مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى عمران اعزامى به كردستان
مقصد توطئهگرها اين است كه جوانهاى ما را از راهى كه رفتند مايوس كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
از مشكلاتى كه ما مواجه هستيم، همين استفاده توطئهگرها از احساسات جوانهاست، اين توطئهگرها كه ديدند شكست خوردهاند و نمىتوانند با ملت ما به مبارزه برخيزند، براى اينكه ملت ما يكپارچه در مقابل آن قدرتهاى بزرگ ايستاده و پيش برد، حالا درصدد اين برآمدند كه از اين احساسات پاك جوانهاى ما استفادههائى به نفع خودشان بكنند و جوانهاى ما غافل از اين هستند. از جمله استفادههائى كه اينها مىخواهند بكنند اين است كه: اين تحولى كه حاصل شد، اين انقلابى كه شد، اين هم چيزى نشد. اين را در سطح كشور با تبليغاتى كه آنها دارند، دارند منتشر مىكنند و مقصد آنها اين است كه جوانهاى ما را از آن راهى كه رفتند مايوس كنند. جوانهاى ما هم معالاسف با تمام احساسات پاكى كه دارند (كه اميد ما به آنهاست) نمىنشينند حساب بكنند كه روى حساب با آنها صحبت بكنند. اينها مىگويند كه انقلاب شد و هيچ نشد، خوب جوابشان را شما جوانها مىگوئيد كه آن اصولى كه اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببينيم آن شده است يا نشده است. آن اصول را ما بايد يك قدم، چند قدم برگرديم جلو. آن روزى كه ملت ما در خيابانها ريختند، از بانوان محترمه و جوانهاى محترم، ببينيم اينها چه مىخواستند، اينكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهائى كه مىخواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچهها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى اين سه تا كلمه سر زبان همه بود. آن روز هيچ فكر ديگر نداشتند جز اينكه اين رژيم را ساقطش كنند و تبديلش كنند به يك رژيم ديگرى و آزادى به دست بياورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئيم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بياورند كه ممالك ديگر آقائى اينجا نكنند و نيايند و ما را اسير خودشان بكنند. اصول مسائلى را كه ابتدائى، يعنى مسائل ابتدائى ملت ما بود اين سه تا بود. اينها كه مىگويند انقلاب شد و هيچى نشد، مىگويند اين اصولى كه اصول خواست دست اول ملت بود، اين نشده است؟ يعنى الان باز رژيم سلطنتى است؟ يعنى الان باز اختناق است؟ يعنى الان باز مشاورهاى اين دولتهاى بزرگ در اينجا مشغول كار هستند و مشغول فعاليت هستند و دولت ما يا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اينها را به شما بگويند، جوابش را شما خودتان مىدهيد كه نه اينها الان حاصل است اين آزادى است كه شما و ما را در اينجا
جمع كرده است. شما پنج سال پيش از اين امكان براىتان داشت كه در يك همچو جلسهاى بنشينيد صحبت بكنيد؟ اين آزادى است كه شما در بيرون، در هر جا صحبت مىكنيد، انتقاد مىكنيد، از رژيم سابق انتفاد مىكنيد، از دولت لاحق انتقاد مىكنيد، اينها همه آزادى است، هيچ كس هم نمىآيد به شما بگويد كه نه انتقاد نكنيد. پس آزادى الان حاصل است براى ما. يكى از آن چيزهائى كه ملت ما فرياد مىكرد برايش، به دست آورده.
آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند
استقلال هم اگر چنانچه آنها مىگويند كه الان آمريكا در اينجا دارد حكومت مىكند، شما مىبينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و آمريكائىهائى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند و جوانها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند. بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر آمريكا مىتواند دخالت نظامى در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مىتواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مىكند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. هم اين تعبيرى كه جوانهاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد، اصلاً اين اگرش را هم نبايد بگويند. آمريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند اينها يك مسائلى در پيششان است، يك مطالبى در پيششان است كه روى آن مطالب گرفتارىهائى دارند، نمىتوانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مىتوانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مىداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهاى تبليغى چيز كردند كه نگهش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرتها پشت سر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت يك چيزى را كه خواست نمىشود مقابل ملت بايستد كسى و چه بكند، هيچ ابدا. اين مطلب را اصلاً جوانهاى ما پيش نياوردند اين مطلب را كه دخالت نظامى. آنها هميشه دخالتهايشان دخالتهاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مىكنند جوانهاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر عمال آنها بيايند درگيرى بكنند با اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا بكنيم و مسائلى را كه مىخواهيم طرح بكنيم و مىخواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم آنها از اين راه شيطنتها پيش مىآيند. آنها شيطانهايشان را پيش همين جوانهاى صاف دل عزيز مىفرستند تبليغات مىكنند، مىنويسند به ديوار چه مىكنند، عده، عده، يك وقت مىبينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابانها به يك تظاهراتى، تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مىخواهند استفاده ناحق بكنند.
همين قضيهاى كه الان قضيه روز است در دنيا، قضيه قبضه سفارت آمريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا كه جوانها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع
دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمىدانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درست بكنند بعد كمكم اين را بكشانند به يك جائى كه مثلاً سفارت عراق هست بريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هست بريزند بشكنند كه مملكت ايران را مواجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشههائى دارند. جوانهاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مىگويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه، همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهائى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است خيال نكنند كه يك بىاحترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است. و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابانها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مىخواهند يك بازى درست كنند يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از، (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مىكردند) اين دستجاتى كه در قم آنوقت بر ضد رژيم سابق شعار مىدادند، اينها شعار آرام مىدادند، يكدفعه مىديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداخت يك شيشهاى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جائى را خراب كرد، گاهى يك آدمى را كشت مىريختند به جان هم، يك كشتارى پيدا مىشد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مىكنند و اينطور كارها را مىكنند. قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالتهاى توطئهگرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مىكنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمىكنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مىكنند خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مىكنند، يك نفر سرباز آمريكائى نمىآيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مى كنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آنوقت اين دست دومىها كه اعوجاج دارند، از ساده دلى بعضى از كردها استفاده مىكنند، با آنها يك - چيز - صحبت مىكنند منتشر مىكنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مىكشند و سر مىبرند و اذيت مىكنند، فورا آنها دنبالش بر مىدارند مىنويسند كه ما مىخواهيم، يعنى دولت ايران مىخواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مىگويند رفته كردها را بكوبد.
بايد جوانهاى ما گول تبليغات فدائيان خلق را نخورند
اين اشخاصى كه هى فدائى خلق خودشان را معرفى مىكنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها آمريكائى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير
ملى هستند، آدمى كه ملى است با آمريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن است، همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مىداند، براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است آمريكا نگه داشته است. آنوقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مائى كه و شمائى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را آمريكا مىداند و حالا هم كه جوانها رفتند آنجا را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فدائيان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد. از ساير گروهها به گوشم خورد، حالا شايد بوده الان من نشنيده باشم و لكن شايد شماها شنيده باشيد، به گوش من نخورد. اگر اينها يك چيزى بر خلاف دولت بود يا بر خلاف اسلام بود يك قضيهاى واقع شده بود، اينها حالا مىديديد كه چقدر به آن دامن مىزدند. يكى از نقشهها همين است كه همينها (همين الان در اين منزل من موجود است، يعنى تقريبا مىآورند براى من اينها را از طريقهائى) همينهائى كه با امضاء چريكهاى فدائى خلق است، همينها دارند هى يك دروغهائى را منتشر مىكنند كه نگذارند اين نهضت به چيزش برسد. منتشر مىكنند كه خوب در كردستان هيچ كارى نشد، هيچى، هيچى. شما الان خوانديد اينقدر كارها در عين حالى كه آنها نمىگذارند بشود، در عين حالى كه اگر بخواهد يك كارهائى اساسىتر بشود، محيط آرام لازم است. مىشود با اينكه در يك شهرى جنگ باشد بعد يك دستهاى بروند آسفالت كنند؟ خوب، نمىشود اين. الان شما اينقدر كارها را خوانديد كه در كردستان شده است و كرديد شماها، جوانها (خدا حفظتان كند) اينها معذلك بدون اينكه يك حيائى داشته باشند مىگويند هيچ كارى نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضيهاى بود كه بوده. در يكى از نوشتههايشان نوشتهاند كه حبسهاى سياسى در زمان محمدرضا بوده است لكن حالا همانطور است يا بيشتر، حبسى سياسى. اينها فكر اين را نكردند كه آخر حبسى سياسى كه الان شما اسمش را مىگذاريد، حبسهاى سياسى بوده است كه در زمان محمدرضاخان آن كارها را مىكرده است؟ دزدها را شما حبسى سياسى حساب مىكنيد؟ آنهائى كه بر ضد اين مملكت و بر ضد اين ملت قيام كرده بودند و آن همه خيانت كرده بودند، آنها را جزء رجال سياسى شما حساب مىكنيد؟ نصيرى جزء رجال سياسى است؟ هويدا جزء رجال سياسى است يا جزء دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسى را بدنام مىكنيد به اينكه اينها را اسمشان را رجال سياسى مىگذاريد؟ ساواكىها جزء رجال سياسى هستند؟ آنى كه الان در حبس فعلى دادگاههاى ما هست همين ساواكىها هستند و همين خيانتكارها و همين اشخاصى كه يا كشتهاند يا امر به كشتن كردهاند و يا زجر كردهاند جوانهاى ما را، آنطور كارها را با همه طبقات كردند. زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقهاى حبس بودند؟ علما، دانشگاهىها، رجال ملى، اينها حبس بودند. حالا كى حبس است؟ ساواكىها. خوب، شما اگر ساواكى نيستيد، چطور اينها را رجال سياسى مىدانيد؟ شما چطور ساواكىها را جزء رجال سياسى حساب مىكنيد؟ اگر شماها پيوندى با رژيم سابق نداريد، اگر شما جزء اجزاء ساواك نيستيد، اگر شما فعاليت براى ساواكىها نمىكنيد، چطور
ساواكىها كه الان در حبسند در مقالهتان مىنويسيد كه رجال سياسى، حالا بيشتر از آنجا از زمان چيز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سياسى مىآوريد؟ معلوم شد سياست شما غير آن سياستى است كه در نظر ملت ماست و مردم اصيل ماست.
اگر شما با آنها پيوند نداريد، چطور مىگوئيد كه آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سياسى بودند كه اينها محبوس بودند. آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم، حبسى داشتيم مثل مرحوم طالقانى مثل آقاى منتظرى، مثل آقاى لاهوتى، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى از ملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند از رجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب، اشخاصى محترمى بودند كه سالهاى طولانى در حبس بودند و سالهاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند براى اينكه مخالف بودند با آن رژيم. آنوقت اينها حبس بودند، حالا ساواكىها حبس هستند. اين آقايانى كه اسم خودشان را چيز خلق، فدائى خلق گذاشتند مىگويند فرقى نكرده، خيال مىكنند حبس (خيال نمىكنند، مىخواهند اغفال كنند، خيال نمىكنند) كه نخير، حبس ميزان است، چه دزد را حبس بكنند و چه يك شخص امين را، فرقى ندارد، فرقى ندارد كه دزدها را حبس بكنند يا اشخاصى امين را حبس بكنند، فرقى ندارد كه چپاولگرها و آدمكشها را حبس بكنند يا اشخاصى كه مىخواهند جلوگيرى از چپاولگرى بكنند حبس بكنند. اينها منطقشان اين است، بايد در مقابلشان جوانهاى ما گول نخورند از اين تبليغات فاسد. آمريكا اينطورى تبليغ مىكند، آمريكا نظامى مىآورد اينجا، آمريكا نويسنده مىآورد اينجا، امريكا گوينده مىآورد اينجا، آمريكا عمال خودش كه سالهاى طولانى آنها را تربيت كرده است مىفرستد اينجا كه اوضاع ما را بهم بزنند. آمريكا كردستان را آنطورى به هم مىزند، تهران را آنطور مغشوش مىكند و گاهى فرض كنيد كه دانشگاهها را به هم مىزند و گاهى تو خيابانها مىريزند و چه مىكنند. و اين اينطور كار مىكند. امروز كه جوانهاى ما اين لانه فساد را گرفتند و در مقابل اينكه آنها بدترين خلق خدا را و بدترين جانىهاى ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذيرائى از او مىكنند و مىخواهند معالجهاش بكنند و با اين بهانههاى خلاف انسانى، امروز هم الان توطئه هست براى اينكه از حسن نيت جوانهاى ما، از صفاى سريره جوانهاى ما استفاده سوء بكنند فرض كنيد بيخ گوش آنها بخوانند كه خوب انگليس هم مثل آمريكا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را خراب كنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را هم بگيرند، فرانسه هم مثل آنجا، كه ما را معرفى مىكنند كه نه تنها قضيه روى موازين نيست قضيه روى هرج و مرج است. اينها مىخواهند ما را معرفى كنند كه ما مملكتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، تا به دنيا بفهمانند به اينكه يك مملكتى است كه محتاج به قيم است، قيمش هم كى است؟ آقاى كارتر. خودش محتاج به قيم است كه اينقدر آدمكشى نكند. اينها جنون سياسى دارند، اينها جنون دارند كه اينقدر مردم را به كشتن مىدهند و اينقدر فساد مىكنند، اينها مجنونند، اينها بايد بروند در تيمارستانها معالجه بشوند، مغزهاى اينها بايد معالجه بشود. اينها مىخواهند معرفى كنند ملت ما را كه يك ملت هرج و مرجطلب و يك ملتى هستند كه وحشى و چه.
(يكى از الان يادم نيست كه كى بود كه) نقل كردند از او كه ما ايستاده بوديم در يكى از جاهائى كه تظاهرات اينها، ايرانىها بود آنوقت كه زمان محمدرضا بود، يك آمريكائى هم پيش من ايستاده بود گفت ببين اين وحشىها را، گفته بود، من به او گفتم اينها وحشىاند كه دارند حق خودشان را مىگيرند؟ اينها مىخواهند ما را اينطورى. ما آنوقت هم كه يك كلمه حقى مىگوئيم اينها ما را به وحشيگرى منتسب مىكنند. جوانهاى ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند كه هر كسى هر چه مىگويد باور نكنند. يكى از چيزهاى بزرگى كه اينها دارند اين است كه سمپاشى كنند به طورى كه ما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يكى از كارهاى بزرگ اينهاست كه مىخواهند بكنند كه از اين انقلاب ملت ما مايوس بشوند و بگويند خوب كارى انجام نگرفته. اگر كارهاى دست اول است، كه عرض كردم همهاش انجام گرفته است كارهاى دست دوم هم چيزى است كه مشغول انجامش هستند. همين در دولت آقاى بازرگان چقدر كارها انجام گرفته، چقدر خانهسازى شده و بىانصافها مىگويند يك خانه ساخته نشده. در اين جهاد سازندگى چقدر خدمت كرد اين ملت به اين ملت خودش و به اين اشخاصى كه مشغول كشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمتها شمرديد كه رفتيد همه جا هر چه نابسامانى بوده درستش كرديد، اينها باز مىگويند هيچى نشده. از آنطرف خودشان فعاليت مىكنند كه چيزى نشود، اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مىكنند كه ما فدائى خلق هستيم، با يك كبريت آتش مىزنند حاصل عمر چندين نفر كشاورز را كه اين خرمن را تهيه كرده است، اين فدائى خلق يك كبريت مىزند اين را آتشش مىزند، اين فدائى خلق يك تفنگ مىزند، آن لوله نفت را سوراخ مىكند كه حاصل زحمت اين ملت از بين برود. آمريكا اگر كار مىكند اينطورى كار مىكند. آمريكا نظامى اينجا نمىفرستد آمريكا بدتر از نظامى اينجا مىفرستد. اينها بدتر از نظامى هستند، انسان با نظامى حال خودش را مىداند، نظامى مىآيد جلو ما هم مىرويم جلو، نظامى آمريكا اگر بيايد اينجا ما هم مىرويم جلو، من هم مىروم جلو، همه شما مىرويد جلو نظامى نمىفرستد او، خاطر جمع باشيد. از آمريكا هيچ نترسيد از اين توطئههايش بترسيد، اينها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما جوانها بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيريد، در كارخانهها هستيد اگر آمدند آنجا جلويشان را بگيريد، در جهاد سازندگى هستيد اگر آمدند آنجا خواستند اخلال كنند جلوشان را بگيريد، هر جا هستيد جلوشان را بگيريد، نگذاريد اينها رشد پيدا بكنند. اينها الان نوكر شماره يك آن كسى است كه ما دشمن شماره يك حساب مىكنيم.
بايد با همت ملت يك انتخابات صحيحى بشود
انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند و موفق باشيد و اين معانى كه شما فرموديد، باز از ريشه همان است كه عرض كردم. شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مملكتى كه همه چيزش را آشفته كردند و فرار كردند، همه چيزش را، اقتصادش را از بين بردند، اينقدر قرض به عهده اين ملت گذاشتند و فرار كردند، همه چيز ما را اينها به هم زدند و فرار كردند، توقع اين را نداشته باشيد كه حالا
انقلاب كه شد فوراً همه چيز سر جايش بيايد، اينها وقت لازم دارد، بايد يك دولت مستقرى با همت شماها، با همت ملت، يك انتخابات صحيحى بشود با همت ملت، ملت مىشناسند افراد صالح را، لازم نيست كه حالا يك چند سال هم ما درسشان بدهيم، نخير خودشان مىفهمند، اين ملت چيز مىفهمد، مىفهمد كى آدم صالح است كى آدم ناصالح، البته گاهى هم يك كسى خودش را جا مىزند اما اين گاهى است. هر كسى در هر شهرى كه هست طول اين بيست، سى سالى كه همراه با اين مردم بوده مىداند كه اينها كدام يكىشان از ريشههاى آنهاست كدام يكىشان نيستند، مىفهمند كى بوده است كه در آنجا خوش رقصى كرده و كى بوده است كه نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت كند، مىشناسند. مردم آنى را بايد انتخاب بكنند كه مىشناسند كه به اين ملت خدمتگزار است و دلش براى اين طبقه ضعيف مىسوزد. ما نمىخواهيم يك مجلس اعيان درست كنيم. مجلس سنا را، مجلس اعيان به آن مىگويند، ما مىخواهيم اعيان را از بين ببريم، آدمشان كنيم آنها را، آن اعيانى كه در مجلس سنا نشستند و آنقدر خيانت به مملكت ما كردند آن مجلس را ما اصلاً بستيم درش را. مجلس شيوخ و مجلس اعيان و مجلس سنا، اينها يك دسته مفتخوارى بودند، پير مردهاى آخر عمرشان بعد از همه خيانتها، پير مردهائى بودند كه آنجا مىرفتند جمع مىشدند و عرض مىكنم شايد رفيقش هم كه نشسته بود راجع به اينكه دوايش چه است يا غذايش چه است صحبت مىكرد و پول اين ملت را مىخورد. اين را درش را بستند، تمام شد ديگر، ما مجلس سنا نداريم، مجلس شورا داريم، مجلس شورا هم نمىخواهيم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مىخواهيم از آدمها، آدمهائى كه متوجهاند به اينكه به اين ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهى و لااقل در اين مواردى، در اين مدتى كه ديدهايد خودتان، اين آدمهائى كه مىبينند اينطور بر اين ملت گذشته است اشخاص را هم مىشناسند در شهرهاى خودشان، در روستاهاى خودشان مىشناسند اينها را و ديدند اينها در طول اين مدت چه كردهاند، آنها كه مخفى آنوقت كار كردند علناً مردم را اذيت مىكردند، آن اشخاصى را بايد كنار بگذارند و يك اشخاصى كه امين هستند، اشخاصى كه معروف است پيششان به امانت، به ديانت، به خدمت به مردم، آنها را تعيين مىكنند بايد هم تعيين بكنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسىمان به رأى گذاشته شود، تقريباً نزديك به تمام شدنش است به رأى گذاشته مىشود بعد از اينكه ما ملاحظهاش كرديم و تصديقش كرديم به رأى گذاشته مىشود.
ولايت فقيه اين قانون مترقى اسلام، خارى است در چشم دشمنان
ملت ما اگر بخواهند سردى بكنند، يكى از امورى كه توطئه در آن هست اين است كه راجع به اين قانون اساسى مردم را سرد كنند. از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسى كه شما مىگوئيد كه قانون است ارتجاعى، كدام يكى از اين موادش ارتجاعى است؟ اولى كه دست رويش گذارند، دست مىگذارند روى ولايت فقيه اول دست آنجا گذارند براى اينكه اين يك طرح اسلامى است و
آنها از اسلام مىترسند. آنها اسلام را ارتجاع مىدانند، آنها جرات نمىكنند به كلمه اسلام بگويند ارتجاعى است، مىگويند كه اينها مىخواهند مارا به 1400 سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمىگويند. آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقى بار است كه در ساير اين موادى كه شما ملاحظه مىكنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد يك نفر آدمى كه همه جهات اخلاقيش و ديانتىاش و ملى بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مىكنند، اين نظارت مىكند بر اينكه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهورى كه ملت خودشان تعيين مىكنند و انشاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مى كنند، لكن معذلك براى محكم كارى يك فقيهى كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براى اسلام خدمت كرده گذارند ببينند اين چه مىكند، مبادا يك وقت خلاف بكند. رئيس جمهور آتيه ما خلاف نمىكند لكن محكم كارى شده كه نگذارند اين خلاف بكند. روساى ارتش ما و ژاندارمرى ما و اين رؤساى درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصى نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كارى شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت كند فقيه و تصرف مىكند فقيه و اين از امورى است كه مترقى ترين موادى است كه در قانون اساسى اينها چيز كردند و اينها دشمنترين مواد پيششان اين است. همينها بودند كه فرياد مىكردند و مىنوشتند كه خوب ديگر اسلام را مىخواهد چه كند، خوب بگوئيد جمهورى، از اسلام مى ترسيدند خوب به جاى اسلام بگذاريد دمكراتيك، جمهورى دمكراتيك اينها نمىفهمند كه اين همه دموكراسى كه در عالم معروف است، كجاست؟ كدام مملكت را شما داريد؟ اين ابرقدرتها كدام يكىشان به موازين دموكراسى عمل كرده اند؟ يك دموكراسى كه در هر جائى يك معنا دارد، در شوروى يك معنا دارد، در آمريكا يك معناى ديگر دارد، پيش ارسطو يك معنائى دارد، پيش حالا يك معناى ديگر دارد، ما مىگوئيم يك چيزى كه مجهول است و هر جا يك معنا از آن مىكنند ما نمىتوانيم آن را در قانون اساسى مان بگذاريم كه بعد هر كسى دلش مىخواهد آنجورى درستش كند. ما مىگوئيم اسلام. اسلام هر جا يك معنا ندارد، اسلام يك معناست و همه مسلمانها شناسند آن را. ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، ملت ما هم جمهورى اسلامى را خواسته بود. همينى را كه ملت ما با تقريبا اتفاق كلمه (درصد دو، يك و نيم) مخالفت، اين مخالفت اسمش نيست همين كه ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموكراسى بودن اقتضاى اين را مىكرد با جمهورى اسلامى، از اسلامش مىترسند، نه از جمهورىاش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت كردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكردند و بعد هم خواهد آمد كه با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد و بعد هم با اين رفراندمى كه براى قانون اساسى است خواهند مخالفت كرد. درد همين است كه چرا اسلام. اين دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلامداند براى اينكه از اسلام مىبيند كه آن چيزى كه مىخواهد حاصل مىشود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مىخواهد و اينها با ملت ما مخالفند براى خاطر اينكه اسلام را مىخواهد. اگر اين ملت مىگفت كه جمهورى فقط، اينها همه برايش سينه مىزدند و برايش تبريك مىگفتند، اما حالا كه كلمه اسلام آمده توى كار،
نه با اين مخالفند، اين ارتجاعى است. اينها اسلام را ارتجاعى مىدانند، اينها خدا را مرتجع مىدانند يك همچو مرد مىاند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد كه ندارند) اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها، براى اينكه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعى بود كه شما ملت ارتجاعى، اين ارتجاعى بود كه دست خيانتكارها را از اين مملكت بريد و اينها اين را مساله ارتجاعى مىدانند. اين ارتجاعى بود كه شماها را به سرنوشت خودتان حاكم كرد. نمىدانم كى اينها مىخواهند بيدار بشوند و كى مىخواهند دست بردارند از اين مغلطه كارىهاى خودشان، از اين مخالفتهاى خودشان. من متأسفم كه يك جمعيتى كه بايد به اين مملكت خدمت بكنند، بايد الان قدردانى بكنند كه اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون كرد و مفتخورها را دستشان را قطع كرد و آدمكشها را بعضى شان را به جزاى خودشان رساند و بعضىشان را هم مىرساند انشاءالله، من متأسفم كه اينها نمىآيند ميدان با اين ملت موافقت كنند. ملتى كه همه چيزش را داده و حالا شما آزادانه نشستهايد توى اتاقهاىتان و پاىتان را روى پاى خودتان اندازيد و بر خلاف اين ملت قلمفرسائى مىكنيد. انسان متأسف مىشود از اينكه اين چه افكارى است كه اينها دارند، هى ارتجاع، ارتجاع هر كلمه ارتجاع كه مىگويند اگر دلشان را بشكافيد، بر مىگردد به اينكه اسلام ارتجاعى است، منتها جرات نمىكنند بگويند. بعضىشان هم با صراحت يك كلمهاى گفتند و توبه كردند و بعدش و معلوم نيست كه توبه حقيقى هم باشد.
آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد
بيدار بشوند ملت و بيدار بشوند جوانهاى ما، توجه داشته باشند به اينكه آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد به ميدان شما، با قواى انتظامى نمىآيد به اينجا، با آن اشخاصى كه دارد و دارد اين امور را مىگرداند به دست آنها، با آنها مىآيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد. آلت دست واقع نشويد. هى سردتان بكند كه هيچى نشد. همه چيز شده است شما اين چيز را چطور كم حساب مىكنيد كه يك قدرت شيطانى كه پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهاى ابر قدرت و نه قدرتهاى دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شكستيد او را، از اين بالاتر چه مىخواهيد؟ شما در دنيا يك آبروئى پيدا كرديد، يك عظمتى الان در دنيا پيدا كرديد كه كسى ندارد. اين را از بين نبريد براى خاطر اينكه مثلاً فرض كنيد فلان جا آسفالتش كم است (بااينكه مشغولند به همه كارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچههاىتان را داديد كه آسفالت عوضش بگيريد؟ مگر شما عوض مىخواستيد براى اين كار، آسفالت مىخواستيد مگر شما؟ شما براى خدا كار كرديد و براى خدا كسى كار مىكند از آسفالت بالاتر است، از همه چيز بالاتر است. ننشينيد و هى بگوئيد، هى هر روز بيائيد اينجا شكايت از امور بكنيد اين شكايتها را بگذاريد براى بعد، حالا ما بين راهيم بايد اين قدرت را بشكنيم تا آخر، بايد اين توطئه را خفه كنيم و اين توطئههاست كه شماها را وادار مىكند كه هى بيائيد بگوئيد كه هيچى نشده هيچى نشده، فلان جا نشده. ببينيد اينها چه مىگويند، چه شده، اينهاست كه شده. خدا انشاءالله شما را حفظ كند. همهتان را حفظ كند. انشاءالله خدا اين جوانهاى
ما، اين جوانهاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اينها را. من دعاگوى اينها هستم، من خدمتگزار اينها هستم. من اگر مىتوانستم مىرفتم من هم مثل آنها خدمتكردم لكن خوب من يك پيرمردى هستم اينجا نشستم و جز يك زبان الكن چيزى ندارم. خداوند همه شما را حفظ كند و موفقتان كند.
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن تبليغات فرهنگ اسلامى و جمعيت شير و خوشيد (سابق) خرم آباد
عيد غدير روز نصب على (ع) شخصيت والاى تربيت يافته دامان پيامبر براى امامت
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد را به همه مسلمين و بر ملت شريف ايران، به شما آقايان تبريك عرض مىكنم، عيدى كه در آن امامت ثبت شد و پيغمبر اسلام امام را براى امامت امت نصب كرد، چه شخصى را، چه شخصيتى را. شخصيت اين مرد بزرگ كه امام امت شد، شخصيتى است كه در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم كسى مثل او نمىتواند سراغ كند. يك موجودى كه امور متضاده را در خودش جمع كرده. كسى كه جنگجوست اهل عبادت نمىشود، كسى كه قوه بازو مىخواهد داشته باشد اهل زهد نمىتواند باشد، كسى كه شمشير مىكشد و اشخاصى را كه منحرفند درو مىكند، اين نمىتواند كه عاطفه و اهل عاطفه آنطور كه اين شخص داشت، باشد. اين شخصيت بزرگ امور متضاده را در خودش جمع كرده، در عين حالى كه روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است كه شبى هزار مرتبه نماز مىخواند و در عين حالى كه غذاى او آنطورى كه در تاريخ ثبت شده است از نان و سركه و فوقش زيت يا نمك بيرون نبوده است، در عين حال قدرت بدنى، آنطور قدرت است كه، آنطورى كه در تاريخ است، آن درى را كه از خيبر ايشان كنده است و چندين زراع دور انداخته است، چهل نفر نمىتوانستند بلندش كنند.
در شمشيرزنى، شمشيرهايش آنطور بوده است كه با يك ضربه از اين طرف كه مىزده دو نيم مىكرده است، از اين طرف مىزده دو نيم مىكرده، در صورتى كه آنهايى كه ضربه را مىخوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مىكردند. آدمى كه با نان و سركه زندگى مىكرده و بسيارى از روزها را روزه مىگرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمك يا نان و سركه افطار مىكرده است، جمع كرده است مابين آن زهد و اين قوت بازو و اين جمع بين دوامر متضاد است. آدمى كه جنگجوست به آنطور كه جنگجويان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزيمت وا مىدارد و مىفرمايد اگر تمام عرب يك طرف باشند به من هجوم كنند، من پشت نمىكنم، اين آدم در عطوفت آنطور است كه وقتى يك خلخال از پاى يك زن يهودى ربودهاند مىفرمايد كه مرگ براى انسان آسان است (قريب به اين) آدمى كه در عرفان و علم ماوراء طبيعت آنطور است كه نهج البلاغه حكايت
مىكند از مقام عرفانش، در عين حال شمشير مىكشد و كفار و اخلالگران را از دم شمشير مىگذراند. ما شيعه همچو اعجوبه معجزهآسا هستيم.
تداوم رسالت پيامبر و ائمه هدى در سايه ولايت فقيه
من مىگويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم سراغ ندارد كسى، امروز روز نصب اوست به امامت امت. يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنائى نيست و نخواهد بود. لكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مىخواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشينها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشينها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلى اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براى آنها امام تعيين كردند، رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدى سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه اسلام شناسند، آنهائى كه زهد دارند، زاهدند، آنهائى كه اعراض از دنيا دارند، آنهائى كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائى كه دلسوز براى ملت، آنهائى كه ملت را مثل فرزندان خودشان مىدانند، آنها را تعيين كردند براى پاسدارى از اين امت.
ولايت فقيه حاكميت قانون الهى است، نه ديكتاتورى
معالاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامههاى اسلام، گمان مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسى بگذرد، اين اسباب ديكتاتورى مىشود، در صورتى كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتورى را مىگيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتورى مىشود. آن كه جلوگيرى مىكند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتورى نكند، آن كه جلو مىگيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتورى نكند، رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى نكند، رئيس شهربانى ديكتاتورى نكند، نخست وزير ديكتاتورى نكند، آن فقيه است.
آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مىخواهد اين ديكتاتورىها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خود اميرالمومنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمىكردند و نمىتوانستند بكنند.
خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفى بكنى، يك چيزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مىكنم، و تينت را قطع مىكنم. اسلام ديكتاتورى ندارد، اسلام همه اش روى قوانين
است و آن كسانى كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتورى كنند، از پاسدارى ساقط مىشوند به حسب حكم اسلام.
نترسانند مردم را از اين قانون اساسى كه تصويب كردند عده كثيرى، عدهاى از علماء اسلام و دانشمندان. شماها را اغفال نكنند به اينكه بگويند كه اين قانون دموكراسى نيست، ما اسلام را هم دموكراسى نمىدانيم. شما را اغفال نكنند اينها، كه قانون اساسى براى چند هفته، يك هفته، دو هفته ديگر به آراء عمومى گذاشته مىشود. شما را سرد نكنند از اينكه نرويد راى بدهيد. برويد راى بدهيد. بعد مىخوانند براى شما، قانون را منتشركنند، مختاريد در راى دادن، مىخواهيد قبول مىكنيد، نمىخواهيد رد مىكنيد، اگر رد كرديد باز درستتر نوشته مىشود و اگر قبول كرديد، راى بدهيد به آن. بىتفاوت نباشيد نسبت به آن چيزى كه سرنوشت شما به او وابسته است، اسلام شما به او بسته است. امروز آن چيزى كه بايد مطرح بشود، آن مسائل اساسى است، مساله قانون اساسى است، مساله رئيس جمهور است، مساله شوراست. بايد شما اين مطلب را توجه به آن داشته باشيد، منحرف از اين به هيچ وجه نشويد.
شما پنجاه سال يا بيشتر دندان روى جگر گذاشتيد براى اين نابسامانىها، دو ماه ديگر دندان روى جگر بگذاريد. اين حرفها كه منتشر مىكنند در اطراف كه فلان جا فلان قضيه واقع شده است، آسفالت نشده است، بيمارستان نداريم، طبيب صحيح نداريم، كشاورزيمان كذاست، تمام اينها براى اين است كه شماها را مايوس كنند از اين مسائلى كه در اول است و ما بايد اول آنها را درست كنيم و بعد سراغ كارهاى ديگر. شما را از اين منحرف كنند و متوجه كنند به آن مسائل فرعى، نظير اين مىماند كه زلزله آمده باشد و اشخاصى را فرو گرفته باشد و بايد همه برويم سراغ نجات آنها، يك دسته بيفتند بگويند آب ما كم است يا زراعت ما كم است و شما را از آن راه باز دارند. الان مملكت يك وضعى دارد كه اين شيطنتهاى اطراف، دستهاى مختلف درصددند كه راه را منحرف كنند و نگذارند كه اين قانون اساسى بگذرد و دنبالش هم نگذارند كه مجلس شورا درست بشود و رياست جمهورى و اين مملكت متزلزل باشد و آنها توطئه بكنند و شما اغفال بشويد، شماها به راههاى ديگر، راههاى صحيح اما راههاى دست دوم. تمامى مطالبى كه شما گفتيد صحيح است، نه منطقه شما، همه مناطق اينطورى است. يك مملكتى كه پنجاه سال كوشش كردند براى اينكه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و هم فاسد كنند و هم مملكت ما را به هم بريزند، يك همچو مملكتى خيال نكنيد كه فقط خرمآبادش اينطور است، شما خرم آبادش را مىبينيد، كردستانش هم اينطور است، كردستانى هم همين حرف شما را مىزند، خوزستانىها هم همين حرف شما را مىزنند، خراسانىها هم همين حرف شما را مىزنند، اين زاغهنشينان اطراف تهران هم همين حرف شما را مىزنند كه از شما زندگىشان بسيار بدتر است، لكن مسائل، اين مسائل، مسائل دست دوم است. يك مملكتى الان در معرض اين است كه اين اشخاصى كه افتادند توى جمعيتها و دارند افساد مىكنند، در معرض اين است كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد يا لااقل معطلش كنند.
با قدرت پيش برويد، اين مسائل دست اول را نظر كنيد و با قوت و قدرت پيش ببريد و مطلب به آخر برسانيد. وقتى كه اصول مطلب تمام شد، اين بيمار محتاج به معالجه است، لكن بايد اول حياتش را حفظ كرد، بعد بيماريش را معالجه كرد. مملكت ما يك مملكتى است كه پنجاه سال كوشش شده است كه بيمار و بيمارترش كنند، لكن يك مسائل رؤوسى است كه اگر به او رسيدگى نشود، اين مريض مىميرد و يك مسائل دست دوم است كه بعد از اينكه حفظ حيات او شد، آنوقت كوشش كنيم براى رفع بيمارىها، رفع نابسامانىها من به شما عرض مىكنم كه تمام اين مسائل كه شما طرح مىكنيد صحيح است، لكن مسائل دست دوم است. فرهنگ بايد بازسازى بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند، همه اينها بايد بشود، كشاورزى بايد تقويت بشود كه ما محتاج نباشيم به اينكه از دشمنهاى خودمان چيزى طلب كنيم، فرهنگ درست بشود، دانشگاه ما بايد درست بشود كه ما راجع به همه امور خودكفا بشويم، لكن آنها برنامههاى دراز مدت است كه بايد با طول مدت اين انجام بگيرد. اين چيزى كه الان محل بحث ما هست و مورد احتياج همه ما هست، اين امرى است كه در راس امور واقع شده است، اين امرى است كه اساس مملكت شماست و او اين است كه برويد تمام افراد خودتان را، تمام ملت را آشنا كنيد به اينكه قانون اساسى را بايد به آن راى بدهيد و ملاحظه كنيد، راى بدهيد، البته آزاديد هر رايى دلتان مىخواهد بدهيد اما بىتفاوت نباشيد نسبت به سرنوشت مملكت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت، نسبت به كشور بىتفاوت نباشيد، گوش نكنيد به اين حرف اينها كه قانون اساسى خوب نشده و محتوايش چه است. اينها تمام در نظر دارند كه نگذارند كه شما راى بدهيد به قانون اساسى و شما را بىتفاوت يا بدبين كنند. اينها آنهائى هستند كه طرز فكرشان اين است كه اسلام اصلاً عقب افتاده است. اينها طرز فكرشان اين است كه، عده زياديشان هم هستند كه اجيرند، اجرت مىگيرند براى اينطور كارها، براى اينكه بنويسند، براى اينكه بگويند، براى اينكه بروند اطراف و شلوغكارى كنند، تمام مطلبشان اين است كه شما ديديد كه در رفراندم راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكردند كه راى داده نشود، بعضى صندوقها را سوزاندند و بعضى جاها را با تفنگ جلوگيرى كردند كه راى ندهند مردم. بعد از آنكه آنجا شكست خوردند، دنبال اين رفتند كه مردم راى ندهند راجع به وكلائى كه، خبرگانى كه مىخواهند ملاحظه كنند، دستشان از آن كوتاه شد، دنبال اين هستند كه مردم راى ندهند براى قانون اساسى، اينها همان مردمىاند كه با اساس مخالفند و شما اشخاصى هستيد كه بچههايتان را، جوانهايتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، شما تابع اميرالمومنينايد، شما جوانهاتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، نه تابع مكتبهاى انحرافى كه اصل اين مسائل را كار ندارند و كارى با آن ندارند.
بايد همه ما در اين زمانى كه احتياج دارد اسلام به شما جوانها، پيغمبر اكرم به شما الان احتياج دارد، شما الان رفع كنيد اين احتياجش را. احتياج اين است كه بىتفاوت نباشيد نسبت به مملكتتان. احتياج اين است كه قانون اساسى، اساس مملكت شماست، بىتفاوت نباشيد كه برويد سراغ كارتان بنشينيد كه فرض كنيد كه مىخواهم يك خياطى بكنم، مىخواهم يك كار ديگرى بكنم، سرنوشت
مملكت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت كشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بىتفاوت نباشيد.
بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه تا حالا با اتحاد كلمه و با دست به دست دادن به هم تا اينجا رسانديد و دشمنهاى خودتان را كنار زديد و اين مفسدهجوها را بيرون كرديد، از حالا به بعد هم با وحدت كلمه دست به دست بدهيد و اين بار را انشاءالله به منزل برسانيد. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند. من دعاگوى شما هستم. من صلاح حال شما را مىخواهم و صلاح دين و دنياى شما اين است كه در اين برهه از زمان كه مسائل اصلى در كار است، راجع به مسائل ديگر كه حق است با شما. ولى وقتش يك قدرى زود است، در يك وقتى است كه مفسدهجوها مىخواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، يك قدرى آنجا را بايد مهلت بدهيد و همه در فكر اين مطلب هستند و انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل كلانترى بيست و يك تهران
لغزش در كارها به حساب جمهورى اسلامى ثبت مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما برادرها و جوانهاى برومند كه امروز عضو قواى انتظامى اسلام شدهايد، تشكر مىكنم و اميدوارم اين خدمتهائى كه مىكنيد مورد نظر خداى تبارك و تعالى باشد و در ساختن ايران به طورى كه دلخواه اسلام است موفق باشيد. اگر در دوره طاغوتى كارى مىكرديد ضررش به اسلام نبود براى اينكه در دوره طاغوت عمل مىشد، اما امروز كه در رژيم اسلامى هستيم و شما هم قواى اسلامى هستيد، كلانترى اسلامى هستيد، اگر خداى نخواسته يك لغزش براى ما و براى شما پيدا بشود به حساب جمهورى اسلامى ثبت مىشود و آنها كه با اين نهضت مخالفند دنبال اين هستند كه از ما و از شما و از جوانهاى ما يك لغزشى ببينند، لغزش را پاى جمهورى اسلامى حساب مىكنند و با هياهو و بوق و كرنا راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكنند. با پياده شدن اسلام يك حالت اطمينان براى ملت و كشور پيدا مىشود بنابراين وظيفه ما امروز بسيار سنگين است. وظيفه اين است كه همه با هم متحد و متفق بدون تحميل بر ملت و حكفرمائى و بدون كارشكنى بايد با هم برادروار اين راهى را كه تا اينجا آمدهايم انشاءالله به آخر برسانيم. من به شما برادرها مژده مىدهم كه اگر چنانچه برسيم به آنجائى كه محتواى اسلام در همه جاى اين مملكت پياده بشود يك حالت اطمينان براى ملت و كشور حاصل مىشود كه سرآمد همه خوبىهاست. انسان اگر چنانچه همه خوشىها را داشته باشد لكن حال اطمينان نداشته باشد و متزلزل باشد، تمام آن خوشىها تلخ مىشود. شما فرض كنيد كه در يك كشتى نشستهايد و همه اسباب خوشى براى شما مهياست، يك وقت كشتى متزلزل بشود و احتمال غرق باشد ديگر هيچ خوشى براى شما ندارد همهاش تلخ مىشود. يك مملكت اگر چنانچه متزلزل باشد، باز خوف اين باشد كه ما گرفتار آمريكا بشويم، خوف اين باشد كه ما گرفتار ساير ابرقدرتها بشويم، طمأنينه نباشد، استقلال روحى نباشد، پاى خود قيام نكنيم، اين خوشىها ديگر لذتى ندارد و اگر چنانچه ما مطمئن باشيم كه مستقل هستيم و آقابالاسر نداريم و خوف اينكه آنها به ما هجوم كنند يا كارشكنى در كارهائى بكنند نداشته باشيم، اين طمأنينه روحى بهترين چيزى است كه براى انسان هست.
من به شما مژده مىدهم كه انشاءالله اين طمانينه به زودى براى شما حاصل بشود. شما هيچ خوف نداشته باشيد اين كسانى كه به اين ملت خيانت كردند و رفتند، ديگر برگردند. اينها ديگر برگشت برايشان نيست و خوف اين را هم نداشته باشيد كه اين قدرتهائى كه چپاولگرى مىكردند در اين مملكت و مال ملت را خوردند و بردند و از بين بردند برگردند. خود ملت مواجه با يك نابسامانىهائى است و نبايد چنين خوفى به خودتان راه بدهيد. با قدرت اين راه را طى بكنيد. مردم را از خودتان و خودتان را از مردم بدانيد و آن چيزى كه من بايد به شما سفارش كنم اين است كه بايد مراكزى كه دست هر كس هست، مراكز دولتى كه دست ارتش، دست ژاندارمرى يا دست شماهاست، اين مراكز بايد مراكزى باشد كه اشخاصى كه در آن مراكز وارد مىشوند ببينند كه دارند در يك جائى وارد مىشوند كه آنجا مورد اطمينان آنهاست شما مىدانيد كه سابق اگر بيچارهاى مىخواست وارد كلانترى بشود، تا بيايد و برود چقدر ناراحتى روحى داشته، اين ناراحتىهاى روحى اسباب يك عقدههائى شده است كه بعد از اينكه آن رژيم هم ساقط شد تا اين عقدهها از بين برود طول مىكشد. بايد اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد. مردم را از خودتان بدانيد و خودتان را از مردم بدانيد. الان وضع اينطورى است كه شماها وقتى در آغوش مردم مىرويد با كمال خوشروئى و كمال رافت با شما رفتار مىكنند، براى شما شعار مىدهند، براى ارتش شعار مىدهند و اين بهترين چيزى است كه براى يك ملتى هست كه استقلال يك ملتى را حفظ مىكند كه همه قوا با هم باشند. آنطور نباشد كه ملت خودش را از مردم جدا ببيند، قواى انتظامى هم خودش را از مردم جدا ببيند. اين جدائىها اسباب اين مىشود كه تزلزل پيدا بشود. و هر چه با هم مجتمعتر باشيد طمانينه بيشتر حاصل مىشود و به مقصود زودتر مىرسيد من اميدوارم كه همه ما تكليف خودمان را بدانيم و همه ما احساس كنيم كه ما در يك مملكتى با يك عده برادر داريم زندگى مىكنيم. انشاءالله همهتان موفق و سالم باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده پاپ پل ششم
موضعگيرى سازشكارانه پاپ در برابر جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
من اگر در اين موقع حساس، مقامات ديگر تقاضاى ملاقات كرده بودند براى اين موضوع نمىپذيرفتم لكن مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقا خوشحال هم شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند تا من مطلبى كه بايد به ايشان تذكر بدهم، تذكر بدهم. من و ملت ما، بلكه ملتهاى مستضعف جهان اعم از مسلمين و نصارى و غير آنها، يك نقطه ابهام پيش ماست كه من ميل دارم اين نقطه ابهام را تذكر بدهم. گوش 35 ميليون جمعيت ايران كه 50 سال است در زير يوغ استعمار و فشار خصوص آمريكا و اخيراً فشار خصوص آقاى كارتر هستند و گوش ميليونها جمعيت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانيت پاپ داشت نوازش پدرانهاى كه لااقل استفسار از حال اين مستضعفين باشد و نسبت به مستكبرينى كه به اينها ظلم شده است و در زير فشار ظلم بودند، هشيارى داده شده باشد، ميانجيگرى شده باشد بين ملتهاى مستضعف و آن ابرقدرتها كه خودشان را مسيحى معرفى مىكنند. و گوش، همچو نداى روحانيى را نشنيده است تا حالا. چه شده است كه ما 50 سال كشته داديم، كشتههاى دستجمعى، در حبس بوديم، حبسهاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجههاى غير انسانى مىدادند و يك ميانجيگرى در كار نبود و آقاى پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند كه ايشان دست از سر اين مستضعفين بردارند. چه شد كه امروز كه ملت ما، جوانهاى ما كه سالهاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفتهاند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مىبردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند بلكه بر ضد منطقه و قرائن و شواهد بر اين امر زياد است و بزرگتر شاهد اينكه تمام پروندهها و چيزهائى كه در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به يك پودرى كردند كه قابل استفاده ديگر نيست. اگر اينها يك مسائل سفارتى بوده است احتياج به اين كار نبود، اگر يك مسائلى بود كه مربوط به توطئههايى كه بر ضد ملت ماست نبود، اين محتاج به اين عمل نبود. حالا كه اين توطئه به ملت ما ثابت شده است و اين عملى كه اين جوانهاى ما انجام دادهاند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الا بعضى منحرفين، در اينجا و در ساير ممالك ديگر از آن پشتيبانى كردند و اين خواست تمام ملت ما بوده است، نه يك خواست از روى هواى نفسانى، بلكه يك خواست انسانى
بوده است كه توطئهها معلوم بشود، توطئههايى كه بر ضد بشر است، بر ضد كشورهاى ماست و بالخصوص بر ضد ايران است معلوم بشود و اين حق از براى ملت ما هست، سفارتخانهها حق قانونى ندارند كه جاسوسى بكنند يا توطئه و اين مركز به حسب آنطورى كه كارشناسها تاكنون توانستهاند بفهمند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. چه شد كه در اين وقت آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه ما براى حس انساندوستى و ايشان براى حس انساندوستى به فكر افتادند كه اينها را باهاشان رفتار خوب بكنند و آزادشان بكنند؟ اما رفتار خوب، اسلام با دشمنهاى خودش هم رفتار خوب مىكند و با اينها هم، اين جوانها كه اسلامى هستند تا آنقدر كه من شنيدهام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است و نبايد هيچ نگرانى از اين باب داشته باشند.
جنايات و خيانتهاى رژيم پهلوى قابل شمارش نيست
و اما راجع به رهايى اينها، بايد ما ببينيم كه ما چه مىخواهيم و ملت ما چه مىخواهد. آن چيزى كه ملت ما مىخواهد آيا يك امر غير مشروع است يا يك امر انسانى است؟ آيا بشر دوستى وادار كرده است اين جوانهاى ما را كه بروند و اين مركز را بگيرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد يا خلاف اين بشر دوستى است؟ آن چيزى كه ملت ما مىخواهد اين است كه اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است، 37 سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخائر ما را به باد فنا داده است و 37 سال جوانهاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37 سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و با دست خود ايشان، به طورى كه اشخاص نقل مىكنند و با مباشرت در پانزده خرداد عده كثيرى را به قتل رسانده است و با امرا و از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش از صدهزارنفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داريم. اين ملت با اينهمه رنجى كه كشيده است، حالا مىخواهد كه اين جانى برگردد و محاكمه به طور عدالت بشود، محاكمه بشود، اگر محكوم شد كه اموال ما را برده است، از او بگيرند. الان اموالى كه از مملكت ما به دست ايشان و كسانى كه مربوط به ايشان است، بانكهاى خارج را از امريكا گرفته تا ممالك غربى پر كرده است، در صورتى كه من خودم مىدانم و ملت ما هم آن كه به سن من است مشاهده كرده است و آن كه نيست، شنيده است و تاريخ براى او گفته است، ديگران براى او گفتهاند كه پدر ايشان وقتى كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد وقتى كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سر سبز ما با فشارهاى او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسيارى از كسانى كه مالك بودند يا از روحانينى كه در اين امر يك نظرى مىدادند اينها را مىگرفتند و به حبس مىبردند و گاهى مىكشتند و در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن من هستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام كردند و از بين
بردند. وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند، جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدانهاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين دريا انگليسىها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسيد و نوبت به پسر رسيد كه همين پسر جانى را متفقين به ملت ما تحميل كردند، در صورتى كه ملت ما آن چيزهايى كه از پدر ديده بود، هيچ راضى به اين نبود كه پسر او را بپذيرد لكن تحميل كردند به ملت ما و اين تحميل اسباب اين شد كه هر چه آنها (براى خاطر اينكه او را به سلطنت رساندند) هر چه آنها بخواهند، اين دست بسته و چشم بسته در اختيار آنها بگذارد. در طول مدتى كه اين سلطنت داشت ما اگر بخواهيم بشماريم اصول خيانتهايى كه به ما كرده است، طولانى است و ما وقت اينكه بشماريم، نداريم لكن از نمونههايى كه به اسم خدمت به كشور ما ايشان انجام داده است، اين ماموريت بوده است كه در ازاء نفتى كه از مملكت ما براى آمريكا خارج مىشده است، اسلحه مىگرفتند، مهمات مىگرفتند، در صورتى كه آن اسلحه و مهمات براى خودشان و براى پايگاههاى خودشان بود و اين آدم نفت ما را داد و براى آنها پايگاه درست كرد به اسم پول نفت و در اين چند سال اخير و ده سال، پانزده سال اخير آنقدر اين جنايت كرد و آنقدر جوانهاى ما را كشت و آنقدر حبسهاى اينها پر بود از جوانهاى ما كه نمىتوانيم بشماريم.
آقاى پاپ بايد كارتر را استيضاح كند
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت يكى از مقامات روحانى خارج و خصوص روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال اين ملت ضعيف شده باشد. من نمىتوانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل و نمىدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم. اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است بااين جناياتى كه اينها كردند من چه جواب به اينها بدهم؟ روحانيت مسيح كه مىداند كه قرآن كريم به طرفدارى از مسيح و طرفدارى از صديقه طاهره مريم برخاست و آن چيزى كه به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مطهره مىدادند، تكذيب كرد و با صراحت تكذيب كرد و اينطور طرفدارى از عيسى مسيح كرد و باز طرفدارى از علماى نصارى، رهبانان و قسيسين نصارى در قرآن طرفدارى شده است، در عين حالى كه اسلام طرفدارى از مسيح و علماى مسيح كرده است در قرآن، ما ميل داشتيم كه گوش ما را يك وقت هم نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد و استفسار كند كه اين ملت چرا به اينطور مىگذراند و از كارتر بپرسد، استيضاح كند كه چرا يك همچو آدمى را شما مسلط كرديد بر اين ملت و الان هم بپرسد از كارتر كه چرا يك نفرى كه سى و چند سال جنايت كرده است، خيانت كرده است و جنايات و خيانات او مشهود است، چرا برديد آنجا و نگه داشتيد و باز در آنجا هم مىخواهيد توطئه بكنيد.
ما از دست و پا كردن كارتر هيچ تعجب نداريم براى اينكه او مردى است كه سياسى و نه به معناى سياست سالم، به معناى سياستى كه در نظر امثال كارتر است، به هر طور كه شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى يا منافع به تو هم اينكه منافع ملتش هست دست به هر جنايتى بزند و هر
دست پايى كه دارد بكند براى اينكه اين اشخاصى كه الان پيش اين جوانهاى ما هستند و ممكن است از آنها يك مسائلى بعدها كشف بشود، مبادا كشف بشود. او بايد اين كار را بكند، لكن آقاى پاپ چرا؟ ايشان چرا اين كار را انجام مىدهند و واسطه مىشوند ما بين يك ملت مظلوم كه مىخواهد يك مقدارى از مظلمههايى كه بر او شده است كشف كند و به مردم، به مستضعفين بفهماند كه راه ظلم اينها چه است و از چه راه اينها ظلم مىكنند و يك ظالم و يك كسى كه توطئهگر است، ما اگر چنانچه مىتوانستيم در يك كشور ديگرى اين را محاكمه كنيم يعنى وسايل اينكه جنايات او را ما همهاش را در محكمه ببريم، اگر مىتوانستيم پيشقدم مىشديم كه ايشان در يك كشور ديگرى محاكمه بشود لكن آن جرائمى كه اين كرده است و آن پروندههايى كه ما داريم از او و آن شهودى كه هستند كه بالغ بر چندين ميليون شهود ما داريم كه اينها بهشان ظلم شده است، به كشاورزها ظلم شده است، به كارگرها ظلم شده است، به علماى دين ظلم شده است، به دانشگاهىها ظلم شده است، اينها همه شاهدهاى ما هستند و ما نمىتوانيم چندين ميليون جمعيت را يا شما بگوئيد بيست، بيشتر از بيست ميليون جمعيت را ما در خارج بيائيم براى اداى شهادت لكن ما براى اينكه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشيم حاضريم كه ايشان را بياورند در مملكت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمايندگانى در اينجا هر كس هم مىخواهد نمايندگانى بفرستد در اينجا و يك دادگاهى كه هست و الان دعوت كرده است او را به دادخواهى، در حضور نمايندگان پاپ و نمايندگان هر كس، حتى نماينده بدترين دشمن ما كه عبارت از كارتر هست بيايند و محاكمه كنند اينها را و هر طورى كه محكمه حكم كرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.
و آقاى پاپ اين را بداند كه مساله، مسالهاى نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميلى به ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم ما تابع آراء ملت هستيم. ملت ما هر طورى راى داد ما هم از آنها تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم. بله ممكن است گاهى وقتها ما يك تقاضايى از آنها بكنيم، تقاضاى متواضعانه، تقاضايى كه خادم يك ملت از ملت مىكند لكن اساس اين است كه مساله دست من و امثال من نيست و دست ملت است و ملت پشتيبانى از اين كار را اعلام كرده است به طورى كه اگر اطلاع داشته باشيد راديوها كه اعلام مىكردند، كلياتش را كه اعلام مىكردند، انسان را خسته مىكردند كه اعلامهاى متعددى كه بود. در هر صورت مسالهاى كه ما مىخواهيم، يك مساله انسانى است، يك مسالهاى است كه بشر دوستى اقتضاى اين معنا را مىكند. ملت ما به اعتبار اينكه مسلم است، بشر دوست است و شما هم به اعتبار اينكه ملت مسيح هستيد، بايد تبعيت از مسيح بكنيد و بشر دوست باشيد به آنطورى كه حضرت مسيح بود و حس بشردوستى است كه ملت ما را وادار مىكند كه جنايات ايشان رسيدگى بشود. رسيدگى بشود كه معلوم بشود كه چه در دنيا ايشان را وادار به اين جنايات كردهاست. مردم دنيا بفهمند دشمن
بشر كى است و كى ايشان را وادار كرده است به اينكه تمام وقت خودش را صرف كند براى ظلم كردن به ما و براى جنابتكارى و براى بردن ذخائر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگيرند. بنابراين آقاى پاپ چه حكم مىكند؟ من از ايشان مىخواهم كه ايشان تماس بگيرند با كارتر كه كارتر به ايشان ملتجى شده است، تماس بگيرند و مسائل را درست بررسى كنند و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى كنند، اينجا بررسى كنند، آنجا بررسى كنند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخيص دادند كه اينهمه ظلمهائى كه به ما شده است و اينهمه قتلعامهايى كه شده است و اينهمه ذخائرى كه از اين ملت ضعيف بردند، ملتى كه الان هم در كنار اين شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه كار دارند، معذلك ذخائر ما انبار شده است در بانكهاى خارجى به دست ايشان، اگر واقعاً آقاى پاپ اين مطلب را صحيح مىداند، يك وقت اين است كه ايشان نشنيده است اين مطلب را، حالا ما به ايشان اعلام مىكنيم كه مساله اين است. اگر با اين ترتيب ايشان باز مىگويند كه بايد وسايل رفتن اينها را بدون اينكه آن آدم را تحويل بدهند به ما، بدون اينكه حاضر بشوند به اينكه محاكمه بشود او، باز هم ما بايد اين كار را بكنيم، اعلام بكنند و ما گمان نمىكنيم همچو اعلامى را ايشان بكنند براى اينكه ايشان حتما با اينطور جنايات مخالف است، هر انسانى با اينطور جنايات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غير مشروع نداريم، حرفى داريم كه هر كجاى دنيا ببريد (الا پيش كارتر) حرف مقبول است، حرف صحيح است، جنايتكار ما را برديد نگه داريد، بدهيد دست ما، آن كه جوانهاى ما را كشته است، آن كه جوانهاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است، آن كه جوانهاى ما را پايشان را اره كرده است بدهيد دست ما، محاكمهاش مىكنيم، محاكمه به عدالت. بفرستيد نمايندگان را و ما با عدالت محاكمه مىكنيم. اگر ما خلاف گفتيم، ايشان را باز بياورند و بنشانند به تخت سلطنت و مردم هم تبعيت كنند و اگر چنانچه او خلاف گفته و آقاى كارتر خلاف مىگويد، شما آقاى كارتر را به حسب نفوذ معنوى كه داريد استيضاح كنيد. شما بدانيد كه اينها به اسم اينكه ما مسيحى هستيم، بر خلاف مسير مسيح رفتار مىكنند. اينها اغفال كردهاند بعضى از جناحها را در مال خودشان و اين اگر به اسم نصارى، به اسم مسيحىها، به اسم عيسى مسيح تمام بشود، اين مشوه مىكند روى ملت مسيح را.
آقاى پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملتهاى مستضعف باشد، به فكر آبروى مسيحيين باشد. اينطور اشخاصى كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاى خلاف مسير مسيح را انجام مىدهند - آقاى كارتر - بايد اعلام كنند، به ملت آمريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيين اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفى كنند به ملتها، همانطورى كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم كه اين را به مردم شناسانديم (مردم مى شناختند لكن تبليغات كرديم باز هم) شما هم اين كار را انجام بدهيد و ما در اين صورت از شما متشكر خواهيم بود و ما يك مظلمه است كه براى شما مىگوييم. ما به حكم اينكه مظلوم هستيم، پيش شما دادخواهى مىكنيم كه اين ملت مسيح را نجات بدهيد شما، ملت مسلم جاى خودش، شما ملت مسيح را نجات بدهيد. نجات به اين است كه اين اشخاصى كه در ممالك بزرگ به اسم مسيح و به اسم مسيحيت اين جنايات را مىكنند، اين براى مسيح عليهالسلام
خوب نيست و مسيحيين مشوه مىشود وجههشان و من به شما آقاى پاپ عرض مىكنم كه اگر عيسى مسيح امروز بود كارتر را استيضاح مىكرد. اگر عيسى مسيح بود ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات مىداد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كارى كه مسيح مىكند بكنيد.
آقاى كارتر ما را از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستيم
خداوند انشاءالله كه همه ما را آشنا كند به وظايف الهى، به وظايف دينى و همه ما طرفدار مظلومين باشيم و اميد است كه آقاى پاپ توجهى به حال اين ملت مظلوم بكند و ما را از اينكه نمىتوانيم الان با اين وضع مسائل ايشان را بپذيريم معذور دارند. لكن مساله اولى كه ايشان گفتند، حاصل است. مسالهاى كه با اينها خوشرفتارى بكنند اين مساله حاصل است و من ميل دارم كه شما كه نماينده آقاى پاپ هستيد برويد و ببينيد اينها را و آنها چه وضعى دارند، با آنها صحبت كنيد ببينيد كه آيا آنها يك وضع بدى دارند. هيچ ابدا از اين خوف نداشته باشيد كه اينها ناراحت باشند، ابدا ناراحت نيستند لكن خوب آقاى كارتر تشبثات زياد به همه اطراف كرده است، يك غريقى است كه به همه چيز تشبث كرده است، گاهى اضافه مىشود از يك جبههاى كه دخالت نظامى، گاهى گفته مىشود كه محصور كنيد از حيث حصار اقتصادى، و معالاسف يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مىداند و مىگويد من ايرانى هستم قبل از اينكه مسلمان باشم (در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمىدانم، ايرانى بودنشان هم مىدانم نيست) دستور مىدهد يا تقاضا مىكند از كارتر كه محاصره اقتصادى بكن ايران را. ايرانى است، در انگلستان است، بختيار است مىگويد من ملى هستم. و من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم، شاهدش امروز پيدا شد. يك روز گفتم كه اينها، اين ابرقدرتها ممكن است كه 20 سال، 30 سال، يك كسى را در يك مقامى با يك وجههاى حفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد، مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مىگويد هستم. بعد از اينكه اين مدتها گذشت، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20 سال استفاده مىكنند. از ايشان هم كه سالهاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود و مدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آن روزى كه آنها مىخواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوق خدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتها از او اطاعت نكردند. او هم مىگفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد. و اين هر دو را من بايد بگويم ما نه از اقدام نظامى مىترسيم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمىترسيم براى اينكه ما شيعه يك ائمهاى هستيم كه آنها شهادت را استقبال مىكردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مىكند. فرضا كه آقاى كارتر بتواند نظامى بياورد اينجا، با اينكه نمىتواند همچو كارى بكند، دخالت نظامى بكند، نمىتواند بكند، فرض مىكنيم كه خير، تفاهم كنند اين ابرقدرتها كه به ايران نظامى بفرستند، ما 35 ميليون جمعيت داريم كه اينها بسياريشان، بسيار زيادشان، آرزوى شهادت مىكنند، ما با اين 35 ميليون به ميدان مىرويم بعد كه ما همه شهيد
شديم خودتان با ايران هر كارى مىخواهيد بكنيد. از اين ما نمىترسيم، ما مرد جنگيم، ما مرد مبارزه هستيم، ما جوانهايمان با مشت مبارزه كردند با تانكها و توپها و مسلسلها. ما را آقاى كارتر از مبارزه نترساند. ما اهل مبارزه هستيم ولو نداشته باشيم ابزار مبارزه، لكن بدن داريم در مقابل اينكه ما را بزنند و اين را عمل خواهيم كرد. و اما قضيه اقتصاد، ما يك ملتى هستيم كه به اين گرسنگى خوردنها عادت كردهايم، ما 35 سال يا 50 سال مىگوئيد ما در اين گرفتارىها بوديم و عادت داريم به اين گرسنگى خوردنها، ما روزه مىگيريم، ما يك وقت غذا مىخوريم. اگر بنا باشد كه آنها محاصره اقتصادى بكنند، فرضا كه بتوانند و همه ملتها تبع ايشان بشوند و حال آنكه اين خيالى است خام و همچو چيزى تحقق پيدا نمىكند، فرضا كه تحقق پيدا بكند، ما همان جو و گندمى كه خودمان در مملكت خودمان كشت مىكنيم، اقتصاد مىكنيم و براى خودمان همان مقدار كافى است. ما در هر هفته يك روز گوشت مىخوريم، گوشت خوردن خيلى چيز خوبى هم نيست و يك وعده هم ممكن است غذا بخوريم. ما را از اين چيزها اينها نترسانند. اگر امر داير بشود بين اينكه آبروى ما حفظ بشود يا شكم ما سير بشود، ما ترجيح مىدهيم كه آبرويمان حفظ بشود، شكممان گرسنه باشد. و من از شما مىخواهم كه سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانيد و بگوئيد كه روى علاقه دينى كه ما به هم داريم، همه اهل توحيد هستيم، اهل خداشناسى هستيم، ما از شما مىخواهيم كه به اين ملت ضعيف كمك كنيد و نصيحت پدرانه به همه ابرقدرتها بكنيد يا استيضاح كنيد آنها را.
والسلام
بيانات امام خمينى در ديدار با جمعى از روحانيون
محرم امسال، ماه مبارزه با ام الفساد قرن آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد، از جمله فرقها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوى چون دستگاه شاخهاى از فساد ام الفساد بود و در اين ماه، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد، با آنهائى كه همه ملتهاى ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار دادهاند و در هر جا يك مامورى گذاشتند سر ملتها براى چپاولگرى. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباى سراسر كشور و خصوصاً قم كه مبداء خيرات هميشه بوده است، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه پيروز شد.
كارتر و امثال او، تودههاى بزرگ ملتها را، جزء جهان حساب نمىكنند
آقاى كارتر در يك كلامى گفته است كه اگر چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسى هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مىشود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است. مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص خود استكبارى و آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مىكنند و اين بيمارى موجب اين شده است كه تودههاى بزرگ ملتها را اينها از جهان حساب نمىكنند. آقاى كارتر خودش و يك عدهاى كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكتها از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهائى كه سران دولتهائى هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدى مىكنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملتها، اينها چيزى نيستند، آنى كه جزء جهان است و جهان است عبارت است از يك عده معدودى امثال كارتر و دار و دسته او و آنهائى كه در ساير جاها هم معالاسف جزء دار و دسته او شدهاند، همه جهان را عبارت از اين مىدانند. اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاى بزرگ ملتها را آنهائى كه دريايى هستند كه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمىبينند يعنى اين بيمارى، اسباب اين شده است كه آنها را نبينند، از اين جهت وقتى كه در اريكه رياست جمهور نشسته است و با آن ديد بيمارگونه نگاه مىكند و مىبيند كه چند تا وزير در فلان جا و
چند تا مثلاً اشخاصى كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاى ديگر عددى از اين وابستهها ممكن است كه اينها خشمشان چه بشود، ايشان اينها را جهان حساب مىكند و مىگويد كه اگر چنانچه اين ديپلماتها را (اينها را ديپلمات حساب مىكند) اينهائى كه جاسوسىشان به حسب شواهد ثابت شده است، اينها را ديپلمات حساب مىكند و جهان را هم عبارت از همان كه خودش بيند حساب مىكند. اين بيمارى تا يك اندازهاى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند و آن دلقكهائى كه دور و برش هستند، همينها را ببيند و ملت را اصلاً به حساب نياورد، نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولتها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند و اينها فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. اين بيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مىدانست و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مىدانست ديگر براى ديگران اصلاً چيزى قائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانتها را كرد، همه آن خيانات هم روى همين خيال بود كه نمىديد كسى را كه بازخواست كند از ايشان، به نظرش نمىآمد كه يك قدرت ديگرى هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل يك قدرت ديگرى هم هست و اين بيمارى اسباب اين شد كه او مشغول شد به آن جنايات، روى همان زمينه كه قدرتى غير از خودش نمىديد و منتهى شد به اينكه ديديد و ديديم. ايشان هم همان بيمارى را يك قدرى بيشتر دارد براى اينكه اين بيمارى در هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيمارى در آن زيادتر است.
پناه دادن اين مجرم (شاه) خودش يك شكست سياسى است براى كارتر، لكن نمىتواند بفهمد
در شكست شاه، آمريكا (يعنى دولت آمريكا، ما هر وقت از آمريكا صحبت بكنيم يا از جاى ديگرى، مگر اينكه اسم ببريم، ملتشان مراد نيست ما با ملتها هيچ مقابلهاى نداريم. ملتها هم با ما مقابله ندارند، ملت آمريكا) در شكست محمدرضا يك شكست اقتصادى خورد و يك قدرى هم شكست سياسى و هر چه هم كوشش كرد آقاى كارتر براى اينكه محمدرضا را نگهدارد و اخيراً هم كراراً پيش ما فرستاد كه مثلاً ايشان باشد و فلان و بعد هم بختيار را مىخواست نگه دارد ولى نتوانست و شكست خورد. آن يك شكستى بود، گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است. پناه دادن يك نفرى كه مجرم است و قريب سى و چند سال مجرم بوده است و 35 ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مىدهند (يك عدهاى ممكن است كه بدانند و شهادت ندهند) لكن 35 ميليون جمعيت دانند و صدها ميليون جمعيت ساير ممالك دنيا مىدانند كه اين آدمى مجرم بود، آدمى ستمكار بود، جنايتكار بود و اين ملت را آنقدر در جنايت كشيد و اين ملت را آنقدر محروم كرد و آنقدر حبس و تبعيد و كشتار كرد، پناه دادن اين، خودش يك شكست سياسى است در دنيا لكن بيمارى كه آقاى كارتر به آن مبتلاست اين را نمىتواند بفهمد و باقى گذاشتن اين
اشخاصى كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسى هستند و نفرستادن اين مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، اين هم يك شكستى است كه از اين شكست دومى بالاتر است براى اينكه اگر ايشان نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند و اگر محاكمه بشوند، كارتر مىفهمد چهاش هست، چه خواهد شد.
ما روى موجهاى نفت نشستهايم، و دنيا نفت مىخواهد
كارتر گاهى ما را از نظامى، گاهى ما را از جهات اقتصادى مىترساند و خودش هم مىداند كه اين طبل ميان تهى است كه دارد مىزند و نه همچون عرضه نظامى دارد و نه از او گوش مىكنند. باز اين اشتباه روى همان بيمارى كه اين ابرقدرتها دارند، اين باز يك اشتباهى است كه گمان مىكند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلاً گندم نفروشيد به ايران، تمام كشورها دستشان را به سينه مىگذارند و تعظيم مىكنند و مىگويند چشم، و ايشان فهميد اين را كه حتى در كشور خودش هم از او اطاعت نكردند، وزير كشاورزى خودش هم گفت كه امرى است غير صحيح. و ما چه احتياجى داريم به گندم آمريكا، ما نفت داريم ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ (چرچيل) وقتى كه مواجه بودند با آلمان و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتى كه آمد در ظاهر در مجلس انگلستان صحبت كرد و مصيبتهاى خودش را كه ما چه شديم، چه شديم، كجا شكست خورديم، آخرش گفت كه اما پيروزى مال آن است كه روى موجهاى نفت نشسته است. ما روى موجهاى نفت نشستهايم. شما غارت كرديد ما را، نفتهاى ما را برديد در ازاى آن به ما تفنگ و توپ داديد، آن توپ و تفنگى كه و آن سلاحهايى كه براى خودتان بود، نه براى ما. ما نفت داريم، دنيا نفت مىخواهد، آمريكا را نمىخواهد دنيا. دنيا كارتر را نمىخواهد، دنيا نفت مىخواهد. ما كه نفت داريم، مملكتهاى ديگر به ما خضوع خواهند كرد، نه تو كه مىخواهى رياست جمهورى پيدا بكنى راهش را نمىدانى تمام دست و پاهاى اين براى اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهور كنند لكن سوراخ دعا را گم كرد او خيال مىكرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگر بگويد ما حصار اقتصادى دور ايران مىكشيم و به اقتصاد ايران ضرر زنيم ملت ملت او براى او دست مىزنند و بعد هم چنين مىشود كه رئيس جمهور بشود لكن فهميد اين معنا را كه الان قشر بزرگى از ملت كه سياهپوستها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاهاى، روحانيون مسيحى سياهپوست برخلاف او چيز كردند. و براى ايران تظاهر كردند و بعد هم ديگران خواهند كرد جز آنى كه آنها را از جهان مىداند، بله آن عده، اگر جهان عبارت از آن عدهاى است كه رفيق و دوست آقاى كارتر هستند، تمام جهان با اوست نه آمريكا و اما اگر جهان آنى است كه هست و به دوش مستضعفين است، جهان عبارت از مستضعفين هستند، اگر جهان عبارت از آن واقعيتى است كه هست، كه مستضعفين هستند كه جهان را اداره مىكنند و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمىكنند چيز ديگر، جهان اگر آن هست آن جهان با شما موافق نيست. آن جهان موافق نيست كه
يك رئيس جمهورى كه ادعا مىكند كه من طرفدار حقوق بشر هستم، آنقدر بشر را به تباهى بكشد و آنقدر بكشد. يك كسى كه دعوى اين مىكند كه من حقوق بشر را حفظ مىكنم از او نمىپذيرند كه تويى كه مىگويى من حقوق بشر را حفظ مىكنم، ايران بشر هستند، ايرانىها بشر هستند، چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال اين ملت اينهمه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعى اين هستيد كه ما طرفدار حقوق بشر هستيم و نه مجلسهايى كه تاسيس كرديد، شماها براى اينكه ما را بازى بدهيد هيچ يك كلمهاى نگفتيد كه چرا محمدرضا اين كارها را مىكند بلكه طرفدارى كرديد از او، بلكه كوشش كرديد كه باقى بماند او. مضحك اين بود كه در آنوقتى كه شدت خفقان در ايران بود كارتر مىگفت كه آزادى زياد به ايران دادند از اين جهت اين صداها درآمده است!! مردم فرياد كه مىزنند مىگويند آزادى مىخواهيم چون آزادىشان زياد است!! اينها تخمه كردند از آزادى!! اين روى همان بيمارى است كه اينها دارند.
ملت از موضع بحق خود يك قدم به عقب نخواهد رفت
ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مسالهاى كه داريم و اين چيزى كه حق ماست در دنيا، همه دنيا مىدانند كه در همه قوانين بينالمللى است كه مجرم بايد برگردد در همان محلى كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مىبنديم، خانه جاسوسى اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسى ممكن است، آن هم نه مسلم. ممكن است اگر او را برگرداندند و اين لانه جاسوسى را به هم زدند، روابطى كه براى ما نفع دارد محفوظ باشد و مادامى كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمىكنيم از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم. اينهايى كه الان بين ما هستند اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات. معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدى كه دارند و روى آن بيمارى روانى كه دارند و امثال اينها دارند، جاسوسها را هم جزو ديپلماتها مىدانند.اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايى كه با ملتهايشان آنطور رفتار مىكنند، با مستضعفين جهان آنطور رفتار مىكنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند. اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد، اين مال يك زمانى بود كه آنوقت باز مردم بيدار نشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كردهاند. ما مىبينيم كه در ظرف اين چند سال و خصوصاً اين دو سال آخر كشور ما تحول در آن پيدا شده، يعنى افراد يك افراد ديگر شدند، افراد همان هستند لكن افكارشان يك افكار ديگر شده، عوض شده است اين افكار. همانطورى كه ملتها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملتها، آن ملتهاى خواب نيستند كه شما حكومت كنيد برشان و آنها تسليم محض باشند، شماها هم، اين سران كشورها اعم از آمريكا و غير آمريكا بايد خودشان را عوض بكنند، اگر خودشان را عوض نكنند، براى خودشان صلاح نيست و به تباهى كشيده مىشوند.
مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ از ما استفاده مىكنند
اين را من گاهى با اشخاصى كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولتها يكى مشكله بين خودشان و ملتهايشان است. يك اشكال، اشكالى است كه بين ملتها و دولتهاست كه دولتها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مىدانند و براى ملت هيچ قائل نيستند از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند. ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم، فرمانفرماى مردم مىدانست و شاهنشاه مىدانست و آريامهر مىدانست، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود. اين تحول پيدا كرد به يك حكومت ديگرى كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامى نيست اما يك نسيمى از اسلام آمده، يك نسيمى آمده است همين مقدار كه يك نسيمى آمده است دولتها خودشان را فرمانفرما ديگر نمىدانند، همچو نيست كه بفرستند و بگيرند و بزنند و حبس كنند، هيچ چنين چيزى نيست، وقتى كه آنها فرمانفرما نداشتند، ملت پشتيبانشان است. شما مىبينيد كه الان هر اشكالى كه براى دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براى رفع آن. اگر اين دولتها از آن بيمارى كه عرض كردم بيرون بيانيد و حل اين مشكلها را بكنند، حالا من راجع به اين دولتهاى اسلامى مىگويم اين را، آن دولتهاى خارجى سر جاى خودشان، من براى اين دولتهاى اسلامى مىگويم كه اين دولتهاى اسلامى اين مشكله را رفع بكنند، اين مشكل كليدش دست خودشان است، عبرت بگيرند از ايران و وضع اين دو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان. آن روز اگر يك مشكلى براى دولت پيدا مىشد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمىكرد رفع هم نمىكرد، اگر مىتوانست، اضافهاش هم مىكرد. امروز همين ملت اگر براى دولت يك پيشامدى بكند ملت خودش پيشقدم است. مىبينيم كه همان بيمارى كه محمدرضا به آن مبتلا بود و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست، آنها هم مبتلا هستند، آنها هم خودشان را مىبينند و يك دستهاى كه اقليتى هستند و به آنها چسبيدهاند براى منافعشان، ملت خودشان را نمىبينند، اصلاً توجه ندارند كه ملت هم يك چيزى است. و لهذا برخلاف موازين اسلامى، برخلاف موازين عدل و انصاف هر چه ظلم مىتوانند بكنند به اين مستضعفين بكنند جمع مىكنند و مىدهند به آن عدهاى كه دوروبرشان جمع است. اگر مشكلى برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند، پشت مىكنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومتها رفع بكنند، حالشان خوب مىشود. و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اينقدر اختلافات نداشته باشند، از تحت يوغ اين ابرقدرتها در مىآيند. مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ استفاده از ما مىكنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومتها با هم تفاهم كنند ملتها تفاهم خواهند كرد، ملتها مخالف نيستند با هم، حكومتها نمىگذارند كه ملتها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت برداشته بشود از ممالك اسلامى، هيچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام نيست و مسلمين براى اينكه بيش از يك ميليارد جمعيت دارند با خزائن فراوان.
رمز بقاى اسلام و پيروزى نهضت، حفظ سنگر مساجد و مراسم سوگوارى سيدالشهدا و روضه خوانى
ما حالا بيائيم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ و با آن توهماتى كه در ذهن اين آقا هست. ما بايد همانطورى كه در اين يك سال از محرم سال قبل و يك قدرى جلوترش تا آنوقتى كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم، حالا هم همانطورى بايد باشيم. حالا بايد بيشتر قشرهاى مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روز ممكن بود كه يك دستهاى باشند كه مثلاً به خيالشان كه خوب شاه مملكت است (از اين حرفها داشتند) شاه مملكت است خوب از خودمان است، ظل الله است، از اين مزخرفات. در صورتى كه ظل الله يك مسالهاى است كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براى حكومتها كار را خيلى مشكل مىكند براى اينكه ظل، سايه، آن چيزى است كه از خودش هيچ ندارد، هر حركتى هست از ذى ظل است. ظل الله پيغمبر اعظم است كه از خودش هيچ نيست، هر چه هست وحى است، هر چه هست از خداى تبارك و تعالى است. اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين عالم را مىخواند براى اينكه اينها ظل الله نيستند، اينها شيطانند. منتها اين منطقها با اشتباهاتى هم بود در كار. حتى از يك معممى فاضل هم هست، كسى نقل كرد كه من در مكه بودم، در همين گيرودارهائى كه شايد همان سال قبل بوده، در همان گيرودارهاى ما، شماها، با اين شخص گفت من در مسجدالحرام نشسته بوديم رو به كعبه، گفتم كه خوب اينجا الان خوب است دعائى بكنيم گفت نه ما تكليفمان اين است كه عين آن به اين معنا كه دعا كنيم براى حفظ او ... خوب اين منطقها گاهى بود اما اين منطقها نسبت به قدرتهاى خارجى اگر هم باشد خيلى كمتر است. ديگر خيلى اشتباه بايد باشد يا خيلى خيانتكار انسان بايد باشد كه ملتش اگر با خارج هم، آن هم خارجى كه غير خودمان هست، خارجى كه معلوم نيست كه حالا آن هم خيلى به مبانى مذهبش هم عمل كه حتما نمىكند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلى باشد و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشرى باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلى كم باشد و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قوىتر باشد، اگر آنوقت هم يك نق و نقى بود، حالا ديگر نبايد باشد بايد همه دستجمعى با هم باشيم و اين راه را برويم و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است. حق پيروز است منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمومنين سلام الله عليه تا حالا، در زمانهايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است، ناچيز بوده است، حالا الحمدلله زياد است اما آنوقت كم بوده، نه اينكه زياد در مقابل ديگران، رمز بقاى اين مذهب و بقاء ممالك اسلامى، ممالك شيعى بايد ببينيم چه بوده است، ما آن رمز را بايد حفظش بكنيم.
يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهدا است. سيدالشهدا سلام الله عليه مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد، نگه داشت و آن نهضتى كه آن بزرگوار كرد و شكست داد ولو كشته شد لكن شكست داد بر اموى و بر ديگران، آن نهضت بايد حفظ بشود. اگر ما
بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اين رمز را حفظ بكنيم، اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهمالسلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضى از اين جوانهاى ما كه اين مجالس، مجالسى بوده است كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم، اين يك اشتباهى است كه مىكنند. حضرت باقر سلام الله عليه (شما بهتر مىدانيد) حضرت باقر سلام الله عليه وقتى كهخواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهرا كه در منا اجير كنند كسى را، كسانى را كه براى من گريه كنند. اين چه مبارزهاى است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر مىخواست چه كند گريه را؟ آنوقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا. اين همين نقطه اساسى، سياسى، روانى، انسانى است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مىآيند مى گويند چه خبر است چيست؟ مىگويند اين اينطور بود. اين توجه مى دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مىكند و مظلوم را قوى مىكند. ما جوانها داديم. كربلا جوانها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم. اين نمىشود اينطور باشد شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست. يك مساله سياسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضيه گريه است تباكايش ديگر چيست؟ تباكى مىخواهد. تباكى ديگر يك چيزى شد؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياجى به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مىكند اين كيان مذهب ما را. اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مىافتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمائى. راهپيمائى است خودش اما راهپيمائى با يك محتواى سياسى، همانطورى كه سابق بود بلكه بالاتر، همان سينه زنى، همان نوحهخوانى همانها، همانها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد، همه روضه بخوانند و همه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اينطور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است. در تمام كشورهاى اسلامى، ملتهاى اسلامى در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً هشتم و چندم، اين دستجات با آن عظمت (البته جهات غير شرعى اش بايد حساب بشود، بايد جهات شرعى محفوظ بماند) اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا، كى مىتواند يك همچنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اينطور هماهنگ باشند، برويد هندوستان همين بساط، برويد پاكستان همين بساط، برويد اندونزى همين بساط، برويد عراق همين بساط، برويد افغانستان، هر جا برويد همين بساط، كى اينها را هماهنگ كرده؟ اين هماهنگى را از دست ندهيد. اين جوانها را اغفال مىكنند. اين جوانهاى صاف دل ما، عزيز ما، صاف دل ما توجه به شيطنت اينهايى كه تزريق مىكنند، ندارند آنها ديگران تزريقشان مىكنند اينها هم تزريق به اينها مىكنند. يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبى آمد و بين روحانيون و قشرهاى جوان را جدا كرد از هم. اين اساس داشت. اينطور نبود كه همين طور بيخود بيخودى باشد. هى تزريق كردند به ماها. به قشر ماها هى تزريق كردند كه اين فكلىها چه، اين ريش تراش ها چه، اين فكلىها چه. تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليسها آورده اند. ماها را از هم جدا كردند، كى نفعش را برد؟ آنهائى كه
مىخواستند نفتهاى ما را ببرند. آنهائى كه مىخواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مىكنند، كنارمان مىگذارند و اين هماهنگى كه ما بايد داشته باشيم از بين مىرود وقتى كه از بين رفت اين هماهنگى هر چه دلشان خواست مىكنند و ما هم هيچ كارى نمىكنيم. امروز هم كه نزديك محرم است مىبينيم كه گفته مىشود (حالا اميدوارم كه صحيح نباشد) گفته مىشود كه بعضى از اين جوانهاى پاكدل ما بازى خوردهاند اگر يك آقايى بخواهد مثلاً روضه بخواند مىگويند كه نه ديگر روضه لازم نيست. اينها ملتفت نيستند كه آنهايى كه با روضه مخالفند همانهايى بودند كه با روحانيت مخالف بودند و همانهايى بودند كه با دانشگاه مخالفند و همانها هستند كه با كارگر مخالفند و همانهايى هستند كه با كشاورز مخالفند و همانها هستند كه مىخواهند كه ما را بدوشند و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگى كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسى است در دنيا و بزرگترين امر روانى است در دنيا، تمام قلوب با هم متحد مىشوند. اگر خوب راهش ببريم، ما براى اين هماهنگى پيروز هستيم و قدر اين را بايد بدانيم و جوانهاى ما توجه به اين مسائل داشته باشند.
دستهائى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند
جوانهاى ما ملتفت اين معنا باشند كه دستهايى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند، يكى يكى مجالس را از بين ببرند، مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. ما همين مساجد و همين روضهها و همين روضههاى هفتگى هم باز همينها، همينها توجه مردم را و همان هماهنگى را ايجاد مىكند. شما اگر دولتهاى ديگر بخواهند يك هماهنگى بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست بر ايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرده. ما براى سيدالشهدايى كه اينطور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم، ما گريه نكنيم؟ همين گريهها نگهداشته ما را. گول اين شياطينى كه مىخواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوانهاى ما، همينها هست كه ماها را حفظ كرده، همينها هست كه مملكت ما را حفظ كرده. تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دستههاى شكوهمند بيرون بياورند، دستههاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهائى كه برخلاف مثلاً چه هست از آنها پرهيز كنند اما دستهها بيرون بيايند سينه بزنند، هر كارى كه مىكردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ كنند، اين اجتماعات است ما را نگهداشته، اين هماهنگىها هست كه ما را نگهداشته. گولشان مىزنند اين جوانهاى عزيز صاف دل را. مىآيند توى گوشش مىخوانند، خوب ديگر گريه مىخواهيم چه كنيم؟ گريه مىخواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد. همين نفع دنيائيش را شما حساب كنيد، آخرتش سر جاى خودش. همين نفع دنيائيش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مىكند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خوردهاند، پشت اينجا يك دست مرموز
فاسد مفسدى هست كه مىخواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد بيدار باشد.
از مناقشات دست برداشته و تسليم راى ملت شويد
و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مىخواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم، يك اجنبى كه مىخواهد اين مملكت ما را به غارت هر چه هست ببرد، ما كه الان مواجه با يك اجنبى هستيم، با يك كسى كه جاسوسى، مركز جاسوسيش براى همه ملتهاى مسلمين يا زيادتر از آنها مستضعفين در اينجا هم بوده است، ديگر ما نبايد بنشينيم و هى نق بزنيم من به او و شما به او و آن به او. نويسندههاى ما! گويندههاى ما! كانونهاى عرض مىكنم كه، كه هستند كانونهاى نويسنده! كانونهاى وكلاى چه! همه مملكت مال خودتان است، آقا نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست، مىخواهند ببرند، بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همين طورى كه مىبينيد اين درجههايى كه شما اسمشان را مىگذاريد مثلا طبقه كذا طبقه پايين و من آنها را بالا مىدانم، ببينيد چطور هماهنگند، اينها الله اكبر مىگويند، برويد بگرديد، كاش فيلم از همه برمىداشتند بعد نشان مىدادند ببيند كىها الله اكبر مىگويند. همين طبقهاند ما از اينها منت مىكشيم، من دست اينها را مىبوسم، ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مىروند الله اكبر مىگويند و فردا راهپيمائى مىكنند. اينها را حفظ بكنيد ننشينيد شما و بنويسيد و بگوئيد و مناقشه بكنيد و چه.
اين مجلس خبرگانى كه همه ملت يك دستهاى را تعيين كردهاند، ديگر هر كس در محل خودش يك كسى را وكيل كرد، شمائى كه مىگوئيد دموكراسى، دموكراسى بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جايى يك كسى به روز گفته باشد تو راى بده، در تمام ايران پيدا بكنيد يك جايى كه الزام كرده باشد يك كسى را كه راى بده. حتى تبليغات هم كم شد ولى مردم مىشناختند اينها را، هر كسى اهل بلد خودش را مىشناخت و راى به او مىداده. با آن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مىكنند؟ چرا بعدش هى چى گفتند مجلس خوب چيز، مجلس خوب. اين مجلسى است كه مردم مىخواهند، شما چكارهايد؟ مجلسى كه مردم خودشان اشخاصى را فرستادند، وكيل كردند، اينها وكيل مردم بودند و وكيل مردم يك قانونى را يك قوانينى را چيز كردند و من تا آن اندازه كه نگاه كردم، بلكه شايد همهاش را نگاه كرده باشم انحراف اسلامى هيچ ندارد، هيچ ابدا شما آقايان و همه آقايان اهل منبر و همه خطبا و همه نويسندهها و همه گويندهها تاييد كنيد. عيب است كه ما بنشينيم هى چيز بكنيم تا قانون اساسىمان را نتوانيم درست بكنيم. اين قانون اساسى، قانون اساسى صحيحى است. راى بدهند به اين ديگر، الزامى نيست مىخواهند راى ندهند خودشان مىدانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم، بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابى كه از قم مىروند به جاهاى ديگر و براى ترويج، اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچنين روز دوازدهم
است، چيزى نيست ديگر، خوب ايام عاشورا كه هستند، ديگر نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسندههاى ما همين طور، گويندههاى ما همين طور. فرض كن حالا يك چيزى هم مخالف راى فلان فرض كنيد كه متجدد هست، خوب وقتى مردم راى دادند او هم بايد بگذرد از آن. مردم راى دادند آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را، ثابت كردند اين را حالا ما بايد بگذاريم به آراء خود مردم و خود مردم هر چه راى دادند. من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه آن محرم براى ما هديه آورد و مجرم فرعى را از بين برد، همين طور اين محرم هم براى ما هديه بياورد و مجرم اصلى ما را به جاى خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
مردم بىتفاوت نباشند نسبت به سرنوشتشان، سرنوشت ما اين قانون اساسى است
بسم الله الرحمن الرحيم
آن يك كلمهاى كه مىخواهم عرض كنم اين است كه آقايان همانطور كه زحمت كشيدند اين مدت و بحمدالله تمام كردند اين خدمت را، در بلادشان كه مىروند، مردم را دعوت كنند به اينكه بىتفاوت نباشند راجع به آن چيزى كه سرنوشتشان است. سرنوشت ما اين قانون اساسى است، اگر بنا باشد كه مردم بىتفاوت باشند معنايش اين است كه به اسلام بىتفاوت، به سرنوشتشان بىتفاوت، به كشورشان بىتفاوت. و اين علاوه بر اينكه، انعكاسش در دنيا انعكاس بسيار ناجورى است، پيش اسلام و اولياء اسلام هم يك انعكاس بدى دارد. اين يك تكليفى است براى همه ما كه راجع به امورى كه مربوط به سرنوشت ملتمان، مربوط به اسلام است ما بىتفاوت نباشيم بلكه با تمام قوه كه داريم تعقيب كنيم كه انشاءالله مسائل تمام بشود و قانون تصويب بشود، نه همين كه اكثريت داشته باشند، اين اكثريتى كه رفراندوم داشت آن اكثريت را طالبيم. والا اكثريت كه معلوم است، اكثر مردم مسلمند و اكثر مردم اما ممكن است كه يك وقتى اين هياهوئى كه در اطراف اين مسائل شده است و اينهايى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، تبليغات سوء اين طرف و آن طرف، معالاسف بعضى از خودمان هم بىتوجه به مسائل باز راجع به قانون اساسى صحبتى مىكنند، اين صحيح نيست براى اينكه ملت اين آقايان را تعيين كرده است. ما حق نداريم كه چيزى كه خود ملت تعيين كرده است ماها دخالت بكنيم. ما تابع ملت هستيم، ملت اين آقايان را تعيين كرده است آقايان هم اين قانون را نوشتهاند، تصويب كردهاند و آقايان هم اهل خبره هستند و آنطورى كه ملت مىخواستند اينها را تمام كردند. ديگر بعد از اين هى صحبت كردن از اينكه فلان ماده چطورى است، با غرب نمىسازد ما تا آمديم مغز اين آقايان را از غرب زدگى خارج كنيم، پشت هشتم ما شايد باشد، بشود اين كار. من نمىدانم آقايان از غرب چه ديدهاند؟ در غرب جز غارت ملتهاى مظلوم و خيانت و جنايت خبرى نيست غرب همين است كه شما ملاحظه مىكنيد كه اينطور جنايات مىكنند. آنوقت آن كسى كه جانى مطلق است مىبرند نگه مىدارند و پشتيبانى از او مىكنند. به حرف يك ملت مظلوم گوش نمىدهند،
نمىگذارند كه شوراى امنيت تشكيل بشود. پولهاى ايران را مثل دزدهاى سرگردنه غارت مىكنند، توقيف مىكنند. غرب وضعش اين است و اين سازمانهائى هم كه درست كردهاند براى خودشان همه براى منفعت غرب است، هيچ براى مظلومها نيست. شما شايد در طول اين مجالسى كه اينها درست كردهاند يك جا پيدا نكنيد كه اگر آمريكا يا آن ديگران كه قدرتهاشان زياد است منافعش با يك مملكت ضعيفى تصادم پيدا بكند اينها يك كارى برايشان كرده باشند. الان چند وقت است كه لبنان مبتلا به اين سرطان است، اين مجلسها چه كردند براى اين در طول اين مدتى كه ما گرفتار اين مسائل بوديم؟ در طول پنجاه و چند سال كه ما گرفتار اين مسائل و مصائب بوديم اين مجلسها براى ما چه كردند؟ اينها همين است كه يك وقتى منافع بزرگها يك چيزى بكند، اينها برايش به نفع بزرگها فعاليت بكنند، حفظ بكنند و يك كلاهى هم سر ماها بگذارند كه يك همچون مجالسى هست و شوراهاى امنيت هست و سازمان ملل هست و اين يك چيزهائى است كه براى ماها درست كردند و ما را مىخواهند بازى بدهند و ما هم بازى مىخوريم، ما، اين آقايانى كه هى مىروند سراغ اينكه ببينيم چطور يك چيزى باشد پسند غرب باشد، پسند غرب اين است كه ما همه چيزمان را تقديمشان بكنيم و بىچون و چرا، اين پسند غرب است. اگر آقايان اين را مىخواهند اين پسند ملت ما نيست و اگر آقايان يك چيزى خيال مىكنند كه در غرب خبرى است بدانند كه در غرب خبرى نيست جز جنايت، جز خيانت. من ملتشان را نمىگويم، - اين دولتها - كه الان غرب يعنى دولتهايشان. در هر صورت من خواهش مىكنم از اين آقايان، از اينهائى كه يا روشنفكرند يا خودشان را به روشنفكرى زدهاند كه اينقدر با سرنوشت يك ملت بازى نكنند. الان شما مىدانيد مملكتتان ابتلاء به هزار جور مصيبت دارد، مواجه با قدرت بزرگى مثل آمريكاست. نبايد حالا ديگر دسته دسته هر كدام يك چيزى بگويند، برخلاف مسير ملت حرفها بزنند - گفته بشود - امروز روزى است كه همهشان با هم بنشينند تفاهم كنند و دست به دست هم بدهند تا اين مصيبتها رفع بشود. اگر ملى هستند براى خاطر ملتشان، اگر علاقه به اسلام دارند براى خاطر علاقه به اسلامشان و يك دستهاى هم معلوم بشود كه اينها چكاره هستند. - اينها، - خوب، هميشه در همه جا بوده است. در هر صورت آن چيزى كه الان لازم است براى همه ما اين است كه تعقيب كنيم و وادار كنيم اقشار مختلفه را، آقايان هر كدام از اهل هر بلدى هستند خطباى آنجا را، علماى آنجا را، روشنفكران آنجا را وادار كنند كه به مردم افهام كنند كه بىتفاوت نباشند كه ما وقتى بنا باشد رفراندم كنيم، ببينيم كه يك رفراندمى كه مورد قبول ماهاست نباشد. و اما قضايايى كه هست هيچ نبايد از اين قضايا ترسيد، ما اينقدر ابتلاء به اين قضايا داشتيم و بيشتر از اين مسائل و اين ملت ما، هى تا لب يك پرتگاهى رفته و آمده بيرون، حالا ديگر موضع ملت ما يك موضعى است كه اين مسائل ديگر نمىتواند متزلزلش كند، حالا هر چه مىخواهند فرياد برنند و پولهاى ما را نگذارند بيايد و نگذارند شوراى امنيت درست بشود. شوراى امنيت هم درست شده بود چيزى نبود اما حالا بفهمند دنيا كه مسائل اينطورى است و اين اشخاصى كه ادعاى اين را مىكنند كه براى حقوق بشر چه دارند، اين مسائل، اين مردم هستند، اين جمعيت هستند، ما با
اينها ابتلاء داريم.
تمام امور به يد قدرتمند خداوند انجام مىپذيرد
من اميدوارم كه تا آخر با قدرت و با قوه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى كه فوق همه قدرتهاست ما پيش ببريم. همانطورى كه با اتكال به خدا امور تاكنون خداى تبارك و تعالى كارها را انجام داده. ما خيلى از موارد مىبينيم كه يك چيزى عمل مىكنيم خودمان هم درست سر در نمىآوريم كه اين چه خواهد شد مىبينيم خوب پيش رفته است اين جز اين نبوده است كه خدا، بنابراين بوده است كه خداى تبارك و تعالى انجام اين مسائل را بدهد و ما اطمينان داريم به اينكه خداى تبارك و تعالى وقتى كه يك جمعيتى توجه به او داشتند مأيوسشان نمىكند و ما هم متوجه به خدا هستيم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه اين مملكت را از اين مفسدهها نجات بدهد و اين مملكت را مستقر كند و اين حكومت را مستقر كند كه اين حكومت اسلامى است انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع افسران نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى پاكستان در بازگشت از سفر حج
ما با همه ملتهاى مسلم برادريم و در شادى و غم آنها شريك هستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارتها را قبول فرمايد. ما با همه ملتهاى مسلم برادر هستيم و در شادى و غم آنها شريك هستيم و اميد اين را داريم كه آنها هم با غمها و شادىهاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملتها، بر ملتهاى مسلمين، بر ملتهاى شرق حكومتهاى غير مشروع كردهاند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضاخان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرتها خصوصاً آمريكا بود، به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد و به اتكاء به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى خرابىهائى كه در طول اين تسلط وحشتانگيز اجانب بر ما و تفالههاى آنها كه در اين كشورها حكومت مىكردند، امروز مواجه شديم با دولت آمريكا و ما اميدواريم كه ملتهاى برادر ما، ملتهاى اسلامى كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند.
مسلمين بايد در مقابل ابرقدرتها يد واحده باشند
و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است و الان كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد آمريكا قيام كرده است و دانشگاهها ظاهرا نوشته بود كه سه روز تعطيل شده است و اين يك مژدهاى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست. مسلمين بايد با هم يد واحده باشند هم يد واحده على من سواه اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدائى قلبها ندانند. مرزها جدا، قلبها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند و داراى خزائن بسيار، اگر چنانچه با هم مجتمع بشوند، اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلبهايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت
بسيار كثيرى هستند، يك ميليارد جمعيت شايد الان بيشتر باشند و خزائن بسيار دارند و احتياج به هيچ كشورى ندارند و همه كشورها تقريبا به آنها محتاج هستند. مع الاسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است و مردم را از اين ابرقدرتها ترساندهاند، تبليغات خود آن ابرقدرتها اين بوده است كه ملتهاى ما را، ملتهاى شما را از اينها بترسانند، به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرتها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مىكنند.
آمريكا در مقابل مسلمين نمىتواند خودنمائى كند
لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود و قدرتهاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكتى وقتى كه خود ملت با هم مجتع شدند و نمىتوانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم، اتكال به اسلام داريم، پشتيبان ما اسلام و خداست و اميد اين را داريم كه همه ملتهاى اسلامى به ما بپيوندند. اين نزاعى كه، مبارزهاى كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر، اگر چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما (كه نخواهند كرد) اين غلبه، غلبه بر اسلام است، غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الان تنها نيست كه بين وجود و عدم است، مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است، همه مسلمين در اين مساله با هم بايد شركت كنند كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود حساب شرق و حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين خواهند به تباهى كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتشهاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه روساى جمهور ممالك اسلامى مىخواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابلهاى كه ما بين كفر و اسلام است، نه ما بين ايران و آمريكا، ما بين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند، برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند و پيروز خواهند شد و از اين طبلهاى ميان تهى نترسند، نترسند كه آمريكا يك قدرت بزرگ است، يك قدرت شيطانى است و مىتواند كه با يك روز همه را به هم بزند، اينها تبليغات است آمريكا نمىتواند اين كار را بكند، در مقابل مسلمين نمىتواند آمريكا خودنمائى كند. دنيا توجهش الان به اين مبارزه است، دنيا الان توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد و خود مملكت آمريكا در آن اختلاف واقع شده است، سياههاى آمريكا كه در تحت ظلم آمريكا بودند الان آنها هم موافقت با ما دارند و ممكن است آنها هم قيام بكنند بايد مسلمين در يك چنين موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل آمريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند، با ما همراهى كنند، ما و خود را از هم بدانند، مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند و همه قيام كنند و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص به ما دارد كند.
ملت ما شهادت را براى خود سعادت و شرف مىداند
يك نفر مجرمى كه پنجاه سال خانههاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين مملكت را به حبس انداخته است، قتلهاى زياد، قتلعامهاى زياد كرده است و سنگفرشهاى خيابان ما را، اسفالتهاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوانهاى ما، ذخائر ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها بردهاند پناه دادهاند يك چنين مجرمى را و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جائى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جائى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزههاى بچگانه اين را بردهاند نگه داشتند و حالا هم كه مطالبه آنها را مىكنيم، ما را مىترسانند از كشتىهايشان كه آمدند در آبهاى نزديك آبهاى خليج و از طيارههاشان و از اينها. ما از چه مىترسيم؟ ما از طيارههاى اينها مىترسيم؟ ما از كشتىهاى اينها مىترسيم؟ ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مىدانيم. ملت ما الان هم از من مىخواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند، ملتى كه شهادت را مىخواهند، او را از چه مىترسانند؟ او را از مردن مىترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مىدانند، آنها ما را از مردن مىترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت. كسى كه خدا را مىشناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد بر آن، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراء طبيعت، اين از چه مىترسد؟
آمريكا اشتباه مىكند، آقاى كارتر اشتباه مىكند كه خيال مىكند كه مىتواند يك چنين كارى بكند، دنيا نمىگذارد كه او چنين كارى بكند، خود ملت آمريكا نمىگذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى آمريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد و جوانهاى ما الان اعلام كردهاند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك چنين كارى بكنند، سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مىكنيم و اگر يك همچو بشود ما نمىتوانيم اين جوانهائى كه الان در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، ما نمىتوانيم آنها را كنترل كنيم. ما نمىتوانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عامها ديده است، برادرها را كشتهاند، پدرها را كشتهاند، زنها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمىتوانيم كنترل كنيم كه اگر آمريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همين طور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند و امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مىتوانند اين كار را بكنند؟ تمامشان را از بين خواهيم برد و خودمان هم كشته مىشويم، آنها را هم از بين مىبريم.
اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند
شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان برسانيد و از قول من به آنها بگوئيد كه برادرهاى شما در مقابل كفر گرفتار هستند، شما قيام كنيد، ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الان
دارد به برادرهايشان مىشود. يك همچو قيامى كه الان ما كرديم، در مقابل كفر است، اين نسبت به مقدرات شما هم تاثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مىماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند. بايد همه با هم متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مامورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مىكنيم اين فكر را از سرشان.
خداوند انشاءالله به شما همه برادرها سلامت بدهد، عزت بدهد، عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند روساى مسلمين را كه علاقهمند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مىكنند، آنها را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان كه در اين مدت براى قانون اساسى و براى مجلس خبرگان زحمت كشيديد، تشكر مىكنم و اميدوارم كه خدمت شما به اسلام مورد نظر صاحبان اسلام باشد و موفق باشيد كه از اين به بعد هم همه با هم خدمت كنيم براى اسلام.
اين قانون اساسى كه تحت نظر علما و كارشناسان اسلام تهيه شده، موجب نگرانى بعضى اشخاص هست و من هيچ نگران نيستم. قانون اساسى صحيح است و اگر بعض طوائف خيال مىكنند كه آن چيزى كه آنها مىخواهند در قانون اساسى نيست، اين يك اشتباهى است و اين را بايد بدانند كه اسلام براى همه است و قانون اساسى همه دردها را انشاءالله دوا مىكند. و اميدواريم كه اگر فرض كنيد كه يك نقيصهاى در كار باشد، بعدها در مجلس شورا اين نقيصه رفع بشود. نگران نباشند هيچ يك از طوائف لكن توجه به يك مسأله داشته باشند و آن اين است كه قدم به قدم، از اول اين نهضت تا حالا مواجه با مخالفت دستهها بوديم و الان كه از اين جهت هم مأيوس شدند، گمان مىكردند كه قانون اساسى مورد توجه مردم نيست. خيلى خوشحال شده بودند از اينكه در اين، راجع به شوراهاى شهر، مردم خيلى اقبال نكردند و آرزويشان اين بود كه در قانون اساسى هم مردم اقبال نداشته باشند، لكن ديدند كه اين قانون اساسى بهتر اقبال شد برايش، از اصل جمهورى اسلامى. حالا البته من درست به تحقيق نمىدانم نسبت چى است لكن تا حالا به ما گفتند نسبت از آن بالاتر است. حالا مأيوس شدند بعض طوائف، مىبينند خوب اين قدم هم برداشته شد.
امروز غائله به پا كردن، به نفع آمريكا و به ضرر اسلام است
ديگر چه بكنند؟ حالا افتادند به اينكه تظاهر كنند ما قانون اساسى را نمىخواهيم. با قلدرى يك حرف داشتند كه بگويند قانون فلان جا يك اشكالى دارد، بيائيد اين اشكال را مثلاً رفع كنيد. يك وقت اين است كه افتادند به قلدرى و يك دسته از اشخاص مغرض، از بستگان رژيم منحوس پهلوى، از بستگان امريكا افتادند ميان مردم، يك دسته اشخاص ساده لوح هم تحت تأثير واقع مىشوند و خيال مىكنند كه اينها يك نظر صحيحى دارند. در صورتى كه مسأله اينطور نيست، آنها نظر صحيح ندارند و
اينها اول تا حالا قدم به قدم كه مخالفت كردند، حالا اين قدم هم برداشته شد و ديدند همه ملت تقريبأ موافق با قانون اساسى هستند، حالا مىخواهند با قلدرى كار را به پيش ببرند. يعنى خيال مىكنند كه در مقابل يك ملتى كه همه اين ريشههاى فساد را دارد مىكند و كنده است، باز مىشود كه يك عدهاى قلدرى كنند و بگويند كه ما نمىخواهيم اين را. چطور مىشود در مقابل يك ملت چند نفر بگويند ما نمىخواهيم؟ اختيار دست شما نيست كه بخواهيد يا نخواهيد. بخواهيد يا نخواهيد، اين قانون اساسى تصويب شد و مردم به آن رأى دادند، قريب به اتفاق به آن رأى دادند و ديگر دست و پا كردن صحيح نيست.
و من امروز به همه ملت، به همه طوائف، به همه ديگر گروهها عرض مىكنم كه امروز شما مخالفتان امريكاست، مخالفتان دولتهاى بزرگ است. امروز مملكت شما مقابل با يك همچو قدرتهائى است.
شما اگر اسلام را قبول داريد، خوب مملكت اسلامى را هم بايد قبول داشته باشيد، و اسلام در خطر است. و اگر چنانچه ملى هستيد، خوب ملت شما در خطر است، كشور شما در خطر است. امروز بيائيد باز تظاهر كنيد و اين او را بزند و اينطور مسائل واقع بشود، نه امرى است كه عقل او را قبول بكند، برخلاف موازين عقلى است و برخلاف شرع است بلا اشكال و از گناهان كبيره است كه معلوم نيست كه اگر كسى الان اسلام را صدمه بزند اصلاً قابل اين باشد كه توبهاش هم حتى قبول بشود. بايد اشخاص روشن، اشخاص صحيح، اين ريشههائى كه مىخواهند اين كارها را بكنند، اين فسادها را ايجاد كنند، غائله مىخواهند درست بكنند، اينها را نصيحت كنند، به اينها بگويند كه آخر شما مسلمان هستيد، چرا مسلمان بايد با اسلام مخالفت كند. شما نمىدانيد كه داريد با اسلام مخالفت مىكنيد، شما نمىدانيد كه اگر اختلاف بين خود ما واقع بشود نتيجهاش را امريكا مىبرد و دولتهاى بزرگ. شما نمىفهميد اين را، يا مىفهميد و تعمد داريد. ملت حالا بايد موازين دستش باشد، كسانى كه امروز غائله ايجاد مىكنند، اختلاف ايجاد مىكنند اين كسان را بشناسند كه اينها عملشان صحيح نيست و به اسم فلان آقا يك غائله ايجاد مىكنند، به اسم فلان شخص يك غائله ايجاد مىكنند. اينها نه مورد نظر فلان آقا و فلان انسان است، اينها يك اشخاصى هستند مىخواهند غائله ايجاد كنند و اين غائله هم به نفع آمريكا تمام مىشود، به ضرر اسلام تمام مىشود، مخالف شرع اسلام است، از گناهان بسيار بزرگ است. امروز اين اختلافات را از آن دست بردارند.
لزوم حفظ آرامش، جهت رفع گرفتارىها
من اين را اعلام مىكنم كه اگر كسى به من سب بكند، فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، احدى حق ندارد كه به او تعرض كند. حرام است تعرض كردن به كسى كه به من سب كند، به من فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، مرا بزند، هر كارى بكند، احدى حق ندارد در اين وقتى كه ما گرفتار هستيم در اين
مصيبت بزرگ، با او مقابله بكند تا اينكه به زد و خورد برسد و غائله ايجاد بشود. امروز آرامش ما مىخواهيم. غائله نگذاريد ايجاد بشود. بايد همه با هم دست به هم بدهيم و ايجاد غائله نشود و همه دست به هم بدهيد، آرامش خودتان را حفظ كنيد و همه توجه به اين داشته باشيد كه اين چيز، گرفتارىهائى كه براى ملت ما پيش آمده اين گرفتارىها رفع بشود. اين را به همه مىگويم، به كردها عرض مىكنم، به بلوچها عرض مىكنم، به تركها عرض مىكنم، به فارسها عرض مىكنم، به سيستانىها عرض مىكنم، به بلوچستانها عرض مىكنم، به عربها عرض مىكنم، به همه ملتها عرض مىكنم كه امروز اسلام در مقابل كفر واقع شده قضيه ايران نيست قضيه اسلام است، اسلام امروز در مقابل كفر واقع شده. همه ملتها بايد با ما موافقت كنند، همه اختلافاتشان را كنار بگذارند و با ما موافقت بكنند. سر يك امور جزئى چرا بايد با هم اختلاف بكنند؟ من ديشب شنيدم كه يك اختلافى اينجا واقع شد. خدا مىداند كه چقدر متاسفم از اين معنا كه يك عده جاهل، يك عده اشخاص كه بىاطلاع از مسائل و از ريشههاى مسائل هستند، اين يك چيزى، يك كسى يك كارى مىكند يك كس ديگر مىزند او را. اشخاصى هستند مىخواهند غائله ايجاد كنند. در همان سابق هم اينطور بود كه يكى از خود سازمانىها يكى را مىكشت مردم خيال مىكردند آن كشته شده است مىريختند به هم، بعد غائله ايجاد مىشد. حالا ممكن است كه يكى كسى از همان ريشههائى كه سابق بوده حالا باشد يك غائله ايجاد كند، يك كسى را بكشد، يك كسى را بزند، بعد اسباب اين بشود كه يك مملكتى به هم بريزد. اين كار برخلاف شرع است، برخلاف انسانيت است، برخلاف مليت است. دست از اين كارها بردارند، برخلاف انسانيت است. چرا اين كارها را مى كنند؟ چه شده است كه حالا شما به جان هم افتاديد؟ چرا بايد به جان هم بيفتيد؟
خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و اين مملكت را از شر دشمنان انشاءالله حفظ كند و ما را بيدار كند از اين خواب.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده كيم ايل سونگ رئيس جمهور كره شمالى
عمال آمريكا با چماق مىخواهند قانون اساسى را نقض كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقاى رئيس جمهور و همچنين از ملت كره تشكر مىكنم كه در يك همچو موضع حساسى كه كشور ما هست، آنها هم بر حسب خلق انسانيت طرفدارى از ما مىكردند. ما در طول پنجاه و چند سال گرفتار آمريكا و دولتهاى بزرگ بوديم و آلت فعلشان هم رضاخان و محمدرضا پهلوى بودند كه آنقدر به اين ملت فشار آوردند و آنقدر قتل و غارت كردند كه بالاخره ملت به جان آمد و با تمام قوا با نداشتن هيچ اسلحه در مقابل اسلحههاى مدرن ايستادند و با قدرت ايمان پيش بردند. آمريكا از آن قدم اول با وضع ما مخالف بود، تا توانست براى حفظ شاه فعاليت كرد، دست و پا كرد، براى من پيام فرستاد و بعد از اينكه شاه بيرون رفت و بختيار آمد، باز كوشش مىكرد و تعقيب كردند كه بختيار باقى باشد. بعد از اينكه بختيار رفت، اينها مشغول فعاليت شدند براى اينكه نهضت ما به ثمر نرسد و قدم به قدم دنبال كردند. آنهائى كه دنبال او بودند، از عمال آمريكا بودند، از ريشههاى فاسد رژيم سابق بودند، غائلهها بپا كردند كه از اول رفراندم براى جمهورى اسلام نشود و بعد كه در اين قدم شكست خوردند، قدم دوم پيش آمد و براى انتخابات مجلس خبرگان باز كارشكنى كردند عمال خبيث آمريكا و بعد كه در آن قضيه هم شكست خوردند، راجع به رفراندم قانون اساسى مشغول شدند به كارشكنى، صندوقها را شكستند، مردم را بازداشتند از رأى دادن، ولى مردم ايران بحمدالله در اين قدم فاتح شدند و راى قريب صددرصد به اين قانون اساسى دادند. در عين حال كه بعد از اينكه مردم هم نمايندگانشان رفت و نمايندگانشان را تعيين كردند براى بررسى قانون اساسى و همان نمايندگان مردم بودند كه قانون اساسى را بررسى كردند و تصديق كردند و بعد هم به رفراندم گذاشته شد، مردم قريب به اتفاق راى دادند بر قانون اساسى معذلك آمريكا از پا ننشسته است و غائلهها بپا مىكند و عجيب اين است كه اشخاصى كه مدعى اين هستند كه روى اساس آزادى، روى اساس دموكراسى عمل مىكنند (و هيچ دموكراسى بالاتر از اين عملى كه ما انجام داديم كه دو مرتبه به آراء عمومى قرار داده شده است، نيست) معذلك حالا متوسل به چماق شدهاند و با چماق مىخواهند قانون اساسى را نقض كنند و قانون اساسى را تغيير بدهند غافل از اينكه ملت همان ملتند و مردم همان مردمند و ايمان مردم همان ايمان مردم است. اگر صد دفعه اين قانون اساسى را بخواهند اصلاح بكنند، نمايندگان ملت باز
نمايندگانى هستند كه علاقه به اسلام دارند، علاقه به كشور خودشان دارند و همين طورى كه اين قانون را اينها تصويب كردند آنها تصويب مىكنند و اگر چنانچه صد دفعه به رفراندم بگذارند، مردم همان مردم هستند، مسلمانها همان مسلمانها هستند، علاقه مردم به كشور، به اسلام همان علاقه است و باز همان راى را خواهند داد و اينها بيخود دست و پا مىكنند و شلوغكارى مىكنند. و اين آشوبى كه الان در آذربايجان بپا كردند اين هم با دست عمال آمريكا دارد انجام مىگيرد و مردم شريف آذربايجان بدانند كه عمال آمريكا هستند كه الان دست به كار هستند و وادار مىكنند مردم را به اين آشوبها و به اينكه يك وقت منجر به برادركشى بشود.
آشوبى هم كه در قم انجام شد باز به دست همانها بود و آنها بودند كه مىخواستند نگذارند قانون اساسى تصويب شود. حالا هم با قانون اساسى مخالفند. مخالفت با قانون اساسى مخالفت با اسلام است و شما بيدار باشيد، برادران آذربايجانى بيدار باشند كه امروز كه مواجه هستيم با يك همچو قدرتى و اسلام مواجه با كفر است و اسلام در خطر است، اينهائى كه آشوب دارند بپا مىكنند، در هر جاى از مملكت كه آشوب بپا بكنند، اينها اشخاصى هستند كه مخالف با اسلام هستند و مىخواهند كه اسلام متحقق نشود، جمهورى اسلامى متحقق نشود و بايد درست متوجه باشند. البته اگر چنانچه قانون اساسى يك اشتباهاتى فرض كنيد در آن بشود (با اينكه نشده است، لكن اگر هم باشد) بعدها كه مستقر شد حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى مستقر شد، رئيس جمهورى تعيين شد، مجلس تحقق پيدا كرد، باز ممكن است كه رسيدگى بشود، اگر نقصى داشته باشد، باز نمايندگان مردم اين كار را بكنند. چماقكشى نمىتواند كارى را انجام بدهد، اشخاصى كه چماق دارند مىكشند و آشوب در آذربايجان بپا كردهاند، بعضى از آنها پروندهشان موجود است كه روابط با آمريكا دارند، مردم بازى نخورند از اينها.
ما مجلسى را قبول داريم كه ظلمهاى آمريكا را بررسى كند، نه اين مجالس فرمايشى
خداوند انشاءالله ملت ما را نجات بدهد از شر آمريكا. من اميدوارم كه اگر صداى ما به مردم عالم برسد، ملتها همه موافقند، اگر ملت آمريكا هم بفهمند ما چه مىگوئيم و كارتر و امثال كارتر در مملكت ما چه كردند در عرض اين چندين سال، در عرض اين پنجاه سال چه كردند با اين مملكت ما، آنها هم با ما موافق مىشوند و ما اميدواريم كه در همين نزديكى كه پروندههاى اينها تمام شود و پروندههاى رؤساى جمهورى آمريكا درست تشكيل شود ما دولت آمريكا را با يك مجلسى از همه اشخاص حقوقدان مملكتها، از همه فرستادههاى دولتها دعوت كنيم اينجا و بررسى كنند راجع به ظلمهائى كه آمريكا راجع به اين مملكت كرده است و ظلمهائى كه وسيله آمريكائىها به اين مملكت شده است بررسى كنند تا معلوم بشود كه آمريكا چكاره است در دنيا و چه مىكند با ضعفا و چه مىكند با مردم و ما اميدواريم در آن قدم هم پيروز بشويم و ما آمريكا را محكوم كنيم. اين مجالسى كه اينها درست كردهاند و ما را محكوم كردند، اين از اول معلوم بود كه ما محكوم هستيم، براى اينكه مجلسى
است به فرمايش خود كارتر تحقق پيدا مىكند و آنها تخلف از قول ابرقدرتها نمىكنند، بنابراين آن مجالس پيش ما ابدا ارزش ندارد و هر چه محكوم كنند ما را، غلط مىكنند، محكوم كردند، غلط كردند، اشتباه كردند و ما اينهائى كه در اينجا هستند، اينها را ما از اجزاء سفارتخانه بودند، يك مطلبى بود كه ممكن بود حق با آنها باشد اما ما اينجا را نه سفارتخانه مىدانيم، اينجا مركز جاسوسى است و نه آن افرادى كه در آنجا هستند از سفرا و از اجزاء سفارتخانه مىدانيم و ديپلمات مىدانيم، هيچ اين حرفها نيست، اينها همه جاسوس هستند و مجرم هستند و مجرمين بايد در خود اين مملكت رسيدگى به حالشان بشود و ما انشاءالله اين مجلس را تهيه مىكنيم براى رسيدگى به تمام اين اوضاع و از ملتها دعوت مىكنيم كه نمايندگانشان را در اين مجلس بزرگ بفرستند و ما آمريكا را به او برسيم كه بايد چه بكنيم با او.
و من باز از همه ملتهائى كه با اين ملت ضعيف، با اين ملت مظلوم موافقت كردند، پشتيبانى كردند، تشكر مىكنم و از خداى تبارك توفيق همه انسانها را، همه مستضعفين را مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع افسران نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى پاكستان در بازگشت از سفر حج
ما با همه ملتهاى مسلم برادريم و در شادى و غم آنها شريك هستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارتها را قبول فرمايد. ما با همه ملتهاى مسلم برادر هستيم و در شادى و غم آنها شريك هستيم و اميد اين را داريم كه آنها هم با غمها و شادىهاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملتها، بر ملتهاى مسلمين، بر ملتهاى شرق حكومتهاى غير مشروع كردهاند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضاخان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرتها خصوصاً آمريكا بود، به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد و به اتكاء به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى خرابىهائى كه در طول اين تسلط وحشتانگيز اجانب بر ما و تفالههاى آنها كه در اين كشورها حكومت مىكردند، امروز مواجه شديم با دولت آمريكا و ما اميدواريم كه ملتهاى برادر ما، ملتهاى اسلامى كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند.
مسلمين بايد در مقابل ابرقدرتها يد واحده باشند
و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است و الان كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد آمريكا قيام كرده است و دانشگاهها ظاهرا نوشته بود كه سه روز تعطيل شده است و اين يك مژدهاى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست. مسلمين بايد با هم يد واحده باشند هم يد واحده على من سواه اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدائى قلبها ندانند. مرزها جدا، قلبها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند و داراى خزائن بسيار، اگر چنانچه با هم مجتمع بشوند، اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلبهايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت
بسيار كثيرى هستند، يك ميليارد جمعيت شايد الان بيشتر باشند و خزائن بسيار دارند و احتياج به هيچ كشورى ندارند و همه كشورها تقريبا به آنها محتاج هستند. مع الاسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است و مردم را از اين ابرقدرتها ترساندهاند، تبليغات خود آن ابرقدرتها اين بوده است كه ملتهاى ما را، ملتهاى شما را از اينها بترسانند، به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرتها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مىكنند.
آمريكا در مقابل مسلمين نمىتواند خودنمائى كند
لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود و قدرتهاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكتى وقتى كه خود ملت با هم مجتع شدند و نمىتوانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم، اتكال به اسلام داريم، پشتيبان ما اسلام و خداست و اميد اين را داريم كه همه ملتهاى اسلامى به ما بپيوندند. اين نزاعى كه، مبارزهاى كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر، اگر چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما (كه نخواهند كرد) اين غلبه، غلبه بر اسلام است، غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الان تنها نيست كه بين وجود و عدم است، مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است، همه مسلمين در اين مساله با هم بايد شركت كنند كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود حساب شرق و حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين خواهند به تباهى كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتشهاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه روساى جمهور ممالك اسلامى مىخواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابلهاى كه ما بين كفر و اسلام است، نه ما بين ايران و آمريكا، ما بين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند، برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند و پيروز خواهند شد و از اين طبلهاى ميان تهى نترسند، نترسند كه آمريكا يك قدرت بزرگ است، يك قدرت شيطانى است و مىتواند كه با يك روز همه را به هم بزند، اينها تبليغات است آمريكا نمىتواند اين كار را بكند، در مقابل مسلمين نمىتواند آمريكا خودنمائى كند. دنيا توجهش الان به اين مبارزه است، دنيا الان توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد و خود مملكت آمريكا در آن اختلاف واقع شده است، سياههاى آمريكا كه در تحت ظلم آمريكا بودند الان آنها هم موافقت با ما دارند و ممكن است آنها هم قيام بكنند بايد مسلمين در يك چنين موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل آمريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند، با ما همراهى كنند، ما و خود را از هم بدانند، مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند و همه قيام كنند و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص به ما دارد كند.
ملت ما شهادت را براى خود سعادت و شرف مىداند
يك نفر مجرمى كه پنجاه سال خانههاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين مملكت را به حبس انداخته است، قتلهاى زياد، قتلعامهاى زياد كرده است و سنگفرشهاى خيابان ما را، اسفالتهاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوانهاى ما، ذخائر ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها بردهاند پناه دادهاند يك چنين مجرمى را و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جائى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جائى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزههاى بچگانه اين را بردهاند نگه داشتند و حالا هم كه مطالبه آنها را مىكنيم، ما را مىترسانند از كشتىهايشان كه آمدند در آبهاى نزديك آبهاى خليج و از طيارههاشان و از اينها. ما از چه مىترسيم؟ ما از طيارههاى اينها مىترسيم؟ ما از كشتىهاى اينها مىترسيم؟ ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مىدانيم. ملت ما الان هم از من مىخواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند، ملتى كه شهادت را مىخواهند، او را از چه مىترسانند؟ او را از مردن مىترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مىدانند، آنها ما را از مردن مىترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت. كسى كه خدا را مىشناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد بر آن، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراء طبيعت، اين از چه مىترسد؟
آمريكا اشتباه مىكند، آقاى كارتر اشتباه مىكند كه خيال مىكند كه مىتواند يك چنين كارى بكند، دنيا نمىگذارد كه او چنين كارى بكند، خود ملت آمريكا نمىگذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى آمريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد و جوانهاى ما الان اعلام كردهاند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك چنين كارى بكنند، سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مىكنيم و اگر يك همچو بشود ما نمىتوانيم اين جوانهائى كه الان در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، ما نمىتوانيم آنها را كنترل كنيم. ما نمىتوانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عامها ديده است، برادرها را كشتهاند، پدرها را كشتهاند، زنها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمىتوانيم كنترل كنيم كه اگر آمريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همين طور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند و امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مىتوانند اين كار را بكنند؟ تمامشان را از بين خواهيم برد و خودمان هم كشته مىشويم، آنها را هم از بين مىبريم.
اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند
شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان برسانيد و از قول من به آنها بگوئيد كه برادرهاى شما در مقابل كفر گرفتار هستند، شما قيام كنيد، ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الان
دارد به برادرهايشان مىشود. يك همچو قيامى كه الان ما كرديم، در مقابل كفر است، اين نسبت به مقدرات شما هم تاثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مىماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند. بايد همه با هم متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مامورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مىكنيم اين فكر را از سرشان.
خداوند انشاءالله به شما همه برادرها سلامت بدهد، عزت بدهد، عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند روساى مسلمين را كه علاقهمند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مىكنند، آنها را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كرمانشاه (باختران)
پشتيبانى تمام قشرهاى ملت از اشغال سفارت
بسم الله الرحمن الرحيم
من چهرههاى شما جوانها را، چهرههاى ايمانى و نورانى شما دوستان عزيز را كه مىبينم كه شما از فرسخها دور آمديد براى اسلام، پشتيبانى از احكام قرآن، پياده آمديد، دانشجويان معظمى هستيد كه راههاى دور را طى كرديد و پياده آمديد براى اظهار پشتيبانى از جمهورى اسلامى و از آنهائى كه در آن لانه جاسوسى براى افشاگرى خائنين هستند، بسيار تشكر مىكنم و دعا به شما مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شما را موفق كند، همه سالم باشيد و همه اين راهى را كه تاكنون رفتهايد، باز دسته جمعى به آخر برسانيد و به پيروزى نهائى كه آرزوى همه ماست و به قطع كردن دست اجانب از كشورتان و قطع كردن دست دنبالههاى اجانب موفق بشويد. شما آقايان از راههاى دور آمديد و پيام روستائيان، شهرستانىها و دوستانى كه در بين راه بودند رسانديد كه آنها همه از اين راهى كه راه اسلام است پشتيبانى مىكنند.
اشخاصى كه مفسده مىكنند از آمريكا الهام مىگيرند
ساير قشرهاى ملت هم همينطور هستند، لكن معالاسف در بين قشرهايى از مردم اشخاص مفسدى (اشخاصى كه الهام مىگيرند از آمريكا، از اجانب) هستند و مشغول مفسده هستند. لابد آقايان غائلهاى كه بوجود آوردند در تبريز شنيدهايد، اينها تبريزى نيستند، اهل تبريز فكرشان اين فكر نيست كه با اسلام مبارزه كنند، تبريزى هميشه مثل ساير مسلمينى كه در ايران هستند، مىباشند. اينها كه اين غائله را به راه انداختهاند از خدمتگزارهاى اجانب هستند و پرونده بعضى از آنها هم در همين لانه جاسوسى پيدا شد از سران همينها كه رفتند و راديو و تلويزيون تبريز را گرفتند و بعد هم بيرونشان كردند، پرونده بعضى از اينها پيدا شد كه مستقيما با آمريكا در رابطه بودند و از جاسوسان آنها بودند. امروز هم من شنيدم كه اينها رفتهاند در دهات، دهات تبريز (بعد از آنكه اهالى محترم شهر تبريز ريختند و اينها را بيرون كردند) رفتهاند در دهات و دهاتىها را دارند بازى مىدهند و مىخواهند باز غائله ايجاد كنند و من به اهالى آذربايجان و به اهالى شهر تبريز، به مؤمنان متعهدى كه در ايران هستند، هر جا هستند و در آذربايجان، در هر نقطه هستند و به برادرانى كه در روستاها هستند، هشدار
مىدهم، تذكر مىدهم كه اينهائى كه مىآيند بين شما و مىگويند كه فلانى حكم جهاد داده، اينها همه دروغ مىگويند. جهاد بر عليه اسلام؟ جهاد براى خاطر كارتر؟ شما بيائيد جهاد كنيد كه كارتر توفيق پيدا بكند و مملكتتان را بگيرد؟ اينهائى كه مىآيند اينها را مىگويند، اينها نوكرهاى سفارت هستند، بستگان سفارت هستند و اينها به محاكمه كشيده خواهند شد، اينها را دستگير خواهند كرد، خود آذربايجانىها اينها را دستگير كنند تا محاكمه كنيم اينها را و اين دشمنهاى اسلام را، دشمنهاى ايران را به جزاى خودشان برسانيم. متوجه باشند روستائيان محترم، آنهائى كه در بلاد متفرق هستند و از تبريز بودند، از علماء تبريز سؤال كنند، وقتى كه مىآيند در تبريز، بروند از علماء سؤال كنند، دست به كارى نزنند كه اسباب اين بشود كه اسلام از دستتان برود يا اينكه كشتارى بشود. ما اگر بخواهيم اينها را با اسلحه از بين ببريم، همان خود تبريز اينها را از بين مىبرد، اگر ما بگوئيم، لكن ما نمىخواهيم اينطور بشود، ما مىخواهيم آرامش باشد، ما مىخواهيم مملكتمان آرام باشد تا بتوانيم اصلاح كنيم همه را.
ما الان مواجه هستيم با يك دشمن بزرگى، در اين حالى كه ما متوجه و مواجه با يك دشمنى هستيم كه اساس اسلام را مىخواهد از بين ببرد، كشورمان را مىخواهد مثل سابق باز به دست بگيرد، يك مشتى از اراذل، يك مشتى از اشخاص از خدا بىخبر، يك مشت اشخاصى كه از خانههايشان چيزهاى ننگآور بيرون آمده است، ديگرانشان هم همينطور هستند، اينها آمدند در مقابل همه مسلمين به كمك كارتر و امثال كارتر فعاليت مىكنند. اهالى آذربايجان متوجه باشند، اهالى روستاهاى آذربايجان متوجه باشند، علماء آذربايجان توجه كنند، هدايت كنند، آنهايى كه در روستاها هستند، بفرستند اينها را هدايت كنند كه به دام اين اشخاصى كه مفسده هستند نيفتند. اينها اشخاصى هستند، آنها را بازى مىدهند، خيال مىكنند كه با يك كلمهاى كه گفتند و بازى دادند كارها درست مىشود. بايد اهالى محترم تبريز مجهز باشند براى جلوگيرى از اين مفسدهها و بايد خودشان جلوگيرى كنند، البته نبايد به غير آرامش باشد، بايد با آرامش باشد و خداى نخواسته يكوقت خونريزى نشود. در هر صورت شما از راههاى دور مىآييد براى پشتيبانى، آذربايجانىها قيام مىكنند براى پشتيبانى از اسلام، آنوقت يك گروهى بيخبر از خدا، بيخبر از اسلام، خائن به كشور ما، غائله مىخواهند بپا كنند، جمع شده بودند و حرفهاى نامربوط زده بودند تا غائله ايجاد كنند و جلوگيرى شد. رفتند آذربايجان غائله بپا كردند و حالا جلوگيرى شده است، حالا رفتهاند در دهات مىخواهند غائله بپا كنند. خود دهاتىها اينها را راه ندهند، اينها مفسد هستند، اينها فاسد هستند، اينها محاكمه بايد بشوند، گول نخورند از اينها.
با وحدت كلمه و اسلام امور را به پيش ببريم
الان بين راه هستيم، ما الان مواجه هستيم به يك قدرتى كه بايد
با وحدت كلمه، با اسلام پيش ببريم. اينها آمدند مىخواهند نگذارند و مىخواهند مانع بشوند از اينكه اسلام پيشرفت كند، اينها از اول مخالف اسلام بودند. اينها روزنامههائى كه نوشتند، قاچاقى نوشتند و اعلاميههائى كه قاچاقى
دادند، همهاش برخلاف اسلام است. بايد اهالى محترم آذربايجان خصوصاً و اهالى همه ايران بيدار باشند و دسته جمعى با هم برخلاف اين دشمن بزرگ و مخالف اين دشمن بزرگ بپا خيزيم و انشاءالله پيروز بشويم و پيروز خواهيم شد.
ما از اين به بعد ديگر اجازه نخواهيم داد كه اجانب در مملكت ما بيايند و آقائى كنند به ما، ما خودمان هستيم، هر چه هم مىخواهند آنها فشار بياورند و نقشه بچينند براى اين كه محاصره اقتصادى بكنند، ما از محاصره اقتصادى باكى نداريم. علاوه، مگر دنيا تابع آقاى كارتر است كه وقتى كه بگويد بايد محاصره اقتصادى بشود، همه دنيا بگويند كه چشم، ما محاصره اقتصادى مىكنيم. اين از اشتباهاتى است كه اين ابرقدرتهاى خالى از عقل مىكنند كه خيال مىكنند كه حالائى كه من يك قدرتى دارم تمام مردم، تمام عالم تابع من هستند، حتى در مملكت خودشان هم در همان پستهاى وزارتشان هم با ايشان موافقت ندارند و ايشان را تقبيح مىكنند و ايشان را بايد از صحنه سياست خارج كنند.
آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند
آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند. كارتر بد سياستمدارى بود براى آمريكا، بد رئيس جمهورى بود براى آمريكا، آمريكا را بدنام كرد در دنيا، مسلمين را بر ضد امريكا مجهز كرد كارتر و اين كارتر لايق اين نيست كه رئيس جمهور آمريكا باشد. ملت آمريكا بايد بدانند كه كارتر را نبايد راى به او بدهند براى اينكه كارتر خيانت كرده است به آمريكا و الان مشغول خيانت به آمريكاست، مشغول دسيسه است و برخلاف مصالح آمريكا دارد عمل مىكند، چنانچه دانشمندان خود آمريكا اين مطلب را دارند مىگويند و بعدها هم خواهند گفت.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت شما جوانها را، سلامت تمام اهالى ايران و مؤمنين را خواستارم و دعا مىكنم به شما، خدمتگزار شما هستم. خداوند همه شما را مؤفق كند. خداوند دشمنان شما را از بين ببرد و شما را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع خواهران و برادران كفن پوش از بابلسر
مقصود عمال آمريكا اين است كه ملت را از آن راهى كه مىرفت منحرف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از شما خواهران و برادران كه با اين حال، با كفنپوشى، براى پشتيبانى از اسلام و جمهورى اسلام تا اينجا آمديد چطور تشكر كنم. من دعاگوى همه شما هستم و همانطور خدمتگزار همه شما. مىدانيد كه در اين موقعى كه ما هستيم، حساسترين موقعى است كه در كشور ما مىگذرد، از آن طرف مواجهه ملت ما با قدرت بزرگ امريكا با همه وسائل تبليغاتى و وسائل جنگى كه دارد و از آن طرف ريشههاى رژيم سابق و منحرفين از ديانت اسلام كه در گوشه و كنار مشغول فعاليت هستند و مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى به ثمر برسد.
اينكه گفتيد در آنجا، در بابلسر، براى رد قانون اساسى و اينها اعلاميهها دادند، اينها همينها هستند كه نمىخواهند اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اينها از اول دست و پا مىكردند كه اين شخص فاسد را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه رژيم سلطنتى را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه بختيار را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه قانون اساسى سابق را كه لازمهاش حفظ رژيم شاهنشاهى و رژيم سابق بود نگه دارند، در اين مراحل شكست خورد. به مجردى كه شكست خوردند صورتهاى خودشان را عوض كردند، در حال شكست شدند يك اشخاص ملى، يك اشخاص دينى و اسمها را تغيير دادند. يك وقتى شاهنشاه و آن بساط را مىخواستند، بعد حرفها تغيير كرد و اسم شد طاغوت. همينهائى كه، بعضى از همينهايى كه حالا مىگويند به رژيم سابق، طاغوت، طرفدار همين رژيم بودند و الان هم طرفدار رژيم و طرفدار آمريكا بعضىشان هستند، ملت ما در يك همچو موقع خطيرى كه مواجه است با امريكا و قاعده اين بود كه همه افراد ملت دست از همه مسائل بردارند و متوجه همين يك نقطه بشوند، اينها نمىدانند كه اگر چنانچه اين نهضت شكست بخورد و اين ملت در مقابل امريكا شكست بخورد، ديگر نه آذربايجانى مىماند و نه ايرانى.
اين اشخاص كه در آذربايجان براى خدمت به آذربايجان دارند اين فعاليتها را مىكنند و آن فسادها را مىكنند، آنها نمىدانند كه اگر مملكت ما به دست آنها بيفتد با اينها چه خواهند كرد، با اين ملت شريف ايران چه خواهند كرد، با آذربايجان چه خواهند كرد، با خوزستان چه خواهند كرد، با كردستان چه خواهند كرد، با سيستان چه خواهند كرد، با بلوچستان چه خواهند كرد، با تركمن صحرا
چه خواهند كرد، اينها غافلند از اين معنا. ملتهاى شريف و تودههاى ملت شريف ما و ملت شريف ما و اين قشرهاى مختلف همه با جمهورى اسلامى موافقند و با امريكا مخالف، لكن با صورتهاى ديگرى، با ماسكهاى ديگرى اشخاص در بين آنها نفوذ مىكنند و آنها را اغفال مىكنند و در يك موقعى كه بايد ما همه با آرامش خاطر روبروى اين ديو بزرگ بايستيم و اين شيطان بزرگ، منحرف مىكنند ملت ما را از آن راهى كه دارد مىرود، راه ضلالت پيششان مىگذارند، همين قدر مقصود اين است كه ملت را از آن راهى كه مىرفت منحرف كنند تا امريكا بتواند كارهايش را انجام بدهد. امريكا از اين وحدت كلمه ملت و از اينكه ملت ما به اينجا رسيده است كه جوانهاى غيور كفن پوش شدند، شهادت مىخواهند، از اين وحشت دارد و از شكست سياسى هم وحشت دارد و آن تابع اين است كه مهلت پيدا كنيم كه جرائم امريكا را و رؤساى جمهورى امريكا را، بخصوص اين رئيس جمهورى فعلى را، بر ملا كنيم، اينها از اين مطلب وحشت دارند، وحشت زده شدند اينها، لكن مىخواهند يك كارى بكنند كه ما را مشغول بكنند به يك امور ديگرى در داخل، مىخواهند اين نهضت را از داخل بپوسانند، مىخواهند اين نهضت را در داخل خودش اختلاف ايجاد كنند.
اين اشخاص كه فرياد مىزنند ما طرفدار خلق هستيم، مىخواهند شما را از مقصد اصلى (دشمنى با امريكا) منحرف كنند
غائله آذربايجان براى اين مقصد است و شواهد برايش هست كه براى همين مقصد است كه ملت ايران را مشغول به خودش بكنند و از امريكا و از دشمنهاى اصلى منحرف كنند، اذهان را متوجه كنند به آذربايجان، با اينكه آذربايجان قضيه مهمى نيست، آذربايجان يك دسته مفسدند و يك كارهائى كردند و ملت آذربايجان همچو چيزهائى را محكوم مىكنند، لكن اينها اشخاصى كه درست مطالب دستشان نيست، قشرهائى كه درست توجه به مطالب ندارند، اينها با تبليغات سوء خودشان، با طرفدارى از بعض اشخاصى كه خود آن آقا هم با آن مسائل موافق نيست، با اين مردم ساده را اغفال مىكنند و غائله درست مىكنند. هر روز در يك جائى غائله درست مىكنند و تمام مقصد اين است كه ملت ايران را از اين راهى كه دارد مىرود، از اين مواجههاى كه الان پيدا شده است ما بين ملت ايران و آمريكا، از اين باز دارند. تمام كوششهاى اين جمعيتها اين است كه ما از اين توجهى كه الان پيدا كرديم و داريم، ساير مملكتها را، حتى بعضى ممالك غربى را، متوجه به اين مقصد بكنيم و امريكا از اين باب وحشت زده شده است. مىخواهند ما را به خودمان مشغول كنند و غائله درست كنند، در همين جاها جار و جنجال پيدا بشود، حتى در قم جار و جنجال پيدا بشود، در آذربايجان جار و جنجال پيدا بشود، در كردستان بشود، در هر جا، و ما مشغول بشويم به خودمان و از دشمن غافل بشويم. بايد همه قشرهاى ملت بيدار بشوند، متوجه باشند كه گول اين اشخاصى كه فرياد مىزنند كه ما طرفدار خلق هستيم، ما فدائى خلق هستيم، آن اشخاصى كه رفتند و تلويزيون تبريز را گرفتند و ادارات دولتى را گرفتند، اينها اشخاص هستند كه مىخواهند شما را، ملت را از آن مقصد اصلى باز دارند، از آن
مطلبى كه ما الان مىخواهيم امريكا را در تمام دنيا، رؤساى جمهورى، جمهورى امريكا را در تمام دنيا، آن چيزهائى، كارهائى را كه كردند، فاش بكنيم. اين يك مطلبى است كه براى آنها بسيار ناگوار است و ناچارند كه هى قشرها را وادارند در مقابل هم و بريزند به جان هم و بازى درست كنند، غائله درست كنند تا اينكه مجال ندهند به اينكه آن كار انجام بگيرد.
و ما بايد هوشيار باشيم. ملت ما بايد هوشيار باشند، توجه داشته باشند كه امروز كار مشكلتر است از آن روزى كه ما مواجه بوديم با محمدرضا. آن روز كه ما مواجه بوديم با محمدرضا، همه ملت دشمن خودشان را فرياد مىزدند كه نه، آنهائى هم كه دوست بودند با او آن وقت نمىتوانستند اظهار كنند اما امروز ما مواجهيم با يك اشخاصى كه اينها داخل هستند، از خود ملت مىگويند هستيم و برخلاف مسير ملت دارند حركت مىكنند و تحريكات مىكنند، ما از تحريكاتشان مطلعيم.
ما امروز كارمان مشكل است از اين باب كه ما از يك طرف مواجهيم با امريكا و مىخواهيم حساب او را بكشيم كه ملت ما را چه كرده است. تا حالا يك طرف امريكا ايجاد كرده است يك دستجاتى را براى اينكه نگذارد اين كار بشود، همه مقصد اين است كه نگذارند اين دادگاهى كه ما از تمام ملتها مىخواهيم در اينجا تشكيل بدهيم و امريكا را ببينيم، بررسى كنيم كه در اين چندين سال چه كرده است با اين ملت و اين ملت چه ديده است از او و خزائن اين ملت كجا رفته است، در جيب چه كسى رفته است. تمام اين حرفها براى اين است كه نگذارند اين عمل بشود.
الان آنطورى كه به من اطلاع دادند، در خود تبريز و در اطراف تبريز هم پول دارند خرج مىكنند و هم دارند اسلحه توزيع مىكنند و اين ملت بيچاره غافل است از اين معنا كه دارند چه با او مىكنند. نمىدانيد كه اين اسلحهها را مىدهند كه شما برخلاف اسلام قيام كنيد، اين پولها را مىدهند كه شما برخلاف اسلام حرف بزنيد، مبادى پولش هم به حسب احتمال معلوم است از كجاست. بيدار بشوند مردم، همه جا، شما كه از بابلسر، از شمال آمديد بيدار باشيد كه مبادا در آنجا يك همچو غائلهاى پيدا كنند، حاصل بشود، مبادا مردم و جوانهاى ما تحت تأثير اين اوراقى كه اين خواهر گفتند كه در آنجا منتشر مىشود تحت تأثير آن واقع بشوند، مبادا خيال بكنند كه قانون اساسى، يك قانون اساسى، يك قانونى است كه ملى نيست، يك قانونى است كه اسلامى نيست. اين قانون را اشخاصى كه ملى بودند و اسلامى بودند، آنها اين قانون را تصويب كردهاند. آنهائى كه مىگويند اين قانون نيست، اينها برخلاف ملت دارند صحبت مىكنند، اينها مىخواهند اين ملت به مقصد خودش نرسد والا ملت اين را تصويب كرده است، بيدار بشويد، توجه داشته باشيد كه امروز روز اين نيست كه به اين صداهاى فاسد كه دائما مشغول بوق زدن هستند گوش بدهيد، امروز، روزى است كه با مشتهاى گره كرده در مقابل همه بايستيد و در مقابل امريكا بايستيد. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه اين سنگرها پيروز بشويم و در همه اين سنگرها اسلام پيروز بشود. خداوند ما را از شر كسانى كه برخلاف مسير اسلام دارند سير مىكنند نجات بدهد. خداوند ملت ما را از اشخاصى كه برخلاف مسير ملت دارند حركت مىكنند نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جامعه پيشهوران اصفهان
تلاش و تبليغات دشمنان اسلام در ممانعت از تحقق و معرفى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايانى كه تشريف آورديد متشكرم و آنطور كه ايشان تذكر دادند شما به رايگان در خدمت مردم بوديد كه فىالحقيقه خدمت به اسلام است. شما مىدانيد كه امروز كشور ما مبتلاى به چه امورى هست در حالى كه با يك قدرت بزرگى مثل امريكا مواجه هست، آنها هم همه طور دارند تبليغات مىكنند در خارج، تبليغات دامنهدار در مطبوعات خارجى، در مجالسى كه در خارج دارند، در اجتماعاتى كه دارند تبليغاتى به ضد كشور ما مىكنند، به ضد نهضت ما مىكنند و در داخل هم كه مطلع هستيد كه باز عمال آنها مشغولند از اسلام مىترسند اينها تا حالا اسلام را اصلاً نمىدانستند چه هست، بعضى كه آمده بودند، از خارج آمده بودند گفتند در فلان جا اصلاً اسلام را نشنيده بودند، اصلاً اسم اسلام را نشنيده بودند، آنجائى هم كه اسم اسلام را شنيدند، معناى اسلام را نمىدانند. در ممالك خودمان هم كه اسلامى هستند، اسلام را يك نيمهاى از آن جزئى از آن را اطلاع دارند، اسلام را اطلاع ندارند، اسلامشناسان ما هم يك ورقى از اسلام را اطلاع دارند، اسلام به آنطورى كه هست نگذاشتند تا حالا ظهور پيدا بكند. كوششهاى دائمى خلفاى بنىاميه، خلفاى بنىعباس، بعد هم خلفاى ديگر و سلاطين و سلاطين ايران بالخصوص و بعد هم در عصرهاى ما كه مطلع هستيد اين دودمان فاسد، اين پدر و پسر فاسد كوشش كردند به اينكه اسلام را نگذارند اصلاً ظهور پيدا بكند و اين عمده تبليغات خارجى بوده است دستهاى خارجى كه با مطالعات فهميده بودند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند دست آنها كوتاه مىشود، نگذاشتند كه اسلام به آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، اسلام را محصورش كردند در مدرسهها و در مساجد آن هم، همان جهات عباديش كه اگر فرض كنيد از يك ملائى هم پرسيده مىشد، همان جهات عبادى را توجه به آن داشت آن جهات ديگر توجه به آن نشده بود، در كتابها هست اما در كتابها مدفون شده بود اسلام، كتاب هاى علمى ما همه ابواب اسلام در آن هست، همانطورى كه ابواب عبادات و وظائف عبادى هست ابواب حكومت و وظائف حكومت و جزائيات و قضاء و همه اينها، چيزهائى كه مربوط به حكومت است در كتابهاى ما هست، لكن همانجا مدفون شده است، فقط توى كتاب است.
دو تاويل ناقص و نادرست از قرآن
اسلامى كه آمده است براى اينكه در خارج يك وجود عينى پيدا بكند و مردم را در خارج تربيت بكند، تربيت همه جانبه در قطبهاى مختلف در بعدهاى مختلف يعنى آنطورى كه انسان هست. انسان اين هيكل موجود، اين جثه موجود و اين حواس موجودى كه ما احساسش مىكنيم، اين انسان نيست، به اين معنا حيوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادى هستند، همه اين نحوه ادراكاتى منتها يك قدرى كم و زياد، يك بعد انسان عبارت از اين موجود فعلى كه داراى اين حواس و داراى خواص هست، بعدهاى ديگرش اصلاً به آن توجه نشده است و يا كم توجه شده است. معالاسف ما در دو زمان مبتلاى به دو طائفه بوديم، در يك زمان ما مبتلا بوديم به يك جمعيتى كه قرآن را وقتى كه نگاه مىكردند و تفسير مىكردند، تاويل مىكردند، اصلاً راجع به آن جهت بعد ماديش، بعد دنيائيش توجه نداشتند، تمام را بر مىگرداندند به يك معنوياتى حتى قتال وقتى كه در قرآن واقع شده بود - قتال با مشركين - اينها قتال - با نفس - را تاويل به قتال با نفس مىكردند، چيزهائى كه مربوط به زندگى دنيائى بود تاويل مى كردند به معنويات.
اينها يك بعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بعد معنويش البته به طريق ناقص، آن بعد معنويش بود و همه جهات را به همين بعد بر مىگرداندند و ما بعدها مبتلا شديم يك عكسالعملى در مقابل او كه فعلا الان هست و از مدتى پيش اين معنا تحقق پيدا كرده كه در مقابل آن طائفهاى كه قرآن را و احاديث را تاويل مىكردند به ماوراى طبيعت و به اين زندگى دنيا اصلاً توجه نداشتند، به حكومت اسلامى توجه نداشتند و به جهاتى كه مربوط به زندگى است توجه نداشتند، اين طائفه دوم عكس كردند، معنويات را فداى ماديات كردند آنها ماديات را فداى معنويات كرده بودند و اينها معنويات را فداى ماديات كردند، هر آيهاى كه دستشان مىرسد و بتوانند، تعبير مىكنند به يك امر دنيائى، كانه ماوراى دنيا چيزى نيست. آنها كانه در نظرشان ماوراى عالم غيب چيزى نبود. آنها در يك حدودى كه خودشان داشتند درست بود حرفشان، اينها اعتقادشان اين است يا مسائلى كه طرح مىكنند اين است كه ماوراى اين عالم خبرى نيست همه اين مسائل را فداى همين عالم مىكنند.
نيل به دموكراسى و ماديات، تاويل نادرستى از خواستههاى ملت ايران
شما مىبينيد حتى در اعمالى كه از مردم صادر مىشود در اين نهضتى كه همه قشرها شريك بودند شما از مركز كه تهران است بگيريد برويد از آن طرف تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، يك وقت تمام مردم راجع به يك مطلب قيام كردند همه با هم همصدا شدند، صدا چه بود؟ صدا اين بود كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اين رژيم را نمىخواهيم و ما اسلام را مىخواهيم. همه همصدا يك مطلب مىگفتند بچه كوچكى كه تازه رفته بود در دبستان يا قبل از آن هم بود همين مطلب را مىگفت، آن مريض پيرمردى هم كه در بيمارستان خوابيده بود او هم همين را مىگفت. پشتبامها هم وقتى كه مىرفتيد همهاش الله اكبر بود واز اسلام بود. لكن اينها همين
معنايى كه همه دارند مىگويند اسلام، مىگويند كه همه اينها دمكراسى فرياد مىكردند، در صورتى كه اكثرا اينها كلمه دموكراسى به گوششان نخورده بود و معناى دموكراسى فاسدى كه اينها مىگويند، اگر به ايشان مىگفتند اصلاً قبول نداشتند. اينها مىگفتند اسلام. اينها كه مىخواهند همه چيز را تاويل بكنند، حتى اقوال مردم كوچه و بازار را هم تاويل مىكنند به اينكه نه اينها كه فرياد مىكردند و خدا مىگفتند و پيغمبر مىگفتند - عرض مىكنم كه - جمهورى اسلامى مىگفتند، نه اينها او را نمىخواستند اينها مىخواستند همين زندگى ماديشان درست بشود. از اين تنگ آمده بودند كه معاششان درست نيست. آيا اين معقول براى كسى هست كه فرياد بزند براى شكمش و خودش را به كشتن بدهد؟! فرياد بزند براى شكمش و جوانش را بكشتن بدهد؟! اين اصلاً معقول است؟ اينهائى كه داوطلبانه در ميدان مىرفتند و مقابل توپ و تانك و مسلسل مىايستادند و آن شياطين به آنها حمله مىكردند و اينها با مشت گره كرده به آنها حمله مىكردند و غلبه هم كردند، اينها براى اين بود كه يك خانه خوبى داشته باشند؟! براى اين بود كه مبل و ميزى داشته باشند؟! اصلاً تو ذهنشان آنوقت يك چنين چيزى بود يا خير؟ همه مىديدند كه بايد ما برويم و اسلام را زنده كنيم. از حرفهاشان همين معنا بود، اعمالشان همين معنا بود، از ما دائما اين مطلب را حتى حالا مىخواهند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. آخر كسى دلش مىخواهد شهيد بشود براى شكم؟! كسى جوانش شهيد بشود براى اينكه يك خانه خوبى داشته باشد؟! يا مساله اين نيست، مساله يك عالم ديگرى است شهادت براى يك عالم ديگرى، آن شهادتى كه همه اولياء خدا، همه انبيا دنبالش بودند و بسيارى از اولياء ما به شهادت رسيدند، آن معنا را مىخواستند، مردم دنبال آن معنا هستند لكن حالا آنهائى كه هم قرآن را همه چيز آن را به دنيا بر مىگردانند، هم احاديث را، همه چيز آن را به دنيا بر مىگردانند، اينها حتى همين فريادهاى مردم را عوضى تاويل مىكنند. قرآن راجع به معارف دارد، راجع به توحيد دارد، راجع به نبوت دارد، راجع به عالم آخرت دارد، عوالمى كه هيچ كس نمىتواند اطلاع پيدا كند الا به وحى، همه چيز است قرآن، اسلام همه چيز است، اين مثل رژيمهاى حكومتى نيست، حكومت دارد، لكن رژيم، يك رژيم حكومتى نيست مثل حكومت مثلاً فرض كنيد كارترى يا محمد رضائى.
هدف انبيا و اديان الهى، نجات انسان از ظلمات به نور
اسلام وقتى هم كه جنگ مىكرد، جنگ كردنش مثل جنگ كردنهاى كشورگشاها نبوده است كه بخواهد يك كشورى را بگيرد. اسلام مىخواسته آدم درست كند. آدمهائى كه گرفتار بودند زير چنگال مشركين، زير چنگال ابرقدرتها، اسلام و همه مكتبهاى توحيدى آمدند كه اين مردم را از اين قيد رها كنند، آزاد كنند از اين قيدهائى كه به قلوب اينها آنها انداختند و همه چيز آنها را تحت قيد و اسارت قرار دادند. اسلام براى آزادى از اسارت آمده، نه فقط اسارت مادى كه نفت ما را ببرند، پيش اسلام، نفت يك چيز، مطرح نيست، بايد حفظ بشود اما مقصد اسلام نفت نيست، مقصد اسلام خانه نيست، مقصد بالاتر دارد و همه چيز در آن هست يعنى اسلام همانطورى كه به جهات مادى اين عالم و
جهات حكومتى اين عالم، قضاء اين عالم توجه دارد به جهات معنوى هم توجه دارد و توجه به جهات معنوى بالاتر از توجه به جهات مادى است. اسلام همه چيز است يعنى آمده است اسلام و همه مكتبهاى توحيدى آمدهاند كه اين انسانى كه يك موجود مادى است ابتدائا مثل ساير موجودات مادى يعنى بعد از اينكه يك مراحلى سير كرده حالا رسيده است كه شده است يك موجودى مادى داراى چشم و گوش و حواس و خواص، ساير حيوانات هم همين را دارند، مكتبهاى الهى آمدند كه اين موجودى كه قابل اين است كه همه چيز بشود، انسان يك نسخه كوچكى هست از همه عالم، يعنى جثه كوچك، يك نسخهاى از همه عالم هست، يعنى انسان در آن همه چيزهائى كه در همه چيز هست، هست تمام عوالم غيب و شهود در انسان هست منتها يك مقداريش بالفعل است، يك مقداريش بالقوه است.
انبيا آمدند كه دست اين انسان را بگيرند، از اين چاه بيرون ببرندش، دست انسان را بگيرند از اين ظلمتها بيرون ببرند و به نور برسانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور خدا اخراج مىكند به وسيله انبياء بوسيله تعليمات، تعليمات انبياء براى اين است كه اين ظلمتهايى كه در اطراف يك موجودى هجوم به آن آوردند از همه اطراف دست آنها را بگيرد و از اين ظلمتها بيرون بياورد. ما وقتى در همين وضع فعلى كه ملاحظه مىكنيم گرفتار يك ظلمتهايى هستيم غير از اين ظلمتهائى كه براى ما هست راجع به ماوراء طبيعت. در همين جا ما يك گرفتارىهائى داريم كه اينها ظلماتاند و انبياء آمدند كه ما را از اين نجات بدهند.
استعمار فكرى از نقشههاى بزرگ ابرقدرتها
در مقابل انبيا اين ابرقدرتهائى كه مىخواستند همه چيز ما را ببرند و ما صدامان در نيايد و نفهميم كه دارند مىبرند، ندانيم كه دارند ما را لخت مىكنند، اينها آمدند نقشهها كشيدند، يكى از نقشههاى بزرگ اينها اين است كه مغزهاى ما را ازمان بدزدند و به جاى او يك مغز فرنگى بگذارند، كه ما را همچو فرنگى درست بكنند كه افكار ما افكار اين بشود كه هر چه ما داريم از آنجاست، استقلال فكرى را از ما بدزدند، دزديدند استقلال مغزى ما را، از ما دزديدند. ما الان يك جمعيت سى و پنج ميليونى و شرق يك جمعيت چند ميليونى، چند صد ميليونى همچو تعلق به غرب و به اين قدرتهاى بزرگ پيدا كرديم و همچو مغزهاى ما متوجه به غرب است كه وقتى در كارخانههاى خودمان يك فاستونى را درست مىكنند به اسم انگليسى مىخواهند آبش كنند به طور لاتين آنجا مىنويسند و بعد هم مىگويند فاستونى انگليسى با اينكه فاستونى مال خودمان، مال اصفهان است لكن به اسم انگليسى است، چرا؟ - براى اينكه مشترى - مغز همه اينجور شد، مغز بازار و مغز، خريدار اينجور شده كه ما خودمان بلد نيستيم چيزى درست كنيم اين را بايد او درست كند. اين كه ما خودمان داريم از خودمان سلب مىكنيم. ما خيلى چيزها داريم كه آنجا ندارند، ما اين كاشىسازىهائى كه، اين كاشىهائى كه مىساختند سابق، در اين مدرسه فيضيه اگر يكوقت رفتيد ملاحظه كنيد آن درى كه از مدرسه فيضيه مىخواهد وارد بشود به صحن مطهر حضرت معصومه يك كتيبه دارد، داشت. من حالا سى سال است
نديدم او را، يك كتيبه آنجا دارد آن كتيبه را آنوقت كه ما در مدرسه بوديم گفتيد كه يك عدهاى از كارشناسهاى خارج آمدند و اينها را بررسى كردند و گفتند اين را در هيچ جاى ديگر نمىتوانند درست كنند براى اينكه اين مركب از چند جور چيزهائى هست، رنگهائى هست كه هر كدامشان يك پخت خاص دارد كه اگر كم و زياد بشود فرق مىكند يكيش چند درجه حرارت مىخواهد يكيش چند درجه حرارت و اين را جورى اينها درست كردند، آنوقت كارشناسهاى ما و صناع ما طورى درست كردند كه اين چند جور حرارت را طورى درست كردند كه روى اينجا خراب نشده. آنها نقل كردند كه گفتند كه اين اصلاً قابل قيمت كردن نيست براى اينكه دنيا ديگر نمىتواند اين را درست كند.
ما چنان مغزمان تهى شد كه صنعتهاى خوبمان را دست ازش برداشتيم، صنعتهاى كاشيكارى، صنعتهاى منبت كارى، صنعتهاى قالى بافى، صنعتهاى زرى بافى، مخمل بافى اينها همه را هى كمكم با تبليغات متفرقه كه اين دولتهاى فاسد هم به آن دامن زدند و اين پدر و پسر هم به آن زيادتر دامن زدند يكى بعد از ديگرى فراموش شد، صنعتهاى ما هم فراموش شد براى اينكه ما را عاشق غرب كردند و تا يك فاستونى را به اسم فاستونى انگليسى ما نامگذارى نكنيم مشترىهامان نمىخرند. ما طبيب داريم در ايران لكن اگر بعضى از آقايان يادشان باشد، يكى از بستگان محمدرضا پهلوى مبتلا شده، همان كه نقل مىكردند، مبتلا شده بود به لوزتين، از خارج براى او طبيب آوردند عمل كنند. شما ببينيد كه اين عمل چه عملى است، چه خيانتى است به يك ملت اعلام به اينكه ما براى لوزتين هم طبيب نداريم و چنين تو سرى زدن به اطباء جراحهاى ما، چنين تو دهان زدن به اينهاست كه اينها را عقب رانده است، خودشان را هم گم كردند. من يك وقت كه بعضى اطباء آمده بودند اينجا و مىگفتم كه خوب شماها معلوم مىشود در اين مدتها درس نخوانديد كه - ما - هر كه مريض مىشود مىخواهد اروپا برود، گفتند ما داريم، طبيب داريم، لكن وضع جورى شده است كه هر كس هر مرضى پيدا مىكند راه مىافتد براى خارج، اين براى چيست؟ براى اينكه مغز ما دزديده شده است و يك مغز ديگرى جاى آن گذاشته شده، مغز استعمارى. يك مغز استعمارى ما الان داريم و تا اين مغز استعمارى را ما عوض نكنيم يك مغز استقلالى جايش نگذاريم نمىتوانيم اين مملكت را اداره كنيم، هر چه بخواهيد هم درست كنيد نمىشود. كوشش كنيد كه اين مغز عوض بشود، اساتيد دانشگاه ما كوشش كنند كه اين جوانهاى ما مغزهاشان عوض بشود يك مغز استقلالى باشد، نه استعمارى، و آن مغزى نباشد كه درست كردند براى ما و مغز خودمان را از ما گرفتند، مستقل باشند فرهنگ هم بايد اينطور باشد، اقتصاد هم بايد اينطور باشد.
ما تا بناى بر اين نگذاريم كه خودمان هم يك آدمى هستيم براى خودمان مىتوانيم كار كنيم، ما به آن نان جوى كه خودمان درست كنيم تا بناى بر اين نگذاريم كه همان نان جو را مىخوريم و از خارج نمىخواهيم، نمىتوانيم درست كنيم كار را ما تا بناى بر اين نگذاريم كه همان منسوجاتى كه خودمان
درست مىكنيم كافىمان هست منسوجات ما ترقى نمىكند و ما باز تابع غير بايد بشويم و دستمان پيش غير دراز بشود.
چقدر براى يك مملكتى عيب است و سرشكستگى كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه گندم بده، كشكول گدائيش را باز كند پيش دشمنش و از او بخواهد كه رزقش را بدهد، چقدر براى ما سرشكستگى دارد. تا - بناى بر اين - اين ملت بناى بر اين نگذارد كه كشاورزيش را تقويت كند و بسازد به آنكه خودش به دست مىآورد، ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم. تا اين ملت بناى بر اين نگذارد كه ما بايد همه چيزمان از خودمان باشد، ما بايد قطع رابطه اقتصادى، رابطه فرهنگى از خارج بكنيم، فرهنگ از خود ما بايد باشد اقتصاد هم از خود ما بايد باشد، تا اين بنا در تودهها نباشد و تا اين مغزى كه انگلى است و استعمارى است عوض نشود و باورمان نيايد كه ما هم آدم هستيم، نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم. ما بايد كارى بكنيم كه خودمان را، همه قشرهاى ملت و همه جوانان ما باورشان بيايد كه ما هم آدميم. تبليغات چنان كرده است كه ما را از آدم بودن بيرون كرده است، باورمان آمده است كه آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهيم اين مملكت ما يك مملكت مستقلى باشد، محتاج به غير نباشد، بايد آن كشاورزش و آن كارگرش و آن كارمندش و همه قشرها بناى بر اين بگذارند كه ما خودمان يك موجودى هستيم، يك آدمى هستيم، مملكتمان هم يك مملكتى است، همه چيز هم دارد، يك مملكت غنىاى است. و چنان كردند كه ما بايد در آنجائى كه چاههاى نفتمان هست گرسنگى بخوريم، آنجائى كه آبها دارد هرز مىرود و زمينهاى سرشار هست كه همه چيز از آن مىشود ايجاد بشود، زمينها افتاده باشد و آبها هم هرز برود. اين يك كارهاى استعمارى بوده. يعنى مىخواستند در محيط نفت مردم گدا باشند تا كارگر ارزان باشد تا بتوانند استعمارشان بكنند. همه جا را، هر جا را با يك نقشهاى عقب نگه داشتند تا استفاده كنند.
استقلال فكرى شرط اول استقلال است
ما تا نفهميم اين مسائل را، توجه نكنيم به اين مسائل و خودمان را نيابيم، اين گمشده را پيدا نكنيم، اين مغزى كه گم شده است و به جاى او يك مغز ديگرى نشسته عوضش نكنيم نمىتوانيم مستقل بشويم. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فكرى شرط اول استقلال است كه ما فكرهامان را عوض كنيم، از اين انگل بودن خودمان را در آوريم. بايد ما اگر بخواهيم، اگر همه، همه ملت ادراك اين معنا را كرده باشند كه همه چيز ما را اينها بردهاند و ما آنها را بيرون كردهايم، بايد خودمان خودمان را نگه داريم، اگر اين نشود، بعدها باز همان مسائل كم كم با تدريج (حوصله آنها زياد است) با تدريج همين مسائل سابق تحميل بر ما مىشود. و با دو چشم، يك دو چشم ديگر هم قرض نكنيم و نگاه نكنيم به اطراف خودمان و به مملكت و احتياجات خودمان، كمكم به تدريج اينها باز به ما تحميل مىكنند، همه چيز را به ما تحميل مىكنند، با دست خودمان به ما تحميل مىكنند.
فتاوى فقهاى اسلام، ضربهاى بر پيكر استعمار
الان كه مىبينيد اين آشوبها را در اطراف مملكت راه انداختهاند همهاش براى اين است كه نگذارند شما به حال خودتان باشيد و آرامش در مملكت باشد و يك مملكت اسلامى درست بشود. اينها از اسلام مىترسند ضربه ديدند اينها از اسلام، اينها چند دفعه از اسلام ضربه ديدهاند، از يك فتواى فقيه ضربه ديدهاند، از يك پيرمردى كه در كربلا بود و اسمش هم مرحوم آميرزا محمد تقى بود ضربه ديد انگلستان، بيرون كرد انگلستان را از آنجا، از عراق. اينها از اسلام و از ملاى اسلام و از كاسب اسلام و از دانشمند اسلامى ضربه ديدند، چون ضربه ديدند الان آنها توجه به اين دارند كه نگذارند اين كار انجام بگيرد، هر جا يك غائله درست مىكنند، هر جا، يك اسمى با يك چيزى يك غائله درست مىكنند يك وقت مىروند كردستان غائله درست مىكنند، يك وقت مىآيند به آذربايجان كه الان مبتلا به آن هستيم درست مىكنند، بعد هم جاى ديگر درست مىكنند، اينطور نيست كه دست بردارند. اينها يك منفعت بزرگى از دست دادهاند و يك شكست سياسى خوردهاند. كارتر در دنيا الان شكست خورده، شكست سياسى كارتر در اين قضيهاى كه طرح مىكنند و اينها خوب لابد شنيديد در روزنامهها بود كه وزير خارجهاش را فرستاد دورهگردى، اين آقاى انساندوست، اين آقايى كه براى انساندوستى محمدرضاى جانى را برده آنجا نگهش داشته يا توطئهگرى را مىخواهد از آنجا شروع بكند. اين آدم انساندوست وزير خارجهاش را دورهگردى فرستاد براى اينكه ما را در اقتصاد در انزوا بنشاند و محاصره اقتصادى بكند. اين آقاى انساندوست همه دنيا را مىخواهد بسيج كند كه ما از گرسنگى بميريم، خيال هم مىكند كه مىتواند. معالاسف - با اسف - كارتر كه اين وزير خارجهاش كه گرديد دور، كسى به او اعتنا نكرد دست رد به سينهاش زدند گفتند نمىشود و همان مملكت خودش هم - اين كه مىخواست - كه مىگفت كه بايد ما حصر اقتصادى بكنيم، همان در مملكت خودش هم مواجه شد با مخالفت، بعضى وزراء مملكتش هم مخالفت كردند. اين آقاى انساندوست كه به خاطر انساندوستى اين آدم را برده است و نگه داشته و ادعا مىكند كه ما انساندوستيم كه اين را نگه داشتيم، پنجاه هزار جوان ما را در امريكا و در آنجاها مىخواهد كه به يك بهانهاى بيرون كند، حتى كشتار هم داشتيم ما، سگها هم به جان جوانهاى ما انداختند و اخيراً باز اين بود كه قاضى كذا گفته است كه اين خلاف قانون است، نبايد بشود، اينجا هم شكست خورد، شكست اخلاقى، كه اخلاقى در كار نبود كه شكست بخورد. فاش شدن اينكه خلق اينها اين است، جا زدن خودشان را به اينكه ما يك انساندوست هستيم و هياهو در اطراف اينكه انساندوستى ما را وادار كرده است كه يك آدم مفلوكى را بياوريم اينجا معالجه كنيم!!
اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - كه اين پنجاه نفر جاسوس را بخواهد نجات بدهد، اصلا مطرح نيست پيش اينها آدم، آن كه مطرح است پيش امثال آقاى كارتر، همان است كه اين دوره هم رئيس جمهور بشود، همه دست و پا كردنش براى اين است كه اين دوره هم باز رئيس جمهور بشود، بيش از اين اصلا ادراك نمىكند. انسان را اصلا اينها چيزى نمىدانند. اين آقايان انساندوست دواهائى كه مىخواهند بفهمند كه آيا مفيد است يا مضر است
مىفرستند پيش ما، صادر مىكنند به شرق. همانطور كه اطباء يك موش را، يك خرگوش را براى بعضى دواها تجربه مىكنند و چكار مىكنند كه بفهمند كه اين دوا چه جورى است، اينها ماها را تجربه مىكنند.
اينها ماها را تجربه مىكنند و مع الاسف در بين اين روشنفكرهاى ما كه بعضىشان مطلبشان معلوم شد بين همين جزء شاخصها همين آدمى بود كه معلوم شد چكاره است، معالاسف همينها باز از اينها تعريف مىكنند براى اينكه مغز عوض شده است. يك كسى كه پنجاه سال مغزش را آنها تربيت كردهاند و از مغز انسانى بيرونش كردند يك مغز غربى روى آن گذاشتند، اين هر چه هم كه ضربه از غرب به اين مملكتش بخورد، به اين كشورش بخورد باز از آنها تعريف مىكند، باز هم دنبال اين است كه برگرداند. الان بعضى از اين مفسدها كه از ايران بيرونشان كردند رفتند در آنجا در پناه انگلستان، آنجا رفتند توطئهگرى، براى اينكه باز برگردانند وضع را، باز همان مسائل را برگردانند مشغول توطئه هستند، اينجا هم روابط بينشان هست، از اينجا هم باز روابط هست، از اينجا روابط با امريكا هست، روابط اشخاص براى توطئهگرى با امريكا هست، با انگلستان هم هست.
مىخواهند (نقشه اين است) كه بعد از چند وقت ديگر همان مسائل را برگردانند، اينها هم خودشان را ملى مىدانند و خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را نسبت به اين مملكت دلسوز مىدانند. ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد چشمهايش را باز كند، دو تا چشم هم قرض كند با چهار تا چشم نظر كند كه اين اشخاصى كه مشغول اين كارها هستند، اينها چكارهاند، اينها كه مشغول اين توطئهها هستند، اينها رفقاشان چه كسانىاند، چه كسى با اين معاشرت مىكند. بايد درست توجه بكنند و اگر درست توجه نكنند به تدريج ممكن است ما تحميلمان بشود همان مسائل، البته نمىشود به اين زودى.
تا ما خودمان را پيدا نكنيم، نمىتوانيم مستقل بشويم
اما ما اگر چنانچه خودمان شعور سياسى نداشته باشيم، اسلام در اينجا اگر تحقق پيدا نكند، اگر مملكت ما يك مملكت اسلامى نشود كه براى استقلال، براى آزادى، آنطور طرحها دارد و جايز نمىداند، حرام مىداند كه يك مسلمانى پيوند ببندد با يك غير مسلمانى كه مىخواهد بر او سلطه پيدا بكند، اگر اسلام را ما در اينجا توانستيم با دست همه شما آقايان، با دست همه ملت توانستيم كه اسلام را در اين مملكت پياده كنيم، اسلام همه چيز ما را بيمه مىكند. دنبال اين معنا باشيد، فقط به انشاءالله و بسم الله و دعا كفايت نكنيد، عمل كنيد، بايد عمل بكنيد، يعنى بايد در دانشگاه عمل بشود، در ادارات عمل بشود. فرم را از آن فرم فرنگى بيرون بكنيد، يك فرم شرقى روى آن بگذاريد، يك فرم انسانى روى آن بگذاريد، اسلامى روى آن بگذاريد، نترسند. يكى از مسائلى كه ما مبتلا هستيم اين است كه
مىترسند اينها كه اگر يك وقت بگويند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، خوف دارند بگويند كه ما آدم هستيم. از مسائلى كه مبتلا ما به آن هستيم آدم عبارت از اين است كه چند تا كلمه مثلاً فرنگى ياد بگيرد و دو سه دفعه هم كه تو صحبتهايش مىشود، در هر چه كلمهاى يك كلمه فرنگى جايش بگذارد. شما نطقها را ببينيد هر كس بيشتر الفاظ فرنگى در كلماتش باشد اين بسيار دانشمند است. دانشمندى را به اين مىدانند كه چند تا كلمه فرنگى در كلماتشان باشد. اين براى اين است كه نطقها هم استعمارى است، خود، خودش آدم استعمارى شده است. شما برويد در امريكا آنهائى كه صحبت مىكنند ببينيد يك كلمه فارسى در تمام صحبتهايشان، در تمام كتابهايشان اگر پيدا كرديد لكن ما كتاب وقتى مىنويسيم اسم هم كه مىگذارند اسمى باشد لغت فرنگى بگذارند، در بينشان تا چند تا اسم فرنگى با حروف لاتين هم جايش نگذارند فايده ندارد براى اينكه هم مشترى بيشتر پيدا مىشود هم آن آقا بيشتر معروف مىشود به اينكه اين آقا خيلى دانشمند است. يك چند تا ايسم بگذارد، ديگر تمام است و هر چه هم مطلبش، هر چه هم مطلبش تهى باشد از مغز با همينها جبران مىشود. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، لغت خودمان را استعمال نكنيم (نگوئيد كه لغت عربى هم از ما نيست. لغت عربى از ماست لغت عربى لغت اسلام است. اسلام از همه است. آن كه از ما نيست اين ايسمهايى است كه ما را به گرفتارى انداخته) تا - ما - نويسندگان ما از اين دام بيرون نروند، گويندگان ما از اين دام بيرون نرود، كتابهاى ما تطهير نشود، خيابانهاى ما اسمائش تغيير نكند و اجناس ما را اسم كذايى روى آن نگذارند (دواها را خودشان درست مىكنند و اسم فرنگى روى آن مىگذارند) تا ما خودمان را پيدا نكنيم و مغزهايمان عوض نشود نمىتوانيم مستقل بشويم، در هيچ چيز نمىتوانيم مستقل بشويم. بايد ما از حالا بنا بر اين بگذاريم كه خودمان آدم باشيم، با لغت خودمان حرف بزنيم و با علم خودمان، من نمىگويم كه علم را از خارج ياد نگيريم، خوب - ما - عقب نگه داشتند ما را، آنها الان خيلى از ما جلو هستند ما را عقب نگه داشتند لكن من مىگويم كه از آنها خوبهايش را ياد بگيريد بدهايش را الغا كنيد، اينها بدها را به ما تعليم مىدهند خوبها را نمىدهند. آقا مصيبت ما داريم. جوانهاى ما كه در آنجا مىروند، جوانها را درس، درس استعمارى مىدهند طبشان هم استعمارى است نمىگذارند اينها ترقى بكنند. ما بايد از آنها اگر چنانچه چيز خوبى دارند بگيريم، مخالف نيستيم با اين لكن به فكر اين باشيم كه خودمان درست بكنيم به فكر اين باشيم كه خودمان داشته باشيم. خوب بعضى ممالك بودند كه اينها هم از غير مىگرفتند لكن بعد از آن كمكم خودشان بهتر از ديگران شدند. ژاپن اينطور بود، هندوستان اينطور بود خوب ما هم بايد درست كنيم و آن قدم اين است كه ما بفهميم كه خودمان هم مىتوانيم، هم هستيم يك چيزى. و من اميدوارم كه آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است و آنطورى كه اسلام را به ما عرضه داشتند بتوانيم ملت مستضعفى كه آنها را در طول يا دو هزار و پانصد سال يا لااقل در اين پنجاه سالى كه ما شاهد آن بوديم ما را عقب نگه داشتند انشاءالله بتوانيم اسلام تحقق پيدا كند و ما خودمان براى خودمان باشيم و منافع مملكتمان براى خودمان باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مسجد ابوالفضل تهران و ستاد تبليغات اسلامى شهرستان بابل
تمام حكومتهاى غير توحيدى، نظم و عدالت را براى سلطه جوئى مىخواهند
بسم الله الرحمن الرحيم
از خواهران و برادران محترم كه از تهران و از بابل تشريف آوردند كه از نزديك با هم صحبت كنيم متشكرم و از اينكه همه شماها چه خواهرها و چه برادرها مجهز هستيد براى خدمت به اسلام و جمهورى اسلام مباهات مىكنم. اسلام مال همه است، مال شخصى ... نيست اسلام مال همه بشر است نه مال مسلمين، اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت ببرد، و اسلام مثل مكتبهاى ديگر نيست كه فقط براى يك حكومت مادى و دنيائى برنامه داشته باشد.
تمام حكومتهاى بشرى، تمام سيستمهاى غير توحيدى برنامهشان همين است كه در اينجا، در اين دنيا يك كارهائى بكنند، آنهائى كه فرض كنيد خوب هم هستند يك نظم دنيايى ايجاد كنند، و اكثراً كه منحرف هستند براى اين كار مىكنند كه سلطه جوئى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.
الان شما نمىتوانيد در تمام حكومتها پيدا كنيد. يك حكومتى كه روى عدالت ولو در همين حيطهاى كه خودش دارد روى عدالت رفتار كند، كم است، كم مىتوانيد سراغ كنيد يك حكومتى كه حكومت عدل باشد ولو راجع به نظم دنيا، ادعا زياد است، ادعاى اينكه مىخواهيم براى عدالت عمل بكنيم زياد است.
به اسم تمدن بزرگ، تمام مظاهر تمدن را در كشور از بين بردند
شما هم گوشتان پر شده است از اين حرفهائى كه محمدرضا مىگفت كه، عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى.
دائماً از عدالت اجتماعى و از ترقيات اين مملكت گوش ماها را و شماها را پر كرده بود، مملكت به دروازه تمدن بزرگ رسيده و يا همين چند وقت ديگر همه در تمدن بزرگ وارد مىشويم و ايران مىشود مثل يك ممالك پيشرفت كرده و ترقياتش چه خواهد شد، چه خواهد شد، ادعا زياد است، اما وقتى كه همين صاحب ادعائى كه مال اينجا بود معلوم شد حالش، فهميدند و فهميديم كه اين
آدم نه اينكه مىخواست اين ملت را به تمدن برساند، بلكه مىخواست اين ملت به عقب برگردد و نگذارد جلو برود يك قدم، مأمور اين كار بود و خدمتش هم تا بود خوب انجام داد، يعنى همه دستگاهها را فلج كرد، شما ملاحظه كرديد كه چه هياهوئى اينها درست كردند، اينها براى اصلاحات ارضى چه بساطى در آوردند، در تمام مملكت براى اصلاحات ارضى برنامه اين بود، با اين اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى را زمين بزنند كه ما الان براى گندممان هم محتاجيم به اينكه از كشورهاى ديگر وارد كنند، چه هياهوئى اينها درست كردند براى اينكه آزاد زنان و آزاد مردان، چه بساطى خودشان و آن انگلهائى كه در مجالس شورأى سلطنتى نه ملى و سنا، مأمورهاى سازمان امنيت و مأمورهاى خود اين شاه چه هياهوئى درست كردند، براى اينكه ديگر مملكت ما آزاد شده، آزاد زنان و آزاد مردان و شما در طول سلطنت اين پدر و پسر و خصوصاً پسر كه يك يادگار خلفى بود براى آن پدر و از او هم جلو افتاد، شما ديديد در طول تصدى اين دو تا جنايتكار، آزادى براى هيچ كس نبود، هيچ كس آزاد نبود كه يك كلمه حقى بگويد، آزادى در آن جهت بود كه آزاد كنند تا هر فحشائى بخواهند ايجاد كنند براى عقب راندن نيروى جوانهاى ما، اينها آنقدر كه به نيروى انسانى اين كشور ضرر زدند به آن ذخائر آنها ضرر نزدند. انسانها را فلج كردند، جوانهاى ما را از بين بردند، جوانهاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، كشاندند به يك جاهائى كه در آنجاها جز اينكه افكارشان فلج بشود و نتوانند خدمتى بكنند به اين مملكت، چيز ديگرى نبود.
تمام مراكز فحشا را اينها درش را باز كردند و با بوق و كرنا، ترويج كردند و كمك كردند كه اين جوانهاى ما بروند در اين مراكز فحشا و فلج بشوند. همانجا بايد دفن بشود جوانىشان، جوانى اين جوانهاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان كردند، اين خواهرهاى محترمى كه در دام اينها افتادند و در دام ترويجهاى آنها افتادند و در دام تبليغات آنها افتادند و از آن وظيفه انسانىشان سلب شدند، ملعبه دست جنايتكاران شدند، اين تأسفى براى اشخاصى كه غيرتمندند، اشخاصى كه خوى انسانىشان را از دست ندادند يك تأسفى هميشگى هست كه اين محترمات را اينها چه كردند به اسم آزادى.
با رفتن شاه و عمالش، ملت عزيز ما زنده شدند
و شما ديديد كه همچو كه اين ورق برگشت و اينها به همت همه قشرهاى ملت شكست خورده از اينجا رفتند، اين ملت عزيز ما چطور زنده شدند، چطور متبدل شدند به يك موجود ديگر. چطور همهشان مشغول شدند به خدمت. الان شما در هر جاى مملكت كه برويد بينيد كه مشغولند به خدمت كردن. جهاد سازندگى كسى نرفته الزامشان كند، خودشان داوطلب از توى مدارس، از توى جاهاى ديگر مىروند و خدمت مىكنند. همه جاى ايران وقتى مىرويم سپاه پاسداران هست، كسى ايجادشان نكرده، خودشان ايجاد شدند، هر جائى، هر محلى خود آن محل اقدام كردند، روحانى محل، معتمد محل، روشنفكر محل، اقدام كردند و سپاه درست كردند، كميته درست كردند، مردم خودشان مشغول خدمت به كشورشان شدند. البته من بايد راجع به اين موضوع، قبلاً هم عرض كنم، حالا هم بايد عرض كنم كه
شما آقايان كه سپاه پاسدار هستيد، خداوند تأييدتان كند انشاءالله و تمام سپاه پاسداران و تمام دادگاهها و تمام كميتهها و تمام قشرهايى كه مىخواهند خدمت كنند به اين كشور، توجه داشته باشند كه همه اينها خدمتگزار به اسلامند الان جمهورى اسلامى است و شماها از جنود اسلامى هستيد، لشگر اسلام هستيد، شما كارمند اسلام و كارمند امام زمان هستيد، توجه كنيد كه نبادا يك وقتى يك خطائى بكنيد بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مسير جمهورى اسلامى يك قدمى برداريد، اين يك وظيفه خطيرى است براى همه، براى ما و براى شما.
خطاى روحانى باعث بدبين شدن مردم به روحانيت و اسلام است
روحانيون كه نماينده رسول خدا هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته روحانيونى كه مدعى اين هستند كه نماينده امام زمان الان هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته از يكىشان يك چيزى صادر بشود كه بر خلاف اسلام باشد، اينطور نيست كه فقط خودش را از بين برده باشد، اين حيثيت روحانيت را لكهدار كرده. اين يك وظيفه بزرگى به عهدهاش هست، روحانى همچو نيست كه اگر يك خلافى بكند، بگويند كه زيد اين را كرده، خلاف روحانى، به اندازهاى كه سعه شعاع نفوذش هست، خطايش يك خطاى بزرگى هست، خطائى است كه عفوش در دادگاه خدا بسيار مشكل است، براى اينكه اين نماينده، يعنى مدعاى نمايندگى از طرف امام زمان سلامالله عليه و اسلام دارد، نماينده امام زمان اگر خداى نخواسته يك قدمى كج بردارد، اين اسباب اين مىشود كه مردم به روحانيت بدبين بشوند. بدبين شدن به روحانيت و شكست روحانيت، شكست اسلام است كه حفظ كرده تا حالا اسلام را اين طبقه بوده، و اگر در اين طبقه شخصى اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف مصالح اسلام خداى نخواسته عمل بكند، جرمى است كه از آدمكشى بدتر است، جرمى است كه از همه معاصى بدتر، براى اينكه جرم صادر مىشود از كسى كه آبروى يك روحانيت را از بين مىبرد، و آنهائى كه غافل هستند از اسلام گاهى وقتها بر مىگرداند، اين اينطور نيست كه وارد شده است كه اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد شود. براى اينكه عالم نماينده به حسب ظاهر نماينده امام است و اگر خداى نخواسته يك فسادى در او پيدا بشود، فاسد بشود، قشرهاى ملت را فاسد مىكند و از آن طرف اگر چنانچه صالح باشد، صالح كند قشرهاى ملت را، صالح مىكند عالم را.
من در جوانى در يكى از شهرهاى اينجا وقتى كه رفتم ديدم كه، (محلات، محلات رفتم ديدم كه) مردم اينجا صالحند، فرق دارند با جاهاى ديگر، خوبند مردمشان كم در آنها پيدا مىشود كه منحرف باشد، بعد كه توجه پيدا كردم ديدم كه عالم آنجا آنوقتى كه من بودم عالم آنجا عالم خوب، علما آنجا علمائى بودند كه خيلى خوب بودند، مردم چشمشان و گوششان و همه هوششان توجه دارد به اينكه اين آقا، اين امام جماعت، اين چه جور است، اگر اين امام جماعت و آقا، آقاى وارستهاى باشد، توجه به دنيا نداشته باشد، توجه به خدا داشته باشد، مردم تبعيت از او مىكنند، از اين جهت يك تكليف زائد بر همه تكاليف به عهده طبقه روحانيين است، اين از روحانى، شما هم كه حالا وارد شديد در همان
كارى كه روحانيين مىخواهند بكنند و مىكردند، آنها خدمت مىكردند، شما هم داريد خدمت مىكنيد به اسلام، شما پاسداران اسلام هستيد.
خلاف يك پاسدار باعث لكهدار شدن حيثيت پاسداران و رژيم اسلامى
اينها هم سپاه پاسداران اسلام، همه با هم يك كار را انجام مىدهيد، پستهاتان اختلاف دارد، شما هم همين طور هستيد، خيال نكنيد كه اگر خداى نخواسته يك كار خلافى كرديد، اين فقط مىگويند كه اين آدم اين كار را كرده، مىگويند سپاه پاسداران اين جورىاند، سپاه پاسداران چهاند، سپاه پاسداران اسلام، جمهورى اسلام، آنهائى كه غرضمندند، آنهائى كه مىخواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند، آنها شروع مىكنند به تبليغات كه رژيم سابق رفت، يك رژيمى آمد، اين هم مثل او، اين هم بدتر از او، اين اسباب اين شود كه رژيم، بد معرفى بشود، معرفىاش كنند به اينكه رژيم فاسدى است.
اينهمه زحمت كه كشيديد، شماها، خداوند همهتان را حفظ كند و اينهمه زن و مرد كشور و خصوصاً اين خانمها كه در صف اول در اين نهضت و آنقدر زحمت كشيدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، همه نظرشان به اين بود كه يك جمهورى اسلامى، يك عدل الهى پيدا بشود، اگر خداى نخواسته از ما و از شما يك مطلبى درست بشود و ظاهر بشود كه بر خلاف عدالت اسلامى بود و بر خلاف احكام اسلام بوده است، آنهائى كه نشستهاند و دارند نگاه مىكنند به شماها، خدشهاى پيدا بكنند و اين را بردارند زيادش كنند و بگويند، اينها نمىگويند كه اين آقاى حسن و آقاى حسين بد كرده، مىگويند سپاه پاسداران اين جورند، آنهائى هم كه صالح هستند براى خاطر يك عملى كه انجام مىگيرد، آنها هم در رديف آنها مىكنند، اسباب اين مىشود كه بروند از اينجا بالاتر بگويند جمهورى اسلامى اينطورى است، اسباب اين مىشود يك قدم بالاتر بروند بگويند اسلام همين است، عرضه كنند.
تلاش كارتر به خاطر وحشت او از تحقق اسلام در ساير جاهاست
الان در خارج همين تبليغات هست، در خارج كه منافعشان از دستشان رفته است كه نمىنشينند نگاه كنند، قدرتهاى بزرگ، اين آقاى كارتر نمىنشيند كه همه منافع مادىاش از دست رفته، حالا شكست سياسى هم دارد مىخورد يا خورده است نمىنشيند، مشغول به توطئه است، مشغول به اين است كه دست را به دامن اين رئيس جمهور، آن رئيس جمهور، اين نمىدانم رئيس كذا، اين مجلس كذا، آن مجلس كذا، دست را به دامن اينها بيندازد و وادار كند به اينكه اينها هم همفكر او بشوند در مخالفت با ايران، براى اينكه الان يك وحشتى اينها را برداشته و آنها را، آن تنها نه، همه را، يك وحشتى برداشته است كه نبادا يك وقتى اسلام هم تحقق پيدا بكند، نبادا يك وقتى از ايران اين صدا بلند شده و اين نهضت بلند شده، الان هم شعاعش رفته در همه جا، همه جاى دنيا الان حرف اين،
روزنامهها راجع به ايران، راديوها، تلويزيونها همه راجع به ايران و راجع به اين نهضت دارند بحث مىكنند، اينها وحشتشان از اين است كه نبادا اين موج اسلام به خارج و يكى يكى ممالك را فتح بكند و اينها را فلج كند، در دنيا شكستشان بدهد از اين جهت نمىنشينند همين طور نگاه كنند. دوره افتادند براى اينكه همصدا پيدا بكنند تا ببينيم دنيا و رؤساى جمهور دنيا اينها چه مىكنند، ممالك ديگر آيا تا چه اندازه نوكر آقاى كارتر هستند و حيثيت خودشان و ملتشان را براى خاطر آقاى كارتر از دست مىدهند.
كارتر به خاطر حفظ حيثيتش، شاه مجرم را پناه داده است
آقاى كارتر براى خاطر اينكه به خيال خودش يك مفلوكى را، يك مريضى را ببرد و در آمريكا حفظش كند و عرض مىكنم كه معالجهاش كند تا اينكه به ملت آمريكا و ساير ملتها وفادارى خودش را از آن خائنهائى كه براى او خيانت كردند، نشان بدهد و در دوره آتيه هم رئيس جمهور بشود براى خاطر اين خودش را رسوا كرد.
الان هر جا اشخاص دانشمند دنيا، اشخاص متفكر دنيا تقبيح مىكنند، براى خاطر يك آدمى كه اينقدر خيانت به يك ملتى كرده است و حالا ملت مىگويد آقا اين جانى كه آمده پيش شما و او را پناه دادهايد، پناهنده سياسى نيست، تا اينكه ما پناهنده سياسى را بگوئيد تحويل نمىتوانيم بدهيم، روى قواعد، اين يك مجرم است، روى قواعد همه عالم يك كسى كه به يك ملتى پنجاه سال و اين آدم سى و چند سال به يك ملتى آنقدر جرم كرده و آنقدر اذيت كرده و آنقدر از اين ملت كشته و آنقدر در تاوهها اينها را بو دادند، بعضى از اشخاص پاهايشان را قطع كردند، جرائم آنها را ما نمىتوانيم، الان تصورش هم نمىتوانيم بكنيم، كه در اين حبسها كه در زير زمين بوده و دالانهائى يك وقتنشان دادند، دالانهائى كه از اين سازمان خيانتكاران بوده است. در اين دالانها به اين مردم اسلامى، به اين مردم انسانى، به اين متفكرين به اين روشنفكرها چه گذشته ما نمىتوانيم تصور كنيم، اينها هم كه رفتند و آمدند، شايد براى ما همه مسائل را نتوانند بگويند كه چه كردند به ما، ما يك ملتى هستيم كه مىگوئيم كه، اعلام مىكنيم به همه دنيا كه ما اينقدر جريمه بر ما وارد شده، اموالمان اينقدر به غارت رفته و به جيب آقاى كارتر و امثالش رفته است، به دست اين آدم، آنقدر جنايات به اين مملكت واقع شده است، آنقدر قتل و غارت وارد شده، ما اين را مىخواهيم بياوريم اينجا و محاكمهاش كنيم ببينيم چرا اين كارها را كرده.
اساس مطلب اين است كه كارتر از همين مىترسد كه نبادا يك وقتى اين بيايد و بروز بدهد، مىگويند مشغول شدند كه اين را يك شستشوى مغزى بدهند و كارى كنند كه فراموشى برايش بيايد كه نتواند ديگر بروز بدهد، مشغول اين كارها هستند. از اينها همه كارى بر مىآيد، ما نمىدانيم اما از اينها همه كارى بر مىآيد.
اعمال ضد انسانى كارتر در لواى انساندوستى!
هر چه مىخواهند شستشو بدهند مغز او را، هر چه بخواهند او را بكشانند به اينكه همه چيز را نسيان كند، لكن ملت ما كه نسيان نمىكند، اين ملت ما هستند الان صداشان اينجا بلند است، اين ملتى كه الان دارند فرياد مىزنند مرگ بر آمريكا مقصودشان كارتر است، ملت امريكا كه به ما كارى نكرده، ملت امريكا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد، اگر بفهمد مطلب را ملت امريكا، به حسب وجدان انسانيش با ما موافق است.
اينهائى كه مخالفت مىكنند، اينها از وجدان انسانى بيرونند، اينكه اين ابرقدرتها فكر انسان نيستند، يك فكرهاى جنونآميزى در مغز آنها هست كه با اسم انساندوستى كه مىگويد من مردم را براى انساندوستى محاصره اقتصادى و دخالت نظامى در يك مملكت سى و پنج ميليونى انسان كه خوب آن هم يك نفر از اينهاست، ديگر آن كه از يك جاى ديگر نيامده، اين هم يك نفر از افراد اينجاست، شما براى اين يك نفر جانى، سى و پنج سال جنايت كن به اسم دوستى انسان و انساندوستى سى و پنج ميليون جمعيت از همين جمعيت، نمىتوانم بگويم از اين قماش، قماش اينها فرق دارد با او، قماش انسانى، سى و پنج ميليون را خواهى در فشار اقتصادى قرار بدهى كه بميرند، اگر زورتان برسد، مىكنيد، اما همچو قدرتى نداريد، شمائى كه مىگوئيد ما انساندوستيم، سى و پنج ميليون انسان اينجا هست، اين سى و پنج ميليون انسان بميرند براى يك نفر كه شما جناياتتان معلوم نشود، آقاى انساندوست پنجاه نفر ما، پنجاه هزار نفر انسان در امريكا داريم كه اين دانشجوهاى عزيز است، پنجاه هزار نفر دانشجو را بيخودى مىخواهى از امريكا خارجشان كنى، شما، انساندوستى؟ شما مطابق حقوق بينالمللى داريد عمل مىكنيد، شما بشر مىخواهيد؟ شما بشر را مراعات مىكنيد؟ اين سى و پنج ميليون جمعيت اينجا، سى و پنج ميليون جمعيت اينجا كه بسيارشان چيز هستند، روحانى هستند، تحصيلكرده هستند، همهشان مؤمن و متقى هستند، اين سى و پنج ميليون جمعيت مىگوئيد اصلاً حقى در دنيا ندارند، فقط حق مال محمدرضاست، حق مال اين جانى است، غير از اين است كه ما اينطور فكر كنيم كه ايشان نه براى اين امت، يك حس انساندوستىاش او را وادار كرده به اين معنا براى اينكه اين بر خلاف حس انساندوستى است.
كارتر بد تشخيص داده، ملت ديگر ظلم را نمىپذيرد
اينها نيست مسأله، مسأله اين است كه بدتشخيص دادهاند. روى آن تشخيص بدش، مثل اينكه لج كرده، از اول بد تشخيص داده، مىگويند هم تحميلش كرده، تشخيصش از اول براى اينكه موفقيت پيدا كند براى رياست جمهورى دوره بعد، راهش را بد رفته است، راه اين نبود كه ايشان شاه را بردارد برود آنجا و بخواهد يك توطئه بكند يا بگوئيد بخواهد معالجه بكند، حالا من اطلاعى ندارم، يك عدهاى مىگويند براى توطئه رفته است، بردند او را آنجا و يك عدهاى هم مىگويند كه نه اين مفلوك است و اين مريض است ديگر، سرطان دارد، اين، راه را بد رفت، خيال كرده به اينكه حالا هم وضع
مثل وضع سابق است كه يك كلمهاى القا مىكرد به محمدرضا آن هم تحميل مىكرد به ملت، ملت هم حرف نمىزد، وضع آنوقت اينطور بود.
تا گفته مىشد كه تو بايد اين كار را بكنى، مأمورى كه اين كار را بكنى، آن هم مىآمد آنجا و به وسيله اين عمالش آن كار را تحميل مىكرد و مردم هم يك وضعى پيدا كرده بودند كه تسليم بودند، او خيال مىكرد حالا هم ملت ما مثل آنوقت است، نمىداند كه ملت ما تحول پيدا كرده، يك موجود انسانى به تمام معنا شده، موجودى كه دفاع مىخواهد از خودش بكند، يك موجودى كه زير بار ظلم نمىرود، دستور اسلام اين است كه نه ظلم بكنيد نه زير بار ظلم برويد، انظلام يعنى زير بار ظلم رفتن از ظلم كمتر نيست، انظلام به خودت ظلم كردن، به يك ملت ظلم كردن، ظلم هم از همين قماش، هر دويش در اسلام ممنوع است، نه شما حق داريد به كسى ظلم كنيد نه حق داريد كه از كسى ظلم بكشيد، ديگر ملتمان اين است كه نمىخواهند از تو ظلم بكشند، نمىخواهند.
رؤساى جمهورى امريكا تا حالا به ما ظلم كردند و به وسيله عمالشان همه چيز ما را از بين بردند و بالاتر از همه نيروى انسانى ما را عقب راندند، ما از اين به بعد نمىخواهيم اين ظلم را بكشيم.
كارتر از محاكمه شاه مىترسد چون حيثيتش به باد مىرود
ما مىخواهيم اين آدم بيايد اينجا و محاكمهاش بكنيم، خودش مطرح نيست، خودش يك آدم نيست، آنوقت هم كه بود آدم نبود، خودش مطرح نيست، ما مىخواهيم چه كنيم يك مفلوكى كه بيايد اينجا و ما عاشق جمالش كه مردم نيستند، ما مىخواهيم اين آدم بيايد اينجا محاكمهاش كنند و پروندههاى قطورى كه از او هست ارائه بدهند و اينهمه معلول و اينهمه ناقصالعضو كه به وسيله او شده است، ارائه بدهيم به عالم، آقا وضع ما اين است، وضع ملت ما در اين سى و چند سال حكومت، اين است، وضعمان اين است كه جوانهاى ما، پيرزنها را بياوريم كه جوانهاشان را از دست دادند، كه جوانهاشان را نشان بدهند كه اينها آنهايند كه در سينما ركس مثلاً از بين رفتند.
امروز، الان يك پير مردى - كه - آمده بود كه چهار تا يا پنج تا شش تا از اولادهاى من در آنجا، خوب ما اين را مىخواهيم بگوئيم، اين آقاى انساندوست اين را برده نگه داشته، نه اينكه انسان مىخواهد نگه دارد، خوب انسان نيست كه نگهش دارد، اين نه اين است كه براى انساندوستى دارد اين كارها را مىكند، اين خوف اين را دارد كه نبادا تحويل اينجا بدهند و مشت رئيس جمهور امريكا باز بشود كه در آينده نتواند ديگر رئيس جمهور بشود، يعنى قلم نه، روى او امريكا بكشد كه شما ديگر لايق رئيس جمهورى نيستيد، ملتش بفهمند كه رؤساى جمهورى اينها چه مىكردند با مردم، با دنيا چه كردند، ملتها كه اينطور نيستند كه افكارشان مسموم شده باشد مثل اين رؤسا، ملتها افكارشان محفوظ است، مگر آنهائى كه دور و بر اينها جمعند، اينها خوف اين معنا را دارند. اگر ملت ما از اول گفته بود كه محمدرضا را آنجا نگه داشتيد بكشيدش، مىكشتندش همچو آنها باكى از كشته شدن ندارند.
براى كارتر رئيس جمهور شدن مطرح است نه جان انسانها
شما خيال مىكنيد كه براى اين پنجاه نفر كه در اينجا هستند، پنجاه و چند نفر جاسوسى كه در اينجا هستند، اينها دلشان سوخته و انساندوستىشان و حب به اهل ملتشان اسباب اين شده، شما مطمئن باشيد كه مسأله اين نيست، اينها فوج فوج سربازهاى خودشان براى اينكه خدمت به آنها بكنند مىفرستند به جبههها كه بريزند در جبههها بكشند و كشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به كشتن مىدهند، براى اينكه يك صدائى در خود آمريكا پيدا بشود كه اين رئيس جمهور ما چه آدم كذائى است، وضع اين، روحيه اينها اينطورى است، اينها وضع روحشان، روح الان ديگر آن روح اولى كه فطرت انسان و فطرت اولى است، اينها از دست دادند، همه انسانها به فطرت صحيح موجود مىشوند، اينها عوض شدند، از آن فطرت اوليشان عوض شدند، اينها براى خاطر پنجاه و چند نفر كه در ايران حبس اند، يعنى حبس هم خوب در محلشان هست، همان جائى كه زندگى مىكردند حالا هم همان جا دارند زندگى مىكنند، آنطور هم كه تا حالا به من اطلاع دادند و من هميشه سفارششان كردم در كمال رفاه هم هستند، منتها آنها سروصدا بلند كردند كه اينها چطور و كذا. بعضى از اينها هم كه رفتند آنجا گفتند نه، مسائل اين نيست، نه براى خاطر اين پنجاه و چند نفرشان دست و پاكنند همه تشبثاش اين است كه رئيس جمهور بشود، اصلاً تمام نظرش آنجاست و من به او قول مىدهم كه نشود انشاءالله، رئيس جمهور شدن راه دارد حال ما فرض هم مىكنيم دو سال ديگر هم، پنج سال ديگر هم بخواهى رئيس جمهور بشوى، آخر ارزش دارد كه يك انسانى، يك ملتى را، ملت دويست و چند ميليون در نظر مردم اينطور جلوه بدهد ارزش دارد، براى پنج سال ديگر جنايت كردن، خوب، رياست كردن اينها، همان جنايت كردن ارزش دارد. براى رياست كردن كه مساوى با جنايتكارى است پنج سال، اينكه اينقدر يك ملت امريكا را آنها كه تقصيرى در اين باب ندارند اينقدر آنها را آلوده كند و مردم دنيا را هم به ملت امريكا بدبين كند، تو خدمتگزار به ملت خودت هستى، تو اگر خدمتگزار به ملت بودى، مىگفتى خوب اين خيانت كرده، ما اين خيانتكار را مىدهيم دست كسانى كه به او خيانت كرده، اين خدمتگزارى بود، اين آبروئى بود، همه ملت ايران براى تو هورا كشيدند، اما حالا چه شده؟ حالا نزديك جنايتكار، بدتر از جنايتكار مىدانند، حالا مشتت باز شده و ديگر و تو را يك آدمى دانند كه دارى ملت خودت را هم به باد مىدهى، ارزش دارد، اگر فرض كنيد تو رئيس جمهور هم بشوى، اين ارزش دارد كه انسان به اينقدر جنايات خودش به پنج سال، حالا اين شاه، شاه مخلوع از باب اينكه به قول خودش شاه بود مىگفت، من تا آخر عمرم شاهم. جنايات كه مىكرد مىگفت: ارزش دارد، مىگفت من تا آخر عمرم هستم، نمىدانست كه خداخواهد، اما شما رئيس جمهورى پنج ساله ايد، شش ساله، يك همچو چيزى است، بعدش بايد بروى، تا آخر هم كه ديگر نوبت شما نمى رسد، رقباى شما هستند در اين معلوم نيست، تو براى تو هم اينكه برسى به اين مقام، الان براى تو هم، الان كه تو نمىدانى تو مىشوى يا آن نفر ديگرى كه كانديدا هستند، تو سر هم داريد مىزنيد، شما براى خاطر توهم اينكه من در پنج سال ديگر، شش سال ديگر مشغول به اين رياست و نمىدانم اين بساط
باشم، اين را براى توهم، ملت خودت را از دست مىدهى، دارى ملت خودت را و همه شوون امريكا را در نظر شرق فاسد جلوه مى دهيد، اين ارزش دارد كه براى يك توهم، آدم اين كار را بكند، اين عقل اقتضاء مىكند كه انسان براى توهم اينكه شايد برسم به آنجا، اينقدر جنايت فعلى بكنند. اينها اينطورند وضعشان و مبتلاى با يك همچو انسانها يا آدمها يا موجوداتى هستيم كه بايد همه ملت ما با آن مبارزه كنند.
ما از محاصره اقتصادى و نظامى نمىترسيم
و ما نمىترسيم از اينكه در اقتصاد ما را منزوى كند يا فرض كنيد كه چيز نظامى، دخالت نظامى، ما از اين چيزها نمىترسيم. ما قبل از اين حرفها، شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد، همه اين شلوغىها كه حالا بينيد ما شاهدش بوديم، ما در همان محلى كه بوديم، يعنى خمين كه بوديم سنگربندى مىكرديم، من هم تفنگ داشتم، منتها من بچه بودم به اندازه بچگىام، بچه شانزده هفده ساله ما تفنگ دستمان بود و تعليم و تعلم تفنگ هم مىكرديم، من بلدم الان تفنگ بيندازم، اين اخوى ما بزرگتر از ما بود، ايشان تفنگ انداز است، منتها حالا پيرمرد است، ما سنگر رفتيم و با اين اشرارى كه بودند و حمله مىكردند و مىخواستند بگيرند و چه بكنند، هرج و مرج بود، ديگر دولت مركزى قدرت نداشت و هرج و مرج بود، قبل از اين خان بود، هرج و مرج و دولت مركزى هم بدون قدرت و همه جا، كاشان و اين حدود قم و .... است، چيز كاشى بود، نائب حسين و پسرش، آن حدود ما هم حمله مىكردند زلقىها و نمىدانم ... حمله مىكردند و يك دفعه هم آمد يك محلهاى از خمين را گرفتند و مردم با آنها معارضه كردند و تفنگ دست گرفتند، ما هم جزء آنها بوديم كه به اندازهاى كه مىتوانستيم حركت بكنيم، اميدواريم كه اين ملت ما همه تفنگدار باشند و همه جنگجو، آنقدرى كه مىتوانيم مىزنيم، حالا شما فانتوم آورديد ريختيد سر ما، هر كارى مىخواهيد بكنيد، ما را نترسانيد از اينكه نظامى مىآوريم، ما نظامىهاى شما را دفنشان مىكنيم و ما را نترسانيد از اينكه به شما براى خاطر انساندوستى گرسنگى مىدهيم تا بميريد نخير، اينطور، روزى ما با خداست و ما قدرت اين را داريم كه از اين زمين خدا روزيمان را بيرون بياوريم، همه كشاورزهاى ما انشاءالله بيدار شدند و كشاورزيشان را تقويت كنند.
توطئه ايادى امريكا براى نابودى اسلام
در هر صورت مسأله اين است كه ما الان مبتلاى به يك همچو قدرتى هستيم و معالاسف كه در داخل ما هم كه جناحهائى هستند دست و پا مىكنند كه همان مسائل را درست كنند، يعنى دست و پا مىكنند كه امريكا قدرت پيدا كند، اين ننگ را ما كجا ببريم كه اهالى يك كشورى، افرادى كه از همين مملكت است اينجا زاده شده و اينجا پرورش پيدا كرده، حالائى كه مملكت ما و ملت ما قدرت امريكا را در اينجا شكست داده است، باز روابط با امريكا دارند كه برگردانند، اين ننگ را كجا
بايد برد، اين شكايت را پيش كى بكنيم كه باز هم در بين جمعيت اشخاصى هستند كه اخلال مىكنند كهخواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند.
جمهورى اسلامى اگر تحقق پيدا كند، دست اربابها كوتاه مىشود، نبادا اين كار بشود از آن روز اولى كه ما آمديم به اينجا و قبلش، اخلال مىكردند، قدم به قدم اخلال مىكردند، خواستيدبدهيد،نمىگذاشتند بدهيد. يك دستهاى آنجا جلو رفتيد و شكست داديد آنها را، بعدش قدم بعدش راجع به قانون اساسى، چه حرفهاى مزخرف زدند و گفتند اخلال به اينكه نبادا يك چيزى بشود، بعد مردم رأى دادند و در اينصد در نود از آن رأى سابق بود، صد نود مردم رأى دادند، حالا به دست و پا افتادند كه اربابها دارند شكست مىخورند، چه بكنند اينها، حالا باز هياهو مىكنند، مىخواهندچند نفر را بر رأى تمام ملت به اسم مصلحت ملت، اين همان منطق كارتر، منطق كارتر اين است كه ما براى خاطر اين انسان داريم، سى و پنج ميليون جمعيت را زير پا له مىكنند، اينها هم براى خاطر چند نفر آدم، براى خاطر فرض كنيد كه يك عده معدودى يا براى خاطر عشق به آمريكا مىخواهند نهضت اسلامى ما را شكست بدهند و اسلام را شكست بدهند، تاسف اين، اسلام راخواهند شكست بدهند، دانسته يا ندانسته. و نمىتوانند، امروز مردم مملكت ما، ملت ما همچو شده است، همچو بيدار شده است و چشمهايش را باز كرده كه اين توطئهها ديگر فائده ندارد، همه اين توطئهها را اين ملت دفع مىكند.
خداوند انشاءالله به شما سلامت بدهد، به خواهران من، برادران من، به همه شما دعا مىكنم و تا نفس مىكشم خدمت به شما مىكنم، خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مىآيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مىكنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مىيابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مىكنيد، چه چهرههاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.
دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مىترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيتهاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مىكنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرتهاى آنها را شكست و دستهاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيلههاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مىكنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمهاى كه از آن ريشههاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.
پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند
جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل
لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مىكنيد همان طور كه آنها با عدههايى قليل به اذن خدا بر عدههاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمنها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.
به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مىشود
اين دست و پاهايى كه مىزنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مىكنند، مىبينيد كه به نفع ما تمام مىشود، به نفع شما تمام مىشود، ترور مىكنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مىبينيد كه شجاعتشان افزون مىشود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مىكنند بر ضرر خودشان تمام مىشود، كارهائى كه مىكنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مىبرند پناه مىدهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مىشود. ملتها بيدارند، مىدانند كه اين ابرقدرتها چكارهاند، آنقدر پافشارى مىكنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مىبينند نمىشود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مىخواهيم او را بيرون كنيم مىبرندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مىكنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.
شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملتها را، نه دولتها، ملتهاى جهان الان به نفع شما هستند، دولتها هر چه مىخواهند باشند، از دولتها هم كم كم دارند به نفع شما مىشوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مىشوند، خواهند شناخت اين ابرقدرتهائى كه تحميل مىكنند خودشان را بر ملتها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شدهاند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمىدهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مىكرد بر ضرر ملت ماست، ملتهاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولتها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهرههاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مىكنم تصميم را مىفهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادىاش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مىداند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت
آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملتهاى ديگر و دولتهاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مىخواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مىبرند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مىكنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته