مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بسم الله الرحمن الرحيم
شما عزيزانى كه امروز اينجا تشريف داريد، كسانى هستيد كه اولاً مورد هدف جنايتكاران بيشتر از همه هستيد و ثانياً براى خدمت به اسلام و ميهن عزيز اسلامى موثرترين ارگانها هستيد. من به شما تبريك مىگويم كه شما جوانانى هستيد كه با كوشش شما اين انقلاب پيروز شد و شما مردان سلحشورى هستيد كه با اعتصابات شما رژيم سابق و اربابان آنها فلج گرديدند. مبارك باد بر شما اين پيروزى و اين قدرت. و بايد به شما بعضى از نكات را عرض كنم
اينكه در اين پيروزى بزرگى كه نصيب ايران شده است و بحمدالله قدمهاى آخر را طى مىكند و دشمنان اسلام و ميهن شما نفسهاى آخر را مىكشند، مىبينيد كه قدرتهاى بزرگ به وحشت افتادند و گاهى ما را تهديد مىكنند، شما را تهديد مىكنند و گاهى منطقه را بر ضد ما و ملت ما و شما مىخواهند بسيج كنند، اين براى اين است كه آنها از اين قدرت اسلامى و از اين وحدتى كه در ايران پيدا شده است و انسجامى كه در تمام گروههاى اين ملت پيدا شده است خوف دارند. بالاتر ارگانى كه هدف جنايتكاران است، قضيه نفت است و قضيه كارمندان و كارفرمايان نفت است. شما بايد توجه بكنيد كه حفظ اين كشور و حفظ اسلام در اين ناحيه بسته به تعهد شما به اسلام و ميهن خودتان است. و جنايتكاران و منافقان و منحرفان، حيلهاى كه دارند، در راس همه حيلهها نفوذ در بين شماست و منحرف كردن شماها در راس برنامههاى آنهاست و من اميد اين را دارم كه شما همانطور كه تاكنون در مقابل همه ايستادهايد و كارمندان و كارفرمايان و تمام اشخاص كه در اين محلى كه شريان حيات يك ملت است به كار ادامه مىدهيد، از حيلههاى اينها غافل نباشيد. بدانيد كه هر روزى كه در بين شما، حيلهگران و افسونسازان و ساحران آمدند و خواستند يك مطلبى ايجاد كنند، يك خلافى ايجاد كنند، بدانيد آن روز است كه مىخواهند شما را تحت سيطره دشمنان اسلام قرار بدهند و اسير آنها بكنند.
خدمتگزار ملت و اسلام باشيد تا بزرگى بكنيد بر همه دولتهاى قدرتمند
اينكه دولت آمريكا در اينوقت از زمان مىگويد كه ما دوستانى داريم در منطقه و منافعى داريم، بايد ديد كه او چى مىگويد، دوستان آنها كى هستند و كى بودند و منافع آنها در اين منطقه چى هست و
چى بود و چى خواهد بود. آنها دوستانى دارند و دوستان، آنقدر دوستى دارند كه علاوه بر اينكه مزدور بىمزد هستند، مزدور مزدبده هستند. آنهائى كه منافع كشور خودشان را، سرمايههاى انسانهاى مظلوم را به پاى قدرتمندان مىريزند و منافع آنها را تامين مىكنند، مراد از منافع اينطور منافع است، منافعى كه شريان حيات آنها را در صورتى كه قطع بشود، قطع مىكند. و دوستان آنها دوستانى هستند كه اگر آنها كنار بروند، حيات آنها را هم سلب مىكند. و ما به همه كشورهائى كه همسايه ما هستند، اسلامى هستند، به دولتمردان آنها كه به خيال خودشان اسلامى هستند، تذكر مىدهيم كه مقصود آمريكا از اينكه ما دوستانى داريم و منافعى داريم و دنبال او و دوستان منافع خودشان را به واسطه اسلام و ايران اسلامى در خطر مىبينند، آن منافع، همان منابع سرشار كشورهاى اسلامى است و همان منابع زيرزمينى در كشورهاى اسلامى و مناطق مهم براى آنها هست و آن دوستان شماها هستيد كه بعض شما هست كه براى آنها خدمت مىكنيد و در ازاء اين خدمت، ذخاير خودتان را هم تقديم مىكنيد.
ملت ايران، دولت ايران و همه ارگانهاى ايران مىخواهند شما را از اين بار ذلت كه براى شما پيش آوردهاند كه منافع شما و چيزهائى كه بايد براى ملتهاى شما و براى تعمير كشور شما صرف بشود، به رايگان مىخواهند ببرند و شما را دارند اغفال مىكنند و به خيال خودشان خيال دارند كه شماها را در اين مهلكهاى كه صدام گرفتار شد، گرفتار كنند كه شايد بتوانند از اين گرفتارى كه به بركت اسلام براى آنها پيدا شده است، از آن نجات پيدا كنند. ملتها مىدانند كه اسلام براى آنها از هر چيز عزيزتر و سودمندتر، هم براى دنياى آنهاست و هم براى آخرت آنها. دولتها بايد اين تنبه را داشته باشند، ملتها مىدانند، ملتها كه ساليان دراز تحت شكنجه بودند، شكنجههاى روحى، شكنجههاى جسمى، ملتهائى كه در فقر و مسكنت غوطه مىخورند و زرهاى آنها را و طلاى سياه آنها را در حلقوم ديگران مىريزند، ادراك مىكنند كه موافقت با جمهورى اسلامى، بيرون كردن قدرتهاى اجنبى و سلطههاى كفار است و برچيدن بساط آنهاست. دولتها بايد متذكر باشند و دولتها توجه بكنند به رژيم فعلى ايران، ببينند كه آيا آنها برايشان با وضعى كه دارند بهتر است يا اگر وضع تغيير بكند و بشود مثل ايران؟ توجه بكنند به اينكه ايران امروز، دولت و ملت و مجلس و تمام ارتش و سپاه پاسداران و همه، يك ارگان هستند و همه پشتيبان هم هستند. دولت اگر گرفتارى پيدا بكند، همين ملتند كه رفع گرفتارى مىكنند. اگر در سرحدات ما جنگ، جنگ تحميلى پيدا شد، همين ملت و همين كاركنان نفت و ساير ارگانها هستند كه پشتيبانى مىكنند. همانطورى كه سابق شيرهاى نفت را بستند و پيروز شدند، امروز هم باز مىكنند و باز كردند و پيروزند. و براى دولت اگر مشكلى پيدا بشود، همين جوانان و همين ملت، زن و مرد، بچه و بزرگ است كه در رفع اشكالات كوشش مى كند.
شما دولتهاى خارج از ايران مىبينيد كه آنقدر مشكلات براى ما، ابرقدرتها پيش آوردند و ما را محاصره اقتصادى كردند و كمك همين ملت، آن توطئهها را خنثى كرد. اگر شما اين وضع را پيدا بكنيد، ملت شما با شما مثل ملت ايران با دولت ايران باشد و تمام قدرتهاى شما جمع بشود، متمركز بشود و در مقابل قدرتها بايستد و آقائى كنيد نه نوكرى، خدمتگزار ملت و اسلام باشيد تا بزرگى بكنيد
بر همه دولتهاى قدرتمند، آن بهتر است يا اينكه قطع رابطه بكنيد با ملتهاى خودتان وداع بگوئيد با اسلام و مخالفت كنيد با يك جمهورى كه اسلامى است و مىخواهد آزاد و مستقل باشد؟ و مخالفت با اينها بكنيد و ذليل باشيد در تحت سلطه قدرتمندان كه وقتى مطلبى پيش مىآيد كه مخالف با منافع آنهاست اعلام مىكنند كه دوستانى داريم و منافعى داريم؟ آمريكا چه منافعى مىتواند در اينجا داشته باشد جز منابع زرخيز شما؟ و چه دوستانى مىتواند اينجا داشته باشد جز آنهائى كه به عنوان دوستى خدمتگزار هستند؟ آمريكا دوست نمىخواهد، آمريكا خدمتگزار مىخواهد، آمريكا خدمتگزارانى مىخواهد كه منافع ملتشان را تقديم بكنند و در عين ذلت را به خودشان بار بياورند تحمل كنند. ما، ملت ما و دولت ما ايستادهايم و در مقابل هر سلطهجوئى ايستادهايم و تا آنوقت كه توان داريم مخالفت مىكنيم. و من اميدوارم كه اين عناياتى كه خداى تبارك و تعالى با اين ملت خدمتگزار به اسلام دارد، مستدام باشد و اين خدمتى كه تمام ملت ما براى اسلام و ميهن اسلامى مىكند مستدام باشد. و اگر همچو مطلبى انشاءالله مستدام باشد، آسيب نخواهد ديد، قدرتهاى بزرگ را با تمام كيدهاى شيطانى رسوا خواهد كرد.
ما از اول انقلاب و بعد از پيروزى تاكنون هر چه ديديم معجزات بوده است. شما ملاحظه بفرمائيد كه در اين اختلافى كه، نهضتى كه ايران پيدا كرد و مقابل رژيم شاهنشاهى با آنهمه يال و كوپال و با آنهمه كسانى كه قدرتمند بودند و دولتهاى قدرتمند و پشتيبانى آنها، كدام قدرت توانست يك همچو رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه ابزار جنگى و آلات، سلاحهاى مدرن، از اين كشور بيرون كند و شكست بدهد؟ و كدام قدرت است كه امروز در جبهههاى جنگ در مقابل اينهمه تجهيزات، پيروزى حاصل مى كند؟ و كدام قدرت بزرگ است كه در دل اينها آنطور رعب و ترس مىافكند كه فوج فوج خود را تسليم مىكنند؟ در صورتى كه آنها در پناهگاههائى كه با همه جور تجهيزات مجهز بود زندگى مىكردند و برادران شما و ما باژ - 3 و امثال اينها در بيابان، از بيابان هجوم مىكردند. آنچه آنها را آنطور مرعوب كرد كه يكباره سلاحها را زمين گذاشتند و تقديم كردند و هر كدام مىتوانستند خودشان را به شط انداختند و يا هلاك شدند يا با شنا خارج شدند و هر كدام نمىتوانستند اسير شدند و تسليم شدند.
برادران من! توجه كنيد كه شما چه كرديد و بايد چه ماموريت الهى را انجام بدهيد. توجه كنيد كه شما شريانهاى ابرقدرتها و غرب و شرق را در دست داريد و دشمنهاى شما هدف اصلىشان شما هست كه دست شما و دست قدرتمند شما آنها را به عقب زد. و توجه كنيد به كيد آنها و توطئههاى آنها كه هر روز در كار هست. كارمندان نفت و تمام كارگران اين طلاى سياه بدانند كه آنها مقصد هستند
و آنهائى كه مىخواهند اين كشور را به شكست بدهند، يكى از كارهايشان همان است كه در آنجا يك ايجاد اختلاف بكنند. بيدار باشيد كه اگر خداى نخواسته در آنجا يك اختلافى پيدا بشود، اسارت شما عود مىكند. ما و شما و همه ملت ما آن روز در تحت سلطه قدرتهاى بزرگ به وسيله اين رژيم فاسد بوديم، كارفرمايان تمام جاها آنها بودند و ماها را مثل يك عمله حساب مىكردند. دست برومند شما و قدرت ايمانى شما آنها را به جاى خود نشاند و به جهنم فرستاد و شما امروز خودتان بحمدالله قدرت در دست داريد و خودتان تمام رشتهها را در دست داريد و با همه توطئههائى كه آنها كردند، همه را خود شماها خنثى كرديد و همين تحريم اقتصادى براى شما يك تحفه آسمانى بود كه فكرهاى متفكران ما را به راه انداخت و بحمدالله رو به خودكفائى مىروند. من ديگر كوتاه مىكنم و دعا مىكنم به شما كه خداوند تبارك و تعالى، اين قدرت اسلامى را حفظ كند و خداوند تبارك و تعالى هشيارى شما را حفظ كند و خداوند تعالى دشمنهاى ملت ما را از بين ببرد و كيدهاى آنها را خنثى كند و سعادت و سلامت و عزت و عظمت نصيب شما دوستان و ملتهاى اسلامى باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شورايعالى قضائى، قضات شرع و دادستانهاى دادگاههاى انقلاب اسلامى
هر قدمى كه انقلاب به پيش مىگذارد مسؤوليت متعهدين به اسلام افزون مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر از آقايان نمايندگان محترم مجلس و آقايان شوراى قضائى و قضات محترم اسلامى و دادستانهاى محترم كه با تشريف آوردنشان خدمتشان رسيديم و تبريك پيروزىهاى اسلام به همه آقايان و همه ملت و همه مستضعفان جهان، چند كلمهاى راجع به تكاليف فعلى خودمان و بعد هم چند كلمهاى راجع به اوضاعى كه الان در دنيا مىگذرد عرض كنم. البته مطلبى را كه رئيس محترم مجلس فرمودند، من الان نمىتوانم به طور شايسته صحبتى در آن باب بكنم. من امروز يك كلياتى عرض مىكنم و انشاءالله در فرصت ديگر اميد است كه مسائل و مشكلات حل بشود. در عين حالى كه ايشان فرمودند مشكلات داريم و من هم معتقدم به اينكه مشكلات فراوان داريم، لكن چون درصدد رفع مشكلات هستيم، هم مجلس محترم كه بحمدالله يك اجتماع الهى است و هم شوراى قضائى و قضات و دادستانهاى محترم كه تمام متعهد و خدمتگزار هستند و هم دولت و مراتب اجرائى، الان همه درصدد رفع مشكلات هستند و اين مژده رفع مشكلات را مىدهد. تا شروع نشده است به رفع مشكلات و طرحهائى كه براى رفع مشكلات است، مشكلات خيلى بزرگ نمايش پيدا مىكند، لكن بعد از اينكه تصميم گرفته شد و شروع شد به كار، اميد است كه با همين شروع، رو به رفع مشكلات بگذاريم و انشاءالله با سرعت اين مشكلات بر طرف بشود. آنچه من در اين جلسه محترم بايد عرض كنم اين است كه هر قدمى كه انقلاب به پيش مىگذارد، به همان اندازه مسؤوليت همه آقايان و همه كسانى كه در امور اين نهضت اسلامى، چه دولت و چه ديگران، دخالت دارند، افزون مىشود. يك وقت است كه اول انقلاب است و مشكلات انقلاب در كار است و هرج و مرجهائى كه در هر انقلاب اجتنابناپذير است، آنجا عذر موجه است. يك وقت هم هست كه باز مفسدين و منافقين و منحرفين دستشان باز است و به كارهاى جنايتكارى خودشان ادامه مىدهند و جنگ است و حال جنگ است، آنوقت هم يك مقدارى معذور هستند. اما بحمدالله اين مسائل كه خار راه آقايان است، حل شده بايد ما حساب كنيم. هم قضيه جنگ به خواست خداى تبارك و تعالى در شرف حل است و هم اين منحرفين و وابستگان به قدرتها رو به فنا هستند. از اين جهت ما، آقايانى كه در مجلس شوراى اسلامى هستند و مهمترين مقام را
دارا هستند و چه شوراى قضائى و قوه قضائيه كه از اهميت بسيار برخوردار است و هم دولت كه مجرى قوانين است، قوانين اسلام است، امروز مسوول هستيم. يعنى از من طلبه تا شما آقايان و تا دولت و قوه قضائيه و قضات محترم و دادستانهاى محترم همهجا و ائمه جماعات و جمعات و مراجع عظام اسلام و طلاب علوم دينيه و متفكرانى كه متعهد به اسلام هستند، همه در اين وقت مسؤوليت بزرگى به عهده داريم. يعنى خداى تبارك و تعالى الان از ما عذر را كم مىپذيرد يا نمىپذيرد. الان ما نمىتوانيم بگوئيم كه حال انقلاب است و حال انقلاب كارى از دستمان برنمىآيد، و نمىتوانيم بگوئيم كه جنگ آنطور در ايران است كه دست همه را بسته است، و نمىتوانيم بگوئيم كه اين گروهكها آنطور فعاليت دارند كه اذهان ما را به خودشان متوجه كردهاند. اينها مسائلى است كه يا حل شده است يا نزديك به حل است. از اين جهت ما الان هم مجلس بايد قدمهاى بلندترى بردارد و لوايحى كه عرضه مىشود يا خودش قوانين مىخواهد بگذراند، هر چه بيشتر سرعت بدهد و اسلامى بودنش صددرصد باشد. اگر يك قانون، يك پيشنهاد، يك لايحه در آن يك نكته غير اسلامى باشد، اين در نظر اسلام و خداى تبارك و تعالى مردود است. بايد ما همه كوشش كنيم به اينكه همانطور كه جمهورى اسلامى را با كوشش اين مردم و جمعيتهاى ميليونى اسلامى، اين جمهورى اسلامى را به پيروزى رساندند و همه ما مرهون زحمات و فداكارىهاى آنها هستيم و خداوند همه را سلامت بدارد و به همه شهداى ما رحمت و سعادت نصيب كند، ما همه مرهون آنها هستيم و ما آن مقصدى را كه آنها داشتند موظفيم كه دنبال كنيم. مقصد آنها در شعارهاى آنها از اول انقلاب تا حالا و انشاءالله بعدها هم شعارها محفوظ است، منعكس است. آنها استقلال مىخواهند، آزادى مىخواهند و جمهورى اسلامى مىخواهند. جمهورىاى كه بايد اساسش بر احكام اسلام باشد و جمهورىاى باشد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و امام زمان روحى له الفدا بپذيرد. اگر يك خدشه در احكام اسلام واقع بشود، نه پيغمبر مىپذيرد و نه امامان ما. كوشش بايد بكنيم به اينكه در عين حالى كه بايد سريع قدمهاى بلند را برداريم و در عين حال، تمام قدمها بايد اسلامى باشد و رو به اسلام باشد و نمىتوانيم اگر يك مطلبى را در مجلس بگذرانيم و خداى نخواسته متخلف باشد از اسلام، نمىتوانيد شما عذر براى خودتان پيدا بكنيد. و اگر يك قدم، قضات محترم و شوراى قضائى خداى نخواسته بر خلاف آنچه مقرر است بردارند، آن هم معذور نيست و مواخذ است. و اگر چنانچه ائمه جمعه و ائمه جماعت و كسانى كه در اين جمهورى اسلامى از روحانيون مشغول يك كارى هستند، اگر خداى نخواسته يك قدمى، يك كلامى برخلاف مصالح اسلام بردارند، معاقب هستند. همه معاقب هستيم و همه مسوول هستيم، كلكم راع و كلكم مسئول ما بايد كوشش كنيم كه رو به اسلام برويم و اسلام را هر چه زودتر، قوانين اسلام را، قوانين قضائى اسلام را، قوانين سياسى اسلام را هر چه زودتر به طور شايسته در اين كشور پياده كنيم و مطمئن باشيد كه اگر چنانچه اراده كنيد، مىتوانيد و در عين حالى كه تاكنون هر چه قوانين در آن رژيمهاى سابق بوده است، تقريباً بسيارى از قوانين، قوانين جزائى و سياسىاش كه همه در بسيارى از قوانينشان برخلاف مسير اسلام بوده است، يا متصديان قضا اشخاصى بودند كه بر خلاف موازين
اسلام متصدى قضا شدند و در نار هستند. و متصديان همه امور كه مشغول به خدمت هستند، اگر خداى نخواسته يك خلافى در كار باشد ولو اشتباهاً باشد، بايد با كمال دقت ملاحظه كنند و مداقه كنند كه مبادا يك مطلبى واقع شود بر خلاف آنچه كه بايد واقع بشود. و من به همه شما و به همه آقايان دعاگو هستم و آنچه كه وظيفه من است كه يكىاش دعاگوئى است، اميدوارم دعا كنيد كه كوتاهى نكنم.
و اما مسائلى كه امروز در منطقه و جهان واقع مىشود، البته شما همه يا اكثراً مىدانيد كه چه دارد واقع مىشود. از امريكا تا انگلستان، تا فرانسه، تا آلمان تا ساير جاها به راه افتادهاند، دستپاچه شدهاند و هياهو مىخواهند راه بيندازند كه در اين وقت چه مىشود. اين دستجاتى كه مىخواهند صدام را زنده كنند يا تطهير كنند، چه در بغداد بروند و غير متعهدين به اصطلاح مجتمع بشوند و چه نروند، مطلب از اينها گذشته است. اين مرده، زنده نخواهد شد. اگر هم بغداد برويد، يك مرده را رئيس خودتان قرار داديد، يك جنايتكار مرده را انتخاب كردهايد. و اين عار براى شما غير متعهدها تا قيامت بر پيشانىتان متنقش است. و اگر گمان كنيد كه با رفتن بغداد و تعيين صدام به رياست، يا يكى ديگرى كه مثل صدام است، شما بتوانيد كه يك كسى كه جنايتش آنقدر زياد است كه نمىتوانيم ما به ذكر و قلم، ذكر كنيم آن را، بخواهيد تطهير كنيد، او با درياهاى عالم هم تطهير نخواهد شد. و اگر بخواهيد علم كنيد او را و زنده كنيد، اين علم خوابيد و اين نعشش الان موجود است. الان يك نعشى است كه دارد حركت آخر عمرش را مىكند. شماها نمىتوانيد اين كار را انجام بدهيد. بيخود خودتان را زحمت ندهيد و عرض خودتان را نبريد و براى ماها هم زحمت درست نكنيد و آنهائى كه از آن طرف درياها آمدهاند اينجاها گردش مىكنند، آنها هم اگر بخواهند صدام را زنده كنند، همان حرفى است كه به آنها بايد گفت و اگر حضرت عيسى سلامالله عليه كه مردهها را زنده مىكرد بيايد، اين مرده را نمىتواند زنده كند. براى اينكه زنده كردن اين، به هدايت است. و خداى تبارك و تعالى به پيغمبر اسلام كه اشرف از حضرت عيسى سلامالله عليه است مىفرمايد انك لاتهدى من احببت حضرت عيسى مردههاى طبيعى را زنده مىكرد، لكن مردهاى كه قلبش مرده است، مردهاى كه هستىاش از بين رفته است، حيثيتش از بين رفته است و قادسيهاش به فنا مبدل شده است، حضرت عيسى هم همچو كارى را نه مىكند و نه مىتواند. بنابراين اينها مىخواهند چه بكنند؟ اينهائى كه اجتماع مىكنند كه، يك كنفرانسهائى ايجاد مىكنند كه كنفرانس غير متعهدها را، بلكه بتوانند در بغداد تاسيس كنند و ايجاد كنند، اولاً كه معلوم نيست كه موافقت كنند بسيارى از دولتها، دولتهائى كه توجه به مسائل دارند، دولتهائى كه مرعوب آمريكا و ديگر كشورها نيستند، دولتهائى كه توجه به حيثيت خودشان دارند و دولتهائى كه به اسلام فكر مىكنند، اينها با شما موافقت معلوم نيست بكنند، و بخواهيد كه با عدم موافقت آنها هم، شما باز آن مجلس را تاسيس كنيد و آن را رئيس بدانيد كه در تاريخ ننگى براى خودتان ايجاد مىكنيد كه با درياها نمىشود اين ننگ را شست. و نمىتوانيد كه شما اعاده كنيد حيثيت
كسى را كه از اول نداشت، و اگر داشت، به باد فنا رفت، آدمى كه ملاحظه كرديد در آن چيزى كه نوشته بود به سران نظامى خودش در شهر خونين شهر، خرمشهر، كه آنطور سفارش كرده بود كه بزنيد، بكشيد و چه بكنيد، تا آخر گلوله، تا آخر نفر، اين ديد كه همان نظامىهاى او گوش ندادند به او، نتوانستند گوش بدهند، اصلاً مجال قرائت اين چيزها را به آنها ندادند و فوج فوج تسليم شدند. يك همچو آدمى كه دنبال اين مىگويد كه امر به عقبنشينى كرديم، (لابد عقب نشينى تاكتيكى!!) اين آدم را نمىتوانيد اعاده حيثيتش را بكنيد، حيثيت خودتان را سر اين بىحيثيت به باد ندهيد. ما نصيحتهاى خودمان را، ايران نصيحتهاى خودش را به شماها مىكند كه شماها يك قدرى در خلوت بنشينيد و آمريكا و شوروى و ديگر قدرتمندان را از مغزتان شستشو كنيد و فكر كنيد كه ما اگر برويم بغداد، چه جور مىتوانيم بكنيم. و من اعلام يك خطرى هم براى شما مىكنم كه از صدام بعيد نمىدانم و آن اينكه همين صدامى كه در حال مردن است يك وقت عدهاى از شما را بكشد و گردن ايران بگذارد، براى اينكه شما را وادار كند كه مخالفت كنيد. خوف اين مطلب زياد است. شما از اين جانى خيال نكنيد كه هيچ كارى بر نمىآيد، اين جانى، جنايت زياد از او مىآيد. و اين جنايت به نظر انسان نزديك است، همانطورى كه يك جاهائى را مىزند و مىگويد ايران زده است و خودش با اسرائيل رفيق و دوست و برادر است و مىگويد كه اسلحه از اسرائيل مىآيد و حالا هم ابرقدرتها و گويندگان آنها با اين مانورهاى مضحك يكى از اين ور مىگيرد، يكى از آن ور. يكى مىگويد كه من به اطلاع آمريكا بودم، آمريكا مىگويد من گفتم آنقدر كار نكن و مجلسشان مىگويد كه چرا اين كار را كردى. مطلب را مسلم همهشان مىگيرند كه اى مردم بدانيد كه اين اسرائيل به ايران اسلحه فرستاده. و همه اينها و خود اسرائيل هم اين مطلب را احراز كرده است كه اگر اسرائيل انگشتش را به بحر محيط بزند، نجس مىشود، چون اين را احساس كرده است، مىخواهد با اينكه من كمك كردهام ايران را بدنام بكند، از باب اينكه مىداند كه موافقت او با ايران، بدنام كردن ايران است، خودش هم اين را احساس كرده است.
براى خدمت به امريكا حيثيت خود را پيش نسلهاى آينده از بين نبريد
در هر صورت اين مسائل كه الان مىگذرد، اينها همه هست و من خوف اين را دارم كه اگر اينها مجتمع بشوند، در بغداد يا در بين راه، چند نفر از اينها را بزنند و بكشند و گردن ايرانىها بگذارند و يا در مجلس كه مجتمع مىشوند، يك وقت خود صدام براى اينكه برود دستش را بشويد، بيرون برود و مجلس را منهدم كنند. درست توجه كنيد كه مبادا به دام بيفتيد، به دام اين صدام بيفتيد، كه اين مرد خطرناكى است. و اشخاصى كه آخر عمرشان را مىگذرانند، جنايتكارانى كه آخر عمرشان را مىگذرانند، مىگويند حالا كه من رفتم بگذاريد، همه بروند. اقتلونى و مالكاً مرا بكشيد كه مالك هم كشته بشود. مساله اينطورى است. حالا خودشان بنشينند فكر بكنند كه آيا صدام با اين جنازه متعفن، ارزش دارد كه شما ارزشهائى به پاى او بريزيد؟ آمريكا كه مىگويد من اسرائيل را به هيچ كس
نمىفروشم، از شما آنهمه ذخاير مىگيرد و مىگويد من اسرائيل را به شما نخواهم فروخت، ارزش دارد اين آمريكا كه شما براى خدمت به او تمام حيثيت خودتان را پيش ملتتان، پيش ملتهاى عالم، پيش نسلهاى آينده از بين ببريد؟ من اميدوارم كه اينها بيدار بشوند و توجه به مسائل بكنند و خودشان را به هلاكت نيندازند و ما را هم به زحمت نيندازند. خداوند انشاءالله همه مسلمانها را به وظايف اسلامى خودشان آشنا كند. ما و شما و همه ملت ايران را به وظايف اسلامى اسلامى خودمان آشنا كند و توفيق عمل به اسلام و پياده كردن اسلام در همه جا به همه ما مرحمت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خانوادههاى شهدا و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطورى كه اين برادرها، برادرهاى بسيار عزيز مايلند كه با من ملاقات كنند، من هم مايلم كه چهرههاى عزيز و نورانى آنها را ببينم. خوب، لكن مسائل، بعضىاش مهم است و به واسطه مهم بودن آن مسائل، يك مسائل ديگرى بايد يك قدرى تعويق بيفتد و بحمدالله امروز و در اين 15 خرداد كه نزديكش هستيم، وضع ايران به طور عموم، وضع قواى مسلح به طور خصوص بسيار فرق دارد با خرداد سال قبل و بحمدالله انسجامى كه الان حاصل شده است بين تمام قواى مسلح كه كوشش مىشد كه اينها با هم نباشند و نقشه آمريكائى بود كه اين اشخاصى كه مىتوانند فعال باشند، مقابل هم قرار داده بشوند، آن مدفون شد و خنثى و آنطورى كه من، اشخاصى كه رفت و آمد مىكنند از روحانيون، ديگران براى من نقل مىكنند، اعجاب دارم از اين برادرى كه همه گروهها با هم دارند كه گاهى گفته مىشود كه وقتى كه انسان وارد مىشود آنجا و نمىشناسد، اصلاً نمىتواند تميز بدهد كه كدام ارتشىاند، كدام سپاهىاند، كدام بسيجىاند. اينطور با هم مربوط و با هم هستند. و همين معناست كه خداى تبارك و تعالى شماها را و همه ما را مورد عنايت قرار داده است و همين نصرت الهى است، نصرت الهى كه انسان توجه به احكامش داشته باشد و عمل بكند به احكامش. اين نصرت الهى است و يكى از احكامى كه مورد توجه است اين وحدت و انسجام همه است. و خصوصاً قوائى كه در فعاليت نظامى هستند، اينها اگر خداى نخواسته يك وقتى يك اختلافى در خودشان بروز كند همان روز است كه آمريكا به مقاصد خودش نزديك مىشود.
روزى كه حيثيت اسلام در ميان است بايد تمام اميال خويش را فداى ميل اسلام كنيم
و لهذا فرضاً كه شما ملاحظه كنيد كه، يا آنها ملاحظه كنند كه بعضىها مخالف مثلاً ميلشان يا موافق چه عمل مىكنند، امروز نبايد انسان اميال خودش را به نظر بگيرد. يك روزى كه گرفتارى اسلام و حيثيت اسلام در ميان است و مىبينيد كه همه قدرتمندها و همه تبليغات بر ضد همه هست و از اول هم بر ضد همه و خصوص پاسدار عزيز بوده است، بايد انسان تمام اميال خودش را فداى ميل اسلام، بكند حكم و احكام اسلام بكند. همانطور كه شما و همه اين رزمندگان ما واقعاً يك
چهرههائى هستند كه انسان از خودش خجالت مىكشد كه با آنها مواجه بشود. كسانى كه جان خودشان را كه سرمايه همه چيز است ديگر براى انسان، اين را فدا دارند مىكنند براى اسلام و ماها اين توفيق را نداريم، نمىتوانيم، منتها دعا مىكنيم به شما. وقتى بنا شد كه شما يك همچو تحفهاى را داريد به اسلام تقديم مىكنيد، آنوقت اگر فرض كن يك چيزى مخالف ميلتان شد، بايد با آن مخالف ميل، با ميل خودتان يك قدرى مبارزه كنيد. اين مبارزه باطنى است كه لازم است انسان داشته باشد هميشه و هميشه مواظب باشد.
شيطان خردهكارى خيلى دارد، چيزهاى مخفى، چيزهائى كه انسان نمىتواند ادراك كند و بعد ادراك مىكند زياد دارد و وسوسههاى زياد دارد. بايد در مقابلش ايستاد و در مقابلش از هواهاى ادراك مىكند زياد دارد و وسوسههاى زياد دارد. بايد در مقابلش ايستاد و در مقابلش از هواهاى نفسانى جلوگيرى كرد. و اين وحدت و انسجامى كه الان بين شما و ساير برادرانتان در ارتش و بسيج و ساير جاها هست، اين را حفظ كنيد و همين طور عشاير را كه يك قوهاى هستند و علاقمند هستند بحمدالله.
و در رژيم سابق، زمان رضاشاه مىخواستند اين عشاير را از بين ببرند و بسيارىشان را از بين بردند. الان بحمدالله آنها هم يك قدرتى هستند با شما دوست و رفيقند. همه با هم دوست باشيد، همه با هم رفيق باشيد تا اينكه بتوانيد اين بار را به منزلش برسانيد و مطمئن باشيد كه تا ايران به اين وضعى كه فعلاً هست، و بحمدالله دارد جلو مىرود. خيلى از اشخاصى كه بدبين بودند به اسلام و بدبين هم هستند، هى اميد اين را داشتند كه اسلام همين چند ماهى بيشتر، باز مهلت مىدادند، يك چند ماه ديگر، يك چند ماه ديگر، يك سال ديگر، و حالا ديدند كه سه سال گذشت و رو به انسجام بيشتر و اينجا ثبات بيشتر است. و من اميدوارم كه هر چه عمر اين طفل زيادتر بشود و عمرش طولانىتر بشود، بر آن فعاليت و بر آن قوههاى خودش افزوده بشود و انسجامش هم زيادتر بشود. و اين اشخاصى كه به اميد اين نشستهاند كه دوباره ايران برگردد، سلطنت طلب مىخواهد دوباره ايران به سلطنت برگردد، ديگران مىخواهند يك جمهورى دموكراتيك غير مذهبى، با تعبير غير مذهبى، غير مذهبى درست بكنند، اينها همهشان به قبرستان خواهند رفت و نمىتوانند انشاءالله. و اما شرطش اين است كه ان تنصرواالله ينصركم خداى تبارك و تعالى تعليق كرده، اين نصرت خدا دنبال نصرت ماست. ما اگر از خدا نصرت كرديم و براى خدا، براى دين خدا عمل كرديم، كه يكيش همين است كه گلهها اگر داريم، الان باشد، الان بايگانى كنند گلهها را، بعدها كه درست شد اگر باز گلهاى باقى ماند مىشود انسان يك كارى بكند، اما امروز وقت اينكه من از يك كسى اوقاتم تلخ باشد، يك چيزى بگويم كه يك وقت خداى نخواسته براى او مضر باشد، يا شما يك چيزى بگوئيد، يا ارتشىها يك چيزى بگويند اين امروز نبايد مطرح بشود. همه بايد تمام با هم باشيد و يك دشمن مشترك آمده است و بايد اول دشمن مشترك را دفعش كنيد، بعد كه دشمن مشترك دفع شد، خوب، گلهها بعدها اميد است كه حل بشود، اگر
هم حل نشد، آسان است آن بعدها. حالا من هم دعا مىكنم به شما و اميدوارم كه همين حيثيتى كه داريد الان، بحمدالله شما الان در بين همه دنيا، الان ايران، اگر همه رسانهها را ملاحظه كنيد، ايران مطرح است همه جا، در همه دنيا مطرح است ايران و همه از اين جنبش ايرانى و اسلامى وحشت دارند. با اينكه ملتهاى اسلامى و دولتاسلامى، ملتها كه وحشت ندارند دولتهاى اسلامى هم نبايد وحشت داشته باشند، براى اينكه ايران بنا ندارد به اينكه دولتهاى اسلامى را كنار بگذارد، چى بشود، اميد دارد اسلام موفق بشود، آنها هم خودشان را با اسلام تطبيق كنند. همه ما با آنها موافق هستيم و دشمن مشترك ما كه امروز اسرائيل و آمريكا و امثال اينهاست كه مىخواهند حيثيت ما را از بين ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، اين دشمن مشترك را دفع بكنيد، بعد كه دفع كرديد دشمن مشترك را، آنوقت ديگر هر كسى در محل خودش براى خودش حكومت هست و براى چى. انشاءالله كه موفق باشيد و مويد، و من دعا مىكنم به شما و دعا كنيد كه من غافل نشوم از اين دعاگوئى. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند و در پناه امام زمان سلامالله عليه به عنايت حق تعالى از عنايت حق تعالى برخوردار باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
كسى كه بخواهد به جنت و لقاءالله برسد بايد زحمت را تحمل كند و دلسرد نشود
بسم الله الرحمن الرحيم
اول بايد از آقايان كه زحمت كشيده و به اينجا تشريف آوردهاند تشكر كنم. چيزى كه امروز به آن مبتلا هستيم و ممكن است براى ما پيش آيد، قضايائى است كه بعد از پيروزى جنگ براى ما ممكن است پيش بيايد. آمريكا معلوم نيست به اين زودى طمعش را از اين كشور قطع كند. ملت ايران درصدد است به آن وضعى كه سابق داشت و به آن اسارتهائى كه از همه طرف براى او بود و به آن محروميتهائى كه در سابق داشت و آن خلاف موازين اسلامى كه در سابق عمل مىشد برنگردد. از اين جهت ما بايد خودمان را براى مقاومت مهيا كنيم. روحانيون بايد اين وظيفه را به طور شايسته عمل كنند و مردم را هميشه مهيا نگه دارند. بعضى از مردم شايد ندانند كه چه قضيهاى واقع شده است. شخصيتهائى كه از خارج مىآيند و يا گاهى براى من پيام مىفرستند، مىگويند شما نمىدانيد چه كردهايد و در دنيا چه شده است. حق هم همين است. ما آن كارى را كه اين ملت در پناه اسلام و امام زمان سلامالله عليه انجام داده است، عمقش را نمىتوانيم بفهميم، بايد به تدريج فهميد كه چه حادثهاى پيش آمده است. لكن تا آن اندازهاى كه ما مىدانيم و از لحن تمام رسانههاى گروهى معلوم است اين نيست كه دشمنان ضربه خوردهاند و اينهمه دروغپردازىها و شيطنتها امر عادى نيست. در دنيا جنگها، كشتارها و خيلى خرابىها واقع مىشود، اما وقتى كه ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه از آن مسائل كمتر منعكس مىشود. اما مىبينيم نسبت به مسائلى كه به نفع ايران است، آن را كوچك جلوه مىدهند و آنجا كه به ضرر ايران است، بزرگ جلوهاش مىدهند. ما بايد آن مقاومت و روح اسلامى را حفظ كنيم و آن سختىها كه به خود پيغمبر اسلام صلىالله عليه و آله و سلم وقتى كه در مكه و مدينه بودند و بر حضرتش گذشته است، به ياد آوريم. بايد فكر كنيم كه پيغمبر چه كرده است، او يك بشر است، اما وظيفه دارد و خدا به او امر كرده است كه بايد استقامت كنى. همانطور كه پيغمبر به استقامت و مقاومت مامور است، هر كس كه همراه اوست و به او گرويده است ماموريت دارد استقامت كند. فاستقم كما امرت و من تاب معك ما بايد مردم را روشن كنيم به كارى كه كردهاند و سابقه نداشته است. هر انقلابى كه شده متكى به قدرتى بوده است، اگر از يك جبهه ضربه مىديده خودش را متكى به جبهه ديگر مىكرده است. اين كارى كه شما و ملت ما كردهاند، نمونه است كه در اين سدههاى اخير
به اين شكل نبوده است كه ملتى بخواهند خودش باشد و به آنچه كه دارد بسازد و خودش را به جائى برساند كه به ديگران احتياج نداشته باشد. بايد تودههاى مردم به اين كار بزرگى كه كردهاند آشنا بشوند. كار بزرگ است، ولى زحمت زياد دارد. همين ديروز كه مردم به خيابانها ريختند و راهپيمائى كردند، صدام، ايلام را كه مردم محرومى در آنجا زندگى مىكنند، در حال راهپيمائى بمباران مىكند كه تاكنون چهل نفر شهيد شدهاند و دويست نفر مجروح. يك چنين جنايت بزرگى اگر از طرف ايران واقع مىشد، مىديديد كه رسانههاى گروهى خارج چه مىكردند، ولى حال كه عراق يك چنين جرمى را مرتكب شده است، مساله را به صورت جزئى نقل مى كنند و دنبالش مىگويند كه صدام گفته است اين به عنوان تلافى صورت گرفته است كه ايران با بصره چه كرده است. صدام دروغى مىگويد كه عذرى پيدا كند و يك چنين جنايتى را مرتكب شود و ما بايد منتظر يك چنين جناياتى باشيم. نبايد بگوئيم چرا شده. چرايش معلوم است، شما اسلام را مىخواهيد و آنها مىگويند نبايد اسلام را بخواهيد. دولت مصر با صراحت مىگويد اين جمهورى اسلامى نبايد باشد و با دولت اسرائيل براى كوبيدن اسلام متحد مىشود. مصر و اسرائيل با هم پيمان مىبندند كه بر ضد ايران به كمك عراق بروند. چرا بايد كشورهاى اسلامى به اين وضع باشند كه اسرائيل به لبنان حمله كند و آنها بىتفاوت باشند و برخى از آنها با اسرائيل دوستى داشته باشند؟ ما بايد به راه خودمان ادامه دهيم و مقاومت كنيم. ائمه جمعه و جماعت بايد به مردم بفهمانند كه كارى كه كردهاند زحمتدار است و كسى كه بخواهد به جنت و لقاءالله برسد بايد زحمت را تحمل كند و دلسرد نشود. امروز حفظ اين دولت يك واجب شرعى است. من اميدوارم موفق باشيد و همه موفق شويد به اين جمهورى خدمت كنيد و در تاييد همه مقامات و تحكيم وحدت بين خودمان و آشنا كردن مردم به وظايف خطيرشان كوشا باشيم و من هم اميدوارم به وظيفه خود كه دعاگوئى است، موفق باشم.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان لشكرها و يگانهاى مستقل نيروى زمينى و مديريتها و معاونتهاى ارتش جمهورى اسلامى
اينهمه هياهو و سر و صدا و مخالفت ابرقدرتها، حكايت از عمق پيشرفتهاى نظامى و طبيعى شما مىكند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً من تشكر مىكنم از اينكه در يك همچو روزى كه انشاءالله مفتاح تمام پيروزىهاست، خدمت شما جوانان عزيز و رزمنده رسيدم. آنچه كه از خارج هميشه به ما خبر مىرسد و آنهائى كه مىروند اطلاع به ما مىدهند و گاهى بعضى شخصيتها به ما پيام مىفرستند كه شما عمق اين كارى كه كرديد، خودتان هم نمىدانيد. تمام اين بررسىهاى ظاهرى و پيشرفتهاى ظاهرى اين نيروهاى اسلامى است. عمق اين پيشرفتهاى ظاهرى هم همانطورى كه به ما گفته مىشود، پيام مىفرستند، براى خودمان هم باز خيلى واضح نيست كه جمهورى اسلامى و اين نهضتى كه در ايران پيدا شده است، در همان عمق طبيعى و ماديش چه دگرگونىاى در همه ارزشها ايجاد كردهاست و شما بايد بدانيد كه ملتها، حتى آن ملتهائى كه الهى هم نيستند، اينها همهشان كه جزء مستضعفان جهان هستند و هميشه در تحت سلطه مستكبران بودهاند، اميد دوختهاند به اين نهضتى كه در ايران حاصل شده است و اين يك مساله بزرگى است كه در همين بعد طبيعى براى رزمندگان ما و براى ملت ما حاصل شده است كه عمقش آنقدر زياد است كه همه قدرتهاى خارجى و همه رسانههاى خارجى به ضد اين قيام كردهاند. اگر اين امر عادى بود نبايد اينهمه هياهو در دنيا راه بيفتد، اينهمه سر و صدا بلند بشود، اينهمه مخالفت بشود. هر چه عمق مخالفت رسانههاى گروهى و قدرتهاى بزرگ زيادتر باشد، كشف مىكند كه عمق پيشرفتهاى نظامى و طبيعى شما بيشتر است. اگر يك امر عادى بود، نبايد اينقدر امريكا دنبالش باشد كه اين را با هر حيلهاى كه باشد، در همين جا خفه كند. اين يك امر غير عادى است حاصل شده است و ما در عمق ظاهرى اين قضيه هم كه ملاحظه كنيم، با همين ارزشهاى ظاهرى كه مورد بررسى رسانههاى گروهى است، مورد بررسى مقامات نظامى دنياست، اين يك عمق زيادى دارد كه كمكم دارد براى دنيا ظاهر مىشود و تاكنون آن عمق معنوى كه در اين نهضت و در اين ملت حاصل شده است، در خارج كمتر به اين توجه شده است. تمام نظرها رفته است روى مسائل نظامى و پيشرفتهاى نظامى كه تصديق دارند كه اين يورشهايى كه از طرف اين
رزمندگان ايرانى حاصل مىشود، اينها سابقه ندارد، وضعش يك وضع ديگرى است غير اوضاع جنگهاى دنيا. اينها همه توجه به همين پيشرفتها و شكستها و امثال اين دارند. نظر دارند به اينكه ايران با اينكه يك جمعيت محدودى هست، به چهل ميليون بيشتر نمىرسد اين جمعيت و تمام قدرتها هم با آن مخالفت كردهاند و بعد از انقلاب هم هست، كه انقلاب خودش يك چيزى است كه هر جا كه حاصل مىشود اوضاع را به هم مىزند، نظام را به هم مىزند، لكن وقتى ملاحظه كردند كه امروز ما در سال چهارم انقلاب واقع هستيم و همه چيزمان بهتر از اول است، يعنى اگر اول يك نقصى در نظام ما داشتيم، نقصى در نيروهاى نظامى و انتظامى داشتيم، نقصى در انسجام گروههائى كه همه مسلحند داشتيم، امروز آن نقص رفع شده است. اينها همه روى حسابهاى مادى حساب شده است، ما عمق اين مساله را از جهت معنوى واقعاً نمىتوانيم ادراك كنيم. يك جمعيتى كه در طول تاريخ و خصوصاً اين رژيم سابق كوشش كردند كه اين جمعيت را از همه چيز بىخبر نگه دارند، از همه اوضاع دنيا، كوشش كردند كه اين جوانهاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، ابتلا پيدا كنند به مواد مخدره، به جاهائى كه شهوانى هست. آنهمه مراكز شهوت و آنهمه مراكز فحشا درست كردند و عرضه كردند بر اين ملت در طول اين دهها سال اخير كه شدت پيدا كرد و در زمان محمدرضا از همه وقت بيشتر شدت داشت و شما از جهت اخلاقى و فرهنگى ايران بايد اين معنا را اعتقاد كنيد كه اگر اين انقلاب به داد ايران نرسيده بود، ايران در سراشيبى محو و فنا واقع شده بود كه اصلاً اسمش از تاريخ بايد محو بشود. به طورى تبليغات شده بود كه همه چيز ما را مىخواستند وابسته كنند به غير و به ما حالى كنند كه شما هيچ كارى ازتان نمىآيد، اصلاً جنگ معنا هيچ ندارد، شما نمىتوانيد اصلاً جنگ بكنيد با هيچ جا اصلاً ما در اين سه سال، نزديك به چهار سال، يعنى وارد در چهار سال كه شديم اين عمق پيشرفت ظاهرى را به دنيا حالى كرديم، به حكومتهاى بزرگ دنيا به قدرتهاى بزرگ دنيا. اين كارى كه شما برادرها و دوستان شما و همقطارهاى شما انجام دادند، حالى كردند به آنها كه ما در عين حالى كه يك جمعيت كمى هستيم، لكن توانائى اين را داريم كه با هر قدرتى مقابله كنيم.
خدا متحول كرد اين جمعيت را به يك جمعيت حزب اللهى و اين را شرق و غرب نمىتوانند بفهمند
لكن آن عمق دومى كه اساس مطلب است كه عمق معنوى اين قضيه باشد. آقا، يك كشورى كه سالهاى طولانى زحمت كشيدهاند، يك قشر از روشنفكر با قلم، با تبليغ، با تعليم زحمت كشيدهاند، يك قشر مطبوعاتى و رسانههاى گروهى با همه قدرت زحمت كشيدهاند كه اين كشور را از خودش تهى كنند، يعنى اعتقادشان را گفت اينطور كنند، مغزشان را شستشو كنند و اينها را معتقد كنند به اينكه شما هيچ نيستيد، بايد تحت لواى يا شرق يا غرب، غرب مىگفت تحت لواى غرب، شرق مىگفت تحت لواى شرق، بايد زندگى كنيد والا هيچ كارى از شماها ساخته نيست. و شما يك وارد شد اين انقلاب بر يك همچو جمعيتى كه لااقل در اين پنجاه سال، بيشتر از هميشه تحت اينطور تربيتها بودند.
دانشگاهش اينطور تربيت مىكرد و ارتشش را اينطور تربيت مىكردند و همين طور همه چيزش را. عمق معنوى اين، اين است كه در مدت كمتر از يك سال بايد بگوئيم آنچنان تحول در اين جمعيت حاصل شد و آنچنان منقلب شد اين جمعيت به يك موجود ديگر، آن جمعيت رفاه طلب به يك جمعيت سلحشور و جنگجو، آن جميعت ميان تهى از كارهائى كه بايد خودش انجام بدهد به يك جمعيت متفكر در امور خودش، و زحمتكش براى كشور خودش و رفتن رو به كفا براى زندگى خودش و اگر به داد اين جمعيت خداى تبارك و تعالى نرسيده بود، خدا مىداند كه مساله فحشا را به كجا رسانده بودند. شما شايد خيلىهايتان مطلع باشيد از آن قصهاى كه در شيراز اتفاق افتاد و آن بساطى كه درست كردند و آن عقدى كه واقع شد ما بين يك پسر و يك مرد. اينها دنبال يك همچو چيزى بودند. مىخواستند اين كشور را به اينجا برسانند. خدا به فرياد اين ملت رسيد، ملت مظلوم، و متحول كرد اين جمعيت را به يك جمعيت حزب اللهى، يك جمعيتى كه همه چيزش را دارد براى خدا مىدهد. اين مساله مهم است، اين مسالهاى كه آن اشخاصى كه در صدد تهذيب هستند، در صدد تزكيه نفس هستند، پنجاه سال زحمت مىكشند، بعد از زحمتهاى فراوان پنجاه ساله به يك مقامى مىرسند و اين جوانها را خداى تبارك و تعالى آنطور در ظرف يك مدت بسيار كم متحول كرد به يك مقامى كه آنهائى كه پنجاه سال زحمت كشيدهاند نرسيدهاند به اين مقام، نرسيدهاند به آنجا كه غير از خدا اصلاً هيچى نخواهند، شهادت را اينطور طالب باشند. اينطور شهادت را در بر بگيرند. اين يك مساله مهمى است، ما هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه اين مساله، مساله عادى نيست كه يك نفر آدم، صد نفر آدم، هزار نفر آدم يا همه بتوانند انجامش بدهند. يك كشور چهل ميليونى كه با بى بند و بارى مىخواستند اينها را بار بياورند و همه قدرتها دنبال اين معنا بودند و همه تبليغات و همه گفتار و همه نوشتهها دنبال اين بود، يكدفعه متحول بشود به يك كشورى كه همه حزب الله هستند و همه آن چيزهائى كه شهوى بود و آن چيزهائى كه مربوط به شهوات نفسانيه بود، دور ريختند و ايستادند در مقابل قدرتهاى بزرگ و شكست دادند آنها را، اين تحول، تحولى است كه شرق و غرب نمىتوانند بفهمند، آنها هر چيزى مىتوانند بفهمند، همين در سطح ماديت اشيا را ارزيابى مىكنند كه كدام پيروز شد، كدام پيروز نشد، در سطح معنويت اينها نمىتوانند اصلاً تصور كنند كه يك كشور چهل ميليونى چطور متحول شده است به يك چيزى كه جوانهايشان را مىدهند و گريه مىكنند كه كاش يكى ديگر هم داشتند. دست و پايشان را از دست دادهاند و تاثرشان به اين است كه من ندارم كه باز بروم. و اين صحنههاى بسيار نورانى كه در جبههها، شما كه هستيد، بهتر از ما مىدانيد كه چه صحنههايى است، وقتى كه آقايان مىآيند اينجا با من صحبت مىكنند، واقعاً انسان تعجب مىكند از اينكه اين چه شد، چه قضيهاى واقع شده است كه اينطور تحول حاصل شد؟ البته چون قدرت خداست، تعجبى ندارد، با قدرت خدا واقع شده است و ما امروز و آخر، اول همه جا نصر را بايد از خدا بدانيم، نصرت مال اوست، ما چيزى نيستيم، نصرت، نصرتى است كه او به ما داده است.
تا حالا سابقه ندارد كه روحانى و ارتشى و پاسبان و پاسدار در كنار هم باشند و در كنار هم جنگ بكنند
اين قدرتى كه الان در ايران هست كه همه رويش حساب دارند مىكنند، همه كشورها رويش حساب مىكنند و بدون جهت بسيارى از كشورها هم ترسيدهاند، اين يك قدرتى است كه خدا داده است، اين يك چيزى نيست كه ما بتوانيم تحصيلش بكنيم، اين چيزى است كه خدا به ما عنايت فرموده است بنابراين ما بايد روى همين مساله هميشه تكيه بكنيم، روى اين مساله كه ما خودمان چيزى نيستيم و هر چه هست مبداء غيبى دارد و آن مبداء غيبى است كه ما را كمك مىكند، آقا، شوخى نيست كه يك جمعيت كثيرى با زحمتهائى يك دژى براى خودشان، به آن دژهاى محكم درست بكنند و در پناه آن دژ باشند و يك جمعيت كمى از بيابان به آنها حمله بكنند و تسليم بشوند آنها، تسليم براى اين است كه مىترسند، ترس را كه در آنها ايجاد كرده است؟ ما كه جمعيتمان به اندازه آنها نبود، ما كه در بيابان بوديم و در معرض اينكه آسيب ببينيم و آنها در پناهگاهها بودند و در دژهايى كه درست كرده بودند و اين خوف را هم نداشتند، اين يك خوفى بود كه خداى تبارك و تعالى در قرآن هم از آن اطلاع داده است كه در صدر اسلام خدا يك قسم از چيزهائى كه پيروز مىكرد كشور اسلامى را، همين بود كه رعب در دل مقابلين آنها القا مىفرمود. ما مرهون اين رحمتهاى بزرگ الهى هستيم و در عين حال مرهون اين ملت هستيم كه اينطور همه با هم كمك مىكنند. سابقه اصلاً ندارد، از اول تاريخ تا حالا سابقه ندارد كه روحانى و ارتشى و پاسبان و پاسدار و امثال اينها در كنار هم باشند و در كنار هم جنگ بكنند اصلاً اين سابقهاى ندارد. هيچ جا، نه حالا سابقه دارد، بعدها هم معلوم نيست كه، مگر به بركت اسلام جاى ديگر پيدا كند يك همچو چيزى كه همهشان با هم باشند. و اين صحنههائى كه در سنگرها كه اينها همه با هم هستند براى من نقل مىكنند، واقعاً صحنههائى است كه اعجاز آميز است و قدر اين صحنهها را بدانيد.
و اما بعضى مسائلى كه ما الان در پيش داريم، شما مىدانيد كه ما از اولى كه اين جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روزى كه صدام كوس قادسيه براى خودش مىزد و چه امروز كه ديگر اسمى از او نيست و رفته است آنجائى كه خدا مىداند، ما مسائلمان مسائلى بوده است كه يكى بوده، آن هم براى اين است كه يك مسائلى كه ما گفتيم، يك چيزى نبوده كه مىخواستيم تحميل كنيم، يك چيزى بوده است كه وقتى عرضه كنيم به همه عقلاى دنيا و همه جنگندههاى دنيا عرضه كنيم به آنها، از ما مىپذيرند. ما از اول مىگفتيم كه شما ريختيد در منزل ما، در شهرهاى ما، در كشورها ما، حمله كرديد و غافلگيرانه وارد شديد در كشور ما و آن همه خرابى كرديد و آن هم جرم كرديد و آنهمه كشتار كرديد، بايد برويد بيرون. يكى از شرايط ما اين است كه برويد بيرون. اين را چه انسانى مىتواند بگويد كه اين شرط، يك شرط تحميلى است؟ خوب، دزد آمده در خانه ما و اثاث ما را برداشته و جمع كرده مىگويد حالا بيا صلح كنيم، اينها مال من. خوب همين است ديگر، اينها دزدهائى بودند كه ريختند به اين كشور و هر چه هم بود در اين شهرها بردهاند، هر چه مردم مال داشتند، اگر يك مقدارش را توانستند خود اينها
حمل كنند از محلشان، كردهاند، اگر نه، آنها بردهاند و از بين بردهاند و آنهمه خرابى كردهاند و خرابىهائى كه در هيچ جا متعارف نيست (مغول هم كه به اين حمله كرده، اينطور نبوده است كه وقتى يك شهرى را مىگيرد تا آخر خرابش كند) شهرهاى ما را اينطور كردهاند اينها. خوب ما مىگوئيم كه شما وارد شديد به ما و اينهمه جرم كرديد، حالا مىگوئيد كه بيائيد با هم صلح كنيم، صلح كنيم يعنى خوزستان مال شما، يعنى آنقدرى كه شما گرفتيد مال شما. نه، هيچ وقت، هيچ كس نمىپذيرد. ما مىگوئيم شما بدون قيد و شرط بايد بيرون برويد، اگر هم بيرون نرويد بيرونتان مىكنيم، بهتر هم براى خودتان همين است كه بيخود اين جوانهاى بيچاره را به زور نياوريد و به كشتن بدهيد، خودتان برويد بيرون. اين يك مسالهاى است كه همه عقلاى دنيا مىپسندند از ما كه كسى آمده است منزل شما و خرابكارى كرده، حالا به او مىگوئيد برويد بيرون. اگر مىخواهيد يك تفاهمى بشود، بايد برويد بيرون.
مساله دوم، مساله خسارتهائى كه وارد كردند، قضيه جبران خسارت يك جهت مادى دارد، يك جهت سياسى و معنوى. جهت ماديش گرچه خيلى زياد است براى ما، اينطورى كه همه شهرها را خراب كردهاند و هر چه ما داشتيم، به هم زدهاند و البته جوانهاى ما هر دانهايش ارزش همه لشگر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اينها. ارزش مادى قضيه خيلى زياد نيست، عمده ارزش معنوى است و ارزش سياسى مساله، اگر بنا باشد كه يك كسى بيايد، هر چه جرم دارد بكند و هر چه دستش مىرسد جنايت وارد كند و بعد بگويد كه خوب حالا ديگر صلح مىكنيم، - من مىرويم بيرون - من مىروم بيرون. بسيار خوب، صلح مىكنيم خوب، اين جنايتى كه كردى چى؟ اگر ما اين مطلب را اغماض كنيم، نه از باب اين است كه يك مساله مثلاً مادى را اغماض كرديم، يك مساله معنوى را ما اغماض كرديم، يعنى يك ستمگر و يك گروه ظالم را ما تشويق كردهايم به اينكه باز بكنيد. فردا هم باز دوباره برگردند و همين بساط را در آورند بعد هم بگويند كه آقا بسيار خوب، باز صلح مىكنيم. هى خلاف كنند و هى بگويند صلح مىكنيم. اين بايد جلويش گرفته بشود، در دنيا بايد اينطور تعدياتى كه واقع مىشود، جلويش گرفته بشود. يكى از مواردى كه بايد، جهتى كه بايد به او جلوگيرى بشود اين است كه خسارتهايى كه وارد شده بايد بدهيد. الان مىگوييد كه ما، دروغى هم مىگويند البته، كه ما بيرون مىرويم و قبول مىكنيم فلان، خوب، بسيار خوب، الان بروند بيرون و همين حالا كارشناسها هم بيايند و جريمههاى اينها را ارزيابى كنند كه چقدر بوده، يك گروه ديگر هم بيايند و ارزيابى كنند كه كى مجرم است. ما اگر مجرم را امروز رهايش كنيم، امروزى كه ما قدرت داريم، ما آن روزى هم كه صدام آن كوس كذا را مىزد، مسائلمان همين بود، امروز هم كه قدرت دست ماست و صدامى در كار نيست، امروز هم همان حرفها را ما مىزنيم و آن حرف اين است كه مجرم بايد معلوم بشود كى است، اگر ما مجرم هستيم، دنيا به ما هر چه مىخواهد بگويد و اگر آنها مجرم هستند، بايد همانطور حكومت بشود، به طور عدالت حكومت بشود. ما عدالت را مىخواهيم، ما هيچ وقت طالب جنگ از اول نبوديم. اگر
چنانچه عراق به ما حمله نكرده بود، ما دفاع نمىكرديم. اما دفاع ما كرديم، ما جنگ نكرديم تا حالا. در عين حالى كه رزمندگان ما و فرماندهان ارتش و سپاه به ما گفتند اجازه بدهيد ما وارد بشويم در آنجا و با آنها چه بكنيم، خوب ما هم، ما مىخواهيم دفاع بكنيم، دفاع كه يك مساله عقلى است، يك مسالهاى است كه حتى حيوانات هم اصلاً وقتى بخواهند حمله كنند دفاع مىكنند. دفاع يك مساله طبيعى است، ما هميشه دفاع كردهايم تا حالا، هيچ وقت جنگ نكردهايم. ما كه مىگوئيم كه ما جنگجو نيستيم مثل شماها، ما صحيح مىگوئيم و شاهد داريم و آن، اين است كه از ما دفاع است، شمائى كه مىگوئيد ما صلح طلبيم، مىخواهيد كه صلح طلبى شما مثل صلح طلبى اسرائيل است تا حالا، اسرائيل هم حالا مىگويد بيائيد صلح كنيم. يعنى چه؟ يعنى وارد شده است و شهرهاى لبنان را گرفته است و حالا مىگويد كه ما، بيائيد حالا ديگر آتش بس كنيم. آن روز آتش بس است كه با مشت بزنند اسرائيل را بيرونش كنند از شهرهاى خودشان و آنوقت بگويند كه بسيار خوب، حالا آتش بس، بنشينيد مجرم را بفهميم كى است. آنوقت هم صلح همين طورى نبايد بشود، مجرم بايد معلوم بشود كى است. اسرائيل بيايد هر چه جرم دارد بكند، بعد بگويد كه خوب، ما ديگر كارى نداريم، شما برويد سراغ كارتان، اينجا هم كه ما گرفتيم مال خودمان، معنى آتش بس اين است؟ همان آتش بس صدامى است، اين آتش بسى است كه اسرائيلى هم دارد چيز مىكند، يعنى همه چيزمان را داديم، حالا بس. بسم الله تشريف بياوريد حالا ديگر با هم چون، صورت هم را ببوسيم و اينهائى را هم كه برديد، مال شما باشد. آتش بسى هم كه اينها الان دارند اظهار مىكنند، همان وقت هم كه آتش بس كنند، سه ساعت بعدش آبادان را تيرباران مىكنند و آدم مىكشند، در صورتى كه آبادان جنگجو نيست، آبادان يك جمعيتى دارند مشغول كسب خودشان هستند. اينها مىگويند كه اينها كردند و ما كرديم، كى؟ كدام وقت اينها به اين شهرهاى شما كارى كردند؟ اينها هم با شما جنگ دارند شما هم با اينها جنگ داريد. شمايى كه مىگوئيد آتش بس، بسيار خوب، مىگوئيد كه چون اينها به ما چى كردند، ما هم كرديم، اينها به شهر شما كردند يا به شما؟ شما بايد تلافى به خود اينها بكنيد، شما تلافى به آبادان مىكنيد، همان كارهائى كه از اول به آبادان مىكرديد، حالا هم همان كارها را داريد مىكنيد و اين آتش بس نيست. ما همان شرايطى كه از اول گفتيم، حالا هم همان شرايط را مىگوئيم، كه يكى بيرون رفتن تمام اين ارتشىهاى عراق و اين جنگندههاى عراق از كشور ما بدون قيد و شرط، هيچ قيد و شرطى در كار نيست. حالا كه مىگويند ما بيرون مىرويم، - ايشان - اينها مىگويند بيايند، ما بيرون مىرويم كه شما بيائيد رد بشويد، لكن به شرط اينكه صلح باشد تمام بشود مساله، يعنى به شرط اينكه ما هر چه ضرر به شما زديم، هر چه جنايت كرديم هيچ. اين مضحك است واقعاً، يك جمعيتى مىخواهند بيايند كمك كنند شما را، شما مىگوئيد حالا كه مىخواهيد كمك بكنيد، پس دست برداريد از اين ادعاهائى كه داريد، شما مجرم را ديگر لازم نيست بشناسيد، بيائيد صلح بكنيم با هم، لازم نيست كه اينهمه جريمهها كه وارد شده است به شما، تلافى بشود. اين معناى آتش بس نيست، اين معناى صلح نيست. ما همان مطلبى را كه از اول گفتيم، همه دولتمردان ما همان مطلب را مىگويند. بايد بى قيد و شرط اينها بيرون بروند، نروند،
بيرونشان مىكنيم بى قيد و شرط و اگر زيادتر بمانند براى خودشان ضرر زيادتر دارد، هر چه بمانند، ضررش براى آنها زياد است و بايد تمام چيزهائى كه به ما وارد كردهاند، ما حالا مقدارش را نمىدانيم، كارشناس بايد بيايد بگردد مقدارش را معلوم كند كه چقدر مقدارش است، آن هم بايد تحقق پيدا كند و بايد مجرم هم معلوم بشود كه كى هست. و ما بعد معنوى اين كار را داريم. ما اگر عراق دست بردارد، اين حزب بعث از عراق و برود گم شود سراغ كارش و مردم عراق خودشان، اين مردم مظلوم خودشان براى خودشان حكومت تعيين كنند، يك شاهى از آنها نمىخواهيم براى اينكه آن بعد معنوى ديگر نيست در كار و آن مجرم رفت، تمام شد. آن بعد معنوى نيست در كار ديگر، ما بعد معنوى قضيه را بايد چيز بكنيم. ما مسوول اين جوانها هستيم، ما مسوول اين ارتش هستيم، ما مسوول اين زنها و مردهائى كه بچههايش و جوانش را از دست دادهاند، هستيم. مگر ما مىتوانيم كه بى قيد و شرط بگوئيم كه بيائيد صلح بكنيم، چون ما مىخواهيم برويم كمك شما بكنيم؟ اين مسلك اسلام نيست كه ما بخواهيم كمك آنها بكنيم و يك رشوه هم بدهيم. بله، بعضى حكومتها اينطورى هستند، نفتهايشان را مىدهند و التماسشان هم مىكنند، اين حكومت، اسلامى نيست اينطور. ما آن چيزهائى كه از اول گفتهايم، تا حالا سرش هستيم، يك قدم اينطرف و آنطرف نيست در كار، نمىخواهيم كه تحميل كنيم، يك چيز غير عقلى و غير عقلائى بگوئيم و نمىخواهيم از آن چيزى كه هر عقلى مىپذيرد، عقب بنشينيم، آن هم به واسطه آن بعد معنوى كه دارد، به واسطه اينكه آدم جانى را نبايد در جنايتش تشويق كرد. ما اگر صلح بكنيم. معنايش تشويق كردن اين جانى است به جنايتش. ما صلح مىخواهيم، خيلى هم مىخواهيم اما صلح بى قيد و شرط. معنايش اين است كه شما همين جا كه هستيد باشيد، يا خير، برويد بيرون، لكن ديگر باقيش هر چه هست شده است ديگر، هر چه مىخواهد بشود شده است، نخير، اين به حيثيت اسلام ضرر مىزند اينطور اغماض و حق ندارد كسى اينطور اغماض كند. البته راه دادن براى رفتن به سوريه براى طرف شدن با آنها يك مسالهاى نيست كه شما به ما منت داشته باشيد، ما به شما منت داريم اگر روى قواعد عادى باشد،البته چون يك تكليف الهى است، به هيچ كس هم منت نداريم، اما نبايد شما از ما يك چيزى بگيريد كه مىخواهيم بيائيم كمكتان. شمائى كه مىگوئيد كه ما با اسرائيل مخالف هستيم و مىدانم كه دروغ شما مىگوئيد كه شرط اينكه شما بيائيد از اينجا رد بشويد اين است كه صلح بشود و هر چى كه ما كرديم ديگر هيچ، اين معنى صلح است! اين معنى راه دادن است! شما معلق مىكنيد راه دادن را به چيزى كه نشود. دنيا بايد اين را بداند كه ما حاضريم صلح كنيم، حاضريم پيش برويم در آنجا، لكن در عرض اينكه اينها دارند كنار مىروند و يكى از شرايط را مىگويند، ما خودمان مىپذيريم در عرض اين دو گروه بيايند. در همين پانزده روزى كه اينها بنا دارند، فرض كنيد كه دروغ نمىگويند، مىخواهند بروند، در عرض اين بيايد يك گروه مورد توجه همه، بينالمللى، بيايد رسيدگى كند به اين جرمهائى كه اينها كردهاند، به اين خسارتهائى كه به شهرهاى ما وارد شده، به روستاهاى ما وارد شده، البته يك خسارتهائى به ما وارد شده است كه قابل جبران نيست و آن جوانهاى ماست، اين ديگر قابل جبران نيست، اينها آنطرف بايد در آن پيشگاه خدا بايد اينها رسيدگى
بشود. در عرض اينكه شما مىگوئيد ما كنار مىرويم و بيائيد ما ديگر راه مىدهيم به شما، در عرض اينكه شما كنار مىرويد يك گروه بيايند رسيدگى كنند به اينكه جنايات را چقدر بوده، چقدر ضرر زدهايد شما به ايران و يك گروه هم توافق كنيد بيايد كه رسيدگى كند به اينكه مجرم كى است، اينها وقتى حاصل شد، اما راه دادن شما به ما براى رفتن آنجا، شما بايد يك چيزى هم دستى بدهيد كه ما مىخواهيم برويم با دشمنهاى شما جنگ بكنيم، اگر شما راست مىگوئيد كه با اسرائيل مخالف هستيد و نمىخواهيد با اين بهانه يك كلاهى سر ما بگذاريد و خيال مىكنيد كه ايران توجه به اين مسائل ندارد و كسانى كه در راس امور هستند، توجه به اين مسائل ندارند، شما اگر نمىخواهيد كه يك توطئهاى داشته باشيد و يك كار خلافى بكنيد، خوب، راه بدهيد ما برويم.
اگر راست مىگوئيد كه با اسرائيل مخالفيد، بايد از ما خواهش كنيد كه به شما كمك كرده و جلو اين را بگيريم
راجع به مسائلى كه ما از اول گفتيم همان مسائل هست. حالا ما قبول مىكنيم از شما كه بيائيد برويد بيرون، قبول، بسم الله تشريف ببريد اما نه اينكه بيرون، تمام شد قضيه، اين يكى از چيزهائى است كه ما مىخواستيم، دوتاى ديگرش مانده است كه بعد معنوى آن در نظر ماست، بعد سياسى آن در نظر ماست نه بعد مادى آن، تا اينكه بگوئيد كه غمض عين كنيد، طلبى داريد از ما نگيريد. شما مگر ما مىتوانيم كه صرف نظر كنيم از يك چيزى كه جانى را به جنايت خودش تشويق مىكند؟ ما بايد جانى را در دنيا رسوا كنيم و جرمى كه كرده است، از او بگيريم تا اين امور لااقل محدود بشود اگر از بين مىرود لااقل محدود بشود. اينطور نشود كه هر كسى افسار گسيخته بريزد شهرهاى ديگران را از بين ببرد و اموال مردم را غارت كند و آتش بزند و بعد هم بگويد خوب، بسيار خوب، حالا ديگر صلح مىكنيم. اين صلح نيست، اين معنايش اين است كه نخير شما بايد باج به ما بدهيد تا ما با شما صلح كنيم و اين امروز آن روزى نيست كه شما اين حرفها را مىزنيد، شما ديگر اين حرفها را بايد كنار بگذاريد، شما ديگر قدرتى نداريد كه بتوانيد يك همچو مسائلى را بگوئيد و شما خيال كنيد كه ديگران به شما تقويت مىكنند، آن ديگران هم مثل شما مىمانند. شما كه مال خودتان بود، اينطور از كار درآمد، يك جمعيت كمى اينطور خرمشهر را گرفت، آنها كه از خارج اجير شما مىخواهند بشوند، آنها براى شما مىخواهند كار بكنند، براى خودشان مىخواهند كار بكنند، آنها با يك فوت از بين مىروند. بنابراين، مساله اين است كه ما امروز كه در اينجا مبتلا هستيم به يك همچو حزبى و در آنجا مبتلا هستيم به يك همچو رژيم فاسد، رژيم اسرائيل، ما در هر دو جبهه حاضريم به اينكه جنگ بكنيم. اينجا كه از خودمان است و جنگ مىكنيم، آنجا هم از خود ما هست. ما حاضريم، لكن راه دادن به ما براى رفتن، بايد يك چيزى ما به شما بدهيم كه شما راه بدهيد، بايد ما مجرم را ديگر كار نداشته باشيم، بايد بنشينيم صلح كنيم ديگر با هم، دست گردن به هم بيندازيم كه اينهمه آمدى جرم كردى، براى اينكه حالا مىخواهى به من همراهى كنى، بيا به من يك چيزى هم به ما بده تا همراهى كنيم! نه، اين مساله
غير عقلائى است و هرگز نخواهد شد. مساله راه دادن يك چيزى است كه شما بايد التماس كنيد كه ما بيائيم برويم سراغ آن كار را بكنيم. ما داوطلب هستيم. شما بايد از ما خواهش كنيد كه آقا بيائيد با ما كمك كنيد تا ما برويم جلوى اين را بگيريم اگر راست مىگوئيد كه با اسرائيل مخالفيد و اگر مساله اين نيست با اسرائيل مخالف نيستيد و مىخواهيد ما نرويم آنجا، شرط را اينطور قرار مىدهيد كه حالا بدون همه قيدى مصالحه كنيم، آنوقت شما تشريف بياوريد ببريد، آن هم تشريف بياوريد حرفى است تا به صورت واقعى من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه شما در جبهههاى جنگ پيروز شديد و پيروز هستيد و اميدوارم كه هميشه پيروز باشيد، همينطور در معنويات هم كه مهم است، كه اين ماديات تابع آن معنويات است، اين معنويات هر چه قوى بشود، شما قويتر خواهيد شد. يك نفر آدم با ايمان مىتواند با هزاران نفر بىايمان مقابله كند و شما در اين عرض مدتى كه جنگ كردهايد، ديدهايد كه مساله اينطورى است كه ايمان وقتى كه در ميدان مىآيد، همه چيز را از بين مىبرد، مقابلش هر چه هست، از بين مىبرد.
انشاءالله خداوند ايمان همه ما را زياد كند و شما را در اين دو قطب معنويت و ماديت تقويت كند و اسلام را انشاءالله از شر همه قدرتمندان نجات بدهد و اين تحولى كه در ايران هست، انشاءالله باقى باشد و تا ظهور امام زمان اين ملت بتواند اين كشور را به طور شايسته تحويل ايشان بدهد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان نهضتهاى آزاديبخش جهان - فرمانده، مديران و سرپرستان دواير سياسى - ايدئولوژيك و پرسنل نيروى دريائى - وزير، مديران و كاركنان وزارت ارشاد اسلامى
امروز، ابتلاى اسلام سكوت دول منطقه در قبال جنايات اسرائيل است
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً بايد از آقايانى كه در اينجا حاضر هستند، از نيروى دريائى و از وزارت ارشاد و از مهمانان عزيزى كه از خارج آمدهاند، تشكر كنم. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى بر اين ملتهاى ضعيف عنايت كند و دست ستمكاران را قطع كند انشاءالله.
ابتلاى اسلام، امروز اين است كه گوشهائى كه بايد به مسائل، به مشكلات مسلمين گوش بدهند، كر شدهاند و زبانهائى كه بايد براى مصالح مسلمين به كار بيفتند، لال شدهاند و چشمهائى كه بايد مصيبتهائى كه بر مسلمين وارد مىشود ملاحظه كنند، كور شدهاند. ما با اين لالها و كرها و كورها چه بگوئيم؟ آيا اين دولتهاى منطقه مساله لبنان را يك فاجعه نمىدانند؟ يك فاجعه براى اسلام نمىدانند؟ يك فاجعه براى مسلمين جهان نمىدانند؟ آيا حمله اسرائيل به لبنان و كشتار بى حد فاجعه نيست؟ براى اسلام فاجعه نيست براى مسلمانها فاجعه نيست؟ آيا تصريح به اينكه اين عمل با صوابديد امريكا واقع شده است، در گوش اينها وارد نمىشود؟ اگر كر نيستند چرا اين فرياد و ناله عزيزان ما را در لبنان نمىشنوند؟ و اگر كور نيستند، چرا اين كشتههائى كه هر روز دارد در لبنان و ايران روى هم مىريزد و جوانهاى عزيزى كه ما در جبههها و زنها و بچهها و مردهاى پير كه در خارج جبههها و در شهرها به هلاكت مىرسند، نمىبينند؟ اگر مىبينند و فاجعه مىدانند، چرا صحبتى در كار نيست؟ اگر علاقه به كيان اسلام، علاقه به قرآن كريم، علاقه به حرمين شريفين دارند، چرا امروز كه دارد اين معالم دينى زير پا گذاشته مىشود و تهديد مىكند اسلام و قرآن و حرمين شريفين را، صحبتى نمىكنند؟ چرا باز كمك مىكنند؟ چه شده است اينها را كه در حضور آنها اين مصائب واقع مىشود و در محضر همه اينطور جنايتها واقع مى شود و علاوه بر اينكه سكوت كردهاند، تاييد مىكنند. باز هم قرار داد كمپ ديويد را مىخواهند تاييد كنند، باز هم طرح فهد را مىخواهند تاييد كنند، باز هم اسرائيل را مىخواهند بشناسند. اين فاجعهها را بايد ما با كى در ميان بگذاريم؟ با دولتهائى كه چشم و گوششان را بستهاند و بدون اراده تسليم امريكا شدهاند؟ با ملتهاى مظلومى كه تحت فشار اين
دولتها دارند جان مىدهند؟
تا ملتها آگاهى و انسجام پيدا نكنند محكوم به حكومتهاى فاسدند
بايد با ملتها در ميان گذاشت، همانطورى كه در ايران، ملت ايران بود كه فاجعهاى كه براى اسلام به دست امريكا و سرسپردگان او كه رژيم منحوس پهلوى است، پيش مىآمد، همين جوانهاى ايران بودند و همين ملت ايران بود و همين ارتش ايران بود و همين نيروهاى دريائى و هوائى و زمينى ايران بود و همين سپاه پاسداران ايران بود و همين جوانهاى بسيج و عشاير ايران بود كه با هم وظيفه فهميدند، بيدار شدند و با هم مشتها را گره كردند و با مشت، تانكها را از صحنه بيرون كردند. تا ملتها يك همچو بيدارى پيدا نكنند و تا ملتها يك همچو انسجامى پيدا نكنند، بايد بدانند كه محكوم به حكومتهاى فاسد و محكوم به امريكاى جنايتكار و ساير ابرقدرتها هستند. با داشتن آنهمه ذخائر، آنهمه امكانات كه اگر يك هفته نفت خودشان را به روى اين جنايتكارها ببندند تمام مسائل حل خواهد شد، معذلك مىگويند كه ما اين كار را نمىكنيم. اين مصيبتها را ما به كجا بايد عرض كنيم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى؟ ما شكايت از اين حكومتها را به كجا ببريم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى؟ ما چطور شكايت كنيم از آنهائى كه ايران را كه ايستاده است و مىخواهد در مقابل همه قدرتها بايستد و اسلام را محقق كند در دنيا، در مقابل اين، طرح جهاد مى دهند و اسرائيل كه به جنگ با اسلام برخاسته است و با صراحت مىگويد كه از نيل تا فرات مال من است و حرمين شريفين را از خود مىداند، سكوت كردهاند. ما اين دردها را كجا ببريم، اين مصيبتها را پيش كى طرح كنيم؟ اين سكوتهاى مرگبار را، سكوتهائى كه تاييد مىكند جنايتكاران را، اين سكوتهائى كه تشويق مىكند ستمكاران را، بايد به كى عرضه كنيم و از كى بخواهيم كه عنايت كند و اين سكوتها را بشكند؟ جمعيتتان كم است؟ ثروتتان كم است؟ نفتتان ناچيز است؟ زمينهايتان كم است؟ مراكز مهمى كه در سوق الجيشى بسيار معتبر است، شما دستتان نيست؟ همه امكانات هست، لكن يك چيز نيست و آن ايمان است. ايمان نيست.
ملت ايران هيچ نداشت و ايمان داشت و ايمان او را بر همه قدرتها غلبه داد و مسلمانهاى همه كشورها، دولتهاشان همه چيز دارند لكن ايمان ندارند، آنچه كه كشور ما را، ملت ما را پيروز كرد، ايمان به خدا و عشق به شهادت بود، عشق به شهادت در مقابل كفر، در مقابل نفاق، براى حفظ اسلام، براى حفظ قرآن كريم. اين مهمانهاى عزيز ما كه آمدهاند، اينها حامل پيام ايران باشند به ملتها كه خودتان بايد به فكر باشيد، ننشينيد تا براى شما دست نشاندگان امريكا كار كنند. آنها در اين گرفتارى كه ايران دارد، براى باغ وحش خودشان شتر مىخرند! اين مصيبت را ما كجا ببريم؟ چهارده تا شتر براى باغ وحش فلان
سلطان منطقه از خارج مىخرند و با طيارهها مىخواهند ببرند به آن محل. اينها دارند همه چيز ما را مىبرند و آنها شتر مىخرند! من نمىدانم كه اين گوشها كى باز مىشود. با نفخ صور بايد باز بشود؟ و اين چشمها كى بينا مىشود و اين زبانها كى گويا مىشود؟ صم بكم عمى فهم لايعقلون. همهاش سر لايعقلون است، صم بكم عمى هم دنبال لايعقلون است.
دولت عراق، اسرائيل را بهانه قرار داده براى فرار از چنگال عدل الهى
ما بحمدالله در جبهه داخل پيروز هستيم و رزمندگان ما از همه طبقاتى كه بودند، چه نيروى دريائى كه امروز بعضى از آنها در اينجا تشريف دارند و خدا حفظشان كند و چه نيروى زمينى و چه نيروى هوائى و چه ساير قواى مسلح مثل سپاه پاسداران و ديگران، در صحنهاند و ايستادهاند در مقابل هر پيشامدى. كشور ما كه سرمايههاى بزرگ خود كه عبارت از جوانهاشان باشد، در طبق اخلاص گذاشتهاند و براى اسلام. براى دين خداى تبارك و تعالى جهاد مىكنند، براى هر پيشامدى كه براى مسلمين مىشود، اينها در صحنهاند، مضحك اين است كه دولت ما پيشنهاد مىكند كه راه بدهيد ما برويم با دشمنهاى شما جنگ بكنيم و اين را يكى از شرايط قرار مىدهد، براى اينكه مايوس از شماست و شما بايد شرط قرار بدهيد و آنها مىگويند كه بايد از هر چيزى كه ما كرديم بگذريد تا راهتان بدهيم، آن هم چه راه دادنى. اينها مصيبت نيست كه بر اسلام وارد است كه يك جمعيت فداكار مىخواهند بروند با دشمن عرب، با دشمن اسلام، با دشمن حرمين شريفين، با دشمن همه منطقه جنگ بكنند، (خودشان كه نشستند و بىتفاوت هستند، بلكه موافق هستند با آنها) از ما رشوه مىخواهند كه راه به آنها بدهيد كه اينها بروند آنجا، براى آنها جنگ بكنند؟ مثل يك نفر غريق كه دارد در دريا غرق مىشود و يكى مىرود نجاتش بدهد مىگويد چه به من مىدهى تا اجازه بدهم مرا نجات بدهى. اينها، دولت عراق قضيه اسرائيل را بهانه قرار داده براى اينكه از چنگال انتقام و عدالت الهى فرار كند. بهانه قرار داده است كه بگويد شما اگر بخواهيد ما اجازه بدهيم برويد و ما غريقها را نجات بدهيد، بايد از جناياتى كه به شما كرديم صرفنظر كنيد و يك دولت، دو تا دولت، صلح باشند و متصالح باشند كه وارد بشوند و از آنجا بروند سراغ نجات ما. اين غير از اين است كه صم بكم عمى فهم لا يعقلون ؟ مگر دولت ايران آنوقتى كه شمابه خيال خودتان قدرت داشتيد، غير از اين حرفى مىزند كه حالا مىگويد؟ اين همان را مىگويد. دو تا مطلب ديگرى كه بزرگان اين كشور عنوان كردند و شرط قرار دادند، اين از باب اين است كه از شما مايوس هستند، مىگويند شرط صلح، شرط صلح اين باشد كه راه بدهيد تا برويم. آن شرطى را كه شما بايد با ما بكنيد، بگوئيد ما به شرطى صلح مىكنيم كه شما بيائيد از اينجا برويد. اين، غير از اين است كه تعقل ندارند و چشم و گوش آنها را هواهاى نفسانى بسته است؟
دولتمردان ما كه مىگويند اين بيچارههائى كه از عراق بيرون كرديد و فرستاديد به اينجا و ما با
آغوش باز آنها را پذيرائى مىكنيم. اينها وطنشان آنجاست، يكى از شرايط ما اين است كه آنها را راه بدهيد، اين يك شرط غير معقول است؟ يك شرطى است زائد بر آن كه ما از اول گفتيم راه دادن اهالى يك كشور در محل خودشان و اجازه دادن اينكه آوارگان از آنجا كه به زور بيرونشان كرديد، برگردند به جاى خودشان، اين يك چيزى است كه ما يك شرط زيادى كرديم؟! نه، اين امرى است طبيعى، دنبال آن شرائط ماست، ما اضافه نكرديم.
آتش بسى كه صدام مىگويد، آتش بسى كه دنبالش آتش مىگشايد. راهى كه صدام مىخواهد به ما بدهد، راهى است كه نجات خودش را در آن راه مىيابد، نه راه مىخواهد براى اسرائيل بدهد. اين، طرفين قضيه را ملاحظه كرده است، اگر ما قبول كنيم، پس مصالحه واقع شده است و صدامىها نجات پيدا كردند و اگر قبول نكنيم، پس معلوم مىشود كه ما نمىخواهيم جهاد كنيم، نمىخواهيم با اسرائيل جنگ كنيم. ما به آنها مىگوئيم كه ما قبول داريم، شما كنار برويد و كارشناسها بيايند ببينند كه شما چه كرديد در اين كشور، چه جرمهائى را مرتكب شديد و كارشناسها بيايند ببينند كه كى اين جنايت را مرتكب شده است. لكن ما جنايات را غمض عين كنيم، براى اينكه مىخواهيم براى شما كار كنيم، اينها از عجايبى است كه در تاريخ باز مىماند، از عجايبى است كه تاريخ ضبط مىكند كه ايران مىخواست براى نجات عرب، كه اسرائيل بخصوص با عرب مخالف است و براى نجات حرمين شريفين و براى نجات كشورهاى اسلامى كه همه در تهديد اسرائيل هستند و براى مقابله با اين سرطان فاسد مىخواست برود و دولتها از او رشوه مىخواستند. اينها مسائلى است كه در تاريخ ثبت مىشود و ننگهايى است كه بر پيشانى اين اشخاص ثبت خواهد شد.
تا كشورهاى اسلامى، ملتهاى اسلامى، آن معنايى كه در ايران پيدا شد، الگوى خودشان قرار ندهند و تا خودشان به خيابانها نريزند و بخواهند از دولتهاى خودشان كه با اسرائيل بايد روبرو بشويد، گمان نكنيد كه اين كر و كورها به تعقل برسند. ملتها بايد بايستند و بخواهند از ارتشهاى منطقه خودشان و از دولتهاى منطقه خودشان كه بيايند و با اين فلسطينىها و با اين سورىها كه مورد ظلم واقع شدهاند، كمك كنند تا اين غده سرطانى از بين برود. و اگر آنها هم تماشاگر باشند كه ببينند چه مىشود، آنها هم بىتفاوت باشند و عذر اين باشد كه دولتها بايد اين كار را بكنند، اگر اينطور باشد، آنها هم در محضر خدا جواب صحيح ندارند. ايران حجت است بر همه كشورها. خداى تبارك و تعالى ممكن است كه در آخرت، ايران را حجت قرار بدهد بر آنهائى كه به ظلم ساختهاند و تسليم ظالم شدهاند و قيام نكردهاند. اگر اعتقاد به خدا و معاد دارند، جواب بايد تهيه كنند براى خداى تبارك و تعالى. آن روز ديگر امريكا و اسرائيل نمىتوانند به دادتان برسند. و اگر به اين معانى اعتقاد ندارند، جواب براى ملتهاى مظلوم دنيا بايد تهيه كنند، جواب نسلهاى آتيه كه خداى نخواسته با اين روشى كه اينها دارند، آنها در دام خواهند افتاد، جواب بايد تهيه كنند. اگر ارزشهاى ايمانى را هيچ حساب مىكنند، ارزشهاى نظامى خودشان را، ارزشهاى ملى خودشان را، ارزشهاى انسانى را در نظر بگيرند و براى چهار روز حكومت كردن، زير بار ذلت نروند، آن هم ذلت در تحت چكمه اسرائيل.
مسلمانها بايد از جا برخيزند، بايد قيام كنند. خدا فرموده است انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى . نگوئيد تنها هستيم، تنهائى هم بايد قيام بكنيم، اجتماعى هم بايد قيام كنيم، با هم بايد قيام كنيم. همه موظفيم به اينكه براى خدا قيامت كنيم و براى حفظ كشورهاى اسلامى قيام كنيم، در مقابل اين دو غده سرطانى كه يكى حزب فاسد بعث عراق است و يكى اسرائيل و هر دو سر منشاش امريكاست.
اگر كشورهاى اسلامى با هم قيام كنند اسرائيل بكلى از بين خواهد رفت عذر نيست پيش خداى تبارك و تعالى، نه ما معذوريم و نه شما. عذر نيست كه ما نداشتيم چيزى، همه چيز داريد. عذر نيست كه ما قدرت نداريم، همه قدرتمندتر هستيد. وقتى روى هم بايستيد، روى هم دست برادرى با هم بدهيد، يك قدرت بزرگ جهانى را شما مىتوانيد تحقق بدهيد. عذر نيست كه ما اسلحه نداريم، سلاحى كه شما داريد دنيا ندارد و او سلاح نفت است. دنيا به سلاح شما احتياج دارد، رگ حيات دنياست. اين سلاحى كه خداى تبارك و تعالى به اختيار شما گذاشته است، براى خداى تبارك و تعالى از او استفاده كنيد. اين قدرتى كه خداى تبارك و تعالى در بازوان شما گذاشته است، براى خداى تبارك و تعالى به كار بگيريد. خداوند انشاءالله بيدار كند اين دولتها را، خداوند انشاءالله هشيار كند اين جمعيتهاى فراوانى كه در عين حالى كه همه چيز دارند، تحت فشار ظلم هستند. من اميدوارم كه همانطورى كه ايران تاكنون آمده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و خود رو به يك تمدن خواهد رفت و ايران را يك ايران آزاد و مستقل قرار داده است، اين آزادى و استقلال و اين حضور جمعى، تا آخر باقى بماند. من اميدوارم كه ملتهاى اين كشورهاى اسلامى به اين مسائل توجه كنند و ننشينند تا اينكه وقت بگذرد. امروز، روزى است كه اگر با هم قيام كنند، اسرائيل بكلى از بين خواهد رفت. من اميدوارم كه اين دولتهائى كه در عين حالى كه اسرائيل با صراحت مىگويد كه من بايد همه اينجاها را بگيرم و اينجاها را ملك خودش مىداند و شاهديم كه قدم قدم دارد پيش مىرود، اين دولتها بيدار بشوند و با اين ماده سرطانى كه خطرش براى همه منطقه و براى اسلام است، قيام كنند و با حرف و صحبت و شوخى و مزاح مسائل را نگذرانند.
من اميدوارم كه اين دولتها آنقدرى كه به باغوحش خودشان اهميت مىدهند، به اسلام اهميت بدهند. خداوند انشاءالله اين قدرتهايى كه براى اسلام كار مىكنند پيروز كند و خداوند انشاءالله شما جوانهاى عزيزى كه از اول انقلاب تا حالا و از حالا به بعد هم در صحنه حاضريد و براى اسلام كار مىكنيد، شما را تاييد كند. اميدوارم كه خداوند تمام مسلمين جهان را تاييد كند و از زير بار ستم قدرتهاى بزرگ خارج شوند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، و فرمانداران سراسر كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
اولاً بايد از شما دوستان و عزيزان تشكر كنم، از راههاى دور آمديد و ملاقات حاصل شد و من عذر اين معنا را كه بتوانم امروز بحث طولانى بكنم، اميد است بپذيريد. و لهذا من اكتفا مىكنم به اينكه به شماها دعا كنم.
من از خداى تبارك و تعال مسئلت مىكنم كه تمام كشور ايران، هر جائى كه شما دوستان هستيد و در هر شغلى كه عزيزان ما اشتغال دارند، محلشان مهبط الهى باشد يعنى كارها براى خدا، براى خدمت به بندگان خدا، براى خدمت به اسلام باشد كه اين از بزرگترين عبادات است، خدمت به خلق خدا و خدمت به اسلام.
اميد است كه در هر جا شما هستيد، اداره شما و پستهاى شما مبدل بشوند به يك عبادتگاه و خدمتهاى شما همه عبادت باشد. و من اميدوارم كه در مقابل آن رژيم سابق، جاهائى كه مامورين بودند، مركز معصيت بود، امروز شما با تعهد به اسلام و با تعهد به احكام اسلام و با تعهد به جمهورى اسلامى، در خدمت بندگان خدا و مستضعفين باشيد و بيشتر از همه طبقات ضعيف را ملاحظه كنيد و اين خود يك عبادت بزرگ است براى شما و من اميدوارم كه شما به اين عبادت موفق باشيد و غنيمت بدانيد اينكه در يك رژيمى واقع شديد، در يك حكومتى واقع شديد كه آن شغلى كه سابق معصيت بود، امروز عبادت است و آن اتاقى كه سابق در آن معصيت واقع مىشد، امروز با خدمت به خلق خدا عبادتگاه است. و خداوند اين عبادتگاه را براى شما حفظ كند و شما را موفق كند كه به اين عبادت بزرگ كه خدمت به جمهورى اسلامى و خدمت به مردم است بيشتر موفق بشويد. و خداوند انشاءالله در جبهههاى نبرد، اسلام را بر ضد كفر در هر جا هستند، در ايران، در لبنان، در فلسطين و جاهاى ديگر پيروز كند. انشاءالله كسانى كه ظلم به اين ملتها مىكنند، ستم به اين مردم مىكنند و برخلاف اسلام عمل مىكنند، خداوند تبارك و تعالى آنها را ادب كند. و اميدوارم كه شما هر چه بيشتر موفق بشويد به اينكه براى اين مردم مستمند كار بكنيد و اجر آن را از خداى تبارك و تعالى بخواهيد. خداوند به همه شما توفيق بدهد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره مركزى آستان قدس رضوى ، اعضاى حزب جمهورى اسلامى مشهد و كاركنان استاندارى و پرسنل هوايى استان خراسان
همه قدرتها در هر جا محتاج به توجه حضرت رضا سلام الله عليه هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز ميهمانهاى ما بسيار عزيزند، اين ميهمانهاى عزيز از جائى مىآيند كه دلهاى ملائكه الله به آنجا متوجه است. اصلاً مركز ايران آستان قدس است و ما اميدواريم كه همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوى سلامالله عليه قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستيد كه در آن آستان زندگى مىكنيد، چه آنهائى كه خدمتگزار مستقيم آستانه هستند و چه آنهائى كه در آستان مقدس خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهورى اسلامى هستند. همه نيروها، همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلامالله عليه هستند. آستاندار، نيروى هوائى و انجمنهاى اسلامى و همه اينها جزء كارمندان آن آستان مقدسند. و شما برادرانى كه در آستان مقدس مستقيماً كار مىكنيد از خوشبختى بزرگى برخورداريد كه شايد خيلى توجه به او نباشد. و من اميدوارم كه انشاءالله تعالى به بركت آن آستان مقدس، جمهورى اسلامى همانطورى كه تاكنون پيروزمندانه پيش رفته است از اين به بعد هم پيش برود و اين جمهورى اسلامى باقى باشد با اسلاميت خود تا وقتى كه، زمانى كه به حضور بقيهالله اين جمهورى مشرف شود و مسائل را در خدمت ايشان حل كند.
ما امروز با بسيارى از مسائل مواجه هستيم كه شما آقايان هم مىدانيد و مسائل ايران امروز پشت پرده نيست، آشكار است و همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتيبان دولت و تا اين هماهنگى ميان همه قشرها هست، آسيب نخواهد ديد اين جمهورى اسلامى.
شما مىدانيد كه امروز ما از جهات ظاهرى طبيعى تنها هستيم. تقريباً تمام شرق و غرب يا مخالف مستقيم با ما هستند و يا غير مستقيم. اگر در بين آنها حكومتهائى پيدا بشوند كه بيطرف باشند يا احياناً موافق با ما باشند، بسيار معدودند و انگشت شمار. قدرتهاى بزرگ با اسلام مخالفند، نه آن اسلامى كه فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامى كه در صدر اسلام همه احتياجات ملتها را حل
مىكرده است و آن اسلامى كه در امور سياسى ملتها و در امور اجتماعى ملتها، مستقيماً دخالت مىكرده است. شما اگر صدر اسلام را ملاحظه كنيد مىبينيد كه اسلام از زمان پيغمبر صلىالله عليه و آله و سلم حكومت تشكيل كرده است، قواى نظامى و انتظامى داشته است، در سياستها دخالت مىكرده است و مسجدالنبى مركز سياست اسلامى بودهاست و ثقل قدرت اسلامى.
دستهاى ناپاك و عقلهاى ضعيف موجب اين شد كه بعد از رسولالله و صدر اسلام كمكم مردم را از آن مسائل اصلى كه در نظر اسلام بوده است، منحرف كنند و مردم را متوجه به فقط يك مسائل جزئى بكنند و در مسائل عمومى كلى كه كشورهاى اسلامى به آن احتياج دارند، بيطرف باشند و احياناً هم مخالف باشند. اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنىاميه و بنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است تاييد اين امر را كرده است و اخيراً هم كه راه شرق و غرب به دولتهاى اسلامى باز شد، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام، يك مسائل شخصى بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمانان در سياست دخالت كنند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند، آنها همان در مسجدها محبوس باشند و همه كارشان اين باشد كه بروند نماز بخوانند و چند كلمه هم دعا كنند و برگردند منزل. اين يك نقشهاى بوده است كه از صدر اسلام ريشه دارد و امروز كه دولتهاى شرق و غرب، قدرتهاى بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ايستادهاند، به اوج خود رسيده.
جمهورى اسلامى بنا دارد استقلال خودش را حفظ كند و آرزو دارد كشورهاى اسلامى از خواب گران برخيزند
و بحمدالله ملت ايران يك امر استثنائى است امروز و يك ملت استثنائى كه شبيه ندارد. امروز شما نمىتوانيد يك كشورى را پيدا بكنيد كه تمام شعارهايش نه شرقى و نه غربى است. يا از بلوك شرقند به طور رسمى، يا از بلوك غربند به طور رسمى و يا واسطهاند به طور پنهان. همان غير متعهدها هم باور نكنيد كه غير متعهدند، اگر در بينشان پيدا بشود، بسيار نادر است. و ما امروز مواجهيم با شرق و غرب و بلوك شرق و بلوك غرب و همه قدرتهائى كه در منطقهها در سرتاسر دنيا قدرت در دست آنهاست. و ما، يعنى ملت، همانطورى كه از اول راه خودش را پيدا كرده است و با مشت خالى، بدون سلاح، لكن با سلاح ايمان و صلاح در مقابل قلدرها ايستاد و ابتدائاً آن رژيم منحوسى كه اگر خداى نخواسته چند سال ديگر باقى مىماند اسلام را بكلى محو مىكرد، آن را بيرون كردند و دست همه ابرقدرتها را از مخازن خودشان قطع كردند و مع الاسف در حالى كه بايد همه دولتهاى اسلامى دور اين مركز جمع شوند و به اسلام گرايش پيدا كنند و اسلامى كه استقلال را براى آنها به هديه آورده است و آزادى را، مع كمالالاسف توجه به مسائل ندارند و يا دارند و هواهاى نفسانيه نمىگذارد كه آنطورى كه بايد، عمل كنند. امروز تقريباً تمام تبليغاتى كه در رسانههاى گروهى و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهورى اسلامى يا مىنويسند و يا مىگويند و نكته هم معلوم است كه
جمهورى اسلامى بنا دارد بر اينكه استقلال خودش را حفظ كند و دست ديگران را و دست جهانخواران را و آنهائى كه وابسته به آنهاست، از كشور خودش قطع كند و آرزو دارد كه تمام كشورهاى اسلامى، تمام حكومتهائى كه بر كشورهاى اسلامى سلطه دارند و به اصطلاح حاكم هستند، آرزو دارد جمهورى اسلامى كه آنها هم از اين خواب گران برخيزند.
شما ملاحظه كنيد يك جمهوريى كه براى تحقق اسلام و براى پياده كردن احكام تحقق پيدا كرد و يك ملتى كه سرتاسر او الا بعض گروهكهاى كثيف، براى اسلام همه چيز خودشان را دارند فدا مىكنند، چطور مورد تهاجم بعضى حكومتها واقع شدند، مثل حكومت عراق، يعنى حكومت غاصب عراق، يعنى حكومت ظالم عراق، يعنى حكومتى كه ملت عراق از او متنفرند و با سرنيزه دارد مردم را به جاى خودشان مىنشاند. شما ببينيد كه اين حكومت فاسد به اسم اينكه شما ملت ايران مجوسى هستيد و فارس هستيد و اين جرمى است كه شما فارس هستيد و به اسم عربيت و سردار قادسيه بودن هجوم كردند به اين كشور. ما و كشور ما هيچ وقت بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم، لكن بعد از آن كه به ما هجوم كردند، دفاع، يك امرى است كه هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً. ما حال دفاعى داريم و امروز هم حال دفاعى داريم. بيست و چند ماه اين ارتش مزدور عراق در ايران بود و موارد حساس ايران را در دست داشت و آنهمه جنايات كرد كه تاريخ اينها را بايد ثبت كند و از آن كشورهايى كه مىگويند ما طرفدار اسلام هستيم و جمعيتهاى حقوق بشر و سازمان كذا صحبتى نشد، گاهى اگر شد ايران را محكوم مىكردند. و امروز كه ما باز براى دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شديم در عراق، براى اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و آنجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهاى دوربرد آنها و موشكهاى آنها باشد و مىخواهيم اينها را به حدى برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند و اين يك دفاعى است كه ما مىكنيم، باز تمام مطبوعات و تمام راديوها يا محكوم مىكنند ما را و يا فرياد مىزنند كه براى منطقه خطر است. تحريك مىكنند كشورهاى منطقه را. و من و تمام اشخاصى كه مسوول هستند (البته من طلبهاى هستم و مسوول نيستم، لكن من موعظه مىكنم) تاكنون كراراً ما به اين دولتهاى منطقه تذكر دادهايم كه با شما مىخواهيم بجنگيم، ما آنطور نيستيم كه وقتى زور پيدا كرديم، با قلدرى بخواهيم در يك كشور ديگرى دخالت كنيم. ما در عين حالى كه قدرتمندترين دولتهاى منطقه هستيم و به بركت اسلام، يك قدرتى اين كشور ما و اين ملت ما دارد كه قدرتهاى بزرگ هم نمىتوانند تعرض به او بكنند، در عين حال ما مىخواهيم كه با همه اين كشورهاى اسلامى و خصوصاً اينهايى كه در منطقه هستند، در خليج هستند و در اطراف خليج هستند، مىخواهيم برادر باشيم، مىخواهيم همه آنها با هم دست به هم بدهيم. و خداى تبارك و تعالى آنقدر مقدورات به اين كشورهاى اسلامى داده است، چه از جهات معنوى و چه از جهات مادى، كه اگر بفهمند اين حكومتها و توجه به مسائل پيدا بكنند، قدرتى هستند كه در مقابل
آنها قدرت ديگرى اندك است. شما، كشور شما، كشورهاى خليج و كسان ديگرى كه در منطقه هستند قدرت مادى دارند، يعنى نفت دارند، آن نفتى كه اگر ده روز به روى غرب بسته بشود، همه تسليم خواهند شد. با همه قدرتى كه در دست دارند و دست داريم، مع الاسف قدرت ايمان نيست در كار. اگر به جاى نفت ما ايمان داشتيم، احتياج به هيچ چيز نداشتيم. ملت ما ايمان داشت و خداى تبارك و تعالى به او عنايت كرد و او را متحول كرد از آن نقشههائى كه براى او كشيده بودند كه اگر مهلت پيدا مىكردند تمام جوانهاى ما را به فساد مىكشاندند، خدا به ما ترحم كرد و متحول كرد اين جوانها را كه در رژيم سابق برايشان نقشه كشيده بودند كه در مراكز فساد عمر خودشان را تباه كنند، امروز در مراكز فعاليت و جنگ و همه چيزهائى كه براى كشور مفيد است، مشغول فعاليت هستند. امروز آنچنان سرشار از ايمانند اين سپاه پاسداران و اين پرسنل ژاندارمرى و ارتش و سپاه، همه، همه رزمندگان ما چنان سرشار از ايمانند كه در مقابل همه چيز ايستادهاند و پايدارى مىكنند. و ما چقدر به اين كشورهاى منطقه بايد بگوئيم كه بابا، ما به شما كار نداريم، شما بيائيد و با ما برادرى كنيد تا همه با قدرتهاى بزرگ مقابله كنيم و كشورهاى خودمان را نجات بدهيم. شماها خيال مىكنيد كه آلمان، انگلستان و در راس همه آمريكا صلاح شما را مىخواهد؟ شوروى صلاح شما را مىخواهد؟ آنها صلاح خودشان را مى خواهند، آنها شماها را به بند مىكشند تا از شما استفاده كنند. آن روزى كه ببينند استفاده نمىتوانند بكنند، شما را دور مىاندازند و همراهى با شما نمىكنند. شما بيائيد امروز كه ملت ايران قيام كرده است و مىبينيد كه تا چه اندازه پيشرفت كرده است و همه قدرتها را اجازه نداده است كه دخالت بكنند در كشور خودش، با اينها همقدم بشويد تا همه با هم، هركس در كشور خودش مستقل، لكن همه با هم در مقابل قدرتهايى كه مىخواهند ما را از بين ببرند و ما را مستعمره خودشان (ولو مستعمره نو باشد) قرار بدهند، از چنگال آنها نجات پيدا كنيم. شماها تا كى مىخواهيد اسير آمريكا باشيد و اسير مستشاران آمريكا؟ شما ديديد كه ملت ايران مستشاران آمريكائى را به دور ريخت و خود الان همه چيز خود را دارد اداره مىكند و اگر چنانچه مهلت به او داده بشود، آنچنان قدرتى خواهد پيدا كرد كه نتواند كسى دخالت در كشورش بكند. و طمع طمعكاران و آدمخواران را از اين كشور تا آخر قطع كرده است و مىكند انشاءالله.
وارد شدن ما در عراق نه براى اين بوده است كه ما عراق را مىخواهيم تصاحب كنيم يا بصره را. ما وطنمان بصره و شام نيست، ما وطنمان اسلام است، ما تابع احكام اسلام هستيم. اسلام به ما اجازه نمىدهد كه يك كشور مسلمى را ما تحت سلطه قرار بدهيم و ما نخواهيم هيچ وقت، توجه به اين نخواهيم پيدا كرد. شماها چه داعى داريد كه دائماً دم از اين مىزنيد كه ايران خطر است براى ما؟ ايران خطر است براى آمريكا، ايران خطر است براى شوروى، نه براى شما. ايران رحمت است براى شما. شما بيائيد و به ايران دست برادرى بدهيد تا بفهميد لذت برادرى را و بفهميد كه زندگى استقلالى در مقابل آنهمه چيزهائى كه طمع داريد از خارجىها، زندگى استقلالى از همه آنها بهتر است. چرا شما با ايران مخالفت مىكنيد؟
بحمدالله بعضى از كشورهاى منطقه به خود آمدند و از آن راهى كه داشتند برگشتند. و من اميدوارم كه همه كشورهاى منطقه و دولتهاى منطقه به خود بيايند و مطمئن باشند كه يك ايران قدرتمند اسلامى براى آنها بهتر است از آمريكا و شوروى. آنها فقط مصالح خودشان را در نظر دارند و اسلام مصالح كشورهاى اسلامى و مسلمانان، همه را، بلكه مصالح بشر را. ما به هيچ كشورى طمع نداريم و به هيچ كشورى حقى نداريم و خداى تبارك و تعالى به ما اجازه نداده است كه در هيچ كشورى دخالت بكنيم مگر آنكه مثل دفاع باشد كه امروز ما با اين دولت فاسد عراق در حال دفاع هستيم. و البته بايد ملت ما بدانند كه جنگ ما تمام نشده است و آن توطئهاى كه ديده بودند كه ما را متوجه كنند به لبنان و از اين راه به ما ضربه بزنند، آن هم به خواست خداى تبارك و تعالى فاش شد و ما بنايمان بر اين است كه اول عراق بايد از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن انشاءالله به قدس.
تمام كشورهاى اسلامى بدانند كه ايران ابداً نظرى به كشورهاى آنها ندارد. ايران براى جمعيت خودش همه چيز دارد و اينطور نيست كه يك كشور سركش باشد كه بخواهد همه چيز را در تحت سلطه خود بياورد. ايران براى خدا قيام كرده است و براى خدا ادامه مىدهد و جز دفاع، جنگ ابتدائى با هيچ كس نخواهد كرد.
لكن من بايد تذكر بدهم، هشدار بدهم به اين بعضى از اين كشورها كه باز هم كمك كارى مىكنند به دشمن اسلام. من هشدار بدهم كه توجه داشته باشيد براى آتيه خودتان زحمت توليد نكنيد. شما هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كردهايد و مجرم هستيد پيش اسلام. اگر تا امروز عذرى مىتراشيديد كه ما از عراق مىترسيم، امروز ديگر آن عذر نيست. عراق يعنى حكومت عراق خودش را هم نمىتواند حفظ كند تا چه رسد به اينكه بخواهد به شما تعدى كند. اين عذر، منقطع است امروز. و ما اگر ببينيم بعضى دولتها باز كمك مىكنند، كمك نظامى مىكنند، كمك مالى مىكنند به دولت عراق، آنها را مجرم مىشناسيم و انشاءالله با آنها اگر برنگردد معامله مجرم مىكنيم و احكام اسلام را درباره آنها جارى مىكنيم. و من نصيحت مىكنم باز به آنها كه دير نيست و امروز هم برگرديد و لااقل كمك نكنيد به اين مجرم اصلى و به آن مجرم اصلىتر كه آمريكا باشد.
خداوند انشاءالله همه كشورهاى اسلامى را از شر اين مفسدين، از شر اين ستمكاران و جهانخواران حفظ كند و حكومتهاى اسلامى را بيدار كند كه به وظايف خودشان، به وظايف اسلامى و انسانى خودشان عمل كنند و همه در كنار هم برادر باشند و دست جنايتكاران را از كشورهاى خودشان قطع كنند. و خداوند انشاءالله ما را از خدمتگزاران اسلام قرار بدهد. و اميدوارم كه با دعاى شما كه از آستان قدس آمدهايد و باز به آنجا انشاءالله با سلامت رجوع مىكنيد، ما هم بتوانيم به آستان بوسى آن حضرت نائل آئيم.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما، ائمه جماعات و روحانيون و وعاظ قم و تهران
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً بايد تشكر كنم از آقايان روحانيون و آقايان خطبا كه از تهران و از قرارى كه گفتهاند، از قم تشريف آوردهاند و خدمتشان رسيديم و اميدوارم كه همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمين باشند.
مطالب زياد است، لكن يك مطلب راجع به آقايان خطبا و علما عرض مىكنم و يك مطلب هم راجع به مسائل روز كه ابتلاء به آن داريم. آن مطلبى را كه راجع به آقايان خطبا عرض مىكنم اين است كه عمق اين كارى را كه شما داريد و عمق ارزش مجلسهاى عزادارى، كم معلوم شده است و شايد پيش بعضى هيچ معلوم نشده است. اينكه در روايات ما براى يك قطره اشك براى مظلوم كربلا آنقدر ارزش قائلند، حتى براى تباكى (به صورت گريه درآمدن) ارزش قائلند، نه از باب اين است كه سيد مظلومان احتياج به اين كار دارد و نه اين است كه فقط براى ثواب بردن شما و مسلمين شما باشد، گرچه همه ثوابها هست، لكن چرا اين ثواب را براى اين مجالس عزا آنقدر عظيم قرار داده شده است و چرا خداوند تبارك و تعالى براى اشك و حتى يك قطره اشك و حتى تباكى، آنقدر ثواب داده است؟ كمكم اين مساله از ديد سياسىاش معلوم مىشود و انشاءالله بعدها بيشتر معلوم مىشود، اينكه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه خوانى، براى اينها اينهمه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عباديش و روحانيش، يك مساله مهم سياسى در كار بوده است. آن روزى كه اين روايات صادر شده است، روزى بوده است كه اين فرقه ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموى و بيشتر عباسى، و يك جمعيت بسيار كمى، يك اقليت كمى در مقابل قدرتهاى بزرگ. در آنوقت براى سازمان دادن به فعاليت سياسى اين اقليت، يك راهى درست كردند كه اين راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحى، به اينكه براى اين مجالس اينقدر عظمت هست و براى اين اشكها، آنقدر در حول و بر اين اشكها و عزادارىها، شيعيان با اقليت آنوقت اجتماع مىكردند و شايد بسيارى از آنها هم نمىدانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريتها. و در طول تاريخ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهى سرتاسرى كشورها هست، كشورهاى اسلامى هست و در ايران كه مهد تشيع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهائى كه پيش مىآمدند و بناى بر اين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزى كه در مقابل
آنها، آنها را مىترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود. در دفعه اول كه مرا از قم گرفتند و بردند، در بين راه اين بعضى از اين مامورينى كه بودند در آن اتومبيل من، مىگفت كه ما آمديم سراغ شما، از اين چادرهائى كه در قم بود مىترسيديم كه مبادا اينها مطلع بشوند و ما نتوانيم انجام وظيفه كنيم. اينها كه هيچ، قدرتهاى بزرگ از اين چادرها مىترسند، قدرتهاى بزرگ از اين سازمانى كه بدون اينكه دست واحدى در كار باشد كه آنها را مجتمع كند، خود به خود ملت را به هم جوشاندهاند در سراسر يك كشور، كشور پهناور، در ايام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارك، اين مجالس است كه مردم را دور هم جمع كرده است. و اگر يك مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بكند و شخصى بخواهد كه مطلبى را بگويد، سرتاسر كشور به واسطه همين گويندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت يكدفعه منتشر مىشود و اجتماع مردم در تحت اين بيرق الهى، اين بيرق حسينى، اسباب اين مىشود كه سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهاى بزرگ در منطقههاى خودشان بخواهند كه يك اجتماعى ايجاد كنند، با فعاليتهاى زيادى كه شايد چند روز يا چند دهه مىكنند، در يك شهرى، يك عده فرض كنيد صدهزار نفرى، پنجاههزار نفرى، با خرجهاى زياد و زحمتهاى زياد مجتمع مىشوند و به قول آن كسى كه مىخواهد صحبت كند، گوش مىدهند لكن شما مىبينيد كه براى خاطر همين مجالسى كه مردم را به هم پيوند داده است، اين مجالس عزائى كه مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اينكه يك مطلبى پيش مىآيد، در يك شهر نه، در سرتاسر كشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سيدالشهدا مجتمع مىشوند و احتياج به اينكه زياد زحمت كشيده بشود و تبليغات بشود، ندارد. با يك كلمه، وقتى مردم ببينند كه اين كلمه از حلقوم سيدالشهدا. سلام الله عليه بيرون مىآيد، همه با هم مجتمع مىشوند. اينكه بعضى از ائمه (شايد امام باقر بوده، من الان خوب يادم نيست. مىفرمايد كه براى من يك نفر نوحهسرا در منا بگذاريد كه آنجا براى من گريه بكند و عزا بگيرد، نه اين است كه حضرت باقر سلامالله عليه احتياج به اين داشته است و نه اينكه براى او شخصاً فايدهاى داشته است، لكن جنبه سياسى اين را ببينيد، در منا آنوقتى كه از همه اقطار عالم آدم مىآيد آنجا، يك كسى بنشيند يا اشخاصى نوحهسرائى كنند براى امام باقر و جنايت كسانى كه با او مخالفت كردند و او را مثلاً به شهادت رساندند، ذكر كند و اين مساله موجى باشد در همه دنيا اين مجالس عزا را دست كم گرفتند.
هيچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را بيافريند، مگر قدرت خون سيدالشهدا(ع)
شايد غربزدهها به ما مىگويند كه ملت گريه و شايد خودىها نمىتوانند تحمل كنند كه يك قطره اشك مقابل چقدر ثواب است، يك مجلس عزا چقدر ثواب دارد، نتواند هضم كنند و نتوانند هضم كنند آن چيزهائى كه براى ادعيه ذكر شده است و آن ثوابهائى كه براى دو سطر دعا ذكر شده است، نمىتوانند اين را ادراك كنند و هضم كنند. جهت سياسى اين دعاها و اين توجه به خدا و توجه همه مردم را به يك نكته، اين، اين است كه يك ملت را بسيج مىكند براى يك مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى اين است كه گريه بكنند براى سيدالشهدا و اجر ببرند، البته اين هم هست. و ديگران را اجر
اخروى نصيب كند، بلكه مهم، آن جنبه سياسى است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را كشيدهاند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده، و هيچ چيز نمىتواند اين كار را به مقدارى كه عزاى حضرت سيدالشهدا در او تاثير دارد، تاثير بكند. شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دستجات سينه زنى و نوحهسرائى نبود، 15 خرداد پيش مىآمد. هيچ قدرتى نمىتوانست 15 خرداد را آنطور كند، مگر قدرت خون سيدالشهدا، و هيچ قدرتى نمىتواند اين ملتى كه از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چيدهاند، اين توطئهها را خنثى كند، الا همين مجالس عزا. در اين مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرائى براى سيد مظلومان و اظهار مظلوميت يك كسى كه براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا كرده است، اينطور ساخته جوانانى را كه مىروند در جبههها و شهادت را مىخواهند و افتخار به شهادت مىكنند و اگر شهادت نصيبشان نشود متاثر مىشوند، و آنطور مادران را مىسازد كه جوانهاى خودشان را از دست مىدهند و باز مىگويند باز هم يكى دو تا داريم. اين مجالس عزاى سيدالشهداست و مجالس دعا و دعاى كميل و ساير ادعيه است كه مىسازد اين جمعيت را اينطور و اساس را اسلام از اول بنا كرده است، به طورى كه با همين ايده و با همين برنامه به پيش برود و اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند كه مساله چه هست و اين عزادارى براى چه هست و اين گريه براى چه اينقدر ارج پيدا كرده و اجر پيش خدا دارد، آنوقت ما را ملت گريه مىگويند، ما را ملت حماسه مىخوانند. اگر بفهمند آنها كه حضرت سجاد سلامالله عليه كه همه چيزش را در كربلا از دست داد و در يك حكومتى بود كه قدرت بر همه چيز داشت، اين ادعيهاى كه از او باقى مانده است چه كرده است و چطور مىتواند تجهيز بكند، به ما نمىگفتند كه ادعيه براى چيست. اگر روشنفكران ما فهميده باشند كه اين مجالس و اين دعاها و اين ذكرها و اين مجالس مصيبت جنبه سياسى و اجتماعىاش چيست، نمىگويند كه براى چه اين كار را بكنيم. تمام روشنفكرها و تمام غربزدهها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند نمىتوانند يك 15 خرداد را ايجاد كنند، آنچه اين قدرت را دارد اين است كه در تحت لواى او همه مجتمعند. ما كه داد مىزنيم كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، براى اينكه در جمهورى اسلامى به نام اينكه اسلامى است و براى خداست، همه ملت مجتمع هستند و ما ديديم كه براى خاطر همين جمهورى اسلامى بودند و براى خاطر همين كه براى خدا قيام كردند، اين جمهورى اسلامى برخوردار از چه قدرتى از ملت و از ساير كشورها هم برخوردار شده است.
ما ملتى هستيم كه با همين گريهها قدرت 2500 ساله را از بين برديم
ملت ما قدر اين مجالس را بدانند، مجالسى است كه زنده نگه مىدارد ملتها را، در ايام عاشورا زياد و زيادتر و در ساير ايام هم غير اين ايام متبركه، هفتههاست و جنبشهاى اينطورى هست. اگر بعد سياسى اينها را اينها بفهمند، همان غربزدهها هم مجلس بپا مىكنند و عزادارى مىكنند، اگر چنانچه ملت را بخواهند و كشور خودشان را بخواهند. من اميدوارم كه هر چه بيشتر و هر چه بهتر اين مجالس
برپا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در اين تاثير دارد. آن كه ايستاده پاى منبر چند شعر مىگويد و چند شعر مىخواند، با آن كه در منبر است و خطيب است، اينها هر دو در اين مساله تاثير دارند، تاثير طبيعى دارند، گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مىكنند، من حيث لايشعر. تقريباً ما به اين مرتبه رسيدهايم كه ملت ما يكدفعه يك انقلابى كرد و يك انفجارى درش حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه اين انفجار در بركت همين مجالسى كه همه كشور را، همه مردم را دور هم جمع مىكرد و همه به يك نقطه نظر مىكردند. اين مساله را بايد آقايان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه، درست بيشتر از آنقدرى كه من مىدانم، براى مردم تشريح كنند، تا اينكه گمان نكنند كه ما يك ملت گريه هستيم. ما يك ملتى هستيم كه با همين گريهها يك قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بين برديم.
از باب اينكه تذكر به آقايان و مومنين نفع دارد، دو سه تا جمله هم اينطورى عرض مىكنم و آن اينكه همه آقايانى كه در هر جاى از اين كشور هستند و صداى من را مى شنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا كه آنها هم از علما هستند و كسانى كه در بلاد (از روحانيون) متصدى اين امور هستند، توجه به اين معنا داشته باشند كه امروز آبروى جمهورى اسلامى به دست شما بسته است. اگر خداى نخواسته يك دخالتهاى بيخود و بيجا، يك كارهائى كه از روحانيون صحيح نيست، انجام بدهيد، اين جمهورى اسلامى لكهدار مىشود، دولت بايد به قدرت خودش باقى باشد و امروز دولت، دولت اسلامى است و بر همه ماها فريضه است كه از اين دولت اسلامى پشتيبانى بكنيم. مامورينى كه از دولت مىآيد، در همه جا، مامورين دولت اسلامى است. اگر خداى نخواسته از يك مامور كه من حيث اينكه درست اطلاع بر مسائل ندارد يا اشتباه مىكند، يك مطلبى كه بر خلاف ذائقه شماست يا بر خلاف مسائل اسلامى است، از او صادر بشود، مقابله نكنيد، تضعيف نكنيد، او را نصيحت كنيد. اگر چنانچه نصيحت را گوش نكرد، به مصادر امور مراجعه كنيد. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نكنند و كسانى كه در بين ارتش يا ساير ارگانها انجمنهاى اسلامى دارند، اينها دخالتهاى غير چيزهائى كه بر عهده آنها نيست نكنند. ارشاد بكنند دولت را، ارشاد بكنند مامورين دولت را و همه كسانى كه در پيش آنها هست، آنها را ارشاد بكنند. و اگر چنانچه كسى هم به گوش به ارشاد نداد، به مصادر امورى كه مسؤوليت دارند مراجعه كنند، حل خواهد شد. براى حفظ حيثيت اسلام كه شماها پاسدار آن هستيد و حفظ حيثيت جمهورى اسلامى كه شماها نگهبانان آن هستيد، از كارهائى كه نبايد انجام بدهيد و از كارهائى كه دخالت در امور اجرائى است كه با كسى ديگرى است كه انجام بدهد، مستقيماً عمل نكنيد، ارشاد بكنيد همه را، نظر ارشادى داشته باشيد. اگر يك مطلب اشتباهى از يك استاندار واقع شد يا از يك فرماندار، در منابر نبريد اين را و آبروى او را بريزيد، اين امرى است كه خدا راضى نيست، به او بگوئيد در خلوت و با او تفاهم كنيد و از او بخواهيد كه رويه را تغيير بدهد. اگر نداد، به مصادر امور مراجعه كنيد. مستقيماً بخواهيد اين كار را بكنيد، حيثيت جمهورى اسلامى و
حيثيت اسلام در دنيا لكهدار مىشود و شما حافظ اين حيثيت هستيد و فريضه است براى همه ما حفظ حيثيت اين جمهورى اسلامى. شما مىبينيد كه امروز همه قلمها و همه زبانها از ابرقدرتها يا دولتهاى مرتبط به آنها، بر ضد اين جمهورى اسلامى تجهيز شدند و همه با يك رويه خاصى عمل دارند مىكنند، ما ديگر بهانه دست آنها ندهيم.
و من اين يك كلمه را عرض بكنم، شايد قبلاً هم عرض كرده باشم، و آن اينكه من از اول كه در اين مسائل بوديم و كمكم آثار پيروزى داشت پيدا مىشد، در مصاحبههائى كه كردم، چه با كسانى كه از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاريس و چه در حرفهائى كه خودم زدم، اين كلمه را گفتهام كه روحانيون شغلشان يك شغل بالاتر از اين مسائل اجرايى است و اگر چنانچه اسلام پيروز بشود، روحانيون مىروند سراغ شغلهاى خودشان، لكن وقتى كه ما آمديم و وارد در معركه شديم ديديم كه اگر روحانيون را بگوئيم كه برويد سراغ مسجدتان، اين كشور به حلقوم آمريكا يا شوروى مىرود. ما تجربه كرديم و ديديم كه اشخاصى كه در راس واقع شدند و از روحانيون نبودند، در عين حالى كه بعضىشان هم متدين بودند، از باب اينكه آن راهى كه ما مىخواستيم برويم و آن راهى كه مستقل باشيم و با نان و جو خودمان بسازيم و زير فرمان قدرتهاى بزرگ نباشيم، آن راه، با سليقه آنها موافق نبود. و لهذا چون آنجا ديديم كه ما نمىتوانيم در همه جا يك افرادى پيدا بكنيم كه صددرصد براى آن مقصدى كه اين ملت ما براى آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمىتوانيم پيدا بكنيم، ما تن داديم به اينكه رئيس جمهورمان از علما باشد و گاهى رئيس فرض كنيد كه نخست وزيرمان هم همين طور. و در جاهاى ديگر هم كه قبلاً گفته بوديم، بنا نداريم اينطور باشد و الان هم عرض مىكنم هر روزى كه ما فهميديم كه اين كشور را يك دسته از اين افرادى كه روحانى نيستند، به آنطور كه خداى تبارك و تعالى فرموده است، اداره مىكنند، آقاى خامنهاى تشريف مىبرند سراغ شغل روحانى بزرگ خودشان و نظارت بر امور و ساير آقايان هم همين طور. ما اينطور نيست كه هر جا يك كلمهاى گفتيم و ديديم مصالح اسلام، حالا ما آمديم ديديم اينجورى نيست، اشتباه كردهبوديم، بگوئيم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم. ما هر روزى فهميديم كه اين كلمهاى كه امروز گفتيم اشتباه بوده و ما قاعدهاش اين است كه يك جور ديگر عمل بكنيم، اعلام مىكنيم كه آقا اين را ما اشتباه كرديم، بايد اينجورى بكنيم. ما دنبال مصالح هستيم، نه دنبال پيشرفت حرف خودمان. (به من مهلت بدهيد كه عرايضم را به آقايان بكنم). بنابر اين مساله يك چيزى نيست كه آقايان به ما بگويند شما آن روز اينجورى گفتيد. راست است، ما آن روز خيال مىكرديم كه در اين قشرهاى تحصيلكرده و متدين و صاحب افكار، افرادى هستند كه بتوانند اين مملكت را به آنجورى كه خدا مىخواهد، ببرند، آنطور اداره كنند، وقتى ديديم كه نه، ما اشتباه كرديم، آمدند بعضىشان خودشان را به ما جا زدند، ما هم كه غيب نمىدانيم، و بعضىشان هم خوب بودند لكن رايشان با راى ما مخالف بود، ما از حرفى كه در مصاحبهها گفتيم، عدول كرديم و موقتاً تا آنوقتى كه اين كشور را به غير روحانى مىتواند اداره كند، آقايان روحانيون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برگردند و محول مىكنند دستگاههاى اجرائى
را به كسانى كه براى اسلام دارند كار مىكنند و تا مساله اينطور است كه ابهام پيش ما هست، احتمال هست. اگر در يك ميليون احتمال، يك احتمال ما بدهيم كه حيثيت اسلام با بودن فلان آدم يا فلان قشر در خطر است، ما ماموريم كه جلويش را بگيريم، تا آنقدرى كه مىتوانيم. هر چه مىخواهند به ما بگويند، بگويند كه كشور ملايان، حكومت آخونديسم و از اين حرفهائى كه مىزنند، و البته اين هم يك حربهاى است براى اينكه ما را از ميدان به در كنند. ما نه، از ميدان بيرون نمىرويم. خوب، اين مقدار از حرفها بود كه با آقايان عرض كرديم و اميدوارم كه در ماه مبارك رمضان، اين ماه بزرگ، هم دعا كنند به اين جمهورى اسلامى و هم هدايت كنند مردم را كه مردم در صحنه باقى باشند.
مردم گمان نكنند كه ما ديگر پيروز شديم و احتياج به وجود آنها نيست. احتياج به وجود آنها هست و هميشه هست. دولت تنهائى نمىتواند همه امور را اداره كند، ملت را بايد همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الان در حال جنگ هستيم و تا در حال جنگ هستيم جوانهاى ما بايد به جبههها كمك كنند. همانطورى كه تا حالا جوانهاى عزيز ما در جبههها رفتند و بسيارى از آنها به لقاءالله و فيض شهادت رسيدند، امروز هم ما احتياج به آنها داريم، توطئهها رو به رشد است. مسالهاى كه بايد در اين جنبهاى كه مربوط به روز است عرض كنم، اين ا ست كه بعد از آنكه اين قدرتهاى بزرگ و خصوصاً آمريكا در همه توطئهها فلج شد و شكست خورد و مىبيند كه اين جنگى هم كه او براى ما بپا كرده است، اين هم دارد به آخر مىرسد انشاءالله، يك توطئه ديگرى عميق تر اجرا كرده است كه در اين توطئه، ما هم يك قدرى بازى خورديم و آن اين است كه يك نكتهاى كه پيش ما خيلى بزرگ است و ما نسبت به آن حساسيت زياد داريم، آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبى كه در كشور خودش مىگذرد و از آن جنگى كه در خودش مىگذرد، غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان. آمريكا مىدانست كه ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسرائيل هم از آن طرف حساسيت داريم، اين دام را آمريكا درست كرد، يعنى آن نوكر خودش را فرستاد به اينكه حمله كند به لبنان و آنهمه خسارات وارد كند و آنهمه جنايات. و ما مىدانيم كه اگر ميليونها جمعيت را از بين ببرند و يك مطلبى براى آمريكا حاصل بشود و يك نفعى برسد، مىگويد همه بروند از بين. اين را ما از ابرقدرتها شناختهايم. آنها در فكر اين نيستند كه در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد اين مستمندان و بيچارگان چه مىگذرد، آنها دنبال اين هستند كه صدام را در اين طرف سرجاى خودش نگه دارند و ايران كه در نظر آنها خيلى اهميتش بيشتر از لبنان و جاهاى ديگرى است، براى آنها محفوظ بماند. آمريكا مىبيند كه ما هم مرز با شوروى هستيم، آن هم در طول صدها كيلومتر و آن چيزى كه آمريكا را به وحشت مىاندازد، آن شوروى است و آن مىترسد از اينكه اگر چنانچه صدام از بين برود، شوروى بتواند در اينجاها يك غلطى بكند، لكن ما مىدانيم كه نمىتواند، بعد از اينكه ملت اينطور كه هست و در صحنه هست، باشد، هيچ كس نمىتواند. علاوه بر آن، مىبينند
كه اگر چنانچه جنگ عراق پيش ببرد ايران، و عراق را، جنگش را به نفع خودش شكست بدهد عراق را، عراق به ايران متصل مىشود، يعنى ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زير چنگال اين حزب ستمگر، خودش را اخراج مىكند و متصل مىكند به ملت ايران و يك حكومتى خودش تاسيس مىكند موافق ميل خودش، اسلامى. و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند، و اتصال پيدا كنند، ساير اين كشورهاى كوچولويى كه در منطقه هست، آنها هم به اينها مىپيوندند و آمريكا از اين منطقه زرخيز كه براى او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد و هزاران مردم را از بين ببرد، محروم خواهد شد. اين نقشه اين است كه بگين را وادار كند به اينكه تو حمله كن به لبنان، لبنان كه تو حمله كردى، ايران حساسيت نسبت به او دارد و همه قوايش را متمركز مىكند در اينكه تو را از بين ببرد و اگر ايران از جنگ عراق غافل بماند، عراق كار خودش را انجام مىدهد و ايران در اينجا هم نمىتواند كارى بكند. نقشه اين است. بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نمىدانيم، لكن بايد كارى بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات بدهيم، از اين كار اجتناب كنيم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گويندگان از لبنان بگويند و تمام نويسندگان از لبنان بگويند، اين، توفيقى است براى آمريكا كه ايران جنگ خودش را فراموش كرد، و هم عراق را از دست مىدهد و هم لبنان را، نه مىتواند در عراق كارى بكند و نه مىتواند در لبنان. ما راهمان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم، نه مستقلاً. شما ملاحظه كنيد اخيراً تمام رسانههاى گروهى، تمامش، آنچه كه من ديدهام، رسانههاى گروهى راجع به جنگ عراق و ايران ديگر صحبتى نمىكنند، شايد يك كلمه بگويند، همه رفتند سراغ لبنان، همه راديوهائى كه قبل از اين حمله اين مرد، اين نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرفهايشان ايران بود و جنگ عراق، وقتى نقشه آمريكا اينطور شد كه ايران را از جنگ عراق منصرف كنيد و برش گردانيد به آن جائى كه حساسيت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، اين راديوها و گويندگان خارجى راجع به ايران و اين حرفها چيزى نمىگويند. شما بدانيد كه اين چيزى كه از عراق در چند روز پيش، از آن مجلس عراق صادر شد كه ما بلاد ايران را خالى مىكنيم، اين يك مساله توطئه است. نه اينكه مىخواهند خالى كنند، اينها مىخواهند تخدير كنند ما را، و جوانهاى ما را از جبهه منصرف كنند و داوطلبانى كه بايد وقتى اعلام مى كنند كه ما، ده هزار جمعيت، بيست هزار جمعيت مىخواهيم، صد هزار مىروند اسمنويسى كنند، سردشان كنند كه نروند. وقتى نرفتند، عراق در اين مساله ممكن است خداى نخواسته پيروز از كار در بيايد. اگر عراق پيروز شد، مطمئن باشيد كه شما در لبنان هم هيچ كارى نمىتوانيد بكنيد. بايد ما اين نقشهاى كه آمريكا كشيده است براى ما، خنثى كنيم، يعنى همه گويندگان ما در سرتاسر كشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر كشور، اين مساله را بگويند كه ما بايد از راهى كه شكست عراق است، به لبنان برويم. عراق را نگذاريم سرجاى خودش بايستد و جمع كند قدرت خودش را و ديگران هم به او كمك كنند و مرزهاى خودش را قوى كند و بعد هم يك حمله ناگهانى به ما بكند، باز برگردد به آن چيزهائى كه از اول بود. غفلت از اين، انتحار است.
همه گويندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نويسندگان موظفند كه اين توطئه را افشا كنند و ذكر كنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نكنند و بيدار كنند. ما مىخواهيم كه قدس را نجات بدهيم، لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس نمىتوانيم. ما لبنان را از خود مىدانيم، لكن مقدمه اينكه لبنان را ما نجات بدهيم اين است كه عراق را نجات بدهيم. ما مقدمه را رها نكنيم و بىربط برويم سراغ ذىالمقدمه و همه چيز خودمان را صرف كنيم در آن و عراق براى خودش محكم كند جاى خودش را.
من نمىدانم ديشب اين اعلاميهاى كه، اطلاعيهاى كه صدام داده است و طولانى، خيلى طولانى است، آقايان ملاحظه كردند، اگر ملاحظه نكردند، دنبال كنند، پيدايش كنند. به نظر من مىآيد كه اين را نوشتند و آنهائى كه نقشه در دستشان است، نوشتند و دادند دست صدام كه او بخواند. و من آنطورى كه از حال صدام در نظرم است اين است كه حال صدام اين نيست كه بتواند تفكر كند يا بتواند يك چيزى بنويسد. او اين چيزها را از دست داده است. شما نمىدانيد كه چقدر هذيان در اين گفتار است. اگر يك آدمى بود كه به قدر يك جوان كلاس اول ادراك داشت، اين را نمىخواند، اين چيزى كه برايش نوشتند، نمىخواند. نمىدانيد چقدر از پيروزىهاى خودش نقل كرده، چقدر از شجاعتهاى لشكر خودش كه در همه جبههها پيروز شدند، چقدر ذكر كرده است. اين را بخوانيد و بخنديد. مىگويد كه ما اين عقبنشينىمان پيروزى بزرگى است براى ملت عراق، ما ملت عراق را نجات داديم از اين كشور، مثلاً كى؟ از اين كشور اسلامى، اينها ريختند در كشور ما و جنگ شروع كردند و ما جلو آنها را گرفتيم و عقب زديم آنها را و برديم تا آبادان و اهواز! يك آدمى كه عقلش تا يك اندازه يك جوانى سر جا باشد، آنهمه از اول، آنهمه صحبتها كرده و اشتلمها خوانده و براى خودش سردارى كذا را نقشه چينى كرد و آن روز هم بازيش داده بودند، امروز هم برايش نوشتهاند يك ورقهاى مثل يك ورقههائى كه مىنويسند دست يك بچه مىدهند بخواند، مفادش را خودش نمىداند چه است، لكن ديگران مىفهمند. من ميل دارم كه آقايان پيدا كنند اين را، كسانى كه اين اطلاعيه مطول را كه يك ساعت بيشتر وقت من را صرف خودش كرد، مطالعه كنند، ببينند كه اين مرد چى دارد مىگويد، اول چى مىگفت، حالا چى مىگويد. مىگويد ما براى اثبات اينكه صلح طلبيم، صلح جو هستيم همه لشكر خودمان را امر مىكنيم كه از خاك ايران تا ده روز ديگر بيرون بروند. اگر راست مىگويد اين مطلب را، بسيار خوب، اين يكى از مسائلى كه ما داشتيم، حاصل، ولى چند تا مطلب ديگر داريم بايد حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستيم. يكى اينكه اينهمه خساراتى كه به ما وارد گرديد كه خودش نوشته، اين را اقرار كرده كه خساراتى كه بر ايران وارد شد، قابل شمارش نيست (شبيه به اين تعبير) و از يك طرف هم مىگويد كه ما هزاران اسير گرفتيم و نمىفهمد اين را كه فردا بايد جواب اين را بدهد كه تو هزاران اسير گرفتى بيا تحويل بده. ما كه مىگوئيم هزاران اسير گرفتيم، همه اين اشخاصى كه، نويسندهها و مخبرين كه از خارج آمدند، برديم نشانشان داديم كه بابا اينها در اين شهر، اينها هستند، در شهرهاى ديگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلويزيون هم نشان داديم يك مقدارش را البته و
ما مىگوئيم داريم اين مقدار و هر وقت بخواهيم تحويل بدهيم، تحويل مىدهيم. اما اين آدمى كه توجه به مسائل سياسى ندارد، مىگويد كه خساراتى كه به ايران وارد شده است قابل شمارش نيست، نمىشود ارزيابى كرد. فردا از تو مىگيرند اينها را. ما از الان هم اعلام مىكنيم كه ما نه هيچ روزى جنگجو بوديم به اين معنا كه حمله كنيم به يك كشورى اسلامى، براى اينكه كشور اسلامى، ما همه كشورهاى اسلامى را از خودمان مىدانيم، بناى بر اين نداشتيم كه در يك كشورى دخالت كنيم و تا حالا هم دخالت نكردهايم، و نه تاكنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به كشور عراق حمله كردهاند، از اول شما بوديد كه حمله كرديد و همه دنيا مىدانند اين را. براى كى اين حرف را مىزنى، براى دلخوشى خودت اين حرف را مىزنى، چرا اينى كه نوشتند، يك دفعه ديگر مطالعه نكرديد؟ به يك كسى بگوئيد بخواند كه و بفهماند كه اين چه چيزى نوشته در اينجا. كى باور مىكند در دنيا كه ارتش ايران حمله كرده بعضى شهرهاى آنها را گرفته، آنها آمدهاند حالا دفاع كردهاند و عقب نشاندهاند اينها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پيروزمندانه اين شهرها را رها مىكنند و مىروند؟! بسيار خوب، تو بمير و بدم، پيروزمندانه بيرون برو و بعد هم اين چيزهائى را كه ما از عراق مىخواهيم يعنى از دولت عراق و اين خساراتى را كه شما مىگوئيد به شمارش نمىآيد، از شما كه به طور معقول مطالبه مىكنيم و اگر نداديد، ما در حال جنگ هستيم، به طور اجبار از شما مىگيريم. و بعد هم، و بعد هم بايد به حسب وجدان دنيا و به حسب دستورات الهى، بايد آن كسى كه اينقدر جنايت وارد كرده است به كشور خودش و كشور ما، بايد اين مشخص بشود. بايد اشخاص بياند، اشخاصى كه طرفين قبول دارند، بيايند بنشينند و ببينند كه ما حمله كرديم به عراق يا او حمله كرده است. خرابى هائى كه آنها وارد كردهاند، ببينند و بروند در شهرهاى آنها هم ببينند، خرابى از ايران چه شده. ممكن است يكدفعه اشتباهى واقع شده باشد و بخواهند يك جاى ديگر را بزنند، اشتباهاً يك جائى را هم زده باشند، اما هر روز، الان كه اينها مىگويند كه ما يك طرفه آتشبس داديم، هر روز از آبادان تنها بيست نفر، سى نفر زخمى و چند نفر شهيد مىشوند. اين قضيه آتشبس آنهاست، مثل آتشبس بگين كه آتشبس مىكند و دنبالش اينطور جنايات مىكند.
آن روزى كه آمريكا و شوروى در كار نباشند، دنيا از اين گرفتارىها بيرون مىآيد
دنيا مبتلاست به يك همچو اشخاصى، دنيا مبتلاست به اينطور مغزهاى پوك متفرعن كه همه چيز را فداى يك روز سلطه خود مىكنند. و چه وقت بايد اين دنيا از اين گرفتارى بيرون بيايد؟ آن روزى كه آمريكا در كار نباشد و آن روزى كه شوروى در كار نباشد. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما و عنايت داشته باشد و آن عناياتى كه از اول داشته است و ما خود هيچ بوديم و همه چيز را او به ما داد، اين عنايات محفوظ باشد و در اين ماه مبارك رمضان همه آقايان دست به دعا بلند كنند و به اين جمهورى اسلامى و به لبنان و به فلسطين و به محرومان و مستضعفان دنيا دعا كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير عامل، معاونين، مديران و مسوولان بخشهاى مختلف سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى
هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم تبليغات سوء دشمنان زيادتر مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد تشكر كنم از شما برادرها كه در اين محل بسيار حساس خدمت مىكنيد و تقدير كنم از شما كه انشاءالله بعدها هم به همين خدمت به طور شايسته انجام وظيفه كنيد.
شما خودتان مىدانيد كه اين مركز، مركز بسيار حساس و مهمى است كه اگر يك فيلم، يك صحبت در محل آنجا بشود و براى جمهورى اسلامى مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش مىشود. امروز اين رسانهها طورى هست كه همه كس به آن گوش مىكند و در خارج هم منعكس تا يك حدودى مىشود و مساله بسيار حساس است و شما مىدانيد كه دشمنهاى اسلام چون منافع شخصى خودشان از بين رفته، واقعاً همه با اين دستگاه و همه دستگاههاى دولتى و دستگاههاى اسلامى مخالفند و ما بايد كوشش كنيم كه در مقابل اينهمه تبليغاتى كه هر روز دارد مىشود، آن هم تبليغات بسيار بد، كه اگر يك نفر عاقل درست نگاه كند مىفهمد كه اين تبليغات چه جور تبليغاتى هستند و دروغ بودنش را ما كه در اين محيط هستيم مىدانيم لكن خوب، ممكن است در جاهايى اشخاصى، افرادى باشند، بىاطلاع باشند و گمان كنند كه واقعاً يك همچو مسائلى مىگذرد. شما مىدانيد كه الان مسائلى كه به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند از قبيل اينكه كودكها را مىكشند، زنهاى آبستن را مىكشند، اشخاصى كه فلج هستند و ناقص الخلقه هستند اينها جلو مىفرستند كه راه را باز كنند برايشان، از اين قبيل هر روز هست. من با اينكه كم نگاه مىكنم اين چيزهايى كه مىآورند، نوشتههايى كه مىآورند، لكن آن حساسهايش را كه نگاه مىكنم مىبينم كه هر روز اين مسائل هى دارد زيادتر مىشود يعنى هر قدمى كه ما جلو مىگذاريم، تبليغات زيادتر مىشود البته در بين همين تبليغاتى هم كه مىشود، گاهى از آنها يك مسائلى سر مىزند كه به نفع ماست و ما رويهمرفته بايد حساب اين را بكنيم كه ما بايد خدمتگزار اسلام باشيم.
ما بايد براى خدا كار بكنيم. كسى كه براى خدا كار مىكند در هيچ جهت شكست نمىخورد. بر فرض اينكه - ما بريزند و يكى از قدرتهاى بزرگ، مثلاً فرض كنيد بريزند و همه ايران را از بين
ببرند، ما باز شكست نخوردهايم. در تاريخ محفوظ است اين فداكارى همه ملت ما، و هر كس بخواهد جلوى اين را بگيرد، ديگر نمىتواند. تاريخ ثبت كرده است اين امور را.
و البته ما بايد خيلى به فكر اين باشيم كه اين دستگاهى كه مهمترين دستگاه شايد باشد در تبليغات ما، اين دستگاه از حيث سيما و از حيث صدا هر دو اسلامى باشد يعنى كوشش بشود در اينكه هر قدمى كه بر مىداريد، يك قدمى باشد براى اسلام برداريد تا اينكه كارتان عبادت باشد. از اول كه اين جمهورى كه پيروز شد، من به اشخاصى كه متكفل اين امور بودند و در راس اين قضيه واقع شده بودند، هى اين مطلب را سفارش مىدادم، لكن بعضى از آنها كه بعدها معلوم شد كه مردم غير صحيحى هستند، هى عذر مىآوردند كه ما مشغوليم و داريم درست مىكنيم و نمىشود و چه و كذا. لكن حالا بحمدالله مىبينيم كه دارد مىشود و اميدواريم كه به كوشش اين آقاى محترم، آقاى رفسنجانى، برادر آن آقاى رفسنجانى، انشاءالله اين مسائل درست بشود و اين دو تا برادر انشاءالله خدمت خودشان را به اسلام و ايران بكنند. ايشان در تبليغات و ايشان هم در همه چيزها. و البته فيلمها، بايد كسانى كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چكارهاند، چه جور بودهاند، وضع روحىشان، وضع زندگىشان، وضع معاشرتهايشان قبلاً چه جور بوده است، آيا تحول حاصل شده برايش، تحول روحى، يا اينكه باز همان ته ماندههاى سفره شاه هست در قلب هاشان؟ آن كسى كه مىخواهد فيلم درست كند گاهى وقت فيلم را، خوب، بسيارىها متوجه نمىشوند چى است، لكن محتوايش رويهمرفته انسان يك وقت مىبيند كه يا طرف چپ است، يا طرف راست است، يا رو به فساد است. اين، بايد خيلى دقت بشود. يعنى ما همه موظفيم به اينكه كارى انجام بدهيم كه موافق با مقصد جمهورى اسلامى كه همان مقاصد اسلامى است باشد و هيچ خوفى از اين نداشته باشيم كه ما اگر فرض كنيد فلان فيلم را درست كنيم، به ما نمىگويند كه اينها چه هستند. ما بالاخره در اين دنيا الان معرفى شديم به يك ملت ارتجاعى و يك ملتى كه، تقريباً يك هيولائى از جمهورى اسلامى دارند درست مىكنند كه كسانى كه در اينجا نيستند خيال مىكنند كه الان، الان در تهران يك دستهاى ريختهاند دارند بچه كوچكها را مىكشند و زنها را چه مىكنند.
اين انقلاب، يك خصوصيتى دارد و آن اينكه انقلاب اسلامى است و همه جناحها با، الا كمى، با اين جهت اسلامىاش مخالفند. حتى اشخاصى كه در ايران بودند و آن گروههايى كه بودند و اينها، حتى اينها هم از اسم اسلام مىترسند و اگر اسم اسلام را ببرند، اسلام را به يك جور ديگرى در پيش خودشان تعبير مىكنند، اسلام راستين اسمش را مىگذارند، كه ايران اسلام ندارد ما بايد بيائيم اين اسلام راستين را چه بكنيم. آنوقت در ضمن اينكه اسلام راستين را مىخواهند چه بكنند، اين آدمكشىها و اين بساط را همه را آنها راه مىاندازند به اسم اسلام راستين.
ما براى اداى وظيفه اسلامى، وجدانى و ملى وارد شديم در ميدان جنگ
ما از اول من گفتهام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم در ميدان نيامدهايم. ما براى اداء يك وظيفه اسلامى، وجدانى، ملى وارد شديم در اين ميدان و همه ملت ايران كه وارد شدهاند در اين ميدان و الان بحمدالله همه وارد هستند، توجه دارند و فهميدهاند كه اين گروههاى مخالف، يا اين قدرتهاى مخالف، چه دردى دارند. ما مىدانيم كه آنها دردشان به اين چيزها دوا نمىشود و ديگر هم مايوس انشاءالله بايد بشوند. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه ابعاد اين جمهورى پيروز باشيم و جنگمان هم انشاءالله زودتر تمام بشود. و شما و همه مىدانند كه ما اهل جنگ نيستيم كه بخواهيم برويم يك كشورى را بگيريم، يا كشور گشائى بكنيم. ما دنبال اين هستيم كه دنيا در صلح و آرامش باشد. اسلام از اول داراى يك همچو مقصدى بوده و خصوصاً در بين مومنين، در بين مسلمين، اخوت را سفارش فرموده است، بلكه ايجاد تشريع فرموده است.
ما بايد با همه برادر باشيم، با همه، همه مسلمين برادر باشيم و در مقابل كفار بايستيم، نه اينكه ما در مقابل مسلمين بايستيم. خوب، ما ناچاريم الان، دفاع داريم مىكنيم. ما تاكنون يك قدم براى جنگ بر نداشتهايم، اينها همه دفاع است. الان هم كه ما وارد شديم در خاك عراق، براى دفاع است، نه براى چيز ديگر. بيايند آنها كارها را انجام بدهند، ما فوراً بر مىگرديم. بيايند آنها چيزهائى را كه بايد انجام بدهند، انجام بدهند ما فوراً بر مىگرديم. نه ما بصره را مىخواهيم، بصره برادر ماست ما مىخواهيم كه چه بكنيم. و ما هميشه احتراز داريم از اينكه در بصره يك وقتى خونى بريزد و در ساير شهرهاى بغداد، براى اينكه ما، مىدانيد كه آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نيست، از اول با اين حزب بد بود براى اينكه ملت عراق، اشخاصى كه علاقهمند بودند به آنها، آنها را اينها از بين بردند، مثل آقاى حكيم كه مردم علاقهمند بودند، مرجعشان بود، آنطور با ايشان عمل كردند، ايشان را در خانه تقريباً حبس كردند و ريختند در منزل ايشان در بغداد كه رفته بودند براى معالجه، ريختند در منزل، ايشان را تفتيش كردند، در منزل يك مرجعى. و مردم متوجه به اين مسائل هستند كه اينها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمين بد بودند.
حالا كه صدام ديگر از بين رفته است، حالا هى شعار اسلام مىدهد و شعار صلح دوستى، و مىگويد ما هم دفاع كرديم. حالا ايشان از ما ياد گرفته است كه ما مىگوئيم ما دفاع، ما واقعيت را مىگوئيم، او هم مىگويد ما از اول مىخواستيم دفاع كنيم از عراق. خوب، كى به شما حمله كرده بود كه مىخواستيد دفاع كنيد؟ و ما پيروز شديم از باب اينكه نگذاشتيم كه مثلاً اينها بريزند همه عراق را بگيرند!! خوب، حالا ايشان پيروز باشند، اما با پيروزى كنار بروند. همانطورى كه با پيروزى عقب نشستند، با پيروزى هم بروند سراغ يك كار ديگرى، بروند پاريس با آن ديگران كه هستند، با آنها بنشينند و ايشان هم يك دولت عراقى تشكيل بدهند. حالا كه ما از همه قسم داريم، ما از شاه گرفته،
شاه قانونى تا نخست وزير قانونى، تا رئيس جمهور قانونى، تا همه چيز قانونى ما الان در خارج داريم، خوب، ايشان هم بروند آنجا قانوناً همه چيز را درست كنند، اين مانعى نيست.
هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست
در هر صورت، همه اينها با ما مخالفند و ما بايد به توجه به اسلام، توجه به خداى تبارك و تعالى، اتكال به خداى تبارك و تعالى، فراموش نكردن خداى تبارك و تعالى را مشغول كار باشيم. و شمائى كه، برادرانى كه در يك همچو مركز مهمى واقع شديد، هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست. همه كارها، چشمهائى كه به هم مىخورد در محضر خداست، زبانهائى كه گفتگو مىكند در محضر خداست و دستهائى كه عمل مىكند در محضر خداست و فردا ما جواب بايد بدهيم. اگر ما جواب را براى آن طرف تهيه كرديم، هيچ باكى از هيچ چيز نداريم، لكن اگر خداى نخواسته نتوانستيم جواب درست كنيم براى آن طرف، بايد متاسف باشيم و توبه كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و از زحمتهاى شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه بيشتر زحمت بكشيد، بيشتر براى اسلام كار بكنيد. مائى كه از خدا هستيم، براى خدا بايد صرف كنيم وقت خودمان را، براى خدا بايد خودمان را صرف كنيم. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون كاروانها حج، پرسنل دادستانى مركز، دادسراها و دادگاههاى انقلاب اسلامى دادستانى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز سر و كار ما با آقايان روحانيين است بيشتر، و كسانى كه آنها هم صبغه روحانى انشاءالله دارند و در محضر روحانيين مشكل است كه انسان بتواند همه حرفها را عرض كند. مسائل بسيار زياد است، مربوط به آقايان روحانيون به طور عموم و مسائلى مربوط به روحانيونى كه با كاروانهاى حج مشرف مىشوند كه مخصوص آنهاست، و مسائلى كه مربوط به قضات و دادستانهاى كشور است، و مسائل ديگرى كه معلوم نيست كه ما مجال كنيم ديگر عرض كنيم مگر مختصرى.
آنكه مربوط به قشر روحانيون است، خود آقايان بهتر مىدانند كه روحانيون در هر جا كه هستند، آن روحانىاى كه در راس روحانيت مثلاً واقع است، مثل مراجع، تا آن روحانىاى كه در يك روستا، در يك ده مشغول خدمت به اسلام است. امروز توقع ملت، بلكه توقع مستضعفان و ملتهاى جهان از شما آقايان روحانيون، در هر جا هستيد، بسيار زياد است. و امروز شما غير از ديروزى است كه در سلطه نظام فاسد پهلوى و در تحت ستم ستمكاران جهان بوديد. آن روز اگر چنانچه سكوتى، قصورى بود، مىپذيرفتند كه آقايان نمىتوانند الان مسائلشان را آنطور كه هست، مسائل اسلام را آنطور كه هست، قدرت ندارند كه عمل كنند و به مردم برسانند، ولى امروز اين مساله حل شده است و بحمدالله همه آقايان در هر جا كه هستند با آزادى مىتوانند مسائل را طرح كنند و با آزادى مىتوانند مردم را ارشاد كنند.
اگر امروز راجع به هر قضيهاى كه براى ملت، قضاياى عمومى كه براى ملت پيش مىآيد و خداى نخواسته روحانيونى كه ارتباط با آن مسائل دارند، قصورى بكنند يا اشتباهى بكنند، اين اشتباه و قصور ديگر در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست. ديگر ما نمىتوانيم بگوئيم كه ما چه بكنيم، سازمان امنيت است و ما كارى ازمان نمىآيد. ما الان، شما آقايان الان در مسائلى كه پيش مىآيد آزاديد كه مطالبى كه مربوط به اسلام است، مطالبى كه انحراف واقع مىشود در هر جا، آن مسائل را ارشاد كنيد، مردم را ارشاد كنيد، كارمندان دولت را ارشاد كنيد و مسائل را با خود آنها در پيش بگذاريد و انحرافات را رفع كنيد. گرفتارىهاى سابق، همه شما، اكثر شما يك مقداريش
را مشاهده كرده است و بعضى شما كه سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض اين رژيم فاسد، ديدهايد كه چه كارهائى بوده است و شما با چه اشخاصى مواجه بوديد و چه اشخاصى حكومت بر ملت مىكرد و حكومت بر اين مستضعفين مىكرد. ما به شكرانه اين معنا كه از آن گرفتارىهاى بسيار عجيب و غريب كه در طول تاريخ نظيرش مثل اين پنجاه سال اخير واقع نشد، به شكرانه نجات از او، امروز بايد به خداى تبارك و تعالى كه ما را از اين گرفتارى بزرگ نجات داده است، شكر كنيم و شكر اين است كه ما الان خدمت كنيم. شكر لفظى بايد بكنيم، اما شكر حقيقى آن است كه ما در ازاى رهايى از اين رژيم فاسد كه همه چيز ما را به باد فنا داد و مىخواست بدهد، اينكه ما امروز كارى بكنيم كه خداى تبارك و تعالى از ما راضى باشد.
بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند واجب است كه در قضاوت وارد بشوند
امر مهم، مساله قضاوت است. از امورى كه شايد در كم امرى اسلام آنقدر به آن توجه داشته است، مساله قضاوت است و مساله دادسراها و دادگاهها كه سر و كارشان با همه چيز مردم است. بايد اين معنا را من عرض كنم كه قضاوت از امورى است كه واجب است به طور كفائى، و واجب كفائى قبل از آنكه پيدا بشود به مقدار كفايت، بر آحاد، واجب است. يعنى اگر يك قضاوتى زمين بماند يا يك جايى منحرفين وارد قضاوت بشوند، بر تمام كسانى كه مىتوانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند، بر همه اينها واجب است كه در قضاوت وارد بشوند و رفع احتياج را بكنند. ما امروز وقتى كه احتمال اين معنا را بدهيم، يا اينكه با آقايانى كه متصدى امور قضايى و دادگاه هستند صحبت مىكنيم، از اين معنا كه ما كم داريم قاضى، آن مقدارى كه لازم داريم كم است، و اگر چنانچه در حبسها از اين منحرفين يا محتمل الانحرافها باشند و نتوانستهاند آنها را رسيدگى كنند، براى كمبود قاضى است. اين يك امرى است كه براى نجات فرض كنيد يك عدهاى كه محتمل است كه اينها بيگناه باشند يا گناهشان اندك باشد، واجب است بر همه اشخاصى كه از آنها قضاوت مىآيد در اين امر، داوطلب بشوند تا به امر قضا وادار بشوند و اين نقيصه را از بين ببرند. مدرسين محترم حوزه علميه قم كه بحمدالله بسيار فعال هستند، بايد اين مساله را در حوزه علميه قم مطرح كنند كه امروز اشخاصى كه صلاحيت دارند ولو تقليداً براى قضاوت، اين اشخاص اسمنويسى كنند و بيايند در اين مواردى كه، زندانهايى كه اشخاص هستند، تا اينكه حل اين قصه بشود كه مثلاً اشخاصى بايد زود كارشان تمام شود و ما نداريم افراد. اين يك امر واجبى است يعنى بر همه واجب است، تا آنوقتى كه آن مقدارى كه احتياج است بر آورده بشود. گاهى وقتها انسان به واسطه احتياط، خلاف احتياط مىكند. احتياط مىكند فلان آقا كه امر قضا مشكل است و نمىشود رفت و نمىشود كرد، اينطور چيزها، با اينكه واجب كفائى، واجب عينى است اول به همه، وقتى يك عدهاى عمل كردند و كفايت حاصل شد، آنوقت از ديگران ساقط مىشود، و الا همه معاقب هستيم. اگر چنانچه قضا به زمين بماند، احتياط بر اين است كه وارد بشوند،
يعنى امرى است واجب، معلوم الوجوب، اين احتياط مىكنند، اين عذر نمىتواند باشد. يا اشخاصى مثلاً مىخواهند ادامه بدهند تحصيلاتشان را و بايد هم ادامه بدهند، اما در يك وقتى كه يك واجبى به عهده آنها هست، نمىتوانند به اين امر مستحب بسيار ارزنده مشغول باشند، بايد بروند اين كار را به اندازه كفايت انجام بدهند كه مبادا خداى نخواسته يك نفر آدم بيگناه به كارش رسيدگى نتوانستند بكنند. بايد بيايند آقايان و وارد بشوند و رسيدگى بكنند. و اين امر را من امروز به عهده مدرسين قم و علماء مشهد و اصفهان و جاهاى ديگرى كه حوزههاى علميه هست، از آنها اين عهده آنها مىگذاريم كه آنها خودشان به فكر اين باشند كه افراد را بخواهند و افراد را تشويق كنند، به هر ترتيبى كه مىتوانند، و تعزير كنند از اينكه يك امر واجب شرعى است، نمىشود يك امر واجب شرعى زمين مانده و من مشغول نماز شب بشوم. وقتى آن واجب شرعى است، اگر مزاحم با هر مستحبى بشود، آن واجب شرعى را بايد من عمل كنم. اين يك مساله است كه لازم است كه تذكر داده بشود و آقايان مدرسين هم و علماى اعلام بلاد هم تذكر بدهند و اين نقيصه را كم كنند تا اينكه اين مشكل حل بشود.
مساله ديگر، قضيه باز راجع به قضاوت است كه بايد خيلى توجه بكنند آقايان قضات، آقايان دادستانها، كسانى كه متكفل اين امر مهم اسلامى هستند، كه مسؤوليت اين زياد است و لازم هم هست كه شما مسؤوليت را به عهده بگيريد. بايد وارد شد لكن در يك امر بزرگى است، توجه بكنند كه جان و مال و ناموس يك ملت در دست اين قضات است و در دست اين دادگاههاست و مسوول اين مسائل هستند و بايد تا آن مقدارى كه مىتوانند، تا آن مقدارى كه قدرت دارند، توجه بكنند به مصالح عمومى اسلام. نه اين كه گناهكار است، از او بگذرند، و نه آن كه خداى نخواسته گناهكار نيست، يك وقتى مبتلا بشود. قاضى بايد يك آدم قاطعى باشد كه در دو طرف قضيه قاطعيت داشته باشد. اگر يك كسى به حسب حكم شرع بايد اين را كشت، ترحم نكنند، جايز نيست. اگر بايد فرض بفرمائيد كه حبس و تعزير بشود، تعزير بكنند و اگر يك كسى خداى نخواسته يك آدمى است كه گناهكار نبوده است، بدون وقفه او را تبرئه كنند و بدون وقفه او را آزاد كنند. قاضى بايد اينطور باشد، فكرش اينطور، نه رئوف و مهربان باشد كه جنايتكاران را هم به او رافت كند، آن هم جنايتكارهائى كه يك نمونهاش را من و شما در چند شب پيش ديديم و پشت انسان را لرزاند و بسيار نمونه دارد كه ما نديديم. اينهائى كه بعدها معلوم مىشود، تا آخر هم كه معلوم نمىشود، در بارگاه خدا معلوم مىشود، بعدها معلوم مىشود، ما كمىاش را ديديم، يك نمونهاش اين بود كه چند شب پيش از اين ديديد كه انسان نمىتواند بفهمد كه يك آدم كه از اول به فطرت الهى متولد شده است تا اين حد جنايتش مىرسد. تصور اين معناها براى انسان مشكل است. من گمان ندارم كه هيچ حيوانى نسبت به حيوان ديگر اينطور بكند. خوب، يك همچو مسائل هست آنوقت اگر چنانچه يك آقاى قاضى رافتش بگيرد كه امثال اينها را با آنها ملايمت بكند، يعنى نمىگويم كه زايد بر آن مقدارى كه قضاء الهى اجازه مىدهد، ابداً حتى يك سيلى نبايد
بزنند. اما آنى كه به حسب حكم شرع، حكمش قتل است، مسامحه نكنند. از آن طرف هم طورى باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بيگناه است، حتى مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند. آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غيرانسانى بكنند. آنها مستحق قتلند، بايد قتل بشوند، مستحق اعدامند، اعدام بايد بكنند، اما زايد بر آن بخواهند كارهائى بكنند، اين را بدانند كه مسوول هستند. و همين طور متصديان حبس و زندانها بايد اين معنا را توجه داشته باشند، چه اشخاص كه در راس هستند و چه اشخاصى كه مشغول اجراى عمل هستند، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهى معنايش اين نيست كه يك كسى كه مستحق قتل است ما فحش به او بدهيم، جايز نيست اين، يا به او سيلى بزنيم، حق نيست، يعنى قصاص دارد اين. يك نفر آدم جانى كه دارند مىبرند بكشندش، اگر شما يك سيلى بزنيد، او بايد حق دارد به شما سيلى را عوض بزند و خلاف شرع كرديد. گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توى حبس آمده است، ما بايد با او رفتار بد كنيم، انشاءالله نمىكنيد و نبايد بكنيد. و همين طور قضات محترم شرع، بايد موازين را با دقت، با كمال دقت موازين را عمل بكنند و خداى نخواسته يك وقت برخلاف موازين اسلامى واقع نشود. مائى كه مدعى هستيم كه جمهوريمان جمهورى اسلامى است، احكام اسلام بايد در اين جمهورى اجرا بشود. يكى از امور مهم، قضيه زندانهاست، يكى از امور مهم، قضيه دادگاه هاست، دادسراهاست، دادگسترى هاست. اگر بنا باشد كه حالا هم خداى نخواسته مثل زمان رژيم سابق، در دادگسترىها كارهاى خلاف شرع بشود، خوب، ما بايد فاتحه اين جمهورى را بخوانيم. و اين مكرر سفارش شده است كه اگر قوانين نداريد، بايد بخشنامه كنيد كه تمام قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند.
و من حالا هم اعلام مىكنم به تمام سرتاسر قضات كشور، كسانى كه متصدى قضا هستند، كسانى كه در دادگسترى هستند، تمام قوانينى كه در زمان طاغوت بوده است و برخلاف شرع بوده است، تمام بايد دور ريخته بشود و مسووليتش به گردن من، تمام را دور بريزيد و به جاى او قوانين شرع را عمل بكنيد.
شوراى قضائى - بايد - اگر نكردند اين كار را خداى نخواسته، حالا بخشنامه كنند به همه سرتاسر كشور، به دادستانها و به دادگاهها و به دادگسترىها و به همه اينها امر كنند به اينكه تمام احكامى كه به حسب قانون، قانون فاسدى كه گذراندهاند، تمام اينها فاسد است و مگر حالا گاهى پيدا بشود كه مطابق شرع باشد، خوب، آنها را عمل بايد بكنند و آن چيزهائى كه برخلاف شرع است هيچ كس حق ندارد عمل بكند و هر كه عمل بكند، علاوه بر اينكه پيش خداى تبارك و تعالى رو سياه است و عذر اينكه ما به قانون عمل مىكنيم، غلط است. كدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟ نبايد به آن عمل بشود. شما اگر با قانون سابق هم باز عمل بكنيد، خوب، يكى از مادههاى متمم قانون اساسى سابق اين بود كه هيچ قانونى برخلاف شرع، قانون نيست. منتها پيشتر به آن عمل نشده سابقاً به آن عمل نكردند. بنائاً عليه آن چيزهائى كه به اسم قانون آوردهاند و بر خلاف شرع است، به حسب قانون اساسى زمان سابق هم قانون نيست.
شما مىتوانيد آنوقت اگر از شما سوال كردند چرا كرديد، بگوئيد قانون اساسى سابق هم ا ين را گفته است، قانون حالا هم كه اينطورى است، و مجرم هست كسى كه اين عمل را بكند. به هيچ كس نبايد اعتنا بكنيد، هر كس گفت كه اين كار خلاف شرع را بايد مطابق قانون عمل كنيد. توى دهنش بزنيد، به هيچ كس اعتنا نكنيد. نمىگويم پاشيد سيلى به او بزنيد، لكن جلويش بايستيد و بگوئيد كه اين خلاف شرع است من نمىكنم و نبايد هم بكنم. و انشاءالله آقايان هم كردهاند اين كار را. و اگر چنانچه اعتنا نشده، ثانياً - چيز بكنند و - متخلفين را دعوت كنند و محاكمه كنند.
دادگسترى سابق بايد متحول بشود به يك دادگسترى اسلامى. مجرد اينكه قانون سابق بوده ما بايد به آن عمل بكنيم، به حسب قانون سابق هم نبايد به آن عمل كرد، براى اينكه قانون اساسى سابق اساس است. قانون اساسى سابق، متممش مىگويد كه هر قانونى برخلاف شرع است، قانون نيست اصلاً. بنابراين، اينكه مىگوئيد قانون اينطور مىگويد، غلط مىكند، قانون نيست اين، اين يك قراردادى بوده است كه زمان طاغوت، طاغوت بوده، بنائاً عليه آقايان نبايد اعتنا بكنند به اين امور و بايد بخشنامه بكنند. شوراى نگهبان، شوراى قضايى بخشنامه بكنند و همه جا بگويند به اينكه اين قوانين سابق كه مخالف شرع بوده، نبايد عمل بشود و اگر كسى عمل بكند مجرم است و بايد محاكمه بشود به جزاى خودش برسد. اين هم راجع به اين جهت، و البته مسائل زيادى راجع به مسائل دادگاه و قضا هست لكن ديگر مجال اين نيست.
و راجع به حج و آقايانى كه در حج، در كاروانها هستند. حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد، ببينيد فقرا چه جورى هستند، شما هم بشويد آنطور، ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ در آئيد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مىرويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمىتواند باشد. آن حجى كه خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده است اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آنوقت كه ما رفتيم، زندگانى آنوقت حجازىها را يك مقدارى ديديم كه حالا حجاج نمىتوانند ببينند. آنوقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مىرفتيم، هر جا اتومبيل مىايستاد، هر جا در اين بيابانهاى لميرزع طولانى، هر جا اتومبيل مىايستاد، از زير اين بتهها و اينها آمدند بيرون، بچههائى كه هيچ لباس نداشتند، زنهائى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهائى كه وضعشان را انسان نمىتواند بيان بكند، مىآمدند و از مردم گدائى مىكردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مىرويم و با كاروان مىرويم و نمىدانم چى مىرويم، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مىبرند، آنوقتها كه مىرفتند، با الاغ مىرفتند، چند وقت مىرفتند، در بعضى جاها چهارده ماه طول مىكشيد، چهارده ماه طول مىكشيد
رفت و برگشت حج. حالا شما دو ساعت، سه ساعت سوار مىشويد با طياره با راحتى مىرويد آنجا. آنوقت كه مىرفتيد، خانهاى تو كار نبود كه شما برويد. شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن هم آن خانههايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آنوقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كردهاند. خوب، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه مىخواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اينقدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداى تبارك و تعالى يك وقت خداى نخواسته امر بفرمايد كه ا ينجور نشود، و نمىشود آنوقت، آنوقت گرفتارى زياد مى شود.
بايد شما آقايان روحانيون، مردم را تذكر بدهيد به اينكه اگر يك كمبودى هست، آقايان كه رفتند كارها را كردند، زحمت كشيدند و دارند هم الان مىكشند، وليكن بيشتر از آن قدرتشان كه نمىتوانند زحمت بكشند. به اندازه وسعشان، به اندازه قدرتشان زحمت كشيدند و كار انجام دادند، خانه تهيه كردند با آن سختىهائى كه در آنجا هست، لكن نمىتوانند بيشتر از اين بكنند. اگر يك وقت ديديد يك چيزى كسرى داريد، نه اينكه آقايان نخواستهاند آقايان نتوانسته اند. وقتى نتوانستند چه بكنند؟ بگويند كه آقايان حج نيائيد براى اينكه ما مىتوانيم براى شما يك جاى بزرگى درست كنيم و نمىدانم يك تفريحگاهى داشته باشيم و چه؟ يا نه، بيائيد و يك قدرى هم توجه كنيد به زحمتهائى كه فقرا مىكشند.
در هر صورت اين وظيفه علمائى هست كه در كاروانها هستند، يعنى يكى از وظايفشان. يكى از وظايف مهم هم قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حج. بسيار آدم مىبينيد كه حج مى روند، زحمت مىكشند، لكن مساله حج را نمىدانند، آنجا گرفتار مىشوند. بعد كه آمدند، بعد از چند سال سوال مىكنند كه ما اينجور كرديم آيا حجمان درست است يا نه؟ ما اينطور نكرديم، آيا درست است يا درست نيست؟ آيا ما محرم هستيم باز يا نه؟
بايد آقايان مردم را جلسه قرار بدهند، جلسه درس قرار بدهند، درس بدهند، مردم را به آداب حج را، واجبات حج را، محرمات حج را، اينها را بگويند. آدابش هم نشد، نشد، اما محرمات و واجبات را به مردم تعليم كنند و هر روز داشته باشند، مردم هم موظفند كه بروند پيش آقايان در اين درسها اگر دارند، بروند آقايان گوش كنند و مسائل حج را ياد بگيرند كه بعدها گرفتار نشوند كه وقتى كه آمدند، من طوافم چه جورى بود، آيا درست است يا نه؟ وقتى مساله را ياد گرفتيد، ديگر درست مىشود و عيبى پيداكند. اين هم يكى از وظايفى است كه همه دارند و روحانيون بايد اين وظيفه را در آنجا انجام بدهند و مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند، نه اينكه ما فقط حج برويم و هر چه شد، شد ديگر. نه، اين غير از ساير جاهاست. خوب، انسان زيارت مىرود، اگر زيارتش هم چيزى نشد، ديگر اشكالى برايش پيدا نمىشود. اما اينجا اشكال پيدا مىشود بعد محرم مىماند، بعد بايد
دوباره حج برود. از اين مسائل مشكل پيش مىآيد كه بايد براى خاطر خودتان هم اين مسائل را تعقيب كنيد كه ياد بگيريد و در اشتباه و خطا نيفتيد كه بعدها اسباب زحمتتان بشود. اين هم يكى از مسائل است.
از مسائل ديگرى كه باز آقايان روحانيون كه در كاروانها هستند، به مردم بگويند كه بايد اين امر، امورى كه در آنجا واقع مىشود، امور سياسىاى كه در حج واقع مىشود، روى نظام باشد. اينكه هر كس خودش بخواهد يك كارى بكند، اين هرج و مرج هميشه غلط بوده. هر امرى بايد يك نظمى داشته باشد. مىخواهند اجتماع كنند براى فلان امر، خوب، يك كسى كه متكفل امور حج است بايد برنامه بدهد روى آن برنامه عمل بكنند. هر كسى بخواهد كه در هر گروهى بخواهد خودش عليحده روى مذاق خودش كه اختلاف هم خيلى هست بين مذاق ها، بخواهد هر چى بشود، هم گرفتارى آنجاها پيدا مىشود و بدتر از آن، اين است كه گاهى وقتها اسباب و هم مىشود براى جمهورى اسلامى. نبايد كارى بكنند كه براى جمهورى اسلامى يك بدنامى پيدا بشود. خوب، مبلغينى كه الان در همه جاى دنيا تقريباً هستند، برضد ما همه تبليغات را، بر ضد جمهورى اسلامى همه تبليغات را دارند مىكنند، ديگر ما خودمان يك كارى نكنيم كه يك مطلبى دست آنها بيفتد و هر چى مىخواهند به آن باد بكنند و هر چى مىخواهند زيادش بكنند. اين هم يكى از مسائل لازم است كه به هر كسى در كاروانى كه هست، بگويد كه روى ميزانى و روى برنامه بايد كارها انجام بگيرد، نه هرج و مرج باشد، هر كه هر طورى دلش مىخواهد عمل بكند. اين هم يك مسالهاى است كه بايد آقايان به آن خيلى توجه بكنند و اشخاصى كه حج مىروند هم توجه بكنند كه خداى نخواسته حجشان مخلوط به معصيت، يك وقتى نشود. همهاش اسلام باشد و همهاش عبادت باشد. راهپيمائىها عبادت باشد، نه معصيت، شعارها عبادى باشد، نه معصيتى، جورى باشد كه براى خدا باشد. هر كه هر كارى دلش مىخواهد، به هر كه مىخواهد بد بگويد، نه، اينطور نيست. بايد اين مسائل روى يك برنامه صحيحى كه از قبل ريخته مىشود، اين مسائل هم بايد توجه به آن بشود.
و از امورى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما يك توجهى به مسائل دنيا بكنيم، ببينيم وضعش چه جورى است. من فكر مىكردم كه در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست دادهاند. ما در يك عصرى واقع شدهايم كه الفاظ از آن معنىاى كه دارند، فرار كردهاند، يك معانى ديگرى دنبالش آمده. معنى عدالت را انسان نگاه مىكند در دنيا، الان يك جور ديگر است. معنى خلقى بودن را آدم ملاحظه مىكند، مىبيند يك وضع ديگرى دارد. سازمانهاى امنيت دنيا را انسان وقتى ملاحظه مىكند، مىبيند كه سازمان ناامنى است، نه سازمان امن، اما اسمش سازمان امن است. جمعيتهاى طرفدار بشر را انسان مىكند، مىبيند كه همين جمعيت طرفدار بشر، طرفدار ظالمند،
طرفدار بشر نيستند، طرفدار ظلمه هستند. اين كارهائى كه، اين چيزهائى كه در دنيا الان از اين قدرتهاى بزرگ واقع مىشود، هيچ كس نيست كه از آنها بپرسد كه چرا. گاهى يك جائى، يك چيزى يك كسى مىگويد، اما مساله، مسالهاى است كه وقتى بنا باشد كه سازمانهاى بزرگ دنيا اختيارش دست چهار پنج نفر باشد، اين را نمىشود گفت كه اين امنيت بشر، سازمان طرفدار بشر نمىدانم سازمان كذا. اين اختيارش دست چهار پنج نفر است، اين هم مطلب خودش را از دست داده كه بايد براى همه مردم باشد، چهار پنج نفر همه چيزها را دارند. هر كارى همه بكنند يك نفر بگويد نه تمام مىشود. اين هم بايد از روى حق وتو يك امرى است كه هيچ آدمى نمىتواند بپذيرد و اين مجالس مثلاً عمومى دنيا كه براى اين امور است اين را پذيرفتهاند. اينكه هيچ آدمى، هيچ انسان نابالغى هم نمىتواند بپذيرد كه ما مىخواهيم همه دنيا بر عدالت باشند، لكن اختيار دست اين دو نفر، اين چند نفر باشد! هر جا را اينها مىچاپند اگر چنانچه مثلاً سازمان بينالمللى كذا بخواهد جلويش را بگيرد فوراً وتو مىكنند، مىگويد نه. غلط مىكنيد اين حرف را مىزنيد. آن يكى مىريزد افغانستان، اگر يك وقت بگويند چرا، مىگويد نه. غلط كردى.آن يكى مىريزد به مثلاً بيروت و امثال ذلك، اگر چنانچه بخواهند در آنجا حرفى بزنند مىگويند غلط كردى.
الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاى اسلامى ايستاده مىگويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد؟ انسان نيستند اينهائى كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مىگويد فضولى موقوف. آمد و بيروت را گرفت و آنهمه جنايات وارد كرد و سازمان آزاديبخش را به هم زد اوضاعش را و همه را متفرق كرد و بعد هم بدانيد كه شماهائى كه ساكت بوديد و در اين جنايات مقابله نكرديد همين نشستيد و يك كلمهاى گفتيد، آن هم كلمهاى كه بااين موافق باآنها بوده، نوبت شما هم مىرسد. اسرائيل به خدمت شما هم مىآيد.
تاسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كسانى كه ادعاى اسلام را مىكنند اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين آنطور سختگيرى مىكند و اينهائى كه مىگويند ما تابع اسلام هستيم تشويق هم مىكنند. آمريكا كه در راس تمام جنايتكارهاست و همين جنايت اين چند وقت بيروت با دست مخفى آمريكا و ظاهر اين صهيونيست غلط، اين مجرم واقع شد، امريكا اساس كارش بود. خود آنها هم اقرار كردند به اين امر كه قضيه، قضيه طرح آمريكائى است. اگر آمريكا نبود، به اسرائيل مىگفت غلط نكن برو كنار، مىرفت. اين آمريكا، اين كتكى است كه مسلمانها از آمريكا مىخورند، آنوقت آقايان ادعاى اسلام مىكنند، ادعاى طرفدارى از مسلمين مىكنند، همه چيزشان را تقديم آمريكا مىكنند، عذر هم از آنها مىخواهند. اين تاسف ندارد براى ملتها، براى اسلام، براى همه؟! اين ملتها توجه ندارند به اينكه اينها دارند چه مىكنند؟! آنها با بيروت و با زن و بچه و فقير و بيچاره مردم چه كردند و همه كارها را انجام دادند و به هم زدند همه اوضاع را و همه نشستند و تماشا كردند و يك عده هم طرفدارى كردند و اگر هم يك كلمهاى گفتند، يك كلمهاى بود، گذشتند و رفتند و همه جنايتها واقع شد. شما خيال مىكنيد اسرائيل قانع به اين امور است؟ اسرائيل بنايش بر اين است
كه همه اين مسلمين را از بين ببرد، آمريكا هم بنايش بر اين است كه اسلام نباشد در كار. اينها براى اينكه جمهورى اسلامى، اسم اسلام را دارد و مىخواهد به اسلام عمل مىكند، همه با آن مخالفت كردند، مخالفت كردند از حيث تبليغات، مىگويند كه ماها آمريكائى هستيم! مىگويند كه ما اسرائيلى هستيم! مائى كه بيست سال بيشتر است، بيست سال حتماً بيشتر است فرياد زدهايم كه گرفتارى مردم از دست آمريكاست و از اسرائيل، ما اسرائيلى هستيم اما آنهائى كه نشستند آنجا و اسرائيل دارد مىرود ممالك خودشان را از بينبرد، آنها نخير، همه مخالف اسرائيل هستند! اگر مخالفيد، چه كرديد؟ چه عملى انجام داديد؟ اينها مصيبتهائى است كه ما در يك عصرى واقع شدهايم كه همه چيز به هم ريخته است آن كه مىگويد من مسلمانم يك معناى ديگرى است از اسلام برداشت مىكند. آنى كه مىگويد اسلام راستين، يك مساله ديگرى مىخواهد بگويد غير اسلام. آن كه اسلام شناس است يك چيز ديگر را مىشناسد غير اسلام. آن كه طرفدار حقوق بشر است يك مساله ديگر را مىگويد غير حقوق بشر. اصلاً الفاظ بكلى از محتواى خودش خالى شده. شما، اين را من عرض كردم شما خودتان برويد دنبالش، ببينيد كجا يك لفظى از قبيل اين الفاظى كه متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعى نمىدانم طرفدارى از حقوق بشر است، سازمان امنيت كذا نمىدانم سازمان كذا، شما دنبال برويد، تعقيب كنيد، ببينيد كدام يك از اينها محتواى خودش را دارد. كدام يك از اينها، آن معنائى كه هست، آن معنا اراده از او مىشود. اسلام وقتى گفته مىشود، اين اسلامى كه ما مىگوئيم اصل نيست، آن كه اسلام راستين مىگويد، برخلاف همه مقررات اسلام، اين جنايت را دارد مىكند. آن كه تروريست است مىگويد كه ما قواى مسلحه هستيم، ما قيام مسلحانه كرديم. قيام مسلحانه اين است كه ما در تلويزيون ديديم؟! قيام مسلحانه اين است كه بچههايى را بكشند و آتش بزنند؟! اين قيام مسلحانه است؟! اين الفاظ عوض شده، معلوم مىشود قيام مسلحانه عبارت از اين است و تروريسم عبارت از يك چيز ديگر است! همه چيز اينطور است. حالا من اصل مطلبش را القاء كردم شما دنبالش بكنيد. اگر پيدا كرديد در دنيا يك لفظى را كه مطابق معنايش الان معنا مىشود و عمل مىشود، به من هم اطلاع بدهيد تا من هم استفاده بكنم، ولى مطمئن باشيد كه در قوطى هيچ عطارى اين چيزهايى كه اينها مىگويند نيست و هر چه اينها مىگويند، هر چه اينها مىكنند، برخلاف آن مسائلى است كه مىگويند. حرفش را مىزنند، عملشان، كارشان برخلاف اوست. آن كه مىگويد اسلام، مىگويد اسلام، اسلام راستين بايد باشد، اين اسلامى كه اينها مىگويند اسلام راستين نيست، آنوقت يك همچو جنايتى را مىكنند به اسم اسلام راستين. آن كه دم از حقوق بشر مىزند، پايمال مىكند ممالكى را كه بيچاره هستند، ممالكى كه زير پاى اينها دارد پامال مىشود، و اسمش را مىگذارند كذا. آن كه مىگويد ما براى صلح قيام كرديم و مىخواهيم صلح در دنيا باشد، همه جنگها را اينها راه مىاندازند. توى همين جنگى كه ما الان مبتلا به آن هستيم و كشور عراق هم مبتلا به آن هست، همين را آنها راه انداختند، لكن آقايان اين جنگها را راه انداختهاند كه صلح در دنيا پيدا بشود! همه جا جنگ راه مىاندازند كه صلح پيدا بشود! شما اگر ملاحظه كنيد، اينكه عرض كردم كه
الفاظ چيز خودش را از دست داده يكىاش هم قضيه نطقى است كه چند روز پيش از اين، مصاحبهاى كه صدام كرده است در حضور عده زيادى از فرماندهان و اشخاصى كه درجه دارند و افسرند، اين صحبتها را بايد ببينيد، نمىشود نقل كرد، بايد ديد كه او چه مىگويد، اينها را اولاً جمع كرده است كه نشانه پيروزى بدهد به صاحب منصبهايش براى اينكه پيروز شدند، در ايران پيروز شدند، در عراق هم پيروز هستند، نشان پيروزى مىدهد. نشان پيروزى هم محتواى خودش را از دست داده، اصلاً كلمه پيروزى مفاد خودش را از دست داده است. مرديكه عقبش زدند، توى دهنش زدند، بيرونش كردند، مىگويد ما پيروز شديم! محتوا از دست رفته. در نطقش آنقدر از اسلام تعريف مىكند، مىگويد شماها در طول تاريخ حالا من الفاظش را خيلى يادم نيست، اين را بايد هركس برود ببيند به اين درجهدارها و اين افسرهائى كه جمع شدند آنجا، مىگويد شما در طول تاريخ نه حالا، براى نسلهاى آينده و طول تاريخ ثابت كرديد كه علاقهمند به اسلام هستيد، علاقهمند به مردم هستيد، با مردم خوش رفتارى كرديد! اين اگر الفاظ از دست نرفته باشد، محتوايش از دست نرفته باشد، خوب اين هم مىشود يك آدمى راه برود توى جمعيت و اين حرفها را بزند؟ من اين قدرت بيان صدام و جراتش را وقتى شنيدم كه اينطورى جرات دارد كه صاف، آن چيزى كه برخلاف است، در حضور جمع، صاف مىگويد و در آن هم تبليغ مىكند، من ياد يك قصهاى افتادم كه يك كسى از يك نفر شاعر پرسيد كه شاعرتر از همه عرب كى است؟ گفت بيا تا من نشانت بدهم. مىگويند برد او را در منزل خودش، ديد كه يك پيرمردى نشسته و از پستان بز دارد مىمكد و خيلى كثيف است، خيلى چطور است. گفت اينكه مىبينى اين از پستان اين بز مىمكد، اين پدر من است و اين هم براى اين از خود پستان مستقيماً مىمكد كه اگر بدوشد، يك خردهاى از اين شيرها مىماند به كاسه و اينقدر اين آدم بخيل است، اشعر، اشعر شعراى عرب آن كسى است كه نمىدانم چندين سال است، سى سال است به اين پدر افتخار كرده، توى عرب با اين پدر افتخار، من بايد بگويم اخطب خطباى عرب، صدام است كه به اين شكستها، پيروزى مىگويد، افتخار مىكند. از حرفهائى كه تازگى زده است، اين است كه اگر ايران بخواهد شهرهاى ما را چه بكند و فلان، ما جزيره خارك را چه خواهيم كرد. معلوم مىشود تا حالا مىتوانسته بكند و نكرده! خوب، همه مردم، همه دنيا تو را مىشناسند كه تو هر كارى كه بتوانى مىكنى. اگر اگر يك جنايتى نكنى از باب اين است كه نمىتوانى بكنى. تو اگر مىتوانستى كه جزيره خارك و مراكز اسلامى ما را بمباران كنى مىكردى. اينقدر كه حالا مىكنى بيشتر از اين از دستت نمىآيد. آن كنار نشستهايد با توپهاى دوربرد مىزنيد، آبادان را هر روز مىزنيد، هر روز دزفول را مىزنيد، نمىدانم كجا، اين جاها را، هر جا دستتان مىرسد. شما نمىتوانيد انجام بدهيد، نه اينكه اگر ما انجام بدهيم، شما انجام مىدهيد. ما ثابت كردند اينها كه ما، آن چيزهاى، نورافكنهاى هوايى را فرستاديم براى بصره، ارتش ما فرستاد براى بصره، خوب اينها مىتوانستند توپ هم بفرستند، مىتوانستند گلوله توپ هم، موشك هم مىتوانستند بفرستند. اينكه نفرستادند، براى اينكه آن تربيت اين ارتش و اين سپاه، غير تربيت آن چيزى است كه سپاه آنها و ارتش آنها دارد. آنها تربيتشان
تربيت كفر است و نانجيبى است. اينها تربيتشان تربيت اسلامى است، نمىخواهند اين كارها بشود. تو مىگوئى من مىكنم. نمىتوانى بكنى، اگر مىتوانستى تا حالا كرده بودى. اگر مىتوانستى همه جزاير، همه جاهائى كه ما داشتيم به باد فنا بدهى، همه را تا حالا داده بودى. نتوانستى، تا حالا هر چه توانستى كردى و همهاش هم خيانت بوده و جسارت بوده و همهاش هم خرابى بوده، آن هم خرابى منازل مردم مستضعف و مردم فقير و مستمند. و معالاسف همه گروههاى دنيا كه دستشان قلم است، توى خانهشان نشستهاند مىنويسند، مىنويسند كه ايران نتوانست چه بكند، صدام چه كرد، چه كرد، هى از اين مسائل مىنويسند. ولى واقع مطلب را كه اينها عوض نمىكند، واقع مطلب اين است كه اگر ايران دستش بسته نبود و اسلام دست ايران را نبسته بود، حالا ديگر شهر بصره كه هيچ، شهر بغداد هم برايش چيزى باقى نمانده بود. اما چه كنيم كه دست ما بسته است و دست شما باز. شما افسارتان دست شيطان است و او به هر جا كه مىگويد عمل مىكنيد، و ما افتخار به احكام اسلام مىكنيم. دست ما را بسته است به اينكه نه، نبايد هيچ تعدى بكنيد، بايد موافق اسلام عمل بكنيد.
من اميدوارم كه انشاءالله همه ما، همه بشر هدايت بشوند و اين وضعى كه الان در بشر هست انشاءالله متحول بشود به يك وضع صحيحى. و انشاءالله خداوند اين دولتهاى اسلامى را بيدار بكند و آنها را به اسلام متوجه بكند. و اميدوارم كه ملت ما را پيروز بكند و ارتش و سپاهيان ما را در جبههها پيروز بكند و همه ما را در وفق احكام اسلام و در همه امورمان به طور اسلامى به ما توفيق بدهد كه عمل بكنيم. والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، فرمانده ژاندارمرى، استانداران سراسر كشور و گروهى از مسؤولان و پرسنل دواير سياسى - ايدئولوژيك ژاندارمرى جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه آقايان استاندارها و پرسنل ژاندارمرى در اينجا حاضرند و من مواجه با اين چهرههاى مصمم هستم، قدردانى مىكنم. من از زحمات همه آقايان ژاندارمرى در همه جا، كه الان براى اسلام فداكارى مىكنند و همين طور استاندارها كه در محلى كه هستند خدمت مىكنند، تشكر و تقدير مىكنم و براى همه آنها دعا مىكنم. من امروز بنا دارم كه موعظه كنم شما آقايان را و همه ارگانهائى كه در ايران هستند، بلكه همه ملت را. ما همه، تمام افرادى كه در كشور مشغول يك خدمت هستند و همين طور ملت كه آن هم بحمدالله مشغول خدمت به اين جمهورى اسلامى هستند، ما همه مسوول هستيم كلكم راع و كلكم مسئول . ما در همه امور، در همه كارهائى كه انجام مىدهيم، در امورى كه در افكار ما مىگذرد، در محضر حق تعالى هستيم، تمام عالم محضر اوست. خلجانهائى كه در قلوب همه مىگذرد، در محضر اوست. و ما همه در هر امرى كه در دست ماست و در هر مسووليتى كه در اين كشور به عهده داريم، مسؤوليت بزرگى پيش خداى تبارك و تعالى داريم. تمام افرادى كه در جبههها به جنگ مشغولند و تمام كسانى كه جان خودشان را فداى اسلام مىكنند، همه اينها در محضر خداى تبارك و تعالى هستند و اجر هيچ يك از افراد ضايع نخواهد شد. چيزى كه براى خداست باقى است. ما عندكم ينفذ و ما عندالله باق هر چيزى كه از ما هست، اينها از بين مىرود و آن چيزى كه براى خداست و تقديم به محضر خداست او باقى مىماند.
من به همه كسانى كه در اين كشور الان مشغول يك خدمت هستند عرض مىكنم كه توجه داشته باشيد كه آبروى جمهورى اسلامى كه آبروى اسلام است، حفظ كنيد. جمهورى اسلامى امروز آبرويش بسته است به آبروى متصديان امر و هركس در هر مقامى كه هست، مسؤوليت به اندازه حجم آن مقام دارد. حجم مسؤوليت به اندازه حجم مقامى است كه شخصيتها دارند يا گروهها دارند و توجه كنيد كه مبادا خداى نخواسته كارهائى از شما، از گروههائى كه در اين كشور خدمت مىكنند، سر بزند
كه با جمهورى اسلامى سازش نداشته باشد. بايد كارها را تطبيق بدهيد با اسلام و با جمهورى اسلامى. اگر فىالمثل شما در هر مقامى كه هستيد، از مقام رياست جمهور تا بيايد به آنجائى كه به مردم عادى منتهى مىشود و افرادى كه در اين دستگاهها مشغول خدمت هستند، از آن كارمند كوچك و آن كسى كه دم در براى پذيرش اشخاص گماشته شدهاند تا آن مقام بالايى كه بايد رسيدگى به امور مسلمين بكند، همه آنها مسوول هستند. كجروىها در محضر خداست و راست روىها هم در محضر اوست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين كارهائى كه به عهده ما قرار داده شده است، اين كارها را طورى انجام بدهيم كه مرضى خداى تبارك و تعالى باشد و ما اگر اينجا بتوانيم از مسؤوليت مقامات اينجا يك وقت شانه تهى كنيم يا كارى بكنيم كه آنها توجه نكنند، ملائكه الله هستند و ثبت مىكنند و يك روزى سوال مىشود از ما.
گاهى مىشود كه كارهاى به ظاهر اسلامى، لكن با بىتوجهى و خلاف اسلام واقع مىشود. فىالمثل اشخاصى مىخواهند خدمت بكنند، پاسدارها مىخواهند خدمت بكنند، پليس مىخواهد خدمت بكند و قصدش هم خدمت است، لكن گاهى در كيفيت عمل، طورى مىشود كه معصيت مىشود. مثلاً من از اين كارهاى جزئى، خردهكارىها شروع مىكنم. مثلاً مىخواهند در كميته ها، در جاهايى كه براى بسيج مهيا هستند مىخواهند اينها خدمت بكنند، لكن گاهى همينهايى كه مىخواهند خدمت بكنند، يك كارهايى انجام مىدهند كه با موازين اسلامى درست در نمىآيد، مثل اينكه نصف شبها شروع مىكنند به فرياد و شعار دادن و دعا خواندن و تكبير گفتن، در صورتى كه همسايهها هستند و ناراحت مىشوند، مريضها هستند، معلولين هستند، بيمارستانها هست و اينها رنج مىبرند و شما يك چيزى را كه مىخواهيد عبادت باشد، معصيت كبيره مىشود. اگر در سحر فرض بكنيد يك عدهاى بخواهند دعاى وحدت بخوانند، خوب مىشود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلى كه هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند، براى خدا مىخواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند كه صدا بيرون نيايد. گاهى پيش من اشخاصى مىآيند و شكايت مىكنند كه تمام آرامش ما را بعضى از اين گروهها به هم مىزنند و حتى ما خواب نداريم. شما مىخواهيد يك كار عبادى بكنيد، مىخواهيد تظاهر كنيد، مىخواهيد چه بكنيد، تبليغ كنيد، دعا بخوانيد شما، دعا بين خودتان و خداست.
فرضاً بخواهيد يك اجتماعى باشد كه در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اينجا نبايد بلندگوهاى بزرگ را، پر قوه را بيرون بگذارند و تمام افرادى كه در اين محله هستند يا محلههاى دور هستند، رنج ببرند از اين كار. اينها معصيت كبيره است كه الان متوجه شديد، ديگر عذر نداريد. اذيت مسلم و آزار مومنين، از بزرگترين گناهان كبيره است. شما مىخواهيد تبليغ كنيد، در بين خودتان مىخواهيد بكنيد، بكنيد، مانعى ندارد. در مراكز خودتان هر چه مىخواهيد دعا بكنيد، هر چه مىخواهيد تبليغ كنيد، هر چه مىخواهيد شعار بدهيد لكن ملاحظه مردم ضعيف را، مردمى كه روز، كار كردند و حالا
مىخواهند استراحت كنند، اين مرضائى كه در بيمارستانها هستند، اين معلولينى كه از خود شما هستند و در جنگها معلول شدهاند و حالا مىخواهند استراحت كنند، اين فريادهاى شما نمىگذارد آنها استراحت كنند. اين يك امر پائينى است كه من عرض كردم، كه از اينجا بايد رتبه رتبه بالا برود. مثلاً فرض كنيد كه شما مىخواهيد، پاسدارهاى عزيز و ساير اشخاصى كه متصدى اين امور هستند، مىخواهند يك خانهاى را كه فهميدهاند كه خانه تيمى است، آنجا را قبضه كنند، البته بايد هم بكنند لكن قبلاً بايد آنطور بررسى بشود كه صد در صد اين خانه، خانه تيمى است كه خداى نخواسته يك وقت در يك خانهاى به خيال خانه تيمى وارد بشوند به يك عده زن و بچه مردم و تا آمدهاند بفهمند چى است، چند تا از بچههايشان يا خداى نخواسته تلف شدهاند يا زخمى شدند. شما كار اسلامى مىخواهيد بكنيد، لكن يك وقت سر از يك كار بسيار جنايت بزرگى سر در مىآورد. بايد تمام امورى كه انجام مىدهيد متوجه باشيد كه در محضر خداست و مسؤوليت شما داريد، مسؤوليت اينجا هم دارند لكن آن مهمش مسؤوليت الهى است. يا در فرض بفرمائيد كه هر يك از اين ادارات دولتى كه هست، كه مىخواهند خدمت كنند به مردم، از آن كسى كه دم در هست، پيشخدمت هست، تا آنجائى كه مثلاً جاى رئيس هست، بايد توجه داشته باشند كه همه خدمتگزار اين مردم هستند، همه اجير اين مردم هستند، اجرت از اينها دارند مىگيرند براى خدمت و بايد با مردم رفتارشان رفتار انسانى، اسلامى باشد. اينطور نباشد كه يك كسى حالا احتياج پيدا كرده كه پيش اين فرض كنيد رئيس برود، از دم در، ناملايم ببيند. خوب، در رژيم سابق اين مسائل بود و همه ما مناقشه مىكرديم، اگر حالا هم بنا باشد كه يك همچو مسائلى باشد، اين به آبروى اسلام ضرر مىزند. آنوقت مىگفتند رژيم شاهنشاهى، حالا شما يك كار نكرده را در تبليغاتى كه در خارج مىشود، بوق مىزنند برايش، فرضاً از اينكه يك كارى انجام بدهيد، يك كارى خداى نخواسته برخلاف موازين انجام بدهيد يا فرض كنيد در جبههها كه بحمدالله همه شماها منسجم و مشغول خدمت هستيد، وقتى كه اسرا را مىگيريد، اسراى مجروح را مىگيريد يا اسراى سالم را مىگيريد، توجه بكنيد كه اينها اسير شما هستند، اينها امروز تحت سلطه شما هستند و شما با اسرا بايد رفتارتان رفتار بسيار اسلامى و انسانى باشد كه وقتى اين اسرا يك وقتى در محال خودشان رفتند، همه براى شما تبليغ كنند، نه اينكه خداى نخواسته براى يك كار جزيى، اينها دشمن بشوند و وقتى رفتند، در محال خودشان تبليغ سوء بكنند. اينها مسائلى است كه بايد تمام جهاتش را ملاحظه كرد. استاندارىها موظفند به اينكه تمام افرادى كه در حيطه فرمان آنها هست تحت نظر داشته باشند. تمام اين افراد خدمت بايد بكنند، خدمتگزار هستند، استاندارها خدمتگزار هستند، خدمت اينها بالاتر است، مسؤوليت اينها هم بالاتر است، بايد اينها خدمت به مردم بكنند و توجه كنند كه مبادا يك وقت يك كسى احتياج به استاندار داشته باشد نتواند او را ببيند، اين همان طاغوت است كه نمىگذارد اينطور بشود. اگر بنا باشد كه حالا هم باز اين تشريفاتى كه در آن زمان بود باشد، نمىشود كه ما جمهورى را اسلامى حساب كنيم. البته نظام، لازم است و هرج و مرج نيست لكن زيادهروى كردن و مردم را تحت فشار گذاشتن، اين يك مساله غيراسلامى است. همه استاندارها
موظفند كه در اين محلى كه مىروند، نسبت به همه كسانى كه زير دست او هستند، توجه داشته باشد كه مبادا يك وقتى بر خلاف موازين اسلامى واقع بشود.
و از اينها بالاتر قضات هستند، قاضىهائى كه جان و مال و ناموس مردم در قبضه آنها و تحت نظر آنهاست. آنها بايد توجه بكنند، دقت بكنند و ملاحظه بكنند كه مبادا يك وقت يك مظلومى را آنها به اسم ظالم به حبس بيندازند يا خداى نخواسته به اعدام. اينها در اين دنيا مسؤوليت دارد، اگر از زيربار مسؤوليت اين دنيا فرار كنيد، از زير بار مسؤوليت خدا فرار نمىتوانيد بكنيد. قاضى بر شفير جهنم است. على شفير النار او لب جهنم نشسته است. همه چيز مردم دست اين قضات است، چه قضات دادگاههاى انقلاب و چه قضات دادسراهاى دادگسترى ها. بايد توجه بكنند اين قضات به اينكه اينها هم خدمتگزار هستند و كارشان بسيار حساس و مسؤوليتشان بسيار بزرگ و اگر خداى نخواسته لغزشى بكنند و جان يك مسلم، مال يك مسلم، ناموس يك مسلم به واسطه خطاى آنها، به واسطه خداى نخواسته تعمد آنها آسيب ببيند، در اين دنيا بايد محاكمه بشوند و اگر اينجا فرار از محاكمه كردند، در بارگاه حق تعالى هيچ نمىتوانند فرار كنند. همه كسانى كه در اين كشور به خدمت مشغول هستند، اينها بايد همه توجه داشته باشند كه آبروى اسلام كه مظهر بزرگش الان جمهورى اسلامى است و ايرانىها بحمدالله اين اسلام را در اينجا، اين رژيم اسلامى را در اينجا پياده كردند، بايد حفظ كنند، آبروى جمهورى اسلامى را حفظ كنند، بهانه دست بهانهجوها كه بدون بهانه هم به ما تاخت و تاز مىكنند، بهانه ديگر دست آنها ندهند.
و بايد شما آقايان، تمام قواى نظامى و انتظامى بدانند كه ما الان هم در حال جنگ هستيم، جنگ ما تمام نشده است، جنگ ما هست. هميشه بين اسلام و غيراسلام جنگ است. و ما بايد توجه بكنيم به اينكه اين كارى را كه همهمان الان قيام برايش كرديم و آن جمهورى اسلامى است و ابقاى جمهورى اسلامى، بايد دفاع از آن بكنيم. همه مردم موظفند در دفاع از اين جمهورى اسلامى. امروز كه در سرحدات ما جنگ است و آنها مىگويند ما خارج شديم از كشور اسلامى بكلى، و گاهى هم از باب نفهمى، اقرار مىكنند كه نه، ما وارد هستيم در آنجا، به طور كنايه اقرار مىكنند، ما الان در آنجا به دفاع مشغوليم و مشغول دفاع از اسلام، دفاع از حيثيت مسلمين، دفاع از نواميس مسلمين هستيم. و مادامى كه در آنجا احتياج هست بر افراد، تمام افراد، تمام، بىاستثنا، آنهايى كه مىتوانند، قدرت دارند، براى آنها لازم است كه احتياج سرحدات را از حيث افراد و از حيث چيزهائى كه احتياج دارد آنجا، در آن تامين كنند. البته يك واجب عينى نيست، يك واجب كفائى است. مادامى كه احتياج هست، بر همه واجب است. اگر يك دستهاى رفتند و كار را انجام دادند يعنى محتاج ديگر نبودند، از ديگران ساقط
است ولى مادامى كه احتياج است، به تمام افراد عيناً واجب است لكن يك دستهاى اگر كار را انجام دادند، از ديگران ساقط مىشود. امروز هم باز احتياج هست، باز كشور ما محتاج به افراد جانباز، افراد سلحشور، افراد فداكار براى اسلام است و ما الان در همان مرزى كه هستيم و در همان مقدارى كه وارد در خاك عراق شديم براى دفاع از اسلام و دفاع از مملكت اسلامى، بايد ما اين كار را به اتمام برسانيم. و مادامى كه و مادامى كه آنها به شرايط ما عمل نكردند، جنگ ما باقى است. به مجرد اينكه بگويند ما خارج شديم، پذيرش ندارد، ما بايد خودمان بفهميم كه آنها خارج شدند و ما مىدانيم كه آنها الان هم در كشور ما هستند و الان هم در بسيارى از جاها ساكن هستند و سنگر دارند و از خارج هم هر روز تقريباً، آبادان را و بعضى شهرهاى ديگر را بمباران مىكنند. مادامى كه وضع اينطورى است و مادامى كه آنها به شرايطى كه قرار داده شده است و شرايط، همه شرايط عقلائى است، شرايطى است كه همه عقلاى عالم اين شرايط را مىپسندند و ما هيچ زورگوئى نداريم و نمىخواهيم تحميل بكنيم. ما با شرايطمان، شرايطى كه از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرايط هست، در آن شرايط پايبند هستيم و مادامى كه اين شرايط حاصل نشده است، ما در حال جنگ هستيم و ما با كسانى كه اشرار هستند نمىتوانيم صلح كنيم.
من انشاءالله اميدوارم كه شما، خود آقايان و كسانى كه، در روحانيونى كه، روحانيون محترمى كه سر و كار با آقايان دارند، در اين امورى كه پيش مىآيد هدايت كنند كه مبادا خداى نخواسته يك جوانى توجه به مسائل نداشته باشد و يك كارى انجام بدهد كه با جمهورى اسلامى مناسب نيست. بايد روحانيون آنها را تذكر بدهند. و يك تذكر هم به روحانيون هست، به ائمه جمعه و جماعات و روحانيون ديگرى كه با مردم سر و كار دارند. آنها هم بايد توجه بكنند به اينكه اين جمهورى اسلامى ربطش به آنها بيشتر از ديگران است و اين جمهورى اسلامى اگر از (خداى نخواسته) يك نفر روحانى صدمه ببيند، بيشتر از ديگران مواخذه دارد. بايد آقايان توجه بكنند، در رفتارشان، در كردارشان، در گفتارشان، چيزهائى كه مضر به حال جمهورى اسلامى است، نزنند. مسائلى كه با جمهورى اسلامى مخالف است و آنها گمان مىكنند كه نبايد هر مسالهاى را گفت، نگويند. و بايد ما مسائل اسلامى را با طريق اسلام و شكايات را به طريق اسلامى رسيدگى كنيم يعنى قضات رسيدگى كنند و علماى اعلام هم در همه جا كه هستند و خصوصاً ائمه جمعهها كه با گروههاى زيادى سر و كار دارند، بايد توجه بكنند كه در گفتارشان، در رفتارشان همه چيز اسلامى باشد و خداى نخواسته يك مطلبى كه فرض كنيد كه يك استاندار را در محل خودش تضعيف مىكند، يك قوهقضائيه را در محل خودش تضعيف مىكند، از اينها احتراز كنند كه ما الان محتاج به اين هستيم كه در كشورمان آرامش باشد. و البته قضات بايد رسيدگى كنند به همه امور. و من اميدوارم كه همه ما موفق باشيم به خدمت كردن به اين ملتهاى مظلومى كه در تحت فشار ستمكاران الان دارند دست و پا مىزنند و ملت مظلوم
لبنان كه الان در زير پاى صهيونيست دارد دست و پا مىزند و معالاسف دادرسى براى آنها نيست و حكومتها غفلت دارند از مسائل، يا هواهاى نفسانى نمىگذارد كه آنها به درد اين مردم، به داد اين برسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه مسلمين دنيا را خواستارم و از خدا مىخواهم كه قدرت نظامى و انتظامى آنها را هر چه بيشتر قوى كند كه در خدمت به اسلام و خدمت به مسلمانان كوشا باشند. انشاءالله همه شما و همه ملت سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله
بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك نكتهاى عرض مىكنم و اين براى اين نيست كه از دولت يا از ارگانهاى ديگر تعريف كنم، اين يك واقعيتى است كه من عرض مىكنم و شايد شماها هم مطلع هستيد و توجه داريد. يكى از عنايات بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به جمهورى اسلامى و اين نهضت اسلامى عنايت فرموده اين است كه متصديان امور، چه آنهائى كه در مجلس خدمت مىكنند و چه آنهائى كه در دولت خدمت مىكنند، چه آنهائى كه در ارتش هستند، همه اينها از آن قشر مرفه نيستند، از آن قشرى كه همه توجهشان به اين است كه براى خودشان مقام درست كنند و براى خودشان كارهائى انجام بدهند ولو برضد خلق باشد.
شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصاً در اين پنجاه سال، ملاحظه مىكنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملكها و سلطنهها و عرض مىكنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتى كه اشراف (به قول خودشان) و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهراً اينها مردم را به حساب نمىآورند، اين يك امر قهرى است و در مقابل يك قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضعند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشيد، معامله اين دولتهائى كه ما داشتيم سابق، با مردم مقايسه كنيد و معاملهشان را با سفارتخانههاى خارجى، با سفارتخانههاى خارجى، اينها شخصيت خودشان را بكلى (شخصيت هم نداشتند) بكلى از دست مىدادند و آن چيزى كه در ذهن من است، يكى از سفرا (حالا يا سفير انگليس بود، يا يك جاى ديگر) آن صدراعظم وقت را پاشد گلويش را گرفت توى اتاق و زد او را به ديوار. در مقابل او آنها سپرانداختند، لكن در مقابل مردم، آنقدر به مردم ظلم مىكردند و آنقدر به خيال خودشان به بزرگى و امثال ذلك رفتار مىكردند، كه همه مىدانيد. وقتى بنا شد كه متصدى يك امور كشورى قشر اشراف (به اصطلاح خودشان) اعيان، مرفهها و صاحب اموال و نمىدانم پارك و اتوموبيلها و كذا و كذا، يا آنوقت كالسكهها و آن حرفها باشد، اين يكى از مصيبتهاى بزرگى است كه در يك ملت هست، سرچشمه همه مصيبت هائى كه ملتها مىكشند اين است كه متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان (به اصطلاح
خودشان) از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند كه تمام ارزشها را به اين مىدانند كه آنجائى كه زندگى مى كنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتارى كه مردم با آنها مىكنند، رفتار عبيد با موالى باشد، تمام افكارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارك داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران در كجا، تا اينكه بشود يك نفر آدم عرض مىكنم كه نخست وزير يا يك نفر آدم وزير كذا. و اينها وضع روحى شان، به حسب نوع، وضع روحى شان اينطور بود كه چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت مىدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالى مىدانستند، به قدرت هاى ديگر مىدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفائى كه قدرت ندارند، فرمانفرما و حكومت بودند. اين وضع طبيعى اين است كه يك قشر اشراف و اعيان (به اصطلاح خودشان) و مرفه، به يك كشورى حكومت كنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتى حكومت آنطور شد، ديگر نمىشود اين را كسى خيال كند كه قابل اين است كه اين با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولتخارجى چه جور باشد. مقابل آنها از باب اينكه مىديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هرجائى كه توهم مىكردند كه به قدرتشان يك قدرت بالاترى يك صدمهاى بزند، مقابل او لنگ مىانداختند و همه جور تواضعى مىكردند براى اينكه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بكنند با مردم.
اين يكى از الطاف بزرگ خدا بود كه حكومت جمهورى اسلامى را و متصديان امور اسلامى را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و سلطنهها و ملك و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و مىشود كه وقتى كه بنا شد كه يك اشخاصى زندگى شان يك زندگى عادى باشد و ارزش را در اين زندگى هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانى، ارزش اسلامى بدانند، ارزش اخلاقى بدانند، اگر يك حكومتى ارزش هايش اينطور ارزش باشد كه ارزش اسلامى باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بكند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمىتواند يك قدرت خارجى او را تحت تاثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجى براى اينكه بر مردم مسلط بشود، اين بالاترىها را مىترساند. آنها هم از باب اينكه تمام توجه شان به اين بود كه در بين ملت قدرتمند باشند، داراى يال و كوپال باشند، آنها را تسليم مىشد براى اينكه به اينها ظلم بكند. اين وضع طبيعى اينجور حكومت است. و وضع طبيعى حكومتى كه از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده است، وضع طبيعىاش اين است كه با مردم باشد و خدمت بكند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.
شما مىدانيد كه در جمهورى اسلامى مقامات آن معنى كه در سابق داشت از دست داده، نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست كه خيال بكنند، خودشان خيال بكنند كه ما يك مقام بالائى، والا مقام هستيم و ما حضرت اشرف هستيم و نمىدانم كذا. اينجور نيست. آنها مىبينند كه ارزششان در بين جامعه، در همه جا اين است كه خدمت بكنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به
اين است كه به مردم حكومت كنند. در جمهورى اسلامى اين معنا كه هم مقامات آن مقاماتى كه سابق تخيل مىشد، نيست و هم صاحب اشخاصى كه متصدى امور هستند، آن اشخاصى كه در يك خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و يك زندگى چه كرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با يك زندگى عادى، آنطور هم نيستند. من فيلمى كه ديشب از مرحوم رجائى گذاشته بودند و منزلش را نشان مىدادند، يك دفعه ديگر هم مثل اينكه ديدم اين را، بعضى از اشخاصى كه پيش من بودند مىگفتند ما رفتيم منزل آقاى رجايى، اين خوب نشان مىداد، آنجا به اين اندازه نيست، واقع مطلب اينطور نيست، اين يك چيز بزرگى كانه نشان دارد مىدهد و حال آنكه ما كه رفتيم منزلشان ديديم نه، مساله اينطور هم نيست. وقتى بنا شد كه يك نفر رئيس جمهور شده، يا يك نفر نخست وزير است، آقا منزلش آنطورى است و وضع ماديش اينطورى است، اين ديگر نمىشود كه از يك قدرت بزرگى بترسد. براى چه بترسد؟ اين را كه از او نمىگيرند. آن بايد بترسد كه مىخواهد چپاول كند و مىخواهد يك حكومت كذائى بكند، آن بايد بترسد، اما رجائى (خدا رحمتش كند) و امثال اينها و باهنر و اينهائى كه ما از دست داديم، كه اينطور نبودند كه زندگى شان جورى باشد كه مبادا يك وقتى از دست ما برود، خاضع بشوند پيش ديگران و براى اينكه زندگى را بيشترش بكنند زورگوئى كنند به مردم.
اين يك عنايتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت كرد و از خود مردم، از خود اين تودهها از بازار نمىدانم از كجاها و خانهها، افراد منبعث شدند و حكومت تشكيل دادند. وقتى از بازار، مردم حكومت را تشكيل دادند، مىدانند كه بازار وضعش چه جورى است. وقتى كه از بين خود مردمى كه مرفه نيستند، اينها آمدند و خودشان هم نظير آنها هستند، اينها به درد دل مردم مىتوانند برسند. من اينكه عرض مىكنم، نمىخواهم از شما تعريف كنم، براى اينكه مىترسم تعريف كنم. اين براى اين است كه تنبه بدهم، تنبه بدهم به اينكه تا وضع اينطورى است، حكومت برقرار است، حكومت اسلامى برقرار است. تا وضع دولت، مجلس نمىدانم ارتش، روساى ارتش، فرماندهان همه جا اين وضع است كه مىبينيم الان و مشاهده مىكنيم، شما خوف از اينكه يك آسيبى اين جمهورى اسلامى به آن برسد، از اين خوف نداشته باشيد. شما هر چه خوف داريد، از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا خداى نخواسته مسير، يك مسير ديگر بشود و راه، يك راه ديگرى باشد و توجه به اين چيزى كه الان هست، از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود. از اين بترسيد كه اگر خداى نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمى بودن بيرون رفتيد و يك وضع ديگرى پيدا كرديد و خيال كرديد حالائى كه من نخست وزيرم، حالائى كه من رئيس جمهورم. حالائى كه من وزير كذا هستم بايد چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانيد كه آسيب مىبينيد، يعنى آنوقت است كه خارجىها به شما طمع مىكنند. آنها مىدانند كه از چه راه بايد يك كشورى را به تباهى بكشانند، آنها مىدانند كه بايد از راه خود حكومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اينها، اين كارها را انجام بدهند، آنها مىدانند كه ريختن در يك كشور يا نمىدانم چه كردن، با وضعى كه اينجور كشورها دارند، اين نمىشود. اينها تجربهاش را در افغانستان كردند. در افغانستان با اينكه دولتش با آنهاست و حزبها و
خيلى از حزبها شايد با آنها باشند، لكن چون يك تودهاى دارد، آنجا، تودهاى كه مسلمانند، متوجهند و مخالف با قدرتها هستند، چون اين هست در آن، موفق نشدند به اينكه آن كارى كه مىخواستند، بكنند، هر روز هم رو به شكست است. اينها تجربهها را دارند، مىدانند قضيه چه جور است، مىدانند كه يك ملتى كه همه شان در مقابل همه چيزهائى كه درشان وارد مىشود، ايستادگى كردند و مى كنند، ملتى كه بچه اينقدريش، ديروز يك بچهاى قد اين آقا كوچولو، به حد ده سال و اينها نبود، اينجا گريه مىكرد كه، گريه مىكرد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى اينطورى، زنش اينطور، مردش اينطور، پيرش آنطور، جوانش آنطور، اينها مىدانند با اين ملت نمىشود با فشار و زور و سرنيزه رفتار كرد. قهراً آنها مىخواهند يك نقشهاى بكشند، حواسشان هم خيلى جمع است و خيلى هم حوصله و صبر دارند. آنها براى پنجاه سال ديگر، براى سى سال ديگر حالا نقشه درست مىكنند، حالا نقشه مىكشند كه سى سال ديگر نتيجه بگيرند. يعنى اگر خداى نخواسته دانشگاه ما يك انحرافى پيدا بكند، بعد از سى سال نتيجهاش را آنها مىگيرند. اگر در دانشگاه ما يك اشخاص غيراسلامى امثال اينها وارد بشود، اشخاصى كه انحراف دارند وارد بشود، ولو حالا نتوانند كارى بكنند (حالا هم عجله ندارند كه كارى بكنند) كم كم همين دانشگاهىها را تبليغ مىكنند، صحبت مىكنند، چه مىكنند، چه مىكنند، هوا خورشان مىكنند، بالاخره هم مقدرات يك مملكت بعد از اين دوره با آنهاست. آنها وقتى مقدرات يك دولت را و ملت را در دست گرفتند، با يك انحرافى در دست گرفتند، آنوقت هست كه اينها نتيجه مىگيرند، با دست خود اينها نتيجه مىگيرند.
شما بايد كوشش كنيد همهتان، هر كس در هر وزارتخانه هست بايد كوشش كند كه اجزاء آن وزارتخانه، افرادى كه در آن وزارتخانه هست، وضع روحيش جورى باشد كه با مردم بسازد، مردم باز احساس نكنند كه در اين وزارتخانه هم وقتى ما بخواهيم كارمان را به وزير بدهيم، بايد يك مدتى دم در بايستيم و يك مدتى آن مامور و آن مامور و آن مامور تا برسانند ما را به آنجا، آنجا هم پشت دربايستيم. نه، اين وضع اگر يك وقت خداى نخواسته ديديد دارد اينطور مىشود، بدانيد كه داريد رو به تباهى مىرويد، قدم داريد بر مىداريد رو به تباهى. آن روزى شما قوى هستيد كه اين بقال سرمحله و آن مومن توى مسجد و آن كسى كه در جاهاى بزرگ و اعيان و اشراف فرض كنيد هست، براى شما اينطور نباشد كه براى او يك كارى بكنيد، براى اين نكنيد. اينها را مقدم بر آنها بدانيد، اينهائى كه شما را به وزارت رساندهاند، با اينكه وزارت الان يك چيز مهمى نيست پيش شما، اينهائى كه قدرتمندها را بيرون كردند، اينهائى كه همه آن اشخاصى كه مقدرات يك كشور در دستشان بود و ما را و شما را و همه كشور را به تباهى كشيده بودند، آنها را بيرون زدند، اينها را بايد ما قدرشان را بدانيم، يعنى نگه شان داريم. براى خدا، براى اسلام، براى حيثيت خودتان، براى حيثيت كشورتان بايد اين سر و پا برهنهها را نگه شان داريد. اينهائى كه بعد از همين كه هر شهيدى شما پيدا مىكنيد، آنطور برايش تظاهر مىكنند، آنطور برايش عرض بكنم به سر و سينه خودشان مىزنند، كه مىبينيد نشان مىدهند، يك همچو ملتى را بايد با همين وضع نگه داشت و آن به دست امثال شماست كه اينطور باقى بماند. اگر يك
وقت سرخورده بشوند. از دولت و خيال كنند كه دولت دارد براى خودش يك كارهائى انجام مىدهد و براى ما نيست و چطور، آنوقت هست كه شما هر كدامتان خداى نخواسته از بين برويد، يك كسى برايتان فاتحه نمىخواند.
شما كارى بكنيد كه بعد از مردنتان هم اينطور وضع مردم باشد با شما، بعد از شهادت هم اگر نصيبتتان شد، مردم با شما اينجور باشند. پيش خدا اين ارزش دارد. وقتى خداى تبارك و تعالى ديد كه يك جمعيتى ايستادند و فرياد مىزنند، توى سرشان مىزنند كه رجائى چه، خدا به رجائى رحم خواهد كرد. اگر خداى نخواسته هم آن يك اشكالاتى در آن باشد، به همين، خدا رحم مىكند. خوب، مومن، چهل تا مومن شهادت بدهند به خوبى يك كسى، خدا قبول مىكند اين را، براى اينكه يك آدمى است كه چهل نفر مومن اين را به خوبى شناختهاند وقتى به خوبى شناختند، خداوند عفو مىكند. فرضاً از اينكه يك جمعيت هائى اينطورى بريزند در خيابان و آنطور و به سر و سينهشان بزنند براى آنها، ارزش آقاى رجايى، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلاً دستگاهى دارد، ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم خدمت مىكردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها دارند خدمت مىكنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دستهاى فاسد برضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم رجائى هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم درآمد، مردم درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد وضعتان يك همچو وضعى باشد و من اميدوارم كه همه اين وضع را توجه به آن بكنيد و حفظش بكنيد. بخواهيد اسلام حفظ بشود، اين وضع را بايد حفظ بكنيد. بخواهيد كه ايران حفظ بشود، همين را بايد حفظش كنيد. بخواهيد خودتان محفوظ بمانيد، همين را بايد حفظ كنيد. بالاخره اين وضع فعلى كه شما داريد بايد رو به بهترين برويد، هى برويد سراغ اينكه يكديگر را اسلامى كنيد. اينكه من عرض كردم كه بايد امور اسلامى باشد، حالا هم عرض مىكنم، اين كارهائى كه شما مىگوئيد كه مىروند جنگلها را چيز مىكنند، اينها كارهاى غير اسلامى است، من مىگويم بايد اسلامى باشد. اگر چنانچه يك كسى تخلف كرد از مقررات دولت، اين غير اسلامى است، آن هم بايد اسلامى بشود. يعنى بايد دولت با قدرت، آن كسى كه تخلف مىكند از آن چيزهائى كه دولت براى حفظ نظام دولت قرار داده است، آنها را بايد با قدرت جلويش را بگيرد، براى اينكه آن غير اسلامى است، من مىگويم اسلامى بايد بشود. بريدن درختهاى كشور را و به تباهى كشيدن جنگلها را، اين غير اسلامى است، بايد جلويش گرفته بشود. تخلف از مقررات خيابانها و رفت و آمدها، اين غير اسلامى است، بايد بايد جلويش را بگيريد. اگر يك كسى اعتنائى به چراغ سرخ نكرد، اين غير اسلامى عمل كرده و اين را بايد تعقيبش كرد و به دست دادگاه سپردش. حالا هم من عرض مىكنم اسلامى كه، اسلام كه با نظم مخالف نيست، اصلاً اسلام مىخواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين برخلاف اسلام
است و جلوگيرى لازم است.
ارزش انسان به اين است كه توجه كند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خدا بكند
و من باز هم به آقايان عرض مىكنم كه توجه بكنيد كه مقام، شما را نگيرد. شما يك ارزش انسانى انسان به مقام نيست، به اين نيست كه من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وكيل مجلسم. اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خداى تبارك و تعالى بكند، چه تكليفى انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند. اين ارزش است. مادامى كه شما اين ارزش را حفظ بكنيد، ارزش اسلامى و انسانى را حفظ كردهايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هم هر مقامى پيدا كنيد، در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هر چه مىشويد، بشويد اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا. بايد فكر اين معنا بكنيد كه خدمت كنيد به كشور خدمت كنيد به ملت كه بعد از خود شما كه انشاءالله حالا طولانى باقى مىمانيد، مثل مرحوم رجائى كه مردم اينطور برايش به سر و سينه مىزنند، مردم شهادت فعلى و عملى بدهند بر اينكه شما خوبيد، تا خداى تبارك و تعالى در محضرش شما را قبول كند براى اينكه آدمى بوده است كه يك عدهاى شهادت دارند مىدهند، عملاً توى سرشان مىزنند از رفتن او.اين شهادت فعلى است بر اينكه اين آدم مقبول است و خداى تبارك و تعالى همين طور قبول مىكند و اگر گناهى هم داشته باشيد، به همين مىگذرد خداى تبارك و تعالى.
و من اميدوارم كه شما همه تان همين طورى كه سيره انبيا بوده است، كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مىايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آنطورى كه وقتى عرب وارد مىشود در مسجد رسول الله، مىگويد كدام يكى تان هستيد. در وقتى كه رسول الله آنوقت حكومت بود، آنوقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اينطورى بود، از آن طرف در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود براى اينكه او خدا را مىديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمىتواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.
شما ملاحظه كردهايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديدهايد كه يك سيد خشكيدهء لاغر عرض مىكنم لباس كرباسى (كه يكى از فحش هائى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده) يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هركس آنوقت را ادراك كرده مىداند كه زمان رضاشاه غير زمان محمدرضا شاه بود، آنوقت يك قلدريى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج فلان كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مىخواهى؟ گفته بود كه مىخواهم تا تو نباشى، مىخواهم تو نباشى. اين آدم كه مىآمد (من درس ايشان يك
روز رفتم) مىآمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا، درس مىگفت، من يك روز رفتم درس ايشان، مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبهاى است دارد درس مىگويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آنوقت در كوران آن مسائل سياسى و چيز بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا، پيش ما، رفت مجلس، آنوقت هم كه مىرفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مىبردند. من مجلس آنوقت را هم ديدهام، كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولى مجلس كانه احساس نقص مىكرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مىآمد مثل اينكه يك چيز تازهاى واقع شده. اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مىكرد و نه به دارائى و امثال ذلك، هيچ اعتنا نمىكرد، نه مقامى او را جذبش مىكرد. ايشان وضعش اينطور بود كه (براى من نقل كردند اين را كه) داشت قليان خودش را چاق مىكرد، خودش اينطور بود، فرمانفرماى آن روز (حالا كه من مىگويم فرمانفرما، شما به ذهنتان نمىآيد كه يعنى چه) فرمانفرماى آن روز وارد شده بود منزلش، گفته بود كه به او حضرت والا من قليان را آبش را مىريزم تو اين را، آتش سرخ كن را درست كن، يا بعكس. از اينجا همچو او را كوچك مىكرد كه ديگر نه، طمع ديگر نمىتوانست بكند. وقتى اينطور با او رفتار كرد كه بيا اين آتش سرخ كن را گردش بده، آن آدمى كه همه برايش تعظيم مىكردند، همه برايش چه مىكردند، اين وقتى اينطورى مىرسيده، اين شخصيتها را اينطورى از بين مىبرد كه مبادا طمع كند كه از ايشان چيزى بخواهد. من بودم آنجا كه يك كسى يك چيزى نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانى كه آنوقت باز شاه نبود، آنوقت يك قلدر نفهمى بود كه هيچ چيز را ابقا نمىكرد، يك كسى آمد گفت من يك چيزى نوشتم براى عدليه، شما بدهيد ببرند پيش حضرت اشرف (يك همچو تعبيرهائى) كه ببينند. گفت، رضاخان كه باز نمىداند اصلش عدليه را با الف نويسند يا با ع مىنويسند، من بدهم اين را او ببينند؟ نه اينكه اين را در غياب مىگفت، در حضورشان هم مىگفت. اينجورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اينكه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود، اتخذ هوى الله نبود. اين، هواى نفسانى خودش را اله خودش قرار نداده بود، اين اله خودش را خدا قرار داده بود. اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمىرفت عمل بكند، او براى خدا عمل مىكرد. كسى كه براى خدا عمل مىكند، وضع زندگيش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمىشود برايش، براى چه ديگر چه بكند، از هيچ كس هم نمىترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه چيز مىكردند، فرياد مىزدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او شما نمىدانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.
تمام وابستگىها وابستگىاى است كه انسان به خودش دارد، تمام وابستگى ها از خود آدم پيدا
مىشود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگى هائى كه در خارج هم برايش پيدا مىشود از منشاش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مىكند، قبول مىكند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مىخورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمىترسد، همه قدرتهاى عالم جمع بشوند، اين نمىترسد، براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مىروم، ديگر بالاتر از اين كه نيست، همانى كه الان ملت ما دنبالش دارند مىروند كه بيائيد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مىبينم كه مى گويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مىگويم دعا مىكنم شما پيروز بشويد انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، مويد كند و همه آن اشخاصى كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند مثل مرحوم رجائى كه اين روز، اين روزها سالش است، مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مساله است. جانشين آنها براى اين بود كه ملت بود، مردم بودند، اعيان و اشراف نبودند. آنوقت اگر يك نخست وزير را مىكشتند، يك بساطى مىشد، شاه مردگى همان و به هم ريختن سرتاسر ايران. اينطور بود، تا شاه مردگى مىشد سرتاسر ايران به هم مىخورد. حالا رئيس جمهورش نباشد، خوب، نبود، يكى ديگر بسم الله... همه ايران بهشتى است. خوب، مردم طرحشان اين است كه بهشتى از خود ماست، يك چيز خارجى نيست، از خارج يك چيزى صادر نكردهايم، وارد نكردهايم، از خود ما هست، خود ما يكى مان رفت يكى ديگر مىآيد. رجائى رفت يكى ديگر مىآيد، آن هم برود يكى ديگر مىآيد. هر كدام از ماها و شماها بروند، يكى ديگر مىآيد. اينجورى است وضع ايران امروز و اين وضع را بايد ما حفظ كنيم، دعا كنيم كه خداوند اين وضع را براى ما حفظ كند و با حفظ اين، هر يك از ما از بين برويم جا داريم، عوض داريم، مىآيند جايش را پر مىكنند و اگر اينطور نباشد، يك وقتى به طور سابق بشود، ديگر آنجا جورى است كه وقتى يكى رفت به هم مىخورد اوضاع. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه ما را موفق كند كه به احكام اسلام عمل كنيم و وزارتخانه هايمان را اسلامى كنيم و افراد اگر چنانچه خداى نخواسته منحرفند، اين افراد منحرف را نصيحت كنيم، اگر نمىشود، عوض كنيم و لازم نيست كه هر منحرفى اينجا باشد، خوب، برود يك كار ديگرى بكند. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان ايرانىدر هند
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مىكنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مىكنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعدىها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبههائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايهاش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مىكشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمدهاند و مع الاسف آنطورى كه آنها مىخواستند، موفق نشدهاند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرتهاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مىدانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه مىگذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلمها واقع مىشود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مىكند كه اين جنايتهايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمىانگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرتها واقع مىشود و از وابستگان آنها واقع مىشود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمىنشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و
خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مىشود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مىكند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمىتواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مىكنند، به صدام كمك مىكنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مىگيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مىكنند و بعضى هم خلافش را مىگويند و دروغ مىگويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصهاى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مىدانست و خودش را نار مىدانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مىشود در مقابل همه انبيا. اين حملهاى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مىدانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حملهاى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهاى منطقه كرد، همه مىدانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرتها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمىرود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مىكند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مىشوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولتهاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولتهاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مىشدند زايل مىكردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.
يك وقت امريكا بر مردم غلبه مىكند و شوروى غلبه مىكند، يك وقت اسرائيل غلبه مىكند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مىشود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مىكند و در همه جا ريشه مىدواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمىكند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مىرود و هر قدمى كه رفت، هى مىگويد ما
كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.
و مع الاسف اين دولتها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مىكنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مىخواهند بكنند و هر ذلتى مىخواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبتها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.
ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مىگويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيدهام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.
آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مىكنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مىخواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولتهاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كمكم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مىكند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنتهائى كه نفس اماره انسان مىكند، توجه كنيم، آن ريزهكارى هائى كه در انسان ايجاد مىكند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشهاى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مىكنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.
ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد
بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مىكنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصههاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كردهاند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مىخواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهرهاش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مىروند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مىكنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مىكنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.
بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرتهاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كردهاند و همين مخالفت هائى كه هر روز مىكنند و توطئههائى كه هر روز اين قدرتهاى بزرگ مىكنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مىبينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مىكند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبههها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.
و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرتبزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مىكنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبههها محتاج به افراد دارد، در جبههها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مىتواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مىشود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مىكند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مىشود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مىكنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا
مىكند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مىشود، يعنى از خارج توپ مىاندازند و اينجا را تباه مىكنند، مردم را شهيد مىكنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمانها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوانهاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصهها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيثتر باشد، آن بگين و امثال اينها.
حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست
ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبههها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبههها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مىشود، وكلاى مجلس مىخواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مىگويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مىتوانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مىگويند بسياريشان مىروند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مىروند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمىتواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مىگذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دستهء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مىروند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضهاى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمىخواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثوابهائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مىدانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك
وقت يك صدمهاى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانىهاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزهاى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبههها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مىبينند كه نمىتواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مىخواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مىكنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مىكرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مىشوند كه متعهدند و حفظ مىكنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پستهاى مهمتر دارند، مىروند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مىروند، آقاى خامنهاى هم مىروند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارىهاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمىشود اداره كرد اين مملكت را، يا مىكشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مىكشانندش به طرف امريكا و سرمايهدارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.
خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كردهاند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مىكنند، واقعاً چه جوابى فكر كردهاند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مىگويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مىكنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمىكنند.
بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمىكنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمىكنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفهاى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى
كه در جنگ مىكردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مىكرد كه هى شما مىگوئيد جنگ، مىگوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مىگوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابانها كه انسان اگر برود خفه مىشود، اين جوانهاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مىكشند، آخ هم نمىگويند، يك كدام شكايت نمىكنند. من تاكنون كه اينجا نشستهام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديدهام همچو چيزى، لكن هر روز مىآيند با چهره گشاده، هر روز مىآيند و تقاضا مىكنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشستهاند و اشكالتراشى مىكنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمىكنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشهاى از اين كشور يك كارى مىكند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مىخواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مىفرستاد، گاهى خرابكارى مىكرد، عزلش مىكرد و مىخواست او را. مگر مىشود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مىروند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مىروند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشستهاند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكردهاند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مىدانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشتهاند، نصيحت هم ما را مىكردند كه آقا ول كنيد، نمىشود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مىبينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمىكنند، اينقدر شراب فروشىهايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمىتواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولتها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مىداند چه خبر بود، حالا مىبيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كردهاند؟ همراهى كنيد، مىتوانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مىتوانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمىشوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مىكنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مىزنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مىزند.
در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا
باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مىتواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآوردهاند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيدهاند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مىرويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مىشود، مجلس خوب مىشود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مىشود، سپاه خوب مىشود، ارتش خوب مىشود، شهربانى خوب مىشود، شهردارى، همه چيزها خوب مىشود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خوردهاند و محروم بودهاند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.
والسلام عليكم
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأتهاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانهها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانوادههاى شهداى پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى خوزستان
همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانهها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيأتهائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مىخواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى كردند، لكن نكتهاى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مىشود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود
اول راجع به افرادى كه انتخاب مىشوند براى اين پاكسازىها، بازسازىها يا در انجمنهاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مىكنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود شما مىدانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عدهاى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيلههائى خودشان را وارد مىكنند چه بسا آنهائى كه وارد مىشوند و مىخواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مىكند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند
امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مؤمن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،
وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مىخواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيهاش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمىشود باشد همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مىخواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مىكند گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوراى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مىخواهند اين هيأتها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند بنابراين، يك مساله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مساله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مىخواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عدهاى هستيم كه همهمان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عدهاى باشند كه به اسم حزب الله وارد بشوند و به اسم حزب الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را
بنابراين، يكى از امور مهم، مساله شناسايى افرادى است كه مىخواهند اين هيأت ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد
آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مىدهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همهشان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مىخوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد
در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمىشود در اين حزب، برود از ايران خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مىديدند چاره ندارند الااينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات،
در وزارتخانهها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلمهائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانهها در آن رژيم داده مىشد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم ميخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست از آن طرف هم بايد افرادى كه مىبينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مىكنند اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمىشود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مىكنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك ادارهاى بوده است، داخل در يك وزارتخانهاى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعاً الان دارند كارشكنى مىكنند، ناراضى در بين مردم درست مىكنند و امثال اينها، اينها را حتماً بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات به مجرد اينكه يك احتمالى مىدهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مىكرده، ظلمهاى آنها را اجرا مىكرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانهها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد
خوب، شما كه سركشى مىكنيد در همه وزارتخانهها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مىكنند يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچارهاى مىخواهد مراجعه كند به يك ادارهاى، به يك رئيس ادارهاى، آنقدر اشكال تراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مىكنند، شما بدانيد كه اينها مىخواهند ناراضى درست بكنند يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى
كه سابق مىكردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد
كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد
در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد از مسؤوليتش غافل نباشيد نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، وارد مىشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما ميخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مىخواهيم همانطور كه اسلام مىخواهد، عمل كنيم اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمىشود اصلاحشان كرد را كنار مى گذارد اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار با ارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائى كه در جاهائى كه آن انجمنهاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمنهاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال،پ مسئوليتشان هم زياد است چه بسا كه در بين انجمنهاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانوادهاش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم و شما مىدانيد كه در بين اين چپها، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مىشوند و در همه جا سر مىكشند و وارد مىشوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مىكنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند
منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شدهاند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد
چنانچه مىبينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مىشود، شما مىبينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانههاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند طرفدارى را من نمىگويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مىگويد، از روى انصاف باشد، مثلا مى بينيد كه يكى از رسانههاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مىگفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم
كشته لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند مستند يك راديوئى، نه اينكه نمىفهمند، مىفهمند، مىخواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانهاى دست بدهند، و الا آنها مىفهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شدهاند و تو سر هم مىزنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مىگويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمنهاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مىشود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مىشوند يكى از حرفهايش است صد نفر الان دارد اعدام مىشود خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند
الان تمام رسانههاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلا اسلام را آنها مضر مىدانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مىخواهند طرف اسلام باشند، مىخواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان مىدانند و مع ا لاسف ما مبتلاى به دولتهاى اسلامى كه ملتها اسلامى هستند، به دولتهائى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مىزنند به اينطور اختلافات.
شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئههائى كه آمريكا دارد درست مىكند، طرحهائى كه آمريكا مىدهد كه همه طرحهاشان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها درصدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمانها بشناسند به اسم يك دولت مثلا مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است و من الان را عرض مىكنم كه اگر چنانچه اين دولتهايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند و اين مساله لبنان و همين طور مساله ايران، مساله هجوم به ايران و مساله هجوم
به لبنان، يك مسالهاى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند هر چه مىتوانست مشكلات كرد و از بين رفت بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهرهبردارى را آمريكا بكند لبنان هم همين مساله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايتها را بكند، تا اينكه آن طرحهائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود خوب، اين ملتهاى اسلام، اين دولتهاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مىخواهند اين ذلتها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانىهاست كه در پاركها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن راى بدهند، هر يك از اينها كه راى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مىشود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم
ما نمىخواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مىبينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمومنين (ع) است، مركز حسين بن على(ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علاقه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمهاى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى ميدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مىگويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمىدانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همهاش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همهاش، اگر نگويم همهاش اكثرش از ايرانىها بوده، ايرانىها اين بناها را ساختهاند، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمىدانم پارسند، از فارسند مگر فارس بودن اشكال دارد؟ به اسم اينكه همه ايرانىها مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او ميزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نميخواهيم، ما يك امر حقى ميخواهيم، ما ميگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمدهاند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه ميخواهيم ما مى گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين
جنايات بايد جبران بشود اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است ما مى گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما
شما مىدانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مىآيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مىزنند به آن، كى را مىكشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچارهاى است و يك بچه كوچكى است و اينها هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمىدانم خباز است ما مىگوئيم كه ما مىخواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندىهاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مىكنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مىخواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مىخواهيم، انجام بگيرد اگر هم يك اشخاصى هستند، دولتهائى هستند كه مىخواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مىكنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم.
و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهرههاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مىآورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هر جائى را مىخواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا و بدانند كه مىتوانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدارا در
كارهاى خودتان، آن روزى را كه مىخواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مىخواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمداً و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانىها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته