راسخون

بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

prompet کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 4609
|
تاریخ عضویت : بهمن 1389 







golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

یادش بخیر قدیما وقتی زنو مرد طلاق میگرفتن

اولش هردوتاشون از غم دوری هم افسردگی میگرفتند

مثله پینوکیوو نه ببخشید مثله لیلی و مجنوون

تازه هم مهره زنه نهایتش ۲تا گوسفند بووود

اما امروزه کل داستان طلاق شده این

golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

گدا هم گداهای قدیییم.....

بابا گداها هم دیگه مدرن شدن

golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

 



این هم از پیدا کردن یک لیوان اب تو یک بیابون بی ابو علف

مطمعن باش اگه این  اب قابل خوردن بود که اینجا نمیزاشتنش

golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
اون رسمهای قبله ازدواج باعث شده که

مردهای میلیونر هم از همون قبله ازدواج به فکر وام ازدواجی باشن


برچسب‌ها: طنز, دختر و پسر, دخترونه, تصاویر خنده دار, خواستگاری

 

golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

این هم از عاشقی دخترهاااا

که عاشقترین پسر رو از عشقش پشیمون میکنه

golnasim222 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 18
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

 

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

شوخی با داستانهای دوران دبستان

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد . کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.


برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود . ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت . ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد . ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد . کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود . الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت . اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.
fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

ماجرای طنز آفرینش انسان

روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان  نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان  تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!

 

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

عیب کوچولوی عروس


جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

hadikousha کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 1358
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

ما زین جهان از پی دیدار می رویم

از بهر دیدن حیدر کرار می رویم

درب بهشت گر نگشایند روی ما

ما " تربتییم" از روی دیوار می رویم.

هادی کوشا - شهرستان تربت حیدریه

m_bb88 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 969
|
تاریخ عضویت : آبان 1388 

 

 

 

 

 

samsam کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 50672
|
تاریخ عضویت : بهمن 1387 

معنی بعضی لغات و کلمات :

 

جدول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند

Saturday : روز جهانی ساطور

Freezer side by side: کسیکه کنار هرکی میشینه، زر مفت میزنه

کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟

سه‌پایه : ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی‌ هستند

وانت : اینترنت آزاد و بدون فیلتر

Category: این گربه کدوم گوریه؟

Morphine: باید بیشتر فین کنی

Keyboard: چه کسی برنده شد؟

MissCall: دختر نا بالغ را گویند

Freezer: حرف مفت

Already: گند زدی به همش رفت !

نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده

کته ماست : آن گربه مال ماست

مشروبات : روبات مشهد رفته

 

نرگس : موجود مذکری که مرتب حدس می زند

کدبانو: دختر خانمی مجرب در نقشه کشی با نرم افزار اتوکد

چهار محال بختیاری : ممکن نیست عدد ۴ برای شما شانس بیاورد

کالسکه: هنگامی که یک اصفهانی یک میوه ی کال میخورد

جاسبی : فقط باش

مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

سوغاتی : بسیار عصبانی

عجبشیر : احساس رضایت از مطبوع بودن شیر

پدافند : پس گفتی دافن؟

مانیکور – پدیکور : دو برادر نابینا به نام مانی و پدرام

کولر:زمانی که یک لر به مکانی رفته باشد و بین ما نباشد

کامران : راننده کامیون

مهران : شخصی که در هوای مه آلود رانندگی می کند

روبوسی : پارچه ای که روی بوس می کشند

پهناور : کسی که مدفوع گاو می آورد

Superman : مرد بقال !

کنتس : به اصفهانی یعنی این سیگار کنت است

شاطر : کسی که در خرابکاری استاد است!

بیگلی بیگلی : پدربزرگ بروسلی، بزرگ خاندان لی‌

پسمانده : پ نه پ رفته!

Diamond Ring : داییمون زنگ زد

مناجات : انواع و اقسام مونا

کره حیوانی : بیچاره ناشنواست

انبر : داروی برطرف کننده اسهال!

کلکته : بین گربه ها کل افتاده

خاموش : موش نپخته

شیاف : او خاموشه (She Off)

مزدور : نوعی موز که در مناطق دور می روید

دیپلماتیک : فرد دیپلمه ای که ماتیک زده

واویلا : ویلایی که درش به روی همه باز است

چاقو ضامن دار : در شیراز، به شخص فربه‌ای که یکی‌ از اهالی محل ضمانتش را کند گویند

جنسیتی : شهر ارواح

گوگولی : فرزند بروس لی و گوگوش!

مکار : کسی که تخصص اپل دارد!

hamedmoghaddam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 97
|
تاریخ عضویت : بهمن 1390 

 

hamedmoghaddam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 97
|
تاریخ عضویت : بهمن 1390 

 

 

 
 
 
 
 
  سیاستمدار : کسی است که می تواند به
شما بگوید به جهنم بروید منتها
به نحوی که شما برای این سفر لحظه
  شماری کنید .
 
 
      مشاور: کسی است که ساعت شما را
 از دستتان باز می کند و بعد به شما
 می گوید ساعت چند است.
 
 
       حسابدار: کسی است که قیمت هر
 چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را
نمی داند.
 
       بانکدار: کسی است هنگامی که هوا
 آفتابی است چترش را به شما قرض می
 دهد و درست تا باران شروع می شود
 آن را می خواهد.
 
 
       اقتصاددان: کسی است که فردا
 خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز
 پیش بینی کرده بود امروز اتفاق
 نیفتاد.
 

 
       روزنامه نگار: کسی است که %50 از
 وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند
 می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت
 کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
 
       ریاضیدان: مرد کوری است که در
 یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی
 می گردد که آنجا نیست.

 
 
       فیلسوف: کسی است که برای عده ای
که خوابند حرف می زند.
 
 
 
       روانشناس: کسی است که از شما
 پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد
 که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
 
 
 
      جامعه شناس: کسی است که وقتی
 ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود
 و همه مردم به آن نگاه می کنند، او
 به مردم نگاه می کند.
 
 

       برنامه نویس: کسی است که مشکلی
 که از وجودش بی خبر بودید را به
روشی که نمی فهمید حل می کند.
 
 
       مسئول فروش: کسی است که كاري
 ندارد كه كار چيست فقط به دنبال
 فروش كردن است
 
 
      مدير : کسی است که مي خواهد هر
 چه سريعتر كارهاي محول شده به
 خودش را بين ديگران تقسيم كند و وقتي
 كاري خراب شد به دنبال كسي باشد كه
 به گردن او بياندازد.