مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب، روحانيون و كاركنان هواپيمائى و شركت نفت
ضرورت حفظ وحدت كلمه براى نيل به پيروزى نهايى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه طبقات ملت تشكر مىكنم. من اين اشتراك مساعى كه بين دولت ما، بين ملت ما حاصل شده است از ملت تشكر مىكنم. موفقيت شما مرهون پيوستگى بعضى به بعض است. من از اينكه روحانيون با دانشگاهى، روحانيون با كاركنان نفت، روحانيون با كاركنان هواپيمائى با هم اينجا آمدند و اتصال خودشان را به هم اعلام به همين معنا كرده تشكر مىكنم.
آقايان روحانيون كه در حوزه علميه قم و در ساير حوزه هاى مقدسه و در مراكز ايران، تهران و ساير جاها همه هم پيوستهاند و در راه اسلام يك تشريك مساعى مىكنند مأجورند. خداوند تعالى همه شما را عزت و عظمت عنايت فرمايد. خداى تعالى دست اجانب را از مملكت شما كوتاه كند. اينجا مملكت امام عصر سلام الله عليه است، بايد اجانب در او دست نداشته باشند، بايد كسانى كه پيوند با امام عصر سلام الله عليه ندارند كنار بروند.
ما گرفتارىهاى زياد داشتيم و گرفتارىهاى زياد هم در راه داريم. تاكنون آنقدر كه عمل شده است و پيروزى بحمدالله حاصل شده است، رمز اين پيروزى وحدت كلمه است. وحدت كلمه ايرانىها، همه اقشار ايران موحب شد كه ابرقدرتها را به زانو در آورد، آن قدرت شيطانى را رفض كرد، قدرتهاى بزرگ شيطانى كه پشت سر او بودند، همه را رفض كرد، همه را كنار زد. اين رمز وحدت كلمه است، اين وحدت كلمه را بايد حفظ كنيد و با حفظ وحدت كلمه تا آ خر انشاءالله خواهيد رفت.
بايد همه آقايان، همه اقشار، همه كسانى كه علاقهمند به اسلام هستند، علاقهمند به مسلمين هستند، علاقهمند به امام زمان سلام الله عليه هستند، بايد همه در صف واحد به مبارزه ادامه دهند، در صف واحد به نهضت ادامه دهند. اين نهضت مقدس هست تا آنوقتى كه به نهايت ما برسيم، به پيروزى نهائى كه عبارت از رفتن همه قواى شيطانى و جانشين شدن قواى رحمانى در مملكتى كه تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد، تعلق به خدا دارد، تعلق به پيغمبر اسلام دارد، همه باهم، هم كلمه بايد بشويم تا اينكه رفض كنيم اين قواى شيطانى را، اين قواى شيطانى را كه الان ديگر در حال تزلزل
هستند وحشاشهاى بيشتر از آنها باقى نمانده است.
باز هم گاهى يك صحبتهائى غير صحيح مىكنند. اگر اينها به ملت احترام قائل شدند، اگر اينها احترام به آراء ملت مىگذارند، آراء ملت اين است كه الان در خيابانها فرياد مىزند، در تمام شهرستانها فرياد مىزند، وحدت ملت و آراء ملت آن است كه فردا در تمام شهرهاى ايران، در تهران، در ساير شهرهاى ايران همراهى خودشان را يا اين معنايى كه ما عرض كرديم. پيوند دادند و همراهى خودشان را اعلام مىكنند. آن كسى كه قائل است به اينكه ما تابع ملت هستيم، اگر صحيح مىگويد بايد بپيوندد به ملت.
اعلام پشتيبانى از ارتش واظهار پيوستگى با اقليتهاى مذهبى واهل تسنن
ارتش بايد بپيوندد به ملت. ارتش از ملت است، ملت از ارتش است. ما پشتيبانى ارتش را اعلام مىكنيم، روحانيت پشتيبانى خودشان را از ارتش اعلام مىكنند. ارتش هم بايد مثل ساير مسلمانها بيايند در صف مسلمين و ارتش امام زمان سلام الله عليه باشند، نه ارتش دشمنان امام زمان. اى ارتش محترم! شما مسلم هستيد، شما تابع پيغمبر و قرآن هستيد، شما تابع پيغمبر اسلام و امام زمان سلام الله عليه هستيد، بايد شما هم در صفوف مسلمين با هم همصدا باشيد. ما با همه مسلمين همصدا هستيم، ما با همه ملت همصدا هستيم.
ما پيوستگى خودمان را به اقليتهاى مذهبى اعلام مىكنيم. ما برادرى خودمان را به برادران اهل سنت اعلام مىكنيم، دشمنان اسلامند كه ميخواهند ما را با برادرهاى خودمان مختلف كنند، دشمنهاى اسلام يا گول خوردههاى از آنها هستند كه در اينوقت اعلام مىكنند مخالفت ما بين دو دسته را. اعلام مىكنيم وحدت كلمه مسلمين را. اگر مسلمين وحدت كلمه داشتند، امكان نداشت اجانب بر آنها تسلط پيدا بكنند. اين تفرقه در بين مسلمين است كه باعث شده است كه اجانب بر ما تسلط پيدا بكنند، اين تفرقه مسلمين است كه از اول با دست اشخاص جاهل تحقق پيدا كرد و الان هم ما گرفتار هستيم. واجب است بر همه همسلمين كه باهم باشند. يك زمان حساسى است. ما بين حيات وموت مردد هستيم. ما الان مملكتمان يا بايد تا ابد زير يوغ استعمار و استبداد باشد يا بايد الان از اين يوغ خارج بشود. اگر وحدت كلمه را حفظ نكنيد تا آخر بايد مبتلا باشيد.
حضرات آقايان! همه ما مسئول هستيم. روحانيون در درجه اول داراى مسئوليت هستند. روحانيون بايد بروند در بلاد و در جاهائى كه در دوردست هستند، لازم است كه بروند در دهات و قصبات و اعلام كنند مسائلى را كه ما مىگوئيم. در جاهاى دور افتاده ممكن است كه يك اغفالهائى باشد، يك تبليغات سوئى باشد. اينها در مراكز مثل تهران يا ساير بلاد عظيم نمىتوانند تبليغات خلاف بكنند لكن - در دور افتادههاى در قراء و قصبات دور افتاده، يك حرفهاى غير ناظاهر مىزنند، غير صحيح مىزنند، مثلا مىگويند كه اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلام بايد از بين بروند. اين خلاف اسلام است، اسلام اقليتهاى مذهبى را احترام گذاشته است، اسلام اقليتهاى مذهبى را در
مملكت ما محترم مىشمرد و همين طور در اسلام بين شيعه وسنى ابدا تفرقه نيست، بين شيعه و سنى نبايد تفرقه باشد. بايد وحدت كلمه را حفظ كنيد.
ائمه اطهار ما سفارش كردند به ما كه بپيونديد با هم و با هم اجتماعمان را حفظ كنيم و كسى كه اين اجتماع را بخواهد كه بهم بزند، يا جاهل است و يا مغرض و نبايد به اين حرف گوش بكنند. برادران سنى ما نبايد به يك تبليغاتى كه از طرف دشمنان اسلام مىشود ترتيب اثر بدهند. ما با آنها برادر هستيم، آنها با ما برادر هستند. اين مملكت مال همه ما هست، مال همه ما، مال اقليت هاى مذهبى، مال مذهبيون ما، مال برادران اهل سنت ما. همه ما باهم هستيم و آن چيزى كه الان بر شما آقايان اهل علم و طلاب محترم و فضلاء معظم عظم الله اجرهم آن چيزى كه بر شما هست اين است كه بايد متفرق بشويد در بلاد و مسائل ما را به بلاد تبليغ بفرمائيد، در بلاد و آنجاهاى دور افتاده اين مسائل را تبليغ بكنيد كه اين اختلافات رفع بشود و اين اشتباهات بر كنار برود.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه علما را ميخواهم. از قرارى كه گفتند خدمه محترم قم هم در اينجا تشريف دارند، من از آنها هم تشكر مىكنم، آنها هم از ما هستند، ما هم از آنها هستيم، آنها هم برادران اسلامى ما هستند، آنها هم خدمتگزار به فاطمه، به حضرت فاطمه معصومه هستند و بزرگند پيش ما و من خدمتگزار همه شما هستم. خداوند همه را توفيق بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از روحانيون
نابودى نيروهاى خادم و فعال انسانى از بزرگترين جنايات سلسله پهلوى
بنده در اين مدت كه از ايران خارج بودم و دعاگوى همه آقايان بودم و حالا كه برگشتم به خدمت آقايان براى خدمتگزارى، خدمت به روحانيت، خدمت به آقايان علماء و فضلاء، خدمت به جامعه ايرانيها، حالا مىبينم كه رفقائى كه ما داشتيم، با ريش سياه اينجا گذاشتيم با ريش سفيد تحويل مىگيريم. مااشخاصى در زندان داشتيم كه وقتى كه از پيش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوى بودند، وقتى كه از زندان بيرون آمدند، آنهائى كه زنده ماندهاند و از زندان بيرون آمدهاند، ضعيف شدهاند، پيرمرد شدهاند، مريض شدهاند.
اين نيروهاى انسانى كه از دست ما رفته است، اين از همه چيزها بالاتر بود. جناياتى كه سلسله پهلوى در جامعه ما كرد، شايد هيچ جنايتى بالاتر از اين جنايت نبود كه نيروهاى فعاله انسانى ما را يا از بين بردند يا فعاليت آنها را خنثى كردند براى مدتها ى زياد. آنهائى كه بايد به اين امت خدمت كنند مثل علماى اعلام و اشخاص روشنفكر، اينها را در زندان بردند، ده سال پانزده سال، پنج سال در زندان اينها را بردند، صرف نظر از آن زجرهائى كه به اينها كردند، آن خلاف انسانيتهائى كه با اين اولياء خدا كردند، اين نيرو را هدر دادند، يعنى نيروئى كه بايد در جامعه فعال باشد اگر مدرس است، عدهاى را تربيت بكند، اگر محصل است خودش تربيت بشود، اگر فعاليتهاى سياسى دارد، فعاليت سياسى بكند، فعاليتهاى مذهبى دارد فعاليتهاى مذهبى بكند، تمام اينها را اينها به هدر دادند.
اداى حق الناس، شر ط قبولى توبه شاه
گاهى گفته مىشود، گفته مىشد به اينكه خوب، شاه مىآيد توبه مىكند و توبه هم كرد، خوب، ديگر چه مىگوييد؟ خدا كه توبه را قبول مىكند، شماها چه مىگوييد ديگر؟ اين را من كرارا عرض كردم كه اولا توبه شرايطى دارد كه تا آن شرائط تحقق پيدا نكند، خداى تبارك و تعالى قبول نمىكند. آنچه بى شرط، خداى تبارك و تعالى قبول مىكند، آن چيزهائى است كه مربوط به حقوق الله است كسى نماز نخوانده، كسى روزه نگرفته، كسى حج نرفته است، اينها چيزهائى است كه اگر توبه بكند شرطى ندارد، توبهاش را قبول مىكند. و اما حقوق ناس، حقوق ناس را توبهاش را تا اين حق رد نشود قبول
نمىكند. شما بفرمائيد كه حالا اين شخص كه آمده توبه كرده - فرضاً عرض مىكنم - اين راضى است به اينكه بيايد اموالى را كه از مردم برده پس بدهد و كارهائى كه از قبيل چپاول هست اينها را جبران بكند، فرضا كه يك همچو كارى بكند و او مالى داشته باشد تا بتواند جبران كند، مال ملت را كه نمىشود به خود ملت داد، براى جبران مالهائى كه اينها دارند. همهاش مال ملت است، مال خودشان نيست، برداشتند و فرار كردند و در بانكهاى خارجه انبار كردند و اگر چنانچه ما دستمان رسيد محاكمهاش مىكنيم، توانستيم كه او را بياوريم به اينجا و محاكمه بكنيم، يعنى تحويل ما دادند، محاكمهاش مىكنيم، محاكمه حضورى و اگر تحويل ندادند او را ما محاكمه غيابى مىكنيم و او را محكوم مىكنيم و آن مقدارى كه در ايران دارد از او مىگيريم، آنى كه در بانكها دارد اعلام مىكنيم كه اين محكوم است و مال ملت است، حق ندارد بانك به محمدرضا بدهد چيزى را كه از مردم خورده است. حالا ما فرض مىكنيم كه خير ايشان اموال شخصى دارد و آن اموال شخصى را به ارث از پدرش فرض كنيد رسيده به او و آن اموال شخصى را مىدهد و جبران مىكند. خوب، اين ده سال حبسى كه كرده و اين قدرت انسانى را تلف كرده كى جبران مىكند؟ كى مىتواند جبران كند اين ده سال حبس، پنج سال حبس اين علما، اين دانشمندان، اين رجال سياسى كه اينها را به به هدر داده است يعنى در يك محفظهاى نگه داشته اينها را تا قوايشان هدر رفته، فعاليت هايشان هدر رفته، اينها ديگر جبران نمىخواهد؟! اگر يك كسى را هدر دادند همه زندگيش را، اينها را جبران كى ميكند؟ اينهمه جراحت كه بر اشخاص، بر قلوب مومنين، بر قلوب پيرزنها، پيرمردها، جوانها وارد كرده است، اينها را كى جبران مىكند؟
يك نفر آدم يك شخص را اگر كشت، اين قصاصش به اين است كه اين يك نفر را در مقابل او بكشند اگر يك نفر آدم هزاران آدم را كشت، حالا ما چطور آن را جبران بكنيم؟ اين كه هزاران نفر از بهترين اولاد اين وطن را، بهترين اولاد اين اسلام را در اين حبس -ها كشته پاهايشان را اره كردند. ما اطلاع از داخل زندان نداريم، يك مقدار كمى را اطلاع داريم، آن چيزى كه در زندان مىگذرد و مىگذشته است بر مردم، ما اطلاع نداريم، ما فقط مىبينيم كه يك نفر از علما را پايش را اره كردند، بعض اشخاص را توى تاوه گذاشتند بو دادند يعنى برق را متصل كردند به اين سطح اين شيئى و اين را خواباندندش روى آنجا او را بو دادند. حالا ما فرض مىكنيم كه يك جان دارد اين وما يك جان را در مقابل يك جان گرفتيم، بقيهاش چه؟
ما چطور قبول بكنيم از يك آدمىتوبه را و بگوئيم كه اين سلطان باشد و حكومت نكند، همان سلطنت بكند. آخر ما جواب اين پيرزنى كه چهار تا از اولادش رفته، ديشب سر سفره، خودش و شوهرش و چهار تا اولاد بوده، امشب خودش و شوهرش، جواب اين را ما چه بدهيم بگوئيم حالا ايشان اعليحضرت باشند و آن بالاها بنشينند و مراسم عيدهم علماى دربارى بروند سراغش - و عرض مىكنم - كه اين نظامىها و اين تمام اشخاصى كه در اين مراسم مىرفتند بروند و او را به اعليحضرت بشناسند و - عرض ميكنم كه - در مملكت هم ياكل ويمشى هر كارى دلش ميخواهد بكند.
دوران حقه بازى و فريبكارى بسر رسيده است
فرض مىگيريم كه اين آدم توبهاش از روى حقيقت است، والا شما وما همه مىدانيم كه اين بيش از اينكه يك نيرنگى هست، نيست چيز ديگرى، اين نيرنگ براى اين بود كه ما را بازى بدهد و ما راضى بشويم به اينكه اين آقاسلطان باشد و حكومت نكند، تا اين بخوابد، انقلاب كه خوابيد، شمشيرش را بكشد پاى همه شما را قطع بكند يعنى نه عالم دينى ديگر بگذارد، نه رجل سياسى، نه دانشگاهى بگذارد، نه مدرسه فيضيهاى. اين نقشه است نقشه بوده، حالا هم كه الان ما مبتلا به يك نقشه ديگرى هستيم شما از اول ديديد چند جور اينها حقه بازى كردند، خدعه ميخواستند بكنند، يكى آمد مقابل مردم، اى علما!مراجع عظام! اى علماء اعلام! اى چه! اى چه! ما يك كارهائى كرديم واشتباهاتى كرديم و حالا از اين اشتباه برگشتيم. همين علماى اعلام و مراجع عظامى كه در آنجا مىگويد كه اينها مثل حيوان نجس مىمانند، از ايشان احتراز كنيد همين علماى اعلامى كه اين آقا مىگويد كه اينها مثل كرمهائى مىمانند كه توى نجاست مىلولند، آن روز منطقش آن بود، حالائى كه دمش را گرفتند و گير افتاده، حالا روباه بازى درآورده، علماء اعلام و مراجع عظام مىگويد. اين جز خدعه چيزى هست همين آدمى كه در همان حال علما اعلام و مراجع عظام مىگويد و در مقابل مردم و ملت مىايستد و چه مىكند، همين آدم دولت نظامى مىگذارد در همان روز. اين ماها را مثل اينكه خيلى نادان مىداند، يا خودش احمق است كه خيال مىكند همه مثل خودش مىمانند. در همان روز، همان روز وشبى كه آن دستش را به توبه نامه گرفته، آن دستش را به سرنيزه گرفته و مردم را با سر نيزه مىكوبد، اين توبه است؟! اين حالا توبه كرده ؟! ما از او قبول كنيم كه آقا حالا ديگر توبه كردند و - عرض مىكنم - عابد و مسلمان شده است؟!
مردم فريبى شاه با حربه مليت و آزاديخواهى
حالا هم بعد از اين كهاين آدم اين حرف را زد وقبلش هم همين طور حكومت آشتى درست كرد، دولت آشتى، دولت آشتى او همان بود كه آنقدر جمعيت جوانهاى ما را به خون و خاك كشيدند، اين آشتى آنها حالا هم يكى ديگر را آوردند توى كار، نه او آورده، امريكاست آقا. همه بدبختى ما از اين امريكا و شوروى و انگلستان است. حالا هم يكى ديگر را روى كار آوردند كه با حربه مليت، مليت، با حربه آزاديخواهى همان آزاديخواهى كه خود مردك گفت آزادزنان و آزادمردان، همان آزادى را مىخواهند بدهند، همان آزادى كه مىگفت من آزادى دادم به ملت در صورتى كه پشتش مسلسل بود و توپ بود و تانك بود.
غير قانونى بودن سلطنت شاه ودولت منبعث از آن
آقا يك دولتى كه منشعب مىشود، منشاش عبارت از يك شاهى است كه مخلوع است، يك شاهى است كه خائن است، يك شاهى است كه پسر رضا شاه است كه مجلس موسسان سر نيزهاى
فرمايشى درست كرد، اين را كه من يادم هست ديگر، مجلس موسسانى كه درست كرد، با سرنيزه مجلس موسسان را درست كرد، وقتى با سر نيزه مجلس موسسان درست شود، اين مجلس موسسان قانونى است؟ اين يك دليل بر اينكه اين مرد سلطنتش قانونى نيست و اما دليل ديگرش بر اينكه قانونى نيست، اين است كه به حسب قانون اساسى، سلطنت يك موهبتى است الهى (حرف مفتى است كه حالا من نقل مىكنم، حرف مزخرفى است) يك موهبتى است الهى كه ملت مىدهند به شخص اعليحضرت. اگر موهبت الهى است، ملت ميدهد يعنى چه؟ چطور ممكن است كه يك موهبت الهى، به يك ظالم خدا موهبت بكند؟ چطور امكان دارد كه خدا يك كسى كه فوجها از مسلمانها را از بين برده، اينهمه خيانت (به) اسلام و مسلمين كرده، خداى تبارك و تعالى او را تاييدش كند؟ موهبت به او بكند؟ عنايت به او داشته باشد؟
از اينهم كه شما صرف نظر بكنيد، موهبتى است الهى كه ملت داده است به يك كسى، اين ملت است كه داريد مىبينيد مىگويد نه، تمام شد. اين ملت اول كه نداده بود. خوب، حالا مىگوييم داد، از اول كه ملت اصلا اينها را نمىخواستند. رضا شاه با زور سر نيزه آمد وبا زور سر نيزه مجلس موسسان درست كرد و با زور سر نيزه مجلس درست مىكردكى مجلس، مجلس ما بود؟ همين مردك گفت كه اين مجلسهائى كه درست كردند اينها، از سفارتخانهها مىآوردند وليستش را مىدادند منتها حالا ديگر نه، اينطور نيست، حالا ديگر مملكت خيلى قدرتمند شده، ديگر اينطورها نيست !! خودش را مسخره مىكند.
اين مجلسى كه ما الان داريم، مجلس شورا و مجلس سنا، يكى از اين وكلا بيايند ادعا كنند كه من وكيل ملتم، تا ما دستشان را بگيريم ببريم توى آن ملتى كه اين وكيلش است، از ملت بپرسيم كه آقا اين وكيل شماست؟ اينها را نمىشناسند ملت، اين وكيل محمدرضا خان است، محمد رضا خان هم سفارت به او گفته اينها را تعيين كن. يك همچو مجلسى كه شاهش او كه رسميت ندارد، مجلسش، اينكه رسميت ندارد، دولتش ديگر چه مىشود؟ دولتى كه از شاه غير رسمى و از مجلس غير رسمى، همين مجلسى است كه خود اين آقا تا چند روز پيش از اينكه به وزارت نرسيده بود و به صدارت نرسيده بود مىگفت غيرقانونى است اين، از حزب رستاخيز است و غيرقانونى است، چرا اينجور حالا قانونى شد!!
نمايندگان غيرقانونى اگر تابع و دلسوز مردم هستند بايد كناره گيرى كنند
اگر انسانى، آدمى در راس دولتى واقع بشود به غير قانون، اين مجازات دارد. اگر وكيلى بدون اينكه مردم او را تعيين كرده باشند، در مجلس برود وراى بدهد و رتق وفتق امور را بخواهد بكند، اين مجازات دارد. اينها بايد مجازات بشوند. همه بساط ايران اينطورى بوده و آنطورى هست. حالا، حالا هم كه خود آن مردك رفته، يك حشاشهاى مانده اينجا، باز همين حرفها و همين مزخرفات را مىزنند. حالا ديگر مىخواهند ما را بازى بدهند به اينكه نه ما، هر چه كه ملت بگويد قبول داريم و هرچه
كه ملت بگويد ما ردش نمىكنيم، ما هم تابع ملت هستيم و آزاديم اگر شما تابع ملتيد، اين ملت، اين ملت ايران، اين ملت ايران كه سرتا پاى ملت ايران غير اين ده بيست تا يا پنجاه تا يا صد تا چماق به دستى كه شما پول به او مىدهيد، يعنى آنهائى كه بايد بدهند پول به او، مىدهند و مىاندازندشان به جان مردم، يا زن و بچه مثلا آن كارمندى كه تحت نظر آنها هست، مىآيد شعار ميدهد، آن شعار مفتضح كه خودشان هم خجالت مىكشيدند. آن يك شعار بود اين هم يك شعار، اين سر نيزه آورده اينها را؟! اينها ملت نيستند؟! اين شعارهائى كه الان همه دارند مىگويند مرگ بر اين سلطنت، همه دارند مىگويند مرگ بر فلان مرداينها ملت ايران نيستند؟! اينها هم باز از آن طرف مرزها با شناسنامه اشتباهى وارد شدهاند؟!! اينهمه مردم كه توى اينجا هستند و هر روز هستند با شناسنامه چيز، اينهمه مردم دهات و شهر و همه اينها كه فرياد مىزنند كه ما نمىخواهيم اين سلطنت فاسد را، اينها همه از آن طرف مرزها با شناسنامه چيز وارد شدهاند ؟! بايد دست بردارند اگر واقعا اينها براى ملت دلسوز هستند، بروند كنار.
شما ديديد كه ديروز اينهمه جمعيت، امروز هم اينهمه جمعيت از آن طرف شهر تا بهشت زهرا رفتند و آنهم، آن همه اجتماع بود، يك خلاف قانون، يك خلاف عدالت، هيچ يك از آنها كار خلاف كردند اگر كردند بگوييد. چطور مىشود كه گاهى وقتها اين كارها واقع ميشود براى اين مىشود كه يك وقت مامورها بيرونند از اين جمعيت، مىبينند نمىتوانند توى اين جمعيت بايستند، اينها را غرقشان مىكنند آنوقت هيچ ناراحتى واقع نمىشود، ناآرامى نيست، تظاهر آرام، رفت و آمد آرام، همه چيزهايش آرام. يك وقت مامورين وارد مىشوند، اين مامورين وقتى كه وارد مىشوند دستور دارند كه بزن، آنجا را بشكن، يا الله مىشكند. دنبالش تفنگ بزن، دچه بكن. شماها برويد، اگر شماها مىخواهيد كه منطقه ثبات داشته باشد، ايران ثبات داشته باشد، اصلاح بشود، شما برويد كنار، ما خودمان درست ميكنيم. شماها نمىگذاريد كه اين منطقه مثلا يا اين ملت يا اين مملكت آرام باشد، شما ناآرامى مىآوريد، شما دزدها را راه مىاندازيد اين طرف و آن طرف مردم را بزنند و چپاول كنند، شما نجف آباد را به صورت يك خرابه در آورديد، شما آنقدر قتل عام در تبريز و قم و تهران و همه شهرها قزوين كرديد و آن بساط (را) درست كرديد، همه را شماها درست كرديد. اگر شما كنار برويد و كارى به مردم نداشته باشيد، مردم دعوا ندارند، مردم آرامند، مسلمند، مردم مىدانند كه قواعد اسلام اقتضاى اين چيزها را نمىكند.
شما كنار برويد، از فردا شما برويد كنار شما يك آدم عادى هستى، نه نخست وزيرى ونه آن وكيل هست و آن كس ديگر، يك آدم عادى هستى مثل ساير افراد براى اينكه مقامت رسمى نيست يك آدم عادى هستى غاصب، منتها، يعنى تو را وادار كردند به اينكه بايد اين كار را بكنى. اينكه من مىگويم وادار كردند، براى اينكه همان اشخاص، همان دولت هائى كه پشتيبانى مىكردند از شاه، همان
اشخاص پشتيبانى مىكنند از اين آقا، مىفرستند كه اين را كه مىگويند كه ما پشتيبان اين هستيم. آدم فرستادند اينجا، به ارتش گفتند كه شما بايد حتما پشتيبانى بكنيد از دولت و اگر ملى هست كه محال است (امريكا مليت را اصلا زير پا دارد مىگذارد و گذاشته است) اگر ملى بود كه محال بود كه امريكا تاييدش بكند انگلستان تاييدش بكند. حالا اينها يك اشخاص ملى شدند دلسوز به حال ملت ما؟! يا خير، همان چپاولگرى و همان خيانت و همان بساطى كه محمد رضاخان مىكرد، حالا با دست اينها مىكنند. حالا چه اين حيله باشد براى اينكه باز آن آلت بى اراده را برگردانند، چه از او مايوس شده باشند و بخواهند كه همين دولتهاى، اين نيمه مرده را نگه دارند و اين رژيم سلطنتى و اين قضايا.
اصل رژيم سلطنتى مغاير با عقل و قانون اساسى و ضد حقوق بشر است
اصلاً رژيم سلطنتى از اول خلاف عقل بوده، خلاف قانون، خلاف قانون اساسى است. رژيم سلطنتى، در قانون اساسى، در حقوق بشر اين است كه هر ملتى بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين كند، يعنى ما الان خودمان بايد سرنوشت خودمان را تعيين كنيم، ما حق نداريم سرنوشت اعقابمان را تعيين كنيم، اعقاب ما بعد مىآيند، خودشان سرنوشتى دارند به دست خودشان بايد باشد، نه به دست من و شما.
رژيم سلطنتى اگر معنايش اين باشد كه يك سلطان خودش باشد و ملت تعيينش كند، اين رژيم سلطنتى نيست، اين يك سلطانى است كه مردم تعيينش كردهاند كه شاه باشد اما اگر مردم ما فرض كنيم كه تعيين بكنند سلطان را و اعقاب او را، آقا سرنوشت خود شما با شماست، سلطان را سلطان كرديد، چون خودتان بوديد، بسيار خوب، شما چه حقى داريد كه اعقاب يك كسى را كه براى يك كس ديگر مىخواهد سلطنت بكند شما تعيين مىكنيد چه حقى دارند پدرهاى ما كه سرنوشت ما را تعيين بكنند؟ رژيم سلطنتى خلاف قانون اساسى است، خلاف حقوق بشر است، لهذا نبايد باشد. رژيم سلطنتى فاسد است همهاش، حالا فرضاً كه خيلى عادل هم باشد، خلاف حقوق بشر است.
سكوت و عدم شركت در سرنگونى رژيم شاه خيانت به اسلام و كشور است
وضع مملكت ما تا حالا يك چيز مخلوط درهمى است كه معلوم نيست اسمش چيست، اصلا معلوم نيست اسم اين چه است. مملكت را مشروطه اسمش را بگذاريم، مشروطه كه نيست، ديكتاتورى است اما رژيم نيست ديكتاتورى. من به شما آقايان عرض بكنم و به همه ملت ايران عرض بكنم كه امروز مملكت ما در يك موضع حساسى وارد شده است كه اين ملت بين موت و حيات است. يا بايد تا آخر اسير باشيم و احكام دين و اسلام دستخوش مفسده جوها باشد، يا حالا پيروزى را به دست بياوريم. امر داير بين اين دوتاست. هر فرد از افراد ملت كه در اين امر شركت نكند خائن است، خيانت به اسلام است، خيانت به اسلام مىكند، خيانت به كشور مىكند. اگر ما دم اينها را نگيريم و بيرونشان نيندازم، فردا دوباره يا او را بر مىگردانند و يا همه منافع ما را با اين دست مىدهند به آمريكا
و غيره و الان و بعد هم كه فهميدند كه آن چيزى كه مىتواند جلوى اينها را بگيرد، عبارت از اسلام و مسلمين و روحانيون هستند اين دفعه اگر خداى نخواسته تسلط پيدا بكنند، نه روحانى مىگذارند باقى بماند، نه اسلام. وقتى مطلب به اينجا رسيد، كدام آدم مىتواند مخالفت بكند؟ كدام آدم مىتواند ساكت باشد؟ ساكت در حكم مخالف است، خائن است ساكت. امروز روزى نيست كه شما بنشينيد توى خانهتان و بگوييد تكليف من اين است كه بروم مثلا فرض كن دكان، برگردم بروم مسجد و برگردم بروم محراب و برگردم. امروز، آن روز نيست. اگر آن روز بود، خوب، من هم قم بودم و مشغول درسم بودم مشغول بحثم بودم و مشغول استفاده از آقايان. امروز آنطورى نيست آقا، امروز مطلب مهم است، از مهماتى است كه جان بايد پايش داد. همان مهمى است كه سيدالشهدا جانش را داد برايش، همان مهمى است كه پيغمبر اسلام بيست و سه سال زحمت برايش كشيد، همان مهمى است كه حضرت امير سلامالله عليه هيجده ماه با معاويه جنگ كرد، در صورتى كه معاويه دعوى اسلام مىكرد و چه و چه، جنگش چه بود؟ براى اينكه يك سلطان جائر بود براى اينكه يك دستگاه جائر بود، بايد به زمينش بزند. آنقدر از اصحاب بزرگوارش را به كشتن داد، آنقدر از اينها را هم كشت براى چه؟ براى اينكه اقامه حق بكند، اقامه عدل بكند.
ما بايد اقامه عدل بكنيم عذر نيست كه ماقوه نداريم، اين ملت قوه ماست، اين ملتى بود كه با مشت جلوى تانك و توپ را گرفت، كشته هم داد. البته افتخار مىكنيم به آنها، رحمت مىفرستيم، ما هم كشته مىشويم انشاءالله. روز سكوت نيست، روز فعاليت است. هر كس در هر منصبى كه هست، در هر مقامى كه هست نبايد ساكت باشد. اين فريادى كه اينها مىزنند، زنها را شما ببينيد چه فرياد مىزنند، مردها چه فرياد مىزنند، اينها پشتوانه شما هستند شكرالله سعيهم اگر اينها نبودند، ما هيچ قدمى بر نمىداشتيم، اينهايند كه من را وادار مىكنند به قدم برداشتن.
خواست ملت، استقلال و اصلاح ارتش است
من به ارتش مىگويم كه ما صلاح شما را مىخواهيم، ما نمىخواهيم كه ارتش در دنيا نباشد، ما مىگوئيم به شما نوكر نباشيد شما، مستشار امريكائى بر شما حكومت نكند، صاحب منصبهاى اسرائيلى به شما حكومت نكند، ما يك همچو چيزى مىگوئيم، اين منطق ماست. ما فرياد مىكنيم كه استقلال مىخواهيم، استقلال ارتشى مىخواهيم، ارتشىها استقلال ندارند، ما فريادمان اين است. ما داريم مىگوئيم آقا شما مىخواهيم حاكم خودتان باشيد، مستقل باشيد آنوقت آن آقا، فرض كنيد كه ارتشبد يا فلان، مقابل ما مىايستد. مقاومتشان يعنى، ما مىخواهيم حاكم نباشيم و ما مىخواهيم نوكر باشيم. ما مىگوئيم آقا باش. فرياد مىزنيم و فعاليت مىكنيم كه آقا باشيد، بعضى از اينها كه از فطرت انسانى بيرون هستند و بودند و رفتند، اينها مىگويند نه، ما نمىخواهيم باشيم، ما بايد حتماً تابع مستشارهاى امريكا و مستشارهاى اسرائيل باشيم.
فرهنگ استعمارى و اقتصاد وابسته، مصيبت وارده از رژيم شاه
مىگوئيم كه اين اقتصاد را ما بايد درستش كنيم. اينها كه سر كار بودند و اين سر سلطنت و دولت و اينها، اين حرفها بودند، ديديد كه چقدر از اين مال مردم خوردند، اقتصاد ما را به عقب راندند. آقا مصيبتها بر اين ملت وارد شده و ما غافليم. ما الان زراعت نداريم، مخازن ما هم اگر چند سال ديگر اين مرديكه بود از بين رفته بود، ايران مىماند يك مملكتى كه هيچ موونه ندارد، هيچى ندارد. موونه ما نفت است، نفت را، همهاش را گفت و هى هم وعده مىداد كه ده تا بيست سال ديگر تمام است اين. آنوقتى كه تمام مىشد چه داشتيم. وعدهها زياد است البته، وعده به اينكه صنعتى مىكنيم مملكت را. كجا صنعتى كرديد شما ذوبآهنتان براى اين بوده است كه يك دسته شوروىها را بياوريد در اينجا بر شما حكومت كند. شما كارى نكرديد، شما از آنجا همه چيزها را گرفتيد آورديد اينجا چفت و بندش مىكنيد، مونتاژ. نه صنعتتان صنعت است، نه زراعت ما داريم، نه فرهنگ داريم.
آقا نيروى انسانى ما را به باد دادند اينها. اين فرهنگ ما، يك فرهنگ استعمارى است كه نگذارد اين نيروى انسانى رشد بكند، اينها را به يك حد محدودى نگه بدارد نگذارد اينها رشد بكنند، رشد انسانى را نمىگذارند بكنيم. من كه در فرانسه بودم، از اين اطراف مىآمدند سراغ من، من جمله از آلمان مكرر آمدند اينهائى كه در نيروهاى اتمى كار مىكنند، مطالبى اينها مىگفتند، من جمله اينكه نمىگذارند كه ما چيز بفهميم. چند صد نفر آنجا بردهاند و مىخواهند نيروى اتمى درست كنند براى خودشان، مىگويند نمىگذارند كار بكنيم، علاوه بر اين مىگويند كه، اينكه الان دارند درست مىكنند، براى مملكت مضر است. آنهائى كه در همانجا كار مىكردند به ما گفتند كه اين كار براى مملكت مضر است خطر دارد براى مملكت اينها. هر جا الان شما دست بگذاريد، اسم محمدرضاخان رويش نوشته و خيانتش. هر جا ارتش را دست بگذارى، اين مستشارهاى امريكائى كه آمده، اسم او رويش ثبت است و خيانتش فرهنگ را رويش دست بگذارى، عقب ماندگى است، اسم او رويش ثبت و خيانتش. زراعتمان را دست رويش بگذاريم همين طور. مراتعمان را همه را دادند به اين و آن. ملى كردند. ملى كردن معنايش اين است كه آدم يكى از آن را يك مرتع بسيار بزرگى كه غنىترين مراتع مىگويند هست، به ملكه انگلستان و بعضى از كسانى كه (شركتى كه با او هست) دادند. مراتع ما از بين رفته، دادهاند به آنها، جنگلهاى ما را به كسان ديگر دادند، ملى كردند يعنى دست مردم را از آن كوتاه كردند و به غير دادند.
ادامه نهضت، واجب شرعى و عقلى است
ما نمىتوانيم تصور كنيم خيانتهائى كه اينها به ما كردند. اگر انشاءالله يك حكومت عدلى روى كار آمد يك حساب و كتابى در كار بود، يك قلم آزاد بود، حتى براى نوشتن آن چيزهائى كه اينها دزدى كردند، آنوقت خواهيد ديد كه اين روزنامهها، چه مطالبى پيششان هست كه پيش ما نيست، و اين مردمى كه الان در انزوا زندگى مىكنند چه مسائلى را اطلاع دارند كه من و شما اطلاع نداريم. اينها مملكت ما را به نيست بردند و ما برايمان واجب عقلى است، واجب شرعى است كه در اين موقع
دنبال بكنيم و اين نهضتى كه ايران بپا كرده است به آخر برسانيم. دست اجانب را از اين خزائن ملى كوتاه كنيم و دست اجانب را از مسائل دينىمان كوتاه كنيم و اين اختناقى كه از همه اطراف بر ما سلطه داشت و اين اختناق را از بين ببريم و مملكت براى خودمان باشد، خودمان ادارهاش بكنيم، خودمان چه، نمىتوانيد اداره بكنيد؟! مگر دزدى بايد كرد؟ حتما بايد يك دزدى باشد تا بتواند اداره كند؟! اين همه مردم امين كه ما داريم در خارج كشور، در كشور كه اينها همه تحصيل كرده، همه جهات را مىدانند، در خارج تحصيل كردند، مطلع هستند، امين هم هستند، يك دزدى را بر مىداريم، يك امينى را جايش مىگذاريم و مملكت بهم مىخورد؟ خير بايد مسئله انتقال قانونى باشد. اين، اينقدر ادراك نمىكنيد كه مسئله، مسئله انقلاب است، نه مسئله يك رژيمى با رژيم ديگر، مسئله انقلاب است. در مسئله انقلابى، اين حرفها نيست. شوراى انقلاب يا آن كسى كه انقلاب را بپا كرده، اين مىتواند اين كار را بكند و در دنيا نظيرش مكرر اتفاق افتاده. همين رژيم افغانستان كه چند روز پيش از اين در افغانستان واقع شد، همين بود كه انقلاب بود و دنيا هم پذيرفت. نه آراء عمومى بود و نه هيچ چيز. خير، انقلاب بايد كه جنگ بشود ما حالا دو سال است جنگ داريم مىكنيم، مردم با اسلحه سرد، با مشت و - عرض مىكنم كه - اينها و آنها با اسلحه گرم و مسلسل. جنگ مگر بايد حتما طرفين مساوى با هم باشند؟ اين حرفها چيست آنها مىزنند؟
من به اين ارتش نصيحت مىكنم كه به اين ملت بپيونديد صلاح شماست، صلاح ملت شما هست كه به اين ملت بپيونديد. مملكت مال خود شماست، ملت مال شماست، شما مال ملتيد. خدمتگزار به ملت باشيد. دست از اين كارهائى كه بعضى گردن كلفتهايتان مىكرد، برداريد از اين، توبه كنيد، توبه را خدا قبول مىكند، ملت هم قبول مىكنند. جنايت شما مثل آن نيست كه ملت قبول نكنند، گناه شما جور ديگر است. برگرديد به دامن اين، چنانچه برگشتند يك عدهاى، عدهاى شرافتمند برگشتند و گفتند كه ما با ملت موافق، همبستگى خودشان را اعلام كردند. از همين نظامىها در اصفهان، در تهران، در همدان، در جاهاى ديگر، در خراسان، شما هم برگرديد، چيزى نشده.
دولت بايد توبه كرده و خودش كنار برود
يك نصيحتى هم به دولت مىكنم كه آقا شما يك آدم عادى هستيد، آبرويت را مىريزى، برو كنار، من سر لج افتادم!! آخر براى چه انسان سر لج بيفتد و يك ملتى را، مقدرات يك ملتى را ملعبه كند كه من لرم، سر لج افتادم؟! حتما بايد با پس گردنى ردشان كنند؟ خوب، مثل آدم بيا توبه كن، بگو صحيح است حرفهاى ملت. امر، امر ملت است.
من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه را خواهانم و اميدوارم كه خداوند همه شما را سلامت بدارد و ما را موفق كند به اينكه به شماها خدمت بكنيم و شما را موفق كند كه به خدا خدمت بكنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع صادركنندگان خشكبار و دانههاى كشاورزى
نابودى سرمايههاى انسانى ومادى در طول پنجاه سال حكومت سياه پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض كنم كه شما آقايان شايد بهتر از من مطلع باشيد كه در اين پنجاه سال حكومت سياه پهلوى، براى ايران تقريبا بايد گفت هيچ نگذاشتند، يعنى سرمايههاى انسانى را و سرمايههاى مادى ما را اينها از بين بردند. دانشگاهها كه بايد سرمايه انسانى براى ما درست كنند، اينها به وضع عقب افتادهاى نگه داشتند و دستور داشتند كه نگذارند آنجاها كه يك انسان كامل و خدمتگزارى بار بيايد و سرمايههاى ماديمان آنكه زيرزمينى بود نفت بود، دادند به اين و آن و در ازاء آن چيزهائى گرفتند كه به درد ما نمىخورد، بلكه پايگاه درست كردند براى آمريكا يعنى نفت ما را دادند و به اسم اينكه ما اسلحه مىخواهيم، مىخواهيم كه در مقابل همه دول چه بكنيم، با اين اسم اسلحههائى آوردند كه در مملكت ما كارشناسى ندارد نسبت به اين مسائل و بايد خود آنها باشند و اين براى اين بود كه اگر شوروى يك ايرادى مىكرد كه چرا پايگاه درست كرديد، اينها بگويند كه پايگاه مال خود ايران است و اسلحه هم پول نفت است، لكن واقع مطلب اين بود كه اسلحهها پول نفت نبود بلكه نفت را بردند و به ازاء او براى خودشان كار درست كردند، اين يكى از خيانتها بود كه در تاريخ بايد ثبت بشود و وضع اقتصادى مملكت هم، شما بهتر مىدانيد كه چطور به چه زمينهاى رساندهاند.
مملكت ما را خراب و قبرستانهاى ما را آباد كردند
عمده چيزى كه در ايران، خاصيتى كه در ايران بود كشاورزى بود، كشاوزى ايران غنى بود و محصولاتش زائد بود بر آن مقدارى كه احتياج داشت و بايد صادر كننده باشد و ما امروز وارد كننده هستيم و هرچه داريم بايد از غير، از خارج بياوريم. مراتع ما را، مراتعى كه بسيار مراتع عالى است، به غير دادند. يكى از مراتعى كه كارشناسان گفتند كه بهترين مراتعى است كه در دنيا از حيث تربيت دام، آن را آنطورى كه به من نوشته بودند به ملكه انگلستان و آن شركتى كه او شريك بوده است به آنها واگذار كرده است و جنگلها را منع كردند از مردم، لكن دادند به غير، به خارجىها، بالاخره مملكت ما را به صورت مفتضحى درآوردند كه من كرارا گفتم كه مملكت ما را خراب كردند، لكن قبرستانهاى ما را آباد كردند، جوانهاى ما را در قبرستانها بردند و مخازن ما را به خارج به غارت
بردند، حالا هم كه فرار كردند، با جيب پر فرار كردند. چه خودش، چه كسانى كه مربوط به خودش بود، جيبها را پر كردند و در خارج رفتند و مملكتى كه الان دست شما افتاده است، يك مملكتى است كه از همه چيز وارفته است، حالا بايد بسازيد و يك مملكتى است كه اجنبى زده بايد گفت جنگ زده، زلزله زده، اين بايد ساخته بشود نه اينكه خيال كنيد كه يك قشرى بتواند، نه يعنى نه حكومت مىتواند اين كار را بكند، نه بازرگان مىتواند اين كار را بكند، نه كشاورز مىتواند، همه بايد دست به هم بدهيد، جامعه ملى انسانى ايران كه انشاءالله از زير بار اين اختناق و اين گرفتاريها بيرون بيايد، دست به دست هم بدهند و اين وظيفه ملى را انجام بدهند كه مملكت خودشان را از اين انهدامى كه دارد پيدا مىكند، نجات بدهند، از جمله اشخاصى كه (يعنى اصنافى كه) در اين امر خيلى چيز دارند، بازرگانها هستند، اينها هم بايد در حد خودشان تشريك مساعى بكنند، ماها موعظه بكنيم و صحبت بكنيم و آنها هم فعاليتهاى ديگرى، ديگر از ما كار ديگرى كه ساخته نيست. ما بايد همان - صحبت بكنيم و اينها، آقايان هم فعاليت بكنند و اميدوارم انشاءالله كه ما اگر هيچ پيروزى پيدا نكرده بوديم الا رفتن اين طايفه، اين سلسله كافى بود بر ايمان، لكن البته كافى الان نيست بايد ما دنبال بكنيم تا اينكه نهضت را به آخر برسانيم و يك حكومت عادل در اينجا باشد، يعنى يك حكومتى باشد كه نخواهد جيب خودش را پر بكند، يك حكومتى باشد كه خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقاى ملت بداند اين حكومتهايى كه داشتيم سلاطين هميشه اينطور بودند كه اينها عقيدهشان اين بوده است كه همه اينها عبد ما هستند، همه اين ملتها عبيد ما هستند، اين بر خلاف سنت انبياء بوده است برخلاف سنت اولياء بوده است، بر خلاف عقل انسانى است، بر خلاف حقوق بشر است، بر خلاف قوانين دنياست و اينها هيچ وقت عمل نمىكردند.
اميدواريم كه سرنوشتمان سرنوشت قرآن باشد
بايد حالا انشاءالله حكومتى پيش بيايد كه مسئول باشد پيش ملت، مجلسى باشد كه از خود ملت باشد. مادر 50 سال، مجلسى كه از خودمان باشد نداشتيم. هميشه مجلسى بوده است كه ديگران، حالا يا خارجى براى ما افرادى را تعيين مىكردند، چنانچه محمدرضا خان گفت كه ليست مىفرستادند، يا اينكه نه، اگر آنها هم نمىكردند، خود اينها، سر نيزه اينها بود كه تعيين مىكردند. ما سرنوشتمان سرنوشت سر نيزه بود و ما اميدواريم كه سرنوشتمان سرنوشت قرآن باشد. انشاءالله خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند و همه ما را موفق كند به خدمتگزارى.
سئوال يكى از حضار: خيلى متشكريم عوض همگى استدعا مىكنم در تاييد فرمايشاتتان اگر مصلحت باشد، عين همين كميتههايى كه هست يا هر كس ديگرى را كه تعيين كنيد، صلاح بدانيد يك نقر را تعيين بفرمائيد كه به امر صادرات اين مملكت برسد و ما بتوانيم با او تماس بگيريم و انشاءالله به حول وقوه خداوند صادرات مملكت را سر و صورت بدهيم. يك وضع خيلى بدى
در آمده در اثر حكومتهاى فاسد.
پاسخ امام: انشاءالله اميدواريم كه اين كار درست بشود و آقاى مهندس بازرگان را ما انتخاب كرديم براى اينكه دولت تشكيل بدهد، يعنى دولت موقت و ايشان را من مىشناسم و مرد صالحى است و آقايان هم بايد پشتيبانى كنند از او و در روزنامه پشتيبانى خودشان را اعلام بكنند و ايشان انشاءالله دولتشان را تشكيل مىدهد و مجارى امور انشاءالله اميدواريم به خواست خدا به حال اول برگردد واين طور مسائل، اين طور مشكلات انشاءالله حل بشود، البته
يكى از حضار: خيلى متشكريم البته انتخاب ايشان مورد تائيد همه هست و واقعا همانطور كه اول حضورتان عرض كردم، به طور كامل تبريك مىگوئيم به همه ملت و ما صددرصد پشتيبان ايشان هستيم و هرچه بتوانيم تا سر حد جانمان از اين حكومت آتى كه انتخاب فرموديد حكايت مىكنيم، چشم امر فرموديد، در روزنامهها و هر وسائل ديگرى كه بتوانيم در تاييد و پشتيبانى از ايشان كوشا باشيم.
امام :موفق باشيد.
يكى از حضار :فقط مطلب اين بود كه بعضى آقايان در اين چند روزى كه من مىخواستم خدمتتان شرفياب بشوم و اينها، يك چند تا آقايان كه به من مراجعه كردند، راجع به يك امر خير بود كه اگر يك وقتى از حضرت آيت الله يك غيبتى شده، ايشان حلال بفرمايند.
امام: من همه را بخشيدم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع خبرنگاران داخلى و خارجى در مورد معرفى مهندس بازرگان
ملت خواستار برپايى حكومت عدل اسلامى است
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان آشفتگى چند ساله ملت ما را مىدانند، مطلعند كه تمام دستگاههاى ملى و دولتى فلج شده است، وضع اقتصادى ما رو به نابودى رفته است، وضع فرهنگ ما خراب است، دانشگاهها تعطيلند، مدارس علمى ما تعطيل است و بازارها تعطيل است. تمام اينها مضافاً به خونريزىهاى كه تاكنون شده است و آشفتگىهايى كه در مملكت ما هست، از اينها اطلاع دارند و كسانى كه مربوطند به اين، دست بردارند از شلوغكارى و با تعقل اشياء را فكر كنند و كنار بروند. ما همه اين مسائل را انشاءالله با پشتيبانى ملت حل خواهيم كرد.
شما خبرنگارها در اين مدتها ملاحظه كرديد كه ملت ما از مركز تا هر جا كه چشم انداز باشد، شهرستانهاى بزرگ و كوچك، دهكدهها، قراء، قصبات، همه با هم يك فكر و يك نظر و با اراده مصمم از ما مىخواهند كه رژيم سلطنتى كه يك رژيم پوسيده غير عقلائى است، غير عقلى است و رژيم سلطنت محمدرضا خان، همه مردم گفتند كه اينها بايد سراغ كارشان بروند و همه مردم يكدل و يك جهت جمهورى اسلامى را مىخواهند. ملت ما مسلم است، علاقهمند به اسلام است، عدل اسلامى را ديده است، تاريخ ما از حكومتهائى كه در صدر اسلام بوده است خبر به ما داده است كه وضع حكومتها چه بوده است، وضع حاكم چه بوده است. حضرت اميرالمومنين على ابن ابيطالب كه حاكميت بر يك صحنه بزرگ، يك ممالك بزرگ از عربستان سعودى گرفته تا مصر، ايران، عراق و سوريه و ساير جاها را داشته است، همين قاضى كه خودش قرار داده براى قضا، وقتى كه يك نفر يهودى به او دعوى كرده است و ادعا كرده است چيزى را، قاضى او را خواسته و او هم آمده است در محضر قاضى و با يهودى در عرض هم نشستهاند و دادخواهى شده است و قاضى حكم بر خلاف حضرت امير سلام الله عليه يعنى حكومت وقت كرده است و تسليم بوده است. يك همچو وضع حكومتى در بشر معلوم نيست تحقق پيدا كرده باشد و ما آرزوى يك همچو حكومتى داريم، يك حكومت عادل كه نسبت به افراد رعيت علاقهمند باشد، عقيدهاش اين باشد كه بايد من نان خشك بخورم كه مبادا يك نفر در مملكت من زندگيش پست باشد، گرسنگى بخورد.
رژيم پهلوى و مجالس منبعث از آن متكى بر سر نيزه و غير قانونى است
ما مىخواهيم يك همچو حكومت عدلى ايجاد كنيم و چنانچه شما مىداند - كه - يعنى خبرنگارها به واسطه اطلاعاتى كه كه در ممالك خودشان هست و ما هم بواسطه اطلاعاتى كه در اين مملكت داريم و مشاهداتى كه داشتيم، از اول كه رضاخان كودتا كرد و آمد به ايران، تا آنوقتى كه مجلس موسسان درست كرد و وكلايى خودش درست كرد، تمام اينها با سر نيزه بود و اراده ملت هيچ دخالت در اين مسائل نداشت و ملت به هيچ وجه به حساب نمىآمد و يك همچو جمعيتى كه او جمع كرده بود و با سر نيزه مساله موسسان را تاسيس كرد و آنها راى دادند، اين راى، راى باطل بوده است، اين مجلس، مجلس ملى نبوده است و چون مجلس ملى نبوده است، رژيم سلطنتى پهلوى يك رژيم متكى بر سر نيزه بوده است و قانونى نبوده است و وقتى رژيم قانونى نشد، مجالسى كه بعدها هم تهيه كردند، ملى نبوده است، قانونى نبوده است.
معرفى دولت موقت براى اختتام به آشفتگى هاتا تعيين دولت دائمى
تمام اين مسائل به ما مىفهماند كه الان نه دولت قانونى است، نه مجلس قانونى است (نه اين مجلس و نه آن مجلس) ولهذا چون مجلس را غير قانونى مىدانيم و دولت را هم غير قانونى مىدانيم و اوضاع كشور را آشفته مىبينيم، براى اينكه خاتمه بدهيم به وضع كشور، ما به واسطه اتكاء به اين آراء عمومى كه شما الان مىبينيد و ديديد تاكنون كه آراء عمومى با ماست و ما را به عنوان وكالت بفرمائيد يا به عنوان رهبرى، همه قبول دارند، از اين جهت ما يك دولتى را معرفى مىكنيم، رئيس دولتى را معرفى مىكنيم موقتا دولتى تشكيل بدهد كه هم به اين آشفتگى خاتمه بدهد و هم يك مساله مهمى كه مجلس موسسان است، انتخابات مجلس موسسان را درست بكند و مقدمات آن را درست كند و مجلس موسسان تاسيس بشود و همين طور انتخابات هم درست بشود و آنها دولت دائمى را انتخاب بكنند و مجلس موسسان كه به آن القاء مىشود كه جمهورى اسلامى را در رفراندم بگذارد، در رفراندم بگذارد جمهورى اسلامى را. با اينكه من اعتقادم اين است كه ديگر احتياج به رفراندم نيست و مردم مكرر به جمهورى اسلامى راى دادهاند لكن براى اينكه بهانهها تمام بشود و شمارش آراء بشود و ما آزادانه بايد يك همچون كارى بكنيم تا مردم بدانند، تا همه عالم بدانند كه راى آزاد كه مردم مىدهند به چه كسى مىدهند و به چه رژيمى مىدهند، لهذا ما دولت موقت را تعيين كرديم و چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان را سالهاى طولانى است از نزديك مىشناسيم و يك مردى است صالح، متدين، عقيدهمند به ديانت و امين و ملى و بدون گرايش به يك شيئى كه بر خلاف مقررات شرعى است، من ايشان را معرفى مىكنم كه ايشان رئيس دولت باشد و ايشان وزراى خودشان را بعد تعيين خواهند كرد و به ما معرفى مىكند تا اينكه شوراى انقلاب ما كه پيشنهادشان اين بوده است كه ايشان رئيس دولت باشند، شوراى انقلاب وزراى ايشان را هم بررسى بكنند و انشاءالله مسائل به طور سهل و به طور خوبى انجام بگيرد.
مخالفت با حكومت اسلامى، قيام بر عليه خداست
و من بايد يك تنبه ديگرى هم بدهم و آن اينكه، من كه ايشان را حاكم كردم، يك نفر آدمى هستم كه به واسطه ولايتى كه از طرف شارع مقدس دارم، ايشان را قرار دادم. ايشان را كه من قرار دادم واجب الاتباع است، ملت بايد از او اتباع كند و يك حكومت عادى نيست، يك حكومت شرعى است، بايد از او اتباع كنند. مخالفت با اين حكومت مخالفت با شرع است، قيام بر عليه شرع است. قيام بر عليه حكومت شرع جزايش در قانون ما هست، در فقه ما هست و جزاى آن بسيار سخت زياد است. من تنبه مىدهم به كسانى كه تخيل اين معنى را مىكنند كه كارشكنى بكنند يا اينكه خداى نخواسته يك وقت قيام بر ضد اين حكومت بكنند. من اعلام مىكنم به آنها كه جزاى آنها بسيار سخت است در فقه اسلام. قيام بر ضد حكومت خدايى قيام بر ضد خداست، قيام بر ضد خدا كفر است و من تنبه مىدهم به اينها كه به روى عقل بيايند، بگذارند مملكت ما از اين آشفتگى بيرون برود، بگذارند خونهاى محترم ريخته نشود، بگذارند جوانهاى ما ديگر اينقدر خون ندهند بگذارند اقتصاد ما صحيح بشود، ما به تدريج كارها را اصلاح بكنيم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه توفيق بدهند به آقاى مهندس بازرگان كه اين ماموريت را به وجه احسن انجام بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ميان گروهى از پرسنل ارتش در دبستان علوى
جديت طاغوت براى انهدام مملكت و غارت اموال ملت
شما تا حالا در خدمت طاغوت بوديد. متاسفانه اين جمعيتى كه بايد به ايران خدمت بكنند و يك ايران صحيح براى ما بسازند در خدمت كسى بودند كه جديت براى انهدام اين مملكت داشت. ما پنجاه سال يود مبتلا بوديم به حكومت رضاخان و محمد رضاخان كه در اين 50 سالى كه او بود خيانت خيلى زيادتر شده از آن پنجاه سال اول و اين 28 سال و 38 سال دوم كه زمان ايشان بود خيانت زيادتر شد تا آنوقت. اين شخص براى ما هيچى نگذاشت، اينها فرار كردند، اموال اين ملت را برداشتند و رفتند. به من نوشته بودند، حالا يادم نيست جائى كه مجله بود يا در يك جائى كه اين را براى من فرستادند كه يك ويلائى يك خواهر ايشان (كدام خواهر است آن را هم نمىدانم) خريدهاند به فلانقدر و اين فلانقدر هم يادم نيست. اينكه يادم هست اين است 6 ميليون دلار خرج گلكارى، مىفهميد؟ تصور مىتوانيد بكنيد؟ ما مىتوانيم بفهميم يعنى چه؟ 6 ميليون دلار، 37 ميليون تومان خرج گلكارى اين ويلاى خانم شده. از مال كى؟ پدر ايشان كه آمد كودتا كرد چه چيز داشت سيصدعباسى از مال اين ملت بود و از مال ماها بود ديگر. اين ملت را اينها فقير كردند و برداشتند. اين مال خودش اين مال عائله خودش كه در چيز بود كه 3 بيليون دلار بود نمىدانم ياتومان، 3بيليون و چند صد دلار آنها كه اتباعشان بودند آن سر لشكرها و آن ارتشبدها و آن كذا و كذا آنها هم برداشتند و رفتند. شماهائى كه خدمت كرديد به مملكت شماها محروم، آنهائى كه آن بالا بودند و خيانت مىكردند به اين مملكت، آن بالائىها خوردند و برداشتند و رفتند.
حالا، از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشيد، ملت خودتان را خدمت بكنيد. اين آب و خاك مال شماست، اينجا مال خودتان بايد باشد، دست اين اجانب بايد كوتاه بشود، چقدر آمريكا بايد از اين مملكت ببرد و بخورد يا انگلستان يا ساير جاها؟ ما بايد يك وقت هم زنده بشويم، بيدار بشويم، ملتفت بشويم، آزادى را بگيريم. حق را بايد گرفت با سرنيزه، با مسلسل بايد حق را گرفت از اينها، خودشان كه نمىدهند، بايستيد در مقابل اينها، شما ديديد كه اين ملت، همين پا برهنهها ايستادند در مقابل توپ، تانك نمىدانم مسلسل، ايستادند و پيش بردند كارشان را. اين ابرقدرتها همه پشتيبان شاه بودند و اين مردم پابرهنه با مشت ايستادند در مقابل تانك، خون دادند و عقب زدند آنها را كه ديگر نتوانست اين بماند خودش اينجا، آنها هم كه رفتند.
وظيفه اقشار ملت اتحاد براى اصلاح امور و بازسازى خرابى هاست
شما از اين به بعد يك قدرى توجه داشته باشيد، رفقايتان را متوجه كنيد، همقطارانتان را متوجه كنيد، بگوئيد آقا، ما خير شما را مىخواهيم، ما فرياد مىكنيم كه بايد ارتش ما مستقل باشد يعنى نوكر نباشد، اين خير شماست، يا اينكه خير ما؟ بايد ارتشمان تحت نظر آمريكا باشد و بدتر از او اسرائيل؟ بايد اينها اصلاح بشوند. اينها را بايد همهتان دست به دست هم بدهيد و اين كارها را اصلاح بكنيد، درست بكنيد. مملكت را بايد بسازيد از سر. اينها خراب كردند و رفتند و حالا بايد بسازيم. اينها يك كارى كه كردند قبرستانهاى ما را خوب آباد كردند، جوانهاى ما را، همه را زير خاك كردند و رفتند. ما حالا بايد بنشينيم و بسازيم و همه دست به هم بدهيم، آنهائى كه در ارتشند و پاكدامنند ارتش را بسازند، آنهائى كه بيرونند در اداراتند و پاكانند ادارات را درست كنند، مردم بازار را درست كنند، زراعت را درست كنند. اينها به كلى كشاورزى ما را از بين بردند. شما مىدانيد كه ايران يك جائى بود كه صادر مىكرد، حالا براى همه چيز دستش به دنبال يا آمريكاست يا جاى ديگر.
انشاالله خدا همه تان را حفظ كند، موفق باشيد، مويد باشيد. انشاالله.
سوالات ارتشيان وپاسخهاى امام به آنان
يكى از حضار: مىبخشيد، البته من مى دانم كه خسته هستيد، مىخواهيم مزاحمتان نشويم اما راجع به ارتش مطالبى داريم: مىخواستم به عرضتان برسانم كه اينكه شما فرموديد در خدمت طاغوت بوديد، اگر خداوند قبولمان كند با وجود اينكه بنده به سهم خودم 25 سال توى ارتش بودم، لباس خدمت طاغوتى تنم بود، اگر مورد قبول خداوند باشد خيانت نكردم.
پاسخ امام: درخدمت معنايش اين است كه در جائى بوديد كه طاغوت سر وكار داشت والا البته من مىدانم كه در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحيح هستند، پاكدامن هستند، ما دلمان به همين ارتش خوش هست كه پاكدامنها زيادند و انشاالله اصلاح مىشود مملكت ما به واسطه همينها. اينكه گفتم همه در طاغوت - در چيز - بوديد يعنى در يك جائى بوديد كه طاغوت با شما سر و كار داشت، نه اينكه شما هم خدمتگزار بوديد. انشاالله موفق باشيد.
ادامه سخنان فرد مزبور در تكميل گفتههايش: و گاهگاهى عملا همين بوده و گاهگاهى دستورات اينها را ناچار بوديم اجرا كنيم.
پاسخ امام: انشاالله موفق باشيد.
سخن ديگر اين برادر ارتشى خطاب به امام: يك موضوع ديگر اجازه مىدهيد به عرضتان برسانم اينكه الان خيلى انتظار تشريف فرمائى شما را به قم دارند و منتظر هستند كه شما تشريف ببريد آنجا و معتقدند كه راحت مىشوند، كه آقا مىروند قم و ديگر از اين دردسرها راحت مىشوند.
پاسخ امام: نه. بگوئيد كه تا شما را راحت نكنم، نمىروم.
يكى ديگر از برادران ارتشى: قم را مىتوانند خيلى زود محاصرهاش كنند و خيلى خوب ارتباط را قطع كنند.
پاسخ امام: نخير شما خاطر جمع باشيد. من اهل تهران و اهل كرمان، من اهل ايرانم، من در ايران هستم و با همه ايرانىها ارزانىها رفقيم.
يكى از ارتشيان: خداوند توفيقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد كه بتوانيد ما و اين ملت را از شر اين خونخوارها نجات بدهيد.
پاسخ امام: محتاجيم به كمك همه، همه كمك كنيد. انشاالله موفق باشيد، سلامت باشيد، خدا حفظتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 220
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس
پشتيبانى آمريكا از دولت براى حفظ رژيم پوسيده شاه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا كه امريكا پوسيدگى شاه را فهميده است و به اصطلاح آنقدر شور بوده است كه خان هم فهميده است، حالا راههاى ديگرى را پيش گرفته است. تا حالا تاييد از شاه مىكرد و پشتيبانى از شاه را اعلام مىكرد، اخيراً پشتيبانى از دولت را اعلام كرده است و مىخواهد از راه پشتيبانى از دولت، رژيم را حفظ كند و بالاخره خيال دارند كه اينها همين نوكر كهنه را برگردانند كه مردم را آرام كنند به خيال خودشان، شاه را ببرند و بعد، بعد از يك مدتى دوباره، او را برگردانند با يك زور بيشتر و با يك درندگى بالاتر.
امر بر قيام يكپارچه ملت بر عليه انتصابات غيرقانونى
اينها يكى از راههايشان اين است كه اين دولت را پشتيبانى كنند و ما قبلاً هم گفتيم، حالا هم مىگوئيم كه اين دولت به تعيين شاه آمده است و شاه به حسب رفراندمى كه شد قانونيت ندارد و غاصب است و ياغى است و شاه نيست، بنابراين دولتى كه به تعيين او آمده باشد قانونى نيست و به پشتيبانى از مجلسين آمده و مجلسين هم از باب اينكه برگزيده ملت نيستند و ملت اصلاً از اين وكلا اطلاعى ندارد و آنها را تعيين نكرده است، مجلسين هم قانونى نيستند و دولت برگزيده مجلسين هم نمىتواند قانونى باشد. بنابراين، اين نقشهشان كه بخواهند دولت را يك دولتى حساب بكنند و يك مشروعيتى به آن بدهند، اين پيش ملت ايران به جايى نمىرسد و ملت ايران بايد تظاهر كنند بر ضد اين دولت و بر آنها لازم است كه برخلاف اين دولت مثل دولتهاى سابق قيام كنند و تظاهرات را بكنند و اين دولت را ساقط كنند، چنانچه ساقط است و اين دولتى نيست كه بتواند آرامش را در مردم ايجاد كند. مردمى كه در مقابل دولت نظامى ايستادند و در مقابل حكومت نظامى ايستادند، در مقابل يك دولتى كه اين نحوه است، ديگر نمىنشينند و معطل بشوند كه اين چه مىكند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 221
وعدههاى پوچ دولت مبعوث شاه خائن
وعدههايى كه اين دولت داده است مثل وعدههائى است كه دولتهاى سابق دادهاند. دولت سابق يعنى اسبق خيلى وعدهها داد، وعده صلح داد و با تفنگ و مسلسل اين صلح را مىخواست برقرار كند. اين هم وعده اين را مىدهد كه ما اشخاصى كه استفاده غير مشروع كردند محاكمه مىكنيم. ما از ايشان مىپرسيم كه خوب شاه چطور؟ شاه اين اموالى را كه الان دارد، اين اموالى را كه به خارج منتقل كرده است، اينها همه مشروع است؟! يا استفاده غيرمشروع است؟ اگر استفاده مشروع مىدانيد، خود شما مجرمتر از همه مجرمها هستيد (و تا ديروز هم اين را نمىگفت، امروز شروع كرده) و اگر غيرمشروع مىدانيد، شاه را مجرم مىدانيد، به اقرار شما شاه مجرم است، يك شخصى است كه استفادههايى از ملت كرده است، دزدىهايى از ملت كرده و غارتگرىهايى كرده است و خيانت به ملت كرده است و شاه به حسب قوانين اگر خائن باشد، شاه نيست. بنابراين شما مقر به اين هستيد كه از طرف شاهى مبعوث شديد كه خائن به مملكت است و اموال مملكت را چپاول كرده است. خوب شما وعده مىدهيد كه من محاكمه مىكنم اين اشخاصى كه خيانت كردهاند، خوب شاه را بگيريد، شما كه چنين قدرتى داريد شاه را بگيريد، نگذاريد فرار كند، محاكمه كنيد اموال مردم را از او بگيريد. هيچ يك از اين دزدهايى كه اسمشان ثبت شده است درآن ورقهاى كه بانك يك جزئى آن را ابراز كرده است، قلم هيچ كدام به بزرگى قلم خود ايشان نيست. شمايى كه مىگوئيد ما اين خائنها را مىگيريم، خوب راس خائنها ايشان هستند، اگر خائن نمىدانيد شما و همه ملت مىدانند كه خلاف مىگوئيد و اگر خائن مىدانيد شما و همه ملت مىدانند كه مبعوث از طرف خائن هستيد، مبعوث از طرف خائن يا كنار برود، خودش كنار برود، خوب مردم كه كنارش مىكنند، يا خودش زود عاقل باشد و كنار برود، يا خائن است.
اين يك نقشه بوده است كه يك دولتى بياورند كه وعده به مردم بدهد كه ما محاكمه مىكنيم اينها را، ما اوقاف را برمىگردانيم به علما. علما چه احتياجى به اوقاف دارند كه مىخواهى رشوه بدهى به علما. علما احتياج به اوقاف دارند؟ علما اگر اوقاف را به دست بياورند مىدهند به آنهايى كه بر آنها وقف شده است، به صاحبان وقف مىدهند. تو با اين كلمه مىخواهى علما را بازى بدهى كه ما اوقاف را بر مىگردانيم به علما، ما ساواك را منحلش مىكنيم، يك اداره اطلاعات درست مىكنيم. يعنى اين عبارت را بر مىداريم آن عبارت را به جايش مىگذاريم. كلمه ساواك را بر مىداريم كلمه ديگرى مىگذاريم و مطالب همان مطالب من حتى باور نكردم كه اين دزدهائى كه گرفتند و الان به خيال خودشان توى محبس ولى شايد به حسب واقع يك جاى خيلى خوبى برايشان هم باشد، من تا حالا باز باورم نيامده است كه اين شركاء شاه را، شريك جرمهاى شاه را، اينها به قاعده بخواهند حبسشان كنند ولى بعيد نيست، خوب شاه اين كاره است، بعيد نيست لكن باز من باور نكردم كه اينهايى كه 15 سال شريك جرم بودند، مثل نخست وزير سابق و رئيس امنيت سابق كه از رفقاى شاه بودند و رفقاى جرم شاه بودند، اينها را بخواهند واقعاً محاكمه كنند و قضيه محاكمه باشد.اين هم مثل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 222
همه حرفهاى آنهاست كه اصلاحات مىخواهند بكنند، مثل اصلاحاتى است كه شاه مىخواست بكند. باورش نمىآيد آدم از اينها كه يك قدمى بخواهند بردارند، بر فرض اينكه اگر قدم هم بر دارند ديگر از آنها قبول نيست.
دولت و شاه برحسب قانون و شرع غيرقانونى هستند
ما اگر فرض بكنيم كه شاه يا دولت شاه بخواهند يك مملكت مثل بهشت براى ما درست كنند، ما بهشتى كه به دست شاه درست بشود نمىخواهيم، ما بهشتى كه به دست نوكر شاه درست بشود نمىخواهيم، با اينكه خوب، نخواهد شد لكن اگر بشود هم ما نمىخواهيم براى اينكه شاه برحسب قوانين و بر حسب شرع مطهر غير قانونى است و اصلاً سلطنت ندارد، دولت هم همين طور. بنابراين همه كارهائى كه اينها بكنند، چه بهشت درست كنند و چه جهنم درست كنند مقبول ملت نيست و مقبول ماها نيست.
انجام كودتاى نظامى ديگر امكان ندارد
يك راه ديگرى كه به ما رسيده است، از طريقهاى مختلف گفتهاند (ولو اينكه من خيلى باورم نيامده است) قضيه اين است كه اينها مىخواهند كه كودتا بكنند. اين را چند جور تا حالا گفته شده، يك جور اينكه اين چند نفر از اين قصابها را آوردند و جاهاى حساس به آنها دادند، اين اشخاص خيلى خونخوار را سر چند تا از اين مقامهاى حساس گذاشتهاند و بنا دارند كه به مجرد اينكه شاه برود اينها كودتا كنند و كودتاى خشن و چه كنند و چه كنند. اين را من تا حالا باورم نيامده است براى اينكه اگر شاه بخواهد اين كار را بكند، شاه يك آدم پوسيدهاى است ديگر اين هيچ هويتى ندارد كه ارتش از او عرض كنم كه طرفدارى بكند يا چى، اينكه مىبينيد الان برقرار است، براى اين است كه اين صاحب منصبان كه شريك جرم او هستند مىبينند كه اگر او برود ممكن است براى خودشان بد بشود، چسبيدند دو دستى اين بهانه را نگه داشتهاند (مثل اينكه يك مردهاى را توى يك تابوتى نگه داشته باشند) اينطور نيست كه شاه يك چيزى باشد حالا و از او تصميم دفاع بگيرند.
و اينكه ارتش بىاذن امريكا آن كار را بكند، آنها هم همه نوكرند يعنى آنهايى كه سركار هستند، اين چند نفرى كه مجرمند و تا حالا خوردند و مال مردم را بلند كردند و حالا مىخواهند فرار كنند، آنها هم خودشان مستقلاً اين كار را نمىتوانند بكنند. باقى مىماند كه كار را آمريكا به گردن آنها بخواهد بگذارد. اين به نظر من بعيد مىآيد، اينكه امريكا يك همچو كارى را بكند، براى اينكه كارشناسهاى امريكا مطالعه اين معنا را كردند ولو اينكه فهمشان خيلى كم بود، ذره ذره جلو رفتند و مرتب شكست خوردند. آنها از اول شاه را تقويت كردند و دنبال شاه رفتند (شاه چه و شاه چه) و حكومت نظامى گذاشتند و ديدند كه با كمال شدت حكومت نظامى عمل كرد و مردم به آن اعتنا نكردند. او اعلام مىكرد كه از دو نفر بيشتر اگر بيرون بيايند، چه خواهد شد، مردم يك ميليون جمعيت بيرون مىآمدند، قاعده
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 223
هم همين است، اين يك معنايى است كه بايد ملت ما به آن توجه كنند. ما اگر يك روزى گفتند كه اگر اهل منبر مثلاً فلان مطلب را بگويند، راجع به اسرائيل اگر حرفى بزنند چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. اگر اهل منبر بخواهند اين را فلج كنند، اين حرف را فلج كنند، همه آنها بروند بالاى منبر و بگويند، هيچ غلطى نمىكنند. اينها استفاده از اختلافات هميشه مىكنند، يك دسته را مىترسانند اينها نروند منبر، يك دسته ديگرى كه اقليت هستند اگر بروند منبر، آنها هم مىبينند همه نرفتند، چيزى نمىگويند. دو تا، سه تا هم اگر بگويند مىگيرند آنها را. اگر اينها بگويند كه اگر دانشگاهها را ببنديد ما چه خواهيم كرد، همه دانشگاهها با هم باز كنند، هيچ كارى نمىكنند ولى اگر اختلاف بين آنها بيندازند، با اختلاف آنها استفاده مىكنند. آنها مىگويند كه حكومت نظامى است اگر دو نفر زيادتر با هم توى كوچهها راه بروند، چه خواهيم كرد و اگر شب كسى بيرون بيايد ولو يك نفر هم باشد چه خواهيم كرد. ملت ما يك ميليون جمعيت آمد بيرون، هيچ غلطى هم نكردند. شبها ماندند در خيابان راه بندان كردند براى اينكه بمانند در خيابانها ماندند در خيابانها. جمعيت كه زياد شد كارى نمىتوانند بكنند. بر فرض اينكه يك كارى هم بكنند، يك كار جزئى مفتضحانهاى اينها مىكنند، نه اينكه يك كار عاقلانهاى كه از آن يك نتيجهاى بتوانند ببرند. اينها از حكومت هاى نظامى كه در 12 تا شهر حكومت نظامى گذاشتند هيچ استفادهاى نتوانستند بكنند، در همه اين شهرها انقلاب شد، حالا هم هست. حالا هم كه اين دولت مىگويد ما حكومت نظامى را بر مىداريم، ولو درست نمىگويد لكن بر داريد و بر نداريد على السواءاست. مردم ديگر نه اعتنائى به حكومت نظامى دارند، نه اعتنائى به نظامى دارند. اين معنا كه ديدند آمريكائىها كه حكومت نظامى كه اثرى نكرد و مردم همان مردم هستند، بعد آمدند دولت نظامى درست كردند كه دولت نظامى باشد، حكومت نظامى هم باشد. يك مدتى هم با دولت نظامى سركوبى خواستند از مردم بكنند باز مردم مقاومت كردند، مقابل دولت نظامى هم ايستادند. همان شعارهائى كه سابق مىدادند، دادند، همان كارهائى كه سابق مىكردند، كردند، همان كشتههائى كه سابق مىدادند، دادند. اين هم اثر نكرد.
خوب، وقتى كه چندين ماه است كه مردم مواجه با نظامى هستند، با حكومت نظامى سابق هم بودند منتها باز مردم رشد فكريشان شكوفائى پيدا نكرده بود، آن وقت ساواك در نظرشان يك چيز مهمى بود، شاه در نظرشان ديگر شاه بود لكن اين مطلب شكست يعنى ملت شكست اين بساط را، اين بت را شكست اين ملت. اين ديگر حيثيت از خودش ندارد، نه خودش حيثيت دارد، نه آنهايى كه مربوط به او هستند، نه صاحب منصبهاى بالاى دستشان حيثيت دارند. اگر حيثيتى پيش ملت الان باشد، براى صاحب منصبهائى هست كه دستش به خون ملت آغشته نشده است و اكثر، آنها هستند. آنهايى كه خونخوارى كردند و دستشان تا مرفق به خون ملت ما آلوده است، اينها يك چند تا معدود هستند كه مردم هم مىشناسند آنها را، به ما هم معرفىشان كردهاند، انشاءالله براى بعد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 224
ملت با شاه مخالف است، نه با ارتش
اما اينطور نيست كه ملت ما با ارتش مخالف باشد، با صاحب منصب ها، با درجه دارها، با افسرها، اينها همه برادرهاى ما هستند، ما مخالف با اينها نيستيم، ما با خونخوارىها مخالفيم، قواى انتظامى بايد باشد و ما آنها را با آغوش باز، برادرانه آنها را مىبوسيم. ارتش خيال نكند كه اگر اعليحضرت نباشد، ارتش هم نباشد، ايران هم نيست. نه اين حرفها نيست در كار. شما ديديد كه اعليحضرت الان پوسيده است و ايران هم سرجاى خودش هست شما هم سرجاى خودتان هستيد، اين چهار تا آدم دزد هم كه حالا به شما دارند حكومت مىكنند، اين چهار تا دزد هم بعد از چند روز ديگر پولها را برمى دارند و فرار مىكنند. اگر ملت بگذارد و بيعرضگى بكند، فرار مىكنند. شما سرجاى خودتان هستيد، ملت شما را مىخواهد، شما هم ملت را مىخواهيد، شما ارتش شاه نيستيد، شما ارتش ملت هستيد. اين دروغ است كه مىگويند ارتش شاه، شاه چكاره است كه ارتش بخواهد، ملت است كه ارتش مىخواهد، شاه هم بايد از ملت باشد لكن احمقى مىكند و خودش را از ملت جدا كرد.
ايستادگى ملت در برابر تمام قواى پشتيبان دولت
اگر اينها پيوسته بودند به ملت اين بساط پيش نمىآمد، نه من اينجا بودم حالا نه اين آقايان. اينها خودشان را از ملت جدا كردند، خيال كردند كه مىتوانند تا آخر ملت را سركوب كنند، خودشان را از ملت جدا كردند، افتادند به اين وضعى كه ملاحظه مى كنيد. تمام قواى عالم جمع شد پشتوانه اين، پشت سرش ايستاد، چون ملت نمىخواست، نشد. همه قوا جمع شدند، از آن طرف شمال تا آن طرف جنوب، از آن طرف شرق تا آن طرف غرب، همه قدرت جمع شدند گفتند بايد باشد، ملت مىگويد نه، وقتى ديدند كه ملت مىگويد نه، آنها هم فهميدند كه بايد بگويند نه، گفتند نه. حالا راجع به شاه مىگويند نه. قدم دوم را برداشتند كه اين دولت آره، اين بله، اين باشد، اين كارى مىكند كه ميانه رو است، چه است. ملت مىگويند نه، تمام قدرتهاى عالم جمع بشوند دنبال اين، وقتى ملت گفت نه، نمىشود. وزرا را مىگويند راه ندادند توى وزارتخانه. خود ملت، خود دستگاه، خود دستگاه مخالف است، نه اينكه بازارى تنها مخالف است، نه اينكه دانشگاهى تنها مخالف است، نه اينكه دهقان و كشاورز تنها مخالف است، ادارات دولتى هم خون دل ديدند. آنها بيشتر اطلاع دارند كه چه كثافت كارىهايى شده است، آنها هم مىگويند وزرا را راه ندادند، عذر خواستند، گفتند شما وزير نيستيد، ما قبولتان نداريم. يك دولتى كه وزراء آن را راه نمىدهند، مىتواند وزرات بكند؟ خيالات است اينها، اگر اين مجلس (مجلس كه نيست) يا اگر اين آدمهايى كه اينجا مسوول درست كردهاند و نشاندند آنجا به عنوان وكيل، اگر اينها عاقل باشند، اين وقتى كه آمد توى كار مىگويد بابا مردم دارند توى وزارتخانه، تو را راه نمىدهند، تو آمدى مىگوئى من وزيرم؟! من اصلاحات مىخواهم بكنم؟! كجا را مىخواهى اصلاح كنى؟ آنها راهت نمىدهند توى وزارتخانه. شما وزرا را راه نمىدهند، كجا مىخواهى وزارت كنى و حكومت كنى؟ آمريكا فهميده است اين مطلب را كه نظامى فايده ندارد، با ملت، نظامى نمىتواند،
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 225
ارتش نمىتواند. اين ارتش هم كه مخالف ملت نيست، اين چهار نفر، چند نفر آدمى كه در راس حالا واقع شدهاند و آنها را در راس قرار دادهاند و سايرين، ساير قشرهاى نظامى محترم خون دل مىخورند از اينها، اينها هم نمىتوانند كارى انجام بدهند، حتى راجع به اين قتلهايى كه شد، به ما گفته بودند كه از اسرائيل آمده ولى من سند درست نداشتم. در چند روز پيش از اين يك نفر آمد اينجا گفت كه فلان آدم (يك شخصى را كه من حافظهام حالا نمىتواند ضبط كند، گفت كه) آمده است پيش من گفته است كه ما مىخواستيم برويم براى آبادان و براى كجا، در بين راه يك جايى ايستاديم كه بپرسيم راه از كدام طرف است، ديديم يك سرباز آنجا ايستاده، صدا كرديم ديديم كه او زبان فارسى نمىداند، عربى با او صحبت كرديم (عربى يكى بلد بود با او صحبت كرد) ديديم كه عرب است و عربى، عرب اسرائيلى است و اين آدم هم خودش اعتراف كرد كه من را از اسرائيل آوردهاند اينجا، يك اتوميبل هم آنجا بود كه پر بود از سربازها كه از همين سنخ بودند. اينها اين ملت ما را با سربازهاى اسرائيل كشتهاند ولى معذلك ملت ايستاد و كشته داد، جوان داد و ايستاد گفت كه نمىخواهيم. (نه) ملت يك همچو نهاى است. آخر يك وقت اين است كه يك شهر است، يك محله است، يك استان است، اين قابل اين است كه انسان بگويد كه خير مىشود كه اين از بين برود. يك وقت يك مملكت است. الان يك مملكت است كه دارد مىگويد شاه نه، رژيم سلطنتى نه، اسلام آره. يك مملكت است، با يك مملكت نمىتواند هيچ قوهاى طرف بشود و لهذا مىبينيد كه هى مهره مهره مىآورند مى گذارند كه بلكه بتوانند يك كارى بكنند، نمىشود. اين كارشناسهاى آمريكا ديدند كه حكومت نظامى كار را بدتر كرد، دولت نظامى كار را از آن هم بدتر كرد، حالا مىخواهند فرض كنيد طرح بدهند كه كودتاى نظامى. كودتاى نظامى مگر غير از نظامى است؟ كودتاى نظامى معنايش اين است كه باز يك نظامى مىآيد سركار و باز يك خرده زيادتر مردم را مىكشند. مردم كه ايستادند برايش، مقابلش، اينها بايد، اين كودتاچىهائى كه احتمال من مىدهم كه بكنند (احتمال است ولى بعيد به نظر من مىآيد) اينها بايد بدانند كه ما اينها را شناختيم، اينها بايد بدانند كه نمىتوانند خودشان را هيچ جا غايب كنند، اگر يك همچو غلطى بكنند نمىتوانند اينها فرار كنند، هر جا بروند، انتقام مىگيرند. اين را بدانند، عاقل بشوند، عقل داشته باشند دست خودشان را آلوده نكنند به همچو كثافت كارى. تا حالا هر چى كثافت كارى كردند، كردند، از اين به بعد اينطور نكنند. خيال نكنند كه نمىدانيم چه كسانى هستند، اينها را ما مىشناسيم، ملت هم خواهد شناخت. بعيد مىدانم كه آمريكا اينقدر بىعقل باشند كارشناس هايش، اين قدر بىعقل باشند كه آنجا سرشان به سنگ بخورد، باز دوباره بروند، دوباره سرشان به سنگ بخورد، باز دوباره بروند. نمىشود اين. اين هم يك نقشه است كه مىگويند اينها دارند كه به نظر من بعيد است.
نقشه امريكا براى جداسازى ارتش از مردم
نقشه ثالثى كه شيطنتش بيشتر است و احتمالش هم بيشتر است اين است كه مىگويند اينطورى امريكا طرح را داده است كه اگر شاه
برود، يك دستهاى را از آن اشرارى كه دارند اينها، اينها را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 226
بياورند به اسم ملت و هجوم كنند به ارتش و به ارتشىها بگويند ملت مىخواهد شما را بكشد، ارتشىها را در مقابل اينها وادارند. اين دسته هم از خودشان است، حالا به صورت بيايند، مردم بازى بخورند از اينها و دنبال كنند اينها را، آنها غيبشان بزند و مردم را به مسلسل ببندند و كشتار زياد بكنند. يك نقشه آخرى است اين تقريباً كه به اين صورت مردم را قتل عام كنند كه به اسم اينكه اگر شاه برود، ملت ارتش را خواهد از بين برد و همه صاحب منصبها را خواهد قتل عام كرد. مردمى را كه خودشان تهيه كردهاند، اشرارى را كه خودشان تهيه كردهاند، از كماندوها و از كولىها و از اينجاهائى كه دارند و مزدورهايى كه دارند يك عدهاى را تحريك كنند و بياورند كه اينها هجوم كنند طرف شهربانىها و طرف پادگان و ستادها و طرف اينها هجوم كنند، به آنها بگويند كه، به آنهايى كه بىاطلاعند بگويند كه اعليحضرت كه رفت ملت مىخواهد شما را قتل عام كند. خوب آنها مىخواهند از خودشان دفاع كنند و دفاع آنها را مشروع كنند در دنيا كه اينها خوب، مىخواستند بكشند آنها را، خوب دفاع كردند از خودشان. يك كشتار عظيمى بكنند به عنوان دفاع از جان خودشان كه ملت مىخواهند آنها را بكشند و لهذا ما به ملت هشدار داديم كه توجه به اين معنا داشته باشند و به سربازخانهها و به صاحب منصبها و به افسرهاى جوان و سايرين كه متوجه اين توطئه باشند. اين محتمل است، متوجه اين توطئه باشند و گول نخورند. صاحب منصبها و افسرها و سربازها و ارتشىها خيال نكنند، يا شهربانىها، همه، ژاندارمرىها خيال نكنند كه ملت با اينها دشمن است، ملت با آن مرديكه دشمن بود كه او هم رفت، مىرود انشاءالله. ملت نه با ژاندارمرى مخالف است، نه با شهربانى مخالف است، نه با هيچ كدام، نه با ارتشى مخالف است، نه با نظامىها مخالف است، اينها همه از خود ملت هستند و ملت هم از اينها. اين را ملتفت باشند كه يك نقشه اى است كه از طرف شياطين كشيده شده است كه دو قشر از ملت را به روى هم وادار كنند و برادر كشى راه بيندازند يعنى قشر صاحب منصب و افسر و عرض مىكنم اينها را و سربازها را گول بزنند به اينكه ملت به شما حمله كرده، با اينكه اينها از خود اينها بودهاند. اگر يك همچو كارى كرد، اين صاحب منصبها و افسرها، اين بزرگترها را كه وادار كردند مردم را اينطور بكشند، بكشند اينها را، از بين ببرند. ببينند كه ملت با اينها خوب است، دوست است، برادر است و اينها مقاماتشان محفوظ است و كارشان هم همانطورى بوده است كه هست، به استثناء تعدياتى كه به آنها مىشده و مىكردند و كارشناسهاى آمريكا به آنها تحميل كردهاند، هيچ آن تحميلات ديگر نيست و مستقل مىشود ارتش و مىشود ارتش ملى، نه ارتش امريكائى، يك ارتش ملى مىشود كه مال ملت است، ملت آنها را مىخواهد، آنها هم ملت را مىخواهند. آن هم يك راهى بوده است كه اينها چنين مىكنند.
كودتاى نظامى آرام! نيرنگ جديد آمريكا براى حفظ منافع و سلطهاش بر ايران
يك راه سومى هم احتمال مىرود باشد و آن اين است كه يك كودتاى نظامى غير خشن بكنند يعنى يك كودتاى نظامى بكنند و شروع كنند به سالوسى. در عين حالى كه كودتاى نظامى است شروع كنند به
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 227
سالوسى. شاه را اگر هست او را بگيرند، بكشند او را، او را ردش كنند، اموال شاه را بگويند مىدهيم به ملت، اذانها را توى ماذنهها بلند كنند عرض مىكنم كه مجالس دعا و اينها را راه بيندازند. اين هم يك راهى است كه با سالوسى بخواهند اين ملت را بازى بدهند و آمريكا را تسلطش را بر ما حفظ كنند و اگر شاه هم محفوظ ماند، بعد از اينكه آتش خاموش شد، يا برگردانند يا يك مهره ديگر به جاى او كارهاى او را انجام دهد يعنى نوكر آمريكا باشد و باز همان بساط كه نفت را ببرند و پايگاه برايشان درست بكنند، منافع ملت را از بين ببرند.
با اتكال به خدا و حفظ شكيبائى نهضت اسلامى را ادامه دهيد
ملت اين را هم بايد ملتفت باشد كه همه اين نقشهها كه احتمال مىرود پيش بيايد، بايد مهيا و مجهز باشد ملت براى جواب گفتن از اين، براى خنثى كردن اين شيطنتها و ملت نترسد از هيچ چيز. الان ملت به جايى رسيده كه توجه تمام دنيا را به خودش جلب كرده، يك آبرويى ملت ايران در دنيا تحصيل كرده است.
من توجه دارم كه از همه اطراف دارند ثناى اينها را مى گويند و به من مىفرستند و پيش من مىفرستند. از هر جا كه ملاحظه مىكنيد، از آمريكا گرفته تا دولتهاى عربى تا ساير دول. اين مسائل پيش آنها جز يك معجزهاى كانه هست و به نظر من هم مطلب، مطلب الهى است، نه يك مطلب بشرى. دست خدا با شماست. ملت ايران! نترسيد از چيزى، اگر دست خدا نبود ممكن نبود بشر بتواند بچه اينقدرى را تا پيرمرد 80 ساله، به يك راه ببرد، نمىشود اين با دست بشر باشد خداست همراه شما، از چه مىترسيد؟ تمام قوا در مقابل خداى تبارك و تعالى هيچ است. اعتماد كنيد به خداى تبارك و تعالى و نهضتتان را ادامه بدهيد و تظاهرات خودتان را ادامه بدهيد و از هيچ نترسيد، اعتصاباتتان را ادامه بدهيد، نزديك است انشاءالله فرج، نترسيد قوى باشيد، صبر داشته باشيد، پيغمبر اكرم تمام عمرش در زحمت بود، تمام عمرش. نمىتوانيد در تاريخ پيغمبر پيدا كنيد كه يك ماه ايشان راحت نشسته باشند، تمامش زحمت شما را كشيده است، الان دينش دست شماست و مىخواهند از بين ببرند، برماست كه بايد نگه داريم. ذخائر اسلام را دارند مىبرند، برماست كه حفظش كنيم. نترسيد، قوى باشيد، صبور باشيد، از پيغمبر اسلام ياد بگيريد، 13 سال آنقدر معذب بود در مكه و باقيش هم همهاش به جنگ و جدال و به دفع اشخاص ظالم مشغول بود، ما حالا يك مدت كمى است كه اين كارها را داريم مىكنيم، از چى مىترسيم ما؟ ما اگر كشته بشويم انشاءالله بهشت مىرويم اگر بكشيم هم به بهشت ميرويم. اين منطق اسلام است براى اينكه براى حق كار مىكند. نمىخواهيم ما كه يك دنيا برايمان باشد. ما مىخواهيم حق را پابرجا كنيم، ما مىخواهيم عدالت درست بكنيم، نه اين عدالت اجتماعى كه آقاى شاه مىفرمايند كه تمام اموال مردم را ببرند بعد بگويند عدالت اجتماعى اسلام!! انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. انشاءالله خداوند ملت ايران را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ميان گروهى از پرسنل ارتش در دبستان علوى
جديت طاغوت براى انهدام مملكت و غارت اموال ملت
شما تا حالا در خدمت طاغوت بوديد. متاسفانه اين جمعيتى كه بايد به ايران خدمت بكنند و يك ايران صحيح براى ما بسازند در خدمت كسى بودند كه جديت براى انهدام اين مملكت داشت. ما پنجاه سال يود مبتلا بوديم به حكومت رضاخان و محمد رضاخان كه در اين 50 سالى كه او بود خيانت خيلى زيادتر شده از آن پنجاه سال اول و اين 28 سال و 38 سال دوم كه زمان ايشان بود خيانت زيادتر شد تا آنوقت. اين شخص براى ما هيچى نگذاشت، اينها فرار كردند، اموال اين ملت را برداشتند و رفتند. به من نوشته بودند، حالا يادم نيست جائى كه مجله بود يا در يك جائى كه اين را براى من فرستادند كه يك ويلائى يك خواهر ايشان (كدام خواهر است آن را هم نمىدانم) خريدهاند به فلانقدر و اين فلانقدر هم يادم نيست. اينكه يادم هست اين است 6 ميليون دلار خرج گلكارى، مىفهميد؟ تصور مىتوانيد بكنيد؟ ما مىتوانيم بفهميم يعنى چه؟ 6 ميليون دلار، 37 ميليون تومان خرج گلكارى اين ويلاى خانم شده. از مال كى؟ پدر ايشان كه آمد كودتا كرد چه چيز داشت سيصدعباسى از مال اين ملت بود و از مال ماها بود ديگر. اين ملت را اينها فقير كردند و برداشتند. اين مال خودش اين مال عائله خودش كه در چيز بود كه 3 بيليون دلار بود نمىدانم ياتومان، 3بيليون و چند صد دلار آنها كه اتباعشان بودند آن سر لشكرها و آن ارتشبدها و آن كذا و كذا آنها هم برداشتند و رفتند. شماهائى كه خدمت كرديد به مملكت شماها محروم، آنهائى كه آن بالا بودند و خيانت مىكردند به اين مملكت، آن بالائىها خوردند و برداشتند و رفتند.
حالا، از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشيد، ملت خودتان را خدمت بكنيد. اين آب و خاك مال شماست، اينجا مال خودتان بايد باشد، دست اين اجانب بايد كوتاه بشود، چقدر آمريكا بايد از اين مملكت ببرد و بخورد يا انگلستان يا ساير جاها؟ ما بايد يك وقت هم زنده بشويم، بيدار بشويم، ملتفت بشويم، آزادى را بگيريم. حق را بايد گرفت با سرنيزه، با مسلسل بايد حق را گرفت از اينها، خودشان كه نمىدهند، بايستيد در مقابل اينها، شما ديديد كه اين ملت، همين پا برهنهها ايستادند در مقابل توپ، تانك نمىدانم مسلسل، ايستادند و پيش بردند كارشان را. اين ابرقدرتها همه پشتيبان شاه بودند و اين مردم پابرهنه با مشت ايستادند در مقابل تانك، خون دادند و عقب زدند آنها را كه ديگر نتوانست اين بماند خودش اينجا، آنها هم كه رفتند.
وظيفه اقشار ملت اتحاد براى اصلاح امور و بازسازى خرابى هاست
شما از اين به بعد يك قدرى توجه داشته باشيد، رفقايتان را متوجه كنيد، همقطارانتان را متوجه كنيد، بگوئيد آقا، ما خير شما را مىخواهيم، ما فرياد مىكنيم كه بايد ارتش ما مستقل باشد يعنى نوكر نباشد، اين خير شماست، يا اينكه خير ما؟ بايد ارتشمان تحت نظر آمريكا باشد و بدتر از او اسرائيل؟ بايد اينها اصلاح بشوند. اينها را بايد همهتان دست به دست هم بدهيد و اين كارها را اصلاح بكنيد، درست بكنيد. مملكت را بايد بسازيد از سر. اينها خراب كردند و رفتند و حالا بايد بسازيم. اينها يك كارى كه كردند قبرستانهاى ما را خوب آباد كردند، جوانهاى ما را، همه را زير خاك كردند و رفتند. ما حالا بايد بنشينيم و بسازيم و همه دست به هم بدهيم، آنهائى كه در ارتشند و پاكدامنند ارتش را بسازند، آنهائى كه بيرونند در اداراتند و پاكانند ادارات را درست كنند، مردم بازار را درست كنند، زراعت را درست كنند. اينها به كلى كشاورزى ما را از بين بردند. شما مىدانيد كه ايران يك جائى بود كه صادر مىكرد، حالا براى همه چيز دستش به دنبال يا آمريكاست يا جاى ديگر.
انشاالله خدا همه تان را حفظ كند، موفق باشيد، مويد باشيد. انشاالله.
سوالات ارتشيان وپاسخهاى امام به آنان
يكى از حضار: مىبخشيد، البته من مى دانم كه خسته هستيد، مىخواهيم مزاحمتان نشويم اما راجع به ارتش مطالبى داريم: مىخواستم به عرضتان برسانم كه اينكه شما فرموديد در خدمت طاغوت بوديد، اگر خداوند قبولمان كند با وجود اينكه بنده به سهم خودم 25 سال توى ارتش بودم، لباس خدمت طاغوتى تنم بود، اگر مورد قبول خداوند باشد خيانت نكردم.
پاسخ امام: درخدمت معنايش اين است كه در جائى بوديد كه طاغوت سر وكار داشت والا البته من مىدانم كه در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحيح هستند، پاكدامن هستند، ما دلمان به همين ارتش خوش هست كه پاكدامنها زيادند و انشاالله اصلاح مىشود مملكت ما به واسطه همينها. اينكه گفتم همه در طاغوت - در چيز - بوديد يعنى در يك جائى بوديد كه طاغوت با شما سر و كار داشت، نه اينكه شما هم خدمتگزار بوديد. انشاالله موفق باشيد.
ادامه سخنان فرد مزبور در تكميل گفتههايش: و گاهگاهى عملا همين بوده و گاهگاهى دستورات اينها را ناچار بوديم اجرا كنيم.
پاسخ امام: انشاالله موفق باشيد.
سخن ديگر اين برادر ارتشى خطاب به امام: يك موضوع ديگر اجازه مىدهيد به عرضتان برسانم اينكه الان خيلى انتظار تشريف فرمائى شما را به قم دارند و منتظر هستند كه شما تشريف ببريد آنجا و معتقدند كه راحت مىشوند، كه آقا مىروند قم و ديگر از اين دردسرها راحت مىشوند.
پاسخ امام: نه. بگوئيد كه تا شما را راحت نكنم، نمىروم.
يكى ديگر از برادران ارتشى: قم را مىتوانند خيلى زود محاصرهاش كنند و خيلى خوب ارتباط را قطع كنند.
پاسخ امام: نخير شما خاطر جمع باشيد. من اهل تهران و اهل كرمان، من اهل ايرانم، من در ايران هستم و با همه ايرانىها ارزانىها رفقيم.
يكى از ارتشيان: خداوند توفيقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد كه بتوانيد ما و اين ملت را از شر اين خونخوارها نجات بدهيد.
پاسخ امام: محتاجيم به كمك همه، همه كمك كنيد. انشاالله موفق باشيد، سلامت باشيد، خدا حفظتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع كثيرى از پزشكان و داروسازان و گروههائى از مردم
لزوم اصلاح تباهىها وبازسازى ويرانگرىهاى رژيم سابق
بسم الله الرحمن الرحيم
من از عواطف شما متشكرم، انشاءالله خداوند شما را سعادتمند كند. من اميدوارم كه در اين وقت حساسى كه مملكت ما گرفتارى عظيم دارد همه آقايان، همه اقشار، همه اصناف مردم بهم كمك كنند، همه بهم كمك كنند و اين مملكتى را كه اينها خراب كردند و گذاشتند و رفتند، اين مملكت - را بهمت همه انشاءالله دوباره نو ساخته بشود.
الان مملكت ما همه چيزهايش خراب است از همه كشور، از اين طرف دانشگاه را عقب نگه داشتند، نگذاشتند كه درست تربيت بشود، از آنطرف ساير اقشار فرهنگ را بعقب راندند، مطبوعات را بوجهى درآوردند كه بعضى از آنها ورقهاى پخش فحشا بود و ساير جهاتى كه در اين مملكت بود از قبيل اقتصاد، از قبيل ارتش، هر چيزى كه ما داشتيم، اينها از بين بردند. آن چيزى كه مهم است، يكى نيروى انسانى است كه بهدر دادند براى آنكه آنچيزهاى اعتيادى را از قبيل ترياك و هروئين و اينها منتشر كردند و اينها را كشاندند به آنجاها، مراكز فحشاء درست كردند و جوانهاى ما را بردند آنجا، سينماها را به صورت مبتذل درآوردند و جوانهاى ما را بردند آنجا، جوانهاى ما را بكلى خراب كردند، و از آن طرف اقتصاد ما را خراب كردند، زراعت الان ما نداريم، نفت ما را بهدر دادند و بعوض او يك آهن پارههايى بنفع خود آنها آوردند براى ما.
ما بايد از سر، يك مملكتى را از سر بسازيم و اين، نه دولت همچو كارى مىتواند بكند نه بعضى اقشار ملت، بايد همه با هم دست به هم بدهند، اگر انشاءالله همه دست به هم دادند اين مملكت از اين آشفتگى خارج مىشود، چنانچه ديديد كه همه دست به هم داديد و بحمدالله بر قدرتهاى دنيا غلبه كرديد.
شما بدانيد كه دنبال سر اين مرد كه خودش هم در اينجا ديگر قدرتمند شده بود و ارتشش كذا و فلان، پشت سر اين تمام قدرتهاى دنيا واقع شده بود: شوروى، امريكا، منتها بعضىها تصريح مىكردند، بعضى تلويحاً، انگلستان چين، ممالك عربى، تمام اينها پشت سر اين ايستاده بودند، لكن ملت
مشتهايش را گره كرد و ايستاد، همه را عقب زد و يك آدمى كه اگر مهلتش داده بودند دعوى فرعونيت والوهيت هم مىكرد، همچو شد كه آمد مقابل ملت، با كمال ذلت ايستاد استغفار كرد و ملت قبول نكرد، گفت خير، نمىشود، بايد بروى، حالا هم رفته، آمريكائىها هم قبولش نكردند، الان در رباط است، كجاست، كه نشسته دست و پائى مىزند لكن همه اعصابش از بين رفته، يعنى شما خرد كرديد اعصابش را، مشت زديد تا اعصابش را خرد كرديد، حالا همين مشتها را گره كنيد و فرو بياوريد به مغز اينهايى كه اين تتمه را مىخواهند نگه دارند و حال آنكه اين تتمه ديگر چيزى نيست، بايد اينها عاقل باشند، آخر مگر ميشود با يك ملتى معارضه كرد؟ يك ملت است، يك آدم و دو آدم كه نيست، يك حزب و دو حزب كه نيست، يك ملت يك چيزى را مىخواهد، مگر ممكن است كه يك چيزى را كه ملت خواست، نتواند اخذ كند و نگيرد از اينها.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم، موفق باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با قضات و وكلاى دادگسترى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تضعيف مذاهب راهى براى غارت خزائن و تخدير تودهها
من از جهتى بايد اظهار تاسف بكنم و از جهتى بايد اظهار شادمانى. آنكه موجب اظهار تاسف است، اين است كه طبقات ملت ايران به واسطه فعاليتهاى اجانب همچو از هم دور شدند كه ما در تمام عمر مواجه با اين وجوه كريمه نشديم و هر كدام، هر صنفى در يك طرف واقع شدند، دانشگاهى در يك طرف بود، روحانى در يك طرف بود، قضات دادگسترى در يك طرف بودند، علماء روحانى در يك طرف بودند و وكلاى دادگسترى همين طور و اين دستى بود كه از اجانب در اين مملكت فعاليت ميكرد. كارشناس هاى آنها از سابق الايام مطالعه كردند اين ممالك شرق را و زمينهاى اينجا را، وجب به وجب رفتند و گردش كردند و چيزهاى مادى كه در آن بوده است كشف كردند. روحيات ما و طوائف ما را و آن چيزهائى كه ما به آنها متمسكيم اينها را مطالعه كردند و در اثر اين مطالعهاى كه كه اينها كردند، يافتند كه اگر چنانچه مذهب در بين اين مردم باشد و همه تحت يك لوا باشند نمىتوانند بر اينها غلبه كنند و اين خزائن را ببرند و كوشش كردند اينها براى اينكه تضعيف كنند مذاهب را واصل مذهب را بگويند كه اينها چيزهائى بودند كه قدرتمندها درست كردند، اينها افيون جامعه است، اصل ديانت افيون جامعه است. و اين براى اين بود كه مىخواستند كه مذهب را در نطر مردم و در نظر روشنفكرها نازل كنند و از دست بدهند اينها اعتصام به مذهب را در صورتى كه كسى كه به تاريخ انبياء توجه بكند، مىبيند كه انبياء از تودهها در آمدند و حمله كردند به قدرتمندها، از بين همين تودهها. حضرت موسى يك شبانى بود با يك عصا از همين تودهها و بر ضد فرعون قيام كرد و تا آنجا رساند. پيغمبر خودمان كه تاريخش نزديك است و همه آقايان لابد مىدانند، اين يك شخصى بود كه از همين تودهها و جمعيتها بود و با همينها بود و از بدو بعثت تا آخر، با قدرتمندها و باغدارها و مكنت دارها سرمايه دارها هميشه در جدال بود. پيغمبرها از اين تودهها بودند و قدرتمندها را مىترساندند، نه از قدرتمندها بودند براى اينكه تودهها را چه بكنند. اين يك مطلبى است كه واضح است لكن دست تبليغات اجانب خيلى قوى است.
تفرقه ميان احزاب و كوبيدن روحانيت از جمله دسائس اجانب
از آنطرف ديدند كه خوب، بين خود اقشار ملت اگر اينها با هم متحد باشند، باز هم آن منافعى كه مىخواهيم ببريم، نمىتوانيم ببريم، بين اقشار اين ملت را ما اختلاف بيندازيم. اول متوجه شدند به روحانيت، در زمان رضاخان (اگر چنانچه كسى يادش باشد، آقايان هر كدام يادشان باشد) همچو روحانيت را كوبيدند كه ديگر نه خطيبى براى ما گذاشتند، نه امام جماعتى، تمام را كوبيدند، نه مجلس خطابهاى براى ما ماند و در بين ملت آنطور اينها را ذليل كردند كه حتى شوفرها، ملاها را به اتومبيلها گاهى نمىنشاندند، مىگفتند نمىنشانيمت در اتومبيل. ملا را نمىنشاندند در اتومبيل، تضعيف كردند روحانيت را از يك طرف، از يك طرف اختلاف بين احزاب درست كردند واين هم يك راه اختلافى شد كه اينها به سر هم زدند و اين هم يك بساطى شد.
دانشگاهى را با دانشگاههاى ما از هم جدا كردند، آنها، اينها را يك جور طرد ميكردند و اينها كه تفصيلش زياد است و من هم حالم مقتضى نيست. خود آقايان بايد متوجه باشند كه همه اينها عواملى بود كه اين ملت كه بايد يكپارچه در تحت يك لوا مليت خودشان را حفظ كنند، اين يكپارچگى را اينها بگيرند و اينها را با هم مختلف كنند، بلكه دشمن كنند با هم. اين جهتى است كه موجب تاسف است و لهذا قبل از اين نهضت، ما هيچ وقت با شما آقايان مواجه نبوديم و با يك طائفه ديگر مواجه بوديم.
نهضت اسلامى ايران مايه نقصان و نابودى اختلافات
آنچه اسباب خوشحالى است اين است كه اين نهضت اسلامى ايران موجب شد كه اين اختلافات رو به نقصان گذاشت ورو به نابودى، دانشگاه با دانشجوهاى ما با هم شدند. الان اين مجلس كه از آقايان قضات، آقاى وكلاى دادگسترى هست، هيچ وقت براى ما نبوده است، حالا ما با شما مواجهيم و درد دلها را با شما مىخواهيم بكنيم
عدم آزادى و استقلال در امور مملكتى طى 50 سال سلطنت پهلوى
ما زياد درددل داريم آقا، و آن درددلى است كه شماها داريد. ما پنجاه سال است كه هيچ چيز آزاد نداشتيم، همه شما مىدانيد، از آنوقتى كه رضا شاه آمد تا به الانى كه من اينجا نشستهام ما غير از اينكه حالا، اخيرا شده است، ما هيچ چيز آزاد نداشتيم، نه مطبوعات آزاد داشتيم، نه يك دادگسترى مستقل داشتيم، نه يك كانون وكلاى مستقل داشتيم، همهاش آنها تصرف داشتند، نه يك دانشگاه داشتيم، نه مىتوانستند جوانهاى ما را تربيت صحيح بكنند اينها، اينها را عقب نگه داشتند. فرهنگ ما، يك فرهنگى است كه بر مىگرداند بچهها را به طرف عقب. يك باب مفصلى است اينكه راجع به فرهنگ اينها چه كردند. از آنطرف مراكزى كه براى فحشاء درست كردند در تمام كشور خصوصا در تهران، اين همه مراكز فحشاء در تهران و اطراف تهران درست شد، جوانهاى ما را كشيدند به اين مراكز و در آن مراكز اين نيروى انسانى ما را از بين بردند. از آنطرف اقتصاد ما را به آنطور كه مىبينيد
رساندند. كشاورزى ما را آنطور كه ملاحظه مىكنيد، عقب بردند و از بين بردند و همه چيز ما الان از بين رفته است. از آنطرف ارتش ما يك ارتشى است كه بر آن حكومت مىكند مستشارهاى آمريكائى و مستشارهاى اسرائيلى. اينها مصيبتهائى است براى اين مملكت و براى ما.
اين ملت الان ايستاده است و مىگويد كه ما مىخواهيم آزاد باشيم. اين يكى از حقوق بشر است كه همه عالم اين معنا را قائلند و مىگويند ما مىخواهيم مستقل باشيم. اين هم يكى از حقوقى است كه هر كسى سرنوشت خودش بايد دست خودش باشد و مىگويد ما يك حكومت عدل مىخواهيم، حكومت عدل اسلامى مىخواهيم. اين هم آرزوى هر آدمى است كه يك حاكمى باشد براى آن حكومت بكند كه بعد از چند وقتى جيبهايش را پر نكند و از اين مرز برود. شما ملاحظه بكنيد كه بعد از سى و هفت سال كه اين آدم حكومت داشته است در اينجا، حكومت غير قانونى داشته در اينجا، چقدر اينها از منافع ما بردند و خوردند و از بين بردند. الان بانكهاى آمريكا و انگلستان و سوئيس و كذا پر است از مالهاى ملت ما كه به دست اينها ثبت شده است، در اسم اينها ثبت شده و ما اميدواريم كه يك وقت دادگسترى ما به عرض ملت برسد و محاكمه كند اين آدم را، اگر شد بخواهيم او را در اينجا و محاكمهاش كنيم، از او بگيريم و اگر اين معنا نشد، محاكمه غيابى كنيم و اموالش را توقيف كنيم در بانكهائى كه هست.
بايد همه با هم اين مملكت را از سر بسازيم
لكن شما آقايان بدانيد كه آنها رفتند و يك مملكت خراب براى ما گذاشتند، يك مملكتى كه همه چيزش ريخته است، هر جادست بگذاريد فساد است و خيال نكنيد كه اين با يك سال، دو سال و با يك قشر، دو قشر بشود تعمير كرد، نمىشود. براى همه ما الان تكليف ست كه اولا راجع به اين نهضتى كه شده است و تا حالا اين نتائج را داشته و ما اميدواريم تا آخر برسد، بر همه ماست كه كمك كنيم به اين نهضت.
شماها اهل قلم هستيد، بنويسيد، بحث كنيد - عرض مىكنم - صحبت بكنيد، تبليغات بكنيد، اين نهضت را بزرگ كنيد، پشتيبانى كنيد، از اين دولت پشتيبانى كنيد، اظهار كنيد، در روزنامهها اعلام كنيد و بعد هم كه انشاءالله يك دولت حقى برقرار شد، آنوقت بايد همه بنشينيم و مع الاسف يك خرابه را بسازيم. اين مملكت را اينها خراب كردند و رفتند و خوردند و بردند و حالا بايد شماها و ماها همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را از سر بسازيم. بايد اين زلزلهاى كه آمده است بايد بسازيم از سر.
انشاءالله اميدوارم كه خداوند اين قشرها را، همه را به هم نزديك كند، نه من به شما بدبين باشم و نيستم و نه شماها به ماها بدبين باشيد و انشاءالله نيستيد. خداوند همه شما را توفيق دهد، تائيد كند. متشكرم از اينكه تشريف آورديد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى به مناسبت راهپيمائى روز 19/11/57
تظاهرات عظيم ملت در پشتيبانى از دولت اسلامى و اظهار تنفر از مخالفين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از عموم ملت ايران كه در اين سالهاى طولانى زحمات كشيدند و صفوف خود را فشرده كردند و براى مبارزه با دستگاه ظلم رنجها بردند، مصيبتها كشيدند تشكر مىكنم.
از اين اجتماع عظيم ملت ايران در اين روز كه براى پشتيبانى از دولت جناب مهندس بازرگان كه دولت شرعى و دولت امام زمان سلام الله عليه است تشكر مىكنم.
بايد همه خبرگزارىها بدانند كه اين اجتماع عظيمى كه در ايران، از مركز گرفته است تا آخر شهرستانها و قصبات براى پشتيبانى از اين دولت بوده است، اين كافى است براى جواب آنها كه گفته مىشود و مىگويند بايد ملت بگويد ملت با چه زبانى بگويد؟ ملت فرياد زند، ملت چندين وقت است، چندين سال است كه در اين امورى كه دارد فرياد مىزند. امروز هم با فريادها، با شعارها پشتيبانى خودشان را از دولت اسلامى اعلام كردند و اظهار تنفر از مخالفين كردند.
خوب است كه اين مخالفين دست از اين خطاها بردارند، دير نشده است، اينها برگردند به دامن ملت، باز هم توبه آنها قبول است، اينقدر با اين ملت لجاجت نكنند، اينقدر اين ملت را اذيت ندهند. الان به من اطلاع دادند كه در گرگان و بعضى جاهاى ديگر در اين روزها كشتارها شده است، چرا اينطور كارها مىشود؟ اين چماقدارها كىها هستند؟ اينها از چه سازمانى هستند؟ آخر چرا با ملت اينطور عمل مىكنيد؟ چرا اينقدر خونريزى راه مىاندازيد؟ چرا اينقدر با مردم لجاجت مىكنيد؟ ما مىخواهيم كه اين مملكت آرامش داشته باشد، ما صلاح همه ملت را مىخواهيم، ما مىخواهيم كه يك ارتش مستقل داشته باشيم، يك ارتشى كه مربوط به غير نباشد؟ مربوط به ملت باشد. ارتش بايد برگردد به دامن ملت، همانطورى كه عده كثيرى، گروههاى كثيرى برگشتند و ما با آغوش باز آنها را پذيرفتيم، شما هم برگرديد و همه ارگان دولت برگردند.
مخالفت با طاغوت و پشتيبانى از دولت اسلامى يك تكليف شرعى است
من اعلام مىكنم كه موافقت كردن با اين دولتى كه ما فراهم آورديم، تكليف شرعى هم هست و مخالفت كردن بر همه محرم است. ما اعلام مىكنيم كه خدمت كردن به اين دولت طاغوتى، خدمت به طاغوت است، خدمت به كفر و شرك است، نبايد خدمت بكنيد، خدمت به اجانب است، نبايد خدمت به اينها بكنيد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ايران يك ايران آزاد و مستقل باشد.
من از ملت مىخواهم كه همين طور كه ادامه دادند تاكنون نهضت خودشان را، باز هم ادامه بدهند تا اينكه انشاءالله به پيروزى نهائى واصل شويم. پيروزى انشاءالله نزديك است و رمز پيروزى وحدت كلمه است. بايد همه كلمه خود را واحد كنيد، بايد همه پشتيبان هم باشيد تا اينكه به پيروزى برسيد. و اخيراً چيزى به من اطلاع دادند كه موجب تأثر شد و آن اينكه در بعضى از مناطق اشخاصى كه از اهالى آنجاست، حمله كردند به اين جنگلها و جنگلها را خراب مىكنند. اين جنگلها مال ملت است، نبايد در او خرابى كرد. بايد به نظر ولى امرش، به نظر حاكم باشد. جايز نيست بر آنها كه بروند و جنگلها را ببرند و خرابى كنند. بايد برادرهاى ما نصيحت كنند آنها را، جلوگيرى كنند، نگذارند كه اين چيزهائى كه تاكنون هست و ديگران بردند، حالا ما خرابى بكنيم. اينها خرابى است، نبايد اين خرابىها بشود، چنانكه نبايد اشخاص را بيخود و بىجهت مورد شتم و مورد آزار قرار داد. اينها يك موازينى دارد، موازين شرعى دارد، موازين قانونى دارد و هرج و مرج نبايد واقع بشود. خودتان را معرفى نكنيد به اينكه يك مردم هرج و مرج طلب هستيد.
شما مردم، ملت شريف ايران ثابت كرديد كه با يك قدم راسخ و با يك نظم و يك اراده مصمم كارها را داريد پيش مىبريد و يكى پس از ديگر، اين قواى شيطانى را منهدم مىكنيد. خداوند انشاءالله به شما همه توفيق بدهد و به ما توفيق اين را بدهد كه خدمتگزار همه باشيم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل نيروى هوائى و زمينى
امروز سربازان در خدمت امام عصر و زير بيرق قرآن كريم هستند
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما سربازان امام عصر سلام الله عليه. همانطور كه فرياد زديد، تاكنون در خدمت طاغوت بوديد، طاغوتى كه تمام هستى ماها را ساقط كرد، طاغوتى كه خزائن ما را تهى كرد، طاغوتى كه ما را برده خارجىها كرد و از امروز در خدمت امام عصر سلام الله عليه و در خدمت قرآن كريم هستيد. قرآن كريمى كه سعادت همه بشر را بيمه كرده است، قرآن كريمى كه هر كس در زير بيرق او واقع بشود، در دنيا و آخرت سعيد است، قرآن كريمى كه آزادى و استقلال را توصيه كرده است. ما همه تابع قرآن كريم و تابع موازين اسلام و قواعد اسلام هستيم. ما همه از شماها، روحانيت از شما تشكر مىكند.
ما اميدواريم كه با پيوستگى به هم بتوانيم اين طاغوتها را تا آخر از بين ببريم و بجاى آن يك حكومت عدل اسلامى كه مملكت ما براى خودمان باشد و همه چيزمان به دست خودمان باشد. ما مىخواهيم كه سرنوشتمان را خودمان تعيين كنيم، نه سفارت آمريكا و سفارت شوروى. ما مىخواهيم كه مملكت خودمان را خودمان تعيين كنيم، نه يهوديان و اسرائيل. ما مىخواهيم مملكتمان را آزاد كنيم، اختناق در مملكت ما نباشد. ما مىخواهيم ارتش ما آزاد باشد، اسرائيل در آن تصرف نكند، امريكا در آن تصرف نكند.
نهضت را حفظ كنيد تا بر پائى حكومت عدل انسانى - اسلامى
درود بر شما كه قدر نعمت خدا را دانستيد و به دامن قرآن پيوستيد. درود بر شما كه ترك كرديد حكومت طاغوت را و به حكومت الله پيوستيد.
من اميدوارم كه ساير اشخاصى كه در امور خدمت هستند آنها هم وظيفه خودشان را بفهمند و به ملت بپيوندند. ما صلاح همه شما را مىخواهيم، ما مىخواهيم كه شماها آزاد باشيد، ما مىخواهيم كه مملكت را شما مستقل كنيد و ما مىخواهيم كه ديگران، كسانى ديگر كسانى كه مىخواهند بر شما تصرف بكنند، اينها نباشند، دست اجانب كوتاه باشد. خداوند نصرت به همه شما عنايت كند. بايد اين نهضت را حفظ كنيد تا انشاءالله به آخر نقطه و نهايت كه قيام يك حكومت عدل انسانى اسلامى است به جاى يك حكومت طاغوتى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از مهندسين و پزشكان
وحدت بين اقشار مختلف مردم از محسنات نهضت اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از محسنات اين نهضت اسلامى اين بود كه ما قبل از اين با اين چهرهها مواجه نبوديم، شما مشغول اعمال خودتان و ما هم مشغول كار خودمان بوديم و اينطور اجتماعات ميسر نبود. نه شما ما را ديده بوديد و نه ما شما را و نه مواجه شده بوديم كه مطالبى كه داريم با هم صحبت كنيم و اين نهضت مقدس اسلامى كه همه قشرها را فرا گرفت، اين فرصت را داد كه وسائل را مهيا كرد كه ما با آقايان مواجه باشيم و بتوانيم مسائلى را پيش آقايان طرح بكنيم.
شما مىدانيد كه گرفتارى ملت ايران از پنجاه و چند سال پيش از اين تا حال چقدر بوده است و جرائم اين پدر و پسر در اين مملكت چقدر زياد بود و همه اقشار اين مملكت در اختناق و در زحمت بسر مىبردند. از آن طرف دانشگاهها، دانشكدهها، همه آنها، دانشسراها نمىتوانستند كوشاى وظيفهاى كه محول به آنهاست بكنند و همين طور مهندسين و ديگر قشرها آزاد نبودند كه مطالبى را كه دارند بگويند و يا اعمالى را كه مىخواهند به نفع ملت است انجام بدهند.
ما مواجه شديم در اروپا به بسيارى از محصلين كه در آنجا هستند و بسيارى از آنها كه دولت فرستاده بود آنجا، منجمله مسئله انرژى اتمى كه چهار صد نفر در آلمان هستند و اينها عدهاىشان آمدند پيش ما و مطالبشان اين بود كه اولاً ما را عقب نگه داشتهاند، نمىگذارند كه ما ترقى علمى بكنيم و ثانياً اين انرژى اتمى براى ايران ضرر دارد، نه فايده. تا آنوقتى كه اين قابل كار است، در ايران نفت و گاز هست آنوقتى كه نفت و گاز تمام بشود اينها قابل عمل نيستند و لهذا ضررهاى مادى ديگر دارد و اين تعمدى بوده است كه از دستگاه دولتى شده است بر اينكه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و نيروى جوانان ما را از بين ببرند و هم نگذارند كه اين مملكت ترقى بكند. با اسم مترقى كردن مملكت، مملكت را به عقب راندند. و انشاءالله اميدواريم كه با همت همه اقشار مملكت بتوانيد شما اين مملكتى را كه عقب رانده شده است و اينها رفتند، و اينجا را خراب كرده رفتند، بتوانيد كه همه با هم دست به هم بدهيد، با وحدت كلمه، با وحدت فعاليت، ايران را از سر بسازيد. معلمها بچههاى ما را تربيت كنند، يك تربيت صحيح، مهندسين ما كارهاى نافع بجا بياورند و همين طور ساير اقشار.
اگر آزاد و مستقل باشيم از همه ذخائر بهرهمنديم
من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم كه همه ما را به وظايف ملى و اسلامى آشنا كند، و اميدوارم كه دست اجانب از اين مملكت كوتاه بشود كه شما مملكت خودتان را خودتان اداره بكنيد و خزائن مملكت شما مال خود شما باشد. مملكت ايران از ممالكى است كه همه چيز دارد خودش لكن اينقدر خورنده دارد كه به ملت نمىرسد آنقدر چپاولگر هست و بود كه ملت دستش كوتاه بود از اين ذخائر، ما همه چيز داريم هيچ چيز نداريم. همه چيز داريم كه اگر آزاد باشيم، اگر مستقل باشيم. هيچ نداريم در اين وضعى كه زندگى مىكرديم و من اميدوارم كه ديگر از اين به بعد اينطور زندگى نكنيم.
مسئوليت خطير روشنفكران در پيشبرد نهضت و استقرار حكومت عدل
الان وقتى است كه شما طبقه روشنفكر بيشتر از ديگران مواخذ هستيد، بيشتر از ديگران بايد كار بكنيد، بيشتر از ديگران مسئول اين مملكت و ملت هستيد. همه شما بايد هر چه فعاليت داريد اولاً در اين راه نهضت، اين نهضت را به پيش برانيد تا اينكه به آخر برسد و مملكت شما مستقل بشود و اين اختناقهائى كه تا حالا بوده است تكرار نشود و ثانيا به استقرار يك حكومت عادل، يك حكومت عدل و مستند و مبتنى بر آراء خود ملت....
بيانات امام خمينى در حضور نماينده شوارى هماهنگى اعتصاب
ترميم اين مملكت در هم ريخته امكان ندارد مگر به تشريك مساعى همه اقشار
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان و خانمها تشكر بكنم كه زحمت كشيدند و اينجا تشريف آوردند و ما بحمدالله در اين نهضت اين برخوردارى را داريم كه با امثال شماها مواجه مىشويم كه شما مسائل خودتان را به ما بگوئيد ما هم دردهاى خودمان را به شماها.
شما مىدانيد كه الان ما پس از اينكه انشاءالله دولت انقلابى هم تحقق پيدا بكند راه بسيار دورى داريم براى ترميم خرابيهايى كه در اين پنجاه و چند سال در مملكت ما به اسم تمدن بزرگ، به اسم آزادى كذا تحقق پيدا كرده است . اينها رفتند و فرار كردند و خزائن مملكت ما را يا به باد دادند يا همراه بردند و ما وارث يك مملكت در هم ريخته هستيم كه تحقق صحت آن و ترميم آن امكان ندارد الا به تشريك مساعى همه قشرهاى ملت، اگر چنانچه هر كس در هر مقامى هست در اين مسئله كوشش نكند و بخواهد به عهده قشر ديگر بگذارد اين بار زمين خواهد ماند. خرابى اندازهاى نيست كه دولت بتواند ترميم بكند، يا قشر يا اقشارى از ملت بتواند ترميم بكند، اين خرابىها بسيار است در جهت اقتصاد، در جهت فرهنگ در جهت ارتش، در جهات ديگر و اين با كوشش همه جانبه همه اقشار ملت بايد ترميم بشود.
لهذا با اينكه شما سهم بزرگى داريد، اين آقايان فرهنگىها و آقايان اعتصابيون و ديگران سهم بزرگى در اين نهضت دارند و اين نهضت را اين اعتصابات خيلى ثمربخش كرد لكن ما حالا قدم اول را برداشتهايم مثل اينكه يك مملكتى جنگ زده باشد و اجانب در آن باشد، كوشش كنيد اجانب را بيرون كنيد. اين قدم اول است، قدم دومى كه قدم سازندگى است، مهمتر از قدم اول است. قدم سازندگى از حالا به بعد شروع مىشود و هر جاى اين مملكت شما دست بگذاريد خرابى هست. اين ادارات دولتى را بواسطه اينكه اشخاصى كه در راس بودند بسيارشان اشخاص غير صحيح بودند و همين طور وزارتخانهها و اشخاصى كه در راس بودند اشخاصى نبودند كه ملى باشند، ادارات دولتى را تقريباً بايد گفت اينها خراب كردند و همين طور شما ملاحظه مىكنيد كه وضع زراعت ما كه يكى از چيزهاى بزرگ مملكت است و اقتصاد مملكت ما بسته به اوست، اينها به اسم اصلاحات ارضى از بين
بردند و الان كشاورزى شما ورشكسته است و شما محتاجيد به اينكه از خارج همه چيزها را بياوريد و همين طور مراتع ما را از بين بردند و به غير دادند به اسم ملى، ملت را از آن محروم كردند و دامدارهاى ما از بين رفتند. اين دامدارها، اين كشاورزها كه در محال خودشان نتوانستند زندگيشان را ادامه بدهند رو به شهرستانها آوردند كه اينجا يك كارى پيدا كنند، اينجا هم كارى صحيح نبوده است، خير، از قرارى كه من شنيدهام در خود تهران محلههاى بسيارى هست كه اين محلهها، محلههاى زاغهنشين، چادرنشين و امثال اينها است كه اين بيچارهها در آنجا به وضع فلاكت بارى زندگى مىكنند.
بايد همه اين آقايان دست به دست هم بدهند، همه اقشار با هم اتحاد پيدا بكنند و با كمال دلسوزى در اين خرابه مشغول ساختمان بشوند. هر كس اهل اداره است مواظب باشد كه در آن اداره مفاسدى كه بوده تذكر بدهد به دولت، هر كس هر جا هست مفسدههاى آنجا را يادداشت كند تذكر بدهد تا بلكه انشاءالله با كوششهاى زياد اينها هم رفع بشود.
بپرهيزيد از اختلاف كه به نفع دشمن است
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه همه با وحدت كلمه، همه با هم اين مسائل را حل بكنيد و اختلاف نظر، اختلافات صنفى، اختلافاتى كه در ايران آنها انداختند بين مردم، اختلافات را و اينها را، توجه كنيد كه برداشته بشود كه دشمن شما از اختلاف شما نتيجه مىگيرد و شما ملاحظه كرديد كه با اين اتفاق كلمهاى كه ايران پيدا كرد، اين قدرتهاى بزرگ را به زانو در آورد به طورى كه نتوانستند آنها شاه را هم نگه دارند.
خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان و كاركنان بيمارستان سوم شعبان
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايانى كه در بيمارستانها هستند بيشتر از ساير مردم مصيبتها را ديدهاند، حتى از آنهايى كه در خيابانها بودهاند. آنهائى كه در خيابان بودهاند، ديدهاند كه جوانى تير خورد و افتاد لكن آنها بالاى بستر او بودهاند، ديدهاند چه گذشته است، پدر و مادر او آمدهاند لابد، اگر گذاشته باشند بيايند، آمدهاند در بيمارستان و شما حال آنها را ديدهايد، مصدومين را، مجروحين را، آنهائى را كه كشته شدهاند و بردهاند كه شما هم نديدهايد، همه در نظر خدا محفوظ است.
گناه اين ملت اين بود كه مىخواستند كه اجانب در مملكتشان تصرف نكند، گناهشان اين بود كه مىخواستند آزاد باشند، اختناق نباشد، مىخواستند غارتگرها را بيرون بكنند، اينها گناه اين ملت بود كه به روى آنها اينطور مسلسلها را كشيدند و حالا هم دست بر نمىدارند، همين چند روز هم باز در شهرستانها از اين كارها بوده است.
اينها هر روزى با يك صورت، يعنى عمال اجانب در پردهها و در چهرههايى هستند، اينها عمالشان را ممكن است بيست سال، سى سال به صورت يك آدم ملى در آورند و بر ملت معلوم نباشد كه اين چه كاره است، وقتى كه چهره، چهره واقعى پيدا شد آنوقت ملت مىفهمد چه بوده. يك نفر سى سال، بيست سال در چهره مليت بوده است، در چهره ديانت بوده است آنوقتى كه آن محفوظ بوده است اين و نگه داشتهاند اين را براى يك روزى، يك روزى كه احتياج دارند كه با حربه مليت، ملت را بكوبند مثل امروز. امروز با حربه مليت و رفتن سر قبر دكترمصدق ملت را دارند مىكوبند، چنانچه شريف امامى با حربه صلح آمد و ملت را كوبيد. اينها با اين حربه آمدند و اين ملت كه الان دارد صدايش ديروز سر تا سر مملكت، تمام مملكت، يك صدا مىگفتند كه ما دولت جديد را مىخواهيم، اينها را ملت حساب نمىكنند، ملت اين است كه امريكا بشناسد كه او ملت است، اگر آمريكا تثبيت كرد مليت يك كسى را، آن هم تثبيتش به اين است كه منافع او را تامين بكند، والا آن اشخاصى كه مىگويند ما ملى هستيم و ما مطيع ملت هستيم و به آراء ملت احترام مىگذاريم، ديروز اين آراء ملت
نبود؟ ديروز چند ميليون مردم فرياد كردند، اينها ملت نيستند باز هم آن ملتى كه بايد در نظر آمريكا و عمال آمريكا باشد، اينها نيستند. اين ملت آنهائى هستند كه مىگويند بايد همه چيز را داد به آمريكا، همه چيز را داد به خارجيها.
خزائن اين ملت را خالى و مملكت را تباه كردند
شما كه در بيمارستانها بوديد مىدانيد كه به اين ملت چه گذشت، شما يك گوشهاش را مىدانيد، بيمارستانهاى ديگر هم گوشههاى ديگرش را مىدانند، بسياريش هم از چشم شماها و ساير برادرهاى شما مخفى بوده است، چنانچه دزديهائى كه اينها كردند، خيانتهائى كه اينها كردند از چشم ماها اكثرش مخفى است و ما نمىدانيم اينها چه كردند.
آقا من يك قصهاى را برايم نوشتند يا در مجله ديدم يادم نيست الان، كه يكى از خواهرهاى اين محمدرضا در خارج يك ويلائى خريده است كه قيمت او را من الان نمىدانم چقدر بود لكن نوشته بود كه شش ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلاست، اينها يك همچو كارهائى كردهاند و ما بىاطلاعيم و نمىدانيم چيست. شش ميليون دلار يعنى تقريبا 32 ميليون تومان خرج گلكارى!! اينها برداشتند هر چه ما داشتيم رفتند، ارتشبدهايشان چقدر بردند و خودش و عائلهاش چقدر بردند و خزائن ملت را خالى كردند و يك مملكت خراب و ويران گذاشتند و رفتند.
خداوند انشاءالله شماها كه زحمت كشيديد براى اين ملت و تعب كشيديد، خوب من مىدانم كه كسى بالاى سر يك كسى كه مظلوم است و كتك خورده است و مجروح شده است دارد مىميرد (شايد در حضور شما بسيارشان مردهاند) من مىدانم به شما چه گذشته است، خدا هم مىداند، شما اجرتان با خداست، خدا مىداند كه شما چه كشيدهايد و خداوند جبران خواهد كرد. انشاءالله خداوند به همه شما سلامت بدهد. رفقا همه تشريك مساعى كنيد در اين امور، در اين نهضت متحد بشويد. اگر در اين نهضت شكست بخوريد، تا آخر شكست خوردهايد. همه با هم باشيد، همه با هم تشريك مساعى بكنيد تا اينكه پيروزى برايمان حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع استادان دانشگاه ابوريحان بيرونى و پرسنل نيروى هوائى
تلاش و تبليغات اجانب به منظور تضعيف روحانيت و وارونه جلوه دادن حقيقت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبل از هر چيز تشكر مىكنم از آقايان اساتيد و دانشجويان كه تشريف آوردند و مامواجه با هم واقع شديم. مع الاسف در اين دوران گذشته وضع را طورى كرده بودند كه بين ما و دانشگاه و همه دانشگاهها جدائى انداخته بودند و لهذا در اين مدتهاى طولانى ما با اين وجوه كريمه مواجه نشده بوديم و حالا تقريبا اول امراست و من اميدوارم كه تا آخر رابطه بين روحانيت و دانشگاه كه آن هم روحانيت است برقرار باشد.
شما آقايان مىدانيد كه اين اختلافى كه بين جناح در ايران واقع شد و واقع مىشود اگر فرصت داده بود، اينها چيزهائى بوده است كه اجانب با مطالعات خودشان به آنجا رسيده بودند كه بايد جاهائى كه مىتواند انسان تربيت كند آنجاها را بكوبند. آنها بعد از مطالعاتى كه كردند هم در ماديات ما و هم در معنويات ما و هم در انسانها مطالعات زياد كردند و كارشناسهايشان از شايد دويست سال پيش از اين مشغول به اين كارهابودهاند و همه زمينهاى ايران را اينها گرديدهاند و هر چه بوده است در اينجا نقشه برادرى كردند و مطالعات راجع به وضع فرهنگ مملكتهائى كه مىخواهند آنها ازشان بهره بردارند، در وضع دانشگاههاى ما، در وضع دانشگاههاى دينى ما مطالعات زياد اينها كردند و به آنجا رسيدند كه چند چيز مانع از استفاده آنهاست يكى اسلام است. آنها فهميدند كه اگر چنانچه اسلام با آن وضعى كه دارد و با آن تعليمات واقعى كه دارد، اسلام در اين ممالك پياده بشود، براى آنها هيچ حظى و هيچ بهرهاى نخواهد بود و آنها را قطع مى كنند دستشان را و لهذا يك افرادى را چه از داخل و چه از خودشان وادار كردند كه اسلام را وارونه نمايش بدهند. اسلامى كه از اول قيام كرده است بر ضد طاغوت، آنها مىگويند اسلام در خدمت طاغوت است. وقتى كه شما تاريخ را مىبينيد و ملاحظه مىكنيد، از آن اول كه رسول اكرم قيام كردند، با همين مردم فقير، با همين مردم مستضعف ايشان قيام كردند. در مقابل آن قلدرها و آن زورگوها و آن باغدارها و آن مكنت دارها و قافلهدارها كه در آنوقت مظهر طاغوتى بود، اسلام قيام كرد و بعد هم تمام عمر، اسلام و ائمه ما د ر مقابل طاغوت هميشه ايستاده بودند. اين معناكه گفته بشود كه اسلام در خدمت طاغوت است ، اسلام افيون
است، اين چيزى است كه آنها القاء كردند و آنهائى كه دنبالهرو آنها بودند و از خدام آنها بودند، آنها هم تعقيب كردند در ايران. اينها مشغول شدند، آنها هم از خارج مشغول شدند به طورى كه شايد در بين بسيارى از مردم يك همچو چيزهائى در ذهنشان بيايد و حال اينكه كسى كه (سند اسلام قرآن است) قرآن را مطالعه كند و ببيند كه وضع قرآن چه بوده است و كسى كه شارع اسلام را، رسول اكرم را ملاحظه كند و تاريخ او را ببيند و وضع زندگى او را ببيند مىداند كه قرآن در مقاتله با قلدرها آيات زياد دارد و رسول اكرم (ص) سيرهاش اين بود كه از اول مقاتله مىكرد با اين اشخاص كه مىخواستند مردم را استثمار كنند، مىخواستند مردم را استخدام كنند، بر اينها قيام كرد. بنابراين يك رشته تبليغات آنها اين بوده است و شما دانشمندان بايد در كتابها و در مسائلى كه مىنويسيد، اين مسائل را طرح بكنيد و نقاط ضعف را بگوئيد.
يك مسئله ديگر اين بوده است كه روحانيون را كه مىديدند كه اشخاصى موثر هستند و در تاريخ ديده بودند كه در مقابل قدرتها اينها قيام مىكنند، اينها را بشكنند پيش ملت و لهذا گفتند روحانيون دربارى هستند، آنها اصلاً عمال دربار هستند، اينها اشخاصى هستند كه مىخواهند مردم را خواب كنند و ديگران از اين مردم استثمار كنند و حال اينكه كسى كه تاريخ را ديده است مىبيند كه روحانيون هم هميشه در هر عصرى، آن كه قيام كرده بر ضد طاغوت روحانيون بودند. در زمان مشروطه روحانيون قيام كردند، زمان تحريم تنباكو روحانيون قيام كردند، در اين زمان هم كه شما مشاهده مىكنيد كه قشر روحانى قيام كرد و هم خون داد، هم حبس رفت، هم زجر كشيد، هم تبعيد كشيد، همه اين كارها را كشيد، لكن قيام كرد.
اشاعه تعليمات انحرافى در دانشگاهها از اقدامات استعمارى
يكى از مواردى كه اينهاباز ديدند كه اگر چنانچه اينها هم قدرت پيدا كنند، نمىگذارند آنها كارهاى خودشان را بكنند، دانشگاههاى ما بود. اينها دانشگاهها را با هر قدرتى كه داشتند عقب نگه مىداشتند، نمىگذاشتند كه اساتيد ما درست بچههاى ما را تعليم كنند، نمىگذاشتند كه بچهها تعليماتشان درست بشود. اين هم براى اين بود كه مىديدند كه اگر چنانچه دانشگاه بطور صحيح عمل كند، مستقل باشد، بعد كه اين جوانها از دانشگاه بيرون بيايند ضد استعمار بيرون مىآيند. اين هم يكى از چيزهائى بود كه اينها، نقشهاى بود كه اينها كشيده بودند.
كوشش اجانب براى ايجاد اختلاف بين روحانى و دانشگاهى
روى هم رفته براى رسيدن به آمال خودشان دانشگاه را در مقابل دين قرار دادند، دين را در مقابل دانشگاه قرار دادند، يعنى علما را مقابل دانشگاهىها قرار دادند، دانشگاهىها را مقابل علما. سالهاى طولانى مىگذرد كه روابط ما بين ما و شما نيست و اين براى اين است كه تعليمات آنها از اول اينطور بوده است كه اينجور وضع را موجود كنند كه ما و شما را از هم جدا كنند و
شما آن آيه اول را كه خواندهايد، حالا بخوانيد آن آيه اول را. نماينده حضار: بسم الله الرحمن الرحيم و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم...
امام: همين آيه شريفه را شما بايد مد نظر قرار بدهيد كه ما با هم به جنگ تقريبا بايد گفت بوديم در اين مدت و خداوند به ما منت گذاشت كه ما هم با هم برادر شديم. الان بايد حفظ اين برادرى را ما بكنيم، شما به ما نظر سالم داشته باشيد، ما به شما نظر سالم داشته باشيم. همه ما برادر هستيم، همه ما اهل يك دين هستيم، اهل يك كتاب هستيم، اهل يك ملت هستيم.
وحدت و برادرى لازمه سازندگى كشور است
الان شما مىبينيد كه ايران آشفته است، ايران را خراب كردند و رفتند، وضع كشاورزى ما را بكلى از بين بردند، وضع فرهنگ ما را عقب نگه داشتند. وضع ارتش ما اين بود كه ديديد و همه چيزهاى ما الان تقريبا آشفته و بهم ريخته است و بايد همه اقشار ملت از دانشمندان كه در درجه اول هستند واز ساير اقشار همدست و هم قوه با هم براى ساختن يك مملكتى كه بواسطه اين سلطنت پنجاه و چند سال اينها رو به خرابى رفت و هى بوق زدند كه تمدن بزرگ و هى خراب كردند!! الان ما هيچ تقريبا بايد گفت نداريم، ما يك مملكت خراب عرض مىكنم كه برق زده، زلزله زده (هر چه اسمش را مىخواهيد بگذاريد) داريم كه هر جاى آن دست مىگذارند مىبينند خرابى هست و ما الان همه مان با هم موظفيم كه دست به دست هم بدهيم، برادر باشيم با هم و همه با هم بسازيم ايران را.
خرابكارى عمال اجانب تحت پوشش ملى گرائى
شما آقايان كه در دانشگاه هستيد، الان هم يك دستهاى كه اينها هم از اجانبند يعنى از عمال اجانبند، الانى كه ما مىخواهيم يك ايران آزاد مستقل درست بكنيم، اينها نمىتوانند ببينند. يك دستهاى كه الان شلوغ دارند مىكند اينها نمىتوانند ايران را مستقل ببينند، ايران را بايد حتماً يا پيوسته به شوروى ببينند يا پيوسته به امريكا و اينها بيشتر به نظر من مىرسد كه اينها وابسته به امريكا هستند به اسم ديگرى كه نزديك به شوروى است. اينها را شما هدايت كنيد، اگر چنانچه قابل هدايتند، هدايت كنيد و جوانهاى ما را هدايت كنيد كه اين آشوبى كه الان دارد مىشود مقابل انقلاب، يك انقلاب اسلامى كه همه مردم را با هم متحد كرده است، الان يك دسته اى افتادهاند توى كار و اين انقلاب را مىخواهند آلوده بكنند و اينها را معرفى كنيد به شاگردان خودتان، به جوانهاى ما كه اينها براى عمال غير هستند. اينها آمدهاند با يك صورت ملى، عملهاى هستند براى غير و مىخواهند وضع ايران را باز به همان حال اول برگردانند منتها با يك صورت ديگرى. اين وظيفهاى است كه الان براى شماها هست و نگذاريد در دانشگاه اين آلودگىها پيدا بشود و اين تظاهراتى كه، شنيدم ديروز
تظاهراتى بوده است اينها، پيدا بشود. شما بدانيد كه اين تظاهر كنندگان از تتمه همان رژيم فاسد هستند، با اين صورت الان در آمدهاند چنانچه آن آدمى كه نخست وزير بود، از تتمه همان رژيم فاسد بود به صورت ملى و سر قبر مرحوم دكتر مصدق برو و از آن كارها، حالا يك صورت ديگرى پيدا كردهاند بصورت مثلا روشنفكرى و امثال ذلك. شما بايد آقايان همهتان با هم دست به دست هم بدهيد و نگذاريد اين آشوبگران آشوب بكنند در محيط شما وباز شما را ناراحت كنند وباز دستهاى شما را عقب بزنند نگذارند شما مستقلا كار بكنيد. خداوند انشاءالله همه شما را نصرت بدهد و همه ما را به وظيفه خودمان آشنا كند و سلام من بر همه شما.
نماينده استادان: ما مى دانيم كه وقت شما را نبايد بگيريم ولى اتفاقاً در همين جائى كه فرمائيد، يك نقطه نظرهايى ما داريم. همينهائى كه حضرتعالى فرمائيد، صحبت آن كسى است كه شكل مار را كشيد و بعد به مردم گفت كه خوب حالا اين مار است، يا اينكه نوشته. مىآيند عقايد مردم را با يك عينيتهاى مسلمى كه بسيار بهتر از آن را در اسلام گفته اند، به مردم مىگويند منتها به آن طريق و مردم را به آن سمتكشند و الان شديداً دارند فعاليت مىكنند. به نظر بنده الان در تلويزيون و در راديو، اگر كه كسانى از آنها ما بخواهيم اعلام بكنيم، آقايان كمونيستها، آن تئوريسينها يشان، آن دانشمندانشان، آن نخبهترين آنها بيايند، ما توى تلويزيون جلوى مردم مىنشينيم با آنها بحث كنيم.
امام: آنها حاضر به بحث نيستند، آنها همه شلوغ كارى مىكنند.
نماينده: بله حداقل اين است كه مردم قانع مىشوند، اينها الان دارند تحميق كنند و شديداً هم دارند تحميق مىكنند. اين را به عرضتان برسانم كه درست به عرضتان برسانم تو كارخانهها الان هم رفته متاسفانه، جاهاى مختلف، تو دانشگاهها رفتند. خيلى راحت و واضح اعلام مىكنيم، ما توى راديو تلويزيون اعلام مىكنيم ما حاضريم با اينها به بحث بنشينيم مردم خودشان ببينند.
بررسى زندگى سران اسلام و مقايسه با ادعاى كذب سران كمونيست در طرفدارى از تودهها
امام: مردم را بايد آگاه كرد. ما بايد هر طايفهاى را از روساى آن طايفه بشناسيم مثلا وقتى وارد شديم در اسلام ببينيم آن كه اسلام را ايجاد كرد، آن كه اسلام را تقويت كرد، خودش چه كاره بود. مطالعه كنيم در پيغمبر اسلام، در حضرت امير سلام الله عليه، ببينيم اينها خودشان چه كاره بودند، اينها خودشان كه دعوت مىكردند به اينطور مسائل، خودشان هم عامل بودند يا نه. تاريخ نشان ميدهد كه خودشان عامل
بودند و در درجه اعلاء هم عامل بودند. حضرت امير در عين حالى كه ممالك كثيره اى كه الان هست از معمورههاى دنيا تحت سيطرهاش بود، وقتى كه يك يهودى به او ادعا كرد، ادعا به يك سلطان وقت، به يك امير وقت كرد كه ايران و عراق و حجاز و مصر و همه اينها تحت سيطرهاش بود، رفت پيش همان قاضى كه حضرت امير او را قاضى كرده بود، ادعا كرد كه فلان چيز از من است و پيش حضرت امير است، قاضى خواست حضرت امير را، آمد نشست جلو، جلوى قاضى نشست، محاكمه كردند و حكم بر خلاف حضرت امير داد، قبول كرد حضرت امير منتها يهودى مسلم شد به وسيله اين جهت كه ديد وضع اينطورى است. اين يك نمونه از قضيه دمكراسى بودن اسلام. نمونه ديگر راجع به وضع زندگى خود او، خود او همان روزى كه بااو بيعت كردند، بيل خود را برداشت رفت سراغ كارش، تيشهاش را برداشت رفت سراغ (يك قناتى مىكند با دست خودش) كارش، زندگىاش هم از همه افراد رعيتش پائينتر بود، براى اينكه يك آرد جوئى، يك نان جوئى، سرش را مىبست كه اولادش نروند يك چيز، مثلا روغن،، چيزى داخلش بكنند و خوراكش اين بود در صورتى كه امير اين همه بود. از آنطرف مىآئيم سراغ اين آقايانى كه مىگويند كه ما توده هستيم، كمونيست هستيم، مىرويم سراغ سران اينها. در جنگ عمومى من خودم شاهد بودم كه سران سه دولت آمدند، متفقين، سران سه دولت، يك چيزى، مجلسى در ايران داشتند، يك كنفرانسى در ايران داشتند، آمدند ايران. شايد اكثر شما يادتان نباشد ولى خوب من يادم هست اينها، چرچيل يكىشان بود، روزولت يكى شان بود، استالين يكى شان. چرچيل را آنطورى كه نقل كردند چرچيل آمد به فرودگاه و از آنجا با تا كسى آمد و رفت سراغ كارش. آن يكى هم همين طور ساده آمد. اما آقاى استالين گاو هم همراهش آورده بود كه مبادا شير غير اين گاو را بخورد. زندگى اشرافى اى كه او داشت هيچ كس نداشت، در عين حال مىگفتند ما با ساير افراد مثل هم هستيم! وقتى خود من در همان وقتى كه اين با اين وضع آمد كه همه چز برايش مهيا بود و چقدر با تشريفات وارد شد، حتى گاو را آوردند كه مبادا از شير گاو مثلاً ايران بخورد يا گاو غير تربيت شده بخورد، من خودم مىرفتم به مشهد با اتوبوس و از تهران، از آن طرف تا طرفهاى مشهد مال آنها، مال لشكر روسيه بود، اين افرادى كه نظامى بودند مىآمدند براى سيگار گدائى مىكردند، در عين حال تبليغات اينطور بود كه مىگفتند قارداش، به هم مىگفتند قارداش يعنى برادريم ، مثل هم هستيم. بايد به اينها گفت كه شما مىگوئيد كه مثلاً بايد همه يك جور باشند، اسلام را ملاحظه كنيد با آنها، با سران خودتان، سران مسلمين را ملاحظه كنيد با سران خودتان ببينيد وضع اينها چه جورى بوده است، آنهائى كه تاسيس اين امور را كردند خودشان چه وضعى داشتند، آنهائى كه چيز بودند، خودشان چه وضعى داشتند. آن كسى كه اصل ماركسيسم را به جا آورده براى خاطر يك زن اين كار را كرده. شما بايد ملاحظه كنيد، يك خرده به اينها بفهمانيد و ببينيد چه چيزى اينها، چه تئورى اينها دارند كه در اسلام نيست آن و بهتر از آن نيست. چه چيزى آنها مىخواهند كه در اسلام بيشتر از او نيست و بهتر از او نيست.
بكوشيد در شناسائى چهر ه واقعى خرابكاران و آگاهسازى جوانان
اينها يك مردمى هستند كه اينطور نيست كه منطق سرشان باشد، شمابگوئيد بيائيد بنشينيم با هم مباحثه بكنيم. منطق ندارند، اينها حمله مىكنند به اين طرف و آن طرف، منزلهاى مردم را دارند غارت مىكنند. اين براى اين است كه مىخواهند شلوغى به پا كنند. اينها مىخواهند الان وضع را شلوغ كنند و از اين شلوغى استفاده كنند براى اربابها و من احتمال ميدهم كه امريكا باشد، نه شوروى باشد. من احتمال ميدهم چون اينها در دربار هم بودند، همين كسانى كه عرض بكنم طبل كمونيست را زدند، سران بزرگشان توى دربار خدمتگزار بود. بنابراين بايد شما بر فرض حالا آنها دارند شلوغى مىكنند، بايد شما جوانها را آگاه كنيد، جوانهايى كه الان پيش شما هستند برايشان صحبت كنيد، آگاه كنيد، بفهمانيد به ايشان كه احتراز كنند از اين دستهاى كه الان افتادهاند توى ايران و دارند خرابكارى مىكنند و اين خرابكارى حتماً بدانيد كه به نفع ديگران است و اينها از عمال غير هستند منتها به اين صورت در آمدند، مثل اين آقا كه از عمال غير بود و مىخواست باز شاه را برگرداند به اينجا، با صورت مليت و امثال ذلك و انشاءالله خداوند همه را توفيق بدهد، مويد كند و ايران امروز محتاج به وجو د شما هست، محتاج به همه چيز هست. ما همه با هم بايد دست به دست هم بدهيم و اين احتياج را رفع كنيم. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند.
نماينده حاضرين: اين افتخار براى ما امروز و خودمان و فاميلمان و بستگانمان واقعا فراموش نشدنى است وبراى تمام ملت ايران و ملل مسلمان جهان عيد بزرگى است.
امام: من خدمتگزار همه شماها هستم.
نماينده: بزرگترين درس را به ماها داديد و ما از اين جهت از شما واقعاً تشكر كنيم
امام: خداوند حفظ كند شماها را موفق باشيد و سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته