راسخون

بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

aminsaranjam کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 9
|
تاریخ عضویت : فروردین 1391 
monaaa کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 1073
|
تاریخ عضویت : آذر 1388 

 

باراک اوباما بعد از جراحی پلاستیک

 

 

 

monaaa کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 1073
|
تاریخ عضویت : آذر 1388 

 

 

عاقبت کُندی سرعت اینترنت در بعضی جاها...!!

 

 

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر :!!!!!!!!!


۱- خود پنیر


۲- قالب یخ


۳- جا قرصی


۴- جامدادی


۵ – جا ادویه


۶ – پیمونه برنج


۷ – نگهداری رب


۸ – نگهداری پیاز داغ


۹ – جا صابونی


۱۰ – کاسه حمام


۱۱ – تفاله گیر ظرف شویی


۱۲ – تحویل به بازیافت

owraii کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 314
|
تاریخ عضویت : دی 1387 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

تفاوت را احساس کنید:

ایرانی بهتره 

 

 

 

                                            

 

taghvimi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 231
|
تاریخ عضویت : مهر 1390 

عکس های خنده دار

taghvimi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 231
|
تاریخ عضویت : مهر 1390 

 

 

عکس های خنده دار

عکس خنده دار حیوانات

taghvimi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 231
|
تاریخ عضویت : مهر 1390 

 

 

عکس خنده دار

taghvimi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 231
|
تاریخ عضویت : مهر 1390 

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

داستان جالب

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد. او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

 مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید.
من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید.

من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

Nassersulduz کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 2878
|
تاریخ عضویت : دی 1390 

عکس هایی جالب و دیدنی از بی احتیاط ترین انسان ها (3)





























taghvimi کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 231
|
تاریخ عضویت : مهر 1390 

 

 

 

 

 

 

fatemehalipor کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 132
|
تاریخ عضویت : شهریور 1388 

ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻋﺒﺎﺭﺕ “ :ﻣﺮﺩﺍ ﻫﻤﻪ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﻥ” ﺭﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩ ،

ﯾﻪ ﺯﻥ ﭼﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!