بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):33-56. |
| قائمي فرزاد* |
| * دانشگاه فردوسي مشهد |
|
«نقد اسطوره اي» رويکردي ميان رشته اي و از رويکردهاي اصلي نقد ادبي معاصر است. نقد اسطوره اي از ديدگاه انسان شناختي به تحليل متن ادبي مي پردازد و بر مبناي شکل کاربردش، زمينه هاي متنوعي چون «نقد کهن الگويي» و «نقد يونگي» را نيز دربر مي گيرد. در اين روش، منتقد مي کوشد با رويکردي تحليلي - تطبيقي و روشي استقرايي، تمام عناصر فرهنگي را که در سير تمدن بشر وجود داشته و به طور ناخودآگاه در آفرينش اثر ادبي موثر بوده اند مورد بررسي قرار دهد. همچنين اثر ادبي -يا برخي بن مايه هاي موجود در متن- را به پيش نمونه يا همان ژرف ساخت کهن الگويي آن تاويل کند. |
| كليد واژه: نقد اسطوره اي، انسان شناسي، کهن الگو، ناخودآگاه جمعي، يونگ، اسطوره |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):117-141. |
| پشوتني زاده آزاده*,اخوي جو رامين |
| * دانشگاه تربيت مدرس |
|
داستان هاي شفاهي و ادبيات فولکلور بومي و ديني هر قومي داراي رنگ و بويي از اعتقادات و ساختار اجتماعي و فرهنگي آن است و در نتيجه نمادپردازي خاص خود را در اين داستان ها به نمايش مي گذارد تا بتواند هويت ملي و فرهنگي خود را استمرار بخشد. داستان سفره وهمرو متعلق به زرتشتيان خرمشاه يزد، و بيان گر آمال و آرزوها و فرهنگ اين گروه کوچک است. در کنار اين داستان، سفره نذري و آييني برپا مي شود که بيشتر به منظور سپاس گزاري از پروردگار براي برآوردن نذر صاحب خانه (صاحب نذر) است. اين داستان قومي در سراسر ايران، با رنگ و بوي قومي و بومي خاص هر ناحيه و با فرهنگ فولکلور آن همگام است و نشان از خاستگاه هاي کهن اين افسانه دارد. در اين باره مي توان به قصه عروس مار و دامادي که مار است اشاره كرد. اين افسانه در فرهنگ غربي در قالب عشق «پسوخه و کوپيد» رخ نمايان مي کند. |
| كليد واژه: سفره وهمرو، ادبيات شفاهي، دختران، مار، رمزپردازي، خرمشاه يزد |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):57-86. |
| ابراهيمي معصومه* |
| * گروه مردم شناسي دانشنامه ايران، مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي |
|
بررسي اسطوره شناختي موجودات وهمي در يکي از معروف ترين داستان هاي عاميانه فارسي، هدف اصلي اين مقاله است. برخي صاحب نظران به کارگيري نقد اسطوره اي را براي داستان هاي عاميانه بي اعتبار و نامناسب دانسته اند؛ به همين دليل در ابتداي مقاله تلاش مي شود با طرح نظريه هاي معروف در هر حوزه و با گشودن محتواي تعريف هاي افسانه و اسطوره، رابطه متقابل معنايي و خاستگاه هاي مشترک هر يک بازشناسي شود. همچنين، به اين دليل که کاربرد نقد ادبي به ويژه نقد اسطوره اي براي آثار ادبيات شفاهي در ايران چندان معتبر و شناخته شده نيست، در بخش هايي از مقاله به فضاي گسترده ادبيات شفاهي به عنوان بستري آماده براي به کارگيري گونه هاي مختلف نقد ادبي به ويژه نقد اسطوره اي اشاره مي شود. سرانجام، براي نمونه، ابزار نقد اسطوره اي براي بررسي و بازشناسي عناصر وهمي و موجودات ماورايي يکي از شناخته شده ترين آثار داستاني ادبيات شفاهي يعني داستان سليم جواهري به کار برده مي شود. تازگي اين مقاله در ترکيب عناصر نقد اسطوره اي در متن برآمده از ادب شفاهي است که خود، سرآغاز راهي طولاني در بازشناسي متون ادبيات عامه به شمار مي رود. |
| كليد واژه: نقد اسطوره اي، افسانه هاي عاميانه، داستان سليم جواهري، موجودات ماورايي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):205-232. |
| غلامحسين زاده غلامحسين,ذوالفقاري حسن*,فرخي فاطمه |
| * دانشگاه تربيت مدرس |
|
حمزه نامه يکي از آثار مشهور ادب فارسي و فرهنگ اسلامي و جزء اولين قصه هاي عاميانه اي است که به صورت نقالي اجرا مي شده است. از اين اثر نگارش هاي متعددي در زمان هاي مختلف وجود دارد که هر يک در جزييات با ديگر نگارش ها متفاوت است؛ زيرا اين نسخه ها از روي هم نوشته نشده اند و نقالان هر يک از آن ها را پس از سال ها نقالي، از حافظه خويش و بنا به سليقه خود و مخاطبانشان به نگارش درآورده اند. اين قصه شهرت و محبوبيت بسياري بين مسلمانان داشته است. راويان حمزه نامه از بن مايه ها و مضامين بسياري براي قوت و غناي افسانه اي آن کمک گرفته اند. به همين دليل، بن مايه هايي متنوع از انواع داستان هاي عياري، عاشقانه، شگفت انگيز و کرامت در آن به کار رفته است که کمتر در يک داستان تمام اين عناصر را مي توان يافت. اين ويژگي از ارزش هاي کتاب به شمار مي آيد و سبب شهرت آن شده است. برخي بن مايه هاي قصه حمزه در ادبيات جهان نيز ديده مي شود؛ از جمله اژدهاکشي، پيشگويي، رويين تني، کوري و بازيابي بينايي و نعمت بي زوال. |
| كليد واژه: حمزه نامه، بن مايه هاي حماسي، شگفت انگيز، کرامت و عاشقانه، ساختارشناسي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):7-32. |
| باباخاني مصطفي* |
| * دانشگاه بين المللي تاجيکستان |
|
در اين مقاله کوشش کرده ايم درباره نقد اسطوره اي -يکي از شيوه هاي مهم نقد ادبي- و ديدگاه هاي متنوعي که در اين زمينه وجود دارد سخن بگوييم. اسطوره با اجزاي مختلف ادبيات نسبت دارد. مقصود از ادبيات، هم شامل ادبيات کتبي است و هم ادبيات شفاهي؛ زيرا پيوند اسطوره ها را با ادبيات شفاهي نمي توان ناديده گرفت؛ چنان که روايت هاي شفاهي از برخي اسطوره هاي ايراني هنوز هم در بين مردم ايران رايج است. پيوند اسطوره و ادبيات را مي توان در حوزه شعر، داستان، قصه و روايت نشان داد. شايد نتوان شاعري را يافت که در آفرينش هاي ادبي و بديعي خود از اسطوره ها، تشبيهات و استعارات و يا تلميحاتي که بر اسطوره ها دلالت دارد استفاده نکرده باشد. به ويژه، کهن الگوها که از محتويات ناخودآگاه جمعي بشري است و در مباحث اسطوره شناسي از اهميت ويژه اي برخوردار است، در تمام آثار ادبي به عنوان بن مايه تکرارشونده تجلي يافته است. |
| كليد واژه: ادبيات کتبي و شفاهي، اسطوره، نقد اسطوره اي، شعر، داستان، روايت، کهن الگو |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي تابستان 1389; 3(10):7-33. |
| سارلي ناصرقلي*,سعادت درخشان فاطمه |
| * دانشگاه تربيت معلم |
|
«دوره» در مطالعات تاريخي، مفهومي نظام بخش است و مورخان علوم و هنرها را در طبقه بندي اطلاعات تاريخي ياري مي كند. در اغلب كتاب هاي تاريخ ادبيات «دوره بندي»، اساسي ترين پايه بخش بندي و فصل بندي است. دوره بندي در علوم ادبي مانند بلاغت نيز روايي و كاربرد يافته است؛ ازجمله شوقي ضيف تاريخ بلاغت عربي- اسلامي را به ادواري تقسيم كرده است. |
| كليد واژه: بلاغت فارسي، دوره بندي، تاريخ بلاغت، بيان، بديع |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي تابستان 1389; 3(10):35-62. |
| فتوحي محمود* |
| * دانشگاه فردوسي مشهد |
|
اين مقاله سخن منثور صوفيانه را در دو گونه متقابل رده بندي مي کند: يکي سخن مغلوب و ديگري سخن متمکن. دو اصطلاح مغلوب و متمکن را برخي از صوفيان در آثارشان به کار برده اند. بنياد تفاوت هاي اين دو گروه از متن ها عبارت اند از: خاستگاه معرفتي، منبع آگاهي، محتواي متن و نقش و کارکرد زبان. متن هاي متمکن منطبق بر آگاهي گروهي و ايدئولوژيک و حاوي مفاهيم اجتماعي و عقايد گروه صوفيان اند، وضعيتي را سازمان دهي و تثبيت مي كنند و زبان در آن ها نقش تنظيم كنندگي دارد. دسته دوم متن هاي مغلوب اند که مولود تجربه هاي شخصي اند و جهان متني و تصويري تازه اي مي سازند. از لحاظ دلالي، متن مغلوب گشوده و تاويل پذير است و قطب استعاري زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکن در شمار متن هاي بسته است. مقاله در پايان، سير دگرديسي زبان نثرهاي صوفيانه را از جانب کلام متمکن به سوي کلام مغلوب بيان مي کند. |
| كليد واژه: تصوف، نثر صوفيانه، متن شخصي، متن سازماني، کلام متمکن، کلام مغلوب |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي تابستان 1389; 3(10):63-89. |
| قاسمي پور قدرت* |
| * دانشگاه شهيد چمران اهواز |
|
سابقه بحث درباب گونه هاي ادبي به دستگاهِ ردگان شناسي و تقسيم بندي آثار ادبي از نظر افلاطون و ارسطو برمي گردد که سه گونه اصلي حماسه، نمايش نامه و آثار غنايي را بر اساس «وجه» يا چگونگي بازنمايي سخن در کلام گوينده يا شاعر بررسي کرده اند. در نظريه انواعِ ادبي معاصر، از اين اصطلاح براي بيان جنبه هاي درون مايگاني گونه هاي ادبي استفاده مي شود. به کمک اصطلاح وجه، چرايي و چگونگي کاربرد اصطلاحات وصفي همچون «تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيه اي و طنز آميز» تشريح مي شود؛ اين اصطلاحات بر جنبه هاي مفهومي و درون مايگاني اثر دلالت دارند. براي مثال وقتي مي گوييم اين اثر «رماني حماسي» است؛ به اين معناست که نوع يا گونه آن رمان است، اما وجه معنايي آن حماسي است. تفاوت ديگر وجه با گونه در اين است که يک گونه خاص همچون حماسه يا تراژدي ممکن است از بين برود؛ ولي وجه تراژيک و حماسي آن ممکن است تا زمان ها باقي بماند. اصطلاحات «وجه نما»- يعني اصطلاحاتي همچون تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيه اي و طنزآميز- به شکل و ساختار صوري آثار ادبي خاص وابسته نيستند؛ بلکه گوياي جنبه هاي درون مايگاني آثار ادبي هستند. همچنين، اين مبحث ناظر است بر اينکه چگونه برخي انواع ادبي همچون تراژدي، حماسه و غزل آن قدر گسترش پيدا مي کنند که ويژگي هاي درون مايگاني آن ها براي توصيف ابعاد درون مايه اي ديگر انواع ادبي به کار مي روند و در مقابل، برخي انواع ادبي همچون رمان، داستان کوتاه، قصيده و مقامه از چنين خصلتي برخوردار نيستند. |
| كليد واژه: نظريه انواع ادبي، گونه هاي ادبي، وجه، درون مايه |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي تابستان 1389; 3(10):175-203. |
| نجفيان آرزو*,عامري حيات,قيومي صديقه |
| * دانشگاه پيام نور |
|
دانش وجوه از شاخه هاي علوم قرآني است كه قرآن پژوهان در تاريخ تفسير و پژوهش هاي قرآني بسيار به آن توسل جسته اند. اصطلاح وجوه به كلمات چندمعنايي اطلاق مي شود كه در قرآن به کار رفته است. گاه يك كلمه به بيست وجه يا بيشتر در قرآن به كار مي رود. بررسي متن قرآن و تعيين مدلول دال هاي قرآني (واژگان قرآن) با وجود انبوهي واژگان در وجوه، امري دشوار است. در اين مقاله سعي شده است تا با رهيافتي نشانه شناختي وجوه متفاوت واژه «آيه» بررسي شود. واژه «آيه» در قرآن به دو مفهوم متني (به معناي خود آيات قرآن) و فرا متني (به معناي جهان طبيعت، نفس انسان و سرگذشت پيشينيان) به كار رفته است. |
| كليد واژه: قرآن، آيه، نشانه شناسي، دانش وجوه بافت متني بلافصل، بافت متني گسسته، بافت موقعيت |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):233-255. |
| موسوي مصطفي,اسپرغم ثمين |
|
قصه دختر نارنج و ترنج که در فهرست تيپ هاي جهاني قصه هاي شفاهي با کد جهاني 408 ثبت و شناخته شده، يکي از قصه هاي مشهور ايراني است. از اين قصه ده ها روايت در دست است و بن مايه هاي اسطوره اي دارد. بن مايه مرگ و باززايي معشوق يا همسر شاهزاده که در دل ميوه ها جاي دارد، يادآور اسطوره ايزد گياهي يا شهيد شونده است. نشانه هايي چون حضور اسب، موهاي بلند دختر و پيوندش با آب، گواهي ديگر بر ارتباط اين قصه با اسطوره ايزد نباتي است. از سوي ديگر، نارنج، ترنج و انار که به ترتيب در بيشتر روايت ها دختر از دل آن ها بيرون مي آيد نيز با باورهاي مردمي، آيين هاي کهن و اساطير در پيوند است. در گذشته، ترنج و نارنج نزد عامه نماد نيک بختي، بهروزي و باروري شمرده مي شده و انار نشانه برکت و فرزندآوري و در پيوند با اساطير عشق و زايش بوده است؛ به همين دليل اين ميوه ها در رسوم خواستگاري و ازدواج کاربرد داشته است. پيرو همين باورهاست که دختر زيبارو يا همسر آينده شاهزاده در قصه دختر نارنج و ترنج از ميان اين ميوه ها بيرون مي آيد. |
| كليد واژه: اسطوره، دختر نارنج و ترنج، باززايي، ايزد گياهي، نارنج، ترنج، انار، باورهاي عاميانه |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي بهار 1389; 3(9):7-28. |
| بهين بهرام* |
| * دانشگاه تربيت معلم آذربايجان |
| راندن شاعران از جمهوريت افلاطون براي ايجاد جامعه اي عاري از مسووليت گريزي، نخستين گام در نوشته هاي فلسفي نظرورزانه غربي در انتقاد از هنر و ادبيات است. از ديدگاه افلاطوني، نگارش «غيرمسوولانه» غيرعقلايي - كه شعر به دليل ماهيت الهامي تبلور جدي آن است - نظام اجتماعي ايده آل يونانيان را مي آشوبد و بايد از آن به نفع نوشتار فلسفي نظرورزانه - كه عقلايي و حقيقت جوست - دوري كرد. با وجود ممکن نبودن تعيين دقيق درستي و نادرستي اين نظريات، آن ها در طول تاريخ به شكل هاي مختلف بيان شده و هنرمندان مسببان اصلي بحران هاي جوامع بشري تلقي شده اند. در اين مقاله، با توجه ويژه به دوره مدرن، درباره اين موضوع بحث مي شود كه به دليل نقصان در «گفتمان فلسفي» غرب، نوشته هاي فلسفيِ به ظاهر «مسوولانه» آن ها، خود خطرناك و عامل بحران هاي سياسي و اجتماعي بوده اند؛ شايد نگارش برآمده از «گفتمان ادبي» بتواند نقش «مسوولانه تري» داشته باشد. |
| كليد واژه: گفتمان فلسفي، گفتمان ادبي، مدرنيسم، متن، نگارش مسوولانه، خواننده |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي بهار 1389; 3(9):29-48. |
| فاطمي سيدحسين,عمارتي مقدم داوود* |
| * دانشگاه فردوسي مشهد |
|
در دهه هاي نخست سده بيستم، مکتب کوبيسم در هنرهاي تجسمي انقلابي پديد آورد و بر ادبيات نيز تاثيرات تعيين کننده اي داشت تا آنجا که بسياري، کوبيسم را «شيوه بيان قرن بيستم» مي دانند. اين مقاله مي کوشد تا تاثير اين جريان هنري را بر شعر حجم به مثابه يکي از جريان هاي آوانگارد شعر معاصر ايران بررسي کند. با توجه به اينکه جهان بيني واحدي بر هر دو جريان حاکم است، پرسش اصلي مقاله اين است که به کارگيري اصول زيبايي شناختي مکتب تجسمي در هنرِ اساسا زباني، يعني شعر، چگونه ممکن است و استفاده از چه تمهيداتي را در پي خواهد داشت؟ مقاله به سه بخش تقسيم شده و در هر بخش يکي از مفاهيم بنيادين مشترک ميان کوبيسم و حجم گرايي معرفي شده است. اين مفاهيم عبارت انداز: ذات شي و بازنمايي واقعيت، تصوير سه بعدي و خلق حرکت تصويري، برجسته سازي فرايند آفرينش اثر از طريق توجه به ماديت رسانه هنري (در شعر، زبان). هر يک از اين مفاهيم به کارگيري تمهيداتي را در شعر موجب مي شود که با تکنيک هاي تصويري نقاشان کوبيست متناظر است. |
| كليد واژه: شعر معاصر، شعر حجم، کوبيسم، تصوير سه بعدي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي بهار 1389; 3(9):49-72. |
| هاشمي زهره* |
| * دانشگاه فردوسي مشهد |
|
تمثيل از اصطلاحاتي است که با وجود کاربرد گسترده و قدمتش در بلاغت غرب، به سبب برخي اشتراک ها و اختلاط هايي که با ديگر آرايه هاي بلاغي مانند استعاره، نماد، رمز، کنايه و... داشته، منتقدان ادبي و بلاغي ها را در ارايه تعريف دقيق و تعيين حدود و کارکرد هايش با سردرگمي رو به رو کرده است؛ از اين رو در دوره هاي مختلف و براساس مکتب هاي فکري موجود، اهميت و اعتبارش دچار افت و خيزهاي فراوان شده است. |
| كليد واژه: بلاغت غرب، رمانتيسم، تمثيل، نماد، نظريه پردازان رمانتيک |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي بهار 1389; 3(9):73-89. |
| غفاري سحر* |
| * دانشگاه تهران |
|
شگردهاي چاپي و نوآوري در شيوه روايت، رمان بيوتن(1387) نوشته رضا اميرخاني را به يک فراداستان شبيه کرده است. فراداستان، يکي از شايع ترين انواع داستان هاي پسامدرن، داستاني است خود - ارجاع که با فنون گوناگون نحوه برساخته شدن خود را آشکار مي کند. بيوتن در نگاه اول داراي چنين فنوني است؛ ولي با بررسي دقيق تر شگردهاي اين داستان معلوم مي شود که اين رمان چندان با قلمرو پسانوگرايي همسو نيست. |
| كليد واژه: پسانوگرايي، فراداستان، بيوتن، اميرخاني |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| نقد ادبي بهار 1389; 3(9):91-113. |
| بامشكي سميرا*,قوام ابوالقاسم |
| * دانشگاه فردوسي |
|
روايت شنو يكي از چهار نقش اصلي در روايت (نويسنده واقعي، خواننده واقعي، راوي و روايت شنو) است؛ از اين رو آگاهي از آن به شناخت ويژگي هاي متن روايي منجر مي شود. پرسش مقاله حاضر اين است كه تاثير علايق و واکنش هاي مخاطب در بسط داستان و نحوه گسترش پيرنگ چگونه است؟ و روايت شنو چه نقش هاي ديگري در روايت دارد؟ روايت شنو در مثنوي بسيار آشکار است؛ راوي مستقيم او را مورد خطاب قرار مي دهد و مخاطبي است که اقتدار دارد و از راه نظرها و پاسخ هاي واقعي ادراک مي شود. بنابراين، نقشي تعيين كننده در روايت دارد تا جايي كه سوال ها، پاسخ ها و کنش هايش حتي مي تواند مسير پيرنگ را تغيير دهد. به طور كلي، چهار نقش منحصربه فرد و مهم را مي توان براي روايت شنوي مثنوي برشمرد كه در اين مقاله به بررسي اين نقش ها مي پردازيم. |
| كليد واژه: روايت شنو، روايت شناسي، مثنوي، مولوي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |