تاریخ ایران- سلسله صفویان
سلطنت او کوتاه، خونین و آکنده از خشونت و بى ثباتى بود، و قسمتى از اوقات آن در قهوه خانهها، کوکنار خانه ها و در کوى بدنامىمىگذشت. عیاش، بى رحم، و نسبت به امور ملک دارى غالبا" بىگانه و بىتوجه بود. شبهایش را با دروپس پسر حلوایى که محبوب او بود، در هرزه گردى مىگذراند و روزهایش در خواب و خمار یا در صادر کردن و اجراى احکام سفیهانه، ظالمانه و بى ملاحظه مىگذشت. محنت بیست سال زندان او را تقریبا" دیوانه و دچار نوعى مالیخولیاى عارى از اعتدال کرده بود.
اسماعیل دوم، براى آنکه سلطنتش از هر گونه شورش و مخالفتى در امان بماند، در همان آغاز فرمانروایى، هم عده زیادى از طوایف استاجلو را که با روى کار آمدن وى مخالف بودند، به قتل رساند و هم تقریبا" تمام شاهزادگان خاندان صفوى را که ممکن بود در دست مخالفان، وسیله ایجاد اختلال در کارهایش گردند نابود یا کور کرد. بدینگونه چهار تن از برادرانش را کشت و پنج تن از عموها و برادرزادگان را که مىترسید به صورت مدعیانش درآیند، هلاک کرد. محمد میرزا حاکم فارس و پسرانش عباس میرزا و حمزه میرزا که از این کشتار در امان ماندند، به علت دوریشان از پایتخت بود؛ هر چند تصمیم وى به قتل آنها وقتى از طرف اسماعیل به جد دنبال شد که خود او در همان اوقات و پیش از اجراى حکم به وضع مشکوکى درگذشت و بدین ترتیب برادر و برادر زادگانش در شیراز از مرگ حتمىنجات پیدا کردند.
شـــــرح
در قرن ۱۶ميلادى در اروپا دو قدرت بزرگ دريايى فعال بود. اسپانيا و پرتغال . واسكودو گاماى پرتغالى و فعاليت كاشفان بزرگ اين كشور ابتدا سبب بازشدن پاى مردان دريانورد به مناطق جديد شد و سپس جنگاورانى مانند البوكرك به سرعت فتوحات را گسترش دادند. در ۱۵۸۰ به مدت نيم قرن پرتغال به تصرف اسپانيا درآمد اما فتوحات اين كشور در سراسر جهان هنوز جزو داراييهاى پرتغال محسوب مى شد و اين كشور به سادگى حاضر به واگذارى ميدان به قدرتهاى «قرن هفدهمى » نبود.
دشمن :
پس از انجام عملیات قادر 1 و 2 و هدفگیری و تمركز نیروی خودی روی ارتفاعات گوشینه، حسن بیگ و نیز ارتفاعات همجوار آنها، دشمن به ایجاد خطی مستحكم و پیوسته مبادرت ورزید. این خط از سراسپندار، سرهاجری، سرخیات و سربله تا گوشینه و دامنههای انتهایی یال حصاروست امتداد مییافت.
عمده قوای دشمن در قادر 1 و 2، در سراسپندار تا گوشینه مستقر بود. با نزدیكی عملیات قادر 3، اطراف ارتفاع پیرعمر و برده بوك نیز توسط لشكر 7 پوشانده شد.
براساس اطلاعات موجود، یگانهایی كه قبل از عملیات قادر 3 در منطقه مستقر بودند، به شرح زیر میباشند:
- تیپهای 65 و 66 نیروی مخصوص
- تیپهای 433 و 438 از لشكر 23 پیاده
- تیپ 431 از لشكر 33 پیاده
- تیپهای 428، 439، 123، 609 و 702 پیاده
- تیپ 2 كماندو و یك تیپ كماندو از سپاه سوم
- تیپ 10 زرهی
سازمان رزم قادر 3 :
قرارگاه حمزه
حمزه 1
ارتش = لشكر (-) 23 نوهد + گردان 344 توپخانه 105 م.م
سپاه = 1 گردان از لشكر 31 عاشورا + 1 گردان از لشكر 17 علیابنابیطالب(ع)
حمزه 2
ارتش = –––––
سپاه = تیپ ویژه شهدا
حمزه 3
ارتش = تیپ 1 لشكر 77 پیاده + گردان 383 توپخانه 105 م م
سپاه = 1 گردان از لشكر 5 نصر
حمزه 4
ارتش = تیپ 55 هوابرد
سپاه = –––––
حمزه 5
ارتش = لشكر (-) 28 + گردان 391 توپخانه 105 م. م
سپاه = 1 گردان از تیپ 21 امام رضا(ع)
حمزه 6
ارتش = لشكر 64 پیاده (1 گردان) + توپخانه مستقر در منطقه عملیاتی والفجر 2
سپاه = لشكر 8 نجف اشرف (7 گردان)
نیروهای عمل كننده ضمن انهدام دشمن، ارتفاعات برده بوك، (1668 - 2497 - 1890 - 1592 - 2232 - 1900 )را تصرف و محور دربند دارالسلام را تامین مینمایند و همزمان در منطقه سیدكان ارتفاعات (1636 - 1037 - 955 - 956 - 984 )را تصرف و آماده میشوند تا بنا به دستور تك را به سمت غرب ادامه دهند.
حمزه 6 در قسمت راست محور جنوبی ماموریت تلاش اصلی و حمزه 5 در سمت چپ و حمزه 4 از طریق آسمان در این محور تلاش پشتیبانی را بر عهده دارند و حمزه 1 و 3 در شمال سیدكان ماموریت تالش فرعی را برعهده دارد. حمزه 2 نیز در احتیاط قرارگاه میباشد.
عملیات در بامداد 18/6/1364 از دو محور آغاز شد. در محور چپ (برده بوك)، كه تلاش اصلی از آن طریق بود، نیروهای عمل كننده پس از ساعتها كوهپیمایی در ساعت 04:15 با نیروهای دشمن درگیر شده و سنگرهای اصلی آنان را منهدم ساختند و بلندترین قلههای برده بوك نیز به تصرف درآمد. به این ترتیب، تعدادی از نیروهای دشمن در نقاط مختلف پنهان شده و تعدادی نیز با استفاده از تاریكی فرار كردند.
با روشن شدن آسمان، نیروهای باقیمانده دشمن به تدرجی سربلند كرده و به صورت پراكنده از هر طرف مزاحم میشدند. توپخانه دشمن نیز منطقه را زیر آتش شدید خود قرار داد و در نتیجه برخی سنگرهای تصرف شده مجدداً توسط نیروهای عراقی اشغال گردیدند و از داخل آنها به سوی قوای خودی تیراندازی میشد.
در محور راست (حاج عمران)، نیروهای عمل كننده پس از خنثیسازی قسمتی از میدان مین - در تنگه دربند - تهاجم خود را برای شكستن خط دشمن آغاز كردند و همزمان از دو جناح چپ و راست نیز برای انهدام دشمن در گردمند و تپه شهدا مهیا شدند.
رزمندگان پس از پیشروی تا چومان مصطفی با واحدهای زرهی و آتش شدید توپخانه دشمن مواجه شده و ضمن تحمل تلفات مجبور شدند عقبنشینی كنند.
دشمن با اجرای آتش بسیار سنگین روی اهداف تصرف شده و نیز عقبههای خودی، پاتك گسترده خود را آغاز كرد. با فشار شدید دشمن، بعضی از گردانها تصمیم گرفتند عقبنشینی كنند و بعضی دیگر همچنان در مقابل نیروهای فراوان دشمن به مقاومت ادامه میدادند.
با عقبنشینی تعدادی از گردانها، دشمن به تدریج به طرف آخرین بلندیهای برده بوك پیشروی كرد و سرانجام با استفاده از موقعیت زمین و نیز نیروی اندك طرف مقابل، در ساعت حدود 14 موفق شد ضمن گسترش نیروی خود در منطقه موقعیتش را تحكیم بخشد
صَفَویان از دودمانهای ایرانی بودند که بین سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۱۱ خورشیدی، بر ایران و بخشی از سرزمینهای مجاور آن فرمانروایی کردند.
شیخ صفیالدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفیالدین تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبانهای ایرانی و زبان بومی آذربایجان بودهاست.
دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل اول با اتکا بر پیروان طریقت تصوف علوی تأسیس شد. این پیروان که عمدتا از ایلهای ترک آناتولی بودند ,و بعداً به قزلباشها ملقب شدند بر سر اعتقادات خود سالها به طرفداری از آققویونلوها و قراقویونلوها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفی الدین و نوه اوزونحسن آق قویونلو تحت آموزش بزرگان قزلباش پرورش یافت و رهبر دینی آنان بشمار میآمد.
رسیدن ایرانیان به مرزهای طبیعی خود، و در بعضی مواقع به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس بزرگ و نادر شاه به مرز دوران ساسانیان به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. برای اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانی بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب میشد، به نحوی که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوی را مایه نجات خویش و نعمتی برای خود میپنداشتند و به همین سبب با پیامهای دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانی تشویق میکردند. بعد از عقب نشینی سلطان سلیمان قانونی از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانی از سرما و برف و فقدان آذوقه، فرستاده ونیز در دربار عثمانی به پادشاه خود نوشت: تا آنجا که عقل سلیم گواهی میدهد این امر جز مشیت باری تعالی چیز دیگری نیست زیرا میخواهد که جهان مسیحیت را از ورطه اضمحلال نهایی رهایی بخشد .
برخی میپندارند تشکیل دولت صفوی زیانی بزرگ برای جهان اسلام بود، بدین معنی که با رسمی کردن تشیع، و ضعیف ساختن تسنن، یکپارچگی مذهبی سرزمینهای اسلامی را که تا آن دوران باقی مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایی را از میان قطع کرد و به خطر انداخت. لازم به ذکر است، پیش از این در قرن های چهارم تا ششم هجری دولت اسماعیلی فاطمیان در مصر خلافتی در مقابل خلافت عباسی تأسیس کرده بود و تا زمانی که هر دو دولت قدرتمند بودند، هیچ مشکلی در مقابله با صلیبیان نداشتند. بنا بر این قطعا این نخستین بار نبود، که یک حکومت رسمی شیعی تأسیس میشد. ثانیاً قدرت دولت عثمانی و توسعه پیاپی آن بدون پشتوانه فرهنگی و اجتماعی لازم صورت میگرفت. به طوری که علی رغم چند قرن سلطه بر یونان، بالکان و چند کشور دیگر اروپایی تنها عده کمی از مردم آن نواحی مسلمان شدند و هر چند این مطلب درست است که عثمانی بر اثر مناقشههای ممتد با صفویان همواره از مرزهای شرقی خود بیمناک بود و ناگزیر بخشی بزرگ از نیروی نظامی خویش را در آن جانب صرف میکرد و از پیشرفت و تمرکز نیرو در جبهههای اروپا باز میماند، اما شکستهای بزرگ عثمانی در اروپا بعد از محاصره وین در سال ۱۶۸۳ میلادی و همزمان با افول و اضمحلال دولت صفوی رخ میدهد. در واقع عامل اصلی شکست عثمانیان نه پیدایش دو حکومت شیعه و سنی، بلکه برتری ادوات نظامی اروپاییان در قرن هجدهم و ضعف ساختارها و بنیههای اقتصادی و اجتماعی عثمانی نسبت به جوامع اروپاست.
از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: نخست ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردنکشان و عاصیان بر حکومت مرکزی؛ دوم ایجاد ملتی دارای مذهبی خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواری های بزرگ را در برابر هجومهای دو دولت نیرومند شرقی و غربی تحمل نمودهاست. در این مورد، مذهب رسمی شیعه دوازده امامی، همان کاری را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهای سیاسی در تشکیل حکومتها میکنند.
به هر حال با تشکیل دولت صفوی، گذشته دیربازی از گسیختگی پیوندهای ملی ایرانیان به دست فراموشی سپرده شد و بار دیگر از ملت ایران ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجب الاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتوری ساسانیان رسانید.
رشته اصلی و اساسی این پیوند ملی، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعی که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگری نمیتوانست چنین تأثیری در بازگرداندن آن پیوند و همبستگی داشته باشد، چنانکه اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهای سختی بودند، بقای دولت عثمانی و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو میکردند. دستههایی از کردان سنی مذهب که تمایلی به اطاعت از یک پادشاه شیعی مذهب نداشتند، بی هیچ گونه مقاومتی و مخالفتی در قلمرو عثمانی باقی ماندند؛ و دست به دست گشتن برخی از نواحی کرد نشین میان دو دولت عثمانی و صفوی تأثیری در مذهب آنها نداشت.
باید دانست که چنین اندیشهای اصلاً در دوران اسلامی امری تازه و بدیع نبود، چه پس از استقرار قطعی فرهنگ اسلامی در میان ایرانیان و سستی پذیرفتن سیاست ملی و نژادی که در سدههای سوم و چهارم و نیمی از سده پنجم هجری صورت گرفت، سلطنت هر مسلمان اهل سنت از هر نژاد خواه ایرانی یا اَنیرانی، بی هیچ گونه مخالفت بنیادی پذیرفته میشد، مگر از جانب قدرت جویان رقیب، و سرّ موفقیت غلامان و قبایل گوناگون تُرک نژاد در حکومت چند صد ساله بر ایران نیز همین بود.