بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!
دقیقاً.اوّل شوق داری ولی بعد شوقت می ریزه.
شعری در باب زندگی شوهر مظلوم !! (طنز)
«همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!
بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!
وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد
طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد
بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!
آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد
فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد
دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد
گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد
هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!
مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد
دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد
صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد
عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد
حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد
نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد
بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد
کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!
صورتحساب جالب آقا داماد !+ عکس
سیر تحول تیپ مردان ایرانی !+ عکس
چت کردن یک آقا پسر با یک دختر خانم!! ( فقط بخندید )
دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر : تهران/نازنین/۲۲
پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر : خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر : اسم فامیلی شما چیه؟
پسر : من؟ حسینی! چطور؟
دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر : او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر : باشه عمه ملوک! بای……
ایام امتحانات برخی دانشجویان پسر! (عکس )
فرق امتحان در دبستان و دانشگاه ! (عکس طنز)
معنی مردن در فرهنگ خودمونی !! (طنز)
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برات : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برات : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گویی
تفاوت مادر قدیم ، مادر جدید !! ( طنز)
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
مادر جدید
گویند مرا چو زاد مادر
روی کاناپه لمیدن آموخت
شبها بر ماهواره تا صبح
بنشست و کلیپ دیدن آموخت
بر چهره سبوس و ماست مالید
تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت
بنمود تتو دو ابروی خویش
تا رسم کمان کشیدن آموخت
هر ماه برفت نزد جراح
آیین چروک چیدن آموخت
دستم بگرفت و برد بازار
همواره طلا خریدن آموخت
با قوم خودش همیشه پیوند
از قوم شوهر بریدن آموخت
آسوده نشست و با اس ام اس
جکهای خفن چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب و روز
از پیک مدد رسیدن آموخت
پای تلفن دو ساعت و نیم
گل گفتن و گل شنیدن آموخت
بابام چو آمد از سر کار
بیماری و قد خمیدن آموخت !!
بدون شرح !!
در سوگ انسانیت
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه زیکدیگر نمانیم
بیایید مهربانی پیشه سازیم
به مشتی زرق و برق خود نبازیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان
که گردید جمعشان این جور پریشان
چرا فامیل ها از هم جدایند
چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر می گریزد
برادر با برادر می ستیزد
چرا دختر ز مادر ننگ دارد
پدر با بچه هایش جنگ دارد
چرا مهر و محبت کیمیا شد
همه دوستی ، رفاقت ها ریا شد
نبینیم خنده ای بر روی لب ها
نه روز آرامشی داریم نه شب ها
نه کس را لحظه ای آسوده بینی
به صد کار جمله را آلوده بینی
نه پولدار را ز پولش لذتی هست
نه نادار را به جایی عزتی هست
نه آسایش،نه آرامش ،نه راحت
همه مشتاق یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست
پراست دل ها وجای درد و دل نیست
همه درگیر نوعی اضطرابند
چو نفرین گشته در عذابند
به خود آیید عزیزان راه کج شد
از این رو زندگانی ها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی
شده این زندگانی زنده مانی
همه چیز هست و روز خوش نبینیم
مدام سر در گریبان می نشینیم
به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است
درونش یک جهان اندوه و آه است
در و دیوارها کاشی و سنگ است
ولی هر خانه یک میدان جنگ است
تمام خیر و برکت ها بر افتاد
طبیعت با شما مردم درافتاد
چرا اینطورشد؟ازمن کنید گوش
شده مهر و محبت ها فراموش
دگر از بذل و بخشش ها اثر نیست
ز انصاف و مروت ها خبر نیست
شده نایاب صفا و مهربانی
تعارف ها تماما سر زبانی
عمو جان خاله جان دیگر نگوییم
برای مرگ هم در آرزوییم
یکی حج می رود سالی دو سه بار
کنارش خواهرش نادار و ناچار
یکی با سود پول های نزولی
رود مکه به امید قبولی
یکی نازد به ماشین و به باغش
یکی باد تکبر در دماغش
یکی انگار از بینی فیل است
زبس خودخواه ، مغرور و بخیل است
تمام کارها گشته ریایی
نجابت شد عوض با بی حیایی
بزرگتر ها ندارند احترامی
به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب و کار خود را
به فکرند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد
نگیرند دست اگر باری نباش
فقط دنبال نفع و کار خویشند
به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال و نه حرامند
همه دارند ولی نعمت زوالند
زبس حرص و طمع در سینه دارند
مدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند
برادرها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده سر دماغ است
سر میراث دعوا داغ داغ است
همه در عالمی دیگر بگردند
عبوس و مسخ بی احساس و سردند
چنین مردم دگر خیری نبینند
اگر قارون شوند باز هم همین اند
خلاصه دوستان دانید چه کاریم
همگی بر خر شیطان سواریم
بیایید راه دیگر در پیش گیریم
سراغ از اصل و ذات خویش گیریم
بیایید قدر همدیگر بدانیم
غرور و کینه را از خود برانیم
بیایید دست یکدیگر بگیریم
ضمانت نیست تا فردا نمیریم
روز زن گذشت بهتره یک مروری کنیم تفاوت کادو های روز مرد و زن