تکنولوژی وب2 (web2) چيست؟ قسمت دوم
وبلاگ نويسي و خرد تودهها
يكي از جالبترين و پرطرفدارترين جنبههاي دوران وب2، ظهور وبلاگ نويسي است. وب سايتهاي شخصي از اولين روزهاي وب وجود داشتهاند و يادداشتهاي روزانه و نوشتههاي شخصي از آنها هم با سابقهتر هستند. پساين همه سروصدا و شور و هيجان براي وبلاگها بهخاطر چيست؟
يك بلاگ در سادهترين شكل، فقط يك صفحه شخصي بهصورت دفتر يادداشت روزانه است. ولي Rich Skrenta معتقد است كه مرتبكردن بلاگهاي بر حسب زمان اگرچه " بهنظر يك تفاوت بي اهميت و كوچك ميآيد، موجب پديد آمدن زنجيرهاي كاملا متفاوت در ارائه، تبليغ و ارزش گذاري شده است."
يكي از چيزهايي كه موجب متفاوت بودن بلاگها شدهاست، فناورياي به نام RSS است. اين فناوري از زماني كه هكرهاي اوليه فهميدند كه با CGI ميتوان وب سايتهايي با پشتيباني پايگاهداده ساخت، مهمترين پيشرفت در معماري زيربنايي وب محسوب ميشود. با استفاده از RSS يك نفر نه تنها ميتواند بهيك صفحه وب لينك شود، بلكه ميتواند مشترك آن هم بشود و هر بار كه آن صفحه تغيير ميكند، مطلعشود. Skrenta بهاين ويژگي "وب افزايشي" ميگويد كه ديگران آنرا "وب زنده" نام دادهاند.
البته بيش از ده سال است كه "وب سايتهاي پويا" (يعني وب سايتهاي مبتني بر بانك اطلاعات كه محتويات آنها بهصورت پويا ساخته ميشود) جاي وب سايتهاي ثابت را گرفتهاند. آنچه در وب زنده پويا است، فقط صفحات وب نيستند، بلكه لينكها هستند. يك لينك بهيك وبلاگ، بهصفحهاي كه همواره در حال تغيير است، اشاره ميكند كه براي هريك از مدخلهاي جداگانه آن يك permalink وجود دارد و هريك از تغييرات آن بهاطلاع ديگران ميرسد. بنابراين يك فيد RSS نسبت بهمثلا يك bookmark يا لينك بهصفحه ثابت، يك لينك بسيار قويتر است.
RSS همچنين بهاين معناست كه مرورگر وب تنها ابزار ديدن صفحات وب نيست. بعضي از برنامههاي دريافت RSS، مثل Bloglines تحت وب هستند. ولي اكثر اين برنامهها دسكتاپ كلاينت هستند و حتي بعضي از آنها بهكاربران امكان ميدهند با استفاده از دستگاههاي قابل حمل محتويات روزآمدشده را دريافت كنند.
در حال حاضر از RSS نه فقط براي فرستادن مدخلهاي جديد بلاگ، بلكه روزآمدسازي تمام انواع داده، از جمله قيمت سهام، دادههاي هواشناسي، و موجود بودن عكسها استفاده ميشود. اين موارد استفاده در واقع بازگشتRSS بهيكي از ريشههايش است. RSS در 1997 از تلاقي دو فناوري بهوجود آمد: يكي Really Simple Syndication ساخته ديو وينر، كه براي انتشار روزآمدسازيهاي بلاگها استفاده ميشد، و ديگري Rich Site Summary محصول نت اسكيپ، كه بهكاربران امكان ميداد صفحات شخصي Netscape را با دادههايي كه به صورت مرتب روزآمد ميشد، بسازند. نتاسكيپ بعدها علاقه خود را بهاين پروژه از دست داد و توسعهاين فناوري در شركت Userland كه متعلق بهوينر و پيشگام در بلاگينگ بود، ادامه يافت. با وجوداين، در كاربردهاي جديد ما ميراث هردو فناوري را درRSS ميبينيم.
با اينحال RSS فقط بخشي از آن چيزي است كه موجب تفاوت يك وبلاگ با مديريتوب عادي ميشود. Tom Coates درباره اهميت پرمالينكها ميگويد: عملكرد پرمالينكها ممكن است امروز بهنظر خيلي ابتدايي و ساده بيايد. ولياين فناوري ابزاري بود كه در تبديل وبلاگها از يك پديده معمولي ناشي از سهولت انتشار، بهجوامعي با افكار مختلف كه با هم بحثميكنند، نقش بسيار موثري داشت. براي اولين بار نسبتا آسان بود كه مستقيما و دقيقا به يك نوشته خاص در يك سايت ديگراشاره كرد و درباره آن حرف زد. بهاينترتيب بحثها بهوجود آمدند، گفتگوها شروع شد و در نتيجه دوستيها بهوجود آمد و محكمتر شد. پرمالينك اولين و موفقترين تلاش براي پيوند دادن وبلاگها با هم بود.
از بسياري جهات،تركيب RSS و پرمالينكها خيلي از قابليتهاي NNTP، پروتكل Network News Protocol در Usenetرا به HTTP، پروتكل وب، اضافه ميكند. blogosphere را ميتوان بهعنوان معادل نظير بهنظير جديد براي يوزنت و BBSها، كه محلهاي مباحثه قديمياينترنت بودند، در نظر گرفت. در بلاگوسفير مردم نه فقط ميتوانند مشترك سايتهاي يكديگر شوند و بهراحتي بههريك از كامنتهاي موجود روي يك صفحه لينك كنند، بلكه از طريق سازوكاري كه trackback خوانده ميشود، حتي ميتوانند ببينند كه چه افراد ديگري بهصفحاتشان لينك كردهاند و ميتوانند بهآنها پاسخ دهند؛ چه از طريق لينكهاي متقابل و چه از طريق نوشتن كامنت.
جالب اينجاست كه لينكهاي دوطرفه هدف نهايي سيستمهاي ابرمتن اوليه مثل Xandu بودند. طرفداران متعصب ابرمتن، trackbackها را بهعنوان قدميبهسوي لينكهاي دوطرفه ستودهاند. ولي توجه داشته باشيد كه trackback ها را نميتوان بهطور كامل دوطرفه دانست، بلكهاين لينكها در واقع (بهطور بالقوه) لينكهاي يك طرفه متقارن هستند كه همان تاثير لينكهاي دو طرفه را دارند. اين تفاوت ممكن است چندان بزرگ بهنظر نيايد. ولي در عمل بسيار مهم است.
سيستمهاي شبكه سازي اجتماعي مثل Friendster، اوركات، و LinkedIn، كه براي برقراري يك ارتباط نياز بهتاييد طرف مقابل دارند، نميتوانند بهمقياسپذيري در حد وب برسند. همانطور كه Caterina Fake، يكي از بنيانگذاران سرويساشتراك عكس Flickr ميگويد، توجه تنها بهصورت تصادفي متقابل خواهد بود. (بههمين خاطر در Flickr كاربران ميتوانند ليستهاي ناظر درست كنند؛ هر كاربري ميتواند از طريق RSS براي عكسهاي يك كاربر ديگر مشترك شود. كاربري كه عكسهايش مورد توجه قرار گرفته است، متوجهاين موضوع ميشود. ولي نيازي بهتاييد ارتباط ندارد).
اگر بگوييم يكي از جنبههاي اساسي وب2 بهرهگيري از هوش جمعي است، بهطوريكه وب را بهيك مغز جهاني تبديل كرده است، بلاگوسفير را ميتوان مانند جريان دائميافكار در قسمت پيشين مغز، صدايي كه همه ما در سرمان ميشنويم، در نظر گرفت. blogosphere را نميتوان نماينده ساختارهاي بنيادي مغز، كه اغلب ناخودآگاه هستند، دانست. ولي ميتوان آن را معادل افكار خودآگاه قرار داد. بههمين خاطر، بلاگوسفير بهعنوان بازتاب تفكرات آگاهانه و توجه جامعه، تاثيرات بسيار قوي و مهمي دارد.
درواقع در درجه اول، بهخاطراينكه موتورهاي جستجو از ساختار لينكها براي تعيين كيفيت صفحات و بهتر كردن نتايج جستجو استفاده ميكنند، بلاگرها بهعنوان كساني كه بهتر از ديگران و بهطور مداوم بهمحتويات وب لينك ميسازند، تاثير بيمانندي در شكلدهي نتايج جستجوي وب دارند. دوماينكه، چون جامعه وبلاگنويسي تا حد زيادي بهخود مراجعه ميكند، اين توجه بلاگرها بهساير بلاگرها موجب وسعت ديد و قدرت آنها ميشود. پديده "اتاق اكو" كه منتقدان آن را نقد كردهاند نيز بهعنوان يك تقويت كننده عمل ميكند.
اگراين پديده فقط يك تقويتكننده صرف بود، وبلاگنويسي بهامري خسته كننده و بيفايده تبديل ميشد. ولي بلاگينگ هم مثل ويكي پديا، از هوش جمعي بهعنوان نوعي فيلتر بهره ميگيرد. اينجاست كه آن چيزي كه James Suriowecki از آن بهعنوان "خرد تودهها" ياد ميكند، وارد ميدان ميشود و درست همانطور كه PageRank نتايج جستجوي بهتري نسبت بهتحليل سندها بهدست ميدهد، توجه جمعي در بلاگوسفير هم بهترينها را بر ميگزيند.
ممكن است بعضي از وبلاگها رقيب رسانههاي متعارف باشند. ولي نكته واقعا ناراحت كننده اين است كهاين رقابت با كل بلاگوسفير است.اين فقط يك رقابت بين سايتها نيست، بلكه رقابتي بين مدلهاي تجاري است. جهان وب2 جهاني است كه در آن Dan Gillmor ميگويد: "ما، رسانهها"، جهاني كه در آن، اين "مخاطب سابق" است كه تصميم ميگيرد چه چيزي مهم است، نه چند نفر در اتاق فرمان.
اهميت دادهها
همه برنامهكاربرديهاي مهم امروزي اينترنت، مبتني بر يك بانكاطلاعات تخصصي هستند: بانك اطلاعات جستجوي گوگل، دايركتوري (و بانك اطلاعات جستجوي) ياهو، بانك اطلاعات محصولات آمازون، بانك اطلاعات محصولات و فروشندگان eBay، بانك اطلاعات نقشههاي MapQuest، بانك اطلاعاتترانههاي Napster. همانطور كه Hal Varian سال پيش در يك مصاحبهشخصي گفت، SQL" ،HTML جديد است." مديريت بانكاطلاعات يكي از قابليتهاي اساسي شركتهاي وب2 است، تا حدي كه ما گاهي اين برنامهكاربرديها را بهجاياينكه بهسادگي نرم افزار بخوانيم، بهآنها اطلاع افزار (infoware) ميگوييم.
اين حقيقت منجر بهسوالي اساسي ميشود: دادهها مال چه كسي است؟ در عصراينترنت، شاهد مواردي هستيم كه داشتن كنترل بر بانكاطلاعاتي منجر بهتسلط بر بازار و كسب درآمدهاي فوقالعاده شده است. انحصار ثبت نامهاي دامنه، كه توسط دولت در اختيار شركت Network Soulutions (كه بعدها Verisign آنرا خريد) قرار داده شد، يكي از اولين منابع بزرگ درآمدزايي دراينترنت بود. پيش ازاين گفته شد كه كسب سود از طريق تسلط بر API هاي نرمافزاري در دوران اينترنت بسيار سختتر شده است. ولي داشتن كنترل بر منابع دادهاي كليدي، بسيار سودآور است؛ بهويژه اگراين منابع داده قابليت پاسخگويي بهحجم بالاي درخواستها ناشي از اثر شبكه را داشته باشند وايجاد آنها پر هزينه باشد.
جدال پلتفرمها
مايكروسافت در هريك از نبردهاي پيشين خود با رقبا، با موفقيت، برگ برنده پلتفرم را رو كرده است و با آن حتي قويترين برنامهكاربرديها را نيز از صحنه خارج كرده است. ويندوز باعث شد كه مايكروسافت بتواند اكسل را بهجاي Word ،Lotus 1-2-3 را بهجاي WordPerfect و Internet Explorer را بهجاي Netscape Navigator به كرسي بنشاند.
ولياينبار نبرد بين يك پلتفرم و يك برنامه كاربردي نيست، بلكه بين دو پلتفرم است كه هركدام از اساس مدل تجاري متفاوتي دارند: در يك سو، يك توليدكننده منفرد نرمافزار كه توانسته است از طريق سيستم عامل و API هايش كه بهطور گسترده نصب و پيادهسازي شدهاند، بر مدل اساسي برنامهنويسي مسلط شود و در ديگر سو، سيستميبدون مالك، كه شالوده آن را پروتكلها، استانداردهاي باز، و موافقت نامههاي همكاري تشكيل دادهاند.
ويندوز نقطه اوج كنترل انحصاري از طريق APIهاي نرمافزاري است. نت اسكيپ سعي كرد از طريق همان تكنيكهايي كه مايكروسافت براي غلبه بر رقبا بهكار برده بود، قدرت را از چنگ مايكروسافت بيرون بكشد. اما و شكست خورد. ولي آپاچي، كه بر استانداردهاي باز وب متكي بود، موفق شد حالا ديگر نبرد نابرابر، بين يك پلتفرم و يك برنامهكاربردي، نيست؛ بلكه نبردي بين پلتفرمها است و اكنون ديگر سوال براين است كه كدام پلتفرم، و حتي بالاتر از آن كدام معماري، و كدام مدل تجاري براي وضعيتهاي پيش رو مناسبتر است.
ويندوز نقش درخشاني در حل كردن مشكلات دوران اوليه پيسي داشت.اين سيستم عامل زمين بازي را براي توسعهدهندگان نرمافزار فراهم كرد و بسياري از مشكلاتي كه صنعت كامپيوتر با آن دستوپنجه نرم ميكرد را حل كرد. ولي امروز ديگر يك راه حل منفرد و يكپارچه كه فقط توسط يك سازنده كنترل شود، حلال مشكلات نيست، بلكه خودش مشكل است. سيستمهاي ارتباط گرا (communication-oriented)، كهاينترنت بهعنوان يك پلتفرم دقيقا يك نمونه از آنهاست، نياز بههمكاري متقابل دارند. در چنين سيستمهايي امكان محدود كردن كاربران از طريق APIها محدود است؛ مگراينكه يك سازنده بتواند هردو سوي هر ارتباط و تعاملي را در اختيار داشته باشد.
هر توليدكننده وب2 كه بخواهد از طريق در اختيار گرفتن پلتفرم سهم خود را حفظ كند، يا افزايش دهد، طبيعتا ديگر از تواناييهاياين پلتفرم استفاده نميكند. البته اينامر بهاين معنا نيست كه بگوييم هيچ امكاني براي كسب سود و برتري رقابتي وجود ندارد. ولي نميتوان از طريق كنترل APIهاي نرمافزاري يا پروتكلها بهسود رسيد. بازي جديدي شروع شده است. شركتهايي ميتوانند در دوران وب2 پيروز شوند كه بهجاي تلاش براي بازگشتن بهقوانين دوران نرمافزار پيسي، بتوانند قوانيناين بازي جديد را درك كنند.
اگر بهاخطار كپي رايت كه در پايين هريك از نقشههايي كه روي MapQuest ،maps.yahoo.com ،maps.msn.com، يا maps.google.com قرار دارد توجه كنيد، اين عبارت را خواهيد ديد."Maps copyright NavTeq ,TeleAtlas": يا اگر از خدمات جديد تصاوير ماهوارهاي استفاده كنيد،اين عبارت را خواهيد ديد. Images copyright Digital Globe: اين شركتها سرمايهگذاريهاي كلاني در بانكهاي اطلاعاتشان كردهاند (بر طبق گزارشها NavTeq بهتنهايي 750 ميليون دلار براي ساخت پايگاهداده آدرسها و مسيرهايش هزينه كرده است.
Digital Globe نيز پانصدميليون دلار براي فرستادن ماهواره اختصاصي هزينه كرده است تا بتواند تصاويري بهتر از ماهوارههاي دولتي تهيه كند). NavTeq حتي بهقدري پيش رفته است كه از لوگوي معروف Intel Inside تقليد كرده است: روي ماشينهايي كه بهسيستم مسيرياب مجهز هستند، ميتوان لوگوي NavTeq Onboard را ديد.
داده حقيقا براي اين برنامهكاربرديها و تنها جزء اصلي دراينگونه سيستمها همانند Intel Inside است كه زيرساخت نرمافزاري آنها يا تا حد زيادي اپن سورس است يا بهكالاي بدون ارزش افزوده تبديل شده است.
حوزه داغ و پررقابت نقشهها روي وب بهخوبي نشان ميدهد كه مالكيت دادههاي اصلي يك برنامهكاربردي تا چه اندازه اهميت دارد و چگونه عدم درك اين اهميت ميتواند به از دست دادن موقعيت رقابتي منجر شود. شركتMapQuest در 1995 پيشگام نقشهپردازي روي وب بود. ولي ديديم كه !Yahoo، بعد مايكروسافت، و اخيرا گوگل توانستهاند بهراحتي و فقط با گرفتن مجوز همان دادهها، برنامهكاربرديهاي جديدي دراين حوزه معرفي كنند و وارد رقابت شوند.
موقعيت آمازون دقيقا، نقطه مقابل MapQuest است. اين شركت هم مثل ساير رقبايش، همچون bn.com، دادههاي خام اوليه خود را از بانكاطلاعات ISBN شركت R.R. Bowker تامين ميكرد. ولي برخلاف MapQuest، آمازون بهطور بيوقفهاين دادهها را بهتر و غنيتر كرد و دادههايي كه از ناشران ميگرفت را نيز بهآنها اضافه ميكرد. مثلا تصاوير پشت جلد، فهرست مطالب،ايندكس، فصلهاي نمونه، و... .
از همه مهمتر، آمازون از فعاليت كاربران براي غنيتركردن دادههايش بهره گرفت. بهطوري كه بعد از ده سال آمازون، و نه Bowker، بهعنوان منبع اصلي اطلاعات كتابشناختي شناختهميشود و مرجعي براي دانش پژوهان، كتابداران و ساير مصرفكنندگان است. آمازون حتي شناسه اختصاصي خودش، ASIN، را هم ابداع كرده است كه براي محصولاتي كه شماره ISBN ندارند، شناسهاي معادل آن ميسازد. در واقع، آمازون بهنحوي موثر تامينكنندگان دادهاش را شاملشد و آنها را توسعه داد.
تصور كنيد كه MapQuest هم چنين كاريكرده بود و از كاربرانش ميخواست مسيرها و نقشهها را تصحيح و تكميلكنند و ازاين طريق لايههايي از ارزش بهدادههايش اضافه ميكرد. نتيجه اين ميشد كه ساير رقبا بهسختي ميتوانستند فقط با گرفتن مجوز نقشه، بهاين بازار وارد شوند و با MapQuest رقابت كنند.
معرفي Google Maps، آزمايشگاهي زنده براي مطالعه رقابت بين سازندگان برنامههاي كاربردي و تامينكنندگان دادههايشان در اختيار تحليلگران قرار داد. مدل برنامهنويسي سبك (lightweight) گوگل منجر بهپيدايش تعداد زيادي سرويسهاي ارزش افزوده بهشكل مشآپ شده است كه Google Maps را با ساير منابع دادهاينترنتي مرتبط و تركيب ميكنند. H.ousingmaps.com متعلق بهPaul Rademacher كه Google Maps را با دادههاي خريد و فروش و اجاره خانه از Craigslist تركيب ميكند و از اين طريق يك ابزار تعاملي براي جستجوي خانه ساخته است، يك مثال بارز ازاينگونه mashupها است.
معماري مشاركت
بعضي از سيستمها با هدف تشويق مشاركت طراحي ميشوند. دان بريكلين در مقالهاي با عنوان "ثروت عمومي" ميگويد: سه راه براي ساختن يك پايگاهداده بزرگ وجود دارد. راه اول كه در Yahoo! انجام ميشود، اين است كه بهافراد پول بدهيم تا آن را برايمان بسازند.
راه دوم، كه از درسهاي جامعه اپن سورس الهام گرفته شده، اين است كه از افراد داوطلب براي ساختن آن كمك بگيريم. Open Directory Project، رقيب اپن سورس ياهو، چنين است. ولي نپستر روش سوم را بهكار بسته است. قانون Napster اين است كه هر آهنگي كه دانلود شد، بهطور خودكار روي سرور هم قرار بگيرد. بهاينترتيب هر كاربري بهطور خودكار در جهت افزودن ارزش بانكاطلاعاتي اشتراكي قدم برميدارد. در تمام سرويسهاياشتراك فايل P2P هم چنين رويهاي دنبال ميشود.
يكي از مهمترين درسهاي دوران وب2 اين است كه: كاربران ارزش را افزايش ميدهند. ولي فقط درصد كمياز كاربراناين دردسر را قبول ميكنند كه از طريق روشهاي مستقيم در جهت افزايش ارزش برنامهكاربردي شما اقدام كنند. بنابراين، شركتهاي وب2 شيوهها و قوانيني غيرمستقيم براي گردآوري دادههاي كاربران ابداع ميكنند. بهطوريكه استفاده عادي از برنامهكاربردي بهطور غيرمستقيم و خودكار موجب افزايش ارزش آن نيز ميشود. همانطور كه گفته شد، چنين سيستمهايي هرچه بيشتر مورداستفاده قرار بگيرند، بهتر ميشوند.
ميچكاپور يكبار گفته بود كه "معماري اصلموضوع است." مشاركت، ذات نپستر و بخشي جداييناپذير از معماري بنيادي آن است.
حتي ميتوان گفت كه شايد ديدگاه معماري نقش مهمتري در موفقيت نرمافزارهاي اپنسورس داشتهاست تا فعاليتهاي داوطلبانه، كه اغلب بيشتر موردتوجه قرار ميگيرد. معماري اينترنت، وب جهانگستر، و پروژههاي نرمافزاري اپنسورس مثل لينوكس، آپاچي، و Perl كه كاربران عليرغماينكه بهدنبال برآورده كردن نيازهاي "خودخواهانه" خودشان هستند، بهطور خودكار و بهارزش جمعي را بهعنوان يك محصول ثانويه پديد ميآورند از اين دست هستند.
هر يك ازاين پروژهها يك هسته مركزي كوچك دارد، سازوكارهاي دقيق و تعريف شدهاي براي گسترش دارد و شيوههايي دارد كه هركس ميتواند اجزاي مناسب و سازگار را بهآن بيفزايد. بهاينترتيب لايههاي خارجي بهپروژه اضافه ميشود و گسترش مييابد. Larry Wall، سازنده Perl اين رويه را به"پياز" تشبيه كرده است (به لحاظ لايهلايهبودن آن). بهبيان ديگر،اين فناوريها بهسادگي بهخاطر شيوه طراحي شان تاثير شبكه را نشان ميدهند و از آن بهره ميگيرند.
ميتوان گفت كه همهاين پروژهها بهطور طبيعي از معماري مشاركت برخوردارند. ولي همانطور كه در مورد آمازون ميبينيم، با تلاش مداوم (بهعلاوه انگيزههاي مالي مثل برنامه Associates) ميتوان اين معماري را در سيستمي كه بهطور طبيعي فاقد آن است نيز اعمال كرد.
در حال حاضراين مشآپها پروژههاي بسيار خلاقانهاي هستند كه اكثرا توسط هكرها انجام ميشوند. ولي فعاليتهاي تجاري نوپايي نيز خيلي سريع بر مبني آنها شكل گرفته است و ميبينيم كه حداقل براي يك گروه از توسعهدهندگان، گوگل جاي NavTeq را بهعنوان منبع داده گرفته است و جايگاه خود را بهعنوان يك واسطه محبوب تثبيت كرده است. بهزودي شاهد نبرد ميان تامينكنندگان داده و سازندگان برنامهكاربردي خواهيم بود؛ وقتي كهاين دو گروه اهميت بعضي از دادهها را بهعنوان سنگ بناي برنامهكاربرديهاي وب2 دريابند.
البته هماكنون هم مسابقه براي صاحب شدن انواع مختلف دادههاي اساسي شروع شده است: مكان، هويت، تقويم ثبت رويدادها، شناسههاي محصول و فضاهاي نام (namespaces). در خيلي از موارد كه ساختن منبع داده هزينه بالايي دربرداشتهباشد، اين فرصت وجود دارد كه يك شركت با سرمايه گذاري كلان نقشي همچون
Intel Inside بازي كند و تنها مالك دادهها باشد. در ساير موارد برنده شركتي خواهد بود كه بهمدد اجتماع كاربران قبل از ديگران بهحجم اساسي از دادهها برسد و آن دادهها را تحت يك سرويس ارائه كند.
براي مثال، در حوزه هويت، PayPal ،1-click آمازون و ميليونها كاربر سيستمهاي ارتباطات، همه ميتوانند وارد رقابت براي ساختن بانك اطلاعات هويت در سطح كل شبكه باشند. (در اين زمينه تلاش جديد گوگل براي استفاده از شمارههاي تلفن همراه بهعنوان شناسه اكانتهاي جيميل را ميتوان قدمي براي در برگرفتن و گسترش سيستم تلفن دانست.)
در عين حال شركتهاي تازه تأسيسي مثل Sxip در حال بررسي امكان ايجاد يك سيستم هويت يكپارچه، چيزي شبيه يك 1-click " توزيع شده"، هستند كه يك زيرسيستم هويتي جامع و يكپارچه براي وب2 فراهم خواهد كرد. در حوزه تقويم و ثبت رويدادها، EVDB در تلاش است كه بزرگترين تقويماشتراكي جهان را بر اساس يك معماري مشاركتي مبتني بر ويكي پيادهسازي كند. البته هنوز نميتوان درباره موفقيت هركدام از اين ايدهها و راه حلهاي نو اظهارنظر كرد. ولي واضح است كه استانداردها و راه حلهاي اين حوزه، كه عملا كلاسهاي مختلف داده را به زيرسيستمهاي معتبر "سيستمعامل اينترنت" تبديل ميكنند، نسل بعدي برنامه كاربرديها را خواهند ساخت.
در رابطه با داده بهنكته ديگري نيز بايد توجه داشت و آن نگراني كاربران در رابطه با حريم خصوصي و ؟