مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخ نيا
بسم الله الرحمن الرحيم
ما هر روز مواجه مىشويم با اين جناياتى كه از طرف بازماندههاى رژيم سابق مىشود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبتهائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مىشود لكن آنكه ما و شما را تسليت
مىدهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مىماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائىها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مىكنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بودهاند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين غمها و در اين گرفتارىها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مىكند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائىان ما، فدائىان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همهتان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباسآباد
حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگندههاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است
خداوند همهتان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامىها، آنها با اين ژاندارمرىها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكتها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مىشوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مىتوانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلمهاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه دادهاند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بودهاند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مىكنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مىدانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشمها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دستشان آمده است چه مىكنند، با ملت چه مىكنند، آيا آنطور است كه قلمهاى مسموم مىگويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مىكنند و در خارج و داخل منتشر مىكنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مىكنند و ما را معرفى مىكنند به اينكه اينها تا قدرت دستشان نبود هى مىگفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شدهاند به اينكه با مردم بدرفتارى مىكنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه
شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليتها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مىكنند، نمىگويند زيد پايش را كج گذاشت، مىگويند روحانيت اين طورى است، مىگويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دستتان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفتها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفتهاشد، صندوقها را آتش زدند، تحريم كردند بعضىها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفتهاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشىها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسمهاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مىآيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفتها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مىشود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغلتان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليتتان زياد است. همان طورى كه انبيا شغلشان بزرگ بود مسؤوليتشان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مىآمدند و مىتوانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مىتوانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مىخواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.
روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد
اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمانده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مىشنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلافمان چه بايد
باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مىدانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مىشود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مىشنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مىشود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مىخواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.
همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مىكند، هر دويشان خودشان را محق مىدانند لكن باز هم كه محق مىدانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مىبينيد. دارند مىگويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانستهاند كارى بكنند، نمىتوانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مىدهند، بهتر از ديگران انجام مىدهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مىخواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مىشود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقهاى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلمهاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مىخواهند بكنند يا مىكنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلبهاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك
سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامتشان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامتشان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مىفرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشتهاند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنوندهاى به عهده گوينده است. گويندهها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلبمان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستادهايد، استقامت مىخواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمىتوانيد به پيروزى نهايى برسيد.
هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند
ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محرابهاىمان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمىمان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگىها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگىها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمىشود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك ادارهاى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پستهائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پستهاى ديگر دارند، اين درست نمىشود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مىشود. وقتى بنا
شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفهاى كه به عهدهشان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانهدارها خوب كارخانهدارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مىكنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همهاش درست مىشود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمىتواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمىتواند، تنها تنها نمىشود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مىتوانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محلهاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمىآيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مىافتد، يك سيل عظيم راه مىافتد، يك سد بزرگ را مىشكند، اين انسانها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مىآيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمىتواند، وقتى گروهها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفتهاى مىكنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمىكردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمىخواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجهمان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور
انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در قرآن كريم مىفرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مىدهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.
همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مىفرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلماتالى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم منالنور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مىدهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مىفرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگىها به سوى نور مىبرد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مىكشد.
ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمىكند
اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمتهاو تاريكىها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئىهاظلمات است، تمام عقب افتادگىها ظلمت است، تمام توجههاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگىها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبلهشان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفتهاند، اوليائشان هم طاغوت است.
ملتهاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آوردهاند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باختهاند و نمىشناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كردهاند و خودشان را باختهاند و گم كردهاند و به جاى آنها يك مغز غربى نشستهاست، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شدهاند و همه
بدبختىهاى شرقىها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارىهاى ما و بدبختىهاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مىبينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانههاى ما هم كه پارچه مىبافند بايد آن حاشيهاش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابانهاىمان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مىنويسند همين كتاب نويسها، همين روشنفكرها بعضىشان كتاب هم كه مىنويسند يا يك اسم غربى روى آن مىگذارند يا مطالب را وقتى ذكر مىكنند استشهاد مىكنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مىشود. وقتى به كتاب زياد توجه مىشود كه از اول كه انسان وارد مىشود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كردهاند، دفن كردهاند و به جاى آن ديگران را نشاندهاند. اينها همه ظلمتهائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمتها خارج كرده است. همين طاغوت زمانهاى اخير، زمانهاى ما، همينها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت دادهاند، هر مطلبى را از غرب گرفتهاند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاههاى ما هم در آن زمان دانشگاههاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مىشود مىگويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مىفهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مىكند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مىآورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مىكند به استعمار، چقدر كمك مىكند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مىبرد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مىكند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مىكردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.
در آن زمان جوانى من يادم هست كه چشم من ضعيف شد كه الان هم ضعيف هست و در آنوقت امين الملك، خداوند رحمتش كند، طبيب چشم بود و من رفتم تهران براى اينكه چشمم را معالجه كنم. يك كسى كه با ما آشنا و با او آشنا بود، گفت: برويد پى امين الملك و ايشان نقل كرد ( آن آقا نقل كرد) كه فلان الدوله چشمش معيوب شده بود بود رفته بود اروپا پيش اطباء آنجا، آنجا پيش آن طبيبى كه
رفته بود، پرفسورى كه رفته بود، گفته بود كه اهل كجا هستى. اهل ايران، تهران. گفته بود، مگر امين الملك نيست آنجا؟ گفته بود يا هست يا نمىشناسيم. آنطور كه آن آقا نقل مىكرد، گفته بود: امين الملك از مثل اينكه همچو چيزى ما بهتر است. طبيب خوب داريم لكن مغزهايمان، مغزهاى غربى شده است. خود طبيبها همين طورند. خودشان هم وقتى پيش خودشان برويد مىگويند ديگر بايد بروى اروپا براى اينكه خودشان هم مغزشان اين طورى شده خودشان را گم كردهاند، قدرت را از دست دادهاند، حيثيت، مليت خودشان را از دست دادهاند و از دست دادهايم همهمان. تا اين ملت از اين غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمىكند. تا اين نويسندههاى ما كتابهايشان به اين وضع است كه هر مطلبى كه مال خودمان هست وقتى بخواهند بيان بكنند استشهاد به قول فلان خارجى مىكنند، فلان غربى مىكنند، تا از اين وابستگى شماها در نيائيد استقلال پيدا نمىكنيد. تا اين خانمها (شما را نمىگويم شما توده هستيد، آن خانمهارا مىگويم) تا اينها توجهشان به اين است كه فلان چيز بايد، فلان مد از غرب به اينجا بيايد، فلان زينت بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزى آنجا پيدا مىشود اينجا هم تقليد مىكنند، تا از اين تقليد بيرون نيائيد نمىتوانيد آدم باشيد و نه مىتوانيد مستقل باشيد. اگر بخواهيد مستقل باشيد، اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتى هستيد بشناسند و بشويد يك ملت، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد. تا در اين تقليد هستيد، آرزوى استقلال را نكنيد. تا اين نويسندههاى ما، نويسندگان ما، همه حرفهايشان غربى است، اين را دست از آن برندارند، اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسمهائى كه در خيابانها و در داروخانهها و در كتابها و در پارچهها و در همه چيزتان، فقط مساجد است كه اسماء خارجى را ندارند آن هم براى اينكه روحانيون تا حالا به حسب نوعشان آنجور نشدهاند و الا همه چيز بايد يك اسم غربى داشته باشد هم آنهائى كه مىنويسند اسم غربى مىگذارند، هم شما كه مىخواهيد بخوانيد، اينهائى كه مىخواهند بخوانند تا يك اسم آنطور نباشد به آن اقبال نمىكنند. والذين كفروا اولياء هم الطاغوت آنهائى كه كافر هستند، كفران نعمت خدا را مىكنند . مستور است واقعيات پيش آنها، در سطح و در تيرگى هستند كه اينها اوليائشان طاغوت است. كار طاغوت چيست؟ يخرجهم من النورالى الظلمات از نور، از نور مطلق، از هدايت، از استقلال، از مليت، از اسلاميت، اينها را بيرون مىكند و وارد مىكند در ظلمتها. در اين ظلمات اينها را وارد مىكنند. ماها الان خودمان را گم كرديم، مفاخر خودمان را الان گم كرديم، ماثر خودمان را گم كرديم، تا اين گم شده پيدا نشود شما مستقل نمىشويد. بگرديد پيدايش كنيد، بگرديد شرق را پيدا كنيد. تا ما اينطور هستيم، تا نويسندههاى ما آنطور است، تا روشنفكرهاى ما آنطور فكر مىكنند، تا آزاديخواهان ما آنطور آزادى غربى را مىخواهند همين است كه هست. فرياد مىزنند كه ما اختناق است، اختناق است، آزادى نيست. چه شده است كه آزادى نيست؟ نمىگذارند اين آخوندها زنها و مردها با هم توى دريا بروند بغلطند، اين آخوندها نمىگذارند كه اين جوانهاى ما آزاد باشند بروند در مشروبخانهها و در قمارخانهها و در فحشا فرو بروند، آزادى نيست، اينها نمىگذارند كه راديو و تلويزيون ما زنهاى لخت را نشان بدهد و آن وجه وقيح را فضيح
را، قبيح را و بچهها و نوجوانهاى ما را مشغول كند. اين يك آزادى وارداتى است كه از غرب آمده است، آزادى استعمارى است يعنى ممالك مستعمره را ديكته كردند به آنهائى كه خائن به مملكت هستند به اينكه ترويج اين آزادىها را بكنيد، آزادند كه هروئين بكشند، چه بكنند، آزادند كه افيون بكشند، آزادند كه به قمارخانهها بروند، آزادند كه به عشرتخانهها بروند، آزادند كه به سينماها بروند. نتيجه چه؟ نتيجه اينكه اين جوانهائى كه بايد براى يك مملكت و براى سرنوشت يك مملكت فعاليت داشته باشند، نسبت به سرنوشت مملكت بىتفاوت باشند. تمام نظرشان به اين است كه كى شب بشود ما سينما برويم و كى تابستان بشود ما دريا برويم. همه نظر اين است. يك آدم افيونى نمىتواند فكر كند براى يك مملكت، يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرد نمىتواند براى مملكت مفيد باشد و اينهائى كه بازى خوردند از خارج يا بازى نخورده عمال خارج هستند و ترويج موسيقى مىكنند، ترويج فحشا مىكنند، ترويج اين كارهائى كه جوانهاى ما را به تباهى مىكشد مىكنند، اينها كارهايشان، نتيجه كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان آن قدرت را داشته باشد تا اداره بكند، اين قدرت را از جوان مىگيرند. اين فكر اينكه چه مىگذرد به اين مملكت، حكومتها چه مىكنند با اين مملكت، محمدرضا چه به سر اين مملكت آورد، اين فكر از توى كلهها بيرون مىرود، تمام توجه، تمام اين مغز، مغز موسيقى مىشود، به جاى مغز جدى، مغز لهوى مىنشيند. بايد يك آدمى باشد كه به سرنوشت خودش فكر كند، اين فكر را از او گرفتهاند. اين آزادى است كه آزادى استعمارى بايد به آن بگوئيم غير آزادى است كه در ملت بايد باشد. آزادى است كه از خارج وارد شده است و ماها را اينطور كرده است، جوانهاى ما را اينطور كرده است. جوانها، آنهائى كه عادت بكنند، چند روز عادت بكنند به اين كارها، به اين عشرتها، به اين چيزهائى كه در سينماها مىكردند و نمايش مىدادند، اين ديگر در فكر اينكه نفت ما را كى مىبرد و آهن ما را كى مىبرد و گاز ما را كى مىبرد، اين به اين فكرها ديگر نيست. چه كار دارم، بگذار عيش و عشرتم را بكنم. مگر بيكارم كه بروم وقتم را صرف كنم براى اين چيزها اينطور ما را بار آوردند. تا جوانها را اين نويسندگان بىانصاف ما نجات ندهند و آزادى سالم را ترويج نكنند و آزادى فاسد را جلويش را با قلم و قدم نگيرند، اميد اينكه يك مملكت آزاد مستقل داشته باشيم اين اميد را به گور بايد ببريم.
موسى (ع) مامور شد ان اخرج قومت را از ظلمات به نور، ماموريت است، ماموريت همه انبيا اين است كه اينها را از اين ظلمتها، از اين چيزهائى كه بر خلاف مسير انسانيت است، بر خلاف مسير مليت است، اينها را خارج كنند و متوجه به نور كنند. وارد كنند در نور و نورانى باشد. قلب نورانى نمىتواند ببيند كه ماثر و مفاخرش را دارند زير پا مىگذارند و حرف نزند. نمىتواند يك قلب نورانى ببيند كه ملتش را به اين ذلت كشيدند و افرادش در اطراف تهران هم باز يك سوراخ منزلشان است و اين صحبت نكند و آنها مىخواهند كه شما را جورى بار بياورند كه در همه امورشان بىتفاوت باشيد، نپرسيد كه چرا اين مستمندان به حال مستمندى باقىماندهاند و نفتهاى ما راديگران مىبردند،
نپرسيد در ذهنتان اصلا نيايد، در ذهن وارد نشود كه يك همچو گرفتارى هائى هم ما داريم. شما حالا را ملاحظه نكنيد كه نور وارد شده است در قلبهاى شما. شما پانزده سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين را ملاحظه كنيد ببينيد كه هيچ مقاومتى بود در مقابل آنهائى كه همه چيز ما را مىبردند؟ نبود، كارى نداشتند به اين حرفها، يك دستهاى گاهى وقت يك نقى مىزدند، نه توى مجلسمان صحبت بود و نه توى مسجدمان صحبت بود و نه توى دانشگاهمان صحبت بود و هيچ جا.
امر دومى كه فرموده است خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى وذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا. همه ايام مال خداست لكن بعضى از ايام يك خصوصيت دارد كه براى آن خصوصيت يوم الله مىشود.
روزى كه پيغمبر اكرم (ص) هجرت كردند به مدينه اين روز يوم الله است. روزى كه مكه رافتح كردند يوم الله است. يوم قدرت نمائى خداست كه يك يتيم را كه همه ردش كرده بودند، نمىتوانست زندگى بكند تو وطن خودش، تو خانه خودش، بعد از چندى فتح مكه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره او واقع شد و فرمود انتم الطلقاء مىگويند آزادتان كردم، برويد. اين يومالله است يوم خوارج، روزى كه اميرالمومنين سلام الله عليه شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اين غدههاى سرطانى را درو كرد اين هم يوم الله بود. اين مقدسهائى كه پينه بسته بود پيشانيشان لكن خدا را نمىشناختند، همينها بودند كه كشتند اميرالمومنين را. قيام كردند در مقابل اميرالمومنين سلام الله عليه، از لشكر خودش بودند، قيام كردند در مقابل او براى خاطر آن قضايائى كه در صفين واقع شد و امام (ع) ديد كه اگر اينها باقى باشند، فاسد مىكنند ملت را. تمامشان را كشت الا بعضى كه فرار كردند. اين يوم الله بود. روزهايى كه خداى تبارك و تعالى براى تنبيه ملتها يك چيزهائى را وارد مىكند، يك زلزلهاى وارد مىكند، يك سيلى وارد مىكند، يك طوفانى وارد مىكند كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم يوم الله است. چيزهائى است كه به خدا مربوط است، از آن يوم اللهها پانزده خرداد بود. پانزده خرداد هم از ايام الله بود كه يك ملت ايستاد در مقابل يك قدرت و كارى كرد كه پنج ماه تقريباً حكومت نظامى شد منتها قدرت نداشت ملت، باز اجتماع درست نشده بود. بيدار نشده بودند، شكست خوردند، نه شكست، به حسب ظاهر، والا از همانجا مبدأ پيروزى ملت است. هفده شهريور هم كه امروز ما اينجا مجتمع هستيم، آن هفده شهريور سال گذشته ايام الله، آن هم از ايام خدائى بود كه يك ملت زن و مردش، جوان و غير جوانش، بايستند و خون بدهند براى احقاق حق. اين روز خداست. هفده شهريور من ايام الله بايد متذكر باشيد، بايد يادآورى كنيد اين ايام الله را چنانچه كرديد، از ياد نبايد برود اين ايام الله براى اينكه اين ايامند كه آدم سازند، در اين ايام است كه جوانهاى ما را از عشرتكدهها بيرون مىآورد به ميدان جنگ مىبرد. اين ايام الهى هست كه ملت ما را بيدار مىكند و بيدار كرد. امر مىكند ذكر هم بايام الله ايام الله را در ذكر مردم وارد كن.
يادتان نرود اين ايام بزرگى كه بر ملت ما گذشت و ايام الله بود. مثل پانزده خرداد، مثل هفده شهريور، آن روزى كه اين خبيث فرار كرد از ايام الله بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، يك قدرت را شكست. به طورى كه نتوانست بماند. نه قدرت خودش، قدرت همه دنيا ايستاده بود مقابل شما. من مطلع بودم. دنيا ايستاده بود پشتيبان، پشتيبان خودش اول، پشتيبان وارث آن، كه اين شخص بختيار باشد ثانياً، ايستاده بودند دنبال او كه نگهشان دارند. دو دستى آمريكا چسبيده بود كه شاه را نگه دارد. وقتى او فرار كرد دو دستى چسبيده بودند بختيار را نگه دارند، مىفرستادند پيش ما كه اين از ماست اين مال ماست. نوكر بودند اينها. و اين را بعيد ندانيد كه يك نفر را ده سال، پانزده سال، بيست سال با يك صورتى نگه دارند، به يك صورت ملى، صورت دروغى ملى، صورت ملى كاذب نگه دارند براى يك روز كه به دردشان مىخورد. ممكن است بيست سال يك كسى تو مسجد نماز بخواند عرض مىكنم كه عبادت بجا بياورد كه يك روز براى آنها كار بكند، اين ممكن است و ممكن است يك نفر آدم ده، بيست سال ادعاى صداقت بكند و مليت بكند و فحش هم بدهد به خارجىها، مقاله هم بنويسد براى آنها، به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگير بشود، براى يك روز، آن يك روز آن روزى بود كه وقتى او رفت او جايش باشد براى حفظ منافع اجنبىها هيچ بعيد شما ندانيد اينها را، چنانچه شد و واقع شد و ديديد و به ما مىگفتند كه زود است، شما حالا نرويد زود رس است، حالا شما به ايران نرويد. مىخواستند جمع و جور كنند قدرت خودشان را و آشفتگىها را تمام كنند كه ديگر امكان رفتن نباشد. آن هم يكى از ايام الله بود و يكى از ايام بزرگ خداى تبارك و تعالى، آن شبى بود كه كودتا كردند اينها، آن شبى كه ما تهران بوديم و اعلام حكومت نظامى روز هم شد كه روز هم كسى بيرون نيايد و آن شب، بعدها به ما اطلاع دادند كه اينها آن شب بنا داشتند كه تمام سران قوم، هر كس گوشش مىجنبيد بكشند و تصفيه كنند تمام بشود كار. خدا نخواست. آن قيام ملت و آن قيام نورانى ملت، ملت متعهد كه بعدش كه اينها قيام كردند، نيروهاى آن طرف هم به اين طرف ملحق شدند، هى ملحق شدند، يك مسالهاى بود كه الهى بود و من ايام الله بود. اين را از ياد نبريد كه تمام چيزها را جمع كردند و تمام كيدها را درست كردند براى اينكه در يك شب بريزند كودتا كنند و همه اشخاصى كه احتمال مىرود يك كارى از آنها بيايد همه را از بين ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اول، خدا نخواست. اين يكى از ايام الله بود كه شما ملت شريف نورانى با قلبهاى پر از ايمان نترسيديد و آن روز ريختيد به خيابانها بااينكه اعلام حكومت نظامى بود، ريختيد به خيابانها و خنثى شد آن چيزى كه آنها مىخواستند. مىخواستند خيابانها خلوت بشود تانكها را بياورند همه جا مستقر بكنند و شب مشغول آن جنايت بشوند. همه قدرتها دنبال اينها بودند، همه قدرتها، نه فقط قدرت ابر قدرت، ديگران هم بودند، آنهائى كه به نرخ روز كارهايشان را مىكنند، نان را به نرخ روز مىخورند. همه آن روز پشتيبانى مىكردند، معذلك خداى تبارك و تعالى با شما مرحمت فرمود شما را بر اين قدرتهاى بزرگ پيروز كرد و دست اجانب را از مملكت شما كوتاه كرد و انشاءالله تا آخر كوتاه است.
اين ايام يادتان باشد از يادتان نبريد، اين ايام بزرگ الهى كه از ايام الله است اينها را يادتان
باشد.يادتان نرود كه ما يك پانزده خرداد داشتيم، پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامى ايران است. يادتان نرود كه ما يك هفده شهريور داشتيم، هفده شهريور از ايام الله است و بايد يادمان نرود اين را. آنقدر شهيد داديم، آنقدر خون داديم ما آن روز در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قيام كردند ملت ما و خونشان ريخته شد لكن پيروز شديم، مبدأ پيروزى و همه روزهائى كه نمىتوانيم ما بشمريم اين روزهائى كه آنها با كمال شقاوت حمله مىكردند و شما با كمال شجاعت زن و مردتان مىايستاديد در مقابلشان، يك كسى كه براى من نقل كرد گفت من خودم ديدم كه يك بچه ده، دوازده ساله ( يك همچو چيزى) سوار موتور سيكلت بود و رفت طرف تانك، تانك هم او را زير گرفت از بين برد اما يك همچو روحيهاى پيدا شده بود كه بچه دوازده ساله هم حمله به تانك مىكند با دست خالى و هيچى. شماها هم با دست خالى يك امپراتورى - نمىدانم دو هزار و پانصد ساله و يك جنايتكاران دو هزار و پانصد ساله را كه اگر مطالعه بكند كسى تاريخ را، در اينها شايد يك نفر هم پيدا نشود كه جنايتكار نباشد منتها كم و زياد داشتند، كم و زياد داشتند، آنها هم كه به آنها جنت مكان مىگويند آنها هم جنايتكار بودند، آنها هم پسر برومند خودش را كور كرد براى اينكه مبادا يك وقتى قدرت نمائى كند. آنها هم اينطور بودند لكن جنايت اصيل، آن كسى كه اصيل در جنايت بود اين پسر بود، پدر به اين اصالت نبود، براى اين، هم ارث برده بود و هم خودش بود. آن كه اصيل بود در جنايت، آن كه همه چيز ما را به اسم تمدن بزرگ عقب نگه داشت آنكه اسلام عزيز ما را با اسم اسلام مىخواست محو بكند، آن كه مفاخر ما را از بين مىخواست ببرد، تاريخ بزرگ ما را مىخواست به هم بزند، كه از همه اصالتش بيشتر در جنايت بود اين شخصى بود كه حالا معلوم نيست كجاها دارد سرگردان مىگردد.
به مظاهر و مفاخر اجنبى پشت كنيد
شما اين مظهرهاى خودتان را از ياد نبريد، روشنفكرهاى ما و نويسندگان ما، نويسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفكر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند، اينقدر طرف غرب سجده نكنند كتاب بنويسند. شما مطلب خودت دارى، چه كار دارى فلان كس چه گفته؟ جهنم. چرا استشهاد به يك قول اجنبى مىكنى تا روح جوانهاى ما را افسرده كنى و اينها را از قالب خودشان بيرون بكنى. شماملت هم بنابر اين بگذاريد كه اگر يك داروخانهاى اسم خارجى داشت از او چيزى نخريد تا اسمش را عوض كند. اگر يك كتابى، اين دانشگاهىهاى عزيز ما، اينها هم توجه به اين معنا بكنند كه اگر يك نويسندهاى در هر كتابى شروع مىكند از ديگران در كتابش استشهاد كردن، اين كتاب را نخوانيد. نخوانند اين كتاب را. اگر اينطور بكنيد و مشترىها كنار بروند (اينها مىخواهند مشترى پيدا كنند) اگر مشترىها كنار بروند، اينها هم دست بر مىدارند از اين كارها. وقتى متاعى مشترى نداشت ديگر عرضه نمىشود. شما بنابر اين بگذاريد كه اين چيزهائى كه دارد شما را مىكشد به طرف غرب و مفاخر شما را زير پا مىگذارد و به جاى او مطالب غربى را مىنشاند، شما هم اعراض كنيد از او، پشت كنيد به اين. به نويسنده اين طورى پشت بكنيد، به كتاب اين طورى پشت بكنيد، اين كتابهائى كه هر چه صحبت مىشود
از لنين و استالين و زهر مار صحبت مىشود، نخريد. الزامى نيست كه شما بايد كتاب بخريد، نخريد اين كتابها را، نخوانيد اين كتابها را من وقت گذشته است كه تفسير اين قضيه را كه فردا ما مبتلا هستيم به دانشگاه و مبتلا هستيم به توطئهگريهائى كه در دانشگاه بنا دارند مىكنند، من حالا وقت ندارم كه راجع به آن يك صحبتى بكنم، گذشته وقت، لكن بايد خود، خود جوانهاى ما كه اكثرا متعهد هستند، اكثرا اين ملت ملى هستند، اكثرا به اسلام اعتقاد دارند، اينها نگذارند يك عدهاى بيايند آنجا و شلوغ كنند و توطئه كنند. پشت كنند به اينها. كتابهايشان را نخوانند. من نمىگويم آتش بزن، نه، آتشسوزى غلط است. هيچ آتشسوزى بدتر از اعراض نيست. وقتى آتشسوزى بشود مردم خيال مىكنند يك چيزى توى اين بوده، حالا آتشش زدهاند، وقتى پشت بكنيد به آنها تمام مىشود. نخريد كتابهايشان را، نگذاريد اين متاعى كه مىآورند شما مشتريش باشيد، نه، مشترى نباشيد. بيايند بريزند آنجا، صد خروار هم كتاب را بريزند اينجا. نه، نريزيد و آتش نزنيد و پاره نكنيد لكن نخوانيد و نخريد. اگر نخوانيد و نخريد بعد از چند روز مىبينيد كه خبرى نيست ديگر، اين كتابها، كتابها را مىآورند كه شما بخوانيد. مىخواهند شما را از شرقيت به غربيت، آن هم به آن بدترين اقسام ديكتاتورى، بدترين اقسام ديكتاتورى را به شما مىخواهند تحميل كنند. نخريد اين كتابها را
انشاءالله اگر فرصتى باشد در يك وقتى بيشتر راجع به اين مطلب، اين مطلب را من نمىتوانم حالا حقش را ادا كنم. حالا من دعا مىكنم به شما كه خداوند تبارك و تعالى همانطور كه عنايت كرد بر اين ملت، رحمت كرد بر اين ملت و اين ملت را از شر اجانب و از شر نوكرهاى اجانب نجات داد، اين نظر رحمت را بر اين ملت حفظ بكند كه ديگر اين اجانب رخنه نكنند در اين مملكت.
خداوند به شما سعادت، سلامت، عزت، قدرت، جديت بدهد و شما را از اين آزادىهائى كه استعمارى هست و از خارج وارد شده است به اين مملكت، نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه
ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقهاى كه اشرار دائماً آتش روشن مىكنند و حتى خود مردم را سركوب مىكنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مىكنند، در حال جنگ نمىشود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمىخواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمىدهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مىخواهيم، فرصت نمىدهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مىخواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگىهائى كه شماها و همه داشتهاند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مىشود، به اين مسائل رسيدگى مىشود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسهاى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسهاى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مىشود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمىگذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مىخواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمىگذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمىدهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.
اولياى امور مشغول برنامهريزى و اصلاحند
شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال
برنامهريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مىشود و هياتهائى مىآيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مىشود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوانهاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود
سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.
بيانات امام خمينى در جمع گروهي از اعضاى جهاد سازندگى قزوين، اعضاى حزب جمهورى اسلامىو اعضاى صندوق ذخيره ولى عصر
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت براى اسلام است و شهادت هم براى اسلام و آنچه كه براى اسلام است شرف است و عزت است و من اميدوارم كه شهداى ما به شهداى كربلا ملحق بشوند و بازماندگان آنها، خداوند به آنها صبر عنايت كند و به شما برادرها و همه ما قدرت مقاومت. در مقابل مشكلات بايد مقاومت به خرج داد. اگر بنا باشد كه ما در مشكلات عقب نشينى و سستى كنيم، نهضت ما نمىتواند پيش برود لكن در مقابل مشكلات بايد مردانه قيام و مردانه مقاومت كرد. شماها، زن و مردتان، شجاعانه قيام كرديد و دست اجانب را كوتاه كرديد و دست چپاولگرها را از خزائن مملكتتان كوتاه كرديد و شجاعانه بايد به پيش برويد و مقاومت كنيد. همانطورى كه ايمان، ايمان به خدا در قلبها بود و شما را آن ايمان به خدا هدايت كرد و حس مقاومت به شما داد و خداوند ايجاد رعب در آنها كرد و با قدرت شيطانى كه داشتند، شكست خوردند . اين ايمان را حفظ كنيد تا اين نهضت جلو برود. توجه به خدا داشته باشيد، ايمان به خدا. همانطورى كه در صدر اسلام يك جمعيتهاى كم و بىسازمان بر يك قدرتهاى بسيار بزرگ با همه سازمانها كه داشتند، قدرت ايمان اين جمعيت كم را بر آن جمعيتهاى بزرگ با همه ساز و برگى كه داشتند غلبه داد و در ايران هم همان نظير صدر اسلام قضيه واقع شد كه شماها با ساز و برگ كم در مقابل يك قدرت بسيار بزرگ كه مجهز به همه جهازات جنگى بودند قيام كرديد و خداوند با شما همراهى كرد و اين قدرت بزرگ را شكست، از حالا به بعد با همين قدرت ايمان بايد پيش برويد. پيام من به همه دوستان، به همه احباء، به همه جوانهاى برومند زن و مرد اين است كه اين قدرت ايمان را حفظ كنيد..... حق با شماست و شما ايمان به خدا داريد. خداوند پشتيبان است و كسى كه خداوند پشتيبان او باشد، از هيچ چيز هراس ندارد شهادت براى ما فيض عظيمىاست و جوانهاى ما شهادت را آرزو دارند و ملتى كه شهادت را آرزو دارد پيروز است و شما ملت پيروزيد انشاء الله.
خداوند انشاء الله همه شما را سعادتمند كند هم در دنيا و هم در آخرت.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان عشاير بختيارى مسجد سليمان و جهاد سازندگى يزد
برنامه بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه اين بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند، مراكزى كه ذخائر ما زير زمينى هست، روى زمينش اهالى همان جا هم به فقر و مسكنت زندگى كنند، مراكز تعليمى ما را طورى بكنند كه جوانهاى ما از تعليم صحيح بهره بردارى نكنند و وضع كشاورزى ما را آنطورى كه ديديد به اسم اصلاحات به آن فساد بكشند، همه نيروهاى انسانى ما را هدر بدهند. اينها يك برنامهاى بوده است كه مأمور اجرا بودند و اين پدر و خصوصاً اين پسر خوب هم اجرا كردند، مطابق دلخواه اربابها عمل كردند و اينكه در آن كتاب نوشته است مأموريت براى وطنم، اين كلمه صحيح است اما مأمور از جانب آمريكا و ديگران بوده است براى اينكه نگذارد اين وطن، وطن باشد و شما گمان نكنيد كه فقط در مسجد سليمان و در بختيارى و در عشاير و آنجا اين مسائل هست، اين عقب افتادگى در همه جا هست بعضى از شهرها را كه بسيارى از سران آن شهرها سر سپرده بودند، آنها را يك قدرى رسيدگى كردند و بعضى هم كه نمىشده است كه رسيدگى نكنند كردهاند لكن در همان شهرها هم وقتى اطرافش را ملاحظه كنيد همين مشكلات هست. شما تشريف ببريد تهران و آن زاغه نشينهاى تهران و آن محلههائى كه در حاشيه شهر واقع شده است ملاحظه كنيد، قطعا خواهيد فهميد كه وضع آن حاشيه نشينهاى شهر كه از جاهاى ديگر آمدند اينجا ساكن شدند و به واسطه همان اصلاحات ارضى اينها مجبور شدند حركت كنند، بدتر از وضع مسجد سليمان و وضع بختيارىهاست. خيال نكنيد كه آنجاها شهرها همه كارهايشان درست است و فقط مسجد سليمان يا امثال او اينطور است، همان زاغه نشينهاى تهران كه من نجف كه بودم صورت محلههايشان را پيش من آوردند، گمان مىكنم حدود سى محله نوشته بودند محلههاى اسم برده بودند كه فلان محله در كجا، فلان در كجا، فلان در كجا، فلانها حصير نشينند، فلانها زاغه نشينند، اينها هم هيچ يك از اين چيزهائى كه مربوط به يك شهرى است ندارند، نه آب دارند، نه برق دارند، نه اسفالت دارند. اينها آب را هم بايد از آن گودالها، پلههاى زيادى را طى بكنند و بيايند لب خيابان تا برسند به يك شير آبى و آب ببرند براى بچه هايشان. هر چندين نفرشان در يك سوراخى كه نمىشود اسمش را خانه گذاشت، يا يك چيزى درست كردهاند يك حصيرى درست كردهاند اين طورى زندگى مىكنند. و اين مسالهاى است كه در
بسيارى از جاهاى مملكت هست و از اطراف هم اين عشايراطراف اينجا مىآيند همين حرفهائى كه شما مىزنيد كه ندارد هيچى آنها هم مىگويند. منتها هر كسى محيط خودش را اطلاع دارد و از محيطهاى ديگر بىاطلاع است، خيال مىكند جاهاى ديگر درست شده اينجا نشده. نخير، بنابر اين بوده است كه ذخائر ما را ببرند و خود ما در يك مملكت غنىاى، يك مملكتى كه داراى همه چيز است گرسنه به سر ببريم.
و من اميدوارم كه با اين تحولى كه الان شده است و دست آنها كوتاه شده است و دست چپاولگران كوتاه شده است و ملت ايران قيام كرد و جبارها را خارج كرد و اين چيزهائى هم كه حالا هست اينها هم از بين خواهند رفت و مملكت هم مال خودتان خواهد شد و دولت هم اسلامى است و اول برنامهاش اين است كه از روستاها و از آنجا شروع كنند به اصلاحات و مشغول هم هستند لكن اينقدر پريشانى زياد است و اينقدر آشفتگى زياد است كه اينها در عين حالى كه همه مشغولند، نمىتوانند برسند به اين زودى، اين البته بايد با يك مهلتى باشد و مسلماً انشاءالله خواهد كه ميسر شد خصوصاً براى مراكزى كه نفت زير پايشان است، اين مراكزى كه اين ذخيره زير پايشان است و اينها رويش نشستهاند گرسنگى مىخورند، البته بايد اينجاها همه درست بشود و در صدد هم هستند، آقاى مدنى هم مورد رضايت ماست، اميدوارم كه ايشان هم فعاليتهايشان را ادامه بدهند، دولت هم كمك بكند و مسائل انشاءالله حل بشود.
مابايد فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند
مهم اين است كه ما اين چيزى كه بايد پيش همه برادرهاى ما مطرح باشد اين نباشد كه هر چه هست مربوط به همين ماديات و همين طبيعيات باشد، بايد ما فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند. اگر اسلام در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مادى و معنوى تأمين خواهد شد. اسلام برنامهاش است كه مابين فقير و غنى و نمىدانم كرد و ترك و لر و اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براى همه است و شما باز همين نهضتى را كه داريد، نهضت اسلامى با همان نيت اسلامى و نهضت اسلاميش ادامه بدهيد و اميدوارم كه موفق بشويم به اينكه اين جمهورى اسلامى را آنطورى كه اسلام مىخواهد ما پياده كنيم و اگر چنانچه آنطور بشود، مطمئن باشيد كه براى همه قشرها رفاه هست، هم دراينجا و هم در آن طرف.
خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت بدهد و همهتان با هم دوست و رفيق و همه كمك هم باشيد و كمك دولت باشيد. دولت ديگر از خودتان است، فاصله نيست ما بين شما و مابين دولت، و ماموران دولت هم مىدانند كه جمهورى اسلامى است، ديگر آن تحميلاتى كه آنوقتها هر كس مىرفت در هر جا، مامور مىشد در هر جا به مردم تحميل مىكرد، ديگر در جمهورى اسلامىنيست اينطور. همه برادر با هم و همه با هم اين نهضت را پيش ببريد و به سعادت و سلامت انشاءالله برسيد.
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران
تمام شهادتها و ايثارگرىها براى تحقق اسلام عزيز بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامىاست. يك وقت انسان راى مىدهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مىداند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمتها كشيده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانهها از دست رفت، خانمانها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمىتوانم و هيچ عاقلى نمىتواند تصور كند كه بگويند ما خونهاىمان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوانهايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمىدهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوانهاشان مىخواهند، براى خانمانشان مىخواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمىدهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطقشان بود آن را ذكر نمىكنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانمها ريختند توى خيابانها، جوانها ريختند توى خيابانها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى اسلام است كه انسان مىتواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مىخواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوانهايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر
اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مىكردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مىزنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند، آنها از باب اينكه انسان را نمىدانند يعنى چه، خيال مىكنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مىخورد، او كاه مىخورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند اينها انسان را حيوان مىدانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مىخواست بكند براى اسلام. الان هم مىآيند به من مىگويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مىخواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مىكند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مىدانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.
تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى
من مىخواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخىهايش را هم همه ديديد. ذائقههاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبسها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبسها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كردهاند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضىها را در تاوه سرخ مىكردند، مىگذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مىكردند سرخش مىكردند. اين تلخىها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقىاش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانهها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازىهاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكسها و با آن تبليغات كه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه
شما قدم مىگذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مىفهميدند و آنكه نگذارند جوانهاى ما رشد كنند، جوانهاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مىگذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكسها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتنهاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمىرود دنبال اينكه نفت ما را كه مىخورد، كجا مىرود اين نفت، اين ثروت ما كجا مىرود، اصلاً تو فكرش نمىآيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مىماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مىگذرد. او همهاش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مىشود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مىگذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مىآيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكتهاى بود كه شده بود براى اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند، هر چه سرشان مىآيد به من چه ربطى دارد. آن كه مىرود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مىكنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولتها چه مىكنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهنشان نمىآيد. اين روشنفكرها و نويسندهها و آزاديخواهها (نه همهشان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامهها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مىآورد، يا توجه ندارند، يا مىدانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مىزنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمىدانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمىگذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مىدانند و همان آزادى مىدانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمىكردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادىها، اين آزاديها، آزادىهاى وارداتى است و اين بىانصافهاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بىانصافهاى به قول خودشان نويسنده (همهشان را نمىگويم، بعضىشان) و اين بىانصافهاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مىكنند و تأكيد مىكنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مىكشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مىدهد. اگر يك مملكتى نيروى انسانى نداشته باشد، اين مملكت نمىتواند اداره بشود. و اين طور آزاديى كه اين آقايان مىخواهند، اين آزاديى است كه نيروى انسانى را به تباهى مىكشد و به آنجا مىكشد كه هر چه سرش بياورند حرف
نزند، يعنى حرف نزدن مطرح نيست پيشش، او تمام همش به اين است كه چه وقت تابستان بشود و چه وقت، وقت اين بشود كه بروند دريا، تمام همش به اين است كه چه وقت شب بشود و بروند به سينما، چه وقت اين مثلاً قضاياى راديو تلويزيون پيش بيايد و بنشينند تماشا. نمىتواند، همانطورى كه آدم ترياكى نمىتواند از پاى منقل پاشود برود سراغ فرض كنيد جهادسازندگى، نمىتواند از پاى منقل فكر اين معنا را بكند كه به مملكت ما چه مىگذرد، فرهنگ ما چه شده، اقتصاد ما چه شده، نمىتواند فكر كند، اينها هم مىخواهند همين جور باشند. آنهائى كه مىخواهند ما را غارت كنند، مىخواهند بى مزاحمت غارت كنند چرا مزاحم براى خودمان درست كنيم، راه عيش و عشرت را بر اين جوانهاى تازهرس باز مىكنيم، هر چه مىخواهند از اين عيش و عشرتها بكنند ما هم آن مخازنشان را مىبريم اينها هم اين عيش و عشرتشان را بكنند. اينها فرياد بكنند و عيش و عشرت بكنند، آنها هم همه چيزشان را ببرند.
اسلام، رزمنده مىخواهد، جنگجو مىخواهد در مقابل كفار
اين پنجاه سال وضع ما اين بود، دامن مىزدند به همه چيزهائى كه در اين معنا مشترك بود كه جوانهاى ما را تباه كنند، بىتفاوت مىكردند. در همه اين معنا مشترك بود و حالا ما مىخواهيم كه باورمان آمده باشد، چه شماها كه در تلويزيون هستيد، در راديو هستيد و كار مىكنيد و چه ما كه طلبه هستيم و آنجا هستيم، باورمان بيايد كه ما يك رژيم فاسدى كه همش به اين گماشته بود كه جوانهاى ما را فاسد كند، تباه كند،بىتفاوت نسبت به مسائل اساسى خودش بكند، باورمان بيايد كه آن رفته كه يك رژيم اسلامى انسانى بيايد كه در همه امور جدى باشد اسلام شوخى هم ندارد، همهاش جدى است. هزل ندارد، لغويات ندارد، لهويات ندارد، همهاش جدى است، جديات است، هم در امور مادى، كه اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادى و هم امور معنوى كه همهاش جد است، لهو و لعب و لغو و آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته همانهائى است كه اينها دامن به آن مىزنند. هر چيزى ديديد كه اينها ترويجش مىكنند بدانيد آنى است كه اسلام جلويش را گرفته. آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته است همينهائى است كه جوانهاى ما را به تباهى مىكشد. اسلام رزمنده مىخواهد، جنگجو مىخواهد در مقابل كفار، در مقابل آنهائى كه هجوم مىكنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مىخواهد درست كند، نمىخواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش، عياشىاش را بكند و همه چيزش را از بين ببرند، همه شرافتش را از بين ببرند و اين باز مشغول عياشى و رقصيدن باشد. اسلام جد است، يك مسلك جدى است، هزل در آن نيست، لغو در آن نيست، لهو در آن نيست، بازى در آن نيست. آن بازيى كه اسلام اجازه داده تيراندازى است و اسب سوارى، مسابقه در اسب سوارى، مسابقه در تيراندازى، آن هم جنگ است آن را اجازه داده، حتى برايش رهان هم قرار دادهاند يعنى شرط بندى هم بكنند، آن را اجازه دادهاند لكن مساله جدى است آنجا، تربيت است و اينها مىخواهند كه ما را به همان حالى كه بوديم،اسم جمهورى اسلامى و رسم و واقعيت، همان مسائل طاغوتى و همان مسائل باشد.
جديت در پياده كردن محتواى اسلام و سالم سازى برنامههاى راديو و تلويزيون
ما بايد جديت كنيم كه همانطورى كه راى داديم به جمهورى اسلامى و اسم جمهورى اسلام الان در ايران است، محتوايش را اسلامى كنيم، يعنى راديو تلويزيون كه شما هستيد اسلامى باشد، لغويات و لهويات و نمىدانم صورتهاى كذا نباشد. اصلاح بايد بشود اينها، البته ما بخواهيم جوانهامان كه چندين سال از آن وقتى كه چشم باز كردند در فساد بودند و در مراكزى بودند كه همهاش فساد بوده و اين جور بزرگ شدند، برنامه هم اين بوده كه اينها را اين جورى بزرگشان كنند، بخواهيم برگردد به حال اول، طولانى است ولى اميدواريم كه برگردد و الحمدلله تحولاتى كه الان دارد مىشود و شده است تقريباً راه صد ساله را با يك شب جوانهاى ما دارند مىپيمايند، تحولات، تحولات تند سريعى بوده و اميدوار كننده است. ما ميل داريم، الان راجع به تلويزيون صحبت دارم مىكنم، يك چيزى كه از همه رسانهها حساستر است، تلويزيون از همه مسائل تبليغى و آلات تبليغى حساستر است، براى اينكه هم گوش است و هم چشم. در چيزهاى ديگر حتى راديو فقط گوش استفاده مىكند، در نمىدانم روزنامهها و مطبوعات چشم از آن استفاده مىكند، راديو تلويزيون گوش است و چشم، آن هم نه به اينكه مثلاً تيراژش مثل روزنامه كذا، ده هزار، بيست هزار، صد هزار، يك ميليون باشد، همه مملكت است، الان هم وضع جورى شده است كه در دهات هم كه مىرويد آن مرد دهاتى كه شايد درست خرج عائلهاش را نتواند ادا بكند، يك راديو خريده است يا يك تلويزيون دارد. همه جا هست، يعنى اين چيزى كه در تلويزيون نشان داده مىشود در همه سطح مملكت و در بيرون هم هر جا كه موجها بايد بروند همه جا منتشر مىشود. اين حرفى كه در راديو گفته مىشود و در راديو تلويزيون گفته مىشود، مال يك طايفه نيست، مال يك جمعيت نيست، مال يك مملكت نيست، همه جاست، همه قشرها هستند. ما اگر اين دستگاه كه بايد يك دستگاه آموزنده باشد، يك دستگاهى باشد كه آن تباهىها، آن چيزهائى كه جوانهاى ما را به تباهى كشيد و مىكشد حذف بشود، به جاى آن آموزندگى باشد، امور اخلاقى باشد، امور فرهنگى باشد، چيزهائى كه به درد جوانهاى ما مىخورد و جوانهاى ما را تربيت مىكند، اين بايد يك همچو عضو حساس و يك همچو آلتى كه همه جا و در همه قشرها اين پا دارد، همه جا هست، حاضر است همه جا،الان اينجا هست اگر فردا هم مثلاً راديو تلويزيون اين حرفها را بگويد، همه جا مىشنوند، يك مطلبى است همه جائى، اين اگر آموزنده باشد، همه ملت را برايش آموزندگى دارد و اگر خداى نخواسته انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف مىكشد. ما مىخواهيم كه راديو تلويزيونمان كه پيشتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد، در خدمت اسلام باشد و اسلام مىخواهد كه همه مسائل جدى باشد، مسائل مملكتى مسائل جدى باشد، مسائل روحى مسائل جدى باشد، جد است در آن، حتى در اين امور تفريحى هم در اسلام يك جورى است كه باز در آن جد پيدا مىشود. عائله هم كه وقتى انسان مىخواهد تشكيل بدهد يك نحو جدى در آن هست و زياد و يك دقتهاى زياد براى تشكيل يك ازدواج، از قبل از اينكه ازدواج بكند دستور هست. زن چه مردى را انتخاب كند، مرد چه زنى را انتخاب كند. بعد هم حتى اوقات ازدواج يك اوقات
مثلاً با بركتى باشد. بعد هم كيفيت ازدواج و كيفيت همه چيز يك برنامه خاصى داشته باشد. بعد هم زمان حمل براى مادر چه برنامههائى باشد بعد هم وقتى كه بچه را شير مىدهد در زمان شيردادن چه برنامههائى باشد بعد هم در دامن مادر كه مىخواهد بچه تربيت بشود چه جور تربيت بشود. بعد هم در حمايت پدر كه بچه مىخواهد تربيت بشود، چه بشود. بعد هم در مدرسه كه مىرود چه باشد، براى اينكه برنامه همه مكتبهاى توحيدى كه اسلام در رأس آنهاست برنامه آدم درست كردن است، مىخواهند انسان درست كنند. قرآن اصلاً آمده است كه يك انسان صحيح درست كند، انسانساز است. از اين جهت همانطورى كه يك كشاورز اگر بخواهد يك زراعت سالم خوب تحويل بگيرد، زمين را بايد، شرايطى دارد كه بايد روى آن شرايط عمل كند، آب چه وقت بايد داده بشود، چه آبى بايد باشد، چه كودى بايد ريخته شود روى آن، چه وقت بايد شيار بشود، چه رسيدگىهائى به آن بايد بشود، همه اينها براى اين است كه يك ثمرهاى، يك گندمى را مىخواهد. تمام اينهائى كه عرض كردم و بسيارى از چيزهائى كه هست و حالا در ذهن من فرض كنيد نيست يا طولانى مىشود، براى اين است كه اسلام ماها را يك نباتى كه بايد آن جور تربيت بشود و بعد هم وقتى كه به مرتبه حيوانيت رسيد، اين جورى بايد تربيت بشود تا برساندش به يك انسانى. زير بنا اقتصاد نيست، براى اينكه غايت انسان، اقتصاد نيست. انسان زحمتش براى اين نيست كه فقط شكمش را سير كند يا جوانهايش را بدهد شكمش سير بشود، حرف است اينها. از اينجا تا لانهايت انسان هست، اين انسان مردنى نيست، انسان تا آخر هست و برنامه اسلام اين است كه اين انسان را جورى كند كه هم اينجا صحيح باشد و هم آنجا صحيح باشد. راه مستقيم، نه طرف شرق، نه طرف غرب، صراط مستقيم، يك سرش اينجاست، يك سرش هم لانهايت. ما مىخواهيم كه آنقدرى كه مىتوانيم، البته قدرت ما كم است، آنقدرى كه مىتوانيم اين مملكت را از اين حال طاغوتى متبدلش كنيم به يك حال توحيدى، اسلامى و اين بايد با كمك همه باشد، يكى نمىتواند اين كارها را بكند، يك جمعيت نمىتواند، هر كس در هر كارى كه مشغول است بايد آن كار را خوب انجام بدهد، آن كار را الهىاش كند، از طاغوتى بيرونش كند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند.
بيانات امام خمينى در جمع بانوان دانش پژوه مركز آموزشى دارالزهراء همايونشهر
موقع شناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعه اى دخالت زياد دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند تا كلمه بايد بگويم. اول از شما خانمهاى محترم معذرت مىخواهم كه در يك جائى كه گرم است و شما در زحمت هستيد، الان ما با شما مواجه هستيم. رشد فكرى هر جامعهاى اقتضا مىكند كه انسان در هر مرحلهاى كه واقع است همان مرحله را توجه به آن داشته باشد و افراد هم و گروهها هم در هر حالى كه هستند و هر گروهى كه هستند، همان وضعى كه در آن گروه هست به آن توجه داشته باشند. فكر كردن به آن چيزى كه در گذشته است و گذشته است و آن چيزى كه بعدها خواهد آمد، از جهتى خوب است و از جهتى انسان را از اين مقصدى كه دارد باز مىدارد. ما اگر الان همه توجهمان را منصرف كنيم به اينكه ما چه كرديم و چه كرديم پيروز شديم و همه توجهمان را به آتيه دور منعطف كنيم، از آن چيزى كه الان وقتش است، اذهانمان منصرف مىشود، چنانكه گروههاى مختلفى كه هستند و هر گروهى براى يك كارى هستند، اگر چنانچه توجه كنند به كارهاى گروههاى ديگر، از كارى كه خودشان دارند، منحرف مىشوند. ما الان چيزى كه بالفعل محل حاجتمان است اين را بايد به آن توجه كنيم، نه به آتيه خيلى فكر كنيم و نه به گذشته، گذشته الحمدلله تا حالا خوب گذشته است و اميدوارم كه آتيه هم انشاء الله خوب بشود لكن شرط اينكه آتيه خوب بشود اين است كه حال خوب بشود يعنى هر قدمى كه بر مىداريم همان قدم را ببينيم چطور بايد برداريم و كجا بايد بگذاريم. الان ما مبتلا به قانون اساسى هستيم و خبرگان اين قانون اساسى، آنهائى كه بايد اين قانون اساسى را تصويب كنند، هر كس هر نظرى در قانون اساسى دارد، الان بايد اين نظر را بدهد و ننشيند تا اينكه ديگران نظر بدهند براى او هم شما بانوان محترم و هم ساير طبقات، چه از طبقات روحانى باشند يا از طبقات ديگر، نبايد مهلت بدهند به ديگران كه آنها نظر بدهند و ما بنشينيم صبر بكنيم ببينيم چه خواهد شد. تكليف فعلى ما اين است كه نظرهايى كه داريم در قانون اساسى آنها را بنويسيم و به آن محلى كه بايد داد كه مجلس سناست بدهيم و در مطبوعات هم اگر خواستيم، بنويسيم و آن چيزى كه مهمتر از اين است، اين است كه آن اشخاصى كه مىخواهيم براى نظر كردن به قانون اساسى و تشخيص دادن اينكه اين قانون موافق با اسلام است، موافق با صلاح ملت است، آن اشخاص را بايد در نظر بگيريم و انتخاب كنيم كه مبادا يك وقت اشخاصى كه بر خلاف مسير اين نهضت هستند، اعتقاد به اين نهضت
ندارند، توجه به اسلام و مصالحى كه در اسلام است ندارند، يك وقت انتخاب نشوند و اينها نروند سراغ اينكه قانون اساسى را براى ما تنظيم كنند. پس الان ما اين قدم را نبايد فكر كنيم كه ما آن هستيم كه چه كرديم و نبايد فكر كنيم كه بعدها چه خواهيم كرد، بايد فكر كنيم كه حالا بايد چه بكنيم. رشد فكرى هر قومى اين است كه بشناسند مقام را و بفهمند چه وقت بايد چه كرد. بسيارى از انحرافات كه براى انسان پيدا مىشود اين است كه موقع شناس نباشد و يك مطالبى كه حالا بايد طرح بشود آن را طرح نكند، يك مطالبى كه حالا وقتش نيست، طرح بكند، شما الان بايد همهتان و تمام ملت از زن و مرد، از كوچك و بزرگ، از روحانى تا دانشگاهى همه بايد در فكر حال باشيد كه اين قدمى كه الان مىخواهيد برداريد، صحيح برداريد و قدمهاى بعد در موقع خودش. الان ما نبايد به فكر اين باشيم كه ما مثلاً مدارسمان چطور است، كشاورزىمان چطوراست، ماكارخانههاىمان چطور است، اينها الان وقتش نيست، الان همه افكار بايد متوجه به اين باشد كه قانون اساسىمان چه جورى است، نظر بدهيم و باز تمام افكارمان متوجه به اين باشد. كه چه اشخاصى را ما براى تنظيم قانون اساسى و تصويب قانون اساسى بايد تعيين بكنيم. اين قدم الان قدم فعلى محل حاجت است و حرفهاى ديگر و كارهاى ديگر و همه اينها بى موقع است موقعشناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعهاى دخالت زياد دارد.
هميشه بانوان در نهضت پيشقدم بودند
و من اميدوارم كه شما بانوان كه هميشه در اين نهضت پيشقدم بوديد و هدايت كرديد تقريبا شما بانوان ديگران را و ديگران نظر به اينكه شماها پيشقدم شديد، بيشتر قوت پيدا كردند، انشاء الله موفق باشيد، سلامت باشيد، سعادتمند باشيد و همين طور كه تا حالا با وحدت كلمه و قدرت و قوه ايمان تا اينجا رسيديد از اينجا به بعد هم قدم به قدم كه احتياج دارد اسلام به وجود همه، همه ملت قدم به قدم پيش برويم تا انشاء الله تمام مطالب موافق اسلام عمل بشود. سلام بر همهتان باد.
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم سرپل ذهاب و سران عشاير
اين معنائى كه ما در فكرش هستيم، اين است كه اسلام در ايران حكومت كند
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله همه موفق بشوند، اين از بركات اين نهضت است كه ما همه با هم مجتمعيم. اين از بركات اين نهضت اسلامى است كه برادرهاى اسلامى را با هم زير يك سقف مجتمع كرده است و مسائلى كه مورد حاجت است انشاءالله مورد بحث قرار بگيرد و آقايان بايد بدانند كه اين معنائى را كه ما در فكرش هستيم و با همت همه قشرهاى ملت اميدواريم كه تحقق پيدا بكند، آن اين است كه اسلام در ايران حكومت كند. حكومت، حكومت خدا باشد و از آن كارهايى كه طاغوت مىكرد و عمال طاغوت مىكردند و گرفتارىهائى كه براى ملت ما از دست آنها پيدا شد انشاءالله با همت همه جوانهاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بيرق اسلام باشد. يعنى طورى باشد كه ما اگر در نخست وزيرى برويم ببينيم كه آنجا اسلام است و اگر در ساير وزارتخانهها برويم ببينيم آنجا اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در عشاير برويم ببينيم آنجا هم اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در بازار برويم ببينيم بازار هم اوضاعش اسلامى است. اگر چنانچه اسلام به معناى خودش آنطورى كه خداى تبارك و تعالى وحى فرموده است به پيغمبر اكرم، آنطور تحقق پيدا بكند، همه مردم در زير پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت اين عالم، سعادت اين عالم و سعادت آن عالم
با هوشيارى و وحدت، دست توطئهگران و مفسدين را از كشور قطع كنيد
و ما از خدا مىخواهيم كه يك همچو سعادتى به ما بدهد كه ما بتوانيم اين خدمتى را كه بنا داريم انجام بدهيم قدرت داشته باشيم كه انجام بدهيم و اين قدرت هم در وقتى است كه ملت با ما باشد. اگر ملت با ماباشد، ما مىتوانيم به واسطه قدرت ملت كارها را انجام بدهيم، چنانچه ديديد كه چون ملت همراه با هم بودند يك همچو قدرتهاى بزرگى را از بين بردند. حالا هم كه وقت اين است كه اين مفسدهها از بين بروند و پاكسازى بشوند و آن بازماندههاى آنها از بين بروند، باز محتاج به اين است كه ملت همراه باشند والان توطئهها زياد در كار هست كه بين برادرها را از هم جدا كنند، هر جا به يك صورت، آنجاهايى كه مراكز مثلاً شهرهاى بزرگ است به صورت حزب و نمىدانم كذا و در جاهايى كه مرز است و برادرهاى اهل سنت ما آنجا هستند به اينكه سنىها و شيعهها چه مىخواهند،
اين دو تا طايفه را كه هر دو مسلمند به جان هم بريزند. در عين حالى كه شايد همه شما بدانيد كه در كردستان يك دستهاى كه وابسته به خارج بودند و آنطورى كه از رفت و آمدهايشان كشف شده است و گفتهاند به ما، اينها از وابستههاى هم رژيم سابق هستند و هم رفت و آمد دارند با صهيونيستها، با اسرائيل روابط دارند و هم با بعضى از ممالك ديگرى كه اجنبى هستند و اينها غائله در كردستان درست كردهاند به طورى كه مردم كردستان از دست آنها به عذاب بودند، دولت فرستاد و اين مفسدين را اين مقدارى كه مىشد دستگير يا سركوب كرد و يك مقدارش هم فرار كردند، بعدش در خارج آنهائى كه عمال اجانب هستند بنا كردند چيز نوشتن كه دولت ايران يا فلانى همه مردم ايران را بر ضد كردها، بر ضد اهل سنت بسيج كرده است و حال آنكه ما فرستاديم براى كمك به برادرهايى كه گرفتار بودند. بايد هوشيار بود در اين مواقع كه اين اشخاصى كه مىخواهند فساد كنند، مىخواهند بين برادرها جدايى بيندازند، اينها نظرى ندارند جز اينكه ديدند كه منافعى كه از اينجا مىبردند خودشان و اربابهاىشان در خطر افتاده است و دستشان دارد كوتاه مىشود، مىخواهند كه دوباره آن مسائل را پيش بياورند و دوباره همانها را به ما مسلط كنند و همه زندگى اين مردم را به هم بزنند. و در طول تاريخ همه اين عشاير، همه اين مرزنشينها در فشار اين طاغوتها بودند، برايشان هيچ زندگى هم درست نكردهاند، حالا هم مىخواهند مهلت ندهند كه دولت كه مىخواهد رسيدگى بكند، اينها مهلت ندهند كه دولت يك همچو كارى بكند تا اينكه دوباره آشفتگى پيدا بشود، دوباره آن مسائل برگردد. بايد امروز همه مابيدار باشيم و متوجه باشيم به توطئههاى اينها. انشاءالله اين توطئهها از بين برود. انشاءالله مملكت آرام بشود و شما هم بدانيد كه سرلوحه برنامه اين دولت اين است كه ابتدا از مستمندان شروع كنند، از مرزها شروع كنند به تعمير و رفع حوائجى كه تا حالا نبوده است از قبيل برق و نمىدانم آسفالت و آب و امثال ذلك كه من مىدانم در بسيارى از جاها اينها نيست يا كمياب است.
دولت در صدد است و انشاءالله عمل خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد. در پاسخ به سخنان يكى از عشاير در مورد كمبودهاى مناطق كردنشين، امام فرمودند: همه اين مطلب كه گفتيد صحيح است لكن دولت هم در فكر هست كه همه اينها را بكند. حتى راجع به علماى اهل سنت كه من كراراً به وزير معارف گفتم (وزير علوم) كه اينها بايد به طور شايسته با آنها همراهى بشود و بناست هم كه صورت را از همه آنجاهائى كه در ايران است بردارند و انشاءالله عمل بشود و مىشود انشاءالله. و همين طورى كه اين گرفتارىهائى كه گفتيد، اينها هم بايد بشود لكن مىدانيد كه الان همه جا به هم ريخته است. بعد از انقلاب هميشه يك به هم ريختگىهائى هست خصوصاً كه همه اينها، اينها ارثهايى است كه از دولت سابق ما برديم، در جمهورى اسلامى كه پنج ماه، شش ماه از عمرش مىگذرد اين مسائل در آن پيش نيامده، اين مسائل از سابق بوده و اين بايد جبران بكند و يك بچه شش، هفت ماهه است الان جمهورى ما، اين بايد يك قدرى به آن مهلت بدهند، يك قدرى اين اغتشاشاتى كه اين مفسدين درست كردند اينها يك قدرى كم بشود و آنوقت رسيدگى
كامل بشود. حالا هم در صدد هستند براى هر ناحيهاى، براى هر استانى پول نفت را قرار دادند و درصددند كه برسانند و مىرسانند و من هم تأكيد مىكنم به اينكه زود برسانند. انشاءالله اميدوارم به زودى اينها، گرفتارىها رفع بشود و عمده اين است كه شما به حرف اين مفسدين گوش ندهيد، اينها مىخواهند نگذارند، در عين حال كه دولت هم بودجه براى اين تصويب كرده است، براى هر استانى بودجه تصويب كرده براى همين امور، ساختن حمام، ساختن عرض كنم آسفالتها، مدارس، همه اين چيزها را درصدد هستند كه انجام بدهند لكن شرطش اين است كه منطقه آرام باشد، يك منطقه غيرآرام و جنگى را نمىشود عمل بكنند، بخواهند يك منطقهاى كه در جنگ هستند حالا بيايند حمام بسازند، نمىشود اين، اين يك قدرى بايد آرامش پيدا بشود و انشاءالله پيدا مىشود و اين امور انشاءالله درست مىشود. براى روحانى هم بايد با آقايان مدرسين، اين جوانها، صحبت بكنيد، هر چه به نظر شما شد، خوب شما خودتان تشريف داريد آنجا كه اگر كمبودى داريد و من اميدوارم به زودى اين گرفتارىها رفع بشود. ممكن است آن يك نفر روحانى كه شما مىبريد اينجا مثلاً با آقاى منتظرى هم بحث بشود، آقاى منتظرى كسى را تعيين كنند براى اين كارها.
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران
همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما گرفتارىهايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشدهاند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروههاى ملى هم باز هماهنگ نشدهاند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مىرود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمهاى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمىداد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيهاى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرتهائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرتها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرتهاى خود دولتهاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مىكردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مىشود انشاء الله.
تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى
و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينىاش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى دادهاند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمنهاى اسلام و دشمنهاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مىماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلمهاى خارجىها الان مدتهاست
كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمىتوانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليمشان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مىكنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مىكنند و حرفهايشان را مىزنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجىها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مىگويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامهها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مىخواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مىشويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مىترسند و از شماها هم كه مىترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مىخواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مىترسيدند خارج و داخل همهشان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر تودههاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مىگويند، مىگفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمدهاند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كردهاند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مىدهند تخدير مىشوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مىدادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسىها اينطور القا مىكردند كه بگويند انگليسىاند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفتهام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى
و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمىدانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مىآمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عدهاى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدتها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدتها بود اين هيكلها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسىها درست كردهاند در نجف وقم جمعشان كردهاند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مىخواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلمهايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مىترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مىآوردند و تبليغات سوئى كه مىكردند براى همان مساله علمىاش بود كه مىگفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مىشود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه مىكند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مىخواهند، هرامرى مىكنند عمل مىكنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مىزنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همانها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مىدهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مىكنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامههايشان مىنويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مىخواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مىكرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مىخواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مىكند و جواب دهيد و از جمله حرفهايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مىبينم، مىبينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمىآيد كه شما يك آدم چهاى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مىكنند. خوب البته من اين را مىدانستم كه خارج مىگويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آوردهاند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عدهاى هم سر، اينطور عكس انداختهاند من هم آن بالا شمشير را كشيدهام براى اينكه گردنها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيدهام كه
گفتهاند كه فلانى امر كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مىنويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مىخواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.
حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد
مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميتهاى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مىخواهند مناقشه بكنند با ما، نمىگويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مىگويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مىدهند نمىگويند كه اين كميته اينطور است مىگويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته بهاعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مىآورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مىگيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مىشد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمىكردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مىكنند. اگر يك كميتهاى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مىدهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلىها باورشان مىآيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها
يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مىديدند كه اينها چه جنايتى مىكنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كنندهاى بود حالا هم عرض مىكنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كردهايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مىشود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفتها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مىدهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مىكند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمانهاى سابق بوده زمانهاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مىكرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مىشود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موجهاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مىشود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مىشود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مىماند و بيمه مىشود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مىماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميتههائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مىآورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميتههايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از
- روسفيد كه هست - روسفيد در مىآيد از آب.
ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم
بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاههائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعهاى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوانهاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مىكردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مىكرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مىكرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمىدانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقهاى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوهاى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مىخواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشتهاند و علاوه بر هزار جور برنامهاى كه داشتند و ديگر من نمىتوانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفتهاند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مىخواهند روحانيت را يك لطمهاى وارد كنند چه كارهاند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبتهائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر
مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانمها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانمها به خيابانها و ميدانهاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مىشود كه شما خانمها به وظيفهتان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفهشان و همه ما خودمان را وظيفهدار و مكلف بدانيم.
بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام
يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب راندهاند و همه جهت ما را شكست دادهاند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمىشود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمىشود فعاليت مىخواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارتهاى معنوى كه جوانهاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زدهاند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشاندهاند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و
فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگىها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمىتوانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانمها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانمها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارىها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.
اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر ادارهاى كه هست كارى كه انجام مىدهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانهها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوانهاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارىهائى كه برايشان پيش مىآمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگىهاى معنوى را، اين وابستگىهائى كه جوانهاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مىتوانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترىمان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوانهاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغاتهاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه
هم زنها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مىرفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مىكرد. در هر جا كه مىرفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.
سلام بر همه شما باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى
مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
نمىدانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست دادهايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست دادهام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مىگرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مىرويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مىرويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مىكنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مىكنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مىكنيم.
مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مىكرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوانهاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همهمان، مكلفيم همه آقايان و
همه خانمهاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحرافها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتبهائى كه در دنيا هست غير از مكتبهاى توحيدى، اينها مكتبهائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتبها را درست كردهاند، آنها براى يك مقصدى و توطئهاى درست كردهاند، براى به دام انداختن جوانهاى غافل. آنهائى كه دعوى مىكردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملتها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مىكردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كردهاند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طيارهاى كه او را حمل مىكرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرفها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مىكرد و از قرارى كه به ما گفتهاند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براىشان خيلى چيزها از آنجا مىآوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مىآوردند، لباس براىشان مىآوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مىرفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مىكردند، از اين مردم، مسافرين.
بازى مىدهند جوانهاى ما را، هر دو دسته بازى مىدهند، هم غرب ما را بازى مىدهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردنها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاىمان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همهاش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همهاش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.
رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر
ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومتهايش ما فرق را مىفهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى
آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مىكردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوبهاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاقها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مىنشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مىنشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مىدانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مىكرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مىكرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مىگويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائينتر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مىفرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مىفرمود كه من مىترسم كه در آن طرف مملكت نمىدانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مىخواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مىتواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مىانداختند مىخوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مىريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومتهائى كه ادعا مىكنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مىگويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرفها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دستهاى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همينهايى كه دعوى مىكنند حقوق بشر، همينها فوج، فوج بشر را مىكشند و فرياد مىزنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مىكشند يا هويدا را مىكشند، هياهو بلند مىكنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مىخواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمىشناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان
چيست، يك همچو چيزى هم مىگويد.
مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست
در هر صورت گرفتارىهاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمىگرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مىرود، امامش هم مىرود، عالمش هم مىرود، همه مىروند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مىروند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مىروند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانمها اول و به آقايان ثانيا عرض مىكنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضیه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مىدهد عبرتهايى بگيريم و تعليمهايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مىكنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفهاى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمىدهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مىتوانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبسهاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مىشد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از اربابهاى او مىداند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،
شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اينطور مخالفت مىكند، اين ملت از او قدردانى مىكند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مىكند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مىكند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مىشود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مىكردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مىشنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مىشود. توى اتاقهاى در بسته نويسندهها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزههاى علمى و توهمى غير از انگيزههاى واقعى محسوس است. چه مىگفتند مردم؟ چه شعار مىدادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مىشناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مىكردند، عشق بازى مىكردند، مىبوسيدند، حمله مىكردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مىبوسيدند، چرا مىبوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مىبوسيدند؟! به همان انگيزهاى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مىبوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مىدانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مىدانند كه آستانش را مىبوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مىبوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مىآيد، هيچ وقت مىبوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مىبوسيد و لمس مىكنيد و به او تبرك مىجوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليونها مردم هر سال مىروند و طواف مىكنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كردهاند مىبوسيد و به چشم مىگذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مىبوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مىزدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوانهايى كه مىخواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از
يك همچو قدرتى استفاده نمىكنند؟ نمىبينند اين قدرت را. نمىبينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند سالهاى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مىرود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مىشود؟! اين قدرت را چرا مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مىشكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مىشود از دوش اسلام بر مىداريد، مىخواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟
اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمىتوانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مىبينيد و بيدار نمىشويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمىگويم، بعضىشان، بعضىشان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينهاش مىكوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مىكند، وقتى مىخواهند بنويسند مىگويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمىخوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مىخواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مىخواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مىكنم. فردا دانشگاهها باز مىشود و باز يك دستهاى كه خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مىدانند و خدمتگزار مىدانند، باز مىريزند و نمىگذارند كه انگيزههاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوستهاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مىتوانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مىتوانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مىزند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مىكنيد؟ قدرت ملت را مىتوانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطرهها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مىرويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از اين غرب زدگىها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگىها همه مصيبتها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرتهاى بزرگ را شكست، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مىكنى) نمىتوانيد
بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمىشود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مىداند اينها را، نايب پيغمبر مىداند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مىكند، اينكه من تو سرم مىزنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفتهاست، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانههايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتوانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايدهاى ندارد لكن چرا متصل نمىشويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمىگوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كردهاند، دشمنان اسلام تزريق به شما كردهاند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مىكنند. همين قلمهايى كه آخوند را مرتجع مىدانند و مىنويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مىگيرد و مىنويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجىها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مىشكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مىكند و آنها را از صحنه بيرون مىكند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديدهاند، اسلام نمىگذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مىدانند و اين را مىخواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجرهاى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مىشدند آنجا مىآمدند مجتمع مىشدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامهها اينها مىترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مىشنيدند، از اين مسجدها مىترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند
مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مىترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانستهاند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمدهاند با قلمهايشان و با قدمهايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مىكنند. من نمىخواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مىشكنند، بدها را نمىشكنند، اينها با خوبها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مىگويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
من به آقايان روحانيين هم كرارا گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مىگويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مىكنم و كردهام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاههاست، اينها وزير و نمىدانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهىها عرض مىكنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مىشود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مىكند و مىرود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئهها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مىشود، جلو بگيريد از اين توطئهها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن
ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طيبه پيراسته لنگرود
جدائى دين از سياست، توطئه ابر قدرتها
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا تشكر مىكنم از خانمها كه از راه دور آمدند و براى تسليت، من هم به آنها تسليت عرض مىكنم. آنچه كه در اين نهضت مطرح است اين است كه ما وضعيت نهضت را بفهميم و مقصد از جمهورى اسلامى را آگاهانه تعقيب كنيم تاكنون رژيم طاغوتى تمام احكام اسلام را در همه كشور و در كادرهاى آموزشى و غير آموزشى، در وزارتخانهها و ادارات، در ارتش و در ساير جاها بر خلاف اسلام سير داده بود. دستور اصلاً اين بود كه نگذارند اسلام در ايران به معنائى كه دارد تحقق پيدا بكند، براى اينكه خارجىهائى كه مىخواستند از ما استفاده ببرند و بىزحمت هم استفاده ببرند، اينها تبليغاتشان و طرحشان اين بود كه اسلام را نگذارند ظهور پيدا بكند، آن مقدارى كه كارى به استفادههاى آنها ندارد، آن مقدار را مضايقه نداشتند لكن آن بعدهاى ديگرى كه با استفاده آنها مخالف بود، آنها را اصلاً مىخواستند نگذارند تحقق پيدا بكند. اينها كوشش داشتند به اينكه اين معنا را به باور همه بياورند كه دين از سياست جداست. ديانت يك احكامى است كه بروند نمازى بخوانند و چند تا از اين مسائلى كه هيچ ربطى به اين چيزهائى كه آنها مىخواهند نداشته باشد، بگويند و برگردند مشغول كارشان بشوند. آنها مشغول چپاولگرى باشند و مشغول ظلم و جور و قشرهائى كه دينى هستند، اينها مشغول به اعمال ديانتى خودشان باشند، كارى نداشته باشند كه چه مىگذرد بر اين مملكت، كار نداشته باشند كه خارجىها چه به سر اين مملكت آورند. برنامه دولتها در زمان طاغوت اين بود و دامن زده بودند بر اينكه نگذارند روحانيون در سياست دخالت بكنند و شايد بسيارى از خود روحانيون هم باورشان آمده بود كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند، و بسيارى از جوانهاى ما هم باورشان بكنند آمده بود كه نبايد اينها در امور سياسى دخالت بكند، حتى از قرارى كه گفتند يكى از همين افراد فاسد وابسته، در همين چند روز، در يك جائى به اين صورت گفته بود كه مىخواهيم قد است روحانيون محفوظ باشد، اينها دخالت در امور مملكتى نكنند تا قداستشان محفوظ باشد. اين يك شيوهاى است كه غربىها به كار بردند و وابستگان آنها هم از آنها تقليد كردند به اسم اينكه قداست اينها محفوظ باشد، يعنى اينها همان بروند توى مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و كارى به مملكت و كارى به دولت و كارى به مجلس و كارى به ديگر قشرهايى كه بايد باشد نداشته باشند، اينها را بگذارند براى
چپاولگرها و دعا و ذكر خودشان را بگويند و كارى نداشته باشند. اين يك برنامهاى است كه ريخته شده است و ريخته شده بوده است در سالهاى طولانى، و در زمان اين پدر و پسر دامن زياد زده شده است، اين حرف آنهاست.
اسلام دينى است عبادى كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش
حرف ما اين است كه نه روحانى تنها، همه قشرها بايد در سياست دخالت بكنند. سياست يك ارثى نيست كه مال دولت باشد يا مال مجلس باشد يا مال افراد خاصى باشد، سياست معنايش همين وضع آن چيزهايى كه در يك كشورى مىگذرد از حيث اداره آن كشور، همه اهالى اين كشور در اين معنا حق دارند. خانمها حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليفشان اين است، روحانيون هم حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليف آنهاست. دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش. شما ملاحظه كنيد همين نماز جمعهاى كه در زمان طاغوت نمىشد درست بجا بياورند، گاهى آهسته در داخل يك مسجدى نماز را مىخواندند، در صورتى كه وضع نماز جمعه اين نبود، وضع نماز جمعه اين است كه حالا انجام مىگيرد و انجام گرفت چند هفته و معالاسف آقاى طالقانى فوت شدند و بحمدالله به جاى ايشان يك فرد بسيار ارزندهاى است، ملاى متعهدى است، ايشان هم حبسها ديده است، زجرها كشيده است و پخته شده است در اين امور. نماز جمعه يك اجتماع سياسى در عين حالى كه عبادت است. در خطبه نماز جمعه بايد مسائل سياسى روز طرح بشود، گرفتارىهاى مسلمان طرح بشود، در نماز جماعت هم اينطور است. نماز جماعت، اجتماع مردم در يك محلى، اين براى اين است كه اينها مطلع بشوند از حال مملكت خودشان، مطلع بشوند از حال برادرهاى خودشان، گرفتارىهاشان را اطلاع پيدا بكنند و رفع بكنند. اجتماع در مكه، آن اجتماع عظيم در جاهاى مختلف، هى اجتماع، اجتماع در منا، اجتماع درعرفات، اجتماع در مشعر، اجتماع در مكه، اجتماع در مدينه، اجتماع، اجتماع از همه قشرهاى ممالك اسلامى، همه مسلمين، كسانى كه استطاعت دارند و مشرف مىشوند، اينها همه يك امور سياسى است، هر كدام به مقدار شعاع خودش يك جا، يك شهر است، يك ده است، جماعاتى كه در اين شهر و ده است، مجمع سياسى است به اندازه خودش.
در صدر اسلام مسجد مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بود
مع الاسف ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان، اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدىها را در آن مسجد محصور كرده بود. مسجد مركز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتشها راه مىافتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، هر وقت يك گرفتارى پيدا مىشد صدا مىكردند كه الصلوه بالجماعه اجتماع مىكردند، اين گرفتارى را طرح كردند، صحبتها را
مىكردند. مسجد مركز اجتماع سياسى است و از اين يك قدرى وسعتش زيادتر، مىشود نماز جمعه. در هر هفته همه مجتمع بشوند در يك جائى، به حسب اختلافات، اين شهر كوچكى است به اندازه وسعت خودش، يك شهر بزرگى است مثل تهران به اين ترتيبى كه هست، اين يك اجتماع بزرگتر در هر هفته، آن اجتماع كوچكها در هر روز چند دفعه، اين يك اجتماع بزرگ در هر هفته يك دفعه، با خطبهها و با روشنگرىها كه بايد خطيب يك آدم روشن روشنگر باشد و مردم را به وظائف سياسى خودشان، به وظائف اجتماعى، به وظائف فرهنگى خودشان آشنا بكند. اجتماعات در هر سال يك دفعه يا براى دو تا عيد، دو اجتماع بزرگ، باز و يك اجتماع همگانى براى همه مسلمين، اشخاصى كه مىتوانند به مكه بروند، كسانى كه مستطيع هستند، به طور الزام كه بايد در اين مجتمع شركت كنند و مجتمع هم يك مجتمع سياسى است كه بايد اشخاصى كه از اطراف مىروند، از ممالك مختلف مىروند، مسائل را با هم طرح بكنند، مسائل مسلمين را طرح بكنند. و معالاسف با اينكه اسلام اين اجتماعات را به رايگان تحت اختيار قرار داده، شما ملاحظه كنيد اگر امير حجاز بخواهد يك پانصد نفر آدم در حجاز در غير مورد حج دعوت كند، چقدر خرج دارد، چقدر تشريفات دارد، چقدر زحمت دارد تا پانصد نفر جمع بشوند آنجا، خداى تبارك و تعالى بدون اينكه براى اشخاص مثل دولتها زحمت زيادى داشته باشد، مردم را خودشان را وادار كرده كه مجتمع بشوند آن هم چندين ميليون جمعيت، ميليون جمعيت مجتمع بشوند، به رايگان اين را تحت اختيار ما قرار داده و ما هم بدون استفاده از دست مىدهيم. اين براى اين است كه از آن طرف تبليغات بسيار دامنهدار خارجىها وداخلىهاى وابسته به خارجىها دامن زده به اينكه ديانت كارى به سياست ندارد، آنها را براى خودشان، سياست را وا داريد به امپراطور، و ديانت هم مال پاپ و افرا دپاپ. در اينجا هم سياست را وا داريد براى محمدرضا پهلوى ،شما پهلوى، شما هم برويد مسأله بگوئيد و هر كارى هم آنها مىكنند كارى نداشته باشيد، قداست خودتان را حفظ كنيد. اين يك مساله است كه با كمال توطئه و شيطنت در همين چند روز در يك محلى طرح شد كه نمىخواهم اسمش راببرم،اينها گرفتارى است كه ما داشتيم و من اميدوارم كه در اين نهضت، يكى از آثار بزرگ اين نهضت اين تحولى است كه حاصل شده است براى همهتان، براى خانمها، براى برادرها، براى خواهرها حاصل شده است و آن احساس وظيفه است كه ما همه وظيفه داريم در مملكتمان، وظيفه آموزش داريم، آموزش چيزهائى كه به دردشان مىخورد در دين و در دنيا. اسلام يك چيزى نيست كه براى يك طرف قضيه فكر كرده باشد، اسلام همه اطراف قضايا را در آن حكم دارد، تمام قضاياى مربوط به دنيا، مربوط به سياست، مربوط به اجتماع ، مربوط به اقتصاد، تمام قضاياى مربوط به آن طرف قضيه كه اهل دنيا از آن بىاطلاعند. اديان توحيدى آمدهاند براى اينكه هر دو طرف قضيه را نگاه بكنند و طرح بدهند، نسبت به هر دو طرف قضيه آنها حكم دارند، طرح دارند، اينطور نيست كه يا اين طرف را و از آن طرف غافل باشند، يا آن طرف را و از اين طرف غافل باشند، نه، آن طرف هم نظر دارند، اين طرف هم نظر دارند و خصوصا اسلام كه از همه اديان بيشتر در اين معنا پافشارى دارد، كه همه احكامش يك احكام مخلوط به سياست است، دست به گردن از احكام
سياست، نمازش مخلوط به سياست است، حجش مخلوط به سياست است، زكاتش سياست است، اداره مملكت است، خمسش براى اداره مملكت است، ديگر حدود تعزيرات و اينهائى كه قصاص، اين احكامى هست كه تمامش را گذاشتند كنار و يك عده احكامى كه از غرب آمده است اينجا، در اين زمانهاى طولانى به آن عمل كردهاند. من اميدوارم كه اين تحولى كه حاصل شده است از براى همه، يعنى هم خانمها و خواهرهاى محترم ما و هم برادرهاى محترم ما احساس وظيفه كردند، اين احساس وظيفه بود كه همهتان را آورد در خيابانها و با فرياد، دشمن خودتان را بيرون كرديد. اين دخالت در سياست مستقيم شما بود، همانى بود كه آنها مىگفتند شما چكار داريد، همانى بود كهخواستند اين خواهرها را بكشند به يك كارهائى كه نه اينكه بى تفاوتشان كنند، فاسدش بكنند و اسباب اين بشوند كه ديگران را هم به فساد بكشند. مقصد اين بود اينكه طرح مىكردند كه بله، ما آزاد زنان و آزاد مردان، ما آزاد كرديم، مثلاً پانزده ميليون زن را آزاد كرديم، آن آزادى كه آنها مىخواستند چه بود؟ مردها آزاد بودند تا زنها آزاد باشند؟ يا آزاد مردان و آزاد زنان در چى؟ شما آزاد بوديد در چى؟ ما آزاد بوديم در چه؟ مردها آزاد بودند؟ بله، در يك چيزهائى آزاد بودند و آنها هم دامن مىزدند در اينكه يك مراكز فسادى درست بكنند. آن زنها كه سنخ خودشان هست با آن جوانها كه هم سنخ هستند، در آن مراكز فاسد آزاد بودند بروند هر كارى دلشان مىخواهد در اين كنار درياها كه شماها دانيد كه چه خبر بود، همان جا آزاد بودند، آزاد زن و آزاد مرد اين طورى بود، والا يكى از مطبوعات ما در آن زمان آزاد بود كه يك كلمه بگويند؟! يكى از شما آزاد بوديد كه يك صحبت بكنيد؟! اينكه آزاد نبوديد. آنى كه آنها مىخواستند آزاد باشند، همانى بود كه فساد بود و فسادآور بود، رنج بود و رنجآور بود، زحمت بود و زحمتآور بود. باد داد اين قشر جوان ما را در اين چند سال و از بين برد اين قشر را و امسال الحمدلله در اين چند سال اخير يك تحول بزرگى حاصل شد و شما خواهرها و برادرها همه فهميديد كه بايد خودتان مملكت خودتان را اداره بكنيد، خودتان آن قشرهاى فاسد را بيرون كنيد و بيرون كرديد و خود شما مشغول آموزش باشيد و مشغول پرورش دخترها و پسرها باشيد و مشغول هستيد و البته شغل، بسيار شغل شريف، ولى مسؤوليتش هم زياد است يعنى مسووليد كه اين بچهها را تربيت بكنيد، اين دختر بچهها تربيت، تربيت اسلامى، تربيت انسانى، روحهاى آنها آنها را متحول كنيد به يك روح انسانى و اسلامى تا براى مملكتتان مفيد باشد، در مقابل اينكه آنها بنا داشتند اين جوانهاى ما را فاسد كنند تا اينكه بىتفاوت بشوند راجع به مسائل خودشان و هر قضيهاى و هر بلائى سرشان بيايد. اين جوان هروئينى ديگر نمىتواند فكر بكند به اينكه سر اين مملكت چه آمده است. آن جوانى كه عادت كرده هر روز برود سينماهاى آن ترتيبى و نمىدانم كذا، اين ديگر نمىتواند فكر كند كه مملكتش چه دارد مىشود. آنها هم مىخواستند همين طورى بشود و من اميدوارم كه با اين نهضتى كه ارواح شما هم نهضت كرده است، اجساد شما هم نهضت كردند و همه توجه به اسلام و توجه به قرآن كريم، انشاءالله اين مملكت به زودى اصلاًح بشود. و بدانيد اين مطلب را كه تاكنون انقلابى به خوبى انقلاب ايران نبوده است. انقلابهائى كه در عالم واقع شده است، ميليونها جمعيت كشته شدهاند و ميليون خانه از
بين رفته است. همين انقلاب اكتبرى كه در شوروى واقع شده است، مىگويند الان شصت و چند سال از عمر اين گذشته، باز به جا نيامده، باز نتوانسته درست اداره كند، باز آزاد نيستند مردم، از باب اينكه نتوانستند درست اداره كنند، لكن اين انقلاب پنج ماهه ما و طفل پنج، شش ماهه ما، اين الحمدلله بسيارى از امور را درست كرده و در صدد است درست بكند، براى اينكه انقلاب اسلامى، فرق ما بين انقلاب اسلامى و غير اسلامى همين است كه انقلاب وقتى اسلامى شد، تودههاى مردم همراه باآن هستند و وقتى كه تودههاى مردم بايك شيئى همراه شوند زود پيش مىرود و كم فساد است، فسادش كم است، البته هست، نمىگويم كه الان صد در صد نيست، هر انقلابى يك همچو چيزهائى را دارد، يك همچو لوازمى دارد لكن هيچ انقلابى مثل انقلاب ايران ما،به اين خوبى و به اين كم زحمتى و به اين سرعت نگذشته است. و من اميدوارم كه خداوند همه شما را سلامت، عزت، عظمت عنايت كند و همه ما خدمتگزار باشيم به اين مملكت و اسلام كه همه امور ما را انشاءالله اصلاًح كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته