مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع دانشآموزان دبستان امام زمان كاشان و انجمن اسلامى جوانان خوزستان
با همت والاى شما جوانان نهضت به پيروزى رسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
درود به شما ملت بزرگ ايران و شما جوانان غيور هوشمند. سلام بر همه شما. خداوند شما را سعادتمند بفرمايد. با همت والاى شما جوانان و تمام اقشار ايران اين نهضت به اين مرتبه رسيد. همت والاى شما بود كه پيروز شديم و ريشه فساد را از ايران تا حدودى بيرون آورديم و انشاءالله از اين به بعد هم با همت والاى شما جوانها تتمه اين ريشه فساد از بيخ و بن كنده خواهد شد. شما بوديد كه در همه كشور، همه جاى ايران خون داديد، شهيد داديد و اين نهضت را بارور كرديد و شمابايد باشيد كه در همه ايران با همت والاى خود و با گرم نگه داشتن اين نهضت، مسائلى كه بعد پيش مىآيد،به پيروزى برسانيد. شما بوديد كه با فداكارى اسلام را از دست اجنبيان و دشمنان اسلام نجات داديد و شما هستيد كه بايد با وحدت كلمه و قدرت، اسلام را از دست اين اشخاص خيانتكار كه در بين قشرهاى ملت تخم نفاق مىپاشند نجات دهيد. مجال به اين انسان هاى ظاهرى حيوان ماب ندهيد، اينها را مجال ندهيد كه در بين شما ريشه كنند، خداوند شما را تاييد كند.
ضرورت حضور دائمى جوانان متعهد در صحنه
ما در مرحله بعد مجلس موسسان داريم كه بايد با همت والاى شما، اشخاص فاضل دانشمند امين كه به ايران وفادار باشند و به اسلام متعهد، در مجلس موسسان بروند تا اينكه قانون اساسى اسلامى را تصويب كنند و بعد از آن باز مجلس شورا داريم كه با همت والاى شما جوانان ايرانى بايد اشخاص متنور و اشخاص امين و صادق در مجلس شورا بروند كه مقدرات شما را بر طبق خواسته خداى متعال پياده بكنند. شما در اين مراحل بايد همانطورى كه تاكنون باشور و شعف كارها را پيش برديد از اين به بعد هم كه ملت، خود شما هستيد و كشور مال خود شماست و اجنبى دخالت نمىنمىتواند بكند و ديگر سازمانى كه به شما تعدى بكند نخواهد بود و نخواهد وجود پيدا كرد، به خواست خداى تبارك و تعالى بايد براى سازندگى ايران همت كنيد، نگذاريد اين نهضت خاموش بشود، نگذاريد اين شور و شعفى كه در ملت براى احقاق حق خودش بپا شده است رو به سستى برود. خداوند شماها را تاييد كند. خداوند به شما سعادت دنيا و آخرت عنايت كند. استفاده از احكام اسلام، هم دنيا دارد و هم آخرت.
برقرارى جمهورى اسلامى كه با اتفاق آراء ملت تقريبا برقرار شد و انشاءالله احكام اسلامى هم دنبال آن برقرار مىشود براى رفاه حال همه طبقات خصوصا كارگران، دهقانان، طبقه ضعيف، براى همه است و اسلام براى آنها بيشتر از ساير طبقات حق قائل است.
از خداوند تعالى مسئلت مىكنم كه همه ما را به وظائف خودمان آشنا كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشآموزان و محصلين مناطق مختلف تهران
توجه و علاقه پرشور نوجوانان به اسلام و امور اجتماعى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از جهتى نگرانم و از جهت خوشحال. از اين جهت كه به حسب قراردادهاى دولتها و براى اثبات اشكالاتى اگر به نهضت ما بخواهند وارد كنند 16 ساله كمتر را اجازه اخذ راى از آنها ندادهاند، از اين جهت متاثرم و از تاثر اين فرزندانم - كه - براى خاطر اينكه به آنها اين اجازه را ندادهاند نيز متاثرم لكن از اين جهت كه اين شور و شعف را در شما فرزندان عزيزم مىبينم و اين توجهى كه شما به امور اجتماعى خودتان داريد و اين علاقهاى كه به اسلام و كشور اسلامى خودتان داريد، خيلى مسرورم. اينطور نيست كه جلوگيرى از اخذ راى، به حساب نياوردن شما فرزندان عزيز باشد. اين براى يك مرسوماتى است كه در دنيا هست و ما هم ناچار براى رفع اشكالات به رفراندم، بايد تا حدودى مراعات كنيم. نگوئيد كه شما را خداى نخواسته به حساب نياوردهاند.
سهم كودكان و نوجوانان در نهضت مقدس اسلامى
شما عزيزان ما هستيد، شما خزائن اين مملكت براى دورههاى آتى هستيد. ما به شما افتخار مىكنيم كه اينطور شور و شعف داريد در امور اجتماعى خودتان، در امور سياسى خودتان و ما از شما معذرت مىخواهيم كه يك همچو چيزى را به حسب التزاماتى كه هست و به حسب مصالحى كه بوده است اين مساله واقع شده است. شما نگران نباشيد. شما در اين نهضت شركت داشتيد، شما هم خون داديد، شما هم در اين نهضت تظاهرات كرديد، فرياد زديد، سهيم هستيد در اين نهضت مقدس، اين نهضت مال شماست، بلكه بايد بگوئيم كه اين كودكهاى كوچك يا اين بچههائى كه به سن بلوغ نرسيدهاند يا كم سن هستند، اينها سهمشان بيشتر است براى اينكه اين كودكان عزيز با ضعف بنيهاى كه دارند و با اينكه كوچك هستند، ضعيف هستند، معذلك در اين نهضتها شركت كردهاند، در اين نهضت پا به پاى بزرگسالان، در اين نهضت شركت كردهاند و پا به پاى بزرگسالان نهضت را به پيش بردهاند. سهم شما بيشتر از ديگران است. من اميد دارم به شما. اميد من به شما دبستانىهاست. اميد من به شماست كه انشاءالله مقدرات كشور ما بعد از اين در دست شماها باشد و شماها وارث اين كشور باشيد.
خداوند شما را انشاالله سلامت، عزت، سعادت عنايت كند و انشاالله در سالهاى آتيه اگر چنانچه امور اجتماعى باشد، شماها هم شريك هستيد، نگران نباشيد كه ما همانطورى كه نظر به بزرگسالها داريم به شماها نظر داريم و عواطف ما نسبت به شماها بيشتر بايد باشد. از خداوند تعالى سعادت همه شما را خواستارم. سلام و درود بر همه شما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ذوب آهن
بايد با اتكال به خدا و وحدت كلمه نهضت را به سرانجام برسانيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امشب مواجهيم با چهرههاى فروزنده جوانان برومند ايران كه در ذوب آهن زحمت مىكشند. من از اينكه شما جوانان محترم، بانوان محترمه به ديدن من و تفقد از من تشريف آورديد تشكر مىكنم و از خداوند تعالى سعادت همه شما را خواهانم. ما اميدواريم كه با همت والاى شما جوانان، انوان و جوانان ديگر اين راه را به آخر برسانيم. شما ديديد كه با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى تا اينجا آمدهايد و اين نهضت را به اين مرتبه رسانديد و اين مرحله را بايد به آخر برساند. انشاءالله خداوند به شماها توفيق بدهد كه وحدت كلمه خودتان را و اتكال به خداى بزرگ را حفظ كنيد با اتكال به خداى بزرگ است كه مىتوانيم اين راه پر مصيبت را و اين راه آشفته را طى كنيم. با اتكال به خداوند عظيم است كه مىتوانيم آشفتگىهاى اين مملكت را وخرابىهاى اين مملكت را بازسازى كنيم.
همت در انتخاب نمايندگان بصير و متعهد به منظور ارائه اسلام حقيقى
شما در اين رفراندم شركت كرديد و رفراندم را به ثمر رسانيديد و جمهورى اسلامى مستقر شد و آن دولت خائن براى هميشه و سلطنت جائر براى هميشه دفن شد لكن باز نيمه راه هستيم، بايد باز با همت شماها و با وحدت كلمه و با اتكال به خداى بزرگ راه را به آخر برسانيم. ما پس از اين مرحله، مرحله انتخابات براى مجلس مؤسسان داريم، آنجا هم بايد همت كنيد و اشخاص متعهد، اشخاصى كه براى ايران كار بكنند، نه براى اجانب، اشخاصى كه ايمان به خدا داشته باشند، نه چپگرا باشند و نه راستگرا بلكه صراط مستقيم را داشته باشند، آنها را بايد به مجلس مؤسسان بفرستيم و بعد از آن مجلس شوراست كه بايد باز به همت همه اقشار ايران و به همت والاى مرد و زن ايران، اشخاصى كه متعهد هستند، اشخاصى كه سالم هستند، اشخاصى كه بصيرت دارند و هيچ انحراف ندارند و در صراط مستقيم انسانيت هستند به مجالس و مجلس شورا بفرستيم تا اينكه انشاءالله اسلام به آن معنايى كه هست، اسلام به اين حقيقتى كه هست، در ايران پياده بشود، اسلام مثل صدر اسلام، نه اسلامى كه در زمان اين پدر و پسر كوبيده شده بود و هيچ يك از مظاهرش را ما نمىتوانستيم ارائه بدهيم. بايد اسلام
را ما ارائه بدهيم به آنطورى كه هست، قرآن را ارائه بدهيم به آنطورى كه هست. اگر قرآن و اسلام آنطور كه هست عرضه بشود به دنيا همه مشترى او هستند. انحرافات براى اين است كه اسلام را نشناختهاند اگر اسلام را بشناسند و احكام اسلام را ادراك كنند همه مشترى او هستند.
بى اعتنائى به سمپاشى عمال اجانب و جلوگيرى از نفوذ اشرار و چپاولگران
من به شما جوانان محترم باز هم تذكر مىدهم كه اين وحدت كلمه خودتان را از دست ندهيد. اشخاصى كه در كارخانهها مىآيند و سمپاشى مىكنند اينها عمال اجانب هستند و بيشتر احتمال مىرود كه عمال آمريكا باشند. به اينها اعتنا نكنيد، به اينها محل نگذاريد، اينها فساد مىخواهند بكنند، اينها مىخواهند ايران را به حال اول برگردانند، اينها منافعشان به اين است كه دزدى در راه باشد، منافعشان به اين است كه چپاولگرى باشد. اگر چنانچه عدل اسلامى باشد، دست چپاولگرها كوتاه است و اينها نمىخواهند دست چپاولگرها كوتاه باشد. اينها كه در كارخانهها مىآيند و تبليغات مىكنند، اينها به صورت يك نحو تبليغاتى كه مردم بپسندند مىكنند لكن در واقع مىخواهند همان مسائل سابق را پيش بياورند. بايد با دقت ملاحظه كنيد، با هوشيارى با آنها مواجه بشويد نگذاريد آنها رخنه كنند در بين جوانان ما. خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند از شر شياطين و مملكت ما را حفظ كند از شر اشرار و از اجانب و مملكت ما مستقل و آزاد براى خودمان باشد خودمان در آن كار بكنيم و خودمان استفاده از آن بكنيم. سلام بر شما دوستان عزيز. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع بختيارىهاى چهارلنگ
سركوبى عشاير به دست رضاشاه خائن
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از خيانتهاى رضاشاه به ملت ما اين بود كه مامور شده بود عشاير ما را سركوب كند. من در يك كتابى راجع به اين مطلب نوشتم لكن نگذاشتند آن جمله باشد. اين عشاير ما در اطراف ايران پشتوانههاى استقلال ايران بودند و خارجىها از باب اينكه اين قدرت را نمىتوانستند تحمل كنند مامور كردند رضا خان را، پدر اين محمدرضا را براى سركوب كردن اين عشاير و او خدمت خودش را با خيانتهاى به ملت ما به انجام رساند و بعد از او هم پسرش همان نقشه را رفتار كرد. شما عشاير پشتوانه اين مملكت بوديد و انشاءالله هستيد. پدران شما به اين مملكت خدمتها كردند و استقلال اين مملكت را حفظ كردند و شما هم بايد به همان رويه عمل كنيد و استقلال مملكت خودتان را حفظ كنيد.
با هوشيارى در قبال توطئههاى خائنين،استقلال كشور را حفظ كنيد
تا اكنون كه رژيم فاسد برقرار بود، تا آنوقتى كه اين رژيم خائن برقرار بود مملكت ما نه استقلال داشت نه آزادى و همه شما طعم اين مطلب را چشيده بوديد كه همه در اختناق بوديم و همه غير آزاد. بحمدالله با قيام ملت و تمام اقشار، چه عشاير و چه شهرىها با اين قيام شماها و ماها توانستيم كه اين جرثومه فساد را بيرون كنيم به طورى كه الان در هيچ جا به او منزل نمىدهند و الان به طور سرگردانى نمىداند چه بكند، نتيجه خيانتها و جنايتهارا دارد مىچشد لكن شما عشاير محترم و ساير عشاير محترم ايران و تمام اقشار ملت بايد هوشيارانه توجه داشته باشيد دستهاى خائن باز در زير پرده مشغول فعاليت هستند. آنها نمىخواهند يك ايران مستقل باشد، آنها مىخواهند ايران تمام مخازنش را به آنها به طور رايگان بدهد، چنانچه داد. نفت ما را دادند و در ازاى او پايگاه درست كردند براى آمريكا. اين اسلحههايى كه به ايران فرستادند اسلحههايى بود كه به درد ايران نمىخورد، اسلحههايى بود كه براى خود آنها بود. هم نفت ما را بردند و هم پايگاه به ازاى او درست كردند. بايد از اين به بعد به اين طور خيانتها خاتمه داد. بايد شما جوانهاى برومند هوشيارانه توجه داشته باشيد كه دستهاى خائنى كه الان مشغول فعاليت هستند قطع كنيد.
تصويب جمهورى اسلامى با شركت مشتاقانه اقشار مردم در رفراندم
انشاءالله الان كه ديديد كه رفراندم به چه آبرومندى تمام شد كه در تمام دنيا همچو رفراندمى نبود، رفراندمهاى دنيا به اين قدرت نبود. مردم ايران با اشتياق راى دادند به جمهورى اسلام چون علاقه داشتند به جمهورى اسلام و به اسلام و از حيث كميت بيست ميليون جمعيت و بيشتر راى دادند به جمهورى اسلام و اسلام را تصويب كردند.
انتخاب وكلاى صالح و متدين براى مجلسين
خداوند شما را زنده نگه دارد و از اين به بعد باز ما احتياج به ملت داريم و احتياج به شماها داريم. براى مجلس مؤسسان بايد اشخاصى كه در مجلس مؤسسان مىروند اشخاص امين باشند، اشخاص فاضل باشند، اشخاص مطلع باشند، گرايش نداشته باشند به چپ و راست، ملى باشند، مستقل باشند، فكرشان مستقل باشد و ما احتياج داريم كه اين وحدت را حفظ كنيد تا اينكه انشاءالله وقتى كه مجلس مؤسسان بنا شد بپا بشود، وكيلى كه صالح باشد بفرستيد و شايد در آنوقت من به شما معرفى بكنم اشخاصى را كه صالح هستند و پس از آن باز ما احتياج داريم و آن مجلس شوراى ملى است.
تاكنون مىدانيد كه مجلس شوارى ملىهايى كه (يعنى به اصطلاح ملى، مجلس شوراهاى سلطنتى بايد گفت) تاكنون مىدانيد كه به اختيار شما نبوده. هيچ وقت نيامدند به شما بگويند كه مختاريد كه هر كس را مىخواهيد راى بدهيد، آن بساط گذشت، انشاءالله ديگر عود هم نخواهد كرد و شما مستقل، آزاد، وكلاى مجلس را به مجلس مىفرستيد لكن بايد ملاحظه كنيد كه باز شياطين نيايند و شما را اغفال كنند. بايد وكلاى آزادمنش، وكلاى ملى، وكلاى متدين، وكلاى فاضل به مجلس شورا بفرستيد.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را، ايلات ايران را، ايل چهار لنگ را كه من اطلاع از حالشان دارم، من سلامت همه را خواهان هستم. شماها پشتوانه مملكت ما هستيد و بايد انشاءالله با قدرت و قوه جلوگيرى از فساد بكنيد و حفظ استقلال مملكت خودتان را بكنيد. سلام بر همه شما دوستان من.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان مخابرات
تا قطع ريشههاى فاسد، نهضت ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من مىدانم كه دستگاه مخابراتى به ما خيلى كمك كرده. همان وقتى كه ما در خارج بوديم باز آنها در صورتى كه همه چيز سانسور بود به ما كمك مىكردند و مخابرات ما را در دست مىگرفتند و مىرساندند و اينها و من از همه شماها متشكر هستم و شما سهيم هستيد در اين نهضت و اميدوارم كه باز با شركت شما آقايان و ساير اقشار ملت اين نهضت به آخر برسد.
اين نهضت الان بين راه است يعنى بحمدالله دست اجانب را تا آن مقدارى كه مىشود كوتاه كرديم و عمال اجانب هم كه در رأسش محمدرضا بود، آنها هم خارج شدند و به همت ملت و خواست خداى تبارك و تعالى تا اينجا رسيديم و از اينجا به بعد هم كه قضيه سازندگى هست و قضيه ريشه كن كردن اين اقشارى كه باز از آنها ريشههاى فاسدى در كشور ما هست كه خيلى از آنها از عمال آمريكا هستند ولى با يك چهره ديگر و بايد همه مابا هم متصل باشيم و گمان نكنيم كه تمام شده است كار و به آخر رسيده است. بايد ما نيمه راه خودمان را ببينيم كه تا آخر راه با قدرت و قوه جلو برويم.
رمز پيروزى ملت، اتكال به خدا و حفظ وحدت كلمه بايد همه ما با هم همانطورى كه ملاحظه كرديد كه به واسطه وحدت كلمه ملت، به واسطه توجه به اسلام و ديانت اين راه را تا اينجا آمدهايم، در صورتى كه قدرت دست آنها بود و ملت ما جز مشت و خون چيزى نداشت لكن اتكال به خدا كرد و وحدت كلمه در بين همه اقشار حاصل شد به طورى كه ديگر ابرقدرتها هم نتوانستند او را ابقائش كنند، در صورتى كه قبلاً دائماً اين مساله را مىگفتند كه نه اين بايد باشد. اين انگلستان مىگفت كه اين وفادار به ماست، بايد باشد. آمريكا به صورت ديگر مىگفت. شوروى با اين صورتها نمىگفت لكن پشتيبان بودند. در صورتى كه همه ابر قدرت - پشتيبان بودند و خودش هم يك قدرت شيطانى داشت، سازمانها داشت، بساط داشت معذلك قدرت ملت معلوم شد كه بالاتر از همه چيز است.
قدرت ملت به چه حاصل شد؟ به اين حاصل شد كه همه ما با هم، مقصد اسلام. اگر همه با هم بودند لكن مقاصدى داشتند كه غير مقصد اسلام بود، اينطور پايدارى مىكردند؟!
شما ملاحظه كرديد كه جوانهاى ما كه شهيد شدند، همه اينها شهادت را استقبال كردند، اين براى قدرت اسلام بود و از حالا به بعد هم بايد اين قدرت را حفظ كرد، اين ايمان را حفظ كرد، تا اين وحدت كلمه حفظ بشود تا پيروز بشويم انشاءالله و من اميدوارم كه با وحدت كلمه و قدرت ايمان ما اين راه را تا آخر برسانيم آنطورى كه مىخواهيم.
تبديل اقتصاد و فرهنگ طاغوتى به يك وضع اسلامى
الان همه دستگاهها باز آن باقيمانده طاغوت در آن هست. اينها سالهاى طولانى عادت دادند ادارات را - عرض كنم كه - همه اقشار را به يك وضع طاغوتى و تا آمده اين متبدل بشود به يك وضع اسلامى - انسانى يك قدرى طولانى است و از آنطرف خرابىهائى كه در ايران كردند آنها و ايران را تقريباً به شكل يك خرابه در آوردند. از حيث اقتصاد همچو عقب هستند كه مدت بايد طول بكشد تا بتوانند اينها اقتصاد صحيحى داشته باشند.
فرهنگ ما را آنطور كردند كه نگذاشتند انسان در آن پيدا بشود كه حالا - ما - اگر ما بخواهيم مجلسى، مجلس مؤسسانى درست كنيم، بخواهيم يك مجلس شورائى درست كنيم بايد چراغ برداريم و بگرديم اين طرف و آن طرف ببينيم كه تازه يك آدمى كه امين باشد، يك آدمى كه ملى باشد، جهات شرقى نداشته باشد، جهات غربى نداشته باشد، خدمتگزار به اسلام باشد، خدمتگزار به كشور باشد، اين را بايد چراغ برداريم از اين طرف به آن طرف بگرديم پيدا كنيم. چرا؟ براى اينكه بيش از سالهاى طولانى و اخيراً بيش از پنجاه سال اينها زحمت كشيدند كه نگذارند آدم پيدا بشود. آدمها را كشتند، اشخاص مؤثر را يكى بعد از ديگر كشتند و نگذاشتند كه در مملكت ما يك آدمهائى كه امين باشند، متدين باشند و ملى باشند، گرايش چپى نداشته باشند، گرايش راستى نداشته باشند، اينها نگذاشتند كه رشد بكنند جوانهاى ما. اينها رخنه كردند در فرهنگ ما و فرهنگ ما را يك وضعى درست كردند كه نتواند انسان درست بكند.
از حالا بايد شروع كنيم به انسان سازى
ما حالا، از حالا بايد شروع بكنيم براى انسان سازى، يك مملكت غنى كه همه چيز دارد، يك مملكتى كه همه چيز دارد، معذلك حالا بايد روى گنج خودش بنشيند، گرسنگى بخورد. اين جز اين نبود كه نگذاشتند كه اين مملكت ما روى موازين انسانى اداره بشود. حالا ما بايد از سر بنشينيم همهمان با هم به شركت همه، يك طايفه نمىتواند، دولت نمىتواند، ملت بايد با دولت باشد، دولت با ملت باشد، همه با هم به فكر باشند، متفكرين ما فكر بكنند، نقشه بكشند تا اينكه باز يك انسانهائى ما درست بكنيم، بعد از چند سال بتوانيم كه درست اين مملكت را اداره بكنيم.
و من اميدوارم كه خداوند شماها را كه قدرت انسانى اين مملكت هستيد، شماها را حفظ كند، جوانهاى ما را حفظ كند و بيدار كند همه ما را كه به تكاليفى كه خدا براى ما تعيين كرده است عمل
بكنيم و اين قدرت اسلامى كه همه ديديد، محفوظ بماند و اين وحدت كلمه محفوظ بماند و انشاءالله يك مملكت از خودمان باشد و خودمان اداره بكنيم، همه معنوياتش را و هم مادياتش را.
خدا به همه شما توفيق و سعادت عنايت كند، موفق باشيد، مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة اللهوبركاته
بيانات امام خمينى خطاب به نمايندگان عشاير بختيارى شهرستان ايذه
از بزرگترين خيانتهاى رژيم پهلوى سركوبى ايلات و عشاير
بسم الله الرحمن الرحيم
شما جوانمردان ايل بختيارى خوش آمديد، يكى از بزرگترين خيانتهائى كه سلسله پهلوى بر ايران كردند اين بود كه عشاير و ايلات ما را از بين بردند، زيانها به واسطه اينكه مامور بودند آن كسانى كه پشتوانه اين مملكت است، سركوب كنند، پشتوانه مملكت ما ايلات و عشاير بودند كه از آن جمله ايل بختيارى كه من سوابق با آنها دارم. از ماموريتهائى كه رضا شاه داشت اين بود كه تمام ايلات را در اطراف ايران از بين ببرد و آنها را به اسم اينكه مىخواهيم شهرى كنيم سركوب كنند مىخواستند كه ايران پشتوانه نداشته باشد تا بتوانند هر چه خيانت است بكنند، اين پشتوانههاى ما را از بين بردند و سركوب كردند و به آمال خودشان رسيدند، اينهمه خيانت كردند بر ما، مخازن ما را بردند، نفت ما را بردند و در ازاى او اسلحههائى آوردند كه به درد ايران نمىخورد، بلكه براى خود آنها، براى اينكه پايگاه داشته باشند در ايران، آنها را آوردند به اسم اينكه پول نفت است. شما تنها ايل بختيارى نيستيد كه رنج ديديد در زمان اين پدر و پسر، تمام ايلات ايران و عشاير محترم ايران بودند، بلكه عشاير و ايلات محترم تنها نبودند، تمام اقشار ايران از مذهبىها و علماى مذهب تا آخرين فرد ايران در تحت فشار بودند، فشار به جائى رسيد كه نه زن در اين مملكت اختيار داشت از خود و نه مرد، نه روحانى مىتوانست وظائف روحانيت خودش را حفظ كند و نه دانشگاهى مىتوانست وظائف خودش را حفظ كند. اينها تمام مفاخر ايران را از دست دادند، بردند و ماموريت داشتند كه براى ايران هيچ مطلبى نگذارند. مفاخر ما ايلات و عشاير ما بودند، آنها را سركوب كردند. مفاخر ما دانشگاههاى دينى و فرهنگى بود، آنها را سركوب كردند. مفاخر ما ارتش ما بود، آنها را به واسطه مستشاران در بند كشيدند. تمام فرهنگ ما را و اقتصاد ما را از بين بردند. حالا هم كه فرار كردند جواهرات ما را مقدارى پدر برد و مقدار زيادى پسر و پولهاى ايران را در بانك خارجى متوقف كردهاند و الان قرضهاى زيادى از ايران در ممالك خارجى به اسم اينها ثبت است ولى بحمدالله ملت ما در يك زمانى بپا خاست و با خواست خداى تبارك و تعالى دست آنها را از ذخاير ما كوتاه كرده است. به خواست خداى تبارك و تعالى دست اجانب از اين مملكت كوتاه شد.
من از خداوند تبارك و تعالى توفيق تمام ملت ايران را خصوصاً عشاير محترم ايران را و خصوصاً شما عشاير محترم ايل بختيارى را خواهان هستم و اميدوارم همانطور كه تاكنون با اين نهضت همراه بوديد، از اين به بعد هم اين نهضت را حفظ كنيد. برادران من در سايه اسلام مىتوانيد سعادت در دنيا و آخرت پيدا بكنيد، در سايه اسلام مىتوانيد مفاخر خودتان را برگردانيد، در سايه اسلام مىتوانيد آزاد و مستقل باشيد. اين اسلام را حفظ كنيد، اين نهضت اسلامى را حفظ كنيد و همانطورى كه در رفراندوم راى داديد و تقريباً صد در صد رفراندوم پيروز شد، همانطور در مجلس مؤسسان نيز جديت كنيد و آراء خودتان را براى اشخاص بيدار، امين، مومن، مسلم، وطنخواه، به صندوقهائى كه بعدها نسبت به او درست مىشود بريزيد و بعد از آن نيز كه قضيه مجلس شورا پيش مىآيد باز افراد سالم، افراد وطنخواه، افراد وطن دوست افرادى كه نه شرقى باشند نه غربى، بلكه در صراط مستقيم اسلاميت و انسانيت باشند، انتخاب كنيد و به آنها راى بدهيد.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت شما را مىخواهم و متشكرم از اينكه آمدهايد و از نزديك تفقد از ما مىكنيد. خداوند همه شما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع لشكر يك پياده
اسلام و ملت حامى و پشتيبان ارتش اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
شما لشكر اسلام هستيد و ملت موظف است به شما احترام بگذارد، ملت موظف است از شما پشتيبانى كند. ما و اسلام پشتيبان شما هستيم، شما دلخوش باشيد، آزرده نشويد از بعضى اخلالگران كه حرفهاى بيجا مىزنند. ما شما را از خود مىدانيم و خود را از شما مىدانيم. ما در همه مراتب با شما هستيم و تا آخر نهضت شما با ما و ما با شما.
اسلام اگر آنطور كه هست، موفق بشويم كه احكام آن را اجرا بكنيم، براى همه شما سعادت ايجاد مىشود، براى همه ملت سعادت ايجاد مىشود. اسلام دين آزادى و استقلال است، اسلام دينى است كه همه كس به حقوق خودش مىرسد و مراعات همه حقوق را مىكند. ارتش اسلامى در پناه اسلام است، ارتش اسلامى براى ملت و براى اسلام است و امروز طاغوت از بين رفت و انشاءالله ديگر بر نخواهد گشت.
وظيفه ارتش اسلامى، حفظ استقلال و آزادى مملكت
شما بايد حافظ استقلال مملكت خودتان باشيد، حافظ آزادى مملكت خودتان باشيد، همه قشرهاى ملت موظفند از شما پشتيبانى كنند. شما كسانى هستيد كه بايد استقلال اين مملكت را حفظ كنيد و ما از شما تشكر مىكنيم و ما پشتيبان شما هستيم، همه ملت موظفند كه از شما پشتيبانى كنند و اگر كسى به شما جسارت كرد، به لشكر امام زمان جسارت كرده است. من به شما اطمينان مىدهم كه شما در جوار اسلام با طمانينه، با سلامت و با سعادت زندگى خواهيد كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير لرستان
عدالت الهى در سايه جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
+ من هم جمهورى اسلامى را به شما اهالى محترم لرستان و به ساير اقشار ملت تبريك عرض مىكنم. انشاءالله جمهورى اسلامى بر همه شما مبارك باشد.
با جمهورى اسلامى سعادت، خير، صلاح براى همه ملت است. اگر احكام اسلام پياده بشود مستضعفين به حقوق خودشان مىرسند، تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان مىرسند، ظلم و جور و ستم ريشه كن مىشود. در جمهورى اسلامى زورگويى نيست، در جمهورى اسلامى ستم نيست، در جمهورى اسلامى آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى بايد در رفاه باشند. در جمهورى اسلامى براى فقرا فكر رفاه خواهد شد، مستمندان به حقوق خودشان مىرسند. در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جريان پيدا مىكند، عدالت الهى سايه مىافكند بر تمام ملت. آن چيزهائى كه در طاغوت بود در جمهورى اسلامى نيست.
من جمهورى اسلامى را به شما تبريك عرض مىكنم. اميدوارم در زير سايه اسلام همه ما با رفاه و سعادت بسر ببريم. شما اهالى محترم لرستان متوجه باشيد كه اگر شياطين آمدند آنجا و خواستند تبليغات سوء بكنند آنها را دفع كنيد. اين شياطين اشخاصى هستند كه تابع شياطين بزرگند، اينها اشخاصى هستند كه براى قدرتهاى بزرگ خدمتگزارند. آنها را به جمعيتهاى خودتان راه ندهيد. جلوى آنها را و تبليغات آنها را بگيريد. آنها مىخواهند بر خلاف اسلام تبليغ كنند، شما بايد جلوى آنها را بگيريد.
من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و عزت و عظمت شما را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم بابل
ايران در دوران پهلوى يك حبسى بود از براى اهالى محترمش
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان كه از راه دور آمدند براى تفقد از اينجانب، از آقايان تشكر مىكنم. سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
شما محروميت خودتان را اطلاع داريد. تمام مردم ايران در دوره اين پدر و پسر محروم بودند، محروم از آزادى، محروم از استقلال. جوانهاى ما در همه اطراف ايران در حبس و شكنجه بسر بردهاند و محروم از آزادى و استقلال بودهاند. علماء ايران محروم از آزادى بودهاند و بسيارى از آنها در تبعيد و حبس بسر بردهاند. مردم تهران، اين محلاتى كه زاغهنشين گفته مىشود يا چادرنشين، شايد از محلهاى شما محرومتر باشند. اينها در خانههاى گلى يا زير چادر، هر يك با چندين عائله بسر مىبرند، مثل يك سوراخى كه جانورها در آنجا باشند. ايران يك حبسى بود از براى همه اهالى محترمش و بحمدالله اين حبش شكسته شد و آزادى به شما برگشت و استقلال پيدا كرديد.
با پشتيبانى از قواى انتظامى به سركوبى مفسده جويان بپردازيد
الان وقتى است كه همه با هم همصدا و هم راى، همه با هم باشيد و اين نهبضت را پيش ببريد. اگر چنانچه در سرحدات كه شما هستيد شلوغىهائى هست و فرصت طلبها در آنجا مىخواهند كارهاى زشتى بكنند، شماها جلو بگيريد، البته از طرف دولت هم اقدام مىشود. من از شما خواستارم كه به دولت كمك كنيد، به ژاندارمرى كمك كنيد. فقط اين نباشد كه منتظر باشيد دولت همه كارها را بكند. دولت نمىتواند همه كارها را انجام بدهد. شماها بايد پشتيبانى كنيد، هم از ارتش، هم از ژاندارمرى و هم از قواى انتظامى و كلانترىها و همه با هم جلوى مفسده جويان را بگيريد. اين مفسده جويان مىخواهند باز شما را به حال اول برگردانند و زير ستمهاى سابق قرار دهند و ذخائر شما را ببرند. ما اميدواريم با برقرارى حكومت عدل اسلامى و توانائى بر اينكه احكام اسلام را در ايران جارى بكنيم، براى همه قشرها سعادت، هم سعادت دنيا و هم سعادت آخرت پيش بيايد. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه ايرانىها و شما جوانانى كه در اينجا مجتمع هستيد مىخواهم و سلام و درود بر شما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل نيروى هوائى قلعه مرغى
بسم الله الرحمن الرحيم
من نيز رحلت بانوى عالم را به همه ملت ايران و شما آقايان، جوانان غيور تسليت عرض مىكنم. ما بايد سرمشق از اين خاندان بگيريم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلكه همه از همه آنها. آنها زندگى خودشان را وقف كردند از براى طرفدارى مظلومين و احياى سنت الهى. ما بايد تبعيت كنيم و زندگى خود را براى آنها قرار بدهيم. كسى كه تاريخ اسلام را مىداند، مىداند كه اين خاندان هر يكشان مثل يك انسان كامل بلكه بالاتر، يك انسان الهى، روحانى براى ملتها و مستضعفين قيام كردند در مقابل كسانى كه مىخواستند مستضعفين را از بين ببرند.
اسلام براى مستضعفين آمده است، اسلام براى ساختن انسان آمده است. كتاب آسمانى اسلام كه آن قرآن مجيد است، كتاب تربيت انسان است، انسان را به همه ابعادى كه دارد، به بعد روحانى و به بعد جسمانى، بعدهاى سياسى، اجتماعى، فرهنگى، همه بعدها، بعد ارتشى - انسان - اسلام آمده است كه به ما راه تربيت را نشان بدهد، ما هم بايد به تبع اسلام تربيت كنيم جوانان خودمان را، تربيت كنيم بانوان خودمان را، بانوان ما تربيت كنند اطفال خودشان را در دامن خودشان، وقتى كه بزرگ شدند، تربيت كنند آنها را تا برسند به آنوقتى كه برومند شوند و براى اسلام و براى انسانيت خدمتگزار باشند.
اساس ارتش اسلام ايمان است، نه سلاح
ارتش اسلام در صدر اسلام با آنكه ارتشى ضعيف بود به حسب ساز و برگ، شايد هر چند نفر يك شمشير داشتند، هر چند نفر يك اسب داشتند لكن چون قوت ايمان داشتند در ظرف كمتر از نيم قرن بر تمام قدرتهائى كه در آنوقت بود، غلبه كردند، تمام قدرتها را خاضع كردند. اگر چنانچه ارتش معظم ما كه از خود ماست و ما از او هستيم، قدرت ايمان خودش را تقويت كند، انشاءالله تعالى بر همه مشكلات و بر همه چيزهائى كه براى مادر پيش است، انشاءالله همه مشكلات را حل خواهد كرد.
جدائى ميان اقشار ملت از اقدامات طاغوت بود
ارتش ما پشتوانه ملت ماست، ارتش ما ضامن استقلال كشور ماست، ارتش ما از ماست و ما از ارتش، ملت و ارتش از هم جدائى ندارند. در زمان طاغوت بود كه بين اقشار ملت جدائى انداختند، ارتش را از مردم جدا كردند و مردم را از ارتش، فرهنگيان را از روحانيين جدا كردند و روحانيين را از آنها، بازارىها را از احزاب سياسى جدا كردند و آنها را از آنها، براى اينكه استفاده كنند و از اختلاف ما نتيجه ببرند. امروز روز هوشيارى است، روز بيدارى است، شما با وحدت كلمه بر ابرقدرتها و بر قدرت شيطانى شاه سابق، بر اين قدرتها غلبه كرديد و پيروز شديد. اين وحدت كلمه را حفظ كنيد، قدرت خودتان رابه واسطه ايمان حفظ كنيد. شما برادرهاى ما هستيد و شما بايد ايران را از هر گزندى حفظ كنيد و ما بايد و ايران بايد پشتيبان شما باشند، ملت ايران بايد پشتيبان شما باشند و همه ما با هم به پيش انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان بانكهاى قم و كاشان
تحول در مؤسسات و ادارات دولتى امرى ضرورى براى حل مشكلات است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما تشكر مىكنم كه از نزديك آمديد كه با هم صحبت بكنيم و مشكلاتى كه كشور ما به آن مبتلاست با هم راه حل پيدا كنيم. ما تاكنون از شماها دور بوديم و شما از ما، براى اينكه نمىخواستند اقشار ملت به هم نزديك باشند و با هم تفاهم كنند. حالا بحمدالله توفيق حاصل شد كه ما با شما دوستان، برادران از نزديك تفاهم كنيم و مشكلات خودمان را در ميان بگذاريم. تنها قضيه بانك نيست كه در ايران به يك شكل طاغوتى در آمده است، تمام چيزهائى كه، بنيادهائى كه در كشور است همه اينطور است. فرهنگ، دادگسترى و ساير مؤسسات دولتى در زمان طاغوت به طورى بود كه هيچ شباهتى نه به اسلام داشت و نه هيچ فايدهاى براى كشور. بايد تحول حاصل بشود. اگر همه بنيادها تحول پيدا نكند، از شكل طاغوتى به شكل توحيدى و اسلامى بيرون نيايد، ما باز به همان مسائل و به همان مشكلات مبتلا خواهيم بود و شايد خداى نخواسته بدتر هم بشود. بايد همه قشرهاى مملكت در صدد اصلاح باشند، تحول باشند.
سيستم بانكدارى به اين وضعى كه الان در ايران هست، اين وضع، وضع طاغوتى است. ربا در اسلام حرام است، در قرآن اعلام به حرمت شده است. كسى كه ربا بخورد، ربا بگيرد، در اسلام، در قرآن گفته شده است كه جنگ با خدا مىكند. اين سيستم بايد متحول بشود. سيستم بانكى بايد عوض بشود و ما اميدواريم كه با همت همه كارمندان و كارگران اينطور مسائل حل بشود.
اگر چنانچه اين مسائل حل نشود فرهنگ ما همان فرهنگ باشد، وزارتخانههاى ما همان وزارتخانه باشد، افراد وزارتخانهها باز همان باشد، ادارات ما باز همان ادارات باشد و مردم ما باز همان افكار را داشته باشند كه در زمان طاغوت داشتند من خوف اين را دارم كه شكستى به ما وارد بشود كه ديگر جبران نتوانيم بكنيم. بايد همه با هم، همه ملكفيم. تكليف، تكليف خدائى است، همه مكلفيم كه اسلام و كشور را نجات بدهيم.
چهره واقعى اسلام را، حتى از مسلمين هم مخفى نگه داشتند
كوشش كردند در سالهاى طولانى براى اينكه اسلام را مخفى نگه دارند، نگذارند اسلام آنطور كه هست، در خارج عرضه بشود. اگر اسلام به آنطورى كه هست عرضه بشود، مكتبهاى ديگر عقب مىنشينند، مكتب هاى ديگر شكست مىخورند لكن آنهائى كه مىخواستند اين مملكت ما را هر چه دارد ببرند و همه چيزهاى ما را غارت كنند، مخازن ما را ببرند، آنها در سالهاى طولانى نقشه كشيدند و اسلام را به آنطورى كه بود مخفى كردند حتى از خود مسلمين، حتى جوانهاى ما بىاطلاعند از اسلام و جز صورتى اطلاع ندارند. اگر انشاءالله ما توفيق پيدا بكنيم و جمهورى اسلامى را با همه احكامى كه دارد، با همه احكام نورانى كه از طرف خداوند تعالى براى سعادت بشر آمده است ما بتوانيم پياده بكنيم و با همت همه اقشار ملت و شما جوانهاى برومند بتوانيم پياده بكنيم، سعادتمند خواهيم شد.
كشور ما همه چيز دارد. كشور ما يك كشور غنىاى است كه مخازن زير زمينى بسيار دارد، بيشتر از آن مقدارى كه احتياج دارد، دارد. يك كشور غنىاى است لكن دستهائى كه مىخواستند اين ثروت ما را ببرند، اينها نمىگذارند كه ايران به آنطورى كه بايد و شايد اداره بشود و در هر چندى يك مامورى گمارند براى اينكه مردم را يا غافل كنند يا به عقب برانند. چنانچه در اين پنجاه و چند سال ما خودمان شاهد بوديم كه رضاخان آمد و همه مآثر ما را از بين برد، تمام قشرهائى كه مىتوانستند خدمت بكنند به اين مملكت سركوب كرد و بعد از او هم اين خلفش كه به خوبى خلف اوست يعنى همانطور كه او خائن و جنايتكار بود، اين هم خائن و جنايتكار بود، بر ما مسلط كردند و سالهاى طولانى همه چيز ما را به عقب زدند و همه ثروت ما را بردند و اين تتمه را بايد نگه داريد.
در هر مقامى كه هستيد براى اصلاح و آبادانى ايران همت گماريد
الان ايران به يك صورت خرابه در آمده است. اينها خراب كردند، همه چيز ما را بردند و ما بايد اين تتمه را حفظ كنيم و اين تتمه را براى اعقاب خودمان محفوظ نگه داريم. اين مسائل با همت همه اقشار اين ملت است، با همت شما جوانهاست. هر كس در هر مقامى كه هست بايد كمر همت به خدمت به اين مملكت، به خدمت به اسلام ببندد تا مشكلات رفع بشود. شمايى كه در بانك هستيد و كارمند بانك يا رؤساى بانك هستيد بايد بانك را اصلاح بكنيد. كسانى كه در فرهنگ هستند بايد فرهنگ را اصلاح بكنند. بايد فرهنگ را اصلاح بكنند. كسانى كه در وزارتخانه هستند بايد وزارتخانهها را تصفيه كنند و همين طور بايد همه ما دست به هم بدهيم تا اين كشورى كه خرابه كردند و رفتند و بردند هر چه ما داشتيم، انشاءالله دوباره به حال اول و بلكه بهتر برگردد به حال اول. خداوند همه شما را تاييد كند، موفق باشيد، سعادتمند باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران انقلاب اسلامى
من از همه شما تشكر مىكنم كه پاسداران اسلام هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملاقات شما جوانهاى برومند و چهرههاى تابناك خوشحال هستم و مايلم به ملاقات شماها، مايلم كه باشما مصافحه كنم و لكن وضع مزاجى من و كارهاى زياد من اين فرصت را به من نمىدهد. من از همه شما تشكر مىكنم كه پاسداران اسلام هستيد و براى اسلام و براى كشور خدمت مىكنيد و در اين مواقع سخت، شما زحمت مىكشيد. من اجر شما را از خداى تبارك و تعالى مىطلبم و براى شما سعادت و سلامت مىخواهم.
ما از اين به بعد هم احتياج به شما داريم، ما هميشه محتاج به شما جوانها هستيم. ما بعدها هم براى كشورمان احتياج به فعاليت شما جوانهاى برومند داريم و من اميدوارم كه در همه مراحل، شما با مردانگى با ما همراهى كنيد و اين نهضت را به پيش ببريد. امروز كشور مال خود شماست و شما بايد مال خودتان را حفظ كنيد. مثل زمان طاغوت نيست كه شما زحمت بكشيد و ديگران بهره ببرند. من اميدوارم كه با به كار رفتن احكام اسلام مملكت مال خود شما باشد و شما در مملكت خودتان زحمت بكشيد و در مملكت خودتان بهره را براى خودتان برداريد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و كاركنان مجله خواندنيها
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمتى كه مجلهها و روزنامهها و ساير رسانههاى اين مملكت مىتوانند به كشور خودشان و به اسلام بكنند اين است كه وضع اين مجلهها را تغيير بدهند. اين مجلهها در زمان رژيم سابق يك وضعى داشت از حيث مطالب، از حيث عكسها و از اين جهات، اگر شما بخواهيد خدمتى بكنيد به كشور خودتان، خدمتى بكنيد به اسلام، بايد از چيزهائى كه انحراف مىآورد، اينكه در مجلهها اين عكس شهوانى مبتذل و آن مقالات منحرف كننده بود، شما خيال نكنيد كه اين همين طور واقع شده بود، اين هم يك راه حساب شدهاى بود كه جوانهاى ما را به انحراف بكشاند. جوانهاى ما را از طريقهاى مختلف اينها مىخواستند محتوايشان را از آنچه هستند خالى كنند يك چيز ديگرشان كنند. يك وقت از راه مواد مخدره، خوب اين يك راه بود. مواد مخدر الان هم رايج است. يك راه از باب مراكز فساد كه مىدانيد كه چقدر مراكز فساد درست كردند و جوانهاى ما را به آن مراكز كشاندند و از آنى كه بايد يك جوان بشود، كه استفاده از او بشود براى اسلام، استفاده بشود براى كشور خودش، اينها را از آن استفاده انداختند، يك آدم همين جورى بار آوردند. كسانى كه در مراكز فحشا مىروند اينها ديگر نمىتوانند نه فكرشان يك فكر صحيح باشد، نه عملشان يك عمل صحيح و اينها مىخواهند همين معنا را كه جوانهاى ما را كارى با آنها بياورند كه محتواى خودشان را بگيرند به جاى آن يك چيز ديگرى تزريق كنند و يكى از چيزهاى مهم هم از قضيه مطبوعات و سينماها و تئاترها، راديوها، و اينها بود، تمام اينها روى يك نقشه حساب شده براى اين بود كه اين كشور را از آدم خالى كنند، از يك انسانى كه بتواند در مقابل كسانى كه به كشورش مىخواهند خيانت بكنند، به اسلام مىخواهند تجاوز بكنند بتواند در مقابل بايستد. اين بساطى كه اينها درست كردهاند و به آن دامن زدهاند و زيادتر از همه در همين زمانهاى نزديك به ما، در اين پنجاه سال و اين سالهاى اخيرش ديگر بيشتر، براى اين بود كه جوانهاى ما را از صحنه خارج كنند. از صحنه تفكر، از صحنه سياست خارج كنند، به چه خارج كنند؟ اين يك رشته طولانى قضيه مواد مخدراست كه شما خيال مىكنيد كه اين قاچاقچىها همان يك كاسبهائى هستند قاچاقچى بىحساب مسأله، من احتمال مىدهم كه اين هم جزء همان حسابهائى است كه آنها مىكنند. آنهائى كه مىخواهند شما را بچاپند، آنهائى كه نمىخواهند ايران به پاى خودش بايستد (هر كشورى با جوانهايش به پاى خودش مىايستد) از يك راه جوانهاى ما را عادى كردند به
اين مخدرات كه ديگر يك كسى كه عادى به هروئين شد ديگر آدم اسمش را نمىشود گذاشت، يك موجودى است كه آنجا نفس مىكشد، اين نمىتواند مبدأ يك كارى بشود، نمىتواند يك ادارهاى را اداره كند، نمىتواند تفكر بكند در امورى كه مملكتش احتياج به او دارد و همين طور مراكز فحشا كه درست كردند، هر جا مىرفتى يك مركز فحشا بود كه جمع مىشدند در آن اين اشخاصى كه عادى شدند به اين، جوان است، جوان وقتى عادى شد به اين مراكز فحشا همه چيزش مىشود آن فحشا، آن ديگر نمىتواند تفكر كند كه مملكتش دارد چه ميشود، نمىتواند تفكر كند كه كى دارد مملكت را اداره ميكند چه جورى دارد اداره مىكند، كارى به اين كار ندارد. او فقط دنبال اين است كه ببيند كه آن مركز بهتر ارضاء مىكند او را يا آن مركز ديگر. دنبال همين است. يك عده كثيرى از جوانهاى ما را هم كشيدند در اين مراكز. سينماهاى آن زمان هم همين بود حالايش را من نمىدانم، سينماها آن زمان هم همين بود كه كسانى كه عادى شده بودند بروند سينما، اينها ديگر نمىتوانستند فكر كنند، بنشينند فكر كنند كه كشورشان به چه احتياج دارد، كى دارد كلاه سرشان مىگذارد. اصلاً - فكر - همچو فكرى در آنها نمىآيد، چنان خيالى منعكس نمىشود، هر چه در ذهنش مىآيد آن پرده سينما و آن بساطى كه آنجا هست. سينمائى كه بايد معلم اين جوانها باشد، مربى اين جوانها باشد، اصلاح كند اينها را، جورى درستش كردند كه به فساد مىكشاند آنها را.
آنهائى كه، عقلائى كه اينها را درست كردند اگر براى ماها درست كرده باشند روى همان عقل خودشان براى مهار ما براى اين است كه جوانهاى ما را از دستمان بگيرند و اما براى خودشان اگر درست كرده باشند ممكن است كه يك اغراض صحيحى هم داشته باشند لكن مطبوعات، سينما، تلويزيون، راديو، مجلهها، همه اينها براى خدمت به يك كشور است، اينها بايد در خدمت باشند، نه اينكه هر كس پا شود و يك مجلهاى درست كند و هر چه دلش بخواهد در آن باشد و هر عكسى بهتر مشترى داشته باشد توى آن بيندازد. عكس مهيج، عكسهاى مهوع در آن بيندازد كه مشترىهايش زياد بشود آنوقت اسمش مطبوعات است و عرض مىكنم صاحب قلم است و آزادى هم مىخواهد!! بايد ديد تو چه مىكنى، چه خدمتى دارى به اين مملكت مى كنى، با قلمت دارى چه مىكنى؟ با قلمت بچههاى ما را دارى به باد فنا مىدهى يا تربيت مىكنى؟ مطبوعاتى كه در زمان اين پدر و پسر بود حساب شده، نه همين طورى، حساب شده اينها به خدمت خارجىها بودند، به خدمت اجانب بودند، ولو خودش نمىفهميد، ولو خودش هم نمىفهميد لكن با حساب درست كرده بودند اينطور كه اين مجله بايد حتما در آن يك صورتهاى كذايى باشد، يك چيزهائى باشد كه اعوجاج بياورد كه بچهها و جوانهاى ما وقتى عادت كردند به اين مجله ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، همهاش فكر روى اين نقشهها باشد و روى اين صورتها باشد، روى اين بساط، يا اگر جوانهاى ما رفتند در سينما و عادت كردند به اين، ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، فكر ديگر را از آنها بگيرند. تا حالا اينجور بوده، حالا از اين به بعد هم مىخواهد اينجور باشد؟ اگر از اين به بعد هم مىخواهد اينجور باشد، ما از جمهورى اسلامى، لفظ جمهورى دستمان آمده باقى همان طاغوت، همان است. اگر بيدار شدند اين
جوانهاى ما، اين نويسندههاى ما، اين گويندههاى ما، اين متفكرين ما، اگر بيدار شدند، حالا بايد همه چيز فرمش تغيير بكند. مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكر درست كند تا براى مملكت مفيد باشد. مجله بايد وقتى كسى بخواند، ببيند، اگر عكس دارد، عكسى باشد كه تهييج كند براى اينكه مقابله با ديگران بكند. اگر مطلبى دارد، مطلبى باشد كه بسيج كند اين را براى حفظ استقلال خودش، براى حفظ آزادى خودش، براى حفظ مملكت خودش. اگر مجله، اين مجله است، مجله اسلامى است و مجله جمهورى اسلامى. اگر مجله همان مسائل سابق است منتها حالا يك خرده تخفيفش دادهاند لكن باز هست، اگر آن باشد نبايد اسمش را مجله جمهورى اسلامى گذاشت، بايد اسمش را مجله طاغوتى گذاشت كه در آنجائى كه گفته مىشود ما جمهورى اسلام هستيم پياده مىشود و ساير چيزها هم همين طور. ملت ايران، ملت مسلم ايران اسم را نمىخواستند عوض بشود، محتواى همان يا بدتر، مىخواستند كه عوض بشود اين مملكت، يك مملكتى كه همه چيزش از بين رفته بود به هلاكت كشيده بود، به نابودى رفته بود، اين برگردد به حال خودش و مهمش انسانهاست. يك كشور اگر انسانهايش، آدمهايش صحيح باشد، كشور است، اگر آدمهايش آدم صحيح نباشد، كشور نمىتواند صحيح باشد. تمام اين خيانتهائى كه به اين مملكت ما شده براى اينكه ما آدم نداشتيم، اگر ما آدم داشتيم نمى شد اين خيانتها، مملكت ما را از آدم خالى كردند.
ديشب آقاى بازرگان مىگفت خوب ما هر چه مىگرديم پيدا مىكنيم، درست هم مىگويد. براى پنجاه سال كوشش شد كه نگذارند آدم پيدا بشود، پنجاه سال، پنجاه و چند سال كوشش، سابق همين كوششها بود اما زيادش در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر خيانتكار در اين مملكت بودند و همه قدرتها كمك كردند اينها را نگه داشتند و اينها هم با همه قدرت اين مملكت را تهى كردند و مهمش تهى كردن از نيروى انسانى است. جوانهاى ما، نيروى جوانى ما را از بين بردند با اسمهاى مختلف، با يك اسماء خيلى فريبنده، با يك بساط ما مىخواهيم آزادمردان، آزادزنان، مملكت، حالا ديگر همه آزاد شدند،اين دهقانها ديگر، حالا دهقان است ديگر رعيت نيست اين دهقانهاى بيچاره آمدند توى اين زاغهها، زاغههاى اطراف تهران و اطراف شهرستان از اينكه زراعت از دستشان گرفته شد هيچ چيز هم نداشتند، حالا ديگر دهقان شدند! زاغهنشين شدند بيچارهها. هر جا دست بگذارى خراب كردند و آنكه در يك موقعى از همه خيانت بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را عقب بزنند و نگذارند درست بشود و آنكه از همه خدمتها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجلههاست، راديو تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست. اينها مىتوانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مىتوانند مثل رژيم سابق باشند كه همه چيز به هم ريخته بود و همه چيز در خدمت استعماربود، آنها خودشان هم نمىدانستند، خيلىها خودشان نمىدانستند نمىدانست كه اين عكسى كه از اين زن لخت مىاندازد چند تا جوان را آشفته مىكند، از بين مىبرد، در هر هفتهاى كه يك مثلاً
مجلهاى در مىآيد كه در آن ده تا عكس كذاست، اين چند نفر از جوانهاى ما را از دست ما مىگيرد. يا خودشان هم متوجه نبودند يا خودشان هم از آنها بودند ما چه مىدانيم. اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مىتوانيد نجات دهيد، اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمىتواند يك كشورى اداره بشود، با لفظ، با لفظ جمهورى اسلام، با رأى به جمهورى اسلام نمىتواند يك مملكتى اسلامى بشود. مملكت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد. شما هم كه مجله مىنويسيد مىتوانيد خدمت كنيد، جوانها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان، دنبال اين باشيد كه از نويسندههاى متعهد اسلامى و انسانى نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد، درد و دوايش را بنويسيد همه چيز را انتقاد كنيد و مىتوانيد باز از آن عكسها و از آن بساط و از آن كار درست كنيد تا جوانها را از دست بدهيد، از بين ببريد.
خدا انشاءالله همه شما را توفيق بدهد كه خدمت بكنيد و همه ما را توفيق بدهد كه خدمت كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع استادان دانشگاه
مقصد اسلام از علوم مادى، رساندن عالم طبيعت به مرتبه توحيد است
بسم الله الرحمن الرحيم
فرق بين دانشگاههاى غربى و دانشگاههاى اسلامى بايد در آن طرحى باشد كه اسلام براى دانشگاهها طرح مىكند. دانشگاههاى غربى به هر مرتبهاى هم كه برسند، طبيعت را ادراك مىكنند طبيعت را مهار نمىكنند براى معنويت. اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى به هر مرتبهاى كه برسند باز آن چيزى كه اسلام مىخواهد نيست. اسلام طبيعت را مهار مىكند براى واقعيت و همه را رو به وحدت و توحيد مىبرد. تمام علومى كه شما اسم مىبريد و از دانشگاههاى خارجى تعريف مىكنيد و تعريف هم دارد، اينها يك ورق از عالم است آن هم يك ورق نازكتر از همه اوراق. عالم از مبداه خير مطلق تا منتها اليه، يك موجودى است كه حظ طبيعىاش يك موجود بسيار نازل است و جميع علوم طبيعى در قبال علوم الهى بسيار نازل است، چنانچه تمام موجودات طبيعى در مقابل موجودات الهى بسيار نازل هستند. فرق مابين اسلام و ساير مكتبها (نه، مكتبهاى توحيدى را عرض نمى كنم) بين مكتبهاى توحيدى كه بزرگترينش اسلام است و ساير مكتبها اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى را مىخواهد، در همين طب يك معناى ديگر مىخواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را مىخواهد، در همين ستارهشناسى يك معناى ديگر مىخواهد. كسى كه مطالعه كند در قرآن شريف اين معنى را مىبيند كه جميع علوم طبيعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است، نه جنبه طبيعى آن. تمام تعقلاتى كه در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اينكه محسوس را به عالم تعقل ببريد و عالم تعقل عالمى است كه اصالت دارد و اين طبيعت يك شبحى است از عالم، منتها ما تا در طبيعت هستيم اين شبح را، اين حظ نازل رابينيم. در حديث است كه "ان الله تعالى ما نظر الى الدنيا" يا "الى الطبيعه منذ خلقها نظر رحمه" نه اينكه اين جزء رحمت نيست لكن نظر به ماوراء اين عالم است، به ماوراء اين طبيعت است. اينهائى كه ادعا مىكنند كه ما عالم را شناختيم و اعيان عالم را شناختيم، اينها يك ورق نازل كوچكى از عالم را ديدند و اقناع شدند به همان. آنهائى كه مىگويند كه ما انسان را شناختيم، اينها يك شبحى از انسان آن هم نه انسان، شبحى از حيوانيت انسان را شناختند و گمان كردند كه انسان همين هست. آنهائى كه ادعا مىكنند كه ما اسلام شناس هستيم، اينها هم يك چيزى از اين مرتبه نازل اسلام را ديدند به همين قناعت كردند و گمان كردند كه اسلام را شناختند.
انسان يك مراتبى كه دارد، مرتبه طبيعتش از همه مراتبش نازلتر است منتها محسوس ماست. آن چيز چون محسوس ماست، ماها كه طبيعى هستيم و الان در عالم طبيعت هستيم، اين محسوس، ما را گاهى اشباع مىكند. معنويت نيست الان، محسوسات هست. اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحيد است. تعليمات اسلام، تعليمات طبيعى نيست، تعليمات رياضى نيست، همه را دارد، تعليمات طب نيست، همه اينها را دارد لكن اينها مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظلهاى ظلمانى به آن مقام نورانى كه آخر، مقام الوهيت است. بنابراين بايد اين معنا كه علوم (ما از آن هم تمجيد مىكنيم، تعريف مىكنيم، همه علوم طبيعى، همه علوم مادى لكن آن خاصيتى كه اسلام از اينها مىخواهد، در غرب از آن خبرى نيست، اگر هم باشد كم است، يك چيز نازلى است). آن معنائى كه از علوم دانشگاهها ما مىخواهيم و آن معنائى كه از علوم مدارس قديمه ما مىخواهيم همين معنا نيست كه در سطح ظاهر الان هست و متفكرين ما همان سطح ظاهر را دارند در آن مىكنند و بسيار هم ارجمند است كارهايشان، لكن آنكه اسلام ميخواهد اين نيست، آنكه اسلام مىخواهد تمام علوم، چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غيرطبيعى باشد آنكه از آن اسلام مىخواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحيد بكند. هر علمى كه جنبه الوهيت در آن باشد يعنى انسان طبيعت را كه مىبيند خدا را در او ببيند، ماده را كه مىبيند خدا را در او ببيند، ساير موجودات را كه مشاهده بكند خدا را در او ببيند. آنكه اسلام براى او آمده است براى برگرداندن تمام موجودات طبيعى به الوهيت و تمام علوم طبيعى به علم الهى. و از دانشگاهها هم اين معنى مطلوب است نه اينكه خود طب را، البته طب هم بايد باشد، علوم طبيعى هم همه بايد باشد، معالجات بدنى هم بايد باشد،لكن مهم آن مركز ثقل است كه مركز توحيد است. تمام اينها بايد برگردد به آن جهت الوهيت نبايد ما خيال كنيم كه اسلام هم مثل، مثلاً اگر علومى در اسلام هم باشد، نظر مثل علومى است كه ساير مردم دارند يا ساير رژيمها دارند. اسلام در همه چيزش اصلش آن مقصد اعلى را خواسته، هيچ نظرى به اين موجودات طبيعى ندارد، الا اينكه در همان نظر، نظر به آن معنويت دارد و به آن مرتبه عاليه دارد. اگر نظر به طبيعت بكند، به عنوان اينكه طبيعت يك صورتى است از الوهيت، يك موجى است از عالم غيب. اگر نظر به انسان بكند، به عنوان اين است كه يك موجودى است كه از او مىشود يك موجود الهى درست كرد. تربيتهاى اسلام تربيتهاى الهى است، چنانچه حكومت اسلام، حكومت الهى است. فرق ما بين حكومتهاى ديگر با حكومت اسلام اين است كه آنها حكومت رامىخواهند براى اينكه غلبه كنند بعضى بر بعضى و سلطه پيدا كنند يك عدهاى بر عده ديگر. اسلام اين منظورش نيست، اسلام از كشورگشائىها، نمى خواهد كشورگشائى كند، اسلام مىخواهد كه كشور گشائى كند كه همه را بكشد طرف يك عالم ديگرى، همه را تربيت انسانى بكند نه اينكه استفاده از آنها بكند مثل اين رژيمها كه شما ملاحظه كرديد و مىكنيد كه چه در غرب باشد و چه آنهائى كه در شرق بوده است كه همه نظر به اين بوده است كه يك سلطهاى پيدا كنند و يك استفادههاى مادى بكنند. اسلام اصلش ماده در نظرش مطرح نيست. هر كس قرآن را مشاهده كند مىبيند همه چيزهاى ماده در آن هست لكن نه به عنوان
مادى، همهاش به عنوان يك مرتبه ديگرى، تعليم به يك مرتبه ديگرى. حكومت اسلامى هم اينطورى است كه مىخواهد حكومت الله در عالم پيدا بشود، يعنى مىخواهد سرباز مسلمان با سربازهاى ديگر فرق داشته باشد، اين سرباز الهى باشد. نخست وزير مسلم با نخست وزير ساير رژيمها فرق داشته باشد، اين يك موجود الهى باشد. هر جا يك مملكتى باشد كه هر جايش ما برويم صداى الله در او باشد. اسلام اين را مىخواهد. اسلام از كشورگشائى مىخواهد كه الله را در همه عالم نمايش بدهد، تربيت الوهيت بكند در همه عالم، تربيت انسانى بكند، انسان را برساند به آنجائى كه در و هم تو نايد آن شود. بنابراين ما بايد فرق بگذاريم بين علومى كه خودشان مستقيماً آنها را مىبينند و آن علومى كه اسلام آنها را طرح كرده. علوم اسلامى همه اينها هست بعلاوه،اينها همينها هستند، آن علاوه را ندارند. فرق مابين علوم اسلامى در همه طرف، در همه جا باساير علوم اين است كه يك علاوه در اسلام هست كه اين علاوه در آنجا نيست. آن علاوهاى كه در اسلام هست، آن جنبه معنويت و روحانيت و الوهيت مساله است. و اما قضيه خواجه نصيرو امثال خواجه نصير را شما مىدانيد اين را كه خواجه نصير كه در اين دستگاهها وارد مىشد نمىرفت وزارت كند، مىرفت آنها را آدم كند نمىرفت كه براى اينكه در تحت نفوذ آنها باشد،خواست آنها را مهار كند تا اندازهاى كه بتواند كارهائى كه خواجه نصير براى مذهب كرد، آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد، نه طب خواجه نصير و نه رياضيات خواجه نصير. آن خدمتى كه به اسلام كرد خواجه نصير كه رفت در دنبال هلاكو و امثال آنها لكن نه براى اينكه وزارت بكند، نه براى اينكه يك براى خودش يك چيزى درست بكند، او رفت آنجا براى اينكه آنها را مهار كند و آنقدرى كه قدرت داشته باشد، آن خدمت بكند به عالم اسلام و خدمت به الوهيت بكند و امثال او مثل محقق ثانى، مثل مرحوم مجلسى و امثال مرحوم مجلسى كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد، نه خودش را صفويه كرد. آنها را كشاند توى مدرسه و توى علم و توى دانش و اينها تا آن اندازهاى كه البته توانستند. بناء عليه ما نبايد مقايسه بكنيم كه روحانيون يك وقتى وارد شدند، الان هم ما اگر بتوانيم، ما آنوقت هم اگر مىتوانستيم، آنطورى كه آنها مىخواستند خدمت كنند، ما هم وارد مىشديم براى اينكه مقصد اين است كه انسان درست بكنيم. اگر انسان بتواند كه محمدرضا را انسان كند، بسيار كار خوبى است. انبيا براى همين آمدهاند. پيغمبر اكرم براى خاطر اينكه اين كفار مسلمان نمىشدند و اعتنا به اين مسائل را نمى كردند غصه مىخورد. فعلك باخع نفسك كه بر آثار تو اينها توجه نكردند. در هر صورت انبيا آمدند كه همه مردم را آدم كنند، علم انبيا علم آدم سازى است. قرآن هم يك كتاب آدم سازى است، نه كتاب طب است، نه كتاب فلسفه است، نه كتاب فقه است، نه كتاب عرض مىكنم - ساير علوم است. هر چه در قرآن هست اگر كسى مطالعه كند درست، مىبيند آن چيزى كه در قرآن است آن جنبه الوهيتش است، هميشه هر چيزى طرح شده به جنبه الوهيت طرح شده است، همه چيز در آن است اما به جنبه الوهيتش. اسلام براى خدمت به خدا آمده است. انبيا خدمه خدا هستند و براى خدا آمدهاند و براى توجه دادن همه موجودات اينجا و همه انسانهاى اينجا به خداى تبارك و تعالى.
نياز به يك تبدل معنوى در دانشگاهها و حفظ وحدت كلمه
و من اميدوارم كه دانشگاه ما يك تبدل معنوى پيدا بكند، يك تحول پيدا كند. همانجورى كه بسيارى از چيزها در اين نهضت تحول پيدا كرد و شما ملاحظه كرديد كه يك تحول بزرگ روحى كه در ايران پيدا شد بالاتر از اين فتحى بود كه كردند و آن تحول روحى اين بود كه يك روز پاسبان مىآمد توى بازار مىگفت چهارم آبان است همه بايد بيرق بزنيد، هيچ كس به خودش اجازه نمى داد كه، توى مغزش نمىآمد كه مىشود با اين پاسبان مخالفت كرد. هيچ كس، همه اطاعت، هر جا مىرفت اطاعت، توى دانشگاه هم كه مىآمد اطاعت مىكردند، يك وقت بعد از يكى، دو سال چنين شد كه مردم ريختند توى خيابان و گفتند :ما شاه نمى خواهيم و پيروز هم شدند. اين تحول روحى، آن خوفى كه از پاسبان بود متبدل شد به يك شجاعتى كه از تانك نترسيدند. همان آدمى كه از آن چوبى كه دست پاسبان بود مىترسيد، همان آدم آمد در خيابان مشتش را گره كرد و حمله كرد به تانك، كشته هم شد، اما حمله كرد به تانك. اين تحول، يك تحولى بود كه در نهضت پيدا شد و اين يك دست الهى بود، نه يك چيزى بود كه ماها بتوانيم اين كارها را بكنيم، انسانى بتواند اين كارها را بكند. اصلاً اين حرفها نيست، اين يك نظر الهى بود، يك نظرى بود كه خداى تبارك تعالى به اين ملت كرد و متحولشان كرد به يك صورتى كه مثل سربازهاى صدر اسلام كه مىگفتند كه ما جنگ مىكنيم كشته شويم نفع با ماست و بكشيم هم نفع با ماست، اينها را اينجورى كرده بودند. مكرر پيش ما آمدند الان هم باز، الان هم گاهى وقتها شايد همين ديروز بود كه اينجا مىرفتم يك كسى در گوشم گفت كه دعا كنيد من شهيد بشوم. اين تحول كه مردم شهادت رابراى خودشان فوز عظيم مىدانستند و مىآمدند توى خيابانها به عشق اينكه شايد هم شهيد بشوند اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى حاصل شد و الان اين تحول را بايد حفظش كنيم. آن چيزى كه لازم است اين است كه شما كه در دانشگاه هستيد، شما كه تماس با جوانها داريد اين معنا را تذكر بدهيد كه اين تحولى كه رمز پيروزى شما بود و شما را تا اينجا رساند و اين سد بزرگ شيطانى را شكستيد، اين تحول و اين نهضت را به اين معنا كه هست حفظش كنيد تا اينكه بعدها بتوانيم يك دانشگاه داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك مدرسه علمى داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك ارتش داشته باشيم مستقل براى خودمان. ما هيچ چيز نداشتيم، ما نمىتوانيم ادعا كنيم، نه شما دانشگاه داشتيد، نه ما مدرسه علمى، همه دست آنها بود، همه، همه با امر آنها بود. سازمان امنيت همه را مىخواست اداره بكند، مساجد ما دست سازمان امنيت بود هر كدامش يك نفر باز نشسته را نشسته بودند آنجا كه نظارت بكند. همه امور دست آنها بود. اين تحول اسباب اين شد كه ما دست همه را انشاءالله كوتاه كرديم و مىكنيم بعدها هم به شرط اينكه شما دانشگاهىها و اساتيد محترم در محل خودتان، من كه يك طلبه هستم در محل خودم آقايان كه از علما هستند در محل خودشان، همهمان دنبال اين معنا باشيم كه اين نهضت به اينجورى كه تا اينجا آمده حفظ بشود. اگر اين نهضت به همين طورى يعنى با وحدت كلمه باقى بماند و گروه گروه نشويم اميد پيروزى نهائى هست اما الان ملاحظه مىكنيد صد گروه اظهار وجود كردهاند، صد گروه مخالف با اسلام، ولو خودشان نفهمند، ولو خودشان بگويند
ما اين كار را براى اسلام كرديم. اگر دانشگاه از روحانيت جدا بشوند، روحانيت از دانشگاه و هر دو از مردم جدا بشوند و احزاب متعدد و متشتت پيدا بشوند ما خوف اين معنى را داريم كه نهضت ما به ثمر نرسد و دانشگاه هم به آن معنى كه دلتان مىخواهد نرسد. ما بايد دنبال اين باشيم كه وحدت خود را حفظ كنيم و دانشگاه و مدارس را به وحدت كلمه دعوت كنيم تا مردم با وحدت كلمه و توجه به اينكه ما همه جمهورى اسلامى مىخواهيم آزاد فكر كنند. آزاد نظر بدهند و آزاد عمل كنند، استقلال داشته باشند. من خوف اين را دارم كه دستهائى در كار باشد براى ايجاد اين تشتتها و گروه گروه درست كردنها. من اميدوارم كه يك مسجد و محراب مستقل داشته باشيم، يك دانشگاه مستقل داشته باشيم و همه با عقيده بر اينكه كشور ما اسلامى است و زحمات ما از خود ماست جديت كنيم. اگر همه با هم باشيم همانطورى كه تا حالا بوديم، پيروز هستيم. من از خداوند تبارك و تعالى توفيق همه شما را مىخواهم و اميدوارم كه همه ما در راهى كه خداوند مىخواهد قدم برداريم و همه موفق باشيم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره بهدارى و بهزيستى آذربايجان شرقى
بروز يك تحول روحى همه جانبه به بركت نهضت اسلامى و عنايت الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
از بركات اين نهضت يكى اين است كه ما با آقايان محترمى كه دور از مراكز علمند، در مراكز ديگرند،از نزديك آنها مىشويم و مطالبى اگر دارند و داريم به هم مىرسانيم و اگر درد دلى هم داريم ذكر مىكنيم بلكه شما كه مأمور بهدارى و بهزيستى هستيد معالجه كنيد.
يكى از بركات اين نهضت قضيه تحول روحى در جامعه ما هست، كه من مكرر اين را گفتهام كه اين تحول روحى كه در ايران پيدا شده است و اين نهضت توانست اين تحول روحى را ايجاد كند به خواست خداى تبارك و تعالى، از اين پيروزى كه نصيب ما شده است و دست اجانب را كوتاه كرديم و دست خيانتكارها را، اهميتش بيشتر است. اين تحولات روحى به اين زودى براى يك شخص هم حاصل نمىشود تا برسد به گروهها، تا برسد به سرتاسر يك كشور. شما ملاحظه مىكنيد كه چند جور تحول، تحولهاى روحى پيدا شد در اين جمعيتها. يكى كه من كرارا گفتم و باز هم تكرار مىكنم اين تحولى كه از خوف و ترس به شجاعت متحول شدند. شما ملاحظه كرديد، ديگر اينها همه يادتان هست كه يك پاسبان اگر مىآمد در بازارها، بازار تهران، بازار تبريز و مىگفت كه چهارم ابان است و بايد بيرق بزنيد سردكانها، توى ذهن مردم اصلاً نمىآمد كه مىشود هم با پاسبان معارضه كرد و گفت نه، همه اطاعت مىكردند روى اينكه خوب، دنبالش خوف اينكه حبس باشد، زجر باشد، شكنجه باشد، بود. در ظرف كمتر از دو سال آخر اين انقلاب، در ظرف كمتر از دو سال همين جمعيتها يك تحولى درشان پيدا شد كه ايستادند در مقابل توپ وتانك و مسلسل و گفتند ما اصلاً رژيم نمىخواهيم. آن كه به خودش جرأت نمىداد كه بگويد من امشب اين كار را نمىكنم و بيرق نمىزنم، اين جرات را پيدا كرد كه مشتش را گره كند و جلو برود، بريزند توى خيابانها و فرياد بزنند كه مرگ بر اين سلطنت كذا. اين تحول آسانى نيست. بله، يك نفر، دو نفر، ده نفر، يك همچو تحولى پيدا بكنند، خوب مىشود اما يك ملتى اينطور بود، همانطورى كه در آذربايجان بود، در مشهد بود، در تهران بود، در شيراز بود، در دهات بود، در قصبات بود. اختصاص به يك محيطى نداشت سرتاسر كشور يكدفعه متحول شد و اين نبود جز اينكه يك عنايت خاصى از طرف خداى تبارك و تعالى به اين ملت شد، يك نظر معنوى خداى تبارك و تعالى بر اين ملت انداخت و ملت را فوق النظر متحول كردكانه يك چيزى ديگر شدند.
جمعيتها سرتاسر كشور يك چيز ديگرى شدند، يك چيزى بودند يك چيز ديگر شدند، متحول شدند يك جمعيتى به يك جمعيت ديگر. و باز جزء تحولات اين تحول حس اعانت بود كه مردمى كه از هم جدا بودند و كارى به هم نداشتند واينها، يك وقت ما ديديم كه وقتى جمعيت راه مىافتد، از اطراف به اينها اعانت مىكنند، زن و مرد خانه اين خيابان هائى كه هست و خانههائى كه در خيابان هست (آنطور كه به مانقل مىكردند) مكرر اينها آب مىآوردند، چه مىكردند و به مردم اعانت مىكردند دراين كارى كه داشتند. يك دسته تظاهر مىكردند يك دسته هم اعانت به اين اشخاصى كه تظاهر مىكردند.
يك قصهاى كه در نظر من خيلى جالب است اين بود كه يكى از اشخاص به من گفت، گفت من در خيابان تهران ديدم كه در اين تظاهرات يك زنى يك كاسهاى دستش هست و اينطور ايستاده و تويش هم پول هست، من فكر كردم كه خوب اين حالا فقير هست و پولى مىخواهد، پيرزن هم بود گفت وقتى كه نزديك شدم و از استفسار كردم، گفت كه امروز تعطيل است، اينجا هم مركز تلفن است، من اين را نگه داشتهام كه هر كه بخواهد تلفن كند اين پول را بردارد و بندازد آنجا و تلفن كند. اين يك قضيه كوچك جزئى است اما معنايش زياد است. اين جزو همان تحول هائى است كه پيدا شد. يا كسى باز نقل مىكرد كه اگر يك ساندويچى را به يك نفر تعارف مىكردند در اين اجتماعات (ايشان گفت من خودم ديدم) اين تكه تكه مىكرد، لقمه لقمه هى به اين و آن مىداد تا آخر. اينها يك مسائلى است كه به نظر اولى كوچك مىآيد لكن اينها بزرگ است. يك تحول بوده اين، اين حس اعانت كه تعاون مردم از هم داشتند اين يك مساله عادى نيست باز يك مساله الهى است كه اشخاصى كه آنوقت ارتباط به هم نداشتند، كارى نداشتند، اينها هم همچو مرتبط به هم شدند و همچو جوش پيدا كردند كه شدند يك خانواده كانه مردم يك خانواده بودند اين خانواده هم از هيچ چيز نمىترسيد. گفت شخصى كه يك بچه ده دوازده سالهاى در اين مبارزات سوار موتورسيكلت ظاهرا (يا دوچرخه يا موتور سيكلت) اين همان طور رفت طرف تانكى كه داشت مىآمد حمله كرد اين بچه و بچه هم زير تانك خرد شد از بين رفت. اما اينطور شده بود. اين تحول يك تحول الهى بود و يك دست غيبى مردم را اينطور متحول كرد و تا اين نحو تحول نبود اين پيروزى نبود. يك ملتى كه دست خالى بود، هيچ نداشت (حالا چهار تا تفنگ پيدا شده است كى آنوقت اين حرفها بود) دست خالى، آنها همه مسلح و همه تانك و توپ و مسلسل دار و اينها هيچ نداشتند جز اينكه يك فرياد لااله الا الله و الله اكبر و يك مشت پرو يك ايمان قوى. اين ايمان بود كه اين مردم را به اين پيروزى رساند كه همه حسابها فاسد از كار در آمد. حساب اينكه دست خالى نمىشود غلبه كرد بر اين سلاحها مدرن، اين حسابها خلاف در آمد چون آنها حساب معنويات را نمىكردند حساب ماديات را مىكردند. معنويت غلبه كرد بر ماديت، خدا غلبه كرد بر شيطان و غلبهدارد بر شيطان.
لزوم حفظ يكپارچگى و قدردانى از نعمتهاى خدا براى تثبيت پيروزى
اين تحول يك نعمت بزرگى است كه اگر ما نگهش داريم اين نعمت خدا را، براى ما همه چيز هست. اول بفهميم كه نعمتى بوده خدا داده است ما خودمان ضعيف بوديم و خداوند ما را تقويت كرد و قوتى داد كه همه قدرتهاى خارجى را شكست داديد. اينهائى كه از خارج مىآيند، از آمريكا مىآيند، از جاهاى ديگر مىآيند مىگويند كه ايرانىها نمىدانند چه كردند، خارج مىدانند چه خبر است، آنها مىفهمند كه چه شده است، خود ايرانىها توجه ندارند، داخل معركه هستند نمىدانند چه شده است. تمام دول پشتيبان محمدرضا بودند، نه دولت آمريكا و شوروى و ابرقدرتها، خير، همين دولتهاى پائينتر، همين دولتهاى اسلامى همه طرفدار بودند و با همه طرفدارىهائى كه كردند و با همه قدرتهائى كه خود اين هم داشت نتوانستند اين را نگهش دارند. ملت با دست خالى شكست داد هم قدرت محمدرضا را و هم آنهائى را كه پشتيبان او بودند. اين يك مسالهاى نيست كه ما بتوانيم روى موازين طبيعى حلش كنيم اين دليل بر اين است كه يك مبدأ فوق اين مبادى هست، اين دليل بر اين است كه خدا هست. اگر اين را حفظش بكنيد همه چيز داريد، اگر اين انسجامى كه ملت پيدا كرد و گروهها، متفرقات به هم مجتمع شدند، همه با هم شدند، آنهائى كه دور از هم بودند به هم نزديك شدند و آن ايمانى كه قلبها مملو از ايمان و همه داد مى زدند جمهورى اسلامى، اگر اين را ما نگهش داريم، اين نعمت را قدرش را بدانيم، نگهش داريم يك ملت پيروزى هستيم كه ديگر نمىتوانند اين ريشههاى فاسد كارى انجام بدهند. لكن مهم همين است كه نگهش داريم. مهم اين است كه ما آن وحدتى كه داشتيم حفظش كنيم، حالائى كه رسيديم به يك مرتبهاى از پيروزى و دشمنها را بيرون كرديم، حالا خيال نكنيم كه تمام شد قضيه و برگرديم سراغ اينكه من خانه ندارم، كسب من حالا چطورى است. شما ديديد آن روزى كه توى خيابانها مىريختند (همه تان بوديد لابد) توى خيابانها مىريختند و فرياد (الله اكبر) رابلند ميكرديد، هيچ فكر اين بوديد كه كسب شما امروز چه جورى است؟ شما كسبها را رها كرده بوديد شما پنج ماه، شش ماه بيشتر كسبها را رها كرديد. يك همچو موجودى خدا ساخت. آنى كه حاضر نبود يك روز دكانش را رها بكند شش ماه رها كرد. نه شش ماه رها كرد و نگران بود، شش ماه رها كرد و عاشقانه رها كرد. اين را يك چيزآسانى حساب مىكنيد ؟ اينها يك نعمتهائى است كه، عناياتى است كه خداى تبارك و تعالى بر شما كرد و اين عنايت را، اين رحمت را دو دستى بگيريد نگهش داريد، حفظش كنيد. همه با هم برادر، همه فداكار هم باشيد و فداكار اسلام باشيد. اگر اين روحيه محفوظ بماند، اين شجاعت محفوظ بماند و شما آذربايجانىها مركز شجاعتيد، اگر اين شجاعت محفوظ بماند و اين توجه به خدا محفوظ بماند و اين وحدت كلمه محفوظ بماند ديگر كسى نمىتواند، هيچ قدرتى نمىتواند شما را عقب بزند و هيچ كس نمىتواند همه دارائى شما را بگيرد و بخورد و ببرد و خيانت به شما بكند. نه دولتى ديگر مىتواند كه خلاف بكند و نه ارتشى مىتواند به شما تحميل بشود و نه ژاندارمرى مىتواند تحميل بشود و نه هيچ چيز، خودتان هستيد و استقلال، آنها هم از شما هستند، آنها هم قواى شما هستند.
آرمان جمهورى اسلامى پيروى از شيوه سرداران اسلام است
وحدت كلمه و اسلامى بودن يك مملكت اين است كه از آن رئيس جمهورش كه آن بالا هست به حسب اعتبار تا آن كسى كه آن پائين هاست اينها يك جور باشند، نه اين از او بترسد نه او توقع داشته باشد كه اين از او بترسد، اسلام اينطورى است.
حضرت امير سلام الله عليه كه خليفه مسلمين بود، خليفه يك مملكتى كه شايد ده مقابل مملكت ايران بود از حجاز تا مصر، آفريقا، كذا، كذا، يك مقدار هم از اروپا،اين خليفه الهى وقتى توى جمعيت بود مثل همه ما كه نشستهايم با هم، اين هم زير پايش نبود، همين بود كه يك پوست داشتند به حسب نقل. يك پوست داشتند كه شب خودش و حضرت فاطمه رويش مىخوابيدند و روز روى همين پوست علوفه شترش را مىريخت، پيغمبر هم همين شيوه را داشت. اسلام اين است، آن كه ما مىخواهيم اين است. البته هيچ كسى قدرت ندارد مثل او باشد اما ما مىخواهيم يك خرده نزديك، يك بوئى از اسلام بيايد در ايران ما مىخواهيم اينطور بشود كه وقتى رئيس يك مملكتى، فرض كنيد رئيس جمهور، نخست وزيرش توى جمعيت مىآيد همچو امتيازى نباشد كه مردم كنار بروند، آى آه واه بشود. زمان رژيم سابق اگر مىخواست اين شخص از يك خيابانى عبور كند، سازمان امنيت و مأمورها قبل از اينكه بيايد، دو روز، سه روز قبل اين جاها را همه را تحت نظر مىگرفتند، خانهها را اين خانهها را خالى مىكردند از مردم تحت نظر ميگرفتند كه ايشان مىخواهد يك عبورى از اينجا بكند. چرا؟ براى اينكه خودش خائن بود و خائن مىترسد. خيانت به مملكت كرده بود و خائن خائف است، از خودش مىترسد، ميترسد بكشندش. اما مالك اشتر هم اينطور بود؟ توى مردم بودند، حضرت امير تو مردم بود، با مردم بود. پيغمبر اكرم توى مسجد به حسب نقل وقتى نشسته بودند با اصحابشان يك عربى كه از خارج مىآمد نمىشناخت اينها كدام يكى پيغمبرند، كدام يكى ديگران هستند. مىپرسيد كه: كدام يكى تان هستيد ؟ پيغمبر كدامها هستيد ؟ وضع اينطور بود كه دور مىنشستند، يك صدرى يك ذيلى نبود دور هم مىنشستند، وقتى يك كسى مىآمد، خوب اينها كه دور هم نشستهاند كدام يكىشان هستند. وضع حكومت اسلام اين است ارتش اسلام اينطور نبوده است كه وقتى بيايد مردم از خوف فرار كنند از دست آنها، پشت بكنند به انها. رژيمهاى طاغوتى ارتششان براى اين است كه مردم را اول سركوب كنند. ارتش ايران هيچ وقت براى اين نبوده است كه بروند دشمنان را سركوب كنند اين ارتشها براى سركوب كردن شماهاست. شما هم شايد بسيارىتان يادتان باشد كه متفقين وقتى كه آمدند در سرحدات، زمان رضاخان شايد بعضى تان يادتان باشد وقتى كه آمدند در سرحدات به مجرد اينكه اينها حمله كردند، آنها فرار كردند سرحد، اين را ديگر من خودم شاهد بودم سرحد را ما شاهد نبوديم اما سرحد حمله كردند تهران خالى شد. تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان، چمدانشان را پر كردند و فرار كردند. رضا خان گفته بود آخر اين ارتش و اين بساط چطور سه ساعت طول كشيد. گفته بودند سه ساعت طول نكشيد آنها آمدند و ما رفتيم. ما براى اينكه اظهار قدرت بكنيم مىگوئيم سه ساعت، كى سه ساعت طول كشيد ؟ مساله اينطور بود. در سرحد اينطور شد. من تهران بودم در سرحد
اين قضيه واقع شده بود، سربازها در تهران از سربازخانهها بيرون ريخته بودند و فرار كردند، تو خيابانها راه مىرفتند، فرار مىكردند. به هم ريخت، آنها در سرحدات آمدند، تهران به هم ريخت. فرار كردند صاحب منصبهاى ارشد، ارتشبدها و نمىدانم فرض كنيد كه سپهبدها، چمدانها را برداشتند و سوار اتوبوس شدند رفتند طرف اصفهان كه از يك طرفى كه مثلاً پناهگاه پيدا كنند. ارتش براى اين نبود كه مقابل يك قدرت خارجى باشد ارتش براى اين بود كه ماها را سركوب كنند تا ديگران بيايند بخورند ما نتوانيم حرف بزنيم، براى اين بود. يك همچو ارتشى نمىتواند مقاومت كند در مقابل يك قدرتى، بلكه نتوانست مقابله كند در مقابل شماها. البته پيوند هم شدند به ما، آنهائى كه روح انسانىشان باقى بود متصل شدند به ملت آن هم براى اينكه مىديدند كه حق با اينهاست. آنها را هم چاپيده بودند، آنها را هم خود آنها چاپيده بوند. شايد از حقوق آنها هم باز در بار يك چيزى مىبرد. مىگويند از پاسبانها هم مىبردند. من اطلاعى ندارم. اسلام اگر خدا بخواهد انشاءالله با خواست خدا در خارج تحقق پيدا كند ولو به يك وجود كوچكى نازلى، غير از اين مسائل است كه اينها خيال مىكنند، غير از اين مطالبى است كه مردم خيال مىكنند و اينهائى كه خيال مىكنند كه ما اسلام را مىفهميم، غير از اين مسائل است. اگر اسلام پيدا بشود، اسلام آن است كه همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير سلام الله عليه، همان روز (در تاريخ هست) كه بيعت كردند، بيعتى كه طول و عرض مملكتش آنقدر بود كه عرض كردم، بيعت تمام شد بيل و كلنگش را برداشت رفت يك چشمهاى بود كه مشغول بود براى كندنش، رفت آنجا براى سر كارش، كارگر بود. حالا چشمه در آمد مىگويند كه چشمه هم وقتى كه كلنگ آخر را زدند مثل گردن شتر آب بيرون آمد. يك كسى گفت خوب است، گفت كه اين ورثه را چيز بده. بعد آن را وقفش كرد. يك همچو سردارهائى اسلام داشته است. يك همچو لشگرى اسلام داشته كه جنگ وقتى كه مىكردند (تاريخ هست اين) گرسنه بودند، اين جهازات جنگى در كار نبود، هر چند نفرشان يك دانه شمشير و هر چند نفرشان يك دانه شتر داشتند اين حرفها نبود كه خيال كنيد كه حالا ساز و برگ چيز. يك دانه خرماگير اين مىآمد مى گذارد دهانش، همان شيرينىاش كه به دهانش مىرسيد در مىآورد مى داد به رفيقش آن بگذارد دهانش، مىداد رفيقش آن مىداد رفيقش تا آن آخر. اينطور اسلام را اينها نگه داشتند و حالا ما بايد نگه داريم اين اسلام را اسلام خيلى عزيز است.
هدف اصلى از جهاد در اسلام،انسان سازى است
اسلام خيلى فدائى داده است. پيغمبر اسلام براى اسلام خيلى زحمت كشيده، تمام عمرش در زحمت بوده، تمام عمرش آنوقتى كه در مكه بود زحمتش يك طور بود با آن رنجى و تعبى كه بود و مدتها در حبس، يعنى بيرون بود و نمىتوانست اصلاً خودش را نشان بدهد. آنوقت هم كه مدينه آمدند اين جنگهاى زيادى كه با مشركين واقع شد و با خائنها و با گردن كلفتها و با ثروتمندها تا اينها را بخواهند خاضع كنند براى اسلام. بسته بودند چند نفر را داشتند مىآوردند، اسير كرده بودند، فرمود ببين ما با زنجير اينها را بهشت مىبريم. جنگهايشان براى اين بودكه مردم را آدم كنند، نه اين بود كه
مملكت بگيرند. مملكت گيرى چيز اسلام نيست. ممالك را فتح مىكردند براى اين بود كه قلوب اينها فتح بشود، نه براى اين بود كه يك مملكت زيادى درست كنند ماليات زياد بشود، براى اين بود كه اينها را آدم كنند انسان كنند. اسلام خيلى عزيز است و اسلام خيلى فدائى داده. اسلام امام حسين (ع) را فدائى داده اين را بايد نگهش داشت. الان نوبت ماست. الان اسلام به دست ما افتاده. الان جمهورى اسلامى است، طاغوتى در كار نيست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين اسلام را حفظ كنيم، نگه داريم. ما بايد از اين اختلافاتى كه تازگى دارد هى پيدا مىشود و دامن به آن مىزنند، آنهائى كه مىخواهند نگذارند اين اسلام تحقق پيدا كند به آن دامن مىزنند، به اختلافات دامن ميزنند ما بايد اين اختلافات را كوشش كنيم كه از بين برود و اين وحدت كلمهاى كه نعمت خدا، نعمت بزرگ خدا بود به ما داد محفوظ بماند تا اينكه اين بار را انشاءالله با سلامت، سعادت به منزل برسانيم. خداوند انشاءالله همه شما را تائيد كند. موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند كند. مملكت مال خودتان باشد خودتان زحمت بكشيد براى خودتان نه اينكه شماها زحمت بكشيد و ديگران ببرند و بچاپند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته