مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
خوف مرگ براى دنيا پرستان جنايتكار است، نه پويندگان راه حق
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى شما جوانها را مىبينم كه با صداقت، با سلامت روح فعاليت براى اسلام مىكنيد و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار مىدهيد مباهات مىكنم. افتخار مىكنم كه در بين مسلمانها يك همچو جوانهاى رشيد متعهد هست. از اين جهت ما نبايد از قدرتمندهائى كه اتكال به خدا ندارند، اتكال به مسلسل دارند، ما نبايد بترسيم. ترس مال آن است كه براى شهادت حاضر نباشد.
در روايتى است كه حضرت على ابن الحسين (ع) در كربلا كه بودند به پدرشان گفتند كه (قريب به اين معنا كه به آنها گفته بودند كه شما كشته مىشويد) عرض كرد به سيد الشهدا كه مگر ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا. گفت ديگر مبالات از مردن نداريم. كسى كه بحق است و كسى كه قائل است به اينكه اين عالم تما يك مدبر دارد و او خداست و عالم طبيعت پايينترين عوالم است (در قرآن از او به دنيا تعبير شده، دنيا يعنى پائين) وقتى بنا باشد كه شهيد منزلش در ملاء اعلى باشد، اين چه خوفى دارد؟ خوف را بايد امثال كارترها داشته باشند كه اعتقاد به اين مسائل ندارند، اينهائى كه همه مقصدشان اين است كه در اينجا چند روزى به يك قدرتمندى برسند يا به يك جنايتكارى برسند آنها بايد بترسند اما جوانهاى ما كه اعتقاد به ماوراء طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مىدانند اينها ترس ندارند. ما فرض مىكنيم كه همچو قدرتى براى آن قدرتمندان باشد كه بريزند بكشند و همه چيز را از بين ببرند، معذلك ما چون بحق هستيم نبايد بترسيم.
حمله نظامى كارتر به طبس نمونهاى آشكار از نقض قوانين بينالمللى
در صورتى كه نه اينطور هم نيست مسائل، آقاى كارتر از روز اول هى با فرياد و با صدا مىخواست تحميل كند. اگر شما يادتان باشد اولى كه اين جوانهاى ما رفتند و اين لانه جاسوسى را گرفتند، هى مسائلى را اينها پخش مىكردند، يعنى آنها تعليم مىدادند و اينهايى كه در ايران داشتند اينها پخش مىكردند بناست كه بيايند به لانه جاسوسى و چتر بازها بيايند و اينها را بيهوش كنند و عرض مىكنم كه وارد بشوند و چه بكنند يا همه تهران را بيهوش بكنند. وقتى كه اعتنا به اين حرف نشد معلوم شد مسأله اين نيست. حالا هم كه اينها امتحان كردهاند كه آمدند و با آن تجهيزاتى كه مىگويند
زياد بوده است آمدند و درايران هم پياده شدند، خوب ضربه سياسى خوردند، ضربه روحى خوردند، جوانهاى مردم را آوردند اينجا به كشتن دادند و به نظر منآيد كه بيشتر از اين مقدارى است كه اينها مىگويند. اينهائى كه، بعضى از اينهائى كه رفتهاند و آنجا را ديدهاند مىگويند نخير يك مقدارى از اينها همچو سوخته شدهاند كه از آنهااثرى خيلى باقى نمانده است يك همچون جنايتكارى كه جوانهاى مملكت خودش را براى جنايت مىفرستد به اينجا، اين آقايى كه هى فرياد مىزند كه شما نقض قراردادهاى اجتماعى و بينالمللى را كرديد، خودش همين نقض قرارداد بينالمللى را كرده است كه نظامى وارد كرده در يك مملكتى كه مستقل است. اين يكى از چيزهايى است كه نقض حقوق بينالمللى است، نقض قراردادهاى بينالمللى است. اين نقض قرارداد بين المللى را كه ايشان آنجا هى فرياد مىزند، خودش نقض مىكند و اينقدرها هم اين مجالسى كه در دنيا هست از او انتقاد نمىكنند، البته در اين وضعيت كه حالا شكست خوردند انتقادات زياد است لكن بدانيد كه اگر اين توفيق پيدا كرده بود، همه اين انتقادهايى كه اينها مىكردند بر مىگشت به تعريف و ثنا خوانى.
منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است
در هر صورت ما از اينطور ارعابها نمىترسيم. من نمىگويم كه ما يك قوه سلاح زيادى داريم كه نمىتوانيم با همه قدرتها طرف بشويم، همچو چيزى ما نمىگوئيم. آنها شايد به اندازه جمعيت ايران قواى انتظامى داشته باشند فرض كنيد ما مىگوئيم كه ما اتكال به يك مبدايى داريم به اتكال به آن مبداء، از مردن نمىترسيم، شما هم آخر كارتان اين است كه بيائيد همه مارا بكشيد همانى كه جوانهاى ما كراراً از من خواستند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم كسى كه مىگويد دعا كنيد شهيد بشويم ديگر نمىترسد از اينكه آقاى كارتر بفرستد اينها را به شهادت برسانند. بنابراين ابداً خوفى از اين مسائل نيست. قوى باشيد، قدرتمند باشيد، اتكال به خدا بكنيد. يك نفر شما وقتى اتكال به خداى تبارك و تعالى دارد، با عدهاى از آنها مىتواند مقابله بكند. اينها اگر هم يك وقتى بى عقلى كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاى ما آنها را با چنگ و دندان از بين مىبرند، نمىگذارند اينها يكى شان هم بروند. اگر هم اين كارى كه كرده بود رسيده بود به آنجايى كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسى آنوقت مىفهميدند كه با چه اشخاصى طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مىكنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسى وادارتان بكند (اين چيزى است كه از مبداء الهى جوشش پيدا كرده) خودتان وارد اين ميدان شديد، اينطور نبوده است كه يك كسى بيايد شمارا وادار بكند. سرتاسر ايران يكدفعه سپاه پيدا شد، نه يك جمعيتى بودند كه بروند يكى يكى اينهارا اسمنويسى كنند و چه، نه مسأله الهى بود. وقتى كه ديدند يك مطلبى است كه براى حفظ مملكت اسلامى است و اين اطاعت خداست، از سر تا ته ايران ديديم كه يكدفعه جوشش پيدا كردند، از متن ملت اسلامى جوشش پيدا كردند و خودشان هم تنظيم امور را كردند و خودشان هم كارها را درست كردند.
سفارش به عمل طبق رضاى حق و حفظ آبروى نهضت
ولى آن چيزى كه بايد من عرض كنم به شما آقايان كه سران اين جمعيت هستيد، اين است كه كارى بكنيد كه اين نهضت لكهدار نشود. شما الان جزء جنود الهى هستيد، جندالله شما هستيد، شما لشكر خدائيد، كسى كه لشكر خداست اگر خداى نخواسته يك كارى بكند كه مرضى خدا نباشد و آنوقت يك جورى باشد كه گفته بشود كه خوب، اينها هم مثل سابق، اينها حالا دستشان رسيده به يك چيزى اينها هم زور مىگويند به مردم، اينها هم اذيت مىكنند مردم را، اينها هم مثلاً مال مردم را خداى نخواسته بر مى دارند، اينطور نباشد. به جوانهايتان سفارش كنيد، از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما جوانها جند خدا هستيد، شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد در دنيا، ما پيش خدا سربلند باشيم، خود شما پيش خدا آبرومند باشيد. يك وقتى كارى نشود كه ملتها، ديگران ما را تعيب كنند به اينكه شما دستتان نمىرسيد، حالا كه دستتان رسيد شما هم همان هستيد. بفهمانيد به آنها كه نه، ما براى دنيا پا نشديم راه بيفتيم و گرنه معقول نيست كه آدم جانش را بدهد براى دنيا. كسى كه دنيا را مىخواهد جانش را مىخواهد حفظ كند تا دنيا را ببلعد، شمائى كه جانتان را در معرض خطر قرار داديد اگر يك وقتى در بينتان يك جوانى، يك جاهلى پيدا شد كه يك كارى انجام داد خلاف موازين، خودتان جلويش را بگيريد، نصيحتشان كنيد، نگذاريد يك طورى بشود كه در دنيا منعكس بشود كه ايران وقتى كه به نوا رسيدند خودشان ريختند و چه كردند و چه كردند. من اميدوارم كه خداوند مؤيد شما باشد، خداوند پشتيبان شما باشد با قدرت جلو برويد، اتكالتان به يك مبداء قدرتى است كه هيچ قدرتى در مقابل او چيزى نيست، با همان قدرت جلو برويد و شما پيروزيد بحمدالله.
اشاره به ماهيت بىنظير انقلاب اسلامى ايران در طول تاريخ
من اميدوارم كه تا آخر پيروز باشيد و شما بدانيد كه در تمام تاريخ يك همچو قضايايى كه در ايران واقع شد، واقع نشده است. در تمام اين انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است مثل انقلاب اكتبر، مثل انقلاب فرانسه، ساير انقلاباتى كه در ممالك كوچكتر پيدا شده است اينطور نبوده است كه به اين آسانى و سهلى. اولاً مرحوم قرنى خدا رحمتش كند به من گفت كه (بعد از پيروزى گفت) مبارزه ما بين ملت و دولت سه ساعت و نيم بود، سه ساعت و نيم، اينها غلبه كردند. اين يك مسأله خيلى نادرى است در دنيا يا غير واقع است. آنوقت بالاتر از اينكه، دنبال اينكه شما غلبه كرديد آن كارهايى كه در انقلابهاى ديگر مىشد هيچ نشد. انقلاب كه مىشد، اول مىريختند و يك عده زيادى را شايد گاهى يك ميليون جمعيت را مىكشتند. اينها در اين صورتى كه به من داده بودند حالا يادم نيست اما در آن بود كه در انقلاب فلان يك ميليون جمعيت كشته شد، يك ميليون و نيم حبس شد، تمام مطبوعات، تمام
راديوها، تمام چيزها كنترل شد، تمام احزاب را درش را بستند. اول كارى كه مىكنند، اينهايى كه احتمال مىدهند كه يك صدايى بكنند، اين را خفه مىكنند. ايران وقتى كه انقلاب كرد تقريباً تا پنج ماه به تمام احزاب و به تمام روزنامهها و به تمام چيزها اجازه داد كه هر چه بخواهيد بگوئيد، تمام راهها باز بود براى همه بيايند و بروند. اين در دنيا سابقه ندارد، اين براى اين بود كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، خود ملت بودند كه انقلاب كرده بودند، خود ملت مسلمان بودند كه انقلاب كرده بودند، اينجور نبود كه يك كودتايى واقع بشود، يك قدرتمندى بيايد و يك قدرتمند ديگر را بيرون كند، يك امير لشكرى بيايد مثلاً رئيس جمهور را از بين ببرد. اينجور نبود. خود اين ملت بودند همه كارها هم دست خود ملت بود، ملت ما هم مسلمان بودند و آداب اسلامى داشتند از اين جهت نه جلو گرفتند، دولت ما هم همين طور آداب اسلامى داشتند نه جلو گرفتند و نه عرض مىكنم كه آن حرفها و آن كشتارها و اينها واقع شد. يك عده معدودى كه همه مىشناختندشان آنها چكاره بودند يك عدهشان فرار كردند، يك عدهشان كه اين جا ماندند اينها را گرفتند محاكمه كردند و در حبس هم من وقتى سؤال مىكردم مىگفتند خيلى حالشان خوب است و در حبس، جايشان هم خوب است. محاكمه كردند، هر كدام اشخاصى را كشته بودند يا اينكه بساط و آنطورها كرده بودند، به جزائشان رساندند، اينها چيزهائى است كه سابقه ندارد در دنيا.
لزوم ملاحظه آداب اسلامى و جلوگيرى از شرارت بقاياى رژيم سابق
از آن طرف ما يك سال و دو سه ماه است كه از پيروزى مىگذرد، در اين يك سال و دو سه ماه همه كارها اطلاح شده، همه كارها، در بين خودمان البته يك دسته شيطان، يك دشته فضول هست كه در ايران كه اينها تتمه همانها هستند، تتمه همان جمعيتى كه كشته شدند يا فرار كردند، طرفدارهاى شاه مثلاً هستند، يك عدهاى هستند اينها، منتها يك عدهاى هستند كه چون چيزها از آنها گرفته شده، قدرتها از آنها گرفته شده، منابع انتفاعات از آنها گرفته شده است فعاليت زياد مىكنند. بايد همه، خود ايران، خود ملت اينهارا شناسايى كنند، جلويشان را بگيرند تا تمام بشود قضيه، همه كارهايى كه در مملكتهاى ديگر بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال كه انقلاب كردند نتوانستند درست كنند، قانون اساسى نتوانستند درست كنند، ايران، هم رئيس جمهور تعيين كرد، هم قانون اساسى تعيين كرد، هم رأى به جمهوريت اسلامى داد و هم مجلس عرض كنم خبرگان درست كرد و هم قانون نوشت و همه كارها را كرد و انتخابات هم مىبينيد كرده است و يك قدريش را هم يك چند وقت ديگر، چند روز ديگر تمام كند. اين كارهائى است كه در بعضى جاهاى ديگر بعد از 20 سال يا ده سال پيروزى باز قانون ندارند، همين طورى دور هم مىنشينند يك چيزى درست مىكنند ما نبايد از اين چيزها بترسيم اينها هم فرض كنيد كه در كردستان فضولى مىكنند يا دولت عراق هم كه در آنجا هى تأييد مىكند و هى هجوم مىكند اينها چيزى نيستند اينها، اينها قابل ذكر خيلى نيستند، شيطنتهائى مىكنند. شمائى كه يك همچو قدرتى را از ايران بيرون كرديد و تمام قدرتهاى دنيا هم
پشت سرش بود و اعتنا نكرديد و بيرون كرديد، ديگر از اين چهار نفرى كه فضولى مىكنند و يك خلافكارى مىكنند يا توى دانشگاه مىروند بچه بازى در آورند يا شرارت مىكنند، اينها ديگر هيچ خوفى ندارند. البته بايد ما آدابمان آداب اسلامى باشد، همه جهات اسلامى را ملاحظه بكنيم، همهتان ملاحظه كنيد و انشاالله خداوند به شما سعادت بدهد، پيروزى بدهد و همه كارها اصلاح بشود و مملكتمان يك مملكت اسلامى باشد كه همه قشرها در آن راحت باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى به هنگام رأى دادن
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك كند انشاءالله. مبارك آن روزى است كه ايران از سلطه اجانب مستخلص بشود و مجلس شوراى اسلامى به وظايف خطير خود عمل كند و ايران استقلال پيدا كند و همه دشمنان ايران ذليل و نابود شوند و مسلمين همه با هم پيوند كنند. خداوند همه دوستان، همه مسلمانان را موفق و مؤيد كند.
بيانات امام خمينى در جمع پرستاران و پزشكان بنياد خدمات پزشكى امام خمينى
پزشكى و پرستارى از شغلهاى بسيار ارزنده است
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان در انتخاب شغلها و ساير انواع انتخابات آزاد است، آزاد خلق شده است و در اسلام آزادى به او اعطا شده است، لكن خود انسانها در انتخاب شغل، مختلف هستند و اين اختلاف تابع آن اختلاف نفسانى خودشان و اختلاف باطنى خودشان است. يكى دزدى را انتخاب مىكند شغل، يكى غارتگرى را براى خودش شغل انتخاب مىكند، يكى شغل هروئين فروشى و مواد مخدره فروشى و امثال اينها را انتخاب مىكند. انتخابات، يك انتخاب آزادى است كه تابع آن نفسيت اشخاص است. نفوس انسان در اين عالم به حسب خلقت اختلاف دارد و به حسب تربيتهائى هم كه در محيطها مىشود باز يك اختلافات زيادى در اين تربيتها حاصل مىشود. در يك محيط مىبينيد كه تربيتها، تربيتهاى ضد انسانى است، ضد اخلاقى است و در يك محيط تربيتهاى انسانى است.
از جمله شغلهاى بسيار مقدس پزشكى است، شغلى است كه اگر پزشكها به تكاليف خودشان، تكاليف انسانى خودشان عمل بكنند، اين شغل بسيار شريف و يك عبادتى است. و همين طور پرستارى، اين شغل پرستارى از شغلهاى بسيار شريفى است كه اگر چنانچه انسان با وظايف انسانى و شرعى خودش عمل بكند، اين يك عبادتى است كه در فراز عبادتهاى درجه اول است. البته مسووليتهائى هم دارد، هم در پزشك و هم در نرسها و هم در همه قشرهائى كه در بيمارستانها هستند يك مسووليت بزرگى هست برايشان. پزشكها همچو نباشد كه براى جمعآورى مال و منال اين خدمت را انجام بدهند. خدمت بكنند، خدمت بكنند و نظرشان خدمت به انسانها كه بندگان خداست باشد تا اين شغل عبادت بشود، آن منافعى هم كه پيدا مىشود، منافعى است كه از اين عبادت برايشان پيدا شده است و اما اگر بنا باشد كه آنها خداى نخواسته انحراف داشته باشند و گاهى انحرافات به جائى برسد كه جانهاى مردم را در خطر بيندازد، اين يك جنايتكار است مثل همان جنايتهائى كه ساواكىها مىكردند، يا يك قدرى بدتر. و همين طور پرستارها، پرستارى از بيمار امر بسيار مشكلى است لكن خيلى ارزشمند است. انسان با يك بيمارى به طور محبت، به طور برادرى، به طور خواهرى مراعات احوال او را بكند و اين براى انجام يك وظيفه انسانى الهى باشد، از عبادات بسيار ارزشمند است. شما متوجه باشيد كه شغل شما شغل بسيار شريفى است و از
آن طرف مسؤوليتش هم زياد است، مسؤوليتش را خود شما مىتوانيد جبران بكنيد، به محبت كردن به مرضى. اينها احتياج دارند به محبت بيش از آن كه احتياج به دوا دارند. يك مريضى كه از خانهاش آمده است در بيمارستان، اين مريضى خودش را مثل اينكه يك غريب مىداند، اگر چنانچه اين پرستارها با او با ملايمت، با رفتار انسانى، با محبت، مثل برادر و خواهر با او رفتار كنند، اين حس غربت از او منفصل مىشود و آرامش برايش حاصل مىشود و اين آرامش روحى در بهبودى او كمك مى كند، كمك طبيب است، كمك پرستار است. شما متوجه باشيد كه اين شغل را خداى نخواسته آلوده نكنيد به جهات مادى، به جهات دنيائى، كه هم كار كرده باشيد و هم اجرا الهى نبرده باشيد. شما كارى بكنيد كه اين شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اينكه براى خدا باشد لكن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اينها منافات با هم ندارند. شما توجه داشته باشيد به اينكه با اين بيماران خوشرفتارى كنيد، كمك كنيد آنها را، دلجوئى كنيد از آنها. اينها افسرده هستند، بايد دلجوئى كنيد. اين شغل شما از آن شغلهاى بسيار ارزنده است.
غارتگران در كردستان در صدد هستند راه را براى اجانب باز كنند
لكن ما مىبينيم كه اشخاص ديگرى هم در اين دنيا هستند كه انتخاب مىكنند يك شغلهاى بدى را، مثلاً شما ملاحظه كنيد در كردستان يك دستهاى از مردم هستند كه اينها تابع اجانب هستند و به مملكت خودشان خيانت مىكنند و به افرادى كه در محيط خودشان و از جنس خودشان هستند، خيانت مىكنند و دستهبندى مىكنند براى اينكه مردم را ناراحت كنند و ديديد كه در اين مدتى كه گذشت بر اينها، چه جناياتى كردند و چه غارتگرىهائى از همانهائى كه مىگويند ما طرفدار آنها هستيم، ادعا مىكنند كه ما طرفداريم، طرفدار خلق هستيم، لكنروند خرمنهاى آنها را آتش مىزنند، خانههاى آنها را خراب مىكنند. حالا هم كه شكست خوردهاند، از قرارى كه اطلاع مىدهند شروع كردهاند به اذيت و آزار مردم و غارتگرى و كارهاى رذالت ديگر. يكى هم شغل پاسدارى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ژاندارمرى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ارتشى را انتخاب مىكند. اينها اگر چنانچه به وظايف خودشان عمل كنند، به وظايف انسانى خودشان عمل كنند، به اعتبار اينكه خدمتگزار اسلام هستند، خدمتگزار مملكت اسلامى هستند، حافظ كشور هستند، شغلشان يك عبادت است، و اگر خداى نخواسته كشته شدند، يك شهادت. اشخاصى كه الان در اين كردستان كشته شدهاند و مع الاسف زياد هم هستند از سپاه پاسداران، از ژاندارمرى، از لشكرىها و آنها و از ساير مردم، اين بسيار موجب تأسف من است كه يك دستهاى اينطور از انسانيت دور باشند كه جمعيتى كه، ارتشى كه آمده است براى حفاظت آنها، براى حفاظت كشور آنها و پاسدارانى كه آمدهاند براى حفاظت شهر آنها، براى حفاظت مملكت آنها، آنها در عين حالى كه در گفتههايشان مىگويند كه ما مىخواهيم با ارتش همراه باشيم و برويم و سرحدات را حفظ كنيم، راه نمىدهند به اين ارتش برود سراغ سرحدات كه سرحدات در خطر هست. اين چه جور جمعيتى هستند؟ چقدر انسان بايد متاسف
باشد از اين مردم كه اينطور تربيت شدهاند و اينطور از انسانيت دور شدهاند و يك حال سبعيت به خودشان گرفتهاند كه اصلا نصيحت به آنها هيچ اثر ندارد. من از اول اين بساطى كه اينها در آوردهاند نصيحت كردم آنها را، سفارش كردم به ارتش، به سران ارتش سفارش كردم، به سران ژاندارمرى كه با مسالمت رفتار كنيد با آنها با خشونت رفتار نكنيد و عمده هم نظر اين بود كه خوب، اشخاص بيگناهى در اين محيطها هست، لكن ژاندارمرى و لشكرى و پاسداران يك قدرى كه دست نگه داشتند آنها حمله كردند. دائماً در صدد اين هستند كه گول بزنند طرف را، دائماً در صدد اين هستند كه در قراردادهايشان خيانت بكنند، دائماً در صدد اين هستند كه راه را باز كنند براى اجانب، راه را باز كنند براى آمريكا يا براى شوروى، فرق ندارد. اين چه جور جمعيتى هستند؟ من متأسف هستم از اينكه چرا بايد انسان اينقدر منحط باشد، اينقدر بد طينت باشد كه در كشور خودش، اهل مملكت خودش، اهل دين خودش را اينطور در زحمت واقع كند و اينطور خرابى بار بياورد و مملكت را بخواهد به باد بدهد و به دست دشمنهاى اسلام بسپارد، دشمنهاى ايران بسپارد. من تأسفم از آنها از باب اين است كه چرا آدم نيستند و تأسف ديگرم راجع به اين كشتنهائى كه، اين شهدائى است كه در راه اسلام شهيد شدند كه عده شان خيلى زياد است در همين كردستان و در ساير مناطق عدهشان هم خيلى زياد است. هر روز به ما اطلاع مىدهند كه در كجا كى را كشتهاند، چند نفر، در كجا چند نفر. و اين اسباب تأسف است از طرفى و اسباب مباهات است از طرف ديگر. اين نهضت اسلامى براى اين دسته اين تحول را به بار آورده است كه اشخاصى كه اصلاً وارد در اين كارهاى جنگى نبودهاند يكدفعه متحول شدهاند و اشخاصى كه جنگى شده و اشخاصى كه در راه اسلام فداكارى كردهاند و شهيد دادهاند و من در عين حالى كه بسيار متأسف هستم از اين عزيزانى كه از دست ما رفته است و ليكن مباهات مىكنم به اين تحولى كه از براى آنها پيدا شده و آنها بحمد الله به وظايف شرعى و دينى خودشان عمل كردهاند و جان خودشان را براى خدا فدا كردهاند و خداى تبارك و تعالى به آنها هر چه بخواهند در آن عالم مىدهد براى اينكه هر چه داشتهاند دادهاند و خدا هر چه بخواهد به آنها خواهد داد. و من باز بر مىگردم سراغ شما خواهران و عزيزان كه توجه داشته باشيد در اين محيطى كه هستيد رعايت احكام اسلام را بكنيد. مملكت اسلامى است، جمهورى اسلامى است، بايد در همه شوونش تحول حاصل بشود. همانطور كه مىبينم تحول روحى از براى شما حاصل شده است، همين طور بايد در اعمال هم يك تحولى زياد حاصل بشود، تخلف از موازين الهى نشود و با رحمت و عطوفت با اين كسانى كه در زير دست شماها، چه پزشكان و چه نرسها و چه ساير قشرهائى كه در آنجا خدمت مىكنند. خدمت شما يك خدمت بسيار با ارزشى است، خدمت مشكلى است. پرستارى، پزشكى، هر دو مشكل است و اما بسيار شريف است در صورتى كه به آن وظايفى كه بايد بشود عمل بكنند و من دعاگوى شما همه هستم و آنقدرى كه از من مىآيد اين است كه براى مرضاى شما دعا كنم كه كمك شما باشند و براى شماها هم دعا كنم و براى پزشكان هم دعا كنم و براى همه اهالى كشور عزيزمان دعا كنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اهالى جماران
بسم الله الرحمن الرحيم
با كمال قاطعيت و به خواست خداوند در مقابل ابرقدرتها ايستادهايم
بسيار مسرور هستم كه با برادران و خواهران خودم در اينجا مواجهم. من از زحمت اهالى اين محل جماران تشكر مىكنم كه زحمت زيادى كشيدند در صورتى كه من خدمتى به آنها نكردم، اميدوارم خداوند همه آنها را از همه بليات حفظ كند و از شر شياطين خصوصاً شيطان بزرگ حفظ كند. برادرهاى من! خواهرهاى من! ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه بايد هوشيارانه با آن مواجه باشيم، ما با يك ابرقدرتى در طرف غرب و يك ابر قدرتى در طرف شرق مواجه هستيم كه هر دوى آنها مىخواهند ما را ببلعند. ما به خواست خداى تبارك و تعالى و همت برادرها و خواهرهاى ايمانى ايران در مقابل همه آنها با كمال قاطعيت ايستاديم و اجازه نخواهيم داد كه هيچ قدرتى با ما مواجهه كند و تصرف در مقدرات ما كند و شما هيچ از اين قدرتهاى بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد و قدرتها همه فانى هستند در مقابل قدرت خداى تبارك و تعالى.
از محاصرات نظامى و اقتصادى ابداً باكى نداريم
اگر چنانچه گفته مىشود كه دولت آمريكا مىخواهند نظامى بياورد و اين مملكت را به خاك و خون بكشد، باور نكنيد اوباً و ثانياً اگر بيايد، خواهد سزاى خودش را ببيند. ما از محاصرات اقتصادى و محاصرات نظامى و دخالتهاى نظامى ابر قدرتها نمىترسيم، فرضاً كه آنها وارد بشوند در اينجا، ما با قدرت در مقابلشان ايستادگى مىكنيم و ساير ملتهاى اسلامى هم در مقابلشان هستند. با قدرت، ما بايد به پيش برويم تا اينكه احكام اسلام را در مملكتمان بلكه در منطقه، بلكه در دنيا پياده كنيم.
و من اميدوار هستم كه خداوند تأييد كند ما را در اين مقصدى كه داريم، لكن مهم اين است كه ما تكليفى ادا مىكنيم، تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلمها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر و اگر نتوانستيم، به تكليف خودمان عمل كرديم. اينطور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم، اولا كه
شكست نمىخوريم، خدا با ماست و ثانياً بر فرض اينكه شكست صورى بخوريم شكست معنوى نمىخوريم و پيروزى معنوى با اسلام است، با مسلمين است، با ماست. شما قدرتمند باشيد و در مقابل همه مشكلات قيام كنيد و وحدت خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا را حفظ كنيد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه با صحت و سلامت پيروزى پيدا بكنيد و بر همه مشكلات غلبه كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع سرپرستان كميتههاى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين انقلاب سپاه و كميته به طور خودرو از متن ملت جوشيدند
اول بايد تشكر كنم از آقايان كه آمدند اينجا و از نزديك با هم مواجه مىشويم. از ويژگىهائى كه انقلاب اسلامى ايران داشت اين است كه به مجرد اينكه پيروز شد، تمام افرادى كه در اطراف اين كشور، جوانانى كه در اطراف اين كشور بودند، چه قشر روحانى و چه دانشگاهى و چه ساير قشرها براى خودشان يك احساس وظيفه كردند، بدون اينكه يك سازمان مركزى در اول باشد هر گروهى در هر جا كه بودند به طور خودرو و از متن ملت كانه جوشيدند و سازمانهائى را ايجاد كردند مثل كميتهها كه آقايان از اجزاء و سرپرستان آن هستند و مثل سپاه پاسداران. اينطور نبود كه از اول سپاه پاسداران با كميتهها را يك مركزى باشد كه آن مركز همه را دعوت كرده باشد و التيام داده باشد، بلكه احساس يك وظيفه انسانىاسلامى بود كه همه براى اسلام و براى كشور اسلامى خدمتگزار باشند. اين يكى از ويژگى هايى است كه براى اين نهضت و براى اين انقلاب بود و از ويژگىهاى اسلام است. همه افراد خودشان را موظف ديدند كه به اين انقلاب خدمت بكنند، هر كس به يك ترتيبى. جوانهايى كه قدرت داشتند كه پاسدارى بكنند، مجهز شدند براى پاسدارى، آقايانى كه قدرت داشتند كه ايجاد كميتهها را بكنند، در سرتاسر ايران كميته ايجاد كردند و هكذا ساير قشرهايى كه كانه خودرو و با تعليم اسلامى مشغول فعاليت شدند و اين نهضت مرهون اين جوانهاى برومند، چه آنهائى كه در پاسدارى مشغولند و چه آنهايى كه در كميتهها هستند و اشتغال به كارهاى كميتهها را دارند، مرهون اين قشرهاست و خداوند انشاءالله همه آنها را براى اسلام نگه دارد و همه را پيروز كند در اين جهاد اسلامى.
امروز همه قشرها مسؤوليت حفظ آبروى اسلام و انقلاب اسلامى را دارند
لكن مسألهاى كه بايد من عرض كنم و كراراً هم عرض كردهام، اين است كه اين انقلاب در اول كه واقع شد به طور سرعت و به طور غير مترقب، يكدفعه مثل يك جامى كه بتركد يك دفعه هجوم كرد و قدرتهاى بزرگ را از بين برد لكن بعد از اينكه اين پيروزى حاصل شد، كم كم يك سستىهاى مختصرى، يك چيزهاى كمى در همه جا، هم در كميتهها و هم در دادگاهها و هم در پاسداران و هم در
قشرهاى ديگر يك كمبودهائى پيدا شد. من بايد به شما آقايان و همه ملت ايران خصوصاً آنهائى كه مشغول فعاليتهائى براى نهضت و انقلاب هستند عرض كنم كه همانطور كه پيروزى انقلاب مرهون شماهاست، حفظ حيثيت انقلاب هم بسته به شماهاست. انقلاب، يك دفعه انقلاب ملى است، نه اسلامى، يك انقلاب حزبى است، نه اسلامى، آن يك وضعى دارد، يك وقت مثل انقلاب ايران كه يك انقلاب اسلامى است و همه ديديم و ديديد كه جز فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، هيچ صداى ديگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر كشور فرياد مىزدند كه جمهورى اسلامى، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله اسلامى است و ملت ما عاشق اسلام بود كه در همه اطراف با دست تهى سينههاى خودشان را سپر كردند، جوانهاى خودشان را بردند در ميدان، زنها و مردها رفتند و مبارزه كردند و پيروز شدند. اين قدرت اسلام بود والا نه حزبى مىتوانست اين كار را بكند و نه مليتى مىتوانست اين كار را بكند. و اگر ملاحظه كنيد، جنبشهاى ملى و جنبشهاى حزبى، هيچ وقت اينطور نبوده است كه تمام ملت، بچه، بزرگ، زن، مرد همه يكصدا دنبالش باشند، اين قدرت اسلام بود كه همه را با هم همصدا كرد و همه را با هم بسيج كرد براى اينكه پيروز بشود و پيروز شد. ملت ما اسلام را مىخواهد و نه چيز ديگرى را. اگر مليت را مىخواهد، در پناه اسلام مىخواهد. خيال مىكنند كه اگر يكصدنفر، دويست نفر، پانصد نفر را دور خودشان جمع كردند و يك عده هم نشريات براى خودشان درست كردند، اينها مىتوانند يك كارى در مقابل ملت بكنند. ملت اسلام را مى خواهد و اسلام و ملت، روحانيت را به رسميت شناخته است وخواهد. الان حفظ اين آبروى اين نهضت بسته به روحانيت است و بسته به پاسداران كه پاسدار اين نهضت هستند و دادگاهها و همه نهادهائى كه در خدمت اين نهضت هستند، در خدمت اين انقلاب هستند. اسلام الان نظر دوخته است به ايران، ببيند كه اينها با اسلام چه مى كنند، آيا وفادار هستند به اسلام و روى مصالح اسلامى كار مىكنند. چه در دادگاهها، چه در كميتهها و چه در پاسداران انقلاب و چه در قواى انتظامى ديگر و چه در شورا و چه در هر جا، در همه ادارات، اسلام الان متوجه اين است و نظر به اين دارد كه اينها چه مىكنند. اينها با قدرت اسلام پيروز شدند، امروز كه پيروز هستند با اسلام چه مىخواهند بكنند؟ آيا در خط اسلام هستند و اسلام را مىخواهند پيش ببرند و احكام اسلام را در ايران جارى كنند و انشاءالله در جاهاى ديگر هم اين احكام محقق بشود و نهضت صادر بشود و يا اينكه خداى نخواسته يك راه ديگرى را پيش دارند؟ امروز، همه ما، همه شما، همه ملت، همه قشرها و خصوصا قشرهائى كه در خدمت انقلاب هستند و مشغول فعاليت هستند، مسؤوليت بزرگ دارند مسؤوليت حفظ انقلاب اسلامى و حفظ آبروى اسلام و آبروى انقلاب اسلامى. اگر خداى نخواسته در قشر روحانى، چه آنهايى كه در كميتهها هستند و چه آنهائى كه در مدارس هستند و چه آنهائى كه در شهرستانها هستند، اگر خداى نخواسته يك كار اشتباهى واقع بشود، اين اينطور نيست كه بگويند فلان فرد اين كار را كرده است، به جامعه روحانيت نسبت مىدهند مىگويند آخوندها اينطورند. اينهايى كه غرض دارند، اينهايى كه مىخواهند روحانيت را بشكنند و اصل هدفشان اسلام است و مىخواهند اسلام را بكشنند
و چون اينها را قشرى مىدانند كه خدمتگزار نگهدار اسلام هستند به اينها حمله مىكنند. اگر يك بهانهاى روحانيت دست اينها بدهد، اسباب اين شود كه يك مطلب كوچك را بزرگ بكنند، آن هم اگر از يك نفر صادر شده باشد، به مطلق روحانيين نسبت بدهند اگر در اين كميتههاى شما خداى نخواسته يك امرى واقع بشود كه بر خلاف موازين اسلامى است، مىگويند كه آخوندها كميتهها را گرفتهاند و مشغول كارهاى مثلاً خلاف هستند. نمىگويند كه فلان آدم اينطورى است، مىگويند روحانيت اينطورى است. آنهايى كه مىخواهند بشكنند روحانيت را و نمىتوانند ببينند كه روحانيين مشغول اصلاح امور هستند و ديدهاند كه تاكنون آنها بودهاند و هيچ كارى نتوانسته بكنند، حالا كه روحانيين آمدهاند و سرتاسر ايران روحانى و كسانى كه بسته به روحانيين هستند، مثل پاسدارها و امثال اينها و كميتهها و همه قشرهاى فعال، اين اشخاصى كه روشنفكر غربزده هستند، چون ديدند آنها نتوانستهاند هيچ وقت يك كار مثبت صحيح بكنند، حزب نتوانستند يك كارى انجام بدهند، حالا كه اين قشرهاى اسلامى و روحانى، اين قشرهائى كه براى خدا بپا خاستند و جان خودشان را براى خداوند دارند فدا مىكنند، اينها دارند حفاظت از اسلام مىكنند، اينها به واسطه اينكه براى خودشان يك كمبودى متوجه شدند مشغول فعاليت شدند كه اين قشر را، چه روحانى، چه پاسدار، چه كميتهها و چه سايرين بشكنند كه آن چيزى را كه خودشان نتوانستند و اينها توانستند، اينها را ناتوان عرضه بكنند. امروز روحانيت و ساير قشرهاى ملت مسؤولند در مقابل خدا كه حفظ كنند آبروى اسلام را، حفظ كنند آبروى انقلاب را، حفظ كنند آبروى نهضت را و اين مسؤوليت بزرگى است، خدمت شماها خدمت بزرگى است و مسؤوليتتان بزرگتر، بايد متوجه باشيد.
شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد كه اين عبادت است
خداى تبارك و تعالى حاضر است همه جا، شما بايد حاضر بدانيد او را، در حضور خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته چيزى كه بر خلاف مشيت اوست، بر خلاف دستور اوست عمل نكنيد. به راه اسلام باشيد، براى اسلام خدمت بكنيد تا اگر خداى نخواسته شكست خورديم، به شهادت رسيديم، براى اسلام باشد و شهيد باشيم و اگر انشاءالله پيروز شديم، اسلام را پيروز كرده باشيم و سرفراز باشيم در همه جا و اسلام را در همه جاى دنيا، در همه كشورها، اسلام را پياده كنيم و بيرق اسلام را به اهتزاز در آوريم. آقايان عزيز من! متوجه جهات مادى نباشيد. شما نهضت كه كرديد براى شكم نهضت نكرديد، شما خون داديد، نه براى اينكه پستى پيدا بكنيد، در ذهن شما اينها نبود. شما آنوقت كه در ميدانها مىرفتيد و در خيابانها مىرفتيد و با توپ و تانك مواجه مىشديد اصلاً در فكر اين نبوديد كه ما پيش ببريم تا بشويم رئيس يك چيزى، تا بشويم داراى كذا. شما براى خدا بود و پيش برديد، براى خدا باشد و به پيش برويد. اگر يك كمبودى مادى براى شما باشد، اعتنا به آن نكنيد براى اينكه شما براى ماديات قيام نكرديد و براى ماديات عمل نمىكنيد، همانطورى كه در صدر اسلام آنهائى كه سربازان اسلام بودند براى خدا كار مىكردند، با يك
خرما در شب و روز، گاهى با يك دانه خرما شب و روز گاهى زندگى مىكردند و براى اسلام خدمت مىكردند و بعد هم كه پيروز مىشدند در صدد اين نبودند كه رئيس يك جايى باشند و يك پستى براى آنها باشد. شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد، براى خداى تبارك و تعالى عمل كنيد. اين عبادت است، خالص باشيد در اين عبادت. اين نهضت تمامش عبادت بود، اين انقلاب تمامش عبادت است و شما خالص باشيد در اين عبادت، خداوند همراه شماست. اگر چنانچه مسائلى داريد، البته بايد رسيدگى بشود و به نظر من تمام اين مسائل در مجلس شوراى اسلامى بايد حل شود و انشاءالله موافق ميلهاى شما كه همان ميل اسلام است و خواستهاى همه كه خواست اسلام است تمام كارها انشاءالله درست بشود و اصلاح بشود و اميدوارم كه تا زمانى كه مجلس به كار خودش ادامه بدهد و باز بشود مجلس، ديگر وقت زيادى نمانده باشد و طرحهايى كه شما مىدهيد طرحها در مجلس باشد كه يك امر ثابت مستدام باشد و بحمدالله افرادى كه در مجلس انتخاب شدهاند به حسب غالب، اكثريت قاطع، اكثريت اسلامى و متعهد است. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به اينكه با قصد خالص براى اسلام خدمت بكنيم همانطورى كه خداى تبارك و تعالى هر چه ما داريم از اوست، ما هيچ نداريم، الا از جانب خداى تبارك و تعالى ما هيچ هستيم آنچه هست اوست و ما هيچها بايد ما هيچها، ما اشخاصى كه نيستيم و به اراده او چيز پيدا كرديم و باز همه مال اوست جديت كنيم كه اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما سپرده است و آن امانت روح است، امانت زندگى است، امانت حيات است، امانت اسلام است، امانت قرآن است، اينها را پاسدارى كنيم از آن، و وقتى كه وارد مىشويم در محضر خداى تبارك و تعالى با روى سفيد وارد بشويم. خداوند تعالى همه شما را نصرت بدهد و خداى تبارك و تعالى دشمنان اسلام را هدايت كند، و اگر نمىشود شكست بدهد و نابود كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى جماران و ساير مناطق شميرانات
بايد با اتكا به خدا و صرف نظر از اميال شخصى بيرق اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آوريم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چهرههاى نورانى مصمم را هر وقت مىبينم، اين چهرههاى نورانى مسلمانان متعهد را هر وقت مشاهده مىكنم غرق سرور و مباهات مىشوم. شما برادران جوان و خواهران، اميد ملت هستيد. نهضت را شما جوانان، خواهران و برادران با نثار خون خودتان به پيش برديد. انقلابى كرديدكه در دنيا بى نظير يا كم نظير بود، انقلاب اسلامى، انقلاب گروهى كه متعهد به اسلام بودند. من هر جا باشد خدمتگزار همه هستم و آنقدر خدمتى كه از من مىآيد و آن دعاست در حق شما جوانان، برادران، خواهران مىكنم. من اميدوارم كه شما جوانان، خواهران و برادران همانطور كه از اول نهضت با كوشش، انقلاب بزرگ را تحقق بخشيديد از اين به بعد هم با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى اين نهضت را ادامه دهيد. ما در بين راه هستيم و بايد راه طولانى را طى كنيم و آن راه طولانى اين است كه بيرق اسلام را در همه قطبهاى زمين به اهتزاز در آوريم. من اميدوارم كه موفق شويم و با همت و اتكال به خداى تبارك و تعالى اين راه طولانى را به آسانى طى كنيم و مهم اين است كه از آمال شخصى، گرفتارى شخصى، خواستهاى شخصى دست برداريم و به خواستهاى اسلام و به خواستهاى بلند پايه قرآن كريم، دنبال خواست بزرگ خداى تبارك و تعالى باشيم و اطاعت اوامر خداى تبارك و تعالى را بكنيم كه ما را دعوت به اتحاد، دعوت به اجتماع فرموده است و دعوت به اخلاص و دعوت به فعاليت براى پيشبرد اسلام فرموده است. ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاى دنيا انشاءالله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرتها بفهمانيم و شما برادران و خواهران كه در اينجا مجتمع هستيد، من از همهتان تشكر مىكنم و من در هر جا هستم، براى شما زحمت هستم لكن دعاگو هم هستم. من در اينجا كه آمدهام در اين چند روز هم زحمت به آقاى امام (حجت الاسلام سيد مهدى امام جمارانى) دادم كه از دوستان عزيز است و هم به آقاى موسوى كه از دوستان عزيز است و هم به ساير اهالى اين مرز من اميد آن را دارم كه بتوانيم انشاءالله اين خدمتى را كه شروع كرديم به آخر برسانيم و بتوانيم با وحدت كلمه، با اتكال به خداى تبارك و تعالى بيرق اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوريم.
امر بر مقابله دادگاهها و مردم با مفسده جوئىهاى سرسپردگان اجانب
و شما دوستان بايد متوجه باشيد كه در داخل كشور ما گروههاى مختلفى هستند كه فساد مىكنند و تشتت بين برادرها ايجاد مىكنند. گروههائى هستند وابسته به رژيم سابق، گروههائى هستند وابسته به امريكا يا احياناً به شوروى و شما بايد با هوشيارى و با تسليم الهى توطئههاى اينها را خنثى كنيد و نگذاريد اين عده قليل زحمت براى نهضت ما و انقلاب ما ايجاد كنند. الان وقت خرمن است، وقت برداشت محصول اين خلق مستمند است و همينها كه ادعاى اين را دارند كه ما فدايى خلق هستيم، همينهايى كه ادعاى اين را دارند كه ما براى مستمندان خدمت مىكنيم، مشغول آتش زدن خرمنها شدهاند و در يك روزنامهاى خواندم كه صد خرمن در يك ناحيهاى آتش زدهاند. اينها اگر چنانچه قدرت پيدا بكنند، همه چيز را آتش مىزنند. مقصد آنها و اساس تفكر آنها تفكرى است كه با تفكر اسلامى نمىسازد و چون مىبينند كه اسلام دارد شكوفا مىشود و احكام اسلام دارد در ايران و انشاءالله ساير مناطق پياده مىشود، اينها به دست و پا افتادهاند، در بين مردم ايجاد تفرقه مىكنند، زراعتهاى مردم را مىسوزانند، كارخانهها را نمىگذارند كه به كار خودشان مشغول باشند. بايد همه شما متوجه باشيد كه اين اشخاصى كه مفسده مىكنند، انفجار ايجاد مىكنند در بازار مسلمين، انفجار ايجاد مىكنند در لولههاى نفت كه مال مستمندان است، انفجار ايجاد مىكنند در جاهائى كه گروههاى زيادى از مسلمانان هستند، اينها در اصل مفسد فى الارض هستند و بايد با تمام قدرت اينها را سركوب كرد و دادگاهها در هر جا باشند اينطور اشخاص را بايد محكوم به مرگ كنند. اينها حياتشان جز رحمت براى جامعه و جز تفرقهاندازى و جز خوردن مال مردم و ايران را به اغتشاش كشيدن براى اينكه باز ابرقدرتها تسلط به ما پيدا كنند، هيچ كار ديگر ندارند. شما جوانها همه مراقبت كنيد، جوانهاى مملكت همه مراقبت كنند و جلوگيرى كنند از اين فسادهائى كه اينها مىكنند. مراقبت خرمنهايى را كه با خون دل مردم جمع كردهاند، مراقبت باغاتى را كه مردم ايجاد كردند، مراقبت همه چيز به عهده خود شماست. اتكال به دولت تنها نكنيد، اتكال به قواى انتظامى تنها نكنيد. آنها هم مشغول خدمت هستند، شما هم بايد مشغول خدمت باشيد و همه با هم دست به هم بدهيم و براى اسلام و مسلمين خدمت كنيم. خداوند همه شما را اجر عنايت كند و سلامت، و كشور شما را از اشخاصى كه فاسد هستند و ريشههاى فساد هستند پاك همه شما را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير واحد اطلاعات و اخبار صدا و سيماى جمهورى اسلامى
تلويزيون بايد بنگاه تعليمات اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من هميشه از اين راديو و تلويزيون نگرانى داشتهام براى اينكه اين راديو و تلويزيون يك بنگاهى است كه از تمام رسانههاى گروهى مهمتر است و براى اينكه الان در تمام دهات و شهرستانها تقريباً راديو تلويزيون عمومى شده است و آناً هر مطلبى واقع مىشود، همه جاى ايران و خارج متوجه مىشوند. و اين راديو و تلويزيون بايد اصلاح بشود، يعنى بايد متحول بشود به يك بنگاه تعليمى آن هم تعليمات اسلامى.
اخبارى كه در آنجا گفته مىشود بايد بر خلاف موازين اسلام نباشد كه هر گروهى بخواهند توطئه كنند، بيايند در راديو و تلويزيون حرفهائى بزنند كه توطئه آميز باشد. البته نه اينكه ما مىگوئيم بايد سانسور باشد، ما مىگوئيم بايد بر طريق اسلام و ملت باشد.
ملت، اسلام را مىخواهد و همه نهادهائى كه در ايران هست بايد اسلامى باشد. معنى آزادى اين نيست كه كسى بخواهد توطئه كند. در توطئه هم آزاد است؟! نه، در توطئه آزاد نيست. يا حرفهائى را بزند كه شكست ملت است، شكست نهضت است، اين آزادى نيست. در چهار چوب اين نهضت، انقلاب اسلامى، همه مردم آزاد هستند، كسانى كه حرف دارند، حرفهايشان را مىزنند حتى هر فرقهاى هم كه باشند، اما اگر بخواهند توطئه كنند و بخواهند اسلام را بشكنند، بخواهند نهادهائى را كه الان مشغول فعاليت اسلامى هستند اينها را بشكنند، يك همچو چيزى نمىشود باشد.
شما هم از اين تيپ روشنفكرى كه هميشه با سر قلمشان مشغول يك فساد كارى هستند، از اينها هيچ وقت نترسيد، اينها مىخواهند بهانهاى دستشان بيايد، هر چه دلشان مىخواهد بگويند. از اولى هم كه اين نهضت شروع شد كه رو به رشد و ترقى گذاشت، اين طايفه (البته نه همهشان اما آنهائى كه سوء قصد دارند و غربزده هستند)، آنها مشغول فعاليت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبى پيش مىآيد اينها يك سنگى جلوى پا مىانداختند. بايد از اينها شما هيچ ملاحظهاى نكنيد و از اينكه يك دستهاى مثلاً مخالفت با شما بكنند ابداً باكى نداشته باشيد. البته هر كار مهمى يك دسته مخالف دارد. شما با قاطعيت در آنجا اشخاصى كه مىبينيد در آنجا فاسد هستند، اشخاصى كه در آنجا توطئهگر هستند، بايد با شركت همه اين نهادهاى اسلامى، آنها را كنار بگذاريد و نگذاريد فعاليت بكنند.
بايد راديو و تلويزيون مربى مردم كشور باشد
و بالاخره يك راديو تلويزيون اسلامى و مربى جامعه در طول مدتى كه محمد رضا شاه مخلوع، اين تلويزيون را در تحت سيطره خودشان داشتند كوشش مىكردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند يعنى نگذارند اين قوهاى كه بايد براى كشور خدمت بكند، اينها راهشان را كج مىكردند كه در خدمت ديگران باشند اين بايد درست بشود، بايد متحول بشود، بايد راديو و تلويزيون مربى جوانهاى ما، مربى مردم كشور باشد، نه اينكه مطالبى در آن گفته شود كه مخالف وضعيت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است و جوانهاى ما را جورى بار مىآورند كه براى خودشان نباشند، براى ديگران باشند. جوانها را يك قسمشان را اينطورى بار مىآوردند كه به مراكز فساد مىكشاند، همه جاى ايران را به صورت مراكز فساد درست كرده بودند و فاسدشان مىكردند. از راه شهوات يك دستهشان را مىكشيدند دنبال مواد مخدره، از اين راه فاسدشان مىكردند و تمام نقشه اين بود كه اين قوه فعالهاى كه همه كار از آن بايد بر آيد و مملكت خودش را اداره كند، اين، يا لاقيد بشود و يا اينكه مخالف بشود با كشور خودش من حيث لايشعر و بعضى هم با توجه. و يكى از موارد و بنگاههائى كه در اين مطلب خيلى كوشش مىكرد راديو و تلويزيون بود كه اول از پخش كردن چيزهائى كه مخدرات خودش بود، اين موسيقىها همه مخدر هستند، يعنى جوانهاى ما را، جوانى كه عادت به موسيقى كرد ديگر نمىتواند كار انجام بدهد، ديگر نمىتواند قاطع باشد. راديو و تلويزيون تقريباً اكثر اوقات جوانهاى ما را به گوش كردن اينطور چيزها وا مىداشت. از طريق چشم جوانهاى ما را فاسد مىكردند، زنهاى كذا و كذا را پشت تلويزيون نمايش دادند و جوانها از اين راه فاسد مىشدند و همه مقصد اين بود كه در ايران يك قوه فعالهاى كه بتواند كه در مقابل دشمنان اسلام و ايران كه هستند بايستد، نباشد تا هر كارى كه دلشان مىخواهد بكنند. اين راديو و تلويزيون بايد متحول و همچو باشد كه جوانها را طورى بار بياورد كه مستقل، داراى اراده و تصميم باشد، نه پايبند آن مسائل شهوانى يا اين مسائل ديگرى مثل هروئين و امثال ذلك. اينها بايد در راديو و تلويزيون جورى عمل بشود كه اينها را محترز كنند از آنها، بترسانند آنها را از آنطور مسائل. و همين طور بايد فيلمهائى كه در راديو و تلويزيون نمايش داده مىشود آموزنده باشد، فيلمهائى باشد ولو از خود ايران درست كنند، آموزنده باشد يا فيلمهائى كه از خارج مىآيد درست تفتيش بشود كه چنين نباشد. آنها ممكن است با شيطنت فيلمهائى را به ايران بفرستند كه بخواهند جامعه ما را فاسد كنند. بايد وضع آنجا درست و اسلامى بشود، روى مصالح و مقصد كشور باشد، در خدمت خود كشور باشد، نه در خدمت ديگران.
اميدوارم كه شما موفق باشيد و با قدرت و با تصميم و اراده به آنجا برويد، اصلاح كنيد آن قسمت را و بخش اخبار را در اختيار بگيريد و نگذاريد يك امورى كه برخلاف مصالح كشور است پخش بشود. من دعا مىكنم كه انشاءالله موفق و مويد باشيد و ساير نهادهاى اسلامى هم با شما انشاءالله همفكر هستند و انشاءالله همه با هم اين مركز را يك مراكز اسلامى، يك مركزى كه براى تربيت جوانهاى ما باشد و مربى باشد بسازند. اما راجع به افراد، از قرارى كه من شنيدهام بعضى از افرادى
كه متعهد بودند و مسلمان بودند و براى كشور خودشان دلسوز بودند را از آنجا كنار گذاشتند و بعضى افرادى كه بايد تصفيه بشوند، اينها باز سر كارها هستند. شما بايد با ساير آقايان كه در آنجا هستند و متعهد، با هم اين افرادى را كه الان براى مملكت ما مضر هستند، اين چپىها، اينهائى كه به اين طرف وآن طرف رابطه دارند، اينها را بايد تصفيه كنيد و بدون اينكه بترسيد تصفيه كنيد اينها را و به جاى آنها جوانهاى متعهد و اسلامى را بياوريد و آنهائى كه متعهد بودند و بيرون كردند باز ببينيد اگر كسانى هستند كه به درد مىخورند اينها را وارد كنيد. كسانى كه مضر هستند براى اين مركز ولو فرض كنيد متخصص هم باشند، متخصص مضر، ضررش بيشتر از غير متخصص است، اينها بايد كنار بروند و انشاءالله راديو و تلويزيون تصفيه بشود. انشاءالله تعالى موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى دانشجويان دانشگاههاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم
در رأس برنامههاى رضاخان تضعيف روحانيت بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد يك تاريخچهاى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تا بفهميد كه اين دستهائى كه در كار است چه دستهائى است. رضا خان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت در آمد. حتى در جلسههائى كه در محرم انجام مىگرفت در تكيههاى زيادى كه در تهران بود آن وقت، مى گفتند او مىرود و شركت مىكند و دستجاتى كه از نظامىها در تهران بيرون مىآمد من خودم ديدهام و مجلس روضهاى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تأسيس مىشد من يكىاش را خودم ديدهام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغفال كرد ملت را، اغفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامهاى بود كه براى او تنظيم كرده بودند تضعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مىخواهند انجام بدهند. روزنامه نويسهاى آن وقت و رسانههاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقت مجهز شدند و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشينها و تاكسىسوار نمىكردند اينها را. تبليغات به طورى دامنه دار بود كه جوانهاى ما را حتى جوانهاى متدين را منحرف كردند. اول، هدف روحانيت بود. اين مدرسه فيضيه را كه ملاحظه مىكنيد كه آن وقت شايد ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمىتوانستند در مدرسه باشند، فرار مىكردند به باغات شهر و آخرهاى شب مىآمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامههاشان را بردارند. علماى تهران را تعقيب مىكردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مىبردند و همانجا لباسشان را مىبريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مىكردند. آن چه دستى بود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حال كه آنهمه كوبيدند روحانيون را، معذلك گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان، يك دفعه از اصفهان كه اين از
همه دامنهاش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينها متصل شدند و مع الاسف همه قيامها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسىتر بود بسيار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مىگفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مىگفتند او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چه دستى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسم روحانى را نمىشد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صورت در آورد كه اشخاصى كه از آن بيرون آمدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بودند و گرايش به مكتبهاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيراً چه ديدند كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مگر چكارهاند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جدا كرده بود و حالا هم جدا كرده است؟ مگر انشاءالله به فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.
اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند
اينها با مطالعههاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشتهاند و كارشناسهاى آنها در اين بلاد اسلامى با شكلهاى مختلف آمدهاند و مطالعه كردهاند و بررسى كردهاند، اين را يافتند كه تودههاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امام جماعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند اين ملت را بشكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنها جدا كنند. خوب، بين دانشگاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانشگاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسههاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نكنند؟ اين هم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضحتر است كه اين دو قشر مغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مىتوانند كارهائى را كه مىخواهند انجام بدهند و اين دو قشر اگر با هم اتصال پيدا بكنند، اينها نمىتوانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلمها و نطقها و رسانهها و اينها كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشمن كردند و در هر قشرى هم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسلام را ديدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شيطانى را اينها با هم وقتى كه شدند سرنگون كردند كه در دنيا كسى احتمال اين را نمىداد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرتها پشت سر او بودند، همه قدرتها،
چه قدرتهاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومتهاى انحرافى بلاد مسلمين، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم، همين حرف است. و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائاً با ما مخالفتهائى شد، لكن كم كم آن مخالفتها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگر روحانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمىگذارد كه ما آنطور كه مىخواهيم استفاده كنيم از ايران، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهنيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و ساير قشرها هم، همه ملت. اينها ديدند كه اين روحانيين در عين حالى كه آنها خيال مىكردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خواهى افتاد، شاه مخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب، ما اشتباه كرديم، ما نمىدانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مىخواهند و ما اين اشتباه را بر مىگردانيم، ما خدمت مىكنيم به روحانيون. از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال، ليكن خوب، ديگر گوشها نمىشنيد.
هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند
اينها امروز ديدهاند قدرت اسلام را، ديدهاند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جوانهائى كه بتوانند كار بكنند شايد پانزده ميليون، هيجده ميليون، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند اينها با مشت غلبه كردند بر همه قدرتها و آن كسى را كه آنها همه مىخواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد بر ايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندىها كه در دانشگاهها شد براى چى بود و كى بودند؟ آنهائى كه ميل داشتند كه دانشگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى، غربزده ساختگى، برگردد به يك دانشگاه اسلامى كه وقتى وليده او مىآيد، نتيجه او بيرون مىآيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همانها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مىخواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مىگوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چيز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم. اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هى صحبت مىكنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مىكنند امور را به هم و اين راه را دور مى كند. دانشگاه و فيضيه، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند اقتصاد ملت
چيست. اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مىماند، و اگر قشرى ديگرى كه مىتواند انقلاب فرهنگى در مثلاً ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مىرود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كه مىخواهند انقلاب اقتصادى درست كنند بيايند دنبال دانشگاهها. و من به شما حالا دارم عرض مىكنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مىگويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار باشند، اغفال مىشوند. اينهائى كه مىخواهند، مىگويند همه را بايد با هم درست كرد و جدا نمىكنند، قسمت قسمت نمىكنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه، آن دستگاه را با اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مشغول كار نمىگذارند بشوند، اينها متحمل است كه اغفال شده باشند. نبايد ما وقتى مىخواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانشگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم، همه جا بايد چه بشود اما هر كدام در محل خودش. بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشته باشد. بازار يك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنجا پياده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پيدا بشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانشگاه چه مىگذرد در آن، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هستند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مىگفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقاً، مىگفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا باشد كه شمر هم وقتى صحبت مىكند يا شعر مىخواند مثل امام حسين بخواند اين شمر نيست، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مىخواستند يك صحنهاى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى. اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى، اين صحنه، صحنه خوب نمىشود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمىتواند انجام بدهد.
با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلمهاى مسموم شما را بازى ندهند
و من حالا به شما عرض مىكنم كه قلمها، قدمها، نطقها، شيطنتها دنبال اين است كه نگذارند شما ادامه بدهيد به اين چيزى كه مشغول شدهايد، اينها مىخواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شما الان اول كارتان است، تازه شروع كردهايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مىزنم كه بيايند بيخ گوش اشخاصى كه در فيضيه و در جاهاى ديگر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چيزهائى بخوانند كه نتيجهاش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بيخ گوش
دانشگاهىها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديدهاند از اتحاد اين ملت، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجاً چه جور واقع شد. اينها مىبينند اين تظاهرات شما را، اينها مىبينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مىشوند.
چند روز پيش از اين در يك نوشتهاى ديدم كه مىگويد كه چرا از ملى مىترسيد شماها؟ چرا نمىگوئيد مجلس شوراى ملى؟ من به آن آقا مىگويم شما چرا از اسلامى مىترسيد؟! ما اين ملى كه مجلس شوراى ملى باشد، حالا بيش از پنجاه سال هم از آن مىگذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم. هر وقت يك آدم صحيح پيدا مىشد، يك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مىشدند و او را مىكوبيدند. من مىگويم به اينها كه ما تابع اين ملت هستيم، اين جمعيت. ما كه خودمان براى خودمان يك كاره نيستيم، ما مىخواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است. ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم، در تمام صحبتها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم، ملى گرايى بر خلاف اسلام است. اسلام آمده است كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مىشود و اين كارترى كه دعوى اين را مىكند كه من طرفدار بشر هستم اين سياهان را اينطور مىكشد و اين طور آزار مىدهد. ملىگرايى اينست كه بعضى از اين دولتهاى عربى مىگويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است. اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است ما كه مىگوئيم جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، براى اينكه از آن امامزاده ما معجزهاى نديديم! پنجاه سال است، بيشتر، ما را عقب، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و محمدرضا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست، آن وقت خانها بودند، شاهزادهها بودند، خانها دسته دسته اين مردم را به زور مىآوردند و به صندوقها راى براى خودشان مىگرفتند، مردم هيچكاره بودند، نمىدانستند كه چيست، يك ورقهاى را به آنها مىدادند، اينها هم مىآوردند در صندوق مىانداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مىدانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت. خود محمدرضا گفت، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانهها مىفرستند پيش ما مىفرستادند مىخواهد بگويد حال اينجور نيست، مىفرستادند پيش ما و ما همانها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم. اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مىكرد و مطلع بود بر مسائل. و اين ما را شناساند كه به ما مىفهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مىشدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليستها را مىفرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مىخواست بگويد من ديگر اينطور نيستم. حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه
ليست را مىفرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم. اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مىرفتند در مجلس. در طول تاريخ مشروطيت نمىتوانيد پيدا كنيد كه همه ايران خودشان راى دادهاند، حتى در آن دورههاى اول، بله، تهران در آن دورههاى اول خودشان راى مىدادند لكن در تهران خانها نمىتوانستند كارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خانها مردم را مىبردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مىدادند. شما امروز... يا يك انحرافى حاصل شده، آن هم آن مقدارى است كه ديدهاند چيز ناچيزى بوده، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ، آنهائى كه مىتوانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديدهايد و از بعضى جاها هم شنيدهايد، اينها نمىخواهند كه يك همچو مجلسى كه مال ملت است و مال اسلام است و افرادش به حسب غالب، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زدهاند، نمىتوانند ببينند اين را. اينها نمىتوانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جمع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مىدهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه، اين ارتباطتان تازه رس است، باز شروع شده است الان، نرسيده است به جايى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نگذارند، نگذارند در دانشگاه يك كار مثبتى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سنگرگيرى و اگر اين نشد، با شيطنت. آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شعارها را مىنويسند؟ او چه مىخواهد بكند؟ آنى كه جمع مىكند جمعيت را، يك بر خلاف اسلام چيزى مىگويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مىبينند دانشگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مىخواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفهاى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مىكشند و اسلحه دارند و الان هم اسلحههايشان در محلهايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همينهايى هستند كه مىخواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مىشود. همينهايى هستند كه تفنگهايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، ماركهايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست، از شوروى هم هست، از طرفين قضيه. اينها اسلام را مىبينند كه مقابلشان مىايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچهاند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مىكنند و اينها را وادار مىكنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جوش بخورند قهرا ساير مردم هم با اينها جوش مىخورند، نمىتوانند دوباره برگردند به اينجا و كارهايى را كه مىخواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مىدانند حالا كه هيچ كودتايى در ايران نمىتواند درست باشد، كسى هم فكرش نمىتواند باشد، از خارج هم هيچ كسى نمىتواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يك درسى گرفتهاند كه همه سلاحهاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طيارهها و حتى نظامىهاى تدريب شده
را آوردند افغانستان، لكن نتوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند با آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دست هم است، اينها نمىتوانند در اينجا بيايند و يك مثلاً كارى انجام بدهند. علاوه خداى تبارك و تعالى با ماست. ما براى خدا مىخواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و اينهائى كه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم. وقتى ما براى خدا مىخواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مىكند، لكن به اين شرط كه ما همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مقصد داشتيم و آن جمهورى اسلامى و اسلام، و هيچ يك از ما دنبال اين نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست، همانطور پيش برويم. شما خيال نكنيد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از اين چيزهايى كه القا مىكنند به شماها، يعنى به ملت، القا مىكنند به اينها كه جمهورى اسلامى هم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جمهورى اسلامى، نقشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كنند. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنىهايى كه از همه جا شده است، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مردم. دهاتى كه هيچ نداشتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز محروم كرده بودند، الان در بسيارى از جاها خدمت مشغول شده است و مردم، خود ملت و دستگاههاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشتهاند و آباد كردهاند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مىنويسند، نبايد حرفهاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته. اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مىتوانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه دست اجانب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشههايش يك قدرى هست اگر هيچ نشده بود، اينها را نبايد ما چيز حساب كنيم؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قدرت بود يك چيزى حساب كنيم؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست؟ حالا باز محمدرضا توى مملكت ماست و سلطنت مىكند و ساواك هم مشغول به نانجيبىهاى خودش است؟ اينها جوانها را مىخواهند گول بزنند و جوان ما الحمدالله بيدار شدهاند و گول نمىخورند به اين زودى. اينهايى كه شما را مىخواهند سرد كنند و اينكه كارى انجام نشده است، و چيزى نشده است، شما مىخواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جاى دنيا همچو چيزى نبوده، جاهاى ديگر بيست سال، سى سال، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته باشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشستهاند با زور به مردم حكومت مىكنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش، از متن جامعه بود اين انقلاب، و
همه هم اسلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انجام گرفته. ما ديگر چيزى، معطلى در اين باب نداريم، بعد بايد سازندگىها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلمهاى مسموم، اين مجلهها و بعضى روزنامههايى كه در خدمت ديگران هستند و معالاسف به آنها اجازه نشر مىدهند هر روز، اينها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مىخوانند، يا در مدرسه مثلاً فيضيه مىخوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هدف واقع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فيضيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است، ايجاد را مىشود، سه روز رفتيد در قم و بحمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است. بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.
اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم
و من اميدوارم كه اين ائتلاف شما با هم يك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بتوانيد دانشگاهها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، ما هر بنگاهى را كه، هر كارخانهاى را، از آن چيزى ك بيرون مىدهد مىفهميم چيست. آن كارخانهاى كه شكر بيرون مىدهد مىبينيم شكرش چطور است بعد مىفهميم كارخانهاش چطور است. آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مىدهد ما مىفهميم چطور است. ما از اين محصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده، اين محصولش چه بوده. اين آقايانى كه مىگويند كه ما خودمان در اين يك سال دانشگاه را چه كرديم، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كردهاند؟ محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال مثلاً يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران، درست شده است؟ دانشگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و به ديگران مربوط نباشند؟ اين كمونيستها از كجا آمدهاند؟ اين ماركسيستها از كجا آمدهاند؟ از توى دانشگاهها. ما معلمها را از اينها مىفهميم، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است. يك عدهاى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند ميليون جمعيت در آن بايد باشد و در عرض اين پنجاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون، حالا گلستان بود مملكت ما، محتاج به جنگ نبوديم، محتاج به نهضت نبوديم، محتاج به انقلاب نبوديم. محصول آنجا يك محصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كردند. اينهايى كه در اين پستها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانهها در راس امور وارد شدند و همهاش براى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه
جنگ و نزاع كنيم؟ دانشگاه ديگر مركز اين سنگربندىها مىشد؟ ادارات ما به اين صورت در مىآمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت، دانشگاه در خدمت ديگران بوده است، جوانهاى ما را دانشگاهها اينطور كردند. الان هم دنبال اين هستند كه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مىگوئيم دانشگاه اسلامى، ما مىخواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كه اين ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه، تربيت بر ضد بوده است.
آموزش و پرورش لفظى بوده است كه وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بوده است، نه پرورش، پرورش. آموزش اين بوده است كه جوانهاى ما را گرايش غربى و شرقى مىدادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مىآوردهاند و همين چيزهايى كه مىبينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مىآورند كه از دستشان بگيرند اين را. بخواهيد كشورتان كشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامهها را خود دانشگاهىها و خود علماى حوزه برنامهها را تنظيم كنند كه يك آموزش موافق با احتياج مملكت، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نمىخورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح، كه از دانشگاه وقتى بيرون مىآيند مستقل در فكر باشند، مستقل در عمل باشند، تحت تاثير گرايشهاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خودشان باشند نه خدمت به ديگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است. ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سال ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مىكشند و كار مىكنند، مىفهميم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمانها را از آن طرف بريزند، كمونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هستيم و منتظر بدترش بايد باشيم. لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما همراهى و كمك كند و به زحمتهاى شما علما و شما دانشمندان، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمهالله
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
مجلس محل طرح مسائل دلخواه اسلام و مردم است
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مىكنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد بيان كردند.
من چند كلمهاى كه مىخواهم در حضور آقايان عرض كنم از باب اينكه امر شده است به تذكر، ((فان ذكرى تنفع المومنين)). تصادف خوبى است كه امروز كه آقايان در اينجا تشريف دارند و با هم مواجه هستيم - كه - مواجه با ملت هستيم، تمام ملت خلاصه در وجود شما آقايان است، تصادف خوبى است كه با روز عيد مباركى مصادف شده است و از آن بهتر اين است كه روز گشايش مجلس اسلامى در روزى است كه عدالت در عالم متولد شده است، روزى است كه اميرالمومنين سلام الله عليه به دنيا آمدند، اين مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم هستند و از صدر عالم تا ابد به جز رسول اكرم كسى به فضيلت او نيست. اين را ما به فال نيك مىگيريم و اين فكر را مىكنيم كه آقايان كه در يك روزى كه مظهر عدالت خدا، پرتو عدالت انسانى در آن روز متولد شده است و شما مجلس را در آن روز افتتاح مىكنيد بدانيد كه بايد همان رشته را، همان رشته على عليه السلام را پيروى كنيد. من در بعضى مجالس زمان رضاخان رفتهام در مجلس، به عنوان تماشاگرى و مجالس ديگرى هم كه از آن زمان تا اخير بوده است شنيدهام. آنجائى كه من ديدهام، مجلس، مجلس شورا نبوده است، مجلس مبارزه بين افراد در آمال خودشان بود، جنگ و نزاع بود، حتى بعضى اشخاص كه اشخاص صحيحى بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ مىكردند در مجلس كه وارد مىشدند مثل اينكه ملزم مىشدند به اينكه نظير آنهاى ديگرى كه به طور غير اسلامى رفتار مىكردند، گاهى هم بعضى از آنها منحرف بشوند. مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است كه بايد متفكرين، آقايان مسائلى كه مايحتاج ملت است و كشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت كنند، مباحثه كنند فقط
آن چيزهائى كه مربوط به ملت است و به اسلام. مجلس شوراى اسلامى كه شما آقايان وكيل هستيد از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه بايد آنكه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود و به ترتيبى كه مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامى باشد. اغراض شخيصه را بايد همه ما كنار بگذاريم. فرضا كه من با شما خداى نخواسته يك حساب و خرده دارم اين در مجلس نبايد، در مجلسى كه مجلس اسلامى است نبايد اين خرده حسابها را آنجا به آن رسيد. مجلس شوراى اسلامى در يك محفظه سربسته نيست كه اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پيدا شد همان اجزاه خود مجلس بفهمند، اين سرباز است و راديو و تلويزيون اين را منتشر مىكند همه ايران مىبينند و مىشنوند و خارج از ايران هم تا آنجائى كه موج اينها مىرود آنها هم مىشنوند و مىفهمند كه چه شده است. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته از اول صف آرائى بشود براى جنگ اعصاب و آن مجالسى كه در زمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوايش تكرار بشود، اين مجلس اسلامى نيست و آقايان به وظيفه شرعى و الهى خودشان عمل نكردهاند. من اميدوارم كه آقايان بدون اينكه جهات نفسيت را در نظر داشته باشند و بدون اينكه اغراض خودشان را و مخالفتهاى شخصى كه با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چيزى كه وكيل او، به آن چيزى كه در آن چيز وكيل هستند، انديشه كنند و مباحثه كنند و شور كنند. شورى كه در محيطى واقع شد كه اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمىشود، منتهى به آن مسائلى كه در آن مجلسها و بعضى از آن مجلسها واقع مىشد كه انصافا شرم آور است نمىشود بايد همانطورى كه تا حالا تحولات زيادى پيدا شده است در اين ملت شما كه وكيل از جانب ملت هستيد و عصاره فضائل ملت هستيد، بايد در آنجا همان معنائى كه مامور آن شديد از طرف ملت، همان معانى باشد. ملت يك ملت اسلامى است و اسلام را مىخواهد و احكام اسلام را مىخواهد شما وكيل نيستيد كه برويد آنجا بنشينيد و حسابهائى كه خودتان با هم داريد صاف كنيد اگر يك همچو كارى بشود، اين انحراف است و غصب است آن محل براى شما. شما بايد (انشاءالله همين طور هم هست) شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد و از براى همه كشور، براى اينكه مطالب شما به همه كشور بسط پيدا مىكند. وقتى كه همه مردم در تمام كشور ديدند كه اين وكلايشان با راستى و صداقت در خدمت كشور هستند و در خدمت اسلام هستند و مناظرههائى كه مىكنند مناظرههاى اسلامى است و بحث و تفتيش اسلامى است، اين يك تعليمى مىشود به همه افرادى كه در اين كشور هستند و به آنجائى كه اين موجها مىرسد در خارج كشور. مابايد همه قشرها را تربيت كنيم. شماها بايد در مجلس كه مىرويد علاوه بر اينكه مسائلى كه طرح مىشود كه مورد احتياج ملت است بايد آنها را در آن طرح كنيد، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشويد و با آن سلاح مردم را تربيت كنيد كه وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پيدا باشد. از مجلس منعكس مىشود كارهاى شما، علاوه بر اينكه خداى تبارك و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا و پروندههاى همه شما پيش اوست و همه عالم، علاوه بر اينكه بايد ملاحظه كنيد كه در حضور خداى تبارك و تعالى هستيد و هر نفسى كه مىكشيد در
حضور او هست و هر كلمهاى كه ادا مىكنيد در محضر مبارك خداى تبارك و تعالى هست و در محضر خداى تبارك و تعالى و برخلاف دستور او جرم عظيمى است و بايد ناظر بدانيد خدا را بر اعمال خودتان، بايد شما ديگران را هم تربيت كنيد همه اشخاصى كه در هر مركزى هستند بايد آن مركز را به صورت يك تعليمگاه در آورند همانطورى كه در صدر اسلام آن كه رئيس دولت بود و آن كه سردار بود، سردار لشگر بود با اعمال خودشان مردم را تربيت مىكردند، با حرفهاى خودشان، با كردار خودشان مردم را تربيت مىكردند. بايد ما كه دعوى اين را داريم كه مسلمان هستيم و تابع اولياى اسلام هستيم، بايد ما هم با كردار و رفتار خودمان تربيت كنيم مردم را. اگر خداى نخواسته انحرافى در مجلس پيدا بشود، چون منعكس مىشود به همه جا ممكن است كه انحراف در سطح گستردهاى پيدا بشود و مسووليت بزرگ باشد. چنانكه اگر انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب كنيد، اجر بسيار بزرگى را داريد، اجر انبيا را داريد. از الان بناى بر اين نگذاريد كه ما يك جبهه كذا و يك جبهه كذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نيست، مباحثه است، مباحثه، مباحثه نرم اسلامى. مىخواهيد هر كدام مسائلى كه داريد به ديگرى بگوئيد با برهان، با بيان، البته بايد بگوئيد اما مبارزه نداريد با هم. همه براى اسلام هستيد و خدمتگزار اسلام هستيد و مىخواهيد براى اسلام خدمت بكنيد. از حالا بنا نگذاريد به اينكه يك جبهه بندى كنيد، يك دسته اين طرف، يك دسته آن طرف و همان كارهائى كه در مجالس سابق مىكردند و همان دعواها و نزاعهائى كه به انحطاط مىكشيد خودشان و ملت را و من نمىدانم آيا در مجالس خارج از اين كشور يك همچو نزاعها و داد و قالها و بدگوئىهائى بوده است كه تقليد كردند اينها از آنها يا نه ابتكار بوده، اين را من اطلاع ندارم، لكن على ايحال، چه تقليد از ديگران بوده است و چه ابتكار خودشان بوده است، يك امر بسيار مشوه بدى بود كه تلخى او در ذائقه بايد بماند تا آخر و من اميدوارم كه كارهاى شما آن تلخىها را از ذائقهها بزدايد.
كفران نعمت، كار شكنى و تضعيف يكديگر موجب انحطاط و سقوط مىشود
و يك مطلبى كه باز مىخواهم عرض بكنم كه دنباله همين است، اين است كه الان كشور ما اول عملش و اول كارش است. بحمدالله تا حالا تمام آن چيزهائى كه يك حكومت لازم دارد، محقق شده است، لكن باز اول كار است در اين كار يك ويژگىاى هست كه بعدها آن ويژگى ديگر ممكن است نباشد. حالائى كه از خارج و داخل به كشور ما هجوم مىشود، در داخل با طرح مختلف، قلمهاى مختلف، مجلههاى مختلف و گويندگان مختلف و اشخاصى كه شلوغ مىكنند در اين مملكت، ابتلاء هست و از خارج هم كه با قدرتهاى بزرگ، محل ابتلاى ما هست، ما اگر بخواهيم براى كشورمان، براى اسلام پيروزى حاصل بشود، بايد كارشكنى نكنيم از هم، بايد همه يكصدا باشيم. قضيه هدايت مسالهاى است، قضيه كارشكنى مسأله ديگر، هدايت بايد كرد. مركز همه قانونها و قدرت مجلس است. مجلس هدايت مىكند همه را و بايد بكند، اما بناى بر اين نباشد كه مجلس دولت را ضعيف كند و بناى بر اين هم نباشد كه دولت مجلس را ضعيف كند، تضعيف هم يك، تضعيف خودش
هم هست. اگر رئيس دولت، رئيس جمهور تضعيف كند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط مىكند و اگر مجلس تضعيف كند دولت و رئيس جمهور و آنهائى كه اجرا مىخواهند بكنند، اين خودشان هم تضعيف مىشوند و امروز صلاح نيست. اگر چنانچه در يك وقتى هم يك همچو مطلبى واقع بشود، آن هم يك جرم است، امروز اين مسأله جرم بسيار بزرگ است براى اينكه در آن مواقعى كه مملكت ما ابتلاء به اين مصائب ندارد، خوب يك كار خلاف است اما كار خلافى نيست كه مملكت ما را تهديد به نابودى و شكست بكند اما امروز كه مملكت ما وضعش اينطورى است و نمىتوانند آنهائى كه عمال خارجى هستند و خود خارجى نمىتوانند ببينند كه در ظرف يك سال و دو سه ماه، چند ماه، تمام كارهائى كه در چندين سال انجام نگرفته اينجا انجام گرفت، اين را نمىتوانند ببينند، اينها از اول هى خيال مىكردند كه خوب، به خودشان وعده مىدادند كه اصللاً جمهورى اسلامى، اين پا نمىگيرد اصلش با او مخالفت مىكردند ((جمهورى، نه، لازم نيست اسلامى باشد، جمهورى ملى باشد)) ما از اين ملىها هيچى نديديم جز خرابكارى، اگر يك نفرشان آدمى بود كه صحيحى بود، اسلامى بود كه صحيح بود، ما نديديم چيزى از اينها. همه ما اسلامى پيش برويم، با برنامه اسلامى پيش برويم. پيروزى ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاى، مرهون اسلام است. اسلام به ما اين پيروزى را داده است اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا كرده است و اين نعمت را اگر چنانچه شكرگزارى نكنيم ممكن است كه يكوقتى خداى نخواسته از ما بگيرند. شكرگزاريش به اين است كه همانطورى كه در اول همه دستها بلند شد كه ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم، خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و اعطا كرد، اگر ما از حالا اين دستها را كنار بزنيم، يكى از اين طرف برود و يكى از آن طرف برود و يكى يك چيزى بگويد و يكى يك چيز ديگرى بگويد و جبهه بندى بشود و دولت با مجلس، مجلس با دولت و همه با هم به هم بريزند ممكن است كه عنايت خدا به واسطه كفران نعمت برداشته بشود و ما انحطاط همه چيز پيدا بكنيم و كشورمان باز برگردد به حال سابق، به همان ظلمها و همان ستمهايى كه همه ديديد و همه ديديم. شكرگزارى به اين است كه شماهائى كه وكيل ملت هستيد كارشكنى براى دولت نكنيد، هدايت كنيد، هر جائى كه پا را كنار مىگذارند هدايتش بكنيد، دولت هم هر كس شود و هر كس هست و نخست وزير هم هر كس هست، دولت هم هر كس هست، آنها هم كارشكنى براى مجلس نكنند، آنها قوه مجريه هستند همه روى قانون عمل بكنند. اين قانونى كه ملت برايش راى داده است، همين راى نداده است كه روى طاقچه بگذاريد و كارى به آن نداشته باشيد، برويد مشغول كار خودتان بشويد. اين قانون بايد دست همه باشد و همه خدود را قانون معين بكند. قانون براى مجلس حدود معين كرده است، تخلف از اين حدود نشود. براى رئيس جمهور تحديد كرده، حدود قرار داده، او هم تخلف نكند. براى نخست وزير و امثال اينها و دولتها حدود معين كرده، آنها هم نبايد خارج بشوند. هر كه خارج بشود از حدود، بايد اين را تنبه بدهند، هدايت كنند او را.
تكليف بر حركت در مسير خدا بدون خوف از چپ و راست
و شماها هم من اميد اين را دارم كه چهرههاى نورانى كه در مقابل من واقع شدهاند بدانند كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى هم هستيد و بايد براى اسلام و براى احكام و براى احكام اسلام (كه به ما منت گذاشته است و همه پيروزىهاى ما به واسطه اوست) خدمت بكنيم و با كمال قدرت خدمت بكنيم. خوف اين معنا را نداشته باشيد كه اگر در مجلس شما يك مطلبى را بگوئيد، پيش روشنفكرها اين خوب نيست. شما نماز هم اگر بخوانيد بعضى از اين روشنفكرها پيششان خوب نيست، شما اگر دعا هم بخوانيد بعضى از اينها پيششان خوب نيست. من نمىگويم همه روشنفكرها، روشنفكر خوب در همه طبقات هست اما آنهائى كه از اولى كه اين جمهورى اسلامى خواست پايش را بگذارد در اين مملكت مخالفت كردند و آنهائى كه به اسم خدمت به خلق مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. شما خوف هيچ كس را نداشته باشيد، نه خوف چپىها را داشته باشيد، نه خوف راستىها را داشته باشيد. شما در مسائل قانون اساسى است و اسلام و قانون اساسى هم تابع اسلام است بايد به اسلام فكر بكنيد، نبايد فكر كنيد كه حالا كه در فلان كشور كذا چه جور واقع شده ما هم خوب است كه التقاطى باشيم، يك قدرى بگوئيم خدا، يك قدرى هم بگوئيم چيز ديگر. مستقيم باشيد و با استقامت كارتان را پيش ببريد پشتيبان شما خداست. از هيچ چيز، از هيچ قوه نترسيد من نمىگويم كه شما بر همه قوهها غلبه مىتوانيد بكنيد. ما كه چيزى نداريم، همه چيز ما دست دشمن ماست. من عرض مىكنم كه وقتى بنا شد كه ما به تكليفمان عمل بكنيم و ما آن راهى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم براى ما شكست هيچ نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا اين است كه ما پيش مىبريم كه شكست هيچ نيست و يا اين است كه نه، مىآيند و ما را عقب مىزنند، ما تكليفمان را عمل كردهايم، چه شكستى است؟ سيدالشهدا هم شكست خورد در كربلا، اما شكست نبود اين، كشته شد و زنده كرد يك عالمى را. امير المومنين هم در جنگها، در جنگ صفين شكست خورد لكن شكست نبود اين، او به خدمت اسلام بود و براى خدا كار مىكرد، كسى كه براى خدا كار بكند، هيچ وقت شكست در آن نيست، برد با آنهاست. شما خوف اين را نداشته باشيد كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف مثلاً مسلك ماركسيسك بگوئيد، بگويند كه اينها چه عقب مانده هستند، خود آنها عقب ماندهاند. همانهائى كه ادعاى نمىدانم كمونيستى و كذا مىكنند خود آنها از همه قلدرتر و از همه ديكتاتورترند و ملتهايشان را همه به بند كشيدهاند، آزادى در آن ممالك نيست براى كسى، همانطورى كه در ممالك غربى هم آزادى نيست در كار، صحبت آزادى، حرف آزادى است. اگر آزادى باشد، اين سياههاى بيچاره چه كردهاند كه اينطور تحت فشارند؟ در هيچ جاى دنيا شما خيال نكنيد كه اين طرحهائى كه مىدهند و اين بساطى كه درست مىكنند يك واقعيتى باشد و بخواهند روى آن رفتار بكنند. اين مجلسهاى كذا كه در دنيا درست شده است و به دست قدرتمندها درست شده است و لهذا حق وتو دارند، همه از آن قدرتمندها، اينها همه بازى است براى بلعيدن ماها، اين يك مانور سياسى است كه با آن ماها را اغفال كنند و ماها با ببلعند. شما نبايد گول از اينها بخوريد و تحت
تاثير نه شرقىها واقع بشويد و نه غربىها وارد بشويد، شما آنطورى كه اسلام مقرر فرموده است عمل بكنيد، اگر هر كس هم هر چه به شما بگويد اعتنا به او نكنيد. اسلام مدنظر شما باشد و اين را بدانيد كه آنهائى كه با اين مجلس مخالفند و آنهائى كه با اين انقلاب مخالفند و آنهائى كه با اسلام مخالفند هر كارى بكنيد آنها به مخالفت خودشان ادامه مىدهند منتها يك وقتى با يك بهانه است بعد يك بهانه ديگر پيدا مىكنند. شما توجه داشته باشيد كه اسلام به اسلام خدمت كنيد و به كشور خودتان خدمت كنيد. شما وكيل مردمى هستيد كه همه اسلام را مىخواهند و همه كشور خودشان را مىخواهند و شما بايد براى اين ملت خدمت بكنيد، به آن چيزى كه شما را وكيل كرده است خدمت بكنيد، اگر انحراف پيدا كنيد برخلاف ملت، خيانت كردهايد به وكالتى كه داريد. و من اميدوارم كه انشاءالله شما با كمال قدرت، با كمال عزت و عظمت اين نهضت را به پيش ببريد و مجلس، يك مجلس اسلامى اخلاقى همه چيز تمام باشد و شما معلم اخلاق جامعه باشيد و همه جامعه هم پشتيبان شما باشد و همهتان يك هويت بين دولت و ملت و ارتش و مردم همه يك هويت باشيد، همه اعضاى يك انسان باشيد، همه در خدمت انسان كامل كه رسول اكرم (ص) است باشيد و همه به منزله اعضاى او باشيد براى خدمت و اگر اينطور شد، پيروزى نصيبمان هست و اگر خداى نخواسته انحرافات پيدا شد و اغراض شخصيه پيش بيايد و نمىدانم مسندها بحث بشود و مقامها طرح بشود و امثال اينها، اين اولاً انحطاط اخلاقى زياد است و انحطاط در پيشگاه خداست و ثانياً خوف اين است كه نتوانيد اين بار را به منزل برسانيد.
خداوند انشاءالله همه شما را تاييد كند و همه ما را و همه مسلمين را تاييد كند و همه را از شر شيطان بزرگ و آنهائى كه دنباله او هستند حفظ كند و ما را از شر نفس اماره بالسوء حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ساير قواى انتظامى
شما بايد همچون على (ع) در مقابل دشمن كوبنده و در بين خودتان رحيم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد سعيد را به همه ملت ايران و بخصوص سپاه پاسداران و ساير قواى انتظامى تبريك عرض مىكنم. اين روزى است كه به واسطه تولد مولا عليه السلام كه تولد عدالت مطلق و تولد رحمت الهى است، به همه شماها تبريك عرض مىكنم. من اميدوارم كه اين عدالت كه به چهره تابناك على بن ابيطالب سلامالله عليه ظاهر شده است، در ملت ما و بخصوص قواى انتظاميه جلوهگير شود. شماها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و پاسدار اسلام و قرآن هستيد بايد به همان نحو كه مولا عليهالسلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتداى به آن حضرت كنيد و با عدالت با مردم و بين خودتان رفتار كنيد و با عطوفت. از خاصههائى كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر مىفرمايد، اين است كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بر كفار شديد هستند و كوبنده، و در بين خودشان رحيم و با رحمت رفتار كنند. ما اگر بخواهيم بفهميم كه مؤمن هستيم و تابع دستورات اسلام هستيم، بايد اين ميزان را در خودمان ببينيم هست و براى مشركين توفنده و كوبنده و براى مسلمين رحمان و رحيم و با رحمت. من اميدوارم كه اين عدالتى كه به يمن وجود اسلام و اولياء اسلام در بين بشر آمد، ما بتوانيم بعد از دو هزار و پانصد سال ظلم و رژيم ظالم و بعد از پنجاه سال خيانت و ظلم، ستم و چپاولگرى بتوانيم انشاءالله تعالى در ايران اولاً و در ساير جهان بعدها پياده كنيم.
اين تحول روحى معجزه آسا را حفظ كنيد
برادران بايد متوجه باشند كه هر صفت كمالى كه در دنيا بخواهد باشد، هر شخصى بايد از خودش شروع كند. شما اگر بخواهيد انقلاب اسلامى و انقلاب فرهنگى در ايران پياده كنيد بايد اين انقلاب اول از باطن خودتان باشد، روح شما منقلب بشود و بحمدالله تعالى در اين نهضت و در اين انقلابى كه واقع شد، روح ملت ما و خصوصاً جوان پاسداران، سربازان، انقلاب پيدا كرد. انقلاب معجزهآسا آنكه، آن روحى كه با سالها مجاهدت نمىشد متحولش كرد به يك روح انسانى، فداكار براى انسان و اسلام، كان در يك شب واقع شد. جوانان ما را كه در طول تاريخ و خصوصاً در اين اواخر كشانده بودند به مراكز فساد و نقشه اين بود كه جوانها به مراكز فساد كشيده بشوند تا ميدان
خالى بشود براى چپاولگران، در اين انقلاب به طور معجزهآسا از مراكز فساد كشيده شدند به ميدان مبارزه. آنهائى كه فكر نمىكردند جز براى عياشى و امثال ذلك، يكدفعه متحول شدند به يك انسانهائى كه پشت كردند به آن رژيم و به آن پيوندهائى كه رژيم در اين عالم در ايران درست كرده بود، به آنها پشت كرده و روى به قرآن كريم و به اسلام آوردند. مبارك باد بر شما اين روز و مبارك باد بر شما اين تحول. لكن از حالا به بعد هم ما احتياج داريم كه اين تحول روحى محفوظ بماند، احتياج داريم همه ما به اسلام و تعاليم عاليه اسلام، به اينكه اين تحول روحى كه در اول حاصل شد و معجزهآسا بود، اين را حفظ كنيد، در فكر پيشرفت باشيد، در فكر اين باشيد كه به جلو برويد، بر نگرديد به عقب. اگر انحطاط اخلاقى يا فكرى حاصل بشود، اين برگشت به عقب است و ارتجاع و اگر پيش برويد و با همان خلقى كه در مبارزه براى شما پيدا شد و همان تحولى كه در اول انقلاب براى شما پيدا شد و با همان تحول، بساط ظلم را به هم پيچيديد، انشاءالله رو به قرآن مىرويد و رو به اسلام و رو به خدا، صراط مستقيم، همان راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است. راه همين است، راه مستقيم همين است. آن راهى كه شما در سوره حمد در نماز مىخوانيد كه اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالين صراط مستقيم همين صراط اسلام است كه صراط انسانيت است، كه صراط كمال است كه راه به خداست. سه راه هست، يك راه مستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك راه غربى ضالين. شما به همين راه مستقيم كه راه انسانيت، راه عدالت، راه جانبازى براى اسلام و عدالت اسلامى است برويد. اين راه مستقيم را اگر چنانچه بدون انحراف به اين طرف و آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مكتبهاى فاسد طى كرديد، اين راه مستقيم، منتهى به خدا مىشود. آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيماً رد مىشويد. جهنم باطن اين دنياست. اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا راست منحرف نشديد، از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مىكنيد و به چپ يا راست متمايل نمىشويد، كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل شويد جهنم است. راه خدا مستقيم است. صراط الذين انعمت عليهم صراط، راه آنهائى كه خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است، نعمت اسلام، بزرگترين نعمت، نعمت انسانيت، بزرگترين نعمت شما به همين راه مستقيم، در همين راهى كه آمديد و براى اسلام آمديد و براى پاسدارى از اسلام آمديد و همه ما و همه ملت بايد پاسدار باشد و پاسدار از اسلام و قرآن كريم باشد، اين راه مستقيم است. راه پاسدارى از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، اين راه مستقيم است. اين همان صراط مستقيمى است كه شما در نماز از خدا مىخواهيد. انحراف پيدا نكنيد كه انحراف يك طرفش مغضوب عليهم است و يك طرفش والضالين است. گمراهان، آنهائى كه خداى تبارك و تعالى به آنها غضب كرده و آنهائى كه گناهكار هستند، هر دوى آنها راهشان به جهنم است، برادران! تا اينجا آمديد خوب آمديد و خدا به شما توفيق بدهد. از اينجا به بعد هم خوب برويد و خداوند شما را تأييد كند. شما با خودتان، با خداى خودتان قرار بدهيد
كه اين راه را به آخر برسانيد و قرار بدهيد كه سربازان اسلام باشيد تا آخر و انشاءالله دست تمام مغضوب عليهم و الضالين را از اين مملكت كوتاه كنيد. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و من خدمتگذار همه شما و دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركتكننده در كنفرانس بينالمللى بررسى مداخلات آمريكا در ايران
وحشت كارتر از بررسى مداخلات آمريكا در ايران دليل مجرم بودن اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأتها به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا از محاكمه اين اشخاصى كه در سفارت اينجا كه به اصطلاح ما لانه جاسوسى است وحشت دارد؟ اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است و اگر دولت آمريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است و سفارتخانه او مثل سفارتخانههاى صحيح هست، اين بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأتهائى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود؟ مگر چه كرده است؟ مگر دولت آمريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است و با ايران به طور ظلم و جور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مىكنيم، او بفرستد يك عدهاى خودش، تجهيز كند يك جمعيتهائى از همه اطراف دنيا كه بيايند اينجا و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است، چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است و اين ايرانيانند كه نمك نشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن آمريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مىخواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مىدهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مىفهميدند كه يك مسألهاى در كار هست كه اين وحشت را دارد، كارهائى انجام شده است كه اين وحشت را دارد.
كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها
مع الاسف ملتهاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال
مىشوند. گفته مىشود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مىشود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بينالمللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مىكرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مىرفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آنها را مىديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول. جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، آمريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود و در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتى كه انگلستان و آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم، نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مىشد در دانشگاههاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرحهائى كه ريخته مىشد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتابهايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جمله را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است (كه) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسأله بود منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبتهايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مىنوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مىشناسيم و هم محمد رضا را و دستگاههاى دولتى را با اين كلمه مىتوانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست.
ما نمىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم
ما مىخواهيم ببينيم كه اين ملت چه مىگفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به
فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعه ديگر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مىخواستند جنگ بكنند؟ چه مىگفتند اينها؟ مردم در پانزده خرداد چه مىگفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مىگفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند و از قرارى كه مىگفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مىكرده، اينها چه مىگفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست، اينها چه مىگفتند؟ چه مىگويند؟ مع الاسف تمام رسانههاى گروهى خارج و بعضى از داخلىها همه در خدمت ابرقدرتها هستند ما مىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همه روزنامههاى خارج به ضد ما چيز مىنويسند، همه راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مىكنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شدهاند و ريختهاند به جان مردم و دارند قتل عام مىكنند همه را و پستانهاى زنها را مىبرند و چه مىكنند و چه مىكنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مىرساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانمها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مىتوانيد، همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد. ما مىخواهيم كه آنى كه حقيقت است، هيچ نمىخواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مىخواهيم طرفدارى از حقيقت بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مىكنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را هميشه عزادار خواهد بود مىبينيد كه اين ملت چه مىگويد، پانزده خرداد با آنها چه كرده است، هفده دى با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سال كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسألهاى داشتيم، يك مسأله قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسىهاى زمان رضاخان و محمدرضا، خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مىتوانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمينهائى كه در محبسهاى اينها موجود است با اين جوانهاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مىداد نگاه كردهايد ببينيد كه آنهائى كه خودشان را نشان مىدهند يكى دو تا مورد است اين فعل كه چه بوده است قصه؟ شما مىدانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مىدانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مىكنم كه شما هم نتوانيد. فردا وقتى كه رفتيد در محلهاى خودتان، شروع كنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرفهاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرتتان حق را بگوئيد.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند و معالاسف اين دولتهائى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مىكند و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهائى كه تحميل شدهاند بر ملتها اينها هم فرمانبردارى مىكنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانىهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه دادهاند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكردهايم كفران كردهايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مىكنند و كشتىهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً نالهاى مىزد يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مساله.
امدادهاى غيبى خداوند عامل شكست ظالمين و پيروزى مسلمين
حالا همه كشتىهايتان را هم بياوريد اينجا، همه طيارههايتان را هم بفرستيد اينجا، مسأله حالا غير سابق است، ما اتكال به خدا داريم، ما براى اين جهان يك مدبر را مىدانيم هست. آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز الله اكبر و او همه چيز است چطور همه قوا را كنار زد و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پائين دست هم دنبال او بودند و ما را نمىگذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز بدون تدريب نظامى را بر اينهمه قدرتها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عدههاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهائى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياوردهاند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه
مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز.
مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد
لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند كه دستهائى كه الان در كار هست و مىخواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمىدارد و شما به همان حالها مىافتيد. حفظ كنيد، حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى شهادت نمىكنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوائى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من وعده پيروزى به شما مىدهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما ان تنصروالله ينصركم اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد و از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان را مىرويم و آن راه خداست.
بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين
و من اميدوارم كه اين هيأتهائى كه آمدند و رسيدگى كردند گرچه نمىتوانند رسيدگى كنند، آنها نمىتوانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما دادهاند و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد و آن چيزهائى كه در آنجا هست كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد آنوقت تصديق مىكنيد كه مسأله، مسأله گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست اين چيزى است كه قلم خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوئيد ديپلماتها، والا اگر اينها را ببينند مىفهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند و مسألهاى است كه بايد بشود. مسأله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كردهاند، بيدارى اول قدم است، او قدم يقظه است. در سير عرفانى
هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است. بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شدهاند و سياههاى آمريكائى كتك اين بيدارى را مىخورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
ميزان حاكميت الله در نفوس، محكى براى سنجش ايمان
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان متشكرم كه در اينجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند كلمهاى عرض كنيم. خداى تبارك و تعالى يك ميزانى در قرآن كريم قرار داده است كه با آن ميزان ما بايد خودمان را و ديگران را بشناسيم. مىفرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونم من النور الى الظلمات. ميزان در مؤمن و غير مومن، مؤمن واقعى و غير مؤمن اين است كه كتاب خدا مىفرمايد كه اگر چنانچه مؤمن است، خداى تبارك و تعالى ولى اوست و مومنين را خداى تبارك و تعالى از همه ظلمتها، از همه تاريكىها، از همه چيزهائى كه انسانها را محجوب مىكند از حق تعالى، از همه اينها اخراج مىكند و در نور وارد مىكند. اين انسانى كه در اينجا غرق حجابهاست، غرق ظلمات است، اگر چنانچه ايمان واقعى بياورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج مىكند و به نور وارد مىكند. يك قلب ظلمانى كه در اين عالم تمام چيزهايش حجاب است براى او، اين حجابها را خداى تبارك و تعالى يكى پس از ديگرى بر مىدارد و نور را به جاى آنها مىگذارد كه نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهيم خودمان را بسنجيم و كسانى كه مدعى هستند بسنجيم، بايد ببينيم كه اين ميزان، اين دو تا ميزانى كه خداى تبارك و تعالى براى معرفى مومنها و غير مومنها فرموده است، در خودمان هست يا نيست. به مجرد اينكه من يا شما ادعا كنيم كه ما مؤمن بالله هستيم، تا آن محكى كه خداى تبارك و تعالى قرار داده است در ما نباشد يك ادعاى پوچى است. ببينيم كه ما از اولياى خدا هستيم و خدا ولى ماست، يا از اولياى طاغوت هستيم و طاغوت ولى ماست. اگر چنانچه از اين گرفتارىهاى عالم طبيعت، از اين ظلمتهاى عالم طبيعت شما شما ديديد كه خارج شديد، علاقههايى كه انسان به اين عالم طبيعت دارد، اين علاقهها برداشته شده است يا كم شده، اگر شما خودتان را يافتيد كه هر كارى مىخواهيد بكنيد براى خدا مىخواهيد بكنيد، حكومت الله در شما و در قواى شما سلطه دارد، شما همه چيزتان، تمام اعضا و قوايتان فرمانبردار حكم خداست. چشم شما احتراز كند ار آن چيزهائى كه موجب ظلمت قلب مىشود، الله ولى است. محك بزرگى است كه هركس خودش را مىتواند بشناسد، مىتواند بفهمد كه اين ايمانى كه ادعا مىكند، همان ادعاست يا خير نور ايمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر كنار شده
است. ما، هر كس، در هر جا كه هستيم و شما در هر محلى كه هستيد، چه در بازار باشيد و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشيد و چه قواى انتظاميه ديگر و چه رئيس جمهور باشيد يا وزير باشيد يا وكيل باشيد يا ساير قشرهاى ديگر، اين حكم عمومى، اين ميزان عمومى، اين محكى كه براى عموم است در اين معنا، اين محك را بايد ما خودمان پيش خودمان وقتى كه آن در شب خلوت هست و شما فارغ هستيد، فكر كنيد كه آيا قلب شما يك قلب نورانى متوجه به نور است يا يك قلب ظلمانى متوجه به آمال شيطانى يا الله است يا طاغوت، اين از اين دو حال خارج نيست، يا حكومت در ما، حاكم در ما الله است يا حاكم در ما طاغوت است. اگر چنانچه ما توجهمان به اين دنيا و به اين مسائلى كه بر ما عرضه مىشود در دنيا، توجهمان به عالم طبيعت است، هر چه مىخواهيم براى خودمان مىخواهيم، هر كارى مىكنيم خدا در كار نيست، ما از طاغوتيم و اولياء ما هم طاغوت است و اگر چنانچه خودمان را تهذيب كنيم، خودمان را تربيت كنيم و از اين غلافهائى كه هست خارج كنيم و به مبداء نور برسيم و قلب ما متوجه به حق تعالى باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگذار حق باشيم هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف كنيم، اين علامت اين است كه ما از ظلمتها يا از بعضى ظلمتها خارج شديم و به نور و بعض مراتب نور وارد شديم. شما آقايان كه در راس سپاه پاسداران هستيد، خودتان را، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد ببينيد كه در اين خدمت، اخلاص داريد براى خدا، براى خدا خدمت مىكنيد، براى احكام خدا خدمت مىكنيد، براى جمهورى اسلام خدمت مىكنيد يا اينكه نه، مقصدتان چيزهاى ديگرى است و اين بهانه است. اين محك را در خودتان آزمايش كنيد، اگر ديديد اغراض خيلى دنبال هم اغراض است كه پيش مىآيد، غرضهاى نفسانى است، اين من بايد چه باشم، او بايد چه باشد غرضهاى حيوانى است، اگر ديديد اينطور است، بايد خودتان را از اين ورطهاى كه مهلك است نجات بدهيد. مبادا يك وقت تمام عمر انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمىفهميده. اين از امورى است كه اينقدر دقيق است كه خود انسان هم خودش را نمى تواند بفهمد. گاهى انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مىرود و نمىفهمد. از اول عمر تا آخر عمر دارد روى اغراض نفسانيه عمل مىكند، پاسدارى هم اگر مىكند، روى اغراض نفسانيه است و به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم كه هست، خدمت نظامى هم كه مىكند روى اغراض نفسانيه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم كه مىخواند روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد، ملا هم هست و فتوا مىدهد روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد. اين معيارى كه خدا تعيين فرموده است اينهاست كه والذين كفروا و اولياءهم الطاغوت ميزان ايمان و غير ايمان، ممكن است كه ما بالفظ و با شهادت به آن چيزهائى كه ميزان است در اسلام، شهادت بدهيم، شهادتمان هم جدى باشد لكن باز در آن محكى كه خدا قرار داده است ببينيم كه ما در آن، در آن جمعيتى كه دو دسته كرده خدا، الذين امنوا و الذين كفرواً بخواهيم بفهميم كه ما از سنخ كفار هستيم ولو در مسلمين، مسلمين و احكام اسلام به ما....، ما مسلمانيم، مسلمان هم اين است كه شهادتين را بگويد و آدابش هم بجا بياورد لكن ايمان يك مسأله فوق اين است، يك مطلبى بالاتر از اين است. ما بايد خودمان را امتحان كنيم به همين ميزانى كه
خدا قرار داده، بفهميم ولى ما خداست يا ولى ما طاغوت است، ما داريم خدمت به شيطان مىكنيم يا خدمت به خدا مىكنيم. ما كه داريم درس خوانيم، براى خدا درس مىخوانيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان شيطان است. ما كه داريم فتوا مىدهيم، براى خدا فتوا مىدهيم يا براى هواهاى نفسانى كه همان شيطان است. ما كه در ادارات كار مىكنيم، براى خدا كار مىكنيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان طاغوت است و شيطان است. اين محكى است كه خدا قرار داده. برادرها! اينجا يك منزلى است كه شما هستيد، از اين منزل بايد برويد، اين خرقه را بايد تهى كنيد، زود و دير دارد اما اينطور نيست كه نباشد، هست، ممكن است يكى صدسال هم زنده باشد لكن خواهد رفت. آيا وقتى مىرود در نور وارد مى شود، يا در ظلمت؟ ميزان همين جاست. شما كه پاسدارهاى اسلام هستيد و رفقايتان پاسدار اسلام هستند، ببينيد كه اغراض هست كه شما را وادار كرده به اينها و هر روز يك بهانهاى مىگيرند و يك كار مثلاً خداى نخواسته مىكنيد يا نه شما يك راه مستقيم را، يك صراط مستقيم را داريد مىرويد، انحراف از اين طرف و آن طرف نيست؟ صراط مستقيم آن صراطى است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست، مستقيم كه راه صاف است، هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است كه انسان را از راهش باز مىدارد و مىكشدش به طرف ظلمتها.
ولايت خدا و روحيه الهى زاييده از نهضت را حفظ كنيد
شما كوشش كنيد كه اغراضتان را كم كنيد حتى الامكان تا انشاءالله موفق بشويد كه اغراض در شما بميرد، شما خدمت براى اسلام مىخواهيد بكنيد، از اول هم همين طور، وقتى كه اين نهضت و اين انقلاب اسلامى بپا شد همه گروههائى كه در ايران بودند (الا آن منحرفهائى كه هميشه منحرفند) اينها همين طور به طور خودكار، هيچ كس نيامد به شما بيخ گوشتان بگويد بيا برويم چه، خودتان اصل فهميديد كه بايد اين راه را رفت، اين راه، راه خداست، شما يك مرتبهاش را طى كرديد و او اينكه موانع را كه براى پيشرفت اسلام بود و براى پيشرفت احكام اسلام بود، از بين برداشتيد، البته بعضى موانع هست اما مهمش را از پيش برداشتيد و همهتان با هم، همه اهالى اين مملكت با هم يكصدا شدند و در آن حالى كه همه با هم يكصدا مشغول به فداكارى بودند، هيچ طاغوت در كار نبود، الله بود، يك تحول عجيب معجزه آسايى در شما و در ساير قشرهاى ملت پيدا شده بود كه اصلا" فكر اينكه ما يك مقامى داشته باشيم يا اين كار را مىكنيم براى مقامى، اين كار نبوده است. آن كسى كه با مشت گره كرده جلوى تانك مىرود و زير تانك مىرود اين براى مقام ديگر نيست، اين براى خداست. آن كسى كه بدون اسلحه حمله مىكند به اسلحه دارهائى كه آنها بدون ملاحظه مىزنند، اين ديگر براى اين نيست كه برسد به يك نواى دنيائى، دارد جانش را مىدهد، كسى كه از دنيا مىخواهد بگذرد، ديگر نمىشود براى دنيا باشد. در آن تحول همهتان، تقريباً همه آنهائى كه در ميدان وارد بودند زنها، مردها، بچهها، بزرگها، زنها با بچههاى كوچكى كه در آغوششان بود، در آن حال هيچ ابداً شبهه شيطانى نبود، هيچ آمال شيطانى توى آن نبود، آن حالتان را ياد بياوريد. آن حالى كه بالاى پشت بامها مىرفتيد و الله اكبر
مىگفتيد و شياطين در اطراف بودند كه شما را نشانه بگيرند. در خيابانها مىريختند و مقابله مىكرديد با آنهائى كه از خدا نمىترسيدند و شما را زير تانك مىخواستند بگيرند. آن حالتان را ياد بياوريد. آن حال - حال - حالى است كه ولى شما خدا بود يعنى همه چيزتان الهى بود، همه حركت، حركت الهى بود، شماها يدالله بوديد در آنوقت و اين جماعت، اين جماعتهائى كه با هم يكصدا فعاليت كردند اينها يدالله بودند يدالله مع الجماعه آن حال را يادتان باشد، همان حال را حفظش كنيد، نگوئيد حالا تمام شد قضيه و حالا بيائيم سر تقسيم، تقسيمى توى كار نيست، تقسيمى كه نيست، تقسيم مال آنهائى است كه براى آمال دنيايى كار كردند، شما رفتيد جانتان را در طبق اخلاص گذاشتيد و هديه كرديد، براى شكم رفتيد اين كارها را كرديد كه حالا مىخواهيد تقسيم كنيد؟! تقسيمى توى كار نيست، از خدا بخواهيد، از خدا اجر بخواهيد. آن چيزهائى كه در دنياست اجر اين نيست كه شما جانتان را فدا كرديد و در طبق اخلاص گذاشتيد حالا عوض اينكه جانتان را فدا كرديد يك خانه مىخواهيد، يك دكان خواهيد، يك پست مىخواهيد، اصلاً مىشود اين عوض او باشد؟! كسى كه همه چيزش را، خودش را، جوانش را، همه چيزش را فدا كرده است اين حالا بيايد بگويد كه يك خانهاى بدهيد عوض اين، اين عوض دارد اصلش؟! اين فداكارى جز خدا كسى نمىتواند عوض بدهد، اگر همه اين دنيا را به شما بدهند، عوض او نيست. آن حال را حفظ كنيد، برگرديد به آن حال، دوباره شما تحت رهبرى شيطان نباشيد، ولى شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الان هم شما، همان ولايت خدا در شما حكومت مىكند و هيچ چيز هم عوض اين نمىشود. شمائى كه مىرويد در كردستان و فداكارى مىكنيد، اين فداكارى در دنيا عوض ندارد كه شما عوض بگيريد. اگر توى ذهنتان آمد برويم يك عوضى بگيريم، معلوم مىشود براى خدا نبوده، براى دنيا بوده اگر قضيه تقسيم اموال است اين معلوم شد مال دنيا بوده كه حالا مىخواهند تقسيم اموال بكنند. در جنگ حنين كه مسلمين پيش بردند و غنائمى به دست آوردند، پيغمبر اكرم (ص) تمام اين غنائم را داد به همين اهالى مكه و ابوسفيان و امثال اينها، همه غنائم را به آن كسانى كه مخالفش بودند داد بعضىها گله كردند كه آخر مثلاً چه، ما هم بوديم فرمود كه شما حاضر نيستيد كه آنها شترها را ببرند و شما پيغمبر همراهتان باشد آنها شتر بردند، قسمت شما پيغمبر است. حيف است انسان فداكارى بكند آنوقت شتر بخواهد. شمائى كه الان بعضىتان در، شايد خودتان هم بوديد در كردستان و آن وقايع كردستان و آن فداكارىها، حالا كه برگرديد شتر مىخواهيد؟! براى خودتان يك چيزى مىخواهيد؟! چيزى مىتواند مقابل اين فداكارى باشد؟! بگذريد از اين علائق، اينها، اين علائق همهاش ظلمت است، همان ظلماتى است كه خدا مىفرمايد و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات . فطرت همه بر نورانيت است. فطرت شما فطرت نورانى است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالتها، به ظلمات كشيده مىشود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم، بايد مجاهده بكنيم خودمان را، بايد حساب خودمان را بكشيم قبل از اينكه آنجا حساب از ما بكشند. خودتان حسابتان را بكشيد قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشمهاى شما، همه خاطرات ذهن
شما، تمام تفكرات باطن شما در حضور خداست و در نامهها هم در پروندهها ثبت است. هر لحظهاى كه در لحظات چشم شما بر خلاف آن چيزى كه دستور است واقع بود، در حضور خداست و ثبت است و در روايات هم هست كه اينها هفتهاى دو مرتبه اعمال عرضه مىشود بر ولى امر، بر امام زمان سلام الله عليه. توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جورى نباشد كه وقتى عرضه شد بر امام زمان سلام الله عليه خداى نخواسته آزرده بشود و پيش ملائكه الله يك قدرى سرافكنده بشود كه اينها شيعه هاى من هستند، اينها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل كردند. رئيس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رئيس منفعل مىشود. اى پاسدارهاى عزيز و اى سربازهاى اسلام! در هر جا هستيد از خودتان هم پاسدارى كنيد تا به پيروزى بر نفس خودتان و پيروزى بر همه شياطين نائل شويد. من اميدوارم كه شماهائى كه در اين نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداكارى شركت كرديد، در اين بين راه، يك كسى نباشيد كه نارفاقتى بكنيد و بين راه رها كنيد. اين قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مىرود، همه با هم باشيد در اين راه، وقتى همه با هم شديد در اين راه، خداوند با شماست، تفرقه نكنيد، با هم برادرند همه انما المومنون اخوه برادريد. بايد باز اين يك محكى است كه ما ببينيم كه به ديگران به چشم برادرى نگاه مىكنيم و برادروار با هم هستيم يا نه خداى نخواسته يك خصومتى توى كار هست و يك گرفتارىهائى هست. مؤمن آن است كه با مؤمن ديگر برادر باشد، اين عقد برادرى را خدا در اصل براى شما ايجاد كرده. برادرها! ما بين راه هستيم و دشمن در كمين. يك راهى است كه شخصى ما داريم مىرويم كه اين صراط الهى است دشمن ابليس است و مىخواهد نگذارد شما اين راه را طى كنيد، مراقبت از خودتان بكنيد كه اين راه را با سلامت طى كنيد و در آنجا كه مىرويد با سلامت وارد بشويد. يك راهى هم، راهى است كه اجتماعى بايد برويم و برويد و او پيشبرد اهداف اسلامى است كه بحمدالله تا اينجا كه آمديد، خوب آمديد و از اينجا به بعد هم با سلامت و خوبى پيش برويد. اگر چنانچه همان حالى كه در زمان انقلاب و آنوقتى كه همهتان در خيابانها و در ميدانها وارد مىشديد آن حال را به نظر بياوريد، حالا هم همان حال را در خودتان احياء كنيد، ايجاد كنيد آن حال را اگر چنانچه در خودتان ايجاد كنيد، همه با هم برادر خواهيد بود و اين آمالى كه در همه ممكن است خداى نخواسته باشد اينها از بين مىرود و به جاى او صفا، برادرى مىنشيند.
جمهورى اسلامى امانتى در دست ملت
شما الان يك امانتى دستتان هست بايد حفظش كنيد، آن امانت جمهورى اسلامى است اين را خدا داد به ما، ما نبايد خيال كنيم كه ماها چه كرديم. اگر ما بگوئيم ماها چه كرديم، اين همان حرفهاى شيطان است، اين را خدا به ما داده. يك جمعيت كمى كه هيچ چيز نداشت، خدا به او عنايت كرد كه آن قدرتهاى بزرگ را شكست و جمهورى اسلامى را هم با همه نهادهائى كه دارد بحمدالله تعالى تحقق پيدا كرد. الان جمهورى اسلامى امانتى است دست ما، اگر ما در اينجا يك وقتى خداى
نخواسته با هم خلاف بكنيم، سپاه پاسداران بين خودشان اختلافى باشد، بين خودشان با ساير قواى انتظاميه خلافى و اختلافى باشد، آنها با شما خلاف و اختلافى بكنند، قشرهاى ديگر ملت با هم سر دنيا هى خلاف كنند، اگر اينطور بشود، اين امانت را ما نمىتوانيم به صاحبش رد كنيم. بايد امانت را به اهلش رد بكنيم، جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم و احكام اسلام را در كشور خودمان اول و انشاء الله در همه كشورها بسط بدهيم. اين امانتى است كه بايد حفظش بكنيم. نرويد دنبال آمال و آرزوها و مسائل ديگرى كه پست هست و شيطانى. بايد علو همت داشته باشيد. همانطورى كه جان را كه مىخواستيد فدا كنيد بالاترين علو همت بود، حالا هم علو همت پيدا بكنيد و از اينكه يكى جلو و يكى عقب، هيچ ابدا اعتنايى به اين مسائل نكنيد، همه در محضر خدا با هم هستند و همه انشاء الله از جنود خدا و ولى همه انشاءالله خداى تبارك و تعالى است و شما را از همه انواع ظلمات انشاءالله خارج مىكند و به نور مطلق مىرساند. خداوند همهتان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى به مناسبت فرا رسيدن 15 خرداد
پانزده خرداد مبارك بود چون منتهى شد به استقلال و آزادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد نزديك است و اين روزى است كه ملت ما نبايد از ياد ببرد و نمىبرد. پانزده خرداد يك نقطه عطفى است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به فعاليت سياسى شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز كردند. روز پانزده خرداد آنطورى كه من بعد از اينكه از حبس بيرون آمدم براى من نقل كردند، عمال شاه در بسيارى از شهرستانها كه قيام كرده بودند دست به كشتار زدند و آنطورى كه به من مىگفتند حدود پانزده هزار شهيد داشتيم در پانزده خرداد و ما اين قلم را آنوقت خيلى بزرگ مىشمرديم و بزرگ هم بود لكن بعدها جناياتى كه از طرف شاه، شاه مخلوع به كشور ما وارد شد بيشتر از اين معانى بود. ما نمىتوانيم تصور كنيم اين جناياتى كه از پانزده خرداد تا رفتن بختيار از اين مملكت به دست عمال شاه و به دست عمال آمريكا در اين كشور واقع شد، قدرت اينكه احصاء كنيم آنها را نداريم. ما اجمالى از اين جنايات را مىتوانيم بگوئيم يا تصور كنيم، تفسير اين جنايات اصلاً قابل احصاء نيست. ما چطور مىتوانيم پانزده خرداد - معلولينش - را بفهميم چقدر بود، معدومينش و شهدا مىگويند پانزده هزار بوده است، لكن مصدومين و معلولين، كسانى كه اعضاى خودشان را در آن گيرودار از دست دادند ما چطور مىتوانيم بيان كنيم يا تصور كنيم. لكن در عين حالى كه پانزده خرداد يك مصيبتى بود براى ملت ما، لكن مبداء جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آنوقت روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و پانزده خرداد يك انعكاسى بود از همان قيام، روحانيت را گرفتند و قريب تمام - تقريباً - علماء تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتى هم علماء تهران، وعاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عين حالى كه پانزده خرداد مصيبت براى ما بود لكن اين موهبت را هم خداى تبارك و تعالى به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبيك گفتند به صداى روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبداش از همان پانزده خرداد بود و بعد كم كم تدريجاً ريشه گرفت و بعد كه در اين آخرى ديگر زيادتر شد و بيشتر شد نهضت مردم، پيشتر رفت نهضت مردم و قيام همگانى شد و بحمدالله ريشه اجانب از اين مملكت كنده شد و شاه سابق از ايران رفت، گرچه آمريكا او را پناه داد و الان هم در پناه آمريكاست منتها در مصر يا در حوالى مصر
بسر مىبرد كه آنها هم در قبضه آمريكاست. بنابراين پانزده خرداد در عين حالى كه مصيبت بود لكن مبارك بود براى ملت كه منتهى شد به يك امر بزرگى و آن استقلال كشور و آزادى براى همه مملكت.
بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و شوروى در اراده ملت ما اثرى ندارد
آزادى را ما و ملت ما با قيمت گران به دست آورد و ليكن ارزشش بيشتر از اين معانى بود. الان هم اشخاصى كه طرفدار آمريكا يا رژيم سابق هستند، الان هم دنبال اين هستند كه باز اين مسائل سابق را به كشور ما برگردانند لكن اين ديگر يك خيال باطلى است آمريكا اخيراً هم گفته است كه كارتر گفته است كه اگر چنانچه هيچ كس هم از دولتها با من همراهى نكنند من خودم دخالت مىكنم و براى اشخاصى كه در ايران هستند و محبوسند من دخالت مىكنم و اين يك امرى است كه براى رئيس جمهور يك كشورى كه ادعاى اين را دارند كه ما حقوق بشر را مىشناسيم، اين يك جرمى است، يك نفر قلدر بگويد من دخالت مىكنم در يك كشور ديگرى و دخالت هم كرده است، اين يك جرمى است كه بايد محاكمه بشود، كارتر بايد در دادگاههاى عمومى دنيا محاكمه بشود و اينهائى كه ادعاى اين مىكنند كه ما استقلال همه ممالك را، همه كشورها را به رسميت مىشناسيم اينها كجا هستند كه جلوى كارتر بايستند و بگويند كه تو مىگويى من خودم تنها دخالت در اين كشور ايران مىكنم، دخالت در يك مملكت مستقلى مىكنم. نظامى پياده كرده است و مىخواهد باز پياده بكند. اينها كجا هستند كه يك همچو مجرمى را طرفدارى از او مىكنند. ما به كجا بايد شكايت كنيم از اين كشورهائى كه دنبال آمريكا و دست نشانده آمريكا هستند و دنبال او هستند در جرايمى كه آمريكا دارد مرتكب مىشود. ما به چه دستگاهى، به چه دادگاهى شكايت ببريم از اين قلدرها و از اينها كه زمام امور كشورهاى بيچاره مظلوم را به دست گرفتند و معالاسف آن كشورهائى هم كه ادعاى استقلال مىكنند دنبال او هستند، دنبال يك همچو جريمهاى. بايد از اين دولتها پرسيد كه محاصره اقتصادى كه شما مىكنيد و يك ملت مظلوم را مىخواهيد در تنگناى محاصره قرار بدهيد اين با چه اصلى از اصول دنيا، از قوانين دنيا منطبق است، مجرد اينكه آمريكا قدرت دارد و به شما امر مىكند، همين عذر است براى شما كه محاصره اقتصادى بكنيد؟! و شما گمان مىكنيد كه با محاصره اقتصادى ملت ما شكست مىخورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شما بايد بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و همه شماها، دخالت نظام شوروى و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در كشور ما و حصر اقتصادى شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصميم و اراده ملت ما اثرى نخواهد كرد و ما مهياى مرگ هستيم. شما ما را از چه مىترسانيد؟ ما كه مهياى شهادت هستيم، شما ما را از اقتصاد مىترسانيد، از دخالت نظامى مىترسانيد؟! شما كسانى را كه از مرگ مىترسند بايد بترسانيد، نه مملكتى كه حاضر شده براى شهادت و شهادت را يك فوز براى خودش مىداند. بنابراين هيچ ما از اين مسائل خوفى نداريم و آمريكا چه با همه كشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت كنند يا خودش به تنهائى به قول كارتر دخالت بكند، دخالت بكند تا بفهمد قضيه
چيست، دخالت نظامى بكند تا بفهمد كه مطلب چيست. خوب است كه از افغانستان آقاى كارتر عبرت بگيرد، افغانستان كه دولتش با او، با شوروى موافق است، حزبهاى كمونيستى و چپگرا با او موافق است، يك عده ملت كه نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحههاى خود شوروى را گرفتند و سربازها و صاحب منصب خود شوروى را با اسلحههاى خودشان كشتند و الان هم آنها مشغول هستند و شوروى هر روز مىفرستد و سلاحهاى مدرن را مىفرستد، سرباز مىفرستد لكن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع كند. آن افغانستان است كه احزابش، احزاب كمونيستى و چپگرا با شوروى دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند لكن ملت را نتوانستند خاضع كنند.
ايران بحمدالله دولتش موافق است و چپگرايان اينجا كه تابع آمريكا هم هستند عددى نيستند كه قابل ذكر باشند آنها را ما با آنها مسامحه مىكنيم والا يك روز تمام آنها از بين خواهند رفت. آمريكا خيال نكند كه با دخالت نظامى مىتواند كارى بكند يا با حصر اقتصادى مىتواند كارى بكند. ملتى كه روزه مىگيرد، ملتى كه شهادت را قبول كرده، از اين چيزها ديگر نمىترسد. بنابراين، اين روز مبارك پانزده خرداد كه در عين حال كه شهيدهاى زياد ما داشتيم لكن مبارك براى ملت ما بود، من به همه ملت تبريك مىگويم و اميدوارم كه همانطورى كه تاكنون از پانزده خرداد تاكنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از اين به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأيوس كند از دخالت در كشور ما. خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوت بدهد و اميدواريم كه اين نهضت به ساير بلاد اسلامى هم صدور پيدا بكند و اين مكتب، مكتب همه مسلمين است بلكه همه مستضعفين. خداوند مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون ببرد و بحمدالله طليعه اينكه مستكبرين به جاى خودشان بنشينند، طليعه اين در دنيا پيدا شده است، فقط ايران نيست، همه دنيا تقريباً مستضعفين بيدار شدهاند و جمعيت، اكثريت قاطع با آنهاست و من اميدوارم كه به زودى بساط ظلم برچيده شود. خداوند همه را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى
جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اول من دعا مىكنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوانهاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مىرود، هر قدمى كه برمىدارد بر جلو، دشمنها كه هر قدمى يك شكست مىخورند بيشتر مجهز مىشوند. در قدمهاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگلهاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروههائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مىشد. حالا كه همه قدمها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بىاستثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.
و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مىتپد و مىخواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مىآيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكدهها، دانشگاهها، حتى دبستانها و دبيرستانها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مىآيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشششان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسههاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجىها و ساواكىها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروههاى منحرف كه همه در يك
صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشكدههاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.
نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران
اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاههاى جبار قدرتهاى بزرگ از آن مىترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مىترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرىهائى كه مىخواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديدهاند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرتهاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحههاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.
آنها مىتوانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچههاى كوچك 7 ساله و 6 سالهاى كه تازه يك صحبتى مىتوانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 سالهاى كه افتادهاند و ديگر نمىتوانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشتها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مىتوانست يك چنين معجزهاى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتادهاى مثل چاپلق و بوربور (طرفهاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مىشود مردم دنبال آخوندشان مىافتند و راهپيمائى مىكنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارىهائى كه داشتند از گرفتارىهاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوانهاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعههائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارىها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوانها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه
كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مىترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مىگفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازهاى نمىداد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدانها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمىتوانستند يك كلمهاى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخستوزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمىشود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمىآيد كه به اين معجزهآسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال
اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوفها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينىها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمىكرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمىكرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مىترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همهمان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستانها مىبستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزهها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقتها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مىكنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مىزنند و جمهورى اسلامى را مىخواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوقالطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مىكند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ
هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مىكند بر ضد شماها و باز زورش نمىرسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مىتواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟
همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مىزند و هى مخالفت مىكند، هى ارعاب مىكند هى ماها را مىترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأتهائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مىگويند كه اين بيخود دارد مىگويد، ياوه مىگويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مىگويد، ما از اول مىدانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطقهايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانىها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مىكرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمىداند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبثها هر جور تشبثى كه مىتوانست بكند كرد، قتل عامها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مىتواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطقهايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مىمانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.
اين هم يك حقهاى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوهسرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچهاى كه چشمهايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوهگوئى اينها را ديدهاند ديگر اينها باور نمىشود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجهتان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مىدهد انشاءالله.
هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو
پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مىشد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضهاى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مىشد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مىايستاد و معالاسف اينها مىگويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مىخواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مىكرد، مىدانست كه اين مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مىگويند روحانيون هيچ
نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضتها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوهاش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مىخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.
اينها سالهاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مىدادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسألهاى بود كه در گوشها خواندند هى تمام رسانهها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمىشود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانهها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مىديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپىها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مىبينند كه اينها درست مىكنند. اينها ديدهاند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقهاى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمىتوانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مىترسند، اينها خودشان را شكست خورده مىبينند و چون مىبينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مىترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمىتوانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مىريختند و عمامهاش را مىخواستند بردارند و يا برمىداشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشهاى بود كه مىديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مىآيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مىكنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى
ما را ببرند و جوانهاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.
اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مىآمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مىشد و مىگفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفسها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مىكرد و چرا مىگفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مىشد، سركوبى مىكردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كردهاند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمىكند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مىكشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مىكنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مىگويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمىشود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرفهاى زمان رضاخان دارد زمزمه مىشود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمهها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مىشود به آخوند مىگويد، به آخوند مىزند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.
من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزهها، مسجدها را خالى كردهاند، اينطور كه به من اطلاع مىدهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مىرفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مىشد، در نماز جمعه بسيج مىكردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مىبينيد خوب آقائى در مسجد مىخواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دستهاى كه اصل نماز را نمىخواهند و مىخواهند بازى درست كنند يك دستهاى جلو مىآيند و مىآيند آن طرف مىايستند، يك مردكهاى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مىايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مىايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مىايستند و نماز مىخوانند، اين نماز است؟ اينها مىخواهند نماز بخوانند؟ اگر مىخواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مىخواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مىكشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مىخوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مىخواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.
نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسانسازى است
شما انقلاب اسلامى كرديد كه اسلام را ترويج كنيد كه اسلام و احكام اسلام را پياده كنيد. در اسلام از نماز هيچ فريضهاى بالاتر نيست. چطور نماز را اينقدر سستى مىكنيد در آن؟ از نماز همه اين مسائل پيدا مىشود. شما پروندههايى كه در دادگسترىها در جاهاى ديگر، دادگاهها هست برويد ببينيد، از نمازخوانها ببينيد پرونده هست آنجا؟ از بىنمازها پرونده هست، هر چه پرونده پيدا كنيد، پرونده بىنمازها هست. نماز پشتوانه ملت است. سيدالشهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مىخواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤمنين وقتى كه يك مسألهاى يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد گفت كه حالا ... من شمشير براى اين مىزنم. جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد كه طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زبالههايى كه هستند، آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسانسازى است.
فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشا و منكر را از يك امتى بيرون مىكند. اينهايى كه در اين مراكز فساد كشانده شدهاند اينها اين بىنمازها هستند. نماز خوانها در مساجد هستند و مهيا هستند براى خدمت. مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است امروز. امروز، يك روزى است استثنايى ما در يك مقطعى از عصر واقع شدهايم كه استثنايى است.
مساجد را پر كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد
ما با ذكر خدا، با اسم خدا پيش برديم و نماز بالاترين ذكر خداست. اگر در نماز كوتاهى بشود و هر كس بگويد خوب من خودم تنهايى مىروم در خانهام مىخوانم، خير نماز را در جماعت بخوانيد اجتماع بايد باشد. مساجد را پر كنيد، اينها از مساجد مىترسند. اينها بيخ گوش شما مىگويند كه اين آخوند كه از او كارى نمىآيد، مسجد مىرويد چه كنيد خودمان مىرويم و فلان جا نماز مىخوانيم. نماز نمىخواهند بخوانند، مىخواهند نماز را بشكنند نماز مىخوانند، با اين نمازهايى كه در مسجدها مىروند و نمىگذارند كه مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند، با اين نمازها مىخواهند نماز را بشكنند.
اينها از مسجد مىترسند. من تكليفم را بايد ادا كنم به شما بگويم، شما دانشگاهىها! شما دانشجوها! همهتان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد. محراب به آن مىگويند يعنى آنجائى كه حرب از آنجا شروع مىشود، محل حرب. امروز از همه روزها براى ما يعنى امروز مقصود اينوقت است اين عصر است، از همه وقت براى ما حساستر هست براى اينكه همه چيز
درست شده است و شيطانها از اطراف جمع شدهاند و مىخواهند حالا كه همه چيز درست شده و مأيوس شدند نگذارند اجرا بشود كارها باز تهيه ببينند ولو 10 سال ديگر ولو براى 10 سال ديگر تهيه ببينند براى اينكه مسجدها را كم كم خالى كنند و آخوند مسجد را كنار بگذارند و يك كسى كه وضو ندارد و به هيچ چيز معلوم نيست اعتقاد داشته باشد، بياورند آنجا پهلوى آخوند و نگذارند نمازش را بخواند و خالى كنند اين سنگرها را و بعد از خالى كرده اين سنگرها حمله كنند. اين دژهاى محكم را محكم نگاه داريد نگوييد كه ما انقلاب كرديم حالا بايد هى فرياد بزنيم، خير نماز بخوانيد از همه فريادها بالاتر است.
اجتماع كنيد، نمازهاى جمعه را با شكوه بجا بياوريد و نمازهاى غيرجمعه را هم كه شيطانها از نماز مىترسند از مسجد مىترسند، و اين دانشجوها و دانشگاهىها و معممين و علما و روحانيون و همه اين قشرهائى كه مغز متفكر هستند، با هم ائتلافشان را زياد كنند و متوجه باشند به اينكه مىخواهند اين ائتلاف را بشكنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهىها كار نداريم اما آخوند بازى درست نكنيد و رفتند توى مدرسهها و گفتند ما به علما كه كار نداريم لكن اين دانشگاهىها را راه ندهيد به خودتان، بدانيد كه اين حيلهاى است براى اينكه شما را از هم جدا كنند و راه را براى خودشان باز كنند. بيدار باشيد، متوجه باشيد، امروز همه چشمها به شما دوخته شده است. اينهائى كه، هيأتهايى كه از خارج آمدند بعضىشان گفتند ملتها اطلاع ندارند از اوضاع ايران براى اينكه همه رسانههاى گروهى دست دشمن ماست و معالأسف در داخل ما هم اينقدر مجله است، اينقدر روزنامه است و نه اينكه يك روزنامهاى براى خودش يك تيراژى دارد، نخير هيچ تيراژى هم ندارد اما درست كنند و به مردم مىدهند، چنانچه كتابهائى كه با كاميون از شوروى حمل مىشود و دم دانشگاهها مىريزند. بيدار باشيد كه شما را اغفال نكنند اينها، از شما صدمه ديدند اينها و آسيب ديدهاند از شما، مىخواهند تلافى كنند. نگذاريد دست اينها باز بشود، نگذاريد اينها رشد بكنند.
اگر دانشگاه اسلامى داشتيم خون جوانهاى ما ريخته نمىشد
اجتماعاتتان را حفظ كنيد، مساجدتان را محكم نگاه داريد و دانشگاه را بايد تغيير و تبديل بدهيد متحول بشود به يك دانشگاهى كه براى خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان براى خودمان بود، از اول اين دانشگاه يك دانشگاه براى خودمان بود، اسمش را دانشگاه ملى گذاشتند اما ابداً از ملت اسلام هيچ حرفى در آن نيست، اگر ما يك دانشگاه اسلامى داشتيم، اگر يك دانشگاهى كه به درد بخورد داشتيم، ما ديگر اينقدر خونريزى نمىكرديم، در ايران اينقدر خون جوانهاى ما ريخته نمىشد. اين براى اين بود كه ما دانشگاه نداشتيم. از دانشگاه هر كه بيرون آمده بود يك پستى مىگرفت و به مردم زور مىگفت. هر كه بيرون مىآمد براى ديگران خدمتگزار بود. وقتى كه آن راس باطل شد و غلط شد، تا آخر غلط مىشود. وقتى آن نوكر اول حسابش را با بالائىها درست كرد ديگر همه را مىچاپند، كدخدا را مىبينند و ده را مىچاپند. بيخود بود كه آن سلطنت عثمانى را با آنكه آنها هم
خراب بودند لكن معذلك يك قدرت بزرگى بود، بعد از جنگ عمومى آن را تكه تكه كردند، هر جايش را دادند به يكى از نوكرهاى خودشان. الان هم عراق دست يك نوكر است و مصر هم دست يك نوكر هست و نمىدانم كجا هم مال اين نوكرهاى خودشان گذاشتند و يك ديكتاتور گذاشتند بالاى سر ملت و ملت را خفه كردند.
بترسيد از آن روزى كه باز يك ديكتاتور را بياورند و بالاى سر شما بگذارند و من اميدوارم كه نشود يك همچو روزى. بايد ما غفلت نكنيم، هيچ اينطور نباشد كه ما هى غرور پيدا كنيم كه نه ديگر كسى به ما كارى نمىتواند بكند. البته محاصره اقتصادى را خيلى ازش نترسيد و دخالت نظامى هم نترسيد، كارتر يك غلطى كرد و حالا شايد پشيمان هم باشد. اما از اين وسوسهها بترسيد، از اين شياطينى كه توى جمعيتها مىآيند و بيخ گوشها وسوسه مىكنند، از اينها بترسيد. از اينها كه مىآيند بيخ گوش شما و مىگويند كه جمهورى اسلامى هم مثل زمان رژيم سابق، از اينها بترسيد. رژيم سابق شما مىتوانستيد اينجا بنشينيد؟ مىتوانستيد اين اجتماع را بكنيد؟ از اينها كه مىگويند هيچ نشده، بترسيد. از اينهائى كه خرمنها را آتش مىزنند و مىگويند ما براى خلق خدمتگزاريم، بترسيد، از اينها بترسيد. اينها افتادند توى جمعيت و مىخواهند وسوسه كنند و شما را منحرف كنند از راه راست. خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند به راه مستقيم و از چپ و راست منحرف كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى
نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مىبينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقهاى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مىگذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبىها مواجه مىشوند با شدت و كوبندگى مواجه مىشوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.
من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مىكردند و سركوب مىكردند ملت را، سركوب مىكردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مىكردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مىفرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصبها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبىها وارد شدند در تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگانها را رها كردند، سربازها را من مىديدم كه توى كوچهها، توى خيابان، سرخود دارند مىگردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مىكرد، غافله شترهائى عبور مىكردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مىافتاد از رويشان، اينها حمله مىكردند كه بخورند و صاحب منصبهايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمىتوانيم ما بيان كنيم
مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مىفرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودىها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.
ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد
من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مىكنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقهام باز مثل اينكه هست كه مىديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مىكند، آنطور سركوب مىكنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمىكرد، از اين طرف نگاه مىكرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبىهاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مىترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخىاش الان هم وقتى فكر مىكنم در ذائقهام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبىها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مىكردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مىشدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مىشود بين آنها معروف شده بود كه اين عربها آدم را مىخورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مىكرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مىخواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.
تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى
اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكدهها و دانشگاهها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را
شرافتمند مىكند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مىشويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مىرويم و آبرومنديم اقدام مىكردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مىديدند، ايرانىها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمىتوانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همهشان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مىخواستند، مىخواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.
ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند
اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مىگيريد و خود شما مانع مىشويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجهدارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمىروند و جلوگيرى مىكنند براى اينكه متحول شدهاند اين جوانهاى ما، ارتشهاى ما متحول شدهاند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شدهاند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مىماند كه اينها مىديدند كه اگر چنانچه صاحب منصبها مىديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدانها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانهتان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مىشوند و مردم براى آنها تظاهر مىكنند و اينها هم براى مردم تظاهر مىكنند، اين يك چيز تازهاى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكىتان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا
خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمىتوانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مىبيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمىتواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مىبيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مىكند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مىكنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمدهايد با هم صحبت مىكنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشىها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مىشود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مىماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزىتان را ديديد و ديديد كه به همه قدرتهائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و اللهاكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مىرفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايينهايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مىخواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمىداند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مىگذارند، احترام به ملت مىگذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مىفهمند كه ما چه كردهايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.
پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند
بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليمشان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد
برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشدهايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورىهاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرتها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مىخواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشههاى فاسدى كه بين مردم افتادهاند و مىخواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.
مسلمين بايد در مقابل آسيبها يد واحده باشند
مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همهشان مثل دست واحد مىمانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مىشود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئهها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مىرويم ولو اينكه از خارج هم به ما حملهاى نشود و نمىشود، اين آسيب، آسيب مهم است.
از وسوسههائى كه در داخل مىشود غفلت نكنيد
و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مىكنند و آن تهديداتى كه از خارج مىكنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسههايى كه در داخل واقع مىشود، در داخل مثلاً پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مىشود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مىكند، نظام از دست گرفته مىشود.
لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب
ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مىزنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمىتواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مىآيند به جوانها از راه دلسوزى مىگويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مىماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مىماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بىتفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيبپذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصبها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجههاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مىشوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمىتواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمىشود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافقها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همهتان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مىشود و واجب است اين. اين
جوانهاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مىآيند با آنها صحبت مىكنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مىگيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مىگيرد، اين الهام از اشخاصى مىگيرد كه مىخواهند و نمىتوانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مىايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبىهايى كه مىخواستند ايران را و مىخواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مىكنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبانها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همهتان هست. و من دعا مىكنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرفهايى كه در خارج و داخل گفته مىشود هراس نداشته باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته