بانک مقالات علوم قران
|
قرآن و دفاع از خود (5)
سيد محمد تقي حكيمي
ولي آنها ميگويند به دروغ به خدا بسته است، اما (اين طور نيست) بلكه آن سخن حقي است از سوي پروردگارت تا گروهي را انذار كني كه پيش از تو هيچ انذار كنندهاي براي آنها نيامده است، شايد هدايت شوند.
پيامبر شاعر نيست
كافران ميگفتند پيامبر شاعر است و آنچه ميگويد شعر: خداوند در جواب آنان ميفرمايد:
چرا قرآن عربي است؟
يكي از اعتراضات مشركان اين بود كه ميگفتند: چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده.[4] خداوند پاسخ آنان را در اين بيان ميفرمايد:
گمراهتر از گمراه
گمراه كسي است كه بر خلاف حق راه پويد و در مسير باطل گام نهد و گمراهتر، آنان كه قرآن را ديدند و از پيامبر شنيدند و به آن وقعي ننهادند:
چرا بر فقيري نازل شد
يكي از ايرادهاي كافران اين بود كه با وجود اين همه افراد ثروتمند و سرشناس چرا قرآن بر فردي تهيدست نازل شده.[10]
بالاتر از خدا كيست؟
بالاتر از خدا كيست و بهتر از قرآن چيست؟ منكران چه ميخواهند بكنند و دنبال چه ميخواهند بروند و به چه ميخواهند ايمان بياورند؟ مگر نه اين است كه اين قرآن به حق نازل شده و بايستي به آن ايمان بياورند.
بتها تاكنون چه كردهاند؟
در مقابل پيامبر اكرم و رسالت مقدس الهي او، مشركان قرار داشتند كه به خدايان خودشان افتخار مينمودند و حاضر نبودند به بطلان عمل خود اقرار كنند. در اين زمينه پيامبر از جانب خدا مأمور شد به آنان اين چنين گويد و از آنان دليل بخواهد:
سحر آشكار
مردمي كه ايمان به پيامبر و قرآن نداشتند موقعي كه آيات قرآن را ميشنيدند به بهانهاي قرآن را تخطئه كرده و با اتكا به آن بهانه، از قرآن فاصله ميگرفتند. يكي از اين بهانهها اين بود كه ميگفتند قرآن در گول زدن مردم سحر واضح است:
دروغ بسته است
يكي از بهانههاي كافران در مورد مخالفت با قرآن، اين بود كه ميگفتند قرآن آن طوري كه پيامبر ادعا ميكند از جانب خدا نيست، پيامبر از پيش خود قرآن را گفته و آن را به دروغ به خدا نسبت ميدهد خداوند به پيامبر ميآموزد كه چگونه با اين انديشه بايد مبارزه كند و پاسخ گويد:
پینوشتها
[1] . تفسير مجمع البيان، ج 8، ص 325. [2] . سورة يس، آيههاي 70 ـ 69. [3] . تفسر مجمع البيان، ج 8، ص 432. [4] . تفسير القرآن الكريم، ص 451. [5] . سورة فصّلت، آية 44. [6] . تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 17. [7] . تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 554. [8] . سورة فصّلت، آية 52. [9] . تفسير الميزان، ج 17، ص 403. [10] . تفسير الميزان، ج 18، ص 98. [11] . سورة زخرف، آيههاي 32 ـ 31. [12] . تفسير مجمع البيان، ج 9، صص 47 ـ 46. [13] . سورة جاثيه، آيههاي 9 ـ 6. [14] . تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 73. [15] . سورة احقاف، آية 4. [16] . سورة زمر، آية 38. [17] . تفسير الميزان، ج 18، ص 187. [18] . سورة احقاف، آية 7. [19] . تفسير الميزان، ج 18، ص 188. [20] . سورة احقاف، آية 8. |
|
قرآن و دفاع از خود (3)
سيد محمد تقي حكيمي
خداوند در اين آيه به جواب آنان ميپردازد: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»[1]ما ميدانيم آنها ميگويند: بشري به او تعليم ميدهد، در حالي كه زبان كسي كه تعليم را به او نسبت ميدهند، عجمي است و اين (قرآن) زبان عربي آشكار است.
نفرت مشكران
مشركان به جاي آنكه از قرآن استفاده كنند و به راه بيايند، بيشتر از قرآن دوري ميكردند و ميگريختند. خداوند در قرآن ميفرمايد:
نميتوانند مثل قرآن بياورند
بعضي از مشركان گفته بودند كه اگر بخواهيم ميتوانيم مانند اين قرآن بگوييم.[5] خداوند ادعاي آنان را باطل دانسته و چنين تواني را در آنان انكار مينمايد:
هدف چيست؟
اين آيه را بخوانيد و لذت ببريد، چه زيباترين آيهاي كه قرآن را معرفي ميكند و حقانيت آن را بيان مينمايد و هدف از نزول آن را توضيح ميدهد، اين آيه كريمه است كه ضمن جملهاي بسيار كوتاه و با يك عالم از فصاحت و بلاغت ادا شده است:
راز تزول تدريجي قرآن
در ردّ آنان كه ميگفتند: چرا قرآن يكجا نازل نشده و بتدريج فرود آمده خداوند حكمت نزول تدريجي قرآن را بيان ميفرمايد:
پاداش بسيار
مطالب قرآن طوري تنظيم شده كه هركس ميتواند خود را با آنها تطبيق دهد و حالت و عاقبت خويش را دريابد. آدم خطاكار حساب كار خود را ميفهمد و آدم با ايمان و پرهيزكار، اميدوار و دلگرم ميشود:
حمله به قاري
كافران به واسطه عدم ايمان به قرآن، گذشته از آنكه از آيات قرآن بهره و لذت نميبردند، از شنيدن آنها خشمناك هم ميشدند و ميخواستند كساني را كه قرآن ميخوانند مورد هجوم قرار دهند.[19]
حقيقت چيست؟
كافران عقيده داشتند كه قرآن ساخته خود پيامبر است و افرادي نيز در مورد انشاء قرآن به او كمك كردهاند و با اين ترتيب قرآن عاري از حقيقت ميباشد، اينك پاسخ خداوند به آنان:
پینوشتها
[1] . سورة نحل، آية 103. [2] . تفسير القران الكريم، ص 276. [3] . سورة اسراء، آية 41. [4] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 417. [5] . تفسير القرآن الكريم، ص 287. [6] . سورة اسراء، آية 88. [7] . تفسير مجمعالبيان، ج 6، ص 438. [8] . سورة اسراء، آية 105. [9] . تفسير الميزان، ج 13، ص 220. [10] . سورة اسراء، آية 106. [11] . تفسير الميزان، ج 13، ص 220. [12] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 445. [13] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 445 [14] . سورة اسراء، آيههاي 109 ـ 107. [15] . تفسير الميزان، ج 13، صص 222 ـ 221. [16] . سورة كهف، آيههاي 2 و 3. [17] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 449. [18] . المفردات، ص 417. [19] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 95. [20] . سورة حج، آية 72. [21] . تفسير الميزان، ج 14، ص 408. [22] . سورة فرقان، آيههاي 4 ـ 6. |
|
قرآن و دفاع از خود (4)
سيد محمد تقي حكيمي
و كافران گفتند: اين فقط دروغي است كه او ساخته و گروهي او را براين كار ياري دادهاند. آنها (با اين سخن)، ظلم و دروغ بزرگي را مرتكب شدهاند. و گفتند: اين همان افسانههاي پيشينيان است كه وي آن را رونويس كرده و هر صبح و شام بر او املاء ميشود. بگو: كسي آن را نازل كرده است كه اسرار آسمانها و زمين را ميداند. او بسيار آمرزنده و مهربان بوده و هست.
قلب ترا قوي كرديم
كافران به پيامبر گرامي اسلام ميگفتند: چرا قرآن را يكجا براي ما نياوردي؟ همچنانكه تورات، انجيل و زبور يكجا نازل شده است.[2] خداوند متعال به اين اعتراض جواب ميفرمايد:
توسط روحالامين
به طوري كه از آيات قرآني معلوم ميشود، هنگام نزول قرآن واسطهاي، بين خدا و پيامبر در كار بوده است كه قرآن را از جانب خدا بر پيامبر فرود ميآورده و آن فرشته وحي جبرئيل امين است.[5] اكنون در اين زمينه به تعبير قرآن توجه فرمائيد:
تازگي نداشت
قرآن يك كتاب آسماني نبود كه بدون مقدمه و بيسابقه نازل شده باشد، زيرا در كتابهاي آسماني وعده نزول آن داده شده بود و كم و بيش اهل كتاب سابقهاي از آن داشتند، منتها وقتي كه قرآن نازل شد و مسئله نسخ اديان كتب آسماني قبلي عنوان گرديد، بعضي از يهود و نصاري لجاجت كردند و اظهار آشنايي با قرآن ننمودند.[8] خداوند چه خوب ميفرمايد:
از روي عناد يا تكبر
نكتهاي بسيار جالب در اين آيه ملاحظه مينمائيد و آن مربوط به بعضي از حالات و اخلاق عرب ميباشد كه خداوند تذكر ميدهد: اگر قرآن را بر شخص اعجمي (غير عربي) نازل ميكرديم، عرب به واسطه عناد يا تكبر و نخوت، زير بار نميرفتند و از او پيروي نميكردند.[11]
شياطين قرآن را نياوردهاند
كافران ميپنداشتند كه قرآن از جنس افكار و سخناني است كه شيطان به كفار القاء مينمايد و در نتيجه به وسيله شياطين نازل شده[14] خداوند در جواب آنان ميفرمايد:
بهتر از قرآن و تورات
كافران از معجزه حاضر كه در دسترشان بود يعني قرآن روگرداندند و آنرا انكار نمودند، و در عالم خيال و آرزو ميگفتند: اگر پيامبر كتاب آسماني مانند تورات موسي آورده بود به او ايمان ميآورديم.[17] اينك خداوند به آنان پاسخ ميدهد: «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسي أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسي مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدي مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدي مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»[18]
مگر قرآن معجزه نيست
با بودن قرآن كريم و نزول آن بر پيامبر اكرم، باز كافران، خواهان معجزه مانند «ناقه صالح» و «عصاي موسي» و «مائده عيسي» بودند و توجه نداشتند كه قرآن با محتواي اعلاي خود بزرگترين خدمت را به بشريت كرده و از جنبههاي مختلف داراي اعجاز ميباشد.[19]
تسليم نميشدند
خداوند براي توجه دادن مردم به مسائل مختلف، هر مثل جالب و آموزندهاي را در قرآن آورده است تا آن مثل مردم را به سوي توحيد و ايمان بكشاند. منتها افراد غير مؤمن، در برابر آنها تسليم نميشدند.[22]
رد افترا
كافران با نظر شك و ترديد به قرآن مينگريستند و براي آنكه خود را تبرئه كنند، ميگفتند قرآن ساخته خود پيامبر است. قرآن كريم بايد به اين تهمت پاسخ گويد و موقعيت خويش را مستحكم سازد و ضمناً فلسفه نزول خود را توضيح دهد:
پینوشتها
[1] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 161. [2] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 169. [3] . سورة فرقان، آية 32. [4] . تفسير الميزان، ج 15، ص 208. [5] . قرآن در اسلام، ص 105. [6] . سورة شعرا، آيههاي 195 ـ 192. [7] . تفسير القرآن الكريم، ص 361. [8] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 204. [9] . سورة شعرا، آيههاي 197 ـ 196. [10] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 204. [11] . تفسير القرآن الكريم، ص 361. [12] . سورة شعرا، آيههاي 199 ـ 198. [13] . تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 65. [14] . تفسير القرآن الكريم، ص 361. [15] . سورة شعراء، آيههاي 212 ـ 210. [16] . تفسير الميزان، ج 15، ص 327. [17] . تفسير الميزان، ج 16، ص 52. [18] . سورة قصص، آيههاي 48 ـ 50. [19] . تفسير القرآن الكريم، ص 383. [20] . سورة عنكبوت، آيههاي 51 ـ 50. [21] . تفسير الميزان، ج 16، ص 140. [22] . تفسير مجمع البيان، ج 8، ص 311. [23] . سورة روم، آية 58. [24] . سورة حشر، آية 21. [25] . سورة الم سجده، آيههاي 2 ـ 3. |
|
اثر قرآن بر دل مؤمنان و ستمگران
شكوفه مهربانى - ورودى 77 زبان و ادبيات عربى
"و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الاخسارا"
قرآن شفاء است
در آيه بالا، خداوند قرآن كريم را شفاء ناميده است و اگر خداوند قرآن كريم را شفاء ناميده با در نظر داشتن اينكه شفاء بايد حتما مسبوق بهمرضى باشد خود افاده مىكند كه دلهاى بشر احوال و كيفياتى دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالجبا مرض دارد. اين معنا از اينكه دين حق را فطرى دانسته نيز استفاده مىشود. چرا كه آدمى از اولين روز پيدايشش داراى بنيهاى بود كه در صورت نبودن موانع او را بصورت دو پا و مستقيم در مىآورد و همه افراد انسان بهمين حالتبه دنيا مىآمدند و با دوپا و استقامت قامت در پى اطوار زندگى مىشدند. همچنين آدمى از نظر خلقت اصليه داراى عقايد حقهاى است درباره مبدا و معاد و فروع آن دو، چه از اصول معارف و چه از پايههاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه، اعمال و احوالى از او سرمىزند كه با آن ملكات مناسب است.
قرآن رحمتبراى مؤمنان است
چرا خداوند بعد از اينكه قرآن را شفاء براى مؤمنان معرفى مىكند آن را رحمت نيز مىخواند البته بايد در نظر داشت كه رحمت افاضهاى است كه به وسيله آن كمبودها جبران گشته حوايجبرآورده مىشود - دليلش اين است كه قرآن دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مىسازد و تاريكيهاى جهل و شك را از آن دور مىكند و آن را به زيور ملكات فاضله و حالات شريفه مىآرايد و اين گونه زيورها را جايگزين پليديها و صورتهاى زشت و صفات نكوهيده مىسازد. (9) استاد مكارم شيرازى در توضيح اين مطلب مىنويسد: "شفاء" اشاره به "پاكسازى"، و "رحمت" اشاره به "نوسازى" است و يا به تعبير فلاسفه و عرفا، اولى به مقام "تخليه" اشاره مىكند و دومى به مقام "تحليه". (10) قرآن براى مردم و اهل قرآن رحمت است و شكى در آن نيست و اهل قرآن كريم، ائمه هدى هستند كه خداوند مىفرمايند: "ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا." (11) قرآن براى كسانى رحمت است كه به فرايض آن عمل مىكنند و آنچه را كه در قرآن حلال استحلال، و آنچه را كه حرام است، حرام مىدانند. پس اينان مؤمنان هستند كه وارد بهشت مىشوند و عذاب نمىشوند، بلكه از عذاب نجات مىيابند. (12) همچنين در قرآن، شفا از افراط و تفريط در تفكرات و شعور انسان است. پس اين قرآن، عقل را از راههاى غير حقيقى حفظ مىكند، انسان را در راههايى كه مثمر ثمر باشد، آزاد مىگذارد، او را از استفاده كردن نيرو و توانش در جاهايى كه فايده ندارد، باز مىدارد، به او برنامه سالم دقيق مىدهد، فعاليت انسان را نتيجهدار مىكند و او را از راههاى غير حقيقى باز مىدارد. (13) قرآن رحمت استبراى كسى كه طلب رحمت مىكند و رحمت را براى خويش مىخواهد. قرآن شفاء از كفر، شرك، جهل، فساد و هر رذيلتى است البته براى كسى كه بخواهد براى خداوند تعالى خالص شود. (14) قرآن كريم از آن جهت كه شفاء است، اول صفحه دل را انواع مرضها و انحرافات پاك مىكند و زمينه را براى جاى دادن فضايل آماده مىسازد; از آن جهت كه رحمت است صحت و استقامت اصلى و فطرى دل را به او باز مىگرداند; از آن جهت كه شفاء است محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك كرده آماده پذيرش سعادت مىسازد; از آن جهت كه رحمت است هيبتسعادت به او داده نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مىكند. بنابراين قرآن كريم هم شفاء استبراى دلها و هم رحمت; همچنانكه هدايت و رحمتبراى نفوس در معرض ضلالت است زيرا متفرع شدن رحمتبر شفاء در جمله "ماهو شفاء و رحمة" (15) نظير آيه "هدى و رحمة لقوم يؤمنون" (16) و جمله "و مغفرة و رحمة" مىباشد. (17)
قرآن براى ستمگران افزونى خسارت است
در اين قسمت از آيه "و لا يزيد الظالمين الا خسارا"، مراد از ظالمين قهرا غير مؤمنان يعنى كفار خواهد بود زيرا سياق آيه دلالتبر اين مىكند كه مراد از اين قسمت از آيه بيان اثرى است كه قرآن در غير مؤمنان دارد. البته بنا به گفته بعضى از مفسران كفار غير مشركين منظور است. و اگر آيه شريفه حكم مزيد خسران را معلق بهوصف ظلم كرد براى اين بوده كه بهعلتحكم هم اشاره كرده باشد و بفهماند كه قرآن در ايشان جز زياد شدن خسران اثرى ندارد; زيرا با ارتكاب كفر به خود ستم كردهاند.
قرآن دارويى بدون عوارض جانبى
با اين اوصاف كه خداوند قرآن كريم را شفاء و رحمتبراى مؤمنان خوانده در واقع آن را به عنوان يك دارو براى امراض جسمى و روحى معرفى كرده است. همانطور كه مىدانيم داروى دردهاى جسمانى غالبا اثرهاى نامطلوبى روى ارگانهاى بدن مىگذارند تا آنجا كه در حديث معروفى آمده: "هيچ دوايى نيست مگر اينكه خود سرچشمه بيمارى ديگرى است." (22) اما اين داروى شفابخش هيچگونه اثر نامطلوب روى جان و فكر و روح آدمى ندارد، بلكه برعكس تمامى آن خير و بركت است. در يكى از عبارات نهج البلاغه مىخوانيم: "شفاء لا تخشى اسقامه " يعنى اينكه "قرآن داروى شفابخشى است كه هيچ بيمارى از آن بر نمىخيزد." (23) كوتاه سخن اين كه قرآن مؤمنان را صحت و استقامت مىافزايد و سعادتى بر سعادت و استقامتى بر استقامتشان اضافه مىكند و اگر در كافران هم چيزى زياد كند آن چيز عبارت از نقص و خسران خواهد بود.
پىنوشتها:
1) طباطبايى علامه سيد محمدحسين: الميزان فى تفسير الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى، كانون انتشارات محمدى، ج 25، ص 309 2) مكارم شيرازى و ديگران: تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 12، ص 237 3) احزاب، 60 4) مدثر، 31 5) يوسف: 106 6) نساء 65 7) فيض كاشانى: الصافى فى تفسير القرآن، ج1، ص 986 علامه طباطبايى: تفسير الميزان، ج 25، ص 310 8) العروسى الحويزى شيخ عبد على ابن جمعه: تفسير نور الثقلين، ج 3، ص213 و 214 9) طباطبايى علامه سيدمحمدحسين: الميزان فى تفسير الميزان، سيدمحمدباقر موسوى همدانى، ج 25، ص 310 10) مكارم شيرازى و ديگران: تفسير نمونه، ج 12، ص 237 11) العروسى الحويزى شيخ عبد على ابن جمعه: تفسير نور الثقلين، ج 3، ص213 12) المراغى - احمد مصطفى: تفسير المراغى، ج 5 ، ص86 13) سيد قطب: تفسير فى ظلال القرآن، ج 5، ص 63 و 64 14) مغنيه - محمد جواد: تفسير كاشف، ج 5، ص 77 و 78 15) يوسف، 111 16) نساء، 96 17) طباطبايى علامه سيدمحمدحسين: همان منبع، ج 25، ص 311 18) همان منبع، ج 25، ص 311 و 312 19) زمخشرى خوارزمى ابوالقاسم جارالله محمدابن عمر: الكشاف، ج 2، ص 465 20) طباطبايى: همان منبع، ج 25، ص 311 و 312 21) فيض كاشانى: الصافى فى تفسير القرآن، ج1، ص 986 ; العروسى الحويزى: تفسير نور الثقلين، ص 213 و 214 22) سفينة البحار 23) فيض الاسلام: نهجالبلاغه، خطبه 198 |
|
قرآن و دفاع از خود(1)
سيد محمد تقي حكيمي
خداوند متعال در بيان حقانيت قرآن و دفاع از اين صحيفه نوراني آسماني، معرف مختلفي بيان ميفرمايد:
يهود: فقط تورات خودمان
يهود صريحاً ميگفتند، ما فقط به كتاب آسماني خودمان، تورات ايمان داريم و به قرآن ايمان نميآوريم در صورتي كه بعضي از كارهايشان دليل بر عدم ايمان به تورات نيز بود.
دشمن جبرئيل
يهود به پيامبر ميگفتند اگر ميكائيل به نزد تو ميآمد و پيام خدا را ميآورد، ما به تو ايمان ميآورديم زيرا او فرشته رحمت است ولي جبرئيل فرشته عذاب است و او دشمن ماست.[7]
اگر ازخدا نبود
خداوند يهود و منافقان را سرزنش ميكند كه چرا قرآن را سرسري گرفته و در آن تأمل نميكنند و همين بيتوجهي و بيعنايتي آنان نسبت به قرآن سبب شده كه ادعا كنند، قرآن از خدا نيست.[10] در صورتي كه قرآن اگر از خدا نبود و بشري آن را پديد آورده بود اختلافات بسيار در آن مشاهده ميشد زيرا نوعاً سخن و نوشتار بشر از لحاظ معني گاهي دچار تناقض و از حيث الفاظ زماني فصيح و گاهي غير فصيح است.[11]
كوري دل
آنان كه به پيامبر و قرآن ايمان نداشتند و ايمان نميآوردند و ميخواستند براي عدم اعتقادشان جنبه حق به جانبي داشته باشند، به عناوين مختلف بهانهجويي ميكردند تا وانمود كنند كه اگر صحت گفتار پيامبر بر ما ثابت شود، بدون درنگ تسليم ميشويم و ايمان ميآوريم. ولي خداوند اين طرز تفكر را كه دروغ و خلاف واقع است، پاسخ ميدهد:
پررويي كافران
كافران تا ميتوانستند كوشش ميكردند كه قرآن را نفهمند و روي آنان تأثير نگذارد. به اين جهت از قرآن دوري ميكردند ولي گذشته از اينها گاهي پررويي كرده و با پيامبر درباره قرآن به جدال مينشستند و صريحاً قرآن را افسانه ميشمردند.
يهود: كتابي در كار نبوده
يهود گاهي كارشان به جايي ميرسيد كه براي انكار قرآن منكر شوند كه خدا كتابي بر پيامبري نازل كرده، اين آيه به آنان جواب دندانشكن ميدهد:
پینوشتها
[1] . سورة بقره، آيههاي 23 ـ 24. [2] . تفسير الميزان، ج 1، ص 90. [3] . سورة انبياء، آية 98. [4] . سورة بقره، آية 91. [5] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161. [6] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 161. [7] . تفسير القرآن الكريم، ص 54. [8] . سورة بقره، آية 97. [9] . تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 167. [10] . تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 81. [11] . المصحف المفسر، ص 120. [12] . سورة نساء، آية 82. [13] . تفسير الميزان، ج 5، ص 19. [14] . سورة انعام، آية 7. [15] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 275. [16] . سورة انعام، آيههاي 26 ـ 25. [17] . تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 286. [18] . سورة انعام، آية 91. [19] . تفسير الميزان، ج 7، ص 269. [20] . سورة انعام، آيههاي 157 ـ 155. |
|
تأثير قرآن در پيدايش و گسترش علم تاريخ درميان مسلمانان
دکترکمال صحرايي اردکاني
چکيده :
اعراب جاهلي پيش از ظهوراسلام اطلاعات تاريخي چنداني نداشتند و آنچه به عنوان «ايام العرب »در بين آنان متداول بود ،آميخته اي ازاخباراهل کتاب و افسانه هاي ملت ها و داستان هاي غير واقعي بود .با تشويق اسلام به علم آموزي ،نهضت علمي گسترده اي در ميان مسلمانان آغاز شده و سنگ تمدن بزرگ اسلامي نهاده شد.تاريخ يکي از علومي است که مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و هرچند در آغاز بخشي از حديث به شمار مي رفت ،ولي به تدريج به علمي مستقل تبديل شد.عوامل مختلفي در پيدايش و گسترش علم تاريخ تأثير داشته است که بي ترديد قرآن کريم و آموزه هاي آن يکي از عوامل اصلي آن به شمار مي رود .هر چند واژه«تاريخ »در قرآن به کار نرفته است ،ولي لغات ديگري که تداعي کننده تاريخ است در قرآن فراوان است .قرآن کريم علاوه بر فراهم آوردن بخشي از موارد تاريخي ،با تشويق در سير زمين و عبرت آموزي از سرگذشت امت هاي پيشين ،پيش زمينه لازم براي توجه به تاريخ را فراهم آورد .همچنين علاقه مسلمانان به قرآن و ضرورت فهم و تفسيرآن موجب شد تا مفسران از تاريخ نيز درجهت فهم بهتر قرآن کمک بگيرند .آشنايي با اسباب نزول ،تشخيص مکي يا مدني بودن سوره ها ،آگاهي از تاريخ و شناخت فرهنگ عصر نزول ،اطلاع از آداب و سنن مخاطبان قرآن و شناسايي راويان احاديث تفسيري ،از جمله مباحث تاريخي است که قرآن کريم و لزوم تفسيرآن ،در پيدايش و توسعه آنها نقش اصلي داشته است.
کليد واژه ها :
قرآن و علم تاريخ ،قرآن و علوم ،قرآن شناسي ،دانش مسلمين ،تفسير تاريخ .
مقدمه
قرآن کريم درآيات بسياري برجايگاه و ارزش علم و عالمان تأکيد کرده است.اولين آيات نازل شده برپيامبر اسلام (ص)به صراحت از قلم و نقش آن در نوشتن سخن مي گويد .پيامبرگرامي اسلام (ص)نيزبه تأسي از قرآن کريم به علم آموزي و گسترش آن در ميان مسلمانان اهتمام تمام داشت . دراثر کوشش هاي مداوم رسول خدا (ص)و اصحاب آن حضرت به تدريج زمينه هاي لازم براي ايجاد علوم اسلامي و سايرشاخه هاي علمي فراهم گرديد.
1.معنا و مفهوم تاريخ
«تاريخ »عنوان بخشي از معارف بشري است که درتحديد حدود و تعريف آن تلاش بسياري به عمل آمده است.«جوهري »(م393ق)لغت شناس معروف ،عنصر زمان را درمعناي اين واژه مورد تأکيد قرار داده ،درتعريف آن مي گويد:
2.واژه هاي مرتبط با تاريخ در قرآن
واژه تاريخ در قرآن به کار نرفته است ؛ولي چندين کلمه را مي توان يافت که هر يک به نوبه خود انديشه تاريخ را به ذهن متبادرمي کند .مشهورترين اين واژه ها عبارتند از :خبر ،حديث ،قصص ،عبرت ،نبأ، قرون و اساطير که به اختصار توضيح داده مي شوند.
1.2.خبر
خبربه معناي رويداد ،حادثه و نيز اطلاع و آگاهي از رويداد هاي مهم است.اين کلمه با واژه حديث و اثر قرين شده ،به معناي قول ،فعل و تقرير پيامبر (ص)و معصومين (ع)نيز به کار رفته است .از بررسي فهرست اين نديم و ديگرنوشته ها اين چنين برمي آيد که اعراب درآغاز اسلام ،واژه مورخ را درباره کسي که به تاريخنگاري مشغول بوده است ،به کار نمي برده اند ؛زيرا دانش تاريخ در آن روزگار به حد تکاملش درپايان دوره اموي و عباسي نرسيده بود.بلکه آنان مورخ را «اخباري »خوانده اند و موضوع پژوهش او را -درباره هرچه بوده است -اخبار ناميده اند .از اين روست که مي بينيم بيشتر شاغلان اين رشته علمي بر تأليفات خويش نام هايي از اين قبيل داده اند :اخبار گذشتگان ،اخبار پيشنيان ،اخبار پيامبر (ص)اخبار عرب ،کتاب سرگذشت ها درباره اخبار و رويداد ها .آنان در اين موارد واژه ي تاريخ را به کار نبرده اند .(جواد علي ،367،ج1،ص121)
2.2.حديث
حديث در لغت به معناي جديد ،نو وتازه و دراصطلاح به قول يا حکايت فعل و تقدير معصوم اطلاق مي شود .(شيخ بهايي ،1398ق،ص4)تاريخ در آغاز بخشي از حديث به شمار مي رفت و به مانند آن نقل و روايت مي شد.درواقع حديث ،مأخذ سيره و مغازي بود .چنانچه برخي از محدثان بزرگ اسلامي ،بخشي از تأليفات خويش را به تاريخ اختصاص داده اند.
3.2.قصص
«قصص »جمع «قصه »و در لغت دنبال جاي پاي کسي را گرفتن و رفتن ؛رد پا را تعقيب کردن ،خبر را دنبال نمودن تا به کنه واقعيت رسيدن است .(ابن منظور ،1405ق،ج7،ص74)
4.2.نبأ
نبأ به معناي خبر و جمع آن انباء است . (خليل بن احمد ،1409ق،ج8،ص382)نبا وانباء در قرآن فقط در مواردي استعمال شده است که خبر از واقعه اي عظيم داده شده است .مثلا خبر مربوط به قيامت را که موضوعي بس مهم و حادثه اي بسيار عظيم است با عنوان «نبا » ياد کرده ،مي فرمايد د:«عم يتساءلون *عن النباالعظيم * الذي هم فيه مختلفون » .(نبا ،1-3)همچنين اخبار مربوط به امت هاي پيشين و حوادث و بلايايي که برآنها گذشته است تحت عنوان «نبا » آورده شده است :
5.2.قرون
قرون جمع «قرن »است و قرن به اهل هر زماني گفته مي شود و به مقدار متوسط عمراهل هرزمان اطلاق مي شود . (ابن اثير،1364،ج4،ص51)
6.2.عبر
عبرجمع عبرت، اسمي است از ريشه (ع ب ر)که معناي اصلي آن گذشتن ،رد شدن ،عبورکردن يا گام فرا نهادن است . اين کلمه به معناي بيان و تفسير نيزاستعمال شده است .(فيروزآبادي ،بي تا ،ج2،ص83)
7.2.اساطير
اساطير جمع «اسطوره »-برخلاف واژه هاي قبلي که به رويدادهاي واقعي اشاره داشتند -به چيزهاي باطلي گفته مي شود که مکتوب گرديده و اصطلاح اسطوره بر آن اطلاق شده است . هرگاه گفته شود :«سطر فلان علينا تسيطرا » يعني فلاني مطالب باطلي را براي ما آورد. (مصطفوي ،ج5،ص123)
3.فايده و هدف تاريخ از منظر قرآن
قرآن پيوسته داستان هايي ذکر مي کند و انسان ها را به پند آموزي از سرانجام گذشتگان فرا مي خواند .در حقيقت بيان اين رويداد ها که در گذشته جوامع انساني به منصه ظهور رسيده است ،با اين هدف ارائه مي گردد تا انسان هاي کنوني از آن عبرت آموزند و از عواقب شوم آن دوري گزينند .
4.تاريخنگاري در اسلام
بشر درحالي قرن هاي متمادي را پشت سر گذاشته که از خود تاريخ مکتوبي برجاي نهاده است .حوادثي را که به چشم ديده و يا با گوش شنيده گزينش کرده و فقط آنرا برگزيده و درخاطرخويش نهاده ،که در نظرش با اهميت ،جلوه کرده است.چون سرشت بشربه نقل و استماع گزارش هاي عجيب و اخبار غريب کشش بسيار داشته ،به تدريج حوادث مزبوررا با افسانه و خرافات درهم آميخته ،به صورت داستان هاي عاميانه و به منظور سرگرمي ،نقل مجالس شبانه و محافل تفريحي خود ساخته است .با پيشرفت بشريت در عرصه خط و کتابت به مرور حوادث جاري ورويدادهاي منقول به رشته تحرير درآمده است.مورخ اسلامي تعداد فراواني منابع مکتوب در اختيار دارد که يقيناً تا دوران جديد از نوشته هاي هر تمدن ديگري بيشتر است.اين نوشته ها تنها محدود به آثار تاريخي نيست و حتي در برخورد اول با پاره اي از آنها امکان دارد هيچ وجه مشترکي هم بين اين آثار و موضوع تاريخ به چشم نخورد .در حالي که اين آثار از لوازم اساسي کار مورخ است .طبيعتاًدر ميان اين آثار ،قرآن کريم در مرتبه اول قرار دارد .(ژان سواژه ،1366،ص29)
1.4.تاريخ جاهلي
قوم عرب پيش از ظهور اسلام ،جامعه کوچکي را تشکيل مي داد که در مقابل جوامع متمدن آن زمان در نهايت گمنامي و بي خبري و در سرزميني خشک ونامساعد زندگي مي کرد .به همان ميزان که از تنعمات معاش بي بهره بود از علم و دانش نيز تهي بود .در واقع همه چيز او در قبيله اي که به آن تعلق داشت ،خلاصه مي شد .به همين لحاظ تعصب قبيله اي و قومي در ميان آنان به شدت رواج داشت .عقايد و سنن آنها آميخته اي از جهل و خرافات بود و جز تعداد اندکي ،بداوت و اميت در ميان آنان غلبه و شيوع داشت .بديهي است که تمام سعي اين مردم ،صرف فراهم ساختن لوازم ضروري حيات مي شد.وضع ساده و بدوي چنين جامعه اي نيازبه تحصيل علم را منتفي مي ساخت و اين چنين بود که در آنها رغبتي جهت تدوين تاريخ نبود.
2-4پيدايش و گسترش تاريخنگاري در اسلام
قبلا گفته شد که قوم عرب به لحاظ وضعيت فرهنگي -اجتماعي و غلبه بداوت و بي سوادي و نيازهاي محدود زندگي ،اصولا نيازي به تدوين تاريخ نداشت بدين سبب مبدأ روشني و يکساني براي شروع تاريخ خويش درنظر نمي گرفت . بلکه هرحادثه يا رويداد مهمي را مبدا تاريخ مي انگاشت و پس از مدتي به حادثه ديگري توجه مي کرد . به همين دليل تاريخ مشترکي بين آنها وجود نداشت .(ابن اثير،1370،ص6)
5.تأثير قرآن در گرايش مسلمانان به تاريخنگاري
اشاره به ماهيت ،هدف و شيوه علم تاريخ در اسلام به همان آغاز ظهوراسلام بر مي گردد و نشانه هاي آنرا مي توان در لابلاي آيات قرآن يافت .هرچند اين اشارات ،اجمالي و کلي است و رابطه خدا با تاريخ بشرو ناپداري حيات انساني در اين جهان را بيان مي کند و سودهاي ديني و اخلاقي و عملي را در انذار ،عبرت و اندرز بيان مي نمايد. |
|
بازگشت به قرآن
سيدعباس صالحي
اللهم اجعل لقلوبنا ذكاءً عند عجائبه التي لاتنقضي
فعاليتهاي قرآني
امروزه، در ميهن اسلامي، رونق فعاليتهاي قرآني را ميتوان مشاهده كرد. رواج اينگونه فعاليتها، در كشور شيعي ايران، تأثيري مضاعف دارد. گسترش ارتباط با كتاب وحي در ابعاد گونهگون آن، موجب شده است كه ايرانِ شيعي و تشيع، اتهام قرنهاي متوالي را در دوري از قرآن به كنار نهد و به جهان اسلامي بنماياند كه شيعيان ايراني، در دلدادگي به «عروه الوثقا»ي الهي پيشتاز و پيشگامند.
دفتر تبليغات و قرآن
دفتر تبليغات اسلامي، از جمله مراكزي است كه ساليان سال در «قرآن پژوهي» فعاليت داشته و دارد. تأسيس مركز مستقلّ با عنوان «مركز فرهنگ و معارف قرآن» از نمودهاي اهتمام اين نهاد به فعاليتهاي قرآني است. پژوهشگران مركز فرهنگ و معارف قرآن، تاكنون تلاشهاي متعددي را، انجام دادهاند و به جامعه فرهنگي كشور عرضه كردهاند. همچنين تلاشهايي ديگر در كار است كه به مرور خود را مينماياند.
اهداف انتشار
نشريه حاضر، مجموعة تلاش پژوهشگران قرآني است كه در كار «تفسير راهنما»، فرهنگ موضوعي تفاسير، تهيه مدارك قرآني غيرتفسيري و ... با مركز فرهنگ و معارف قرآن، همكاري و همراهي داشتهاند. با رو به اتمام نهادن برخي از پروژههاي يادشده، به كارگيري استعدادهاي رشديافته و توانهاي تجربه شده، در انتشار «نشريهاي قرآني» ضروري و بايسته نمود.
محورهاي نشريه
نشرية «پژوهشهاي قرآني» با تأكيد بر اهداف و محورهاي يادشده، بنياد كار را پيريزي كرده است و در موضوعات زير، گام خواهد نهاد:
شيوة اجرا
اين مجموعه، همان گونه كه اشارت شد، حاصل كار دانش پژوهان قرآني است كه سالياني چند، از فيضِ حضور قرآن برخوردار بودهاند و اينك در گام جديد، به نشر اين مجموعه، اقدام ورزيدهاند و صد البته با تمامي صاحبنظران و شيفتگان مفاهيم و موضوعات قرآني، ره ارتباط ميجويند و از آن بزرگواران، عنايت و همدلي را ميطلبند.
ختام كلام
در پايان نامة سخن نخست، تأكيد ميكنيم كه اين مجموعه، تلاشي در برخورداري از مائدة فيض قرآني است. قلت توان را، گسترة سفرة الهي ميپوشاند و ارج عطيه، چندان مينمايد كه ضعف و فتور خويش به چشم نميآيد. |
|
بازگشتبه قرآن
عبدالمجيد فلسفيان
با طولانى شدن عصر هجران و جدايى از قرآن و فريادرسى رسول به خاطر مهجور ماندن قرآن در ميان قومش و با فاصله افكندن بين نور قرآن و تودهها از طرف آنان كه مرگ خود را در سريان روح كتاب در اجساد نحيف مسلمانها مىدانند در دهههاى اخير، شاهد عصر بازگشتبه قرآن با انگيزههاى گوناگون و پراكنده و توقعها و انتظارهاى متفاوت هستيم.
پىنوشتها:
1) نهجالبلاغه، نامه 53. 2) محاسن برقى، ج 1، ص 310. 3) نهج البلاغه، نامه 55. 4) نهجالبلاغه، خطبه 132. 5) انعام / 12. 6) مائده / 15. 7) انعام / 92. ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه |
|
تأثير قرآن و حديث بر نثر فارسي(2)
زهرا رضائيان
تأثير قرآن و احاديث وارده از اهل بيت پيامبر(ص) چنان تأثيري بر نثر فارسي نهاد كه سبب تأليف كتاب هايي شد كه تاكنون نيز جاودانه مانده و همچنان جايگاه برتر خود را حفظ كرده اند. اين تأثير به گونه اي بود كه آيات نوراني آن بر زبان گويندگان و خامة نويسندگان هميشه جاري بود و در هر كاري از دين، شرع، لغت و انشا گرفته تا تهذيب اخلاق و تدبير منزل و سياست و تدبير مملكت مرجعيت يافته بود. نويسندگان اسلوب آن را در خطابه ها و نوشته هاي خود اقتباس مي كردند و در مؤلّفات خود به آيات آن تمثل مي جستند.
خواجه نصيرالدين طوسي و اخلاق ناصري
مشهورترين و جامع ترين دانشمند سده هفتم هجري خواجه ابوجعفر نصيرالدين محمدبن حسن طوسي است كه در فقه، كلام، نجوم، رياضي و اقسام حكمت استاد بود و گذشته از اين در عالم سياست نيز از رجال برجسته به شمار مي رفت. او با حسن تدبير و سياست از خرابي شهرها و كشتار مردم در دوران مغول جلوگيري كرد و هلاكو را واداشت تا به ايجاد كتابخانه و رصدخانه بپردازد. هلاكوخان براي او رصدخانه اي در مراغه بنا نهاد كه خواجه نصيرالدين در آنجا زيجي ساخت كه بعدها به «زيج ايلخاني» معروف شد.
مولوي و فيه ما فيه
مولانا جلال الدين محمد بلخي رومي، شاعر بلند آوازه فارسي زبان است كه در اشعار و نثرهايش بهره هاي وافري از آيات و احاديث برده است. از آثار نثري وي «فيه ما فيه» مشهور است و آن كتابي است به فارسي بسيار لطيف كه حاوي مجالس وعظ او مي باشد و بيشتر آن ها به صورت پاسخ به سؤالاتي است كه از او شده است، و از اين روي نظم و ترتيب معيني ندارد. «فيه ما فيه» كنايه يا تعبيري است از گفتار و نوشتاري كه در آن فوايد و نكات بسياري باشد. تاريخ تأليف اين كتاب به درستي معلوم نيست.
سعدي و گلستان
سعدي، تلخّص يا نام شاعرانه و شهرت ابوعبدالله مشرف بن مصلح يا مشرف الدين بن مصلح الدين عبدالله شيرازي است كه معروف به شيخ سعدي، شيخ شيراز مي باشد و از بزرگ ترين نويسندگان و گويندگان زبان فارسي و از اركان ادب ايراني است. تاريخ تولد وي به درستي معلوم نيست.
عبيدزاكاني و اخلاق الاشراف
خواجه نظام الدين عبيدالله زاكاني قزويني، از شاعران و نويسندگان متفكر و منتقد بزرگ ايران در سده هشتم هجري است كه در زاكان قزوين متولد شده است. وي از خاندان زاكانيان است و زاكانيان تيره اي از عرب بني خفاجه بودند كه به ايران مهاجرت كرده و در قزوين ساكن شده بودند.
قائم مقام فراهاني و منشآت او
ميرزا ابوالقاسم فراهاني، موسوم به قائم مقام ثاني يكي از وزرا و رجال و سياستمداران بزرگ اوايل عهد قاجاريه، پسر قائم مقام اول، ميرزا عيسي فراهاني معروف به ميرزا بزرگ است. وي مردي نكته سنج، دردشناس و البته بدبين بود و از اينكه غالب رجال هم ميهن معاصر او حق و حقيقت را فداي اغراض و منافع شخصي خود مي كردند و همواره در پرده و حجاب سخن مي گفتند، رنج مي برد. او بزرگ ترين و كامياب ترين مقلّد سبك سعدي در نثرنويسي است كه از پيشروان تجدّد ادبي ﴿به ويژه در نثر نويسي﴾ به شمار مي آيد. او به ادبيات تازي و فارسي تسلّط كم نظيري داشت و براعت و استادي او در قرآن مجيد و حديث به راستي شگفت انگيز است. زماني كه از اين مآخذ استفاده كرده، به قدري زيبا و خوش ادا و با حسن انتخاب نموده كه گويي شاعر يا قائل يا نويسنده، آن سخن را فقط براي همين منظور گفته بوده است. در استدلالات قرآني و حديث نيز تسلّط ويژه اي داشت؛ زيرا به ويژه در صنعت حل (يا تحليل) و آيات و احاديث و اشعار يد طولاني داشته است. «به يكي از دوستانش نوشته:
پي نوشت:
1. قوّت رويّت: نيروي انديشه. 2. ملابست موانع: در هم آميختن مانع ها. 3. قُرَّتِ عين: روشني چشم. 4. سجده ﴿32﴾ : 17. 5. جمع ولد. 6. وسايل الشيعة، ج 14، ص 382: ﴿خدا آماده كرده است براي آنان﴾ چيزي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه بر دل آدمي زاده اي گذشته است. 7. نور ﴿24﴾ : 39. 8. مريم ﴿19﴾ : 23 9. الاّ: جز اينكه. 10. بفاقه: نيازمند. 11. بِبَرگ: توشه دار. 12. بِهِيضَه: گرفتار پري شكم و شكم روش. 13. ناشتا: گرسنه. 14. زمي: زمين. 15. معرب كرده: داراي اعراب و حركات. 16. اين عبارات مولوي تلميح و اشاره اي به آيه 128 سوره توبه مي باشد: ((لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ))؛ «به يقين شما را فرستاده اي آمد از خودتان: بر او دشوار است آنچه شما از آن رنج مي بريد؛ حريص است بر ﴿هدايت﴾ شما، و به مؤمنان دلسوز و مهربان است»؛ و نيز حديث «ما اُذِيَ نَبيٌّ كَما اوذيتُ؛ هيچ پيامبري همچون من آزار نديد». سيوطي، جامع الصغير، ج 2، ص 243. 17. اخوان صفا: برادران پاكدل. 18. كمينه: كمين، كمترين. 19. قطع رحم: بريدن از خويشاوندان. 20. لقمان ﴿31﴾ : 15. 21. اسراء ﴿17﴾ : 44. 22. نور ﴿24﴾ : 41. 23. محترفه: پيشه وران. 24. جزيه: مالي كه اهل كتاب هر ساله به حكومت اسلامي مي دهند. 25. قلندران: درويش بي پروا در پوشاك و خوراك و طاعات و عبادت. 26. به زيان مي برند: تباه مي سازند و به آن ضرر مي زنند. 27. قرب: نزديك به. 28. تزايد: افزوده شدن. 29. آخرين پادشاه مقتدر ايلخانان مغول. 30. دغدغه: انديشه اي كه ضمير آدمي را بر طلب و كنجكاوي وا دارد. 31. شعار: علامت و نشانه. 32. در سر چيزي رفتن: بر باد رفتن به سبب كار نادرست شخص ديگري، يا واقعه و حادثه نامناسب ديگري. 33. مصراع دوم بيتي از خود قائم مقام است. مصراع اول اين است: روزگار است اين گهي عزت دهد گه خوار دارد. 34. انديشه دارم: مي ترسم. 35. مصراع بيتي از حافظ، مصراع اول اين است: حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند. 36. آل عمران ﴿3﴾ : 54. 37. همزه ﴿104﴾ : 1. |
|
چرا از قرآن بهره نميبريم؟
مهدي غفاري
شايد يكي از دغدغهها و نگرانيهاي شما، عدم آگاهي از چگونگي با قرآن بودن و نشناختن شيوههاي انس با قرآن است. شايد سالها قرآن خواندن شما، هنوز نتوانسته است لذت برقراري رابطهاي عميق و دوستانه با قرآن را به شما بچشاند آنچنان كه اگر روزي قرآن نخوانيد گويي دنيا به آخر رسيده است. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «قرآن راهنمايي است كه به بهترين راهها هدايت ميكند». يعني قرآن در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي و در انتخاب چگونگي رفتارها راهنماست. اين راهنمايي قرآن لزوماً وابسته به فهميدن آن نيست. زيرا سخن خدا با اثري كه بر روح و جان آدمي ميگذارد او را از درون به انتخاب راه درست، هدايت ميكند ولي نكته قابل توجه اين است كه چرا قرآن خواندن اكثر ما اين اثر را ندارد و كمتر پيش ميآيد كه ما مزه واقعي با قرآن بودن و زنده بودن قرآن را بچشيم و تأثير قرآن را در زندگي خود حس كنيم.اين مسأله چهار دليل مهم دارد كه از اين پس در چند شماره به آنها خواهيم پرداخت. براي طرح اولين دليل مثالي ميزنيم: تصور كنيد به كشوري مسافرت كردهايد و بالاخره توانستهايد از ازدحام فرودگاه رها شويد. براي رفع گرسنگي و خستگي به رستوراني مراجعه ميكنيد تا غذايي سفارش دهيد ولي همين كه وارد رستوران ميشويد ميفهميد كه پول همراه شما گرچه زياد است ولي با آن حتي نميتوانيد يك غذاي مختصر تهيه كنيد. نگران و خسته از رستوران خارج ميشويد و در خيابانهاي شهر جديد به سوي محل اقامتتان حركت ميكنيد. ناگهان به ياد ميآوريد كه در آخرين لحظه، مقداري از پول اين كشور را در كيفتان گذاشتهايد. با عجله به سوي اولين مغازه ميرويد و حالا ميتوانيد هر چه بخواهيد بخريد. بهرهگيري از قرآن و انس با سخن خدا هم همينگونه است، بسياري از ما نميدانيم كه براي با قرآن بودن، نميشود از هر جاي قرآن كه خواستيم استفاده كنيم بلكه در اين جا نيز سورهها و آيههايي موءثر واقع ميشوند كه آنها را در دل خود جاي دادهايم يعني سورههايي كه هماكنون بدون نياز به نسخه قرآن ميتوانيم آنها را بخوانيم. سورههايي كه بر خواندن آنها مداومت كردهايم و به معناي واقعي كلمه همراه ما هستند. بايد بدانيم كه اگر تنها ده سوره از قرآن را در دل داريم، سوره يازدهم و سورههاي ديگر ـ اگر چه به ظاهر و در يك مصحف همراه ما باشند ـ براي ما موءثر نيستند چون در سرزمين وجودمان آنها را راه ندادهايم درست مثل همان پولهاي ارزشمندي كه در يك كشور ديگر نميتوانيم از آنها استفاده كنيم. بسيار طبيعي است كه اگر سوره بقره همراه ما نيست و ما آن را در سينه خود جاي ندادهايم، نميتوانيم، به اميد ارتباط جدي و عميق با قرآن آن را بخوانيم و به انتظار دوستي و همراهي اين سوره باشيم. حال بياييم فهرستي از سورههايي كه هماكنون به همراه داريم تهيه كنيم و بدانيم مهم نيست كه اين فهرست، چند سوره دارد بلكه مهم اين است كه فهرستمان را تهيه كنيم و بدانيم كه براي انس با قرآن و ايجاد رابطهاي عميق با سخن خدا تنها بايد با اين سورهها كار كنيم. از لحظهاي كه اين فهرست تهيه شد، گام در راهي نهادهايم كه ما را به انس با قرآن خوهد رساند و هرگاه از اين راه خارج شويم به طور طبيعي بايد مطمئن باشيم كه به هدف نميرسيم. اين ديدگاه دقيقاً برگرفته از سنت پيامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) است. اجازه دهيد به سيره رسول خدا(ص) و سالهاي زندگي ايشان در مدينه باز گرديم. در آن روزگار قاعده اين بود كه هر كس هر سورهاي را دوست داشت، ابتدا به وسيله شنيدن از ديگري و تكرار، بالاخره آن را در سينه خود جاي ميداد و به اصطلاح حامل آن سوره ميشد. از آن به بعد ميتوانست هر وقت كه بخواهد آن سوره را نيز بخواند. بارها ميشد كه يكي از ياران پيامبر(ص) دوست داشت قرآن را ختم كند ولي سورههاي زيادي را در سينه نداشت. رسول خدا(ص) به او دلگرمي ميداد و ميفرمود هر كس، همه سوره هايي را كه به همراه دارد بخواند، كل قرآن را ختم كرده است. معناي فرمايش پيغمبر اكرم(ص) اين است كه خدا در هر سوره يا هر آيه قرآن، اثر همه قرآن را گنجانده است و اگر كسي يك آيه يا چند آيه معدود در سينه داشته باشد و تنها همينها را بخواند و تكرار كند، گويي همه قرآن را خوانده است و هر اثري كه قرار است همه قرآن بر او بگذارد، خواندن همين يك يا چند آيه خواهد گذاشت. حال اگر بدانيد كه با داشتن حتي يك آيه، ده سوره يا بيست سوره گويي همه قرآن را داريد و خواندن همين چند آيه، همه آثار ختم قرآن را بر شما خواهد گذاشت، آيا اصراري برخواندن سورههايي كه در دل نداريد ميكنيد؟ پس اولين گام در شناخت چگونگي با قرآن بودن و به اصطلاح انس با قرآن شناخت سورهها و آيههايي است كه به همراه داريم و يا قصد داريم با شنيدن و تكرار، آنها را به همراه داشته باشيم. البته بايد اين را هم بدانيم كه افزودن سورههاي جديد به فهرستمان، سرعت رسيدن ما به انس با قرآن و عمق اين دوستي را بيشتر ميكند و اگر همان ده سوره به يازده سوره تبديل شود ارتباط ما را با قرآن بيشتر و بهتر برقرار ميكند ولي اين عضو جديد بايد در كنار اعضاي ديگر قرار گيرد نه اين كه ده سوره در جايي (قلب ما) و سوره يازدهم در جاي ديگر(نسخه قرآن) باشد. |
|
اُنس با قرآن، آرامش در زندگى
عطايي، محمد آصف
انسان موجودى اجتماعى و داراى قوه گران سنگ تعقل، انديشه و خردورزى است، قوه و نيرويى كه باعث مى شود دارنده آن، در تحليل و ارزيابى عملكرد روزانه خود، نيم نگاهى به گذشته خويش داشته باشد و چشم اندازى هم براى آينده خود ترسيم و تصوير كند.
راهكار آرامش
حال بايد ديد چه راهكارهايى وجود دارد تا با توسل و تمسك به آن، ابرهاى تيره و تار از آسمان زندگانى انسان، زدوده شده و يا تقليل پيدا كرده و كمتر شود و در طرف مقابل، نسيم خوش عطر آرامش و آسايش بر شاخ و برگ باغ و بوستان زندگى ما انسان ها وزيدن گرفته، شادى و سرور را مهمان محافل و مجالس ما بنمايد.
ياد خدا و آرامش
بحث و تحقيق از آموزه هاى قرآن و نقش آن در ايجاد امنيت روحى و روانى جامعه و تدوين آن در يك مقاله و دو مقاله كار سهل و ساده اى نيست، لذا در اين مقاله سعى شده است يك موضوع از موضوعات و راهكارهاى مختلف، مطرح و پيرامون آن ارزيابى صورت گرفته و به علاقمندان تقديم گردد تا شايد براى تحقيق و پژوهش به صورت وسيع و گسترده، فتح بابى صورت گيرد.
ترس از مرگ و مبارزه با آن
تلخ ترين موضوع در زندگى ما انسان ها بدون ترديد، پديده لاعلاج مرگ است، صحنه هاى زيادى به وجود مى آيد كه گاه و بيگاه به نوعى انسان را به ياد مرگ و جدايى از دوستان و عزيزان و متعلقات دنيوى كه براى هر كدام آن ها، زحمات فراوانى كشيده شده است مى اندازد.
پىنوشتها:
1 . تفسير نمونه، ج 10، ص 210. 2 . نهج البلاغه، خطبه 110: «و تعلموا القرآن فانّه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانّه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصدور» 3 . همان، خطبه 158: «اَلا اِنّ فيه علم ما يأتى والحديث عِن الماضى و دَواء دايكم و نظم ما بينكُم» 4 . ارشاد القلوب، ج 1، ص 8: «فى القرآن شِفاء من كُلّ داء و قال داوُوا مَرضاتكم بالصدقه و استشفوا بالقرآن» 5 . ر.ك: دايرة المعارف قرآن كريم، ذيل واژه آرامش. 6 . رعد/ 28: «اَلا بِذكر اللهِ تطمئن القلوب». 7 . سوره حجر، آيه 9: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَـفِظُونَ» 8 . مجمع البحرين، ذيل واژه ذكر: الذكر يشتمل الصلاة و قراءة القرآن و الحديث و تدريس الصلاة و مناظرة العلماء. 9 . آينده يك پندار، ص 179، چاپ دوم. 10 . فرد در جامعه هاى امروزى، ص 120. 11 . دين و روان، ص 178. 12 . مقدمه بر جهان بينى اسلامى، 7 ـ 1، ص 34 ـ 40. 13 . سوره ق/ 16: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» 14 . بقره/ 186: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ» 15 . غافر/ 60: «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ» 16 . مجادله/ 7: «مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَـثَة إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَة إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ» 17 . زلزله/ 7 ـ 8: «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْرًا يَرَهُ» 18 . توبه/ 120: «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» 19 . انعام / 160: «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا». 20 . توبه/ 51: «قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلاَّ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلنَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» 21 . حج/ 73: «وَ إِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْـًا لاَّ يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْـلُوبُ» 22 . فتح/ 4: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَـوَ تِ وَ الاَْرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» 23 . احزاب/ 39: «وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ» 24 . مائده/ 54:«وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئم». 25 . حديد/ 23:«لِّكَيْلاَ تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُواْ بِمَآ ءَاتَـكُمْ» 26 . چگونه تشويش و نگرانى را از خود دور سازيم، ص 30. 27 . آل عمران/ 151: «سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَآ أَشْرَكُواْ» 28 . حج/ 31: «وَ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَآءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِى بِهِ الرِّيحُ» 29 . معانى الاخبار، ص 287: انّ الموت هو المصفاة يصفى المؤمنين من ذنوبهم فيكون اخوالم... . 30 . بحارالانوار، ج 6، ص 158: «هو للمؤمنين كاطيب ريح يَشُمُّهُ و ينقطع التَّعب و الالم كُلّه عنه... . 31 . شورى/ 25 : «وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُواْ عَنِ السَّيِّـَاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» 32 . زمر/ 53: «قُلْ يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» 33 . صاحب جواهر الكلام(رحمه الله)، با آن كه فرزند جوانش را تازه از دست داده بود، شب را تا صبح در كنار جنازه اش نشست و به نوشتن كتاب ارزشمند جواهر الكلام مشغول شد و ثواب آن را به روح فرزندش هديه نمود. 34 . آل عمران/ 26:«قُلِ اللَّهُمَّ مَــلِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَآءُ» 35 . طه/ 124: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ أَعْمَى» |
|
قرآن شناسي از ديدگاه امام خميني
گلستان قرآن
قرآنشناسي از ديدگاه امام خميني
قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاويههاي مختلف نگاه كردهاند. همچنين افكار و انديشههاي امام خميني (ره) به عنوان يك قرآن شناس برجسته و تأثيرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسي و تحقيق شده است. نويسنده مقاله حاضر كوشيده است تا قرآنشناسي امام را از نظر راه و رسم برخورداري از قرآن طرح و شرح كند. ما اميدواريم كه اين مقاله از يك سو فتح بابي باشد براي قرآنشناسي ديگران و از سوي ديگر، گامي هرچند كوچك در فراخواني از همه آنان كه مايلند در ويژهنامه قرآنشناسي امام خميني ما را ياري رسانند.
گلستان قرآن
اين كتاب بزرگ الهي كه از عالم غيب الهي و قرب ربوبي نازل شده... از بزرگترين مظاهر رحمت مُطلقه الهيه است. اين مطلبي است كه امام خميني در كتاب آداب الصلواة عنوان كردهاند.
اهداف و مقاصد نزول قرآن
ما بايد مقصود از تنزيل اين كتاب را قطع نظر از جهات برهاني، كه خود به ما مقصد را ميفهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنيم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر ميداند. اكنون به فرمودههاي اين مصنف راجع به شؤون قرآن نظر ميكنيم، ميبينيم خود ميفرمايد: "ذالك الكتاب لاريب فيه هدي" للمتقين". اين كتاب را كتاب هدايت خوانده است. ميبينيم در يك سوره كوچك چندين مرتبه ميفرمايد: "ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر" ميبينيم ميفرمايد "وانزلنا اليك الذكر تبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون". ميفرمايد: "كتاب انزلناه مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوالالباب". (سوره ص آيه29)
مهجوريت قرآن و راههاي رهايي از آن
اكنون ببيينم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهي و ماترك پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم. مسايل اسف انگيزي كه بايد براي آنها خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت علي شروع شده است. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيلهاي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را با بهانههاي مختلف و توطيههاي از پيش تهيه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقيقت، قرآن را، كه براي بشر تا ورود به حوض، بزرگترين دستور زندگاني مادي و معنوي بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجيها و انحرافها افزون شد. تا آنجا كه قرآن كريم را كه براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عايله بشري، از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي تنزل كرد، كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده «علم الاسماء» را از شر شياطين و طاغوتها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولياء الله معصومين، عليهم صلوات الاولين و الاخرين بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد... و معالاسف به دست دشمنان توطيهگر و دوستان جاهل، قرآن، اين كتاب سرنوشت ساز، نقشي جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگي آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلي از صحنه خارج شد.18
راههاي ترويج قرآن (اصول ترويج قرآن)
يكي از وصاياي رسول اكرم (ص) وصيت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معاني و اسرار آن بيش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آيد و آنچه از اهل بيت عصمت -عليهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در اين اوراق نگنجد؛ و ما به بعض آن قناعت ميكنيم فرموده: قرآن عهد خداوند است به سوي بندگان؛ همانا سزاوار است كه هر فرد مسلماني در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آيه قرائت كند. فرمود حضرت سجاد عليه السلام- كه آيات قرآن خزانههايي است، پس هر وقت گشوده شد خزينهاي، سزاوار است كه نظر كني در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معاني آن بسيار وارد است. و در حديث است كه: مؤمني كه قرائت قرآن كند در حال جواني، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفراي كرام نيكوكار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قيامت و در محضر حق گويد: خداوندا هر عاملي اجر عملش را گرفت غير از عامل به من، پس بهترين عطاياي خود را به او برسان. پس خداي تعالي به او بپوشاند دو حله از حلههاي بهشتي و بر سر او تاج كرامت نهد. پس خطاب شود: آيا راضي شدي؟ قرآن عرض كند: من اميد بيشتر داشتم پس امن و امان را به دست راست او دهند و حذر را به چپ. پس داخل بهشت شود و به او گفته شود قرائت كند و بالا بيا درجهاي پس به قرآن خطاب شود: آيا او را به مقامات رساندم و تو راضي شدي؟ عرض كند آري فرمود حضرت صادق ـ عليهالسلام ـ كه كسي كه قرآن را بسيار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشيدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمايند و از اين حديث شريف معلوم ميشود كه مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند. 27
آثار انس با قرآن
تلاوت قرآن در واقع زماني مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند و باطن انسان صورت كلام الهي گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به اين فرموده آنجا كه ميفرمايد، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و اين كنايه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جايگزين گردد به طوري كه خود باطن انسان كلام الله مجيد و قرآن حميد گردد به اندازه لياقت و استعدادش. 34
منابع:
1. امام خميني، آداب الصلوه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1370ش.
پاورقيها:
1- آداب الصلوة، ص 264-263 2- صحيفه نور، ج 19، ص 84 3- همان، ج 21، ص170 4- آداب الصلوه، ص 194-193 5 - همان، ص 185-184 6- همان، ص 203 7- صحيفه نور، ج 12، ص 225 8- همان، ج 17، ص 252 9- همان، ج 19، ص 143 10- آداب الصلوه، ص 186 11- ولايت فقيه، ص50 11- ولايت فقيه، ص50 12- صحيفه نور، ج 2، ص 34 13- همان، ج 5، ص 16 14- همان، ج 18، ص 275 15- همان، ج 20، ص 82 16- همان، ج 14، ص 252 17- همان ، ج 14، ص 252 18- همان، ج 21، ص 169 19- كشف الاسرار، ص 220 20- صحيفه نور، ج 1، ص 88 21- همان، ج 15، ص 184 22- آداب الصلوه، ص 197-195 23- همان. ص 199 24-همان، ص 201 25- همان، ص 202 26 - صحيفه نور، ج 12، ص 253 27 - چهل حديث، ص 499-497 28 - همان، ص 3 و 5-500 29 - همان، ص 505-504 30 - همان، ص 500-499 31 - آداب الصلوه، ص 181-180 32 - شرح حديث عقل و جهل، ص 61 33 - آداب الصلوه، ص 301-299 34 - چهل حديث، ص 499 35 - آداب الصلوه، ص 217-216 36 - جلوههاي رحماني، ص 26 37 - چهل حديث، ص 208 38 - همان، ص 500 |
|
ويژگيهاي عباد الرحمن (11) بهره برداري صحيح از قرآن
محمد محمدی اشتهاردی
قرآن در مورد يازدهمين ويژگي ممتاز بندگان برجسته خداوند، چنين ميفرمايد: «والّذين اذا ذُكّروا بآياتِ ربّهمْ لمْيَخِرّوا عليها صُمّا و عُميانا»1 از ويژگيهاي خاص بندگان ممتاز خدا اين است كه هرگاه آيات پروردگارشان (يعني آيات قرآن) به آنها گوشزد شود، كر و كور روي آن نميافتند.اين ويژگي از مهمترين ويژگي و عميقترين شاخصه براي بنده ممتاز خدا است كه رابطه نظري و عملي خود را با قرآن، بزرگترين كتاب آسماني، و يگانه معجزه جاويدان پيامبر اسلام(ص) به طور عميق و استوار برقرار سازند آن گونه كه روح پرطراوت قرآن در زندگيشان آشكار گردد. چنان كه امام باقر(ع) براساس اين آيه و آيات ديگر قرآن فرمود: قاريان قرآن سه گونهاند: 1 ـ كسي كه قرآن را تلاوت ميكند، ولي آن را وسيله كسب امور مادي و دوشيدن شاهان (و صله گرفتن از آنها) قرار داده، و به وسيله آن بزرگي به مردم بفروشد و خودنمايي كند 2ـ كسي كه هدفش از قرائت قرآن، حفظ حروف (و تجويد) آن است، اما حدود و قوانين آن را تباه ميسازد، خداوند افراد اين گروه را زياد نكند 3ـ كسي كه قرآن را تلاوت ميكند، و دواي قرآن را بر روي درد قلبش مينهد (و قرآن را وسيله درمان بيماريهاي معنوي قرار ميدهد) با آن شب زندهداري كند، و روزش را به تشنگي (روزه) به سر آورد... «فواللّه لهولاء في قُرّاء القرآنِ اعزُّ مِنَ الكبريتِ الاحمرِ» سوگند به خدا اين گروه در ميان قاريان قرآن از كبريت احمر ، كمياب تر هستند.2 ما وقتي كه به آيات قرآن در رابطه با قرآن مراجعه ميكنيم در مجموع ـ جز در موارد نادر ـ نتيجه ميگيريم كه ما نسبت به قرآن دو مسؤوليت بزرگ داريم؛ 1ـ شناخت محتواي قرآن 2ـ عمل به مفاهيم قرآن. توضيح آن كه: در قرآن مجيد، واژه قرآن با همين لفظ 65 بار آمده ، و تحت عنوان كتاب ، دهها بار ذكر شده است. و با توجه به آياتي كه در آن از قرآن سخن به ميان آمده، غالبا منظور شناخت قرآن و دريافت محتواي سازنده آن، سپس عمل به دستورهاي قرآن است. چنان كه در آيه مورد بحث (73 فرقان)با تعبير هشدار دهنده به اين مطلب تصريح شده كه نبايد رابطه شما با قرآن كورانه و كرانه باشد، بلكه بايد با چشمي بينا و گوشي شنوا به قرآن توجه كرد، آن را به خوبي شناخت، و مزرعه روح و روان را با آب قرآن آبياري كرد. چنان كه در روايت آمده ابوبصير يكي از شاگردان امام صادق(ع) از آن حضرت پيرامون اين آيه توضيح خواست، امام صادق(ع) فرمود: «مستبصرينَ لَيْسُوا بِشَكّاكٍ»3 از روي بصيرت و شناخت به قرآن روي كنند، و در آن هيچ گونه شك و ترديد نداشته باشند. بنابراين قرآن را از جهت نظري بايد شناخت و يقين به مطالب آن پيدا كرد و اين از ويژگي هاي بندگان ممتاز خدا است. در آيات ديگر قرآن نيز پيرامون دو مسؤوليت ياد شده سخن به ميان آمده، براي روشن شدن بيشتر، نظر شما را به چند آيه ديگر جلب ميكنيم. در مورد مسؤوليّت نخست (شناخت قرآن) قرآن ميفرمايد: «أفلا يَتَدبَّرونَ القُرآنَ أَمْ عَلي قُلُوبٍ أقْفالُها؛4 آيا آنها در قرآن تدبّر نميكنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟ اين آيه ما را با تأكيد به تدبّر و تعقل و شناخت دستورها و مفاهيم قرآن دعوت مينمايد. نيز ميفرمايد: «و لَقَدْ يسّرنا القرآنَ للذّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»5 ما قرآن را براي تذكر ، آسان ساختيم، آيا كسي هست كه متذكّر شود؟ اين آيه حاكي است كه خداوند قرآن را آسان و روان براي عموم نازل كرده، تا همه آن را بشناسند، و هدف از شناخت آن، تذكّر و تنبّه و آموختن و عمل است. نيز ميفرمايد: «و إذا قُرِيَ القُرآنُ فاستَمِعُوا لَه وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»6 هنگامي كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد، و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد. اين آيه بيانگر آن است كه سكوت در هنگام تلاوت آيات قرآن و دل بستن به آن، كليد فهم قرآن است، و بهترين ادب در برابر قرآن آن است كه در برابرش سراپا گوش شنوا باشيم، و روح و روان خود را با عطر ظاهر و باطن قرآن خوشبو و با طراوت سازيم. و در مورد مسؤوليّت دوم (عمل به قرآن) نيز نظر شما را به چند آيه ديگر قرآن جلب ميكنيم، قرآن ميفرمايد: «انّما المؤمنونَ الّذينَ إذا ذُكِر اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وإذا تُلِيَتْ عَلَيهم آياتُهُ زادَتْهُمْ ايمانا و عَلي ربِّهِمْ يَتَوَكّلوُنَ»7 مؤمنان تنها كساني هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان ترسان ميگردد، و هنگامي كه آيات او بر آنها خوانده ميشود، ايمانشان فزونتر ميگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. آري قلب مؤمنان در برابر قرآن، اين گونه خاشع و ترسان است، به گونه اي كه شنيدن آيات قرآن موجب افزايش ايمان قلبي شده، و موجب رابطه استوار و تنگاتنگ مؤمن با خدا ميگردد. نيز ميفرمايد: «يا ايُّها النّاسُ قَدْ جائتكُمْ مَوْعظةٌ مِنْ ربّكُمْ و شِفاءٌ لِما في الصّدورِ و هُديً ورحمةٌ للمؤمنينَ»8 اي مردم! كتابي از سوي صاحب شما (خدا) براي (نجات) شما آمد كه مايه پند و شفاي دلهاي شما، و هدايت و رحمت براي مؤمنان است. نيز ميفرمايد: «كتابٌ انزلناهُ اليكَ لتُخْرجَ النّاسَ مِنَ الظّلماتِ اِلَي النّور»9 قرآن كتابي است كه آن را به سوي تو (اي پيامبر) فرستاديم، تا به وسيله آن مردم را از تاريكيها (ي شرك و جهل) به سوي روشني نور (ايمان و عدل و آگاهي) درآورد.
تدبّر در قرآن و عمل به آن از نظر علي(ع)
در نهج البلاغه مطالب بسيار پيرامون شناخت قرآن و اجراي دستورهاي آن آمده و به آن تأكيد شده، به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از آن جلب ميكنيم:
چند نمونه از بهرهبرداري صحيح از قرآن
از آن هنگام كه قرآن نازل شده تاكنون نمونههاي بسيار وجود دارد كه افرادي تحت تأثير عميق قرآن قرار گرفته و با بهرهبرداري صحيح، آگاهانه و آميخته با عمل از قرآن، تحوّل فكري و عملي پيدا كردند و تولّد جديد پيدا نموده و در پرتو نور قرآن، همه ظلمت و تاريكيها را از صفحه روح و روانشان زدودند، در اينجا نظر شما را به چند نمونه جلب ميكنيم:
پاورقيها:
1 . سوره فرقان (25) آيه73. 2 . شيخ كليني، اصول كافي، ج2، ص627. 3 . شيخ كليني ، روضة الكافي، ص178، حديث199. 4 . سوره محمّد (47) آيه24. 5 . سوره قمر (54) آيه17. 6 . سوره اعراف (7) آيه204. 7 . انفال، (8) آيه2. 8 . يونس(10) آيه57. 9 . ابراهيم (14) آيه1. 10 . سيد رضي، نهج البلاغه، خطبه110. 11 . نهج البلاغه، خطبه193. 12 . اسراء (17) آيه82. 13 . نهج البلاغه، خطبه182. 14 . مائده(5) آيه118. 15 . المحجة البيضاء، ج2، ص237. 16 . بقره (2) آيه156 و 157. 17 . محدث قمي ، سفينة البحار، ج2، ص7 (واژه صبر) 18 . آل عمران (3) آيه 190 تا 194. 19 . علامه طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص554 (ذيل آيات مذكور) 20 . يس (36) آيه 59. 21 . المحجة البيضاء، ج2، ص237. 22 . حديد (57) آيه16. 23 . سفينة البحار، ج2، ص369 (واژه فضيل) ؛ وفيات الاعيان، ج2؛ ص215. 24 . سفينة البحار، ج2، ص497 (واژه كميل). 25 . فرقان (25) آيه30. 26 . نهج البلاغه، خطبه176.
منابع:
1 . سوره فرقان (25) آيه73. |
|
امام خمينى و بازگشتبه قرآن
دكتر نادعلى عاشورى
استاديار دانشگاه آزاد اسلامى نجف آباد
چكيده
امام خمينى (ره) قرآن كريم را پس از آنكه مهجور و متروك شده بود، با قيامو رهبرى خود به صحنه آورد. از مهمترين علل مهجوريت قرآن بىتوجهىمسلمانان بويژه علماى اسلامى به معارف و احكام قرآن در مدارس مذهبىو مجامع عمومى و نيز تبليغات سوء دشمنان مبنى بر كهنه و افيون بودنتعليمات قرآن بوده است. حضرت امام (ره) بازگشتبه قرآن را وسيلهسعادت آدمى و نفى سلطه بيگانه مىدانستند و بر آن تاكيد مىورزيدند.
كليه واژهها:
مهجوريت قرآن، بازگشتبه قرآن، تبليغات سوء، سلطهبيگانه.
1. مقدمه
بى ترديد يكى از بارزترين ويژگى نهضتهاى اصلاحى سدههاى اخير در ممالكاسلامى، خصيصه "بازگشتبه قرآن" است كه به وسيله رهبران مسلمان اين جنبشهااظهار شده است.
2. علل مهجوريت قرآن
با مطالعه و دقت در آثار مكتوب و اظهارات شفاهى حضرت امام چنين بدست مىآيدكه دو عامل سبب مهجوريت قرآن در ميان مسلمانان شده است: يكى بىتوجهى خودمسلمانان به قرآن و مشغوليتبه غير قرآن و ديگرى تلاشهاى تبليغى دشمنان.
1.2. بى توجهى مسلمانان به قرآن
امام خمينى (ره) ريشهاىترين مشكل و بزرگترين درد جوامع اسلامى را دورىمردم از قرآن و در نتيجه مهجور ماندن اين آخرين صحيفه آسمانى مىدانست و براين واقعيت تلخ همواره تاكيد مىكرد كه "مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكلبزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشتهاند و تحت لواى ديگران درآمدهاند"[4].
2.2. تلاشهاى تبليغى دشمنان
امير مؤمنان، على بن ابى طالبعليه السلام كه قرآن ناطق و تجلى معارف و فضائل اين كتابجاودانه الهى است و از دوستان جاهل و نادان و دشمنان عالم و دانا رنجها ديده، ودردها در سينه داشته است، در زمينه ديدگاه اين دو طايفه درباره خود مىفرمايد: قصمظهرى رجلان: عالم متهتك او جاهل متنسك[16].
3. بازگشت به قرآن
هيچ چيز براى جامعه اسلامى و جماعت مسلمانان مقدستر و بر انگيزانندهتر ازقرآن نيست. از اين رو بايد همه كوششها و تمام جنبشها يك سو و يك جهتشده،صرفا سمت و سوى قرآنى به خود بگيرد. اين آن چيزى است كه مورد خواست ورضايتحضرت امام است.
منابع
1. تفسير و تفاسير جديد، ص10 - 9.
پىنوشت:
1) چنانكه اشاره شد، اين سخنرانى مربوط به سال 41 و حال و هواى آن دوران است; اما اكنون به يمناستقرار نظام اسلامى، تلاشهاى چشمگير و گستردهاى در زمينه علوم و معارف قرآن در حال انجام استكه شايد در هيچ دورهاى از تاريخ اين مرز و بوم نتوان نظيرى براى آن سراغ گرفت. |
|
ادب تلاوت قرآن
حضرت آية اللّه جوادى آملى
اولين مرحله استفاده و بهرهمندى از قرآن كريم تلاوت آيات است كه در كنارش بايد مضامين آنها را خوب فهميد و سپس بدان عمل كرد. بايد سعى كنيم تلاوت ما شبيه تلاوت رسول اللّه (ص) باشد و مانند آن حضرت، عمق دل و جان خود را با قرآن پيوند زنيم؛ زيرا تمام رفتار و سنت و سيرت ايشان، از جمله تلاوتشان براى جامعه اسلامى اسوه حسنهاى است كه بايد بدان اقتدا كرد. «و لقد كان لكم فى رسول اللّه أسوة حسنة» (1) .
انس با قرآن و مقام صالحين
خداى سبحان رسول اللّه (ص) را مستقيماً تحت ولايت خود معرفى كرده، مىفرمايد «ان وليّى اللّه الذى نزّل الكتاب و هو يتولى الصالحين» (4) اين آيه كريمه حاوى چند مطلب است: اول آنكه مىفرمايد خدا ولى رسول اللّه است «ان وليىّ اللّه» دوم آنكه همان خدايى ولى رسول اللّه است كه قرآن را نازل فرموده «الذى نزل الكتاب» و سوم آنكه خداوند متولى صالحين است «و هو يتولى الصالحين». با توجه به اين سه نكته مىفهميم كه راه اينكه خدا ولى انسان باشد، آن است كه انسان، صالح بشود و تا صالح نگرديم تحت ولايت اللّه نخواهيم بود و خدا هم تولى ما را نخواهد پذيرفت و بهترين راه صلاح هم انس با قرآن است. اين جمله كه مىفرمايد ولى رسول اللّه (ص)، خدايى است كه قرآن را نازل كرده، از باب تعليق حكم بر وصف مىباشد كه مشعر به عليت است؛ يعنى اگر كسى به قرآن عمل كند صالح مىشود و اگر خداوند بخواهد ولى كسى بشود، از راه قرآن ولايت و تدبير او را اعمال مىكند .
تلاوت قرآن و ازدياد ايمان
قرآن درباره اثر تلاوت صحيح و همراه با تدبر، مىفرمايد:«الذين اتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته اولئك يؤمنون به» (10) يعنى كسانى كه به آنان كتاب آسمانى داديم، در حالى كه آن را به درستى و خوبى تلاوت كنند، حتماً بدان ايمان مىآورند. حق تلاوت تنها اين نيست كه حركات و اعراب و سكونها و وقفها و قواعد تجويد حروف و كلمات رعايت شود بلكه همراه با آن، تدبر در معانى و فكر و تعقل و آمادگى براى تأثير پذيرى نيز لازم است .
تلاوت قرآن و درخشان شدن خانهها
رسول اكرم (ص) در اهميت تلاوت قرآن مىفرمايد: «نوروا بيوتكم بتلاوة القرآن ولا تتخذوها قبوراً» (13) خانههاى خود را با تلاوت قرآن نورانى كنيد و خانهها را به صورت قبر و گورستان در نياوريد. كسى كه اهل قرآن نيست و به آن انس ندارد، مرده است و خانه او گور اوست. امام ششم (سلام اللّه عليه) فرمود: خانهاى كه قرآن در آن تلاوت شود نورانى است: «يتراءاه أهل السماء كما يتراءى أهل الارض الكواكب الدرى فى السماء» (14) يعنى همانگونه كه اهل زمين از ستارگان آسمان نور مىگيرند و آن اجرام آسمانى براى مردم زمين چشمگيرند، خانهاى كه در آن قرآن تلاوت مىشود براى اهل آسمانها چشمگير و درخشان است و آنها نيز از اين خانههاى نورانى كسب نور مىكنند.
پىنوشتها
[1] سوره احزاب، آيه 21 [2] سوره نحل، آيه 98 [3] بحار، جلد.93 ص 278 [4] سوره اعراف، آيه 196 [5] سوره مزمل، آيه 20 [6] سوره بقره، آيه 257 [7] سوره انعام، آيه 122 [8] سورها عصر، آيه 3 [9] سوره بقره، آيه 130 [10] سوره بقره، آيه 121 [11] سوره انفال، آيه 2 [12] سوره اعراف، آيه 204 [13] كافى، ج.2 ص 610 [14] همان. |