بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!
سوتی های باحال ایرانی
عاشقی از زبان مشاغل مختلف ( طنز )
راننده :
دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم
اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی
قلبمم به روغن سوزی افتاده پدرعشق بسوزه
معلم ریاضی :
نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه
یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه
هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه
مهندس کامپیوتر :
ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر ۲۰۰۳ فرستاده ای
کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس
دکتر :
چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم !
کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند
ساغی :
مِی میدهم و غم کسان میگیرم
از لطف تو می کجا غمین میبینم
حالا که شدم عاشق ودل در بند است
می را ز شفا بیچاره ترین میبینم
عینک فروش :
اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید
که شغلم عاشقی دارد فراوان
بسازم بهر هر چشمی من عینک
گرفتارم کند چشمی چه آسان
عکس های طنز و دیدنی | گالري عكس وطن دانلود
عکس های طنز و دیدنی | گالري عكس وطن دانلود
عکس های طنز و دیدنی | گالري عكس وطن دانلود
دیوار یکی از مهد کودک در اروپا که بر روی آن یکی از شعرهای حافظ درج شده است
دیوار یکی از مهد کودک ها در تهران
گدایی با دستگاه کارت خوان !! (+عکس)
استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: عروسی
استاد: نخیر منظورم اینست که چكاره میشوی ؟
شاگرد: داماد
استاد: منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: زن ميگيرم
استاد: احمق ، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟
شاگرد: عروس ميارم
استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهد ؟
شاگرد : نوه!
لطیفه های کوچولو
خستگی
حسنک تا ظهر خواب بود.مادر صدایش کرد و گفت:« حسنک بیدار شو؛ خسته نشدی این قدر خوابیدی؟»
حسنک خمیازه ای کشید و گفت:« چرا مامان، خیلی خسته شدم. برای همین دوباره می خوابم تا خستگی ام در برود.»
دم گربه
مادر:«گلی تپلی، چرا دم گربه رو می کشی؟»
گلی تپلی: مامان، فقط دمش رو نگه داشتم، خودش آنرا می کشد!»
برق مجانی
آموزگار:فرق میان برق آسمان و برق خانه چیست؟
دانش آموز:فرقشان این است که برق آسمان مجانی است ولی برق خانه باید پول بدهیم.
مشق
معلم:احمد مشقت را نوشته ای؟
احمد:فقط یک صفحه اش مانده آقا.
معلم:مگه چند صفحه بود؟
احمد:یک صفحه آقا!
چای شیرین
معلم:جمله ای بسازی که در آن کلمه ی شکر باشد.
شاگرد:چای را سر کشیدم.
معلم:پس کلمه ی شکر کجاست؟
شاگرد:داخل چای!
سکوت کامل
معلم:دلم می خواهد درست پنج دقیقه کلاس در سکوت کامل باشد. طوری که اگر سوزنی به زمین افتاد صدای آنرا بشنویم.
کلاس ساکت شد. هنوز یک دقیقه نگذشته بود که احمد گفت:آقا معلم! پس چرا سوزن را نمی اندازید؟
سوال تاریخی
علی:رضا! اولین سلسله ای که در ایران تشکیل شد چه سلسله ای بود؟
رضا:سلسله جبال البرز!
یک لقمه نان
بچه:بابا امروز نرو سر کار. بمان با هم بازی کنیم!
بابا:باید بروم دنبال یک لقمه نان، عزیزم.
بچه:بمان خانه و یک لقمه نان را از مامان بگیر!
اندازه ی قاره ی آفریقا
مادر:مریم! بگو ببینم اندازه ی قاره ی آفریقا چه قدر است؟
مریم:ده سانتی متر.
مادر:اشتباه نمی کنی؟
مریم:نه مامان! خودم از روی نقشه اندازه گرفتم.
لطیفه های نخودی برای کودکان
لطیفه های خنده دار
نسخه دکتر
بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!
دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟
بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟
در کلاس زیست شناسی
معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.
سعید: قورباغه و برادرش.
انشاء
معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد:نوشته ام!
معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!
جمله سازی
معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.
رضا: علی با حسین به پارک رفتند.
معلم: پس محمد کجاست؟
رضا: محمد خواب موند، نیومد!
مرد چهار شانه
مردی جلوی مردی دیگر می ایستد و می گوید: شما آقا حمید هستید؟
آن مرد می گوید: بله، چه طور مگه؟
می گوید: آخه من شنیدم که شما مردی چهار شانه هستید؛ ولی حالا که شما را دیدم دو شانه بیشتر ندارید!
عجیب ترین روش های تقلب در امتحان ( تصویری)
دختر نمونه از نظر قدیمی ها ! + ( تصویری)
تصاویر خنده دار و دیدنی از شکار لحظه ها
تصاویری جالب و طنز از معتادان اینترنتی!
ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﺷﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ؛ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺭﻓﺘﻦ ،
ﻣﺮﺩﻡ ۱۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ ﺩﻋﻮﺍ ﮐﻨﻦ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﺑﻮﮐﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺭﺍﻧﺪ ﺩﻭﻡ ﻫﺴﺘﻦ
.
.
.
ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻣﺘﮑﺎ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﻞ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺷﻪ …
ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ !!!
.
.
.
ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻋﺒﺎﺭﺕ “ :ﻣﺮﺩﺍ ﻫﻤﻪ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﻥ” ﺭﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩ ،
ﯾﻪ ﺯﻥ ﭼﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ؟
.
.
.
از دوستم پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟ اکسپلورر؟ اپرا؟ فایرفاکس؟
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه دیگه
اون ستـــــــــــونِ کجاستـــــــ؟:|
.
.
.
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﺘﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺗﻮ ﺩﻣﺎﻏﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻦ “ :ﺩﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﻓﻼﻧﯽ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ؟”
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺩﺳﺘﺘﻮ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﺑﮕﯽ “ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ… ”
به یکی میگم منظور از خاور میانه چیست؟!
میگه خاور میانه به خاور هایی میگن که هر روز از تبریز به سمت میانه میرن
سرنوشت کارتونهایی که میدیدیم چی شد؟ (+عكس)
آقای سکسکه عمل کرده، میره سر کار و میاد و زندگیشو میکنه!
الفی دیگه از هیچی نمیترسه!
آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده.
آنشرلی آرایشگر معروفی شده و توی جردن و چند تا محلهی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی ...
بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوز هم خوابه!
پت پستچی بازنشسته شده و الان تو خونهی سالمندان منتظر مرگشه!
بنر رو یادته؟ پوستشو توی خیابون منوچهری 30000 تومن فروختن!
بالتازار و زبلخان آلزایمر گرفتن.
دامبو، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، گوریل انگوری، شیپورچی، یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن!
تام سایر حسابی باکلاس شده و موهاشو مدل جوجهتیغی درست میکنه!
تام و جری دو تا دوست صمیمی شدن!
تنتن توی یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو یه شرکت تبلیغاتی داره فعالیت میکنه!
جیمبو رو از رده خارج کردن و بعد اجاره دادندش به ایران ایر !!
چوبین خیلی وقته که مادرش رو پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!
حنا خانوم دکتر شده، مادرش هم از آلمان برگشته کنارش!
خپل رو از باغ گلها انداختنش بیرون, اونجا یه برج ١٠٠٠ طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!)
خانوادهی دکتر ارنست همسایه مونن، هر سه تا بچهاش رفتن خارج، همسر دکترخیلی مریضه!
رابینهود رو توی اسلامشهر گرفتنش - به جرم شرارت!- هفتهی دیگه اعدامش میکنن!
سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن، خب که چی؟!
کایوت، بالاخره ردرانر رو گرفت ولی از شانس بدش آنفولانزای مرغی گرفت و مرد!
لوک خوششانس طي يه بدشانسي، اشتباهي تو يه صحنه قتل دستگير شد و نتونست خودشو تبرئه كنه و الان هم سلولي دالتون ها شده!
مارکو پولو تو میدون راهآهن یه باقالي پلويي زده ، میگن کارش خیلی گرفته!
گربهسگ عمل کردن و جدا شدن!
ملوان زبل الان ديگه يه دزد دريايي معرف شده در خلیج عدن!
آقای پتیبل تو میدون شوش یه بنکدار کلهگندهس!
معاون کلانتر از يه بانك اختلاس كرد و فرار كرد رفت خارج !
آقای نجار الان به جرم قطع غيرمجاز درختان تحت تعقيبه و وروجک هم قايم شده!
پت و مت دكتراي مهندسي عمران گرفتند و الان جزو هيئت علمي دانشگاهند!