بانک مقالات الهیات و معارف اسلامی
| آينه معرفت زمستان 1387; 6(17):67-95. |
| خواجه گير عليرضا* |
| * دانشگاه آزاد اسلامي، واحد مباركه |
|
در عرفان اسلامي، انسان، موجودي ذومراتب با ساحت هاي وجودي مختلف است که هر يک از آنها دريچه اي به وجود پر رمز و راز اين معماي هستي است. در ميان عارفان مسلمان، چهره مولانا جلال الدين رومي در کشف رازهاي دروني انسان و گشودن اسرار وجودي او بسيار برجسته است. مولوي با بهره گيري از تعاليم عميق ديني و تجربيات عارفان پيش از خود و آميختن آنها با تجربيات عرفاني خويش توانست انسان شناسي عرفاني بسيار متعالي و عميقي را در آثار منثور و منظوم خويش به بشر عرضه کند. |
| كليد واژه: خود حقيقي، خود مجازي، ايمان، عشق، حجاب ظلماني، حجاب نوراني |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت زمستان 1387; 6(17):123-150. |
| اترك حسين* |
| * دانشگاه زنجان |
|
سر ويليام ديويد راس برجسته ترين چهره اخلاق وظيفه گرا پس از کانت است. در اين مقاله، به تبيين نظريه ابتکاري او مبني بر تفکيک «وظايف اخلاقي در نگاه نخست» از «وظايف در مقام عمل» براي حل مشکل تعارض وظايف، که اخلاق کانت با آن مواجه بود، مي پردازيم. همچنين برخي از آرا مهم فرا اخلاقي او را که در ديدگاه هنجاري موثر است، بيان خواهيم کرد. راس يک عينيت گراي اخلاقي است که حقايق اخلاقي را اوصاف واقعي مربوط به جهان مي داند. او همچنين يک شهودگراي اخلاقي است که مفاهيم اخلاقي بنيادي يعني خوبي و درستي را غيرقابل تعريف مي داند، ولي عقل انسان قادر به شهود درستي و نادرستي برخي قضاياي اخلاقي بنيادي است. او در باب ارزش ها و وظايف، کثرت گراست. به عقيده راس، تعارض در وظايف در نگاه نخست امکان دارد نه در وظايف در مقام عمل. وظايف در نگاه نخست اعمالي هستند که به علت داشتن اوصاف درست ساز، در نگاه اول الزامي هستند ولي آنها در صورتي وظيفه در مقام عمل ما خواهند بود که در عين حال وظيفه در نگاه نخست مهم تر ديگري متوجه ما نباشد. در اين صورت آن وظيفه مهم تر، وظيفه در مقام عمل خواهد بود و وظيفه در نگاه نخست، الزامي نخواهد بود. بدين ترتيب مشکل تعارض وظايف حل مي شود. |
| كليد واژه: اخلاق، راس، وظيفه گرايي، وظيفه، تعارض، در نگاه نخست، در مقام عمل |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت زمستان 1387; 6(17):151-181. |
| كشفي عبدالرسول,زارع پور محمدصالح |
|
آيا باورهاي برآمده از تجربه هاي ديني موجه هستند؟ ويليام آلستون مي کوشد با تکيه بر هم ساختاري تجربه هاي ديني با تجربه هاي حسي نشان دهد که باورهاي برآمده از تجربه هاي ديني هم درست به اندازه باورهاي برآمده از تجربه هاي حسي موجه هستند. در اين مقاله مي کوشيم، با رويکردي متفاوت، از ديدگاه او در اين خصوص دفاع کنيم. در اين خصوص، ابتدا نظامِ توجيه معرفتي مبناگرايانه مبتني بر قابل اعتماد بودن «رويه هاي معرفتي» را معرفي مي کنيم و سپس با برشمردن سه سطح مختلف براي هر رويه معرفتي، قابل اعتماد بودن هر رويه را به قابل اعتماد بودن اين سه سطح فرو مي کاهيم و در نهايت نشان مي دهيم که رويه معرفتيِ مبتني بر تجربه هاي ديني، درست به اندازه رويه معرفتيِ مبتني بر تجربه هاي حسي قابل اعتماد است، تنها به اين دليل که هر يک از سطوح آن به اندازه سطح متناظر خود در رويـه معرفتي مبتني بر ادراک حسي قابل اعتماد است. |
| كليد واژه: ويليام آلستون، معرفت شناسي تجربه ديني، معرفت شناسي تجربه حسي، نظريه آشکارگي، رويه هاي معرفتي، قابل اعتماد بودن رويه هاي معرفتي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):1-25. |
| فتحي علي* |
| * دانشگاه علامه طباطبايي |
|
مساله تبيين فرايند معرفت و شناخت، از جمله مهم ترين دغدغه هاي فيلسوفان طي تاريخ تفكر و انديشه و خاستگاه شكل گيري اختلاف نظرها و مشاجره هاي بسيار در اين ميان بوده است و در يك كلام مي توان گفت در دوره جديد پس از دكارت و در اوج آن در كانت فلسفه به عرفت شناسي تحويل و به تعبيري مترادف با آن تلقي مي شود. |
| كليد واژه: معقول ثاني منطقي، معقول ثاني فلسفي، شهود حسي، فاهمه، شاكله سازي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):27-43. |
| شيرزاد امير* |
| * دانشگاه رازي |
|
علامه رفيعي قزويني ره سه يادداشت كوتاه عربي بر كتاب القبسات اثر حكيم ميرداماد مرقوم فرموده اند. اولين يادداشت در باره تعابير حكماي الهي از حقيقت غايت مطلوب از ايجاد عالم است. بحث در باره غايت مطلوب خداوند از آفرينش در كلام، حكمت و عرفان مطرح است. برخي متكلمان هرگونه غايت را از خداوند نفي كردند و برخي ديگر ايصال نفع به مخلوق را غايت الهي از آفرينش دانسته اند. اين دو نظر مورد انتقاد حكما واقع شده است. |
| كليد واژه: غايت، ايصال نفع، علم عنايي، حب ذاتي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):45-76. |
| جوادي محسن*,محمدي شيخي قباد |
| * گروه فلسفه، دانشگاه قم |
|
حسن و قبح يكي از مسايل بسيار مهم است كه توجه متكلمان را به خود جلب كرده است. عدليه، بر ذاتي، عقلي بودن حسن و قبح افعال شخص عاقل اصرار دارند، در حالي كه اشاعره، بر الهي، شرعي بودن چنين افعالي تاكيد مي ورزند. پرسش اصلي اين است كه هر كدام از اين واژگان (حسن و قبح، ذاتي و الهي و عقلي و شرعي) چه معنايي دارد و مراد انديشمندان مسلمان از كاربرد آنها كدام معنا و چه چيزي بوده است؟ |
| كليد واژه: حسن و قبح، اشاعره، معتزله، شيعه |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):77-106. |
| محمدرضايي محمد*,الياسي محمدقاسم |
| * گروه فلسفه دانشگاه تهران (پردييس قم) |
|
از دير باز «سعادت حقيقي» در كنار كمال، خير و لذت هاي انسان مورد گفتمان حكيمان و فيلسوفان بوده است. به خاطر گستردگي اين مفاهيم، به ويژه سعادت حقيقي، رويكردها و ديدگاه هاي گوناگوني در باره آن وجود داشته و تاكنون هيچ ملاك مورد توافق همگاني ارايه نشده است. بدين روي، در اين مقاله كوشش شد، تا زواياي ناپيداي سعادت حقيقي آشكار و لايه هاي گوناگون آن در عرصه هاي مختلف دنيا و آخرت از منظر صدرا معرفي شود. بر اين اساس، رهيافت ها و فرضيه هاي «سعادت مادي و حسي» «سعادت روحاني» و «سعادت باطني و نشاط دروني» به عنوان فرضيه هاي احتمالي و رقيب و «سعادت جامع نگر» با رويكرد خاص صدرايي، به عنوان «خود شكوفايي عقلي و سعادت حقيقي» فرضيه اصلي تحقيق، مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفته است. |
| كليد واژه: سعادت، جايگاه سعادت از ديدگاه صدرا، سعادت حقيقي از ديدگاه صدرا |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):133-156. |
| فلاح محمدجواد* |
| * دانشگاه تهران |
|
مهم ترين دليل عقلي ارايه شده در مورد اصل امامت، «قاعده لطف» است. اين قاعده وجود امام و نصب وي را لطف مي داند و از طرفي لطف را بر خداوند واجب دانسته و آنگاه نصب امام را بر خداوند واجب مي داند. |
| كليد واژه: قاعده لطف، وجوب لطف، امام، وجوب نصب امام |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):107-131. |
| عبدالهي اهر محبوبه* |
| * دانشگاه پيام نور تبريز، دانشگاه تربيت معلم آذربايجان |
|
اساس فلسفه اشراق «نور برتر» است كه اصل و منشا هستي به شمار مي رود و با حكمت خسرواني و پهلوي ايرانيان باستان و نيز حكمت يونانيان قديم مرتبط است و سهروردي احيا كننده اين فلسفه، در دامن عرفان و حكمت اسلامي است. |
| كليد واژه: نور، حكمت اشراق، اشعار مولانا، مراتب هستي، نشات انساني |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت پاييز 1387; 6(16):157-170. |
| اميد مسعود* |
| * گروه فلسفه، دانشگاه تبريز |
|
معمولا در بحث از شك دكارت برعنصر يا مولفه هايي چند از آن اشاره يا تاكيدمي شود و اغلب به جنبه ها و اضلاع متعدد آن، به تفكيك پرداخته نمي شود.
|
| كليد واژه: شك دكارتي، مولفه هاي شك دكارتي: تعريف، ملاك، توجيه و...، شك دكارت به منزله يك نظريه فلسفي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت تابستان 1387; -(15):1-19. |
| شكر عبدالعلي* |
| * دانشگاه شيراز |
|
صدرالمتالهين در بيان دو اطلاق وجود رابطي، به اختلاف نوعي ميان يكي از اطلاقات آن با وجود محمولي معتقد شده است. اين عقيده با اشتراك معنوي و وحدت مفهوم وجود ناسازگار به نظر مي رسد. به همين جهت شارحان وي به توجيه اختلاف نوعي و رفع تعارض پرداخته اند. برخي اين ديدگاه را از وي عجيب دانسته و گروهي در تاييد آن، وجه مشترك ميان وجود رابط و محمولي يا مستقل را نفي كرده اند. برخي ديگر غايت تباعد و بينونت را بر مبناي تشكيك وجود مطرح كرده اند. اختلاف در مفهوم، توجيه ديگري براي بيان اين ادعاست. علامه طباطبايي ديدگاهي مقابل نظر ملاصدرا دارد. |
| كليد واژه: وجود رابط، وجود مستقل، وجود محمولي، صدرالمتالهين، اختلاف نوعي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت تابستان 1387; -(15):21-39. |
| سعيدي مهر محمد,مصدقي حقيقي عليرضا |
|
عموم متكلمان و فيلسوفان در اتصاف خداوند به صفت اراده متفق اند. با اين حال، در اين باب كه آيا اراده از صفات ذاتي است يا فعلي، اختلاف شده است. از سوي ديگر، تفسير معناي «اراده» آن گاه كه به عنوان صفت ذاتي حق تعالي پذيرفته مي شود مي تواند بحث انگيز باشد. ملاصدرا اراده الهي را در هر دو مقام ذات و فعل مي پذيرد، ولي در تحليل مفهومي «اراده ذاتي» آن را به مفاهيم ساير صفات ذاتي (مانند علم، حب) فرو مي كاهد. اين رويكرد، كه مي توان آن را «رويكرد فروكاهشي» ناميد، كمابيش مورد قبول بسياري از حكيمان طرفدار حكمت متعالي قرار گرفته است. با اين حال، علامه طباطبايي، هر چند اراده را از صفات كمالي وجودي مي داند ارجاع معنايي اراده ذاتي را به معاني ديگر صفات نمي پذيرد و بر اساس تبييني كه در نحوه انتزاع صفات فعلي ارايه مي كند در برخي آثار خود به ويژه در تفسير الميزان به نفي اراده ذاتي (به عنوان صفتي كه از استقلال مفهومي برخوردار است) تمايل يافته است. در اين مقاله، ضمن تحليل رويكرد فروكاهشي حكمت متعاليه نقد علامه طباطبايي بر اين رويكرد بررسي مي شو. نتيجه نهايي بحث اين است كه نقد علامه اين رويكرد را با چالشي اساسي روبه رو ساخته است. |
| كليد واژه: واجب الوجود، اراده، صفت ذات، صفت فعل، ملاصدرا، علامه طباطبايي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت تابستان 1387; -(15):41-66. |
| فلاحي اسداله* |
| * دانشگاه زنجان |
|
در تطبيق منطق قديم و جديد، يكي از بزرگ ترين دشواري ها مربوط به «پيش فرض وجودي» (يا به زبان فلسفه اسلامي، «قاعده فرعيه») است. منطق جديد، با نفي اين پيش فرض و قاعده، محصولات اربع را به گونه اي تحليل كرده است كه بسياري از قواعد منطق قديم، بر پايه آن، نامعتبر مي گردد. در مواجهه با اين پديده، برخي قاعده فرعيه را نادرست شمرده اند و برخي ديگر، منطق جديد را در ناديده گرفتن اين قاعده سرزنش كرده ند. گروه سومي، نيز، با توجيه يا با پيشنهاد تلاش كرده اند ميان اين دو منطق آشتي برقرار سازند. |
| كليد واژه: منطق قديم، منطق جديد، قاعده فرعيه، تعهد وجودي، صورت بندي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت تابستان 1387; -(15):67-92. |
| مرادي حسن,اكبريان رضا |
|
از منظر حكماي مشاء، قوه خيال، حال در روح بخاري است كه امري مادي اما لطيف مي باشد و به تبع، صور خيالي نيز امري مادي و منطبع در قسمتي از مغز هستند. سهروردي به خاطر وجود صور خيالي عظيم و با توجه به محال بودن انطباع كبير در صغير، اين امر را نادرست مي دانست و جايگاه صور خيالي را عالم مثل معلقه مي داند، عالمي كه بالاتر از عالم ماده و پايين تر از عالم عقول و مثل افلاطوني است؛ اما از نظر او نيز قوه خيال، امري مادي و فقط مظهر (و نه محل) آن صور است و نور مدبر بر اثر اشراق بر آن مي تواند صور مذكور را در همان عالم مثل معلقه ببيند. در عرفان نظري، عامل مثل معلقه را مثال منفصل يا مطلق و سايه آن را در موجودات مادي، مثال متصل يا مقيد مي نامند. ملاصدرا بر اساس مباني حكمت متعاليه، نظريه حركت جوهري و اتحاد علم و عالم و معلوم، براي اولين بار دلايلي براي تجرد قواي ادراكي و از جمله قوه خيال بيان نموده و از آن در تبيين مسايلي چون معاد جسماني، اثبات عالم خيال، چيستي وحي، رويا و تاويل استفاده كرده است. سير تحقيق چنين است كه ابتدا به نظرات مكاتب مشاء، اشراق و عرفان نظري در مورد قوه خيال و عدم تجرد آن اشاره مي كنيم. در ادامه، آن دسته از مباني وجود شناسي و نفس شناسي حكمت متعاليه كه براي فهم براهين تجرد نفس لازم است، ذكر خواهد شد و سپس استدلال هاي ملاصدرا دسته بندي و بررسي مي شوند. در پايان، به برخي از نتايج اين نظريه در تبيين خلاقيت نفس، معاد جسماني و حشر نفوس متوسط، وجود عالم مثال متصل، ماهيت وحي، چيستي تاويل متعاليه و رابطه نفس و بدن مي پردازيم. از نگاه ما نظريه تجرد قوه خيال بر مباني محكمي استوار است و از استدلال هاي متقني برخوردار و براي حل مسايل مهمي تواناست. |
| كليد واژه: قوه خيال، مثال متصل، مثال منفصل، معاد جسماني، تاويل متعاليه، وحي، حكمت متعاليه، ملاصدرا |
| |
|
نسخه قابل چاپ |
| آينه معرفت تابستان 1387; -(15):93-121. |
| جوادي محسن*,صباغچي يحيي |
| * دانشگاه قم |
|
در بين عالمان مسلمان، گروهي معتقدند كه عذاب اخروي از همگان برداشته خواهد شد و هيچ كس جاودان در عذاب نخواهد بود، هر چند كه همواره در جهنم جاي داده شده باشد. دلايلي كه اين گروه از عالمان بر اين مدعا اقامه كرده اند، از جمله رحمت گسترده الهي، فطرت توحيدي انسان ها و امكان تخلف وعيد، در اين مقاله تقرير شده، به بوته نقد كشيده مي شود تا ميزان صحت آنها معلوم گردد. |
| كليد واژه: عذاب جهنم، جاودانگي عذاب جهنم، ادله انقطاع عذاب جهنم، وعيد الهي |
| |
|
نسخه قابل چاپ |