دیگر تناسب آیات این سوره با یکدیگر از بای بسمله تا نون رازقین. نیز، در بخش نخست تکیه نگاه بر سورههای صف و منافقون بوده است. در این بخش حاصل بررسی بزرگان علوم قرآنی به اختصار گزارش شده و در ادامه محصول بررسی نگارنده به تفصیل آمده است. این بررسی ساختگرا از صدر تا ذیل مدیون اشارات استادم محمدعلی لسانی در درسهای دانشگاه امام صادق است. امکان نقادی و احیاناً بهرهگیری خواننده ارجمند از این نوشتار، کاملاً منوط به در ذهن داشتن آیات این چند سوره یا دستکم پیشروی داشتن مصحف شریف است.
سورةالجمعة
بسم الله الرحمن الرحیم
1 - تناسب سوره جمعه با سورههای قبل و بعد
1 - 1 حاصل بررسی قدما
سیوطی ذیل سوره جمعه، چند نکته در تناسب این سوره با سوره پیشین (صف) عنوان میکند1: آنکه در سوره صف ذکر یهود و نصاری - که خود را قوم برگزیده میدانند - رفته 2 و در سوره جمعه، فضل مسلمین بر آنان ذکر گشته است 3. دیگر آنکه صف در دو موضع شکل میگیرد: قتال و نماز. و در نماز جمعه، صفبستن واجب است، همانگونه که در قتال لازم میگردد...الخ.
1-2 محصول بررسی نگارنده
ما برای بررسی موضوع، هر کدام از سورههای صف، جمعه و منافقون را جداگانه درنظر گرفته، از آیه اول آغاز به، مفهومیابی کرده و سعی در یافتن ارتباط هر آیه با آیه و آیات قبلی نمودهایم و حاصل کار هر سوره، از لحاظ شکلی چیزی شبیه آنچه بقاعی در نظمالدرر آورده است بود، بهعلاوه بیان اشتراکات و شباهات سورهها با هم؛ لیکن دل به آوردن آن مطالب، به آن شکل در اینجا رضایت نداد و نقل آنگونه را به بخش تناسب بین آیات بازگذاشتیم.
1 - 3 حد و حدود بررسی ما
اصولاً هر موضوع یا مفهومی چون نماز جمعه؛ یا تعبیرات دیگر قرآنی، با مفاهیم و رویدادهای متعدد دیگری در ارتباطی زنجیروار است و تبیین هر کدام از این مفاهیم و رویدادها، منوط به بررسیدن و روشنساختن مفاهیم دیگری است که با آن در ارتباطاند و شبکه معنایی مزبور را ساختهاند. همانگونه که برای بهدست آوردن نقطهای که از تقاطع مثلاً 50 خط متقاطع تشکیل میشود، باید آن 50 خط را دقیقاً رسم کرد. لیکن چنان کاری و چنین بیان جامعی از تعبیرات قرآن در مقام عمل ناممکن مینماید و یا در صورت انجام، نوشتار حاصل، نامفهوم، درپیچیده و بهنظر غیرقابلفهم و استفاده خواهد بود. چنین بیان جامعی را یکبار خداوند بهطور فشرده در قرآن کریم با نظم دقیقی انجام داده است. بنابراین در مسیر مقالاتی اینچنین، ناگزیر از انتخاب یک یا چند موضوع که در ارتباط اصلی با مفهوم موردنظرند هستیم، تنها باید بدانیم، بیانمان ناقص و یکجانبه خواهد بود، نه همهجانبه. چنانچه در مثال آن نقطه و 50 خط، میتوان نقطه را از تقاطع مثلاً 15 خط نیز بهدست آورد، لیکن باید دانست، اثر بهدست آمده حاصل تقاطع 15 خط است نه پنجاه خط و ناگزیر تفاوتهایی با آن خواهد داشت.
پینوشت:
1 - سیوطی، جمالالدین (911ق)؛ تناسقالدرر فی تناسب السور، ص 12، تصحیح عبدالله محمد درویش، [بیروت]: عالمالکتب، 1401 ق. 2 - صف/ 5، 6 و 14 3 - جمعه/4 4 - تناسقالدور، ص 12. 5 - و اذقال موسی لقومه یا قوم لمتوءذوننی و قدتعلمون انی رسولالله الیکم... الخ» (صف / 5)؛ «هوالذی بعث فیالامیین رسولاً منهم....الخ» (جمعه/2)؛ «اذا جاءکالمنافقون قالوا نشهد اءنک لرسولالله و الله یعلم انک لرسوله... الخ» (منافقون/2)؛ «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسولالله... الخ» (منافقون/5) «...ولله العزّة ولرسوله و للموءمنین... الخ» (منافقون / 8). 6 - «یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون... الخ» (صف/ 2)؛ «یا ایها الذین امنوا اهل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم» (صف / 10)، «یا ایها الذین امنوا اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة... الخ» (جمعه/9)؛ «یا ایها الذین ءامنوا لاتلهکم اموالکم ولااولادکم عن ذکرالله» (منافقون / 9). 7 - «... والله لایهدی القوم الفاسقین» (صف / 5)؛ «والله لایهدی القوم الظالمین،)؛ (صف/7 و جمعه/5) «انالله لایهدی القوم الفاسقین» (منافقون / 6). 8 - جمعه / 5. 9 - قائلان بیعمل. 10 - منافقون / 3 و 1 (عبارات «حملوا التوریة ثم لم یحملوها» و «ءامنوا ثم کفروا» را مقایسه کنید!). 11 - تأییدات ظریف و ریز دیگری در هر سه سوره، بر وجود این خصیصه در دشمنان وجود دارد: وانیقولوا تسمع لقولهم / قال الحواریون نحن انصارالله.... 12 - صف / 3و2 13 - جمعه / 11. 14 - منافقون / 9. 15 - «فذکر انما انت مذکر» (غاشیة/ 21). 16 - جمعه / 2. 17 - تقابل "ذکر" با "وابستگیهای مالی و اقتصادی". 18 - جمعه / 9. 19 - جمعه / 11. 20 - منافقون / 9. 21 - «... ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة...» (جمعه / 2). 22 - «... ولله العزة ولرسوله و للموءمنین...» (منافقون / 8). 23 - «... لیظهره علیالدین کله...» (صف / 9). 24 - «... تجاهدون فیسبیل الله باموالکم وانفسکم...» (صف / 11). 25 - عدم تطابق قول و فعل / وابستگیهای اقتصادی و مالی. 26 - نگارنده به ابهام تعبیراتی در متن، چون ایمان به خدا و رسول، انفاق، صدقه و... واقف است؛ لیکن روشن ساختن آنها، به فرض امکان، با تحقیق موضوعی جداگانه و اطاله گفتار ممکن میگردد. راه مطلوب در این میان دانستن زبان قرآن است تا همه تعبیرات و جملات متن برای خواننده مفهوم و پرمغز گردد. الا اینکه به تشنگی قناعت کرد و به اینگونه نوشتهها اکتفا نمود. 27 - جمعه / 9. 28 - منافقون / 10. 29 - صف / 11. 30 - صف / 4 و 11. 31 - جمعه / 6. 32 - منافقون / 4. 33 - «فتمنوا الموت انکنتم صادقین» (جمعه / 6). 34 - جمعه / 9. 35 - جمعه / 10. 36 - «اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة...»اذان ظهر. 37 - «... فطبع علی قلوبهم فهم لایفقهون» (منافقون / 3)؛.... ازاغ الله قلوبهم...» (صف / 5). |
|
گزینش کلمات در عبارتهای قرآنی
محمد هادی معرفت
انتخاب کلمات و واژههای به کار رفته در جملات و عبارتهای قرآنی کاملاحساب شده است.به گونهای که اگر کلمهای را از جای خود برداشته،خواسته باشیمکلمه دیگری را جای گزین آن کنیم که تمامی ویژگیهای موضع کلمه اصل را ایفا کند،یافت نخواهد شد،زیرا گزینش واژههای قرآنی به گونهای انجام شده که اولا،تناسب آوای حروف کلمات هم ردیف آن رعایت گردیده،آخرین حرف از هر کلمهپیشین با اولین حرف از کلمه پسین هم آوا و هم آهنگ شده است،تا بدین سببتلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیا،تناسب معنوی کلمات با یک دیگررعایتشده تا از لحاظ مفهومی نیز بافت منسجمی به وجود آید.به علاوه،مسالهفصاحت کلمات طبق شرایطی که در علم«معانی بیان»قید کردهاند کاملا لحاظشده است.که این رعایتهای سه گانه با ملاحظه و دقت در ویژگیهای هر کلمهانجام گرفته است.در مجموع هر یک از واژهها در جای گاه مخصوص خود به گونهایقرار گرفته است که قابل تغییر و تبدیل نخواهد بود.
پینوشتها:
1- مقدمه تفسر وی«المحرر الوجیز»،ص 279.التمهید،ج 5،ص 21. 2- ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن،ص 29. 3- کتاب دلایل الاعجاز،ص 28. 4- ر.ک:ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن،ص 34-29. 5- بقره 2:179. 6- اگر تقدیر«من کل شیء»باشد،کاملا نادرست است و اگر«من بعض الاشیاء»باشد حالت ابهام دارد.که در متن قانون نباید هیچ گونه نقطه ابهامی وجود داشته باشد. 7- ر.ک:التمهید فی علوم القرآن،ج 5،ص 130-9. |
|
مشكلاتي در زمينه ارتباط آيات
عبدالهادي فقهي زاده
مشكل اساسي ارتباط آيات غالباً به گوناگوني موضوعات مطروحه در ضمن يك سوره و گاهي حتي در سطح يك آيه باز ميگردد. صرف نظر از اينكه بسياري از سورهها به طرح موضوعات متفاوت پرداختهاند، نيز در بعضي جايها ديده ميشود كه صدر آيهاي درباره موضوعي سخن گفته، جدا از موضوعي كه ذيل همان آيه درصدد بيان آن برآمده است. همين جاست كه كلام امام باقر(ع) سخت شايان توجه مينمايد كه :
طرح مشكلات آيات مورد بحث :[3]
1ـ « لاتحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم ان عليان بيانه[4]».
آيات 19ـ16 از سوره قيامت:
عموم مفسران كن و متأخر در تفسير سوره مبارك « قيامت» به چگونگي پيوند و اتصال اين آيات با قبل و بعد از آنها پرداخته و نظراتي را ابراز داشتهاند. غالب توجيهات، آنها را جمله معترضهاي ميشمارد كه به مناسبت شتاب پيامبر(ص) در تلقي و بخاطر سپردن آيات نازله، در كنار ديگر آيات سوره قيامتر روييده است . اين آيات در حقيقت به محمد (ص) خاطر نشان كرده است كه جمعآوري آيات و حفظ آنها از ضياع و نابودي توسط خداوند صورت ميگيرد و او هيچ گاه فراموششان نخواهد كرد. پس او بايد به هنگام دريافت وحي، از خود ادب نشان دهد و بعد از پايانيافتم قرائت جبرائيل زبان به تلاوت آيات بگشايد!
فضاي تاريخي سوره مائده:
يهوديان كه زماني داراي كتاب، حكومت ، نبوت و روزيهايي از طيبات بودند و بر عالميان برتري داشتند، پس از مدتي به جاي كسب معنويت و عمل به كتاب آسماني، يكسر به دنيا روي آوردند و به آن دل بستند . آيات زير در اين باره گوياست:
ايه يكم از سوره مائده:
همانطور كه در سورههاي بقره، آل عمران و نساء به تفصيل آمده، در اين سوره نيز اشاره شده است كه : بنياسرائيل همواره سمبل پيمانشكني بودهاند:
آيه سوم از سوره مائده(آيه اكمال دين):
يكي از عناصري كه در آن زمان باعث شد تا كافران از دست كشيدن مسلمانان از آيين خود مأيوس شوند، نسخ پارهاي از احكام تورات و حليت بهيمه انعام بود كه به عنوان كيفر بر بنياسرائيل حرام شده بود. كامل شدن فرايض ديني نيز با نازل آمدن حكم حرمت انواع مردار، خون و گوشتهايي كه كافران در راه بتها قرباني ميكردند ويا با قرعهكشي به سنت جاهلي ذبح و تقسيم مينمودند، در اين جهت بيتأثير نبود. همچنين از مهمترين عواملي كه چنين نتيجهاي به دنبال آورد، بيان مسأله ولايت از جانب پيامبر (ص) و نصب امام علي (ع) به اين مقام بزرگ بود؛ چه، كافران و يهوديان اميد داشتند با رحلت حضرت رسول (ص) دين اسلام نيز رخت بربندد. از اين رو تعيين ولي بعد از وفات مقام رسالت، نعمتي سترگ بود كه باعث يأس كفار و يهود از بازگشت مسلمانان از دين خود گرديد.
آيه 67 از سوره مائده (آيه تبليغ):
مجمع البيان در چگونگي ارتباط آيه محل بحث با قبل و بعد آن،خاموش است، اما همراه با نقل سهشأن نزول گوناگون درباره مراد از «ما انزل اليك من ربك» ، به نظر ميرسد خود به حديث ابن عباس گرايش دارد كه آيه را بيانگر ولايت علي بن ابي طالب(ع) ميداند.[37]
آيه 33 از سوره احزاب ( آيه تطهير ):
بحث را با طرح اين سؤال آغاز كنيم كه براستي مخاطبان اصلي آيه تطهير چه كساني ميباشند وآيا زنان رسول (ص) هم در مصداقيت آن شريكاند يا نه؟
سياق آيه:
بر طبق گمان برخي، آيه تطهير به همسران پيغمبر (ص) اختصاص دارد يا دست كم آنها را نيز شامل ميگردد[49] . براي اثبات اين ادعا چنين استدلال شده است كه آيه، ميان اياتي قرار گرفته كه « نساء النبي» را مخاطب ساخته است. |
|
دلايل عدم تفكيك موضوعي در قرآن
عبدالهادي فقهي زاده
قرآن كريم در طول تاريخ نزول خود، خصوصيت برجستهاي يافته است كه شايان توجه مينمايد. اين خصوصيت كه همان نزول تدريجي آيهها باشد، از ديدگاه قرآن قطعي بشمار ميرود. آيه 32 از سوره فرقان روشنگر اين موضوع است:
پی نوشت ها:
[1] ر.ك . الوحدة الموضوعية في القرآن الكريم، ص 88 و نيز: البيان في تفسير القرآن ، ص 93. [1] ترجمه، به نقل از ترجمه قرآن مجيد عبدالمحمد آيتي [2] ترجمه، به نقل از مأخذ پيشين [3] نور/11 (براي آگاهي از چگونگي داستان افك و شأن نزول اين آيه رجوع شود به : تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 53 و نيز: نمونه بينات در شأن نزول، آيات، ص 562 ـ 559 ونيز: في ظلال القران ، ج 4، ص 2495 و 2496 و نيز الميزان في تفسيرالقرآن، ج 15، ص 101ـ96 و نيز: ابن هشام، تهذيب سيرة ابن هشام(دارحياء التراث العربي ـ بيروت ـ بدون تاريخ) ص 249 ـ 243. [4] فرقان /32. [5] آيت الله خويي(ره) در كتاب « البيان» ، اينچنين به تحليل چرايي عدم دستهبندي موضوعي در قرآن پرداخته است: « قرآن كتاب هدايت است و براي سوق دادن بشر به سوي سعادت دنيا و آخرت نازل گرديده و يك كتاب فقهي،تاريخي و اخلاقي و مانند آن نيست تا براي هر موضوعي باب مستقلي ترتيب بدهدو مطالب را كلاسه نمايد. جاي ترديد نيست كه اسلوب فعلي قرآن بهتر ميتواند مقصود و هدف هدايتي و اثر گذاري آن را تأمين نمايد و نتيجه بخش گردد،زيرا اگر كسي تنها بعضي از سورههاي قرآن را بخواند ميتواند در مدت كم و بدون زحمت و مشقت به مقاصد زياد قرآن پي ببرد و با هدفهاي آن آشنا گردد و در ضمن يك سوره، ميتواند به مبدأ و معاد متوجه گردد و از تاريخ گذشتگان اطلاع حاصل نمايد و از سرگذشت آنها عبرت بگيرد و از طرف ديگر، از اخلاق نيكو و تعاليم و برنامههاي عالي بهرهمند شود و باز در ضمن همان يك سوره ميتواند قسمتي از احكام و دستورات قرآن را درباره عبادات و معاملات فراگيرد. آري، همه ينمطالب مختلف را ميتوان از يك سوره بدست آورد. ولي در عين حال، لطمهاي بر نظم كلام وارد نيامده و در تمام مراحل ، تناسب در گفتار و اقتضاي حال رعايت گرديده و حق بيان ادا شده است. اگر قرآن به صورت ابواب منظم بود اين همه فوايد بدست نميامد و اين چنين نتيجه بخش نميگرديد و خواننده قرآن در صورتي ميتوانست با اهداف و مقاصد عالي آن آشنا گردد كه تمام قرآن را بخواند و ممكن بود كه در اين بين، مانعي پيش آيد و به خواندن تمام قران موفق نگردد و به نتيجه كمتري دست يابد . براستي، اين روش يكي از مزايا و محسنات اسلوب قرآن است كه به قرآن زيبايي و طراوت خاصي بخشيده است. زيرا قرآن در عين پراكندهگويي و بيان مطالب مختلف، باز از كمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده و جملات آن به مانند درهاي گرانبهايي كه با تناسب خاصي به رشته درآمده است، در كنار هم چيده شده و با نظم اعجاب انگيزي به هم متصل و مرتبط ميباشد. «: البيان، ص 93 و : ابوالقاسم خويي، بيان، ترجمه : محمد صاق نجمي و هاشم هريسي(سازمان چاپ مهر ـ قم ـ 1397 هـ .ق) ج 1،ص 179 و 180، سخن دكتر محمد محمود حجازي نيز در اين باره قابل توجه است: «سورههاي قرآن بر دو نوعند: 1ـ برخي از آنها هر چند گاه نظراتي جانبي را مطرح كردهاند اما به طور كلي يك هدف دارند اين نوع سورهها، بيشتر در ميان (مفصلات) به چشم ميخورد . البته نبايد فراموش كرد كه بعضي از سورههاي مفصل، داراي دو موضوع اساسي است . سوره علق، از اين نمونههاست كه مطلب نخست آن تا (علم الانسان مالم يعلم) ادامه دارد و مطلب بعدي تا پايان سوره. 2ـ دسته دوم به يك هدف اكتفا نكردهاند بلكه يكجا چندين غرض را در كنار هم نشانده و از موضوعات گوناگوني بحث كرده است . در اين جا هم بايد توجه داشت كه جز يك هدف و نهايت كلي مد نظر نيست . اين خود، از شگفتيهاي اعجاز قرآن است كه ظور و برجستگي خاصي نيز دارد. سوره نساء، از اين گونه سورههاست كه از آغاز تا پايان خود، صرفاً به يك هدف كلي نظر دارد. اين هدف عبارت است از : استقرار امنيت براي حكومت ، در سايه قانونگذاري صحيح و ثابت»: محمد محمود حجازي. الوحدة الموضوعية في القرآن الكريم (دارالكتب الحديقة ـ قاهرة ـ 1360 هـ . ق) ص 41 و 42. [6] مالك بن بني، قرآن پديدهاي شگفتآور، ترجمه نسرين حكمي (دفتر نشر فرهنگ اسلامي ـ تهران، 1368 هـ ش)ص 161 ـ159. [7] بقره /109. [8] توبه /123. [9] بقره /191. [10] انفال /39. [11] نحل /67. [12] بقره /219. [13] نساء/43. [14] مائده/90 و 91. [15] روح الجنان و روح الجنان، ج 2 ص 184ـ182. [16] آل عمران / 126 ـ 124. [17] ر.ك به : الوحده الموضوعية في القرآن الكريم، ص 89 و 90 و نيز : تناسق الدررفي تناسب السور، ص 4 . مقدمه ، مقدمه به قلم عبدالقادر احمد عطانگارش يافته است. نيز : دراسات قرآنيه، تاريخ القرآن ص 47. |
|
تناسب معنایی آیات قرآن
محمد هادی معرفت
یکی دیگر از ویژگیهای قرآن،وجود تناسب معنوی میان آیات هر سوره است،گرچه یک جا نازل نگشته و به صورت پراکنده با فاصلههای زیاد یا کم نازل شدهباشند.زیرا پراکندگی در نزول آیات که به جهت مناسبتهای گوناگون بوده-طبیعتا-اقتضا میکند میان هر دسته آیاتی که به مناسبتی نازل گشته با دسته دیگر کهبه مناسبت دیگری نازل گشته است،رابطه و تناسبی وجود نداشته باشد،و اینپراکندگی در نزول بایستی در چهره مجموع آیات هر سوره به خوبی هویدا باشد.درصورتی که با دقتی که دانش مندان-به ویژه در عصر اخیر-در محتوای سر تا سر هرسوره انجام دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که هر سوره هدف یا هدفهای خاصیرا دنبال میکند که جامع میان آیات هر سوره است و امروزه به نام«وحدتموضوعی»در هر سوره خوانده میشود،همین وحدت موضوعی است که وحدتسیاق سوره را تشکیل میدهد و مساله اعجاز در همین نکته است که پراکندگی درنزول،عدم تناسب را اقتضا میکند،با آن که تناسب و وحدت سیاق در هر سوره به خوبی مشهود است و بر خلاف مقتضای طبع پراکندگی در نزول میباشد!
تذکر لازم:
برخی علاوه بر تناسب آیات،مساله تناسب سورهها را نیز مطرحساخته و خواستهاند ترتیب موجود میان سورهها را توقیفی بدانند.بلکه برخی ازاین فراتر رفته آن را حکمتبالغه الهی گرفته،شاهدی بر اعجاز قرآن در ترتیبسورهها دانستهاند (13). برهان الدین بقاعی(متوفای 885)تفسیر گستردهای دارد به نام«نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور»که به افراط در این زمینه سخن گفته و از حداعتدال بیرون رفته است.مطلب را ازآن جا شروع میکند که تناسب میان«استعاذه»
پینوشتها:
1- شحاته،اهداف کل سورة،ص 5-4. 2- استاد دراز،المدخل الی دراسة القرآن الکریم،مقدمه.(همان ص 6-5). 3- مدنی،المجتمع الاسلامی،ص 7-5. 4- ابن معصوم،انوار الربیع،ج 1،ص 34. 5- ابن اثیر،المثل السائر،ج 3،ص 98. 6- ابن ابی الاصبع،بدیع القرآن،ص 343 و ص 353-346. 7- انوار الربیع،ج 6،ص 325. 8- ر.ک:جلال الدین سیوطی،معترک الاقران،ج 1،ص 79-75 و نیز کتاب«الاتقان»،ج 3،ص 319-316. البرهان زرکشی،ج 1،181 164. 9- التمهید،ج 5،ص 304-290. 10- تفسیر المیزان،ط تهران،ج 1،ص 14،و ط بیروت،ص 16. 11- ر.ک:التمهید،ج 5،ص 251-248. 12- فخر رازی،تفسیر کبیر،ج 7،ص 127. 13- محمد تقی شریعتی،تفسیر نوین،ص 20-19. 14- بقاعی،نظم الدرر،ج 1،ص 22 و ص 15. 15- مسد 111:5. 16- اخلاص 112:1. 17- سیوطی،تناسق الدرر،ص 71،این رساله با نام«اسرار ترتیب القرآن»به تحقیق عبد القادر احمد عطا به چاپرسیده است. 18- هم چون مفسر گران قدر طبرسی عظیم،در تفسیر پر ارج و گران قیمتخود«مجمع البیان». |
|
تناسب لفظ و معنا در قرآن
دكتر حامد صادق قنيبي
ترجمه : محمد حسن معصومي
برگرفته از: ماهنامه « القافله» از انتشارات شركت آرامكو درعربستان سعودي ، شماره ششم ، جمادي الآخر 1411هـ.ق دسامبر- ژانويه1990-1991 ، ص 20-22.
مقدمه مترجم
اعجاز قرآن كريم محدود به يك جنبه ( بعد ) خاص نميشود، هرسوره ، آيه و كلمه آن اعجازي نهفته در خود دارد ، اما آن بعدي كه عرب را خيره و مبهوت ساخت و بر روح و وجدانش چيره شد ، اعجاز ادبي و كلامي آن بود ، درست است كه زواياي هنري و ادبي قرآن چه از سوي قدما و چه از سوي معاصران مورد موشكافي و دقت قرار گرفته اما اين كتاب آسماني چونان چشمه جوشان است كه هيچ گاه عطاي آن را پاياني نيست.
تناسب لفظ ومعني در قرآن
ويژگي الفاظ قرآن ، انتخاب دقيق و تناسب آنها با معاني است و نيز قرار گرفتن درجايگاه مناسب خويش در جملات و هماهنگي آنها با واژههاي قبل و بعد از خود است. فعلها معاني دقيق خود را الهام ميبخشند ، مثلاً فعل مضارع تجديد و استمرار را افاده كرده ، تصاوير و صحنهها را بازآفريني ميكند و به ذهن نزديك ميسازد ، تا جايي كه گويي آن تصاوير و صحنهها جلوي چشمان مخاطب قرار داده ميشوند. واژهها گاهي به شكل جمع وگاهي به حالت مفرد ميآيند و اين بدون سبب نيست بلكه به علتي منطقي يا براي حفظ آهنگ و نغمه يا ذكر خاص پس از عام و بالعكس ، يا درنظر گرفتن معرفه و نكره ، به غرضي بلاغي و يا تقديم و تأخير است.
تناسب واژهها با معاني
دقت در انتخاب واژهها در قرآن ، نخستين مسالهاي است كه پژوهشگر علوم قرآني ، آن را درمييابد ، به عنوان نمونه در قرآن موارد به كارگيري واژه « الرياح» بادها ، با واژه « الريح » باد و نيز « الغيث » و« المطر» و جز آن با يكديگر متفاوت است. مثلاً واژه « الريح » در قرآن صرفاً درموارد كه خير و منفعت و رحمت الهي بيان ميشود آمده است.1 خداوند متعال ميفرمايد: « و هو الذي يرسل الرياح بشراً بين يدي رحمته حتي إذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد ميت فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتي لعلكم تذكرون». ( اعراف ، 7/57)
پی نوشت ها:
1. ر. د: ابو منصور ثعالبي ، فقه اللغه و سر العربيه /352 ، چاپ دوم ، تحقيق مصطفي السقا. 2. راغب اصفهاني ، معجم مفردات الفاظ القرآن ، ماده « روح» . 3. من بلاغة القرآن /139. 4. جاحظ ، البيان و التبيين ، 1/20 ، تحقيق شرح عبدالسلام هارون ، مصر ، مكتبة الخانجي ، چاپ دوم 1380هـ. 5. زمخشري ، الكشاف ، 2/125. 6. معجم مفردات الفاظ القرآن ، ماده ( بجس). 7. همان ، ماده ( خلق). 8. همان ، ماده ( بدع ). 9. همان ، ماده ( جعل) و نيز ر.ك : الكشاف ، 2/4. 10. همان ، ماده ( فطر). 11. الكشاف ، 3/297. 12. همان ، 2/404. 13. همان ، 3/70. 14. الغمراوي ، الاسلام في عصر العلم/295. |
|
تناسب سورهها
عبدالهادي فقهي زاده
بي هيچ ابهامي روشن است كه اعتقاد به وجود تناسب ميان سورهها منوط است به پذيرش نظريه توقيفي بودن ترتيب آنها در مصحف . بر همين اساس ، همواره تنها كساني از تناسب شور سخن گفته كه به توقيفي بودن چينش همه آنها يا دست كم اكثريت قريب به اتفاقشان اعتقاد داشتهاند، زيرا فقط با اين فرض است كه ميتوان از وجود مناسبتهاي واقعي سخن گفت. جالب توجه است كه دكتر صبحي صالح معتقد است:
الف ـ ارتباط فرجام هر سوره با آغاز سوره بعد از خود.
در اين قسمت توجه به نمونههاي زير كه از بيانات مفسران انتخاب شده است، روشن كننده و گوياست:
ب ـ ارتباط مضموني ميان سورههاي پيدرپي
حسن بصري گويد:
پی نوشت ها:
[1] مباحث في علوم القرآن ، ص 151 و 152. [2] براي نمونه بنگريد به : البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 64 و نيز، تناسق الدررفي تناسب السور، ص 61 و نيز: مباحث في التفسير الموضوعي، ص 78. [3] مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 422. [4] همان مأخذ وجلد، ص 231 و 232. [5] همان مأخذ ، ج 3، ص 422. [6] همان مأخذ ، ج6، ص 691. [7] الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 111. [8] تناسق الدرر في تناسب السور، ص 114. [9] همان مأخذ ، ص 112. [10] ر.ك به : التفسير الكبير ، ج ، ص 23. [11] ر.ك به : مباحث التفسير الموضوعي، ص 82 و 83. [12] مباحث في علوم القرآن، ص 156. [13] تناسق الدررفي تناسب السور، ص 64 و 65 و نيز: الاتقان في علوم القرآن ج 2، ص 112. [14] ر.ك به : مباحث في علوم القرآن، ص 156 و 157. [15] تناسقالدرر في تناسب السور، ص 61 و نيز: مباحث في التفسير الموضوعي ص84. [16] تناسق الدرر في تناسب السور، ص 65. [17] الآلوسي، روحالمعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني (انتشارات جهان ـ تهران ـ بدون تاريخ) ج 8، ص [18] محمد محمود حجازي، التفسير الواضح(دارلكتاب العربي ـ بيروت ـ 1982 م ) ج 1، ص 258. [19] تفسير نوين، ص 187 و 188. [20] همان مأخذ، ص 51. [21] تفسير كاشف ، ج 2، ص 22ـ 20. [22] همان مأخذ، ج 3، ص 27 و 28. [23] البرهان في علوم القرآن ،ج 1، ص 65 [24] تناسق الدروفي تناسب السور، ص 104. [25] التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 224. |
|
رهیافت وحدت موضوعی سورههای قرآن در «الأساس فی التفسیر»
سید علی آقایی*
چكيده وحدت و انسجام مضمونی در قرآن رهیافتی نو در تفسیرنگاری معاصر است که آن را از سنت کهن تفسیر قرآن متمایز میسازد. در این رهیافت دغدغة مفسر تنها تفسیر واژگانی آیات قرآن نیست، بلکه میکوشد نشان دهد که میان آیات و سورههای قرآن یکپارچگی و انسجام محتوایی و ساختاری وجود دارد. با اینکه رگههایی از این قبیل تلاشها در آثار برخی مفسران پیشین نیز دیده میشود، اما تفاوت تلقی و انگیزهها به تمایز اساسی میان تفسیرهای قدیم و جدید انجامیده است. از جمله چهرههای شاخص این رهیافت نوین، مفسر سوری سعید حوی است که در تفسیر خویش نظریهای کاملاً بدیع و جامع در این باب عرضه داشته است. در این نوشتار کوشش شده با بررسی کتاب «الأساس فی التفسیر» جنبههای نظری و عملی نظریة سعید حوی در زمینة وحدت مضمونی و ساختاری قرآن شناسایی شود. نظریة وحدت دو سطح دارد: الف) در سطح سورهها (پیوندهای مضمونی و ساختاری موجود بین سورههای قرآن)؛ ب) در سطح آیات (پیوندهای لفظی و معنایی موجود بین آیات هر سوره). شاخصة نظریة حوی، مبنا قرارگرفتن سورة بقره برای فهم انسجام مضمونی دیگر سورههای قرآن است. در این نوشتار نشان داده شده که چگونه حوی از نشانهها و قرائن لفظی و معنوی برای شناسایی و تعیین روابط معنایی و شکلی بین سورهها و آیات بهره گرفته است. دست آخر، خواننده در مییابد که نظریة تفسیری حوی، با وجود خصلت بدیعش، بیش از اندازه دلبخواهی و ذوقی است، و اینکه مجموعة شواهد و ادلّهای که وی برای اثبات مدعای خویش به کار بسته است، بهسادگی در خدمت نظریهای بدیل قابل استناد خواهد بود.
درآمد
نظریة انسجام و یکپارچگی آیات و سورههای قرآن از شاخصههای تفسیرنگاری مسلمانان در دورة معاصر است. در گذشته عموم مفسران مسلمان به این موضوع توجه نداشتند و به تفسیر آیه به آیه قرآن بسنده میکردند و به شرح و تفسیر واژگان و عبارات هر آیة قرآن مستقل از آیات قبل و بعد میپرداختند. در این رویکرد تفسیری، ترتیب آیات و سورههای قرآن اهمیت چندانی در غرض و مقصود تفسیر نداشت. با این حال در سنّت کهن تفسيري مفسرانی هم بودهاند که به این مسئله توجه کردهاند و در تفسیر خود علاوه بر شرح آیات، به بیان مناسبت میان آیات و رابطة سورههای قرآن نیز پرداختهاند.1 از این رو زركشي (م 794 ق) یک نوع از كتاب البرهان فی علوم القرآن خود را به اين موضوع اختصاص داده و سيوطي (م911 ق) نيز در الاتقان چنين كرده است.2 اما صرفنظر از اختلاف مفهومی میان مناسبت و یکپارچگی3 و جایگاه حاشیهای آن در سنت کهن تفسیری،4 اختلاف اساسی را باید در رهیافت متفاوت به تفسیر قرآن جستجو کرد. به هر حال، در گذشته نظرگاه غالب دربارۀ قرآن این بوده که قرآن فاقد ترکیبی منسجم است و از نقطه نظر تفسیری، این ترکیب اهمیت چندانی ندارد. اما این دیدگاه در دو قرن اخیر اساساً تغییر کرده است. در دوران معاصر اغلب مفسران توان خود را صرف تبیین این اندیشه کردهاند که قرآن چه به لحاظ مضمونی و چه از حیث ساختاری از انسجام و یکپارچگی برخوردار است، تا جاییکه ظاهراً این دیدگاه نوعی اجماع عمومی را هم در پی داشته است. حتی برخی این موضوع را به مثابة اصل اولیه در تفسیر قرآن تلقی کردهاند.5
دربارة مفسر
سعید حوّی در سال 1354ق/1935م در محلة فقیرنشین علیلیات در حماة از شهرهای سوریه متولد شد. مادرش را در خردسالی از دست داد و پدرش، محمد دیب نیز به اتهام قتل متواری و سپس زندانی بود، و از این رو کودکی را تحت کفالت عمو و مادر بزرگش که به آموزش او بسیار اهتمام داشت، گذراند. پس از آزادی پدرش از زندان، از رفتن به مدرسه بازماند تا کمککار پدر باشد، اما در سن یازده سالگی در مدرسة شبانه تحصیلات ابتدایی خود را کامل کرد. سعید از کودکی شیفتة مطالعه بود و همین امر او را در نگارش چنان توانمند ساخت که معلمان دبیرستانش را به تعجب وا میداشت. در دبیرستان به همراه برخی دوستانش به حفظ و تلاوت قرآن پرداخت، به طوری که در پایان دورة دبیرستان بیشتر قرآن را حفظ بود. در همین دوران با محمد حامد (م1969م) که شیخ صوفی طریقة نقشبندی، مفتی و خطیب شهر حماة و از پایهگذاران اخوان المسلمین در این شهر بود، آشنا شد. شیخ حامد در تکوین دیدگاههای دینی و اعتقادی سعید بسیار نقش داشت، چنانکه در خاطرات خویش از رابطة روحی عمیق با شیخ حامد و تأثیر فراوان او سخن گفته است.
اهمیت و هدف از نظریة وحدت در قرآن
یکی از اهداف اصلی سعید حوّی از نگارش تفسیر الأساس، بررسی مسئلة وحدت قرآن بوده است. وی در مقدمة تفسیر دربارة اهمیت این موضوع گفته است:
نظریة سعید حوّی دربارة وحدت موضوعی در قرآن
سعيد حوّي دیدگاه ويژهاي دربارة وحدت موضوعی و انسجام مضموني سورههاي قرآن دارد. از نظر او وحدت موضوعي قرآن دو سطح دارد: سورهها و آيات.
الف) وحدت در سطح سورهها
حوّی برای نشان دادن وحدت موضوعی در سطح سورهها با تکیه بر روایات، قرآن را به چهار بخش (قسم) تقسيم میکند: بخش نخست (= قسم الطوال) از بقره تا توبه، بخش دوم (= قسم المئين) تا سوره قصص، بخش سوم (= قسم المثاني) تا سوره ق، و بخش چهارم (= قسم المفصَّل) تا انتهاي قرآن که بخشهای دوم تا چهارم خود از مجموعههاي متعددي از سورهها تشكيل شدهاند. به نظر وی در هر قسم و مجموعه وحدت مضموني وجود دارد. حوّی تأکید میکند که در روایات تنها به سورههای قسم طوال اشاره شده است، ولی در مورد قسمهای مئین و مثانی مطلبی نیامده است. دربارة سورههای تشکیل دهندة قسم مفصّل نیز اختلاف هست. بنابراین، وی کوشیده است با بهرهگیری از شواهد لفظی و صوری، سورههای تشکیل دهندة هر قسم را مشخص کند. از آنجا که در روایات آمده است که قسم طوال از هفت سوره تشکیل شده است، و با توجه به اینکه دو سوره انفال و توبه سوره واحدی تلقی شدهاند و به همین سبب میان این دو بسمله نیامده است، سوره آغازین قسم مئین، یونس خواهد بود. (همان، 2/685؛ 5/2407) او برای تعیین حد فاصل قسم مئین و مثانی (یعنی سوره قصص) به چند نشانة بارز صوری استناد کرده است: (نیز نک به: همان، 8/4151)
معیار تشخیص مجموعههای هر قسم
حوّی برای مشخص کردن مجموعههای هر قسم غالباً از علائم لفظی15 و گاه از شواهد معنوی استفاده میکند. یکی از مهمترین نشانههایی که او بدین منظور بدانها استناد جسته است، حروف مقطعه در آغاز سورههاست. حوّی معتقد است که از کارکردهای حروف مقطعه، کمک به فهم وحدت قرآنی است که از طریق تعیین آغاز و پایان مجموعهها، یا اشاره به جایگاه سوره در یک مجموعه، یا پیوند دادن سوره با سیاق کلی قرآن و نظایر آن تحقق مییابد. در واقع، در نظریة حوّی حروف مقطعه کلیدهای فهم وحدت کلی در قرآن محسوب میشوند. (همان، 6/3251) مثلاً دربارة مجموعة سوم قسم دوم (مئین) که با سوره طه آغاز شده و با سه سوره با حروف مقطعة طس ختم شده است، مینویسد:
معیار تشخیص محور سورهها
حوّی برای تعیین محور یک سوره (از آیات سوره بقره)، نیز از مجموعهای از نشانهها و شواهد لفظی و معنوی بهره میگیرد. از جمله این نشانهها شباهت آیات آغازین و پایانی سوره با آیه یا آیات محور است. برای نمونه، محور سوره آلعمران آیات اول تا پنجم سوره بقره است که با حرف مقطعة «الم» آغاز شده و با (أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)پایان مییابد. به طور مشابه، سوره آلعمران با حروف مقطعة «الم» آغاز شده و با عبارت (لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)خاتمه مییابد. محور سوره نساء نیز مقطع اول سوره بقره است که با (يَا أَيُّهَا النَّاسُ)آغاز میشود و به (وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)ختم میشود که با آغاز و پایان سوره نساء هماهنگ است. (همان، 2/979-978)
ب) وحدت در سطح آیات
حوّی برای نشان دادن وحدت موضوعی در سطح آیهها، هر سوره را به چند قسم، هر قسم را به چند مقطع، هر مقطع را به چند مجموعه یا فقره، و هر فقره را به مجموعهای از آیات تقسيم كرده است و مقاصد هر سوره را در هر يك از اين بخشها واكاويده است. معمولاً هر سوره مقدمه و خاتمه نیز دارد. (همان، 1/31-30) البته حوّی تقسیم سوره به اقسام را فقط دربارة سورههای طولانی (بقره، آلعمران، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس، نحل) انجام داده است؛ همچنان که سورههای کوچک پایان قرآن (بلد، ضحی، شمس، تین، علق، قدر، بینه، زلزله، عادیات، قارعه، تکاثر، عصر، همزه، فیل، قریش، ماعون، کوثر، کافرون، نصر، مسد، اخلاص، فلق و ناس) را به بخشهای کوچکتر تقسیم نکرده است.
معیار تقسیمبندی سورهها
حوّي در این تقسیمبندیها از معیارهای معنوی و لفظی هر دو بهره جسته است. مثلاً در ضمن تقسیمبندی قسم نخست سوره انعام، از تکرار ضمیر «هو» در ابتدای آیات به عنوان نشانة آغاز و پایان مقاطعِ این قسم بهره گرفته است. البته متذکر شده است که در مواردی که این نشانهها در اختیار نیست، از علائم معنوی سود جسته است. (همان، 3/1567-1566) همچنین نشانة تقسیم سوره زمر به دو مقطع، تکرار (إِنَّا أَنْزَلْنَا)در ابتدای هر مقطع بوده است. (همان، 9/4878) نیز تقسیم مقطع دوم سوره ص به سه مجموعه بر مبنای تکرار لفظ «قُلْ» در ابتدای هر مجموعه (آیات 65، 67 و 86) است. (همان، 8/4803)27 نمونة جالب سوره دخان است که تنها یک مقطع دارد و نشانة آن آغاز و پایان مقطع با واژة «فَارْتَقِبْ» است. (همان، 9/5183)
لایههای مختلف وحدت در آیات هر سوره
پس از تقسیم بندی، حوّی کوشیده است ارتباط و پيوستگي لايههاي مختلف سوره را ذيل عنوان سياق سوره (مضمون كلي سوره)، سیاق قسم (وحدت مضمونی مقاطع)، سياق مقطع (وحدت مضموني فقرات) و سياق قريب (ارتباط و تناسب مجموعه آيات هر مقطع) نشان دهد. وی بدین منظور گاه از اقوال مفسران پیشین نظیر سیوطی، آلوسی و سید قطب در این زمینه نیز بهره گرفته است.29 به عقیدة حوّی با ملاحظه و تدبر در هر یک از مراحل فوق یکی از وجوه معنایی قرآن بر ما آشکار میشود، و با توجه به درجات مختلف وحدت و پیوستگی در قرآن، گویی معانی تازهای متولد میشوند که پایان ندارند. نمونة این تعدد معنایی با در نظر گرفتن لایههای مختلف پیوستگی آیات در قرآن، آیة (وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) (بقره/195) است. حوّی ضمن اشاره به اقوال مختلف تفسیری که در تفسیر این آیه وارد شده است، میگوید:
جمعبندی
همانطور که در مقدمة مقاله آمد، وحدت و انسجام مضمونی در قرآن رهیافتی نو در تفسیرنگاری معاصر به شمار میرود که از جمله چهرههای شاخص آن مفسر سوری، سعید حوّی است. آنچه در این نوشتار گفته شد، میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
پینوشت ها:
1. از جمله مفسراني که به اين موضوع نظر داشتهاند، ميتوان به موارد زير اشاره كرد: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي (م 548ق)، در تفسیر مجمع البيان لعلوم القرآن؛ فخرالدين رازي (م 606ق)، در التفسير الکبير، أو مفاتيح الغيب؛ مجدالدين محمد بن يعقوب فيروزآبادي (م817 ق)، در بصائر ذوي التمييز في لطائف الكتاب العزيز؛ ابراهيم بن عمر بقاعي (م 885 ق)، در تفسیر نظم الدرر في تناسب الآيات و السور. 2. عنوان بخشهايي كه زركشي و سيوطي به اين موضوع اختصاص دادهاند، بهترتيب عبارتند از: «النوع الثاني: معرفة المناسبات بين الآيات» (زرکشی، 1/35-52) و «النوع الثاني و الستون: في مناسبة الآيات و السور» (سیوطی،3 /369-389). 3. مناسبت به هر گونه ارتباط و پیوند (قوی یا ضعیف، اصلی یا فرعی) اطلاق میشود که میان اجزای یک متن یافت میشود. حال آنکه یکپارچگی به وجود گونهای انسجام و وحدت در یک متن و محوری بودن یک موضوع در آن اطلاق میشود. مثالهایی که زرکشی در کتاب خود برشمرده، از قبیل پیوند میان آیات و سورههاست، نه یکپارچگی و انسجام مضمونی هرسوره. 4. با اینکه زرکشی این دیدگاه را دانش مستقلی با عنوان «علم المناسبة» نامیده است، ولی خود اذعان میکند كه به سبب طبيعت پيچيدة اين موضوع، شمار اندكي از اهلعلم به آن پرداختهاند. گزارش زركشي حاکی از آن است كه علم مناسبت تنها توجه برخي از علماي آن دوره را به خود جلب كرده و هرگز به صورت جرياني غالب در انديشة تفسيري آن دوره در نيامده است. (زرکشی، ج1، ص35-36). 5. برای گزارشی تاریخی در این باره و معرفی چهرههای شاخص این رهیافت، ر.ک: عباسی، مهرداد، «رهیافتی نو در تفسیر: نگرش ساختاری به سورههای قرآن»، کتاب ماه دین، فروردین و اردیبهشت 1383، ش78-79، ص3-7؛ آقایی، سیدعلی، «انسجام قرآن: رهیافت فراهی- اصلاحی به تفسیر»، پژوهشهای قرآنی، سال سیزدهم، ش 49-50، بهار و تابستان 1386، ص216-259؛ همچنین براي فهرستي از آثار تأليف شده بر مبناي اين ديدگاه، ر.ک: خامهگر، محمد، ساختار هندسي سورههاي قرآن، تهران: امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1380، ص61-70. 6. سعید حوّی زندگی نامهای خودنوشت با عنوان هذه تجربتی ... و هذه شهادتی (قاهره، 1407ق) دارد که جزئیات حوادث و وقایع زندگی خود را به تفصیل تا پنجاه سالگی آورده است. عمدة مطالبی هم که پیشتر آمد، برگرفته از همین کتاب است. فرزندش محمد سعید حوّی در مصاحبهای اعلام کرده است که این زندگینامه بخش دومی هم دارد که مربوط به سالهای پایانی حیات پدرش است، اما هنوز منتشر نشده است. رجوع کنید به: مصاحبة نجدت لاطة با عنوان الشیخ سعید حوّی رحمه الله من خلال نجله محمد سعید حوّی، در: http://www.odabasham.net/show.php?sid=14361. همچنین برای گزارشی تحلیلی از شرح حال سعید حوّی، نگاه کنید به: Itzchak Weismann, “Sa’id Hawwa: The Making of a Radical Muslim Thinker in Modern Syria”, Middle Eastern Studies, 29:4 (1993), pp. 601-623; 7. برای نمونه رجوع کنید به: عبدالله عقیل، من اعلام الدعوة و الحرکة الاسلامیة المعاصرة، قاهره، 1426/2005، ص499، 457-460؛ یوسف، محمد خیر رمضان، تتمة الاعلام للزرکلی، بیروت 1418، ج1، ص208؛ «الشيخ العلامه سعيد حوى رحمه الله»، در: http://www.sebda3.com/vb/t11350.html. 8. برای بررسی تحلیلی و مبسوط دربارة اندیشههای احیاگرانة سعید حوّی نگاه کنید به: Itzchak Weismann, “Sa’id Hawwa and Islamic Revivalism in Ba’thist Syria”, Studia Islamica, 85 (1997), pp. 131-54. 9. نگاه کنید به مصاحبة محمد سعید حوّی در: http://www.odabasham.net/show.php?sid=14361 10. برای نمونهای از این انتقادات، رجوع کنید به: لوح، محمد احمد، تقدیس الاشخاص فی الفکر الصوفی، عرض و تحلیل علی ضوء الکتاب و السنة، ریاض 1426/2005، ج1، ص112؛ زبیری، ولید بن احمد و دیگران، الموسوعة المیسرة فی تراجم ائمة التفسیر و الاقراء و النحو و اللغة من القرن الاول الی المعاصرین مع دراسة لعقائدهم و شیء من طرائفهم، مدینه، 2003، ج1، ص967؛ سلفی، اشرف، الرد علی سعید حوّی، در: http://www.alathary.net/vb2/showthread.php?t=2860. همچنین سلیم هلالی در کتابی با عنوان مؤلفات سعید حوّی: دراسة و تقویم (1403ق/1983م) با دیدگاه سلفی-وهابی به تحلیل انتقادی کتابها و اندیشههای سعید حوّی پرداخته و دیدگاههای صوفیانه و گرایشهای مذهبی و اعتقادی وی را تخطئه کرده است. کتاب الاجابات (قاهره، 1984م) حوّی پاسخ به انتقادات مطرح شده در این کتاب است. 11. برای بحث تفصیلی در این باره، رجوع کنید به: شولر، مارکو، «پژوهشهای قرآنی پس از دورة روشنگری در غرب»، ترجمة: سیدعلی آقایی، هفت آسمان، سال نهم، شمارة پیاپی 34، تابستان 1386، ص37-72؛ نیز ر.ک: مدخل «تاریخگذاری و قرآن» (Chronology and the Qur’an)، در: Encyclopedia of the Qur’an, ed. Jane Dammen McAuliffe, Leiden: Brill, 2001, vol. 1, 316-335 12. التفسیر الحدیث، ترتیب السور حسب النزول، بیروت: دارالغرب الاسلامی، 2000م. 13. دربارة این اصطلاح نگاه کنید به ادامة مقاله. 14. مقایسه کنید: (الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ) (بقره/27) و (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (مائده/1). 15. وی تأکید میکند که در اغلب موارد به جز بهرهگیری از این نشانهها و علائم و انسجام مفهومی حاصل از آن که بدون تکلّف حاصل شود، راه دیگری برای تشخیص حدود و ثغور این مجموعهها وجود ندارد (نگاه کنید به: الاساس فی التفسیر، ج7، ص3335). 16. برای نمونههای دیگر، نگاه کنید به: الاساس فی التفسیر، ج5، ص2720-2722: محور سوره رعد؛ ج5، ص2774: محور سوره ابراهیم. 17. چنان که محور سوره ابراهیم آیة 257-258 و محور سوره حجر آیات 1-5 سوره بقره است که حاکی از پایان مجموعة پیشین و آغاز مجموعة جدید است (نگاه کنید به: الاساس فی التفسیر، ج5، ص2574-2775). 18. آغاز هر دو سوره با ندا و امر به تقوای الهی. 19. مقایسه کنید: مائده/11 و احزاب/9. 20. برای نمونه نگاه کنید به: الاساس فی التفسیر، ج1، ص94، ص112، 134-136، 262-264 که به ارتباط میان مقاطع مختلف سوره بقره با مقدمة آن پرداخته است. 21. برای بحث دربارة پیوند آیة 208 و 252، نگاه کنید به: الاساس فی التفسیر، ج1، ص586؛ نیز برای بحث تفصیلی دربارة سورههای طواسین، نگاه کنید به: همان، ج7، ص3973-3974، ص3978، 4058، 4123. 22. نمونههای دیگر عبارتند از: زمرة طاسینات شامل شعراء، نمل، قصص (همان، ج7، ص4123) که در پایان سوره قصص ذیل عنوان «کلمة فی الطاسینات الثلاث و مجموعتها» به آن پرداخته است؛ مجموعة سورههای عنکبوت، روم، لقمان و سجده که دربارة زمرة آنها ذیل سوره عنکبوت (همان، ج8، ص4240) و در پایان سوره سجده ذیل عنوان «کلمة أخيرة فی سوره السجدة و زمرتها» (همان، ج8، ص4375) سخن گفته است. 23. نمونة دیگر سوره قصص است شامل دو قسم: قسم اول داستان موسی که از یک مقدمه و پنج مشهد تشکیل شده است؛ قسم دوم نیز به پنج مجموعه تقسیم شده است (همان، ج7، ص4058). 24. موارد مشابه عبارتند از: سوره ابراهیم شامل هشت مجموعه و یک خاتمه، با این تفاوت که به گفتة حوّی این مجموعهها یک مقطع میسازند (همان، ج5، ص2775)؛ سوره شعراء که به مقدمه، خاتمه و هفت مجموعه از داستانهای پیامبران (موسی، ابراهیم، نوح، هود، صالح، لوط و شعیب) تقسیم شده است (همان، ج7، ص3903)؛ نیز سورههای طور، نجم، رحمن، واقعه نیز چنیناند. سورههایی هم هستند که تقسیم آنها با فقره آغاز میشود و در آنها تأکید شده است که سوره تنها یک مقطع دارد، مانند: حجرات (همان، ج9، ص5399) و ذاریات (ج10، ص5506). همچنیناند سورههای ق، ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقه، معارج، نوح، جن، مزمل، مدثر، قیامه، انسان، مرسلات، نبأ، نازعات، عبس، انفطار، مطففین، طارق، اعلی، غاشیه، فجر، شمس، لیل. 25. نیز سوره قمر، شامل سه مجموعه که مجموعة دوم از چهار فقره تشکیل شده است. 26. همچنین است سوره فصلت، شامل مقدمه و سه فقره که با واژة «قل» آغاز میشوند و فقرة دوم از هفت مجموعه تشکیل شده است (همان، ج9، ص4997، 5035-5036). 27. نمونة دیگر، سوره انبیاء است که از نُه مجموعه تشکیل شده و چهار مجموعة نخست و مجموعة آخر با حرف نفی «ما» یا «و ما» (آیات 6، 16، 25، 34، 107) شروع میشوند و از چهار مجموعة دوم نیز سه مورد با «و لقد» آغاز (آیات 41، 48، 51) و یکی خاتمه (آیة 105) مییابد (نگاه کنید به: همان، ج7، ص3460-3461). همچنین است سوره زخرف که مقاطع آن با عبارت «و إنّه ...» (آیات 4، 44، 61) آغاز میشوند (نگاه کنید به: همان، ج9، ص5118). در ابتدای مقاطع سوره حج نیز «یا أیها الناس» (آیات 1، 5، 49، 73) تکرار میشود (همان، ج7، ص3521). معیار تمایز سه فقرة سوره فصلت نیز آغاز آیات با واژة «قل» (آیات 6، 9 و 52) است. (همان، ج9، ص4997) 28. قسم اول (آیات 1-32)؛ قسم دوم (آیات 33-63)؛ قسم سوم (64-99)؛ قسم چهارم (100-148)؛ و قسم پنجم (149-200)؛ نگاه کنید به: همان، ج2، ص692-693. 29. برای نمونه، نگاه کنید به: همان، ج2، ص978: دربارة مناسبت سوره نساء و آلعمران؛ ج3، ص1289: دربارة مناسبت سوره مائده و نساء؛ ج3، ص1561-1565: دربارة وحدت مضمونی سوره انعام و مناسبت آن با سوره مائده. 30. حوّی همین منوال را تا سوره یونس ادامه میدهد. اما از آن پس از تفکیک این دو بخش تفسیری (یعنی معنای عام و معنای جزئی) برای پرهیز از تکرار صرف نظر میکند. وی اظهار میدارد «آنچه تا کنون دربارة معنای عام آیات ارائه کرده به قصد نشان دادن و تأکید بر وحدت اقسام، مقطعها، فقرات و مجموعههای آیات بوده است، ولی از این پس برای رعایت اختصار به ذکر شرح لغوی آیات بسنده میکند.» (همان، ج5، ص2421) بنابراین از سوره یونس به بعد این دو بخش با هم ادغام شدهاند. 31. برای نمونه نگاه کنید به: همان، ج8، ص4239: کلمة أخیرة فی سورة العنکبوت؛ ج8، ص4299: کلمة أخیرة فی سورة الروم. 32. نمونة دیگر سوره قیامه است که چون موضوع سوره بحث دربارة معاد و تکلیف است، با قسم به روز قیامت و نفس لوامه آغاز شده است (همان، ج11، ص6263). همچنین برای وجه ارتباط مقدمة سوره فصلت و موضوع آن، نگاه کنید به: همان، ج9، ص5024-5025. 33. حوّی همچنین به پیوندی مشابه میان آغاز سوره (طه/7-9) و خاتمة داستان موسی (طه/98) اشاره کرده است که در هر دو قسمت بر توحید و احاطه و شمول علم خدا تأکید شده است. (نگاه کنید به: همان، ج7، ص3384-3385، 3388-3389). 34. نظیر همین ارتباط میان بخش ابتدایی سوره قصص (قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ) (آیه 17) و پایان سوره (فَلاتَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِلْكَافِرِينَ) (آیه 86) وجود دارد که حاکی از آن است که غرض اصلی و تربیتی سوره همین موضوع است. (همان، ج7، ص4120) 35. برای نمونههای دیگر نگاه کنید به: همان، ج7، ص3345: دربارة سوره طه؛ ج9، ص5118: دربارة سوره زخرف. 36. نگاه کنید به: همان، ج2، ص720: سخنی دربارة مقطع دوم از قسم اول و رابطهاش با مقطع اول؛ ص734: نکاتی دربارة سیاق دو مقطع و ارتباطشان با مقدمة سوره؛ ص735: سخنی دربارة سیاق قسم اول؛ ص757: سخنی دربارة قسم دوم و رابطهاش با مقدمة سوره بقره (محور سوره)؛ ص765: رابطة فقرة دوم [قسم دوم] با فقرة اول [همان قسم]؛ ص774: سخنی دربارة سیاق دو قسم اول؛ ص783: سخن پایانی دربارة پیوند میان اقسام سوره؛ ص789: سخنی دربارة قسم سوم و ارتباط آن با محور سوره و دو قسم ما قبل؛ ص829: سخنی دربارة سیاق پیرامون پیوند متداخل اقسام سوره با هم و نیز پیوند آنها با سوره بقره؛ ص859: سخنی دربارة سیاق مقطع اول از قسم چهارم؛ و موارد فراوان دیگر. 37. برای نمونه نگاه کنید به: همان، ج2، ص1217: رابطة بخش پایانی آیة 148 سوره نساء با بخش نخست آن؛ ج3، ص1430: رابطة بخش پایانی آیة 54 سوره مائده با بخش نخست آن؛ ج10، ص5646-5647: رابطة رفع سماء و وضع میزان در آیة 7 سوره رحمن. 38. همچنین حوّی شواهد دیگری برای پیوند دیگر آیات خاتمه با بخشهای پیشین سوره و محور آن ارائه کرده است. از جمله پیوند میان آیة 204: (أَفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ) و حکایت اقوام پیشین که دأب همگی درخواست زود هنگام عذاب الهی بوده است و نیز (وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ) (شعراء/218) که در خاتمة سوره آمده و با خاتمة دیگر مجموعهها (آیات 9، 68، 104، 122، 140، 159، 175 و 191) (وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ) تشابه دارد. (همان، ج7، ص3957- 3958)
منابع و مآخذ
1. آقایی، سیدعلی؛ انسجام قرآن: رهیافت فراهی- اصلاحی به تفسیر، پژوهشهای قرآنی، سال سیزدهم، ش 49-50، بهار و تابستان 1386، ص216-259؛ |
|
پيوند معنايي سورههاي قرآن
سید عباس صالحی
پيوستگي آيات قرآن، موضوع پردامنه، جذاب و سرشار از فوايد و بهرههاي قرآنپژوهي است كه از ديرباز مفسران و قرآنپژوهان را به خود معطوف داشته و در «علوم قرآن»، دانشي به نام «دانش تناسب» را پديد آورده است.پيوند آيات قرآني، موضوعات و قلمروهاي گوناگوني را در بر ميگيرد و از جمله: 1. پيوند در هدف: آيات قرآن به منظور «هدايت انسان» نازل شدهاند و به تعبير قرآن: (قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِين * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم) (مائده/ 16– 15) 2. پيوند معنايي: آيات قرآن در يك شبكه معنايي قرار ميگيرند. از اين رو، در تبيين و تفسير يكديگر هميار و همراه ميشوند. روش تفسير قرآن به قرآن، بر اين تلقي شبكهاي از آيات وحي متكي است. 3. پيوند آيات نازل در يك زمان: قرآن كريم، نزول تدريجي داشته است. آياتي كه با يكديگر نازل شدهاند، به لحاظ معنايي ارتباطي دقيق و عميق دارند. آياتي كه با هم نازل شدهاند، ممكن است قطعات يك سوره يا حتي تمام يك سوره باشند. 4. پيوند آيات مجاور: سياق، از ابزارهاي شناخته شده تفسيري است. كاربرد سياق، مبتني بر پيوند معنايي آيات همجوار است. 5. پيوند سورههاي قرآن: آيا سوره متأخر با سوره متقدم، ارتباط خاص معنايي دارد؟ اين نكته مورد سخن و گفت و گوي مفسران است. برخي از مفسران و قرآنپژوهان همچون سيوطي1، طبرسي2، و ... آن را پذيرا شدهاند و بسياري ديگر، آن را مورد پذيرش قرار ندادهاند. 6. پيوند آيات يك سوره: اين نكته كه آيا آيات يك سوره، در انسجام و پيوست ويژه معنايي قرار دارند، از مباحث اساسي است كه در دهههاي اخير مورد توجه ويژه قرار گرفته و رويكردهاي تفسيري و نگاشتههاي مستقل بر اين مبنا، تأليف و نشر يافته است.
تناسب آيات سوره
در پيوستگي يا ناپيوستگي آيات يك سوره، چند نظريه وجود دارد:
رهآورد نظريه
ديدگاه پيوستگي موضوعي سورههاي قرآن، نتايج و پيامدهاي مهمّي را در حيطة قرآنپژوهي در پيوست داشته و دارد. به گوشههايي از مهم ترين دستاوردهاي اين نگرش، اشاراتي كوتاه خواهيم داشت:
پيش فرضهای نظري
نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن بر مباني و پيش فرضهايي استوار است. برخي از اين نكات تصريح شدهاند و برخي ديگر در ادبيات و تبيين نظريه، خود را نماياندهاند. از جمله ميتوان به نكتههای زير اشاره داشت:
موانع فرا راه
نظريه وحدت موضوعي سورههاي قرآن ـ عليرغم رهآوردهاي مثبت كه از آن ياد شد ـ با چند مسئله اساسي مواجه است:
پینوشت ها:
1- سيوطي، رسالهاي دارد به نام تناسق الدرر في تناسب السور و در آن به مناسبات سورهها با يكديگر ميپردازد. 2- امين الاسلام طبرسي در مجمع البيان، به ارتباط و تناسب ميان سورهها معتقد بوده و آن را در تفسير هر سوره، مورد توجه قرار ميدهد. 3- شهيد بهشتي بر اين نظريه تأكيد دارند و مينويسند: «هيچ لزومي ندارد كه تمام آيات يك سوره با هم ارتباط داشته باشند، بلكه تنها بين آياتي كه در يك مرحله نازل شدهاند، ميتوان به دنبال تناسب و ارتباط بود.» روش برداشت از قرآن، شهيد بهشتي، انتشارات هادي، 1360ش، ص12 – 15. 4- به عنوان نمونه: ر.ك: محمد البهي، التفسير الموضوعي للقرآن الكريم، (كه منظور مؤلف، همان نگرش موضوعي به سورههاي قرآني است) و يا حجازي، محمد محمود، الوحدة الموضوعيه في القرآن الكريم، قاهره، 1390ق. 5- مدني، محمد، المجتمع الاسلامي كما تنظمه سورة النساء، ص 5. 6- شحاته، عبدالله محمود، اهداف كلّ سورة و مقاصدها، مصر، 1990م. 7- رشيد رضا، تفسير القرآن الحكيم، و المنار، بيروت. 8- همان. 9- مراغي، احمد مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، 1418ق. 10- صابونی، محمد علي، صفوة التفاسير، بيروت، 1406ق. 11- سيد قطب، في ظلال القرآن، بيروت، 1386ق. 12- دروزه، محمد عزه، التفسير الحديث، بيروت، بي تا. 13- حوي، سعيد، الاساس في التفسير، قاهره، 1412ق. 14- ثنوي، اشرف علي، بيان القرآن، كراچي و لاهور، 1353ق، (متن به زبان اردو، يادداشتها به زبان عربي) 15- فراحي، حميد الدين، مجموعه تفاسير و تفسیر14 سوره، گردآورنده: امين اصلاحي، لاهور، 1973م. 16- اصلاحي، امين احسن، تدبر قرآن، لاهور، 1980-1967م ( ج8) برای رهيافت تفسيري دو مفسر اخير . ر.ك: سيد علي آقايي، انسجام قرآن؛ رهيافت فراحي ـ اصلاحي در تفسير، نشرية پژوهشهاي قرآني، ش 50-49، ص 215-259 17- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، تهران، 1363ش. 18- معرفت، التمهيد في علوم القرآن، قم، 1415ق. 19- شحاته، عبدالله محمود، مصر، 1990م. 20- ايازي، سيد محمد علي، تهران، 1380ش. 21- بازرگان، عبدالعلي، تهران، 1372ش. 22- خامه گر، محمد، تهران، 1382ش. 23- به عنوان نمونه: ر.ك. حسن عباس، فضل، قضايا قرآنيه في الموسوعة بريطانية، عمان، 1998م. 24- شحاته، عبدالله محمود، اهداف كل سوره و مقاصدها، 27. 25- ايازي، سيد محمد علي، چهره پيوسته قرآن، 166. 26- همان، 176. 27- خامه گر، محمد، ساختار هندسي سورههاي قرآن، 215. 28- بازرگان، عبدالعلي، نظم قرآن، ج 1، ص 10. 29- خامه گر، محمد، ساختار هندسي سورههاي قرآن، 120. |
|
تناسب آيات
عبدالهادي فقهي زاده
در آغاز بحث، بيمناسبت نيست كه خاطر نشان شود مفسران قرآن كريم به طور كلي ارتباط آيات را در سطح سورهها مفروض گرفتهاند و با تكيه بر سياق سخن و مسكوت نهادن چگونگي ارتباط اكثريت قاطع آنها خود به خود بر مرتبط بودن قسمت عمده قرآن صحه نهادهاند .اين گروه از دانمشندان اسلامي فقط در ربط دستهاي از آيهها با ما قبل و بعدشان سخن گفته و بدينسان تلاش نمودهاند،اگر ناشناختگي و ابهامي در اين جهت مشاهده شده است زدوده گردد. گفتني است در اين ميان كساني نيز هستند كه با توجه به برخي ناهمخوانيهايي كه خود مشاهده كردهاند،معتقدند جابجاييهايي در سطح ايات به عمل آمده است. دلايلي كه در رد اين نظيه، راهگشان و قابل توجه است،در فصول پيشين از نظر گذشت. قطع نظر از اين اختلاف بايد گفت: شايد با عنايت به همبستگي آيات است كه در فقه شيعه در دو ركعت اول نماز، پس از حمد ، بايد يك سوره كامل خوانده شود و قرائت بخشي از آن بسنده نيست[1].
انواع مناسبتها:
ناگفته خود روشن است كه مناسبتها و ربطهايي كه ميان آيات يك سوره وجود دارد ، هميشه چنان نيست كه كاملاً واضح و آشكار به نظر آيد و در نگاه اول ديافتني باشد بلكه در برخي موارد خاصه آنجا كه در سورهاي واحد، موضوعات متفاوتي به بحث و گفتگو گذاشته شده يا در اثناء سوره آيههايي ظهور يافته است كه با قبل و بعد از خود بيگانه مينمايد، ارتباط سخن دچار ابهام گشته و دريافت آن به ژرفانديشي و باريك نگري نيازمند است.
1ـ تنظير:
از جمله محسنات معنوي است كه عبارت است از ايجاد پيوند ميان دو امر همگون و همانند و در بلاغت ، شيوهاي مقبول و پسنديده بشمار ميرود. از جمله مواردي كه در قرآن كريم، تنظير، سبب شده است آياتي در كنار هم مذكور بيفتد، به آيات چهار و پنج سوره انفال مربوط ميشود كه : «اولئك هم المؤمنون حقاً لهم درجات عند ربهم و مغفرة ورزق كريم كما اخرجك ربك من بيتك با لحق و ان فريقاً من المؤمنين لكارهون».
2ـ تضاد:
يكي از عواملي كه موجب گردآمدن برخي آيات الهي در كنار همديگر شده است، تضاد ميباشد كه « و بضدها تتبيّن الاشياء ». معني تضاد چندان روشني كه در اين ارتباط ارائه شدني است، آيه:
3ـ استطراد:
استطراد از محسنات معنوي كلام است و آن عبارت از اين است كه متكلم بنا به مناسبتي از مطلبي به مطلب ديگر منتقل شود و سپس به سخن اول برگردد و آن را تا پايان ادامه دهد.[17]از اين قبيل، مواردي نه چندان اندك در قرآن كريم بكار رفته است كه براي نمونه ، آيه زير را ميتوان عرضه داشت:
4ـ حسن تخلص :
حسن تخلص ازمحسنات لفظي سخن است و آن عبارت از اين است كه گوينده از مطلبي كه در آغاز كلام آمده، خيلي دزدانه و سريع به مقصود منتقل شود، بيآنكه شنونده متوجه انتقال گردد و آن بخاطر پيوستگي تنگاتنگ دو مطلب است[21]. از اين قبيل موارد در سوره كهف رخ داده است، آنجا كه پس از ذكر داستان « ذي القرنين» و ساخته شدن سدي به دست او در برابر خروج يأجوج و مأجوج، سخن به ماجراي نفخه صور، حشر موجودات و سرنوشت كافران و مؤمنان در روز رستاخيز انتقال يافته است(بنگريد به آيات 83 تا 108 از سوره كهف).
اشاره:
جلال الدين سيوطي ـ در مقام بازگويي سخن زركشي در «البرهان» ـ در نوع شصت و دوم كتاب خود، الاتقان في علوم القرآن كه به بحث پيرامون علم مناسبت اختصاص يافته است، يكي از انواع مناسبات موجود در سورهها را تناسب فواتح سور با خواتم آنها شمرده و بدون ارائه هيچ گونه نظريهاي در اين خصوص، تنها به ذكر چندين مثال اكتفا كرده است. حال اين سخن اوست كه ميگويد:
پی نوشت ها:
[1] ر.ك به: الشهيد الثاني، الروضة في شرح اللمعة الدمشقية ( جامعة النجف الدينية ـ العراق ـ 1398 هـ . ق) ج 1، ص 594 و نيز : الشيخ الطوسي، الستبصار فيما اختلف من الأخبار (دارالتعارف للمطبوعات بيروت ـ 1412 هـ . ق) ج 1ـ ص 313 و نيز : الشيخ اصدوق، من لايحضره الفقيه ( دارالتعارف للمطبوعات ـ بيروت ـ 1411 هـ . ق ) ج 1،ص 266 و 267 و نيز : البيان في تفسير القرآن، ص 214. [2] مصطفي مسلم ، مباحث في التفسير الموضوعي ( دارالقلم ـ دمشق ـ بدون تاريخ ) ص 69. [3] الاتقان ، ج 2، ص 108 و نيز البرهان في علوم القرآن ، ج 1 ، ص 66 و 67. [4] بقره / 26 و 27 ، ترجمه آيات : « و اما آن كسها كه كافر شدند و گويند: چه خواست خداي بدين داستان؟ بيراه كند بدان بسياري و راه نمايد بدان بسياري . و نه بي راه كند بدان مگر تباهكاران را . آن كسها كه بشكنند پيمان خداي از پس پيمان او،و ببرند آنچه فرمود خداي بدان كه به پيوندند،و تباهي كنند اندر زمين را . ايشانند ايشان زيانكاران » (ترجمه، به نقل از ترجمه تفسير طبري). [5] بقره /96ـ94، ترجمه آيات : « بگو: اگر راست ميگوييد كه سراي آخرت نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس آرزوي مرگ كنيد. ولي به سبب اعمالي كه مرتكب شدهاند هرگز آرزوي مرگ نخواهند كرد. خداي ستمكاران را ميشناسد . آنان را از مردم ديگر، حتي مشركان، به زندگي اينجهاني حريصتر خواهي يافت و بعضي از كافران دوست دارند كه هزار سال در اين دنيا زيست كنند و اين عمر دراز عذاب خدا را از آنان دور نخواهد ساخت كه خدا به اعمالشان بيناست»: ( ترجمه ، به نقل از ترجمه قرآن مجحيد عبدالمحمد آيتي ). [6] بقره / 80 و 81 ، ترجمه آيات: « و گفتند : آتش جز چند روزي ما را نسوزاند بگو: آيا با خدا چنين پيماني بستهايد، تا او خلاف پيمان خود نكند؟ يا آنكه از روي ناداني چنين نسبتي به خدا ميدهيد؟ آري. آنان كه مرتكب كاري زشت شدند و گناهشان گرد بر گردشان بگرفت، اهل جهنمند و جاودانه در آن »: ( ترجمه، به نقل از مأخذ پيشين). [7] ر. ك به : بكري شيخ امين، التعبير الفني في القرآن (دارالشروق ـ بيروت ـ 1393 هـ . ش) ص 208 و 209. [8] بقره / 163 و 164 ، ترجمه آيات: « خداي شما خدايي است يكتا، خدايي جز او نيست بخشاينده و مهربان. در آفرينش آسمانها و زمين و درآمد و شد شب و روز و در كشتيهائي كه در دريا ميروند و مايه سود مردمند ودر بارني كه خدا از آسمان ميفرستد تا زمين مرده را بدان زنده سازد و جنبندگان را در آن پراكنده كند و در حركت بادها وابرهاي مسخر ميان زمين و آسمان، براي خردمنداني كه در مييابند نشانههاست » : ( ترجمه ، به نقل از ترجمه قرآن مجيد عبدالمحمد آيتي). [9] البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 67 و نيز : الاتقان في علوم القرآن ج 2، ص 108. [10] اين نوع از حروف عطف عبارت است از : « و، ثم ، ف ، حتي، ام و أو كه علاوه بر ايجاد همگوني لفظي ميان معطوف و معطوف عليه موجب اشتراك آن دو در حكم واحد نيز ميگردند. حروف عطف ديگري هم هست كه تنها بب ميشود معطوف در اعراب خود از معطوف عليه تبعيت كند اين حروف عبارت از است از : بل ، لاولكن، ابن عقيل. شرح ابن عقيل علي الالفية ( مطبعة مصر ـ قاهرة ـ هـ . ق ) ص 133. [11] جديد/4، ترجمه آيه:« هر چه را در زمين فرو رودو هر چه را از زمين بيرون آيد و هر چه را از آسمان فرود آيد و هر چه را بر آسمان بالا رود ميداند » (ترجمه، به نقل از ترجمه قرآن مجيد عبدالمحمد آيتي ). [12][12] بقره / 245، ترجمه آيه: « خدا تنگدستي دهد و توانگري بخش و شما به سوي او بازگردانده ميشويد»: ( ترجمه، به نقل از مأخذ پيشين). [13] ر.ك. به : البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 67 و 74 و نيز: الاتقان، ج 2،ص 108 و 109. [14] ر.ك به: البرهان في علوم القرآن ، ج 1،ص 75 و نيز مجمع البيان في تفسير القرآن ج 4، ص 801 و نيز: مباحث في علوم القرآن، ص 155. در مقابل اين ديدگاه در چگونگي ربط دو آيه كه مورد تأييد جلال الدين سيوطي نيز قرار دارد عقيده ديگري هم وجود دارد كه ميگويد:« كما» از حروف تشبيه است و بايد ميان دو جمله همسان قرار گيرد اا « فروان ديده ميشودكه در قرآن ميان دو جمله همسان قرار ندارد . گاهي كي جمله همسان بلكي حذف ميشود . مانند آيه 5 از سوره انفال .... كه مربوط به جنگ احد است و قسمت همانند و متقابل آن بكلي حذف شده است كه مربوط به جنگ بدر ست و ترجمه آن چنين خواهد بودد: آن سان كه خداوندت در جنگ بدر با حق و حقيقت از خانه برون برد تا مشركان را سركوب سازي با همان حق و حقيقت در جنگ احد از خانه برونت برد تا در خارج شهر با مشركان به جهاد بپردازي:» محمد باقر بهبودي ، معاني القرآن(خانه آفتاب ـ تهران ـ 1369 هـ . ش) ص 5مقدمه و 179. توجه داريم كه به نظر صاحبان مجمع البيان و الاتقان آيه 5 ، از داستان بدر گفتگو كرده ولي در معاني القرآن، متعلق سخن واقعه أحد دانسته شده است. [15] بقره / 6، ترجمه آيه :« كافران را خواه بترساني يا نترساني تفاوتشان نكند،ايمان نميآورند»: (ترجمه، به نقل از ترجمه قرآن آيتي). [16] بقره /24 و 25 ، ترجمه آيات:« و هر گاه چنين نكردهايد كه هرگز نتوانيد كرد، پس بترسيد از آتشي كه براي كافران مهيا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند . به آنان كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند بشارت ده كه برايشان بهشتهايي است كه در آن نهرها جاري است و هر گاه كه از ميوههاي آن برخوردار شوند گويند: پيش از اين در دنيا از چنين ميوههايي برخوردار شده بوديم كه اين ميوهها شبيه به يكديگرند و نيز در آنجا همسراني پاكيزه دارند و در آنجا جاودانه باشند»ك (ترجمه به نقل از مأخذ پيشين). [17] احمد الهاشمي، جواهر البلاغة (داراحياء الترات العربي ـ بيروت ـ بدون تاريخ ) ، ص 365. [18] اعراف /26، ترجمه آيه:« اي فرزندان آدم، براي شما جامهاي فرستاديم تا شرمگاهتان را بپوشد و نيز جامه زينت، و جامه پرهيزگار از هر جامهاي بهتر است».(ترجمه به نقل از ترجمه قرآن ايتي). [19] الزمخشري ، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل (دارلكتاب العربي ـ بيروت ـ 1407 هـ . ق) ج 2، ص 97. [20] نساء / 172، ترجمه آيه: « مسيج ابايي نداشت كه يكي از بندگان خدا باشد و ملائكه مقرب نيز ابايي ندارند»: (ترجمه به نقل از مأخذ پيشين). [21] جواهر البلاغة، ص 420. [22] الاتقان في علوم القرآن ، ج 2، ص 110. [23] همان مأخذ و جلد، ص 111، نيز ر.ك به: البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 236. [24] ص /87(سوره « ص» ، 88 آيه دارد). [25] الميزان في تفسير القرآن، ج 11، ص 383. [26] فخرالدين الرازي. التفسير الكبير، ج 23 ، ص 112. [27] مباحث في التفسير الموضوعي ، ص 74. [28] همان مأخذ ، ص 75، 76. [29] براي آگاهي از چند و چون مطلب بنگريد به : الاتقان في علوم القرآن ،ج 2، ص 112 و 113. [30] التعبير الفني القرآن ، ص 210. |
|
درآمدي بر علم تناسب آيات با تأكيد بر سورة «جمعه»*
دكتر عبّاس همامي
علم تناسب لفظي آيات، يكي از زمينههاي بررسي قرآن است كه نقش بسزايي در فهم آن دارد. اين بحث از ديرباز و با عناوين مختلف مطرح شده است و موافقان و مخالفان دربارة آن به جدل پرداختهاند.تناسب را مي توان در ارتباط ميان اجزاي يك آيه، پيوند آيات با يكديگر و نيز پيوستگي سورهها با يكديگر جستجو كرد.تناسب آيات سورة «جمعه» نمونهاي بارز از مسألة مذكور است كه در اين مقاله مورد تأكيد قرار ميگيرد.
كليد واژه:
تناسب، مناسبت، اتّصال، ارتباط، نظم، تعلّق، پيوستگي، چينش.
مقدّمه
علم تناسب به عنوان يكي از لوازم تفسير به رأي جائز (همامي، «تفسير و تأويل»، 99 تا 101) در تفاسير و كتب علوم قرآني با عناويني چون مناسبت، نظم، اتّصال و ارتباط و تعلّق مطرح شده است و موافقان و مخالفان جدّي دارد (همو، چهره زيباي قرآن، 9 و 10).
لزوم تناسب
آلوسي تناسب را در مواردي لازم مي داند كه بر ماقبل عطف شده باشد (آلوسي، 1/206 و 18/218). علامه طباطبايي نيز موجب ارتباط را تنها در سورههايي مي داند كه يكباره نازل شدهاند و يا آياتي كه پيوستگي آنها روشن است (طباطبايي، 6/150).
وجوه ارتباط
وجوه گوناگوني از ارتباط ميان اجزاي قرآن كريم وجود دارد كه از آن جمله ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
انواع ارتباط ميان اجزاي قرآن
ارتباط ميان اجزاي قرآن را مي توان به يازده شكل در نظر گرفت:
نمونة تكرار موضوع در سورههاي مختلف
همان گونه كه گفتيم ذكر هر موضوعي در يك سوره با هدف كلّي سوره و مباحث مطرح شده در آن تناسب دارد.
نمونة اوّل: داستان نوح (ع)
نام حضرت نوح (ع) در بيست و هشت سوره و چهل و سه بار در قرآن آمده است كه براي نمونه داستان وي در سوره هاي يونس و صافّات به شكل جداگانه و از منظر تناسب نكات مطرح شده در هر سوره با ساير مباحث و هدف كلّي آن سوره بررسي ميشود.
نمونه دوم- معراج پيامبر (ص)
مسألة اسراء و معراج پيامبر (ص) در سورههاي (اسراء) و 53 (نجم) مطرح شده است:
تناسب آيات در سورة «جمعه»
اين سوره پاسخي به برخورد و اعتراض يهود به مسلمانان است و در آن، محورهاي زير مورد بحث قرار ميگيرد:
پاورقيها:
* تاريخ وصول:18/7/84 ؛ تاريخ تصويب نهايي:16/9/84
منابع:
كتاب مقدس ايران (ترجمة فارسي)، انجمن مقدس،چاپ سوم، لندن، 2002م. |
|
تأمّلي در هم پيوندي آيات در سوره قيامت
عبدالهادي فقهيزاده
چكيده:
مقاله حاضر، در آغاز با توجه به برخي شواهد، ارتباط آيات در چارچوب سورههاي قرآني را تأييد كرده، آنگاه پس از ياد كرد مهمترين وجوه و احتمالات در چگونگي ربط و پيوند آيات 19 - 16 از سوره قيامت با آيات قبل و بعد از آنها، بر خلاف نظر مشهور در ميان مفسّران، يعني معترضه بودن آنها، در اين خصوص وجهي را تقويت ميكند كه تصويري كاملاً يكدست و يكپارچه از آن سوره به دست ميدهد.
كليد واژهها:
ارتباط آيات، تناسب، وحدت تأليف، اتّساق، انسجام معنايي و سوره قيامت.
ففي نظام الكلّ كلّ منتظم ملاّ هادي سبزواري
برخي از محقّقان با تكيه بر پارهاي نا همخوانيهاي ظاهري در زمينه ارتباط آيات قرآن و پيوند آنها با آيات قبل و بعد و نيز با توجّه به نزول تدريجي و گاه در اثر غفلت از زمينهها و اسباب نزول آيات و بعضي مسائل ديگر كه در جاي خود قابل پي گيري و بررسي است، اظهار كردهاند كه شيوه بياني قرآن، دنبالهدار، پيوسته و متّحدالمضمون نيست و آن را همچون دسته گلي رنگارنگ معرفي كردهاند كه در ضمن آن، از مضامين متعدّد ياد شدهاست (ر.ك: خرمشاهي، قرآن پژوهي، 53).
پاورقيها:
1. Bell 2. Arbery 3. Organic unity
منابع:
1. Arbery, Arthur j. the Quran Interpreted, Qum,The Center of Islamic studies. |
|
دلايل ناکارآمدی نظرية وحدت موضوعى سوره-های قرآن
سید علی اکبر حسینی*
چكيده در نگاشتة پيشين با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» (نک: پژوهشهای قرآنی، ش55-54، ص206) به تفصیل ضعف دلايل این نظریه بیان شد؛ علاوه بر ناتوانی دلایل ارائه شده، میتوان افزود دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند تلاش برای موضوعی واحد برای تمامی سوره های قرآن، امری ناممکن است؛ «ناسازگارى این نظريه با اسلوب حاكم بر قرآن»، «فقدانِ معیار و ميزانی مطمئن و فراگیر»، «دشواری و صعوبت دست يابى به غرضى واحد»، «فقدان اشارتى از معصوم(علیه السلام)»، «مقایسه قرآن با کتابهای علمی رایج بشری در دو حوزه محتوا و اسلوب»، «نزول تدریجی آیات قرآن»، «خطر تفسیر به رأی» و «تشتت آراى طرفداران نظریة وحدت موضوعی در تعيين غرض اصلى سورهها»، از جمله دلایل و شواهدی است که در این نگاشته ارائه شده است.
مقدمه
بی تردید قرآن متنی فرا بشری است. دلایل فراوانی برای اثبات این ادعا وجود دارد. از آغازین روزهای نزول وحی، محتوای ژرف و عمیق و اسلوبِ شگفت و بدیع این کلام آسمانی، ادیبان و سخنوران نام آور را به خضوع و تسلیم فرا خوانده است. فریاد همآورد جویی قرآن در جزیرةالعرب و سپس در سراسر عالم طنین انداز بوده و تاکنون بی پاسخ مانده است و هیچیک از مخالفان و معاندان، به رغم وجود انگیزههای فراوان، هرگز، توانایی همآوردی با آن را نداشتهاند. مروری اجمالی به آیات قرآن، حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودن آن را آشکار می سازد؛ لازمة هیچیک از ویژگی های یاد شده، پذیرش وحدت موضوعی سوره های قرآن نخواهد بود.
دلايل انكار نظرية «وحدت موضوعى»
دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند در برخی سوره های قرآن، دست یابی به غرضی فراگیر امری ناممکن است؛ غرضی که تمامی موضوعات سوره را به یکدیگر پیوند دهد. این دلایل و شواهد عبارتند از:
1. ناسازگارى نظرية «وحدت موضوعی» با اسلوب حاكم بر قرآن
نگاهى به سوره هاى قرآن، نشان از وجود موضوعات متنوع و اغراضِ متعدد مى-دهد؛ تا آنجا كه ادعاى موضوعى واحد براى هر سوره، سخت و ناممكن مىنمايد. فقدان «وحدت موضوعى» و ناپيوستگى در سوره هاى قرآن، امری مشهود و اجتناب-ناپذير است. موضوع محورى ويژة كتاب هاى علمیاست. قرآن كتاب هدايت است. چه بسا ايفاى وظيفة هدايتگرى در يك سوره مقتضى وجود موضوعات متعددى باشد.
2. فقدان معیار و ميزانی مطمئن و فراگیر
از سوى حاميان وحدت موضوعى سوره ها، ابزارهايى براى دست يابى به غرض و موضوع اصلى سوره ها ارائه شده است. شأن نزول، مكى و مدنى بودن آيات و سوره-ها، آهنگ انتهايى آيات و تشابه سوره ها، عواملى است كه به عنوان ابزارهاى اصلىِ كشفِ غرضِ سوره ها معرفى شده است.
3. دشواری و صعوبت دست يابى به غرضى واحد
بقاعى از حاميان پيشگام «وحدت موضوعى»، دربارة صعوبت و مشكلات دست-يابى به غرض اصلى هر سوره مى گويد:
4. فقدان نص و یا اشاره ای از معصوم(علیه السلام)
«وحدت موضوعى» آن گونه كه حاميان این نظریه از اهميت و ضرورت آن سخن گفته و هرگونه تفسيرى را بىتوجه به موضوع و غرض اصلی آن، زيانبار دانسته اند، از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود.
5. نزول قرآن به زبان قوم و ناشایستگی مقایسة اسلوب آن با نگاشته های بشری
اقتضاى فهم پذيرى قرآن، به كارگيرى اسلوب و روش رايج عصر نزول است. بدون ترديد نخستين مخاطبان آيات الهى عرب هاى معاصر نزول قرآن بوده اند، هدايت پذيرى آنها نيز در گروى فهم آيات است. (نکونام،/68)
6. سكوت مشركان
مشركان قريش براى توقف نهضت و پيش گيرى از گسترش آن، از هيچ تلاش و اقدامی كوتاهى نكردند و اتهامات فراوانى را به قرآن و پيام آور آن نسبت دادند. در حالی که فریادِ همآورد جويى هاى پیوستة قرآن، انگیزة مخالفت و لجاجت را در آنان شدت مى بخشيد. قصه هاى پرجذبه و حكمت آميز قرآن را اسطوره (نحل/24) و جذابيت شگفتانگيز الفاظ آهنگين قرآن را شعر (صافات/36) و تأثير معجزه آساى آن را سحر ناميدند. (قمر/2) بر اساس تحلیل برخی از طرفداران نظریة وحدت موضوعی، مخالفان، از آن رو چنین اعتراضی را وانهادند که انسجام و پیوستگی سورهها را امری بدیهی و تشکیک ناپذیر می دانستند. (حجازى، /12) نادرستی این تحلیل در مقالة پیشین به تفصیل بیان شده است. در حالی که:
7. راز نزول تدريجى قرآن
نزول تدريجى قرآن براساس حوادث خاص، با وحدت موضوعى سوره های قرآن مغاير است.
8. خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم
خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم قرآن، از جمله عواملی است كه موجب شک و تردید در نظریه «وحدت موضوعى» می شود و مفسر را بر آن می دارد تا به واقعیتِ حاکم بر اسلوب قرآن گردن نهد و تعدد و تنوع موضوعات را در بسیاری از سوره ها نادیده نگیرد و فهم و تفسیر را بر نظریه ای غیر قطعی استوار نسازد.
9. تشتت آراى طرفداران این نظریه در تعيين غرض اصلى سوره ها
برخى مفسران با اعتقاد به نظرية وحدت موضوعى و كاوش براى دست يابى به موضوعات اصلى هر سوره، به معرفى هدف اساسى و محور اصلى سوره ها پرداخته-اند. كثرت اختلاف در موضوعات ارائه شده و تشتّت استدلال ها در تبيين پيوند آيات، فرضية مذكور را سخت متزلزل و بى ثبات مى نمايد. برای نمونه آراى مفسران دربارة غرض اصلى سورة ملك را بیان می کنیم:
مواردى از ضعف دلايل
هر يك از ابزارهاى مورد توجه طرفداران وحدت موضوعى را براى كشف موضوع محورى سورة ملك مورد بررسى قرار مى دهيم و ضعف استدلالات آن را بازگو مى كنيم.
الف) مكى بودن سورة ملك
از ابزارهايى كه در كشف موضوع اصلى سوره مورد توجه طرفداران نظرية وحدت موضوعى قرار گرفته، مكى بودن سورة ملك است. مفسرانى چون سيد قطب (فى ظلال القرآن، 6/3628)، سيد محمد حسين فضل الله (من وحى القرآن، 25ـ23/8)، ابوالاعلى مودودى (تفهيم القرآن، 6/8) و... با اعتقاد و پایبندى به نظرية مشهور دربارة سورههاى مكى، هر يك غرضى مرتبط با اين باور را از سورة ملك ارائه مى دهند.
ب) آيات آغازين سوره
آيات آغازين سوره ها، از ابزارهاى مورد توجه برخى از مفسران براى وصول به غرض اصلى سوره است. علامه طباطبايى در اين باره مى گويد:
ج) سياق آيات
سياق آيات دليل ديگرى است كه براى راه يابى به موضوع و غرض اصلى سوره ملك معرفى شده است. برخى با استناد به سياق آيات سورة ملك، خشوع و خضوع در برابر خداوند را محور اصلى سوره دانسته اند.
د) ارتباط هر يك از سوره ها با سورة پیشین
برخى مفسران با الهام از تناسب مضمون سورة ملك با آيات پايانى سورة تحريم، غرض اصلى را معرفى مىنمايند. دكتر وهبة الزحيلى بر اين باور است كه سورة تحريم در جهت بيان ميزان قدرت خدا در حمايت از پيامبر(صلی الله علیه و آله)است، سورة ملك نيز به تفصيل از قدرت الهى و اثبات آن سخن مى گويد.(وهبه زحیلی، 30-29/5)
هـ) نام سوره ها
عدهاى از مفسران با تكيه بر نام هاى سوره مدعى كشف غرض اصلى سوره ها شدهاند. تفسير «نظم الدرر» در اين باره میگويد:
پینوشت ها:
1. تفاسير علمی، از جمله تفاسیر عصری است كه با انگيزة تطبيق آيات با دستاوردهاى تجربى دنیای غرب و با انگیزة همآوردی با تمدن جدید انجام گرفت. 2. برخى، اوصافى همچون «كتاب» (آل عمران/58)، «عزيز» (فصلت/41)، «قول فصل» (طارق/13)، «حكيم» (آل عمران/58)،(نُورًا مُبِينًا)(نسا/١٧٤)،(لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِه) (فصلت/42)، (بَصَائِرَ لِلنَّاس)(قصص/43)، (إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِين)(يس/69) و... را به عنوان شاهدى بر ضرورت نظم درونى و ارتباط آيات و در نهايت «وحدت موضوعى» سورههاى قرآن آوردهاند. سيوطى معتقد است كه قرآن حكيم است؛ زيرا آيات قرآن به واسطة نظم شگفت و معانى تازه و نو، محكم شده است، طورى كه تبديل و تحريف و اختلاف و تباين را در آن راهى نيست. (سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 187) 3. علاوه بر ارتباط معناى لغوى «تبارك» با «ربوبيت الهى» استعمالات قرآنى نيز به خوبى اين تناسب و ارتباط را نشان میدهد. در قرآن كريم كلمه «تبارك» 9 بار استعمال شده است كه در 3 مورد لفظ تبارك به طور مستقيم به ربوبيت الهى مرتبط است؛ اعراف/54، غافر/64، الرحمن/78 و در 6 مورد باقى مانده نيز سياق آيات و ملاحظه آيات قبل و بعد آن نشانگر اين ارتباط معنايى است؛ مؤمنون/14، فرقان/1،10 و61، ملك/1. (سيد على اكبر قرشى، تفسير احسن الحديث، ج 11، ص 252)
منابع و مآخذ:
1. آلوسى، على؛ الطباطبائى و منهجه فى تفسير الميزان، ترجمه ميرخليلى، سازمان تبليغات اسلامى، تهران، 1405ق. |
|
نگرش جامع گرايانه به سورههای قرآن
محمد خامه گر*
چكيده نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن یا «نظریة هدفمندی سورهها» یکی از مباحث چالش برانگیز در حوزة علوم قرآن و تفسیر است که در دورة معاصر مورد توجّه ویژة قرآن پژوهان قرار گرفته است. در این نوشتار دلایل و دیدگاههای مخالفان و موافقان این نظریه ارائه شده است و در پایان دلایل مخالفان نقد و بررسی گشته است. از آنجا كه حدود ويژگىهای اين نظريه از ابتدا به درستى تبيين نشده است، در بسيارى از موارد، اين مخالفتها به نزاعى لفظى و بى ثمر تبديل گشته و از نتایج علمى محروم میماند. برای نمونه برخى از مخالفان نظرية هدفمندى سورهها ـكه گاهى از آن به وحدت موضوعى سورهها ياد میشودـ از آن رو با نظريه به مخالفت میپردازند كه تصور میكنند لازمة پذيرش اين نظريه آن است كه بپذيريم كه هر موضوع تنها در يك سورة قرآن مطرح شده است و ساير سورهها از آن خالى است. مثلاً يك سوره دربارة معاد و ديگرى دربارة توحيد و سومى دربارة داستان حضرت موسى و غيره است. در حالى كه هر كس كه اندك آشنایی با قرآن و اسلوب ادبى و بيانى آن داشته باشد میداند كه هر سوره به موضوعات متعددى پرداخته است و گاه يك موضوع در چند سوره مطرح شده است، چنانچه داستان حضرت آدم(علیه السلام)در هفت جاى قرآن ذكر شده است. در حالى كه طرفداران هدفمندى سورهها هيچگاه چنين مفهومى را از نظريه قصد نكرده و هرگز درصدد اثبات امرى كه آشكارا برخلاف اسلوب قرآن است نمیباشند. آنان معتقدند كه نگرش جامع گرايانه به سورههای قرآن و گرايش به وحدت هدف در آنها از ويژگىها و چارچوب خاصى برخوردار است كه هر گونه پذيرش يا انكار نظريه بايد با توجه به اين ويژگىها صورت پذيرد. برای آنکه تصویر روشنی از دیدگاه مخالفان و موافقان نظریة هدفمندی سورهها داشته باشیم در این نوشتار گزارش کوتاهی از ادلة هر یک ارائه میدهیم.
دلایل موافقان هدفمندی سورهها
نظرية «هدفمندى سورهها» به يك اصل بسيار بديهى و عقلانى اشاره دارد؟ اما از آنجا كه سبك ظاهرى قرآن به «پراكندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسيارى دارد، اكثر پژوهشگران اين ويژگى قرآن را اصل مبنایی در سبك شناسى قرآن قرار داده و از كسانى كه بر خلاف آن سخن میگويند مطالبة دليل كردهاند.1 طرفداران نظرية هدفمندى سورهها ضمن آنكه بر عدم تعارض «پراكنده نمایی قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى میفشارند، دلايل متعددى نيز براى اثبات هدفمندى سورهها بيان میدارند. مهمترين دلايل آنان را در اين فصل بر میشماريم.
1. حصر آيات در يك سوره
قرآن كريم مجموعهای از آيات خود را «سوره» ناميده است و اين نامگذارى تا زمان نزول قرآن بى سابقه بوده است و در نثر يا شعر هيچگونه كاربردى نداشته است. معناى لغوى «سوره» حصار و دايرة محدود كننده میباشد. به همين دليل ديوار بلند دور شهر را «سُور» مینامند2و دستبند و حلقهای را كه زينتى و دايره شكل است «سوار» میخوانند. كلمة سوره در قرآن ده بار (به صورت جمع و مفرد) به كار برده شده است و در همة موارد منظور از آن مجموعه آياتى است كه يك معناى كامل را افاده میكند. كوچكترين سورة قرآن سه آيه و بزرگترين آن 286 آيه دارد و بنا بر تحقيق، جايگاه آيات در سورهها و تعداد آيات يك سوره كاملاً توقيفى بوده و به دستور پيامبر و بنا بر وحى الهى صورت میگرفته است. اكنون اين سؤال مطرح میشود كه آيا قرار دادن تعدادى آيات در يك سوره بدون هيچ حكمت و تناسبى بوده است؟ آيا ممكن است هر چند آيه در يك سوره يك هدف جداگانه را دنبال كنند و اين اهداف هيچگونه تناسب و هماهنگى با يكديگر نداشته باشند؟ اگر چنين است، چرا اين آيات در جاى ديگر قرار داده نشدهاند و يا چرا اين دستههای جداگانه هر يك سورة مستقلى را تشكيل ندادهاند؟ به راستى چه مشكلى پيش میآمد اگر سورههای كوچك قرآن بيش از اين میشدند؟
2. تلفيق حكيمانة آيات بر خلاف ترتيب نزول
آنچه به طور مسلم از روايات و اخبار منقول از صحابه و اسباب نزول و سياق آيات قرآنى استفاده میشود، آن است كه ترتيب فعلى قرآن با ترتيب زمانى نزول آيات مطابقت ندارد. آيات و سورههای مكى كه در ابتداى بعثت حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و قبل از هجرت به مدينه نازل شدهاند، اينك از نظر ترتيب در انتهاى قرآن قرار گرفتهاند و سورههای نازل شده در اواخر بعثت چون «برائت» و «مائده» در ابتداى كتاب قرار گرفتهاند. به علاوه قرار گرفتن آيات مكى در سورههای مدنى و بالعكس و يا مقدم شدن آية ناسخ بر آية منسوخ، همگى نشان دهندة آن است كه چينش فعلى آيات با نزول آن كاملاً متفاوت است.
3. بلاغت و زيبایی كلام
هر متنى كه بر رشته تحرير در میآيد براى آن است كه پيامى را به خواننده منتقل كند و تأثيرى را در فكر و جان او به جاى بگذارد. اين سخن اگر با عباراتى زيبا و دلنشين و با رعايت اصول فصاحت و بلاغت ادا شود و تكنيكهای ادبى در آن رعايت شود، از سستى و ناموزونى به دور باشد، تأثيری دو چندان خواهد داشت و بسا ماندگار و ابدى خواهد شد.
4. روايات فضايل سورههای قرآن
سيرة تفسيرى و سنّت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)به عنوان مفسران حقيقى قرآن كه وظيفة تبيين و تشريح قرآن را به عهده دارند، يكى از بهترين منابع شناخت قرآن است. در گوشه گوشة كلام معصومين(علیهم السلام)به ويژه احاديث تفسيرى آنان موارد و شواهدى را میيابيم كه حاكى از نگرش جامع گرايانة ائمه(علیهم السلام)به قرآن است. در اين روايات با تأكيد بر اينكه قرآن مفسر خود است، بر ارتباط و هماهنگى آيات و انسجام درونى آنها به عنوان يك اصل اساسى در فهم قرآن صحه گذشتهاند.
5. مسند اسماعيل بن جابر
مرحوم نعمانى در تفسير خود از اسماعيل بن جابر نقل میكند كه امام صادق(علیه السلام)طى يك حديث طولانى نكات و علوم مرتبط با تفسير قرآن را بيان فرمودهاند و در چندین فراز به نظم و ترتيب قرآن و آگاهى بر وجوه ارتباط آيات و پيوستگى ميان آنها به عنوان ابزار ضرورى شناخت قرآن و درك معارف آن، اشاره نمودهاند.
واکاوی نگرههای مخالفان هدفمندی سورهها
از ديرباز بحث مناسبات آيات و سپس مسئلة «هدفمندى سورهها» مورد انكار و عدم پذيرش گروهى از دانشمندان و محققان علوم قرآنى بوده است. به علاوه بسيارى از خاورشناسان نيز بر اين نكته پاى ميفشارند كه «قرآن از انسجام منطقى به دور است و از ويژگىهاى اصيل سبك قرآن جسته و گريخته بودن آن است و خلاصه آنكه قرآن كريم جز پيامها و نظرات پراكنده و پريشانى كه از مطالب متنوع متشكل شده است چيز ديگرى نيست.» (آرتورجان آربری / 3)
1. اسلوب ويژة قرآن
مهمترين عامل مخالفت با نظرية هدفمندى سورهها، ويژگى ظاهرى قرآن در گسستهنمایى موضوعات است. هر كس كمتر آشنایى با قرآن داشته باشد، به سرعت متوجه ميشود كه قرآن سبكى پريشان و بريده بريده دارد.
نقد و بررسى
طرفداران نگرش جامعگرايانه به سورهها، هيچ شكى در پراكندهنمایى سورهها ندارند. آنان معتقدند كه اين سبك قرآنى در ساير آثار و شاهكارهاى ادبى هم همچون ديوان حافظ مشاهده ميشود و هيچ كس نميتواند اين ويژگى اسلوب بيانى قرآن را انكار كند. اما اين فقط يك طرف سكه است. به همان ميزان كه پراكندهنمایى قرآن بديهى است، ضرورت ارتباط بين موقعيتهاى مختلف درون سوره نيز بديهى است، تنها در اين صورت است كه عبارتهاى پراكنده تبديل به يك متن منسجم و مستقل ميشود.
2. نزول تدريجى قرآن
يكى از اشكالات رايج بر ارتباط آيات و هدفمندى سورهها، تكيه بر نزول تدريجى قرآن است. در اين اشكال با استناد به روايات اسباب النزول تأكيد ميكنند كه بخش گستردهاي از آيات قرآن بر خلاف ترتيب فعلى و هر يك به تناسب حادثه و رويداد خاصى نازل شده است و دربارة همان موضوع است. به عبارتى قرآن مجموعه آياتى است كه بر حسب حوادث و پيشآمدهاى گوناگون و هدفهاى مختلف به تدريج از طرف خداوند فرستاده شده است. از اين رو چه بسا در يك سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگونى مورد بحث واقع شود، اما اين موضوعات هيچ ارتباطى با هم ندارند. شهيد دكتر محمد حسين حسينى بهشتى با استناد به نزول تدريجى قرآن ميگويد:
نقد و بررسى
اين اشكال بر چند مبنا استوار است که نخستين مبناى آن اجتهادى بودن نظم آيات است.
3. موضوع محورى، ويژة كتب علمى است
با تكيه بر جنبة هدايتى قرآن نيز ميتوان به مخالفت با نظرية هدفمندى سورهها برخاست و گفت مهمترين رسالت قرآن هدايتگرى آن است و اصولاً قرآن براى هدايت و نشان دادن راه سعادت نازل شده است؛(ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِين)(بقره/2). بنابراين هر چه به قرآن مربوط باشد بايد به نحوى به جنبة هدايتى آن باز گردد. اسلوب و سبك بيان قرآن نيز از اين قاعدة كلى مستثنا نيست. نبايد انتظار داشته باشيم كه هر سوره الزاماً فقط داراى يك غرض باشد؛ زيرا چه بسا لازمة ايفاى وظيفة هدايتگرى در يك سوره وجود موضوعات مختلف در ابواب پراكنده و متفاوت باشد و در سورة ديگر با طرح يك موضوع و اكتفا نمودن به آن هدايت قرآنى حاصل گردد. خلاصه قرآن بيش از آنكه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد، به ساختن انسانها و تأثيرگذارى بر فكر و روح آدمى اهميت ميدهد. اما در نگرش جامع گرايانه به سورهها آنچه در درجة اول اهميت قرار دارد، سامان يافتن آيات حول يك غرض و موضوع واحد است و هدايتگرى قرآن در درجة دوم قرار دارد.
نقد و بررسى
در پاسخ به اين شبهه كه دغدغة صيانت از جنبة هدايتگرى و قدسى قرآن را داشته و از فرو غلتيدن قرآن به وادى روشها و خصلتهاى بشرى هراسناك است، بايد به چند نكته اشاره نمود:
4. اختلاف در تعيين غرض سورهها
مفسرانى كه به نظرية «هدفمندى سورهها» گرايش دارند، تلاش بسيارى براى دستيابى به غرض اصلى هر سوره نمودهاند تا پيش از تفسير سوره، هدف اساسى و محورهاى فرعى آن را مشخص نمايند. اما هر يك از آنان به تناسب دقت علمى و روشهاى به كار برده به نتایج متفاوتى دست يافتهاند. از اينرو چه بسا براى يك سوره اغراض متفاوتى ذكر شده است. كثرت اختلاف در تعيين اهداف سورهها و تشتت استدلالهاى مفسران موجب شده است كه گروهى از قرآن پژوهان در «وجود غرضى واحد و حقيقى» در فراسوى آيات يك سوره ترديد كرده و اغراض سورها را تابع ذوق و سليقة مفسران بدانند و چنين استدلال كنند كه اگر به راستى هر سوره داراى يك غرض و هدف مشخص بود، بايد اين هدف براى همگان روشن و قابل تشخيص باشد، در حالىكه حتى مفسرين نيز در تشخيص آن به اختلاف افتادهاند و براى يافتن غرض سوره خود را به تكلف و مشقت انداختهاند.
نقد و بررسى
در پاسخ به اين اشكال به چند نكتة اساسى بايد توجه نمود:
5. فقدان اشاراتى از معصومين(علیهم السلام)
مخالفان نگرش جامعگرايانه به سوره، حجيت نظرية هدفمندى سورهها را در گرو يافتن اشاراتى از پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)ميدانند. آنان ميگويند آن گونه كه طرفداران اين نظريه از اهميت و ضرورت آن سخن گفتهاند، شناخت هدف هر سوره از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود، آنچنان كه هر تفسيرى بدون توجه به هدف سوره زيانبار و ناصواب است. به اقتضاى اهميت اصل ياد شده ميبايست آيات و رواياتى به صراحت اهميت آن را بازگو ميكرد و نيز براى تعليم و آموزش برخى از سورهها نيز توسط معصومين(علیهم السلام)به همين صورت تفسير ميشد. به علاوه قرآن نيز به روشنى اين روش را تأكيد ميكرد. در حالى كه هيچ تصريحى در اين باره در قرآن و روايات نيست. (حسينى، على اكبر،/104)
نقد و بررسى
قبل از هر چيز به نظر ميرسد كه در اشكال مذكور دربارة اهميت و جايگاه «هدف سوره» در تفسير آن اندكى اغراق و مبالغه گویی شده است، زيرا با آنكه كشف هدف سوره تأثير بسزایی در يافتن نكات جديد و بديع از آيات دارد، اما چنين نيست كه بدون آن هرگونه برداشتى زيانبار و خطا باشد. اما در پاسخ به اين اشكال بايد به دو نكتة اساسى توجه نمود؛ اول اينكه آيا در حجيت همة احكام شرعى، روشهاى فقهى و اصول علمى وجود نص از معصوم(علیه السلام)ضرورى است؟ آيا تمام آنچه كه به عنوان روانشناسى اسلامى، مديريت اسلامى و... بيان ميشود، مستند به آيه يا روايتى صريح است؟ از آن مهمتر آيا صدور همة احكام شرعى، به خصوص مسائل مستحدثه همچون بيمه، سرقفلى، كودك آزمايشگاهى، تغيير جنسيت و... منوط به يافتن روايات يا آياتى است كه به روشنى و وضوح دربارة آنها سخن گفته باشند؟ آيا اهميت بسيارى از احكام شرعى كه به علت فقدان نص، دچار اختلاف در فتوا شده است، از پذيرش يا عدم پذيرش نظرية هدفمندى سورهها مهمتر نيست؟
6. گفتارى بودن سبك قرآن
يكى از مباحثى كه به تازگى به در كتابهای علوم قرآنى راه پيدا كرده است، مسئلة گفتارى يا نوشتارى بودن قرآن است. لازمة گفتارى تلقى كردن زبان قرآن آن است كه بايد برخى از اطلاعات متعلق به متن قرآن را خارج از الفاظ آن دانست. بر اين اساس بسا غفلت از اين اطلاعات بسيارى از آيات قرآن را مجمل يا مشكل نمايد يا معنايى را خلاف مراد الهى به ذهن متبادر سازد و پارهاي از آيات را نامتناسب و حتى متعارض نشان دهد.
نقد و بررسى
اشكال ذكر شده بر دو مبنا استوار است؛ اول: با توجه به قرائن و دلایل گفته شده زبان قرآن گفتارى است نه نوشتارى. دوم: لازمة گفتارى بودن قرآن تنوع مضامين و تعدد غرض در هر سوره است. اما هر دو مبنا مخدوش هستند.
پینوشت ها:
1. مثلاً گفتهاند: اقتضاى ساختار و اسلوب ظاهرى قرآن، و وجود موضوعات و غرضهاى متعدد در سورههاى آن است. عدول از اين امر بديهى و تأكيد بر وجود «وحدت موضوعى» مرهون برهانى قاطع است. (حسينی، سيد على اكبر، نقد نظريه وحدت موضوعى سورههاى قرآن، پايان نامه، ص 80.) 2. آية 13 سورة رعد بر اين معنا دلالت دارد «فضرب بينهم سُوَر له باب» ميان آنها ديوارى زده شود كه آن را دروازه اى است؛ العين، ج 7، ص 279: السور: حائط المدينه; لسان العرب; السُّور عندالعرب حائط المدينه و هور اشرف الحيطان، ج 4، ص 386. 3. دربارة فوائد و حكمت هاى تجزية سورهها سخنان فراوانى گفته شده است از آن جمله آسان كردن كار بر مردم و تشويق آنان به يادگرفتن و حفظ كردن (محمود راميار، تاريخ قرآن، ج 4، ص 580) صيانت و حفاظت قرآن از تحريف، مانند ناپذيرى حتى نسبت به كوچك ترين سوره ها (جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآنى). 4. عن على(علیه السلام)ان النبى(صلی الله علیه و آله)قال: «خياركم من تعلم القرآن و علّمه». الشيخ الصدوق، الامالى، ج 1، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1400 هـ، ص 5. 5. عن ابى عبدالله: «من قرء آية الكرسى مَرة صرف الله عنه الف مكروه من مكاره الدنيا». السّلمى السمرقندى، محمد بن يعقوب، تفسير العياشى، ج 1، المكتبة العلمية الاسلاميه، تهران، 1380 هـ.ق، ص 136. 6. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «مَن قرأها (سوره تكوير) اعاذه الله مِن الفضيحة يوم القيامه». الشيخ الصدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات الرضى، مطبعة امير، قم، 1364 هـ، ص 121. 7. قال أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن جعفر النعماني رضي الله عنه في كتابه في تفسير القرآن حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة قال حدثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب الجعفي عن إسماعيل بن مهران عن الحسن بن علي بن أبي حمزة عن أبيه عن إسماعيل بن جابر قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق8يقول إن الله تبارك و تعالى بعث محمدا فختم به الأنبياء فلا نبي بعده و أنزل عليه كتابا فختم به الكتب فلا كتاب بعده أحل فيه حلالا و حرم حراما فحلاله حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة فيه شرعكم و خبر من قبلكم و بعدكم و جعله النبي(صلی الله علیه و آله) علما باقيا في أوصيائه فتركهم الناس و هم الشهداء على أهل كل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غيرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتى عاندوا من أظهر ولاية ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه (فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ) و ذلك أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم يظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم يرون أنه المحكم و احتجوا بالخاص و هم يقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآية و تركوا السبب في تأويلها و لم ينظروا إلى ما يفتح الكلام و إلى ما يختمه و لم يعرفوا موارده و مصادره إذ لم يأخذوه بحارالأنوار ج : 90 ص : 4عن أهله فضلوا و أضلوا. و اعلموا رحمكم الله أنه من لم يعرف من كتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحكم من المتشابه و الرخص من العزائم و المكي و المدني و أسباب التنزيل و المبهم من القرآن في ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فيه من علم القضاء و القدر و التقديم و التأخير و المبين و العميق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجاري فيه و الصفة لما قبل مما يدل على ما بعد و المؤكد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحكامه و معنى حلاله و حرامه الذي هلك فيه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فليس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغير دليل فهو كاذب مرتاب مفتر على الله الكذب و رسوله (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير).
منابع و مآخذ
1. ايازى، محمد على؛ نقدى بر نظريه گفتارى بودن زبان قرآن، فصلنامه پژوهش هاى علوم اسلامى ، شماره 4. |