مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران
ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت چشمم به اين جمالهاى نورانى مىافتد و اين جنود رحمانى، مسرور مىشوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرحهائى كه خودتان مىدهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مىخواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مىكنند و اخيرا هم جزوه نوشتهاند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانهاى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مىگويند كه روحانيون استبداد مىكنند، روحانيون مىخواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مىخواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرفهاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مىنشيند و مىنويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كردهاند و حالا چه حالى هستند.
اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند
اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويهها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مىگوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارىشان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،
آنوقت بگوئيد انحصار طلب.
اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مىبرديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايهها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلمهاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و ادارهاى هم اينها نمىخواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مىگوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مىگفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرفها را مىزنيد، آن وقت هم مىزديد شماى اسلام نهها، حرفها مىزديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبىها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مىترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مىگوئيد روحانيون... و مىترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مىرسد، روحانى را تعيين مىكند، آنى كه نظير روحانى را فكر مىكند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مىكنيد و بعد مىگوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مىگوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مىفهمد چه مىكند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مىخواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمىخواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمىخواهيم، ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مىخواهيم، مردم مىفهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مىخواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مىگوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسىاش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟
مىگوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مىخواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مىزنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مىزنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه
اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مىكرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مىكرديد و اينها توى زندانها رنج مىبردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مىدادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتادهايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كردهاند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كردهاند. دادگاههاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاهها آنهائى را كه محاكمه كردهاند، شما آنها را مىخواهيد تطهير كنيد كه مىگوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشتهاند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلمهاتان را برداشتيد و گريه مىكنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مىدانيد، آدم مىدانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مىآيد، ما جلوگيرى مىكنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عدهاى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مىگوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مىخواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكىشان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مىخواهيم، ما قوانين اسلام را مىخواهيم.
ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كردهاند
آخر چرا در مقابل يك ملت نشستهايد، چهار نفر نشستهايد، چهار نفرى كه تا حالا نفستان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شدهاند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مىكشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنجها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كردهايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيدهاند و شما اعلام وجود كردهايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بودهاند كه ملت را دعوت كردهاند و ملت به عشق اسلام اين كار را كردهاند.
حالا شما از ملت مىترسيد و از مذهب مىترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كردهاند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كردهاند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مىكنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مىكنند و براى نظارت آنجا هستند.
چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه
بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلمهايتان روى كاغذ آمده همان حرفها را داريد مىزنيد. اين راجع به آنها.
روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملىگرا ندهند
اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدمهائى كه نشستهاند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همينها شروع مىكنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كارهاند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مىدانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مىدانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوانهاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصهاى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مىدانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مىگويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدمهاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمىرسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميتهها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مىكنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مىكوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همهمان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين
است كه قدمهاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مىگيرد، قلمها چه جور به كار مىافتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مىشويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.
مكتبهاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند
اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضهاش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمىتواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمىكند.
ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتبهائى كه اسمش را مكتب مىگذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضهاش كنيم، مدفون شد توى كتابها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.
شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مىكنند و قيام مىكنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مىزدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمىدانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مىكنند. اگر ما يك همچو عرضهاى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمىخواهند چپاولگرىشان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مىترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمىتوانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم استان سيستان و بلوچستان
مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان و حضرت آقاى كفعمى تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و زحمت كشيديد و در اين مجلس ممكن است كه مطالبى كه ما داريم و براى همه مناطق اين مطالب هست به وسيله ايشان و شما برادرها به اهالى محترم بلوچستان و سيستان ابلاغ كنيد. آن چيزى كه ما از اول نظر داشتيم يعنى ملت نظر داشت و ما هم به تبعيت ملت وارد عمل شديم، اين بود كه اين آشفتگى كه در ايران به چشم مىخورد و خطرى كه براى اسلام در نظر بود كه ممكن است تحقق پيدا بكند، ما را وادار كرد به اينكه با تبعيت از ملت ايران بر خلاف آن چيزهائى كه آنها آرزو داشتند و قدرتهاى بزرگ هم آنها را وادار كرده بودند براى تحقق آن مقابله كنند.
اين يك برنامهاى بوده است كه اجانب از سالهاى بسيار طولانى طرح ريزى كرده بودند براى اينكه مخازن ايران كه مخازن غنىاى است آنها ببرند و كسى نباشد در مقابل آنها ايستادگى كند و لهذا برنامه اين بود كه ملت ايران را يا اغفال كنند يا آنهائى كه اغفال نمىشوند از بين ببرند، اگر بتوانند حيثيتشان را در بين ملت از بين ببرند و اگر اين را مؤفق نشوند، خودشان را از بين ببرند براى اينكه اگر چنانچه آن طبقهاى كه مىتوانند ملت را بيدار كنند به حال خودشان باشند و ملت را بيدار كنند، نمىگذارند كه اين مخازن بسيار بزرگى كه ملت دارد و بايد صرفه خودش بشود، به غارت ببرند و ملت ما گرسنه و بينوا باشند.
ولهذا مطلب اين بود كه آن نقطه اساسى كه آنها را براى خودشان خطر ديدند، آن نقطه اساسى از بين برود و آن اسلام بود، نقطه اساسى كه اين را براى خودشان خطر مىديدند اسلام بود كه اگر اسلام را آنها از بين ببرند ديگر آسوده خاطر مىشوند و هر كارى بخواهند در اينجا مىكنند وسلطه خودشان را حفظ مىكنند و مملكت ايران را كه وضع جغرافيائىاش حساس است براى آنها و بعلاوه مخازن بسيار زياد دارد كه ما و خود ملت ايران باز اطلاع از آن ندارد، شايد بسياريش را بى اطلاع باشد و آنها مطلع هستند، اسلام را اگر چنانچه بتوانند شكست بدهند و از بين ببرند، آنوقت برايشان آسان مىشد كار راه اين بود كه، مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند و راه اينكه اسلام را از بين ببرند اين بود كه روحانيت را از بين ببرند. اينها مىدانستند كه تا روحانيون هستند، اينها حفظ مىكنند اسلام را.
نقشه، بردن اسلام و راهش، بردن روحانيت و جدا كردن ملت از روحانيون ولهذا با تبليغات دامنه دارى مشغول شدند و حالا هم مشغولند كه روحانيون رااز ملت جدا كنند، وقتى ملت از روحانيون جدا بشود و اينها پشتوانه نداشته باشند براى تبليغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان مىرسند. و خود ملت به تنهايى نمىتواند كارى بكند، تا اتكال به اسلام نداشته باشد نمى تواند كارى انجام بدهد. اتكال به اسلام وقتى مىشود كه كسانى كه به اسلام دعوت مىكنند ، تمام مقاصدشان دعوت به اسلام است، آنها در كار باشند تا مردم را دعوت كنند و بسيج كنند. سابق اينها به طور علمى همچو مطلبى را ادراك كرده بودند كه اسلام وضعش جورى است كه اگر قوه پيدا بكند نمىگذارد ما به منافعمان برسيم و روحانيون هم آنها هستند كه اسلام را حفظش مىكنند، نگه مىدارند. لكن در اين نهضت اينها احساس كردند آنى كه آنوقت ادراك كرده بودند، آن وقت مسء له علمى بود، اين نهضت مطلب را عينى كرد يعنى ديدند اين را كه يك ملتى كه با راهنمايى علماى بلاد و ايمانى كه در خودشان بود اينها يك همچو امپراتورى غلط شيطانى و بزرگ را از بين بردند در صورتى كه همه قدرتها دنبال او بودند و خصوصا آمريكا و انگلستان بيشتر از ديگران طرفدار او بودند و تهديد مىكردند، سفارش مىكردند، التماس مى كردند كه شاه باشد و بعدش هم مىگفتند بختيار باشد. وقتى كهديدند نمى شود خوب، ديدند كه چه شد و ملت نگذاشت اين قدرت ها در ايران باقى بماند و با همه كوششى كه آنها كردند و همه قدرتى كه در دست آنها بود و در دست ملت ما هعيچ قدرتى نبود بعلاوه يك انتظامى و نظمى هم در كار نبود كه مثلا مردم را به طور نظم وادار به كار بكند بلكه همين طورى به حول قوه الهى اين كار انجام گرفت اينها حالا فهميدند به اينكه يك قدرتى است در اين ملت و در ملتهاى اسلامى كه مىتواند اين قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانك و توپ و جهازات جنگى يك قدرت بزرگى كه همه چيز را دارد از بين ببرد يعنى الان فهميدند اين قضيه اين طورى است يعنى شكست خورده اى هستند كه حالا در صدد اين هستند كه شكست خودشان را علاج بكنند. الان وقت اين است كه ملت ما با تمام هوشيارى توطئههاى اينها را از بين ببرند. اين غائلهاى كه در كردستان پيش آوردند اين طور نبود كه كردها مىخواستند يك غائلهاى درست كنند، كردها نظرى به اين نداشتند، غائلهاى بود كه اجانب، آنهايى كه مىخواهند ما را غارت كنند اين غائله را با آن اشخاصى كه همدست آنها در غارتگرى بودند مثل حزب دمكرات (سران حزب دمكرات البته) اين غائله را بوجود آوردند كه در آنجا يك برادر كشىاى بشود و يك چيزهايى بشود كه نگذارند اين ملتى كه پيش برده است نگذارند كه تا آخر برود. پيشبردش را و نهضت را تا آخر برساند. و اين خوف در طرفهاى شما هم هست، در بلوچستان و در سيستان هم هست و اين نقشه در آنجا هم هست. آنها باك از اين ندارند كه پنجاه هزار نفر آدم در اين قائله كشته شوند. اينها آنها هستند كه در ويتنام آنهمه آدم كشتند. دنبال مقاصد خودشان هستند، آدم پيش آنها اصلا مطرح نيست كه يك آدمى بشود. مثل اسلام نيست كه براى يك نفرش، اگر يك نفر كشته بشود مثل اينكه همه دنيا را كشتى. و من قتل نفسا فكان ما قتل الناس جميعا آنها آدم پيششان چيزى نيست، آنى كه پيششان مطرح است استفادههاى مادى است. استفاده از مخازن اين بلاد است، استفاده از مكان اينجاست كه حساسيت دارد براى آنها،
از آدمهايش اهميت نمىدهند صد هزار نفر، ده هزار نفر كشته بشوند، در هر جا مىخواهد باشد. اين طرحى كه در كردستان آنها داشتند محتمل است كه در بلوچستان و در سيستان و امثال اينجا هم مشغول بشوند و بخواهند كه يكوقت بين برادرها به اسم برادر شيعه و برادر سنى و حال آنكه ابدا مطرح نيست در اسلام يك همچو مطلبى كه مردم با هم فرق داشته باشند، گروه ها با هم فرق داشته باشند، اسلام براى همه است. اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح كند، اين جور نيست كه اسلام براى مسلمين فقط باشد. اسلام آمده است همه مردم را يا ايها الناس مردم را دعوت مىكند براى اين است كه آدم بسازد، آمده است كه آدم را از ظلالت و از چنگ طاغوت بيرون بياورد و به هدايت برساند و همه چيزشان را، دنياشان را، آخرتشان را اصلاح بكند. اين بايد تمام دوستان سيستانى و بلوچستانى متوجه اين معنا باشند، چه برادرهاى شيعى ما و چه برادرهاى اهل سنت ما كه گول اين طور عناصر را نخورند، يعنى گولى كه كردستانىها بعضىهاشان خوردند از اين حزب دمكرات، يكوقت با يك صورت ديگر اجانب آنجا يك چيزى درست نكنند كه جوانهاى ما را گول بزند و باز محتاج به اين بشود كه باز آنجا فرض كنيد كه خداى نخواسته بيايند آنجا براى سركوبى آنها و براى مردم اسباب زحمت درست بشود. اشكال سر اين است كه اين اشرار يك غائلهاى درست مىكنند وقتى كه از اين طرف رفتند براى رفع اين قائله، خودشان فرار مىكنند و جوانهاى بيچاره را به دام مىاندازند و به گرفتارى مىاندازند. بايد با كمال هوشيارى، هم آقايان مردم را دعوت كنند به اين كه با هم برادر، همه با هم هستيم و هم شماها طرفين اين اشتباهاتى در كار نشود، نيايند بگويند كه خوب، در كردستان گفتند كه بنا دارند بيايند همه كردها را قتل عام بكنند و حال آنكه بنا بود بروند كردها را نجات بدهند، اينها كه راه افتادهاند براى اينكه بروند كردستان را تصفيه كنند، براى اينكه برادرهاى كرد ما در آنجا گرفتار اينها شده بودند، اينها رفتند آنها را نجات دادند و لهذا آن طور استقبال از اينها كردند و آن طور تقاضاى به اينكه اينها باشند در اين جا و الان هم تقاضا مىكنم كه در آنجا بايد ارتش باشد، ژاندارمرى باشد. ممكن است يك وقتى يك همچو چيزى هم در سيستان بيايند بگويند و مردم را گول بزنند به اين كه خوب بنا دارند كه اينها سيستان را فرض كنيد به آتش بكشند - بنا دارند - مگر سيستان غير مملكت ماست؟ مگر غير مملكت اسلامى است؟ مگر فرق است مابين قم و سيستان؟ مگر فرق است ما بين قم و بلوچستان؟ فرقى نيست بين اينها. اينها را توجه به آن داشته باشيد كه خداى نخواسته نبادا يك حيلهاى بكنند اين شياطين و يا اضطرابى آنجا درست كنند و يك بساطى آنجا درست كنند و همان مسائل كردستان خداى نخواسته پيش بيايد. البته دولت قدرت دارد به اينكه همه جا نگذارد، اما ما نمى خواهيم به اين مطلب برسد كه قضيه قدرت نمايى نيست، قضيه دعوت به حق است، دعوت به اسلام است، دعوت به اين است كه مملكت اسلامى بشود، احكام طاغوتى همه از بين برود، اين عقب افتادگىهايى كه در زمان طاغوت، همه جا عقب افتاده است، شما خيال نكنيد، سيستان و بلوچستان شايد خيلى بهتر باشد از بسيارى از جاهاى ديگر كه مىآيند و شكايت مىكنند و هيچ ندارند. بنابر اين بود كه يك ملتى را فقير نگه دارند و همه مخازنشان را ببرند كه مخازن زير پايشان باشد و
خودشان گرسنگى بخورند. اين بنا بر اين مطلب بود و اگر چنانچه انشاء الله دولت اسلامى آنطورى كه خدا و رسول مىخواهند درست بشود، همه گرفتاريها از بين مىرود و انشاء الله اميدواريم بشود همه گرفتاريها از بين مىرود و همه برادرها در كنار هم با آرامش زندگى صحيح مىكنند به طورى كه هم دنياشان و هم آخرتشان تامين بشود. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و من از شما باز تشكر و از آقاى كفعمى زيادتر تشكر - كه - اميدوارم كه در آنجا از فيوضات ايشان مستفيض بشويد و همهتان موفق و مويد باشيد.
بيانات امام خمينى در ديدار با كاركنان بنياد مستضعفان تهران
اشكالتراشان نمىخواهند اين نهضت اسلامى به ثمر برسد
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه گفتيد و هست با توجه به مشكلاتى كه هست بايد توجه كنيد كه وظيفه شما بسيار مهم است و مسائلى كه شما با آن سر و كار داريد مربوط به همه مستضعفين و بيت المال مسلمين است و بايد خيلى دقت داشته باشيد و شما بايد نهايت دقت و كوشش را نشان بدهيد، و شمائى كه سر و كارتان با يك اموال زيادى است و از آن طرف هم با مستضعفين، و از طرفى هم چشمهائى دوخته شده است كه اين نهضت را هر طورى هست آلودهاش بكنند. يك وقت انسان سر و كارش با يك عده اشخاصى است كه يا آن طرف بودند و يا اشخاص مومن بودند. اينجا اگر يك وقت اشتباهى مىشد، اشخاص بى طرف و اشخاص مومن تنبه مىكردند كه يك همچو اشتباهى واقع شده، يك وقت سر و كار شما با يك اشخاص اشكالتراش است. اشخاصى هستند كه مىخواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند و آن را دامن بزنند و زياد جلوه بدهند، آن هم نظر به شما ندارند، نظر به اشخاص ندارند، نظر به مكتب دارند. اينها الان اشخاصى هستند در ايران از خارج هم هدايت مىشوند كه نمىخواهند اين نهضت، اين مكتب اسلامى نمىخواهند آنطورى كه هست در خارج تحقق پيدا بكند براى اينكه با تحقق او همه آمال و آرزوى چپاولگر نقش بر آب مىشود. اينها در صددند كه از هر چيز اشكال بكنند. يك وقت رفراندم پيدا مىشود همه ملت مىروند و راى مىدهند، معذلك اينها اشكال مىكنند مثلاً به زور بوده و حال آنكه همه مردم در مرئى و منظرشان بوده كه زورى در كار نبوده و به اختيار خودشان بوده. حالا كه مجلس خبرگان است و مردم با علم و اختيار خودشان اشخاصى را تعيين كردند، ديديم كه دائما مشغولند كه اشكال بكنند و مجلس را مجلس درستى ندانند، و اين چيزهائى كه دائما كتابچه مىنويسند و گاهى مقاله مىنويسند و فردا هم كه مجلس شورا را ملت ما انشاء الله با آزادى تمام، تمام اشخاص صحيح و اسلامى را انتخاب مىكنند، باز اينهائى كه با اصل اسلام موافق نيستند و با اسلامىاش موافق نيستند باز مناقشه خواهند كرد، فردايش هم كه مثلاً رئيس جمهور تعيين بشود به آن اشكال خواهند كرد، همه اينها در اين مشترك است كه نمىخواهند يك نهضت اسلامى به ثمر برسد، از اسلام مىترسند، اينها همه در اين معنا مشتركند. شما ديديد كه وقتى اعلام شد جمهورى اسلامى، صدا در آمد كه اى واى، اسلامىاش را مىخواهيد چه كنيد؟ نخير، جمهورى دموكراتيك. اينها از اسلامىاش مىترسند، از
جمهورى نمىترسند، چون كه جمهورى خيلى جاها هست و از جمهورى دموكراتيك هم نمىترسند، دموكراسى غربى كه وارد است، اينهااز اسلامىاش مىترسند، حالا يا واقعا اسلام را نشناختهاند و آنطورى كه غربىها با نقشههاى شيطانى خودشان اسلام را بد معرفى كردهاند معالاسف بسيارى از جوانهاى ما و غير جوانها گول خورده يا خودشان اشخاصى هستند كه گول نخوردهاند جزء همان تيپى هستند كه نقشه مىكشند كه اسلام را كنار بگذارند. امروز كه يافتند كه يك قدرتى هست در مملكت، آن قدرت اسلام است، آن را با لعيان يافتند، يك مملكتى كه با هيچ بر همه قدرتها غلبه كرد منتها بين راه است مىخواهند نگذارند اين قدرت به ثمر برسد. حالا ديگر بدتر از اول است براى اينكه يك مار زخم خورده هستند، فهميدند كه يك قدرتى در ايران هست كه با آن قدرت، ملت ايران مىتواند ابر قدرتها را كنار بگذارد و قدرت شيطانى را كنار بگذارد، حالا بيشتر در صدد اين هستند كه اين را بشكنند.
نظر ما اين است كه در همه بلاد حكومت اسلامى برقرار بشود
و ما لهذا همهمان الان مسؤوليت بزرگى به عهدهمان است. من كه طلبهام اينجا مسؤوليت دارم، شماها هم به اينكه مشغول به اين فعاليت خصوصاً اين فعاليت حساسى كه سر و كارش با ماليات است، مردم بيشتر توجه به آن دارند و زودتر مىتوانند تهمت بزنند. همه ما در برهه اى از زمان كه امر دائر بين پيروزى نهضت و خداى نخواسته شكست، كه تا آخر مثلاً شكست باشد نه شكست محدود، الان ما واقع هستيم در يك دو راهى كه يا پيروزى تا آخر انشاء الله و يا خداى نخواسته شكست تاآخر. ولهذا هر كس در هر كارى كه دارد و هر شخص و هر گروه هر كارى كه دارند، بايد خودشان را متوجه اين معنا بكنند كه سر و كارشان با حيثيت اسلام است. آن هم قضيه، قضيه مستضعفين است. قضيه، قضيه بنياد است. قضيه، قضيه اسلام است. سر و كار با حيثيت اسلام است كه الان به دست اين ملت است. اگر اين توانست اين حيثيت را حفظش بكند و اين ادعائى كه همه كردهاند كه جمهورى اسلامى بتواند اين ادعا را به ثبوت برساند كه يك جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى است، پيروزى است تا آخر انشاء الله، تا آخر.
اگر چنانچه اسلام به آن معنائى كه هست در ايران تحقق پيدا بكند، مطمئن باشيد كه كشورها يكى پس از ديگرى همين رويه را پيدا مىكنند، نمونههايش هست. الان هم همان كارهاى خلافى كه در ايران واقع مىشد در بعضى كشورهاى ديگر شروع كردهاند و مشغولند، از خوف اينكه مبادا از ايران به آنجاها سرايت بكند لكن بى خود دست و پا مىزنند، سرايت مىكند. يعنى الان هر طايفهاى كه مىآيند اينجا، از ملتشان وقتى ذكر مىكنند مىگويند توجه به ايران دارند و همين معنا را مىخواهند تحقق بدهند، در عراق، در كويت و مصر و در همه جا. اگر خوب اين نقش را بازى بكنيم و اسلام به آنطورى كه هست در ايران پيادهاش بكنيم علاوه بر اينكه خودمان انشاء الله پيروز هستيم تا آخر هم پيروز هستيم انشاء الله، از ما به ساير ملتها، كه نظر ما به اين است كه همه بلاد اسلامى باشد و حكومت اسلامى
برقرار بشود و حكومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود. اگر ما با هوشيارى، با امانت با علاقه همانطورى كه علاقه ما را به اينجا رسانده، علاقه قشرهاى مختلف ملت به اين نظام اسلامى يك علاقه الهى بود كه در قلب مردم تحقق پيدا كرد و با دست غيبى اين علاقه در عموم مردم پيدا شد به طورى كه از بچههائى كه تازه زبان باز كردهاند تا پيرمردهائى كه لب گور نشستهاند اينها همه با هم همصدا بودند و اسلام را مىخواستند اين علاقه به اسلام ما را پيروز كرد. الان ما مكلفيم كه حفظ كنيم اين حيثيت را، اين علاقه را حفظ كنيم و در خودمان تقويت كنيم، بدانيم اين معنا را كه سر و كار ما با خداست، سر و كار ما با خداى تبارك و تعالى است، به دست اوست همه چيز و با دست او اجراء مىشود. اين معنا را در قلب خودمان تقويت كنيم و تلقين كنيم به خودمان كه غير از اراده او چيز ديگر نمىتواند حاكم باشد و اراده او بود كه ما را به پيروزى نيمه كاره رساند. اگر چنانچه ما حفظ بكنيم آن جهاتى را كه بايد حفظ بكنيم، انشاء الله اين اراده محفوظ خواهد ماند و ما را به پيروزى نهائى خواهد رساند و پيروزى نهائى اين است كه همه بلاد، همه مستضعفين بر همه مستكبرين پيروز بشوند انشاء الله.
راجع به كيفيت كار شما و وضعيت و چگونگى آن، اين چيزى نيست كه من بتوانم در آن نظرى بدهم و خود شما كه مشغول كار هستيد دقت كنيد و اگر مشكلاتى هم پيدا شد همان شوراى انقلابى هست و من هم دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما و همه ملت هستم و اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مويد باشيد و اين خدمت ارزنده را بدانيد يك ارزندگى زيادى پيش خداوند دارد خداوند تبارك و تعالى به مخلوق مستضعف نظر دارد و شما كه الان در خدمت يك همچو مخلوقى هستيد، يك همچو طايفهاى هستيد، به شما نظر دارد و اين را به طور شايسته، به طور دقيق عمل بكنيد و اجرش را هم از خدا بخواهيد. هيچ در نظرتان نباشد كه يك كسى به شما بگويد كه چه خوب عمل كرديد، يا يك كسى بگويد بد عمل كرديد نظر به اين باشد كه اين پيش خداى تبارك و تعالى مقبول باشد كه يك عبادتى است، عبادت پيش خدا مقبول باشد.
انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و اين را ادامه بدهيد كه يك راه انسانى اسلامى است. و من از همهتان متشكرم به اينكه يك همچو زحمتى را متحمل مىشويد. لكن زحمتى است كه براى اسلام و براى خداست و انشاء الله خداوند همهتان را تاييد كند.
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران معلم و محصلين مشهد، آمل، آبادان
خواهران در نهضت يك سهم بزرگ داشتند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين خانم كوچك اول بايد تشكر كنم و از چيزى كه خواندند تقدير كنم و از همه خواهران كه از اطراف آمدند و از خراسان آمدند، از آمل آمدند، از آبادان آمدند تشكر مىكنم و دعاگوى همه انشاء الله هستم.
ما بايد حساب اين مطلب را بكنيم كه آزادى كه اينها (شاهسابق) و اشخاصى كه الان هم در مسير او هستند، مىخواهند چه است و زنها در غير زمان اين آدم چه نقشى داشتند و بعد از او چه نقشى و در زمان او چه. كسى كه تاريخ اين صد ساله را مطالعه كرده است، مىداند كه در جنبشهائى كه در ايران بوده است، جنبشهاى اصيلى كه در ايران بوده است قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زنها همدوش با مردها فعاليت مىكردند، زنها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتارىهاى مملكت خودشان فعاليت مىكردند. همانطورى كه مردها آنوقت قيام مىكردند و قيام كردند براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده بود جلوگيرى از آن قرار داد بكنند، زنها هم در آنوقت شريك بودند و در جنبش مشروطيت هم همانطور كه مردها فعاليت مىكردند زنها هم فعاليت مىكردند. اين مال قبل از رژيم. بعد از سقوط اين و در حال سقوط و از نهضتى كه مسلمين كردند، ملت ما كردند، آنها را همهتان ملاحظه كرديد كه زنها پيشقدم بودند، بلكه فعاليت زنها در اين باب ارزشش بيشتر از فعاليت مردها بود براى اينكه همين خواهرها كه ريختند در خيابانها و در مقابل توپ و تانك تظاهر كردند و مشت گره كردند، اينها مردها را قدرتشان را دو چندان كرد.
وقتى مردها ببينند كه خانمها آمدند در مقابل توپ و تانك، آنها بيشتر اقدام مىكنند و ما ديديم كه اين خواهرها در اين نهضت يك سهم بسيار بزرگ داشتند و در طول اين نهضت تا حالا كه در غياب رژيم سابق است، مىبينيم كه خانمها در همه مسائل شركت دارند، در قضيه پاكسازى، قضيه جهاد سازندگى، در همه اين امور فعالانه شركت مىكنند و آزادانه.اين مال آن زمان و اين زمان كه تقصيلش را شما مىدانيد و محتاج به بيان نيست.
نوكران اجانب با اسم آزادى و دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند
خوب، در زمان اين رژيم كه فرياد مىكردند كه آزاد زنان و آزاد مردان چه فعاليتى زنها داشتند؟ فعاليتى كه ما از زنها مىديديم اين بود كه چندتايشان جمع بشوند بروند، با آن وضع فضيح بروند سرقبر رضاخان، آنجا تشكر كنند از اينكه ما را آزاد كرديد، چه جور آزاد كرد؟ چه كرد؟ فكر اين نيستند كه چه آزادى اينها به آنها اعطا كردند و تا چه اندازه اينها مىخواستند زنها يا مردها آزاد باشند. بله، آنها يك آزادى را مىخواستند، حالا هم اين اشخاصى كه قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانيت چيز مىنويسند همين آزادى را مىخواهند و آن آزادى است كه ديكته شده است از غرب براى به فساد كشيدن جوانهاى ما. زن و مردشان را اينها مىخواهند كه آزاد باشند، زنها براى اينكه در مجالس آنطورى كه تشكيل مىدادند و داشتند بروند، بروند آنجا و با آن وضع در حضور چشمهاى ناپاك مردها، آن وضع را درست كنند. اين نحو آزادى مىخواهند كه هم خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بكشند و هم جوانهاى ما، مردهاى ما را به تباهى بكشند. اينها مىخواهند كه همه فحشا آزاد باشد، آزادى را در زمان ايشان كه آزادى زن و آزادى بود، كدام زن توانست راجع به مسائل روز يك كلمه بگويد و كدام مرد توانست كه راجع به گرفتارىهائى كه ملت ما از دست اجانب و از دست داخلىها داشتند يك كلمه بنويسد؟ كدام مطبوعات ما آزاد بودند؟ كجا راديو و راديو تلويزيون آزاد بود؟ و مردم، جوانها، دانشگاهىها و طلاب علوم دينى كجا آزاد بودند؟ در اين پنجاه سال كه من شاهد قضايا بودم آزادى واقعى مفيد براى جامعه مسلوب بود، هيچ نداشتيم. يعنى زنها آزاد نبودند كه راجع به مسائل جامعه فعاليت بكنند يا حرف بزنند راجع به گرفتارىهاى ملت، راجع به گرفتارى ملت به دست شرق و غرب، هيچ آزادى نبود، راجع به گرفتارىهاى ملت از دست دولتهاى دست نشانده يك كلمه آزاد نبودند كه صحبت كنند. پس ما سه قطعه از زمان را كه بعضى از آن را شما و همهاش را در تاريخ ثبت شده و مىشود، زمان سه قطعه، اين صد سال اخير سه قطعه دارد.
از اول صد سال تا زمان مشروطه و بعد از مشروطه تا زمان رضاخان يك قطعه حساب بكنيم و وضع آنوقت و آزادى زنها در آنوقت و آزادى مردم در آنوقت با اينكه آنوقت هم حكومتش فاسد بود آن را حساب كنيم، يك قطعه هم از بعد از رفتن اين رژيم يا در حال شكست اين رژيم كه ديگر نمىتوانست كارى بكند، تا حالا هم يك قطعه حساب بكنيم. يك قطعه هم در زمان رژيم، از زمانى كه رضاخان كودتا كرد تا زمانى كه رژيم از بين رفت، قدرتش از بين رفت. اين سه حال را ما ملاحظه مىكنيم و عرضه مىكنيم به اينهائى كه حالا هم براى اين رژيم يا نظير آن رژيم اشك مىريزند و با اسم آزادى و با اسم دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند. ما عرضه مىكنيم اين سه قطعه از زمان را با اينكه قطعه سابقش هم كه در زمان قاجاريه بود و آنها، آنوقت هم مرضى اسلام نبود لكن آنوقت قدرت مسلمين زيادتر بود و حكومت، آن قدرت و غلبه را بر روحانيون اسلام نداشت ضعيف بود قدرتش در مقابل روحانيون و در مقابل ملت، با آن زمانى كه رضاخان آمد و قدرت به او دادند و قدرت پيدا كرد و سركوب كرد هم روحانيون را و هم ساير ملت را تا وقتى كه اين آدم رو به ضعف رفت، زمان
قدرت اين را با قدرت او تا آنوقتى كه اين رفت رو به ضعف و رو به شكست، اين هم يك قطعهاى از زمان، قطعه سومش از بعد از شكست اين و رو به شكست رفتن اين تا حالا. ما حساب بكنيم كه آن آزادى كه زنها و مردها در آن دو قطعه جلو و عقب داشتند، آن آزادى بود يا اين قطعهاى كه از زمان كودتاى رضاخان تا زمان رو به شكست رفتن پسرش بود، اين آزادى بود. آزادى كه در سابق بر او و حالا دارند يك آزادى است كه نافع براى كشور خودشان، براى اسلام، براى مسلمين، براى ملت خودشان است يعنى اينها آزادند كه در اجتماعات داخل بشوند، داخل هم شدند و مىبينيد، آزادند كه خدمت كنند به مملكت، خدمت كردند و مىكنند و داريد مىبينيد، آزادند كه در مصالح مملكت حرف بزنند، اشكال بكنند به دولت، اشكال بكنند به مقامات دولتى و غير دولتى، چنانچه كه ديديد الان اشكال كردند، آزادند در اين مسائل اجتماعى، در اين مسائل اساسى كه مربوط به مصلحت كشور خودتان و ملت خودتان است، هيچ قيد و بندى در كار نيست، مىبينيد. شما يك جا بياوريد كه بخواهيد يك صحبتى بكنيد كه راجع به مصلحت مملكت است (نه توطئه باشد كه بعضى مىكردند) يك عملى بكنيد كه مربوط به مصالح خودتان و مصالح كشور است، و آمدند دستشان را گرفتند كنار زدند و سر نيزه آمده حكومت كرده، همچو چيزى پيدا نمىكنيد. سابق هم فعاليتى كه زنها داشتند، فعاليتى كه در هر گرفتارى كه حالا من دوتايش را از آن اسم بردم كه قضيه تنباكو و مشروطيت كه بيشتر از چيزهاى ديگر بود لكن در همه گرفتارىها زنها جلو مىافتادند و همراه با مردها و مسائلى را كه مربوط به مملكت خودشان بود مىگفتند و فرياد مىزدند و انجام مىدادند مسائلشان را. شما هم ديديد كه در اين قضيه سوم كه شما حاضر قضيه بوديد و فاعل بوديد، فعال بوديد، هيچ گرفتارى، جلوگيرى در كار نبود كه شما را جلوگيرى كنند از اينكه اجتماع نكنيد، جلوگيرى كنند كه - عرض مىكنم كه - بيرون نرويد، در بين مردم نرويد، فرياد نزنيد، مظالم را نگوييد. با همين فعاليت شما و آزادى شما بود كه اين پيروزى براى ملت ما نصيب شد.
اما آن آزادى كه آنها مىخواستند و زمان رضاخان و پسرش مىخواستند و خصوصاً زمان دومى، آن آزادى نبود، آن تباه كردن ملت بود. آنجا هم شما آزادى را دو قسم كنيد، يك آزادى مطبوعات و راديو و تلويزيون و - عرض مىكنم كه - قلمها و گفتارها و كتابها و اينها كه در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت كشور انجام مىگرفت، تمام آنها سانسور بود، هيچ آزادى نبود براى اينكه گرفتارى ما از ناحيه خود دولت بود و اربابهايش و اگر شما مىخواستيد يك صحبتى بكنيد، اول بايد بگوئيد كه رضاخان چه كرد و مسائلى - كه او - و خيانتهائى كه او كرده بود و جنايتهائى كه او كرده بود و خيانتهائى كه پسرش كرد، بايد اين را بگوئيد. يك كلمه آزاد نبوديد كه از اين مسائل بگوئيد، براى پليس هم شما نمىتوانستيد كه يك كلمه انتقاد كنيد، يك كلمه انتقاد از دولت بكنيد، يك كلمه مطبوعات ما انتقاد از فرض كنيد كه ارتش بكند. هيچ همچو چيزى نبود، آزادى نافع كه براى مصلحت مملكت ما و كشور ما بود بكلى مسلوب بود، قلمها را شكسته بودند، زبانها را قطع كرده بودند و كسى حق اينكه يك كلمه صحبت بكند نداشت و بايد هر چه بگويند، هر چه در مطبوعات باشد، هر چه
در راديو تلويزيون باشد، هر چه قلمها به كار بيفتد، در مداحى يك نفر آدمى كه همه چيز ما را به باد داد، هيچ آزادى در زمان ايشان، آزادى سالم نبود، ولى يك قسمت آزادىها بود، در سينماها را باز كرده بودند با آن وضعى كه سينماها داشت كه اگر جوانهاى ما چند روز مىرفتند در آنجا تباه مىشدند و از فكر اينكه يك كارى براى كشور خودشان بكنند بكلى مىافتادند و در اينها باز بود، در قمارخانهها هم باز بود به همه جوانها، در فحشا هم باز بود به همه جوانها، و از تهران تا شميران و اواخر شميران مىگويند آنقدر مراكز فساد بود كه قابل فحص مثلاً نبود. اينها را آزاد قرار دادند، بلكه دامن زدند به آن، بلكه قلمها، بيانها دامن زد به اينكه، كه اين نحوآزادىهائى كه مضر به حال كشور است، مضر به حال ملت است، اينها را آزاد گذاشتند. از بعد از زمان ايشان تا حالا باز برگشت به دوره سابق و بهتر، براى اينكه دوره سابق هم دوره قجر بود و آنها هم فاسد بودند اما نه به فساد اينها، اينقدر كه اينها، اين پدر و پسر، اينها ركورد فساد را شكستند. اين آزادى كه الان براى ملت ما هست، براى زن، براى مرد، براى نويسندهها، براى چيزها، اين آزادى، آزادى است در كليه امورى كه اين امور به نفع خود شماهست. شما آزاديد برويد بيرون مطالب خودتان را بگوئيد، انتقاد از دولت بكنيد، انتقاد از هر كس كه پايش را كج گذاشت بكنيد، هيچ كسى نيست كه به شما بگويد چرا. برويد در جهاد سازندگى، با ملت خودتان برويد و همراهى كنيد، آزاديد مىرويد مىكنيد. تمام چيزهائى كه در رشد انسان، در رشد خواهرها و برادرها و اين كودكهاى عزيز دخالت دارد، اينها همه آزاد هستند، آنى كه اسلام جلويش را گرفته و آزاد نيست قمار بازى است كه تباه مىكند ملت را، شرابخوارى است كه تباه مىكند ملت را، انواع فحشائى كه در زمان اين مرد جنايتكار بود و فراهم كرده بودند اسبابش را، اينهاست كه در اسلام ممنوع است. پس ما دو قسم آزادى داريم كه يك قسم مفيدش در غير زمان اين دو جنايتكار بود و در زمان اينها اين قسم از آزادى بكلى ممنوع بود و آن آزادى آنها مىخواستند كه زن آزاد باشند كه هر جورى بزك بكنند و بيايند توى خيابانها و با جوان خداى نخواسته چه بكنند. آن را آزادى قرار داده بودند. حالا هم الان آنهائى كه مىخواهند اسلام نباشد دلشان براى اين آزادى مىسوزد، اين آزادى مطرح نيست پيششان اصلاً، اينهائى كه اينهمه حرف مىزدند از اينكه مملكت و چطور، ملت ما چطور، كذا و اينها، اگر شما در تمام اينجاهائى كه رفتيد، كسانى كه رفتند براى كمك كردن به برادرها و خواهرهاى خودشان در جهاد سازندگى، اگر شما از اينها كسى پيدا كرديد آنجا. اينهائى كه داد مىزنند خلق و خلق، اينها آنهائى هستند كه خرمنها را مىروند آتش مىزنند، نه اينهايند كه مىروند خرمن جمع مىكنند. شما مىرويد زحمت مىكشيد و با برادرهاى خودتان، خواهرهاى خودتان كمك مىكنيد خرمن درست مىكنيد، براى آنها وجين مىكنيد، درو مىكنيد، آنهائى كه داد از خلق مىزنند و داد از اينكه ما طرفدار تودهها هستيم، مىآيند آتش مىزنند. همين كه شما زحمت كشيديد، دستشان برسد مىآيند آتش مىزنند و همينها هستند كه لولههاى نفت را با تفنگ منفجر مىكنند، همينهائى كه براى خلق به قول خودشان دارند چه مىكنند، همين دموكراتها و دم دموكراتكه در كردستان بودند و الان هم هستند، همينها بودند كه نفت راخواستند به تباهى بكشند و دهقانها را به تباهى بكشند و
صنعت ما را، زراعت ما را، همه را به تباهى بكشند كه مبادا يك جمهورى اسلامى پيدا بشود و دم اينها را بگيرند بيرون كنند. اينهائى كه برخلاف مسير ملت هستند اينها از اين مىترسيدند. پس فرياد آزادى آنها، آزادى نبود، تباه كردن ملت بود. حالا آزادى است كه مىبينيد كه چطور است اگر بگذارند، اين تتمه رژيم سابق و نوكرهاى آنها بگذارند و نوكرهاى اجانب.
معلمان، كودكان را تربيت اسلامى - انسانى بكنند
خداوند انشاء الله همه شما را، خواهرها، برادرها و اين اطفال، نوباوگان، همه شما را انشاء الله حفظ كند و همه مؤفق باشيد و خدمت بكنيد به اين مملكت و تربيت بكنيد اين كودكها را. شماها، معلمها تربيت بكنيد اينها را به تربيتهاى اسلامى انسانى كه هم براى مملكت و كشورتان مفيد است و هم براى روحيه خود آنها مفيد است و هم خير دنيا و آخرت در آن هست. سلام بر همه شما خانمها، برادرها. انشاء الله خداوند شما را...
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و رؤساى كاروانهاى حج
شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آييد، مسؤوليت حيثيت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه به طور اختصار به آقايان روحانيونى كه در كاروان هستند و به روساى كاروانها عرض مىكنم. مطلب راجع به همه حجاج بيت الله الحرام هم هست و او اين است كه بايد آقايان متذكر باشند كه حج امسال غير از حج سالهاى سابق است. سالهاى سابق در اين سنين اخير، حجى بود كه با كاروانهاى طاغوتى و يا منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند و اگر چنانچه در آنجا چه از معممين و چه از روساى كاروان خطائى سر مىزد اين خطاى طاغوت بود، به اسلام لطمهاى وارد نمىكرد بلكه تحكيم اسلام بود. امسال همانطورى كه همه دستگاهها متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چيزهائى كه بسيار مهم است همين كاروانهاى حج است كه در امسال چشمها دوخته شده است كه ببينند فرق امسال و سالهاى سابق چيست. آيا اينها كه ادعا مىكنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است، آيا اينهائى كه الان نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هستند، منتخبين علماء بلاد هستند، آيا آنها همانطورى كه اسمشان اقتضا مىكند، واقعشان هم آنطورند؟ اعمالشان مطابق با ادعاست؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروانهاى حج منتخب از جمهورى اسلامى؟ امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آئيد، مسؤوليت حيثيت اسلام. اگر در زمان طاغوت يك معمم كارى انجام مى داد، مىگفتند كه طاغوتى است. امروز نمىگويند طاغوتى است، مى گويند اسلامى است. اگر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرف مىشويد و در اين حج مواقعى كه در حضور مسلمين، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق در زمان طاغوت فرق نكند در عالم منعكس مىشود كه اسم جمهورى است و معنا رژيم طاغوتى. آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد و آبروى اسلام را ممكن است انشاء الله حفظ كنيد.
سفر حج سفر كسب نيست، سفر الى الله است
توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الى الله است. شما داريد به طرف خانه خدا مىرويد، تمام امورى كه داريد انجام مىدهيد به طور الوهيت بايد انجام
بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مىشود وفد الى الله است، سفر به سوى خداى تبارك و تعالى است. بايد همانطورى كه مسافرين الى الله مثل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما مسافرتشان الى الله در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم تخلف نمىكردند از آن چيزى كه برنامه وصول الى الله بودهاست، شماهم الان وفود الى الله داريد مىرويد. شما در آنجا كه مىرويد، در ميقات كه مىرويد لبيك به خدا مىگوئيد، يعنى تو دعوت كردى و ما اجابت. مبادا يك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجارى در اين سفر مطرح باشد پيشتان، چه آقايان اهل علم و چه كاروانها و چه روساى كاروانها و چه ساير حجاج، سفر، سفر الى الله است نه سفر به سوى دنيا، آلوده به دنيا بكنيد.
اين سفر الهى را شما مىرويد رجم شيطان مىكنيد. اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جنود شيطان باشيد رجم خودتان را هم مىكنيد. شما بايد رحمان رحمان بشويد تا رجمتان رجم رحمان و جنود رحمان به شيطان باشد. شما وقوف مىكنيد در اين مواقف كريمه و وقوف در اين مواقف كريمه آلوده بشود به يك معصيتى، به يك خلافى، به يك چيزى كه علاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود پيش دنيا آبروى اسلام دست برود. امروز آبروى اسلام بسته به وجود شماست كه مىرويد دستجمعى در اين مواقف كريمه و ساير مسلمين شما را مشاهده مىكنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسلامى، چه روحانيون و چه روساى كاروانها و چه سائر حجاج. امسال حج نمونه است، حج جمهورى اسلامى است نه حج رژيم طاغوتى. شرف زياد و مسؤوليت زيادتر است، مسؤوليت همه داريم در مقابل اسلام. امروز نه شما تنها، همه قشرهاى ملت، دولت، ملت، همه مسوولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در اسلام. با اينكه مدعى هستيم جمهورى اسلامى و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بايد اثبات كنيم اين مطلب را كه تغيير كرده است، تحول حاصل شده است در همه چيز. اگر بنا باشد كه در دولت كه مىرويم تحول نشده باشد، شما كه كاروان هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروانها هستيد تحول پيدا نكرده باشيد، اگر اينطور باشد همان رژيم است و همان مسائل طاغوتى، منتها اسم را ما عوض كرديم. ما مىخواهيم انشاء الله محتوا عوض بشود، تغيير بشود رژيم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى اسلامى، به همه محتوا. بسيار بايد متوجه باشيد، از خودتان بسيار پاسبانى بكنيد اين سفر را سفر الى الله حساب بكنيد و بدانيد با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد.
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را مىخواهم، و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزت اسلام و قدرت اسلام را مىخواهم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى و خانوادههاى شهداى پاوه
اميدوارم نام اين شهدا در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته شده، ثبت شود
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطورى كه در حديث وارد شده است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا در جهات مختلفهاى كه اين عبارت افاده مىكند يك جهتش هم همين حزنى است كه براى ما تقريباً هر روز از مشاهده معلولين، مشاهده مادرهاى داغديده، پدرهاى فرزند از دست داده، برادرهاى برادر كشته شده و بالاخره شهدائى كه در راه اسلام از دست رفتهاند براى ما هر روز يك روز عاشورا است و من نمىدانم چطور از شما برادرها و خواهرها كه عزيزان خودتان را كه عزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بگويم و چطور عذرخواهى كنم. شما مىدانيد كه اسلام آنقدر عزيز است، آنقدر بزرگ است كه پيغمبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار، هستى خودشان را،همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا كردند، ماهم كه پيرو آئين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم، اگر يك مقدارى فداكارى كنيم و در راه اسلام همانطور كه آنها فداكارى كردند، ما هم فداكارى كنيم، براى ما هر چند سخت باشد لكن يك آسايش فكرى است. من از شما آقايان و خانم كه از راههاى دور و جاهاى مختلف كشور آمديد، من به شما تسليت مىگويم و از شما تشكر مىكنم و دعاگوى همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى براى شهدا رحمت و براى شماها سلامت و سعادت طلب مىكنم. اميدوارم كه اين شهدا، در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته مىشود اسم اينها نوشته شده باشد و براى شماها هم همانطور كه باز ماندگان كربلا واحد و امثال اينها بودند و اجر داشتند شماهم در شمار آنها نامتان به ثبت برسد و چون آقايان جمعيتتان هم زياد است من معذرت مىخواهم و بيشتر مزاحمتان نمىشوم. من دعاگوى همه شما هستم و همين طور خدمتگزار همه شما و اميدوارم كه خداوند دعاهاى همه ما را در حق همه مستجاب كند و خدمتهاى همه را براى اسلام بپذيرد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى به مناسبت سالروز هجرت ايشان از نجف اشرف به پاريس
خداوند در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
من مختصرا قصه اى كه واقع شد عرض مىكنم. ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بعدهم وارد نجف، از طرف دولت عراق كرارا آمدند و اظهار داشتند كه عراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيد انجام مىدهيم، تا دولتها تغيير كرد، يكى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد به اين اواخر كه ما مقتضى ديديم بيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم. كمكم دولت عراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد.
ابتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت، شايعه هم درست مىكردند كه اشخاصى آمدهاند براى ترور شما، بلكه يك دفعه گفتند پنجاه نفر آمدهاند كه من گفتم آن متنش دليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمىشود، بايد يك نفر بيايد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه ما مىخواهيم حفاظت كنيم لكن من از اول به بعضى دوستان مىگفتم قضيه حفاظت نيست، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مىكنيم.
كم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبتهايش هم همه تعارف بود و اينكه شما هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد و فلان، ايشان رفت و بعد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آن رئيس امن، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى، تعهداتى با دولت ايران داريم از اين جهت نمىتوانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مىكنيد و شايد امروز همان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزى بنويسيد يا در منبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالف تعهدات ماست، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است، من هم اعلاميه مىنويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مىكنم و هم نوار پر مىكنم و به ايران مىفرستم و اين تكليف شرعى من است، شما هم هر تكليفى داريد عمل كنيد. بعد صحبتهائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقهاى به يك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح نيست كه من آنجا بمانم. گفت كه شما هر جا برويد همين مسائل
هست يعنى جلوگيرى مىشود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده، آنوقت هم نبود) مىروم خارج، من مىروم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابسته به ايران و مستعمره ايران نيست. البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى هم بودند آنجا براى ترجمه آقاى دعائى كه الان سفير هم بعد من ديدم كه اينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من) كه ما با خودش كارى نداريم. لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چه خواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمهاى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتم كه شما براى من برويد، تذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشان برده بود پيش رئيس امن، ايشان با ناراحتى گفته بود كه شما مىخواهيد ما را با فلانى طرف بكنيد؟ نه، نمىدهيم، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مىخواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقامت كنيم لكن اول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه و هيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم. بنابراين گذاشتيم. بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كه من بيرون آمدم آقاى يزدى را ديدم، آقاى يزدى از همان در كه من آمدم بيرون ديگر همراه ما بود تا حالا، بعد حركت كرديم طرف كويت و به سرحد كويت كه رسيديم، بعد از يك چند دقيقهاى كه مثل اينكه حالا روابط بود با ايران، چه بود، نمىدانم، گمانم اين است كه رابطه با ايران بود، آمد آن مامور و گفت كه نه، شما نمىتوانيد برويد كويت. من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مىرويم از اينجا به فرودگاه، از آنجا مىرويم. گفت خير، شما از همين جاكه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيم ما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراين گذاشتم كه نروم به ساير بلاد اسلامى براى اينكه احتمال همين معنا را در آنجاها مىدادم، بنا گذاشتيم برويم فرانسه و بعد در همانجا هم يك حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست) اعلاميهاى باز من نوشتم خطاب به ملت ايران، وضع رفتنمان، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم. ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريس برويم. مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چند بود و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود. من هيچ براى خودم يك چيزى كه، عملى كه خودم كرده باشم، يك چيزى براى خودم قائل باشم نيستيم، براى شما هم قائل نيستم، هر چه هست از اوست، كارهائى كه مىشود كه ما اصلاً در ذهنمان نمىآمد كه اين كار مثلاً بايد بشود، مىشد و مىديديم كه نتيجه دارد. در همين آخر كه مىآمديم تهران و آقايان هم به عنوان وزارت بودند، حكومت نظامى اعلام كردند، من اصلاً نمىدانستم كه اينهابراى چه حكومت نظامى اعلام كردهاند، بعد به ما گفتند، لكن به ذهنم آمد كه ما بشكنيم اين حكومت نظامى را. آنها روز اعلام كردند كه از ظهر به آن طرف حكومت نظامى و من نوشتم و شكسته شد و بعد ما فهميديم كه توطئه بوده است، اين حكومت نظامى براى اين بوده است كه بعدش مستقر بشوند در خيابانها، نظامىها و قوائى كه دارند و شب كودتا كنند و همه ماها و شماها را از بين ببرند. اين را هم خدا كرد، هيچ ما در ذهنمان يك مسألهاى نبود، ما به حسب آن عادت كه نبايد حكومت نظامى اينقدر باشد و مىدادم مخالفت كنند. ما در پاريس كه وارد شديم، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبت
كردند، منجمله آقاى حبيبى تشريف داشتند، آقاى بنى صدر بودند، آقاى قطب زاده بودند، آقاى يزدى كه همراهمان بودند و دوستانى كه در آنجا بودند و بعد هم در خود پاريس يك جائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست، رفتيم به همان دهى كه نزديك بود، آنجا هم از اطراف كم كم هى آمدند، البته دولت فرانسه ابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مىكرد لكن بعدش نه، به ما محبت كردند و ما مطالبمان را در پاريس بيشتر از آن مقدارى كه توقع داشتيم منتشر كرديم و گاهى خبرگزارىهاى آمريكا مىآمدند آنجا و ما صحبت مىكرديم و به من مىگفتند كه اين در تمام آمريكا و يك مقدارى هم در خارج آمريكا پخش مىشود.
ما مسائل ايران را، آنكه واقع بود در ايران، آن مسائلى كه بر ملت گذشت، آنجا گفتيم و قشرهاى مختلفى كه از دوستان و جوانان ايران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقريباً دستهاى، دستههايى مىآمدند و آن هم اسباب باز تقويت ما بود، آنها هم فعاليت مىكردند، صحبت مىكردند، مجالس داشتند. ما اخيرا كه بنا گذاشتيم كه بيائيم به ايران، فعاليتهاى شديد شروع شد براى آنكه نيائيم ايران، البته قبلش هم از طرف دولت آمريكا و آنها خيلى پيغامها مىدادند كه بعضى وقتها خودشان مىآمدند، يك نفر مىآمد به عنوان مىگفت من بازرگانم، لكن معلوم بود كه يك مرد سياسى بود و صحبتها مىكرد كه شما حالا نرويد به ايران، حالا زود است رفتن به ايران، نورس است الان، بعد هم كه پشتيبانى از شاه مىكردند زياد و بعد هم كه شاه رفت و شاه سابق رفت و بختيار وارث بحقش يعنى در جنايت جاى او بود، آنوقت هم فعاليتها شروع شد به اينكه شما نيائيد به ايران، حتى از ايران كه به وسيله از كجا بود به وسيله دولت فرانسه براى ما آوردند خواندند كه شما حالا نيائيد ايران و اسباب چه هست و چه مىشود، اگر شما برويد به ايران حمام خون راه مىافتد و از اين حرفها زياد زدند و اين اسباب اين شد كه من در ذهنم آمد كه رفتن ما به ايران براى اينها يك ضررى دارد. اگر چنانچه نفع داشت برايشان و مىتوانستند كه ما وقتى رفتيم ايران فورا ما را توقيف كنند، اين حرفها را نمىزدند مىگفتند بيائيد ايران. ما عازم شديم و آمديم و خداى تبارك و تعالى در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود و يكى از بزرگترين همراهىهائى كه خداى تبارك و تعالى با ملت ما كرد اين بود كه اينها را از مقابله جدى منصرف كرده. اگر اينها مىخواستند كه مثلاً مثل حالاى افغانستان رفتار مىكنند، خوب خيلى زياد ما ضايعه داشتيم كه بكوبند و بزنند و چه بكنند، حالا رعبى در دل بسياريشان افتاد يا چه شد كه انصراف حاصل شد و بحمدالله تا اينجا كه رسيده است خوب بوده است، ضايعه بوده است اما كم بوده است و آن چيزى كه ما دريافتيم زياد بوده است و من اميدوارم كه از اين به بعد هم با همت آقايان، آقاى بازرگان و آقايان وزراء كه من همهشان را علاقه دارم و اكثرشان را مىشناسم و اميدوارم كه همه دست به هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
آمال ما اين است كه همه جا احكام اسلامى جارى باشد
و من از ملت ايران مىخواهم كه كمك كنند به اين نهضت، كمك كنند به اين دولت، امروز
دولتى است كه خدمتگزار مردم است، مثل دولتهاى سابق نيست كه مىخواست تحميل به مردم بشود، خواست كه ذخائر مردم را به باد بدهد. اين دولتى است كه مىخواهد حفظ كند ذخائر ملت را، مىخواهد حيثيت ملت را حفظ كند و خواهد خدمت كند به ملت، البته در يك همچو موقع و انقلابى مخالفين هم زياد هستند مادامى كه آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مىبينند وجيبشان رفته است، اينها زيادند و ريشههائى هستند كه متفرق هستند در كشور و البته كارشكنى مىكنند و تبليغات سوء مىكنند لكن ملت بايد بداند كه انشاء الله ما پيروز هستيم و خواهيم مطلب را به آخر رساند و خواهيم مملكت را يك مملكت مستقل، آزاد، اسلامى متحقق كنيم و آمال ما اين است كه احكام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانهها، در همه مملكت هر جا كه هست، در بازارها، در كشاورزىها، در دور و نزديك يك مملكت، همه جا احكام اسلامى جارى باشد و آقايان وزراء توجه دارند البته كه مملكت اسلامى است، نبايد در وزارتخانهها يك چيزى كه بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح مملكت است، خداى نخواسته عمل بشود، تصفيه بايد بشود اين وزارتخانهها و اين مملكت و همه جا.
مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد
و بايد انشاء الله با قدرت و با حسن نيت كه بحمدالله داريد، اين مملكت اداره بشود و انشاء الله مسائل حل بشود و مسلما مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد، چنانچه در اين راه قدرت بزرگى كه در مقابل ما بود و پشتيبان او تمام قدرتها اعم از ابرقدرتها و غيره بودند لكن چون حسن نيت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود، الان هم زنها به من مىگويند، بعضى زنها، كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى كردستان، بعضى از زنها مىآمدند اينجا مىگفتند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، برويم در آنجا جنگ بكنيم من گفتم نه، صلاح نيست، خود ملت، خود ارتش كار را انجام مىدهد. يامثلاً زنها و مادرهائى كه بچههايشان شهيد شده است مىگويند ما مفتخر هستيم و يكى دوتاى ديگر كه داريم اينها را هم مىخواهيم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بشوند. اين يك تحولى بود كه، همان تحولى كه در صدر اسلام بين مسلمين حاصل شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند و نمىترسيدند از اينكه كشته بشوند، كشته شدن را شهادت مىدانستند، دنيا را راه عبور مىدانستند، عالم آخرت را مستقر و مقر انسانى مىدانستند. از اين جهت اين پيروزى ما مرهون همچو تحول روحى است كه در مردم پيدا شد و الا ما كه نه اسلحه داشتيم و نه نظام بود در كار و نه يك كارهائى داشتيم كه مطابق اصول جنگى و اينها باشد، فقط چيزى كه بود ايمان در مردم بود و بحمدالله وحدت كلمه و من مىخواهم از خداى تبارك و تعالى كه اين وحدت كلمه محفوظ بماند و انشاء الله تمام مشكلاتمان حل شود.
و هم آقايان وزرا و خصوصاً وزير نفت زياد توجه داشته باشند كه در آن محلى كه هستند خيلى بايد با دقت عمل بكنند و بايد اشخاصى هم كه در آنجا هستند و كارگرانى كه در آنجا هستند و كارمندانى كه در آنجا هستند پشتيبانى كنند از ايشان. ايشان مردى است صادق و محتاط كه من در احتياط ايشان يك قدرى اشكال دارم لكن آدم درستى، محتاطى است و انشاء الله اميدوارم كه در آنجا به طور شايسته عمل بكنند و من از كارمندان و كارگران نفت مىخواهم كه پشتيبانى كنند، كار كنند براى مملكت و كم كارى نكنند، تعطيل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است، نفت از خودشان است، هدر نمىرود، به مصالح مملكت خرج مىشود، وقتى كه مال خودشد موظفيم كه همهمان خدمت بكنيم.
الان مملكت مثل عائله خود ما هست همانطورى كه ما براى عائلهمان بايد با محبت عمل بكنيم، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران و كارمندان و گاهى من مىشنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست، گاهى بيكارى هست و اين موجب تعجب من است. اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مىخواهند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسمهايشان را و تصفيه كنند و اگر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملكتشان، من نمىفهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از مملكتش اجر ببرد و عمل نكند. خوب يك اجرتى كه اينها مىگيرند در مقابل عمل است، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت، جايز نيست استفاده بكنند از اين. بنابراين آنهائى كه اعتقاد به اسلام، اعتقاد به مملكت خودشان، اعتقاد به اين نهضت دارند، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند اين چيزهايى كه در سابق بود و اين نقيصههايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مىبينيد كه ادارات، مىبينيد كه الان قشرهاى مختلفى مىروند حتى در بيابانها خدمت مىكنند، مىروند در مدارس خدمت مىكنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مىگيرند اجرت مشروع باشد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله است با سلامت طى بكنيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مىشويم، حسابمان سالم باشد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند. و با سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بىسيم مخابرات مركز تهران
حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گفتيد حق پيروز است. حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم. باطل منكوب است و مادامى كه در طريق باطل است منكوب خواهد بود. مواجهه حق و باطل در اين زمانى كه ما بوديم اين دو مطلب را ثابت كرد. ملت حق بود و مقابل ملت صفوف باطل. باطل مجهز به همه جهاز نظامى و جنگى و حق بدون اينكه از جهازات جنگى ظاهرى و از ساز و برگ جنگى برخوردار باشد، با مجهز بودنش به ايمان و حق پيروز شد، پس حق پيروز است. ما شاهد بوديم او را. شما حق بوديد كه فرياد مىكرديد ما اسلام را مىخواهيم و كفر و شرك و چپاولى و زورگوئى را نمىخواهيم. آنها باطل بودند و در مقابل شما ايستاده بودند و مىخواستند آن رژيم را حفظ كنند. هم قدرتهاى داخلى و هم قدرتهاى عظيم خارجى و هم وابستگان داخلى، چه از اهل قلم و بيان و چه از اهل عمل و ساز و برگ جنگى، معذلك ملت ما با قدرت الله اكبر بر اين ساز و برگهاى بزرگ جنگى آنها غلبه كرد و پيروز شد و حق پيروز شد و هميشه حق پيروز است. لكن ما بايد فكر اين باشيم كه مسيرمان مسير حق باشد. ملت ما در يك جنبش اسلامى كه همه قشرها را گرفته بود، زنها، مردها، بچهها، بزرگها در خيابان ريختند و با نداى حق و اراده مصمم حق طلبى غلبه كردند بر باطل و پيروز شدند بر باطل. اگر اين مسير حق را حفظ بكنيد، ملت اين مسير را حفظ بكند پيروز خواهد بود، براى اينكه حق باشد حق هست، و اگر خداى نخواسته انحرافى از حق پيدا بشود، حق پيروز است، لكن ما حق نيستيم، قاعده حق پيروز است، صحيح است. موسى با يك عصا غلبه كرد بر فرعون و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست خالى با يك عده معدود، ساز و برگ هيچ چيز نداشتند، منزل هم نداشتند، يك عدهاى بودند كه توى مسجد آنهائى كه اصحاب صفه يك دستهاى بودند كه از باب اينكه هيچ منزل نداشتند، هيچ چيز نداشتند آمدند همه با هم توى مسجد يك گوشهاى از مسجد را منزل قرار داده بودند و اصحاب صفه به ايشان مىگفتند. در جنگها وقتى كه اينها مىرفتند، هر چند نفرشان هم يك اسب و يك شتر داشتند، لكن حق بودند و حق پيروز است. همين عده معدود كم بر امپراطورى روم و ايران كه آنوقت تمام تقريباً، معمولاً تحت نفوذ اين دو امپراطورى بودند، غلبه كردند، شكستشان دادند، عده معدود كم، لكن حق بودند و ايمان داشتند با ايمان پيش بردند. مادامى كه ما حق باشيم پيروز هستيم.
حق بودند به اين است كه ما همه چيزمان را اسلامى كنيم، عقائدمان عقائد اسلام باشد، ايمان را در قلبمان تقويت كنيم، اعمالمان را تطبيق بدهيم با اسلام، با قرآن و اخلاقمان را مهذب كنيم، تطبيق بدهيم با اسلام. اگر اينطور بشويم ما حقيم و حق هم پيروز است ولو اينكه در ميدان كشته بشويم، ولو اينكه عقبنشينى كنيم، لكن پيروزيم براى اينكه مكتبمان پيروز است، حق است و حق پيروز، مسيرتان مسير حق باشد.
اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، باعث پيروزى شد
امروز كه ملت ما بحمدالله قدرتهاى بزرگ را كنار زده و قدرت دست دولت و ملت آمده است كوشش كنيد دولت و هم ملت، هم دادگاهها و هم پاسدارها و هم شهربانىها و هم لشكرىها و كشورىها، ادارات، همه كه مسيرشان را مسير حق قرار بدهند تا پيروز بشوند. آن روزى كه ديديد ما خدا نخواسته رو به شكست رفتيم بدانيد كه از حق داريم كنار مىرويم. مادامى كه اين نهضت جلو رفت و همه با هم بدون اينكه نظر بكنند به اينكه چه دارند و چه عائد من مىشود و ادارهام چه جور ادارهاى است، كسبم چه جور است، بدون نظر به اين و آن وقتى كه به خيابانها ريختيد در مقابل تانك و توپ هيچ فكر اين نبوديد كه امشب وقتى بروم منزل رختخوابم چه جورى است، نمىرفتيد منزل يا شامم چه جورى است، شام هم نمىخورديد، در اين بوديد كه حق را غلبه بدهيد بر باطل و حق بوديد و غلبه داديد. حالا كه بحمدالله يك پيروزى نسبى دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است بايد فكر اين باشيد كه حق را اجرا بكنيد. اگر قدرتمند در اين زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد، ملاحظه حق را نكند، اين باطل مىشود و باطل منكوب است در مقابل حق، فكر اين باشيد كه اين سنت تا اينجا كه آمده است با كلمه حق و با اراده حق، با تحولى كه در جوانهاى ما چه زن و چه مرد پيدا شد كه شهادت را آرزو مىكردند و حالا هم مىكنند، حالا هم بعضى از خانمها مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، بعضى از برادرها مىگويند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول روحى و فكرى كه در ملت همه طبقاتش پيدا شد همه هم يك مطلب را دنبال كردند و آن جمهورى اسلامى، اين باعث پيروزى شد براى اينكه حق بود و حق پيروز است. اين را بايد حفظ كنيد. من كه اينجا نشستم و شما كه در ادارات يا در جاهاى ديگر هستيد و من از شما تشكر مىكنم كه وقتى كه پاريس بوديم اين مخابرات به ما خيلى كمك كردند، مطالب ما را در عين حالى كه آنوقت همه چيز تحت قدرت آنها بود و تحت كنترل بود، حتى آنوقتى كه تعطيل هم كرده بودند، آنها حرفهاى ما را رساندند به همه جامن خيلى از ايشان تشكر مىكنم و آنها سهم بزرگى در پيروزى ما داشتند و پيروزى خودشان، لكن بايد اين مطلب حفظ بشود. شما هر جا هستيد، ما هر جا هستيم آن كارى كه انجام مىدهيم، آن كار، كار حق باشد، دنبال حق برويم، دنبال اين نرويم كه يك كارى پيدا كنيم منفعتش زياد باشد، يك كارى بكنيم عنوانش زياد باشد، اين منفعتها و اين عنوانها همه اينها ازبين خواهد رفت، آنكه باقى مىماند حق است كه باقى مىماند. كارى بكنيد كه اين حق را حفظ بكنيد و اين
نهضت را با اجتماع و با حق جلو ببريد. و من اميدوارم كه اين حق محفوظ بماند و همه شما مريد و مؤفق باشيد و اين نهضت را به جلو ببريد و پيروز كنيد انشاء الله خداوند همه شما را سلامت نگه دارد و حفظ كند و ما و شما را در راه حق هدايت كند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى
عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مباركى است. همه روز ما بعد از انقلاب و بعد از سرنگونى رژيم فاسد مبارك است. همه روز ملت ما عيد است و مبارك. روزهائى كه بر ملت ما گذشت همه ديديد و اين روزها كه همه قشرها هماغوش هم و برادرانه با هم هستند، مىبينيد. روزهائى كه بر ملت ما گذشت كه قواى طاغوتى با ملت مىكردند كه ديديد و امروز را مىبينيد كه قواى اسلامى در آغوش ملت و برابر ملت رژه مىروند و ملت ما براى آنها دست مىزنند، شادى مىكنند. عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزى است كه ريشههاى فسادى كه امروز در بعض از نقاط ايران هستند از بين بروند و مىروند. من امروز را به همه ملت و به همه قواى انتظامى و خصوص برادرانى كه امروز از ژاندامرى اينجا آمدهاند تبريك عرض مىكنم و براى همه شما سعادت و سلامت مىخواهم.
اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است
احساس نمىكنيد كه امروز با آن روزهائى كه با ملت مواجه مىشديم و ملت شما را نمىپذيرفت فرق دارد؟ احساس نمىكنيد كه اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است؟ و من اميدوارم كه اين پيوند تا آخر برقرار باشد و شما ارتش اسلامى و ژاندارمرى اسلامى و قواى انتظامى اسلامى باشيد و هميشه در خدمت ملت و ملت پشتيبان شما. ملت ايران، ملت نجيبى است، ملت بزرگى است و ملت قدرتمندى است و از شما پشتيبانى مىكند و شما را برادر خود مىداند و ما همه را برادر خود مىدانيم و به همه خدمتگزار هستيم. ما از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه اين ملت ما را با همين شور و شعفى كه براى پيشبرد نهضت دارند نگه دارد و همه را با شور و شعف به سوى يك دولت اسلامى بزرگ و يك قدرت بزرگ اسلامى به پيش ببرد. خداوند ملت ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند و همه را با همين قدرتى كه دارند به پيش ببرد و همه را خدمتگزار همه بكند و از خدمتهائى كه به اسلام و به كشور خود مىكنند، به همه قدرت و عظمت عنايت كند و اجر عنايت كند. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)
شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى مواجه با اين چهرههاى اسلامى انسانى و خواستنى مىشوم احساس غرور مىكنم. من شما را همچو مىيابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيهاى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مىكند، اين يك قضيه كه يارى مىكند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.
اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرتها در دست آنها بود و قدرتهاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مىكرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرتهاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك ارادهاى فوق همه ارادههاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مىكند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.
خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقهاى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمىداد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمىزنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمىآمد، به خودش همچو اجازهاى
نمىداد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمىخواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمىخواهيم، اين نصرتهاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرتها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابلههاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بىساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.
اينها نصرتهاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفتها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدمهاى شما را ثابت نگه مىدارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارىهاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدمهاتان ديگر ثابت نمىماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامهاى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.
آگاه باشيد كه توطئهگران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند
الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مىتوانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مىترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.
روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشمهاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مىكنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مىشناسد، در زمان رژيم افرادى را مىشناسد، مىداند
اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمىكند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارىها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهىها، دانشجوها اين افراد را معرفى مىكنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنفهاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايهدارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مىدهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مىكند.
غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مىكشد
و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهىهاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارىها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهىها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مىخواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مىخواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مىآيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.
خبرگان نبايد تحت تاثير قلمها و قدمهاى خلاف اسلام قرار بگيرند
الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمىدانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مىكنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مىدانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همهشان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مىكنند و چوب لاى چرخ مىگذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مىكنم كه تحت تأثير قلمها و قدمهائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مىشود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مىكند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.
مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند
به حرفهاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مىكنند و مىخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مىرود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمىفهمند اسلام چه است، نمىفهمند فقيه چه است، نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مىكنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.
مخالفت وكلا با احكام اسلام مخالفت با رأى موكلين است
چشمهايتان را باز كنيد، اهل خبره چشمشان باز كنند. كسانى كه با ولايت فقيه مخالفت مىكنند، بر خلاف اين چيزى كه مجلس بنا بود تأسيس بشود، پيش بينى امور را كردم اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مىخواهند، جمهورى غربى نمىخواهند، جمهورى كمونيستى نمىخواهند مردم، مردم جمهورى مىخواهند. مردم شما را وكيل كردند كه جمهورى اسلامى درست كنيد. كسى كه مخالفت كند با احكام اسلام، مخالفت با جمهورى اسلامى است، مخالفت با رأى موكلين است، آنها شما را وكيل نكردند براى اين امر. همهتان هم اگر چنانچه يك چيزى بگوئيد كه بر خلاف مصالح اسلام باشد، وكيل نيستيد، از شما قبول نيست، مقبول نيست. ما به ديوار مىزنيم حرفى را كه برخلاف
مصالح اسلام باشد. آنقدرى كه شما اختيار داريد در اين مجلس اين است كه جمهورى اسلامى را بر طبق موازين اسلامى پياده كنيد. البته راجع به امور اداريش و اينها نظر دادن هيچ مانعى ندارد، نظر دادن مانعى ندارد، اما اشكال تراشى و اين حرفها به مردم القاء كردن كه اگر چنانچه فقاهت در كار بيايد و فقيه باشد، اگر چنانچه ولايت فقيه باشد، يك بساطى لازم مىآيد و يك بساط ديگر. آقا ما مدتها زير بار طاغوت بوديم بس است، ملت ما مدتها، پنجاه سال بلكه دو هزار و پانصد سال زير بار طاغوت بود بس است.
خواهند ولايت فقيه مسأله تشريفاتى باشد
آقايان بگذاريد يك چند وقتى هم مردم الهى بشوند، تجربه كنيد، لااقل بفهميد اين معنا را كه، با تجربه بفهميد كه يك ملتى كه تا حالا تحت بار طاغوت بوده است حالاهم تحت بار الله باشد، اين را تجربه كنيد. اگر از اسلام بدى ديديد، بگوئيد چه بدى از اسلام تا حالا ديديد، تا حالا كه اسلامى در كار نبوده است، در مملكت ما نمىگذاشتند، حالا هم شماها نمىگذاريد. آن وقت دشمنها نمىگذاشتند حالا بعض دوستهائى كه معتقد هستند نمىگذارند يا شايد بعضىشان هم دشمن باشند. چرا بايد شما بترسيد از اينكه يك نفر آدم در مثلاً اطاقش نشسته و يك چيزى مىتوانيد، در روزنامه هم درج مىكند، اينها نمىدانند اصلاً معناى اسلام چه است اينها مخالف نهضت اسلام هستند، اينها اگر مخالف با رژيم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اينها يك چيز ديگرى مىخواهند، نه رژيم باشد و نه اسلام باشد، يك جمهورى دموكراتيك، دموكراتيك آن هم به آن معنائى كه غرب وارد كرده اينجا، به آن معنا كه حتى در غرب است، آن جمهمورى كه در آن دموكراتيك كه در غرب هست حتى در ايران نيامده تا حالا، آن وارداتى است. اين دموكراتيك كه در ايران آمده، آن آزادى و آن نمىدانم استقلال و آن مسائلى كه تا حالا آمده، همانهايى بوده است كه آريامهر فرياد مىكرد تمدن بزرگ و همان بود كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد، بس است! كافى است! آريامهر كافى است براى ما تا قيامت. اينقدر تبعيت نكنيد از اين رژيم، اينقدر تبعيت نكنيد از اين غربىها، از اين شرقى هاكافى است ظلمى كه تاكنون به ماشده است. باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم، باز هم از زير بار اسلام مىخواهند خارج بشويم. اين يك مسأله تشريفاتى، بله، آقايان بعضىشان مىگويند: مسأله ولايت فقيه، يك مسأله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم، اما اگر بخواهد ولى دخالت بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم حتماً بايد يك كسى از غرب بيايد ما قبول نداريم كه يك كسى اسلام تعيين كرده، او دخالت بكند. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مىشوند، لكن متوجه نيستند.
اگر وكلا بر خلاف اسلام عمل كنند، ملت عزلشان كنند
ما اين گرفتارى را داريم، ما بين راه هستيم، ما بعد از اين هم گرفتارى راجع به رئيس جمهورش داريم، يكى گويد لازم نيست مسلمان باشد، يكى مىگويد لازم نيست شيعه باشد، يكى
مىگويد لازم نيست نمىدانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از اين گرفتارى داريم، آقا گرفتارى همين دوستها، يا دوستهاى جاهل يا دشمنان عاقل متوجه. ما گرفتاريم باز، ما بين راهيم، آقا سستى نكنيد. ملت اگر وكلاشان خواستند بر خلاف اسلام عمل بكنند، مردم مختارند كه وكلا را عزلشان بكنند، بريزند دور. آنها خيال مىكنند كه نه، اين خلاف آزادى است. شما داريد ديكتاتورى مىكنيد، شما داريد در مقابل ملت ايستيد. ملت، اسلام را مىخواهد شما مىگوئيد لازم نيست، ملت ولايت فقيه را مىخواهد كه خدا فرموده شما مىگوئيد خير، لازم نيست و شما خواهيد چند نفر آدم بر سايرين تحميل بكنيد. اين ديكتاتورى است، نه اينكه اكثريت در آنجا با آنهائى است كه اسلام را مىدانند چه است و تبعيت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ايستادهايد در مقابل اسلام.
اگر ولايت فقيه فاجعه است، ملت اين فاجعه را مىخواهد
من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما را از شر دوستهاى جاهل و دشمنهاى شيطان نجات بدهد و در اين مراحلى كه داريم كه بعد آن پيش مىآيد مجلس شورا، آن شورائى كه نصيحت را عرض كردم كه بايد چه بكنيد و با قوت و با بينش كامل اين راه را طى بكنيد و طى مىكنيد، اين ملت است، ملت مىخواهد، ما چه بكنيم. شما فرض بكنيد كه يك فاجعه است، ما فرض مىكنيم كه فاجعه است، اين فاجعه را ملت خواهد، شما چه مىگوئيد؟ اين فاجعه ولايت فقيه را شما گوئيد، اين فاجعه را ملت ما مىخواهد، شما چه مىگوئيد؟ بيائيد سؤال بكنيم، به رفراندم مىگذاريم كه آقا ولايت فقيه را كه آقايان مىفرمايند فاجعه است، شما مىخواهيد يا نمىخواهيد؟ برويد آرياش چقدر، نهاش چقدر. خدا همهتان را توفيق بدهد، مويد بكند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتى شريف
تا وابستگى فكرى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گرفتارى ما در اين وقت يك گرفتارى كوچكى نيست. آنها سعى كردند كه ترياك بدهند به اين ممالك شرقى و خصوصاً آنجاهائى كه ذخائر بيشتر دارند. اينها سعى كرده بودند كه همه چيزى كه از غرب وارد مىشود يك نوع خاصى باشد، فرهنگ استعمارى وارد كنند به ايران و آن را با تبليغات دامنه دارى كه همه شما مىدانيد عاشق آن بكنند، به اسم حقيقت و دموكراسى خاص به ممالك استعمارى و نيمه استعمارى وارد كنند و به اسم دموكراسى غربى بخورد ما بدهند، همه چيزهائى كه اينها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموكراسى و فرهنگ وارد كردهاند، همه چيز اينها به طرز خاصى وارد شده است. اينطور نيست كه همين آزادى كه در ايران در زمان پدر و پسر در ايران وارد كردند، اين آزادى باشد كه در غرب هست، يا اين دموكراسى كه ادعا مىكنند و در ايران هم تعقيب كنند و حالا بازيخوردهها و يا غرض ورزها دامن به آن مىزنند، اين دموكراسى است كه در غرب پيش خود آنها هست، اينها همه وارداتى هستند يعنى آزادى كه براى ايران و براى ممالك شرقى آنها تحويل آنها دادند، عبارت از آزادى در امورى است كه موجب تباهى ملت ما و جوانهاى ما شده است.
شما ملاحظه كرديد زمان رضاخان را، آن زمان قبل او را يادتان نيست و زمان پسر خلفش كه از آن خبيثتر بود يادتان است كه آزادى كه براى ما آوردند و به ما به قول خودشان اعطاء كردند، آزادى در رفتن مراكز فساد، سينماها به آنطور كه خودشان درست كرده بودند، اينهمه مشروب فروشىهائى كه در سرتاسر ايران و خصوصاً بيشتر در مركز درست كرده بودند، قضاياى مطبوعات و راديو تلويزيون به آن معانى كه آنها هستند، آزادى مجلات با آن وضع انحراف كننده، تمام چيزهائى بوده است كه نقشه كشيدند و براى ممالكى كه خواهند تحت نفوذ خودشان يا استعمارى باشد يا نيمه استعمارى، استعمار نو باشد، همه اين چيزها را به طور مفيد درست كردند. در تمام اين مدت يك قلم آزاد نبود كه يك مطلبى كه به صلاح كشور است بنويسد و يك آدم قادرنبود يك خطابه، يك صحبت بكند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بكند، يك روزنامه نبود كه در آن، آن مفسدههائى كه در ايران دارد واقع مىشود و آن چپاولگرىهائى كه در داخل و خارج دست به هم دادند و دارند مىكنند، بنويسد. راديو و تلويزيون هر وقت كه صحبت بود از چيزهاى ترقيات ايران و رسيدن به دروازه تمدن و آن مسائل كه ما
را به تباهى مىكشد. آزادى كه وارد كردند آن نحو وارد كردند، آن نحو آزادى بود، نه آزادى به معناى واقعى. دموكراسى كه وارد مىكنند در اينجا همان قسم است، نه آن است كه واقعيتى داشته باشد كه واقعاً اينها بخواهند مملكت ما آزاد باشد و بخواهد يك نفر حكومت كند، حكومت مردم به مردم باشد، اصل اين مسائل پيش آنها مطرح نيست، آنى كه پيش آنها مطرح است اين است كه در كدام كشور ذخائر كه مىشود از آن چاپيد چقدر بيشتر از ديگرى دارد، يا مثلاً فلان كشور به سبب موقعيت جغرافيائىاش چطور است كه اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلى كه آنها مىخواهند كدام بهتر است براى آنها. مع الاسف نويسندههاى ما، بعضى از روشنفكرهاى ما، بعضى از نويسندههاى ما، بعضى از اشخاصى كه تحصيلكرده هستند، اينها هم يا اين است كه واقعاً از حرفها و تبليغاتى كه در ظرف پنجاه سال اخير ياد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب و يا بعضى از آنها با علم واطلاع به اينكه مسأله اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى آن را درست كردند، به صورت يك غربزدگى، نه به معناى واقعى كه در غرب است، اينجور نيست كه يك چيزى كه در غرب است، از مسائل، از علوم، از اينها، عينش هم در اينجاست. اينها دانشگاه را مىخواهند تا يك حدود معينى جلو ببرند، آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دينى در آن نباشد، محتوايش علمى هم، علمى به آن معنائى كه پيش خودشان هست نباشد، نمىخواهند اينها كه در ايران يك طبيبى تربيت بشود كه آن طبيب بتواند يك كارى بكند، حتى آن طبيبهائى هم كه تا آن حدود تربيت شدهاند، مردم را به اينها بدبين كردند. تمام حرفها اين است كه تا يك كسى لوزهاش هم فرض كنيد كه درد مىگيرد، اين راه مىافتد براى انگلستان، راه مىافتد براى اروپا. از آن طرف تبليغ كردند كه شما هيچ نداريد، خودتان چيزى نيستيد، از آن طرف هم نگذاشتند كه ما اين استعدادهائى كه داريم و جوانهاى ما استعدادهائى كه دارند رشد كنند. از همه اطراف ما را وابسته كردند و تا اين وابستگى فكرى هست در ما كه همه نظرمان به اين است كه همه چيزمان را از غرب بايد بياوريم و هر وقت هم كه هر چيزى پيدامى كنيم غرب بايد اين را معالجه بكند، تا اين وابستگى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم، هيچ نحو استقلالى حاصل نمىشود الا اينكه ما خودمان را بشناسيم. ما خودمان هم فرهنگ داريم خودمان هم همه چيز داريم و احتياج به غرب در اين امور نداريم و آنى كه به ما مىدهند، آن نيست كه واقعيت رشد آورى باشد، آن است كه ما را مىخواهند در يك حدى نگه دارند. همين اشخاصى كه در آلمان فرستاده اين را براى رسيدگى و براى تحصيل چيز اتمى، پيش من در پاريس كه بودم دستجاتشان مىآمدند و مىگفتند كه اين اولاً ديگى كه در اينجا دارند، طرح كردند درست كنند براى ايران، مضر است اگر درست بشود و ثانياً ماها كه آمديم اينجا، ما را نمىگذارند اصلاً بفهميم (خود اينها يك حرف ديگر داشتند) نمىگذارند تحصيل كنيم، نمىگذارند بفهميم. وضع اين طورى بوده است و هست. تا ما از اين فكر اينكه ما همه چيزمان از غير است و ما بايد وابسته باشيم، شما اگر شنيده باشيد يكى از آن گويندگانى كه يك وقت هم در سنا بود، شايد يك وقتى رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفى است در صدر مشروطيت، تا حالا هم، تا وقتى
كه مرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمىشود مگر همه چيزمان انگليسى باشد، تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمىشود. حالا اين آدم اينقدر بىشعور بوده است كه اين تبليغاتى كه كردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است، يا اينكه از وابستگان انگلستان بوده است، مىخواسته است اين حرفها را تبليغاتى كه مىكند، اين هم جزء تبليغاتش باشد. ما الان در يك وقتى واقع شديم كه جوانهايى كه به دست ما تحويل داده شده است، جوانهائى است كه همه فرم غربى داشتهاند و بايد تعويض بشوند، مغزها بايد عوض بشوند. اقتصادمان عرض كنم فرهنگمان، همه چيزمان از آنجا آمده بود، نه به آنطورى كه پيش خود آنهاست. شما وارد هستيد و مىدانيد كه اينهائى كه مىروند در خارج از ممالك شرقى براى تحصيل، آن ديپلمى كه به آنها مىدهند، يعنى اينها را زود به ايشان اجازه و جواز مىدهند، لكن آنهائى كه خودشان در ممالك خودشان هست اينطور نيست. كسى كه در آنجا ديپلم گرفته، ديپلم فرم شرقى گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بكند، نبايد آنجا مطب باز بكند، او بايد بيايد ايران، در ايران يا در ساير ممالك شرقى مطب باز كند.
وضع اين طورى بوده است و ما را اين طورى بار آوردند. الان كه بيدار شده است بحمدالله مملكت و چشمش را باز كرده است به همه آشفتگى، به همه چيزهائى كه آشفته است، منتها خودتان مىبينيد، مىبينيد كه آنجا چقدر خرابى هست كه بهتر و بيشتر از ما اطلاع داريد، ديگران هم محيط خودشان را مىبينند كه همان گرفتارىها و همان مسائل هست چنانچه در سطح مملكت برويد، راجع به اين بيچارهها و اين مستمندها، هر كس از هر طرف، هر گروهى كه از هر طرف آمده است پيش من مىگويد كه هيچ كس مثل آنجائى كه ما هستيم عقب افتاده نيست. اين براى اينكه همان محل خودش را ديده و تبليغاتى كه شده است كه اين تمدن بزرگ، خيال مىكند كه خوب، به استثناء اينجا جاهاى ديگر همه تمدن بزرگ است. اين يكى هم همان محل خودش را ديده، آن يكى هم همان، همه جا اينطور است. من وقتى كه مىآيند اينجا و شكايت مىكنند كه نه ما آب داريم، نه آسفالت داريم، نه بهدارى داريم، نه چه داريم، مىگويم آقا شما برويد تهران يا قم زاغهنشينهاى تهران را ملاحظه كنيد ببينيد آنها بدتر است حالشان يا شما. بنابراين بوده است كه اين ممالك را ذخائرش را ببرند و خودشان عقب مانده و بعكس مفلس و بيچاره باقى بمانند. الان ما وارد شديم در اين مملكتى كه، يعنى اين ديوار بزرگ را شكستيد شما و رفتيد آن طرف ديوار مىبينيد هيچ نداريد و هر چيز داريد خراب است. اگر هم ما همين مسأله هيچ نداريم بود، بهتر مىتوانستيم ادارهاش كنيم تا خرابكارى مأمور خرابكارى بودند. درست نوشته است اين مرد كه مأموريت براى وطنم، صحيح است، اما چه مأموريتى، اين مأموريتى كه انجام داد، اينجور مأموريت داشت. الان شما آنطور آن طرف ديوار كه رفتيد هر جا برويد مىبينيد خراب است، وزارتخانههايش خراب است، ادارات خراب است، فرهنگش خراب است، اقتصادش خراب است، همه چيزش ديگر.
اينها مىترسند كه مبادا احكام اسلام در ايران پياده شود
آن چيزى را كه از همه چيز بيشتر به آن توجه داشتند اين است كه ايمان مردم را از دستشان بگيرند. آنها از ايمان مىترسند، از ايمان به خدا مىترسند، از اسلام مىترسند. شما ملاحظه كرديد كه وقتى صحبت جمهورى اسلامى شد، هياهو در آمد از همين نويسندههاى به ظاهر مسلمان ما، از همينها هياهو درآمد كه خوب ديگر اسلامش چيست، همان جمهورى. معلوم بود از اسلام مىترسند، لازم نيست يك اسلامى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى دموكراتيك. دموكراتى به ما اعطا كردند، اين را مىخواهند اينها. اينها از آن چيزى كه مىترسند اين است كه مبادا يك وقتى اسلام و احكام اسلام در ايران بيايد تا كلاه اينها پس معركه باشد، آنهائى كه انحراف دارند، اينها را نپذيرد اسلام چنانچه نمىپذيرد.
الان همه ما، همه شما و همه قشرهاى ملت مؤظف هستيم كه هر كدام در هر محلى كه هستيم آنجا را اصلاًحش كنيم و از همه بالاتر همين قضيه آموزش و پرورش و قضيه دانشگاه و قضيه تعليم و تربيت است كه ما در اين جهت از همه جا از همه جهات بيشتر احتياج داريم كه اصلاًح بشود. طرح بايد بدهيد، فكر بكنيد - عرض مىكنم مشورت بكنيد، اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، اشخاصى كه وابسته نيستند به اين رژيم سابق و به شرق و غرب، اينها را جمع بكنيد و با هم مطالعه كنيد، طرح بدهيد تا انشاء الله عمل بشود و بلكه انشاء الله ما بتوانيم، البته يك برنامه طولانى، به اينجور نمىشود، بتواند اين را با يك برنامه طولانى متحول كند اين فرهنگ را به يك فرهنگ صحيح. اگر هست، يك علم صحيح باشد، نه اينجاست كه يك علمى براى ما آوردند كه ما را تا يك حدودى نگه دارند و باز به ما نشان ندهند. اين چيز را شما ببينيد، الان اينهمه چيزى كه از اين خارج خريدند، اينهمه توپ و تفنگ و طياره و كذا و كذا ميلياردها كه از خارج خريدند، ايران كسى نيست كه بفهمد استعمالش كند و يا نداريم كسى را، درست ما را تربيت نكردند، آنها نخواستند ما بفهميم كه اين فرض كنيد طيارهاى كه فلان جور است، بايد چه جور به كارش انداخت، يا اسلحههاى خاصى كه آنها دارند، بسيارى از آن اسلحههاست كه اصلاً ايران نمىتواند، نه اينها، شرق نمىتواند، دست خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمىگويند. پول را از ما گرفتند، ميلياردها پول از ما گرفتند، اينها را هم آوردند اينجا، ما هم نمىتوانيم استعمال كنيم. براى چه آوردند؟ براى اينكه اگر يك وقتى يك جنگى واقع بشود بين خودشان و روسيه، پايگاه داشته باشند. اينجا، هم پول را آنها گرفتند، هم براى خودشان چيزى درست كردند. مصيبتها يكى دو تا نيست. ما بايد،
ما بايد همه چيز را، يعنى البته با طول مدت، نه به اين زودى نمىشود، همه بايد تغيير بكنند، نه فقط فرض كنيد كه مطبوعات، نه فقط راديو و تلويزيون، نه فقط چه، همه چيز بايد عوض بشود يك چيز ديگرى بشود، ولى الحمدلله آن كه انسان را اميدوار مىكند اين تحول روحى است كه در قشرها پيدا شد، يعنى از آن خواب بيرون آمدند و حالا چشمشان را باز كردند و يك تغييرى در آنها حاصل شده. در اين درگيرىهائى كه در آخر عرض كنم قيامى كه مردم كردند، انقلابى كه مردم
كردند، همين مردم بودند كه از همه، از سايه پليس مىترسيدند، همين مردم با مشتگره كرده رفتند جلو و گفتند ما اصل اين دستگاه را نمىخواهيم تحول روحى بود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت ايجاد كرد، كسى نمىتوانست اين كار را بكند. الحمدلله دو تحول الان حاصل شده است براى مملكت ما كه به فكر افتادند كه درست بكنند، اول هر كار اين است كه انسان مرض را تشخيص بدهد و به فكر علاج بيفتد. الان شما در آموزش و پرورش كه هستيد، اساتيد دانشگاه كه در دانشگاه هستند، هر كه در هر جا هست، عيبها را با آنهائى كه علاقه دارند به كشور خودشان، اينها عيبها را فهميدند و در صدد علاج هم بر مىآيند و بر آمدند.
اسلام و قدرت ايمان بود كه اين مملكت را نجات داد و تا به اينجا رساند
اميدواريم كه الان بيدار شدند و عيبها را هم تشخيص دادند و در صدد علاج هم هستند، با اين وضع انشاء الله درست مىشود و اميدى هست در صورت بشود و نبايد ما بنشينيم كه بعدها درست بشود. از حالا بايد هر قدرتى داريم، هر كس در هر قدرتى كه در هر جا كه هست با تمام قدرت اقدام بكند براى اسلام. امور ديگر اينكه حتماً در به هم زدن اوضاع سابق و به رو آوردن يك وضع مناسب با شرق و مناسب با كشور ما و اينها و در رأس همه اينها اين است كه ما بفهميم اين معنا را كه اسلام چه خدمتى مىتواند بكند به اين كشور، اين خدمتى كه اسلام به اين كشورها مىتواند بكند چيست. شما يك خدمتش را، يعنى ما يك خدمتش را ديديم و آن اينكه شر اين اجانب، شر اين تفالههاى اجانب كه در رأس آن محمدرضا بود اسلام كند. شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه در مغز اين جوانهاى برومند ما يك مسأله اسلام و ايمان نبود مىرفتند خودشان را به كشتن بدهند؟ دليل نداشت كه خودشان را به كشتن بدهند. اينهائى كه مىآيند به ما التماس مى كنند به اينكه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، اينها اسلام است كه اينها را دارد و داشته است. اين الله اكبرها بود كه شكست داد آنها را، ما كه چيزى دستمان نبود، اسلام بود و قدرت ايمان بود و اين مملكت را نجات داد تا اينجا رساند، از اين به بعدش هم همين اسلام است كه همه كارها را مىتواند انجام بدهد، منتها بىاطلاعند.
اشخاص بىاطلاع از اسلام خيال مىكنند كه اسلام چون از مثلاً هزار و چهار صد سال پيش از اين بوده نمىشود، اين حدى كه گفته مىشود مال قوانينى است، بشر كه نمىداند الا زمان خودش را يا زمان سابقى كه تاريخ را خوانده و صحيح است، اما وقتى كه اسلام و خداست نمىدانسته كه بعدها چه خواهد شد تا اينكه برنامهاش را همچو درست بكند كه براى همه اعصار باشد، برنامه براى همه اعصار هست، منتها شما، اين اشخاص اطلاع ندارند از آن و لهذا مىگويند كه مثلاً كافى نيست، الان نمىشود پيادهاش كرد. اين حرفها را تبليغ شده است و در مغزهاى اينها كرده كه مردم را از اسلام جدا كنند و از اسلام بدى ديدند و خصوصاً حالا به عين ديدند كه اسلام با آنها چه كرد، فهميدند كه اسلام بود كه اينها را بيرون كرد، اينها حالا كوشششان بيشتر شده و آنهائى كه به آنها وابسته هستند باز كوشششان بيشتر است كه مردم را از اسلام كنار بگذارند و جدا كنند از هم، چنانچه بناى بر اين بود كه روحانيون
را با دانشگاهىها جدا كنند، به اينها يك جور تزريق كنند هى كه يك دسته فكلى در اينجا هستند و بىدين هستند و چطور، به آنها بگويند كه يك دسته انگليسى، آخوندهاى انگليسى آنجا هستند كه براى همه، خود انگليسها تزريق مىكردند كه بگوئيد اينها انگليسىاند. آنها مىفهمند كه در بين مردم، انگليسى چه جور است، خود ايشان براى مقصد خودشان القاء مىكردند كه بگوئيد اين آخوندها انگليسى هستند تا آنها شما را از آخوندها جدا كنند. با آخوندها هم همان را مىگفتند كه اينها چه و چه هستند تا آنها را از شما جدا كنند. اين يكى از برنامهها، يكى از برنامههاى زيادى كه اينها داشتند يكى همين بود كه اين دو تا قشرى كه به منزله مغز متفكر ملت هست اينها را از هم جدا بكنند، يعنى نه اينكه جدا كنند عليحده براى خودشان، نخير، جدا مقابل هم قرار بدهند، اين به او بتازد، او به او بتازد. بايد اين چيزها از بين برود و ما بيدار بشويم، بفهميم كه همه برادر هستيم. چنانچه خوب، از برنامهها اين بود كه كردها را از ايران، خارج قرار بود عليحده كنند عرض مىكنم بلوچ را عرض مىكنم كه عليحده كنند و هر جا يك نقطهاى را چه بكنند عليحده و يك وقت با اسم شيعه و سنى، يك وقت با اسماء ديگر چه بكنند. ما بايد حالا بيدار شده باشيم و نقشههاى آنها را فهميده باشيم و انشاء الله نقش به آب بكنيد و شعارهائى هم كه داديد، من متشكرم از اينكه شما به فكر همچو مسائلى هستيد و البته بايد هم باشيد، وظيفه همهمان داريم و اميدواريم كه انشاء الله عمل بشود و طرحهاى صحيح درست بشود و اين طرحى كه شما داديد، طرح خوبى است، انشاء الله عمل مىشود.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و كاركنان راديو و تلويزيون
جمهورى اسلامى بايد محتوايش هم اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب است كه حالا آقايان مجتمعاند و آقاى قطبزاده هم هستند. من كراراً اين مطلب را تذكر دادم كه جمهورى اسلامى يك لفظى نيست كه محتوا نداشته باشد يك لفظى است كه بايد محتوا داشته باشد و محتوايش هم اين است كه تمام دستگاههاى دولتى و ملى و تمام قشرهاى كشور اسلامى بشود. اگر بنا شد مثلاً دادگسترى اسلامى نباشد، ماليه اسلامى نباشد، هر جا دست بگذاريد اسلامى نباشد اين شكست نهضت است و بدتر از اول است، براى اينكه با رژيم شاهنشاهى و طاغوتى خلاف اسلام بود، حالا با جمهورى اسلامى خلاف اسلام است و اين دو تا خيلى فرق دارد.
لزوم اسلامى بودن راديو تلويزيون به خاطر موقعيت حساس در جامعه
اگر مثلاً دستگاه تلويزيون، راديو، اينها يك نقصى داشته باشد، اين را ديگر نمىگويند رژيم طاغوتى كذا، اين را مىگويند كه جمهورى اسلامى كذا و آن وقت هم قضيه راديو تلويزيون فرق دارد با قضاياى ديگر. ممكن است در يك وزارتخانه يك مطلب خلافى باشد اگر ده سال ديگر هم مردم نفهمند، اما راديو تلويزيون اگر يك كار خلافى بشود و بخواهد يك چيزى باشد كه برخلاف شرع، برخلاف مسير ملت يك چيزى نمايش بشود يا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه كشور (الان كه همه جا راديو هست، تلويزيون شايد اكثر جاها باشد) سرتاسر كشور يكدفعه ملتفت مىشوند كه يك همچو مسألهاى است. از اين جهت اين دستگاه حساسترين دستگاهى است كه در مملكتمان بوده است، يعنى از حيث اينكه در راديو تلويزيون هم چشم مىبيند هم گوش مىشنود، آن هم در يك سطح وسيع همه جائى و راديو در خارج هم پخش مىشود و همه آنجاهائى كه موجش مىرود اطلاع بر او پيدا مىكنند و اگر خداى نخواسته اين دستگاه يك وقتى نقيصه داشته باشد يعنى بر مسير ملت نباشد، بر مسير اسلام نباشد، اين خطرش بيشتر از اين است كه وزارت فلان بر مسير اسلام نباشد. اين وقتى بر مسير اسلام نباشد، سرتاسر ايران و بسيارى از كشورها مىفهمند كه اين بر مسير اسلام نيست و براى آنهائى كه غرض دارند، منعكس مىكنند كه رژيم شاهنشاهى لفظاً رفته، معنا باز هست. باز قلمها و قدمهائى كه خواهند اين رژيم را، اين نهضت را آلوده كنند و اشكال كنند، آنها به كار
مىافتند و اگر يك مطلب باشد، يك مطلب را بزرگش مىكنند و چندين برابر و روى اساس تلويزيون نمىآيند صحبت كنند، روى اساس اسلام مىآيند صحبت مىكنند. اشكال، حالا اين است. در زمان طاغوت هر كارى هم كه واقع مىشد، هر چه هم خرابكارى بود كارى به اسلام نداشت. يك رژيم مخالف اسلام بود و كار خلاف اسلام مىكرد. رژيم خلاف اسلام كار خلاف اسلام مىكند. از اين جهت در آن وقت خطر كم بود و خطر متوجه به اسلام نبود، به جمهورى اسلامى نبود، اما امروز خطر متوجه به اسلام و به جمهورى اسلامى و اسلام است و لهذا يك وظيفه بزرگى به دوش ملت و همه ماست. اگر من يك كار خلافى بكنم، اگر شما يك كار خلافى بكنيد، هر كس كار خلافى بكند، اين خلاف در جمهورى اسلامى واقع مىشود و اگر يك دستگاهى به اين وسيعى و به اين حساسى يك كار خلاف اسلام بكند يا بر خلاف مسير ملت يك كارى انجام بدهد و يك برنامهاى انجام بدهد، اينها نمىآيند حساب بكنند به اينكه تلويزيون اينطور است، راديو اينطور است، حساب مىكنند كه جمهورى اسلامى اينطور است. بنابراين حيثيت اسلام، حيثيت جمهورى اسلامى بسته به اين دستگاه هاست، يكىاش هم دستگاه تلويزيون و راديو است كه بيشتر از جاهاى ديگر بستگى دارد. از اين جهت همه بايد سعى بكنيد و اولاً تفاهم حاصل بكنيد. در سطح راديو تلويزيون، اختلافات هميشه بر خلاف مسير اسلام است. اختلاف نكنيد با هم، يك دستهاى هستيد مسلمان و مىخواهيد كه خدمت بكنيد، اشكال تراشى به هم بكنيد، اين به او، او به او، و اسباب اين بشود كه يك وقت يك دستگاهى در او اختلاف حاصل بشود، خلافكارى حاصل بشود و به نتيجه نرسد، براى اينكه يك نتيجه عكس بشود تفاهم بكنيد، دستجات مسلمين هستيد، دستجاتى تفاهم داريد به حسب عقائد باهم مسيرتان يك مسير است. مختلف نيست مسيرتان، تفاهم كنيد و با هم برادرى كنيد و با برادرى و برابرى كارها را انجام بدهيد، وقتى همه با هم مجتمع باشيد و با برادرى بخواهيد كار را انجام بدهيد كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام بدهيد، كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام مىگيرد. اگر بنا باشد يك دستهاى از آن طرف بكشند يك دستهاى از آن طرف بكشند اختلاف بشود، نه كار انجام مىگيرد و نه اگر انجام بگيرد خوب انجام مىگيرد، خوب هم انجام نمىگيرد. بنابراين يكى از كارهاى مهم اين است كه دستگاه را يك دستگاه توحيدى كنيد و همه با هم مجتمع و براى خدا انجام بدهيد و اگر چنانچه يك افرادى هستند كه مىخواهند اخلال بكنند، مىخواهند خلاف مسير اسلام عمل بكنند، چه بكنند، آنها را بايد چه بكنند؟ تدريجاً بايد آنها را، به تدريج البته، بدون اينكه درگيرى حاصل بشود به تدريج اينها هم كنار بروند كه يك دستگاه اسلامى بشود و يك تبليغات اسلامى و يك دستگاهى باشد آموزنده براى مملكت، براى ملت. اين دستگاهها را مىبينيد كه از بچههاى كوچولو تا بزرگها و پيرمردها و پيرزنها پايش مىنشينند و نگاه مىكنند، اين دستگاه اگر آموزنده باشد، اگر فيلمها يا عرض مىكنم كه خطابهها يا اخبار جورى باشد كه آموزنده باشد، اين بچه كوچولو هم از حالا تربيت مىشود، يك تربيت صحيح و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى در او باشد، آن بچهها كه كوچكند، از اول تربيت فاسد مىشوند و اين هم به عهده شماست تربيتش. اين دستگاه يك چيزى است كه مثل سيارى
مىماند كه همه جا برود، منتها در يك وقت همه جا مىرود و همه هم گوش مىكنند. چون بچهها علاقه دارند به نگاه كردن به اين عكس، نگاه به اين فيلمها، آنها پايش نگاه مىكنند اگر فيلم يك فيلم آموزنده باشد، اين بچهها تربيت مىشوند به تربيت صحيح و اگر يك فيلمى باشد كه برخلاف باشد و عرض مىكنم انحراف كننده باشد، بچهها تربيت مىشوند به ترتيب انحرافى، بزرگها هم همين طور. بنابراين مسؤوليت است، الان مسؤوليت خدائى است، مسؤوليت اخلاقى است، مسؤوليت ملى است، همه مسؤوليتها الان به عهده اين دستگاه است و انشاء الله اميدوارم كه با هم تفاهم كنيد، با هم دوستى و برادرى داشته باشيد، به نظر كينه به هم نگاه نكنيد - عرض مىكنم كه اشخاصى هم كه خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و انشاء الله برگردند، اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند تا انشاءالله يك دستگاه صحيح، خوب، آموزنده و تربيت كننده باشد و آبروى اين نهضت محفوظ بماند به واسطه اعمال شما. خدا همه شما را انشاء الله توفيق بدهد، مؤفق باشيد. من هم براى همه دعاگو هستم و خدمتگزار همه شماهستم انشاء الله.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان انستيتو تكنولوژى بابل
براى تحقق جمهورى اسلامى از اين به بعد هم در نهضت پيشقدم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من توفيق و سلامت شما آقايان را كه از راه دور آمديد براى ملاقات، از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم و مجاهدات جوانها را، جوانهاى همه ايران و خصوص شما جوانان را تقدير مىكنم و اميدوارم كه اسم شما در دفتر امام زمان سلام الله عليه ثبت بشود و شما جزء مجاهدين اسلام باشيد. انشاء الله از اين به بعد هم در اين نهضت شركت داشته باشيد، در امورى كه براى اسلام پيش مىآيد پيشقدم باشيد. انشاء الله بشود كه يك دولت اسلامى و يك مملكت اسلامى به تمام معنا تحقق پيدا كند با دست شما جوانها و همه در پناه اسلام به خير دنيا و آخرت برسيد. انشاء الله خداوند همه شما را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خميني در ديدار با پرسنل آموزشى نيروى زمينى
همه در آغوش هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين روزها براى ملت مامبارك است و هر روز مبارك و اميد است مباركتر بشود. مبارك براى اينكه بحمدالله بر قدرتهاى طاغوتى پيروز شديد و دست اجانب را از مملكت خودتان قطع كرديد و مبارك تر كه تا آخر قطع باشد و از آن مباركتر اينكه جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى كه همه قشرهاى اسلامى باشد تحقق پيدا كند. يكى از مباركىها اينست كه شما برادرها با برادرهاى ارتشى آموزشى برادرانه با هم ملاقات كنيد و براى آنها كف مىزنيد. اين امرى است كه در جمهورى اسلامى بايد انجام بگيرد و بايد همه در آغوش هم برابر هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد و دست اجانب و عمال اجانب كه بعض از آنها الان هم مشغول توطئه هستند از كشور خودتان كوتاه كنيد. من از همه قشرهاى ملت و از ارتشىها و اين جوانانى كه الان از اينجا رژه رفتند تشكر مىكنم و سلامت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم و از همه خواهم كه از آن چيزهائى كه در دل داشتيد دست برداريد و همه با هم برادر باشيد و در راه اسلام كوشش كنيد و اگر گرفتارىهائى هم هست براى افراد شما يا براى گروههاى شما، اميد است كه انشاء الله با برقرارى حكومت عدل اسلامى تمام گرفتارىها رفع بشود. كوشش كنيد در اينكه با هم باشيد و كوشش كنيد در اينكه خائنين را بشناسيد و طرد كنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من از همه شما تشكر مىكنم و به همه شما دعا مىكنم و خدمتگزار همه ملت و همه قشرهاى ملت هستم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع اولين گروه ورزشكاران باستانى و قهرمانان كشور
يكى از اهداف اسلام سرافرازى همه ملتهاى اسلامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
چه روزهاى خوشى مىگذرانيد، روزهائى كه دشمن را فرارى داديد و همه با هم مجتمع، ورزشگارها و پهلوانها با ما، روحانيون با ساير طبقات، ارتشىها با شما، شما با ارتشىها، همه با هم مجتمع و يكصدا براى پيشبرد اهداف اسلام كه يكى از اهداف اسلام استقلال كشور، آزادى براى همه و سرافرازى همه ملتهاى اسلامى. اميدوارم كه شما پهلوانان براى ملتتان، براى كشورتان مفيد باشيد و با همت شما جوانان برومند و همت ساير اقشار ملت، اين نهضت اسلامى به پيش برود و يك مملكت مستقل و آزاد خالى از همه شياطين. مملكت روحانى كه همه شياطين از آن بيرون بروند و يا مؤمن بشوند اميدوارم كه اين اشخاصى كه از اسلام مىترسند، از چى اسلام مىترسند؟ از اين مىترسند كه اسلام نتواند استقلالشان را حفظ بكند؟! خوب، اين اسلام بود كه مملكت را از چنگ اجانب و قدرتهاى بزرگ نجات داده، اسلامى كه توانست تمام قدرتهائى كه در عالم هست و پشتيبانى مىكردند از اين رژيم، اسلامى كه توانست تمام اينها را عقب بزند و شكست بدهد و مملكت خودش را از حلقوم اجانب كه در رأس آنها آمريكاست بيرون بكشد، نمىتواند حفظ بكند اين مملكت را؟! از اين مىترسند كه از ملت سلب آزادى بشود؟! اسلامى كه آزادى را براى اين ملت هديه آورد، مىترسند كه حالا كه هديه آورد دوباره بگيرد از ايشان؟! مىترسند كه اسلام ذخائر ايران را به اجانب بدهد؟! اسلامى كه كوشش كرده است و ذخائر را حفظ كرده است براى ملت و چپاولگران را بيرون كرده است از اين مملكت، اينها مىترسند كه ذخائر به باد برود؟! آنچه من مىفهمم اين است كه بعضى از اينها گول خوردند و بعضى از اينها هم توجه دارند و غرض دارند و آنها مىترسند كه اسلام جيب اينها را نگذارد پرشود. از اين مىترسند كه اسلام نگذارد كه اين چپاولگرىها باقى بماند.
چپاولگرها نمىخواهند اسلام تحقق پيدا كند
اينها براى ملت، براى كشور دلسوز نيستند (البته من همه را نمىگويم، من بعضى از اينها را مىگويم، من آن منحرفين را مىگويم و آن وابستههاى رژيم سابق را كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند) مىخواهند اين وابستگى ما به خارج، به غرب و شرق باقى باشد چون در اين وابستگىها اينها
استفادهها مىكردند. چنانچه ملاحظه كرديد در سايه رژيم سابق، چپاولگرها چپاول كردند و بعد از اينكه او رفت بسياريشان پولها را هم برداشتند و رفتند و ميليونها، ميلياردها پول از ايران رفت. اينها مىترسند كه اگر اسلام با محتوايش تحقق پيدا بكند دست آنها ديگر كوتاه بشود و دست اربابانشان كوتاه بشود از اين چپاولگرىها و به آمال خودشان نرسند. والا اگر براى ملت و براى كشور است، اسلام اين كشور را به ما برگرداند و قدرت اسلام بود، ايمان مردم بود كه اين پيروزى براى ماها حاصل شده و اسلام در طول تاريخ، آنوقت كه اسلام بوده است به كسى ضرر نمىزده است در حكومت على بن ابىطالب كى مىتواند بگويد كه ظلم بر او مىشد؟ كى مىتواند بگويد كه استقلال از دستش مىرود؟ كى مىتواند بگويد كه ذخائر ملت به باد مىرود؟ حكومتى كه رأسش على بن ابيطالب سلام الله عليه باشد كى مىتواند بگويد كه نقصى در حكومت است؟ كى تواند بگويد كه نمىتواند اداره بكند؟. ما مىخواهيم كه، مامى خواهيم يك مملكتى باشد كه در رأسش كسانى باشند كه شيعه على بن ابيطالب سلام الله عليه هستند و مسلم هستند، اسلام را به معناى واقعيش ادراك كردند و بر مملكت ما از مجلسش تا مجلس خبرگانش تا ارتشش تا بازارش تا پايگاه پهلوانهاى ما همهاش اسلامى باشد. اگر همه اسلامى باشند خوفى از چيزى نيست. مسلم كه نمىتواند به مسلم ديگر ضرربزند، مسلم برادر مسلم است. انما المومنون اخوه قرآن كريم عقد اخوت بين مسلمانها انداخته است. برادر كه به برادر ضرر نمىرساند. اينها خوفشان اين است كه مبادا اسلام تحقق پيدا بكند و مبادا منافعشان از دستشان برود والا ملت ما اسلام را مىخواهند از باب اينكه از اسلام ضرر نمىبينند، اسلام بر منافع آنهاست. با تحقق اسلام همه قشرها در رفاه زندگى مىكنند و براى آخرتشان هم تهيه مىبينند. خداوند شما پهلوانهاى عزيز را براى ما حفظ كند و قدرت فوق قدرت به شما عنايت كند و انشاء الله قدرت روحى و قدرت باطنى پيدا بكنيد و مهذب بشويد چنانچه انشاء الله هستيد. خداوند همهتان را تأييد كند.
والسلام عليكم