مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و حكام شرع دادگاهها و دادسراهاى انقلاب اسلامى مركز
آنى كه اساس است آن است كه ما حسابمان را با خدا درست كنيم، نه با مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم مشكلات دادگاههاى انقلاب را و دادسراهاى انقلاب را مىدانم كه خيلى زياد است، و هم زحمات آنها را مىدانم كه زحمات بسيارى است، براى اينكه خود مواجه شدن با امثال آنهايى كه سر و كارشان با اين دسته از آقايان است، اصل مواجه شدن با آنها خودش مشكل است. فرضاً كه انسانى بخواهد به آنها مسائلى را بگويد و آنها جواب بدهند، اينها، اين مسائل هم البته حجمش خيلى زياد است و من مىدانم كه با حجم زياد و كمبود افرادى كه حوزههاى علميه نمىتوانند، حالا من سفارش زياد كردهام و مىكنم، وليكن خوب، كمبود دارند و اين نكتهاش اين است كه در فكر اين مسائل، حوزهها نبودند، يعنى حوزهها دنبال همان احكامى بودند كه رايج بين خودشان هست و محل ابتلاى مردم است، مسأله دولتى در پيش نبود كه راجع به آن هم فكرى بكنند. تازه اين كار واقع شده است و حوزهها هم دنبالش هستند كه افراد تربيت كنند، افراد پيدا كنند و من هم سفارش زياد كردهام و باز هم مىكنم، لكن اين مسأله البته مشكل است، لكن شما در يك انقلابى كه پيش مىآيد توقع اينكه مسائل به آسانى رفع بشود نبايد داشته باشيد و نداريد هم، و اينكه كسى به شما از بشر يك تشويقى بكند يك عرض مىكنم كه فرض كنيد كه پاداشى بدهد، شما براى خدا كار مىكنيد، بشر چيزى نيست، بشر يك چيزى حالا مىگويد، يك چيزى فردا فرض كنيد بعضىشان خلافش را هم مىگويند، اينى كه اساس است اين است كه ما حسابمان را با خدا درست كنيم، نه با مردم و از هيچ كس هم توقع نداشته باشيم، مائى كه براى خدا مىخواهيم يك كارى بكنيم توقع نداشته باشيم. و من از مخصوص اين قشرى كه سر و كارشان با اين اشخاصى است كه ضد انقلاب هستند و اشرار هستند، من علاقه به اينها زياد دارم و زحمت آنها را مىدانم و من در آن نوشتهاى هم كه نوشتم راجع به، ضد انقلاب را استثناء كردم. و من معذلك يك گاهى مىبينم سوأل مىكنند كه راجع به اينها چى خوب، من از اول گفتم كه آنها حسابشان از اين مسائل جداست. آنها نه عفوى حالا در كار است بر ايشان مگر اينكه خيلى تشخيص بدهند كه نه، ديگر حالا منقلب شده واقعاً ، و الا ما نمىتوانيم حالا با ضد انقلاب يك جورى رفتار كنيم كه فردا باز يك اجتماعى بكنند و يك غائلهاى براى ايران ايجاد كنند، براى اسلام ايجاد كنند. اسلام به ما اجازه نمىدهد اين را. ما راجع به افراد ديگرى كه افراد عادى هستند، افرادى
هستند كه يك جرمهائى كردهاند كه در همه جا هست اين جرم ها، عادى است، آنها را بايد البته خوب رسيدگى بكنند و چه بكنند و چه بشود.
حفظ اموالى كه در معرض خطر است، بر ولى غائب واجب است
راجع به اموال، اگر اموالهايى هستند كه واقعاً در معرض اينند كه اگر چنانچه رسيدگى به آنها نشود از بين برود، همانطورى كه آقاى محمدى فرمودند، خوب، اين يك مسألهاى است كه براى خاطر آنها، ولى غائب بايد آن كار را بكند، واجب است برايش كه اين كار را بكند، براى اينكه از امور حسبيه است، و بعضى وقت واجب است اين امر را انجام دادن، براى حفظ اموال آنها، حفظ كنند آنها را، اموالى كه در معرض خطر است، در مظن از بين رفتن است، بفروشند و بر ايشان نگه دارند، همين طورى كه آقاى موسوى گفتند. و انشاءالله اين كارها را انجام مىدهيد.
و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به كارهائى كه مربوط به دادگاه انقلاب است، من نمىگويم كه بايد اينجا سستى بشود. اينجا بايد با جديت جلويش گرفته بشود، بايد جلوى اين فسادها گرفته بشود. حالا بگيرند نگه دارند تربيت كنند يا اگر واقعاً مستحق حدود شرعى هستند حدود شرعى را جارى بكنند كه زندانها بايد زندانها محل تربيت باشد، بايد مردم را در زندانها تربيت كرد، زندان خودش يك تربيتگاه بايد باشد. خوب كسانى كه در زندان هستند برايشان صحبت بشود ارشاد بشود، آقايان صحبت كنند برايشان ارشادشان كنند. ممكن است يك عدهاى شان افرادى باشند كه واقعاً گول خوردهاند و شايد اكثراً هم گول خورده باشند. آنهائى كه گول خوردهاند كم كم درست مىشوند، تا يك وقتى كه آرامش پيدا شد، خوب، آنها هم بروند سراغ زندگيشان. اما آنهائى كه غير اينها هستند، فرض كنيد يك كسى يك دزدى كرده، يك كسى يك فرض كنيد كه يك كار خلاف كرده، آنى كه حد شرعى دارد، خوب، حد شرعى جارى كنيد، آنى كه حد شرعى ندارد بايد رسيدگى كرد و اين تعزير مىخواهد، تعزيرش كنند و رهايش كنند، آن هم كه حد دارد حدش را مىزنند رها مىكنند، نگه داشتنش در زندان جز اينكه يك خلاف باشد و خداوند راضى نباشد و اينكه يك كسى كه بايد يك يا چند شلاق بخورد برود، خوب، اينها را ناراحت كردن، كه اينها بايد زودتر رسيدگى شود. حالا هم باز همين معنا را عرض مىكنم كه همه بدانند كه در غير دادگاههاى انقلابى كه مربوط به اين گروهكهاست، ساير دادگاهها و دادسراها كار مردم را بايد زود تمام بكنند و من به حوزه علميه هم سفارش كردهام و مىكنم به اينكه كمك كنند و امروز ايران محتاج به كمك است.
معامله با آنهائى كه در زندان هستند، معامله انسانى - اسلامى بايد باشد
شما اگر بدانيد، خيال كنيد كه در هيچ جاى دنيا مثل ايران پيدا كنيد، نمىتوانيد بكنيد، يا اينكه به مجردى كه انقلاب شد كارهايش يكدفعه رو به راه شد ديگر. حالا يك دستهاى اشرار هست. خوب، اشرار، مگر آمريكا اينهمه اشرار را ندارد؟ اينهمه جناياتى كه در آمريكا واقع مىشود در ايران واقع
نمىشود، يا در جاهاى ديگر، اين هم، همهاش براى اين است كه كارها افتاد دست يك عده متدين، يك عدهاى متدين آمدند در ميدان و كارها را انجام دادند. حالا اين متدينين يك دسته شان از اهل علم بودهاند و يك دستهشان هم از اشخاص عادى بودند، متدينين بودند، اينها آمدند و كارها را انجام دادند و حالا هم الان هستند، حالا هم از همه ايرانىهائى كه هستند، اينهائى كه از اول بودند حالا هم هستند در ميدان، حالا هم چيز مىكنند. و از باب اينكه ناراحتىهايى در پيش بود، خوب، من صلاح ديدم به اينكه بعضى مسائل را طرح كنم و به آقايان بگويم و آقايان هم پيگيرى دارند مىكنند و اميدوارم كه كارها را درست بكنند. اما در همان جا من قضيه دادگاهها و داسراى انقلاب را كه مربوط به اين جمعيت است، همان جا من گفتم آنها حسابشان عليحده است. اينها بايد با جديت چيز بشود، با جديت تعقيب بشود و حسابشان را درست بكنند. البته معاشره، معامله با آنها مادامى كه در زندان هستند، معامله انسانى اسلامى بايد باشد و هر وقت هم معلوم شد كه اين شخص بايد فلان حد را بخورد، فلان حد را بخورد. بايد هم بماند تو حبس - چيز - تا برود و آن، اشرارى است كه اگر بيرونش كنند باز هم مشغول بشود به آن كارها، ماند تا هر وقتى كه خدا بخواهد.
بايد همه تشكر كنند از اين آقايانى كه كارهايشان را زمين گذاشتند و مشغول خدمت به اسلام شدند
در هر صورت، من به همه كس، حالا يك دستهاى ملتفت نيستند، توجه ندارند. همه كس بايد تشكر كنند از اين آقايانى كه كارهايشان را زمين گذاشتند. اين آقايان يك كار ديگرى داشتند يك كار كارشان اين كارها نبود كه، يك كارهاى ديگرى داشتند، يك علاقهاى به يك مسائلى داشتند، علاقهاى به مباحثه داشتند، علاقهاى به درس داشتند، در يك محلى علاقه پيدا كرده بودند. اينها بدون اينكه توقعى داشته باشند آمدند و مشغول خدمت شدند به اسلام، خدمت شدند به مسلمين و ما بايد از آنها قدردانى كنيم، بايد تشكر كنيم از آنها و خداى تبارك و تعالى هم به آنها اجر خواهد داد و همه چيز از اوست. و انشاءالله جبران همه نقيصهها را او مىكند، بشر چيزى نيست بشر فرض كنيد كه به شما يك تبريكى هم بگويند، اين اثرى ندارد، اثر دارد اين است كه كار پيش خدا خوب باشد، تا هميشه شايستگى انسان داشته باشد. و من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه تا حالا وضع ايران رو به خوبى است الحمدلله، رو به بهبودى است، از اين به بعد هم رو به بهبودى بشود و اين مسائل جنگ هم زودتر انشاءالله حل بشود و ايران اگر رهايش كنند به حال خودش (و حال آنكه نمىكنند رها) كار خودش را زود انجام مىدهد، ولى حالا هم كه رها نكنند باز دارد انجام مىدهد.
منافقين حتى بعضى از علماى ما را بازى داده بودند
آن مسألهاى كه همه كس مىگفت، هر كس مىرسيد مىگفت كه نمىشود، نكنيد، خونريزى مىشود، چه مىشود ، بعضى از آقايان از قم به من نوشتند كه آقا ديگر بس است - ديگر - اين شاه
ماندنى است، ديگر بس است رها كنيد خوب، اينها نمىدانستند قضيه را و معذور بودند. از اين ور خيرخواه بودند، معذور هم بودند، اما حتى براى منافقين. منافقين، خوب بعضىها را بازى داده بودند اينها، خوب، اينهمه جوانان ما را بازى دادند هيچ، بعضى از علماى ما را بازى داده بودند، بعضى از ريش سفيدهاى ما را بازى داده بودند، كه به سفارشى نوشته بودند راجع به اينها و من آن آدمى كه آمد، با آنكه سفارشى نوشته بودند اينها، گوش كردم حرفهايش را ديدم آدم معوجى است. از زياد مسلمان بودنش من اين را ادراك كردم.
در هر صورت، ما بايد اين راهى كه در آن واقع شديم ببريمش تا آخر. مأيوس نبايد بشويم و شما هم دنبال اين نباشيد، يعنى خيال اين را نكنيد كه به شما يا به ايرانىها، خارجىها تبريك مىگويند. آنها تا آخر هم با ما سر و كارشان، سر و كار دشمنى است و ما هم بايد اعتنايى به اين دشمنىها نكنيم. آنها همه چيز دارند، ما خدا داريم. يعنى همه چيز ما داريم، آنها هيچ چيز ندارند و تا حالا هم كه خداى تبارك و تعالى به ما لطف فرموده، عنايت فرموده و ما تا حالا هم بحمدالله بدى آنطورى كه انقلابات ديگر مىبينند، نديديم. اينطور كه يك ميليون يك ميليون مىريختند دريا، ما نداديم اينطور چيزها را و آن هم براى همين بود كه مردم در كار بودند، اسلام در كار بود، اين مردم يك راز رساندند، من اين حديثى كه وارد شده، گاهى وقت به اين، همين امثال محمدرضا حمل مىكنم كه لايزال يويد هذا الدين بالرجل الفاجر آن رجل فاجر وقتى كه كار را رساند به آنجا يكدفعه انقلاب حاصل شد، اين تأييد است ديگر، تأييد دين است، عكس العمل است اين، آن كارى مىكند كه عكس العملش يك همچو مطلبى مىشود و اين از اوضح مصاديق بود كه اين، آن رجل فاجر بود كه تأييد كرد رژيم را به اين معنا، كه با كار بدش و با ظلمش و با ستمش انفجار حاصل كرد و مردم فهميدند و همه به اينكه اين رژيم، رژيمى نيست كه بشود به آن دل بست، اين رژيمى نيست كه بتواند خدمتگزار باشد، او خواهد غارت كند، مىخواهد از بين ببرد، وقتى مردم فهميدند اين معنا را، از اعمال خودشان فهميدند، انفجار حاصل شد و بحمدالله پيروز شديد در يك مدت كمى و با يك ضايعات كمى و آن چيزى كه برديد ارزشش در دنيا زياد است و آن اين است كه اسلام را آورديد، اسلام را آورديد در ايران. حالا هر كس، هر چيزى مىخواهد بگويد بگويد، به ما چه ربطى دارد براى ما همه مىگويند، براى شما هم بگويند مثلاً براى من مىگويند كه، از اين خارجىها يك وقتى نوشته بودند، چه كردند كه خودش ديگر كارى از او نمىآيد اين اطرافىها دارند اداره مىكنند او را، آن اطرافىها را من تا حالا نشناختهام كه او هى دارد به من مىگويد عرض مىكنم كه يا فلان آدم يا فلان آدم در او تأثير دارد، حال آنكه اگر مرا آنهائى كه شناختهاند مىدانند كه من آنى كه بايد انجام بدهم تحت تأثير واقع نمىشوم، انجام مىدهم. اگر من بنا بود كه تحت تأثير واقع شده بودم از اول بنا بود نبايد اصلا وارد بشوم در كار، با اينكه آنقدر به من خيرخواهى كردند الى ماشاءالله، خوب، من در پاريس هم كه بودم خيرخواهى زياد مىشد كه كشته مىشود، چه مىشود، شلوغ مىشود، چه مىشود، پيش هم نمىرود، از اينها، لكن ما ديديم كه خوب، يك تكليفى است ما ادا مىكنيم، توانستيم كه بحمدالله حالا هم توانستيم كار را انجام بدهيم، نتوانستيم
هم تكليفى بوده است ادا كرديم. حالا هم شما همين است يك تكليفى متوجه است الان به همه ما براى حفظ اين جمهورى، به همه ايرانىها، تكليف متوجه است كه اسلام را آورديد، حفظش كنيد، رژيم را برديد يك رژيم حقى را آورديد، بالاخره هم شكستيد شما چيز را، اما تكليف ادا كرديد - دنبال آنها دنبال اين هستند كه حالا چه مىگويند كه ما آن كار را بكنيم، حالا اين كار پيش مرم چه مىشود، مردم چه صلاح مىبينند و آنهمه صلاحديد مىكردند براى حضرت امير، كه شما آن آدم بگذاريد باشد، بعدها، ايشان مىگفت من نمىتوانم يك كسى كه بر خلاف اسلام عمل مىكند بگذارمش باشد. در هر صورت اميدوارم كه خداوند قدرت مقاومت به همه ما عنايت كند و ما مقاوم باشيم در مقابل مشكلات و انشاءالله اميدوارم كه به زودى مسائل حل بشود و اگر من نبينم، شما انشاءالله ببينيد كه مسائل خوب شده، حل شده و موفق باشيد خداوند تاييد كند همه را.
والسلام عليكم و رحمه الله و بر كاته
بيانات امام خمينى در ديدار با رؤساى جمهورى و مجلس، گروهى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى هيأت دولت، فرماندهان سپاه و ارتش و شركت كنندگان در كنگره جهانى ائمه جمعه
تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه كنند به گرفتارىهائى كه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً تبريك اين عيد بزرگ سعيد اسلامى را كه در آن روز حركت انسانها به سوى عالم ديگر بنيانگذارى شد و حركتهاى معنوى در محيطى كه آلوده به همه شركها و پليدىها بود، تبريك عرض مىكنم و به همه ملت اسلام تبريك ولادت با سعادت رسول اكرم صلى الله و عليه و آله و سلم و ولادت فرزند بزرگوارش، مبدأ همه فيضها و حامل پيامهاى رسول اكرم، حضرت صادق سلام الله عليه را تبريك عرض مىكنم و به همه مهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند، ائمه جمعه و شايد ائمه جماعت هم باشند و ديگر برادران، عرض ارادت مىكنم و خوشامد مىگويم كه به كشور خودشان آمدند. ما جدائى ما بين خودمان و مسلمين احساس نمىكنيم و اميدوارم كه مسلمين هم احساس بكنند كه همه ممالك، ممالك اسلام است و همه مال همه مسلمين.
مبارك وقتى است كه، تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه بكنند به گرفتارىهائى كه دارند و توجه بكنند به اينكه از كجا اين گرفتارىها آمده است و علل آمدن اين گرفتارىها چيست و راه نجات از آن از اينكه آن چيزى كه استعمار را بر مسلمين استيلا داد و آن عللى كه باعث شد كه استعمار بر همه مقدرات كشورهاى اسلامى و همه مستضعفين جهان حكمفرما باشد، آن ارزيابى كنند در اين سمينارها و مجالس مهم شان و راه را، علل را، كيفيت سلطه آنها را بيابند و راه علاج را، چه بايد كرد، چه شده است و چه بايد كرد. البته بسيارى از آقايان مىدانند كه استكبار جهانى از چه راهى وارد شد در اين كشورها، به دست خود اشخاصى كه از اين ملتها بودند، با طرحهاى خود دولتهاى عقب مانده و دولتهاى بى توجه به مصالح مسلمين و آنهائى كه متعلق به اين دولتها بودند، از نويسندگان و گويندگان و خطبا و احياناً ائمه جمعه و جماعات، آنها با تبليغاتى كه الهام مىگرفتند به حسب ظاهر از قدرتهاى خارجى، درصدد اين برآمدند كه آن چيزى كه از همه قدرتها بالاتر مىتواند در مقابل اجانب و قدرتهاى اجنبى بايستد اسلام است و اين را با بررسى هاى دانشمندان
كشورهاى خارجى بررس دقيق شده است و تنها راه نجات خودشان را اين مىدانند كه اسلام در اين كشورها يا نباشد يا محتوا نداشته باشد. يا نباشد را خيلى مىدانند موفقيت پيدا نمىكنند، لكن محتوا نداشتن را موفق شدهاند و اميد توفيق هم دارند و اگر مسلمين بيدار نشوند و توجه نكنند، اين امر و اين برنامه دنبال مىشود.
رسولالله پايه سياست را در ديانت گذاشته است
يكى از امور مهمى كه همه، بسيارى از آقايان مىدانند، قضيه (كه براى سلطه آنهاست) انزواى روحانيت از جامعههاست و براى اين امر نقشههاى مختلف است از آن جمله جدايى سياست از ديانت كه معالاسف اين نقشه بسيار موثر بوده است و گرفته است و گرفتارىهاى مسلمين اكثراً، بلكه همه از اين راه بيشتر بوده است تا راههاى ديگر. الان هم بوقهاى استعمارى و آنهائى كه سرسپرده استعمار هستند اين فرياد را مىزنند و اسلام را از سياست جدا مىدانند و براى مسلمان جايز نمىدانند كه در سياست دخالت كند و دامن مىزند به اين حرف، به اين مطلب، روحانيونى كه وابسته به دولتها هستند و دربارى هستند آنها دامن مىزنند به اين مطلب، خصوصاً در اين عصر و آقايان ائمه جمعه و جماعات و همه خطباى كشورهاى اسلامى بايد اين مطلب را به مردم برسانند كه بنابر منطق اين طايفه كه مىگويند بايد مسلمان در سياست دخالت نكند و او را طرد مىكنند و لعن شايد بكنند بايد رسول الله را طرد كنند.
رسول الله پايه سياست را در ديانت گذاشته است. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تشكيل حكومت داده است، تشكيل مراكز سياست داده است و ساير خلفاى اسلام تا آنجائى كه به انحراف كشيده نشده بود و در صدر اسلام، بايد همه آنها را نفى كنند، بايد آنها را اين آخوندهاى دربارى و اين سلاطين نوكرماب بايد پيغمبر اكرم و خلفاى اسلام را طرد كنند و بگويند كه آنها مسلم نبودند، براى اينكه آنها دخالت در سياست كردند. سياستى كه در صدر اسلام بود يك سياست جهانى بود. پيغمبر اسلام دستش را دراز كرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مىكرد به اسلام و دعوت مىكرد به سياست اسلامى و حكومت تشكيل داد و خلفاى بعد حكومت تشكيل دادند. در صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آنوقتى كه انحراف در كار نبود، سياست و ديانت توام بودند، اين آخوندهاى دربارى و اين به اصطلاح سلاطين آمريكائى يا شوروى يا بايد پيغمبر و پيغمبران را و خلفاى پيغمبر و پيغمبران را تخطئه كنند يا بايد خود و حكومتهاى خود را تخطئه كنند. امر داير بين اين دو است و از اين خارج نيست. نمىشود منطقى كه در مكه از سياست ما را تخطئه مىكند و مسلمين را كه مىخواهند شعار بر ضد ستمگران بدهند جلوگيرى مىكند و در ساير بلاد كه بعضى از ائمه دربارى، ائمه (اگر باشد بينشان) جمعه دربارى و ائمه جمعه دربارى در يك دو راهى واقع هستند، هر كدام را مىخواهند اختيار كنند. يا اختيار كنند كه اسلام را نه رسول الله و نه بعد از او خلفا و نه آنهائى كه متصديان امور اسلام بودهاز اصحاب و از وابستگان به آنها در صدر اسلام آنها مسلم نيستند يا اقرار كنند كه
خودشان و حكومتهايى كه در بلاد خودشان هست مسلم نيستند. جمع مابين اين دو نخواهد شد، سر اين دو راهى همه هستند و گرفتارى مسلمين هم در همين است كه به آنها تزريق كردهاند، تبليغ كردهاند كه روحانيون بايد بروند در كنج مدرسهها و مسجدها و بعضى مسائل اسلام را بگويند، نه همه را. اساس مطلب اينجاست كه اسلام آيا دين سياست است و با سياست به همه ابعاد، با مسائل اجتماعى ملتها به همه ابعاد، با مسائل اقتصادى و فرهنگى و همه چيزهايش با همه افراد توام است يا اينكه اسلام بايد منزوى باشد و در صدر اسلام آنهائى كه حكومت دادند همه در اشتباه بودند. اگر مسلمين مطلع بشوند كه اين بوقهاى استعمارى، آنها را دارند از اسلام جداكنند و اسلام زدايى مىكنند و محتواى اسلام را از آن چيزى كه دارد خالى مىكنند منجمله مسأله امامت جمعه، در صدر اسلام مسائل سياسى در مسجد به وسيله آنهائى كه امام جمعه بودند حل و فصل مىشد و نقشههاى جنگ در آنجا كشيده مىشد و مع الاسف ما را رساندند به آنجا كه در خطبههاى جمعه جز چند كلمه موعظه و تحذير از اينكه نبادا در امور دخالت كنيد چيزى نبوده است. يا نماز جمعه نبود يا اگر بود، محتوا نداشت، يا حج را نمىگذاشتند بروند و اگر مىگذاشتند، حج بى محتوا بود. حجى كه يك مجمع عمومى است براى مسلمين و همه مسلمين در آنجا گرفتارىهاى ايام سالشان را بايد حل بكنند و بايد همه دور هم بنشينند و دانشمندان آنها، عقلاى آنها دور هم بنشينند و مسائل اسلامى را طرح كنند و گرفتارىهايى كه در هر كشور هست كه از دست حكومتها اين گرفتارىها بوده است يا از دست قدرتهاى بزرگ بوده است خاطرنشان كنند و در راه حلش فكر كنند، نقشه بكشند، حج را به يك صورت بى محتوا و مبتذل بيرون آوردهاند و امروز هم كه يك طايفهاى از مسلمين از ايران و غير ايران در فكر اين هستند كه در آن مجمع عمومى مسائل اسلامى، گرفتارى مسلمين، مسائل اجتماعى، مسائل ديگرى كه گرفتارند مسلمين، مسائلى كه قدرتهاى بزرگ براى آنها پيش آوردهاند و گرفتارىهائى كه حكومتها براى آنها پيش آوردهاند در آنجا حل و فصل بشود معذلك به يك صورت مبتذلى در آورده بودند و به مردم هم باورانده بودند به اينكه غير از اين چيزى نيست و امروز هم كه يك طايفهاى مىخواهند اين كار را تجديد كنند، با تمام قوا مخالفت مىكنند. امروز هم بعضى از آخوندهاى دربارى ايران را تكفير مىكند و مسلمين ايران را مسلم نمىداند براى اينكه آنهابا آمريكا مخالفند و چه بر جرمى بالاتر از اين و چه چيزى كه انسان را از اسلام بيرون ببرد بالاتر از اينكه به آمريكا و اسرائيل كسى جسارت كند! اين گرفتارىهاى شما مسلمان هاست.
ائمه جمعه بايد مردم را بيدار كنند و مسلمين را در صحنه نبرد بياورند
و اين ائمه جمعه هستند كه در بلاد بايد اين مسائل را به مسلمين بفهمانند و گمان نكنند كه اگر اينها در مجمع عمومى مسلمين اين مسائل را طرح بكنند حكومتهاى آنها ديگر بتواند به آنها آزارى بدهد. امروز اگر ائمه جمعه كه از همه بلاد اطراف آمدهاند وقتى كه رفتند در بلاد خودشان در همان جمعه اول گرفتارىهاى مسلمين را و اينكه راه گرفتارى چى است گرفتارى چه بوده است، علل
گرفتارى چه بوده و راهحل آن چى است و راه نجات چى است به مردم بفهمانند، اگر همه با هم اين مسائل را طرح كنند، مطمئن باشيد كه حكومتها نمىتوانند شما را آزار بدهند. مسائل ايران را ببرند، مسائل سياسى ايران را، مسائل اجتماعى ايران را، مسائل اسلامى ايران را ببرند و به همه ملتها عرضه كنند كه ايران توانست در مقابل طاغوت، آن هم طاغوتى كه از همه اين طاغوت بچهها بالاتر بود بايستد و او را از كشور خودش بيرون كند و به جاى او اسلام را جانشين كند. همانطورى كه ايران با تودههاى ملت توانست اين كار را بكند و روحانيون و نويسندگان و گويندگان مبدأ اين امر شدند، آقايان هم هر جا بروند همين امر را بگويند، مردم را بيدار كنند، مردم را هوشيار كنند، بفهمانند به مردم دردها را و بفهمانند راه درمان را. مجرد اينكه آقايان در يك مجلسى يا در مجالسى بنشينند و پيش خودشان نطق كنند و چيز بنويسند اين كافى نيست، خوب است ولى كافى نيست. بايد ايندر اسلام، در همه ممالك اسلامى پخش بشود، مطالب ايران پخش بشود در مقابل همه بلندگوهايى كه الان از اسلام ترسيدهاند و مىبينند كه ايران مىخواهد كه اسلام را در خود و در ساير بلاد اسلامى عرضه كند و ترويج كند، در مقابل همه بوقها كه ايران را مىكوبند و همه گويندگان كه ايران را اسلامى نمىدانند و ايران را مملكت اختناقدانند، مملكت آدمكشى مىدانند، مملكتى مىدانند كه بچهها را مىكشند و زنهاى آبستن را، و اين نيست جز اينكه از ايران ترسيدهاند و مىخواهند ايران را بكوبند پيش مسلمين. ائمه جمعهها كه در همه بلاد هستند و تشريف آوردهاند اينجا و اوضاع ايران را ديدند و اميد است كه به بعضى از بلاد ديگر هم سفر كنند و اگر چنانچه سفر كنند به خوزستان و آنهمه جناياتى كه آمريكا در خوزستان كرده است و آنهمه جناياتى كه عمال آمريكا در بلاد عرب نشين ايران كرده است به اسم عجم، ببينيد آقايان و ببينند كه طرز تفكر آن آخوندهاى دربارى چيست و طرز تفكر آن سلاطين جور چيست. بايد عمل كرد، گفتار تنها فايده ندارد، عمل لازم است. مسلمين بايد در ميدان بيايند، در صحنه بيايند، علماى اسلام بايد در صحنه بيايند، همانطورى كه علماى كشور ما آمدند و نتيجه گرفتند بايد مسلمين را آنها در صحنه بياورند، بايد با تبليغات، مسلمين را در صحنه نبرد بياورند كه دست عمال دولتهاى بزرگ را كوتاه كنند يا آنها را خاضع كنند در مقابل اسلام.
من اگر بخواهم همه گرفتارىهاى مسلمين و راههاى آن را بگويم، نه احاطه خيلى دارم به آن چيزها و نه وقت شما اقتضا مىكند و نه حال من، لكن شمائى كه در اينجا تشريف آوردهايد و مجالس داريد و گرد هم هستيد و بررسى اوضاع را مىكنيد يكى از بررسىهاى مهم قضيه گرفتارىهائى است كه ما پيدا كرديم از ابرقدرتها و راههائى است كه آنها به آن راهها نفوذ پيدا كردند در كشورهاى اسلامى و دنبال فهميدن درد، دوا را هم بايد بررسى بكنيد و من اميدوارم كه موفق بشويد. وقتى كه براى خدا و براى رضاى او كار بكنيد مطمئن باشيد كه خداوند هم هدايت مىكند شما را به راه رسيدن به مقصد و هم با شما اعانت مىكند و همراهى مىكند و اين مطلب در ايران تحقق پيدا كرد. شما ملاحظه كنيد ايران كه با يك جمعيت كمى بدون هيچ سلاح و بدون هيچ تشكيلات در مقابل يك قدرت بزرگى كه دوهزار و پانصد سال بر اين كشور حكومت جائرانه كردند و امروز هم يعنى در زمان ما هم
قدرتهاى بزرگ همه با او كمك بودند، همه به او سلاح مىدادند، همه به او امكانات مىدادند، اين ملت كوچك در مقابل همه اين قدرت ها، چه قدرتهاى شرقى و چه قدرتهاى غربى ايستاد و از خوف از مرگ نترسيد و متحول شد به يك انسانهاى الهى كه عاشق ديدار خداى تبارك و تعالى و عاشق شهادت هستند و مقصد خودشان را پيش بردند و دارند پيش مىبرند. ساير كشورها هم همين بايد باشد، دولتها را آگاه كنند، اگر خاضع شدند دولتها و حاضر شدند به مضامين اسلامى رفتار كنند، بپذيرند آنها را و اگر حاضر نشدند، با آنها ستيز كنند و نترسند از چيزى.
گرفتارىهائى كه مسلمين دارند از دست قدرتهاى بزرگ است
گرفتارىهاى مسلمين همه از اين قدرتهاى بزرگ و تزريق كردن آنها و تلقين كردن آنها به نوكرهاى خودشان در منطقهها و تمام گرفتارىهايى كه مسلمين دارند از دست اينهاست و تا از دست اينها نجات پيدا نكنند گرفتارىها رفع نمىشود. بايد ديد با چه حقى آمريكا از آن طرف دنيا دستش را دراز مىكند به اين طرف دنيا و در كشورهاى اسلامى دخالت مىكند و مىخواهد مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند. اين ننگ براى مسلمين نيست كه يك كشورى كه دشمن خدا شمرده مىشود، يعنى سرانش، يك دولتى كه دشمن اسلام شمردهشود و دشمن بشريت شمرده مىشود، از آن طرف دنيا دستش را دراز كند با يك ميليارد جمعيت مسلم مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند؟ و نگويند تو چكارهاى كه در لبنان دخالت مىكنى ؟ تو چكارهكه در مصر دخالت مىكنى؟ ما دست او را شكستيم و قطع كرديم و از كشور خودمان بيرونشان كرديم. امريكا مىگويد كه ما در منطقه منافع داريم! چرا بايد او در منطقه ما منافع داشته باشد؟ چرا بايد منافع مسلمين منافع امريكا باشد و او در منطقه منافع داشته باشد و يكى سوأل نكند اين را، يكى از كشورها سوأل نكند اين را از آمريكا كه شما چكاره هستيد كه آمديد مىخواهيد مقدرات اين منطقه را درست كنيد؟ شما چكارهايد؟ شما چرا آمديد؟ همه اين مجالسى كه به دست خود اين قدرتهاى فاسد ايجاد شده هم، ساكت نشستند، با اينكه دخالت دولتى در دولت ديگر اين مسائل عمومى دنياست كه نبايد بشود لكن او به صراحت دخالت مىكند و دولتهاى مرتجع بسيار كثيف هم با صراحت از او مىخواهند كه دخالت بكند و اين مجلسهاى عمومى نمىگويند چرا دخالت مىكنى، تو از آن ور دنيا چكارهاى كه آمدى اينجا مقدرات مردم را مىخواهى دخالت كنى، مقدرات مسلمين را مى خواهى دخالت كنى. و از او اسفناكتر قضيه اسرائيل است كه بوقهاى استعمارى تا امروز هم اسرائيل را دارند ترويج مىكنند و در عين حال ايران را متهم مىكنند كه از اسرائيل اسلحه مىخرد و با هم هستند و گاهى هم مىگويند ايرانىها با امريكائىها هستند. ايرانى كه از بيشتر يا حدود بيست سال تا حالا در همه صحبتهاى گويندگان متوجه شان، اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است و مخالفت با اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است ايران را متهم مىكنند به اينكه از اسرائيل چيز مىآورند، آنوقت عراقى كه از اسرائيل پشتيبانى مىكند و اسرائيل از او پشتيبانى مىكند، او نه اسرائيلى نيست، او بر ضد اسرائيل است! اينها مصيبتهائى
است كه مسلمين نشستهاند گوش و چشم باز و قلبها در عماء، بايد چه كرد؟ اى ائمه جمعه بلاد اسلامى و كشورهاى اسلامى! بايد چه كرد؟ چرا ما به اين روز نشانده شديم كه آمريكا از آن ور دنيا بيايد و مقدرات كشورهاى ما را تعيين كند و مقدرات علماى اسلام را تعيين كند ولو با دست ديگران و به صراحت بگويد كه من منفعت دارم در منطقه و دخالت آشكار در منطقه بكند و مسلمين نشسته باشند و ناظر باشند؟ اى ائمه جمعه همه بلاد اسلامى! مردم را آگاه كنيد، اين چرا را بين مردم بگوئيد، اين چرا هم به غرب وارد است و هم به شرق وارد است. و چرا شوروى در ممالك اسلامى دخالت مىكند، دخالت نظامى. آمريكا هم همه جور دخالت مىكند در همه كشورهايى كه تحت سلطه او هستند يا مىخواهند تحت سلطه ببرد، هم دخالت نظامى مىكند، هم دخالت سياسى مىكند و همه جور دخالت. خوب، اين چرا ندارد در دنيا؟ اين يك ميليارد جمعيت نبايد بگويند چرا؟ از اين يك ميلياد جمعيت اگر نصف شان فرياد بزنند كه چرا، امريكا كنار مىرود. امريكا با دست خود دولتهاى وابسته، با دست خود نويسندگان خبيث و گويندگان فاسد مقاصد خودش را پيش مىبرد و مسلمين نشستهاند و اين نويسندگان مىنويسند و اين گويندگان مىگويند و اين دربارىها و روحانيون دربارى كمك مىكنند به اين قدرتهاى بزرگ و مردم نشستهاند و گوش مىدهند و مىبينند. تكليف نيست؟ مسلمين ديگر در اين اصل تكليفى ندارند؟ مسلمين تنها هتسند؟ ما نبايد از تاريخ رسول الله عبرت بگيريم؟ يك نفر آدم پاشد و همچو كارهائى كرد، ما نبايد از تاريخ عالم عبرت بگيريم كه يك نفر موسى پا شد و با فرعون چه كرد؟ ما بايد عبرت بگيريم. آقا آن روز پيغمبر اكرم عدهاى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همه دشمن ها، حتى عشيره خودش دشمنش بودند، لكن اتكال به خدا، توجه به او، فناى در او كار را پيش برد. نمىشود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست، نمىشود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام. بايد يكى از اين دو تا باشد، يا بايد الهى باشد يا شيطانى، اين دو راه است. شما علاج بكنيد مردم را به اينكه اين هواهاى نفسانى بيرون بروند. اگر حكومتهايى كه در اسلام به طور غير قانونى دارند حكومت مىكنند، از اين هواهاى نفسانى بيرون بروند و توجه بكنند به عزت اسلام، به ارزشهاى اسلام و براى يك پارك و يك نمىدانم باغ و يك ملك و يك چه، اسلام را زير پا نگذارند، مسائل اسلام حل است.
حب الدنيا رأس كل خطيئه همه خطاها از خود انسان و از اين حب انسان به خودش هست. اگر آنهايى هم كه در صدر اسلام بودند مثل مسلمين حالا بودند، آنها هم همان جا، در همان محل خودشان خفه شده بودند، لكن آنها به جان و دل براى اسلام كوشش كردند و رفتند و نه براى اينكه كشورى بخواهند، كشور، اسلام مىخواهد چه كند، براى اينكه آدم درست كند، رفتند كه ستمكارها را شرشان را از سر مظلومان قطع كنند، دست ستمكاران را قطع كنند و وعده الهى را كه نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين را تحقق بدهند و بسيار هم موفق شدند لكن آنقدرى كه آنها مىخواستند نشد، آنها همه دنيا را مىخواستند كه آدم كنند. ائمه جمعه كوشش كنند مردم را به تقوا دعوت كنند، مردم را متقى كنند، مردم را از دنيا و از آمال دنيائى پرهيز بدهند و اگر اين
معنا را موفق بشوند، موفق مىشوند كه برخلاف آنهائى كه بر مصالح اسلام سلطه دارند تجهيز خواهند شد.
مردم را متحول كنيد و دعوت كنيد به تقوا
شما الان غريب هستيد اينجا ولو منزل خودتان هست، لكن تازه در اين مجلس تشريف آورديد و نمىدانيد در ايران چه بود و چه شد و چهگذشت. ايران چه حالى بود، خيابانهاى ايران به چه حالى بود. ميكدهها از كتابخانهها بسيار بيشتر بود و عشرتكدهها هم و مراكز فساد هم و روزنامه و مجلات و سينماها و تئاترها و دانشمندان و همه شان، همه شان با هم مخلوط شده بودند و يك كشور شيطانى درست كرده بودند، طاغوتى درست كرده بودند و اسلام عنايتش را، لطفش را به اين ملت مظلوم، در طول تاريخ عنايتش را، پرتو عنايتش را افكند بر اينها و اينها متحول شدند، انسان عشرتكدهاى متحول شد به انسان مجاهد اسلامى، انسان شهوتران متحول شد به انسان عاشق موت و اين عشق به موت است كه تمام مسائل اسلام را دارد حلكند. اگر نبود اين جوانها و اين رزمندههائى كه همه عشق به موت دارند، از همه قشرهائى كه هستند، از ارتش و سپاه و بسيج و سايرين و عشاير و ساير مردم كه همه با هم هستند، اگر اين تحول نبود، ما باز در زندانهاى شاهنشاهى بايد باشيم. مردم را متحول كنيد. علاج اين است كه مردم را آگاه كنيد و متحول كنيد، دعوت كنيد به تقوا، دعوت كنيد به ارزشهاى انسانى. ارزشهاى انسانى در طاغوت عبارت از اين است كه چند تا سگ دارد و چند تا اتومبيل دارد و چند تا پارك دارد و چند تا نوكر دارد. تمام ارزشهاى انسانى را زير پا گذاشتند. و شما مردم را آگاه كنيد، در ا ين سمينارها راه را پيدا كنيد و مردم كشورهاى خودتان را از مسائل، از مسائل سياسى بالخصوص. نترسيد از اين چهار تا دربارى كه مىگويند آخوند نبايد در سياست دخالت كند. ايران بحمدالله الان اكثريت قاطع اهل علمش در سياست دخالت مىكنند، در امور اجتماعى دخالتكنند و آن چندتائى كه آن ته مانده، از دربار ماندند، آنها هم ديگر ازشان كارى نمىآيد. شما بايد ملت را اينطور كنيد و من كه دعاگوى همه شما هستم به شغل خودم كه عبارت از دعاگوئى است قيام مىكنم و از خداوند تعالى نصرت مسلمين را در سراسر جهان و نصرت مستضعفين را در سراسر جهان بر مستكبرين طلب مىكنم و توفيق و تاييد شما ائمه جماعات و ائمه جمعه را در اين امر مهم اسلامى و در اين سنگر اسلامى كه هستيد، توفيق شما را براى خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان اصناف و بازاريان تهران و سراسر كشور
يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام بازار است
بسم الله الرحمن الرحيم
متشكرم از اينكه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامى نمايندگان سراسر كشور از اصناف و بازرگانان و من امروز بايد يك مقدار راجع به بازار صحبت كنم، يك مقدار هم راجع به دولت. آنكه راجع به بازار است، همه مىدانيم، مىدانيد كه بازار يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائلهاى كه براى اسلام پيش آمده است، اين بازار است كه پيشقدم است. در قضيه تنباكو و حكم مرحوم ميرزاى شيرازى اعلى الله مقامه اين بازار بود كه همراهى كرد و منتهى به قيام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان، از قرارى كه نقل شده است يكى از بازرگانهاى معتبر بوده است، تمام تنباكوهائى كه داشته است و آنوقت تاجر تنباكو هم گفته شود بوده است - پس از حكم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد و مشابه او بازارهاى ديگر در تائيد حكم ميرزا در آنوقت قيام كردند، حتى شهيد هم دادند و پس از آن، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت، باز در هر زمينه، اين بازار است كه پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از كارگران و كشاورزان و امثال اينها، مجاهده كرده است و مشكلات را تحمل كرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه كه توان داشته است، عمل كرده است و در اين پنجاه سال سياه كه تاريخ ايران را سياه كرد، سياهتر از رژيمهاى سابق كرد، فشار بر بازار بسيار بود و بيشتر بود و از بازار آنها خيلى وحشت داشتند و لهذا يك وقت هم بناى بر اين گذاشتند كه اين سقفها را خراب كنند، از زير اين سقفها خوف داشتند، لكن موفق نشدند. و در اين نهضت، بازار يك حظ وافر در امور داشت از تعطيلىهائى كه كرد، از اعتصاباتى كه كرد، البته ساير قشرها هم سهيم بودند، لكن بازار هم يك قشر عظيم سهيم در اين امر بود و در اين جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت كرد. الان هم باز، بازار است كه خدمت مىكند و از اسلام عزيز و از جمهورى اسلامى نگهدارى مىكند.
ميرزا، يك آقاى مرجع بود در يك دهى از عراق، او نمىتوانست كه خودش يا طلبههائى كه آنجا دارند بسيج كنند براى مقابله با آن سلطنت استبدادى. او حكمى فرمود، علماى بلاد هم نمىتوانستند خودشان راه بيفتند و اين استبداد سياه را بشكنند. اين بازار و ملت بود كه پشتيبانى از مراجع خودشان كردند، از علماى خودشان مىكردند و آنهائى كه به راه استبداد مىرفتند، آنها را به
زمين مىزدند و در همين نهضت و در همين قضايائى كه همه شاهد بوديد و شاهد بوديم. باز، بازار است كه تعطيلات طولانى كرد و با تعطيلات طولانى و تظاهرات و اعتصابات و چيزهاى ديگر از اين نهضت پشتيبانى كرد. البته قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تائيد كند. اين بازار است كه از اول، پشتوانه احكام اسلام بوده است و حالا هم هست و انشاءالله بعدها هم خواهد بود و اميدوارم كه دولت توجه عميق خاص بكند به بازار و آنچه كه از دست او بر مىآيد به اين قشر متعهد خدمت بكند.
متصديان امور همهشان مىخواهند خدمت بكنند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مىكنند
آن چيزى كه مربوط به دولت است، بايد من عرض بكنم و شما هم مىدانيد و شايد بعضىها كمتر بدانند، بعضىها بيشتر. آن شناختى كه من از اين متصديان امور دارم كه بعضى از آنها سالهاى طولانى با آنها بودهام و از نزديك ملاقاتشان مىكردهام و بعضى ديگر هم كه در طول اين خدمتى كه مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما يكى، يكى از اينها را، البته به طور اجمال كه مزاحم شما نشوم، به شما عرض مىكنم. شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيس جمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبىاش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمىكنيد. ايشان را من سالهاى طولانى مىشناسم و در آن زمانى كه اول نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مىبردند و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. يك نعمتى خدا به ما، اين است كه داده.
مجلسمان را شما ملاحظه كنيد، بسيارى از آنها را من از نزديك مىشناسم، يعنى سابقه طولانى دارند مثل رئيس مجلس و بسيارى از آقايان ديگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هر چه توان دارند، آنها را مىشناسم و در اين طول مدتى كه مجلس برپاست مىدانم كه همه اينها خدمتگزارند، در بين آنها من نمىتوانم يكى را پيدا كنم كه بتوانم بگويم كه اين، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سليقه، اختلاف ديد، اختلاف اجتهاد در هر قشرى هست، در علما هم هست، در مجتهدين هم هست، در شما آقايان هم هست كه اختلاف سليقه داريد، اختلاف ديد داريد لكن مشتركند در اينكه خدمتگزارند و همه مىخواهند خدمتگزار باشند و در بين آنها من حتى يك نفر را نمىتوانم بگويم كه اين يك نفر به اسلام خيلى علاقه ندارد، همهشان علاقمندند با اختلاف سليقهاى كه دارند. و شوراى نگهبان، اين فقهائى كه در آنجا هستند تمامشان را من از نزديك سالهاى طولانى مىشناسم كه بايد بگويم اينها را من بزرگ كردهام آنها هم كه حالشان معلوم است. و اما دولت آنها را هم بعضى از آنها كه سالهاى طولانى من با آنها آشنا بودم، بعضى از وزراء و بعضى از آنها را در اين مدتى كه متصدى خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اينها هم همهشان مىخواهند خدمت بكنند. شما گمان نكنيد كه در بين آنها، يكى پيدا بشود كه نخواهد خدمت بكند و آنچه كه توان دارند اينها، هم توان خودشان را انجام مىدهند و آنقدر كه قدرت دارند عمل مىكنند. قوه قضائيه هم كه معلوم است
اشخاصش، من از اول آشنا بودم به بسياريشان و الان هم اشخاص معتبرى در آنجا هستند، متعهدى هستند، لكن من تفضيل ديگر نمىخواهم بدهم.
گرفتارىهائى كه دولت الان با آن مواجه هست، يك قضيه الان قضيه جنگ است
من مىخواهم حالا به شما آقايان گرفتارى، بعضى گرفتاريهاى اينها را، نه همه را، بعضى گرفتارىهائى كه دولت الان با آن مواجه هست عرض كنم تا ببينيد كه با اين گرفتارىهاى الان هم بسيارى از كارها را انجام دادهاند و در سر تا سر كشور خدمتهائى كردهاند كه در اين پنجاه سال نشده است. اين آيا سزاوار اين نيست كه ما تقدير كنيم از آنها و تشكر؟ يك قضيه الان قضيه جنگ است. شما شايد بعضىتان بدانند كه جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مىخواهد، چقدر مخارج روزانه است براى جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بيشتر از چند صد ميليون خرج دارد. پهلوى اين بگذاريد آن خرابىهايى كه در جنگ به ما وارد شده است و آن جناياتى كه رژيم بعث بر اين ملت ضعيف كرده است. دنبال اين جنايات، آوارههايى كه جنگى هستند و غالب بر بيشتر از يك ميليون، دو ميليون هست كه حالا من عددش را خيلى نمىدانم آنها هم يك چيزى هست كه دولت بايد درست كند كارشان را. پهلوى اين بگذاريد آوارگانى كه از عراق، از ايرانىهايى كه سابق در عراق بودند و زندگى در عراق مىكردند، بيرون كردند و دولت متكفل امور آنهاست، آوارههائى كه از افغانستان الان در ايران هستند و مشكلات زيادى دارند آنها هم، اين خرابىهائى كه بخواهند ترميم بكنند (البته ملت خيلى كمك مىكند در همه اين امور لكن اينطور نيست كه كمك ملت كافى باشد، اين مقدار از كمك كه كردند) دولت هست كه متكفل اين امور هست و مسؤول اين امور هست، هر روز مواجه با يك مشكلات عظيم است. مىخواهد كه كاميون براى جنگ بفرستد راجع به خواربار كه بايد از اينجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به جنگ گرفتار است، معذلك با تمام قوا جنگ را مقدم مىدارد. الان گرفتارى دولت به قدرى است كه اين بودجههائى كه ملاحظه مىكنيد اينها نمىتواند كار دولت را درست كند، اين ملت است كه بايد درست كند.
حالا من عرض مىكنم به شما، ما فرض مىكنيم كه حضرت امير سلامالله عليه امروز در ايران بود و رئيس دولت بود و ملاحظه مىكرد كه يك جمعيتى، صدام و آنهائى كه با او موافقند، يعنى همه دولتهاى دنيا به استثناى بعضى، اين هجوم كرده است به ايران و خرابى كرده است و نفوس مردم را تلف كرده است و آواره كرده است و غارت كرده است و خرابى. حضرت ببينند كه الان اسلام و ملت اسلام و اعراض نفوس ملت اسلام در خطر اين است كه اين ياجوج و مأجوج بريزد به ايران و همان كارى را كه در اهواز كرد و خرمشهر كرد در تهران بكند و در مشهد بكند و در اصفهان. اگر حضرت احساس اين معنا را كرد، چه كرد؟ مىنشست موعظه مىكرد؟ مىگفت كه خودم تنها درست مىكنم؟ پول نداشت، كافى نبود، ماليات تنها كافى نبود، چه بكند؟ حضرت آنوقت حكم مىكرد به اينكه مردم
به حسب توانشان، مستضعفين، طايفه كم درآمد، اينها كنار و طايفههائى كه پر درآمدند، صد ميليون مثلاً اينها هر سال در مىآورند و بيشتر و خصوصاً آنهائى كه كارى به كار اين مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان اينجور نيستند، نوع تجار اينجور نيستند، نوع كسبه اينطور نيستند، اما در بينشان خوب اشخاصى هست، شما هم مىشناسيد كه يك معامله چند صد ميليونى مىكند و در آن معامله هم بيشتر از صد ميليون نفع مىبرد و حساب و كتابى هم در كارش نيست. اميرالمؤمنين با اين كشورى كه در معرض خطر است چه مىكرد؟ همه افراد را مىفرستاد جنگ با فشار، اموال اشخاصى كه ثروتمند بودند و اينها را مىگرفت و مىفرستاد و اگر نمىرسيد عباى خودش را مىداد، عباى من را هم مىداد، كلاه شما را هم مىداد براى حفظ كشور اسلام، براى حفظ نواميس خود اين مردم. شما مىدانيد كه اگر خداى نخواسته صدام يك وقت دستش به تهران برسد چه خواهد كرد؟ براى شما اموال مىگذارد؟ براى شما اعراض مىگذارد؟ براى شما نفوس مىگذارد؟ مىدانيد چه خواهد كرد؟ مىدانيد كه خطر دارد الان؟ خطر، صدام قابل آدم نيست، اما صدام و آنهايى كه پشتوانه او هستند، دولتهايى كه پشتوانه او هستند، آنهايى كه كمك مىكنند به آنها، قدرتهاى بزرگى كه اسلحه مىدهند، قدرتهاى بعد از او كه آدم مىفرستند، تجهيزات مىفرستند، و افراد مىفرستند، خوب، يك همچو خطرى الان براى ايران هست. آيا در يك همچو خطرى كه همه متوجه همه است، نه متوجه يك قشرى، خطر خوزستان متوجه همه جاى ايران است، خطر خرمشهر و آبادان و - عرض مىكنم كه - آنجاهايى را كه آنها آنوقت در تصرف داشتند و آن كردند كه مغول نكرده بود در طول تاريخ، اين متوجه به همه است. انصاف است كه در يك همچو وقتى احتكار بشود، اين ملت را در مضيقه بگذارند؟ انصاف است كه در يك همچو وقتى گرانفروشى بشود كه دولت به جان بيايد و نتواند درستش بكند، يا بايد كمك كرد به اين دولت؟ تكليف نداريم ما كه كمك مىكنيم؟ تكليف شرعى، اين اصناف محترم، اين بازارىهاى محترم، اينها مىتوانند مبارزه كنند با گرانفروشى، با اينكه اجناس را به قيمت ارزانتر بفروشند، آن مقدار كه گيرشان آمده، اگر اجناس را به قيمت ارزان بفروشند، محتكرين كنار مىروند، نمىتوانند نگه دارند، يا محتكرين را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگويند آقا چرا اين كار را مىكنيد در يك همچو وقتى كه همه چيز ما در معرض خطر است، ما حق داريم كه بنشينيم هى گله كنيم از اينكه مثلاً فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است؟ خوب نمىتوانيم. مسأله بالاتر از اين معنايى است كه من و شما خيال مىكنيم، مسأله، مسأله آمريكا است نه مسأله صدام. مسأله فرانسه هست، مسأله شوروى است.
بازار را ما بايد حفظش كنيم با تمام قوا، از آن طرف بازار بايد دولت را حفظ كند
خوب، ما بايد، اين ملت ما تا حالا مقاومت كرده و خداوند انشاء الله حفظشان كند و از اين بعد هم مقاومت كرده است و مىكند و بايد هم زيادتر مقاومت كند. شما بسياريتان يادتان هست اين جنگ دوم را، ما كه داخل جنگ نبوديم، طرف جنگ نبوديم و لكن وقتى كه اينها ريختند به ايران و ايران هم هيچ نتوانست كارى بكند و آن ارتش شاهنشاهى و آن حرفهائى كه رضاخان مىگفت، معلوم شد
همهاش پوچ بود، اينها وقتى وارد شدند، با اينكه آنها هم كارى به مردم نداشتند، همين وارد شدند، اما ديديد كه ارزاق چه جور بود؟ ديديد كه هيچ نانى پيدا نمىشد؟ ديديد برنج نبود؟ هيچ نبود، جيرهبندى بود، آن هم با آن قيمت گران در بعضى اجناس. ما امروز در جنگ هستيم آقا، ما، شوخى نيست. مسأله جنگ شوخى نيست، خرج جنگ شوخى نيست، مقاومت در مقابل جنگ شوخى نيست، يك لشكر را يا چندين لشكر را تجهيز كردن براى مقابله، اينها يك امورى است كه دولت گرفتارش هست و دارد خدمت مىكند. ما اين دولتى كه خدمت مىكند بايد تقديرش بكنيم، كمكش بكنيم. چهار نفرى كه توجه ندارند، يك چهار نفر ديگرى هم كه منافق هستند مىآيند هى به او يك چيزى مىگويند، به آنها يك چيزى مىگويند، ناراحتى ايجاد مىكنند در مردم. خدا داند كه با اين جنگ و با اين وضعى كه الان براى ايران هست و آن محاصره اقتصادى كه هست و آن كمكها و كارشكنىهايى كه هست و آن تبليغات سوئى كه بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، معذلك دولت ايستاده است و دارد خدمت مىكند، اين اعجاز است. بايد ما كمكش بكنيم، زير بغلش را بگيريم تا بتواند كار بكند. بايد اشكالاتى كه حتماً مىدانند، خود آنها هم مىدانند كه اشكال زياد است، اما چه بكنند؟ بگويند كه رها، هر كس هر كار مىخواهد بكند؟ خوب، يك عده هستند كه وارد مىكنند و به قيمتهاى چندين مقابل مىفروشند، يك عده هستند كه احتكار مىكنند، يك عده هست نمىكنند خوب، اين بيچاره دولت چه بكند؟ جنگ را رهايش كند، مىشود؟ آوارگان را رهايش كند مىشود؟ مستضعفان را رها كند، مىشود؟ شما ببينيد در همين بساطى كه الان براى ملت ما پيش آمده است و دولت هم آنقدر در مقابل اينها مقاومت كرده، چقدر ساختمان كرده براى مردم، چقدر راهسازى كرده براى مردم. من مكرر به اينها گفتم كه آقا اين كارهايى را كه مىكنيد، بياييد بگوييد، بيائيد به مردم بگوييد تا توجه پيدا كنند. خوب شما هم خيلى مىدانيد اكثر شايد بدانند كه در آنجاهائى كه هيچ برايشان كار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمين داشتند، نه راه داشتند، هيچ نداشتند، نه طبيب داشتند، الان همه اينها تا يك حدودى كه قدرت داشته دولت، عمل كرده و خوب عمل كرده است. بنابر اين ما بايد از يك همچو دولتى كه نمونه است، شما خيال مىكنيد كه صدام اينطورى عمل مىكند؟ صدام هم مبتلاى به جنگ است، همه هم به او كمك كنند، اما بپرسيد از آنهايى كه از عراق مىآيند ببينيد چه مىكند او، بپرسيد از اين آقايان عراقى كه آمدند و فرار كردند آمدند، دارد چه كند با اين مردم، اين حبسهاى او و اشخاص اخيار را در حبسهايش چه مىكند. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. از آن طرف بازار را ما بايد حفظش بكنيم با تمام قوا، همهمان موظفيم. بازار است كه ما را نگه داشته، همه را نگه داشته، از آن طرف، بازار بايد دولت را حفظ كند. اگر رها كند چه بكند دولت. آقاى موسوى، نخست وزير يك كاسب است مثل شما كاسب بوده ديگر، پدرش هم الان ظاهراً كاسب است. خوب، آن كه چيزى ندارد كه خودش بدهد، وزيرهاى ديگر هم همه از اين قبيلاند. دولت خودش كه چيزى ندارد. دولت مىخواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حيثيت شما بكند. خوب، ما خودمان بايد اين كار را تكفل بكنيم و آن مقدار كه مىتوانيم، اينهايى كه سرمايههاى كلان دارند. اگر يك وقتى شما
شنيديد كه اين آقايان بعضى مىگويند تروريست اقتصادى و محتكرين را مىگويند، محتكرين را مىگويند، عامه بازار كه محتكر نيستند، متعهدند آنها، آنها خلاف شرع نمىكنند. يك دسته هستند كه هم نق مىزنند، هم كارى به اين كارها ندارند، هم مال مردم را احتكار مىكنند و گران مىفروشند و بازار سياه درست مىكنند، يك دسته هم اينها، اينطور نيست كه به بازار كسى جسارت كند، من تا حالا از هيچ كس نشنيدم كه در بازار يك حرفى زده باشد. خوب، اين بازارى است كه بازار مسلمين است، اين بازارى است كه از اول تا حالا خدمت كرده و حالا هم خدمت مىكند، بعدها هم خدمت خواهد كرد. بنابر اين ما هم در گرفتارىهاى دولت بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى مستضعفين و بيچارهها بايد ملاحظه كنيم، هم گرفتارى اين آوارههايى كه آمدند و الان هستند. ما كه نمىتوانيم اين آوارهها را، خصوصاً اين آوارههايى كه از خود ما هستند از اهواز آمدند، از - عرض كنم - خرمشهر آمدند، از اين بلادى كه مورد تعدى واقع شده است آمدند، از خوزستان آمدهاند، بالاخره از جاهاى ديگر هم آمدهاند و همين طور ميهمانهايى كه داريم، خوب افغانى هستند، مسلمان هستند يا فرض كنيد كه عراقى هستند يا بيچارهها را از خانههايشان دور كردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اينجا. خوب، بايد چه كرد با اينها؟ نبايد اينها را پذيرائى كرد؟ ما مسلمانيم، آنها هم مسلمانند. ما بايد از آنها پذيرائى كنيم. خدمت كنيم به آنها و اين دولت است كه دارد اين كارها را مىكند. عمق كار دولت را ما نمىتوانيم درست بفهميم، تا يك دولت نيايد بنشيند، تا بعضى از آقايان محترم اصناف نروند پيش دولت بنشينند، از اين نمايندگان، دولت برايشان تشريح كند كه ما گرفتارىمان چى هست، آنقدرى كه آنها گرفتارى دارند ما تصورش را نمىتوانيم بكنيم. بنابر اين ما دو طرف قضيه را بايد ملاحظه كنيم. يعنى از همه ابعاد ما بايد توجه بكنيم به مسائل و مشكلاتمان و اسلام همه ما را مسئول قرار داده، وقتى اعراض نفوس مسلمين در معرض خطر است، براى همه ما واجب است كه اگر به اندازه كافى ندارند آنها جمعيت، پاشيم برويم، آن كه مىتواند بايد پا بشود برود، براى همه واجب است كه حالايى كه يك عدهاى داوطلب شدند و بحمدالله زياد هم هستند و رفتند تو جبهه هم الان، الحمدلله خوب است، لكن پشت جبهه مشغول باشند به تأييد دولت، مشغول باشند به اينكه دولتى كه در هر ماه چند ميليون خرج جنگ فقط مىكند، هر روز هر روز چند صد ميليون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عايدى دولت مهمش نفت بود كه نفت را حالا نمىگذارند ما استخراج كنيم زياد. نمىشود هم نفتى كه مال نسلهاى آينده است همهاش را در بياورند و حالا خرج كنند و چهار روز ديگر زندگى نتوانند بكنند. باقىاش اين است كه خوب مردم كمك كنند، خيرخواهها كمك كنند، ما نصيحت مىكنيم، استدعا مىكنيم از آنها كه كمك كنيد به اين دولتى كه مشغول گرفتاريش هست و آنهمه گرفتارى دارد. دولت هم بايد به شما كمك كند، طرفينى است قضيه، يك طرف را نبايد حساب كرد. از آن طرف دولت كه مىتواند بايد خدمت كند آنقدرى كه توان دارد بايد خدمت كند به بازار و به مستمندان و به ديگران، از آن طرف هم آقايان همه بايد خدمت بكنند. منتها اينكه حالا من دارم مىگويم، به گوش يك عده زياد اما كم مايه، كم سرمايه، به گوش آنها مىرود، اما يك عدهاى هم هستند كه سرمايههاى هنگفت دارند، آنها
اين حرفها را خيلى گوش نمىدهند، حساب آنها با خداى تبارك و تعالى است. انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند، موفق باشيد و همه و همه ما و دولت، همه دنبال اين باشيم كه اسلام را پياده كنيم و احكام اسلام را و اميدواريم كه پيروز بشويم و پيروز مىشويم و خداوند همه شماها را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع ميهمانان خارجى شركت كننده در مراسم بزرگداشت دهه فجر، شعراى شركت كننده در جشنواره شعراى عرب و عدهاى از نونهلان متولد 22 بهمن سال 1357
ما كشورمان يك كشورى است كه جز خداى تبارك و تعالى پناهى ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
برادران بسيار عزيز كه از شعرا و علما و روشنفكران و نويسندگان از كشورهاى مختلف جهان در اينجا آمدهاند خوش آمدند. خوش آمديد در كشورى كه زير بار ستم ستمشاهى در طول تاريخ و ستم رژيم پهلوى در پنجاه سال خرد شده. خوش آمديد در كشورى كه براى اينكه قيام براى اسلام كرده است و مىخواهد كه اسلام در اين كشور حكومت كند، و مورد تجاوز قدرتهاى بزرگ بىواسطه يا با واسطه شدهاند، در اين كشور آمديد و خوش آمديد در كشورى كه به واسطه اينكه با ابرقدرتها و نفوذ آنها مخالف است و اعلام مخالفت كرده است مورد تجاوز دشمنهاى اسلام، از عراق (يعنى حزب بعث عراق) شروع شده است به دستيارى آمريكا و كمك تقريباً همه كشورهاى جهان و مورد تجاوز همه اينها شده است. كشورى كه مىخواهد عدل الهى را در جهان و ابتدائاً در مركز خود كه ايران است، بپا كند و در همه جا حكومت، حكومت اسلامى باشد و دست قدرتهاى بزرگ از كشورهاى اسلامى كنار باشد. شما مىدانيد كه كشورهاى بزرگ از ابتداء اين نهضت اسلامى ايران تاكنون و خصوصاً در انقلاب بزرگ ايران با همه قدرتها مخالفت كردند، كار شكنى كردند و هجوم نظامى كردند و وا داشتند دشمنان اسلام را كه هجوم نظامى كند به مناطقى از كشور عزيز اسلام، به جرم اينكه اسلامى است. و شما مىدانيد كه الان كه جنگ بين جوانهاى متعهد به اسلام و بين صداميان بعثى عفلقى پشت كرده به اسلام، درگير است، علاوه بر كشورهاى بزرگى كه منافع خودشان را در اين كشور و در كشورهاى اسلامى ديگر و در سرتاسر جهان، در كشورهاى استضعافى در خطر مىبينند، همه به كمك اين حزب اشتراكى عفلقى عراق شتافتند و كمك نظامى، كمك مالى و كمك تبليغاتى به طور وسيع انجام مىگيرد. و ما كشورمان يك كشورى است كه بايد بگوئيم جز خداى تبارك و تعالى پناهى ندارد، و ملتها كه با ما دوست هستند و آن طبقه مستضعفان جهان كه با اسلام آشنا و با عدل و كرامت انسانى علاقه دارند، در تحت فشار دولتهايى واقع شدهاند كه براى خاطر چند روز عيش و نوش دنيوى اسلام را بركنار و بر ضد اسلام قيام مىكنند و به ملتهاى خودشان فشار مىآورند از خوف اينكه مبادا آنها هم ادعاى عدالت و ادعاى فرهنگ انسانى بكنند.
بايد مستضعفان جهان را آگاه كنيم به اينكه چه مصائبى بر اينها وارد شده
امروز تكليف همه شما آقايانى كه از خارج تشريف آورديد، شعراى شما، نويسندگان شما، گويندگان شما، اين است كه شعرا در اشعارشان قضاياى اين انقلاب را منعكس كنند، اگر توانستند در مجامع عمومى و اگر نتوانستند حتى در مجامع خصوصى هم محفوظ بماند براى نسلهاى آتيهاى كه فرزندانشان الان بعضىشان از كوچولوهايى كه در 22 بهمن متولد شدهاند و آنهايى كه در طول تاريخ مىآيند. بايد مردم را، مردم جهان را، مستضعفان جهان را آگاه كنيد، آگاه كنيم به اينكه چه مصائبى بر اينها وارد شده است و در تحت چه شرايطى زندگى كنند و آنان كه به آنها حكومت مىكنند تحت چه شرايطى هستند و وضع زندگى مالىشان چطور است. و آنهائى كه از دولتهاى اسلامى هستند، ذخائر خودشان را به كجا خرج مىكنند و در جيب كى مىريزند در عين حالى كه ملتهاى آنها گرسنه هستند، ملتهاى آنها فقير هستند و بسيارى از آنها از گرسنگى تلف شدند و اينها ذخائر خودشان را، ذخائرى كه مال خود اين ملت است و آنها غاصب هستند، به جاى اينكه براى ملت خودشان ولو عشرى از اعشار آن خرج مىكردند و اينها به رشد مىرسيدند، تمامش را تسليم مىكنند به آنهائى كه دشمن اسلامند. شعرا در طول تاريخ بايد بنويسند اين امور را و به شعر، مردم را بيدار كنند و نويسندگان اگر مىتوانند در نطقها و نوشتههاى خودشان، در مجامعى كه مىروند در شهرهاى خودشان، در كشورهاى خودشان مسائل ايران را ابلاغ كنند و اگر نمىتوانند در كتب و رسالههاى خودشان ثبت كنند كه بعدها وقتى كه مردم در نسلهاى بعد مىآيند، ببينند كه دشمنهاى آنها كى هست و دوستان آنها كى و تكليف آنها با دوستانشان و دشمنانشان چيست. اگر ما در تبليغ قصور كنيم، اگر ما در گفتن و نوشتن شعر و نثر و همه نحو نوشتن و گفتن قصور كنيم، ما مديون نسلهاى آينده هستيم كه ممكن بود با نوشتههاى شما، با نوشتههاى نويسندگان عزيز و با اشعار آنها، بيدار بشوند و مطلع بشوند بر اينكه بر اين ملتها در اين زمان چه گذشته است و ماها چه تحمل رنج كرديم، بلكه آنها در صدد علاج برآيند، و امروز نيز ما بايد در صدد علاج برآئيم. همه شما و همه ملتهاى ضعيف دردها را مىشناسند، مىدانند كه از كجا صدمه مىبينند و كى به آنها صدمه مىزند و چه رژيمى آنها را تحت فشار قرار مىدهد و درمان را بايد بدانند كه تا جهان مبتلاء به اين جنايتكاران است و وابستگان به اين جنايتكاران، روى خوش نخواهد ديد. و ما، همه شماها كه نويسنده هستيد و خصوصاً شعرا كه لسان شعر بالاترين لسان است، بايد مردم را آگاه كنيد، نسلهاى فعلى را، نسلهاى آينده را و بنا بگذاريم بر اينكه اگر نمىشود در جوامع عمومى، از جوامع خصوصى و از افرادى كه با آنها آشنا هستيم شروع كنيم و شمهاى از اين مسائلى كه در ايران وارد شده، واقع شده است، از مصيبت هائى كه در زمان رژيم سابق واقع شده است (و شايد بسيارى از شما بدانند) با مصيبتهائى كه در اين زمان واقع شده است و دارد واقع شود مردم را آگاه كنيد و از شيوه مبارزهاى كه در اينجا شروع شد از اول، و به خواست خداى تبارك و تعالى تا اينجا كه آمده است هر روز رشد كرده است، اين شيوه را به آنها گوشزد كنيد. لازم نيست كه ابتدائاً يك عده كثير باشند، عدههاى كوچك و افراد كم، كم كم اين قطرهها با هم جمع شوند و دريا تشكيل مىدهند.
آنهائى كه شرقزده و غربزده نيستند بايد شروع كنند ولو از صفر
ما از صفر شروع كرديم، ايران از صفر شروع كرد، ايران در آنوقتى كه همه چيزش در خطر بود و اختناق به طورى بود كه زن به شوهر و شوهر به زن نمىتوانست يك كلمه خلاف رژيم بگويد، از صفر اشخاصى كه بيدار شدند و بودند، شروع كردند و اين صفر كم كم بزرگ شد و اين قطرات كم كم بزرگ شدند و شكل گرفتند و به صورت مشتهاى گره كرده و بدون اينكه در آنها يك تشكيلات منظمى باشد و بدون اينكه داراى يك سلاح باشند. سلاح در دست مردم به هيچ وجه نبود، لكن اينها از هيچ شروع كردند تا اينكه سلاحها را از دست دشمنان گرفتند و كم كم با فرياد اينها براى اسلام، از ارتش، جناحهاى بسيارى به اينها ملحق شدند كه تا الان هم هستند و خدمت مىكنند و در بين خود ملت هم بسيج شد عده كثيرى و الان هم بسيج مىشود.
و ما اميدواريم كه ايران به اندازه افرادى كه دارد، جوانانى كه دارد، ارتش داشته باشد. يك ارتش ملى اسلامى انسانى كه در مواقعى كه احتياج به آن هست، چندين ميليون از افراد حاضر به خدمت باشند. كشورهاى ديگر هم آنهائى كه بيدارند، آنهائى كه توجه به مسائل دارند، آنهائى كه غربزده و شرقزده نيستند، آنهائى كه منافع خودشان را از شرق نمىدانند و آنهائى كه منافع خودشان را از غرب نمىدانند و آنهائى كه غرب و شرق را غارتگرانى مىدانند، آنها هم بايد شروع كنند ولو از صفر. و همانطورى كه در ايران از صفر شروع شد و تا حدود بيست سال دائماً در خدمت آمدند و كردند و ناگهان انقلاب حاصل شد، انفجار حاصل شد و با انقلاب و انفجار، اين رژيمى كه تا دندان مسلح بود و او را مسلح كرده بودند، همه قدرتها هم با او همراه بودند، با همين مردم عادى كشور ما كه متحول شدند به يك انسانهاى الهى و به يك انسانهاى توحيدى، اين رژيم شكسته شد و دنبال او هم دست امريكا از اينجا قطع شد و دست همه قدرتها از منافع ما - قطع شد - قطع شد. و در اين هنگام كه شما تشريف داريد در اينجا، ما كارهاى خودمان را، دولت ما كارهاى خودش را و كارهاى ايران را با شايستگى انجام مىدهد و كارخانهها را به راه مىاندازد و مسائلى كه دارد و مشكلاتى كه دارد يكى پس از ديگرى حل مىكند و در ظرف چهار سال تمام چيزهايى كه يك كشور مستقل بايد داشته باشد دارا هست، در عين حالى كه هميشه در فشار بوده و هميشه در محاصره اقتصادى و در محاصره نظامى بود. مأيوس از خدا نباشيد، خدا را حاضر بدانيد و قدرت خدا را در همه جا فعال بدانيد و مراجعه به صدر اسلام بكنيد كه يك نفر انسان به تمام معنا، لكن در نظر كفار ضعيف و مستضعف، قيام كرد و يك انقلاب به اين بزرگى را كه دنيا را در تحت سيطره خودش در آورده است ايجاد كرد. از وحدت افراد و كمى افراد هراس نكنيد كه خداى تبارك و تعالى به شما كمك مىكند و وقتى كه شما نصرت بكنيد از خداى تبارك و تعالى، وعده نصرت داده است و كمى عده با اينكه قدرت روحى در كار باشد و انسجام در كار باشد و تعهد به اسلام در كار باشد، اسباب ضعف نخواهد شد.
شما دولت ها، مدعى اسلام در لفظ هستيد، لكن در عمل اسلام رامىكوبيد
الان كه شما ملاحظه مىكنيد و صداميان اشتلم مىكشند كه حتى در اين نبرد آخر گاهى مىگويند هفت هزار، گاهى مىگويند پانزده هزار، ما از ايرانيان را (يعنى از اين سپاهيان ايران را) كشتيم و از بين برديم، بيش از چهار هزار ما نفرستاديم در جبههها. ما ارتشمان و قوايمان در كنار هستند الان، و ما مىخواهيم كه اين دولتهائى كه دارند كمك مىكنند به يك جنايتكار تاريخ، به يك جنايتگر كه از اولى كه اين حزب در عراق پيدا شد با اصل جنايت پيدا شد و با تز اسلام نبايد باشد. اين دولت هائى كه ادعاى اسلام مىكنند، ما چطور مىتوانيم از آنها اين ادعا را بپذيريم، دنيا چطور مىتواند اين ادعا را بپذيرد، كه شما مدعى اسلام در لفظ هستيد، لكن در عمل اسلام را مىكوبيد و دشمنان اسلام را تقويت مىكنيد. آمريكا كه دشمن همه اديان است حتى مسيحيت، آمريكا كه اصلاً اعتنا به اديان ندارد و جز منافع خودش را نمىخواهد، حتى منافع امريكائىها هم نمىخواهد، منافع دولت امريكا را مىخواهد و همه جهان را به آتشزده است و دارد آتش مىكشد، شما در منطقه با آغوش باز از او استقبال مىكنيد و ارتش او را در مناطق اسلامى پذيريد براى اينكه ارعاب كنيد لبنان را و ارعاب كنيد ايران را. مسلمين با اين مردمى كه بنايشان بر اين معناست بايد چه بكنند؟ مسلمين كه گرفتار يك همچو حكومتهائى هستند و گرفتار يك همچو سردمدارانى هستند بايد چه بكنند؟ بايد ساكت بنشينند، تماشاگر باشند؟ اگر ايرانىها هم اين فكر را مىكردند كه به ما چه ربط دارد، ما مشغول كسب خودمان هستيم و كارى به اين مسائل نداريم، خدا مىداند كه اگر آن قدرت محفوظ مانده بود تا حالا چه به سر اسلام در اينجا آورده بود، اگر مهلت پيدا مىكرد اين رژيم غير انسانى، اسلام را از محتواى خودش بكلى خالى مىكرد و يك صورت بىمحتوا، حتى صورت را هم نمىگذاشت حفظ بشود. فجايعى كه در زمان او واقع شد، تاريخ اميد است كه ثبت كند و متفكران و متوجهان به مسائل بنويسند و باشد در مخزنها تا ببينند اشخاصى كه بعدها مىآيند. بنا، بر اين بود كه اصل اسلام در اينجا محو بشود، شروع كردند تاريخ اسلام را تغيير دادند و شروع كردند و جوانهاى ما را از اسلام مىخواستند جدا كنند، مواد مخدره و موادى كه انسان كش است، در اينجا به دست همين خاندان پهلوى خريده مىشد و پخش مىشد. اين نه براى اين بود كه فقط منافع مادى مىخواستند، براى اين بود كه اطاعت امر آنها را بكنند كه بايد ايران عقب مانده بماند و يك عده افيونى و هروئينى و عياش نمىتوانند كشور خودشان را حفظ كنند، آنها بنشينند و چرت بزنند و آنها مخازن آنها را خالى كنند. خداى تبارك و تعالى با قدرت غيبى خودش به اين ملت عنايت فرمود و اين جوانها را متحول كرد به يك انسانهاى عارف مسلك كه براى خداى تبارك و تعالى و به عشق خداى تبارك و تعالى از جا نشان مىگذرند و مادران و پدران آنها از فرزندان رشيدشان گذرند و اين فداكارى موجب اين شد كه ما در عين حالى كه بسيار از بزرگانمان را از دست داديم و بسيار از جوانان ارزشمندمان را از دست داديم و خسارات بسيار بر ما وارد شد از دست دشمن ها، معذلك آنچه كه به دست آورديم اسلام عزيز بود و اسلام ارزش دارد كه همه چيز در راه او داده بشود، چنانچه اولياء خدا چنين كردند. پيغمبر
اسلام هر چه داشت در راه اسلام داد، در تمام عمر آسودگى نداشت اين سرور، و حسين بن على سلام الله عليه همه چيزش را فداى اسلام كرد و در صدر اسلام همه چيز فداى اسلام بود، و ما هم بايد اقتداى به آنها بكنيم و ما هم امت همان پيغمبر و شيعه و پيرو همان اشخاصى هستيم كه در صدر اسلام بودند. ملتها بايد از جا برخيزند، اگر بنشينند و منتظر اين باشند كه براى آنها چه براى جهات مادىشان و چه براى جهات معنوىشان ديگران بيايند و كارى بكنند اين اشتباه است و اسباب اين مىشود كه هيچ كارى نتوانند انجام بدهند و در طول تاريخ به همانطورى كه هستند باشند و فرزندان آنها هم به همين ترتيب باشند و اگر توجه به خدا بكنند و با توجه به خدا اشتغال به كار بكنند و اشتغال به فعاليت براى اسلام بكنند، خداى تبارك و تعالى راهها را بر آنها باز مىكند. شايد تاريخ نتواند بنويسد آن راههايى كه براى ايران باز شد، آن هدايتهايى كه بدون اينكه ماها متوجه او باشيم، هدايتهائى كه تحميل به ما شد. ما مىخواستيم يك كار بكنيم يك وقت مىديديم كه كار ديگر داريم انجام مىدهيم و كار ديگر آن بوده است كه بايد انجام داد. اين را در تاريخ نمىشود ثبت كرد، اين علومى است كه مال سينههاست.
بكوشيد ملتهاى خودتان را اسلامى و بيدار كنيد، همه تبليغات دنيا بر ضد ماست
بكوشيد كه ملتهاى خودتان را اسلامى كنيد، ملتهاى خودتان را بيدار كنيد و تاريخ صدر اسلام را براى آنها بخوانيد و كوشش هاى آنها را براى اسلام و مسائل ايران را در آنجا منعكس كنيد. ما كه دستمان از تبليغات كوتاه است، نسبت به آنها نمىتوانيم آنقدر تبليغ داشته باشيم، همه رسانههاى گروهى در دست دشمنان ماست و هر روز هم تبليغ مىكنند و هر روز هم ايران را محكوم مىكنند. اين سازمانهايى كه همهشان نوكر آمريكا و امثال او هستند. سازمان عفو بين المللى نمىدانم شوراى امنيت و امثال اينها كه ملاحظه مىكنيد در طول اين جنگى كه صدام و صداميان به ما تحميل كردند و آنقدر از شهرهاى ما را كوبيدند و آنقدر جوانهاى ما را كشتند و آنقدر صغير و كبير و مرد و زن را زير آوارها دفن كردند، يك كلمه راجع به اين مسائل ذكر نكردند و كاش ذكر نمىكردند، امروز ما را محكوم مىكنند، امروز به ما نسبتها دهند و روى همان نسبتها محكوم مىكنند، قول دشمنهاى ما سند اين سازمانهاست و گاهى هم خودشان سند درست مىكنند، اگر چيزى ندارند، يا در مطبوعاتشان يا در راديوهاشان يك مصاحبه درست كنند، مصاحبه با كى؟ مصاحبه با آن كه اينجا را چاپيده و فرار كرده، اين را سند قرار مىدهند و بر ضد ما تبليغ مىكنند. همه تبليغات دنيا بر ضد ماست. ملتها هم ممكن است بسيارىشان بازى بخورند، يك عدهشان هم توجه دارند. تكليف شما آقايان اين است كه آنچه ديديد ولو به تدريج برسانيد به كشورهاى خودتان، به دوستان خودتان كه اينجا همچو نيست كه در بين خيابانها كسى نتواند راه برود براى اينكه او را مىكشند و همچو نيست كه بچههاى كوچك را هر روز در خيابانها مىكشند و اينطور نيست كه زندانهاى اينجا شكنجه مىكنند و چه مىكنند و آنطور نيست كه ما حمله كردهايم به عراق و آنطور نيست كه عراق از مملكت ما باز به طور كلى خارج شده باشد، لكن خارج خواهد شد انشاءالله و تسليم هم خواهد شد و قدرتهاى بزرگ هم نمىتوانند او را
نجات بدهند، و اين دولتهاى كوچك همسايه، من خوف اين را دارم كه اگر يك ادامهاى اينها بدهند يك روزى پشيمان بشوند كه پشيمانى براى آنها سودى ندارد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه شما عزيزانى كه وقت صرف كرديد و در اين كشور ستمديده آمديد و ستمهايى كه به آنها شده است ملاحظه كرديد و قدرتى كه جوانهاى ما دارند و پشتكارى كه دارند و تعهدى كه به اسلام دارند ملاحظه كرديد، من تشكر مىكنم و تشكر بيشتر اينكه شما هم مبلغ اسلام باشيد در مقابل اين مبلغين زيادى كه مبلغ كفرند و مبلغ مبلغ ظلمند. خداوند همه شما را توفيق بدهد و خداوند كشورهاى اسلامى را از دست تبهكاران نجات بدهد و همه ستمديدگان اسلام و غير اسلام را از ستمگران نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده و پرسنل نيروى هوائى و گروهى از كاركنان هواپيمائى جمهورى اسلامى
تعهد و فداكارى شما نيروى هوائى از ياد همه مستضعفان محو نخواهد شد
بسم الله الرحمن الرحيممن اين پيروزىهاى قدرتمندانه اسلام در اين دهه اخير فجر به همه شما آقايان و تمام نيروهاى مسلح و امت بزرگ اسلامى تبريك عرض مىكنم. مجاهدات شما برادران نيروى هوائى كه اول نيروئى بود كه به اسلام پيوست و اول نيروئى بود كه به اسلام رو آورد و قرآن، و به طاغوت پشت كرد. اين تعهد و اين فداكارى كه در آنوقت ارزش فراوان داشت، از ياد ملت، از ياد همه مستضعفان محو انشاءالله نخواهد شد و شما در پيشگاه خداى تبارك و تعالى آبرومنديد و ارزشمنديد كه در وقت مشكل اين سد را شكستيد و در دنباله شما ساير نيروها هم متصل شدند به ملت و بحمدالله پيروزى حاصل شد و طاغوت مبدل به رحمان شد و شمائى كه در آنوقت در خدمت طاغوت بوديد، از آن روز تاكنون در خدمت اسلام و در خدمت خداى تبارك و تعالى هستيد.
اين پيروزى كه براى شما و قواى مسلح از اول انقلاب تاكنون پيدا شده است، يك امر عادى نمىشود تلقىاش كرد، اما در اول انقلاب مىدانيد كه ما مواجه بوديم با چه قدرتى كه در سالهاى طولانى او را مجهز كرده بودند ولو اينكه براى ايران مجهز نكرده بودند براى مقابله با دشمنهاى امريكا مجهز كرده بودند و مىدانيد كه همه قدرتها هم دنبال او بودند و به او كمك مىكردند و معذلك اين ملت در آنوقت كه چيزى نداشت، دست تهى بود، بر اين قدرتها غلبه پيدا كرد و از جمله غلبهها قضيه اتصال شما برادران بر ملت بود كه در آن روز شعارهاى ملت، دعوت شما به برادرى بود و شما هم پذيرفتيد و در كنار برادرانتان تا امروز مشغول جهاد مقدس هستيد. بايد ما همه بدانيم كه دنبال اينكه ملت و همه اقشار نظامى و قواى مسلح براى خدا و براى پياده كردن احكام خدا و براى بيرون راندن شيطان و رژيم طاغوت و جايگزين كردن الله اكبر به جاى اينها. و رژيم جمهورى اسلامى در همه مراحل به ما و شما كمك فرموده است و عناياتش از شماها سلب نشده است و من اميدوارم كه شما و همه ما و همه ملت به عهد خودشان براى خداى تبارك و تعالى باقى باشند و خداى تبارك و تعالى هم اگر شما نصرت بكنيد و عده فرموده است كه نصرت كند به شما و تا كنون هم نصرت فرموده است. شما ملاحظه بفرمائيد كه در هر مرحلهاى از مراحل كه ملت ايران و ارتش ايران و سپاه ايران و ساير قواى مسلح روبرو شدند با كفار، در عين حالى كه اينها ساز و برگشان به اندازه آنها نبوده است و آنها از
همه جا گدائى كردند و به آنها كمك شده است و ايران جز اتصال به خداى تبارك و تعالى به جاى ديگر اتصال ندارد، اين خداى تبارك و تعالى است كه اين پيروزىها را نصيب شما و نصيب ملت شما كرده است و الا يك قوائى كه در سنگرهاى از پيش ساخته شده نشستهاند، سنگرهاى بسيار عظيم نشستهاند و به همه جور از قواى از مهمات مجهز هستند، از سلاح مجهز هستند، آنوقت يك عده از اين طرف در بيابانها راه بيفتند و آنها را از سنگرها بيرون كنند و سنگرها را خالى كنند و از آنها آنقدر اسير بگيرند كه شما مىدانيد. يك مسألهاى نيست كه ما يك امر عادى حساب بكنيم و پاى خودمان حساب كنيم. اين مسأله مافوق طبيعت است. اين مسأله روى عناياتى است كه خدا به شما كرده است و دارد. و براى ما همه اين عنايت خداى تبارك و تعالى بالاترين درجه است و ما همه مرهون نعمتهاى او هستيم و بايد هميشه اين مطلب را در نظر داشته باشيم.
امروز شما مىبينيد كه همه اقشار ملت يك دست هستند در مقابل كفار
و خداى تبارك و تعالى هم به دنبال اينكه شما اين نعمت را شكر مىكنيد زياد مىكند اين نعمت را - اگر شكر - اگر شكر بكنيد وعده فرموده است كه من زياد مىكنم. نعمتهاى خودش را زيادكند. امروز شما مىبينيد كه همه قواى مسلح، قواى مسلح و ملت همه با روحانيت، روحانيت با همه، يك دست هستند در مقابل كفار و رمز پيروزى شما همين است. يك همچو مجلسى كه الان ما داريم كه روحانيت با شما مخلوط هستند و در سابق اگر يك روحانى هم در آنجا بود روحانى وابسته به دربار بود و امروز روحانيونى هستند كه از خود اين مردمند و خدمتگزار اين مردمند و از حوزههاى علمى هستند و به هيچ جا مربوط نيستند. امروز اين مخلوطى كه ايران دارد كه سپاه با ارتش، ارتش با بسيج، بسيج با همه، عشائر با شما با همه. ملت پشتيبان، روحانيت پشتيبان، همه با هم هستيد، اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ايران مرحمت فرموده است و گمان نكنيد در جاى ديگر اين نعمت باشد و علتش هم اين است كه ايران براى اسلام قيام كرد. از اول فرياد زد كه ما اسلام را مىخواهيم و خداى تبارك و تعالى براى اينكه به اسلام ارج مىگذارد، اين كارى كه شما كرديد، در پيشگاه او ارزش داشت و شما را يارى كرد و اگر ملتهاى ديگرى هم همين برنامه را داشته باشند و براى اسلام و براى خدا حركت كنند، خداى تبارك و تعالى با آنها هم همان خواهد كرد كه با شما خواهد كرد. عمده اين است كه ما تكليفمان را بفهميم. عمده اين است كه بشر بفهمد كه بايد چه بكند. اگر بشر راه خودش را پيدا بكند، خداى تبارك و تعالى راههاى هدايت را، راههاى پيروزى را به او نشان مىدهد. شما گمان كنيد كه اين رعبى كه خدا در دل اينها انداخته است، به واسطه تفنگ ماست؟ به واسطه قدرت ماست؟ اين يك رعبى است كه در صدر اسلام هم خداى تبارك و تعالى پيغمبر اسلام را با همين رعب كه به دل دشمنانش مىانداخت پيروز مىكرد و الا آنها هم در مقابل دشمنانشان ساز و برگى نداشتند. اينكه يكدفعه وقتى الله اكبر گفته مىشود فوج فرار مىكنند، سنگرها را خالى مىكنند، در همين اخير كه اطلاع دادند ديديد كه به مجرد اينكه اينها حمله كردند و صداى الله اكبر را بلند
كردند، آنها فرار كردند. در خرمشهر هم همين شد. جاهاى ديگر هم همين. بنائاً عليه ما بايد اين نعمت خدا را حفظ كنيم و اين رحمتى كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كند، كوشش كنيم كه اين رحمت ادامه پيدا كند و كوشش اين است كه اولاً الهى بشويم، در راه خدا خدمت بكنيم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانيم و خودمان را از او و به سوى او بدانيم و دنبال همين معنا آنوقت آن مسأله دوم كه وحدت و انسجام است حاصل مىشود، براى اينكه تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است. وقتى كه شما الهى شديد، رحمانى شديد، توجه به خدا داشتيد، دنبال او ديگر تفرقه حاصل نمىشود، اختلاف حاصل نمىشود. و بحمدالله امروز مابين همه قواى مسلح يك انسجام بزرگ هست و اميدوارم كه همه توجه داشته باشيد كه اين انسجام را حفظ بكنيد.
كوشش كنيم كه اين رحمت الهى ادامه پيدا كند
و به اين بوقهاى تبليغاتى كه در دنيا بلند است بر ضد شما، بر ضد همه بلند است، به اينها هيچ وقت اعتنا نكنيد. اينها گاهى تحريك مىكنند ارتش را ارتش را ديگر، در ايران ارتش ديگر كارى به جمهورى اسلامى ندارد و گاهى از اين طرف تحريك مىكنند. اينها شغلشان اين است كه در هر شكستى كه بخورند يك مدتى كه اصلاً بروز نمىدهند شكست را، يك مدتى هم مىگويند كه اين مىگويد اينطورى، آن مىگويد اينطورى. الان هم مىگويند كه دولت ايران مىگويد كه ما چه كرديم، صدام هم مىگويد كه ما تمامشان را از عراق بيرون كرديم، همه را كشتيم يا بيرون رفتند و تجهيزات آنها را هم همه را ضبط كرديم. اساس صحبت همين است و بايد دولتهاى منطقه اين مطلب را بفهمند كه اگر چنانچه با اسلام آشنا بشوند و با ايران دست برادرى بدهند، ايران مىتواند آنها را از شر همه قدرتها نجات بدهد و آنها ديگر انشاءالله و آنها ديگر خوف اينكه اگر ما چه بكنيم آمريكا چه مىكند، نداشته باشند. خوب، ما همانهائى كه شما مىترسيد عمل كرديم. ما يك نوكر نشاندار بزرگى از آمريكا بيرون كرديم و ما سفارت امريكا كه اسمش سفارت بود و جاسوسخانه بود، بستيم و تصرف كرديم و ما جاسوسهاى امريكائى را بيرون كرديم. و ما مستشارهاى امريكائى را بيرون كرديم و امريكا هم نتوانست كارى بكند، مىخواست بكند. و - ما در صورتى كه - ايران در صورتى كه يك جمعيت محدود فوقش چهل ميليونى دارد و يك مهمات و اسلحه محدود دارد، در عين حال ايستاده در مقابل همه قدرتها و از هيچ قدرتى هم باك ندارد، براى اينكه به يك قدرت اتكال دارد و او خداست. وقتى به او اتكال داشت و اتصال داشت، احتياج به اينكه به ديگران اتصال پيدا كند ندارد. وقتى بناشد يك جمعيت چهل ميليونى بتواند در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، در مقابل فرانسه و در مقابل همه اينها بايستد، يك ملت اگر يك ميلياردى شد، آنوقت كسى مىتواند با او مخالفت كند؟ اين مسلمانها كه قريب يك ميليارد جمعيت دارند، لكن متفرق از هم هستند، هر كدام يك سازى مىزنند، دولتهايشان با ملتهايشان مخالفند، ملتها هم با دولتها همين طور، هر دولتى هم با دولت ديگر اگر هم بگويد دوستم، دروغ مىگويد. اين صدام كه حالا اينقدر، تا حالا اينقدر ادعا مىكرد كه من وابستگى
به آمريكا ندارم و من با اسرائيل دشمنم و با مصر دشمن هستم و من يك عربى هستم كه فقط عربيت را مىفهم و آمريكا و فرانسه و ديگران را اصلاً كارى ندارم و قبول ندارم، حالا معلوم شد كه كه قضيه چى هست، حالا معلوم شد كه اين مرد، هم آمريكائى بوده است هم اسرائيلى بوده است و هم در غياب آنها با شوروى بست و بند داشته است و هم با فرانسه. آنى كه در ذهنش نبوده، عرب بوده، با مصر هم به اعتبار اينكه آمريكا با مصر است، آن مربوط است والا او تابع اين است، مىخواهد قدرت خودش را در همه منطقه جا بزند. از اول هم كه وارد اين هجوم شد، بازيش دادند و بزرگ منشى خودش به اصطلاح و بلند بينى خودش به اصطلاح و آن حب شيطانى نفسانى خودش هم بود. آمريكا هم بازيش داد كه ايران ديگر چيزى ندارد، خوب ارتشش كه از بين رفت و پاسدارها هم كه چيزى نيستند و ديگر مردم هم كه اصلاً كارى به اين حرفها ندارند، تو بيا برو ايران را بگير. نفت ايران مال تو. وقتى شد، چه خواهى كرد، چه خواهى شد، منطقه را تو بگير، همه منطقه مال تو. يك همچو حرفهائى زدند و كلاه سرش گذاشتند. اين بدبخت هم از آنها گول خورد و حمله كرد به ايران و هيچ يك از اينها ايران را نمىشناختند، يعنى ايران را خيال مىكردند مثل زمان سابق است. ايران را آنها نمىدانستند كه وقتى يك ملتى اسلامى شد، يكدفعه فرياد اسلام را زد، اين غير از آن چيزهائى است كه آنها مىفهمند. آنها اصلاً از قدرت اسلام اطلاع ندارند، نمىفهمند، نه آنها نمىفهمند، بعضى از اينها هم كه از خود ما بودند و فرار كردند و منافقى كردند، اينها هم نمىدانستند يعنى چه ايران. اينها هم خيال مىكردند كه اگر ما يك صدائى در آوريم تمام شود قضيه و مثلاً در آمل اگر يك دسته از كمونيستها مىگفتند اگر ما يك دفعه آمديم در خيابان، ديگر همه مردم با ما هستند. يك همچو حماقتها اسباب اين شد كه صدام وارد يك دامى بشود كه از صد تا دامى كه او دارد بيشتر باشد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما عناياتش را مستدام بدارد و ما در خدمت او بيشتر از سابق باشيم و همه با هم مجتمعاً يد واحده باشيم بر ما سوى و خداوند همه شما را سلامت بدارد و ارزشهاى شما هيچ وقت از ذهن ما خارج نمىشود و اول كسى كه به ما و به اسلام ملحق شدند شما بوديد و شما سابقين السابقين هستيد و مقرب هستيد پيش خدا انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان عضو مؤسسه خيريه 12 فروردين قم و تهران و اعضاى انجمن اسلامى پرستاران
شما بانوان در پشت جبهه، آن فعاليتى را مىكنيد كه سلحشوران در جبههها مىكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد از خانمهاى محترم و بانوان معظم قم و حضار محترم كه امروز در اينجا تشريف دارند تشكر كنم و قدردانى.
شايد من بهتر از ديگران مشكلاتى كه بر اين مملكت در طول سلطنت اين پدر و پسر گذشت شاهد بودهام و به اندازه من كمتر كسى از باب اينكه عمرش وفا نكرده است، شاهد اين مسائل بود. اكثر شما خانمها آن زمان را ياد نداريد و شايد در بين شما بسيار كم باشد كه آن زمان اسف بار را ياد داشته باشد. در آن زمان به اسم اينكه مىخواهيم نيمى از جمعيت ايران را فعال كنيم، آن شقى جنايتكار دست به يك جنايت زد و آن جنايت كشف حجاب بود و به جاى اينكه نيمى از جمعيت ايران را فعال كند آن نيم ديگرى هم كه نيمه مردان بود به طور بسيار زيادى از فعاليت انداختند و اين عروسكهائى كه درست كردند و در همه ادارات جا دادند و در همه خيابانها راه انداختند، آنهائى كه در ادارات بودند، ساير افرادى كه در ادارات بودند را هم از كارهاى خودشان بازداشتند و آنهائى كه در خيابانها رها بودند، جوانهاى ما را به فساد كشاندند و فعاليت جوانهاى ما را از دست آنها گرفتند. به اصطلاح خودشان مىخواستند كه تمدن شرق را وارد ايران كنند و با آن وضعى كه درست كردند، تمدن بزرگ اسلامى را هم از بين بردند. و بحمدالله در شهر مقدس قم آنچنان پايدارى كردند خانمها و بانوان كه مشت به دهن آنها زدند و در تهران و ساير شهرها هم اكثريت زنها، اكثريت بانوان با آن مخالفت كردند و تو دهنى زدند و همان مقدار از عروسكهائى كه خودشان را مهيا كرده بودند براى اينكه ايران را به فساد بكشند، كافى بود كه جوانهاى ما را، چه دخترها و چه پسرها را منحرف كنند. و خداى تبارك و تعالى بر ما، بر ملت ما منت گذاشت و نجات داد اين ملت را، اين بانوان را از آن نقشههائى كه آنها كشيده بودند. و شما ملاحظه كنيد در طول سلطنت اين دو نفر فاسد، اين خانمهائى كه آمدند بيرون و وارد جامعه شدند، اينها چه كار مثبتى انجام دادند؟
الان را مقايسه كنيد با آنوقت. الان ايران تقريباً يك مدرسه شده است و در هر جاى ايران كه انسان نگاه مىكند، بانوان آنجا مشغول فعاليت اسلامى، دينى و حتى فعاليت سياسى هستند، با حفظ
عفافشان، با حفظ شرفشان. آنها در طول اين مدت كه رها بودند در بين مردم، جز فساد ايجاد نكردند و اين بانوان در اين مدت كم، آنقدر فعاليت كردند كه شما نمونهاش را در قم ملاحظه مىكنيد و از اين نمونه در شهرهاى ديگرى هم هست و البته من بايد تشكر كنم از اهالى قم و از بانوان معظم قم كه در يك همچو اوقاتى كه ما گرفتار ابرقدرتها و قدرتهاى فاسد هستيم و ايران از هر طرف مورد حمله آنها هستند، شما بانوان در پشت جبهه، آن فعاليتى را مىكنيد كه آن سلحشوران در جبههها، و همانطورى كه آنها مشغول فعاليت هستند، شما مشغول فعاليت هستيد، يك راه از راه ساختن خود و جوانهاى خود و خانمهاى جوان و يك راه از راه پشتيبانى به آنهائى كه در جبهه هستند و اين يك امرى است كه بسيار مورد تشكر است و بسيار ارزنده است و در پيش خداى تبارك و تعالى ارزندگى شايان دارد. و اما هر كارى كه انسان اشتغال به آن دارد، خصوصاً كارهاى اسلامى و انسانى، البته يك دسته هم پيدا مىشوند كه در مقابل اين كارها براى اينكه يا حس حسادت دارند و يا حس رقابت و اينها، يا انحراف دارند، البته آنها مخالفت مىكنند و شما كسانى كه مشغول به اين مؤسسه هستند و مديران اين مؤسسه هستند و كسانى كه در اين مؤسسه مشغول خدمت هستند و كسانى كه در اين كلاسهاى درس مشغول درس خواندن هستند، توقع اين را نداشته باشيد كه همه بانوانى كه هستند و همه زنهائى كه هستند با شما موافق باشند. هستند در بين اشخاص كسانى كه آنها نمىتوانند اين مسائل اسلامى را ببينند و بعضى از آنها مسائل اسلامى را يك مسائلى مىدانند كه با تمدن شرق چون مخالف است، با تمدن غرب چون مخالف است از اين جهت ارتجاعى است. پيشرفتگى را آنها به اين مىدانند كه يا تابع غرب باشند و غرب زده و يا تابع شرق باشند و شرق زده و امروز كه ايران دست رد به سينه هر دو گروه زده است و نه متمايل به شرق است و نه متمايل به غرب و مىخواهد انسانى زندگى كند، با شرافت و ارزندگى انسان شروع كند به كار، البته كارشكنى هست لكن آنهائى كه كارشكنى مىكنند اگر مسلمان هستند اين خدمت بزرگى كه اين خانمها و اين بانوان دارند مىكنند و پيش خدا خدمت شايسته است، از معاصى كبيره است كه كارشكنى در اين موضوع بكنند و اگر چنانچه آنها هستند كه پايبند به اسلام نيستند و مىخواهند هرزگى بكنند فصل هرزگى گذشت، ديگر به شما اجازه نمىدهند بانوان ايران كه كارهائى كه سابق مىكرديد اين كارها را اعاده بدهيد. و من بايد از همه شماها تشكر كنم و البته شماها بحمدالله مشغول فعاليت دينى هستيد و بينش سياسى هم در بين شماها هست و در بين بانوان ايران، هم بينش دينى هست و هم بينش سياسى و از آن چيزى كه شما را باز مىداشت از اينكه فعاليت سياسى و دينى بكنيد آن موانع مرتفع شد و اميدوارم به زودى شما به يك پايهاى برسيد كه هر كدامتان بتوانيد عدهاى را تربيت كنيد. و انشاءالله ايران يك ايران زنده، يك ايران پاينده، يك ايران مقاوم در مقابل شرق و غرب و در مقابل آنهائى كه در مقابل ما ايستادهاند باشد.
كشورهاى غير متعهد اول بايد كنفرانس خودشان را از عناصر وابسته تصفيه كنند
و اما يك كلمه هم راجع به مسائلى كه در اين اوقات پيش آمده است عرض كنم. يكى از مسائل،
اين كنفرانس سران به اصطلاح غيرمتعهدهاست. اين كنفرانسى كه سران اول در سابق تأسيس كردند افراد بسيار متعهدى به اسلام و به كشورهاى خودشان بودند و غير متعهد نسبت به قدرتهاى بزرگ، لكن امروز مخلوط شده است از يك جنسهاى مختلف، بسياريشان آنها هستند كه غير متعهدند و بعضى از آنها، آنها هستند كه اگر اينها غيرمتعهد باشند ما متعهد نبايد باشيم. اگر بنا باشد كه حسين اردنى و حسن و حسنى مبارك و امثال اينها غيرمتعهدند همه غيرمتعهدند پس نبايد بگويند كه يك دسته متعهد، يك دسته غيرمتعهد. و از كارهائى كه بايد اين كنفرانس متعهدين غيرمتعهدين انجام بدهند كه در رأس همه كارهاست و بايد بعدها هم اين مطلب را انجام بدهند اين است كه اول متعهد و غيرمتعهد را از هم جدا كنند. هر كس ادعا كرد كه من غيرمتعهدم، در بين خودشان راه ندهند. چه بسا افرادى كه وابستگى آنها و غلام حلقه به گوش بودن آنها نسبت به شرق و نسبت به غرب از آن متعهدينى كه هستند زيادتر است و اگر وارد اينها باشند و نفوذ در اينها بكنند راه را منحرف مىكنند و ديگران را منحرف مىكنند.
بايد اول اين كشورهاى غيرمتعهد، اين كشورهايى كه مىخواهند مستقل باشند، اين كشورهائى كه خودشان را غيرمتعهد مىخواهند... بكنند اول تصفيه كنند اين مجلس خودشان را، اين كنفرانس خودشان را، اين جنبش خودشان را، تصفيه كنند از عناصرى كه اينها به اسم غيرمتعهد وارد مىشود و مىخواهند خدمت كنند يا به آمريكا كه اكثراً اينطورند يا به شوروى كه آن هم بسيارند. اگر اينها در بين شما باشند نمىگذارند كه شما غير متعهد بمانيد، نمىگذارند كه شما براى كشورهاى ضعيف كار بكنيد، نمىگذارند كه شما وابستگىهاى خودتان را از كشورها جدا كنيد. اينها در شعار از شما پيشاند. شما ببينيد كه در اين كنفرانسى كه اخيراً همين چند روز تأسيس شد و پايان يافت يكى از كسانى كه طرفدارى كرد آمريكا بود. آمريكايى كه همه عالم را مىخواهد تحت قدرت خودش بياورد، اگر چنانچه اين كنفرانس را او مىترسيد ازش گمان مىكرد كه اين كنفرانس بر ضد او خواهند قيام كرد، هيچ وقت از او تعريف نمىكرد، از اينها تعريف نمىكردند، لكن آنها از اين كنفرانس تجليل كردند. براى اينكه دلبستگى آنها به افرادى است كه وارد اين كنفرانس شدهاند مثل حسين اردنى و حسنى و امثال اينها و صدام، اينها وارد شدند به اسم اينكه ما غيرمتعهد هستيم و اين غيرمتعهدها مىخواهند همه شما را به مثل خودشان غيرمتعهد بكنند. اگر شما بخواهيد كه واقعاً يك جمعيت غيرمتعهد، يك سران غيرمتعهد باشيد و بتوانيد به آن عدم تعهد خودتان عمل بكنيد، در رأس امور تصفيه است. اگر يك نفر فاسد در بين شما باشد نمىگذارد كار شما انجام بگيرد. بايد اول امثال اينها را، صدام را، حسين را، حسنى را، حسن را و امثال اينها را از بين خودتان طرد كنيد تا بتوانيد يك كنفرانس صحيح تشكيل بدهيد و يك جنبش غيرمتعهد باشد. والا هر چند سال يك دفعه شما اجتماع مىكنيد با آنهمه زحمت، با آنهمه خرج، با آنهمه گرفتارى، بيش از يك مسائلى كه طرح مىشود و گفته مىشود و بعدش هم عمل نمىشود، بيش از اين كارى انجام نمىدهيد و اين براى اين است كه بين شما نمىگذارند اينهايى كه نفوذ كردهاند نمىگذارند كه كارها انجام بگيرد. بايد در رأس امور اين باشد كه اينها كنار بروند و خودتان
بنشينيد، همانطور كه ايران دستش را پيش هيچ كس دراز نمىكند و نكرده است در اين چند سال و مستقل ايستاده است و زن و مردش ايستاده است در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى و در مقابل هر غير - هر متعهدى. اينها غير متعهدند واقعاً، نه تعهد فرهنگى دارند، نه تعهد - چيز - نظامى دارند، نه تعهدهاى ديگرى دارند اما اگر باشد اگر يك جايى باشد كه بگويند كه ما تعهد نظامى نداريم اما تعهد فرهنگى داشته باشند تعهد فرهنگى بدتر از تعهد نظامى است، وابستگى است نه تعهد. آنها هم كه مىگويند تعهد و لاتعهد، اصلاً شما وابسته هستيد و غلام حلقه به گوش اينها، بعضى از اينها هستند. اگر بخواهيد كه متعهد نباشيد بايد اساس را عوض بكنيد نه تعهد از يك راه نظامى، فقط بايد شما غيرمتعهد و غير وابسته باشيد، در صنعت، در فرهنگ، در همه امورى كه يك كشورى احتياج به آن دارد، اگر اينطور شد غيرمتعهد مىشويد و مىتوانيد سرپاى خودتان بايستيد و اگر اين افراد وارد شما باشند نمىگذارند شما غيرمتعهد بمانيد و شما را وابسته مىكنند و شما را بدتر از تعهد درست مىكنند براى اينكه تعهد طرفينى است اين براى او تعهد مىكند او براى اين تعهد مىكند اما اينها مىخواهند وابسته كنند و بى چون و چرا همانطور كه خودشان وابسته هستند و براى آنها كار مىكنند و همه دارائى كشور خودشان را با آن فقرائى كه سرتاسر كشورشان هست به جيب ابرقدرتها مىريزند اينها وقتى كه وارد بشوند در بين شما همين كار را سر شما در مىآورند. من اميدوارم كه غيرمتعهدهاى واقعى در فكر بيفتند و اين اشخاص فاسد تفاله را بيرون بريزند تا بتوانند براى كشورهاى خودشان و براى ملتهاى ضعيف يك كارى انجام بدهند.
انشاءالله خداوند به همه شما سلامت و صحت عنايت كند و همه ما و شما را فعال كند در راه خدمت به مستضعفين، در راه خدمت به مستمندان، در راه سواد آموزى، در راه آموزش، در راه پرورش و همه شما انشاءالله به خدا سپرده باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در جمع كليه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
اين مجلس بهترين مجالسى است كه از صدر مشروطيت تا حالا بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هواى سرد و با اين برف تشريف آوردند و از نزديك ما خدمتشان مىرسيم.
من در اين مسأله هيچ شكى ندارم كه اين مجلس بهترين مجالسى است كه در همه دنيا هست و بهترين مجالسى است كه از صدر مشروطيت تا حالا بوده است. من از همه شما بيشتر زمانهاى سابق را ادراك كردهام. من از زمان قاجار و تا حالا مجالس را ديدهام و كيفيت اينكه مردم چه جور انتخاب كردند و چقدر دخالت داشتند مردم و افرادى كه در مجلس آمدند چطور بودند و اين سنوات آخر را كه همه آقايان مىبينند و ديدهاند. در تمام طول مشروطيت، اين مجلس به اين ترتيب كه تمام افرادش تقريباً متدين و معتقد به اينكه بايد اسلام حكومت كند، در تمام دورهها نبوده است اين. و در انتخاباتى كه من از بچگى انتخابات را در حدود خودمان و بعد هم كه از جاهاى ديگر هى شنيده شده است، انتخابات هيچگاه به طور كلى در دست مردم نبوده است. يك مدت زيادى به دست متنفذين منطقه، مناطق، خانها و مالكين بزرگ و اينها بوده است و در آنوقتى كه ديگر آن بساط آنها، قدرتهايشان از بين رفت، دربست در دست حكومت وقت بوده. اگر در تهران مثلاً يكى دو نفر، چند نفر كه انتخاب مىشدند، انتخاب مردم بود و باقىاش نبود (براى اينكه تهران - فرض كنيد - جايى بود كه خيلى نمىشد فشار بياورند) اما جاهاى ديگر مسأله، مسأله مردم در كار نبود، يعنى شوراى ملى ما در هيچ وقت نداشتيم. اگر چند نفر هم ملى در آنها بوده است، لكن مجلس همچو مجلسى نبود كه يك شوراى ملى باشد، و ما امروز داريم يك شوراى اسلامى و ملى به حسب آن بعد صحيحش مشاهده مىكنيم.
مجلس در رأس همه ارگانها واقع شده است
من در اين شك ندارم، در اينكه آقايان وكلا همه به حسب نوع (و اگر استثنا بشود يك استثناى بسيار نادر است) حسن نيت دارند، در اين هم من هيچ ترديدى ندارم و در اين معنا هم كه مجلس در رأس همه ارگانها واقع است و مجلس، ملت است كه متبلور شده است و تحقق پيدا كرده در يك جاى محدود، اين هم بىاشكال است. بنائاً عليه ما تا اينجايش با همه آقايان موافقيم و اعتقاد هم همانطورى
كه داريد، داريم. لكن هيچ كس و هيچ دستگاهى و هيچ فردى نمىتواند ادعا كند كه من نقص هيچ ندارم. اگر كسى ادعا كرد اين را، اين بزرگترين نقصش همين ادعاست. كسى نيست كه بتواند بگويد كه من ديگر بىعيب هستم. اگر بعضى اشخاص پيدا بشوند كه خوب، بسيارى از عيوب را ندارند، لكن بىعيب ما نداريم در دنيا و ما بايد هميشه توجهمان به آن عيوب خودمان باشد. عيوب احتمالى، نمىگويم عيوب دارند، عيوب احتمالى و انسان كه بخواهد براى خدا كار بكند و به مقام انسانيت برسد، بايد هميشه دنبال اين باشد كه ببيند چه عيبى دارد، دنبال اين نباشد كه ببيند چه حسنى دارد، براى اينكه دنبال اينكه چه عيبى دارد، مىشود كه انسان در صدد رفع آن برآيد و دنبال اينكه چه حسنى دارد، پرده مىشود در چشم انسان و نمىتواند عيوب خودش را ببيند.
من ميل دارم كه اين مجلس، يعنى همه ميل داريد كه اين مجلس كه از همين ملت تشكيل شده است و با رأى همين ملت تشكيل شده است و همه مىدانيد كه اين ملت جز اسلام انگيزه نداشت، حتى مذاهبى كه رسمى هستند، آنها هم ديانت را مىخواهند، خدا را مىخواهند، رضاى خدا را مىخواهند، ما بايد فكر اين معنا باشيم كه اين معنا كه رضاى خداست و آرمان اسلام است، اين معنا را به تمام معنا در صدد باشيم كه متحقق كنيم. انسان گاهى ديدش، مجلس هم همين طور است، ديدها مختلف است، هر دو و همه جمعيت اسلام را مىخواهند، لكن ديد از اسلام اختلاف دارد و مىدانيد كه تقريباً بسيارى از روشنفكرهاى ما هستند، افراد تحصيلكرده ما هستند كه اينها ادعاى اسلام شناسى مىكنند، لكن از اسلام بىاطلاعند. اينطور نيست كه اسلام را به آن معنايى كه دارد، به آن معنا بتوانند بفهمند. يك جنبه يا يك جنبههايى را در آن مطالعه مىكنند و مسائلى در آنجا مثلاً فهمند، لكن جنبههاى زياد ديگرى كه در اسلام هست توجه نمىكنند و اين اسباب اين مىشود كه يك اختلاف نظرهايى پيش بيايد. من ميل دارم كه، شما هم ميل داريد كه اين مجلس طورى باشد كه اگر قانونى را گذراند وقتى كه در شوراى نگهبان برود بىچون چرا قبول كنند. شما مىدانيد كه مردم اسلام را مىخواهند، ديانت را مىخواهند، رضاى خدا را مىخواهند. اينهمه مردمى كه در ايران در اين طول مدت مبارزه كردند و حالا هم دارند در جبههها مبارزه مىكنند و در پشت جبههها هم مبارزه مىكنند، اينها همه براى اسلام است و براى خداست. اينها را ما بايد فكر اين باشيم كه اين نظرى كه به مجلس دارند و نظر اسلامى دارند، اين نظر محفوظ بماند. اين نه مخصوص مجلس است، دولت هم همين طور است. همه كسانى كه مشغول يك شغلى در دولت هستند اين معنا را بايد توجه كنند كه مردم توجه به اسلام دارند، انحراف مختصرى اگر پيدا بشود در يكى از اينها، اين انحراف را مردم نمىپذيرند. و ما بايد براى خدا در صدد رضايت اين مردم باشيم، يعنى اين مردمى كه آن مجلسهاى طاغوتى را به هم زدند و يك مجلس اسلامى درست كردند، دست بسيارى را از توى حبسها گرفتند و بيرون آوردند، از تبعيدها، تبعيد شدهها را برگرداندند. اينها همه چيزهائى بود كه مردم كردند، ما ادعا نمىتوانيم بكنيم كه من كردم، شما كردى، جامعه كرد منتها به توفيق خداى تبارك و تعالى. خداوند اين جامعه را طورى قرار داد و عنايت به طورى شد كه اين جامعه با ديد اسلامى جلو افتادند. جوانهايشان
را فدا كردند و همه چيزشان را دادند و آن رژيم را و آن كسانى كه آن رژيم را تقويت مىكردند رفتند و يك جمهورى اسلامى پيدا شد و از اين جهت مردم دنبال اسلام هستند. اگر خداى نخواسته در مجلس شورا (نه به واسطه سوء نيت، به واسطه اينكه شناخت كم است) يك دستهاى گمان مىكنند كه مكتب سرمايهدارى بهتر از مكتب كمونيست است مثلاً، يك دسته هم آن طرفش را خيال مىكنند. آن كه خيال مىكند او بهتر است، مىرود سراغ اينكه ببيند در اسلام كجاها اسمى از اين مسأله برده شده، بدون اينكه توجه به اطراف مسأله بكند ببيند كه آنجائى كه گفتند، پهلويش چه گفتند. يك دسته مىروند آن چيزى را كه باز خودشان به نظرشان رسيده، مىروند دنبال آنكه او را پيدا بكنند. من در نجف كه مشرف بودم، مىديدم كه در اين ديوارهاى نجف، كربلا، يك چيزهائى را همين بعثىها كه اساس اديان را منكرند و قبول ندارند، در آنجا نوشتند از نهجالبلاغه، آنهائى كه در نهجالبلاغه راجع به - فرض كنيد كه - انتقاد از اينكه سرمايهدارى اگر چنانچه بزرگ بشود در پهلويش مظلوم پيدا مىشود، اينطور شعارها را مىنوشتند، منتها آنها نيت سوء داشتند. آنها اشخاصى نبودند كه بروند براى اينكه نهجالبلاغه چه مىگويد، اطاعت كنند. و اما همان اشخاصى هم كه حسن نيت دارند، خدمت مىخواهند بكنند به اين كشور، خدمت به اسلام بكنند، گاهى به واسطه بىتوجهى به همه اطراف مسأله، مىبينيد كه يك راهى را پيش گرفتند كه اين راه، راه به خيال خودشان اسلام است، لكن جهات ديگرش را توجه نكردند. از اين جهت آنى كه من آرزو دارم اين است كه ما، شماها كه در مركز قانونگذارى هستيد و از همه مهمتر محل شماست و ديگران هم كه در ما بعد اين واقع هستند، ما تحت تأثير هيچ مكتبى واقع نشويم. نمىخواهم بگويم همه شما تحت تأثير واقع شديد، لكن يك عدهاى ممكن است تحت تأثير تبليغات آن طرف يا تبليغات آن طرف. ما بايد راه مستقيم اسلام را بگيريم و مطالعات اسلامى داشته باشيم، يا از كسانى كه مطالعات اسلامى دارند ياد بگيريم كه آيا سرمايهدارى تا چه حدود در اسلام قبول شده است و اسلام درباره او چه مىگويد و كمونيسم را اصل اسلام قبول دارد يا قبول ندارد اگر يك مكتب انحرافى ما را در تحت تأثير خودش قرار بدهد، ما از اسلام غافل شدهايم، حسن نيت داريم، خيلى هم ميل داريم كه ملت چه باشد، صلاح اين است كه امروز چه جور بشود، صلاح براى اينكه اسلام تقويت بشود اين است كه امروز چه جور بشود. همه اطراف مساله مطالعه نمىشود كه ببينند آن صلاح آخرى، آنكه اسلام گفته است، اين يك مطلبى است كه از خداست. خدا اينطور نيست كه در نظر نگرفته باشد كه مصلحت چى است براى يك ملت يا براى يك جمعيت مصلحت چى است و مصلحت حالا بايد اين باشد، آنوقت آن باشد. آنجاهايش هم كه مصلحتى در تغييرات بوده است خدا گفته است آنها را. احكام ثانويه براى همين معناست كه گاهى يك مسائلى در جامعهها پيش مىآيد كه بايد يك احكام ثانويهاى در كار باشد، آن هم احكام الهى است، منتها احكام ثانويه الهى است. ما بايد در صدد اين معنا باشيم كه اگر رأى به يك پيشنهادى مىدهيم، توجه بكنيم كه ما تحت تأثير يك مكتبى از مكتبهاى دنيا واقع نشويم ما تحت تأثير قرآن باشيم، تحت تأثير احاديث از ناحيه پيغمبر صلى الله عليه و آله. اگر اينطور بشود كارها زودتر مىگذرد و كارها بهتر مىگذرد و نظر مردم به شما، همان نظرى
است كه حالا هست. اگر ده مرتبه اينطور اتفاق بيفتد كه يك عدهاى كه اكثريت - فرض كنيد - هستند، اينها يك چيزى بگويند، يك عدهاى هم در اقليت باشند چيز ديگر بگويند، برود در شوراى نگهبان و رد كند، اكثريت را رد كند، نقص كند، اگر چندين دفعه اينطور بشود مردم آزرده مىشوند. يعنى آن شناخت مردم از شما ممكن است يك وقت خداى نخواسته تغيير بكند و اين از بزرگترين خطرهائى است كه براى مجلس اسلامى است و براى اسلام است. خطر بزرگ اين است كه امروز ما را آن خطر احتمال مىرود كه آن خطر براى ما باشد، اين است كه يك وقت ملت از حكومت برگردد. ملت را ديگران نمىتوانند برگردانند. آمريكا هر چه به حكومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد يا به افراد فحش بدهد، پيش مردم، آنها معتبرتر مىشوند و از آن طرف ديگران، منحرفين هر چه شما را بدگوئى كنند برايتان بهتر است. مصيبت آنوقت بود كه از شما تعريف كنند. اگر چهار مرتبه آمريكا، من آن اوايل مىگفتم اين را كه اينها نمىفهمند چطور اشخاص را زمين بزنند، چهار دفعه تعريف كنند از يك كسى، تعريف كنند از يك چيزى، وقتى تعريف كردند، مردم مىفهمند اين عيبى دارد كه اينها تعريف مىكنند از او، لكن خدا خواسته است كه اينها نفهمند. اگر چند مرتبه مردم ببينند كه در مجلس آنهايى كه فرستادند در مجلس و همه را به ديانت مىشناسند، اينها رأىهائى دهند كه فقهاى شوراى نگهبان براى خاطر مخالفتش با اسلام رد مىكند، خوب، درشان شبهه پيدا مىشود. شما كارى بكنيد كه تحت تأثير هيچ كس، خودتان را از تمام مكاتب دنيا، خودتان را تبرئه كنيد و نصبالعين شما اسلام و قرآن و احاديث اسلامى باشد، منتها چه احكام اوليه، چه گاهى احكام ثانويه. اگر اينطور بشود، شوراى نگهبان رد نمىكند ديگر. و من خوف اين را دارم كه يك مدتى كه شما گفتيد و آنها نپذيرفتند، مردم درشان شبهه بشود، چنانچه اين خوف براى دولت هست. اگر دولت همان مسير مردم را سير كند، اگر دولت با اين مردمى كه در صحنه بودند، چه از بازرگانانشان و چه از عرض بكنم كه ديگر مردمشان و چه از كاسبهاى جزئشان، همه اينها (الا نادرى كه هيچ وقت نبودند) اگر دولت كارى بكند كه اينها را يك وقتى همه را ناراضى كند، از حيث اينكه مالياتها را زياد كند بدون وجه، از حيث اينكه جرم براى تأخير ماليات بدون وجه، از اينكه جريمه براى يك مسائل قرار بدهد بدون وجه، و همين طور قضاتى كه در اطراف هستند، اگر خداى نخواسته طريقشان را يك نحوى قرار بدهند كه مردم كم كم شك در اينها بكنند، آن روز است كه براى ما مصيبت پيش مىآيد، آن روز است كه نه جنگ مىتواند پيروز بشود ونه مجلس مىتواند موفق باشد و نه دولت، آن روز است كه بايد فاتحه را بخوانيم شما آقايان بايد توجه به اين معنا بكنيد كه مسائل را طورى طرح كنيد، مسائل را طورى رأى به آن بدهيد كه در شوراى نگهبان رد نشود، يا اگر رد مىشود در هر سالى يكى دوتايش رد بشود. اما شما از اين ور يك ماه زحمت بكشيد و صحبت بكنيد و رد و ايراد بكنيد و يك مسألهاى را تمام كنيد، آنها بعد از چند روز بگويند اينها خلاف شرع است، با اسلام نمىسازد، يا با قانون اساسى مخالف است كه آن هم از روى اسلام است، اين وهن براى مجلس آورد و اين خوف براى ما ايجاد مىكند كه مبادا يك وقتى مردم خيال كنند كه اينها تدين ندارند، توجه ندارند كه، نه تدين دارند، ديدشان
آن ديدى كه بايد باشد بعضىشان نيست و الا نه اينكه بىتدين باشند، خير خواهند، حسن نيت دارند، تدين دارند، اما اينطور نيست كه همه اينها در ديدها يك طور باشند و همه اينها در مسائل يك طور باشند. بايد طورى بشود كه اگر شما با هم اختلاف كرديد، مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل، اختلافى باشد كه دو مجتهد با هم دارند. آن اختلاف اگر باشد، پيش مردم هم مقبول است، پيش شوراى نگهبان هم مقبول مىشود. و اما اگر بنا باشد كه يكىاش از يك طرفى بيفتد كه شوراى نگهبان بگويد اين خلاف اسلام است، شوراى نگهبان نمىگويد كه اين خلاف فتواى من است يا خلاف فتواى زيد است، او مىگويد خلاف اسلام است، اگر اينطور بشود و تكرار بشود، اين خطرى است براى شما و براى همه و اگر دولت هم بخواهد اينطور مشى كه گاهى وقتها مىشود، اين را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار قرار بدهد، بداند كه فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از امورى است كه لازم است. پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مىكرد، دنبال اين بود كه مردم را جلب كند، دنبال اين بود كه مردم را توجه بدهد به حق. شما هم بايد دنبال همين معنا باشيد، دولت بايد دنبال همين معنا باشد، ارتش بايد همين معنا را داشته باشد، پاسدارها بايد همين طور باشند. اگر خداى نخواسته بعضى از پاسدارها جوانى بكنند و يك كارى كه بر خلاف موازين است انجام بدهند، اگر اين تكرار بشود خداى نخواسته چشم مردم از آنها، رأى مردم از آنها بر مىگردد و مورد سوأل واقع مىشوند و اين مصيبت است. شما گمان نكنيد كه قدرت نظامى شما را نگه داشته است، قدرت ايمان شما را نگه داشته است و پشتيبانى ملتها، ملت. اين را بايد، اين پشتوانه را بايد حفظش بكنيد. اگر اين پشتوانه خداى نخواسته يك وقتى از دست ما برود، همه از بين خواهيم رفت و اسلام هم دستخوش باز يك مسائل ديگر مىشود.
ما امروز مسؤول اسلام، قرآن شريف و همه انبيا هستيم، بايد بر وفق آراء آنها عمل كنيم
و ما امروز مسؤول اسلام، مسؤول قرآن شريف، مسؤول همه انبيا هستيم، بايد ما بر وفق آراء آنها عمل بكنيم.
و يك كلمه ديگر هم بايد عرض كنم و آن اينكه گاهى وقتها يك كلمهاى فرض كنيد كه من مىگويم، يك چيزى من مىگويم، به نظر شما هم خوب مىآيد، مثلاً، آنوقت مىبينى كه در جاهايى، از اين يك برداشتهائى كردهاند كه مشمول معصيت شدهاند. به من اطلاع دادهاند (من كه بيرون نيستم، اما اشخاصى به من اطلاع دادهاند) كه بعضى نوارهاى بسيار مفتضح در بعضى از جاها هست به عذر اينكه فلانى گفته است كه كسى حق ندارد به كسى، من همچو چيزى گويم كه كسى حق ندارد نهى از منكر كند؟! من اگر بفهمم كه واقعاً اين صحت دارد، اذن مىدهم به آن كسى كه مىخواهد اينها را از اطراف خيابانها بيرون كند، اين دكانهايى كه اين كارها را مىكنند دكانشان را برچينند. خودشان توجه كنند كه اين مسائل، يك مسائلى است كه آبروى اسلام در خطر است برايش. در جمهورى
اسلامى علناً يك همچو مسائلى در خيابانش بشود، اين را نمىشود، تحمل بكنند، مردم تحمل نمىكنند. و به من نسبت مىدهيد، دروغ نسبت مىدهيد، من همچو كارى نمىتوانم بكنم كه يك مسأله خلاف شرع را من بگويم بله بايد بشود. ما چيزهائى كه بر خلاف است مىگوييم نبايد باشد، نه چيزهائى كه بر خلاف است بايد باشد.
بنابر اين پاسدارها كه عزيزترين افراد هستند در اين كشور بايد فكر كنند كه اين عزت خودشان را و اين محبوبيت خودشان را حفظ كنند. اگر اين حفظ نشود پوسيده مىشوند، از بين مىروند و اين به اين است كه مشىشان را مشى اسلامى قرار بدهند. دادگاهها مشىشان را مشى اسلامى قرار بدهند. مىدهند اما خيلى توجه كنند، اگر يك جا ديدند كه يكى اشتباه كرده، اشتباه را به او بگويند، اگر ديدند تعمد كرده، اطلاع بدهند تا با او رفتار اسلامى بشود و بالاخره همه ما، همه اين دولت و همه اين اشخاصى كه در كارهاى دولتى، يا در كارهايى كه در جمهورى اسلامى بايد بشود دست به كار هستند، بايد اين حيثيت خودشان را پيش مردم حفظ كنند و اين حيثيت حفظ مىشود به اينكه به مر اسلام عمل بشود، اعم از احكام اوليه و اگر چنانچه نشد و تشخيص داده شد به اينكه الان مصلحت در حكم ثانوى است، احكام ثانويه و اما اين هم بايد روى تشخيص صحيح باشد. خوب، يك نفر مىنشيند مىگويد كه الان حكم اضطرارى است بايد فلان چيز بشود، يك عدهاى مىگويند نيست اضطرارى. اينكه نمىشود گفت كه حالا كه يك عدهاى گفتند اضطرارى است، ما او را گيريم، فرض كنيد چند نفر هم او اكثريت دارد. شما بايد يك كارى بكنيد كه اضطرارى را قبول كند، شوراى نگهبان قبول كند، مجلس لااقل دو ثلثاش رأى بدهد به اينكه اين امر اضطرارى است، مشورت كنند با اشخاص مطلع. ما بايد به مر اسلام عمل كنيم. آقايان، شما بايد به مر اسلام، هم تكليف شرعىتان است، هم حكم عقل است كه ما بايد حفظ كنيم مردم را. اگر يك وقتى مردم تو خيابان ريختند و شعار بر ضد ما دادند، شعار بر ضد كسانى دادند، خوب، آنوقت چه مصيبتى است. ما بسمان است آن شعارهايى كه در خارج برايمان مىدهند و آن شعارهايى كه منافقين مىدهند و امثال آنها. ما وقتى مردم را داريم، اسلام را داريم و رضاى خدا را داريم، همه چيز داريم و هيچ يك از آن تبليغات سوء تأثيرى نمىكند، اما اگر خداى نخواسته مردم يك وقتى لغزش پيدا كردند ديدند شما خداى نخواسته داريد يك كار خلافى كنيد و خيال كنند عمد است، خوب، آنها كه نمىدانند اين مسائل را، توده مردم كه نمىتوانند مسائل را تحليل كنند به طورى كه بفهمند كه كجا عمد بوده، كجا نبوده، فلان آقا چه بوده است، او چه بوده، اين مصيبت مىشود برايتان. و من اميدوارم كه انشاءالله جديت زياد در اين مسأله بكنيد و انشاءالله رأىهايى كه شما مىدهيد، مشورتها زياد باشد، بلكه گاهى وقتها با بعض افراد شوراى نگهبان مشورت كنيد و بعد از اينكه مشورت شد و اين امور آنطور شد، ديگر نه شوراى نگهبان رد كند و نه مردم ناراضى مىشوند. مردم وقتى ديدند يك حكمى را حكم خداست، مجلس گفته است، شوراى نگهبان هم كه دنبال اين است كه احكام اگر خلاف اسلام باشد ردش كنند، حالا كه قبول كردند اسلامى است، مردم با اسلام كه دعوا ندارند. مردم، اسلام هر چه بفرمايد قبول مىكنند. كسى كه جوانش را براى اسلام مىدهد
ديگر دنبال اين نيست كه مثلاً فلان چيز را ندارد، چطور باشد، يا فلان چيز را دارد، چه بشود. ما بايد اين اسلام عزيز را نگهدارى بكنيم. مجلس اسلامى ما نگهبان اسلام باشد و همه ارگانها و دولت، نگهبان اسلام، خدمتگزار اسلام باشد، وقتى خدمتگزار اسلام شد همه مسلمانها با آن موافق هستند. چه در ايران و چه در خارج ايران، همه با آن موافق هستند، آن عدهاى هم كه مخالف هستند، مخالف اسلام اصلش هستند، آنها هم تأثيرى ديگر حرفهاشان ندارد. و من اميدوارم انشاءالله كه اين جنگ به زودى تمام بشود و به نفع شما تمام بشود، به نفع اسلام تمام بشود و اشخاص اگر چنانچه يك وقت احتياج به آنها شد باز بروند به جبههها، اگر احتياج باشد واجب است بروند، اگر احتياج نباشد، نه، لازم نيست. گاهى وقتها هم آنها مىگويند نبايد بيايند. و كمك كنند و انشاءالله با دولت هم كمك كنند راجع به شاهراه سازىها، راجع به اين مسائل، بايد دنبال اين باشند كه كمك بكنند. و الان ما كارمان آنى است كه در رأس امور است همه مىدانيد كه الان جنگ است، اگر اين حل شود مسائل ديگر چيزى نيستند، حل مىشوند انشاءالله. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و سلامت بدارد و براى اسلام همه ما خدمت كنيم و انشاءالله هواهاى نفسانى را كنار بگذاريم و آن چيزى را كه به حسب حديث پيغمبر اكرم است كه: ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان يكى اتباع هواست، يكى هم طول امل است. هواها از بين برود، طول املها از بين برود. اينطور نيست كه ما هميشه باشيم، دير و زود دارد، زود و دير دارد، چند روز آن، چند روز آن، هر كسى پنچ روز نوبت اوست و بعدش وارد مىشود به يك دنيائى كه دنياى هميشگى است، ابدى است، يا ابدى در نعمت انشاءالله شماها باشيد يا خداى نخواسته طور ديگر. بنابر اين ما بايد رضاى خدا را به دست بياوريم و دنبال اين باشيم كه رضاى او به دست بيايد. حالا او روشنفكرى كه يك خيال ديگر مىكند، هر چه مىخواهد بگويد. آن دولت ديگرى هم كه يك چيزى مىگويد، نقى مىزند، آن هم هر چه خواهد بگويد، آن منافقى هم يك چيزى مىگويد، آن هم هر چه خواهد بگويد. ما رضاى خدا را به دست بياوريم، چيزهاى ديگر سهل است. والسلام عليكم و رحمةالله
پيام امام خمينى به مناسبت حلول سال نو خطاب به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
از خداوند تعالى مسئلت مىكنم كه اين سال جديد را به همه مسلمين جهان و مسلمانهاى ايران و خصوصاً قشرهاى مجاهد، بازماندگان شهدا، بازماندگان خود معلولين و متعلقين آنها و بسيجىها و همه قواى مسلح ارتش و غيرارتشى، سپاه پاسداران و همه اينها مبارك كند و بر ملت ايران انشاءالله اين سال مبارك باشد و سالى باشد كه پيروزى دنبالش باشد. انشاءالله در اين سال پيروزى براى ملتهاى مظلوم جهان و مسلمانان جهان مقدر شود و براى ما و براى ملت عزيز ايران اين نعمتهائى كه خداى تبارك و تعالى به آنها عنايت فرموده است قدردانى كنيم، قدردانى كنند. خداوند به همه عالم نعمت فراوان داده است و قابل احصاء نيست و ما هم قدرت بر اينكه احصاء كنيم نعمتهاى خداى تبارك و تعالى را نداريم لكن اما بنعمه ربك فحدث تا آن اندازهاى كه مىتوانيم آن چيزى كه به ملت ما خداى تبارك و تعالى عنايت فرموده است بسيار است، از آن جمله نجات از آن انحطاط فرهنگى و اخلاقى و وصول به مراتبى از مراتب اخلاق و فرهنگ و پيروزى در جبههها و بالاتر از آن پيروزى بر نفس كه براى جوانهاى ما در قشر وسيعى حاصل شده است و من اميدوارم كه براى همه ما اين پيروزى معنوى و اين تسلط بر نفس و اين تسلط بر شيطان نفس حاصل بشود و ما امروز غرق به نعمتهائى هستيم كه نمىتوانيم آن نعمتها را شكرگزارى كنيم الا به طور اجمال كه از خداى تبارك و تعالى تشكر مىكنيم كه به ما يك همچو ملتى عنايت فرموده است كه در همه جبههها، در همه صحنهها حاضرند و ما را و جوانهاى ما را و بانوان ما را از آن منجلابى كه براى آنها درست كرده بودند خداوند نجات مرحمت فرمود و جوانهائى كه مىرفت بكلى از دست اسلام و از دست مسلمين بروند خداوند به ما برگرداند و آنها را همچو متعهد كرد كه الان براى شهادت داوطلب مىروند و در جبههها در حالى كه جنگ مىكنند تكبير مىگويند، نماز مىخوانند و در شبها مناجات با خدا مىكنند و اينها از نعمتهائى است كه ما بايد تشكر كنيم. بانوان ما را كه البته يك حدودىشان را به راه غيرصحيح هدايت كرده بودند و مىرفت كه باز بيشتر بشود خداوند به ما عنايت فرمود و نجات داد از آن چيزهائى كه به دست استكبار و به دست اشخاصى كه نوكر استكبار بودند خداى تبارك و تعالى ما را از آنها نجات داد، بانوان ما را نجات داد كه امروز بانوان ما به طورى غرق در نعمت خدا هستند و خودشان هم شايد از آن نعمتهاى بزرگ الهى غافل باشند كه حدى ندارد و من اميدوارم خداوند تبارك و تعالى به
اين ملت كه در حال مظلوميت است و همه كشورهاى دنيا الا معدودى كه با ما دشمن هستند، با اين ملت براى خاطر اسلام، خداوند اين ملت را تقويت كند و دشمنان اينها را از بين ببرد و اين روز سعيد را بر همه سعادتمند كند. نكتهاى كه مىخواستم عرض كنم اين است كه در اعيادى كه مسلمين اسلام به ما عنايت فرموده است، در همه آن اعياد آنچه كه انسان ملاحظه مىكند همهاش ذكر و دعاست، نماز است، روزه است، ذكر است، دعاست و در اين عيد هم كه عيد ملى است و اسلامى نيست لكن اسلام هم مخالفتى با او ندارد باز مىبينيم كه در روايتى كه وارد شده، از آداب امروز روزه گرفتن است، از آداب امروز دعا كردن است، نماز خواندن است و اين به ما مىفهماند كه ملتى بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادى خودش را بخواهد حفظ كند بايد در عيدش و غير عيدش تذكر داشته باشد، ذكر خدا بكند، ياد خدا باشد، براى خدا باشد. حتى در عيدش دستور روزه است، دستور استحبابى، روزهاى كه بايد انسان منقطع بشود از شهوات خودش و متوجه به خداى تبارك و تعالى شود، و اين دليل بر اين است كه ما بايد هر قدمى كه براى پيروزى پيش مىرويم، هر قدمى كه براى ساختن كشورمان پيش مىرويم، چند قدمى براى ساختن خودمان، براى پيروزى بر نفس خودمان، براى پيروزى بر شيطان باطنى خودمان قدم برداريم.
من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه خداوند اين ملت را و اين جوانهاى عزيز ما را و اين شهداى ما را و تمام معلولين ما را، همه را غرق به رحمت خودش كند و ما را به هدايت خودش به راه راست هدايت بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت، فرماندهان و پرسنل نيروهاى سه گانه ارتش و سپاه، اعضاى شوراى مركزى ائمه جمعه، مسؤولان شهردارى، گروهى از مسؤولان لشكرى و كشورى و اقشارمختلف مردم به مناسبت حلول سال جديد
عنايت حق تعالى مردم را وادار كرده است به خدمت
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين آغاز سال جديد تبريك به همه آقايانى كه در اين محفل حاضرند و تمام ملت و خصوصاً رزمندگانى كه در جبههها مشغول به فداكارى هستند و بازماندگان شهداى عزيز و به معلولين و متعلقين به آنها تبريك عرض مىكنم و من اميدوارم كه همانطورى كه خداوند تبارك و تعالى از ابتدا اين نهضت قدم به قدم ما را هدايت فرمودهاند به راه پيروزى، عنايات خودشان را براى پيروزى اسلام و مسلمين مستدام بدارد. آنچه كه در اين چند سال شده است آقايان شمهاى از آن را فرمودند و البته احصاء تمام آنها نمىشود كه به اين گفتارها و مجالس احصاء كرد و نه ما قدرت اين را داريم كه احصاء كنيم. و من كراراً به متصديان امور عرض كردهام كه كارهايى كه انجام دادهايد با آن حجم بسيار، به ملت بازگو كنيد خصوصاً مىبينيد كه تمام رسانههاى گروهى و تمام اشخاص منحرف دائماً به گوش جهانيان القاء مىكنند كه اين پيروزى براى اسلام تا كنون حاصل نشده است، بلكه اين جمهورى رو به زوال است. آنچه كه عمل كردهايد به مردم بگوييد، ممكن است كه اين تبليغات در بين يك دسته از مردم كه آشناى به مسائل نيستند يك وقت خداى نخواسته تأثير بگذارد. ما آن مقدارى كه از متصديان امور شنيديم، در هر جنبهاى از جنبهها، ديديد كه حجم كارى كه اين جمهورى اسلامى براى طبقه ضعيف و مستضعفان كردهاند، يك حجم بزرگى است كه در طول سلطنت اين پدر و فرزند خلف حاصل نشده است. مىبينيم كه در هر جا اينها مىروند، متصديان مىروند و عمل مىكنند، مردم آنجا تقريباً به آنها مىگويند كه ما چه نداريم، چه نداريم. حتى اينها يك راه درست براى اين مستمندان و بيچارهها درست نكردند و يك درمانگاه براى اين روستاها درست نكردند و اين روستاها در كمال مظلوميت بسر بردند. و در اين مدت كمى كه با تمام گرفتارىهاى داخلى و خارجى مبتلا بوده است جمهورى اسلامى، متصديان امور و خود ملت آنقدر كار كردند كه متوقع نبود در آن گرفتارىها بتوانند، لكن چون عنايات حق تعالى پشت سرشان هست و مردم را همان عنايات وادار كرده است به خدمت، از اين جهت توفيق بسيار حاصل شده است.
هر رشتهاى، اين كوخ نشينان بودهاند. طبع كاخ نشينى منافات دارد با ترتيب صحيح، منافات دارد با اختراع و تصنيف و تأليف و زحمت. اگر در سرتاسر دنيا هم بخواهيد گردش كنيد و پيدا كنيد، اگر موفق بشويد، يكى دو تا و چندتاست. تمام مصنفين از اين كوخ نشينان بودند تقريباً و تمام مخترعين از همين كوخ نشينان بودند تقريباً. ما وقتى كه در مذهب خودمان ملاحظه مىكنيم كه فقه ما آنطور غنى است و فلسفه ما آنطور غنى است، آن اشخاصى كه اين فقه را به اين غنا رساندند و آن اشخاص كه اين فلسفه را به اين غنا رساندند كاخ نشينان نبودند، كوخنشينان بودند. شيخ طوسى كه مبدأ اين امور و ارزندهترين اشخاص در جامعه تشيع بوده است يك كاخ نشين نبوده است، اگر كاخ نشين بود نمىتوانست اين كتبى كه تحويل جامعه داده است و اين شاگردهائى كه تحويل جامعه داده است تحويل بدهد. در قشر مرفه نمىشود يك همچو كارى انجام بگيرد. وقتى كه در متأخرين از علما ملاحظه مىكنيم مىبينيم كه صاحب جواهر يك همچو كتابى نوشته است كه اگر صد نفر انسان بخواهند بنويسند شايد از عهده برنيايند و اين كاخنشين نبوده يك منزل آنطور كه نقل مىكنند در آنوقتى كه ايشان اين كتاب را نوشتهاند سرداب در نجف نبوده، سرداب را شيخ انصارى از ايران براى نجف سوغات برده، يك منزل محقر داشتند و در يك اتاقشان باز بوده به يك دالانى از قرارى كه نقل مىكنند - كه در آن هواى گرم نجف يك نسيمى، نسيم داغى مىآمده است و ايشان مشغول تحرير جواهر بودند. از يك آدمى كه علاقه به شكم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اينها دارد اين كارها نمىآيد، طبع قضيه اين است كه نتواند. زندگى شيخ انصارى را همه شنيده يعنى بسيارى شنيدهايد چه وضعى داشته است در زهد. اگر نبود آن وضع، نمىتوانست آن شاگردهاى بزرگى را تربيت كند و نمىتوانست آن كتابهاى ارزنده را تحويل جامعه بدهد.
ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخنشينى را از اين ملت بزداييم
ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخنشينى را از اين ملت بزداييم. اگر بخواهيد ملت شما جاويد بماند و اسلام را به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد، در جامعه ما تحقق پيدا كند، مردم را از آن خوى كاخنشينى به پايين بكشيد، خود كاخ نشينى اين خوى را مىآورد، ممكن است كه در بين آنها هم كسى پيدا بشود لكن نادر است. توجه كنيد كه مبادا اين ملتى كه الان كوخنشينانش مشغول فعاليت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، اين كوخ نشينان را زحمت بكشيد كه به همين حال خوى كوخ نشينى و خوى اينكه توجه به كاخها نداشته باشند نگه داريد تا بتوانيد ادامه بدهيد زندگى صحيح اسلامى را. آن خوى كاخنشينى مضر است، خودش مضر نيست، خويش مضر است لكن خود او، اين خوى را دنبال دارد. كسى كه تمام توجهش به دامدارى است او نمىتواند آدم بشود، كسى كه تمام توجهش به باغدارى است او نمىتواند يك انسان مفيد واقع بشود. آنهائى كه دامداريشان مفيد است براى جامعه، آنها توجه به دامدارى ندارند، آنهايى كه دامداريشان براى حفظ جامعه است آنها جزء همان كوخ نشينانند و آنهايى كه باغداريشان براى حفظ جامعه است آنها هم
اينطور، لكن وقتى خوى زمينخوارى و باغدارى و كاخ نشينى در بين مردم باشد، اين اسباب اين مىشود كه انحطاط اخلاقى پيدا بشود. اكثر اين خوىهاى فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است و شما امروز در جامعه خودتان وقتى ملاحظه بكنيد، در جامعه اهل علم - عرض مىكنم - كه مدرسهنشينها، اينها كه زحمت مىكشند و كار براى اين جمهورى اسلامى مىكنند، اينها همين كوخنشينهايند. حجرههاى مدرسه را بروند ببينند كه چى است وضعش و فعاليتشان چيست، منزل علماى اسلام را بروند ببينند چى است وضعش و كارشان چى است، منزل مدرسين جامعههاى ما را بروند ملاحظه كنند ببينند كه منازلشان چى هست و كارشان چى است. و ما بحمدالله امروز همه دست اندركارهايمان كاخنشين نيستند، دولت ما يك دولت كاخنشين نيست. آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته از آن خوى كوخنشينى بيرون برود و به كاخ نشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مىشود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخنشينى پيدا كنند خداى نخواسته و از اين خوى ارزنده كوخ نشينى بيرون بروند، آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخنشينها خيلى صدمه خورديم، مجلسهاى ما مملو از كاخنشين بود و در بينشان معدودى بودند كه از آن كوخنشينها بودند و همين معدودى كه از كوخنشينها بودند از خيلى از انحرافات جلو مىگرفتند و سعى مىكردند براى جلوگيرى. آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تأثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.
مادامى كه اين ملت، اين حالى كه الان دارند كه توجه به معنويات تا يك حدودى و اين جوانهاى ما توجه به معنويات دارند و اين تحول عظيم پيدا شده است در آنها كه شهادت را با جان و دل مىخرند، مادامى كه اين محفوظ است، اين جمهورى اسلامى محفوظ است و هيچ كس نمىتواند به او تعدى كند. آن روزى كه زرق و برق دنيا پيدا بشود و شيطان در بين ما را پيدا كند و راهنماى ما شيطان باشد، آن روز است كه ابرقدرتها مىتوانند در ما تأثير كنند و كشور ما را به تباهى بكشند. هميشه اين كشور به واسطه اين كاخنشينها تباهى داشته است. اين سلاطين جور كه همه كاخنشين تقريباً بودند، اينها به فكر مردم نمىتوانستند باشند، احساس نمىتوانستند بكنند فقر يعنى چه، احساس نمىتوانستند بكنند بىخانمان يعنى چه، اينها اصلاً احساس اين را نمىتوانستند بكنند. وقتى كه كسى احساس نكند كه فقر معنايش چى است، گرسنگى معنايش چى است، اين نمىتواند به فكر گشنهها و به فكر مستمندان باشد. لكن آنهايى كه در بين همين جامعه بزرگ شدهاند و احساس كردند فقر چى است، ديدند، چشيدند فقر را، احساس مىكردند، ملموسشان بوده است كه فقر يعنى چه، اينها مىتوانند به حال فقرا برسند. كوشش كنيم كه اين وضعيت در همه ما محفوظ باشد، در مجلس ما، در ارگانهاى دولتى ما، در مجاهدين ما، در ارتش ما، در قواى مسلحه، در قواى قضائيه بايد اين معنويت محفوظ بماند، توجه به خدا محفوظ بماند. توجه به خداست كه يك نفر را از اين صحراى گرم
عربستان و از آن مركز همه جهالتها منبعث مىكند و يك همچو بساط عالى و يك همچو انسانهايى را تربيت مىكند و يك همچو ملتى را ايجاد مىكند. از شاهنشاهى اين چيزها نمىآيد. شبان است كه مىتواند راه بيفتد و در مقابل فرعون بايستد. از يك نفر نظير خود فرعون اين كار نمىآيد. ما بايد آدم تربيت كنيم، نه شكمباره. اسلام مىخواهد انسان درست كند، اسلام مىخواهد كه استقلال محفوظ باشد و استقلال با توجه به دنيا ممكن نيست حاصل بشود. اينهايى كه الان هم براى ملتهاى خودشان آنطور تباهى ايجاد مىكنند اينهايىاند كه در كاخ نشستهاند و نمىدانند گرسنگى يعنى چه، فقط توجه به منافع خودشان دارند و مىبينند كه امريكا منافع خودشان را حفظ مىكند، منافع خودش را حفظ مىكند و منافع اينها هم تا آن حدودى كه اينها محفوظ باشند براى خودش، حفظ مىكند. يك همچو اشخاصى نمىتوانند به فكر ملت و استقلال ملت باشند. اينهايى كه همه توجهشان به اين است كه كاخ براى خودشان درست كنند، حتى براى حيوانات خودشان، براى سگهاى خودشان كاخ درست مىكنند اينها، اينها نمىتوانند به فكر مردم و آن گرسنههايى باشند كه در كشورهاى خودشان هست و لهذا مىبينيم كه نفت همين بيچاره را مىبرند به جيب آمريكا مىريزند و ملتشان آنطور گرسنه و پابرهنه هستند. اينها احساس ديگر ندارند، اينها احساس انسانى از دستشان رفته. اين توجه به زرق و برق دنيا انسان را از آن احساس انسانىاش مىبرد، يك حيوان است در بين مردم راه مىرود. كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد در بين اين ملت. با معنويت است كه شما مىتوانيد استقلال خودتان را حفظ كنيد و آزادى خودتان را حفظ كنيد و به مراتب كمال برسيد.
مسأله قضا يك مسألهاى است كه به عهده اهل علم است
و اما گرفتارىهايى كه ما الان داريم و بايد دنبالش برويم يكى مسأله قضاوت است. اين را من سابق هم عرض كردم و ديروز يك نفر از شوراى قضايى آمد پيش من و گفت ما امروز در عين حالى كه بسيار كار كرديم و بسيار خوب شده است اوضاع قضا، معذلك كمبود داريم از حيث قاضى. ايشان گفتند كه ما الان 120 نفر قاضى معمم لازم داريم، روحانى لازم داريم و من قبلاً هم عرض كرده بودم كه ما دست احتياج را به اين حوزهها دراز مىكنيم، حوزههاى بزرگ مثل حوزه قم (قم خيلى كار كرده است در اين امر) مثل حوزه اصفهان، مثل حوزه مشهد، آذربايجان. آقا، مسأله قضا يك چيزى است كه به عهده شماست، مسأله قضا يك مسألهاى است كه به عهده اهل علم است، اينها مسؤول هستند پيش خدا و نمىشود كه انسان بنشيند نگاه كند و قضاوت به وضعى باشد كه نتوانند، شوراى قضايى نتواند در هر جا يك قاضى متوسط بفرستد. البته آن قضايى كه اسلام فرموده است و آن شرايطى كه اسلام فرموده است آن در بايد به تدريج به دنبالش برويم، بايد حوزهها دنبال اين مطلب بروند كه قاضى به آن نحوى كه شارع مقدس مقدر فرموده است پيدا بكنند، لكن امروز كه ما دستمان از آن مرتبه بالا كوتاه است نبايد بنشينم تا اينكه قضاوت به حال سابق باقى بماند. بايد ما كوشش كنيم و آنقدرى كه مىتوانيم حوزهها بايد كوشش كنند و افرادى كه الان در حوزهها هست و صلاحيت دارند از براى اين
كار و در حوزهها هم مدرس مثلاً نيستند، مشغول كارهاى تدريسى و امور اينطورى نيستند اينها، خوب اشخاص زيادى هستند كه مىتوانند بروند، از حوزه اصفهان مىتواند يك عده كثيرى را، از مشهد مىشود، از تبريز مىشود، از اينجاها مىشود، از حتى دهات هم ما داريم افرادى را، كه اين كارى است كه بايد انجام بگيرد. ما هى بنشينيم كه كى براى ما انجام بدهد، كى قوه قضائيه را اداره كند، غير از حوزههاى علميه، كى قدرت اين مطلب را دارد؟ البته، هم بايد به فكر آتيه باشند و درست كردن يك قاضىهاى صالح بزرگ و هم الان ما گرفتار هستيم و بخواهد معطل بماند قضا، بخواهد معطل بماند اصلش رسيدگى به گرفتارىهاى مردم، امروز با اجازه فقها، خوب، يك عدهاى بايد متصدى اين امر بشوند كه مىدانند به طور فرض كنيد تقليدى هم حتى كار را انجام بدهند و اين يك تكليفى است از براى همه ما. و يكى هم خود قوه قضائيه، قوه قضائيه بايد توجه بكند كه سر و كارش با جان و مال مردم است، نواميس مردم، سر و كار اين با آنهاست و بايد افراد صالح در آنجا باشند، سالم باشند و توجه بكنند كه خطاى قاضى بزرگ است، عمدش مصيبت بار است، خطايش هم بزرگ است، بايد خيلى در اين معنا توجه كنند و آن چيزى كه من عرض كردم در آن اعلاميهاى كه دادم، راجع به اين اعلاميه 8 مادهاى ، البته دنبال كردند، تعقيب كردند لكن تعقيب بيشتر لازم است، بايد با قدرت و قوه دنبال اين بروند كه نابسامانىهاى اين كشور رفع بشود.
ما از شكر خدا نبايد غافل باشيم
حالا اگر يك كلمه من وقتى مىگويم بايد بشود، الان، شب وقتى كه باز مىكنيم راديو فلان و فلان را، مىگويد كه معلوم مىشود اصلش در ايران به هم خورده همه اوضاع، براى اينكه فلانى گفته است كه بايد چه بشود. اگر در قرآن گفت كه مردم تقوا داشته باشيد، معلوم مىشود در اسلام اصلاً تقوا نيست؟! قرآن گفته تقوا پيدا كنيد. خوب، ارشاد مردم ولو اينكه خوب باشند، يك امر راجح است. خداى تبارك و تعالى پيغمبر را نصيحت مىكند، امر به تقوا مىكند، حالا اگر راديوى فلان بگويد كه خوب، خدا به پيغمبر گفته است كه يا ايها النبى اتق الله پس معلوم مىشود تقوا نداشته؟! نخير.
- اينها - من الان يكى از نعمتهاى بزرگى كه مىخواستم عرض بكنم اين وضعى است كه ما الان در ايران داريم، ما نمىتوانيم از عهده اين شكر بربياييم كه ما در همه بلاد الان، هم ائمه جمعهمان، هم مردم، همه توجه دارند به اسلام، هم همه ائمه جماعات، زن و مرد، مردم توجه دارند. شما اين نماز جمعههايى كه در ايران، سرتاسر ايران بپا مىشود ملاحظه مىكنيد كه در حال سر ما با آن وضع سرما، در رطوبت، در يخبندى وارد مىشوند، در آن گرماى تابستان هم در بلاد گرم وارد مىشوند، در اين بلاد جنگزده مثل آبادان كه هر روز مورد تجاوز جنايتكاران است باز هم نماز جمعه بپا مىشود و مردم در نماز جمعه حاضر مىشوند. اين چى است؟ اين چه چيزى است كه براى ما حاصل شده؟ اين را كى كرده غير از خداى تبارك و تعالى؟ اين نعمتهايى است كه خدا به ما داده.
ما بحمدالله الان يك مجلسى داريم، كه انشاءالله بهتر خواهد شد، لكن مجلسى داريم كه
خواست اسلام را دارد ايجاد مىكند. وقتى كه ملاحظه مجلس را مىكنيم، ملاحظه شوراى نگهبان را مىكنيم، ملاحظه دولت را مىكنيم. ملاحظه قوه قضائيه را مىكنيم، وقتى همه اين را ما ملاحظه مىكنيم اينها مورد تشكر است كه يك دستهاى از همين مردم، نه آن بالانشينها و كاخنشينها، از همين مردم متعارف خودمان، متصدى شدند و دارند زحمت مىكشند براى اين ملت. اين ملت را هم تشكر از او مىكنيم كه دارد با كمال قدرت پشتيبانى مىكند. ملت بايد از اين دولت تشكر كند و قدردانى كند و دولت هم بايد خدمتگزار اين ملت باشد و از او تشكر كند. ملت بايد از اين قواى مسلح، اين جوانها كه دارند جان خودشان را براى حفظ نواميس شما فدا مىكنند، دارند صحت خودشان را از دست مىدهند و دارند زحمت مىكشند براى حفظ شما، بايد قدردانى بكنند و مىكنند. ما از شكر خدا نبايد غافل باشيم كه يك همچو وضعى الان ما داريم، وقتى مىرويم جبههها مىبينيم كه جبههها جوان آنطور مشغول فعاليت هستند و مشغول جانبازى هستند، وقتى مىرويم در بيمارستانها، اين بيمارها آنطور، اين عليلها، اينهايى كه در جنگ معلول شدند، اينهايى كه زخمى شدند، آنطور روحيه اسلامى دارند الان همه شما ژاندارمرى آنوقت چى بود، حالا چى هست؟ ارتش آنوقت چى بود، حالا چى هست؟ ستاد ارتش آنوقت كىها بودند، حالا كى هست؟ همه چيز بحمدالله عوض شده است. ما بايد شكر خدا را بكنيم و اين را حفظش كنيد، حفظش به اين است كه با هم باشيم. آقا، همه دنيا مخالف ماست، ما خودمان بايد با هم باشيم، هستيم با هم، حالا شب نگويند كه معلوم شد همهشان به هم ريختند، لكن تذكر هميشه لازم است.
در مجلس مخاصمه در كار نيست، مباحثه علمى است
انسان، يكى از نكاتى كه در قرآن مكرر هست يا مكررات، براى اينكه قرآن يك آدم سازى مىخواهد بكند. قرآن تاريخ نيست، اگر تاريخ بود، در تاريخ، كتاب تاريخ يك قصه را نوشت، ثانياً اگر بنويسند زيادى نوشتهاند، اما كتاب اخلاق بايد مكرر باشد. كسانى كه اخلاق مىخواهند براى مردم بگويند، بايد بگويند، بگويند تا توى مغزشان بكنند، با يك دفعه گفتن درست نمىشود. يكى از نكات بزرگى كه قرآن كريم، مكررات را مىبينيد دارد، اينها مكررات نيست، سبك انسان سازى اينجورى است، هر صفحه را باز مىكنى دعوت به تقوا، دعوت به خوبى، دعوت به چى، صفحه را هم باز مىكنى، قصه موسى را چندين مرتبه ذكر مىكند، قصه ابراهيم را چندين مرتبه ذكر مىكند، قصه نمىخواهد بگويد كه، يك دفعه وقتى گفت، خوب، بس است. اينهايى كه قرآن را نمىشناسند، اين خارجىها كه نمىفهمند قرآن چى است، مىگويند خوب بود باب باب باشد، هر بابى يك كلمهاى باشد ديگر. قرآن آمده آدم درست كند، آدم درست كردن به يك دفعه گفتن نمىشود. معلم اخلاق با يك دفعه بگويد و تمام كند برود نمىشود، بايد در يك مجلس هم ده مرتبه يك مطلب را هى بگويد، بگويد، بگويد تا در دلها بنشيند. ما بايد دائماً به هم سفارش كنيم. حوزههاى علميه به دولت و به ملت و به اينها بايد سفارش كنند، دعوت به تقوا كنند، دعوت كنند به وحدت، دعوت كنند به تقوا، مردم، هركس با هم
مىنشيند اين دعوت را بكنند، اهل منبر كه مىكنند و بايد زيادتر بكنند، مجلس بايد در بين صحبتهايشان مردم را بسازند. جنگ مجلس، مثل جنگ دو فقيه مىماند، نه اين است كه اينها اختلاف دارند. خوب، فقها با هم اختلاف دارند، از صدر اسلام تا حالا اگر اين نظرها تصادم با هم نمىكرد فقه ما به اين قوت نبود، نظرها بايد تصادم كنند، دعوا شود بايد سر آن. بعضى حوزههايى كه ما ادراك كرديم دعوا بود، استاد يك چيزى را مىگفت، شاگرد مىايستاد در مقابلش مىگفت، او مىگفت، اين گفت، او مىگفت تا يك مطلب را ديگران استفاده مىكردند از آن، در مجلس هم بايد اينجور باشد. مخاصمه در كار نيست مباحثه علمى است، مباحثه اخلاقى است، بايد اخلاق به مردم ياد بدهد، دعوا نبايد باشد در آن.
بايد همه به هم خدمت كنند و حسن نيت داشته باشند
و همين طور مادامى كه ما منسجم هستيم با هم، دستهايمان تو هم است و دعاى وحدت مىخوانيم، هستيم. آن روزى ما از بين خواهيم رفت كه اين دستها از بين هم بيرون برود، اين به او بد بگويد، او به او بد بگويد، او اشكال به او كند، او اشكال به او بكند. و ما بحمدالله الان يك ملتى داريم كه دستشان در دست هم است و كسى نمىتواند به اين ملت آسيب بزند. اين پشتيبانى از هم و اين كمك كردن، حوزهها به دولت، به قوه قضائيه، به مجلس كمك كنند، مجلس به آنها كمك كند، دولت به همه كمك كنند، مردم به هم كمك كنند. اين بارى كه الان به دوش دولت هست نمىتواند تنهايى اين بار را بردارد. اين يك مسأله واضحى است، اگر پشتيبانى اين ملت نباشد، اگر پشتيبانى همه قشرها نباشد همه به هم مىخورد و هيچ كارى نمىشود كرد. اينكه تا الان شما پيروز شديد براى اين است كه پشتيبان شما خود ملت هست و خداى تبارك و تعالى اين ملت را بعث كرده است به اينكه پشتيبان شما باشد. وقتى شما خوب كار كنيد براى ملت، آنها هم پشتيبانند. وقتى دولت خوب كار كند براى ملت، پشتيبانند.
وقتى مجلس خوب كار كند براى مردم، پشتيبان هستند. مردم بايد پشتيبان ملت و پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضائى باشند و همه به هم خدمت كنند، همه حسن نيت داشته باشند براى خدمت كردن به هم و بدانند اين خدمت عبادتى است كه كمتر عبادت به اين بزرگى هست. امروز براى حفظ اسلام بايد ما از همه چيزهايى كه در ذهنهايمان هست و كدورتهايى كه فرض كنيد يك وقتى داريم، دست برداريم، براى خدا با هم باشيم. اگر اينطور شد شما حفظ خواهيد شد و اسلام را خواهيد صادر كرد به همه دنيا. و من به شما عرض كنم كه اگر خداى نخواسته، خداى نخواسته اسلام در ايران سيلى بخورد، بدانيد كه در همه دنيا سيلى خواهد خورد و بدانيد كه به اين زودى ديگر نمىتواند سرش را بلند كند. اين الان يك تكليف بسيار بزرگى است كه از همه تكاليف بالاتر است، حفظ اسلام در ايران. و حفظ اسلام در ايران به وحدت شماهاست، وحدت روحانى و مردم، مردم و روحانى، ارتشى و ژاندارمرى و قواى مسلح با دولت، همه اينها با هم. همه وقتى دست به هم داديم و
همه شديم يد واحده على من سواها همانطورى كه فرمودند كه اينها دست واحد هستند بر سوايشان، اگر دست واحد شديم براى من سواها هيچ كس نمىتواند به ما ضررى بزند. آن روز به ما ضرر مىخورد كه خللى در وحدت ما پيدا بشود. هيچ كس نمىتواند در اين كشور كودتا كند، با وضع فعلى هيچ كس نمىتواند. آن روزى كه اختلاف پيدا شد بينتان، آن روز بدانيد كه آن شياطينى كه نشستند آنجا و نگاه مىكنند، آن شياطين يك كودتاچى درست مىكنند، مىتراشند، اختلاف اين كار را درست مىكند. و ما اميدواريم كه اين وحدت محفوظ باشد و اين سال جديدى كه آمده است، وحدت ما زيادتر از آنوقتى كه بوده است باشد و به بركت اين وحدت، ما هم معنوياتمان را درست كنيم و هم مادياتمان را و هم فكرى براى مستمندان، فكرى براى اين بيخانمانها، فكرى براى اينها بكنيم.
ما بايد به حال اين مردم فقير برسيم
و من اميدوارم كه كسانى كه تمكن دارند، كسانى كه خانههاى زيادى دارند، كسانى كه چيزهاى زياد دارند گمان نكنند سعادتشان به اين زيادىهاست. يك نفر آدمى كه كم دارد ولى به اندازه معاش دارد، اين آدم لذت زندگى را، همين زندگى مادى را، لذتش را بيشتر از آن مىبرد كه صد تا كاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اينهاست. لذت زندگى را او نمىتواند بفهمد چى است. هزاران غذا در اينجا هست (شما گاهى وقتها شايد ديده باشيد در اين چيزهايى كه نمايش دادند، مثلاً در فيلمها هست) اينقدر غذا هست ميل نمىكند كه دست دراز كند، نه اينكه نمىخواهد، اصلاً ميل ندارد، نه اينكه مىخواهد حالا خودنمايى كند كه من كم مىخورم، نمىتواند. يك درويش وقتى كه يك نان پيدا مىكند و مىخورد لذتش از آن آدمى كه صد تا كاخ دارد و نمىتواند استفاده كند بيشتر است. لذت به دارايى نيست، لذت يك مطلبى است كه انسان در خودش بايد پيدا بشود و آن نمىشود الا اينكه توجه به خدا داشته باشد و مطمئن به خدا باشد. آن كسى كه تزلزل دارد در زندگى، شما خيال مىكنيد كه حالا رئيس جمهور آمريكا با رئيس شوروى خيلى در رفاه هستند؟ و تزلزلى كه در دل آنها هست در هيچ كى نيست، در هيچ فردى نيست، هر يكى مىخواهند ديگرى را بخورند. نمىدانم شنيديد اين را، من شنيدم كه گرگها وقتى كه مىخواهند بخوابند (جمعيت هستند و مىخواهند بخوابند) رو به هم مىخوابند، يعنى يك دايره مىشود، هيچ كدام پشت به هم نمىكنند براى اينكه اگر پشت بكنند مىترسند آن يكى بخوردش. اين ابرقدرتها اينطورى هستند. الان آنقدرى كه آمريكا در فكر اين است كه شوروى را به هم بزند وضعش را، آن هم در فكر اين است كه اين را به هم بزند و همه سر اين سلاحهاى هستهاى دعوا دارند. اينها تزلزل خاطرشان اينقدر زياد است، اينقدر از هم مىترسند، اين از او مىترسد، او از او مىترسد. بايد ما فكر باشيم كه خودمان را در بين اين تلاطمى كه در دنيا هست حفظ كنيم و حفظ به اين است كه به اسلام گرايش پيدا كنيم و به احكام اسلام گرايش پيدا كنيم و به حال اين مردم فقير برسيم و به حال اين اشخاصى كه زحمت دارند براى اين ملت مىكشند، به حال اينها دولت برسد، مردم برسند. و من به اينهايى كه داراى املاك زياد هستند و داراى ثروت زياد هستند، به اينها عرض مىكنم
كه يك قدرى به حال اين فقرا برسيد، اينها را از خانههايى كه فرض كنيد حالا نشستند شما دو هزار تومان مىگيريد مىگوييد من سه هزار تومان مىخواهم، خوب يك قدرى كم چيز بكنيد اينها هم زندگى داشته باشند. هى دنبال اين نباشيد كه يك زورى تو كار بيايد. ما اميدواريم كه احتياج به اين حرفها نداشته باشد و خود مردم داوطلب اين كار را حل كنند و اين مستمندها را به يك زندگى، آنها بيچارهها قانع هستند به يك زندگى متوسط، به يك زندگى كه بتوانند اعاشه خودشان را بكنند، بتوانند يك سايه سرى داشته باشند. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و اين سال را به مسلمين و به همه شماها و به همه ملتهاى دربند و ملت عزيز خودمان اين سال را مبارك فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و گروهى از مسؤولين و اعضاى كميتههاى مركزى انقلاب اسلامى سراسر كشور
زحمات شما برادران و كميته موجب قدردانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از برادران تشكر مىكنم كه در اينجا تشريف آورديد تا از نزديك خدمت شماها برسم. زحمات شما برادران و كميته موجب قدردانى است كه در آنوقتى كه اول انقلاب بود و پيروزى انقلاب بود و طبع هر انقلاب يك شلوغىهايى و بىامنىهايى هست، شما بحمدالله توانستيد شهرها را امن كنيد و تسلط پيدا كنيد بر شهرها از جهت امنيت و از آنوقت تاكنون هم با برادران سپاهى خودتان، ارتشى خودتان، همه خدمتگزار به اسلام و به كشور عزيز خودتان بوديد. و اين امرى است كه پيش خداى تبارك و تعالى ثبت است و اميدوارم كه تا آخر هم اين امر ادامه پيدا بكند و در درگاه خداى تبارك و تعالى نام شما ثبت بشود با نام كسانى كه در صدر اسلام براى پيروزى اسلام خدمت كردند.
رفتن در خاك عراق، دفاع از اسلام و كشور اسلامى است
آنچه كه معلوم است و شما همه مىدانيد ما امروز در حال دفاع هستيم گو كه تبليغات خارجى بر ضد ما هرچه باشد لكن شما مىدانيد كه الان بعضى از شهرهاى ما و بعضى از زمينهاى ما در دست دشمن است و شهرهاى مرزى ما هر روز در زير توپهاى دوربرد و موشكهاى دشمن است و ما و بر همه ما واجب است كه دفاع كنيم از كشور خودمان، و دفاع اين است كه ما دشمن را تا آنجا برسانيم و برانيم كه نتواند با موشكهاى خودش شهرهاى ما را بكوبد. رفتن در خاك عراق نه هجمه به عراق است، دفاع از اسلام و كشور اسلامى است. نظير اينكه اگر يك كسى در خارج منزل شما بايستد از داخل خانه خودش سنگ پرانى كند و موجب خسارت جانى و مالى بشود، اگر شما وارد بشويد در منزل او، شما هجمه نكرديد به او، شما مىخواهيد دفاع كنيد از خودتان. ما هيچ وقت بناى هجوم به يك كشورى نداريم. ما بناى دفاع داريم از يك متعدى و از يك هجمهگر و از يك خدانشناس كه در خارج، وقتى نتواند در داخل وارد بشود و كارى بكند، با توپهاى دور بردشان و موشكها از خارج، از جاهاى دور مىاندازد و كشور ما را ويران مىكند و عزيزان ما را مىكشد. ما در حال دفاع هستيم گو كه اين تبليغات خارجى مىگويند كه نه شما وارد شديد در كشور ديگرى. از اول
جنگ تا حالا كه آنها وارد بودند صحبتى نبود، حرفى نبود، اشكالى نبود، نه در سازمانها و نه در رسانههاى گروهى. امروز كه ما براى دفاع خودمان مىخواهيم اين را تا جايى ببريم كه نتواند به ما خسارت وارد كند، ما هجوم كرديم به عراق! طبع آنهايى كه تبليغ بر ضد اسلام مىكنند همين است. بنابراين ما چون مدافع هستيم بر همه ما يك امر واجب است منتها هر كسى دفاع را به يك نحوى بايد بكند. كميتهها بحمدالله در داخل دفاع مىكنند و در مرزها هم هستند و در جبههها هم هستند، پاسدارها هم همين طور، ارتشىها هم همين طور و اين براى اين است كه ما يك ارتش جداى از سپاه و سپاه جداى از كميته و كميته جداى از بسيج و همه اينها جداى از عشاير نداريم. ما يك برادرهايى هستيم كه اسماءشان مختلف است لكن ارواحشان يكى است. چند تا برادر هر كدام اسم دارند، اسمشان مختلف است اما گروههاى مختلف نيستند، برادرند. گروههاى ما اسماءشان مختلف است، بسيج است، سپاه است، ارتشى است، كميته است و امثال اينها لكن روح آنها يكى است، وحدت عقيدتى، وحدت ايمانى دارند و اين سبب شده است كه شماها توانستيد اينهمه قدرتهاى بزرگ را بشكنيد و در مقابل تمام قدرتها در عالم بايستيد و تا اين روح برادرى محفوظ است و كميته نمىگويد من در مقابل ارتش، ارتش نمىگويد من در مقابل سپاه، سپاه نمىگويد من در مقابل ديگران، تا اين روح محفوظ است شما هم محفوظيد. و من اميدوارم كه انشاءالله اين روح وحدت و اين روح انسانيت در جامعه ما محفوظ باشد و اين كشور را از آسيبهايى كه در آتيه براى او تهيه دارند مىبينند محفوظ بماند. و ما ايستادهايم در مقابل دفاع از كشور خودمان و دفاع از اسلام عزيز در مقابل هر مهاجم. مهاجم مىخواهد ابرقدرت باشد، مىخواهد قدرت كم، فرقى در نظر ما نيست. ما واجب است برايمان دفاع كنيم از نواميس اسلام و نواميس خودمان و دفاع كنيم از كشور اسلامى خودمان و تا مادامى كه در حال دفاع هستيم، با هر قدرتى كه بخواهد هجمه بكند بر ما، مقابله مىكنيم و هيچ هراس نداريم، غايت امر اين است كه ما در راه خدا شهيد مىشويم و اين غايت آمال جوانهاى ماست. و من اميدوارم كه اين قدرت محفوظ بماند و شما با همين قوه و قدرت پيش برويد. و چون در حال دفاع هستيم، مادامى كه جبههها احتياج دارند به اينكه كمك بشود برايشان، بر همه واجب است كه در جبهه بروند و دفاع كنند. البته كميتهها چون كارهاى داخلى دارند آنها هم در حال دفاع هستند. دفاع داخلى هم مهم است و همين طور آنهايى كه در كردستان هستند و در آنجا زحمت مىكشند، همانطورى كه كسانى كه در جبهههاى غرب هستند و جنوب هستند، آنهايى كه در كردستان و جاهاى ديگر هم زحمت مىكشند مورد تقدير همه ملت است و ما از باب اينكه يك ملت واحد هستيم، يك جمعيت واحد هستيم، همه ما براى همه كسانى كه براى اين كشور زحمت مىكشند و براى اين ملت جانفشانى مىكنند و براى اسلام فداكارى مىكنند، دعا مىكنيم و همه ملت شكرگزارند نسبت به همه شماها.
در مقابل شما همه جور دشمنى هست، دشمنهاى نظامى و دشمنهاى تبليغاتى
و شما مىبينيد كه در مقابل شما جوانهاى عزيز سرتاسر ملت، سرتاسر كشور، جوانهاى
برومند سرتاسر كشور، در مقابل شما همه جور دشمنى هست، دشمنهاى نظامى هست، دشمنهاى تبليغاتى هست. شما الان ملاحظه مىكنيد كه اين نفتى كه الان نشت كرده است در خليج و برادرهاى خليجى ما را به زحمت انداخته است و ملت عرب را دارد به زحمت مىاندازند و الان در حال زحمت هستند، شما ملاحظه بكنيد كه تمام اين تبليغات خارجى باز به ضد ماست. نظير اين است كه بگويند كه چرا شما نفت داريد تا اينكه صدام بزند و نفتتان بيايد، اين تقصير با شماست كه نفت داريد، اين تقصير با شماست كه مردمتان در خوزستان هستند، تقصير از صدام نيست كه اينها را مىكشد، تقصير از آنهاست كه آنجا هستند و كشته مىشوند. اينها وضعشان اينطورى است كه يك كلمه راجع به صدام كه چرا اين كار را كردى، چرا اين نفت را، حالا ما كار نداريم به،- ما - ما كه احتياج به اين نفت جزيى نداريم بحمدالله، ما راجع به اين حرف مىزنيم كه خوب اين برادرهاى عربى كه الان در اطراف خليج هستند، از كويت و نمىدانم قطر و دوبى و بحرين و امثال اينها، اينها الان در مضيقه آب هستند، نمىگويند كه چرا اين كار را كردى، اين دولتها نمىگويند صدام چرا اين كار را كرده، مىگويند نفتهاى ايران آمده اينجا! نفتهاى ايران خودش راه افتاده رفته آنجا! اصلاً وضع دنيا يك وضع تأسف بارى است كه نمىشود گفت كه اين چه جور وضعى پيدا كرده، اين چه روحيهاى است كه اين مردم دنيا پيدا كردند. يعنى اينهايى كه رسانههاى گروهى دستشان است و اينهايى كه قدرتها دستشان است اجتماع مىكنند كه ببينيم چه بايد كرد. خوب، چه بايد كرد؟ هر چه صدام اجازه فرمايند آنطور بايد عمل كرد! يك نفر آدمى كه اينهمه تاكنون جنايت كرده است و يك كلمه نگفتيد شماها، خوب اين جنايت به ما بوده، تقصير ما هم اين است كه مىگوئيم اسلام بايد باشد. اما اين جنايت اخيرى كه كرده است و به اعراب اين جنايت را كرده است، به ما كه اين جنايت نشده، جنايت به ما اين است كه نفت ما رفته است، اما بيچاره زن و بچه اين عرب چه كرده؟ زن و بچه خليج چه كرده؟ در عين حالى كه اين جنايت به خود آنها وارد شده است، حالا هم كه اشتباه مىكنند نمىتوانند جلوى اين را بگيرند، جلوى اين را بگيرند كه تضمين بدهد كه حمله نكند تا بروند درست كنند اينجا را. اين وضع، يك وضع عجيبى پيدا كرده است اين دنيا، و خداوند انشاءالله اصلاح كند اين بشر را و اين وضعى كه الان، اين روحيهاى كه الان بشر به خودش گرفته است، اين خود باختگى كه الان اين دولتهاى اطراف خليج و غير خليج و اينها از خود نشان مىدهند نسبت به قدرتهاى بزرگ. اينها گمان مىكنند كه اگر صدام مثلاً دستش برسد يكى از اينها را مىگذارد سركار باشد؟ صدام يك روحى دارد كه نمى شود جلويش را بگيرد، نمىتواند جلويش را بگيرد، اگر مىتوانست جلويش را بگيرد كه خودش را به اين وضع نرسانده بود. باز اينها كمك او مىكنند، اينها خيال مىكنند كه اگر اينها گرفتار شدند، امريكا مىآيد و جلوى اين را مىگيرد كه مبادا به آنها صدمهاى وارد بشود. امريكا شماها را براى نفتتان مىخواهد، امريكا شما را براى اين مىخواهد كه بازار درست كند كه نفتتان را ببرد و بنجلها را بياورد به شما بفروشد به قيمت گران، چه كار دارد امريكا به اينكه شما چه حال داريد. شما هر حالى مىخواهيد داشته باشيد، ملتهاى شما هر چه
مىخواهند گرسنه باشند، ملتهاى شما هر چه مىخواهند تشنگى بكشند الان، او چه كار به اين كارها دارد. او مىخواهد كه از شما استفاده ببرد، نه استفادهاى كه يك انسان از انسان مىبرد، نه استفادهاى كه يك انسان از يك عبد مىبرد، استفادهاى كه حتى از حيوانات هم پستتر ما را حساب مىكنند و مىخواهند استفاده ببرند.
ما دنبال اين نيستيم كه امريكا برايمان كار بكند، ما امريكا را زير پا مىگذاريم
تا مجتمع نشويد، تا دستتان را به هم ندهيد، تا اخوت اسلامى را حفظ نكنيد، نمىتوانيد در مقابل اين قدرتها بايستيد. تمام شيره جان شما را مىكشند و مىبرند و ملت شما را آنطور ضعيف و زبون و بيچاره مىكنند و همه نشستهايد هى منتظريد كه امريكا برايتان كار بكند. همانطورى كه ما ننشستيم كه امريكا يك كارى براى ما بكند، ما نشستهايم كه امريكا اگر بخواهد شيطنت كند جلويش را بگيريم، نشستهايم كه اگر شوروى بخواهد كارى بكند جلويش را بگيريم، دفاع بكنيم از خودمان. ما دنبال اين نيستيم كه امريكا براى ما كار بكند، ما امريكا را زير پا مىگذاريم در اين امور، نمىگذاريم كه دخالت در امور ما بكند، نمىگذاريم كسى ديگر هم دخالت بر ما بكند، بخواهند هم اگر چنانچه هجمه بكنند، ما نمىگذاريم اينها طيارههايشان پياده بشوند. چتربازهايشان را بين هوا مىكشيم، از بين مىبريم. مگر آنها مىتوانند به اينجا هجمه كنند؟ ولى آنها هيچ وقت عقلشان به اين كمى نيست كه بخواهند يك هجمه بكنند، آنها دنبال نقشهاند كه ما را به جان هم بيندازند.
آن روزى كه اين وحدت از بين برود همه نواميس ما و زحمتهاى انبياء عليه السلام به باد فنا خواهد رفت
من اين را كراراً عرض كردهام و كراراً هم به شما خواهم گفت اگر زنده باشم، كه مادامى كه شما با هم هستيد، كميتهاى نمىگويد من كميته بايد چه باشم، كميتهاى مىگويد ما مسلمانها بايد چه جور باشيم، ارتشى هم نمىگويد من ارتشى بايد چكاره باشم، اين هم مىگويد كه ما قواى مسلحه بايد چه جور باشيم، ملت ما بايد چه باشد، سپاهى هم همين را مىگويد، عشاير هم همين را مىگويد، بازارى هم همين را مىگويد، كوچهاى هم همين را مىگويد، مادامى كه اينطور هستيد محال است كه قدرتى بتواند به شما غلبه بكند. نمىشود، براى اينكه اين قدرتهاى بزرگ دنبال اين هستند كه يك منافعى پيدا كنند، دنبال اين نيستند كه يك ضررى بزنند، مىخواهند منفعت براى خودشان پيدا بكنند منتها اگر عالم هم باد برود منفعت براى آنها باشد، خوب است. اما يك كشور اينجورى را مىبينند كه منفعت اينجا ندارند، اينها با آن قدرتشان در افغانستان فهميدند كه ضرر كردند. من هم از آن روز اولى كه سفيرشان آمد پيش من و گفت - ما دولت افغانستان از ما خواسته، گفتم نكنيد اين كار را شما ضرر مىبريد، حالا هم فهميدند كه ضرر بردند. مىدانند كه نمى شود يك مملكتى كه وضعش اينطورى است نمىشود به آن هجمه كرد، منفعت در اينجا نيست، همهاش ضرر است. لكن دنبال اين هستند كه بين شماها اختلاف بيندازند، دنبال اين هستند كه زمزمه اختلاف ايجاد كنند، يك جا بگويند كمبود هست،
يك دسته هى فرياد بزنند كه ما كم داريم، كم داريم. اينها خيال مىكنند كه جاهاى ديگر زياد دارند. آقا در جاهاى ديگر صفهاى طولانى بيشتر از اينجا است، اينجا قحطى نيست كه، اينجا فراوانى است منتها گرانى است، گرانى هم علاج مىشود. ما نواميس خودمان را، اسلام خودمان را، جان خودمان را، جان جوانانمان را به خطر بيندازيم كه گوشت گران است! ميوه گران است! و اگر بخواهد اين شكاف پيدا بشود كه يك دسته نق بزنند يك دسته هم كمك او بكنند و يك دسته هم نمىدانم تبليغات سوء بكنند و بين خود ملت هى داخل هم و خصوصاً بين سپاه و ارتش و كميته و امثال اينها خداى نخواسته اين وحدتى كه هست از بين برود، آن روزى كه اين وحدت از بين رود مرگ همه ما و به باد رفتن همه نواميس و به باد رفتن همه زحمتهاى انبيا عليهمالسلام نسبت به اين كشور خودمان و نسبت به كشورهاى ديگر به باد فنا خواهد رفت.
شما بدانيد و بايد بدانيد اشخاصى كه روشنفكرند به اصطلاح، اشخاصى كه كنار نشستهاند و فحش مىدهند، اشخاصى كه بيرون نشستهاند و توجه به مسائل داخل ندارند، بدانند كه اگر يك سيلى بخورد امروز اسلام در اين كشور، تا آخر ديگر بايد ملتها تحت اين فشارها باشند. امروز اسلام در اينجا سربلند كرده است و بيرقش بلند شده است و من اميدوارم كه اين جلوهاش به همه جا برسد و مستضعفين از زير بار اين ظلمها بيرون بروند. آنهايى كه نق مىزنند براى اين كشور و به خيال خودشان دلشان براى اسلام مىسوزد، آنها بدانند كه اگر اين اسلامى كه الان در اينجا هست سيلى بخورد اسلام تا آخر سيلى خورده است بايد هى بنشينيد و حسرت ببريد. باز هم برگردد به آنجايى كه يك نفر پاسبان بيايد همهتان را وقتى كه از بين ببرد به همه اهانت كند جرأت حرف زدن نداشته باشيد. زمان رضا شاه را يادتان هست، زمان اوايل محمدرضا هم يادتان هست، اخيراً البته زورش به اينقدرها نمىرسيد. تا دست به هم ندهيد، تا همه با هم نباشيد، تا آنهايى كه به نوايى نرسند خيال كنند آن نواست. والله خدا مىداند كه اينهايى كه الان گرفتار هستند، اين وزير كشور كه اينجا نشسته گرفتار است الان، نه اينكه نوا دارد، بىنواست. رئيس جمهورش همين طور، مجلسش هم همين طور و دولتش هم همين طور، پاسبانهايش و نمىدانم قواى مسلحش هم همين طور، اينها جانفشانى دارند براى اين مملكت مىكنند بايد اينها را حفظشان كرد. نبايد نق زد، بايد نگهدارى كرد از اينها براى خاطر خدا، براى خاطر نواميس خودتان، براى خاطر كشور خودتان، اگر دلسوز براى كشور هستيد بايد كه چيز بكنيد، هى ننشينيد آنجا بگوييد ما كشورمان دارد از بين مىرود. شما داريد تبليغ مىكنيد. با تبليغ، شماها مىخواهيد كشور را از بين ببريد والا عهد و پيمان بستن با نمىدانم صدام، كشور ما را حفظ مىكند؟! وادار كردن نمىدانم دولتهاى خارج را به اينكه به اينجا چه بكند كشور را حفظ مىكند؟! خوب، يك قدر آدم بشويد، توجه بكنيد به مسائل. و من اميدوارم كه هر كس هر كارى مىخواهد بكند، شما جوانهاى ما، اين ملت ما، اين ملت عزيز ما همهشان با هم همين طورى كه الان برادر هستند برادر باشند و همين طورى كه با هم متحد هستند و من و تو ندارد در كار، اينطور باشند تا انشاءالله كشورشان حفظ بشود و هيچ كس هم نتواند به شما آسيب برساند. خداوند انشاءالله همه شما
را حفظ كند و موفق باشيد و مؤيد باشيد و به كارهايتان ادامه بدهيد و با قدرت به پيش برويد كه اسلام را انشاءالله صادر كنيد به جاهاى ديگر و خداوند همه شما را حفظ و موفق نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كارگران سراسر كشور، معلمان و مربيان پرورشى و اعضاى ستاد بزرگداشت سالگرد شهادت استاد مرتضى مطهرى
بايد ارزشهاى انسانى را از ايران به همه جا صادر كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
تصادف خوبى است كه در روز ولادت با سعادت حضرت جواد سلامالله عليه ما در خدمت دو قشر عظيمالشأن معلمين و كارگران هستيم. و من اميدوارم كه اين دو قشر محترم كه دو بازوى كشور هستند و ملت، موفق باشند كه هر كدام در سنگر خودشان مبارزه عليه ستمكاران را هر چه بيشتر تقويت كنند. معلمين و آموزگاران تربيت كنند جوانانى را براى خدمت به كشور و اسلام، و كارگران بسيار عزيز ما جديت كنند كه كشور خودشان را از آن ظلماتى كه در زمان طاغوت بود نجات بدهند. اينها در آموزش و پرورش و آنها در عمل و كار به همه كشورهاى عالم بفهمانند كه ملتى كه مىخواهد خودش سرپاى خودش بايستد، هم خودش آموزش مىبيند و هم خودش كار مىكند.
برادران عزيزم! ما در عصرى واقع شدهايم كه ظلمت دنيا را گرفته است. ما در عصرى واقع شدهايم كه ارزشهاى انسانى بكلى از بين رفته و به جاى آن ارزشهاى غيرانسانى و شيطانى نشسته است. ما در عصرى واقع هستيم كه شياطين عالم هجوم به انسانها و ارزشهاى انسانى آوردهاند و مىخواهند كه دنيا را به سلطه شيطان در آورند. ما در اين عصر با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و استمداد از اسلام و قرآن كريم و ولى عصر سلام الله عليه بايد خودمان كوشش كنيم و خودمان جهاد كنيم، جهاد در دانشگاهها و دانشكدهها، جهاد در كارخانهها و كارگرىها، جهاد در كشاورزىها، جهاد در مدارس، جهاد در دانشگاهها، جهاد در همه جا، جهاد در جبههها و جهاد در پشت جبههها. شياطين در همه اين گروههائى كه براى خدا قيام كردهاند ممكن است نفوذ كرده باشد.
ما بايد تمام قشرهائى كه داريم، خودشان در مقابل شياطين و در مقابل منافقان بايستند. در كارخانهها ممكن است افرادى نفوذى باشند و بخواهند دوباره اين كشور را به زير سلطه ابرقدرتها بكشانند. لازم است كه برادران كارگر متعهد در داخل كارخانهها و اين جهاد بزرگ اسلامى با آنها مقابله كنند و نگذارند تبليغات سوء آنها جوانهاى عزيز ما را منحرف كند. در دانشگاهها و در دانشكدهها و در دبيرستانها و مراكز علمى بايد خود معلمين و متعلمين، خود اساتيد و خود دانشآموزان توجه كنند به اينكه نبادا در اينجا باز از اين قشرهاى فاسد و منافقين و غير منافقينى كه
همه فاسد هستند و نفوذ كردند و خداى نخواسته دانشگاه را به آن وضعى كه در سابق بود درآورند. بايد معلمين و قشر دانشگاهى و دانشآموزى با فيضيه پيوند خودشان را قوى كنند و عزيزان كارگر ما و كشاورز ما كه همه اينها از اشخاص بزرگى هستند كه محور اقتصاد ما در دست آنهاست بايد پيوند خودشان را با اسلام و قرآن و علماى اسلام قوى كنند. اگر بخواهيد به همه مشكلات پيروز بشويد بايد همه محكم بايستيد در مقابل همه قدرتها، بايد مهيا كنيد خودتان را در مقابل همه مشكلات، بايد ارزشهاى انسانى را از اينجا به همه جا صادر كنيد، و استقلال خودتان را همه جور، استقلال فرهنگى، استقلال اقتصادى، استقلال اجتماعى همه اينها را بايد شما محكم نگاه داريد و اين در سايه، اين است كه توجه به مكتب اسلام و اتكال به خداى بزرگ و با هم هم پيمان شدن و همه قشرها برادر دانستن يكديگر است. دشمنها در كمينند، شما ملاحظه مىكنيد كه از اطراف دشمنها در تبليغاتشان چه مىكنند با ما و در تأييد دشمنهاى ما چه كارها مىكنند و ما جز خداى تبارك و تعالى به كسى اتكاء نداريم، آنها هر چه دارند ما ارزش انسانى داريم. و خدا داريم. شما ببينيد كه اينهائى كه ادعاى طرفدارى از خلق و طرفدارى از عرب مىكنند با خوزستان چه مىكنند و با دزفول عزيز چه كردهاند. به گمان فاسد اينكه با موشك انداختن در خانهها و اطفال و زنهاى پير و جوان را كشتن اسباب اين مىشود كه ما تسليم بشويم. آنها باز خوزستان را نشناختند، دزفول را نشناختند، با اينكه از اول جنگ تا حالا كراراً تجربه كردهاند و تخريب كردهاند مكان اين عزيزان ما را و به شهادت رساندهاند اقشار كثيرى از دوستان خدا را و ديدند كه مقاوم ايستادند و ملت ايران و دزفول عزيز مقاوم ايستاده است در مقابل آنها و امروز هم كه اينهمه مصيبت وارد كردهاند باز فرياد جنگ، جنگ تا پيروزى از جوانهاى ما در دزفول بلند است.
آنهائى كه با ادعاى پوچ طرفدارى از خلق با خلق ايران اينطور مىكنند و علماء بزرگ ايران و عزيزان بزرگ ايران و دانشمندان بزرگ ايران و همه قشرها را ترور مىكنند و با دولت صدام كه اين جنايتها را به ايران كرده است و اين جنايت بزرگ را به دزفول كرده است پيوند دوستى دارند اينها مشت خودشان را در دنيا باز كردهاند، اينها امروز هم حاضر نيستند كه اين عمل وحشيانه سبعانه اين خبيث را محكوم كنند. وضع دنيا اينطور شده است. شما ملاحظه مىكنيد كه يك همچو جنايت بزرگى كه واقع شده است و در اين سالها كراراً واقع شده است و اين چند روز دنبال هم واقع شد، در تمام رسانههاى گروهى محكوميتى در كار نبود. عبور مىكردند به طور گذرا و يك كلمه مىگفتند كه ايران اينطور مىگويد، عراق هم در مقابل او مىگويد كه ما تلافى كرديم. ارزشهاى انسانى دفن شده است در دنيا. انسانيت در دنيا دفن شده است. آنهائى كه دعوى حقوق بشر مىكنند و سازمانها و كذا كه با عرض و طول و طمطراق زياد در دنيا هستند، نديديم كه محكوم كنند اين عمل را. به دروغ از آنهائى كه با ما دشمنند چيزى را مىگيرند و در مقابل، مقابل اسلام و در مقابل ايران، ملت عزيز ايران اطلاعيه صادر مىكنند و هشدار مىدهند به ما و دليلشان اين است كه دشمنها اينطور گفته اند. دليل محكم سازمانهاى دنيا اين است كه شما بچههاى كوچك را در خيابانها مىكشيد و هر روز در اوين صدها
نفر را تيرباران مىكنيد، دليلش اين است كه منافقين گفتهاند. اين دليل بزرگى است براى سازمان، اما سازمانها نمىپرسند كه صدام چه كرده است در اينجا. وضع دنيا اينطور شده است، و ما اميدواريم كه از اين مركز اسلامى ايران يك وضعى پيدا بشود كه آن ارزشهاى فاسد را دفن كند و اسلام عزيز را ترويج كند و نور قرآن را تجلى بدهد در سرتاسر دنيا تا ارزشهاى اسلامى كه دفع شده است و ارزشهاى انسانى كه دفع شده است زنده بشود و احيا بشود. و اين اولش اين است كه ما خودمان توجه داشته باشيم به خودمان، ما خودمان توجه داشته باشيم به اينكه اگر امر داير بشود بين ارزشهاى انسانى و الهى و ارزشهاى طاغوتى بايد ارزش هاى انسانى را انتخاب كنيم.
اگر امر داير بشود بين خدمت كردن به كشور خودمان و متعهد بودن در مقابل اسلام و كشور خودمان يا خدمت كردن به كشورهاى شرق و غرب بايد آن چيزى كه براى خودمان است، انتخاب كنيم. آنهائى كه در همين كشور هستند و تفالههائى كه مانده اند، اينها يك دستهشان براى شرق سينه مىزنند و يك دستهشان براى غرب سينه مىزنند و درعين حال دعوى مىكنند كه ما از ملت هستيم. آن كسى كه در كارخانهها مىخواهد فرض كنيد خلل ايجاد كند،خواهد كشور خودش را بكشد تحت سلطه ديگران، و آن كسى كه در دانشگاه اخلال مىكند مىخواهد دانشگاه خودش را بكشد تحت سلطه ديگران، اينها اجنبىهايى هستند به صورت ملى و به صورت ايرانى، اينها از ايران اجنبى هستند و ايران آنها را ديگر به ايرانيت نمىشناسد. آن كه تمام ارزشهاى اسلامى را و ملى خودش را فداى شوروى كند يا تمام ارزشهاى خودش را فداى آمريكا مىكند او را ما ايرانى نمىدانيم.
ملتى كه براى شهادت ايستاده است مشكلات در او اثر ندارد
برادران و خواهران! ما در راهى وارد شديم كه آن راه، راه انبياست و تاريخ تا آنجا كه نشان مىدهد انبيا با مشكلات روبرو بودند، هميشه قشر محروم بودند در مقابل طاغوت و مشكلاتى كه براى آنها حاصل بوده است بسيار زياد بوده است، طاقت فرسا بوده. ما تا آنجا كه از تاريخ اطلاع داريم و از انبيا به ما رسيده است مىبينيم كه تمام انبيا مبتلا بودند به طاغوتهاى زمان خودشان و در مشكلات بودند. ما كه در طريق انبيا مى خواهيم قدم برداريم از مشكلات نبايد هراس كنيم براى اينكه همانطورى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در بيست و چند سال دعوت خود تمام مشكلات را پذيرفت و براى پخش احكام شرعى به همه مشكلات تن در داد، به مشكلات اقتصادى كه آن را در يك غارى محبوس كردند و چندين وقت در آنجا تشريف داشتند و با آن مشكلات مواجه شدند، لكن از مقصد دست نكشيدند، قريش با او آن كردند كه تاريخ نشان مىدهد و دست از مقصد برنداشتند. انبياء ديگر همه همين طور بودند. وقتى مقصد الهى شد راه هر چه مشكل باشد چون مقصد الهى است بايد به نظر آسان باشد. مىبينيد كه در بعض روايات هست كه حسين بن على سلام الله عليه هر چه به ظهر عاشورا نزديكتر مىشد افروخته روتر مىشد، رويش افروختهتر مىشد براى اينكه مىديد كه جهاد در راه خداست و براى خداست و چون جهاد براى خداست، عزيزانى كه از دست مىدهد از دست نداده
است، اينها ذخايرى هستند براى عالم بقا. شما كه مهيا هستيد براى اسلام خدمت بكنيد، كارگران عزيز ما كه مهيا هستند براى اسلام خدمت بكنند و كارخانهها را راه بياندازند و با جديت عمل بكنند و كه استقلال خودشان را حفظ بكنند مشكلات دارند لكن مشكلات مشكل نيست. دانشگاهىها و آموزگارها و معلمين و متعلمين كه براى خدا كار مىكنند مشكلات دارند لكن در راه خداست، مشكلات در راه خدا مشكل نيست. اگر ما حساب كنيم، مشكلات حضرت رسول سلام الله عليه و حضرت امير سلام الله عليه بسيار بيشتر بوده است از مشكلاتى كه ما امروز مبتلاى به او هستيم و آنها صبر كردند و خداى تبارك و تعالى با صابرين است و ما بايد صبر بكنيم و بايستيم در مقابل قدرتهايى كه مىخواهند ما را ببلعند و سر آنها را بكوبيم.
برادران! عزيزان من! خواهران! عزيزان اسلام! توجه كنيد و خودتان را حفظ كنيد و هيچ تزلزل به خودتان راه ندهيد كه ما پيروزيم. ما آن روزى كه هيچ نداشتيم و همه قدرتها در مقابل ما بودند ايستاديم و امروز بحمدالله يك ملتى داريم كه يكپارچه در مقابل همه قدرتها ايستاده است و يك خوزستانى داريم كه با آن مشكلات مردانه ايستاده است و يك كردستانى داريم كه با آن مشكلات مردانه ايستادهاند و همه جاى ايران اينطور است. و امروز ما بحمدالله تعالى قوى هستيم و منطقه مثل يك همچو قدرتى ندارد. ما امروز در مقابل همه ايستادهايم و هيچ قدرتى نمىتواند به ما صدمه بزند. ملتى كه براى شهادت ايستاده است مشكلات در او اثرى ندارد. پدران و مادرانى كه عزيزان خودشان را فداى اسلام مىكنند، مشكلاتى براى آنها پيش نمىآيد، آنها مشكلات بر مشكلات غلبه كرده اند. كشور ما بر مشكلات خودش غلبه كرده است، تمام فشارها را از همه اطراف بر او آوردهاند و تحمل كرده است وان الله مع الصابرين .
بعد از آنكه اتكايمان به خداى تبارك و تعالى است و بر حق هستيم و دنبال حق هستيم ديگر از چه بترسيم، از شهادت نمىترسيم و بحمدالله امروز قدرت ايرانى و قدرت اسلام در ايران به طورى است كه توجه همه ملتهاى ضعيف را به خودش معطوف كرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنيا. از اين سياههاى كه در عزيزى كه در آمريكا هستند و تا آفريقا و تا شوروى و همه جا، نور اسلام تابيده است و توجه مردم به اسلام شده است. و منظور ما از صدور انقلاب همين بود و تحقق پيدا كرد و انشاءالله اسلام در همه جا غلبه بر كفر خواهد پيدا كرد.
خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند و خداوند عزيزان ما را شهيد شدهاند و خصوصاً عزيزان اخير دزفول ما را به رحمت خودش متصل كند و اهالى خوزستان خصوصاً دزفول را صبر عنايت كند و اجر جزيل عنايت فرمايد و ما را براى مشكلات بيشتر مهيا كند و از عنايات خودش براى ما بهره زيادتر بفرستد.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان شوراى مركزى كميتههاى امداد سراسر كشور
سپاه و كميته امداد به بركت اسلام پيدا شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً تشكر مىكنم از آقايان علما و مؤمنين كه در اينجا تشريف دارند و براى زيارتشان ما موفق شديم. از امورى كه بايد توجه به آن كرد اين است كه ا نقلاب اسلامى يك نوآوردهايى دارد كه سابقه ندارد.
بعد از انقلاب يك گروههايى پيدا شدند و يك جمعيتهايى كه نظير اينها در تاريخ گمان ندارم سابقه داشته باشد. همين گروه امداد و كميته امداد، من نشنيدهام كه در يك كشورى يك همچو كميتهاى باشد كه همشان صرف رسيدگى به فقرا و مستمندان و دهقانانى كه در دور افتادهء شهرها قرار گرفتهاند و محرومان جامعه و همين طور نهادهاى ديگر از قبيل پاسدار، كميته و امثال اينها، بسيج. اينها يك نوآوردهايى است كه به بركت اسلام و تعهد ملت ما به اسلام پيدا شده است و بيسابقه است.
بيسابقه است كه به مجرد اينكه انقلاب مىشود يك عدهاى به نام پاسدار، يك عدهاى به نام كميته، يك عدهاى به نام بسيج براى امنيت داخلى و مرزها از خود مردم جوشش كنند و بيسابقه است كه در يك كشورى خود مردم و خود علما و مؤمنين يك كميتهاى به اسم كميتهاى براى امداد داشته باشند كه همشان اين باشد كه فقرا و مستمندان را در سراسر كشور رسيدگى كنند و امداد كنند. اينها بركات اسلام است و اين گروههاى عزيز و كميتهها و همين طور اين كميته امداد يك عمل بسيار لطيف ظريف شريف دارند كه با اين عمل انشاءالله مىتوانند ريشه فقر را از سرتاسر كشور به امداد ملت بزرگوار ايران و به همت دولت بزرگوار ايران، اين ريشه را از بيخ و بن بكنند. و عمل شما آقايان در سرتاسر كشور عمل بسيار شريف خداپسندى است كه مورد عنايت خداى تبارك و تعالى خواهد بود. خداوند تبارك و تعالى به فقرا و به مستمندان و به محرومان آنقدر عنايت دارد كه معلوم نيست به قشر ديگر اينقدر عنايت داشته باشد.
مستمندان و فقرا در صف مقدم جامعه هستند
و شما كارى را متكفل شديد و انجام كارى را به عهده گرفتيد كه مورد عنايت خاص خداى تبارك و تعالى است. و البته بايد اين توجه را به آقايان عرض كنم، گر چه خودشان توجه دارند كه بايد
اين عمل با يك ظرافتى انجام بگيرد كه مستمندان، محرومان خيال نكنند كه آنها از باب اينكه در صف پائين جامعه واقع شدهاند مورد امداد واقع شده اند. آنها در صف مقدم جامعهاند. مستمندان و فقرا و دور افتادهها در صف مقدم جامعه هستند و همينها و همين زاغه نشينان و همين حاشيه نشينان و همين محرومان بودند كه اين انقلاب را به ثمر رساندند. اينها بودند كه از همه چيز خودشان در راه اسلام عزيز در رژيم سابق گذشتند و الان همه مشغولند. همينها هستند كه الان در جبههها مشغول به فداكارى هستند و جوانهاى همينهاست كه در سرتاسر كشور، داخل و در خارج كشور مشغولند براى تاييد اسلام. و ملت شريف ايران قدر يك همچو جوانان و قدر يك همچو خانواده هائى كه اين جوانان را تحويل جامعه دادهاند مىداند و عمده اين است كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى يك درخشندگى خاص اين افراد دارند. اگر نبودند اين محرومان جامعه كه دلبستگى به اين دنيا به آنطورى كه بالاترىها به خيال خودشان دارند، اگر نبود اين همت اين محرومان و همت اين روستائيان و همت اين جنوب شهرى ها، اگر نبود اين، نه رژيم سابق ظلمش از بين رفته بود و نه ما در مقابل مشكلات توانستيم مقاومت كنيم. همه اينها از بركات اينهائى هستند كه شما به امداد آنها برخاستهايد و آنها لايق اين هستند كه ما با تواضع به خدمت آنها برويم و براى آنها خدمت كنيم. همه ما خدمتگزار آنها بايد باشيم. آنها به ما منت دارند كه ما را از اين قيدى كه ابرقدرتها به دست و پاى ما بسته بودند نجات دادند. آنها بر كشور ما منت دارند كه اسلام عزيز را در اين كشور حاكم كردند. ما و شما براى آنها كارى نمىكنيم، آنها ما را رساندند به آنجائى كه بتوانيم در مقابل همه قدرتها بايستيم و سرفراز باشيم كه ما نه در طرف شرق هستيم و نه در طرف غرب هستيم و نه احتياجى به وابستگى آنها داريم. ما يك ملت مستقل هستيم. يك كشور مستقل آزاد و سرفراز هستيم كه تمام ريشههاى فساد را كندهايم، يا انشاءالله اگر يك ريشههاى پوسيدهاى هم مانده است، مىكنيم و اين به بركت همين محرومان است. همين زاغه نشينانى كه من يادم نمىرود كه وقتى در تلويزيون ديدم از يك خانهاى از اين زاغهها يك عدهاى پيرمرد و پيرزن و بچه و اينها بيرون آمدند و يكى از آنها پرسيد كه كجا مىرويد، گفتند مىرويم تظاهر، تظاهرات. همينها بودند كه ناهار روزشان و شام شب شان را نداشتند، لكن با همت والاى خودشان، با آن قدرت معنوى الهى خودشان در آن رژيم بيرون آمدند و شهيد دادند و فاتح شدند و در جمهورى اسلامى هم همينها هستند كه پشتيبانى مىكنند و در جبههها و پشت جبههها محكم ايستاده اند. البته همه قشرهاى ملت بايد ما بگوئيم كه اينها از مستضعفان بودند، براى اينكه دولتهاى قوى ما را به استضعاف كشيده بود و همه ملتهاى عالم را به استضعاف كشيدند. در زمان رژيم سابق همه قشرها در نظر آنها مستضعف بودند و بايد فرمانبردار باشند، از قشر روحانى گرفته تا بازارى تا روستائى تا همه افرادى كه سرتاسر كشور هستند. امروز همه اينها از آن قيدها آزاد شدند و براى خاطر همين كه اين محرومان و مستضعفان و ديگر قشرها قيام كردند، نهضت كردند و نترسيدند از هيچ چيز و خداى تبارك و تعالى آنها را امداد كرد و به امدادهاى غيبى و جلوههاى معنوى و پشتيبانى حضرت ولى عصر اروحناله الفداء ما را رساندهاند به اينكه آزاد شديم. پس آنها به ما منت دارند و ما بايد
خدمت به آنها بكنيم، دولت بايد خدمتگزار آنها باشد.
يكى از بزرگترين جهات معنوى خدمت به خلق الله است
كسانى كه داراى يك چيزهائى هستند كه مىتوانند به اينها خدمت كنند اينها هم انصاف اقتضا مىكند كه خدمت كنند و در اين چيزى كه در بانك ذكر كردند كه قرار دادند به اينجا، خدمت كنند، كه اين خدمت براى آنها جاودان است و اموال براى آنها نمىماند. آنچه كه ماند آن جهات معنوى است كه انسان در كارش انجام مىدهد، جهات معنوى كه يكى از بزرگترين جهات معنوى خدمت به خلق الله است، خدمت به انسانهاى محروم است. اين است كه براى انسان جاودان مىماند و در عالم ديگر به درد انسان مىخورد. اموالى كه انسان بگذارد و برود به درد انسان نمىخورد. اموالى كه پيش بفرستد به درد انسان خورد. و اميدوارم كه آنهائى كه داراى يك مكنتى هستند توجه داشته باشند كه به اين مستمندان كه ولى نعمت ما هستند رسيدگى كنند و به اين حساب كه ذكر كردند كمك كنند تا اينكه ريشه اين محروميت انشاءالله به همت والاى همه كشور و همه علما و غير علماء اين ريشهء فاسد از بين برود و همه افراد اين ملت يك زندگى متوسطى كه بايد داشته باشند، داشته باشند و با راحتى به خدمت به اسلام مشغول باشند.
حقوق بشرىها حاضر نيستند به حرف مظلومان گوش دهند
و اميدوارم كه انشاءالله آسيبى از ناحيه فاسدها به اين كشور وارد نشود. و ملاحظه مىكنيد كه مدتى است كه دولت ايران از سازمان ملل خواسته است كه نمايندهاى بفرستند كه اين جناياتى كه اين رژيم بعث ملحد به دزفول و به ساير شهرهاى ما، پلدختر و اينها وارد كرده اند، ملاحظه كنند، و اثرى از اين پيدا نشده است كه تا حالا يك همچو كارى بكنند و توقع هم نيست كه بكنند. آنها، وقتى كه منافقين و امثال آنها يك مطلب دروغى مىگويند كه الان روزى صدها نفر را در خيابان ها، بچه كوچك را مىكشند و در اوين چه مىكنند و اينها، آنها مستندشان را قول يك دشمن اسلام قرار مىدهند و هياهو مىكنند و اطلاعيه و اينها دهند، لكن حاضر نيستند كه يك نماينده بفرستند كه ببينند اينها با اين شهرهاى ايران چه كردند، اينها با خوزستان چه كردند. اينهايى كه مىگويند كه ما عرب هستيم و به اصطلاح غيرت عربى داريم، با اين ملت عرب چه كردند، با اين ملت مسلم چه كردند، با اين كردها چه كردند. حاضر نيستند اين كسانى كه ادعاى طرفدارى از حقوق بشركنند، حاضر نيستند گوش كنند به حرف اين مظلومانى كه زير ستم اين ظالم به دستيارى امريكاى جابر ظالم كه تمام گرفتارىهاى ما با دست اوست، حاضر نيستند كه رسيدگى كنند كه چه شده است. از آن طرف براى ما اطلاعيه صادر مىكنند و اعلاميه صادر مىكنند و محكوم مىكنند. و ما نه به آن محكوميتش ترتيب اثر مىدهيم و به اين نه به اين نيامدن.
من ثانياً از آقايان تشكر مىكنم كه در اين خدمت بسيار شريف و بزرگ همت گماشتيد. و
برادران عزيز خودتان رانگذاريد كه اينها در طول تاريخ اينها محروم بودند، اينها مظلوم بودند، نگذاريد كه اينها باز محروميت بكشند. در رژيم اسلامى نبايد محروميت بكشند اينها، بايد نجات پيدا كنند اينها هم از محروميت. و همت بزرگتان در اين باشد كه آن روستاهاى دور افتادهاى كه هيچ نداشتند در زمان سابق و بحمدالله الان بسيارى از كارها در آنجاها شده است، لكن همتتان در اين باشد كه به آنها بيشتر برسيد و به آنها بيشتر خدمت كنيد. خداوند تعالى همه شما را انشاءالله توفيق بدهد و دست ستمكاران را از سر مظلومان جهان قطع كند و خداى تبارك و تعالى از نور هدايت خودش نصيب همه ما بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و ديوانعالى كشور؛ اعضاى شورايعالى قضايى، نخستوزير و اعضاى دولت، اعضاى شوراى نگهبان، فرماندهان نظامى و انتظامى، اعضاى شركت كننده در كنگره حزب جمهورى اسلامى و مسؤولين سازمانهاى دولتى و نهادهاى انقلابى
مسأله بعثت يك تحول علمى عرفانى در عالم ايجاد كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً من عيد سعيد مبعث را به شما آقايان و ملت شريف ايران و جميع مسلمين بلكه جميع مستضعفان جهان تبريك عرض مىكنم. مسأله مبعث و ماهيت آن و بركات آن چيزى نيست كه بتوان با زبانهاى الكن ما از آن ذكرى كرد و به قدرى ابعاد آن زياد است و جهات معنوى و مادى او زياد است كه گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت كرد. مسأله بعثت يك تحول علمى - عرفانى در عالم ايجاد كرد كه آن فلسفههاى خشك يونانى را كه به دست يونانىها تحقق پيدا كرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لكن مبدل كرد به يك عرفان عينى و يك شهود واقعى براى ارباب شهود. قرآن در اين بعدش براى كسى تاكنون منكشف نشده است مگر من خوطب به و در بعضى ابعادش حتى براى من خوطب به منكشف نشده است فقط براى ذات ذوالجلال جلت عظمته معلوم است. اگر كسى سير كند در فلسفههاى قبل از اسلام و فلسفههاى بعد از اسلام و خصوصاً قرنهاى آخر و عرفاى قبل از اسلام و آن كسانى كه در هندوستان و امثال آن يك همچو مسائلى داشتند، با عرفاى بعد از اسلام كه به تعليم اسلام در اين امر وارد شده اند، مىفهمد كه چه تحولى در اين بعد حاصل شده است. در صورتى كه عرفاى بزرگ اسلام هم راجل هستند در كشف حقايق قرآن، لسان قرآن كه از بركات بعثت است، از بركات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانى است كه سهل و ممتنع است. بسيارى شايد گمان كنند كه قرآن را مىتوانند بفهمند، از باب اينكه به نظرشان سهل است. بسيارى از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان مىكنند كه قرآن را مىتوانند بفهمند، براى اينكه آن بعدى كه براى آنها جلوه كرده است و آن بعدى كه در پس اين ابعاد است براى آنها معلوم نشده است. قرآن داراى ابعادى است كه تا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غيب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولىاش در قلب رسول خدا جلوه نكرده بود، براى احدى از موجودات ملك و ملكوت ظاهر نبود. بعد از آنكه اتصال پيدا كرد مقام مقدس نبوى ولى اعظم با مبدأ فيض به آن اندازهاى كه قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزلتاً كسب كرد، در قلب مباركش جلوه كرد و با نزول
به مراتب هفتگانه به زبان مباركش جارى شد. قرآنى كه الان در دست ماست نازلهء هفتم قرآن است و اين از بركات بعثت است و همين نازلهء هفتم آنچنان تحول در عرفان اسلامى، در عرفان جهانى بوجود آورد كه اهل معرفت شمهاى از آن را مىدانند و بشر از همه ابعاد او، يعنى جميع ابعاد او براى بشر باز معلوم نشده است و معلوم نيست معلوم شود. آياتى در قرآن كريم كه باز از بركات بعثت است مشاهده شود كه اين آيات را در عين حالى كه انسان گمان مىكند كه خوب، ظاهر است، لكن تاكنون كشف نشده است هوالاول و الاخر و الظاهروالباطن و هو معكم الله نور السموات و الارض اينها آياتى است كه نه مفسرتواند بفهمد، نه فيلسوف و نه عارف. هركس ادعا كند كه معنى او را فهميده است، در جهل فرو رفته است. قرآن را انما يعرف القرآن من خوطب به به وسيله من خوطب به به يك عده معدودى از اولياء خدا و ائمهء معصومين عليهم السلام تحويل داده شده است و به وسيلهء آنها يك حدودى كه قابل فهم است براى بشر تفسير شده است، لكن آنكه لطيفهء وحى است همان آيه شريف الله نور السموات والارض وقتى دست مفسر افتاده است الله نورالسموات والارض معنا كرده است كه هيچ مربوط به قرآن نيست. اين مفسرين در عين حالى كه زحمتهاى زياد كشيدهاند لكن دست شان از لطايف قرآن كوتاه است، نه از باب آنكه آنها تفسيرى كردهاند، از باب اينكه عظمت قرآن بيشتر از اين مسايل است. مسأله معرفت الله كه در قرآن مطرح است فرمايد كه به حسب نقل ما عرفناك حق معرفتك البته معنايش اين است كه آنطورى كه معرفت تو حقش است ما نشناختيم، نه ما عرفناك حق معرفتى اياك او آنقدرى كه حق معرفت بشر است شناخته است اما حظ معرفت بشر غير از آن چيزى است كه حق معرفت الله است. حق معرفت الله و حق عبادت الله را، حتى به حسب اين روايت، رسول اكرم كه بزرگترين عارف و بزرگترين عابد است مىفرمايد كه ما عرفناك و عبد ناك امافرمايد كه ما عرفناك حق معرفتى اياك و ما عبدناك حق عبادتى اياك براى اينكه آن را ادا كرده، اما آن حظ انسانى جلوه ظاهرى است و از براى معرفت خدا چيزى است كه نه ملك مقرب مىتواند آن معرفت را پيدا كند و نه رسول مرسل و اين از بركات بعثت است. اينقدرى كه معرفت براى اهل معرفت حاصل شده است. اين از نازلهء كتاب خداست كه به وسيلهء نزول بر قلب رسول الله كه آن هم از اسرار بزرگ است. كيفيت وحى از امورى است كه غير از خود رسول خدا و كسانى كه در خلوت با رسول خدا بودند با اينكه از او الهام گرفتهاند كيفيت نزول وحى را كسى نمىتواند بفهمد و لهذا هروقت خواستند معرفى هم بكنند با زبان ما عامىها معرفى كردند، چنانچه خداى تبارك و تعالى با زبان آن بشر عامى خودش را با شتر معرفى مىكند، با آسمان معرفى مىكند، با زمين معرفى مىكند، با خلق و امثال اينها. و اين براى اين است كه بيان قاصر است از اينكه آن مطلبى كه هست ادا بشود و تا آن حدى كه بيان مىتوانسته ادا كند قرآن ادا كرده است و هيچ كتاب معرفتى ادا نكرده است، آنهائى كه ادا كردند به تبع قرآن ادا كردند. اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الى الابد. و آن فلسفه يونانى يك باب ديگرى است كه در محل خودش بسيار ارجمند است براى اينكه با استدلال ثابت مىكند، نه معرفت حاصل مىشود، باب دليل اثبات مىشود وجود خداى تبارك و تعالى.
معرفت غير اثبات وجود است و قرآن آمده است كه هم اثبات بكند به همان طريقههاى متعارف و طريقههاى بلكه گاهى نازلتر از او و هم پردهء ديگرش عرفان قرآن است كه او را همين مقدارش هم كه در قرآن هست در هيچ كتابى نمىيابيد حتى در كتب عرفانى اسلامى كه متحول شده است و با عرفان قبل از اسلام بسيار فرق دارد، باز تعبيرات قرآن غيرآنى است كه آنها دارند.
بعثت رسول خدا براى اين است كه راه رفع ظلم را به مرم بفهماند
يك نحوه ديگرى هست، يك لطايف ديگرى در قرآن هست و اينها همه از بركات بعثت است و بركات بعثت آن مقدارى كه در معنويات هست آنقدر در ماديات ظاهر نشده است، لكن آن مقدارى هم كه در ماديات ظاهر شده است باز قبل از اسلام نبوده است. اتصال - معنا - به معنويت به ماديات و انعكاس معنويت در همه جهات ماديات از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عين حالى كه يك كتاب معنوى، عرفانى و آنطورى است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرئيل امين هم نمىرسد، در عين حال يك كتابى است كه تهذيب اخلاق را مىكند، استدلال هم مىكند، حكومت هم مىكند و وحدت را هم سفارش مىكند و قتال را هم سفارش مىكند و اين از خصوصيات كتاب آسمانى ماست كه هم باب معرفت را باز كرده است تا حدودى كه در حد انسان است و هم باب ماديات را و اتصال ماديات به معنويات را و هم باب حكومت را و هم باب خلافت را و همه چيز را و ما كه اميد است از پيروان اسلام باشيم و از پيروان قرآن باشيم بايد همه ابعاد اين را در نظر داشته باشيم. نه در نظر داشته باشيم، بلكه دنبالش باشيم تا حاصل بشود براى ما، مجاهده كنيم تا حاصل بشود براى ما. و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهرى قرآن، به همان بعدى كه قرآن براى اداره امور بشر آمده است، براى رفع ظلم از بين بشر آمده است يعنى يك بعدش اين است كه ظلم را از بين بشر بردارد و عدالت اجتماعى را در بشر ايجاد كند، اما اگر كوشش كنيم و آنهايى كه تابع قرآن خودشان را مىدانند، مسلمين جهان اگر كوشش كنند تا اينكه اين بعد از قرآن را كه بعد اجراى عدالت اسلامى است، در جهان پخش كنند، آنوقت يك دنيايى مىشود كه صورت ظاهر قرآن مىشود. و ما ملت ايران كه نهضت كرديم و دست ظلم را كوتاه كرديم بايد دنبال اين مطلب باشيم و تا آنجايى كه دست ظالمان را بكلى از كشور خودمان كوتاه كنيم و با هدايت اين نور ساير كشورهاى اسلامى و ساير مستضعفان جهان بيدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرتهاى بزرگ خارج كنند. و آن چيزى كه ما در روز مبعث بايد توجه به آن بكنيم اين است كه با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا براى اين است كه راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اينكه مردم بتوانند با قدرتهاى بزرگ مقابله كنند به مردم بفهماند. بعثت براى اين است كه اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اينها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بكلى كنار بزند و به جاى او نور بنشاند، ظلمت جهل را كنار بزند و به جاى او نور عمل بياورد، ظلمت ظلم را به كنار بزند و به جاى او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاى او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است كه تمام مردم، تمام مسلمين برادر هستند و بايد با هم وحدت
داشته باشند، تفرق نداشته باشند.
همه قشرهاى ملت مكلفند به اينكه جمهورى اسلامى را حفظ كنند
برادران! ما امروز گرفتار تمام قدرتهاى شيطانى بشر هستيم، ما بايد توجه بكنيم به اينكه تكليف الهى ما در امروز كه همه به ما حمله كرده اند چى است. تمام اقشار ملت از آنهايى كه در سطح كشور كارفرما هستند و دست اندركاران دولتى هستند، آنهايى كه قوه قضايى به آنها محول است، آنهايى كه كارهاى ديگر به آنها محول است، آنهايى كه پاسدارى از مرزها به آنها محول هست مثل ارتش و غيره، آنهايى كه همه چيز به آنها محول است و ساير قشرهاى ملت مكلفند به اينكه اسلام را حفظ كنند، مكلفند به اينكه جمهورى اسلامى را حفظ كنند و اين تكليف، تكليفى است كه از بزرگترين تكاليفى است كه اسلام دارد و آن حاصل نمىشود الا با تفاهم، الا با اينكه همه ملت با هم برادر باشند. مؤمنون اخوه هستند. اگر اين اخوت ايمانى در سرتاسر كشور ما محفوظ بماند و هر كسى براى خودش توجه به خود نداشته باشد توجه به مقصد داشته باشد و خودش را براى مقصد بخواهد هيچ كستواند به اين كشور تعدى كند. و اگر خداى نخواسته در بين آقايان، در بين مردم، در بين دولتيان، در بين مجلسيان، در بين اقشار ملت، كارگرها، كارفرماها و كشاورزان، همه اگر چنانچه اين اخوت ايمانى سست بشود، آن روز است كه رخنه مىكنند در بين شما شياطين و شما را به جان هم مىريزند و استفادهاش را قدرتهاى بزرگ مىكنند. آنها، قدرتهاى بزرگ نشستهاند آنجا كه با ايادى خودشان در اين كشور راههايى درست كنند كه خود اهل اين كشور براى آنها جاده را صاف كند. آنها مستقيماً نمىآيند سراغ شما، آنها با اين راه ها، با قلمهاى فاسد، با فكرهاى فاسد كه در خدمت مىگيرند در سراغ شما مىآيند و باشايعه افكنىها و دروغپردازىها در بين شماها هركس را به ديگرى بدبينخواهند بكنند. و آن روزى كه قشرهاى ملت خداى نخواسته برخلاف الان كه هستند، به هم بدبين بشوند، آن روز است كه رخنه كردهاند آنها و استفاده خواهند كرد. و همه مسؤول هستيم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علماى بلاد اسلامى تا دست اندركاران، مجلس، رئيس جمهور، ارتشى ها، پاسدارها و همه قشرهاى ملت در مقابل خدا مسؤولند و همه يك روز در پيشگاه خدا خواهيم رفت و از ما سوأل خواهد شد، نعمت را از ما سوأل مىكنند و آن نعمت، اسلام است. ما هستيم، ما بايد پا روى غرضهاى شخصى خودمان بگذاريم براى خدا و براى مقصد. ما همه بايد براى خدا باشيم چون از او هستيم و هر چه داريم از اوست، قدرت هر چه هست از اوست، نعمت هر چه هست از اوست و او نورالسموات والارض است و ما موظف هستيم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان خودمان كه به آن كسى كه ولى همه چيز ما هست خدمت بكنيم و آمال و آرزوى ما اين باشد كه دين او را تقويت بكنيم و اسلام را در بين بشر پياده كنيم و اين نمىشود الا به وحدت كلمهء شما و دست برداشتن از اختلافات، اگر خداى نخواسته باشد و انشاءالله نباشد. و من اميدوارم كه با وحدت كلمه و با اخوت ايمانى محكم بايستيم و بايستيد و اين كشور را از حوادث دهر حفظ كنيد. خداوند انشاءالله به همه ما
سعادت دريافت معنويات مبعث پيغمبر اكرم را عنايت فرمايد، خداوند تعالى از نور معرفت خودش كه به وسيله قرآن القا شده است به ما هم بهرهاى عنايت فرمايد، و خداوند تعالى وحدت اسلامى اين ملت را حفظ بفرمايد و دولتهاى اسلامى را بيدار كند و ملتهاى اسلام را به هم پيوند بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، مسؤولان و مقامات لشكرى و كشورى به مناسبت فرا رسيدن نيمه شعبان
مناجات شعبانيه از بزرگترين و عظيم ترين معارف الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلاً اين عيد بزرگ عظيم اسلامى مذهبى را به حضار محترم و اعاظم كشور و به ساير قشرهاى مستضعف جهان، خصوصاً ملت عظيم الشان ايران تبريك عرض مىكنم و اميدوارم كه انشاءالله با عنايات خاصه ولى عصر ارواحنا له الفداء اين كشتى متلاطم انسانيت به ساحل نجات برسد و مستضعفان جهان بر مستكبران ظالم پيروز شوند. و اميد است كه حكومت بزرگ همگانى حضرت سلام الله عليه به زودى برقرار شود و چشم همه ما را و همه مسلمين جهان را به نور مباركش روشن فرمايد. اين سه ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان بركات بسيار نصيب انسان، انسانهائى كه مىتوانند استفاده كنند از اين بركات، شده است. البته مبدأ همه مبعث است و دنبال او تمام جهاتى كه هست. در ماه رجب، مبعث بزرگ و ولادت مولا على ابن ابيطالب سلام الله عليه و بعض ائمه ديگر و در ماه شعبان ولادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه و ولادت حضرت صاحب اروحناله الفداء و در ماه مبارك، نزول قرآن بر قلب مبارك پيغمبر اكرم بوده است و شرافت اين سه ماه در زبان ها و در بيانها و در عقلها و در فكرها نمىگنجد و از بركات اين ماهها ادعيهاى است كه وارد شده است در اين ماه ها. ما امروز در ماه شريفه واقع هستيم و مناجات شعبانيه از بزرگترين مناجات و از عظيم ترين معارف الهى و از بزرگترين امورى است كه آنهائى كه اهلش هستندتوانند تا حدود ادراك خودشان استفاده كنند. عناوين مسائل الهى و مسائل عرفانى، عناوين سهلى است كه هركس گمان مىكند كه اين عناوين را فهميده است و امور استدلاليهء قرآنيه هم در عين حالى كه دقيق است، ليكن سهل الادراك است. بعد از قيام برهان و دنبال او رساندن حاصل اين عناوين و نتيجه برهان به قلب مشكلتر است، كه ايمان گفته مىشود به آن و چه بسا كه اصحاب برهان به اين مرتبه ايمان نرسيده باشند. اين يك مسالهاى است كه بايد با تلقينات و تكرار و رياضات به قلب رساند. شما ملاحظه مىكنيد كه به حسب ضرورت يك كسى كه مرده است، از او به انسان ضررى وارد نمىشود، لكن الا بعض اشخاص ديگران اگر چنانچه در يك قبرستانى باشند و كسى نباشد يا با يك مردهاى همجوار باشند در غسالخانه و تنها باشند ترسند، براى اينكه آن برهان ضرورت عقلى به دل نرسيده است. آن معنايى كه عقل ادراك كرده است ضرورت هم دارد، لكن به دل نرسيده است. لكن آنهائى كه مثلاً
مردهشور هستند و سر و كار دارند با مرده ها، از باب اينكه تكرار شده است اين مطلب پيششان به قلبشان رسيده است و آنها خوفى ندارند. در مسائل اسلامى هم و مسائل عقلى هم همين طور هست. چه مسائلى عقلى هست كه با برهان، با برهان قوى ثابت است لكن در انسان تأثير نكرده است، براى اينكه نتيجه برهان به عقل رسيده است لكن به قلب وارد نشده است، ايمان به آن نيست، عقل او را ادراك كرده است لكن قلب ايمان به او نياورده است. و چه بسا مسائل عرفانى كه در قرآن و اين مناجاتهاى ائمه اطهار سلام الله عليهم و همين مناجات شعبانيه مسائل عرفانى هست كه اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودى ممكن است ادراك كنند، بفهمند عناوين را، لكن آن ذوق عرفانى چون حاصل نشده است نمىتوانند وجدان كنند. آيه شريفه در قرآن ثم دنا فتدلى فكان قاب قوسين اوادنى خوب، مفسرين، فلاسفه در اين باب صحبتها كردند لكن آن ذوق عرفانى كم شده است. الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك الهى واجعلنى ممن ناديته فاجابك و ناجيته فصعق لجلالك اينها عناوينشان را خيال مىكند انسان، خوب، ما هم مىدانيم. نه عارف و نه فيلسوف و نه دانشمندتوانند ذوب كنند چى هست مساله. مسأله فصعق لجلالك كه مبداش قرآن است فخر موسى صعقا مسألهاى است كه انسان گمان مىكند كه خوب افتادغش كرد صعق يعنى غش كرد، اما اين غش چى بوده است، غش حضرت موس چى بوده است، اين مسألهاى نيست كه غير موسى بفهمد. يا دنافتدلى را، اين مسألهاى نيست كه غير آن كسى كه دنو پيدا كرده است بتواند فهم كند، ادراك كند، ذوب كند. يا همين جملاتى كه در اين مناجات بزرگ است و بعض جملات ديگرى كه در آن هست مسائلى است كه به حسب ظاهر سهل است و واقعاً ممتنع است. رياضات بسيار مىخواهد تا انسان بتواند بفهمد كه ناجيته (با فتح تا) نه ناجيته (با ضم تا)، ناجيته اين چى است؟ خدا با آدم مناجات مىكند، چى است مناجات؟ چه خواستهاند ائمه؟ اين از دعاهائى است كه من غير از اين دعا نديدم كه همه ائمه روايت شده است همهائمه اين دعا را، اين مناجات را مىخواندند، اين دليل بر بزرگى اين مناجات است كه همه ائمه اين مناجات را مىخواندند. چى بوده است اين؟ بين آنها و خداى تبارك و تعالى چه مسائلى بوده است؟ هب لى كمال الانقطاع اليك كمال انقطاع چى است؟ و بيدك لابيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى خوب آدم به حسب ظاهر مىگويد خوب، همه چيز با اوست، اما وجدان اين مطلب كه هيچ ضررى به ما نمىرسد الا به دست اوست، هيچ منفعتى نمىرسد الا به اوست، اوست ضار و نافع، اينها چيزهايى است كه دست ماها از آن كوتاه است و دعا كنيد كه خداى تبارك و تعالى به ما توفيق بدهد كه در اين ماه شريف و ماه شريف رمضان از اين مسائل هم يك حظى ولو يك جلوه كوچكى در دلها و قلبهاى ما واقع بشود و لااقل مؤمن به اين بشويم كه قضيه صعق چه قضيهاى است. مؤمن به اين بشويم كه مناجات خدا با انسان چى هست. مناجات را مؤمن بشويم به آن، انكار نكنيم، نگوئيم اينها حرفهاى درويشى است. همه اين مسائل در قرآن هست به نحو لطيف و در كتب ادعيه مباركه ما كه از ناحيهء ائمه هدى وارد شده است همه اين مسائل هست، نه به آن لطافت
قرآن لكن به نحو لطيف. آنها و همه اشخاصى كه بعدها اين اصطلاحات را به كار بردهاند فهميده و نفهميده از قرآن و حديث گرفتند و ممكن است كه اصل سندش هم درست ندانند، البته به حقيقتاش هم كم آدمى است كه مىتواند پى برد تا چه رسد به اينكه ذائقه روح بچشد اين را. چشيدن ذائقه يك مسأله فوق اين مسائل است.
اگر امريكا واقعاً انساندوست يك كلمه به كارهاى عراق اشكال كند
و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى اين ملتى كه امروز قيام كرده است، نهضت كرده است و براى او قيام كرده است و براى او نهضت كرده است، شر مفسدين و جبارين را از سرش كوتاه كند تا برسد به مسائلى كه بايد برسد. لكن تا اين قدرتهاى بزرگ به اريكهء قدرت خودشان نشستهاند، اين امرى است كه يك قدرى به نظر مشكل مىآيد. نمىدانم كه در بعضى از راديوها كه پخش كردند صحبت رئيس جمهور امريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اينكه اين بهائىهايى كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و به جز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براى همين كه اينها مراسم مذهبىشان را بجا مىآورند 22 نفرشان را محكوم به قتل كردهاند، ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اينها كه جاسوس نيستند، اينها يك مردمى هستند دخالت در هيچ كارى ندارند و روى انساندوستى ايشان اين مسائل را مىگويند. اگر ايشان اين مسائل را نمىگفت، خوب - ما گاهى اذهان ساده احتمال مىدادند كه خوب اينها هم يك مردمى هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند و مشغول عباداتى كه به نظر خودشان عبادت است مثلاً هستند و حال آنكه در آن نظر هم نبودند. لكن بعد از اينكه آقاى ريگان گفتهاند، شهادت دادند به اينكه اينها جز مراسم مذهبى چيزى ديگرى ندارند، باز هم مىتوانيم باور كنيم؟ از آن طرف وقتى كه حزب توده را مىگيرند شوروى صدايش بلند مىشود كه يك عده مردم بيگناهى كه با جمهورى اسلامى هم موافق بودند، پشتيبان بودند، جمهورى اسلامى را هم اينها مثل ديگران همراهى كردند و حالا هم همين طو رهستند، دولت ايران بيخودى آمده است اينها را گرفته و حبس كرده. از آن طرف هم آقاى ريگان مىگويد كه اين بهائىها، بيچارهها مردم آرامى، ساكتى مشغول عبادت خودشان هستند، جهات مذهبى خودشان را بجاآورند و ايران براى خاطر همين كه اينها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمىآمد. شما براى خاطر اينكه اينها يك دستهاى هستند كه به نفع شما هستند، والا ما شما را مىشناسيم، آمريكا را مىشناسيم كه انساندوستى گل نكرده است كه حالا براى خاطر 22 نفر بهائى كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند، براى انساندوستى يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اينها برسيد. مردم شما راشناسند. شمايى كه عراق را وادار كرديد كه هر روز به سر اين كشور ما آن مىآورد كه مغول نياورد و به سر كشور خودشان را هم همين طور. عراق كه يك دسته از علماى بزرگ آنجا را مثل آقاى آيت الله آسيد يوسف كه من او را مىشناسم كه چه مرد سالم صحيحى
است، براى خاطر (به نظرآيد) انتقام از مرحوم آيت الله حكيم، ايشان را با عده كثيرى از بچهها و بزرگهاى اين فاميل را گرفته است، شما اگر چنانچه انساندوست بوديد يك كلمه خوب بود بگوئيد، اشارتاً بگوئيد كه خوب چرا اين كار راكنيد، يك كلمه در رسانههاى گروهى شما اشكال كنند به اينكه اين كارها در عراق و ايران چى هست كه شما مىكنيد. شما ديديد كه اينها چه كردند و رسيديد به اينكه پروندههاى آنها را مطالعه كرديد و گوئيد؟ يا غيب مىدانيد؟ اگر دليلى ما نداشتيم به اينكه اينها جاسوس آمريكا هستند جز طرفدارى ريگان از آنها و دليلى نداشتيم كه حزب توده جاسوس هستند جز طرفدارى شوروى از آنها، كافى بود. لكن ما به شما بگوئيم نه حزب توده را به واسطهء حزب توده بودنش و نه بهائى را به واسطه بهائى بودنش اين محاكم ما محاكمه كردند و حكم به حبس دادند. اينها مسائل دارند، حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهايشان را زدند و سابقه دارند اينها. بهائىها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند، يك حزبى كه در سابق انگلستان پشتيبانى آنها را مىكرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيبانى مىكند. اينها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوس نباشند خوب بسيارى از مردم ديگر هم هستند كه اينها انحرافات عقيدتى دارند، كمونيست هستند، چيزهاى ديگر هستند لكن مردم محاكم ما به واسطه كمونيست بودن آنها يا انحراف عقيده داشتن آنها، آنها را نگرفتند و حبس بكنند. حزب توده هم مادامى كه توطئه نكرده بود، مادامى كه اشتغال به توطئهاش زياد نشد (البته تحت نظر بودند اينها كه اينها چه مىكنند چون سابقه داشتند اينها) ولى مادامى كه نزديك نشد اين توطئه شان به خيال خودشان، به خيال فاسد خودشان به ثمر برسد، آنوقت بود كه پاسدارهاى عزيز ما آنها را گرفتند و انشاءالله به موقع خودش به جزاى خودشان هم مىرسند.
مسأله اين است كه طرفدار اينها شما آقاى ريگان هستيد و طرفدار آنها آقاى فرض كنيد شوروى هست و اين دليل بر اين است كه اينها يك وضع خاصى دارند كه آنها نفع به اينها مىرسانند و اينها نفع مىرسانند. نفع رساندن اينها غير از اين مىتواند باشد كه اخبار ما را به آنها بدهند، جاسوسى بكنند بين ملت ايران و دولت ايران با آنها. اين گرفتارى است كه كشور ما امروز دارد با اين ابر قدرتها و اين منحرفين.
ما با تضعيف جمهورى اسلامى مخالفيم
از آن طرف هم در داخل كشور شياطينى هستند كه اينها هم يا كارگرند براى آنها يا نفهمند، يا از جمهورى اسلامى بدشان مىآيد اصلاً، مىگويند يك چيز ديگر باشد يا اگر واقعاً متعهد هستند جمهورى اسلامى را هم قبول دارند همه چيز را هم با شما آقايان مشترك هستند لكن از ساده لوحى شان استفاده مىشود و از آنها كار كشيده مىشود. من كه يك وقت مىگويم كه مثلاً اينطور صحبتها نبايد بشود، اينطور حرفها نبايد در كجا گفته بشود، نمىگويم كه اختناق است، هر چه مىخواهند بگويند و هر چه مىخواهند انتقاد كنند، انتقاد غير توطئه است. لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد. انتقاد از امورى است كه سازنده است. مباحثهء علمى همانطورى كه علوم اسلامى بىمباحثه نمى رسد به مقصد، امور سياسى هم بى مباحثه
نمىرسد به مقصد. مباحثه مىخواهد، اشكال مىخواهد، رد و بدل مىخواهد، اين را هيچ كس جلويش را نمىگيرد، لكن يك وقت لحن، لحن انتقاد نيست، لحن، لحن تضعيف جمهورى اسلامى است ولو اينكه ديكته كردند به او دادند، نفهمد كه اينطورى است لحن، اين لحن است ما با اين لحن مخالفيم. اين لحن، آزاد نيست. توطئه آزاد نيست انتقاد آزاد است. بنويسند، بگويند، انتقاد كنند اما توطئه كردن و دنبال اين باشند كه تضعيف كنند جمهورى اسلامى را، تضعيف كنند ارگانهاى اين جمهورى را آن است كه دست در كا راست و ماوراى او دستهايى است كه گرداننده هستند. اين دولت دارد با تمام توانى كه دارد، در يك وقتى كه هركس باشد ناتوان است، در يك همچو وضعيتى كه ما داريم، هر كسى كه بخواهد يك عمل مثبتى انجام بدهد با توانائى زياد نمىتواند انجام بدهد، دولتى كه تمام توان خودش را دارد براى اين ملت صرف مىكند و زحمت مىكشد، آنوقت در مقابلش بيايند يك وقت نخست وزيرش را متهم كنند كه چه هست، يك وقت وزير كذايش را. اينها اگر چنانچه واقعاً انتقاد سازنده داشتند خوب، انتقاد كنند، بگويند فلان جا كج است فلان جا راست. اما همه، مسائل را كنار گذاشتن، كارهائى كه اين دولت بيچاره كرده است كنار گذاشتن، كارهائى كه مجلس كرده است كنار گذاشتن، ناديده حساب كردن كه اينها هيچ، براى اين ملت تا حالا هيچ انجام نگرفته است و الان مثل زمان سابق همه چيز ما وابستهتر شده است، خوب، اينها معلوم است يك دستى پشتش هست كه مردم را هل بدهد و از صحنه بيرون كند و به جاى او آنهائى كه بايد بيايند بيايند. ما بااين مخالف هستيم، هر مسلمانى با اين مخالف است، هر روحانىاى با اين مخالف است، هر انسانى با اين مخالف است. آقا مردم زحمت كشيدند، جوان دادند، همه چيز دادند در راه اسلام، اسلامى كه حالا با خون اين مردم، با شهادت اين جوانهاى عزيز رسيده است به آنجائى كه مىخواهد حالا يك رشدى بكند و محكم كند پاى خودش را و بحمدالله شده است، شما حالا از سر گرفتيد و مىخواهيد هى يكى يكى تضعيف كنيد. آن توطئه گر هست، آن چه هست و آن كمونيست هست و آن سرمايه دار است و همين حرفهاى مزخرف كه هى گفته مىشود. اگر انتقاد صحيح داريد خوب بگوئيد، بنويسيد امضاء كنيد كه اين من مىگويم اينجا و آنجا درست نيست ولو اينكه دولت خيلى كار كرده لكن اينجا ناقص است. اگر يك وقت هم ديديد كه فلان دادگاه عمداً خلاف كرده است، فلان دولت، فلان وزير عمداً خلاف كردند، شما با يك دليلى ثابت كنيد اين معنا را. از آن دولت، از او بازخواست مىشود. اما انسان بنشيند و بى امضا هى بنويسد و منتشر كند و هى تهمت بزند و منتشر كند، چرا بى امضاست؟ اگر راست مىگوئيد خوب امضا كنيد. نبايد انسان متوجه شود به اينكه حالا از باب اينكه يك دستهاى يك به خيال آقايان، به خيال اينها يك چيزى گيرشان آمده است، والا جز زحمت چى هست برايشان؟ اين روحانيت قم جز زحمت، اين مدرسين محترم قم الان جز زحمت و وقت صرف كردن كه بايد در امور علمى صرف بكنند حالا آمدند در امورى كه بايد صرف بشود صرف مىكنند، چى هست برايشان؟ چه چيزى به آنها دادند؟ اين روحانيت مبارز تهران جز اينكه زحمت دارند مىكشند و دارند خون دل مىخورند چى به آنها رسيده است؟ اين دادگاهها و اين دادسراها و اين
قضات و اين مجلس و اين شوراى نگهبان و اين همه، تا برسيم به آن پاسدارها و پاسبانها كه جان عزيزشان را دارند فداى شماها مىكنند و فداى اسلام مىكنند و فداى مسلمين كنند، آنوقت سزاوار است كه انسان تضعيف كند اينها را؟ با تضعيف دولت آنها را تضعيف كند؟ چيزهائى بگويد آنجا هم منتشر بكنند كه مردم تضعيف بشوند؟ اينها است كه انسان را به صدا درمى آورد و مىگويد كه آقا بنشينيد سرجايتان، بس است. ديگر نمىشود آن ترتيب برگردد. و اما خير، فلانى باانتقاد مخالف است، نخير، انتقاد بكنيد توطئه نكنيد، من با توطئه مخالفم، همه هم مخالفند. ما با تضعيف جمهورى اسلامى تضعيف جمهورى اسلامى، يعنى تضعيف اسلام، ما با اين مخالفيم. كدام مسلمان است كه مخالف نيست با اين؟
با اتكال به خداى تبارك و تعالى نبايد ما به خودمان هيچ خوفى راه بدهيم
در هر صورت انشاءالله اميدواريم كه خداوند اين عيد را بر همه شماها مبارك كند و با دلگرمى به اينكه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين كشور، اين كشورى است كه نمونه است در اينكه متعهد به اسلام است، اين كشورى است كه دولت و ملتش، مجلس و روحانيتاش همه دست به هم دادهاند كه اسلام را در اينجا و انشاءالله در همه جا پياده كنند. خداى تبارك و تعالى مطمئن باشيد كه عنايت دارد و ولى عصر سلام الله عليه و ارواحناله الفداه عنايت به اين جامعه دارد و با اتكال به خداى تبارك و تعالى و عنايت ارواح مقدسه نبايد ما به خودمان هيچ خوفى راه بدهيم و خوفى هم نداريم. من كراراً اين را عرض كردهام كه خوف آن دارد كه براى آن عالم يك چيزى قائل نيست. اين جوانهاى ما كه مىآيند و مىگويند ما مىخواهيم شهيد بشويم، اينها خوف دارند از مردن؟ اينهائى كه قسم مىدهند انسان را كه ما شهادت نصيبمان بكنيد، خدا بكند، اينها خوف دارند از شهادت؟ از مردن خوف دارند؟ اينهائى كه مشغول خدمت هستند و هر آن متحمل است كه خداى نخواسته مورد اصابه چيزهائى بشوند، اينها خوف ندارند، اينها مشغول خدمت هستند. خوف آن دارد كه آن طرف را قبول ندارد. آن كه فهميده است كه يك طرف ديگرى هم هست، فهميده است كه اين دنيا معبر است براى آن عالم، آن ديگر خوفى ندارد، آرزويش اين است كه به مقصدش برسد. الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمه و تصيرا ارواحنا معلقه بعز قدسك .
خداوند انشاءالله اسلام را پيروز كند و لشكريان اسلام پيروز بشوند و دست اشرار از اين كشور كوتاه بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان و اعضاى جهاد سازندگى سراسر كشور، فرمانده كل و فماندهان نواحى و مسؤولان دواير سياسى - ايدئولوژيك ژاندارمرى جمهورى اسلامى
شما اخلاص داشته باشيد و براى خدا به بندگان خدا خدمت كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از خداى تبارك و تعالى كه در اين روز با شما عزيزانى كه براى اين كشور زحمت مىكشيد و براى سازندگى محرومان رنج بريد مواجه هستيم و از چهرههاى نورانى عزيز شما بهره مىبريم. خداى تبارك و تعالى اين زحمتهاى طاقت فرساى شما عزيزان، را هرگز فراموشى راه نمىداده است. شما عزيزان، چه قشر روحانى و چه قشرهاى عزيز ديگر در اين مدت طولانى چه رنجها برديد و چه خدمت هاى شايسته در سرتاسر كشور، در جبهه و پشت جبهه تقديم خداى تبارك و تعالى كرديد. آنهايى كه براى يك مستمند و يك مومن خدمت بكنند آنهمه اجر پيش خدا دارند و شما كه براى ميليونها مستمند و ميليونها مستضعف خدمت مىكنيد جز خداى تبارك و تعالى كسى نمى تواند احصاء كند اجر شما را! و من اميدوارم كه با همين عزم راسخ و با همين قدم الهى به كار خودتان ادامه بدهيد و توجه به اينكه مردم درباره شما چه مىگويند، مخالفين درباره شما چه مىگويند، نداشته باشيد. شما اخلاص داشته باشيد و براى خدا به بندگان خدا خدمت كنيد و ثنا و اجر را از او طلب كنيد كه او جزاى شما را و اجر شما را عطا مى فرمايد. و همين طور از فرماندهان محترم ژاندارمرى كه در اينجا حضور دارند تشكر مىكنم، تشكر مىكنم كه آنها هم در حد توان خودشان دارند به اين كشور خدمت مىكنند. كشور امروز از خود شماهاست و دست شرق و غرب از كشور كوتاه شده است و شما خودتان هستيد كه بايد كشور خودتان را اداره كنيد و حفظ كنيد. از اول كه اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى به پيروزى رسيد همه قشرهاى امت چه قواى نظامى و انتظامى و چه پاسداران عزيز و چه جهاد سازندگى و چه كميتهها، همه قشرهاى ملت با هم دست برادرى دادند و به پيش رفتند. چقدر شهيد دادند و چقدر مجروح و چه خانوادهجوانهاى خودشان را در راه اسلام از دست دادند، لكن نبايد ما بگوييم كه از دست دادند. آنكه محفوظ است، آنكه براى همه محفوظ است، آن خدمتى است كه در راه اسلام و آن خونى است كه در راه اسلام ريخته شود. اسلام از اول براى همين امر قيام كرده است كه به اين مستمندان عالم در مقابل ستمگران خدمت كند و اين ستمگران را به جاى خود بنشاند و شما اشخاصى هستيد كه پيرو يك همچو اسلام عزيز هستيد و به
اين پيروى بايد ادامه بدهيد.
موجب تأسف است كه يك نفر مسلم در مجامع عمومى بخواهد تضعيف كند جمهورى اسلامى را
من امروز بعضى صحبتها را با شما برادران عزيز مىكنم و در عين حالى كه از شما و همه ملت علاوه بر آن جنود معنوى الهى تقدير مىكنند و شما را در اين خدمت بزرگ مىشمارند، البته گروههايى هم هستند كه براى اينكه با اين كشور مخالفند، با استقلال اين كشور مخالفند، با آزادى اين كشور مخالفند و بالاخره با اسلام كه اين آزادى و اين استقلال را براى شما آورده است مخالفند، باز دست از شيطنت بر نمى دارند. روش اسلام و طريقه اسلام همان است كه از اول در تبليغات اسلامى و در شعارهاى شما جوانهاى عزيز در سرتاسر كشور بود كه ما استقلال خواهيم و آزادى و جمهورى اسلامى. اين شعار نه شرقى و نه غربى كه در همين شعار هست، در همه قشرهاى ملت از آن روستاهاى دور افتاده تا مركزها به گوش مىخورد و هر روز طنين انداز است.
ما در مدتى كه، آنوقتى كه جوانهاى پاسدار لانه جاسوسى را فتح كردند و جاسوسان آمريكايى را از ايران راندند گرفتار يك راهى بوديم و يك روشى برخلاف كشور و اسلام بوديم كه مدتها از آن رنج برديم و مدتها جوانهاى ما محكوم شدند. جوانهائى كه مىخواستند كه از زير يوغ آمريكا و قدرتمند دنيا بيرون بروند و خودشان براى خودشان كشورشان را اداره كنند مورد اهانت واقع شدند و تقصيرشان اين بود كه لانه جاسوسى را گرفتند. مدتها همه ما در اين قضيه رنج برديم و پس از آنكه آن مسائل درست شد و اين افرادى كه با صراحت لهجه اكثر آنهايى كه در رأس هستند تصريح كردند كه ما جاسوسانى بوديم براى شوروى و دنبال آن وزارت خارجه عدهاى را بيرون راند و همين قدر و منزلتى كه ملت ما و مابراى آن عزيزانى كه جاسوسخانه آمريكا را از بين بردند، براى اين جوانانى كه اين جاسوسهاى غير انسانى و اسلامى را و مخالف با كشور و ملت اسلام را دستگير كردند، همان اجرى كه براى آنها و همان ارزشى كه براى آنها قائل هستيم براى اينها هم قائليم و همان ارزشى كه براى اين دو گروه قائليم براى وزارت خارجه و وزير محترم خارجه هم كه عدهاى را كه تشخيص دادند كه عضوهاى نامطلوب هستند از ايران خارج كردند براى اينها هم قائليم. همانطورى كه آنها اثبات كردند كه ما به غرب بستگى نداريم و با شجاعت و شهامت پيش رفتند و به كارشكنىها و انتقادات آنهايى كه بر خلاف آنها بودند اعتنا نكردند، اينها هم در طرف شرقى و شمالىاش همين كار را كردند و بدون اينكه هراسى از اين كشورهاى بزرگ و قدرتهاى بزرگ داشته باشند، جاسوسانى كه در داخل كشور بودند و خودشان را ايرانى مىشمردند (ولو ما آنها را ايرانى نمىدانيم) با قدرت تمام گرفتند و به دام انداختند و لانههاى جاسوسى آنها را تصاحب كردند و وزارت خارجه در دنبال او، عدهاى را از كسانى كه در ايران جاسوسى مىكردند براى خارج، براى شوروى، آنها را هم از ايران اخراج كرد بدون اينكه هيچ هراسى به خودشان راه بدهند از شرق يا از غرب. دنبال اين قضيه ما امروز
باز مبتلا هستيم به اشخاصى كه براى خاطر چپى خاطر تودهاىها و براى خاطر شوروى و بر ضد مصالح اسلام و كشور مشغول تبليغات سوء هستند و به نظر مىرسد كه امروز هر دو دسته، دسته سابق كه ضربه آن عزيزان پاسدار را خوردند و دسته ديگرى كه ضربه اين دسته از عزيزان پاسدار را خوردند دست به هم دادهاند تا شيطنت خودشان را ادامه بدهند. من بايد به هر دو دسته هشدار بدهم كه دست از اين شيطنتها برداريد. امروز نغمه اينكه براى ايران، دولت ايران هيچ كارى نكرده است و مستكبر مستكبرتر شده است و مستضعف مستضف تر، اين نغمه شوم را كه بايد از دهن آمريكا و از دهن شوروى خارج بشود، اينهايى كه در ايران خودشان را مسلم مىدانند، اينها اين نغمه را از گلوهاى خودشان بيرون بيندازند. البته يك دسته هستند فضول و شيطان كه از اسلام ضربه ديدهاند و آنها ارباب بزرگ خودشان را از دست دادهاند و اينها هم اخيراً ارباب بزرگشان را از دست دادهاند، اينها براى خاطر اينكه اربابها از دست شان رفته است شيطنت مىكنند و همينها وادار مىكنند يك دسته ساده لوح را كه بى غرض هستند اينها را وادار مىكنند تبليغات مىكنند و آنها هم هر جا - دستشان - يك اجتماعى به دست شان برسد، در نماز جمعه مثلاً اگر يك وقت دست شان برسد، در مجلس اگر يك وقتى تريبون به دستشان بيايد همان حرفهايى را كه بايد از حلقوم آمريكا و شوروى بيرون بيايد كه براى اين ملت هيچ كارى نشده است همان مطلب - را - از حلقوم اين بيچاره بيرون مىآيد. يك دسته گول خورده و يك دسته شيطان، يك دسته كه مىخواهند جمهورى اسلامى نباشد هر چه مىخواهد باشد، آن مىگويد شوروى باشد و كمونيسم، آن مىگويد امريكا باشد و غرب و اين دو دسته كه به نظر مىرسد با هم تفاهم كردهاند، يك اشخاص ساده لوح را چه در مجلس و چه در خارج مجلس وادار مىكنند كه مسائلى را طرح بكنند كه هر چه بيشتر ملت ايران را مأيوس كنند. شما برادرانى كه چهار سال است داريد براى اين مردم خدمت مىكنيد و خدمتكه شما براى اين ملت كردهايد در طول تاريخ شاهنشاهى نشده است. آنها همه خدمت شان را براى كاخ نشينان كردهاند و شما خدمتتان را براى كوخ نشينان، اينها را در نظر نمىآورند. پاسدارهايى كه اينهمه خدمت در جبههها كردهاند و در خارج جبههها كردهاند و اينطور دست منافقين را از اين كشور كوتاه كردهاند اينها خدمت نيست؟! خدمت بايد به طرز آمريكائىاش باشد يا به طرز شوروى؟! خيلى موجب تاسف است كه يك نفر مسلم گول بخورد از يك دسته شيطان خبيث و در مجامع عمومى بخواهد تضعيف كند جمهورى اسلامى را، دولت جمهورى اسلامى را و رئيس جمهور را و سايرين را. بسيار تاسف دارم من از اينكه اين جمعيت پاكدل اينقدر پاكدل باشند كه خيال كنند هر چه اين شياطين گفتند صحيح است، همين شياطينى كه مىگويند هيچ كارى براى ايران نشده است، همين شياطينى كه مىگويند زمان شاه بهتر بود از حالا. اين نغمه شوم مستكبر مستكبرتر شده است يعنى زمان جمهورى اسلامى بدتر شده است از زمان شاه و مستضعف مستضعفتر شده است يعنى اسلام بدتر است از رژيم شاهنشاهى. آنهايى كه مىفهمند و از روى شيطنت صحبت مىكنند با آنها جز اينكه با قدرت رفتار بشود راهى نيست. لكن اينهايى كه گول خوردهاند از اين شياطين، با اينها صحبت است كه برادران! شما چرا گول مىخوريد؟
شمايى كه عمرى در اسلام گذرانديد و فشارهاى زمان طاغوت را ديديد و اهانتهاى زمان طاغوت را چشيديد و امروز مىبينيد كه از آن فشارها خارج شديد و از آن گرفتارىها بيرون آمديد و به طور آزادى نفس مىكشيد، به طور استقلال زندگى مىكنيد، شما چرا مىگوييد كه حالا بدتر از آنوقت شده است و در تضعيف دولت كوشش مىكنيد؟ شما چرا يك وقتى يك قصورى را مىبينيد، يك چيزى را مىبينيد كه در ايام جنگ ناگزير است كه واقع بشود و در هر انقلابى ناگزير است كه واقع بشود جمع مىكنيد و روى هم مىگذاريد و در مجامع عمومى براى مردم مىگوييد تا مردم را تضعيف كنيد؟ شما چرا آن چيز خدمتهايى كه اين ملت كرده است و خدمتهايى كه اين جهاد سازندگى كرده است و خدمتهايى كه پاسدارها كردهاند؟ كميتهها كردهاند، خدمتهايى كه دولت كرده است، چرا آنها را نمىبينيد؟ چه شده است شما را كه گول چند تا شيطان را در گوشه و كنار كشور مىخوريد و نمىدانيد چه مىكنيد، نمىدانيد تيشه برداشتهايد و به ريشه اسلام داريد مىزنيد، نمىدانيد كه تضعيف جمهورى اسلام، تضعيف اسلام و تضعيف اسلام را شما نمىخواهيد، لكن از روى نادانى شما را وادار مىكنند تا اين مسائل را طرح بكنيد.
به خود آييد، توجه كنيد و اينقدر ساده دل نباشيد و به آن شياطين هم مىگويم كه سر جاى خودتان بنشينيد والا ليست افراد شما خواهد آشكار شد و شما به آنجا خواهيد رفت كه منافقين رفتند. همانطورى كه منافقين اظهار اسلام مىكردند و حالا هم مىكنند، اسلام راستين خواهند، نه اسلامى كه در آن حدود شرعيه جارى بشود، نه اسلامى كه در آن قصاص شرعى جارى بشود، نه اسلامى كه ابرقدرتها را بيرون بكند از كشور، نه اسلامى كه كمونيست را سركوب كند و نه اسلامى كه غرب را سركوب كند، شما هم همان منافقين هستيد با صورت ديگر، به اسم دلسوزى براى مردم، همانطور كه منافقين كردند به اسم دلسوزى براى كشور، به اسم دلسوزى براى مردم، تضعيف كنيد هم قوه قضائيه را، هم قوه مجريه را و هم جمهورى اسلامى را. و درد شما اين است كه دستتان از آن فسادها كوتاه شده است و من به شما قول مىدهم كه ديگر آنها برنگردند. و به شما عرض مىكنم كه بزك نمير بهار مىآد نخواهد شد. - نه - در نه خربزه براى شما خواهد آمد و نه خيار. شما به جاى خودتان بنشينيد اينقدر توطئه نكنيد، آنقدر تضعيف نكنيد جمهورى اسلامى را، كه آن مسائل برگشتنى و ملت ما آن ملت نيست كه براى خاطر امثال شما تزلزل پيدا بكند. آنهايى كه وضعى داشتند و حيثيتى به خيال خودشان داشتند از بين رفتند. آمريكا با آن قدرتش در ايران سركوب شد و شوروى با آن قدرت بزرگش در ايران سركوب شد و طرفدارهايش را علناً از ايران يك دستهاى را بيرون كردهاند و يك دسته اى را حبس كردهاند و به جزاى خودشان خواهند رساند. منافقين كه عدهشان زياد بود و تبليغاتشان دامنه دار بود و جوانهاى بسيارى را از ما گول زده بودند، آنها هم به زبالهدان ريخته شده اند. شما چند نفر چه مى گوييد، شما چند نفر روشنفكر به اصطلاح خودتان كه مىخواهيد كمونيسم را در ايران تقويت بكنيد يا چند نفر ديگرى كه مىخواهيد به خيال خودتان آمريكا باز گردد، من به شما عرض مىكنم تا شما زندهايد آمريكا برنمى گردد، شوروى هم برنمى گردد. در نسلهاى آتيه، اگر ملتها در
نسلهاى آتيه به همين روش حركت كنند و روحانيون در همه جا حاضر باشند و مردم در صحنه باشند و قواى نظامى و انتظامى، قواى نظامى و انتظامى اسلام باشد، اين در طول تاريخ هم انشاءالله نخواهد شد. و اگر خداى نخواسته در يك مدتهاى طولانى سستى براى كشور پيدا بشود يا شياطين رخنه بكنند در اين كشور، آنوقت امرى است كه بايد خدا اعانت كند ما را.
خدا از ما هم مىخواهد كه از جوانهاى خدمتگزار به اسلام قدردانى بكنيم
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و صحت شما عزيزان را خواستارم و به روحانيون جميع كشور چه در روستا و چه در شهرستانها و هر جا كه هستند سفارش مىكنم كه اين جوانها را تشويق كنند، بروند سراغ اين جوان ها، با آنها صحبت كنند، ملاطفت كنند اين جوانهايى كه عزيزانشان از دسته رفته است، اين جوانهايى كه تمام توانشان را براى خدمت به اين اسلام و خدمت به كشور خودشان خرج كردهاند، اينها در عين حالى كه خداى تبارك و تعالى به آنها اجر مىدهد لكن خدا از ما مىخواهد كه به اينها خدمت بكنيم و از اينها قدردانى بكنيم. خداوند همه شما را حفظ كند و براى ملت ما ذخيره كند و آنهايى كه كجروش هستند. انشاءالله خداوند راستشان كند و يا اينكه به جايگاه خودشان برساند.
والسلام عليكم و رحمه الله