راسخون

حکایت های آموزنده از بهلول عاقل

svh2005 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 18447
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عاقبت ثروتمندان و فقیران از نظر بهلول

روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های
مرده ها را تکان می داد ، گاهی پر از خاک
می کرد و سپس خالی می نمود.
شخصی از او پرسی:
بهلول ! با این " سر های مردگان " چه می کنی؟
گفت: می خواهم ثروتمندان را از فقیران و
حاکمان را از زیر دستان جدا کنم، لکن می بینم
همه یکسان هستند.

به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا، نمی ارزد به کاهی

به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند ، برد از یک کفن بیش

svh2005 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 18447
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دلیل سبک و سنگین بودن خواب مردم از نظر بهلول
بهلول را گفتند :
سنگینی خواب را سبب چه باشد؟
گفت: " سبک بودن اندیشه "، هر چه اندیشه
سبک باشد، " خواب سنگین گردد"...!!!!

svh2005 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 18447
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عقل و جنون از نظر بهلول
کسی بهلول را گفت:
تا چند می خواهی در جنون باشی ؟،
لحظه ای بخود آی و راه عقل در پیش
گیر.
بهلول گفت: این روز ها بدنبال عقل رفتن
خیلی:
" جنون" می خواهد...!!!!! "

svh2005 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 18447
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

زندگی انسان ها از نظر بهلول
بهلول را پرسیدند:
حیات آدمی را در مثال به چه ماند؟
بهلول گفت: به نردبانی دو طرفه ،که
از یک طرف :" سن بالا می رود " و

از طرف دیگر :" زندگی پایین می آید ".

svh2005 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 18447
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

تعداد عاقلان و دیوانگان شهر
بهلول وقتی در بصره بود به او گفتند:
دیوانه های این شهر را برای ما بشمار.
گفت: " دیوانه های " شهر آنقدر زیادند که نمی شود شمرد ،

اگر بخواهید :" عاقلان و خردمندان " را برای شما میشمارم
که:" اندکند ".