راسخون

زندگی نامه دانشمندان و نوابغ

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 
reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران

لطفا در مورد تحصیلات و مدارک علمی آقای دکتر حسابی توضیح دهید.

آقای دکتر حسابی در هفت سالگی، تحصیلات ابتدایی خود را در لبنان و با تنگ‏دستی‏ها و مرارت‏های دور از وطن آغاز کرد. قرآن کریم، دیوان حافظ، گلستان و بوستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشآت قائم مقام را هم نزد مادر فاضله‏شان در منزل آموخت. علاوه بر گرفتن لیسانس در رشته‏های ادبیات و بیولوژی از دانشگاه‏های امریکایی و فرانسوی بیروت، به اخذ مدارک مهندسی راه و ساختمان، مهندسی برق و مهندسی معدن نیز نایل آمد. در رشته‏های ریاضی، ستاره‏شناسی، پزشکی و حقوق هم تحصیلات دانشگاهی داشت و سرانجام در 25 سالگی، مدرک دکتری فیزیک را از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرد.

خدمات علمی استاد شامل چه مواردی می‏شود؟

استاد با فعالیت‏ها و تلاش‏های خستگی‏ناپذیر در دو نسلِ کاری، هفت نسل استاد و دانشجو تربیت کرد که بسیاری از آنان هم‏اینک از اساتید نامور دانشگاه‏های ایران و پیشرفته‏ترین مراکز علمی جهان هستند. علاوه بر آن، می‏توان به این موارد اشاره کرد: تأسیس دارالمعلمین عالی در تهران و تدریس در آن، تأسیس دانش‏سرای عالی و تدریس فیزیک و مکانیک، ایجاد نخستین آزمایشگاه علوم پایه در کشور، آغاز واژه‏گزینی فارسی و برابرسازی علمی، ایجاد انجمن زبان فارسی و بنیان‏گذاری فرهنگستان زبان، ریاست انجمن فیزیک ایران، طرح تأسیس دانشگاه تهران و تدوین اساس‏نامه آن، تأسیس دانشکده فنی، تأسیس دانشکده علوم، تأسیس اولین رصدخانه نوین در ایران، راه‏اندازی نخستین مرکز زلزله‏شناسی کشور، پایه‏گذاری مدارس عشایری و تأسیس نخستین مدرسه عشایری در ایران، تأسیس و ریاست مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، راه‏اندازی نخستین لیزر ایران، تأسیس و راه‏اندازی رآکتور اتمی دانشگاه تهران و ایجاد سازمان انرژی اتمی، استفاده از انرژی خورشیدی در ایران، خریدن زمین در کره مریخ به نام ایران به عنوان سومین کشور دنیا و حضور در نخستین کنفرانس بین‏المللی حفظ لایه اوزون در سال 1312 شمسی.

دکتر حسابی، راه رسیدن به خودکفایی و استقلال را در چه می‏دید؟

در تشویق به فراگیری علم و انجام پژوهش‏های علمی، تمام سال‏های عمر پربارش را هم در این راه صرف کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در راستای قطع نیاز به خارجیان، دو واحد پژوهشی صنعتی را تأسیس و راه‏اندازی کرد که حاصل آنها، بیش از پنجاه مورد نوآوری در رشته‏های مکانیک، هیدرو دینامیک، استفاده از انرژی‏های نو و نامحدود، الکترونیک، فیزیک و اپتیک فیزیک با برخورداری از سیستم‏های هوش مصنوعی است.

آقای دکتر در مورد توانایی زبان فارسی برای زبان علمی شدن چه نظری داشت؟

استاد براساس اعتقاد عمیق به حفظ هویت ملی، هم‏بستگی آحاد کشور و احترام به داشته‏های تاریخی ایرانیان، نگاهبانی از زبان فارسی در برابر هجوم واژگان بیگانه را واجب می‏شمرد و بر همین اعتقاد، به مدت هفتاد سال، مطالعات گسترده‏ای در زمینه ریشه‏یابی و برابرسازی علمی انجام داد تا کتاب‏های علمی روز ایران، به زبان فارسی نگاشته شود و دروس نوین به این زبان، تدریس گردد. با این نگاه بود که رساله بی‏نظیر توانایی زبان فارسی را تدوین و بر اساس محسبات دقیق ریاضی ثابت کرد که زبان فارسی، از ظرفیت بی‏پایانی برای تبدیل شدن به زبان بین‏المللی برخوردار است.

مایلیم با نمونه‏هایی از اخلاق و عادات نیک استاد آشنا شویم

ایشان بسیار خوش‏رو، فروتن و باوقار بود. کم سخن می‏گفت و بسیار می‏اندیشید. قناعت و صرفه‏جویی، از ویژگی‏های اخلاقی ایشان بود. به همه چیز به عنوان نعمت الهی نگاه می‏کرد. به همسر و فرزندانشان عشق می‏ورزید و احترام بسیاری برای آنها قائل بود. هر شب، دو ساعت را به آموزش مطالب گوناگون و پاسخ‏گویی به سؤالات درسی فرزندانشان و ساعتی را هم به آموزش فرزندان همسایگان، اختصاص می‏داد. اشتیاق فراوانی به فراگیری دانش داشت، به‏طوری که ساعات پایانی عمرش را هم که به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان ژنو بستری بود، با مطالعه سپری می‏کرد. این یادآور حدیث معروف پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حضرت محمد است که فرمود: ز گهواره تا گور دانش بجوی. خانم پرستار آن‏جا که می‏بیند آقای دکتر حسابی بدون توجه به غذایی که برایش آورده‏اند، مشغول مطالعه علمی هست، عکسی را به یادگار می‏گیرد و با شگفتی اذعان می‏کند در سی سال خدمتش، به چنین موردی بر نخورده بوده است.

در مورد ایمان و اعتقادات دینی آقای دکتر هم مطالبی را بفرمایید.

اعتقادات مذهبی در وجود آقای دکتر حسابی، ریشه‏ای عمیق داشت. دلیل آن هم انس و الفت دیرینه ایشان با قرآن کریم از دوران کودکی بود. در مباحثاتش به قرآن مجید و روایات، به عنوان شواهد و دلایل محکم، استناد می‏کرد. معتقد بود که طبیعت، تحت آهنگ موزون و عرفانی خود، در حال نیایش است.
استاد، همسر خویش را از خانواده روحانی حائری برگزید و فرزندانشان را از کودکی، ملزم به فراگیری و انجام فرایض دینی با لهجه صحیح عربی می‏کرد. من و خواهرم به احترام مادر، نمازمان را اول با ایشان می‏خواندیم و بعدا همراه با پدرمان و به لهجه صحیح عربی. در سال‏های پیش از بلوغ که به سن تکلیف نرسیده بودیم، به خاطر نماز خواندنمان دو ریال پاداش می‏گرفتم و اگر در اول وقت می‏خواندیم، پنج ریال. در مورد روزه هم اگر کامل روزه می‏گرفتیم، پاداشمان یک تومان بود.

آیا تقیّدشان به اجرای فرایض دینی، نمود بیرونی هم داشت؟

بله. در کلاس‏های درس استاد، خانم‏های دانشجو با دامن، جوراب، یقه‏های بسته و روسری‏های مناسب، حاضر می‏شدند. شهید دکتر مصطفی چمران که دانشجوی ایشان در دانشکده فنی بود، می‏گفت که دانشجوهای پسر هم خودشان را مقید به پوشیدن کت در کلاس آقای دکتر حسابی کرده بودند، به طوری که اگر دانشجویی کت نداشت، برای ساعتی، آن را قرض می‏گرفت.
در ماه مبارک رمضان، کلاس‏های درس دانشگاه را نیم ساعت قبل از اذان مغرب، تعطیل می‏کرد تا دانشجویانش بر سر سفره افطاری که آقای دکتر تدارک دیده بود، حاضر شوند. پس از افطار هم تا نزدیکی‏های سحر، با دانشجویانش در آزمایشگاه، کار می‏کردند. به کسانی هم که تا سحر می‏ماندند، تعدادی مغز بادام به عنوان سحری می‏داد.

در تجلیل از خدمات علمی ایشان چه اقداماتی صورت گرفت؟

در پی تلاش‏های بی‏وقفه استاد در زمینه‏های گوناگون علمی و فرهنگی، بزرگ‏ترین نشان‏های علمی کشور فرانسه به ایشان اعطا شد. سال 1350، استاد ممتاز دانشگاه تهران شناخته شد و سال 1366 هم در کنگره شصت سال فیزیک ایران، از خدمات ایشان به عنوان پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران، قدردانی به عمل آمد.

و بالاخره، انرژی هسته‏ای حق مسلم ماست!

فکر تأسیس مرکز انرژی اتمی ایران، در اوایل سال1331 از سوی استاد، به صورت یک آرمان مهم شکل گرفت. از کوچک‏ترین اقدامات، یعنی طرح مسئله و نامه نگاشتن به مسئولان گرفته تا مهم‏ترین آنها را به تنهایی آغاز کرد؛ چرا که بخش عمده‏ای از مطالعات و پژوهش‏هایش در زمینه انرژی اتمی بود و از اهمیت بی‏نظیر آن در آینده آگاهی داشت. ضمن آنکه استاد دیگری هم در آن روزگار وجود نداشت که با این دانش آشنا باشد یا تحصیلاتی در خارج از کشور داشته باشد. نخستین گام اجرایی را یک سال بعد برداشت؛ هنگامی که در دانشگاه تهران، فیزیک تدریس می‏کرد. به مسئولان دانشگاه پیشنهاد می‏کرد که مقدمات ایجاد یک مرکز اتمی را فراهم آورند. سال1333 مبلغ یک میلیون تومان از بودجه گروه فیزیک، برای تهیه وسایل و سفارش بعضی از اسباب‏های آزمایشگاه اتمی، به کشورهای خارجی منظور می‏شود. سفارش‏دهنده می‏بایست آگاهی‏های علمی کافی از انرژی اتمی داشته باشد. به همین دلیل استاد، خودش این کار را انجام می‏داد.
دو اتاق در دالان طبقه اول دانشکده علوم، برای شروع به کار مرکز اتمی، اختصاص می‏یابد که در ردیف مقابل اتاق رئیس دانشکده (اتاق دکتر حسابی) قرار دارد. استاد می‏گفت: «در آن سال‏ها، فقط سه ـ چهار کشور بودند که انرژی اتمی را مورد توجه قرار داده بودند و ما زودتر ار بسیاری کشورهای دیگر، شروع کرده بودیم، اما کمکی از سوی مسئولان وقت برای این مهم نمی‏شد. بودجه آزمایشگاه دانشکده علوم که بسیار محدود بود، برای کارهای جاری استفاده می‏شد. بنابراین، همکارانمان خیلی تعجب کرده بودند که چه‏طور توانستیم با این پول کم، علم جدیدی را در ایران، پایه‏گذاری کنیم».

علی ادیب قفقازی

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

مخترع و مبتكر ايرلندي؛لرد كلوين

ويليام تامسون كه به وي لرد كلوين نيز گفته مي‌شود از جمله رياضيدانان و دانشمندان شناخته شده عرصه فيزيك در تاريخ ايرلند است كه عمدتا به‌واسطه دستاوردهايش در زمينه پديده مغناطيس و الكتريسيته ساكن به شهرت رسيده است. تحقيقات كلوين در زمينه انتقال جريان الكتريكي را مي‌توان زمينه‌ساز اصلي توسعه فناوري كابل‌هاي زيردريايي عنوان كرد. به دليل همين تحقيقات جالب توجه بود كه در سال 1866 نشان شواليه را دريافت كرد.

 اين نشان صرفا به دانشمنداني اعطا مي‌شود كه دستاوردهاي تاريخي در زمينه علوم و فنون ارائه مي‌كنند. نقطه تمايز كلوين در مقايسه با ساير محققان در اين است كه تحقيقات او تنها در مرحله بررسي‌هاي آزمايشگاهي باقي نمي‌ماند. او با تكيه بر يافته‌هاي آزمايشگاهي خود ابزارآلاتي تهيه مي‌كرد تا بررسي‌هاي خود را به پيش ببرد. دستگاه‌هايي نظير آمپرمتر، ولت‌متر و وات‌متر از جمله اين ابداعات بوده است. او خاطرات چنداني از مادرش در ذهن نداشت چون زماني كه تنها 6 سال داشت از دنيا رفت. پس از آن حادثه به همراه پدرش كه در آن زمان استاد تمام رياضيات دانشگاه بود از بلفاست راهي گلاسكو شد. مي‌گويند علاقه دروني عجيبي به رياضيات داشت. البته نقش پدر را نيز در اين ميان بايد مد نظر داشت.

او زماني كه تنها 11 سال سن داشت وارد دانشگاه گلاسكو شد و چهار سال بعد سر از دانشگاه كمبريج درآورد و زماني كه تنها 16 ساله بود نخستين مقالات پيچيده رياضيات را در دانشگاه منتشر كرد. در سال 1846 يعني در 22 سالگي به عنوان استاد فلسفه طبيعي در دانشگاه گلاسكو مشغول به كار شد و تا نيم قرن اين سمت را حفظ كرد. او در همان سال‌ها موفق شد سن زمين را براساس مشاهداتي كه از دماي خورشيد داشت تخمين بزند. در سال 1847 به عنوان يكي از اعضاي جامعه سلطنتي ايرلند پذيرفته شد كه با توجه سن بسيار كمش براي ساير اعضا تعجب‌آور بود. او به رساندن تحقيقات نظري به مرحله عملي اعتقاد زيادي داشت. يكي از جملات معروف وي در اين زمينه اين است: هيچ‌گاه تا زماني كه مدل نظري خود را به يك سازه تبديل كنم راضي نمي‌شوم. تنها در اين صورت است كه موفقيت را احساس مي‌كنم. كلوين در سال 1907 از دنيا رفت. مرگ وي ايرلند را به غم انبوهي فرو برد و تا ساليان طولاني سايه آن بر جامعه علمي اين كشور احساس مي‌شد. كلوين را در كنار ايزاك نيوتن به خاك سپردند.

فاطمه پورمزرعه

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

آشنايي با زندگي وآثار دانشمند و موسيقيدان بزرگ فارابي

آشنايي با زندگي و آثار فيلسوف و موسيقيدان بزرگ,حکيم ابونصر فارابي مشهور به معلم ثاني....  
محمد طرحان ابن اوزلئق معروف به ابونصر فارابي از جمله نادر عارفاني است که آثار ارزشمند و روايات زيادي از او باقي مانده
است. او در سال 870 ميلادي در واسيج يکي از روستاهاي فاراب واقع در بين مرز ترکمنستان و ازبکستان کنوني مي باشد، متولّد شده است. او تحصيلات خودرا در بغداد باتمام ميرساند و تمام علوم ايّام خودرا فرا ميگيرد. روايتي از او باقيست که او در بغداد نوعي از آلت موسيقي را از روي دوتار ابداع ميکند و با آن در يکي از مجالس خليفه بغداد در حضور او مقامي را مي نوازد که همه مدعوين حاضر در مجلس بخواب فرو ميروند. فارابي دوتار را به دو نوع تقسيم بندي ميکند که يکي دوتار خراسان نام دارد که همان دوتارهاي کنوني ترکمني است و ديگري دوتار بغداد مي باشد که آنرا بدست خود در بغداد ابداع کرده است.

فارابي، از خانواده‌اي سرشناس بود و پدر او، در دربار سامانيان، از فرماندهان لشکر بوده است، اما شرح حال او چندان معلوم نيست. وي، در جواني به بغداد رفت و نخستين معلم او، در اين شهر، يوحنابن حيلان بود. آنگاه، منطق، نحو، فلسفه، موسيقي، رياضيات و علوم را فرا گرفت. از آثار او چنان بر مي‌آيد که زبانهاي ترکي و فارسي را مي‌فهميده است با گذشت زمان، فارابي، چنان استادي به دست آورد که (پس از ارسطو، معلم اول) معلم ثاني خوانده شد و نخستين فيلسوف بزرگ مسلمانان به شمار آمد. از شواهد چنان بر مي‌آيد که برابر نظريه رايج در ايران، اين فيلسوف بزرگ شيعه بوده است. در واقع فارابي، در سال330ق/941م، بغداد را بسوي حلب ترک گفته و در کنف حمايت سلسله شيعي حمدانيان قرار گرفت و سيف الدوله حمداني به او ارج بسيار نهاد. اين حمايت شيعي ويژه را نبايد تصادفي دانست. اين حمايت، زماني معنا پيدا مي‌کند که در حکمت نبوي مبتني بر تعليمات امامان شيعي مشترک است. او پس از اقامت در حلب، مسافرت‌هايي کرد و تا قاهره رفت و آنگاه، در دمشق، به سال 339ق/ 950م در هشتاد سالگي روي در نقاب خاک کشيد.
اين فيلسوف بزرگ، انديشمندي عميقا ديني و اهل عرفان بود، او، در نهايت سادگي زندگي مي‌کرد و لباس صوفيان بر تن داشت. فارابي که طبيعتي اساسا متامل داشت، از امور دنيوي اعراض مي‌کرد، اما در عوض، سماع موسيقي را بسيار دوست مي‌داشت و خود، نوازنده‌اي چيره دست بود. از او، کتاب الموسيقي الکبير باقي مانده که شاهدي بر تضلع وي در رياضيات است و نيز، بدون ترديد، مهمترين شرح نظريه موسيقي، در سده‌هاي ميانه به شمار مي‌رود. او، به جمع ميان فلسفه و ديانت نبوي اعتقاد داشت. به نظر مي‌رسد که احساس ژرف معلم ثاني از اين انديشه ناشي بود که حکمت نزد کلدانيان در بين‌النهرين ظاهر شد و از آنجا به مصر و آنگاه به يونان انتقال يافت و در يونان مکتوب شد و وظيفه او اين است که اين حکمت را به کانون اصلي خود بازگرداند.
آثار پر شمار او که شرحهايي بر اثر ارسطو ـ مانند منطبق، طبيعيات، آثار العلوية، مابعد الطبيعه و اخلاق نيکو ما‌خسي ـ را شامل مي‌شده، اينک از ميان رفته است. اينجا، مي‌توان به ذکر برخي از آثار عمده او بسنده کرد: رساله الجمع بين رأيي‌ الحکيمين، کتاب في اغراض ارسطو طاليس‌، تلحيض برخي محاورات افلاطون، رساله فيما‌ ينبغي‌ ان يقدم‌ قبل تعلم الفلسفة‌، مقدمه‌اي بر فلسفه‌ ارسطو، احصاء العلوم که تاثيري ژرف بر نظريه طبقه‌بندي علوم در فلسفه مدرسي در مغرب زمين داشته است. رساله في‌العقل و المعقول و فصوص الحکم که در مشرق زمين، به تفصيل، مورد مطالعه قرار گرفته است. بالاخره، مجموعه رساله‌هايي که به رساله‌هاي مربوط به «فلسفه سياسي» فارابي مشهور‌ند مانند آراء اهل المدنية‌ الفاضلة‌، السياسة‌ المدنية‌، تحصيل السعادة و تلخيص نواميس افلاطون.
شمار اندکي از شاگردان فارابي را مي‌شناسيم. به طور عمده، از ابو زکريا يحيي بن‌عدي (در گذشته 374ق/974م)فيلسوف مسيحي يعقوبي‌ نام مي‌بريم که از او، در زمره مترجمان آثار ارسطو, ذکري به ميان آمد. مکاتبات جالب توجهي ميان يحيي‌بن‌عدي و يک فيلسوف يهودي از اهالي موصل، به نام ابن‌ابي‌سعيد موصلي باقي مانده است. يکي از شاگردان يحيي بن عدي، ابو سليمان محمد سبحستاني (در گذشته 371ق/981م) که نبايد با ابو‌يعقوب سبحستاني اسماعيلي اشتباه گرفته شود) در نيمه دوم سده دهم ميلادي در بغداد، حلقه‌اي از اهل علم ترتيب داد که جلسات «فرهنگي» جالبي ميان آنان برگزار مي‌شد. مطالب اساسي اين جلسات، در يکي از آن کتاب‌ها ابوحيان توحيدي (در گذشته 399ق/ 1009م) شاگرد ابو سليمان، با عنوان مقابسات که کتابي منحصر به فرد و سرشار از اطلاعات جالب توجه مي باشد، آمده است. در حقيقت، فارابي، تاثير معنوي حقيقي زيادي بر ابن‌سينا که او را استاد خود مي‌دانست و بر سهروردي گذاشته است. اين تاثير، بر ملاصدراي شيرازي نيز محسوس است.  
 
منبع : تاريخ فلسفه اسلام و کانون ايراني پژوهشگران فلسفه و حکمت

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

جالينوس پزشک يوناني

  جالينوس پزشک يوناني در زماني زندگي مي کرد که اروپا تحت تسلط امپراطوري روم بود  
 در آن زمان نگاه رومي ها به پزشکي بيشتر تاکيد بر بهداشت همگاني بود آنها قناتهايي برا ي انتقال آب سالم فاضلابهايي براي خارج کردن فضولات و گرمابه هاي عمومي براي بهداشت شخصي افراد ساخته بودند. با وجود همه اين موفقيتها محدوديتهايي نيز در نگرش آنها وجود داشت آنها به درمان بيماريهاي فردي توجهي نداشتند و کالبد شناسي را نيز به حساب نمي آوردند. جالينوس به شناختن نقاط ضعف طب در رومي ها کمک کرد.

جالينوس پس از تحصيل پزشکي در پرغامس آسياي صغير و کورينت در يونان به اسکندريه در مصر رفت کتابخانه و موزه بزرگ آنحا دراراي دو اسکلت کامل انسان بود . جالينوس اعتقاد داشت که همانگونه که معمار از روي نقشه کار مي کند پزشک هم نياز دارد که بدن انسان را کاملا بشناسد. چون قانون رومي ها تشريح جسد انسان را ممنوع کرده بود. جالينوس به تشريح بدن يک خوک بز و ميمون دست زد او جزئيات زيادي ياد گرفت ولي تمام جزئياتي که در جانوران يافته بود براي بدن انسان صدق نمي کرد. مثلا شبکه رگهاي خوني که در زير مغز جانوران مشترک است در انسان وجود ندارد.
جالينوس هنگامي که در سال 157 ميلادي به پرغامس برگشت تا به عنوان پزشک مدرسه گلادياتورها خدمت کند اطلاعات فراواني در مورد کالبد شناسي انسان کسب کرد. جالينوس جنگجويان زخمي را درمان مي کرد و از اين راه مستقيمان کلبدشناسي انسان را فرا گرفت.

جالينوس در سال 162 ميلادي به روم برگشت و فوايد دانستنيهاي خود را در مغرض ديد همگان قرار داد. ادموس که پزشکي ناشناخته شده بود و از فلج مختصر در دست راست خود رنج مي برد. پس از آنکه پزشکان محلي از درمان او نااميد شدند از جالينوس پزشک حديد شهر درخواست معالجه کرد. جالينوس از آدموس در مورد آسيب ديدگيهاي تازه پرسش کرد و مشخص شد که آدموس از ارابه پرت شده و گردنش مجروح شده است. جالينوس مي دانست که اعصاب انکشتان به ستون مهره ها ارتباط دارد و به حاي انگشتان بايد روي اعصاب گردن او کار کرد. با اين معالجه بيمار کاملا بهبود يافت به دنبال اين موفقيت مارکوس اورليوس امپراطور روم جالينوس را به سمت پزشک دربار برگزيد.

جالينوس در دوره زندگي خود تعداد بسيار زيادي کتاب و مقاله پزشکي نوشت که بيش از صد عنوان از آنها شناخته شده است کتابهاي وي مجموعه اي از واقعيت ها نظرات و نيز خطا هاي آشکار است او نشان داد که رگها وسيله انتقال خون هستند نه هوا ولي اين کشف مهم را که قلب تلمبه خون است از دست داد.
به دليل يکتاپرستي آموزه هاي جالينوس در بين اولياي امور مذهبي قرون وسطي از حمايت برخوردار شد. اعتقاد حالينوس اين بود که بيماري نتيجه ناهماهنگي چهار مايع حياتي بدن يا اخلاط چهارگانه است که قرنها پذيرفته شده بود. بر اساس اين اعتقاد فکر مي کردند که پزشکان مي توانند با خون گيرري يا حجامت از بيمار سبب ايجاد تعادل در اخلاط چهارگانه و در نتيجه سبب سلامتي بيمار شوند اين اعتقاد تا اوايل قرن هجدهم که اولياي امور پزشکي برخي از خطاهاي اساسي نظريه هاي جالينوس را نشان دادند پذيرفته شده بود.

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

زندگينامه نيوتن

ايزاک نيوتن از خانواده‌اي که افراد آن کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند....  
خانواده و دوران کودکي
ايزاک نيوتن که در روز 25 دسامبر 1642 يعني سال مرگ گاليله متولد شد از خانواده‌اي است که افراد آن کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دريا در قريه وولستورپ مي‌زيستند. نيوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنيا آمد و چنان ضعيف بود که مادر گمان برد او حتي روز اول زندگي را نتواند به پايان برد. پدرش نيز در عين حال اسحق نام داشت و در 30 سالگي و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مردي بوده است ضعيف ، با رفتار غير عادي ، زودرنج و عصبي مزاج, مادرش هانا آيسکاف زني بود مقتصد ، خانه دار, صاحب کفايت و صنعتگري با لياقت, آيزاک دوره کودکي شادي نداشت.
او سه ساله بود که مادرش با بارناباس الميت کشيش مرفه با سني دو برابر سن خود ازدواج کرد. جدايي از مادر ظاهرا سخت بر شخصيت او اثر گذاشت. به نظر مي‌آمد که تمرکز او منحصرا روي کارش بود. نه سالي که نيوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانيد براي وي سالهاي دردناکي بود، داستانهايي بر سر زبان است که نيوتن جوان از قبه کليسا بالا مي رفت تا نورث ويتام ده مجاور را که مادرش اينک در آن زندگي مي‌کرد، از دور ببيند. آموزش ابتدايي رسمي نيوتن در دو مدرسه کوچک دهکده‌هاي اسکلينگتن و راچفورد صورت گرفت که هر دو براي رفت و آمد روزانه به خانه او نزديک بودند.
کشف استعداد
چنين به نظر مي‌رسد که اول بار دايي او که کشيشي به نام ويليام آيسکاف بوده است متوجه شد که در نيوتن استعدادي مافوق کودکان عادي وجود دارد. بدين ترتيب ويليام آيسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبريج (که خودش نيز از شاگردان قديمي اين دانشگاه بود) بفرستد. زيرا مادر نيوتن قصد داشت وي را در خانه نگهدارد تا در کارهاي مزرعه به او کمک کند، در اين هنگام نيوتن 15 ساله بود. کمبريج در آن زمان ديگر آکسفورد را از مقام اولي که داشت خلع کرده ، به قلب پيوريتانيسم انگليس و کانون زندگي روشنفکري آن کشور بدل شده بود.
نيوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوي ديگر دوره کارشناسي ، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون مي‌کرد. نيوتن در يکي از روزهاي سال 1663 يا 1664 شعار زير را در کتابچه يادداشت خود وارد کرد: "افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترين دوست من حقيقت است نه کلام"
 او از کارهاي دکارت در هندسه تحليلي شروع کرده سريعا تا مبحث روشهاي جبري پيش آمده بود، در آوريل 1665 که نيوتن درجه کارشناسي خود را گرفت، دوره آموزشي او که مي‌توانست چشمگيرترين دوره در کل تاريخ دانشگاه باشد بدون هيچگونه شناسايي رسمي به اتمام رسيد.
در حدود سال 1665 مرض طاعون شيوع يافت و دانشگاه دانشجويان خود را مرخص کرد. نيوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همين موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت، زيرا تمام کتابها و جزوه‌هاي خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهايي از منابع خاص خود استفاده نمايد. در اين هنگام نيوتن بيش از 22 سال نداشت ولي بيش از ارشميدس و دکارت و ارسطو درباره معرفت ساختمان جهان دقيق شده بود، نيوتن ضمن دو سالي که در وولستورپ بود حساب عناصر بي نهايت کوچک قانون جاذبه عمومي را کشف کرد و تئوري نور را بنيان گذاشت.
داستان سيب نيوتن
اين داستان که سقوط سيبي از درخت نيوتن را به فکر کشف جاذبه عمومي انداخته است به نظر درست مي‌آيد. او از آن لحظه اين پرسشها را براي خود مطرح کرد :چرا سيب به پايين و نه بالا سقوط مي‌کند؟ و چرا ماه بر زمين نمي‌افتد؟ اين انديشه‌ها بعدها او را به کشف قانون نيروي گرانش رهنمون شد، هنگامي که نيوتن چندين سال بعد پاسخ اين پرسش را توانست بيابد، در واقع يکي از قانونهاي فيزيک را کشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست.
کشفيات نيوتن
قانون نيروي گرانش او پس از شيوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعي مادرش ، طي 18 ماه به آگاهيها و کشفهايي بيش از آنچه که دانشمندان ديگر در طول عمر خود دست مي‌يابند، منجر شد. او در اين مدت ساخت و ساز قانون نيروي گرانش را آغاز کرد. او در باره نور و رنگهاي آن پژوهش نمود، دليل جزر و مد را کشف کرد، قوانين و حرکات بخصوصي را به درستي تشخيص داد و معادله‌هايي براي آن نوشت که بعدها اساس و بنيان دانش مکانيک شد. در مورد نيروي گرانش نيوتن معتقد بود که نه تنها زمين چنين نيروي گرانشي دارد، بلکه تمام اجسام و اجرام چنين خصوصيتي دارند.
روزي او منشوري را در دست گرفت و اجازه داد تا پرتو نور خورشيد از ميان آن بتابد. او با اين کار کشف کرد که نور سفيد به هنگام ورود به منشور شيشه‌اي منحرف مي‌شود و به 7 پرتو نور اصلي با رنگهاي گوناگون تجزيه مي‌شود، آنها رنگهاي رنگين کمان هستند که طيف يا بيناب ناميده مي‌شود و عبارتند از: سرخ ، نارنجي ، زرد ، سبز ، آبي ، نيلي و بنفش.
او تمام اين کشفيات را در يک دوره زماني 18 ماهه به انجام رسانيد بالاخره طاعون ريشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصيلات خود را به پايان برساند و 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهيت و طبيعت نور کرد. او همچنين نخستين دوربين نجومي آينه‌اي را ساخت تلسکوپ آينه‌اي رصدخانه مونت پالومار در کاليفرنيا نيز ، که آينه آن 5 متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نيوتن بنا شده است.
دوران ميانسالي و بيماري نيوتن
نيوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتي عصبي شد. از دو ناراحتي عصبي که نيوتن پيدا کرد، اولي ظاهرا در سال 1678 و دومي در سال بعد از فوت مادر او بود. در اين دوره وي مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهاي ذهني دست کشيد. دوران مابين 1684 و 1686 از نظر تاريخ فکري بشر مقام ارجمندي دارد، در اين دوران هالي توانست با تدبير بسيار نيوتن را وا دارد تا اکتشافات خويش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوين کند و نيوتن نيز به اين کار رضايت داد.
در سال 1687 در 45 سالگي قانون جاذبه زمين و سه قانون در باره حرکت را در کتابش که به زبان لاتين نوشته شده بود با خرج هالي منتشر کرد. نيوتن به مطالعات عظيم ديگري پرداخت که حتي امروزه نيز کامل نشده است و آن اينکه با بکار بردن قوانين علم الحرکات و قانون جاذبه عمومي, فرو رفتگي زمين را در دو قطب آن که نتيجه دوران روزانه زمين به دور محور خود مي‌باشد محاسبه کرد و به کمک اين محاسبه در صدد برآمد سير تکامل تدريجي سياره را مورد مطالعه قرار دهد.
نيوتن تغييرات وزن اجسام را برحسب تغيير عرض جغرافيايي مکان بدست آورد و نيز ثابت کرد که هر جسم تو خالي که به سطوح مروي متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد، نمي‌تواند هيچگونه نيرويي بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غير مشخصي در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند.
نيوتن در پاييز سال 1692 هنگامي که به 50 سالگي رسيد نزديک مي‌شد به سختي مريض و بستري شد، بطوري که از هر گونه قوت و غذايي بيزار شد و دچار بيخوابي مفرط گرديد که به تدريج به بيخوابي کامل تبديل شد. خبر کسالت شديد نيوتن در قاره اروپا انتشار يافت. ليکن بعد از آنکه خبر بهبودي او را دادند دوستان وي شادمان گرديدند. حکومت بريتانيا به منظور قدرداني از خدمات اين دانشمند بزرگ يک منصب بسيار بالاي دولتي به وي اعطاء کرد و او در سال 1700 ميلادي به عنوان خزانه دار کل سلطنتي منصوب شد، منصبي که تا آخر عمر آن را حفظ کرد.
در همان سال به عضويت آکادمي علمي فرانسه نيز انتخاب شد، در سال 1705 ملکه انگلستان به وي عنوان "سر" اعطاء کرد و به احتمال قوي اعطاي اين افتخار بيشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال.
نيوتن از نگاه خود
وي چندي پيش از وفات با نگاهي به زندگي علمي طولاني گذشته‌اش اين خلاصه را بدست داد:
"من نمي‌دانم به چشم مردم دنيا چگونه مي‌آيم، اما در چشم خود به کودکي مي‌مانم که در کنار دريا بازي مي‌کند و توجه خود را هر زمان به يافتن ريگي صافتر يا صدفي زيباتر منعطف مي‌کند. در حالي که اقيانوس بزرگ حقيقت همچنان نامکشوف مانده در جلوي او گسترده است"
 آخرين روزهاي زندگي وي تأثر برانگيز و از جنبه انساني قوي و عميق بوده است. اگر چه نيوتن نيز مانند ساير افراد بشر از رنج فراوان بي‌بهره نماند ليکن بردباري بسياري که در مقابل درد و شکنجه دائمي دو سه سال اخير زندگاني خويش نشان داد شکوفه‌هاي ديگري بر تاج گلي که بر فرق او قرار دارد مي‌افزايد.
وداع با دنيا
در آخرين روزهاي زندگي از درد جانگداز آسوده بود در نهايت آرامش در 20 مارس 1727 در 84 سالگي در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسيار در وستمينستر آبي به خاک سپرده شد. براي قدرداني از اين دانشمند بزرگ واحد نيرو را نيوتن ناميده‌اند.

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

زندگينامه و بيوگرافي پروفسور فاطمي

محمدتقي فاطمي را پدر علوم رياضي نوين در ايران ميدانند  
محمدتقي فاطمي را پدر علوم رياضي نوين در ايران ميدانند. وي در سال1283 ه.ش در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه عازم فرانسه شد و پس از نگارش رساله تخصصي استعمال گروهها در هندسه و کسب درجه پروفسوري رياضيات از دانشسراي عالي پاريس به ميهن بازگشت. وي در دانشسراي عالي تهران به تدريس علوم رياضي و مکانيک استدلالي پرداخت و نخستين متخصص مکانيک تحليلي کشورمان بود. پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313 پروفسور فاطمي در همان سال دانشکده فني تهران را بنيان مي نهد. بعدها در تاسيس دانشکده علوم نيز مشارکت مي نمايد و سالها در اين دانشکده به تدريس مي پردازد.
استاد فاطمي با همکاري دوستانش 26 جلد کتاب رياضي در موضوعات جبر- هندسه- مثلثات و مکانيم استدلالي براي دانشگاهها و دبيرستانها تاليف و تدوين کرد.
وي در سال 1347 به خاطر عشق وافر به امام رضا(ع) عازم مشهد شد و به تدريس و مديريت گروه رياضي دانشگاه فردوسي مشهد همت گماشت. پروفسور فاطمي در بيست و دومين کنفرانس رياضي کشور در سال 1369 به عنوان استاد پيشکسوت رياضيات ايران در قرن معاصر مورد تقدير قرار گرفت.
مرحوم فاطمي از خادمان افتخاري حضرت رضا(ع) بود و بارها مي گفت: (( خدمت به امام رضا(ع) از افتخارات من است)) اين معلم بزرگ و پرتلاش سرانجام در پاييز سال 1374 به ديار باقي شتافت و در جوار محبوبش امام هشتم شيعيان (ع) به خاک سپرده شد.  
 
 
منبع : مشاهير

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

زندگینامه و اختراعات الکساندر گراهام بل

زندگینامه:این مخترع پرآوازه در سوم مارچ سال 1847 در شهر ادینبورگ اسکاتلند به دنیا آمد. او در خانواده ای متولد شد که پدر و پدر بزرگش هردو مطالعاتی در زمینه صوت انجام داده بودند و نیز از جمله کسانی بودند که از مدتها قبل افراد کر و لال را آموزش می دادند.وی علاوه بر دانش صدا به هنر عمومی، موسیقی و سرودن شعر علاقه بسیار داشت.
پس ازانجام تحصیلات اولیه نزد والدین درانگلستان به دانشگاه رفت و درسال 1870 به ایالات متحده مهاجرت کرد و از دانشگاه بوستون (Boston) درجه پروفسوری درفیزیولوژی صدا (Vocal Physiology) گرفت.


بل در سال 1870 به کمک پدرش تحقیقات و مطالعاتی را در زمینه اصول گفتار انجام دادند و روشهای جدیدی برای تعلیم و پرورش کودکان کرولال در ادینبورگ ارائه کردند. در سال 1871 الکساندر از اسکاتلند به آمریکا رفت. در ابتدا قصد داشت که وسیله ای برای آموزش کر ها بسازد اما بدلیل اینکه نتوانست چنین وسیله ای را بسازد، سعی کرد مجددا به تحقیقات خود ادامه دهد و این بار کاری کند که اصوات را به کمک امواج در سیم جریان دهد که تا مسافتی دور آن اصوات را بتوان شنید. در سال 1873 گرفتار عشق یکی از شاگردان کرولال خود شد. او برای اینکه بتواند بهتر او را مورد آموزش دهد، به تلاش و کوشش خود ادامه داد وسعی کرد وسیله ای مکانیکی برای تولید صوت کند را،بسازد.
جمله مشهوری به این صورت داشت : "گهگاه یک سری کاه و تکه های چوب را به هم بریزید و در آن شیرجه بزنید. مطمئن باشید که هر دفعه چیز جدید در آنها خواهید یافت که دفعه قبل آنرا ندیده بودید. چیزی که بدون شک می تواند ذهن شما را مشغول به فکر کردن بکند، همه اختراعات و اکتشافات بزرگ نتیجه فکر کردن زیاد بوده است".
او همواره آرزوی اینرا در سر می پروراند که تکنولوژی ارسال و دریافت تلگراف را بهبود بخشد. هرچند امروزه همه ما می دانیم برای تبدیل صوت به جریان الکتریکی به چیزی بیش از یک سیم پیچ، یک آهن ربا و یک صفحه کاغذی بزرگ احتیاج نیست اما او کسی بود که برای اولین بار اینکار را انجام داد و در سال 1875 توانست دستگاهی بسازد که صدای انسان را به امواج الکتریکی تبدیل می کند. بیشتر روی آن کار کرد و خیلی زود توانست پس از گذراندن جریان الکتریکی از سیم آنرا دوباره به صوت تبدیل کند و نام آنرا "دستگاه صحبت الکتریکی" (electrical speech machine) گذاشت.

(1892زمانی که بل بین شیکاگو و نیویورک ارتباط
                  تلفنی برقرار کرد)
سال 1876 بود و نمایشگاهی در فیلادلفیا در جریان بود، در آخرین دقایق بل توانست خود را به نمایشگاه برساند. چون دیر به آنجا رسیده بود جای خیلی بدی برای نشستن نصیبش شد، اما خیلی زود هنگامی که نوبت به او رسید تا اختراع خود را معرفی کند توجه همه حاضرین در سالن به سوی او جلب شد. خبر اختراع دستگاهی که اجازه می دهد دو نفر در مسیر دور با یکدیگر صحبت کنند خیلی زود به اروپا رسید.
او در سال 1876 اختراع خود را ثبت کرد و سال 1877 با شاگرد کرولال خویش ازدواج نمود. در ابتدا مردم میلی به این دستگاه نشان نمی دادند و حتی مردم عموم آن را جادو می دانستند، اما پس از این که این وسیله جای خود را در خانواده های اشراف و مقامات پیدا کرد، مردم نیز به آن علاقه مند شدند و در نتیجه با استقبال عمومی مواجه شد. در زمان کوتاهی شبکه متراکمی از سیمهای تلفن در همه جای دنیا مورد استفاده قرار گرفت. گراهام بل در سال 1882 پس از اینکه به تبعیت آمریکا در آمد، شرکتی نیز در آمریکا تاسیس کرد که تحقیقات علمی در این شرکت، صورت می گرفت. این مخترع و دانشمند بزرگ مقدار بسیار زیادی از ثروت خود را صرف کارهای تحقیقاتی نمود.شاید جالب باشد بدانید که آلکساندر گراهام بل از موءسسین National Geographic Society در سال 1888 نیز می باشد. از جمله اختراعات وی می توان به قایق موتوری و نیز ثابت نگه داشتن هواپیما در فضا اشاره کرد. الکساندر گراهام بل در دومین روز از ماه آگوست سال 1922 در کشور کانادا درگذشت.      
 
   منبع : نگاهک

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

زندگينامه دکتر جعفر شهيدي از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبي ايران

جعفر شهيدي فرزند سيد محمد سجادي در سال 1306 هجري شمسي در شهر بروجرد به دنيا آمد  
 جعفر شهيدي از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبي ايران بشمار مي رود. دوران تحصيل ابتدائي و اندکي از متوسطه را در بروجرد و سپس ادامه آن را در تهران به اتمام رسانيد. استاد شهيدي قبلا بنام سجادي معروف بود که بعدها تغيير شهرت داده و با نام شهيدي در مراکز علمي و دانشگاهي شهرت پيدا کرد.
 برخورد با شادروان دکتر محمد معين باب آشنائي ايشان را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم نمود و بعد از تشکيل سازمان لغت نامه دهخدا، معاونت سازمان رابعهده گرفت. اخذ درجه دکتري با امتياز والا و استادي دانشکده ادبيات در فاصله سالهاي 1340 به بعد در سالهاي بعد صورت گرفت.
بعد از مرگ مرحوم دکتر محمد معين، استاد شهيدي مسئوليت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را به عهده گرفت. او در زمينه هاي ادب عرب و فارسي استادي بنام است و درک محضر و مجالست با اساتيدي نظير بديع الزمان فروزانفر، دهخدا، جلال همائي و دکتر محمد معين اعتبار علمي و معنوي او را دو چندان کرده است.
ساعت 9 صبح روز چهارشنبه 26 دي 1386 در دانشگاه تهران پيکرش تشييع شد
 
  منبع : مشاهير

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

خواجه نصير الدين طوسي

خـواجه نصير الديـن طوسى، روز شنبه يازدهـم جمادى الاول سال 597 هـ.ق در شهر طوس خراسان چشـم به جهان گشـود نام او محمد، کنيه اش (ابو جعفر ) لقبش (نصير الديـن) (محقق طوسى) (استاد البشر) و شهرتـش (خـواجه) است.  
آموخته ها
خواجه نصير الديـن ايام کودکى و جـوانى خود را در طوس گذراند، و دروس مقدماتى از قبيل خـواندن و نوشتـن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـى و فارسى، معانى و بيان و مقدارى از علـوم منقـول از قبيل حديث و ... را نزد پدر روحانى خـود (محمد بـن حسـن طـوسى) فراگرفت در ايـن ايام خواجه نصير از مادرش در يادگيرى خـواندن قـرآن و متـون فارسـى استفاده مـى کـرد .خواجه بعد از طى دوره سطح عالى در نيشابـور و براي ادامه تحصيل به شهر رى و از آنجا به قم و بعد از مدتي راهى اصفهان شد، ليکـن در اصفهان استادى که بتـواند از او استفاده نمايد، نيافت بعد از انـدک مـدتـى به عراق مهاجـرت نمـود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال 619 هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روايت از معين الـديـن گشت خـواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلـى حـاضـر گشت، وى نيز متقـابلا در درس حکمت خواجه شرکت مى نمود ايـن سنت حسنه تاکنون در حـوزه ها باقى است و استاد و شاگرد به فراخـور معلـومات علمـى يکـديگر از هـم استفاده مـى کنند و نهايت تـواضع و فروتنـى را براى کسب علـم از خود نشان مى دهند.
خـواجه سپـس در موصل نجـوم و رياضـى را مـىآمـوزد به ايـن ترتيب خـواجه نصير دوران تحصيل خـود را پشت سر مـى گذارد و بعد از مـدتها دورى از وطـن و خـانـواده قصـد عزيمت به خـراسـان مـى کنـد.
اساتيد
خواجه نصير الدين از محضر اساتيدي که از محضرشان بهره مند گرديده است عبارتند از:
1 ـ از محضر دايى بزرگوارش (نور الديـن على بـن محمد شيعى) .
2 ـ از محضر رياضـى دان معروف آن زمان (محمد حاسب) کسب فيض نموده است.
3ـ آخريـن استادى که خواجه در طوس پيـش او تلمذ نمود (عبدالله بـن حمزه) دايى پدرش بوده است.
4 _ درس خارج فقه و حديث و رجال را در محضر امام سراج الدين کسب علم نمود.
5_ فريد الديـن داماد نيشابورى دانشمند بزرگ آن عصر بود که خـواجه در حضـور ايـن استـاد اشـارات ابـن سينا را آمـوخت.
6ـ کتاب قانـون ابـن سينا را از قطب الـديـن فرا گرفته و در نهايت از محضـر عارف نامـور شيخ عطار نيشابـورى بهره مند گرديد.
7ـ ابـو السادات اسعد بـن عبد القادر.
8 _ خـواجه نصير علـم فقه را از محضـر (معين الديـن سالم) فرا گرفته است.
9ـ در موصل از محضر (کمال الديـن موصلى) نجـوم و رياضـى را آموخت.

شاگردان
شاگردان بسياري از محضر خواجه کسب علم نموده اند که معروف ترين آنان را مي توان : علامه حلي و ابـن فـوطـى يکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب را نام برد.

تأليفات
آثار علمى و قلمـى فـراوانـى از خـواجه به يادگار مانـده که به برخى از آنها اشاره مى گردد.
1 ـ تجريد العقايـد
2 ـ شرح اشارت بـو علـى سينا
3 ـ قـواعد العقـايـد
4 ـ اخلاق ناصـرى
5 ـ آغاز و انجام
6 ـ تحـريـر مجسطـى
7 ـ تحرير اقليـدس
8 ـ تجـريـد المنطق
9 ـ اساس الاقتباس
10 ـ ذيج ايلخانـى
11 ـ آداب البحث
12 ـ آداب المتعلميـن
13 ـ روضه القلوب
14 ـ اثبات بقاء نفس
15 ـ تجريد الهندسه
16 ـ اثبات جوهر
17 ـ جامع الحساب
18 ـ اثبات عقل
19 ـ جام گيتى نما
20 ـ اثبات واجب الوجود
21 ـ الجبر و الاختيار
22 ـ استخراج تقويم
23 ـ خلافت نامه
24 ـ اختيارات نجوم
25 ـ رساله در کليات طب
26 ـ ايام و ليالى
27 ـ علم المثلث
28 ـ الاعتقادات
29 ـ شـرح اصـول کافـى
گفتار بزرگان
علامه حلـى از شاگردان بر جسته خـواجه که از بزرگتريـن علماى مذهب تشيع است در باره خصوصيات اخلاقى استادش مى گويد: خـواجه بزرگوار در علوم عقلى و نقلـى تصنيفات بسيار دارد و در علـوم اسلامـى بر طريقه مذهب شيعه کتابها نوشت او شريف تريـن دانشمندى بود که مـن در عمرم ديـدم.
(ابـن فـوطـى) يکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب خـواجه نصيـر در خصـوص اخلاق استـادش مـى نـويسد : خـواجه مردى فاضل و کريـم الاخلاق و نيکـو سيرت و فـروتـن بـود و هيچگاه از درخـواست کسـى دل تنگ نمى شد و حاجتمندى را رد نمى کرد و بـرخورد او با همه با خوش رويـى بـود.
(ابـن شاکر) يکى ديگر از مـورخان اهل بيت است که اخلاق خـواجه را چنين توصيف مى کند: خواجه بسيار نيکـو صـورت، خوش رو، کـريـم، سخـى، بـردبار، خـوش معاشـرت، زيـرک و با فـراست بـود و يکـى از سياستمـداران روزگار به شمار مـى رفت.
(جـرجـى زيـدان) دربـاره خـواجه چنيـن مـى نـويسـد : علـم و حکمت به دست اين ايرانـى در دورتـريـن نقطه هاى بلاد مغول رفت تـو گويى نور تابان بـود در تيره شامى.
برو کلمـن آلمانـى در کتاب تاريخ ادبيات راجع به قرن هفتـم مى نويسد : مشهورترين علما و مؤلفين ايـن عصر مطلقا و بدون شک نصير الديـن طوسى است.
در کتاب تحفه الاحباب محدث قمـى، صاحب مفـاتيح الجنـان، در مـورد خـواجه نصيـر مـى نـويسـد : نصير المله و الدين، سلطان الحکماء و المتکلميـن، فخر الشيعه و حجة الفـرقه النـاجيه استـاد البشـر و العقل الحـادى عشر.
خصوصيات اخلاقي
خـواجه را نمى تـوان يک دانشمند محصـور در قلـم و کتاب به شمار آورد او هرگز زندگى خـويـش را در مفاهيـم و واژه ها خلاصه نکرد آنجا که پاى اخلاق و انسانيت به ميان مـىآمد، او ارزشهاى الهى و اسلامى را بر همه چيز ترجيح مـى داد خواجه از زندان نفـس و خـود خـواهى رها گشته بـود زندانى که با علـم و دانـش نتـوان از آن بيرون آمد بلکه رهايـى از آن ايمان به خـداوند متعال و تقـوا و عمل صـالح لازم دارد بـا وجـود اينکه بيـش از هفت قـرن از عصـر خواجه مى گذرد ولى هنوز سخـن او، رفتار او و دانش او، زينت بخـش مجـالـس و محـافل اهل علـم و دانـش مـى بـاشـد.

فعاليت
چنـدى از فتح بغداد نگذشته بـود، که هلاکـو خـواجه را به ساختـن رصد خانه تشـويق کرد هلاکو کليه موقوفات را به خـواجه واگذار کرد تـا 110 آنها را به مصـرف رصـد خـانه بـرسـاند.
خـواجه به امر هلاکـو، مشاهير، حکما و منجمان را به مراغه احضار کرد رصـد خانه مراغه در سال 656 هـ. ق، آغاز و در سال 672 هـ. ق، به اتمام رسيد در ايـن رصد خانه از ابزار نجـومـى که از قلعه المـوت و بغداد آورده بـودنـد استفـاده گـرديـد خـواجه تـوانست کتابخانه عظيمـى در آنجا تأسيـس کنـد تعداد کتب آن را بالغ بـر چهار صـد هزار جلـد نـوشته انـد.

دوران بازگشت به ميهن
خواجه در بيـن راه بازگشت به ميهن از شهرهاى مختلف عبـور کرد و به نيشابـور رسيد , نيشابور در آن زمان چند بار مـورد هجـوم قرار گرفته بـود و شهر در دست مغولان بـود.
خواجه بعد از نيشابـور به طـرف طـوس زادگاه خـويـش ادامه مسيـر داد و از آنحا خـود را به قايـن رساند تا بعد از سالها به ديدار مادر و خـواهرش مـوفق شـود مدتـى در قايـن اقامت کـرده و به تقـاضـاى اهل شهر امام جماعت مسجـد شهر را قبول و به مسائل دينـى مردم رسيـدگـى کرد و اطلاعاتـى نيز درباره قوم مغول به دست آورد.
خـواجه در سال 628 هـ ق، در شهر قايـن با دختر فخر الـدين نقاش پيمان زناشـويـى بست و به ايـن ترتيب دوره اى ديگر از زندگى پر فراز و نشيب خـواجه آغاز گرديد. بعد از چند ماه سکونت در شهر قايـن از طرف محتشـم قهستان به نام ناصر الديـن که مردى فاضل و کـريـم و دوست دار فلاسفه بـود دعوت به قلعه شـد او به اتفـاق همسـرش به قلعه اسمـاعيليـان رهسپـار گـرديـد.
قلعه هاى اسماعيليه بهترين و محکـم تريـن مکان در بـرابـر حمله مغولها بود.
در ايـن مدت که خـواجه نصير در قلعه قهستان بود بسيار مورد احترام و تکريم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قايـن رفت و آمد داشته و به امور مردم رسيدگى مى نمود در هميـن زمان بود که به در خـواست ميزبـان کتـاب (طهاره الاعراق) ابـن مسکـويه را از عربـى به فـارسـى تـرجمه کـرد و نام آن را اخلاق ناصـرى (به نام ميزبان خود) نهاد.
خـواجه نصير حـدود 26 سال در قلعه هاى اسماعيليه به سر برد و در ايـن مـدت دست به تأليف و تحرير کتابهاى متعددى زد از جمله شرح اشارات ابـن سينا، اخلاق ناصرى، رساله معينيه، مطلوب المومنيـن، روضه القلوب، رساله تـولى و تبرى و ... خـواجه در ايـن دوره از زندگانى پر ماجراى خويـش از کتابخانه هاى غنى اسماعيليان بهره ها بـرد و به علت نبـوغ فکرى و دانـش و آلايـش معروف و سرشناس گشت.
مغول بيشتـر ممالک اسلامـى را به اطاعت خـود در آورده بـود ولـى اسماعيليه و بنـى عباس هنـوز در قـدرت بـودند در حالـى که سران مغول در فکر يـورش به بغداد، مقر بنـى عباس، بـودند اسماعيليه ظلـم و ستـم را از حد گذرانده و فساد آنقدر شدت پيدا کرده بود که کسى طاقت نداشت تا جايى که قاضى شمس الديـن قزوينى که عالـم و مورد اعتماد مردم قزويـن بود از ستم فزون از حد اسماعيليه به (قا آن )نـوه چنگيز خان شکايت بـرده و طلب کمک نمـود تا اينکه (قا آن) برادر کوچک خـود هلاکو خان را مأمـور سر کـوبى قلعه هاى اسماعيليه کرد. هلاکـو خان در سال 651 هـ ق، بـا 12000 نفـر روانه قهستان شـد نماينده اى پيش (ناصر الديـن) گسيل داشته و او را به قبول اطاعت از خود فرمان داد ناصر الدين که در ايـن زمان پير و ناتوان شده بود به نزد هلاکو رفت و تسليم گرديد هلاکو هـم او را محترم شمرد و به حکومت شهر تـون (فردوس کنونى) فرستاد با تسليـم شدن ناصر الـديـن عملا شکستـى در جبهه اسماعليه رخ داد و مغولان قلعه ها را يکى پس از ديگرى تسخير کردند.
خواجه نصير با اطلاع از ايـن جريان دانست که هلاکـو مرد خـونريزى نيست چـون که ناصـر الـديـن را دولت ديگر بخشيـده سپـس هلاکـو دو نماينده نزد (خورشاه) فرستاد و او را به تسليـم شـدن خـواند، خورشاه با مشـورت و صلاح ديـد خـواجه حاضـر به قبـول اطاعت شـد خـواجه مذاکراتـى با هلاکـو داشت و ضمـن آن گفت پادشاه نبايد از قلعه ها نگران باشد چـونکه دلايل نجـومى چنان نشان مى دهد که دولت اسماعيليه در حال سقوط است پيـش بينى خواجه درست بود روز شنبه اول ذيقعده سال 654 هـ ق، با تسليـم شـدن خـورشاه نقطه پايان بر حکـومت اسماعيليان در ايران گذاشته شد و از آن پـس جز نامـى از اسماعيليان در تاريخ باقـى نماند خان مغول خـواجه را که در جلـوگيرى از خونريزى و تسليـم شدن خـورشاه نقـش بسزايى داشت با احتـرام پذيـرفت و از او تجليل فـراوانـى نمـود.

وفات
هيجـدهـم مـاه ذيحجه سـال 672 هـ ق، آسمـان بغداد رنگ ديگـرى داشت گـويى اتفاقى در شرف وقـوع است که آرامـش را از ايـن شهر بگيرد و مردم را در عزا بنشاند.
با رحلت خواجه بغداد يکپارچه غرق ماتـم شد و اشکها چون سيلاب از گونه ها جارى گرديد، با ارتحال خـواجه جهان تشيع بزرگتريـن حامى خويـش را در دستگاه حکومت از دست داد خواجه با احترام خاصى به سـوى آستان مقـدس امام کاظم (عليه السلام) تشييع و در جـوار آن امام همام به خاک سپرده شد.

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

آشنایی با زندگی و خدمات ارزنده دانشمند بزرگ ماری کوری

111 سال پيش در 26ژوئن سال 1898ميلادي, راديوم يكي از كمياب ترين و گرانبهاترين فلزات، توسط مادام كوري و همسرش پي ير كوري كشف شد. به اين ترتيب راه معالجه پاره اي از امراض كه احتياج به مواد راديواكتيويته داشتند، هموار گشت...  
راديوم از فلزات قليایي خاكي است و علاوه بر تشعشعات سه گانه آلفا ،بتا و گاما از انرژي حرارتي قابل ملاحظه اي برخوردار است. اين فلز بحالت تركيب در طبيعت وجود دارد و استخراج آن بسيار مشكل است؛ و همين امر در بهاي آن تأثير فراوان داشته ، و بهاي آن را افزايش مي دهد . از راديوم در درمان سرطان و راديوتراپي استفاده بسيار مي شود.

ماریا اسکلو دووسکا کوری - Maria Skłodowska Curie-در سال ۱۸۶۷میلادی در ورشو پایتخت لهستان متولد شد.او در سن ۱۹ سالگی به پاریس رفت تا در آنجا به تحصیل در رشته شیمی بپردازد. در آنجا با فیزیکدان جوان فرانسوی به نام پیر کوری آشنا شد. این آشنایی به ازدواج انجامید. او به پیر کوری در انجام آزمایشهای عملی‌اش درباره الکتریسیته کمک می‌کرد.
شروع فعالیت آزمایشگاهی ماری کوری
زمانی که ماری کوری در سال ۱۸۹۵ در انباری چوبی کوچکی که آزمایشگاه او بود شروع بکار کرد، نه او و نه هیچ کس دیگر چیزی در باره عنصر شیمیایی رادیوم نمی‌دانست و این عنصر هنوز کشف نشده بود.
البته یکی از همکاران پژوهشگر پاریسی و فیزیکدان فرانسوی، «هانری بکرل»، در آن زمان تشخیص داده بود که عنصر شیمیایی اورانیوم، پرتوهایی اسرار آمیز نامرئی از خود می‌افشاند.
کشف هانری بکرل
بکرل به طور اتفاقی یک قطعه کوچک از فلز اورانیوم را بر روی یک صفحه فیلم نورندیده که در کاغذ سیاه پیچیده شده بود گذاشته بود. صبح روز بعد مشاهده کرد که صفحه فیلم درست مثل این که نور دیده باشد سیاه شده‌است. بدیهی بود که عنصر اورانیوم، پرتوهایی را از خود ساطع کرده بود که از کاغذ سیاه گذشته و بر صفحه فیلم اثر کرده بودند.
بکرل این فرآیند را دوباره با سنگ معدنی که سنگی سخت و سیاه قیرگون است و از اورانیوم بدست می‌آید، تکرار کرد. این بار، اثری که سنگ بر روی صفحه فیلم گذاشته بود، حتی از دفعه قبل هم قوی‌تر بود. بنابراین می‌بایست به غیر از عنصر اورانیوم، یک عنصر پرتوزای دیگر هم در سنگ وجود می‌داشت.
ارائه نظریه
در ۱۲ آوریل ۱۸۹۸ کوری‌ها نظریه خود را به آکادمی علوم پاریس گزارش کردند. در ۱۴ آوریل، کوری‌ها با همکاری «لمون» شیمیدان فرانسوی، به جستجوی عنصر ناشناخته مزبور پرداختند. نتیجه گرانبهای این کار پرزحمت و طاقت‌فرسا تنها چند قطره از ماده‌ای بود که آنها این ماده را در لوله‌های شیشه‌ای آزمایشگاهی نگهداری می‌کردند.
بر اثر این کارهای طاقت‌فرسا در نخستین زمستان، ماری کوری دچار نوعی عفونت و التهاب ریوی شد و تمام فصل را مریض بود. ولی پس از بهبودی، کار پختن مواد در دیگها را در آزمایشگاه از سر گرفت. پس از آن، نخستین دخترش به نام ارینه متولد شد.
پیر و ماری کوری در ماه جولای(مرداد ماه) همان سال توانستند این مسئله را انتشار دهند که سنگ معدن به غیر از اورانیوم، دو عنصر پرتوزای دیگر را نیز در خود دارد. نخسیتن عنصر را به یاد محل تولد و بزرگ شدن ماری کوری که لهستان بوده‌است، پولونیوم نامیدند و دومین عنصر را که اهمیت زیادی داشت رادیوم نامیدند که از واژه لاتین به معنی «پرتو» الهام می‌گرفت.
تولد رادیوم
در ۲۶ دسامبر ۱۸۹۸(۵ دی ماه ۱۲۷۷) اعضای آکادمی علوم پاریس، گزارشی تحت عنوان «درباره ماده شدیدآٌ رادیواکتیوی که در پشبلند وجود دارد» انتشار دادند و این روز تاریخ تولد رادیوم است. پیدایش رادیوم در میان عناصر رادیو اکتیو طبیعی تقریباٌ به فوریت ثابت کرد که این عنصر مناسبترین عنصر رادیو اکتیو برای بسیاری کارهاست. بزودی معلوم شد که نیمه‌عمر رادیوم نسبتاٌ زیاد است(۱۶۰۰ سال). کشف رادیوم موجب دگرگونی‌های اساسی در دانش بشر درباره خواص و ساخت ماده شد و منجر به شناخت و دستیابی به انرژی اتمی شد.
اولین جایزه نوبل
خانواده کوری بهمراه بکرل بخاطر کشفی که پس از آن همه کار طاقت‌فرسا به آن نائل شدند در سال ۱۹۰۳ جایزه نوبل در فیزیک را از آن خود کردند و به این ترتیب توانستند وامهایی را که برای کارهای پژوهشی طولانی خود گرفته بودند، پرداخت کنند.
دومین جایزه نوبل
پیر کوری در سال ۱۹۰۶ در ۴۷ سالگی بعلت تصادف با درشکه درگذشت. مادام کوری پس از مرگ شوهرش به مطالعات خود ادامه داد و در سال ۱۹۱۰ موفق به تهیه رادیوم خالص گردید. در این هنگام استاد سوربون و عضو آکادمی طب شد و در سال ۱۹۱۱ برای دومین بار به دریافت جایزه نوبل نائل شد.

ماری کوری به غیر از «لیونس پاولینگ» برنده جایزه نوبل در شیمی در سال ۱۹۵۴ و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۶۲ تنها انسانی است که دو بار این جایزه ارزشمند را از آن خود کرده‌است.
مرگ مادام کوری
مادام کوری در ۴ ژوئیه ۱۹۳۴ یعنی ۲۸ سال بعد از مرگ شوهرش و در سن ۶۷ سالگی درگذشت.
دستاورد کشف کوری
این واقعیت که پرتوهای رادیوم می‌توانند بافتهای زنده اندامها را از بین ببرند، به‌عنوان مهم‌ترین دستاورد کشف کوری‌ها مشخص گردید. پزشکان و پژوهشگران علوم پزشکی بزودی دریافتند که به این وسیله می‌توانند غده‌ها و بافتهای بدخیم را که در سرطان و همچنین بیماریهای پوستی و غدد ترشحی بروز می‌کنند، از بین ببرند.

بسیاری از بیماران سرطانی که توانسته‌اند با موفقیت درمان شوند و از مرگ نجات یابند، عمر دوباره و سلامتی خود را مرهون تلاشهای خستگی‌ناپذیر و انگیزه والای این زن بی‌همتا هستند.

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

آشنایی با زندگی دانشمند بزرگ ایرانی "ابوریحان بیرونی"

ابوريحان محـمد بن احـمد خوارزمي از نوابغ و دانشمندان بزرگ ايران در سال 362 هـجري قـمري در منـطقه خارج از شهـر خوارزم بدنـيا آمد، و به هـمين دليل او را "بـيـروني" لقـب دادند...  
در نوجواني نـزد يکي از اميرزدگـان ، دانشمند معـروف به ابونصر عـراق (از خاندان آل عراق) به تحـصيل مثـلثات کروي و دانش رياضي پـرداخت و با حـمايت مالي هـمين فرد بود که توانست نزد استادان مخـتـلف به فراگـيري عـلوم و دانش هاي زمانه خود هـمچـون طب و فـلسفه بپـردازد. در جـواني به دربار سلسله خوارزمشاهـيان، که اهـل عـلم و ادب و حامي و مشوق دانشمندان و اديـبان بودند، پـيوست. پس از انـقراض دوران زمامداري اين سلسله به ري رفت و در مباحثات رياضي با دانشمندان آن ديار شرکت کرد. حاصل گـفت و گـوهاي عـلمي بـيروني با اين دانشوران در کـتاب " مقاليد عـلم الهـيئت " آورده شده است.

ابوريحان سپس به جرجان(گـرگـان) و به دربار قابوس بن وشمگـير، پادشاه آل زيار رفـت و به پاس حمايت قاموس، کـتاب مشهـور خود به نام " آثارالباقـيه" را به نام وي تاليف کرد. در هـمين دوره بود که به اکـتـشاف نجـومي و رصد ستارگـان پرداخت و طول و عرض جـغـرافـيايي جرجان را محاسبه کرد.

بـيروني در اوايل سال 394 از جرجان به خوارزم رفـت و مدتي با ابوعلي سـينا و ساير دانشمندان دربار عـلي بن ماًمون خوارزمشاه به بحث علمي پـرداخت. ماًمونيان، که شاخه اي از سلسله خوارزمشاهـيان به حساب مي آيند (و آنها را خوارزم شاهان ماًموني نيز مي نامند)، در دانش دوستي و ادب پـروري شهـره بودند. وجود وزيري اهـل فضل در دستگـاه مأمونيان به نام ابوالحسن احمد بن محمد سهـيلي باعث رونق ادب و دانش شد و فضايي بسيار مطلوب براي رشد عـلم و اکتـشافات و اخـتراعات فراهـم آمد.

با حمله غـزنويان و به پايان آمدن دوران خوارزمشاهـيان، ابوريحان با سپاهـيان سلطان محـمود غـزنوي از خوارزم به غـزنـين رفت و تا سال درگـذشت خود مقـيم اين شهـر بود. به عـبارت ديگر ابوريحان 32 سال از عـمر پربار خويش را در دربار سلطان محـمود، سلطان مسعـود و سلطان مودود گـذراند.

شهـرت عالمگـير ابوريحان در مدت اقامتـش در هـند در معـيت غـزنويان باعث گـرديد عـليرغـم آن که هـنديان سپاهـيان غـزنوي را دشمن خود مي پـنداشـتـند مقام و مرتـبه اش را گـرامي دارند. ابوريحان در اين مدت زبان سانسکريت و عـلوم و دانش هـنديان را فرا گـرفت و برآيـند پژوهـش هاي خود را در کتابي به نام " کـتاب الهـند " درآورد که منـبعـي موثـق براي شناخت مکاتب و عـقايد هـنديان است. وي هـمچـنين کـتابي دربارهً نجـوم و رياضيات از سانسکريت به فارسي برگـرداند که عـنوان آن " زيج سند هـند " است.

اختراعات، اکـتشافات و پـژوهـشهاي ابوريحان:
اصل تسطيح کره و ترسيم نقـشه هاي جـغرافـيايي
چاه آرتـزين ( عليرغـم ادعاي غـربـيان در نسبت دادن اين کشف به خود، ابوريحان در آثارالباقيه مفصلا به آن پرداخته)
ترازوي ابوريحان که از دقـيق ترين ترازوهاي تاريخ عـلم است
اصل نجومي تسوية البـيوت
اصل نجـومي مطرح شعـاع
سير نور و صوت
محاسبه مساحت، محيط و قطر کـره زمين
طول و عـرض جـغـرافـيايي و سمت قـبلهً بـلاد
چـگـونگي تعـيـين قـله و ساحت محـراب مسجـد
رصد ميل کلي و ميل اعظم در نجوم
حرکت زمين
حرکت وسطي و اوج خورشيد
خاصيت فيزيکي الماس و زمرد
جزر و مد رودها و نهـرها
اشکال هـندسي گلها و شکـوفه ها
امکان ايجاد خلاء
پـژوهـش در مورد چگـونگي توليد عسل
رصد خسوف و کسوف
پـژوهـش تاريخي در مورد سلسله ساسانيان
تـنظيم خانه هاي شطرنج
ساخت افزارهاي ويـژه رصدي ( سه ميله، شاقول، ... )
ساخت کرهً جـغـرافـيايي
طرح نظريهً وجود قارهً آمريکا

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

زندگينامه آلبرت انيشتين نابغه فيزيک

فعّاليّت اصلي انيشتين در برلين اين بود كه با همكاران خويش و يا دانشجويان رشته فيزيك درباره كارهاي علمي مصاحبه و مذاكره و آنها را در تهيه برنامه جستجوي علمي راهنمايي كند. هنوز يكسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود كه....  
آلبرت انيشين در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم كه شهر متوسطي از ناحيه ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگي او اهميتي نداشته است . زيرا يك سال بعد از تولّد او خانواده وي از اولم عازم مونيخ گرديد.
پدر آلبرت ، هرمان انيشتين كارخانه ي كوچكي براي توليد محصولات الكتروشيميايي داشت و با كمك برادرش كه مدير فني كارخانه بود از آن بهره برداري مي كرد. گر چه در كار معاملات بصيرت كامل نداشت .پدر آلبرت از لحاظ عقايد سياسي نيز مانند بسياري از مردم آلمان گرچه با حكومت پروسي ها مخالفت داشت امّا امپراتوري جديد آلمان را ستايش مي كرد و صدراعظم آن « بيسمارك » و ژنرال «مولتكه » و امپراتور پير يعني «ويلهم اول» را گرامي مي داشت.
مادر انيشتين كه قبل از ازدواج پائولين كوخ نام داشت بيش از پدر زندگي را جدي مي گرفت و زني بود از اهل هنر و صاحب احساساتي كه خاصّ هنرمندان است و بزرگترين عامل خوشي او در زندگي و وسيله تسلاي وي از علم روزگار موسيقي بود.
آلبرت كوچولو به هيچ مفهوم كودك عجوبه اي نبود و حتّي مدّت زيادي طول كشيد تا سخن گفتن آموخت بطوريكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غيرعادي باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن كرد ولي غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازيهاي عادي را كه ما بين كودكان انجام مي گرفت و موجب سرگرمي كودك و محبّت في ما بين مي شود را دوست نداشت .
آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال ديگر طبق تعاليم كاتوليك تحصيل كرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّي در مواردي از دروس كه به شرعيات و قوانين مذهبي كاتوليك بستگي داشت چنان قوي شد كه مي توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوألهاي معلّم جواب دهند او به آنها كمك مي كرد.
انيشتين جوان در ده سالگي مدرسه ابتدائي را ترك كرد و در شهر مونيخ به مدرسه متوسطه «لوئيت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتكب خطايي مي شدند راه و رسم تنبيه ايشان آن بود كه مي بايست بعد از اتمام درس ، تحت نظر يكي از معلّمان ، در كلاس توقيف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگيز كلاسهاي درس ، اين اضافه ماندن شكنجه اي واقعي محسوب مي شد.

 

ذوق هنري:
ذوق هنري انيشتين چنان بود كه او وقتي پنج ساله بود روزي پدرش قطب نمايي جيبي را به وي نشان داد . خاصّيت اسرار آميز عقربه مغناطيسي در كوك تأثير عميقي گذاشت با وجود آنكه هيچ عامل مرئي در حركت عقربه تأثيري نداشت كودك چنين نتيجه گرفت در فضاي خالي بايد عاملي وجود داشته باشد كه اجسام را جذب كند.
وقتي كه انيشتين پانزده ساله بود حادثه اي اتفاق افتاد كه جريان زندگي او را به راه جديدي منحرف ساخت : هرمان پدر او در كار تجارت خويش با مشكلاتي مواجه شد و در پي آن صلاح را در آن ديدند كه كارخانه خود را در مونيخ بفروشد و جاي ديگري را براي كسب و كار خود ترتيب دهند. از آن جا كه وي خوش بين و علاقمند به كسب لذّتهاي بود تصميم گرفت كه به كشوري مهاجرت كند كه زندگي در آن با سعادت بيشتري همراه باشد و به اين منظور ايتاليا را انتخاب كرد و در شهر ميلان مؤسسه ي مشابهي را ايجاد كرد. هنگاميكه وارد شهر ميلان شدند آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعيت كشور آلمان را ترك گويد. آقاي هرمان به وي تذكر داد كه اين كار زشت ونابهنجار است .


دوران دانشجويي:
در اين دوران مشهورترين مؤسسه فني در اروپا مركزي به استثناي آلمان ، مدرسه ي دارالفنون سوئيس در شهر زوريخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شركت كرد ولي بخاطر اينكه درعلوم طبيعي اطلاّعاتي وسيع نداشت درامتحان پذيرفته نشد. با اين حال مدير دارالفنون زوريخ تحت تأثير اطلاّعات وسيع او در رياضيات واقع شد و از او درخواست كرد كه ديپلم متوسطه اي را كه براي ورود به دارالفنون لازم است در يك مدرسه سوئيسي بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك «آرائو»كه با روش جديدي اداره مي شد معرفي كرد. بعد از يك سال اقامت در مدرسه مزبور ديپلم لازم را بدست آورد و در نتيجه بدون امتحان در دارالفنون زوريخ پذيرفته شد. با اين كه درس هاي فيزيك دارالفنون آميخته با هيچ گونه عمق فكري نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحريك كرد كه كتب جستجوكنندگان بزرگ اين را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان كلاسيك فيزيك نظري از قبيل: بولترمان،ماكسول و هوتز را با حرص عجيبي مطالعه كرد. شب و روز اوقات او با مطالعه اين كتابها مي گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه اي آشنا شد كه چگونه بنيان رياضي مستحكمي ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصيلات خود راپايان داد و به مسأله مهم تهيه شغل مواجه شد.
از آنجا كه نتوانست مقام تدريسي در مدرسه پولي تكنيك بدست آورد تنها راهي باقي ماند وآن اين بود كه چنين شغل و مقامي در مدرسه ي متوسطه اي جستجو كند.
اكنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بيست و يك سال داشت و تابعيت سوئيس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمي خصوصي گرديد و پذيرفته شد. انيشتين از كار خود راضي و حتّي خوشبخت بود كه مي تواند بهپرورش جوانان بپردازد امّا بزودي متوجّه شد كه معلمّان ديگر نيكي را او مي كارد ضايع و فاسد مي كنند و اين شغل را ترك كرد. بعد از اين دوران تاريك ، ناگهان نوري درخشيد و بعد از مدّتي در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر«برن» انتقال يافت. كمي بعد از انتقال به شهر برن انيشتين با ميلواماريچ همشاگرد قديم خود در مدرسه ي پولي تكنيك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر پي در پي بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. كار انيشتين در دفتر اختراعات خالي از لطف نبود و حتّي بسيار جالب مي نمود وظيفه ي وي آن بود كه اختراعات را كه به دفتر مذبور مي آوردند مورد آزمايش اوّليه قرار مي داد. شايد تمرين در همين كار موجب شده بود كه وي با قدرت خارق العاده و بي مانند بتواند همواره نتايج اصلي و اساسي هر فرض و نظريه جديدي را با سرعت درك و استخراج كند. چون انيشتين به خصوص به قوانين كلي فيزيك علاقه داشت و به حقيقت در صدد بود كه با كمك محدودي ميدان وسيع تجارت را به وجهي منطقي استنتاج كند.
در اواخر سال 1910 كرسي فيزيك نظري در دانشگاه آلماني پراگ خالي شد. انتصاب استادان اين قبيل دانشگاهها طبق پيشنهاد دانشكده بوسيله ي امپراتور اتريش انجام مي گرفت كه معمولاً حقّ انتخاب خويش را به وزير فرهنگ وا مي گذاشت. تصميم قطعي براي انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ي فيزيكداني به نام« آنتون لامپا » بود و او براي انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت كه يكي از آنها «كوستاويائومان» و ديگري«انيشتين» بود. «يائومان» آن را نپذيرفت و پس از كش و قوسها فراوان انيشتين اين مقام را پذيرفت. وي صاحب دو ويژگي بود كه موجب گرديد وي استاد زبردستي گررد. اوّلين آنها اين بود كه علاقه ي فراوان داشت تا براي عدّه ي بيشتري از همنوعان خود وبخصوص كسانيكه در حول وحوش او مي زيسته اند مفيد باشد. ويژگي دوّم او ذوق هنريش بود كه انيشتين را وا مي داشت كه نه فقط افكار عمومي خود را به نحوي روشن و منطقي مرتّب سازد بلكه روش تنظيم و بيهن آنها به نحوي باشد كه چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسي نيز لذّت مي برند.
هدف انيشتين اين بود كه فضاي مطلق را از فيزيك براندازد تئوري نسبي سال 1905 كه در آن انيشتين فقط به حركت مستقيم الخط متشابه پرداخته بود انيشتين با كمك از «اصل تعادل» پديدههاي جديدي را در مبحث نور پيش بيني كند كه قابل مشاهده بوده اند و مي توانست صحت نظريه جديد او را از لحاظ تجربي تأييد كرد.

عزيمت از پراگ:
در مدّتي كه انيشتين در پراگ تدريس مي كرد نه فقط نظريه جديد خود را درباره غير وي بنا نهاد بلكه با شدّت بيشتري نظريه ي خود را درباره ي كوآنتوم نو را كه در شهر برن شروع كرده بود ، توسعه داد. با همه ي اين تفاصيل انيشتين به دانشگاه پراگ اطّلاع دادكه در خاتمه دوره تابستاني سال 1912 خدمت اين دانشگاه را ترك كرد. عزيمت ناگهاني انيشتين از شهر پراگ موجب سر وصداي بسيار در اين شهر شد در سر مقاله بزرگترين روزنامه ي آلماني شهر پراگ نوشته شد:«كه نبوغ و شهرت
فوق العاده انيشيتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترك كرد.» انيشتين عازم شهر زوريج گرديد و در پايان سال 1912 با سمت استادي مدرسه ي پولي تكنيك زوريج مشغول به كار شد شهرت انيشتين به تدريج تا آنجا رسيده بود كه بسياري از مؤسسات و سازمانهاي علمي جهان علاقه داشتند كه وي بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ايشان در ارتباط يابد. سالها بود كه مقامات رسمي آلمان كوشش مي كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سياسي و اقتصادي باشد بلكه در عين حال كانون فعّاليّت هنري و علمي نيز محسوب گردد بهمين جهت از انيشتين دعوت بعمل آوردند. مدّت كمي بعد از ورود انيشتين به برلن ، انيشتين از زوجه ي خويش هيلوا كه از جنبه هاي مختلف با او عدم توافق داشت جدا گرديد و زندگي را با تجرد مي گذارند. هنگاميكه به عضويت آكادمي پاشاهي انتخاب شد سي و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند بيش از حد جوان مي نمود. در اين حال همه انيشتين را در وهله ي اوّل مردي مؤدب ودوست داشتني به نظر مي آوردند.
فعّاليّت اصلي انيشتين در برلن اين بود كه با همكاران خويش و يا دانشجويان رشته ي فيزيك درباره ي كارهاي علمي مصاحبه و مذاكره كند وآنها را در تهيه برنامه ي جستجوي علمي راهنمايي كند. هنوز يكسال از اقامت انيشتين در برلن نگذشته بود كه ماه اوت 1914 جنگ جهاني شروع شد. در مدّت جنگ جهاني اوّل ، روزنامه هاي برلن همه روزه از وقايع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عين حال انيشتين در منزل خود با دختر عمه ي خويش الزا آشنايي پيدا كر. الزا زني مهربان و خونگرم بود و همچنين او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اينحال انيشتين با او ازدواج كرد. جنگ بين المللي و شرايط معرفت النفسي كه در نتيجه ي آن بر دنياي علم تحصيل گرديد مانع از آن نشد كه انيشتين با حرارت فوق العاده به توسعه وتكميل نظريه ي ثقل خويش بپردازد. وي با پيمودن راه تفكّري كه در پراگ و زوريخ پيش گرفته بود توانست در سال 1916 نظريه اي براي ثقل بپردازد. و جاذبه ي عمومي بنا نهد كه بلكي مستقل از نظريه هاي گذشته و از نظر منطقي داراي وحدت كامل بود.
اهّميّت نظريه جديد به زودي مورد تأييد و توجّه دانشمنداني واقع گرديد كه داراي قدرت خلاق علمي بودند تأييد تجربي نظريه انيشتين توجّه عموم مردم را به شدّت جلب كرده بود از اين پس ديگر انيشتين مردي نبود كه فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودي وي نيز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازيگران بزرگ سينما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهاي انيشتين:
تبليغات مخالف و حملاتي كه عليه انيشتين مي شد موجب گرديد كه در تمام ممالك جهان و در همه ي طبقات اجتماعي توجّه عموم مردم به سوي تئوريهاي او جلب شود. مفاهيمي كه براي تودههاي مردم هيچگونه اهّميّتي نداشته است وعامه ي ايشان تقريبأ چيزي از آن درك نمي كردند موضوع مباحث سياسي گرديد. انيشتين دراين زمان سفرهاي خود را آغاز كرد ابتدا به هلند، بعد به كشورهاي چك و اسلواكي، اسپانيا، فرانسه، روسيه، اتريش، انگليس، آمريكا و بسياري كشورهاي ديگر. امّا نكته قابل توجّه اين است كه وقتي انيشتين و همسر او به بندرگاه نيويورك شدند با استقبال شديد و تظاهرات پر شوري مواجه شدند كه به احتمال قوي نظير آن هرگز هنگام ورود يكي از دانشمندان رخ نداده بود .
انيشتين به آسيا وبه كشورهاي چين، ژاپن و فلسطين سفر كرده است و اين خاتمه ي سفرهاي او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهاي متعدد به اكناف جهان انيشتين بار ديگر در برلن مستقر گرديد. بعد از چندي همسرش الزا در سال 1936 از دنياي مي رود و خواهر انيشتين كه در فلورانس بود به شهر پرنيستون نزد برادرش آمد. در همين دوران انيشتين تابيعت كشور آمريكا را مي پذيرد. انيشتين در سال 1945 طبق قانون بازنشستگي مقام استادي مؤسسه مطالعات عالي پرنيستون را ترك كرد ولي اين تغيير سمت رسمي ، تغييري در روش زندگي و كار او به وجود نياورد وي كماكان در پنيستون بسر مي برد و در مؤسسه ي مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد. سر انجام روز هجدهم آوريل 1955 بزرگترين دانشمند و متفكر قرن بيستم ،در شهر پرنيستون واقع در ممالك متحده آمريكاي شمالي از زندگي وتفكر و مبارزه دست كشيد و از دار دنيا رفت و در گذشت.

 

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

نیکولا تسلا

نیکولا تسلا (10 جولای ، 1856 - 7 ژانویه ، 1943) یک فیزیکدان ، مخترع و مهندس برق صربی - آمریکایی بود. مشهورترین کوشش تسلا ارائه تئوری الکتریسیته جریان متناوب چند فاز بود که او در ساخت اولین موتور القایی در سال 1882م بکار برد و نیز توسعه طراحی تعداد زیادی از دیگر ماشینهای الکتریکی و فنآوریهای مرتبط. تئوری او و بسیاری از |اختراعات ثبت شده او زیر بنای سیستم توان الکتریکی پیشرفته کنونی را پایه گذاری کردند. تسلا همچنین برای اختراع سیم پیچ تسلا و توربین بدون تیغه (که بر اساس اصول روان روی مایعات و اثر لایه مرزی کار می‌کند) مورد توجه قرار گرفته است.  
مجله life در یک شماره اختصاصی که یک بار چاپ مجدد شد، تسلا را در بین صد نفر از مهمترین افراد هزاره گذشته شمرد. او رتبه 57 را در این بین کسب کرد و در موردش گفته شده بود یکی از دور اندیشترین مخترعین عصر الکتریکی. آنها بیان می‌کنند که کار او بر روی میدان دوار مغناطیسی و جریانهای متناوب به برقدار کردن جهان کمک کرد. تسلا، واحد SI اندازه گیری چگالی شار مغناطیسی یا القای مغناطیسی (که عموماً به عنوان میدان مغناطیسی B شناخته می‌شود)، به افتخار او نام گذاری شده است (در Conférence Générale des Poids et Mesures ، پاریس ، 1960م).


سالهای اولیه
تسلا در دهم ژولای 1856 در سمیلجان در نزدیکی گوسپیک ، لیکا به دنیا آمد. پدرش ، پدر روحانی میلوتین تسلا ، در مرکز صرب ارتودکس کارلوچی یک کشیش بود. مادرش ، دوکا ماندیک تجهیزات صنایع خانگی درست می‌کرد. تسلا یکی از پنج فرزند این خانواده بود. او یک برادر و سه خواهر داشت. تسلا در کارلواک (آستریا - هانگری) به مدرسه رفت و سپس مهندسی برق را در پلیتکنیک آستریا در گراز ، آستریا در سال 1875م به پایان رساند. در این هنگام او به مطالعه کاربردهای جریان متناوب پرداخت.

در سال 1881م او به بوداپست رفت تا برای شرکت تلگراف کمپانی آمریکایی تلفن کار کند. هنگام گشایش مرکز تلفن در بوداپست ، سال 1881م ، تسلا سرتکنسین شرکت بود و بعدها مهندس دولت یوگوسلاو و مهندس اولین سیستم تلفن کشور شد. او یک تکرار کننده تلفن (یا تقویت کننده) را نیز ساخت. برای مدت کوتاهی او در ماریبور اقامت کرد. او در اولین شغلش به عنوان کمک مهندس استخدام شد. در این زمان تسلا از یک آشفتگی روانی رنج می‌برد.

در سال 1882م او به پاریس رفت تا در آنجا به عنوان یک مهندس برای شرکت آمریکای شمالی ادیسون بر روی بهبود طراحی تجهیزات الکتریکی کار کند. در همین سال او به فکر موتور القایی افتاد و شروع به ساخت دستگاههای مختلفی کرد که از میدانهای مغناطیسی دوار استفاده می‌کردند (که او برای آن در سال 1888م حق ثبت اختراع گرفت). با شنیدن خبر بیماری مادرش ، تسلا به سرعت سراغ مادرش رفت و تنها چند ساعت قبل از مرگ مادرش در سال 1882م پیش او رسید. پس از مرگ مادرش تسلا بیمار شد. او مدت دو الی سه هفته در تومینگاژ صرف بهبود خود کرد. در سال 1896م ، تسلا (بنابر مصاحبه‌ای که در سال 1916م انجام داد)، نوعی بلندگو ساخت. صداهای بلندگو دارای کیفیت صدای تلفنهای آن زمان بود. این اختراع هیچگاه نه ثبت شد و نه بطور عمومی منتشر شد (تا سالها بعد توسط خود تسلا).

سالهای میانی
در سال 1884م با رها کردن زادگاهش ، تسلا به ایالات متحده آمریکا رفت تا شغلی را در شرکت ادیسون در شهر نیویورک بپذیرد. او با 4 سنت) ، یک کتاب شعر و یک توصیه نامه (از طرف چارلز بتچلور ، مدیر او در کار سابقش) به آمریکا رسید.

استخدام اولیه
تسلا برای توماس ادیسون کار کرد و او برای ارتقای دیناموهای DC ادیسون مبلغ 50000 دلار به تسلا پیشنهاد داد. تسلا حدود یک سال برای طراحی جدید آنها کار کرد و وقتی که راجع به پنجاه هزار دلار از ادیسون سوال کرد، او پاسخ داد، تسلا ، تو شوخی ما آمریکاییها را نمی‌فهمی. تسلا استعفا داد. در سال 1886م تسلا شرکت خودش را تأسیس کرد، روشنایی الکتریکی و تولید صنعتی تسلا. سرمایه گذاران مالی اولیه با تسلا بر سر طرح وی برای یک موتور جریان متناوب مخالفت کردند و در نهایت او را از مسئولیتهایش در شرکت عزل کردند.

تسلا از سال 1886م الی 1887م در نیویورک برای تأمین مالی خودش و جمع آوری سرمایه برای پروژه بعدی‌اش به عنوان یک کارگر ساده کار کرد. در سال 1887م او موتور القایی ابتدایی جریان متناوب بدون جاروبک را ساخت که آن را در سال 1888م به موسسه مهندسین برق آمریکایی (که اکنون IEEE نامیده می‌شود) ، ارائه داد. در همان سال او اصول سیم پیچی تسلا را توسعه داد و شروع بکار با وستینگهاوس ، آزمایشگاه پیتسبرگ وستینگهاوس کرد. وستینگهاوس به ایده‌های او راجع به سیستمهای چند فاز که انتقال جریان الکتریکی AC را در طول فواصل بلند ممکن می‌سازد، توجه کرد.

اشعه‌های X و دوستیها
در آوریل 1887م تسلا شروع به تحقیق راجع به آنچه بعدها به عنوان اشعه X شناخته شد، کرد اما توسط دستگاههای خودش کرد که از تیوبهای اشعه X بدون الکترود هدف گیری متفاوت بود، مانند تیوبهای انحنا. واژه جدید این فرآیند برمسترالانگ است. در سال 1891م او یک شهروند آمریکایی به تابعیت در آمده شد و آزمایشگاه خیابان هاستون خودش را تأسیس کرد. او تیوبهای خلا را بصورت بدون سیم در آن روشن کرد و نشان داد که قابلیت انتقال توان بی‌سیم وجود دارد. در این هنگام ، تسلا دوستی نزدیک و همیشگی را با مارک توین آغاز کرد.

آنها زمان بسیاری از اوقاتشان را باهم در آزمایشگاه تسلا و دیگر جاها صرف کردند. دوستان نزدیک تسلا هنرمندان بودند. او همچنین با آر. ا. جانسون دوست بود که بسیاری از شعرهای صربی زماج را اقتباس کرده بود (که تسلا آنها را ترجمه کرد). وقتی که او 36 ساله بود، اولین حقوق ثبت اختراع او که راجع به سیستم قدرت چند فاز بود پذیرفته شد. او تحقیقاتش را راجع به سیستم و اصول میدان مغناطیسی دوار ادامه داد. پیش از سال 1892م تسلا از آنچه که بعدها ویلهلم رونتگن به عنوان اثر اشعه X شناسایی کرد، آگاه شد.

او آزمایشات متعددی انجام داد (شامل عکس گرفتن از استخوانهای دست خودش ، بعدها او این تصاویر را برای رونتگن فرستاد) اما او یافته‌هایش را در معرض اطلاع عموم قرار نداد، اکثر تحقیقات او در آتش سوزی آزمایشگاه خیابان هاستون در سال 1895م از بین رفت. تسلا اولین کسی بود که خطرات کار با اشعه X را گزارش داد اما با دلایل غلط: "راجع به اثرات مضر بر روی پوست ... من فهمیدم که آنها به غلط تفسیر شده‌اند، این مسایل به علت اشعه‌های رونتگن نیست، بلکه به علت ازن تولید شده در تماس با پوست است. اسید نیتروژن هم ممکن است علت این امر باشد، اما به میزان بسیار کمی." (تسلا ، در نقد الکتریکی ، 30 نوامبر 1896).

بی‌سیم و AIEE
تسلا به عنوان جانشین رئیس موسسه مهندسین برق آمریکا (که الان بخشی از IEEE است) از سال 1892م تا 1894م فعالیت کرد. از سال 1893م تا 1895م او بر روی جریانهای متناوب فرکانس بالا تحقیق کرد. او ولتاژ متناوبی به اندازه یک میلیون ولت ایجاد کرد که از یک سیم پیچی تسلای مخروطی استفاده می‌کرد و اثر پوستی را در اجسام هادی مورد تحقیق قرار داد. همچنین او مدارات تنظیم شده را طراحی کرد و یک ماشین برای القای خواب ، لامپهای خلا گازی بدون سیم و انرژی الکترو مغناطیسی انتقال یافته بدون سیم را ابداع کرد، که با این کار ، عملا اولین فرستنده رادیویی را ساخت.

در سنت لوییس ، میسوری در سال 1893م ، تسلا نمایشی راجع به ارتباطات رادیویی انجام داد (او عبور انرژی رادیویی را در فضا از یک طرف صحنه به طرف دیگر نشان داد). او اصول این آزمایش را بطور دقیق برای موسسه فرانکلین در فیلادلفیا ، پنسیلوانیا و انجمن روشنایی الکتریکی ملی توضیح داد. هنریش هرتز چنین نمایشهایی را بطور مکرر پنج سال پیش انجام داده بود. نمایشهای هنریش عمومی نبودند (او این کار را در دوران درس فیزیکش ارائه داده بود) اما اگر بخواهیم به دقت صحبت کنیم کارهای تسلا هم عمومی نبودند (موسسه فرانکلین تا سال 1934م برای عموم مردم باز نشد).

نمایشگاه جهان
در سال 1893م نمایشگاهی در شیکاگو ، الینویس با عنوان نمایشگاه کلمبیای جهان برگزار شد که برای اولین بار ساختمانی را به نمایشگاه الکتریکی اختصاص داد. تسلا و وستینگهاوس طی یک واقعه تاریخی ، برق AC را با روشن کردن نمایشگاه توسط آن ، به بازدید کنندگان معرفی کردند.

جنگ جریانها
در عصر جنگ جریانها در اواخر دهه 1880م ، به علت تبلیغ ادیسون بر استفاده از جریان مستقیم در توزیع توان الکتریکی در مقابل جریان متناوب که توسط تسلا حمایت می‌شد، نیکولا تسلا و توماس ادیسون تبدیل به دو رقیب و دشمن شدند. برای اطلاعات دقیقتر جنگ جریانها را مشاهده کنید. وقتی که تسلا 41 ساله بود، اولین حق اختراع رادیوی پایه را به ثبت رساند (به شماره US645576) یک سال بعد ، او طرز کار یک قایق کنترل از راه دور را به ارتش ایالات متحده نشان داد و معتقد بود که ارتش به چیزهایی نظیر اژدرهایی با هدایت رادیویی نیاز خواهد داشت.

این دستگاهها دارای یک کوهیرر ابداعی و یک سری از گیتهای منطقی بودند. کنترل از راه دور رادیویی تا دهه 1960م یا همان عصر فضا تازگی خودش را حفظ کرد. در همان سال ، تسلا یک شمع الکتریکی برای موتورهای گازوئیلی اختراع کرد که طرز کارش تقریبا مشابه فرآیند بکار رفته توسط موتور احتراق داخلی پیشرفته بود.

ورود به کلورادو اسپرینگس
در سال 1899م تسلا تصمیم گرفت که به کلورادو اسپرینگس رفته و با داشتن مکانی برای آزمایشات فشار قوی و فرکانس بالا ، تحقیقاتش را آغاز کند. او این مکان را اولا بخاطر طوفانهای همیشگی‌اش ، ارتفاع بالا (که در آن هوا به علت فشار پایین ، توانایی شکست دی الکتریک کمتری داشته و راحتتر منجر به یونیزاسیون می‌شود) و خشکی هوا (که نشتی بار الکتریکی را از طریق عایقها کمینه می‌کند) ، انتخاب کرد. و ثانیا هزینه‌ها رایگان بودند و توان الکتریکی از شرکت برق E1 پاسو فراهم می‌شد.

امروزه ، جدولهای شدت مغناطیسی نیز نشان می‌دهند که زمین اطراف آزمایشگاههای او میدان مغناطیسی چگالتری را نسبت به محیط اطراف دارد. تسلا در تاریخ 17 می 1899م به کلورادو اسپرینگس رسید. پیش از رسیدن به خبرنگاران گفت که او در حال انجام آزمایشاتی برای ارسال سیگنالها از قله پیکس به پاریس بوده است. تسلا خاطراتی از آزمایشاتش را در کلورادو اسپرینگس که حدود 9 ماه را در آنجا سپری کرد، نگاه داشت. این خاطرات شامل: 500 صفحه از دست نوشته‌های تسلا و حدود 200 طراحی که بین 1 ژوئن 1899م و 7 ژانویه 1900م به ترتیب تاریخی انجام شده به همراه توضیحات آزمایشاتش ، می‌شود.

او در حال ساخت سیستمی بود برای تلگراف بی‌سیم ، تلفن و انتقال توان ، که با الکتریسیته فشار قوی آزمایش می‌شدند و امکان انتقال بیسیم و توزیع مقادیر بالای انرژی الکتریکی در طول فواصل بلند را داشت. او همچنین سیستمی را برای تحقیقات جغرافیایی سیسمولوژی طراحی کرد که او آنرا تلجیودینامیکس نامید ... و بیان داشت که از یک دنباله بلند انفجارهای کوچک می‌توان برای یافتن سنگهای معدن و ایجاد زمین لرزه‌هایی که قادر به تخریب زمین باشد، استفاده کرد. او این آزمایش را انجام نداد چرا که گمان می‌کرد نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.

ساخت و ساز آزمایشگاه
کمی بعد از رسیدن به کلورادو اسپرینگس ‏‏، تسلا و یک پیمان کار محلی و تعدادی از دستیارانش شروع به ساخت یک آزمایشگاه کردند. آزمایشگاه در نوب هیل واقع در شرق مدرسه نابینایان و ناشنوایان کلورادو و یک مایلی (1.6 کیلومتر) شرق مرکز شهر ، تأسیس شده بود. اهداف این آزمایشگاه در ابتدا آزمایش با الکتریسیته فرکانس بالا و دیگر پدیده‌ها و دوما تحقیق بر روی انتقال بیسیم توان الکتریکی بود.

تسلا برای آزمایشگاه ، یک ساختمان پنجاه در شصت فوت (15 در 18 متر) با یک سقف هشتاد فوتی (24متر) در نظر گرفت. یک آنتن هادی یک صد و چهل و دو فوتی (43 متر) با یک توپ چوبی پوشیده شده با فویل روی ، به ضخامت سی اینچ (760 میلیمتر) ، بر روی پشت بام برافراشته شده بود. پشت بام برای جلوگیری از آتش سوزی ناشی از جرقه‌ها و دیگر اثرات خطرناک آزمایشات ، صاف شده بود. آزمایشگاه تجهیزات و دستگاههای حساسی داشت.

فرستنده تقویت کننده
این آزمایشگاه دارای بزرگترین سیم پیچی تسلا بود که تا بحال ساخته شده است که قطرش پنجاه و دو فوت (16 متر) بود و به عنوان فرستنده بزرگ کننده (MT) شناخته می‌شد. این دستگاه بر خلاف سیم پیچهای تسلای کلاسیک ، یک سیستم تقویت کننده سه سیم پیچه بود که نیازمند تحلیلهای مختلفی ، متفاوت از تحلیل بر اساس سیم پیچهای رزونانسی کوپل شده ثابت متمرکز بود. این دستگاه در یک فرکانس طبیعی یک چهارم طول موج نوسان می‌کرد و می‌توانست در یک حالت موج پیوسته و در یک حالت نوسانی موج ناقص میرا شده نیز کار کند. مطابق محاسبات ، تسلا از این دستگاه برای ارسال دهها هزار وات توان بصورت بیسیم استفاده کرده است. این دستگاه می‌توانسته میلیونها ولت الکتریسیته را تولید کرده و صاعقه‌هایی بلندتر از یک صد فوت (30 متر) را بوجود بیاورد.

تسلا اولین کسی بود که اثرات الکتریکی در حد صاعقه را بوجود آورد. دستگاه MT رعدهایی را بوجود آورد که از فواصلی به اندازه کریپل کریک شنیده می‌شدند. مردم نزدیک آزمایشگاه جرقه‌هایی را مشاهده می‌کردند که از زمین و از طریق کفشهایشان ، به پاهایشان ساطع می شد. برخی جرقه های الکتریکی را از شیر آتشنشانی مشاهده می‌کردند (تسلا برای مدتی زمین کردن را توسط لوله کشی شهر زمین انجام می‌داد). محیط اطراف آزمایشگاه با یک کرونای آبی، درخشان شده بود (مشابه آتش الموی مقدس).

یکی از آزمایشات تسلا با MT، ژنراتور شرکت برق کلورادو اسپرینگس را به دلیل باز خورد ژنراتورهای شهر ، از بین برد و شهر را دچار خاموشی کرد. شرکت از دسترسی تسلا به تغذیه ژنراتورهای پشتیبان در صورت عدم تعمیر ژنراتور اولیه با هزینه خود تسلا ، جلوگیری به عمل آورد. طی چند روز ، این ژنراتور دوباره به راه افتاد.

مدارات تنظیم شده
به علاوه تسلا ترانسفورماتورهای رزونانسی بسیار کوچکی ساخت و ایده مدارات الکتریکی تنظیم شده را کشف کرد. او همچنین تعدادی کوهیرر را برای جداسازی و دریافت امواج الکترومغناطیس ساخت و کوهیرر دوار را طراحی کرد و از آن برای شناسایی انواع خاص پدیده‌های الکترو مغناطیسی که مشاهده کرده بود، استفاده کرد. این دستگاهها دارای مکانیسمی متشکل از چرخه‌ای دنده دار بودند که توسط یک مکانیسم رانشی فنری حلقوی که استوانه‌های شیشه‌ای کوچکی را می‌چرخاند، گردانده می‌شدند. این آزمایشات آخرین مرحله سالهای کار بر روی مدارات تنظیم شده هم زمان شده بود.

تسلا در تاریخ 3 ژولای ، 1899م در دفترچه‌اش نوشت که یک ترانسفورماتور رزونانسی جداگانه که در فرکانسی مشابه فرکانس یک ترانسفورماتور بزرگتر و تنظیم شده با ولتاژ بالاتر ، انرژی را از سیم پیچی بزرگتر که به عنوان یک فرستنده انرژی بیسیم عمل می‌کند، دریافت و ارسال می کند. از این مطلب برای تصویب حق انحصاری اختراع تسلا برای رادیو در طی آخرین مباحث مطرح شده دادگاه استفاده شده است. این سیم پیچهای رزونانس فرکانس بالای هسته هوایی ، شکل ابتدایی سیستمهای رادیویی تا رادار و تصویر نگاری رزونانسی مغناطیسی پزشکی بودند.

انتشار و رزونانس
در تاریخ 3 ژولای ، 1899م تسلا امواج ساکن زمینی را در داخل زمین کشف کرد. او نشان داد که زمین مانند یک هادی نرم و صیقل خورده رفتار می‌کند و دارای ارتعاشات الکتریکی است. او امواجی را مورد آزمایش قرار داد که ویژگیشان یک کمبود ارتعاش در نقاطی بود که بین آن نقاط نواحی ارتعاش حداکثر ، بصورت دورهایی رخ می‌دهد. این امواج ایستا توسط محدود کردن امواج در مرزهای هادی ساخته شده ، ایجاد می‌شده‌اند. تسلا نشان داد که زمین می‌تواند به فرکانسهای از پیش تعریف شده ارتعاشات الکتریکی پاسخ دهد. در این هنگام ، تسلا فهمید که دریافت و ارسال توان در اطراف جهان ممکن است.

تسلا آزمایشاتی را به منظور فهمیدن نحوه انتشار الکترومغناطیسی و رزونانس زمین انجام داد. از روی اسنادی که به دقت موجود هستند (از عکسهای مختلف گرفته تا تاریخ آزمایشات) معلوم است که او صدها لامپ را از فاصله 25 مایلی (40 کیلومتر) بصورت بی‌سیم روشن کرده است. او چندین کیلومتر سیگنالهایی را ارسال کرد و لامپهای نئون را که از طریق زمین هدایت می‌شدند روشن کرد.

او در رابطه با روشهای بهینه سازی یون کره برای ارسال انرژی بدون سیم در طول فواصل بلند ، تحقیق کرد. او در تحقیقاتش فرکانسهای بسیار پایینی از طریق زمین و بخشهایی از یون کره که لایه طرف سنگین کنلی خوانده می‌شد، ارسال کرد. تسلا محاسبات ریاضیاش را بر پایه آزمایشاتش انجام داد و کشف کرد که فرکانس رزونانس این بخش تقریبا هشت هرتز است. در دهه 1950 محققین تأیید کردند که فرکانس رزونانس در این محدوده بود.

امواج کیهانی
در آزمایشگاه کلورادو اسپرینگس تسلا، سیگنالهای رادیویی فرا زمینی را ضبط کرد و یافته‌هایش را در برخی از ژورنالهای آن زمان منتشر کرد. اطلاعات و اخبار او توسط کمیته علمی که سخنان او را نپذیرفته بودند رد شد. او متوجه شد که اندازه گیریهای گیرنده او از سیگنالهای مکرر با سیگنالهایی که او از طوفانها و نویز زمین دریافت کرده بود، اساسا متفاوت بودند. خصوصا این که او بعدا به یاد آورد که سیگنالها بصورت گروههایی از کلیکهای 1تایی ، 2 تایی ،3تایی و 4 تایی باهم ظاهر شدند.

او در مقاله‌ای به نام یک چشم عظیم در حال دیدن اطراف جهان در 25 فوریه 1923م عنوان کرد که: بیست و دو سال پیش هنگام انجام آزمایش در کلورادو با یک دستگاه توان بی‌سیم ، به شواهدی تجربی غیر عادیای از وجود حیات در مریخ دست یافتم. من یک گیرنده بی‌سیم با حساسیت فوق العاده را بدون این که هیچ چیزی را بدانم ساخته بودم و بدین وسیله سیگنالهایی را دریافت کردم که من از آنها به عنوان 1-2-3-4 تعبیر می‌کنم. من اعتقاد دارم که مریخیها از اعداد برای ارتباطات استفاده می‌کنند چرا که اعداد جهانی هستند. (تلگرام آلبانی — 25 فوریه ، 1923م)

تسلا بوضوح احساس کرد که گروههای سیگنال از سیاره مریخ نشأت گرفته‌اند

reza_rasekhekhoon کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 878
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

هويگنس، افتخار علمي هلند

كريستيان هويگنس فيزيكدان سرشناس هلندي در قرن هفدهم ميلادي به شمار مي‌آيد كه به لطف خدمات ارزشمندي كه به توسعه علوم كرده است نام وي روي يكي از مهم‌ترين مأموريت‌هاي فضايي ناسا به سوي قمر تيتان گذاشته شده است.

او تنها 13 سال پيش از به دنيا آمدن نيوتن چشم به جهان گشود. در مراحل مختلفي از زندگي گفتگوهاي جالب توجه و تاريخي با نيوتن داشته است. هويگنس از همان دوران نوجواني به رياضيات علاقه‌مند بود و از آنجا كه پدرش نيز شخصيتي شناخته‌شده و بانفوذ محسوب مي‌شد خيلي سريع توانست پله‌هاي ترقي را طي كند. هويگنس در دوراني زندگي مي‌كرد كه به نجوم و علم رياضيات توجه خاصي مي‌شد و البته همين نكته نيز در كشيده‌شدن وي به‌سوي نجوم و فيزيك اختري بي‌تأثير نبود. اين دانشمند بزرگ از آن دسته چهره‌هاي شناخته شده علمي جهان به‌شمار مي‌آيد كه در محيطي مملو از امكانات و رفاه تربيت يافته و از اين‌رو بسرعت توانست خود را به عنوان يك چهره جوان علمي نشان دهد. در حالي كه چند ماه از 22 ساله شدنش مي‌گذشت با ارائه مقالاتي مهم در زمينه نجوم و بخصوص ستارگان تحسين چهره‌هاي بزرگ علمي زمان خود را موجب شد كه از آن جمله مي‌توان به دكارت اشاره كرد. دكارت وي را مورد تمجيد قرار داد و درباره او گفت: بايد منتظر يك چهره خاص بود. درحالي كه تنها 34 سال بيشتر نداشت به عضويت انجمن سلطنتي انگليس برگزيده شد. در آن زمان وي يكي از جوان‌ترين چهره‌هاي اين انجمن به‌شمار مي‌آمد. وي در زمينه آونگ مقالات متعددي ارائه كرد و در نهايت موفق شد نخستين ساعت آونگي را ارائه كند. گفته مي‌شود او علاقه زيادي به طراحي و ساخت ابزارآلات بررسي اجرام آسماني داشت. او با تكيه بر اين نگرش در سال 1656 تلسكوپي ساخت كه توانست با استفاده از آن تيتان را كه بزرگ‌ترين قمر زحل شناخته مي‌شود مشاهده كند. او و نيوتن درباره ماهيت نور دو نظريه متفاوت از هم را ارائه كردند اما به نظر مي‌رسيد آنچه كه نيوتن در اين خصوص مطرح كرده بود بر نظرات هويگنس چربش داشت. اين دانشمند برجسته در 75 سال زندگي سفرهاي زيادي به سراسر اروپا داشت. او در انگليس و فرانسه با دانشمندان مختلفي به بحث و تبادل نظر مي‌پرداخت. گفته مي‌شود در سال‌هاي پاياني زندگي‌اش تحت فشارهاي شديدي قرار گرفته بود كه به پروتستان‌ها وارد مي‌شد.

مهدي كيا